آداب سخن و سخنورى

مشخصات كتاب

سرشناسه : اسلامی فر، جعفر، 1348 -

عنوان و نام پديدآور : آداب سخن و سخنوری/جعفر اسلامی فر.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1388.

مشخصات ظاهری : 204ص.

شابک : 15000 ریال:978-964-540-175-5 ؛ 18000 ریال ( چاپ دوم )

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. [203] - 204؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : خطبه ها

موضوع : سخنرانی

موضوع : سخنوری

موضوع : اسلام -- تبليغات

رده بندی کنگره : BP261/4/الف5آ4 1388

رده بندی دیویی : 297/754

شماره کتابشناسی ملی : 1618075

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

تقديم به:

مبلّغ راستى و صداقت حضرت خاتم الأنبياء محمد (ص)

و منادى حق و عدالت امير المؤمنين على (ع)

و مدافع حريم ولايت امّ الأئمة النجباء حضرت فاطمة زهرا (س)

و فرزندان پاك و طاهرين آن حضرت، تبيين كنندگان حقيقى هدايت.

و تقديم به محضر مولا و مقتداى صالحان،

حضرت حجة بن الحسن المهدى (عج) نجات بخش بشريت از گمراهى و ضلالت.

وثواب آن بر روح پدر بزرگوارم مرحوم حاج ذبيح الله اسلامى فر و همه شهداى اسلام، خصوصاً برادر شهيدم، محمد جواد اسلامى فر.

ص: 12

ص: 13

پيش گفتار

اهميت تبليغ دين

(الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً) (1)

؛ همان كسانى كه پيام هاى خدا را ابلاغ مى كنند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى كند.

تبليغ و بيان احكام و معارف دينى براى مردم و آشنا كردن آنان با پيام آسمانى از وظايف مهم انبياى الهى بوده است. آنان زندگى خود را در راه تبليغ پيام الهى و آشنا كردن مردم با خداوند و احكام پاك او گذرانده اند، چرا كه نجات و سعادت انسان ها در گرو انجام تكاليف و دورى از همه آفات و انحرافات مى باشد. اين مهم يعنى تبليغ معارف دينى در قرآن كريم نيز به عنوان يكى از بهترين اعمال، شناخته شده است و مبلّغان از مقام و جايگاه رفيعى برخوردار گشته اند.


1- احزاب، 3 (ص)

ص: 14

از ميان همه روش هايى كه براى تبليغ دين، امروزه در دسترس مى باشد، روش مشافهه اى و مستقيم اولى يا (داراى اولويت است.) به نظر مى رسد، اگرچه رسانه ها و وسايل نرم افزارى جديد به شكل هاى مختلف مى تواند مورد بهره بردارى قرار گيرد ولى تذكر مستقيم و تبليغ معارف دينى به صورت دوستانه و در يك محفل انس دينى تأثيرات ويژه اى داشته كه هميشه مورد توجّه بزرگان دين بوده است. استفاده صحيح از منابر و محافل دينى از تأثير گذارترين ابزار تبليغ دين است.

از آنجا كه روحانيون و طلاب محترم در مواطن مختلف و زمان هاى گوناگون به اين مهم مى پردازند، آگاهى از اسباب تأثير گذارى و يا علل عدم موفقيت به عنوان پيش نياز هر طلبه و مبلّغ لازم و ضرورى است.

بسيارى از روحانيون به جهت وجود مشاغل خاص و گرفتارى در امور اجرايى و يا تحصيل و تدريس گوشه انزوا را برگزيده و از اهميت تبليغ دين و وظيفه اوّليه خود غافل گشته اند.

در زمانى كه افرادى هدفشان بى اعتقاد كردن جوانان، سست كردن پايه هاى اعتقادى مردم و وارونه جلوه دادن حقايق دين است، بايد فرصت استثنايى جوانى و تبليغ را غنيمت شمرد. حوزه هاى علميه اگرچه تلاش هاى بى وقفه اى را در راستاى تربيت جوانان مستعد و طلاب خوش فكر انجام داده اند ليكن در ايجاد فضاى مطلوب براى تعليم علم بيان و زمينه سازى براى پياده شدن دانستنى هاى فراوان در اين باب بايد قدم هاى

ص: 15

بيشترى را برداشته و طلاب جوان را با شيوه هاى بهتر استفاده كردن از ابزار مهمى مثل منبر و تبليغ رو در رو و همچنين در مرحله بعدى استفاده از قلم و نوشتن مقالات علمى- پژوهشى بيش از پيش آشنا سازند تا همگان در بيان احكام و معارف دين، ممتاز و در نوشتن مقالات علمى و ثبت معلومات و تراوشات پاك ذهنى موفق باشند.

لذا بر آن شديم تا با در نظر گرفتن همه جوانب، سبك ها و روش هاى پياده كردن يك منبر موفق را در قالب اين نوشتار به طلاب عزيز منتقل نموده و از اجر و ثواب مبلّغين بهره اى برده باشيم.

در زمينه سخن و شيوه بيان و وظايف مبلّغان كتاب هاى متعددى نگاشته شده است و هر كدام نيز در نوع خود قابل استفاده مى باشد و از آن جمله مى توان كتاب «سخن و سخنورى»، نوشته خطيب توانا و دانشمند شهير مرحوم حجةالاسلام و المسلمين آقاى فلسفى و كتاب «تبليغ بر پايه قرآن و حديث» نوشته حجةالاسلام و المسلمين محمدى رى شهرى را نام برد.

قبل از مطالعه كتاب، توجه به چند نكته ضرورى است:

1- در بخش اول، از آنجا كه محور مباحث، هميشه قرآن و عترت است، در ابتداى هر قسمت و بحث، آيه اى از قرآن و در انتهاى آن، احاديث معصومين (عليهم السلام) آورده شده است.

2- شرح و توضيح آيات به طلاب عزيز واگذار گرديده است تا با مطالعه تفاسير به معلومات و معارف بيشترى دست يابند.

ص: 16

3- در بخش دوم، هدف، بيان روش و شيوه بوده است و مى طلبد تا عزيزان طلبه در جلسات تمرين، ضمن پياده كردن شيوه ها، به غناى آن بيفزايند.

4- در بخش سوم كتاب، تذكراتى در رابطه با مرثيه و مصيبت خوانى ارائه گرديده كه اميد است مورد توجه طلاب و مداحان محترم قرار گيرد.

ادب اقتضا دارد از دوستان عزيز حجةالاسلام سالم و حجةالاسلام محمد قادرى و برادر عزيز سيد ناصر ماهانى كه در جهت غناى بيشتر مباحث و تنظيم آن اينجانب را يارى رساندند، تشكر و قدردانى نمايم.

جعفر اسلامى فر

ص: 17

بخش اوّل: بايسته هاى مبلّغ دين

تذكّر

ص: 18

ص: 19

كسى كه هدفى دارد و در راه آن كوشش مى كند، براى رسيدن به هدف، بايد ابزار مورد نياز و راه هاى منتهى به هدف را بشناسد و تمامى آنچه در اين راه ضرورى است تهيه نمايد، ظرفيت هاى موجود را به خوبى شناخته و بر مبناى آن برنامه ريزى كند و به قول بزرگان مقتضى را ايجاد و موانع را برطرف نمايد.

بعضى، در راه تبليغ، اين عدم موفقيت خود را، به موانع خارج از خود نسبت مى دهند ولى بايد پرسيد آيا حقيقتاً طلاب عزيز و مبلّغين معارف دينى تمامى مقتضيات را درخود ايجاد نموده اند و آيا تمامى عيب هاى نهفته در نوع نگرش و نوع بيان و سخن و غيره را برطرف كرده اند؟ تا زمانى كه ما و مبلّغين معارف دينى نتوانسته ايم تمامى ظرفيت هاى خود را به كار ببنديم و جميع موانع موجود در رفتار و روش هاى خود را اصلاح كنيم هرگونه نسبت عدم موفقيت به خارج از خود، نوعى فرار از مسئوليت است.

پس بر طلاب و مبلّغين عزيز است تا، بايدها و نبايدهاى تبليغى را

ص: 20

دانسته و در راه اصلاح خود و يا رشد بيش از پيش برآيند و در روش ها و شيوه هاى خود تجديد نظر كنند. ما در اين كتاب، بخش اول را به اين موضوع اختصاص داده و بايدهاى فردى و اجتماعى و موارد لازم و ضرورى در حين سخنرانى را يادآور شده ايم.

ص: 21

فصل اول: فردى

1. اخلاص

اشاره

ص: 22

ص: 23

فصل اول: فردي

(قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ

* وَأُمِرْتُ لأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ

) (1)

بگو: «من مأمورم كه خدا را- در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيده ام- بپرستم.* و مأمورم كه نخستينِ مسلمانان باشم.»

همه افراد جامعه نياز به زاد و توشه براى آخرت دارند و روحانيون نيز از اين امر مستثنى نيستند، اگر چه شكل ظاهرى فعاليت هاى آنان در مسير دين و الهى است، ولى روشن است كه بدون نيت پاك و خالص، حتى نماز كه بالاترين عبادت است ارزش خود را از دست مى دهد. پس مبلّغ دين بايد بيش از ديگران در اين راه كوشا بوده و نيت خود را براى ذات بارى تعالى خالص گرداند.

جاودانگى و حيات طيبه انسان و ماندگارى سخنان او در قلب ها و بهره مندى از آثار وضعى و دنيايى اعمال، همه و همه در گرو اخلاص و پاكى نيت است. بايد دانست كه مخلَص شدن و از تيررس شيطان در امان گشتن و در مأمن و حصن الهى قرار گرفتن زمانى ميسر است كه آدمى


1- زمر، 11- 12

ص: 24

خود و روح خود را مخلِص كرده باشد. او بايد در حد توان اخلاص را رعايت كند تا امداد الهى و عنايات خاص پروردگار نيز شامل او شده و جزو مخلَصين و عبادالرحمان قرار گيرد. ريا و خودنمايى و شهرت طلبى از راه هاى نفوذ شيطان در مبلّغين دين مى باشد.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

«الْعُلَماءُ كُلُّهُمْ هَلْكى إلَّا الْعامِلوُنَ وَ الْعامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكى إلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلى خَطَر» (1)

علما نابود شونده اند، مگر اين كه به علم خود عمل كنند و عاملين به علم نابود شونده اند مگر آن كه اخلاص در عمل داشته باشند و مخلصين در معرض خطر قرار دارند.

2- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

«اعمَلْ لِوَجْهٍ واحِدٍ يَكفِيكَ الْوُجُوهَ كُلَّها» (2)

براى خداوند كارها را انجام بده، خداوند تو را از ديگران كفايت خواهد نمود.

3- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

«مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه» (3)


1- تنبيه الخواطر، 358
2- كنز العمال، 5260- به نقل از تفسير المعين، 457
3- بحار الانوار، 70/ 242

ص: 25

هيچ بنده اى چهل روز اخلاص را رعايت نكرد، مگر اين كه چشمه هاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى شد.

4- امام على (ع) فرمود:

«فِي الاخْلاصِ يَكُونُ الْخَلاصُ» (1)

رهايى در قيامت، در گرو اخلاص در عمل است.

5- امام صادق (ع) فرمود:

«الإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ» (2)

حفظ عمل از ريا و بقاى بر اخلاص، سخت تر از خود عمل است.


1- تنبيه الخواطر، 3 (ص) 0
2- بحار الانوار، 70/ 230

ص: 26

2. توكل

اشاره

(وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ

* اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

) (1)

و خدا را فرمان بريد و پيامبر] او [را اطاعت نماييد، و اگر روى بگردانيد، بر پيامبر ما فقط پيام رسانىِ آشكار است. خدا] ست كه [جز او معبودى نيست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا اعتماد كنند.

(وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ

) (2)

و از جايى كه حسابش را نمى كند، به او روزى مى رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه اى مقرّر كرده است.

همگان براى انجام امور سخت به دنبال تكيه گاهى مى گردند تا در زمان مواجهه با مشكل از او استمداد طلبيده و با كمك او مشكل را حل نمايند. هر چه كار سخت تر باشد، نياز به تكيه گاهى قوى تر و مطمئن تر بيشتر احساس مى شود.


1- تغابن، 12- 13
2- طلاق، 3

ص: 27

تبليغ دين، يارى دين خداست و خداوند به كسى كه دين او را يارى كند وعده يارى داده است. پس اگر هدف مبلّغ، يارى دين خدا و رساندن پيام الهى به مردم است بايد مطمئن باشد پروردگار او را يارى مى كند، زيرا او خلف وعده نمى كند، اين ما هستيم كه بايد در نيت خود اصلاحاتى را ايجاد كنيم و تكيه گاهى جز او را براى خود انتخاب نكنيم. تكيه گاه مبلّغ بايد خدا باشد و بس. فكر، هوش و ذكاوت، جوانى، قدرت بيان و داشتن مطالب ناب و جالب توجه، هيچكدام نمى تواند قابل اعتماد باشد، چرا كه توجه به اين ها آفات فراوانى به بار مى آورد كه هر كدام در سقوط آدمى كافى است. كبر يا حسادت نسبت به ديگران و غفلت از ذات احديت، هر كدام گناهى شكننده است و در مقابل، توجه به خداوند و توكل بر او، اعتماد به نفس و آرامش روحى را براى مبلّغ به ارمغان مى آورد.

روايات

1- «سَأَلَ النَّبِيُ

(ص)

عَنْ جَبْرَئِيلَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لا يَضُرُّ وَ لا يَنْفَعُ وَ لا يُعْطِي وَ لا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْق» (1)

پيامبر اكرم (ص) از جبرئيل پرسيد: توكل چيست؟ گفت: علم به اين كه مخلوق ضرر و نفعى نمى رسانند و بخشش و منع از جانب آنها نيست و حقيقتاً از خلق مأيوس و دل بريده باشد.


1- بحار الانوار، 71/ 138

ص: 28

2- امام على (ع) فرمود:

«اصْلُ قُوَّةِ الْقَلْبِ، التَّوَكُّلُ عَلَى اللهِ» (1)

ريشه قوت قلب، توكل بر خداست.

3- امام على (ع) فرمود:

«كَيْفَ يَتَخلَّصُ مِنْ عَناءِ الْحِرْصِ مَنْ لَمْ يَصْدُق تَوَكّلُه (2)»

چگونه از رنج و اسارت حرص خلاص مى شود كسى كه صادقانه توكل بر خدا نكرده است؟

4- و باز امام على (ع) فرمود:

«مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللهِ اضاءَتْ لَهُ الشُّبَهاتِ.»

كسى كه توكل بر خدا كند، شبهات براى او روشن خواهد شد.

5- امام صادق (ع) فرمود:

«إِنَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنَا». (3)

بى نيازى و عزت در تكاپو هستند، وقتى موضع توكل را يافتند همان جا آرام مى گيرند و مى مانند.


1- غررالحكم، 1/ 188
2- همان، 2/ 555
3- اصول كافى، 2/ 65

ص: 29

3. ايمان راسخ به رازقيت پروردگار (مناعت طبع)

اشاره

(قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ) (1)

و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش.

(وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ) (2)

و بر اين] رسالت [اجرى از شما طلب نمى كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.

خداوند بندگانش را آفريد و رزق آنان را ضمانت نمود. هر مخلوقى نزد پروردگار رزقى دارد كه قطعاً به آن خواهد رسيد (چه كم و چه زياد). اگر چه خداوند مسير طبيعى و اسباب و علل مادى را وسيله ارتزاق قرار داده، ولى بر مبلّغ دينى كه هدفش عالى و ابزارش قرآن و دين است وظيفه است كه اين امور را ابزارى براى رسيدن به دنيا و يا


1- ص، 86
2- شعراء، 10 (ص)

ص: 30

دنياى بيشتر قرار ندهد.

البته امكان دارد كه خداوند رزق او را در همين مسير يعنى بيان معارف دينى قرار داده باشد ولى باز اعتماد به رازقيت او و توكل بر خالق هستى بيش از پيش براى او لازم است تا از هر گونه چشم داشتى به مال مردم و يانظر به دست ديگران و گاهى كوچك شدن و اظهار ذلت در برابر ديگران براى رسيدن به مقدارى از مال دنيا پرهيز داشته باشد. مبلّغ دين با خدا معامله مى كند و اجير اوست و نبايد اجر عظيم خود را با ثمن بخس دنيايى عوض كند.

مبلّغ بايد وظيفه اش را انجام دهد، رزق او و فرزندانش برعهده خداوند است و خداوند با حفظ عزّت وى، رزق او را از جايى كه گمان نمى برد تأمين خواهد كرد، اما مع الأسف مشاهده مى شود عزيزانى از روحانيون، خود را تحقير كرده و براى مقدار كمى از مال دنيا، عزت به دست آمده از سلف صالح را فدا مى كنند. بايد اين جمله را باور داشت كه:

(وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ) (1)

و هر كس از خدا پروا كند،] خدا [براى او راه بيرون شدنى قرار مى دهد. و از جايى كه حسابش را نمى كند، به او روزى مى رساند،


1- طلاق، 2- 3

ص: 31

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

«مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ دُنْيَاهُ» (1)

كسى كه براى دين عمل كند خدا دنياى او را كفايت مى كند.

2- امام باقر (ع) فرمود:

«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ

(ص)

... وَ رَجُلًا احْتَاجَ النَّاسُ إِلَيْهِ لِفِقْهِهِ فَسَأَلَهُمُ الرِّشْوَةَ» (2)

پيامبر خدا چند گروه را لعنت كردند كه از آن جمله مردى است كه مردم به علم و فقاهت او نياز دارند و او از مردم طلب رشوه (پول) كند.


1- نهج البلاغه، حكمت 423
2- بحار الانوار، 103/ 55، مكاسب شيخ انصارى، 8 (ص)

ص: 32

4. توسل به اهل بيت (عليهم السلام) به ويژه به امام زمان (عج)

اشاره

(فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ) (1)

پس چون] برادران [بر او وارد شدند، گفتند: «اى عزيز، به ما و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايه اى ناچيز آورده ايم. بنابراين پيمانه ما را تمام بده و بر ما تصدّق كن كه خدا صدقه دهندگان را پاداش مى دهد.»

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (2)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد؛ و به او] توسل و [تقرب جوييد؛ و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.


1- يوسف، 76
2- مائده، 35

ص: 33

مبلّغ دين قبل از اين كه مبلّغ و رساننده پيام باشد، بايد مدافع خوبى از حريم اهل بيت (عليهم السلام) باشد زيرا او مى خواهد مظلوميت امامان معصوم را به مردم برساند وحقانيت ايشان را ثابت كند.

او در واقع يكى از شاگردان اين مكتب است؛ پس بايد از اهل بيت (عليهم السلام) طلب يارى كند و از ايشان بخواهد تا در دعاهاى خود او را ياد كنند و براى موفقيت او در مسير ارشاد و هدايت ديگران دعا نمايند، مخصوصاً از حضرت حجة بن الحسن العسكرى (ع) كه او واسطه فيض از جانب خداست.

آنها امانت داران امينى هستند كه اگر كسى قبل از تبليغ و يا قبل از شروع بحث، خود را و فكر و نفس خود را به آنها بسپارد و از آنها بخواهد تا در هر زمان از منبر و سخن گفتن آنچه را خير او و مردم است به ذهن و فكر او حواله كنند تا بر زبانش جارى شود قطعاً امامان معصوم (عليهم السلام) اين حاجت اخروى و دينى او را برآورده خواهند كرد.

آنان براى هدايت انسان ها آمده اند و وظيفه خود را هدايت به صراط مستقيم مى دانند و اگر كسى از آنها طلب هدايت كند قطعاً زودتر از هر حاجت ديگر به او لبيك خواهند گفت؛ لذا توسل به اهل بيت (عليهم السلام) هميشه بايد مد نظر مبلّغ دين باشد.

توسل به اهل بيت (عليهم السلام) عامل مؤثرى در موفقيت مبلّغ است.

ص: 34

روايات

در صلوات مرويه از امام سجاد (ع) در ماه شعبان آمده است:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّينَ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ مُنْجِي الْخَائِفِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِين ...»

و در زيارت جامعه كبيره، امام هادى (ع) فرموده:

«يَا مَواليَّ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِه ...»

و در جاى ديگر مى فرمايد:

«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِم»

ص: 35

5. علم براى عمل و تزكيه نفس

اشاره

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ* كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ) (1)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.

(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) (2)

و اگر مى خواستيم، قدر او را به وسيله آن] آيات [بالا مى برديم، امّا او به زمين] دنيا [گراييد و از هواى نَفْس خود پيروى كرد. از اين رو داستانش چون داستان سگ است] كه [اگر بر آن حمله ور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى] باز هم [زبان از كام برآوَرَد. اين، مَثَل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس اين داستان را] براى آنان [حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند.


1- صف، 2- 3
2- اعراف، 176

ص: 36

علم هيچگاه پايان نمى پذيرد و تعطيل نمى شود- دانسته هاى ما محدود و دايره علم بسيار وسيع است لذا يك مبلّغ كامل و موفق كسى است كه پيوسته در افزودن علم خود كوشش كند و فريفته معلومات خود نشود و به آن اكتفا نكند. هم در كسب علوم جديد كوشا باشد و هم در ايجاد روش ها و سبك هاى جديد فكر كند. مبلّغ خوب در واقع يك معلم است كه در جايگاهى مقدس قرار گرفته است؛ پس در طلب علم بيشتر بكوشد و سعى نمايد مطابق معلومات و گفته ها عمل كند. درك صحيح مطالب و نورانيت علم در گرو عمل كردن به آن است تا امداد الهى نصيب انسان شود و خداوند درهاى جديدى از معرفت و علم را برروى وى بگشايد.

نكته: تلاش براى يادگيرى و مطالعه بيشتر احاديث اهل بيت (عليهم السلام) بايد در جهت خودسازى و تزكيه نفس باشد، نه اين كه فقط براى تذكرات دينى، تا ديگران به سعادت برسند ولى شخص خطيب و منبرى به خاطر دور بودن از عمل و ناديده گرفتن آن همچنان اسير دنيا و هوس ها باشد. منبرى و واعظ موفق آن كسى است كه مردم را با خود به سوى خدا ببرد نه اين كه فقط مردم را به سوى خدا بفرستد.

مطالبى را انتخاب كند كه يا عمل كرده و يا درصدد عمل كردن باشد تا تأثير گذارى آن بيشتر باشد. خداوند در قرآن كريم درباره علماى يهود و نصارا تصريح مى فرمايد كه به خاطر گناهان و هواپرستى، بهره عظيمى از آيات الهى را فراموش كرده و از دست دادند. (فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ) (1)


1- مائده، 13 و 14

ص: 37

روايات

1- امام على (ع) مى فرمايد:

اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ. (1)

وقتى خبرى را مى شنويد آن را براى عمل حفظ كرده و بر روى آن تعقل كنيد نه براى نقل به ديگران، به درستى كه راويان علم بسيارند و عمل كنندگان به آن كم.

2- امام على (ع) مى فرمايد:

انَّما زُهدُ الناسِ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ كَثْرِةُ ما يَرَوْنَ مِنْ قِلَّةِ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ (2)

اين كه مردم علاقه اى به طلب علم (معارف دينى) ندارند به خاطر اين است كه بسيار مى بينند، عالمان كمتر به علمشان عمل مى كنند.

3- امام صادق (ع) مى فرمايد:

إِنَّ الْحَسْرَةَ وَ النَّدَامَةَ وَ الْوَيْلَ كُلَّهُ لِمَنْ لَمْ يَنْتَفِعْ بِمَا أَبْصَرَهُ وَ لَمْ يَدْرِ مَا الأَمْرُ الَّذِي هُوَ عَلَيْهِ مُقِيمٌ أَ نَفْعٌ لَهُ أَمْ ضَرٌّ. (3)

حسرت و ندامت و ويل بر كسى است كه از آنچه مى داند نفع نبرد (و عمل نكند) و كسى كه نداند، آنچه را دارد، به نفع اوست يا به ضرر او؟

4- امام صادق (ع) فرمود:

إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا


1- نهج البلاغه، حكمت (ص) 4
2- غررالحكم، 1/ 300
3- بحار الانوار، 6 (ص)/ 218

ص: 38

يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا. (1)

چون عالم به علمش عمل نكند اندرز و موعظه اش از دل هاى شنوندگان بلغزد چنان كه باران از سنگ صاف بلغزد.

5- امام على (ع) فرمود:

إِنَّ أَوْضَعَ الْعِلْمِ مَا وَقَفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعَهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الأَرْكَان. (2)

بى ارزش ترين علم و دانش دانشى است كه بر سر زبان است و برترين علم علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.

6- امام صادق (ع) فرمود:

الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه. (3)

علم همدوش عمل است، هر كه بداند بايد عمل كند و هر كه عمل كند بايد بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گويد بماند والّا كوچ كند.

7- امام باقر (ع): در تفسير آيه (فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ) (4)؛ «گمراه شدگان و گمراه كنندگان در دوزخ سرنگون گردند» فرمود:

قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلًا بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خَالَفُوهُ إِلَى غَيْرِه. (5)

اينان كسانى هستند كه عدالت را بستايند ولى در عمل به ستم گرايند.


1- اصول كافى، 1/ 56
2- نهج البلاغه، حكمت (ص) 2
3- اصول كافى، 1/ 55، مجموعه الاخبار، 2/ 13
4- شعرا، (ص) 4
5- اصول كافى، 1/ 60

ص: 39

6. تواضع و فروتنى در برابر مردم

(وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ* وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ* فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِي ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ* وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ) (1)

و خويشانِ نزديكت را هشدار ده. و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده اند، بال خود را فرو گستر. و اگر تو را نافرمانى كردند، بگو: «من از آنچه مى كنيد بيزارم. و بر] خداىِ [عزيزِ مهربان توكّل كن.

گسترش دين در طول زمان علاوه بر علما و دانشمندان دينى، مديون مؤمنينى است كه خالصانه دين را پذيرفتند و در برابر آن تسليم بودند. انسان هاى پاك و بى پيرايه كه به عشق الهى و اسلام و مخصوصاً اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، براى كسب ثواب ها در مجالس و محافل وعظ شركت كردند، اين مجالس را برپا نمودند و خدمتگزارى كردند، تا يك عالم دينى بتواند در آن به وعظ و خطابه بپردازد كه اگر اين پاكان از مؤمنين و عشق آنان به آل پيامبر نبود قطعاً براى واعظ دين و يك مبلّغ مكانى براى تبليغ فراهم نمى شد.


1- شعراء، 214- 217

ص: 40

در مناطق دور افتاده، كشاورز زحمت كش، روستايى با اخلاص و عاشق، منزلش را در خدمت روحانى گذاشته، فرزندانش را خدمتگزار او قرار مى دهد تا از پرتو اين عمل، براى خود زاد و توشه اى بردارد، روحانى و مبلّغ دين مديون آنان است و در برابر ايشان بايد تواضع و فروتنى را پيشه كند.

