آزموده ها

مشخصات كتاب

نام كتاب: آزموده ها

نويسنده: معاونت امور روحانيون

موضوع: مرجع

زبان: فارسى

ناشر: نشر مشعر

ص:1

جلد 1

اشاره

ص:2

آزموده ها (1)- ويژه بانوان معينه، پيش در آمدى برشرح وظايف و مأموريت معينه هاى كاروانهاى حج

مقدمه

را از ملال خودگرايى و تب جانكاه گناه و خستگى دورى از ياد خدا نجات بخشد و به بهشت خداجويى و تقوا و ياد خدا رهنمون سازد.

امور روحانيون نمايندگى ولى فقه در حج و زيارت، كه وظيفه خدمتگزارى روحانيان محترم كاروانها را در جذب، آموزش و اعزام بر عهده دارد، اين نوشته را به عنوان يادآورى آموخته ها و آزموده هاى عزيزان روحانى در عمره 79 فراهم آورده و انتظار آن دارد كه با پيشنهادها و انتقادها، اين طرح را پربارتر و بارورتر سازد.

شايسته است در اين جا، از همكارى دفتر نمايندگى بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان و حجج اسلام آقايان فلاح زاده، مقدادى و رضوانى، كه در پديد آمدن اين نوشتار ما را يارى رسانيده اند، تشكر مى نماييم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

امور روحانيون

حوزه نمايندگى ولى فقيه در حج و زيارت

ص:3

توضيح

دانش بشرى بيش از هر چيز وامدار آزموده هاى انسانهاى پرتلاش تاريخ است؛ آزموده هايى كه رشد و بالندگى در همه شاخه هاى دانش انسانى را برمى تابد و همواره مورد توجه و گراميداشت اسلام و فرهيختگان مسلمان بوده است.

در هدايت و راهبرى كاروانهاى زيارتى حج و عمره، مربّيانِ زائران در بهينه سازى خدمات فرهنگى و عرفانى، روشهايى گوناگون را در شرايطى متفاوت تجربه كرده اند و اين تجره ها را خود آزموده و اندوخته اند و اين در حالى است كه مربّيان امروز همچنان بايد براى كسب آزموده هاى همكاران ديروز، خود بيازمايند و گاهى با شكست نيز روبه رو شوند.

دفتر نمايندگى بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان، از عمره سال 78 بر آن شد تا تجربه ها و آزموده هاى موفق روحانيان كاروانها را گرد آورد و در اختيار همگان بگذارد تا بدين وسيله، زمينه بهره بردارى بيشتر را فراهم كند. آنچه پيش روى داريد،

ص:4

حاصل آزموده هاى روحانيان عمره سال 78 است. به اميد آن كه با بهره مندى از تجربه هاى موفق شما برادران عزيز، كيفيت اين حركت روى به بهبود و شكوفايى و بالندگى نهد.

شايسته تذكر است، آزموده ها در شرايط و زمان و مكان ويژه خود با توفيق روبه رو خواهند شد و از اين رو، براى استفاده از اين آزموده ها، مى بايد شرايط و روحيات زائران خود را بازشناسيد و مواردى را كه مفيد مى دانيد به كار گيريد. پيشاپيش، كسانى را كه در بهينه بخشى اين حركت، با پيشنهادها و انتقادهاى خود ما را يارى مى كنند، سپاس مى گوييم.

دفتر نمايندگى بعثه مقام معظم رهبرى

در عربستان

ص:5

آزموده ها انتظارات از روحانى كاروان

فصل اول: جايگاه روحانى كاروان

اشاره

سفر زيارتى حج و عمره و عتبات، سرشار از معنويت، عرفان و تقرب به خداوند است و بيشتر زائران، كه سالها در انتظار چنين سفرى بوده اند، آماده بهره گيرى از آنند و روحانى كاروان، شمع پر فروغ و هدايتگر كاروانيان به سوى اهداف بلند سفر و واسطه اين فيض است.

در سفر حج، كه به فرموده حضرت امام خمينى (قدس سرهم) «سفر الى الله» است، روحانى وظيفه راهبرى و توجيه معنوى زائران و ايجاد پيوند استوار و پيوسته زائران با خدا را به عهده دارد. هنگامى كه در مكّه با آن دسته از زائران ايرانى روبه رو مى شويم كه بى كاروان و روحانى بدان مكان مقدّس مشرف شده اند و بدون احرام به حرم پاى مى نهند و يا احرام و اعمال را برابر با فتواى اهل سنت انجام مى دهند و يا كسانى كه سابقه تشرّف

ص:6

دارند و بدون نظارت روحانى، اعمال را باطل انجام مى دهند و متحيّر در عمل خود باقى مى مانند، به ضرورت وجود روحانى در كاروان و جايگاه او بهتر و بيشتر پى مى بريم. از اين رو زائران، خود، طالب حضور در كاروانى هستند كه از روحانى موفقى سود جويد و آنان بتوانند اعمال و مناسك خويش را به گونه صحيح به انجام رسانند. روحانى هم جان آدمى را صيقل مى دهد و هم زمينه هاى صحيح ارتباط با جانان را فراهم مى سازد و راههاى حفظ اين ارتباط را نشان مى دهد. او طبيب دوّارى است كه در تمام مراحل سفر در خدمت زائر و كاروان است. همه افراد روحانى وظيفه دارند كه اين جايگه بلند و نعمت بزرگ خداوندى را پاس دارند كه موجب شده است همسفران بدانان ارج نهند و مصداق سخن امام على (عليه السلام) شوند كه فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ». (1)

انتظارها از روحانى كاروان

روحانى كاروان خود را خدمتگزار زائر مى داند و زائران هر يك به قدر معرفت خويش از روحانى انتظارهايى دارند، ولى بايد توجه داشت كه وظيفه روحانى خدمت به زائران براى انجام صحيح اعمال است و امور اجرايى كاروان بر عهده او


1- 1. كافى الدين على بن محمد الليثى الواسطى، عيون الحكم و المواعظ، كلمه 7629.

ص:7

نيست. در زير كوشيده ايم مهمترين وظايف روحانيان كاروان را باز نماييم و به اختصار از آن سخن گوييم.

1- برخورد همراه با محبت

سفر، خود، با مشكلات و جداييها و اشتغالات فكرى رو به روست و سفر زيارتى حج يا عمره به دليل اعمال و مناسك خاص خود، براى برخى كسان دل نگرانيهايى به همراه مى آورد و زائران در اين سفر به مسئولان كاروان (مدير و روحانى) اعتماد و تكيه دارند. از اين رو، چون روحانى، مربّى و معلّم زائران به حساب مى آيد، سزاوار است با محبت و مهربانى و رأفت خويش، آنان را دلگرم كند كه اين، خو از اخلاق پيامبر گرمى و اهل بيت پاك او (عليهم السلام) است؛ چنان كه امام على (عليه السلام) مى فرمايد: «حُسْنُ الْخُلْقِ يُورِثُ المَحَبَّةَ و يُوكَّدُ المَوَدَّة». (1)

2- تواضع و فروتنى

چون زائران احساس كنند كه روحانى كاروان يكى از آنان است، راه حل مشكلات اعمال گذشته خود را از او مى پرسند و خواستار راهنمايى و همراهى اش براى آينده خويش مى گردند. بديهى است كه با وجود روحيّه خودبرتربينى در فرد

.


1- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 4400.

ص:8

روحانى، اين ارتباط و همراهى پديد نمى آيد. خداوند به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمان مى دهد كه (وَاحْفِضْ جَناحَكَ لِمَنَ اتَّبَعَكَ مِنَ المُومِنينَ) (1)و اين نشان از تأثير كارساز فروتنى در توفيق مبلّغان و آموزگاران دينى و آسمانى است و نيز در حديث است كه «التَّواضُعُ يَرفَعُ الوَضيعُ». (2)

3- عزّت نفس

زائران كاروان، خواهان كسب فيض و راهنمايى از روحانى خويشند و اين جز از گذر عزّت نفس فرد روحانى به دست نمى آيد. اگر زائران از روحانى عزّت نفس نبينند، به مواعظ و راهنماييهايش با شك و ترديد مى نگرند. عزّت نفس در وجود مقدس پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله) در حد كمال بود؛ چنان كه خداوند از مكنون قلب آن پيامبر بزرگ آسمانى (صلى الله عليه وآله) وحى كرد كه (قُلْ ما أَسْئَلَكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اجْر). (3)

4- احترام گزاردن به افراد

برخورد همراه با محبت در جذب افراد كافى نيست، بلكه بايد شخصيت افراد را نيز ارج نهاد و اين هنگامى عملى مى شود


1- سوره شعراء، آيه 215.
2- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 853.
3- سوره فرقان، آيه 57.

ص:9

كه روحانى، زائر را ميهمان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و خداوند بداند و با قطع نظر از ديگر ويژگى هاى زائران، به آنان احترام بگزارد تا آنان، خود را داراى جايگاهى ويژه نزد روحانى بدانند و بيشتر به او تمايل يابند كه «مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بالنّاسِ حازَ منهم المَحَبَّة». (1)

5- برخورد عادلانه با زائران

گاه در جمع كاروان افرادى هستند كه بنابر دلايلى به فرد روحانى نزديك ترند، ولى به هر حال، برخورد روحانى با زائران بايد عادلانه باشد و در رسيدگى به امور افراد حق كسى از ميان نرود. زائران بايد احساس كنند كه روحانى به گونه عادلانه بدانان خدمت مى كند و بدين سان، ژرفانه بدو بگرايند كه «مَنْ عَدَلَ تَمَكَّنَ». (2)

6- توجه به افراد آسيب پذير و خادمان كاروان

در هر گروهى، افراد بيمار و گرفتار و ضعيف هست.

روحانى ضمن دلجويى از چنين كسانى بايد در كلّيّه برنامه ريزيهايش آنان را در نظر گيرد و از ميان افراد داوطلب، به نوبت، كسانى را براى يارى آنان معرفى كند و روزانه يك نوبت


1- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 7529
2- همان، كلمه 7283.

ص:10

به خادمان كاروان سركشى و از زحماتشان قدردانى كند.

7- حضور به موقع در جلسات

نظم و انظباط در سفر براى هماهنگ سازى زائران در مراحل مختلف سفر داراى سهمى ويژه است و رعايت نظم در زمان تشكيل جلسات و مباحث، عاملى مؤثر در سامان بخشى برنامه هاست و زائران مى توانند براى ديگر اوقات خود برنامه ريزى كنند. در اين ميان، حضور به موقع روحانى در جلسه و آغاز و انجام جلسه در زمان مقرر، نشان از احترام گزاردن به وقت زائران و برنامه اعلام شده است.

8- سعه صدر

از ويژگى هاى ضرورى مربّى و مدير، سعه صدر و تحمل ديگران است. مربّى شايسته به نتيجه عمل و فعاليت خود مى انديشد و مشكلات زودگذر و بى ارزش را فراموش مى كند. از اين رو، مى كوشد با درك مشكلات افراد، همچون طبيبى دلسوز به درمان آنان بپردازد. بديهى است كه در يك گروه صد نفره

يا بيشتر، تواناييها و حساسيتها و نقاط ضعف افراد مختلف است و روحانى بايد نقش تربيتى خود را به خوبى و با شكيبايى انجام دهد. امام على (عليه السلام) مى فرمايد «آلة الرياسة سعة

ص:11

الصدر.» (1)بسيار روشن است كه سعه صدر در امور دينى و تربيتى اثرى ژرف و شگرف دارد.

9- آگاه ساختن زائران

بسيارى از اماكن و مشاعر و زيارتگاه هاى مكّه و مدينه، مورد توجه زائرانند، ولى بسيارى از زائران، شمارى ديگر از زيارتگاهها- مانند منطقه بدر، غدير خم و ربذه- را نمى شناسند و يا زيارت نمى كنند. لازم است روحانى كاروان، زائران را از ارج و تقدّس آنها آگاه سازد، هرچند حضور در آنها برايشان مقدور نباشد.

10- مطالب مستند

روحانيان و به ويژه كسانى كه چند بار به حج تشرّف يافته اند، نبايد در بيان مطالب به محفوظات خود اعتماد كنند، بلكه بايد با مراجعه به منابع معتبر، مطالب را مستند نقل كنند تا در شنوندگان تأثيرى ژرف بگذارد. اين امر در كاروانهاى دانشجويى و مشابه آن، كه عموماً به منابع نيز مراجعه مى كنند، اهميتى بيشتر دارد.


1- همان، كلمه 25.

ص:12

عوامل موفقيت روحانى كاروان

11- حفظ حرمت و قداست لباس

گاهى روحانى كاروان در حال احرام يا هنگام سخن گفتن، از آراستگى لباس خويش غافل مى ماند و ناخواسته بر كيفيت كار خويش آسيب مى رساند. بايد توجه داشت كه حفظ وقار و آراستگى ظاهرى در همه حالات، پسنديده و مطلوب است؛ چنان كه امام على (عليه السلام) مى فرمايد: «السّكينة عنوان العقل.» (1)

عوامل موفقيت روحانى كاروان

عوامل موثر در موفقيت روحانى كاروان بسى پر شمارند و البته پديد آوردن همه آنها بر عهده و نيز در توان تو نيست و ديگر كسان نيز مى بايد در فراهم آوردن آنها بكوشند. در اين جا تنها به عواملى كه پديد آوردنشان از وظايف روحانى كاروان است، اشاره مى كنيم.

1- اصلاح قرائت و حساب سال

براى انجام اين وظيفه، روحانيان از شيوه هايى گوناگون بهره مى گيرند. از موفقترين راههاى تجربه شده، معرفى زائران به روحانيان مساجد محل به وسيله نامه روحانى كاروان، حاوى


1- همان، كلمه 987.

ص:13

درخواست او براى بررسى قرائت و تسويه حساب سال زائر است. در اين شيوه، ضمن اين كه از توان روحانى مساجد استفاده مى شود، زائران با روحانى مسجد محل مرتبط مى گردند و بدين سان، شمارى بسيار از آنان به برنامه هاى مساجد، جذب مى شوند. روحانى كاروان نيز به امر اصلاح قرائت و حساب سال زائرانى كه امكان معرفى آنان نيست، مى پردازد.

2- اعلام برنامه جلسات به گونه مكتوب

هنگامى كه زائران در آستانه تشرّف و تهيه نيازهاى سفر خويش هستند، بايد زمان تشكيل جلسات به صورت روشن به آگاهى آنان برسد و برنامه هاى مدينه و مكّه و نيز زمان تشكيل جلسات مدينه و مكّه و

ص:14

بين الحرمين، پيش از سفر و در ايران به صورت مكتوب در اختيارشان قرار گيرد تا با ملاحظه آن، ديگر كارهاى خود را به زمانى ديگر واگذارند.

3- همراهى با زائران

اگر روحانى در طول مسير (از فردگاه گرفته تا مدينه و مكّه و زيارت دوره) در اتوبوسهاى آنان سوار گردد و با آنان همصحبت شود، مخاطبانى بيشتر خواهد داشت و با كسانى كه كمتر در جلسات شركت مى كنند نيز مى تواند سخن گويد. در

ص:15

هواپيماهاى كوچك، كه تنها گنجايش يك كاروان را دارند، روحانى بيشتر مى تواند از فرصت استفاده كند.

4- بيان مطالب متنوع و جذّاب

براى برگزارى جلساتى با نشاط و مفيد، لازم است وقت سخنرانى در موضوعات لازم، بر اساس اهميت آنها تقسيم شود. برخى از اين موضوعات عبارتند از: تذكرات مناسك و احكام، تاريخ حرمين، اسرار و معارف و اخلاق. در پايان لازم است حدود 10 دقيقه را براى پاسخ به پرسشها در نظر گيرند. در بيان مطالب تاريخى اين نكته داراى اهميت است كه در يك جلسه مطلب به پايان نرسد و داستان به صورت نيمه تمام به جلسه بعد واگذار شود. مدت جلسه در حرمين براى عموم، نيم ساعت است، ولى روحانى بايد اعلام كند كه براى پاسخ دادن به پرسش زائران همواره و در همه حال، آماده است.

5- سازماندهى كاروان

روحانى كاروان پس از شناسايى زائران، بايد به سازماندهى آنان بپردازد. همچنين مسئولان كاروان مى بايد افرادى را كه سابقه تشرّف دارند و از اطلاعات دينى خوبى برخوردارند و داوطلب كمك به ديگران هستند، به عنوان سرگروه معرفى

ص:16

كنند و از زائران بخواهند كه به صورت دلخواه با يكى از اين افراد همراه شوند. بدين سان، با تشكيل گروه هاى چند نفره، روحانى كاروان مى تواند در برخى موارد از طريق سرگروه براى ايجاد رابطه اقدام كند. اين امر، بر سرعت عمل كاروان در انجام مناسك و بازديدها مى افزايد.

6- رفت و آمد با زائران

در سفرهايى كه مردان در طبقه اى جداى از زنان استقرار مى يابند، روحانى با اعلام قبلى و يا هنگام نهار و شام در اتاقهاى زائران حضور مى يابد و غذا را در كنار آنان ميل مى كند. اين كار، ضمن پديد آوردن ارتباط عاطفى ميان زائر و روحانى و اطلاع از وضعيت آنان، زمينه توجيه و شيوه آن را براى روحانى مشخص مى كند. به جاست كه روحانى از زائران نيز دعوت كند كه به اتاق او بيايند.

7- در حرمين با گروههاى كوچك

براى آشنا ساختن زائران با قسمتهاى مختلف مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و مسجد الحرام، شايسته است زائران را به گروه هاى 10 نفره تقسيم كنند و روحانى كاروان قبل از نمازها آنان را همراهى نموده، آگاهيهاى لازم را در اين دو مسجد بدانان منتقل سازد.

ص:17

8- رقابت و نشاط

براى جلوگيرى از احساس خستگى و نيز حفظ نشاط زائران، شايسته است كه روحانى كاروان، ميان زائران رقابتى سالم پديد آورد و با برگزارى مسابقه هايى در موضوعاتى چون احكام و مناسك و ... كاروان را به تكاپو اندازد.

9- آخرين مُحرم

هنگام احرام براى بسيارى نگرانى و دلشوره پديد مى آيد. مناسب است روحانى، با آرامش تمام، در حالى كه لباس مقدّس روحانيت در بر دارد، زائران را از احرام آگاه سازد و براى محرم شدن بدانان يارى رساند و آن گاه خود محرم شود. اين كار موجب مى شود كه زائران به دليل مشخص بودن روحانى كاروان، آسانتر و سريعتر او را بازشناسند و بدو رجوع كنند.

ص:18

با زائران در نخستين جلسه

فصل دوم: روان شناسى زائر

اشاره

گام نخست در انجام مأموريت به گونه مطلوب، بازشناختن مخاطبان است تا بتوان برابر نيازهاى آنان برنامه ريزى كرد.

1- شناسايى نخستين

روحانى كاروان در اين مرحله، اطلاعات اوليّه زائران را از مدير كاروان برمى گيرد (مانند شمار زنان و مردان، شمار خانواده ها، شغل زائران، تحصيلات، قوميتها، حساسيتها و ارتباطات به ويژه در استانهاى كوچك) و از سلامتى زائران و افراد آسيب پذير آگاه مى شود.

2- بررسى نيازهاى عقيدتى و فقهى زائران

اين مرحله عبارت است از تهيه پرسشنامه هايى ويژه براى

ص:19

شناسايى مرجع تقليد، سابقه تشرّف، حساب سال، نيابت، سابقه مطالعاتى در مسائل حج و اسرار آن و كتابهاى مطالعه شده. پس از آن كه زائران پرسشنامه ها را پر مى كنند، روحانى كاروان اطلاعات به دست آمده را به گونه اى منظم گرد مى آورد.

3- برنامه ريزى براى رفع نيازها

در اين مرحله، روحانى با شناسايى نخستين و اطلاعات تكميلى، براى رفع نيازهاى فرهنگى زائران برنامه ريزى مى كنند و در غنى سازى اطلاعات و سامان دادن به وظايف زائران در انجام مناسك مى كوشد.

4- جلسه هاى ويژه

گاه در كاروان كسانى يافت مى شوند كه با ديگران دگرگونند؛ يعنى از اطلاعات دينى خوبى برخوردارند و يا در اين زمينه بسيار ناتوانند. مناسب است روحانى كاروان براى كم سوادان، جلسه هاى ويژه اى برگزار كند و در جبران نياز آنان بكوشد و نيز از افراد توانا براى راهنمايى ديگر زائران سود جويد.

5- روحانى زائر

اگر در جمع زائران كاروان، فردى روحانى يافت شود،

ص:20

شايسته است ضمن ايجاد ارتباط با وى، از او خواسته شود كه در جمع زائران سخن گويد و در صورت امكان، محل سكونتش در اتاق روحانى كاروان پيش بينى شود.

6- ارتباط با افراد منتقد

روحانى كاروان مى بايد به سرعت افراد آسيب پذير و معترض و منتقد كاروان را بازشناسد و ضمن برقرار ساختن ارتباطى دوستانه به مطالبشان گوش فرادهد و با برنامه ريزى درست، به انتقاداتشان پاسخ گويد.

7- ملاك برنامه ريزى

در همه برنامه ريزيها مى بايد بر ميانه روى ارج نهاده شود و از افراط و تفريط خوددارى گردد.

با زائران در نخستين جلسه

نخستين جلسه براى روحانى كاروان و زائران بسيار مهم است به ويژه اگر سابقه آشنايى نداشته باشند. روحانى كاروان در اين جلسه همراه با اطلاعات به دست آمده و نيز با برنامه حساب شده حضور مى يابد.

ص:21

آموزش مناسك و احكام

الف- چگونگى برخورد با زائران

1- روحانى كاروان، نخست بايد خود را معرفى كند و از اين كه خداوند توفيق همسفرى با اين گروه را نصيبش كرده است، او را سپاس گويد و متذكر شود كه در طول سفر به صورت شبانه روزى در خدمت زائران است.

2- در معارفه بايد برخورد، صادقانه و بى پيرايه باشد و بر شخصيت زائران ارج نهاده شود و روحانى كاروان در صورت امكان هنگام ورود با آقايان دست دهد و احوالپرسى كند.

3- برخورد اول بايد كاملا عاطفى و همراه با تفاهم باشد. از برخورد مغرورانه بايد پرهيز كرد و روحانى كاروان نبايد بر خود ببالد كه چند بار به حج تشرّف يافته و يا زائران بدو نيازمندند.

ص:22

4- روحانى كاروان بايد قول دهد كه در حدّ توان خويش زائران را خدمت مى گذارد نه بيشتر، تا در هنگام عمل، زائران احساس نكنند كه ميان گفتار و كردار او فاصله اى زياد است.

ب- مطالب مورد بحث

1- شايسته است از بهره هاى معنوى سفر و اين كه سفر الى الله است و بايد در اين سفر در پى تحوّل و دگرگونى باشيم سخن به

ص:23

ميان آيد.

2- دعوت به محبت و همكارى با يكديگر به ويژه با افراد نيازمند و ناتوان در طول سفر، بسيار پسنديده است.

3- همچنين مى بايد اهداف و آداب سفر زيارتى حج يا عمره بيان شود.

4- از خاطرات افرادى كه در سفرهاى پيش دگرگون شده اند، مى توان به گونه اى شايسته و به عنوان الگو سود جست.

5- لازم است هر گونه تذكر كه بايد به اطلاع زائران برسد، در اين جلسه و پس از آن به تدريج مطرح شود.

آموزش مناسك و احكام

1- قرائت و تبليغ در همه جلسه ها

اگر همسفران افرادى كم سواد هستند، مناسب است پس از خطبه اى كوتاه و سخنرانى، يك بار حمد و سوره و ذكر تلبيه قرائت شود. اين كار موجب آشنايى بيشتر زائران با حمد و سوره و تلبيه صحيح خواهد شد.

2- وسايل كمك آموزشى

امروزه ثابت شده است كه آموزش به صورت سمعى- بصرى، فرايند يادگيرى را سريعتر و ژرفتر مى كند. از اين رو،

ص:24

بايد سعى شود براى آموزش از تابلو (تخته و گچ) و ماكت كعبه و سعى صفا و مروه استفاده شود. مى توان از يك ماژيك وايت برد سود جست و در هر جايى كلاس را تشكيل داد.

3- پرهيز از بيان اختلاف فتواها

زائر بايد در طول سفر از آرامش روحى و روانى كامل برخوردار باشد. از اين رو، بيان موارد اختلاف فتواها در جلسه هاى عمومى، موجب تحيّر زائران مى گردد. به جاست به زائرانى كه فتواى مرجع تقليدشان داراى اختلافى فاحش با فتواى نقل شده است، جداگانه تذكر داده شود كه فتواى مرجع تقليد شما در اين مورد به فلان صورت است.

4- آموزش با پرسش و پاسخ

برخى زائران از اهميت مسائل و احكام آگاه نيستند و آنها را ساده و روشن مى انگارند. مناسب است روحانى كاروان در هنگام سخنرانى و بيان احكام، پس از طرح مسئله اى، حكم آن را از زائران بپرسد. زائران حتماً با اختلاف پاسخ مى دهند. در اين جا روحانى هم حكم مسئله را به صورت صحيح بيان مى كند و هم زائران را از اهميت مسائل و احكام آگاه مى سازد.

ص:25

5- احكامى كه زائران بدان دچارند

معمولا زائران در سفر با احكام حساب سال و خمس، طهارت، نماز، نماز ميّت و ... روبه رو هستند كه لازم است روحانى كاروان مشكلات آنان را در اين موضوعات فرو بشكافد.

6- اصلاح قرائت

براى تصحيح قرائت و تلبيه، افزون بر اين كه بايد از افرادى كه سازماندهى شده اند و نيز از ائمه جماعات يارى گرفته شود، مى بايد سعى شود كه عين كلمه اى كه غلط خوانده مى شود بازشناخته گردد و صحيح آن به صورت مكتوب در اختيار زائر قرار گيرد تا با تمرين اصلاح نمايد.

7- احرام كودكان

در صورتى كه در كاروان، كودكى غير مميّز (نابالغ) يافت شود و والدينش بخواهند او را مُحرم كنند، بهتر است پس از انجام اعمال عمره خود، از تنعيم او را محرم كنند، نه از مسجد شجره يا جحفه، تا با فراغت بال بتوانند به اعمالش برسند.

ص:26

در مهمانى پيامبر رحمت و ائمه معصومين بقيع (عليهم السلام)

8- همه جا با مناسك

براى آسان ساختن دسترسى به فتاواى مراجع عظام تقليد، مناسب است مسائل اختلافى هر بخش از مناسك و اعمال را روى صفحه اى مقوايى يادداشت نمايند تا در صورت نياز در مراحل احرام، طواف، نماز طواف و ... به آن مراجعه كنند.

9- آموزش به زبان ساده

شايسته است احكام و مناسك را به زبان ساده بيان كنند و از كلمات ناآشناى علمى و فقهى بپرهيزند و توجه زائران را به انجام اعمال با نيت خالص جلب نمايند.

ص:27

به سوى قبله گاه

1- با نگاه بدرقه كنندگان

در آستانه حركت به سوى مكّه، به جاست زائران در حسينيه اى گرد آيند تا واپسين خداحافظى ها و بدرقه ها انجام گيرد و حقوق متقابل زائران و بدرقه كنندگان توضيح داده شود. اين كار در شهرهاى كوچك اثرى بسيار ارزنده در پى دارد.

2- نشاط در مسير

سفر همواره با جداييها و مشكلات همراه است. روحانى كاروان مى تواند در ميان راه عربستان با تذكرات لازم و راهنماييها و بيان داستانهاى كوتاه و موقعيتهاى ميان راه و نكات تاريخى، نشاط و شادابى زائران را برانگيزد.

در ميهمانى پيامبر رحمت

و امامان معصوم بقيع (عليهم السلام)

در مدت حضور در شهر پيامر رحمت (صلى الله عليه وآله) مى بايد برنامه اى را كه پيشتر در ايران به اطلاع زائران رسانيده اند، به گونه اى استوار عملى سازند تا آموزش مناسك و تقويت بُعد معنوى فراهم آيد و غايبان جلسه را بازشناسند و آنان را با محبت به حضور در جلسه ها دعوت كنند. نبايد فراموش كرد كه شهر مدينه و تاريخچه شگفت آور آن و انتظارت پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) از زائران، مطالبى آموزنده اند و سزاوار است كه به بيان آيند.

1- سوغات مدينه يا پاى منبر پيامبر و بزرگان معصوم (عليهم السلام)

با توجه به فضاى معنوى مدينه و روحيّه اى كه معمولا

ص:28

زائران در آن جا به خود مى گيرند، به جاست هر روز روحانى كاروان سخنى از معصومين (عليهم السلام) مدفون در مدينه را براى آنان بازگويد؛ سخنى كه نياز واقعى زائران را نيز برآورده كند و اين بهترين سوغات مدينه است. مى توان براى اين كار، پيش از سفر و در ايران برنامه ريزى كرد و روايات مناسب را برگزيد.

فوق برنامه هاى معنويت زا

2- نخستين تشرّف

زمان تشرّف به حرم پيامبر (صلى الله عليه وآله) و قبرستان بقيع از پيش اعلام مى شود و روحانى كاروان در نخستين تشرّف همراه با زائران در حرم پيامبر و امامانمعصوم (عليهم السلام) بقيع حضور مى يابد. اين امر از تفرق و پراكندگى زائران خواهد كاست و چگونگى و زمان حضور زائر را مشخص مى سازد.

3- جايگاه والاى پيامبر (صلى الله عليه وآله)

بايسته است هنگام حضور در مسجد النبى، روحانى كاروان از جايگاه والاى آن جا و منزلت آن پيامبر بزرگ آسمانى (صلى الله عليه وآله) در پيشگاه بارى تعالى و مقام شفاعت و اخلاق آن حضرت و اين كه همگان به محضر پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) بار يافته اند، سخن گويد.

ص:29

4- در كنار بقيع

زائران در زمان برگزارى نمازهاى پنج گانه به هيچ روى نبايد در پيش بقيع تجمع كنند. در بررسيهاى انجام شده مشخص گرديده است كه خطاها و اشتباههاى زائران به دليل عدم توجيه آنان در مسائل مختلف بوده است.

5- عرض ارادت به اهل بيت عصمت (عليهم السلام)

از خواندن روضه هاى بى مدرك و اغراق آميز در داخل و جلوى بقيع، كه با جايگاه با عظمت اهل البيت (عليهم السلام) ناسازگارند، بايد جدّاً جلوگيرى شود.

6- بانوان در رواق بقيع

براى استفاده شايسته بانوان از زيارت معصومين (عليهم السلام) و آشنايى آنان با بقيع، مى توان از راهروى شمالى بقيع سود جست تا هم زيارت رو به قبله باشد و هم شناسايى قبور بقيع به نيكى انجام گيرد.

فوق برنامه هاى معنويت زا

زائران حرمين در پى كسب معنويت و از ميان بردن معاصى

ص:30

خودند. از اين رو، بيان موضوعات معنويت زا موجب توجه بيشتر به اهداف سفر و خودسازى مى شود.

1- سحرخيزى و دعا و استغفار

برخى زائران به بيدار شدن در سحرگاهان خوى نگرفته اند. به جاست با هماهنگى آنان، هر روز هنگام سحر، افراد علاقه مند را براى شركت در نماز صبح از خواب بيدار كنيم.

2- ختم قرآن گروهى

قرائت قرآن به صورت گروهى در حرمين اثرى مطلوب و معنوى براى زائران و قاريان در پى دارد.

ص:31

3- طواف

شايسته است هنگامى كه مطاف خلوت است به نيابت از نيكان و به ويژه معصومين (عليهم السلام) و شهيدان و امام راحل- رضوان الله عليه- طواف مستحبى انجام گيرد و در صورت امكان، زائران به شمار ايام سال طواف كنند.

4- خودسازى

با توجه به فضاى معنوى حرمين و اين كه زائران در آن جا از

ص:32

مشغله هاى دنيوى به دورند، بسترى شايسته براى تقويت عوامل مراقبه بر خويش در آن جا فراهم است كه از اين فرصت مى بايد به گونه اى درخور استفاده شود.

5- الگوهاى مدينه

ذكر جايگاه و منزلت و خُلق و خوى پيامبر (صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام) و شاگردان آنان و چگونگى خودسازى و كسب رضايت بزرگان معصوم (عليهم السلام) بهره اى ارزشمند براى زائران در پى خواهد داشت.

6- قُبا و احُد

شايسته است روحانى كاروان همراه با زائران علاقه مند و توانا، در وقت مناسب (در صورت امكان به گونه پياده) براى زيارت شهيدان احُد و نماز در مسجد قبا حركت كند.

7- نيايش و ادعيه

سفر حجّ فرصتى است ارزشمند براى آشناسازى زائران با برخى ادعيه، كه در طول سال قرائت مى شود؛ مانند دعاى عهد و مناجات خمسة عشر. شايسته است هيچ گاه از ادعيه ماثوره در حرمين غفلت نشود.

ص:33

برنامه ويژه خواهران

8- هنگام احرام

هنگام احرام، زائر از قربت روحى خاصى برخوردار است و در آن حال آمادگى پذيرش بسيارى از امور، مانند توبه و معاهده با خدا را داراست. مناسب است برنامه اى ويژه با توجه به نوع روحيّه زائر براى اين مرحله از حج در نظر گرفته شود.

برنامه ويژه خواهران

بانوان، كه نيمى از كاروانها را تشكيل مى دهند، در سالهاى اخير علاقه مندى خود را با شركت گسترده در جلسه هاى دينى نشان داده اند. بنابراين، سزاوار است براى آنان جلسه هايى جداگانه برگزار شود.

1- آموزش احكام ويژه

فرد روحانى، مَحْرم اسرار زائران است و از طرفى بايد زائران، به ويژه بانوان را به احكام و مناسك خود آشنا كند احكام و مناسك اختصاصى بانوان به ويژه احكام معذورين و اخلاقيات ويژه بانوان مى بايد در اين جلسه ها به بحث گذاشته شود.

ص:34

2- احرام بانوان

لازم است براى اطمينان از صحّت احرام بانوان، نخست آنان با نظارت روحانى كاروان در محاذى مسجد شجره (در صحن مسجد) محرم شوند و كسانى كه مقلّد مراجعى هستند كه بايد حتماً در داخل مسجد محرم شوند، مى بايد پس از ورود به مسجد محرم شوند.

3- همكارى بانوان

شايسته است روحانى كاروان از بين بانوانى كه نسبتاً با مسائل دينى آشنايند، چند نفر را براى كمك به افراد ناتوان در اداى تلبيه و قرائت برگزيند و افراد ناتوان را به آنان بسپارد.

4- تمهيدات ويژه

در جلسه هايى كه در ايران برگزار مى شوند، مى بايد به بانوان تذكر داده شود كه اجازه نذر از شوهران خود داشته باشند تا در صورت لزوم با نذر از مدينه محرم شوند.

5- تكرار تلبيه

بانوان در هنگام برگزارى نماز جماعت مغرب و عشا در

ص:35

مسجد شجره، نبايد تلبيه را تكرار كنند، بلكه لازم است سكوت را رعايت نمايند و در زمانى ديگر تلبيه را تمرين و تكرار كنند.

با احرام به سوى حرم

زيارت دوره مدينه

زائران در زيارت دوره مدينه، مساجد قبا، سبعه ذوقبلتين، احد و ... را زيارت مى كنند. مناسب است روحانى كاروان به صورت برنامه اى، زائران را به مساجد حاشيه مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و مسجد بلال، مسجد ابوذر، مسجد مباهله، مسجد جمعه، مسجد الدرع، مسجد المستراح و فضيخ ببرد و تاريخچه و نكات آموزنده آنها را براى زائران علاقه مند بيان كند و زائران را آگاه سازد كه حتى المقدور نماز تحيّت بخوانند.

1- موضوعها و زيارت دوره

در هر يك از مراحل زيارت دوره، با پيش بينى، مى توان از مسائل مورد نياز زائران در موضوعات اخلاقى، سياسى، اعتقادى و تاريخى سخن گفت و به زائران بهره لازم را رساند.

ص:36

2- اماكن در قرآن

درباره بسيارى از اماكن مورد بازديد زائران، آياتى از قرآن

ص:37

نازل شده است. اگر روحانى كاروان موارد آيات نازله را از روى قرآن براى زائران بخواند و توضيح دهد، دلپذيرتر خواهد بود؛ چنان كه امام على (عليه السلام) فرموده است: «مَنِ اتَّخَذَ قَولَ الله حُجَّتَهُ هُدِىَ الى الّتى هِىَ أقوَم». (1)

3- زمان حضور در مساجد حاشيه مسجد النبى (صلى الله عليه وآله)

براى بازديد از مساجد حاشيه مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و خواندن نماز تحيّت، مى توان از فرصت بين نماز مغرب و عشا استفاده كرد كه مساجد باز باشند.

4- بهترين زمان براى زيارت دوره

انتخاب زمان بازديد در زيارت دوره تا حدودى بسيار در اختيار كاروان است. اگر كاروانهاى صبح، هنگام طلوع آفتاب حركت كنند و كاروانهاى بعد از ظهر، ابتدا از مسجد قبا آغاز كنند، در فصل گرما، با گرما روبه رو نخواند شد.

با احرام به سوى حرم

تأثير آموخته هاى زائران در جلسه هاى ايران و مدينه، هنگام احرام و ورود به حرم و اعمال نمودار مى گردد. بسيارى از


1- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 7553.

ص:38

زائران در طول عمر، تنها يك بار به حجّ مشرف مى شوند. از اين رو، مناسب است تلاش بايسته انجام

ص:39

با عرشيان در مطاف

1- بازگشت به سوى خدا

بايد هنگم احرام به زائر تذكر داد كه احرام و رفتن به سوى حرم، نمادى از حشر و نشر قيامت و بازگشت به سوى خداست.

2- وحدت در تلبيه

شايسته است زائران كاملا از اهميّت تلبيه آگاه گردند و خود، با حال معنوى تلبيه گويند، ولى اگر تلبيه را در خاطر ندارند، مناسب آن است كه روحانى كاروان به صورت شمرده و كلمه كلمه تلبيه را بر زبان آورد و زائران به صورت هماهنگ پاسخ دهند.

3- معناى تلبيه

بيشتر زائران معناى تلبيه را نمى دانند و از اين رو، هنگام تكرار آن احساس معنوى پيدا نمى كنند. تجربه نشان داده است كه اگر در همه جلسه ها، تلبيه همراه با ترجمه اش براى

ص:40

زائران بازگفته شود، مفيد و مؤثر است.

4- تلبيه در تعقيب نماز عشا

سزاوار است در صورت امكان، پس از نماز عشا، زائران به صورت جماعت، يك بار و هماهنگ تلبيه را بازگويند.

5- نظارت بر احرام و تلبيه

در مسجد شجره بايد بررسى شود كه آيا همه زائران تلبيه را گفته اند يا نه. به ويژه افرادى كه بايد تلبيه را بدانان تلقين كرد، بدين كار نيازمندترند.

ص:41

با عرشيان در مطاف

مطاف محبوبترين نقطه اى است كه زائر در طول سفر حج يا عمره براى انجام دستور الهى در آن جا حضور مى يابد و نتيجه آموزشها و آموخته ها در اين نقطه پديدار مى شود و در همين جايگاه است كه زائران با حالت روحى خاصى رو به رو مى گردند و گاهى آموخته ها را فراموش مى كند. در واقع، هنر روحانى كاروان آن است كه با مقدماتى كه پيش مى بيند، زائر را با آرامش وارد مطاف كند.

ص:42

1- پيش از ورود به مسجد الحرام

روحانى ابتدا از وضعيت شستشوى مسجد الحرام و امكان طواف اطلاع به دست مى آورد و زائران را در خارج از مسجد براى ورود به مسجد و مسائل مربوط به آن توجيه مى كند و تذكرات- از جمله محل گمشدگان و آرامش در اعمال- را يادآورى مى نمايد.

2- نخستين نگاه

زائران هنگام ورود به مسجد، ادعيه مربوطه و سلام به حضرت ابراهيم (عليه السلام) را بر زبان مى آورند و سپس سجده شكر به جاى آورده، حاجتهاى خود را از خداوند مى خواهند.

3- نگريستن به طواف كنندگان

براى آشنايى بيشتر زائران با چگونگى طواف، بايد از آنان بخواهيم كه چند دقيقه در ايوان مقابل ركن يمانى و حجر الاسود باز ايستد و طواف ديگر زائران را بنگرند. بايد نيّت طواف را به صورت بسيار ساده به آنان بياموزيم تا در مطاف بدون توقف و يا مزاحمت براى ديگران طواف كنند.

ص:43

4- وقت طواف

انتخاب وقت طواف در انجام آسان اين عمل واجب و تلاقى نيافتنش با هنگام نماز جماعت بسيار مؤثر است. در شبهاى كوتاه تابستان، انجام عمل پس از نماز صبح مناسبتر است. البته لازم است به برادران و خواهران براى رعايت شرايط و واجبات تذكراتى ارائه داد.

5- زائران جوان

در شبهاى كوتاه تابستان، كاروانهاى يكدست جوان، مى توانند هنگام ورود به هتل پيش از تحويل گرفتن اتاقها به مسجدالحرام مشرف شوند و اعمال را انجام دهند و براى وضو گرفتن از وضو خانه مسجدالحرام سود جويند.

6- خروج از مطاف

خروج يكباره كاروانها از مطاف مزاحمتى بسيار براى ديگر طواف كنندگان پديد مى آورد. از اين رو، مناسب است روحانى كاروان، زائران را از حدود مستجار و ركن يمانى به تدريج به سوى راست هدايت كند تا هنگامى كه مقابل حجرالاسود مى رسند، به راحتى از مطاف خارج شوند. (توجه به فتاواى

ص:44

مراجع نيز بايسته است).

زيارت دوره مكه

7- اعمال روحانى كاروان

گاه رسيدگى به اعمال زائران، وقتى بسيار مى خواهد و دقتى بيشتر مى طلبد؛ مانند زائرانى كه اهل مناطق محرومند. در چنين حالتى، شايسته است روحانى كاروان اعمال خود را همزمان با زائران انجام ندهد، بلكه بر اعمال آنان نظارت كند و اعمال خود را در وقتى ديگر انجام دهد.

8- دعاى اشواط

زائر در ادعيه اشواط، افزون بر ادعيه مأثور مى تواند در شوط او ذكر «استغفرالله» را بر زبان آورد و در شوط دوم «سبحان الله» و در شوط سوم «الحمدلله» و در شوط چهارم «لا اله الا الله» و در شوط پنجم

ص:45

«الله اكبر» (تسبيحات اربع) و در شوط ششم صلوات و در شوط هفتم براى خود و ملتمسين دعا حاجت بخواهد و دعا بخواند و از تكرار نام امامان (عليهم السلام) در مطاف خوددارى كند؛ زيرا نام بردن از اين بزرگان پاك نهاد (عليهم السلام) پى آمدهايى زيانبار در پى دارد و موجب برانگيخته شدن خشم مخالفان مى گردد و چه بسا براى شيعه و بزرگان معصوم (عليهم السلام) توهين و بى احترامى به همراه آورد.

9- نيايش در سعى

در «سعى» مى توان از دعاى «جوشن» يا «مجير» سود جست. شايسته است روحانى كاروان، زائران را از معناى قسمتى كه تكرار مى شود، آگاه سازد.

زيارت دوره مكّه

براى زيارت دوره مكّه، بيشتر كاروانها، قبرستان ابوطالب، منى، مشعر، عرفات، جبل الثور و جبل النور را باز مى بينند يا زيارت مى كنند، ولى از بسيارى اماكن مهم ديگر بازديد نمى كنند؛ اماكنى مانند مسجد البيعه در منى مسجد جن، مسجد الرايه، مسجد حمزه سيدالشهداء، مولد النبى (صلى الله عليه وآله)، شهداى فخ و ... سزاوار است روحانى كاروان در سخنرانى خويش از اين اماكن نيز سخن گويد و همراه با علاقه مندان از آنها ديدن نمايد. بهتر است منطقه شهداى فخ را به صورت غير گروهى زيارت كنيم.

1- اماكن درون مسجدالحرام

براى اين كه اماكن درون مسجدالحرام را به زائران معرفى كنيم، بهتر است به طبقه فوقانى و يا به نزديكى همان آثار رويم

ص:46

و بدين كار همّت گماريم.

2- قبرستان ابوطالب

بايسته است درباره شخصيت هاى مدفون در قبرستان ابوطالب، به ويژه «امّ المؤمنين» حضرت خديجه (عليهما السلام) و حضرت ابوطالب (عليه السلام) توضيحات شايسته به دست داده شود تا زائران با شناختى بهتر زيارت كنند.

زمان اين توضيحات، هنگام شب، پيش از زيارت است؛ زيرا اگر هوا گرم باشد، در روز مناسب نيست زائر را معطل كرد.

دستاوردهاى سفر

3- شهيدان جمعه خونين

سزاوار است در قبرستان ابوطالب از شهيدان انقلاب اسلامى و جمعه خونين ياد شود و فاتحه اى به روح ارجمندشان هديه گردد.

4- عارفانه در عرفات

در عرفات مى بايد حداكثر چهار سطر از دعاى عرفه با انتخاب روحانى كاروان و نياز زائران شرح و توضيح داده شود. بايد از توسلات طولانى و دعاى توسل و زيارت عاشورا پرهيز كرد و از حركت امام حسين (عليه السلام) و اهداف بزرگ آن امام همام و

ص:47

حسينى زيستن و حسينى رفتن به گونه اى مختصر و مفيد سخن گفت.

5- زيارت مشاعر

در حجّ تمتع، عموم زائران، شبانه به عرفات و مشعر مى رود و از آن جا خارج مى شوند. زائران، سرزمين منى را به دليل ازدحام جمعيت نمى توانند به گونه شايسته بازديد كنند. كاروانهايى كه پس از انجام اعمال در مكّه فرصتى كافى دارند، مناسب است زائران علاقه مند خويش را با هزينه خود آنان يك بار به ديدن اين اماكن ببرند؛ مانند آنچه در عمره انجام مى شود و در هر مورد توضيحات لازم را براى آنان بيان كنند.

دستاوردهاى سفر

سفر زيارتى خانه خدا، اگر به گونه اى شايسته انجام گيرد و پيام الهى اش در جان زائران بنشيند، مى تواند زائران را براى يك عمر بيمه كند و اين توفيقى است بزرگ كه خداوند به زائران خويش عطا مى كند.

1- درمان بيماريهاى روحى

روحانى كاروان، كه در حقيقت مربّى زائران است، در مدت

ص:48

حضور در كاروان بايد بيماريهاى روحى زائران را بازشناسد و به درمانشان بپردازد و فرصتها را براى انجام اين وظيفه الهى غنيمت شمارد.

2- توجه به نيازهاى روز

جامعه امروز ايران اسلامى، جوان است و از اين رو، مناسب است روابط و وظايف متقابل والدين و فرزندان از نظرگاه اسلامى براى زائران به بيان آيد. بهره جستن از آنچه در جلد 15 كتاب وسائل در اين باره آمده است، بسيار كارساز و مشكل گشا خواهد بود.

3- سپاسگزارى از خداوند

سپاسگزارى در هر نعمتى بايد با نعمت سازگار و متناسب باشد. زائران بايد بر شكرگزارى خداوند، از آن روى كه آنان را به خانه خويش دعوت كرده است، بيفزايند و روحيه بندگى و نيايشگرى و سپاسگزارى را در خويش توانمند سازند و در حفظ آن بكوشند.

4- واپسين ودعا

شايسته است روحانى كاروان هنگامى كه حاجيان، اعمال

ص:49

حج را با موفقيت به پايان رسانيده اند و اينك مى خواهند به وطن خويش بازگردند، با يكايك آنان وداع كند و در فرودگاه جدّه و ايران با حاجيان و به ويژه با آقايان خداحافظى كند و براى زدودن كدورتها و بخشودن قصورها عذرخواهى نمايد.

5- پاسدارى از دستاوردهاى سفر

زائران خانه خدا، پس از آن كه به سرزمينهاى خويش باز مى گردند، بايد بكوشند كه دستاوردهاى اين سفر ارزشمند الهى را از كف ندهند و همواره از رهاوردهاى شكوهمندش بهره مند مانند. چه خوب است، حاجيان، سالانه در روزى گرد يكديگر درآيند و به مناسبت سالگرد تشرف، از آن روزهاى عرفانى سخن گويند و يكديگر را به پاسدارى از دستاوردهاى سفر الهى حج سفارش كنند.

ص:50

ده مسئله ضرورى درباره عمره مفرده

آشنايى با احكام و مناسك عمره و حج از شرايط اصلى و اساسى روحانى كاروان و راهنماى زائران بيت الله الحرام است، ولى از آن جا كه در سالهاى اخير به دليل تعدد مراجع معظّم تقليد و تفاوت فتاوا در بسيارى از مسائل، شناخت تمام موارد اختلافى و حضور ذهن نسبت به آنها كارى دشوار است، ضرورى مى نمود كه در اين مبحث، ده مسئله از مسائلى كه جزو مهمترين مسائل اختلافى و ضرورى عمره به شمار مى آيند، همراه با فتاواى مراجع تقليد مذكور آيند تا دستيابى به وظيفه زائران براى روحانيان معظم آسان گردد.

بسيارى از روحانيان گرامى بر اين گونه مسائل تسلطى شايسته دارند، يا مناسك محشاى عمره و حج را در سفر به همراه خويش دارند، ولى بهره جستن از نوشته حاضر، از تباه شدن وقت زياد براى جستوجو در منابع مفصل جلوگيرى

ص:51

مى كند و رسيدن به مطلوب را آسان مى سازد.

بقا بر تقليد

* آيت الله خامنه اى: بقا در تقليد ميّت جايز است حتى در مسائلى كه عمل نكرده است.

* آيت الله فاضل: در صورت تساوى، بقا جايز و عدول به زنده محل اشكال است و اگر يكى از آنها اعلم است، تقليد از او لازم است، و بين مسائلى كه عمل كرده و عمل نكرده تفاوتى نيست.

* آيت الله تبريزى: در مسائلى كه ياد گرفته و فراموش نكرده است، بقا لازم است و در مسائلى كه ياد نگرفته است، رجوع به مجتهد زنده لازم است.

* آيت الله صافى: مجتهد زنده اعلم است ظ رجوع به حىّ واجب است.

مجتهد مرده اعلم است ظ بقا بر تقليد او، احتياط واجب است.

هر دو مساوى هستند ظ بقا جايز است.

* آيت الله بهجت: در مسائلى كه تقليد و عمل كرده است:

ميّت اعلم است ظ بقا واجب است.

زنده بعداً اعلم شده است ظ در تمام مسائل بايد به او

ص:52

عدول كند.

با هم مساوى هستند ظ بقا جايز است.

* آيت الله سيستانى: ميّت اعلم است ظ بقا واجب است.

زنده اعلم است ظ رجوع به زنده واجب است.

صرف التزام به متابعت از فتواى مجتهد كافى است.

* آيت الله وحيد: ميّت اعلم بوده است ظ تا زمانى كه اعلميّت مجتهد زنده ثابت نشود، بقا واجب است، چه در زمان حيات او التزام به عمل به فتواى او داشته يا نداشته باشد و چه عمل به فتواى او كرده يا نكرده باشد و چه فتواى او را ياد گرفته يا نگرفته باشد.

ص:53

مجتهد زنده اعلم است ظ واجب است به حىّ رجوع كند.

(1)

] 202 [احرام در مسجد شجره

* آيات عظام امام خمينى، اراكى، فاضل، سيستانى: بنابر احتياط واجب داخل مسجد محرم شوند.

* آيت الله خامنه اى و آيت الله بهجت: بايد داخل مسجد شوند. (آيت اللّه بهجت) و احتياطاً احرام از

مسجد قديمى باشد، و با فحص از اهل اطلاع، توسعه از يمين و يسار و خلف است و قسمت محراب از مسجد قديمى محسوب

ص:54

مى شود و در صورت عدم امكان دخول به مسجد قديمى، از محاذى آن جا محرم شوند.

* آيت الله گلپايگانى و آيت الله صافى: احرام از پشت ديوار مسجد نيز صحيح است.

* آيات عظام خويى، تبريزى و وحيد: در بيرون مسجد به گونه اى كه محاذى و برابر آن از طرف راست يا چپ باشد، محرم شوند، كافى است، هر چند احتياط مستحب آن است كه داخل مسجد محرم شوند.

* آيات الله مكارم: بلكه همين اندازه كه محاذى مسجد از طرف راست يا چپ باشد، كفايت مى كند، هر چند از داخل مسجد مستحب است.

* آيت الله زنجانى: 1- احتياط واجب آن است كه نماز و نيّت احرام در مسجدى كه در منطقه ذوالحليفه واقع است و به آن مسجد شجره مى گويند، انجام شود. 2- محرم مى بايست تلبيه را در منطقه ذوالحليفه بگويد و لازم نيست در خصوص مسجد باشد، هر چند مطابق احتياط استحبابى است. (مناسك نوين، ص 60)

ص:55

(2)

] 203 و 204 [وظيفه زن حائض براى احرام

در مسجد شجره

* امام خمينى: اگر مى تواند، بايد در حال عبور از مسجد محرم شود و اگر نمى تواند، در حال عبور محرم شود و اگر نمى تواند تا وقت پاك شدن صبر كند، احتياط آن است كه نزديك مسجد محرم شود و در جحفه يا محاذى آن احرام را تجديد كند.

* آيت الله اراكى: احتياط آن است كه نزديك مسجد محرم شود.

* آيات عظام گلپايگانى، فاضل و صافى: اگر نمى تواند تا وقت پاك شدن صبر كند، بايد نزديك مسجد محرم شود و نياز به تجديد احرام از جحفه ندارد.

* آيات عظام سيستانى، خويى و وحيد: مى تواند بيرون مسجد محرم شود.

* آيت الله مكارم: هر كس مى تواند، در كنار مسجد محرم شود و تجديد احرام لازم نيست.

* آيت الله بهجت: اگر نمى تواند وارد مسجد شود، در خارج مسجد، محاذى آن محرم شود، بنابر احتياط و در جحفه يا محاذى آن تجديد احرام مى كند.

ص:56

با توجه به مسئله قبل و در وضعيت كنونى، كه بانوان را به قسمت قديمى مسجد راه نمى دهند، براى بانوان چند راه وجود دارد:

- در اين احتياط به فتواى ديگرى رجوع كنند.

- از مدينه محرم شوند.

- به احتياط عمل كنند.

* آيت الله خامنه اى: اگر نمى تواند در حال عبور از داخل مسجد محرم شود، واجب است از جحفه يا محاذى آن محرم شود.

* آيت الله زنجانى: حائض مى تواند در خارج از مسجد نيّت نموده، تلبيه بگويد و مى تواند در حال مرور از مسجد شجره نيّت كرده، تلبيه بگويد، بلكه اين كار مطابق احتياط استحبابى است. (مناسك نوين، ص 60)

(3)

] 444 [سوار شدن بر خودروى مسقّف در شب

ص:57

* آيات عظام امام خمينى، اراكى، گلپايگانى، فاضل، بهجت و صافى: جايز است.

* آيت الله خويى: اگر سرما و گرما و باران و باد نباشد، به گونه اى كه وجود و عدم سايبان، يكسان باشد، اشكال ندارد.

