سرشناسه : میری خضری، سیدعباس، 1335 -
عنوان و نام پديدآور : خدمت گزاری به زائران در فرهنگ اسلامی/ سیدعباس میری خضری.
مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1391.
مشخصات ظاهری : 123ص.
شابک : 978-964-540-366-7
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه : ص. [ 121 ] - 123 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : حاجیان -- خدمات
موضوع : حج -- تدارکات
موضوع : خدمات اجتماعی -- جنبه های مذهبی -- اسلام
رده بندی کنگره : BP188/8/م984خ4 1391
رده بندی دیویی : 297/357
شماره کتابشناسی ملی : 2732453
ص:1
ص:2
ص:3
ص:4
ص:5
ص:6
ص:7
ص:8
ص:9
خدمت گزارى به بندگان خدا زيربناى همه اديان الهى، به ويژه دين مبين اسلام است. بدون هميارى و همكارى، بسيارى از اهداف اجتماعى اديان الهى به سرانجام نخواهد رسيد. ازاين رو بايد روحيه كمك كردن به انسان هاى نيازمند در جامعه رواج يابد. امدادرسانى به نيازمندان اجتماعى تكليفى بس مهم و ضرورى است؛ به ويژه اگر در راستاى اهداف متعالى اسلام باشد.
يكى از عرصه هاى خدمت گزارى به بندگان خدا، خدمت به مهمانان پروردگار و زائران اماكن شريفى است كه خداوند جايگاهشان را رفيع گردانيده است. به ويژه در اين زمان كه هر سال بر تعداد زائران خانه خدا افزوده مى شود و باعث مى شود كه افراد چندين سال در نوبت بمانند و افزايش سن يابند.
اثر پيش رو با عنوان «خدمت گزارى به زائران در فرهنگ اسلامى» كه محقق ارجمند جناب حجةالاسلام و المسلمين سيدعباس ميرى خضرى
ص:10
آن را تدوين كرده است، به اهميت موضوع خدمت به زائران از ديدگاه اسلام مى پردازد. اميدواريم اين اثر كمك كند تا خدمت گزارى به بندگان خدا و به زائران خانه دوست و اوليايش، به يك فرهنگ تبديل شود.
انه ولى التوفيق
مركز تحقيقات حج
گروه اخلاق و اسرار
ص:11
از آنجا كه نياز افراد به هم، ضرورت زندگى اجتماعى است، اسلام همواره از پيروان خود خواسته است با از ميان برداشتن گرفتارى و رسيدگى به نياز افراد، روح همبستگى و برادرى را ميان خود رواج دهند. اهتمام اسلام به اين مسئله نيز تا حدى است كه خدمت به مردم را خدمت به خدا دانسته است و چنان كه مى دانيد، اين امر براى كارگزاران حج و زيارت، در خدمت رسانى به زائران خانه خدا و پيشوايان معصوم عليهم السلام، از تأكيد بيشترى برخوردار است.
در اين نوشتار برآنيم تا نشان دهيم كه ناديده گرفتن مسئله خدمت گزارى در اسلام چنان پراهميت است كه حتى در هويت اسلامى و ايمانى هر مسلمان ايجاد تشكيك مى كند.
اسلام دين معرفت، پرستش، نيايش، خيرخواهى و خدمت به بندگان خداست؛ همان گونه كه آموزه هاى اسلام به خلوت و انس با خدا، تهجد، نماز و عبادات اهتمام ورزيده، به خدمت رسانى، رفع نياز مستمندان و
ص:12
دستگيرى بيچارگان نيز توجه ويژه دارد و همين دو عنصر است كه عصاره دين را نشان مى دهد؛ چنان كه خداوند در قرآن مى فرمايد:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ. . . (بقره:٨٢)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند آنان اهل بهشتند.
و نيز فرموده است:
. . . يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (بقره: ٣)
نماز را بر پا مى دارند و از نعمت هايى كه به آنان داده ايم، انفاق مى كنند.
اين اصول قرآنى، كارگزاران حج و زيارت را بر آن مى دارد كه در سفرهاى زيارتى، به دليل شرايط ويژه آن و نيازمندى هاى گوناگون زائران، به طور خاص به امر خدمت رسانى توجه داشته باشند. در اين اثر به گوشه اى از وظايف خدمت رسانى كارگزاران حج، و نيز مقام و پاداش آنان، اشاره مى شود.
ص:13
ص:14
ص:15
حضور كارگزاران و افراد مسئول در هر سازمان، براى خدمت كردن به مردم و جامعه است؛ چنان كه هدف سازمان حج و زيارت نيز در تمام بخش هاى گوناگون آن، اعم از امور روحانيون، فرهنگى، ستادى و اجرايى، خدمت گزارى به زائران است.
اين هدف اصلى سازمان حج و زيارت است كه تاكنون دستورالعمل هاى مكتوب و غيرمكتوب زيادى بدان تأكيد داشته است.
خدمت رسانى در منابع اصيل دين، آموزه هاى شريعت و سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام والاترين تلاش خداپسندانه و توفيق الهى به انسان است كه تداوم آن هم، به چگونگى خدمت گزارى به بندگان خدا بستگى دارد. ١
در اسلام خدمتگزارى بر پايه مبانى بنيان نهاده شده كه برخى از آنها عبارتند از:
١) . نهج البلاغه، حكمت ٣٧٢، امام على عليه السلام خطاب به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: «اى جابر كسى كه نعمت هاى فراوان خدا به او روى كرد، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد. پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمت هايش را بر او جاودانه سازد و آن كسى كه حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد آن را به زوال و نابودى كشاند» .
ص:16
يكى از عالى ترين تمايلات انسانى، حس نوع دوستى و عواطف لطيفى است كه از اعماق جان انسان سرچشمه مى گيرد و به صورت نيكى و احسان به ديگران، جلوه مى كند. انسان به خاطر احساس و عاطفه اش نمى تواند از كنار نيازمندى، بى تفاوت بگذرد. شهيد مطهرى (ره) حس خدمت به هم نوع را خواسته طبيعى و سرشت بشرى انسان دانسته، مى گويد:
خواسته هاى طبيعى، آن چيزهايى است كه ناشى از ساختمان طبيعى بشر است. يك سلسله امور [است] كه هر بشرى به موجب آنكه بشر است، خواهان آنهاست و رمز آنها را هم هنوز كسى مدعى نشده كه كشف كرده است؛ مثلاً بشر علاقه مند به تحقيق و كاوش علمى است. همچنين به مظاهر جمال و زيبايى و تشكيل كانون خانوادگى و توليد نسل، با همه زحمت ها و مرارت هايش، علاقه مند است. به همدردى و خدمت به هم نوع علاقه مند است. اما چرا بشر علاقه مند تحقيق است. . . . چيزى كه براى ما قابل ترديد نيست، اين است كه اين خواسته ها طبيعى است.(1)
اعتقاد ژرف به مبانى دين، باور به پروردگار يكتا و روز واپسين و تسليم در برابر دستورهاى الهى، مهم ترين ركن همه انگيزه ها و فعاليت هاى انسان است كه او را به انجام دادن تلاش هاى خداجويانه و
ص:17
پرداختن به نيازهاى فردى و اجتماعى وامى دارد.
قرآن پس از دعوت به باورهاى اساسى دين، مؤمنان را به اعمال نيك فرا مى خواند تا بر محور احسان، خيرخواهى و خدمت به ديگران حركت كنند.
وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (عصر:١- ٣)
به عصر سوگند، كه انسان ها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند.
پيشوايان معصوم عليهم السلام عمل صالح را به مواسات و شريك كردن ديگران در نعمت هاى خدادادى تفسير كرده اند. ايمان مؤمن واقعى نيز با همراهى و يارى ديگران پيوند خورده و اين دو با هم، گوهر ديانت مؤمن را مى سازند.
اصولاً شاخصه ايمان مؤمن، خدمت رسانى به مؤمنان است. يكى از ياران امام صادق عليه السلام مى گويد: از آن حضرت شنيدم كه فرمود:
اَلمُؤمِنُونَ خَدَمٌ بَعضُهُم لِبَعضٍ. قُلْتُ: وَ كَيفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعضُهُم لِبعضٍ؟ قالَ يُفيدُ بَعضُهُم بَعضاً. (1)
مؤمنان، خدمت گزار يكديگرند. گفتم: «چگونه؟» فرمود: «به يكديگر فايده مى رسانند» .
بنابراين اساس، ايمان به خدا، بندگى خالصانه، معادباورى و احساس نياز به لطف و عنايت پروردگار در قيامت، منشأ خدمت و خيررسانى است.
ص:18
امام على عليه السلام اعتقاد به معاد و رسيدن به وعده هاى نيك الهى در قيامت را اساس خدمت به ديگران مى شمارد و مى فرمايد:
مَن أيقَنَ بِالخَلَفِ سَخَتْ نَفسُهُ بِالنَّفَقَة. . . (1)وَ مَن أيقَنَ بِالخَلَفِ جادَ بِالعَطِيَّةِ. . . .(2)
هركس به آخرت يقين كند، نفس او با انفاق و مددرسانى مالى به ديگران سخى مى گردد. . . و هركس به آخرت يقين كند، به عطا و بخشش، خود را آراسته مى سازد.
بندگان مؤمن و خداشناس، به خاطر جلب رضاى الهى و ترس از نافرمانى خدا با شور و نشاط به ديگران يارى مى رسانند، تا جايى كه در خدمت به نيازمندان از هم پيشى مى گيرند.
وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ * أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (مؤمنون: 6٠ و 6١)
و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعت به خرج مى دهند و با اين حال، از اينكه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند، دل هايشان ترسان است؛ چنين كسانى در خيرات شتاب مى كنند و از ديگران پيشى مى گيرند.
امام على عليه السلام با اشاره به مبناى فعاليت هاى مردمى خود، آن را نتيجه ايمان به وعده هاى الهى در دنيا و آخرت مى داند.
كانَ لِعَلى عليه السلام اَربَعَةُ دَراهِمَ لايَملِكُ غَيرَها، فَتَصَدَقَّ بِدرهمٍ لَيلاً وَ
ص:19
بِدِرهَمٍ نَهاراً وَ بِدِرهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرهَمٍ عَلانيَةً فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبى (ص) فَقالَ: يا عَلى ما حَمَّلَكَ عَلى ما صَنَعتَ؟ قالَ: إِنجازُ مَوعُودِ الله.(1)
على عليه السلام تنها چهار درهم داشت، درهمى را شب و درهمى را روز صدقه داد. درهمى را مخفيانه و درهمى را به صورت علنى صدقه داد. خبر اين موضوع به پيامبر رسيد. پيامبر (ص) از او پرسيد: «چه چيز تو را به اين كار واداشت؟» على عليه السلام فرمود: [ايمان و باور به اينكه] خداوند وعده هاى خود را [در قبال نيكوكارى و خدمت رسانى] محقق مى سازد.
اسلام موتور محرك خدمت رسانى مؤمنان به يكديگر را ايمان به خدا، معاد، رسول و ولايت پيشوايان معصوم مى شمارد و بى توجهى مؤمنان به نيازهاى همديگر را خارج شدن از ولايت الهى و رسول خدا (ص) و اهل بيت عليهم السلام مى داند. امام صادق عليه السلام به «رِفاعة بن موسى» فرمود:
ما آمَنَ بِاللهِ وَ لا بِمُحَمدٍّ وَ لا بِعَلى مَن إِِذا اَتاهُ أخُوهُ المُؤمنُ فى حاجَةٍ لَم يَضْحَك فى وَجْهِه فَإنْ كانَتْ حاجَتُهُ عِندَهُ سارَعَ إلى قَضائِها وَ اِنْ لَمْ يَكُن عِندَه تَكلَّفَ مِن عِنْدِ غَيرِه حَتّى يَقضِيَها لَه فَإذا كانَ بِخِلافِ ما وَصفتُه فلا وَلايَةَ بَينَنا وَ بَينَهُ.(2)
به خداى متعال و محمد (ص) و على عليه السلام ايمان ندارد كسى كه وقتى برادر مؤمنش براى كارى نزد او مى آيد، با خوش رويى و خنده با او برخورد نكند. پس اگر زمينه برآوردن حاجت نزد خودش فراهم است، با سرعت انجام دهد و اگر نيست، زحمت كشيده و با
ص:20
كمك ديگرى مشكل را حل كند. در غير اين صورت، بين ما و او رشته ولايت برقرار نخواهد شد.
در منابع و متون شريعت، به ويژه آيات قرآن، خدمت گزارى به مردم و اجتماع در رديف با ارزش ترين چيزى كه هويت مسلمانى انسان را مى سازد، يعنى ايمان به خدا، قرار گرفته و در اجر و پاداش و آثار معنوى همسنگ ايمان شناخته شده است؛ خداوند در قرآن مى فرمايد.
آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ (حديد: ٧)
به خدا و پيامبرش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده، انفاق كنيد؛ [زيرا] كسانى از شما كه ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند.
در آيه شريفه، ايمان به خدا و پيامبر (ص) و انفاق، با «واو» عطف شده كه به معناى جمع و هم رديف با ايمان به خدا و پيامبر (ص) آمده است. سپس نتيجه جمع ميان ايمان و انفاق را بيان كرده، «آن كسانى از شما كه ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند» .(1)
در آيات بعد، موضوع روشن تر پيگيرى شده و افرادى كه ايمان نمى آورند با افرادى كه انفاق نمى كنند، به يك صورت توبيخ مى كند و مى فرمايد: وَ ما لَكُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللهِ ؛ «چرا به خدا ايمان
ص:21
نمى آوريد؟» (حديد:٨) و مى فرمايد: وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِى سَبِيلِ اللهِ ؛ «چرا در راه خدا انفاق نمى كنيد؟» (حديد:١٠)
رسول خدا (ص) نيز خدمت به مردم را معادل ايمان و توحيد، و ضرر به مردم را معادل شرك شمرده است:
خَصلَتان لَيسَ فَوْقَهُما مِنَ البِرِّ شَيءٌ الايمانُ بِاللهِ والنَّفعُ لِعبادِ الله و خَصلَتان لَيسَ فَوقَهُما مِنَ الشَّرِّ شىءٌ الشِّركُ باللهِ والضَّرُّ لِعبادِ الله.(1)
دو خصلت است كه در ارزش هيچ چيز به پاى آن دو نمى رسد: خداباورى و خدمت رسانى به بندگان خدا و دو خصلت است كه در زشتى و بدى هيچ چيز به پاى آن دو نمى رسد: شرك و ضرررسانى به بندگان خدا.
در سخنان پيشوايان دين، برطرف نكردن نياز برادر مؤمن، خيانت به او معرفى شده است.
ابوبصير مى گويد:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: «هركس از ياران ما كه يكى از برادرانش براى حاجتى از او كمك بجويد، ولى او با تمام توان، نهايت تلاش و توان خود را به كار نگيرد، به طور يقين به خدا و رسولش و نيز مؤمنان خيانت كرده است» .(2)
ص:22
ص:23
ص:24
ص:25
در فرهنگ اسلامى، تكاليفى چون جهاد، شهادت، حج و. . . ميزان سنجش اعمال ديگر دانسته شده اند. در امر خدمت به ديگران نيز چنين مقايسه اى صورت گرفته است. از مجموعه اين سنجش ها برمى آيد كه خدمت رسانى، نه تنها عملى ارجمند، كه از برجسته ترين معيارهاى ارزش گزارى است و خدمت كردن خود عبادت اجتماعى و معيار مسلمانى است و خدمت رسان نيز با مجاهدان و شهيدان همسان شناخته شده است.
هنگامى كه فرد براى برآوردن نياز مؤمنان گام برمى دارد، از همان قدم نخست در پرتو ولايت ائمه عليهم السلام قرار مى گيرد.
. . . مَن اَتاه اَخُوهُ المُؤمِنُ فى حاجةٍ فَإنَّما هى رَحمَةٌ مِنَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى ساقَها إِلَيهِ فَإِنْ قَبِلَ ذلِك فَقَدْ وَصَلَهُ بِوَلايَتِنا وَ هُو مَوصُولٌ بِوَلايَةِ اللهِ. . . .(1)
هركس كه برادر مؤمنش براى حاجتى نزد او برود، در واقع رحمتى است كه خداوند به سوى او فرستاده است كه اگر آن را
ص:26
برآورد، به ولايت ما پيوسته است كه آن نيز به ولايت خداوند پيوند دارد.
در شرع مقدس اسلام، ارزشمندترين عمل واجب، جهاد در راه خداست. در آموزه هاى دين، برخى اعمال مهم را از نظر ارزش معنوى و پاداش اخروى، با جهاد مقايسه مى كنند؛ برآوردن نياز مردم نيز از آن دسته اعمال مهم و هم رديف با جهاد شمرده شده است. در اين ميان خدمت گزارى به زائران خانه خدا از اهميت ويژه اى برخوردار است و پاداش آن نيز دوچندان است. امام صادق عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد:
انَّ المُسلمَ اِذا جاءَ اَخُوهُ المُسلمُ فَقامَ مَعَهُ فى حاجَةٍ كانَ كَالمُجاهِدِ فى سَبيلِ اللهِ عزَّوَجَلَّ.(1)
مسلمانى كه برادر مسلمانش [براى رفع نيازش] نزد او مى رود و براى برآوردن حاجت برادر مسلمانش برخيزد و در پى برآوردن حاجت وى تلاش كند، همچون مجاهد در راه خداوند است.
بدون شك حج و عمره بركات فردى و اجتماعى بسيارى در پى دارد. با اين وجود چنانچه برطرف كردن نياز مؤمن در كفه ترازو و حج و عمره در كفه ديگر نهاده شود، از منظر روايات كفه ثواب و پاداش خدمت گزارى سنگين تر از حج و عمره است. ازاين رو نبايد تنها ثواب را در حج و عمره
ص:27
ديد؛ به قول معروف، گاه حج و عمره در كنار خانه انسان است و او از آن بى خبر و گاه شخصى عازم حج است، درحالى كه دستخوش ريا، هوا و هوس و. . . است و در دستگيرى از نيازمند بى توجه است. اگر عمق اين دوگانگى را بشكافى، ممكن است تمايلات زيادى در آن نقش داشته باشد.
