نجوای عشق:مناجاتی با الهام از ادعیه ائمه اطهار

مشخصات كتاب

سرشناسه : راجی، علی، 1334 -

عنوان و نام پديدآور : نجوای عشق:مناجاتی با الهام از ادعیه ائمه اطهار/علی راجی.

مشخصات نشر : تهران:مشعر،1388.

مشخصات ظاهری : 239ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

شابک : 22000 ریال:978-964-540-211-0

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

عنوان دیگر : مناجاتی با الهام از ادعیه ائمه اطهار علیهم السلام.

موضوع : مناجات

موضوع : دعاها

رده بندی کنگره : BP271/8/ر2ن3 1388

رده بندی دیویی : 297/778

شماره کتابشناسی ملی : 1899186

پيش گفتار

ص:1

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

من غرق نيازم تو بحر نوازى

من دست درازم تو نقد سخايى

من عبد گدايم تو مشفق راهى

من كجا و ياد تو؟من كجا و نام تو؟

من كجا و كوى تو؟من كجا و روى تو؟

من كجا و مهر تو؟من كجا و لطف تو؟

دلى كه عشق خدا در آن نيست و غير خدا در آن خانه گزيده، دل نيست، سنگ است. دل، ظرف محبت است و فلسفه خلقتش اينست كه گويى خداوند خانه اى براى خود برگزيده تا در آن ساكن شود.

از بدو خلقت هر انسانى خداوند متعال بالفطره با اوست، ولى وقتى دل را آفريد، ما را موظف كرد كه در ظرف دل جز خدا را راه مده. فقط خدا را سلطان كشور دل قرار ده.

عشق زبان دل است و پروردگار فرمانرواى دل. در دل هاى موحدان جز خداوند متعال كعبه اى نيست. خانه كعبه قبله فقهى و عبادى است و صاحب الكعبه قبله عشق و دوست داشتنى است.

معشوق به مرزى از هوادارى محبوبش مى رسد كه توجه دائمى اش او مى شود. گوشت و پوست و استخوانش ذكر و ياد محبوبش مى شود. وقتى سعيد بن جبير را سر بريدند، خونش نقش لا اله الا الله بست. قرآن مجيد در وصف ائمه اطهار (ع) كه سرآمد همه عشّاق عالمند، مى فرمايد:

ص: 8

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا ... رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ (نور: 36 و 37)

مردانى را معرفى مى كند كه ياد محبوب و معشوق را هرگز فداى تجارت و خريد و فروش و هوس هاى دنيا نمى كنند. يعنى جلوه ها و جاذبه هاى دنيا كوچك تر از آن است كه به ياد معشوقشان تنه زند.

در پرتو انس با معشوق حقيقى دل ها يعنى خداوند است كه يوسف تمام گرفتارى هاى خود را به واسطه آن فراموش كرد. در تفسير برهان آمده آن گاه كه يوسف به چاه افتاد و شكوه اى به جبرئيل كرد، جبرئيل دعايى را به او تعليم داد كه بعضى از مدلول آن چنين است: خدايا محبت خود را به گونه اى در قلبم جاى ده،

«حتى لا يكون لي همّ و شُغل سِواك.»؛

(به هيچ چيز اهتمام نداشته باشم و مشغله اى جز ياد تو برايم نباشد)، و اين همان است كه امام كاظم (ع) در زندان سندى بن شاهك شكر مى كند و عرض مى كند: خدايا خود مى دانستى كه موسى از تو مكان خلوتى مى خواست كه به راز و نياز با تو مشغول گردد، اينك ممنونتم كه چنين مكانى را مرحمت كردى.

اميرالمؤمنين (ع) در نجواى عشق با محبوبش به جايى مى رسد كه گوشش نمى شنيد و چشمش نمى ديد و زمين و آسمان دنيا و مافيها از خاطرش فراموش مى شد و با تمام وجود توجه خود را به مبدأ حقيقت معطوف مى داشت؛ لذا در يكى از جنگ ها تيرى به پايش فرو رفته بود و به

ص:9

قدرى دردناك بود كه نمى توانستند آن را بيرون آورند. وقتى كه به نماز ايستاد، بيرون كشيدند و او متوجه نشد. وقتى وضو مى گرفت، سراپاى وجودش مى لرزيد و چون در محراب عبادت مى ايستاد، رعشه بر اندامش مى افتاد و از خوف عظمت الهى اشك چشمانش بر محاسنش جارى مى شد و لذا نماز سرور عشق است. امام صادق (ع) در وصف عشق حقيقى آن دسته از عشاق بى ادعا فرمود:

«المُشتاقُ لايَشتهي طَعاماً وَ لايتلذَّذُ شرابا و لايَستطيبُ رُقاداً وَ لا يَأنَسُ حَميماً وَ لايأوِي داراً و لايَسكُن عُمراناً و لايلبَسُ ليّنا وَ لايَقِرُّ قراراً وَ يَعبُد اللهَ ليلًا وَ نهاراً راجياً بانْ يَصلَ الى ما يَشتاقُ اليه و يُناجِيَه بِلسانِ شَوْقِه مُعبِّراً عمّا فِي سَريرَته.»

[سراج، ص 49]

ابراهيم به حدى از عشق مى رسد كه وقتى فرشتگان در مقام امتحان او پشت تپه اى نداى سبوحٌ قدوسٌ را سر مى دهند، آنچنان از خود بى خود مى شود و لذت ياد محبوبش او را از خود بى خود مى كند كه به آن ها مى فرمايد: اگر يك بار ديگر نام محبوبم را به زبان جارى كنيد خود را غلام شما مى كنم ....

ياد محبوب در فرهنگ خالصان و شيفتگان درگاه الهى غذاى روح است آن گونه كه ذكر خداوند غذاى حيات وجودى فرشتگان است.

موحد بر اساس أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ چون عاشق است، دوست دارد با معشوقش نجوى كند. گاهى در بهشت زمينى محبوبش مشرف شده در كنار

ص: 10

كعبه مى خواهد با رب الكعبه راز و نياز كند، گاهى در بهشت زمانى محبوبش يعنى ماه مبارك مى خواهد زانو به زانوى محبوب ترنم عشق داشته باشد. شايد اين نوشتار كه با الهام از راز و نياز بزرگ عشاق عالم يعنى اهل بيت عصمت و طهارت (ع) تدوين يافته، بتواند سمت و سوى اين نجوى عشق را رقم زند.

على راجى

مشهد مقدس

زمستان 87

ص: 11

نيايشى برگرفته از دعاهاى مأثوره

الهى ما عبدناك حق عبادتك يا الله. (1)

ما شكرناك حق شكرك يا الله.

ما ذكرناك حق ذكرك يا الله.

ما اعلى شأنك يا الله.

معبودا

بنده ات با شرمسارى، قصور و تقصيرش را اعتراف مى كند.

كه حق عبادتت را هرگز بجا نياورده ام.

حق شكر و سپاست را هيچ گاه ادا نكرده ام.

حق ياد و ذكرت را هرگز بجا نياورده ام.

خداى عزيز چقدر شأن و مقام تو عالى است.

معبودا

سر سفره اكرامت نشسته ام.

بر خوان نعمت بى منتهايت مقيمم.

به بلنداى وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها از وفور نعمت هايت بهره مى برم.

به بلنداى فضل و جُود و كرمت روزى خوارم.

تو در اوج عظمتِ خدائيت چه زيبايى، چه لطيفى، چه مهربان و

ص: 12


1- ادعيه اشواط سعي.

رحيمى.

چقدر دستگير و بنده نوازى.

چقدر دلسوز و رفيقى. (1)

چه بسيار گناهانم را ديدى و بى التماس بخشيدى.

چه بسيار حوائج و نيازهايم را ديدى و من خود ندانسته برآورده كردى. (2)

چه بسيار گرفتارى هايم را ديدى و با رحمت واسعه ات نجاتم دادى.

چه بسيار سوء تدبيرم را در زندگى ديدى و با لطف و شفقت جبران كردى.

چه بسيار اوقات فراموشت كردم كه تو خداى منى و تو يادم كردى و از اين كه من بنده توام فراموشم نكردى.

چه بسيار كفران و ناسپاسيم انگيزه برخوردهاى بد و زشتكاريم بود ولى تو مرا به ناسپاسى نگرفتى و با كرم و جودت مرا پذيرفتى.

خداى عزيزى كه همه عزت ها، قدرت ها، سلطنت مطلقه عالم، جلال و جبروت، بزرگى غير قابل وصف از آن توست.

خداى ودودى كه همه چيز در برابر تو خاضع و فروتن است. (3)

همه قدرت ها در قبضه قدرت تواند. (4)

همه كس در برابر عزت تو ذليل اند. (5)

همه چيز در برابر عظمت تو رام و مطيعند. (6)

همگان در برابر هيبت تو به خاكند.(7)

تو پناه هر بى پناهى. (8)

تو ذخيره روز رنج و سختى منى. (9)

ص: 13


1- يا شَفيقُ يا رَفيقُ.
2- يا مُبْتَدِءاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها.
3- يا مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَىْ ءٍ لِهَيبَتِهِ.
4- يا مَنِ انْقادَ كُلُّ شي ءٍ مِنْ خَشْيتِهِ.
5- يا مَنْ ذَلَّ كُلُّ شَىْ ءٍ لِعِزَّتِهِ.
6- يا مَنْ انقاد كل ش ي ء من خشيته.
7- يا مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَىْ ءٍ لِهَيبَتِهِ.
8- يا مَلْجَأَ كُلِّ مَطْرُودٍ.
9- يا عُدَّتي عِنْدَ شِدَّت ي.

تو اميد روز مصيبت و گرفتارى منى. (1)

تو مونس روز وحشت و اضطراب منى. (2)

تو دوست صميمى روز غربت و بى كسى منى. (3)

تو ولى نعمت منى. (4)

تو فريادرس لحظه زمين خوردن در زندگى منى. (5)

تو راهنماى روز سرگردانى منى. (6)

تو سرمايه روز فقر و بيچارگى منى. (7)

تو ديوار بلند پناه در روز پريشانى منى. (8)

خدايا

تو همه چيز را مى دانى، بر غيب ها و اسرار آگاهى. (9)

توئى كه عيب ها را مى دانى و مى پوشانى. (10)

توئى كه دل ها را متحول مى كنى. (11)

تو طبيب دل هائى كه آن ها را از سختى، نرم و متواضع مى كنى. (12)

تو همدم دل هاى فروتن و خاضعى. (13)

توئى كه سنگينى غم را از دل ها مى برى و پروازش مى دهى. (14)

تو راهنماى گم گشتگانى. (15)

تو پناه گناه كارانى. (16)

تو بر سر همه بندگانت دست مهر و رحمت گرفته اى. (17)

تو به همه گناهكاران حلم و صبر مى ورزى. (18)

تو به همه اميدواران درگاهت با كرم و سخاوت عمل مى كنى. (19)

مرا درياب اى آن كه نقطه اميد زندگى منى.

اى آن كه چشمم فقط به اغماض و گذشت توست. (20)

ص: 14


1- يا رَجآئى عِنْدَ مُصيبَت ي.
2- يا مُونِسي عِنْدَ وَحْشَتي.
3- يا صاحِبى عِنْدَ غُرْبَت ي.
4- يا وَلِيي عِنْدَ نِعْمَتي.
5- يا وَلِيي عِنْدَ نِعْمَتي.
6- يا وَلِيي عِنْدَ نِعْمَتي.
7- يا وَلِيي عِنْدَ نِعْمَتي.
8- يامَلْجَأى عِنْدَ اضْطِراري.
9- يا مَنْ لا يعْلَمُ الْغَيبَ الَّا هُو.
10- يا سَتَّارَ الْعُيوبِ.
11- يا مَنْ لا يقَلِّبُ الْقُلُوبَ الَّا هُوَ.
12- يا طَبيبَ الْقُلُوبِ.
13- يا انيسَ الْقُلُوبِ.
14- يا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، يا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ.
15- يا دَليلَ الْمُتَحَيرينَ.
16- يا مَلْجَأَ الْعاصينَ.
17- يا ذَاالْجُودِ وَالإِحْسانِ.
18- يا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَليمٌ.
19- يا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ كَريمٌ.
20- يا مَنْ لايرْج ي الَّا فَضْلُهُ.

اى آن كه فقط نگاهم به نيكى توست. (1)

اى آن كه فقط از عدل تو مى هراسم. (2)

اى آن كه رحمت واسعه ات همه جا را پر كرده. (3)

اى آن كه كفّه رحمتت از كفّه خشم و سخطت سنگين تر است. (4)

اى آن كه بى مثل و مثالى، فقط توئى و در عالم وجود همتا ندارى. (5)

غم از دلم بگير. (6)

گناهم ببخش. (7)

توبه ام قبول كن. (8)

به عهدت وفا كن. (9)

زشتى هايم بپوشان. (10)

به جرم و گناهم مگير. (11)

اسرارم افشا مكن. (12)

از من بگذر. (13)

دستان رحمتت را مشفق تر از هر دلسوزى به سويم دراز كن. (14)

توئى كه بر دل شكسته ام واقفى.

توئى كه اشك هايم را مى بينى. (15)

توئى كه لغزش هايم را مى دانى. (16)

توئى كه با لطفت خوبى هاى كم را چند برابر مى نويسى. (17)

توئى كه با ستاريتت بر زشتى هايم پرده پوشى مى كنى. (18)يا باسِطَ الْيدَينِ بِالرَّحْمَة.(19)

توئى كه مسخ شدگان را با شدت به زمين مى زنى. (20)

توئى كه رانده شدگان را مأوايى.

توئى كه نجواى دل منِ به بن بست رسيده را مى شنوى. (21)

ص: 15


1- يا مَنْ لا ينْظَرُ الَّا بِرُّهُ.
2- يا مَنْ لا يخافُ الَّا عَدْلُهُ.
3- يا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَىْ ءٍ.
4- يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ.
5- يا مَنْ لَيسَ احَدٌ مِثْلَهُ.
6- يا فارِجَ الْهَمِّ.
7- يا فارِجَ الْهَمِّ.
8- يا قابِلَ التَّوْبِ.
9- يا صادِقَ الْوَعْدِ.
10- يا مَنْ سَتَرَ الْقَبيحَ.
11- يا مَنْ لَمْ يؤاخِذْ بِالْجَريرَة.
12- يا مَنْ لَمْ يؤاخِذْ بِالْجَريرَة.
13- يا حَسَنَ التَّجاوُزِ.
14- يا باسِطَ الْيدَينِ بِالرَّحْمَة.
15- يا باسِطَ الْيدَينِ بِالرَّحْمَة.
16- يا ساتِرَ الْعَوْراتِ.
17- يا مُضَعِّفَ الْحَسَناتِ.
18-
19-
20- يا شَديدَ النَّقِماتِ.
21- يا مَنْ يسْمَعُ النَّجْوي.

توئى كه بيچارگيم را مى بينى.

توئى كه نوازش گران را درس نوازش و دستگيرى مى دهى.

اى تكيه گاه من.

اى پشتوانه من.

اى فريادرس من.

اى عزيز من.

اى ياور من.

اى همدم من.

اى اميد من.

بيچاره ام اگر از در خانه ات مأيوس برگردم.

بيچاره ام اگر دست رد به سينه ام زنى.

بيچاره ام اگر حلقه در لطفت را نكوبم.

بيچاره ام اگر التماسم را اعتنا نكنى.

بيچاره ام اگر اعتراف به گناهم نكنم.

بيچاره ام اگر دستم را به سوى غير تو دراز كنم.

بيچاره ام اگر شكسته دليم را به غير تو گويم.

بيچاره ام اگر شب تنهائيم را با تو نجوى نكنم.

بيچاره ام اگر به غير تو دل بندم.

بيچاره ام اگر التماس و تضرعت نكنم.

بيچاره ام اگر دربسته ات را با اصرار و اشك نگشايم.

بيچاره ام اگر اولياء درگاهت را شفيع خود نگيرم.

بيچاره ام اگر تو را به عظمت محمد و آلش نخوانم.

ص: 16

بيچاره ام اگر رو سياهيم را به رُخم بكشى .(1)

بيچاره ام اگر به گناهم مؤاخذه كنى.

بيچاره ام اگر پرده پوشيم نكنى.

بيچاره ام اگر راز زشتيم را افشا كنى.

بيچاره ام اگر در مقابل اولين و آخرين رسوايم كنى.

بيچاره ام اگر از من رويتِ را بر گردانى. (2)

عزيز من

تو در اوج قدرت مهربانى.

تو در دورى من، نزديكى.

تو در پيمان شكنى من با وفايى.

تو در بى حيايى من صبورى.

تو در ناسپاسى من ودودى.

تو در حريم شكنى من، اهل اغماضى.

تو در قهر و بريدن من اهل وصلى.

تو به توبه من خوشحالى.

تو به انابه و برگشتم مشتاقى.

تو در عذرخواهى من سريع الرضائى.

تو در جبران گذشته ام مبدل السيئاتى.

تو به آدم شدنم منتظرى.

تو به بخشيدنم بى تأملى.

مى دانم همه آفريدگانت سپاست ميكنند.

مى دانم همه مخلوقات به تو عشق مى ورزند.

ص: 17


1- وَلا تَذْكُرْنى بِخَطيئَتى.
2- فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ.

مى دانم همه به دوستى تو افتخار مى كنند.

مى دانم همه عالم به پاس نعمت هايت ثنا مى كنند.

مى دانم پرندگان به سيراب شدنشان به تو نگاه ثنا مى كنند.

مى دانم عالميان به اتصال با تو به خود مى بالند.

خدايا

من بيچاره ام كه نادانم.

من از همه عالم كمترم كه ناسپاسم،

نافرمانم،

پيمان شكنم،

بريده ام،

گنه كارم،

بى مقدارم،

بى آبرويم،

گرفتارم،

غارت زده ام،

گرفتار نفسم،

زمين گير دنيايم،

از بند تو رهايم،

از هوى تو محرومم،

در هوس خود اسيرم،

از لذت انس تو مطرودم.

يا من يفك الاسير.

ص: 18

يا جابر العظم الكسير.

يا رازق الطفل الصغير.

يا عصمه الخائف المستجير.

اى آگاه به همه.

اى قادر بر همه.

غارت زده اى كه شيطان در پايگاه نفسش خيمه زده.

ورشكسته اى كه سرمايه عمرش را به فنا برده اند.

نادانى كه هنوز متوجه به يغما رفتن اندوخته هايش نيست.

بيچاره اى كه خسارت خشم و سخط مولايش را متوجه نشده.

خسارت زده اى كه بهشت جاويدان آخرتش را به چند نفس لذت، معاوضه كرده.

شكسته بالى كه گناه دلش را كشته است امروز از تو دل مى خواهد.

دلى نرم و عاشق. (1)

دلى واله و مشفق.

دلى كه به ياد تو طپد.

دلى كه به جز درِ تو نرود.

شايسته اى كه فقط از تو بترسم.

شايسته اى كه فقط از تو بخواهم.

فقط تو را ياد كنم.

فقط به تو توكل كنم.

فقط تو را شكر كنم.

فقط تو را دوست بدارم. (2)

ص: 19


1- الهى هَبْ لى قَلْباً يدْنيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ.
2- ا نِعْمَ الْحَبيبُ.

فقط تو را بخوانم.

فقط با تو انس بگيرم.

فقط در خانه تو را بكوبم. (1)

فقط به تو پناه برم.

فقط به تو افتخار كنم.

فقط به عفو تو طمع ورزم.

در نقطه مطلق عظمت ها تو عفوّى، تو غفورى، تو ودودى، تو كريمى، تو رؤوفى، تو رفيقى، تو شفيقى، تو نورى، تو بصيرى، تو خبيرى، تو حبيبى.

گاهى انسان ها جرعه اى ناچيز از درياى عظمت صفاتت را مى گيرند و به نيكى شهرت مى يابند.

با همان جرعه سيمشان را به تو وصل مى كنند.

خداى عزيزم

من هنوز جرعه اى از جام عشقت را به دست نگرفته بودم شيطان از من ربود، تلاش مى كرد ذكرت را از خانه قلبم به محاق فراموشى برد.

خدايا با اين دشمن غدار چه كنم؟

او در تلاش است مرا زشت كند.

قسم خورده مرا از تو جدا كند. (2)

مرا لجنى كند.

مرا متمرّد كند.

مرا جهنمى كند.

مرا بربايد.

ص: 20


1- يا نِعْمَ الْمُجيبُ.
2- فَبِعِزَّتِكَ لأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلّاعِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.

افتخار عبد بودن را از من بگيرد.

مرا عاصى كند.

به هوس هايم ميدان دهد.

گناه را در كامم شيرين كند. (1)

نمازت را در تمايلاتم سخت جلوه دهد.

روزه ات را در خواسته هايم با بى حوصلگى عرضه كند.

لذت ذكرت را از من بگيرد.

نفسم را نسبت به حضرتت ياغى كند.

در ياغى بودنم ياد توبه را به فراموشى برد.

تا لحظه مرگ بى توبه مرا بدرقه كند.

متدين بودن، عبد بودن، ذليل بودن در برابر ذات اقدست را كهنه جلوه دهد.

جوانان را به جوانى كردن دعوت مى كند و جوانى را رها بودن و فاصله گرفتن از خدايشان معنى مى كند.

زن ها را به هوسرانى مردها و هر دو را به ابتذال و هوسرانى، به نام جوانى فرا مى خواند.

پيران را به آرزوهاى دراز دعوت مى كند و هرگز مرزى براى پايان آن خسارت معين نمى نمايد. (2)

زهاد و عبّاد را به عُجب و خودبينى مى خواند، جز به مخلصين به هيچ كس رحم نمى كند.(3)

خدايا عَجَب دشمن غدارى است. (4)

عجب دشمن كهنه كارى است.

ص: 21


1- زُينَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَياة الدُّنْيا.
2- وَمَن يتَّخِذِ الشَّيطَانَ وَلِيا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا.
3- إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.
4- إِنَّ الشَّيطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا.

عجب بى رحم است. (1)

عجب شياد است. (2)

عجب رنگارنگ است.

عجب خبره كار است.

عجب زشتى ها را رنگ لذت مى دهد. (3)

عجب گناه تلخ را لعاب شيرين مى دهد.

عجب نافرمانى تو را توجيه مى كند. (4)

عجب در آرزوها غرق مى كند. (5)

عجب در گناه و معصيت اغفال مى كند.

عجيب است كه از كم شروع مى كند ولى هرگز به كم اكتفا نمى كند.

دامى كه تار و پودش را لذت ها و آرزوها و اغفال ها تشكيل داده به دست گرفته و همه را به تور زده و عجيب تر اين كه مردم را در حالى غرق مى كند كه لبخند غفلت بر لب دارند. (6)

با مكر همه را از تو جدا كرده.

همه را از ارزش ها فاصله داده.

همه را به صحنه گناه آورده.

همه را وقيح كرده.

همه را بدمست كرده.

همه را به اولياى تو بدبين كرده.

همه را به راهى كه منتهى به جهنم است روانه كرده.

همه را با بهشت اجنبى كرده.

ص: 22


1- فَلَا تَلُومُونِى وَلُومُواْ أَنفُسَكُم.
2- مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ.
3- زُينَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ الْحَياه الدُّنْيا.
4- وَمَا كَانَ لِى عَلَيكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي.
5- وَيلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يعْلَمُون.
6- فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِى وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُون.

و خلاصه همه را بيچاره كرده.

خداى رؤوف

مرا به سوى خود خواندى من اعراض كردم.

اظهار محبت و مودّت كردى من با بى معرفتى تحويل نگرفتم.

عشق به بندگانت را اعلام كردى من برنخاستم.

منِ رو سياه عذر تقصير به درگاهت آورده ام.

عزيز ودود

دلم را براى محبت آفريدى.

دلم را خانه خودت بنا كردى.

دلم را تالار انعكاس انوار محبتت قرار دادى.

منِ خسارت زده خانه دل را به ديگران فروختم.

منِ بى وفا دل را به اغيار سپردم.

عشق غير تو را به خانه دل راه دادم.

حريم پاكان را با بيگانگان آلوده كردم.

دل كه جاى نور بود، آلوده به دود شد.

دلى كه جاى محبوب بود، ظلمتكده و كور شد.

خدايا

كمكم كن، اجنبى را از دلم بيرون كن.

آلودگى اغيار را بزداى.

صفاى خانه ام را از گرد محبت دنيا پاك كن.

خدايا به كبريائيت قسم

اگر مرا به جهنم ببرى، حق با توست.

ص: 23

اگر به بهشتت راهم ندهى، حق با توست.

اگر از فيض شفاعت پيامبرت محرومم كنى، حق با توست.

اگر زيارت حسين درقيامت را نصيبم نكنى، حق با توست.

اگربه جرم اطاعت از شيطان مجازاتم كنى، حق با توست.

اگر مشمول فيض واسعه ات قرارم ندهى، حق با توست.

اگر به جرم حريم شكنى ام در قيامت نگاهم نكنى، حق با توست.

اگر فريادهايم را بى پاسخ گذارى، حق با توست.

اگر شيفعان را اذن شفاعتم ندهى، حق با توست.

اگر مرا شيعه مهدى ندانى، حق با توست.

اگر دعاى مهدى در حقم اجابت نكنى، حق با توست.

خدايا، پروردگارا، يا رباه، يا سيداه ياالهنا، يا مولينا

واخجلتاه اگر نگاهم نكنى.

وامصيبتاه اگر به خودم واگذارى. (1)

واغربتاه اگر از درت برانى.

خداى رؤوف

آيا من خداى ديگرى دارم؟ (2)

پناه ديگرى مى شناسم؟

خالق ديگرى سراغ دارم؟

عبد فرارى جز در خانه مولايش كجا رود؟ (3)

گنه كار جز زبان عذر خواهى چه دارد؟

خطا كار جز زبان اعتراف چه گشايد؟

ص: 24


1- الهى لا تَكِلْنى إلَى نَفْسى طَرْفَة عَينٍ ابداً.
2- وَيقينى بِمَعْرِفَتِكَ مِنّى انْ لا رَبَّ [لى] غَيرُكَ.
3- الَى مَنْ يذْهَبُ الْعَبْدُ الَّا الى مَوْلاهُ.

مخلوق جز درِ خانه مولايش كجا رود؟ (1)

بيچاره جز درِ خانه كريم كجا رود؟

فقير جز درِ خانه منبع جود و سخا كجا ره پويد؟

اگر فقط خوبان درگاهت را ببخشى، من چه كنم؟ (2)

اگر فقط متقين را به بهشت برى، من چه كنم؟

اگر فقط رسولانت را از عذاب نجات دهى، من چه كنم؟

اگر فقط به شهدا نظر لطف كنى، من چه كنم (3) ؟

اگر از هول قيامت فقط معصومين را برهانى، من چه كنم؟

اگر از صراط فقط صادقين را عبور دهى، من چه كنم؟

اگر از عقبات فقط متقين را بگذرانى، من چه كنم؟

اگر فرياد مذنبين را در قيامت گوش ندهى، من چه كنم؟

اگر زشت كاران را در لهيب دوزخ بى اعتنا رها كنى، من چه كنم؟

اگر روسياهان را در بن بست عذاب آخرت از خود برانى، من چه كنم؟

اگر اميدم را آن روزى كه به هيچ كس جز تو اميدى ندارم نااميد كنى، من چه كنم؟

اگر پرده درى و گناهم را در صحراى محشر به رخم بكشى، من چه كنم؟

اگر شايستگى شمول عفو و غفرانت را نداشته باشم، من چه كنم؟

اگر ناله هاى روز قيامتم را بى ثمر بدانى، من چه كنم؟

اگر توبه هاى دير هنگامم را نپذيرى، من چه كنم؟

اگر به نجوايم در دل شب، به جرم روسياهيم گوش نكنى، من چه

ص: 24


1- الى مَنْ يلْتَجِئُ الْمَخْلوُقُ الَّا الى خالِقِهِ.
2- الهى وَسَيدى انْ كُنْتَ لا تَغْفِرُ الَّا لأَوْلِيآئِكَ وَاهْلِ طاعَتِكَ فَالى مَنْ يفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ.
3- وَانْ كُنْتَ لا تُكْرِمُ الَّا اهْلَ الْوَفآءِ بِكَ فَبِمَنْ يسْتَغيثُ الْمُسْيئوُنَ،

كنم؟

اگر خوبان را در روز قيامت جدا كنى و به من اعتنا نكنى، من چه كنم؟

اگر با لبخند و سرور، متقين را به بهشت ببرى، من چه كنم؟

اگر اذن شفاعت از من عاصى را به شفيعان ندهى، من چه كنم؟

اگر خزنه دوزخ را با زنجيرهاى گران به سراغم بفرستى، من چه كنم؟

اگر به شعله دوزخ كشان كشان ببرندم، من چه كنم؟ (1)

اگر دوزخيان سرزنشم كنند كه پس تو چرا؟ من چه كنم؟

خداى مهربانم

تو آن خدايى هستى كه هر كس عبادتت كرد، شكرگزاريش كردى. (2)

هر كس معصيتت كرد، او را بخشيدى. (3)

هر كس ياد تو كرد، مونسش شدى. (4)

هر كس به تو ايمان آورد، دوستش شدى. (5)

هر كس از هيبتت اشك ريخت، به او عشق ورزيدى. (6)

هر كس دلسوخته تو شد، پناهش دادى. (7)

هر كس با تو صادق و باصفا شد، نجاتش دادى. (8)

مرا از وضع موجودم به وضع مطلوبم ارتقاء ده.

رب ودود

تو در قرآنت كرم و جود و سخا را اين گونه به ما آموختى كه وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ، گدا را از در خانه تان مرانيد.

ص:25


1- وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا.
2- يا مَنْ عُبِدَ فَشَكَرَ.
3- يا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ.
4- يا انيسَ الذَّاكِرينَ.
5- يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ.
6- يا حَبيبَ الْباكينَ.
7- يا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفينَ.
8- يا مُنْجِىَ الصَّادِقينَ.

ص: 26

امروز به گدايى در خانه تو آمدم.

از كرمت بعيد است گدا را برانى.

از فضلت به دور است درمانده را نگيرى.

با مهرت سازگار نيست اعتنايم نكنى.

سائلم

گدايم

بى پناهم

در اين دنيا غريبم

هر كس مشغول خويش است.

خداى من، مولاى من، رب من، عزيز من، اميد من، خالق من

در روز برانگيختن از قبر، روزى كه عريان و ذليل محشورم مى كنى،

آن روز جز تو كه را دارم؟ (1)

آن روز اگر ناله ام نشنوى، از تو بعيد است.

آن روز اگر جوابم ندهى، از تو بعيد است.

آن روز اگر نگاهم نكنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر نجاتم ندهى، از تو بعيد است.

آن روز اگر رسوايم كنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر به جهنمم ببرى، از تو بعيد است.

آن روز اگر تنهايم بگذارى، از تو بعيد است.

آن روز اگر از حسين جدايم كنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر مشمول شفاعتم نكنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر با يهود و نصارى محشورم كنى، از تو بعيد است.

ص: 27


1- عُرْياناً ذَليلًا حامِلًا ثِقْل ي عَلى ظَهْري.

آن روز اگر با كافران به دوزخم برى، از تو بعيد است.

آن روز اگر اميدم نااميد كنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر اعمالم ببينى و به دل عاشقم ننگرى، از تو بعيد است.

آن روز اگر صيغه فراق جارى كنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر ضجّه از دل برآمده ام را گوش نكنى، از تو بعيد است.

آن روز اگر مرا به خودم واگذارى، از تو بعيد است.

الهى انت نعم الرب و انا بئس العبد

با همه وجودم اعتراف مى كنم كه تو خوب خدائى هستى و من بنده بدم. (1)

خدايا همه را مى بينى، شاهدى، ناظرى، بصيرى، سميعى.

شرمندگى تا كجاست كه همه بندگانت در پيش چشم تو معصيت مى كنند.

چون كبك سر زير برف كرده اند گويا كسى نمى بيند.

حجاب غفلت چشمشان را كور كرده، تو را نمى بينند ولى تو مى بينى. (2)

نمى دانند اگر يك نگاه خشم به آن ها كنى، هلاك مى شوند.

نمى دانند اگر سايه رحمتت را از آن ها بردارى، فنا مى شوند.

نمى دانند اگر با عدلت با آن ها رفتار كنى، جهنم مى روند.

نمى دانند اگر فضلت شامل حالشان نشود، بوى بهشت به مشامشان نمى رسد.

نمى دانند اگر آن ها را نبخشى، در روز محشر به اندازه سيراب شدن 40 شتر عرق مى كنند.

ص: 28


1- انْ كُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَانْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.
2- كَلّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يكْسِبُونَ.

نمى دانند اگر دستشان نگيرى، تاب تحمل يك لحظه از عذاب آخرت را ندارند.

نمى دانند اگر به خودشان واگذارشان كنى، طعمه شيطان شده و سرانجام روانه دوزخشان مى كند.

اى خداى خالق بهشت، اى خالق رحمت و مهر، اى منبع لطف و كرم، اى خالق خوبى ها، اى آمر به نيكى ها

اگر مردم مى دانستند در بهشت با كى محشور مى شوند، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند با حسين ديدار كردن چه لذتى دارد، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند يك كلام با حضرتت سخن گفتن چه طراوتى دارد، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند سلام تو را شنيدن، بهشتى را چگونه مدهوش مى كند، گناه نمى كردند. (1)

اگر مى دانستند سخنشان را در بهشت مى شنوى و جوابشان مى دهى، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند هزار سال از شوق شنيدن كلام حضرتت در بهشت مدهوش مى شوند، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند هرروز جمعه به زيارت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب مى روند، گناه نمى كردند.

اگر مى دانستند طول حيات امروز در مقابل گستردگى فرداى قيامت، مثل نم انگشت در برابر درياست، گناه نمى كردند.

ص: 29


1- سَلامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ.

اگر مى دانستند لبخند يك حورالعين به چهره همسر بهشتى اش چه لذتى دارد، به گناه نمى افتادند.

اگر مى دانستند بهشتيان تا كى در بهشتند (در طول ابديت خدا) خود را از بهشت محروم نمى كردند.

اگر مى دانستند از درون بهشت، نظاره كردن جهنميان، چه احساس شور و شوقى از خوش انتخابى بهشتيان درست مى كند، گناه نمى كردند.

رب ودود

روز را آفريدى تا در صحنه آفاق تو را ببينم.

تا با نگاه به دريا در امواج لطفت مبهوت شوم.

تا در خلقت گل و گياه زيبائيت را نظاره كنم.

تا با نگاهى به خود به تو پى برم.

تا با تفكر به خود به خودشناسى رسم و نردبانى براى خداشناسيم باشد.

تا با نگاه به صنوف خلقتت دست قدرتت را نازم.

شب را آفريدى تا مجالى براى ابراز عشق عاشقان فراهم كنى.

عاشق دنبال خلوت است تا با معشوقش ترنم عشق گويد.

خدايا ما را عاشق آفريدى ممنونتم. (1)

ما را شيدا كردى ممنونتم.

ما را اسير محبتت كردى ممنونتم.

خدايا در شب چقدر زيبائى ها آفريدى.

در سكون شب چه غلغله اى خلق كردى.

ص: 30


1- وَ خَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ.

در آرامش شب چه زيبا محفل عشق آراستى.

بعضى به (العفو) ناله مى كشند.

بعضى به استغفار اشك مى ريزند.

بعضى يَشْوِي الْوُجُوهَ مى خوانند و ناله سرمى دهند.

بعضى جاى خود را در جهنم مى بينند با وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها گريبان مى درند.

بعضى ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا مى خوانند در نجاتشان از دوزخ ترديد دارند و لذا اه سر مى دهند.

بعضى به طول قيامت و دست خالى خود مى نگرند و ضجه مى كشند

«اه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طولِ الطَّريق وَ بُعد السَّفر»

. بعضى شاهين بلند پرواز مرگ را بالاى سر خود مى بينند و ناله

«وَ قَدْ خَفَقَتْ عِندَ رَأَسي اجْنِحَةُ الْمَوتِ»

سر مى دهند.

اين همه غلغله ها و نغمه هاى شيدائى در شب است.

خدايا شب را از من نگير.

غافلم مگذار.

از مناجاتم روى مگردان.

از صحبتم اعراض مكن.

اگر در عشقم ناخالصى هست،

به عيارم ننگر به جودت بنگر.

به زشتيم ننگر به حسنت بنگر.

به قصورم ننگر به كرمت بنگر.

به مجازاتم ننگر به حلمت بنگر.

ص: 31

خودم را به رخم نكش به ستاريت بنگر.

خداى رفيق و شفيق، اى صاحب فضل عظيم

هيچ كس از تو بهشت را طلب ندارد.

همه بندگانت به تكليف بدهكارند.

احدى از مخلوقت مزد بندگى طلب ندارند.

به پاس اين همه نعمت كه آفريدى و به ما ارزانى دادى بدهكاريم.

نجواى عشق ؛ ؛ ص31

ايا از باب فضل بهشت را به ما وعده دادى. (1)

نهرهاى عسل، شير، آب، شراب. (2)

خوراكى و پوشاكى و حور و حرير.

ولى خدايا، قبل از اين كه بهشت از تو بخواهم،

از تو رضوان و رضايت حضرتت را طلب مى كنم. (3)

از من عاصى راضى شو.

از تو مى خواهم با چشم اغماضت از من بگذرى.

با مهر و محبتت اعلامم كنى از تو راضى ام.

خدايا رضايت را با هيچ بهشتى عوض نمى كنم.

لذت رضامنديت را به دنيا و آخرت نمى دهم.

هيچ ثروتى بهتر از لبخند رضايت نيست.

بهشت پيش درآمد رضوان توست.

خداى عزيز

بشر با اين روحيه استكباريش،

حريم شكنى اش،

غرّه شدنش،

ص: 32


1- فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِه.
2- أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يتَغَيرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّه لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى.
3- فَمِنَ الأنَ فَارْضَ عَنّى.

تمردش،

ناسازگاريش،

لجبازيش،

سركشى اش،

تو از درون او خبر دارى، تو مكنونات قلبش را عالمى.

آن روزى كه از عصيان خسته مى شود،

هيچ درى برويش باز نمى شود،

هيچ كس صادقانه برويش لبخند نمى زند،

هيچ فريادرسى پاسخش نمى دهد،

عاجز و ناتوان از همه جا درمانده،

رو به سوى تو با شرم و حيا آمده،

عذرخواه و پريشان و پشيمان. (1)

اشك ندامت گونه هايش را خيس كرده.

سنگينى بار گناه مضطرش كرده.

تو مى بينى بكاءالخائفين را.

تو مى شنوى انين الواهنين را.

تو مى دانى حوائج السائلين را.

تو مى پذيرى عذرالتائبين را.

تو اصلاح مى كنى عمل المفسدين را.

تو ضايع نمى كنى اجرالمحسنين را.

خداى من

غافرالذنبى جز تو نيست.

ص: 33


1- مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلًا، مُسْتَغْفِراً مُنيباً، مُقِرّاً مُذْعِناً.

ستارالعيوبى جز تو نيست.

توبه پذيرى جز تو نيست.

بنده نوازى جز تو كجا سراغ گيرم.

دستگيرى چون تو كجا توان ديدن.

مهربانى به لطف تو كجا شود يافت.

خدايا، بنده اى كه هر چه دارد از توست.