كبر در برابر مردم و خود را برتر ديدن نه تنها تبليغ نيست بلكه آنان را از دين دور مى كند. اگر تكبر و غرور آفت است، براى مبلّغ بيشتر مضر است و اگر تواضع ارزش است براى مبلغ دينى سزاوارتر است. مبلّغين عزيز، حال را نبينند و به علم و دانش خود غره نشوند كه اصل، عمل و عاقبت به خيرى است و كسى از آن خبر ندارد. چه بسا كسانى كه پاى منبر ما مى نشينند، در نزد پروردگار معتبرترند و روز قيامت، بر آنها و مقام آنها غبطه خواهيم خورد.

پيش قدم شدن در سلام كردن و عدم توقع احترام از جانب آنان و بلكه احترام گذاشتن به آنها از دستورات دين و وظايف يك مبلّغ دين است.

ص: 41

7. دورى از شهرت طلبى

اشاره

(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الأَمْوالِ وَ الأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور) (1)

بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزون جويى در اموال و فرزندان است.] مَثَل آنها [چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن] باران [به شگفتى اندازد، سپس] آن كشت [خشك شود و آن را زرد بينى، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت] دنيا پرستان را [عذابى سخت است و] مؤمنان را [از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.

همگان مى دانند كه دنيا و آنچه در اوست فى نفسه مذموم نيست. اگر دنيا به عنوان وسيله و ابزارى براى آخرت باشد بهترين است. اساساً رسيدن به نعمت هاى آخرت و مقام قرب پروردگار بدون گذر از دنيا امكان پذير نيست. آنچه كه مذموم است طلب دنيا


1- حديد، 20

ص: 42

و ترجيح آن بر آخرت است.

كسى كه وظيفه تبليغى را به عهده گرفته است در معرض ديد مردم قرار دارد و براى رساندن پيام حق به مردم بايد در بين مردم باشد و چه بسا پس از مدتى نام او و چهره او براى مردم آشنا باشد، اين نوع از شهرت در بين مردم تا حدى طبيعى است و نمى توان از آن فرار كرد مگر اينكه عزلت پيشه كند و جداى از مردم زندگى كند و اهل عبادت باشد كه آنگاه جز يك عابد كوچك چيز ديگرى نيست. عالم از عابد بهتر است؛ چرا كه عابد خودش را نجات مى دهد و عالم خود و مردم را، و چنين چيزى بين مردم بودن را مى طلبد، شهرت مى آورد تا مردم او را به پاكى بشناسند و سخنانش را به جان بپذيرند.

پس آنچه مذموم است طلب شهرت است. يك مبلّغ بايد در خودسازى و تقوى چنان باشد كه حقيقتاً شهرت و عدم شهرت برايش فرقى نكند، نامش را به بزرگى ببرند و يا اين كه از كنار او بى توجه بگذرند، هيچكدام در نزد او مهم تلقى نشود. او بايد به دنبال انجام وظيفه يعنى تبليغ دين خدا باشد و بس و محبت دنيا را كه رأس همه خطاهاست از دل بيرون كرده باشد.

روايات

1- امام صادق (ع) مى فرمايد:

إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْ ءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ

(ص)

أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ

(ع)

لا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ

ص: 43

عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِم. (1)

چون عالم را دنيا دوست ديديد او را نسبت به دينتان متهم دانيد زيرا دوست هر چيزى گرد محبوبش مى گردد و خدا به داوود (ع) وحى فرمود كه: ميان من و خودت عالِم فريفته دنيا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستيم خارج كند، زيرا كه ايشان راهزنان بندگان جوياى منند همانا كمتر كارى كه با ايشان كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلشان بركنم.

2- امام باقر (ع) فرمود:

مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِيُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ يُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لا تَصْلُحُ إِلَّا لأهْلِهَا. (2)

هر كه علم جويد براى اين كه بر علما ببالد يا بر سفها ستيزد يا مردم را متوجه خود كند بايد آتش دوزخ را جايگاه خود گيرد همانا رياست جز براى اهلش شايسته نيست.

3- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

انَّ الصَّفا الزّلالَ الَّذي لا تَثْبُتُ عَلَيهِ اقْدامُ العُلَماءِ الطَّمَعُ. (3)

آن مسير صاف و لغزنده كه قدم هاى علما هم بر آن ثابت نمى ماند طمع ورزى است.


1- اصول كافى، 1/ 46
2- همان، 1/ 5 (ص)
3- ميزان الحكمه، 6/ 517

ص: 44

8. پرهيز از گفتار به غير علم و شجاعت در گفتن «نمى دانم»

اشاره

(... أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ) (1)

آيا از آنان پيمان كتاب] آسمانى [گرفته نشده كه جز به حقّ نسبت به خدا سخن نگويند، با اينكه آنچه را كه در آن] كتاب [است آموخته اند؟ و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى كنند بهتر است. آيا باز تعقّل نمى كنيد؟

علم دين بسيار گسترده و عميق است. شاخه ها و رشته هاى گوناگونى در علوم دينى نهفته است و هر كدام اقيانوس بيكران است كه قطعاً انسان با عمر كوتاه خود در همه اين زمينه ها نمى تواند تخصص يافته و صاحب نظر شود.

يك انسان نمى تواند در تمام رشته ها از اصول و فقه و كلام و فلسفه و رجال و حديث و علوم قرآنى و معانى و بيان و غيره تخصص


1- اعراف، 16 (ص)

ص: 45

ى

ابد؛ پس گفتن كلمه" نمى دانم" در جواب سؤالاتى كه براى مبلغ مجهول است نبايد سخت باشد و نبايد آنرا دالّ بر عدم علم و آگاهى و موجب شكست شخصيتى خود تلقى نمايد، مضافاً بر اينكه سخن گفتن درباره چيزى كه اطلاعى از آن نداريم گناهى بزرگ است و اين مسأله نه تنها در مسائل دينى مضر است كه در علوم ديگر نيز سپردن مسئوليت به كسانى كه تخصصى در آن ندارند، ظلم به مردم مى شود. اى كاش به حدى از تقوى برسيم كه به آسانى بتوانيم از كلمه" نمى دانم" استفاده كنيم.

روايات

1- عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) مَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ أَنْ يَقُولُوا مَا يَعْلَمُونَ وَ يَقِفُوا عِنْدَ مَا لا يَعْلَمُونَ. (1)

زراره گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم: حجت خدا بر بندگان چيست؟ فرمود: اينكه هر آنچه را مى دانند بگويند و آنچه را نمى دانند سكوت كرده و وارد آن نشوند.

2- امام على (ع) فرمود:

مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُه (2)

كسى كه از گفتن نمى دانم روى گردان است به هلاكت و نابودى مى رسد.


1- مجموعه الاخبار، 2/ 15
2- نهج البلاغه، حكمت 85

ص: 46

3- سَأَلْتُهُ عَنْ مَجْدُورٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَغَسَّلُوهُ فَمَاتَ قَالَ قَتَلُوهُ أَلَّا سَأَلُوا فَإِنَّ دَوَاءَ الْعِيِّ السُّؤَال. (1)

از امام صادق (ع) پرسيدم كه مردى آبله دار جنب شد، او را غسل دادند و مُرد. فرمود: او را كشتند، چرا نپرسيدند همانا دواى نادانى پرسش است.

4- امام صادق (ع) فرمود:

إِنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ الْمَسْأَلَة. (2)

بر در اين علم قفلى است كه كليد آن پرسش است.

5- در حديثى امام صادق (ع) فرمود: «الله اعلم» براى علما شايسته است ولى غير علما بايد با صراحت بگويند «نمى دانم» زيرا با گفتن «الله اعلم» سؤال كننده را در شك و ترديد مى اندازند. (ولى وقتى بگويد نمى دانم مورد اين تهمت ها قرار نمى گيرد.) (3)


1- مجموعه الاخبار، 2/ 12
2- اصول كافى، 1/ 4 (ص)
3- همان، 1/ 53

ص: 47

فصل دوم: اجتماعى

1. بهره گيرى از اساتيد بزرگ

اشاره

ص: 48

ص: 49

(.... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) (1)

و كسانى را كه دانشمندند] بر حسب [درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.

(قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً) (2)

موسى به او گفت: «آيا تو را- به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شده اى به من ياد دهى- پيروى كنم؟»

(... نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ) (3)

درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مى بريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.

(قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ) (4)


1- مجادله، 11
2- كهف، 66
3- يوسف، 76
4- نمل، 32

ص: 50

گفت: «اى سران] كشور [در كارم به من نظر دهيد كه بى حضور شما] تا به حال [كارى را فيصله نداده ام.»

اعتماد به نفس يكى از امتيازات بشرى است ولى بايد مراقب بود كه اعتماد به نفس به خود اتكايى و دورى از عالمان و فرهيختگان منجر نشود. انسان هاى بزرگ هميشه در كنار علماى بزرگ پرورش يافته اند، لذا بر يك مبلغ دين لازم است علاوه بر مطالعات فراوان و تحقيقات گسترده، از خرمن پر فيض علماى دين نيز بهره مند شود؛ چرا كه هيچ محفل انس و يا مجلس وعظى نيست مگر اينكه مطلبى بر معلومات انسان افزوده مى شود و يا تجربه اى كسب مى گردد. مبلغ هيچگاه از حضور در نزد علما و كسب فيض از محضر آنها بى نياز نيست و هر چه از علوم داشته باشد باز (فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ) (1)؛ «و برتر از هر صاحب علمى، عالمى است».

فوايد انس با علما

انس با علماى دين داراى فوايد بسيارى است، از جمله:

الف: انتقال معلومات گوناگون به انسان، از طريق مراودات علمى با استادان.

ب: انتقال تجربيات ارزنده.

ج: گشوده شدن درهاى حكمت و معرفت بر روى طالب علم دين. چه بسا مواردى كه با يك سخن عالمى بزرگ و استادى گرانقدر


1- يوسف، 76

ص: 51

دريچه اى از اقيانوس حكمت و علم و معرفت بر روى آدمى باز مى شود كه قبل از آن هرگز در فكر او خطور نكرده است.

د: شناخت حق از باطل و معرفت نسبت به عالمان دروغين و عالم نماها كه به جاى هدايت كننده، گمراه كننده اند.

مرحوم علامة طبرسى در تفسير خود در شرح آيه شريفه (وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ) (1)؛ و شاعران را گمراهان پيروى مى كنند. مى فرمايد: اينان كسانى هستند كه علم وآگاهى خود را از منبع علم حقيقى و محكم نگرفته اند پس هم گمراهند و هم گمراه كننده

«هُمْ قومٌ تعلَّموا وَ تفَهَّموا بغير علمٍ فضَلَّوا فَاضَلَّوا.» (2)

مشورت با ديگران (عرضه مطالب بر اساتيد)

كارهاى بزرگ معمولًا با همفكرى و يارى افراد مستعد و گروهى انجام مى شود. تحقيقات ماندگار و كامل از بهره مندى افكار مختلف منشأ دارد. يك انسان هر قدر هم متفكر باشد چه بسا امورى از ذهن او دور و از مطالب مهمى غافل شود، لذا براى تشخيص جوانب مختلف هر مسأله، مناسب است با عالمان و صاحب نظران آن فن مشورت شود. پيشنهاد مى شود مطالبى را كه مبلغين مورد مطالعه و تحقيق قرار دادند به ديگران عرضه كنند تا از نظرات آنان نيز استفاده گردد. مثلًا اگر قرار است مسأله اى شرعى مطرح شود و يا مبحث اخلاقى و اعتقادى مورد بررسى


1- شعرا، 224
2- مجمع البيان، 7/ 208

ص: 52

قرار گيرد، استفاده از عقل هاى مختلف با سيلقه هاى گوناگون در بيان مسأله و كيفيت ورود به بحث و همچنين استفاده از منابع و يا موضوعات ديگر جهت توضيح بهتر بحث، مى تواند در غناى بيشتر آن كمك كرده و به عمق آن بيافزايد.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

الْحَزْمُ أَنْ تَسْتَشِيرَ ذَا الرَّأْيِ وَ تُطِيعَ أَمَرَهُ (1)

دورانديشى و استحكام در كار اين است كه با صاحب رأى مشورت كرده و سخن او را بپذيرى.

2- امام على (ع) فرمود:

شاوِرْ قَبْلَ انْ تَعزِمَ وَ فَكّرْ قَبلَ انْ تَتَقَدَّمَ. (2)

قبل از هر تصميم مشورت كن و قبل از هر اقدام فكر كن.

3- امام على (ع) فرمود:

مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإ. (3)

آن كس كه از افكار و آراى گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا به خوبى مى شناسد.

4- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

الْعُلَماءُ وَرَثةُ الانِبياءِ يُحِبُّهُمْ اهْلُ السَّماءِ وَ يَستَغْفِرُ لَهُمْ


1- بحار الانوار 75/ آيه 105
2- غرر الحكم 1/ 448
3- نهج البلاغه، حكمت 173

ص: 53

الحِيتانُ فِي الْبَحْرِ اذا ماتُوا الى يَومِ الْقِيامَةِ. (1)

علما ورثه انبيا هستند، اهل آسمان ايشان را دوست دارند، بعد از مرگ ايشان ماهيان دريا تا قيامت برايشان استغفار مى كنند.

5- امام صادق (ع) در ضمن حديثى فرمودند: علما ورثه انبيا هستند و علوم و احاديث آنها را به ارث مى برند. بعد حضرت فرمودند:

فَمَنْ أَخَذَ شَيْئاً مِنْهَا فَقَدْ أَخَذَ حَظّاً وَافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأْخُذُونَه (2)

هر كس چيزى از احاديث انبيا را دارد حظّ وافرى برده است پس بنگريد كه علم خود را از چه كسى مى گيريد.

6- امام باقر (ع) فرمود:

عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِد (3)

عالمى كه خود و ديگران از علم او بهره ببرند بهتر است از هفتاد هزار عابد.

7- امام على (ع) فرمود:

رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَام (4)

انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايند تر است.

8- در حديث قدسى خداوند بعد از بيان صفات اهل دنيا فرمود:


1- كنز العمال، 2867 (ص)
2- بحار الانوار، 2/ (ص) 2
3- همان، 2/ 107
4- نهج البلاغه، حكمت 86

ص: 54

يَا أَحْمَدُ إِنَّ عَيْبَ أَهْلِ الدُّنْيَا كَثِيرٌ فِيهِمُ الْجَهْلُ وَ الْحُمْقُ لَا يَتَوَاضَعُونَ لِمَنْ يَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِينَ حَمْقَاء. (1)

اى احمد عيب اهل دنيا زياد است. نادانى و احمقى دارند. در نزد معلم خود فروتنى نكنند و در پيش خود دانشمند و عاقل اند ولى نزد عارفين احمقند.


1- مجموعه الاخبار 2/ 1 (ص) 2

ص: 55

2. برنامه ريزى و تدوين بحث قبل از جلسه

اشاره

(اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي* اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى* فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى* قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى* قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى) (1)

تو و برادرت معجزه هاى مرا] براى مردم [ببريد و در يادكردنِ من سستى مكنيد. به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته، و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.» آن دو گفتند: «پروردگارا، ما مى ترسيم كه] او [آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند.» فرمود: «مترسيد، من همراه شمايم، مى شنوم و مى بينم،

در هر كارى، داشتن طرح و برنامه امرى معقول است و انسان هاى موفق هميشه داراى طرح و برنامه و تدبير براى زندگى هستند. روشن است كه داشتن برنامه و تدبير با توكل و اعتقاد به تأثير گذار بودن قدرت لايزال الهى منافات ندارد.

يكى از مسائل مهم براى هر سخنران و يا معلم اين است كه، در هر


1- طه، 42- 46

ص: 56

جلسه اى كه به عنوان سخنران در معرض ديد و نظر مردم قرار مى گيرد طرح و برنامه دقيقى داشته باشد و اين طرح بايد در برگيرنده همه جوانب و پاسخگوى اين سؤالات باشد:

1- فضاى حاكم بر اين جلسه چگونه است؟

2- سطح تحصيلات مستمعين در چه حد و اندازه است؟

3- مخاطبين از چه گروهى هستند؟ (جوانان- زنان- ...)

4- آيا موضوع انتخابى از مباحث مورد نياز براى جمع حاضر است يا ...؟

5- از شاخه هاى گوناگون مرتبط با اين مبحث، كداميك از ضرورت بيشترى برخوردار است؟

آرامش روحى

كسانى كه با فكر و انديشه و يك برنامه منسجم و صحيح بر روى منبر قرار مى گيرند، آرامش روحى و اطمينان خاطر داشته و با تسلط ويژه اى سخنان خود را ادامه مى دهند؛ ولى آنان كه بدون برنامه وارد ميدان سخنورى شوند، اضطراب و تشويش خاطر آنان را فرا گرفته و معمولًا اين اضطراب در گفتار ايشان و پراكندگى سخنانشان محسوس است. پس تا آمادگى كامل براى سخن نداريم، اين مسئوليت سنگين را قبول نكنيم، زيرا هم روح خودمان را آزار مى دهيم و هم استفاده زيادى به ديگران نمى رسانيم.

ص: 57

ايجاد شبهه

كسانى كه بدون تدبير و تفكر سخن مى گويند، معمولًا مطالب سؤال برانگيز را، بدون پرداختن بجا و صحيح به جواب آن، در منابر مطرح مى كنند كه در موارد خاصى اين شبهات سال ها در ذهن مخاطب باقى مانده و به پاسخ قانع كننده اى هم نمى رسد و يا از اهل فن و عالمان دين نمى پرسد. پس با توجه به آثار سوء سخنرانى هاى بدون تدبير و برنامه، بايد از آن جداً پرهيز نمود.

تمرين قبل از اجرا

مبلغ بايد قبل از اجرا و پياده كردن مبحث مورد نظر، تمرين كرده و مطالب را در ذهن خود مرور و در نزد خود بازگو نمايد. خداوند نيز هنگامى كه موسى (ع) را به پيامبرى برگزيد و معجزه اى را در اختيار او قرار داد، به موسى (ع) امر كرد تا در بيابان يكبار اجرا كند تا بعد از ورود بر فرعون با آمادگى كامل معجزه را در بين كفار پياده نمايد.

(وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ) (1)

و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه مى جنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. «اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمى ترسند.


1- نمل، 10

ص: 58

روايات

1- امام على (ع) مى فرمايد:

اذا قَدَّمتَ الفِكرَ فِي جَميعِ افعالِكَ حَسُنَتْ عَواقِبُك (1)

اگر قبل از شروع در هر كارى تفكر و تعقّل نمايى، عاقبت آن خوب خواهد بود.

2- امام على (ع) فرمود:

الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْيِ وَ الرَّأْيُ بِتَحْصِينِ الأَسْرَار. (2)

پيروزى در دور انديشى و دور انديشى در به كارگيرى صحيح انديشه و انديشه صحيح به راز دارى است.

3- امام حسن عسكرى (ع) فرمود:

وَ انَّ .... وَ لِلْحَزْمِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ جُبْن. (3)

براى دور انديشى و حزم هم اندازه اى است، اگر از حد خود گذشت دور انديشى نيست بلكه ترس و جُبن است.

4- امام على (ع) فرمود:

اذا كَتَبْتَ كِتاباً فَعُدِ النَّظَر قَبلَ خَتْمِهِ فَانَّما تَخْتِمُهُ عَلى عَقْلِكَ. (4)

هر چه نوشتى قبل از مهر زدن و تمام كردنش بر گرد بازنگرى كن كه نوشتار را بر پايه عقل و خرد خود مهر مى زنى. (يا اينكه نوشتارت حاكى از عقل و خرد توست.)


1- غرر الحكم، 1/ 31 (ص)
2- نهج البلاغه، حكمت 48
3- بحار الانوار، 77/ 2 (ص) 1
4- غرر الحكم، 1/ 327

ص: 59

3. نوگرايى و نوآورى در شيوه تبليغ

اشاره

(فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ* قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ* قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ* قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ* قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ* قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ* فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ* ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ* قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ* أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ) (1)

پس آنها را- جز بزرگترشان را- ريز ريز كرد، باشد كه ايشان به سراغ آن بروند. گفتند: «چه كسى با خدايان ما چنين] معامله اى [كرده، كه او واقعاً از ستمكاران است؟» گفتند: «شنيديم جوانى، از آنها] به بدى [ياد مى كرد كه به او ابراهيم گفته مى شود.» گفتند: «پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، باشد كه آنان شهادت دهند.» گفتند: «اى ابراهيم، آيا


1- انبياء، 58- 67

ص: 60

تو با خدايان ما چنين كردى؟» گفت: «] نه [بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است، اگر سخن مى گويند از آنها بپرسيد.» پس به خود آمده و] به يكديگر [گفتند: «در حقيقت، شما ستمكاريد.» سپس سرافكنده شدند] و گفتند: [قطعاً دانسته اى كه اينها سخن نمى گويند.» گفت: «آيا جز خدا چيزى را مى پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى رساند؟ اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى پرستيد. مگر نمى انديشيد؟»

يكى از بهترين شيوه هاى تبليغ دين، تبليغ مشافهه اى و چهره به چهره است. قطعاً منبر رفتن و ارتباط مستقيم با مخاطب، از تأثيرگذارترين شيوه هاست و هيچ روش و شيوه تبليغى ديگر، جاى آن را نمى گيرد. ولى آنچه مسلم است اين كه، سخن گفتن روبروى مخاطبين مى تواند در ابعاد مختلفش مورد تجديد نظر قرار گيرد و سخنور گرامى با نوآورى در سبك بيان، انتخاب موضوعات و نوع بيان و چينش كلمات جذابيت بهتر و بيشترى را در آن ايجاد كند. استفاده از احاديث صحيح، بهره مندى از علوم و تحقيقات روز در شناساندن بهتر خداوند به انسان، تمثيلات زيبا و جالب در بحث هاى مختلف، استفاده از اشعار و پندهاى گوناگون در بين سخنرانى، بيان تاريخ، مخصوصاً تاريخ اسلام و بيان زندگى علما و انديشمندان دينى، هر كدام به نوعى ضمن ايجاد جذابيت، بر غناى بحث افزوده و منبر را از يك بحث علمى صرف خارج مى نمايد.

اندكى مرور ذهنى قبل از منبر، مى توان مطالبى كه به ظاهر تكرارى و ملال آور است را به شكلى نو و بيانى جديد و با نگاهى تازه و

ص: 61

از زاويه اى ديگر مورد توجه قرار داد تا ضمن تذكر و تكرار آن حقيقت، از ملال آورى آن نيز جلوگيرى شود. شروع با يك پرسش و پرداختن همراه با استدلال قوى و محكم به جواب و ارجاع مخاطب به نفس خود و تفكر، راهى است كه حضرت ابراهيم (ع) در برابر بت پرستان انجام داد.

ذكر لطايف شادى بخش در منبر

بعضى بر اين تصورند كه براى علاقه مندى مردم به محافل دينى و جذب آنان و يا بيشتر شدن جمعيت، بايد مجالس و منبرها همراه با مزاح و شوخى و نكات طنزآميز باشد. اين گونه افراد يا در بين مباحث خود از اين موارد بهره مى برند و يا در خارج مجلس، از سخنان طنز گونه استفاده مى كنند كه باعث خوش آيند دوستان و يا جوانان شود.

بايد توجه داشت كه استفاده از لطايف تاريخى و سخنان شاد و با طراوت در مجلس كه لبخند بر لبان بنشاند از نقاط قوت يك منبر است به شرطى كه از حد و اندازه خارج نشده و كلمات خارج از نزاكت نداشته باشد و روحانى محترم را در نظر مردم به عنوان يك طنز پرداز و يا كسى كه آنان مى توانند در كنار او فقط ايام خوشى را سپرى كنند جلوه ندهد و معنويت و قداست لباس و جذابيت علم و تقوى تحت الشعاع لطيفه گويى و يا مزاح هاى خارج از حد قرار نگيرد.

ص: 62

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) در نصايحى به شمعون فرمود:

فَطُوبَى لِمَنْ تَوَقَّرَ وَ لِمَنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ خِفَّةٌ وَ لا جَاهِلِيَّة ... (1)

خوشا به حال كسى كه وقار و متانت داشته باشد و در (رفتار و گفتار) او سبكى و جهالت و سفاهت نباشد.

2- امام على (ع) فرمود:

ايّاكَ وَ المُسْتَهجَنَ مِنَ الْكَلامِ فَانَّهُ يَحبِسُ عَلَيْكَ اللّئامَ وَ يَنْفُرُ عَنْكَ الكِرامَ. (2)

از سخنان زشت بپرهيز كه انسان هاى پست را دور تو جمع كرده و انسان هاى با كرامت را از تو دور مى كند.

3- امام على (ع) فرمود:

مَنْ جَعَل دَيْدَنَهُ الهَزلَ لَمْ يُعْرَفْ جِدُّهُ. (3)

هر كس روش خود را بر هزل و شوخى گذارد، سخنان جدى او شناخته نمى شود.

4- امام باقر (ع) فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْمُدَاعِبَ فِي الْجَمَاعَةِ بِلا رَفَث. (4)

خداوند آن كس كه ميان جمعى شوخى كند دوستش دارد در صورتى كه سخن زشت و فحش نباشد.


1- تحف العقول، 20
2- ميزان الحكمه، 8/ 436
3- غرر الحكم به نقل از تفسير المعين، 156
4- اصول كافى، 4/ 486

ص: 63

5- امام صادق (ع) فرمود:

إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ (1)

مبادا مزاح كنيد كه آبرو را مى برد.

6- امام كاظم (ع) فرمود:

كَانَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا يَبْكِي وَ لَا يَضْحَكُ وَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (ع) يَضْحَكُ وَ يَبْكِي وَ كَانَ الَّذِي يَصْنَعُ عِيسَى (ع) أَفْضَلَ مِنَ الَّذِي كَانَ يَصْنَعُ يَحْيَى (ع). (2)

حضرت يحيى گريه مى كرد و نمى خنديد و حضرت عيسى هم مى خنديد و هم گريه مى كرد و كار عيسى (ع) بهتر از كار يحيى (ع) مى باشد.

روايات در مذمت سخنان ركيك و شوخى هاى زشت بسيار است كه از آن صرف نظر مى شود.


1- اصول كافى، 4/ 487
2- همان، 4/ 48 (ص)

ص: 64

4. ارتباط دوستانه با مخاطبين

اشاره

(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) (1)

پس به] بركتِ [رحمت الهى، با آنان نرمخو] و پُر مِهر [شدى، و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار] ها [با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل كنندگان را دوست مى دارد.

(لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ) (2)

قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به] هدايت [شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.