ابن بعيد نقل مى كند كه امام باقر عليه السلام فرمود: «اگر من يك حج به جا آورم، بيشتر دوست دارم تا بنده اى آزاد كنم و تا ده بنده برشمرد و همچنان بر آن افزود تا به هفتاد بنده رسيد» . سپس فرمود:
و اگر خاندانى را از مسلمانان سرپرستى نمايم، گرسنگانشان را سير كنم، برهنگانشان را بپوشانم و آنان را از اظهار نيازمندى بين مردم بى نياز سازم، نزد من پسنديده تر است تا اينكه به طور مكرر حج گزارم و تا ده حج و سپس تا هفتاد حج برشمرد.(1)
مُشمَعِلّ اسدى مى گويد:
سالى به حج مشرف شدم. پس از بازگشت خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم. امام از ثواب حج و پاداشى كه خدا در دنيا و آخرت براى حج گزار قرار داده است براى من سخن گفت. سپس فرمود: «آيا خبر دهم تو را به چيزى كه ثواب آن بيشتر از همه اينهاست؟» عرض كردم: «بفرماييد» . فرمود:
«لَقَضاءُ حاجَةِ امْرئٍ مُؤمنٍ أفضلُ مِنْ حَجَّةٍ و حَجَّةٍ و حَجَّةٍ حَتّى عَدَّ عَشَرَ حِجَجٍ» (2)؛ «برآوردن حاجت مؤمن از حج هاى مكرر برتر و افضل است و تا ده حج برشمرد» .
اين روايات بيدارباشى است به افرادى كه هرسال به هر قيمتى حج و
ص:28
عمره مى روند، اما از ديگران گره گشايى نمى كنند.
از آنجا كه رضاى خدا از راه هاى زياد حاصل مى شود، اگر تمايل نفسانى در انگيزه سفر حج و عمره حاجيان هر ساله نقش ندارد، چرا هزينه يكسال سفر خود را براى يتيمان و مستمندان صرف نمى كنند؛ چون سير و سفر و نام و عنوان، با خواسته دل او موافق است. ازاين رو آن را بر خدمت كردن ترجيح مى دهد؛ چه بسا اعمالى كه صورت شرعى دارد، ولى باطن آن هواپرستى است.
طواف كعبه و خواندن نماز در شريف ترين مكان، يعنى نزد مقام ابراهيم عليه السلام، به درجه فضيلت خدمت به زائران نمى رسد. در روايات آمده كه روزى امام صادق عليه السلام در حال طواف كعبه دست يكى از يارانش را گرفت و درباره فضيلت طواف به او فرمود:
هركس هفت بار دور كعبه طواف نمايد، سپس نزد مقام ابراهيم عليه السلام نماز بگزارد، خداوند برايش هزار حسنه مى نويسد و هزار گناه از او مى زدايد و او را هزار درجه بالا مى برد و هزار فرصت شفاعت به او مى بخشد.
سپس فرمود: «برآوردن نياز يك نفر بهتر از هفت طواف است»(1)و اين عبارت را ده بار تكرار فرمود.
يكى از شيعيان گويد:
در مسجد الحرام مشغول طواف خانه خدا بودم. يكى از دوستانم از من درخواست دو دينار وام كرد. به او وعده دادم كه پس از طواف
ص:29
حاجتش را برآورم. هنوز طوافم به پايان نرسيده بود كه امام صادق عليه السلام وارد طواف شد، دست بر شانه ام نهاد و هر دو مشغول طواف شديم. طواف من تمام شد، ولى به احترام امام صادق عليه السلام وى را همراهى كردم. آن مرد حاجتمند كه در كنارى نشسته بود و امام صادق عليه السلام را نمى شناخت، به خيال اينكه من حاجتش را فراموش كرده ام، هر بار كه از مقابلش مى گذشتم با دست اشاره مى كرد. امام از من پرسيد: «چرا اين مرد به تو اشاره مى كند؟» گفتم: «فدايت شوم او منتظر من است كه پس از طواف نزد او بروم و وامى به او بدهم. چون دست مبارك شما بر شانه من است، خوش ندارم شما را ترك گويم» . امام صادق عليه السلام بدون لحظه اى درنگ دست از روى شانه من برداشت و فرمود: «مرا به حال خود واگذار و برو حاجت او را برآور» . من رفتم و كار او را اصلاح كردم. روز بعد امام صادق عليه السلام را ديدم كه با اصحابش سخن مى گفت. تا مرا ديد، سخن خود را قطع كرد و گفت: «اگر براى برآوردن حاجت يكى از برادران مؤمن خود سعى كنم، نزد من بهتر است از آزاد كردن هزار بنده در راه خدا» .(1)
عملكرد انسان ها پس از اداى واجبات، هركدام اهميت و ارزش خاصى دارد. ولى هيچ يك همسنگ خدمت رسانى و تلاش براى حل مشكلات مردم نيست.
امام على عليه السلام مى فرمايد: «ارزش و فضيلت كارهاى نيك [از جمله
ص:30
خدمت رسانى] نزد خدا با هيچ عملى برابر نيست» .
همچنين مى فرمايد:
. . . انَّ فَضيلَةَ فِعْلِ المَعروفِ لا يَْعدِلُها عِندَاللهِ سُبحانَهُ شَيءٌ.(1)
همانا در پيشگاه پروردگار، هيچ عمل همپايه و همسنگ خدمت صادقانه و عمل خيرخواهانه نيست.
حضرت در جاى ديگر مى فرمايد:
ثَلاثُ خِصالٍ هُنَّ مِن اَحبِّ الاَعمالِ اِلَى اللهِ تَعالى: اِطعامُ مُسلِمٍ مِنْ جُوعٍ أو فُكَّ عَنهُ كَرْبُهُ أو قُضِى عَنهُ دَينُه.(2)
سه چيز از دوست داشتنى ترين كارها نزد خداوند است؛ سير كردن مسلمان گرسنه، زدودن اندوه او و پرداخت بدهى او.
پيامبر (ص) خدمت به اقشار آسيب ديده و آسيب پذير جامعه را جزء بافضيلت ترين رفتار انسان شمرده و فرموده است:
مِن اَفضَلِ الاَعمالِ عِندَاللهِ إبرادُ الاَكبادِ الحارَّةِ وَ اِشْباعُ الاَكبادِ الجائِعَةِ. (3)
از برترين اعمال نزد پروردگار، سيراب و خنك كردن جگرهاى سوخته و سير كردن شكم هاى گرسنه است.
اسلام نه تنها خدمت رسانى را برترين كار دانسته، بلكه آن را باعث ارتقاى معنوى و قرب الهى خدمت گزار مى داند و بيش از آنچه در راه
ص:31
خدمت رسانى از آبرو و تلاش و. . . هزينه مى كند، خودش بهره مى برد؛ زيرا پيش از آنكه به نيازمند برسد، به دست خداى متعال مى رسد؛ بدين جهت در سيره امامان معصوم عليهم السلام مى خوانيم كه وقتى چيزى مى بخشيدند، آن را مى بوسيدند و مى بوييدند.
هنگامى كه امام سجاد عليه السلام مى خواست به نيازمند چيزى بدهد، ابتدا آن را مى بوسيد.(1)امام باقر عليه السلام نيز آن را مى بوسيد و مى فرمود: «پيش از آنكه كمك من به دست نيازمندان برسد، خداوند آن را دريافت مى كند»(2)و در حديث ديگر از پيامبر (ص) آمده كه خداوند فرموده است: وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ ؛ «خداوند صدقات را مى گيرد» . (توبه:١٠4)(3)
امامان معصوم عليهم السلام نيز خيررسانى را ارزشمندترين عمل و بالاترين عبادت پس از واجبات مى دانستند و پيروان خود را به آن تشويق و ترغيب مى كردند و راه تقرب و جلب رضاى خدا را در خدمت گزارى مى ديدند و توفيق برطرف كردن نياز ديگران را بزرگ ترين نعمت پروردگار به حساب مى آوردند.
در مقابل بى تفاوتى در برابر درد و رنج مسلمانان را در حكم نامسلمانى دانسته و بدترين افراد را نيز همين گروه معرفى كرده اند.
على بن شعيب مى گويد: نزد امام رضا عليه السلام بودم. حضرت به من فرمود:
ص:32
«آيا مى دانى بهترين و بدترين مردم از نظر زندگى كيست؟» گفتم: «مولاى من، تو از من داناترى» . فرمود:
كسى بهترين زندگى را دارد كه از پرتو زندگى اش ديگران نيز به زندگى خوب و آرامى دست يابند. . . و بدترين مردم در زندگى كسى است كه هيچ سود، خدمت و خيرى از او به زندگى ديگران نرسد.(1)
شيطان قسم خورده است تا انسان را از مسير بندگى خداوند خارج كند. ازاين رو هرچه عبادت مهم تر باشد، شيطان نيز بيشتر مى كوشد تا بندگان را از فيض آن محروم كند. بنابراين چون خدمت رسانى بيشترين نقش را در تقرب به خداوند دارد، شيطان با دقت بيشترى در كمين خيرمندان مى نشيند تا با ايجاد ترديد و دودلى جلوى كار خير را بگيرد و چنانچه موفق نشد، با وسوسه منت گزارى، اين عبادت بزرگ را باطل كند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
انَّ لِلشَّيطانِ مَصائِدٌ. . . اَمّا مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ. . . اِنَّه وَ ما يُعبَدُ اللهُ بِمِثْلِ نَقلِ الاِقدامِ إلى بِرِّ الاِخوانِ. (2)
همانا شيطان كمين گاه هايى دارد كه بندگان خدا را به دام انداخته و از راه خدا دور مى كند. يكى از اين وسايل منصرف كردن انسان از نيكى و خدمت رسانى به برادران است. . . و حال اينكه خداوند به عبادتى بالاتر از تلاش براى كمك رسانى به برادران و خدمت به آنها پرستش نشده است.
ص:33
پيامبر (ص) فرمود: «عابدترين مردم آن كسى است كه براى مردم خيرخواه تر و براى تمامى مسلمانان باصفاتر از بقيه باشد» .(1)
آن حضرت (ص) در حديثى ديگر مى فرمايد: «كسى كه مشكلى از مشكلات برادر دينى خود را حل كند، مانند كسى است كه همه عمر را عبادت كرده است» .(2)
اميرمؤمنان عليه السلام به نقل از رسول خدا (ص) مى فرمايد:
مَنْ قَضى لأخيهِ المُؤمنِ حَاجةً كانَ كَمَنْ عَبَدَاللهَ دَهْرَه.(3)
هر كه براى برادر مؤمنش، مشكلى را حل كند، به سان كسى است كه تمام عمرش، خدا را عبادت كرده است.
مردى از سفر حج برگشته بود و براى امام صادق عليه السلام جريان سفر خود را شرح مى داد. يكى از همسفران خود را اين گونه مى ستود كه چه مرد بزرگوار و شريفى بود و ما افتخار همراهى او را داشتيم؛ يكسره مشغول عبادت و طاعت بود. همين كه به منزلى فرود مى آمديم، فوراً به گوشه اى مى رفت و سجاده خود را پهن مى كرد و به عبادت مى پرداخت. امام صادق عليه السلام فرمود: «پس چه كسى كارهاى او را انجام مى داد؟» گفت: «البته افتخار اين كارها با ما بود و او كارى به اين كارها نداشت» . حضرت عليه السلام فرمود: «پس همه شما از او برتر بوده ايد» (4)
ص:34
پيامبر اعظم (ص) همواره به پيروان اسلام يادآور مى شد، پاداش دستگيرى يكديگر در گرفتارى ها و رفع حاجت نيازمندان، از روزه هاى مستحبى و از گذران ايام مخصوصى به عبادت در كنار خانه خدا، عظيم تر و نزد خدا فزون تر است.
امام صادق عليه السلام درباره برترى خدمت رسانى بر عبادت فرمود:
. . . وَلْيُعِنْ بَعضُكُم بَعضاً فَاِنَّ اَبانا رَسُولَ اللهِ (ص) كانَ يَقُولُ: اِنَّ مَعُونةَ المُسلِمِ خَيرٌ وَ اَعظَمُ أجراً مِنْ صِيامِ شَهرٍ وَاعتِكافِهِ فِى المَسجِدِالحَرامِ. . . .(1)
حتماً برخى از شما به يارى و خدمت برخى ديگر برخيزند. چه اينكه پدر ما رسول خدا (ص) همواره مى فرمود: «يارى رساندن به مسلمان بهتر و پرارج تر از روزه يك ماه به همراه اعتكاف در مسجد الحرام است» .
امام صادق عليه السلام در جاى ديگر فرمود:
مَن سَعى فى حاجَةِ اَخيهِ المُسلِمِ فَاجتَهَدَ فيها فَاَجْرَى اللهُ عَلى يَدَيهِ قَضاءَها كَتَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَجَّةً وَ عُمرةً وَاعتِكافَ شَهرَينِ فى المَسجِدِ الحَرامِ وَ صيامَهُما وَ اِنِ اجْتَهَدَ فيها وَ لَمْ يُجْرِاللهُ قَضاءَها عَلى يَدَيه كَتَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَجَّةً وَ عُمرَةً.(2)
كسى كه براى برآوردن حاجت و نياز برادر مسلمان خود تلاش كند و خدا آن حاجت را به دست او برآورده سازد، ثواب يك حج و يك عمره و دو ماه اعتكاف با روزه را در مسجدالحرام براى او مى نويسد و اگر درباره آن حاجت تلاش كند و خداوند آن
ص:35
خواسته را به دست تلاش كننده برآورده نسازد، باز براى او ثواب يك حج و يك عمره را خواهد نوشت.
در بين تكاليف الهى، نماز بالاترين جايگاه را دارد و از آن به عمود دين، رأس اسلام، معراج مؤمن و كليد بهشت تعبير مى شود(1)؛ اما شرط پذيرش آن نيز يارى بيچارگان معرفى شده است. امام صادق عليه السلام خطاب به جندب گويد: خداوند متعال مى فرمايد:
إِنَّما أَقْبَلُ الصَّلاةَ مِمَّنْ يَتَواضَعُ لِعَظَمَتِى. . . وَ يُطْعِمُ الجائِعَ وَ يَكْسُوا العارِى وَ يُؤْوى الغَرِيبَ. . . .(2)
همانا من نماز كسى را قبول مى كنم كه در مقابل عظمت من متواضع باشد. . . و كسى كه گرسنگان را اطعام كند و برهنگان را بپوشاند و افراد بى پناه را پناه دهد.
در قرآن كريم به همان اندازه كه به ايمان، تقوا، طاعت الهى و نماز بها داده شده، به انفاق نيز سفارش شده است؛ خداوند در قرآن مى فرمايد:
آمِنُوا بِاللهِ. . . وَ أَنْفِقُوا (حديد:٧)
به خدا ايمان بياوريد. . . و انفاق كنيد.
يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا. . . (ابراهيم:٣١)
نماز را به پا دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم، پنهان و آشكار، انفاق كنند؛ . . .
ص:36
يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (بقره:٣)
نماز را برپا مى دارند و از نعمت هايى كه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.
إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ * وَ الَّذِينَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (معارج: ٢٢- ٢5)
مگر نمازگزاران. كسانى كه نمازهايشان را دائماً به جا مى آورند. و كسانى كه در اموالشان حق معينى است براى سائل و محروم.
امام صادق عليه السلام فرمود: «منظور از حق معلوم زكات نيست، بلكه بخشى از مال است كه هر هفته يا [هر] ماه به مقدار وسع و توان به نيازمندان مى دهند» .(1)
همان گونه كه نماز كليد بهشت است، انفاق كردن هم كليد بهشت است. در مقابل، همان گونه كه ترك نماز مجازات جهنم دارد، بى توجهى به نيازمندان نيز انسان را به جهنم مى كشاند.
در قرآن كريم مى خوانيم كه از اهل دوزخ مى پرسند: «چه چيز شما را به جهنم افكند» . مى گويند: «دو چيز ما را به جهنم كشاند: ترك نماز و ترك دستگيرى از نيازمندان» .
ما سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (مدثر:4٢ - 44)
چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و اطعام مستمند نمى كرديم.
ص:37
نماز، استغفار و توبه در دل شب، از ارزش هاى عالى معنوى است و سبب خشنودى خدا و جذب محبت فرشتگان الهى مى شود. شب زنده دارى و نماز شب محبوب انبيا، به ويژه پيامبر اكرم (ص) بوده است. برترين بهشت ها كه بهشت لقا و وصول به آستان محبوب ازلى است، با نماز در شب به دست مى آيد.
نزد خداوند، پاداش تقواپيشگان و شب زنده داران با مددجويان، يكسان است؛ چنان كه مى فرمايد:
الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ * الصَّابِرِينَ وَ الصَّادِقِينَ وَ الْقانِتِينَ وَ الْمُنْفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحارِ (آل عمران:١6 و ١٧)
كسانى كه مى گويند: پروردگارا ما ايمان آورده ايم، پس گناهان ما را بر ما ببخش، و ما را از عذاب دوزخ، نگاه دار. آنها كه [در مسير اطاعت و ترك گناه] استقامت مى ورزند، راستگو هستند؛ [در برابر خدا] خضوع، و [در راه او] انفاق مى كنند و در سحرگاهان از خداوند آمرزش مى طلبند.
خداوند در آيه اى ديگر در بيان اهميت خدمت رسانى و هم سطحى آن با عبادات سحرگاهى مى فرمايد:
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِى لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (سجده: ١6 و ١٧)
پهلوهايشان از بستر دور مى شود [و شبانگاه به پا مى خيزند و رو به
ص:38
درگاه خدا مى آورند] و پروردگار خود را با بيم و اميد مى خوانند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند. هيچ كس نمى داند چه پاداش هاى مهمى كه ماية روشنى چشم هاست براى آنها نهفته شده، به پاداش كارهايى كه انجام مى دادند.
ص:39
ص:40
ص:41
سيره عملى پيشوايان معصوم عليهم السلام و علماى وارسته، رسيدگى به نيازمندان بوده و بخشى از حيات پربركت آنان، براى خدمت به مردم سپرى مى شده است. گفتنى است اين شيوه بزرگان مربوط به شرايط ويژه نبوده است. همان گونه كه پيامبر (ص) ، امام على عليه السلام و امام حسن مجتبى عليه السلام حاكميت داشتند و در خدمت به مردم كوشا بودند، امام سجاد عليه السلام، امام محمد باقر عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام هم كه تحت فشار حكومت هاى وقت زندگى مى كردند، به افراد محتاج كمك مى كردند. اين بيانگر آن است كه وظيفه رسيدگى به افراد نيازمند، تحت تأثير شرايط قرار نمى گيرد.
