فاطمه بنت اسد علیهاالسلام: مادر گرامی امام علی علیه السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : قهرمانی نژاد شائق، بهاءالدین، 1343 -

عنوان و نام پديدآور : فاطمه بنت اسد علیهاالسلام: مادر گرامی امام علی علیه السلام/ بهاء الدین قهرمانی نژاد.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1391.

مشخصات ظاهری : 53 ص.؛ 19×9/5س م.

فروست : زنان اسوه؛ 8.

شابک : 5000 ریال: 978-964-540-262-2

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (سوم)

يادداشت : چاپ سوم.

یادداشت : کتابنامه: ص. [49] - 53؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : فاطمه بنت اسد، -4ق.

رده بندی کنگره : BP52/2 /ف18 ق9 1391

رده بندی دیویی : 297/979

شماره کتابشناسی ملی :2105618

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ديباچه

ص: 7

سعادت واقعى انسان و شرط پويايى جوامع بشرى در سايه شناخت و كارآمد كردن سيره اولياى الهى است. پر آشكار است كه سيره اولياى الهى به ويژه اهل بيت خاندان وحى (عليهم السلام) به عنوان متقن ترين آموزه هاى تربيتى و اساسى ترين مؤلفه در فرهنگ اسلامى است. شناخت واقعيت هاى زندگى آنان و بهره گيرى از روش و منش و رفتار و گفتارشان مى تواند زمينه هاى تعالى و سعادت واقعى انسان را فراهم سازد، از اين رو پژوهش در آثار اولياى الهى به ويژه جست وجو در احوال خاندان پاك نبوت كه در دامان پر مهر آنان كامل ترين انسان ها پرورش يافته اند به منظور الگوگيرى از آنان ضرورت انكارناپذير مراكز پژوهشى است.

گروه تاريخ و سيره مركز تحقيقات حج در راستاى

ص: 8

ايفاى رسالت خود براى ترويج فرهنگ اصيل اهل بيت (عليهم السلام) دست به انتشار شرح حال عده اى از مردان و زنان انسان ساز زده است كه از جمله آنان شرح حال بانوى گرامى اسلام، حضرت فاطمه بنت اسد، مادر گرامى امير مؤمنان على بن ابى طالب (ع) است.

در پايان مركز تحقيقات حج لازم مى داند كه از تلاش هاى پژوهشگر محترم آقاى بهاء الدين قهرمانى نژاد شائق و همه كسانى كه در به ثمر رسيدن اين آثار تلاش نموده اند، سپاسگزارى نمايد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه تاريخ و سيره

ص: 9

مقدمه

در اين نوشتار، به خواست حق تعالى، درباره شخصيت والاى مادرى سخن خواهيم گفت كه به حقيقت، مى توان ادعا كرد كه وى بهترين مادر بعد از فاطمه زهرا (س) و حضرت خديجه (س) بود. وى افتخار داشت تا همسر حضرت ابوطالب باشد. فاطمه در طول زندگى مشترك با ابوطالب، نمونه اى از وفا، محبّت، انسانيت، فضائل اخلاقى و ايمانى بود و در پرتو شوهر باايمان و دلسوزش به سعادت مهمّ ديگرى دست يافت و آن اين بود كه براى رسول خدا (ص) مادرى نمود. رسول خدا (ص)، همواره از وى به عنوان مادر خويش ياد مى كرد. علاوه بر اين سعادت بزرگ، در طول زندگى مشترك با حضرت ابوطالب (ع)، داراى شش فرزند، به نام هاى جعفر طيار، عقيل، طالب، امّ هانى، جمانه و على (ع) شد كه گل سرسبد ايشان و

ص: 10

سيد اوصيا و پس از پيامبر (ص)، برترين بشر هستى، اسدالله الغالب، على بن ابى طالب (ع) بود.

آرى! فاطمه بنت اسد كه هم اكنون مزار وى در كنار نوه هاى مهربان و دلبندش و حجت هاى باهره خداوندى، يعنى امام مجتبى، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (عليهم السلام)، چشم و دل هر ارادتمند اهل بيت (عليهم السلام) را در بقيع به خود جلب مى كند. وى از مؤمنان اوليه و مهاجرين والامقامى بود كه همراه با شوهرش در حالى از دنيا رفتند كه رضايت حق تعالى با آنها بود و پيامبر رحمت (ص)، با چشمان اشكبار، ايشان را به عالم عُلْوى و دار بقا مشايعت نمود. به حقيقت، «طُوبى لَهُما وَ حُسنُ مَآبٍ».

ما در اين نوشتار، به عنوان عرض ادب به ساحت اين مادر و همسر شايسته، چند سطرى را از روى وظيفه، تقديم مى كنيم؛ هرچند كه به حقيقت و از اعماق وجودمان معترفيم كه اين تنها قطره اى از چشمه رحمت وجودى اين بانوى مطهره است. به آن اميد كه اين كلمات، درسى براى زندگى مان باشد، ان شاءالله.

ص: 11

نام و نَسَب

فاطمه بنت اسد، از پدر و مادر قريشى بود.

جدش «قصّى بن كلاب»، فرزندى به نام «عبد مناف» داشت. عبد مناف از فضل خداوند متعال، داراى فرزندى به نام «هاشم» گرديد و هاشم نيز داراى فرزندانى به نام «عبدالمطّلب» (شيبة الحمد) و «اسد» شد.

خداوند، به عبدالمطّلب چند فرزند پسر، همچون «عبدالله» (پدر پيامبر (ص))، «ابوطالب» (ع) و «حمزه» (ع) عنايت فرمود و «عاتكه» و «صفيه» نيز از فرزندان بنام و مشهور عبدالمطّلب هستند. (1) برادر عبدالمطلب، يعنى اسد نيز پس از ازدواج، داراى فرزندانى شد كه از جمله ايشان، دخترى با


1- رسائل المرتضى، سيد مرتضى علم الهدى، باب نسب فاطمه بنت اسد س.

ص: 12

بركت به نام «فاطمه» بود؛ آرى فاطمه بنت اسد (س)!

اين دو خاندان، يعنى عبدالمطلب و اسد، به دليل رابطه نزديك نَسَبى و همچنين روحيه مشتركى كه در پايبندى به آيين و شريعت ابراهيمى (ع) داشتند، نزديكى و قرابت بيشترى با هم پيدا كرده بودند.

فاطمه بنت اسد (س)، پس از دوران كودكى و در عنفوان نوجوانى، مورد توجّه پير روشن ضمير قريش، عبدالمطلب و همسرش، «فاطمه بنت عائذ» قرار گرفت و او را همسرى مناسب براى ابوطالب يافتند. (1) مادر فاطمه بنت اسد، زنى نيك سيرت به نام «عاتكه» (2) بود. (3)


1- السرائر، ابن ادريس حلّى، ج 1، ص 461.
2- واژه عاتكه به معناى زن خوشبو و خوش رائحه است. به همين دليل رسول خدا ص فرمود: «انا ابن العواتك» كه محقق بحرانى در شرح آن مى فرمايد: «كانَ هَذَا الإسمُ لِثَلاثِ نِسوَةٍ مِن امِّهاتِهِ، إحداهُنَّ عاتِكَةُ بِنتُ هِلالَ امُّ عَبدِ مَنافِ بنِ قُصَّي وَالثّانِيَةُ عاتِكَةُ بِنتُ مَرَّةَ بنِ هِلالٍ امُ هاشِمِ بنِ عَبدِ مَنافٍ وَالثّالِثَةُ عاتِكَةُ بِنتُ الاوقَصِ بنِ مُرَّةَ بنِ هِلال امّ وَهَبَ ابي آمِنَه س»؛ يعنى مى فرمود: مادران من، همگى خوش رائحه بوده اند و مقصود وى، سه نفر از مادر و جدّات مادرى وى بودند كه اسامى آنها ذكر شده است؛ الحدائق الناضرة، يوسف بحرانى، ج 2، ص 357.
3- مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص 3. البته وى، نام مادر فاطمه را «حبّيب بنت حرم» و نوه عاتكه بنت ابى همهمه ذكر كرده است.

