زنان اسوه (15) نجمه مادر گرامي امام رضا، خيزران مادر گرامي امام جواد عليهم السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : قهرماني نژاد شائق ، بهاءالدين ، ‫1343 -

عنوان و نام پديدآور : حضرت نجمه و خيزران (مادران گرامي امام رضا و امام جواد)/ بهاءالدين قهرماني نژاد.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، ‫ 1390.

مشخصات ظاهري : ‫ 78ص.؛ ‫ 9 × 19/5س م.

شابك : ‫ ‮ 978-964-540344-5

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

موضوع : نجمه(س)

موضوع : خيزران مارية قبلية

رده بندي كنگره : ‫ BP52/2 /ن3 ‫ ق9 1390

رده بندي ديويي : ‫ 297/979

شماره كتابشناسي ملي : 2593759

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ديباچه

سعادت واقعى انسان و پويايى جوامع بشرى در گرو شناخت و كارآمد كردن سيره اولياى الهى است. پرآشكار است كه سيره اولياى الهى به ويژه اهل بيتِ خاندان وحى، متقن ترين آموزه هاى تربيتى و بنيادى ترين مؤلفه فرهنگ اسلامى است. شناخت واقعيت هاى زندگى آنان و بهره گيرى از روش و منش و رفتار و گفتارشان مى تواند زمينه هاى تعالى و سعادت واقعى انسان را فراهم سازد. ازاين رو پژوهش در آثار اولياى الهى به ويژه جست وجو در احوال خاندان پاك نبوت به منظور الگوگيرى از آنان ضرورت انكارناپذير مراكز پژوهشى است.

گروه تاريخ و سيره مركز تحقيقات حج در راستاى ايفاى رسالت خود در ترويج فرهنگ اصيل اهل بيت عليهم السلام، دست به انتشار شرح حال عده اى از مردان

ص: 8

و زنان انسان ساز در دفترهاى مستقل زده است كه اين دفتر شرح حال نجمه مادر ارجمند حضرت رضا عليه السلام و خَيزُران مادر گرامى امام جواد عليه السلام است. اميد است كه اين نوشته مورد قبول آن بزرگواران قرار گيرد.

در پايان مركز تحقيقات حج بر خود لازم مى داند كه از تلاش پژوهشگر محترم آقاى بهاءالدين قهرمانى نژاد و همه كسانى كه در به ثمر رسيدن اين اثر تلاش كرده اند سپاس گزارى نمايد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه تاريخ و سيره

ص: 9

مقدمه

آشنايى با زندگى زنان برگزيده و صالح در طول تاريخ، تأثير مهمى در الگوپذيرى انسان ها دارد؛ زيرا هدف اصلى آفرينش انسان، رسيدن به بالاترين درجات تكامل روحى و معنوى است و اين امر بدون بندگى خداوند متعال، محقق نمى شود. لازمه بندگى و رسيدن به قرب الهى نيز هدايت خداوند است كه انبيا و برگزيدگان خداوند، اين مهم را برعهده گرفته و ضمن ابلاغ دعوت حق تعالى به مردم، در مقام الگويى كامل، با عمل و نحوه زندگى و همچنين شيوه تعامل با افراد، تأثيرات شگرفى بر جوامع انسانى گذاشته اند.

يكى از پژوهش هاى مغفول در عرصه الگوپذيرى و انسان هاى الگو، بررسى زندگى همسران و مادران امامان معصوم عليهم السلام است كه چندان توجهى به آن نشده است. به منظور احياى اين گونه پژوهش ها، در اين

ص: 10

كتاب كوشيده ايم به صورت گذرا و فشرده به زوايايى از زندگانى دو تن از مادران گرامى امامان معصوم عليهم السلام حضرت نجمه عليها السلام مادر گرامى امام رضا عليه السلام و حضرت خَيْزُران عليها السلام، مادر گرامى حضرت جواد الائمه عليه السلام بپردازيم. اميد كه چراغى فروزان بر سر راه حق مداران باشد، ان شاءالله.

ص: 11

فصل اول: حضرت نجمه عليها السلام

اشاره

ص: 12

ص: 13

١: ستارۀ پر فروغ

اشاره

هرچند نام هاى متعددى براى مادر امام رضا عليه السلام در منابع به كار رفته است، ولى نجمه از ديگر اسامى مشهورتر است كه در روايات متعددى به آن تصريح شده است. (1)

على بن يونس عاملى، از علماء بزرگ و محدثين نامى در كتاب صراط المستقيم نوشته است:

ابوالحسن، على بن موسى الرضا عليه السلام، اُمّه جاريةٌ، اسمها نجمه. (2)

امام على بن موسى الرضا عليه السلام، مادرش نجمه نام داشت.


1- مناقب آل ابى طالب عليهم السلام، ابن شهر آشوب، ج3، ص4٧5.
2- صراط المستقيم الى مستحقى التقديم، على بن يونس النباطى البياضى، ج2، ص13٩.

ص: 14

چنان كه از معاصران نيز، باقر شريف القرشى (1)و عزيزالله عطاردى (2)، ضمن بيان ابعاد مختلف زندگانى آن حضرت، به ماجراى تولد و اسامى مادر ايشان تصريح نموده اند.

با اين حال اطلاعات ما در مورد خصوصيات زندگى ايشان ناقص است كه ناشى از كتمان و تقيه به سبب استبداد حاكمان عباسى است.

ازدواج نورانى

علاقه و توجه ويژه حميده (مادربزرگ امام رضا عليه السلام) به فرزندش موسى بن جعفر عليه السلام باعث شد كه هنگام رسيدن وى به سنّ ازدواج، به دنبال فرد مناسبى براى او باشد. حميده عليها السلام، نجمه عليها السلام را كه دوشيزه اى طاهره و مطهره بود را براى فرزندش در نظر گرفته بود. قطعاً اين مسئله با دلالت امام صادق عليه السلام بوده است. شيخ مفيد در اين خصوص به روايت على بن ميثم و او به پدرش استناد كرده و مى نويسد:

لمّا اشتريتُ لِحَمِيدَة، امِّ موسى بن جعفر عليه السلام، اُمَّ الرضا عليه السلام، نَجمةَ عليها السلام، ذَكرتْ حَميدةُ انّها رَأَتْ فِى


1- حياة الامام على بن موسى الرضا عليه السلام.
2- الامام الرضا عليه السلام حياته و سنده.

ص: 15

المَنامِ رَسُولَ الله (ص) ، يَقُول لَها يَا حَمِيدَةُ، هِبِى نجمةَ لابنكِ موسى، فانّه سَيُولَدُ لَه مِنْها خَيرُ اَهلِ الاَرْض، فَوَهَبتُها له. (1)

وقتى كه كنيزى براى حميده عليها السلام بردم كه نجمه نام داشت، وى فرمود: در خواب، پيامبر (ص) را ديدم كه به من مى فرمود، اى حميده، نجمه را به تزويج فرزندت موسى درآور كه در اثر آن، بهترين اهل زمين از وى متولّد شود و من نيز چنين كردم.

اين روايت مى تواند مؤيد اين معنا باشد كه نجمه عليها السلام، مدّتى را از حضور علمى و عملى حضرت حميده عليها السلام، استفاده كرده است. امّا مؤيد كامل اين مسئله روايتى است كه در آن چنين آمده است:

اِشْتَرَتْ حَميدةُ المصفاةُ وَ هى أمُّ ابى الحسن موسى بن جعفر وكانتْ مِن اشراف الْعَجَم، جاريةً مولّدة وَاسْمُها تُكتَم و كانت من افضل النِّساءِ فى عقلِها ودينِها وإعظاماً لِمَوْلاتِها حميدَة المُصفّاةِ حتّى أنّها ماجَلَستْ بين يَدَيْها منذُ ملّكتْها إِجلالاً لَها فَقَالَتْ لِابْنِها موسى يا بُنَىَّ اِنَّ تُكتَمَ جاريةٌ ما رأيتُ جاريةً قَطُّ اَفضَلَ مِنْها وَ لَسْتُ اَشُكُّ اَنَّ اللهَ سَيُطهّرُ نسلَها اِنْ كانَ لها نسلٌ وَقَد وهبتُها لكَ


1- الاختصاص، شيخ مفيد، ص1٩6.

ص: 16

فَاسْتوصِ بِها خَيراً. (1)

مادر امام كاظم عليه السلام جناب حميده مصفّاه كه از اشراف و بزرگان عجم بود، كنيزكى مولّده (2)به نام تكتم خريدارى كرد. تكتم از نظر عقل و دين و احترام به بانويش حميده جزء بهترين زنان بود به گونه اى كه از زمانى كه در ملكيّت جناب حميده درآمد، از روى احترام و آداب در مقابل آن بانو نمى نشست، لذا جناب حميده به فرزندش حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام گفت: پسرم، تكتم كنيزى است كه بهتر از او كنيزى نديده ام و شك ندارم كه اگر نسلى از او به وجود آيد، خداوند آن نسل را پاك و مطهر قرار مى دهد. او را به تو بخشيدم با او به نيكى رفتار كن.

با اين مقدمات، اين ازدواج بزرگ و مهم، صورت واقع به خود گرفت و امام كاظم عليه السلام، با اين دوشيزه نيك سيرت ازدواج كرد.


1- عيون اخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، ج2، ص24؛ كشف الغمه، على بن عيسى اربلى، ج3، ص1٠5.
2- كنيز مُولّده، كنيزى را گويند كه در بين عرب ها متولد شده و با اولاد آنها بزرگ شده و با آداب و رسوم ايشان پرورش يافته است.

