حلقه یازدهم : سلسله درس های مهدویت : بركات انتظار

مشخصات كتاب

سرشناسه : بنی هاشمی، سیدمحمد، 1339 -

عنوان و نام پدیدآور : سلسله درس های مهدویت / محمد بنی هاشمی.

مشخصات نشر : تهران: منیر، 1388- 1389.

مشخصات ظاهری : 14 ج.

شابك : دوره : 978-964-539-158-2 ؛ 28000 ریال: ج.1 : 978-964-539-148-3 ؛ 29000 ریال : ج.2 : 978-964-539-149-0 ؛ ج.3 : 978-964-539-150-6 ؛ 31000ریال : ج.4 : 978-964-539-151-3 ؛ 28000ریال : ج.5 : 978-964-539-152-0 ؛ ج.6 : 978-964-539-153-7 ؛ 35000 ریال: ج.7: 978-964-539-208-4 ؛ 26000 ریال: ج. 8 978-964-539-209-1 : ؛ 28000 ریال: ج.9: 978-964-539-210-7 ؛ 35000 ریال: ج.10: 978-964-539-211-4 ؛ 30000 ریال: ج.11 9789645392121 : ؛ 30000 ریال: ج. 12 978-964-539-222-0 : ؛ 35000 ریال: ج.13: 978-964-539-223-7 ؛ 38000 ریال: ج.14: 978-964-539-224-4

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری (فاپا)

یادداشت : ج.1 - 6 (چاپ اول: 1388).

یادداشت : ج.11 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : ج.7 - 14 (چاپ اول: 1389).

یادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.1. معرفت و بندگی.- ج.2. منزلت امام.- ج.3. شناخت امام علیه السلام.- ج.4. لوازم معرفت.- ج.5. نعمت امام علیه السلام.- ج.6. غربت امام عصر علیه السلام.- ج.7. غیبت امام عصر علیه السلام.- ج.8. راز غیبت.- ج.9. رمز ظهور.- ج.10. انتظار فرج.- ج.11. بركات انتظار.- ج.12. دعا و اجابت.- ج.13. دعا برای امام عصر علیه السلام.- ج.14. كیفیت دعا.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- دعاها

موضوع : مهدویت

رده بندی كنگره : BP224/ب83س8 1388

رده بندی دیویی : 297/462

شماره كتابشناسی ملی : 1729415

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

ص: 7

فصل اول: آثار و بركات انتظار در زمان غیبت – 15

درس اول: آثار نزدیك دانستن ظهور – 15

كسب رضای امام علیه السلام – 16

همراه كردن دیگران – 18

آفات دور دانستن ظهور – 19

درس دوم: تقوای الهی (1) – 22

مرحله اول از لوازم انتظار: زندگی با یاد امام علیه السلام و مطابق پسند ایشان – 22

1 – رعایت تقوا و ورع – 24

عمل به واجبات – 24

پرهیز از محرمات – 26

عمل بدون تقوا – 27

درس سوم: تقوای الهی (2) – 29

قبولی اعمال – 29

اصرار نداشتن بر گناه – 33

ص: 8

منتظر فرج بای با ورع ترین باشد – 35

درس چهارم: خوف از عدل خدا – 38

2 – خوف و رجاء واقعی – 38

لازمه جدایی ناپذیر ایمان – 38

منشأ خوف – 39

ترس از عدل الهی – 41

نشانه خوف – 45

درس پنجم: رجاء به فضل خدا – 47

رجاء واقعی یا امید واهی؟ – 47

همراهی رجاء با خوف – 52

پرسشهای مفهومی از درسهای 1 تا 5 – 56

درس ششم: دشمنی دنیا (1) – 56

3. بغض دنیا – 57

اهمیت بغض دنیا – 57

تأسی به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله – 58

معیار جدایی از خدا – 62

درس هفتم: دشمنی دنیا (2) – 65

وسوسه شیطانی – 65

شناخت حقیقت دنیا – 67

زهد نسبت به دنیا – 69

درس هشتم: راه عملی كردن زهد – 72

كم كردن تعلقات دنیوی – 72

اكتفا به اندازه ضروری – 73

ص: 9

مظاهر فریبنده دنیا – 75

یادی از استاد – 77

درس نهم: زندگی مورد پسند امام عصر علیه السلام – 81

چشیدن محبت خدا – 81

توجه به آخرت – 83

دنیا طلبی، ناپسند امام علیه السلام – 84

پرسشهای مفهومی از درسهای 6 تا 9 – 88

درس دهم: رابطه متقابل آرزوها و شخصیت انسان – 89

مرحله دوم از لوازم انتظار: آرزوی یاری امام علیه السلام و پیوستن به ایشان – 89

رابطه میان نیت و همت – 92

درس یازدهم: رابطه متقابل آرزوهای منتظر و شخصیت او – 96

تأثیر شدت انتظار در آرزوهای منتظر – 96

بهترین آرزوها – 97

تأثیر آرزوها در شخصیت منتظر – 100

درس دوازدهم: مرابطه با امام علیه السلام و وقف كردن خود برای ایشان – 105

مرحله سوم از لوازم انتظار: آماده كردن خود برای پیوستن به امام علیه السلام – 105

مرابطه با امام عصر علیه السلام – 106

وقف نمودن خود برای امام علیه السلام – 109

درس سیزدهم: ادای حق مؤمن (1) – 114

مرحله چهارم از لوازم انتظار: تربیت منتظران راستین – 114

وظیفه دستگیری از ضعیفان – 114

احساس وظیفه و مسئولیت – 116

ص: 10

شناخت حقوق برادران دینی – 119

درس چهاردهم: ادای حق مؤمن (2) – 122

تلاش شبانه روزی در ادای حق مؤمن – 122

فضیلت قضای حوائج مؤمنان – 125

درس پانزدهم: تحقق بالاترین فرج برای منتظر – 130

رسیدگی به فرزندان معنوی امام عصر علیه السلام – 130

مؤدت خالص برای امام علیه السلام نشانه كمال انتظار – 132

فرج مادی برای منتظر – 134

پرسشهای مفهومی از درسهای 10 تا 15 – 137

فصل دوم: آثار و بركات انتظار در زمان ظهور – 139

درس شانزدهم: توفیق یاری امام علیه السلام در هنگام ظهور – 139

بالاترین آرزوی منتظر – 139

نمونه منتظر واقعی – 142

درس هفدهم: نكات آموزنده در تشرف مرحوم شیخ حسن كاظمینی – 152

بیشترین احتیاج – 152

وصی خود باش! – 153

جمع نكردن مال بیش از حد نیاز – 155

مژده وصال – 156

درس هجدهم: دو بركت دیگر انتظار فرج – 158

حصول ثواب یاری امام علیه السلام – 158

همراهی با امام عصر علیه السلام در طلب خون سید الشهداء علیه السلام – 161

درس نوزدهم: آثار خواندن زیارت عاشورا – 165

ص: 11

مداومت بر زیارت عاشورا – 165

اثر شگفت – 167

خواندن چهل زیارت عاشورا – 168

درس بیستم: یادی از مصیبت حضرت علی اكبر علیه السلام – 173

نحوه شهادت حضرت علی اكبر علیه السلام – 174

مدفن حضرت علی اكبر علیه السلام و بركات آن – 179

پرسشهای مفهومی از درسهای 16 تا 20 – 185

فهرست منابع – 187

مقدمه

ص: 12

در حلقه گذشته مفهوم انتظار و درجات مختلف انتظار فرج را بیان كردیم و درباره ویژگی لحظه به لحظه بودن آن توضیح دادیم. اكنون باید از آثار و بركات انتظار برای شخص منتظر سخن بگوییم كه در حقیقت فواید این عبادت بزرگ و بی نظیر می باشد.

همه این آثار را می توان در یك كلمه جامع خلاصه كرد و آن كلمه «فرج» است. این تعبیر در یك حدیث شریف كه از معارف جمعی جملی(1)

اهل بیت علیهم السلام به شمار می آید، از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده است:

انتظار الفرج من اعظم الفرج.(2)

انتظار فرج از بزرگترین فرجهاست.

همین بیان از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است:

من عرف هذا الامر، فقد فرج عنه لانظاره.(3)


1- 1. جمعی به معنای فشرده و جملی به معنای خلاصه شده است. و «جمعی جملی» یعنی بسیار فشرده و خلاصه كه در عین اختصار همه مطلب را در بر دارد.
2- 2. بحار الانوار، جلد 52، صفحه 122، حدیث 4.
3- 3. اصول كافی، كتاب الحجة، باب انه من عرفه امامه...، حدیث 3.

ص: 13

ص: 14

كسی كه این امر (امامت و ظهور آن) را بشناسد، به سبب انتظار كشیدن آن، برایش گشایش حاصل می شود.

منظور از كلمه «امر» در بسیاری از احادیث اهل بیت علیهم السلام امر امامت و ظهور آن است كه با فرج امام عصر علیه السلام تجلی كامل می یابد. حدیث اول، تعبیر انتظار فرج و حدیث دوم انتظار امر را به كار برده اند و هر دو یك مصداق دارند.

به هر حال مطابق فرمایش پیشوایان ما غیر از فرج امام زمان علیه السلام كه فرج نهایی همه اولیاء و انبیای الهی و مؤمنان است، هر شخص منتظری همین انتظارش برای او فرج می باشد. بلكه می توان گفت كه: پس از فرج امام عصر علیه السلام كه بزرگترین فرجها برای همه مؤمنان است، بالاترین فرج جزئی برای شخص منتظر، همین انتظار اوست.

این عبارت، بسیار عمیق و حاوی نكات بسیار مهمی است كه به فضل الهی باید برای انسان روشن شود تا راه فرج خود را در زمان غیبت – قبل از ظهور – بشناسد. در یك جمله باید گفت: قبل از ظهور امام علهی السلام آن چیزی كه مؤمن را از همه خطرات، نگرانیها، گمراهی ها و لغزشها می رهاند، همین انتظار است. ما در این حلقه در صدد آنیم كه به اندازه بضاعت مزجانی كه خداوند عنایت فرموده است، جلوه های مختلف این فرج را توضیح دهیم. این مقصود را در دو فصل به ترتیب دنبال می كنیم.

ص: 15

فصل اول: آثار و بركات انتظار در زمان غیبت

درس اول: آثار نزدیك دانستن ظهور

اشاره

برای این كه آثار و لوازم انتظار را در شخص منتظر بهتر بشناسیم، مناسب ترین راه این است كه از ان چه در حلقه پیشین درباره تعریف انتظار از طریق ملزومات آن بیان كردیم، كمك بگیریم. در آن جا مهمترین عوامل به وجود آورنده انتظار را چهار عامل دانستیم كه دومین آنها در بحث فعلی بسیار تأثیر گذار است.

عامل دوم این است كه هر چه زمان وقوع آن چه را در انتظارش هستیم نزدیكتر بدانیم، انتظار ما شدیدتر می گردد. بنابراین بهترین راه برای شناخت آثار و بركات انتظار این است كه فرض كنیم یقین پیدا كرده ایم كه فرج امام عصر علیه السلام بسیار نزدیك شده است و بررسی كنیم كه در این فاصله كم (تا فرج حضرت) حال انتظار چه لوازم و آثاری دارد، آن گاه چون به ما توصیه های فراوانی شده است كه فرج امام علیه السلام را نزدیك

ص: 16

بدانیم، آثار و لوازم آن حال فرضی را به همه زمانها سرایت بدهیم.

ابتدا زمان ظهور امام علیه السلام را بسیار بسیار نزدیك فرض می كنیم تا ببینیم این اعتقاد وجداناً چه آثاری در منتظر ظهور می گذارد. اگر به ما گفته شود كه امام زمانتان قطعاً تا فردا ظهور می فرماید و ما به صدق این خبر یقین كنیم، در این یك روز، زندگی ما چگونه خواهد بود؟ هر كس می تواند با مراجعه به وجدان خود، این سؤال را پاسخ بدهد.

كسب رضای امام علیه السلام

در درجه اول می توان گفت كه: در این یك روز، بیش از هر چیز و هر كس، یاد امام زمان علیه السلام و ظهور ایشان، دلهای ما را پر می كند و آن قدر كه به فكر ایشان خواهیم بود، فكر دیگری ما را مشغول نخواهد كرد. علاوه بر این، قطعاً در این یك روزه كاری كه خدا و امام زمان علیه السلام را ناخشنود می سازد، انجام نمی دهیم و اگر خطایی و گناهی از ما سر زده است، در این فاصله، همه همت خود را برای توبه و جبران آن به كار می بندیم.

اگر حقی از دیگران بر عهده ما باقی مانده یا ظلمی در حق كسی مرتكب شده ایم، به سرعت در جهت طلب حلیت اقدام می كنیم. اگر عهد و پیمانی با امام خود بسته بودیم اما در عمل به آن پایبند نبوده ایم، در این یك روز، كمال سعی خود را انجام می دهیم تا به آن عمل كنیم.

عبادتهای ما نیز در این فاصله، معنویت و اخلاص بیشتری پیدا می كند، نمازهای ما در این یك روز با گذشته تفاوت خواهد كرد و با حضور قلب بیشتری خواهد بود. در این مدت كم، محال است كه بیش از حد ضرورت و اضطرار، عمر خود را صرف امور دنیوی كنیم. نه تنها

ص: 17

فكر انجام دادن گناه به دهنمان خطور نمی كند، بلكه حتی دریغمان می آید كه در این یك روز به امور مباح بپردازیم.

همه تلاشمان این است كه از این مدت كم، بیشترین استفاده را در جهت كسب رضای خداوند و جلب خاطر مبارك امام علیه السلام ببریم.

بالاترین نگرانی ما این است كه نكند وقتی حضرتش تشریف می آورند، توجهی به ما نكنند یا خدای ناكرده از ما روی بگردانند. برای این كه چنین حالتی پیش نیاید، سعی می كنیم خود را طوری مهیا بسازیم كه شایسته استقبال از آن بزرگوار باشیم.

بالاترین آرزوی ما این است كه در مواجهه با حضرت، شاهد لبخند رضای ایشان به روی خود باشیم و این كه خطاب به ما بفرمایند: احسنتم! بارك الله! در غیاب من به وظایف خود خوب عمل كردید. من از شما سپاسگزارم.

علاوه بر همه اینها در آرزوی یاری ایشان برای انجام اهداف مقدسشان لحظه شماری می كنیم، با خود می گوییم آن چه را عمری در آرزویش بودیم و با امید وصالش زندگی را گذراندیم، یك روز دیگر، با چشمان خویش شاهد خواهیم بود و چه شیرین است آن لحظات!

آن چه را برای یاری كردن ایشان از قبل آماده كرده ایم، نزد خود حاضر می كنیم و تمام شرایط و زمینه ها را برای آن كه به حضرتش بپیوندیم و جزء بهترین یاوران ایشان باشیم، در خود فراهم می آوریم.

خدای را شكر می كنیم كه زنده ایم و سالم هستیم و انشاء الله تا یك روز دیگر همه امكانات مالی، آبرویی، زندگی هستی خود را فدای قدوم محبوب عزیزتر از جان خود خواهیم كرد.

ص: 18

همراه كردن دیگران

آن گاه از خود می گذریم و سراغ سایر مؤمنان می رویم و آنها را هم مانند خود آماده استقبال و همراهی با امامشان می كنیم. اگر ببینیم كه بعضی از آنها اشتیاقی و علاقه ای به این موضوع از خود نشان نمی دهند، با دلسوزی و از سر شفقت و مهربانی سعی می كنیم تا آنها را با خود هم عقیده سازیم و دریغمان می آید كه چنین فرصت طلایی و استثنایی را از دست بدهند، دلمان نمی آید كه فردا وقتی خورشید امام علیه السلام طلوع می كند، كسانی از مؤمنان، خود را در بیغوله های تنگ و تاریك پنهان كنن و دانسته یا ندانسته از گرما و روشنایی این خورشید بی بهره بمانند.

به طور خلاصه سعی می كنیم سوز انتظاری كه خداوند سر سوزنی از آن را به ما ارزانی داشته است، در حد توان به سایر مؤمنان هم سرایت دهیم، به این امید كه آتش اشتیاقی كه به لطف خدا و عنایت امام علیه السلام خرمن وجود ما را فرا گرفته است، غافلان را هم فرا گیرد و در نتیجه شیفتگان آن دردانه هستی را دور هم جمع می كنیم و به ایشان می گوییم: بیاید خدا را صدها هزار مرتبه شكر كنیم كه زمان خواندن این دعاها تا یك روز دیگر به سر می آید:

هل یتصل یومنا منك بغده فنحظی؟ متی نرد منا هلك الرویة فنروی؟ متی ننتفع من عذب مائك فقد طال الصدی؟ متی نغادیك و نراوحك فتقر عیوننا؟ متی ترانا و نراك و قد نشرت لواء النصر تری؟ اترانا نحف بك و انت توم الملا و

ص: 19

قد ملات الارض عدلاً؟(1)

آیا امروز ما در ارتباط با تو به فردایش می رسد تا به آرزوی خود برسیم؟ چه وقت بر سر چشمه های پر آب سیراب كننده تو خواهیم رسید تا سیراب گردیم؟ چه موقع از آب شیرین و گوارای تو بهره مند می شویم؟ تشنگی ما طولانی گشته است! كی می شود كه با تو صبح و شام كنیم تا چشمان ما (به جمالت) روشن شود؟ كی تو ما را و ما تو را می بینیم در حالی كه پرچم پیروزی را برافراشته ای؟ راستی می شود ما را ببینی كه به گرد تو حلقه زده ایم و تو بر همگان امامت می كنی در حالی كه زمین را از عدالت پر ساخته ای؟!

و زمان «نحن نقول الحمدلله رب العالمین»(2)

فرا می رسد. چنین الحمدلله ای هرگز در عمر خود نگفته ایم و یك روز دیگر به انجام این عبادت بزرگ رستگار می شویم.

همه آن چه بیان شد، در این فرض بود كه ما یقین به ظهور حضرت تا بیست و چهار ساعت آینده داشته باشیم، اما اگر این فاصله زمانی بیشتر شود، هر قدر كه طولانی تر گردد، شور و حرارت قبلی كمتر خواهد شد و به سردی بیشتری می گراید.

آفات دور دانستن ظهور

مثلاً اگر به جای یك روز، مطمئن شویم كه ایشان یك هفته دیگر ظهور خواهند فرمود، در این فرض تقریباً همه حالاتی كه گفتیم برای


1- 1. دعای ندبه اقبال الاعمال، صفحه 298.
2- 2. جمله ای از دعای ندبه.

ص: 20

انسان خواهد بو اما با قدری شور و حرارت كمتر، چشم به راهی ما شدت كمتری پیدا می كند و همین تفاوت در شدت و ضعف انتظار، منشأ تفاوتهایی در رفتار ما در این دو فرض خواهد شد. مثلاً اگر در آن یك روز قطعاً می توانستیم بگوییم كه خوا به چشمان ما نخواهد آمد، در این یك هفته چنین نیست و آن دلشوره و هیجان قبلی را در این فرض جدید نداریم. با این كه در آن یك روز یقیناً عمر خود را صرف كارهای بیهوده و حتی تفریحی نمی كنیم، اما در این یك هفته شاید دقایقی یا ساعاتی را به بطالت بگذرانیم. در مجموع، آن دقت و تلاشی كه در فرض اول برای استفاده بهتر و كاملتر از فرصت باقیمانده به خرج می دهیم، در فرض بعدی به آن شدت نخواهد بود.

حال اگر یك هفته به یك ماه تبدیل شود و در حقیقت، اطمینان پیدا كنیم كه قبل از یك ماه دیگر حضرتش ظهور نمی فرمایند، در این صورت شور و اشتیاق ما در انتظار، كمتر و ضعیف تر می گردد و در نتیجه تهمه آن چه بیان شد، سست تر و كمرنگ تر می شود. در این فرض احتمال این كه اوقات بیشتری از عمر گرانقدر خود را تلف كنیم و بیهوده فرصت را از دست بدهیم، بسیار بیشتر از فرض قبلی است. اگر در آن روز یك روز و یك هفته فقط در حد نیاز ضروری به امور دنیوی و مادی می پرداختیم، در آن یك ماه آن قدر برایمان اهمیت ندارد كه قدری از فرصت باقیمانده تا ظهور مولایمان را از دست بدهیم. اگر در آن یك هفته برای جبران حقوق دیگران كه بر گردن ما بوده، شتاب می كردیم، در این یك ماه خیلی عجله نمی كنیم و كار امروز را به فردا و پس فردا می اندازیم. اگر نمازها و سایر عبادتهای ما در آن یك هفته، حال و صفای فوق العاده ای داشت، در این یك ماه به آن اندازه

ص: 21

حضور قلب ندارد و... .

به طور كلی هر چه فاصله خود را با ظهور بیشتر بدانیم، این آثار و نشانه ها به تدریج كم رنگ تر می شود. به همین دلیل اگر این فاصله از یك ماه به یك سال برسد، معمولاً آثار كمتری ظهور و بروز خواهد كرد. قطعاً غفلت نوع مؤمنان در این حالت بیشتر خواهد بود و چه بسا ساعتها یا روزها یا حتی هفته ها با فراموشی یاد ایشان بر بعضی بگذرد و از همین بابت هیچ گونه احساس ضر و زیان هم نكنند. آن شور و حرارت و هیجان در فرضهای قبلی، در این فرض، بسیار ضعیف تر خواهد شد و عمل به وظایف یك منتظر واقعی سست تر می گردد.

بنابراین اگر می خواهیم آثار و لوازم انتظار فرج را وجدان كنیم، باید خود را در آن شرایط فرضی ببینیم تا لوازمش بیشتر برای ما ملموس گردد و آثار عملی آن را در خود بیابیم. مؤثرترین عامل در ایجاد این حالت، همان اعتقاد به این حقیقت است كه امر فرج امام زمان علیه السلام در هر صبح و شام، بلكه در هر لحظه و هر ساعتی، امكان وقوع دارد و ما این مطلب را با استناد به بعضی از ادله آن، در حلقه گذشته اثبات نمودیم. هر چه ایمان شخص به آن حقیقت عمیق تر باشد، آثار ذكر شده به طور طبیعی ظهور و بروز بیشتری خواهد داشت. پس نتیجه عملی بحث فعلی این است كه برای رسیدن به آن لوازم مطلوب، باید از طریق ایجاد علت آن كه همان اعتقاد پیش گفته است، سیر كنیم.

در درسهای آینده آثار و بركات انتظار در زمان غیبت را در طی چهار مرحله توضیح خواهیم داد.

ص: 22

درس دوم: تقوای الهی (1)

مرحله اول از لوازم انتظار

زندگی با یاد امام علیه السلام و مطابق پسند ایشان

اگر یك بار دیگر فرض نزدیك بودن ظهور امام علیه السلام را در حد یك روز برای خود تداعی كنیم، تصدیق خواهیم كرد كه اولین و مؤثرترین لازمه آن، پررنگ شدن یاد امام علیه السلام و غفلت نكردن از ایشان در همه ساعات و دقایق زندگی است. منتظر واقعی امام زمان علیه السلام نمی تواند از یاد ایشان و انتظار قدومشان غافل شود. این چیزی نیست كه به صورت تصنعی در مؤمن به وجود آید، بلكه معرفت و محبت و انتظارش او را به طور طبیعی به این حالت می رساند. خوب است این ویژگی را از زبان یك منتظر راستین فرج – مرحوم سید محمد تقی موسوی اصفهانی رحمه الله بیان كنیم:

ص: 23

و اما انتظار قلبی كامل، پس به این حاصل می شود كه شخص مؤمن در هیچ حالی از حالات و هیچ وقتی از اوقات و هیچ مكانی از مكانها، از یاد امامش و انتظار قدوم مباركش خالی و فارغ نباشد، بلكه اگر در مجالس و محافل مردم هم حاضر می شود و با اهل عالم گفتگو می كند، قلبش پیش امام علیه السلام باشد و به انتظار او و خیال او و شوق وصال او باشد. مثل شخصی كه اولادش منحصر باشد به یك نفر و آن یك نفر هم به جمیع كمالات آراسته باشد و وجودش انواع و اقسام فوائد و منافع از برای این شخص داشته باشد و به سفری رفته باشد و این پدر از جا و منزل او خبر نداشته باشد، تصور كن آیا یك ساعت از خیال او بیرون می رود یا آن كه از جستجوی او تغافل می كند؟ حاشا و كلا! بلكه شب و روز بلكه در تمام ساعات و حالات و حركات و سكنات، محبوب او پیش نظر او ممثل است چنان چه شاعر گفته:

ای غایب از دو دیده چنان در دل منی = كز لب گشودنت به من آواز می رسد

... و همین كه انتظار قلبی به این درجه از كمال رسید، آثار ظاهریه او هم به درجه كمال می رسد.(1)

زنگی با یاد امام زمان علیه السلام از جنبه تربیتی بسیار بسیار سازنده است و خیرات و بركات زیادی از این طریق به شخص منتظر می رسد.

یاد امام علیه السلام و توجه دائمی به ایشان باعث می شود كه انسان در همه صحنه های زندگی اش مطابق با خواست ایشان عمل كند و حركات و سكناتش را با پسند ایشان تنظیم كند.


1- 1. راز نیایش منتظران، صفحه 29 و 30.

ص: 24

شاهد دانستن ایشان در همه امور – چه كارهای پنهان و چه آشكار – سبب می شود تا منتظر فرج، دست از پا خطا نكند و همواره مسیری را پیش بگیرد كه به جلب رضای خاطر امامش اطمینان حاصل كند. حفظ دین برای این شخص مهمتر از هر مسئله دیگری است و حاضر نیست به هیچ قیمتی و برای رسیدن به هیچ لذتی از كسب خشنودی امامش صرف نظر كند. چون می داند كه اهل تقوا محبوب مولایش هستند، در تهذیب نفس خویش از رذائل اخلاقی و مفاسد روحی می كوشد.

نمی تواند خود را در وضعیتی ببیند كه اگر مولایش ظهور فرمود، از دیدن روی ایشان احساس شرمندگی و خجالت بكند. لذا خود را همواره به گونه ای می سازد كه در اولین نگاه، لبخند خشنودی مولا را به روی خود امید داشته باشد.

اینجاست كه پرداختن به تهذیب نفس و شناخت راههای آن برای منتظر فرج اهمیت ویژه ای پیدا می كند. ما در این خصوص بر سه محور اساسی تربیت روحی كه نقش مهمی در سازندگی انسان دارند، اشاره می كنیم:

1. رعایت تقوا و ورع

عمل به واجبات

اولین و پایه ای ترین شرط سازندگی خود، عمل به واجبات دینی و اهتمام داشتن نسبت به انجام آنهاست. مؤمن منتظر نمی تواند ببیند كه واجبی از او فوت می شود و می داند كه محبوب ترین كارها نزد خداوند عمل به فرائض است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

ص: 25

قال الله تبارك و تعالی: ما تحبب الی عبدی باحب مما افترضت علیه. (1)

خداوند تبارك و تعالی فرمود: بنده من به وسیله چیزی محبوب تر از انجام واجبات به من اظهار دوستی نكرده است.

البته مقید شدن به انجام واجبات سختی دارد و مطابق طبع حیوانی و راحت طلب نفس انسان نیست، ولی منتظر واقعی بر این امر صبر پیشه می كند و خود را بر خلاف امیال نفسانی به انجام آنها مقید می سازد.

امام صادق علیه السیلام در ذیل آیه شریفه:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُ وا وَصَابِرُ وا وَرَ ابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّ_هَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (2)

فرمودند:

اصبروا علی الفرائض.(3)

بر (انجام) واجبات صبر كنید.

اگر عمل به واجبات زحمت و سختی نداشت، تعبیر «صبر» در ورد ان مناسب نبود. انسان باید برای درك این مقام، قدری خودشرا به زحمت بیندازد و مقید كند تا به انجام طاعات عادت كند و كم كم سختی و تلخی ابتدائی انجام آن – كه احتمالاً برای بعضی افراد وجود دارد – به سهولت، شیرینی و لذت تبدیل شود. منتظر واقعی به درجه ای از ایمان


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اداء الفرائض، حدیث 5.
2- 2. آل عمران، 200.
3- 3. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اداء الفرائض، حدیث 2.

ص: 26

می رسد كه توفیق در عمل به واجبات بیش از هر لذت دیگری برایش شیرین است و ارتقا یافتن به رتبه متقیان از هر چیز دیگری او را بیشتر خوشحال می سازد. او می داند كه بالاترین درجه تقوا از طریق عمل به واجبات برای او حاصل می شود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اعمل بفرائض الله، تكن اتقی الناس.(1)

به واجبات الهی عمل كن تا متقی ترین مردم باشی.

هم چنین بالاترین عبادت خداوند همین است كه كسی واجبات را درست ادا نماید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اعبد الناس من اقام الفرائض.(2)

عابدترین مردم كسی است كه واجبات را به پا دارد.

برترین عبادت خدا را اعمال مستحبی ندانسته اند و عابدترین فرد كسی نیست كه مستحبات بیشتری انجام دهد. با این وجود ارزش انجام مستحبات و تأثیر آن در بالا بردن مرتبه عبادت غیر قابل انكار است.

پرهیز از محرمات

در كنار عمل به واجبات و هم ارز آن، پرهیز و دوری از محرمات الهی است. منتظر امام زمان علیه السلام به دنبال راهی است كه او را به ایشان هر چه بیشتر نزدیك سازد تا هنگام استقبال از مولایش جزء دوستان و عزیزان ایشان قرار بگیرد. بر طبق احادیث، تقرب به امام عصر علیه السلام جز از طریق تقرب به خداوند نیست و بهترین راه تقرب به پروردگار،


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اداء الفرائض، حدیث 4.
2- 2. بحار الانوار، جلد 71، صفحه 206، حدیث 13.

ص: 27

حریم گرفتن نسبت به محرمات است كه از آن به «ورع» تعبیر می شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

فیما ناجی الله عزوجل به موسی علیه السلام: یا موسی، ما تقرب الی المتقربون بمثل الورع عن محارمی.(1)

از جمله مناجاتهای خدای عزوجل با حضرت موسی علیه السلام این بود كه فرمود: ای موسی، كسانی كه (به من) تقرب می جویند، با هیچ وسیله ای هم چون پرهیز و حریم گرفتن از محرمات من، به من تقرب پیدا نمی كنند.

«ورع» كمالی است در انسان كه زمینه پرهیز و حتی فرار از گناهان را در او فراهم می كند، به طوری كه از نزدیك شدن به آن وحشت دارد و از ترس این كه مبادا به حرام بیفتد، به حد و مرز آن نزدیك هم نمی شود.

به همین جهت در ترجمه آن، تعبیر حریم گرفتن را به كار بردیم.(2)

عمل بدون تقوا

اگر تقوا و ورع باشد، هیچ امیدی به اعمال خوب آدمی نیست، چون همه آنها در معرض تباهی و از دست رفتن است. امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه:

وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورً ا (3)


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اجتناب المحارم، حدیث 3.
2- 2. توضیح كاملتر را در بحث ورع می توانید در درس هفدهم از حلقه ششم مطالعه فرمایید.
3- 3. فرقان، 23.

ص: 28

چنین فرمودند:

اما و الله ان كانت اعمالهم اشد بیاضاً من القباطی(1)

ولكن كانوا اذا عرض لهم الحرام لم یدعوه.(2)

بدانید قسم به خدا هر آینه اعمال آنها از پارچه های نازك كتانی سفید رنگ، سفیدتر بود، اما چون در معرض كار حرام قرار می گرفتند، از آن نمی گذشتند.

كسانی كه در آیه شریفه اعمالشان «هباء منثوراً» شده است، به فرموده امام صادق علیه السلام اعمالشان بسیار خوب و در مقایسه با پارچه های سفید رنگ كتانی مصری، روشن تر و سفید تر بوده است.

دلیل تباه شدن آن اعمال خوب، چیزی نبوده جز این كه ایشان تقوا نداشتند و اگر در معرض عمل حرامی واقع می شدند، نمی توانستند از آن بگذرند، آن قدر خویشتن دار و خود نگهدار نبودند كه بتوانند از آلوده شدن به معصیت، خود را سالم نگه دارند.


1- قباطی یا قباطی جمع «قبطیه» است و به معنای پارچه های كتانی نازك سفید رنگ است كه در مصر بافته می شود المعجم الوسیط، صفحه 711.
2- 2. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اجتناب المحارم، حدیث 5.

ص: 29

درس سوم: تقوای الهی (2)

اشاره

گفته شد برای آن كه زندگی ما مورد پسند امام عصر علیه السلام باشد، باید به تهذیب نفس خویش بپردازیم و اولین قدم در این مسیر، تقوای الهی است.

قبولی اعمال

به صریح قرآن، خداوند فقط از اهل تقوا اعمال خوب را می پذیرد:

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّ بَا قُرْ بَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّ_هُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (1)

اگر تقوا نباشد، هیچ امیدی به پذیرفته شدن اعمال خوب هم نیست و بی تقوایی همه خوبی ها را نابود می سازد. تقوا سبب می شود كه هنگام پیش آمدن معصیت، یاد خدا در مؤمن متقی زنده گردد و همین یاد است كه او را از انجام گناه باز می دارد. از امام جعفر صادق علیه السلام چنین


1- 1. مائده، 27.

ص: 30

نقل شده است:

من اشد ما فرض الله علی خلقه ذكر الله كثیراً ... لا اعنی سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، و ان كان منه، ولكن ذكر الله عند ما احل و حرم فان كان طاعة عمل بها و ان كان معصیة تركها.(1)

از سخت ترین اموری كه خداوند بر خلق خود واجب ساخته زیاد یاد خدا كردن است... مقصودم (گفتن) سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر نیست، گر چه این هم از مصادیق ذكر خداوند است، ولی منظور یاد كردن خداوند است در مورد آن چه حلال و حرام فرموده كه اگر اطاعت (خدا) است به آن عمل كند و اگر معصیت است آن را ترك نماید.