خلقت و توازنش از توست.(1)

رزق و پرورشش از توست. (2)

اكل و شربش از توست. (3)

حفظ و صيانتش با توست. (4)

عزت و بى نيازيش از توست. (5)

توفيق و هدايتش با تو است. (6)

مأوا و انسش با تو است.(7)

مرگ و حياتش با تو است. (8)

من به فداى اسماء حسنايت. (9)

تو كه زمين را برايم آرامش دادى. (10)

تو كه كوه ها را عامل استوارى و ثبات قرار دادى. (11)

تو كه خورشيد را برايم چراغ فروزان كردى. (12)

تو كه ماه را برايم نقره فام كردى. (13)

تو كه شب را عامل سكينه قرار دادى. (14)

تو كه روز را برايم وسيله معاش گرداندى. (15)

تو كه خواب را وسيله راحتيم قرار دادى. (16)

ص: 34


1- ا مَنْ خَلَقَن ي وَسَوَّانى.
2- يا مَنْ رَزَقَني وَرَبَّاني.
3- يا مَنْ اطْعَمَني وَسَقاني.
4- يا مَنْ حَفِظَني وَكَلاني.
5- . يا مَنْ اعَزَّني وَاغْناني.
6- يا مَنْ وَفَّقَني وَهَداني.
7- يا مَنْ انَسَني وَآوانى.
8- ا مَنْ اماتَنى وَاحْيانى.
9- ا مَنْ لَهُ الأَسْمآءُ الْحُسْنى.
10- يا مَنْ جَعَلَ الأَرْضَ مِهاداً.
11- يا مَنْ جَعَلَ الْجِبالَ اوْتاداً.
12- يا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً.
13- يا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً.
14- يا مَنْ جَعَلَ اللَّيلَ لِباساً.
15- يا مَنْ جَعَلَ النَّهارَ مَعاشاً.
16- يا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُباتاً.

تو كه باد را بشارت رحمت زندگيم كردى. (1)

چگونه توانم از الطاف بى نهايتت در آخرت چشم پوشم.

چگونه توانم از گذشت و اغماضت صرفنظر كنم.

چگونه توانم از عفو و مهرت سراغ نگيرم.

چگونه توانم با تضرع و زارى التماست نكنم.

اى عزيزى كه ...

اهل ذكر به ياد تو شرف يافتند. (2)

اهل شكر به شكر تو درجه گرفتند. (3)

اهل حمد به حمد تو عزت يافتند. (4)

اهل طاعت به طاعت تو نجات يافتند. (5)

اهل بهشت به تنعمت لذت يافتند.

گناهكاران به آمرزشت افتخار يافتند.

من به داشتن تو افتخار مى كنم. (6)

من به عبد بودنم به خود مى بالم. (7)

من به ابزار معرفتم حتى به فرشتگان هم فخر مى فروشم.

من به بار امانت عقل و تكليفم به عرشيان مى نازم.

من اگر عمرى به سپاست بگذرانم،

اگر شب تا صبح به سجده باشم،

اگر همه عمر صائم به روز و قائم به شب باشم،

اگر بند بند وجودم در معركه جدا كننده،

اگر به طاعتت چشمانم از حدقه جدا شونده،

اگر به قول امام زين العابدين (ع) مرا امر كنى تمام زمين را با پلك

ص: 35


1- يا مَنْ يرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَينَ يدَىْ رَحْمَتِهِ.
2- يا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرينَ.
3- يا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرينَ.
4- يا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحامِدينَ.
5- ا مَنْ طاعَتُهُ نَجاه لِلْمُطيعينَ.
6- يا مَنْ بِه يفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ.
7- يا مَنْ بِه يفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ.

چشمم جارو كنم، شكر يك نعمتت را بجا نياورده ام.

شكر يك لطفت را عاجزم.

قاصرم.

من در خانه ات را مى كوبم.

من از اين خانه كرم مى جويم.

من به صاحب خانه عشق مى ورزم.

من از اين جا نمى روم.

عزيزم اگر جوابم ندهى كجا روم؟

كى در به رويم مى گشايد؟

كى روى گشاده نشانم مى دهد؟

كى عذرم را مى پذيرد؟

خداى رؤوف

دنيا را براى انسان آفريدى، ولى انسان را براى دنيا نيافريدى.

تو فرمودى: خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الأَرْضِ جَمِيعاً.

دنيا را معبر آفريدى تا بگذريم.

دنيا را مزرعه آفريدى تا كشت آن را برداريم.

«الدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَه»

دنيا را خانه اجاره اى آفريدى.

دنيا را ظرف و پوسته اى براى سرمايه گذارى آن سراى خلق كردى.

ما را مسافر ابديت آفريدى.

در طول ابديت خود ما را جاودانه آخرت قرار دادى.

تو فرمودى در دنيا باش ولى چشمت به آخرت.

تو فرمودى وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا.

ص: 36

تو فرمودى لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ.

تو فرمودى دنيا چشمت را نگيرد.

لذت ها فريبت ندهد.

عمر كوتاه دنيا آرزوهايت را طولانى نكند.

سرسبزى و خرمى دنيا فصل بهارى است كه پاييز پيرى و مرگ به دنبال دارد.

خدايا من بدم.

من حريم شكنم.

من زير بار گناه خم شده ام.

من مستحق عقوبتم.

اگر مجازاتم كنى از عادل توست.

اگر از من بگذرى.

اگر عفوم كنى از فضل توست.

آن روز شرمنده عفو توام.

آن روز مديون جود توام.

آن روز بنده شرمسار، منم.

آن روز خجلت زده از مهرت منم.

ى ا رب الكعبه

امشب از تو اشك مى خواهم.

امشب از تو سوز مى خواهم.

امشب ناله از جان مى خواهم.

امشب كمكم كن با اشكم شب قدر عمرم را پيدا كنم.

ص: 37

امشب مى خواهم با اشك عقده دل واكنم.

امشب مى خواهم با درد و سوز خود گمشده ام را پيدا كنم.

امشب مى خواهم با ناله از دل، حسرت عمر از دست رفته ام را ياد كنم.

امشب مى خواهم با ترنم اشكم اين سرود را بسرايم كه دريغ از گذشته، فرياد از آينده ام.

چگونه ننالم در حالى كه چيزى به پايان خط عمر دنياييم باقى نمانده.

اگر امروز با اشك و عذر و توبه، جبران گذشته نكنم، آينده تاريك و سياهم را چه كنم؟

اگر امروز به تدارك ديروزم نپردازم، وزر و وبال فردايم را چه كنم؟

خدايا امشب را شب قدر عمرم قرار ده.

آمده ام خود را از غفلت برهانم.

آمده ام به فردايم واقع بينانه بنگرم.

فردا چه دارم؟

چه در پيش است؟

تداركش چگونه است؟

فردا جان كندن را، تاريكى قبر را، تنگى لحد را، سؤال نكير و منكر را، خروج از قبر را، حضور در محضر عدلت را در پيش دارم.

قبر با تاريكى گناهم تاريك مى شود.

قبض روح با دلبستگى به دنياى فانى سخت مى شود.

سؤال نكير و منكر با تمرد از اوامرت بى پاسخ مى ماند.

ص: 38

خروج از قبر با نبود ايمان، رسوايى به بار مى آورد.

با بار معاصى به جاى فضل تو فقط عدل تو حكومت مى كند.

اين ها پرونده محتوم آينده من است.

چگونه نگريم؟

خدايا، اشكم ده.

خدايا، سوزم ده.

خدايا، نرمى دل به من ده.

خدايا، آن گونه دلى ده كه با ياد تو سوز اشك از او برخيزد.

خدايا، يادت را مونس قلبم كن.

خدايا، اشكم را به ياد نعمت هايت از باب شكرگزارى پذيرا باش.

خدايا، ضجه از دلم را در وقت ياد مرگ وسيله تطهيرم از گناه قرار ده.

خدايا، ناله جانسوزم را در وقت ياد عذاب و جهنم، وسيله خلاصيم از هول قيامت قرار ده.

خدايا، بيتابيم از قهر و سخطت را وسيله رهاييم از آتش سوزان جحيمت قرار ده.

خدايا، به بى كسى ام رحم كن كه جز تو همه رفتند.

خدايا، به فقر و نداريم رحم كن كه بعد از مرگم همه چيز را بردند.

خدايا، به حسرتم ترحم كن كه عمر رفته و خسارت سنگين جز با لطفت قابل تدارك نيست.

به خسران عمر گرفتارم، با ارفاق و مهر، گره از كارم بگشا.

آن ها كه مرا دوست مى داشتند براى منافع خودشان بود،

ص: 39

آن ها در قيامت يك تازيانه دوزخم را قبول نمى كنند.

در قيامت يك گره از كارم باز نمى كنند.

در قيامت يك نگاه ترحم به من نمى كنند.

خداى كعبه، كمكم كن دل سخت و سنگم امشب نرم شود.

سوز دلم حباب اشك شود و از ديده جارى گردد.

چرا نگريم؟

فرشته مرگ چگونه به سراغم مى آيد؟

آيا همچون پدرى مهربان مرا به آغوش گرفته و امانت جان را تحويل مى گيرد؟

يا با گرز گران بر سرم مى كوبد و قبرم را پر آتش مى كند؟

آن روز كى از من دفاع مى كند؟

كى مرا نجات مى دهد؟

كى بر من ترحم مى كند؟

چرا اشك نريزم؟ چرا نگريم؟

هر نفسم قدمى به مرگ نزديكم مى كند.

با خنده غفلت گويى من نمى ميرم.

گويى فقط ديگران سرازير قبرند.

آن گونه غافلم، انگار مرا از سفر آخرت استثنا كرده اند.

خدايا امروز براى غفلت زدايى آمده ام.

براى آمادگى بر حضور در بارگاه تو آمده ام.

با نم اشكم غبار غفلت دلم را مى شويم.

به اين اشك نياز دارم.

ص: 40

خداى رؤوف

ممنون لطفتم، اگر كمكم كنى اشكم بيايد.

چرا نگريم؟

در حالى كه برهنه از قبر خارج مى شوم، با كوله بارى سنگين از قصور و كوتاهى.

آن روز هر كس مشغول خويش است.

هركس درگير تجسم اعمال خود است.

هر كس از هول قيامت مى سوزد.

هر كس از حساب مى نالد؛

هر كس از حساب مى گدازد؛

هر كس از مظالم و طلبكارها مى گريزد.

هر كس به ديگرى التماس مى كند بارش را بردارد.

همه كس آن روز گرفتار و درمانده و شرمسارند.

آن روز كه اعمالم را گويى در طبقى نهاده اند، عالميان بر آن سرك مى كشند و رسوا مى شوم.

وافضيحتاه، واخجلتاه

آن روز يك دسته چهره ها خندان و بشّاش و شادابند.

دسته ديگر، چهره هايى كه از گرد غم، غبار ذلت، خسته و بى رمقند. غمناك و دل شكسته اند.

مولاى من، عزيز من

اعتمادم به توست، تكيه ام به توست، توكلم به توست، به رحمت تو مى آويزم، به تو مى نازم، سرمايه ام بخشش و جود توست.(1)

ص: 41


1- سَيدى عَلَيكَ مُعَوَّلي وَمُعْتَمَدي وَرَجآئي.

اگر نگاهم كنى، چه غم دارم.

اگر توجّهم كنى، چه باك دارم؟

اگر دستم بگيرى، پرورنده غم تمام است.

با كدامين زبان سپاست گويم؟

چگونه زبان الكن تواند شكرگزارت باشد؟ (1)

چگونه اعمالم تواند نعمت هايت را پاسخگو باشد؟ (2)

اى يگانه هستى.

رغبت قلبم به توست .(3)

اميدم به توست.

آرزويم تويى.

به ريسمان اطاعت و فضل وجودت دستم را دراز كرده ام. (4)

ذكر و ياد تو غذاى روح من است.

اشك و خوفم از گناه و عصيان سبكم مى كند.

پروازم مى دهد.

از زمين جدايم مى كند.

از گناه سوايم مى كند.

از عذاب رهايم مى كند.

به بهشت پناهم ده.

از خشمت امانم ده.

به محمد و آلش نجاتم ده.

تو بر خودت رأفت را واجب كردى. (5)

تو بر خودت رحمت را فرض كردى.

ص: 42


1- افَبِلِسانى هذَا الْكالِّ اشْكُرُكَ.
2- وَما قَدْرُ لِسانى يا رَبِّ فى جَنْبِ شُكْرِكَ.
3- وَما قَدْرُ لِسانى يا رَبِّ فى جَنْبِ شُكْرِكَ.
4- وَالَيكَ الْقَيتُ بِيدى.
5- اوْجَبْتَهُ عَلى نَفْسِكَ مِنَ الرَّاْفَة وَالرَّحْمَة.

تو خود گفتى گر نبخشم چه كنم؟

تو رحمتت بر غضبت سبقت جست.

تو مهرت شيوه بندگان مهرورزت شد.

مهر از تو زيبد.

عفو از تو شايد.

گذشت تو را سزاست.

آشتى تو زيباست.

قطع اميد منِ بريده فرارى عين خطاست.

وصل تو بجاست.

چرا اين همه به تو اميد است؟

چرا طمع ها به رحمت توست؟

چرا نگاه ها به سوى توست؟

ما از توييم.

گويى اهل و عيال توييم. (1)

سرگشته كوى توييم.

ديگران نزد ما غريبند.

همه چيز در قبضه قدرت توست.

همه چيز در خضوع توست. (2)

همه چيز مفتخر به كرنش توست.

در خانه تو كبوتر دلم آشيانه دارد.

در خانه دلم عشق تو ريشه دارد.

در بيت تو دلم گم گشته دارد.

ص: 43


1- اوْجَبْتَهُ عَلى نَفْسِكَ مِنَ الرَّاْفَة وَالرَّحْمَة.
2- وَ كُلُّ شَىْ ءٍ خاضِعٌ لَكَ.

در هواى تو روحم اميد پرواز دارد.

مهربان مهربانان

آن روز كه مسافر ابديتم، چشمم به توست.

آن روز كه اميدم از همه جا قطع شود، چشمم به توست. (1)

آن روز كه بر بستر احتضار افتاده زبانم بند آيد، چشمم به توست. (2)

آن روز كه اقربا كنار بسترم مأيوسانه مرا مى نگرند، چشمم به توست. (3)

آن روز كه قلبم در سؤال قبر به تپش مى افتد، چشمم به توست.

آن روز كه ديگران در فراق من مى گريند، چشمم به توست.

آن روز كه هر كس به منافع خود مى انديشد، چشمم به توست.

آن روز كه هيچ كس به فكر آخرتم نيست، چشمم به توست.

آن روز كه نزديكان و همسايگان براى بدرقه آخرتم حاضر شوند، چشمم به توست.

آن روز كه جنازه ام بر دوش مردم تشييع مى شود، چشمم به توست.(4)

آن روز كه زير دست غسال اين رو و آن رو مى شوم، چشمم به توست. (5)

آن روز كه بيل و كلنگ اشنايان خانه گورم را مى كنند، چشمم به توست.

آن روز كه در سراشيبى قبرم مى گذارند، چشمم به توست.

آن روز كه لحدم را مى چينند و خاك مى ريزند و قبرم را محكم

ص: 44


1- الهي ارْحَمْنى اذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتي.
2- وَ كَلَّ عَنْ جَوابِكَ لِساني.
3- وَارْحَمْني صَريعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلِّبُنى ايدي احِبَّتي.
4- وَتَحَنَّنْ عَلَىَّ مَحْموُلًا قَدْ تَناوَلَ الأَقْرِبآءُ اطْرافَ جِنازَتي.
5- وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدوُداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ يقَلِّبُني صالِحُ جيرَتي.

مى كوبند، چشمم به توست.

آن روز كه تك و تنها، غريب و بى پناه، رهايم مى كنند، چشمم به توست.

آن روز كه همه بى خداحافظى مرا رها كرده و مى روند مغازه ها باز كرده و كارها از سر مى گيرند، چشمم به توست.

آن روز كه عزاداران غمشان مى كاهد و لبخند جاى غمشان مى نشيند، چشمم به توست.

آن روز كه پيشت مى آيم و غريب تازه واردم، چشمم به توست.

آن روز كه به رحمت تو سخت محتاجم، چشمم به توست. (1)

آن روز كه فقيرم، ضعيفم، بى كسم، چشمم به توست.

آن روز كه به آستان تو فرو آمده ام، چشمم به توست.

اميد دارم فقر آخرتم را رفع كنى.

با بى نيازيت بى نيازم كنى.

در سايه عفو و كرمت ايمنم كنى.

كريم بى بديل

در آتشت مرا مسوزان. (2)

در دوزخت حبسم مكن.

خوش گمانيم را تكذيب مكن.

از پاداش آخرتت محرومم مساز.

تو آرزوى منى.

تو نور چشم منى.

تو تكيه گاه منى.

ص: 45


1- قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحيداً فى حُفْرَتى.
2- قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحيداً فى حُفْرَتى.

تو به دست خالى ام آگاهى.

اگر بناست به آتشم كشى، فقط به آتش عشقت مرا بسوزان.

اگر بناست جدايم كنى، از تعلقات آخرت سوز جدايم كن.

اگر بناست تنبيهم كنى، به معرفتت تنبيهم كن.

اگر بناست مرا بكشى، هواى نفسم را بكش.

اگر بناست خوارم كنى، خوارى تواضع و خشوع دل بمن ده.

اگر بناست اسيرم كنى، دلم اسير محبتت كن.

اگر بناست مرا بشكنى، دلم را بشكن تا نزدت عزيز شود.

اگر بناست رهايم كنى، از بند دنيا رهايم كن.

«اخْرِجْ حُبَّ الدُّنيا مِنْ قَلْبي.»

عشق دنيا را از دلم خارج كن.

دلم از اغيار پاك كن.

بناى عشقت را در دلم بساز.

بر فرش دلم بنشين.

دلم را از تصرف عشق هاى كاذب تطهير كن.

نگاهم را به غير ابديت وجودت كور كن.

دلم را حرم خود كن و از تعفن نامحرمانِ عشق نما شستشو ده.

كه اگر دلم تطهير نكنى، شستشو ندهى، از اشغال خارج نكنى، فردا طعمه آتشى است كه نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ.

در آتشى سقوط مى كنم كه حتى دلم را هم مى سوزاند.

موريانه اغيار حتى به دل هم رحم نمى كند وقتى پوسيده شده عاقبتى جز آتش ندارد.

ص: 46

ى ا جواداً لا يبخل

اگر مرگ اين روزها به سراغم آيد،

و كوله ام از عمل خالى باشد،

در واپسين لحظات عمرم باحسرت و اشك فقط با تو يك نجوى دارم.

خدايا، زبان به اعتراف مى گشايم كه زشتم.

خدايا، اذعان مى كنم كه قاصر و مقصرم.

خدايا، تسليم تقدير پاداش توام.

تسليم فرمان و حكم ربوبى توام.

قضاى مجازاتيم اگر چه دوزخ باشد، حقِ با توست.

به التماسم اعتنا نكنى، حقِ با توست.

ولى خداى عزيز من

كى از تو سزاوار عفو است. (1)

كى از تو سزاوار چشم پوشى ز خلق است.

كى از تو به رحمت و مهر سبقت گرفته است.

بيچاره اى ناله از دل بر آورده كه دست خاليش را مى بينى.

قبر سراى تنهايى اوست.

حساب قيامت جلوه ورشكستگى اوست.

به چه كسى پناه برم اگر گناهم را نبخشى. (2)

به كى پناه برم اگر عنايتت را از من برگردانى؟ (3)

ص: 47


1- فَمَنْ اوْلى مِنْكَ بِالْعَفْوِ.
2- فَبِمَنْ اسْتَغيثُ انْ لَمْ تُقِلْنى عَثْرَتى.
3- فَالى مَنْ افْزَعُ انْ فَقَدْتُ عِنايتَكَ فى ضَجْعَتى.

نزد كى التماس كنم اگر از دوشم بار برندارى؟ (1)

كى به من رحم مى كند اگر ترحمم نكنى؟ (2)

بخشش كى را اميد ورزم اگر رويت از من برگردانى؟ (3)

از گناهم به كجا فرار كنم اگر مرگ گريبانم بگيرد؟ (4)

با همه گناهم اميدى جز بخششت ندارم.

چيزى را گدايى مى كنم كه استحقاقش را ندارم. (5)

به عفوى مى نگرم كه شايسته اش نيستم.

به اغماضى التماس مى كنم كه زمينه اش را ندارم.

ولى تو اهل اغماضى،

اهل عفوى،

دست گير سائلى،

مددكار بنده اى،

عاشق اشك نادمى،

كى بر رحمت از تو سبقت گرفت؟

كى بر گذشت و اغماض از تو سبقت گرفت؟

كى بر بنده نوازى از تو سبقت گرفت؟

كى بر پرده پوشى از تو سبقت گرفت؟

كى بر سريع الرضا بودن از تو سبقت گرفت؟

كى بر پاسخ مثبت گفتن از تو سبقت گرفت؟

عزيز دلم

تو به موسايت فرمودى فرعون در لحظات آخر عمرش كه تو را

ص: 48


1- وَالي مَنْ الْتَجِئُ انْ لَمْ تُنَفِّسْ كُرْبَتي.
2- وَمَنْ يرْحَمُني انْ لَمْ تَرْحَمْني.
3- وَفَضْلَ مَنْ اؤَمِّلُ انْ عَدِمْتُ فَضْلَكَ يوْمَ فاقَتى.
4- وَالى مَنِ الْفِرارُ مِنَ الذُّنوُبِ اذَا انْقَضي اجَلي.
5- وَالى مَنِ الْفِرارُ مِنَ الذُّنوُبِ اذَا انْقَضي اجَلي.

مى خواند و جوابش ندادى، اگر مرا مى خواند جوابش مى دادم.

ممكن است مرا از فرعون بدتر بدانى؟

به وحدانيت تو ايمان دارم.

به بى شريك بودنت اذعان دارم.

به سلطنت مطلقت اعتراف دارم.

به عفو و گذشتت چشم دارم.

به كبرياييت تسليمم.

به مهر و لطفت محتاجم.

رب ودود

تو آن منبع مهر و سخايى كه همه كافران از تو رزق مى جويند.

همه منكران وجودت از تو روزى مى خورند.

همه جباران خون آشام از ربوبيت تو بهره مى گيرند.

آن ها كه التماسى ندارند،

درك فقر نمى كنند،

خود را بنده ات نمى دانند،

لاف استغنا مى زنند،

ادعاى كبريايى دارند.

خون بندگانت به شيشه مى كنند.

مستكبرانه در برابرت ساز أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلى مى زنند.

به مظلومان با قهر و جبروت مى گويند لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ.

به تمام بندگان بى غيرت و حق نشناس عطا مى كنى.

ص: 49

نخواسته مى دهى.

بى استحقاق انعام مى كنى.

گويا آن ها وظيفه ندارند فقط تويى كه بايد انعام كنى.

خدايا، با من كه به همه فضائلت، بركاتت، الطافت، اكرامت، انعامت، احسانت و سخايت معترفم چه مى كنى؟

درِ خانه ات را مى كوبم.

از التماس دست بر نمى دارم.

با دست اميد حلقه در احسانت را به صدا در آوردم.

از من روى بر مگردان. (1)

بنده خسته دلت را بپذير.

خشمت را طاقت ندارم.

آتش دوزخت را تحمل ندارم.

پوست نازك من و آتش؟

استخوان باريك من و آتش؟

صورت لطيف من و آتش؟(2)

چشمان حساس من و آتش؟

قهرت را به اور ندارم.

روى گردانيت را تحمل ندارم.

جز عفوت انتظارى ندارم.

جز پرده پوشى بر گناهم اميد ندارم.

جز بخشش خطايم پناهى ندارم.

خدايا، تو فراتر از كلامت عمل مى كنى.

ص: 50


1- فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ عَنّي.
2- وَرِقَّة جِلْدى وَدِقَّة عَظْمى.

تجسم لطفت فراتر از سفارش توست.

خدايا، قدرتت همه عالم وجود را پر كرده.

آن كس كه ظلم مى كند و بر بندگانت جفا مى كند، از قدرت تو خارج نيست.

از ديد تو بيرون نيست.

حلم توست كه ظالم احساس امنيت مى كند.

صبر توست كه كافر يكّه تازى مى كند.

جهل اوست كه احساس ميدان دارى مى كند.

بيچارگى اوست كه احساس مجازات نمى كند.

همه چيز به يدِ توست.

و ما همه خلع سلاحيم.

آن روز كه يد قدرت تو مصلحت كند.

و ظالم را بر مؤاخذه ظلمش اراده كند.

طرفه عينى مهلت بر جفا كار نيست.

عزيز مقتدر

تو به سائل نوازى امر كردى از تو چه انتظار است؟

تو به دست گيرى درماندگان امر كردى از تو چه انتظار است؟

تو به اغماض جفاكاران چشم دارى از تو چه انتظار است؟

تو به وصل هر قطع كننده امر كردى از تو چه انتظار است؟

تو به افشا نكردن زشتى ها نظردارى از تو چه انتظار است؟

تو به مهر ورزيدن به زير دستان امر كردى از تو چه انتظار است؟

تو به رحم و شفقت سفارش كردى از تو چه انتظار است؟

ص: 51

تو ستارى، تو غفارى، تو ودودى، تو كريمى، تو رؤوفى و جوادى.

خداى عزيز

آنچه خوبان از تو مى خواهند از تو مى خواهم.

آنچه مهدى زهرا در دعاى نيمه شبش از تو مى خواهد، از تو مى خواهم.

آنچه صالحان امت با اشك و تضرّع از تو مى خواهند از تو مى خواهم.

آنچه پيران آبرومند با محاسن سفيد التماست مى كنند، از تو مى خواهم.

آنچه بى گناهان معصوم از تو مى خواهند، از تو مى خواهم.

آنچه در دعاى ائمه معصومين يعنى محمد و آلش از خير و بركت از تو مى خواهند، از تو مى خواهم.

آنچه كه شهيدان در خلوت قبل از عمليات از تو خواسته اند، از تو مى خواهم.

آنچه كه خير و دنيا و آخرت است، از تو مى خواهم.

آنچه رمز رضايت توست، از تو مى خواهم.

آنچه نقطه وصل به توست، از تو مى خواهم.

آنچه مرا به جوار قربت نزديك ترم مى كند، از تو مى خواهم.

آنچه از جهنم و قهر و غضبت دورت مى كند، از تو مى خواهم.

خير و بركاتت را براى خود و اهل و عيال و فرزند و اقوام و همسايه و برادران دينى ام از تو مى خواهم.

مهربان تر از هر مهربانى

اگر عمر طولانى از تو مى خواهم كه صرف طاعت و بندگى ات

ص: 52

شود؛ (1)

اگر مال و فرزند از تو مى خواهم كه صرف رضايتت شود؛

اگر جاه و مقام از تو مى خواهم كه دستگير بندگانت شود؛

اگر زندگى دنيا از تو مى خواهم كه تبديل به حيات طيبه شود؛ (2)

ولى

اگر مالم وزر و وبال آخرتم گردد، از من بگير.

اگر دنيايم گرفتارى حساب و عقاب در برزخ و آخرت برانگيزد، از من بگير.

اگر داشته هايم به سوء الحساب در عقبات قيامت منجر شود، از من بگير.

اگر مقام و جايگاهم عامل نارضايتى تو در قيامت باشد، از من بگير.

اگر رزقم عامل خودخواهى و فقير راندن باشد، از من بگير.

اگر نيازم مرا به خانه غير خودت بكشاند، از من بگير.

خدايا، كسالتى را كه در وجودم باعث سستى مناجاتت شود، از من دور كن.

خدايا، بخلى را كه باعث دوريم از رحمتت گردد، از من دور كن.

خدايا، قساوتى را كه باعث قطع اشكم از خوف تو گردد، از من دور كن.

خدايا، غفلتى را كه مرا به خودم واگذارد، از من دور كن.

خدايا، سستى كه مرا از شكرگزارى نعمت هايت فاصله دهد، از من دور كن.

خدايا، لذاتى كه مرا سرمست كرده و از يادت غافل كند، از من دور

ص: 53


1- وَاجْعَلْني مِمَّنْ اطَلْتَ عُمْرَهُ.
2- وَاحْييتَهُ حَيوه طَيبَة فى ادْوَمِ السُّروُرِ.

كن.

خدايا، زشتى هايى كه مرا در قيامت از حوض كوثر رسولت محروم كند، از من دور كن.

صحت بدنى از تو مى خواهم كه عبادتت كنم.

قوّتى از تو مى خواهم كه شكرگزارت باشم.

سلامتى از تو مى خواهم تا تحصيل رضايت كنم.

توجّهى از تو مى خواهم تا مكر شيطان را غفلت نكنم.

عمرى از تو مى خواهم تا در ظرف آن آخرتم را بسازم.

رزقى از تو مى خواهم كه آنى از شكر و سپاست غافل نمانم.

قلبى از تو مى خواهم كه هميشه در خضوع و خشوع تو و مالامال از عشق تو باشد.

نمازى از تو مى خواهم كه بالا رود و مقبول تو گردد.

نجواى عشق ؛ ؛ ص53

سى از تو مى خواهم كه در هر حال مؤدبانه از تو راضى باشد.

ايمانى از تو مى خواهم كه هميشه در قلبم ريشه داشته باشد. (1)

يقينى از تو مى خواهم كه هميشه تسليم تقديرهايت باشد. (2)

ورعى از تو مى خواهم كه تسليم نفس و ذلت گناه نگردم. (3)

خداى غفور

تو بهشت را براى پاكان آفريدى.

تو جز پاك سيرتان و پاك انديشان را در بهشت راه نمى دهى.

تو محمد و آلش را چون پاكند سرور بهشت قرار داده اى.

خدايا، اگر مرا به جرم ناپاكى از بهشتت برانى، عين عدل است.

اگر مرا از گناهم ببخشى و تطهيرم كنى و بهشتم برى، عين فضل

ص: 54


1- وَاحْييتَهُ حَيوه طَيبَة فى ادْوَمِ السُّروُرِ.
2- وَيقيناً صادِقاً حَتّي اعْلَمَ ا نَّهُ لَنْ يصيبَني الَّا ما كَتَبْتَ لى.
3- وَوَرَعاً يحْجُزُني عَنْ مَعاصيكَ.

است.

خدايا، به خودت قسم چون يقين دارم رسولت محمد مصطفى را دوست دارى،

اگر مرا ببخشى، رسولت را خوشحال كرده اى. (1)

اگر مرا ببخشى، على را خوشحال كرده اى.

اگر مرا ببخشى، فاطمه را خوشحال كرده اى.

اگر مرا ببخشى، ائمه دين را خوشحال كرده اى.

اگر مرا ببخشى، مهدى عزيز را خوشحال كرده اى.

اگر مرا نبخشى و به دوزخم برى، دشمنانت را دلشاد كرده اى و رضاى رسولت را بر شادى دشمنانت ترجيح داده اى. (2)

خدايا، به عفوت مى نگرم، به گناهم ننگر.

به بهشتت مى انديشم، به عقوبتم ننگر.

به همجوارى محمد و آلش اميد دارم، به بديم ننگر.

رفيق مهربانم، دلسوز همه حالم

شب هنگام همه درها را مى بندند فقط بيت توست كه عاشق مى پذيرد.

فقط خانه توست كه به روى همه باز است.

فقط درگاه توست كه غلغله شيفتگان است.

فقط درِ خانه تو مأمن و مأواى بى پناهان است.

فقط تو اشكم را مى بينى. گريه ام را مى شنوى.

خدا خدايم را گوش مى كنى.

در جمود چشمم به دل نهيب مى زنم.

ص: 55


1- وَانْ ادْخَلْتَنِى الْجَنَّه فَفى ذلِكَ سُرُورُ نَبِيكَ.
2- انَا وَاللَّهِ اعْلَمُ انَّ سُرُورَ نَبِيكَ احَبُّ الَيكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ.

به قطره قطره اشك تو خدا نظاره مى كند.

چرا ميان گريه ها خدا خدا نمى كنى.

....

ص: 56

نيايشى برگرفته از دعاى كميل

خداى عزيز

رحمتت همه عالم را فرا گرفته.

قدرتت برهمه چيز برتر آمده.

جبروتت بر همه غالب شده.

عزتت فوق همه چيز است.

عظمتت همه عالم را پركرده.

سلطنتت همه را دربرگرفته.

علمت همه عالم را احاطه كرده.

نورت همه آفرينش را روشن كرده.

ترنم عشقت زبانم را گويا كرده.

جلوه نورت دلم را به يادت نور باران كرده.

شعاع فضلت قلبم را به مهرت اسير كرده.

هواى كويت امانم را بريده.

هرچه دارم جلوه مهر توست.

هرچه مى بينم آيينه كرم توست.

خورشيد و ماه سرباز درگه توست.

عالم به ثناگوئيت مفتخر است.

كيست دراين عالم كه تورا نشناسد؟

ص: 57

كيست كه مطيع محض تو نباشد؟

كيست كه در دل دريا ثنايت نگويد؟

كيست كه مديون مهر و لطفت نباشد؟

فقط ناسپاس كلاس عالم منم.

تنبل و زمين گير از امر تو منم.

درگير هواى نفس اماره منم.

آن كه شرط بندگى فراموشش شده منم.

آن كه گير فخر و منيت شده منم.

آن كه راه را به بيراهه مى رود منم.

آن كه دستش را از دست تو جدا كرده منم.

آن كه عقلش در تهديد هوس كور شده منم.

آن كه بى پروا نمكدان مى شكند منم.

آن كه ابزار معرفتش را عاطل گذاشته منم.

خداى رؤوف

آن كه سزاست دستش بگيرى منم.

آن كه جن و ملك غبطه اش مى خورند منم.

آن كه خليفه تو در زمين بوده و هست منم.

آن كه اكنون به التماس درگاهت آمده منم.

آن كه رأفت و رحمتت مى جويد منم.

آن كه خسارت منيت را ديده منم.

به خودت وصلم كن.

ز غير تو قطعم كن.

ص: 58

به لحظه لحظه عمرم با مهر نگاهم كن.

به دنيا و آخرتم با ديده اغماض نگاهم كن.

خداى ودود

بنده آلوده به گناهت سرخورده از تمرد برگشته.

حلقه در آقاييت با دست لرزان مى كوبد.

گناهانى كه عذاب آورند بر من ببخش. (1)

گناهانى كه تغيير نعمتت مى دهند بر من ببخش. (2)

گناهانى كه حبس دعا مى كنند بر من ببخش.(3)

گناهانى كه بلا نازل مى كنند بر من ببخش. (4)

من عاصى درگاه توام بر من مگير.

من مهر خسارت به پيشانيم، بر من مگير.

من از هر مخلوقى كمتر و نالايق ترم بر من مگير.

من به پاس عصيان از چشم تو ساقط شده ام بر من مگير.

من عذر خواه و نادمم بر من مگير.

خداى توبه پذير

مرا به بازگشت و توبه دستگير.

مرا به بريدن از گناه و وصل دستگير.

مرا ز چنگ دشمن داخل و خارج دستگير.

مرا به خيل خوبانت دستگير.

مرا به آمرزش هرچه زشتى است دستگير. (5)

مرا به محو هرچه ناپاكى و خطاست دستگير.(6)

خداى رؤوف

ص: 59


1- اللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ.
2- اللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيرُ النِّعَمَ.
3- اللّهُمَّ اغْفِرْ لى الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ.
4- اللّهُمَّ اغْفِرْ لِى الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاءَ.
5- اللّهُمَّ اغْفِرْ لى كُلَّ ذَنْب اذْنَبْتُهُ.
6- وَكُلَّ خَطيئَة اخْطَأتُها.

به جود و سخايت مرا به خود نزديك كن. (1)

به خيل وسيع نعمت هايت مرا شاكر كن. (2)

نقطه سكينه و ثبات دلم يعنى ذكر و يادت را به من الهام كن. (3)

خاضعانه التماست مى كنم ز من بگذر. (4)

خاشعانه اشك ريزان تمنايت مى كنم بگذر. (5)

كى درِ خانه ات را مى كوبد.

من كه از هر گدايى فقيرترم.

من كه به انواع بلا گرفتارم.

من كه سخت عاجز و دل خسته ام.

من كه به تو دلبسته و دل شيفته ام.

من كه به لحظه لحظه مهرت وابسته ام.

من كه هواى غير تو را سخت بيگانه ام.

دستم بگير كه بى تو سخت پريشانم.

خداى عزيز

جز تو كيست كه گناهم ببخشد؟ (6)

جز تو كيست كه عيوبم بپوشد؟ (7)

جز تو كيست كه زشتى هاى بنده اش را به زيبايى بدل كند؟ (8)

جز تو كيست كه بنده نوازى كند؟

جز تو كيست كه حلمى به حجم رحمت واسعه اش با بنده داشته باشد؟

به وحدانيتت قسم فقط حمد و ثنا از آن توست.

كه با من اين همه خوبى.

ص: 60


1- وَأَسْأَلُكَ بِجُودِكَ انْ تُدْنِينى مِنْ قُرْبِكَ.
2- وَانْ تُوزِعَنى شُكْرَكَ.
3- وَانْ تُلْهِمَنى ذِكْرَكَ.
4- اللّهُمَّ انّى أَسْأَلُكَ سُؤالَ خاضِع مُتَذَلِّل.
5- خاشِع انْ تُسامِحَني.
6- اللّهُمَّ لا اجِدُ لِذُنُوبي غافِراً.
7- وَلا لِقَبائِحى ساتِراً.
8- وَلا لِشَى ء مِنْ عَمَلِى الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيرَكَ.

كه با من اين همه مهربانى.

كه با من اين همه اهل اغماضى.

كه با من اين همه اهل عطايى.

كه با من اين همه آشتى و در صلحى.

چه بسيار زشتى هايم پوشاندى. (1)

چه بسيار بلاها كه از من دور كردى. (2)

چه بسيار لغزش ها كه مرا حفظ كردى. (3)

چه بسيار بدى ها كه از من دفع كردى. (4)

چه بسيار ستايش ها كه اهلش نبودم بر زبان ديگران جارى كردى. (5)

اين منم كه به خود ظلم كردم. (6)

اين منم كه با نادانى جسور شدم. (7)

اين منم كه بدحالى ام از حد گذشته. (8)

اين منم كه اطاعتم كم و كوتاه شده. (9)

اين منم كه هوس ها زمين گيرم كرده. (10)

اين منم كه در حصار آرزوهاى دور دنيا زندانى شده ام. (11)

اين منم كه دنيا فريبم داده فكر كرده ام اين عجوزه عروس نما هر لحظه حجله نشين مال من است. (12)

اين منم كه نفس اماره به خيانتم كشانده. (13)

اين منم كه مسامحه كاريم سرعت بندگى و اطاعتم را از من گرفته. (14)

ص: 61


1- مَوْلاى كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ.
2- وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ اقَلْتَهُ.
3- وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيتَهُ.
4- وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيتَهُ.
5- وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيتَهُ.
6- ظَلَمْتُ نَفْسي.
7- وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلي.
8- افْرَطَ بي سُوءُ حالى.
9- وَقَصُرَتْ بى اعْمالى.
10- وَقَعَدَتْ بي اغْلالى.
11- وَحَبَسَني عَنْ نَفْعى بُعْدُ امَلى.
12- وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها.
13- وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها.
14- وَمِطالى يا سَيدي.

اين منم كه سهل انگارى ام افتخار بندگى ام را سلب كرده.