ص: 17

٢: ميلاد ثامن الحجج عليه السلام

مدتى از پيوند آسمانى امام موسى بن جعفر عليه السلام با نجمه عليها السلام مى گذشت. اين همسر تربيت شده خاندان امامت، مى دانست كه مسئوليت بزرگى به دوش خواهد داشت. او نيك آگاه بود كه خداوند متعال، سعادت مادرى حجّت بزرگ الهى را به دوش وى قرار داده است.

وى در ايام حاملگى، گاهى در رؤيا، صداى مناجات قدسى و زيبايى را به گوش جان مى شنيد. توگويى كه اين فرزند، مانند جدهّ اش فاطمه زهرا عليها السلام، قبل از تولّد انيس و مونس مادرش حضرت خديجه عليها السلام بود. (1)


1- الثاقب فى المناقب، عماد الدين ابن حمزه طوسى، ص 2٨5.

ص: 18

حضرت نجمه عليها السلام خود در اين باره مى فرمود:

لمّا حَمَلْتُ بابْنى الرِّضا لَمْ اَشْعر بِثِقل الحَمْل و كنتُ اَسْمَعُ فِى مَنَامِى تَسْبِيحَاً وَتَهْلِيلاً وَتَمْجِيداً مِن بَطْنى فيُفْزَعُنى ذلك ويَهُولُنى فاذا انْتَبهتُ لَمْ اَسْمَعْ شَيئَاً. (1)

يعنى وقتى كه به فرزندم رضا عليه السلام حامله شدم، از سنگينى و آثار حمل چيزى حسّ نمى كردم، امّا دائماً در خواب خويش، صداى تسبيح و تهليل و تمجيد را از شكم خويش مى شنيدم، كه باعث هول و هراس من مى شد همين كه بيدار مى شدم، چيزى نمى شنيدم.

نيمه هاى شب يازدهم ذى القعده به فجر طالع و سپيدۀ صادق نزديك مى شد. قدوسيان در عالم عرش، نواى خُلد سرداده بودند و كروّبيان آماده هم نوايى با ايشان گشته و اهل خانه موسى بن جعفر عليه السلام در كنار روضه نبوى (ص) در همان حالى كه حضرت در حال مناجات بود، منتظر قدوم رضاى اهل بيت عليهم السلام بودند. چشمان منتظر حضرت حميده عليها السلام و بانوان اهل بيت عليهم السلام به سوى حجرۀ محل استراحت حضرت نجمه دوخته


1- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص24؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندى، ج1، ص 33٧.

ص: 19

شده بود. لحظه موعود فرا رسيد و قبل از طلوع فجر، فجر حقيقى طالع شد و نورى زيبا، خانۀ آن حضرت را فرا گرفت.

آرى به واقع، خير اهل الارض و بهترين عطيۀ الهى كه پيامبر (ص) پيش بينى كرده و در رؤياى صادقه، به مادر بزرگش حضرت حميده عليها السلام فرموده بود، قدم به عرصه وجود گذاشت. در آن هنگام كه ولوله شادى از حجرۀ نجمه عليها السلام بلند شده بود، نوزاد را به آغوش پدر كه در كنار بستر نجمه عليها السلام نشسته بود، دادند. در روايت آمده است، به محض اينكه امام كاظم عليه السلام چشم مباركش به امام رضا عليه السلام افتاد، به همسرش چنين تبريك گفت:

«هنيئاً لكِ يا نجمةُ كرامةُ ربّك» (1)؛ «گوارا باد بر تو اى نجمه كرامت خداوند» .

در دنباله اين روايت از قول نجمه عليها السلام آمده است:

فَناوَلَتْهُ ايّاه فى خِرقةٍ بَيضاء. (2)

نوزادم را در پارچه سفيدى پيچيده به دست مبارك پدرش دادم.

سپس در دنباله روايت مى خوانيم:

فَاذَّن فى اُذُنِه اليُمنى و أقامَ فِى اليُسرى و دَعَا


1- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص24؛ بحارالانوار، ج4٩، ص٩.
2- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص24؛ بحارالانوار، ج4٩، ص٩.

ص: 20

بِماءِ الفُراتِ فَحنّكَه بِه ثُمَّ رَدَّه اِلىَّ وقال: خُذِيه فانّه بقيَّةُ اللهِ عزَّوَجَلَّ فِى أَرْضِهِ

. (1)

پس در گوش راست و چپ او اذان و اقامه گفت، و قدرى آب فرات طلب نمود (كه پيوندى بين نوزاد و جدّ غريبش حسين عليه السلام باشد) و كامش را با آب فرات برداشت و به من برگرداند و فرمود: آگاه باش كه او حجت باهرۀ حق تعالى روى زمين خواهد بود.

امام كاظم عليه السلام در تولّد فرزندش فرموده:

بَيْنَا أنا نائمٌ اِذا أتانى جَدّى وَأبى عَلَيْهِمَا السَّلام وَمعَهُمَا شِقّةُ حَرِيرٍ فَنَشَراها فإذَا قَميصٌ وفِيهِ صُورَةُ هَذِهِ الجَاريةِ، فَقَالا يا موسى لَيَكُونَّن لَكَ مِنْ هذِه الجاريةِ خَيرُ أَهلِ الأرْضِ بَعْدَك، ثُمَّ أَمَرانى إذا وَلَدتْه اَنْ اُسَمّيَه علياً وقالا لى: إنَّ الله عَزَّوَجَلّ سَيُظْهِرُ بِِهِ العَدْلَ وَالرَّأفَةَ وَالرَّحْمَة طوبى لِمَنْ صَدّقَه وَوَيلٌ لِمَنْ عَادَاه وَجَحَده. (2)

زمانى در رؤيا ديدم كه جدّم امام باقر عليه السلام به همراه پدرم امام صادق عليه السلام نزد من آمده و همراهشان پارچه اى از حريرى بود كه چشم را خيره مى كرد، وقتى آن حرير را گشودند، چهرۀ اين كنيز [همسرم

نجمه]را در آن ديدم و به من فرمودند: اى موسى،


1- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص24؛ بحارالانوار، ج4٩، ص٩.
2- الانوار البهية، شيخ عباس قمى، ص21٠.

ص: 21

از اين كنيز براى تو بهترين اهل زمين متولّد شود. سپس فرمودند كه بعد از تولد نام او را على بگذارم و به من فرمودند خداوند به بركت او، عدالت، رأفت، رحمت و مهربانى را آشكار خواهد نمود. پس خوش به حال كسى كه او را تصديق كرده و واى به حال آن كه با او دشمنى و او را انكار كند.

ص: 22

ص: 23

٣: تولّد كريمه اهل بيت عليها السلام

يكى از فرزندان مهمّى كه حضرت نجمه عليها السلام، علاوه بر امام رضا عليه السلام به دنيا آورد، دخترى بود كه فاطمه نام گرفته و بعدها به القابى مانند معصومه و كريمه اشتهار يافت. تاريخ ولادت فاطمه معصومه عليها السلام به نقلى سال 1٨3ه. ق يا 1٧5ه. ق (1)است. ولى در روز ولادت وى ترديدى نيست و همه محدثين و مورخين، اوّل ذى القعده را، زادروز وى دانسته اند. (2)بر اساس نقل اول، در ايّام اسارت و زندانى بودن امام كاظم عليه السلام كه منجر به شهادت وى شد، حضرت نجمه عليها السلام به اين دختر والامقام، باردار بوده است. امّا بر پايه نقلى ديگر


1- اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون و اُمّ على مشكور، ص5٧6.
2- اعلام النساء المؤمنات، محمد حسون و اُمّ على مشكور، ص5٧6.

ص: 24

آن حضرت در زمان شهادت پدرش دخترى هشت ساله بوده است.

دختر والانسب موسى بن جعفر، بيشترين زمان خود را علاوه بر مادر، در محضر برادرش امام رضا عليه السلام مى گذراند. عشق و علاقه وافر به برادر كه به مقام حجت اللّهى رسيده بود، او را به محضر علم و فضل وى كشانده و به زودى، شرايع دين و آموزه هاى حقيقى كتاب و سنت نبوى (ص) را از حضور وى كسب كرده و خيلى زود، به دخترى فاضله و عالمه مشهور گرديد.

وى در مراتب علم و يقين و ايمان به حدّ بالايى رسيد. حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، در روايت آثار اجداد طاهرين خويش نيز مقامى ممتاز يافت. او از جمله راويان واقعه مهم، متواتر و تاريخ ساز، غديرخم محسوب مى شد. (1)علاوه بر قرار داشتن در سلسله روات حديث غدير، احاديث ديگرى نيز از طريق پدران خويش نقل كرده است. از جمله، او از برادرش حضرت رضا عليه السلام و از طريق وى از پدرش امام


1- علامه امينى نام وى را در سلسله روات حديث غدير آورده است. ر. ك: الغدير، ج1، ص1٩٧. نقل از كتاب: زنان دانشمند و راوى حديث، احمد صادقى اردستانى، ص 354.