هر چه تقوا كمتر باشد، غفلت از یاد خداوند بیشتر است و همین غفلت زمینه انجام معاصی را فراهم می سازد. پس «ذكر الله» نقش اساسی و محوری در ترك گناه و فرار از نافرمانی ها دارد و با توجه به این كه فرموده اند: «ان ذكرنا من ذكر الله»(2)

و یا این كه: «انا اذا ذكرنا ذكر الله»(3)

می توان فهمید كه یاد اهل بیت علیهم السلام از یاد خداوند جدا نیست و همان اثری كه بر یاد كردن خداوند مترتب است، بر یاد امام عصر علیه السلام نیز بار م شو. بنابراین زندگی منتظر واقعی همواره با یاد محبوبش می گذرد و لذا نمی تواند همراه با بی تقوایی و آلوده شدن به گناهان باشد.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اجتناب المحارم، حدیث 4.
2- 2. همان، باب تذاكر الاخوان، حدیث1.
3- 3. وسائل الشیعة، جلد16، صفحه 345، حدیث 1.

ص: 31

هر قدر انتظار مؤمن شدیدتر باشد، بیشتر به یاد مولای منتظر خویش است و هر چه یاد بیشتری از ایشان كند، كمتر دست و دلش به سوی گناه متمایل می گردد.

با وجود تقوا اگر چه حجم اعمال انسان كم باشد، ولی ارزش آن نزد خداوند زیاد است، چون معیار قبولی عمل تقواست و اگر عملی مورد قبول قرار گیرد، دیگر كم نخواهد بود، هر چند كه ظاهر آن در مقایسه با بعضی اعمال دیگر ناچیز شمرده شود. حضرت باقر علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام نقل كرده اند كه ایشان فرمودند:

لا یقل عمل مع تقوی. و كیف یقل ما یتقبل؟(1)

هیچ عملی با وجود تقوا كم نیست. و چگونه آن چه كه پذیرفته می شود، كم باشد؟!

زیادی عمل نزد پروردگار متعال با معیار قبولی آن سنجیده می شود.

هر چه شرایط یك عمل به مقبول شدن نزدیكتر باشد، آن عمل بیشتر و در میزان الهی سنگین تر خواهد بود.

مفضل كه یكی از ارادتمندان با اخلاص امام صادق علیه السلام بود، نقل كرده است كه: زمانی در حضور امام علیه السلام سخن از اعمال به میان آوردیم. من گفتم: عمل من چقدر كم و ناچیز است! حضرت فرمودند: مه! استغفر الله: ساكت شو! از خدا آمرزش بخواه. سپس اضافه فرمودند:

ان قلیل العمل مع التقوی خیر من كثیر العمل بلا تقوی.

همانا عمل ناچیز همراه با تقوا، بهتر از عمل زیاد بدون تقواست.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الطاعة و التقوی، حدیث 5.

ص: 32

من پرسیدم: چطور امكان دارد عمل زیاد بدون تقوا باشد؟ حضرت فرمودند:

نعم، مثل الرجل یطعم طعامه و یرفق جیرانه و یوطی رحله، فاذا ارتفع له الباب من الحرام دخل فیه. فهذا العمل بلا تقوی و یكون الاخر لیس عنده فاذا ارتفع له الباب من الحرام له یدخل فیه.(1)

آری، مانند مردی كه از غذای خود (به مردم) می خوراند و با همسایگان خود مدارا می كند و در خانه اش باز است، ولی چون دری از حرام به سویش گشوده شود، داخل آن می گردد. این عمل بدون تقواست. و دیگری آن اعمال را ندارد، ولی وقتی دری از حرام به رویش باز گردد، داخل آن نمی شود. (این مصداق عمل كم اما با تقواست).

پس آن چه اهمیت دارد این است كه انسان در مواجهه با حرام چگونه خویشتن داری و خود نگهداری كند. میزان ارزش اعمال انسان به همین عامل بستگی دارد كه تقوا نامیده می شود. اگر انسان حتی نسبت به یك گناه این حالت را نداشته باشد، نباید امیدی به پذیرفته شدن كارهای خوب خود ببندد.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الطاعة و التقوی، حدیث 7.

ص: 33

اصرار نداشتن بر گناه

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه فرمودند:

لا و الله لا یقبل الله شیئاً من طاعته علی الاصرار علی شیء من معاصیه.(1)

نه، قسم به خدا، خداوند هیچ طاعتی را با وجود اصرار (شخص) بر یكی از گناهان خود نمی پذیرد.

اصرار بر گناه نشانه بی تقوایی انسان است و همین امر سبب می شود كه خداوند هیچ عمل خیری را از كسی كه اصرار بر یك گناه دارد، نپذیرد. معنای اصرار این نیست كه شخص گناهی را به طور مكرر انجام دهد، بلكه اگر نسبت به انجام یك گناه بی باك و لا ابالی باشد، اهل اصرار بر آن شمرده می شود. جابر از امام باقر علیه السلام در توضیح آیه شریفه:

«و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون»(2)


1- 1. اصول كافی، باب اصرار علی الذنب، حدیث 3.
2- 2. قسمتی از آیه 135 سوره آل عمران: كل آیه این است: نقل كرده است: الاصرار هو ان یذنب الذنب فلا یستغفروا الله و لا یحدث نفسه بتوبة فذلك الاصرار.3 3. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الاصرار علی الذنب، حدیث 2.

ص: 34

اصرار این است كه گناهی را مرتكب شود ولی از خدا (به خاطر آن) طلب مغفرت نكند و به فكر توبه ای (از آن گناه) نباشد. پس این حالت (همان) اصرار است.

توبه به معنای بازگشتن است. كسی كه به فكر توبه نیست، در حقیقت تصمیم به بازگشت از گناه خود ندارد. بنابراین اگر باز هم امكان تكرار آن برایش پیش آید، از ارتكاب آن هیچ ابایی ندارد. معنای اصرار بر گناه همین است و این لازمه بی تقوایی می باشد. شخص متقی نسبت به هیچ گناهی – ولو یك گناه – چنین حالتی ندارد و اگر گناهی مرتكب شود یا گناه گذشته خود را تكرار كند، پس از هر بار انجام آن، فوراً پشیمان شده، به فكر توبه و استغفار می افتد و هیچ گاه نسبت به آن بی تفاوت و لا ابالی نمی باشد.

آیه شریفه ای كه جابر تفسیر قسمتی از آن را از امام باقر علیه السلام نقل كرده، در وصف اهل تقوا آمده است.(1)

مضمون خود آیه همراه با توضیح امام علیه السلام به روشنی ارتباط تقوا را با اصرار نداشتن بر گناه بیان می كند.

به طور خلاصه می توان گفت: تقوا آن حالت خویشتن داری و خود نگهداری است كه انسان مؤمن را در هنگام مواجهه با گناه، از ارتكاب آن حفظ می كند. لازمه وجود این حالت این است كه شخص با تقوا نسبت به انجام هیچ گناهی – حتی یك گناه – اصرار نداشته باشد و اگر هم گناهی مرتكب شد، بلافاصله نسبت به آن طلب مغفرت می كند و به فكر توبه می افتد.


1- 1. رجوع شود به آیه 133 از سوره آل عمران.

ص: 35

با این ترتیب نمی توان گفت كه مؤمن با تقوا هرگز گناهی مرتكب نمی شود. آن چه مسلماً در او نیست، همان حالت اصرار بر گناه است.

بنابراین گناهانی كه گاهی مرتكب می شود، در واقع لغزش (زلة) محسوب می شود. لغزش وقتی است كه اختیار و تصمیم قبلی در مورد آن وجود ندارد. كسی كه در راه رفتن پایش می لغزد و به زمین می خورد، هیچ گاه از قل تصمیم به زمین خوردن نگرفته و عمداً به گونه ای راه نمی رود كه پایش بلغزد.

مؤمن باتقوا هم نسبت به ارتكاب گناه همین طور است. او هیچ گاه پیش از ارتكاب گناه، بنای بر انجام آن ندارد و حالت بی پروایی و جسارت نسبت به آن در او نیست، اما ممكن است گاهی در شرایطی قرار گیرد كه پایش بلغزد و به دره گناه سقوط كند. اگر چنین شد، فوراً پشیمان می شود و تصمیم به ترك آن برای همیشه می گیرد. اگر به فرض، بار دیگر هم چنین اتفاقی تكرار شود، باز هم همان پیامد را خواهد داشت و هیچ گاه مؤمن متقی مجوز انجام گناه را در هیچ حالی – حتی برای یك بار هم – به خود نمی دهد.

اگر چنین صفتی در شخص باشد، امید است كه خداوند اعمال خویش را بپذیرد و گناهانش را هم عفو نماید. ولی اگر این صفت در كسی نباشد، نمی تواند اطمینانی نسبت به شمول رحمت و مغفرت الهی در حق خود داشته باشد.

منتظر فرج باید با ورع ترین باشد

نتیجه ای كه از مجموع این بحث گرفته می شود این است كه: منتظران فرج بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، باید در بالاترین سطح تقوا و

ص: 36

ورع باشند، به طوری كه میان اطرافیان خود و حتی اهل شهر خویش در پاكی و خوبی، زبانزد و مشهور باشند.

امام صادق علیه السلام به یكی از شیعیان خود به نام عیسی بن عبدالله كه اهل قم بود، آن گاه كه بر ایشان وارد شد، فرمودند:

یا عیسی بن عبدالله، لیس منا – و لا كرامة – من كان من مصر فیه ماة الف او یزیدون و كان فی ذلك المصر احد اورع منه.(1)

ای عیسی بن عبدالله، از ما نیست – و كرامتی هم ندارد – هر كس كه در شهری با صد هزار نفر جمعیت یا بیشتر باشد و در آن شهر كسی با ورع تر از او باشد!

شیعه ای كه حقیقتاً در انتظار فرج مولایش می سوزد، باید با ورع ترین انسان مؤمن در شهر خودش باشد و اگر چنین نباشد، كرامت و شرافتی نزد خدا و اهل بیت علیهم السلام ندارد.

در فرمایش دیگری حضرت موسی بن جعفر علیه السلام همین حقیقت را با تعبیر دیگری از پدر گرامی خود نقل فرموده اند:

كثیراً ما كنت اسمع ابی یقول: من شیعتنا من لا تتحدث المخدرات بورعه فی خدورهن. و لیس من اولیائنا من هو فی قریة فیها عشرة الاف رجل فیهم [من] خلق الله اورع منه.(2)


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الورع، حدیث 10.
2- 2. همان، حدیث 15.

ص: 37

من از پدرم بسیار می شنیدم كه می فرمود: از شیعیان ما نیست كسی كه در (تقوا و ورع به اندازه ای شهرت نیافته باشد كه) زنان پرده نشین در پس پرده خویش از ورع او سخن نگویند. و از دوستان ما نیست كسی كه در شهری با ده هزار نفر مرد باشد كه در میان آنها خدا مخلوقی با ورع تر از او داشته باشد.

عفت و پاكی دوست امام عصر علیه السلام باید آن قدر شدید باشد كه حتی مخدرات كه پرده نشین هستند و تماس مستقیمی با مردان نامحرم ندارند، از ورع و پاكدامنی این مؤمن، در پس پرده سخن بگویند. آری، این است صفت منتظر فرج امام علیه السلام.

ص: 38

درس چهارم: خوف از عدل خدا

اشاره

2. خوف و رجاء واقعی

لازمه جدایی جدایی ناپذیر ایمان

یكی دیگراز اساسی ترین پایه های سازندگی روحی مسئله خوف و رجاء است. به تصریح روایات، ایمان بدون خوف و رجاء در انسان محقق نمی شود. امام صادق علیه السلام فرموده اند:

لا یكون المؤمن مؤمناً حتی یكون خائفاً راجیاً. و لا یكون خائفاً راجیاً حتی یكون عاملاً لما یخاف و یرجو.(1)

مؤمن تا وقتی ترسان و امیدوار نباشد، مؤمن نیست. و ترسان و امیدوار نیست مگر آن كه مطابق آن چه می ترسد و امید دارد، عمل كند.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، حدیث 11.

ص: 39

ترس و امید لازمه لاینفك ایمان هستند و این دو، حالتهای روحی انسان هستند كه هر كدام عمل مناسب خود را اقتضا می كنند.

مؤمن تا وقتی به مقتضیات این دو حالت عمل نكند، در واقع مؤمن نیست. با توجه به این كه معصوم علیه السلام در فرمایش خود، سخن به گزاف نمی گوید، باید معنای دقیق این دو خصلت و لوازم آنها را با استفاده از احادیث به دست آوریم.

منشأ خوف

خود امام صادق علیه السلام دو چیز را منشأ خوف در انسان شمرده اند:

المؤمن بین مخافتین: ذنب قد مضی لا یدری ما صنع الله فیه، و عمر قد بقی لا یدری ما یكتسب فیه من المهالك. فهو لایصبح الا خائفاً و لا یصلحه الا الخوف.(1)

مؤمن بین دو ترس قرار دارد: (اول) گناه گذشته كه نمی داند خداوند در مورد آن چه كرده است. و (دوم) عمر باقی مانده كه نمی داند چه زمینه های هلاكت را در آن (برای خود) ایجاد خواهد كرد. پس او (مؤمن) همیشه ترسان است و چیزی جز ترس او را به صلاح نمی آورد.

یك ترس مؤمن به گذشته اش مربوط است و یكی هم به آینده. این دو ترس، مؤمن را كاملاً احاطه كرده است. ترس از گذشته مربوط به گناهانی است كه مرتكب شده و نمی داند كه: آیا بخشایش خداوند شامل آنها شده است یا خیر؟ آیا از همه گناهان گذشته توبه كرده است


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، حدیث 12.

ص: 40

با گناهانی كه در وقت خودش توبه نكرده بعد هم فراموشش شده است؟ اگر از گناهانی توبه كرده، آیا توبه اش مقبول درگاه الهی افتاده است یا خیر؟ مؤمن جواب این پرسشها را نمی داند و اطمینان ندارد كه پرونده سیاه اعمالش نزد خداوند بسته شده باشد. به همین جهت همواره نگران است كه مبادا مورد عفو و رحمت الهی قرار نگرفته باشد و این باعث ترس او می گردد.

ترس دیگر مربوط به آینده است. مؤمن نمی داند چه پرتگاههایی را پیش رو دارد و چه گناهانی را در باقیمانده عمرش ممكن است مرتكب شود. از این نگران است كه در آینده خداوند او را به حال خود رها كند و در نتیجه به انجام معصیتهایی مبتلا شود كه چه بسا در گذشته انجام نداده، یا این كه كارهای بد خود را تكرار كند. این دومین ترسی است كه او را فرا گرفته و همواره نگرانش می سازد. این دو ترس از دو سو مؤمن را در چنبره خود گرفته اند و لذا همیشه ترس در او هست.

آخرین جمله حدیث نكته بسیار عمیقی را درباره تربیت انسان مطرح كرده است كه بسیار جای دقت و تأمل دارد: «انسان را چیزی جز ترس اصلاح نمی كند». انسان هر چند كه مؤمن است ولی همیشه باید چنان ترسی كه در حدیث فرموده بودند، در او باشد تا از مسیر صحیح خارج نشود. تنها راه به صلاح رسیدن آدمی این است كه با خوف زندگی كند و هرگاه این حالت روحی در او نباشد، دیگر امیدی به صالح شدنش نمی توان داشت. نتیجه این كه در راهكارهای تربیتی برای انسان، باید وجود این عامل مورد توجه قرار گیرد و به بهانه های واهی از زندگی انسان مؤمن حذف نشود. حذف این عامل مساوی با سقوط او در وادی هلاكت است.

ص: 41

پس شرط ایمان، وجود خوف در مؤمن است. ولی البته هر گونه خوفی در این جا مطلوب نیست، بلكه این خوف باید اثر عملی در فرد داشته باشد یعنی باید عمل فرد مؤمن، عمل انسان ترسان باشد و اگر چنین نباشد، ایمان در فرد محقق نیست. نشانه وجود خوف در انسان چیست؟ امام صادق علیه السلام این سؤال را چنین پاسخ فرموده اند:

من خاف من شیء هرب منه.(1)

كسی كه از چیزی بترسد، از آن فرار می كند.

این فرمایش امام علیه السلام كاملاً جنبه وجدانی دارد. انسان اگر از چیزی بترسد، از آن فرار می كند. پس مؤمن اگر واقعاً اهل خوف باشد، از گناهان گذشته و لغزشهای احتمالی اش در آینده وحشت می كند و از آنها می گریزد. هر كس می تواند درجه ایمان خود را با همین معیار

معلوم سازد كه چقدر از گناهانش وحشت دارد و چه اندازه از آنها می گریزد. اگر كسی نسبت به گناهان گذشته اش خیلی احساس نگرانی نمی كند و در برابر لغزشهای احتمالی آینده نیز چندان دلشوره و ترس ندارد – طبق فرمایش امام صادق علیه السلام نمی تواند خود را به معنای واقعی كلمه، مؤمن بداند.

ترس از عدل الهی

با كمال تأسف باید گفت كه در بسیاری از اهل ایمان، ترسی كه مناسب با عظمت و كبریای خدای قهار است، وجود ندارد و اغلب با توجیهات نادرست و ساختگی چنین وانمود می كنند كه از خداوند


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، انتهای حدیث 6.

ص: 42

كریم و بخشاینده ترس زیادی نباید داشت و تحت عنوان «با كریمان كارها دشوار نیست» خود را از هر گونه ترس و نگرانی نسبت به گناهان گذشته و خذلانهای آینده می رهانند.

آری، از كریم از آن جهت كه كریم است نباید ترسید، ولی خداوند كریم، «عادل» هم هست و این عدل اوست كه منشأ ترس می شود. هر كس به گناهانی آلوده شده، از این كه خداوند بخواهد در مورد آنها با عدل خویش رفتار كند، باید بترسد. به همین جهت در دعاهای رسیده از معصومین علیهم السلام بر این درخواست تأكید شده است:

الهی، ان عفوت فبفضلك و ان عذبت فبعدلك. فیا من لا یرجی الا فضله و لا یخاف الا عدله ف صلی علی محمد و آل محمد و امنن علینا بفضلك و لا تستقص علینا فی عدلك.(1)

خدایا، اگر عفو فرمایی پس به فضل تو است و اگر عذاب كنی پس به عدل تو می باشد. پس ای آن كه جز به فضلش امیدی نیست و جز از عدلش ترسی نیست، بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او درود بفرست و بر ما با فضل خود منت گذار و به سبب عدل خود بر ما سختگیری و موشكافی مكن.

خداوند هم عادل است و هم «مفضل»(2)

عدل او منشأ ترس است، چون وقتی انسان معصیت خدا را مرتكب می شود، استحقاق عقوبت او را پیدا می كند و عدل این است كه معصیت كار به كیفری كه استحقاقش را یافته است، برسد. در این صورت هیچ ظلمی صورت نگرفته است.


1- 1. بحار الانوار، جلد 94، صفحه 107، از مناجاتهای امیر المؤمنین علیه السلام.
2- 2. مهج الدعوات، دعا الصحیفة، صفحه 181.

ص: 43

چون هر عقوبتی كه خداوند به عنوان كیفر گناه شخص تعیین كند، استحقاقش را دارد. این عقوبت هم دنیوی می تواند باشد و هم اخروی.

عقوبت در دنیا بلاهایی است كه به خاطر گناهان بر سر انسان می آید و سخت ترین آنها این است كه خداوند در مواجهه بنده با گناه، او را به حال خودش واگذارد و مانع انجام گناهش نشود. از این عقوبت به «خذلان» تعبیر شده است. عقوبت اخروی هم انواعی دارد كه سخت ترین آنها آتش غضب الهی است.

امام زین العابدین علیه السلام در یكی از دعاهای خویش خطاب به پروردگار متعال عرضه می دارند:

كان جزائی منك فی اول ما عصیتك النار. فان تعذبنی فانت غیر ظالم لی.(1)

كیفر من در همان آغاز معصیت تو، آتش (جهنم) بوده است. پس اگر مرا عقوبت كنی، نسبت به من ستمكار نیستی.

بنده با شروع در انجام گناه استحقاق عقوبت به آتش غضب الهی را پیدا می كند و مهمترین انگیزه خوف از خداوند همین است. در حقیقت خوف مؤمن از این است كه خداوند بخواهد مطابق عدل خود، او را به سزای اعمال بدش برساند. بنابراین در واقع از عواقب كارهای بد خود می ترسد. در دعا به پیشگاه الهی چنین عرضه می داریم:

جللت ان یخاف منك الا العدل و ان یرجی منك الا الاحسان و الفضل. فامنن علی بما اوجبه فضلك و لا


1- 1. صحیفه سجادیه، دعای 16.

ص: 44

تخذلنی بما یحكم به عدلك.(1)

(خدایا) تو برتر و منزه تر هستی از این كه جز به سبب عدل از تو بترسند و این كه جز به فضل و احسان تو امیدوار باشند. پس (حال كه چنین است) به مقتضای فضل خود بر من منت بگذار و به حكم عدل خود مرا گرفتار خذلان (رها شدن به حال خود) مساز.

عدل الهی خذلان گناهكار را اقتضا می كند و بنده مؤمن از این می ترسد، و باید بترسد! اما دریغا كه انسان كفور(2)

از خدای قهار به اندازه ترسی كه از بنده مخلوق او دارد، نمی ترسد! و این دردی است كه امیر كلام علیه السلام در فرمایش صریح خود، عیان فرموده اند:

ان هو خاف عبداً من عبیده، اعطاه من خوفه. ما لا یعطی ربه. فجعل خوفه من العباد نقداً و خوفه من خالقهم ضماراً و وعداً.(3)

(این انسان) اگر از یكی از بندگان خدا بترسد، چنان ترسی از او دارد كه از پروردگارش ندارد. پس ترس خویش را از بندگان نقد قرار داده، اما ترسش را از آفریننده آن بندگان، وعده دور و درازی دانسته كه به انجام آن امیدی نیست.


1- 1. قسمتی از دعای بعد از نماز زیارت امام رضا علیه السلام بحار الانوار، جلد 102، صفحه 56.
2- 2. اشاره به آیه شریفه: حج، 66.
3- 3. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 504 و 505، خطبه 158.

ص: 45

نشانه خوف

هر ترسی دارای نشانه ای است. ترس از عدل الهی هم نشانه هایی دارد كه اگر آن نشانه ها نباشد، آن ترس، ترس واقعی نیست. بلكه به فرمایش مولا امیر المؤمنین علیه السلام ترس معیوب و علیل است كه متأسفانه نسبت به خداوند عموماً چنین می باشد:

كل خوف محقق الا خوف الله فانه معلول.

هر ترسی ثابت و محقق است، جز ترس از خدا كه معیوب و جدا از قلب است.(1)

بسیار دور از انصاف است كه ترس از مخلوقات خدا واقعی باشد و ترس از خداوند غیر واقعی.

انسان وقتی از كسی حساب می برد، به اندازه ای كه روی او حساب می كند، با او در نمی افتد و كاری كه موجبات غضب او را فراهم كند، انجام نمی دهد. اگر بنده ذره ای ترس واقعی از خدای خود داشته باشد، به هیچ وجه انجام معصیت او برایش ساده و روان نمی شود و با همه وجود در برابر گناه ایستادگی می كند. هر كه عاقل و خداشناس است، از عدل خداوند می ترسد و این ترس نشانه فهم و درایت مؤمن است. آن كه چنین ترسی ندارد، نه عقل درستی دارد و نه معرفت صحیحی نسبت به خدای متعال.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 504 و 505، خطبه 158.

ص: 46

من عرف الله، خاف الله. و من خاف الله، سخت نفسه عن الدنیا.(1)

كسی كه خداوند را بشناسد، از خدا می ترسد. و كسی كه از خدا بترسد، دل از دنیا بر می كند.

نشانه معرفت خداوند، خوف از او و نشانه خوف از او دل كندن از دنیاست. هر كس می تواند با این معیار، میزان خوف واقعی را در خود ارزیابی كند.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفرف باب الخوف و الرجاء، حدیث4.

ص: 47

درس پنجم: رجاء به فضل خدا

اشاره

گفتیم كه یكی از مهمترین عوامل سازندگی روحی، خوف و رجاء است. در درس گذشته در مورد خوف از عدل خا سخن گفتیم.

اما در مقابل عدل، فضل است. این فضل البته به خاطر استحقاق شامل بنده نمی شود.(1)

بلكه صرفاً لطف و احسان اوست. بنابراین منشأ ترس از خداوند، عدل او و علت امید به خداوند، فضل اوست.

آن چه به عنوان «رجاء» در كنار «خوف» مطرح شده است، همین امید به فضل و رحمت الهی است.

رجاء واقعی یا امید واهی؟

ولی باید توجه داشت كه رجاء واقعی با امید واهی و بی اساس تفاوت می كند. رجاء واقعی هم مانند خوف واقعی نشانه هایی دارد كه


1- 1. امام سجاد علیه السلام در دعای شانزدهم صحیفه سجادیه در مورد عفو الهی می فرمایند: فان ذلك غیر واجب لی باستحقاق.

ص: 48

اگر در كسی یافت شود، قابل قبول است و گرنه، فایده ای ندارد و مردود می باشد.

امیر مؤمنان علیه السلام درباره رجاء می فرمایند:

كل من رجاء عرف رجاؤه فی عمله.

هر كس امید داشته باشد، این امید از عمل وی شناخته می گردد.(1)

اعمال انسان نشانگر امیدهای اوست. اگر كسی به خیال لطف و رحمت الهی، به راحتی و بدون نگرانی و ترس دست به انجام معاصی بزند، این امیدواری، رجاء واقعی نیست و چنین كسی اهل ولایت ائمه علیهم السلام هم محسوب نمی گردد. راوی می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم: گروهی از دوستان شما مرتكب گناهان می شوند و می گویند: ما امید (به رحمت خدا و شفاعت اهل بیت علیهم السلام) داریم. حضرت فرمودند:

كذبوا، لیسوا لنا بموال. اولئك قوم ترجحت بهم الامانی. من رجا شیئاً عمل له.(2)

اینها دروغ گفته اند، دوستان ما نیستند. آنها كسانی هستند كه آرزوها ایشان را به این سو و آن سو می برد. كسی كه به چیزی امید دارد، برای (رسیدن به) آن عمل می كند.

در حدیث دیگری درباره همان افراد از همان امام علیه السلام نقل شده كه فرمودند:


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 502 و 503، خطبه 158.
2- 2. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، حدیث 6.

ص: 49

... كذبوا، لیسوا براجین. ان من رجا شیئاً طلبه.(1)

... دروغ گفته اند. اینها امیدوار (واقعی) نیستند. همانا كس كه به چیزی امید دارد، آن را طلب می كند.

هر كس امید به دست آوردن چیزی را دارد، راه رسیدن به آن را طی می كند. كسی كه امید به روزی دارد، برای كسب آن از راههای صحیح تلاش می كند. كسی كه امید به شفا یافتن بیمارش دارد، برای رسیدن به مطلوب خود سراغ طبیب می رود و به دستورات لازم عمل می كند. اگر چنین نكند، امیدش امید واقعی نیست، بلكه «امنیه» و آرزوی بی اساس می باشد. لذا امام صادق علیه السلام، راجی (امیدوار) بودن آن افراد را نفی كرده و فرموده اند كه چون نشانه امید راستین در آنها نیست، واقعاً اهل رجاء نیستند.

با هزار افسوس باید گفت كه امید انسانها نسبت به خودشان و همه امور دنیوی، امید واقعی و صحیح است، ولی نسبت به فضل و رحمت خداوند نوعاً مغشوش و ناخالص می باشد. امیر مؤمنان علیه السلام این حقیقت تلخ را با همین تعبیر بیان فرموده اند:

كل رجاء الی رجاء الله تعالی فانه مدخول.

هر امیدی خالص و ثابت است جز امید به خدای تعالی كه مغشوش و ناخالص است.(2)


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء، حدیث 5.
2- 2. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 502 و 503، خطبه 158.

ص: 50

به همین جهت است كه ایشان درباره «انسانهایی كه گمان می كنند به خدا امید و از او بیم دارند لیكن در عمل نشانی از این امید و بیم در آنها دیده نمی شود»(1)

می فرمایند:

یدعی بزعمه انه یرجو الله. كذب و العظیم! ما باله لایتبین رجاؤه فی عمله؟

او به گمان خود ادعا می كند كه به خدا امید دارد. سوگند به خدای بزرگ دروغ می گوید! كار و فكر او چیست كه امید او (به خدا) در عملش آشكار نمی شود؟!

آن گاه حضرت برای این كه دروغ بودن چنین امیدی را روشن كند، مقایسه ای بین امید به خدا و بنده خدا به عمل می آورند:

یرجو الله فی الكبیر و یرجو العباد فی الصغیر فیعطی العبد ما لا یعطی الرب. فما بال الله جل ثناؤه یقصر به عما یصنع لعباده؟ اتخاف ان تكون فی رجائك له كاذباً؟ او تكون لا تراه للرجاء موضعاً؟

او در كارهای بزرگ (از قبیل رحمت خدا در آخرت و آمرزش گناهان) به خدا امید دارد و در كارهای كوچك (یعنی امور دنیوی) به بندگان خدا امید می بندد. پس (در برابر بنده خدا) خضوع و خشوع و رفتاری از خویشتن نشان می دهد كه نظیر آن را برای خدا انجام نمی دهد. پس چه سببی است در مورد خدا – كه ستایش او عظیم و بزرگ است – كه آن چه درباره بندگان او انجام


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی پاورقی صفحه 503، به نقل از شرح قطب راوندی.

ص: 51

می شود، از انجام آن برای وی كوتاهی می گردد؟ (ای بنده خدا) آیا ا این بیم داری كه در امید بستن به خدا دروغگو باشی؟ یا او را محل امید خود نمی بینی؟(1)

هر قدر چیزی كه انسان به آن امید بسته است، بزرگتر و مهمتر باشد، طلب كردن آن از راه خودش باید شدیدتر و بیشتر باشد. كسی كه به كسب در آمد كلانی امید بسته، نسبت به كسی كه امید به دست آوردن درآمد ناچیزی دارد، تلاش متفاوتی انجام می دهد و اگر به همان اندازه در راه طلب آن كوشش كند، می توان فهمید كه امید واقعی به كسب در آمد كلان ندارد.

به همین قیاس می توان گفت كه تلاش برای كسب رحمت الهی، باید بسیار بیش از تلاش برای به دست آوردن منافع مادی باشد، زیرا چیزهایی از خداوند امید می رود كه هیچ مخلوقی توان برآوردن آنها را ندارد و به سعادت ابدی و جاودانی انسان مربوط است. ما یقین داریم كه هیچ كس از عفو و رحمت خدای متعال بی نیاز نیست و نجات از عذاب و غضب الهی برای هیچ كس جز به سبب مغفرت پروردگار ممكن نمی باشد. امام زین العابدین علیه السلام به صراحت در دعای خود این مطلب را تعلیم فرموده اند:

اللهم ... لا نجاة لاحد منا دون عفوك.(2)

خدایا... هیچ یك از ما بدون عفو تو اهل نجات نیستیم.

سعادت دنیا و آخرت جز به فضل خدای متعال به دست نمی آید.


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 504 و 505، خطبه 158.
2- 2. صحیفه سجادیه، قسمتی از دعای دهم.

ص: 52

بنابراین برای كسب این سعادت باید از راههایی كه خود خداوند معین فرموده است، تلاش كرد. این تلاش باید بسیار بسیار بیش از تلاش و كوششی باشد كه در امور ماد و دنیوی انجام می دهیم. اگر دغدغه عمل وجود نداشته باشد، معلوم می شود كه امید به فضل الهی یك امید واقعی و راستین نیست، بلكه واهی و دروغ می باشد و چنین امید واهی از انسان دستگیری نمی كند.

كسی كه چنین باشد، نمی تواند خود را دوستدار امام عصر علیه السلام و منتظر ایشان بداند، چرا كه امام صادق علیه السلام به صراحت دوستی این گونه افراد را با خود نفی فرمودند. تنها راه اتصال روحی با حضرات معصومین علیهم السلام همین است كه خوف و رجاء واقعی را نسبت به خدای متعال در خود تقویت كنیم.

همراهی رجاء با خوف

این بحث را با نقل حدیثی لطیف از امیرمؤمنان علیه السلام كه در مقایسه «خوف» با «رجاء» فرموده اند، به پایان می بریم:

خف ربك خوفاً یشغلك عن رجائه. و ارجه رجاء من لا یأمن خوفه.(1)

از پروردگارت ترسی داشته باش كه تو را از امید نسبت به او باز دارد. اما امیدت به او امید كسی باشد كه از ترس او در امان نیست.

برای روشن شدن عمق فرمایش حضرت امیر علیه السلام در این حدیث


1- 1 غرر الحكم، حدیث 3713.

ص: 53

درربار، لازم است ریشه و سرچشمه خوف از خدا در انسان – علاوه بر آن چه گذشت – بیان گردد. تاكنون از دو عامل ترس سخن گفته شد كه عبارت بودند از: گناهان گذشته و لغزشهای احتمالی در آینده. این هر دو علت به اعمال انسان بر می گردد. اما ریشه عمیق تری هم برای ترس از پروردگار می توان یافت كه از خود انسان نشأت می گیرد نه از اعمالش.