خداى عزيز

به عزتت قسم به پاس زشتى هايم دعاها و خدا خدايم را محبوس نكنى. (1)

به عزتت قسم به پاس گناهانِ دور از چشم مخلوق، رسوايم نسازى. (2)

به عزتت قسم به پاس گناهان خلوتم در مجازاتم تعجيل نكنى. (3)

به عزتت قسم به پاس تداوم شهوت ها و غفلت ها و ندانم كارى هايم مرا به عقوبت زودرس نگيرى.

به عزتت قسم در همه حال بر من رؤوف و مهربان باشد. (4)

به عزتت قسم در همه كارها بر من عطوف و نرم باشد. (5)

خداى عزيز، رب ودود

جز تو كسى را ندارم.

جز به رحمتت به ديگرى چشمى ندارم.(6)

جز درِ مهرت حلقه در ديگرى نمى شناسم.

جز نگاه سر تا پا مهربانى تو نگاهى را نمى بينم.

خداى من

تو آزادى و اختيار را برايم رقم زدى.

تو جبر اعمال را از من برداشتى.

تو بهشت را به پاس خوش انتخابى، به من وعده دادى.

تو دوزخ را به قيمت پى گرفتن هوى و هوس ها وعيدم دادى.

ص: 62


1- فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ انْ لا يحْجُبَ عَنْكَ دُعائى.
2- وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنْ سِرّى.
3- وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنْ سِرّى.
4- وَكُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الْاحْوالِ رَؤوفاً.
5- وَكُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الْاحْوالِ رَؤوفاً.
6- الهى وَرَبّى مَنْ لى غَيرُكَ.

تو همه انبيا و اوصياءشان را براى بيان اين وعده و وعيدها ارسالم داشتى.

تو قرآن ناطق و صامت را براى تذكر و ياد اين حسن انتخاب ها و پرهيز از سوء انتخابم نازل كردى.

ولى بيچارگى به من روى آورد.

هواى نفسم را تبعيت كردم. (1)

از دشمن قسم خورده اى كه گناه را برايم آراسته بود نهراسيدم. (2)

به فريب كارى و اغواى دشمنان تو اعتماد كردم.

اين بى توجهى ها مرا به تجاوز از حدود تو واداشت. (3)

مرا به مخالفت از اوامرت كشاند. (4)

الان خسته دل آمده ام.

عذر خواهم، پشيمانم، شكسته دلم، عفوت را مى طلبم،

آمرزشت را مى خواهم.

اقرار به زشتى دارم، اذعان و اعتراف به گناهم دارم. (5)

از تعفن گناهم به كجا فرار كنم؟ (6)

پناهى ندارم. (7)

كجا رو كنم؟

اگر امروز به خود آمده ام، مرهون توام.

اگر امروز به گذشته ام تأسف مى خورم، مديون توام.

اگر دستم را گرفته اى از غرق شدن نجاتم داده اى، بدهكار لطف توام.

اگر در بين راه توبه كردم و از ميان شعله هاى گناه خارجم كردى،

ص: 63


1- اتَّبَعْتُ فيهِ هَوى نَفْسى.
2- وَلَمْ احْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوي.
3- فَتَجاوَزْتُ بِما جَري عَلَى مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ.
4- وَخالَفْتُ بَعْضَ اوامِرِكَ.
5- وَقَدْ اتَيتُكَ يا الهى بَعْدَ تَقْصيرى وَاسْرافى عَلى نَفْسي مُعْتَذِراً نادِماً.
6- وَقَدْ اتَيتُكَ يا الهى بَعْدَ تَقْصيرى وَاسْرافى عَلى نَفْسي مُعْتَذِراً نادِماً.
7- وَلا مَفْزَعاً اتَوَجَّهُ الَيهِ في امْري.

سپاس گذار توام.

اگر اجازه ندادى به كفر عملى بيافتم تا كافر محشور شوم، ممنون توام.

تويى كه التماست مى كنم عذرم بپذيرى. (1)

تويى كه التماست مى كنم در سايه درخت سبز رحمتت واردم كنى. (2)

تويى كه التماست مى كنم به بدحاليم رحم كنى. (3)

تويى كه التماست مى كنم از بند عقوبت و رنج گناه رهايم كنى.(4)

خداى رحيم

تو ضعف بدنم را در برابر آتش مى دانى. (5)

تو نازكى پوستم را آگاهى. (6)

تو بر ظرافت استخوان هايم آگاهى. (7)

تو ناتوانيم را در برابر هر سختى مى دانى.

تو بى تابيم را وقتى انگشتم به آتش نزديك شود، مى دانى.

تو سختى هاى كمرشكن دنيا را بر منِ ضعيف مى دانى. (8)

سختى هايى كه با همه رنج و بلايش، كم عمرند و مى گذرند. (9)

در عذاب آتش دوزخ با همه شدتش چگونه محكوم شوم؟ (10)

عذابى كه طولانى و بادوام است. (11)

عذابى كه بى تخفيف و انتقام توست. (12)

عذابى كه تجسمِ غضب و سخط توست. (13)

چگونه در عذاب دوزخت بسوزم با اين همه ضعف و ناتوانى؟

ص: 64


1- وَلا مَفْزَعاً اتَوَجَّهُ الَيهِ في امْري.
2- وَادْخالِكَ اياي فى سَعَه رَحْمَتِكَ.
3- اللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْري وَارْحَمْ شِدَّة ضُرّى.
4- اللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْري وَارْحَمْ شِدَّة ضُرّى.
5- ا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَني.
6- وَرِقَّة جِلْدى.
7- وَدِقَّة عَظْمي.
8- وَانْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها.
9- وَانْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها.
10- فكيف احْتِمالى لِبَلاءِ الْاخِرَة وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها.
11- وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيدُومُ مَقامُهُ.
12- وَلا يخَفَّفُ عَنْ اهْلِهِ لِانَّهُ لا يكُونُ إلّا عَنْ غَضَبِكَ.
13- وَلا يخَفَّفُ عَنْ اهْلِهِ لِانَّهُ لا يكُونُ إلّا عَنْ غَضَبِكَ.

چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالى كه تحمل گرمى آفتاب ندارم؟

چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالى كه يك لحظه آتش دنيا برايم قابل تحمل نيست؟

چگونه در عذاب دوزخت بسوزم در حالى كه آتش آخرت قابل مقايسه با آتش دنيا نيست؟

خدايا

شيطان جهنم را براى من عذاب و شكنجه اى نسيه اى جلوه داد.

سوزندگى و دردناكى اش را پشت لذت گناه پنهان كرد.

فكر و انديشه تجسم گناه به صورت عذاب را از ذهنم خارج كرد.

دلم را برد و درِ خانه لذت هاى آنى به زانو در آورد.

قلبم را با هوس گره زد.

به لذت نقدِ گناه ذهنم را متمركز كرد.

آينده قطعى و نزديك تبلور گناه را به صورت آتش دوزخ از يادم برد.

هيهات كه بنده موحدت را در شعله دوزخش بينى، نجاتش ندهى.(1)

هيهات دلى را كه به معرفت تو زنده بود در شعله دوزخش بينى، نجاتش ندهى.(2)

هيهات زبانى را كه به ذكر و ياد تو گويا بوده در دوزخش بينى، نجاتش ندهى. (3)

هيهات دست و پايى را كه عبادتت كرده اند در دوزخش بينى،

ص: 65


1- اتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ.
2- وَبَعْدَ مَا انْطَوي عَلَيهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ.
3- وَلَهِجَ بِهِ لِساني مِنْ ذِكْرِكَ.

نجاتش ندهى.

تو كريم تر از آنى كه بنده ات را رها كنى. (1)

تو رؤوف تر از آنى كه با همه جاذبه ات بنده ات را آن روز دفع كنى. (2)

تو رحيم تر از آنى كه بنده اى را كه خودت مأوايش داده بودى آواره كنى. (3)

تو مهربان تر از آنى، عبدى كه تمام زندگى دنيايش را كفايت كردى تسليم بلاى آخرت كنى. (4)

عزيز دل ها

نمى دانم چهره اى كه براى عظمت تو به خاك افتاده و سجده كرده به آتش خواهى سوزاند؟ (5)

نمى دانم زبانى كه باصداقت به وحدانيت تو اعتراف كرده به آتش خواهى سوزاند؟ (6)

نمى دانم زبانى كه فقط مدح و ثناى تو كرده و نعمت هايت را شمرده به آتش خواهى سوزاند؟ (7)

نمى دانم قلبى كه ظرف عشق تو بوده و به عبوديت تو اعتراف داشته به آتش خواهى سوزاند؟ (8)

نمى دانم دلى كه از معرفت تو سرشار بوده به آتش خواهى سوزاند؟ (9)

نمى دانم بدنى كه براى عبادتت تلاش كرده به آتش خواهى سوزاند؟

(10)

نمى دانم دست و پايى كه به استغفار و آمرزشت سخت كوشيده به

ص: 66


1- هَيهاتَ انْتَ اكْرَمُ مِنْ انْ تُضَيعَ مَنْ رَبَّيتَهُ.
2- وْ تُبْعِدَ مَنْ ادْنَيتَهُ.
3- اوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيتَهُ.
4- اوْ تُسَلِّمَ الَى الْبَلاءِ مَنْ كَفَيتَهُ وَرَحِمْتَهُ.
5- اتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَه.
6- وَعَلى الْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَه.
7- وَبِشُكْرِكَ مادِحَه.
8- وَعَلى قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِالهِيتِكَ مُحَقِّقَه.
9- وَعَلى ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَه.
10- وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ الى اوْطانِ تَعَبُّدِكَ طائِعَه.

آتش خواهى سوزاند؟وَاشارَتْ بِا مولاى ودود از كدامين سختى به تو شكايت كنم؟ (1)

از كدامين رنج آخرتى در محضر تو ناله كنم؟ (2)

از كدامين دورى از رحمتت كه مفارقتش مرا مى كشد ضجه زنم؟

آيا از شدت عذاب آخرت خون گريه كنم؟ (3)(4)ام لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ.(5) فَلَئِنْ صَيرْتَني لِلْعُقُوباتِ مَعَ اعْدائِكَ.(6)وَجَمَعْتَ بَينى وَبَينَ اهْلِ بَلائِكَ.(7)وَفَرَّقْتَ بَينى وَبَينَ احِبّائِكَ وَاوْليائِكَ.(8)ا سَيدِى فَكَيفَ لى.(9)وَانَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ.


1- مَوْلاى لِاى الْامُورِ الَيكَ اشْكُو.
2- وَلِما مِنْها اضِجُّ وَابْكي.
3- لِاليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ.ِغْفارِكَ مُذْعِنَة.
4- يا از مدت طولانى بلاى آخرت چون على (ع) صيحه زنم؟
5- يا از همنشينى من با دشمنانت در جهنم ذوب شوم؟
6- يا چون همنشين زشت كاران و مطرودين درگاهت باشم از شرم بميرم؟
7- يا جدايى بين من و دوستان محبوبت را ببينم؟
8- خداى من اين گمان به تو نمى رود. از فضل تو بعيد است. از عفو تو به دور است. با كرمت بيگانه است. با رحمتت نامأنوس است. با لطفت اجنبى است. خداى رؤوف مگر من كيم؟
9- چه دارم؟ من بنده ضعيف و ذليل توام.

من بنده حقير و ناچيز توام. (1)

ورشكسته اى هستم كه تنها سرمايه ام لطف تو است.

تنها سرمايه ام عفو تو است.

تنها سرمايه ام نگاه مهربان تو است.

تنها سرمايه ام دست نوازش تو است.

تنها سرمايه ام لبخند رضاى توست.

تنها سرمايه ام چشم اغماض تو است.

گر مرا به جهنم برى گيرم كه عذابت را تحمل كنم، فراقت را چه كنم؟ (2)

گيرم كه آتش دوزخت را بپذيرم، از كرمت چگونه بگذرم؟ (3)

گيرم كه بلا را به جان بخرم، دورى حسين را چه كنم؟

گيرم كه رنج سوختن را تحمل كنم، محروميت از شفاعت درگاهت را چه كنم؟

گيرم تازيانه خازنان دوزخ را تحمل كنم، هجران روى ياران را چه كنم؟

خداى رؤوف

صادقانه قسم مى خورم اگر در دوزخ اذن سخن گفتنم دهى، (4)

با ضجه و ناله (5)

با فرياد و گريه (6)

ندايت مى كنم عزيز من كجايى؟ (7)

هجرانت مرا كشت.

دورى و فراقت مرا سوزاند.

ص: 68


1- الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ.
2- فَهَبْنى يا الهى وَسَيدِي وَمَوْلاى وَرَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيفَ اصْبِرُ عَلى فِراقِكَ.
3- وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَيفَ اصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ الي كَرامَتِكَ.
4- فَبِعِزَّتِكَ يا سَيدى وَمَوْلاى اقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَني ناطِقاً.
5- لَاضِجَّنَّ الَيكَ بَينَ اهْلِها ضَجيجَ الْامِلينَ.
6- وَلَاصْرُخَنَّ الَيكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ.
7- وَلَابْكِينَّ عَلَيكَ بُكاءَ الْفاقِدينَ، وَلَانادِينَّكَ اينَ كُنْتَ يا وَلِي الْمُؤْمِنينَ.

اى اوج آرزوهاى من. (1)

اى فريادرس من. (2)

اى محبوب دل من. (3)

اى خداى من. (4)

خداى خوبم

چگونه تصور كنم بنده نافرمانت را كه اقرار به زشتى اش دارد به جرم مخالفتش به زندان جهنم اندازى؟ (5)

به جرم گناهش طعم عذابت را به او بچشانى؟ (6)

در طبقات دوزخ حبسش كنى؟ (7)

به درگاهت ضجه مى زند. (8)

ضجه كسى كه رحمتت را آرزو مى كند. (9)

و در لهيب دوزخت به زبان موحدين ندايت مى كند. (10)

معتقد به ربوبيتت به تو توسل مى جويد. (11)

دستش را به سويت دراز كرده.

چون غريقى دامن مهرت را گرفته.

خداى عزيز

چگونه در جهنمت لحظه لحظه بسوزم در حالى كه چشم اميدم به حلم توست؟ (12)

چگونه در جهنمى كه مرگى نيست و عذاب دايمى است من بسوزم در حالى كه چشم التماسم به فضل و رحمت توست؟ (13)

چگونه در ميان شعله ها بال بال زنم در حالى كه تو با مهر و رأفتت صداى ناله ام را بشنوى و جايم را ببينى؟ (14)

ص: 69


1- ا غاية آمالِ الْعارِفينَ.
2- ا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ.
3- ا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ.
4- وَيا الهَ الْعالَمينَ.
5- تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ.
6- وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيتِهِ.
7- وَحُبِسَ بَينَ اطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ.
8- وَهُوَ يضِجُّ الَيكَ.
9- ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ.
10- وَيناديكَ بِلِسانِ اهْلِ تَوْحيدِكَ.
11- وَيتَوَسَّلُ الَيكَ بِرُبُوبِيتِكَ.
12- ا مَوْلاى فَكَيفَ يبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ يرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ.
13- ا مَوْلاى فَكَيفَ يبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ يرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ.
14- ام كَيفَ يحْرِقُهُ لَهيبُها وَانْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَه.

چگونه شراره هاى كوه پيكر آتش مرا بربايد و حال آن كه ضعف و ناتوانيم را تو مى دانى؟ (1)

چگونه بين طبقات آتش جهنم دست و پا زنم و حال آن كه صداقتم را در اين كه دوستت دارم مى دانى؟ (2)

چگونه خازنان جهنم را مأمور شكنجه ام كنى در حالى كه نداى يارب يا رب گفتنم را مى شنوى؟ (3)

چگونه كسى را كه اميد به فضل تو در آزاديش از حبس جهنم دارد بى اعتنا رهايش كنى؟ (4)

هيهات، (5)

حاشا به كرمت.

حاشا به فضلت.

حاشا به انعامت.

حاشا به اكرامت.

حاشا به بنده نوازيت.

حاشا به ذره پروريت.

خداى من تو اين گونه نيستى،

از تو اين موارد را سراغ ندارم،

از فضل و عفوت انتظار ديگرى دارم.

تو با موحدان به نيكى عمل مى كنى. (6)

تو با ملتمسان به احسان مى نگرى.

تو زشتكاران معترف را به آغوش مى پذيرى.

تو يا رب گويان را پاسخ مى دهى.

ص: 70


1- ام كَيفَ يشْتَمِلُ عَلَيهِ زَفيرُها وَانْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ.
2- ام كَيفَ يتَقَلْقَلُ بَينَ اطْباقِها وَانْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ.
3- ام كَيفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيتُها وَهُوَ يناديكَ يا رَبَّهُ.
4- ام كَيفَ يرْجُو فَضْلَكَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها.
5- هَيهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَلَا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ.
6- وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاحْسانِكَ.

تو ناله كنان عاشق را به آتش نمى برى.

تو بنده نوازى را به ما ياد داده اى.

تو حمايت از ضعفا را سفارش كرده اى.

تو عفو و اغماض به بن بست رسيدگان را ياد كرده اى.

تو دستگيرى از سرخوردگان را تأكيد داشته اى.

خداى غفور

جهنم حكمت و مصلحت توست.

جهنم در چرخه خلقت ضرورتى محتوم و تقديرى حكيمانه است. (1)

جهنم جزاى حريم شكنان بى پروائى است كه با تو اعلام جنگ كرده اند.

جهنم جاى معاندان و كفار و زشت سيرتان از بندگان توست.

اگر اين حكمت و مصلحت نبود، رأفت و مهرت جهنم را سرد و سلامت مى كرد. (2)

اگر اين ضرورت حكيمانه در خلقت دوزخ نمى بود هيچ كس را در آتش نمى بردى. (3)

اين ضرورت است كه قسم خورده اى كافران را به جهنم برى. (4)

ظالمان را بسوزانى.

يزيديان را به قهر و سخط و خشمت بگيرى.

ولى اى صاحب انعام و عطاء و جوايز نيكو.

مؤمن مثل فاسق است؟ (5)

ص: 71


1- فَبِالْيقينِ اقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ.
2- لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً.
3- وَما كانَت لِاحَد فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً.
4- لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اسْماؤُكَ اقْسَمْتَ انْ تَمْلَاها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّة وَالنّاسِ اجْمَعينَ.
5- افَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يسْتَوُونَ.

پليد مثل نادم است؟

جاهل مثل عامد است؟

هرگز!!!

خداى رؤوف

امشب آمده ام.

نادم آمده ام.

با شكسته دلى زبان به عذر تقصير گشوده ام.

با پشيمانى اعتراف به زشتى هايم مى كنم.

با خجالت از گذشته سياه شرمنده ام.

به قدرتت، به حكمتت، به فرمان نافذت.

امشب همه گناهانم ببخش. (1)

از جرم و گناهم اغماض كن.(2)

همه زشتى هايم بپوشان. (3)

همه بدى هايى را كه ريشه در جهالتم داشته بر من بگذر.(4)

همه فجايع اعمالم را كه فرشتگانت نوشته اند بر من عفو كن. (5)

هر چه دارم تو گواهى. (6)

هرچه كرده ام تو ناظرى. (7)

هر چه در خفا سر زده تو شاهدى. (8)

هر چه همه نمى دانند تو عالمى.

خداى مهربانم

به اعظم اسماء و صفاتت، به ذات پاكت قسم از تو مى خواهم شب و روزم را به ذكرت پر كن. (9)

ص: 72


1- انْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيلَة.
2- وَفى هذِهِ السّاعَة كُلَّ جُرْم اجْرَمْتُهُ.
3- وَكُلَّ قَبِيح اسْرَرْتُهُ.
4- وَكُلَّ جَهْل عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ اوْ اعْلَنْتُهُ اخْفَيتُهُ.
5- وَكُلَّ سَيئَة امَرْتَ بِاثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ.
6- وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَى مَعَ جَوارِحى.
7- وَكُنْتَ انْتَ الرَّقيبَ عَلَى مِنْ وَرائِهِمْ.
8- وَالشّاهِدَ لِما خَفِى عَنْهُمْ.
9- انْ تَجْعَلَ اوْقاتى مِنَ اللَّيلِ وَالنَّهارِ.

عمرم به يادت آباد كن. (1)

مرا به خدمت هميشه ات به كار گير. (2)

اعمالم در ظرف عمرم قبول كن. (3)

زبان و دلم را، قول و فعلم را يكى كن.

روزگارم را فقط به خدمت خودت مستدام دار. (4)

همه اندامم را به طاعتت نيرو بخش. (5)

اراده ام را بر تصميمات الهى شدنم محكم كن. (6)

تلاش پيوسته و مداوم بر ترس و خشيتت به من عنايت كن. (7)

سيمم را على الدوام به خودت وصل كن. (8)

كمكم كن در ميدان بندگى بر همگان سبقت گيرم، (9)

در خيل خوبان در اشتياق به وصال قربت سرعت گيرم.(10)

مثل مخلصين بى غش، به تو نزديك شوم.

مثل اهل يقين از تو بترسم. (11)

همراه مؤمنين در جوارت گرد آيم. (12)

خداى محبوبم

هر كس مرا به زشتى بخواهد، به خودش برگردان. (13)

هر كس نقشه و مكرى سر راه بندگيم بيارد، با مكرت بگيرش. (14)

از بهترين بندگانت قرارم ده. (15)

مرا در منزلت و شأن، به خودت تقرب ده. (16)

به نزديكى و وصال به سويت، مرا خصوصى كن. (17)

به مجد و كرمت لطف خاصت را شامل حالم كن. (18)

زبانم را به ياد خودت گويا كن. (19)

قلبم از محبتت مالامال كن. (20)

دعايم به حسن اجابت قرين كن.(21)

لغزش ها و خطاهايم بگذر و بيامرز. (22)

رب ودود


1- بِذِكْرِكَ مَعْمُورَة.
2- وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَة.
3- وَاعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَة.
4- وَحالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً.
5- قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى.
6- وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَة جَوانِحى.
7- وَهَبْ لِى الْجِدَّ فى خَشْيتِكَ.
8- وَهَبْ لِى الْجِدَّ فى خَشْيتِكَ.
9- وَهَبْ لِى الْجِدَّ فى خَشْيتِكَ.
10- وَاسْرِعَ الَيكَ فِى الْبارِزينَ.
11- وَاخافَكَ مَخافَة الْمُوقِنينَ.
12- وَاجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ.
13- وَاجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ.
14- وَاجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ.
15- وَاجْعَلْنى مِنْ احْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ.
16- وَاقْرَبِهِمْ مَنْزِلَة مِنْكَ.
17- وَاخَصِّهِمْ زُلْفَة لَدَيكَ.
18- وَاعْطِفْ عَلَى بِمَجْدِكَ.
19- وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجَاً.
20- وَقَلْبى بِحُبِّكَ مُتَيماً.
21- وَمُنَّ عَلَى بِحُسْنِ اجابَتِكَ.
22- وَاقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى.

ص73

به سوى تو كرده ام. (1)

دست به سويت دراز كرده ام. (2)

دعايم بى پاسخ مگذار. (3)

اميدم از فضل و كرمت نااميد مكن. (4)

مرا به آرزوهايم برسان. (5)

از شر دشمنانت مرا كفايت كن. (6)ارْحَم مَنْ رَأسُ ماله الرَّجاءُ.(7)وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ.(8)ا سابِغَ النِّعَمِ.(9)ا دافِعَ النِّقَم.(10) وَافْعَلْ بى ما انْتَ اهْلُهُ.


1- فَالَيكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى
2- وَالَيكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يدى.
3- فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دُعائى.
4- وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائى.
5- وَبَلِّغْنى مُناى.
6- وَاكْفِنى شَرَّ الْجِنّ خداى رحمن ذره پرورى كن. بنده نوازى كن. بنده اى كه سرمايه اش اعمالش نيست، فقط سرمايه اش اميد به توست.
7- ساز و برگش گريه اوست.
8- در حضور تو التماسش افتخار اوست. عزيزى كه باران نعمت هايت بر من باراندى،
9- موج عقوبت از من دور كردى،
10- با من آن گونه باش كه تو اهل آنى.

ص75

ص:76

نيايشى بر گرفته از دعاى عرفه امام حسين (ع)

خداى من

به شهود جمال و جلالت مشتاقم.

به ربوبيت تو معترفم.

به بازگشتم به سوى تو محتاجم.

به معرفتى به بلنداى انعام و اكرامت نيازمندم.

به رنگ رنگِ نعمت هايت كه فراتر از عدد و رقم است شكرگزارم.

به آنچه كه برايم آفريدى، از آن ها كه مى دانم و نمى دانم سپاسگزارم.

سفره نعمت هايت را قبل از آن كه لباس وجود به تنم كنى پهن كردى. (1)

احسانت شامل حالم شد در نشئه طبيعت بساط زندگيم را گشودى.

چشم به دنيا گشودم چراغ هدايتت را در صدر نعمت هايت قرار دادى. (2)

مرا به صنعت زيباى خلقتم و وفور نعمت ها، مورد محبت قرار دادى. (3)

آن گونه كه مصلحتم بود در دوران جنين مرا صورت و سيرت

ص: 77


1- ابْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ انْ اكُونَ شَيئاً مَذْكُوراً.
2- لكِنَّكَ اخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يسَّرْتَنى، وَفيهِ انْشَأْتَنى.
3- وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ.

دادى. (1)

خلقتم را كامل و زيبا آفريدى. (2)

رفع نياز قبل از درك نيازم كردى.

در آغاز خلقتم غذاى كاملى از شير مادر عنايتم كردى. (3)

قلب مادرم را براى پرستاريم پر از مهر و عاطفه كردى. (4)

مرا از موج آزار جن و شيطان در امان گرفتى. (5)

كودك بودم، زبانم گشودى. (6)

قواى جسم و جانم را قوت دادى، به كمال رساندى. (7)

امواج معرفت فطرى را به قلبم الهام كردى. (8)

بذر ارزش هاى فطرى را در سرزمين جانم كشت كردى.

با عجايب خلقتت چشمم را به تعجب و شگفتى گشودى. (9)

با وسعت حكمت هايت در پهنه هستى مدهوشم فرمودى.

پهنه گسترده خلقت آسمان و زمين و موجودات عالم را نشانم دادى.

با قدرت و توانايى عقلم، ذكر و شكر نعمت هايت را متوجهم كردى.

و با بصيرت به مقام عاليت، طاعت و عبادتت را بر من واجب كردى.

قدرت فهم دعوت رسولانت را به من عنايت كردى.(10)

راه تحصيل رضايت را برايم ساده و هموار كردى.

در نزول اين همه نعمت و لطف، بر من منت گذاشتى. (11)

جهالت هايم مانع از نزول بى كران تا بى كران از نعمت هايت نشد. (12)

با وجود جسارتِ گناهم راه تقرب را به رويم نبستى. (13)

هر بار تو را خواندم، اجابتم كردى. (14)

ص: 79


1- ثُمَّ اخْرَجْتَنى لِلَّذيسَبَقَ لى مِنَ الْهُدى.
2- الَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِياً.
3- وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِياً.
4- وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ.
5- وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ.
6- اذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ.
7- حَتّى إذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى.
8- اوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِانْ الْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ.
9- وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ.
10- وَفَهَّمْتَنى ما جآءَتْ بِهِ رُسُلُكَ.
11- وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ.
12- وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ لَمْ يمْنَعْكَ جَهْلى.
13- وَجُرْأَتى عَلَيكَ، انْ دَلَلْتَنى الى ما يقَرِّبُنى الَيكَ.
14- فَانْ دَعَوْتُكَ اجَبْتَنى.

هرگاه كه مطيع تو شدم، پاداشى كامل به من دادى.(1)

هر بار كه شكر نعمت هايت كردم، بر نعمتم افزودى. (2)

احسان و انعامت را بر من تمام كردى. (3)

چگونه نعمت هايت را بتوان بشماره آورد؟ (4)

اين همه نعمت هاى گسترده و بيكرانت را چگونه توانم به عدد آورم؟

كدامين عطا و بخششت را بتوانم شكرگزارى كنم. (5)

همگان از شمارش نعمت هايت عاجزند. (6)

ضررها و زيان هايى را كه از من بر گرداندى بيشتر از نعمت هايى است كه به من دادى. (7)

ضررهايى را كه از من دفع كرده اى جاهلم و الا خود را بيشتر بدهكار مى دانستم.

از كثرت تير بلاها كه از من برگرداندى جاهلم و الا خود را بيشتر مديون مى دانستم.

جلوه هاى لطفت را در حفظ و حراستم چگونه بوده جاهلم و الا به خاك بوسيت مى افتادم.

غرق درياى بيكران نعمت هايت احساس حيران و سرگردانى مى كنم.

در بستر گسترده زمانه هر چه تلاش و جد وجهد كنم تا شكر يك نعمتت را بجا آورم عاجزم. (8)

اگر امر كنى كره زمين را با پلك چشمم جارو كنم، از شكر يك نعمتت ناتوانم.

ص: 79


1- فَانْ دَعَوْتُكَ اجَبْتَنى.
2- كُلُّ ذلِكَ اكْمالٌ لأَنْعُمِكَ عَلَىَّ.
3- وَاحْسانِكَ الَىَّ.
4- فَأَىُ نِعَمِكَ يا الهى احْصى عَدَداً وَذِكْراً.
5- ام اىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً.
6- وَهِىَ يا رَبِّ اكْثَرُ مِنْ انْ يحْصِيهَا الْعآدّوُنَ.
7- اللَّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرَّآءِ، أَكْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِية وَالسَّرَّآءِ.
8- انْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ.

اگر به سجده بيفتم و تا آخر عمر به همان سجده اكتفا كنم، از شكر يك نعمتت قاصرم.

من كجا و شكر نعمت عقلم كجا؟

من كجا و شكر نعمت چشمم كجا؟

من كجا و شكر نعمت نطقم كجا؟

من كجا و شكر نعمت فكرم كجا؟

من كجا و شكر نعمت قلبم كجا؟

من كجا و شكر نعمت هوشم كجا؟

من كجا و شكر نعمت شعورم كجا؟

من كجا و شكر نعمت هدايتم كجا؟

من كجا و شكر نعمت ولايتم كجا؟

من كجا و شكر نعمت مخاطب ربّم كجا؟

من كجا و شكر نعمت بصيرتم كجا؟

من كجا و شكر نعمت جزاى بهشتم كجا؟

من كجا و شكر نعمت اشرف مخلوقاتم كجا؟

من كجا و شكر نعمت سلول هاى حسى و حركتيم كجا؟

من كجا و شكر نعمت دستگاه پمپاژ قلبم كجا؟

من كجا و شكر نعمت سوخت و ساز بدنم كجا؟

من كجا و شكر نعمت دستگاه توالد و تناسلم كجا؟

من كجا و شكر نعمت گردش خونم كجا؟

من كجا و شكر نعمت تصفيه خونم كجا؟

من كجا و شكر نعمت دفع بدنم كجا؟

ص: 80

كوچك تر از آنم كه بتوانم نعمت هايت را شماره كنم.

كوچك تر از آنم كه بتوانم عطا و بخشش هايت را شكر كنم.

كوچك تر از آنم كه بتوانم دريابم به من چه داده اى.

كوچك تر از آنم كه دريابم چه نعمت هايى در اختيارم نهاده اى.

چقدر مهربانى، چقدر رؤوفى، چقدر متعالى و عزيزى.

چقدر پاكى، چقدر منزهى، چقدر لايق حمد و ثنايى، چقدر در كبريايى فوق تصورى.

مرا به بندگى قبول كردى، ممنونتم.

مرا مخاطب تكليف و طاعتت قرار دادى، ممنونتم.

مرا نعمت عقل و فهم و ادراك دادى، ممنونتم.

مرا از صف همه مخلوقت ممتاز كردى، ممنونتم.

مرا مخاطب تكليف و مزين به عقلم كردى، ممنونتم.

مرا به پاداش خير و جزاى بهشت وعده دادى، ممنونتم.

مرا از سوار بر موج هوس پرهيز دادى، ممنونتم.

مرا به جوار قربت توان مأوا دادى، ممنونتم.

مرا به مصاحبت با فرشتگانت قدرت دادى، ممنونتم.

خداى عزيز

همين كه بتوانم نعمت هايت را بشمارم و شكر كنم، شكر ديگرى را مى طلبد.

همين كه پرده غفلت را برايم كنار زدى تا نعمتت را ببينم و سپاست گويم، شكر جديدى مى طلبد. (1)

ص: 81


1- عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ ابَداً جَديداً.

خداى عزيز

چراغ خشيتت را آن گونه در دلم بيفروز كه گويا مى بينمت. (1)

ترست را در دلم آن چنان وارد كن كه گويا چشمم هيبتت را خاضعانه مى نگرد.

دلى كه از تو خشيت پيدا كند، بيمار نيست.

دلى كه از تو بترسد، از وساوس شيطانى رهيده است.

دلى كه از تو بترسد، شيطان در او راه ندارد.

دلى كه از تو شرم كند، همه اعضا و جوارح بدنش از تو حيا مى كنند.

دلى كه از تو حيا نكند، چشمش از ديدنت عاجز است.

كسى كه از تو نترسد، حجاب غفلت چشم دلش را كور كرده است.

عزيز دلم

دلى مى خواهم كه ظرف خوف تو باشد.

يقينى مى خواهم كه ببيند كه تو مى بينى.

شهودى مى خواهم كه ببيند تو مراقبى.

دلى كه از تو ترسيد، از غير تو نمى ترسد.

اگر از تو ترسيد، همه كس از او حساب مى برند و مى ترسند.

به تقوى و خدا محورى كمكم كن.

به فاصله گرفتن از گناه و زشتى كمكم كن.(2)

به پياده شدنم از موج هوس كمكم كن.

به حفظ حريم حضرتت كه خوبان پاس داشته اند كمكم كن.

ص: 82


1- اللَّهُمَّ اجْعَلْنى اخْشاكَ كَانّى اراكَ.
2- وَاسْعِدْنى بِتَقويكَ.

به بريدن از لجام گسيختگى كه شيطان امرم مى كند كمكم كن.

با گناه و نافرمانيت مُهر شقاوت به پيشانيم مزن. (1)

با زشتى ام مرا از در خانه ات مران.

در قضاى محتومت خير برايم رقم زن. (2)

از قضاى شر كه مرا به چالش هاى سخت مى كشند، پناهم ده.

از قضاى تلخى كه آخرتم را تهديد كند، نجاتم ده.

تقديرهايت را بر من مبارك كن. (3)

از تقديرهاى مجازاتى و استدراجى و انتقامى به تو پناه مى برم.

دستم را از ارتكاب گناهانى كه تقدير شر درست مى كنند، كوتاه كن.

با فضل و كرمت بين من و زشتى هايى كه تقدير سوء برايم مى سازند، حايل و مانع بيافرين.

با نعمت هايت مرا بيازماى.

از نقمت هايت دورم كن.

از هر عملى كه تقدير نقمت به دنبالم روانه مى كند، حفظم كن.

آن گونه مرا تسليم تقديرهايت كن كه با عجله آينده را نخواهم و از پذيرش تقدير امروز تأخيرش را طلب نكنم. (4)

خداى رؤوف

روح بى نيازى از غير خودت را به من عطا كن. (5)

مرا به گدايى در خانه غير خودت مبتلا مكن.

ص: 83


1- وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيتِكَ.
2- وَخِرْلى فى قَضآئِكَ.
3- وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ.
4- حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجيلَ ما اخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ.
5- اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى.

عزت نفس و قناعت به تقديرهاى معيشتى ات به من كرم كن.

دستم را از دراز شدن به دريوزگى نزد غير كوتاه كن.

قلبم را به درجه عالى يقين نائل كن.(1)

رخسار اعمالم را با صفاى اخلاص رنگ آميزى كن. (2)

آن گونه ام كن كه ارزش اعمالم را فقط از تو بخواهم.

تشويق كارهايم را از غير تو نجويم.

نگاه بندگانت را در اعمال صالحم تمنا نكنم.

به تشويق ديگران در كارهاى خير چشم طمع ندوزم.

خداى من

چشم دلم را براى دريافت و مشاهده حقيقت نورانى كن. (3)

بصيرت و تيزبينى در دينم به من عطا كن. (4)

اندوه دلم را برطرف كن.

عيوبم را پرده پوشى كن.

شيطان را باخفت از من دور كن. (5)

شيطان چون شغالى كه در فكر شكار مرغ و خروس خانه هاست،

چون گرگى كه در فكر ربودن بره هاست،

چون شاهينى كه در فكر دريدن كبوتران است.

غدارى است كه در كمين من بينواست.

بى رحمى است كه در فكر جدا كردن من از شماست.

مطرودى است كه به دنبال تقويت حزب ضد خداست.

اغفالگرى است كه به هيچ كس نمى گويد من دشمنم با شما.

كاش فرشم را مى ربود،

ص: 84


1- وَالْيقينَ فى قَلْبى.
2- وَالإِخْلاصَفى عَمَلى.
3- وَالنُّورَ فى بَصَرى.
4- وَالْبَصيرَة فى دينى.
5- وَاخْسَأْ شَيطانى.

كاش پولم را مى برد،

كاش به دنيايم طمع مى برد.

كاش خانه ام را به آتش مى كشيد.

كاش بر ويرانه دنيايم به شادى مى نشست.

به دينم چشم دوخته!

به ابتذال و لذت جويى و بد مستى ام كمر بسته!

به جدا كردنم از معبود دستورم داده.

به قطع ارتباط عاشقانه ام با خدايم نقشه كشيده.

به فناى دين و دنيا و آخرتم فكر كرده.

عظيم ترين پروژه اغفال و انحراف و سقوط را در دستور كارش قرار داده.

به كمتر از جهنمى شدن و سقوط در عذاب دوزخ رضايت نداده.

مرا طعمه خود قرار داده.

خداى من

تو مهربان تر از مادر، رؤوف تر از هر دلسوزى، مرا چون گرگ چنگ مى زند تا بربايد.

به گناه دعوتم مى كند، به عصيان امرم مى كند.

اگر موفق شود چون جوجه اى سر كنده ام.

اگر موفق شود از حيات ساقطم.

اگر موفق شود تفاله و متعفنم.

خداى من

درجات عالى آخرت را از تو مى خواهم. (1)

ص: 85


1- وَاْجَعْلْ لى يا الهى، الدَّرَجَة الْعُلْيا فِى الآخِرَة وَالأُوْلى.

رفعت مقام در بهشت را فراتر از حور و غلمان از تو مى طلبم.

همجوارى خوبان و مقربين را از تو مسئلت دارم.

خدايا از اين كه سميع و بصير خلقم كردى، سپاست مى گويم. (1)

از اين كه در اعتدال جسم و روح و فكر و انديشه ام آفريدى، سپاست مى گويم. (2)

از اين كه با همه بى نيازيت از من، مرا تحفه خلقت قرار دادى، سپاست مى گويم.

از اين كه در بهترين صورت انسانى در بين مخلوقات خلقم كردى سپاست مى گويم.