* آيت الله سيستانى: اگر باران نباشد، اشكال ندارد، ولى اگر

باران باشد، كفّاره دارد و بنابر احتياط واجب جايز نيست.

* آيت الله تبريزى: بنابر احتياط، در حرمت استظلال فرقى ميان شب و روز نيست.

* آيت الله خامنه اى: در شبهاى بارانى و سرد، بنابر احتياط واجب، جايز نيست، مگر آن كه حرجى باشد.

* آيت الله مكارم: در شبهاى سرد و بارانى بايد كفّاره بدهد.

* آيت الله وحيد: احتياط واجب ترك تظليل در شب است. (همان، ص 90)

* آيت الله زنجانى: جايز نيست. (همان)

(4)

] 438 و 508 و 520 [زير سايه رفتن در شهر مكّه

* آيات عظام امام خمينى، اراكى، گلپايگانى، مكارم، فاضل، خامنه اى و صافى: جايز است.

* آيت الله خويى: بنابر احتياط واجب، تا پيش از رسيدن به مكه قديم، نبايد استظلال كند.

* آيت الله زنجانى: جايز نيست. (همان)

* آيت الله تبريزى و آيت الله سيستانى: بنابر احتياط واجب جايز نيست.

* آيت الله بهجت: احتياط واجب ترك سايه انداختن است براى

ص:58

حوائج غير خانه و مانند آن.

(5)

] 509 [احرام از تنعيم

و سوار شدن بر خودروى مسقّف تا مسجد الحرام

* آيات عظام امام خمينى، گلپايگانى، اراكى، خامنه اى، مكارم، فاضل و صافى: مانع ندارد.

* آيت الله خويى: بنابر احتياط واجب، تا پيش از رسيدن به مكّه قديم نبايد استظلال كند.

* آيات عظام تبريزى، سيستانى، و بهجت: بنابر احتياط واجب جايز نيست.

* آيت الله زنجانى: جايز نيست. (همان، ص 91)

(6)

] 592 و 595 [طواف در محدوده مقام ابراهيم و كعبه

* آيات عظام امام خمينى، اراكى، فاضل، زنجانى، بهجت و صافى: لازم است در همين محدوده طواف كنند در همه اطراف. (آيت الله اراكى:) بنابر احتياط واجب، در طرف حجر اسماعيل نيز، اين محدوده از ديوار كعبه محاسبه مى شود. (آيت الله فاضل و آيت الله زنجانى:) در طرف حجر

ص:59

اسماعيل اين فاصله از ديوار حجر محاسبه مى شود.

* آيات عظام خويى، گلپايگانى، صافى، مكارم، سيستانى، خامنه اى و وحيد: لازم نيست هر چند احتياط مستحب است كه در اين محدوده طواف كند.

* آيت الله تبريزى: بنابر احتياط واجب، بايد در همين محدوده طواف كند، ولى در موارد ازدحام، طواف در خارج اين محدوده نيز كافى است.

(7)

] 789 [وظيفه كسى كه نمازش صحيح نيست

در نماز طواف

* آيت الله امام خمينى و آيت الله فاضل: خود بخواند كافى است و اگر ممكن است كسى را بگمارد كه نماز را به او تلقين كند و احتياط آن است كه در مقام ابراهيم به شخص عادلى اقتدا كند، ليكن اكتفا به نماز جماعت نكند.

* آيت الله گلپايگانى و آيت الله صافى: خود بخواند و به جماعت نيز بخواند، و اگر نايب نيز بگيرد، بهتر و مطابق با احتياط است.

* آيت الله وحيد و آيت الله اراكى: خود بخواند و احتياط آن است كه در صورت امكان به جماعت بخواند و نايب نيز گيرد.

* آيت الله مكارم: خود بخواند و جماعت و نايب گرفتن لزومى ندارد.

* آيت الله خويى و آيت الله تبريزى: احتياط آن است كه خود بخواند و آن را به جماعت بخواند و نايب نيز بگيرد.

ص:60

* آيت الله سيستانى: اگر مقدار زيادى از قرائت حمد را بتواند صحيح بخواند، خواندن نماز با اين كيفيّت كفايت مى كند و اگر نتواند، احتياط اين است كه همان مقدار و مقدار ديگرى از آيات قرآن را به گونه صحيح بخواند وگرنه تسبيح بگويد.

* آيت الله بهجت: اگر ممكن است، نماز را به جماعت بخواند و در صورت عدم امكان با جماعت، عمل به وظيفه يوميّه كافى است.

* آيت الله خامنه اى: خود بخواند و بنابر احتياط، نايب نيز بگيرد.

* آيت الله زنجانى: بر هر شكل مى تواند هر چند با تلقين كسى ديگر، نماز را بخواند.

(8)

] 173 و 186 [فاصله دو عمره

* امام خمينى: احتياط آن است كه در فاصله كمتر از يك ماه به

ص:61

قصد رجا به جاى آورده شود.

* آيت الله اراكى: احتياط آن است كه در كمتر از ده روز به قصد رجا آورده شود، ولى اگر عمره به نيابت از ديگرى باشد، رعايت فاصله لازم نيست.

* آيت الله گلپايگانى و آيت الله زنجانى: فاصله شرط نيست، بلكه مى توان در يك روز چندين عمره مفرده به جاى آورد.

* آيات عظام خويى، مكارم، تبريزى، سيستانى، فاضل و صافى: فاصله يك ماه شرط نيست، بلكه در هر ماه قمرى مى توان يك عمره به جاى آورد، ولى انجام دو عمره يكى براى خود و يكى براى ديگرى، يا دو عمره براى دو نفر متفاوت، جايز است.

* آيت الله خامنه اى: فاصله معيّنى شرط نيست، ولى بنابر احتياط، در هر ماه تنها يك عمره مى تواند براى خود به جاى آورد، لكن به جاى آوردن عمره براى غير خود، هر نفر، يك عمره جايز است.

* آيت الله بهجت: فاصله معتبر نيست، هر چند افضل در عمره دوم اين است كه در ماهى ديگر غير از ماه عمره اول باشد، يا با فاصله ده روز ميان دو احرام باشد، بلكه يكى از اين دو فاصله احوط است.

* آيت الله وحيد: بنابر احتياط، دو عمره در يك ماه براى خود

ص:62

مى تواند به جاى آورد. البته مى تواند عمره دوم را رجائاً به جاى آورد، ولى در دو عمره نيابتى، فاصله معتبر نيست. (همان، ص 213 و 215)

(9)

] 1316 [اماكن تخيير

* امام خمينى و آيت الله اراكى: در تمام مسجدالحرام و مسجدالنبى، حتى در قسمتهاى توسعه يافته، مسافر مى تواند نماز را تمام يا شكسته بخواند و اين حكم اختصاص به مسجدين شريفين دارد.

* آيت الله بهجت: در قسمت قديمى مسجد، مسافر مى تواند نمازش را تمام يا شكسته بخواند، هر چند احتياط مستحب آن است كه شكسته بخواند، و در قسمتهايى كه در آغاز جزو اين مساجد نبوده اند، احتياط واجب آن است كه نماز را شكسته بخواند.

* آيات عظام خويى، تبريزى و وحيد: اين حكم اختصاص به مسجد الحرام و مسجد النبى ندارد، بلكه در شهر قديمى مكّه و مدينه، مسافر مى تواند نمازش را تمام يا شكسته بخواند.

ص:63

* آيات عظام گلپايگانى، خامنه اى، فاضل، مكارم، صافى و سيستانى: در تمام شهر مكّه و مدينه، مسافر مى تواند نماز را تمام يا شكسته بخواند.

(10)

] 1313 و 1334 [شركت در نماز جماعت اهل سنّت و

سجده بر فرش

* آيات عظام امام خمينى، اراكى، خامنه اى، و مكارم: از نماز يوميّه كفايت مى كند، حتى با سجده بر فرش و اعاده لازم نيست.

* آيت الله گلپايگانى: شركت در نماز آنان خوب است، ولى با تمكّن، نماز را با شرايط كامل اعاده كند و سجده بر فرش در مورد تقيّه مانع ندارد و در صورت محذور اعاده نمايد.

* آيات عظام خويى، تبريزى و سيستانى: در صورتى كه قرائت نماز را بخواند، هر چند در نماز جهريّه به اخفات باشد، كفايت مى كند و در نماز جمعه، پس از آن، نماز را بخواند و اگر در اين مساجد جايى باشد كه بتوان بر چيزى مثل سنگ و موزائيك سجده كرد، كه سجده بر آن صحيح است، بايد در آن جا نماز بخواند، و اگر چنين موضعى نباشد، نمازى كه در آن، بر فرش سجده كرده، مجزى است.

* آيت الله بهجت: خوب است شركت كنند، و در صورت امكان بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است، سجده كنند، و اكتفا

ص:64

به غير آن خلاف است.

* آيت الله فاضل: نماز با آنها كفايت مى كند، و اگر چيزى كه سجده بر آن جايز است، پيدا نشود و از چيزى مانند حصير نتواند استفاده كند، سجده بر فرش مانعى ندارد و اعاده لازم نيست.

* آيت الله صافى: شركت در نماز جماعت اهل سنت، از نماز يوميه كفايت مى كند و اعاده آن لازم نيست، گرچه اعاده موافق با احتياط است و سجده بر فرش در مواردى كه به خاطر تقيّه ضرورت داشته باشد، مانع ندارد.

ص:65

شرح وظايف روحانيان كاروانهاى عمره

با پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام خمينى (قدس سرهم) بارى ديگر روح حج ابراهيمى در كالبد احكام و مناسك حج و عمره دميده شد و با هدايتها و رهنمودهاى ايشان و مقام معظّم رهبرى، روحانيان محترم كاروانها، زائران گرامى حرمين شريفين را براى انجام صحيح و با محتواى اعمال حج، راه مى نمايند. باشد تا در اين فرصت معنوى، ميهمانان الهى با توشه اى گران از سرزمين وحى به وطن اسلامى بازگردند و يك عمر خود را بيمه سازند.

شما عزيزان روحانى مورد دعاى پيامبر اكرم اسلام (صلى الله عليه وآله) هستيد كه بارها از پيشگاه خداوند مى خواست: «اللّهمّ ارحم خلفائى.» آن گاه كه از مقصود آن حضرت از خلفايشان پرسيدند، فرمود: «آنان كه سخن و شيوه مرا تبليغ مى كنند و آن

ص:66

را به امت من تعليم مى دهند.» (1)

آشكار است كه در حج، آثار و اخبار پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مطرح مى شود و مورد توجه مسلمانان قرار مى گيرد. امام صادق (عليه السلام) به هشام بن حكم مى فرمايد: «در حج آثار و اخبار پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) شناخته شود و مورد توجه قرار گرفته، غبار فراموشى از آن زدوده مى گردد.» (2)


1- امالى صدوق، ص 152، ح 4.
2- ميزان الحكمه نقل از علل الشرايع، روايت 3267.

ص:67

اكنون كه با دعوت الهى به سوى قبله مسلمين رهسپاريد، روانهاى پاك امت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را دريابيد و آنان را به روح اعمال و مناسك، فلسفه عبادت، تاريخ اسلام، فداكاريها، ايثار امامان (عليهم السلام) و امت اسلامى در طول تاريخ آشناتر سازيد تا به فرموده حضرت امام رضا (عليه السلام) در دين تفقّه يابند و راه امامان (عليهم السلام) را براى مردم سرزمينهاى ديگر بازشناسند و شاهد بهره هاى فراوان معنوى اش باشند. (1)

مجموعه اى كه از اين پس مى آيد، بخشى از وظايف روحانيان كاروانها و تذكرات بايسته اى است كه بايد به معتمران، پيش از سفر و در طول سفر گوشزد نمود تا همگان از بهره هاى معنوى اين سفر مبارك بهره مند شوند.


1- همان نقل از عيون اخبار الرضا عليه السلام، روايت 3272.

ص:68

وظايف روحانيان كاروانهاى عمره

1- تشكيل دو جلسه آموزشى پيش از عزيمت، با همكارى مديران كاروان مدينه قبل و پنج جلسه براى مدينه بعد.

2- تعليم مناسك و آداب سفر.

روحانيان محترم بايد در جلسه هاى پيش از عزيمت، و جلسه هايى كه در مدينه تشكيل مى شود، معتمران را به تكاليف شرعى خود در اين سفر آشنا سازند و مناسك و مسائل مورد نياز را به آنان تعليم دهند.

3- تصحيح قرائت، اذكار نماز و تلبيه زائران.

4- تبيين و تعليم احكام و مسائل شرعى مورد نياز معتمران به ويژه آنچه در صحّت اعمالشان دخيل است.

5- همراهى با زائران در اعمال عمره و نظارت بر صحت انجام آن.

ص:69

6- تشكيل جلسه هاى سخنرانى و دعا در محل كاروان و تقويت بعد معنوى سفر و توبه و تعهد با خدا در كنار بيت الله الحرام.

7- هماهنگى و همكارى كامل با دفتر نمايندگى بعثه مقام معظّم رهبرى- مدّ ظلّه العالى- و رابطين بعثه در مكّه و مدينه.

8- شركت در نمازهاى جماعت و ترغيب زائران به آن و

ص:70

تعليم كيفيت اقامه جماعت در حرمين شريفين.

9- توجيه زائران براى حفظ وحدت و برخورد اسلامى با زائران ديگر كشورها و مأموران عربستان.

10- تلاش براى بالا بردن سطح آگاهيهاى دينى و معنوى و برخوردهاى اخلاقى و اجتماعى زائران.

11- تكميل برگه هاى گزارش عملكرد و ارزيابى گروه و تحويل در پايان سفر.

12- تحويل نذورات و وجوه شرعيه دريافتى به دفتر نمايندگى بعثه در مكّه و مدينه.

13- نظارت بر اعمال كلّيّه زائران و حصول اطمينان از صحت اعمال انجام گرفته.

14- ايجاد روح آرامش در همسفران و رفع نگرانى از افراد مضطرب گروه به ويژه بانوان براى انجام صحيح اعمال.

15- با توجه به مكشوف نبودن خودروها، مسئله استظلال براى زائران به روشنى بيان شود.

16- چون ساعاتى پيش از اذان صبح، صفوف نماز جماعت تشكيل مى شود، بايد از نماز خواندن بانوان در پشت مقام جلوگيرى شود. لازم است روحانيان محترم ضمن جلب توجه بانوان به اين موضوع، با اداى نماز طواف واجب در خلف مقام، آنان را به نقطه مناسب ترى راهنمايى كنند.

ص:71

17- حضور در برنامه پاسخگويى به زائران درباره مناسك، در خلف مقام يا در مسعى در وقت مقرر از سوى مسئولان بعثه و ارائه گزارش آن.

18- پيش از پرداختن به طواف، بايد از وضعيت شست و شوى اطراف بيت و امكان انجام طواف بدون مواجهه با مشكل كسب اطلاع شود.

19- براى زائران، به ويژه دانشجويان، توضيحات لازم درباره اماكن، تاريخ اسلام و تلاشهاى اولياى دين، متناسب با روحيات آنان ارائه شود.

ص:72

20- روحانيان محترم در اين سفر الهى، افزون بر هدايت و راهنمايى حجاج در انجام اعمال، در تقويت بنيه ايمانى آنان بكوشند و زائران عزيز را در انجام هر چه بهتر وظايف دينى و اخلاقى، مربّى و يار و ياور باشند.

21- روحانيان گرامى، در اماكن مذهبى و زيارتگاه ها، زائران را همراهى فرمايند تا كسانى كه شايد تنها در عمر خود يك بار به اين توفيق دست مى يابند، دچار مشكل و يا احتمالا بطلان عمل نگردند.

22- اتاق و مكانى مناسب براى پاسخگويى به مراجعه كنندگان در مكّه و مدينه مشخص گرديده، روحانيان كاروان در ساعات معيّنى در آن جا حاضر شوند تا معتمران به آسانى

ص:73

بتوانند با آنان تماس گيرند و پرسشهاى خود را مطرح نمايند.

23- مبناى بيان مسائل شرعى، فتاواى حضرت امام خمينى (قدس سرهم) است و چنانچه مقلّدان مراجع ديگر، از فتواى مرجع خود مى پرسند، بدانان پاسخ داده شود.

24- مكّه و مدينه، تاريخ مجسّم اسلام و مهبط وحى الهى اند و بيشتر وقايع تاريخ صدر اسلام در اين دو مكان مقدّس روى داده است. به جاست روحانيان محترم، در اين اماكن، زائران را همراهى كنند و با رعايت شرايط و با استمداد از آيات و روايات و تاريخ و سيره، بر آگاهيهاى دينى و اسلامى زائران بيفزايند.

25- لازم است روحانيان محترم هميشه و همه جا قداست و شئون روحانيت را حفظ فرمايند.

26- از پذيرفتن نيابت غير تبرّعى در نماز طواف و موارد مشابه آن، اجتناب فرمايند.

27- با تمامى زائران برخورد عاطفى داشته باشند و با شكيبايى و فروتنى با آنان برخورد كنند و از تندخويى و خشم دورى نمايند.

28- از واسطه شدن در گرفتن امضا و تائيديه براى مديران و خدمه كاروان خوددارى كنند.

29- هنگام تشرّف به مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و مسجد الحرام و شركت در مراسم مختلف با لباس روحانيت حضور يابند.

ص:74

30- هنگام صرف غذا، همراه با زائران و كنار آنان باشند.

31- از حضور غير ضرورى در بازار و خريد كالاهاى تجمّلى پرهيز كنند.

ص:75

32- در هتلهايى كه چند نفر روحانى در آن جا سكونت دارند، بايد قبل از تشكيل جلسه ها و يا ديدار از اماكن و غيره، با ملاحظه ويژگى هاى هر يك از آنان، تقسيم كار صورت گيرد و بدين سان با برنامه ريزى صحيح و دقيق، بيشترين استفاده برده شود.

33- براى بهره بردارى مفيد از زيارت دوره و استفاده از خنكى هوا بايد بيدرنگ با روشن شدن هوا حركت كرد و زائران، در مكّه از زيارت حضرت خديجه و ابوطالب (عليهما السلام) (قبرستان ابوطالب) آغاز نمايند.

34- رعايت اختصار و گويا بودن سخن متناسب با حال زائر، از موضوعات مهم است.

35- حتى الامكان زائران (مرد) را براى زيارت نزديك از قبرستان ابوطالب افزون بر زيارت دوره شركت دهند و شايسته است از پشت پنجره ها زيارت نامه قرائت شود.

36- تشكيل هسته هاى امر به معروف و نهى از منكر مى تواند در انجام بهتر وظايف روحانى كاروان مؤثر باشد.

ص:76

تذكرات لازم و ضرورى براى زائران

تذكرات لازم و ضرورى براى زائران

1- پيش از سفر به حساب مالى خود رسيدگى نمايند و نسبت به پرداخت حقوق ديگران اقدام كنند تا حق الناس بر عهده شان نباشد.

2- با بستگان و آشنايان خداحافظى كنند و حلاليت بطلبند و اگر به عللى قطع رحم كرده اند، صله رحم نمايند.

3- از همراه بردن اجناس قاچاق و اشياى ممنوعه خوددارى نمايند.

4- مناسك، احكام، فلسفه و اسرار حج را بياموزند تا با شناخت و آگاهى بيشتر اعمال عمره را انجام دهند و از اين سفر بهره ببرند.

5- هنگام سوار شدن به هواپيما و نيز پياده شدن، ورود به فرودگاه جده، سوار شدن به وسائط نقليه، ديدار از اماكن مقدسه، هنگام صرف غذا و ... نظم ترتيب را رعايت كنند و ديگران را بر خود مقدّم بدارند و كارى نكنند كه در مقابل چشمان زائران غير ايرانى و اتباع ديگر كشورها، به حيثيت اسلامى و انقلابى ايرانيان آسيبى وارد شود.

ص:77

6- همراه با شنيدن صداى روحبخش اذان، حتماً در نماز جماعت مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و يا مسجدالحرام شركت كنند و از اين

ص:78

فرصت بزرگ معنوى به گونه شايسته بهره جويند.

7- هنگام نماز از خريد و فروش، ايستادن در كوچه و خيابان و بازار و حركت بر خلاف مسير نمازگزاران، به شدت خوددارى كنند.

8- در اماكن مقدّس مكّه و مدينه سيگار كشيدن ممنوع است، از اين رو، از استعمال دخانيات جداً پرهيز كنند.

9- از فرياد زدن، ايجاد سر و صدا و انجام اعمال و حركاتى كه زيبنده مسلمان ايرانى نيست، خصوصاً در اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه خوددارى كنند.

10- از خواندن دعا و زيارت و فرستادن صلوات با صداى بلند و دادن شعار در مسجدالحرام و مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) و نيز از كارهايى كه موجب انگشت نما شدن است، همچون سجده بر روى چوب، مقوا، كاغذ و سنگ اجتناب كنند.

11- براى احرام كودكان، لازم است اولياى محترم آنان حتماً با روحانى كاروان مشورت كنند.

12- احترام و قداست قرآن كريم را حفظ نموده، در پايگاه وحى با خواندن آيات قرآن دهان را خوشبو و قلوب را صفا بخشند و قرآنها را بر زمين نگذارند.

13- خواهران گرامى از پوشيدن مانتو، چادرهاى رنگى و لباسهاى احرام نازك، كه جلب توجه مى كند، به شدت پرهيز

ص:79

نموده، با رعايت حجاب اسلامى، عزت و صلابت و عظمت زن مسلمان را نشان دهند.

14- در كنار بقيع از خواندن نماز خوددارى نموده، نمازهاى مستحبى را در مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و يا محل مناسب ديگرى بخوانند. هنگام خواندن زيارت و مصيبت از بلندگو استفاده نكرده، از سينه زنى و نوحه خوانى، اجتناب فرمايند.

15- برادران محترم از لباسهاى زيرين و نامناسب و پيراهنهاى بدون آستين در مجامع عمومى و اماكن استفاده ننمايند و با پاى فشردن بر آداب و رسوم فرهنگى، اجتاعى و دينى، از خريد اجناس تبليغى فرهنگ ابتذال خوددارى نمايند.

ص:80

16- براى بهره گيرى هر چه بيشتر از اين سفر الهى و معنوى، زائران بايد بكوشند كه شبها زودتر بخوابند و قبل از اذان صبح بيدار شوند و به سوى مسجدالحرام و يا مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) حركت و به موقع در نماز جماعت شركت كنند.

17- درهاى مسجدالحرام شبانه روز به روى همه زائران باز است. در بهره گيرى معنوى در مكّه كوشش بيشترى نمايند.

18- از همراه بردن قرآنهاى مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) و مسجدالحرام و انتقال آن به هتلها اجتناب كنيد.

19- فروش اشيايى همچون پسته، انگشتر، زعفران و ... در

ص:81

كنار كوچه و خيابان به حيثيت مسلمانان ايرانى آسيب مى رساند و بايد از اين كار اجتناب فرمايند.

20- نظافت را در طول سفر و همه جا مراعات فرمايند.

21- به جاى آن كه اوقات گرانبهاى خود را بازارها بگذرانند، از بركات معنوى اين سفر الهى و دينى بيشتر بهره گيرند.

22- در پايان سفر، در صورت تمايل، كتب ادعيه، مفاتيح و ديگر كتابهايى كه به همراه دارند، به دفتر بعثه هديه نمايند تا براى استفاده در اختيار زائران ديگر قرار گيرد.

23- ديدار از اماكن به صورت گروهى صورت مى گيرد. از اين رو، حتماً ساعات رفت و آمد را دقيقاً مراعات نمايند تا با تأخير خود موجب آزار ديگران نشود.

24- رفتارها و برخوردهاى مشكوك را، بيدرنگ براى پيگيرى لازم، به دفتر نمايندگى بعثه اطلاع دهند.

25- هنگام خريد، براى گرفتن تخفيف (به ويژه بانوان) پاى فشارى و التماس نكنند و احترام خود را نگاه دارند.

26- هيچ گاه بانوان به تنهايى سوار خودروهاى شخصى نشوند و تنهايى به خريد نروند؛ به ويژه در هنگامى كه بازار خلوت است.

27- حتى المقدور سوغات معنوى از سفر به همراه داشته

ص:82

باشند و از مراسم دعا و توصيه هاى اخلاقى در حرمين آثار سمعى و بصرى فراهم آورند.

ص:83

چگونگى زيارت بزرگان معصوم (عليهم السلام)

28- سعى كنند دفتر خاطرات و مشاهدات براى خود تهيه كرده، آنچه را در اين سفر معنوى كسب مى كنند، يادداشت نمايند تا در آينده براى خود و ديگران سودمند باشد.

29- در جلسه اى آموزشى عمره، حضورى فعّال داشته باشند. حتى كسانى نيز كه سابقه تشرّف دارند، از اين جلسه ها بى نياز نيستند.

30- در نگهدارى اموال و وسايل هتلها، كه به صورت امانت در اختيار آنان است، كوشا باشند تا ضمن نشان دادن شخصيت اسلامى خود، موجب پرداخت خسارت توسط سازمان حج و زيارت نگردند.

31- رعايت مقررات نظام مقدّس جمهورى اسلامى به ويژه براى زائران بيت الله الحرام مورد انتظار است. بنابراين، در شرايط خاص اقتصادى حاضر، از اسراف و خارج كردن ارز و يا پول رايج كشور پرهيز نمايند.

32- اقشار آسيب پذير كاروان را با حمايت و يارى خود در انجام وظايفشان خرسند كنند.

33- از خوابيدن در مسجدالحرام و مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) (به ويژه بانوان) خوددارى نمايند.

ص:84

34- نماز طواف مستحبى را در همه مسجدالحرام مى توان خواند. پشت مقام را براى كسانى كه نماز طواف واجب انجام مى دهند، خالى بگذارند.

35- در صورت ازدحام در مطاف، شايسته است از طواف مستحبى، كه مخّل طواف واجب ديگران است، بپرهيزند و اعمال مستحب را با رعايت حال ديگران انجام دهند.

36- در آغاز و پايان اشواط طواف دقت داشته باشند.

37- استلام حجرالاسود كارى مستحب است. بايسته است با رعايت عدم اختلاط بانوان و آقايان، اين كار مستحب در كنار خانه خدا به گناه منجر نشود.

38- توفيق شكرگزارى سفر معنوى عمره را با ديدن برخى از برنامه هاى تلويزيون عربستان و كشورهاى ديگر به كفران تبديل نسازند.

39- براى جلوگيرى از سستى و كسالت در انجام اعمال عمره، كه هدف اصلى سفر است، پيش از اعمال كاملا استراحت كنند.

چگونگى زيارت بزرگان معصوم

آزموده ها ؛ ج 1 ؛ ص85

ص:85

1- هنگام زيارت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام) آداب و احترام به مقام و نظارت بر زائران رعايت شود. زيارت هر

ص:86

قدر از معرفت بيشترى برخوردار باشد، ارزشمندتر است.

رعايت آداب نمازهاى جماعت مكه و مدينه

2- از هرگونه عملى كه موجب وهن مذهب شيعه مى شود- مانند دست كشيدن يا بوسيدن در و ضريح مطهر، خاك برداشتن از داخل قبرستان بقيع، بند بستن به ميله هاى بقيع و انداختن عريضه يا پول به داخل قبرستان- به شدت دورى شود. در صورتى كه زائران عريضه به همراه دارند، در اختيار روحانى كاروان قرار دهند تا از طريق بعثه اقدامات شايسته انجام گيرد.

3- براى خواندن زيارتنامه سعى شود حتى الامكان به صورت ملايم و در صحن مسجدالنبى (بين الحرمين) و حتماً رو به قبله خوانده شود و مدّاحان محترم مواظب باشند كه با صداى بلند مزاحم ديگر گروهها نشوند و از نوحه سرايى به صورت گروهى و سينه زنى خوددارى كنند.

4- از خواندن زيارت عاشورا، دعاى ندبه و دعاى توسل با صداى بلند پرهيز شود.

5- هنگام زيارت شهداى احد، به دليل اختلاط زن و مرد، براى خواندن زيارتنامه، آقايان در جلو و بانوان در پشت سر قرار گيرند و حتى المقدور مدير مراقب مجموعه كاروان باشد.

ص:87

رعايت آداب نمازهاى جماعت مكّه و مدينه

1- در صورت امكان، زائران، نمازهاى يوميه خود را در مسجدالحرام و مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) و با جماعت به جاى آورند. تجافى نكنند و پس از ركوع، با رعايت تبعيت به سجده بروند.

2- در پايان نماز، از حركت دادن دستان خويش خوددارى كرده، فقط سر را به سوى راست و چپ بگردانند.

ص:88

3- با توجه به اين كه در داخل مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) مسافران نيز مى توانند نماز خود را تمام بخوانند، از خواندن نماز قصر (دو ركعتى) خوددارى فرمايند و در صورتى كه در بيرون مسجد يا مساجد ديگر- مانند مسجد قبا- به جماعت اقتدا مى كنند، قصد نماز قضا نموده، بعد از نماز يا پيش از آن، نماز قصر خود را به صورت فرادى انجام دهند.

4- امام مسجدالحرام معمولا ظهرها زير بالكن مقابل حجر السود و ركن يمانى و عصرها بين حِجر و در و نيز صبح، مغرب و عشا را نزديك مقام ابراهيم مى ايستد. برادران زائر بايد بكوشند كه پشت سر امام جماعت بايستند.

5- از گذاردن مهر، يا بادبزن يا حصير و يا چيزى ديگر براى سجده خوددارى شود.

6- معمولا امام جماعت، صبحهاى جمعه در نماز خويش،

ص:89

آيه سجده دار مى خواند. در اين صورت لازم است زائران با تبعيت از جماعت به سجده رفته، سپس مانند ديگر نمازگزارن نماز را ادامه دهند. از اين رو زائران صبحهاى جمعه پيش از آغاز نماز جماعت صبح مى توانند نماز صبح را فرادى بخوانند.

7- در نمازهاى ميّت، كه پس از نمازهاى واجب خوانده مى شود، شركت نمايند.

8- پس از نماز صبح و عصر، نماز نخوانند و به ديگر عبادات مستحبى بپردازند.

9- در منظم نمودن صفوف جماعت بكوشند و از هر گونه ايجاد اختلال در صف نمازگزاران بپرهيزند.

10- رو به روى نمازگزارن و كسانى كه به صورت فرادى مشغول نمازند، تردد نكنند؛ زيرا فرقه اى از اهل سنت اين كار را جايز نمى دانند.

11- در نمازهاى جماعت از خواندن قنوت، كه مستحب است، خوددارى گردد.

ص:90

مساجد و اماكن تاريخى مكّه و مدينه

آنچه د ر اين بخش مى آيد، مباحثى است درباره اماكن مقدّسه مكّه مكرّمه و مدينه منوّره. با توجه به برنامه سفر زيارتى عمره مفرده، كه معمولا از مدينه منوّره آغاز مى شود و به شهر مقدّس مكّه مكرّمه ختم مى گردد، نخست مطالب مربوط به مدينه منوّره مطرح خواهد شد و آن گاه از اماكن مكّه مكرّمه سخن مى رود.

1- مدينه منوّره

تاريخ مدينه منوّره پس از هجرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) از اهمّيتى ويژه بر خوردار گشته است و ابعادى گوناگون به خود گرفته است. مو ضوعاتى بسيار در اين باره شايسته بحث است؛ مانند تاريخ سياسى مدينه پيش از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و پس از

ص:91

رحلت، جبال مدينه، چاههاى مدينه، باغهاى مدينه، مقابر مدينه، مساجد مدينه، تاريخ توسعه مسجدالنبى، اماكن مقدّسه مسجدالنبى، بقيع، احد، روستاهاى مدينه، محلات مدينه، بيابانهاى اطراف مدينه، چشمه هاى مدينه، خانه هاى اهل بيت (عليهم السلام) در مدينه و اطراف آن، مزارع اهل بيت (عليهم السلام) در مدينه و اطراف آن، نهرهاى مدينه، حرّه هاى مدينه، ساكنان مدينه، راههاى مدينه و ...

از آن جا كه مدت سفر بسيار محدود است و روحانيون محترم مى بايست به امور دينى و مناسك زوّار بپردازند و نيز بهره اى از حضور چند روزه خود در مدينه منوّره ببرند، در اين بخش از نوشتار حاضر، مطالبى به صورت موجز ارائه مى شود تا در جلسه هاى مدينه در اختيار زوّار محترم قرار گيرد.

زيارت دوره

زائران در زيارت دوره به زيارتهاى زير مى پردازند:

- احد و قبر حضرت حمزه سيدالشهداء (عليه السلام).

ص:92

- زيارت مسجد قبا.

- زيارت مسجد قبلتين.

- زيارت منطقه جنگ احزاب و مساجد آن.

ص:93

مسجد قبا

اين مسجد در منطقه قبا- شش كيلومترى جنوب مسجدالنبى- جاى دارد. پس از هجرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و پيش از ورودش به مدينه منوّره چند روزى اهالى قبا ميزبان آن حضرت بودند.

مسجد قبا نخستين مسجدى است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بنا كرده است. خوب است آيه شريفه 108 سوره توبه براى زائران شرح و توضيح داده شود. در حديث است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: (مَنْ تَطَهَّر فى بَيْتِهِ ثُمَّ أَتى مَسْجِدَ قُبا فَصَلى فيه رَكْعتْين كانَ كَأَجْرِ عُمْرَة) (1)

براى آگاهى افزونتر به كتابهاى مربوطه، از جمله اخبار مدينه، نوشته سمهودى رجوع كنيد.

احُد

كوههاى منطقه احد در صدر اسلام نظاره گر رويارويى حق و باطل بوده اند و احد خاطرات شهادت بهترين ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله) را در سينه دارد

غزوه احد در روز شنبه، هفتم ماه شوّال سال سوم هجرت


1- تاريخ المدينه المنورة، ج 1، ص 41.

ص:94

روى داد. جبل الرماة (كوه تير اندازان) يا جبل عينين، همين كوه كوچك است كه مزار حضرت حمزه (عليه السلام) در كنار آن جاى دارد و به علّت خاكى بودنش فرسايشى افزون تر داشته است و

ص:95

تاريخ نيز اين حقيت را تأييد مى كند. (1)روحانيون محترم در توضيح جنگ احد به حقيقت فوق اشاره كنند و شايسته است روحانيون كاروان ها همواره وحدت در گفتار را ارج نهند.

براى آگاهى بيشتر به ويژه در موارد ذيل به كتاب مذكور در پاورقى پيشين رجوع كنيد:

صحنه جنگ، شهيدان احد، المهراس، قبر حضرت هارون (عليه السلام) برادر حضرت موسى (عليه السلام)، كه در رشته كوه احد جاى دارد، قبور شهيدان احد، الزُبية (الحفرة)، مسجدالفسح و ....

مسجد قبلتين

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و مسلمانان حدود هفده ماه در مدينه منوّره به سوى بيت المقدس نماز مى گزاردند. تغيير قبله در سال دوم هجرت روى داد.

توضيح و شرح درباره آيه شريفه 144 سوره بقره مى تواند براى زائران بسيار سودمند افتد؛ آن جا كه خداوند مى فرمايد:


1- المساجد و الأماكن الأثرية ...، ص 31؛ الدّر الثمين، ص 175؛ تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 130.

ص:96

95

(قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرام ...) در اين ميان، طرح و توضيح دو موضوع زير شايسته است:

1- قبيله بنى سلمه و حضور رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در خانه امّ بشر.

2- انعكاس خبر تحوّل قبله و علل تغيير آن.

موضوع بالا در مقاله «تحوّل القبلة و مسجدالقبلتين» به گونه اى مستقل در مجله عربى ميقات الحج (شماره 9، صفحه 93) مذكور آمده و مدارك و منابع تاريخى مطالب مطرح شده، در مقاله مورد اشاره درج شده است.

منطقه جنگ احزاب (خندق) و مساجد آن

ص:97

- در اين باره، ذكر، معرفى و توضيح موضوعات زير شايسته است:

- غزوه خندق در سال پنجم هجرى روى داد.

- نقش حضرت امير (عليه السلام) و سلمان فارسى در اين جنگ.

- مسجد فتح و دعاهاى ويژه اش.

- مسجد سلمان.

- مسجد على بن ابى طالب (عليه السلام).

ص:98

- مسجد حضرت زهرا (عليها السلام).

- مسجد ابوبكر و مسجد عمر.

- كوه سلع.

- كهف بنى حرام. (محل استراحت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در دوران جنگ خندق)

برخى مدارك و منابع تاريخى موضوعات و مطالب بالا عبارتند از: المعجم الصغير، ج 2، ص 172؛ خلاصة الوفاء بأخبار دار المصطفى؛ الدّر الثمين، ص 233 ب؛ المساجد و الأماكن الأثرية، ص 24.

مساجد و اماكن مقدّسه مدينه

1- مسجد النبى (صلى الله عليه وآله)

مهمترين موضوعاتى كه در اين باره شايسته ذكرند، عبارتند از: مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) و اماكن مقدّسه اش- از جمله خانه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) و خانه حضرت زهرا (عليها السلام)- توسعه- مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) در طول تاريخ، روضه، منبر، ستونها، محراب، اصحاب صفّه، جايگاه نماز پيامبر (صلى الله عليه وآله) در ماههاى آغاز هجرت كه به سوى بيت المقدّس نماز مى گزارد، فضيلت نماز خواندن در مسجد

ص:99

النبى و .... (1)

2- قبر حضرت عبدالله بن عبدالمطّلب

پدر گرامى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)

در غرب مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله)، مقابل باب اسلام، تا سال 1355 شمسى كوچه و بازار بود. هنگامى كه زائر از باب اسلام خارج مى شد و پاى به بازار مى نهاد، در سوى راست بازار، در فاصله 65 مترى باب اسلام، مقبره اى بود كه مرقد شريف حضرت عبدالله، پدر گرامى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، در آن قرار داشت.

اين بقعه مباركه در تاريخ فوق (1355 شمسى) به بهانه توسعه مسجدالنبى و ميادين اطراف آن، ويران شد و اينك اثرى از آن باقى نيست.

شايسته است روحانيون محترم، زائران را بدين جا راهنمايى كنند و در نزديكى سومين ستون چراغ برق (ستون سوم پس از باب اسلام و مقابل آن) زيارتنامه آن جناب را همراه با آنان بخوانند، تا ياد آن بزرگوار هميشه زنده بماند.

شكى نيست كه پدر و اجداد گرامى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) همگى موّحد و خداپرست بوده اند، دلايلى چند بر اين حقيقت گواهى


1- تاريخ المدينة المنورة؛ تاريخ معالم المدينة؛ وفاء الوفاء.

ص:100

مى دهند و از آن جمله است دو دليل زير:

1- آيه 218 و 219 سوره شعراء كه مى خوانيم: (الَّذى يَريكَ حينَ تَقُوم* وَ تَقَلُّبَكَ فِى السّاجدين).

فخر رازى مى گويد: به عقيده مفسران منظور از «تقلب و جا به جا شدن در ساجدين» انتقال نطفه پيامبر از صُلب سجده كننده و موحّد و خداشناسى است به صُلب خداشناس و موحّدى ديگر.

2- حديثى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كه مى فرمايد: «لَمْ ازَلْ انْقَلُ مِنْ اصْلابِ الطّاهرينَ الى ارْحامِ الْمُطَهَّرات.» اگر اجداد و پدر پيامبر (صلى الله عليه وآله) مشرك مى بودند، آن حضرت پاكى آنان

ص:101

را تأييد نمى كرد؛ زيرا در قرآن مجيد آمده است: (انَّما الْمُشْرِكونَ نَجَسٌ).

حضرت عبدالله (عليه السلام) هنگام بازگشت به مدينه از سفر تجارت شام، در شهر مدينه بيمار شد و از دنيا رفت. درود خدا بر روان پاكش.

3- مسجد الجمعه

اين مسجد در نزديكى مسجد قبا جاى دارد و در فرعى خيابان قباى نازل، گنبد و مناره اش نمايان است. حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از خروج از محله قبا به سوى مدينه به راه افتاد

ص:102

و در ميان راه به طايفه بنى سالم بن عوف رسيد. حضرت (صلى الله عليه وآله) نخستين نماز جمعه را در آن جا اقامه كرد و پس از گذشت زمان آن مسجد با نام مسجد الجمعه مشهور شد.

در سال 1412 هجرى مسجدالجمعه را توسعه دادند و به صورتى زيبا تجديد بنا كردند. مسجدالجمعه داراى دو نام ديگر نيز بوده است: مسجد عاتكه و مسجد الوادى. (1)

4- مسجد اجابه

اين مسجد در شمال شرقى مسجدالنبى، در فاصله 500 مترى آن جاى دارد و در كنار خيابان (شارع) ستين واقع شده است.

مسجد اجابه از ديرباز مسجد بنى معاويه نام داشته است. بنى معاويه از ساكنان مدينه و قبيله اوس هستند، (2)ولى اكنون به نام مسجد اجابه يا مسجد مباهله مشهور است.

وجه نامگذارى مسجد اجابه: پس از آن كه حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دو ركعت نماز در اين مسجد گزارد و دست به دعا برداشت، خداوند متعال دعاى آن حضرت را مستجاب كرد. (3)


1- تاريخ المدينة المنوره، ج 1، ص 68؛ تاريخ معالم المدينة، ص 115 و 116.
2- تحقيق النضرة، ص 139؛ عمدة الاخبار، ص 176.
3- المعجم الضغير، ج 1، ص 8.

ص:104

وجه نامگذارى مسجد مباهله: ماجراى مهم و تاريخى نصاراى نجران و پيشنهاد حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به مباهله با آنان، در اين مسجد روى داده است. (1)

5- مسجد غمامه

اين مسجد در غرب مسجدالنبى در فاصله دويست مترى آن جاى دارد و نمازهاى يوميه در آن اقامه مى شود. نام ديگر اين مسجد، مسجدالمصلّى است؛ زيرا پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) نمازهاى عيد فطر و عيد قربان را در آن منطقه اقامه مى كرده است. (2)

آمدن پاره هاى ابر و سايه انداختن بر پيكر مقدّس رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و مسلمانان در هنگام نماز و ايراد خطبه، علّت نامگذارى مسجد به مسجد غمامه است. در روايت آمده است: «قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) هذا مُسْتمطرنا و مُصلّا نالفطرنا و أُضحانا فلا يضيق وَ لا ينقص عَلينا.» (3)

6- مشربه امّ ابراهيم

مكان اين مشربه در امتداد خيابان على بن ابى طالب (عليه السلام) و


1- سيره ابن هشام، ج 2، ص 160.
2- الدرّ الثمين، ص 227.
3- تحقيق النصرة، ص 143.

ص:105

منطقه عوالى و پس از بيمارستان الزهراء (عليها السلام)، خيابان سمت چپ و نرسيده به بيمارستان مدينة الوطنى، در كنار خيابان است.

مشربه، در اصل، باغ بوده و در مالكيت فردى يهودى به نام مخيريق ابن النضير قرار داشته است. او وصيت كرد كه اگر در جنگ احد كشته شود، باغش از آنِ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) باشد. (1)اين مرد يهودى در جنگ احد به يارى رسول خدا شتافت و در اين جنگ كشته شد. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) درباره او فرمود: «مخيريق خيرُ يهود.» يعنى مخيريق بهترين مرد يهودى بود.

ماريه قبطيه، همسر گرامى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، در اين باغ زندگى مى كرد و در همان جا حضرت ابراهيم بن رسول الله (صلى الله عليه وآله) را به دنيا آورد و از آن پس مشربه و باغ آن منطقه به مشربة امّ ابراهيم معروف گرديد.

صاحب كتاب الدرّ الثمين مى گويد: هنگامى كه عمر بن عبدالعزيز، والى و حاكم مدينه منوّره بود، در همان مكان (خانه ماريه) كه محل نمازگزاردن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نيز بوده است، مسجدى ساخت. (2)

اكنون در كنار قبرستان، يك چهار ديوارى به ارتفاع 5/ 1 متر قرار دارد و محرابى در آن به چشم مى آيد. ديوار موجود با تيرچه بلوك بنا نهاده شده است. اين چهار ديوارى همان خانه امّ المؤمنين ماريه قبطيه است.


1- سيره اين هشام، ج 3، ص 29.
2- الدّر الثمين، ص 149.

ص:106

مى گويند كه قبر حضرت نجمه خاتون، مادر امام رضا (عليه السلام) نيز در اين قبرستان است.

7- مسجد فضيخ

اين مسجد در جايى با فاصله 500 مترى مشربه امّ ابراهيم و در سمت راست خيابان جاى دارد.

فضيخ به معناى شراب خرماست كه هنوز رطب نشده است و به معناى عصاره انگور نيز آمده است. (1)ابن شبّه درباره وجه نامگذارى مسجد فضيخ مى نويسد: جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله) طايفه بنى النضير را محاصره كرد و خيمه گاه خود را در نزديكى مسجد فضيخ استوار ساخت. آن حضرت به مدت شش شبانه روز در همين مكان، كه اينك مسجد در آن جاست، نماز خواند. هنگامى كه خبر تحريم شراب انتشار يافت، شمارى از اصحاب مشغول نوشيدن فضيخ بودند. همين كه از حرمت شراب با خبر شدند، آن را دور ريختند. بدين روى، آن مكان به مسجد فضيخ نامگذارى شده و شهرت يافته است. (2)

برخى بر آنند كه حادثه ردّالشمس براى حضرت


1- القاموس المحيط، ص 329.
2- تاريخ المدينة، ج 1، ص 69.

ص:107

اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز در همين مسجد فضيخ پيش آمده است، و روايتى نيز در كافى نقل است كه بنابر آن، مسجد ردّ الشمس همان مسجد فضيخ است. (1)

8- مسجد سُقيا

اين مسجد در جنوب غربى مسجدالنبى، با فاصله 1900 مترى واقع شده است. ميدان عنبريه و ايستگاه راه آهن مدينه، كه فعلا متروك است، براى همگان نامهايى آشناست. در محوطه ايستگاه راه آهن، كه در سالهاى اخير ايستگاه اتوبوس هاى مدينه بوده و اينك بى استفاده است، مسجدى كوچك، اما بسيار با معنويت نمايان است. اين مسجد را مسجد سقيا مى نامند و داراى سه گنبد است. گنبد وسطى اندكى بزرگتر از دو گنبد ديگر است.

مسجد در مكانى ساخته شده است كه حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) هنگام جنگ بدر، خيمه گاه جنگى خود را در آن برپا كرد و از سپاه اسلام سان ديد. (2)

در همين مكان مقدّس پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) از آن چاه سقيا وضو ساخت و نماز خواند و از خداى بزرگ درخواست كه به


1- كافى، ج 4، ص 562.
2- وفاء الوفاء، ج 3، ص 972.

ص:108

نعمتهاى مدينه بركت عطا فرمايد. (1)

9- مسجد الشيخين (البدائع يا المستراح)

اين مسجد، كه داراى سه نام است، در سوى چپ خيابان سيدالشهداء و در شمال مسجدالنبى جاى دارد. فاصله مسجد تا احد حدود 1300 متر است. در كنار مسجد كهن، كه مخروبه اى بيش نيست، مسجدى نو و با همان نام بنا نهاده شده است.

علت نامگذارى مسجد به مسجد شيخين: در اين مكان مرد و زنى زندگى مى كرده اند كه عمرشان بيش از صد سال بوده و از زمان كودكى تا پيرى در همين منطقه زندگى مى كرده اند. اين موضوع مورد تعجّب اهالى شهر مدينه واقع شد و بدين روى، جاى زندگانى آنان را به ياد همانان (شيخين) نامگذارى كردند. (2)

علت نامگذارى مسجد به مسجد بدائع: سمهودى در اين باره مى گويد: در زمان گذشته نام جاى مسجد، بدائع بوده است. (3)روايتى نيز بر اين حقيقت گواه است كه ابن شبه از سعد نقل كرده است: «انّ النّبى صلّى فى المَسْجِد الّذى عِند البَدائع عند الشّيخين العَصر و المَغرب و العِشاء و الصُّبح و بات فيه


1- الدرّ الثمين، ص 238.
2- عمدة الاخبار، ص 176.
3- وفاء الوفاء، ج 3، ص 865.

ص:109

حتّى أصبح.» (1)

علت نامگذارى مسجد به مسجد مستراح: مردم مدينه اين مسجد را به همين نام مى شناسند. اين واژه در لغت فارسى معناى خوبى ندارد و از اين رو، شايسته است روحانيان محترم مسجد را نزد زائران، بدائع، شيخين و يا مسجد استراحتگاه (معناى فارسى اسم مكان مسجد) بخوانند. و بدين ترتيب سبب نامگذارى اين مسجد به مسجد مستراح معلوم مى شود؛ زيرا پيامبر (صلى الله عليه وآله) هنگام رفتن به جنگ احد در اين مكان استراحت كرده است. (2)همچنين در كنار مسجد از


1- تاريخ المدينة، ج 1، ص 72.
2- المساجد و الاماكن الاثرية المجهولة ...، ص 30.

ص:110

لشكريان اسلام سان ديد و تقاضاى يهوديان را، كه گفته بودند حاضرند به كمك مسلمانان بشتابند، در همين مكان رد كردند و يارى آنان را نپذيرفتند و فرمودند: «لا نستعين بالمشركين على المشركين.» (1)

10- مقبره حضرت على بن جعفر (على عُريضى)

در كنار شهر مدينه، در قسمت شمال شرقى، روستايى قرار دارد به نام «عُرَيْض». اين روستا محل رفت و آمد و كشاورزى حضرات امامان معصوم (عليهم السلام) و فرزندانشان بوده است و اينك در سوى راست شارع المطار (خيابان فرودگاه) واقع شده


1- طبقات ابن سعد، ج 2، ص 39.

ص:111

است. در وسط اين روستا مسجدى متروكه و در كنار آن مقبره اى سنگى از دوره عثمانى به جاى مانده است. مقبره در چهار ديوارى بلندى، بدون منفذ جاى گرفته و فقط مى توان آن را از روزنه اى نسبتاً كوچك ديد. آن جا قبر حضرت على بن جعفر است. او برادر امام موسى بن جعفر (عليه السلام) و از اصحاب نيك امام هفتم و امام هشتم و امام نهم (عليهم السلام) و داراى شخصيتى عظيم و از راويان اخبار بوده است. اهالى روستا او را به نام «على عُريضى» مى شناسند و سادات آن جا نسب خود را به او مى رسانند.

گذشته هاى نه چندان دور، حكايت از فعال بودن مسجد دارد. در آن زمان درمانگاهى در كنار آن قرار داشته و نيز رفت و آمد زائران قبر حضرت على بن جعفر (عليه السلام) به منطقه رونقى بخشيده بوده است. ولى تعصب و جهل، اين بخش از شهر را از رونق انداخت و بى توجّهى و فراموشى را بر آن تحميل كرد.

مساجد و اماكن مقدسه و تاريخى مكه مكرمه

11- مسجد شجره

در كنار بزرگراه مدينه- مكّه و در فاصله چند كيلومترى شهر مدينه، مسجد شجره جاى دارد. به منطقه اى كه اين مسجد در آن واقع شده «ذوالحليفه» يا «آبار على» مى گويند. آبار جمع بئر

ص:113

(به معناى چاه) است.

اين منطقه چاههاى آبى داشته و اينك نيز برخى از آنه،ÙǠمتعلق به حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) بوده اند، داراى آبى شيرين و گوارايند و اهالى منطقه از آنها استفاده مى كنند.

مسجد از قداستى بسيار برخوردار است؛ زيرا رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در حجة الوداع در اين مكان مُحرم شده است. و درختى كه حضرت در زير آن نماز گزارده و به سوى مكّه رهسپار شده است، علت نامگذارى مسجد گشته است. (1)

مسجد شجره را در ادوار مختلف تجديد بنا كرده و بر مساحتش افزوده اند. مسجد در حال حاضر يكى از زيباترين بناهاى مذهبى شهر مدينه پس از مسجد النبى است.

2- مكّه مكرمه

شهر مكّه از دير باز مورد توجه مردم بوده و دو بُعد عبادى و تجارى اين شهر باستانى، اهميت آن را دو چندان كرده است. گزاف نيست اگر بگوييم خداوند متعال دعاى حضرت ابراهيم (عليه السلام) را درباره مكّه تا ابد و نه در يك برهه خاص استجابت فرمود: (وَ اءذ قالَ ابراهِيمُ رَبّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ


1- تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 73.

ص:114

اهْلَهُ مِنَ الثَّمَرات). (1)

خانه كعبه از زمان حضرت آدم (عليه السلام) و حتى پيش از او مطاف فرشتگان الهى بوده و در زمان حضرت ابراهيم (عليه السلام) تجديد بنا شده است.

در اين جا براى ارج نهادن بر اختصار، از موضوعاتى را كه شايسته بحث و طرح اند، تنها نام مى بريم و آن گاه، برخى اماكن و مساجد تاريخى مكّه را معرفى مى كنيم:

- مكّه و هجرت حضرت ابراهيم (عليه السلام) و هاجر و مجاورت بيت الله الحرام.


1- سوره بقره، آيه 126.

ص:115

- بناى كعبه توسط حضرت ابراهيمحضرت اسماعيل (عليهم السلام). با استفاده از آيات سوره بقره و روايات امامان معصوم (عليهما السلام) در ذيل آيات شريفه، مى توان اين موضوع را به خوبى باز نمود.

- قريش.

- ابرهه.

- ظهور اسلام در مكّه مكرمه.

- حوادث مهمى كه در سيزده سال بعثت اتفاق پيش آمد.

- وضعيت مسجدالحرام در صدر اسلام.

- توسعه مسجد الحرام در سال 17 هجرى.

ص:116

- بناى مجدد كعبه در سال 64 هجرى.

- توسعه مسجدالحرام در ادوار مختلف تاريخ.

- ساختمان كعبه.

- پرده كعبه و پيشينه تاريخى اش.

- مقام ابراهيم.

- اركان كعبه.

- حجرالأسود.

- زمزم.

- حطيم، ملتزم و مستجار.

- صفا و مروه.

ص:117

- مِنا، اين نام در حقيقت، از سخن جبرئيل (عليه السلام) به آدم (عليه السلام) گرفته شده است كه بدو چنين گفت: «آيا آرزوى بهشت دارى؟»

- عرفات: در شرق مكّه جاى دارد و داراى حدود 18 كيلومتر مربع مساحت است. جبل الرحمه نيز در شمال شرقى عرفات است و مسجد نمره در سوى غربى اش.

- مشعرالحرام (مزدلفه) كه در شش كيلومترى عرفات واقع شده است.

- غار حرا، غار ثور و كوه ابوقبيس.

- محل تولد پيامبر (صلى الله عليه وآله) و محل تولد حضرت زهرا (عليها السلام) (خانه

ص:118

حضرت خديجه (عليها السلام)).

- قبرستان ابوطالب و قبرستان شهيدان فخ.

- حرم و حدود آن.

- اشراف و حاكمان مكّه.

مساجد و اماكن مقدّسه مكّه

1- مسجد بلال (محل شقّ القمر)

بر فراز كوه ابوقبيس مسجدى زيبا و با معنويت جاى داشته كه متأسفانه بناى كاخهاى آل سعود موجب ويرانى اش گشته اند و اينك اثرى از آن باقى نمانده است.