این ریشه چیزی نیست جز فقر حقیقی و بیچارگی ذاتی انسان نسبت به خدای خود. اگر كسی خودش را خوب بشناسد، در حقیقت به ناداری و ضعف خود در برابر پروردگارش به خوبی واقف می شود، یعنی با تمام وجود، خود را در پیشگاه او فقیر و بیچاره می یابد. آن گاه می فهمد كه اگر كار خیری بتواند انجام دهد، جز با توفیق و عنایت خداوند عالم، میسر نمی شود و اگر به حال خود رها شود، هرگز به سمت خیر نخواهد رفت، چون او چیزی از خود ندارد و همه دارایی اش لطف و فضل خداوند در حق اوست. بنابراین با اتكای به خودش توانایی انجام یك طاعت را هم ندارد.

این است سر این كه انسان هرگز نباید بر خود اتكال و اعتماد داشته باشد، چون هیچ چیز قابل اعتماد و اتكایی از خودش ندارد و تا خدا از او دستگیری نكند، هیچ كار خوبی از او سر نمی زند. پس توفیق انجام خیرات فقط و فقط به لطف خداوند برای انسان میسر می گردد و از ذات او جز عجزو بیچارگی نتیجه ای حاصل نمی شود.

حال اگر این حقیقت برای كسی وجدانی شود، واقعاً به خوف می افتد، چون زیر پایش را خالی و سست می بیند. او از این كه خدا دستش را نگیرد و به او لطف نكند، با همه وجودش می ترسد، به خصوص كه به خوبی می داند دستگیری خداوند از او براساس فضل

ص: 54

است، نه عدل. پس چنین لطفی از ناحیه خداوند بر او واجب نیست. این ترس نتیجه مستقیم شناخت خود است. اگر فقر ذاتی انسان برای او وجدانی نشود، چنین ترسی هم نخواهد داشت.

با توجه به این پایه وجدانی می توانیم معنای فرمایش مولا امیر مؤمنان علیه السلام را درك كنیم. ایشان به تفاوت بین خوف و رجاء صحیح در انسان اشاره فرموده اند كه منشأ آن توجه به فقر ذاتی انسان است. انسانی كه به بیچارگی ذاتی خود متنبه شده، به كلی از خودش و این كه بتواند – متكی به خود – كار خوبی انجام دهد، قطع امید می كند و همین منشأ ترس واقعی در او می گردد، به طوری كه هیچ روزنه ای به سوی نجات از هلاكت از ناحیه خودش باز نمی بیند. اینجاست كه خوف او مطلق و فراگیر می شود و جای هیچ گونه «رجاء» نمی ماند.

تا وقتی ترس به این حد نرسد، نتیجه صد در صد آن حاصل نشده است، چون اگر انسان قدری به خودش امیدوار باشد، هنوز قطع امید كامل از خود نكرده و باز هم تا حدی به خود متكی است. تنها وقتی كه هیچ متكایی – از ناحیه خودش – برای خود نبیند، ترس كامل برایش به وجود می آید و در این صورت، دیگر جایی برای «رجاء» باقی نمی ماند. پس ترس از خداوند وقتی كاملاً مفید و صد در صد مؤثر است كه خالص بوده و مشوب به غیر ترس (امید) نباشد.

اما رجاء نسبت به خدا چگونه است؟ آیا در مقام امیدواری هم نباید جایی برای خوف از خدا باقی بماند؟ پاسخ امیر المؤمنین علیه السلام به این سؤال در حدیث مورد بحث منفی است. فرموده اند امید به خداوند باید به صورتی باشد كه انسان را از خوف نسیبت به او به كلی غافل نسازد.

علت این فرمایش، توجه به همان حقیقت وجدانی در شناخت

ص: 55

انسان از خود می باشد. هر قدر انسان، بیچارگی ذاتی خود را به صورت عمیق تری وجدان كند، از خودش بیشتر قطع امید می كند و هر اندازه ناامیدی از خود شدیدتر شود، امید به فضل و رحمت الهی فزونی می یابد. تنها زمانی امید به خداوند صد در صد و كامل می گردد كه انسان به كلی از خودش ناامید گردد و هیچ پناه و متكایی از ناحیه خود برای خودش نبیند. اگر چنین شود ترس از خدا هم قطعاً باقی می ماند، چون منشأ ترس، چیزی جز همین وجدان بی اتكایی و بی پناهی ذاتی نیست.

بنابراین هر قدر رجاء به خداوند بیشتر و شدیدتر باشد، به همان اندازه خوف از او هم عمق و شدت بیشتری خواهد داشت و هیچ گاه امید به پروردگار، ترس از او را كم نمی كند.

سر این مطلب ارزشمند همان امید انسان به فضل و رحمت خداوند و ترس او از بیچارگی و ضعف ذاتی خودش است و این كه مبادا مورد تفضل الهی قرار نگیرد. این دو حقیقت – فضل خداوند و بیچارگی انسان – با هم وجدان می شوند و یافتن هر كدام با یافتن دیگری ملازمت دارد. پس فهم یكی به وجدان دیگری كمك بسیار می كند. نتیجه این بحث همان نكته ای است كه امیر مؤمنان علیه السلام تذكر فرموده اند: رجاء نسبت به خداوند باید همراه با خوف از او باشد. انسان امیدوار نباید نسبت به ترس از خدا غافل گردد. این نكته بسیار دقیقی است كه تنها به لطف پروردگار برای انسان وجدانی می شود.

ص: 56

پرسشهای مفهوی از درسهای 1 تا 5

1. نزدیك دانستن یا دور دانستن ظهور چه اثری

2. امام صادق علیه السلام در ذیل آیه شریفه: «و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً» چه فرمودند؟

3. ذكر كثیر خدا كه امام صادق علیه السلام آن را از سخت ترین اموری دانسته اند كه خدا بر خلق خود واجب ساخته، چیست؟

4. معنای اصرار بر گناه چیست؟

5. دو منشأ خوف در شخص مؤمن را توضیح دهید.

6. چه چیزی نشانه خوف از خدا دانسته شده است؟

7. نشانه رجاء واقعی به خدای متعال چیست؟

8. فرمایش «خف ربك خوفاً یشغلك عن رجائه و ارجه رجاء من لا یأمن خوفه» را توضیح دهید.

ص: 57

درس ششم: دشمنی دنیا (1)

اهمیت بغض دنیا

سومین محور سازندگی روحی كه منتظران بقیة الله ارواحنا فداه باید در زندگی خویش به عنوان اساس و پایه قرار دهند، مسئله «بغض دنیا» است. زندگی مؤمن براساس سعادت اخروی تنظیم می شود و تا محبت به دنیا و مظاهر آن از قلب او بیرون نشود، آخرت محوری برایش حاصل نمی گردد. در تعالیم اهل بیت عصمت و طهارت به این امر توجه زیادی صورت گرفته است. در مورد حب دنیا فرموده اند:

حب الدنیا رأس كل خطیئة.(1)

دوست داشتن دنیا رأس هر خطا و لغزشی است.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 11.

ص: 58

تمام خطاها و لغزشها ریشه در دنیا دوستی دارد و تا این مشكل حل نشود، ریشه آفات دیگر از بین نمی رود. پیشوایان معصوم ما به این مقدار اكتفا نكرده و فرموده اند كه نه تنها نباید دنیا را دوست داشت بلكه باید آن را دشمن دانست. وقتی از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند كه كدام عمل نزد خدای عزوجل با فضیلت تر است، فرمودند:

ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا.(1)

پس از معرفت خدای عزوجل و معرفت پیامبرش(2)

هیچ عملی با فضیلت تر از بغض و تنفر نسبت به دنیا نیست.

این بیان، اهمیت و ریشه ای بودن بغض دنیا را به خوبی روشن می سازد و نشان می دهد كه در مقابل دوستی دنیا كه ریشه هر فساد و گناهی است، بغض نسبت به آن ریشه هر خیر و خوبی است(3)

و لذا باید به راههای پیدایش آن بسیار توجه كرد.

تأسی به پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله

در كتاب شریف نهج البلاغه، امیر مؤمنان علیه السلام در عمل به این امر مهم پیمبر صلی الله علیه و آله را الگو دانسته و فرموده اند:


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 11.
2- 2. روشن است كه معرفت ائمه علیهم السلام نیز از معرفت خدا و رسول صلی الله علیه و آله جدا نیست و این مطلب جزء مسلمات معارف اهل بیت علیهم السلام به شمار می رود. رجوع كنید به حلقه دوم فصل اول و دوم.
3- 3. رجوع شود به اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، ابتدای حدیث دوم.

ص: 59

و لقد كان فی رسول الله صلی الله علیه و آله كاف لك فی الاسوة و دلیل لك علی ذم الدنیا و عیبها و كثرة مخازیها و مساویها.

هر آینه و به تحقیق، مقتدا و پیشوا قرار دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله برای تو كافی است و همین امر راهنما و دلیل تو است بر بدی دنیا و عیب آن و فراوانی رسوایی ها و زشتی های آن.(1)

در ادامه همین كلام فرموده اند:

و احب العباد الی الله المتأسی بنبیه و المقتص لاثره.

و دوست ترین مردم نزد خدا، كسی است كه به پیامبر او تأسی كند و به دنبال او گام بردارد.(2)

آن گاه در بیان سیره پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به دنیا فرمودند:

ایشان دنیا را با گوشه دهان تناول می كرد (یعنی حداكثر بهره را با میل زیاد از دنیا نمی برد بلكه به مقدار ضرورت و حداقل و از سر بی میلی اكتفا می كرد) و از گوشه چشم هم به آن نمی نگریست (یعنی به دنیا هیچ اعتنایی نداشت). پهلوی او از پهلوی همه اهل دنیا لاغرتر و شكم او از شكم همه مردم خالی تر بود. دنیا بر او عرضه شد اما از پذیرفتن آن امتناع ورزید...

هر آینه و به تحقیق پیغمبر صلی الله علیه و آله بر روی زمین غذا می خورد و مانند بردگان می نشست. كفشش را خود وصله می كرد و با دست خود بر جامه اش پینه می زد. بر درازگوش برهنه سواز می شد و كس دیگری را هم بر پشت خود سوار می كرد. اگر می دید روی پرده ای كه بر در اتاقش آویخته شده، صورتهایی نقش


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 504 و 505 خطبه 158.
2- 2. همان، صفحه 506 و 507.

ص: 60

بسته، به همسرش می گفت: این پرده را از من دور ساز و پنهان كن. پس به راستی من چون به آن نظر می كنم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می آورم. بنابراین آن حضرت صلی الله علیه و آله با قلب خود از دنیا روی گردانیده و یاد آن را در خود میرانده بود و دوست داشت كه زینتهای دنیا از چشم او نهان گردد تا از ان برای خود جامه فاخر تهیه نكند و آن را قرارگاه همیشگی خود نداند و امید ماندن در آن را نداشته باشد. پس ایشان دنیا را از جان خود بیرون راند و از دل دور كرد و از چشم نهان داشت.(1)

ایشان سپس یك قاعده كلی بیان فرموده اند:

و كذا من ابغض شیئاً ابغض ان ینظر الیه و ان یذكر عنده و لقد كان فی رسول الله صلی الله علیه و آله ما یدلك علی مساوی الدنیا و عیوبها اذ جاع فیها مع خاصته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته.

و چنین است كه هر كس چیزی را دشمن بدارد، نگاه كردن به آن و یاد شدن آن را نزد خود دشمن می دارد. و هر آینه در (طرز زندگی و رفتار) رسول خدا صلی الله علیه و آله چیزهایی بود كه تو را به بدیها و عیبهای دنیا راهنمایی می كند. زیرا او با وجود قام اختصاصی و تقربی كه نزد خدا داشت، دنیا را با گرسنگی گذراند و با وجود مقام و منزلت بزرگی كه دارا بود، از زیور دنیا بر كنار داشته شده بود.(2)


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 507 و 509 با مختصر تغییری در عبارات.
2- 2. همان، صفحه 508 تا 511 با تغییرات جزئی در ترجمه.

ص: 61

آن گاه اضافه فرموده اند:

پس هر كه در این امر می نگرد، با عقل خود بیندیشد كه: آیا خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آ له را با این گونه زندگی، گرامی داشت یا خوار ساخت؟ پس اگر بگوید كه او را خوار داشت، سوگند به خدای بزرگ دروغ گفته. و اگر بگوید كه او را گرامی داشت، پس باید بداند كه غیر او را خوار ساخته چون دنیا را برایش وسعت داده و مهیا كرده اما آن را از نزدیكترین مردم به خود (پیامبر صلی الله علیه و آله) دور و بركنار نموده است.(1)

آری، اگر دنیا و زینتهایش نزد خدا ذره ای ارزش داشت، عزیزترین مخلوقاتش را از آنها محروم نمی كرد. دنیا و آن چه در آن است، فقط برای این خلق شده كه وسیله امتحان انسان در درگاه الهی باشد و زینتهای آن هم برای این است كه خداوند می خواهد بندگانش را به وسیله آن بیازماید.

إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْ ضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (2)

زینتهای دنیا همان چیزهایی است كه دل انسان را به سوی خود می كشاند. عاقل آن است كه همه آنها را چیزی جز وسیله امتحان نداند و آرامش واقعی و همیشگی خود را در پناه آن نجوید. سیره پیامبر


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 511 با مختصری تغییر در عبارات.
2- 2. كهف، 7.

ص: 62

اكرم صلی الله علیه و آله بهترین الگو برای نگرش صحیح به دنیا و زینتهای آن است.

معیار جدایی از خدا

امیر مؤمنان در قسمتی دیگر از همان خطبه شریف فرموده اند:

و علم ان الله سبحانه ابغض شیئاً فابغضه و حقر شیئاً فحقره و صغر شیئاً فصغره. و لو لم یكن فینا الا حبنا ما ابغض الله و رسوله و تعظیمنا ما صغر الله و رسوله، لكفی به شقاقا لله و محادة عن امر الله.

و (پیامبر صلی الله علیه و آله) دانست كه خدای سبحان چیزی را دشمن داشته پس او همان چیز را دشمن داشت و چیزی را كوچك شمرده پس او همان چیز را كوچك شمرد. و اگر در ما چیزی نباشد جز دوست داشتن ما آن چه را كه خدا و رسولش دشمن داشته اند و بزرگ پنداشتن ما آن چه را كه خدا و رسولش كوچك شمرده اند، (همین امور) برای جدا شدن از خدا و دشمنی و مخالفت با دستورات او كفایت می كند.(1)

معیار جدایی از خدا و مخالفت با اوامر او در اینجا به روشنی بیان شده است. همین كه انسان آن چه را كه خدا و رسول او دشمن می دارند، دوست بدارد و آن چه را نزد ایشان كوچك و پست است، محترم و بزرگ بشمرد، برای فاصله گرفتن از صراط مستقیم الهی كفایت می كند.


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 508 و 509 با مختصر تغییری در عبارات.

ص: 63

این معیار محك دقیق و روشنی است برای مؤمنان كه درجه ایمان خود را بسنجند و بدون فریب دادن خود، میزان اتصال خود را با «میزان الاعمال»(1)

یعنی وجود مقدس امیر مؤمنان علیه السلام محك بزنند. در انتهای همین خطبه مبارك برای سومین بار اسوه بودن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با لحن صریحتری بیان شده است:

پس هر كس در صدد تأسی و پیروی كردن است (در زندگی و بی اعتنایی به دنیا) به پیامبرش صلی الله علیه و آله تأسی كند و به دنبال او گام بردارد و به هر جا كه او وارد شده، وارد شود كه اگر جز این كند، از هلاك شدن در امان نخواهد بود. پس به راستی خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را نشانه قیامت و بشارت دهنده بهشت و بیم دهنده از عذاب قرار داد. ایاشن با شكم خالی از دنیا رفت و سالم وارد آخرت شد. او تا وقتی كه به راه خود رفت و دعوت كننده پروردگارش را اجابت نمود (در هنگام مرگ) هیچ سنگی را روی سنگی نگذاشت (بنایی نساخت). پس چه بزرگ است منت خداوند بر ما كه پیشوایی را به ما عطا فرمود كه تا از او پیروی كنیم و مقتدایی كه قدم جای قدم او بنهیم.(2)

در پایان خطبه، امیر المؤمنین علیه السلام كه بزرگترین پیرو و رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده اند، در مورد خودشان فرموده اند:

به خدا قسم، هر آینه آن قدر این جامه پشیمینه خود را وصله كردم تا آن حد كه از وصله كننده آن شرم كردم و به راستی گوینده ای به


1- 1 اشاره به عبارتی كه در زیارت مولی امیر المؤمنین علیه السلام آمده است: السلام علی میزان الاعمال. بحار الانوار، جلد 100، صفحه 287.
2- 2. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 511 با اصلاحاتی در بعضی عبارات.

ص: 64

من گفت: آیا این جامه را دور نمی اندازی؟! به او گفتم: از من دور شو (یا نهان شو). صبحگاهان، گروه به مقصد رسیده، راهپیمایی شب خود را می ستایند (كه باعث شد به مقصد برسند).(1)

جمله اخیر ترجمه یك ضرب المثل معروف عربی است: «عند الصباح یحمد القوم السری» و در موردی به كار می رود كه كسی رنجی را به امید رسیدن به آسایش تحمل كند. مثل مذكور ممكن است بدین گونه نیز معنی شود كه: صبحگاهان، گروه خفته و از راه باز مانده، شب روان به مقصد رسیده را می ستایند.(2)

هر كه به شب راه رفت، صبح به منزل رسید = هر كه به شب خواب كرد، خاك به سر می كند

امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه مذكور، سه بار از الگو بودن رسول اكرم صلی الله علیه و آله و لزوم تأسی به ایشان سخن گفته اند و این سفارشها، تكلیف همه مؤمنان را – به خصوص كسانی كه خود را جزء منتظران حضرت مهدی علیه السلام می دانند – روشن می سازد.


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 511 با مختصر تغییرات در عبارات.
2- 2. همان، صفحه 864.

ص: 65

درس هفتم: دشمنی دنیا (2)

اشاره

در درس گذشته برای توضیح مسئله «بغض دنیا» از فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام كمك گرفتیم كه در آن پس از ذكر حالات پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به تأسی به آن بزرگوار توضیح فرموده بودند.

وسوسه شیطانی

وسوسه ای كه گاهی در این جا انسان را از انجام وظیفه خود غافل می كند این است كه تصور كند: ما كجا و پیامبر صلی الله علیه و آله كجا؟ یا این كه: ما هرگز نخواهیم توانست هم چون پیامبر صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام باشیم. آن گاه عملاً از هر نوع تأسی به این بزرگواران شانه خالی كند! این فكر چیزی جز وسوسه شیطان نیست. انسان نباید فكر كند كه چون نمی تواند مانند امیر المؤمنین علیه السلام باشد، پس هیچ وظیفه ای در تأسی به ایشان ندارد. خود آن حضرت در عین آن كه تصریح كرده اند به این كه شما (مؤمنان) نمی توانید مانند من باشید، اما به الگو دانستن رسول

ص: 66

خدا صلی الله علیه و آله و عمل كردن بر طبق آن، سفارش فرموده اند. ما اگر امیر مؤمنان علیه السلام را امام و مقتدای خود می دانیم، باید در عمل سعی كنیم مطابق ایشان رفتار كنیم. وجود مقدس حضرتش در نامه ای كه به عثمان بن حنیف انصاری مرقوم فرموده اند، چنین آورده اند:

الا و ان لكل مأموم اماماً یقتدی و یستضیء بنور علمه.(1)

آگاه باش كه هر مأمومی امامی دارد كه به او اقتدا می كند و از نور علمش روشنایی می جوید.

امام علیه السلام باید مقتدای مأمومین باشد و عمل هر كس باید بر طبق رفتار امامش شكل بگیرد. پس تعابیر «امام» و «اسوه» نشان می دهد كه انسان نمی تواند در عمل نسبت به اعمال پیشوایش بی تفاوت باشد.

حضرت در ادامه فرموده اند:

الا و ان امامكم قد اكتفی من دنیاه بمطریه و من طعمه بقرصیه. الا و انكم لا تقدرون علی ذلك و لكن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد.

آگاه باشید كه امام شما از دنیای خود به دو جامه كهنه و از خوردنی های خود به دو گرده نان اكتفا كرده است. آگاه باشید كه شما به این گونه زندگی توانا نیستید، لیكن شما با پرهیزكاری و كوشش (در این مسیر) و پاكدامنی و استواری در دین، مرا یاری كنید.(2)

حضرت تصریح فرموده اند به این كه شما نمی توانید مانند من زندگی


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 1024 نامه 45.
2- 2. همان، صفحه 1024 و 1025 نامه 45.

ص: 67

كنید. یعنی آن درجه بالای تقوا و دوری كردن از دنیا اختصاص به خود ایشان و عترت گرامیشان دارد، اما در عین حال فرموده اند كه با كوشش و رعایت ورع در این مسیر گام بردارید و سعی كنید تا آن جا كه می توانید خود را شبیه امامتان قرار دهید. همین است وظیفه كسانی كه خود را مأموم این امام علیه السلام می دانند. ما نباید به بهانه این كه ما هر كاری بكنیم نخواهیم توانست مانند مولا امیر المؤمنین علیه السلام زندگی كنیم، خود را غرق در دنیا و مادیات كنیم. بلكه باید تا آن جا كه می توانیم، بكوشیم زندگی خود را شبیه ایشان قرار دهیم و از هیچ تلاشی برای رسیدن به این مقصود كوتاهی نكنیم. بنابراین بی خیالی و عدم تعهد در این خصوص، به هیچ وجه پذیرفته نیست.

«اجتهاد» (در بحث فعلی) یعنی كوشش در مسیر رسیدن به هدفی كه امام علیه السلام با بیان سیره پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله ترسی فرمودند، یعنی «بغض دنیا» باید برای تحقق بخشیدن به این ویژگی تلاش كرد تا به آن روز به روز نزدیكتر شد. قبل از هر چیز باید دید راه رسیدن به این هدف چیست. رسیدن به هر مطلوبی راهی دارد. راه تحقق «بغض دنیا» چیست؟

شناخت حقیقت دنیا

قطعاً اگر حقیقت دنیا و عیبهای آن برای انسان روشن شود، خود به خود تنفر و بغض نسبت به آن حاصل می گردد. آنها كه شیفته و فریفته دنیا هستند، حقیقت آن را نشناخته اند. چیزی كه ذاتش نفرت انگیز است، اگر درست شناخته شود، خود به خود بغض نسبت به آن به وجود می آید. اصولاً ایجاد بغض دنیا راهی جز این ندارد. پس باید

ص: 68

در جستجوی راه شناخت دنیا باشیم. اما دنیا را چگونه می توان شناخت؟

واقعیت این است كه تا وقتی انسان دوستدار دنیا باشد، نمی تواند حقیقت آن را بشناسد. اگر طالب شناخت صحیح دنیاست، باید عشق و محبت آن را از قلب خود خارج كند. انسان موجودی است كه اگر شیفته چیزی باشد، از شناخت عیبهای آن محروم می ماند و جز خوبی و حسن، چیزی در آن نمی بیند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

حبك للشیء یعمی و یصم.(1)

.

این كه چیزی را دوست داشته باشی (تو را نسبت به آن) كور و كر می كند.

مراد از كور و كر شدن این است كه عیبها آن را نه می بیند و نه می شنود و بینایی و شنوایی اش نسبت به بدیهای آن چیز از كار می افتد و جز خوبی در آن، چیزی تشخیص نمی دهد. حتی بدیهای آن را هم خوب می بیند.

در فرمایش دیگری از امیر المؤمنین علیه السلام چنین آمده است:

عین المحب عمیة عن معایب المحبوب و ادنه صماء عن قبح مساویة.(2)

چشم دوستدار از (دیدن) زشتی های محبوب نابینا و گوش او از (شنیدن) زشتی بدیهایش ناشنواست.


1- 1. بحار الانوار، جلد 77، صفحه 164
2- 2. غرر الحكم، حدیث 11061.

ص: 69

زهد نسبت به دنیا

بنابراین راه شناخت دنیا و بدیهای آن، بی رغیبتی و بی میلی نسبت به آن است. این همان است كه در فرهنگ دین «زهد» نامیده می شود. چه فرمایش حكیمانه ای است سخن امام صادق علیه السلام كه فرمودند:

من زهد فی الدنیا، اثبت الله الحكمة فی قلبه و انطق بها لسانه و بصره عیوب الدنیا داءها و دواءها و اخرجه من الدنیا سالماً الی دار السلام.(1)

هر كس به دنیا بی رغبت باشد، خداوند حكمت را در قلب او محقق می سازد و زبانش را به آن گویا می كند و او را به عیبهای دنیا – هم درد آن و هم داوری آن – بینا می گرداند و او را از دنیا به سوی خانه سلامت به سلامت خارج می سازد.

زهد یك حالت قلبی در انسان است كه همان بی رغبتی می باشد.

زهد در دنیا عبارت است از بی رغبتی نسبت به آن. یكی از آثار و بركات این صفت نیكو، این است كه چشم انسان نسبت به عیبهای دنیا باز می شود و نه تنها بدیها و دردها بلكه دوای آنها و راه علاج آنها را هم می بیند و می فهمد. وقتی انسان شیفته دنیا نبود، واقعیت آن را مشاهده می كند و با كشف حقیقت آن، عیبهایش بر ملا و آشكار می گردد و تنفر و بغض نسبت به آن حاصل می شود.

كسی كه می خواهد به پلیدیهای دنیا در طول عمرش آلوده نشود و به سلامت از این گذرگاه به منزل همیشگی اش عبور كند، راهی جز این


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 1.

ص: 70

ندارد كه قدری از دنیا فاصله بگیرد و سعی كند نسبت به آن بی رغبت شود. در این صورت هم نقاط ضعف و عیب دنیا را می بیند و هم راه نجات و خلاصی از لغزشگاههای آن را می شناسد. (بصره عیوب الدنیا داءها و دواءها). در غیر این صورت انسان از چشیدن شیرینی ایمان محروم خواهد ماند. حضرت صادق علیه السلام فرمودند:

حرام علی قلوبكم ان تعرف حلاوة الایمان حتی تزهد فی الدنیا.(1)

تا وقتی دلهای شما نسبت به دنیا بی رغبت نشود، از شناختن شیرینی ایمان محروم است.

اگر محبت به دنیا در دل انسان باشد، از چشیدن شیرینی ایمان محروم است و تنها راه رسیدن به این نعمت بی نظیر، زهد در دنیاست.

علاوه بر این، همه نعمتهای دیگر هم جز از طریق زهد به دست نمی آید. همان امام عزیز و بزرگوار فرمودند:

جعل الخیر كله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا.(2)

همه خوبیها در خانه ای قرار داده شده و كلید آن را زهد نسبت به دنیا قرار داده اند.

هیچ خیری از غیر طریق زهد نسبت به دنیا برای انسان حاصل نمی شود و یكی از بزرگترین این خیرات، بغض دنیاست كه پس از معرفت خدا و رسول صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام بزرگترین نعمت الهی می باشد.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 2.
2- 2. همان.

ص: 71

با این ترتیب، منتظران حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، باید رسیدن به مقام زهد را سر لوحه برنامه سازندگی خود قرار دهند و برای تحقق بخشیدن به آن از راههای ممكن بكوشند.

ص: 72

درس هشتم: راه عملی كردن زهد

اشاره

گفتیم كه برای مبغوض داشتن دنیا باید حقیقت آن برای ما شناخته شود و این امر تا وقتی كه نسبت به دنیا میل و رغبت داریم، میسر نمی شود. لذا راه شناخت دنیا، زهد نسبت به آن است.

كم كردن تعلقات دنیوی

مهمترین نكته ای كه برای عملی كردن زهد باید مورد توجه قرار بگیرد، این حقیقت است كه هر چه امكانات دنیوی برای انسان بیشتر فراهم شود، تعلق خاطر او هم به دنیا بیشتر می شود و نسبت به آن چه ندارد، حریص تر می گردد. امام صادق علیه السلام به این مطلب چنین توجه داده اند:

ما فتح الله علی عبد باباً من امر الدنیا الا فتح الله علیه من الحرص مثله.(1)


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الحب الدنیا و الحرص علیها، حدیث 12.

ص: 73

خداوند دری از امور دنیوی برای بنده ای باز نكرد مگر آن كه دری از حرص را مانند آن برایش گشود.

هر چه دنیا بیشتر برای انسان فراهم شود، حرص نسبت به آن هم در او بیشتر می شود. پس اگر به اندازه لازم و ضروری اكتفا نكند، هر چه داشته باشد، بیشتر از آن را طلب می كند، تا آن جا كه بر اثر زیاده روی در استفاده از دنیا هلاك می گردد. امام صادق علیه السلام فرمودند:

مثل الدنیا كمثل ماء البحر كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله.(1)

دنیا هم چون آب دریاست، هر چه آدم تشنه از آن بیاشامد، تشنگی اش بیشتر می شود تا این كه او را از پا در آورد.

سیرشدن از دنیا با بهره بردن بیشتر از آن حاصل نمی شود بلكه بر عكس، هر چه بهره مندی بیشتر باشد، حرص انسان و احساس تشنگی اش بیشتر می گردد. این روال ادامه پیدا می كند تا آن جا كه دنیا و حرص نسبت به آن او را به هلاكت می اندازد. هلاكت در این جا تباهی معنوی است، یعنی از ایمان و معرفت صحیح، محروم و بی نصیب می ماند و روحش می میرد.

اكتفا به اندازه ضروری

انسان عاقل به اندازه ضروری از دنیا، قناعت می كند و خود را به افتادن در مسیری كه نهایتش هلاكت است مبتلا نمی كند. امام صادق علیه السلام یكی از نجواهای پروردگار را با حضرت موسی علیه السلام چنین


1- 1. اصول كافی، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 24.

ص: 74

نقل می فرمایند:

فیما ناجی الله عزوجل به موسی علیه السلام: یا موسی، لا تركن الی الدنیا... ركون من اتخذها ابا و اما. یا موسی، لو وكلتك الی نفسك لتنظر لها اذا لغلب علیك حب الدنیا و زهرتها... .(1)

از نجواهای خدای عزوجل با حضرت موسی علیه السلام این است، ای موسی، بر دنیا هم چون كسی كه آن را پدر و مادر خود گرفته است، اعتماد و تكیه نكن. ای موسی، اگر تو را به حال خود رها می كردم تا اصلاح نفس خود كنی، در آن صورت دوستی دنیا و متاع آن بر تو چیره می شد... .

دنیا هیچ چیز قابل اعتمادی برای انسان ندارد و خداوند به حضرت موسی علیه السلام كه پیامبر برگزیده و محبوب او بوده است، می فرماید كه هر كس – حتی حضرت موسی علیه السلام – اگر به حال خودش واگذاشته شود تا نفس خویش را اصلاح كند، جلوه های زیبا دنیا دل او را تسخیر می كند و به سوی خود می كشاند و فریبش می دهد، در نتیجه از اصلاح نفس خود باز می ماند. پس باید بسیار مراقب بود و به سفارشهای خداوند توجه كرد. برخی از این راهكارها در ادامه حدیث فوق ذكر شده است:

اترك من الدنیا ما بك الغنی عنه. و لا تنظر عینك الی كل مفتون بها و موكل الی نفسه. و اعلم ان كل فتنة بدؤها حب الدنیا. و لا تغبط احد بكثرة المال. فان مع كثرة المال تكثر


1- 1. اصول كافی، باب الذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 21.

ص: 75

الذنوب لواجب الحقوق.

آن چه از دنیا كه نیازی به آن نداری، واگذار. و به هر كس فریب دنیا را خورده و به خود واگذاشته شده است، چشم ندوز. و بدان كه هر فتنه و فریبی از محبت به دنیا آغاز می شود. و بر هیچ كس به خاطر زیادی مال (دنیا) غبطه نخور. چون زیادی مال به سبب حقوق واجب (در آن اموال) با زیاد شدن گناهان همراه است.

اگر خداوند انسان را مورد لطف خویش قرار دهد، آن گاه از دنیا فقط به اندازه احتیاجش استفاده می كند و خود را به امور تشریفاتی كه بیشتر جنبه چشم و هم چشمی دارد، مشغول نمی سازد. هم چنین حسرت كسانی را كه غرق در مظاهر دنیو شده و از دیدن معایب آن كر و كور شده اند، نمی خورد. بهره مندی از دنیا را مقام و كمال نمی شمارد تا این كه بر صاحبان آن غبطه بخورد و به خاطر نداشتن موقعیت ایشان غبطه بخورد، بلكه خوشحال است كه به دنیا كمتر آلوده شده و به همین سبب امیدوار است كه با سلامت به دار السلام وارد شود.

به خوبی فهمیده است كه هر كس مال بیشتری در دنیا داشته باشد، تكالیف و حقوق بیشتری هم بر گردن دارد كه اگر نتواند از عهده انجام همه آنها بر آید، وزر و وبال گناهانش گریبانگیر او می شود. از این جهت، دوست دارد فقط به اندازه نیاز و احتیاجش داشته باشد و بیش از آن را نگه نمی دارد و جمع نمی كند.

مظاهر فریبنده دنیا

البته مظاهر دنیا فقط مال و منال نیست، جلوه های دیگری هم دارد كه انسان عاقل، فریب هیچ كدام را نمی خورد. ادامه حدیث قدسی

ص: 76

گذشته، چنین است:

و لا تغبطن احداً برضی الناس عنه حتی تعلم ان الله راض عنه. و لا تغبطن مخلوقاٌ بطاعة الناس له. فان طاعة الناس له و اتباعهم ایاه علی غیر الحق هلاك له و لمن اتبعه.