زمانى اميرمؤمنان عليه السلام براى انجام دادن امور جارى خويش وارد مكه شد و چون مقيد بود كه ابتدا به مسجدالحرام برود، هنگام ورود، مرد عربى را ديد كه پرده كعبه را گرفته و با حالت درماندگى چنين مى گويد:
خدايا، خانه، خانه توست و من ميهمانت هستم. خدايا، رسم است كه ميزبان به نوعى از ميهمان پذيرايى كرده و او را اطعام كند. خدايا من از تو، مغفرت و بخشش مى خواهم.
ص:42
با ديدن اميرمؤمنان عليه السلام عده اى از اصحاب گرد او جمع شده، درحالى كه ناله هاى مرد عرب را مى شنيدند. در اين هنگام اميرمؤمنان عليه السلام رو به اصحاب كرد و فرمود: «خداوند كريم تر از آن است كه ميهمان خويش را رد كند» .
شب دوم، همان مرد عرب را ديدند كه دوباره در كنار كعبه التماس مى كند و مى گويد:
اى خداوند صاحب عزت كه هيچ عزتى بالاتر از آن نيست، مرا نيز عزت و سربلندى بده كه بالاتر از آن نباشد. خدايا من به تو رو كرده و متوسل به محمد و آل محمد (ص) هستم تا به من عطا كنى، به نحوى كه به كسى تاكنون چنين عطايى نكرده باشى و از من هرچه سوء و بدى است دور بگردانى.
در اين هنگام حضرت على عليه السلام فرمود:
به خدا قسم، اين لحن دعا به لفظ سريانى است كه حبيبم رسول خدا (ص) مرا از آن آگاه كرده است. اين مرد در واقع با اين لفظ خواهان بهشتى ابدى بوده و خواستار دور بودن آتش جهنم است و به خدا قسم هر دو خواسته او پذيرفته شد.
آرى چون نظر اميرمؤمنان عليه السلام به اين واقعه جلب شد، در شب سوم نيز در همان مكان حاضر شد و همان مرد عرب را ديد كه مانند دو شب گذشته، مشغول راز و نياز و مناجات با محبوب كريم است. او مى گفت: «اى خدايى كه در همه جا هستى و هيچ جا از تو خالى نيست، من به چهار هزار درهم نياز دارم» . او همين طور دعا مى كرد كه حضرت على عليه السلام جلو رفت و فرمود:
ص:43
اى مرد عرب، از خداوند طلب بخشش كردى، اجابت نمود. از او بهشت خواستى به تو داد و دورى از آتش جهنم را درخواست كردى و اجابت كرد. امشب چهار هزار درهم را براى چه مى خواهى؟
مرد عرب پرسيد: «شما كه هستيد؟» همين كه حضرت خودش را معرفى كرد، آن شخص مسرور و شادمان شد و عرض كرد: «به خدا قسم، تو محل حاجت من هستى» . حضرت فرمود: «هرچه مى خواهى بگو» . مرد عرب عرض كرد:
از چهار هزار درهم، هزار درهم براى مهر ازدواج، هزار درهم براى اداى قرض، هزار درهم براى خريد منزل و هزار درهم باقيمانده را براى ادامه امور زندگى ام مى خواهم.(1)
حضرت فرمود: «درخواست منصفانه اى دارى. پس از اينكه از مكه درآمدى به مدينه بيا و در آنجا ميهمان شو تا خواسته ات را برآورم» .
مرد عرب پس از يك هفته اقامت در مكه، به مدينه رفت و در ميان مردم، با صداى بلند پرسيد: «كسيت كه مرا به خانه اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام راهنمايى كند؟» .
در اين هنگام امام حسين عليه السلام كه در سنين كودكى بود، پيش رفت و فرمود: «اى مرد عرب، من فرزند اميرمؤمنان عليه السلام هستم و تو را به خانه مان راهنمايى خواهم كرد» . مرد عرب نگاهى به صورت نورانى امام حسين عليه السلام كرد و محبت امام در دلش نشست. خواست كه بيشتر با آن حضرت سخن گويد. بنابراين پرسيد: «مادرت كيست؟»
ص:44
امام حسين عليه السلام پاسخ داد: «مادرم فاطمه عليهاالسلام، برترين زنان عالم است» . مرد عرب پرسيد: «نام جدت چيست؟» امام فرمود: «جد من، محمد رسول خدا (ص) فرزند عبدالله بن عبدالمطلب و جده ام خديجه عليهاالسلام دختر خويلد است» . آن مرد كه شيفته امام حسين عليه السلام شده بود، همين طور از نسب وى مى پرسيد تا به در خانه رسيدند.
مرد عرب به امام حسين عليه السلام عرض كرد: «به پدرت اميرمؤمنان عليه السلام بگو كه مرد عربى را كه در مكه ديدى، آمده است» . اميرمؤمنان عليه السلام پس از مطلع شدن از همسرش پرسيد: «آيا پولى در خانه داريم؟» حضرت زهرا عليهاالسلام پاسخ داد: «خير» . اميرمؤمنان عليه السلام سلمان را به حضور طلبيد و به او فرمود: «باغى را كه به اهل بيت عليهم السلام تعلق دارد، بفروش» . سلمان به فاصله اندكى، باغ را به دوازده هزار درهم فروخت و پول آن را حاضر كرد. اميرمؤمنان عليه السلام حاجت مرد عرب را برآورد و باقى پول را نيز خرج نيازمندان و امور ديگر كرد.(1)
آرى، اهل بيت عليهم السلام با اين گونه ايثارها سرمشق انسان ها و الگوى حقيقى جود و كرم و فضيلت بودند و به همين جهت آياتى در وصف ايثار اهل بيت عليهم السلام در قرآن كريم، نازل شده است.
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:
روزى امام مجتبى عليه السلام عازم حج شده، مشغول طواف بود كه
ص:45
شخصى جلو آمده و از گرفتارى خويش گفت و از آن حضرت خواست كه براى رفع آن، همراه او بيايد. حضرت با خوشرويى به دنبال او رفت و پس از برطرف كردن مشكل او بازگشت. ناگاه يك شخص جاهل كه به فرد گرفتار حسودى مى كرد، پيش آمده و به حالت اعتراض به امام مجتبى عليه السلام عرض كرد: « اى پسر رسول خدا! طواف را به خاطر رفع گرفتارى او ترك كردى» ؟ !
امام فرمود: «چگونه براى حل مشكل او نمى رفتم، درحالى كه جدم رسول الله (ص) فرمود: كسى كه براى حل مشكل برادر مسلمان خويش برود، براى او ثواب يك حج و عمره منظور شود و اگر رفته و موفق به رفع گرفتارى او نشود نيز از ثواب يك عمره بهره مند خواهد بود. حال كه به دنبال شخص گرفتار رفتم، هم ثواب يك حج و عمره اى را كسب كرده و هم به ادامه طواف بازگشتم» .(1)
در يكى از سال ها، امام حسن عليه السلام به همراه برادرش امام حسين عليه السلام و پسر عمويش عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زينب عليهاالسلام) عازم مراسم حج شدند. گرمى هوا باعث غلبه تشنگى بر ايشان شد و در صحراهاى اطراف مكه چادرى را از دور ديدند. آنها به سوى خيمه رفتند و آن را
١) .
ص:46
متعلق به پيرمرد و پيرزنى ديدند. پيرمرد، در خانه نبود و پيرزن آنها را با مهربانى و درحالى كه نمى شناخت، گرامى داشت و با شير و سپس با گوشت گوسفندى كه همه موجودى شان بود از آنها پذيرايى كرد. حسنين عليهماالسلام و عبدالله بن جعفر خود را از قريش معرفى كرده و به پيرزن گفتند: «هر زمان كه مدينه آمديد نزد ما بياييد» . سپس از وى خداحافظى كرده و رفتند. بعد از مدت كوتاهى شوهر پيرزن به خانه آمد. آنها پس از مدتى به مدينه آمدند و روزهايى را در آن شهر گذرانيدند.
روزى پيرزن در يكى از كوچه هاى مدينه امام حسن و برادرش امام حسين عليهماالسلام و همچنين عبدالله بن جعفر را ديد. آنها او را به نيكى اكرام كرده و گوسفندان فراوان و پول زيادى در پاسخ به احسان و نيكى وى به او بخشيدند.(1)
مردى از اميرمؤمنان عليه السلام پرسيد: «در حال احرام بودم كه شترم به سمت تعدادى از تخم هاى شترمرغى رفت و تعدادى از آنها را شكست. آيا به گردنم كفاره است؟» حضرت او را نزد فرزندش امام حسن عليه السلام فرستاد. امام در پاسخ فرمود:
بر تو واجب است كه شتر خويش را به سمت ماده شترها ببرى و هر تعداد كه تخم شترمرغ شكسته شده، به ازاى آن، هرچه بچه شتر متولد شد، به عنوان قربانى بيت الله بدهى.
ص:47
اميرمؤمنان عليه السلام پس از شنيدن پاسخ فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود: «فرزندم چگونه اين پاسخ را دادى حال آنكه شايد از بچه شترها تعدادى زنده مانده و تعدادى نيز (در حين تولد يا بعد از آن) از بين بروند؟ !» .
امام مجتبى عليه السلام عرض كرد: «پدر جان، همين مسئله در مورد تخم هاى شكسته شده شترمرغ است؛ يعنى ممكن بود تعدادى به جوجه تبديل شود و تعدادى نيز نشود» . امير مؤمنان عليه السلام از اين پاسخ خردمندانه كه بر مبناى علم وسيع الهى بود، متعجب شد، تبسم كرد و فرمود: «راست گفتى اى فرزندم» و سپس اين آيه را كه خداوند در وصف فرزندان و ذريه پيامبران، به خصوص حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود، تلاوت كرد كه فرزندانى هستند كه بعضى از ايشان از نسل برخى ديگرند كه همانا خداوند به همه احوال آشنا و آگاه است.(1)
در يكى از مسافرت هاى حج، پاهاى مبارك امام حسن عليه السلام در اثر پياده روى، ورم كرد. اطرافيان پيشنهاد كردند تا مدتى حضرت استراحت كند و كاروان متوقف شود تا پاهاى مبارك وى تسكين يابد. امام فرمود: «مقدارى جلوتر برويم» . سپس رو به خدمتكارش كرد و فرمود: «فردى را به زودى در مسير خواهيم ديد. او روغنى همراه دارد. از وى مقدارى بخر و نزد من بياور» . پس از طى مسيرى، به محلى رسيده و شخصى را با همان مشخصات كه آن حضرت فرموده بود، ديدند. وقتى غلام
ص:48
حضرت مجتبى عليه السلام، روغن ورم را از وى گرفت، او پرسيد: «براى چه كسى مى خواهى؟» غلام پاسخ داد: «براى امام حسن بن على عليهماالسلام و براى تسكين ورم پاى ايشان مى خواهم» .
مرد صاحب روغن گفت: «پس پول نمى خواهم، مرا نزد امام ببر» .
اين شخص خدمت امام رسيد و عرض كرد:
پدر و مادرم به فدايت، من در قبال اين خدمت ناچيز پول نمى خواهم. فقط از شما تقاضا دارم كه از خدا بخواهيد به من فرزندى كه دوستدار و پيرو واقعى شما اهل بيت عليهم السلام باشد، عنايت كند؛ زيرا هنگامى كه از منزل و شهر خويش حركت كردم نزديك وضع حمل همسرم بود.
امام فرمود: «به منزلت بازگرد كه همانا خداوند فرزندى نيكو به تو خواهد داد كه از شيعيان ما خواهد گرديد» . (1)
در روايت زهرى نقل شده است كه امام زين العابدين عليه السلام از من پرسيد: «فكر مى كنى امسال چه تعداد حاجى در مراسم و اعمال حج شركت كرده باشند؟» عرض كردم: «هزاران هزار انسان هستند كه به قصد حج بيت الله آمده و در بارگاه الهى ضجه و ناله مى كنند» . حضرت فرمود: «اى زهرى، بدان كه ضجه زننده فراوان و حاجى حقيقى به غايت اندك و كم است» .(2)
ص:49
آن سال كاروانى كه عازم مكه بود، چند روزى در مدينه توقف كرد. در اين شهر صالحى از تبار صالحان به اين قافله پيوست كه كاروانيان وى را نمى شناختند. پس از مدت كوتاهى اين كاروان به سمت مكه به راه افتاد. مردى در بين راه مدينه به مكه به اين كاروان ملحق شد و ديد كه آن انسان صالح به خدمت اهل قافله مشغول است. از اهل قافله پرسيد: «آيا اين شخص را كه اين گونه به خدمت شما مشغول است، مى شناسيد؟» اهل كاروان پاسخ دادند: «او در مدينه به ما پيوسته و بنابر خواسته خودش به اهل كاروان خدمت مى كند» . آن مرد گفت: «بله اگر او را مى شناختيد هرگز چنين گستاخى در حق او روا نمى داشتيد كه شما را خدمت كند؛ او على بن الحسين عليهماالسلام است» .
ناگاه اهل كاروان به سوى امام شتافتند و به روى دست و پاى او افتادند. آنها از حضرت عذرخواهى كرده، عرض كردند: «اى پسر رسول خدا (ص) ، چرا با ما چنين رفتارى كرديد؟ ! ممكن بود از سر نشناختن شما جسارتى از ما سر مى زد» .
امام با خوشرويى پاسخ داد:
من خودم عمداً كاروان شما را براى مسافرت حج انتخاب كردم؛ چون مرا نمى شناختيد؛ زيرا گاهى با كاروانى مى روم كه عطوفت فراوانى در حق من روا مى دارند و مانع آن مى شود كه من نيز به فيض سعادت خدمت به همسفران نائل شوم.
كاروانيان از اين همه بزرگى، صفا و معرفت آن حضرت در شگفت
ص:50
شدند و از سوى ديگر، از اينكه سعادت همسفر بودن با آن حضرت را پيدا كرده بودند، در پوست خود نمى گنجيدند.(1)
امام زين العابدين عليه السلام با يكى از انسان هاى متدين زمان خويش به نام شبلى گفت وگويى داشته است. اين شخص از شيفتگان ولايت ائمه هدى عليهم السلام بود. در اين مذاكره و پرسش و پاسخ، آن حضرت به اسرار مهمى از مناسك حج اشاره كرده است كه با توجه به متن روايت، تنها اسرار ذكر مى گردد. آن حضرت به شبلى و بلكه به تمامى انسان هاى مؤمن و آزاده اى كه بعدها موفق به تشرف به مكه مى گردند، فرموده و آنها را با معارف حج آشنا كرده است.
امام صادق عليه السلام از حج خويش در ايام كودكى، داستانى را براى ابوبصير كه از راويان مورد اعتماد اخبار ايشان بود، بيان كرد. امام عليه السلام فرمود:
من با شوق و ذوق خاصى مشغول طواف بودم و سپس با كوشش فوق العاده اى عبادت مى كردم و [از فرط ركوع و سجود و تلاوت قرآن] عرق از سر و رويم مى ريخت. ناگاه پدرم مرا ديد و از اين حالتى كه خودم را به رنج و زحمت انداخته بودم، تعجب كرد. بنابراين به سمت من آمد و فرمود: «فرزندم، خداوند وقتى بنده اى را دوست بدارد، او را داخل بهشت برين خويش خواهد كرد و
ص:51
عمل كم را نيز از او مى پذيرد [بنابراين بيش از حد طاقت، زحمت مكش و خود را به سختى مينداز].(1)
يكى از ياران حضرت امام صادق عليه السلام به نام مِسْمَعِ بنِ عَبدُالملك مى گفت كه سالى توفيق شركت در مراسم حج را به همراه امام صادق عليه السلام به دست آوردم. در يكى از روزها كه همراه آن حضرت در صحراى منا و در خيمه اى نشسته بوديم، فرد مستمندى آمد و چيزى خواست. امام از طبق انگورى كه در جلوى مان بود، خوشه هايى برداشت و به فرد فقير داد. اما او نپذيرفت و عرض كرد: «درهم مى خواهم» . حضرت به او فرمود: «خداوند وسعت دهد» . (در واقع امام با اين كلام مى خواست درسى به مرد فقير بدهد كه نبايستى احسان را رد كرد) .
بعد از مدت كوتاهى، فقير ديگرى آمد و درخواستى كرد. امام خوشه انگورى به او داد. مرد فقير سر به آسمان گرفت و گفت: «الحمدلله رب العالمين» . امام مقدار ديگرى به او داد و آن مرد دوباره حمد خداوند را به جا آورد. امام كه از نحوه برخورد و ادب شخص فقير خوشش آمد و آن را مطابق ادب الهى ديد، رو به غلام خود كرد و فرمود: «چه مقدار درهم نزد توست؟» غلام پاسخ داد: «بيست درهم» . حضرت دستور داد كه آن را به مرد سائل بدهد. آن مرد وقتى پول را گرفت، ضمن ستايش خداوند به راه افتاد. حضرت به او اشاره كرد كه بماند. آن گاه پيراهنى از خود به وى
ص:52
بخشيد. سائل رو به آسمان كرد و گفت: «سپاس خداوندى كه مرا پوشاند» . سپس عرض نمود: «خداوند به شما جزاى خير عنايت كند» .(1)
اين مسئله نشان مى دهد كه اگر انسان به قسمت الهى راضى باشد، خداوند روزى اش را دوچندان مى كند و از جايى كه فكر نمى كند به او خواهد رساند و امام صادق عليه السلام با اين برخورد، اين شيوه اخلاقى را تحسين نمود.