از اين كه خيلى خوب با من عمل كردى و عافيتم دادى سپاست مى گويم. (3)

از اين كه باران نعمت هايت را بر من باراندى و لباس هدايت به تنم كردى سپاست مى گويم. (4)

از اين كه همه چيز به من دادى، از همه عطايايت بر خوردارم كردى، سپاست مى گويم. (5)

از اين كه انواع خوراكى و نوشيدنى به من اكرام كردى، سپاست مى گويم. (6)

از اين كه بى نيازم كردى و به عزت رساندى، سپاست مى گويم. (7)

از اين كه در فراز و نشيب سخت روزگار كمكم كردى، سپاست مى گويم. (8)

خداى رؤوف

از خطرات دنيا و گرفتارى هاى آخرت نجاتم ده. (9)

ص: 86


1- بَصيراً لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى، فَجَعَلْتَنى سَميعاً.
2- وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنى، فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِياً.
3- رَبِّ بِما احْسَنْتَ الَىَّ وَفى نَفْسى عافَيتَنى.
4- رَبِّ بِما انَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيتَنى.
5- رَبِّ بِما اوْلَيتَنى وَمِنْ كُلِّ خَيرٍ اعْطَيتَنى.
6- رَبِّ بِما اطْعَمْتَنى وَسَقَيتَنى.
7- رَبِّ بِما اغْنَيتَنى وَاقْنَيتَنى.
8- رَبِّ بِما اعَنْتَنى وَاعْزَزْتَنى.
9- وَنَجِّنى مِنْ اهْوالِ الدُّنْيا وَكُرُباتِ الأخِرَة.

از شرّ ستمگران روى زمين كه مانع كمال آخرتم مى باشند كفايتم كن. (1)

از آنچه مى ترسم پناهم ده. (2)

از آنچه كه احتمال لغزشم هست نگهم دار. (3)

دينم و نفسم را از دستبرد غارتگران حفظ كن. (4)

نفسم را در برابر كبريائيت خوار و ذليل كن.

و درچشم مردم مرا كوچك مكن. (5)

از شرارت جن و انس سلامتم دار. (6)

خداى مهربانم

به گناهان و جرايم اعمالم رسوايم مكن. (7)

پرونده سياه خطاهايم را نزد ديگران باز مكن.

بدى هاى پوشيده ام را به بندگانت مگو. (8)

باز تاب اعمالم را به جانم ميانداز. (9)

نعمت هايت را به جرم كفران و ناسپاسى از من سلب مكن. (10)

به غير خودت واگذارم مكن. (11)

به كسى كه به من رحم نمى كند پاسم مده.

خدايا اگر مرا نپذيرى، اگر از رحمتت محرومم كنى، اگر در به رويم نگشايى به كى واگذارم مى كنى؟

به نزديكانم مرا وا مى گذارى كه زود از من مى برند؟ (12)

به بيگانه مرا وا مى گذارى كه با خشونت برخوردم كنند؟ (13)

تو رب منى، تو مالك منى. (14)

از غربتم در دنيا به تو شكايت مى كنم. (15)

ص: 87


1- وَاكْفِنى شَرَّ ما يعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِى الأَرْضِ.
2- اللَّهُمَّ ما اخافُ فَاكْفِنى.
3- وَما احْذَرُ فَقِنى.
4- وَفى نَفْسى وَدينى فَاحْرُسْنى.
5- وَفى اعْينِ النَّاسِ فَعَظِّمْنى.
6- وَمِنْ شَرِّ الْجِنِ وَالإِنْسِ فَسَلِّمْنى.
7- وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى.
8- وَبِسَريرَتى فَلا تُخْزِنى.
9- وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى.
10- وَنِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنى.
11- وَالى غَيرِكَ فَلا تَكِلْنى.
12- الهى الى مَنْ تَكِلُنى، الى قَريبٍ فَيقْطَعُنى.
13- ام الى بَعيدٍ فَيتَجَهَّمُنى.
14- وَانْتَ رَبّى، وَمَليكُ امْرى.
15- اشْكُو الَيكَ غُرْبَتى.

از دورى راهم به منزل و مأواى آخرتم به تو شكايت مى كنم. (1)

خداى رؤوف

مرا آماج قهر و خشم و غضبت قرار مده. (2)

اگر از قهر و غضب تو ايمن شوم از هيچ كس باكى ندارم. (3)

الهى، قسمت مى دهم به تجلى نور جمالت كه آسمان ها و زمين را روشن كرده اند، مرا بر غضبت نميران. (4)

آتش خشمت را بر من نازل نكن. (5)

مرا تحمل قهرت نيست.

مرا طاقت سخط و عذابت نيست.

سرمايه من لطف توست.

چشمم به نوازش توست.

اميدم مهر توست.

انتظارم عفو توست.

دست محبتت را در زواياى عمرم ديده ام.

سايه كرمت را در فراز و نشيب زندگيم ديده ام.

كى به قهرت فكر كنم؟

كى به خشمت بيانديشم؟

كى به دوريت گمان برم؟

كى ورود به عذابت را انديشه كنم؟

كى به فراق و هجرانت بيانديشم؟

خداى رؤوف

يقين دارم مرا مى بخشى.

ص: 88


1- وَبُعْدَ دارى
2- الهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَكَ.
3- فَانْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا ابالى سِواكَ.
4- انْ لا تُميتَنى عَلى غَضَبِكَ.
5- وَلا تُنْزِلَ بى سَخَطَكَ.

با حسن ظنم علم دارم از من مى گذرى.

تويگانه بى شريكى، اى خداى مسجد الحرام. (1)

تو يگانه بى شريكى اى خداى مشعرالحرام. (2)

تويگانه بى شريكى اى صاحب كعبه با بركت.

اى كه با حلمت از گناهانِ بزرگِ بندگان مى گذرى. (3)

اى كه با فضلت نعمت هاى بيكران بر بندگان نازل مى كنى. (4)

اى كه دستگيرى و ياريت ذخيره روز سختى من است. (5)

اى همدمى كه همراهيت ذخيره روز تنهايى من است. (6)

اى فرياد رسى كه فرياد رسيت ذخيره روز محنت و گرفتارى من است. (7)

اى ولى نعمتم كه آقاييت ذخيره روز تنگدستى من است. (8)

اى رب ودود

تو پناه منى در آن وقت كه راه هاى زندگى مرا ناتوان مى سازد. (9)

تو پناه منى آن هنگام كه زمين با همه وسعتش بر من تنگ مى آيد. (10)

تو پناه منى آن گاه كه سكينه و آرامش زندگيم به تشويش و اضطراب بدل گردد.

تو پناه منى آن گاه كه شيرينى هاى حيات برايم تلخ و ناگوار شود.

تو دستم را بگير.

به فريادم برس.

به غير خودت مرا وانگذار.

ص: 89


1- لا الهَ الَّا انْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ.
2- وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ.
3- وَالْبَيتِ الْعَتيقِ الَّذى احْلَلْتَهُ الْبَرَكَة يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ.
4- يا مَنْ اسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ.
5- يا عُدَّتى فى شِدَّتى.
6- يا صاحِبى فى وَحْدَتى.
7- يا غِياثى فى كُرْبَتى.
8- يا وَلِيى فى نِعْمَتى.
9- انْتَ كَهْفى حينَ تُعْيينِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها.
10- وَتَضيقُ بِىَ الأَرْضُ بِرُحْبِها.

لطفت را شامل حالم كن.

اگر رحمتت نباشد، هلاكم. (1)

تويى كه خطايم را از گردونه كيفر دور مى كنى. (2)

اگر پرده پوشيت نباشد رسواى رسوايم. (3)

تويى كه در پيروزى بر دشمنانم كمكم مى كنى. (4)

اگر كمك هاى لحظه لحظه ات نباشد، مغلوب و شكست خورده ام. (5)

اى عزيزى كه خود را به عظمت و علو مقام اختصاص داده اى. (6)

دوستانت چون به تو وصلند به عزت نايل آيند. (7)

اى عزيزى كه سلاطين طوق ذلت در مقابلت به گردن انداخته اند و از سطوت تو در هراسند. (8)

اى احسان گرى كه نيكى و خوبيت هرگز قطع نمى شود. (9)

اى عزيزى كه يوسف را در بيابان بى آب و علف حفظ كردى و از چاه خارجش كردى و به سلطنت رساندى.(10)

اى رؤوفى كه يوسف را به يعقوب رساندى بعد از آن كه چشمانش از غم سفيد شده بود. (11)

اى عزيزى كه بلا و مصيبت را از پيامبرت ايوب بر طرف كردى. (12)

اى مهربانى كه ذبح اسماعيل را توسط خليلت ابراهيم تدبير كردى. (13)

اى دستگيرى كه دعاى زكريا را بر بخشش يحيى به او اجابت كردى. (14)

ص: 90


1- وَلَوْلا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكينَ.
2- وَانْتَ مُقيلُ عَثْرَتى.
3- وَلَوْلا سَتْرُكَ اياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحينَ.
4- وَانْتَ مُؤَيدى بِالنَّصْرِ عَلى اعْدآئى.
5- وَلَوْلا نَصْرُكَ اياىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ.
6- يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَة.
7- يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَة.
8- يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُكُ نيرَ الْمَذَلَّة.
9- يا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا ينْقَطِعُ ابَداً.
10- يا مُقَيضَ الرَّكْبِ لِيوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ.
11- يا رادَّهُ عَلى يعْقُوبَ بَعْدَ انِ ابْيضَّتْ عَيناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ.
12- ا كاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ ايوبَ.
13- وَمُمْسِكَ يدَىْ ابْرهيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ.
14- يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيا فَوَهَبَ لَهُ يحْيى.

اى كريمى كه يونس پيامبر را از شكم ماهى نجات دادى. (1)

اى ودودى كه دريا را براى نجات بنى اسراييل شكافتى. (2)

اى قهارى كه فرعون و سپاهيانش را به جرم لجاجت و استكبار غرق كردى. (3)

اى عزيزى كه ساحران فرعون را پس از سال ها لجاجت، هدايت و نجاتشان دادى. (4)

اى رحيمى كه بادها را با نسيم رحمت، بشارت خير فرستادى. (5)

اى رحمانى كه در عقوبت و انتقام از بندگان زشتت عجله نمى كنى. (6)

اى مهربانى كه با شكر ناچيزى كه مى كنم مرا از نعمت هايت محروم نمى سازى. (7)

اى خدايى كه با گناهان بزرگى كه مرتكب مى شوم، رسوايم نمى سازى. (8)

اى مولايى كه مرا در حال معصيت و نافرمانى مشاهده مى كنى و افشايم نمى كنى. (9)

اى معبودى كه در كودكى از هزاران بلا حفظم كردى. (10)

اى عزيزى كه در بزرگى مرا و اهل و عيالم را رزق دادى. (11)

اى منعمى كه نعمت هايت از شماره و محاسبه خارج است. (12)

اى ودودى كه خير و احسان بر من سرازير كردى و من با گناه و عصيان پاسخ گفتم. (13)

اى خداى مهربانم

ص: 90


1- يا مَنْ اخْرَجَ يونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ.
2- يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى اسْرآئيلَ فَانْجاهُمْ.
3- وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ.
4- ا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَة مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ.
5- ا مَنْ ارْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ بَينَ يدَىْ رَحْمَتِهِ.
6- يا مَنْ لَمْ يعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ.
7- يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرى فَلَمْ يحْرِمْنى.
8- وَعَظُمَتْ خَطيئَتى فَلَمْ يفْضَحْنى.
9- وَ رَانى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ يشْهَرْنى.
10- ا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى.
11- يا مَنْ رَزَقَنى فى كِبَرى.
12- يا مَنْ اياديهِ عِنْدى لا تُحْصى.
13- ا مَنْ عارَضَنى بِالْخَيرِ وَالإِحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالإِسائَة وَالْعِصْيانِ.

در مرض و بيمارى، تو شفايم دادى. (1)

در برهنگى ام تو پوشاندى. (2)

در گرسنگى ام تو سيرم كردى. (3)

در عطشم تو سيرابم نمودى. (4)

در ذلتم تو عزتم دادى. (5)

در نادانيم تو معرفتم دادى. (6)

در تنهاييم تو زيادم كردى. (7)

در بى نواييم تو بى نيازم كردى. (8)

در يارى خواستنم تو بدادم رسيدى.(9)

هرگاه كه دعا نكردم بى دعا و خواستن، افاضه كردى. (10)

با اين همه لطف ممنونتم.

شكرت مى گويم.

ثنايت مى گويم.

حمدت مى كنم.

تو قلم عفو بر لغزشم كشيدى. (11)

تو رنج و سختى از من دور كردى. (12)

تو دعايم اجابت كردى. (13)

تو پرده پوشى كردى. (14)

تو گناهم بخشيدى. (15)

تو به خواسته هايم رساندى. (16)

تو بر دشمنانم پيروز كردى. (17)

ص: 92


1- ا مَنْ دَعَوْتُهُ مَريضاً فَشَفانى.
2- وَعُرْياناً فَكَسانى.
3- وَجائِعاً فَاشْبَعَنى.
4- وَعَطْشانَ فَارْوانى.
5- وَذَليلًا فَاعَزَّنى.
6- وَجاهِلًا فَعَرَّفَنى.
7- وَوَحيداً فَكَثَّرَنى.
8- وَغائِباً فَرَدَّنى.
9- وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى.
10- وَامْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِكَ فَابْتَدَانى.
11- فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ، يا مَنْ اقالَ عَثْرَتى.
12- وَنَفَّسَ كُرْبَتى.
13- وَاجابَ دَعْوَتى.
14- وَسَتَرَ عَوْرَتى.
15- وَغَفَرَ ذُنُوبى.
16- وَبَلَّغَنى طَلِبَتى.
17- وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى.

ناتوانم از شمارش نعمت ها و منتها و بخشش هايت. (1)

ناتوانم از حمد و ثنايت.

ناتوانم از شمارش داده هايت.

ناتوانم از درك انعام و فضلت.

اى مولاى من

تو با نعمت هاى فراوانت بر من منت نهادى. (2)

تو انعامم كردى. (3)

تو به من نيكى كردى. (4)

تو زيبا با من عمل كردى. (5)

تو كرامت نصيبم كردى. (6)

تو نعمت هايت را به اكمال رساندى. (7)

تو رزقم دادى. (8)

تو توفيقم دادى. (9)

تو عطايم كردى. (10)

تو بى نيازى بخشيدى. (11)

تو پناهم دادى. (12)

تو كفايتم كردى. (13)

تو هدايتم كردى. (14)

تو از لغزش ها حفظم نمودى.(15)

تو گناهانم پوشاندى. (16)

تو زشتى هايم بخشيدى. (17)

تو معاصيم محو كردى. (18)

ص: 93


1- وَانْ اعُدَّ نِعَمَكَ وَمِنَنَكَ.
2- وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لا احْصيها يا مَوْلاىَ انْتَ الَّذى مَنَنْتَ.
3- انْتَ الَّذى انْعَمْتَ.
4- انْتَ الَّذى احْسَنْتَ.
5- انْتَ الَّذى اجْمَلْتَ.
6- انْتَ الَّذى افْضَلْتَ.
7- انْتَ الَّذى اكْمَلْتَ.
8- انْتَ الَّذى رَزَقْتَ.
9- انْتَ الَّذى وَفَّقْتَ.
10- انْتَ الَّذى اعْطَيتَ.
11- انْتَ الَّذى اغْنَيتَ.
12- انْتَ الَّذى اوَيتَ.
13- انْتَ الَّذى كَفَيتَ.
14- انْتَ الَّذى هَدَيتَ.
15- انْتَ الَّذى عَصَمْتَ.
16- انْتَ الَّذى سَتَرْتَ.
17- انْتَ الَّذى غَفَرْتَ
18- انْتَ الَّذى اقَلْتَ.

تو در زندگيم تمكن دادى. (1)

تو عزتم بخشيدى. (2)

تو ياريم كردى. (3)

تو دستم گرفتى. (4)

تو تأييدم كردى. (5)

تو زير بالم زدى. (6)

تو شفايم دادى. (7)

تو عافيتم بخشيدى. (8)

تو اكرامم نمودى. (9)

حمد و سپاس مال توست. (10)

شكر و ثنا خاص توست. (11)

خداى عزيز

منم كه به اعتراف نشسته ام. (12)

منم كه با اقرار به خوبى هايت به زشتى ام لب باز مى كنم. (13)

منم كه اعتراف به قصور و كوتاهيم دارم. (14)

منم كه فقط پيش تو لب به كاستى هايم باز مى كنم.

منم كه بد كردم.

منم كه خطا كردم.

منم كه تصميم به گناه گرفتم. (15) انَا الَّذى هَمَمْتُ.(16)

نجواى عشق ؛ ؛ ص93

م كه نادانى ورزيدم. (17)

منم كه غفلت نمودم. (18)

منم كه به سهو افتادم. (19)


1- انْتَ الَّذى مَكَّنْتَ.
2- انْتَ الَّذى اعْزَزْتَ.
3- انْتَ الَّذى اعَنْتَ.
4- انْتَ الَّذى عَضَدْتَ.
5- انْتَ الَّذى ايدْتَ.
6- انْتَ الَّذى نَصَرْتَ.
7- انْتَ الَّذى شَفَيتَ.
8- انْتَ الَّذى عافَيتَ.
9- انْتَ الَّذى اكْرَمْتَ.
10- فَلَكَ الْحَمْدُ دآئِماً.
11- وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً ابَداً.
12- ثُمَّ انَا يا الهىَ، الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى.
13- انَا الَّذى اسَاْتُ.
14- انَا الَّذى اخْطَاْتُ.
15-
16-
17- انَا الَّذى جَهِلْتُ.
18- انَا الَّذى غَفَلْتُ.
19- انَا الَّذى سَهَوْتُ.

ص: 94

منم كه به خود تكيه كردم. (1)

منم كه عمداً به گناه افتادم. (2)

منم كه وعده بازگشت دادم و تخلف نمودم.(3)

منم كه پيمان شكنى كردم. (4)

منم كه امروز به خطايم اقرار مى كنم.(5)

منم كه امروز اعتراف به نعمت هاى بى انتهايت بر خود دارم. (6)

خدايا مرا ببخش.

رو سياهم.

دل شكسته ام.

به بن رسيده ام.

خجالت زده از نافرمانيم.

سرشكسته از حريم شكنى ام.

سر به زير از اين همه لطف تو و پاسخ زشت خويشم.

از همه جا رانده و مانده ام.

درِخانه اى ديگر نمى شناسم.

كسى در به رويم نمى گشايد.

خداى مهربانم

اى كه گناه بندگانت ضررى به تو نمى زند.

اى كه از طاعت بندگانت بى نيازى. (7)

اى كه عمل صالح بندگانت را تو توفيق مى دهى. (8)

هواى بندگيت را تو كرم مى كنى.

نسيم عشق را به دل ها وزيدى.


1- انَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ.
2- انَا الَّذى تَعَمَّدْتُ.
3- انَا الَّذى وَعَدْتُ وَانَا الَّذى اخْلَفْتُ.
4- انَا الَّذى نَكَثْتُ.
5- انَا الَّذى اقْرَرْتُ.
6- انَا الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَىَّ وَعِنْدى.
7- وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ.
8- وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ.

ص: 95

عطر ايمان را تو به جان ها پاشيدى.

معبودم

به خوبى امرم كردى، از من عصيان ديدى. (1)

از گناه نهيم كردى، بى اعتنايى ديدى. (2)

امروز شايسته تبرئه تو نيستم. (3)

از قدرت و ياور، دستم تهى است. (4)

با چه رويى به پيشگاهت بيايم. (5)

با شرمندگى و خجالت مى آيم.

با سرافكندگى و زرم مى آيم.

با عرق شرم به پيشانى مى آيم.

از اين كه خودم را به تو نسبت مى دهم كه (بنده توام) شرمنده ام.

من پيش خود متهم نيستم، مجرمم.

من طريق بندگى بجا نياورده ام.

من شرط عبد بودنم را قاصرم.

با چه جرأتى نزد تو گام بردارم.

با چشمى كه تو به من داده اى.

با گوشى كه تو به من داده اى.

با زبانى كه تو به من داده اى.

با دستى و پايى كه تو به من داده اى.(6)

اين ها همه نعمت هاى تواند و با همه اين ها تو را نافرمانى كرده ام. (7)

مؤاخذه من حق توست. (8)


1- الهى امَرْتَنى فَعَصَيتُكَ.
2- وَنَهَيتَنى فَارْتَكَبْتُ نَهْيكَ.
3- فَاصْبَحْتُ لا ذا بَرآئَة لى فَاعْتَذِرَ.
4- وَلاذا قُوَّة فَانْتَصِرَ.
5- فَبِأَىِّ شَىْ ءٍ اسْتَقْبِلُكَ.
6- ام بِبَصَرى ام بِلِسانى ام بِيدى ام بِرِجْلى.
7- وَبِكُلِّها عَصَيتُكَ.
8- يا مَوْلاىَ، فَلَكَ الْحُجَّة وَالسَّبيلُ عَلَىَّ.

ص: 96

مجازات من مال توست.

نگاهم نكنى، عتابم كنى، اعتنايم نكنى، عذابم كنى حق توست.

مولاى من

زشتى هايم به هيچ كس نگفتى.(1)

بدى هايم افشا نكردى.

به خودت قسم اگر ديگران بدى هايم را مى دانستند، نگاهم نمى كردند. (2)

اگر خلاف هايم را مى دانستند، طردم مى كردند.(3)

ولى تو، اى رؤوف طردم نكردى، از چشمت نيانداختى.

الان با همه بار گناهم ذليل و عاجز وحقير و سرافكنده آمده ام. (4)

نه شايسته تبرئه ام كه عذرم بپذيرى. (5)

نه جز تو كسى را دارم نه كمكى. (6)

نه دليل منطقى براى جرمم دارم كه به آن استدلال كنم.

نه مى توانم گناهم را منكر شوم كه همه چيز را مى دانى. (7)

اعضايم خود شاهدند و در محكمه خود به نطق رسا مى گويند، من بدم. (8)

خدايا مطمئنم در قيامت از اعمالم مى پرسى. (9)

چرا با نعمت هايم اين گونه عمل كردى؟

چرا بندگيم را پاس نداشتى؟

چرا دعوت انبيا را نشنيده انگاشتى؟

چرا از رسولانم متابعت ننمودى؟


1- يا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الأباءِ وَالامَّهاتِ انْ يزجُرُونى.
2- وَلَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّى اذاً ما انْظَرُونى.
3- وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى.
4- بَينَ يدَيكَ، يا سَيدى خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ.
5- ذُو بَرآئَة فَاعْتَذِرَ.
6- وَلا ذُو قُوَّة فَانْتَصِر.
7- وَلا حُجَّة فَاحْتَجُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اجْتَرِحْ، وَلَمْ اعْمَلْ سُوءاً.
8- وَانّى ذلِكَ وَجَوارِحى كُلُّها شاهِدَة عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ.
9- انَّكَ سآئِلى مِنْ عَظايمِ الامُورِ.

ص: 97

چرا خون شهدا را در عمل پاس نداشتى؟

چرا حجت را بر تو تمام كردم، راه نيافتادى؟

چرا زمين گيرِ دنيا و هوس و شهوت و لذت باقى ماندى؟

چرا اراده برخاستن دادم، برنخاستى؟

چرا مدل ها و الگوهاى بندگى نشانت دادم نگاه نكردى؟

خداى رؤوف

آن روز همه وجودم اگر اشك حسرت شود، كم است.

اگر از شرم چون روغن به زمين ريخته شوم، كم است.

ندامتم سودى دارد؟

خجالتم نفعى دارد؟

سر به زير شدنم نجاتم مى دهد؟

تو عادلى هستى كه ظلم نمى كنى.

اگر من باشم و عدل تو، سخت گرفتارم.

چرا عذابم نكنى؟

اگر من باشم بى فضل تو، سخت درمانده ام.

حلم و جود و كرمت اقتضاى عفو دارد.

منزهى تو خداى من، من ستم كرده ام. (1)

منزهى تو خداى من، من توبه مى كنم. (2)

منزهى تو خداى من، من موحدم. (3)

منزهى تو خداى من، من خائفم. (4)

منزهى تو خداى من، من از گناهم واهمه دارم. (5)


1- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ.
2- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ.
3- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ.
4- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْخآئِفينَ.
5- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ.

ص: 98

منزهى تو خداى من، من اميد وار به لطف توام. (1)

منزهى تو خداى من، من به يگانگى ات معترفم. (2)

منزهى تو خداى من، من گداى در خانه توام. (3)

منزهى تو خداى من، من به تسبيح تو مفتخرم. (4)

منزهى تو خداى من، من به كبريائيت معترفم. (5)

منزهى تو خداى من، من به ربوبيت تو گواهم. (6)

خداى رؤوف

تو دعاى درمانده و پريشان را اجابت مى كنى(7).

تو رنج غمديدگان را بر طرف مى كنى.(8)

تو درد بيماران را شفا مى دهى. (9)

تو فقر فقيران را غنا مى دهى. (10)

تو شكسته بالان را جبران مى كنى. (11)

تو اسيران به زنجير كشيده را رها مى كنى. (12)

تو طفل صغير در رحم مادر را رزق مى دهى. (13)

امشب از بهترين هدايايى كه به بندگان خوبت مى دهى به من هم ارزانى دار. (14)

اكرامى كه امشب به مهدى عزيز مى كنى جرعه اى هم به من عطا كن.

خداى من

تو نزديك ترين عزيزى هستى كه مى توان تو را خواند. (15)

تو سريع ترين اجابت كننده خواسته هايى. (16)


1- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الرَّاجينَ.
2- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ.
3- لاالهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ السّآئِلينَ.
4- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ.
5- لا الهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ انّى كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرينَ.
6- لاالهَ الَّا انْتَ، سُبْحانَكَ رَبّى وَرَبُّ ابآئِىَ الأَوَّلينَ.
7- اللَّهُمَ انَّكَ تُجيبُ الْمُضْطَرَّ.
8- وَتُغيثُ الْمَكْرُوبَ.
9- السَّقيمَ وَتَشْفِى.
10- وَتُغْنِى الْفَقيرَ.
11- وَتَجْبُرُ الْكَسيرَ.
12- يا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الأَسيرِ.
13- يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ.
14- وَاعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِية افْضَلَ ما اعْطَيتَ.
15- اللَّهُمَّ انَّكَ اقْرَبُ مَنْ دُعِى.
16- وَاسْرَعُ مَنْ اجابَ.

ص: 99

تو كريم ترين عفو كننده به خطاكارانى. (1)

تو وسيع ترين بخشنده به گدايانى. (2)

تو شنواترين به خواسته سائلانى. (3)

فريادت زدم، قبولم كردى. (4)

درخواستت كردم، عطايم كردى. (5)

به تو رغبت پيدا كردم، به من رحم كردى. (6)

تمايل قلبى ام را ديدى به آغوشم گرفتى.

به تو نزديك شدم، نوازشم كردى.

در بحران هاى زندگيم به تو اعتماد كردم، نجاتم دادى. (7)

ناله و زاريم را ديدى دستم را گرفتى. (8)

خداى رؤوف

شاكرم كن.

عاقلم كن.

خادمم كن.

قدر دانم كن.

نعمت هايت بر من كامل كن. (9)

بخشش هايت را به من گوارا كن. (10)

به نعمت هايت ذاكرم كن. (11)

عالم مال توست و سلطنت مطلقه هستى از آن توست.

قدرت عالم هستى در يد مبارك توست. (12)

با اين حال، هر چه بنده اى نافرمانيت مى كند مى پوشانى. (13)

عذر خواهى مى كند، در اوج قدرت، مهربانانه مى بخشى. (14)


1- وَاكْرَمُ مَنْ عَفى.
2- وَاوْسَعُ مَنْ اعْطى.
3- وَاسْمَعُ مَنْ سُئِلَ.
4- دَعَوْتُكَ فَاجَبْتَنى.
5- وَسَئَلْتُكَ فَاعْطَيتَنى.
6- وَرَغِبْتُ الَيكَ فَرَحِمْتَنى.
7- وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيتَنى.
8- وَفَزِعْتُ الَيكَ فَكَفَيتَنى.
9- وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَكَ.
10- وَهَنِّئْنا عَطآئَكَ.
11- وَلألآئِكَ ذاكِرينَ.
12- اللَّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ.
13- وَعُصِىَ فَسَتَرَ.
14- وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ.

ص: 100

ما را در سايه عفوت قرار ده. (1)

لباس فلاح و نجاح به تنمان كن و غنايم دنيا و آخرت به دستمان ده. (2)

ما را از رحمت واسعه ات محروم مكن و از فيوضاتت نوميد مفرما. (3)

از آنچه به فضل و كرمت آرزو و اميد بسته ام، محرومم مكن. (4)

دستانم را ذليلانه به سويت دراز كرده ام. (5)

اين دستان كشيده، به زشتى و گناه اعتراف مى كنند. (6)

دستان گدايى ام را خالى بر مگردان. (7)

دنيا و آخرتم را كفايت كن. (8)

غير تو پناهى ندارم غير تو خدايى ندارم. (9)

غير تو چاره سازى نيست.

خير برايم مقدر كن. (10)

مرا اهل خير مقرر كن. (11)

اجر اخروى برايم ذخيره كن. (12)

برق سبز رأفت و رحمتت را از من دريغ مكن. (13)

عزيز دل ها، تقديرت را اين گونه برايم رقم زن كه:

گداى دستِ پر برگشته خانه تو باشم. (14)

شكرگزارى باشم كه شكرم نعمتت را فراوان كرده. (15)

تائبى باشم كه توبه ام گناهم را بخشيده. (16)

آمرزيده اى باشم كه گناهم تمام و كمال قلم عفو خورده. (17)

تضرع و زاريم را مى بينى، قبولم كن. (18)

دل عاشقم را مى بينى، قبولم كن.


1- وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنَّا.
2- اللَّهُمَّ اقْلِبْنا فى هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ.
3- وَلاتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطينَ.
4- وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ.
5- فَقَدْ مَدَدْنا الَيكَ ايدِينا.
6- فَهِىَ بِذِلَّة الإِعْتِرافِ مَوْسُومَة.
7- اللَّهُمَ فَاعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِية ما سَئَلْناكَ.
8- وَاكْفِنا مَا اسْتَكْفَيناكَ.
9- وَلا رَبَّ لَنا غَيرُكَ.
10- اقْضِ لَنَا الْخَيرَ.
11- وَاجْعَلْنا مِنْ اهْلِ الْخَيرِ.
12- اللَّهُمَّ اوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الأَجْرِ.
13- وَلا تَصْرِفْ عَنَّا رأفتكَ وَرَحْمَتَكَ.
14- اللَّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَكَ فَاعْطَيتَهُ.
15- وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ.
16- وَتابَ الَيكَ فَقَبِلْتَهُ.
17- وَتَنَصَّلَ الَيكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ.
18- وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا.

ص: 101

غم حسرت بر عمرم را مى بينى، قبولم كن.

تأسفم برخسارت و فناى روزگارم را مى بينى، قبولم كن.

التماس پذيرشم را مى بينى، قبولم كن.

آنچه در دل ها مكنون و پوشيده است بر تو آشكار است. (1)

بر هم زدن پلك ها و گوشه زدن چشم ها بر تو آشكار است. (2)

چيزى از عمر و حياتم، اعمال و افعالم بر تو پوشيده نيست. (3)

در قيامت رسوايم مكن.

در دنيا افشايم مكن.

با مكرت استدراجم مكن.(4)

با مهرت پرده پوشيم كن.

از جهنمت ايمنم كن. (5)

در دين و دنيا و آخرتم عافيت عنايتم كن.

از شر ديگران كفايتم كن. (6)

آنى به خودم وا مگذار. (7)

ى

ا ارحم الراحمين

23/ 8/ 87


1- وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ.
2- يا مَنْ لا يخْفى عَلَيهِ اغْماضُ الْجُفُونِ.
3- وَلا لَحْظُ الْعُيونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَكْنُونِ.
4- اللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى.
5- وَاعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النَّارِ.
6- وَلا تَخْدَعْنى.
7- وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ فَسَقَة الْجِنِّ وَالإِنْسِ.

ص:102

ص: 103

نيايشى بر گرفته از دعاى ابو حمزه

خداى رؤوف

با عذابت ادبم مكن.(1)

با سخطت تدبير بى حياييم مكن.

با قهرت حساب رسيم نكن.

با مكرت لغزش هايم را پاسخ مگو؛(2)

با مكرى كه مكاران و شيادان و حقه بازان را به زمين مى زنى.

و از اوج اقتدار به خاك مى افكنى.

و عزت و لذت را به كامشان تلخ مى كنى.

و دنياشان را تباه و پايان كارشان را سياه مى كنى.

خدايا مرا اين گونه مگير.

من كيم؟ چه جايگاهى دارم؟ چه اهميتى دارم؟ (3)

خداى من، به عزتت قسم آن روز كه نافرمانيت مى كردم، قصدم نافرمانى و لجبازى و جبهه گيرى در برابر عظمت و جلالت نبود. (4)

بنا نداشتم فرمانت را سبك بشمارم. (5)

بنا نداشتم تمرّد امرت كرده باشم.

بنا نداشتم به جنگ تو بيايم.


1- الهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقوُبَتِكَ.
2- وَلا تَمْكُرْ بى فى حيلَتِكَ.
3- وَما ا نَا يا رَبِّ وَما خَطَرى.
4- الهى لَمْ اعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ.
5- وَلا بِامْرِكَ مُسْتَخِفٌّ.

ص: 104

بنا نداشتم تهديدات قيامتت را سبك بشمارم. (1)

بنا نداشتم خاك ذلت معصيتت را بر سر و رويم بريزم.

بنا نداشتم چون فرعون ها و نمرودها لاف أَنَا رَبُّكُمُ الأَعْلى بزنم.

بنا نداشتم در مقام انكار عذاب و دوزخت بر موج گناه سوار شوم.

من بيچاره ام،

من درمانده ام،

من اغفال شده ام،

من در جبهه نفس اماره شكست خوردم،

غفلت ها بر من غالب شد و به خطايى تبديل شد كه نافرمانيت را رقم زد.(2)

من با حريم شكنان تاريخ فرق دارم.

آن ها به جنگ تو آمده اند.

من در جنگ نفس كه شكست خوردم، با شرمندگى به گناه افتادم و در جبهه نافرمايان رانده شدم.

شيطان در پايگاه نفسم غالب شد.

زمام هوى و هوس و ميل و لذت را به دست گرفت.

ناخواسته كردم آنچه با بندگيت مخالف بود.

كردم آنچه با شكر نعمتت سازگار نبود.

كردم آنچه را كه از چشمت ساقطم مى كرد.

كردم آنچه را كه با پيمان الست نمى خواند.

مرا روى موج هوس سوار كرد و به منزل فريبند گناه پياده كرد.

لذت، چشمم را كور كرد.


1- وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ.
2- لكِنْ خَطيئَة عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى، وَغَلَبَنى هَواىَ.

ص: 105

عشق هاى مجازى و پر جاذبه دنيا چراغ عقلم را خاموش كرد.

بيچاره شدم به شقاوت افتادم .(1)

به ذات اقدست قسم، پرده پوشى ها و ستاريتت كه گناهانم را به ديگران نگفتى.

افشا نكردى.

آشكار ننمودى.

رسوا نساختى. (2)

بر غرور من افزود.

بر معصيتم فزود.

مخالفت اوامرت را تداوم داد.

من بيچاره و درمانده و ورشكسته اى كه سرمايه اش نگاه كرم و مهر و رحمت تو بود و در غارت شيطان از دست دادم، الان آمده ام.

خداى ودود

كيست كه به نجواى بيچارگيم گوش كند؟

كيست كه عذرم بپذيرد؟

كيست كه باورم كند؟

كيست كه به تأمين سرمايه به تاراج رفته ام اعتماد كند؟

كيست كه كمكم كند؟

كيست كه دست مهر و وفا بر سرم بكشد؟

كيست كه در مقام نجاتم برآيد؟

كيست كه از عذاب روز قيامت نجاتم دهد؟ (3)

كيست كه تجسم اعمال زشتم را به حسنات مجسم بدل كند؟


1- وَاعانَنى عَلَيها شِقْوَتى.
2- وَغَرَّنى سِتْرُكَ الْمُرْخى عَلَىَّ.
3- فَالانَ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يسْتَنْقِذُنى.

ص: 106

كيست كه فرداى قيامت از دست دشمنانم رهايم دهد؟

كيست كه در صحنه جزاى قيامت از دست گناهانم مرا امان دهد؟

كيست كه از جزاى مكرهاى شيرين نماى شيطان فراريم دهد؟

كيست كه در غرقاب سخت قيامت در اقيانوس پر طلاطم هلاكت و عذاب، طناب نجات به من دهد؟

به ريسمان كى چنگ زنم؟ (1)

عزيزم، اگر تو هم فردا ريسمان نجاتت را از من باز دارى، مرا در غرقاب ببينى، اعتنايم نكنى چه كنم؟

مرا در شعله هاى دوزخ به فراموشى سپارى چه كنم؟

مرا در كنار معاندان و سركشان بزرگ تاريخ رهايم كنى چه كنم؟

اگر آن روز كه نامه عملم به دست چپم دهى يعنى تو از رحمتم محرومى، چه كنم؟ (2)

اگر آن روز كه نامه عملم را باز كنى، فجايع اعمالم را نشانم دهى از شرمسارى و خجالت چه كنم؟

چگونه فرياد و ضجه واخجلتاه سر دهم؟

اگر آن روز در بين دوستان و آشنايان كه مرا صالح مى پنداشتند رسوايم كنى، چه خاكى به سر كنم؟

اگر آن روز پنهان و نهان اعمال زشتم را به همگان آشكار كنى، چه كنم؟

خداى رؤوف

در اين دنيا اميدم به اين است كه ده ها بار در كلام وحيت فرمودى


1- وَبِحَبْلِ مَنْ اتَّصِلُ انْ انْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّى.
2- و اما من اوتى كتابه بشماله ....

ص: 107

لا تَقْنَطُوا.

از نااميدى نهيم كرده اى. (1)

از شكنندگى و يأس بازم داشته اى.

به رجا و اميد دعوتم كرده اى.

اميد به رحمتت را بر عذابت سبقت داده اى. (2)

تو يأس از رحمت بى انتهايت را گناه كبيره خوانده اى.

رب ودودم

كرم و لطفت از مكافات و مجازات گنه كاران برتر و بالاتر است،

من به آن چشم دارم. (3)

پناهنده اى الان درِ خانه تو به ضجه نشسته در مى زند.

به فضل و فيض و گذشتت چشم طمع دارم كه آمده ام.

من از تو فرار كرده ام و به سوى تو آمده ام. (4)

من از عدلت فرار كرده ام به فضلت پناه آورده ام.

من از جزاى گناهانم كه حق من است به انعام و اكرامت كه از جود تو مى جوشد روى آورده ام.

از تجسم زشتى هايم فرار كرده ام، به تبلور مهر و كرمت پناهنده ام.

از آنچه به من وعده صفح و عفو و غفران داده اى با دلى پر اميد با عرق شرم به پيشانى آمده ام.

اگر حلمت نبود،

اگر مهرت نبود،

اگر فضلت بر عدلت سبقت نمى جست،

مرا به كردارم مقايسه مى كردى.


1- وَنَهْيكَ اياىَ عَنِ الْقُنوُطِ.
2- يا من سبقت رحمته غضبه.
3- فَانَّ كَرَمَكَ يجِلُّ عَنْ مُجازاة الْمُذْنِبينَ.
4- هارِبٌ مِنْكَ الَيكَ.

ص: 108

نعمت هايت را در كفه اى و گناهانم را در كفه ديگر، مرا به قضاوت دعوت مى كردى. (1)

بنده نوازيت را در كفه اى و حريم شكنى ام را در كفه ديگر، مرا به مشاهده فرا مى خواندى.