و بر هیچ كس به خاطر خشنودی مردم از او غبطه مخور تا وقتی بفهمی كه خداوند از او خشنود است. و به حال هیچ مخلوقی به خاطر اطاعت مردم از او غبطه مخور. زیرا اطاعت و پیروی ناحق آنها از او، موجب هلاكت خودش و پیروانش می گردد.

دنیا برای هر كس به صورتی جلوه می كند كه چه بسا با دیگران تفاوت داشته باشد. آن چه باعث فراموشی خدا و غفلت از او می شود، ممكن است برای كسی پول و امكانات رفاهی باشد و برای دیگری موقعیت و جاه و مقام. دنیای شخص اول پول است و دنیای دومی مقام و منزلت در میان پیروانش. هیچ تفاوتی در دنیا بودن اینها با هم وجود ندارد و انسان عاقل به این چیزها دل نمی بندد و رضای خداوند را به هیچ یك نمی فروشد.

باید خدا به انسان لطف كند تا بتواند همه مظاهر فریبنده دنیا را خوب بشناسد و فریب هیچ یك را نخورد. در آن صورت از دنیا فرار می كند و مراقب است كه چیزی آلوده اش نسازد. مشاهده افراد خود ساخته ای كه این دستورات گرانقدر را در خود پیاده كرده اند، می تواند انسان را به انجام بهتر آنها تشویق كند و زمینه را برای عمل به این فرمایشها بیشتر فراهم سازد.

ص: 77

یادی از استاد

نگارنده این سطور بر خود لازم می داند كه در این جا از لطف بی دریغ خداوند و امام عصر علیه السلام بر خود كه از سنین نوجوانی نعمت گرانقدری را نصیبش فرموده اند، یاد كند و به مصداق «و اما بنعة ربك فحدث»(1)

از استاد عالی مقام و فرزانه دوران زندگی خویش كه حقی بس بزرگ بر او دارد، ذكر خیری به میان آورد. مرحوم علامه علی اصغر كرباسچیان با زندگانی پر خیر و بركت خود در دنیا، به همه شاگردان مكتب علوی آموخت كه می توان به واقع، دل به دنیا بست و به مال و مقام و سخنان واهی و اهل دنیا پشت كرد و هیچ چیز جز رضای معبود را در نظر نگرفت.

این مجسمه تقوا در عمل به همه دانش آموختگان خویش درس زهد و بی رغبتی به دنیا را تعلیم داد و ثابت نمود كه می توان در این دنیای دون، بدون آلوده شدن به مظاهر فریبنده آن زیست، به درد همه مستمندان رسیدگی كرد، ولی خود به حداقل ضرورت اكتفا نمود. او با رفتار خود نشان داد كه پیروی از امیر مؤمنان علیه السلام و الگو قرار دادن پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله صرفاً در فكر و خیال نیست، بلكه در واقع، نزدیك شدن به آن نمونه های عالی انسانیت امكان پذیر است.

آری، نهج البلاغه مولا امیر مؤمنان سرمشق زندگانی این رادمرد بود.

وجود ایشان حجتی بود بر همه شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام كه بدانند در همه زمانها می توان زندگی علوی داشت. خوب است به یكی از درسهای این شاگرد امیر المؤمنین علیه السلام توجه كنیم:


1- 1. ضحی، 11.

ص: 78

«حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

و ان دنیاكم عندی لاهون من ورقة فی فم جرادة تقضمها.(1)

همانا دنیای شما در نظر من از برگی كه ملخی آن را خرد كند، پست تر است.

آیا ممكن است انسان برای داشتن برگی كه ملخی آن را خرد كرده، خوشحال و برای نداشتن آن غمناك شود؟! باز می فرماید:

و الله لدنیاكم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر من ید مجذوم.(2)

قسم به خدا، دنیای شما در نظر من از شكمبه خوكی كه در دست یك جذامی افتاده باشد، پست تر است.

آیا اگر انسان عاقل چنین چیزی را از دست بدهد، غصه می خورد؟! و در جمله دیگر می فرماید:

و لالفیتم دنیاكم هذه ازهد عندی من عطفة عنز.(3)

و می دیدید كه دنیای شما در نظر من از آب بینی بز بی ارزش تر است.

تاكنون دیده اید كه شخصی برای این كه آب بینی بزی را ندارد، نگران باشد؟! در عبارت دیگر می فرماید:

ولتكن الدنیا فی اعینكم اصغر من حثالة القرظ و قراضة الجلم.


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 824 خطبه 221.
2- 2. همان، صفحه 1284 كلمه قصار 236.
3- 3. همان، صفحه 42، خطبه 3.

ص: 79

باید دنیا در نظر شما از خرده های برگ درخت سلم و ریزه های دم قیچی كوچكتر و بی ارزش تر باشد.(1)

در جملات قبل می فرمود: دنیا در نظر من چنین و چنان است، ولی در جمله اخیر می فرماید شما باید این طور باشید. خیلی جالب است! ما می گوییم شیعه و پیرو این بزرگمرد عالم انسانیت هستیم و قبول داریم كه به ما فرموده است باید این روش و رفتار را داشته باشید ولی ما كوچكترین توجهی به دستور او نمی كنیم! تو را به خدا قسم اگر خروارها ریزه دم قیچی در محلی ریخته باشد، آیا امكان دارد نظری به آن داشته باشیم و غصه بخوریم كه چرا مالك آنها نیستیم؟!

از این لحظه یا باید ادعای شیعه بودن علی علیه السلام را كنار بگذاریم یا سعی كنیم بزرگوار شویم و عمر و هستی و جوانی و دنیا و آخرتمان را فدای هیچ نكنیم. ضررهای مادی قابل جبران است، اما خسارت عمر كه اگر یك لحظه اش بگذرد، چنان چه دنیا را هم بدهیم بر نمی گردد جبران پذیر نیست. پس چرا به خود نیاییم و این سرمایه عظیم را از دست بدهیم؟! ...

تو را به خدا قسم، اگر بشر بفهمد كه سود و زیان و داشتن و نداشتن، همه موهوم است، آیا امكان دارد كه خودش را اسیر آنها كند؟!

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست = از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

سودائیان عالم پندار را بگو = سرمایه كم كنید كه سود و زیان یكی است


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 112، خطبه 32.

ص: 80

چقدر خوب است كه از این خواب گران بیدار شویم و این حقایق را كه از آفتاب روشن تر است – درك كنیم تا آسوده زندگی كنیم و آسوده بمیریم و تا ابد هم در لذت و خوشی باشیم! كمی فكر كن. زمانی بود كه گرفتار پستانك بودی و اگر آن را از تو می گرفتند، ناراحت می شد و گریه می كردی و اگر همه دانشمندان دنیا می گفتند: این كه چیزی نیست، روزی می آید كه اگر هزارها پستانك را ببینی، كمترین توجهی به آن نخواهی كرد، ممكن نبود این سخنان كمترین تأثیری در تو داشته باشد و لحظه ای از گریه آرام بگیری. این دوران گذشت، بعداً اگر توپی را از دستت می گرفتند، بی تاب می شدی و گریه می كردی و بر فرض هم كه صدها نفر می گفتند: روزی می آید كه به این گریه خودت می خندی، باز هم ترتیب اثر نمی دادی.

عزیزم، قدری فكر كن. مبادا آن چه فعلاً گرفتارش هستی – و تصور می كنی، اگر از بین برود، آسمان به زمین می آید – همان پستانك و توپ دیروز باشد كه برایش خودكشی می كردی، آری، از دید بزرگان، همه این مراحل خیره كننده عالم، بازیچه و سرگرمی ای بیش نیست. این است كه آنان ما را مست و كور و دیوانه می دانند.

گفتمش، اینها كه می بینی چرا دل بسته اند = گفت یا مستند یا كورند یا دیوانه ای(1)

این جملات عین عبارات این تربیت شده مكتب امیر المؤمنین علیه السلام است و می تواند سرمشقی باشد برای همه كسانی كه دوست دارند در زندگی فقط به آن مولا اقتدا كنند.


1- 1. رسائل استاد، قسمتی از نامه 15، صفحات 63 تا 66.

ص: 81

درس نهم: زندگی مورد پسند امام عصر علیه السلام

اشاره

منتظر فرج امام عصر علیه السلام كه می داند یكی از محبوب ترین كارها نزد مولایش دشمن داشتن دنیا و بی رغبتی به آن است، در این مسیر از هیچ كوششی دریغ نمی كند. در این درس نیز به ادامه تبیین این مهم می پردازیم:

چشیدن محبت خدا

كسی كه قدم در این مسیر می گذارد و واقعاً به دنیا و مظاهر آن پشت می كند، نعمتی را به دست می آورد كه با هیچ نعمت دیگری برابری نمی كند. بنابراین اگر انسانهای دیگر كه منطق او را نمی فهمند، مورد احترام و تكریمش قرار ندهند، برای او ذره ای اهمیت ندارد. آن نعمت بی نظیری كه به دست می آورد، شیرینی محبت خداوند است. امام صادق علیه السلام فرمودند:

اذا تخلی المؤمن من الدنیا، سما و وجد حلاوة حب الله و

ص: 82

كان عند اهل الدنیا كانه قد خولط. و انما خالط القوم حلاوة حب الله فلم یشتغلوا بغیره.(1)

هنگامی كه مؤمن از دنیا بكند، رفعت (مقام) پیدا می كند و شیرینی محبت خداوند را می چشد و نزد اهل دنیا دیوانه و حواس پرت تلقی می شود در حالی كه (این گونه افراد) گرفتار محبت خداوند شده لذا به غیر او دل نمی بندند.

آری، آن كس كه به همه دنیا پشت كند، خدا را می یابد و شیرینی محبت او را می چشد، به طوری كه دیگر هیچ چیز غیر خدا برایش مهم و دوست داشتنی جلوه نمی كند و جز آن چه او را به خدای عزیز و محبوبش نزدیكتر می سازد، فكر و دل او را مشغول نمی سازد. چنین كسی نزد آنان كه همه هم و غمشان به دنیا و مظاهر آن خلاصه می شود، دیوانه محسوب می گردد. علت این كه او را دیوانه می پندارند این است كه مانند آنها فكر نمی كند و آن چه آنها خوب یا بد می شمارند، نزد این مؤمن عاقل، مسخره و بازیچه و ملعبه ای بیش نیست.

عاقل واقعی كسی است كه معیار سنجش خوبی و بدی اش رضای خداوند باشد، نه خوش آمدن یا بد آمدن مردم. طبیعی است كه اگر به قضاوتهای بی پایه مردم پشت كند و اهمیتی برای آنان قائل نشود، نزد آنها دیوانه و كم عقل – یا بی عقل – محسوب گردد. اما تحسین یا تقبیح مردم واقعیت چیزی را تغییر نمی دهد. آن چه مهم است و معیار واقعیت می باشد، فقط و فقط خشنودی خدای متعال است و بس.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب ذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 10.

ص: 83

توجه به آخرت

بیایم همگی به نصیحت امیر عالم، حضرت امیر المؤمنین علیه السلام گوش فرا دهیم و در باقیمانده عمر خود یك زندگی واقع بینانه را پیش بگیریم تا اگر در گذشته كوتاهی كرده ایم، فرصت جبران از دست نرود:

ارفض الدنیا. فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبكم و یذل الرقاب. فتدارك ما بقی من عمرك ولا تقل غداً او بعد غد.

فانما هلك من كان قبلك باقامتهم علی الامانی و التشویف حتی اتاهم امر الله بغتة و هم غافلون، فنقلوا علی اعوادهم الی قبورهم المظلمة الضیقة قد اسلمهم الاولاد و الاهلون.(1)

دست رد به دنیا بزن. زیرا دوستی دنیا (انسان را) كور و كر و لال و پست و خوار می كند. پس در باقیمانده عمرت جبران گذشته را كن و فردا و پس فردا نكن. زیرا گذشتگان تو كه هلاك شدند به خاطر تكیه نمودن بر آرزوها و امروز و فردا كردن بود، تا آن گاه كه مرگشان در حال غفلت فرا رسید، پس بر روی تابوتهایشان به سوی قبرهای تاریك و تنگ خود برده شدند در حالی كه فرزندان و خویشان، آنها را تنها گذاشته بودند.

این امر، امر مهمی است، این كه انسان زندگی خود را براساس دنیا خواهی و منافع زودگذر دنیا بنا كند یا این كه بر واقعیتها تكیه زند.

آن چه در منطق اهل دنیا ارزش محسوب می شود، چیزی جز «امانی» (آرزوهای بی اساس) نیست، در حالی كه مؤمن باید همیشه به آخرت


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب ذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 23.

ص: 84

بنگرد و ارزشهای آن را پایه و اساس زندگی اش قرار دهد. لذا امیر المؤمنین علیه السلام در قسمتی دیگر از حدیث مذكور می فرماید:

من اتقی الله عز و قوی و شبع و روی و رفع عقله عن اهل الدنیا، فبدنه مع اهل الدنیا و قلبه و عقله معاین الاخرة.

كسی كه تقوای الهی پیشه كند، عزیز و نیرومند و سیر و سیراب می گردد و عقلش از اهل دنیا بالاتر می رود، پس بدنش با اهل دنیاست و قلب و عقلش به آخرت نظر ندارد.

انسان متقی عزت و قوت خود را در امور پست دنیوی نمی جوید و چون دنیا را جز سراب نمی بیند، رفع تشنگی با آن را انتظار نمی برد، بلكه فقط با چشیدن محبت خداوند از نظر روحی كاملاً اشباع می گردد. او از سطح مردم اهل دنیا بالاتر می ایستد و تنها بدنش با آنهاست، اما روح و قلبش همواره متوجه آخرت است. با معیارهای اخروی سود و زیانش را حساب می كند و به آن چه او را در آخرت سعادتمند می سازد، دل می بندد و اهل دنیا و معیارهای خوب و بدشان را هیچ چیز به حساب نمی آورد. اینها همه به خاطر عقل كاملی است كه خداوند به او ارزانی فرموده است.

دنیا طلبی، ناپسند امام علیه السلام

بحث درباره بغض دنیا از آن چه انتظار می رفت، طولانی تر شد. علت این تطویل اهمیتی است كه این موضوع در بحث انتظار ظهور امام عصر علیه السلام دارد. كسانی كه با همه وجود خویش منتظر قدوم مولایشان هستند، توجه دارند كه اعمال زشت شیعیان چگونه آنها را از فیض

ص: 85

دیدار امامشان محروم ساخته است. و به خوبی می دانند كه دنیا طلبی چگونه باعث طولانی شدن این محرومیت می گردد. خود امام علیه السلام در توقیع مباركشان به مرحوم شیخ مفید قدس سره فرمودند:

فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا ما نكرهة و لا نوثره منهم.(1)

پس چیزی مانع (دیدار) ما برای ایشان (شیعیان ما) نیست مگر اموری كه انجامش را برای آنها نمی پسندیم و بهتر نمی دانیم.

قطعاً دنیا خواهی و غرق شدن در مظاهر فریبنده آن كه باعث غفلت از یاد خداست، محبوب امام علیه السلام نیست. بنابراین كسانی كه منتظر ظهور حضرت هستند، نباید نسبت به این امر بی تفاوت باشند و باید در عمل، خود را ملزم به رعایت تقوا و اعراض از دنیا بدانند.

در داستان تشرف جناب علی بن ابراهیم بن مهزیار كه خدمت امام زمان علیه السلام رسیده، از قول او چنین نقل شده است: وقتی به خیمه حضرت وارد شد، پس از عرض سلام به ایشان، امام علیه السلام فرمودند: ما شب و روز منتظر تو بودیم. چه چیزی باعث شد كه این قدر دیر نزد ما بیایی؟ عرض كردم: آقای من، تاكنون كسی را نیافته بودم كه مرا (به سوی مكان شما) راهنمایی كند.

فرمودند: آیا كسی را نیافتی كه تو را راهنمایی كند؟! بعد با انگشت خود روی زمین كشیده فرمودند: نه (لا).

لكنك كثرتم الاموال و تجبرتم علی ضعفاء المؤمنین و قطعتم الرحم الذی بینكم فای عذر لكم؟


1- 1. احتجاج، جلد 2، صفحه 325.

ص: 86

ولی شما به زیاد كردن اموال پرداختید و بر مؤمنان ناتوان تكبر ورزیدید و رابطه خویشاوندی بین خود را بریدید، دیگر شما چه عذری دارید؟!

گفتم: توبه، توبه، ببخشید، نادیده بگیرید. سپس فرمودند:

یابن المهزیار لولا استغفار بعضكم لبعض لهلك من علیها الا خواص الشیعة الذین تشبه اقوالهم افعالهم.(1)

ای پسر مهزیار، اگر نبود كه بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می كنید، تمام كسانی كه بر روی زمین هستند نابود می شدند مگر شیعیان خاص، همانهایی كه گفتارشان با كردارشان همانند است.

با این وصف، چند در صد از دوستان امام زمان علیه السلام می توانند ادعا كنند كه از مؤمنان و منتظران واقعی ایشان هستند؟ امام علیه السلام در این ملاقات، دنیا طلبی و غرق شدن در اموال و عدم رسیدگی به بینوایان شیعه و قطع رحم را مانع تشرف كسانی هم چون علی بن ابراهیم بن مهزیار – كه از خوبان بوده – دانسته اند و در ادامه فرموده اند كه شیعیان باید كردارشان با گفتارشان یكی باشد و گرنه مستحق نابودی و هلاكت هستند. هر كس خودش باید قضاوت كند كه چه اندازه لیاقت انتظار فرج ایشان را دارد و آیا آرزوی یاری آن حضرت برای او یك رجاء واقعی است یا از مصادیق امنیه – آرزوی واهی و بی اساس – می باشد!

در این جا توضیح مرحله اول از لوازم انتظار فرج (زندگی با یاد امام علیه السلام و مطابق پسند ایشان) را به پایان می بریم. شاید توضیحات این


1- 1. دلائل الامامة، صفحه 297.

ص: 87

بحث قدری طولانی به نظر آمده باشد، اما از آن جا كه این مرحله از لوازم انتظار فرج بسیار مهم و به منزله اساس و پایه مراحل بعدی است، این تطویل لازم به نظر می رسید.

تحقق یافتن محورهای سه گانه ای كه در توضیح این مرحله بیان شد (رعایت تقوا و ورع، خوف و رجاء واقعی – بغض دنیا) زندگی منتظر امام علیه السلام را مطابق خواست ایشان می سازد و او را آماده استقبال از مراد و محبوبش می كند. اینها همه از بركات انتظار فرج حضرت مهدی علیه السلام است كه خود از بزرگترین مصادیق فرج به شمار می آید.

ص: 88

پرسشهای مفهومی از درسهای 6 تا 9

1. امیر المؤمنین علیه السلام چه چیزی را معیار جدایی از خدا و مخالفت با اوامر او دانسته اند؟

2. راه تحقق بغض دنیا چیست؟

3. راه عملی كردن زهد در دنیا چیست؟

4. چرا اهل دنیا مؤمن را دیوانه و حواس پرت می پندارند؟

5. در تشرف ابن مهزیار خدمت امام عصر علیه السلام ایشان چه اموری را مانع تشرف او معرفی فرمودند؟

ص: 89

درس دهم: رابطه متقابل آرزوها و شخصیت انسان

اشاره

مرحله دوم از لوازم انتظار: آرزوی یاری امام علیه السلام و پیوستن به ایشان

دومین مرحله فرج كه لازمه انتظار فرج امام علیه السلام است و برای شخص منتظر در زمان غیبت آن حضرت حاصل می شود، این است كه زندگانی او با آرزوی یاری كردن امام علیه السلام و امید پیوستن به ایشان شكل می گیرد و این نوع زنگی خود از بالاترین فرجها برای مؤمن منتظر می باشد.

رابطه آرزوها با عالم درون

برای توضیح این مطلب باید ابتدا به رابطه كلی میان آرزوهای هر فرد با عالم درونش و تأثیر و تأثر متقابل این دو بر یكدیگر، توجه كنیم و سپس به بیان رابطه میان شخص منتظر با آرزوهایی كه نسبت به

ص: 90

امامش دارد، بپردازیم.

به طور كلی می توان گفت كه آرزوهای هر انسان، ارتباط مستقیمی با روح و روان او دارد و به خوبی نشانگر عالم درون او می باشد، تا آن جا كه یكی از بهترین راههای شناخت هر فرد، شناخت آرزوهای اوست.

حال و هوای هر كس را می توان از روی آرزوهایش تشخیص داد. البته آرزوهایی كه در این بحث مدنظر می باشد، آرزوهایی است كه بر پایه و اساس واقعی در هر كس وجود دارد، نه آرزوهای واهی و بی اساس كه صرفاً در ذهن و خیال شخص به وجود می آید و هیچ پایه واقعی ندارد.

مراد ما آرزوهایی است كه نسبت به تحقق آنها می توان امید داشت، نه آن چیزهایی كه به هیچ وجه به دست آمدنی نیستند. در زبان عربی كلمه «امنیه» به معنای دوم به كار می رود كه در این جا مورد نظر ما نمی باشد.

به هر حال آرزوهای واقعی در هر شخص به خوبی معرف درون و شخصیت او می تواند باشد.

كسی را فرض كنید كه آرزویش دستگیری از نیازمندان و رسیدگی به درماندگان است و به این امید مشغول كسب و كار می شود تا ثروتی به دست آورد و بتواند آن خدمات را انجام دهد. این امید و آرزو نشانگر خصلت خوب جود و سخاوت و روحیه كمك به هم نوع در او می باشد. در مقابل كسی كه آرزویش این است كه مال بیشتری به دست آورد تا خودش راحتتر زندگی كند و بر ثروتش بیفزاید، این آرزو از خوی زشت بخل و حرص در او حكایت می كند.

در هر دو مورد، آرزوهای شخص، برخاسته از عالم درون اوست و شخصیت هر انسانی را از روی آرزوهایش تا حدود زیادی می توان

ص: 91

شناخت. آرزوهای خوب یا بد، منزلت والا یا پست فرد را نشان می دهد. نتیجه این كه آرزوهای واقعی در انسان متأثر از درون او و نشأت گرفته از شخصیتش می باشد. اما این فقط یك طرف مطلب است. طرف دیگر این است كه آرزوهای انسان هم در شكل گرفتن شخصیت او بسیار مؤثر است، تا آن جا كه می توان با تغییر دادن آرزوهای شخص، شخصیت جدیدی از او ساخت.

به عنوان مثال می توان دانش آموزی را در نظر گرفت كه از لحاظ استعداد در درجه بالایی نیست و پشتكار چندانی هم در درس خواندن ندارد. طبیعی است كه این دانش آموز – با توجه به استعداد و كم كاری خود – امیدی به كسب رتبه اول در كلاس ندارد و آرزوی آن را هم در سر نمی پروراند.

این طرف اول مطلب است كه آرزوی شخص می تواند نشانگر شخصیت و ویژگی های روحی او باشد. طرف دوم این است كه اگر اولیاء و مربیان همان دانش آموز بخواهند رتبه درسی او را در كلاس بالا ببرند و حتی به رتبه های اول و دوم برسانند، یكی از بهترین راههایش این است كه در او ایجاد امید كنند. امید به كسب رتبه ممتاز در كلاس را در او پدید آورند و از این طریق آرزوی قهرمان شدن را در سر او بپرورانند. به وجود آوردن چنین امید و آرزویی می تواند از یك دانش آموز كم كار و بی حوصله، فردی تلاشگر، مصمم و جدی بسازد كه همین تلاش و جدیت، آرام آرام رتبه علمی او را در كلاس بالا می آورد و او را در رده بهترین ها قرار می دهد. این تلاش و جدیت، مرهون امید و آرزوهایی است كه در او ایجاد شد، و گرنه، پیشتر كه چنین

ص: 92

امید نداشت، كوشش و حوصله ای هم برای درس خواندن جدی نداشت.

از این طریق، شخصیت این دانش آموز كم كم متحول می شود تا به جایی می رسد كه جز به كسب رتبه اول در كلاس نمی اندیشد، در حالی كه پیش از این تنها همتش این بود كه مردود نشود یا در رتبه آخر قرار نگیرد. همت این فرد با آن چه بیشتر داشت، تفاوت كرد و این تفاوت، مدیون تفاوت در نیت اوست.

رابطه میان نیت و همت

به طور كلی می توان گفت كه نیت انسان نقش اساسی در ایجاد همت او دارد. هر كس به اندازه نیتش همت می كند و چون آرزوهای شخص نیت او را می سازند، بنابراین آرزوهای هر كس در نوع همت او و تقویت یا تضعیف آن بسیار مؤثر هستند. نتیجه این كه آرزوهای انسان از طریق تأثیر در نیت او، در همتش اثر می گذارند و همت انسان هم شخصیت او را می سازد:

آرزو ← نیت ← همت ← شخصیت

امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند:

قدر الرجل علی قدر همته.(1)

قدر و منزلت انسان به اندازه همت اوست.

هر قدر همت انسان بالاتر و والاتر باشد، منزلت و مقامش هم برتر و بالاتر است و اگر همتش پست تر باشد، قدر و ارزشش هم پست خواهد بود. لذا در دعاهایی كه از معصومین علیهم السلام به ما رسیده، درخواست


1- 1. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 4.

ص: 93

بالاترین همتها از خداوند متعال مطرح شده است. در دعایی از حضرت زین العابدین علیه السلام چنین آمده است:

اسالك ... من العبادة انشطها ... و من الهمم اعلاها.(1)

(پروردگارا) از تو درخواست می كنم... از عبادت، با نشاط ترین آن ... و از همتها بالاترین آنها را.

همت عالی شخصیت انسان را علو می بخشد و جدیت و اهتمام او را بیشتر می سازد. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند:

من كبرت همته، كبر اهتمامه.(2)

كسی كه همتش بزرگ باشد، پشتكار و جدیتش بزرگ خواهد بود.

همیشه اهتمام انسان به اندازه همتش می باشد. هر قدر همت ضعیف باشد، اهتمام هم ضعیف است. همت عالی، اهتمام عالی را به دنبال می آورد. میزان شجاعت شخص در رسیدن به هدفش هم به میزان همتش بستگی دارد.

حضرت علی علیه السلام فرمودند:

شجاعة الرجل علی قدر همته.(3)

شجاعت انسان به اندازه همت اوست.

همان گونه كه گذشت، آن چه همت انسان را بالا می برد، نیت اوست،


1- 1. بحار الانوار، جلد 94، صفحه 155.
2- 2. غرر الحكم، ح 10277.
3- 3. همان، ح 10267.

ص: 94

به طوری كه اگر نیت انسان در رسیدن به هدفی قوی باشد، قوای بدنی او هم بالا می رود و هیچ گونه احساس ضعفی نخواهد كرد. امام صادق علیه السلام فرمودند:

ما ضعف البدن عما قویت علیه النیة.(1)

بدن نسبت به آن چه نیت بر انجامش قوی باشد، احساس ناتوانی نمی كند.

توفیقات و امدادهای الهی نیز به اندازه نیت شخص، شامل حالش می شود. امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند:

علی قدر النیة تكون من الله العطیة.(2)

عطایای الهی به اندازه نیت، شامل حال فرد می شود.

هر كس كه نیتش عالی باشد، عطای خداوند در حق او بیشتر است و هر قدر نیت پست باشد، توفیق الهی هم كمتر خواهد بود.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

انما قدر الله عون العباد علی قدر نیاتهم. فمن صحت نیته، ثم عون الله له. و من قصرت نیته قصر عنه العون بقدر الذی قصر.(3)

خداوند كمك و تأیید بندگان را به اندازه نیتهایشان مقدر فرموده است. پس هر كس نیتتش صحیح و كامل باشد، كمك خدا در حق او كامل می باشد. و هر كس نیتش كم و كاستی داشته باشد


1- 1. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 205.
2- 2. غرر الحكم، ح 1594.
3- 3. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 211.

ص: 95

كمك (خداوند) هم به اندازه ای كه نیتش ناقص است، ناقص و كم می باشد.

خلاصه این كه: نیت انسان هم همت او را می سازد و هم توفیقات الهی را به اندازه همتش شامل حال او می كند. از طرفی شخصیت هر فرد نیز متناسب با نیتها و همتهایش شكل می گیرد.

حال باید دید رابطه آرزوهای فرد با همتش چگونه است؟ به طور كلی می توان گفت كه شاكله هر انسانی با آرزوهای او تأثیر و تأثر متقابل در یكدیگر دارند. منظور از شاكله همان شخصیت آدمی است كه اعمال او برخاسته از آن می باشد. قرآن كریم می فرماید:

قُلْ كُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَ بُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًا (1)

در احادیث اهل بیت علیهم السلام شاكله را در این آیه شریفه به نیت فرد تفسیر كرده اند. (2)

از این توضیح می توان فهمید كه شخصیت هر انسانی متناسب با نیتهایش شكل می گیرد و ساخته می شود. پس می توان گفت كه از طرفی آرزوهای هر انسانی برخاسته از شاكله و شخصیت روحی اوست و از طرف دیگر آرزوهای شخص در نیت او و نیت هم در همتش تأثیر می گذارد و شاكله هر كس متناسب با نیتها و همتهایش شكل می گیرد.


1- 1. اسراء، 84.
2- 2. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الاخلاص، حدیث 4.

ص: 96

درس یازدهم: رابطه متقابل آرزوهای منتظر و شخصیت او

اشاره

سخن در مرحله دوم از لوازم انتظار یعنی آرزوی یاری امام عصر علیه السلام بود و به عنوان مقدمه گفتیم كه میان آرزوهای انسان و شخصیت او تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد.

با روشن شدن این موضوع، اكنون می توانیم به بحث درباره رابطه متقابل میان شخص منتظر با آرزوهایی كه به جهت انتظار امام عصر علیه السلام دارد، بپردازیم و تأثیر هر كدام را در دیگری بشناسیم.

تأثیر شدت انتظار در آرزوهای منتظر

اگر از كسی كه در انتظار ظهور مولایش لحظه شماری می كند، پرسیده شود كه بالاترین آرزویش چیست، قطعاً اولین چیزی كه ذكر می كند این است كه خداوند توفیق درك ظهور امام علیه السلام را به او عطا فرماید و او را از زمره یاران حضرتش قرار دهد. كسی كه سوز انتظار حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه قلبش را تحت تأثیر قرار داده، تمناهایش مربوط به شخص خود یا نزدیكان و اطرافیانش نمی شود. او

ص: 97

محبوبی از امام علیه السلام نزدیكتر ندارد و لذا بزرگترین آرزویش مربوط به بزرگترین محبوبش می شود. همه آرزوهای دیگر پس از وصال محبوب و به دنبال آن بلكه به خاطر آن برایش مطرح می باشد.

هر قدر انتظار فرج در انسان شدیدتر و خالص تر باشد، این حالت در او شدت بیشتری دارد، تا آن جا كه آرزوی یاری امام علیه السلام و پیوستن به ایشان همه وجودش را فرا می گیرد و چون روحی در كالبد همه اعمالش جریان پیدا می كند. بالطبع همه آرزوها شخصی اش تحت الشعاع این آرزوی بزرگ واقع م شود و همه هم و غمش رنگ و بوی یاری حضرت را پیدا می كند. این حالت روحی، خود از بالاترین كمالات یك انسان مؤمن در زمان غیبت مولایش می باشد. همین آرزوی بزرگ، او را همواره با یاد و محبت امامش زنده می دارد و هیچ گاه امام علیه السلام از قلب او بیرون نمی رود، بلكه همه تلاشهایش در زندگی به این سمت و سو هدایت می شود.

بهترین آرزوها

بزرگترین آرزوهای هر انسان در دعاهایی كه خالصانه و از عمق دل به پیشگاه الهی عرضه می كند، تجلی می یابد. انسان وقتی آرزویی را در سر می پروراند و به تحقق آن امید می بندد و عملی شدنش را موكول به خواست پروردگار می داند، با سوز دل او را می خواند تا آرزویش را محقق گرداند. منتظران فرج در صدر دعاهایی كه در زمان غیبت امام علیه السلام می خوانند، دعایی است كه از امام صادق علیه السلام ضمن دعای عهد، نقل شده است:

ص: 98

اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه.(1)

خدایا، مرا از یاران و یاوران ایشان قرار بده.

هر چند كه احادیث این دعا اختصاص به زمان ظهور امام علیه السلام ندارد و شامل یاری كردن ایشان در زمان غیبت هم می گردد، ولی اكنون بحث ما ناظر به آرزوی یاری كردن حضرت در وقت ظهور ایشان است و از این نظر این دعا بیان كننده یكی از عالی ترین آرزوهای منتظر فرج در زمان غیبت می باشد.

دعای دیگری كه بیان كننده یكی از بهترین و زیباترین آرزوهای منتظران می باشد، از ناحیه مقدس خود امام زمان علیه السلام به وسیله نایب ایشان معرفی شده است. این دعا قسمتی است از دعای پر فیض افتتاح كه در شبهای ماه رمضان خوانده می شود:

اللهم انا نرغب الیك فی دولة كریمة تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتك و القادة الی سبیلك و ترزقنا بها كرامة الدنیا و الاخرة.(2)

خدایا، ما با زاری به پیشگاهت دولت كریمه ای را از تو درخواست می كنیم كه به آن اسلام و اهلش را گرامی بداری و نفاق و منافقان را حقیر و پست گردانی و ما را در آن (دولت) جزء دعوت كنندگان به اطاعت خود و راهنمایان به سوی راه خود قرار دهی و به وسیله آن (دولت) عزت دنیا و آخرت را روزی ما گردانی.