ابان بن تغلب روايت مى كند كه همراه امام صادق عليه السلام در حال انجام طواف بودم. در همان هنگام مردى نزد من آمد و درحالى كه از صورتش ناراحتى نمايان بود، از من خواست براى رفع گرفتارى او به دنبالش بروم. حضرت صادق عليه السلام متوجه من شده و پرسيد: «اى ابان، اين مرد كيست و چه مى گويد؟» عرض كردم: «شخصى از شيعيان شما و مسلمانى است كه مشكلى دارد و از من تقاضاى رفتن به دنبال گرفتارى اش را دارد» . حضرت فرمود: «شايسته است كه طواف را قطع كنى و همراه او بروى» . من با تعجب عرض كردم: «اما يابن رسول الله من هنوز طوافم را به پايان نرسانده ام» . حضرت فرمود: «مانعى ندارد، آنچه از طواف به جا آورده اى به خاطر سپرده و پس از بازگشت دنباله آن را به جا آور» . ابان مى گويد: «پرسيدم، آيا اگر طواف واجب هم باشد، جائز است؟» حضرت فرمود: «آرى» .(2)
ص:53
ص:54
ص:55
اسلام تمام اعضاى جامعه را در برابر هم مسئول مى داند؛ چنان كه خداوند آشكارا در آيه كريمه تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى (مائده: ٢) به خدمت رسانى مادى و معنوى امر كرده است. اين آيه هميارى را در رديف ديگر واجبات الهى، مبناى خدمت گزارى قرار داده است.
از عموم و اطلاق آيه استفاده مى شود، تعاون، كمك و خدمت، تمام عرصه هاى مادى، معنوى، فردى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى، نظامى، علمى، حقوقى و قضايى را شامل مى شود و محدود به قلمرو خاص يا موضوع ويژه اى نيست.
بنابراين اگر مسلمانى در هر نقطه از جهان اسلام، گرفتار شود، بايد ديگر مسلمانان به يارى اش بشتابند و نيازهايش را تأمين كنند.
در قرآن به بعضى از مصاديق نيكى اشاره شده است؛ از جمله:
لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِى الرِّقابِ (بقره:١٧٧)
بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورده و مال خود را با همه علاقه اى
ص:56
كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و واماندگان در سفر و سائلان و بردگان انفاق مى كند.
و در آيه ديگر خداوند در توصيف نيكوكاران مى فرمايد:
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً * إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (انسان:٨و٩)
و غذاى [خود] را با اينكه به آن علاقه [و نياز] دارند، به «مستمند» و «يتيم» و «اسير» اطعام مى كنند. [و مى گويند]: ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم.
در آيات مربوط به انصار و مهاجرين مى خوانيم:
يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ (حشر:٩)
كسانى را كه به سوى شان هجرت كنند، دوست مى دارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى كنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند؛ هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند.
خدمت تنها در كمك مالى نيست. خدمات معنوى نيز در شمار عمل صالح است. مى توان با خدمات اعضا و جوارح, هدايت و راهنمايى مردم و تأمين آرامش و آسايش ديگران، بر ذخيره صدقات خويش افزود.
رسول خدا (ص) فرمود:
«إنَّ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ فى كُلِّ يَومٍ صَدَقَةً»(1)؛ «هر مسلمانى بايد هر روز صدقه اى بدهد» .
ص:57
برخى اصحاب با شگفتى از حضرت پرسيدند: «يا رسول الله! چه كسى توان اين كار را دارد؟» حضرت براى رفع ابهام و اينكه صدقه تنها انفاق با مال نيست، فرمود:
اِماطَتُكَ الاَذى عَنِ الطَّريقِ صَدَقَةٌ وَ إرْشادُكَ الرَّجُلَ اِلَى الطَّرِيقِ صَدَقَةٌ وَ عِيادَتُكَ الْمَريضَ صَدَقَةٌ وَ أمْرُكَ بِالْمَعرُوفِ صَدَقَةٌ وَ نَهْيُكَ عَنِ الْمُنْكَرِ صَدَقَةٌ وَ رَدُّكَ السَّلامَ صَدَقَةٌ. (1)
برداشتن موانع راه كه آزار مى رساند، صدقه است. نشان دادن راه به كسى صدقه است. عيادت مريض صدقه است. امر به معروف كردن صدقه است. نهى از منكر كردن صدقه است. پاسخ سلام دادن صدقه است.
اين نوع خدمات شامل اصلاح بينش، باور، فكر، اخلاق و رفتار مردم مى شود. تعليم و تربيت و ساماندهى اخلاق مردم، جزء مهم ترين خدمات فردى و اجتماعى است. اين نوع خدمات جزو حقوق مردم و در درجه اول، بر عهده حكومت و دولت اسلامى است.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
اَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِى عَلَيْكُمْ حَقّاً ولَكُمْ عَلىَّ حَقٌّ فَأمّا حَقُّكُم عَلَى فَالنَّصِيحَةُ لَكُم. . . وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا وَتأدِيْبُكُمْ كَيْما تَعْلَموُا. . . . (2)
اى مردم مرا بر شما حقى است و نيز شما را بر من حقى است. اما
ص:58
حق شما بر من آن است كه خيرخواهى و نصيحتتان كنم و آموزشتان دهم تا از ظلمت جهل برهيد و تربيتتان كنم تا آگاه شويد.
رسول اكرم (ص) در حكمى كه براى «معاذ بن جبل» هنگام اعزام به يمن نوشت، فرمود:
اى معاذ، كتاب خدا را به مردم بياموز. آنان را به اخلاق نيكو تربيت كن. معلمان و مربيانى را هم به ميان مردم [براى اصلاح بينش و اخلاق آنان] اعزام نما.(1)
بعد از خدمت رسانى، اصلى ترين و اساسى ترين خدمات انبيا و اولياى خدا، تعليم و تعلم و اصلاح بينش و منش مردم بوده است. تمام ارزش ها و فضائل انسانى، به بركت خدمات فكرى، فرهنگى و هدايت انبيا و اولياى الهى و عالمان راستين بوده است.
نوع ديگر از خدمت رسانى خدمات علمى است. همواره دانشمندان كوشيده اند مشكلات بشر را برطرف و زمينه آسايش عمومى را فراهم كنند. اين گروه با به حركت در آوردن قافله دانش، بهترين خدمت گزاران به بشرند.
هدف اصلى دين مقدس اسلام، پس از شناساندن خداى يكتا خدمت به انسان و تأمين سعادت حقيقى اوست و در مسير تحقق آن، خدمات علمى را مى ستايد و آن را در زمره برترين عبادات مى شمارد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ص:59
زَكاةُ الْيَدِ الْبَذْلُ. . . بِما أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْكَ به وَ تَحْرِيكُها بِكِتْبَةِ الْعُلُومِ وَ مَنافِعَ يَنْتَفِعُ بِها الْمُسْلِمُونَ. . . .(1)
زكات دست، بخشندگى نعمت هاى الهى و به كار گرفتن آن در نوشتن علوم و رهنمودهايى است كه موجب سودرسانى به مسلمانان مى شود.
يكى از خدمات مهم روحانيون در سفرهاى زيارتى، آموزش وظايف عبادى و مناسك است. بعضى توفيق تشرف به خانه خدا را مى يابند، ولى در انجام دادن اعمال ناتوانند؛ زيرا ممكن است در محيطهاى روستايى زندگى مى كرده و به عالمان دينى دسترسى نداشته اند يا از روى سهل انگارى نرفته اند و اكنون در پى فهم آن سخت نيازمند آموزش اين احكام هستند.
امام خمينى (ره) درباره خدمت رسانى علمى روحانيون به زائران خانه خدا مى فرمايد:
روحانيون كاروان در يادگيرى دقيق احكام حج توسط راهيان سرزمين وحى، نقش محورى و اساسى دارند. آنان بايد از زوار كاروان خويش دعوت نمايند و براى آنان مجلس درس مناسك قرار دهند.(2)
اين مسئله، يكى از وظايف مهمى است كه بر عهده روحانيون
كاروان ها مى باشد.(3)[بر حجاج نيز واجب است براى يادگرفتن،
ص:60
لحظه اى كوتاهى نكنند و با تمام توان، مسائل را ياد بگيرند و با علم به مسائل، مناسك را انجام دهند].(1)تا مبادا پس از انجام مناسك حج و گذشت وقت، معلوم شود كه اين مناسك را درست انجام نداده و حجشان باطل و زحمات آنان به هدر رفته باشد.(2)
خوش رويى با همراهان و خود را خدمت گزار آنان دانستن، عامل موفقيت روحانيون و كارگزاران سازمان حج در سفر زيارت است. راه و رسم خدمت گزارى، خوش خلقى است كه بزرگ ترين خدمت معنوى به شمار مى آيد. انسان در عين حال كه ثروتى نيندوخته، مى تواند با خُلق نيكو روح و روان مردم را بپروراند و آنان را مسرور سازد. يكى از جنبه هاى مهم موفقيت پيامبر (ص) در دعوت به اسلام نيز برخورد محبت آميز پيامبر (ص) با مردم بوده است.
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران:١5٩)
به سبب رحمت الهى، در برابر مؤمنان نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند.
تواضع و خوش رفتارى از ويژگى هايى است كه افراد را دور شمع وجود خدمت گزاران جمع مى كند؛ به طور طبيعى، مردم از افراد مغرور و
ص:61
بداخلاق مى گريزند.
امام على عليه السلام فرموده است: سه چيز اسباب محبت و حمايت ديگران از انسان است:
«اَلدِّينُ و التَّواضُعُ وَ السَّخاءُ» (1)؛ «ديندارى و فروتنى و بخشندگى» .
افراد بداخلاق هرگز نمى توانند فعاليت گروهى كنند و حمايت مردم را به خود جلب نمايند.
امام سجاد عليه السلام از خداوند مى خواهد:
خداوندا مرا ثابت قدم و استوار بدار تا. . . هركس از من دورى گزيند، به او نيكى كنم و به كسى كه مرا محروم كرده، بذل و عطا كنم و با آن كه با من قطع رابطه كرده، بپيوندم. . . . توفيقم ده كه نيكى را سپاس گزار باشم و. . . از بدى، چشم پوشى و درگذرم.(2)
بيماران، كهنسالان و افرادى كه براى اولين بار به سفر آمده و از عزيزان خود جدا شده اند، بيش از ديگران به رسيدگى و دلجويى نياز دارند. گاهى يك سلام و برخورد نيك در ديار غربت، بزرگ ترين خدمت روحى است، ممكن است گاهى افراد بى حوصله، ناراحت يا
گرفتار و عصبانى باشند. در اين صورت تحمل كردن و سنگ صبور آنان شدن، بزرگ ترين خدمت معنوى است.
ص:62
بردبارى، لازمه كار مسئولان و دست اندركاران است و نبود آن، خدمت رسانى به مردم را بسيار دشوار مى كند؛ به همين جهت امام على عليه السلام سفارش كرده است، آنان كه شكيبا نيستند در كسب آن بكوشند و با تلقين و تكلف، آن را در خود ايجاد نمايند:
إِنْ لَمْ تَكُنْ حَليِماً فَتَحَلَّمْ فَاِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ إلّا أوشَك أن يَكونَ مِنْهم.(1)
اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى بزن. كم اند كسانى كه خود را به طايفه اى همانند سازند جز اينكه اميد است در شمار آنان گردند.
امام على عليه السلام. . . در دستورالعمل هاى ادارى. . . به كارگزاران و كاركنان چنين مى فرمايد:
«وَاصْبِرُوا لِحوائِجِهم. . .»(2)؛ «در برآوردن حاجت هاى مردم شكيبايى بورزيد» .
همچنين مى فرمايد:
«بِالْحِلْمِ تَكْثُرُ الأَنْصارُ. . .»(3)؛ «با صبر و شكيبايى، حاميان انسان زياد مى شود» .
حضرت در جاى ديگر مى فرمايد:
«بِالاْحْتِمالِ وَ الْحِلْمِ يَكُونُ لَكَ النّاسُ
أَنْصاراً وَ أَعْواناً» (4)؛ «در پرتو تحمل و بردبارى، مردم ياور و حامى تو مى گردند» .
امام على عليه السلام مى فرمايد:
ص:63
اَلْحِلْمُ غِطاءٌ ساتِرٌ وَالْعَقْلُ حُسامٌ قاطعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلْقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قاتِل هَواكَ بِعَقلْكِ.(1)
بردبارى پرده اى است پوشان، و عقل شمشيرى است بران. پس نقص هاى اخلاقى ات را با بردبارى ات بپوشان و با عقل خويش، هواى نفست را بميران.
و نيز مى فرمايد
: «لا عِزَّ أرفَعُ مِنَ الْحِلْمِ»(2)؛ «هيچ عزتى چون بردبارى نيست» .
امام على عليه السلام، سياست و مديريت را آن مى داند كه برمبناى رفق و مدارا باشد؛ چرا كه بركت در ملايمت و نعمت در خشونت است. حضرت در بيان هاى گويا و بليغ خويش اين گونه حقيقت را آشكار مى سازد:
الرِّفْقُ يُيَسِّرُ الصِّعَابَ وَ يُسَهِّلُ شَدِيدَ الأَسْبَاب. (3)
رفق و مدارا دشوارى ها را آسان مى سازد و سبب هاى سخت را سهل مى نمايد.
همچنين مى فرمايد:
مَنِ اسْتَعْمَلَ الرِّفْقَ لاَنَ لَهُ الشَّدِيد.(4)
هركه رفق و مدارا را به كار گيرد، هر سختى و دشوارى برايش آسان شود.
ص:64
و نيز مى فرمايد:
«مَنْ عَامَلَ بِالرِّفْقِ وُفِّقَ»(1)؛ «هر كه با رفق و مدارا عمل كند، توفيق داده مى شود» .
ممكن است به خاطر خستگى، دورى از وطن يا اضطراب از انجام ندادن صحيح اعمال برخورد بعضى از زائران با مدير كاروان يا ديگر عوامل نامناسب باشد. سياست مديريتى اقتضا مى كند كه با نرمى با آنان برخورد شود تا باعث تنش نشود.
حضرت على عليه السلام در جايى كه چاره اى جز اعمال قانون و شدت عمل نيست، چنين رهنمود مى دهد:
فَاسْتَعِنْ بِاللهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّينِ وَ ارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لا تُغْنِى عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ وَ اخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جانِبَكَ.(2)
پس در مشكلات از خدا يارى جوى و درشتخويى را با اندك نرمى بياميز. در آنجا كه مدارا كردن بهتر است، مدار كن و در جايى كه جز با درشتى كار انجام نگيرد، درشتى كن. پر و بالت را برابر رعيت بگستران و با مردم گشاده روى و فروتن باش.
افراد مسئول بايد در پيشامدها و رويدادهاى ناگوار، بيش از ديگران گذشت كنند. امام على عليه السلام مى فرمايد:
اَلْمُبَادَرَةُ إِلَى الْعَفْوِ مِنْ أَخْلاقِ الْكِرَامِ؛ الْمُبَادَرَةُ إِلَى الانْتِقَامِ
ص:65
مِنْ شِيَمِ اللِّئَامِ.(1)
پيش گرفتن عفو و گذشت از اخلاق بزرگواران است. سرعت در انتقام از اخلاق فرومايگان است.
افراد بلندنظر نه تنها در انديشه انتقام نيستند، بلكه كريمانه از بدى ديگران مى گذرند.
خداوند متعال مى فرمايد: إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً ؛ «و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مى گذرند» . (فرقان: ٧٢)
افرادى كه وظيفه هدايت و راهنمايى ديگران را دارند بايد بكوشند با اخلاق نيكو به افراد گستاخ و ناسزاگو پاسخ دهند. حضرت على عليه السلام مى فرمايد
: «الْحَكِيمُ [الْكَرِيمُ] مَنْ جَازَى الإِسَاءَةَ بِالإِحْسَان»(2)؛ «جوانمرد كسى است كه بدى را به نيكى پاسخ دهد» .
ويژگى سفرهاى زيارتى اين است كه بايد چند نفر در يك اتاق با سليقه هاى مختلف در كنار هم زندگى كنند. يكى مى خواهد شبانه به زيارت برود و ديگرى ديرهنگام از حرم بازگردد؛ ممكن است در اين وضع عده اى از استراحت باز بمانند و ناراحت شوند. ولى بايد در نظر
داشت كه با تحمل كردن و گذشت، جلوى كدورت را بگيرند.
در سفرهاى معنوى بايد بيش از همه اوقات، در گفتار و رفتار خود دقت كنيم. ازاين رو اگر در شخصى، نقصانى بود يا لهجه و رفتار خاصى
ص:66
داشت، بايد عيب او را پوشيده نگه داريم و براى ديگران آشكار نسازيم. گرچه عيب جويى و غيبت همه جا حرام است، ولى حرمت آن در اين سفر عبادى بيشتر است. چه بسا ممكن است تمام اندوخته هاى معنوى با يك غيبت به نامه اعمال غيبت شونده منتقل شود و انسان با كوله بارى سنگين تر از گناه بازگردد.
از مصداق هاى مهم خدمات معنوى سفر حج، بهداشت روحى و روانى زائران است.(1)يكى از لوازم سفر فراهم كردن اسباب سرور و شادى با شوخى، سخنان روح بخش و داستان هاى نشاطآور است.
در روايات سفارش شده كه براى رفع خستگى سفر، خوب است از شوخى هاى سالم استفاده شود تا روح و روان افراد تلطيف گردد.
نقل شده كه پيامبر اكرم (ص) ، امام على و امام صادق عليهماالسلام بسيار مزاح مى كردند. پيامبر (ص) مى فرمود
: «إِنِّى لأَمْزَحُ وَلا أَقُولُ إِلَّا حَقّا»(2)؛ «من مزاح مى كنم. اما جز حق نمى گويم» .
درباره امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است: «وَ كانَ كثيرَ الدُّعابَةِ وَ التبَّسُّمِ»(3)؛ «حضرت بسيار شوخ طبع و خنده رو بود» .
شايد در عرف، فعاليت بدنى، كمك مالى و دستگيرى از ضعيفان و بيچارگان مصاديق خدمت باشد، درحالى كه در فرهنگ اسلامى، گفتار نيز
ص:67
يكى از مصداق هاى رفتار انسان به شمار مى آيد.
بنابراين با زبان هم مى شود خدمت كرد؛ همچنان كه مى توان با آزار زبانى، جهنم را براى خود خريد.
رسول خدا (ص) فرمود:
مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَ حَضَرَ عَذَابُه.(1)
كسى كه گفتارش را از كردارش به شمار نياورد، گناهانش بسيار شود و عذابش آماده و نقد باشد.
شخصى خدمت رسول خدا (ص) رسيد و عرض كرد: «مرا به مطلبى كه به حالم مفيد باشد توصيه فرماييد» . حضرت فرمود: «زبانت را نگه دار» .
«وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَناخِرِهِم فِى النَّارِ إِلّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم»(2)؛ «آيا مردم را جز دروشده هاى زبانشان به روى در دوزخ مى افكند؟ !» .