ص: 13

ازدواج نيكان

فاطمه بنت اسد به عنوان عروس نشسته بود. در آن هنگام، عبدالمطلب برخاست و خطبه عقد اين دخترعمو و پسرعمو را كه هر دو بر شريعت حنيف ابراهيمى بودند، خواند. وى پس از حمد و ثناى الهى و درود بر اجداد خويش كه به اسماعيل و ابراهيم (عليهما السلام) ختم مى شد، برادرزاده اش را به عقد فرزندش درآورد و به همگان تبريك گفت؛ سپس به رسم شادى و سرور، به جمع حاضر تهنيت گفت و پس از آن، بوسه اى بر پيشانى عروس و برادرزاده اش زده و به وى تبريك گفت. پس از آن، فرزندش را غرق بوسه كرد و نداى شادى در جمع حاضر بلند شد و مجلس شادى، رونق بيشترى گرفت.

در واقع اين ازدواج، اوّلين ازدواج دخترعمو و پسرعمويى بود كه بدون واسطه، هر دو، نوه هاشم بن عبد مناف بودند (1) كه لقب بطحا و سيد قريش را داشت. (2) پس از چند روز و بعد از آماده شدن خانه داماد، در شبى مبارك، عروس را به خانه داماد بردند.


1- مقاتل الطالبيين، ص 5.
2- الكامل فى التاريخ، عزالدين بن اثير، ج 6، ص 2.

ص: 14

كانون محبّت

اين ازدواج، بركات فراوانى داشت. عشق و علاقه زياد اين دو به يكديگر، زبانزد هاشميان بود. اولين ثمره اين ازدواج، تولد فرزندى به نام «طالب» بود. تولّد اين نوزاد، علاوه بر اين كه دل اين زن و شوهر جوان را شاد كرد، باعث خوشحالى فراوان عبدالمطلب، اسد و همسران ايشان گرديد. اين نوزاد، پس از رسيدن به سنّ جوانى، يار و ياور برادران، پدر و مادر و خويشان و نزديكانش بود. آنچه از زندگى طالب (ع) به ما رسيده اين است كه وى پس از بعثت پيامبر (ص) به خاطر سياست دينى، اسلام خود را آشكار نكرد و همراه مهاجرين به سوى مدينه نرفت، امّا در دل، عاشق اسلام بود. ابن سعد (م 230 ه. ق) در اين مورد مى نويسد:

وقتى كه مشركين مكّه، در غزوه بدر عزم نبرد با

ص: 15

مسلمانان را داشتند، او را به اجبار با خود همراه كردند. وى قبل از حركت، شروع به سرودن اشعارى نمود و گفت:

يا رَبِّ إمّا يَغْزُوُنَّ بِطالبٍ فِى مِقنَبٍ مِن هذِهِ المَقانِبِ

فِى مِقنَبِ المَغالِبِ المُحارِبِ بِجَعلِهِ المَسلُوبَ غَيرَ السّالِبِ (1)

پروردگارا! اگر طالب بجگند در ميان سپاهى از اين سپاهيان، در برابر آن سپاه چيره جنگجوى، چنان كن كه جامه اش را ببرند ولى او جامه كس نبرد و مغلوب گردد ولى او بر كسى غالب نشود.

اين حركت باعث شد كه گروهى به وى اعتراض كرده و بگويند: «تو در دل، با محمد و ياران او هستى. اين گفت وگو باعث شد كه طالب به مكّه بازگردد و به همراه ايشان نرود».

علاوه بر اين، نعمان بن محمد تميمى (م 363 ه. ق)، اشعارى را كه وى در مدح و ستايش پيامبر (ص) سروده را آورده كه از جمله آن، اين ابيات است:

وَ قَد حَلَّ مَجدُ بَنى هاشِمٍ فَكانَ النعامَةِ وَالزَّهرَة


1- الطبقات الكبري، ابن سعد، ج 1، ص 121؛ الكافى، ابوجعفر رازى كلينى، ج 8، ص 375.

ص: 16

وَ مَحَّضَ بَنى هاشِم احمَد

رَسُولُ المَليكِ عَلى فَترَة (1) عظمت و عزّت بنى هاشم به همراه نعمت هاى فراوان و آبروى آنها، از احمد (پيامبر (ص)) است كه پس از دوران طولانى غيبت رسولان الهى، ظهور نمود. اينها همه دلائلى است كه طالب به پيامبر (ص) ايمان داشت و به عللى كه بر ما معلوم نيست، نتوانست به مدينه برود. به همين دليل، برخى از منابع معاصر به مسلمان بودن وى تصريح كرده اند. (2) ابوطالب، دومين پسرى كه فاطمه به دنيا آورد را عقيل ناميد. عقيل از همان دوران كودكى، علاقه وافرى به شناخت تيره ها و گروه هاى عرب و سلسله نسب قبائل داشت؛ البته اين حالت در بين عرب ها تازگى نداشت كه به شناخت و تمايز طوايف از همديگر، علاقه داشته باشند؛ بلكه يكى از نكات تمايز عرب از ساير اقوام، همين توجه به ريشه قبيله اى بود. عقيل با همين روحيه، علاوه بر اينكه پس از بعثت پيامبر (ص)، به آن حضرت ايمان آورد، به همان صورت، نسبت به حفظ تيره هاى قبايل علاقه داشت و خيلى سريع جزو نسب شناسان


1- شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار:، تميمى مغربى، ج 3، ص 235.
2- مستدرك سفينة البحار، شيخ على نمازى، ج 6، ص 567.

ص: 17

معروف عرب گرديد. (1) امّا فرزند سوّم اين زوج سعادتمند، جعفر نام گرفت. وى ده سال، قبل از اميرالمؤمنين (ع) متولد شد. جعفر نيز از فرزندان بزرگوار ابوطالب و فاطمه بود. وى از همان سنين نوجوانى و جوانى، نجابت و حياى فراوانى داشت و جزو اولين كسانى بود كه به پيامبر (ص) ايمان آورد. او سرپرست گروهى بود كه در سال پنجم بعثت و به دستور پيامبر (ص) به حبشه مهاجرت كرده بودند. (2)

او در اين سفر، اسماء بنت عميس- كه همسر باوفاى وى بود- را به همراه برده بود. جعفر با مسلمانان مظلوم به نزد نجاشى، حاكم عادل حبشه رفت و هنگامى كه سران مشركين، عمروعاص را به واسطه چرب زبانى و رابطه دوستى اى كه با برخى از درباريان حبشه داشت (3)، براى برگرداندن مسلمانان و دستگيرى ايشان به آنجا فرستادند، اين


1- ر. ك: المجدى فى انساب الطالبيين، على بن محمد علوى العمرى النسّابه، باب عقيل و اولاده؛ الأنساب، ابوسعد سمعانى تميمى؛ لب اللباب فى تحرير الانساب، جلال الدين سيوطى.ر. ك: المجدى فى انساب الطالبيين، على بن محمد علوى العمرى النسّابه، باب عقيل و اولاده؛ الأنساب، ابوسعد سمعانى تميمى؛ لب اللباب فى تحرير الانساب، جلال الدين سيوطى.
2- تاريخ الامم و الرّسل و الملوك تاريخ طبرى، محمدبن جرير طبرى، حوادث سال پنجم بعثت.
3- همان.