اين مسجد به «مسجد بلال» معروف بوده و آن را «مسجد شقّ القمر» نيز مى گفته اند. در سال 9 بعثت، شب 14 ذى حجّة الحرام، معجزه شقّ القمر (دو نيمه شدن ماه) از حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) صادر گرديد و حضرت در همين محل به سجده افتاد و شكر خداى تبارك و تعالى را به جاى آورد. (1)

2- مسجد جن

اين مسجد از مساجد مشهور مكّه است كه در كنار شارع


1- راهنماى حرمين شريفين، ج 1، ص 245.

ص:119

مسجدالحرام، پس از قبرستان ابوطالب و پل حجون جاى گرفته است. در وجه نامگذارى اين مسجد نوشته اند: نزول آيات مباركه سوره جن بر وجود مقدّس رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در همين مكان بوده است.

در طول تاريخ بارها اين مسجد تجديد بنا گرديده و هم اكنون (1379) مسجد را ويران كرده و مشغول توسعه و بازسازى آنند.

نام ديگر اين مسجد، «مسجد الحَرَس» است. به نقل ازرقى، وجه اين نام، آن است كه صاحب الحرس (فرمانده حفاظت مكّه) كه در مكّه گشت شبانه داشته، به اين محل مى آمده و در آن جا با آشنايان و افراد خود و ديگر محافظان، از شعب عامر و ثنية المدنيين، ديدار مى كرده است. (1)

ابوالوليد ارزقى مى گويد: مسجد جن نامى ديگر نيز دارد كه آن عبارت از «مسجدالبيعة» است؛ زيرا گروه جنيّان در اين جا با پيامبر (صلى الله عليه وآله) بيعت كرده اند. (2)

3- مسجد اجابه

در مكّه مكرّمه مسجدى هست به نام مسجد اجابه كه در


1- اخبار مكه، ج 2، ص 200.
2- همان، ص 201.

ص:120

قرن دوم هجرى تاريخ نويسانى چون فاكهى و ازرقى از آن سخن گفته اند، ولى فاكهى از آن با عنوان «مسجد آل قنفذ» (1)ياد مى كند و ازرقى به طور مطلق از آن سخن مى گويد.


1- آثار اسلامى مكّه و مدينه، ص 64.

ص:121

با توجه به معلوم بودن شعب آل قنفذ بديهى است كه مقصود از مسجد آل قنفذ، همان مسجد اجابه است و از قرن سوم به بعد مؤرخان و سفرنامه نويسان از آن مسجد با عنوان «مسجد الاجابه» نام برده اند. (1)ازرقى مى گويد: پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در اين مسجد نماز گزارده است.

اين مسجد، پس از ميدان معابده، سوى راست، به سوى مسجدالحرام، نرسيده به تفاطع ريع ذاخر، اول خيابان اجابه جاى دارد.

شايسته ذكر است مسجدى كه در ميان ميدان معابده قرار دارد و اخيراً بازسازى شده است، مسجد اجابه نيست.

4- مسجد شجره

در مكّه مكرّمه نيز مسجدى است با نام شجره، ولى اين مسجد، ميقات نيست. مسجد، پس از پل حجون و به فاصله صد متر پس از مسجد جن به سوى حرم قرار دارد و در جوار پل


1- سفرنامه ابن بطوطه، ص 164؛ اتحاف الورى، ج 3، ص 172.

ص:122

سليمانيه واقع شده است.

در قداست مسجد شجره همين بس كه روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كسى را در همين مكان به اسلام دعوت كرد. او گفت: «من ايمان نمى آورم تا آن درخت را بخوانى و درخت به سوى تو بيايد!» حضرت رو به درخت كرد و فرمود: «به اذن خداوند نزد من بيا.» بى درنگ درخت نزد حضرت آمد. (1)

در اين مكان مقدّس پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نماز نيز گزارده است. (2)مسجد در حال حاضر (1379 شمسى) ويران شده است و دوران بازسازى خود را طى مى كند.

5- مسجد الرّايه

اين مسجد در بخش آغازين بازار ابوسفيان، سوى چپ بازار، به طرف حرم، قرار دارد.


1- اخبار مكّه، ارزقى، ج 2، ص 201.
2- اخبار مكّه، فاكهى، ج 4، ص 34.

ص:123

منطقه اى كه مسجد الرّايه در آن جاست، در قرون نخستين هجرت، «الردم الأعلى» خوانده مى شد و در تاريخ آمده است كه در صدر اسلام خانه هاى مكّه تا همين منطقه بوده اند. در كنار اين مسجد، حوض آبى ساخته اند تا زائران و مجاوران حرم از آن استفاده كنند.

ص:124

ازرقى مى گويد: حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) در اين مكان نماز خوانده است. (1)مسجد در طول تاريخ بازسازى و تعميرات اساسى شده است كه تاريخ آخرين تعمير، سال 1394 هجرى قمرى است. (2)

6- مسجد تنعيم

مسلمانانى كه از مسجد شجره در مدينه منّوره يا جحفه در نزديكى شهر رابغ محرم شده اند و قصد ورود به مكّه را دارند، مى بايست از منطقه تنعيم، كه ادنى الحل و آغاز حرم است، بگذرند. در مرز حلّ و حرم هنوز نشانه هاى سنگى حرم در كنار مسجد تنعيم به چشم مى خورد.

مسجد تنعيم از جمله جاهايى است كه مجاوران حرم براى محرم شدن به احرام عمره مفرده، بدان جا مى آيند. در سالهاى دور، مسجد به مسجد عايشه شهرت داشته است؛ زيرا رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به عبدالرحمان بن ابى ابكر دستور داد كه خواهر خود، عايشه، را بدين جا آورد تا از اين محل مُحْرِم شود. (3)

مسجد تنعيم در طى قرون گذشته مورد عنايت و توجه سفرنامه نويسان و تاريخ نگاران بوده است و چندين بار ويران و


1- اخبار مكّه، ازرقى، ج 2، ص 200.
2- آثار اسلامى مكّه و مدينه، ص 71.
3- اخبار مكّه، ازرقى، ج 2، ص 208.

ص:125

بازسازى شده است. بازسازى نهايى مسجد تنعيم، در سال 1398 هجرى قمرى بوده و مساحت آن 1200 متر مربع است.

7- مسجد خَيْف

در قداست و عظمت اين مسجد، كه در منا قرار دارد، همين بس كه هفتاد پيامبر در آن نماز خوانده اند؛ چنان كه از ابن عباس نقل است: «صَلّى فى مَسْجِدِ الْخيْفِ سَبْعُونَ نبيّاً.» (1)مسجد خيف از مساجد مهم اسلام است و در طول تاريخ مورد عنايت خاص و عام بوده است.

گزارش شمار بازسازيها و تعميرات و توسعه و هجوم سيل و ايجاد سيل بند، عنايت مورخان را نسبت به اين مسجد مقدّس آشكار مى سازد.

واپسين بازسازى اين مسجد باشكوه در سال 1392 هجرى قمرى صورت گرفته است كه مساحتى وسيع در حدود 23660 متر را به خود اختصاص داده است. اما دريغا مسجدى كه انبياى عظام و امامان معصوم (عليهم السلام) در آن به عبادت مى پرداخته اند و با خداى بزرگ راز و نياز مى كرده اند، تنها و تنها در ايام تشريق باز است و متأسفانه در اين ايام نيز محل استراحت زائران بى خيمه مى گردد و بايد تلاش كرد تا جايى پيدا شود و توفيق رفيق گردد


1- همان، ص 174.

ص:126

و نمازى و ذكرى (ذكر مخصوص مسجد خيف) انجام گيرد. (1)خَيْف به محلّى گويند كه از ويژگى هاى كوهستانى اش كاسته شده، ولى هنوز به صورت دشت درنيامده است. اين منطقه در دامنه كوه صفايح قرار گرفته و مسجد خَيْف در همين جا ساخته شده است. (2)

8- مسجد البيعة

مسجد بيعت در سوى راست كسى است كه از جمرات به سوى مكّه مى رود و به فاصله 200 مترى پس از جمره عقبه جاى دارد.

مسجد تا كنون از ويرانى در امان مانده است، ولى متأسفانه مظلوم و متروك است. چه بسا كسانى سالها و بارها به حج و عمره مشرّف شده اند، اما هنوز مسجدى با اين عظمت و قداست را يا نمى شناسند و يا مى شناسند ولى از جايش بى خبرند و يا توفيق تشرّف نيافته اند.


1- اعمال مخصوصه مسجد خيف در كتب ادعيه مذكور است.
2- آثار اسلامى و مكّه و مدينه، ص 88.

ص:127

بناى فعلى مسجد بيعت بسيار كهن و داريا كتيبه اى به خطّ كوفى است. نخستين بناى مسجد را در سال 144 هجرى قمرى بنيان نهاده اند. (1)


1- اتحاف الورى، ج 2، ص 180.

ص:128

وجه نامگذارى مسجد به مسجد البيعة، آن است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) با مسلمانان يثرب، كه براى انجام حج به مكّه آمده بودند، در اين مكان پيمان بست و آنان با حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) بيعت كردند و اين بيعت با نام «بيعة العقبة» شهرت يافت.

9- مسجد كبش

حضرت ابراهيم (عليه السلام) گوسفندى را كه از جانب خدا فرستاده شده بود تا آن را به جاى فرزندش، حضرت اسماعيل (عليه السلام)، ذبح كند، در همين مكان ذبح كرد. بعدها مسجدى به نام مسجد الكبش (1)در همان جا بنا شد. (2)

مسجد در فاصله ميان جمره اول و جمره وسط قرار داشته است. نقل است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در اين مسجد نماز ظهر را به جاى آورده و قربانى خود را در كنار همين مسجد ذبح كرده است. نام ديگر اين مسجد، «مسجد النحر» است.

10- خانه ارقم بن ابى ارقم

ارقم از نخستين گروندگان به اسلام است. خانه او بر فراز كوه صفا قرار داشت و جايى امن براى مسلمانان محسوب


1- كبش به معناى قوچ است.
2- اخبار مكّه، ازرقى، ج 2، ص 175.

ص:129

مى شد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در سال چهارم بعثت همراه يارانش در آن جا به سر مى برد و كسانى كه قصد مسلمان شدن داشتند، در آن جا به زيارت حضرت مى رفتند.

اين خانه در تاريخ اسلام داراى اهميتى بسيار بوده است تا آن جا كه به صورت يك مقطع تاريخى درآمده و حوادث دوران مكّه با ذكر اين نكته كه پيش از خانه ارقم رخ داده يا پس از آن، مشخص شده است. (1)

در اين خانه مسجدى بنا شده كه بسان كاشانه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) محسوب مى گرديده است. آن حضرت هنگامى كه از ديد مشركان مخفى بود، اصحابش را در آن جا گرد مى آورد و قرآن به آنان مى آموخت و آيات الهى را بر آنان تلاوت مى فرمود. (2)

اماكن و مساجد ديگرى در مكّه مكرّمه هست كه داراى پيشينه تاريخى اند، ولى نوشته حاضر مجال پرداختن به همه آنها را ندارد. خوانندگان گرامى براى آگاهى بيشتر به كتابهاى انتشار يافته «نشر مشعر» بنگرند.


1- آثار اسلامى مكّه و مدينه، ص 98.
2- اخبار مكّه، ازرقى، ج 2، ص 260.

ص:130

زيارت، اسرار و معارف

مدينه منّوره، حريم حرم رسالت و نبوّت و خاتميّت و خانه نبوّت و امامت و ولايت است و مركز نبوّت انبياى الهى است به گونه اى كه گويا همه انبياى الهى را در آن بقعه گرد آورده اند و چون نيكو بنگريم، انسانهاى كامل هميشه شاهد و همواره زنده را مشاهده مى كنيم؛ زيرا آدمى در مدينة الرسول، در مشهد رسول الهى و امامان پاكى است كه در روضه منوّره و در بقيع بى بقعه آرميده اند و شاهد اعمال و رفتار انسانند.

امام على (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «انّ الله تبارك و تعالى طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء على خلقه و حجّته فى ارضه و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا لا نفارقه و لا يفارقنا.» (1)

همچنين مى فرمايد: «و بينكم عترة نبيّكم و هم ازمّة الحقّ و اعلام الدّين و ألسنة الصّدق فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن


1- كافى، ج 1، ص 191.

ص:131

وردوهم ورد الهيم العطاش.» (1)

خداوند متعال شرط ورود به محضر رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) را اذن و دعوت آن حضرت مى داند و مى فرمايد: (يأايُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تدخلوا بيوت النبِى إلَّا أَن يُؤذن لكُم إلى طعام غيرَ ناظرين آنيه ولكنْ إِذَا دُعيتُم فَادْخُلوا فَاذا طَعِمْتُم فَانتَشِرُوا وَلا مُسْتأنسينَ لِحَديث انَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤذى النَّبِىَّ فَيَسْتَحيى مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحبى مِنَ الْحَقِ وإذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتعًا فَسألُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَاب ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُواْ أَزْوَجَهُو مِنم بَعْدِهِ ى أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا). (2)

بنابراين، بدون اذن و اجازه نتوان وارد حريم و حرم و بيت نبىّ اكرم (صلى الله عليه وآله) شد. بايستى وجود مبارك آن حضرت رخصت دهد تا آدمى بتواند وارد شود و در كنار سفره اى گسترده، كه از طعامهاى گوناگون معنوى زينت داده شده است، به ميهمانى و ضيافت بنشيند. طعامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مسلمانان را به آن مى خواند، طعام جسمانى نيست.

زائر شهر مدينه و مرقد آن پيامبر بزرگ در كنار سفره و طعام معنوى و روحى آن حضرت مى نشيند و استفاده مى كند و ميهمان مدينه نبايستى عمر خويش را در مدينه منوّره به


1- نهج البلاغه، خطبه 87.
2- سوره احزاب.

ص:132

بيهودگى بگذراند، بلكه بايستى بكوشد كه خوب بشنود و خوب ببيند و سميع و بصير باشد. سخنان بيهوده و گذاران وقت به بطالت در جوار نبىّ اعظم موجب آزار و رنجش آن عزيز خواهد بود. در آن جا، تفاوتى ميان حرم و هتل نيست و ديوارها حاجب نيستند و مرز نخواهند بود. اگر ديوار حاجب باشد كه نمى توان گفت «اشهد انّك تسمع كلامى وترى مقامى و تردّ سلامى.» بايد چنان بر كردار و رفتار و گفتار خود مراقبت كنيم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را آزار ندهيم. كسانى كه پيامبر را مى رنجانند، از رحمت خاصّه پروردگار عالم به دورند، كسى كه ميهمان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) است، ممكن نيست از شب زنده دارى محروم باشد كه پذيرايى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) تهجّد است.

ضيافت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در احياى ليل و مؤانست با محبوب است: (و من الليل فتهجّد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربّك مقاماً محموداً). كسى كه ميهمان پيامبر مى شود، غذاى او نماز شب (1)و در پايان وصول به مقام محمود است و اگر اين گونه ميهمان شود، خداوند متعال و فرشتگان قدسى بر او درود و صلوات خواهند داشت: (هو الّذى يصّلى عليكم و ملائكته) و اين صلوات محصول ميهمانى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) است. خداوند مى خواهد زائر مدينه را نورانى كند و نشانه صلوات خدا و


1- سوره اسراء، آيه 79.

ص:133

فرشتگان، نورانى شدن است و وقتى انسان نورانى شود، به طبيعت تيره نمى نگرد. وقتى زائر به بارگاه اله يا اولياى الهى بار مى يابد، هر مشكلى كه دارد بايستى برطرف سازد. گفته اند صاحب دل و اهل معرفتى با لباسى چركين و ژنده به حضور صاحب مقامى بار يافت. به او گفتند: با اين كيفيت و حالت لباس به پيشگاه صاحب مقام رفتن عيب است و عار و ننگ. در جواب گفت: «با لباس چركين نزد صاحب مقام رفتن عيب نيست، بلكه با همان لباس چركين از حضور صاحب مقام بازگشتن ننگ است؛ چرا كه صاحب مقام او را لايق ندانسته و رد كرده و چيزى به او نداده است.»

بايستى زائر در محضر رحمةً للعالمين و وجود مقدّس رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) غفران الهى را طلب كند و همنشينى با آن عزيز و ديگر اولياى الهى را بخواهد. با دست پر از گناه به سوى خدا و ولىّ خدا رفتن و دست پر از گناه را به طرف خدا دراز كردن ننگ نيست؛ با دست پر از گناه از نزد خداوند متعال و ولىّ خدا بازگشتن ننگ است. اگر آنان انسان را نپذيرند، آلودگى همواره بر جاى خويش مى ماند و عار، هميشگى است.

مدينه، شهر پيامبر، يكى از مراكزى است كه مسلمانان همه خودى مى شوند و نيازى به نماز شكسته نيست. مكّه مركز الوهيت و مدينه مركز نبّوت و مسجد كوفه مركز ولايت و حريم

ص:134

و حائر حسينى مركز شهادت است. در شهر مدينه انوار لا يتناهى الهى منتشر است و نور نبوّت و ولايت و امامت جلوه گر است و زائراست كه بايستى ظرفيّت خويش را بگستراند و هر چه بيشتر از اين مركزنور و وحى الهى روشنايى و نور برگيرد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «انّ المدينة و مكّة محفوفتان بالملائكة.» (1)بايد در محضر نبىّ و ولىّ عرضه داشت: (يا ايّها العزيز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فَأَوفِ لنا الكيل و تصدّق علينا انّ الله يجزى المتصدّقين). (2)

بايد نخست از جامه عصيان برآيى

با جامه طاعت به كوى دلبر آيى

بشكست اگر پايت در اين ره با سرآيى

تا گام بتوانى زدن در كوى جانان

*** رفتى چو در يثرب بر پيغمبر عشق

كردى شهود حسن يكتا دلير عشق

آن جا زدى ناب ظهور از كوثر عشق

كردى دل از اشراق آن شَه عرش رحمان (3)

مدينه سرزمين وحى و جايگاه فروزش شعله هاى مقدّس


1- صحيح بخارى، سنن ترمذى.
2- سوره يوسف، آيه 88.
3- ديوان الهى قمشه اى.

ص:135

هدايت و تجلّى جلوه هاى حق تعالى و تبلور ارزشهاى قرآنى است. جاى جاى سرزمين مدينه خاطره است؛ خاطره هايى شورانگيز و جاودانه و تلخ و شيرين. گام گام اين ديار يادآور جوانمردى على و رشادت زهرا و اخلاص حسن و حسين و رجال نستوه صدر اسلام است؛ آنان كه پروانهوار بر گرد شمع وجود رسول گرديدند و در پايان سوختند و فداى اسلام و پيامبر شدند و قرآن را ابديّت بخشيدند.

ص:136

زائران اين ديار قدس بايد همه خاطره ها و آموزه ها و حقايق حياتبخش اسلام را در كام جان خويش بنشانند و از شهد شيرين معارف اسلام بهره مند گردند و با زيارتهاى آگاهانه آرامگاههاى منّور آن وادى قدس، پيمان ولايت با نبىّ و ولىّ بربندند و رهرو راه آنان گردند؛ چرا كه اين سفر، سفر الى الله است. زائران بايد بر معرفت خويش بيفزايند و با معرفت، خاتم انبيا و اوصيايش را در مدينه زيارت كنند. فرصتها زود از دست مى رود، بايستى اين اوقات را مغتنم شمرد كه ناگهان چشم باز مى كنند و مى بينند فرصت تمام و زمان حركت است، در حالى كه هنوز از كنار اسطوانه ابى لبابه و امثال مكان بهره اى معنوى نگرفته اند و توبه نكرده اند و با خداى خود در جوار رسولش راز و نيازى نكرده اند و از صميم جان «العفو، العفو!» نگفته اند و بايد بازگردند و ميهمانى به پايان رسيده است.

ص:137

شيخ طوسى (قدس سرهم) از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده است كه اين آيه درباره ابولبابه نازل شده است كه يكى از افراد قبيله اوس و از بزرگان و نقباى مدينه و داراى سوابق درخشانى بوده و در جنگ بدر و احد نيز شركت جسته است؛ زيرا او اشتباه بزرگى مرتكب شد و يهود بنى قريظه را از تصميم پيامبر درباره آنان باخبر نمود: (1)(و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً عسى الله ان يتوب عليهم انّ الله غفور رحيم). (2)

بنابر روايات، مدينه و حرم نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) داراى فضيلتى بسيار شگرف است. روزى مروان بن حكم در مكّه خطبه مى خواند و فضل و برترى شهر مكّه را يادآورى مى كرد. رافع بن خديج، كه نزد منبرش نشسته بود، خطاب به مروان گفت: «فضيلت مكّه را گفتى و آنچه گفتى درست است، ولى فضيلت مدينه و آنچه را در باب فضيلت اين شهر گفته اند، نشنيده اى. من شهادت مى دهم كه رسول خدا فرمود و من شنيدم كه: مدينه از مكّه برتر است.» (3)

بِسلام آمدگان حرم مصطفوى

ادخلوها بسلام از حرم آوا شنوند


1- تبيان، ج 5، ص 290.
2- سوره توبه، آيه 103.
3- مجمع الزوائد هيثمى، ج 3، ص 298.

ص:138

النّبى النّبى آرند خلايق به زبان

امّتى امّتى از روضه غرّا شوند

از صرير درِ او چار ملايك به سه بُعد

پنج هنگام دمِ صور به يكجا شنوند (1)

مدينه ميزبان بزرگترين شخصيت عالم انسانيت و خاتم انبياست؛ مدينه پايگاه دوم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و محلّ پيدايش امامت صالحان در زمين است.

مدينه شهرى است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دعايش كرد و عرضه داشت: «بار خدايا، بركت را بر مدينه نازل گردان» و سپس فرمود: «در تمام اطراف مدينه و داخل مدينه و هر راهى كه به مدينه منتهى مى شود، فرشتگان خدا مستقرند و از آن حراست و پاسبانى مى كنند.» مدينه شهرى است كه دين را در ميان گرفته است.

اى ختم رسل مدينه جسم است و تو جان

نام تو گرفته قاف تا قاف جهان

در لفظ مدينه بس ز اعجاز تو چون

مه شق شده و گرفته دين را به ميان

همچنين در حديث آمده است: «انّ مكّة حرم الله حَرَّمها


1- ديوان خاقانى شروانى.

ص:139

ابراهيم و انّ المدينة حرمى.» (1)و نيز نقل شده است: «ترابها شفاء من كلّ داء.» (2)

در هنگام بازگشت از غزوه تبوك، كه فضاى مدينه منوّره غبار آلود شده بود، فرمود: «والّذى نفسى بيده انّ فى غبارها شفاءاً من كلّ داء.» (3)اينك كه شهر مدينه حرم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است، بايستى زائر سر بر آستان سراسر نور و پر از فرشتگان الهى اش بسايد و خطاب به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بگويد:

دست ما افتادگان را هم در اين وادى بگير*** اى كه مِهر از مُهر جاءالحق بود بازوى تو

همچنين نقل است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «من زارنى حيّاً و ميّتاً كنت له شفيعاً يوم القيامة.» نيز فرمود: «من زار قبرى وجبت له شفاعتى.» (4)


1- بحار، ج 99، ص 361.
2- همان.
3- جامع الاصول ابن اثير، ج 9، ص 334.
4- سنن دارقطنى، ج 2، ص 378.

ص:140

زيارت قبور اولياى خدا، گونه اى اظهار محبت به كسانى است كه محبّت آنان در شريعت مقدّسه لازم و نشانه ايمان است و تجديد عهد و ديدار با ولى نعمتان است كه به بركت و يُمن اين انوار طاهره، آسمان و زمين و رزق و روزى موجودات

ص:141

برقرار است. (1)

شهر مدينه داراى افتخاراتى است كه گويى در مفاخره با مكّه مى گويد: خداوند متعال با قدوم بهترين بندگان خود بر سينه ام نشان شرف عنايت فرمود و خاكم را شفاى دردها و غبارم را دواى بيماريها قرار داد. از دير زمان بر هر سرزمينى برترى داشته ام و اقامت در من، سپر بلاست و فضاى من چون بهشت مصفّاست. مسجد و منبر پيامبر را من دارم و در آن مسجد هر نمازى را به هزار برابر پاداش مى دهند. جايگاه رسول جليل در من است، خانه من از نور حبيب خدا آباد است و قبّة الخضراء در من است و در هر صبح و شام، پس از هر نماز صبح و عصر، هفتاد هزار فرشته بر آن قبّه و ضريح مقدّس فرود مى آيند. من رسول خدا را پناه دادم، يارى اش كردم و بر او نيكى روا داشتم و دلم جاى او و دامانم آستانش بود و براى او چون مادرى مهربانى كردم. همه شهرها با شمشير فتح شد و من با قرآن، آشكار كننده دين و گسترنده ايمان بودم و احُد، كه محبوب رسول خداست، در من است. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «خدايا عشق مدينه را در دلهايمان بينداز آن سان كه مكّه را دوست مى داريم و بلكه بيشتر.»

ارج والاى مدينه از آن روى است كه نخستين پايتخت اسلام


1- دعاء عديله.

ص:142

و جايگاه دعوت و انتشار اين دين مبين در جهان بوده است. مدينه محلّ تشعشع نور درخشنده اسلام در ميان بشريت است كه خداوند متعال با نور اسلام انسانها را از شرك و گمراهى رهايى بخشيد و آنان را به توحيد و هدايت رهنمون ساخت.

ص:143

سلامٌ عليك اى نبىّ مكرّم*** مكرّم تر از آدم و نسل آدم

سلامٌ عليك اى ز آباء علوى*** به صورت مؤخّر به معنا مقدّم

سلامٌ عليك اى ز اسماء حسنى*** جمال تو آئينه اسم اعظم

سلامٌ عليك اى به مُلك رسالت*** تو را خاتم المرسلين نقش خاتم

اگر فيض نورت نبودى نمودى*** يكى ملّت كفر و اسلام با هم

روضه منوّره از جوانب مهمّ و با ارزش مسجد نبوى در مدينه است. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) درباره اش فرمود: «ما بين بيتى و منبرى روضة من رياض الجنّة و منبرى على حوضى.» (1)يكى از عبادات در مسجد نبوى، اعتكاف است و رسول خدا (صلى الله عليه وآله) جز در اين مسجد در هيچ مسجدى حتى مسجدالحرام به اعتكاف


1- اصول كافى.

ص:144

نپرداخت. وجود مباركش در دهه ميانه ماه در آن مسجد معتكف مى شد و در همان جا مدفون گرديد.

يا خيرَ مَن دُفِنَت بالقاع اعظُمُه*** فطابَ مِن طيبهنّ القاع و الاكُم

نفسى الفداء لقبر انت ساكنه*** منه العفاف و فيه الجود و الكرم

آنجه به عنوان روضه مطهّره مطرح است، بخشى از مسجدالنبى است كه ميان منبر و خانه جاى دارد. اين بخش از مسجدالنبى در نزول رحمت الهى و استجابت دعاى مؤمنان و نيل بندگان به سعادت معنوى و اخروى چنان مؤثر است كه تصور و فكر ما از درك حقيقت آن عاجز و قاصر است. اگر نماز در مسجدالنبى بهتر از هزار نماز باشد، بى گمان پاداش عبادت و نماز در روضه به مراتب افزونتر خواهد بود، و قبر نبىّ، در روضه است.

قال النّبىّ (صلى الله عليه وآله): «من استطاع ان يموت بالمدينة فليمت بها.»

قال النّبىّ (صلى الله عليه وآله): «من زارنى بعد وفاتى كان كمن زارنى فى حياتى و كنت له شهيداً و شافعاً يوم القيامة.»

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «صلوة فى مسجدى هذا افضل و خيرٌ من الف صلوة فيما سواه من المساجد الّا المسجدالحرام.»

ص:145

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): «من زار قبرى وجبت له شفاعتى.» (1)

مستحب است انسان در مدينه منّوره، سه روز، روزه بگيرد: چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه. همچنين، در مسجد مدينه اعتكاف كند و بسيار نماز بخواند و شب چهارشنبه نزد ستون ابولبابه توبه كند و روز چهارشنبه نزد آن بنشيند و شب پنجشنبه نزد ستونى كه پيش ستون ابولبابه است و مقام رسول خداست، بنشيند و آن شب و فردا را همان جا بماند و سپس نزد ستونى آيد كه پيش مقام پيغمبر (صلى الله عليه وآله) است و شب و روز جمعه را نزد آن حضرت نماز بخواند. در اين روزها به چيزى از امور دنيا براى سخن گفتن دهان نگشايد مگر به قدر ضرورت و از مسجد بيرون نرود مگر براى كارهاى ضرورى و روز جمعه پس از حمد خدا و صلوات بر پيامبر اين دعا را بخواند:

«اللّهم ما كانت لى اليك من حاجة شرعتُ انا فى طلبها و التماسها او لَم اشرع سألتكها او لم اسألكها فانّى اتوجّه اليك بنبيّك نبىّ الرّحمة فى قضاء حوائجى صغيرها و كبيرها.»

نور خدا در تمام هستى و هدايتگر بندگان خدا، وجود مقدّس رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است. در بيان فضايل آن وجود اقدس سروده اند:


1- همان.

ص:146

يا سيّدى يا رسول الله خذ بيدى*** مالى سواك و لا الوى عى احَد

فانت نورُ الهُدى فى كلّ كائنة*** و انت سرّ النّدى يا خير مُعتمد

وانت حقّاً غياث الخلق اجمهم*** و انت هادى الوَرى للّه ذى مَدَد

يا من يقوم مقامه الحمد منفرداً*** للواحد الفرد لم يُولَد و لم يَلد

يا من تفجّرتِ الانهار نابعةً*** مِن اصبعيه فروّى الجيش ذا العَدد

انّى اذا سامَنى ضيمٌ يروّعُنى*** اقول يا سيّد السّادات يا سندى

كن لى شفيعاً الى الرّحمان من زَلَلى*** وامنن علىّ بما لا كان فى خَلَدى

وانظر بعين الرّضا لى دائماً ابداً*** واستر بفضلك تقصيرى مدى الامَد

واعطف علىّ بعفو منك يشملَنى*** فانّنى عنك يا مولاى لم احُد

انّى توسّلت بالمختار اشرفَ مَن*** رقى السماوات سرّ الواحد الاحد

ص:147

ربّ الجمال تعالى الله خالقهُ*** فمثله فى جميع الخلق الخلق لَم اجد

خير الخلائق اعلى المرسلمين ذرىً*** ذخر الانام وهاديهم الى الرّشد

به التجأتُ لعلّ الله يغفر لى*** هذا الّذى هو فى ظنّى و معتمدى

فمدحُه لم يزل دأبى مَدى عمرى*** و حبّهُ عند ربّ العرش مستندى

عليه ازكى صلوة لم تزل ابداً*** مع السلام بلا حَصر و لا عدد

و الآل و الصحب اهل المسجد قاطبة*** بحر السّماح و اهل الجود و المدد

از صفات ذات القدس الهى شكور بودن اوست. شكور است؛ يعنى كوششهاى بندگان خود ارج مى نهد و پاس مى دارد. جايى كه خداوند متعال قدردانى مى كند، تكليف ما روشن است؛ ما نيز بايد حق متعال و انوار طاهره معصومين را سپاس گوييم. مناسب است انسان در شهر مدينه شاكر نعمت حضور باشد ونعمت همجوارى نبّى و اوليا و اوصيايش را شكر بگزارد.

زيارت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اولياى خاص خداوند (عليهم السلام) متعال،

ص:148

گونه اى رزق مخصوص و معنوى است. در دعاى ابوحمزه ثمالى و دعاى افتتاح از زيارت معصومين (عليهم السلام) تعبير به «رزق» شده است. اين رزق را خداوند متعال در مقام جبران خدمت و كمك و دعا و عبادت، براى افرادى خاص مقرر مى فرمايد و اكنون كه دانستيم رزق عبارت از رزق معنوى است، فرصت حضور را بايستى بسيار مغتنم شمرد و نعمت ملاقات را بايستى بسيار با ارزش دانست و بهره معنوى گرفت. نبايد از عبادت و توبه و دعا و ثنا غافل شويم و سپاس عملى و قولى خالق و رازق و وسايط فيض الهى را از ياد بريم. بايد در نهايت تواضع و فروتنى با اولياى الهى سخن گوييم و آنان را سپاس گزاريم.

زيارت، «حضور الزائر عندالمزور» است. مزور، معصومين مى باشند. آن بزرگان از يك سو فرموده اند: «ما منّا الّا مقتولٌ او مسمومٌ» و از سويى ديگر قرآن كريم مى فرمايد: (ولا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يُرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله و الله واسعٌ عليم). (1)

قرآن در جايى ديگر مى فرمايد: (ولا تقولوا لِمَن يُقتلُ فى سبيل الله اموات بل احياءٌ عند ربّهم يُرزَقون) (2)كسى نمى تواند منكر اين حقيقت شود كه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم


1- سوره آل عمران، آيه 169.
2- سوره بقره، آيه 154.

ص:149

شيعه (عليهم السلام) سر سلسله شهيدان اسلام و قرآنند و به شهادت آيه كريمه قرآن زنده اند و نزد خداوند از بهترين روزيهاى الهى برخوردارند و زيارت آن بزرگواران، زيارت اموات نيست.

هم فنا را هم بقا را رونقيم

فانى اندر حق و باقى در حقيم

گر به صورت جان به جانان مى دهيم

هم به معنى مرده را جان مى دهيم

گر به صورت غايب از هر ناظريم

ليك در معنا به هر جا حاضريم (1)

ارواح جاويد و قدسى پيامبران الهى و امامان معصوم (عليهم السلام) آن گاه كه از ابدان خود جدا مى شوند و به عالم ملكوت پر مى كشند و ناسوت را وداع مى نمايند، امور عالم ناسوت در نزد آنان هويدا و منكشف است و توانايى تأثير و تصرف در اين جهان را دارند و از حاضران در آرامگاه خويش آگاهند و درخواستشان را مى شنوند و آنان را با نسيم الطاف خود مى نوازند و فرشتگان الهى صفّ اندر صفّ رازدار حريم حرم آنانند. (2)


1- ديوان عمان سامانى.
2- ديوان نسيم شمال.

ص:150

حُوران بهشتى زده اندر حرمش صفّ

خيل ملك از نور طبقها همه بر كف

شاهان ادب در حرمش گشته مشرّف

اين جاست كه تاج از سر هر تاجور افتاد (1)

خداوند متعال مى فرمايد: (يا ايّها الذين آمنوا اتقوالله و ابتغوا اليه الوسيلة). (2)و امام صادق درباره آيه مذكور مى فرمايد: «آن سبب و وسيله نجات از هلاكت و رسيدن به سعادت در بين شما، ما هستيم.»

زيارت

زيارت، يعنى زائر خود را در پيشگاه مزور قرار دهد و خود را محك بزند.

زيارت، يعنى يارى گرفتن از بزرگان معصوم براى تقّرب به خداوند.

زيارت، يعنى واسطه قرار دادن مزور ميان خلق و خالق.

زيارت، يعنى پيوند قلبى و ابراز محبت به مزور.

زيارت، يعنى شاهد صدق بر ارادت مأموم به امام خود.

زيارت، ديدار با امام و تجديد بيعت است.


1- ديوان نسيم شمال.
2- سوره مائده، آيه 25.

ص:151

زيارت، كمال خواهى وبه دنبال دل رفتن و دست از مادّيات كشيدن است.

زيارت، گريختن از ظلمتهاى دنياى مادّى و به پرتو انوار الهى واصل شدن است.

از آلودگيها ملول شدن و در زلال پاكيها جان را شست و شو دادن و از نقص خود آگاه شدن و رنج بردن و به سرچشمه كمال آسمانى بازگشتن را نيز از اهداف زيارات پاكان و انبيا و اولياى (عليهم السلام) الهى دانسته اند.

مرحوم ميرزا حبيب الله خراسانى سروده است:

سنگ دل را سرمه كن در آسياى موقت

ص:152

ديده را زين سرمه بينا كن كمال اين است و بس

همنشينى با خدا خواهى اگر در عرش ربّ

در درون اهل دل جا كن كمال اين است و بس

زائر نخست بايد توبه كند و درون جان را از گناه و آلودگيها صيقل بخشد تا بتواند از خورشيد نبوّت و امامت نور برگيرد. چگونه كسى كه آيينه نيست، جمال يار مى طلبد؛ بايد آيينه شد.

آيينه شو جمال پرى طلعتان طلب*** جاروپ زن تو خانه سپس ميهمان طلب

تا پاك نشود، نمى تواند چشم به پاكان بيفكند و تا شايسته نباشد، نمى تواند ادّعاى دوستى با محبّت اولياى الهى را سر

ص:153

دهد. اگر عشق آيد، خستگى رخت برمى بندد و اگر محبّت در كار آيد، ملال متوارى مى شود و آن كه عشق و شوق دارد، به زيارت مى رود. مرحوم علامه بزرگوار امينى- قدّس سرّه القدوسي- در كتاب ارزشمند سيرتنا و سنّتنا آورده است كه اگر مدينة منوّره حرم محترم الهى شمرده شده است و در سنّت نبوى براى مدينه و خاك و اهل و مدفونين آن سرزمين ارزشهاى فراوان بيان شده است، به دليل همان انتساب به خدا و رسول است و زائر او نيز ارزش مى يابد.

هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند

و آن كه اين كار ندانست در انكار بماند

از صداى سخن عشق نديدم خوشتر

يادگارى كه در اين گنبد دوّار بماند

زيارت، محبت و شناخت مى آورد و عامل سازنده و تربيت است و از سوى ديگر، انسان را به زيارت وامى دارد.

برادرانه بيا قسمتى كنيم رقيب

جهان و هر چه در آن است از تو يار از من

چون كسى در مدار عشق قرار گيرد و در قلمرو محبّةالله و محبت اولياء الله گام گذارَد، اين محبت براى او چاره ساز خواهد بود. وقتى زائر به ياد پيامبر افتد، پيامبر نيز به ياد زائر خواهد بود كه فرمود: «انّ الله ملائكةٌ سيّاحين فى الارض يبلغونى عن امّتى

ص:154

السلام.» (1)همچنين فرمود: «من سلّم علىّ فى شى ء من الارض ابلِّغهُ.» و «من سلّم علىّ القبر سمعتُه» (2)مگر مى شود كسى شيفته پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) باشد، امّا پيامبر به او بى توجهى كند و مگر مى شود كسى خدا را ياد كند و خداوند متعال او را ياد نكند. خداوند متعال مى فرمايد: (فاذكرونى اذكركم) (3)اين تقابل ياد هم در ذات اقدس بارى وهم در ذوات مقدّسه معصومين (عليهم السلام) موجود است و سر انجام وقتى مزور در خاطر زائر حاضر باشد، زائر نيز در خاطر مزور حاضر است.

دل اگر طالب فيض باشد، سالك راه پاكان خواهد شد و خود را به نيكان متصل خواهد ساخت و پيامبر (صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام)، نيكان و بندگان مقرّب درگاه الهى اند و براى تقرّب بايد با مقرّبان انس يافت وخود را در زمره آنان درآورد تا نمى از يَمِ رحمت الهى به زائر برسد و اين رهنمود خداوند است در سوره نساء كه مى فرمايد: (ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاسغفرواالله و استغفر لهم الرّسول لوجدواالله توّاباً رحيماً). (4)

آيا وقتى پيراهن حضرت يوسف (عليه السلام) چشم نابيناى يعقوب فراق كشيده و هجران ديده را بينا مى كند، (5)مرقد والاترين


1- وسائل الشيعه، ج 10.
2- همان، ج 1.
3- سوره بقره.
4- سوره نساء، آيه 64.
5- سوره يوسف، آيه 96.

ص:155

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نمى تواند چنين معجزه اى و بلكه بالاتر از آن را پديد آورد؟! سرّى كه در اين جا نهفته است، توجه مزور وانتساب به مزوراست. از اين رو، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرموده است: «غبار مدينه شفاى جذام است.»

زائر بايد با توجه و حضور قلب زيارت كند تا سخن مزور را با گوش جان بشنود. حضور تن وغيبت جان مفيد نمى تواند باشد. اگر بدن رو به ضريح و قلب پشت بدان باشد، زيارت محسوب نمى شود و زيارتهاى بى روح و بى معنويت است كه بى اثر است. قرآن كريم در سوره طه، كه ماجراى گوساله

ص:156

سامرى را نقل مى كند، مى فرمايد: سامرى از زيور آلات گوساله اى ساخت و او را به صدا درآورد و بنى اسرائيل از تعاليم موسى (عليه السلام) سر باز زدند. پس از آنكه موسى (عليه السلام) از ميقات بازگشت، قوم خويش را گمراه يافت. فرمود: «اى سامرى، چه كردى كه اين گوساله مرده زنده شد و به صدا در آمد؟» سامرى گفت: «من شنيده بودم كه خاك پاى ولىّ خدا اثر دارد. از اين رو مشتى خاك از جاى پاى جبرئيل برگرفتم و بر گوساله پاشيدم تا زنده شد.» (1)خاك پاى فرشته آسمانى چنان مؤثر است كه وقتى به صورت انسانى متمثل مى شود و بر زمين راه مى رود، خاك زير پايش منشأ حيات در موجود جماد مى گردد. اينك چه مانعى در كار است


1- سوره طه.

ص:157

اگر خاك قبر اولياى الهى و آسمانيان داراى خاصيّت احيا و شفا و رفع هر گونه بلا گردد و دلهاى مرده را نيز زنده كند؟! خداوندى كه اثر را بر خاك زير پاى اسب جبرئيل بر مى نهد، بى گمان مى تواند به خاك قبر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت عصمت (عليهم السلام) نيز، كه افضل و اشرف از فرشتگان مقرّب خدايند، اثرى عنايت فرمايد.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رحمةً للعالمين است و خداوند فرموده است: (يختصّ برحمة من يشاء و الله ذوالفضل العظيم). او بالمؤمنين رؤوف و رحيم است و مأمور به عطوفت و مهربانى با مؤمنين است (واذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلامّ عليكم كتب ربّكم على نفسه الرّحمة انّه من عمل منكم سوءاً بجهالة ثمّ تاب من بعده واصلَح فانّه غفور رحيم) (1)براى زائر مدينه چه فرصت بسيار عزيز و چه موقعيت ممتازى است آن گاه كه خود را در روضه منوّره خاتم الانبياء (صلى الله عليه وآله) مى بيند تا سر به ديوار خانه نبى و ولىّ بگذارد و دست حاجت به سوى آستان مقدّسى دراز كند كه هيچ صاحب حاجت و خواهنده اى دست خالى از آن بيرون نمى رود. چگونه زائر و سائل را دست خالى باز مى گردانند كسانى كه آسايش ديگران را بر آسايش خويش ترجيح دادند و سه شبانه روزى پى در پى براى افطار خويش، تنها


1- سوره انعام، آيه 12.

ص:158

به آب بسنده نمودند و طعام را به مسكين و يتيم و اسير دادند و خود گرسنه ماندند.

ادب حضور در محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اقتضا مى كند كه زائران صداى خويش را بلند نكنند كه خداوند متعال در اين باره مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون انّ الذين يغضّون اصواتهم عند

رسول الله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوى لهم مغفرة و اجر عظيم انّ الذين ينادونك من وراء الحجرات اكثرهم لا يعقلون ولو انّهم صبروا حتى تخرج اليهم لكان خيراً لهم و الله غفورٌ رحيم). (1)

دل نگهداريد اى بى حاصلان*** در حضور حضرت صاحبدلان

پيش اهل تن ادب در ظاهر است*** پيش اهل دل ادب بر باطن است

*** آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى

آمده مجموع در ظلال محمّد

گرت هواى بهشت است و حوض كوثر و طوبى

بيا به سايه ممدود و مستدام محمّد


1- سوره حجرات، آيه 4 و 5.

ص:159

سرير عزت عقبى جلال امّت او ياد

كه بود راحت دنياى دون حرام محمّد

مدينه، خانه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله)، محلّ نزول و صعود جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان بوده است و منبع فضايل و خيرات و منشأ الطاف و بركات است.

زائر در زيارت خود بايد به خطاهاى خويش بنگرد و آنها را در نظر آورد تا زيارتى مفيد و ثمر بخش داشته باشد. در زيارت امامان پاك مدفون در بقيع (عليهم السلام) آمده است كه زائر عرضه مى دارد: «و هذا مقام مَن اسرف و اخطأ و استكان واقرّ بما جنى ورجى بمقامه الخلاص.»

و در زيارت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمده است: «انّى اتيتك مستغفراً تائباً من ذنوبى و انّى اتوجّه بك الى ربّى و ربّك ليغفر لى ذنوبى.» استغفار و توبه از گناهان و اميد مغفرت لازم است و بدين سان زيارت، عامل تزكيه و خودسازى و تربيت مى شود. انسان زائر با زيارت اولياى خدا اعلام وفادارى مى كند و با حضور خود عرضه مى دارد كه كوششها و رنجهاى شما را فراموش نكرده ام و خونهايى را كه نثار مكتب كرده ايد، سبب شد كه من به راه مستقيم الهى درآيم.

زائر، در زيارت، اعلام دوستى و تجديد عهد و تشديد محبت مى كند؛ چرا كه دستور بزرگان مكتب و مقتدايان آن است كه هر كسى را كه دوست داريد، به او اظهار كنيد و بگوييد.

ص:160

در زيارت اولياى الهى، زائر در برابر انسانهاى كامل قرار مى گيرد و خود را با آن بزرگواران، كه ميزان كمالات و فضايل و ارزشهاى اخلاق و معنوى اند، مى سنجد و مقايسه مى كند و احياناً آگاه مى شود كه داراى كژيهايى است كه بايد خود را از آنها بپيرايد و از كوثر وجود آن بزرگان در مسير اصلاح استمداد كند و روح خود را بشويد و جلا بخشد و از نبىّ و ولىّ عذر خواهد كه يا رسول الله، من شرمنده ام از اين كه خود را از امت شما بدانم و اين گونه باشم.

بقيع؛ مرتبه مجسّم

زائر مدينه تنها ميهمان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نيست، بلكه ميهمان اهل بيت و آل رسول (عليهم السلام) نيز هست. بدون خلع نعلين نبايد وارد حرم و حريم امامان در بقيع شد، بلكه پس از اذن دخول بايستى خلع نعلين نموده و آهسته آهسته گام برداشت و در كنار قبور در نهايت ادب و احترام باز ايستاد؛ چرا كه پس از قبر پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مقدّس ترين و با فضيلت ترين مكانها در مدينة منوّره، مزار بقيع، زيارتگاه امامان مظلوم و آن شهيدان شاهد است. اين مكان مقدّس، محل دفن چهار امام معصوم (عليهم السلام) و همسران و فرزندان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و جمع كثيرى از صحابه و ياران آن حضرت و شمارى بسيار از علما و شهدا و بزرگان اسلام است. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: سرزمين بقيع

ص:161

نخستين مكانى است كه در روز قيامت شكافته مى شود و مدفونين آن سر از خاك بيرون مى آورند و پس از آن زمين مكّه و در روز قيامت در صحراى محشر هفتاد هزار نفر از بقيع حاضر مى شوند كه روىِ شان مانند شب چهارده مى درخشد و بى حساب به بهشت در مى آيند.» پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) همواره به بقيع مى رفت و حتى در نيمه هاى شب نيز به زيارت بقيع مى شتافت و براى آرميدگان در آن بقعه مباركه طلب مغفرت مى نمود.

شايسته است زائران شهر مدينه از زيارت بقيع بهره اى ارزشمند برگيرند و براى اهل بقيع طلب معفرت كنند و در آن قطعه بهشتى خطاب به امامان پاك (عليهم السلام) مضامين والاى زيارت سراسر معارف جامعه كبيره را ترنّم كنند كه به انشاد و انشاى امام هادى (عليه السلام) است و با ادب هر چه تمامتر بخوانند و بگويند كه اى امامان بقيع:

جهان جسم و شما جان جهانيد*** شما هم آشكار و هم نهانيد

شما اسرار هستى را امينيد*** فروغ آسمان روى زمينيد

امير كشور دلها شماييد*** شما آيينه هاى حق نماييد

ص:162

شما يك نور در چندين رواقيد*** شما نور حجازيد و عراقيد

شما در ظاهر و باطن اميريد*** عنايت كرده ما را دست گيريد (1)

و گويا دعبل خزاعى در قصيده تائيّه خود، وضع تأسف بار بقيع را مجسّم مى نمايد و زبان حال شيعيان را به نظم درمى آورد:

مدارسُ آيات خَلَت من تلاوة*** وَ مَنزلُ وحى مُقفرُ العرصاتِ

منازلُ قوم يهتدى بهداهم*** فتُؤمَن منهم زَلّة العثرات

منازلُ جبريلُ الامين يحلّها*** من الله بالتسليم و البركات

منازلُ وحىُ الله معدنُ علمه*** سبيلِ رشاد واضحُ الطرقات

منازل كانت للصّلوة و للتّقى*** و للصّوم و التطهير و الحسنات

ديارُ عفاها جور كل مُنابذ*** و لم تعف للايام و السّنوات

خانه هايى كه محلّ فراگرفتن آيات قرآن كريم بود، تهى گشته اند. خانه هايى كه محلّ نزول وحى الهى بود، به بيابان خشك مبدّل شده اند. خانه هايى كه مردمان به بركت آنان و صاحبانشان هدايت مى يافتند و در اثر عصمت ساكنانشان از هر اشتباه و لغزش در امان مى ماندند، ويران گشته اند.

خانه هايى كه جبرئيل امين از سوى خداوند با سلام و


1- ديوان جواد محدثى.

ص:163

بركات بر آنها نازل مى شد؛ خانه هايى كه محل وحى خداوند و معدن علم و راههاى رشد و رشاد آشكار و روشن اند؛ خانه هايى كه براى نماز و پرهيزكارى بنيان يافته اند و براى روزه و پاكى و نيل به حسنات استوار گشته اند؛ خانه هايى كه دست جفاكار دشمن ويرانشان ساخته است نه گذشت روزگاران.

ويرانشان ساخته است نه گذشت روزگاران

يك لحظه به خود آى و نظر كن كه كجايى

با عجز بر اين خاك گرانمايه بنه سر

گر آمده اى بر در سلطان به گدايى

دست طلب انداز به دامان وصالش

شايد برسى از ره لطفش به نوايى

قبور بى سايبان دربرابرآفتاب، داغِ دل هرشيعه عاشق را تازه مى كند و او را وامى دارد كه بر غمى كهن و ديرين اشك ريزد و بغض مانده در گلو را در جوار امامان پاك و معصوم رها كند. خاك و سنگ مزار امامان، گوياترين رنجنامه نانوشته شيعه است و دلهاى سوخته و پر از محبت ولايتمداران اهل بيت به خاك بوسى چهار امام معصوم (عليهم السلام) مى روند. در آن جا اشكها سخن مى گويند و حال گوياتر از قال است و چشمهاى اشكبار، ترجمان دلهاى داغدار و بى قرار است. بقيع خود مرتبه مجسّم است. لازم نيست كسى مرتبه بخواند؛ چشمها و قطرات جارى اشك، همه روضه خوان مجلس و گريه كنان محفل اند. سخنى

ص:164

نيز كه نگويى، اشك جارى است و شبها روشنايى آن وادى بى بقعه از نور امامت و مشعل ولايت است و بقيع آشنايى غريب و همدم غربت در جمع آشنايان است و اين ديده هاى گريان و دلهاى سوخته گواه داغ دل و عشق زائران و ناله بر مظلوميت بقيع است. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «نحن اهل بيت لا يقاس بنا احد.» (1)على (عليه السلام) در فضيلت اهل بيت (عليهم السلام) فرمود «لا يقاس بآل محمد من هذه الامّة و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابداً هم اساس الدين و عماد اليقين اليهم يفى ء الغالى و بهم يلحق التالى و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصيّة و الورائة.» (2)

و على بن موسى الرضا 7 فرمود: «انّ لكل امام عهداً فى عنق اوليائه و شيعته و انَّ من تمام الوفاء بالعهد و حسن الأداء زيارة قبورهم فمن زارهم رغبة فى زيارتهم و تصديقاً بما رغبوا فيه كان ائمّتهم شفائهم يوم القيامة.» (3)شيعيان با هر يك ازامامان معصوم خود (عليهم السلام) عهد و پيمانى دارند كه وفاى بدان پيمان در زيارت مشتاقانه و عارفانه قبور آن ذوات مقدّسه و نورانى تبلور مى يابد. مقام امامت و ولايت تكوينى امامان شيعه (عليهم السلام) به تعبير و فرموده على بن موسى الرضا (عليه السلام) بسان ستارگان آسمان است: «و هو بحيث النجم من ايدى المتناولين.» تا مى رسد به «اين العقول

آزموده ها ؛ ج 1 ؛ ص164


1- بحار، ج 65، ص 44.
2- نهج البلاغه، خطبه 2.
3- كافى، ج 2، ص 567.

ص:165

عن هذا.» (1)زائرانى كه از شناخت امامت و ولايت محرومند، هرگز ميهمان الهى و رسول الله و از ضيافت معنوى آن عزيزان برخوردار نيستند و براى زيارتشان ارج و حرمتى نيست. امام هشتم (عليه السلام) فرمود: «اگر دست شما به ستارگان آسمان مى رسد، دست و قدرت فكر و عقل شما نيز به كنه مقام امامت و ولايت خواهد رسيد.» كنايه از اين كه اوج مقام امامت به قدرى بلند است كه دسترسى افكار بدان ممكن نيست.

فساد دل و جمود عين ناشى از دنياگرايى است و گناه كه فرمود: «ما جَفَّت الدّموع الّا لقسوة القلوب و ما قستِ القلوب الّا لكثرِة الذّنوب.» اين قساوت نمى گذارد انسان نور امامان (عليهم السلام) را بازبيند و گفتارشان را با گوش جان بشنود. منشأ دنياگرايى نيز يا نفس امّاره و شيطان درونى انسان است و يا ابليس و شيطان بيرونى. آدمى در جهاد اصغر، دشمن بيرونى را با سلاح گرم از پاى در مى آورد، اما در جهاد اكبر، نفس امّاره را با ناله و شيون مى بايد از پاى درآورد و راه دل را به سوى كرانه هاى معنويت و شنيدن گفتار گوهرين امامان معصوم (عليهم السلام) باز مى كند و سلاحش گريه است. كسى كه تضرع نكند و توشه اى معنوى برنگيرد، در جهاد اكبر پيروز نخواهد شد و بى بهره گرفتن از محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) به وطن خويش باز مى گردد.


1- بحار، ج 25، ص 125.

ص:166

اميرمؤمنان (عليه السلام) در نامه اى به معاويه فضايل اهل بيت (عليهم السلام) را باز مى شمارد؛ نامه اى كه بسيار ژرف و ارزشمند است و خود را چنين معرّفى مى فرمايد: «نحن صنائع ربّنا و النّاس صنائع لنا.» و ابن ابى الحديد درباره اين جمله در شرح نهج البلاغه سخن مى گويد و آن را چنين نقل مى كند: «نحن عبيدالله و الناس عبيد لنا.» آن گاه امام (عليه السلام) مى فرمايد: «بسيارى در جبهه ها كشته مى شوند، ولى كشته ما سيّدالشهداء لقب مى گيرد. شمارى بسيار در معركه جنگ دستشان جدا مى شود، ولى كسى از خاندان ما كه دست او از پيكر جدا مى شود، به مقام الطيّار فى الجنّة و ذوالجناحين بار مى يابد.» و سپس مى فرمايد: «اگر امامت و خلافت بر مبناى قرابت باشد، بنابر آيه شريفه (و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله) به ما مى رسد و اگر بر مبناى اطاعت و پيروى باشد، باز بنابر آيه شريفه (انّ اولى النّاس بابراهيم للّذين التبعوه و هذا النبّى و الذين آمنوا) به ما

باز مى گردد. پس، بنابر آيه اوّل ما به پيامبر (صلى الله عليه وآله) نزديك هستيم و شما دور و بنابر آيه دوم، ما مطيع و پيرو هستيم و شما عاصى.»