1- آل عمران: 15 (ص)
2- توبه: 128

ص: 65

طبع انسان در پذيرش سخن دوست است و آنگاه كه با فردى طرح دوستى بريزد و او را دوست داشته باشد در برابرش خاضع و نرم مى شود و چه بسا به خاطر او تغيير روش داده و دست از خواسته هاى شخصى خود برمى دارد. مبلغ موفق آن است كه منبر خود را از سخنرانى خشك به يك محفل انس تبديل كند.

گاهى سخنرانان چنان روى منبر بر سر مردم فرياد مى زنند كه گويا كاملترين فرد عالم مى خواهد بدترين انسان ها را توبيخ و بركارهاى بد، آنان را مؤاخذه كند و حال آنكه مى توان خود را هم يكى از آنان دانست و محفل را به بيان درد دلى تبديل كرد كه او و ديگران براى پيدا كردن راه حلى ساده جهت رفع مشكلات معنوى خود تشكيل داده اند.

البته سخنرانى هايى كه صرفاً جنبه علمى و پژوهشى دارد و به صورت نتيجه تحقيقات علمى انجام مى شود و يا جنبه سياسى داشته و تحليلگر سياسى بيان مى كند و يا آنان كه صورت حماسى داشته و نياز به شدّت و خشم و غضب در سخن است بايد از منبرهاى موعظه و تذكرات دينى استثنا شود و اين بر مبلغين عزيز پوشيده نيست.

راه درست ايجاد انس با مخاطب

ارتباط برقرار كردن با مردم توسط روحانيون عزيز از چند راه ممكن است:

1- لحن سخنرانى ها را دوستانه قرار دهد.

ص: 66

2- از كلمات مهربانانه و لطيف استفاده كند و از توبيخ و سرزنش پرهيز نمايد.

3- هنگام داشتن لحن توبيخى، خود را هم يكى از آنها بداند كه گاهى اسير نفس مى شود.

4- از ناحيه قدرت و يا خداى ناكرده خود برتر بينى با مردم سخن نگويد.

5- در جلسات عمومى آنها حتى الامكان شركت كند، در برگزارى دعاى توسل، كميل و يا ندبه آنها حضور پيدا كند و خود نيز همراه آنان به دعا و راز و نياز بپردازد و مقدارى از زمان را مستمع باشد.

6- اگر سخنرانى بعد از نماز است، در نماز جماعت، با مردم شركت كند.

7- بعد از سخنرانى، حتى الامكان براى فيض بردن از ذكر توسل و مرثيه خوانى بر اهل بيت (عليهم السلام) در جمع مردم حضور داشته باشد.

8- در صورت امكان، بعد از منبر، سريعاً محل را ترك نكند، بلكه مقدارى نشسته و ضمن اينكه استراحت مى كند، پاسخگوى سؤالات احتمالى مؤمنين باشد كه اين امور در ايجاد ارتباط دوستانه و اعتماد سازى متقابل بسيار مؤثر است.

ص: 67

روايات

1- امام باقر (ع) فرمود: مردى از بنى تميم خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و عرض كرد: مرا نصيحت كنيد. حضرت فرمودند:

تَحَبَّبْ إِلَى النَّاسِ يُحِبُّوكَ (1)

با مردم دوستى كن تا تو را دوست بدارند.

2- امام صادق (ع) فرمود:

مُجَامَلَةُ النَّاسِ ثُلُثُ الْعَقْل (2)

مدارا و خوش رفتارى با مردم يك سوم خردمندى است.

3- امام على (ع) فرمودند:

رَأْسُ الْعِلْمِ الرِّفْقُ وَ آفَتُهُ الْخُرْقُ (3)

رأس و اساس علم، مدارا با مردم و آفت آن، ايجاد درگيرى با آن هاست.


1- اصول كافى، 4/ 457
2- ميزان الحكمه، 6/ 528
3- بحار الانوار، 7 (ص)/ 307

ص: 68

5. احترام به آداب و رسوم فرهنگى مردم

اشاره

(وَ قُلْ لِعِبادِى يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً) (1)

و به بندگانم بگو: «آنچه را كه بهتر است بگويند»، كه شيطان ميانشان را به هم مى زند، زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.

دين اسلام دينى جامع و براى همه زمان ها و مكان هاست. بعضى از امورى را كه با فطرت آدمى سازگارى ندارد حرام كرده، ولى نسبت به خيلى از امور، ديدى وسيع داشته و انسان را در وسعت و گشايش قرار داده است. لذا علما و فقها نيز حكم به اباحه و عدم حرمت مى كنند. بسيارى از فرهنگ هاى مردم در شهرهاى مختلف و يا روستاها از اين قبيل است؛ لذا مبلغينى كه در بين اين مردم قرار مى گيرند بايد كلام خدا و پيام دين را به مردم برسانند و خود الگوى كامل اسلام باشند و قطعاً احترام به آداب و رسوم فرهنگى مردم در هر منطقه اى تا آنجا كه مرتكب حرام و يا ترك واجب نشده اند مورد


1- اسراء 17/ آيه 53

ص: 69

پذيرش اسلام مى باشد. مبلغين در اين موارد چند چيز را بايد مورد توجه قرار دهند:

1- احترام به آداب و رسوم محلى مردم- اگر مخالف شرع مقدس نباشد- لازم است.

2- تحميل سليقه شخصى بر يك گروه و مخالفت با آن ها در چيزى كه به آن عادت دارند و حرام هم نيست، صحيح نيست.

3- تغيير فرهنگ ها نيازمند فرهنگ سازى در گذر زمان است و اين مستلزم صبر و حوصله و بردبارى و مدارا با مردم مى باشد.

عدم ورود به منازعات فردى و محلى

بايد توجه داشت كه مبلغ در هر كجا كه وارد مى شود وظيفه اش تبليغ دين و هدايت جامعه است و يكى از مضرترين مسائل به اين وظيفه، ورود به مسائل شخصى و يا نزاع هاى افراد است چرا كه مردم، روحانى را محرم راز خود و يا مشاور امين خود مى دانند و مسائل و مشكلات خود را با او در ميان مى گذارند، پس بايد مراقب بود كه در اين جا به يك گوش دهنده غيبت و يا مؤيد تهمت تبديل نشود و خود را قاضى قرار نداده و حكم صادر نكند. اگر مبلغ، خود را وارد مباحث خصوصى افراد كرد، در واقع يكى از آن ها گشته و مسئوليت خويش را فراموش كرده است.

ص: 70

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِي أَخْلَاقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِم. (1)

هماهنگى با اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمنى و كينه آنان است. (در نسخه ديگر

«مفارقة الناس»

است كه در اين صورت دور شدن و عدم ورود به رسوم خاص مردم مد نظر خواهد بود.)

2- امام على (ع) در نامه خود به مالك اشتر فرمود:

... وَ لا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّة (2)

... و آداب پسنديده اى را كه بزرگان اين امت به آن عمل كردند وملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن.

3- امام على (ع) فرمود:

خَالِطُوا النَّاسَ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ أَبْدَانِكُمْ وَ زَايِلُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ وَ أَعْمَالِكُم. (3)

با مردم به زبان و جسد همراهى كنيد و به قلب ها و عمل دور باشيد. و اين از دستورات دينى است كه براى حفظ دين و تقوى «در بين مردم باش ولى از مردم مباش» با مردم مدارا كنيد ولى اسير فرهنگ هاى غلط و آداب و رسومى كه دارند نشويد.


1- نهج البلاغه، حكمت 401
2- همان، نامه 35
3- بحارالأنوار، ج 52، ص 115

ص: 71

6. آراستگى ظاهرى

اشاره

(يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ) (1)

اى كشيده رداىِ شب بر سر، برخيز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار. و لباس خويشتن را پاك كن. و از پليدى دور شو.

رعايت پاكى و طهارت ظاهرى يكى از دستورات دين مبين اسلام است. اولياى الهى در برخورد با ديگران رعايت نظافت و تميزى ظاهر را مى كردند. يكى از اولين دستورات به پيامبر اكرم (ص) پاكى لباس و نظافت ظاهرى است. پيامبر اكرم (ص) در وقت خروج از خانه موهاى خود را شانه مى زد و در آينه خود را نگاه مى كرد. مبلّغ كه مى خواهد در معرض ديد عموم قرار گيرد، بايد به نگاه مردم و فكر و روح آنان احترام گذاشته و نظافت ظاهرى خود را حفظ كند. انسان ها دوستدار زيبايى و نظافت هستند و از زشتى و پليدى و كثيفى متنفرند. كسى كه ظاهرش آلوده و يا لباسش كثيف و جورابش پاره و بدبو است در اولين برخورد با ديگران، آنان را از خود دور كرده است و ديگر به سخنان او گوش


1- مدثر، 1 تا 5

ص: 72

نمى دهند و ظاهر ناپسند او سخنان زيبا و كلمات ارزشمند دينى را هم زشت جلوه داده است.

مبلّغ و تجمل گرايى!

نظافت و پاكيزگى ظاهر غير از تجمل گرايى است. روحانيون بايد مراقب باشند به بهانه آراستگى ظاهر، اسير لباس خاص و رنگ خاص نشده و اين باعث كبر و خودنمايى و مشى با تكبر نشود. بعضى به جاى نظافت و تميزى، اسير زيباگرايى شده اند و خطوط عمامه و رنگ عبا و قبا و مدل و رنگ نعلين و كيفيت راه رفتن براى آنها مهم تر جلوه كرده است.

رعايت زى طلبگى

زى طلبگى و روحانيت نيز از امورى است كه مبلغ بايد رعايت كند. بعضى با پوشيدن لباس نازك در تابستان به صورت دشداشه و نمايان شدن شكل زيرپوش آنها مخصوصاً وقتى باد و طوفان در شهر باشد چهره بسيار ناپسندى را به خود مى گيرند كه به نظر مى رسد با زى و وقار طلبگى و مبلّغ دينى سازگار نيست و يا كمربند شلوار او كه بزرگ و رنگى است از زير دشداشه اش معلوم است و موى سرش از محاسنش بلندتر و داراى محاسنى ماشين كرده و خط گرفته مى باشد كه نشان از استفاده ابزارى از لباس روحانيت است، يعنى هرگاه لازم است لباس مى پوشد و نوع آرايش خود را به گونه اى قرار داده كه بدون لباس هم

ص: 73

راحت و ناشناس درجامعه زندگى كند، گويا لباس براى آنان گاهى مفيد و گاهى مضر است كه در هر مكانى متناسب با آن، لباس مى پوشند.

سخنرانى و بيان معارف دين توسط غير ملبّسين

لازم است سخنى با عزيزانى داشته باشيم كه سرمايه علمى خود را از حوزه علميه واز علما و روحانيون بزرگ دارند ولى از پوشيدن لباس طفره مى روند. البته اينان براى خود توجيهاتى دارند و بعضاً مع الاسف همچون گروه قبل (در نكته 2) لباس را مفيد نمى دانند، ولى بايد گفت، اولًا: اگر آن سرمايه علمى در معارف دينى از حوزه هاى علميه و علما نبود شما و ديگر عزيزان چنين جايى نداشتيد؛ پس لازم است هميشه و به همه كسانى كه از سخنان شما بهره مى برند توجه دهيد كه آنچه شما داريد و هستيد مديون چه ذخاير عظيم علمى هستيد.

ثانياً: سخنرانى ها و بيان معارف دينى با لباس شخصى، اين ذهنيت را به جوانان القا مى كند كه مى توان دين و معارف دينى را از غير حوزه و روحانيت گرفت و ايجاد اين فكر در جوانان، خطرناك و آثار شومى به بار خواهد آورد.

ثالثاً: سخنرانى بدون لباس روحانيت از طرف عزيزانى كه سرمايه علمى خود را از حوزه و روحانيت دارند، باعث ايجاد حركت خطرناكى در جامعه شده كه سخنرانان ديگرى با لباس هاى شخصى در هيئات و مساجد و غيره پيدا شده اند كه سرمايه علمى- دينى نداشته و در نزد

ص: 74

علما تلمذ نكرده اند و در نتيجه افكار مختلف به نام دين به مردم القا مى شود.

رابعاً: اگر توجيه اين گروه (روحانيونى كه لباس روحانيت را نمى پوشند و در منابر قرار مى گيرند) كه بدون لباس بهتر مى توان با جوانان ارتباط برقرار كرد و با افكار التقاطى مبارزه كرد صحيح باشد، بايد به شهيد مطهرى (رحمه الله) آن استاد بزرگ اشكال گرفت كه چرا در زمان طاغوت و در جمع دانشمندان و فلاسفه در دانشگاه ها با لباس روحانيت ظاهر مى شد و هيچگاه دست از اصالت و هويت خود برنداشت و چون يك سرباز هميشه لباس بر تن، آماده خدمت بود، كه موفقيت او در اين راه بر كسى پوشيده نيست.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا خَرَجَ إِلَى إِخْوَانِهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَ يَتَجَمَّل (1)

خداوند دوست دارد كه بنده اش وقتى به سوى برادرانش مى رود، براى ديدن ايشان خود را مهيا و زيبا سازد.

2- فردى از امام صادق (ع) پرسيد: آيا همه اين خلق را از مردم مى بينى؟ حضرت فرمود: 8 گروه را جدا كن:

الف: كسى كه مسواك را ترك كند.

ب: كسى كه در مكان تنگ چهار زانو بنشيند.


1- بحار الانوار، 7 (ص)/ 307

ص: 75

ج: كسى كه در آن چه مفيد نيست داخل شود.

د: كسى كه در آنچه علم ندارد مراء و جدال كند.

ه: كسى كه بى جهت خود را به مريضى بزند.

و: كسى كه مصيبت زده نيست ولى به ظاهر خود نمى رسد.

ز: كسى كه در حق، با اصحابش مخالفت كند.

ح: كسى كه به رفتار پدرانش افتخار كند ولى از كردار نيك آنها دور است. (1)

3- امام على (ع) فرمود:

التَّجَمُّلُ مِنْ اخْلاقِ الْمُؤْمِنينَ (2)

تجمل و آراستگى از اخلاق مؤمنين است.

4- امام على (ع) فرمود:

النَّظِيفُ مِنَ الثِّيَابِ يُذْهِبُ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ وَ هُوَ طَهُورٌ لِلصَّلاة (3)

پاكيزگى در لباس، غم و غصه را از بين مى برد و همان، طهارت و پاكى براى نماز است.


1- خصال، شيخ صدوق، 40 (ص)
2- غرر الحكم، 1/ 40
3- فروع كافى، 6/ 444

ص: 76

ص: 77

فصل سوم: سخنرانى

1. محوريت قرآن و عترت

اشاره

ص: 78

ص: 79

فصل سوم: سخنراني

(إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً* وَ أَنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً) (1)

قطعاً اين قرآن به] آيينى [كه خود پايدارتر است راه مى نمايد، و به آن مؤمنانى كه كارهاى شايسته مى كنند، مژده مى دهد كه پاداشى بزرگ برايشان خواهد بود. و اينكه براى كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند عذابى پر درد آماده كرده ايم.

(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ) (2)

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند، و به ايشان انجام دادن كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنان پرستنده ما بودند.

مبلّغ بايد:

اولًا، محور سخنان خودش را حق قرار دهد، حق جو و حق شناس و


1- اسراء، (ص)- 10
2- انبياء، 73

ص: 80

حق مدار باشد.

ثانياً، سخنانش را محكم و متقن و به دور از حدس و گمان بيان كند.

ثالثاً، كلمات و مباحث او منطبق با عقل و فطرت آدمى باشد.

براى رسيدن به اين سه عنصر مهم و اساسى، ناچار بايد از منابع علمى و سرچشمه هاى زلالى استفاده كرد كه خداوند در اختيار بشر قرار داده است و آن هم جز قرآن و عترت نيست.

چرا كه ايشان هم حق اند و هم محكم و منطبق با عقل و فطرت. سخنرانى مذهبى بايد نورانى و پاك باشد، حق مدار و باطل ستيز باشد و محكم و استوار. سخن ماندگار آن است كه از كلام ماندگار يعنى قرآن و عترت گرفته شده باشد؛ چرا كه حق باقى و باطل نابود شدنى است. آنان كه جايگاه عظيم وعظ و خطابه را تصاحب مى كنند و به جاى ابلاغ كلام خدا و رسول و عترت پاكش به مردم، سخنان گزاف و بيهوده و يا كم ثمر مى گويند، نسبت به اين مقام عظيم و جايگاه عالى ناسپاسى مى كنند و متأسفانه گاهى مشاهده مى شود، به جاى تبليغ معارف مكتب اهل بيت پيامبر و بيان معارف زلال قرآنى، به سخنان سخيف و سبك و يا به تجليل از دانشمندان ديگر اديان و بيان سخنان آنان مى پردازند و تراوشات ذهنى خود را به مردم القا مى كنند، دريغ از يك آيه قرآن يا كلام پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام)! كه اينگونه مجالس اگر هيچ اشكالى هم در آن نباشد، از نورانيت و معنويت تهى است.

ص: 81

طليعه سخن با نور قرآن

با توجه به جامعيت قرآن و كامل بودن دستورات دينى در همه ابعاد زندگى، در هر موضوعى، آيه اى به صورت كلى و جامع وجود دارد؛ پس هيچگاه نبايد سخنرانى از آيات قرآن خالى باشد. مبلّغ بايد طليعه سخن خود را با نور قرآن آغاز كند.

دين شناسى نه دين سرايى

شناخت حقيقت دين كه همان تفقه حقيقى در دين است لازم و ضرورى است دين شناسى و آگاهى به مبانى دينى، ضرورتى اجتناب ناپذير است. بعضى دين را نقل مى كنند ولى مراد خداوند و اولياى الهى را نمى فهمند، بعضى ديگر نشناخته آن را آنچنان كه امروزى ها مى پسندند به سيلقه خود توضيح داده و به ديگران تفهيم مى كنند، اينجاست كه دين شناسى با دين سرايى فرق مى كند. بايد هم پاك بود و هم دين را از پاكان گرفت.

روايات

1- امام على (ع) مى فرمايد:

كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ وَ لا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّه. (1)


1- نهج البلاغه، خطبه 133

ص: 82

كتاب خدا كه با آن مى توانيد راه حق را بنگريد و با آن سخن بگوييد و به وسيله آن بشنويد، بعضى از قرآن از بعضى ديگر سخن مى گويد و برخى بر برخى ديگر گواهى مى دهد آياتش در شناساندن خدا اختلافى نداشته و كسى را كه همراهش شد از خدا جدا نمى سازد.

2- امام هادى (ع) مى فرمايد:

كَلامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْر ... (1)

كلام شما (اهل بيت (عليهم السلام)) نور و دستوراتتان مايه رشد و سفارش شما تقوى و كردارتان همه نيك است.

3- در فضايل قرآن و عترت پيامبر اكرم (ص) سخن بسيار است كه مبلغين محترم مى توانند به نهج البلاغه و روايات بسيار در كتاب هاى مختلف مراجعه نمايند. ولى بايد كلام ايشان را خوب شناخت و صحيح براى ديگران نقل كرد؛ لذا امام صادق (ع) چنين فرمود:

وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنْ يَكُونَ بِالْكُوفَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَ أَمْرَنَا الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ وَ لا يَقُولُونَ عَلَيْنَا إِلَّا الْحَقَّ. (2)

دوست داشتم در كوفه 25 نفر شيعه داشتم كه ايشان امر ما اهل بيت را خوب مى شناختند و مى فهميدند و آنچه از قول ما مى گويند حق باشد و جز حق را به ما نسبت ندهند. (افكار و خواسته هاى خود را به ما نسبت ندهند.)

4- امام على (ع) مى فرمايد:

انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ


1- زيارت جامعه كبيره
2- فضائل الشيعه، 56 حديث 26.

ص: 83

يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا. (1)

به اهل بيت پيامبرتان بنگريد- روش ايشان را ملزم باشيد و از سنت و آثار ايشان تبعيت كنيد كه ايشان شما را از هدايت خارج نمى كنند و به گناه و پستى برنمى گردانند ... و هيچگاه از ايشان سبقت نگيريد كه گمراه مى شويد و هيچگاه از ايشان عقب نيافتيد كه هلاك خواهيد شد.

5- سخن شيطان در روز عاشورا:

... وَ أَوْرَثْنَاهُمُ النَّارَ إِلَّا مَنِ اعْتَصَمَ بِهَذِهِ الْعِصَابَةِ فَاجْعَلُوا شُغُلَكُمْ بِتَشْكِيكِ النَّاسِ فِيهِمْ وَ حَمْلِهِمْ عَلَى عَدَاوَتِهِمْ وَ إِغْرَائِهِمْ بِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِم. (2)

اى گروه شياطين ما از فرزندان آدم به خواست خود رسيديم و در هلاكت ايشان تمام سعى خود را كرديم و آنان را به سوى آتش كشانديم مگر كسانى كه به اين ريسمان (ريسمان اهل بيت) محكم چنگ زده اند، پس تمام همت خود را بر آن داريد تا درون مردم نسبت به ايشان (اهل بيت) شك ايجاد كرده و آنان را به عداوت و دشمنى آنان و دوستانشان وادار كنيد.


1- نهج البلاغه، خطبه (ص) 7
2- بحارالانوار، 45/ 183 و مصائب آل محمد:/ 55

ص: 84

2. خوف و رجاء

اشاره

(يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً* وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً) (1)

اى پيامبر، ما تو را] به سِمَتِ [گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم، و دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناك.

(إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً) (2)

] اى پيامبر، [ما تو را] به سِمَتِ [گواه و بشارتگر و هشداردهنده اى فرستاديم.

وظيفه انبياى الهى هدايت جامعه به سوى خداست. تعليم دين و حكمت و تزكيه خلق از ناپاكى ها، از اهداف انبيا و مخصوصاً پيامبر اكرم (ص) است و براى رسيدن به اين هدف بزرگ كه در دعوت به سوى خدا و احياى قلوب مردم به نور ايمان تجلى يافته است، دو عنصر مهم و اساسى تأثير مهمى دارند و آن بشارت به بهشت و نعمت هاى آن و انذار و ترساندن از عذاب الهى است.

از جمله صفات پيامبر اكرم (ص) «بشير و نذير» است، پس بر مبلّغ


1- احزاب، 45- 46
2- فتح، 8

ص: 85

دين است كه هميشه محافل و سخنرانى هاى خود را در هر موضوعى كه انتخاب كرده، بين خوف و رجا قرار دهد و در واقع اعتدال در سخنان را بيش از پيش رعايت كند. اميد زياد بخشيدن به مردم، گنهكاران را جرى كرده و قبح گناهان را از بين مى برد.

نااميد كردن و يا ترساندن زياد از عذاب الهى، اميد به بازگشت را در دل گنهكاران نابود ساخته و از عبادت و توبه و انابه باز مى دارد. هر دو اگر از حدّ اعتدال بگذرد، براى فرد و جامعه مضر است. لذا وظيفه مبلغ كه همان وظيفه انبيا است قرار دادن مردم بين خوف و رجا است، قرآن در بسيارى از آيات (1)، نيكان و بدان را در كنار هم معرفى كرده و پاداش و يا عذاب آنها را گوشزد مى كند.

خداوند در قرآن مى فرمايد: (نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ* وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الأَلِيمُ)؛ به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان. و اينكه عذاب من، عذابى است دردناك.

و يا در آيه اى ديگر مى فرمايد: (

وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ

)؛ و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد،] نعمت [شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»

بايد دانست كه اين روش صحيح براى تربيت نفس آدمى است كه مى تواند مورد استفاده مربيان و معلمان و همچنين والدين گرامى قرار گيرد.


1- قرآن، آيات جزء 2 (ص) و 30

ص: 86

روايات:

1- امام صادق (ع) فرمود:

لا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً وَ لا يَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّى يَكُونَ عَامِلًا لِمَا يَخَافُ وَ يَرْجُو. (1)

مؤمن، مؤمن نباشد تا آنكه ترسان و اميدوار باشد و ترسان و اميدوار نباشد تا براى آنچه مى ترسد و اميدوار است عمل كند.

2- امام صادق (ع) فرمود:

كانَ ابي عَلَيه السَّلام يَقُولُ: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا. (2)

پدرم فرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست جز آن كه در دلش دو نور است: نور ترس و نور اميد، اگر اين، وزن شود، از آن افزون نباشد و اگر آن، وزن شود، از اين افزون نباشد.

3- امام صادق (ع) فرمود:

يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَخَافَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَوْفاً كَأَنَّهُ مُشْرِفٌ عَلَى النَّارِ وَ يَرْجُوَهُ رَجَاءً كَأَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّة. (3)

سزاوار است براى مؤمن كه بترسد از خدا، گويا كه او مشرف بر آتش است و آن چنان به او اميد داشته باشد گويا از اهل بهشت است.

4- امام على (ع) فرمود:


1- اصول كافى، 3/ 114
2- همان، 3/ 114
3- وسائل الشيعه، 11/ 181

ص: 87

يَا بُنَيَّ خَفِ اللَّهَ خَوْفاً أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِحَسَنَاتِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَمْ يَقْبَلْهَا مِنْكَ وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً أَنَّكَ لَوْ أَتَيْتَهُ بِسَيِّئَاتِ أَهْلِ الْأَرْضِ غَفَرَهَا لَكَ. (1)

اى پسرم: از خدا بترس آن چنان كه اگر حسنات اهل زمين را آوردى شايد از تو قبول نكند. و به او اميد داشته باشد، آن چنان كه اگر گناهان همه اهل زمين را بر دوش داشتى او تو را مى بخشد.

5- امام على (ع) فرمود:

أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِالْفَقِيهِ حَقِّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ لَمْ يُرَخِّصْ لَهُمْ فِي مَعَاصِي اللَّهِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْآنَ رَغْبَةً عَنْه. (2)

آيا از آن كه به حقيقت فقيه است به شما خبر ندهم؟ او كسى است كه مردم را از رحمت خدا نااميد نكند و از عذاب خدا ايمن نسازد و به آنها رخصت گناه ندهد و قرآن را ترك نكند از روى اعراض و به چيز ديگر متوجه شود.


1- الحكم الزاهره، 246
2- اصول كافى، 1/ 44

ص: 88

3. بهره گيرى از ضرب المثل و ...

اشاره

(أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ* تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ) (1)

آيا نديدى خدا چگونه مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟ ميوه اش را هر دم به اذن پروردگارش مى دهد. و خدا مَثَلها را براى مردم مى زند، شايد كه آنان پند گيرند.