ص: 18

جعفر بن ابى طالب (ع) بود كه با سخنان مستدل و بيان آياتى از سوره مباركه مريم (س)، آنها را به اسلام علاقه مند نموده و باعث شد تا نجاشى دستور دهد كه ايشان با كمال امنيت در حبشه زندگى كنند. (1) جعفر تا سال هفتم هجرى در حبشه بود و تأثيرات فراوانى در ترويج حقايق اسلامى در آن منطقه داشت؛ به نحوى كه مى توان تأثيرات اسلام پذيرى در دوران فتوح را از تبليغات مؤثر جعفر بن ابى طالب (ع) دانست. وى در سال فوق الذكر به همراه همسرش اسماء به مدينه بازگشت، در حالى كه چند فرزند، از جمله عبدالله (2) كه در حبشه به دنيا آمده بود نيز به همراه وى بودند. جعفر در نبرد سهمگين موته، از سوى پيامبر (ص) به فرماندهى سپاه اسلام برگزيده شد و در اين نبرد با دست هاى بريده به شهادت رسيد و به خاطر اينكه به فرموده پيامبر (ص)، وى با اين بال ها در بهشت به پرواز در مى آيد، به جعفر طيار مشهور گرديد. علاقه پيامبر (ص) به جعفر طيار (ع) به قدرى بود


1- تاريخ الامم و الرّسل و الملوك موسوم به تاريخ طبرّى، حوادث سال پنجم بعثت.
2- عبدالله بعدها با حضرت زينب كبرى ازدواج كرد. ر. ك: رجال ابو داود حلّى، ص 167.

ص: 19

كه شخصاً به منزل وى رفته و فرزندانش را مورد تفقد قرار مى داد. پيامبر (ص) به همراه اميرالمؤمنين (ع) و حضرت فاطمه (س)، سه روز غذا دادن به فرزندان و خاندان جعفر طيار را به عهده گرفتند. (1)

اين انس و علاقه بين اسماء، همسر جعفر طيار و حضرت صديقه (س) تا روزهاى آخر زندگى حضرت زهرا (س) ادامه داشت. (2)


1- بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 22، ص 273.
2- كشف الغمّة عن معرفة الائمة:، على بن عيسى اربلى، ج 1، ص 500.

ص: 20

تولّد مولود كعبه

به جرأت مى توان گفت كه بزرگ ترين سعادتى كه نصيب ابوطالب و همسر باوفايش فاطمه بنت اسد (س) گرديد، تولّد اميرالمؤمنين على (ع) بود. ماجراى تولّد على (ع)، آن يگانه مولود كعبه، به قدرى زيباست كه بيشتر منابع روايى و تاريخى آن را به شكل واحدى ذكر كرده اند. ميلاد اين يگانه مولود عالم هستى به همراه خود، واقعه شگرف شكافتن ديوار كعبه را به همراه داشت. اين شكاف در كنار دربى كه به باب المستجار معروف بود، ايجاد شد. اين قضيه بعد از واقعه حمله فيل سواران كه منجر به نابودى آنها شد، مهم ترين واقعه اى بود كه عرب به چشم خود ديده بود. يكى از كسانى كه اين قضيه را نقل كرده، ابن قعنب است كه از دوستان عباس بن عبدالمطلب بود. وى مى گويد:

به همراه عباس و جمعى ديگر، در كنار خانه كعبه

ص: 21

نشسته بوديم. ناگاه زنى را ديديم كه با شدّت و اضطراب، نزديك باب المستجار شد. وى فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب بود كه در مقابل باب المستجار ايستاده و در حالى كه دست هاى خويش را به سمت كعبه دراز كرده بود، گفت: پروردگارا، من به تو و پيامبران و كتاب هاى ايشان و همچنين به كلمات جدّم ابراهيم خليل كه بانى اين خانه است، ايمان دارم؛ پس به حقّ جدّم ابراهيم و به حقّ اين خانه اى كه بنا كرد و به حقّ كودكى كه در رحم خويش دارم، اين وضع حمل را بر من آسان گردان. (1) ابن قعنب مى گويد:

ناگاه همه ديدند كه ديوار كنار باب المستجار شكافته شد و فاطمه بنت اسد (س) به درون كعبه رفت و آن قسمت به طور شگفت انگيزى دوباره به هم وصل شده و فاطمه (س)، داخل كعبه قرار گرفت. (2)

اين خبر در مكه پيچيد و همگان به سمت كعبه آمده و با توجه به آگاهى اى كه از خاندان عبدالمطلب (ع) و ايمان طايفه حنفا- كه بر آيين حنيف و شريعت فطرى حضرت ابراهيم (ع) عمل مى كردند- داشتند و اينكه به بصيرت و صحّت عمل فاطمه بنت اسد (س) و همسرش


1- الثاقب فى المناقب، ابن حمزه طوسى، ص 197؛ العمدة، ابن بطريق، ص 8؛ الفضائل، شاذان بن جبرئيل قمى، ص 56؛ بحارالانوار، ج 35، ص 8.
2- همان.

ص: 22

ابوطالب (ع) ايمان داشتند، در كنار كعبه، به انتظار نشستند. يكى از كسانى كه به اين جمع پيوست، حضرت محمد (ص) بود كه در آن هنگام، يعنى رجب سال سى ام عام الفيل، در سن سى سالگى به سر مى برد.

روز سيزدهم رجب فرا رسيد و فاطمه (س) در حالى كه نوزاد پاكى در آغوش داشت، از خانه خدا بيرون آمد و با بيرون آمدن خود، به نگرانى و انتظار همسر مهربانش ابوطالب (ع) و عدّه ديگرى كه منتظر بودند، پايان داد. وى رو به جمعيت كرد و فرمود:

خداوند متعال، مرا به نعمت بزرگى كه به زنان قبل از من عنايت نكرده بود، انعام نمود و سه روز در خانه خويش، با طعام بهشتى از من پذيرايى كرد و اين نوزاد را نيز به من (و همسرم) عنايت كرد و به علم غامض خويش آگاه و به نام على كه برگرفته از صفت خاصّ اعلى است، او را نام گذارى نمود. (1) در آن هنگام، ابوطالب (ع) با فرزندانش طالب و جعفر جلو رفتند و در حالى كه حضرت محمد (ص) همراه ايشان بود، على (ع) را در آغوش گرفتند. در اين ميان، ابوطالب (ع) از همسرش فاطمه بنت اسد تشكر كرد و پيامبر اسلام به چشمان زيباى على مى نگريست و با


1- الثاقب فى المناقب، ص 197؛ العمدة، ص 8؛ الفضائل، ص 56؛ بحارالانوار، ج 35، ص 8.