خوشا به حال كسی كه بزرگترین آرزوهایش تحقق همین دعای


1- بحار - جلد 102 - ص 111
2- 2. تهذیب الاحكام، جلد 3، صفحه 110.

ص: 99

شریف باشد. دعای حقیقی صرفاً عباراتی نیست كه به زبان دعا كننده جاری شود، بلكه این عبارات باید برخاسته از قلب او نمایانگر امیدها و آرزوهایش باشد. اگر چنین باشد، دعا كننده به بالاترین درجات معنوی در ارتباط با امام زمان علیه السلام در زمان غیبت ایشان واصل شده است. آیا رسیدن به این كمال روحی، خود از مصادیق فرج و گشایش برای شخص منتظر نیست؟ كدام فرجی بالاتر از این كه فكر و ذكر انسان در زمان غیب امام علیه السلام قرار گرفتن در زمره كارگزاران دولت كریمه آن حضرت باشد؟ كسی كه حقیقتاً چنین آرزوهایی در سر داشته باشد، معلوم است كه به درجات بالایی از معرفت و محبت و نصرت امامش نائل شده است.

در دعای دیگری كه آن هم از ناحیه مقدسه خود حضرت توسط نایب اول ایشان به ما رسیده است، می خوانیم:

اللهم انی اسالك ان ترینی ولی امرك ظاهراً نافذ الامر... فافعل ذلك بی و بجمیع المؤمنین حتی ننظر الی ولیك صلواتك علیه و آله ظاهر المقالة واضح الدلالة ... ابرز یا رب مشاهدته ... و اجعلنا ممن تقر عینه برویته و اقمنا بخدمته.(1)

خدایا، من از تو درخواست می كنم كه ولی امر خود را به صورت آشكار و در حالی كه فرمانش نافذ است، به من بنمایانی... در حق خودم و همه مؤمنان چنین كن تا این كه ولی تو را در حالی كه


1- 1. جمال الاسبوع، صفحه 316.

ص: 100

گفتارش روشن و دلالتش آشكار است بنگریم ... ای پروردگار من، مشاهده او را علنی كن... . و ما را از كسانی كه چشمشان به دیدن ایشان روشن می شود قرار بده و ما را به خدمتگزاری آستانش بگمار.

اینها بهترین آرزوهای یك منتظر امام زمان علیه السلام است و اگر كسی واقعاً مهمترین خواسته هایش همینها باشد، بهترین و بالاترین گشایشها در امر دین برایش حاصل شده است. چنین كسی اگر زمان ظهور ملایش را هم درك نكند – مطابق آن چه در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده است – ضرری نخواهد كرد.(1)

نتیجتاً می توان گفت كه نفس داشتن چنین آرزوهایی در زمان غیبت امام عصر علیه السلام برای شخص منتظر، بزرگترین فرج برای اوست. این همان چیزی است كه به عنوان مرحله دوم از لوازم انتظار فرج از آن یاد كردیم. اما این مطلب طرف دیگری هم دارد كه آن هم بسیار سازنده و مؤثر می باشد.

تأثیر آرزوها در شخصیت منتظر

تا اینجا آنچه بیان شد، تأثیر شاكله شخص منتظر در ایجاد آرزوهای برتر در مورد امام زمان علیه السلام بود. اما خود این آرزوها می تواند در شاكله و شخصیت فرد منتظر اثر عمیقی داشته باشد. به عنوان مثال تمنای یاری كردن امام علیه السلام و امید به پیوستن به ایشان، نیت تحقق بخشیدن به آن را در انسان ایجاد می كند و این نیت خیر، همت شخص را در این مسیر قرار می دهد و اهتمام او را به سوی عملی شدن آن سوق


1- 1. رجوع كنید به: اصول كافی، كتاب الحجة، باب انه من عرف امامه، حدیث 5.

ص: 101

می دهد. چنین كسی خود به خود زندگی اش را به سمت تحقق این هدف سامان می بخشد و در همه كارهایش رسیدن به این مطلوب را مدنظر خود قرار می دهد. هر چه این نیت و همت قویتر شود، هم و غم او را بیشتر به خود مشغول می سازد و به جایی می رسد كه اندیشه ای جز این در سر نمی پروراند. اینجاست كه عالم درونش تحت تأثیر همان آرزوهای بلند، شكل می گیرد و از این طریق، تمنای یاری كردن امام علیه السلام شاكله را به نحو مطلوبی می سازد.

این تأثیر روحی اگر با التزام به خواندن دعاهای وارد شده در این خصوص همراه شود، عمق بسیار بیشتری پیدا می كند. دعاهایی نظیر آن چه بیان شد، علاوه بر این كه در تعجیل فرج امام عصر علیه السلام و در نتیجه فرج كلی و نهایی مؤمنان (از جمله خود دعا كننده) مؤثر می باشد، قبل از ظهور نیز در ساختن شخصیت خود فرد، تأثیر بسزایی دارد. خواندن این دعاها – با رعایت كامل آداب و شرایط دعا(1)

در دعا كننده بهترین و والاترین آرزوها و امیدها را در ارتباط با امام زمانش ایجاد می كند و در نتیجه بهترین نیتها و بالاترین همتها را در فرد منتظر موجب می شود، و این خود، شخصیت او را به گونه ای شكل می دهد كه متناسب با این همتهاست.

پس همان طور كه شخصیت انسان در ایجاد آرزوهای او مؤثر است، آرزوها هم در شكل دادن شخصیت او تأثیر زیادی دارند. لذا كسانی كه طالب فرج شخصی خود هستند، باید كوشش كنند كه آرزوهای والاتری در ارتباط با امام زمان خود پیدا كنند و از بهترین


1- 1. در این زمینه در حلقه بعدی سخن خواهیم گفت.

ص: 102

راههای تحقق این مطلوب، جدیت در خواندن دعاهای وارد شده با این مضامین است.

مثلاً در مورد عباراتی كه از دعای شریف افتتاح نقل كردیم، كسی كه از جان و دل درخواست كند كه نقش محوری و پیشوا در دولت كریمه امام عصر علیه السلام بر عهده اش باشد و از زمره سركردگان یاران ایشان قرار گیرد و این خواسته را همواره به زبان بیاورد و در آرزوی تحقق آن روزشماری – و بلكه لحظه شماری – كند، همین آرزو كردنها و امید بستنهای مداوم، برای او سازنده و راهگشاست، زیرا روح و روانش را هر روز و هر زمان با یاد خوش روزگار دولت مهدی علیه السلام زنده نگه می دارد و نیت مناسب آن خواسته ها را در خود ایجاد می كند و همتش بر محور تحقق آن هدفهای عالی رقم می خورد و از همین طریق یك عامل درونی نیرومند، او را همواره با امامش پیوند می زند و در نتیجه شخصیتش با همین آرزوها شكل می گیرد.

اگر بخواهیم یك جمع بندی نهایی از تأثیر و تأثر متقابل شاكله و آرزوها در یكدیگر بیان كنیم، چنین می شود: اگر رتبه مؤمن از لحاظ معرفت امام علیه السلام به درجه ای رسیده باشد كه بزرگترین آرزوهایش، یاری آن حضرت و لوازم آن باشد، همین درجه معرفت كه چنین آرزوهایی والایی را در او به وجود آورده، خود از مصادیق فرج است كه به بركت انتظار فرج نهایی در شخص منتظر ایجاد می گردد، این از یك طرف. از طرف دیگر همین آرزو كردنها – به خصوص اگر با خواندن دعاهای مربوط به آنها همراه شود – رتبه شخص را در معرفت و ارادتش به امام عصر علیه السلام بالاتر می برد و ترقی رتبه معرفت به نوبه

ص: 103

خود، آرزوهای والاتری را در او به وجود می آورد، یا عمق همان آروزها را در او بیشتر می سازد، به طوری كه همان دعاهای گذشته را با حال بیشتری می خواند و این خواندنها تأثیر عمیقتری در روح او ایجاد می كند. پس در واقع، شخصیت او توسط همین آرزوها اوج می گیرد و این رتبه بالاتری از فرج معنوی اوست كه به بركت انتظار فرج نصیبش شده است. حال، همی مرتبه بالاتر به نوبه خود آرزوهایی والاتر از مرتبه قبل در او ایجاد می كند كه باز این هم موجب معرفتی بالاتر از مرتبه پیشین در او می گردد و این سیر تأثیر و تأثر متقابل همواره ادامه پیدا می كند.

توضیح درباره مرحله دوم از لوازم انتظار فرج را با بیان یكی از زیباترین آرزوهای منتظران كه در دعاهای مأثور هم آمده است، به پایان می بریم. این دعا از جهاتی بالاترین آرزوی منتظران فرج امام علیه السلام را بیان می كند كه در دعای عهد به این صورت آمده است:

اللهم اجعلنی من... المستشهدین بین یدیه.(1)

خدایا، مرا در زمره كسانی كه پیش روی امام علیه السلام به شهادت می رسند، قرار بده.

شهادت در مقابل امام زمان علیه السلام به معنای فدا كردن بالاترین و عزیزترین دارای به پای ایشان است. هر كسی قابلیت ندارد كه جان ناقابل خود را فدای عزیز زهرا علیها السلام كند و ایشان او را بپذیرند. در روز عاشورای سال یازدهم هجری كسانی بودند كه انتظار می رفت كه در ركاب جگر گوشه حضرت زهرا علیها السلام جانفشانی كنند، اما این افتخار


1- 1. بحار الانوار، جلد 102، صفحه 111.

ص: 104

تنها نصیب افراد معدودی شد كه از جانب خاوند و خود امام علیه السلام انتخاب شده بودند. آری، كسی كه از عمق جان خود آرزوی شهادت در پیشگاه امامش را داشته باشد، نفس داشتن همین آرزو، بالاترین فرج او در زمان غیبت امام عزیزش می باشد. رزقنا الله بلطفه و كرمه.

ص: 105

درس دوازدهم: مرابطه با امام علیه السلام و وقف كردن خود برای ایشان

مرحله سوم از لوازم انتظار

آماده كردن خود برای پیوستن به امام علیه السلام

پس از تحقق دو مرحله قبلی (خودسازی و تمنای پیوستن به امام عصر علیه السلام) منتظر فرج امام علیه السلام خود را برای نیل به آرزوی بزرگش آماده می كند. در این مرحله سعی می كند آماده باش كامل برای یاری امامش، در خود ایجاد كند. برای رسیدن به این مقصود، اولاً مرابطه خود را با امام علیه السلام قویتر می سازد و ثانیاً در عمل، همه امكاناتش را وقف ایشان می كند. قرار گرفتن منتظر در این مسیر و برداشتن این دو قدم، خود از بزرگترین فرجها برای او در زمان غیبت مولایش می باشد.

اكنون برای روشن شدن این كه هر دو امر از مهمترین مصادیق فرج می باشد، به توضیح اندكی درباره هر یك می پردازیم:

ص: 106

رابطه با امام عصر علیه السلام

هر مؤمنی باید با امام زمان خود اتصال و ارتباط داشته باشد، یعنی از طرق مختلف خود را به ایشان پیوند بزند. این وظیفه ای است كه به صورت واجب عینی هر مكلفی نسبت به انجامش مؤظف می باشد و ریشه آن در قرآن كریم آمده است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُ وا وَصَابِرُ وا وَرَ ابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّ_هَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (1)

در آیه شریفه، مؤمنان به چند چیز مؤظف شده اند. یكی از آنها «صبر» دوم «مصابره» و سوم «مرابطه» است. در احادیثی كه ذیل آیه آمده است، درباره هر یك از این سه واجب، توضیح لازم بیان شده است.

در یكی از این احادیث، از قول حضرت امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است:

اصبروا علی اداء الفرائض. و صابروا علی المصائب. و رابطوا علی الائمة علیهم السلام.(2)

بر انجام واجبات پایداری بورزید. و بر مصیبتها با صبر غلبه كنید. و ملازم با امامان علیهم السلام باشید.


1- 1. آل عمران، 200.
2- 2. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب اداء الفرائض، حدیث 3.

ص: 107

با این توضیح، مرابطه در آیه شریفه در ارتباط با امامان علیهم السلام معنی می شود. لغت مرابطه از «ربط» است كه به معنای بستن چیزی و محكم كردن آن می باشد و «رابط» به معنای «واظب علی الامر و لازمه» به كار رفته است.(1)

به این ترتیب «رابطوا علی الائمة علیهم السلام» یعنی ملازم با امامان علیهم السلامه باشید. ملازمت به این است كه انسان از ایشان جدا نشود و خود را در همه امور با آنها مربوط و ملتزم سازد. این التزام از قلب نشأت می گیرد و به همه اعمال انسان سرایت می كند. در هر موردی مؤمن باید خودش را با امامش ملازم كند و در حقیقت خود را به او ببندد.

در حدیث دیگری راوی از امام صادق علیه السلام درباره هر یك از این سه سفارش در آیه شریفه سؤال می كند، حضرت چنین می فرمایند:

اصبروا علی الاذی فینا. قلت: «و صابروا»؟ قال: عدوكم مع ولیكم. قلت: «و رابطوا»؟ قال: المقام مع امامكم.(2)

بر آزاری كه به خاطر ما می شوید، صبر پیشه كنید. گفتم: «و در صبر غلبه كنید» یعنی چه؟ فرمود: به همراه ولیتان (امامتان) بر دشمنانتان (در صبر غلبه كنید). گفتم: «و مرابطه كنید» یعنی چه؟ فرمود: اقامت كردن همراه با امامتان.

اقامت كردن همراه با امام علیه السلام همان معنای ملازمت و همراهی با ایشان و پایداری كردن و ایستادگی در جوار ایشان را می رساند. به تعبیر صاحب كتاب شریف مكیال المكارم:


1- 1. المعجم الوسیط، صفحه 323.
2- 2. بحار الانوار، جلد 24، صفحه 217، حدیث 11.

ص: 108

مرابطه مؤمن با امام زمانش به این است كه خود را به ریسمان ولایت ایشان ببندد (بربط نفسه بحبل ولایته) و به پیروی از ایشان و یاری حضرتش ملتزم باشد. و این نوع از مرابطه(1)

بر تك تك افراد واجب عینی است و نیابت در آن پذیرفته نمی باشد.

و این ركنی از اركان ایمان است كه خداوند هیچ عملی را بدون آن نمی پذیرد.(2)

مرابطه با امام عصر علیه السلام به این است كه انسان خود را ملتزم سازد كه در هیچ امری از ایشان فاصله نگیرد و در همه امور زندگی هم قلباً با حضرتش اتصال و ارتباط داشته باشد و هم در عمل مقید باشد كه از آن حضرت تبعیت نماید و به یاری ایشان در هر زمینه ای اقدام كند. طبیعی است كه در این صورت جزء اعوان و انصار ایشان در زمان غیبت قرار می گیرد. این خود از بزرگترین فرجهایی است كه به بركت انتظار فرج امام علیه السلام نصیب او می گردد.

راههایی كه برای نصرت امام زمان علیه السلام در همین زمان وجود دارد، متعدد و فراوان می باشد كه در جای خود به بحث تفصیلی در این باره پرداخته ایم.(3)

هم چنین علاقه مندان می توانند به كتاب ارزشمند «شیوه های یاری قائم آل محمد صلی الله علیه و آله» اثر مرحوم آیة الله میرزا محمد باقر فقیه ایمانی رجوع كنند كه در آن دوازده كیفیت برای یاری آن امام عزیز بیان شده است. كیفیت هشتم آن چنین است:


1- 1. در كتاب مكیال المكارم جلد 2، صفحه 424 و 426 دو معنای دیگربرای «مرابطه» از احادیث استفاده شده است كه آنها از جمله مستحبات هستند.
2- 2. مكیال المكارم، جلد 2، صفحه 425.
3- 3. به حلقه ششم از این سلسله درسها مراجعه كنید.

ص: 109

كیفیت هشتم، آرزو و تمنای یاری ایشان است در حالی كه با عزم و اراده حقیقی و اشتیاق قلبی و صدق و یقین باشد.1

درباره اهمیت این تمنای قلبی و آثار خیر آن، در مرحله گذشته از لوازم انتظار توضیح كافی بیان گردید.

وقف نمودن خود برای امام علیه السلام

دومین قدم در ایجاد آمادگی برای پیوستن به امام علیه السلام این است كه منتظر فرج، خود و همه امكاناتش را وقف امام زمانش بكند، و در حقیقت هیچ چیز را برای خودش یا دیگران نخواهد، بلكه همه نیروهای مادی و معنوی خود را در جهت یاری امام علیه السلام و در خدمت برآورده شدن منویات ایشان قرار دهد.

اگر كسی معرفت صحیح و كامل نسبت به امامش داشته باشد، با همه وجودش تصدیق می كند كه چون ایشان مقام مولویت بر مؤمنان دارند، پس وقف همه امكانات شخصی برای آن حضرت، حقی است كه خدای متعال به ایشان داده و اگر مؤمن چنین كند، كاری بیش از حد وظیفه انجام نداده است. همه نعمتهای الهی كه در اختیار هر كس قرار می گیرد، در حقیقت متعلق به وجود امام علیه السلام است و سایر افراد با اجازه ایشان حق بهره برداری از آن را دارند. بنابراین هر مؤمنی باید خود واقف امامش گرداند.

البته این انجام وظیفه وجوب فقهی برای عموم ندارد، ولی بسته به معرفتی كه شخص نسبت به امامش دارد، ادای این تكلیف عقلی بر او لازم می آید. حال اگر كسی از جهت معرفتش به امام علیه السلام به این رتبه

ص: 110

برسد كه خود را وقف ایشان نماید، همین حالت روحی، خود بزرگترین مصداق فرج برای او قبل از ظهور امام علیه السلام به شمار می آید، چرا كه همه خیرات از همین نعمت بی نظیر ناشی می شود.

در واقع می توان گفت كه چون ولایت امام علیه السلام ولایة الله است، كسی كه خودش را وقف امامش گردانده، در حقیقت خود را وقف خدای خویش كرده و بالاترین مرتبه عبودیت پروردگار را به دست آورده است. چنین كسی قطعاً مورد عنایت خاص پروردگار قرار می گیرد. و در سراسر زندگی اش به بهترین وجهی اداره می شود. كسی كه در مقام بندگی خداوند وظیفه اش را تمام و كمال به انجام برساند، خدا خود، متكفل اداره امورش خواهد شد.

این مطلب به زیبایی هر چه تمامتر در فرمایش امام باقر علیه السلام به عبدالحمید واسطی مورد تأكید قرار گرفته است. وقتی او از سختی دوران انتظار سخن گفت، به او فرمودند:

یا عبدالحمید، اتری من حبس نفسه علی الله عزوجل، لا یجعل الله له مخرجاً؟! بلی، و الله لیجعلن الله له مخرجاً.

رحم الله عبداً حبس نفسه علینا، رحم الله عبداً احیا امرنا.(1)

ای عبدالحمید، آیا گمان می كنی كسی كه خودش را وقف خدای عزوجل كند، خداوند فرجی را برای او قرار نمی دهد؟! آری، به خدا قسم، قطعاً و یقیناً خداوند برای او فرج و گشایشی قرار می دهد. خدا رحمت كند بنده ای را كه خود را وقف ما گرداند. خدا رحمت كند بنده ای را كه امر ما را زنده بدارد.


1- 1. كمال الدین باب 55، حدیث 2.

ص: 111

«حبس نفس» برای امام علیه السلام به این معناست كه انسان همه امكانات خود را از آن ایشان ببیند و در مسیری كه مورد رضای ایشان است، به كار گیرد، دستش برای امام علیه السلام كار كند. زبانش در جهت اهداف ایشان به كار گرفته شود، قدمش در راه برآوردن منویات ایشان برداشته شود، و ... .

حضرت امام باقر علیه السلام با دو تأكید (لیجعلن) و یك قسم جلاله (و الله) فرموده اند كه خداوند قطعاً برای چنین كسی فرجی قرار خواهد داد. اولین و پایه ای ترین مصداق فرج، نفس رسیدن مؤمن به این اعتقاد است كه خود را وقف امامش گرداند. این امر منشأ فرجهای دیگر برای او خواهد بود. از مهمترین فرجهایی كه به دنبال این اعتقاد و عمل به آن، برای مؤمن مصداق پیدا می كند، وعده ای است كه در همین حدیث شریف آورده اند.

در ادامه همین حدیث، عبدالحمید واسطی از امام باقر علیه السلام می پرسد: اگر من قبل از آن كه ظهور حضرت قائم علیه السلام را درك كنم، از دنیا بروم چه خواهد شد؟ حضرت در پاسخ به او بشارتی را برا منتظران واقعی امام عصر علیه السلام به طور كلی نوید می دهند:

القائل منكم ان لو ادركت قائم آل محمد صلی الله علیه و آله نصرته، كان كالمقارع بین یدیه بسیفه، لا بل كالشهید معه.

هر كس از شما بگوید كه اگر قائم آل محمد صلی الله علیه و آله را درك می كردم، ایشان را یاری می نمودم، چنین كسی هم چون كسی است كه با شمشیر خود در پیش روی ایشان بجنگد، بلكه (بالاتر) به منزله كسی است كه همراه ایشان شهید شود.

ص: 112

چه كسی بالاترین آرزویش این است كه ظهور امام خود را درك كند و ایشان را یاری نماید؟ آیا هر مؤمنی به این درجه از معرفت و ارادت نائل می شود؟! و اگر كسی به این رتبه برسد، آیا جز به لطف و عنایت خاص خداوند نسبت به اوبوده است؟! و آیا همین حالت روحی، خود بالاترین فرج نیست؟!

نشانه وجود این حال در انسان این است كه هم و غمش در یاری رساندن به امامش خلاصه می شود و در خود، همه آمادگیهای لازم را برای تحقق بخشیدن به این «نصرت» فراهم می كند و با عمل خود نشان می دهد كه:

نصرتی معدة لكم.(1)

در حقیقت، خود را برای ظهور حضرت و یاری كردن ایشان از هر جهت آماده نموده، به طور كامل مهیای ظهور است. خداوند از روی فضل، به كسی كه در آرزوی یاری امام علیه السلام خود را وقف ایشان نموده است، پاداش یاری كردن حضرت را در هنگام ظهور عطا فرموده، او را هم چون كسی كه در ركاب ایشان شمشیر زده است، قرار می دهد. چون جانش را هم وقف امامش كرده و در آرزوی فدا كردن خود در پیشگاه ایشان است، ثواب شهید در ركاب حضرت نصیبش می گردد. كدام فرج از این بالاتر كه انسان به درجه شهدای همراه امام عصر علیه السلام نائل شود؟!

پس با این بیان، كسی كه خود را از هر جهت برای پیوستن به امام زمان علیه السلام آماده كند و در جهت تحقق این امر به دو وظیفه «مرابطه» و


1- 1. احتجاج، جلد 2، صفحه 317، عبارتی از زیارت آل یس خطاب به امام عصر علیه السلام.

ص: 113

«حبس نفس» نسبت به امام علیه السلام اقدام كند، به بالاترین آرزوی خود كه همانا شهادت در پیشگاه ایشان است، در همین زمان غیبت نائل می شود. این سومین مرحله از لوازم انتظار فرج می باشد.

ص: 114

درس سیزدهم: ادای حق مؤمن (1)

مرحله چهارم از لوازم انتظار: تربیت منتظران راستین

منتظران واقعی امام عصر علیه السلام تنها به آماده كردن خود برای استقبال از ایشان و پیوستن به حضرتش راضی نمی شوند، بلكه خود را مؤظف می دانند كه این آمادگی را در سایه مؤمنان نیز ایجاد كنند و در حقیقت به تربیت منتظران واقعی می پردازند.

وظیفه دستگیری از ضعیفان

اولین قدم در این مسیر آن است كه انسان نسبت به این وظیفه، احساس تكلیف الهی نماید و از زیر مسئولیت آن شانه خالی نكند. امام رضا علیه السلام در مورد علت وجوب زكات بر ثروتمندان، مطلبی را به طور كلی تذكر داده اند كه می تواند در زمینه مورد بحث نیز مطرح شود.

ایشان چند دلیل آورده اند:

ص: 115

لان الله تبارك و تعالی كلف اهل الصحة القیام بشأن اهل الزمانة و البلوی.(1)

زیرا خدای متعال اهل عافیت را مكلف فرموده است به امور كسانی كه از بیماری مزمنی رنج می برند و گرفتاری دارند، رسیدگی نمایند.

صحت و عافیت در انسان، هم به بدن او مربوط می شود و هم به روحش، ممكن است كسی از لحاظ جسانی سالم باشد و از جهت روحی مریض، یا بالعكس بدنش بیمار باشد و روحش سالم. سلامت روح به این است كه از لحاظ اعتقادی و اخلاقی مبتلا به ضعف و ناراحتی و بیماری نباشد. كسانی كه از جهت ایمان دارای اعتقادات نادرست هستند، یا بنیه اعتقادی محكمی ندارند تا در برابر شبهات و ایرادهای مخالفان تاب بیاورند، یا به طور كلی در مقام عمل به وظایف دینی استحكام و صلابت لازم را ندارند، هیچ یك اهل صحت از جهت روحی نیستند. لذا اهل عافیت، یعنی آنها كه دارای ایمان محكم و صحیح هستند، وظیفه دارند كه به مشكلات و گرفتاریهای این گونه افراد رسیدگی كنند.

درست همان طور كه اغنیا وظیفه رسیدگی به فقرای از مؤمنان را دارند، راست اندیشان و كسانی كه درجات بالاتری از ایمان را دارند، باید به سست اندیشان و مبتلایان به درد جهل و غفلت و فراموشی یاد خدا و امام زمان علیه السلام رسیدگی كنند. اگر در انجام وظیفه خود كوتاهی


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام، جلد 2، صفحه 89.

ص: 116

كنند، در پیشگاه خداوند مقصر و خطا كار شمرده می شوند.

كدام بیماری مزمن (زمانه) و گرفتاری (بلوی) سخت تر و دردناكتر از این است كه یك مؤمن در مسائل اصلی و محوری اعتقادات به شبهات مبتلا شود، یا در مسائل اخلاقی و رعایت احكام شرعی به بی قیدی و لا ابالی گری دچار گرد؟!

در این صورت آیا افراد شایسته و با صلاحیت نسبت به این گونه اشخاص هیچ مسئولیتی ندارند؟! آیا اگر اینها در انجام وظیفه خویش كوتاهی كنند، شریك و عامل در گناهان و انحرافات آنها شمرده نمی شوند؟!

احساس وظیفه و مسئولیت

در این جا خوب است یك بار دیگر پای درس استاد گرانقدرمان كه خود، تربیت شده مكتب علوی است، بنشینیم كه خطاب به یكی از شاگردانش چنین می نویسد:

«این كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

حب الدنیا رأس كل خطیئة.(1)

دوستی دنیا سرآمد همه گناهان است.

معنایش تنها این نیست كه به واسطه این كه دنیا را دوست داریم، مرتكب گناهانی می شویم، بلكه سطح مطلب خیلی بالاتر از اینهاست.

اگر به واسطه دوستی دنیا و راحت طلبی، برای نجات دیگران اقدامی نكنیم و آنان گناهانی را مرتكب شوند، عین آن گناهان در نامه اعمال ما


1- 1. مستدرك الوسائل، جلد12، صفحه 40.

ص: 117

ثبت خواهد شد... . حال كه معنی «حب الدنیا...» را درك كردی، از خداوند عالم بخواه تا به واسطه غفلت و عدم توجه به انسان سازی، منشأ خطای آیندگان نشوی... حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

ما اخذ الله علی اهل الجهل ان یتعلموا حتی اخذ علی اهل العلم ان یعلموا.(1)

پیش از آن كه به نادانان بگویند چرا نرفتید یاد بگیرید، به دانایان می گویند: چرا یاد ندادید؟(2)

وقتی به این فرمایش مولا سلام الله علیه می رسیم، به خاطر راحت طلبی و خودخواهی، از كنارش به آسانی می گذریم. راستی، چرا فرمایش مولا علیه السلام را آویزه گوش قرار نمی دهیم؟! مگر علی علیه السلام فقط برای آن است كه هر وقت می خواهیم از زمین بلند شویم «یا علی» بگوییم، یا شب تولدش پلو و شیرینی بخوریم؟! اگر غیر از این است و می خواهیم دنباله رو آن حضرت باشیم، پس چرا از دیگران دستگیری نمی كنیم؟! آیا فردای قیامت برای قتل نفسها و جنایتهایی كه دیگران مرتكب شده اند و علتش آن است كه آنان را نساخته ایم، جوابی داریم؟! ...

تو كز محنت دیگران بی غمی = نشاید كه نامت نهند آدمی

آری، او انسان نیست چه برسد كه اورا مسلمان بدانیم!


1- 1. بحار الانوار، جلد 2، صفحه 81، حدیث 83.
2- 2. آن چه در عبارت استاد آمده، در حقیقت لازمه ترجمه تحت اللفظی حدیث است. ترجمه دقیق آن چنین می شود: خداوند از نادانها برای یاد گرفتن تعهدی نگرفته مگر آن كه پیش از آن از دانایان برای یاد دادن پیمان گرفته است.

ص: 118

من اصبح لا یهتم بامور المسلمین، فلیس بمسلم.(1)

كسی كه صبح از خواب بیدار شود و به فكر مسلمانان نباشد، مسلمان نیست».(2)

منتظران واقعی امام عصر علیه السلام در زمان غیبت ایشان، باید نسبت به سایر مؤمنان این گونه خود را مكلف و مسئول بدانند و چنین تب و تابی در امر هدایت و دستگیری ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله داشته باشند. مگر خدای متعال نفرموده است:

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ ضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُ سُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِیرً ا مِّنْهُم بَعْدَ ذَٰلِكَ فِی الْأَرْ ضِ لَمُسْرِ فُونَ (3)

وقتی از امام صادق علیه السلام در توضیح قسمت اخیر آیه شریفه پرسیدند، فرمود:

من اخرجها من ضلال الی هدی، فكانما احیاها. و من اخرجها من هدی الی ضلال، فقد قتلها.(4)

هر كس انسانی را از گمراهی به سوی هدایت نجات دهد، گویی


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الاهتمام بأمور المسلمین، حدیث 1.
2- 2. رسائل استاد، قسمتی از نامه 15، صفحات 67 تا 69.
3- 3. مائده، 32.
4- 4. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب فی احیاء المؤمن، حدیث 1.

ص: 119

كه او را زنده نموده. و هر كس او را از راه صحیح به گمراهی بكشاند، هر آینه او را كشته است.

زندگی و مرگ از دیدگاه قرآن و احادیث، در اصل، مربوط به روح انسان است. آن كه در راه راست و صراط مستقیم قرار دارد، زنده و هر كسی در مسیر گمراهی و انحراف باشد، مرده است. كسی كه وسیله هدایت یك انسان را فراهم آورد، همه انسانها را زنده كرده و در حقیقت به گردن همه جامعه حق پیدا می كند.

آنها كه در مسیر صحیح دینداری نیستند، مردگانی می باشند كه زنده به نظر می رسند و در منطق وحی به اینها زنده نمی توان گفت. پس وظیفه آنان كه مورد لطف و عنایت پروردگار قرار گرفته و توفیق درك وظیفه هدایت را پیدا كرده اند، این است كه در این مسیر همه تلاش خود را به كار ببرند و با همه همت خویش در این راه بكوشند. مگر رسیدگی به مؤمنان و برآوردن نیازهای ایشان از بزرگترین حقوقی كه بر عهده هر مؤمنی می باشد نیست؟! و مگری نیازی مهمتر از نیاز به هدایت برای ایشان وجود دارد كه مرگ و حیاتشان به آن وابسته باشد؟!

شناخت حقوق برادران دینی

حقیقت این است كه درك این مرتبه، یعنی شناخت حقوق برادران و خواهران دینی و ادای آنها، خود از بزرگترین نعمتهای الهی است كه باید آن را جزء مهمترین مصادیق «فرج» برای مؤمن منتظر فرج به شمار آورد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

ص: 120

المعرفة بحقوق الاخوان من افضل الصدقات و الصلوات و الزكاة و الحج و المجاهدات.(1)

شناخت حقوق برادران (دینی) از بهترین صدقات و نمازها و زكات و حج و جهادها به شمار می آید.

هم چنین امام حسن عسكری علیه السلام فرمودند:

اعرف الناس بحقوق اخوانه و اشدهم قضاء لها، اعظمهم عندالله شأنا.(2)

آشناترین مردم نسبت به حقوق برادران دینی اش و جدی ترین ایشان در ادای آن حقوق، بالاترین مقام را در میان آنها نزد خداوند دارد.

مؤمن باید در ادای حق برادر دینی اش كوشا باشد، چنان كه نسبت به برآوردن نیازهای شخص خود كوشش می كند. مثلاً اگر خودش مبتلا به فقر شود و نیاز به پول داشته باشد، چگونه تلاش می كند؟ باید همین جدیت و تلاش را نسبت به رفع نیاز مادی یك فرد مؤمن داشته باشد.

نمی تواند به یك یا چند اقدام ساده و بی اثر دل خوش كند و پیش خود احساس كند كه وظیفه اش را نسبت به برادر دینی اش انجام داده است.

اگر فرزند خودش بیمار شود، چه می كند؟ با چه كسانی تماس می گیرد و از آبروی خود برای رفع مشكل شخصی اش چقدر مایه می گذارد؟ اگر بخواهد وظیفه اش را در مقابل سایر مؤمنان ادا كند، نسبت به مشكلات ایشان هم باید همین طور جدی و كوشا باشد.


1- 1. تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام، صفحه 322، حدیث 168.
2- 2. همان، صفحه 325، حدیث 173.