تنوع طلبى از ويژگى هاى انسان است كه انسان ها به آن علاقه مند هستند. در يك جلسه كه حدود يك ساعت يا كمتر برگزار مى شود، مبلغ بايد علاوه بر آيات قرآن و روايات از به كارگيرى ابزار تبليغى ديگر نيز غافل نباشد. استفاده از ضرب المثل هاى معروف و يا بهتر از آن ضرب المثل هاى قرآنى كه در كتاب هايى مثل امثال القرآن جمع آورى شده است و همچنين بهره مندى از اشعار و پنديات ارزشمند شعراى بزرگ مثل صائب تبريزى و غيره ... كه متناسب با بحث باشد، بر


1- ابراهيم: 24 و 25.

ص: 89

جذابيت سخنان مبلغ افزوده و خستگى را از روح و جان مستمعين خارج خواهد كرد.

سخنرانى بايد معجونى گوارا از كلام خداوند و معصومين (عليهم السلام) باشد كه عجين با تاريخ و داستان ها و ضرب المثل ها و اشعار زيباى پرمحتوا شده است.

يك خاطره، يك عبرت

در شب هاى شنبه در منزل پدرى خود، هر هفته سخنرانى مى كردم و مستمع من مرحوم پدر و مادر و برادرانم بودند و اين يك جلسه وعظ، همراه با تمرين و مشخص كردن عيوب سخنرانى ام بود، در طى يك سال كه ادامه داشت، تجربيات مفيدى از ايشان كسب كردم. (1)

در يك جلسه به من فرمودند: آيه قرآن و روايت معصومين (عليهم السلام) همچون مقدارى عسل است كه اگر چندين مرتبه از آن به كسى خورانده شود قدرت هضم كردن آن را ندارد، لذا براى اين كه هم گوارا شود و هم قابل هضم و مشمئز كننده نباشد بايد با شير يا چيز ديگر مخلوط شود، شما نيز بايد آيات قرآن را پيوسته و زياد، آن هم در يك جلسه بكار نبريد، روايات زياد در يك جلسه براى مردم قابل هضم نيست و اكثر آن روايات ضايع مى شود. يك روايت يا آيه قرآن را با داستان ها و ضرب المثل ها و اشعار ضميمه كنيد تا گواراتر و مفيدتر باشد.


1- اين جلسه متأسفانه با فوت پدرم ادامه نيافت.

ص: 90

روايات

1- امام صادق (ع) مى فرمايد:

امْثالُ القُرآنِ لَهَا فَوائِدٌ فامْعَنُوا النَّظَر فَتَفَكَّرِوا فِي مَعانيها وَ لا تَمُرُّوا بِها. (1)

مثل هاى قرآن فوايد زيادى دارد، در آن نظر افكنده و در معانى آن تفكر كنيد و از آنها بى توجه نگذريد.

2- امام صادق (ع) مى فرمايد:

نَزَلَ الْقُرْآنُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ فِي فَرَائِضَ وَ أَحْكَامٍ وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ. (2)

قرآن بر 4 جزء نازل شده يك قسمت درباره ماست و قسمتى درباره دشمنان ما و قسمت سوم در واجبات و احكام دينى و قسمت چهارم در مستحبات و مثل هاى زيبا.

3- امام سجاد (ع) فرمود: خدايا قرآن را براى ما در تاريكى هاى شب ها مونس قرار بده ... تا فهم عجايب و نكته هاى دقيق مثل هايش در قلوب ما قرار گيرد. (3)


1- رياض السالكين، ج 5، ص 461
2- بحارالانوار، ج 8 (ص)، ص 74 و 114
3- صحيفه سجاديه، دعاى 42

ص: 91

4. ذكر تاريخ و عبرت هاى آن

اشاره

(... أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الآْخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ) (1)

آيا در زمين نگرديده اند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بوده اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كرده اند بهتر است. آيا نمى انديشيد؟

يكى از ابزار مبلّغ براى ايجاد جذابيت در مباحث خود استفاده از تاريخ صحيح اسلام مى باشد. الگو پذيرى از ويژگى هاى انسان و معرفى الگوهاى كامل، وظيفه مبلغ دينى است. براى توضيح موضوع مورد بحث و تعيين مصاديق خارجى آن بايد از زندگى پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (عليهم السلام) بهره برد و همچنين بيان تاريخ گذشتگان و خطاهاى آنان، از مؤثرترين ابزار تبليغى براى ايجاد تقوى و دورى از گناه در جامعه است.

قرآن كريم هم از اين وسيله براى يادآورى آثار سوء گناهان و يا پاداش نيكوى اعمال حسنه استفاده كرده و آيات زيادى از آن به ذكر


1- يوسف، 10 (ص)

ص: 92

وقايع و تاريخ گذشتگان از انبيا و غير ايشان اختصاص يافته است. در اين زمينه به كتاب هاى زيادى كه در تاريخ اسلام و بيان وقايع آن پرداخته است مثل كتاب پند تاريخ و يا منتهى الآمال و تتمه المنتهى- تاريخ خلفا و غيره، مى توان مراجعه كرد.

بيان احوال علما، به دور از شخصيت سازى

استفاده از تاريخ علماى بزرگ و اهل معرفت و ذكر كرامات ايشان نيز بسيار پسنديده است و حاكى از جامعيت اسلام و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) است كه توانسته اين انسان هاى كامل و ارزشمند را تربيت نمايد، بيان آن به صورت مختصر و كوتاه مناسب است.

بايد توجه داشت، گاهى رفتار و اعمال خارق العاده اى از علماى دين نقل مى شود كه در عين صحت بايد باظرافت خاصى بيان گردد. مبادا تجليل از علما و ذكر عجايب از ايشان، باعث تضعيف جايگاه امامان و حجت هاى الهى شود. و در ذهن مخاطب چنين القا شود كه اگر امامان چنين كردند فلان عالم هم چنين كرد، پس چه فرقى بين آنهاست؟

بايد به مردم تذكر داد كه اين علماى بزرگ هر چه دارند به بركت خدمتگزارى به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و ارادتشان به آن بزرگواران است و از خود هيچ نداشته و ندارند.

ص: 93

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَار (1)

عبرت ها چه قدر بسيار است ولى عبرت گيرنده كم است.

2- امام على (ع) مى فرمايد:

أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ ... (2)

پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنها شده ام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان گويا از اول تا پايان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمت هاى شيرين زندگى آنان را از دوران تيرگى شناختم ... سپس از هر چيزى مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه اى، زيبا و شيرين آن را براى تو برگزيدم.


1- بحار الانوار، 71/ 327
2- همان.

ص: 94

5. سخن در حد نياز (دورى از افراط و تفريط)

اشاره

(وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً* فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً) (1)

و اين گونه آن را] به صورت [قرآنى عربى نازل كرديم، و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد آنان راه تقوا در پيش گيرند، يا] اين كتاب [پندى تازه براى آنان بياورد. پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق، و در] خواندن [قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.»

مبلّغ بايد هر موضوعى را كه براى توضيح و تبيين آن تحقيق كرده و آمادگى كامل جهت بيان آن دارد، قبل از تنظيم و تهيه مطالب، بيان نكند و از سخن گفتن در امورى كه تخصص ندارد بپرهيزد.

آنچه را كه ميداند و آمادگى دارد، ولى مصلحت بر ذكر آن نيست


1- طه، 113- 114

ص: 95

را كنار گذاشته و مورد بحث قرار ندهد. هميشه توجه داشته باشد كه، همه آنچه را مى داند، يا قابل گفتن نيست و يا صلاح بر ذكر آن نمى باشد.

پس به اين ترتيب:

1- چيزى را كه ميداند و مطالعه داشته است مورد بحث قرار دهد.

2- بعد از ورود به بحث، از افراط و تفريط در بحث پرهيز كند. از گفتن مسائلى كه براى فهم مطلب لازم است دريغ نكند و از حاشيه پردازى فراوان و طولانى كردن سخنرانى، بدون جهت نيز جداً دورى كند.

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

لاتَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا. (1)

نادان را يا تندرو و يا كندرو مى بينى.

2- امام على (ع) فرمود:

الْكَلامُ بَيْنَ خُلّتَيْ سُوءٍ هُما: الاكْثارُ وَ الاقْلال فَالاكْثارُ هَذْرٌ وَ الاقلالُ عَيٌّ وَ حَصْرٌ. (2)

كلام بين دو دوست بد قرار دارد زياده گويى و كوتاهى در بيان و حجت. زياده گويى خطا و خروج از اصل مطلب است و كم گويى ناتوانى و عجز (در رساندن و تفهيم مطلب) است.


1- نهج البلاغه، حكمت 70
2- ميزان الحكمه، 8/ 444

ص: 96

3- امام على (ع) مى فرمايد:

الْعاقِلُ لا يَتَكَلَّمُ الَّا بِحَاجَتِهِ او حُجَّتِهِ. (1)

عاقل سخن نمى گويد مگر در جايى كه نياز است يا وظيفه اش سخن گفتن است.

4- امام على (ع) فرمود:

خَيرُ الكَلامِ ما لا يَمِلُّ وَ لا يَقِلُّ. (2)

بهترين كلام آن است كه نه زياد و ملال آور باشد و نه كم و مضر به مطلب.


1- ميزان الحكمه، 8/ 444
2- همان.

ص: 97

6. پرهيز از اطاله كلام

اشاره

الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَلْبابِ

به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند؛ اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.

بهترين سخنان زمانى در دل ها و قلب ها قرار مى گيرد كه همه مقتضيات براى يادگيرى فراهم باشد و گوينده و شنونده هر دو در حال ايده آل به سر ببرند. خستگى گوينده و عدم قوّت او در زمان تبليغ و همچنين خستگى شنوندگان به خاطر مشكلات كارى و يا عدم انتخاب زمان صحيح براى سخنرانى و تبليغ، همه از امورى است كه باعث افت تأثير گذارى در تبليغ مخاطب است و مضافاً به اين امور، توضيح زياد و اطاله كلام، بيشتر از حد ضرورت نيز باعث پراكندگى حواس مخاطبين شده و رغبت گوش دادن را از آن ها مى گيرد.

به همين جهت مبلغ بايد سخنش را جامع و بدون نقص در وقت تعيين شده و در زمانى كه بالاترين حد تأثيرگذارى را دارد بيان كند و به موقع به سخنش پايان دهد تا لذت مطالب گفته شده در كام مخاطب به تلخى تبديل نشود.

ص: 98

اطاله كلام بدون علت

اطاله كلام از نظر زمانى، براى هدف مبلّغ مضر است، مخصوصاً اگر مبلّغ سخنى براى گفتن ندارد، يا مطالب تنظيم شده پايان يافته و او تصميم دارد به جهات ديگر سخن خود را طولانى كند، كه در آن صورت اشمئزاز حاصل شده براى مخاطبين و عدم توجه مبلّغ به وقت آنان باعث دورى آنان از كليه جلسات دينى و بى رغبتى نسبت به شركت در آن مى شود.

گاهى دير رسيدن مداح و يا آماده نبودن غذا از مواردى است كه صاحب محفل از سخنران محترم تقاضا مى كند مقدارى سخنرانى را ادامه دهد، كه در اين صورت، سخنران چيزى جز وسيله سرگرم كردن مردم نخواهد بود. البته روشن است كه به مقدار كم، كه مضر به هدف نباشد و جمع بين غرض ها شود، مانعى ندارد.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود، از وصاياى خضر به موسى (ع) است كه:

فَانَّ كَثْرَةَ النُّطْقِ تَشِينُ الْعُلَماءَ وَ تُبْدِي مُساوِي السُّخَفاء (1)

زيادى در نطق و سخن، مايه بى آبرويى علما و آشكار شدن بدى انسان هاى پست مى شود.

2- امام على (ع) فرمود:

كَثْرَةُ الْكَلامِ تَبْسُطُ حَواشيهِ وَ تَنْقُصُ مَعانيهِ فَلايُرى لَهُ امَدٌ وَ


1- ميزان الحكمه، 8/ 43 (ص)

ص: 99

لايُنْتَفَعُ بِهِ احَدٌ. (1)

زيادى گفتار باعث مى شود كه حواشى بحث بيشتر و معنا و حقيقت كمتر شود پس نهايتى برايش نيست و كسى هم نفع و بهره نمى برد.

3- امام على (ع) فرمود:

آفَةُ الْكَلامِ الاطِالَة (2)

آفت كلام طولانى شدن آن است.

4- امام على (ع) فرمود:

إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلام. (3)

وقتى عقل كامل شود، سخن كم مى شود.

5- امام على (ع) فرمود:

اقْلِلِ الْكلام تَأمَنِ المَلامَ. (4)

كلام و سخن را كم كن، از ملامت ديگران در امان خواهى بود.

6- امام صادق (ع) در شرح و توضيح آيه شريفه 18 از سوره زمر چنين فرمود:

هَوُ رَجُلٌ يَسْمَعُ الْحَديثَ فَيُحَدِّث بِهِ كَما تسْمَعهُ لا يَزيدُ فيه و لا يَنْقُصُ مِنْهُ. (5)

او مردى است كه حديث را آن چنان كه شنيده است نقل مى كند، نه بر آن مى افزايد و نه كم مى كند.


1- ميزان الحكمه، 8/ 43 (ص)
2- همان
3- نهج البلاغه، حكمت 71
4- ميزان الحكمه، 8/ 441- غررالحكم، حديث 8411
5- اصول كافى 1/ 65

ص: 100

7. علمى و عميق ولى قابل درك و فهم

اشاره

(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

) (1)

و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم، تا] حقايق را [براى آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بى راه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند، و اوست ارجمند حكيم.

هدف مبلغ رساندن مفاهيم عاليه دين به مخاطب است و بزرگترين هنر او سخن گفتن در حد درك و فهم مخاطبين است. هنر اين نيست كه انسان در كلام خودش كلمات خاص و يا اصطلاحات علمى يا بيگانه را تكرار كرده و از آن كلمات استفاده كند. استفاده از چنين كلماتى از جانب مبلّغ، نشان علم و دانش او هم نيست.

بالاترين هنر مبلغ اين است كه بتواند سخت ترين مفاهيم و مشكل ترين مباحث عقلى و كلامى و يا اصطلاحات خاص علمى را به ساده ترين زبان براى مخاطب قابل فهم و درك كند، پس در عين علمى بودن، مطالب بايد با زبانى ساده و قابل فهم بيان شود.


1- ابراهيم، 4

ص: 101

دين اسلام دين فطرت و آيين همگانى و قابل درك براى همه است؛ پس مبلغ موفق آن است كه مخاطب شناس باشد، براى صاحبان علم و آشنا به اصطلاحات روز، متناسب با آنها سخن بگويد و با مردم ديگر، ساده و گويا، مطالب دينى را بيان كند.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. (1)

ما انبيا با مردم به اندازه درك و توانايى فكرى آنها سخن مى گوييم.

2- امام سجاد (ع) فرمود:

... انَّهُ يَحْمِلُ وَ تَخْرُجُ المُخرَجَ الَّذي يَلينُ عَلى مَسامِعِهِ وَ تُكَلّمُهُ مِنَ الْكَلامِ بِما يُطيقُهُ عَقلُهُ فَانَّ لِكُلّ عَقْلٍ

طَبَقَه

مِنَ الْكَلامِ يَعْرِفُهُ وَ يَجْتَنِبُهُ وَلْيَكُنْ مَذْهَبُكَ

الرَّحْمَه

وَ لَا

قُوَّه

الَّا بِالله. (2)

بايد بدانى كه او حمل مى كند آنچه را مى گويى و در ذهن قرار مى دهد، پس بايد آنچه به او مى گويى براى او قابل فهم و درك باشد و از كلام، سخنانى را بگويى كه عقل او تحمل كند چرا كه هر عقلى را نوعى از كلام است كه آنرا مى شناسد و درك مى كند پس روش خود را بر رحمت و مدارا قرار بده.


1- كافى، 2/ 23، به نقل از تبليغ، 2 (ص) 6
2- تحف العقول، 26 (ص)- رساله حقوق

ص: 102

3- از امام صادق (ع) سؤال شد، بلاغت چيست؟ فرمود:

«إِنَّمَا سُمِّيَ الْبَلِيغَ لِأَنَّهُ يَبْلُغُ حَاجَتَهُ بِأَهْوَنِ سَعْيِهِ». (1)

شخص بليغ را بليغ ناميده اند زيرا به حاجت خود با كمترين مؤونه و تلاش دست مى يابد.

4- امام على (ع) فرمود:

احْسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَ فَهِمَهُ الْخاصُّ وَ العامّ. (2)

بهترين كلام آن است كه بر نظم و معيار سخن استوار بوده و خاص و عام آن را بفهمند.


1- تحف العقول، 35 (ص)
2- ميزان الحكمه، 8، 448

ص: 103

8. محكم و متقن سخن گفتن

اشاره

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً) (1)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد.

(وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً) (2)

و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر] آينده [آنان بيم دارند، بايد] از ستم بر يتيمان مردم نيز [بترسند. پس بايد از خدا پروا دارند و سخنى] بجا و [درست گويند.

از ويژگى هاى مهم براى سخنرانان و خطبا اعتماد به نفس است. كسى كه قبل از ورود به بحث، تحقيقات لازم را داشته و در بيشتر از حد نياز مجلس، معلومات فراوانى را در اختيار دارد و با اساتيد مشورت نموده است ديگر دليلى براى ترس و اضطراب ندارد، پس به تحقيق خود تكيه كرده و به علم و يافته هاى خود مطمئن باشد.


1- احزاب، 70
2- نساء، (ص)

ص: 104

در بعضى افراد، اعتماد به نفس كمترى مشاهده مى شود، با اين كه مطلب را يادداشت كرده است، به حق پيرامون آن مطالعه كرده و نياز زمان و محفل را هم درك نموده است، ولى از گفتن مطالب خود واهمه دارد و ترديد او را بيش از گذشته سردرگم مى كند. اين گونه افراد براى به دست آوردن اعتماد به نفس بايد به امور ذيل توجه داشته باشند:

1- محكم و متقن و با دليل و برهان سخن بگويد و براى سخنان خود دليل و شاهد داشته باشد.

2- از بيان هر گونه سخنان مشكوك و يا غير قابل اعتماد پرهيز نمايد.

3- در صورت لزوم بيان چنين مواردى، مثل نقل سخنى از دانشمندى كه نام آن را نمى داند و يا بيان تاريخى كه صحيح و كامل در خاطر نمانده است، حتماً از كلماتى كه حاكى از احتمال و يا گمان باشد استفاده شود، مثلًا بگويد: احتمالًا اين سخن از فلان دانشمند و عالم مى باشد و يا شايد چنين باشد كه اين واقعه در زمان امام صادق (ع) بوده است و يا اين كه، اين سخن نياز به تحقيق بيشتر دارد.

به اين وسيله، هم مطلب را كه مفيد و لازم بوده بيان نموده است و هم دچار اشتباه و نقل غير صحيح نشده است.

ص: 105

روايات

1- امام حسن عسكرى (ع) فرمود:

النَّاسُ فِيَّ عَلَى طَبَقَاتٍ الْمُسْتَبْصِرُ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ مُتَمَسِّكٌ بِالْحَقِّ مُتَعَلِّقٌ بِفَرْعِ الْأَصْلِ غَيْرُ شَاكٍّ وَ لَا مُرْتَابٍ لَا يَجِدُ عَنِّي مَلْجَأً وَ طَبَقَةٌ لَمْ تَأْخُذِ الْحَقَّ مِنْ أَهْلِهِ فَهُمْ كَرَاكِبِ الْبَحْرِ يَمُوجُ عِنْدَ مَوْجِهِ وَ يَسْكُنُ عِنْدَ سُكُونِهِ وَ طَبَقَةٌ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ شَأْنُهُمُ الرَّدُّ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ وَ دَفْعُ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ. (1)

مردم در نزد من سه گروهند: گروهى كه با بينش و آگاهى در راه نجات قرار دارند و (با استدلال و برهان) به ريسمان محكم حق (قرآن و عترت پيامبر (ص)) چنگ زده اند و اصل دين را شناخته و فروعات را به آن تطبيق مى دهند و در اين راه ترديدى ندارند و به غير از من پناه نبرده اند (حق و طرفدار حق هستند). و گروهى كه حق را از اهلش نگرفته اند، در نتيجه مثل راكب دريا هستند، هر گاه موجى باشد حركت مى كنند و در سكون و آرامش آن آرامند (مصلحت انديشان رفاه طلب). و گروه سوم كسانى هستند كه شيطان آنها را احاطه كرده و كارى جز كوبيدن حق نداشته و هميشه مى خواهند از حق به وسيله باطل خود جلوگيرى كنند و اين به خاطر حسادتى است كه در درون دارند. (مفسدين و مستكبرين).


1- بحار الانوار، 78/ 370 و تحليلى از زندگى امام حسن عسكرى 7، (ص) 8

ص: 106

9. اولويت سنجى با توجه به نيازهاى واقعى مخاطبان

اشاره

(إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ* إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ* فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ* وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ* أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ* وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ* وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ* وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الأَوَّلِينَ) (1)

آنگاه كه شعيب به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟ من براى شما فرستاده اى درخور اعتمادم. از خدا پروا داريد و فرمانم ببريد. و بر اين] رسالت [اجرى از شما طلب نمى كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست. پيمانه را تمام دهيد و از كم فروشان مباشيد. و با ترازوى درست بسنجيد. و از ارزش اموال مردم مكاهيد و در زمين سر به فساد برمداريد. و از آن كس كه شما و خلق] انبوه [گذشته را آفريده است پروا كنيد.»

عالمان را طبيب هاى معنوى مى دانند. طبيب به تناسب حال مريض


1- شعرا، 177- 184

ص: 107

سخن مى گويد و نسخه مى پيچد. طبيبى كه يك نوع سخن بگويد و يك نسخه را هميشه بنويسد حاذق نيست.

درك صحيح و تشخيص درست بيمارى و همچنين رعايت حال وى در تجويز دارو، از مهم ترين وظايف طبيب حاذق است.

يك عالم دينى و يك مبلغ موفق بايد همچون طبيب، از حال افراد و مخاطبان خود باخبر باشد، مشكلات واقعى زندگى آن ها را بشناسد، با دردهاى مردم آشنا باشد تا بتواند در سخنان خود مهم ترين مسائل و راه درمان دردهاى زندگى آنان را بيان كند. اگر مبلغ دينى، مطالبى را كه خود دوست دارد، در هر مجلسى و بدون در نظر گرفتن روحيات مخاطبان بيان كند، در واقع خود را راضى و ديدگاه خود را بر ديگران تحميل كرده است.

جايى كه مردم نياز به تذكرات اخلاقى و خانوادگى دارند، طرح مباحث اعتقادى و يا عرفانى، كم ثمر است. در محفلى كه نياز آنان ارتباط با خدا و مباحث عرفانى است، مباحث ساده اخلاقى را بازگو كردن باعث بى توجهى و يا كم توجهى مخاطبان به سخنان خواهد شد و طبعاً در چنين حالتى انرژى و توان و وقت و اموال، بجا و صحيح مصرف و هزينه نشده است. همانگونه كه در سوره شعراء، خداوند داستان انبيا را بيان كرده است، كه هر كدام به مشكل اصلى و درد مهم جامعه در آن روز اشاره كرده اند و به دنبال ريشه كن نمودن گناه آنان بوده اند، موسى (ع) و مشكل نجات بنى اسرائيل از

ص: 108

چنگ فرعونيان و ادعاى خدايى او، ابراهيم (ع) و نجات امت از بت پرستى، هود (ع) و مبارزه با قصر سازى و دنيا طلبى، صالح (ع) و مبارزه با تفريحات ناسالم قوم ثمود، لوط (ع) و مبارزه با گناه بزرگ امتش، شعيب (ع) و مبارزه با كم فروشى و خيانت در معاملات. در تمام سوره شعراء، كه گفتگوى پيامبران و امت هاى آنان است، براى هر پيامبرى در برابر قومش علاوه بر دعوت به توحيد، پيامى خاص وجود دارد، يعنى آنان متناسب با جامعه و دردهاى معنوى آنان نسخه مى پيچيدند نه غير آن. همچنين تفاوت معجزات پيامبران نشانگر اين است كه براى هر گروهى، ابزار مبارزاتى متناسب با آن لازم است.

چگونگى عكس العمل مخاطب

مخاطبين وقتى مطالبى غير متناسب با خود و زندگى خود مى شنوند، احساس مى كنند، آن سخنان درد آنها را دوا نخواهد كرد و مفيد نيست، پس به مطالب سخنران گوش نمى دهند. و اينجاست كه مبلّغ و روحانى، شخصيت خود را كوچك كرده است، زيرا در چنين حالتى، مستمعين يا چرت مى زنند، يا با هم سخن مى گويند، يا رفت و آمدهاى غير معمول دارند.

ص: 109

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

يَا عَلِيُّ ثَمَانِيَةٌ إِنْ أُهِينُوا فَلا يَلُومُوا إِلَّا أَنْفُسَهُمْ الذَّاهِبُ إِلَى مَائِدَةٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهَا وَ الْمُتَأَمِّرُ عَلَى رَبِّ الْبَيْتِ وَ طَالِبُ الْخَيْرِ مِنْ أَعْدَائِهِ وَ طَالِبُ الْفَضْلِ مِنَ اللِّئَامِ وَ الدَّاخِلُ بَيْنَ اثْنَيْنِ فِي سِرٍّ لَمْ يُدْخِلاهُ فِيهِ وَ الْمُسْتَخِفُّ بِالسُّلْطَانِ وَ الْجَالِسُ فِي مَجْلِسٍ لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ وَ الْمُقْبِلُ بِالْحَدِيثِ عَلَى مَنْ لا يَسْمَعُ مِنْهُ. (1)

اى على هشت گروه اگر مورد اهانت واقع شدند ملامت نكنند مگر خودشان را:

1- كسى كه به ميهمانى اى رود كه دعوت به آن نشده است.

2- كسى كه به صاحب خانه امر و نهى مى كند.

3- كسى كه از دشمنش توقع خير و خوبى دارد.

4- كسى كه از مردم پست انتظار كرم دارد.

5- كسى كه بين دو نفر و در سخن سرى ايشان وارد شود.

6- كسى كه سلطان و حاكم را تحقير و سبك شمارد

7- كسى كه به محفلى رود كه در شأن او نيست و اهليت آن را ندارد.

8- كسى كه با افرادى سخن بگويد كه به سخنان او گوش نمى دهند.

2- امام سجاد (ع) در رساله حقوق، حق ديگران بر گردن عالم دينى را چنين مى فرمايند:


1- خصال شيخ صدوق، 410

ص: 110

فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِيمَا وَلَّاكَ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ وَ قُمْتَ بِهِ لَهُمْ مَقَامَ الْخَازِنِ الشَّفِيقِ النَّاصِحِ لِمَوْلَاهُ فِي عَبِيدِهِ الصَّابِرِ الْمُحْتَسِبِ الَّذِي إِذَا رَأَى ذَا حَاجَةٍ أَخْرَجَ لَهُ مِنَ الْأَمْوَالِ الَّتِي فِي يَدَيْهِ [كُنْتَ] رَاشِداً. (1)

اگر نيكو سرپرستى كردى و به مثابه خزانه دارى مهربان و خيرخواه بودى كه هرگاه نيازمندى را ديد از اموالى كه در خزانه دارد به او مى داد، هر آينه موجب رشد ديگران خواهى بود (علم در دست عالم، همچون گنج در دست اوست كه با برخورد به نيازمند آنچه را نياز دارد به او مى دهد.)