ص: 23

زبان حال، خداوند را بر اين نعمت بزرگ، شاكر بود.

ميلاد على (ع) با توجه به رؤياى صادقه اى كه مادرش مدتى قبل از ميلاد وى ديده بود، شادى و گرمى خاصّى به خانه ابوطالب (ع) آورده بود. از همان آغاز طفوليت على (ع)، علقه ويژه اى بين وى با حضرت محمد (ص) ايجاد شد؛ به نحوى كه بيشتر اوقات، با ايشان بود و اين ارتباط، هر روز بيشتر و بيشتر مى شد.

على (ع) به عنوان مولود كعبه، از همان ابتدا اين سعادت را به همراه داشت و مادرش به اين سعادت ازلى و ابدى، شكر مى نمود. فاطمه بنت اسد (س) و همسرش ابوطالب (ع)، در واقع علاوه بر فرزندان ديگرشان؛ همچون جعفر بن ابى طالب (ع)، سرباز رشيد و فداكار و بى بديل ديگرى به نام على را به اسلام تقديم كرده بودند. همان سرباز دلباخته اى كه پس از بعثت نبى (ص)، اولين مردى بود كه به پيامبر (ص) ايمان آورد. وى در ماجراى انذار و پس از نزول آيه وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الاقْرَبِينَ (شعراء: 214) كه حاكى از مأموريت پيامبر (ص) در اعلان و ابلاغ رسالت خويش به نزديكان به ويژه عموهايش بود، به عنوان جانشين پيامبر (ص) معرفى شد؛ زيرا وى اولين كسى بود كه به دعوت رسول خدا لبيك گفت. (1)


1- المراجعات، عبدالحسين شرف الدين، ص 121.

ص: 24

دختران بابركت

در طول زندگى مشترك فاطمه بنت اسد و حضرت ابوطالب (عليهما السلام)، علاوه بر چهار فرزند پسر، دو دختر بابركت نيز نصيبشان شد. نام اين دو دختر، فاخته (يا امّ هانى) و جمانه بود. در روزگارى كه نسبت به فرزندان دختر، كمال بى عاطفگى و بى محبتى اعمال مى شد، از سوى ايشان به اين فرزندان ابراز علاقه زيادى مى شد.

اين دو دختر در سايه محبت پدر و مادر، رشد كرده و بركت علمى و معنوى ايشان به ديگران نيز مى رسيد؛ به خصوص امّ هانى كه مقام علمى بلندى يافت و مورد تجليل و عنايت پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و اصحاب ايشان قرار گرفت. پيامبر (ص) در حقّ وى فرمود:

الا ادُلُّكُم عَلى خَيرِ النّاسِ عَمّاً وَ عَمّةً؟ قالُوا: بَلي،

ص: 25

قالَ: الحَسَنُ وَالحُسَينُ، فَإنَّ عَمَّهُما جَعفَر، ذُوالجَناحَينِ الطَيّارُ مَعَ المَلائِكَة فِي الجَنَّةِ وَعَمَّتُهما امُ هاني بِنت ابي طالب. (1) اى مردم، آيا شما را به بهترين انسان ها از جهت عمو و عمه معرفى نكنم؟ پاسخ دادند: چرا يا رسول الله. پيامبر فرمود: آن دو، حسن و حسين هستند كه عموى ايشان، جعفر و عمّه ايشان، امّ هانى، دختر ابوطالب (س) است.

احترام امّ هانى، در نزد پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) پيوسته محفوظ بود. از جمله، در سال هشتم هجرى كه سال فتح مكّه بود، دو نفر از خويشان شوهرش، به منزل وى پناه آوردند و امّ هانى از پيامبر (ص) براى ايشان امان گرفت. (2) پيامبر (ص)، معراج را از خانه وى آغاز كرد. (3) ماجرايى كه اوج تعالى روحى رسول خدا (ص) را به تصوير كشيد؛ آن حضرت فرمود:

منزه است خدايى كه در يك شب، بنده اش پيامبر (ص)


1- زنان دانشمند و راوى حديث، احمد صادقى اردستانى، ص 130 به نقل از بهجة الآمال، ملاعلى عليارى تبريزى، ج 7، ص 572.
2- مغازى، محمد بن عمر واقدى، ص 2؛ صحيح مسلم، مسلم بن حجّاج، نيشابورى، ج 2، ص 162.
3- زنان دانشمند و راوى حديث، ص 130.

ص: 26

را از مسجدالحرام به مسجد الاقصى كه آن را مبارك گردانديم، سير داد. (1) نقل است هنگامى كه شوهر امّ هانى، يعنى «هبيرة بن وهب مخزومى» از دنيا رفت، پيامبر (ص) از او خواستگارى نمود. ام هانى پاسخ داد:

حقّ شوهر بر زن، بزرگ است و من تو را قبل از بعثت، عزيز مى داشتم و اكنون كه فرزندان يتيم دارم، مى ترسم كه از عهده حقّ عظيم تو برنيايم. (2) امّ هانى، در دوره خلافت اميرالمؤمنين (ع) نقش مهمى در بين زنان داشت. وى فرزندانى همچون جعده را تربيت كرد كه به همراه سرداران سپاه اميرالمؤمنين (ع) مى جنگيد. در يكى از نبردها، عتبه بن ابى سفيان به او گفت: «تو به خاطر دايى ات على قيام كرده و مى جنگى» و جعده پاسخ داد: «تو نيز اگر دايى باعظمتى چون على داشتى، پدرت را نيز فراموش مى كردى». (3) امّ هانى، از جمله زنان روايتگرى است كه بزرگانى


1- اسراء: 1.
2- رياحين الشريعه، شيخ ذبيح الله محلاتى، ج 3، ص 452.
3- همان، ص 450.

ص: 27

همچون شيخ طوسى و علامه مامقانى او را از روايتگران مورد وثوق دانسته اند. (1) او پس از شهادت امير مؤمنان، در كنار برادرزادگانش، امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) بود و جزو كسانى است كه در بدرقه كاروان امام حسين (ع) حضور داشت.


1- رياحين الشريعه، ج 3، ص 450.

ص: 28

مادرِ امينِ قريش

پيامبر (ص)، از همان دوران كودكى، رنج و محنت هاى فراوانى را تجربه كرد. رحلت پدر، قبل از تولّد، آغاز اين دوره بود. (1) پس از اين واقعه هولناك، حضرت محمد (ص) كه به همراه مادر و پدربزرگش عبدالمطلب زندگى مى كرد، در سنّ شش سالگى، مادرش آمنه بنت وهب را نيز از دست داد. (2) مادرى كه در هنگام هجران شوهرش عبدالله، فاطمه بنت اسد (س) را نيز به عنوان همدرد، همراه خويش داشت. (3) با رحلت آمنه (س)، سرپرستى پيامبر گرامى اسلام (ص) با پدربزرگش عبدالمطلب بود و هنگامى كه در سنّ هشت سالگى رسول گرامى، پير قريش، يعنى


1- البداية والنهاية، ابواسماعيل بن كثير دمشقى، ج 2، ص 323.
2- الخرائج والجرائح، قطب الدين راوندى، ج 3، ص 107.
3- شرح اصول كافى، مولى صالح مازندرانى، ج 12، ص 421.