ص: 121

بالاترین و مهمترین نیاز برادران دینی، همانا نجات گمراهان و گناهكاران ایشان است. مؤمن باید تلاش كند تا این گونه افراد و به خصوص جوانان و نوجوانان ایشان، به راه درست هدایت شوند و از خطرات و مهلكه هایی كه دین آنها را تهدید می كند، نجات پیدا كنند، تا كم كم وظایف خود نسبت به امام زمانشان آشنا شوند و جزء منتظران راستین ایشان در آیند. این بزرگترین نیاز مؤمنان در هر عصر و زمانی است.

ص: 122

درس چهاردهم: ادای حق مؤمن (2)

اشاره

سخن در مورد تربیت منتظران راستین به عنوان یكی از لوازم انتظار بود. گفتیم كه در این راه، یكی از بزرگترین حقوق برادران مؤمن یعنی دستگیری معنوی از آنان نیز به این ترتیب ادا می گردد. در این درس نیز از اهمیت ادای حق مؤمن سخن می گوییم.

تلاش شبانه روزی درادای حق مؤمن

وقتی معلی بن خنیس درباره حقوق مؤمنان از امام صادق علیه السلام سؤال كرد، ایشان فرمودند:

هفتاد حق است كه جز هفت تا را به تو نمی گویم. زیرا نسبت به تو نگران هستم، می ترسم نتوانی همه آنها را ادا كنی!

سپس هفت از هفتاد حق مؤمن را بیان فرمودند كه یكی از آنها این است:

ص: 123

تسعی فی حوائجه باللیل و النهار.(1)

شب و روز در برآوردن نیازهای او بكوشی.

كوشش شبانه روزی در ادای حقوق مؤمن به این است كه انسان از هیچ اقدامی در هر زمان ممكن – حتی شب كه موقع استراحت است – برای این منظور كوتاهی نكند و همیشه خود را نسبت به دیگران مسئول و مكلف ببیند و هیچ گاه از تلاشهای خود احساس رضا و كفایت نكند. چه بسا مؤمنی در راه رفع نیازهای دیگران تلاش بكند، ولی آن گونه كه می توانسته و در حد توانش بوده، سعی نكند. در آن صورت مشمول فرمایش امام حسن عسكری علیه السلام می شود كه فرمودند:

پیامبر اكرم صلی الله علیه آله در شب معراج قصرهایی با شكوه و بسیار نورانی كه زیبایی آنها انسان را شگفت زده می كرد، مشاهده كردند. اما این كاخها راهروی ورودی نداشتند و جلو و پشت آنها هیچ باغ و بستانی نبود. وقتی درباره این قصرهای عجیبب سؤال فرمودند، جبرئیل پاسخ داد:

یا محمد! هذه قصور المصلین [الصلوات] الخمس الذین یبذلون بعض وسعهم فی قضاء حقوق اخوانهم المؤمنین دون جمیعها. فلذلك قصورهم مسترة بغر دهلیز امامها و غیر بستان خلفها.

ای محمد صلی الله علیه و آله این قصرها متعلق است به نمازگزارانی كه نمازهای پنجگانه (واجب) را می خوانند اما بخشی از توان خود را صرف ادای (بعضی از) حقوق برادران ایمانی خود – نه همه آنها –


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب حق المؤمن علی اخیه، حدیث 4.

ص: 124

می كنند. به همین دلیل قصرهایشان پوشیده شده است، جلوی آن راهرو ندارد و پشت آن هم باغی وجود ندارد.

آری، این است نتیجه كوتاهی كردن در تلاش جدی و فراگیر برای رفع نیازهای مؤمنان، آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

الا فلا تتكلوا علی الولایة وحدها و ادوا ما بعدها من فرائض الله و قضاء حقوق الاخوان...(1)

پس آگاه باشید بر ولایت به تنهایی (بدون عمل) تكیه نكنید و واجبات الهی و حقوق برادران (ایمانی) را كه پس از قبول ولایت است، ادا نمایید.

البته همه خیرات و بركات، فرع بر ولایت اهل بیت علیهم السلام است و توفیق انجام وظایف دینی، جز به عنایت ایشان به دست نمی آید، ولی این حقیقت نباید انسان را در عمل به احكام شرعی خویش سست كند، بلكه برای تحكیم امر ولایت و ادای حق آن لازم است كه مؤمن در انجام یك یك وظایفش جدی و كوشا باشد و آن گاه تنها مایه امیدواری اش خود ائمه علیهم السلام باشند نه اعمالی كه انجام داده است.

به هر حال مؤمنان در هر عصر و زمانی و به خصوص در عصر غیبت امام علیه السلام باید نگران وضعیت ایمانی برادران خود باشند. به قسمتی دیگر از سفارشهای استاد بزرگوارمان، گوش دل می سپاریم:

«سعی كن به بلوغ عقلی برسی و آینده نگر باشی، یعنی فقط اطراف خودت و زن و بچه خودت طواف نكنی، كه اگر از این محدوده بیرون بیایی و با دیدی وسیع به عالم و دیگران نگاه كنی، متوجه خواهی شد كه


1- 1. تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام، صفحه 365، حدیث 256.

ص: 125

تكلیف خیلی سنگین است و باید به فكر دیگران هم باشی. این شعر در وصف مولا سلام الله علیه است:

كل یرید اخاءة لحیاته = یا من یرید حیاته لاخائه

همه دیگران را برای خودشان می خواهند. ای آقایی كه خود را برای دیگران می خواهی.

... اگر ما بنشینیم و نگاه كنیم كه جوانهای مسلمان از بین می روند و بی دین می شوند و تنها بگوییم: «دین صاحب دارد، اگر خدا بخواهد دینش را حفظ می كند» این حق است؟! چه شده است كه در مادیات، هیچ وقت مطالب را به عهده خدا نمی گذاریم و اگر بچه ما مریض شود به بهترین دكتر مراجعه می كنیم و نمی گوییم اگر خدا بخواهد، شفایش می هد، ولی در معنویات می گوییم خدا باید دینش را حفظ كند؟! خیلی جای تعجب است! همه اینها فریب نفس است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله آن را بزرگترین دشمن بشر معرفی كرده است».(1)

فضیلتهای قضای حوائج مؤمنان

برآوردن نیازهای مؤمنان – كه در رأس همه آنها نیازهای معنوی ایشان است – جزء بهترین اعمال دینی محسوب می شود كه بحث تفصیلی در مورد آن ما را از محور اصلی كتاب دورمی كند. در اینجا به ذكر یك نمونه اكتفا می كنیم. امام صادق علیه السلام فرمودند:

تنافسوا فی المعروف لاخوانكم و كونوا من اهله. فان للجنة باباً یقال له المعروف لا یدخله الا من اصطنع المعروف فی


1- 1. رسائل استاد، قسمتی از نامه 15، صفحات 67 تا 70.

ص: 126

الحیاة الدنیا. فان العبد لیمشی فی حاجة اخیه المؤمن فیوكل الله عزوجل به ملكین، واحداً عن یمینه و آخر عن شماله، یستغفران له ربه و یدعوان بقضاء حاجته ... . و الله لرسول الله صلی الله علیه و آله اسر بقضاء حاجة المؤمن اذا وصلت الیه من صاحب الحاجة.(1)

در نیكی كردن به برادران خود با یكدیگر مسابقه دهید و اهل انجام آن باشید. زیرا بهشت دری دارد كه «معروف» (نیكی و احسان) نامیده می شود. از آن (در) فقط كسانی كه در دنیا كار خیر انجام داده اند، وارد می شوند. همانا بنده به دنبال رفع نیاز برادر ایمانی اش می رود پس خدای عزوجل دو فرشته بر او می گمارد، یكی در طرف راستش و دیگری در طرف چپش، این دو برای آن شخص از پروردگارش طلب مغفرت می كنند و برای روا شدن حاجتش دعا می كنند... قسم به خدا هر آینه بر اثر برآورده شدن نیاز مؤمن – آن گاه كه به حاجتش می رسد – پیامبر صلی الله علیه و آله بیش از خود او خوشحال می شوند.

كدام عملی می تواند از جنبه های مختلف دارای این خیرات گسترده باشد؟ بالاترین خیر این عمل همانا خوشحال كردن پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می باشد كه خود از بزرگترین عبادتها به شمار می آید.

بر طبق این حدیث می توان گفت كه از بهترین راههای خوشحال كردن ائمه علیهم السلام و به خصوص حضرت ولی عصر علیه لاسلام همانا اهتمام به امر رسیدگی به مؤمنان – به خصوص از جهات معنوی – می باشد. اهمیت این عبادت نزد ائمه علیهم السلام بیش از حدی است كه ما تصور می كنیم. به این


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب قضاء حاجة المؤمن، حدیث 10.

ص: 127

فرمایش امام هفتم علیه السلام توجه كنید:

من قضی حاجة من اولیائنا فكانها قضاها لجمیعنا.(1)

هر كس نیاز یكی از دوستان ما را برآورد. گویی آن را برای همه ما (ائمه علیهم السلام) برآورده كرده است.

بنابراین رسیدگی به نیازهای مؤمنان در حقیقت مصداقی از برآوردن نیازهای خود امام عصر علیه السلام می باشد. لذا كسانی كه به انجام این وظیفه مهم در زمان غیبت موفق شدند، می توانند امیدوار باشند كه این جملات دعای عهد در حق ایشان مستجاب شده است:

اللهم اجعلنی من ... المسارعین الیه من قضاء حوائجه.(2)

خدایا، مرا از شتاب كنندگان به سوی ایشان در برآوردن نیازهایشان قرار بده.

منتظرانی كه در پی یافتن راهی هستند تا به سوی امام خویش بشتابند، می توانند از طریق ادای حقوق برادران ایمانی، به مقصود خویش در همین زمان غیبت نائل شوند. آیا این خود، فرجی بزرگ برای آنها نیست؟! البته اینها امیدوارند كه در زمان ظهور هم بتوانند متصدی این مقام در ارتباط با امامشان باشند، ولی این نعمتی است كه پیش از ظهور حضرت هم برایشان تحقق می یابد. سایر جملات این قسمت از دعای عهد از این طریق در زمان غیبت قابل تحقق می باشد:

اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه ... و الممتثلین لاوامره...


1- 1 مكیال المكارم، جلد 2، صفحه 420، حیث 1741 به نقل از بحار الانوار.
2- 2. بحار الانوار، جلد 102، صفحه 111.

ص: 128

و السابقین الی ارادته.

خدایا، مرا از یاران و یاوران ایشان... و از اطاعت كنندگان دستوراتشان ... و از كسانی كه به سوی خواست ایشان سبقت می گیرند، قرار بده.

همه این مضامین با اهتمام و جدیت در امر رسیدگی به نیازهای روحی و معنوی مؤمنان در زمان غیبت امام علیه السلام قابل وصول می باشند، به خصوص اگر هدف انسان تربیت منتظری راستین نسبت به امام عصر علیه السلام باشد. در این صورت علاوه بر این كه خود از یاران و یاوران ایشان قرار می گیرد، سایر مؤمنان را هم در حد توان خود و توفیق الهی، به صف آنها می افزاید و در واقع با ادای این تكلیف، روز به روز بر یاران واقعی امام زمانش افرادی را اضافه می كند. این خود بزرگترین توفیقات الهی و مصداق بهترین فرجها در زمان غیبت می باشد. در عبارات بسیار پر مغزی در این موضوع وارد شده است. یكی از زیباترین آنها دعایی است كه از امام رضا علیه السلام نقل شده است:

و اجعلنا ممن تنصر به لدینك و تعز به نصر ولیك. و لا تستبدل بنا غیرنا، فان استبدالك بنا غیرنا علیك یسیر و هو علنیا عسیر.(1)

و ما را از كسانی قرار بده كه دین خود را به وسیله آنها غلبه می دهی و به سبب ایشان یاری ولی خود را عزت می بخشی. و غیر ما را (در این مقام) جایگزین ما قرار مده كه همانا جایگزین


1- 1. جمال الاسبوع، صفحه 309.

ص: 129

كردن غیر ما به جای ما بر تو آسان است ولی بر ما سخت (و ناگوار) می باشد.

كسی كه توفیق تربیت منتظران فرج امام عصر علیه السلام در زمان غیبت ایشان را یافته، مشمول بزرگترین الطاف خاصه ایشان قرار گرفته است و اگر مقام خود را در نزد خدا و امام علیه السلام به خوبی درك كند، به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد. او خوب می داند كه خدای متعال به سادگی ممكن است این لطفی را كه به او ارزانی داشته، از او سلب كند و به دیگری بدهد. در این صورت هیچ حقی هم از وی ضایع نمی گردد، چون رسیدن به آن مقام، چیزی جز لطف الهی نبوده است.

بنابراین باید مراقبت كند و كاری انجام ندهد كه خود را از شمول این لطف بی نظیر خارج سازد.

در همین دعای بسیار عمیق و زیبا، به این عبارت بر می خوریم:

و اجعلنا فی حزبه... حتی تحشرنا یوم القیامة فی انصاره و اعوانه و مقوبة سلطانه.

و ما را جزء حزب ایشان قرار بده... تا آن جا كه ما را در قیامت در زمره یاران و یاوران و تقویت كنندگان سلطه ایشان محشور فرمایی.

كسانی كه به نحوی در مسیر تربیت منتظران راستین امام عصر علیه السلام قدم بر می دارند، اگر با نیت خالص و برای جلب رضای الهی عمل كنند، قطعاً جزء تقویت كنندگان سلطه ایشان قرار می گیرند و می توانند امیدوار باشند كه در قیامت در زمره ایشان محشور گردند. پس این مقام را باید با اصرار و الحاح از پروردگار متعال درخواست نمود.

ص: 130

درس پانزدهم: تحقق بالاترین فرج برای منتظر

رسیدگی به فرزندان معنوی امام عصر علیه السلام

سخن بر سر این بود كه رسیدگی به نیازهای مؤمنان در حقیقت مصداقی از برآوردن حوائج امام عصر علیه السلام است.

نكته بسیار لطیفی كه توجه به آن در این بحث می تواند تأثیر فوق العاده در نیت انسان بگذارد و در نتیجه ارزش عمل او را بسیار بالا ببرد، این حقیقت است كه مؤمنان همگی فرزندان امام عصر علیه السلام می باشند و لذا رسیدگی به آنها و محبت كردن به ایشان، نوعی احسان و محبت به خود امام علیه السلام محسوب می شود. امام رضا علیه السلام در معرفی مقام امام علیه السلام ایشان را الوالد الشفیق(1)

خوانده اند. پس اهل ایمان حقیقتاً فرزندان حضرتش محسوب می شوند و روشن است كه اگر كسی در حق فرزند انسان كاری انجام دهد، در واقع خدمتی و احسانی به خود


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، حدیث 1.

ص: 131

او كرده است.

توجه به این مطلب باعث می شود كه انسان بتواند در امر تربیت اهل ایمان و ساختن منتظران واقعی، بهترین نیت را داشته باشد كه همانا خدمت و محبت به خود امام علیه السلام از طریق رسیدگی به نیازهای فرزندان ایشان است. چنین كسی به فرزندان نسبی خود هم به عنوان فرزندان امام زمان علیه السلام می نگرد در رفع حوائج آنها هم نیتش احسان به امام علیه السلام و شاد كردن ایشان به واسطه یاری كردن فرزندان ایشان است. آیا رسیدن به این حد از معرفت و نیل به این مقام بی نظیر، خود فرجی بسیار بزرگ برای چنین منتظری نیست؟! آیا نمی توان گفت كه این حالت نشان دهنده درجه كامل انتظار در مؤمن می باشد؟!

كسی كه به چنین درجه ای از معرفت و ارادت نسبت به امامش رسیده است، در حقیقت خود را فراموش كرده و همه – حتی فرزندانش – را به خاطر امامش دوست می دارد. به هر كس محبتی می كند، در واقع به جهت ارتباط او با امام علیه السلام چنین می كند. اگر برای مرمنی كاری انجام می دهد، نیتش جز خدمت به امامش و خوشحال كردن ایشان چیز دیگری نیست و در همه خدماتش آرزویی جز این ندارد كه لبخند رضا بر روی لبان آقا و مولایش نقش ببندد و او با انجام وظایفش توانسته باشد، غمی از غمهای محبوبش را كم كند و غصه ای را از دل پاك ایشان بزداید.

ص: 132

مودت خالص برای امام علیه السلام نشانه كمال انتظار

اگر كسی به این مرتبه رسیده باشد، می توان گفت كه دعای آخر زیارت آل یس در حق او مستجاب شده است. مودتی خالصة لكم.(1)

انصافاً باید گفت كه استجابت این دعا، فرج بسیار مهمی در حق منتظر واقعی امام عصر علیه السلام به حساب می آید، چرا كه محصول درجه كامل انتظار است. این درجه از انتظار كه نشانه اش اخلاص در محبت به امام علیه السلام می باشد، نشانه هایی دارد كه هر كس به میزان صدق آنها مهی تواند خود را در این زمینه محك بزند. خوب است این نشانه ها را از كسی كه خود جزء همین افراد بوده است، سراغ بگیریم.

مرحوم سید محمد تقی موسوی اصفهانی صاحب كتاب گرانقدر «مكیال المكارم فی فوائد الدعاء للقائم علیه السلام» دوازده نشانه برای درجه كامل انتظار بیان فرموده است كه ما به نقل برخی از آنها اكتفا می كنیم و در مورد بقیه به متن رساله «نور الابصار فی فضیلة الانتظار» بخش خاتمه، ارجاع می دهیم:

اول آن كه: شخص منتظر دائماً محزون و غمگین است در زمان فراق محبوب خود.

دوم: گریان بودن در انتظار آن حضرت.

سوم: همیشه به یاد آن حضرت بودن و آنی خود را از ذكر و فكر او فارغ نگذاشتن... .

هشتم آن كه: در انتظار محبوب خود صبر بر شدتها و سختی ها نماید و آنها را در جنب این امر بزرگ سهل و سبك شمارد. در


1- 1. احتجاج، جلد 2، صفحه 317.

ص: 133

خرائج از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت است كه به اصحاب خود فرمود:

ی آیند گروهی بعد از شما كه هر یك نفر از آنها ثوابش معادل ثواب پنجاه نفر از شماست.

گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله ما با شما بودیم در جنگ بدر و احد و قرآن در تعریف ما نازل شد، فرمودند كه:

شما به مشقتهایی كه آنها مبتلا می شوند مبتلا نشدید و به اندازه ای كه آنها صبر می كنند، صبر ننمودید.

مؤلف گوید كه: از برای مؤمن هیچ ابتلا و شدتی عظیم تر از مفارقت و غایب بودن امام او نیست. و از همین جهت است افضلیت مؤمنین این زمان از مؤمنین زمانهای قبل... .

دهم آن كه: چون انتظار و مقام محبت شدید شد، خواب و خوراك شخص كم می شود، بلكه كار به جایی می رسد كه التفات به هیچ چیز از امور راجعه به خود نمی كند... .

یازدهم آن كه: چون انتظار كال شد، شخص از هیچ چیز دنیا لذت نمی برد، بلكه لذت او منحصر است فقط در ذكر محبوب... .

گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی = چون تو دارم همه دارم دلگرم هیچ نباید(1)

چه فرجی بالاتر از تحقق این حالات روحی در فرد منتظر؟!

نتیجه ای كه از بحث درباره مرحله چهارم از لوازم انتظار گرفته می شود، این است كه اقدام به تربیت منتظران راستین، خود بالاترین


1- 1. راز نیایش منتظران رساله نور الابصار صفحه 31 تا 33.

ص: 134

فرجها را برای شخص منتظر موجب می گردد كه قبل از ظهور امام علیه السلام شامل حال او می گردد.

فرج مادی برای منتظر

این فصل (آثار و بركات انتظار در زمان غیبت) را با تذكر نكته ای درباره معنای «فرج» به پایان می بریم. آن چه در طول فصل حاضر بیان شد، مصادیقی از فرج برای منتظران فرج بود كه بیشتر، جنبه معنوی داشت. اگر بخواهیم از جهات مادی به امر فرج بنگریم، می توانیم بگوییم كه انتظار فرج از این جهات هم منشأ فرجهایی برای مؤمنان می باشد ولی هیچ گاه نباید انتظار داشت كه مشكلات مادی و سختی های زندگی به خاطر انتظار فرج به كلی از بین برود. این چیزی است كه در دنیا هیچ گاه اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد. راحتی ها و خوشیها در درنیا همیشه اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد. راحتی ها و خوشیها در دنیا با ناراحتی ها و رنجها همراه است و آسایش خالص را – كه سختی و رنج در آن نباشد – خداوند در دنیا برای احدی خلق نكرده و نمی كند. دنیا برای هر كس با گرفتاری و بلا قرین است:

دار بالبلاء محفوفة.(1)

(دنیا) خانه ای است كه گرفتاری آن را احاطه كرده است.

چون دنیا دار جزا نیست، نباید انتظار داشت كه انسانهای ظالم و كافر در دنیا به كیفر اعمالشان برسند و مؤمنان، پاداش ایمانشان را در دنیا ببینند، چنین نیست. بر عكس، مطابق آن چه در احادیث ائمه علیهم السلام آمده است، هر كس ایمان بالاتری داشته باشد، سختی بیشتری در دنیا


1- 1. نهج البلاغه، خطبه 226.

ص: 135

می بیند و آن كه ایمانش سست تر است، گرفتاری اش هم كمتر می باشد.

از همین جهت است كه انبیای الهی و امامان معصوم علیهم السلام بیشترین سختی ها را در دنیا متحمل شده اند. امام صادق علیه السلا از قول پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:

یبتلی المؤمن بعد علی قدر ایمانه و حسن اعماله. فمن صح ایمانه و حسن عمله، اشتد بلاؤه. و من سخف ایمانه و ضعف عمله، قل بلاؤه.(1)

هر مؤمنی به اندازه ایمانش و نیكی كردارش گرفتار می شود. پس هر كس ایمانش درست و كردارش نیكو باشد، گرفتاری اش سخت است. و هر كه ایمانش سست و عملش ناچیز باشد، گرفتاری اش كم است.

بر این مبنا نباید مؤمنان زمان غیبت انتظار داشته باشند كه تافته جدا بافته از دیگران باشند و به خاطر انتظار فرجشان هیچ گونه سختی و رنجی در زندگی نبینند. چنین توقعی بیجا و بر خلاف آیات و روایات است. البته نمی خواهیم بگوییم كه انتظار فرج امام زمان علیه السلام هیچ گونه تأثیری در رفع گرفتاریهای مادی و دنیوی شیعیان ندارد، چنین نیست.

اما سخن در این است كه انتظار فرج، همه گرفتاریهای مؤمنان را از میان بر نمی دارد. دنیا دار امتحان است و در زمان غیبت هم امتحانات سخت تری برای مؤمنان وجود دارد. اگر سختی و ناراحتی و گرفتاری وجود نداشته باشد، دیگر امتحان چه معنا پیدا می كند؟!

آن چه برای مؤمن اهمیت دارد، حفظ دینش می باشد و او باید برای


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب شدة ابتلاء المؤمن، حدیث 2.

ص: 136

هر نوع سختی و گرفتاری خود را آماده كند. امام صادق علیه السلامه به فضیل بن یسار فرمودند:

ان المؤمن لو اصبح له ما بین المشرق و المغرب، كان ذلك خیراً له. و لو اصبح مقطعاً اعصاؤه، كان ذلك خیراً له. یا فضیل بن یسار، ان الله لا یفعل بالمؤمن الا ما هو خیر له. یا فضیل بن یسار، لو عدلت الدنیا عندالله عزوجل جناح بعوضة، ما سقی عدوه منها شربة ماء.(1)

همانا اگر آن چه میان مشرق مشرق و مغرب است (همه دنیا) از آن مؤمن باشد، برایش خیر است. و اگر اعضای بدنش تكه تكه شود هم برای خیر است. ای فضیل بن یسار، همانا خداوند چیزی جز آن چه خیر مؤمن در آن است، برایش پیش نمی آورد. ای فضیل بن یسار، اگر دنیا نزد خداوند به اندازه بال پشه ای ارزش داشت، جرعه ای آب از آن به دشمن خود نمی داد.

پس نباید انتظار داشت كه مؤمنان در زمان غیبت هیچ رنجی را تحمل نكنند و به هیچ گرفتاری مبتلا نشوند.


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب الرضا بموهبة الایمان و الصبر علی كل شیء بعده، حدیث 5.

ص: 137

پرسشهای مفهومی از درسهای 10 تا 15

1. رابطه متقابل میان آرزوهای انسان و شخصیت او را توضیح دهید.

2. شدت انتظار شخص منتظر چگونه در آرزوها و دعاهای او تجلی می یابد؟

3. مرابطه با امام علیه السلام به چه معناست؟

4. وقف نمودن خود برای امام عصر علیه السلام از چه جهت وجوب می یابد؟ اثر آن چیست؟

5. چگونه حب دنیا منشأ ترك وظیفه انسان سازی می شود؟ ترك این وظیفه چه پیامدی دارد؟

6. بالاترین و مهمترین نیاز برادران دینی چیست؟

7. آیا این بیان صحیح است كه: «دین صاحب دارد، اگر خدا بخواهد دینش را حفظ می كند؟» چرا؟

8. چرا رسیدگی به نیازهای مؤمنان، مصداقی از برآوردن حوائج امام عصر علیه السلام است؟

ص: 138

9. درجه كامل انتظار چه نشانه هایی دارد؟

10. آیا انتظار فرج علاوه بر فرجهای معنوی، منشأ فرجهای مادی هم برای منتظر خواهد بود؟ در چه حدی می توان توقع فرجهای مادی داشت؟

ص: 139

فصل دوم: آثار وبركات انتظار در زمان ظهور

درس شانزدهم: توفیق یاری امام علیه السلام در هنگام ظهور

اشاره

در ابتدای این حلقه توضیح دادیم كه همه آثار و بركات انتظار فرج در یك كلمه «فرج» جمع شده است. مصادیق این فرج در دو مرحله زمان غیبت و ظهور امام علیه السلام می توان مطرح كرد كه در فصل گذشته اهم آنها را پیش از ظهور بیان كردیم. آن چه در این فصل برای تكمیل مطلب به آن می پردازیم، فرجی است كه در زمان ظهور حضرت برای منتظران ایشان حاصل می شود.

بالاترین آرزوی منتظر

بدون شك بالاترین آرزوی یك منتتظر واقعی، درك زمان ظهور آن امام عزیز و توفیق یاری كرن ایشان می باشد. آن آرزویی است كه او یك عمر در انتظارش به سر برده و برای رسیدن به آن لحظات، ثانیه شماری می كند. همه دغدغه و نگرانی اش این است كه نكند چنین روزی

ص: 140

را نبیند. هر شب به امید صبح ظهور سر به بستر می گذارد و هر صبح نیز با امد سر بر می دارد كه طلوع خورشید مهدی علیه السلام را با چشمان نالایق خود شاهد باشد. اما آیا عمرش وصال می دهد كه آن لحظات شیرین را درك كن؟ آیا این آرزو را با خود به گور نمی برد؟

اگر ظهور امام علیه السلام در زمانی واقع شود كه این منتظر فرج زنده باشد، به آرزوی دیرینه خود خواهد رسید. اما اگر زنده نباشد چه؟ خدای منان به لطف و كرم خویش چنین مؤمنی را از درك این فیض عظیم محروم نخواهد كرد و مطابق وعده های قطعی الهی اگر كسی به وظایف خود در زمان غیبت امام علیه السلام به درستی عمل كند و همواره در آرزوی یاری امامش باشد، پس از ظهور، اگر هم از دنیا رفته باشد امكان رجعت به دنیا و نصرت امامش برایش فراهم خواهد شد. او كسی است در طول عمرش هر روز صبح پس از تجدید عهد با امام خود، همواره از خدای متعال، تحقق چنین وعده ای را درخواست كرده است:

اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادك حتماً مقضیاً، فاجرنی من قبری مؤتزراً كفنی شاهراً سیفی مجرداً قناتی ملبیاً دعوة الداعی فی الحاضر و البادی.(1)

خدایا، اگر مرگی كه بر بندگانت به صورت قطعی حكم فرموده ای، میان من و او فاصله انداخت، پس مرا از قبرم بیرون آور در حالی كه كفن خود را به تن كرده، شمشیرم را از نیام بیرون كشیده، نیزه ام را برهنه ساخته، به دعوت آن كه در شهر و بیابان ندا در می دهد، لبیك گویان باشم.


1- 1. دعای عهد بحار الانوار، جلد 102، صفحه 111.

ص: 141

هر منتظری كه مرگ خویش را در زمان غیبت نزدیك ببیند، این دعا را با رقت قلب بیشتری می خواند و با همه وجودش آرزوی تحقق آن را می كند. چه بسیار بوده اند منتظران شایسته ای كه این آرزو را با خود به گور برده اند و اكنون در انتظار اجابت دعاهای خود – و دیگران در حق آنها – روز شماری و بلكه لحظه شماری می كنند. آری، منتظران حضرتش پس از مرگ هم در انتظار ظهور مولایشان هستند و وعده ای كه امام صادق علیه السلام به ایشان داده اند، حیات بخش آنها در عالم برزخ می باشد. مفضل بن عمر می گوید: در خدمت امام علیه السلام سخن از حضرت قائم علیه السلام و اصحاب ما كه در انتظار ایشان از دنیا رفته اند، به میان آوردیم، ایشان به ما فرمودند:

اذا قام اتی المؤمن فی قبره فیقال له: یا هذا، انه قد ظهر صاحبك. فان تشا ان تلحق به فالحق. و ان تشأ ان تقیم فی كرامة ربك فاقم.(1)

وقتی (قائم علیه السلام) ظهور فرمایند، به سراغ مؤمن در قبرش می آیند. پس به او گفته می شود: ای فلانی، مولایت ظهور كرده است. پس اگر می خواهی به او ملحق شوی، ملحق شو. و اگر می خواهی كه در عزت و احترامی كه پروردگارت برای تو مهیا فرموده بمانی، بمان.

آری، پس از ظهور امام علیه السلام برای مؤمن منتظر، دعوت نامه ویژه فرستاده می شود كه اگر مایل است، برای پیوستن به مولایش به دنیا برگردد. چه وعده ای از این پرشور تر و كدام نوید از این امید بخش تر؟!


1- 1. مكیال المكارم، جلد 2، صفحه 143، حدیث 1218به نقل از كتاب الغیبة شیخ طوسی.

ص: 142

صاحب كتاب ارزشمند مكیال المكارم وقتی درباره فرج منتظران سخن می گوید، می فرماید:

المقصود من الفرج، النصرة للامام علیه السلام و الجهاد بین یدیه.(1)

مقصود از فرج، یاری كردن امام علیه السلام و جهاد در پیش روی ایشان است.

سپس توضیح داده اند كه این مقصود با انتظار فرج حاصل می شود. آیا فرجی بزرگتر از این برای یك منتظر واقعی در زمان ظهور امام علیه السلام می توان فرض كرد؟! منتظران راستین در طول عمر خود، همه آمادگی های لازم را برای درك این فیض بزرگ كسب كرده اند و حتی شمشیری را هم كه می خواهند با آن، مولای خود را یاری كنند، در زمان حیات خود تهیه كرده اند. آیا چنین كسانی توفیق یاری امامشان را پیدا نمی كنند؟!

نمونه منتظر واقعی

خوب است نمونه ای از این افراد را معرفی كنیم كه در طول عمر خود یك زندگی سالم و دور از غفلت از امامش را پشت سر گذارد و پیش از مرگ هم، به فضل و رحمت پروردگار، مژده یاری امامش را در زمان ظهور ایشان دریافت نمود. ایشان به شیخ حسن كاظمینی معروف بود و داستان ایشان به سال 1224 هجری قمری (یعنی بیش از دویست سال پیش) مربوط می شود. ما این داستان را از كتاب «العبقری الحسان» تألیف مرحوم شیخ علی اكبر نهاوندی نقل می كنیم كه ایشان به چند


1- 1. مكیال المكارم، جلد 2، صفحه 144 ذیل حدیث 1221.

ص: 143

واسطه از جناب سید محمد تقی فرزند علامه بزرگوار مرحوم سید محمد مهدی بحر العلوم نقل كرده اند:

شیخ حسن كاظمینی فرمود: در سال 1224 در كاظمین عشق و علاقه من به تشرف خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بسیار زیاد شد، تا این حد كه در روزهای جمعه بعد از غسل جمعه لباس احرام می پوشیدم و شمشیر حمائل می كردم و مشغول ذكر می شدم. (این شمشیر بالای مغازه عطاری ایشان همیشه آویزان بود). در روز جمعه هیچ خرید و فروشی نمی كردم و منتظر ظهور امام زمان علیه السلام بودم. تا این كه در روز جمعه ای مشغول ذكر بودم، دیدم سه نفر از سادات ظاهر شدند و به سوی مغازه من آمدند. دو نفر ایشان در سن كامل بوند و یكی از آنها كه وسط آن دو نفر بود، جوانی بیست و چهار ساله به نظر می آمد. صورت مبارك ایشان بسیار نورانی بود، در حدی كه جلب توجه مرا نمودند و من از ذكر تسبیح خود باز ماندم و محو جمال ایشان شدم. آرزو می كردم به مغازه من بیایند.

خرامان خرامان با نهایت وقار آمدند تا رسیدند به در دكان من.

سلام كردم، جواب دادند. فرمودند: آقا شیخ حسن، فلان چیز را داری؟ (اسم یك دوایی را بردند). آن دوا عقب دكان بود. من با این كه روزهای جمعه خرید و فروش نمی كردم و به كسی جواب نمی دادم، فوراً عرض كردم: بلی دارم. فرمودند: بیاور. عرض كردم: چشم. و رفتم عقب دكان برای آوردن آن دوایی كه ایشان فرمودند و آن را آوردم.