3- امام صادق (ع) فرمود:

لاتَكَلَّمْ بِمَا لَا يَعْنِيكَ وَ دَعْ كَثِيراً مِنَ الْكَلَامِ فِيمَا يَعْنِيكَ حَتَّى تَجِدَ لَهُ مَوْضِعاً فَرُبَّ مُتَكَلِّمٍ تَكَلَّمَ بِالْحَقِّ بِمَا يَعْنِيهِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ فَتَعِب. (2)

به آنچه فايده اى ندارد سخن مگو و بسيارى از سخنان مفيد را تا موضع و محلى بر آن نيافته اى بر زبان مياور، چه بسيار كسانى كه سخن حق و مفيد را در غير موضع خود گفته اند و به خاطر آن به رنج و سختى افتاده اند.

4- رسول خدا (ص) فرمود:

آفَةُ الْعِلْمِ الِنّسيانُ وَ اضاعَتُهُ انْ تُحَدِّثَ بِهِ غَيرَ اهلِهِ. (3)

آفت علم فراموشى است و ضايع كردنش به اين كه براى غير اهلش گفته شود.


1- تحف العقول، 261
2- همان، 37 (ص)
3- كنز العمال، به نقل از تبليغ در قرآن و حديث، 2 (ص) 0

ص: 111

10. رعايت مناسبت هاى ويژه

اشاره

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآَياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ) (1)

و در حقيقت، موسى را با آيات خود فرستاديم] و به او فرموديم [كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور، و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن، كه قطعاً در اين] يادآورى [براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست.

مجالسى كه در مناسبت هاى خاص و يا در زمان مواليد ائمه: و يا شهادت ايشان برگزار مى گردد و يا به طور كلى در ماه هاى خاص مثل رجب، شعبان، رمضان و غيره تشكيل مى شود به صورت ضمنى جهت دهى منبر را مشخص مى كند. مبلّغ در هر زمينه اى- اعتقادى و اخلاقى و اجتماعى- بخواهد سخن گويد، بايد اشاره اى به اين مناسبت ها داشته باشد.

از ميان معارف موجود براى اين ماه ها، و وقايع تاريخى مرتبط با آن، بسيارى از كلمات دينى را مى توان به مردم منتقل كرد. در دعاها،


1- ابراهيم: 5.

ص: 112

تعقيبات نماز، مناجات ها و يا احاديث پر بار اهل بيت (عليهم السلام) همه چيز نهفته است و فقط مراجعه، مطالعه و انس با آن است كه نياز يك مبلّغ را برطرف مى كند.

در مراجعه به بعضى مجالس مشاهده مى شود كه مبلّغ و يا سخنران به گونه اى دور از مناسبت خاص سخن مى گويد كه به خوبى عدم مطالعه او در اين مناسبت و عدم رجوعش به كتاب ها در اين زمينه ملموس است، او از محفوظات گذشته خود در موضوعات متفرقه، وقت منبر و مجلس را پر مى نمايد.

توجه به مناسبت هاى ويژه متناسب با مستمعين

مبلّغ بايد مناسبت هاى زمانى و مكانى را با حال مستمعين متناسب كرده و سخنى را مطرح كند كه ضمن در برداشتن مناسبت هاى ويژه متناسب با مخاطب اعم از جوانان، زنان، دولت مردان، كارمندان، كارگران، معلمان و اساتيد باشد.

درباره هر انديشه و فكرى و در اطراف موضوعات مرتبط با هر گروه، مطالب بسيارى است كه مى تواند مورد بحث قرار گيرد، ولى بايد مهم ترين و بهترينش را انتخاب كرد.

پس در يك محفل، گزينه هاى متفاوت بايد مد نظر مبلغ باشد:

1- مناسبت زمانى و مكانى

2- علم و ويژگى هاى مخاطبين

3- انتخاب موضوعى كه متناسب با اين دو باشد.

ص: 113

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

لِكلّ مقامٍ مَقالٌ (1)

براى هر موقعيت و جايگاهى، سخنى مرتبط با آن لازم است.

2- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

الْعِلْمُ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصَى فَخُذْ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ أَحْسَنَهُ. (2)

علم زيادتر از آن است كه شمرده شود، پس از هر چيزى بهترين آن را بگير.

3- امام على (ع) فرمود:

كانَ رَسُولُ الله

(ص)

يَخْطِبُنا فَيُذَكّرنا بِأَيَّامِ اللهِ. (3)

رسول خدا (ص) هرگاه خطبه مى خواند ما را به ايام الله يادآورى مى كرد.


1- ميزان الحكمه، 8/ 452
2- همان، 6/ 528
3- كنز العمال، به نقل از تبليغ در قرآن و حديث، 134

ص: 114

11. توجه به نظم و انضباط در زمان جلسات

اشاره

(بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ) (1)

آرى، هر كه به پيمان خود وفا كند، و پرهيزگارى نمايد، بى ترديد خداوند، پرهيزگاران را دوست دارد.

تمام رفتار مبلغين عزيز در تحت نظر و مراقبت شديد مردم است. گاهى يك عمل مباح و يا مكروه كه از جايگاه روحانى و معنوى يك مبلغ دينى بعيد است، باعث دورى افراد از او شده و سخنان او را بى تأثير مى نمايد. گاهى يك عمل خلاف شأن روحانى، او را از ديد مستمعين مى اندازد و تمام علم و فضل او را تحت الشعاع خود قرار مى دهد، تا چه رسد به اين كه يك روحانى و سخنران دچار معصيتى شود و يا حقوق ديگران را ناديده بگيرد.

وقتى صاحب مجلس و مستمعين منتظر آمدن شخص مبلغ هستند و وقت خود را جهت شنيدن آيات و روايات گذاشته اند، اما ببينند در ساعت مقرر مجلس شروع نشد و علت آن بى نظمى سخنران و يا بدقولى


1- آل عمران، 76

ص: 115

او مى باشد، نسبت به اين قشر عظيم مبلغين دين چه ديدگاهى پيدا خواهند كرد؟

گاهى عزيزان روحانى تعداد جلساتى را كه متعهد به شركت و سخنرانى در آن مى شوند، در يك شب آنقدر زياد است كه حتى فرصت استراحت در بين آن را ندارند و از مجلسى به مجلس ديگر دويدن و نگاه هاى تند و معنا دار مردم آنقدر او را از چشم مردم مى اندازد كه چندين عذرخواهى و عذرتراشى هم قانع كننده آنان نيست.

رعايت تقوا در گرو رعايت نظم

تقوا و پاكى در گرو نظم حاصل مى شود و كسى كه نظم ندارد بى شك بى تقوايى كرده است. مبلغ بايد سعى نمايد در مدت زمانى كه به مجالس گوناگون قول مى دهد، نسبت به رفت و آمد از مجلسى به مجلس ديگر و حتى براى پاسخ گويى به سؤالات مستمعين بعد از جلسه، نيز زمانى را اختصاص دهد تا دچار مشكل نشود.

در وصيت حضرت على (ع)، تقوا در كنار نظم آمده است، يعنى يكى از راه هاى رسيدن به تقوا، نظم در كارهاست و بى نظمى باعث گناه و يا ظلم به ديگران خواهد بود.

ص: 116

روايات

1- امام على (ع) فرمود:

أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وُلْدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُم (1)

شما (حسن و حسين (عليهم السلام)) و همه فرزندانم و اهل و عيالم و هر كس نامه ام به او مى رسد سفايش مى كنم به تقواى الهى و نظم در كارها.

2- امام على (ع) مى فرمايد:

الْمَسْئُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِد. (2)

كسى كه چيزى از او خواسته اند، تا وعده نداده، آزاد است.

3- امام على (ع) فرمود:

الْمَنْعُ الجَمِيلُ احْسَنُ مِنَ الْوَعْدِ الطَّوِيل. (3)

رد كردن ديگران به صورت زيبا، بهتر است از وعده دادن و آن ها را معطل خود كردن.

4- امام على (ع) فرمود:

لا تَعِدَنَّ عِدَةً لاتَثِقُ مِنْ نَفسِكَ بِانِجازِها. (4)

به چيزى كه اطمينان به برآورده كردن آن ندارى وعده نده.

5- امام صادق (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

إِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنِّي غَداً وَ أَوْجَبَكُمْ عَلَيَّ شَفَاعَةً أَصْدَقُكُمْ


1- نهج البلاغه، نامه 47
2- همان، حكمت 336
3- غرر الحكم، به نقل از تفسير المعين، 50
4- غرر الحكم، 2/ 80 (ص)

ص: 117

لِلْحَدِيثِ وَ آدَاكُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ. (1)

نزديك ترين شما به من در روز قيامت راستگوترين در گفتار و امانت دارترين و با وفاترين (شما در عهد و پيمان) و خوش اخلاق ترين و نزديك ترين شما به مردم است.

6- امام رضا (ع) فرمود:

إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ نَرَى مَا وَعَدْنَا عَلَيْنَا دَيْناً كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّه

(ص)

. (2)

ما اهل بيتى هستيم كه آنچه وعده دهيم برخود دَين مى دانيم، همانگونه كه رسول خدا (ص) چنين بود.


1- بحارالانوار، 75/ (ص) 4
2- تحف العقول، 32 (ص)

ص: 118

12. هدف، تربيت و اصلاح

اشاره

(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ) (1)

اوست آن كس كه در ميان بى سوادان فرستاده اى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و] آنان [قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

در يك محفل دينى و يا سخنرانى، تمامى امكانات مادى و معنوى در اختيار مبلّغ قرار مى گيرد. وقت مخاطبين، فكر و ذهن آنها كه از با ارزش ترين نعمت هاى الهى است در اختيار مبلغ است و يا به عبارت ديگر، مردم اين نعمت هاى ارزشمند را در اختيار او مى گذارند تا مطلبى بر معلوماتشان و نورى بر معرفتشان افزوده شود. مبلغ بايد هدف خود را تبليغ دين و رساندن پيام انبيا قرار دهد، تا در پرتو كلام قرآن و اولياى الهى (عليهم السلام)، مردم به نور هدايت دست يابند.


1- جمعه، 2

ص: 119

وظيفه مبلّغ در مجالس ترحيم

بعضى از آفات سخنرانى هاى مبلّغين اين است كه، هدف ها به فراموشى سپرده شده و سخنان تحت تأثير وقايع و انگيزه هاى ديگر قرار مى گيرد. كه از آن جمله مى توان به موارد ذيل اشاره كرد:

الف: تعريف و تمجيد از اشخاصى كه داراى فعاليت هاى نيكو و پسنديده اى هستند. تعريف از شخصى كه معصوم نيست و احتمالًا در كنار كارهاى به ظاهر پسنديده، رفتارهاى ناپسند ديگرى هم داشته باشد، كه مبلغ و سخنران از آن بى خبر است، در حالى كه مردمى كه شنونده سخن او هستند آن عيب ها را مى دانند و اين تمجيدها موجب تمسخر و يا ريشخند حضار مى شود. بايد در اين گونه مواقع، رفتار خوب و عمل پسنديده را تمجيد كرد، نه شخص را، همانگونه كه در تذكر دادن و نصيحت كردن، بايد از عمل زشت فرد ابراز نارضايتى و انزجار كرد نه از شخص.

ب: در محافل سوگوارى، مبلغ تمام هدف و همت خود را تزكيه حضار و استفاده صحيح از مجلس سوگوارى و حضور عزاداران قرار دهد و در اين مكان و زمان كه همه دل ها متوجه عالم آخرت است تذكرات خود را متوجه حضار كند، تمجيد از ميت و ذكر كلماتى شبيه خلد آشيان، جنّت مكان و .... كه مايه دلخوشى مصيبت ديدگان است، جز از دست دادن زمان نصيحت و فرصت انذار، چيز ديگرى عايد مبلغ نمى كند.

ص: 120

ج: در اين گونه مجالس، وظيفه اين است كه معارف الهى و حكمت پروردگار و ارزش مؤمنين در اطاعت از خداوند را گوشزد كنيم، تسليم مقدرات خدا بودن و همه مقدرات او را بر خواسته از حكمت دانستن، كه از ويژگى هاى مهم مؤمن است، مورد توجه باشد و به پاداش صابرين در مصائب و اجر فراوان آنها اشاره شود و اينكه مؤمنان واقعى در مصائب شاكرند و صابر؛ به عالم آخرت توجه دارند و زندگى دنيا را محل گذر و منزل موقت مى دانند.

روايات

1- امام رضا (ع) فرمود:

التَّهْنِئَةُ بِآجِلِ الثَّوَابِ أَوْلَى مِنَ التَّعْزِيَةِ بِعَاجِلٍ الْمُصِيبَةِ. (1)

تهنيت گفتن به خاطر ثواب فراوان آخرتى اولى وسزاوارتر است از تعزيه و تسليت بر مصيبت دنيايى.

2- امام باقر (ع) فرمود:

تَعْزِيَةُ الْمُسْلِمِ لِلْمُسْلِمِ الَّذِي يُعَزِّيهِ اسْتِرْجَاعٌ عِنْدَهُ وَ تَذْكِرَةٌ لِلْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَهُ وَ نَحْوُ هَذَا مِنَ الْكَلام. (2)

تعزيه و تسليت مسلمان به برادرش به اين است كه، كلمه استرجاع را نزد او بخواند (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ) و او را يادآورى به مرگ و بعد از مرگ و مانند آن از احوال قيامت كند.


1- ميزان الحكمه، 7/ 310
2- همان، 30 (ص)

ص: 121

13. حفظ آرامش و وقار

اشاره

(الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) (1)

همان كسانى كه ايمان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى يابد.

حفظ آرامش و اطمينان روحى براى سخنران از ضرورى ترين مسائل است. او نيازمند تمركز و توجه خاص به محفل و مطلب مورد بحث است و تمركز فكر بر مطلب، در زمان آرامش و اعتماد به نفس ممكن است نه در زمان اضطراب و تزلزل روحى، اسباب و عللى كه باعث تزلزل روحى مى شود چند چيز است:

علل تزلزل روحى

1- حضور بعضى از بزرگان يا شخصيت هاى علمى در مجلس

2- خروج بعضى از مستمعين از جلسه، كه در ذهن متكلم و گوينده، عدم رضايت او از سخنان خطور خواهد كرد.


1- رعد، 28

ص: 122

3- سؤالات بعضى از مستمعين در بين سخن، در حالى كه مبلّغ محترم رشته كلام را از دست مى دهد.

4- گوشزد كردن خطاى گوينده به او از جانب مستمعين

هر كدام از اين ها به نوعى تشويش خاطر و اضطراب را در گوينده ايجاد مى كند. لذا با توجه به قسمت هاى قبل كه درباره آمادگى كامل و اعتماد به نفس و توكل بيان شد، مبلغ بايد كنترل جلسه را همچنان در دست داشته باشد و با ذكر و ياد پروردگار و يا فرستادن صلوات جمعى، ادامه سخنان خود را بيان كند. صبر و تحمل و بى تاب نشدن لازمه تبليغ معارف دين است.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) در ضمن نصايحى به شمعون فرمودند:

فَطُوبَى لِمَنْ تَوَقَّرَ وَ لِمَنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ خِفَّةٌ وَ لا جَاهِلِيَّةٌ وَ عَفَا وَ صَفَح (1)

خوشا به حال كسانى كه وقار و متانت داشته باشند و از كارهاى جاهلانه و سبك و جلف دور باشند، خطاى ديگران را بخشيده و از آنان درگذرند.

2- امام على (ع) در صفات متقين فرمود:

فِي الزَّلازِلِ وَقُورٌ وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ. (2)

در سختى ها آرام و در ناگوارى ها بردبار است.


1- تحت العقول، 20
2- نهج البلاغه، خطبه 1 (ص) 3

ص: 123

14. پرهيز از گفتار، رفتار و حركات اضافه و غير ضرورى

اشاره

هدف گوينده و مبلغ دين اين است كه، مطلب خودش را به خوبى به شنوندگان برساند و مفاهيم مورد نظر خود را به آنها تفهيم كند، ولى اگر كلامى و يا حركتى كه جلب توجه مخاطب كرده و او را از اصل سخن دور كرده و به عبارت ديگر، حواس او را از حقيقت بحث پراكنده مى كند از مبلغ صادر شود، در واقع با هدف او در تضاد است و زحمات او را بى ثمر مى كند. مواردى كه مى تواند توجه مخاطب را از اصل مطلب دور كند بسيارند:

ذكر چند مورد:

1- بلند كردن صدا بيشتر از حد نياز، و يا عدم رعايت تناسب بين صدا و موضوع، اگر بحث حماسى است يا تاريخى و يا سخن در موعظه و تذكرات اخلاقى است، در هر كدام بايد صدا و بلند و كوتاهى آن مورد دقت قرار گيرد.

ص: 124

2- يكنواختى از ابتدا تا انتها و عدم تغيير صدا و لحن بيان

3- عدم رعايت عدالت در نگاه كردن به مستمعين و خيره شدن به فردى خاص و يا به سَمتى معين و عدم توجه و نگاه به افراد ديگر.

4- تكرار كلمات به صورت غلط و يا دور از ذهن مخاطب، مثل اينكه «يك» را «يك» بگويد.

5- تكرار بعضى كلمات ويژه به صورت عادت مثل: «به عرض مى رساند، عرض شود به اينكه، مثلًا، فى المثل» و يا اين كه بعضى بعد از جمله اى كلمه اى را تكرار مى كنند مثل كلمه: «چى شد؟ توجه كرديد؟» كه تكرار بى رويه آن، براى مخاطب خسته كننده و ملال آور است.

6- حركات اضافى و خارج از متعارف دست و سر، مثل چرخاندن زبان به دور لب ها و تكرار آن، صاف كردن صدا و سرفه كردن زياد، حركت زيادى دست ها و بيش از اندازه بالا و پايين بردن آن ها، كه هم مبلغ را از وقار و متانت خارج نموده و هم براى مخاطب زجرآور مى شود.

ص: 125

روايات

1- امام صادق (ع) فرمود:

الْعَالِمُ لا يَتَكَلَّمُ بِالْفُضُولِ (1)

عالم به سخنان اضافى سخن نمى گويد.

2- امام على (ع) فرمود:

طُوبَى لِمَنْ ... أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ (2)

خوشا بحال كسى كه اضافه از مالش را انفاق كند و اضافه از زبانش را نگه دارد.

3- امام على (ع) مى فرمايد:

كَثْرَةُ الْهَذْرِ يُمِلُّ الْجَليسَ وَ يُهينُ الرَّئيسَ. (3)

زيادى خطا و باطل در سخنان، همنشين را ملول كرده و موجب پستى و خوارى رئيس خواهد بود.


1- ميزان الحكمه، 8/ 437
2- نهج البلاغه، حكمت 123
3- ميزان الحكمه، 8/ 4 (ص) 3

ص: 126

15. نوشتن سخنان بعد از سخنرانى

اشاره

يكى از چيزهايى كه براى سخنران لازم است، نوشتن آن بعد از انجام سخنرانى است. فضاى معنوى جلسات دينى پر از رحمت و الطاف الهى است كه هر لحظه شامل شركت كنندگان مى شود كه از جمله اين عنايات، نكاتى است كه در ذهن گوينده آمده و از بايگانى ذهن او خارج شده و ضرورت طرح آن نكته يا داستان يا واقعه تاريخى و يا حديث كه حقيقتاً مرتبط با موضوع مورد بحث هم هست احساس مى شود و حال آنكه قبل از منبر هر چه فكر كرده اين مطالب به ذهن او خطور نكرده است؛ لذا مى توان گفت: بعضى از احاديث و يا قضاياى تاريخى و يا حتى سبك ورود به بحث و يا ضرب المثل هاى مطرح شده در بين سخنرانى از عنايات و الطاف الهيه است كه به بركت مجلس اهل بيت: شامل حال گوينده و شنونده شده است، پس اين لطف خاص را بايد غنيمت شمرد و با نوشتن از فراموشى مجدد آن جلوگيرى نمود.

بعضى از اساتيد، ضمن تأكيد اين نكته، بيان داشتند يك موضوع را در سه محفل و در سه زمان متفاوت مطرح، هر دفعه نكات جديد و دقيقى بيان شد و در واقع احساس گرديد اين مطالب هديه خداوند به

ص: 127

مخاطبان بود كه بر زبان ما جارى كرد، پس قدر مجلس اهل بيت (عليهم السلام) و شركت كنندگان عزيز در محفل دينى را بايد دانست كه اينان باعث رشد علمى و عنايات خاص پروردگار به سخنران مى شوند.

فوايد نوشتن و يادداشت كردن سخنان:

1- مطالب گفته شده فراموش نمى گردد.

2- اگر اشكال و يا نقصى در مطالب و بيان آن بوده، مورد توجه و دقت بيشتر قرار مى گيرد.

3- تعيين مقدار پراكنده گويى.

4- محاسبه نفس و ارزيابى عمل.

روايات

1- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

الْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ وَ تَرَكَ وَرَقَةً وَاحِدَةً عَلَيْهَا عِلْمٌ تَكُونُ تِلْكَ الْوَرَقَةُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سِتْراً فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّار. (1)

وقتى مؤمن مى ميرد و از خود كاغذى كه بر آن علمى نوشته شده به جا مى گذارد، آن كاغذ بين او و آتش ستر و پوشش خواهد بود.

2- پيامبر اكرم (ص) فرمود:

قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتَاب (2)

علم را به وسيله نوشتن در بند كنيد.


1- بحار الانوار، 1/ 1 (ص) 8
2- كنز العمال، (ص) 332

ص: 128

3- امام كاظم (ع) فرمود:

لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ. (1)

از ما نيست كسى كه هر روز به حساب خود رسيدگى نكند، پس اگر كار خوبى كرده از خدا تشكر و طلب توفيق بيشتر نمايد و اگر عمل زشتى انجام داده استغفار و توبه كند.

4- امام على (ع) فرمود:

لَوِ اعتَبَرْتَ بِما صَنَعتَ مِنْ ماضِي عُمْرِكَ لَحَفِظْتَ ما بَقِيَ (2)

اگر به آنچه در گذشته كرده اى عبرت بگيرى ما بقى عمر را مراقبت بيشتر خواهى كرد.

5- امام على (ع) فرمود:

مَنْ اعْجَبَه قَولُهُ فَقَدْ غَرَبَ عَقْلُه (3)

كسى كه از گفتار خودش خوشش آيد عقلش از او دور شده است.

6- امام صادق (ع) فرمود:

الْقَلْبُ يَتَّكِلُ عَلَى الْكِتَابَةِ (4)

دل به نوشته اطمينان و آرامش پيدا مى كند.

7- امام صادق (ع) فرمود:

احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهَا (5)

نوشته جات خود را محفوظ داريد كه در آينده به آن نياز پيدا مى كنيد.


1- بحار الانوار، 70/ 72
2- غرر الحكم، 2/ 604
3- ميزان الحكمه، 8/ 452
4- اصول كافى، 1/ 66
5- همان

ص: 129

16. پرهيز از ورود به مباحث حزبى

اشاره

در اين باره به بيانات رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيه الله خامنه اى اشاره مى كنيم كه فرمودند:

از دو طرف نبايد لطمه بخوريم: نه ما بايد مسائل سياسى را به كلى از حيطه حرف و گفت و تلاش و مجاهدت تبليغى خودمان خارج كنيم، آن چنان كه دشمنان روى آن ده ها سال سرمايه گذارى كردند، ولى نهضت اسلامى آمد و اين سرمايه گذارى را آتش زد و از بين برد و گفتار و انديشه سياسى را وارد متن فعاليت هاى دينى كرد، و نه از اين طرف بايد بيفتيم كه تصور كنيم همه منبر، همه تبليغ، همه مخاطبه با مردم و با مؤمنين، يعنى اين كه بنشينيم مسائل آمريكا و اسرائيل و مسائل سياسى را تحليل كنيم، نخير، يك كار واجب تر اگر نباشد، واجب ديگرى وجود دارد و آن دل مخاطب شماست. دل و جان و فكر او را بايستى تعمير و آباد و سيراب كنيم. (1)

و در بيانى ديگر به روحانيون توصيه كردند: اعتقاد من اين است كه، در اختلافات سياسى موجود خطى، بايد كمتر دخالت كرد و به يك


1- بيانات در جمع مبلغان 5/ 11/ 84

ص: 130

معنا اصلًا نبايد دخالت كرد؛ (روحانيون) كوشش كنند هرچه بيشتر خود را از درگيرى ها دور نگه دارند. يعنى آن جنبه پدرى و عمومى را براى همه مردم داشتن؛ هر دو قشر متعارض با يكديگر را فرزندان خود دانستن. اين ها را بايستى رعايت كرد تا روحانيت همواره بالاتر از اختلافات بماند. (1)

مراقب باشيد كه، دسته بندى ها و جناح بندى هاى سياسى در حوزه نفوذ و رشد نكند. جهت سياسى طلّاب همان جهت سياسى نظام و انقلاب است. همان جهت انقلاب را بايد ان شاءالله در تبليغات و در برخورد با مردم- قولًا و عملًا- پى بگيريد. (2)

مبلّغ حق باشيم نه حزب خاص

وقتى منبرها تحت تأثير تعريف و تمجيد از افراد و گروه هاى خاص كه داراى افكار و سليقه هاى مشخص هستند قرار گيرد و مبلغ به دنبال تأييد يك فكر و يا سليقه سياسى باشد، ديگر نمى تواند مبلغ خوبى براى دين باشد، اگرچه شايد آن حزب و يا فكر سياسى و اجتماعى فكر خوب و از جهاتى مورد پسند دين باشد، ولى بايد توجه داشت كه مبلغ، كار انبيا را در پيش گرفته است و مدار حركت انبيا بيان حق و حقيقت است. مبلغ بايد هميشه حق مدار باشد نه حزب مدار.


1- بيانات در ديدار علماء و روحانيون كرمان 20/ 8/ 70
2- بيانات در جمع علماء و روحانيون قم 1/ 12/ 70

ص: 131

17. استقلال در انتخاب موضوع

اشاره

(وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا* وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا) (1)

و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. و اگر تو را استوار نمى داشتيم، قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى.