ص: 25

موسى بن جعفر عليه السلام و او از پدرش امام صادق عليه السلام و او از پدرش امام باقر عليه السلام و او از پدرش امام زين العابدين عليه السلام نقل كرده كه هنگام تولد حضرت امام حسين عليه السلام، پيامبر (ص) به عمه اش صفيه فرمود: «عمّه جان، فرزندم را نزد من بياور» . صفيه عرضه داشت: «اجازه بدهيد كه ابتدا او را شست وشو داده و سپس به نزد شما بياوريم» . پيامبر (ص) فرمود: «نياز به اين كار نيست؛ زيرا خداوند او را پاك و طاهر آفريده است» . (1)

حضرت معصومه عليها السلام، بعدها زندگى بسيار پرماجرايى را تجربه نمود. بعد از شهادت پدر و در دوران امامت برادرش، يار و ياور وى در امورى بود كه امامش به وى محوّل مى نمود. او به طور قطع، به دليل علم و كمالاتى كه داشت، مورد مراجعه بانوان و زنان بود، وى تا زمانى كه برادرش در مدينه بود، يار و ياور او و هنگامى كه در سال 2٠1ه. ق به ايران رفت، بعد از مدتى به شوق ديدار برادر، با تعدادى از نزديكان به سوى برادرش رهسپار شد. امّا وقتى كه در مسير حركت در ايران، از مناطق مركزى عبور مى كرد،


1- الامالى، شيخ طوسى، ص ٨2.

ص: 26

كاروان كوچكش مورد حمله حاكمان محلّى قرار گرفته و تعدادى در اين ميان به شهادت رسيدند. وى به همراه چند نفر، به سمت قم كه در آن هنگام عده اى از قبايل علاقه مند به اهل بيت عليهم السلام، از خزرجيان و مردم محلّى در آنجا ساكن بودند، حركت كرد و پس از چند روز در اين شهر درگذشت.

عظمت وى چنان بود كه امام جواد عليه السلام در وصف وى فرمود: «هر كس مرقد او را با معرفت زيارت كند، اهل بهشت است» . (1)

بنابراين، خداوند متعال نجمه عليها السلام را به آزمايش هاى گوناگونى آزمود كه شهادت همسر و فراق فرزند از جمله آنها بود.

از زمان درگذشت اين بانوى بزرگوار اطلاعى در دست نيست؛ ولى گفته شده محل دفن ايشان در نزديكى هاى مشربه ام ابراهيم در مدينه است. (2)


1- بحارالانوار، ، ج4٨، ص316.
2- تاريخ و آثار اسلامى مكه مكرمه و مدينه منوره، اصغر قائدان، ص 2٧6.

ص: 27

فصل دوم: حضرت خيزران عليها السلام

اشاره

ص: 28

ص: 29

١: جواهرى از غرب حاكميت اسلامى

گسترش اسلام به سرزمين هاى شامات و آفريقا، باعث هجرت گروهى از نومسلمانان به سمت حجاز (عربستان) شد. (1)

اين اشخاص، به دليل علاقه و انس شديدى كه به اسلام پيدا كرده بودند، در دو شهر مهم مكه و مدينه مستقر مى شدند. از ميان اين افراد، گروهى از انسان هاى آزاد و دلباخته روضه نبوى (ص) و اهل بيت عليهم السلام، مدينه را براى سكونت برگزيدند و عده اى ديگر نيز كه به صورت غلام يا كنيز وارد شهر پيامبر (ص) شدند، در اثر ارتباط با اين خاندان، به مقامات روحى فوق العاده اى


1- اين تردّد دو طرفه بوده است؛ يعنى همچنان كه نومسلمانان مناطق غرب اسلامى به مناطق حجاز و عراق رفتند، برخى مسلمانان عرب حجاز و عراق نيز، به اين سرزمين ها رفته و به دلائل مختلف - كه بعضاً جنبه مذهبى و تبليغى داشته است - در همان جا ساكن شدند و توليد نسل كردند.

ص: 30

رسيده و منزلتى عظيم يافتند. حضرت خيزران عليها السلام، از والاترين اشخاص گروه دوم بود كه بعد از پيمودن مسيرى طولانى (از غرب حاكميت اسلام) و با مشيت حق تعالى به خانه امام رضا عليه السلام راه پيدا كرد.

با جست وجو در منابع، اين نكته به دست مى آيد كه احتمالاً آن حضرت از خاندانى مى باشد كه ماريۀ قبطيه (همسر پيامبر (ص) و مادر ابراهيم فرزند رسول الله (ص)) از آن بوده است. اوّلين سند معتبر در اين مورد، كلام محمدبن يعقوب كلينى (متوفاى 32٩ ه. ق) است كه مى فرمايد:

رُوى اَنّها كانَت مِن اَهلِ َبيتِ مارِيَةَ، اُمِّ اِبراهيمَ بنِ رَسُولِ اللهِ (ص) . (1)

روايت شده كه وى از خاندانى بوده است كه منتهى به ماريه قبطيه مى شده است.

بزرگان ديگرى نيز اين رأى را پذيرفته اند، مانند علامه فضل بن حسن الطبرسى (متوفاى54٨ ه. ق) كه به صراحت مى گويد:

«وَكانَت مِن اَهلِ بَيتِ مارِيَة القبطيَّة» (2)؛ «وى از خاندانى بود كه نسبش به ماريه قبطيه مى رسيد» .

از ميان محققان متاخّر، مى توان به شارح اصول


1- الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 1، ص 4٩2.
2- تاج المواليد فى مواليد الائمة و وفياتهم، فضل بن حسن الطبرسى، ص52.

ص: 31

كافى، مُلا صالح مازندرانى (متوفاى 1٠٨1ه. ق) اشاره كرد كه عيناً اين مطلب را از كافى نقل كرده است. (1)محقق بحرانى (متوفاى 1186ه. ق) نيز در اين باره مى نويسد:

«وَكانَت مِن اَهلِ بَيتِ مارِيَة القبطيَّةِ؛ اُمِّ اِبراهيمَ ابنِ النَّبِى (ص)» . (2)

براى اين موضوع مى توان دو وجه تصوّر نمود: اوّل اينكه با توجه به منزلت خاصّى كه ماريه قبطيه نزد پيامبر (ص) داشت، پس از به دنيا آوردن ابراهيم، برخى از زنان پيامبر (ص) به او حسادت كردند. به همين دليل رسول خدا (ص) ، منزلى را براى او در خارج از شهر مدينه و در يكى از باغات كه امروزه به «مشربه اُمّ ابراهيم» مشهور است، تدارك ديد (3)، نام اين بانو و خاطره وى براى اهل بيت عليهم السلام چنان بوده كه اگر شخصى به منطقه قبطيون مصر منتسب مى شد و عمل و اعتقادش نيز صحيح بود، مورد تكريم ايشان قرار مى گرفت. دوّم، اينكه آن بانو از خاندانى است كه به ماريه قبطيه منسوب مى باشد و به نظر احتمال دوّم، موافق ظاهر و نزديك تر به واقع است.


1- شرح اصول الكافى، ملا صالح مازندرانى، ج ٧، ص 2٨4.
2- الحدائق الناضرة، محقق بحرانى، ج 1٧، ص43٨.
3- ر. ك: آثار اسلامى مكه و مدينه، رسول جعفريان، ص26٠.

ص: 32

ص: 33

٢: اسامى مادر امام جواد عليه السلام

در گزارش هاى روايى و تاريخى براى مادر بزرگوار حضرت جواد الائمه عليه السلام اسامى متفاوتى ذكر شده است، امّا بيشتر منابع در نام «خيزران» ، اتفاق نظر دارند. در اينجا به چند نمونه از مشهورترين اين گزارش ها اشاره مى كنيم. كلينى (ره) ، ضمن بيان چند نام مى فرمايد:

«قيلَ اِنَّ اسمَها كانَ خَيزُرانَ» . (1)

الخصيبى (متوفاى 334ه. ق) نيز چنين آورده است:

«اسمُ اُمِّهِ خَيزُرانُ المريسيةُ» (2)؛ «نام مادر امام جواد عليه السلام، خيزران از اهالى مريس (3)بوده است» .

همين طور شيخ صدوق (ره) (متوفاى 3٨1ه. ق) در


1- الكافى، ج 1، ص 4٩2.
2- الهداية الكبرى، ابوعبدالله حسين بن حمدان الخصيبى، ص 2٩5.
3- احتمالاً منطقه اى از نوبه و مغرب است.

ص: 34

برخى آثار خويش تصريح كرده است كه:

اَبُوجَعفَرٍ، مُحَمَّدُ بنُ عَلى الزَّكى، اُمُّهُ جارِيَةٌ، اسمُها خَيزُران. (1)

امام ابوجعفر، محمد بن على، آن امام پاك سيرت، مادرش كنيز و نامش خيزران بوده است.

همچنين، محمد بن جرير الطبرى الشيعى، (متوفاى اوائل قرن چهارم) ، ضمن بيان چند نام چنين نوشته است:

«يُقالُ لَها خَيزُرانُ وَاللهُ اَعلَم» . (2)

علامه طبرسى (متوفاى 54٨ ه. ق) نيز پس از بيان چند نام، خيزران را ترجيح داده و مى نويسد:

اُمُّهُ اُمُّ وَلَدٍ، يُقالُ لَها اُمُّ البَنين وَكانَ اسمُها سَكَنَ النَوبيَّة وَيُقالُ خَيزُرانُ المَريسيَّةُ وَيُقال شَهِدَة وَالاَصَحّ خَيزُران. (3)

مادر آن حضرت را امّ البنين، سَكن نَوْبى، خيزران المريسيه و شَهِده گفته اند، ولى صحيح تر خيزران است.

ابومنصور طبرسى، صاحب كتاب «الاحتجاج» (4)نيز


1- عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 4٨؛ كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 3٠٧.
2- دلائل الامامة، ص 3٩٧.
3- تاج المواليد، ص 52.
4- الاحتجاج، ابومنصور احمد بن على طبرسى، ج 2، ص 13٧.