نمك خوردن هايم را در كفه اى و نمكدان شكستن هايم را در كفه ديگر، مرا به خجالت مى كشتى.

خداى عزيز

بيچاره اى هستم كه محتاج صدقه ام. (2)

درمانده اى هستم كه نياز به صله دارم.

عفو و گذشتت را صدقه ام قرار ده.

از من بگذر، پرده پوشى بر گناهم كن،

از سرزنشم اغماض كن. (3)

به آبرو و جلالت آبرو داريم كن.

خداى من

امشب شب قدر عمر من است.

خدايا چشم به كرمت دوخته ام. (4)

احسان و انعامت به بيچاره گان را مى نگرم. (5)

اميد به رفع پريشانى ام دارم.

سرمايه رضايت را از دست داده ام.

گناه مرا به سخط و خشمت كشانده به جبران آن مى سوزم. (6)

در سايه لطف و گذشتت به پا خاسته ام تا جوابم دهى. (7)

در آستان جودت بارم را پياده كرده ام. (8)


1- وَاعْظَمُ حِلْماً مِنْ انْ تُقايسَنى بِفِعْلى وَخَطيئَتى.
2- وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ.
3- وَجَلِّلْنى بِسِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تَوْبيخى بِكَرَمِ وَجْهِكَ.
4- وَالى جوُدِكَ وَكَرَمِكَ ارْفَعُ بَصَرى.
5- وَالى مَعْروُفِكَ اديمُ نَظَرى.
6- وَبِغِناكَ اجْبُرُ عَيلَتى.
7- وَتَحْتَ ظِلِّ عَفْوِكَ قِيامى.
8- وَبِفِنائِكَ احُطُّ رَحْلى.

ص: 109

اى همه اميدم.

نااميدم مكن كه درماندگيم شديد است. (1)

به خاطر فقرم، عنايت كن.(2)

به خاطر ضعفم، ترحم كن. (3)

به خاطر عشقم، وصلم كن.

امشب از تو توبه مى خواهم.

امشب حلقه درِ رحمتت را با دستى پر اميد مى كوبم. (4)

امشب به التماس آمده ام.

به تضرع و زارى آمده ام.

به عزتت قسم، اگر از درِ خانه ات مرا برانى، نمى روم. (5)

از تملق درِ خانه ات دست بر نمى دارم. (6)

به دلم الهام شده اين جا خانه جود و كرم است. (7)

اين جا خزانه رحمت و مغفرت است.

اين جا خانه اميد بندگان حريم شكن است.

امشب با فريادى بلند به ندامت قلبى ايستاده ام.

با پشيمانى دل آمده ام.

با خجالت و شرم و دلشكستگى بار يافته ام.

امشب از تو توبه اى مى خواهم آنچنان محكم كه هرگز به نافرمانيت برنگردم. (8)

آن چنان به دلم خير و خوبى ها را الهام كنى، (9)

آن چنان اعمال صالح را به من تفهيم كنى،

آن چنان خوف و خشيت را در شب و روز آشكار و نهان به من


1- لا تُخَيبْنى اذَااشْتَدَّتْ فاقَتى.
2- اعْطِنى لِفَقْرى.
3- وَارْحَمْنى لِضَعْفى.
4- الهى قَرَعْتُ بابَ رَحْمَتِكَ بِيدِ رَجآئى.
5- ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ.
6- وَلا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ.
7- تَمَلُّقِكَ لِما الْهِمَ قَلْبى مِنَ الْمَعْرِفَة بِكَرَمِكَ.
8- اللّهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتّى لا اعْصِيكَ.
9- وَالْهِمْنِى الْخَيرَ وَالْعَمَلَ بِهِ.

ص: 110

تلقين كنى، كه هرگز حريمت را نشكنم. (1)

به توبه اى منتقلم كن كه تنبه و توجه و دريغ از گذشته ام را در بر داشته باشد.

در توبه و ندامت قلبى ام چنان كمكم كن كه بر خويشتن بگريم.(2)

بتوانم مرثيه نفس خود را بخوانم.

بر فرصت هاى طلايى از دست رفته ام اشك بريزم.

بر عمرى كه به سهل انگارى گذشت. (3)

به جوانى بر باطل رفته ام.

بر آرزوهاى خام و خيالات واهى روزگارم اشك ندامت بريزم.

كيست كه از من بدحال تر باشد؟ (4)

كيست كه از من پرونده اش سياه تر باشد؟

كيست كه از من، گناه زمين گيرترش كرده باشد.

مرثيه نفسم براى اين است كه مسافر ديار قبر و برزخ و قيامتم.

خدايا، اگر با اين حال پريشان كه كوله بارى از معصيت و گناه را با خود به دوش مى كشم به سوى قبر روانه شوم، چه دارم؟ (5)

قبرى كه خوبان با عمل صالح و ايمانى پاك فرشش كرده اند، من با غفلت و نافرمانى و گناه به خرابه اى تاريك بدل كرده ام. (6)

چرا براى خانه قبرم نگريم در حالى كه نمى دانم چگونه با من عمل مى شود؟

به كجا مى برندم؟ (7)

فرشتگان به چه حالى به سراغم مى آيند؟

شاهين بلند پرواز مرگ بال هايش را بالاى سرم باز كرده. (8)


1- وَخَشْيتَكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ما ابْقَيتَنى.
2- وَاعِنّى بِالْبُكآءِ عَلى نَفْسى.
3- فَقَدْ افْنَيتُ بِالتَّسْويفِ وَالأمالِ عُمْرى.
4- يكوُنُ اسْوَءَ حالًا مِنّى.
5- انْ ا نَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالى الى قَبْرى، لَمْ امَهِّدْهُ لِرَقْدَتى.
6- وَلَمْ افْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتى.
7- وَمالى لا ابْكى وَلا ادْرى الى ما يكوُنُ مَصيرى.
8- وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَاْسى اجْنِحَة الْمَوْتِ.

ص: 111

گويى پايان خط عمر دنيايم را اعلام مى كند.

اين ندا بگوشم مى رسد: زود باش جمع كن.

حركت نزديك است.

برخيز و بيا.

سرود حزن انگيز پايان پرونده اين سراى و انتقالم به آن سراى را مى سرايند.

كوس رحيل مى خواند، خانه خانه مستأجرى است.

انسان مسافرى رفتنى است.

اين جا خانه موقتى است.

ديار باقى آن جاست.

مرگ اولين پديده آخرت، در ورودى قيامت به سراغم مى آيد. (1)

خدايا! چگونه نگريم، چگونه ناله نكنم، چرا اشك نريزم؟

براى آن لحظه جان دادنم مى گريم. (2)

براى انتقالم به قبرى تاريك و لحدى تنگ مى گريم. (3)

براى سؤال نكير و منكر مى گريم كه وقتى سؤال مى كنند (من ربك)، آيا زبانم ياراى جواب (الله ربى) را دارد؟ (4)

وقتى (من نبيك) را بپرسد، زبانم ياراى نام مبارك پيامبرت را دارد؟

وقتى (من امامك) را مى پرسد، اميرالمؤمنين مرا به شيعه بودنش پذيرفته تا زبانم آن را بسرايد؟

وقتى (ماقبلتك) را مى پرسد، قبله شكم و شهوت و دنيا و آرزوهايم اجازه مى دهد كعبه توحيد را بگويم؟


1- پيامبر 9: الموت اول منزل من منازل الاخره.
2- ابْكى لِخُروُجِ نَفْسى.
3- ابْكى لِظُلْمَة قَبْرى ابْكى لِضيقِ لَحَدى.
4- ابْكى لِسُؤالِ مُنْكَرٍ وَنَكيرٍ اياىَ.

ص: 112

وقتى (ما دينك) دينم را سؤال مى كنند، مارك بى دينى را شيطان با تسويل اعمال به پيشانيم نزده؟

با اين همه دغدغه از قبر و مأواى برزخيم چرا گريه نكنم؟

گريه ام براى لحظه اى است كه از قبر خارج مى شوم برهنه و خوار و ذليل با بار گناهى كه بر دوش دارم.(1)

خداى عزيز از برهنگى آن روز به تو پناه مى برم.

برهنگى آن روز يعنى دست خالى و تهى.

يعنى بى هيچ ژست و تشخصّ.

يعنى وداع با همه داشته هاى دنيايى.

گرد ذلت اولين ارمغان گناه و نافرمانى و غفلت است كه آن روز مرا در بين اهل محشر رسوا مى كند. (2)

خدايا به آن روز به برهنگى ام، به خواريم، به بار سنگينم، چرا نگريم؟

آن روز كه بعضى چهره ها خندانند و با بشاشت و سرور مى خندند و بعضى چهره ها را گرد غم و غبار ذلت فرا گرفته. (3)

من از كدامين دسته از اين دو دسته ام؟

خدايا به تو پناه مى برم اگر چهره ام غمبار و ذليل باشد.

خدايا با اشك خوف آن روزم را تدارك مى كنم. با چشمه جوشان اشكم قلب زنگار گرفته ام را مى شويم و با آب توبه، دلم را از گناه تطهير مى كنم.

خدايا پيام اين اشك، چيزى جز حسرت به گناه گذشته و ندامت از وضع موجودم و اميد به مغفرتت در آينده نيست.


1- ابْكى لِخُروُجى مِنْ قَبْرى عُرْياناً ذَليلًا حامِلًا ثِقْلى عَلى ظَهْرى.
2- ذَليلًا حامِلًا ثِقْلى.
3- وُجوُهٌ يوْمَئِذٍ مُسْفِرَة، ضاحِكَة مُسْتَبْشِرَة، وَوُجوُهٌ يوْمَئِذٍ عَلَيها غَبَرَة.

ص: 113

خداى عزيز

ترحمت را در زمان سختى هاى مرگ از تو مى خواهم.

آنچه را كه مردم نمى دانند و فقط تو مى دانى بر من ببخش.

دست ترحم و مهربانيت را آن روز كه بر بستر مرگ افتاده ام، تمنّا مى كنم.

نجواى عشق ؛ ؛ ص113

مش و عطوفتت را آن روز كه زبانم از كار افتاده و مرا روى سنگ غسالخانه پهلو به پهلو مى كنند، از تو مى طلبم. (1)

رب ودود

آن روزى كه خبر مرگم همسايه ها و اقوام و خويشان را جمع كرده، مغازه ها و كسبشان را تعطيل كرده اند، جنازه ام را بر دوش مى كشند و مرا به سراى قبرستان وحشت و تنهايى حمل مى كنند بر من ترحم كن. (2)

آن روزى كه بر تو وارد مى شوم، تازه واردى كه اگر با عدلت عمل كنى مشمول قهر و غضب توام، برازنده توست كه با فضلت عمل كنى آن روز اميد به عفوت دارم. (3)

آن روز تنهاى تنها در قبرم مى گذارند.

آن روز به خانه جديدى وارد مى شوم بى شمع و چراغ، غريب و تنها.

هيچ كس نيست تا با او انس گيرم. (4)

اگر آن روز بر من عطر مهربانى نپاشى،

فرشتگان رؤوفت را سراغم نفرستى،

مرا به خودم واگذارى بيچاره ام.

اگر اعتنايم نكنى، هلاك شده ام. (5)


1- وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدوُداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ يقَلِّبُنى.
2- صالِحُ جيرَتى، وَتَحَنَّنْ عَلَىَّ مَحْموُلًا قَدْ تَناوَلَ الأَقْرِبآءُ اطْرافَ جِنازَتى.
3- قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحيداً فى حُفْرَتى.
4- وَارْحَمْ فى ذلِكَ الْبَيتِ الْجَديدِ غُرْبَتى.
5- يا سَيدى انْ وَكَلْتَنى الى نَفْسى هَلَكْتُ.

ص: 114

اگر رهايم كنى، هيچ ندارم.

آقاى من اگر آن روز مرا نبخشى، دامن كى را بگيرم؟

اگر در هنگامه قبر دستگيرم نباشى، پيش كى گريه و زارى و بى تابى كنم؟

اگر سختى هاى قبر را بر من آسان نكنى به كى پناه برم؟ (1)

كى به من رحم مى كند؟ (2)

كى را دارم؟

اگر ترحم و فضلت شامل حالم نشود، بخشش كى را آرزو كنم؟ (3)

آن روز كه با مرگ مواجه شدم و گريبانم را سخت بگيرد، از گناهم به كجا فرار كنم؟ (4)

عمرى به اين و آن پناه برده ام ولى روز مرگ مفرى ندارم.

خداى عزيز، رب ودود

چون اميدم به توست، عذابم نكن. (5)

كثرت گناهم همه اميدهايم را قطع كرده جز عفو تو را. (6)

خدايا چيزى مى خواهم كه شايسته اش نيستم ولى تو شايسته و اهل آن هستى. (7)

عفو تو را مى طلبم گرچه اهلش نيستم ولى تو اهل مغفرت و گذشتى. (8)

خدايا در دل شب رويت از من بر مگردان. (9)

خواهش هايم را زمين مگذار.

دعايم را بى پاسخ رها مكن.


1- سَيدى فَبِمَنْ اسْتَغيثُ انْ لَمْ تُقِلْنى عَثَرْتى.
2- وَمَنْ يرْحَمُنى انْ لَمْ تَرْحَمْنى.
3- وَفَضْلَ مَنْ اؤَمِّلُ انْ عَدِمْتُ فَضْلَكَ يوْمَ فاقَتى.
4- وَالى مَنِ الْفِرارُ مِنَ الذُّنوُبِ اذَاانْقَضى اجَلى.
5- سَيدى لا تُعَذِّبْنى وَا نَا ارْجوُكَ.
6- فَانَّ كَثْرَة ذُنوُبى لا ارْجوُ، فيها الَّا عَفْوَكَ.
7- سَيدى ا نَا اسْئَلُكَ ما لا اسْتَحِقُّ.
8- وَتَغْفِرُها لى وَلا اطالَبُ بِها.
9- فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ عَنّى.

ص: 115

اميدم را در پذيرش دعايم محقق كن. (1)

با شناختى كه از رأفت و رحمتت دارم، قلبم گواهى مى دهد كه مرا مى بخشى. (2)

خداى رؤوف

تو در كتاب قرآنت فرمان دادى كه ستمكاران به حقوق مان را عفو كنيم و بگذريم.

خدايا تو اولى و سزاوارترى كه بنده روسياهت را ببخشى.

تو در قرآن امر كردى كه گدا و بيچاره را از در خانه رد نكنيم. (3)

خدايا امروز گدايى در خانه ات را مى كوبد، (4)

كاسه گدايى آورده،

اميدوارانه به انتظار نشسته.

كى از تو سزاوارتر كه گدا را رد نكنى.

عزيز رؤوف

به ما امر كردى تا زير دستان و اهل و عيال را احسان كنيم، اميد ما بندگان گناهكار و رو سياه به توست. (5)

احسان تو را مى جويم، عفو تو را مى خواهم، نجات از دوزخت را مى طلبم.(6)

خداى عزيز

ممنونتم كه مرا مشرك نيافريدى و قلبم را از زنگار پرستش غير خودت پاك كردى. (7)

ممنونتم كه اجازه دادى با زبان باز، با همه گره و كنديش به شكر و


1- وَا نَا ارْجوُ انْ لا تَرُدَّنى.
2- مَعْرِفَة مِنّى بِرأفتكَ وَرَحْمَتِكَ.
3- وَامَرْتَنا انْ لا نَرُدَّ سائِلًا عَنْ ابْوابِنا.
4- وَقَدْ جِئْتُكَ سائِلًا فَلا تَرُدَّنى الَّا بِقَضآءِ حاجَتى.
5- وَامَرْتَنا بِالْأِحْسانِ الى ما مَلَكَتْ ايمانُنا، وَنَحْنُ ارِقَّآءُكَ.
6- فَاعْتِقْ رِقابَنا مِنَ النَّارِ.
7- فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى ما نَقَّيتَ مِنَ الشِّرْكِ قَلْبى.

ص: 116

سپاست بچرخد. (1)

ممنونتم كه معرفت شكرگزارى از بى نهايت نعمت هايت را به من دادى. (2)

ولى چگونه شكر كنم؟ اعتراف مى كنم كه عاجزم از شكرت. (3)

عاجزم از سپاس و حمدت.

ناتوانم از شمارش نعمت هايت.

درمانده ام از قدردانى حتى يك نعمتت.

زبانم در بيان شكر نعمت هايت قاصر و ناتوان است.

شكرم در برابر نعمت ها و احسانت قطره در برابر درياست. (4)

خداى عزيز

جود و سخايت بود كه آرزوهايم را ميدان داد. (5)

در مانده از همه جا به سوى تو بيايم.

خاضعانه بر درگاه كريمانه تو خيمه عشق به پا كنم. (6)

و با رغبت و رهبت، اميد به عنايت ويژه ات داشته باشم.

دلم تو را مى جويد و به تو انس دارد. (7)

به حلقه در رحمتت دست انداخته ام. (8)

دلم به ياد تو زنده است. (9)

مناجات تو دلم را نسيم عشق مى نوازد. (10)

خداى عزيز

دوست دارم فقط فرش عشقم را زير پاى عبوديت تو پهن كنم.

دوست دارم جانم را از زلال شبنم عشق تو سيراب كنم.


1- وَلَكَ الْحَمْدُ عَلى بَسْطِ لِسانى.
2- افَبِلِسانى هذَا الْكالِّ اشْكُرُكَ.
3- وَما قَدْرُ لِسانى يا رَبِّ فى جَنْبِ شُكْرِكَ.
4- وَما قَدْرُ عَمَلى فى جَنْبِ نِعَمِكَ وَاحْسانِكَ.
5- الهى انَّ جُودَكَ بَسَطَ امَلى.
6- وَالَيكَ الْقَيتُ بِيدى.
7- وَبِكَ انِسَتْ مَحَبَّتى.
8- وَبِحَبْلِ طاعَتِكَ مَدَدْتُ رَهْبَتى.
9- [يا] مَوْلاىَ بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبى.
10- وَبِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ ا لَمَ الْخَوْفِ عَنّى.

ص: 117

دوست دارم از هر جاذبه كاذب عشق نمايى كه در برابر تو خود نمايى مى كند، جدا شوم.

كمكم كن تا از گناهانى كه از بندگيت بازم مى دارند، دورى كنم. (1)

خيلى به مهرت طمع بسته ام. (2)

خيلى به عشقت دلباخته ام.

خيلى به نگاهت اميد دارم.

تو بر خود واجب كردى مهر و رحمت را. (3)

تو بر خود فرض كردى عفو و بخشش را.

تو بر خود حتم كردى ستر و پوشش را.

تو بر خود الزام نمودى آغوش باز را.

تو خود را سريع الرضا خوانده اى.

تو خود از غفور و رحيم بودنت خبر داده اى. (4)

با اين شناسنامه رحمت و مهر و مودت چرا از تو چشم پوشم؟

چرا درِ خانه غير تو جويم؟

چرا از نگاه زيبايت بگذرم؟

چرا عفو و اغماضت نجويم؟

خداى عزيز

از مهر و محبتت اين را سراغ دارم كه بندگانت را اهل و عيالت خوانده اى. (5)

اين افتخار را به كى بگويم كه مرا از خانواده خود شمرده اى.

من نسبتى با تو دارم، تو ولى منى.


1- فَرِّقْ بَينى وَبَينَ ذَنْبِىَ الْمانِعِ لى مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ.
2- وَعَظيمِ الطَّمَعِ مِنْكَ.
3- اوْجَبْتَهُ عَلى نَفْسِكَ مِنَ الرَّاْفَة وَالرَّحْمَة.
4- نَبِّى ءْ عبادى انى انا الغفور الرحيم.
5- وَالْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيالُكَ.

ص: 118

من عبد توام، اهل توام، مال توام.

با غير تو بيگانه ام.

از غير تو بريده ام.

فقط با تو مأنوسم، دلم رودى است كه به درياى مهر تو مى ريزد.

خونم واژه واژه توحيدت را كلمه مى سازد.

اين معرفت را تو به قلبم الهام كردى. (1)

خدايا! عبد جز در خانه مولايش كجا رود؟ (2)

بنده جز درِ خانه خالقش كجا زند؟ (3)

خدايا مخلوق توام، دلم به عشق محبوبم مى تپد.

عاشقتم لب هايم به محبت معشوقم ترنم عشق مى سرايد.

عبد توام، به عشق مولايم حياتمندم.

خداى عزيز

اگر به جرم زشتى هايم،

اگر به مكافات حريم شكنى ام،

اگر به پاداش غفلت ها و ناسپاسيم،

اگر امر كنى به بندم كشند،

اگر لطفت را از من دريغ دارى،

اگر دستور دهى كشان كشان به دوزخم برند تا بسوزم،

اگر بين من و همه آبرومندان درگاهت جدايى افكنى،

اميدم از تو قطع نخواهد شد. (4)

آرزويم از عفو تو بر نخواهد گشت. (5)

عشق تو از قلبم نخواهد رفت. (6)


1- لما الهم قلبى من المعرفه بكرمك.
2- الى مَنْ يذْهَبُ الْعَبْدُ الَّا الى مَوْلاهُ.
3- وَالى مَنْ يلْتَجِئُ الْمَخْلوُقُ الَّا الى خالِقِهِ.
4- الهى لَوْ قَرَنْتَنى بِالأَصْفادِ، وَمَنَعْتَنى سَيبَكَ مِنْ بَينِ الأَشْهادِ، وَدَلَلْتَ عَلى فَضايحى عُيوُنَ الْعِبادِ، وَامَرْتَ بى الَى النَّارِ، وَحُلْتَ بَينى وَبَينَ الأَبْرارِ ما قَطَعْتُ رَجآئى مِنْكَ.
5- وَما صَرَفْتُ تَاْميلى لِلْعَفْوِ عَنْكَ.
6- وَلا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبى.

ص: 119

سر سپردگيم به تو، فراموشم نخواهد شد.

ستاريت و عيب پوشيت در دنيا از يادم نخواهد رفت.

خداى عزيز

دلى كه مهر تو را در خود جاى داده از محبت دنيا خالى كن. (1)

قلبى را كه با تو گره بسته از ميثاق هاى شيطانى رها كن.

عشقى را كه در كوى تو خيمه زده از دلبستگى به اغيار برهان.

مرا با محمد و آل محمد (ص) كه عالى ترين، صادق ترين، پاك ترين، جامع ترين مناديان عشق تواند محشور كن. (2)

خداى عزيز

ممنونتم آن همه خوبى ها كه من فاقد آن هايم بر سر زبان ها انداختى. (3)

ممنونتم آن همه زشتى ها را كه دارم پرده پوشى كردى كه هيچ كس نداند. (4)

آن قدر با كجى هايم حلم ورزيدى و مكافاتم نكردى تا جايى كه باورم آمد انگار گناهى نكرده ام. (5)

گويا بدهكارت نيستم.

گويا حق با من است.

خدايا دوستى و محبتت را با نزول نعمت ها به من اثبات كردى. (6)

و من محبت را با گناه پاسخ گفتم. (7)

خداى من، اگر مى دانستم ديگران از گناهان من خبردار مى شوند، شايد حيا مى كردم، ترك نافرمانيت مى كردم. (8)

ولى حلم و گذشت تو بر گناه من، جرأتم داد. (9)


1- سَيدى اخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قَلْبى.
2- وَاجْمَعْ بَينى وَبَينَ الْمُصْطَفى وَآلِهِ خِيرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَخاتَمِ النَّبِيينَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ.
3- فَما نَدْرى ما نَشْكُرُ اجَميلَ ما تَنْشُرُ.
4- ام قَبيحَ ما تَسْتُرُام عَظيمَ ما ابْلَيتَ.
5- وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذى يحْلُمُ عَنّى، حَتّى كَانّى لا ذَنْبَ لى.
6- تَتَحَبَّبُ الَينا بِالنِّعَمِ.
7- وَنُعارِضُكَ بِالذُّنوُبِ.
8- فَلَوِ اطَّلَعَ الْيوْمَ عَلى ذَنْبى غَيرُكَ ما فَعَلْتُهُ.
9- وَيحْمِلُنى وَيجَرِّئُنى عَلى مَعْصِيتِكَ.

ص: 120

تو را اين گونه شناخته ام كه عزيزى، كريمى، پرده پوشى، بخشنده اى.

تويى كه با حلمت مجازاتم را به تأخير مى اندازى. (1)

و اين منم كه مهلتم دادى به خود نيامدم. (2)

پرده پوشى بر گناهم كردى حيا نكردم. (3)

مرا از چشمت انداختى اعتنا نكردم. (4)

توسعه حلم و صبرت با من به آن جا رسيد كه احساس كردم گويا از من غفلت كرده اى. (5)

آن قدر گناهم را بى مجازات گذاشتى كه فكر كردم تو از من حيا مى كنى و شرم دارى. (6)

ولى خداى عزيز به ذات اقدست قسم،

آن روز هم كه گناه كردم، قصد نافرمانى تو نبود من به ربوبيت تو معترفم. (7)

آن روز كه حريم شكنى كردم، قصدم انكار جايگاه عزت تو نبود. (8)

آن روز كه معصيت تو كردم، قصدم سبك شمردن تو؛ رب العالمين نبود. (9)

آن روز كه غافلانه از تو فاصله گرفتم، قصد ناچيز انگاشتن عذاب و سخطت نبود.

شيطان بنده بودنم را به فراموشيم برد.

خداى عزيز خطايى بر من غالب شد. (10)

نفسم فريب شيطان خورد. (11)

بدبختى به من روى آورد. (12)


1- وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَة بِحِلْمِكَ.
2- انَا الَّذى امْهَلْتَنى فَمَا ارْعَوَيتُ.
3- وَسَتَرْتَ عَلَىَّ فَمَا اسْتَحْييتُ.
4- وَاسْقَطْتَنى مِنْ عَينِكَ فَما بالَيتُ.
5- وَبِسِتْرِكَ سَتَرْتَنى حَتَّى كَانَّكَ اغْفَلْتَنى.
6- وَمِنْ عُقوُباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى، حَتَّى كَانَّكَ اسْتَحْييتَنى.
7- الهى لَمْ اعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ.
8- وَا نَا بِرُبوُبِيتِكَ جاحِدٌ.
9- وَلا بِامْرِكَ مُسْتَخِفٌّ.
10- لكِنْ خَطيئَة عَرَضَتْ.
11- وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى.
12- وَاعانَنى عَلَيها شِقْوَتى.

ص: 121

پرده پوشيت مغرورم كرد. (1)

الان ورشكسته به بن بست رسيده اى با اعتراف به گناه پشت دست به زمين مى زند عذرخواهى مى كند.

جز تو كى مرا از عذاب نجات مى دهد. (2)

منى كه نه در خلوت از تو حيا كردم و نه در جلوت رعايت كردم اكنون به عذر خواهى نشسته ام. (3)

من خيلى مصيبت دارم (وامصيبتاه). (4)

من آنم كه بر مولاى خود جرأت و جسارت ورزيدم. (5)

من آنم كه جبار آسمان ها را نافرمانى كردم. (6)

من آنم كه هرجا مجال نافرمانى پروردگارم و صاحب اختيارم بود به سر دويدم. (7)

كى از من مصيبت بارتر است.

كى از من نزد خدايم خجل تر و شرمسارتر است.

در لسان فرشتگان كى از من به سرزنش و ملامت مناسب تر است.

مولاى من

امروز با زبانى تو را عذرخواهى مى كنم كه از فرط گناه لال شده. (8)

با قلبى تو را نجوا مى كنم كه جرم و جنايت هلاكش كرده. (9)

با پريشانى از حال خودم، با ندامت از گذشته ام، با سرافكندگى از بى حياييم، با اميد به آينده ام، مى گويم تو بهترينى اى خدا.

خداى غفور

ملتمسانه امشب به دعا ايستاده ام.


1- وَغَرَّنى سِتْرُكَ الْمُرْخى عَلَىَّ، فَقَدْ عَصَيتُكَ وَخالَفْتُكَ بِجَهْدى.
2- فَالانَ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يسْتَنْقِذُنى.
3- ا نَا يا رَبِّ الَّذى لَمْ اسْتَحْيكَ فِى الْخَلاءِ.
4- ا نَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمى.
5- ا نَا الَّذى عَلى سَيدِهِ اجْتَرى.
6- ا نَا الَّذى عَصَيتُ جَبَّارَ السَّمآءِ.
7- ا نَا الَّذى حينَ بُشِّرْتُ بِها خَرَجْتُ الَيها اسْعى.
8- ادْعوُكَ يا سَيدى بِلِسانٍ قَدْ اخْرَسَهُ ذَنْبُهُ، رَبِّ اناجيكَ.
9- رَبِّ اناجيكَ بِقَلْبٍ قَدْ اوْبَقَهُ جُرْمُهُ.

ص: 122

متضرعانه امشب در خانه ات را مى كوبم.

خاضعانه سر به آستان قدست مى سايم.

با اشكى كه از تلاطم قلبى عاشق و خائف برخاسته است دردم را با تو نجوا مى كنم.

اى همه اميدم، مى دانم كه سرانجام گناهانم محروميت است.

مى دانم بازتاب گناهانم مجازات در دنيا و آخرت است.

مجازات دنياييم را در سلب توفيقات يافته ام.

چوب زشتى هايم را در از دست دادن بركات عمرم ديده ام.

بعضى از چراهاى زندگيم را به من نشان دادى.

چرا هر بار كه تصميم گرفتم نماز با حالى بخوانم و خوب برابرت بايستم و با تو سخن بگويم خواب و كسالت به سراغم فرستادى؟ §ُكلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَياْتُ وَتَعَبَّاْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلوة بَينَ يدَيكَ وَناجَيتُكَ، الْقَيتَ عَلَىَّ نُعاساً اذا انَا صَلَّيت(1)وَسَلَبْتَنى مُناجاتَكَ اذا ا نَا ناجَيتُ.(2)مالى كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَريرَتى، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابينَ مَجْلِسى، عَرَضَتْ لى بَلِية ازالَتْ قَدَمى، وَحالَتْ بَينى وَبَينَ خِدْمَتِكَ.(3)سَيدى لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنى، وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيتَنى.(4) اوْ لَعَلَّكَ رَايتَنى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَاقْصَيتَنى.(5) اوْ لَعَلَّكَ رَايتَنى مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيتَنى.


1- چرا حال مناجات و اشك را در بهترين زمان راز و نياز از من گرفتى؟
2- چرا هر بار كه تصميم مى گيرم كه درونم را از ريا و نفاق پاك كنم و با توبه كاران درگاهت همنشين شوم، براى نرسيدن به مرادم مانعى را حايل كردى؟
3- شايد اين سلب توفيقات از اين جهت است كه مرا از درگاهت رانده اى؟
4- شايد از من مأيوس شده اى؟ شايد چون ديدى حق عبادتت را به سبكى و خفت انجام مى دهم، رهايم كردى؟
5- شايد چون ديدى عاشقت نيستم، دور من خط كشيدى؟

ص: 123

شايد چون ديدى صادقانه عمل نمى كنم، از درگاهت ردم كردى؟ (1)

شايد چون ديدى شكرگزار نعمت هايت نيستم، محرومم ساختى؟ (2)

شايد هم چون ديدى با علما همنشين نيستم، به حال خودم واگذاشتى؟ (3)

شايد هم چون ديدى زنگار غفلت دلم را گرفته، از رحمتت مأيوسم كردى؟ (4)

شايد هم چون ديدى با بيهوده گويان و بيهوده كاران انس و الفت دارم، مرا به آن ها واگذاشتى؟ (5)

شايد چون دوست نداشتى دعايم را بشنوى، از خودت دورم كردى. (6)

شايد چون در مقام مجازات من بر آمدى، اين گونه چوبم زدى؟ (7)

شايد هم چون بى حيايى از من ديدى به مجازاتم نظر دادى؟ (8)

خداى عزيزم

جلوه عفو و گذشتت از جلوه مجازات گنه كاران بيشتر است. (9)

خيلى به تو خوش گمانم.

خيلى به فضل تو اميدوارم.

خيلى به حلم تو يقين دارم.

خيلى به بنده نوازيت دل بسته ام.

خداى عزيز

من كيم كه مجازاتم كنى؟


1- اوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنى فى مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَنى.
2- اوْ لَعَلَّكَ رَايتَنى غَيرَ شاكِرٍ لِنَعْمآئِكَ فَحَرَمْتَنى.
3- اوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنى.
4- اوْ لَعَلَّكَ رَايتَنى فِى الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَنى.
5- اوْ لَعَلَّكَ رَايتَنى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالينَ فَبَينى وَبَينَهُمْ خَلَّيتَنى.
6- اوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ انْ تَسْمَعَ دُعآئى فَباعَدْتَنى.
7- اوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمى وَجَريرَتى كافَيتَنى.
8- اوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّة حَيآئى مِنْكَ جازَيتَنى.
9- لأَنَّ كَرَمَكَ اىْ رَبِّ يجِلُّ عَنْ مُكافاتِ الْمُقَصِّرينَ.

ص: 124

من آنم كه اعتراف مى كنم هر چه دارم از توست.

عالمم كردى بعد از آن همه جهالت ها. (1)

هدايتم كردى پس از آن همه گمراهى ها.(2)

بالايم آوردى پس از آن همه پستى ها. (3)

امنيت و آسايشم دادى بعد از تشويش و ترس ها. (4)

سير و سيرابم كردى بعد از آن همه گرسنگى ها. (5)

بى نيازم كردى بعد از آن همه فقر و ندارى ها. (6)

قوى و سرآمدم كردى بعد از آن همه ضعف ها. (7)

عزيز و محترمم كردى بعد از آن همه خوارى ها. (8)

شفا و بهبوديم دادى بعد از آن همه بيمارى ها. (9)

بر عيوبم پرده پوشى كردى بعد از آن همه زشتى ها. (10)

حاضر به اغماض و صرفنظر شدى بعد از آن همه خطاها. (11)

وسعتم دادى بعد از آن همه ناچيزى. (12)

يارى و كمكم كردى بعد از آن همه ضعف ها. (13)

مأواى و پناهم دادى بعد از آن همه آوارگى ها. (14)

خداى عزيز

تو سرمايه عمر منى.

امشب آمده ام با اقرار به گناهم و اعتراف به الطاف بيكرانت،

تا مهر و محبتت را به خود جلب كنم.

بندگيم را اعلام كنم.

بزرگيت را بستايم.

امشب از تو مى خواهم بسته ها به رويم بگشايى.


1- وَانَا الْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ.
2- وَانَا الضَّآلُّ الَّذى هَدَيتَهُ.
3- وَانَا الْوَضيعُ الَّذى رَفَعْتَهُ.
4- وَانَا الْخآئِفُ الَّذى آمَنْتَهُ.
5- وَالْجايعُ الَّذى اشْبَعْتَهُ، وَالْعَطْشانُ الَّذى ارْوَيتَهُ.
6- وَالْفَقيرُ الَّذى اغْنَيتَهُ.
7- وَالضَّعيفُ الَّذى قَوَّيتَهُ.
8- وَالذَّليلُ الَّذى اعْزَزْتَهُ.
9- وَالسَّقيمُ الَّذى شَفَيتَهُ.
10- وَالْمُذْنِبُ الَّذى سَتَرْتَهُ.
11- وَالْخاطِئُ الَّذى اقَلْتَهُ.
12- وَا نَاالْقَليلُ الَّذى كَثَّرْتَهُ.
13- وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذى نَصَرْتَهُ.
14- وَانَا الطَّريدُ الَّذى آوَيتَهُ.

ص: 125

قفل ها برايم واكنى.

گذشته هايم اغماض كنى.

سد موانع توفيقاتم را بشكنى.

موانع محبتت را بردارى.

به دلم تقوى الهام كنى.

اعمال خير به دستم جارى كنى. (1)

مرا آدم كنى.

آخرتم را بسازى.

عذاب قبرم را عفو كنى.

مكافات برزخم را ببخشى.

از صراط عبورم دهى.

از عقبات قيامت به سلامت برهانى.

از هول و هراس بر انگيختن از قبر ايمنم دارى.

نامه عملم به دست راستم دهى.

از حوض كوثر پيامبرت سيرابم كنى.

سؤال قبر و قيامت را بر من آسان گيرى.

از تشنگى و گرسنگى محشر نجاتم دهى.

زير بيرق مهدى (عج) در قيامت حاضرم كنى.

با لطف و اغماضت به بهشتم برى.

با حسين همنشينم كنى.

به ديدار و ضيافت على (ع) در بهشت اذنم دهى.

با مهدى زهرا مأنوسم كنى.


1- وَالْهِمْنِى الْخَيرَ وَالْعَمَلَ بِهِ.

ص: 126

در طول ابديتت در بهشت مأوايم كنى.

خداى عزيز

عمرم را طولانى كن. (1)

اعمالم را نيكو كن. (2)

نعمت هايت بر من تمام كن. (3)

در زندگيم خوش برايم مقدر كن. (4)

ارزش هاى انسانى و مردانگى را در زندگيم ظاهر كن. (5)

دست شيطان را از سرمايه گذارى بر چند روزه عمرم كوتاه كن.

عمرم را چرا گاه شيطان قرار مده.

حيات طيبه قرآنى به من عطا كن. (6)

به بلنداى عمرم از من راضى شو. (7)

مرا فراموش نكن و هميشه يادم كن.

از هر آنچه غير توست، دست تقربم را در روز و شب به او كوتاه كن. (8)

از ريا و خودستايى و بزرگ نمايى دورم كن. (9)

خداى رؤوف

امشب را شب قدر عمرم قرار ده.

از رحمت ها و بركات شب قدرت مرا بهره مند كن.

لباس عافيت در دين و دنيا و آخرت، امشب به من بپوشان. (10)

بلاهايى كه براى دين و تقوى و آخرتم خطرآفرينند، از من دور كن. (11)

نيكى هايم را به احسن وجه قبول كن. (12)


1- وَاجْعَلْنى مِمَّنْ اطَلْتَ عُمْرَهُ.
2- وَحَسَّنْتَ عَمَلَهُ.
3- وَاتْمَمْتَ عَلَيهِ نِعْمَتَكَ.
4- وَارْغِدْ عَيشى.
5- وَاظْهِرْ موَاظْهِرْ مُرُوَّتى.وَّتى.
6- وَاحْييتَهُ حَيوة طَيبَة فى ادْوَمِ السُّروُرِ.
7- فَمِنَ الأنَ فَارْضَ عَنّى.
8- وَلا تَجْعَلْ شَيئاً مِمَّا اتَقَرَّبُ بِهِ فى آناءِ اللَّيلِ وَاطْرافِ النَّهارِ.
9- رِيآءً، وَلا سُمْعَة وَلا اشَراً وَلا بَطَراً.
10- وَعافِية تُلْبِسُها.
11- وَبَلِية تَدْفَعُها.
12- وَحَسَناتٍ تَتَقَبَّلُها.

ص: 127

زشتى هايم را بگذر.