ص: 29

عبدالمطلب (ع) نيز از دنيا رفت، مسئوليت ايشان به عمو و زن عموى مهربانش، يعنى ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد (س) واگذار گرديد.

از نخستين روز ورود حضرت محمد (ص) به خانه عمو، زن عموى مهربان و فداكارش، مثل مادرى دلسوز، خود را وقف آن حضرت كرد. وى، پيامبر را از فرزندانش هم بهتر نگهدارى مى كرد پيامبر (ص)، به خاطر رفتار خوب فاطمه بنت اسد، بارها از وى به عنوان مادر ياد مى كرد. (1) در اين دوره كه پيامبر (ص) نوجوان بود، گاه اتفاق مى افتاد كه ابوطالب (ع)، محمد (ص) را به همراه كاروان تجارتى به شام مى برد. هر چند بيشتر وقت ها به دليل اينكه بر جان وى بيم داشت، او را در مكّه و نزد همسرش فاطمه (س) باقى مى گذاشت. آنها در دوره جوانى و بعد از ازدواج پيامبر نيز مراقب وى بودند. وقتى پيامبر (ص) براى خلوت به غار حراء مى رفت و بازگشت وى طولانى مى شد، ابوطالب و همسرش به جست وجوى او مى پرداختند.

محبت و عنايت فاطمه بنت اسد (س) و همسر مهربانش ابوطالب (ع) در هنگام ازدواج محمد (ص) با


1- كنز الفوائد، ابوالفتح كراجكى، ص 73.

ص: 30

خديجه ماجراى شورانگيز ديگرى بود.

وقتى حضرت محمد (ص) به سنّ ازدواج رسيد، اين عمو و زن عموى مهربان، آرزوى ديرينه خود را بارها با محمد (ص) در ميان گذاشتند تا اينكه متوجه شدند خديجه مشتاق ازدواج با محمد (ص) است و اين جوان برومند نيز، به خديجه (س) تمايل دارد. بنابراين، با همراهى ايشان، محمد (ص)، آماده خواستگارى از خديجه (س) گرديد. آن ايام مصادف با بيست و پنجمين سال عام الفيل بود. پدر حضرت خديجه (س) كه خويلد نام داشت، در آن زمان رحلت كرده بود و عمرو كه عموى خديجه (س) و برادر خويلد بود، بزرگ اين خاندان بود. وى وقتى شنيد كه ابوطالب و همسرش به همراه ساير بزرگان بنى هاشم، براى مراسم خواستگارى و عقد به خانه ايشان مى آيند، منتظر استقبال از آنها گرديد. (1) وقتى همه چيز مهيا شد و محمد (ص) و خديجه (س)، نظر مساعد خويش را ابراز كردند، در اطاقى كه زنان حضور داشتند، فاطمه بنت اسد (س) به عنوان مادر حضرت محمد (ص) در كنار خديجه (س) نشسته بود. پس از اعلام موافقت خديجه (س)، ابوطالب (ع)


1- الهداية الكبري، ابن حمدان الخصيبى، ص 51.

ص: 31

برخاست و با نظر موافق عموى خديجه (س) و ساير بزرگان از بنى هاشم، خطبه عقد را طبق آيين و شريعت ابراهيمى (ع) جارى كرد. (1) اين دو بزرگوار، در ايامى كه مؤمنين در اقليت بودند و مسلمانان تحت شكنجه و آزار مشركين بسر مى بردند، بيشترين حمايت را از رسول خدا (ص) كردند.

در ايامى كه به خديجه (س) از نظر تحريم اقتصادى و قطع رابطه با مسلمانان كه از سوى سران شرك اعمال مى شد، سخت مى گذشت، فاطمه بنت اسد (س) مونس هميشگى و شريك غم و شادى خديجه (س) بود. در هنگام تولد حضرت زهرا (س) در بيستم جمادى الثانى سال پنجم بعثت كه زنان قريش، هيچ كدام حاضر به كمك نبودند، فاطمه بنت اسد (س) به يارى وى شتافت. (2) فاطمه بنت اسد (س) در ابراز ايمان خود مشكلى نداشت؛ امّا ابوطالب (ع)، به دلايل مختلف، ايمان خود را مخفى مى نمود و اين نبود، مگر به خاطر آثارى كه


1- المجموع فى شرح المهذّب، محى الدين بن النووى، ج 16، ص 130؛ عوالى اللئالى العزيزية، ابن ابى الجمهور الاحسائى، ج 3، ص 298؛ جواهر العقود، محمد بن احمد منهاجى الاسيوطى، ج 2، ص 3؛ بحارالانوار، ج 16، ص 14 و منابع ديگرى كه با اندكى اختلاف در تعابير، آن را نقل كرده اند.
2- هرچند منبع و مستندى براى اين مطلب نيست ولى قرائن، اين موضوع را به شدت تقويت مى كند.

ص: 32

در كتمان اين حقيقت درونى نهفته بود. ابوطالب (ع) در همه ماجراها، يار و ياور جدّى و اصلى ترين حامى مسلمانان و پيامبر (ص) محسوب مى شد. وى در قضيه محاصره اقتصادى- كه در شعب ابى طالب صورت گرفت- فداكارى فراوانى كرد به طورى كه ماجرا به نفع مسلمانان خاتمه يافت. (1) وى بارها در مقابل مشركان، حمايت خود را با اين جمله از پيامبر (ص) اعلام كرده بود: «به خدا سوگند، دست از حمايت تو برنمى دارم. مأموريت خود را به سرانجام برسان كه من با تو هستم». (2) در سال دهم بعثت، پير روشن ضمير قريش و تنها حامى جدّى پيامبر (ص) و مؤمنين درگذشت، در كنار بستر وى، علاوه بر رسول خدا (ص)، همسر مهربانش فاطمه بنت اسد (س)، به همراه فرزندانش- كه يكى از آنها على (ع) بود- نشسته بودند. لحظات بسيار تلخ و غمبارى بر فاطمه بنت اسد (س) مى گذشت. مخصوصاً از اينكه چهره غمگين و اشكبار محمد (ص) و على (ع) را مى ديد، تمام وجودش را غم احاطه كرده بود. او به صورت همسر مهربانى كه سال ها با وى زندگى كرده


1- الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 1، ص 208؛ تاريخ يعقوبى، ابن واضح يعقوبى، ج 2، ص 19.
2- تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى، ج 2، ص 67.

ص: 33

بود، مى نگريست. خاطرات شيرين و تلخ زندگانى خود با وى را در ذهن خويش مرور مى كرد. ساعتى بعد كه روح از جسم ابوطالب، به عالم علوى پر كشيد، پيامبر (ص)، شخصاً وى را تجهيز و آماده براى دفن در قبرستان معلاه نمود.

از هنگامى كه فاطمه بنت اسد (س)، در اثر رحلت ابوطالب (ع) تنها شده بود، محبت پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) به او زيادتر شد.