در مقابل، شادكردن مؤمنان با زبان نرم و چهره خندان، از بهترين عبادت ها نزد پروردگار شمرده شده است.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِى وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ وَ صَرْفُ الْقَذَى عَنْهُ حَسَنَةٌ وَ مَا
عُبِدَ اللهُ بِشَىءٍ أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ إِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِن. (3)
لبخندزدن انسان به روى برادرش نيكى است و دوركردن خاشاك (آزار) از او نيكى است و محبوب ترين عبادت نزد خداوند، شادكردن دل مؤمن است.
ص:68
يكى از اعمال مهم عبادى در سفرهاى زيارتى خدمت مادى به ديگران است؛ چنان كه ائمه عليهم السلام به طور ناشناس در كاروان هاى حج به زائران كمك مى كردند و به ديگران نيز اين كار را سفارش مى نمودند.
جابر جُعفى نقل مى كند: بعد از تمام شدن اعمال حج، با جمعى به خدمت امام محمد باقر عليه السلام رسيديم. هنگامى كه خواستيم با حضرت وداع كنيم، عرض كرديم: «توصيه اى بفرماييد» . حضرت فرمود:
توانگران شما به ضعيفان كمك كنند. ثروتمندان از فقيران دلجويى نمايند. هر يك از شما خيرخواه برادر دينى اش باشد و آنچه براى خود مى خواهد، براى او نيز بخواهد.(1)
گاهى اتفاق مى افتد كه پول زائران گم مى شود يا به سرقت مى رود. در اين صورت بهترين كمك قرض دادن به زائر است.
گاهى مسئولان در سامان دهى امور، به كمك همسفران نياز دارند. گرچه سازمان خود پيش بينى هاى لازم را براى اين امور كرده، ولى در مواقع نياز نبايد زائران خود را كنار بكشند و يارى رسانى را وظيفه خود ندانند؛ زيرا اسلام همكارى و كمك رسانى را محدود به وظايف ادارى و زمان و مكان خاص نكرده است.
ص:69
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
لقمان به فرزندش گفت: هرگاه با جمعيتى مسافرت كردى، در مشورت دادن به آنان كوتاهى نكن و با كرامت و بزرگوارى با آنان رفتار كن. اگر تو را براى امرى طلبيدند، اجابت كن.
«وَ إِذَا اسْتَعَانُوا بِكَ فَأَعِنْهُمْ»(1)؛ «اگر از تو كمك و يارى خواستند يارى شان كن» . گوش به سخن بزرگ ترها بده. اگر به تو دستورى دادند و از تو چيزى پرسيدند، پاسخ مثبت بده.
«وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ يَعْمَلُونَ فَاعْمَلْ مَعَهُمْ» (2)؛ «هرگاه ديدى ديگران مشغول كار و فعاليت هستند، تو هم بيكار نباش و با آنان همكارى كن» .
رسول خدا (ص) فرمود:
مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ ثَلاثاً وَ سَبْعِينَ كُرْبَةً.(3)
هركس به مؤمن مسافرى كمك كند، خداوند ٧٣ گرفتارى او را برطرف مى سازد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه حضرت امام سجاد عليه السلام با كاروانى به سفر حج مى رفت كه او را نشناسند و با آنان شرط مى كرد كه به عنوان خادم آنان با آنها همراه گردد و كارهايى كه مى تواند، براى آنان انجام دهد. يك بار با عده اى سفر رفت. يك نفر از آنان حضرت را شناخت و فورى نزد كاروانيان رفت و گفت: «آيا اين مرد را مى شناسيد؟» گفتند: «نه» . گفت: «اين شخص على بن الحسين عليهماالسلام است» . با شتاب نزد امام عليه السلام
ص:70
رفتند و دست و پايش را بوسيدند و گفتند:
اى فرزند پيامبر مى خواهى كه ما به آتش جهنم گرفتار شويم؟ اگر در گفتار و رفتار ما نسبت به شما بى ادبى سر مى زد تا آخر عمر بيچاره مى شديم؛ چه انگيزه اى باعث شد كه شما خود را معرفى نكنيد؟
حضرت در پاسخ فرمود:
إِنِّى كُنْتُ سَافَرْتُ مَرَّةً مَعَ قَوْمٍ يَعْرِفُونَنِى فَأَعْطَوْنى بِرَسُولِ اللهِ (ص) مَا لا أَسْتَحِقُّ فَأَخَافُ أَنْ تُعْطُونى مِثْلَ ذَلِكَ. (1)
يك بار در سفرى با مردمى كه مرا مى شناختند به مسافرت رفتم. ولى آنان به خاطر رسول خدا (ص) چنان با من رفتار كردند كه خود را مستحق آن نمى ديدم. ترسيدم شما هم آن گونه با من رفتار كنيد. لذا از آن پس دوست دارم ناشناس به مسافرت بروم.
نزد رسول خدا (ص) درباره مردى سخن به ميان آمد؛ گفتند:
اى رسول خدا (ص) او به قصد حج با ما همراه شد و وقتى درمنزلى فرود آمديم، پيوسته «لا اله الا الله» مى گفت و زمانى كه از آنجا كوچ مى كرديم، باز به ذكر خدا مشغول مى شد تا منزل بعد.
رسول خدا (ص) فرمود: «چه كسى غذاى او و علوفه مركب او را آماده مى كرد؟» گفتند: «همه» . فرمود: «همه شما از او بهتر هستيد» .(2)
ص:71
مواسات به معناى يارى كردن ديگران با تمام وجود و شريك كردن آنان در امكانات خويش است كه از مصاديق برجسته خدمت رسانى به شمار مى آيد.
امام على عليه السلام مى فرمايد: «أَحْسَنُ الإِحْسَانِ مُوَاسَاةُ الإِخْوَانِ»(1)١؛ «نيك ترين نيكى ها، شريك كردن برادران در مال و امكانات زندگى است» .
و نيز فرمود:
مِنْ أَحْسَنِ الإِحْسَانِ الإِيثَار.(2)
از نيك ترين نيكى ها، ايثار و از خودگذشتگى [و ترجيح ديگران بر خويش در بهره مندى از امكانات خويش] است.
مواسات در جايى معنا مى يابد كه انسان امكاناتش به قدر ضرورت و
كفايت خويش باشد، در عين حال ديگران را در آن سهيم كند. امام على عليه السلام در وصيتنامه خود در آخرين لحظات عمر با بركت خويش به امام حسن عليه السلام فرمود:
وَ اللهَ اللهَ فِى الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاكِينِ فَشَارِكُوهُمْ فِى مَعِيشَتِكُمْ. . . .(3)
خدا را خدا را در قبال فقرا و مساكين و آنان را [در نظر آورده و] در زندگى خود شريك گردانيد.
ص:72
حضرت همچنين مى فرمايد:
«وَ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَشْرِكُوهُمْ فِى مَعِيشَتِكُم»(1)؛ «و مسلمانان نيازمند را در زندگى خود شريك سازيد» .
امام على عليه السلام جامعه ضد ارزشى و فاصله گرفته از فضائل را اين گونه معرفى مى كند:
أَنَّكُمْ فِى زَمَانٍ الْقَائِلُ فِيهِ بِالْحَقِّ قَلِيلٌ. . . وَ لا يَعُولُ غَنِيُّهُمْ فَقِيرَهُم.(2)
همانا شما در روزگارى هستيد كه گويندة حق اندك. . . و توانگرانشان دست مستمندان را نمى گيرند.
در سيره امام على عليه السلام در رسيدگى به فقرا و نيازمندان چنين آمده است: كه على عليه السلام باغى را كه درختانش را رسول خدا (ص) برايش كاشته و خود با باغبانى سامان داده بود، به دوازده هزار درهم فروخت و همه اش را به نيازمندان بخشيد و رهسپار منزل شدند. فاطمه زهرا عليهاالسلام به او گفت:
مى دانى كه چند روز است ما غذايى نخورده ايم و گرسنگى مان
شديد شده و مى دانم تو هم مانند ما در حال گرسنگى هستى. آيا به قدر غذايى اندك از پول باغ براى خودمان نگه داشته اى؟
على عليه السلام فرمود: «مى خواستم چنين كنم، اما چهره هايى كه فقر و نيازمندى، غبار ذلت و گدايى بر آنها نشانده بود، مانع كارم شد» .(3)
گاهى افرادى در ميان زائران هستند كه به خاطر حجب و حيا و كم رويى، نمى توانند نياز خود را به ديگران اظهار نمايند؛ مثلاً ممكن
ص:73
است اتفاق بيفتد كه در مكانى بنشينى كه سايه باشد و سمت ديگر آفتاب شديد بتابد، درحالى كه همسفر شما كه كم طاقت، مريض يا كهنسال است، در طرف ديگر نشسته باشد. در اين حالت موقعيت راحت خود را به آنان دادن، از خدمات شايسته به همسفران است. همچنين مساعدت و همراهى در حمل وسائل، سوار و پياده شدن از وسائل نقليه با افراد مسن، مريض و ناتوان، باعث رضايت پروردگار مى شود.
كمك به افراد ناتوان در همه حال بايسته و شايسته است؛ به ويژه به زائرانى كه در سفر زيارتى به سر مى برند و تنهايى و غربت، ضعف آنها را دوچندان كرده است. پيشوايان دين فرموده اند كسى كه به چنين افرادى يارى رساند، خدا بر او ترحم خواهد كرد.
الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ، ارْحَمُوا مَنْ فِى الأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِى السَّمَاء.(1)
رحم كنندگان را خداوند رحمان رحم مى نمايد. شما به اهل زمين رحم كنيد تا رحم كند بر شما كسى كه در آسمان است.
مَنْ لَمْ يَرْحَمِ النَّاسَ مَنَعَهُ اللهُ رَحْمَتَهُ.(2)
كسى كه بر مردم رحم نكند، خداوند او را از رحمتش محروم مى كند.
أَلسّاعِى عَلَى الأَرمِلَةِ وَ المِسْكينِ. . . كَالقائِمِ الَّذِى لا يَفْتُرْ وَ كَالصّائِمِ
ص:74
الَّذِى لا يَفْطُرُ.(1)
سعى كننده براى حاجت بيوه زنان و مسكين، مانند كسى است كه همه شب را بدون ضعف و سستى به عبادت برخيزد و مانند روزه دارى است كه همه روزها را بدون افطار روزه بگيرد.
به علت طولانى شدن نوبت حج ثبت نام كنندگان، سطح سنى بيشتر حج گزاران بالاست و بسيارى از موارد در كاروان ها پيرمرد و پيرزنانى هستند كه از انجام اعمال فردى خود ناتوانند. در اين گونه موارد كمك كردن به آنان بيشترين پاداش را دارد. طبق روايات معصومين عليهم السلام كمك كردن به آنها از انجام طواف مستحبى به مراتب ارزشمندتر است.
در سفر زيارتى حج كه برخى افراد تنها به خاطر انجام دادن تكليف واجب خود سفر مى كنند و در بقيه ايام اهل مسافرت نيستند، برخى بر
اثر كهولت سن، مريضى، ناآگاهى به مسير و. . . نياز به مراقبت و كمك ديگران دارند. هر چند ممكن است اين امر از وظايف سازمانى باشد، ولى به طور قطع جزو وظايف شرعى و اخلاقى هر زائرى نيز به حساب مى آيد. اسلام همسفران را در قبال هم مسئول مى داند.
امام صادق عليه السلام در اين زمينه فرموده است:
اگر كسى با برادر مؤمنش در راهى با هم مى روند، چنانچه جلوتر راه برود تا حدى كه آن برادر دينى از [زاويه] ديد او پنهان بماند [و
ص:75
عقب بيفتد] اگر حادثه اى براى او رخ دهد، در ريختن خون او و از بين رفتن او شريك است.(1)
رسول اكرم (ص) نيز مى فرمايد: «اگر در مسافرت بوديد و يكى از همراهانتان مريض شد، سه روز براى [خوب شدن] او بمانيد» .(2)
خدمت رسانى در سفر حج و زيارت، توفيقى است كه نصيب هركس نمى شود؛ بايد لياقتش را از خدا دريافت كرد و از او خواست كه زمينه اش را فراهم كند. ازاين رو هر كارگزارى كه به زائران خانه خدا خدمت مى كند، بايد توجه داشته باشد، افراد نيازمندى كه درخواست كمك مى كنند، مأموران پروردگارند كه اسباب توفيق خدمت گزارى را فراهم مى كنند. خداوند اين شرايط را براى هركس پيش نمى آورد و اگر
پيش آورد، بايد منّت آنان را كشيد كه باعث ايجاد چنين اجر و پاداش بزرگى شده اند. چنانچه در روايتى مى خوانيم: «المِسكينُ رَسولُ الله» (3)؛ «فرد مسكين فرستاده خداست» .
در حقيقت نيازمندى كه به سوى ما مى آيد، مأمور است تا بخشى از بار گناه ما را سبك كند و ذخيره اى براى آخرتمان فراهم سازد. بنابراين اگر زائرى به كارگزاران حج يا زائران ديگر مراجعه كند و از آنان كمك بخواهد، براى آنان ايجاد فرصت كرده نه زحمت.
ص:76
خدمت رسانى حد و مرز ندارد؛ يعنى از نقطه صفر آغاز مى شود و به بى نهايت پيش مى رود؛ زيرا موضوع خدمت آفريده خداست و راه رشد و تكامل معنوى نيز بى پايان است. كسى كه خالصانه براى خدا مى كوشد، هرجا كه باشد خير و بركتش به مردم مى رسد.
امام صادق عليه السلام درباره معناى «مباركاً» در آيه شريفه وَ جَعَلَنِى مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ (مريم: ٣١) مى فرمايد: «يعنى بسيار نفع رسانى به مردم» .(1)
امام على عليه السلام مى فرمايد:
فِى كُلِّ شَىءٍ يُذَمُّ السَّرَفُ إِلّا فِى صَنَائِعِ الْمَعْرُوفِ وَالْمُبَالَغَةِ فِى الطَّاعَةِ.(2)
اسراف در هر چيزى مذموم و نكوهيده است، جز در انجام دادن نيكى ها و مبالغه در طاعت خدا.
همان گونه كه اشاره شد، در خدمت رسانى به ديگران، زمان، مكان، گروه و آيين خاص قيد نشده است. هر موجودى كه بهره اى از حيات دارد و خدمت به او كمك به ظلم و گناه نباشد، مشمول خدمت رسانى مى شود.
امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
ص:77
رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الإِيمَانِ بِاللهِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَيْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ.(1)
اساس خردمندى و فرزانگى بعد از ايمان به خداوند، دوستى با مردم و خيررسانى به هر خوب و بد است.
مولا على عليه السلام مى فرمايد:
«رَأْسُ الإِيمَانِ الإِحْسَانُ إِلَى النَّاسِ»(2)؛ «قله ايمان و ديندارى، خير و نيكى به مردم است» .
مولا على عليه السلام احسان و خدمت گزارى را دامن گستر مى شمرد و دايره خدمت گزارى را به هيچ چيز محدود نمى دانست و مى فرمود:
«أُبْذُلْ مَعْرُوفَكَ لِلنَّاسِ كَافَّةً»(3)؛ «خدمت گزارى و نيكوكارى ات را نثار همگان كن» .
امام حسين عليه السلام نيز مى فرمود:
تَكُونُ الصَّنِيعَةُ مِثْلَ وَابِلِ الْمَطَرِ تُصِيبُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ.(4)
كار نيك و خدمت، همچون بارانى است پر بارش كه خوبان و بدان را برخوردار مى سازد.
شايسته است هر كار پسنديده، همراه با سرعت و دقت انجام شود؛ چنان كه خداى متعال نيز به همه خدمت گزاران فرموده است: فَاسْتَبِقُوا
ص:78
الْخَيْراتِ ؛ «در نيكى ها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد» (بقره: ١4٨) ؛ به ويژه اگر زمينه انجام دادن كار خيرى پيش بيايد درنگ و تعلل، ممكن است باعث از دست رفتن اين سعادت و توفيق شود و خداوند، ديگرى را مأمور آن سازد. شتاب در كار خير چنان ارزش دارد كه خداوند هنگام ستايش حضرت زكريا عليه السلام يكى از دلايل استجابت درخواست او را تعجيل خاندان وى در كارهاى خير برشمرده است.
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِى الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ (انبياء:٩٠)
ما دعاى او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را [كه نازا بود] برايش شايسته [باردارى] ساختيم؛ چرا كه آنان [خاندانى بودند كه] همواره در كارهاى خير به سرعت
اقدام مى كردند و از روى بيم و اميد ما را مى خواندند و پيوسته براى ما [خاضع و] خاشع بودند.
در منطق امام على عليه السلام هنگام استفاده از فرصت ها هيچ گونه تأمل و درنگ شايسته نيست و پيش از آنكه زمان آن سپرى گردد، بايد آن را انجام داد:
«أَلتُّؤَدَّةُ مَمْدُوحَةٌ فِى كُلِّ شَىءٍ إِلّا فِى فُرَصِ الخَيرِ»(1)؛ «درنگ در هر چيز پسنديده است، به جز در [پديد آمدن فرصت] كار خير» .
امام على عليه السلام خطر فرا رسيدن مرگ و از دست دادن فرصت را علت شتاب و سرعت در كار خير مى داند:
«مَنْ اِرْتَقَبَ الْمَوتَ سارَعَ اِلَى
ص:79
الخَيراتِ»(1)؛ «هركس چشم به راه مرگ باشد، به كار خير شتاب مى كند» .
امام على عليه السلام در سخنى ديگر درباره شتاب در امر خير فرموده است: «دليل تعجيل من در كار خير آن است كه مبادا شخص نيازمند، به گونه اى ديگر بى نياز شود و فرصت نيكوكارى از من سلب گردد» .
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد:
إِذَا هَمَمْتَ بِشَىءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَلا تُؤَخِّرْهُ فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ رُبَّمَا اطَّلَعَ عَلَى الْعَبْدِ وَ هُوَ عَلَى شَىءٍ مِنَ الطَّاعَةِ فَيَقُولُ: وَ عِزَّتِى وَ جَلالِى لاأُعَذِّبُكَ بَعْدَهَا أَبَداً.(2)
هرگاه بر انجام دادن كار خوبى تصميم گرفتى آن را به عقب نينداز؛ زيرا خداى تبارك و تعالى بسا توجه كند به بنده اش
هنگامى كه او مشغول اطاعت است؛ آن گاه مى فرمايد: «به عزت و جلالم از اين پس تو را عذاب نخواهم كرد» .