از جمله امورى كه مبلغين با آن برخورد دارند و نيازمند دقت فراوان است انتخاب موضوع قابل استفاده براى سخنان در مجالس دينى است كه بايد تمامى عوامل مختلف به طور كامل مد نظر قرار گيرد. رعايت تناسب بين سخنان و علم و آگاهى مستمعين، توجه به نيازهاى واقعى مخاطبان، شناخت و آگاهى از فضاى حاكم بر جلسه و بعضى ديگر از عناوينى كه براى انتخاب يك موضوع خوب، لازم است، در گذشته به آنها اشاره شد. البته نكته مهم اين است كه بعد از بهره گيرى از


1- اسراء، 73- 74

ص: 132

همه عوامل، انتخاب موضوع به عهده شخص مبلغ است و استقلال او در اين باره بايد حفظ شود.

مبلّغ، ابزار ديگران

مبلغ در انتخاب مطالب، نبايد از ديگران جهت گيرى داشته باشد، تا وسيله و ابزارى براى رسيدن ديگران به اهداف خود نشود. گاهى افرادى موضوع سخنرانى را مشخص مى كنند وبه مبلغ جهت مى دهند كه گر چه در مواردى بدون غرض و هدف خاصى است و فقط جنبه مشاوره اى دارد، ولى گاهى هدف آنان رساندن مطالب خود به ديگران از زبان روحانى و مبلغ است. در چنين مواردى ذكاوت و هوشيارى روحانى است كه به كمك او آمده و از وسيله و ابزار شدن او جلوگيرى مى كند.

سخن طبق وظيفه نه ميل ديگران

گاهى مبلغ از ديگران جهت گيرى ندارد ولى نه آنچه را كه مردم نياز دارند و تذكرش ضرورى است، بلكه موضوعى كه خوشايند مخاطب است، انتخاب مى كند. نوع بحث، موضوع انتخابى، طرز بيان و لحن را آن چنان انتخاب مى كند كه مستمع را جذب و او را از خود راضى نگه دارد. از آيه شريفه اى كه به آن اشاره شد فهميده مى شود، بعضى ها به قصد دگرگون كردن نظرات سخنران، خود را به او نزديك مى كنند و با سخنانى وسوسه انگيز به او القا مى كنند كه اگر چنين و چنان بگويد ما او را دوست خواهيم داشت و او را به انتخاب موضوعات مورد پسند آنان وادار مى كنند و البته در آن زمان براى اين مستمع خاص آن

ص: 133

مبلغ بهترين و عالمترين است.

مثلًا: در محفلى كه مستمعين آن فقط سخن از امام زمان (ع) را مى پسندند و يا مبلّغ مى داند براى جذب و حفظ آنان بايد از نظام جمهورى اسلامى و يا از بعضى مسئولين صراحتاً انتقاد كند و يا از بعضى علماى دين كه رويه فكرى خاص خود را دارند انتقادهاى تند كند و البته در اين موقع احسنت گويان به او فراوان و موجبات خوشآيند آنان فراهم است وليكن همين شخص حاضر نيست كه فسق آشكار را در همين افراد صراحتاً تذكر دهد و در جهت اصلاح آنان برآيد؛ چرا كه اين چنين تذكرى آنان را آزرده خواهد كرد و ديگر از او تمجيد نخواهند نمود. اگر چه اين مبلغ محترم براى اين كوتاهى خود توجيهاتى هم دارد كه اگر چنين است حفظ حرمت علماى دين و اصل نظام اسلامى كه بر مبناى محبت و مودت به اهل بيت پيامبر (ص) پايه ريزى شده است دلايل فراوان و مهمى را دارد. پس اگر فردى توجيهاتى را مى بيند بايد اين دلايل روشن را هم ببيند.

روايات:

1- پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

الْحَقُّ ثَقِيلٌ مُرٌّ وَ الْبَاطِلُ خَفِيفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ سَاعَةٍ تُورِثُ حُزْناً طَوِيلا (1)

حق سنگين و تلخ است و باطل سبك و شيرين، و چه بسا خواهش كم و محدود كه حزنى طولانى را به بار مى آورد.


1- بحار الانوار، 77/ 82

ص: 134

2- امام صادق (ع) فرمودند:

الْعِزُّ أَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ إِذَا لَزِمَك (1)

عزت و سربلندى اين است كه در برابر حق ذليل و تسليم باشى اگر بر تو لازم و واجب شد.

3- امام صادق (ع) فرمودند:

أَتْقَى النَّاسِ مَنْ قَالَ الْحَقَّ فِيمَا لَهُ وَ عَلَيْه (2)

باتقوا ترين مردم كسى است كه در آنچه به نفع او يا به ضرر اوست فقط حق را بگويد.

4- امام صادق (ع) فرمودند:

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ مِنْ خَلْقِهِ الْمُتَلَوِّنَ فَلَا تَزُولُوا عَنِ الْحَقِّ وَ أَهْلِه (3)

بدانيد كه خداوند در بين خلقش از انسان هاى متلوّن (متناسب با هرجا رنگ عوض مى كنند) بدش مى آيد، پس هيچگاه از حق و طرفدار حق فاصله نگيريد.


1- بحارالانوار، 78/ 22 (ص)
2- همان، 70/ 288
3- همان، 72/ 126

ص: 135

بخش دوم: روش سخنرانى

يادآورى

ص: 136

ص: 137

بعد از تذكرات عمومى كه در بخش اول مطرح شد به نكات ديگرى كه نياز يك مبلغ دين است تا به آن توجه داشته باشد مى پردازيم.

از آنجا كه هدف و نوع برگزارى كلاس درس و كنفرانس هاى تحقيقاتى و يا خطابه هاى حماسى، سياسى با منبر و سخن گفتن به سبك سنتى متفاوت است برحسب نياز روحانيون عزيز روش هاى كلاس دارى و يا كنفرانس ها و بحث هاى تخصصى را كنار گذاشته و فقط به موضوع خود مى پردازيم.

در يك سخنرانى سه قسمت اساسى مورد نياز است و كمال سخن به كمال اين سه قسمت است:

قسمت اول: بيان احكام و فروعات فقهيه

قسمت دوم: بيان اخلاق و معارف دينى

قسمت سوم: ذكر توسل به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) (در بخش سوم به آن پرداخته مى شود)

البته مى توان يك مجلس اختصاصاً احكام گفته شود و يا اخلاق

ص: 138

باشد، كه ضمن داشتن فوايد، مستلزم توجه به شرايط كلاسدارى است. آنچه در اين جا مطرح مى شود متناسب با منبرهاى اختصاصى و يا مشترك مى باشد و لذا ما بحث را در سه قسمت قرار مى دهيم، تا كمال آن را رعايت كرده باشيم.

ص: 139

فصل اوّل: بيان احكام و فروعات فقهيه

1. اهميت بيان احكام

ص: 140

ص: 141

مهم ترين بخش دين، بيان احكام شرعى است. پيامبر اكرم (ص) يكى از كارهاى خود را بيان احكام و پاسخ گويى به مسائل شرعى روزمره مردم قرار داد و از گفتن و يا پاسخ دادن به مسائل شرعى ابايى نداشت. وظيفه او اين است كه دين را آن چنان كه هست براى مردم بازگو كند. قسمت اعظمى از دين، احكام مورد ابتلاى مردم است. ائمه اطهار (عليهم السلام) بخش مهمى از زندگى خود را در جهت بيان احكام دين و مسائل شرعى سپرى كرده اند. مسأله گفتن نه تنها وظيفه، بلكه افتخار بزرگى است. چه بسيار انسان هايى كه به علت ندانستن يك مسأله، نمازها و عبادت هاى باطل دارند و چه بسيار كسانى كه با يادگيرى يك مسأله دينى عمرى را به پاكى و طهارت مى گذرانند. جميع رواياتى كه در فضيلت علم و طالب علم دين آمده است اولين و بارزترين مصداقش كسانى هستند كه در جهت يادگيرى احكام شرعى خود مى كوشند.

كار بزرگ علماى دين و مراجع تقليد، بعد از عمرى تحقيق، بيان احكام شرعى ومشخص كردن وظيفه مردم در امر عبادات و معاملات است و چه مهمى از اين بالاتر!

حقيقتاً بايد گفت چه قدر ساده انديشند كسانى كه گفتن مسأله را كسر شأن خود مى دانند و بيان مسأله شرعى و مذاكره آن را كوچك مى شمارند.

ص: 142

2. نكات مهم در بيان مسأله شرعى

الف: حفظ جايگاه علما در نزد عامه مردم

علما وارثان انبيا و حصن دين به شمار مى روند. تضعيف اين جايگاه در نزد مردم در حقيقت تضعيف تشيع و دين به حساب مى آيد. آنچه تا به امروز تشيع را در موضعى محكم قرار داده است و در دنياى پر تنش و اقيانوس متلاطم حوادث، در زمان غيبت كبراى حضرت امام زمان (ع) حفظ كرده است، استقامت و پايدارى علماى دين و اطاعت مردم از آنان است و اگر آن جايگاه عظيم مردمى و احترام خاص مردم به علما نبود شايد آن ها در بسيارى از امور توان مقابله با دشمنان اسلام و تشيع را نداشتند؛ پس بر مبلغ لازم است در بيان مسائل فقهى از كلماتى استفاده كند كه شأن عالمان دينى حفظ شده و موجب اهانت به آن ها نشود. بى احترامى نسبت به علما و مراجع تقليد، در حقيقت اهانت به حوزه هاى علميه شيعه و شخص مبلّغ است چرا كه اين به مانند نشستن بر شاخه و بريدن آن است.

نكته: بعضى از روحانيون چون با فتوايى و نظر عالمى از مجتهدان دين مخالفند يا آنرا بازگو نمى كنند و يا با كنايه هاى خاصى در قالب زبان يا اشاره و حركات، ناخرسندى خود را از آن نشان مى دهند و گاهى

ص: 143

مشاهده شده برضد فتواى مجتهدى با شدت به مخالفت مى پردازند و چون اينگونه افراد معمولًا در حد اجتهاد نيستند و قدرت استنباط احكام را ندارند، مخالفت آنها جز تحقير خود در نزد مردم و تضعيف جايگاه علمى ايشان اثر ديگرى ندارد. علاوه بر اين كه از حدود وظيفه مبلّغ كه فقط رساندن فتوا به مردم است خارج شده اند.

ب: تفكر در چگونگى طرح مسأله

افرادى در مجالس و محافل شركت مى كنند كه شايد قبل از آن هرگز شركت نكرده باشند و يا كمتر در محافل دينى حضور يافته باشند و بعد از آن هم شايد يا فرصت شركت نداشته و يا كمتر شركت كنند، به همين جهت مبلغ احكام دين قبل از ورود به بحث بايد بداند چه مسأله اى را مى خواهد بگويد؟ و اين مسأله چه پيش نيازهايى دارد؟ از چه مقدماتى استفاده كند تا اين مسأله بهتر و كامل تر در ذهن مخاطب قرار گيرد؟

بيان هر مسأله نياز به مقدمه اى براى ورود به بحث و بعد از آن ذى المقدمه و در آخر نتيجه گيرى است و چون هر مسأله اى مى تواند فروعات و شاخه هاى مختلفى داشته باشد، بايد نسبت به آن موارد نيز اشاره اى بشود تا مخاطبين فروع گوناگون را با يكديگر اشتباه نكنند.

شروع ذكر مسأله مى تواند با طرح يك سؤال فقهى و تبيين آن باشد و يا اين كه با ذكر يك مثال از مسائل روزمره و پاسخ آن صورت پذيرد.

ج: تكيه بر مسائل متفق عليه و پرهيز از بيان اختلافات

در هر جلسه اى كه مبلغ مشغول سخن گفتن است افراد زيادى وجود دارند كه مقلد مجتهدين مختلف هستند. ممكن است در يك

ص: 144

جلسه 50 نفره، بعضى از آن ها از مجتهدى خاص تقليد كنند و شايد براى بيان يك مسأله لازم باشد فتواى 5 مجتهد و يا بيشتر در ذهن باشد.

با توجه به اين كه يادگيرى و حضور ذهن داشتن نسبت به همه مسائل و اختلافات آن مشكل است، يا ممكن نيست و ضمن اين كه بيان همه اختلافات و نظرات فقهى در يك جلسه موجب تشويش خاطر مردم و مستمعين گشته و چه بسا به خاطر عدم توجيه صحيح، نسبت به علما و نظرات فقهى آنها بدبين شوند؛ لذا بر مبلغ است كه حتى الامكان مسائل متفق عليه را مورد تذكر قرار داده و از اختلافات فقهى و ذكر آنها پرهيز نمايد و در حال ناچارى نظر اكثر را مطرح كرده و فتواى يك مجتهد كه با ديگران فرق دارد را تذكر دهد. تا به اين وسيله قدرت يادگيرى و علاقه مندى مخاطبين را به مسائل فقهى تقويت نموده و لذت احكام دينى را به كام آنها بنشاند.

نكته: بيان اختلافات، مختص محافلى است كه مختص به احكام است و به شكل كلاس درس اداره مى شود كه در آينده به آن خواهيم پرداخت.

د: به روز بودن مطالعات

علم در حال پيشرفت است و هر روز بر دامنه علوم افزوده مى شود، مخصوصاً كه در مسائل فقهى فروعات جديد و يا تحقيقات تازه در اختيار مجتهدين قرار مى گيرد و امكان تغيير فتوا بسيار زياد است. اگر چه رساله هاى عمليه تا زمانى كه خلاف آن ثابت نگشته، معتبر است ولى بر مبلغ دين است كه مطالعات خودش را به روز كرده و هر روز به فروعات

ص: 145

تازه و نظرات جديد فقها از هر طريقى كه ممكن است دسترسى پيدا كند.

چند توصيه:

1- به حافظه خود و معلومات قبل اعتماد نكرده و حتماً به رساله هاى عمليه مراجعه كند.

2- رساله هاى عمليه جديد را مورد مطالعه قرار داده و حتى الامكان از رساله هاى عربى فقها استفاده كند.

3- اگر امكان دسترسى به كامپيوتر و اينترنت دارد از سايت هاى مخصوص علما و مراجع استفاده كند.

4- از مقايسه احكام با يكديگر و پاسخگويى بر مبناى حدس واحتمال جداً پرهيز نمايد.

5- براى ذكر مسائل فقهى حتى الامكان از روى كتاب خوانده تا اعتماد و اطمينان عمومى حاصل گردد.

ه-: رعايت تناسب مسأله با مخاطبين

براى مفيد بودن جلسات و بهره مندى بهتر و بيشتر از آن و همچنين ماندگارى بيشتر در حافظه مخاطبان، بايد تناسب بين آنها و مسأله مورد نظر رعايت شود؛ چرا كه در پرتو رعايت تناسب، مسأله اى مطرح مى شود كه روزانه آن گروه از مخاطبان با آن سر و كار داشته و مبتلاى به آن هستند. البته بعضى مسائل شرعى مربوط به همه مكلفين و مورد استفاده آنهاست مثلًا احكام نماز و شكيات و همچنين احكام روزه در ماه مبارك رمضان، وليكن در همان مورد هم مى توان به گوشه هايى از

ص: 146

احكام كه ارتباط بيشترى با جمع حاضر در جلسه دارد اشاره كرد. پس غير از اين مسائل همگانى، در جلسات خاص و مستمع خاص، بايد مسائل شرعى منطبق با آن افراد، از لحاظ جنسيت و سن و تحصيلات و شغل آنها مورد تذكر قرار گيرد.

چند مثال:

1: در جمع زنان مسائل مربوط به پوشش در نماز و غير نماز، حقوق شوهر و فرزندان، سخن گفتن بانامحرمان و قرار گرفتن در مكان خلوت با آنها، نذر زنان بدون اذن شوهر و يا زنان شاغل داراى درآمد و حساب مالى و خمس آن ها مى تواند مطرح شود.

2: در جمع جوانان و نوجوانان: احكام نماز، طهارت از حيث صحت وضو و غسل و اسباب آن ها و همچنين از لحاظ اجتماعى، سخن گفتن با نامحرم و حدود آن، شرايط خواستگارى و لوازم آن. در محيط خانواده، اطاعت از والدين از نظر شرعى، حقوق متقابل بين آنها و والدين و بين آنان و برادران و خواهرانشان.

3: در جمع تجار: احكام معاملات، شرايط متعاقدين و بيع و شراء، معامله با خردسالان، احكام ربا و موارد آن و همچنين خمس اموال و طريق محاسبه آن، خريد و فروش چك و يا پول و بقيه مسائل مرتبط با بازار.

4: در جمع كارمندان: احكام كسب حلال و چگونگى وظايف اجير در انجام كارها، حقوق بازنشستگى و محاسبه آن، پرداخت حق بيمه و كسب درآمد از طريق بهره ورى هاى آخر سال، بيان حقوق بيت المال و مردم و راه رعايت آن در ادارات.

ص: 147

3. روش هاى بيان مسائل فقهى

اول: روش هاى بيان مسأله در مجالس ويژه بيان احكام

از ابتدا تا انتها، مسائل شرعى مورد بحث و تبادل نظر قرار مى گيرد و اين نيز به سه روش ممكن است:

الف: بيان مسائل شرعى به طور موضوعى و ترتيبى

از ابتداى رساله شروع كرده و مباحث را دسته بندى نموده و براى مخاطبين بيان كند، مثلًا بحث اجتهاد و تقليد را در چند بخش تقسيم نمايد: اصل ضرورت تقليد، تشخيص مرجع تقليد، تشخيص اعلم، راه بدست آوردن مسائل مجتهد و همچنين فوت مجتهد، تقليد از ميت و شرائط آن.

و يا مثلًا بحث نجاسات و مطهرات را به همين كيفيت مطرح نمايد.

ب: بيان مسأله شرعى به روش بيان تفاوت ها (مقايسه اى)

مثلًا: در يك جلسه تفاوت بين وضو و غسل را تماماً بيان كند كه به اين وسيله اين دو واجب را نيز آموزش داده است. و يا مثلًا تفاوت بين نمازهاى واجب و مستحب را كه در رساله هاى عمليه پراكنده و در مواقع و جاهاى مختلف بيان شده است جمع آورى كرده و در يك يا چند

ص: 148

جلسه بيان كند.

و يا تفاوت روزه ماه رمضان با روزه هاى ديگر، اعم از قضاى رمضان و روزه هاى واجب ديگر مثل نذر و يا تفاوت روزه هاى واجب با مستحب.

ج: بيان مسائل شرعى به روش انتخاب عناوين خاص

مثلًا يك عنوان و يا موضوع خاص را در نظر بگيرد و در رابطه با آن عنوان در كل رساله و در تمام بخش هاى آن هر مسأله اى موجود است بيان كند.

چند مثال:

1- بچه هاى غير مميز: تولد آن ها، غسل آن ها، تطهير بول آن ها و فرق بين دختر و پسر، حتى فوت آن ها، غسل و يا كفن و دفن آن ها، نگاه به عورت آن ها و ....

2- بچه هاى مميز: آب كشيدن اشيا توسط بچه مميز، اتصال صفوف جماعت با بچه هاى مميز، اقامه جماعت به امامت مميز، خسارت رساندن او به اموال ديگران، كسب درآمد آن ها و خمس آن، نگاه آن ها به نامحرم و پوشش نامحرم از آن ها و يا نگاه مردان به دختر بچه هاى مميز، خريد و فروش اشيا توسّط بچه هاى مميز و شرايط آن، مُحرِم كردن آن ها در حج و عمره و احكام آن و ....

3- پوشش: پوشش در نماز براى مردان و زنان، پوشش در غير نماز براى مردان و زنان. پوشش و حدود آن بين زوجين و ديگران، لباس نازك و جوراب نازك، لباس هاى شهرت و پوشيدن آن، لباس هاى

ص: 149

اختصاصى مردان و زنان و پوشيدن آن براى جنس مخالف، پوشش در حال احرام در حج و عمره براى مردان و زنان، پوشيدن طلا براى مردان و احكام آن و فرق آن با پلاتين، پوشيدن زيور آلات در حال نماز، پوشش ميت و مقدار آن و تعداد لازم از كفن و ديگر احكامى كه در فصل هاى مختلف رساله عمليه در رابطه با پوشش و لباس آمده است.

نكته 1: همان گونه كه روشن شد روش عنوانى به علت تنوع در بحث و گستردگى مطالب مى تواند جذابيت ويژه اى داشته باشد.

نكته 2: بايد توجه داشت كه براى ايجاد جذابيت در اين كلاس ها مى توان از روش هاى مقايسه اى و يا پرسش و پاسخ و يا روش هاى عملى و همچنين استفاده از تخته و نوشتن تقسيمات بر روى آن استفاده نمود.

عناوين ديگر كه مى تواند مورد بحث باشد مثل عنوان خون (دم)، مو (شعر)، شستشو (غسل) و ... كه هر كدام در فصل هاى مختلف رساله هاى عمليه احكام خاصى را دارند.

جهت اطلاع بيشتر، به كتاب هايى كه در اين زمينه نوشته شده است، مراجعه شود. (1)

دوم: روش هاى بيان مسأله در مجالس تلفيقى

مجالسى كه مختص بيان احكام نيست بلكه تلفيقى از احكام و اخلاقيات مى باشد.

در اين گونه جلسات به خاطر محدوديت زمانى كه مبلغ دارد، نمى تواند در بيان احكام به بحث گسترده و عميق بپردازد، و لى ترك


1- مانند كتاب درآمدى بر آموزش احكام، محمد وحيدى، بخش 3

ص: 150

احكام نيز صحيح نمى باشد و به جهت اهميت، بايد هميشه مورد تذكر باشد؛ لذا مبلغ به تذكر مختصرى در اين باره اكتفا كرده و بعد از آن به بحث اخلاقى خود مى پردازد.

اين شيوه سخنرانى، از شيوه هاى ديگر آن (احكام گفتن خاص و يا بيان اخلاقيات صرف) ارجحيت دارد. آميخته بودن تمام مسائل دينى و عجين شدن فقه با اخلاق و توسل به اهل بيت (عليهم السلام) جذابيت ويژه داشته و رتبه اى از كمال و ارزش را به آن بخشيده است.

اما همين شيوه از بيان احكام شرعى نيز داراى شكل هاى مختلفى است كه هر كدام در زمان و محل خاصى مى تواند به كار گرفته شود:

1- بيان مسأله فقهى بدون ارتباط با مباحث اخلاقى

اين خود به دو شيوه ممكن است:

الف: بيان مسأله شرعى به صورت پيوسته

بيان مسأله بدون ارتباط با مباحث اخلاقى، ولى مرتبط با مباحث فقهى و مسائل شرعى كه در جلسات قبل مطرح شده و يا در جلسات بعد مطرح خواهد شد. مثلًا احكام وضو را طى چند جلسه به عنوان مسائل فقهى در ابتداى جلسه مطرح مى كند ولى ارتباط با مباحث اخلاقى ندارد. و يا مثلًا شكيات نماز را در طى 10 جلسه مفصل با ذكر مثال ها تبيين كند.

تذكر: اين روش از طرح مسائل فقهى براى جلساتى مناسب است كه در يك مكان و مستمع خاص برگزار مى شود مانند مجالسى كه به عنوان دهه اى در ماه محرم و يا ماه رمضان در يك هيئت و يا منزل كه اكثر مستمعين در اين جلسات مشترك هستند.

ص: 151

ب: بيان مسأله شرعى به صورت غير پيوسته (مجزّا)

بيان مسأله فقهى بى ارتباط با مباحث اخلاقى و همچنين بى ارتباط با مسائل فقهى مطرح شده در جلسات قبل، يعنى در هر جلسه يك مسأله از باب هاى مختلف بيان شود.

البته لازم به ذكر است كه روش اول در جلسات دهه اى و پيوسته مناسب تر است؛ زيرا هم مبحثى از مباحث فقهى به طور كامل بيان شده و هم انگيزه مستمع را براى شركت در جلسات بعد بالا مى برد و روش دوم اكثراً در محافلى به كار برده مى شود كه به صورت تك جلسه اى و در يك زمان برگزار مى شود.

بهترين كلام

بايد توجه داشت كه در مسأله گفتن «رعايت اختصار» شرط اساسى است و با گفتن مسائل مختلف و گوناگون نبايد زمينه تشويش در ذهن مخاطب را ايجاد نمود؛ چرا كه ظرفيت هاى مخاطبين مختلف است و مبلغ بايد مسائل را متناسب با ظرفيت مخاطب بيان كند و مسلماً اگر يك مسأله به طور كامل و روشن مطرح شود بهتر از آن است كه مسائل مختلف و فروعات گوناگون در يك جلسه بيان گردد و نتيجه مثبتى هم بر آن مترتب نباشد.

اما نكته قابل توجه اين است كه بايد خلاصه گويى باعث نقص در بيان مسأله نباشد و مضر به يادگيرى مخاطب نشود. گاهى خلاصه گويى و عدم توجه به جوانب يك مسأله و عدم يادآورى فروعات مهم در اطراف آن، باعث عدم يادگيرى صحيح شده و يا باز شدن راه فرار براى آنان كه

ص: 152

مى خواهند از احكام و دستورات دينى به هر شكلى شانه خالى كنند مى گردد. مخصوصاً در احكام خمس (هديه، ارث و ...) بايد احكام را دقيق مطرح كرد. مطلق گويى و عدم تبيين مسأله مشكل ساز است، مثلًا مى گويد: خانه مسكونى خمس ندارد، ولى نمى گويد: كسى كه تا حال اصلًا محاسبه مالش را نكرده چه كند؟

مى گويد: هديه مشمول خمس نيست، ولى نمى گويد: فتواى برخى علما آن است كه هديه اگر از مؤونه سال زياد بيايد يا بماند و استفاده نشود خمس دارد.

مى گويد: ارث، خمس ندارد، ولى نمى گويد: اگر آن را سرمايه كسب قرار داد، ما زاد و سود آن مشمول خمس است يا نه؟

2- بيان مسأله فقهى مرتبط با مباحث اخلاقى

اين بخش، از روش هاى خوب و ظريف است كه بسيارى از اهل فن و بزرگان اهل سخن و تبليغ، از آن استفاده مى كنند و نيازمند دقّت و لطافت و همچنين هنر ارتباط دادن مباحث است. علم و آگاهى از مباحث فقهى و فروعات دقيق آن و كيفيت ارتباط با مباحث اخلاقى و همچنين هنر مطرح كردن مباحث از نگاه هاى مختلف و زواياى گوناگون آن از لوازم استفاده از اين روش است.

چون هدف ما از اين نوشتار، جهت دهى به طلاب جوان و عزيزانى است كه به تازگى وارد عرصه تبليغ گشته اند و مى خواهند به وظيفه خود، يعنى تبليغ دين عمل كنند لذا به چند مورد به عنوان مثال اشاره مى كنيم:

ص: 153

مثال:

1: مبلغ درباره مسّ و دست زدن بدون وضو به اسم خدا و پيامبر (ص) و ائمه معصومين (عليهم السلام) و حكم آن سخن مى گويد و بعد به بحث احترام به رسول اكرم (ص) و جايگاه او در قرآن و نزد پروردگار مى پردازد.