زيارت كعبه عزيزت را امسال و همه ساله از درياى فضلت نصيبم كن. (1)

زشتى هايى كه مرا هدف قرار داده اند، از من برگردان. (2)

دَين هايى كه از ديگران بر ذمه دارم قبل از مرگ توفيق پرداختشان عطا كن.(3)

چشم و گوش دشمنان و كينه ورزان و حسودان را از من برگردان. (4)

چشم دلم را روشن كن. (5)

فضاى زندگيم را شاد و مسرور كن. (6)

در غم و اندوه و گرفتارى ها، راه گشايش و خروج را به من راهنمايى كن. (7)

از شر سلاطين و حكومت هاى ظالم دستم را بگير. (8)

از تيرگى گناهانم قلبم را پاك و پاكيزه گردان. (9)

خداى رؤوف

با عدم استحقاق ورودم به بهشت، با رحمت واسعه ات مرا به رضوان خود وارد كن. (10)

سدها و موانع ورود به بهشتت را از جلو پايم بشكن و حوران بهشتى را با فضل و كرمت تزويجم كن. (11)

در بهشتت مرا به زيور همنشينى با دوستانت يعنى محمد (ص) و آلش سر فراز كن. (12)

هر روز جمعه مرا به ميهمانى اميرالمؤمنين نائل كن.


1- وَارْزُقْنى حَجَّ بَيتِكَ الْحَرامِ فى عامِنا هذا وَفى كُلِّ عامٍ.
2- وَاصْرِفْ عَنّى يا سَيدى الأَسْوآءَ.
3- وَاقْضِ عَنِّى الدَّينَ وَالظُّلاماتِ.
4- وَخُذْ عَنّى بِاسْماعِ وَابْصارِ اعْدائى وَحُسَّادى وَالْباغينَ عَلَىَّ وَانْصُرْنى عَلَيهِمْ.
5- وَاقِرَّ عَينى.
6- وَفَرِّحْ قَلْبى.
7- وَاجْعَلْ لى مِنْ هَمّى وَكَرْبى فَرَجاً وَمَخْرَجاً.
8- وَاكْفِنى شَرَّ الشَّيطانِ وَشَرَّ السُّلْطانِ.
9- وَسَيئاتِ عَمَلى، وَطَهِّرْنى مِنَ الذُّنوُبِ كُلِّها.
10- وَادْخِلْنِى الْجَنَّة بِرَحْمَتِكَ.
11- وَزَوِّجْنى مِنَ الْحوُرِ الْعينِ بِفَضْلِكَ.
12- وَالْحِقْنى بِاوْلِيآئِكَ الصَّالِحينَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الأَبْرارِ الطَّيبينَ.

ص: 128

مرا به ميهمانى على اكبر توفيق ده.

مرا به دست بوسى و همنشينى حسين عزيز عزت ده.

مرا از همنشينى با فساق در جهنم سوزانت خلاصى و نجات عنايت كن.

خداى ودود

دلم را از ترس و هيبتت پر كن. (1)

دلم را از سوز و عشقت لبريز كن. (2)

دلم را ظرف محبت خود كن.

دلم را در برابر كلام حقت خاضع كن.

دلم را در برابر فرامينت تسليم كن.

دلم را فقط از ايمان و اعتقاد راسخ به خودت سرشار كن.

دلم عشق مى طلبد، از هر عشقى جدايش كن، به شوق و عشقت رهنمايش كن.

خداى رؤوف

مرا به ديدارت عاشق كن. (3)

عزيز سرمد، تو هم ديدار مرا دوست بدار. (4)

آن روز كه به ملاقاتت مى شتابم،

آن روز كه در بارگاه كبريائيت شرف حضور پيدا مى كنم،

آن روز كه درِ ملاقات به رويم مى گشايى،

از تو مقام امن را مى طلبم.(5)

آسايش و راحتى را مى طلبم. (6)


1- اللّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ انْ تَمْلَأَ قَلْبى حُبّاً لَكَ وَخَشْية مِنْكَ.
2- وَفَرَقاً مِنْكَ وَشَوْقاً الَيكَ.
3- حَبِّبْ الَىَّ لِقائَكَ.
4- وَاحْبِبْ لِقآئى.
5- لهم مقام امين.
6- وَاجْعَلْ لى فى لِقآئِكَ الرَّاحَة.

ص: 129

فرج و گشايش و نجات از تنگناها را مى طلبم. (1)

كرامت و عزت و لطف تو را مى خواهم.

آن جا لبخندى از تو مى طلبم كه جاى زخم نيش هاى تمسخر ديگران را مرهم باشد.

آن جا به اقتداى لبخند رضايت على (ع) بر نجات و فلاح از ظلم هاى زمانه رستگارى مى طلبم.

خدايا، آن روز به سلسله صالحان و پاكان درگاهت مرا وصل كن. (2)

آن روز پرونده ام را در كنار نامه شايستگان و خوبان درگاهت قرار ده. (3)

آن روز انواع امدادهايت را كه از پاكان درگاهت به عمل مى آورى مرا هم شامل كن. (4)

خداى عزيز در پايان كار دنيايم پرونده ام را به خير و خوبى به انتها برسان. (5)

بهشت را به رحمت واسعه ات نصيبم كن. (6)

از جهنم كه قهر و سخط توست امانم ده.

خداى عزيز

ايمانى به من ده كه تاريخ مصرفش به كوتاهى عمر نباشد. (7)

ايمانى به بلنداى ديدارت در قيامت از تو مى طلبم.

بر اين ايمان بلند عمر، حيات دل به من عنايت كن. (8)

بر اين ايمان محكم مرا بميران. (9)


1- وَالْفَرَجَ وَالْكَرامَة.
2- اللّهُمَّ الْحِقْنى بِصالِحِ مَنْ مَضى.
3- وَخُذْ بى سَبيلَ الصَّالِحينَ.
4- وَاعِنّى عَلى نَفْسى بِما تُعينُ بِهِ الصَّالِحينَ عَلى انْفُسِهِمْ.
5- وَاخْتِمْ عَمَلى بِاحْسَنِهِ.
6- وَاجْعَلْ ثَوابى مِنْهُ الْجَنَّة بِرَحْمَتِكَ.
7- اللّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ ايماناً لا اجَلَ لَهُ دوُنَ لِقائِكَ.
8- احْينى ما احْييتَنى عَلَيهِ.
9- وَتَوَفَّنى اذا تَوَفَّيتَنى عَلَيهِ.

ص: 130

بر اين ايمان مرا از قبر برانگيزان. (1)

در صحنه قيامت شاداب از قلب پر ايمان محشورم كن.

به مؤمنان كامل يعنى محمد (ص) و آلش وصلم كن.

شادى ديدار با سيدالشهداء را به من عنايت كن.

نشاط ملاقات با على اكبر را به من كرم كن.

افتخار زيارت ابوالفضل العباس را در بهشت برين ات به من لطف كن.

مرا به زيارت خوبان درگاهت در يوم الحشر مفتخر فرما.

خداى رؤوف

اين منم، با قلبى زنگار گرفته، آلوده، در حجاب ظلمت، در آسيب غفلت، در هجوم ابليس.

مولاى من، زنگار ريا از قلبم بگير. (2)

دود آلوده شك و ترديد از دلم دور كن. (3)

خود ستايى و منم جويى را از قلبم محو كن.

اعمالم را به زيور اخلاص آراسته كن. (4)

كيمياى اخلاص را با تكه آهن هاى ناقابل اعمالم همنشين كن تا كيمياى سعادت دارين را تحصيل كنم.

بصيرت در دينت را مى طلبم. (5)

درك حكمت هايت را به من ارزانى دار. (6)

تفقه در علمت و تقواى باز دارنده از عصيانت را به من مرحمت كن. (7)

خداى رؤوف


1- وَابْعَثْنى اذا بَعَثْتَنى عَلَيهِ.
2- وَابْرِءْ قَلْبى مِنَ الرِّيآءِ.
3- وَالشَّكِّ وَالسُّمْعَة فى دينِكَ.
4- حَتّى يكوُنَ عَمَلى خالِصاً لَكَ.
5- اللّهُمَّ اعْطِنى بَصيرَة فى دينِكَ.
6- . وَفَهْماً فى حُكْمِكَ.
7- وَفِقْهاً فى عِلْمِكَ، وَكِفْلَينِ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَوَرَعاً يحْجُزُنى عَنْ مَعاصيكَ.

ص: 131

اين منم با هجوم لشكرى از زشتى ها و خصلت هاى زمين گير.

از تنبلى و سستى و زمين گير شدن، دستم را بگير. (1)

از بخل و غفلت و سخت دلى پناهم ده. (2)

از خوارى و بى آبرويى برهانم، آبرويم ده.

از فقر و تنگدستى و بيچارگى رهايم كن. (3)

از فحشا و منكرات، از زشتى هاى پنهان و آشكار دستگيرم باش. (4)

از نفسى كه هرگز قانع نيست، (5)

از شكمى كه هرگز سير نمى شود، (6)

از دلى كه خاشع نمى شود، (7)

از دعايى كه نشنيده رها مى شود، (8)

از عملى كه به دليل نقصش بى فايده مى ماند، (9)

به تو پناه مى برم.

خدايا از اين كه رهزنى بى رحم و خبره و كار كشته چون شيطان مرا به اسارت بگيرد،

دينم را از من بربايد،(10)

از تو جدايم كند،

مرا عبد خودش گرداند،

به بندم كشد،

پايم به جبهه دشمنان تو باز كند،

از نافرمانى تو دلشادم كند،

به تو پناه مى برم.


1- اللّهُمَ انّى اعوُذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَالْفَشَلِ وَالْهَمِّ وَالْجُبْنِ.
2- وَالْبُخْلِ وَالْغَفْلَة وَالْقَسْوَة وَالْمَسْكَنَ
3- وَالْفَقْرِ وَالْفاقَة.
4- وَكُلِّ بَلِية، وَالْفَواحِشِ ما ظَهَرَمِنْها وَما بَطَنَ.
5- وَاعوُذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ.
6- وَبَطْنٍ لا يشْبَعُ.
7- وَقَلْبٍ لا يخْشَعُ.
8- وَدُعاءٍ لا يسْمَعُ.
9- وَعَمَلٍ لا ينْفَعُ.
10- وَاعوُذُ بِكَ يا رَبِّ عَلى نَفْسى وَدينى وَمالى وَعَلى جَميعِ ما رَزَقْتَنى مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ.

ص: 132

خداى مهربانم

هيچ كس مرا پناه نمى دهد.

هيچ كس ضامنم نمى شود.

هيچ كس دستم نمى گيرد.

هيچ كس صاحبم نمى شود.

نجواى عشق ؛ ؛ ص132

تو هيچ نقطه آسايش و پناهى نمى يابم.(1)

سراغ تو آمده ام در خانه ات مى كوبم.

با كرنش، با تواضع ندايت مى كنم.

كه تو خداى منى.

مالك منى.

صاحب منى.

سرور منى.

رب منى.

آقاى منى.

اميد منى.

به فكر منى.

دلسوز منى.

رفيق منى.

دستگير منى.

مرا از عذابت برهان. (2)

مرا به هلاكت مكشان. (3)

مرا به جهنمت مسوزان. (4)


1- اللّهُمَّ انَّهُ لا يجيرُنى مِنْكَ احَدٌ.
2- فَلا تَجْعَلْ نَفْسى فى شَىْ ءٍ مِنْ عَذابِكَ.
3- وَلا تَرُدَّنى بِهَلَكَة.
4- وَلا تَرُدَّنى بِعَذابٍ اليمٍ.

ص: 133

خداى من

با افتخار بندگيت را پذيرفته ام از من قبول كن. (1)

درجه و رتبه ام را بالا بر. (2)

بار گناهم را از دوشم سبك كن. (3)

زشتى هايم را فراموش كن. (4)

پاداش دعا و راز و نيازم را بهشت و رضامنديت قرار ده. (5)

خداى ودود

تمام آنچه از تو مى خواهم به من عنايت كن. (6)

و آنچه جاهلم و نمى دانم كه بخواهم، با فضلت به من كرم كن.

خداى غفور

خاضعانه از تو مى خواهم، درِ كرمت را مى كوبم، از منبع جودت مى جويم،

كه كمِ مرا بپذير. (7)

از جرم زيادم بگذر. (8)

به دادم برس.

گره غم از دلم بگشا.

به تقديرهايت راضيم كن.

توكلم را به خوش پيمانى تو بيشتر كن.

ترسم را از هجوم سختى هاى زندگى بريز.

به تقديرهاى تلخ و شيرين زندگى تسليمم كن.

اعمالى كه موجب تقديرهاى تلخ مى شوند، بازم دار.


1- اللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى.
2- وَاعْلِ ذِكْرى، وَارْفَعْ دَرَجَتى.
3- وَحُطَّ وِزْرى.
4- وَلا تَذْكُرْنى بِخَطيئَتى.
5- وَاجْعَلْ ثَوابَ مَجْلِسى وَثَوابَ مَنْطِقى وَثَوابَ دُعآئى رِضاكَ وَالْجَنَّة.
6- وَاعْطِنى يا رَبِّ جَميعَ ما سَالْتُكَ.
7- اقْبَلْ مِنِّى الْيسيرَ.
8- وَاعْفُ عَنِّى الْكَثيرَ.

ص: 134

به اعمالى كه باعث تقديرهاى شيرين مى شوند، توفيقم ده.

به پاداش آخرت پر اميدم كن.

خداى عزيز

ممنونم از اين كه درِ خانه ات هميشه به رويم باز است. (1)

هميشه براى شنيدن حرفم آماده اى.

هميشه دعاهايم را اجابت مى كنى. (2)

هميشه نجوى و اسرارم را گوش مى دهى.

هميشه درِ دعا را براى بنده نيازمندت باز گذاشته اى.

هميشه رفيق و دلسوز منى.

همه آن ها كه ادعاى دوستى با من دارند فقط ساعاتى در روز حاضرند به حرفم گوش كنند.

ولى تو هرگاه كه نيازم را فرياد كنم، فريادرسى.

هرگاه بيايم، بى واسطه مى پذيرى. (3)

گر به ديگرى اميد بندم، خلاف وعده مى كند. (4)

گر ديگرى را بخوانم، به خواسته ام توجه نمى كند. (5)

گر به ديگرى تكيه كنم، جا خالى مى كند.

خدايا ممنونتم كه تكيه گاه منى و اكرامم مى كنى. (6)

ممنونتم كه دوستم دارى در حالى كه از من بى نيازى. (7)

ممنونتم كه آن قدر با من مدارا مى كنى و تحويلم مى گيرى كه گويا هيچ نافرمانى و خطايى نكرده ام. (8)

ممنونتم كه حريم شكنى هايم را مى بينى هنوز دوستم دارى.


1- الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى يجيبُنى حينَ اناديهِ.
2- وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذى اناديهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتى.
3- بِغَيرِ شَفيعٍ فَيقْضى لى حاجَتى.
4- وَلَوْ رَجَوْتُ غَيرَهُ، لأَخْلَفَ رَجآئى.
5- وَلَوْ دَعَوْتُ غَيرَهُ، لَمْ يسْتَجِبْ لى دُعآئى.
6- وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذى وَكَلَنى الَيهِ فَاكْرَمَنى.
7- وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذى تَحَبَّبَ الَىَّ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنّى.
8- وَالْحَمْدُ للَّهِ الَّذى يحْلُمُ عَنّى، حَتّى كَا نّى لا ذَنْبَ لى.

ص: 135

ممنونتم جسارت ها و بى حيائيم را مى بينى هنوز به من عشق مى ورزى.

ممنونتم حجم زشتى هايم را روزانه شاهدى و قطع محبت نمى كنى.

ممنونتم آداب بندگى به جا نمى آورم، ولى تو شأن خدايى را به جا مى آورى.

خداى عزيز

تو همه گرفتاران را دستگيرى. (1)

تو همه اميدواران را نقطه اجابتى. (2)

تو همه منتظرانِ درِ خانه كرم و جودت را اميدى.

تو همه بى پناهان را پناهى.

تو همه سرخوردگان به بن بست رسيده را آغوشى.

تو همه زمين خوردگان از گناه را دست مهر و نوازشى.

خداى رؤوف

هر كس بخواهد به راهت قدم زند، بسيار نزديكى. (3)

هركس اراده تقرب به تو كند، به پيشوازش مى روى.

هر كس در خانه ات آمد بى دربان آماده اى. (4)

خدايا

تونورى، گر در ظلمتيم، ما حجاب خوديم. (5)

تو جوادى، گر در فقريم، ما حجاب خوديم.

تو رؤوفى، گر بيچاره ايم، ما حجاب خوديم.

تو لطيفى، گر به خود پيچيده ايم، ما حجاب خوديم.


1- وَلِلْمَلْهوُفينَ بِمَرْصَدِ اغاثَة.
2- وَاعْلَمُ انَّكَ لِلرَّاجى بِمَوْضِعِ اجابَة.
3- وَانَ الرَّاحِلَ الَيكَ قَريبُ الْمَسافَة.
4- وَانَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ.
5- الَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الأَعمالُ دوُنَكَ.

ص: 136

تو نزديكى، گر دور و جداييم، ما حجاب خوديم.

تو مهربانى، گر مهجوريم، ما حجاب خوديم.

خدايا

من كيم؟ چه اهميتى دارم؟ چه محلى از اعراب دارم؟

من كيم كه حرفم را بشنوى؟ (1)

من كيم كه عفوم كنى؟

من كيم كه در برويم بگشايى؟

من كيم كه بمن نظر كنى؟

من كيم كه گناهم ببخشى؟

من كيم كه جرمم بپوشى؟

من كيم كه افشايم نكنى؟

خداى رؤوف، در ذره بودنم اين بس كه من منم. (2)

در اوج عزت و كبريائيت اين بس كه تو توئى. (3)

تو در اوج عظمت، من در منتها درجه فقر و كوچكى.

خداى مهربانم

از تو به دور است كه امرم كنى به التماس و اعتنايم نكنى. (4)

از تو به دور است كه در خانه ات مرا بيارى، در برويم باز نكنى.

از تو به دور است توفيق درك بنده بودنم، بدهى به بنده ات ننگرى.

از تو به دور است ذكرت را بر زبانم جارى كنى و بى اعتنا رهايم كنى.

تو كه همه عالم از عطا و بخششت زندگى مى كنند. (5)

تو كه لحظه لحظه نيازشان را با مهر و رأفت دنبال مى كنى.


1- مِنْ غَيرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِكَ مِنّى.
2- كَيفَ ادْعُوكَ وَانَا انَا.
3- وَكَيفَ اقْطَعُ رَجآئى مِنْكَ وَانْتَ انْتَ.
4- وَلَيسَ مِنْ صِفاتِكَ يا سَيدى انْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِية.
5- وَانْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِياتِ عَلى اهْلِ مَمْلَكَتِكَ.

ص: 137

تو كه از كودكى تا به حال پرورشم دادى. (1)

تو كه نامم را بر سر زبان انداختى و بزرگم كردى. (2)

تو كه دنيايم مرهون فضل و احسان و انعام توست. (3)

تو كه وعده دادى آخرت را زير سايه عفو و كرمت قرارم دهى. (4)

من با اين معرفت تو را شناخته ام.

من با اين معرفت تو را دوست دارم.

خداى رؤوف

به معاصى و جرمم اذعان دارم.

به قصور و كوتاهيم اعتراف دارم.

زشتى هايم را بهتر از ديگران مى دانم.

هر بار كه پرونده گناهانم را از پيش چشمم مى گذرانم، به هراس و بى تابى مى افتم. (5)

ولى هر بار كه قايق ذهنم بر امواج درياى كرمت سير مى كند، به طمع مى افتم. (6)

عزيزى كه شيطان با همه پليديش در قيامت وقتى دريا دريا آمرزشت را مى بيند، با طمع سؤال مى كند ممكن است مرا هم ببخشى؟

عزيزى كه حجم وسيع آمرزشت در قيامت شيطان را هم به وسوسه انداخته،

به خودت قسم از شيطان پست تر نيستم.

اگر مرا ببخشى جلوه اى از رحمت و مهر توست. (7)

اگر عذابم كنى، جلوه عدل توست و به من ستم نكرده اى. (8)


1- الهى رَبَّيتَنى فى نِعَمِكَ وَاحْسانِكَ صَغيراً.
2- وَنَوَّهْتَ بِاسْمى كَبيراً.
3- فَيامَنْ رَبَّانى فِى الدُّنْيا بِاحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ.
4- وَاشارَ لى فِى الْأخِرَة الى عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ.
5- اذا رَايتُ مَوْلاىَ ذُنوُبى فَزِعْتُ.
6- وَاذا رَايتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ.
7- فَانْ عَفَوْتَ فَخَيرُ راحِمٍ.
8- وَانْ عَذَّبْتَ فَغَيرُ ظالِمٍ.

ص: 138

خدايا ممنونم كه با همه زشتيم، اجازه مى دهى از تو بخواهم.

اجازه مى دهى در خانه ات بيايم.

روا داشته اى از جود و كرمت بهره بگيرم.

عزيز دلم، اميد دارم روز محشر در بين بندگانت نااميدم نكنى. (1)

اميد دارم آرزويم را به فضل و عفو و كرمت به باد ندهى. (2)

اميد دارم دعايم را بشنوى.

خداى ودود

تو آرزوى منى.

من رو سياه توام. (3)

عفو تو را به وسعت آرزوهايم از تو مى طلبم.

به زشتى اعمالم مؤاخذه نكن.

چرا؟

كرم تو از جرم و گناه من بيشتر است. (4)

حلم تو از مكافات اعمالم وسيع تر است. (5)

من از گناهم به تو فرار كرده ام. (6)

وعده اغماضت را طلب مى كنم.

خوش گمانيم را به تو جستجو مى كنم.

عزيز دلم

اگر ديگران به گناهم آگاه مى شدند، حيا كرده ترك مى كردم. (7)

اگر از عقوبت گناهم مى ترسيدم، گناه نمى كردم. (8)

خدايا، در گناهم قصدم سبك شمردن تو نبود. (9)


1- وَقَدْ رَجَوْتُ انْ لا تَخيبَ بَينَ ذَينِ وَذَينِ مُنْيتى.
2- حَقِّقْ رَجآئى.
3- يا سَيدى امَلى، وَسآءَ عَمَلى.
4- فَانَّ كَرَمَكَ يجِلُّ عَنْ مُجازاة الْمُذْنِبينَ.
5- وَحِلْمَكَ يكْبُرُ عَنْ مُكافاة الْمُقَصِّرينَ.
6- هارِبٌ مِنْكَ الَيكَ.
7- فَلَوِ اطَّلَعَ الْيوْمَ عَلى ذَنْبى غَيرُكَ ما فَعَلْتُهُ.
8- وَلَوْ خِفْتُ تَعْجيلَ الْعُقوُبَة لَا اجْتَنَبْتُهُ.
9- لا لأَنَّكَ اهْوَنُ النَّاظِرينَ.

ص: 139

قصدم ناچيز انگاشتن حريم قدست نبود.

بلكه ستاريت و پرده پوشيت مرا وسوسه كرد.

اكرام و انعام و بنده نوازيت به من جرأت داد. §َبلْ لأَنَّكَ يارَبِّ خَيرُ السَّاتِرينَ.(1) تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ، وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَة بِحِلْمِكَ.(2)فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ.(3) وَعَلى عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ.(4)لَسْتُ اتَّكِلُ فِى النَّجاة مِنْ عِقابِكَ عَلى اعْمالِنا.(5) انْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ الْمُسيئوُنَ.(6)فَتَجاوَزْ يا رَبِّ عَنْ قَبيحِ ما عِنْدَنا بِجَميلِ ما عِنْدَكَ.


1- به كرم، گناهم پوشيدى؛ به حلمت عقوبتم را به تأخير انداختى.
2- ممنون حلمتم، با اين كه همه چيزم را مى دانى.
3- ممنون عفوتم، با اين كه آن همه قدرت دارى.
4- رب ودود تو مى دانى در نجات از عقاب قيامت تكيه ام بر چند روز عبادتم نيست.
5- در رهايى از مجازات آن روز، تكيه ام بر احسان و صدقاتم نيست. در نجات آن روزم فقط به فضل و گذشت تو تكيه دارم. در رهايى از دوزخم فقط به مغفرت و عفوت اعتماد كردم. گنهكاران به اميد احسان تو نشسته اند. حريم شكنان به اميد فضل تو دلخوشند. دوستانت به اميد رفاقت تو دلشادند. اى سرچشمه خوبى، ما به زشتى خود معترفيم.
6- به حق زيبايى هايت از زشتى ما بگذر.

ص: 140

به گذشتت يقين دارم. (1)

به فضلت مطمئنم.

به رحمت واسعه ات آگاهم.

حاشا به خلف وعده ات. (2)

حاشا كه آرزوهايم رد كنى.

خداى عزيز

خيلى به تو دلبسته ام، به تواميد بسته ام.

با كوله بارى از تيرگى گناه، اميد ستر دارم. (3)

خدا خدايت مى كنم اميد جواب دارم.

گر چه مستحق رحمتت نيستم. (4)

گر چه شايسته نگاهت نيستم.

اين فضل توست كه گناهكاران را فرا مى گيرد.

اين جود توست كه بر ما منت مى بارد.

اين تفضل توست كه قلبم راه تو را مى رود.

اكرام توست كه زبانم ذكر تو را مى گويد.

عزيز دل ها

هميشه به ذكرت مشغولم كن. (5)

از عذابت ايمنم دار. (6)

از خشمت پناهم ده. (7)

از بخشش هايت روزيم ده. (8)

حج بيتت را نصيبم كن. (9)

زيارت قبر پيامبر گراميت را توفيقم ده،


1- وَقَدْ تَوَثَّقْنا مِنْكَ بِالصَّفْحِ الْقَديمِ.
2- افَتُراكَ يا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنوُنَنا.
3- عَصَيناكَ وَنَحْنُ نَرْجوُ انْ تَسْتُرَ عَلَينا.
4- وَانْ كُنَّا غَيرَ مُسْتَوْجِبينَ لِرَحْمَتِكَ.
5- اللّهُمَّ اشْغَلْنا بِذِكْرِكَ.
6- وَاجِرْنا مِنْ عَذابِكَ.
7- وَاعِذْنا مِنْ سَخَطِكَ.
8- وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِكَ.
9- وَارْزُقْنا حَجَّ بَيتِكَ وَزِيارَة قَبْرِ نَبِيكَ.

ص: 141

درود و صلواتت را بر حضرتش و آل بيتش نازل كن.

عمل به طاعتت را روزى ام كن. (1)

بر دين و سنت پيامبرت مرا بميران. (2)

مرا و والدينم را مشمول غفرانت قرار ده. (3)

مؤمنين و مؤمنات از زنده و اموات را بيامرز. (4)

عاقبتمان را ختم به خير كن.(5)

مهمات دنيا و آخرتمان كفايت كن. (6)

بى رحمان بر ما مسلط مكن. (7)

نعمت هاى خوبت را از ما مگير. (8)

در حفظ و حصنت ما را بگير. (9)

از ما راضى باش، ما را راضى كن.

الحمد لله رب العالمين

مهر 87


1- وَارْزُقْنا عَمَلًا بِطاعَتِكَ.
2- وَتَوَفَّنا عَلى مِلَّتِكَ وَسُنَّة نَبِيكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِهِ.
3- اللّهُمَّ اغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَّ وَارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً.
4- اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ، الأَحيآءِ مِنْهُمْ وَالأَمواتِ.
5- وَاخْتِمْ لى بِخَيرٍ.
6- وَاكْفِنى ما اهَمَّنى مِنْ امْرِ دُنْياىَ وَآخرتى.
7- وَلاتُسَلِّطْ عَلَىَّ مَنْ لا يرْحَمُنى.
8- وَلا تَسْلُبْنى صالِحَ ما انْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ.
9- اللّهُمَّ احْرُسْنى بِحَراسَتِكَ.

ص: 142

مناجاتى بر گرفته از مناجات خمس عشر

1. مناجات تائبين

عزيز دلم

گرد ذلت گناه را بر سر دارم.

لباس خوارى معصيت را به تن دارم. (1)

عرق شرم نافرمانى را به پيشانى دارم.

ناخلف بودن از پيمان ميثاق فطرت را در پرونده سياهم دارم.

گناه لباس بيچارگى به تنم كرده و از نور وجودت به ديار ظلمت نفس دورم كرده. (2)

معاصى مرا از حريمت رانده و به ظلمتكده فراق و دورى تبعيدم كرده.

حايلى سخت و ضخيم به نام نافرمانى، مرا از درك لطافت حضورت محروم كرده.

قلبم را كه مى بايست جاى تو باشد به سياهچالى عميق،

مزبله اى متعفن،

و لانه اغيار تبديل كرده.

دلم را كه مى بايست به عشق تو زنده باشد، در سوز كشنده گناه مرده. (3)


1- الهى الْبَسَتْنِى الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتى.
2- وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتى.
3- وَاماتَ قَلْبى عَظيمُ جِنايتى.

ص: 143

خدايا دلم را زنده كن.

آب حيات توبه بر سرزمين خشكيده دلم به باران. (1)

و تشنه كامى قلبم را با آب توبه سيراب كن.

تويى كه رگ حيات بندگان را به دست دارى دل مرده ام را زنده كن.

اختناق گناه حيات روحم را ساقط كرده است.

امروز به توبه درِ خانه تو نشسته ام زيرِ درگاهت به اشك آمده ام.

به عزتت قسم هيچ احياكننده دلى جز تو نمى بينم.

هيچ آمرزشگرى براى گناهم نمى يابم. (2)

هيچ جبران كننده اى براى شكسته دلان جز تو نمى بينم. (3)

با خضوع در خانه ات را مى كوبم. §َوَقَدْ خَضَعْتُ بِالإِنابَة الَيكَ.(4) نوْتُ بِالْاسْتِكانَة لَدَيكَ.(5) فَانْ طَرَدْتَنى مِنْ بابِكَ فَبِمَنْ الوُذُ.(6) وَانْ رَدَدْتَنى عَنْ جَنابِكَ فَبِمَنْ اعُوذُ.(7)فَوا اسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى وَافْتِضاحى.(8) وَوا لَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلى وَاجْتِراحى.(9)اسْئَلُكَ يا غافِرَ الذَّنْبِ الْكَبيرِ.(10) وَيا جابِرَالْعَظْمِ الْكَسيرِ.(11) انْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ.


1- فَاحْيهِ بِتَوْبَة مِنْكَ يا امَلى وَبُغْيتى.
2- فَوَ عِزَّتِكَ ما اجِدُ لِذُنوُبى سِواكَ غافِراً.
3- وَلا ارى لِكَسْرى غَيرَكَ جابِراً.
4- با مسكنت و فقر به درگاهت آمده ام.
5- از همه جا رانده و مانده، دل راه خانه تو را جسته. اگر تو هم مرا برانى به كى روى آورم؟
6- اگر از آستان قدست مرا دور كنى كجا پناه آورم؟
7- واى بر خجلت و شرم و بى نواييم.
8- افسوس بر پرونده سياه و رسواييم. دريغ بر زشتى و قصور و آلودگيم.
9- تو را به آمرزشگرى مى شناسم.
10- تو را به ترميم شكستگى ها مى شناسم.
11- تو را به آغوش باز و پذيرش توبه كاران مى شناسم. از تو مى خواهم گناهان هلاكت بارم را امروز ببخشى.

ص: 144

رسوايى هاى نهانم را براى هميشه بپوشانى. (1)

در قيامت كبرى از نسيم خوش عفوت محرومم نكنى. (2)

در پيش چشم همگان در بر انگيختن از قبرها از غفرانت بى بهره ام نكنى.

لباس گذشت و اغماضت را آن روز به تنم كنى. (3)

خداى رؤوف

سايه بان رحمتت را بر سرزمين دل خشكيده از گناهم بر پا كن. (4)

ابر رأفتت را بر ننگ و عيب از اعمالم بفرست. (5)

بنده فرارى جز در خانه آقا و مولايش كجا رود؟ (6)

من بى نوا كه گناه فراريم داده، جز در خانه تو به كجا بر گردم؟

كيست كه مرا از خشم و سخط تو پناه دهد؟ (7)

خداى عزيز

اگر تنها راه پشيمانى از گناه فقط توبه است، به عزتت قسم من توبه كردم. (8)

اگر استغفار از نافرمانى، وسيله سبك شدن از گناه است، به عزتت قسم من از مستغفرينم. (9)

حق با توست كه مرا سرزنش كنى. (10)

حق با توست كه مرا شرمنده كنى.

حق با توست كه نگاهم نكنى.

حق با توست كه زشتى هايم را يادم آرى.

حق با توست كه توبه ام نپذيرى.

حق با توست كه از درِ خانه ات مرا برانى.


1- وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ السَّرآئِرِ.
2- وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِيامَة مِنْ بَرْدِ عَفْوِكَ وَغَفْرِكَ.
3- وَلاتُعْرِنى مِنْ جَميلِ صَفْحِكَ وَسَتْرِكَ.
4- الهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى غَمامَ رَحْمَتِكَ.
5- وَارْسِلْ عَلى عُيوبى سَحابَ رأفتكَ.
6- الهى هَلْ يرْجِعُ الْعَبْدُ الابِقُ الَّا الى مَوْلاهُ.
7- ام هَلْ يجيرُهُ مِنْ سَخَطِهِ احَدٌ سِواهُ.
8- الهى انْ كانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَة فَانّى وَعِزَّتِكَ مِنَ النَّادِمينَ.
9- وَانْ كانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطيئَة حِطَّة فَانّى لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ.
10- لَكَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى.

ص: 145

خدايا به قدرت و سلطه اى كه بر من ناچيز دارى توبه ام را بپذير. (1)

با حلمت از من بگذر. (2)

با علم واسعه ات بر من مدارا كن. (3)

خداى عزيز

تويى كه درِ مباركى را به روى بندگانت باز كردى و آن را توبه ناميدى. (4)

تويى كه در قرآن امر كردى تُوبُوا إِلَى اللَّهِ توبه نصوح كنيد و به خدا برگرديد. (5)

هيچ عذرى باقى نگذاشتى براى بندگانت كه از اين باب آمرزش غفلت كنند. (6)

حجت را تمام كردى بر معصيت كاران كه گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست؟

خداى رؤوف

اگر نافرمانى از بنده ات ناپسند است، عفو و اغماض از تو پسنديده است. (7)

اى كه بيچارگان را دست مى گيرى.

اى كه به اسرار آگاهى.

اى كه خوب پرده پوشى مى كنى.

اى كه بر و نيكى همه از توست.

به جود و كرمت شفاعتت را مى جويم.


1- الهى بِقُدْرَتِكَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ.
2- وَبِحِلْمِكَ عَنّىِ اعْفُ عَنّى.
3- وَبِعِلْمِكَ بى ارْفَقْ بى.
4- الهى انْتَ الَّذى فَتَحْتَ لِعِبادِكَ باباً الى عَفْوِكَ، سَمَّيتَهُ التَّوْبَة.
5- فَقُلْتَ تُوبُوا الَى اللَّهِ تَوْبَة نَصُوحاً.
6- فَما عُذْرُ مَنْ اغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.
7- الهى انْ كانَ قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ، فَلْيحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ.

ص: 146

به قدس و پاكيت توسل جسته ام.

سر به آستان تو مى سايم.

دعايم را زمين مگذار. (1)

اميدم را بى پاسخ مگذار. (2)

توبه ام را قبول كن. (3)

خطاهايم را ناديده گير. (4)

2. مناجات شاكرين

خدايا به تو شكايت مى كنم از نفسم كه در اشغال شيطان درآمده. (5)

شيطان در اتاق فرماندهى نفسم به امر و نهى نشسته.

نفسم را به گناه و نافرمانى تشويق و ترغيب مى كند. (6)

گناه را در چشم انداز نفسم شيرين و لذت بخش جلوه مى دهد.

نفسم چون طفلى حريص به دنبال لذت آنى به سر مى دود.

از عواقب زشت نافرمانى حضرتت غافل و بى خبر است.

نفسم بى توجه به خشم و سخط تو يارب چهار اسبه مى تازد. (7)

جاده هلاكت را در پيش گرفته و بى مهابا مى رود. (8)

نفسم با سركشى اش مرا نزد تو خوار و بى مقدار كرده، بى آبرويم كرده، (9)با آرزوهاى دراز، با بهانه جويى طعم شيرين بندگيت را از من گرفته است.


1- فَاسْتَجِبْ دُعآئى.
2- وَلا تُخَيبْ فيكَ رَجآئى.
3- تَقَبَّلْ تَوْبَتى.
4- وَكَفِّرْ خَطيئَتى بِمَنِّكَ وَرَحْمَتِكَ.
5- الهى الَيكَ اشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ امَّارَة.
6- وَالىَ الْخَطيئَة مُبادِرَة.
7- وَلِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَة.
8- تَسْلُكُ بى مَسالِكَ الْمَهالِكِ.
9- وَتَجْعَلُنى عِنْدَكَ اهْوَنَ هالِكٍ، كَثيرَة.

ص: 147

خداى عزيز

نفسم چون كودكى به بازى ميل دارد، چون نوجوانى به سرگرمى خوش است. (1)

فضاى نفسم را غفلت و فراموشى فرا گرفته. (2)

غافلانه به گناه و نافرمانيت اقدام مى كند. (3)

در برخورد با توبه، نفسم امروز و فردا مى كند. (4)

تسامح و تساهل را در پيش گرفته.

هواى آسمانى شدن ندارد.

هوس زمينى و زمين گير شدن دارد.

شيطان اجازه يك تصميم قاطع بر ترك معاصيت را به او نمى دهد.

شيطان دوست دارد نفسم چراگاه اميال و آرزوهاى او باشد.

شيطان اجازه نمى دهد تقوى و خدا محورى و ترس و خشيت تو بر نفسم سايه اندازد.

خدايا، از اين دشمن قسم خورده كه به گمراهيم مى كشد، به تو شكايت مى كنم. (5)

خدايا از شيطان اغواگرى كه نقشه هايش براى ساقط كردن من است به تو شكايت مى كنم. (6)

سينه ام را از وسوسه پركرده. (7)

قلبم را از فكر گناه و نقشه نافرمانيت محاصره كرده. (8)

مرا بر موج هوس سوار كرده و دور عقلم پرده غفلت كشيده. (9)


1- مَيالَة الَى اللَّعِبِ وَاللَّهْوِ.
2- مَمْلُوَّة بِالْغَفْلَة وَالسَّهْوِ.
3- تُسْرِ عُ بى الىَ الْحَوْبَة.
4- وَتُسَوِّفُنى بِالتَّوْبَة.
5- الهى اشْكُو الَيكَ عَدُوّاً يضِلُّنى.
6- وَشَيطاناً يغْوينى.
7- قَدْ مَلأَ بِالْوَسْواسِ صَدْرى.
8- وَاحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبى.
9- يعاضِدُ لِىَ الْهَوى.

ص: 148

عشق به دنيا و لذات آنى آن را در قلبم زينت داده. (1)

بين من و اطاعت ذات اقدست حايل و حجاب شده. (2)

خداى رؤوف

از قلب پر وسوسه اى كه با گناه چون سنگ سخت شده به تو شكايت مى كنم. (3)

از قلب تيره و زنگار گرفته ام كه از پذيرش انوار جلال و جمال تو عاجز است، شكايت مى كنم. (4)

از چشمى كه از خوف تو اشك نريزد، به تو شكايت مى كنم. (5)

از چشمى كه به هر چه خوشش آيد نظر افكند، به تو شكايت مى كنم. (6)

خدايا هيچ قدرتى در عالم جز تو نمى شناسم. (7)

هيچ دست نجاتى از بدى هاى دنيا جز دست نگهدارنده تو نمى شناسم. (8)

در اوج سختى ها و ابتلائات دنيا كه چالش هايش ايمانم را آسيب مى زنند، تو را مى خواهم.

در ميان امواج فتنه شياطين براى جهنمى شدنم فقط لطف تو را مى طلبم.