اسلام ابراز نياز را ناشايست مى داند؛ چرا كه آبرو و حرمت مسلمانان را خدشه دار مى كند. ازاين رو به مسلمانان فرمان داده است، پيش از آنكه نيازمندى دست طلب دراز كند، به يارى اش بشتابند.
در روايتى وارد شده است:
إِبْدَأْ بِالْعَطِيَّةِ مَنْ لَمْ يَسْأَلْكَ وَ ابْذُلْ مَعْرُوفَكَ لِمَنْ طَلَبَهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَرُدَّ السَّائِلَ.(3)
ص:80
پيش از اينكه سائل از تو درخواست نمايد به او كمك كن و خير تو به كسى كه از تو درخواست دارد، برسد و بر حذر باش از اينكه سائلى را رد كنى.
اين بدان سبب است كه يارى پس از طلب، نوعى تجارت به شمار مى آيد.
رفع نياز ديگران، جز با صبر و بردبارى به سامان نمى رسد. گاه در مسير خدمت رسانى و برطرف كردن گرفتارى هاى مردم، سختى و دشوارى زيادى وجود دارد. ازاين رو پيمودن راه خدمت گزارى، جز به مدد توكل بر خدا و داشتن صبر و شكيبايى ميسر نيست؛ چنان كه حضرت موسى عليه السلام نيز در آغاز خدمت رسانى خود دست به دعا برداشت
و فرمود: رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى * وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى ؛ «پروردگارا! سينه ام را گشاده كن، و كارم را برايم آسان گردان» . (طه: ٢5و ٢6)
امام على عليه السلام در نامه اى كارگزاران خود را به شكيبايى در خدمت رسانى فرا خوانده است:
فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ فَإِنَّكُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ وَ وُكَلاءُ الأُمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الأَئِمَّةِ.(1)
در روابط خود با مردم انصاف داشته باشيد و در برآوردن نيازهايشان شكيبا باشيد. همانا شما خزانه داران مردم و نمايندگان ملت و سفيران پيشوايان هستيد.
ص:81
اگر انگيزه اصلى كارگزاران، الهى باشد، تحمل سختى هاى كار و ناملايمات برآمده از برخورد نامناسب برخى زائران، آسان و طعم تلخ رفتار و گفتار آنان در ذائقه انسان شيرين خواهد شد.
امام على عليه السلام به مالك اشتر چنين دستور داده است:
وَ أَعْطِ مَا أَعْطَيْتَ هَنِيئاً وَ امْنَعْ فِى إِجْمَالٍ وَ إِعْذَارٍ.(1)
آنچه به مردم مى بخشى، بر تو گوارا باشد و اگر چيزى را از كسى باز مى دارى با مهربانى و عذرخواهى همراه باشد.
هرگز نبايد ناسپاسى برخى افراد جلوى خدمت گزارى خالصانه را بگيرد و خدمت گزاران را دلسرد كند. چنانچه هدف ما از خدمت كردن والا باشد، قدرنشناسى عده اى، ما را به ورطه منت گذارى و ضايع كردن
خدمات پيشين نمى كشاند. امام على عليه السلام در حكمتى ناظر به همين موضوع فرموده است:
لا يُزَهِّدَنَّكَ فِى الْمَعْرُوفِ مَنْ لا يَشْكُرُهُ لَكَ فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لايَسْتَمْتِعُ بِشَىءٍ مِنْهُ وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ(2) وَ اللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.(3)
ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز ندارد؛ زيرا هستند كسانى بى آنكه از تو سودى برند تو را مى ستايند؛ چه بسا ستايش اندك آنان براى تو سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
ص:82
هر كوششى ممكن است صورت هاى گوناگون داشته باشد؛ اما تنها چهره تلاش خالصانه نزد خداوند ماندگار و ماندنى است. هر انسانى به طور ذاتى در پى تأمين منافع خويش است، نه خدمت به ديگران. تنها اشخاص با ايمان و با اخلاص هستند كه به منافع دنيوى فكر نمى كنند و جلب رضايت خدا را مايه سعادت هر دو جهان خويش مى دانند و با عشق به خدا به بندگان خدمت مى كنند. امام سجاد عليه السلام در نيايش با پروردگار از او مى خواهد:
إِجْعَلْ جِهادَنا فِيكَ وَ هَمَّنَا فِى طاعَتِكَ وَ أخْلِصْ نِيّاتِنا فِى مُعامَلَتِك.(1)
بارالها! جهاد ما را در راهت و كوشش ما را در راه اطاعتت قرار ده و در معامله با خودت نيت ما را خالص گردان.
در داستان موسى و شعيب عليهماالسلام آمده است، هنگامى كه موسى نزد شعيب رفت، شعيب آماده خوردن شام بود. به موسى گفت: «اى جوان! بنشين شام بخور» . موسى گفت: «پناه به خدا!» شعيب گفت: «چرا؟ ! مگر گرسنه نيستى؟ !» موسى گفت: «چرا. اما مى ترسم اين شام پاداش آبى باشد كه به گوسفندان شما دادم. من از خاندانى هستم كه اگر همه زمين پر از طلا شود، كمترين ثواب آخرت را به آن نمى فروشم» . شعيب گفت:
ص:83
«اى جوان، به خدا اين مزد آن كار تو نيست. بلكه مهمان نوازى و اطعام، رسم و عادت ما و پدران ماست» . در اين هنگام موسى نشست و شام خورد.(1)
در اسلام هر رفتارى از سوى هركس كه خوارى و تحقير مسلمانان را در پى داشته باشد، ممنوع شده و اسلام به مسلمانان به هيچ وجه اجازه ذلت و خوارى نداده است.
شخصى در عصر امام صادق عليه السلام با قافله اى به حج مشرف شد. او مردى ثروتمند و بخشنده بود و در هر منزل و توقف گاهى، گوسفندى كشت و به همراهان كباب داد.
پس از پايان اعمال حج براى زيارت به مدينه منوره و محضر امام صادق عليه السلام شرف ياب شد. وقتى چشم امام به او افتاد، با ناراحتى فرمود: «چرا مؤمنان را خوار مى كنى؟ !» او هرچه فكر كرد، موردى را نيافت كه موجب ذليل كردن مؤمنى شده باشد. ازاين رو از امام توضيح خواست. امام فرمود: «در راه مكه، در هر منزلى كه قافله اتراق مى كرد، براى همراهان گوسفند مى كشتى» . عرض كرد: «منظورم خدمت بود» . حضرت فرمود:
شما متوجه نشدى كه ساير همراهان قدرت ندارند در هر منزلى گوسفندى ذبح و مشاركت كنند؛ از طرفى هم نمى توانند سر سفره
ص:84
غذا نخورند. از اين رو خجالت مى كشند و احساس حقارت مى كنند.(1)
اصل خدمت گزارى براى جلب رضاى خدا، به ويژه در سفر روحانى و معنوى حج، مهم ترين انگيزه اى است كه كارگزاران و مسئولان را به خدمت رسانى وامى دارد. پايبندى به چنين اصلى در فعاليت ها مطلوب ترين كار است. به شرط آنكه در برخورد با زائران، كمك ارزشمند خود را با منّت گذارى، نيش زبان و هرگونه عملى كه مفهوم منت و تحقير را برساند، همراه نسازيم؛ زيرا نيش منت، نوش خدمت را از ذائقه افراد مى زدايد.
اينكه در خدمت نبايد منت باشد، اختصاص به خدمات فردى ندارد، بلكه حاكم اسلامى هم نبايد در برابر خدمتى بر جامعه منت بگذارد. امام على عليه السلام در عهدنامه مالك اشتر مى فرمايد:
وَ إِيَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِكَ بإحْسَانكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَ النَّاسِ.(2)
مبادا با خدمت هايى كه انجام دادى بر مردم منّت گذارى يا آنچه را انجام داده اى بزرگ شمارى يا مردم را وعده اى داده سپس خلفِ وعده نمايى. منت نهادن پاداش نيكوكارى را از بين مى برد و كارى
ص:85
را بزرگ شمردن نور حق را خاموش گرداند و خلاف وعده عمل كردن خشم خدا و مردم را برمى انگيزاند.
از بيانات مولا على عليه السلام به دست مى آيد كه خدمت گزار بايد خدمت خود را با فضايل اخلاقى و كمالات انسانى، چون مدارا، ملاطفت و با تعبيرات زيبا، نشاطآور و اميدبخش و به دور از منت و انتظارهاى بى جا همراه نمايد.
امام حسن مجتبى عليه السلام نيز مى فرمايد:
أَلْمَعْرُوفُ مَا لَمْ يَتَقَدَّمْهُ مَطَلٌ وَ لَمْ يَتَعَقَّبْهُ مَنٌّ. . . مَنْ عَدَّدَ نِعَمَهُ مَحَقَ
كَرَمَهُ.(1)
نيكى و احسان آن است كه بى درنگ باشد و در پى آن منتى نباشد. . . هر كه نعمت ها و خدمت هاى خود را [به ديگران] شمارش كند، كرمش را باطل مى كند.
امام سجاد عليه السلام عبادت و خدمت به ديگران را در يك راستا و به يك اندازه در شكل گيرى شخصيت معنوى و دينى افراد سهيم مى داند و در قالب دعا به ما درس ديندارى و خدمت گزارى را مى آموزد.
وَ عَبِّدْنِى لَكَ وَلا تُفْسِدْ عِبَادَتِى بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِى الْخَيْرَ وَلا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ.(2)
[خدايا] به من توفيق عبادت خودت را عطا كن و عبادتم را با عجب فاسد مگردان. خدايا بر دستانم خير و خدمت را براى همه مردم جارى كن و عملم را با منت گذاردن برآنان نابود نساز.
ص:86
خدمت رسانى اگر همراه با منت باشد، مشكل روحى و روانى دريافت كنندگان خدمت، دشوارتر مى شود؛ زيرا عزت و شرافت و شخصيت آنان پايمال مى شود. ازاين رو منت آتشى بر خرمن خدمت همراه با خوارى و ذلت است(1)؛ زيرا يارى و خدمت به ديگران دو چهره دارد؛ اگر براى خدا باشد، عبادت است و اگر با ريا و منت باشد، خودپرستى و دورى از خداوند است. بنابراين نه تنها نبايد در خدمت ديگران منت گذاشت، بلكه بايد منت آنان را داشت كه به وسيله آنان،
توفيق خدمت گزارى حاصل مى شود و خير و رحمت پروردگار را به دنبال مى آورد.
ص:87
ص:88
ص:89
آثار و بركات خدمت رسانى به زائران خانه حق، همه ابعاد زندگى دنيوى و اخروى و فردى و اجتماعى خدمت كننده را تحت تأثير قرار مى دهد و او را محبوب خدا، اوليا و مردم مى گرداند. در پرتو اين بركات، فضاى روحى انسان آماده پذيرش روح دين، حقيقت توحيد و تثبيت ملكات عالى انسانى مى گردد و از او شخصيتى متعالى مى سازد كه شايستگى ارتباط ويژه با خدا و وصول به مقام حب را پيدا مى كند. رتبه معنوى خدمت گزاران به حدى است كه از توصيف انسان خارج است؛ مهم ترين آنها عبارتند از:
در اسلام پس از ايمان به خدا و باورهاى اصلى دين و انجام فرايض، ارجمندترين وسيله تقرب به خداوند متعال خدمت به ديگران است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
أَوْحَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى عليه السلام: أَنَّ مِنْ عِبَادِى مَنْ يَتَقَرَّبُ إِلَى بِالْحَسَنَةِ فَأُحَكِّمُهُ فِى الْجَنَّةِ. فَقَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ وَ مَا تِلْكَ الْحَسَنَةُ؟
ص:90
قَالَ: يَمْشِى مَعَ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ فِى قَضَاءِ حَاجَتِهِ قُضِيَتْ أَوْ لَمْ تُقْضَ.(1)
خداوند به موسى وحى فرستاد: «برخى از بندگان من با نيكى به من تقرب مى جويند و من در بهشت به آنان مكانت رفيع (فرمانروايى) مى دهم» . موسى گفت: «پروردگار من، اين حسنه و نيكى چيست؟» خداوند فرمود: «با برادر دينى خود براى برآوردن نياز او به راه مى افتد؛ خواه اين نياز برآورده شود يا نشود» .
خدمت به ديگران، بنده نوازى و بخشندگى به نيازمندان، قرب پروردگار، نزديكى بهشت و مردمى شدن را به ارمغان مى آورد. امام هشتم على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود
: «السَّخِى قَرِيبٌ مِنَ اللهِ قَرِيبٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّاس» (2)؛ «سخاوتمند، نزديك به خدا، به بهشت و به مردم است» .
تمام سعى و تلاش بندگان خدا براى كسب محبت خداست. محبت پروردگار، جان مايه همه فضائل و كمالات و رسيدن به مقام حبّ است. از مهم ترين راه هاى جلب محبت خدا به خويشتن، خدمت و خيرخواهى براى مردم نيازمند است. در روايتى از معصوم عليه السلام وارد شده است:
أَلا وَ إِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى اللهِ مَنْ أَعَانَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ مِنَ الْفَقْرِ فِى دُنْيَاهُ وَ مَعَاشِهِ.(3)
بدانيد محبوب ترين مؤمنان نزد خدا كسى است كه به جهت
ص:91
مددرسانى و زدودن فقر مادى و معيشتى مؤمن نيازمند، تلاش نمايد.
محبوب ترين افراد نزد خداوند چنين تعريف شده اند:
أَلْخَلْقُ عِيَالِى فَأَحَبُّهُمْ إِلَى أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِى حَوَائِجِهِم.(1)
آفريده ها (مردم) عائله و خانواده من هستند. محبوب ترين آنان نزد من كسانى اند كه با ديگران مهربان تر و در برآوردن نيازهايشان كوشاتر باشند.
از شيخ جعفر مجتهدى نقل شده است: زمانى كه در مشهد مقدس سكونت داشتم، اطلاع پيدا كردم سيدى از اولاد فاطمه عليهاالسلام در كنار خيابان چادرى زده و با اهل و عيال خود در آن زندگى مى كند. با شنيدن اين خبر قرار و آرامش از من سلب شد. بعد از تفحص از علت واقعه متوجه شدم كه اين سيد يك سال است به علت عدم توانايى مالى نتوانسته اجاره اش را پرداخت كند و صاحب خانه اش او را بيرون كرده است. فوراً به سراغ صاحب خانه او رفته و اجاره و هزينه اجاره عقب افتاده اش را پرداخت كردم. آن گاه منزلى به مدت يك سال اجاره و هزينه اجاره يك سال را جلو پرداخت كردم و وى را به خانه، منتقل و كليد خانه را به او دادم و گفتم: «اين خانه از طرف حضرت رضا عليه السلام است» .
فقط خدا مى داند در آن روز آن سيد چقدر خوشحال شد، به طورى كه از خوشحالى اشك شوق مى ريخت. همان شب در عالم خواب خدمت حضرت رضا عليه السلام مشرف شدم؛ آن حضرت به پاس اين كار. . . محبت زياد
ص:92
به من نمود و علومى را به من آموخت. آن بزرگوار فرمود: «آباد كردن و شاد كردن دل شكسته از مهم ترين اعمال سلوك الى الله است» .(1)
شخصى كه براى رفع مشكل و نياز مؤمنى گام برمى دارد، پيش از خوشحال كردن آن مؤمن، پيامبر (ص) و اولياى خدا را شادمان ساخته است. مسلّم است كسى كه پيامبر از رفتار و كردارش مسرور گردد، آثار عنايات حضرت را در دنيا و آخرت به خود جلب كرده است. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
وَاللهِ لَرَسُولُ اللهِ (ص) أَسَرُّ بِقَضَاءِ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْهِ مِنْ صَاحِبِ الْحَاجَةِ. (2)
به خدا سوگند هنگامى كه حاجت مؤمن برطرف مى شود و مشكل او حل مى گردد، پيامبر (ص) از شخص حاجتمند شادتر مى گردد.
بى جهت نبوده كه اولياى الهى در راه خدمت به مردم چنان كوشا بوده اند كه همه هستى و همه عزيزان خود را فدا مى كردند.
امام خمينى (ره) در نيايش به اين مطلب اشاره كرده و مى فرمايد: «خداوندا، در مسير خدمت به بندگان، ما را تا مرز قربانى خود و فرزندان و هستى مان همراهى و مدد فرما!» .(3)
ص:93
اگر انسان به ژرفاى تأثيرى كه عمل خدمت رسانى در عالم ملكوت و معنا دارد، پى ببرد و به ارزش و اهميت كار خدمت رسانى آگاه باشد، هيچ گاه خدمت به مؤمن را در پس عمل خود نخواهد ديد. بلكه طرف حساب خود را خدا و رسول خدا مى داند. خدمت به مؤمن همانند خدمت به خدا و رسول خداست. چه سعادت و توفيقى از اين بالاتر است كه انسان به مقام خدمت گزارى خدا و رسولش (ص) نائل آيد و كدام مدال افتخارى با ارزش تر از اين است كه انسان، خدمت رسان خدا و پيامبر (ص) باشد.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْصَلَ إِلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَعْرُوفاً فَقَدْ أَوْصَلَ إِلَى رَسُولِ الله (ص) .(1)
هر مؤمنى كه خير و خدمتى به سوى برادر مؤمن خود روان سازد، بدون شك اين خير و خدمت را در حق پيامبر اكرم (ص) روا داشته است.
برخلاف نظر برخى كه اسلام را دين زهد و كناره گيرى از دنيا مى شناسند، اسلام به همان اندازه كه به احكام فردى اهميت مى دهد، به خدمت رسانى به بندگان خدا نيز توجه دارد.
ص:94
امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ لا تَشْكُرُونَ اللهَ تَعَالَى بِشَىءٍ بَعْدَ الإِيمَانِ بِاللهِ وَ بَعْدَ الاعْتِرَافِ بحُقُوقِ أَوْلِيَاءِ اللهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ (ص) أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ مُعَاوَنَتِكُمْ لإِخْوَانِكُمُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى دُنْيَاهُمُ الَّتِى هِى مَعْبَرٌ لَهُمْ إِلَى جِنَانِ رَبِّهِمْ فَإِنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مِنْ خَاصَّةِ اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.(1)
بدانيد كه پس از ايمان به خداوند و پذيرش حقوق اولياى او از آل محمد (ص) هيچ عملى نزد پروردگار متعال محبوب تر از يارى رسانى برادران مؤمنتان در امور دنيايى آنها نيست؛ چه اينكه دنيا براى آنان راهى به سوى بهشت پروردگارشان است. بى شك آن كه چنين كند، از خالصان درگاه خداوند تبارك و تعالى مى باشد.