پس اى عزيز، اكنون كه دانستى آل رسول (صلى الله عليه وآله) وسايط فيض الهى اند و تو توفيق يافته اى كه در جوار آن انوار مقدّس جاى گيرى، بقيع را بحرى ذخّار تصور نما و آنچه از آب رحمت مى خواهى، برگير كه هميشه فرصتها دست نمى دهد. دنياى خوب را، كه زمينه ساز آخرتى خوبتر باشد، از امامان پاك طلب

ص:167

كن و آخرت و جنةاللقاء را درخواست نما.

مكّه

نامگذارى اين بلده طيّبه بدين نام از آن روى است كه لغت شناسان گفته اند: «انّما سميّت بذلك لقلّة مائها حيث كانوا يمكّون الماء فيها اى يستخرجونها.» (1)حَمَوى در معجم البلدان گويد: وقتى اعراب جاهلى گمان مى كردند كه حج آنان باطل شده است، با اينگمان نزد كعبه مى آمدند و هنگام طواف فرياد مى زدند و دستان خود را بر هم مى زدند و بعيد نيست كه آيه شريفه (و ما كان صلوتهم عند البيت الّا مكاء و تصديه) (2)اشارتى به همين موضوع باشد.

مكّه مكرّمه و كعبه معظّمه از ديرباز نزد جميع طوايف و مردم حرمت و رتبه اى والا و ارجمند داشته است و نخستين كسى كه به زيارت كعبه آمد، آدم ابوالبشر بوده است و پس از او سلسله جليله انبيا، آن جا را ميعادگاه راز و نياز خود قرار دادند. مكّه، امّ القرى و مادر مناطق است، منطقه وحى و امن است و همان گونه كه مادر، فرزندان خود را تغذيه مى كند، مكّه نيز امنيت و رسالت را به تمام فرزندان خود و مناطق و دنيا مى رساند. گردهمايى خداپرستان در مكّه، كه محلّ فروپاشى


1- لسان العرب.
2- سوره انفال، آيه 25.

ص:168

بتهاست، به همه مسلمانان درس بت شكنى مى دهد و «ابوذر» ها و «حسين بن على» ها فرياد و حركت ظالم كشى خود را از كنار كعبه آغاز كردند و ندا سردادند و در پايان عالم هستى نيز بقيةالله الاعظم قيام خود را از كنار كعبه آغاز خواهد فرمود.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «هيچ پيامبرى از قوم خود نگريخت مگر آن كه به مكّه آمد و خداوند متعال را عبادت كرد تا وفات يافت.» همچنين مى فرمايد: «هر كسى در مكّه بميرد، چنان است كه در آسمان سوم مرده باشد.» و نيز مى فرمايد: «روى زمين هيچ شهرى را، جز مكّه سراغ ندارم كه هر عملى را در آن انجام دهند، يكى را به صد هزار مى نويسند.» و نيز نقل است كه فرمود: «هيچ شهرى را در روى زمين نمى شناسم جز مكّه معظّمه، كه شراب الابرار يعنى آب زمزم در آن باشد و مصلّاى اخيار در آن باشد زير ناودان طلا كه نيكان در آن جا نماز مى گزارند.

حرم

واژه هاى حَرَم و احرام و مُحرم از يك ريشه اند. احرام، خودشكنى است. مُحرِم آن گاه كه احرام مى بندد، گويى حرم امن خدا را در وجود خود پديد مى آورد و منطقه وجود خود را منطقه امن و امان و صلح و آرامش مى كند و از آلودگيهاى مادّى

ص:169

و شهوت و غضب، خويشتن را مى رهاند و از ويژگيهاى حيوانى دور مى شود. آن گاه كه مُحرِم، مخيط را از خود دور مى سازد و دو جامه سپيد ساده بر تن مى كند، اين كار او نشان از جدايى از هر گونه وابستگى و پيوستگى مادّى دارد و همه نمودارهاى امتياز و فخر و برترى را كنار مى اندازد و زير پا مى گذارد و با گفتن «لبّيك» در ميقات عقد احرام مى بندد و همان گونه كه با تكبيرةالاحرام در نماز، حقّ انحراف از قبله را ندارد و هر كلامى جز كلام حق بر او جايز نيست، در اين جا نيز نمى تواند از حق روى برتابد.

«لبيك» يعنى اگر عمرى به ديگران لبّيك گفته ام، اينك تنها به خداوند متعال لبّيك مى گويم و لبّيك را تكرار مى كنم تا در ژرفاى جانم لذّت بندگى را درك كنم.

اى مُجِرم مُحرم شده در كنج حَرَم*** مُحرم كه شدى بكوش مَحرم گردى

*** اى دل اگر عزم ديار يار دارى*** قصد حجاز و كعبه و ديدار دارى

شوق شهود حضرت دلدار دارى*** اوّل ز دل نقش سوى الله پاك گردان

ص:170

احرام چون بستى به كوى عشق ايزد*** لبّيك گفتى دعوت آن يار سرمد

گشتى چو محو جلوه آن حُسن بى حدّ*** ديدى درون كعبه دل نور سبحان (1)مولانا جلال الدين مولوى گويد: در خانه نمايند كه خواجه خانه و خداوند بيت نيز شايسته زيارت و ديدن است و البته اين كارى است سترگ و همتى مردانه مى طلبد و از همين روست كه عارفان مى گويند: حجّ خانه خليل، آسان است. امّا حجّ حَرَم جليل، كار شيرمردان است و لكلّ عمل رجالٌ. (2)

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «احرِم عن كلّ شى ء يمنعك من ذكر الله ويحجبك عن طاعةالله.» و در تفسير آيه شريفه (لَاقعدنّ لهم صراطك المستقيم.) (3)آورده اند كه مراد از «مستقيم» در اين آيه شريفه، راه مكّه است كه شيطان بر آن مى نشيند تا مردم را از آن بازدارد.

گرچه در همه زمانها و مكانها مى توان به سوى پروردگار به حركت درآمد و ذات اقدس الهى در همه جا هست: (اينما تولوا فثمّ وجه الله)، (هو معكم اينما كنتم)، ولى نسيم فيض خاصّ الهى و عطر عنايات رحمانى و ربّانى بر اساس حكمت الهى، در


1- ديوان الهى قمشه اى.
2- لب و لباب مثنوى.
3- الدّرّ المنثور، سيوطى، ج 3، ص 422.

ص:171

مقاطع مكانى خاصّ و فصول زمانى ويژه اى وزيدن مى گيرد كه پيامبر خاتم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «انّ فى ايّام دهركم نفحات الا فتعرّضوا لها.» اين گفتار گوهرين، گونه اى هشدار و بيدار باش است كه مواظب باشيد اين عطر و نسيم را از دست ندهيد؛ آن را دريابيد. توفيق درك ميقات براى احرام و كنار گذاردن تعلقات جسمانى و دنيايى از بارقه هاى آن رحمت و نفحه الهيّه است.

مُحرم در ميقات آنچه را به مظاهر دنيايى متعلّق است، از خود دور مى كند و با احرام هر چه غير خداست، از خويشتن مى راند. او خود را به ربّ و مدبّر خويش نزديك مى نمايد و لباس احرام مى پوشد. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد كه در حجّ و نيز در عمره بايستى از ميقات مُحرِم شوى: «اعلم انّ من تمام الحجّ والعمرة ان تحرم من المواقيت التى وقّتها رسول الله لا تتجاوزها الّا و انت مُحرِم.» و ويژگى ميقات ذاوالحليفه و مسجد شجره آن است كه امام صادق (عليه السلام) درباره اش فرموده است كه در شب معراج آن گاه كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) عبور مى فرمود و سير آسمانى داشت، محاذى مسجد شجره كه رسيد، ندا آمد: «يا محمّد!» پيامبر عرضه داشت: «لبّيك!» خداوند فرمود: «الَم يجدك يتيماً فآويتُ و وجتدك ضالّا فهديتُ؟!» پيامبر فرمود: «انّ الحمد و النّعمة لك والملك لا شريك لك لبّيك.» از اين رو، در زمين نيز وقتى رسول الله (صلى الله عليه وآله) خواست محرم شود، از محاذى همان نقطه، كه در آسمانها لبّيك گفته بود، تلبيه را به

ص:172

زبان مبارك براى محرم شدن جارى كرد.

كعبه

گفته اند كه وجه تسميه كعبه را دو وجه است:

1- چون اين خانه، بلند است.

2- چون خانه خدا به شكل مربّع است و در لغت عرب لفظ كعبه بر شكل مربّع اطلاق مى شود و درباره خانه خدا چون بسيار استعمال شده است، تعيّن يافته است. در قرآن كريم اين كلمه گاهى تنها و گاهى همراه با «البيت الحرام» آمده است و گاهى بر آن «بيت» و گاهى «مسجدالحرام» اطلاق مى شود. اوصاف كعبه در قرآن كريم، حرام و عتيق و معمور و محّرم آمده است: (انّ اوّل بيت وضع للنّاس للّذى ببكّة مباركاً و هدى للعالمين فيه آيات بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمناً) و در حديث آمده است: «ما خَلَقَ الله بقعةً احبّ اليه من الكعبة.» (1)

كعبه، بيت خداوند است. به ابراهيم (عليه السلام) دستور فرمود با اسماعيل (عليه السلام) بيت او را تطهير نمايد.

كعبه، خانه پدر ماست: (ملة أبيكم ابراهيم)

كعبه، خانه امن ماست: (من دخله كان آمنا)

كعبه، خانه آزاد است: (بيت عتيق)


1- وسائل الشيعه، ج 9، ص 3.

ص:173

كعبه، خانه مبارك است: (للّذى ببكّة مباركاً)

كعبه، خانه هر روز ماست؛ زيرا هر روز قبله ماست.

كعبه، يك پرچم است كه بايستى در زيرش گرد آييم و سرود توحيد سردهيم و هم قيامت را ياد كنيم و هم تاريخ را؛ زيرا مكّه جغرافى نيست؛ تاريخ است و زمين نيست، بلكه زمان است.

كعبه پرچم اسلام است. گرچه خداوند متعال مى توانست سنگهاى كعبه را از سنگهاى به ظاهر قيمتى قرار دهد، ولى هر چه ساده تر باشد به صفا نزديكتر است و پرچم گرچه پارچه اى بيش نيست، ولى يك ارتش نيرومند به آن افتخار مى كند و براى برقرارى اش جانها فدا مى كند. همه مسلمانان در سراسر جهان به عنوان يك ارتش نيرومند، كعبه را پرچم و درفش خود مى شمارند. احترام و حرمت كعبه به گونه اى است كه روايات اسلامى حفظ و بقاى دين را وابسته به محفوظ بودن كعبه مى دانند. مادام كه كعبه برپا و برجاست، دين خدا نيز پاينده و استوار است.

امام صادق (عليه السلام) درباره كعبه مى فرمايد: «لا يزالُ الدين قائماً ما قامت الكعبة» (1)البته تن به سوى كعبه داشتن را سودى نيست براى كسى كه دل به سوى خداوند كعبه ندارد. (2)

هنگامى كه ابراهيم (عليه السلام) كعبه را تعمير مى فرمود و بالا مى برد،


1- همان، ج 8، ص 20.
2- همان.

ص:174

ديوارها كه بالا رفت، دستش به آن نمى رسيد. اسماعيل (عليه السلام) سنگى آورد تا ابراهيم (عليه السلام) بر آن بايستد و سنگهاى ديوار كعبه را كار بگذارد و آن گاه كه كار به پايان رسيد، سنگ را كنار خانه گذاشت به گونه اى كه به خانه چسبيده بود و آن را كنار درِ خانه كعبه قرار داد و مأمور شد كه مقام را قبله خود كند. مدتها قبله همان بود و قرآن نيز مى فرمايد: (واتخذوا من مقام ابراهيم مصلّى) بنابراين، جاى مقام، جاى فعلى آن نيست و تغييراتى در آن روى داده است. رواياتى از شيعه و سنّى نقل شده كه در آنها آمده است: «كان المقام مُلصقاً بالبيت.» و مورّخان نوشته اند: «هو الّذى اخرّ المقام الى موضعه اليوم و كان ملصقاً بالبيت.» خليفه دوم اهل سنّت، مقام را به عقب كشيد و در محلّ كنونى قرار داد، امّا مورّخان به انگيزه اين كار اشاره نكرده اند. اميرمؤمنان (عليه السلام) در خطبه اى يكى از موضوعات تحريف شده را تغيير محل مقام ازمحلّى كه درزمان پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) بوده است، مى داند.

كعبه نخستين مكانى است كه براى عبادت خداوند در نظر گرفته شده است. امين الاسلام، طبرسى، ذيل آيه شريفه در مجمع البيان نقل مى كندكه مسلمانان با يهود در مقام تفاخر برآمدند و يهود بر مسلمانان فخر كردند كه بيت المقدس با عظمت تر و افضل از كعبه است، چراكه محل هجرت پيامبران الهى (عليهم السلام) است. مسلمانان نيز گفتند كه كعبه فضيلت بيشترى دارد و خداوند فرمود: نخستين بيت كعبه است.

ص:175

مرحوم علّامه طباطبائى نيز در تفسير قيّم الميزان مى فرمايد: نخستين قبله گاه كعبه بوده است؛ چرا كه كعبه به دست آدم بنا گرديد و توسط ابراهيم خليل الرحمان (عليه السلام) تجديد بنا و معمارى شد: (واذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربّنا تقبّل منّا) و براى عبادت برگزيده گشت، برخلاف بيت المقدس كه توسط سليمان پيامبر (عليه السلام) چندين قرن پس از ابراهيم (عليه السلام) ساخته شد.

خانه كعبه، مبارك و داراى خيرى بسيار است، مايه هدايت خلايق است و در شهر مكّه، نشانه هايى آشكار وجود دارد. انسان خائف و گريزان، در اين شهر و مسجدالحرام و كنار كعبه، در امان است و با كثرت رمى كنندگان، سنگ ريزه ها از بين نمى رود. پرندگان بر بالاى خانه پرواز نمى كنند و بيماران با نوشيدن آب زمزم شفا مى يابند و هتك كنندگان بيدرنگ به سزا مى رسند و اصحاب فيل در اين شهر هلاك شدند؛ چنان كه قرآن مى فرمايد: (الم تر كيف فعل ربّك باصحاب الفيل الم يجعل كيدهم فى تضليل فارسل عليهم طيراً ابابيل ترميهم بحجارة من سجيل بجعلهم كعصف مأكول).

مقام ابراهيم (عليه السلام)، حجرالاسود، حطيم و زمزم و مشاعر و اركان كعبه، همه و همه آيات بيّنات حق تعالى هستند. در مسجدالحرام و كنار كعبه، دعا مستجاب است و دستور آمده است كه دعا كنيم؛ چنان كه امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «اكثروا من الصلوة والدعاء فى هذا المسجد.» سيره عملى بزرگان

ص:176

معصوم (عليهم السلام) بر اين بوده است كه در حجر اسماعيل دعا مى كردند و از اين رو دستور است كه در حجر اسماعيل دعا بسيار بخوانيد. مرحوم علّامه مجلسى نقل كرده است كه مكانهاى مناسب دعا عبارتند از:

1- زير ناودان طلا، كه در حديث آمده است «ماء الميزاب يشفى المريض.»

2- مقام ابراهيم.

3- حجرالاسود.

4- بين مقام و كعبه.

5- داخل كعبه.

6- چاه زمزم.

7- كوه صفا و مروه.

8- هنگام ديدن كعبه.

اما صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «الصّلوة فى المسجد الحرام تعدل مأة الف صلاة.»

توجّه به كعبه در حال نماز، پرستش كعبه يا سنگ و گل نيست بر خلاف آنچه ابن ابى العوجاء مُلحد مى انديشد، بلكه همه مسلمانان با وجود توجه به كعبه، خدا را مى پرستند و به خداوند يكتا مى گويند: (ايّاك نعبد و ايّاك نستعين) و علّت اين كه در نماز به كعبه روى مى كنند، اين است كه كعبه قديمى ترين معبد و خانه توحيد است كه به دست پيامبران بزرگ الهى (عليهم السلام)

ص:177

براى اهل توحيد ساخته شده است و هيچ معبدى از نظر سابقه به پاى آن نمى رسد. از قرآن كريم برمى آيد كه خانه كعبه براى مردم ساخته شده است و بنابراين، حريمش نيز به اندازه تمامى مردم است؛ چرا كه حريم كعبه، بسان حريم مسجدى نيست كه واقف زمين آن را تعيين مى كند.

كعبه سرگذشتى طولانى و پر از حوادث را پشت سر گذاشته است. از آن جمله اين كه مدتها به صورت بتكده درآمد و ثنّيين و بت پرستان حجاز بتان خويش را در بالاى كعبه و درون آن قرار مى دادند و به كليددارى و توليتش افتخار مى كردند. خداوند به ابراهيم و اسماعيل (عليهم السلام) فرمان داد كه خانه من را تطهير كنيد و به ديگر انبيا (عليهم السلام) نيز گوشزد فرمود و آنان موظف شدند كه كعبه را از لوث بتان پاك كنند تا قبله گاه و مطاف نمازگزاران و زائران الهى باشد.

كعبه بوسه گاه هزاران مجنونى است كه در پى ليلاى ديدار، رنج باديه را بر دوش كشيده و بار هجران را تحمل كرده اند تا به طواف رسيده اند. كعبه عرش زمين استو فرش آسمانو زيارتش، فرض الهى بر دوش مؤمنان مستطيع است. هنگام فتح مكّه رسول خدا 360 بت را، كه در اطراف حجر اسماعيل چيده بودند، مشاهده فرمود. هر يك از اين بتان در مقابل قبيله پرستنده اش قرار داشت. پيامبر (صلى الله عليه وآله) نزديك آمد و عصاى مبارك را بر چشم و شكم بتان گذارد و چند بار فرمود: (جاء الحق و زهق

ص:178

الباطل انّ الباطل كان زهوقا) و بتان با صورت بر روى زمين مى افتادند.

از ويژگيهاى حجر اسماعيل در كنار كعبه اين است كه روايات درباره اش مى گويند: «دُفن فيه سبعون نبيّاً.» هفتاد پيامبر الهى (عليهم السلام) از جمله اسماعيل و مادرش هاجر در آن جا مدفونند.

اين كه آيه شريفه مى فرمايد نخستين خانه اى كه براى مردمان بنيان نهاده شد، خانه اى است كه در مكّه است، مقصود آن نيست كه خانه و ساختمانى پيش از كعبه نبوده است، بلكه مقصود اين است كه نخستين خانه اى كه به نام خدا و به سود عموم تأسيس شده است، همان است كه در مكّه معظّمه پايه گذارى شد. تفاوت خانه اى كه به نام خداوند متعال است با ديگر خانه ها در اين است كه در خانه خدا اراده حق حاكم و سود عموم محور است و در ديگر خانه ها اراده شخص حاكم و منافع فرد محور است.

هر خانه اى كه به دست آدمى بنيانگذارى شود، به سود فرد يا گروه يا ملتى است و به زيان ديگران. جنگها از همين جا آغاز مى شوند كه هر دسته اى مى خواهد منافع خويش را گسترش دهد و ديگران محدود باشند، اما آدمى در كعبه از خودپرستى به خداپرستى بازمى گردد. خانه خدا آن جاست كه نام غير خدا در آن نباشد و از نفوذ و اراده و تصرف خلق بيرون رفته باشد تا همگان آن جا را خانه خود بدانند و با چشم خدا كه همه را يكسان مى بيند به يكديگر بنگرند و با رشته رحمت حق با هم

ص:179

بپيوندند و به نام بندگى خدا، كه حقيقت و سرّ ذات انسان است، يكديگر را بشناسند.

اين خانه مبارك، مركز خير و بركات است؛ خانه اى است كه نام خدا و حق و عدالت از آن به سراسر جهان رسيده و برپا شده است. اين خانه هدايتگر عالمين است و مردم گمراه جهان و كاروان بشر را به كمال خود، كه شناختن حق و فداكارى براى نجات خلق است، راهنمايى مى كند؛ پرچمى است بر بام كره زمين تا كاروان بشر راه را گم نكنند و خود را به زير سايه امنيت و عدالت خداوند متعال برسانند و در يك كلام، غرض از كعبه نشانى است كه راه گم نشود؛ چشم خدابين در آن سرزمين و خانه باز مى شود و آيات حق تعالى و صفات الهى، آشكار و روشن، ديده شود.

كعبه محيط امن است و قوميتها و نژادها و رنگ و لباسها را از ميان مى برد، دست ستمگران را مى بندد و همه را به يك حقيقت متوجّه مى سازد و به يك رنگ درمى آورد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «در پيرامون كعبه قبر سيصد تن از پيامبران است كه آنان گرسنگى و درد و رنج كشيدند و صبر كردند تا وفات نمودند.» همچنين مى فرمايد: «ميان ركن يمانى و حجرالاسود روضه اى از رياض بهشت است و نزديك ركن يمانى درى از درهاى بهشت است و دعا در نزديكى حجرالاسود مستجاب است. هر كس در حجر اسماعيل يا در برابر كعبه عبادت يا

ص:180

استغفار بسيار كند، از گناهان پاك مى شود؛ چونان كه ديگر گرد آن گناه نگردد. نگه به كعبه موجب ثواب و بخشش گناهان گذشته و آينده او خواهد بود. نظر به كعبه عبادت است بى آن كه طواف كند و نماز بگزارد و ركوع و سجود به جاى آورد.» نيز مى فرمايد: «مجاورت كعبه سعادت و مفارقت آن شقاوت است. در پيرامون كعبه هفتاد هزار فرشته مى گردند كه براى طواف كنندگان دعا مى كنند و آمرزش مى طلبند. طواف كعبه موجب مى شود كه خداوند متعال اذن شفاعت هفتاد نفر را به طواف كننده دهد.»

طواف

طواف دور خانه خدا، تبلور مقام قرب و وصل عبد و معبود است. طواف همچون نماز است كه طواف كننده بايستى مراتب تعظيم و تكريم و بيم و اميد و محبّت را مراعات نمايد. او مانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مى كنند، بايد خانه كعبه را طواف كند. مقصود از طواف مُحرِم بر گرد كعبه تنها

طواف جسم و بدن در پيرامون خانه نيست، بلكه مقصود، طواف قلب با ياد صاحب خانه است. طواف راستين، طواف قلب است و خانه مثال ظاهرى در عالم ملك و ناسوت است در ازاى بيت معمور در عالم ملكوت. طواف تنها منسكى است كه بايستى با طهارت انجام شود. طواف گرد خانه هموزن نماز است و نماز همان

ص:181

طواف است كه به صورت سكون رو به خانه انجام مى شود و طواف، همان نماز است كه به صورت متحرك بر دور خانه انجام مى پذيرد و در يك كلام، طواف، نماز متحرك و نماز، طواف ساكن است.

جذبه و عشق بر دو گونه در اعمال عاشق تجلّى دارد: يكى با آرامش و ديگرى با جنبش و از خود بيخود شدن. طواف و نماز، باشكوه ترين و ملكوتى ترين حالات انسان است و انسان در هيچ حالتى به اين حدّ از قرب و وصال بهره مند نمى شود. اگر فرموده اند: «الصّلوة معراج المؤمن.» در برابرش فرموده اند: «الطواف بالبيت صلوة.» بنابراين، اوج معراج روح را در هر دو مظهر قرب و وصال (يعنى طواف و نماز) بايستى پى جست.

آن گاه كه آدم و ابراهيم و اسماعيل (عليهم السلام) طواف گزاردند، جبرائيل (عليه السلام) آنان را كنار حجرالاسود آورد و نخست خود استلام حجر نمود و سپس به آنان گفت كه استلام حجر كنند و آن گاه با يكديگر هفت مرتبه طواف نمودند و در هر دور ابراهيم و اسماعيل (عليهم السلام) هر دو به تمام گوشه هاى كعبه دست كشيدند. فرشتگان به ابراهيم (عليه السلام) سلام گفتند. ابراهيم (عليه السلام) پرسيد: «شما در طواف خود چه مى گوييد؟» عرض كردند: «پيش از روزگار آدم، سبحان الله و الحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر مى گفتيم. چون به آدم گفتيم، وى فرمود: و لا حول و لا قوّة الّا بالله را نيز بسيار گوييد.» ابراهيم فرمود: «العلىّ العظيم را نيز

ص:182

بر آن بيفزاييد و از اين پس بگوييد: لا حول و لا قوّة الّا بالله العلىّ العظيم.» پس از آن، موسى و شعيب و نوح و سليمان بن داوود (عليهم السلام) نيز بر گرد خانه طواف مى نمودند و هر يك به گونه اى تلبيه مى گفتند.

فرشتگان به آدم (عليه السلام) گفتند: «ما هزار سال پيش از شما حج مى گزارديم.» و سپس پيشاپيش آدم (عليه السلام) حركت كردند تا او هفت دور طواف كند و آن گاه دو ركعت نماز رو به روى كعبه گزارد. هيچ فرشته اى را خداوند متعال به زمين نمى فرستد مگر آن كه او را به زيارت كعبه فرمان مى دهد. هفتاد و پنج پيامبر (صلى الله عليه وآله) حج گزاردند و همگان طواف كردند. از جعفربن محمد صادق (عليه السلام) پرسيدند: «آيا پيش از بعثت نبىّ اكرم اسلام نيز مردم حج مى گزاردند؟» حضرت فرمود: «آرى و قرآن هم در هنگام بيان ماجراى شعيب و موسى اين حقيقت را تصديق مى فرمايد كه شعيب به موسى فرمود: (انّى اريد ان انكحك احدى ابنتىّ هاتين على ان تأجرنى ثمانى

حجج فان اتممت عشراً فمن عندك و ما اريد ان اشقّ عليك ستجدنى ان شاءالله من الصّالحين قال ذلك بينى و بينك ايّما الاجلين قضيت فلا عدوان علىّ والله على ما نقول وكيل). (1)

از لحظات شيرين كه براى زائر هنگام طواف كعبه پديد


1- سوره قصص، آيه 27.

ص:183

مى آيد، آن است كه پس از اعمال، پرده كعبه را بگيرد و خود را به كعبه بچسباند و اشك و آه و ناله و گريه و بدن خود را بيمه كند تا به آتش دوزخ نسوزد. اصمعى گويد: نيه شبى على بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) را ديدم كه اشك فراوانى در تاريكى شب در كنار كعبه چون مرواريد از دو چشم مباركش مى ريخت و مناجات مى كرد:

يا مَن يُجيبُ دعاء المضطرّ فى الظلم

يا كاشف الضرّ و البلوى مع السّقم

قد نام وفدك حول البيت قاطبةً

و أنت وحدك يا قيّوم لم تنم

ادعوك ربّ دعاء قد امرت به

فارحم بكائى بحق البيت و الحرام

ان كان عفوك لا يرجوه ذو سرف

فمن يجود على العاصين بالنّعم

زائر خانه خدا در طواف كعبه از حجرالاسود، كه به دست راست خداوند متعال تعبيرش كرده اند، چرخيدن و حركت خود را آغاز مى كند و به همان سنگ مبارك طوافش را ختم مى كند. او در طواف كعبه از اصحاب يمين است و از راست در راه راست حركت مى كند و به يمين الله باز مى گردد تا با دست راست كتاب مرقوم و پرونده عمل خود را برگيرد و در كنار اصحاب يمين مورد طواف كرّوبيان قرار گيرد، ولى قلبش در

ص:184

گردش به دور كعبه و در طواف خانه به سمت كعبه است؛ قلبش نه قالبش، كه قلب مؤمن حريم خداست و قبله نما؛ چرا كه به قول صائب تبريزى:

دل محال است ز دلدار شود روگردان*** هر طرف قبله بود قبله نما مى گردد

كعبه محرّك جانها و قلوب است. زائر و طائف در گردش و متحرّك است، اما بيت، ثابت است. متحرّك به دور محرّك مى چرخد تا جايى كه عنايات خاصّه صاحب خانه به گردش بچرخد و صاحب خانه عنايات خود را در پيرامونش به گردش وادارد. خانه ثابت است و مطاف با سكون است تا طائف بگردد و در هر گردش گستره معرفت خود را بگستراند.

پيش از اين پروانه مى گرديد اگر بر گرد شمع

شمع مى گردد كنون برگرد سر پروانه را

گردش پرگار موقوف سكون مركز است

هر كه در دامن كشد پا آسمان پيماتر است

امام كاظم (عليه السلام) مى فرمايد: «و كلّ متحرّك محتاج الى من يحرّكه او يتحرّك به فمن ظنّ بالله الظنون هلك.» (1)

حركت ميان بيت و مقام ابراهيم (عليه السلام) بر مدار هدايت و رحمت حق تعالى است و در خارج مدار، دست آدمى به


1- اصول كافى.

ص:185

يمين الله نيست. پشت مقام نبايد رفت كه آن جا ديگر خبرى نيست؛ ديگر نه ابراهيم و هاجر اسماعيل (عليهم السلام) و نه پايگاه رفرف و براق و نه مولد امام على و نه چيز ديگر است. آدمى تنها مى ماند و پايش بر هيچ جا بند نيست و ارباب متفرق دنيا او رامى برند: (ءارباب متفرّقون خير ام الله الواحد القّهار). بايد طائف از قالب بيرون رود و به قلب بزند؛ با سر برود تا به سرّ برسد و اسرار شود و سرّ السرّ را بعينه بيابد. در طواف گويند: خود بگرد و خود بچرخ و خود برو و در ميان بايست و از ابراهيم خليل (عليه السلام) پيروى كن. تو، كه از ملت ابراهيم هستى، لبّيك گوى و همراهش برو كه گفته اند بى پير مرو تو در خرابات، بى پير به ظلمات مزن همراه پير برو.

چشم در صنع الهى باز كن لب را ببند

بهتر از خواندن بود ديدن خط استاد را

ص:186

امام خمينى (قدس سرهم) در شرح دعاى سحر آورده است: مگر ممكن است بى كندن نعلين شهوت و غضب از پاى نفس و بى ترك هوا و يكباره دل به حضرت مولا بستن، به طور قرب رسيد.

حافظ هر آنكه عشق نورزيد و وصل خواست

احرام طوف كعبه دل بى وضو نيست

*** چگونه طوف كنم در فضاى عالم قدس

كه در سراجه تركيب تخته بند تنم

ص:187

اى عزيز! چه بسا در مدّت عمر، همين نوبت توفيقت يار شده است و به زيارت و طواف كعبه رسيده اى و نعمت مجاورت مدينه پيامبر (صلى الله عليه وآله) و مكّه معظّمه را يافته اى. بكوش كه در هنگام فراغت، از طواف و نماز و تلاوت قرآن سود جويى. غفلت تو را نگيرد كه شيطان فريبنده است. زمان به سرعت مى گذرد و ناگهان بانگ رحيل سر مى دهند كه قافله در حال بازگشتن است. شيطان همواره آدمى را در عبادت وسوسه مى كند كه در آينده و سفرهاى بعد اين كارها را انجام مى دهى. او نمى گذارد در جوار كعبه و مطاف و حين طواف، توبه و استغفار كنى، نمى گذارد نماز بخوانى، نمى گذارد قرآن تلاوت كنى و وقتى چشم باز مى كنى كه همه چيز پايان پذيرفته است. آينده را خدا مى داند كه آيا موفق شوى يا نه. بگو اين جا مكّه است، اين جا مدينه است، اين كعبه بيت الله الحرام است، اين خانه، خانه نبىّ و ولىّ و وصىّ و زهراى مرضيه است و اينها همه بازار آخرت است. براى قيامت كبراى خود توشه اى برگير كه فرداى قيامت اهل محشر مى گويند: اى كاش از پيش ذخيره اى براى خود فرستاده بوديم و فرشتگان الهى در آن روز از سوى ربّ الارباب مى گويند:

هين چه آورديد دست آويز را*** ارمغان روز رستاخيز را

در مكّه و مدينه به زيارت و طواف و نماز و قرائت قرآن،

ص:188

وقت خود را صرف نما و استغفار در اسحار را پيشه ساز كه اولياى الهى (كانوا قليلا من اللّيل ما يهجعون و بالاسحار هم يستغفرون).

شو قليل النّوم ممّا يهجعون*** باش در اسحار از يستغفرون

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «استكثروا من الطواف فانّه اقل شى ء يُوجَدُ فى صحائفكم يوم القيامه.» و نيز مى فرمايد: «انّ الله يباهى بالطائفين.»

اعضا و جوارحى كه با كعبه و حجرالاسود تماس مى يابند و شرافتى ويژه فراهم مى آورند، سزاوار نيست ديگر به گناه و خطا آلوده گردند. زبانى كه دعوت حضرت حق را لبّيك گفته است، نبايد به خواسته هاى شيطان درون و بيرون لبّيك بگويد. دست و لب و دهانى كه با حجرالاسود و اركان كعبه و مرقد مطهر نبوى و بقيع نورانى تماس يافته اند، ديگر نبايد با گناه و ناسزا آشنا شوند.

بايد از مركب گناه پياده شد و آن گاه سوار بر مركب راه شد. بايد قبل از شست و سوى بدن، جان فرورفته در چاه گناه را تطهير كرد. تنها كندن چند جامه از تن و جدا شدن از زن و فرزند و دور شدن از وطن كافى نيست؛ اى عزيز! اخلاص لازم است.

امام سجاد (عليه السلام) به يكى از آنان كه مى خواهد حج بگزارد،

ص:189

مى فرمايد: «فحين دخلت الحرم نويت انّك حرمت على نفسك كلّ غيبة تستغيبُها المسلمين من اهل ملّة الاسلام.» آيا هنگامى كه به حرم پاى نهادى، نيّت كردى كه از اين پس، خود را از هر گونه غيبت و نسبت ناروا كه در غياب مسمانان بدانان روا داشته اى، دور كنى و هنگامى كه به مكّه رسيدى نيّت كردى كه جز خدا در اين سفر مقصد و مطلوبى نداشته باشى. اگر هنگام طواف نيّت نكرده اى كه از شرّ شيطان و حيله هايش و نفس امّاره به دور باشى در حقيقت طواف بيت نكرده اى. بايستى هنگام نماز طواف نيّت كنى كه با اين نماز پشت شيطان را بر خاك خواهى زد. اگر طواف و نماز طواف تو چنين نباشد كه به مقام قرب حق تعالى برسى، بدان كه اين طواف و نماز نه ارجى دارد و نه تأثيرى.

گرچه پشت پا زدن به هوسهاى دل و چشم پوشى از تمتّعات و لذّتهاى دنيوى و دورى از اخلاق ناپسند و صفات رذيله بسيار مشكل و سخت مى نمايد، ولى گفته اند:

چه خوش گفت آن مرد دارو فروش

شفا بايدت داروى تلخ نوش

طواف بايد همراه با اين فراق و مفارقت از رذايل باشد و گام در راه كعبه گذاردن، چنين جداييهايى را مى طلبد. بايد علاقه هاى نارواى دنيايى از دل بيرون رود و صفحه قلب از تيرگيهاى رذايل اخلاقى پاك گردد و آيينه دل تصفيه و صيقلى

ص:190

شود. هر دم و هر لحظه شيطان مراقب است كه ما را بفريبد. بايد آگاه و هوشيار باشيم كه زائر خانه خدا و مسافر الى الله و مهاجر الى الله هستيم.

حجرالاسود

حجرالاسود چونان پرچمى است كه رمز و نشانه شرافت مسلمانان است و استلام حجر ارج نهادن به اين پرچم است. دستور داريم بر آن بوسه نهيم. روايات اهل عصمت (عليهم السلام) حجرالاسود را «يمين الله فى ارضه» خوانده اند و برخى ديگر از روايات، آن را «قلب بيت الله الحرام» دانسته اند. گويى قدس و جلال و معنويت و جذبه و شكوه از اين نقطه به سراسر بيت مى رسد؛ همان گونه كه بيت به مسجد و مسجد به مكّه و مكّه به حرم و حرم به سراسر جهان نور مى افشاند. قلب معنويت در حجرالاسود مى تپد و رمز وحدت همه بشريت است و نزد حجرالاسود تمام مردم از يك نژاد و يك خاك و يك طبيعت برشمرده مى شوند. استلام حجرالاسود در هر شوط از طواف مستحب است و كارى پسنديده است، ولى به هنگام ازدحام جمعيت نبايد بر ديگران فشار آورد و به آنان آزار رسانيد.

عبدالرّحمان بن حجّاج مى گويد: با سفيان ثورى در حال طواف بودم. از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نزد حجرالاسود چه مى كرد؟ فرمود: «در هر طواف واجب و

ص:191

مستحّب حجرالاسود را لمس مى فرمود.» و نيز نقل است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) هنگامى كه سواره طواف مى فرمود، چوب دستى خود را به حجرالاسود مى كشيد و سپس نوك چوب دستى را مى بوسيد. البتّه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كه در هر طواف حجر الاسود را لمس مى فرمود، راه را برايش باز مى كردند، امّا اگر پرازدحام باشد، امام صادق (عليه السلام) به عبدالرحمان فرمود: «من ازدحام را دوست ندارم.» و امام كاظم (عليه السلام) درباره طواف رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمودند: «ويستلم الحجر فى كلّ طواف من غير ان اوذى احداً.»

و فرزدق در شأن امام سجّاد (عليه السلام) مى سرايد:

يكاد يمسكهُ عرفانُ راحتِه*** ركن الحطيم اذا ما جاء يستلم

دست گزاردن بر حجرالاسود گونه اى معاهده و پيمان است با حضرت ابراهيم (عليه السلام) كه مانند قهرمان توحيد با هر گونه شرك و بت پرستى مبارزه كنيم و از يكتا پرستى منحرف نگرديم و در زندگى خويش از جادّه توحيد بيرون نرويم. در استلام حجرالاسود، زائر و طائف با قهرمان توحيد، ابراهيم (عليه السلام) و با منادى توحيد، واپسين رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بر حفظ توحيد بيعت مى كند و مى گويد امانتى را كه بر عهده ام بود، يعنى زيارت خانه خدا، ادا كردم و به پيمان خود وفا كردم تا تو به روز قيامت گواهى دهى كه: امانتى ادّيتها و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة.

نقل است كه گروهى هنگام استلام حجر مى گفتند: «انّى

ص:192

اقبّلك و اعلَم انّك لا تضر و لا تنفع.» امّا بعضى از وابستگان اهل بيت (عليهم السلام) پاسخ دادند: «والله انّه لَيَضرّ و ينفع.» ويژگى حجرالاسود اين است كه همانند مسجد، كه روز قيامت شفاعت و شكايت دارد، آن نيز شفاعت و شكايت دارد. از برخى شكايت مى كند و به سود برخى ديگر شفاعت مى كند. اين سنگ بنابر نقل محدّت قمى در سفينة البحار ويژگيهايى ديگر نيز دارد و از آن جمله، نشان بيعت خدا با انسان است و بوسيدن و استلام و اشاره ما، تجديد بيعت با خداى فطرت آفرين است.

هنگامى كه ابراهيم خليل (عليه السلام) حجرالاسود را در كعبه گذارد، نورى از حجرالاسود درخشيد كه شرق و غرب چپ و راست را روشن ساخت و از همين رو بود كه خداوند متعال هر جايى را كه نور حجرالاسود بر آن تابيده بود، حرم قرار داد.

از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: «كيف صار النّاس يستلمون الحجر و الركن اليمانى و لا يستلمون الركنين الآخرين فقال انّ الحجر الاسود و الركن اليمانى عن يمين العرش و انّما امرالله ان يستلم ما عن يمين عرشه.» (1)

از رسول نقل است: «حجر الاسود و مقام ابراهيم فرداى قيامت مى آيند و با زبان خود گواهى مى دهند براى كسانى كه آنها را درك كرده اند و استلام نموده اند.» و نيز نقل است كه


1- وسائل، ج 9، ص 320.

ص:193

فرمود: «در روى زمين چيزى از بهشت باقى نمانده است جز حجرالاسود و اگر در روزگار جاهليت، مشركان با دستان نجس خود آن را لمس نكرده بودند، هيچ بيمارى از آن شفا طلب نمى كرد مگر آن كه از كرم الهى شفا مى يافت.»

در روايتى ديگر مى فرمايد: «استلام حجرالاسود و بوسيدن ركن يمانى موجب مى شود كه گناهان شخص، مانند برگ خشك درختان بر زمين بريزد و هيچ شهرى را سراغ ندارم كه چنين فضيلتى در آن باشد جز شهر مكّه، كه كعبه در آن جاى دارد.»

سيف تمّار مى گويد: به امام صادق عرض كردم كه نزد حجرالاسود رفتم؛ ازدحام بود. از شخصى پرسيدم، پاسخ داد: حتماً بايد استلام كنى. آيا چنين است؟ فرمود: «خير، اگر ازدحام نبود، استلام كن وگرنه از همان دور سلامش كن.»

صفا و مروه

كوه صفا را «صفا» ناميده اند؛ زيرا از وصف انبيا، به ويژه آدم (عليه السلام) بهره برد؛ چنان كه در قرآن كريم آمده است (انّ الله اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين). آدم بر كوه صفا در

برابر بيت ايستاد و از «مصطفى» بودن آدم اين كوه صفا شد و هر كس كه از اين كوه صفا، «صفا» برگيرد، مصطفاى خداوند متعال خواهد شد.

صفا، يادگار نخستين فرياد اعلام نبوت خاتم الانبياء است.

ص:194

صفا، يادآور خاطره هاى هاجر، مادر اسماعيل (عليه السلام) است آن گاه كه در طلب آب كاوشگرانه و بى صبرانه سعى مى كرد.

صفا، نمايشگر حالت بيم و اميد و خوف و رجا و آن همه خاطرات روحانى و ملكوتى و سير انفسى است. در آن جا، مُحرِم كو به كو دنبال دوست مى گردد و بى صبرانه و بى تاب و مضطرب در پى قرب است و در حال حيرت سرگشتگى به سعى خود ادامه مى دهد و جزر و مدّ روحى را در كوشش خود براى ادامه راه وصال به نمايش مى گذارد؛ چرا كه در حديث است كه خداوند متعال هيچ منسكى را به اندازه سعى دوست نمى دارد و اين بدان سبب است كه همه جبّاران و گردنكشان در اين جا خوار مى شوند. (1)

در سال هفتم هجرت، آن گاه كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) براى عمرةالقضاء به مكّه آمد، به مشركان فرمود تا بتان را از صفا و مروه بردارند. چون بتان را برداشتند، آن حضرت سعى صفا و مروه را به جاى آورد. پس از طواف، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دوباره بتان را نصب كرد. يكى از اصحاب، كه سعى را انجام نداده بود، شرفياب شد و عرضه داشت: «قريش بار ديگر بتان را نصب كرده اند و من نيز هنوز سعى را انجام نداده ام.» آن گاه اين آيه شريفه نازل گرديد و به دنبال نزول آيه، در حالى كه بتان را


1- علل الشرايع صدوق.

ص:195

در صفا و مروه نهاده بودند، مسلمانان سعى مى كردند تا آن گاه كه پيامبر حج خويش را به جاى آورد و بتان را برداشتند: (انّ الصّفا والمروة من شعائر الله فمن حجّ البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطّوّف بهما و من تطوّع خيراً فانّ الله شاكر عليم).

زائر خانه خدا در هنگامه سعى صفا و مروه، حال مادر اسماعيل (عليه السلام) را در جان و روح خود مجسّم مى كند؛ چرا كه آن مادر غريب و تنها، در آن بيابان بى آب و علف بى آن كه از رحمت خدا مأيوس شود، هفت بار براى يافتن آب ميان دو كوه سعى كرد و سرانجام مشمول لطف الهى شد و به مقصود خويش رسيد و با جوشش آب از زير پاى اسماعيل (عليه السلام) هر دو از تشنگى رهايى

يافتند و براى هميشه درس مقاومت و وصول به هدف را از يك سو و درس اميدوارى به خداوند متعال در هنگام نااميدى از اسباب مادّى را از سوى ديگر به ما آموختند.

والسّلام

}

جلد 2

اشاره

ص:2

آزموده ها (2)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج

مقدمه

فريضه مقدس حج و سفر پربار و معنوى به دو شهر مقدس مكه و مدينه، يكى از بهترين فرصت هاى طلايى است كه خداوند توفيق انجام آن را نصيب روحانى كرده است، در اين سفر پر رمز و راز و در انجام اين فريضه بزرگ كه تبلورى است از همه اعمال و احكام اسلامى، روحانى رسالت خود را در امر تبليغ و ارشاد تجربه مى كند.

متأسفانه در زمانى كه ما زندگى مى كنيم و در عصر حاكميت ماشين كه ارتباط و تماس بين انسان ها به حداقل رسيده و جمع ها از هم گسسته شده است، شايد كمتر اتفاق افتد كه روحانى حداقل 4 و حداكثر 6 ماه از سال را با كسانى در ارتباط و همراه باشد كه قرار است امر تبليغ و ارشاد آنان را براى مدتى به عهده داشته باشد و خوشبختانه در اين سفر اينچنين است.

از ويژگى هاى ديگر اين سفر اين است كه كسانى كه قرار است در كلاس درس ما و در جلسات تبليغى ما حضور پيدا كنند، خود داوطلب و مشتاق آنند و به خاطر آمادگى قبلى كه شايد سال ها طول كشيده باشد، اكنون براى فهم اسرار و معارف و احكام و مناسك اين سفر الهى لحظه شمارى مى كنند و در انتظارند تا از اين خوان پرنعمت خوشه ها برچينند.

در اين ميدان، مُبلّغى موفق تر است كه با دست پُر و با احاطه، اطلاع و شناخت از روحيه زائران، و درك نيازهايشان و با در نظر گرفتن آنچه كه لازم است در اين دوره تبليغى انجام دهد، كار خود را آغازنمايد.

برادر عزيز! در اين جزوه كوتاه روى سخن با شماست. مى خواهيم به خواست خدا و با يارى و همدلى شما، امرى مقدس را با انگيزه اى رحمانى و از روى صدق و صفا، همراه با نشاط و شور به عنوان وظيفه انجام دهيم.

ص:3

بديهى است كه در اين مسير، گذشته از اين كه همه توان خود را به كار مى گيريم، از دانش و تجربه ديگران هم سود خواهيم جُست. فراموش نكنيم كه تعدادى از زائرانى كه توفيق همراهى آنان را خواهيم داشت، شايد در طول عمرشان تنها يك بار اين سفر را تجربه كنند! و بدون شك خاطره اين سفر تاريخى براى هميشه در ذهن آنان خواهد ماند و عمرى با آن خواهند زيست. چقدر شايسته است اكنون كه اين توفيق الهى نصيب ما شده آن را قدر بدانيم و تا فرصت ها از دست نرفته بكوشيم تا با برنامه ريزى و مطالعه و بررسى آنچه در اين سفر نياز داريم خود را آماده كنيم تا از اين امتحان الهى سرافراز بيرون آييم.

در نوشته اى كه پيش رو داريد و در پنج بخش فراهم آمده سعى داريم به طور مختصر و اشارهوار برخى نكات لازم را كه مى تواند در تكميل كار ارزشمند شما مؤثر باشد ياد آور شويم. مطالب پنج بخش به شرح ذيل است:

1. شرح وظايف روحانيون كاروان هاى حج

2. آشنايى با پاسخ شبهات عليه شيعه از كتب عامه

3. نكاتى از مناسك حج و نماز در فقه تطبيقى

4. اشاره به پاره اى از تفاوت هاى اعمال عبادى مذاهب چهارگانه با ما شيعيان كه بيشتر در مسجد الحرام و مسجد النبى مشاهده مى شود

5. چند استفتاء

بديهى است مطالب اين شماره، ادامه آزموده ه ى شماره 1 است و انتظار مى رود روحانيون محترم، هر دو شماره، به ويژه تا صفحه 90 شماره پيشين را ملاحظه نمايند.

در پايان، از زحمات برادران گرامى، حضرات حجج اسلام آقايان: رضوانى، طبسى، فلاح زاده و مقدادى كه ما را در تهيه اين مجموعه يارى كردند، قدردانى و تشكّر مى كنيم.

امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى

آموزش

ص:4

شرح وظائف روحانيون

معاونت امور روحانيان بعثه مقام معظم رهبرى در راستاى وظايف خود و بر حسب تجربيات مفيدى كه طى ساليان متمادى از طريق شما عزيزان كسب كرده، براى سهولت بيشتر، استفاده بهتر و برگزارى سفرى پُربار و ارزشمند نكاتى راكه در انجام صحيح حج مفيد و لازم است در محورهاى ذيل تقديم مى دارد:

الف: توصيه هاى معاونت امور روحانيون.

ب: مسائل آموزشى و احكام مناسك.

ج: اسرار و معارف حج.

د: آشنايى با تاريخ و اماكن.

ه-: مسائل اخلاقى و تربيتى.

و: مسائل سياسى و اجتماعى.

بدون شك توجه به نكات فوق و به كار بستن مواردى كه به آنها اشاره خواهد شد، در عملكرد عزيزان روحانى و در ارزيابى گزينش آنان مؤثر خواهد بود.

ص:5

* الف. توصيه هاى معاونت امور روحانيون

1. التزام به سياست هاى بعثه مقام معظم رهبرى و دستورالعمل هاى ابلاغى.

2. رعايت شئون روحانيت در كليه مراحل سفر.

3. حضور با لباس روحانيت در مسجدالنبى و مسجدالحرام.

4. اجتناب از پذيرفتن نيابت غير تبرعى در نماز طواف و موارد مشابه آن.

5. خوددارى از واسطه شدن در گرفتن امضا و تائيديه براى مديران و خدمه كاروان.

6. پرهيز از مواضع تهمت.

7. حفظ و تقويت نشاط جسمى و روحى در طول سفر.

8. انعكاس پيشنهادهاى عملى در جهت رشد و بهينه سازى برنامه ها.

9. شركت بموقع، در جلسات داخلى و منطقه اى بعثه، همراه با زائران در جلسات عمومى و دعاى كميل و غيره.

10. گزارش بموقع عملكرد و تكميل فرم هاى لازم هنگام ورود به كشور عربستان.

11. همكارى با رابطين روحانيون و پاسخ به سؤالات آنان.

12. پرداخت وجوه شرعيه و نذورات به بخش مربوطه در بعثه.

13. كوشش در جهت تحكيم اساس اعتقادات زائران.

14. همكارى با مدير و مطلع ساختن او در جهت پيش بينى نيازهاى فرهنگى.

15. پرهيز از اعمال نظر شخصى، تك روى، و مقابله با مدير و

ص:6

زائران.

16. تلاش در كاهش مشكلات كاروان و تنش هاى زائران.

17. ايجاد جو محبت، دوستى و خيرخواهى در بين اعضاى كاروان وزائران.

* ب. مسائل آموزشى و احكام

1. تشكيل حداقل ده جلسه توجيهى و آموزشى براى زائران قبل از سفر.

2. برنامه ريزى قبلى براى تقسيم وقت جلسه به بيان: احكام، اسرار و معارف، تاريخ، مسائل اخلاقى، تربيتى، اجتماعى و سياسى.

3. رعايت اختصار و گويابودن مطالب و متناسب بودن آن با حال زائران.

4. طبقه بندى زائران و انتخاب بهترين شيوه آموزشى مناسب براى آنان.

5. رعايت زمان بندى در جلسات و حضور بموقع در آن.

6. شركت در جلسات آموزشى توجيهى بعثه مقام معظم رهبرى.

7. اصلاح قرائت، تلبيه و رسيدگى به حساب سال زائران.

8. پاسخ صحيح به سؤالات دينى و رسيدگى به امور معنوى زائران.

9. نظارت، كنترل و حصول اطمينان از انجام اعمال زائران.

10. هماهنگى با روحانيون ساير كاروان هاى محل استقرار جهت ارائه خدمات.

11. معرفى كتاب هاى مناسب براى مطالعه به زائران جهت بالابردن سطح علمى آنان.

ص:7

12. آموزش ساده احكامى كه در صحت مناسك لازم و مؤثر است.

13. بيان مسائل شرعى مطابق فتواى مرحوم امام خمينى (ره) و پاسخ به سؤالات زائران برابر فتواى مرجع تقليد خودشان.

14. پرهيز از بيان مسائل نگران كننده و هول آفرين.

15. تشكيل جلسات اختصاصى براى بانوان و توجيه آنان نسبت به احرام از مسجد شجره و مشكلات معذورين، مسئله نذر و موارد ديگر.

16. پرهيز از نقل موارد اختلافى و اقوال غير مشهور.

17. نظارت و كسب اطمينان از احرام زائران، و همراهى و راهنمايى آنان در طول انجام اعمال واجب.

18. همراهى زائران و راهنمايى و نظارت در انجام عمره مفرده تكرارى يك بار با اعلام قبلى.

19. نظارت بر انجام مناسك سالمندان و معذورين در انتخاب راه آسان براى آنان.

20. شناسايى افراد لايق براى تشكيل گروه ارشاد از ايران.

21. برنامه ريزى از ايران براى تكميل فرم هاى مراقبت اعمال.

22. با پايان گرفتن اعمال و به سرآمدن سفر و همزمان با ترك شهرهاى مدينه و مكه برنامه ريزى براى زيارت و طواف وداع.

* ج. اسرار و معارف حج

از آن جائى كه روحانى قبل از انجام سفر و در طول سفر همواره با زائر در ارتباط است و اين سفر يكى از بهترين و با اهميت ترين خاطرات براى او خواهد بود، براى معرفى بهتر و بهره بردارى

ص:8

صحيح تر از اين سفر بجاست كه از آغاز سفر با برنامه ريزى حساب شده اسرار و معارف حج را در فرصت هاى مناسب به صورتى زيبا و شيرين به گونه اى بيان كنيم كه در اعماق وجود او مؤثر افتد. مهم ترين محورهايى كه مى توان در مورد آن بحث كرد عبارتند از:

1. بيان اهميت حج.

2. سابقه تاريخى تأسيس خانه كعبه.

3. داستان زندگى حضرت ابراهيم خليل.

4. اشاره اى به توكل و ايثار حضرت هاجر و فرزندش اسماعيل.

5. اشاره به فلسفه و اسرار طواف، سعى، تقصير و ساير اعمال.

* د. آشنايى با تاريخ و اماكن

به خاطر استفاده بهتر از اطلاعات تاريخى، توصيه مى كنيم عزيزان روحانى قبل از سفر براى اين بخش حداقل يك كتاب را مورد مطالعه قرار دهند و در صورت امكان از جاهاى لازم آن يادداشتى همراه خود داشته باشند، تا هنگام زيارت اماكن مورد بهره بردارى قرار دهند و در مورد سؤالات احتمالى زائران از قبل جواب داشته باشند. به خصوص در مواردى كه كمتر مورد توجه قرار مى گيرد، مانند شهداى فخ، بدر، ربذه، خيبر، غدير و امثال آنها.