ص: 35

همين نظر را پذيرفته است. ابن شهر آشوب مازندرانى (متوفاى 5٨٨ ه. ق) هم معتقد است كه نام وى «دُرّة» به معناى «گوهر» بوده و امام رضا عليه السلام او را خيزران ناميده است.

وى مى نويسد:

مادر آن حضرت، كنيزى بوده كه نامش دُرّه و از اهالى مريس بود؛ پس امام رضا عليه السلام او را خيزران ناميد و او از خاندان ماريه قبطيه بوده و سبيكه نيز ناميده مى شد و گفته اند از اهل نوبه (1)بوده و ريحانه نام داشته و مكنّى به امّ الحسن بوده است. (2)


1- همان منطقه اى كه فضه (خادمه حضرت زهرا عليهماالسلام) از آن ديار بود.
2- مناقب آل أبى طالب، ج 1، ص 14٩.

ص: 36

ص: 37

٣: وجه تسميه خيزران عليها السلام

واژه خيزران در زبان عرب، به معناى «درخت» يا «گياه بابركت» است. ابن منظور (متوفاى ٧11 ه. ق) دراين باره نوشته است:

قالَ ابنُ سَيِّدَة، الخَيزُرانُ نَباتٌ لَيِّنُ القَضبانِ اَملَسُ العيدانِ، لا يَنبُتُ بِبِلادِ العَرَب وَانّما يَنبُتُ بِبِلادِ الرّوم. (1)

به نقل از ابن سيده [از لغويين معروف عرب]، خيزران درختى است نرم كه چوب آن داراى خاصيت چسبندگى و استحكام با بوى خوش بوده و در سرزمين هاى عربى روييده نمى شود، بلكه مختص ممالك روم مى باشد.

زبيدى (متوفاى 12٠5 ه. ق) نيز عين همين مطلب


1- لسان العرب، ج 4، ص 23٧.

ص: 38

را آورده است. (1)

اين قرائن لغوى به علاوه گزارش منابع روايى و تاريخى، ما را به اين واقعيت راهنمايى مى كند كه خيزران، لقبى است كه به دليل وجود بركات روحى و معنوى اين بانو به ايشان اعطا شده و در اثر كثرت استفاده از اين وصف، به خيزران معروف شده است.

علاوه بر منابع لغوى، در نوشتار مورخان و محدثان شيعه و اهل سنّت به وجه تسميه و پيشينه اين نام مبارك توجه شده كه به چند مورد اشاره مى شود.

در منابع تاريخى آمده است كه هشام بن عبدالملك - از حاكمان بنى اميه - در موسم حجّ، به جهت كثرت جمعيت نتوانست استلام حجر كند. بنابراين در گوشه اى نشست و به اتفاق همراهان به خيل جمعيت نگاه مى كرد. ناگاه مشاهده كرد امام سجاد عليه السلام با كمال وقار در حال طواف است. هنگامى كه به محل استلام حجر رسيد، مردم براى ايشان راه باز مى كنند. در اين هنگام يكى از همراهان او كه ظاهراً از اميران نواحى اطراف دمشق بود و امام را نمى شناخت، با تعجّب از


1- تاج العروس، ج 3، ص 1٧5.

ص: 39

هشام پرسيد: «او كيست كه مردم چنين احترامش مى كنند؟ !» هشام پاسخ داد: «نمى شناسم! !» فرزدق شامى كه به اهل بيت عليهم السلام علاقه فراوانى داشت، بلافاصله گفت: «امّا من او را به خوبى مى شناسم و اگر خواهى، او را معرفى كنم» . آن گاه بدون اينكه منتظر دستور هشام شود، با قصيده اى غرّا و بسيار پرمعنا و زيبا، امام را چنين معرفى كرد:

يا سائلى اَيْنَ حَلَّ الجُودُ والكرَمُ

عِندى بَيانٌ اذا طُلاّبُهُ قَدِمُوا

هذَا الَّذى تَعرِفُ البَطحاءُ وَطأتَهُ

وَالبَيتُ يَعرفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ (1)

اى كسى كه سؤال مى كنى معدن جود و آقايى كجاست؟ اگر جويندگان جود و كرم نزد من آيند، به آنها معرفى خواهم كرد. اين آقايى است كه سرزمين بطحاء [مكه] جاى پاى قدم هاى او را مى شناسد، همان طور كه كعبه و اطراف آن او را مى شناسند.

وى ضمن برشمردن اجداد طاهرين امام و بيان فضايل بى شمار ايشان، در حالى كه رنگ به رخساره هشام نبود در توصيف امام سجاد عليه السلام چنين سرود:


1- حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ابونعيم اصفهانى، ج 3، ص 13٩.

ص: 40

فى كفّه خَيزُران ريحُهُ عَبِقٌ

مِن كفّ اَرْوَعَ فِى عِرْنينِه شَمَمٌ (1)

دست او مانند چوب خيزران خوشبوست كه در دست وى و از باطن او متجلى است.

در اين بيت لفظ خيزران به معناى چوب درخت خوشبو، يا گياه بابركت است. علامه مجلسى (متوفاى 111٠ه. ق) در كتاب «بحارالانوار» ضمن بيان اين بيت، عَبِق را به بوى بسيار دل انگيز معنا كرده و چنين گفته است:

رَجُلٌ عَبَقَ اِذا تَطَيَّبَ بِاَدنى طيبٍ لَم يَذهَب عَنْهُ اَيّاماً. (2)

لفظ خيزران در جايى است كه فردى عطر استفاده كند، به طورى كه تا مدتى بوى آن زائل نشود.

آنچه گذشت نمونه اى از وجه تسميه مناسب اين نام و مطابقت معناى خيزران با بركات وجودى اين بانوى طاهره بود.


1- تاريخ ابن عساكر، ص 334؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدين هيثمى، ج ٩، ص 2٠٠؛ الروضة البهية، زين الدين جبعى عاملى، ج 6، ص124.
2- بحارالانوار، ج46، ص12٩.

ص: 41

4: ازدواج با امام رضا عليه السلام

درباره جريان ازدواج حضرت امام رضا عليه السلام با حضرت خيزران، اطلاعات دقيقى نداريم، ولى با بررسى برخى منابع، به اين نكته پى مى بريم كه اين دوشيزه پاك سيرت، در مدينه متولد شده و احتمالاً با پدر و مادرش - از نوبه يا مغرب و در اثر فتوحات - به شهر پيامبر (ص) قدم گذاشته است.

ابى نصر بخارى (متوفاى 341ه. ق) به اين مطلب تصريح كرده و مى نويسد:

«اُمُّه اُمُّ وَلَدٍ يُقالُ لَها خَيزُران مِن مُولَّداتِ المَدينَة « (1)؛ «مادر امام جواد عليه السلام از كسانى بود كه در مدينه متولد گرديد» .

ابن فتال نيشابورى (متوفاى 5٠٨ ه. ق) نيز در اين


1- سرّ سلسلة العلوية، ص 3٨.

ص: 42

زمينه چنين مى نويسد:

هشام بن احمر از ياران امام كاظم عليه السلام نقل مى كند: روزى آن حضرت با من سخن مى گفت و پرسيد: هشام! آيا به تازگى شخصى از مغرب [سرزمين هاى غرب خلافت اسلامى]، وارد مدينه شده است؟ (1)

هشام مى گويد: عرض كردم، خير، گمان نمى كنم چنين باشد! امام فرمود: اشتباه مى كنى، بلكه به تازگى، شخصى كه چند كنيز همراه اوست به مدينه آمده است. (2)

هشام مى گويد: به همراه ايشان حركت كرده و به محلّى كه در آن، همان شخص با چند جاريه [يا كنيز] بود، وارد شديم. امام به آن شخص [صاحب كنيزان]، اشاره كرد كه كنيزان خود را عرضه كند. وى هفت كنيز به امام نشان داد و امام فرمود: هيچ يك از ايشان مورد نظر من نيستند و سپس فرمود: اگر كنيز ديگرى دارى، به ما نشان بده. آن شخص عرض كرد: تنها


1- اين بيان امام گوياى آن است كه هشام احمر، يا فرد مطلعى بوده و يا با مسئله فروش غلامان يا كنيزان ارتباطى داشته است و نكته مهم تر اينكه شهر مدينه به صورتى بود كه اگر شخصى غير عرب وارد آن مى شد، همگان متوجه مى شدند.
2- مبحث كنيزدارى يا داشتن غلام در اسلام، براى مقابله با برده دارى ظالمانه اى بود كه در بين سلاطين و اعيان رواج داشت. اسلام براى كنترل اين شيوه استثمار، قوانينى وضع كرد و آن را محدود نمود تا اين قشر بتوانند به حقوق مادى و معنوى خويش دست يابند.

ص: 43

يك كنيز بيمار دارم و حاضر نيستم آن را در اختيار شما قرار دهم. امام بازگشت و من هم، به همراه ايشان رفتم. روز بعد، امام دوباره مرا به سوى آن شخص فرستاد و گفت: از او بپرس كه چه مقدار پول در قبال آن كنيز بيمار مى خواهى. (1)

هشام مى گويد: به نزد صاحب كنيزان رفته و عين مطلب را به او گفتم. او نيز قبول كرد و با تعجّب پرسيد: من اين كنيز را به تو مى دهم به شرط اينكه بگويى، آن شخص بزرگوارى كه ديروز همراهت بود، كه بود؟ ! من پاسخ دادم: مردى از بنى هاشم. صاحب كنيزان گفت: از كدام تيره بنى هاشم؟ ! هشام - به جهت مراعات مسائل امنيتى - پاسخ داد: بيشتر از اين نمى توانم بگويم.