وقتی برگشتم دیدم كسی نیست، ولی یك عصا روی میز جلوی

ص: 144

دكان بود و آن همان عصایی بود كه در دست آن آقایی كه وسط آن دو نفر بود، دیده بودم. عصا را بوسیدم و عقب دكان گذاردم.

آن گاه بیرون آمدم و از اشخاصی كه آن اطراف بودند پرسیدم كه این سه نفر سید كه در دكان من بودند، كجا رفتند گفتند: ما كسی را در دكان تو ندیدیم. به داخل برگشتم در حالی كه بسیار متفكر و مهموم بودم كه بعد از این همه اشتیاق، به ملاقات ایشان فائز شدم ولی حضرتش را نشناختم.

در همین اثنا مریضی را دیدم كه مجروح بود و او را در میان پنبه گذاشته بودند و به حرم مطهر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای شفا یافتن می بردند. من آنها را برگرداندم و گفتم: بیایید من مریض شما را خوب می كنم. مریض را به دكان من آوردند و من او را روی تختی كه عقب دكان داشتم و روزها روی آن می خوابیدم، به طرف قبله خوابانیدم و دو ركعت نماز حاجت خواندم و با این كه یقین داشتم مولایم حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه به دكان من تشریف آورده اند، خواستم اطمینان خاطر پیدا كنم ولی باز هم به قلب خود خطور دادم كه اگر آن آقا حضرت ولی عصر علیه السلام بوده اند، من وقتی آن عصا را روی بدن این مریض می كشم، جراحات بدنش به كلی رفع شود. به این نیت عصا را از سر تا پایش كشیدم، فوراً شفا یافت و جراحات بدنش به كلی برطرف شد و زیر عصا گوشت جدید رویید.

مریض از جا بلند شد و از خوشحالی یك لیره جلوی دكان من گذاشت. من نپذیرفتم و او گمان می كرد كه من چون مقدار پول كم است، قبول نمی كنم. او از دكان بیرون آمد و با خوشحالی

ص: 145

می رفت. من او را دنبال كردم و می گفتم كه پول نمی خواهم و او گمان می كرد كه می گویم كم است تا این كه به او رسیدم و پولش را برگرداندم و به دكان برگشتم در حالی كه اشك می ریختم چون آن حضرت را زیارت كردم، اما نشناختم.

وقتی برگشتم، دیدم عصا نیست. به خاطر ناراحتی زیاد از نشناختن حضرت و نبودن عصا فریاد زدم: مردم! هر كس مولای من ح ضرت ولی عصر علیه السلا مرا دوست دارد، بیاید و صدقه سر ایشان هر چه می خواهد از دكان من ببرد!... من بیست و چهار اشرفی جمع كرده بودم. آن را برداشتم و به منزل آمدم. همسر و فرزندان خود را جمع كردم و گفتم: من عازم مشهد مقدس هستم. هر كس از شما مایل است، با من بیاید. همه آنها به جز پسر بزرگم محمد امین همراه من آمدند.

پس به عتبه بوسی حضرت رضا علیه السلام مشرف شدیم و من مقداری از آن اشرفی ها را سرمایه كردم و بر روی سكوی در صحن مقدس مشغول به فروش مهر و تسبیح شدم... تا این كه یك روز به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شدم، سیدی را دیدم كه به ضریح مطهر چسبیده و بسیار می گرید. دست به شانه او زدم و گفتم: آقا جان، برای چه گریه می كنی؟ گفت: چطور گریه نكنم در حالی كه یك درهم خرجی در جیبم نیست. گفتم: فعلاً این پنج قران را بگیرت تا كارت بگذرد. سپس برگرد اینجا من قصد معامله با تو را دارم. سید گفت: می خواهی چه معامله ای با من بنمایی؟! من كه چیزی ندارم! گفتم: من عقیده دارم كه هر سیدی یك خانه در بهشت دارد. آیا خانه ای را كه در بهشت داری، به

ص: 146

من می فروشی؟ گفت: من كه خانه ای برای خود سراغ ندارم. اما چون می خواهید بخرید، می فروشم.

من چهل و یك اشرفی جمع كرده بودم كه برای خانواده خود یك خانه بخرم. همان پول را آوردم تا از سید خانه اش را برای آخرت خود بخرم. سید رفت و كاغذ و دوات و قلم آورد و چنین نوشت: «در حضور شاهد عادل حضرت رضا علیه السلام خانه ای را كه این شخص عقیده دارد من در بهشت دارم، به او به مبلغ چهل و یك اشرفی از پولهای دنیا فروختم و واگذار نمودم». به سید گفتم: بگو بغت. گفت. من هم گفتم: اشتریت. پول را دادم. سید پول را گرفت و رفت. من هم ورقه را گرفتم و به خانه دخترم برگشتم. گفت: پدر جان چه كردی؟ گفتم: برای شما خانه ای خریدم كه آبهای جاری و درختهای سبز و خرم دارد و انواع میوه در باغهای آن موجود است. آنها خیال كردند كه چنین خانه ای در دنیا برایشان خریده ام. خیلی خوشحال شدند. گفتند: ما را ببرید تا این خانه را ببینیم و همسایه های آن را بشناسیم. گفتم: خواهید آمد و خواهید دید. یك حد این خانه، خانه حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله است. و یك حدش خانه امیر المؤمنین علیه السلام می باشد. و یك حدش خانه حضرت امام حسن علیه السلام و حد دیگرش خانه حضرت سید الشهداء علیه السلام است. آنها فهمیدند كه من چه كار كرده ام. گفتم: خانه ای خریده ام كه خرابی و زوال ندارد.

مدتی از این ماجرا گذشت تا این كه یك روز (روی سكوی در صحن) نشسته بودم كه دیدم یك آقای مؤقری نزد من تشریف آوردند. من سلام كردم. ایشان جواب دادند و مرا به اسم خطاب

ص: 147

كردند و فرمودند: شیخ حسن، مولای تو امام زمان علیه السلام می فرمایند كه چرا این قدر فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را اذیت می كنی و ایشان را خجالت می دهی؟! چه حاجتی به ایشان داری؟ از آن حضرت چه می خواهی؟! پس من به دامان ایشان چسبیدم و عرض كردم: قربانتان گردم، آیا شما خودتان امام زمان علیه السلام هستید؟ فرمودند: من امام زمان نیستم، فرستاده ایشان می باشم.

می خواهم بدانم كه حاجت تو چیست؟

پس دست مرا گرفتند و به گوشه صحن مطهر بردند و برای اطمینان خاطر من چند نشانی را كه كسی اطلاع نداشت، برای من بیان نمودند. از جمله فرمودند: تو آن نیستی كه در كاظمین دكان عطاری داشتی؟ و داستان عصا را كه گذشت، نقل فرمودند و گفتند: آورنده عصا را شناختی؟ آن مولای تو امام عصر صلوات الله علیه بود. حال حوائج خود را بگو: عرض كردم حاجتهای من سه چیز است: اول این كه می خواهم بدانم با ایمان از دنیا خواهم رفت یا نه. دوم این كه می خواهم بدانم كه از یاوران امام عصر علیه السلام هستم و معامله ای كه با سید كرده ام درست است یا نه.

سوم این كه می خواهم بدانم چه وقت از دنیا می روم. ایشان بلافاصله خداحافظی كردند و تشریف بردند و به اندازه یك قدم كه برداشتند، از نظرم پنهان شدند و دیگر ایشان را ندیدم.

چند روزی از این ماجرا گذشت و من پیوسته منتظر خبر بودم.

روزی هنگام عصر چشم من به جمال ایشان روشن شد. دست مرا گرفتند و یك بار دیگر به گوشه صحن مطهر كه خلوت بود، بردند و فرمودند: سلامتو را به مولایت ابلاغ كردم. ایشان به تو

ص: 148

سلام رساندند و فرمودند كه: خاطرت جمع باشد كه با ایمان از دنیا خواهی رفت و از یاوران ما هم هستی و اسم تو در شمار یاوران ما ثبت شده است. و معامله ای هم كه با سید كردی، در نهایت صحت است. اما وقت مرگ تو، هرگاه برسد، نشانه اش این است كه در بین هفته در عالم خواب خواهی دید كه دو ورقه از عالم بالا به سوی تو نازل شود، در یكی از آنها نوشته شده است: لا اله الا الله محمد رسول الله، و در ورقه دیگر نوشته شده است: علی ولی الله حقاً حقاً. روز جمعه همان هفته هنگام طلوع فجر به رحمت خدا واصل خواهی شد. و به محض گفتن این جمله از نظر من غایب شد و من منتظر وعده بودم.

ناقل داستان (سید تقی) گفت: یك روز شیخ حسن را دیدم كه بسیار خوشحال از حرم حضرت رضا علیه السلام به طرف منزل بر می گشت. پرسیدم: آقای شیخ حسن، امروز شما را خیلی خوشحال می بینم! گفت: من همین یك هفته بیشتر مهمان شما نیستم. هر طور كه می خواهید مهمان نوازی كنید.

او در شبهای این هفته اصلاً خواب نداشت، فقط در روز خواب قیلوله می كرد و با اضطراب بیدار می شد و پیوسته در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام و در منزل مشغول خواندن دعا بود. در آن هفته پیوسته روزه بود تا این كه در روز پنج شنبه آن، حنا بست و پاكیزه ترین لباسهای خود را برداشت و به حمام رفت و كاملاً خود را تمیز كرد. محاسن و دست و پای خود را خضاب نموده و حماش به طول انجامید. و بعد از مراجعت از حمام به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شد و نزدیك به دو ساعت و نیم از

ص: 149

شب جمعه گذشته بود كه از حرم بیرون آمد و به سوی منزل رفت.

به من فرمود: تمام خانواده و بچه ها را جمع كن. من همه را حاضر نمودم. كمی با آنها صحبت كرد و شوخی نمود و فرمود: مرا حلال كنید. مصاحبت من با شما تمام شد. دیگر مرا نخواهید دید و اكنون با شما خداحافظی می كنم. پس خانواده و فرزندانش را مرخص نمود و فرمود: همگی را به خدا می سپارم. تمام بچه ها از اتاق بیرون رفتند. بعد به من فرمود: آقا سید تقی، شما امشب مرا تنها نگذارید. قدری استراحت كنید، اما به شرط این كه زودتر برخیزید.

(سید تقی می گوید:) من كه خوابم نبرد و ایشان كاملاً مشغول دعا خواندن بودند. چون خوابم نبرد، برخاستم و گفتم: شما چرا راحت نیستید؟ این قدر خیالات نكنید. شما خسته هستید. قدری استراحت بفرمایید. ایشان به صورت من تبسمی كرد و فرمود: نزدیك است كه راحت بشوم. و اگر چه وصیت كرده ا، باز هم وصیت می كنم به:

اشهد ان لا اله الا الله. و اشهد ان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله. و اشهد ان علیاً و اولاده المعصومین حجج الله. و اما بدان كه مرگ حق است و سؤال نكیر و منكر حق است و ان الله یبعث من فی القبور. و عقیده دارم به این كه معاد حق است و صراط و میزان حق است. و اما بعد، قرض ندارم حتی یك درهم. و یك ركعت از نمازهای واجب من در هیچ حالی قضا نشده. و یك روز روزه ام را قضا نكرده ام. و یك درهم مظالم بندگان به گردن من

ص: 150

نیست. و برای شما چیزی باقی نگذاشته ام مگر دو لیره كه در جیب جلیقه من است. اینها اجرت كسی است كه جنازه مرا غسل می دهد و (كفن و) دفن می كند و نیز خرج مجلس ترحیم مختصری كه برای من تشكیل می دهید. و همه شما را به خدا می سپارم. و السلام. از الان به بعد دیگر با من صحبت نكنید. و آن چه در كفن من است، با من دفن كنید. و ورقه ای را كه از سید گرفته ام، در كفن من بگذارید. و السلام علی من اتبع الهدی.

پس مشغول شد به اذكار خود و به عادت هر شب نماز نافله شب را خواند. پس از فراغت از نماز شب، روی سجاده خود نشست و گویا در انتظار مرگ بود. یك مرتبه دید از جا بلند شد و در نهایت خضوع و خشوع كسی را تعارف كرد. شمردم، سیزده مرتبه بلن شد و با نهایت ادب تعارف كرد. و یك مرتبه دیدم مثل مرغی كه بال بزند خود را به طرف در اتاق پرتاب كرد و از دل فریاد زد: یا مولای یا صاحب الزمان! و صورت خود را چند دقیقه بر آستانه در گذاشت. پس من بلند شدم و زیر بغل او را گرفتم در حالی كه گریه می كرد: گفتم: شما را چه می شود؟! این چه حالتی است كه شما دارید؟! گفت: اسكت. و به زبان عربی گفت كه چهارده نور مبارك همگی در این حجره تشریف دارند.

من با خودم خیال كردم و گفتم: از بس عاشق چهارده معصوم علیهم السلام است به نظرش می آید. فكر نكردم كه این حال، حال سكرات است و آن بزرگواران تشریف دارند. چون حالش خوب بود و هیچ گونه درد و مرضی نداشت و هر چه می گفت صحیح و حالش هم پریشان نبود.

ص: 151

پس چیزی نگذشت كه دیدم تبسم كرد و از جا حركت نمود و سه مرتبه گفت: خوش آمدی ای قابض الارواح! آن وقت صورت خود را در حالی كه دستهایش را بر سینه گذاشته بود، در اطراف حجره گردانید و عرض كرد: السلام علیك یا رسول الله! اجازه می فرمایید؟ و بعد عرض كرد: السلام علیك یا امیر المؤمنین! اجازه می فرمایید؟ و همین طور به تمامه چهارده نور مطهر سلام عرض نمود و اجازه طلبید و عرض كرد: دستم به دامنتان! آن وقت رو به قبله خوابید و سه مرتبه عرض كرد: یا الله! به این چهارده نور مقدس. بعد قطیفه را روی صورت خود كشید و دستها را پهلویش گذاشت.

پس چون قطیفه را كنار زدم، دیدم از دنیا رفته است. بچه ها را برای نماز صبح بیدار كردم در حالی كه گریه می كردم. از گریه من مطلب را فهمیدند. صبح جنازه ایشان را همراه با تشییع كنندگان زیادی برداشتیم و در غسال خانه غسل دادیم و در دار السعادة حضرت رضا علیه السلام دفن كردیم. رحمه الله علیه.(1)


1- 1. العبقری الحسنان، جلد 1، قسمت المسك الادفر، صفحه 124 تا 126 با اندكی تغییر و تلخیص در عبارات.

ص: 152

درس هفدهم: نكات آموزنده در تشرف مرحوم شیخ حسن كاظمینی

اشاره

در درس گذشته داستان تشرف شیخ حسین كاظمینی را نقل كردیم.

در این درس به بیان پیامهایی كه این تشرف برای ما دارد، می پردازیم.

داستان این تشرف دلنشین، برای منتظران واقعی حضرت مهدی علیه السلام بسیار شیرین و جذاب است، چون آنها را امیدوار می كند كه اگر تا قبل از حال احتضار توفیق دیدار محبوب خود را نیابند، لحظات آخر حیات دنیوی، زیباترین اوقات زندگی آنها خواهد بود و انشاء الله آرزوی لقای دوست را با خو به گور نخواهند برد.

بیشترین احتیاج

هنگام سكرات مرگ، زمانی است كه انسان بیشترین نیاز را به امامان خود – به خصوص امام زمان علیه السلام – دارد و اگر در آن وقت،

ص: 153

مولایش او را تنها نگذارد، بزرگترین لطفها را در حق او فرموده است از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمودند:

من مات لا یعرف امامه، مات میتة جاهلیة. و احوج ما تكون الی ما انت علیه اذا بلغت نفسك هذه – و اهوی بیده الی حلقه – و انقطعت عنك الدنیا تقول: لقد كنت علی امر حسن.(1)

كسی كه از دنیا برود در حالی كه امام خود را نمی شناسد، بر مرگ جاهلی از دنیا رفته است. و بیشترین زمانی كه به عقیده ات نیازمند هستی وقتی است كه جان تو به اینجا برسد – و با دست خود به حلقشان اشاره فرمودند – و از دنیا بریده شوی و در آن هنگام بگویی: عقیده خوبی داشتم.

در آن زمان مؤمن می فهمد كه اعتقاد به امام زمان علیه السلام چه منافع و بركاتی دارد.

وصی خود باش!

درس بسیار مهمی كه از داستان زندگی شیخ حسن كاظمینی می گیریم، این است كه انسان مؤمن باید به وظایف شرعی و اله خود در هر حال و شرایطی به طور كامل عمل كند. ایشان در هنگام مرگ با خیال راحت اظهار فرمود كه هیچ مظلمه ای از بندگان خدا بر گردنش نیست. بنابراین از جهت ادای حق الناس در طول عمرش كوتاهی نكرده، یا اگر چیزی بر عهده اش بوده، وظیفهخود را قبل از این كه وقت بگذرد،


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب دعائم الاسلام، حدیث 6.

ص: 154

ادا نموده است. در عباراتی مثل نماز و روزه هم هیچ تكلیفی بر عهده ایشان باقی نمانده بود. به جای آن كه در وصیت خود، تقاضای نماز و روزه استیجاری كند، خودش آن چه وظیفه اش بوده، در زمان حیات انجام داده بود. در واقع به سفارش مولا امیر المؤمنین علیه السلام عمل كرده بود كه فرمود:

یابن آدم، كن وصی نفسك فی مالك و اعمل فیه ما تؤثر ان یعمل فیه من بعدك.(1)

ای پسر آدم (انسان) تو خود وصی اموال خویش باش و هر چه را ترجیح می دهی كه پس از تو در مورد آن انجام شود، خودت انجام بده.

چرا انسان تا وقتی زنده است و می تواند برای پس از مرگ خود، توشه ای پیش فرستد، در انجام این كار كوتاهی كند و آن گاه در وصیت به بازماندگان، از ایشان درخواست نیابت از او را بكند؟! چه كسی مثل خود انسان برای خودش دلسوزی می كند؟! شیخ حسن كاظمینی در انجام وظایف خود، به امید دلسوزی دیگران، تنبلی و كوتاهی نكرد و دل به هیچ كس از آشنایان و بستگان خود نبست، چون با همه وجودش باور كرده بود كه مرگ حق است و حسابرسی پروردگار در مورد اعمال انسان حق است و هر كس باید جوابگوی اعمال خود باشد و پیش از آن كه فرصت را از دست بدهد، فكری برای سعادت آینده اش بكند.


1- 1. نهج البلاغه ترجمه فقیهی صفحه 1290، كلمه قصار 254.

ص: 155

جمع نكردن مال بیش از حد نیاز

درس مهم دیگری كه از این بزرگوار می توان گرفت این است كه جمع كردن مال دنیا بیش از حد نیاز و ضرورت، كار عاقلانه ای نیست و جز این كه بار انسان را در پرواز به سوی ملكوت سنگین كند و او را از سرعت پیدا كردن در این مسیر مانع شود، هیچ اثری ندارد. در این جا هم به فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل كرد كه فرمود:

الدنیا دار من لا دار له و لها یجمع من لا عقل له.(1)

دنیا خانه كسی است كه خانه ندارد و تنها آن كه عقل ندارد برای آن جمع می كند.

واقعاً چرا انسان بیش از حد نیازش جمع كند؟! و برای چه كسانی جمع كند؟! وقتی بتواند در زمان حیاتش با استفاده صحیح از اموال دنیا، زاد و توشه ای برای سفر آخرتش فراهم كند، چه دلیلی دارد كه بیش از حد ضررت جمع كند و برای بعد از خودش باقی بگذارد؟ آیا ورثه بیش از خود او به فكرش خواهند بود و خیراتی بیش از آن چه خودش می توانست، برای او خواهند فرستاد؟!

مرحوم شیخ حسن كاظمینی مخارج مجلس ترحیم مختصر خویش را هم تدارك كرده بود تا در این امر، محتاج به فرزندانش هم نشود، ولی بیش از آن چیزی روی هم نگذاشته بود. این نحوه زندگی حكایت از عقل سرشار او می كند و به همه منتظران حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه پیام می دهد كه در همه طول زندگی دل در گرو چیزی جز محبوب خود نداشته باشند و تعلق خاطری كه آنها را از انقطاع به سوی


1- 1. اصول كافی، كتاب الایمان و الكفر، باب ذم الدنیا و الزهد فیها، حدیث 8.

ص: 156

او باز می دارد، پیدا نكنند تا در در هر آن برای پر كشیدن به لقای دوست و جان نثاری به پیشگاهش آماده باشند و هیچ خواسته ای مهمتر از این مطلوب هیچ وقت برایشان مطرح نباشد تا مبادا در هنگام وصال به اندازه لحظاتی آنها را معطل نگه دارد.

مژده وصال

به هر حال مرحوم شیخ حسن كاظمینی از نادر منتظرانی بود كه خود را حقیقتاً برای یاری امام زمانش ساخته بود و از هر جهت آمادگی پیوستن به ایشان را داشت. هیچ مانعی از ناحیه او برای این كه جزء سربازان حضرت قرار بگیرد، وجود نداشت و به اصطلاح، در آماده باش كامل به سر می برد. این درجه از انتظار است كه مؤمن را زیر و رو می كند و او را در هر آن، آماده استقبال از امامش می سازد. به چنین كسانی وعده وصال در حیات دنیا و پس از ظهور داده شده است. این عاشق دلباخته قبل از فوتش مژده یاری امامش را – در وقت ظهور – دریافت كرد و با قلبی شادمان از وعده الهی چشم از دنیا فرو بست.

گوارایش باد این بشارت بزرگ!

آری، هستند شیفتگانی كه در همین دنیا نوید وصال را دریافت می كنند. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله یك بار كه سخن از حضرت حجة بن الحسن المهدی ارواحنا فداه به میان آوردند، خطاب به سلمان محمد فرمودند:

یا سلمان انك مدركه و من كان مثلك و من تولاه بحقیقة المعرفة.

ص: 157

ای سلمان، تو او را درك خواهی كرد و هر كس مانند تو باشد و هر كس آن چنان كه حق معرفت (او) است ولایتش را بپذیرد.

سپس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله برای سلمان توضیح دادند كه او پس از مرگ، در «رجعت» توفیق درك امام عصر علیه السلام را پیدا خواهد كرد.

اینجا بود كه سلمان گفت:

ما یبالی سلمان متی لقی الموت او الموت لقیه.(1)

سلمان باكی ندارد از این كه چه زمانی او به ملاقات مرگ برود یا مرگ به ملاقات او آید.

یك منتظر راستین تا به وصال محبوبش نرسد، آرام ندارد و آن گاه كه مرگ خود را نزدیك می بیند، از این كه به آرزوی خویش – درك ظهور امام علیه السلام و یاری ایشان – هنوز نرسیده است، بسیار نگران و غمناك می گردد. در این حالت تنها چیزی كه می تواند تسلی بخش خاطر او باشد، همانا مژده وصال و نوید درك محبوبش است كه در این صورت آرامی می یابد و دیگر از مرگ هیچ ترسی ندارد، بلكه به استقبال آن هم می رود.


1- 1. تفسیر برهان، جلد 3، صفحه 219.

ص: 158

درس هجدهم: دو بركت دیگر انتظار فرج

اشاره

در درس گذشته دیدیم كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به سلمان و هر كس كه مانند او باشد، وعده داده بودند كه زمان ظهور امام عصر علیه السلام را درك خواهند كرد.

زندگی مؤمن از لحاظ معیارهای خداپسندانه باید به نحوی باشد كه شبیه سلمان یا حداقل مرحوم شیخ حسن كاظمینی باشد تا امیدوار به این وعده بزرگ الهی باشد.

حصول ثواب یاری امام علیه السلام

اگر مؤمن این وعده را در زمان حیاتش دریافت نكند، باز هم نباید ناامید شود، بلكه باید مطمئن باشد كه اجر و پاداشش نزد پروردگار محفوظ است و به فضل الهی امید داشته باشد تا ثواب كسانی را ببرد كه ظهور مولایشان را درك كرده، در ركاب ایشان به شهادت می رسند، اعم از این كه در آن هنگام رجعت به دنیا داشته باشد یا خیر. امام جعفر

ص: 159

صادق علیه السلام فرمودند:

من سره ان یكون من اصحاب القائم علیه السلام فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر فان مات و قام القائم علیه السلام بعده كان له من الاجر مثل اجر من ادركه، فجدوا و انتظروا. هنیئاً لكم ایتها العصابة المرحومة.(1)

هر كس از این كه جزء یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، شاد و خوشحال می شود، باید منتظر باشد و در حال انتظار اهل ورع و عمل به نیكی های اخلاقی باشد. پس اگر (در چنین حالی) از دنیا برود و حضرت قائم علیه السلام پس از او ظهور فرمایند، پاداشی هم چون پاداش كسانی كه ایشان را درك كرده اند، خواهد داشت.

پس (حال كه چنین است) بكوشید و در انتظار باشید. گوارایتان باد ای گروه مورد رحمت قرار گرفته!

در این حدیث شریف، سه بار از انتظار سخن گفته شده است و كسانی كه آرزوی یاری امام خود را دارند، باید به اهمیت این وظیفه الهی و آثار و لوازم آن به طور عمیق توجه داشته باشند هم چنین بر «ورع» و «نیكی های اخلاقی» تأكید خاص صورت گرفته كه باید الگوی منتظران واقعی قرار گیرد. البته این دو باید با روح انتظار همراه باشند.

(لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر). در این شرایط ثواب درك امام زمان علیه السلام و یاری ایشان برای مؤمن حاصل است. در بیان دیگری از حضرت باقر العلوم علیه السلام چنین آمده است:


1- 1. الغیبة نعمانی، باب 11، حدیث 16.

ص: 160

ماضر من مات منتظراً لامرنا الا یموت فی وسط فسطاط المهدی علیه السلام و عسكره.(1)

به كسی كه در حال انتظار امر (ظهور) ما بمیرد، این كه در وسط خیمه حضرت مهدی علیه السلام و لشكر ایشان نمیرد، ضرری وارد نمی سازد.

بالاترین آرزوی یك منتظر فرج این است كه بتواند در لشكر امام مهدی علیه السلام برای پیشبرد هدف ایشان بجنگد و در این راه از بذل جانش هم دریغ نداشته باشد. كسی كه این آرزو را دارد، اگر در طول حیاتش توفیق درك آن را پیدا نكند (در میان خیمه و لشكرگاه حضرت از دنیا نرود) در صورت حفظ حال انتظار واقعی، از لحاظ ثوابی كه به دست می آورد، ضرری نكرده و چیزی از دست نداده است. بنابراین «انتظار» كیمیایی است كه مس وجود مؤمن را به طلای ناب تبدیل می كند و از او انسانی می سازد كه در صدر یاران ائمه علیهم السلام قرار می گیرد. چه زیباست تعبیر امیر مؤمنان علیه السلام در حق منتظر راستین امام عصر علیه السلام آن جا كه فرمود:

المنتظر لامرنا لامتشحط بدمه فی سبیل الله.(2)

منتظر امر (ظهور) ما همچون كسی است كه در راه خدا در خون خود دست و پا می زند.

چه پاداشی از این بالاتر و چه مقامی نزد خداوند ارجمندتر از این كه مؤمنی در راه خدا جان دهد و در خونش دست و پا بزند؟! مؤمن


1- 1. اصول كافی، كتاب الحجة باب انه من عرف امامه لم یضره...، حدیث 6.
2- 2. خصال، حیث اربعماة، صفحه 625.

ص: 161

می تواند به بركت انتظار فرج، به چنین رتبه ای برسد. پس اگر فرد منتظر، زمان ظهور را هم درك نكند، از ثواب آن و پاداش یاری كردن و جانفشانی در راه امامش محروم نخواهد شد و این وعده آرامش ب خش مؤمنان در زمان پنهانی امامشان است.(1)

این یك بركت انتظار فرج.

آن قدر این مصیبت برای حضرتش دردناك بوده


1- 1. البته ناگفته نماند كه این بشارت هر چند می تواند تسلی بخش منتظران ظهور مهدی علیه السلام باشد، اما هستند شیفتگان و دلباختگانی كه به ثواب و پاداش وصال و نصرت محبوبشان اقناع نمی شوند، بلكه خود او را می خواهند. اینها اساساً در پی كسب ثواب و اجر نبوده اند، لذا هر چند كه به آن چه خدایشان برایشان می پسندد، كاملاً راضی و خشنود هستند، ولی در عین حال آرزوی همیشگی آنها همان چیزی است كه امثال سلمان و شیخ حسن كاظمینی نصیبشان شد. رزقنا الله بمنه و كرمه.بركت دیگر انتظار فرج این است كه شخص منتظر در زمره خوانخواهان امام حسین علیه السلام قرار می گیرد. همراهی با امام عصر علیه السلام در طلب خون سید الشهداء علیه السلام یكی از آرزوهای منتظران امام عصر علیه السلام همراهی با ایشان در طلب خون سید الشهداء علیه السلام است. در میان همه مصیبتهایی كه حضرت مهدی فاطمه سلام الله علیهما دیده و چشیده اند، شاید هیچ یك به اندازه مصیبت شهادت سید مظلومان عالم، حضرت سید الشهداء علیه السلام قلب مبارك ایشان را به درد نیاورده و اشك از چشمان پاك ایشان جاری نكرده باشد.2 2. البته فراموش نمی كنیم كه امام صادق علیه السلام پس از یادآوری غم و غصه كربلای سید الشهداء علیه السلام اضافه فرمودند كه: «مصیبت روز سقیفه و به آتش كشیدن خانه امیر المؤمنین علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و حضرت زینب و ام كلثوم علیهما السلام و فضه و به شهادت رساندن حضرت محسن علیه السلام در شكم مادرش حضرت صدیقه علیها السلام با لگد، بزرگتر و سنگین تر و تلخ تر بود، چون ریشه همه مصیبتها و عذابها همان روز بود». (فاطمة الزهرا علیها السلام بهجة قلب المصطفی صلی الله علیه و آله صفحه 532، به نقل از نوائب الدهور، علامه میر جهانی، جلد 3، صفحه 194).

ص: 162

است كه در زیارت ناحیه مقدس خطاب به جد غریبش عرضه می دارد:

فلئن اخرتنی الدهور و عاقنی عن نصرك المقدور و لم اكن لمن حاربك محارباً و لمن نصب لك العداوة مناصباً، فلا نذبنك صباحاً و مساء و لابكین لك بدل الدموع دماً، حسرة علیك و تأسفاً علی ما دهاك و تلهفاً حتی اموت بلوعه المصاب و غصة الاكتیاب.(1)

اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و سرنوشت مرا از یاری تو باز داشت و نتوانستم با آنان كه با تو جنگیدند بجنگم و با ستیزندگانت بستیزم، اینك صبح و شام برتو شیون می كنم و به جای اشك بر تو خون می گیریم، به خاطر افسوس بر تو و دریغ و سوز بر مصائبی كه بر تو فرود آمد، تا از غم مصیبت و غصه رنج آن بمیرم.

انصافاً كسی نمی تواند عمق این مصیبت را در دل پر درد مولایمان درك كند. خون سید الشهداء علیه السلام آن قدر در پیشگاه خداوند شرافت دارد كه آن را به خود ذات مقدسش منسوب فرموده است:

السلام علیك یا ثار الله و ابن ثاره.(2)

سلامبر تو ای خون خدا و پسر خون او.


1- 1. بحار الانوار، جلد 101، صفحه 320.
2- 2. زیارت عاشورا بحار الانوار، جلد 101، صفحه 294.

ص: 163

امام عصر علیه السلام وارث جد غریب خود و صاحب خون ایشان هستند و در انتظار اذن الهی برای طلب این خون خدا می باشند و شعار یاران ایشان هم «یا لثارات الحسین علیه السلام» است.(1)

پس منتظران ایشان هم طلب كنندگان خون سیدالشهداء علیه السلام به شمار می آیند و این عمل (طلب خون امام حسین علیه السلام) خود جزء اشرف اعمال مؤمنان به حساب می آید. اگر كسی امام علیه السلام را پدر واقعی خود بداند (الامام ... الولد الشفیق) خودش را حقیقتاً صاحب خون ایشان می داند و طلب آن خون را هم حق مسلم خود می شمارد. از همین جهت است كه در زیارت سید الشهداء علیه السلام خون حضرت را به خود منسوب می كند و از خداوند می خواهد كه:

اساله ... ان یرزقنی طلب ثاری مع امام هدی ظاهر ناطق منكم.(2)

از او (خدا) درخواست می كنم... كه طلب خون خودم را همراه با امام هدایت یافته (حضرت مهدی علیه السلام) كه از میان شما (اهل بیت علیهم السلام) آشكار و گویاست، روزی من گرداند.

«ظاهر» و «ناطق» بودن حضرت مهدی علیه السلام مربوط به زمان ظهور ایشان است و هر مؤمنی كه زیارت پر فیض عاشورا را می خواند، از خدای خود درخواست می كند تا خونخواهی امام حسین علیه السلام را به همراه امام زمانش روزی او بفرماید و خود را ولی دم (صاحب خون) مولای شهید و مظلومش می شمارد و از خون مولایش به «ثاری» (خون


1- 1. بحار الانوار، جلد 52، صفحه 308، حدیث 82.
2- 2. زیارت عاشورا بحار الانوار، جلد 101، صفحه 295.

ص: 164

من) تعبیر می كند.