ص: 34

حديث هجرت

در سال سيزدهم بعثت و پس از پيمانى كه اوسيان و خزرجيان يثرب، با پيامبر (ص) منعقد كردند، مسلمانان به دستور رسول خدا (ص) به سمت يثرب هجرت نمودند.

پس از اينكه مسلمانان، دسته دسته از مكّه هجرت نمودند، فرشته وحى بر رسول خدا (ص) نازل شد و از توطئه آنان، بر قتل وى خبر داد. رسول خدا (ص) مأمور شدند كه هر چه سريع تر از مكه به سمت يثرب- كه بعد از ورود ايشان، مدينه النبى يا شهر پيامبر (ص) خوانده شد- خارج شود. لازم بود كه شخصى با ايثار تمام، در بستر حضرت محمد (ص) بخوابد، تا مشركينى كه با دقت تمام، خانه آن حضرت را محاصره كرده و چشم از آن برنمى داشتند، تصور كنند كه پيامبر (ص) از

ص: 35

خانه خارج نشده است.

حضرت على (ع) اين مسئله را پذيرفت و خود را فدايى رسول خدا (ص) كرد. اين ماجرا در تاريخ به «ليلةالمبيت» مشهور است. پس از اين ماجرا، آيه اى در شأن اميرالمؤمنين (ع) نازل شده و اين عمل را ستود.

وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره: 207)

بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است.

آن شب، نزديكى غروب، پيامبر (ص) با امداد الهى، از تيررس چشمان گرگ صفتان از خانه بيرون آمده و بعد از اينكه به صورت اتفاقى با ابوبكر روبه رو شد، او را نيز با خود همراه نمود، مشركينى كه بنا بود، همگى يك دفعه بر سر پيامبر (ص) ريخته و او را قطعه قطعه نمايند، به خانه وى هجوم آوردند و با كنار زدن روانداز، على (ع) را در بستر او يافتند. آنها با حيرت بسيار، به صورت على (ع) نگريسته و از خشم و غضب، ضمن درگيرى با حضرت كه منجر به جراحت مختصرى شد، به سرعت از خانه خارج شدند و به

ص: 36

تعقيب رسول خدا (ص) پرداختند؛ ولى حضرت با مدد غيب، به سلامت از دسترس ايشان خارج شد. پيامبر گرامى اسلام (ص) پس از چند روز به دهكده قبا كه نزديك مدينه بود، رسيد و منتظر على (ع) و همراهانش ماند. اين همراهان عبارت بودند از: فاطمه زهرا (س)، فاطمه بنت اسد (س) و فاطمه بنت زبير بن عوام كه بنا بود به همراه اميرالمؤمنين (ع) به سمت مدينه بيايند. روزى كه بنا شد اميرالمؤمنين (ع)، مادر، دختر عمو و دختر زبير را همراه خود به سمت مدينه ببرد، پسر امّ ايمن نيز كه شتربان بود، به ايشان ملحق شد. سواران خشمگين مشركين مكّه در محلّى به نام «ضَجنان» (1)، به آنها نزديك شدند. آنها سينه شان از كينه انتقام، مملو بود؛ امّا از غضب حيدرى در امان نبودند! وقتى كه ايشان را محاصره كردند، شيرخدا، على بن ابى طالب (ع) جلو رفته و فرياد زد: «هر كه مى خواهد قطعه قطعه شده و خونش هدر رود، جلو بيايد».

آن گاه حمله كرده و به سرعت برق، يكى از ايشان را نقش بر زمين كرد. آن گاه سواران گرگ صفت، عقب نشستند و راه را بر ايشان باز كردند. در آن لحظاتى كه زنان همراه را غم و اندوه فرا گرفته بود، با اين صحنه،


1- كوهى در 25 كيلومترى مكه. ر. ك: ياقوت حموى، ج 3، ص 453.

ص: 37

برق شادى در چهره شان نشست و فاطمه (س) به شجاعت پسرش احسنت مى گفت. دقايقى بعد، اين كاروان پنج نفره، از مكه دور شده و به سمت مدينه هجرت كردند. اينها جزو مهاجران اوليه بودند كه خداوند متعال بارها ايشان را ستوده و عمل ايشان را تحسين نموده است.

چند روز بعد، فاطمه بنت اسد (س) به همراه فرزند و همراهان به دهكده قبا رسيدند. پيامبر (ص) در آن مكان در انتظار ايشان بود. وقتى كه نزديك شدند، رسول خدا (ص) جلو آمده و از آنها استقبال كرد. زهرا (س) با پدر معانقه اى جانسوز داشت. رسول خدا (ص) وقتى جراحت پاى على (ع) را ديد، اشك از ديدگانش سرازير شد؛ فاطمه بنت اسد (س) شاهد اين ماجرا بود. (1)


1- اين ماجرا در اغلب منابع روايى و تاريخى شيعه و سنّى با اندكى تفاوت نقل شده است كه از جمله آنها: طبقات كبرى، ج 1، ص 227 به بعد؛ سيره ابن هشام، ج 1، ص 480 به بعد؛ تاريخ طبرى، حوادث سال سيزده بعثت و ... مى باشد.

ص: 38

در شهر پيامبر

فاطمه بنت اسد (س) پس از ورود به مدينه، به همراه فرزندش على (ع) در خانه اى كه متصل به مسجدالنبى بود، اقامت كرد. آن سال ها، سختى هاى بزرگى در انتظار مسلمانان بود و فاطمه بنت اسد (س) مى دانست كه فرزندش على (ع)، چه نقش مهمى در اين حوادث دارد؛ امّا در اين ميان، رويداد بسيار مباركى رخ داد كه مادر، هميشه آرزوى آن را داشت و آن ازدواج فرزندش على (ع) با فاطمه زهرا (س) در اوّل ذى الحجه سال دوّم هجرى بود.

وى به فاطمه زهرا (س) انس وافرى داشت؛ زيرا اين زن عموى مهربان، پس از رحلت خديجه (س) با حضرت زهرا (س) مثل يك مادر مهرورز، رسيدگى مى كرد. وقتى مقدمات ازدواج اين دو فراهم شد و شب

ص: 39

عروسى فرا رسيد، حال فاطمه بنت اسد (س) قابل وصف نبود.

او به چشم خود مى ديد كه پسرش- كه بهترين مردان روى زمين پس از پيامبر (ص) است- با بهترين زنان روى زمين، يعنى زهرا (س) ازدواج مى نمايد. فاطمه (س) كه حكم مادر پيامبر (ص) و مادر حضرت زهرا (س) را داشت، گويا آرزو مى كرد كه همسرش ابوطالب (ع) نيز در آن هنگام زنده بود و اين صحنه هاى پرشكوه را مى ديد. اين دو، حقّ بزرگى در ميان اهل بيت داشتند. به همين دليل است كه امام صادق (ع) در روايتى مى فرمايد:

خداوند به پيامبر (ص) وحى كرد كه من آتش را بر چهار شخص حرام كرده ام. صلبى كه تو در آن بودى (حضرت عبدالله پدر پيامبر (ص))؛ رحمى كه تو را حمل كرد (آمنه مادر رسول الله) و زوجى كه تو را سرپرستى نمودند (يعنى ابوطالب (ع) و فاطمه بنت اسد (س) كه همچنين شامل عبدالمطلب و همسرش كه مادربزرگ پيامبر (ص) بود نيز مى شود). (1) آرى، اين بشارت بزرگ الهى، براى مادرى چون فاطمه بنت اسد (س) كه از اولين ايمان آورندگان و


1- اصول كافى، ج 1، ص 446.