مهم ترين محورهايى كه در مورد تاريخ و اماكن توصيه مى شود:

1. معرفى اجمالى شبه جزيره عربستان از نظر جغرافيايى و اطلاعاتى كلى در مورد آثار و اماكن اسلامى مكه و مدينه.

2. توضيح كامل پيرامون اماكن زيارتى پيش از موعد مقرر زيارت محل هاى مزبور.

ص:9

3. شركت در آموزش ويژه اماكن و آثار اسلامى در مكه و مدينه.

4. انتخاب وقت مناسب با توجه به شرايط زائران براى زيارت و ديدار از اماكن تاريخى.

5. توصيه به نوشتن خاطرات و يادداشت مطالب مهم در طول سفر.

6. حتى الامكان توجيه و توضيح براى زائران پيرامون اماكن مكه و مدينه از روى نقشه.

7. معرفى و زيارت قبور بزرگان و اولياى خدا در قبرستان بقيع براى بانوان از راهروهاى شمالى بقيع و روبه قبله.

8. زيارت بزرگان در قبرستان ابوطالب براى آقايان از پشت پنجره ها و در داخل قبرستان.

9. در منطقه احد به خاطر جلوگيرى از ازدحام و استفاده همگان از فضاهاى جلوى قبور شهدا، ابتدا در كنار اتوبوس ها توضيح لازم درباره شهداى احد براى زائران داده شود، و خواندن زيارت نامه در جلوى قبرستان.

10. ذكر شهداى فخ و اشاره به بدر، ربذه، خيبر و غدير در حد امكان و در اوقات مناسب.

11. توجيه بانوان نسبت به اماكن داخل مسجدالنبى (ص) جهت استفاده هنگام تشرف.

12. تشرف دسته جمعى همراه با زائران در هفته اول جهت زيارت و آشنايى با آثار اسلامى به جاى مانده از صدر اسلام و شركت در نمازجماعت.

ص:10

* ه-. مسائل اخلاقى و تربيتى

در سفر حج، بر خلاف عمره، به خاطر كثرت جمعيت، زمان كوتاه انجام اعمال و ناتوان بودن اغلب زائران از يك طرف و از سوى ديگر اعمال طاقت فرساى عرفات، مشعر و منى گاهى شرايطى ايجاد مى شود كه عموماً به تنش و درگيرى در كاروان مى انجامد و همه ساله شاهد آن هستيم. اين مسئله در بين افراد مُسِن و ناتوان و عصبى بيشتر ملاحظه مى شود. روحانى موفق در اين موارد با آمادگى قبلى مى تواند در برقرارى آرامش ورفع مشكلات حرف اول را بزند. در اين جا به مهم ترين نكاتى كه رعايت آنها مى تواند از آغاز سفر زمينه اين گونه حركات منفى را خنثى كند اشاره مى كنيم:

1. حسن معاشرت با زائران در طول سفر.

2. احترام قائل شدن براى كليه زائران و عدم تبعيض ميان آنان در روابط و برخوردها.

3. بردبارى كردن در برخورد با مشكلات به خصوص هنگام تندى كردن افراد ناتوان و عصبى.

4. رعايت نظم و انضباط در انجام وظايف.

5. حضور مرتب در جلسات.

6. برخورد عاطفى و متواضعانه با زائران.

7. همراهى با زائران هنگام صرف غذا.

8. سركشى به زائران و پاسخگويى به سؤالات ايشان.

9. ايجاد آرامش در همسفران و رفع نگرانى از آنان.

10. رعايت آداب معاشرت به ويژه هنگام صرف غذا.

11. پرهيز از برخورد تحقيرآميز با زائران.

ص:11

12. چشم پوشى از خطاهاى زائران و تذكر پنهانى به آنان.

13. سعى در اصلاح ناهنجارى هاى اخلاقى زائران.

* و. مسائل سياسى و اجتماعى

1. معرفى كشور عربستان از نظر اداره سياسى و حكومت.

2. اشاره به پيشينه تاريخى آن، موقعيت روحانيون و علما و كيفيت اداره مملكت.

3. روابط كشور ايران و عربستان و موقعيت كلى كشور عربستان در بين كشورهاى اسلامى.

4. معرفى كوتاهى از مذهب در آن كشور.

5. پرهيز از بيان مسائل اختلاف برانگيز.

6. تبيين ديدگاه هاى امام راحل پيرامون حج ابراهيمى و حرمين شريفين.

7. تبيين نظرات امام راحل و مقام معظم رهبرى درباره وحدت مسلمين جهان.

ص:12

آشنايى با پاسخ برخى شبهات

* اولين بار چه كسى از زيارت قبر پيامبر جلوگيرى كرد؟

حاكم نيشابورى (متوفاى 405 ه-.) از داود بن ابو صالح نقل مى كند: روزى مروان حَكَم ديد كه شخصى صورت خود را بر قبر پيامبر گذاشته است، با شتاب سوى او آمد. گردن او را گرفته، از جاى بلند كرد و گفت: مى دانى چه مى كنى! منظور وى اين بود كه چرا به زيارت سنگ و كلوخ آمده اى! زائر كه ابو ايوب انصارى- از صحابه پيامبر (ص) بود- گفت: آرى خوب مى دانم كه چه مى كنم! من هرگزبه زيارت سنگ نيامده ام، بلكه به زيارت پيامبر (ص) آمده ام.

از پيامبر خدا (ص) شنيدم كه فرمود:

بر دين خدا اگر متولّيان آن اهل بودند، گريه نكنيد و اگر نااهلان برآن حاكم بودند بگرييد.

جالب است كه اين حديث را حاكم و ذهبى هر دو صحيح مى دانند. از اين رخداد تاريخى به خوبى روشن مى شود كه ريشه اين تفكّر از بنى اميه و به خصوص مروان بن حكم، همان طرد شده رسول خدا (ص) است.(1)


1- مستدرك حاكم، ج 4، ص 560

ص:13

* آيا دست كشيدن قبر شريف پيامبر (ص) و تبرّك جستن به آن و برداشتن از تربت شريف مشروع است؟ و آيا كسانى از صحابه و تابعين- خواه مورد تأييد شيعه باشند يا نباشند- دست به چنين كارى زده اند؟

1- آرى، فاطمه زهرا (س) از تربت قبر پيامبر برداشت و بر چشمانش گذاشت و چند بيت شعر سرود.(1)

2- ابو ايوب انصارى صورت خود را روى قبر شريف پيامبر گذاشت.(2)

3- بلال حبشى خود را روى قبر شريف پيامبر انداخت و بدن خود را به قبر مى ماليد فَجَعَلَ يَبْكى عِندَهُ وَ يُمَرِّغُ عَلَيهِ.(3)

4- عبدالله بن عمر دست خودرا روى قبر شريف مى گذاشت.(4)

5- ابن منكدر- تابعى- صورت خود را روى قبر پيامبر مى گذاشت و مى گفت: هر زمان مشكل و يا فراموشى و لكنت زبان برايم پيش مى آيد، از قبر پيامبر طلب شفا و يا كمك مى كنم.(5)

* آيا علماى مذاهب چهارگانه، درباره تبرّك جستن يا دست كشيدن به منبر و قبر پيامبر و يا قبور صالحين، نظر مثبت دارند؟

آرى، از احمد بن حنبل رييس مذهب حنابله، و رملى شافعى و محب الدين طبرى و ابو الصيف يمانى- يكى از علماى بزرگ مكه- و زرقانى مالكى و عزامى شافعى و ديگران نقل شده است، كه تفصيل آن به اين شرح است:


1- ارشاد السارى، ج 3، ص 352
2- مستدرك حاكم، ع 560- وفاء الوفا، ج 4، ص 1404
3- سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 358؛ اسدالغابه، ج 1، ص 208
4- شرح الشفاء، ج 2، ص 199
5- سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 213

ص:14

1- عبدالله، فرزند احمد بن حنبل مى گويد: از پدرم پرسيدم: مسّ منبر رسول الله و تبرّك با مس كردن آن، و بوسيدن و يا مسّ و متبرّك شدن به قبر شريف و يا بوسيدن آن به قصد ثواب، چه حكمى دارد؟ پدرم گفت: هيچ اشكالى ندارد. (1)

2- رملى شافعى مى گويد: تبرّك جستن به قبر پيامبر و يا عالم و يا اوليا جايز است و بوسيدن و استلام آن ايرادى ندارد. (2)

3- محب الدين طبرى شافعى گويد: بوسيدن قبر و دست گذاشتن روى آن جايز است و سيره و عمل علما و صالحان بر آن است. (3)

4- از نظر تاريخى ثابت شده است كه مردم از خاك پاك قبر پيامبر (ص) و حضرت حمزه بلكه از كلّ مدينه به عنوان تبرك برمى داشتند و رواياتى هم وارد شده كه تربت مدينه شفاى هر دردى است و باعث ايمنى از جذام و صداع است.

از جمله زركشى مى گويد: تربت قبر حمزه از حكم منع برداشتن خاك حرمين، استثنا شده است؛ زيرا اتفاق همگان بر جواز نقل آن براى معالجه صداع است. (4)

ابو سلمه از پيامبر نقل مى كند: غُبارُ الْمَدِينَةِ يُطْفِى الْجذام.

ابن اثير جزرى از پيامبر نقل كرده:

وَالَّذى نَفْسِى بِيَدِهِ إنَّ فى غُبارِها شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داء.

سوگند به كسى كه جان من در دست اوست، غبارِ خاك مدينه باعث شفاى هر دردى است.


1- الجامع فى العلل و معرفة الرجال، ج 2، ص 32؛ وفاءالوفا، ج 4، ص 1414
2- كنز المطالب، ص 219
3- اسنى المطالب، ج 1، ص 331
4- وفاء الوفا، ج 1، ص 69

ص:15

سمهودى مى نويسد: روش صحابه و ديگران اين بود كه از خاك قبر پيامبر برمى داشتند (1).

* نمونه اى بياوريد كه اهل سنت به جنازه يا قبر بزرگانشان تبرك جسته باشند.

دو مورد ذيل، نمونه هايى هستند از موارد بسيار كه از نظر شما مى گذرد:

تبرك به قبر و خاك قبرِ بخارى.

1- سُبكى مى گويد: مردم سمرقند به قدرى از خاك قبر بخارى برداشتند كه قبر ظاهر شد به طورى كه نمى شد جلوى مردم را گرفت تا اين كه ضريح مانندى را بر روى قبر گذاشتند. (2)

تبرّك پيروان ابن تيميه به جنازه او.

2- ابن كثير مى گويد: تشييع كنندگان دستمال و عمامه هاى خود را به عنوان تبرك روى جنازه ابن تيميه انداختند ... و آب غسل او را به عنوان تبرك نوشيدند!(3)

* آيا استغاثه و طلب حاجت از غير از خدا جايز است؟

اگر كسى بگويد: اى محمد، حاجت مرا روا كن و منظورش شفاعت و وساطت و دعا براى تعجيل و انجام كار باشد هيچ اشكالى ندارد. آيات فراوانى در قرآن هست كه ظاهر آنها صدور فعل از بنده خداست:


1- وفاء الوفا، ج 1، ص 544
2- طبقات الشافعيه، ج 2، ص 233؛ سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 467
3- البداية و النهايه، ج 14، ص 136

ص:16

... وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ .... (1)

وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ .... (2)

وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللهُ وَرَسُولُهُ .... (3)

با اين كه بى نياز كننده، تنها خداوند است، ليكن در اين آيات، خداوند- عزّ و جلّ- پيامبر و مؤمنين را نيز رازق و شريك در بى نياز ساختن مردم دانسته است. علاوه بر اين، صحابه به هنگام گرفتارى به قبر پيامبر متوسّل مى شدند.

عسقلانى مى گويد: در زمان خلافت عمر مردم گرفتار قحطى وخشكسالى شدند، شخصى از اصحاب به قبر پيامبر متوسّل شد وگفت: يا رسول الله اسْتَسْقِ لِامَّتِكَ فَانَّهُمْ قَدْ هَلَكُوا ... (4) وشخصيت هايى چون ابن حِبّان و ابن خُزيمه و ابوعلى خلال، شيخ الحنابله در زمان گرفتارى، به قبور اهل بيت پيامبر متوسّل مى شدند:

* الف. ابن حِبّان (متوفاى 350 ه-.) در كتاب خود الثقات مى گويد: بارها به زيارت قبر على بن موسى الرضا (ع) رفتم و در مدتى كه در طوس بودم، هر وقت مشكلى بر من عارض مى شد، به زيارت قبر آن حضرت مى رفتم و از خداوند مى خواستم كه مشكلم را برطرف كند و الحمد للهِ مشكلم برطرف مى شد و اين را مكرّر امتحان كردم و نتيجه گرفتم. (5)


1- نساء: 5
2- توبه: 74
3- توبه: 59
4- فتح البارى، ج 2، ص 557
5- كتاب الثقات، ج 8، ص 456

ص:17

* ب. محمد بن مؤمل شاگرد ابن خُزيمه كه شيخ بخارى و مسلم و به اصطلاح شيخ الاسلام است مى گويد: به همراه استادم ابن خزيمه و جمعى از اساتيد به زيارت بارگاه قبر على بن موسى الرضا (ع) در طوس رفتيم، استادم ابن خزيمه چنان در برابر آن بقعه متبركه تعظيم و تواضع كرد كه همگى در شگفت مانديم. (1)

* ج. ابو على خلال، شيخ حنابله، مى گويد: هرگاه مشكلى بر من عارض شود، قبر موسى بن جعفر (ع) را زيارت مى كنم و به ايشان متوسل مى شوم و خداوند مشكل مرا آسان مى كند. (2)

* د. محمد بن ادريس شافعى به قبر ابو حنيفه، و احمدبن حنبل به قبر شافعى متوسل مى شد. (3)

* ه-. مسلمانان، به قبر ابو ايوب انصارى متوسل مى شدند و براى طلب باران به قبر او پناه مى بردند. (4)

* و. مردم سمرقند براى طلب باران به قبر محمدبن اسماعيل بخارى متوسل شدند. (5)

نكته مهم اين است كه بزرگان اهل سنت به صراحت مردم را تشويق به استغاثه و توسل كرده اند.

قسطلانى گويد: سزاوار است كه زائر در كنار قبر پيامبر (ص) زياد دعا و استغاثه كند و متوسل شود و طلب شفاعت و بى تابى كند و


1- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 339
2- تاريخ بغداد، ج 1، ص 120
3- مناقب ابى حنيفه، ج 2، ص 199 مناقب ابى حنيفه، ج 2، ص 199
4- مستدرك حاكم، ج 3، ص 518
5- سير اعلام النبلاء، ج 12، ص 469؛ طبقات الشافعيه، ج 2، ص 234

ص:18

سزاوار است كه خداوند شفاعت پيامبر را در حق او بپذيرد. (1)

* چه دليلى بر مشروعيت زيارت قبور داريم؟

در پاسخ اين پرسش، از كتاب و سنّت مى توان بهره جست. روش اصحاب نيز دليل بر جواز اين كار است.

* الف. قرآن كريم: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ .... ((2)) يعنى اگر آنان وقتى به خود ستم مى كردند، سراغ تو مى آمدند و از خداطلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند.

اين آيه بر زيارت پيامبر (ص) در حيات و ممات تشويق مى كند؛ چنان كه سبكى مى گويد: علما از اين آيه عموميت حكم در حيات و وفات پيامبر (ص) را استفاده كرده اند، چون طبق روايات از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است كه فرمود: حَياتى خَيرٌ لَكُمْ تحدثون و نحدث لكم و وفاتى خير لكم تعرض على أعمالكم ... ((3))

* ب. سنت پيامبر اكرم (ص)

روايات و احاديث بسيارى از رسول خدا (ص) در تشويق به زيارت قبر شريف خود، پس از رحلتش، نقل شده است: مَنْ زَارَ قَبْرِى وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى. (4)

* ج. فعل صحابه

إنَّ عُمَرَ لمّا قدم المدينة من فتوح الشام كان أوّل مابدأ بالمسجد، سلّم


1- المواهب اللدنيه، ج 3، ص 417
2- نساء: 64
3- طرح التثريب، ص 297
4- السنن

ص:19

عَلى رسول الله. (1)(1)

إنَّ ابنَ عُمَرَ كان اذا قدم من سفر آتى قبر النّبى (ص). (2)(2)

* حديث لا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلّا إِلَى ثَلاثَةِ مَسَاجِدَ ... زيارت قبور و قصد زيارت را منع مى كند؟

خير، به دلايلى كه در ذيل مى آوريم:

* الف. احتمال مى رود كه مستثنى منه در اين حديث، مكان يا مسجد باشد، ولى قسطلانى در ارشاد السارى (ج 2، ص 332)، تأكيد دارد كه مراد مسجد است. بنابراين، هيچ دلالتى بر حرمت قصد زيارت مشاهد متبركه ندارد.

* ب. اين حديث در مورد خودش نيز مورد عمل نيست؛ زيرا اگر مراد اين است كه قصد كردن هيچ مسجدى جز آن سه مسجد روا نيست، اين با عمل پيامبر (ص) كه به طور قطع هر شنبه به مسجد قبا مى رفتند، مخالف است.

* ج. بلال حبشى قطعاً به قصد زيارت قبر پيامبر از شام به مدينه آمده است و داستان او معروف است.

* د. علماى فريقين (شيعه وسنى) قصد كردن زيارت پيامبر را راحج دانسته و در برابر ابن تيميه- يعنى همان كسى كه شبهه حرمت زيارت را مطرح كرد- به شدت موضع گرفته اند.

* قسطلانى مى گويد:

قول ابن تيميّة حيث منع زيارة قبر النبى (ص) وَهُوَ مِن أبشع


1- شفاء السقام، ص 44
2- وفاء الوفا، ج 4، ص 1340

ص:20

المسائل المنقولة عنه. (1)(1) گفتار ابن تيميه در منع زيارت قبر رسول خدا (ص) از بدترين مسائلى است كه از او نقل شده است.

* غزالى مى گويد:

كلّ من يتبرك بمشاهدته (ص) فى حياته، يتبرك بزيارته بعد وفاته ويجوز شدّالرحال لهذا الغرض. (2)(2)

هركس پيامبر را در حال حيات مى ديد و متبرك مى شد، بعد از وفات ايشان نيز با زيارت حضرت از ايشان متبرك مى شود و كوچ كردن به قصد زيارت پيامبر (ص) نيز جايز است.

* ه-. احاديثى از طريق فريقين نقل شده است كه تأكيد بر زيارت مطلق قبور دارد:

عَنِ النَّبىّ (ص): نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ أَلا فَزُورُوهَ. (3)

جمهور اهل سنت، از عبارت فَزُورُوهَ استفاده استحباب كرده اند ولى ابن حزم برداشت وجوب كرده است. (4)

* آيا جايز است زنان به زيارت قبور بروند، با توجه به آنچه از پيامبر (ص) نقل شده است: لعن الله زائرات القبور؟

پاسخ اين پرسش بدين شرح است:

* الف. در رواياتى آمده است كه حضرت فاطمه زهرا (س) و يا عايشه به زيارت قبور مى رفتند:


1- ارشاد السارى، ج 2، ص 329
2- احياء العلوم، ج 1، ص 258؛ ذهبى در استدلال به اين حديث تأمل دارد. سير اعلام النبلاء، ج 4، ص
3- صحيح مسلم، ج 3، ص 65
4- التاج الجامع للاصول، ج 1، ص 381

ص:21

إِنَّ فاطِمَةَ كانَتْ تَزُورُ قَبْرَ عَمِّها حَمْزَةَ كُلّ جُمُعَة فَتُصَلّى وَتَبْكِى عِنْدَهُ. (1) فاطمه زهرا، هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مى رفت و آن جا نماز مى خواند و گريه مى كرد.

ابن أبى مليكه مى گويد:

رَأَيْتُ عائِشَةَ تَزُورُ قَبْرَ أَخِيها عَبْدالرَّحْمن وَماتَ بِالْحبشى وَ قُبِّرَ بمكة. (2) عايشه به زيارت قبر برادرش عبدالرحمان در مكه مى رفت ....

* ب. اين حديث- لَعَنَ الله زائرات القبور- بوسيله حديث بُريده نسخ شده و يا معارض آن است؛ چنان كه حاكم نيشابورى و ذهبى به آن تصريح كرده اند.

روايت بريده اين است: نَهى رَسُول الله (ص) عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ ثُمَّ أَمَرَ بِزِيارَتِه.(3)

* ج. علماى اهل سنت به استحباب زيارت قبور براى زنان فتوا داده اند:

* ابن عابدين مى گويد: هل تستحبُّ زيارة قبره (ص) للنساء؟

الصحيح: نعم بلا كراهة، بشروطها على ما صرّح به بعض العلماء، اما على الأصحّ من مذهبنا و هو قول الكرخى وغيره: من أنّ الرّخصة فى زيارة القبور ثابتة للرجال و النساء جميعاً فلا اشكال، و اما على غيره فذلك نقول بالاستحباب، لإطلاق الأصحاب، بل قيل واجبة. (4)

* د. اين حديث (لَعَنَ اللهُ زائرات الْقُبُور) سه طريق دارد كه هر سه


1- سنن الكبرى، ج 4، ص 132؛ مصنف عبدالرزاق، ج 3، ص 572
2- مصنف عبدالرزاق، ج 3، ص 570
3- السنن الكبرى 4: 131؛ مستدرك حاكم 1: 374.
4- رد المختار، ج 2، ص 263؛ المواهب اللدنية، ج 3، ص 405

ص:22

ضعيف است. در طريق اول ابن خثيم است و گفته اند كه به احاديث او استدلال نمى شود. (1)

در طريق دوم باذان است كه حديث او هم مورد استناد نيست. (2)

در طريق سوم عمر بن ابى سلمه است كه او را هم ضعيف دانسته اند. (3)

* آيا نماز خواندن و دعا كردن كنار قبور اوليا و صلحا و يا قبر پيامبر (ص) اشكال دارد؟

در پاسخ اين پرسش بايد گفت:

* الف. آيه شريفه وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ ... دلالت بر رجحان دعا در كنار قبر پيامبر (ص) دارد، چون تعبير جَاءُوكَ زمان حيات و زمان رحلت، هر دو را شامل مى شود.

* ب. فاطمه زهرا (س) هر هفته- روز جمعه- كنار قبر حضرت حمزه حضور مى يافت و در آن جا نماز مى خواند و گريه مى كرد.

حاكم نيشابورى گويد: راويان اين حديث همگى ثقه هستند. (4)

* ج. سيره مسلمين بر اين بوده است.

* شافعى گفته است: براى رفع مشكلاتم كنار قبر ابو حنيفه مى آيم و دو ركعت نماز مى خوانم. (5)

* ابراهيم حربى گويد: قبر معروف الكرخى الترياق المجرب است. ذهبى در تفسير اين كلمه گفته است: مقصود استجابت دعاى گرفتار


1- ميزان الاعتدال، ج 2، ص 459
2- تهذيب الكمال، ج 4، ص 6
3- سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 33
4- مستدرك حاكم 1: 377.
5- تاريخ بغداد، ج 1، ص 123

ص:23

در كنار قبر معروف كرخى است. (1)

* جزرى مى گويد: دعا در كنار قبر شافعى مستجاب است. (2)

* آيا معناى حديث: لَعَنَ اللهُ الْيَهُودَ اتَّخَذُوا قُبُورَ انْبِيائِهِمْ مَساجِدَ و حديث: الَّلهُمَّ لا تَجْعَلْ قَبْرى وَثَن نهى از نماز و دعا در كنار قبر پيامبر و ساير قبور نيست؟

در پاسخ اين پرسش نيز مانند پرسش هاى پيشين بايد به چند نكته بپردازيم:

* الف. افرادى كه در سند اين حديث قرار دارند، يا ضعيف هستند و يا مجهول؛ مثلا عبدالوارث نزد علماى رجال اهل سنت مردود است، چون قَدَرى مسلك بوده است. و ابو صالح مردّد بين ضعاف و ثقات است و عبدالله بن عثمان منكر الحديث و ابن بهمان شناخته شده نيست. پس حديث از نظر سند اشكال دارد.

* ب. هيچ دلالتى بر حرمت نماز و دعا در جوار قبور ندارد؛ زيرا اشاره به روايت كنيسه حبشه دارد كه به هنگام مرگ فردى از صالحان خود، مسجدى بر روى قبرش بنا مى كردند و عكس هايى روى آن مى گذاشتند و به سوى آن عكس ها و قبر سجده مى كردند و اين معنى ارتباطى به خواندن نماز براى خداوند و رو به كعبه در كنار قبور صالحان ندارد.

* قرطبى مى گويد:

انَّما صوَّر اوائلهم الصور ليتأنسوا بها ويتذكّروا أفعالهم الصالحة فيجتهدون كإجتهادهم ويعبدون عند قبورهم ثمّ خلَّفهم قوم جهلوا مرادهم و وسوس لهم الشيطان، إن اسلافهم

----------------------------------

1.

2.


1- سيراعلام النبلاء، ج 9، ص 343
2- الجواهر المضيئه، ج 1، ص 461

ص:24

كانوا يعبدون هذه الصور ويعظّمونها فحذّر النبى عن مثل ذلك. (1)

* و بيضاوى مى گويد:

لمّاكانت اليهودوالنصارى يسجدون لقبور الأنبياء تعظيما لشأنهم ويجعلونها قبلة يتوجّهون فى الصلاة نحوها واتخذوها اوثاناً، لعنهم النبىّ (ص) ... (2)

* ج. بسيارى از علماى اهل سنت فتوا به جواز نماز خواندن در مقبره ها داده اند؛ از جمله آنها است مالك:

- كان مالك لا يرى بأساً بالصلاة فى المقابر و هو اذا صلّى فى المقبرة كانت القبور بين يديه وخلفه و عن يمينه وشماله.

- و قال مالك لا بأس بالصلاة فى المقابر و قال: بلغنى إن بعض اصحاب النبى كانوا يصلّون فى المقبرة. (3)

* عبدالغنى نابلسى مى گويد:

اذا كان موضع القبور مسجداً أو على طريق، أو كان هناك أحد جالس، أو أن قبر ولىّ من اولياءالله أو عالم من المحقّقين، تعظيماً لروحه المشرفة، على تراب جسده اعلاماً للناس انّه ولىّ ليتبركوا به، و يدعواالله عنده فيستجاب لهم، فهو أمر جائز، لا مانع منه. (4)

* آيا ساختن گنبد، ضريح و مانند آن بر قبور جايز است؟

به چند دليل جايز است:

----------------------------------

1.

2.

3.

4.


1- ارشاد السارى، ج 3، ص 497
2- همان
3- المدونة الكبرى، ج 1، ص 90
4- الحديقة النديه، ج 2، ص 630

ص:25

* الف. دليلى بر حرمت، جز روايت ابى الهياج نيست (1)و اين روايت از نظر سند مورد اشكال است؛ زيرا وكيع و حبيب بن ابى ثابت از راويان سند اين حديث هستند و هر دو از نظر اهل سنت مردود مى باشند.

* ب. در دلالت حديث نيز جاى بحث و گفت و گوست؛ چون وَلا قَبراً الّا سوّيته به معناى تخريب بناى قبور نيست، بلكه به معناى مسطح كردن آن در مقابل تسنيم است.

قسطلانى مى گويد:

السنة فى القبر تسطيحه، و انَّه لا يجوز ترك هذه السنّة لمجرّد انّها صارت شعاراً للروافض، وانّه لا منافات بين التسطيح و حديث ابى هياج،: لأنّه لم يُرَد تسويته بالأرض و انّما أراد تسطيحه جمعاً بين الأخبار ... (2)

* ج. روش مسلمين اين بوده كه روى قبرها بنا مى ساختند.

1- بناى حجره شريف نبوى.

2- قبرابراهيم فرزند پيامبر درخانه محمدبن زيدبن على بود.

3- بناى مسجد، روى قبر حمزه (ع) در اوايل قرن دوم هجرى.

4- بناى قبر سعد بن معاذ. اين قبر در منزل ابن افلح بود و در زمان عمربن عبدالعزيز بر روى آن گنبد ساختند. (3)

5- بنا بر روى قبر باهلى (سال 275 ه-.) در بصره. (4)

6- بنا بر روى قبر امير مؤمنان حضرت على بن ابى طالب (ع) در


1- صحيح مسلم، ج 3، ص 61
2- ارشاد السارى، ج 2، ص 468
3- وفاء الوفا، ج 2، ص 545
4- سير اعلام النبلاء، ج 13، ص 285

ص:26

قرن دوم.

7- بنا بر روى قبر سلمان فارسى. (1)

8- بنا بر روى قبر ابوعوانه (سال 316 ه-.). (2)

* آيا حديث: نَهى رَسُول الله (ص) أن يجصّص القبر وأن يعقد عليه وأن يبنى عليه (3)صريح در منع از ساختن بنا بر قبور نيست؟

تمامى طرق و اسناد اين روايات، مورد اشكال است، به ص 182 الوهابية، دعاوى و ردود مراجعه شود.

* آيا روشنايى بر قبور مثل شمع، لامپ و غيره اشكال شرعى دارد؟

به چند دليل اشكال ندارد:

* الف. طبق روايات اهل سنت، پيامبر (ص) شبى مى خواست وارد قبر و يا قبرستانى شود، دستور داد چراغ روشن كردند. (4)

* ب. سيره و روش مسلمين بر اين بود كه بر روى قبور بعضى از صحابه و صلحا چراغ و به اصطلاح قنديل روشن مى كردند:

* قنديل بر قبر ابو ايوب انصارى، در قرن چهارم. (5)

* قنديل بر قبر زبيربن عوام، در قرن چهارم. (6)


1- تاريخ بغداد، ج 1، ص 163
2- سير اعلام النبلاء، ج 14، ص 419
3- صحيح مسلم، ج 3، ص 63
4- الجامع الصحيح، ج 3، ص 372
5- تاريخ بغداد، ج 1، ص 154
6- المنتظم، ج 14، ص 383

ص:27

* قنديل بر بارگاه حضرت موسى بن جعفر (ع)، اوايل قرن پنجم. (1)

* ج. حديث لَعَنَ اللهُ الْمُتَّخذينَ عَلَيها الْمَساجِدَ وَالسُرُج از نظر سند مورد اشكال است؛ زيرا راوى آن ابو صالح است كه از نظر اهل سنت ضعيف و مردود است و شارحان اين حديث گفته اند: نهى در اينجا ارشادى است نه مولوى؛ چنان كه سِنْدى و عزيزى و على ناصف و شيخ حنفى بدان اشاره كرده اند. (2)

* آيا نذر كردن براى صلحا و مؤمنان زنده و يا مرده جايز است؟

به چند دليل جايز است:

* الف. احاديثى از كتب اهل سنت دلالت بر جواز دارد:

عَنْ ثابت بن الضحاك، عَنِ النَّبىّ (ص) إنّ رجلا سَأَلَهُ انّه نذر أن يذبح ببوانة، فأتى رسول الله فاخبره، فقال: هل كان فيها وثن من أوثان الجاهليّة يُعبد؟ قالوا: لا، قال: هل كان فيها عيد من اعيادهم؟ قالوا: لا، قال رسول الله (ص): اوف بنذرك، فانّه لا وفاء لنذر فى معصيةالله ولا فيما لا يملك ابن آدم. (3)

اگر نذر، طبق روال جاهليت نباشد؛ يعنى براى بت و اعياد كفار نباشد، وفاى به نذر لازم است.

* ب. عزامى شافعى در تأييد اين نذرها مى گويد: كسى كه در وضع نذر مسلمين تحقيق كند، چنين به دست مى آورد كه قصدشان از اين قربانى ها و نذرها براى مردگان جز صدقه از طرف آنها و اهداى ثواب براى آنان، چيز ديگرى نيست، و اجماع از اهل سنت بر اين است كه


1- وفيات الاعيان، ج 5، ص 310
2- شرح الجامع الصغير، ج 3، ص 198؛ سنن نسائى، ج 4، ص 95؛ التاج، ج 1، ص 381
3- ابو داود، ج 3، ص 238

ص:28

صدقه زندگان براى مردگان سودمند است و به آنان مى رسد. و احاديث در اين زمينه بسيار است. سپس عزامى به اين حديث اشاره مى كند:

سعد از پيامبر (ص) پرسيد: مادرم در گذشته است و يقين دارم كه اگر زنده بود، صدقه اى مى داد. آيا اگر من از طرف او صدقه بدهم سودى به حالش خواهد داشت؟ پيامبر فرمود: آرى. پرسيد: كدامين صدقه سودمندتر است؟ فرمود: الماء. پس سعد چاهى را حفر كرد و آن را صدقه براى مادر خود قرار داد. (1)

* ج. قبرهايى از مسلمانان بوده و هست كه معروف به قبور نذور است و مسلمين براى آنان نذرها مى كردند.

* قبر البستى در مراكش* قبر النذور در بغداد

* قبراحمد البدوى. (2)

* نظر اسلام در مورد جواز و عدم جواز جشن ها و عزادارى ها چيست؟

به يقين جايز است، زيرا:

* الف. اصل در اشياء، اباحه و جواز است، مگر دليلى بر خلاف آن وجود داشته باشد.

* ب. نص قرآن نيز تشويق به تعظيم شعائر كرده است.

* ج. روش مسلمانان از گذشته تا كنون، بر به پاداشتن مراسم ولادت پيامبر و جشن و سرور بوده، چنان كه قسطلانى و دياربكرى


1- فرقان القرآن، ص 133
2- نيل الابتهاج، ج 2، ص 62؛ المواهب اللدنيه، ج 5، ص 346؛ تاريخ بغداد، ج 1، ص 123

ص:29

بدان اشاره كرده اند. (1)

* د. روش معمول ميان خواص و عوام اهل سنت، اقامه عزا و ماتم براى مردگان بوده، چنان كه ذهبى درباره درگذشت جوينى (متوفاى 478 ه-.) مى نويسد:

غلقت الأسواق ورثى بقصائد وكان له نحو من أربع مأة تلميذ، اقاموا حولًا و وضعت المناديل عن الرؤوس عاماً بحيث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وكانت الطلبة يطوفون فى البلد نائحين عليه مبالغين فى الصياح والجزع. (2)

و درباره تشييع جنازه عبدالمؤمن (متوفاى 346 ه-.) مى نويسد:

فغشينا اصوات طبول، مثل ما يكون من العساكر حتى ظنَّ جمعنا أنّ جيشاً قد قدم. (3)

و در مورد مرگ ابن جوزى (ت 597 ه-.) مى نويسد:

وباتُوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات بالشمع والقناديل ... و اصبحنا يوم السبت عملنا العزاء و تكلمت فيه و حَضَر خلق عظيم و عملت فيه المراثى. (4)

* آيا ازدواج متعه از متفردات شيعه است؟

خير، به چند دليل:

* الف. ابن جريج اموى، كه اهل سنت در ثقه بودنش اجماع دارند و همه صحاح سته از او حديث نقل مى كنند، شصت ويا هفتاد و بلكه نود زنِ متعه داشت.


1- تاريخ الخميس، ج 1، ص 323؛ المواهب اللدنيه، ج 1، ص 27
2- سير اعلام النبلاء، ج 8، ص 468
3- همان
4- سير اعلام النبلاء، ج 18، ص 379

ص:30

ذهبى مى گويد:

هو أحد الأعلام الثقات .. و هو مجمع على ثقته مع كونه تزوّج نحواً من سبعين امرأة نكاح متعة كان يرى الرخصة فى ذلك و كان فقيه أهل مكة فى زمانه. (1)

يعنى ابن جريج يكى از عالمان مورد وثوق است و وثاقت او مورد اتفاق اهل سنت است. ضمن اين كه او هفتاد زن را متعه- نكاح موقت- كرد. نظر او رخصت و جواز نكاح موقت بود. او فقيه اهل مكه در زمان خود بود.

* ب. بزرگان صحابه، چون عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصارى، عمران بن حصين، ابو سعيد خدرى وامير مؤمنان على (ع)، اين عمل را جايز مى دانستند.

* ج. خود عمربن خطاب با صراحت مى گويد: كانتا عَلى عهد رسول الله و أنا احَرِّمهما وَ اعاقب عليهم چنان كه قوشچى در شرح تجريد، صفحه 484، اين جمله را از او آورده و تحليل كرده است!

* د. در تاريخ طبرى (2)آمده است كه اين نهى از عمر بوده و عمران بن سواده بر او وارد شده و ناراحتى و اعتراض مردم به عمر درباره منع از متعه و چند خبر ديگر را به آگاهى او رسانده است.

* ه-. خود عمربن خطاب در هيچ موردى اشاره به اين معنا ندارد كه پيامبر (ص) منع و يا نهى و يا تحريم كرده است، بلكه مى گويد: أَنَا احَرِّمُهُما ...

* و. تنها روايتى- صحيحه اى- كه به آن استناد مى كنند كه پيامبر (ص) متعه را تحريم كرده، همان حديث سبره است و او اصلا


1- ميزان الاعتدال، ج 2، ص 659؛ تهذيب التهذيب، ج 6، ص 6360
2- ج 2، ص 579

ص:31

معروف و شناخته شده نيست و در هيچ كتاب رجالى- غير از روايتى كه نقل كرده- سخنى از او به ميان نياورده اند.

* چرا شيعه به هنگام نماز، به طور دست بسته نماز نمى خواند؟

شيعه به چند جهت به تكتّف از تكفير عمل نمى كند:

* الف. اين عمل نزد خود اهل سنت به عنوان يك امر واجب مطرح نيست بلكه عملى است مستحبى و نزد بعضى ديگر يك عمل مكروه در نمازهاى واجب شمرده مى شود؛ مثلا رئيس مذهب مالكى آن را مكروه مى داند و از صحابه؛ مانند عبدالله زبير و از تابعين مانند حسن بصرى و ابن سيرين و اتباع تابعين مثل ليث بن سعد و ابراهيم نخعى قائل به ارسال بودند. (1)

* ب. سنت بودن اين عمل و اين كه پيامبر (ص) در نماز اين كار را مى كردند، ثابت نيست.

قرطبى مى گويد:

اختلف العلماء فى وضع اليدين أحدهما على الأخرى فى الصلاة، فَكَرِهَ ذلك مالك فى الفرض وأجازه فى النفل، و رأى قوم أنّ هذا من سنن الصلاة و هم الجمهور، والسبب فى اختلافهم أنَّهُ قد جاءت آثار ثابتة نقلت فيها صفة صلاته عليه الصلاة والسلام، ولم ينقل فيها انّه كان يضع يده اليمنى على اليسرى وثبت ايضا أنّ الناس كانوا يؤمرون بذلك. (2)

* ج. عمده دليل جمهور، روايت بخارى و مسلِم است.

* روايت بخارى:

عن ابى حازم عن سهل بن سعد قال: كان الناس يؤمرون أن


1- دراسات فقهية فى مسائل خلافية، ص 142
2- بداية المجتهد، ج 1، ص 136

ص:32

يضع الرجل اليد اليمنى على ذراعه اليسرى فى الصلاة. قال ابو حازم لا أعلمه إلّا أن ينمى ذلك الى النَّبىّ (1)

ابو حازم از سهل بن سعد نقل مى كند: مردم مأمور مى شدند كه در نماز دست راست خود را بر ذراع چپ قرار دهند.

ابو حازم مى گويد: اين مطلب را صحيح نمى دانم، مگر اين كه امر كننده آن پيامبر (ص) باشد.

* نكته: روشن نيست كه چه كسى مردم را به اين عمل امر كرده است؟ آيا پيامبر بوده و يا ديگرى؟ و چنان كه از عينى، شارح بخارى به دست مى آيد، اين روايت مرسل است. (2)ازسيوطى نيز همين معنى استفاده مى شود. (3)

* عن علقمة بن وائل و مولى لهم انهما حدثاه عن ابيه وائل بن حجر أنّه رأى النبى (ص) رَفَع يَدَيهِ حين دخل الصلاة ... ثمّ وضع يده اليُمْنى عَلى الْيُسْرى (4)

اين روايت هم مرسل است؛ زيرا كه اهل سنت روايت علقمة بن وائل از پدرش را مرسل مى دانند.

ابن حجر از ابن معين نقل مى كند: علقمة بن وائل عن أَبيه مرسل. (5)

* د. اهل بيت از آن نهى كرده و گاهى به عنوان لا تفعل ذلك التكفير و گاهى به عنوان يفعل ذلك المجوس ... از فعل آن جلوگيرى كرده اند و طبق بعضى از نقل ها ريشه آن به اسراى عجم منتهى مى شود و خليفه


1- صحيح بخارى، ج 1، ص 135
2- عمدة القارى 5: 278.
3- التوشيح على الجامع الصحيح، ج 1، ص 463 و نيل الأوطار، ج 2، ص 187
4- صحيح مسلم، ج 1، ص 150
5- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 247؛ تهذيب الكمال، ج 13، ص 193- الهامش.

ص:33

ثانى اين عمل را پسنديد و دستور داد در نماز آورده شود. (1)

* صلاة تراويح چيست و چرا اهل سنت بر آن مداومت دارند؟

اصل نوافلِ شب هاى ماه رمضان بيست و يا سى ركعت است و تا اين جا ميان فريقين اختلافى نيست، آنچه مورد اختلاف است، به جماعت خواندن آن است. طبق نقل بخارى از عمربن خطاب، وى مردم را وادار به جماعت كرد و نام آن را بدعت گذاشت:

فقال عمر: إنّى أرى لو جمعتُ هولاء عَلى قارى واحد، لكان أمثل، ثمّ عزم فجمعهم عَلى ابىّ بن كعب، ثمّ خرجت معه ليلة اخرى والناس يصلّون بصلاة قارئهم. فقال عمر: نعم البدعة هذه .... (2)

قسطلانى مى گويد: عمر از آن با تعبير بدعت ياد كرد؛ چون پيامبر (ص) براى مردم به جماعت خواندن- نماز تراويح- را بيان نكرده بود و در زمان ابوبكر نيز نبوده است. (3)

و عينى مى گويد: عمر تعبير بدعت كرد؛ چون پيامبرگرامى جماعت را براى اينان تشريع نكرد و در زمان ابوبكر هم نبود. (4)

قلقشندى مى گويد: عمر اوّلين كسى است كه جماعت رمضان را تشريع كرد و آن در سال چهارده هجرى بود. (5)

* آيا بدعت به حَسَن و غير حسن تقسيم مى شود و منظور خليفه دوم از نعم البدعة چيست؟


1- جواهر الكلام، ج 11، ص 19؛ مصباح الفقاهة، ص 402
2- بخارى، ج 1، ص 342
3- همان
4- عمدة القارى، ج 11، ص 126
5- مأثر الانافة فى معالم الخلافة، ج 2، ص 337

ص:34

مسلماً هر بدعتى، ضلال و گمراهى است؛ وَكُلُّ ضلال فى النار. پس تقسيم بدعت به حسن و غير حسن را بسيارى از علماى اهل سنت مردود شمرده اند؛ مانند شاطبى و ابن رجب حنبلى. و غامدى ازنويسندگان معاصر عربستان در كتاب حقيقة البدعة و احكامه مى نويسد:

القول بحسن بعض البدع مناقض للأدلّة الشرعية الواردة فى ذمّ عموم البدع. ذلك أن النصوص الذامّة للبدعة والمحذرة منها جاءت مطلقة عامة، و على كثرتها لم يرد فيها استثناء البتة، و لم يأت فيها ما يقتضى أنّ فيها ما هو حسن مقبول عندالله ... على انّ القاعدة الكلّية فى ذمّ البدع لايمكن أن يخرج عن مقتضاها فرد من الأفراد. (1)

* احاديثى نقل شده كه امير مؤمنان (ع) نماز تراويح را مى خواند و يا براى آن امام جماعت تعيين مى كرد و يا اين كه فرموده است: نوّر اللهُ قَبْرَهُ كَما نَوَّرَ مَساجِدَن اين احاديث با بدعت بودن تراويح چگونه جمع مى شود؟

ج- در اين باره بيهقى چهار يا پنج روايت نقل كرده و خودش سند همه را ضعيف مى داند، با تحقيق در روايات، به يك روايت كه سند آن صحيح باشد برخورد نكرده ايم.

افزون بر اين، ثابت نشده است كه خودِ عمربن خطاب نيز نماز تراويح را خوانده باشد! عبدالله بن عمر نيز به شدت از آن نهى مى كرد. امير المؤمنين، على (ع) نيز به هنگام خلافت در كوفه با اين عمل مخالفت كرد و مخالف برپايى آن بود.

لَمَّا كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) بِالْكُوفَةِ أَتَاهُ النَّاسُ فَقَالُوا لَهُ اجْعَلْ

----------------------------------

1.


1- همان

ص:35

لَنَا إِمَاماً يَؤُمُّنَا فِى رَمَضَانَ فَقَالَ لَهُمْ: لا، وَ نَهَاهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا فِيهِ فَلَمَّا أَمْسَوْا جَعَلُوا يَقُولُونَ ابْكُوا رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاهْ ... (1)

* آيا هنگام تشريع اذان، الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّوم جزو اذان بوده يا پس از آن، به اذان افزوده شده است؟

به دلايلى كه در ذيل مى آيد، جزو اذان نبوده است:

* الف. روايت صحيحى كه اهل سنت نقل مى كنند، روايت محمد بن اسحاق است و در آن، الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّوم وجود ندارد. (2)

* ب. سعيد بن مسيب با صراحت مى گويد: ادخلت هذه الكلمة فى صلاة الفجر. (3)

* ج. امام مالك در موط تصريح مى كند كه اين عبارت به امر عمربن خطاب به اذان صبح ضميمه شد:

عن مالك: أنّه بَلَغَهُ انّ الْمُؤَذِّنُ جاءَ الى عُمَرَ بنَ الْخَطّابَ يُؤْذنه لِصَلاة الصّبح، فَوَجَدَهُ نائِماً فَقالَ: الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ فَامَرَهُ عُمَرُ أن يجعَلَها فى نِداء الصّبح. (4)

* د. شافعى آن را مكروه و در يكى از دو قول آن را بدعت مى داند، و شوكانى مى گويد:

لَو كانَ لما انكره عَلِىّ وابنُ عُمَر وَطاوس. (5)

* ه-. ابن جريج از عمربن حفص نقل مى كند كه سعد، نخستين كسى بود كه در خلافت عمربن خطاب جمله الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ را


1- سرائر، ج 3، ص 639
2- نيل الأوطار، ج 2، ص 37
3- همان
4- ج 1، ص 72
5- نيل الأوطار، ج 2، ص 38

ص:36

سرداد. (1)

* و. ابن حزم مى گويد: لا نقول بهذا- الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ- لأنَّهُ لم يأت عن رسول الله (ص).

* آيا حى على خير العمل جزو اذان بوده و كسى از صحابه و تابعين اين جمله را در اذان آورده است؟

طبق روايت صحيح از ابن عمر و ابو امامةبن سهل بن حنيف، اينان در اذان خود اين جمله را مى آوردند. (2)

بيهقى هم روايتى از امام زين العابدين (ع) نقل مى كند كه ايشان اين جمله را در اذان مى آورد و مى فرمود: اذان اول اين است! (3)

همچنين حسن بن يحيى بن الجعد و زيدبن ارقم و شافعى- در يكى از دو قول خود- اين جمله را ذكر مى كرد. (4)

* نظر صحيح در باره رجعت چيست؟

در توضيح رجعت بايد گفت:

* الف. مراد از رجعت، بازگشت جمعى از مؤمنان و جمعى از كفار به دنيا در دوران ظهور امام زمان (ع) است و اين امر محال نيست و ده ها بلكه صدها روايت بر آن وارد شده است و از اعتقاد به آن مشكلى پيش نمى آيد، ولى بعضى از اهل سنت در ردّ و انكار آن پافشارى مى كنند.

* ب. رجعت در امت هاى پيشين، نمونه هاى بسيار دارد:


1- مصنف عبدالرزاق، ج 1، ص 474
2- المحلى، ج 3، ص 160
3- السنن الكبرى، ج 1، ص 624
4- نيل الأوطار، ج 2، ص 39، البته اين شيوه بحث از ديدگاه اهل سنت است.

ص:37

1- رجعت هفتاد نفر از قوم موسى.

2- رجعت هزاران نفر پس از مرگ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ .... (1)

3- رجعت عزير بعد از صد سال.

4- رجعت سام بن نوح به دنيا.

5- رجعت فرزندان ايّوب (2)

6- رجعت يوشع- اليسع- اشموئيل. (3)

* ج. در اسلام نيز نمونه هاى زيادى از رجعت وجود داشته است و كسانى، پس از مرگ، به دنيا بازگشتند. ابن ابى الدنيا از علماى عامه (متوفاى 208 ه-.) در اين زمينه كتابى نوشته به نام مَن عاش بعد الموت كه در عربستان چاپ شده و شرح حال برخى از كسانى را كه بعد از مرگ زنده شده اند، جمع آوردى كرده است. اينك چند نمونه از آن را مى آوريم:

1- رجعت زيدبن خارجه.

2- رجعت جوانى از انصار.

3- رجعت مردى از مقتولين مسيلمه.

4- رجعت ابن خراش.

5- رجعت يكى از بستگان- دائى- ابن ضحاك.


1- بقره: 243
2- رجوع شود به: الدرّ المنثور، ج 5، ص 316؛ جامع البيان، ج 16، ص 42؛ تفسير نيشابورى، ص 44؛ الشيعه و الرجعه، ج 2، ص 154 تأليف مرحوم آيت الله شيخ محمد رضا طبسى.
3- تاريخ طبرى، ج 1، ص 280؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 11، ص 170؛ الكامل فى التاريخ، ج 1، ص 154

ص:38

6- رجعت رؤبه دختر بيجان.

7- رجعت شخصى از بنى جُهينه.

و نمونه هاى ديگر ...

و نيز حديثى از پيامبر نقل مى كنند كه:

ليأتينّ عَلى أمّتى ما أتى بَنِى إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ. (1)

بخارى عَنِ النَّبىّ (ص):

لتتبعنّ سنن من كان قبلكم شِبراً بِشِبر و ذراعاً بذراع حتّى لو دخلوا فى جُحر ضب لأتبعتموهم، فقالوا: يا رسول الله، اليهود و النصارى؟ قال: فمن إذن. (2)

كوتاه سخن اين كه در اين زمينه، از پيشوايان معصوم بيش از پانصد روايت رسيده است، علاوه بر آيات شريفه اى كه به رجعت تفسير شده است. (3)

مرحوم طباطبايى مفسر بزرگ شيعه درباره رجعت مى فرمايد: اگر در اين زمينه به كاوش بپردازى، بسيارى از آياتى را مى يابى كه پيشوايان معصوم آنها را به قيامت و گاهى به رجعت و گاهى به ظهور امام (ع) تفسير كرده اند، و اين نيست مگر به لحاظ سنخيّتى كه ميان اين سه معنى وجود دارد ولى چون مردم در حقيقت قيامت بحث نكرده و در زمينه كشف هويت و واقعيت اين روز عظيم تحقيق وسيعى انجام نداده اند، در معناى اين روايات اختلاف نموده و بعضى آنها را رد كرده اند- و حال آن كه بيش از پانصد روايت است، و بعضى ديگر آنها را تأويل نموده اند و حال آنكه آنها در كمال ظهور و يا صراحتند. و


1- ترمذى، ج 5، ص 26
2- بخارى، ج 4، ص 264
3- الشيعة و الرجعة، ج 2، ص 161

ص:39

بعضى ديگر آنها را بدون هر گونه اظهار نظرى نقد كرده اند ... (1)

در اين جا مرحوم طباطبايى بحث مفصلى را مطرح مى كند كه از حوصله اين نوشتار خارج است.


1- تفسير الميزان، ج 2، ص 108

ص:40

نكاتى از مناسك حج و نماز در فقه تطبيقى

ا شاره

از آنجا كه روحانيان معظم كاروان ها، گاهى با پرسش هايى مواجه مى شوند كه از سوى پيروان ساير مذاهب در مورد اعمال حج و عمره مطرح مى شود، و در برخى از كاروان هاى ايرانى نيز زائرانى از اهل سنت وجود دارند ومسائلى مى پرسند، آشنايى اجمالىِ سروران مكرّم با مناسك اهل سنت، امرى لازم و اجتناب ناپذير است، لذا براى سهولت در امر فراگيرى و به منظور كاستن زحمت مراجعه عزيزان به كتب مفصّل فقهى و مناسك آن مذاهب، برخى از تفاوت هاى اساسى فقه شيعه در حج و عمره با دو مذهب شافعى و حنفى كه بيشتر ايرانيان سنّى مذهب پيرو همين دو مذهب اند، به صورت تطبيقى و مقايسه اى در اين نوشته آمده است كه با صرف وقت كم، دسترسى سريع به آنها حاصل مى شود. اميد است مورد استفاده قرار گيرد و ما را از نظرات اصلاحى و تكميلى خود بهره مند فرماييد.

ص:41

اجمالى از تفاوت هاى اعمال حج و عمره

در فقه امامى، شافعى وحنفى (1)

تا پايان اين بخش، ستون اول، احكام اماميه و ستون دوم، احكام اهل سنت است.

مكان احرام

* امامى

1- كسانى كه با هواپيما به حج مى روند و مى خواهند بعد از حج به مدينه مشرف شوند، احتياط آن است كه بدون احرام بروند جده، و از اهل اطلاعِ مورد اعتماد تحقيق كنند، اگر جده يا حده محاذى با يكى از ميقات هاست از آن جا محرم شوند و الّا بروند به ميقاتِ ديگر؛ مثل جُحفه و از آن جا محرم شوند.

1- حاجيانى كه مدينه بعد هستند و مستقيماً از فرودگاه جده وارد مكه مى شوند، چون هنگام پرواز از ميقات عبور مى كنند و بايد در آن لحظه ها محرم باشند، لازم است در ايران لباس احرام را بپوشند.

*** تلبيه

* امامى

2- لَبَّيكَ الَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ و احتياط مستحب است پس از آن بگويد: انَّ الْحَمدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلكَ لاشريكَ لَكَ لَبَّيْكَ.

2- لَبَّيكَ الَّلهُمَّ لَبَّيْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، انَّ الْحَمدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلكَ، لاشريكَ لَكَ.

آزموده ها ؛ ج 2 ؛ ص41


1- بر گرفته از مناسك حج امام خمينى ره و مناسك مصور حج اهل سنت كه توسط آقايان: مولوى اسحق مدنى، ماموستا سيد محمد شيخ الاسلامى مولوى حامد و عبدالصمد رامنى و ماموستا محمد امين راستى تهيه شده است.

ص:42

تكرار و قطع تلبيه

* امامى

3- از مستحبات تلبيه، تكرار آن است به خصوص در:

- وقت برخاستن از خواب.

- بعد از هر نماز واجب و مستحب.

- وقت رسيدن به سواره.

- هنگام بالا رفتن از تلّ و سرازير شدن از آن، و ...

- و شخص متمتّع، تلبيه گفتن او در عمره مستمر خواهد بود تا آن كه خانه هاى مكه را ببيند.