از آثار خدمت رسانى به ديگران اين است كه خداوند جايگزين او در امور زندگى اش مى شود و خير و بركت از هر سو به سوى او سرازير مى گردد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
مَنْ كَانَ فِى حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ كَانَ اللهُ فِى حَاجَتِهِ.(2)
هركس در پى برآوردن حاجت برادر خود باشد، خداوند نيز در تدبير نيازمندى هايش است.
برادرى از برجسته ترين نمودهاى جامعه دينى است. گره گشايى،
ص:95
همراهى و دستگيرى از يكديگر، عامل استحكام اين برادرى است كه در قرآن كريم بر آن تاكيد شده است. حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
مَنْ قَضَى لأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ حَاجَةً قَضَى اللهُ لَهُ حَوَائِجَ كَثِيرَةً.(1)
كسى كه حاجت برادر دينى خودش را برآورده نمايد، خداوند بسياى از حاجت ها و خواسته هايش را برآورده خواهد كرد.
از آثار ارزشمند نيكى و خدمت به ديگران، نورانيت انسان به خصوص در ظلمت آخرت است. اين نورانيت در پرتو ايمان و خدمت رسانى و احسان در دنيا كسب مى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند: خداوند متعال فرموده است:
. . . وَ يُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ يَكْسُو الْعَارِى وَ يَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ يُؤْوِى الْغَرِيبَ فَذَلِكَ يُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ أَجْعَلُ لَهُ فِى الظُّلْمَةِ نُوراً.(2)
[نماز را از كسى مى پذيرم كه] گرسنگان را خوراك و برهنگان را پوشاك و آسيب ديدگان را سامان و غريب بى پناه را پناه دهد. چنين كسى همانند خورشيد درخشنده نورش آشكار مى شود و من (خدا) براى او در ظلمات نور (هدايت) قرار مى دهم.
يكى از افرادى كه با وصول به لقاء معصومين عليهم السلام جمسش نورانى شد و با نورانيت تمام مستعد لقاى خدا گرديد، مرحوم آخوند «ملا عباس تربتى» بود.
ص:96
مرحوم راشد نوشته اند:
پدرم از قبل از بلوغ تا به آخر عمر، مواظبت شديد و دقيق بر انجام همه واجبات و مستحبات دينى داشت و خود را به هيچ گناهى آلوده نكرد و از حوائج دنيوى به كمترين حد آن اكتفاء نمود. . . . در همه عمر به مردم، بى دريغ و بيش از حد توانايى يك فرد معمولى خدمت كرد و مزدى از كسى نخواست. . . . اگر كسى (در مقابل خدمتشان) چيزى به او هديه مى كرد، همان دم آن را به ديگرى مى بخشيد.
اين عالم بزرگوار يك هفته قبل از رحلت به محضر معصومين عليهم السلام بار يافت و يكپارچه نور شده و از عالم فانى به حيات باقى منتقل شد. فرزندش مى نويسد:
از جمله چيزهايى كه ما افراد خانواده از او ديديم. . . اين بود كه پدرم يك هفته قبل از رحلت (كه با گفتن كلمه مباركه «لا اله الا الله» پرتو روحش از بدنش خارج شد) در روز يك شنبه، ٢4 مهر ١٣٢٢ مطابق هفده شوال ١٣6٢ بعد از نماز صبح رو به قبله خوابيد و عبايش را بر روى چهره اش كشيد. ناگهان مانند آفتابى كه از روزنه بر جايى بتابد يا نورافكنى را متوجه جايى گردانند، روى پيكرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش كه به سبب بيمارى زرد گشته بود، نورانى و شفاف گرديد؛ چنان كه از زير عباى نازك كه بر رخ كشيده بود، ديده مى شد، تكانى خورد، گفت: «سلام عليكم يا رسول الله. شما به ديدن اين بنده بى مقدار آمده ايد؟» پس از آن درست مانند اينكه كسانى يك به يك به
ص:97
ديدنش مى آيند، بر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و يكايك ائمه عليهم السلام تا امام دوازدهم سلام مى كرد و از آمدن آنها اظهار تشكر مى كرد. پس بر حضرت فاطمه عليهاالسلام سلام كرد. پس بر حضرت زينب عليهاالسلام سلام كرد. در اينجا خيلى گريست و گفت: «بى بى من براى شما خيلى گريه كرده ام. . .» اين حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده دوام داشت. پس از آن، روشنى اى كه بر پيكرش مى تابيد از بين رفت و به حال عادى برگشت. . . و من هرچه اصرار كردم كه اين چه حالتى بود جوابى به من نداد.(1)
نعمتى كه خداوند به انسان عطا مى كند، چه بسا ممكن است برآوردن نياز ديگرى را با آن پيوند زده باشد. اگر از آن نعمت به ديگران خيرى برسد، نعمت دوام پيدا مى كند و اگر از برآوردن نياز ديگران خوددارى شود، خود باعث زوال نعمت را فراهم آورده است.
امام على عليه السلام به جابر بن عبدالله انصارى فرمود:
يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللهِ عَلَيْهِ كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاء.(2)
اى جابر! كسى كه نعمت هاى فراوان خدا به او روى كرد نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد. پس اگر صاحب نعمتى حقوق
ص:98
واجب الهى را بپردازد خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد و آن كس كه حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد خداوند آن را به زوال و نابودى كشاند.
هرچه در انجام امور مردم، روحيه خدمت گزارى قوى تر و كامل تر باشد، ارزش كار و كارگزار بيشتر است. در خدمت خودنمايى كردن و عمل خود را بزرگ شمردن، زمينه ساز زوال خدمت رسانى انسان مى گردد. امام على عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد:
لا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلاثٍ: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنَأَ.(1)
برآوردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز: كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود و شتاب در برآوردن آن تا گوارا باشد.
زندگى دنيا و نقد عمر، سرمايه اى است كه در تجارت و كسب سود مى تواند توشه مفيد براى آخرت و زندگى ابدى انسان فراهم كند. هيچ ذخيره اى براى آخرت بهتر از خدمت به بندگان خدا نيست. امام على عليه السلام مى فرمايد:
«وَ لا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ»(2)؛ «و هيچ تجارتى مثل كار نيك نيست» .
همچنين مى فرمايد:
ص:99
اَلمَعروفُ كَنزٌ مِنْ اَفضَلِ الكُنُوزِ، وَ زَرعٌ مِنْ أنْمَى الزَّرعِ فَلا تَزهَدُوا فيه وَلا تَمَلُّوا.(1)
خوبى و خدمت گنجى است از بهترين گنج ها و كشتزارى است از پررويش ترين كشت ها. پس به آن بى رغبت، خسته و ناراحت نشويد.
امام رضا عليه السلام نيز مى فرمايد:
«وَ الْعُرْفُ ذَخِيرَةُ الأَبَد»(2)؛ «نيكوكارى پس انداز جاودانى است» .
چه گنجى بهتر از ذخيره سازى در لوح فشرده جان انسان و نامه اعمال و چه روز نيازى بيشتر از قيامت.
مردى از بزرگان جبل هر سال به زيارت مكه مشرف مى شد و در بازگشت در مدينه محضر امام صادق عليه السلام مى رسيد. يك بار پيش از سفر به حج خدمت امام عليه السلام رسيد و ده هزار درهم به ايشان داد و گفت: «تقاضا دارم با اين مبلغ خانه اى برايم بخريد» . سپس به قصد زيارت مكه از محضر امام مرخص شد. پس از اداى مراسم حج خدمت امام صادق عليه السلام رسيد. حضرت او را به خانه برد و نوشته اى به او داد فرمود:
خانه اى در بهشت برايت خريدم كه حد اول آن به خانه محمد مصطفى (ص) ، حد دومش به خانه على عليه السلام و حد سومش به خانه حسن مجتبى عليه السلام و حد چهارمش به خانه حسين بن على عليه السلام متصل است.
ص:100
او اين سخن را از امام پذيرفت. حضرت آن مبلغ را ميان فقرا و نيازمندان از فرزندان امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام تقسيم كرد.
مرد جبلى به وطن خود بازگشت. چون مدتى گذشت آن مرد مريض شد. بستگان خود را احضار كرد و گفت: «من مى دانم آنچه امام صادق عليه السلام فرموده حقيقت دارد. خواهش مى كنم اين نوشته را با من دفن كنيد» .
پس از مدت كوتاهى از دنيا رفت و بنابر وصيتش آن نوشته را با او دفن كردند. روز ديگرى كه آمدند ديدند مكتوبى با خط سبز روى قبر اوست كه در آن نوشته شده بود: «به خدا سوگند جعفر بن محمد عليه السلام به آنچه وعده داده بود، وفا كرد» .(1)
زهرى مى گويد:
در شبى تاريك و سرد على بن الحسين عليه السلام را ديدم كه مقدارى آذوقه بر دوش داشت. گفتم: «يابن رسول الله اين چيست و به كجا مى بريد؟» حضرت فرمود: «زهرى من مسافرم. اين توشه سفر من است. مى برم در جاى محفوظى بگذارم [تا به هنگام مسافرت بى توشه نباشم]» . گفتم: «يابن رسول الله! اين غلام من است، اجازه بفرما بار را به دوش بگيرد و هر جا مى خواهى ببرد» . فرمود: «تو را به خدا بگذار من خود بار را ببرم تو راه خود بگير و برو. با من كارى نداشته باش» . زهرى بعد از چند روز حضرت را ديد. عرض كرد: «يابن رسول الله من از آن سفرى كه آن شب درباره اش سخن
ص:101
مى گفتى اثرى نديدم» . فرمود: «سفر آخرت را مى گفتم. سفر مرگ در نظرم بود كه براى آن آماده مى شدم» . [پس ذخيره سازى آخرت را چنين فرمود]: «آمادگى براى مرگ، با دورى جستن از حرام و خيرات دادن به دست مى آيد» .(1)
كسى كه نياز برادر مؤمن خود را برآورد، در منطق دين به مقام بندگى خدا بار يافته است؛ مقامى كه پيامبر (ص) را به اين مقام مى ستاييم. حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِى الأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِى حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(2)
خداوند را روى زمين بندگانى است كه كارشان تلاش براى رفع نياز و حاجت مردم است. آنان روز قيامت [از عذاب] ايمن و آسوده اند.
امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
وَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الآخِرَةِ.(3)
هركسى غمى از غم هاى دنيا را از مؤمنى برطرف كند، خداوند غمى از غم هاى آخرت را از او برطرف نمايد.
ص:102
از سخنان معصومان اين گونه فهميده مى شود كه نه تنها راه وصول به رضوان الهى منحصر در عبادت هاى فردى نيست، بلكه خدمات اجتماعى و خيررسانى به مردم، بيش از عبادت فردى، آدمى را به بهشت الهى رهنمون مى سازد. در روايتى از پيامبر اسلام (ص) آمده است:
همانا خداوند متعال فقرا و اغنيا را در روز قيامت در ميدان وسيع جمع نموده، سپس از عرش ندا دهنده اى با صداى بلند مى گويد: «اى مؤمنان، هركس به فردى از شما عنايت كرده و خدمتى به شما نموده و او بر سفره اش مقدارى نان و خورش داده، مى تواند در فرصتى كه دارد او را به همراه خود به بهشت ببرد» . در اين روز افراد به نيكى همديگر را مى شناسند. مردى مى آيد و بازوى برادرش را كه او را در دنيا مورد اكرام و خدمت خود قرار داده، مى گيرد و مى گويد: «برادر، مرا مى شناسى؟ يادت هست در فلان روز فلان خدمت و فلان عنايت را در حق من روا داشتى؟» و يك يك كارهاى خوب او را متذكر مى شود، مى گويد: «برويم» . مردى كه غنى بوده و اهل خير و خدمات، مى پرسد: «كجا برويم؟» مرد فقير مى گويد: «به بهشت برويم كه خداى متعال به من اجازه داده خود و همراهم را به بهشت ببرم» . سپس او را به سبب رحمت و كرامت و فضلى كه خداوند برايش قائل شده، به بهشت مى برد.(1)
عبادت هاى فردى و اجتماعى، در درجه اول براى خودسازى و
ص:103
پرورش روح است و اين پاداش ها و ثواب ها نظير جايزه هايى است كه براى تشويق داده مى شود.
امام على عليه السلام از قول رسول خدا (ص) مى فرمايد:
هركس برادر دينى خود را بپوشاند خداوند بر او حرير بهشتى بپوشاند. هركس تشنه اى را سيراب نمايد، خداوند او را از نوشابه هاى بهشتى بنوشاند، آن كس كه برادر خود را طعام دهد، خداوند او را از خوردنى هاى بهشتى بخوراند. هركس برادر خود را بر مركب خويش سوار كند، خداوند براى او مركب هاى بهشتى مهيا مى سازد و هركس براى برادر دينى خود زن تزويج كند و او را از تنهايى درآورد، خداوند از حوريان بهشتى به او تزويج نمايد.(1)
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد:
خداوند گروهى از بندگانش را براى گره گشايى و رفع نياز و كمك به مستمندان و شيعيان برگزيده است تا در مقابل اين خدمت، بهشت را به عنوان ثواب به آنان عطا كند، اگر بتوانى از آنان باشى باش.(2)
پيامبر خدا (ص) فرمود:
إِنَّ لِلْجَنَّةِ بَاباً يُقَالُ لَهُ بَابُ الْمَعْرُوفِ لا يَدْخُلُهُ إِلَّا أَهْلُ الْمَعْرُوف.(3)
بهشت درى به نام «باب المعروف» دارد كه جز نيكوكاران و خدمت رسانان، از آن در داخل بهشت نمى شوند.
ص:104
در آن وانفساى آخرت، «اهل المعروف» افرادى ويژه و داراى بوى خوشند و آنجا نيز به بذل و بخشش مى پردازند. از پيامبر گرامى (ص) و از امام صادق عليه السلام روايت است:
نيكوكاران دنيا، در آخرت نيز اهل نيكوكارى و معروفند. گناهانشان آمرزيده و حسناتشان زياد است. ازاين رو از حسنات خود به گنهكاران مى بخشند؛ زيرا خدا به آنان مى فرمايد: «از باب تفضل، گناهانتان را آمرزيدم؛ چون در دنيا اهل معروف بوديد وحسنات شما موجود و محفوظ است. به هر كه مى خواهيد ببخشيد، تا با اين كار در جهان آخرت نيز اهل معروف بشويد. . .» .(1)
پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد:
از باب «ريان» جز روزه داران كسى وارد نمى شود.(2)يكى از درهاى بهشت، معروف، يعنى نيكوكارى نام دارد و معيارش هر كار خيرى است كه عقل و شرع، خوبى آن را به رسميت بشناسد.
پيامبر خدا (ص) مى فرمايد: «اهل معروف در اين جهان، در آخرت نيز اهل معروفند» .(3)
حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ياران رسول خدا (ص) عرض كردند: «يا رسول الله، پدر و مادرمان به
ص:105
قربانت! نيكوكاران در دنيا به جهت خدمت و كارهاى خوبشان شناخته شده اند، ولى در آخرت چگونه شناخته مى شوند؟» در پاسخ فرمود: «آن هنگام كه خداى تبارك و تعالى بهشتيان را وارد بهشت كند، به نسيمى خوشبو و معطر و پاكيزه دستور مى دهد كه به اهل معروف بوزد. پس از آن هيچ فردى از آنان نيست كه از كنار جمعيت زيادى از اهل بهشت بگذرد، مگر همه آنان بويش را بيابند و بگويند: «اين شخص اهل نيكوكارى است» .(1)
خدمت گزاران افزون بر پاداش اخروى، اجر دنيوى نيز دريافت مى كنند؛ از جمله پشتيبانى پروردگار، برآورده شدن حاجات و نيازها، رهايى از فقر، زيادى روزى، طول عمر، آبادانى دنيا، پيشگيرى از هفتاد نوع مرگ بدفرجام. پيامبر گرامى (ص) فرمود:
اللهُ فى عَونِ العَبدِ ما كانَ الْعَبدُ فى عَونِ أخيه.(2)
تا وقتى انسان در حال رسيدگى به كار برادر مؤمن خويش است، خداوند يار و مددكارش است.
ايشان در كلامى ديگر فرمودند:
أَلْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِى الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ سَبْعِينَ مِيتَةَ السَّوْء.(3)
ص:106
نيكى و صدقه فقر را مى زدايد، عمر را طولانى كرده و از هفتاد نوع مرگ بد پيشگيرى مى كند.
حضرت در سخنى يكى از آثار نيكى به ديگران را آبادانى دنيا برشمرده اند:
اَلبِرُّ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ زِيَادَةٌ فِى الرِّزقِ وَ عِمارَةٌ فِى الدُّنيا.(1)
نيكى و برخورد پسنديده با همسايگان، سبب فزونى رزق و آبادانى دنياست.
يكى از آثار دنيوى خدمت گزارى، محبوبيت خدمت گزار در دل هاى مردم است. در پرتو خدمت به مردم، سيادت و سرورى به دست مى آيد. رسول اكرم (ص) مى فرمايد:
«سَيِّدُ القَومِ خادِمُهُم»(2)؛ «آقاى هر قومى، خدمت گزار آنان است» .
در واقع عزت و محبوبيت پيش مردم در گرو خدمت گزارى به آنان است.
خادمان مردم در عرش دل هاى مؤمنان جاى دارند و فاتح دژ قلب ها مى شوند. امام على عليه السلام مى فرمايد: «هركس نيكى خويش را به ديگران نثار كند، دل ها به او گرايش مى يابد» .(3)
يكى از جهاتى كه پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام و اولياى الهى محبوب ترين افراد نزد مؤمنان بوده اند، اين بوده است كه آنان در خدمت گزارى پيشگام بوده اند.