ص: 40

مهاجرت كنندگان بود و به عنوان مادرى دلسوز، در كنار پيامبر (ص)، فرزندش على (ع) و عروس مهربانش فاطمه زهرا (س)، در رخدادهاى سهمگينى چون بدر و احد، از انجام وظيفه الهى خويش غافل نبود و هرگاه نبردى آغاز مى شد، دل اين مادر در فراق پيامبر (ص) و على (ع) مى تپيد.

ص: 41

غروب جانسوز

ايام بيمارى فاطمه بنت اسد (س) آغاز شد. بيمارى اى كه به رحلت اين مادر گرانقدر انجاميد. غصّه ها، آلام، دردها و رنج هاى اين سال هاى طولانى، پيكر اين مادر دلسوز، اين مؤمنه بزرگ و اين بانوى مطهر را تحليل داده بود. چند روز آخر عمرش، توسط نزديكانش به ويژه عروس بزرگوارش زهرا (س) پرستارى شد.

حضرت زهرا (س) در چهره اين مادر، چهره مادر حقيقى اش خديجه (س) را مى ديد. او هرگز محبت هاى او را فراموش نمى كرد. محبت هايى كه در حقّ پدرش (در زمان طفوليت، نوجوانى و جوانى) نموده بود؛ حمايت هايى كه او و عموى مهربانش ابوطالب (ع) از اسلام داشتند؛ تلاش هاى فراوانى كه شوهر عزيزتر از جانش، على (ع) كه از سينه همين مادر و از دامن وى پرورش يافته بود، همه و همه و به ويژه، اينكه اين

ص: 42

مادر، مونس زمان هاى تنهايى زهرا (س) و فرزند كوچكش حسن كه در آن موقع طفل يك ساله اى بود، باعث مى شد كه غم هجران قريب الوقوع فاطمه بنت اسد (س)، او را به ياد ايام رحلت مادرش خديجه (س) بيندازد. به هر شكل پس از چند روز، حال اين مادر رو به وخامت رفت. حضرت زهرا (س)، به شوهرش امير مؤمنان (ع) خبر داد.

على (ع) خود را به بالين مادر رساند و در ايامى كه زمان جنگ ها و نبردهاى سهمگين اسلام بود، حالت احتضار مادر، او و همسرش زهرا (س) را سخت اندوهگين مى نمود. ساعتى بعد در حالى كه دست على و زهرا (عليهما السلام) در دستان فاطمه بنت اسد (س) بود و با چشمان گريان به پسر و عروسش مى نگريست، روح قدسى اش به عالم ملكوت پر كشيد. خدا مى داند كه بر دل على (ع)، زهرا (س) و فرزند دلبندشان حسن (ع) چه گذشت؟!

دقايقى بعد، على (ع) به سمت مسجد رفت و پيامبر (ص) با ديدن چشمان گريان او و مطلع شدن از قضيه فرمود: «فاطمه، مادر من هم بود كه در كودكى از من پرستارى و مراقبت نمود». (1)


1- كنز الفوائد، كراجكى، ص 73.

ص: 43

پيامبر (ص)، على (ع) را در آغوش گرفت و دقايقى را با هم گريستند. آن گاه دستور دادند كه جنازه فاطمه را، غسل دهند؛ سپس يكى از پيراهن هاى خود را به زنان دادند و فرمودند كه فاطمه بنت اسد را با آن كفن نمايند (يا جزو كفن او قرار دهند). هنگامى كه پيكر آماده تشييع شد، شخصاً بر او نماز گزارده و در اين نماز، اميرالمؤمنين (ع)، زهراى مرضيه (س) و عده اى از پاك ترين انسان هاى خالص و مؤمن به خدا، از مهاجرين و انصار شركت كردند و خوشا به اين سعادت كه قطب عالم امكان، وصى او و بهترين زنان عالم و سيده و سرور زنان بهشت، بر او نماز بگزارند، به حقيقت كه چه سعادت بزرگى كه زنى به اين مقام رسد، مادر و رسيدگى كننده به امور پيامبر (ص) و دخترش، تنها انيس خديجه (س)، مادر بزرگانى چون على (ع) و جعفر طيار، زنى كه در كعبه به مهمانى خدا رود و در نهايت، پيامبر (ص)، عهده دار دفن وى شود!

هنگامى كه اين پيكر پاك، آماده دفن گرديد، رسول خدا (ص) برنامه مهمى را انجام داد كه قبل و بعد از آن، نسبت به هيچ كس انجام نداده بودند. وى خودش در قبر فاطمه بنت اسد (س) خوابيد و خود بر او تلقين خواند و در فرازى فرمود: «بگو پسرم على

ص: 44

امام و راهنماى من، پس از پيامبر است».

آن گاه كه قبر را مى پوشاندند، دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللّهُمَّ اغفِر لُامّي بَعدَ امّي»؛ «خدايا! بعد از مادرم [آمنه]، مادرم [فاطمه بنت اسد] را بيامرز» و سپس عرضه داشت: «لا إله إلَّا اللهُ استَودِعُها إيّاكَ» (1)؛ «خدايا او را به تو سپردم».

آن گاه پيامبر (ص) در حالى كه اطرافيان به ويژه فاطمه زهرا (س) و على (ع) اشك مى ريختند، رو به حاضران كرده و فرمود:

اى مردم، اين كه ديديد با فاطمه بنت اسد (س) رفتارى داشتم كه با ديگران نكرده بودم، به دليل احسان و محبّت ايشان و عمويم ابوطالب (ع) نسبت به من بود كه مرا بر فرزندان خويش مقدم مى داشتند. روزى از هول و هراس قبر سخن مى گفتم كه اين مادر بسيار گريست و من براى در امان ماندن وى، در قبرش خوابيده و در پيراهن خويش او را كفن نمودم و عقايد درست را خودم به وى تلقين نمودم و در پاسخ ملكى كه راجع به امام او پرسيد، پسرش على (ع) را معرفى كردم، تا همه بدانند، او امام پس از من خواهد


1- الاعتقادات، محمد بن على بن بابويه شيخ صدوق، ص 58؛ الاختصاص، محمد بن نعمان العكبرى شيخ مفيد، ص 148؛ المستجاد من الارشاد، يوسف بن مطهر حلّى علامه حلّى، ص 4.

ص: 45

بود و آن گاه كه از قبر او برمى خاستم، آن را پر از نور و روشنايى ديدم. (1)

بعد از سخنان رسول اكرم (ص)، همگان با آرامگاه وى وداع كرده و در حالى كه به سعادت بزرگ اين مادر بزرگ فكر مى كردند و در دل به آن مرحبا مى گفتند، به خانه مراجعت نمودند.