* شافعى و حنفى

3- تكرار تلبيه بعد از بستن احرام، در همه احوال، به خصوص هنگام تغيير زمان و حالات ... سنت است، جز در حال طواف و سعى صفا و مروه. در اين دو حال دعاى مأثوره از حضرت پيامبر (ص) را بخواند، لازم به توضيح است محرم به حج، تا رمى جمره عقبه كه در روز عيد انجام مى گيرد، تلبيه مى كند، ولى معتمر تا وارد مسجد الحرام مى شود و شروع به طواف مى كند، تلبيه را قطع مى نمايد.

*** محرمات احرام اماميه

* امامى

1- پوشيدن چيز دوخته، مثل پيراهن و زيرجامه و قبا و امثال آن.

2- پوشيدن مرد سر خود را.

3- پوشاندن زن روى خود را به نقاب و روبند و برقع.

4- استعمال عطريات.

5- ازاله مو از بدن.

6- ناخن گرفتن.

7- جماع كردن با زن و بوسيدن و دست بازى كردن و نگاه به شهوت بلكه هر لذت و تمتعى بردن.

8- عقد كردن زن از براى خود يا ديگرى.

ص:43

9- جدال و آن گفتن لا والله و بلى والله است.

10- شكار صحرايى كه وحشى باشد.

11- استمنا.

12- سرمه كشيدن.

13- نگاه در آينه.

14- پوشيدن موزه و چكمه و گيوه و جوراب و هرچه تمام روى پا را مى گيرد براى مردان.

15- فسوق.

16- روغن ماليدن به بدن.

17- سايه قرار دادن بالاى سر، براى مردان.

18- بيرون آوردن خون از بدن.

19- انگشتر به دست كردن براى زينت.

20- پوشيدن زيور براى زينت (براى بانوان).

21- كشتن جانورانى كه در بدن ساكن مى شوند.

22- ناخن گرفتن.

23- كندن دندان.

24- كندن درخت يا گياهى كه در حرم روييده باشد.

عمل هاى ممنوع در حالت احرام (اهل سنت)

1- پوشيدن لباس، پيراهن و شلوار، كلاه، عمامه، كت و لباسِ زير براى آقايان، جز كمربند براى حفظ پول كه اشكالى ندارد، بقيه لباس ها ممنوع است.

2- پوشيدن سرو صورت و پشت پا براى آقايان و پوشيدن صورت براى زنان.

ص:44

3- استفاده كردن از عطريات، هر نوع كه باشد، صابون و كرم خوشبو و بوييدن گل هاى خوشبو با قصد و اراده و عمداً، اما چنانچه خود قصدى نداشت و بوى خوشى به مشامش رسيد، ايرادى ندارد.

4- كوتاه كردن و تراشيدن موى بدن از هر جا كه باشد.

5- گرفتن ناخن.

6- جماع و يا مقدمات آن، مانند بوسه و غيره.

7- بحث و گفت و گوى جماع در حضور زنان.

8- جنگ و جدل و برخورد نامناسب با حجاج.

9- شكار و همكارى با شكارچى.

10- كشتن و گرفتن ملخ و امثال آن.

*** طواف

* امامى

5- براى طواف كننده مستحب است در هر شوط، اركان خانه كعبه و حجرالأسود را استلام نمايد.

* شافعى و حنفى

5- براى هر شوط طواف بلند كردن دست ها و بوسيدن آنها لازم است. بدين ترتيب جمعاً هفت شوط طواف را هفت مرتبه در هنگام ازدحام از دور دست ها را بلند كند و بوسه دهد.

* امامى

6- از جمله مستحبات مكه معظمه، طواف كعبه است، درهر شبانه روز ده مرتبه، در اوّل شب سه طواف و در آخر شب سه طواف و پس از دخول صبح دو طواف (بعد از ظهر دو طواف)

* شافعى و حنفى

6- در تمام اوقات شبانه روز طواف جايز است حتى در اوقاتى كه نماز مكروه است، بجز وقت خطبه نماز جمعه و موقع اقامه نماز جماعت كه در اين دو وقت طواف مكروه است.

ص:45

ولى پس از احرام عمره، قبل از طواف و پس از احرام حج قبل از وقوف به عرفات و پس از بازگشت از منى، قبل از طوافِ زيارت احتياط آن است كه طواف مستحب به جا نياورد.

* امامى

7- عبارت شهيدين (قدس سرّهما) در لمعه و شرح آن، اين چنين است: وسنّته (الطواف) الغسل ....

والرمل- بفتح الميم- وهوالاسراع فى المشى مع تقارب الخطى ء، دون الوثوب والعدو ثلاثاً و هى الأولى والمشى أربعاً بقية الطواف على قول الشيخ فى المبسوط فى طواف القدوم خاصة .... وانّما يستحب على القول به للرجل الصحيح، دون المرأة والخنثى والعليل، بشرط أن لا يؤذى غيره ولا يتأذى به. 1

* شافعى و حنفى

7- در طواف عمره و طواف حج، كه بعد از آن بايد سعى انجام بگيرد، سنت است كه مردان در سه شوط اول رمل و در هر هفت شوط اضطباع كنند. البته در وقت نماز سنت آن است كه اضطباع نكنند.

رمل، يعنى تكان دادن بازوها و قدم برداشتن همچون پهلوانان.

اضطباع، يعنى حوله احرام را زير بغلِ راست عبور دهد و روى شانه چپ بگذارد، اما هنگام خواندن نمازها بغل را بپوشاند.

*** (1)

نماز طواف

* امامى

8- واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره دو ركعت نماز بخواند مثل نماز صبح.

* شافعى و حنفى

8- درفقه شافعى نماز طواف جزء سنت هاى حج و در فقه حنفى از واجبات حج مى باشد.

* امامى

9- واجب است اين نماز نزد مقام بايد ابراهيم واقع شود و احتياط واجب آن است كه پشت مقام به جا آورد كه سنگى كه مقام است بين او و خانه كعبه واقع شود. و بهتر آن است كه هر چه ممكن باشد نزديك تر بايستد، لكن نه به طورى كه مزاحمت با سايرين كند.


1- شرح لمعه، كتاب الحج: الفصل الرابع، فى اعمال العمره.

ص:46

* شافعى و حنفى 9- نماز طواف دو ركعت است كه آن را پشت مقام ابراهيم بخواند و در ايام حج چون ازدحام است و در مقام ابراهيم مشكل است در محاذى آن و يا در جاى خلوت ترى مى تواند نماز طواف را بخواند. و اگر خلوت باشد در مقام ابراهيم بخواند.

*** حلق يا تقصير

* امامى

11- واجب است بعد از آن كه سعى كرد، تقصير كند، و تراشيدن سر در تقصير كفايت نمى كند بلكه حرام است.

* شافعى و حنفى

11- در عمره تمتع نيز مخير است بين حلق و تقصير.

* اعمال حج

احرام

* امامى

12- وقت احرام حج موسّع است و تا وقتى كه بتواند بعد از احرام به وقوف اختيارى عرفه برسد، مى تواند تأخير بيندازد و از آن وقت نمى تواند عقب بيندازد.

* شافعى و حنفى

12- زمان احرام حج، روز هشتم ذى الحجه تا روز دهم است.

***

ص:47

استقرار در منى

* امامى

13- مستحب است شب عرفه را در منى بوده و به طاعت الهى مشغول باشد. و بهتر آن است كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد خيف به جا آورد و چون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب گفته، پس به عرفات روانه شود.

* شافعى و حنفى

13- حجاج پس از احرام به سمت منى حركت مى كنند و سنت است كه شب نهم را در منى بگذرانند و نماز ظهر، عصر مغرب و عشا و صبح روز نهم را در چادرها بخوانند. ماندن در منى سنت است. 1

*** (1)

وقوف در مشعرالحرام

* امامى

14- احتياط واجب آن است كه شب دهم را تا طلوع صبح در مشعرالحرام به سر ببرد و نيت كند اطاعت خدا را در اين به سر بردن شب.

15- چون صبح طلوع كرد، نيت وقوف به مشعر الحرام كند تا طلوع آفتاب.

* شافعى و حنفى

14 و 15- اين وقوف چهارمين عمل از اعمال حج، وقت آن بعد از غروب آفتاب روز نهم است؛ به گونه اى كه حجّاج نماز مغرب در عرفات نمى خوانند بلكه پس از غروب از عرفات به سوى مزدلفه حركت مى كنند و در وقت عشا نماز مغرب و عشا را به طريق جمع و قصد ادا مى كنند ...

* امامى

16- مستحب است نماز شام و خفتن را تا مزدلفه به تأخير اندازد، اگر چه ثلث شب نيز بگذرد و ميان هر دو نماز به يك اذان و دو اقامه جمع كند و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا به جا آورد و در صورتى كه براى رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعى رسيد بايد نماز مغرب و عشا را به تأخير نيندازد و در ميان راه بخواند.


1- شيعيان معمولا عصر هشتم و يا صبح نهم ذى الحجه از مكه مكرمه به سوى عرفات حركت مى كنند و بسيارى از اهل سنت هم صبح روز نهم از مكه مستقيماً وارد عرفات مى شوند.

ص:48

* شافعى و حنفى

16- تأخير نماز مغرب به وقت عشا و جمع بين نماز مغرب وعشا درفقه شافعى سنت است ولى در فقه حنفى واجب است و لذا اگر شخصى حنفى نماز مغرب را در عرفات يا بين راه و در وقت مغرب بخواند بايد آن را در وقت عشا در مزدلفه اعاده نمايد.

**** امامى

17- اقوى جواز كوچ كردن بلكه استحباب آن است كمى قبل از طلوع آفتاب، به نحوى كه قبل از طلوع آفتاب از وادى محسّر تجاوز نكند و اگر تجاوز كرد گناهكار است ولى كفاره بر او نيست و احتياط آن است كه وقتى حركت كند كه قبل از طلوع آفتاب وارد وادى محسّر نشود.

* شافعى و حنفى

17-* طبق مذهب حنفى، اگر كسى قبل از طلوع فجر مزدلفه را ترك كند، بر او دَم واجب مى شود؛ چون وقت وقوف سنت را كه قبل از طلوع فجر بوده، عمل كرده امّا بعداز طلوع فجر كه وقوف واجب است، آن را ترك نموده است.

* در مذهب شافعى، حضور كوتاه در مزدلفه بعد از نصف شب كافى است و اگر در نصف دوم شب در مزدلفه نباشد، با دم جبران مى شود (وجوباً يا استحباباً على اختلاف القول).

رمى جمره عقبه

* امامى

18- وقت انداختن سنگ، از طلوع آفتاب روز عيد است تا غروب آن، و اگر فراموش كرد تا روز سيزدهم مى تواند به جا آورد و اگر تا آن وقت متذكر نشد، احتياطاً در سال ديگر خودش يا نايبش بيندازد.

ص:49

* شافعى و حنفى 18- وقت زدن هفت سنگريزه در روز دهم از طلوع خورشيد تا زوال آن است.

* اما در فقه حنفى به دليل ازدحام مى توان بعد از زوال تا غروب رمى كرد اما رمى بعد از غروب مكروه است. در فقه شافعى زدن سنگريزه در روز دهم لزوماً قبل از زوال است ولى براى افراد ضعيف و مريض بعد از غروب هم جايز است.* امامى

19- واجب است در انداختن سنگ ها چند امر: ...

سوم آن كه انداختن، به جمره برسد. پس اگر سنگ را انداخت و سنگ ديگران به آن خورد و به واسطه آن يا كمك آن به جمره رسيد كافى نيست، لكن اگر سنگ به جايى بخورد و كمانه كند و به جمره برسد كافى است ظاهراً.

* شافعى و حنفى

19- سنگريزه ها اگر به جمره نخورد ولى نزديك آن داخل محوطه ديوار شده بيفتد ايرادى ندارد؛ چنانچه خارج از محدوده بيفتد ادا نمى شود، بايد آن را اعاده كرد.

قربانى

* امامى

20- بايد ذبح را بعد از رمى جمره عقبه بكند به احتياط واجب.

- احتياط واجب آن است كه ذبح هدى را از روز عيد تأخير نيندازد.

* شافعى و حنفى

20- پس از رمى جمره عقبه، ذبح گوسفند به عنوان دم شكر، كه اصطلاحاً قربانى گفته مى شود، واجب و تا سه روز انجام آن جايز است.

ص:50

* امامى 21*- به احتياط واجب بايد در منى اول رمى جمره كند و بعد از آن ذبح كند و بعد تقصير يا حلق. اگر بر خلاف اين ترتيب عمل كند، پس اگر از روى غفلت و سهو بوده، اعاده لازم نيست و بعيد نيست كه اعاده نخواهد و احتياط به اعاده است، و اگر از روى علم و عمد بوده در صورت امكان احتياط را ترك نكند.

* شافعى و حنفى

21- در فقه حنفى تا قربانى را انجام نداده، حلق و قصر (كه بعضى ناآگاهان انجام مى دهند) صحيح نيست و حاجى نمى تواند با انجام آنها از احرام خارج شود اگر از روى جهل به مسئله بوده، اما در فقه شافعى اولا: ترتيب فوق لازم نيست، ثانياً: تحلّل اول به رمى جمره عقبه و حلق يا قصر قبل از قربانى حاصل مى شود.

*** حلق يا تقصير

* امامى

22- هر مكلفى مختار است كه بعد از ذبح كردن، يا سر بتراشد و يا از ناخن يا موى خود قدرى بچيند، مگر چند طايفه:

اول- زن ها كه بايد از مو يا ناخن خود قدرى بگيرند.

دوم- كسى كه سال اول حج او باشد كه بايد سر بتراشد به احتياط واجب.

* شافعى و حنفى

22- واجب است حاجى از حلق يا تقصير يكى را انجام دهد.

* امامى

23- احتياط آن است كه حلق يا تقصير در روز عيد باشد، اگر چه بعيد نيست جواز تأخير تا آخر ايام تشريق.

* شافعى و حنفى

23-* در فقه حنفى، حلق يا تقصير پس از قربانى در روز دهم تا دوازدهم انجام گيرد.

* در فقه شافعى حلق مقيد به روزهاى خاص نيست و قابل تأخير است.

ص:51

* امامى 24- محل تراشيدن سر و تقصير نمودن، منى است و جايز نيست اختياراً در غير آن جا.

* شافعى و حنفى

24- حلق سر در منى سنت است و در جاهاى ديگر محدوده حرم جايز است، ولى خارج از محدوده حرم، طبق مذهب حنفى موجب دم است ولى در فقه شافعى اشكال ندارد.

* امامى

25- زن ها بايد از مو يا ناخن خود قدرى بگيرند و كافى نيست ظاهراً براى آنها سر تراشيدن.

در تقصيركفايت مى كند مقدار كمى از مو را چيدن، به هر نحو و با هر آلت كه باشد، و يا ناخن گرفتن، و بهتر است كه هم مقدارى از مو بگيرد و هم ناخن را بگيرد.

* شافعى و حنفى

25- طبق فقه حنفى خواهران به اندازه يك انگشت از يك چهارم موى سر را قصر كنند كافى است و از احرام بيرون آيند و طبق فقه شافعى كوتاه كردن حتى سه مو هم براى زنان مانند مردان كافى است.

طواف زيارت

* امامى

26- جايز است، بلكه مستحب است روز عيد كه از اعمال منى فارغ شد بيايد به مكّه براى بقيه اعمال، و جايز است تأخير بيندازد تا روز يازدهم، و بعيد نيست كه جايز باشد تأخير آن تا آخر ذى الحجه؛ به اين معنى كه روز آخر ذى الحجه هم اگر آمد و اعمال را به جا آورد مانع ندارد.

* شافعى و حنفى

26- بهترين وقت براى اداى اين طواف، روز دهم ذى الحجه است ولى اگر تا پيش از غروب آفتاب روز دوازدهم نيز انجام گيرد، جايز است.

اگر كسى طواف زيارت را از غروب دوازدهم به تأخيز انداخت، طبق فقه حنفى، يك دم لازم مى گردد، اما طبق فقه شافعى دم لازم نيست ولى تأخير آن بعد از ايام التشريق مكروه است.

ص:52

**** امامى

27- جايز نيست طواف حج و نماز و سعى و طواف نساء و نماز آن را قبل از رفتن به عرفات و به جا آوردن اعمال عرفات و مشعر و اعمال سه گانه منى به جا آورد در حال اختيار.

* شافعى و حنفى

27- سنت است كه اين طواف بعد از رمى به حلق يا تقصير و قربانى انجام شود.

طبق مذهب حنفى، پيش از اين سه عمل نيز مى توان طواف زيارت به جا آورد، ولى در فقه شافعى اين رخصت نيست و طواف زيارت حتماً بايد بعد از اعمال فوق انجام شود.

**** امامى

28- بعد از به جا آوردن طواف زيارت و نماز آن و سعى بين صفا و مروه، به تفصيلى كه گذشت، حلال مى شود بر او بوى خوش، ولى زن بر او حرام است.

بعد از به جا آوردن طواف نساء و نماز آن ... حلال مى شود بر او زن نيز.

* شافعى و حنفى

28- بعد از انجام اين طواف، از احرام خارج و كلّيه محرمات، از جمله مباشرت با همسر كه بعد از تحلّل اول همچنان باقى بود بر حاجى حلال مى گردد.

*** نماز طواف

* امامى

29- اعمالى كه در مكه واجب است به جا آورد:

اول طواف حج است كه آن را طواف زيارت مى گويند.

دوم نماز طواف است.

سوم ..........

* شافعى و حنفى

29*- طبق مذهب حنفى، بعد از كلّيه طواف ها خواندن نماز طواف واجب و بر اساس نظر فقهاى مذهب شافعى سنت مى باشد.

***

ص:53

بيتوته در منى

* امامى

30- واجب است بر حاجى كه شب يازدهم ذى الحجه و شب دوازدهم را در منى بيتوته كند؛ يعنى در آن جا بماند از غروب آفتاب تا نصف شب.

* شافعى و حنفى

30- تمام حجاج شب يازدهم و دوازدهم از غروب آفتاب تا اذان صبح را با قصد قربت در منى مى گذرانند.

بيتوته در منى در فقه شافعى واجب و در فقه حنفى سنت مؤكد است.

*** رمى جمرات سه گانه

* امامى

31- وقت انداختن سنگ، از اول طلوع آفتاب تا غروب آفتاب روزى است كه شب آن روز را بيتوته كرده است.

* شافعى و حنفى

31- حاجى شبِ روز يازدهم و دوازدهم را در چادرها بگذراند و در اين دو روز بعد از زوال، وقت رمى جمرات است.

*** طواف وداع

* امامى

32- براى كسى كه مى خواهد از مكّه بيرون رود، مستحب است طواف وداع نمايد.

* شافعى و حنفى

32- پس از پايان اعمال روز دوازدهم به مكه بر مى گردند و قبل از خروج از مكه انجام طواف وداع واجب است.

خواهرانى كه موقع وداع حيض داشته باشند مى توانند از جلوى درِ مسجد وداع كنند و وارد نشوند و از بيرون كفايت مى كند.

***

ص:54

اشاره

بى شك يكى از مسائلى كه روحانيان معظم كاروان ها بايد در جلسات آموزشى خود به زائران عزيز ياد آور شوند و آنان را نسبت به آن مسائل توجيه نمايند، اهميت شركت در نماز جماعت و كيفيت نماز با اهل سنت در مكه و مدينه است. از آن جهت كه تفاوت هاى نماز آنان با نماز پيروان مكتب اهل بيت كمتر به صورت يكجا آورده شده، بر آن شديم تا در اين نوشته مختصرى از آنها را همراه با روايات و فتاوايى در خصوص اهميت شركت در نماز جماعت اهل سنت بياوريم و در اين بخش از دست نوشته هاى برخى از روحانيان محترم كاروان ها بهره جسته ايم كه جا دارد از حضرت مستطاب حجةالاسلام جناب آقاى على مدبّر (اسلامى) تشكر كنيم.

* نماز در حجاز

1- به فتواى امام (ره) و مراجع ديگر در مكه و مدينه، در مسافرخانه و هتل نبايد نماز را به جماعت بخوانند و مى توانند در جماعت ساير مسلمين در مساجد شركت كنند و نماز را به جماعت بخوانند. (1)

2- تبيين فضيلت نماز در مسجد الحرام و مسجد النبى (ص) و استناد به رواياتى مانند:

الف: عَنْ رسول الله (ص): صلاة فى مسجدى هنا تعدل عندالله عشرة آلاف صلاة فى غيره من المساجد. (2)


1- نك-: مناسك محشى، 13152
2- وسائل الشيعه: ج 3، ص 536

ص:55

ب: عن الامام الباقر (ع) صلاة فى المسجدالحرام أفضل من مأة ألف صلاة فى غيره من المساجد. (1)

3- بهتراست نماز فرادا را نيز در مسجد الحرام و مسجد النبى (ص) بخوانيم:

سئلته عن الرجل، يصلى فى جماعة فى منزله بمكة أفضل أو وحده فى المسجدالحرام؟ فقال: وحده. (2)

4- به فتواى مراجع، نماز با عامه فضيلت و ثواب دارد، حتى اگر نياز به اعاده داشته باشد. عباراتى مانند:

من صلّى معهم فى الصف الأوّل كَمَن صلّى خلف رسول اللّه (ص)، (3)

يا فإنّ المصلّى معهم فى الصف الأوّل كالشاهر سيفه فى سبيل اللّه،. (4)

يا روايت بسيار مهم زيد شحّام از امام صادق (ع) كه در وافى، ج 2، ص 182 نقل شده قابل استناد است.

5- به فتواى امام و مراجع ديگر وقتى كه در مسجد الحرام يا مسجد النبى نماز جماعت منعقد شد، مؤمنين نبايد از آن جا خارج شوند و بايد از جماعت تخلّف نكنند و با ساير مسلمين به جماعت نماز بخوانند. (5)

6- هنگام برگزارى نماز، از تجمع در كنار بقيع يا ايستادن در كنار


1- ثواب الأعمال، ص 127
2- سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّى فِى جَمَاعَة فِى مَنْزِلِهِ بِمَكَّةَ أَفْضَلُ أَوْ وَحْدَهُ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَقَالَ؛ وَحْدَهُ، كافى، ج 4، ص 527
3- من لايحضر: باب الجماعة و وافى: ج 2، ص 182
4- وافى: ج 2، ص 182
5- نك-: مناسك محشى، م 1313

ص:56

خيابان ها و مغازه ها و يا حركت برخلاف جهت نمازگزارانى كه به سوى مسجد مى روند، جدّاً پرهيز كنيم. (1)

7- نماز خواندن در كنار بقيع و در داخل آن ممنوع است و نمازهاى مستحبى، مانند نماز زيارت را مى توانيم در حرم يا هتل بخوانيم. (2)

8- نماز تحيّت (احترام) مسجد در فقه شافعى و حنبلى (مذهب رايج حجاز) مورد تأكيد است. هنگام ورود به مسجد از آن غفلت نكنيم. (3)

9- هنگام برگزارى نماز جماعت از نماز فرادا جداً خوددارى كنيم. (4)

10- به محض شنيدن قد قامت الصلاةبرخيزيم و در صف جماعت بايستيم. (5)

11- پيش از نماز صبح دو اذان و يك اقامه گفته مى شود. اولين اذان براى نماز شب است و حدود يك ساعت پيش از اذان صبح گفته مى شود. اذان دوم نيز براى اعلام طلوع فجرو فرا رسيدن وقت نماز صبح است و بعد از حدود 20 دقيقه. اقامه نيز پيش از شروع نماز گفته مى شود. (6)

12- در همه نمازهاى پنجگانه، ميان اذان و اقامه چند دقيقه فاصله


1- آزموده هاى شماره 1 بخش تذكرات.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- همان.
6- همان.

ص:57

است تا نمازگزاران به مسجد برسند. كمترين فاصله بين اذان و اقامه نماز مغرب است كه حدود 5 الى 7 دقيقه است. (1)

13- اهل سنت اهميت فراوانى به منظم بودن صف هاى نماز جماعت مى دهند. امام جماعت قبل از گفتن تكبيرة الاحرام با جملات زير نماز گزاران را به تسويه صفوف و منظم ايستادن در صفوف دعوت مى كند: سوّوا صفوفكم، استوو، أتّموا الصف الأول فالأول، سدّوا الخلل و ... اگر در صف هاى جلو جاى خالى وجود دارد، در صف بعد نايستيد. (2)

14- اهل سنت اتصال صفوف را در مكان واحد مانند مسجد النبى (ص) يا مسجد الحرام لازم نمى دانند، ولى شيعيان سعى كنند جايى به نماز بايستند كه اتصال برقرار باشد. (3)

15- بلافاصله پس از امام، تكبيرةالاحرام بگوييد و وارد نمازشويد. (4)

16- در رفتن به ركوع و سجده و برخاستن از آن حتماً از امام تبعيّت كنيد و تأخير محسوس نداشته باشيد.

17- از تكتّف و تأمين (دست بسته نماز خواندن و گفتن آمين پس از حمد) خوددارى كنيد كه به فتواى فقهاى شيعه مبطل نماز است. پس از حمد مستحب است الحمد لله ربّ العالمين بگوييد.

18- اهل سنت بسم الله الرحمن الرحيم را جزو سوره نمى دانند و در صورتى كه آن را قرائت كنند نيز آهسته قرائت مى كنند.


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- آزموده هاى شماره 1 بخش تذكرات.

ص:58

19- در نماز به طور معمول قنوت نمى خوانند ولى گاهى پس از ركوع به جا مى آورند. توجه داشته باشيد در اين صورت پيش از امام به سجده نرويد.

20- سجده بر فرش بر اساس بسيارى از فتاواى فقها مجزى است. از هنگام ورود به فرودگاه جده تا بازگشت به آن، رعايت كنيم و از گذاشتن مهر يا كاغذ يا دستمال كاغذى خود دارى كنيم ولى در جايى كه اهل سنت تردد ندارند و نيز در هتل حتماً بايد سجده بر چيزى باشد كه بر اساس فقه شيعه سجده بر آن صحيح است.

21- اهل سنت جلسه استراحت ندارند و پس از سجده بلافاصله بر مى خيزند. شما جلسه استراحت را رعايت كنيد ولى زياد طول ندهيد.

22- بسيارى از مراجع نماز با اهل سنت را مجزى مى دانند و نياز به اعاده نيست و به فتواى برخى نيز مشروط به تلاوت اخفاتى حمد و سوره يا حديث نفس آن است (آية الله خوئى، تبريزى، سيستانى) و فقط آية اللّه گلپايگانى مجزى نمى دانند و بايد اعاده شود.

23- در نماز جماعت، مأمومين بايد ذكرهاى ركوع، سجده، تشهد و تكبيرها و ... را اخفاتاً بگويند.

24- اهل سنت در ركعت سوم و چهارم همواره سوره حمد مى خوانند ما نيز مخيّر بين تسبيحات اربعه و سوره حمد هستيم.

25- اهل سنت تجافى ندارند، ما نيز به جهت تبعيت در جماعت آنان، تجافى نمى كنيم و به حال تشهد مى نشينيم.

26- پس از نماز، گفتنِ الله اكبر جزو نماز نيست بلكه اولين تعقيب نماز است. هنگام گفتن تكبيرات، دست ها را بالا نياوريد يا

ص:59

جملات تكبير را كمى بلندتر بگوييد تا بشنوند و برخى توهمات آنان زدوده شود.

27- در صورتى كه نماز شكسته مى خوانيد دو نماز خود را با يك نماز اهل سنت اقتدا كنيد و بين نماز به گونه اى عمل كنيد كه شكسته بودن نماز معلوم نشود (پس از تشهد ركعت دوم به سلام آخر اكتفا كنيد و بدون برگرداندن رو از قبله بايستيد و هنگام رفتن امام به ركوع تكبيرة الاحرام نماز دوم را بگوييد و به ركوع برويد).

28- نماز خواندن پس از جماعت صبح تا بر آمدن آفتاب و پس از نماز عصر تا هنگام مغرب مورد نهى فقه حنبلى است، حتى المقدور از آن خود دارى كنيد.

29- حتى المقدور در نماز جماعت عصر و عشاى اهل سنت نيز شركت كنيد.

30- اگر پس از نمازهاى واجب، نماز ميّت برگزار شد، حتى الامكان نماز ميت را بخوانيد. نماز ميت در مذهب حنبلى چهار تكبير دارد.

31- نماز عصر حدود سه ساعت پس از نماز ظهر، و نماز عشا حدود يك ساعت پس از نماز مغرب برگزار مى گردد.

32- در نماز صبح روزهاى جمعه امام غالباً پس از حمد آيات سجده دار قرآن را تلاوت مى كند، بايد هماهنگ با امام بين نماز سجده واجب را رعايت كنيد.

33- هنگام اذان واقامه نمازها ونيز هنگام خطبه هاى نمازجمعه از گفت و گو با يكديگر و نماز خواندن و تلاوت قرآن خوددارى كنيد.

34- از محل سجده نمازگزاران عبور نكنيد؛ زيرا برخى از اهل

ص:60

سنت از اين كار منع مى كنند.

35- در مسجد الحرام در مسير طوافِ طواف كنندگان به نماز نايستيد.

36- در صورتى كه پليس حرم از نماز خواندن در نزديك مقام ابراهيم منع كند، حتماً مراعات كنيد.

37- نماز طواف مستحبى در همه جاى مسجدالحرام صحيح است، از خواندن نماز طواف مستحبى يا ساير نمازها در پشت مقام ابراهيم خوددارى كنيد و آن جا را براى كسانى كه نماز طواف واجب دارند، خالى بگذاريد.

38- احكام مربوط به نماز استداره ايى در مسجدالحرام و اختلاف فتاواى مراجع را براى زائران تبيين كنيد.

39- محل ايستادن امام جماعت در مسجد الحرام:

صبح، مغرب و عشا: نزديك مقام ابراهيم.

ظهر: زير بالكن، مقابل حد فاصل بين ركن يمانى و ركن حَجَر.

عصر: بين حِجْر اسماعيل و درِ كعبه.

در نماز جمعه: نزديك مقام ابراهيم.

هرگاه صفوف جماعت دور تا دور كعبه تشكيل شده باشد، امام جلو يا پشت مقام ابراهيم (ع) ايستاده، و اگر در صفوف شكاف وجود دارد مقابل شكاف است.

40- حكم نماز قصر و اتمام در مكه و مدينه: مسافر مى تواند در چهار مكان نماز را تمام بخواند (تخيير): مسجد النبى (ص)، مسجد الحرام، مسجد كوفه و حائر حسينى (ع).

تبيين اختلاف فتاوا:

ص:61

* الف. برخى مراجع اين تخيير را نمى پذيرند (شبيرى زنجانى).

* ب. برخى تخيير را در محدوده مسجد قديم مى پذيرند (بهجت).

* ج. برخى در تمام بخش هاى مسجد مى پذيرند (امام، اراكى).

* د. برخى آن را به محدوده مدينه و مكه قديم توسعه مى دهند (خوئى، تبريزى).

* ه-. برخى آن را به همه شهر توسعه مى دهند (خامنه اى، مكارم، فاضل لنكرانى، صافى، سيستانى، نورى همدانى، گلپايگانى، صانعى).

* برخى از تفاوت هاى نماز اهل سنت مكه

ومدينه باپيروان مذهب اهل بيت (ع) (1)

قرائت

* اماميه

1- در ركعت اول و دوم نمازهاى واجب يومّيه، انسان بايد اول حمد و بعد از آن يك سوره تمام بخواند.

* اهل سنت

1- پس از حمد هر مقدار كه بتواند قرآن بخواند. (2)


1- برگرفته از رساله توضيح المسائل امام خمينى (قدس سره) و رساله تعليم الصلاة عبدالله بن احمد بن على الزيد، هديه وزارة الشؤون الاسلاميه و الاوقاف والدعوة و الارشاد بالملكة العربية السعوديه.
2- از آن جا كه اهل سنت بسم الله را جزو سوره نمى دانند، اگر سوره اى خوانده شود لازم نيست بسم الله نيز خوانده شود.

ص:62

ذكر ركوع

* اماميه

2- انسان هر ذكرى در ركوع بگويد كافى است ولى احتياط واجب آن است كه به قدر سه مرتبه سُبْحانَ اللهِ يا يك مرتبه سُبْحانَ رَبِىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ كمتر نباشد.

* اهل سنت

2- پس از قرائت به ركوع مى رود در حالى كه مى گويد: الله اكبر ودست ها را بر زانو مى گذارد و مى گويد: سُبْحانَ رَبِىَ الْعَظِيمِ و تكرار آن تا سه مرتبه يا بيشتر سنت است.

*** قيام پس از ركوع

* اماميه

3- مستحب است بعد از آن كه از ركوع برخاست و راست ايستاد، در حال آرامى بدن بگويد: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ

* اهل سنت

3- اگر نماز گزار منفرد يا امام جماعت است، هنگام برخاستن از ركوع مى گويد: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ و هنگامى كه كاملا ايستاد مى گويد: رَبَّنا وَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً كَثِيراً طَيِّباً مُباركاً فِيه مِلوْءُ السَّموات وَمِلْ ءُ ما بَيْنَهُما وَمِلوْءُ ما شِئْتَ مِنْ شَىْ ء بَعْد.

ولى اگر نماز گزار مأموم است، هنگام برخاستن از ركوع بگويد: رَبَّنا وَلَكَ الْحَمْدُ و پس از ايستادن آنچه ذكر شد بگويد.

*** ذكر سجده

* اماميه

4- در سجده هر ذكرى بگويد كافى است ولى احتياط واجب آن است كه مقدار ذكر از سه مرتبه سُبْحانَ اللهِ يا يك مرتبه سُبْحانَ رَبِّىَ اْلَاعْلى وَ بِحَمْدِهِ كمتر نباشد، و مستحب است: سُبْحانَ رَبِّىَ اْلَاعْلى وَ بِحَمْدِهِ را سه مرتبه يا پنج يا هفت مرتبه بگويد.

ص:63

* اهل سنت

4- در حالى كه به سجده مى رود بگويد: اللهُ اكْبر و در سجده سه بار يا بيشتر بگويد: سُبْحانَ رَبِّى اْلَاعْلى و هرچه خواست دعا بخواند.

تشهد و سلام

* اماميه

5- در ركعت دوم تمام نمازهاى واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر وعصر و عشا بايد انسان بعد از سجده دوم بنشيند ودر حال آرام بودن بدن تشهد بخواند؛ يعنى بگويد: اشْهَدُ انْ لاالَهَ الَّااللّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.

بعد از تشهد ركعت آخر نماز مستحب است در حالى كه نشسته و بدن آرام است بگويد: السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ و بعد از آن بايد بگويد: السَّلامُ عَلَيْكُمْ و احوط استحبابى آن است كه وَ* اهل سنت

5- التحيّات للهِ والصّلوات والطيّبات. السَّلامُ عَلَيْكَ ايُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ.

السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلَى عِبادِالله الصّالِحِينَ. اشْهَدُ انْ لاالَهَ الَّا اللّهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ.

اگر نمازى كه مى خواند دو ركعتى باشد، مثل نماز صبح و نماز جمعه، نشستن را طول دهد و بگويد: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مُحَمَّد كَما صَلَّيتَ عَلى ابْراهِيمَ وَعَلى آلِ ابْراهِيم، انَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَبارِكْ عَلى مُحَمَّد وَعَلى آلِ مُحَمَّد، كَما بارَكْتَ عَلى

ص:64

رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ را اضافه نمايد يا بگويد: السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلَى عِبادِالله الصّالِحِينَ.

ابْراهِيمَ وَعَلى آلِ ابْراهِيمَ انَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد.

سپس مى گويد: الّلهُمَّ انّى اعُوذُ بِكَ مِنْ عَذابِ جَهَنَّم وَمِنْ عَذابِ الْقَبْر وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيا وَالْمَمات وَمِنْ فِتْنَةِ المسيح الدَجّال و سپس هر چه بخواهد دعا كند، و در پايان هر نماز رو به طرف راست كند و بگويد: السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُاللهِ و بعد از آن به طرف چپ رو كند وبگويد: السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُاللهِ.

-استفتائاتى كه در اين بخش آمده، از مجموعه استفتائاتى كه درفصلنامه ميقات حج به چاپ رسيده، انتخاب شده است.

چند استفتاء

* پوشيدن دمپايى دوخته براى محرم چه حكمى دارد؟

اشكال ندارد" آيات عظام: صافى، سيستانى، خامنه اى، مكارم، تبريزى".

جايزنيست" آيةالله فاضل لنكرانى".

* استفاده از بند دوخته ساعت مچى در حال احرام چه حكمى دارد؟

اشكال ندارد" آيات عظام: خامنه اى، سيستانى، مكارم، تبريزى".

جايزنيست" آيةالله فاضل (بنابراحتياط واجب)، آيت الله صافى".

* اگر در حال طواف نداند چند شوط به جا آورده، وظيفه اش چيست؟

طواف باطل است" آيات عظام".

* انجام يك عمره استحبابى به نيت خود و به نيابت تبرعى ديگران صحيح است يا نه؟

صحيح است" آيات عظام: تبريزى، سيستانى، فاضل، صافى، خامنه اى".

احتياط آن است كه آن را به نيت خود به جا آورد و هر مقدار از ثواب آن را كه مى خواهد به ديگران هديه كند" آية الله مكارم".

ص:65

* وقف به حركت و وصل به سكون در تلبيه چه حكمى دارد؟

اشكال ندارد" آيات عظام: فاضل، سيستانى، مكارم".

احتياط مستحب ترك آن است" آيت الله صافى، آيت الله تبريزى".

تلبيه بايد نزد اهل لسان صحيح باشد" آيت الله خامنه اى".

* گاهى امام جماعت اهل سنت در نماز، سوره سجده را مى خواند و نماز گزاران در اثناى قرائت، به سجده مى روند و بر مى خيزند، تكليف شيعيان چيست؟

بر فرض وجود تقيّه، تبعيت كنند و نماز صحيح است" آيات عظام: خامنه اى، فاضل، صافى".

در فرض وجود تقيّه، تبعيت كنند و نماز را اعاده كنند" آيت الله بهجت، آيت الله مكارم و آيت الله سيستانى- احتياطاً نماز را اعاده كنند-".

در فرض استماع، بايد ايماء سجده كرده و احوط اعاده آن بعد از نماز است" آيت الله تبريزى".

* خواب بودن كودك در حال سعى يا خواب رفتن بخشى از آن چه حكمى دارد؟

سعى در حال خواب براى كودك نيز صحيح نيست" آيات عظام: سيستانى، خامنه اى، صافى".

اگر در ابتداى سعى نيت كرده و در اثنا خواب رفته، اشكال ندارد" آيت الله مكارم".

بنابر احتياط واجب به خواب نرود و آن مقدار را كه خواب رفته به نيت اتمام ما نقص من سعيه اعاده كند.

ص:66

* كسى كه در فاصله كمتر از يك ماه كه عمره مفرده انجام داده و به مدينه برگشته و بار ديگر قصد رفتن به مكه دارد آيا مى تواند بدون احرام از ميقات بگذرد و عمره مفرده اى نيز به جا نياورد؟

اگر در همان ماه قمرى كه عمره مفرده انجام داده، به مكه بر مى گردد، احرام مجدد لازم نيست" آيات عظام: تبريزى، فاضل، سيستانى، صافى گلپايگانى".

* آيا نجاست معفو در نماز، در طواف نيز معفو است.

به احتياط واجب معفو نيست" آيات عظام: سيستانى، فاضل تبريزى، صافى".

* پوشش دختر بچه در حال طواف چه اندازه است؟

بنابر احتياط به همان مقدارى كه براى زنان لازم است" آيات عظام: مكارم شيرازى، سيستانى، تبريزى، خامنه اى".

همان مقدارى كه براى زنان لازم است" آيت الله فاضل".

پوشاندن سر و گردن لازم نيست" آيت الله صافى".

* آيا هنگام شركت در نماز جماعت حرمين شريفين اتصال صفوف لازم است يا نه؟

همان طور كه آنها نماز را صحيح مى دانند كفايت مى كند" آيت الله خامنه اى".

چنانچه هنگام اقامه جماعت اتفاقاً داخل شبستان ها بودند، همان جا اقتدا كنند و صحيح است هر چند اتصال برقرار نباشد، ولى اختياراً و با وسعت وقت آن جايى كه اتصال بر قرار نيست نروند" آيت الله فاضل".

ص:67

در مورد بانوان كه آنها را گاهى به جايى كه اتصال بر قرار باشد راه نمى دهند اشكالى ندارد، ولى در مورد آقايان چنانچه بتوانند اتصال صفوف را رعايت كنند لازم است" آيت الله مكارم".

اقتدا به آنها صورى است و بايد قرائت را خودش و لو آهسته بخواند و اگر آهسته هم نمى تواند بخواند حديث نفس كند" آيت الله تبريزى".

مراعات آنچه را خود آنها شرط مى دانند بنمايند و در هر صورت نماز را اعاده كنند على الأحوط" آيت الله بهجت".

به همان نحوكه آنها نماز مى خوانند، مى توانند بخوانند ولى بايد قرائتش راآهسته واگرنمى شود مخفيانه بخواند" آيت الله سيستانى".

بافرض عدم وجود تقيّه، نماز خود را اعاده نمايد" آيت الله صافى".

* خوردن نعنا و ساير سبزى هاى خوشبو در حال احرام چه حكمى دارد؟

بنابر احتياط جايز نيست" آيت الله فاضل، آيت الله صافى".

مانعى ندارد ولى احتياط مستحب آن است كه آن را نبويد" آيت الله تبريزى".

جايز است ولى به احتياط واجب در وقت خوردن، از بوييدن آنها خوددارى نمايد" آيت الله سيستانى".

* آوردن خاك و ريگ و سنگ از عرفات و مشعرالحرام، منى، صفا و مروه و منطقه حرم چه حكمى دارد؟

جايز است ولى از مسجد الحرام و مسجد خيف و ساير مساجد جايز نيست" آيت الله تبريزى".

از صفا و مروه جايز نيست و از غير آن دو مانعى ندارد" آيت الله

ص:68

فاضل".

اشكال ندارد" آيت الله سيستانى".

بنابر احتياط از آوردن خاك و ريگ حرم خوددارى شود" آيت الله صافى".

* شخصى، كودكى را در بغل گرفته و طواف مى دهد، آيا بايد شانه چپ كودك نيز به طرف كعبه باشد؟

لازم نيست" آيت الله تبريزى".

بنابر احتياط لازم است" آيت الله صافى".

لازم است" آيت الله فاضل و آيت الله سيستانى".

* آيا طهارت بدن و لباس كودك در حال طواف لازم است؟

لازم است" آيت الله صافى، آيت الله فاضل"

لازم نيست" آيت الله سيستانى".

بنابر احتياط لازم است" آيت الله تبريزى".

جلد 3

اشاره

ص:2

آزموده ها (3)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در عمره

آشنايى با اين شماره

اشاره

عَنِ النَّبىّ (صلى الله عليه وآله): لَمَقامِ أَحَدِكُمْ فِى الدُّنْيا يَتَكَلَّمُ بِحَقّ يرد به باطلا أو ينصر به حقّاً أفضل مِن هِجْرة مَعِى. (1)

در دوران ما، بانوان و جوانان، بخش مهمى از زائران خانه خدا را تشكيل مى دهند و تاكنون در باره مطالب ويژه آنان، كمتر سخن به ميان آمده است؛ زيرا عزيزان روحانى، مطالب خود را براى عموم در نظر مى گيرند و اين دو گروه نيازهاى خاص خويش را دارند كه بايد مورد توجه و دقت قرارگيرد.

به خصوص كه جوانان سرمايه هاى آينده اين مرز و بوم هستند و پربارسازى معنويت در وجود آنان، به نوعى بيمه ساختن فرداى جامعه اسلامى است.

از سوى ديگر، بانوان نيز مادران با كفايتى هستند كه در تربيت صحيح فرزندان، نقش فوق العاده مهمّى دارند و جاى بسى خوشحالى است كه آنان اشتياق زيادى به آموختن و عمل كردن به دستورات اسلامى و مناسك دارند.

اين دو نكته مهم ايجاب مى كند كه براى كاروان هاى دانشجويى و يا كاروان هايى كه تعداد جوانان در آنها چشمگير است جلسات ويژه بانوان و جوانان در كاروان ها تشكيل گردد و در حدّ فهم و نيازشان با آنان سخن گفته شود.


1- كنز العمال، ح 5589

ص:3

عمره نامه، آزموده ها، در اين شماره با اين نگرش نكاتى را تقديم مخاطبان خويش كرده است. اميد است مورد استفاده برادران قرار گيرد و باتذكرات دقيق خود، اين مجموعه را، كه جهت عمره تهيه مى شود، پربارترنمايند.

بديهى است مطالب اين شماره، ادامه آزموده ه ى شماره 1 و 2 است و انتظار مى رود روحانيون محترم، هر 3 شماره، بهويژه تا صفحه 90 شماره 1 را كاملا ملاحظه نمايند.

در پايان، از زحمات برادران گرامى، حضرات حجج اسلام آقايان: مقدادى نواب و رضوانى كه ما را در تهيه اين مجموعه يارى كردند، قدردانى و تشكّر مى كنيم.

امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى

آموزش

ص:4

معاونت امور روحانيان بعثه مقام معظم رهبرى در راستاى وظايف خود و بر حسب تجربيات مفيدى كه طى ساليان متمادى از طريق شما عزيزان كسب كرده، براى سهولت بيشتر، استفاده بهتر و برگزارى سفرى پُربار و ارزشمند نكاتى راكه در انجام صحيح عمره مفيد و لازم است در محورهاى ذيل تقديم مى دارد:

الف: توصيه هاى معاونت امور روحانيون.

ب: مسائل آموزشى و احكام مناسك.

ج: اسرار و معارف حج.

د: آشنايى با تاريخ و اماكن.

ه-: مسائل اخلاقى و تربيتى.

و: مسائل سياسى و اجتماعى.

بدون شك توجه به نكات فوق و به كار بستن مواردى كه به آنها اشاره خواهد شد، در عملكرد عزيزان روحانى و در ارزيابى گزينش آنان مؤثر خواهد بود.

ص:5

الف. توصيه هاى معاونت امور روحانيون

1. التزام به سياست هاى بعثه مقام معظم رهبرى و دستورالعمل هاى ابلاغى.

2. رعايت شئون روحانيت در كليه مراحل سفر.

3. حضور با لباس روحانيت در مسجدالنبى و مسجدالحرام.

4. اجتناب از پذيرفتن نيابت غير تبرعى در نماز طواف و موارد مشابه آن.

5. خوددارى از واسطه شدن در گرفتن امضا و تاييديه براى مديران و خدمه كاروان.

6. پرهيز از مواضع تهمت.

7. حفظ و تقويت نشاط جسمى و روحى در طول سفر.

8. انعكاس پيشنهادهاى عملى در جهت رشد و بهينه سازى برنامه ها.

9. شركت بموقع، در جلسات بعثه، همراه با زائران در جلسات عمومى و دعاى كميل و غيره.

10. گزارش بموقع عملكرد و تكميل فرم هاى لازم هنگام ورود به كشور عربستان.

11. همكارى با رابطين روحانيون و پاسخ به سؤالات آنان.

12. پرداخت وجوه شرعيه و نذورات به بخش مربوطه در بعثه.

13. كوشش در جهت تحكيم اساس اعتقادات زائران.

ص:6

14. همكارى با مدير و مطلع ساختن او در جهت پيش بينى نيازهاى فرهنگى.

15. پرهيز از اعمال نظر شخصى، تك روى، و مقابله با مدير وزائران.

16. تلاش در كاهش مشكلات كاروان و تنش هاى زائران.

17. ايجاد جو محبت، دوستى و خيرخواهى در بين اعضاى كاروان وزائران.

ب. مسائل آموزشى و احكام

1. تشكيل حداقل دو جلسه توجيهى و آموزشى براى زائران قبل ازسفر.

2. برنامه ريزى قبلى براى تقسيم وقت جلسه به بيان: احكام، اسرار و معارف، تاريخ، مسائل اخلاقى، تربيتى، اجتماعى وسياسى.

3. رعايت اختصار و گويابودن مطالب و متناسب بودن آن با حال زائران.

4. طبقه بندى زائران و انتخاب بهترين شيوه آموزشى مناسب براى آنان.

5. رعايت زمان بندى در جلسات و حضور بموقع در آن.

6. اصلاح قرائت، تلبيه و رسيدگى به حساب سال زائران.

7. پاسخ صحيح به سؤالات دينى و رسيدگى به امور معنوى زائران.

8. نظارت، كنترل و حصول اطمينان از انجام اعمال زائران.

9. هماهنگى با روحانيون ساير كاروان هاى محل استقرار

ص:7

جهت ارائه خدمات فرهنگى.

10. معرفى كتاب هاى مناسب براى مطالعه به زائران جهت بالابردن سطح علمى آنان.

11. آموزش ساده احكامى كه در صحت مناسك لازم و مؤثراست.

12. بيان مسائل شرعى مطابق فتواى حضرت امام خمينى (ره) و پاسخ به سؤالات زائران برابر فتواى مرجع تقليد خودشان.

13. پرهيز از بيان مسائل نگران كننده و هول آفرين.

14. تشكيل جلسات اختصاصى براى بانوان و توجيه آنان نسبت به احرام از مسجد شجره و مشكلات معذورين، مسئله نذر و مواردديگر.

15. پرهيز از نقل موارد اختلافى و اقوال غير مشهور.

16. نظارت و كسب اطمينان از احرام زائران، و همراهى و راهنمايى آنان در طول انجام اعمال واجب.

17. نظارت بر انجام مناسك سالمندان و معذورين در انتخاب راه آسان براى آنان.

18. با پايان گرفتن اعمال و به سرآمدن سفر و همزمان با ترك شهرهاى مدينه و مكه برنامه ريزى براى زيارت و طواف وداع.

ج. اسرار و معارف حج

از آن جائى كه روحانى قبل از انجام سفر و در طول سفر همواره با زائر در ارتباط است و اين سفر يكى از بهترين و با

ص:8

اهميت ترين خاطرات براى او خواهد بود، براى معرفى بهتر و بهره بردارى صحيح تر از اين سفر بجاست كه از آغاز سفر با برنامه ريزى حساب شده اسرار و معارف حج را در فرصت هاى مناسب به صورتى زيبا و شيرين به گونه اى بيان كنيم كه در اعماق وجود او مؤثر افتد. مهم ترين محورهايى كه مى توان در مورد آن بحث كرد عبارتند از:

1. بيان اهميت حج و عمره.

2. سابقه تاريخى تأسيس خانه كعبه.

3. داستان زندگى حضرت ابراهيم خليل.

4. اشاره اى به توكل و ايثار حضرت هاجر و فرزندش اسماعيل.

5. اشاره به فلسفه و اسرار مناسك حج و نقش سازنده آن.

د. آشنايى با تاريخ و اماكن

به خاطر استفاده بهتر از اطلاعات تاريخى، توصيه مى كنيم عزيزان روحانى قبل از سفر براى اين بخش حداقل يك كتاب را مورد مطالعه قرار دهند و در صورت امكان از جاهاى لازم آن يادداشتى همراه خود داشته باشند، تا هنگام زيارت اماكن مورد بهره بردارى قرار دهند و در مورد سؤالات احتمالى زائران از قبل جواب داشته باشند. به خصوص در مواردى كه كمتر مورد توجه قرار مى گيرد، مانند شهداى فخ، بدر، ربذه، خيبر، غدير و امثال آنها.

مهم ترين محورهايى كه در مورد تاريخ و اماكن توصيه مى شود:

ص:9

1. معرفى اجمالى شبه جزيره عربستان از نظر جغرافيايى و اطلاعاتى كلى در مورد آثار و اماكن اسلامى مكه و مدينه.

2. توضيح كامل پيرامون اماكن زيارتى پيش از موعد مقرر زيارت محل هاى مزبور.

3. شركت در آموزش ويژه اماكن و آثار اسلامى در مكه و مدينه.

4. انتخاب وقت مناسب با توجه به شرايط زائران براى زيارت و ديدار از اماكن تاريخى.

5. توصيه به نوشتن خاطرات و يادداشت مطالب مهم در طول سفر.

6. حتى الامكان توجيه و توضيح براى زائران پيرامون اماكن مكه و مدينه از روى نقشه.

7. معرفى و زيارت قبور بزرگان و اولياى خدا در قبرستان بقيع براى بانوان از راهروهاى شمالى بقيع و روبه قبله.

8. زيارت بزرگان در قبرستان ابوطالب براى آقايان از پشت پنجره ها و در داخل قبرستان.

9. در منطقه احد به خاطر جلوگيرى از ازدحام و استفاده همگان از فضاهاى جلوى قبور شهدا، ابتدا در كنار اتوبوس ها توضيح لازم درباره شهداى احد براى زائران داده شود، و خواندن زيارت نامه در جلوى قبرستان.

10. ذكر شهداى فخ و اشاره به بدر، ربذه، خيبر و غدير در حد امكان و در اوقات مناسب.

11. توجيه بانوان نسبت به اماكن داخل مسجدالنبى (ص)

ص:10

جهت استفاده هنگام تشرف.

12. تشرف دسته جمعى همراه با زائران در هفته اول جهت زيارت و آشنايى با آثار اسلامى به جاى مانده از صدر اسلام و شركت در نمازجماعت.

ه-. مسائل اخلاقى و تربيتى

در سفر حج، بر خلاف عمره، به خاطر كثرت جمعيت، زمان كوتاه انجام اعمال و ناتوان بودن اغلب زائران از يك طرف و از سوى ديگر اعمال طاقت فرساى عرفات، مشعر و منى گاهى شرايطى ايجاد مى شود كه عموماً به تنش و درگيرى در كاروان مى انجامد و همه ساله شاهد آن هستيم. اين مسئله در بين افراد مُسِن و ناتوان و عصبى بيشتر ملاحظه مى شود. روحانى موفق در اين موارد با آمادگى قبلى مى تواند در برقرارى آرامش ورفع مشكلات حرف اول را بزند. در اين جا به مهم ترين نكاتى كه رعايت آنها مى تواند از آغاز سفر زمينه اين گونه حركات منفى را خنثى كند اشاره مى كنيم:

1. حسن معاشرت با زائران در طول سفر.

2. احترام قائل شدن براى كليه زائران و عدم تبعيض ميان آنان در روابط و برخوردها.

3. بردبارى كردن در برخورد با مشكلات به خصوص هنگام تندى كردن افراد ناتوان و عصبى.

4. رعايت نظم و انضباط در انجام وظايف.

5. حضور مرتب در جلسات.

6. برخورد عاطفى و متواضعانه با زائران.

ص:11

7. همراهى با زائران هنگام صرف غذا.

8. سركشى به زائران و پاسخگويى به سؤالات ايشان.

9. ايجاد آرامش در همسفران و رفع نگرانى از آنان.

10. رعايت آداب معاشرت به ويژه هنگام صرف غذا.

11. پرهيز از برخورد تحقيرآميز با زائران.

12. چشم پوشى از خطاهاى زائران و تذكر پنهانى به آنان.

13. سعى در اصلاح ناهنجارى هاى اخلاقى زائران.

و. مسائل سياسى و اجتماعى

1. معرفى كشور عربستان از نظر اداره سياسى و حكومت.

2. اشاره به پيشينه تاريخى آن، موقعيت روحانيون و علما و كيفيت اداره مملكت.

3. روابط كشور ايران و عربستان و موقعيت كلى كشور عربستان در بين كشورهاى اسلامى.

4. معرفى كوتاهى از مذهب در آن كشور.