از این خون پاك و مقدس در زیارت عاشورا سه بار با سه تعبیر یاد شده است. در ابتدای آن «ثار الله» آمده است، یعنی خون خدا. سپس خطاب به سیدالشهداء علیه السلام «ثارك» تعبیر شده، یعنی خون خود امام علیه السلام.

در مرتبه سوم «ثاری» گفته می شود، یعنی خون زیارت كننده. در هر كدام از این سه تعبیر، عنایت خاصی وجود دارد كه سومی در اینجا مورد بحث می باشد.

از بالاترین آرزوهای یك منتظر واقعی، طلب این خون مقدس به همراه ولی دم واقعی و اصلی آن یعنی وجود مبارك صاحب الزمان علیه السلام است. در طول زیارت دو بار این درخواست به پیشگاه الهی عرضه شده است. اگر خداوند این دعا را در حق كسی مستجاب فرماید، سعادت بسیار بزرگی در زمان ظهور مولا صاحب الزمان علیه السلام نصیبش می شود و فرج مهمی در زندگی شامل حالش می گردد.

كسی كه ارزش این سعادت عظمی را خوب بفهمد، سعی می كند با مداومت بر زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام، تقاضای خود را به پیشگاه الهی در هر روز تكرار كند و در برآورده شدن آن، الحاح و اصرار ورزد تا از این فیض عظیم محروم نماند. در این صورت همین مداومت داشتن، خود فرج بسیار بزرگی برای مؤمن منتظر در زمان غیبت امام علیه السلام خواهد بود، چرا كه این زیارت، افضل زیارتهای سیدالشهداء علیه السلام محسوب می شود و مقید به زمان و مكان خاصی هم نیست. 1

1. توضیح این مطلب همراه با ادله آن در درس نوزدهم از حلقه ششم آمده است.

ص: 165

درس نوزدهم: آثار خواندن زیارت عاشورا

اشاره

در درس پیشین به این جا رسید كه در زیارت عاشورا از خدای متعال می خواهیم كه توفیق خونخواهی امام حسین علیه السلام را به همراه امام عصر علیه السلام پیدا كنیم. به همین مناسبت در این درس به بیان برخی آثار خواندن زیارت عاشورا می پردازیم.

مداومت بر زیارت عاشورا

بسیاری از علماء و فقهای بزرگ شیعه، در كنار مشغله های فراوان علمی و اوقات زیادی كه صرف رسیدگی به امور مردم می كردند، به مداومت در خواندن این زیارت مقید بودند و انجام این عمل شریف را به دیگران نیز توصیه می كردند.

آیة الله شیخ مرتضی انصاری رحمه الله مداوم به زیارت عاشورا بود با صد لعن و صد سلام در حرم آقا امیر المؤمنین علیه السلام ... و اگر كسی مداومت ایشان را ملاحظه می كرد، گمان می كرد كه در مسائل علمی كار نمی كرد و فقط اهل زیارت است و از طرفی وقتی

ص: 166

كارهای علمی ایشان را مشاهده می كرد، باورش نمی آمد كه اهل مداومت به زیارت عاشورا باشد.(1)

فرزند مرحوم آیة الله امینی می نویسد:

علامه امینی با كثرت مشاغل و تألیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان كتابخانه امیر المؤمنین علیه السلام در نجف اشرف، مواظبت كامل به خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا می نمودند.

ایشان هم چنین نوشته اند:

پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیة الله العظمی علامه امینی نجفی (پدر بزرگوارم) مؤلف كتاب الغدیر ... یعنی سال 1394 هجری قمری شب جمعه ای قبل از اذان فجر وی را در خواب دیدم، او را شاداب و خرسند یافتم.

ایشان در همان خواب ضمن سخنانی به پسر خویش فرمودند:

پسر جان در گذشته بارها تو را یادآور ساختم و اكنون به تو توصیه می كنم كه زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترك و فراموش مكن. مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و بركات و فواید بسیاری است كه موجب نجات و سعادتمندی در دنیا و آخرت تو می باشد.(2)


1- 1. زیارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 72 و 73.
2- 2. همان، صفحه 39 و 40.

ص: 167

اثر شگفت

نمونه ای از آثار شگفت زیارت عاشورا، قضیه ای است كه مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری از پدر بزرگوارشان مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری – مؤسس حوزه علمیه قم – نقل كرده اند كه فرمودند:

با مرحوم آقای میرزا علی آقای شیرازی(1)

درس خصوص نزد مرحوم آقای میرزا محمد تقی شیرازی می خواندیم و من به امر مرحوم میرزا(2)

به آن درس می رفتمو با آقا میرزا علی آقا مباحثه می كردیم. محل درس در بالاخانه ای بود. مرحوم استاد آقای سید محمد فشاركی(3)

كه از پایین صدای دوست یعنی آقای میرزا محمد تقی را شنید، آمد بالا. و این جریان موقعی بود كه صحبت بود كه بیماری وبا در سامراء آمده است.

ایشان در ضمن مذاكره و صحبت به مرحوم میرزا كه رفیق و با هم بحث دو نفری داشتند رو كرد و گفت: آقای میرزا، من را مجتهد می دانی؟ ایشان گفتند: آری شما را مجتهد می دانیم.

دوباره گفتند: من را عادل می دانی؟ گفتند: بلی شما را عادل می دانیم. دفعه سوم گفتند: حكم مجتهد عادل را نافذ می دانی؟ مرحوم میرزا در جواب گفتند: اطلاق آن محل منع است.

ایشان گفتند: من حكم كردم بر تمام رجال و نساء از شیعه سامراء كه زیارت عاشورا بخونند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح


1- 1. فرزند مرحوم میرزای بزرگ.
2- 2. آیة الله العظمی سید محمد حسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ.
3- 3. استاد مرحوم شیخ عبدالكریم حائری.

ص: 168

جناب نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجت سلام الله علیه و ایشان را شفیع نمایند نزد فرزندش حضرت حجت كه ایشان شفاعت نمایند عندالله. و من ضامن می شوم كه هر كس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود.

این حكم منتشر شد و همه عمل كردند و هیچ كس مبتلا به بیماری وبا از شیعه نشد و علی الظاهر كسی در آن اوان نمرد جز یك پاره دوز شیعی كه معلوم نشد آن زیارت را خوانده یا نهو آیا به مرض وبا مرده یا نه. و به قدری مطلب روشن بود كه سنیان از خجلت، مردگان خود را شب دفن می كردند و می آمدند و خدمت حضرت هادی علیه السلام و حضرت عسكری علیه السلام می گفتند: انا نسلم علیك مثل ما یسلم علیك الشیعة انتهی.(1)

خواندن چهل زیارت عاشورا

بسیاری از بزرگان برای رفع گرفتاریهای مادی و معنوی بهترین راه را مداومت بر چهل روز خواندن زیارت عاشورا می دانند و آثار عجیبی برای این عبادت بزرگ بر می شمارند به عنوان نمونه:

حضرت آیة الله العظمی نجفی می فرمودند: هر وقت رو برو با مشكل بزرگی می شوم و یا گرفتاری سختی به من رو می آورد، مدت چهل روز پیوسته متوسل به زیارت عاشورا می شوم. هنوز مدت به آخر نرسیده به طور آشكار اثرات جالب و دلنشین آن بر من معلوم می شود و آن مشكل با لطف خدا و عنایات حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام برطرف می گردد.(2)


1- 1. سر دلیران، صفحه 88 تا 90.
2- 2. زیارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 79.

ص: 169

بعضی از منتظران شیفته امام عصر علیه السلام خواند چهل زیارت عاشورا را وسیله ای برای درك لقای محبوب خویش قرار می دهند.

مرحوم آیة الله سید باقر مجتهد سیستانی پدر حضرت آیة الله العظمی سید علی سیستانی، برای تشرف به محضر مبارك امام زمان علیه السلام ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه و چهل مسجد آغاز می كند. در یكی از روزهای آخر كه مشغول زیارت بوده ناگهان نوری از خانه ای نزدیك آن مسجد نظر او را جلب می كند.

نور از درون آن تلألو داشته. به دنبال آن حركت می كند. خانه كوچك و فقیرانه ای بوده. در را می كوبد و با اجازه وارد می شود.

در یكی از اتاقها حضرت را مشاهده می كند. خدمت می رسد و با اشك ریزان عرض سلام می كند.

كنار اتاق جنازه ای را كه پارچه سفیدی روی آن كشیده بودند مشاهده می كند. حضرت بعد از جواب سلام می فرمایند: چرا این گونه دنبال من می گردی و چنین رنجهایی را بر خود وارد می سازی؟! مثل این باشید (و اشاره به جنازه می فرمایند) تا من دنبال شما بیایم. و فرمودند: این بانو در دوران بی حجابی (زمان رضاخان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد مبادا مرد نامحرم او را ببیند.(1)

وقتی عالم بزرگواری هم چون مرحوم سیستانی با اخلاص كامل زحمت خواندن چهل زیارت عاشورا را در چهل جمعه و چهل مسجد مشتاقانه بر خود هموار می كند، با وجود این كه به حاجت خویش نائل


1- 1. زیارت عاشورا و آثار شگفت صفحه 74 و 75.

ص: 170

می شود، اما درس بسیار بزرگی هم به ایشان و همه منتظران حضرتش می دهند كه اگر كسی به وظایف خود در هر شرایطی به طور كامل و صحیح عمل كند، دیگر لازم نیست رنجی برای وصال محبوب بر خود هموار سازد، بلكه ایشان خود به سراغ او خواهند آمد و به درد فراقش خاتمه می دهند.

پس چه خوب است كه این بزرگترین وسیله تقرب به سوی پروردگار را در جهت تحقق بزرگترین حاجت همه پیامبران و برگزیدگان الهی – یعنی ظهور مرفور السرور حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه – به كار ببریم كه همه خیرات دیگر شعبه هایی از این خیر كثیر خواهند بود. منتظران راستین امام عصر علیه السلم از توسل به این وسیله بزرگ و مؤٍثر در پیشگاه خداوند، هرگز كوتاهی نمی كند.

عالم آگاه و متقی مرحوم آیة الله آقا نجفی قوچانی كه از شاگردان مبرز مرحوم آخوند خراسانی بوده است، در خاطرات زمان طلبگی خود می نویسد:

از وقتی وارد نجف شدیم، چون دو چله زیارت عاشورا را در اصفهان جهت مطالب مشروعه خوانده بودم و منتج به نتیجه و مقضی المرام(1)

شدم، به آن زیارت معتقد بودم. لذا از جمعه اول ورود به نجف، مشغول شدم به زیارت عاشورا فقط برای تعجیل ظهور دولت محمدیه و خروج حجت عصر علیه السلام ... و در هر جمعه این زیارت را می خواندم، چه در نجف، چه در كربلا و چه در بین راه كه در سال چهل روز جمعه خوانده می شد. اشهد الله علی


1- 1. یعنی حاجت روا.

ص: 171

سر قلبی انی احب حجة العصر حباٌ شدیداً ... و اسال الله ان یوفقنی لخدمته و یرینی الغرة الحمیدة.(1)

بنابراین زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام گوهر ارزشمندی است كه انسان هر قدر به ارزش آن بیشتر واقف باشد، در جهت تقرب به سوی خدا و اولیای او، استفاده بهتری از آن می برد.

یكی از ویژگی های این زیارت شریف تعداد لعنها و سلامهای آن است كه هر كدام باید صد بار ادا شوند. اما مطابق حدیثی كه از حضرت امام هادی علیه السلام نقل شده است، در چگونگی بیان این لعنها و سلامها تسهیلی قائل شده اند كه افراد می توانند با صرف وقت كمتری از فیض این زیارت بی نظیر بهره مند شوند.

مرحوم علامه شیخ عبدالحسین امینی در كتاب ارزشمند «ادب الزائر» با سند متصل از حضرت امام هادی علیه السلام چنین نقل كرده است:

من قرأ لعن زیارة عاشورا المشهورة مرة واحدة ثم قال: اللهم العنهم جمیعاً، تسعاً و تسعین مرة، كان كمن قرأة ماة. و من قرأ سلامها مرة واحدة، ثم قال: السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین، تسعاً و تسعین مرة كان كمن قرأة ما تامة.(2)

هر كس لعن زیارت عاشورا معروفه را یك بار كامل بخواند سپس نود و نه بار «اللهم العنهم جمیعاً» بگوید، مانند كسی است كه


1- 1. سیاحت شرق، صفحه 379 و 380.
2- 2. ادب الزائر، صفحه 60 به نقل از «الصدف المشحون» علامه مولا شریف شیروانی، جلد 2، صفحه 199.

ص: 172

كه لعن كامل را صد بار خوانده است. و هر كس سلام آن را یك بار بخواند، سپس نورد و نه بار «السلام علی الحسین ... اصحاب الحسین» بگوید، مانند كسی است كه صد بار آن را كامل خوانده است.

ص: 173

درس بیستم: یادی از مصیبت حضرت علی اكبر علیه السلام

اشاره

زیارت عاشورا را با ادای سلامهایی به خود سید الشهداء علیه السلام و شهدای گرانقدری كه همراه ایشان به شهادت رسیدند، آغاز می شود و در اواخر آن بار دیگر به آن حضرت و همراهان شهید ایشان سلام داده می شود و سپس این سلامها صد بار تكرار می گردد. در میان همه شهداء بر دو شهید عالی مقام به طور خاص، سلام داده می شود كه یكی وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام است و دیگری حضرت علی بن الحسین علیهما السلام كه علی الظاهر مراد جناب علی اكبر علیه السلام فرزند بزرگتر امام حسین علیه السلام است كه همراه پدر خود در كربلا به شهادت رسیدند. سلام دادن به اولاد امام علیه السلام بعد از سلام به حضرت علی بن الحسین علیه السلام از قبیل ذكر عام بعد از خاص است كه دلالت بر شرافت جناب علی اكبر علیه السلام می كند.

در میان شیعیان و ارادتمندان به اهل بیت عصمت و طهارت، توجهی كه شایسته مقام فرزند بزرگتر

1. بنابر قول مشهور ایشان فرزند بزرگ امام حسین علیه السلام می باشند. قول غیر مشهور، امام سجاد علیه السلام را فرزند بزرگتر می داند، مراجعه كنید به: كشف الغمه، جلد 2، صفحه 38.

امام حسین علیه السلام باشد، غالباً

ص: 174

وجود ندارد. از همین جهت پایان بخش مطالب كتاب ار بیان بخشی از مصائب ایشان قرار می دهیم، باشد كه در دنیا و آخرت از الطاف خاصه آن بزرگوار بی بهره نمانیم.

نحوه شهادت حضرت علی اكبر علیه السلام

در یكی از زیارات مأثوره كه ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام نقل كرده است، خطاب به حضرت علی اكبر علیه السلام چنین می خوانیم:

بابی انت و امی من مذبوح و مقتول من غیر جرم! و بابی انت و امی دمك المرتقی به الی حبیب الله1 و بابی انت و امی من مقدم بین یدی ابیك یحتسبك و یبكی علیك، محرقاً علیك قلبه، یرفع دمك بكفه الی اعنان السماء لا ترجع منه قطرة و لا تسكن علیك من ابیك زفرة.(1)

پدر و مادرم به فدای تو سر بریده و كشته شده بی گناه! و پدر و مادرم به فدای خون تو كه به سوی حبیب خدا بالا رفت1 و پدر و مادرم به فدای تو كه پیش روی پدرت مقدم شدی در حالی كه او تو را در راه خدا می داد و با دل آتش گرفته بر تو می گریست، خون تو را با دست خود به اطراف آسمان می پاشید در حالی كه قطره ای از آن بر نمی گشت و ناله های پدرت بر تو فرو نمی نشست.


1- 1. كامل الزیارات، باب 79، حدیث 23.

ص: 175

از این عبارات می توان فهمید كه دل مقدس سید الشهداء علیه السلام بر حضرت علی اكبر علیه السلام چنان آتشی گرفته كه ناله های ایشان در داغ عزیزش فرو نشستنی نیست. سر این امر شاید در این واقعیت نهفته باشد كه فرزند ارشد امام حسین علیه السلام به منزله روح و جان پدر بود و جمله ای كه ایشان بر سر بدن بی جان فرزند خویش به زبان آوردند، به خوبی این ارتباط را نشان می دهد. امام حسین علیه السلام خطاب به علی اكبر علیه السلام پس از شهادتش فرمود:

علی الدنیا بعدك العفاء!(1)

پس از تو خاك بر سر دنیا باد!

چه بیان لطیفی دارد مرحوم شیخ جعفر شوشتری قدس سره كه فرمود:

امام حسین علیه السلام در مصیبت فرزندش سه بار مشرف به موت گردید:

اول هنگامی كه علی اكبر علیه السلام پیش آمد و اذن میدان خواست.

پدر اجابت فرمود و لباس رزم بدو پوشاند و سلاحش داد و بر مركب سوارش كرد. پس چون روی زیبایش بر كرانه میدان درخشید و دست و پایش بر عنان و ركاب قرار گرفت، زنان خارج شده، گرداگرد او حلقه زدند. عمه و خواهرانش عنان و ركاب را گرفته، او را از عزیمت بازداشتند. در این هنگام حال امام علیه السلام دگرگون شد به گونه ای كه مشرف بر مرگ گردید. صدا بلند نمود: او را واگذارید، كه او غرق رضای خداست و كشته راه خدا. سپس دستش را گرفت و از میانشان خارج نمود. آنگاه بدو نگریست،


1- 1. اللهوف، صفحه 114.

ص: 176

نگریستنی نومیدانه.

دومین باری كه امام حسین علیه السلام تا مرز احتضار رفت، هنگامی بود كه علی علیه السلام از میدان بازگشت به همراه جراحات كثیری كه او را آزرده بود و خون از گریبان زره جاری بود و گرما و عطش بر او سخت گرفته بود، پس ایستاد و گفت: پدر، تشنگی از پایم درآورد! حسین علیه السلام او را بر سینه فشرد و گریست و از شدت حزن این كه قادر بر سیراب كردنش نبود، مشرف بر مرگ گردید.

و احتضار سوم هنگامی بود كه علی علیه السلام از مرك فرو افتاد و ندا در داد كه: پدر، بر تو باد از من سلام! سكینه فرمود: چون پدرم صدای فرزندش را شنید، بدو نگریستم، دیدم او را كه مشرف بر مرگ بوده و چشمانش هم چون مختصر می چرخید و به اطراف خیمه می نگریست، گویا روحش از بدن مفارقت می كرد...(1)

حضرت علی اكبر علیه السلام در میان همه خاندان رسالت از جهت شباهت با رسول خدا صلی الله علیه و آله ممتاز بود. این مطلب را پدر بزرگوار ایشان وقتی به حضرتش اجازه جنگیدن دادند، چنین بیان فرمودند:

اللهم اشهدً فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولك صلی الله علیه و آله و كنا اذا اشتقنا الی نبیك نظرنا الیه.(2)

خداوندا، شاهد باش! هر آینه جوانی به سوی آنها (دشمن) رفت كه شبیه ترین مردم در صورت و سیرت و سخن گفتن به پیامبر تواست و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت می شدیم به او می نگریستیم.


1- 1. علی اكبر علیه السلام، صفحه 148 و 149.
2- 2. اللهوف، صفحه 113.

ص: 177

این مطلب فضیلتی بس بزرگ برای آن حضرت به شمار می آید. زیرا خداوند متعال پیامبرش را به خلق عظیم در قرآن ستوده است:

«انك لعلی خلق عظیم».(1)

شباهت كامل به این مجسمه خلق عظیم، نشان از عظمت فوق العاده فرزند ارشد سید الشهداء علیه السلام می دهد.

نحوه شهادت حضرت علی اكبر علیه السلام نیز درروز عاشورا از جهاتی ممتاز بود و آن چه در مورد ایشان اتفاق افتاد، سوز دل پدر بزرگوارش را بسیار عمیق تر و دردناكتر نمود. مرحوم محدث قمی در مورد شهادت ایشان چنین آورده اند:

... مرة بن منقذ چون علی اكبر علیه السلام را دید كه حمله می كند و رجز می خواند، گفت: گناهان عرب بر من باشد اگر عبور این جوان از نزد من افتاد پدرش را به عزایش ننشانم! پس همین طور كه جناب علی اكبر علیه السلام حمله می كرد به مرة بن منقذ برخورد. مرة لعین نیزه بر آن جناب زد و او را از پا در آورد... پس سواران دیگر نیز علی علیه السلام را به شمشیرهای خویش مجروح كردند تا یك باره توانایی از او برفت. دست در گردن اسب در آورد و عنان رها كرد.

اسب او را در لشكر اعداء از این سوی بدان سوی می برد و به هر بیرحمی كه عبور می كرد زخمی بر علی علیه السلام می زدند ا این كه بدنش را با تیغ پاره پاره كردند.(2)

و پیش از آن كه روح پاكش از بدن مفارقت كند، پدر را صدا زد:


1- 1. قلم، 4.
2- 2. منتهی الامال، جلد 1، صفحه 452 و 453.

ص: 178

یا ابتاه هذا جدی رسول الله صلی الله علیه و آله قد سفانی بكأسه الاوفی شربة لا اظلما بعدها ابداً. و هو یقول: العجل العجل! فان لك كاسا مذخورة حتی تسریها الساعة.

یعنی: اینك جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر است و هزار از جام خویش شربتی سقایت فرمود كه هرگز پس از آن تشنه نخواهم شد. و می فرماید: ای حسین تعجیل كن در آمدن، كه جام دیگر از برای تو ذخیره كرده ام تا در این ساعت بنوشی.

پس حضرت سیدالشهداء علیه السلام بالای سر آن كشته تیغ ستم و جفا آمد. به روایت سید بن طاووس صورت بر صورت او نهاد. شاعر گفته:

چهر عالمتاب بنهادش به چهر = شد جهان تار از قران ماه و مهر

سر نهادش بر سر زانوی ناز = گفت كای بالیده سرو سرافراز

این بیابان جای خواب ناز نیست = كایمن از صیاد تیرانداز نیست

تو سفر كردی و آسودی زغم = من در این وادی گرفتار الم(1)

و در نقل مرحوم سید بن طاووس آمده است:

«زینب دختر علی علیه السلام (از خیمه) بیرون آمد در حالی كه فریاد می زد: یا حبیباه! یابن اخاه! (ای دلبندم، ای پسر برادرم) و آمد تا خود را


1- 1. منتهی آلامال، جلد1، صفحه 452 و 453.

ص: 179

روی بدن علی اكبر علیه السلام انداخت. پس (امام) حسین علیه السلام آمدند و خواهر را بلند كردند و به سوی زنان برگرداندند».(1)

در این جا بود كه سید الشهداء علیه السلامه با دست خود خون پاك فرزندش را به سوی آسمان پاشید كه قطره ای از آن به زمین نریخت. سپس به جوانان خویش فرمود تا بدن مطهر علی اكبر علیه السلام را به خیمه آوردند.(2)

مدفن حضرت علی اكبر علیه السلام و بركات آن

بدین ترتیب بدن قطعه قطعه شده جگر گوشه امام علیه السلام به خیمه آورده شد و سپس در روز سیزدهم محرم وقتی بنی اسد برای دفن بدنهای شهدا به كربلا آمدند، به امر حضرت زین العابدین علیه السلام بدن پاك حضرت علی اكبر علیه السلام پایین پای سید الشهداء علیه السلام به خاك سپرده شد. امام صادق علیه السلام درباره جد خویش حضرت سید الشهداء علیه السلام به حماد بصری فرمودند:

فانه غریب بارض غربة یبكیه من زارة و یحزن له من لم یرزه، و یحترق له من لم یشهده و یرحمه من نظر الی قبر ابنه عند رجله.3

پس همانا ایشان (امام حسین علیه السلام) غریبی در سرزمین غربت هستند كه هر كس به زیارت ایشان بیاید، بر حضرتش می گرید و هر كس ایشان را زیارت نكند، بر آن حضرت غمناك است و هر


1- 1. ترجمه عبارت اللهوف، صفحه 114.
2- 2. مقتل الحسین علیه السلام، صفحه 260.

ص: 180

كه بر (مزار) ایشان حاضر نشود، برای حضرتش آتش می گیرد و دل هر كس كه قبر پسر ایشان را نزد پای حضرت بنگرد، بر ایشان به رحم می آید.

پایین پای سید الشهداء علیه السلام یعنی كنار قبر حضرت علی اكبر علیه السلام مكان مقدسی است كه بزرگان اهتمام خاصی نسبت به آن داشته اند و بركات زیادی به جهت علاقه سید الشهداء علیه السلام به فرزند ارشد خویش از آنجا مشاهده شده است. یك نمونه از این توجهات به مرحوم مغفور حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی مربوط می شود كه آن را از خاطرات معظم له به طور كامل نقل می كنیم . ایشان چنین فرموده اند:

در سال 1339 قمری (یك سال پس از درگذشت پدرشان) در مدرسه قوام نجف اشرف، طلبه بودم. در آن هنگام كتاب حاشیه ملا عبدالله یزدی را در منطق تدریس می كردم. زندگی ام به سختی و مشقت اداره می شد و هیچ راه فراری از دست فقر و تنگدستی نداشتم. هجوم ناراحتی ها و رنجها بر قلبم سنگینی می كرد.

این مشكلات و ناراحتی ها عبارت بودند از: اخلاق ناپسند برخی از معممین كه به بیوت مراجع رفت و آمد داشتند. از رفت و آمد آنها به منزل مراجع، برای من سوء ظنی به همه مردم پیش آمده بود، چنان كه با كسی ارتباط برقرار نمی كردم و حتی نماز جماعت را در پشت سر افراد عادل نیز ترك كرده بودم. دیگر آن كه یكی از منسوبین من به شدت از تدریس من جلوگیری می كرد و به استادم نیز گفته بود مرا به درس خود راه ندهد. دیگر آن كه مبتلا به بیماری حصبه شده بودم و بعد از شفا از آن بیماری حالت كند

ص: 181

ذهنی و نسیان برایم پیش آمده بود. دیگر آن كه بینایی چشمهایم بسیار كم شده بود. دیگر آن كه از تند نوشتن عاجز شده بودم.

دیگر آن كه گرفتار فقر شدیدی شده بودم. دیگر آن كه در قلبم احساس نوعی بیماری روحی دائمی می كردم. دیگر آن كه تزلزلی در عقیده ام نسبت به بعضی از امور معنوی تدریجاً روی می داد.

دیگر آن كه از خداوند می خواستم كه دوستی دنیا را از قلب و جان من دور سازد. دیگر آن كه امید داشتم خداوند سفر حج بیت الله الحرام را نصیبم كند، به شرط آن كه در مكه یا مدینه بمیرم و در یكی از آن دو شهر دفن شوم. دیگر آن كه خداند توفیق علم و عمل صالح را با همه گستره آن به من عنایت كند.

این مشكلات و آرزوها لحظه ای مرا آرام نمی گذاشت. از این رو به فكر توسل به سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام افتادم و به كربلا رفتم، در حالی كه فقط یك روبیه بیشتر نداشتم و با آن دو قرص نان و كوزه ای آب خریده بودم.

وقتی وارد كربلا شدم، به جانب نهر حسینی رفتم و غسل كردم و به حرم شریف رفتم و پس از زیارت و دعا، نزدیك غروب بود كه به غرفه خادم حرم، سید عبدالحسین، صاحب كتاب «بغیة النبلاء فی تاریخ كربلا» رفتم. او از دوستان پدرم بود و از او اجازه خواستم كه یك شب در حجره وی بمانم، در حالی كه ممنوع بود كسی شبها در حرم مطهر باقی بماند، اما ایشان موافقت كرد و من آن شب در حرم ماندم و پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم. فكر كردم كه در كدام مكان از حرم شریف بنشینم. معمول این بود كه مردم در طرف بالای سر می نشستند، ولی من فكر

ص: 182

كردم كه امام در حیات ظاهری خود متوجه فرزند خود علی اكبر علیه السلام بوده است، قطعاً پس از شهادت نیز به سوی فرزند خود نظر دارد. از این رو در قسمت پایین پای آن حضرت در كنار قبر علی اكبر علیه السلام نشستم.

اندكی از جلوسم نگذشته بود كه صدای جزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدسه شنیدم. به آن طرف متوجه شدم، در آن هنگام پدرم را دیدم كه نشسته بود و تعداد سیزده رحل قرآن در كنار وی بود. در جلوی او نیز رحلی بود و قرآنی بر آن قرار داشت و قرائت می كرد. به نزد وی رفتم و دست ایشان را بوسیدم و از حال وی پرسیدم: با تبسم پاسخ داد كه در بهترین حالت و برخوردار از نعمتها الهی است. پرسیدم: در اینجا چه می كنید؟ جواب داد: ما چهارده نفریم كه در این جا مشغول تلاوت قرآن مجید هستیم. پرسیدم: آنها كجا هستند؟ فرمود: به خارج حرم رفتند. سپس با اشاره به رحلها، آن سیزده نفر دیگر را معرفی كرد كه عبارت بودند از: علامه میرزا محمد تقی شیرازی، علامه زین العابدین مرندی، علامه زین العابدین مازندرانی و اسامی بقیه را نیز گفت كه به خاطرم نمانده است.

سپس پدرم از من پرسید كه: تو برای چه كاری به اینجا آمده ای در حالی كه ایام درسی است؟ علت آمدنم را برایش شرح دادم.

پس به من امر كرد كه بروم و حاجتم را با امام خویش در میان بگذارم. پرسیدم: امام كجاست؟ گفت: در بالای ضریح است.

تعجیل كن. زیرا قصد عیادت زائری را دارد كه در بین راه بیمار شده است. بلند شدم و به طرف ضریح رفتم و آن حضرت را

ص: 183

دیدم، اما برایم ممكن نبود كه درست به صورت ایشان نگاه كنم.

زیرا چهره مبارك آن حضرت در هاله ای از نور پنهان بود. به حضرت سلام كردم و جوابم را داد، و فرمود: به بالای ضریح بیا.

عرض كردم: من شایستگی ندارم كه به نزد آن حضرت بروم. بار دیگر امر به بالای ضریح كرد، اما بار دیگر شرم و حیا مانع شد كه به نزد آن حضرت بروم. پس به من اجازه داد كه در مكانی كه ایستاده بودم بمانم. پس به آن حضرت بار دیگر نگاه كردم. در این هنگام امام تبسمی ملیح بر لبانش نقش بست. از من پرسید: چه می خواهی؟ من این شعر فارسی را قرائت كردم:

آنجا كه عیان است = چه حاجت به بیان است

آن حضرت قطعه ای نبات به من عنایت كرد و فرمود: تو مهمان مایی. سپس فرمود: چه چیزی از بندگان خدا دیده ای كه به آنها سوء ظن پیدا كرده ای؟ با این سؤال در من یك دگرگونی پیدا شد و احساس كردم كه دیگر به كسی سوء ظنی ندارم و با همه مردم ارتباط و نزدیكی بسیاری دارم. صبح موقع نماز به مرد ظاهر الصلاحی كه نماز می خواند اقتدا كردم و هیچ ناراحتی و بد گمانی در من نبود.

سپس حضرت فرمود: به درس خود بپرداز. زیرا آن كس كه مانع تو می شد، دیگر نمی تواند كاری كند. و چون به نجف اشرف بازگشتم همان شخصی كه از نزدیكانم بود و مانع درس من می شد، خودش به دیدنم آمد و گفت: من فكر كرده ام كه تو جز تدریس راهی دیگر نداری. آن حضرت مرا شفا داد و بیناییم قویتر شد. سپس قلمی را به من بخشید و فرمود: این قلم را بگیر

ص: 184

و با سرعت بنویس. پس از آن ناراحتی قلبی ام برطرف شد. و برایم دعا كرد كه در عقیده ام ثابت قدم بمانم. دیگر حاجاتم نیز برآورده شد، غیر از مسئله حج كه اصلاً متعرض آن نشد. شاید به دلیل شرطی كه در سفر حج گذارده بودم، آن حضرت متعرض آن نشد. با آن حضرت وداع كردم و به نزد پدرم بازگشتم و از پدرم پرسیدم: آیا حاجتی و امری دارید یا خیر؟ پدرم گفت: برای تحصیل علوم اجداد خود بیشتر كوشش كن. و نسبت به برادر و خواهرانت مهربان باش. و دین اندكی به عبدالرضا بقال بهبهانی دارم كه آن را پرداخت كن. من به نجف بازگشتم و دیگر همه آن ناراحتی ها و سوءظن ها از بین رفته بود.(1)

سید الشهداء علیه السلام را به حق حضرت علی اكبر علیه السلام قسم می دهیم كه عنایتی به دوستان فرزندشان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرماید تا توفیق سلوك طریق منتظران را پیدا كنند.

خدای را به حق سید الشهداء علیه السلام و فرزندش می خوانیم تا هر چه زودتر چشمان ناقابل ما را به جمال مولایمان روشن بفرماید.

اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندك مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام.

آمین رب العالمین


1- 1. شهاب شریعت، صفحه 288، تا 291.

ص: 185

پرسشهای مفهومی از درسهای 16 تا 20

1. آرزوی یاری امام علیه السلام در هنگام ظهور چگونه برای شخص منتظر محقق می شود؟

2. دو درس مهمی را كه از داستان تشرف مرحوم كاظمینی می توان استفاده كرد، بیان كنید.

3. برای منتظری كه توفیق درك زمان ظهور در رجعت در آن زمان را پیدا نكند، چه بركت دیگری حاصل می شود؟

4. چرا شخص مؤمن، خود را صاحب خون سید الشهداء علیه السلام می داند؟

5. بزرگان چه توصیه هایی در مورد خواندن زیارت عاشورا دارند؟

ص: 186

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109