ص:107
در روايات پاداش نيكوكارى به مردم استجابت دعاى خدمت پذير در حق خدمت گزار بيان شده است. امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
مَا مِنْ رَجُلٍ تَصَدَّقَ عَلَى مِسْكِينٍ مُسْتَضْعَفٍ فَدَعَا لَهُ الْمِسْكِينُ بِشَىءٍ تِلْكَ السَّاعَةَ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَه.(1)
كسى را نمى يابيد كه به شخص بيچاره مستضعفى صدقه بدهد و آن بيچاره در آن ساعت براى صدقه دهنده در مورد چيزى دعا كند، جز آنكه دعا در حق او مستجاب شود.
در سفر معنوى حج و عمره نيز كه افراد هنگام ورود به مكه و روبه رو شدن با كعبه حاجت و درخواست هايى ويژه از پروردگار دارند، و برآوردن آن نهايت آرزوى آنهاست. پيشوايان معصوم فرموده اند اگر كسى بخواهد كه خداوند گرفتارى هايش را برطرف سازد، مهم ترين وسيله جلب توجه پروردگار خدمت گزارى و دستگيرى همسفران و مهمانان پروردگار است. رسول خدا (ص) فرمود:
مَن اَرادَ اَنْ تُستَجابَ دَعوتُه، وَ اَنْ تُكْشَفَ كُرْبَتُهُ فَليُفرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ.(2)
هركس بخواهد دعايش مستجاب شود و غمش از بين برود، تنگ دستى را گشايش دهد.
لطفى كه خداوند به ثروتمندان كرده اين است كه آنان را امانتدار
ص:108
ثروتى كه مالك حقيقى آن خودش است، قرار داده و از نعمت هاى خود آنها را بهره مند كرده است. لطف دومى كه خداوند به برخى انسان هاى ثروتمند مى كند، نعمت گره گشايى نيازمندان به دست آنهاست كه همواره بر هر دو نعمت شكر خدا واجب است. از مصاديق شكر نعمت هاى پروردگار، بهره مند ساختن فقيران از آن نعمت است.
امام حسين عليه السلام مى فرمايند:
إِنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللهِ عَلَيْكُمْ فَلا تَمَلُّوا النِّعَم.(1)
همانا مراجعه مردم به شما براى رفع نيازمندى هايشان از نعمت هاى خداست. پس از نعمت [كه به صورت عرض حاجت ديگران جلوه نموده] خسته و ملول نگرديد.
امام كاظم عليه السلام نيز رجوع نيازمندان براى رفع حاجت را رحمت الهى دانسته و فرموده است:
كسى كه برادر مؤمن حاجتمند او نزد وى برود و نيازش را برطرف سازد، رحمتى است كه خدا به سوى او فرستاده است.(2)
امام صادق عليه السلام فرمود:
كسى كه براى حاجتى نزد من مى آيد، از ترس اينكه نكند حاجت او از طريق شخص ديگرى برآورده شود، زودتر اقدام مى كنم تا اين توفيق نصيب من گردد.(3)
ص:109
ترك خدمت به نيازمندان در هر امرى با وجود فراهم بودن زمينه آن پيامدهاى زيانبارى در دنيا و آخرت براى انسان به دنبال دارد. اگر خدمت نكردن به مردم از روى بى توجهى به نيازمندى ها و امور زندگى مردم باشد، در اين صورت مسلمان واقعى نخواهد بود.
رسول اكرم (ص) مى فرمايد:
مَنْ أَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.(1)
هركس صبح كند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد، مسلمان نيست.
اگر كسى گامى براى نيازمندان برندارد، گام هاى بسيارى را از خدمت رسانى به خودش منصرف كرده است و خود را از خدمات ظاهرى و باطنى، مادى و معنوى محروم ساخته است. امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايد:
مَنْ كَفَّ يَدَهُ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّمَا يَكُفُّ عَنْهُمْ يَداً وَاحِدَةً وَ يَكُفُّونَ عَنْهُ أَيْدِياً كَثِيرَة.(2)
هركس دست از كمك مردم باز دارد، يك دست از آنان بازداشته درحالى كه در مقابل، دست هاى بسيارى از او بازداشته خواهد شد.
ص:110
امام على عليه السلام مى فرمايد:
هر صاحب منصبى كه از راه اندازى و رفع مشكلات مردم كناره گيرى كند، خداوند در روز قيامت از او كناره گيرى خواهد كرد. . . و اگر از مردم رشوه بگيرد، مشرك است.(1)
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
لَمْ يَدَعْ رَجُلٌ مَعُونَةَ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ حَتَّى يَسْعَى فِيهَا وَ يُوَاسِيَهُ إِلَّا ابْتُلِى بِمَعُونَةِ مَنْ يَأْثَمُ وَ لا يُؤْجَر.(2)
هيچ مردى كمك كردن به برادر مسلمانش و كوشش در راه كمك به او و همدردى و هميارى با وى را رها نكند، مگر آنكه گرفتار كمك به كسى شود كه در آن گنهكار شود و اجرى نبرد.
همچنين مى فرمايد:
أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَى رَجُلاً مِنْ إِخْوَانِهِ فَاسْتَعَانَ بِهِ فِى حَاجَتِهِ فَلَمْ يُعِنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ إِلَّا ابْتَلاهُ اللهُ بِأَنْ يَقْضِى حَوَائِجَ غَيْرِهِ مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللهُ عَلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَة. (3)
هر مردى از شيعيان ما نزد يكى از برادرانش رود و براى حاجتش از او كمك بخواهد و آن مرد بتواند كمك كند و نكند، خداوند
ص:111
او را به برآوردن نيازهاى شخص ديگرى از دشمنان ما مبتلا كند و بدان سبب او را در روز قيامت عذاب نمايد.
رسول خدا (ص) نيز مى فرمايد:
مَنْ مَنَعَ مَالَهُ مِنَ الأَخْيَارِ اخْتِيَاراً صَرَفَ اللهُ مَالَهُ إِلَى الأَشْرَارِ اضْطِرَاراً.(1)
هر كه مال خود را به اختيار از نيكان دريغ كند، خداوند مالش را به اجبار نصيب بَدان گرداند.
ص:112
ص:113
ص:114
ص:115
يكى از ويژگى هاى خداوند احسان و نيكى به بندگان است كه از بندگانش هم خواسته است خدمت گزار هم باشند؛ آن چنان قرآن به نيكوكارى و تعاون سفارش مى كند كه فهميده مى شود دين ملازم با احسان و نيكوكارى است. وقتى مسلمان به كمال مى رسد كه خدمت به نيازمند خُلق وخو و جزو برنامه زندگى او شود و بدون نياز به انگيزه هاى بيرونى، از درون به يارى ديگران مايل شود.
على عليه السلام مى فرمايد:
«الْمُؤْمِنُ. . . بَذُولُ الإِحْسَانِ»(1)؛ «مؤمن دائم به كار احسان و نيكى است» .
و نيز مى فرمايد:
«نِظَامُ الْكَرَمِ مُوَالاةُ الإِحْسَانِ» (2)؛ «قائده بزرگوارى و شرط كرم، احسان پياپى و خدمات پيوسته است» .
راز موفقيت در خدمات مردمى و خيرات اين است كه كارها را از آغاز، هرچه بزرگ و سنگين باشد، آن را دشوار ندانيم و در عمل و انجام
ص:116
آن دچار ناتوانى، شك و ترديد و وسوسه هاى شيطانى نشويم.
بايد از همان ابتدا به گشايش در كار انديشيد؛ چنانچه به خاطر آماده نبودن مقدمات كار وارد عمل نشويم و آن را به تأخير بيندازيم، ممكن است از اصل كار محروم شويم. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
رَأَيتُ الْمَعْرُوفَ لا يَتِمُّ إِلَّا بِثَلاثٍ: تَعْجِيلِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَصْغِيرِهِ.(1)
كار خير به كمال نمى رسد، جز با سه شرط: شتاب در آن، مخفى نگه داشتن آن و كوچك شمردن.
زيرا اگر به تسويف در عمل خير گرفتار آييم، به امروز و فردا كردن مبتلا مى شويم كه گفته اند: «للتأخير آفات» . و همين طور اگر پيش از انجام كار آن را علنى و تبليغ كنيم، دشمنان و حسودان در مقابل سنگ اندازى مى كنند و چه بسا مانع كار خير شوند.
انسان در خدمت كردن نبايد از مردم چشم داشتى داشته باشد، بلكه بايد آن را به خاطر تقرب به خدا و جلب محبت پروردگار انجام دهد. در اين صورت، پشتوانه خدمت رسانى پايان ناپذير و مسير خدمت روز به روز پُررهروتر خواهد شد. امام على عليه السلام فرمود:
اگر به كسى خوبى كنى در واقع با اين كار خودت را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى. پس به سبب آن خوبى كه به خودت كرده اى از ديگران سپاسگزارى مخواه.(2)
ص:117
مردم نه تنها از خدمت انبيا و ائمه عليهم السلام قدردانى نكرده اند، بلكه معمولاً آنها را آزرده اند و نمك نشناسى كرده اند. قرآن كريم درباره انبياى گذشته مى فرمايد:
اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِى الشَّكُورُ (سباء: ١٣)
اى خاندان داود، شكر [اين همه نعمت را] به جا آوريد، ولى عدة كمى از بندگان من شكرگزارند.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
كَانَ رَسُولُ اللهِ (ص) مُكَفَّراً لا يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ. . .(1)
رسول خدا (ص) مورد ناسپاسى بود و از كارهاى خوب و خدماتش قدرشناسى نمى شد.
پيامبر (ص) فرمود:
أَفْضَلُ النَّاسِ عِنْدَ اللهِ مَنْزِلَةً وَ أَقْرَبُهُمْ مِنَ اللهِ وَسِيلَةً الْمُحْسِنُ يُكَفَّرُ إِحْسَانُه. . . .(2)
ارجمندترين و مقرب ترين مردان نزد خداوند شخص نيكوكارى است كه از احسان او قدردانى نمى شود.
يكى از عوامل گسترش فرهنگ خدمت رسانى، سپاس گزارى از خدمت گزاران است. ناسپاسى مانع خير و نيكوكارى است؛ امام على عليه السلام
ص:118
به مالك اشتر مى فرمايد: «مبادا نيكوكار و بدكردار در ديده ات برابر آيد كه رغبت نيكوكار را در نيكى كم كند و بدكردار را به بدى وادار نمايد» .(1)
در منابع روايى ناسپاسى ها راهزنان خير و نيكى معرفى شده اند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
خدا لعنت كند كسانى را كه راه خير را مى بندند. آنان كسانى اند كه ناسپاسى مى كنند. در نتيجه مانع از اين مى شود كه نيكوكار به ديگرى نيكى كند.(2)
در برابر خدمتى كه كارگزاران، كارمندان و روحانيون به زائران بيت الله الحرام مى كنند، وظايفى نيز به عهده زائران قرار مى گيرد كه مهم ترين آن قدرشناسى و تشكر از زحمات آنان است. اين وظيفه اى است كه خداوند از هر انسانى در برابر نيكى و خدمت ديگران خواسته است. چنان كه در قرآن فرموده است: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ ؛ «آيا جزاى نيكى جز نيكى است؟» . (الرحمن:6٠)
هرچه فرهنگ قدردانى در ميان مردم مسلمان گسترش يابد، خيرات و بركات نيز افزوده خواهد شد. در مقابل از ناسپاسى در اسلام به راهزن خير تعبير شده است. زائران براى دلگرمى و تداوم خدمت و خيرانديشى وظيفه دارند زحمت خدمت گزاران را بى پاسخ نگذارند.
در سخنان معصومان عليهم السلام تشكر از مردم، تشكر از پروردگار معرفى شده است و كسى از پروردگار سپاس گزارتر است كه از مردم
ص:119
سپاس گزارتر باشد؛ چنان كه امام سجاد مى فرمايد:
أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاس.(1)
سپاس گزارترين شما از خدا كسى است كه از مردم بيشتر سپاس گزارى كند.
سپاس گزارى باعث تشويق، شور و شوق و ازدياد نعمت مى گردد. گذشته از آن خداى متعال نيز دوست دارد از بندگان خدمت گزارش سپاس گزارى شود.
امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللهَ.(2)
هر كه از مردم نعمت رسان سپاس گزارى نكند، از خداى سپاس گزارى نكرده است.
از پيامبر (ص) رسيده است:
«مَنْ لا يَشْكُرُ النَّاسَ لا يَشْكُرُ اللهَ»(3)؛ «كسى كه مردم را سپاس نگويد، شكر خدا را هم انجام نمى دهد» .
در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام آمده است:
وَ أَمَّا حَقُّ ذِى الْمَعْرُوفِ عَلَيْكَ فَأَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ.(4)
و حق كسى كه صاحب نيكى بر توست اين است كه سپاس گزار او باشى و كار نيك او را ياد كنى.
البته اگر از خدمت گزاران تقدير نشود نبايد به خود احساس رخوت
ص:120
و سستى راه دهند؛ زيرا دست رحمت الهى همواره بر سر آنان گسترده است. رسول خدا (ص) مى فرمايد:
يَدُ اللهِ تَعَالَى فَوْقَ رُئُوسِ الْمُكَفَّرِينَ تُرَفْرِفُ بِالرَّحْمَة.(1)
دست خداى تعالى بر فراز سر افرادى كه خوبى هايشان ناديده گرفته مى شود، رحمت مى گستراند.
ائمه معصوم عليهم السلام با دعا و جملات زيبا از خدا و بندگان خدا شكرگزارى و سپاس گزارى مى كردند. امام جواد عليه السلام با فرستادن نامه از شخصيت هاى خدمت گزار تشكر مى كرد. يكى از شخصيت هاى مورد توجه امام جواد عليه السلام «على بن مهزيار اهوازى» بود. «حسن بن شمعون» مى گويد:
نامه اى را كه امام جواد عليه السلام با دست خط مبارك خود به على بن مهزيار نوشته بود، خواندم. چينن نوشته بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن مهزيار! خدا بهترين پاداش را به تو عنايت كند. منزلت را در بهشت قرار دهد. . . . اى على! تو را در خيرخواهى، فرمان بردارى از خداوند، احترام به ديگران، انجام وظايف دينى، آزمايش كردم، تو را پسنديدم. . . . اى على! در سرما و گرما در شب و روز خدمت تو براى ما مخفى نيست. از خداوند مسئلت دارم روز رستاخيز تو را آن چنان مشمول رحمت خود قرار دهد كه مورد غبطه ديگران باشى، خداوند شنونده دعا است» .(2)
ص:121
* قرآن كريم
* نهج البلاغه
١. ارشاد القلوب ديلمى، محمدحسن ديلمى، ترجمه: سيد عباس طباطبائى، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، انتشارات اسلامى، ١٣٨٣ه. ش.
٢. امالى، محمد بن حسن طوسى، چاپ اول، قم، دارالثقافه، ١4١4ه. ق.
٣. امالى، محمد بن نعمان (شيخ مفيد) ، تحقيق: حسين استاد ولى و على اكبر غفارى، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
4. امدادهاى غيبى در زندگى بشر، مرتضى مطهرى، صدرا، بى تا.
5. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء.
6. تحف العقول عن اخبار آل الرسول، حسين بن على حرانى، تحقيق: على اكبر غفارى، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ١4٠4ه. ق.
٧. تفسير الميزان، محمدحسين طباطبائى، ترجمه: محمدباقر موسوى همدانى، چاپ پنجم، كانون انتشارات محمدى، ١٣٧٠ه. ش.
ص:122
٨. تهذيب الاحكام، محمدبن حسن طوسى، تهران، دارالكتب الاسلامية، ١٣65ه. ش.
٩. جامع الاخبار، تاج الدين قشيرى، قم، انتشارات رضى، ١٣6٣ه. ش.
١٠. الحياة، محمد و محمدرضا و على حكيمى، چاپ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ١4١١ه. ق.
١١. سفينة البحار، شيخ عباس قمى، چاپ اول، مشهد، بنياد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، ١4١6ه. ق.
١٢. شرح نهج البلاغه، عز الدين عبدالحميد بن ابى الحديد معتزلى، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم، بيروت، دار احياء التراث، ١٣٨٧ه. ق.
١٣. صحيفه امام، سيد روح الله موسوى خمينى، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره) ، ١٣٨5ه. ش.
١4. صحيفه سجاديه، امام زين العابدين عليه السلام , تهران، اميركبير، ١٣56ه. ش.
١5. علل الشرايع، على بن بابوبه قمى (شيخ صدوق) ، نجف اشرف، مكتبة الحيدريه.
١6. عيون اخبار الرضا عليه السلام، على بن بابويه قمى (شيخ صدوق) ، بيروت، مؤسسه اعلمى.
١٧. غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، تصحيح و تعليق: مير جلال الدين حسينى ارموى، چاپ پنجم، تهران، انتشارات دانشگاه، ١٣٧٣ه. ش.
١٨. فضيلت هاى فراموش شده، حسنعلى راشد، با مقدمه جلال رفيع، چاپ دهم، انتشارات اطلاعات، ١٣٧5ه. ش.
١٩. قرب الاسناد، عبدالله بن جعفر الحميدى، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، ١4١٣ه. ق.
ص:123
٢٠. كافى، ابوجعفر محمد بن يعقوب كلينى، تصحيح: على اكبر غفارى، چاپ چهارم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ١٣65ه. ش.
٢١. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى، قم، دارالكتب الاسلامية، بى تا.
٢٢. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ميرزا حسين نورى طبرسى، چاپ اول، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، ١4٠٧ه. ق.
٢٣. معانى الاخبار، على بن بابويه قمى (شيخ صدوق) ، بيروت، منشورات اعلمى، ١4١٠ه. ق.
٢4. معجم المحاسن و المساوى، ابوطالب تجليل تبريزى، چاپ اول، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
٢5. مكارم الاخلاق، رضى الدين ابى نصرالحسن بن الفضل طبرسى، بيروت، مؤسسه اعلمى.
٢6. مناقب آل ابى طالب، محمد بن شهرآشوب، قم، انتشارات علامه، ١٣٧٩ه. ش.
٢٧. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، قم، دارالحديث، ١4١6ه. ق.
٢٨. نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تصحيح و تدوين: عبدالرسول پيمانى، محمدامين شريعتى، اصفهان، خاتم الانبياء، ١٣٨5ه. ش.
٢٩. وسائل الشيعه، محمدبن حسن حر عاملى، تحقيق: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ اول، قم، ١4٠٩ه. ق.