5. پرهيز از بيان مسائل اختلاف برانگيز.

6. تبيين ديدگاه هاى امام راحل پيرامون حج ابراهيمى و حرمين شريفين.

7. تبيين نظرات امام راحل و مقام معظم رهبرى درباره وحدت مسلمين جهان.

پيش بينى هاى لازم

1. تشكيل جلسات توجيهى كاروان در ايران و توصيه هاى لازم تا قبل از رسيدن به مدينه، بديهى است غفلت از بيان

ص:12

تذكرات مربوط به اين مقطع براى زائران به ويژه افرادى كه اولين سفر تشرف آنهاست دلهره و اضطراب به همراه دارد.

2. شناسايى روحى روانى زائران و پيش بينى نيازهاى آنان در جهت حسن انجام اعمال و ارتقاى معنوى و بهره مندى از اعمال.

3. سازماندهى زائران در گروه هاى پانزده نفره و استفاده از افراد تحصيل كرده.

4. به بانوان توصيه شود از پارچه هاى نازك جهت لباس احرام و چادر استفاده نكنند و لباس ها گشاد دوخته شود.

5. بانوان نسبت به دوره عادت ماهانه توجه داشته باشند و پيش بينى لازم را به عمل آورند.

6. در فرودگاه و هنگام پرواز وضعيت نمازهاى زائران و در فرودگاه هاى عربستان، تذكرات مربوط به نكات لازم در نظر گرفته شود.

7. نوار كاست و فيلم ويديويى در اختيار رانندگان مسيرهاى جده به مدينه و مدينه به مكه، كه از طريق بعثه فراهم شده قرار داده شده است پيگيرى شود تا از آنها استفاده گردد.

8. شناسايى وضعيت تقليدى زائران و بيان احكام و مناسك به نحوى كه با فتواى عموم مراجع سازگار باشد و موارد غيرقابل هماهنگ جداگانه به زائران مربوط تذكر داده شود اين امر در مسجد شجره و ساير موارد به نحوى كه به حالت معنوى احرام لطمه نزند به زائران تذكر داده شود.

ص:13

9. جهت رفتن به زيارت و بازديد از اماكن اسلامى در شهرهاى مكه و مدينه از قبل نسبت به تهيه صورت مورد نياز، آب و آبميوه و ... از مدير كاروان استفسار نماييد.

10. اگر صبح ها بين الحرمين در مدينه تراكم جمعيت باشد با هماهنگى زائران مى توان از فاصله بين نماز مغرب و عشا و پس از شام استفاده كرد.

مديريت در بحران

نفس مسافرت هميشه با مشكلاتى روبه رو بوده است كه گذشته از فوايد سفر بعضى سختى هاى آن را طاقت فرسا دانسته اند، به ويژه مسافرت جمعى و در كشورهاى ديگرى كه افراد مجبور هستند وظايف دينى آميخته با سرنوشتشان را در آن جا رقم زنند. حال اگر در طول چنين سفرى مشكلى براى كاروان و يا يكى از همسفران پيش آيد، اين روحانى و مدير است كه بايد با هماهنگى و تدبير لازم كاروان را هدايت و از نگرانى و دلهره نجات دهند و روحانى بايد آمادگى هاى لازم در اين راستا داشته باشد، مثلًا:

1. پيش بينى آن كه اگر در كاروان فردى گم شد و هر چه تحقيق كردند او را پيدا نكردند.

2. اگر در كاروان برخورد فيزيكى بين اعضاى كاروان و يا اتباع ساير كشورها به وجود آمد.

3. اگر در مسيرهاى بين شهرى اتوبوس ها دچار حادثه اى شدند و زائران اضطراب پيدا كردند.

ص:14

4. اگر اتوبوس ها به موقع نيامدند و يا به موقع به مقصد نرسيدند و يا هتل مطلوب زائران نبود.

5. اگر براى اعضاى كاروان حادثه اى ناگوار رخ داد.

6. اگر مدير توانايى اداره كاروان را به هر دليل از دست داد.

7. اگر در بين زائران افراد ناتوان از اعمال وجود دارد و هيچ كمك و همراهى ندارند.

و ده ها مورد ديگر كه مى تواند خود به خود در داخل كاروان روحانى را با بحران روبه رو سازد كه اگر روحانى آمادگى قبلى براى هر كدام از اين حوادث داشته باشد و راه كار آن را در نظر بگيرد سريع تصميم گيرى شده و همه زائران به راحتى از اين سختى ها خواهند گذشت.

آزموده ها ؛ ج 3 ؛ ص14

به سوى مسجدالحرام

1. از انتقال زائرانى كه دير به مكه وارد شده اند به مسجدالحرام از يك ساعت به اذان صبح پرهيز شود و استفاده فرصت از بعد از نماز صبح.

2. كاروان هايى كه امكان انجام نماز طواف خلف مقام را ندارند مى توانند براى طواف واجب زائران را توجيه كنند كه قصد طواف مستحبى كنند و طواف واجب را پس از نماز صبح انجام دهند. اين اقدام از چرت زدن و يا نماز طواف واجب را در محل غيرخلف مقام به جا آوردن جلوگيرى مى كند و عملًا زائر نسبت به محل نماز طواف واجب و غيرواجب توجيه مى شود.

ص:15

3. قبل از ورود به مسجدالحرام نسبت به وضو داشتن همه زائران استفسار شود.

4. در هنگام طواف و يا سعى از قرائت ادعيه با صداى بلند پرهيز شود و از زائران نيز خواسته شود حالت دعا را حفظ كنند از سرگروه ها مى توان در حفظ هماهنگى در انجام طواف و سعى و قرائت ادعيه كمك گرفت.

5. آخرين سؤال هاى زائران را قبل از ورود به مسجدالحرام با محبت تمام به زائران خانه خدا و ميهمانان الهى پاسخ بگوييد.

6. توصيه شود وسايل و كفش هاى خود را در محل مناسبى كه به اين امر اختصاص يافته قرار داده و از همراه داشتن كفش ها در مطاف و سعى و در هنگام انجام عبادت پرهيز كرده تا ضمن عدم زحمت براى ديگران فارغ البال به عبادت بپردازيم.

7. حتى المقدور مسائل مبتلا به زائران را از مناسك به صورت فيش در اختيار داشته باشيم تا در صورت لزوم سهل الوصول تر باشد.

چه كنيم زائران قبل از نماز عشا حرمين را ترك نكنند؟

يكى از حركات غيرقابل توجيه براى اهل سنت بازگشت جمعىِ زائرانِ ايرانى از مسجدالحرام و مسجد النبى قبل از نماز عشا است چون مسلمانان ساير كشورها از فرصت بين نماز مغرب و عشا جهت شركت و برگزارى نماز جماعت

ص:16

عشا استفاده مى كنند و اين فاصله را با عرض ارادتى در مدينه و طوافى در مكه پر مى كند امّا درست زمان خروجشان با حركت گروهى و دسته جمعى زائران ساير كشورهاى اسلامى به سوى اين مسجد روبه رو مى شوند.

و با توجه به شناخته شدن زائران ايرانى براى عموم مسلمانان اين اقدام هيچ توجيهى ندارد.

روحانيون محترم كاروان ها بيشترين اثر را در جهت حل اين عمل وهن آميز مى توانند داشته باشند كه از جمله اقداماتشان مى تواند.

1. جلسات داخل هتل ها را (به ويژه هتل هايى كه جاى مناسبى براى جلسات ندارند) و در فرصت بين نماز مغرب و عشا در طبقه فوقانى مسجدالحرام و در فضاى جلوى مسجدالنبى برگزار نمايند.

2. تبليغ جهت ثواب ختم قرآن و استفاده از اين فرصت جهت تشكيل حوزه هاى ختم قرآن و مسجدين.

3. بيان فضيلت نماز جماعت و انجام نماز به جماعت در حرمين شريفين.

4. نمازهاى قضا شده را در اين فرصت انجام دهند.

5. توجيه زائران در اين كه فرصت بين الصلاتين را جهت خريد انتخاب نكنند.

6. استفاده از نظر زائران در انتخاب يكى از گزينه ها براى امور فوق.

7. همكارى و حضور مديران كاروان در رفت و برگشت

ص:17

ازحرم.

8. پرداختن به طواف در مكه و زيارت در مدينه هر شب به ياد يكى از كسانى كه مورد نظر زائران هستند از معصومين عليه السلام، مراجع عظام تقليد، علما و صلحا، دوستان و بستگان و نزديكان.

9. تبيين مسئله شماره 1313 مناسك محشى و بيان نظر مراجع عظام تقليد در اين راستا.

نماز در مطاف

جمعى از زائران به گمان اين كه امام جماعت چسبيده به كعبه نماز را برگزار مى كند و يا اين كه در حال طواف نماز جماعت برگزار گرديده، در محدوده مطاف به نماز جماعت مى ايستند كه عموماً جز در نماز عصر و در ايام خلوتى شهر مقدس مكه، امام جماعت صبح ها و مغرب و عشا با فاصله چند متر پشت مقام ابراهيم عليه السلام و در نماز ظهر در سكوى مقام حنبلى مقابل ديوار ركن يمانى و حَجَر الاسود به نماز مى ايستد و مقدم شدن بر امام در جماعت موجب بطلان نماز مى گردد. بنابراين لازم است زائران را نسبت به محل ايستادن امام جماعت و نكات ذيل توجيه كرد:

1. اگر صف هاى بسته شده در اطراف خود كعبه به صورت كامل بسته شده است، امام جماعت در نزديك ترين نقطه به كعبه به نماز ايستاده است ولى اگر در قسمتى از اطراف كعبه كسى به نماز نايستاده امام جماعت در مقابل همان قسمت و

ص:18

مقدارى عقب تر به نماز ايستاده است.

2. در ماه مبارك رمضان در كليه مواردى كه باران مى بارد هم در نمازهاى تراويح و هم در نمازهاى تهجّد امام جماعت در مقام حنبلى به نماز مى ايستد.

3. نماز آيات نيز اگر مربوط به خورشيدگرفتگى است در مقام حنبلى برگزار مى شود.

4. زائران توجيه شوند كه قبل از نماز جماعت به گونه اى وارد مطاف شوند كه اطمينان داشته باشند تا شروع نماز، مطاف را ترك خواهند كرد و نماز جماعت را در خلف امام جماعت و به صورت استداره برگزار مى كنند.

5. فاصله بين اذان و اقامه نماز را براى زائران توجيه و به آنها توصيه نماييم كه بين اذان صبح و اقامه آن حدود 20 تا 25 دقيقه و بين اذان و اقامه نماز ظهر حدود 20 دقيقه و اذان و اقامه نماز عصر 15 دقيقه و اذان و اقامه نماز مغرب 7 دقيقه و اذان و اقامه نماز عشا نيز حدود 7 دقيقه فاصله قرار مى دهند.

جدول فاصله بين اذان و اقامه نمازهاى يوميه

نمازهامدت فاصلهنماز صبح

صبح 30 دقيقه تا روشن شدن هوا به طورى كه افراداز نزديك يكديگر را ببينند

ظهر 25 دقيقه جهت انجام نوافل

عصر 15 دقيقه جهت انجام نوافل

مغرب 7 دقيقه جهت انجام نوافل

عشا 7 دقيقه جهت انجام نوافل

ص:19

لذت و آرامش در عبادت

در گذشته موارد زيادى از زائران بهويژه بانوان ديده شده كه به علت خوف از عدم انجام اعمال عمره و يا حج گرفتار اضطراب شده اند و با ناهنجارى هاى روحى روانى و يا عدم بهره مندى از عبادات و آرزوى ديرينه روبه رو گشته اند. بديهى است اين اضطراب از نوع خوف امام صادق عليه السلام و يا ساير معصومين عليهم السلام هنگام احرام نيست، زيرا معصومين عليه السلام به خاطر ارتباط معنوى و روحى و دانشى كه دارند به فلسفه و عمق و ژرفاى احرام، طواف و سعى واقفند (انّما يخشى اللّه من عباده العلماء) ولى اضطراب بعضى از زائران در خوف از ناتوانى ها و وسوسه شيطانى است تا كام جان زائر را از لذت عبادت محروم سازد. از اين رو لازم است روحانيون محرم كاروان ها زائران را توجيه كرده و دلهره زدايى نمانيد، كه:

1. يادآورى دعوت الهى از آنان و اين كه مورد توجه صاحب بيت هستند.

2. توجيه ساده بودن اعمال و توانايى داشتن انجام آن براى همه و در عين حال دقيق بودن كه قصد قربت و انجام صحيح آن پذيرفته خواهد شد.

3. تشكيل جلسات آموزشى هم در ايران و هم در مدينه و شناسايى افراد عصبى و افسرده داخل كاروان و ايجاد پويايى و نشاط در آنان.

4. افرادى كه سابقه تشرف داشته اند به صورت تمرينى

ص:20

مُحرِم شوند و به دور ماكت طواف كنند.

5. نيت هاى اعمال به صورت ساده و اين كه هر كارى بدون نيت امكان انجام ندارد و همه افراد هر كارى مى كنند از روى نيت است توضيح داده شود و جهت گيرى مهم نيست، بلكه قصد قربت را مورد توجه قرار دهند و در صورت امكان نوشته اى از نيت ها در اختيار افراد قرار دهند و از بيان احتياطهاى سخت پرهيز شود.

و احتياطهاى واجب نيز به فتاوا رجوع داده شود.

6. توجيه اين كه امكان جبران همه اعمال در صورت باطل بودن وجود دارد ولى افراد سعى كنند اعمال را به صورت صحيح انجام دهند تا نياز به جبران نباشد.

7. چك كردن مورد به مورد اعمال، روحيه توانايى را در زائران افزايش مى دهد از اين حالت نبايد غافل شد.

8. جهت توجيه زائران از قسمت سكوهاى اطراف مسجدالحرام و قبل از ورود به طواف، طواف ساير زائران را در صورت امكان ملاحظه كنيد.

9. روحانى با آرامش بخشيدن و پرهيز از بيان هاى غلط و دشوار و انتخاب زمان مناسب براى انجام طواف و سعى زائران را به مسجدالحرام گسيل دارد.

10. از بيان فتواهاى مختلف مراجع عظام در جمع پرهيز كرده حتى المقدور نظرى كه جامع فتاوا باشد بيان گردد.

11. الفت و اعتمادسازى روحانى در بين زائران و اين كه روحانى در تمام مراحل انجام اعمال و پس از آن در

ص:21

خدمت شماست.

12. همراه بودن با ساير زائران در ايجاد آرامش و صحت اعمال مؤثر است، در صورت عقب افتادن برخى از اعمال بدون دلهره بقيه اعمال را انجام داده خود را به روحانى برسانيد و اعمال انجام گرفته را به اطلاع وى برسانيد.

احرام لذت و آرامش در عبادت

13. از سپردن افراد مضطرب به افرادى كه سابقه تشرف و تدبير لازم را دارند غفلت نكنيم و حتى المقدور اعمال را پس از سازماندهى كاروان به انجام برسانيم.

14. از انجام اعمال در هنگام خستگى و عدم نشاط زائر و يا تنگى وقت پرهيز شود.

15. برنامه هاى زيارتى در مكه به صورت كامل و مكتوب در اختيار زائران قرار گيرد.

ويژگى هاى روحانى تأثيرگذار

در سفر زيارتى عمره و حج زائران انتظاراتى از روحانى دارند كه از هيچ فرد ديگر در داخل كاروان ندارند و گاه سال ها دعاگوى روحانى و يا خداى نكرده گرفتار بدگويى او خواهند گرديد. بديهى است اگر روحانى با عملكرد و بى دقتى خويش زمينه بدگويى زائران را فراهم آورد در گناه آن شريك خواهد بود و از طرف ديگر عملكرد مثبت روحانى و قدردانى زائران نوعى حمد و سپاس از خالق هستى است كه الحمد كله لله و

ص:22

روحانى در پاداش الهى بر سنت گذاران نيكى و پاكى سهيم خواهد بود. ويژگى هايى كه روحانى را تأثيرگذار مى كند عبارت است از:

1. روحانى خود عامل و مصداق كونوا دعاة للناس بغير السنتكم باشد و مشفقانه و دلسوزانه برخورد كند.

2. روحانى به مستحب ها به گونه اى كه به كار زائران لطمه اى وارد نياورد عمل كند.

3. انجام اعمال مخلصانه باشد و هيچ نوع چشمداشت زمينى بر انجام اين عمل ارزشمند آسمانى نداشته باشد.

4. پيش بينى و تهيّه مطالب مناسب زائران و اخلاقيات سفر در اماكن و مزارات.

5. پرهيز از اقوال ضعيف و بيان مطالب متقن و محكم با مطالعه و بيان منابع.

6. بيدار ساختن احساسات زائران نسبت به تربيت خداپسندِ فرزندان و گراميداشت ياد پدران و مادران و حقداران.

7. ايجاد ارتباط صميمانه با مردم، در عين حفظ متانت ووقار.

8. از محدوديت هاى سفر و اعمال عمره و يا حج، به شيوه هاى تربيتى و اخلاقى آن استفاده كند.

9. دعاها و زيارتنامه ها را حتّى المقدور به صورت كوتاه و كلّى، قبل از قرائت ترجمه كند، تا زائران متوجّه محتواى دعا و يا زيارتنامه باشند.

ص:23

10. از دعاهاى صحيفه سجاديه با رعايت مناسبت و مناجات على (عليه السّلام) در مسجد كوفه استفاده كند.

11. نسبت به روانشناسى كاروان و شناخت روحيات كاروان اقدام كرده باشد، و وضعيت عمومى و علائم حياتى كاروان را در طول سفر در اختيار داشته باشد. نسبت به رفع كاستى ها و تقويت توانايى ها اقدام كند.

12. از سخنرانى هاى متداول و كليشه اى پرهيز كند؛ و در صورتى كه كسانى در كاروان نكات جالبى دارند، از آنها بخواهد كه يا خود و روحانى نكات جالب آنان را به اطّلاع عموم رساند، و روحانى آن نكات را تكميل و با بيانى ساده آثار تربيتى آن را استفاده كند.

13. در مدينه از سوژه هاى مدينه، غزوات و فداكارى ها و معصومين (عليهم السّلام) استفاده كند، و در مكّه از مطالب توحيدى و پرهيز از شرك در اعمال و مقاومت هاى پيامبر گرامى اسلام و ياران اندكشان و فتح مكّه و فداكارى هاى همسر و عموى پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بحث شود.

14. از مشاركت مردم در زمان برگزارى جلسات و محلّ آن بهره بگيرد.

15. سازماندهى كاروان جهت سامانبخشى به امور عبادىِ زائران، و استفاده بهينه از افراد توانمند معرفتى كاروان.

16. بهره گيرى از همه فرصت ها، حتّى مسيرهاى بين شهرى و بازديد اماكن و تقسيم وقت خود با زائران همه اتوبوس ها.

ص:24

17. در آخر جلساتِ هر روز، موضوع صحبت دو روز بعد را بيان، و از زائران خواسته شود در جلسه بعد نظراتشان را ارائه دهند.

18. از وسايل كمك آموزشى جهت تصحيح قرائت و توجيه اعمال كمك بگيرد.

19. بيدار كردن افراد هنگام سحرها، جهت حضور در مسجدالنّبى (ص) و مسجدالحرام.

20. تهيّه و اهداى جوايز در مسابقات داخل كاروان.

21. بيان بايدها و نبايدهاى عربستان، و توجيه كاملِ زائرنسبت به روحيات، عبادات مسائل اجتماعى اقتصادى درعربستان.

22. روحانى فعاليّت هاى تبليغى خود را در طول سال، جهت انجام سفرِ تبليغى عمره و يا حجّى موفّق، برنامه ريزى كند. در اين راستا مى تواند از مباحثات سه نفره اى با ساير روحانيون كاروان ها و به صورت ماهانه نسبت به مناسك، اسرار تازه هاى اماكن و ... بهره برد.

23. تكريم افرادى كه بر اساس روايات و آيات، لازم است كه مورد احترام قرار گيرند، مثل: دانشمندان، ايثارگران و خانواده شهدا ...

با جوانان كاروان

اشاره

روحيه جوانان و جستوجوگرى آنان ضرورت توجّه ويژه به آنان را در مباحث عمومى و اقناعشان نسبت به

ص:25

پرسش ها و نيازهاى فرهنگى شان را به همراه دارد، كه نياز است در مقابل آنان نكات ذيل مورد توجّه قرار گيرد:

1. برنامه اردويى ويژه آنان در نظر گرفته شود و جداگانه در مدينه قبا و احد، و در مكه غارهاى ثور و حرا و عمره مجدّد در نظر گرفته شود.

2. نسبت به تبيين تاريخ اسلام و وقايع و حوادث صدر اسلام در حرمين شريفين توجّه بيشترى شود.

3. نسبت به آداب تشرُّف و حرمت حرم و معصومين و معرفتِ لازم، بحث استدلالى و عاطفى انجام گيرد.

4. برنامه ويژه پُر كردن اوقات فراغت جوانان مثل: حفظ حديث، قرآن، ختم قرآن و ... در نظر گرفته شود.

5. دقّت در اعمال و گفتوگوها، و ندادن سوژه به دست افرادى كه معمولًا از ديد تيزبين آنان چيزى مخفى نمى ماند، و الگو شدن در اعمال براى آنان.

6. با شخصيّت دادن به جوانان، در همكارى هاى مورد نيازِ عموم، جوانان مشاركت داده شوند و ضمن واگذارىِ مسئوليت به آنها تقدير و تشكّر در همان موقع يا پس از انجام كار در نزد عموم بر روحيه تعاون آنان بيفزاييد و عيوب كارشان را در تنهايى به آنها گوشزد نماييد.

7. وضعيت عمومى جوانان به ويژه در اين روزگار، به گونه اى است، كه چندان احساسِ نياز به روحانى ندارند، و اين روحانى است كه با اقبال و ايجاد ارتباط و احترام، بايد آنان

ص:26

را جذب نمايد تا از روحانى بهره برند.

8. جوان، پُرشور، احساساتى و در عين حال داراى زمينه سُرخوردن و بدبين شدن مى باشد. اين وظيفه روحانى است كه در تعديل احساسات، با منطق، تواضع و آرامى، ولى متين و محكم معارف الهى را به وى برساند.

9. جوانان از امر و نهى گريزان هستند. بجاست روحانى معارف را مستدلًا بيان كند، و اجازه دهد جوانان، خود انتخاب كننده باشند، ولى كمى و يا كاستىِ انديشه آنان را برطرف كند؛ و به نحوى با آنان صميمى شود كه جوان، گمشده خود را روحانى ببيند.

10. به صورت غيرمستقيم در لزوم ايجاد ارتباط با جوانان پس از سفر نيز برنامه ريزى شود، و در جمع جوانان كاروان پس از سفر نيز حضور يابيد.

11. نظم و انضباط، نظافت، آراستگى و حضورِ به موقع و با مطالعه در جلسات و پاسخ به سؤالات حاضرين و يا فرضى موجب دلگرمى جوانان و جذب آنها به جلسات خواهد بود.

12. جلسات، كوتاه و متنوّع، و با رعايت اقتضاى جلسه و حالِ شوندگان و نياز آنان باشد.

13. برخى از جوانان، متهوّر، جسور و بى اعتنا هستند. روحانى نبايد از برخورد نامناسبِ آنان دلگير شود، چون به دنبال هدف مقدّس اصلاح آنان است، و طبيب نبايد از بى توجّهى هاى بيمار ناراحت گردد.

ص:27

14. در صورت امكان اهداى كتاب هاى مورد نياز جوانان به آنها در سفر و يا پس از سفر.

ص:28

شكى نيست كه اسلام و مبلغان مسلمان توجه ويژه اى نسبت به قشر جوان و آينده سازان جامعه دارند.

فراگيرى و درك جوانان با هيچ گروهى از گروه هاى جامعه، قابل مقايسه نيست.

امام صادق (عليه السلام) به احول توصيه مى كند كه:

عَلَيْكَ بِالْاحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى كُلِّ خَيْر. (1)

حضرت على (عليه السلام) نيز مى فرمايد:

إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْارْضِ الْخَالِيَةِ مَاأُلْقِىَ فِيهَا مِنْ شَىْ ء قَبِلَتْهُ. (2)

پيشوايان معصوم (عليهم السلام) بر آموزش اين دسته تأكيد بسيار داشته و در مورد جوانى كه از فراگيرى و آموختن، سرباز مى زد، راه تأديب پيش مى گرفتند. امام باقر (عليه السلام) فرمود:

اگر جوان شيعه اى را كه در مسير تفقه و يادگيرى گام


1- بحارالأنوار، ج 23، ص 236؛ كافى، ج 8، ص 93
2- نهج البلاغه، نامه 31؛ تفصيل وسائل الشيعه، ج 21، ص 478

ص:29

برنمى دارد، به حضورم بياورند، ادب مى كنم. (1)

در اين سخن امام باقر (عليه السلام) نكاتى نهفته است:

1- انتظار حضرت از جوانان شيعه، تنها آموختن نيست، بلكه فهميدن و با تمام وجود پذيرفتن است كه اين از كلمه لايتفقّه به دست مى آيد.

2- جامعه اى كه پيرو امامان است، بايد فرهيخته و داراى شناخت باشد تا داراى بصيرت بوده، از مسير حق- در دوران شبهه- منحرف نگردد و لازمه آن، توجيه و بيدار كردن افراد غافل است و براى غفلت زدايى، تنها راه تأديب است. تأديب به معناى عام، كه براى بيدارسازى و به راه حق رساندن افراد و مانند امر به معروف است، مراحل مختلفى دارد.

با توجه به رواياتى كه پيش تر آورديم، بايد گفت امروزه حضور جوانان در سرزمين وحى، فرصتى است استثنايى براى راهنمايان و مبلّغان دين، كه خداوند در فضاى سراسر معنوىِ حج و عمره، در اختيار آنان قرار داده است. بنابر اين، با اتكال به خداوند، بايد نسبت به تأديب و تخلّق آنان با روش هاى حسنه اقدام كرد و از اين امر غافل نبود، كه جوانِ امروز كاروان، كارگزار و خادم فرداى نظام اسلامى است.

جوانى گلبرگ پاكى

اولين گام، فراروى جوانِ حاضر در سرزمين وحى، نگاه به گذشته عمر و توبه از گناهان است، تا لطافت پاكى و صفاى


1- لو أتيت بشاب من شباب الشيعة لا يتفقه لأدّبته؛ بحارالأنوار، ج 1، ص 214

ص:30

روح او پايه محكم و محافظ از توفان هاى شهوات و ماديات در فرداى جامعه گردد.

پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: إنَّ اللهَ يُحِبُّ الشَّابّ التَّائِب. (1)

همان گونه كه خداوند پيكارگران دفاع مقدس را دوست مى دارد، جوان پارسا و تائب را نيز دوست دارد و اين اولين گام حضور در مأدبه و حرم الهى است. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ ... اغْتَسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ مِنَ الذُنُوبِ وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَا وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوع ... (2)

توبه بايد خالص باشد، گرچه پشيمانى از گذشته و گناهان، خود آغازِ توبه و چرخش به سوى ولى نعمت است، ليكن توبه كننده، بايد تصميم به ترك گناهان و جبران گذشته نيز داشته باشد كه در آيه كريمه فرمود:

وَأَنْ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَل مُسَمّىً وَيُؤْتِ كُلَّ ذِى فَضْل فَضْلَهُ .... (3)

پيامبر رحمت، خود در هر روز ده ها بار استغفار مى كردند.

امام صادق (عليه السلام) از توبه به حبل الهى و وسيله جلب عنايت خداوندى ياد مى كند و مى فرمايد:


1- كنزالعمال، خ 10185
2- مصباح الشريعه، باب 22، حج.
3- هود: 3

ص:31

وَ لا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى كُلِّ حَال. (1)

توبه وهجرت اززشتى ها، برترين و با ارزش ترين هجرت هاست. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

اشْرَفُ الْهِجْرَةِ أن تَهجُرَ السَّيِّئات. (2)

جوان و روحيه تعاون و همگرايى

در سفر زيارتىِ عمره و حج، بيش از هر سفرِ جمعىِ ديگر، نياز به روحيه تعاون و همگرايى، كه از اصول صفات اخلاقى است، احساس مى شود؛ زيرا اين سفر، سياحت نيست، مناسك است. درس است و رسيدن. در اين مسير توان هاى مختلف و روحيات متفاوت يكجا گرد آمده اند. آنچه اين پراكندگى ها را هماهنگ و پرتوان مى كند، روحيه تعاون و همگرايى است.

در اين ميان، از جوان كه داراى توانايى جسمى و صفاى روحى بالايى است، انتظار مى رود كه بيش از ديگران در اين مدرسه معنوى به افراد آسيب پذير كاروان توجه داشته باشد و از خداوند توفيق چنين كارى را طلب كند.

امام صادق (عليه السلام) به زائران اين سفر معنوى توصيه مى كند كه:

وَ لا تَعْتَمِدْ عَلَى زَادِكَ وَ رَاحِلَتِكَ وَ أَصْحَابِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ شَبَابِكَ وَ مَالِكَ مَخَافَةَ أَنْ يَصِيرُوا لَكَ عَدُوّاً وَ وَبَال. (3)


1- مصباح الشريعه، باب 79، توبه.
2- كنز العمال: ح 65.
3- مصباح الشريعه، باب 22 حج.

ص:32

چون اين سفر، سفرِ الى الله است، بايد تكيه گاه انسان خدا و هدف كسب رضايت او باشد. اعتماد به غير خداوند موجب خسران و ندامت مى گردد. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلاثاً وَ سَبْعِينَ كُرْبَةً وَ أَجَارَهُ فِى الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ مِنَ الْغَمِّ وَ الْهَمِّ وَ نَفَّسَ كَرْبَهُ الْعَظِيمَ يَوْمَ يَتَشاغَلُ النَّاسُ بِأَنْفَاسِهِمْ. (1)

حال اگر اين مسافر و زائرِ خانه خدا فرد ناتوانى باشد، بر اين پاداش افزوده مى شود.

بايد اين نكته را به خاطر داشته باشيم كه خداوند دو پيامبر عظيم الشأن خليل الله و ذبيح الله را مأمور خدمتگزارى و پاكسازى حرم و خانه خود، براى زائران نمود كه:

... أَنْ طَهِّرَا بَيْتِى لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ .... (2)

جوان و جوانمردى در سفر

روحيه جوانمردى از هركسى بهويژه جوانان پسنديده و شايسته است و ابراز اين روحيه در سفر، زيباتر است.

پيامبر (صلى الله عليه وآله) جوانمردى در سفر را نشاط، خوش خُلقى، فراوانى توشه و پذيرايى از همراهان و نيز پرهيز از افشاى اسرار همسفران مى دانند. (3)


1- تفصيل وسائل الشيعه، ج 11، ص 429، ح 15176
2- بقره: 125
3- تفصيل وسائل الشيعه، ج 11، ص 433، حديث 15184

ص:33

عموم انسان ها در سفر، نگران بوده و آرامش روحى و روانىِ درستى ندارند، بهويژه اگر مقصدشان جايى است كه پيش تر به آنجا مسافرت نكرده باشند. در چنين سفرهايى، جوانمردى آن است كه با نشاط و خوش برخوردى، همسفران را از افكار و انديشه هاى دلهره آور به دور سازد و با پذيرايى از توشه خود روحيه صفا و يكرنگى و محبت را حاكم كند و از نقل مشكلات و اسرار آنان پس از سفر، پرهيز كند و نيكويى ها و خوبى هاى همسفران را بازگويد و از اين كه توفيق چنين مسافرتى روزى او شده، خداوند را شكر كند و سپاس گويد و مراتب علاقه مندى خود نسبت به آنان را نقل كند (1)كه اين امور موجب تحكيم محبّت و خاطره هاى نيكو خواهد بود و از آنچه موجب تحقير و اذيت همسفران مى شود بپرهيزد. (2)

على (عليه السلام) كسانى را كه شيوه برخوردشان به گونه اى است كه همسفر خود را مجبور به كنار آمدن با خود مى كنند، نمى پسندد، (3)ومحبّت و ملاطفت با افراد آسيب پذير را موجب نزول رحمت خداوند مى داند (4)و رحمت خداوند محيط بر همه چيز است.


1- اصول كافى، ج 2، ص 644
2- بحارالأنوار، ج 76، ص 266
3- غرر الحكم: ج، 2، ص، 135.
4- غرر الحكم، ج 1، ص 340

ص:34

جوان و پرهيز از واگرايى

روح لطيف جوان، در برابر هر نسيمى، واكنشى از خود نشان مى دهد و اگر ريشه سرو انديشه او پايدار نباشد، در برابر هجوم افكار و انديشه هاى فرهنگىِ بيگانه، تاب مقاومت ندارد و اين همان نكته مهمى است كه امامان بر آن تأكيد داشتند و مى فرمودند:

بَادِرُوا أَحْدَاثَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ تَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ. (1)

در سرزمين وحى، گاهى نشانه هايى از حركت تهاجم فرهنگى به چشم مى خورد كه به دنبال شكار جوانان شيعه هستند و با ايجاد شبهه و ترديد در مسائل اعتقادى، مى كوشند آنان را از عقيده و باورِ حقشان دور سازند.

اين موارد و نمونه ها، مسئوليت راهبران فرهنگىِ كاروان را در حفظ تقويت بنيه دينى و اعتقادى جوانان بيشتر مى كند. بنابراين، لازم است از اين فرصت ها، در كشف نيازهاى واقعى جوانان و پاسخگويى به پرسش هاى آنان استفاده درست و بهينه شود.

يكى از مظاهر واگرايى بعضى از زائران، رفتار و نحوه پوشش در حرمين شريفين است. اين مورد، گرچه در حدّ اهميت مسائل اعتقادى نيست ليكن مى تواند گوياى نوعى علاقه مندى و يا پذيرفتن تفكّر يا تقليد از سلوك ديگران باشد


1- وسائل الشيعه، ج 12، ص 247

ص:35

و از مسائل بسيار ظريف، نوع برخورد با اين گرايش هاست و بايد به گونه اى برخورد شود كه خود فرد راه صحيح را انتخاب كند و از گرايش به رفتار ديگران فاصله بگيرد.

اين در حالى است كه رهبران دين پيروان خود را توجيه مى كردند كه از خود نقطه ضعفى نشان ندهند.

ابوخالد كنانى گويد: در راه، به امام كاظم (عليه السلام) رسيدم در حالى كه ماهى در دست داشتم. امام (عليه السلام) فرمود: دور بينداز، خوش ندارم انسان ارزشمندى چيز بى ارزشى را حمل كند. آن گاه فرمود: شما دشمنان زيادى داريد كه به دنبال دشمنى هستند. اى شيعيان، هر قدر مى توانيد در آراستگى خويش بكوشيد. (1)

جوان و الگوهاى پايدار

با گام نهادن در سرزمين وحى، خاطره هاى جوانان رشيد و فداكار و از خود گذشته اسلام زنده مى شود؛ همانها كه در تاريكى هاى ظلمتِ جاهلى درخشيدند و جهانى را با روشنايى خويش، منوّر ساختند. آنان همگى رسوايى بت پرستى را با تمام وجود ديدند و به اسلام گرويدند!

دوران جوانى پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله) براى همگان الگوست؛ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ... (2)


1- بحارالأنوار، ج 76، ص 324
2- احزاب: 21

ص:36

نوجوانى و جوانى على (عليه السلام) و حضور در خدمت پيامبر در پاكى، شهامت، ايثار و ... اسوه است. او در ده سالگى، در غار حِرا در خدمت پيامبر شاهد نزول وحى و بعثت آن حضرت بود (1)و در طول 13 سالِ مكّه، هر روز فداكارى جديدى را ورق مى زد و در 23 سالگى در هجرت پيامبر نقش كليدى و مؤثر داشت تا پيامبر با جان سالم از مكه به مدينه هجرت كردند و همانند پدرى با محبت دختر پيامبر را با احترام به مدينه آورد كه پيامبر در قبا وقتى خبر آمدن او را شنيد، خوشحال شد. وى را در آغوش گرفت و آن گاه كه پاهاى مجروح او را ديد، قطرات اشك چشمان مباركش رادر برگرفت. (2)

بيست وسه سال از عمر على (عليه السلام) كه در عصر رسالت پيامبر گرامى اسلام بود، همراه با فداكارى هاى بسيار بود؛ يعنى ازده سالگى تا سيوسه سالگى. اين دوران از عمرِ او- كه نوجوانى و جوانىِ عمر انسان محسوب مى شود- سرشاراز ايثار، فداكارى، شجاعت، عبوديت و پرستش خداوند در صحنه هاى مختلف است و تمام رفتارعلوى، الگو و اسوه تمام آزاد مردان جهان است بلكه رفتار آن حضرت براى امامان ديگر نيز مورد توجه و اعتنا بوده است.


1- نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
2- فرازهايى ازتاريخ پيامبراسلام، ص 205، به نقل از تاريخ كامل، ج 2، ص 75

ص:37

مكه و مدينه كانون الگوهاى ارزشمند جهان اسلام است و شايسته است روحانى كاروان با رعايت حال جوانان كاروان، درس هايى از زندگى الگوهاى صدر اسلام بيان كند.

جوانان و توصيه پيامبر (صلى الله عليه وآله)

در ميان سخنان پيامبر گرامى اسلام، توصيه هاى فراوانى است به جوانان و آينده سازان و ما به جهت اختصار، تنها اين حديث راكه سرآمد همه سخنان است- مى آوريم:

أَدِّبُوا أَوْلادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصال: حُبِّ نَبِيِّكُمْ وَ حُبِّ أَهْلِ بَيْتِهِ وَقَراءَةِ الْقُرآنِ. (1)

بديهى است قلبى كه محبت پيامبر و اهل بيت او را در خود جاى دهد و زبانى كه به كلام خداوند آراسته شود، در بحران هاى تهاجم فرهنگى وكشاكش جاذبه هاى فريبنده مكاتب وگرايش هاى فكرى، از صراط مستقيم الهى منحرف نمى گردد و اين همان سفارش هميشگى نبىّ رحمت است كه فرمود:

إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَيْتِى عِتْرَتِى أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ. (2)

و سرزمين وحى، بهترين كلاس براى آموزش دوستى و حبّ پيامبر و اهل بيت ايثارگر او و كتاب خداوند است.


1- كنز العمال، خ 45409
2- اصول كافى، ج 1، ص 294

ص:38

از امام صادق روايت شده است: هركس در مكه قرآن را ختم كند، قبل از مرگ توفيق زيارت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) را خواهديافت. (1)


1- سفينة البحار، ج 2، ص 545

ص:39

در گذشته هاى نه چندان دور، اقوام مختلفى با زنان برخورد ناشايست و ناعادلانه اى داشته اند. گاهى آنان را شهروند درجه دو و گاهى حتى در رديف بعضى از حيوانات مى شمردند، ولى اسلام عزيز، عزّت و جايگاه زنان را آن گونه كه بايد تعريف كرد و در جاى جاى قرآن به اين حقيقت اشاره دارد و حتى در مورد اراده الهى در خلقت مريم وقتى مادر او اظهار مى دارد: ... رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنْثَى ... خطاب مى رسد: ... وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْانْثَى .... (1)

علامه طباطبايى (رحمه الله) مى گويد: مشاهده و تجربه، به از يك نوع بودنِ زن و مرد، در تمامِ آثار، داورى مى كند و اختلاف، در قوّت و ضعف بعضى از آثار مشترك است. بنابراين، كسب كمالات نوعى و معنوى براى آنان يكسان است؛ از جمله ايمان و اطاعت پروردگار.

و بهترين نمونه، آيات قرآن وكلام خداست كه:

أَنِّى لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِل مِنْكُمْ مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثَى


1- آل عمران: 36

ص:40

بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض .... (1)

آنچه از ديدگاه امت هاى گذشته آمده است، كه: عمل بانوان در نزد خدا پذيرفته نيست و يا در يونان او را پليدى شيطان مى دانستند و در روم وى را صاحب نفس مجرد، مانند مرد نمى دانستند و در فرانسه در سال 586 ميلادى تصويب كردند كه زن انسانى فقط در خدمت مرد است و در انگليس در قرن گذشته، زن را در اجتماع به حساب نمى آوردند و ... (2)درست در مقابل ديدگاه اسلام است.

بيهقى آورده است كه: اسماء بنت يزيد انصارى به محضر پيامبر در جمع اصحاب رسيد و گفت:

پدر و مادرم به فدايت، من سخنگوى بانوان هستم و همه بانوان نيز چنين عقيده دارند، خداوند تو را براى هدايت مردان و زنان فرستاد، ما به تو و خدايت ايمان آورديم ولى ما جامعه بانوان، در تنگنا و ناتوانى به سر مى بريم، بايد در منزل باشيم و پاسخگوى نيازهاى جنسى مردان و پرورش دهنده فرزندانِ آنان، و جامعه مردان بر ما فضيلت و برترى دارند؛ با حضور در نمازهاى جمعه و جماعات و عيادت بيماران و تشييع مردگان و انجام چند حج و از همه مهم تر جهاد در راه خدا. امّا ما بايد از اموال مردان، آن گاه كه به حج و يا عمره و يا اردوگاه مى روند، حفاظت كنيم و لباس تهيه كرده، فرزندان را تربيت كنيم. اى پيامبر گرامى، آيا ما در پاداش شريك مردان هستيم؟!

در اين هنگام، پيامبر با تمام رخ، روى به اصحاب كرد و

2.


1- آل عمران: 195
2- الميزان: ج 2، ص 260- 278.

ص:41

فرمود: آيا تاكنون درخواستى از امور دينى، به اين زيبايى شنيده بوديد؟

اصحاب گفتند: ما گمان نمى كرديم كه زنى، به اين اندازه از رشد فكرى برسد!

آن گاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رو به وى كرد و فرمود: اى خانم! باز گرد وبه بانوان اعلام كن كه نيكو شوهردارى شما و كسب رضايت وهمراهى در جهت انجام وظايف شوهر، پاداشى همانند پاداش او رادارد.

زن با خوشحالى تهليل و تكبيرگويان از نزد پيامبر بازگشت. (1)

علامه طباطبايى (رحمه الله) درتبيين حديث اسماء بنت يزيدمى نويسد:

با تأمل در اين روايت نكاتى چند استفاده مى شود:

امكان حضور بانوان به خدمت پيامبر و صحبت با ايشان درباره مسائل دينى و عرضه كردن مشكلاتشان.

شيوه مورد انتظار اسلام از بانوان، اداره خانه و تربيت فرزند است كه تأثير مستقيم در اصلاح جامعه و حاكميت اخلاق دارد.

اسلام زن را از جهاد بازداشت، همان گونه كه از قضاوت و رهبرى منع كرد.

اسلام راه كسب فضيلت و عنايات الهى براى بانوان را سد نكرد و از پاداشى كه براى مجاهدان راه خدا قرار داد،


1- الدر المنثور، ج 2، ص 153

ص:42

همانند آن را براى بانوان نيز در نظر گرفت. (1)

در هر حال، ظرفيت ها متفاوت است و هر يك از زن و مرد نسبت به امرى از امور اداره جامعه انسانى، موفق تر است و نوع خلقت، صفات و خصلت هاى او با انجام آن شايسته تر است.

بانوان و آموزش 1- بانوان به فراگيرى علاقه مندترند

در گذشته و حال، بانوان ثابت كرده اند كه اگر از فراگيرى محروم نشوند و زمينه هاى آموزش فراهم شود، در آموختن و فراگيرى و تعليم، گاهى از مردان نيز كوشاترند.

ابى سعيد خدرى مى گويد: بانويى خدمت پيامبر رسيد و گفت: اى رسول خدا، مردان به راهنمايى هاى شما عمل مى كنند. روزى رانيز جهت تعليم معارف الهى براى بانوان قرار دهيد. پيامبر دو روزرا در دو محل براى آموزش بانوان اختصاص دادند كه بانوان اجتماع كردند و پيامبر در جمع آنان حضور يافت و به آنان معارف الهى را آموخت. (2)

پس بايد موانع آموزش و توجيه صحيح، از سر راه زنان با ايمان برداشته شود تا گام انسانِ كامل، در كسبِ تعالى، لنگان نگردد و در رسيدن به اهداف خويش ممانعت زنان را پيش رو نداشته باشد، بلكه با شكل گيرى شخصيت واقعى دينى بانوان


1- الميزان، ج 4، ص 373 به بعد، با اختصار.
2- ميزان الحكمه، ج 9، ص 97، به نقل از ترغيب، ج 3، ص 76، و صحيح بخارى، ج 1، ص 61

ص:43

با تمام قوا، افق نورانى عبوديت را بپيمايند.

در روايات اسلامى آمده است كه از ميان ياران حضرت ولىّ عصر عجّ در برپايى حكومت جهانى آن حضرت، پنجاه نفر زن حضور دارند كه در مكه در خدمت آن امام گرد خواهند آمد. (1)

چه زيباست كه روحانيان كاروان، راهنمايىِ سربازى از سربازان ولى عصر- ارواحنا فداه- را بر عهده گيرند.

2- انتقال معارف به جامعه

نقش تربيتى بانوان در جامعه، نقش ممتازى است و تأثير پذيرى كودك از مادر، بيش از پدر است و براى همين است كه اسلام به نقش مادران در تربيت فرزند، بيش از پدران بها داده است.

بنابراين، توجه به مسائل معنوى بانوان و رشد اخلاق و تقويت اعتقاد و باور آنان، در نحوه سلوك و تربيت فرزندان آنان نيز مؤثر است.

اهميت اين مسئله به قدرى است كه وقتى پيامبر هنگام موعظه احساس مى كردند صدايشان به بانوان حاضر در جلسه نمى رسد، بلافاصله در جمع آنان حاضر مى شدند و گفتار خود را تكرار مى كردند. (2)

بانوان با انگيزه، در آموختن و به كار بستن اوامر پيامبر، گاهى به صورت فردى نيز به محضر پيامبر مى رسيدند و بى


1- بحارالأنوار، ج 52، ص 223
2- جهود المرأه، ص 77

ص:44

آن كه حيا مانع آنان شود، مسائل خود را از پيامبر مى پرسيدند.

سخن معروف عايشه در مورد زنان انصار: نِعْمَ النِّساء نِساء الْانْصار لَمْ يكن يمنعهنّ الحياء أن يتفقّهن فى الدّين (1)در همين رابطه است.

بانوان، محدوديت ها و ناتوانى ها

خداوند ظرفيت هر يك از زن و مرد را به اندازه و براى انجام امرى از امور قرار داده است و عموم بانوان توانايى هاى مردان را ندارند. زودتر خسته مى شوند. كمتر مى كوشند و بر خلاف مردان، زور بازو و سرعت در تصميم گيرى ندارند. افزون بر اينها، محدوديت هاى ديگر- خاص خودشان- نيز دارند كه هر يك در سفر مشكلاتى را به همراه دارد:

1- دلهره در انجام اعمال

بيشتر بانوان، به دليل گفت و گو با بانوان زائر سال هاى قبل در كشور، يا سخن از سختى اعمال توسط روحانى، از توفيق انجام صحيح اعمال دلهره دارند و نداشتن آرامش توانايى ها را نيز به ناتوانى تبديل مى كند و مناسك عمره و يا حج را با مشكل روبه رو مى سازد و گاه موجب به هم خوردن عادت ماهانه و حيض زودرس مى گردد. از اين رو، لازم است روحانى در اولين جلسه، بانوان را به اهميت سفر و توانايى همگان در انجام مناسك و دقت در خلوص نيت متوجه سازد


1- صحيح بخارى، ج 1، ص 73

ص:45

و با مطالب آرامش بخش، فروغ اميد و نشاط در اداى مناسك را در وجود آنان روشن كند.

2- دورى از فرزندان

بانوانى كه كمتر از كودك خود جدا شده وپيوسته باآنان بوده اند، بهويژه آنان كه فرزند كوچك دارند، فكرشان آزاد نيست و همواره درفكركودك خود هستند واين حالت تأثيرمنفى در يادگيرى احكام ومناسك عمره وحج دارد. مناسب است روحانى با استفاده ازسيره بزرگان دين، اين گونه افراد را توجيه كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

الْحُجَّاجُ وَ الْعُمَّارُ وَفْدُ اللَّهِ يُعْطِيهِمْ مَا سَأَلُوا وَ يَسْتَجِيبُ دُعَاءَهُمْ وَ يَخْلُفُ نَفَقَاتِهِمْ. (1)

3- خجالت و تهيه سوغاتى

بانوان بيش از مردان گرفتار خجالت و تهيه سوغاتند و آن را در مواردى بر انجام بعضى از اعمال و يا زيارات مقدم مى دارند؛ به خصوص اگرباخصلت چشم و همچشمى نيز همراه گردد؛ در حالى كه بسيارى از اجناس داخل ايران و عربستان به يك قيمت قابل دستيابى است وتهيه سوغاتِ مورد نظرِ روايات، به عنوان جزئى از اجزاى سفراست و نبايد اين سفر معنوى را فداى اين جزء كوچك كرد كه موجب ندامت و پشيمانى خواهد شد.


1- الحج فى الكتاب و السنة، ص 291 به نقل از المستدرك: ج 2، ص 8.

ص:46

4- گرايش هاى خرافى

بعضى از بانوان، به دليل صفاى روحى و آگاهىِ كمِ مذهبى، آنچه مى شنوند بدون بررسى و مطالعه، باور مى كنند و گاهى بدون سؤال از روحانى، بدان عمل مى كنند. پس لازم است روحانىِ كاروان تذكر دهد كه آنان تنها به گفته ها و راهنمايى هاى روحانى عمل كنند تا از تكروى و كارهايى كه افراد را انگشت نما مى كند پرهيز گردد.

5- ترس از بيمارى يا گرما

جمعى از بانوان، به دليل ترس از پيش آمدن عادت ماهيانه، از قرص استفاده مى كنند و چون سابقه استفاده از قرص را ندارند، عوارض به هم خوردن دوره عادت و شك در تشخيص حيض و استحاضه را به دنبال دارد كه اين نكته بايد پيش از سفر به خوبى توضيح داده شود، و يا افرادى به خاطر ترس از گرما و گرمازدگى لباس هاى احرام خود را از پارچه هاى نازك تهيه مى كنند كه وقتى عرق مى كنند حالت پوشش لباس بسيار كم مى شود و گاهى حالت بسيار زننده اى پيش مى آيد.

ايْنَ يَذْهَبْنَ وَنَحْنُ الى اينَ ذاهِبُون؟

در سفر زيارتى حج، به ويژه عمره، رفتارِ بانوانِ جهان اسلام براى بسيارى از بانوان ايرانى الگو مى شود. زنان ايرانى براى اين كه از قافله به ظاهر متمدن آنان عقب نمانند و خود نمايى كرده باشند، شيوه رفتارى آنان را انتخاب مى كنند و از

ص:47

رفتار فاطمى و زينبى خويش فاصله مى گيرند، ديده شده است كه:

1- در صدِ مورد توجهى، جوراب نمى پوشند و مانند بسيارى از بانوان اهل سنت، با دمپايى و بدون جوراب تردد مى كنند.

2- حجاب خود را رها كرده، در حالى كه چادر (گلدار و يا مشكى) به سر دارند خود را حفظ نمى كنند.

3- جهت حفظ درهم و دينار خود با فروشندگان عرب كه گاهى قيمت جنس را بالا مى گويند تا التماس بانوان ايرانى را شاهد باشند، چانه مى زنند.

4- در سالن غذا خورى و يا هتل با ميهمانداران، مانند محارم برخورد مى كنند، گويى سفر رافع مقررات حجاب و گفت و گو و صحبت با نامحرم به قدر ضرورت و يا ممنوعيت گفتن و خنديدن است و همه اين محرمات با ورود به كشور عربستان حلال شده است.

5- ولنگارى بعضى از بانوان، سوهان روح متدينان و آشنايان به روحيات مردم آن سرزمين است، گويى افرادى از خانم ها و يا آقايان احساس مى كنند در خانه خود هستند و در آمد و شدها در كوى و برزنِ مكه و مدينه، آراستگى ظاهرى خود را رعايت نمى كنند.

موارد زيادى ديده شده كه بانوان با دمپايى احرام مردانه و پوشش هاى غير زيبنده در مجامع عمومى ظاهر مى شوند و يا آقايان با لباس هاى غير متعارف پيژامه و زيرپوش حتى در

ص:48

مسجدالحرام و مسجد النبى حضور مى يابند.

6- تردّدهاى غير ضرورىِ شبانه، عموم بانوان ايرانى متدين و غيرتمند هستند ليكن در آن سرزمين مانند بسيارى از شهرهاى ديگر گناهكارانى هستند كه در انتظار به دام انداختن و شكار به ويژه بانوان ايرانى هستند كه متأسفانه نمونه اى نيز اتفاق افتاده است.

بنابراين، توجيه بانوان نسبت به وضعيت عربستان و اين كه پوشش ظاهرى بسيارى از زائران فقط به خاطر حضور آنان در حرمين است و در وطن خود سر برهنه و ... هستند كه عكس هاى كارت شناسايى آنان گواه اين سخن است و عمل آنان نمى تواند الگو براى زنان با حجاب متدين و با فهم پيروان اهل بيت عصمت و طهارت باشد.

الگوها در حرمين

محيط وحى، آكنده از الگوهاى ارزشمند و بانوان نمونه تاريخ اسلام است. آنان كه الگوهاى رشيد و راه يافته به اسرار محمدى (صلى الله عليه وآله) هستند و سلوك و منش هر كدام چراغى است فرا سوى ره پويان وادى نور.

خديجه كبرا، فاطمه زهرا، عقيله بنى هاشم، فاطمه بنت اسد، امّ سلمه، صديقه، حكيمه، هاجر و ... كه زندگى هر يك از آنها الهام بخش بانوان گرامى است و هر يك در شرايط خاص تاريخى خود درخشيدند و طريق حفظ مرام خويش و اثر بخشى به ديگران را رهنمون شدند.

راستى خديجه، آن بانوى ثروتمند و سرشناس حجاز

ص:49

در جبين يتيم عبدالله چه ديده بود كه دست رد بر سينه تمام خواستگاران سرمايه دار ثروتمند زد و پيشنهاد ازدواج با امينِ يتيمِ فقيرِ امّ القرى را داد، آن هم مشروط بر اين كه مهريه را از مال خديجه قرار دهند! آيا جز امانتدارى محمد در دوره جاهلى، چيز ديگرى قلب خديجه را آرزومند همسرى وى نمود؟

انتخاب خديجه بر خلاف فكر زنان قريش و همفكرانشان در تاريخ، بهترين انتخاب بود. درخشندگى اين تفكّر را چشم هاى كور شده به ماديات، نمى توانند ببينند. عظمت اين فداكارى و ايثارگرى خديجه امّ المؤمنين در تاريكى هاى ظلمت جاهلى به گونه اى است كه خداوند تنها دامن او را شايسته پرورش نور كوثر مى داند و فقط به او فاطمه اى مى بخشد كه دودمان رسولش را تا انجام هستى حفظ كند.