2: مسأله غصبى نبودن آب وضو و مكان آن، يا مكان نمازگزار را مطرح مى كند و متصل به آن بحث رعايت حقوق ديگران و احترام اموال مردم در اسلام را وارد مى شود.

3: مسأله حرمت حضور در مجالس معصيت و گناه را به عنوان مسأله فقهى ذكر مى كند و به عنوان مثال، مجالس غيبت و يا موسيقى را بيان كرده و بحث اخلاقى خود درباره مذمت غيبت و آثار سوء آن را مطرح مى كند.

4: مسأله خلوت كردن مرد و زن در مكانى كه ديگرى قدرت ورود ندارد را مطرح كرده و ضمن اشاره به ادارات و مؤسسات و شركت ها كه گاهى چنين مواردى در آن هست، به بحث اخلاقى آثار سوء عدم رعايت حريم و حدود بين مرد و زن مى پردازد.

5: مسأله حجاب و حدود آن در نماز و غير نماز را بيان مى كند و در ادامه به نگاه ارزشى اسلام به زن و رعايت شخصيت حقيقى زن در اسلام پرداخته و حرمت شكنى نسبت به زن در قالب سخنان فريبنده را تذكر مى دهد.

ص: 154

6: تأثير امر و نهى پدر و مادر و رضايت و عدم رضايت ايشان در مسائل فقهى را يادآور شده و متصل به آن عظمت والدين و وجوب احترام به آن ها و رعايت حقوق متقابل را ذكر مى كند.

3: بيان مسأله فقهى در بين مباحث اخلاقى

روش ديگرى كه براى بيان مسائل شرعى مى توان مورد استفاده قرار داد، اين كه مبلغ بعد از شروع به بحث اخلاقى، به بعضى از مسائل شرعى و فتاواى فقها، به مناسبت اشاره كند.

مثال:

1: بحثى پيرامون ارزش زن در جامعه و يا احترام والدين آغاز كند و در بين آن به احكام فقهى موجود در اين باره بپردازد.

2: توضيح يك قاعده از قواعد دين را بيان كند و در بين به مباحث فقهى مرتبط با آن بپردازد.

3: بحثى اعتقادى را در حكمت پروردگار در عالم شروع كند و در لابه لاى بحث به حكمت بعضى از احكام دينى و مباحث فقهى پرداخته و به بعضى از فتاواى فقها به مناسبت بحث اشاره كند.

ص: 155

فصل دوم: بيان معارف دينى و اخلاقيات

اشاره

ص: 156

ص: 157

معارف دين داراى بخش هاى مختلف و متنوعى است كه هر كدام نيازمند اجراى روش و سبك خاصى است. اعتقادات، شامل مباحث توحيد، نبوت، معاد و غيره سبك بيان خودش را داشته و اخلاقيات كه شامل اخلاق فردى، خانوادگى، اجتماعى، سياسى مى باشد، بايد به صورتى خاص و ويژه مطرح شود، همان گونه كه تفسير و تاريخ اسلام نيز نوعى خاص از بيان را مى طلبد.

سخنرانى هاى سياسى و يا خطابه هاى حماسى در موقعيت هاى خاص و در بين جمعيت هاى خاص نيز از جمله مواردى است كه در كيفيت سخن و سخنورى بايد به آن پرداخت، ولى چون در اين نوشته، هدف، راهكار نشان دادن به طلاب جوان است از بيان اين قسمت ها صرف نظر شده و فقط به 4 موضوع مى پردازيم:

1- اعتقادات

2- اخلاقيات

3- تفسير

4- تاريخ اسلام.

ص: 158

1. شيوه بيان معارف دينى (در چهار مورد ياد شده)

بعد از اين كه مبلغ، احكام را در حد 5 تا 10 دقيقه بيان كرد و با ذكر صلوات آن را خاتمه داد، شروع به بيان مباحث اخلاقى و معارف دينى مى نمايد. طبعاً شروع بايد با قرائت آيه اى از آيات قرآن در زمينه همان موضوع و مبحث باشد. البته مى تواند آيه قرآن يا حديث شريف را در ابتداى سخن، بعد از خطبه اوليه قرائت كند و بعد از بيان احكام، آن را توضيح دهد و نيز ممكن است اول احكام را متذكر شود و بعد از آن آيه و يا حديث شريف را خوانده و بحث اخلاقى يا معرفتى خود را آغاز نمايد.

نكته: قرآن كتاب جامع و فراگير است و معتقد هستيم كه در تمام زمينه ها دستوراتى ولو به نحو كلى و جامع از قرآن وجود دارد، پس هيچگاه نبايد سخنرانى خود را از آيات قرآن خالى گذاشت، بلكه بهتر است طليعه سخن با ذكر آيه يا آياتى از قرآن كريم باشد.

در اين فصل نيز همانند فصل قبل، مبلغ بايد علاوه بر نكات عمومى كه در بخش اول از اين نوشتار اشاره شد به نكات دقيق ديگر نيز توجه داشته باشد كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:

ص: 159

2. اعتقادات

اشاره

بايد توجه داشت، كسى كه مى خواهد وارد بحث عقايد شود (با توجه به اهميت فراوان آن) بايد از مايه هاى علمى فراوان برخوردار و از اساتيد خوب بهره برده باشد و يك دوره كامل اعتقادات را در نزد اساتيد بزرگ گذرانده باشد و با اين پيش زمينه قوى، در ميدان هدايت و بيان اعتقادات قرار گيرد.

بيان اعتقادات از دو منظر مورد توجه است
اول: تكيه بر استدلال

بيان استدلالات نقلى و عقلى براى اثبات يك حق، مثلًا يگانگى پروردگار و يا عدم رؤيت خداوند و يا وجوب لطف بر او و ... بايد در محافل خاصّ و در جمع مشخصى مورد بحث قرار گيرد و حالت كلاس و تدريس داشته باشد و همه حضار با اراده و نيت يادگيرى آمده باشند. محافلى كه از جمعيت هاى متفاوت با دانايى و علم مختلف و سنين گوناگون و انگيزه هاى غير علمى تشكيل شده است جاى مناسبى براى القاى چنين بحث هاى علمى و استدلالى نيست.

ص: 160

دوم: توجه دادن به تهذيب نفس

بيان اعتقادات از منظر تزكيه نفس و بيدارى دل، جهت زدودن غبار عقل و بيدارى وجدان هاى خفته در زير خروارها خاك هواها و نفسانيات، بسيار مورد توجه است و آثار خوبى را هم به بار مى آورد.

الف: توحيد

براى توجه دادن به تزكيه نفس و خودسازى، در ضمن مباحث توحيدى به چند مثال توجه كنيد:

1: بحث سميع و بصير بودن پروردگار را مورد توجه قرار مى دهد و بعد از بيان اين كه هيچ چيز براى خدا مانع نيست و او در همه جا حاضر و ناظر است، به بحث هاى موعظه اى و نصيحتى پرداخته و انسان ها را متوجه خداوند مى كند.

2: بحث قدرت لايزال الهى را بيان كرده و ضمن بيان استدلالاتى كاملًا روشن، به ضعف و كوچكى آدمى در برابر ذات بارى مى پردازد و او را متذكر شده و از گستاخى و مخالفت با خدا پرهيز مى دهد.

3: بحث رازقيت پروردگار را اشاره مى كند و بعد از بيان چند آيه و روايت در اين زمينه به دورى از حرص و گريز از جمع مال و دنيا طلبى پرداخته و به گناهان موجود كه به انگيزه جمع مال بيشتر و يا ترس فقر در آينده انجام مى شود، اشاره مى كند.

4: بحث از پيوستگى و وابستگى اشيا را در عالم مطرح كند و اسرار و عجايبى از خلقت را مورد توجه قرار دهد و از اين طريق به حكمت پروردگار و علم بى نهايت او پرداخته و از حقانيت و حكمت

ص: 161

واجبات و محرمات را توضيح داده و لزوم اطاعت همراه با تعبدى خالصانه، حتى در صورت عدم درك حكمت، احكام الهى را به مخاطبين گوشزد نمايد.

ب: نبوت

براى توجه دادن به تزكيه نفس و خودسازى، در ضمن مباحث نبوّت، به عنوان نمونه به 3 مثال اشاره مى شود:

1: ضرورت ارسال رسل را بيان كند و هدف از آن را توضيح داده و بعد از بيان هدف كه هدايت مردم به سوى سعادت است مخاطبين را به اطاعت محض از رسول و حجج الهى دعوت نمايد، كه اين به ثمر نشستن هدف انبيا و شكر نعمت پيامبران الهى است.

2: عظمت نبى مكرم اسلام در قرآن را مورد بحث قرار دهد و به عنوان يكى از صفات آن بزرگوار در قرآن جمله (شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً) (1)

پرداخته و شاهد بودن آن بزرگوار را بر اعمال امت همراه با مثال هايى از تاريخ پيامبر (ص) و ائمه (عليهم السلام) مورد تأكيد قرار دهد و به اين وسيله مردم را به پاكى و دورى از گناه تشويق كند.

3: صفت (مُبَشِّراً وَ نَذِيراً) را از پيامبر اكرم (ص) مورد بحث قرار دهد و در تاريخ پيامبر (ص) به نمونه هايى اشاره كند و پس از آن به وظيفه والدين، معلمان و مربيان براى تربيت فرزندان و شاگردان خود پرداخته و لزوم قرار گرفتن بين خوف و رجا را متذكر شود و تأثيرات مثبت اين روحيه را در زندگى مورد توجه قرار دهد.


1- احزاب، 45، فتح، 8

ص: 162

ج: معاد

مباحثى پيرامون معاد كه تأثير شگرفى در زمينه خودسازى دارد بايد بسيار مورد استفاده مبلغين قرار گيرد:

1: بحث لزوم وجود معاد را بيان كند و ضرورت بهشت و جهنم، پاداش و عقاب مطرح شود و به صفاتى از مؤمنين كه موجب رفتن به بهشت شود و همچنين خصلت هايى كه باعث جهنمى شدن آدمى مى گردد، اشاره مى كند.

2: بحث لزوم معاد براى پاداش و جزا را مطرح كرده و عدم ظرفيت دنيا و نعمت هاى آن براى پاداش بعضى حسنات و آثار ماندگار آن ها و يا عدم ظرفيت بلاهاى دنيا براى عقاب بعضى از گناهان مثل كشتار جمعى انسان هاى بى گناه را بيان نمايد و به اين وسيله به مخاطبين درباره استقامت و پايدارى آن ها بر مصيبت ها و بلاها و همچنين اميد بر مطالبه حقوق مظلومين از ظالمين در قيامت، پاى فشارى مى كند، تا مصائب براى مظلومان قابل تحمل تر و زندگى اميدوار كننده تر باشد.

مزيت اين روش

اين قسم از بيان مباحث اعتقادى به خاطر جنبه تزكيه اى و موعظه اى كه در آن بيشتر ملموس است، نياز به اصطلاحات و استدلال هاى عميق و عقلى ندارد، بلكه با چند آيه قرآن و استدلال به آن به خوبى مى توان وارد بحث مورد نظر شد.

ص: 163

كيفيت لحن مبلغ

لحن گوينده در اين مباحث نبايد حماسى، بلند و قوى از نظر صوت باشد، بلكه اين مباحث، لحنى نرم، آرام و لطيف را مى طلبد تا همچون قطرات آب كه به تدريج در سنگ اثر مى گذارد، قلب سخت آدمى را به تدريج نرم و او را تحت تأثير قرار دهد.

استفاده از داستان هاى عبرت آموز

ذكر تاريخ و يا داستان هايى كه مربوط به عالم آخرت است و استفاده از كتاب هايى مثل داستان هاى عبرت انگيز علامه تهرانى و يا داستان هاى شگفت شهيد دستغيب و منازل الآخره محدث قمّى مى تواند در تأثيرگذارى بهتر و بيشتر، مبلغ را يارى كند.

ص: 164

3. اخلاقيات

اگر مبلغ مى خواهد مباحث اخلاقى (فردى و اجتماعى) را مطرح كند، ضمن استفاده بسيار از قرآن و حديث، بايد به نكات ديگرى در نوع روش بيان مطالب دقت نمايد.

الف: بيان آثار اعمال

مباحث اخلاقى را از منظر آثار آن مورد بررسى قرار دهد. انسان ها وقتى آثار خوب چيزى را بفهمند به آن رغبت پيدا مى كنند و وقتى آثار سوء چيزى را درك كنند از آن منزجر مى شوند، لذا آثار اعمال حسنه فردى و يا اجتماعى، يكى از بهترين روش ها جهت بيان مباحث اخلاقى است.

1: آثار اخلاق خوب در دنيا، در آخرت، در نزد خداوند، در نزد پيامبر (ص)، در زندگى اجتماعى، در بهبود روابط اجتماعى و براى نسل هاى بعد و ...

2: آثار غيبت در فرد، اجتماع، قبر، برزخ، قيامت و در جهنم.

و به همين كيفيت، تمامى اعمال خوب و بد، داراى آثار وضعى و تكليفى است كه مى تواند مورد بحث مبلغ قرار گيرد.

ص: 165

ب: بيدارى وجدان و انصاف

اخلاقيات را با بهره گيرى از بيدار كردن انصاف مخاطب بيان كند. بعضى از مخاطبين نسبت به قرآن و يا حديث احساس تعبد محض مى كنند و برايشان خوش آيند نيست. گرچه قرآن و حديث هم مطالب منطبق با عقل و فطرت را بيان كرده اند ولى براى ايشان مثال ها و بيان وقايعى كه در زندگى رخ داده است و وجدان فرد را بيدار مى كند و موجب تقويت اخلاق از طريق انصاف دادن (يعنى خود را به جاى ديگرى گذاشتن) مى شود، مفيدتر و راه گشاتر است.

ج: مقايسه اعمال

بيان اخلاقيات خانوادگى با توجه به ذكر نمونه ها و تجربيات و مقايسه نوع خوب با بد آن، مثلًا نوع سخن گفتن با همسر در زمان هاى مختلف و حوادث گوناگون را گفته و بين نوع خوب و بد مقايسه كند.

استفاده از نظر دانشمندان

در اين مباحث استفاده از نظرات دانشمندان و يا شعر شاعران جهت تثبيت در فكر و انديشه مخاطب مفيد است. البته نظر دانشمندان نه براى تأييد سخنان قرآن و عترت، بلكه به اين عنوان كه دين اسلام و دستورات آن در 1400 سال قبل، كاملترين دستورات بوده كه امروزه دانشمندان به عنوان بهترين نظرات جامعه شناسانه بيان مى كنند.

ص: 166

كيفيت لحن مبلّغ

در بيان اخلاقيات نه صوت قوى و بلند لازم است كه آن متناسب بحث هاى خطابه اى و حماسى است و نه صوتى نرم و لطيف كه آن مناسب مجالس وعظ و نصيحت براى بيدار كردن وجدان هاى خفته است، بلكه در اينجا سخن گفتن به صورت معمولى و خودمانى است. يعنى مطالب اخلاقى را بازگو مى كند، آثار آن را در فرد و خانه و جامعه بيان كرده و مثال هايى ملموس از زندگى افراد مطرح مى كند و اين بيان همانگونه كه قبلًا بيان شد مقايسه اى و ذكر مثال هاى ملموس از زندگى است كه بايد معمولى و مثل گفتمان دو طرفه صورت گيرد.

ص: 167

4. تفسير

گاهى مبلغين در بيان معارف دينى، تفسير قرآن را محور قرار مى دهند، كه در اين باره نيز چند روش مورد توجه است:

الف: روش تفسير موضوعى

در اين روش، مبلغ يك موضوع را انتخاب مى كند و در اطراف آن، در آيات قرآن تفحص كرده و مطالب بسيارى را به دست مى آورد، مثلًا نماز و آثار آن در قرآن، عبادالرحمن و صفات آن ها، تقوى، معناى تقوى، صفات متقين، آثار تقوى در دنيا و آخرت، دنيا و ويژگى هاى آن و ... همچنين مباحثى مثل منافقين از ديدگاه قرآن كه هر كدام از اين موضوعات به نوعى تفسير موضوعى به حساب آمده و از منظر اخلاقى براى جلسات عمومى مورد توجه مى باشد.

1: البته روشن است كه تفسير به معناى حقيقى كلمه، در بسيارى از امورى كه كلمه تفسير بر آن اطلاق مى شود مد نظر نيست، همانگونه كه طبق نظر بعضى از بزرگان، بعضى از كتاب هاى تفسيرى، توضيح و تبيين آيات است نه تفسير آيات.

2: اين روش از سخن، براى جلساتى كه در طى چند شب يا چند

ص: 168

هفته به طور پيوسته برگزار مى شود مناسب است، چرا كه بحث ها همچون حلقه هاى زنجير به يكديگر وابسته و مرتبط مى باشند.

ب: روش تفسير آيه به آيه

ممكن است مبلغ براى محور قرار دادن قرآن و بحث در اطراف آيات آن، يك سوره را انتخاب كرده و براى مثلًا 10 جلسه سخنرانى، آن سوره و مباحث مطرح شده در آن را مورد بحث قرار دهد. كه اين صورت هم نوعى پيوستگى است ولى با موضوعات و مباحث مختلف.

مثال: سوره والعصر: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ)- ارزش آن، اهميت شروع با نام خدا، جايگاه بسمله در قرآن به عنوان يك آيه از هر سوره، حكم فقهى خواندن آن جداى از نيت سوره اى خاص، حكم فقهى آن براى سوره هاى داراى سجده واجب، براى جنب و يا حائض و اختلاف فتوا در اين زمينه و غير ذلك از مباحث فقهى و تفسيرى در اطراف بسمله كه مباحث فقهى را در ابتداى سخن به عنوان مسأله شرعيه و مباحث ديگرش را به عنوان معارف دين در بخش دوم سخن بيان كند.

(وَ الْعَصْرِ)- علت قسم ياد كردن خداوند به مخلوقات و زمان ها، تأثير زمان و مكان در رشد و افزايش ثواب عبادت ها، مراد از عصر در آيه شريفه و ....

(إِنَّ الإِنسانَ لَفِي خُسْرٍ) و بقيه آيات به همين كيفيت در جلسات مختلف مورد بحث قرار داده شود.

ص: 169

امتياز اين روش

اهميت و يا زيبايى اين روش از اين جهت است كه در عين پيوستگى و ادامه داشتن مباحث و دنباله دار بودن، مباحث مختلف در موضوعات گوناگون مى تواند طرح شود كه دست مبلغ را براى انتخاب آن و همچنين طرح مباحث جديدتر و ضرورى تر باز مى گذارد.

ج: روش تفسيرى تاريخى

بعضى از مبلغين با نگاه تاريخى به قرآن، قصه هاى قرآن را مورد بحث قرار مى دهند و در طى يك شب و يا چند شب، قصه اى از قرآن را مطرح كرده و در بين آن و با ذكر آيات آن، نكات اخلاقى و اجتماعى آن را متذكر مى شوند. مثلًا داستان پيامبران، و يا شخصيت هاى مهم، مثل اصحاب كهف و اصحاب رس و يا ذوالقرنين و ... را به عنوان محور قرار داده و به مناسبت، تذكراتى بيان كند.

ص: 170

5. تاريخ

بعضى از مبلغين براى ايجاد جذابيت در مباحث و جلب توجه بيشتر مخاطبين، در بحث هاى خود از تاريخ استفاده مى كنند. مثلًا: تاريخ اسلام و پيامبر اكرم (ص) از ابتدا تا انتها، تاريخ جنگ هاى پيامبر اكرم (ص)، سبب جنگ ها، علت پيروزى و يا شكست سپاه اسلام، نظرات و روش هاى جنگى پيامبر (ص)، نقش منافقين و يهوديان در اين جنگ ها را هر كدام به صورتى جذاب با ذكر وقايع تاريخى آن مورد بحث قرار دهند.

نكته: بعضى از روش هاى سخنرانى در بعضى جلسات مناسبت بيشترى دارد؛ لذا در ابتداى كتاب، شناخت از جلسه و شركت كنندگان را يادآور شديم تا مبلغ بتواند با توجه به افراد شركت كننده و موقعيت هاى زمانى و مكانى و سطح سن و تحصيلات آنان، نوع سخن خود را انتخاب كرده و براى آن آمادگى داشته باشد.

مثلًا روش تاريخى و يا تفسير تاريخى بيشتر براى جلسات جوانان و نوجوانان و يا كلاس هاى اردويى و يا براى مربيان پرورشى در كلاس هاى درس مناسب تر است.

ص: 171

خلاصه روش ها:

روش ها عبارتند از:

1- روش استدلالى براى كلاس هاى اعتقادات

2- روش موعظه اى براى اعتقادات با منظر تزكيه و خودسازى

3- روش معمولى و گفتمانى براى مباحث اخلاق فردى و اجتماعى

4- روش حماسى و خطابه اى براى سخنرانى ها و يا بحث هاى سياسى و انقلابى.

آماده سازى جهت ذكر توسل

وقتى سخنان اخلاقى رو به اتمام است مشكل ديگر مبلغ شروع مى شود و آن كيفيت ورود به مصيبت خوانى است كه گاهى اين ذكر مصيبت براى او مصيبتى بزرگ است.

بايد توجه داشت كه بدون مقدمه نمى توان ذكر توسل و مرثيه خوانى نمود براى اينكه وارد اين قسمت شود چند راه وجود دارد:

اول: تفكيك قسمت اخلاقيات از مصيبت خوانى

بعد از اتمام بحث اخلاقى با يك مقدمه كوتاه، مثل سلام دادن به اهل بيت و يا سلام بر امام حسين (ع) و توجه دادن مردم به سوى كربلاى معلّا و يا حرم ديگر ائمه (عليهم السلام) و بعد از آن با چند بيت شعر از اشعارى كه در آن، زبان حال عاشقان اهل بيت (عليهم السلام) است دل هاى جمع را آماده كرده و بعد با اشاره اى كوتاه به ذكر مصائب اهل بيت (عليهم السلام)، مجلس را ختم مى نمايد.

ص: 172

دوم: وصل مباحث اخلاقى به ذكر مصيبت

مبحث اخلاقى را به كيفيتى انتخاب كند كه چندين داستان از زندگى ائمه (عليهم السلام) در آن داشته باشد. بعد از بيان داستان ها و بيان آيات و روايات در اين زمينه، قضيه و يا كرامتى را از آن امام بزرگوارى كه قصد ابراز ارادت به آن حضرت را دارد بيان كند، به طورى كه آن قضيه از جهتى مرتبط با بحث اخلاقى او باشد و از جهتى دل هاى مردم را به كرامت و بزرگوارى ايشان متوجه كند و اين كرامت را به واقعه اى از وقايع شهادت آن حضرت گره زده و مصيبت را آغاز كند.

مثال: احترام و حقوق متقابل زن و شوهر را مطرح و به قضايايى از بزرگوارى و آقايى امام مجتبى و يا امام جواد (عليهم السلام) اشاره مى كند و بعد مظلوميت ايشان را در داشتن همسرى ظالم كه قاتل حضرت هم شده است مورد توجه قرار دهد و وارد ذكر مصيبت شود.

براى يافتن نمونه هاى ديگر، به كتاب سيدالشهدا «تأليف شهيد دستغيب» كه مشتمل بر 20 جلسه سخنرانى ايشان در ايام محرم الحرام است. مراجعه فرماييد.

براى توضيح بيشتر درباره مرثيه خوانى و ذكر مصيبت، به بخش سوم همين كتاب مراجعه فرماييد.

ص: 173

بخش سوم: مرثيه خوانى

اشاره

ص: 174

ص: 175

بخش سوم: مرثيه خواني

اين قسمت از بحث، به علل مختلف، از اهميت ويژه اى برخوردار است. سخن از مصائب اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و زجرها و بلاهايى كه قلب هر دوستدار آل محمد (ص) را جريحه دار كرده و او را سال هاى متمادى و در طول عمرش در عزاى جانسوز آن بزرگان دين نشانده است. بيان آن تاريخ مهم و پر فراز و نشيب در كنار حفظ جايگاه و عظمت معنوى آنان كار بسيار دشوارى است.

سخن از جايگاه كسانى است كه همه عالم به بركت آنها و به خاطر وجودشان برپاست، آنان كه واسطه فيض خداوند به بشريتند، ارزاق الهى به يمن آنها تقسيم مى شود و عبادات به ولايت ايشان پذيرفته گشته و خلاصه، تبلور صفات الهى و مظهر آيات پروردگار مى باشند.

درك حقيقت مصائب ايشان و تحليل صحيح آن براى مردم و تبيين گوشه هاى عميق آن- كه سراسر اسرار الهى در آن نهفته است- كار ساده اى نيست و رسيدن به اين معرفت و درك از درجات كمال انسان مى باشد. فضيلت گريه بر مصائب اهل بيت ما را به سوى يادآورى و اشك بر آنان مى كشاند و از طرفى سخن گفتن درباره اهل بيت و ناتوانى در اداى حق ايشان، زبان را الكن و خاموش مى سازد. حال وظيفه مبلغ دينى و ذاكر مصيبت بسيار دشوار خواهد بود. هم جايگاه و عظمت اهل بيت (عليهم السلام) حفظ شود و هم مصائب آنان تذكر داده شده و از فيض

ص: 176

گريه بر آنان بهره مند گردد و هم آن را آميخته با زوايدخارج از شأن امام و حجت حق نكند، اين حقيقتاً كار دشوارى است.

لذا مبلغ و هر آن كه مرثيه خوانى و ذكر مصيبت اهل بيت (عليهم السلام) مى كند، بايد در اين زمينه وسواس داشته باشد و دقت بيشترى به خرج دهد. امروزه در بعضى از محافل، اين مسئوليت خطير سبك شمرده شده و هر كس به خود جرأت مى دهد پا در اين ميدان گذاشته و حتى بدون كمترين اطلاعات و آگاهى هاى لازم، زبان به مرثيه سرايى گشوده و بدون تأمل در عواقب سوء آن در جامعه و فكر جوانان، فقط در صدد ابراز ارادت و عزادارى باشد، غافل از آنكه ايجاد چنين روش و سنتى در جامعه و ترويج آن، تأثير منفى ايجاد مى كند كه جبرانش مشكل خواهد شد.

كسى كه مشغول ذكر مصيبت و مرثيه خوانى است، بايد در تمام لحظات، متوجه عظمت آن انوار تابان باشد و بداند درباره چه كسانى سخن مى گويد، نه اين كه متوجه مردم و گريه آنان بوده و انوار مقدسه را وسيله خواسته هاى خود و ديگران قرار دهد.