در آن هنگام صاحب كنيزان، پرده از رازى مهم برداشت و گفت: اينكه از هويت آن بزرگوار پرسيدم، دليل داشت؛ زيرا اين كنيز را كه اكنون بيمار است از مغرب آورده ام. در آنجا زنى روشن ضمير از اهل كتاب (قدّيسه اى از نصارى) وقتى چشمش به اين كنيز افتاد، به من گفت: اين


1- از اينجا معلوم مى شود كه امام كاظم عليه السلام، از جايگاه حضرت خيزران و اينكه او مادر يكى از حجّت هاى الهى خواهد بود، آگاه بوده و جز به اشخاصى مانند هشام احمر، نمى توانست اعتماد كند.

ص: 44

دوشيزه كيست كه به همراه دارى؟ ! من گفتم: او را به جهت همسرى خودم اختيار كرده ام! امّا آن قدّيسه ربانى گفت: قطعاً اين طور نيست و او شايسته بهترين شخص ربانى در روى زمين است و پس از ازدواج با آن شخص كه بهترين و والاترين بنده شايسته حق تعالى است، خداوند فرزندى به ايشان عنايت خواهد كرد كه مانند او [در زمان خودش] در شرق و غرب نيست!

هشام مى گويد: وقتى اين سخنان را از صاحب كنيز شنيدم، در حالى كه سخت تعجب كرده بودم، به همراه آن كنيز به خانه امام كاظم عليه السلام رفته و آن دوشيزه را به محضرش بردم. امام پس از نگاه محبت آميزى كه به چهره سراسر حجب و حياى خيزران عليها السلام انداخت و به سلام و ادب وى پاسخ داد، وى را به ازدواج امام رضا عليه السلام درآورد. (1)

هشام در ادامه اين روايت مى گويد: «اين دوشيزه پاك سيرت، بعدها «ام البنين» ناميده شد و به او خيزران مريسيه و سكن نوبيه نيز مى گفتند» . (2)

البته در نقل نيشابورى به جاى «وَلَدَت ابنَ الرِّضا عليه السلام» ، «وَلَدَتِ الرِّضا عليه السلام» آمده است.


1- روضة الواعظين، نيشابورى، ص 235.
2- روضة الواعظين، نيشابورى، ص 235.

ص: 45

با توجه به اينكه اكثر منابع، تنها فرزند امام رضا عليه السلام و يا حداقل تنها پسر ايشان را، امام جواد عليه السلام دانسته اند، بنابراين، لقب «ابن الرضا عليه السلام» فقط در مورد حضرت جوادالائمه عليه السلام مى تواند موضوعيت داشته باشد. توجه به اسامى ذكر شده نيز اين نكته را بر ما روشن مى نمايد، والا بايد اين بانو، همسر امام كاظم عليه السلام باشد كه هيچ كدام از اين اسامى و اوصاف، با او تناسبى ندارد.

همچنين نقل اين ماجرا از طريق قديسه اى از اهل كتاب، بيانگر اين است كه علائم پيامبر (ص) و اوصياى ايشان در منابع عهد عتيق نيز آمده است.

ص: 46

ص: 47

5: تولد امام جواد عليه السلام

بر اساس روايت قبلى و گزارش هاى مؤيد آن، زندگى سراسر نور و بركت امام رضا عليه السلام با خيزران عليها السلام بايستى حدوداً از سال 1٧٠ ه. ق شروع شده باشد كه سنّ حضرت در آن هنگام نزديك به بيست و دو سال بوده است. (1)

در پاسخ به اين سؤال كه آيا قبل از ولادت حضرت جواد عليه السلام، امام فرزند ديگرى از خيزران عليها السلام و يا از همسر ديگرى غير از خيزران داشته است، بايد گفت، منابع معتبر اشاره اى به اين مطلب نكرده اند. امّا مرحوم طبرسى و ابن خشاب بغدادى از متقدمين و


1- ولادت ايشان 11 ذى القعده 14٨ه. ق بوده، بنابراين هنگام ازدواج نزديك به 22 سال داشته اند.

ص: 48

مرحوم محدث قمى از متأخرين، معتقدند كه امام رضا عليه السلام بيش از يك فرزند داشته اند. طبرسى و ابن خشّاب سه پسر به نام هاى «ابوجعفر اكبر» ، غير از ابوجعفر اصغر كه همان امام جواد عليه السلام است، «حسن» كه ممكن است كنيه ابوالحسن براى امام رضا عليه السلام با عنايت به آن باشد و «حسين» كه ممكن است همان سيد حسين يا شاهزاده حسين مدفون در قزوين باشد، هرچند به نظر مى رسد وى از نوادگان آن حضرت است و يك دختر براى امام رضا عليه السلام برشمرده اند. (1)

نام اين دختر در منابع ذكر نشده، ولى از نقل محدث قمى برمى آيد كه نام وى «فاطمه» بود. در خصوص اسامى فرزندان حضرت، مرحوم محدث قمى مى نويسد:

هرچند اغلب علما براى حضرت رضا عليه السلام، فرزندى به جز امام محمدتقى عليه السلام ذكر نكرده اند و شيخ مفيد قدس سره به اين نكته تصريح كرده، لكن علامه مجلسى قدس سره از قرب الاسناد حميرى نقل كرده كه بزنطى خدمت حضرت رضا عليه السلام عرض كرد: چند


1- تاج المواليد فى مواليد الائمه و وفياتهم، فضل بن حسن طبرسى، ص51؛ تاريخ مواليد الائمه، ابن خشاب بغدادى، ص 3٧. ر. ك: الثاقب فى المناقب، باب فرزندان امام رضا عليه السلام.

ص: 49

سال است [كه] از شما درباره جانشينتان مى پرسم، شما مى فرماييد: پسرم؛ [پرسيدم:] خداوند دو پسر به شما موهبت فرموده، پس كدام يك از اين دو هستند. (1)

مرحوم محدث در ادامه اين روايت، نام فاطمه بنت على بن موسى الرضا عليه السلام را آورده است كه روايت زيبايى را نيز از وى نقل مى كند. متن اين روايت طبق نقل وى چنين است:

عَن فاطِمَةَ بِنتِ الرِّضا عَن اَبيها عَن اَبيهِ عَن جَعفَرِبنِ مُحَمَّدٍ عَن اَبيهِ وَعَمِّهِ زَيدٍ عَن اَبيهِما عَلى بنِ الحُسَينِ عَن اَبيهِ وَعَمِّهِ عَن عَلى بنِ أبى طالِبٍ عليه السلام عَنِ النَّبِى (ص) قالَ: مَن كَفَّ غَضَبَهُ كَفَّ اللهُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَسُنَ خُلقُهُ بَلَّغَهُ اللهُ دَرَجَةَ الصّائِمِ القائِمِ. (2)

فاطمه دختر امام رضا عليه السلام از پدران خود از حضرت رسول اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود: هركه بازدارد غضب خود را [خشم خود را فرو خورد] خداوند متعال عذاب خود را از او در روز قيامت باز خواهد داشت و هركه اخلاق خويش را نيك كند،


1- منتهى الآمال، ج 2، ص 353.
2- منتهى الآمال، ج 2، ص 353.

ص: 50

خداوند متعال او را به درجه شخصى كه دائماً روزها را روزه داشته و شب را قيام به نماز شب داشته، مقرر كند.

محدث قمى در دنباله اين گزارش مى نويسد: «وى همسر محمد بن جعفر بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر طيّار مى باشد» . (1)

امّا همان طور كه ذكر شد، در بيشتر منابع، تنها حضرت جواد عليه السلام به عنوان فرزند امام رضا عليه السلام ذكر شده است. همچنين اين منابع يكى از دلايل تحيّر شيعه در پيدا كردن امام و شناسايى حجت حق تعالى بعد از امام رضا عليه السلام را دير فرزنددار شدن ايشان دانسته اند. (2)

جريان ميلاد امام جواد عليه السلام به اين صورت بود كه: وقتى ايام رجب سال 1٩5 ه. ق فرا رسيد، همگان در انتظار مولود مباركى بودند. در سحرگاهان شب دهم حالتى بين خواب و بيدارى، مادر را فرا گرفت. درد زايمان كه تا دقايقى پيش او را به خود


1- منتهى الآمال، ج 2، ص 353 با اندكى تلخيص و تصرف.
2- در اين خصوص ر. ك: موسوعة الامام الجواد عليه السلام، جمعى از محققين؛ مسند امام رضا عليه السلام، عزيزالله عطاردى خبوشانى؛ موسوعة كلمات الامام الجواد عليه السلام، پژوهشكده باقرالعلوم.

ص: 51

مشغول ساخته بود از وى زائل گرديد. در اين لحظات امام رضا عليه السلام، در حجره مجاور مشغول راز و نياز با حق تعالى بود. ناگاه صداى ملكوتى عرش نشينان، همزمان با انوار تابناكى كه حجره مادر را نورانى مى كرد، بشارت مولودى بابركت را به ايشان داد.

بعد از گذشت دقايقى، ناگاه مادر، نوزادى زيبا، نورانى و خيره كننده را در كنار خويش ديد كه با گفتن شهادتين، به چهره مادرش مى نگريست. آن گاه مادر، نوزادش را در برگرفته و غرق بوسه نمود و در حالى كه بر لب حمد و ستايش حق تعالى داشت، قطرات اشك از ديدگانش چون درّ غلطان فرو مى ريخت. در آن هنگام، نجمه عليها السلام، (مادر امام رضا عليه السلام) و همچنين عمّه هاى آن حضرت، خوشحال و مسرور، بستر خيزران عليها السلام را احاطه كرده و كودك را در آغوش گرفتند تا به پدر برسانند.