خداى رؤوف

به حكمت بالغه ات و مشيت نافذه ات از تو مى خواهم مرا گداى در خانه ديگران قرار ندهى. (9)

از تو مى خواهم مرا آماج تير فتنه ها قرار ندهى. (10)


1- وَيزَينُ لى حُبَّ الدُّنْيا.
2- وَيحُولُ بَينى وَبَينَ الطَّاعَة وَالزُّلْفى.
3- الهى الَيكَ اشْكُو قَلْباً قاسِياً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً.
4- وَبِالرَّينِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً.
5- وَعَيناً عَنِ الْبُكآءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَة.
6- وِ الى ما تَسُرُّها طامِحَة.
7- الهى لا حَوْلَ لى وَلا قُوَّة الَّا بِقُدْرَتِكَ.
8- وَلا نَجاة لى مِنْ مَكارِهِ الدُّنْيا الَّا بِعِصْمَتِكَ.
9- فَاسْئَلُكَ بِبَلاغَة حِكْمَتِكَ، وَنَفاذِ مَشِيتِكَ، انْ لا تَجْعَلَنى لِغَيرِ جُوْدِكَ مُتَعَرِّضاً.
10- وَلا تُصَيرَنى لِلْفِتَنِ غَرَضاً.

ص: 149

از تو مى خواهم مرا بر دشمنانم پيروز و ياورى كنى. (1)

از تو مى خواهم عيب و نقصم را از چشم ديگران بپوشانى. (2)

از تو مى خواهم از لغزش گناه و نافرمانى حفظم كنى. (3)

3. مناجات خائفين

خداى رؤوف

اى منبع جود و كرم.

اى قبله گاه راستين عشق.

اى معدن وفا و مهر.

بند توام، با دلى مملو از اميد.

عبد توام، با قلبى مملو از خشيت و خوف.

با چشم اميدم به كرم و عفوت طمع دارم.

با چشم خوف به زشتى و گناهم نگرانم.

عزيز من

مگر ممكن است بعد از آن كه به تو ايمان آوردم، عذابم كنى؟ (4)

مگر ممكن است بعد از آن كه قلبم مملو از عشق تو گرديد، از خودت دورم كنى؟ (5)

مگر ممكن است بعد از آن كه به رحمت و گذشتت اميد بستم، محرومم كنى؟ (6)

مگر ممكن است بعد از آن كه به دامن عفوت پناه آوردم، دست از من بردارى؟ (7)


1- وَكُنْ لى عَلَى الأَعْدآءِ ناصِراً.
2- وَعَلَى الْمَخازى وَالْعُيوبِ ساتِراً.
3- وَعَنِ الْمَعاصى عاصِماً بِرأفتكَ.
4- الهى اتَراكَ بَعْدَ الأيمانِ بِكَ تُعَذِّبُنى.
5- ام بَعْدَ حُبّى اياكَ تُبَعِّدُنى.
6- ام مَعَ رَجآئى لِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُنى.
7- ام مَعَ اسْتِجارَتى بِعَفْوِكَ تُسْلِمُنى.

ص: 150

از تو به دور است با ان روى كريمانه ات كه نااميد از در خانه ات برگردم. (1)

كاش مى دانستم اسم مرا در زمره سعادتمندان درگاهت قرار داده اى؟ (2)

كاش مى دانستم در جوار قربت جايگاه ويژه اى برايم لحاظ كرده اى؟ (3)

كاش مى دانستم كه آيا مرا پذيرفته اى تا دلم شاد و چشمم روشن شود؟ (4)

خداى عزيز

آيا چهره اى كه براى عظمت تو به خاك ذلت افتاده، در قيامت سياه محشورش مى كنى؟ (5)

آيا زبانى كه به حمد و ثنا و مجد و جلالت گويا بوده، در قيامت لالش مى كنى؟ (6)

آيا قلبى را كه در محبت و عشقت به خود باليده، در قيامت مُهر مردودى مى زنى؟ (7)

آيا گوشى را كه از شنيدن نام تو لذت برده، در قيامت كر مى كنى؟ (8)

آيا دست هايى را كه آرزومندانه و پراميد به سوى تو دراز شده، در قيامت به غل و زنجير مى كشى؟ (9)

آيا بدن هايى را كه عمرى طاعت و بندگى تو كرده اند و در عبادت تو لاغر شده اند، در قيامت مجازات مى كنى؟ (10)

آيا پاهايى را كه در بندگى تو پر تلاش بوده اند در قيامت هيزم


1- حاشا لِوَجْهِكَ الْكَريمِ انْ تُخَيبَنى.
2- لَيتَنى عَلِمْتُ امِنْ اهْلِ السَّعادَة جَعَلْتَنى.
3- بِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنى.
4- فَتَقَرَّ بِذلِكَ عَينى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسى.
5- الهى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدة لِعَظَمَتِكَ.
6- اوْ تُخْرِسُ الْسِنَة نَطَقَتْ بِالثَّنآءِ عَلى مَجْدِكَ وَجَلالَتِكَ.
7- اوْ تَطْبَعُ عَلى قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلى مَحَبَّتِكَ.
8- اوْ تُصِمُّ اسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فى ارادَتِكَ.
9- اوْ تَغُلُّ اكُفّاً رَفَعَتْهَا الْأمالُ الَيكَ رَجآءَ رأفتكَ.
10- اوْ تُعاقِبُ ابْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتّى نَحِلَتْ فى مُجاهَدَتِكَ.

ص: 151

دوزخ مى كنى؟ (1)

خداى مهربانم

درهاى رحمتت را بر بندگان يكتاپرستت مبند. (2)

جمال زيبايت را از منظر ديده دل مشتاقانت مپوشان. (3)

بارالها عبدى را كه به توحيدت عزيزش داشته اى، چگونه به هجرانت ذليل و خوارش مى كنى؟ (4)

دلى را كه پيمان عشق و دوستى با تو بسته، چگونه به آتش سوزانت مى گدازى؟ (5)

خدايا

مرا از غضب دردناك و خشم آخرت سوزت پناه ده. (6)

مرا از آتش عذابت به حق رحمتت نجات بخش. (7)

مرا از رسوايى ننگ آور روز قيامت نجاتم ده. (8)

روزى كه صالحان را از اشرار جدا مى كنى اگر مرا جزو اشرار و معاندان قرار دهى، چه كنم؟

روزى كه مؤمنان لبخندزنان جشن نجات و رستگارى را در جوار رحمتت به پا مى كنند، منِ محروم چه كنم؟

روزى كه متقين جشن ورود به بهشتشان را در محضر اميرالمؤمنين اقامه مى كنند، حسرت زده من چه كنم؟

روزى كه تبريك و شادباش بهشتيان را به وصال جوار قربت مشاهده كنم، منِ خسارت زده چه كنم؟

روزى كه شيعيان واقعى از حوض كوثر رسولت با دست مبارك اميرالمؤمنين سيراب شوند، منِ تشنه لب چه كنم؟


1- اوْ تُعَذِّبُ ارْجُلًا سَعَتْ فى عِبادَتِكَ.
2- الهى لا تُغْلِقْ عَلى مُوَحِّديكَ ابْوابَ رَحْمَتِكَ.
3- وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقيكَ عَنِ النَّظَرِ الى جَميلِ رُؤْيتِكَ.
4- الهى نَفْسٌ اعْزَزْتَها بِتَوْحيدِكَ كَيفَ تُذِلُّها بِمَهانَة هِجْرانِكَ.
5- وَضَميرٌ انْعَقَدَ عَلى مَوَدَّتِكَ، كَيفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَة نيرانِكَ.
6- الهى اجِرْنى مِنْ اليمِ غَضَبِكَ.
7- نَجِّنى بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النَّارِ.
8- وَفَضيحَة الْعارِ اذَا امْتازَ الأَخْيارُ مِنَ الأَشْرارِ.

ص: 152

روزى كه كشان كشان مرا به دوزخم برند و آشنايان و اقرباى صالحم به نظاره ام باشند، آن روسياهى را چه كنم؟

روزى كه دوستانم در اثرپذيرى از نصايحم به بهشت روند و مرا به جرمِ عالِم بى عمل به جهنم برند، از خسارت آن روز چه خاكى به سر كنم؟

4. مناجات راجين

خداى مهربانم

من غرق نيازم.

تو بحر نوازى.

من دست درازم.

تو نقد سخايى.

من عبد گدايم.

تو مشفق راهى.

چه خواسته ام كه به من نداده اى؟ (1)

كدامين حاجتم را زمين گذاشته اى؟

تو فراتر از خواسته هايم وقتى نمى دانستم چه بخواهم، تو مصلحت ديدى و به من دادى.

آرزوهايم را در پهنه گسترده مصالحم برآورده كردى. (2)

هرگاه قدمى به سوى تو برداشتم، مقربم كردى و به من نزديك شدى. (3)

هرگاه حريم شكن شدم و به عصيان افتادم، آلودگيم را پرده پوشى كردى. (4)


1- يا مَنْ اذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اعْطاهُ.
2- وَاذا امَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ، مُناهُ.
3- وَاذا اقْبَلَ عَلَيهِ قَرَّبَهُ وَادْناهُ.
4- وَاذا جاهَرَهُ بِالْعِصْيانِ سَتَرَ عَلى ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ.

ص: 153

هر گاه به تو توكل كردم، كفايتم كردى. (1)

هيچ گاه عزتت را خرج انتقام از منِ ناچيز نكردى.

خداى عزيز

كيست كه درخواست ميهمانى سر سفره ات را داشت، مهمان نوازيش نكردى؟ (2)

كيست كه به گدايى درِ خانه تو آمد و درِ احسان به رويش باز نكردى؟ (3)

من امروز آمده ام! مى پسندى نااميد برگردم؟ (4)

مى پسندى دست خالى از درت برگردم.

مى پسندى شماتت اغيار را بشنوم.

هيچ كس را به احسان و لطف جز تو نمى شناسم. (5)

همه خير و خوبى ها به يد قدرت توست، چگونه به غير تو اميد بندم؟ (6)

چشم آرزويم به باب كرم توست، چگونه گداييم را پيش گدايان برم؟ (7)

بى التماس هر چه خواسته ام به من داده اى، امروز چگونه چشم اميد از تو بردارم. (8)

چگونه به گدايى مثل خودم پاسم دهى در حالى كه به دست آويز رحمتت چنگ زده ام.(9)

اى عزيزى كه هر كس در خانه ات آمد خوشبخت شد. (10)

اى رؤوفى كه توبه كاران را از تازيانه مكافات و عقوبت معاف كردى. (11)


1- وَاذا تَوَكَّلَ عَلَيهِ احْسَبَهُ وَكَفاهُ.
2- الهى مَنِ الَّذى نَزَلَ بِكَ مُلْتَمِساً قِراكَ فَما قَرَيتَهُ.
3- وَمَنِ الَّذى اناخَ بِبابِكَ مُرْتَجِياً نَداكَ فَما اوْلَيتَهُ.
4- ايحْسُنُ انْ ارْجِعَ عَنْ بابِكَ بِالْخَيبَة مَصْرُوفاً.
5- وَلَسْتُ اعْرِفُ سِواكَ مَوْلىً بِالْأِحْسانِ مَوْصُوفاً.
6- كَيفَ ارْجُو غَيرَكَ وَالْخَيرُ كُلُّهُ بِيدِكَ.
7- وَكَيفَ اؤَمِّلُ سِواكَ وَالْخَلْقُ وَالأَمْرُ لَكَ.
8- أَاقْطَعُ رَجآئى مِنْكَ وَقَدْ اوْلَيتَنى ما لَمْ اسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِكَ.
9- ام تُفْقِرُنى الى مِثْلى وَانَا اعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ.
10- ا مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ.
11- وَلَمْ يشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ.

ص: 154

اى ودودى كه گنه كاران دل شكسته را از شقاوت و بدبختى رها كردى.

چطور ممكن است فراموشت كنم، يادت هميشه در ذهن من است. (1)

چگونه دلم در گرو ديگرى نهم و حال آن كه لحظه لحظه مراقب منى. (2)

دستم به دامان كرمت آويخته است. (3)

دامن آرزوهايم در انتظار عطا و بخشش توست.(4)

عزيز دلم به اخلاص توحيديت خالصم كن. (5)

در زمره بندگان خوبت قرارم ده. (6)

اى عزيزى كه فراريان به تو پناه مى آورند. (7)

اى رؤوفى كه هر مجرمى درِ خانه تو را مى كوبد. (8)

اى پناهى كه طريق نجات به خانه تو منتهى مى شود.

اى رحيمى كه درِ خانه كرمت را همه مى كوبند.

اى رحمانى كه هيچ سائلى از درِ خانه ات دست خالى نرفت. (9)

اى ودودى كه هيچ آرزومندى نااميد برنگشت. (10)

اى خدايى كه درِ خانه ات هميشه به روى بندگان باز است. (11)

اى كريمى كه بى حجاب و مانع، بى دربان و حاجب، همه را به حضور مى پذيرى. (12)

به كرم واسعه ات بر من منت نه، عطايى به من ده كه روشنى چشمم شود. (13)

بر من منت نه، قلبم را به رضامنديت مطمئن كن. (14)


1- كَيفَ انْسيكَ وَلَمْ تَزَلْ ذاكِرى.
2- وَكَيفَ الْهُو عَنْكَ وَانْتَ مُراقِبى.
3- الهى بِذَيلِ كَرَمِكَ اعْلَقْتُ يدى.
4- وَلِنَيلِ عَطاياكَ بَسَطْتُ امَلى.
5- فَاخْلِصْنى بِخالِصَة تَوْحيدِكَ.
6- وَاجْعَلْنى مِنْ صَفْوَة عَبيدِكَ.
7- يا مَنْ كُلُّ هارِبٍ الَيهِ يلْتَجِئُ.
8- وَكُلُّ طالِبٍ اياهُ يرْتَجى.
9- وَيا مَنْ لا يرَدُّ سآئِلُهُ.
10- وَلا يخَيبُ امِلُهُ.
11- يا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِداعيهِ.
12- وَحِجابُهُ مَرْفُوعٌ لِراجيهِ.
13- اسْئَلُكَ بِكَرَمِكَ انْ تَمُنَّ عَلَىَّ مِنْ عَطآئِكَ بِما تَقِرُّ بِهِ عَينى.
14- وَمِنْ رَجآئِكَ بِما تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسى.

ص: 155

بر من منت نه، يقينى به من عطا كن كه همه سختى هاى دنيا برايم آسان شود. (1)

بر من منت نه، تمام پرده هاى كورى از رحمتت را از مقابل ديدگانم برطرف كن. (2)

بر من منت نه، آن گونه ام كن كه از من راضى شوى.

5. مناجات راغبين

خداى ودود

بنده اى در طريقِ وصال توست.

مسافر ابديت، رهسپار كوى توست.

توشه اش كم، راهش طولانى است.

اميد من، اگر آذوقه راهم كم است، حسن ظن و خوش گمانى و توكلم به تو زياد است. (3)

اگر جرم و خطايم دغدغه عقوبتت را در من زنده كرده، اميدم به لطف و كرمت آرامش خيالم بخشيده است. (4)

اگر گناهم مرا در تيررس مجازاتت قرار داده، ولى حسن اعتمادم مرا به پاداش خيرت مى كشاند. (5)

اگر حجاب هاى غفلت مرا از آمادگى ديدارت عقب انداخته، ولى شناختى كه به درياى كرمت دارم مرا از خواب بيدار كرده است. (6)

اگر كثرت طغيان و گناهم مرا به وحشت و اضطراب انداخته، ولى نسيم خوش بشارت مغفرت و رضوانت مرا آسايش داده است. (7)

خداى عزيز


1- وَمِنَ الْيقينِ بِما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَىَّ مُصيباتِ الدُّنْيا.
2- وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصيرَتى غَشَواتِ الْعَمى.
3- الهى انْ كانَ قَلَّ زادى فِى الْمَسيرِ الَيكَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنّى بِالتَّوَكُّلِ عَلَيكَ.
4- وَانْ كانَ جُرْمى قَدْ اخافَنى مِنْ عُقُوبَتِكَ، فَانَّ رَجآئى قَدْ اشْعَرَنى بِالأَمْنِ مِنْ نِقْمَتِكَ.
5- وَانْ كانَ ذَنْبى قَدْ عَرَضَنى لِعِقابِكَ فَقَدْ اذَنَنى حُسْنُ ثِقَتى بِثَوابِكَ.
6- وَانْ انا مَتْنِى الْغَفْلَة عَنِ الْأِسْتِعْدادِ لِلِقآئِكَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَة بِكَرَمِكَ، وَ الائِكَ.
7- وَانْ اوْحَشَ ما بَينى وَبَينَكَ فَرْطُ الْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ، فَقَدْ انَسَنى بُشْرَى الْغُفْرانِ وَالرِّضْوانِ.

ص: 156

به اشراق جمالت، به انوار پاك بى مثالت، به امواج عواطف و مهربانيت و لطايف نيكى و احسانت از تو مى خواهم گمانى را كه به پاداش هاى خيرت و هديه هاى زيبايت در مقام قرب و جوارت دارم محقق فرمايى. (1)

به عملم نگاه نكن به حسن ظنم بنگر.

به زشتى ام ننگر به دل پر اميدم بنگر.

من با عدم لياقتم خود را در معرض نسيم لطف و عنايتت قرار داده ام.

از تو باران جود و لطف را در سرزمين خشكيده دلم مى طلبم. (2)

از خشم و سخطت به آغوش مهر ورضايت فرار مى كنم. (3)

از تو، به سوى تو مى گريزم. (4)

پناهى جز تو ندارم.

ملجأم تويى.

خانه ام تويى.

اميدم تويى.

خدايم تويى.

رفيقم تويى.

دلسوزم تويى.

مولايم تويى.

به بهترين هاى نزد تو اميد بسته ام. (5)

به هدايايى كه به خوبانت مى دهى، چشم دوخته ام. (6)

به اكرام هايى كه نيمه شب به خاصان درگاهت مى دهى، طمع بسته ام.


1- اسْئَلُكَ بِسُبُحاتِ وَجْهِكَ، وَبِانْوارِ قُدْسِكَ، وَابْتَهِلُ الَيكَ بِعَواطِفِ رَحْمَتِكَ، وَلَطآئِفِ بِرِّكَ، انْ تُحَقِّقَ ظَنّى بِما اؤَمِّلُهُ مِنْ جَزيلِ اكْرامِك
2- وَمُنْتَجِعٌ غَيثَ جُودِكَ وَلُطْفِكَ.
3- فآرٌّ مِنْ سَخَطِكَ الى رِضاكَ.
4- هارِبٌ مِنْكَ الَيكَ.
5- راج احْسَنَ ما لَدَيكَ.
6- مُعَوِّلٌ عَلى مَواهِبِكَ.

ص: 157

به انعام هايى كه به صالحين در آخرت وعده داده اى، اميد دارم.

به نگاه و كلام و سلام روز قيامتت، به شايستگان عرصه آن روز دل بسته ام.

به بنده نوازيت نيازمندم. (1)

به دستگيريت محتاجم.

به اغماضت دل بسته ام.

خداى عزيز

قبل از چشم باز كردنم با فضلت آشنا و مأنوسم. (2)

تا بعد از چشم بستنم از دنيا، فضلت را مى جويم.

بخشش هاى بيكرانى كه به من عنايت كرده اى، از من مگير. (3)

آنچه از عيوبم كه پرده پوشى كرده اى، افشا مكن. (4)

آنچه از زشتى هايم را كه جز تو كسى آگاه نيست، بيامرز. (5)

خداى رؤوف

به اذن شفاعتت سخت محتاجم. (6)

از قهرت به لطفت پناه آورده ام. (7)

درِ خانه احسانت را با دست طمع مى كوبم. (8)

به فضل و بخشش هايت دل بسته ام. (9)

باران رحمتت را مى طلبم. (10)

ابر پر بار لطفت را مى جويم .(11)

رضايت را مى خواهم.


1- مُفْتَقِرٌ الى رِعايتِكَ.
2- الهى ما بَدَاْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِكَ فَتَمِّمْهُ.
3- وَما وَهَبْتَ لى مِنْ كَرَمِكَ فَلا تَسْلُبْهُ.
4- وَما سَتَرْتَهُ عَلَىَّ بِحِلْمِكَ فَلا تَهْتِكْهُ.
5- وَما عَلِمْتَهُ مِنْ قَبيحِ فِعْلى فَاغْفِرْهُ.
6- الهى اسْتَشْفَعْتُ بِكَ الَيكَ.
7- وَاسْتَجَرْتُ بِكَ مِنْكَ.
8- اتَيتُكَ طامِعاً فى احْسانِكَ.
9- راغِباً فِى امْتِنانِكَ.
10- مُسْتَسْقِياً وابِلَ طَوْلِكَ.
11- مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِكَ.

ص: 158

رهسپار كوى پر جود توام. (1)

بر سفره اكرامت واردم. (2)

به خير و بركات درخشانت ملتمسم. (3)

روى كريم و دست نوازشگرت را مريدم. (4)

درِ خانه ات را مى كوبم. (5)

گداى كوى عظمت و جلال توام. (6)

با من آن معامله كن از مغفرت و رحمت كه شايسته توست. (7)

نه آن كه من اهل آنم. (8)

6. مناجات شاكرين

خداى رؤوف

پيوستگى نعمت هايت مرا از شكرگزاريت غافل كرد. (9)

ريزش دائمى فضلت مرا از شمارش حمد و ثنايت عاجز كرد. (10)

توالى بركات نازل شده ات مرا از ذكر سپاس هايت باز داشت. (11)

نعمت هاى پياپى تو مرا از بيان احسان و انعامت خسته كرد. (12)

اين مقام و جايگاه بنده اى است كه به كثرت نعمت هاى تو و قصور و كوتاهى خودش اعتراف دارد. (13)

به سهل انگارى و ضايع كردن نعمت هايت به خودش بصير و شاهد است. (14)

خداى رؤوف


1- طالِباً مَرْضاتَكَ، قاصِداً جَنابَكَ.
2- وارِداً شَريعَة رِفْدِكَ.
3- مُلْتَمِساً سَنِىَّ الْخَيراتِ مِنْ عِنْدِكَ.
4- مُريداً وَجْهَكَ.
5- طارِقاً بابَكَ.
6- مُسْتَكيناً لِعَظَمَتِكَ وَجَلالِكَ.
7- فَافْعَلْ بى ما انْتَ اهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَة وَالرَّحْمَة.
8- وَلا تَفْعَلْ بى ما انَا اهْلُهُ مِنْ الْعَذابِ وَالنِّقْمَة.
9- الهى اذْهَلَنى عَنْ اقامَة شُكْرِكَ تَتابُعُ طَوْلِكَ.
10- وَاعْجَزَنى عَنْ احْصآءِ ثَنآئِكَ فَيضُ فَضْلِكَ.
11- وَشَغَلَنى عَنْ ذِكْرِ مَحامِدِكَ تَرادُفُ عَوآئِدِكَ.
12- وَاعْيانى عَنْ نَشْرِ عَوارِفِكَ تَوالى اياديكَ.
13- وَهذا مَقامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النَّعْمآءِ.
14- وَشَهِدَ عَلى نَفْسِهِ بِالْإِهْمالِ وَالتَّضْييعِ.

ص: 159

اين تويى خداى رؤوف و رحيم و كريم و با احسان كه از درِ خانه ات كسى نااميد برنگشت.(1)

آرزومندان به احسانت هرگز از آستان قدست رانده نشدند. (2)

اميدواران بار اميد درِ خانه تو مى نهند. (3)

چشم به راهان در آستان كرمت به انتظار ايستاده اند. (4)

اميدمان را با يأس و نوميدى پاسخ مگو. (5)

لباس يأس و سرافكندگى را به تنمان مپوش. (6)

خداى مهربانم

شكر و سپاسم در برابر عظمت نعمت هايت ناچيز است. (7)

حمد و ثنايم در برابر اكرام و پذيراييت ناقابل است. (8)

الطاف خير تو بر سرم خيمه اى از عزت به پا كرده. (9)

اعطاء نعمت هايى كه بر من منت گذاشته اى چون گردنبندى زيبا برگردنم هرگز باز نمى شود. (10)

احسان و بركات تو چون طوقى بر گردن من افتاده كه هرگز شكسته نشود. (11)

نعمت هايت آن چنان انبوه است كه زبان از عهده شمارشش بر نيايد. (12)

فهم و ادراك من كوچك تر از دريافت فزونى نعمت هاى توست تا چه رسد به دريافت جزء جزء آن ها. (13)

من كجا و شكر اين همه نعمت ها!! (14)

من كجا و سپاس اين همه اكرام ها!!


1- وَانْتَ الرَّؤُفُ الرَّحيمُ الْبَّرُ الْكَريمُ، الَّذى يخَيبُ قاصِديهِ.
2- وَلا يطْرُدُ عَنْ فِنآئِهِ امِليهِ.
3- بِساحَتِكَ تَحُطُّ رِحالُ الرَّاجينَ.
4- وَبِعَرْصَتِكَ تَقِفُ امالُ الْمُسْتَرْفِدينَ.
5- فَلا تُقابِلْ امالَنا بِالتَّخْييبِ وَالأَياسِ.
6- وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالإِبْلاسِ.
7- الهى تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ الائِكَ شُكْرى.
8- وَتَضآئَلَ فى جَنْبِ اكْرامِكَ اياىَ ثَنآئى وَنَشْرى.
9- وَضَرَبَتْ عَلَىَّ لَطآئِفُ بِرّكَ مِنَ الْعِزِّ كِلَلًا.
10- وَقَلَّدَتْنى مِنَنُكَ قَلائِدَ لا تُحَلُّ.
11- وَطَوَّقَتْنى اطْواقاً لا تُفَلُّ.
12- فَآلائُكَ جَمَّة ضَعُفَ لِسانى عَنْ احْصآئِها.
13- وَنَعْمآؤُكَ كَثيرَة قَصُرَ فَهْمى عَنْ ادْراكِها فَضْلًا عَنِ اسْتِقْصآئِها.
14- فَكَيفَ لى بِتَحْصيلِ الشُّكْرِ.

ص: 160

من كجا و حمد اين همه انعام ها!!

اگر به شكرت موفقم كنى، شكر ديگرى را مى طلبد اين توفيق. (1)

اگر به پاس نعمت هايت به حمد و ثنايت موفق شوم، حمد ديگرى را مى طلبد اين توفيق. (2)

خداى عزيز

آن گونه كه در كودكى غذايم فرستادى و رشدم دادى، امروز هم نعمت هايت را بر من كامل كن. (3)

بلاهاى سختِ ايمان سوز را از من دفع كن. (4)

برترين و بهترين بهره ها و سعادت هاى دنيا و آخرت را اكنون و تا آخر عمر به ما عنايت كن. (5)

برحسن امتحان و آزمايشت تو را سپاس مى گويم، سپاسى كه مطابق رضاى تو باشد. (6)

سپاسى كه جواب گوى گوشه اى از احسان تو باشد. (7)

سپاسى كه بخشش هاى بزرگ تو را در برگيرد. (8)

ما را ناسپاس نعمت هايت قرار مده.

يا ارحم الراحمين

7. مناجات مطيعين

خداى من

در اطاعتت لذتى است كه با هيچ لذت مادى قابل مقايسه نيست.

در عبادتت فرح و نشاطى است كه براى مرده دلان قابل لمس نيست.


1- وَشُكْرى اياكَ يفْتَقِرُ الى شُكْرٍ.
2- فَكُلَّما قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ، وَجَبَ عَلَىَّ لِذلِكَ انْ اقُولَ لَكَ الْحَمْدُ.
3- الهى فَكَما غَذَّيتَنا بِلُطْفِكَ، وَرَبَّيتَنا بِصُنْعِكَ، فَتَمِّمْ عَلَينا سَوابِغَ النِّعَمِ.
4- وَادْفَعْ عَنَّا مَكارِهَ النِّقَمِ.
5- وَآتِنا مِنْ حُظُوظِ الدَّارَينِ ارْفَعَها وَاجَلَّها، عاجِلًا وَآجِلًا.
6- وَلَكَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ وَسُبُوغِ نَعْمآئِكَ.
7- حَمْداً يوافِقُ رِضاكَ.
8- الْعَظيمَ مِنْ بِرِّكَ وَنَداكَ.

ص: 161

در ذكر و يادت انبساطى است كه در هيچ عشق مادى قابل ادراك نيست.

در راز و نيازت پروازى است كه محبوسينِ در قفس دنيا از فكرش عاجزند.

نسيم خوش طاعت و فرمانبرداريت را بر من الهام كن. (1)

هواى سوزان معصيت و نافرمانيت را از من دور كن. (2)

رسيدن به آرزوهاى قلبى ام كه جلب رضاى توست برايم آسان كن. (3)

به بهشت و رضوانت مرا جاى ده. (4)

ابر تيره شك و ترديد را از فراز ديدگانم پراكنده كن. (5)

قلبم را از حجاب هاى كوركننده آزاد كن. (6)

تار عنكبوت باطل انديشى را از اندرونم پاك كن. (7)

بنيان مرصوص حق را در دلم محكم تر كن. (8)

خداى رؤوف

ما را در كشتى نجاتت سوار كن. (9)

از امواج شكننده فتنه و بلا دست گير.

ما را به لذت مناجات و ذكرت بهره مند كن. (10)

قايق وجودم را در درياى بيكران محبتت راه ده. (11)

شيرينى محبت و قربت را به ما بچشان. (12)

تلاش و كوششمان را فقط در سمت و سوى خودت قرار ده. (13)

همت و قصدمان را مصروف طاعت خودت گردان. (14)

نيت هايمان را در كارها و عباداتمان از هر شك و شبهه اى خالص


1- اللَّهُمَّ الْهِمْنا طاعَتَكَ.
2- وَجَنِّبْنا مَعْصِيتَكَ.
3- وَيسِّرْ لَنا بُلُوغَ ما نَتَمَنّى مِنْ ابْتِغآءِ رِضْوانِكَ.
4- وَاحْلِلْنا بُحْبُوحَه جِنانِكَ.
5- وَاقْشَعْ عَنْ بَصآئِرِنا سَحابَ الأِرْتِيابِ.
6- وَاكْشِفْ عَنْ قُلُوبِنا اغْشِيه الْمِرْيه وَالْحِجابِ.
7- وَازْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمآئِرِنا.
8- وَاثْبِتِ الْحَقَّ فى سَرآئِرِنا.
9- اللَّهُمَّ احْمِلْنا فى سُفُنِ نَجاتِكَ.
10- وَمَتِّعْنا بِلَذيذِ مُناجاتِكَ.
11- وَاوْرِدْنا حِياضَ حُبِّكَ.
12- وَاذِقْنا حَلاوَه وُدِّكَ وَ قُرْبِكَ.
13- وَاجْعَلْ جِهادَنا فيكَ.
14- وهَمَّنا فى طاعَتِكَ.

ص: 162

كن. (1)

ارزش ها را فقط از تو بجوييم به غير تو رو به سويى نكنيم.

من مال توام و براى توام و در حركت به سوى توام. (2)

مرا از بندگان برگزيده و نيكوكارت قرار ده. (3)

مرا به جمع صالحان شايسته ات كه از ما سبقت گرفته اند ملحق كن. (4)

به آن شايستگانى كه به سوى ارزش ها سبقت گرفتند، باقيات الصالحات را عمل كردند، به درجات عالى سرعت داشتند. (5)

مرا به آن ها برسان، اى عزيز.

8. مناجات مريدين

خداى رؤوف

سرگشته اين سرايم.

شب تاريك و خوف دشمن است اينجا.

چه كنم؟ بى چراغ راه به جايى نمى برم.

بى دستگيرى تو جز در جا زدن چاره اى نيست.

چراغ هدايتت بالاى سرم روشن نكنى راه هدايتت چقدر تنگ و سخت است. (6)

به كسى كه راه را نشانش دادى چقدر حقايق آشكار و واضح است. (7)

ما را به راه هايى ببر كه به وصال تو منتهى شود. (8)

ما را به نزديك ترين راه هايى هدايت كن كه به ميهمانى تو منتهى


1- وَاخْلِصْ نِياتِنا فى مُعامَلَتِكَ.
2- فَانَّا بِكَ وَلَكَ.
3- الهى اجْعَلْنى مِنَ الْمُصْطَفَينَ الأَخْيارِ.
4- وَالْحِقْنى بِالصَّالِحينَ الأَبْرارِ.
5- السَّابِقينَ الىَ الْمَ
6- سُبْحانَكَ ما اضْيقَ الْطُّرُقَ عَلى مَنْ لَمْ تَكُنْ دَليلَهُ.
7- وَما اوْضَحَ الْحَقَ عِنْدَ مَنْ هَدَيتَهُ سَبيلَهُ.
8- الهى فَاسْلُكْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ الَيكَ.

ص: 163

شود. (1)

مسافت هاى دور وصالت را بر ما نزديك كن. (2)

سختى هاى كمر شكن راه آخرتت را بر ما آسان كن. (3)

ما را به قافله بندگان خوبت كه به سرعت به سويت شتاب مى كنند برسان. (4)

ما را به كاروان شايستگانِ راهت كه درِ خانه ات را مى كوبند ملحق كن. (5)

ما را همراه و همراز آنان قرار ده كه شب و روز به عبادت تو مى كوشند. (6)

و از هيبت تو مى ترسند. (7)

آنان كه صاف و زلالند. (8)

آنان كه تو بر مركب آرزوهايشان نشاندى. (9)

آنان كه به خواسته هاى ارزشمندشان نائل آمدند. (10)

آنان كه حوائجشان را تو امضا كردى. (11)

آنان كه دلشان را از مهر و محبتت پر كردى. (12)

آنان كه از آب زلال معرفتت سيرابشان كردى. (13)

آنان كه با كمك و عنايت تو به لذت مناجاتت رساندى. (14)

آنان كه تحت لطف تو به منتهاى مقاصدشان نائل ساختى. (15)

اى عزيزى كه هر كس به تو رو كند، به سويش رو مى كنى.(16)

با مهر و رحمت به آغوششان مى گيرى. (17)

حتى با غافلانِ از يادت هم باب مهربانى را نبسته اى. (18)


1- وَسَيرْنافى اقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَيكَ.
2- قَرِّبْ عَلَينَا الْبَعيدَ.
3- وَسَهِّلْ عَلَينَا الْعَسيرَ الشَّديدَ.
4- وَالْحِقْنا بِعِبادِكَ الَّذينَ هُمْ بِالْبِدارِ الَيكَ يسارِعوُنَ.
5- وَبابَكَ عَلَى الدَّوامِ يطْرُقُونَ.
6- وَاياكَ فِى اللَّيلِ وَالنَّهارِ يعْبُدُونَ.
7- وَهُمْ مِنْ هَيبَتِكَ مُشْفِقُونَ.
8- الَّذينَ صَفَّيتَ لَهُمُ الْمَشارِبَ.
9- وَبَلَّغْتَهُمُ الرَّغآئِبَ.
10- وَانْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ.
11- وَقَضَيتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَأرِبَ.
12- وَمَلأْتَ لَهُمْ ضَمآئِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ.
13- وَرَوَّيتَهُمْ مِنْ صافى شِرْبِكَ.
14- فَبِكَ الى لَذيذِ مُناجاتِكَ وَصَلُوا.
15- وَمِنْكَ اقْصى مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا.
16- فَيا مَنْ هُوَ عَلَى الْمُقْبِلينَ عَلَيهِ مُقْبِلٌ.
17- وَبِالْعَطْفِ عَلَيهِمْ عآئِدٌ مُفْضِلٌ.
18- وَبِالْغافِلينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحيمٌ رَؤُفٌ.

ص: 164

به جذب غافلان به بارگاه قربت اصرار و عنايت دارى. (1)

مرا از آن ها قرار ده كه در بارگاه قربت بهره اى عالى از كمالات دارد. (2)

از آن ها قرارم ده كه از محبت و لطفت نصيب بيشترى دارد. (3)

از آن ها قرارم ده كه از معرفتت درياى دلش موج مى زند. (4)

خداى من

دل از غير تو بريدم. (5)

پرنده دلم به سوى تو پر گشوده. (6)

تو قبله عشق منى و لا غير. (7)

تو نقطه ثقل دلى و لا غير.

تو عشق شب زنده دارى منى و لا غير. (8)

ديدار تو روشنى چشم منست و لا غير. (9)

وصال كوى تو آرزوى منست و لا غير. (10)

شيفته محبت توام و لا غير. (11)

دلباخته هواى توام و لا غير. (12)

رضاى تو اوج مطلوب من است و لا غير. (13)

ديدار تو نياز جان من است و لا غير. (14)

جوار تو مطلوب من است و لا غير. (15)

وصال قربت همه خواست و آرزوى من است و لا غير. (16)

مناجات با تو اوج سرور و راحتى جان من است و لا غير. (17)

خداى عزيز


1- وَبِجَذْبِهِمْ الى بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ.
2- اسْئَلُكَ انْ تَجْعَلَنى مِنْ اوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً.
3- وَاجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قِسْماً.
4- وَافْضَلِهِمْ فى مَعْرِفَتِكَ نَصيباً.
5- فَقَدِ انْقَطَعَتْ الَيكَ هِمَّتى.
6- وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتى.
7- فَانْتَ لا غَيرُكَ مُرادى.
8- وَلَكَ لا لِسِواكَ سَهَرى وَسُهارى.
9- وَلِقآؤُكَ قُرَّة عَينى.
10- وَوَصْلُكَ مُنى نَفْسى.
11- وَالَيكَ شَوْقى، وَفى مَحَبَّتِكَ وَلَهى.
12- وَالى هَواكَ صَبابَتى.
13- وَرِضاكَ بُغْيتى.
14- وَ رُؤْيتُكَ حاجَتى.
15- وَجِوارُكَ طَلَبى.
16- وَقُرْبُكَ غاية سُؤْلى.
17- وَفى مُناجاتِكَ رَوْحى وَراحَتى.

ص: 165

دواى دردم پيش توست. (1)

شفاى قلبم نزد توست. (2)

خنكى قلبم از آتش گناه پيش توست. (3)

رفع غم و سختى ام پيش توست. (4)

مونسم باش در وحشت. (5)

دستگيرم باش در لغزش. (6)

آمرزنده ام باش در گناه. (7)

قبولم كن در توبه. (8)

اجابتم كن در دعا. (9)

بى نيازم كن در فقر. (10)

جدايم مكن از خودت. (11)

رهايم مكن از كرمت. (12)

9. مناجات محبين

خداى عزيز

وصال كويت را به عالم نمى دهم.

شيرينى يادت را به لذات دنيا نمى دهم.

لذت نامت را با الذ لذايذ عوض نمى كنم.

خدا خدايم را هرگز به بيگانه نشان نمى دهم.

كيست كه شيرينى محبت تو را چشيد و به غير تو روى آورد؟ (13)

كيست كه به قرب تو انس پيدا كرد و لحظه اى تو را رها كرد؟ (14)


1- وَعِنْدَكَ دَوآءُ عِلَّتى.
2- وَشِفآءُ غُلَّتى.
3- وَبَرْدُ لَوْعَتى.
4- وَكَشْفُ كُرْبَتى.
5- فَكُنْ انيسى فى وَحْشَتى.
6- وَمُقيلَ عَثْرَتى.
7- وَغافِرَ زَلَّتى.
8- وَقابِلَ تَوْبَتى.
9- وَمُجيبَ دَعْوَتى.
10- وَمُغْنِىَ فاقَتى.
11- وَلا تَقْطَعْنى عَنْكَ.
12- وَلا تُبْعِدْنى مِنْكَ.
13- الهى مَنْ ذَاالَّذى ذاقَ حَلاوَة مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلًا.
14- وَمَنْ ذَاالَّذى انِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلًا.