ص: 177

فصل اوّل: نكات لازم و ضرورى

1. مراجعه به كتاب هاى معتبر

ص: 178

ص: 179

بيان واقعه تاريخى، نيازمند مطالعه دقيق آن و دقت در زواياى مخفى آن است، مخصوصاً اگر آن واقعه درباره اولياى الهى و بالأخص اگر در مراثى و عزاى آن ها باشد؛ چرا كه هم بايد واقعه صحيح بيان شود و هم كيفيت بيان، موجب وهن امام و حجّت حق نگردد. لذا بايد به كتاب هاى تاريخى موثق و مورد اطمينان در اين باره مراجعه كرد. كتب مقاتلى كه از بزرگان علم و تقوى به ما رسيده و مطالعه اش بر مبلغ لازم است، عبارتند از:

«اللهوف، «سيد بن طاووس»

منتهى الآمال- نفس المهموم- بيت الاحزان- انوار البهيه «محدث قمى»

ارشاد «شيخ مفيد» و كتبى از اين قبيل.

نكته: روشن است كه صرف مراجعه به اين كتاب ها كافى نيست، بلكه براى بيان مطالب آن بايد ظرفيت جلسه و افراد آن را نيز در نظر داشت.

ص: 180

2. نقل صحيح واقعه تاريخى

اشاره

از آفات ذكر مصيبت و مرثيه خوانى در جامعه ما، عدم مطالعه كافى از جانب وعاظ محترم و يا ديگران است كه به اتكاى شنيدن از فردى و يا عالمى،- گاهى هم همراه اضافات- به خاطر مى سپارند و آن را مى خوانند. اكثراً وقتى سؤال مى شود كه اين نكته از مرثيه و يا مصيبت را از كجا بيان داشتيد؟ مى گويند: فلان عالم و يا فلان مداح چنين خوانده است. متأسفانه بايد گفت، حق اهل بيت (عليهم السلام) در اين قضايا ادا نشده است.

در مواردى كه مطلبى را شنيده ايم وقتى به مدرك آن مراجعه مى كنيم، مى بينيم گوينده ناقص بيان كرده و بعضى از مطالب را هم به سليقه خودش به آن قضيه افزوده است، لذا سفارش مؤكد مى شود، در خواندن مراثى و مصيبت هرگز به ديگران تكيه نگردد و در صورت نقل آن، مأخذ و يا فردى را كه از او شنيده ايم نام برده تا شنوندگان بدانند، ما نيز با اتكاى به ديگرى اين قضيه را بيان كرديم.

يك خاطره، يك عبرت:

مداحى در يك مجلس عزادارى چنين مى گفت: «پيامبر (ص) جنازه مردى يهودى را ديدند، براى تشييع او رفتند، بر او نماز خواندند، در قبر

ص: 181

او خوابيدند و برايش دعا كردند.

وقتى حضرت على (ع) پرسيد: يا رسول الله! چرا چنين كرديد؟

فرمود: يا على اين يهودى تو را دوست داشت!!»

شنيدن اين قضيه و اقامه نماز بر بدن يهودى بر من بسيار گران آمد. از او پرسيدم: مدرك اين حديث كجاست؟

گفت: از آقاى ... شنيده ام،

به آن عالم شهر مراجعه كردم و حديث را گفتم

فرمود: اين حديث موجود است ولى فقط دعا كردن رسول خدا (ص) در آن آمده است نه چيز ديگر. در اينجا فهميدم كه چند مطلب ديگر كه با دين سازگارى ندارد از جانب مداحان اضافه گرديده و سينه به سينه منتقل شده است.

ص: 182

3. تأثير پذيرى از ذكر مصيبت

مبلغ دينى كه با زبان خود معارف دينى را به مردم مى رساند و مرثيه و مصيبت بر اهل بيت (عليهم السلام) را مى خواند و ديگران را غرق در ماتم و اندوه و اشك و ناله مى كند و باعث نزول رحمت و بركت بر آن محفل و مجلس مى گردد، بايد خود را نيز يكى از مستمعين فرض كند و قبل از اين كه براى ديگران بخواند براى خودش بخواند و گريه كند، بسوزد و بسوزاند، همچون شمع آب شود و نور دهد، ولى مع الاسف بايد بگوييم كه بعضى از مرثيه خوان ها از روحانى و غير روحانى، فقط در حد يك ضبط صوت خود را تنزل داده اند، باعث بهره مندى و درك فيض ديگران مى شوند ولى خود محروم تر از همه، مجلس را ترك مى كنند. نه سوخته اند و نه دوست داشته اند كه بسوزند و نه احساس نياز به اين سوختن در آن ها ايجاد شده است. به همين جهت است كه بعضى زيبا مى خوانند، خوب صدا را مى لرزانند و حتى خوب به گريه مى آورند ولى به دل نمى نشينند و در دل ها جايى ندارند و زود از خاطره ها محو مى شوند.

پس بر مبلغ دين و مرثيه خوان است كه اول براى خودش بخواند بعد براى ديگران، خودش با كسب معرفت بيشتر نسبت به اهل بيت (عليهم السلام)

ص: 183

و درك عظمت ايشان، بر آن خاندان پاك بسوزد و اشك بريزد و بعد از آن ديگران همراه او مى سوزند و ناله مى كنند و متأثر مى شوند، سخن از دل بگويد تا بر دل نشيند و ديگر نيازى به گرياندن اجبارى با ابزار و كلمات اضافى و يا ... نيست.

ص: 184

4. حفظ شأن و جايگاه اهل بيت (عليهم السلام)

اشاره

همان گونه كه قبلًا گذشت عظمت حُجَج طاهرين الهى اقتضا مى كند هميشه در حفظ شأن و جايگاه آنان كوشا بوده و از هر سخن يا رفتارى كه آنان را تضعيف كند پرهيز شود. همان گونه كه خداوند متعال در قرآن، در سوره حجرات، مجازات بى ادبى در گفتار نسبت به پيامبر اكرم (ص) را حبط همه اعمال خوب مى داند، پس نوع سخن و چينش كلمات و انتخاب واژه ها در مورد پيامبر (ص) و اهل بيت او بايد همراه با دقت و وسواس بيشترى باشد. در اين باره بحث مفصلى است كه در «شيوه سخن در كلام خالق سخن» به آن پرداخته ايم لكن در اينجا به مناسبت اين نوشتار به چند نكته اشاره مى كنيم.

انتخاب كلمات در شأن اهل بيت

پرهيز از بكار بردن كلماتى كه حاكى از ضعف و يا تحقير نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) باشد، مثلًا كلماتى مثل بيچاره ام يا درمانده ام و يا همه درها به رويم بسته شد- ولو در قالب شعر و يا زبان حال باشد- صحيح نيست؛ چرا كه اين واژه ها و مفاهيم آن ها در مورد آنان كه همه امورشان برخواسته از حكمت و تعقل است معنا ندارد.

ص: 185

مقام معظم رهبرى، حضرت آيه الله خامنه اى (مدّ ظله العالى) مى فرمايند:

«بعضى از حرف ها، بعضى از شعرها، بعضى از اظهارات واقعاً گمراه كننده است. چيزهايى است كه يا دروغ است، حوادث غير واقعى و غلط كه در هيچ نوشته اى، در هيچ كتابى يا كتاب معتبرى نيست؛ يك نفرى دلش خواسته يك چيزى را درآورده، بقيه هم خواندند، نبايد خوانده بشود. لهوف ابن طاووس و كتاب هاى ديگرى كه هست به اين ها مراجعه بشود، چيزهايى كه گمراه كننده است خوانده نشود. بعضى از حرف ها هم هست كه براى افرادى كه با معارف دينى درست آشنا نباشند واقعاً گمراه كننده است. چرا بايد جورى حرف زده بشود از حادثه عاشورا كه تصور اين كه حسين بن على يك قيام مظلومانه كرده، از ذهن ها برود. تصور كنند كه امام حسين يك آدم مضطر مستأصلى بود كه آمدند به زور كشيدند و در زير عجز و لابه و اظهار ذلت خودش و اصحابش و زن و بچه اش سر او را از قفا بريدند. خب، چرا چنين حرفى زده بشود كه اين واقعى نيست؟» (1)

پرهيز از ذكر مصائب سنگين

ذكر مصائب سخت كه آسمان و زمين در آن گريان شده اند و فرشتگان آسمان هميشه بر آن مصائب مصيبت زده اند و خواندن آن در مجالس و محافلى كه مناسب نيست و در زمان هايى غير از ايام عاشورا و


1- اشك بايد راز دار باشد، ص 78

ص: 186

ى

ا شهادت آن بزرگواران، مخصوصاً در محافلى كه افراد شركت كننده هرگز از لحاظ جسمى و روحى آمادگى شنيدن و يا عزادارى را ندارند جز كسر شأن و تحقير ائمه اطهار ثمر ديگرى ندارد.

در مجلسى كه مردم براى صرف غذا آمده اند و هدفشان ميهمانى است و ميهمانان جز تماشاى مرثيه خوان كار ديگرى نمى كنند، خواندن مصائب سخت عاشورا، مخصوصاً ظهر عاشورا چه توجيهى مى تواند داشته باشد؟!!

اين قضيه يا برخاسته از كج سليقه گى آن مبلغ است و يا از كم معرفتى او نسبت به اهل بيت (عليهم السلام) سرچشمه گرفته و يا از مبتدى بودن او و مقلد بودنش در اين زمينه پرده برمى دارد و هر سه اين موارد براى مبلغ دينى نقص به شمار مى رود. مناسب است در چنين مجالس و محافلى، مبلغ بدون اطاله كلام در اين قسمت، با يك سلام و درود بر اهل بيت (عليهم السلام) و يا ذكر يك كرامت از ايشان محفل را ختم نمايد.

نقل صحيح كلمات ائمه (عليهم السلام)

كلماتى از اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است كه معنا و مفهوم آن را نمى فهميم و يا قدرت توضيح و تبيين صحيح براى مخاطب را نداريم. گاهى به كيفيتى نقل مى شود كه مخاطب، از آن، بى ادبى امام را مى فهمد و براى او سؤال برانگيز است، مثلًا در قضيه حر بن يزيد رياحى بسيار شنيده مى شود كه ذاكرين و مداحان چنين مى گويند: حر جلو حضرت را گرفت: حضرت فرمود: «ثكلتْكَ امُّك؛ مادرت به عزايت بنشيند.» حرّ در جواب گفت: هر كس اسم مادرم را مى برد اسم مادرش را مى بردم اما

ص: 187

چه كنم كه مادر تو فاطمه است. و بعد مرثيه خوان ادامه مى دهد همين احترام حر به حضرت زهرا او را نجات داد، از اين گفت و شنودها چنين وانمود مى شود كه حر مؤدب بود و امام سخنى بى ادبانه گفته اند و حال آن كه اين نفرين امام (ع) سخنى زشت و بى ادبى نيست بلكه شكل گفتن مداحان چنين نشان داده است.

پس بايد در نوع گفتن و بيان وقايع دقت كافى را داشت.

ص: 188

5. استفاده از اشعار

شعر در ادبيات مردم ايران زمين، جايگاه خوب و روشنى دارد. بسيارى از مطالب عميق در قالب شعر، در دل ها و جان ها رسوخ كرده و ماندگار شده است. مبلغ در ضمن ذكر مصيبت، مناسب است كه از ادبيات جانسوز در مصائب اهل بيت (عليهم السلام) استفاده كند وليكن بايد به امورى توجه داشته باشد:

الف: حتى الامكان اشعار از زبان شاعر بوده و زبان حال عاشق اهل بيت (عليهم السلام) باشد تا هم در محفل، تحولى ايجاد شود و هم احترام خاصى نسبت به حريم اهل بيت (عليهم السلام) گذاشته شده باشد.

ب: در خواندن اشعارى كه از زبان امام (ع) سروده شده دقت زيادى شود كه از قول امام (ع) سخن خلاف و يا مغاير با مقام امامت و جايگاه عظيم او گفته نشده باشد؛ چرا كه ما حق نداريم حتى در قالب زبان حال، از قول امام (ع) چيزى بگوييم كه در خور شأن و مقام او نيست. گاهى در بعضى از اين اشعار به حجت حق نسبت ناحق داده مى شود، او را مشوّق دروغ گويى و يا مخالف حكمت هاى الهى و مقدرات او معرفى مى كند.

ص: 189

ج: در خواندن اشعار و مرثيه خوانى و ذكر مصيبت، حدّ اعتدال را رعايت نمايد و از افراط و تفريط بپرهيزد. گريه كردن مردم و حال داشتن آنها و يا بيكار بودن شخص مبلغ و خوش آيند او از گريه چند نفر، نمى تواند دليلى قانع كننده بر اطاله ذكر مصيبت شود.

ص: 190

ص: 191

فصل دوم: سخنى با مداحان عزيز

1. مدّاحى با مرثيه خوانى تفاوت دارد!

ص: 192

ص: 193

با توجه به مطالب گذشته، اهميت ذكر مصائب بر همگان روشن شد. هر كارى را لوازمى است. معرفت كافى و كامل نسبت به مقام شامخ حجج الهى (عليهم السلام)، تسلط ويژه و خاص بر تاريخ اهل بيت (عليهم السلام) و شناخت كتب مقاتل و ارباب مقاتل و قدرت تشخيص صحيح از سقيم و تطهير و جداسازى آلودگى هاى اين بخش از حقايق عميق و ژرف آن، از لوازم لاينفك يك ذاكر مصيبت و مرثيه خوان مى باشد.

در گذشته اى نه چندان دور، اين مسئوليت خطير فقط بر عهده علماى دين و مراجع بزرگ بود و آنان نيز حق مطلب را به حق ادا مى كردند. مقتل خوانى كار شيخ عباس قمى و شيخ عباس تربتى و شيخ جعفر شوشترى و ديگر علماى دين به شمار مى رفت. نه تنها ايشان داراى آن لوازم بودند بلكه اهل دل و معرفت بودند، اگر چه ساده و بى آلايش مى خواندند ولى در پاى سخنان آنان مردم مثل ابر بهارى مى گريستند. به اندازه مى گفتند، بجا مى خواندند و درست و صحيح ياد مصائب اهل بيت (عليهم السلام) مى كردند. در محافل آنان اشك بود و ناله، نه همهمه و فرياد. آنجا سوختن بود و آب شدن و غش كردن نه ناله ها و گريه هاى ساختگى و مجلس گردانى. آنجا عشق بود و عاشق بود و معشوق حقيقى

ص: 194

كه بر آن مى گريستند نه مريد و مريد پرورى و آهنگ هاى كذايى. آنجا باطن هاى پاك و مطيع خدا و اهل بيت (عليهم السلام) بود نه ظاهرهاى زيبا و اطو كشيده و با اتيكت. آنجا دينى عميق باور شده بود نه ايمانى بادكنكى و توخالى، پر حجم ولى بى محتوا.

دوستان و برادرانى كه در وادى مداحى قدم گذاشته ايد، بدانيد مداحى با مرثيه خوانى متفاوت است. مرثيه و مصيبت خوانى علم مى خواهد، تحقيق لازم دارد و مسئوليت آور است. آن را به اهلش واگذاريد و مداحى اهل بيت (عليهم السلام) كه يكى از شريف ترين اعمال است را در خود بيشتر پرورش دهيد.

ص: 195

2. مدح در قالب اشعار

اشعار پر محتوا را حفظ كنيد و بخوانيد. مداحى، امروز مظلوم واقع شده؛ زيرا از حقيقت خود منحرف گشته است. مداح كه بايد حافظه او گنجينه اشعار گران سنگ در مدح و توصيف اهل بيت (عليهم السلام) باشد، با اشعار پر محتوا و با مضامين عالى، بزرگترين معارف دينى را در دل مخاطبين جاى دهد، پيام نورانى قرآن و عترت را در ضمن پنديات ارزشمند، با صوت دل نشين بازگو كند، وظيفه خود را فراموش كرده است و به كارى كه هرگز تخصص آن را نداشته و ندارد دست زده است.

بايد بر اين قشر و بر مداحى اهل بيت كه فضيلتى عظيم به شمار مى رود گريست، كسانى خود را در اين سلك قرار داده اند كه حتى 100 بيت مدح را نمى دانند و انواع شعر و شاعرى را نمى شناسند و جز چند بيت اشعار كه زمينه ذكر مصيبت را فراهم مى كند چيز ديگرى حفظ نيستند. اينان لقب مداح گرفته ومرثيه خوانى مى كنند.

كسانى كه استاد نديده اند و در جلسات مداحى اساتيد فن و شعراى بزرگ زانو نزده اند، اشعار را اشتباه خوانده و در جمله بندى ها و گويش جملات استفهامى و اعجابى و ... ضعيفند و مخاطب را هم در فهم

ص: 196

مطالب به خطا مى اندازند، چگونه مى خواهند معارف اهل بيت را شناخته و تاريخ زندگى ايشان و ذكر مصائب آن انوار تابان را صحيح و درست براى مردم بازگو كنند؟! شنيدم مداحى را كه «با مژه گَرد حريمت رُفْتَم» را «با مژه گِرد حريمت رَفْتم» مى خواند!

ص: 197

3. پنديات

از اشعار پنديات كه تأثير ژرف و عميق در دل ها مى گذارد بيشتر استفاده كنيد و قلب هاى تشنه مؤمنين را به اين چشمه هاى جوشان حكمت سيراب نماييد. عدم استفاده مداحان از اشعار طويل و قصيده هاى شعراى بزرگ در زمينه پنديات و يا مدح و توصيف اولياى الهى، باعث انزوا و فراموشى اين گنجينه هاى گرانقدر شده است.

مقام معظم رهبرى، حضرت آيه الله خامنه اى فرمودند:

«وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هر چه شعر پيچيده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست اين را كلمه كلمه به مردم القا و مخاطبه كند، در دل مردم اثر مى گذارد. ما غزليات زيادى داريم. شما به ديوان صائب نگاه كنيد. من يك وقت چند بيت از اين اشعار را تصادفى انتخاب كردم و به بعضى از برادرهاى مداح گفتم روى اين ها كار كنيد. ديوان صائب غزل هاى بسيار خوب و مفيدى دارد كه در دل ها اثر مى گذارد. ديگران هم از اينگونه اشعار دارند. بعضى از شعرا- كه امروز هم به حمدالله در شعرها آمده بود- درباره عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهم السلام) بيانات خيلى خوب و زيبايى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب كنيد؛ چون اثر گذار است.» (1)


1- اشك بايد راز دار باشد، ص 82

ص: 198

4. سخن در حد معلومات

پاداش در گرو خدمت صحيح است. هر كس به اهل بيت و خاندان پيامبر (ص) به هر اندازه خدمت كند، در نزد پروردگار مأجور است ولى بايد دانست كه خدمت بهتر در زمانى است كه هر كس در محدوده علم و آگاهى خودش قدم بردارد و معلوم نيست اين چنين حركت ها و مداحى هايى حتى نام خدمت هم به خود بگيرد و چه بسا كه تأثيرات منفى آن بيشتر از خدمات باشد.

مقام معظم رهبرى به مداحان فرمودند:

«اما اين تعزيه دارى شرايطى دارد. اگر آن شرايط را عمل كرديد، تعزيه دارى كرديد؛ اگر آن شرايط را عمل نكرديد، گاهى تعزيه دارى نكرديد و ثواب نكرديد، گاهى خطا هم كرديد. حواستان جمع باشد كه آنچه انجام مى دهيد درست انجام بگيرد.» (1)


1- اشك بايد راز دار باشد، ص 77

ص: 199

5. دنيا پاداش خادمان اهل بيت (عليهم السلام) نيست

اشاره

براى مداحى خود قيمت نگذاريد، بعضى از اين افراد چون هيچ شغل ديگرى ندارند و مرثيه خوانى و ذكر مصائب اهل بيت (عليهم السلام) را شغل خود قرار داده و از اين طريق امرار معاش مى كنند براى خواندن خود قيمت تعيين مى كنند. براى آنان ارزش هاى مادى بيشتر جلوه دارد گرچه خودشان به هيچ معنويتى دست نيابند. اين گونه افراد، خود و عمل عبادى خود را بسيار ارزان مى فروشند؛ چرا كه دنيا نمى تواند پاداش شأن خادمان اهل بيت (عليهم السلام) باشد.

داستانى از حضرت موسى (ع)

حضرت موسى (ع) قبل از نبوت، از فرعونيان گريخت، خود را به مدين شهر شعيب (ع) رساند، در نزديكى هاى شهر، چاه آبى بود، در كنار شبانان دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه نزديك نمى شوند، فهميد كه آنان براى آب دادن به گوسفندان خود نياز به كمك دارند، به آنها كمك كرد و گوسفندان سيراب شدند و دختران به همراه گوسفندان بازگشتند. يكى از دختران برگشت و به موسى گفت: پدرم تو را مى طلبد تا پاداشت دهد.

ص: 200

موسى (ع) به همراه او به خانه آن ها رفت، وقتى موسى به خانه شعيب وارد شد وقت شام بود. شعيب به جوان تازه وارد گفت: اى جوان بنشين و شام بخور.

موسى در جواب گفت: اعوذ بالله.

شعيب (ع) گفت: مگر گرسنه نيستى؟

گفت: آرى گرسنه ام، ولى مى ترسم كه اين شام در مقابل آب دادن گوسفندان باشد و ما خاندانى هستيم كه هيچ عملى را براى آخرت با كره زمين انباشته از طلا نمى فروشيم.

شعيب گفت: اى جوان به خدا قسم اين نيست مگر مرام من و پدرانم و آن اين كه ميهمان را مى نوازيم و اطعام مى كنيم، در اين هنگام حضرت موسى (ع) مشغول خوردن شد. (1)

باز هم متذكر مى شويم كه اگر چه هر خدمتى بى اجر نيست و در بين اين عزيزان انسان هاى پاك و مخلص بسيارند ولى بايد بين مرثيه خوانى و مقتل شناسى و مداحى تفكيك قايل شد. مداحان در قالب اشعار زيبا و جذاب، مدح اهل بيت (عليهم السلام) كنند و علما و محققين دينى واهل علم و روحانيت معزز، مقتل خوانى و ذكر مصيبت نمايند.

نكته: لازم به يادآورى است كه كوتاهى بعضى از اهل علم و وا گذارى ذكر مصيبت در آخر جلسات به مداحان، مزيد بر علت شده و دست عده اى را براى مقتل خوانى و فرهنگ سازى- ولو به نحو ناصحيح- باز گذاشته است، تا جايى كه امروز تاريخ مصيبت بار اهل بيت (عليهم السلام) به دست عده اى كم اطلاع بر مصيبتش افزوده گشته است.


1- ميزان الحكمه 3/ 60

ص: 201

6. لزوم اقدام شاعران و ذاكران فرهيخته و پيش كسوت

شاعران و مداحان بزرگ كه در معرفت نسبت به مقام شامخ حجج طاهرين الهى پله هاى كمال را طى كرده اند و تا امروز نيز در اين راستا بوده اند، بايد اقدام كنند و جلودارى مداحى كشور را به دست گرفته و اين وضع نا به سامان را سامان بخشيده و از حيثيت مداحى اهل بيت (عليهم السلام) و شرافت آن دفاع كنند.

ص: 202

7. قابل توجه صاحبان هيئات و جلسات مذهبى

و در آخر، سخنى با صاحبان هيئات و جلسات مذهبى، آنان كه در راه مكتب اهل بيت (عليهم السلام) از زندگى و مال و وقت و عمر خود مايه مى گذارند و با عشق فراوان، مجلس بر پا كرده و عَلَم اهل بيت (عليهم السلام) را برافراشته و زمينه را براى احياى امر آنان مهيا مى كنند، بايد مراقب باشند كه شعور دينى، فداى شور، معرفت درونى و فرهنگ سازى نسل جوان، فداى جذب بيشتر مخاطب و مستمع و شلوغى جلسات نشود. از مداحان پاك و كامل استفاده كنيد و به كسانى كه به هر قيمتى مى خواهند مجلس را به شور و حال درآورند و حتى با دروغگويى و ساختن سخنان گزاف مى خواهند حرف جديدى بزنند،، تذكر داده تا اين حريم آلوده نگشته و پاك تداوم يابد.

ص: 203

منابع و مآخذ

منابع و مآخذ

1- قرآن كريم

2- اصول كافى، كلينى رازى، ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق، ترجمه سيد جواد مصطفوى، انتشارات قائم

3- بحار الانوار، الجامعه لدرر اخبار الائمه الأطهار (عليهم السلام)، مجلسى، محمد باقر، دارالكتب الاسلاميه، چاپ مكرر.

4- تبليغ بر پايه قران و حديث، محمدى رى شهرى، محمد، همكارى سيدحميد حسينى، مؤسسه علمى فرهنگى دارالحديث، 1382 ه-. ش

5- تحف العقول عن آل الرسول (ص)، حرّانى، ابو محمد حسن بن على، موسسه نشر اسلامى، دوم 1363 ه-. ش

6- تحليلى از زندگى امام حسن عسكرى (ع)، شريف القرشى، باقر، ترجمه محمد رضا عطايى، كنگره جهانى حضرت رضا (ع)، 1371

7- التفسيرالمعين للواعظين و المتعظين، هويدى، محمد، چاپ اول، 1419 ه-. ق

8- تفسير القرآن الكريم، شبر، سيد عبدالله، مؤسسه دارالحهجره، چاپ پنجم، 1421 ه-. ق

9- تنبيه الخواطر و نزهه النواظر، الحمدان، ورّام بن ابى فراس، مكتبه فقيه، قم، چاپ اول.

10- الحكم الزاهره عن النبى و عترته الطاهره، صابرى يزدى على رضا، موسسه نشر اسلامى، 1361 ه-. ش

ص: 204

11- خصال، شيخ صدوق، موسسه نشر اسلامى، اول 1302

12- رياض السالكين فى شرح صحيفه سيد الساجدين، مدنى شيرازى، سيدعلى خان، موسسه نشر اسلامى، قم.

12- سخن و سخنورى، فلسفى محمد تقى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1379

13- صحيفه سجاديه، امام زين العابدين (ع)، مترجم حسين انصاريان، پيام آزادى، چاپ دوم، 1375.

14- غرر الحكم و درر الكم، عبدالواحدين، تميمى آمدى، دفتر تبليغات اسلامى قم، چاپ اول، 1366.

15- مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، فضل بن الحسن، چاپ اول، 1406 ه-. ق

16- ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، محمد، مكتب الأعلام الاسلامى، چاپ سوم، 1370 ه-. ش

17- نهج البلاغه، گردآورى، سيد رضى، ترجمه مرحوم محمد دشتى، انتشارات آستان قدس رضوى، به نشر، چاپ دوم، 1381

18- مجموعه الاخبار، جلالى شاهرودى، حسين، چاپ انتشارات جعفرى، 1394 ه-. ق

1 (ص)- حديث ولايت، مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1378 ه-. ش

20- اشك بايد راز دار باشد، توصيه هاى رهبر معظم انقلاب به مداحان و مبلغان حسينى، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى، 1385 ه-. ش.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109