حضرت رضا عليه السلام نيز بعد از شكر حق تعالى، نام جدّش پيامبر «محمد» را بر او نهاد. صبح آن روز، بستگان ايشان، گروه گروه براى تهنيت به منزل آن حضرت آمده و ضمن عيادت از حضرت خيزران عليها السلام، نوزادش امام جواد عليه السلام را نيز زيارت

ص: 52

مى كردند. آن روز، يعنى روز دهم رجب سال 1٩5 ه. ق، خانه هاى هاشميان در مدينه غرق سرور و شادى بود؛ زيرا كه امام محمد بن على الجواد عليهما السلام متولد شده بود. (1)


1- الكافى، ج 1، ص 24٩؛ عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 4٨؛ كمال الدين، ص 3٠٨؛ الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 2٧5. علامه حلّى و برخى مانند وى نيز نيمه رمضان 1٩5ه. ق را روز تولّد جواد الائمه عليه السلام ذكر كرده اند. تحرير الاحكام، ج 2، ص 125.

ص: 53

6: خَيْزُران عليها السلام در توصيف پيامبر (ص)

بزرگى مقام حضرت خيزران به اندازه اى است كه حتى رسول گرامى اسلام (ص) از اين بانو - كه در آينده خواهد آمد - تمجيد مى كند! ايشان بنابر نقل فرزند گرامى اش، حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام، در مورد خيزران عليها السلام چنين فرموده است:

بِاَبى ابنُ خِيَرَةِ الإماءِ النَوبِيَّهِ. (1)

پدرم فداى فرزندى كه از بهترين كنيزان اهل نوبه پديد خواهد آمد.


1- الارشاد، ج 2، ص 2٧5؛ بحارالانوار، ج 5، ص 21.

ص: 54

ص: 55

٧: طاهره و مطهره

وقتى كه حضرت جواد عليه السلام متولد شد، پدر بزرگوارشان امام رضا عليه السلام به همسرش لقب «طاهره» و «مطهره» داد. (1)اعطاى چنين اوصاف و القابى از سوى حضرت ثامن الحجج عليه السلام، نشان از مقام بلند و رفيع و ارزش هاى والاى اين همسر وفادار و مادر نمونه دارد.

طاهره و مطهره بودن اين بانوى جليل القدر، دليل بر چند نكته است. اوّل، اوج ولايت پذيرى، كه ايشان را از جمله مؤمنات حقيقى معرفى مى نمايد و شهادت امام بر اين مطلب، جاى كوچك ترين شبهه اى را باقى نمى گذارد. دوّم، نشان دهنده مرتبه ايمان و يقين آن


1- موسوعة الامام الجواد عليه السلام، ج 1، ص 32.

ص: 56

بانو است؛ زيرا مقام طهارت روحى است كه انسان را به اوج يقين مى رساند. سوّم، توجه دادن به اين نكته است كه او از زنان بهشتى است و همنشين خوبان حقيقى عالم در جنّت خواهد بود. طوبى لَها و حُسن مآب.

ص: 57

٨: تشبيه به مريم صديقه عليها السلام

حضرت مريم عليها السلام از بانوان نمونه عالم هستى است كه خداوند متعال - بعد از معرفى حضرت آسيه به عنوان اولين الگوى زنان ايمانى - او را الگوى اهل ايمان معرفى كرده و مى فرمايد:

(وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِى أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ) (تحريم: 12)

و همچنين به مريم، دختر عمران كه دامان خود را پاك نگاه داشت و ما از روح خود در آن دميديم؛ او كلمات پروردگار و كتاب هايش را تصديق كرده و از مطيعان فرمان خدا بود.

در آيه ديگرى، خداوند به مريم عليها السلام لقب «صدّيقه» (1)


1- ر. ك: مائده: ٧5.

ص: 58

داده است. آن حضرت بنابر صريح قرآن، برترين زن زمانه خويش بود. (1)پيامبر (ص) به همراه حضرت خديجه عليها السلام، حضرت صديقه طاهره عليها السلام و آسيه مؤمنه، ايشان را نيز از جمله زنان برگزيده بهشتى معرفى كرد. (2)همه اين آيات و روايات كه در شأن و منزلت حضرت مريم عليها السلام وارد شده است، دلالت بر اوج عظمت آن بانوى مكرّمه نزد حق تعالى دارد. امام رضا عليه السلام همسر و مادر فرزندشان امام جواد عليه السلام را به مريم عليها السلام تشبيه كرده و دراين باره مى فرمايد: «فرزندم [جواد عليه السلام ] مانند عيسى بن مريم است و مادرش كه زنى طاهره و مطهره بود او را به وجود آورد» . (3)

امام رضا عليه السلام در اين روايت، به شأن و عظمت فرزند و همسرشان تصريح نموده اند.


1- ر. ك: آل عمران: 42.
2- مسند احمد، احمد بن حنبل، ج 1، ص 2٩3؛ المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى ج 2، ص 4٩٧؛ بحارالانوار، ج 1٩، ص 5.
3- موسوعة الامام الجواد عليه السلام، ج 1، ص 32.

ص: 59

٩: حوادث دوران زندگى

حضرت خيزران عليها السلام، بخشى از زندگانى خود را تحت امامت و ولايت دو امام، يعنى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و همسرش حضرت رضا عليه السلام گذرانيده است؛ اما در مورد اينكه دوره امامت فرزندش، امام جواد عليه السلام را نيز درك كرده باشد، منبع مستندى يافت نشده است، هرچند مى توان احتمال داد كه ايشان در سال هاى اوليه بعد از شهادت امام رضا عليه السلام (3٠ صفر سال 2٠3 ه. ق) زنده بوده و تحت ولايت حضرت جواد عليه السلام نيز قرار گرفته است.

ايشان در دوران زندگى با حضرت ثامن الحجج عليه السلام شاهد وقايع متعددى بود. اولين واقعه، دستگيرى، زندانى شدن و شهادت امام كاظم عليه السلام و اوج سخت گيرى ها بر اهل بيت عليهم السلام بود. روزى كه خبر

ص: 60

شهادت مظلومانه امام كاظم عليه السلام به مدينه رسيد، او نيز مانند امام رضا عليه السلام، مادر ايشان حضرت نجمه عليها السلام، خواهران امام رضا عليه السلام و ساير اهل بيت عليهم السلام به سوگ نشست. حضرت موسى بن جعفر عليه السلام وصاياى خود را به فرزندش امام رضا عليه السلام كرده بود و در همه امور مربوط به همسران، فرزندان و مسائل ديگر، ايشان را وصى خويش قرار داده بود (1)، ضمن اينكه نزديكان از آل بنى هاشم و اصحاب خاص نيز از وصايت آن حضرت در امر امامت خبر داشتند.

پس از شهادت امام كاظم عليه السلام و آغاز امامت حضرت رضا عليه السلام، جاسوسان دربار با تحت نظر گرفتن امام عليه السلام، عرصه را بر امام و خاندانش سخت كرده بودند. امّا با اين حال، آن حضرت به دقت به وظايف عالى امامت اهتمام داشت و به ويژه امور مربوط به خاندان پدر را با كياست و ظرافت خاصّى انجام مى داد.

در اواخر دوره هارون الرشيد (1٧٠-1٩3ه. ق) -كه به دستور او سندى بن شاهك، (2)امام كاظم عليه السلام را در آخرين مرحله دستگيرى، به شهادت رسانده بود - تحولاتى در خراسان به ويژه در حوالى «مرو» رخ داد


1- كافى، ج 1، ص 316.
2- مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص 335.

ص: 61

كه نشان از شكل گيرى اعتراضات جدّى مخالفين عليه عباسيان داشت. اين اوضاع اگرچه ذهن هارون را به خود مشغول كرده بود؛ ولى با اين حال از امام رضا عليه السلام و از اقدامات حضرت در مدينه غافل نبود و توسط جاسوسان والى مدينه از وضعيت ايشان كسب اطلاع مى كرد. البته اين ادامه همان سياستى بود كه هارون از ابتداى خلافتش در كنترل سادات و علويان به كار بسته بود. (1)هارون كه در سال 1٩3ه. ق، براى دفع شورش به خراسان رفته بود، در همان جا مُرد و در سناباد توس دفن گرديد. (2)

با مرگ هارون و اختلاف امين و مأمون بر سر حاكميت، فضاى بازترى براى امام رضا عليه السلام ايجاد شد و ايشان توانست با بهره گيرى از اين فرصت مغتنم به تربيت نيروهاى مستعدّ و توجه جدّى به امور علويان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام و نيز ديگر امور بپردازد. يكى از جلوه هاى امامت آن حضرت در اين ايّام، برپايى محافل علمى و گاهى هم افاضات نوربخشى بود كه براى خاندان و نزديكان خويش داشتند و همسرشان


1- ر. ك: تاريخ الرسل و الامم و الملوك، محمد بن جرير طبرى، ج ٨، صص235-23٨؛ مقاتل الطالبيين، صفحات مربوط به قيام هاى نفس زكيه و شهيد فخ.
2- تاريخ الرسل و الامم و الملوك، ج ٨، ص 346.

ص: 62

حضرت خيزران عليها السلام نيز از آنها بهره ها مى جست.