سال ها بعد، در كنار آرامگاه وى، چهار حجّت خداوندى كه نوه هاى بزرگوار وى بودند؛ يعنى حضرت مجتبى (ع)، حضرت زين العابدين (ع)، حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) مدفون گرديدند. اين قبور نورانى، در كنار قبر مادربزرگشان، يادآور و نماد اوج اتصال روحى فاطمه بنت اسد (س) به ولايت و امامت مى باشد. به همين جهت است كه در زيارت آن بزرگوار، طبق آموزه حجج الهى، پس از سلام به پيامبر اسلام عرضه مى داريم:

سلام بر فاطمه بنت اسد هاشمى، همان صدّيقه مرضيه (با توجه به اينكه مقام صدق و رضا كه امام معصوم به وى عرضه داشته، حاكى از اوج تعالى وى مى باشد) همان پاك سيرت، كريم صفت كه سرپرستى خاتم النبيين (ص) را برعهده گرفت و مادر او بود. سلام


1- بحارالانوار، ج 35، ص 179.

ص: 46

بر بانويى كه شفقت و مهربانى تمام، بر رسول خدا داشت. سلام بر بانويى كه مؤمنه و بابصيرت بود. شهادت مى دهيم كه با بصيرت بودى و بر حقيقت اسلام درگذشتى. خدايا، شفاعت او و نسل طاهرينش را نصيب من بفرما. (1) به حقيقت بايد گفت:

طُوبي لَها وَحُسنُ مَآب وَالسَّلامُ عَلَيها يَومَ وُلِدَت وَيَومَ ماتَتْ وَيَومَ تُبعَثُ حَياً.


1- المزار، محمد المشهدي، ص 92.

ص: 47

كتابنامه

* قرآن كريم

1. الاختصاص، محمد بن نعمان العكبري (شيخ مفيد)، تحقيق مرحوم على اكبر غفاري، قم، نشر جامعه مدرسين.

2. الاعتقادات، محمد بن على بابويه (شيخ صدوق)، تحقيق عصام عبدالسيد.

3. الانساب، ابو سعد تميمى سمعانى، تصحيح: عبدالله عمر الجارودي، چاپ اوّل، بيروت، دارالجنان، 1408 ه. ق.

4. بحارالانوار الجامعة لدرر الاخبار من محمد وآله الاخيار، محمد باقر مجلسى، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1409 ه. ق.

5. البداية والنهاية، ابو اسماعيل بن كثير دمشقى، تحقيق على شيرى، چاپ اوّل، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408 ه. ق.

6. بهجة الآمال، ملاعلى عليارى تبريزى.

7. تاريخ الامم والرّسل والملوك، محمد بن جرير طبرى، بيروت، 1406 ه. ق.

8. تاريخ يعقوبى، ابن واضح يعقوبى، بيروت، دار صادر.

ص: 48

9. الثاقب فى المناقب، عماد الدين محمد بن على الطوسى (ابن حمزه طوسى)، تحقيق نبيل علوان، چاپ دوّم، قم، نشر انصاريان، 1412 ه. ق.

10. جواهر العقود، محمد بن احمد منهاجى الاسيوطى، تحقيق: عبدالحميد السعدانى، چاپ اوّل، بيروت، دارالكتب العلميه، 1417 ه. ق.

11. الحدائق الناضرة، شيخ يوسف بحرانى، تحقيق محمدتقى ايروانى، قم، نشر جامعه مدرسين، 1405 ه. ق.

12. الخرائج والجرائح، قطب الدين راوندى، قم، مؤسسه امام مهدى (عج).

13. رجال ابى داود، ابو داود حلّى، نجف، مطبعة حيدريه، 1392 ه. ق.

14. رسائل المرتضى، سيد مرتضى علم الهدي، تحقيق سيد احمد حسينى جلالى، چاپ اوّل، قم، دارالقرآن، 1410 ه. ق.

15. رياحين الشريعة، شيخ ذبيح الله محلاتى، تهران، مكتبة اسلامية، 1369 ه. ق.

16. زنان دانشمند و راوى حديث، احمد صادقى اردستانى، قم، نشر دفتر تبليغات اسلامى، 1374 ه. ش.

17. السرائر، ابن ادريس حلّى، تحقيق گروهى از علما، قم، نشر جامعه مدرسين، 1410 ه. ق.

18. السيرة النبوية، عبدالملك بن هشام، بيروت، 1409 ه. ق.

19. شرح اصول كافى، مولى صالح مازندرانى، بى تا.

ص: 49

20. شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار، ابن تميمى مغربى، تحقيق سيد محمدحسين جلالى، قم، نشر جامعه مدرسين.

21. شرح نهج البلاغه، هبه الله بن ابى الحديد معتزلى، بيروت، دار احياء الكتب العربية.

22. صحيح مسلم، مسلم بن حجّاج نيشابوري، بيروت، دارالفكر.

23. الطبقات الكبري، محمد بن سعد، بيروت، دار صادر.

24. عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب، نسّابه ابن عنبه، تحقيق محمد حسن طالقانى، نجف، نشر حيدريه، 1380 ه. ق.

25. العمدة، يحيى بن حسن الأسدى (ابن بطريق)، چاپ اوّل، قم، نشر جامعه مدرسين، 1407 ه. ق.

26. عوالى اللئالى العزيزيه، ابن ابى الجمهور الاحسائى، تحقيق شيخ مجتبى عراقى و سيد مرعشى، قم، مطبعه سيد الشهداء، 1403 ه. ق.

27. فتح الباري، احمد بن حجر عسقلانى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.

28. الفضائل، شاذان بن جبرئيل قمى، نجف، نشر حيدريه، 1382 ه. ق.

29. الكافى، ابو جعفر محمد بن يعقوب كلينى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران، دار الكتب، 1367 ه. ش.

30. الكامل فى التاريخ، عزالدين بن اثير، بيروت، نشر دار احياء التراث العربى، 1404 ه. ق.

ص: 50

31. كشف الغمة عن معرفة الائمة، على بن عيسى اربلى، چاپ دوّم، بيروت، دار الاضواء، 1405 ه. ق.

32. كنز الفوائد، ابوالفتح كراجكى، چاپ دوّم، قم، نشر مصطفوى، 1410 ه. ق.

33. لب اللباب فى تحرير الانساب، جلال الدين سيوطى، بيروت، دار صادر.

34. المجدي فى انساب الطالبيين، على بن محمد العمري النسّابة علوى، تحقيق احمد مهدوى دامغانى، چاپ اوّل، قم، مكتبه مرعشى، 1409 ه. ق.

35. المجموع فى شرح المهذّب، محى الدين بن النووي، بيروت، دارالفكر.

36. المراجعات، عبدالحسين شرف الدين، تهران، نشر دار الكوخ، 1382 ه. ش.

37. المزار، محمد المشهدي، تحقيق جواد قيومى اصفهانى، چاپ اوّل، اصفهان، نشر قيوم، 1419 ه. ق.

38. المستجاد من الارشاد، يوسف بن مطهر حلّى (علامه حلى)، قم، مكتبه مرعشى، 1406 ه. ق.

39. مستدرك سفينة البحار، شيخ على نمازى، قم، نشر جامعه مدرسين، 1419 ه. ق.

40. معانى الاخبار، ابوجعفر محمد بن على بن بابويه القمى (شيخ صدوق)، قم، نشر جامعه مدرسين، 1361 ه. ش.

41. مغازى واقدى، محمد بن عمر واقدى، بيروت، بى تا.

ص: 51

42. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، مكتبه اسلاميه.

43. الهداية الكبري، حسين بن حمدان الخصيبى، چاپ چهارم، بيروت، البلاغ، 1411 ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109