ص: 166

كيست كه همنشينى تو را درك كرد و تو را با ديگرى عوض كرد؟

كيست كه لذت نجوى خلوت با تو را چشيد و به غير تو تمايل يافت؟

خدايا، مرا در زمره افرادى قرار ده كه مقرب درگاهت كردى. (1)

مرا از آن ها قرار ده كه براى مهر و دوستى خودت خالصشان كردى. (2)

از آن ها قرارم ده كه درِ ملاقاتت را به رويشان گشودى و به ديدارت تشويقشان كردى. (3)

از آن ها قرارم ده كه به قضاى خودت راضيشان كردى و در برابر نقشه ها و اوامرت ساكتشان كردى. (4)

از آن ها قرارم ده كه نگاه رحمتت را به آن ها هديه دادى. (5)

از آن ها قرارم ده كه در لحظه مرگ رضايتت را اعلامشان كردى. (6)

از آن ها قرارم ده كه از دورى و هجران، پناهشان دادى و به خود نزديكشان كردى. (7)

از آن ها قرارم ده كه در جايگاه صدق و راستى نزد خودت جايشان دادى. (8)

از آن ها قرارم ده كه به معرفت خود نگاه صميمانه و خصوصيشان كردى. (9)

از آن ها قرارم ده كه براى عبادتت و كرنش و اطاعت حضرتت اهل و خودى نگاهشان كردى. (10)


1- الهى فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايتِكَ.
2- وَاخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ.
3- وَشَوَّقْتَهُ الى لِقآئِكَ.
4- وَرَضَّيتَهُ بِقَضآئِكَ.
5- وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ الى وَجْهِكَ.
6- وَحَبَوْتَهُ بِرِضاكَ.
7- وَاعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِكَ وَقِلاكَ.
8- وَبَوَّاْتَهُ مَقْعَدَالصّدْقِ فى جِوارِكَ.
9- وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ.
10- وَاهَّلْتَهُ لِعِبادَتِكَ.

ص: 167

از آن ها قرارم ده كه دلش را براى خودت بردى. (1)

از آن ها قرارم ده كه براى مشاهده جمالت آن ها را برگزيدى. (2)

از آن ها قرارم ده كه رويشان را به سوى خودت و براى خودت قرار دادى. (3)

از آن ها قرارم ده كه دلشان را براى محبت و دوستى ات از بيگانه فارغ كردى. (4)

از آن ها قرارم ده كه به انعام و اكرامى كه نزد توست تشويقشان كردى. (5)

از آن ها قرارم ده كه ذكر و يادت را به آن ها الهام كردى تا لحظه اى فراموشت نكنند.(6)

از آن ها قرارم ده كه شكرت را نصيبشان كردى تا ناسپاس نباشند. (7)

از آن ها قرارم ده كه به طاعت و بندگى ات مشغولشان كردى تا بيهوده ره نسپرند. (8)

از آن ها قرارم ده كه شايستگانند و سرآمد مخلوقات تواند. (9)

از آن ها قرارم ده كه براى مناجات با خودت آن ها را برگزيدى و انتخاب نمودى. (10)

از آن ها قرارم ده كه هرچيزى كه مانع وصال تو شود از آن ها دور كردى. (11)

از آن ها قرارم ده كه دلخوشيشان تويى، نشاط و فرح زندگيشان توست. (12)


1- وَهَيمْتَ قَلْبَهُ لإِرادَتِكَ.
2- وَاجْتَبَيتَهُ لِمُشاهَدَتِكَ.
3- وَاخْلَيتَ وَجْهَهُ لَكَ.
4- وَفَرَّغْتَ فُؤادَهُ لِحُبِّكَ.
5- وَرَغَّبْتَهُ فيما عِنْدَكَ.
6- وَالْهَمْتَهُ ذِكْرَكَ.
7- وَاوْزَعْتَهُ شُكْرَكَ.
8- وَشَغَلْتَهُ بِطاعَتِكَ.
9- وَصَيرْتَهُ مِنْ صالِحى بَرِيتِكَ.
10- وَاخْتَرْتَهُ لِمُناجاتِكَ.
11- وَقَطَعْتَ عَنْهُ كُلَّ شَىْ ءٍ يقْطَعُهُ عَنْكَ.
12- اللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الإِرْتِياحُ الَيكَ وَالْحَنينُ.

ص: 168

از آن ها قرارم ده كه زندگيشان آكنده از ناله شوق توست. (1)

از آن ها قرارم ده كه پيشانى عزت بر خاك ذلت، در آستان عظمت تو مى سايند. (2)

از آن ها قرارم ده كه چشمانشان در خدمت تو بى خوابى مى كشند. (3)

از آن ها قرارم ده كه اشكشان از خوف و خشيت تو روان است. (4)

از آن ها قرارم ده كه دلشان به دوستى و محبت تو آويخته است. (5)

از آن ها قرارم ده كه قلبشان از هيبت تو بى قرار است. (6)

خداى رؤوف

تو آنى كه انوار مقدست در چشم دوستانت سرور و خرمى مى آفريند. (7)

تو آنى كه جلوه هاى پاكت، قلوب عارفانت را شيفته مى كند. (8)

تو آنى كه نهايت آرزوى مشتاقانى. (9)

تو آنى كه اوج امال دوستانت هستى. (10)

محبتت را مى خواهم. (11)

از تو محبت دوستانت را مى طلبم. (12)

از تو محبت هر كارى كه مرا به وصالت رساند، مى جويم. (13)

خداى عزيز

از تو مى خواهم خودت را محبوبم قرار دهى. (14)

از تو مى خواهم دوستم بدارى و اين دوستى مرا به رضوان و بهشتت


1- وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَة وَالأَنينُ.
2- جِباهُهُمْ ساجِدَة لِعَظَمَتِكَ.
3- وَعُيونُهُمْ ساهِرَة فى خِدْمَتِكَ.
4- وَدُمُوعُهُمْ سآئِلَة مِنْ خَشْيتِكَ.
5- وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَة بِمَحَبَّتِكَ.
6- وَافْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَة مِنْ مَهابَتِكَ.
7- يا مَنْ انْوارُ قُدْسِهِ لأَبْصارِ مُحِبّيهِ رآئِقَة.
8- وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ عارِفيهِ شآئِفَة.
9- يا مُنى قُلُوبِ الْمُشْتاقينَ.
10- وَيا غاية امالِ الْمُحِبّينَ.
11- اسْئَلُكَ حُبَّكَ.
12- وَحُبَّ مَنْ يحِبُّكَ.
13- وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يوصِلُنى الى قُرْبِكَ.
14- وَانْ تَجْعَلَكَ احَبَّ الَىَّ مِمَّا سِواكَ.

ص: 169

رهنما باشد. (1)

از تو مى خواهم كه اشتياقم به تو مرا از نافرمانيت باز دارد. (2)

از تو مى خواهم بر من منت نهى نگاهم كنى. (3)

از تو مى خواهم به چشم محبت و عاطفه نگاهم كنى. (4)

از تو مى خواهم رويت را از من بر نگردانى.

از تو مى خواهم مرا اهل سعادت قرار دهى.

از تو مى خواهم بهره هايم را نزد خودت محفوظ دارى.

10. مناجات متوسلين

خداى رؤوف

فطرتم بوى محبتت مى دهد.(5)

دلم رو سوى جمال جميل تو مى كند.(6)

قلبم به شيرينى يادت گواهى مى دهد.(7)

زير درگاهت وسيله اى جز عواطف و مِهرت براى وصل تو ندارم. (8)

زير درگاهت دستاويزى جز معروفيت رحمتت ندارم. (9)

نجواى عشق ؛ ؛ ص169

ر درگاهت چشمم به شفاعت نبى مكرم توست. (10)

رحمت بيكرانت و شفاعت حبيبت را وسيله آمرزش و تطهيرم از آلودگى ها قرار ده. (11)

اين دو را نردبانى براى رضوان و بهشتت برايم مقرر كن. (12)

شتر اميدم درِ خانه كرمت بار انداخته. (13)

مرغ طمعم بر ديوارِ جود و سخايت نشسته. (14)

اى خداى ودود، مرا به آرزوهايم برسان، مرغ دلم را از آستانت مران. (15)


1- وَانْ تَجْعَلَ حُبّى اياكَ قآئِداً الى رِضْوانِكَ.
2- وَشَوْقى الَيكَ ذائِداً عَنْ عِصْيانِكَ.
3- وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ الَيكَ عَلَىَّ.
4- وَانْظُرْ بِعَينِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ الَىَّ.
5- وَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَكَ.
6- وَاجْعَلْنى مِنْ اهْلِ الاسْعادِ.
7- وَالْحِظْوَة عِنْدَكَ.
8- الهى لَيسَ لى وَسيلَة الَيكَ اَّا عَواطِفُ رأفتكَ.
9- وَلا لى ذَريعَة الَيكَ الَّا عَوارِفُ رَحْمَتِكَ.
10- وَشَفاعَة نَبِيكَ نَبِىِّ الرَّحْمَة، وَمُنْقِذِ الأُمَّة مِنَ الْغُمَّة.
11- فَاجْعَلْهُما لى سَبَباً الى نَيلِ غُفْرانِكَ.
12- وَصَيرْهُما لى وُصْلَة الىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِكَ.
13- وَقَدْ حَلَّ رَجآئى بِحَرَمِ كَرَمِكَ.
14- وَحَطَّ طَمَعى بِفِنآءِ جُودِكَ.
15- فَحَقِّقْ فيكَ امَلى.

ص: 170

عاقبتم را ختم به خير گردان. (1)

مرا پاك و با صفا كن تا شايستگى ورود به بهشت جاودانه ات را پيدا كنم. (2)

مرا از غير بريده، باوفا كن تا لياقت حضور در دار كرامتت را پيدا كنم. (3)

چشمم روشن اگر قيامت نگاه لطفى به من كنى. (4)

چشمم روشن اگر قيامت مشمول شفاعت خوبان قرارم دهى.

چشمم روشن اگر با ستاريتت، زشتى هايم را محو اغماضت قرار دهى.

چشمم روشن اگر با فضل و انعامت، بهشت و رضوانت را ضمانتم كنى.

مرا در زمره خوبان در منازل صدق و راستى درجوارت جاى ده. (5)

خداى رؤوف

كريم تر از تو را هيچ كس پيدا نمى كند. (6)

رحيم تر از تو را هيچ كس نمى يابد. (7)

اى بهترينى كه مى توان با تو خلوت كرد. (8)

اى مهربانى كه آواره ها مى توانند به تو مأوا گيرند. (9)

هيچ كس راهم نمى دهد، آواره و سرگردانم، سر كوى تو پناهنده ام، به عفو واسعه ات پناه جسته ام.

دستم به سوى تو دراز است، مرا از كرمت محروم مكن، چوب خسران و حرمان بر من مزن. (10)


1- وَاخْتِمْ بِالْخَيرِ عَمَلى.
2- وَاجْعَلْنى مِنْ صَفْوَتِكَ الَّذينَ احْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَة جنَّتِكَ.
3- وَبوَّأْتَهُمْ دارَ كَرامَتِكَ.
4- وَاقْرَرْتَ اعْينَهُمْ بِالنَّظَرِ الَيكَ يوْمَ لِقآئِكَ.
5- وَاوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ فى جِوارِكَ.
6- يا مَنْ لا يفِدُ الْوافِدُونَ عَلى اكْرَمَ مِنْهُ.
7- وَلا يجِدُ الْقاصِدُونَ ارْحَمَ مِنْهُ.
8- يا خَيرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحيدٌ.
9- وَيا اعْطَفَ مَنْ اوى الَيهِ طَريدٌ الى سَعَة عَفْوِكَ.
10- مَدَدْتُ يدى، وَبِذَيلِ كَرَمِكَ اعْلَقْتُ كَفّى، فَلا تُولِنِى الْحِرْمانَ وَلا تُبْلِنى بِالْخَيبَة وَالْخُسْرانِ.

ص: 171

اى كه شنواى دعاى بندگانى. (1)

دعاى مرا بشنو.

11. مناجات مفتقرين

خداى مهربانم

شكستگى ام جز با لطف و مرحمتت جبران نشود. (2)

فقر و بيچارگيم جز با احسان و توجّهت بر طرف نشود. (3)

ترس و هراسم جز با امن و امانت تسكين نشود. (4)

ذلت و خواريم جز با سلطنت تو بدل به عزت نشود. (5)

آرزوهايم جز با فضلت به هدف نرسد. (6)

نيازهايم جز با بخشش ها و مواهبت مرتفع نشود. (7)

حوائجم جز درِخانه تو بر آورده نشود. (8)

گرفتارى هايم جز با رحمت تو گره گشايى نشود. (9)

در ماندگيم جز با مِهر تو رفع نگردد. (10)

سوز سينه ام جز با وصل تو خنك نگردد. (11)

آتش دلم جز با ديدارت خاموش نگردد. (12)

اشتياقم را جز نگاه به جمال جميلت سيراب نكند. (13)

دل بى قرارم جز با نزديكى به تو آرام نگيرد. (14)

تأسف و افسوسم جز با روى گشاده تو برطرف نگردد. (15)

دردم را جز طبابت تو درمان نكند. (16)

غم و اندوهم جز با قرب و نزديكى به تو بر طرف نگردد. (17)


1- ا سَميعَ الدٌّعآءِ.
2- الهى كَسْرى لا يجْبُرُهُ الَّا لُطْفُكَ وَحَنانُكَ.
3- وَفَقْرى لايغْنيهِ الَّاعَطْفُكَ وَاحْسانُكَ.
4- وَرَوْعَتى لا يسَكِّنُها الَّا امانُكَ.
5- وَذِلَّتى لا يعِزُّهآ الَّا سُلْطانُكَ.
6- وَامْنِيتى لا يبَلِّغُنيهآ الَّا فَضْلُكَ.
7- وَخَلَّتى لا يسُدُّها الَّا طَوْلُكَ.
8- وَحاجَتى لا يقْضيها غَيرُكَ.
9- وَكَرْبى لا يفَرِّجُهُ سِوى رَحْمَتِكَ.
10- وَضُرّى لا يكْشِفُهُ غَيرُ رأفتكَ.
11- وَغُلَّتى لا يبَرِّدُها الَّا وَصْلُكَ.
12- وَلَوْعَتى لا يطْفيها الَّا لِقآؤُكَ.
13- وَشَوْقى الَيكَ لا يبُلُّهُ الّا النَّظَرُ الى وَجْهِكَ.
14- وَقَرارى لا يقِرُّ دُونَ دُنُوّى مِنْكَ.
15- وَلَهْفَتى لا يرُدُّها الَّا رَوْحُكَ.
16- وَسُقْمى لا يشْفيهِ الَّا طِبُّكَ.
17- وَغَمّى لا يزيلُهُ الَّا قُرْبُكَ.

ص: 172

زخم دلم (از گناه) جز با گذشت و عفو تو بهبودى نيابد. (1)

زنگار دلم جز با اغماضت جلا پيدا نكند. (2)

وسوسه و پريشانى قلبم جز با اطاعت اوامرت برطرف نشود. (3)

اى همه آرزوى دلدادگان. (4)

اى همه خواسته گدايان. (5)

اى همه درخواست نيازمندان. (6)

اى همه شوق عاشقان. (7)

اى دوست با صفاى صالحان. (8)

اى همه امن و امانِ دلِ خائفان. (9)

اى اجابتِ دعوتِ بيچارگان. (10)

اى ذخيره دستان خالى. (11)

اى گنج درماندگان. (12)

اى پناه و دادرس عاجزان. (13)

اى امضا كننده برگ حاجت فقرا. (14)

اى كريم تر از هر ميهمان نواز .(15)

اى مهربان تر از هر مهربان. (16)

گداى توام، خاضع كوى توام. (17)

تضرعم براى توست. (18)

ناله ام براى توست. (19)

خداى رؤوف

نسيم روح بخش رضوانت را به من برسان. (20)

تداوم نعمت هايت را از من دريغ مدار. (21)


1- وَجُرْحى لا يبْرِئُهُ الَّا صَفْحُكَ.
2- وَرَينُ قَلْبى لا يجْلُوهُ الَّا عَفْوُكَ.
3- وَوَسْواسُ صَدْرى لا يزيحُهُ الَّا امْرُكَ.
4- فَيا مُنْتَهى امَلِ الأمِلينَ.
5- وَيا غاية سُؤْلِ السَّآئِلينَ.
6- وَيا اقْصى طَلِبَة الطَّالِبينَ.
7- وَيا اعْلى رَغْبَة الرَّاغِبينَ.
8- وَيا وَلِىَّ الصَّالِحينَ.
9- وَيا امانَ الْخآئِفينَ.
10- وَيا مُجيبَ دَعْوَة الْمُضْطَرّينَ.
11- وَيا ذُخْرَ الْمُعْدِمينَ.
12- وَيا كَنْزَ الْبآئِسينَ.
13- وَيا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ.
14- وَيا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساكينَ.
15- وَيا اكرَمَ الأَكْرَمينَ.
16- وَيا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ.
17- لَكَ تَخَضُّعى وَسُؤالى.
18- وَالَيكَ تَضَرُّعى.
19- وَابْتِهالى.
20- اسْئَلُكَ انْ تُنيلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ.
21- وَتُديمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ.

ص: 173

درِ خانه كرمت ايستاده ام.(1)

نسيم خير نيكى هايت را تمنا مى كنم.(2)

به ريسمان محكمت چنگ زده ام. (3)

به عروه الوثقى تو بند شده ام. (4)

خدايا بنده اى را ببخش كه زبانى الكن (5)و عملى ناچيز دارد. (6)

با بخشش وسيعت بر من منت نه. (7)

تحت سايه لطفت پناهم ده. (8)

ى

ا كريم و يا جميل

12. مناجات عارفين

خداى مهربانم

زبانم از بيان حمد و ثنايى كه شايسته بزرگيت باشد سخت ناتوان است.

عقلم از دريافت عمق جمال و عظمتت عاجز است. (9)

چشم دلم از نگاه به جلوه هاى جمالت تاريك است. (10)

تنها راه معرفت تو اذعان و اعتراف به عجز از معرفت و شناخت توست. (11)

خداى رؤوف (12)

درخت تنومند عشق به خودت را در باغ سينه ام ريشه دار كن .(13)

سوز محبتت را در جاى جاى قلبم آن گونه ايجاد كن تا انديشه ام به نور محبتت روشن شود. (14)

خدايا در گلزار قربت و نزديكى و مكاشفه حقايق مستورت، واردم كن. (15)


1- وَها انَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ.
2- وَلِنَفَحاتِ بِرِّّكَ مُتَعَرِّضٌ.
3- وَبِحَبْلِكَ الشَّديدِ مُعْتَصِمٌ.
4- وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقى مُتَمَسِّكٌ.
5- الهى ارْحَمْ عَبْدَكَ الذَّليلَ، ذَا الّلِسانِ الْكَليلِ.
6- وَالْعَمَلِ الْقَليلِ.
7- وَامْنُنْ عَلَيهِ بِِطَوْلِكَ الْجَزيل
8- وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّليلِ.
9- الهى قَصُرَتِ الأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنآئِكَ كَما يليقُ بِجَلالِكَ.
10- وَعَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ ادْراكِ كُنْهِ جَمالِكَ.
11- وَانْحَسَرَتِ الْأَبْصارُدُونَ النَّظَرِ الى سُبُحاتِ وَجْهِكَ.
12- وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَريقاً الى مَعْرِفَتِكَ الَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ.
13- الهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذينَ تَرَسَّخَتْ اشْجارُ الشَّوْقِ الَيكَ فى حَدآئِقِ صُدُورِهِمْ.
14- وَاخَذَتْ لَوْعَة مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ.
15- وَفى رِياضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَة يرْتَعُونَ.

ص: 174

از درياى محبتت جامى مالامال از لطف و احسانت را در كامم بريز. (1)

در چشمه سار صفا و خلوص واردم كن. (2)

پرده هاى پر زرق و برق فريبنده دنيا را از مقابل ديدگانم بر كنار كن. (3)

ظلمت و تاريكى و شك و ترديد را از صفحه عقايد و نهادم برطرف كن.(4)

راه هاى نفوذ شك را به درون و اعماق قلبم كور كن. (5)

رودخانه مواج معرفت را به سينه ام سرازير كن. (6)

براى نائل شدن به سعادت دنيا و آخرت در زمينه زهد و ترك دنيا همتم را عالى كن. (7)

اعمالم را چون چشمه سارى جوشان و گوارا قرار ده. (8)

مرا به اسرار محفل انس با حضرتت نائل كن. (9)

مواقف ترسناك را بر من ايمن كن. (10)

دلم را به رجعت به سوى خودت به بلنداى إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مطمئن كن. (11)

روحم را به فلاح و رستگارى زير چتر يقين خودت آرامش ده. (12)

چشمم را به ديدار محبوبم كه ذات اقدس توست روشن كن. (13)

در فروش دنيا به آخرت، معامله ام را پر سود و تجارتم را پرثمر گردان.(14)

خداى رؤوف

چقدر لذت بخش است وقتى ذكر تو به خاطرم الهام مى شود. (15)


1- وَمِنْ حِياضِ الْمَحَبَّة كَاْسِ الْمُلاطَفَة يكْرَعُونَ.
2- وَشَرايعَ الْمُصافاتِ يرِدُونَ.
3- قَدْ كُشِفَ الْغِطآءُ عَنْ ابْصارِهِمْ.
4- وَانْجَلَتْ ظُلْمَة الرَّيبِ عَنْ عَقآئِدِهِمْ وَضَمآئِرِهِمْ.
5- وَانْتَفَتْ مُخالَجَة الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَسَرآئِرِهِمْ.
6- وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقيقِ الْمَعْرِفَة صُدُورُهُمْ.
7- وَعَلَتْ لِسَبْقِ السَّعادَة فِى الزَّهادَة هِمَمُهُمْ.
8- وَعَذُبَ فى مَعينِ الْمُعامَلَة شِرْبُهُمْ.
9- وَطابَ فى مَجْلِسِ الأُنْسِ سِرُّهُمْ.
10- وَامِنَ فى مَوْطِنِ الْمَخافَة سِرْبُهُمْ.
11- وَاطْمَانَّتْ بِالرُّجُوعِ الى رَبِّ الأَرْبابِ انْفُسُهُمْ.
12- وَتَيقَّنَتْ بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ ارْواحُهُمْ.
13- وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ الى مَحْبُوبِهِمْ اعْينُهُمْ.
14- وَرَبِحَتْ فى بَيعِ الدُّنْيا بِالآخِرَة تِجارَتُهُمْ.
15- الهى ما الَذَّ خَواطِرَ الإِلْهامِ بِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ.

ص: 175

چقدر شيرين است حركت به سوى تو در راه هائى كه ديگران نمى روند. (1)

خدايا، طعم محبت و نوازشت چه زيبا و دلپذيرست. (2)

نوشيدن جام قرب و وصالت چه گواراست. (3) فَاعِذْنا مِنْ طَرْدِكَ وَاب

از بندگان ويژه ات كه به مقام عرفان و معرفت رسيده اند، قرارم ده. (4)

مرا از شايسته ترين و خالص ترين بندگانت و صادق ترين رهروان راهت قرار ده. (5)

يا عظيم يا جليل يا كريم

13. مناجات ذاكرين

خداى مهربانم

من كجا و ياد تو؟

من كجا و نام تو؟

من كجا و كوى تو؟

من كجا و روى تو؟

من كجا و مهر تو؟

من كجا و لطف تو؟

اگر اطاعتت واجب نبود، تو را بلند مرتبه تر از آن مى دانستم كه نامت بر زبانم جارى شود. (6)

تو را به قد فهم و انديشه ام ياد مى كنم نه به قدر مقام و


1- وَما احْلَى الْمَسيرَ الَيكَ بِالأَوْهامِ فى مَسالِكِ الْغُيوبِ.
2- وَما اطْيبَ طَعْمَ حُبِّكَ.
3- وَما اعْذَبَ شِرْبَ قُر اگر گناهم از درِ خانه ات طردم مى كند، تو دورم مكن، جذبم نما.
4- وَاجْعَلْنا مِنْ اخَصِّ عارِفيكَ.
5- وَاصْلَحِ عِبادِكَ، وَاصْدَقِ طآئِعيكَ، وَاخْلَصِ عُبَّادِكَ.
6- الهى لَوْ لَا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ امْرِكَ، لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرى اياكَ.

ص: 176

عظمتت. (1)

عزيز دل ها،

من كجا با همه بى ارزشيم و ياد تو در اوج عظمت ها و شايستگى ها؟ (2)

محبوب دل ها، بزرگ ترين نعمتى كه بر من ارزانى داشتى اين كه يادت را بر زبانم جارى كردى. (3)

بزرگ ترين لطفى كه در حقم روا داشتى اين كه اجازه دادى دستم به دعا و زبانم به تسبيح و نيايش باز شود. (4)

به خود مى بالم كه مدال پر افتخار ذكر و عبادت آگاهانه را به گردن من انداختى.

معبود محبوبم

يادت را در خلوت و جلوت، در شب و روز، در پيدا و نهان در خوشى و سختى به دلم الهام كن. (5)

دلم را فرودگاه الهام ذكر زيبايت قرار ده.

ذكر مخفى خود را مأنوس دلم كن. (6)

عمل پاك و بى شبهه را در صحنه حياتم جارى كن. (7)

تلاش مورد رضايت را در جوارحم قرار ده. (8)

جزاى كامل در ميزان عمل برايم در نظر گير. (9)

خداى رؤوف

دل هاى زنده همه به تو شيفته و عاشقند. (10)

پاى معرفت تو همه عقل ها زانوى عجز به زمين زده اند. (11)

دل ها جز به ياد تو آرامش نگيرند. (12)


1- عَلى انَّ ذِكْرى لَكَ بِقَدْرى لا بِقَدْرِكَ.
2- وَما عَسى انْ يبْلُغَ مِقْدارى حَتّى اجْعَلَ مَحَلًا لِتَقْديسِكَ.
3- وَمِنْ اعْظَمِ النِّعَمِ عَلَينا جَرَيانُ ذِكْرِكَ عَلى ا لْسِنَتِنا.
4- وَاذْنُكَ لَنا بِدُعآئِكَ وَتَنْزيهِكَ وَتَسْبيحِكَ.
5- الهى فَا لْهِمْنا ذِكْرَكَ فِى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ، وَاللَّيلِ وَالنَّهارِ، وَالإِعْلانِ وَالإِسْرارِ، وَفِى السَّرَّآءِ وَالضَّرَّّآءِ.
6- وَآنِسْنا بِالذِّكْرِ الْخَفِىِّ.
7- وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّكِىِّ.
8- وَالسَّعْىِ الْمَرْضِىِّ.
9- وَجازِنا بِالْميزانِ الْوَفِىِّ.
10- الهى بِكَ هامَتِ الْقُلُوبُ الْوالِهَة.
11- وَعَلى مَعْرِفَتِكَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَباينَة.
12- فَلاتَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ الَّا بِذِكْراكَ.

ص: 177

قلب ها بى يقين تو در تشويش و اضطرابند. (1)

توئى كه همه عالم به تسبيح تو مفتخر است. (2)

توئى كه نسيم عبادتت هميشه زمان ها، مخلوقت را نوازش داده. (3)

توئى كه در لحظه لحظه وجود بوده اى. (4)

توئى كه صنوف به هر زبانى خدا خدات مى كنند. (5)

توئى كه در همه دل ها عزيز و بزرگى. (6)

خداى ودود

از هر لذتى كه دلم به ياد تو نبوده استغفار مى كنم. (7)

از هر لحظه اى كه بى تو سپرى كرده ام استغفار مى كنم.(8)

از هر آسايشى كه دلم مأنوس تو نبوده استغفار مى كنم. (9)

از هر خوشى كه قرب تو را تأمين نكند استغفار مى كنم. (10)

از هر مشغله اى كه اطاعت تو در آن نباشد استغفار مى كنم.

هر لذتى كه مرا از تو غافل كند، مصيبت است.

هر آسايشى كه مرا از تو جدا كند، خسارت است.

هر خوشى كه مرا از تو دور كند، ناكامى است.

هر كارى كه مرا از تو محروم كند، لغو و تباهى است.

خداى عزيز

تو در قرآن فرمودى اذْكُرُوا اللَّهَ ... فراوان ذكر خدا كنيد، صبح و شام تسبيح او كنيد. (11)

باز فرمودى: مرا ياد كنيد، شما را ياد مى كنم. (12)

به من امر كردى يادت كنم، تو را ذكر كنم و وعده كردى مرا ياد كنى. (13)


1- وَلا تَسْكُنُ النُّفُوسُ الَّا عِنْدَ رُؤْياكَ.
2- انْتَ الْمُسَبَّحُ فى كُلِّ مَكانٍ.
3- وَالْمَعْبُودُ فى كُلِّ زَمانٍ.
4- وَالْمَوْجُودُ فى كُلِ اوانٍ.
5- وَالْمَدْعُوُّ بِكُلِّ لِسانٍ.
6- وَالْمُعَظَّمُ فى كُلِّ جَنانٍ.
7- وَاسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِ لَذَّة بِغَيرِ ذِكْرِكَ.
8- وَمِنْ كُلِّ راحَة بِغَيرِ انْسِكَ.
9- وَمِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيرِ قُرْبِكَ.
10- وَمِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ.
11- الهى انْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ، ياايهَا الَّذينَ امَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً، وَسَبِّحُوهُ بُكْرَة وَاصيلًا.
12- وَقُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ فَاذْكُرُونى اذْكُرْكُمْ.
13- فَامَرْتَنا بِذِكْرِكَ، وَوَعَدْ تَناعَلَيهِ انْ تَذْكُرَنا.

ص: 178

اگر يادم كنى، افتخار من است، عزت من است، شرف و سربلندى من است.

من اكنون ذكر و ياد تو مى كنم.(1)

ذكرم را بپذير.

اوامرت را اجرا مى كنم، قبولم كن.

به وعده هايت وفا كن. (2)

تو هم يادم كن.

اى ذاكر بندگان.

14. مناجات معتصمين

خداى رؤوف (3)

تو پناه بى پناهانى. (4)

تو پايگاه نجات از دست رفتگانى.(5)

تو تكيه گاه بيچارگانى. (6)

تو مهربان به مساكينى. (7)

تو سرمايه و گنج فقرائى. (8)

تو هر شكسته دل و ورشكسته اى را پشت و پناهى. (9)

تو ضعيفان را ياورى. (10)

تو خائفان را آغوش مى گيرى. (11)

تو دادرس گرفتارانى. (12)

تو دژ وحصن آوارگانى. (13)


1- تَشْريفاً لَنا وَتَفْخيماً وَاعْظاماً.
2- وَها نَحْنُ ذاكِرُوكَ كَما امَرْتَنا.
3- فَانْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا، يا ذاكِرَ الذَّاكِرينَ.
4- اللَّهُمَّ يا مَلاذَ اللّائِذينَ.
5- وَيا مُنْجِىَ الْهالِكينَ.
6- وَياعاصِمَ الْبآئِسينَ.
7- وَيا راحِمَ الْمَساكينِ.
8- وَياكَنْزَ الْمُفْتَقِرينَ.
9- وَيا جابِرَ الْمُنْكَسِرينَ.
10- وَيا ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفينَ.
11- وَيا مُجيرَ الْخآئِفينَ.
12- وَيا مُغيثَ الْمَكْرُوبينَ.
13- وَيا حِصْنَ اللّاجينَ.

ص: 179

اگر به عزت تو پناه نبرم، به كى رو آورم؟ (1)

اگر به قدرت و نيروى لا يزالت متوسل نشوم، به كى پناه آورم؟ (2)

كثرت گناهم مرا وادار كرده دامن عفوت را بچسبم. (3)

كثرت خطايم مرا نيازمند كرده درِ چشم پوشى و گذشتت را بكوبم. (4)

بى ادبى و اسائت هايم مرا دعوت مى كند در آستان عزتت بار اندازم. (5)

ترس از عذاب دوزخت مرا واداشته تا به رشته مهر و رأفتت بياويزم. (6)

خداى مهربانم

حق نيست كسى كه به ريسمان محبتت چنگ زده او را رها كنى. (7)

سزاوار نيست كسى كه به عزتت پناه آورده او را از خود برانى. (8)

عزيز دلم، مرا از حمايت خود محروم مكن. (9)

مرا از رعايت و مواظبتت خارج مساز. (10)

مرا از پرتگاه هلاكت دستگير. (11)

خداى رؤوف، من در ديد توام، در پناه توام و مال توام. (12)

به فرشتگان مقربت و شايستگان از بندگانت قسم، سپر نجاتى از هلاكت بر سرمان قرار ده. (13)

از آفت هاى ايمان سوزى كه آخرت را تباه مى كند، دورمان كن. (14)

از بلاها و مصايب بزرگ، ايمان ما را حفظ كن. (15)


1- انْ لَمْ اعُذْ بِعِزَّتِكَ فَبِمَنْ اعُوذُ.
2- وَانْ لَمْ ا لُذْ بِقُدْرَتِكَ فَبِمَنْ الوُذُ.
3- وَقَدْ ا لْجَاتْنِى الذُّنُوبُ الىَ التَّشَبُّثِ بِاذْيالِ عَفْوِكَ.
4- وَاحْوَجَتْنِى الْخَطايا الىَ اسْتِفْتاحِ ابْوابِ صَفْحِكَ.
5- وَدَعَتْنِى الإِسآئَةالَى الأِناخَة بِفِنآءِ عِزِّكَ.
6- وَحَمَلَتْنِى الْمَخافَة مِنْ نِقْمَتِكَ عَلَى الْتَّمَسُّكِ بِعُرْوَة عَطْفِكَ.
7- وَما حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِكَ انْ يخْذَلَ.
8- وَلا يليقُ بِمَنِ اسْتَجارَ بِعِزِّكَ انْ يسْلَمَ اوْ يهْمَلَ.
9- الهى فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمايتِكَ.
10- وَلاتُعْرِنا مِنْ رِعايتِكَ.
11- وَذُرْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَكَة.
12- فَانَّا بِعَينِكَ وَفى كَنَفِكَ وَلَكَ.
13- اسْئَلُكَ بِاهْلِ خآصَّتِكَ مِنْ مَلائِكَتِكَ وَالصَّالِحينَ مِنْ بَرِيتِكَ، انْ تَجْعَلَ عَلَينا واقِية تُنْجينا مِنَ الْهَلَكاتِ.
14- وَتُجَنِّبُنا مِنَ الآفاتِ.
15- وَتُكِنُّنا مِنْ دَواهِى الْمُصيباتِ.

ص: 180

از سكينه و آرامش خودت بهره اى بر ما نازل نما. (1)

چهره ما را در هاله اى از انوار محبتت قرار ده. (2)

دلمان را به ركن محكم خودت تكيه ده. (3)

ما را در حصن عصمتت حفظ كن. (4)

ى

ا ارحم الراحمين

15. مناجات زاهدين

خداى عزيز

يا رباه!

سراب دنيا چشمكم مى زند.

لذات دنيا برق نگاه مرا مى برد.

نيرنگ دنيا صفاى فطرتم را اسير مى كند.

هواى دنيا عقل و دينم را به زنجير مى كشد.

در دنيايى مرا ساكن كردى كه چالش هاى مكر و نيرنگ را برايم گسترده اند. (5)

دنيايى كه با چنگال هاى آرزو مرا به دام خود انداخته اند.(6)

پناه مى برم به تو از دام هاى رنگارنگش. (7)

به تو تكيه مى كنم از فريب زيورها و آرايش هايش. (8)

به تو پناه مى برم از بهلاكت رساندن شيفتگانش.

خدايا، دنيا پر از آفت و بلا و رنج و نكبت است. (9)

خدايا، وارستگى از دنيا به ما عطا كن. (10)

ما را با توفيقاتت از آفات دنياگرائى سالم دار. (11)


1- وَانْ تُنْزِلَ عَلَينا مِنْ سَكينَتِكَ.
2- وَانْ تُغَشِّىَ وُجُوهَنا بِانْوارِ مَحَبَّتِكَ.
3- وَانْ تُؤْوِينا الى شَديدِ رُك
4- وَانْ تَحْوِينا فى اكْنافِ عِصْمَتِكَ.
5- الهى اسْكَنْتَنا داراً حَفَرَتْ لَنا حُفَرَ مَكْرِها.
6- وَعَلَّقَتْنا بِايدِى الْمَنايافى حَبآئِلِ غَدْرِها.
7- فَالَيكَ نَلْتَجِى ءُ مِنْ مَكآئِدِ خُدَعِها.
8- وَبِكَ نَعْتَصِمُ مِنَ الأِغْتِرارِ بِزَخارِفِ زينَتِها، فَانَّهَا الْمُهْلِكَة طُلَّابَهَا.
9- الْمَحْشُوَّة بِالافاتِ، الْمَشْحُونَة بِالنَّكَباتِ.
10- الهى فَزَهِّدْنا فيها.
11- وَسَلِّمْنا مِنْها بِتَوْفيقِكَ وَعِصْمَتِكَ.

ص: 181

لباس مخالفتِ اوامرت را از ما خارج كن. (1)

خداى عزيز، با حُسن كفايتت امور ما را متولى باش. (2)

رحمت واسعه ات را بر ما فراوان كن. (3)

زيباترين جايزه هايت را از فيوضات و مواهبت بر ما ارزانى دار. (4)

در سرزمين دلمان درختان محبتت را كشت كن. (5)

انوار محبتت را در قلوبمان تماماً بتابان. (6)

شيرينى عفو و بخششت را به ما بچشان. (7)

كام ما را از لذت آمرزشت بهره مند كن. (8)

در روز ديدار با حضرتت چشم ما را روشن كن.(9)

محبت دنيا را از دلمان خارج كن. (10)

ما را به اقتداى صالحين درگاهت و خوبان و خاصان بندگانت، دلمان از حب دنيا پاك و مبرّا كن. (11)

فضاى دلمان را از محبت خودت پر كن.

سراى دلمان را از سوز مسموم محبت دنيا نگه دار.

ى

ا اكرم الاكرمين


1- وَانْزَعْ عَنَّا جَلابيبَ مُخالَفَتِكَ.
2- وَتَوَلَّ امُورَنا بِحُسْنِ كِفايتِكَ.
3- وَاوْفِرْ مَزيدَنا مِنْ سَعَة رَحْمَتِكَ.
4- وَاجْمِلْ صِلاتِنا مِنْ فَيضِ مَواهِبِكَ.
5- وَاغْرِسْ فى افْئِدَتِنا اشْجارَ مَحَبَّتِكَ.
6- وَاتْمِمْ لَنا انْوارَ مَعْرِفَتِكَ.
7- وَاذِقْنا حَلاوَة عَفْوِكَ.
8- وَلَذَّة مَغْفِرَتِكَ.
9- وَاقْرِرْ اعْينَنا يوْمَ لِقآئِكَ بِرُؤْيتِكَ.
10- وَاخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قُلُوبِنا.
11- كَما فَعَلْتَ بِالصَّالِحينَ مِنْ صَفْوَتِكَ، وَالأَبْرارِ مِنْ خآصَّتِكَ.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109