با ولادت امام جواد عليه السلام در دهم رجب سال 1٩5 ه. ق، نورى ديگر در زندگانى حضرت رضا عليه السلام متجلى شد و شيعه از وصى ايشان مطلع گرديد. جوادالائمه عليه السلام كه در همان اوان طفوليت، نور هدايت و امامت در جبين وى هويدا بود، از طرف پدر و در محافل خصوصى به عنوان امام بعد از آن حضرت معرفى مى گرديد. اگرچه به دليل القائات برخى از خواصّ، عده اى بعدها از مسير امامت منحرف شدند، ولى در اطراف حضرت رضا عليه السلام، بزرگوارانى بودند كه با نفوذ كلام خود، به امامت و معرفى جواد الائمه عليه السلام، مساعدت شايانى نمودند. يكى از اين اشخاص جليل القدر، عموى امام رضا عليه السلام به نام «على بن جعفر عليه السلام» (1)بود كه در گذشته نيز امامت برادرش حضرت كاظم عليه السلام را تبليغ مى كرد. وى مطالب مهمى نيز در ابواب فقهى از برادر پرسيده و نوشته بود كه بعدها به عنوان «مسائل على بن جعفر عليه السلام» ، شهرت فراوانى در بين اصحاب و فقهاى خاصّه پيدا نمود.

نقل است كه على بن جعفر در يكى از مجالس آن


1- على بن جعفر عريضى، كه در عُريض در مدينه و بنا به قولى نيز در قم مدفون است.

ص: 63

زمان كه امام رضا عليه السلام به عموها و اطرافيان، درباره جانشينى فرزندش حضرت جواد عليه السلام تأكيد مى كرد، برخاست و دست برادرزاده اش (امام جواد عليه السلام) را گرفت و به عنوان بيعت عرضه داشت:

اَشهَدُ اَنّكَ إمامٌ عِندَ اللهِ. (1)

من شهادت مى دهم كه تو در پيشگاه خداوند به حقيقت امام هستى.

در اين هنگام، امام رضا عليه السلام با گريه فرمود:

عمو جان! آيا سخن پدرم موسى بن جعفر عليه السلام را به ياد مى آورى كه از طريق اجدادش، از پيامبر (ص) چنين نقل فرمود: پدرم فداى بهترين پسر كنيز (حضرت خيزران) از اهالى نوبه باد، كه طيّب و طاهرست و بين فرزندش و پدرش (امام جواد و امام رضا عليهما السلام) - با هجران و حركت اجبارى به خراسان و مرو - فاصله خواهد افتاد و در اثر اين فراق، عده اى در انتخاب امام، راه ضلالت و هلاكت را خواهند پيمود!

على بن جعفر عليه السلام عرض كرد: «فدايت شوم، راست گفتى! مطلب همان است كه مى فرمايى» . (2)


1- ارشاد، ج 1، ص 2٧5؛ بحارالانوار، ج 5٠، ص 2٨.
2- ارشاد، ج 1، ص 2٧5؛ بحارالانوار، ج 5٠، ص 2٨.

ص: 64

ص: 65

١٠: حديث هجران

شايد مهم ترين فراز از زندگى حضرت خيزران عليها السلام و در عين حال جانكاه ترين آنها، رخدادى بود كه باعث حركت اجبارى حضرت ثامن الحجج عليه السلام به سمت خراسان گرديد و نتيجه آن، فراق و هجران دائمى بين ايشان و امام رضا عليه السلام بود كه از همان آغاز، سوز و گريه آن را همراهى كرده و در نهايت منجر به شهادت امام و مقتدايشان در غربت گرديد.

با كشته شدن امين در سال 1٩٨ه. ق در بغداد، عبدالله مأمون (1٩٨ - 21٨ه. ق) به صورت رسمى در جايگاه هفتمين خليفه عباسى قرار گرفت. شيوه تعامل وى با سادات و علويان از همان آغاز، حكايت از سياستى جديد داشت. مأمون كه از قدرت نظامى و تفكر سياستمداران ايرانى همچون «فضل بن سهل

ص: 66

سرخسى» برخوردار بود، وقتى كه خطبه خلافت (سال 1٩٨ ه. ق در مرو) به نام وى خوانده شد، با توجه به علاقه خراسانيان به سادات و علويان، خود را دوست ايشان و مخالف روش هاى قبلى كه منجر به برخورد با سادات شده بود معرفى كرد. (1)

از اين رو، با مشورت فضل، تصميم گرفت كه امام رضا عليه السلام را به مرو بياورد. وى چند هدف مهم از اين حركت داشت: اولاً، كنترل امام و كسانى كه با ايشان رفت و آمد داشتند؛ ثانياً، خلع سلاح مخالفين شيعى و علويانى كه با وى سر جنگ داشتند و ثالثاً، كنترل و محدود نمودن ارتباط مردم با امام رضا عليه السلام كه نتيجه همه اينها مشروعيت دادن به حاكميت خودش بود. او براى تأمين اين اهداف در نظر داشت در حركتى نمايشى و سياسى، خلافت را به امام عرضه كند و در صورت عدم قبول آن، جانشينى خود را به آن حضرت تحميل نمايد.

در سال 2٠٠ ه. ق، وقتى گروه اعزامى مأمون به فرماندهى «رجاء بن ابى ضحّاك» وارد مدينه شده و خبر دعوت مأمون از امام را منتشر كردند، بهت و حيرت، مدينه را فرا گرفت؛ زيرا مردم از شيوه


1- ر. ك: دولت عباسيان، محمد سهيل طقوش، صص 135-151.

ص: 67

برخورد حاكمان عباسى با اهل بيت عليهم السلام اطلاع داشتند و اين قضيه را عجيب مى پنداشتند. روزى كه امام رضا عليه السلام برخلاف ميل باطنى در پذيرش دعوت طاغوت و تنها براى انجام وظايف سنگين امامت، اين مسئله را پذيرفت و عزم حركت نمود، اجتماع عظيمى از مردم مدينة النبى (ص) اطراف آن حضرت را گرفتند. همسر، برادران، خواهران و فرزندش امام جواد عليه السلام، نزديك موكب امام قرار گرفته بودند و با اشك چشم ايشان را بدرقه مى كردند. امام به خاندان خويش فرمود كه، در فراق او گريه كنند؛ زيرا گريه فقط براى مسافرى كه اميد برگشت دارد، مناسب نيست. (1)در واقع امام با اين سخن به همگان فهماند كه اين مسافرت اجبارى است و مأمون قصد جان وى را دارد.


1- عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 21٨.

ص: 68

ص: 69

١١: در فراق امام

مدتى بعد از هجرت امام رضا عليه السلام به خراسان، تحمّل فراق آن حُجت الهى بر نزديكانشان به ويژه حضرت خيزران عليها السلام و امام جواد عليه السلام و نيز بر خواهران گرامى شان بسيار سخت بود.

ازاين رو، در پى هجرت عده اى از برادران و عموزادگان آن حضرت، همچون احمد بن موسى عليه السلام (ملقب به شاهچراغ) به ايران (1)، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نيز به فاصله كمى، به همراه چند نفر از زنان اهل بيت و ديگر عموزادگان، به قصد زيارت برادرش امام رضا عليه السلام به سمت ايران حركت كرد. ايشان در مسير حركت، به شهر ساوه رسيدند كه در


1- ر. ك: قيام سبزجامگان، اثر نگارنده، در مورد حركت سادات به ايران در ابتداى قرن سوّم.

ص: 70

آن روزگار حاكمى معاند با اهل بيت عليهم السلام بر آن مسلّط بود. به دستور آن حاكم جبّار سربازان به اين كاروان كوچك حمله كردند كه در اثر اين هجوم، جمعى از همراهان حضرت معصومه عليها السلام به شهادت رسيده و خود ايشان نيز به سمت قم - كه شيعيان اهل بيت در آنجا سكونت داشتند - حركت كرد. آن حضرت پس از رسيدن به قم، مورد استقبال بزرگان شهر، به ويژه اشعريان و در رأس آنان، جناب «موسى بن خزرج» قرار گرفت و بعد از اقامتى چند روزه، در همين شهر وفات كرد و در آرزوى ديدار برادر جان داد. (1)

اين حادثه و نيز هجرت ساير علويان و سادات به ايران، باعث گسترش روزافزون مكتب تشيع گرديد. چه زيبا سروده است شاعر كه:

خمير مايه استاد شيشه گر سنگ است

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد!

وقتى كه مأمون مشاهده كرد محبّت امام رضا عليه السلام در ل ها بيشتر شده و مناظرات ايشان با ارباب اديان و فرق، موج عظيمى از ارادت نسبت به آن حضرت در شهرها برانگيخته است و همچنين به دليل ناراحتى


1- تاريخ قم، محمد بن حسن قمى، ص 213.

ص: 71

بزرگان عباسى در توجه ظاهرى به امام و علويان، تصميم گرفت كه مركز خلافت را به بغداد منتقل كند. وى براى اجراى اين تصميم، ابتدا فضل بن سهل را كه از نقشه هاى قبلى وى اطلاع داشت، از ميان برداشت و سپس امام (1)را - در توقفى كه در سناباد و در باغ «حميد بن قحطبه» جهت ديدن قبر پدرش هارون داشت - با سمّ مهلكى كه به اجبار به امام خوراند به شهادت رسانيد.

هنگامى كه جنازه مطهّر حضرت آماده تشييع بود، به اذن الهى، امام جواد عليه السلام بر سر بالين پدر حاضر شد و بر پيكر ايشان نماز خواند (2)؛ درحالى كه احدى جز خواصّ و اصحاب سرّ امام بر آن مطلع نشد. هنگامى كه خبر اين حادثه جانگداز به مدينه رسيد، حضرت خيزران عليها السلام با دلى مالامال از غصّه و عشق اشك مى ريخت و در فراق آن حضرت مى سوخت و در اين ميان فقط امام جواد عليه السلام مونس تنهايى مادر بود. سرانجام پس از گذشت چند سال از شهادت امام رضا عليه السلام و تحمّل اين دردِ جانكاه، حضرت خيزران عليها السلام، جان به جان آفرين تسليم كرد و به ديار باقى شتافت.


1- الارشاد، ج 1، ص 2٧5؛ بحارالانوار، ج 5٠، ص 2٨.
2- حديقة الشيعه، احمد اردبيلى (محقق و مقدس اردبيلى) ، ص 66٠.

ص: 72

ص: 73

كتابنامه

* قرآن كريم

1. آثار اسلامى مكه و مدينه، رسول جعفريان، چاپ ششم، تهران، نشر مشعر، 13٨2ه. ش.

2. اثبات الوصية، ابوالحسن مسعودى، قم، نشر بصيرتى.

3. الاحتجاج، ابومنصور احمد بن على طبرسى، تحقيق:

سيد محمدباقر الخرسان، بيروت، دارالنعمان للطباعة والنشر.

4. الاختصاص، شيخ مفيد، به تحقيق على اكبر غفارى، جامعه مدرسين، قم، بى تا.

5. اختيار معرفة الرّجال، محمد بن حسن طوسى (شيخ الطائفه) ، قم، نشر آل البيت، 14٠4ه. ق.

6. الاربعين فى امامة الائمة، محمدطاهر شيرازى القمى، تحقيق: سيدمهدى رجايى، چاپ اوّل، 141٨ه. ق.

٧. الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، محمد بن نعمان (شيخ مفيد) ، تحقيق و نشر آل البيت لاحياء التراث، قم، دارالمفيد.

٨. اعلام النساء المؤمنات، محمد حسّون، على مشكور، اسوه، تهران، 1411ه. ق.

ص: 74

٩. اعلام الورى باعلام الهدى، فضل بن حسن طبرسى، چاپ اول، قم، نشر آل البيت، 141٧ه. ق.

1٠. الامالى، سيد مرتضى علم الهدى، تحقيق: سيد محمد بدرالدين، قم، مكتبة مرعشى، 14٠3ه. ق.

11. الامالى، محمد بن حسن طوسى، قم، دارالثقافه، 14٠3ه. ق.

12. الامام الرضا عليه السلام، عزيزالله عطاردى، نشر كنگره جهانى حضرت رضا عليه السلام، 14٠6ه. ق.

13. الانوار البهية، شيخ عباس قمى، چاپ اول، قم، نشر جامعه مدرسين، 141٧ه. ق.

14. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، چاپ دوم، بيروت، نشر الوفاء، 14٠3ه. ق.

15. البداية و النهاية، اسماعيل بن كثير دمشقى، تحقيق: على شيرى، چاپ اول، بيروت، دار احياء التراث العربى، 14٠٨ه. ق.

16. تاج العروس، محمد زبيدى، بيروت، مكتبة الحياة.

1٧. تاج المواليد فى مواليد الائمه و وفياتهم، فضل بن حسن طبرسى، قم، نشر مكتبة مرعشى، 14٠6ه. ق.

1٨. تاريخ ابن عساكر، هبةالله بن عساكر، تحقيق: على شيرى، بيروت، نشر دارالفكر، بى تا.

1٩. تاريخ الرسل والامم و الملوك، محمد بن جرير طبرى، تحقيق: ابراهيم محمد ابوالفضل، مصر، دارالمعارف.

2٠. تاريخ قم، حسن بن محمد قمى، تهران، توس، 1361ه. ش.

21. تاريخ مواليد الائمه، ابن خشاب بغدادى، قم، مكتبة مرعشى، 14٠6ه. ق.

ص: 75

22. تاريخ و آثار اسلامى مكه مكرمه و مدينه منوره، اصغر قائدان، چاپ اول، تهران، مشعر.

23. تحرير الاحكام، على بن يوسف بن مطهر حلى (علامه حلّى) ، تحقيق: شيخ ابراهيم بهادرى، قم، مؤسسة الامام الصادق عليه السلام، 142٠ه. ق.

24. الثاقب فى المناقب، عمادالدين بن حمزه طوسى، تحقيق: نبيل علوان، چاپ دوم، قم، نشر انصاريان، 1412ه. ق.

25. جغرافياى تاريخى حركت امام رضا از مدينه تا مرو، جليل عرفان منش، چاپ چهارم، مشهد، آستان قدس رضوى، 13٨5ه. ش.

26. الحدائق الناضرة، يوسف بحرانى، تحقيق: محمدتقى ايروانى، قم، نشر جامعه مدرسين، 14٠٩ه. ق.

2٧. حديقة الشيعة، احمد اردبيلى (مقدس و محقق اردبيلى) ، تهران، نشر گلى.

2٨. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، ابونعيم اصفهانى، نشر بيروت، 13٨٧ه. ق.

2٩. الخرائج و الجرائح، هبة الله قطب الدين راوندى، قم، مدرسه امام مهدى (عج) ، 14٠٩ه. ق.

3٠. الدرجات الرفيعة فى طبقات الشيعة، سيد على خان مدنى، چاپ دوم، قم، نشر بصيرتى، 13٩٧ه. ق.

31. دلائل الامامة، محمد بن جرير بن رستم امامى طبرى، تحقيق و نشر: مؤسسه بعثت، چاپ اول، قم، 1412ه. ق.

ص: 76

32. دولت عباسيان، محمد سهيل طقوش، ترجمه: حجت الله جودكى، چاپ سوم، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 13٨5ه. ش.

33. الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقية، زين الدين جبل عاملى (شهيد ثانى) ، تحقيق: سيد محمد كلانتر، چاپ اول، قم، نشر داورى، 141٠ه. ق.

34. روضة الواعظين، محمد بن فتّال نيشابورى، تحقيق: سيد محمد مهدى خرسان، قم، نشر شريف رضى، بى تا.

35. زنان دانشمند و راوى حديث، احمد صادقى اردستانى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 13٧4ه. ش.

36. الصراط المستقيم الى مستحقى التقديم، زين الدين على بن يونس النباطى البياضى، تحقيق: محمد باقر بهبودى، نجف، مكتبه مرتضويه.

3٧. عيون اخبار الرضا عليه السلام، ابوجعفر محمد بن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق) ، تحقيق و نشر: اعلمى، چاپ اول، بيروت، 14٠4ه. ق.

3٨. الغدير، عبدالحسين امينى، تهران، علميه.

3٩. الفايق فى غريب الحديث، محمود بن عمر زمخشرى، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 141٧ه. ق.

4٠. الفرج بعد الشدة، قاضى ابوعلى تنوخى، چاپ دوم، قم، شريف رضى، 1364ه. ش.

41. قيام سبزجامگان، بهاءالدين قهرمانى نژاد شائق، چاپ اول، چاپ و نشر بين الملل، 13٨6ه. ش.

ص: 77

42. الكافى، محمد بن يعقوب كلينى، تحقيق: على اكبر غفّارى، چاپ سوم، تهرن، دارالكتب الاسلامية، 13٨٨ه. ق.

43. كشف الغمّة عن معرفة الائمه، على بن عيسى اربلى، چاپ دوم، بيروت، دارالاضواء، 14٠5ه. ق.

44. كمال الدين و تمام النعمة، ابوجعفر محمد بن على بن بابويه قمى (شيخ صدوق) ، تحقيق و تعليقه: على اكبر غفارى، قم، نشر جامعه مدرسين، 14٠5ه. ق.

45. لسان العرب، ابن منظور، چاپ اول، قم، نشر ادب الحوزة، 14٠5ه. ق.

46. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نورالدين هيثمى، بيروت، دارالكتب العلمية، 14٠٨ه. ق.

4٧. المحلّى، ابن حزم اندلسى، تحقيق: احمد شاكر، بيروت، دارالفكر، بى تا.

4٨. مدينة المعاجز، سيد هاشم بحرانى، تحقيق: عزت الله مولايى همدانى، چاپ اول، قم، معارف اسلاميه، 1414ه. ق.

4٩. المستدرك على الصحيحين، اسماعيل حاكم نيشابورى، بيروت، دارالمعرفة، 14٠6ه. ق.

5٠. مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دار صادر.

51. مسند الامام الرضا عليه السلام، عزيز الله عطاردى، كنگره جهانى امام رضا عليه السلام.

52. مسند الرضا، داود بن سليمان الغازى، تحقيق: محمدجواد الحسينى الجلالى، چاپ اول، قم، مكتبة اعلام الاسلامى، 141٨ه. ق.

ص: 78

53. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، تحقيق: احمد صقر، نجف، حيدريه، 13٧6ه. ق.

54. مناقب آل ابى طالب، محمد بن على بن شهر آشوب مازندرانى، نجف، نشر حيدريه، 13٧6ه. ق.

55. منتهى الامال، شيخ عباس قمى، تهران، نشر جاودان.

56. المنجد فى اللغة والاعلام، لويس معلوف، بيروت.

5٧. موسوعة الامام الجواد، جمعى از محققين، زير نظر ابوالقاسم خزعلى، قم، مؤسسه امام مهدى، 141٩ه. ق.

5٨. موسوعة كلمات الامام الجواد، گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم، قم، نور السجاد، 13٨2ه. ش.

5٩. الهداية الكبرى، حسين بن حمدان الخصيبى، چاپ چهارم، بيروت، نشر البلاغ، 1411ه. ق.

6٠. وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن حسن حرّ عاملى، تحقيق: شيخ محمد رازى، بيروت، دار احياء التراث العربى.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109