خديجه الگوى همه بانوان است در انتخاب برتر ازدواج با پاك ترين فداكارى و ايثار در حاكميت پاكان و پاكبازى در راه خدا و در يك كلام او نيامد تا از عنوان زوجةالرسول براى خويش عنوانى كسب كند بلكه آمد تا با همه هستى و اموال خويش فداى پاك ترين انسان امين روزگار خويش گردد و حتى براى خود كفنى هم كنار نگذاشت و با پيراهن مبارك پيامبر كفن گرديد و خداوند به پاس خدماتش او را يكى از

ص:50

بهترين زنان بهشتى گردانيد (1)و هرگاه پيامبر ايثار و فداكارى هاى او را به ياد مى آورد، آثار حزن در چهره ايشان هويدا مى گشت و تا آخرين روزهاى عمر، دوستان خديجه را مورد تفقد و عطاى خويش قرار مى داد! (2)

يادآورى: روحانى محترم كاروان با شناخت روحيات بانوان كاروان، در معرفى الگوى مناسب آنان از بانوان صدر اسلام و جنبه هاى ارزشى و اسوه اى آنان، بهره لازم را ببرند و در جلسات ويژه براى آنان صحبت توجيهى داشته باشند.


1- بحارالأنوار، ج 16، ص 2 جهت مطالعه بيشتر به بحارالأنوار، ج 16 از ص 1 تا 81 و اعيان الشيعه، ج 6 از ص 308 تا 312 چاپ بيروت مراجعه شود.

ص:51

مقدمه

اين مجموعه، با هدفِ آشنا كردنِ زائران گرامىِ عمره مفرده، با نكات آموزنده تاريخى شكل مى گيرد، تا در جلساتى كه توسط روحانيان ارجمند براى آموزش زائران تشكيل مى شود، مطرح شود و مورد استفاده همگان قرار گيرد.

روشن است كه زائران و مخاطبان ما در عمره مفرده، انگيزه بيشترى براى الگوپذيرى از قهرمانان صدر اسلام دارند و به خاطر توفيق زيارت مدينه منوره و مكه مكرّمه و انجام عمره مفرده، خود را وامدار رسول خدا و حضرت زهرا و ائمه معصوم (عليهم السلام) مى دانند. بنابراين، زمينه رشد و تعالى معنوى در زائران عمره به خوبى فراهم است و تنها هنر روحانيون تلاشگر، اين سنگربانان به حقّ جبهه نور است كه مى تواند بهره وافرى را از اين سفر معنوى نصيب مخاطبان كند و آنان را نه تنها در اين سفر، كه در طول زندگى هدف دار و با ايمان سازد.

از آن جا كه بيشترين مخاطبان ما جوان هستند، برآن شديم

ص:52

تا مطالب و سوژه هاى تاريخى مناسب با آنان، از اماكن مقدس مدينه منّوره و مكّه مكرمه- كه در طول سفر عمره مورد زيارت و بازديد قرار مى گيرد- تهيه كنيم و با ذكر مصادر و منابع، در اختيار روحانيان محترم قرار دهيم تا به يارى پروردگار، نقش خود را در انجام گوشه اى از رسالت مهم و خطيرِ تبليغ، ايفا نمايند.

بديهى است، از كارهاى نيك و ارزشمند براى انسان، به ويژه براى جوانان، نگرش كاربردى به تاريخ است، تا آگاهى هاى توأم با هدف را دريابند و پند گيرند و هدفمند در مسير پر فراز و نشيب زندگى گام بردارند.

تاريخ چيست؟

براى تعريف و شناخت واژه تاريخ، ناگزيريم نگاهى به آثار دانشمندان علم لغت بيندازيم و ببينيم كه آنان، چه تعريفى در اين باره دارند. آنان تاريخ را اين گونه تعريف كرده اند:

تاريخ، شرح وقايع و سرگذشت پيشينيان است.

بنابراين، بايد غرض و هدف از مطالعه و آگاهى از تاريخ را نيز فهميد كه: آيا آگاهى هاى تاريخى، تنها براى اطلاع يافتن از وقايع است، يا در قرائت تاريخ هدف ديگرى نيز وجود دارد؟

به نظر مى رسد، اگر بگوييم در آشنايى و مطالعه تاريخ، مى توان دو نحوه قرائت را دنبال كرد:

الف- كسب اطلاع و آگاهى

ب- پند آموزى و هدف يابى

ص:53

قرائت دوم به حقيقت و واقع نزديك تر است؛ يعنى قرائت اول كسب اطلاع و آگاهى، ويژه تاريخ نگاران است و معلمان و دانشجويان رشته تاريخ و ... كه هدف اين گروه از قرائت تاريخ، خودِ تاريخ است. در حالى كه در قرائت دوم پند آموزى و هدف يابى، تاريخ داراى يك پويايى و سازندگى با ارزش است و به عنوان يك علم هدف دار مطرح مى گردد.

در قرآن كريم، آياتى وجود دارد كه با قرائت دوم (پندآموزى و هدف يابى) موافق است:

1- نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ .... (1)ما بهترين سرگذشت را بر تو بازگو مى كنيم.

2- لَقَدْ كَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاوْلِى الْالْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرى ... (2)حقيقتاً در سرگذشت آنان درس عبرتى براى صاحبان انديشه است، اينها داستان دروغين نيست.

قرآن كريم پس از آن كه نحوه ورود فرعون و پيروانش به آتش دوزخ را بيان مى كند، مى فرمايد:

3- ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ ... (3)اين از اخبار آبادى ها و شهرهاست كه ما بر تو باز مى گوييم، بعضى از آنها هنوز پابرجا هستند و بعضى ديگر درو شده اند و از ميان رفته اند.


1- يوسف: 3
2- يوسف: 111
3- هود: 100

ص:54

گذرى بر تاريخ حرمين شريفين با توجّه به قرائت دوم

در نخستين بخش، به اماكن تاريخى مدينه منوّره و در بخش بعد به زيارت مكه مكرمه مى پردازيم.

گفتنى است، مطالب اين مجموعه، دنباله مطالب تاريخى آزموده ها- 1379 است.

احد

جنگ احد عرصه بروز جوانمردى ها و فداكارى هاست. در اين رزمگاه همايشى بس گران و امتحانى سخت و توان فرسا براى مسلمانان صدر اسلام فراهم گرديد تا خود را بيازمايند و پايمردى و استقامت خود را در عرصه عمل ارزيابى كنند.

اين جنگ در روز شنبه 15 شوال سال سوم هجرت رخ داد و تعداد 70 نفر از مسلمانان در آن به شهادت رسيدند. (1)

چند تن از شهداى احد به دست سپاه شرك مُثله شدند. در اين ميان، حضرت حمزه (عليه السلام) نيز به دست هند جگرخوار، همسر ابوسفيان به طور فجيعى مثله شد.

جوانى كه غسيل الملائكه شد

يكى از رزمندگان مسلمان كه در جنگ احد به شهادت رسيد، تازه دامادى است مؤمن، به نام حنظلة بن ابى عامر. او در روز جمعه عروسى كرد و در روز شنبه مجالى براى غسل كردن نيافت و به منظور اجراى دستور پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)


1- بحارالانوار، طبع بيروت، ج 20، ص 18.

ص:55

بى درنگ به احد شتافت و به شهادت رسيد. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمودند: فرشتگان را مشاهده كردم كه در ميان زمين و آسمان، مشغول غسل دادن او بودند. و اين چنين حنظله به غسيل الملائكه نامور شد. (1)

حنظله با اين كه از ضرورت حضور در محل جنگ، آن هم دو روز پيش از آغاز جنگ آگاه بود، اما از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) اجازه خواست براى انجام عروسى در مدينه بماند و آن حضرت، طبق آيه شريفه:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْر جَامِع لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (2)

به وى اجازه داد تا در مراسم عروسى خودش حاضر شود. (3)

او شب زفاف را سپرى كرد، اما صبحگاه فرصتى براى انجام غسل جنابت نيافت و هنگامى كه مى خواست از خانه خارج شود، همسرش كه دختر عبدالله بن ابَىّ بن سلول بود گفت: اى حنظله، اندكى درنگ كن، حنظله ايستاد و همسر چهار نفر از انصار را به عنوان گواه حاضر كرد و گفت: شما شاهد باشيد در شبى كه گذشت، حنظله با من آميزش كرد.


1- بحارالأنوار، ج 20، ص 47، تاريخ طبرى، ج 2، ص 522
2- نور: 62
3- تفسير صافى، ص 383، جلد رحلى.

ص:56

هدف همسر حنظله از اين كار آن بود كه اگر از وى صاحب فرزندى شد، كسى نتواند به دنبالش حرفى نامربوطبزند!

چندى بعد از همسر حنظله پرسيدند: به چه منظور گواهان را حاضر كردى؟ پاسخ داد: در شب عروسى مان در خواب ديدم كه درهاى آسمان گشوده شد و حنظله بالا رفت و سپس درهاى آسمان بسته شد، دانستم كه او فردا شهيد مى شود، ازاين رو از حضور گواهان استفاده كردم تا اگر از حنظله صاحب فرزندى شدم، مورد تهمت قرار نگيرم.

حنظله پس ازتأييد كلام همسر درحضور گواهان، به سوى احد شتافت. جنگ آغاز شده بود. يكباره نظرش به پيشواى كفر و كافران، يعنى ابوسفيان افتاد. به اونزديك شد وبا شمشير ضربه اى به اسبش زد. اسب اوبه زمين افتاد وابوسفيان سرنگون شد وفرياد زد:

وَ صاحَ يا مَعْشَرَ قُرَيش أَنَا ابُوسُفْيان وَ هذا حَنْظَلَةُ يُرِيدُقَتْلى.

قريش را به يارى طلبيد و پا به فرار گذاشت و حنظله در پى او روان شد تا ضربه اى بر پيكرش وارد سازد. ناگاه كافرى با نيزه ضربه اى هولناك به حنظله زد. حنظله آن شخص مشرك را تعقيب كرد و با ضربه شمشير به هلاكتش رساند، اما با جراحتى كه برداشته بود، رمقى در تن نداشت و ميان پيكر پاك حضرت حمزه (عليه السلام) و عمرو بن جموح و عبدالله بن حزام و

ص:57

گروهى از انصار به زمين افتاد و به لقاى پروردگار شتافت. (1)

همسر حنظله پس از پشت سرگذاشتن ماه هاى حمل، فرزند پسر به دنيا آورد و نام او را عبدالله گذاشت. عبدالله بن حنظله نيز چونان پدرش راه زيباى شهادت را پيمود و در دهه هفتم قرن اول هجرى، در واقعه خونين حرّه، در شهر مدينه منوّره شربت شهادت نوشيد.

شهادت كار عاشقان است

يكى ديگر از شهداى جنگ احد، كه به نيكى لياقت و قابليت احراز مقام والاى شهادت را به خود اختصاص داد، عمروبن جموح است. او چهار فرزند خود را روانه جهاد در راه خدا كرد، اما خودش چون از ناحيه چشم مشكل داشت، خانواده اش گفتند: بايد در خانه بمانى؛ زيرا معذورى و نمى توانى در جنگ شركت كنى، حضور پسرانت براى تو كافى است.

عمرو بن جموح گفت: عجب! آنان به بهشت روند و من اين جا بنشينم؟! هرگز! همسر او كه هند نام داشت و دختر عمروبن حزام بود، مى گويد: هنگامى كه همسرم عمرو از خانه خارج مى شد تا خود را به صحنه نبرد برساند، متوجه شدم چيزى زير لب زمزمه مى كند. گويا چنين مى گفت:

أَللّهُمَّ لاتَرُدَّنى الى أَهْلِى.

بار الها! مرا به خانواده ام باز مگردان.


1- بحار الأنوار، ج 20، صص 57 و 58

ص:58

او از خانه بيرون رفت ولى باز هم تعدادى از خويشانش او را از شركت در جهاد منع كردند، ليكن او گوش نداد تا به خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)، قوم من تصميم دارند مرا از جنگ در كنار تو منع كنند. من اميد و درخواست آن دارم تا با همين چشم ناقص وارد بهشت شوم و بهشت را در نوردم.

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در جواب او فرمودند: اى عمرو! خدا تو رااز شركت در جهاد معذور كرده است. جهاد بر تو واجب نيست.

عمرو به قدرى اصرار ورزيد تاپيامبر (صلى الله عليه وآله) به خويشان و فرزندانش فرمودند: او را از شركت در جهاد منع نكنيد. شايد خداى تعالى شهادت را نصيب او كند. از اين پس كسى مانع كار او نشد. تا سرانجام در جنگ احد به شهادت رسيد.

پس ازشهادت عمرو، همسرش پيكراو و يكى از فرزندانش و نيز پيكر عبدالله بن حزام، برادرش را بر روى شترى قرار داد تا به سوى مدينه حمل كند. همين كه خواست از منطقه احد خارج شود و به سوى مدينه رود، شتر از حركت باز ايستاد، ولى وقتى شتر را به سوى احد برگرداند، شتر به سرعت به طرف احد حركت كرد. هند از اين واقعه متعجب و شگفت زده شد! چگونه است كه شتر به جانب مدينه نمى رود ولى با سرعت به سوى احد بازمى گردد؟!

ناگزير به طرف احد و به محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمد و آن حضرت را در جريان اين رويداد عجيب قرار داد.

ص:59

حضرت فرمودند: شتر مأمور است و پرسيد آيا عمروبن جموح هنگام آمدن به احد چيزى گفت؟

همسر عمروبن جموح پاسخ داد: آرى، هنگام خروج از خانه رو به قبله ايستاد و گفت:

أَللّهُمَّ لاتَرُدَّنى الى أَهْلى وَارْزُقْنِى الشَّهادَةَ.

خداوندا! مرا به سوى خانواده ام باز مگردان و شهادت را نصيبم فرما! (1)

در اين دو واقعه تاريخى، سوژه هاى تبليغى و نيز نكات آموزنده اى وجود دارد كه ضرورى است براى زائران توضيح داده شود. اينك به مواردى از آنها اشاره مى شود:

روحيه اطاعت وپيروى ازدستورات پيامبر (صلى الله عليه وآله) درجوانان.

فداكارى و ايثار و شهادت طلبى.

معرفت عميق و عظمت روح زنان صدر اسلام كه پيكرخونين همسر، فرزند و برادر خود را با شهامت تمام تحويل مى گيرد، تا خود پيكر پاك آنان را به مدينه انتقال دهد.

پدر شهيد، از كنار فرزندان شهيدش مى گذرد و مى كوشد كه خود نيز بهره اى از فيض شهادت ببرد.

همسر شهيد، فرزند شهيد را به گونه اى تربيت مى كند كه چونان پدرش ايثارگر و شهادت طلب مى شود.

شناخت راه و هدفدار بودن و گم نكردن هدف.


1- سفينة البحار، ج 1، ص 259، چاپ قديمى افست.

ص:60

مسجد ذو قبلتين

روز دوشنبه، پانزدهم ماه رجب، سال دوّم هجرت (1)، پيامبر (صلى الله عليه وآله) به همراه تنى چند از اصحاب، به منظور تسليت گويى به امّ بُشر، مادرى كه فرزندش را از دست داده بود، در ميان قبيله بنى سلمه حضور مى يابد.

خانه هاى اين قبيله در قسمت شمال غربى شهر مدينه قرار دارد. اين افتخار نصيب امّ بُشر مى شود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با همراهانش در منزل آن زن به نماز مى ايستد. قبله مسلمانان در آن زمان، بيت المقدس بود وپيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) اززمان بعثت، به مدت پانزده سال (سيزده سال در مكّه مكرّمه و حدود دو سال در مدينه منوّره (2)) به سوى بيت المقدس نماز مى گزاردند. يهوديان مدينه و اطراف آن به پيامبر و مسلمانان طعنه مى زدند و مى گفتند: دين شما دين كاملى نيست؛ زيرا قبله شما همان قبله ما يهوديان است!

پيامبر (صلى الله عليه وآله) از گفته آنان آزرده خاطر شد و همواره منتظر امر و دستور الهى بود تا به گونه اى از طعنه هاى يهوديان رهايى يابدو اسلام، اين دين ابدى و جاودان از يك قبله مستقل برخوردار شود.

آرى، پانزدهم ماه رجب سال دوم هجرت، پايان انتظار چندين ساله بود؛ هنگامى كه رسول الله (صلى الله عليه وآله) و همراهانش در خانه امّ بُشر مشغول خواندن نماز ظهر بودند، جبرئيل (عليه السلام)


1- بحارالأنوار، ج 81، ص 63
2- مستدرك الوسائل، ج 3، ص 184

ص:61

برايشان نازل شد و خبر جا به جايى قبله را براى آن حضرت آورد:

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ... (1)نگريستن تو را به اطراف آسمان مشاهده مى كنيم، تو را به جانب قبله اى كه مى پسندى مى گردانيم؛ پس روى به سوى مسجد الحرام كن ....

پيامبر بى درنگ روى به سمت جنوب برگرداند و نمازگزاران نيز، كه تعدادى اندك بودند، دور زدند تا همچنان پشت سر آن حضرت قرار گيرند.

خبر اين رويداد مهم، در سراسر مدينه و اطراف آن، به سرعت پخش شد و مسلمانان از آن پس، به سوى قبله جديد- مسجد الحرام- نماز گزاردند.

بى ترديد اين رويداد براى قبيله بنى سلمه، يك افتخار تلقّى شد، لذا تعدادى از مردان اين قبيله تصميم گرفتند تا خانه امّ بُشر را از وى بخرند و به پاس بزرگداشت اين رويداد مهم، مسجدى به نام مسجد ذو قبلتين بنا كنند.

امّ بُشر وقتى از تصميم آنان آگاهى يافت، گفت: من خانه ام را نمى فروشم و آن را هديه مى كنم تا شما در محل آن مسجد بسازيد.

بدين سان مردم قبيله بنى سلمه، مسجد ذو قبلتين را بنا كردند. (2)پس از گذشت قرن ها ازاين رويدادِ تاريخى وتجديد

9، ابن نجّار، ص 115


1- بقره: 134
2- أخبار مدينة الرسول

ص:62

بناى متعدد، هم اكنون مسجد ذو قبلتين با دو گنبد، دو مناره بسيار زيبا وبا دو جايگاه ويژه (1)(محرابى زيبابه سوى مسجدالحرام و جايگاه محراب سابق به طرف بيت المقدس) چشمان بينندگان را به خود خيره مى كندو خاطره عطرآگين صدراسلام را در ذهن بازديد كنندگان زنده مى سازد.

مسجد ضرار

وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً وَتَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَاداً لِمَنْ حَارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً .... (2)و گروهى ديگر از منافقين كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان رساندن (به مسلمانان) و (تقويت) كفر و تفرقه افكنى ميان مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه از قبل محارب با خدا و رسولش بوده است (يعنى ابوعامر راهب)، آنها سوگند ياد مى كنند كه جز نيكى نظرى نداشته ايم امّا خداوند گواه است كه دروغ مى گويند. هرگز در آن مسجد نماز اقامه نكن ....

پس از آن كه مسجد قبا رونق يافت، گروهى از منافقان، حسودانه تصميم گرفتند مسجدى بنا كنند و تحت پوشش ساختن مسجد، به كارهاى منافقانه خود ادامه دهند و به عبارت ديگر، مسجد خانه تيمى آنان بشود!

آنان مسجد ضرار را در كنار مسجد قبا بنا كردند و پس از


1- گفتنى است كه در سال 1380 وهابيون جايگاه محراب پيشين را محو كرده، در جاى آن درى قرار دادند.
2- توبه: 107 و 108

ص:63

پايان يافتن ساخت آن، خطاب به پيامبر (صلى الله عليه وآله) گفتند: به مسجد ما بيا و در آن جا نماز بگزار. پيامبر گفت: من آماده سفرم! (1)

هنگامى كه حضرت از تبوك بازگشت، آيه مزبور نازل شد كه هرگز در آن مسجد نماز اقامه نكن و ايشان به منافقين پاسخ منفى دادند. ابوعامر راهب- كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) او را ابوعامر فاسق نام نهاد (2)-وقتى وضع را چنين ديد، به منافقين گفت: شما مسجد را بنا كنيد، من نزد قيصر روم مى روم و به مدينه لشكركشى مى كنم تا محمّد و اصحابش را بيرون كنيم.

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) دو تن از ياران خويش را مأمور كرد تا مسجد را خراب كنند و به آنان گفت: برويد و اين مسجد را منهدم كنيد و بسوزانيد، اهل اين مسجد از ستمكارانند. آن دو، مسجد را منهدم كردند وسوزاندند. پس از آن، مردم به دستور رسول خدا (صلى الله عليه وآله) زمين مسجد ضرار را به محل زباله تبديل كردند. نقل شده كه بعدها از مكان آن مسجد دود مشاهده شده است. (3)

ابوعامر راهب را بهتر بشناسيم

ابو عامر، عمرو بن صيفى بن مالك بن نعمان، از بزرگان و اشراف قبيله خزرج بوده است. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) از مكّه به مدينه هجرت كرد، او به سوى مكّه رهسپار شد تا از رسول خدا دور باشد، ليكن در سال سوّم هجرت به منظور جنگ با


1- تفسير صافى، ملا محسن فيض كاشانى، ص 240، چاپ رحلى.
2- بحارالأنوار، ج 20، ص 57
3- سمهودى، خلاصة الوفا، باب پنجم، آخر فصل دوّم.

ص:64

آن حضرت، به همراه 50 غلام اوسىِ خود، به احد آمد. ابو عامر در زمان جاهليت به ابو عامر راهب مشهور بود؛ زيرا مهارت بسيارى در تورات و انجيل داشت و قبل از طلوع اسلام، مردم مدينه را با صفات پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) كه در تورات و انجيل آمده بود، آشنا مى ساخت، ليكن هنگامى كه رسول الله به مدينه آمد، حسادت ابوعامر باعث بيچارگى او شد. او در مخالفت اسلام و پيامبر باندهاى نفاق تشكيل داد و از هيچ تلاشى در ضربه زدن به اسلام كوتاهى نكرد، تا اين كه پس از فتح مكّه، به روم گريخت و در آن جا نصرانى شد، ليكن منافقين مدينه همچنان منتظر او بودند. ابوعامر سرانجام در منطقه قِنِّسرين شام، در تنهايى و دور از خانواده هلاك گرديد.

گفتنى است اين ابوعامر، همان پدر حنظله غسيل الملائكه است! (1)كه پدر در جنگ احد در صف كفار و فرزند هم درجنگ احد، در صف مسلمانان جنگيدند؛ آن به هلاكت رسيد و اين شربت شهادت نوشيد و عظمت وسربلندى از آنِ فرزند شد و كلام خدا: يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ و ... بار ديگر تحقق يافت و ابوعامر گرچه پدر شهيدى عزيز بود، اما راه مخالفت با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پيمود وپيروى از هواى نفس وشيطان را برگزيد و محروم از فضيلت گرديد.


1- تفسير صافى، حاشيه صفحه 240؛ بحارالأنوار، ج 20، ص 57

ص:65

مكّه مكرّمه

رَبِّ اجْعَلْ هَذَاالْبَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْنِى وَبَنِىَّ أَنْ نَعْبُدَ الْاصْنَامَ (1)

هاجر مادر اسماعيل

حضرت هاجر، مادر اسماعيل (عليه السلام)، اين زن صبور و با فضيلت، پيش تر كنيز پادشاهى بود. پادشاه روزى ساره همسر ابراهيم (عليه السلام) را ديد و وقيحانه دست به سويش دراز كرد. حضرت ابراهيم پادشاه را نفرين نمود و بلافاصله دست پادشاه فلج شد و از كار افتاد! اين جا بود كه پادشاه فهميد خطاى بزرگى مرتكب شده است، لذا از تصميم خود برگشت و به عنوان پشيمانى از گذشته، كنيزش هاجر را به ساره هديه كرد. (2)

پس از چندى، حضرت ابراهيم هاجر را از ساره خريدارى كرد و هاجر پس از به دنيا آوردن اسماعيل آزاد شد.

ساره- كه اخلاق تند و خوى ناسازگارى داشت (3)و يكى از برجستگى هاى شخصيتى حضرت ابراهيم (عليه السلام) صبر بر سوء خلق ساره بود- بار ديگر ناسازگارى با ابراهيم را آغاز كرد. پس از آن بود كه ابراهيم به امر خداى تعالى هاجر- همسر دوّم- خود را با پسرش به سوى مكّه مكرّمه آورد.

هاجر شخصيتى است كه در موارد متعددى با امتحان الهى مواجه شد و از تمامى آن امتحانات، سربلند و پيروز به درآمد.


1- ابراهيم: 35
2- سفينة البحار، ج 2، ص 698
3- سفينة البحار، ج 1، ص 75

ص:66

او دوران تلخ كنيزى را پشت سر گذاشت. آن گاه كه همسرش حضرت ابراهيم از طرف خداى تعالى مأمور شد او و فرزندش اسماعيل را به سوى بيت الله الحرام كوچ دهد، بى هيچ اعتراضى پذيرفت و در بيابان خشك و سوزان و بى آب و علف مكّه، در كنار كوه هاى بى رزق و روزى مكّه مسكن گزيد.

او در اين امتحان نيز موفق و پيروز شد.

هنگامى كه ابراهيم، هاجر و اسماعيل را ترك مى كرد، هاجر به او گفت: ما را به چه كسى مى سپارى؟ ابراهيم (عليه السلام) گفت: شما را به صاحب اين بنا مى سپارم.

حضرت ابراهيم به سوى فلسطين رهسپار گرديد. ذخيره آب هاجر تمام شد. در آن نزديكى ها آبى نبود تا تشنگى خود و كودكش را برطرف كند. براى يافتن آب از كوه صفا به مروه و از مروه به صفا دويد. خداوند تلاش هاى فراوان اين مادر را براى به دست آوردن آب پاسخ داد و سرانجام، به معجزه الهى، آب زمزم از آن سرزمين آب نديده، پديدار گشت تا بسان يك معجزه جاودان در طىّ قرون متمادى باقى بماند و هم اكنون نيز سخاوتمندانه آب آشاميدنى زوّار بيت الله الحرام و مسجد نبوى شريف را تأمين مى كند.

وقتى ابراهيم مأموريت يافت كه عزيز دلش، اسماعيل راقربانى كند، نقش مثبت و صبر زيباى حضرت هاجر بارديگر تجلّى يافت. او در مقابل وسوسه هاى شيطان استوارايستاد و هرگز تسليم نشد و به قربانى شدن

ص:67

فرزنددلبندش رضايت داد و بدين ترتيب، حماسه بزرگ تاريخ را آفريد!

قبر هاجر و اسماعيل، در كنار كعبه، در حجر اسماعيل وزير ناودان طلاست و اين شايد بدان جهت است كه طواف كنندگانِ كعبه، همواره حماسه بى نظير او را ازياد نبرند و بدانند كه ايثارگرى و مقاومت و اطاعت دستورهاى خداوند، هرگز به يك برهه از زمان اختصاص ندارد.

سميّه اوّلين بانوى شهيد

تاريخ اسلام حماسه سازان ارجمند و با فضيلتى را در قلب خود جاى داده است. از آن رهگذر كه دين اسلام، از روزهاى نخستينِ بعثت، مورد هجوم مشركان و باطل انديشان بود، ضرورت به صحنه آمدن حماسه آفرينان به وضوح احساس مى شد.

آرى، ريگ هاى داغ و تفتيده مكّه، پوست و گوشت سوخته تازه مسلمانانى را كه در زير شكنجه احَد، احَد مى گفتند به خاطر دارد.

عمار ياسر، كه هم شهيد است و هم فرزند شهيد، آن هم نه فرزند يك شهيد كه پدر و مادرش، هر دو در زير فجيع ترين و شرم آورترين شكنجه ها، تنها به جرم مسلمان شدن، به شهادت رسيدند و بدين گونه او و پدر و مادرش خانواده اى

ص:68

نمونه تشكيل دادند (1)

سميّه شهادت دردناك همسر مظلومش ياسر را با چشمان ناظر بود. او مى ديد كه ياسر را آن قدر تازيانه زدند تا جان داد و آن گاه نوبت به خودش رسيد. سميّه با مقاومت و بردبارى از عهده آزمايش بزرگ الهى سرفراز بيرون آمد و عنوان زيباى اوّلين زن شهيد در اسلام براى او رقم خورد.

مشركين، پس از شهادت ياسر، به سراغ سميّه آمدند. آنان نخست سميّه را تهديد كردند كه اگر از اسلام برنگردد و بت پرست نشود، هر يك از پاهايش را به يك شتر خواهند بست و آن دو شتر را در دو جهت مخالف خواهند راند تا او دو شقّه شود! امّا سميّه شجاع تر از آن بود كه با تهديدهاى مشركان مكّه هراسى به خود راه دهد.

آرى، زنان مسلمان صدر اسلام، در استوارى و شهامت، صحنه هاى برجسته اى را به نمايش گذاشتند. بى ترديد اسوه هايى چون سميّه، خديجه، فاطمه، زينب و ... براى رهبرى و هدايت تمامى زنان جهان كافى اند.

سميّه بنت حباط، مادر عمّار، كسى است كه براى جلب رضايت خداوند شكنجه هاى سخت را پذيرفت و اوّلين شهيد زن در اسلام گرديد و دشمن خدا، ابوجهلِ ملعون وى را به شهادت رساند.

درباره عمار ياسر چنين پيشگويى فرموده است: ... تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْباغِيَةُ يعنى: گروه سركش و فسادگستر تو را به شهادت مى رسانند.

معاويه در جنگ صفين عمار را شهيد كرد و همين دليل محكمى شد تا لشكريان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)

حقانيت جبهه خود را باور كنند. و اين گونه پيشگويى پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله)

محقق گرديد.


1- پيامبرخدا صلى الله عليه وآله

ص:69

مورّخان نوشته اند كه يك پاى او را به شترى و پاى ديگرش را به شترى ديگر بستند و آن دو را، در دو سوى مخالف به حركت در آوردند! آن زن با ايمان دردناك ترين آزار و شكنجه را به جان خريد و سرانجام با شمشير دو نيمش كردند. (1)

قالَ عَمَّارُ لِلنَّبىّ (صلى الله عليه وآله): يا رَسُولَ اللّهِ! بَلَغَ الْعَذابُ مِنْ امّى كُلَّ مَبْلَغ. فَقالَ (صلى الله عليه وآله): صَبْراً يا أَبَا اليَقْظانِ. أَلّلهُمَّ لا تُعَذِّبْ أَحَدَاً مِنْ آلِ ياسِر.

سميّه در سايه شكيبايى، لياقت شهادت را يافت؛ آن سان كه همسر شهيدى چون ياسر شد.

سميّه بانوى نمونه اى بود كه درس استقامت، فداكارى، تحمّل قهرمانانه دردها و رنج ها و تلاش پيگير براى به انزوا كشاندن دشمنان را به زنان عصرها و قرن ها آموخت.

سلام خدا بر روح پاكش و نيز شوهر و فرزندانش باد!

ام المؤمنين خديجه

حضرت خديجه (عليها السلام) در خانواده اى اصيل و شرافتمند، در مكّه مكرّمه به دنيا آمد. پدرش خويلد بن اسد بن عبدالعزّى بن قصىّ بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوى بن غالب، و مادرش فاطمه بنت زائدة بن الأصم بن فهر بن لوى بن غالب است. هر دو از طايفه قريش و در لوى مشترك و از يك ريشه هستند.

خديجه (عليها السلام) در زمان جاهليت به: سَيّدَةُ نِساءِ قُرَيْش، سَيّدَةُ قُرَيْش، أَلطّاهِرَة خوانده مى شد.


1- سفينة البحار، ج 1، ص 665

ص:70

سن خديجه هنگام ازدواج با پيامبر

(صلى الله عليه وآله)

پاسخ صحيح به اين مطلب، كمى مشكل است و نياز به دقت و تأمل بيشتر دارد. همه مصادر تاريخى و روايات در رابطه با سنّ حضرت خديجه در زمان ازدواج با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) داراى اختلاف است. كتب روايى و تاريخى، سنّ خديجه را در زمان ازدواج 25، 28، 30، 40، 45 و 46 سال نوشته اند.

عَنْ ابْنِ عَبّاس: كانَتْ خَدِيجَةُ يَوْمَ تَزَوَّجَها رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) ابْنَةَ ثَمان وَ عِشْرِينَ سَنَةً. (1)

و در مستدرك حاكم از ابن اسحاق نقل شده كه حضرت خديجه (عليها السلام) در سن 28 سالگى با پيامبر (صلى الله عليه وآله) ازدواج كرد. (2)

نويسنده شهير، عباس محمود عقاد، در كتاب فاطمة الزهراء و الفاطميّون به روايت 25 و 28 سالگى اعتماد كرده است و مى گويد: زن در حجاز و جزيرة العرب سريع رشد مى كند و همچنين زود پير مى شود، لذا بعد از 40 سالگى زمان ازدواج او نيست و قبل از اين سال ها ازدواج مى كند.

از اين مطلب معلوم مى شود روايت 40 سال، كه مى گويد حضرت خديجه قبل از پيامبر دوبار ازدواج كرد، زير سؤال مى رود؛ زيرا:

اولا: حضرت خديجه يك فرد عادى نبود بلكه داراى شخصيتى اجتماعى بود و ثروتى فراوان داشت.


1- مختصر تاريخ دمشق، ج 2، ص 275
2- مستدرك حاكم، ج 3، ص 182

ص:71

ثانياً: خواستگارهاى زيادى داشت، لذا هنگامى كه با پيامبر (صلى الله عليه وآله) ازدواج كرد، با غضب و بى مهرى زنان قريش روبه رو شد كه چرا با يتيم ابوطالب (عبدالله)، ازدواج كرده است؟!

بنابراين، ازدواج شخصيتى معروف مانند خديجه با افراد گمنامى چون عتيق بن عائذ و زراره (ابو هاله) و آوردن فرزندانى براى آنان، نمى تواند قابل قبول باشد؛ چون همه مورّخان اتفاق نظر دارند كه اشراف و بزرگان قريش از خديجه خواستگارى كرده اند و او امتناع كرده است. چگونه مى شود كه او با مردى از بنى تميم ازدواج كند، در حالى كه خواستگاران زيادى در قبيله با عظمت قريش دارد؟!

دانستن اين نكته جالب است كه حضرت خديجه (عليها السلام) خواهرى به نام هاله داشته است. (1)او با مردى از بنى مخزوم ازدواج كرده و ثمره آن دخترى به نام هاله بوده است. سپس همسر مردى از بنى تميم شده و پسرى به نام هند از او زاده مى شود. آن مرد تميمى زن ديگرى نيز داشته كه از او هم داراى دو دختر به نام هاى رقيه و زينب مى شود. بعد از اين كه آن زن و مرد تميمى وفات مى يابند، پسرش هند به قبيله بنى تميم مى پيوندند، پس از مدتى هاله خواهر خديجه نيز از دنيا مى رود و آن دو دختر نزد حضرت خديجه مى مانند. عرب ها گمان مى كردند ربيبه حكم دختر را دارد و آن دو (رقيّه و زينب) را به پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نسبت دادند، در حالى كه آنها


1- الاستغاثه، ج 1، ص 70

ص:72

دختران ابوهاله (شوهر خواهر خديجه) بودند و نه دختران خديجه. (1)

با توجه به مطالبى كه آورديم، يادآورى اين نكته مهم و ضرورى به نظر مى رسد كه: در مصادر اهل سنت و بعضى از مصادر شيعه كه از مصادر اهل سنت رونويسى كرده اند، عثمان بن عفان را ذوالنورين مى گويند، چون با دو دختر از دختران پيامبر (صلى الله عليه وآله) ازدواج كرده است، ليكن اگر رقيّه و زينب ... دختران ابوهاله باشند، ذوالنورين بودن عثمان ادعّاى گزافى بيش نيست.

ازدواج مبارك

هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با كاروان تجارتى حضرت خديجه به شام مى رود و ميسره غلام خديجه مطالبى عجيب از كرامات و پاكى آن حضرت به خديجه گزارش مى دهد، زمينه اين ازدواج مبارك كه زير ساخت فعليت يافتن كوثر را به دنبال داشت، فراهم مى گردد.

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) تنها از حضرت خديجه و ماريه قبطيّه صاحب فرزند شده است. قاسم و عبدالله از حضرت خديجه بودند كه در كودكى از دنيا رفتند.

ابوالقاسم كنيه رسول خدا بر گرفته از نام قاسم، فرزند اوّل حضرت است و عبدالله كه طيّب و طاهر نيز به او گفته مى شد و رقيّه و زينب- بنا بر قولى- و امّ كلثوم، قبل از بعثت زاده شدند.

؛ @@@الاستغاثه، ج 1، صص 68 و 69؛ مكارم الاخلاق، ص 6.


1- الصحيح فى سيرةالنبى صلى الله عليه وآله

ص:73

حضرت زهرا (عليها السلام) كه بعد از بعثت به دنيا آمد، آخرين فرزند پيامبر است كه از خديجه (عليها السلام) مى باشد.

از ماريه قبطيّه نيز ابراهيم بن رسول الله در مدينه به دنيا آمد و در همان جا در سنين كودكى از دنيا رفت و آن حضرت را داغدارساخت.

نقش حضرت خديجه در اسلام

بى ترديد اين خانم با فضيلت و تقوا، نقش بسيار مهم و اساسى درنشر و گسترش اسلام داشت. در اين مختصر به سه مورد اشاره مى كنيم:

1- ايمان به خداى تعالى و رسالت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) و ثروت بسيار او، نقش اساسى در پيشبرد اهداف مقدس رسول الله ايفا كرد. حضرت خديجه آنچه داشت بى دريغ به پاى رسالت ريخت و در اين راه، مقصود او تنها جلب رضايت پروردگار و رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بود. او اولين زن در اسلام است كه به اين آيين گرويد، همان گونه كه داماد گرامى اش على بن ابى طالب اوّلين مردى بود كه در سن 10 سالگى به پيامبر و رسالت او پيوست وايمان آورد.

پيامبر (صلى الله عليه وآله) پس از وفات خديجه و بعد از هجرت به مدينه، او را فراموش نكرد بلكه هر از چند گاهى كه گوسفند ذبح مى كرد؛ براى دوستان خديجه سهمى مى فرستاد و همواره به ياد خديجه بود، آن سان كه خديجه مورد حسادت عايشه واقع شد و مطالبى گفت كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) غضبناك شد و در شأن و منزلت حضرت خديجه چنين فرمود:

ص:74

وَاللّهِ لَقَدْ آمَنَتْ بى إِذْ كَفَرَ بِىَ النّاسُ، وَ آوَتْنى إِذْ رَفَضَنِىَ النّاسُ، وَ صَدَّقَتْنى إِذْ كَذَّبَنِىَ النّاسُ، وَ رَزَقَتْ مِنِّى الْوَلَدَ إِذْ حَرَمْتُموهُ مِنِّى ... إنّى لَاحِبُّ حَبيبَه (1)

2- حضرت خديجه (عليها السلام) مونس رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، در تمامى مشكلات و گرفتارى ها بود. او محرم اسرار و همدمى مهربان، بامعرفت و با عطوفت براى پيامبر (صلى الله عليه وآله) بود. هرگاه اهل مكّه آن حضرت را مورد آزار و اذيت قرار مى دادند، خديجه به او دلدارى مى داد و با حسن معاشرت و ملاطفت آن حضرت را از غم هاى مستمر بيرون مى آورد.

همان طور كه پيش از بعثت، آن هنگام كه از قوم و قبيله خود كناره مى گرفت و براى عبادت و بندگى خداى تعالى به عزلت پناه مى برد و غار حِرا جايگاه تنهايى او شده بود و به عبادت مى پرداخت، تنها خديجه (عليها السلام) و گاهى على (عليه السلام) بودند كه تا نزديكى غار حِرا با او همراه بودند و پس از بعثت جز خديجه و على بن ابى طالب ياورى ديگر نداشت كه بتواند مقدارى از دلتنگى هاى حضرت را بزدايد.

آرى، محبّت ها و فداكارى ها براى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، سرانجام نتيجه خود را نشان داد؛ آن گاه كه خداى تعالى به خديجه سلام رسانيد:

إنَّ جَبْرَئيلَ أَتى رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه وآله)، فَقال: اقْرَأْ خَدِيجَةَ السَّلامَ مِنْ رَبِّها، فَقالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله): يا خَدِيجَةُ، هذا جَبْرَئِيلُ يَقْرَئُكِ السَّلامَ مِنْ رَبِّكِ. فَقالَتْ خَدِيجَة: أَللّهُ


1- الإستيعاب، ج 4، ص 1824

ص:75

السَّلامُ، وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلى جَبْرَئيلَ السَّلامُ. (1)

3- خديجه مادر فاطمه شد. روشن است كه جز او كسى را لياقت اين مقام نبود. او به حق امتياز و موقعيت والايى كسب كرد؛ زيرا ذريه والاتبار پيامبر از دامن پاك او پديد آمد و انوار قدسى امامت و ولايت كه شعاع گسترده آن به ابديت پيوست، در وجود دختر معصوم حضرت خديجه؛ يعنى حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) خلاصه شد.

چه زيبا و دل انگيز است آن گاه كه در زيارت يازده امام معصوم چنين مى گوييم:

أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يابْنَ فاطِمَةَ وَ خَديجةَ ...

خداوند تعالى، فيض عظيم كوثر را به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) عنايت نكرد مگر به واسطه حضرت خديجه (عليها السلام). اگر زنان قريش خديجه را تنها گذاشتند، فاطمه اش همراهش بود تا در رحم با مادرش سخن بگويد و ملال تنهايى را از پيرامون خديجه بزدايد.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ* إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْابْتَرُ. (2)


1- سيره ابن هشام، ج 2، ص 416.
2- كوثر: 3- 1

ص:76

هجرت

آزموده ها ؛ ج 3 ؛ ص76

ر كردن به انگيزه زيارت حرم رسول خدا و بيت الله الحرام، هجرت است؛ هجرتى مقدس و معنوى، براى درك مقامات عالى؛ وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً. (1)

زيارت

واژه زور در واژه نامه ها، به معناى أعلى الصدر آمده است مى گويد: زرت فلاناً أى تلقّيته بزورى أى تلقّيته بصدرى أو قصدت صدره (2)از اين عبارت ارتباط قلبى استفاده مى شود؛ يعنى زيارت حضور الزائر عند المزور است.

واژه زيارت گرچه در مصحف شريف با صراحت نيامده است، اما مى توان در مضامين آيات شريفه آن را يافت؛ به چند نمونه از آن مى پردازيم:

قرآن كريم در باره نزاع مردم بعد از مرگ ظاهرى


1- نساء: 100
2- لسان العرب ماده زور.

ص:77

اصحاب كهف مى فرمايد:

إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً. (1)

اين كه گفتند ما مسجدى بنا مى كنيم براى آن بود كه مدفن و مرقد اصحاب كهف محلّ زيارت و آمد و شد علاقه مندان شود، چه براى آنان كه هم عصر با اصحاب كهف هستند و چه كسانى كه در آينده خواهند آمد.

خداوند متعال رسول خويش را از حضور در كنار قبر منافقين نهى مى كند و مى فرمايد:

وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَد مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ .... (2)

اى پيامبر، بر قبر كسى كه در حالت نفاق از دنيا رفته است توقف نكن و ...

مفهوم اين كلام الهى آن است كه اگر كسى مسلمان بود و از دنيا رفت، به زيارت او برويد و بر سر قبرش حاضر شويد. و معهود ميان مردم نيز چنين بوده است.

آلوسى و بيضاوى مى نويسند: الْمُراد لا تقف عند قبره للدفن أو للزّيارة. (3)


1- كهف: 21
2- توبه: 9
3- آلوسى، تفسير روح المعانى، ج 10، ص 155؛ بيضاوى، انوار التنزيل، ج 1، ص 416

ص:78

مؤيد ديگر آن كه در ذيل آيه شريفه ... وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ ... آمده است: ... إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ، جمله در مقام تعليل است و مفهوم آن به طور واضح دلالت دارد بر مشروعيت زيارت قبر مسلمان. بنابراين، زيارت قبر پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) كه داراى شأن و مقام والاى عصمت هستند، به طريق اولى جايز و مطلوب است.

احترام پيامبر (صلى الله عليه وآله) در دوران حيات و پس از مرگ

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً. (1)

در زمان حيات رسول الله، مسلمانان به عنوان تجليل و تكريم آن حضرت، در محضرش حضور مى يافتند و استغفار مى كردند و مغفرت و شفاعت مى طلبيدند. همين تجليل و تكريم را پس از وفات و ارتحال رسول خدا نيز انجام مى دهند؛ زيرا معتقدند كه حيات و ممات آن حضرت يكى است. او همواره زنده و نزد پروردگارش روزى مى خورد.

اجلال و تكريم رسول الله پس از مرگ، مانند تكريم او در حال حيات است و اساساً وزان اين آيه شريفه استغفار و عمل به آن، در نزد مسلمانان، وزان آيه شريفه سوره حجرات است. در آن جا مى فرمايد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ .... (2)


1- نساء: 64
2- حجرات: 2

ص:79

سيره مسلمانان در عمل به اين آيه كريمه، هنگامى كه دركنار مرقد پيامبر (صلى الله عليه وآله) حضور مى يافتند، در حد وجوب بوده است؛ و حتى آن را بر ديوارهاى آن مضجع شريف حكّ كرده اند.

نكته ديگر اين كه خداوند متعال در غضّ صوت و ند، جمعى را مدح و تمجيد نموده و جمعى را مذمّت كرده است. و اين مدح و ذم، اختصاص به زمان حيات پيامبر ندارد؛ زيرا آن مقام و مرتبت، محصور و محدود به زمان حيات آن بزرگوار نيست.

آيه مدح: إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ . (1)آيه ذم: إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ . (2)

آيه استغفار گرچه در حال حيات رسول خدا نازل شده است، اما اختصاص به زمان حيات او ندارد بلكه رتبه و مرتبه اى است كه با مرگش منقطع نمى شود.

مورخان و نويسندگانِ تمامى مذاهب اسلامى، استغفار در محضر رسول خدا، بعد از رحلت آن حضرت را نيكو شمرده اند و بلكه از آداب زيارت آن بزرگوار دانسته اند و زائر


1- حجرات: 2
2- حجرات: 3

ص:80

هم مناسب است بايستد و استغفار كند. (1)

زيارت قبر رسول خدا

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بارها مسلمانان را سفارش به زيارت قبر مؤمن كرده اند و روايات (2)بسيارى در اين زمينه وجود دارد كه مرحوم صدوق در كتاب ثواب الأعمال آورده است.

حال چگونه ممكن است كه بگوييم زيارت قبر ولى المؤمنين و ختم رسولان- كه مصداق برجسته و نمونه روشن ايمان مى باشد- مندوب و مطلوب نيست! پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

من أَراد أن يزور قبراً فليزره ولا يقول الّا خيراً فانّ الميّت يتأذى مما يتأذى منه الحى. (3)هركس مى خواهد قبرى را زيارت كند، به هنگام زيارت، در كنار قبر جز خير نگويد؛ زيرا مرده از حرف هاى نا مناسب، مانند زنده آزار و رنج مى برد.

ما مِن أحد منكم يسلّم عَلَىَّ الّا ردّالله عَلى روحى حتّى أردّ عَلَيه السَّلام (4)

كسى از شما بر من سلام نمى دهد مگر آن كه پروردگار متعال آن سلام را بر روح من مى رساند تا من نيز پاسخ آن را بدهم.


1- طبقات الكبرى، ج 1، ص 72؛ شفاءالسقام، ص 71؛ كافى، ج 4، ص ...
2- بحار الأنوار، ج، ص 106
3- الروض النائق فى المواعظ و الدقائق، ص 22؛ علامه امينى، الغدير، ج 5، ص 240
4- بيهقى، السنن الكبرى، ج 5، ص 240

ص:81

زيارت احساس قرب و تجديد عهد است

طبق تجربه ثابت است كه انسان در زيارت ميّت، احساس نزديكى و قرب به او مى كند و تجديد عهد و ميثاق مى نمايد. اين تأثير روحى امرى است وجدانى و غيرقابل انكار. بنابراين، سزاوار آن است كه انسان همواره اين انس و احساس قرب و نزديكى را با پيامبر و امامان عليهم السلام داشته باشد؛ چرا كه حيات آنان با مرگشان تفاوتى ندارد و آن عزيزان داراى مقام والاى شهادتند و شهيد هميشه زنده و جاودانه است و مرگ در قاموس شهادت راه ندارد. خداوند تعالى فرمود:

وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ . (1)

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمْ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ . (2)

صغراى قضيه را، هم تاريخ شهادت مى دهد و هم خودشان فرمودند: ما مِنّا الّا مَقْتُولٌ أَو مَسْمُوم .

كبراى قضيه را هم كه قرآن كريم بيان مى كند، نتيجه حيات معصومين (عليهم السلام) است.

همان گونه كه به هنگام حضور در برابر احيا، به آنان


1- بقره: 154
2- آل عمران: 169 و 170

ص:82

سلام مى دهيم و عرض ارادت مى كنيم، وقتى در مشاهدمشرّفه آنان حاضر مى شويم، قبل از ورود به مضجع شريفشان اظهار ادب مى كنيم و اذن ورود مى خواهيم و چنين مى گوييم:

اللّهم إنى أعتقد حرمة صاحب هذا المشهد الشريف فى غيبته كما أعتقدها فى حضرته واعلم ان رسولك وخلفاءك عليهم السلام احياء عندك يرزقون يرون مقامى ويسمعون كلامى ويردون سلامى وانّك حجبت عن سمعى كلامهم وفتحت باب فهمى بلذيذ مناجاتهم.

سخن از غيبت و حضور معصوم است نه موت و حيات آنها. اينان احياء و زنده هستند و از خداوند متعال بشارتِ آيندگانى را كه حركت كرده و در مسير هستند و تا كنون ملحق نشده اند را هم مى خواهند و جوياى وضعيت همرزمان و همفكرانشان هستند.

اين بخش از آيه شريفه: ... وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ ... (1)از قبيل عدم و ملكه است. آنان كه از جا حركت نكرده اند، از گردونه كلام شهيدان و معصومان خارجند، و تنها آنان كه حركت كرده اند، موضوع استبشار هستند؛ جمعى واصل به آنان شده اند و گروهى در مسير هستند كه باز خود قرآن مى فرمايد:

... فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا


1- آل عمران: 170

ص:83

بَدَّلُواتَبْدِيلا (1)

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله):

مَنْ زارَ قبرى وَجَبَتْ لَهُ شَفاعتى. (2)مَنْ زارَ قَبْرى حَلَّتْ لَهُ شَفاعتى. (3)مَنْ زارَنى الَى الْمَدِينةِ كُنْتُ لَهُ شَفِيعاً وَشَهيد. (4)

قال على (عليه السلام):

مَنْ زارَ قَبْر رَسُول الله (صلى الله عليه وآله) كانِ فى جواره. (5)

عن الامام ابى الحسن الكاظم (عليه السلام) قال:

جاء الامام الصادق يوم عيدالفطر الى قبر النبى فسلّم عليه ثمّ قال: قد فضلنا الناس بسلامنا على رسول الله (صلى الله عليه وآله). (6)

در اين جا شايسته است به دو مورد از ارتكاز مسلمانان در عدم تفاوت ميان حيات و ممات رسول خدا كه بدان اتكا و استناد كرده اند و گفته اند پيامبر (صلى الله عليه وآله) پس از وفات، همان پيامبرى است كه پيش از وفات بود، اشاره كنيم:

1- على بن ابى طالب (عليه السلام) قال:

بعد ما دفنّا رَسُولَ الله (صلى الله عليه وآله) بثلاثة أيام، قدم علينا أعرابى فَرَمى بنَفْسِهِ على قبر النبى وحثى من ترابه


1- احزاب: 23
2- نيل الأوطار، ج 5، ص 108
3- مجمع الزوائد، ص 204
4- مسند احمد، ج 2، ص 74
5- نيل الأوطار، ج 5، ص 109
6- تهذيب الأحكام، ج 6، ص 17

ص:84

على رأسه وقال: يا رَسُول الله، قُلتَ فسمعنا قولك و وعيتَ عن الله سبحانه فوعينا عنك وكان فى ما أنزل عليك: وَلَوْ أَنَّهُم اذ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً (1)وقد ظلمت نفسى و جئتك تستغفر لى، فنودى من القبر: قد غفرلك (2)

2- محمد بن حرب الهلالى قال:

دخلت المدينة فأتيت قبر النبى فزرته وجلست بحذائه فجاء أعرابى فزاره ثم قال: يا خير المرسلين إنّ الله أنزل عليك كتاباً صادقاً قال فيه: وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً وانّى جئتك مستغفراًربك مِن ذُنُوبى مستشفعاً فيها بك (3)، ثمَّ بَكى وانشايقول:

ياخير من دفنت بالقاع أعظُمُه فطاب من طيبهن القاع والأَكَمُ

نفسى الفداء لقبر أنت ساكنه فيه العفاف وفيه الجود والكرم احمد بن عبدالعزيز بن محمد المقدسى چند بيتى به اين دو بيت اعرابى ضميمه كرده كه آوردن آن، خالى از لطف و لطافت نيست:


1- نساء: 64
2- سمهودى، وفاءالوفا، ج 4، ص 1399
3- نساء: 64

ص:85

وفيه شمس التقى والدّين قد غَرُبَت من بعد ما أَشرَقَت من نورهاالظُلَم حاشالوجهك أن يبلى وقد هُدِيَت فى الشرق والغرب من أنواره الأمم (1)

آرى، شخصيتى كه امت هاى مسلمان، در شرق و غرب عالم از وجود و نور او هدايت يافته اند، هرگز مندرس و پوسيده نمى شود.

الوسيلة الى الله

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ . (2)

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمْ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُوراً. (3)

الوسيلة هى التحقق بحقيقة العبودية وتوجيه وجه المسكنة والفقر إلى جنابه. (4)

الوسيلة هى ليست الا توصلا واتصالا معنوياً بما يوصل بين العبد والربّ.

ابتغاء الوسيلة، هو التماس ما يقرّب العبد الى ربّه. (5)


1- شفاء السقام، ص 153
2- مائده: 5
3- اسراء: 57
4- لسان العرب وَسَل، معجم مفردات الفاظ القرآن وَسَل.
5- لسان العرب وَسَل.

ص:86

وذكر الوسيلة فى الآية الاولى بعد التقوى هو من قبيل ذكر الخاص بعد العام، اذ الوسيلة أخص من التقوى العامة فى اجتناب المعاصى والعمل بالطاعات.

چند روايت در تفسير و معناى وسيله:

از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

1- إياكم اذا أراد أحدكم أن يسأل من ربه شيئاً من حوائج الدنيا والآخرة حتى يبدء بالثناء على الله عزوجل والمدح له والصلوة على النبى ثم يسأل الله حاجته. (1)

امام على (عليه السلام) فرمود:

2- كل دعاء محجوب حتى يصلّى على محمد وآل محمد. (2)

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود:

3- لا يزال الدعاء محجوباً حتى يصلّى علىّ وعلى أهل بيتى. (3)

مرحوم علامه طباطبايى قدس سره القدوسى در تفسير الميزان آورده اند كه در برخى از روايات، اهل بيت واژه وسيله در آيه كريمه ... وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ... (4)را به امام معصوم تفسير كرده اند و فرموده اند: آن وسيله اى كه در قرآن فرموده است طلب كنيد ما هستيم. شاعر صاحب قريحه كريمه و صاحب بصيرت معروف به البوصيرى در قصيده


1- كافى، ج 2، ص 351
2- مجمع الزوائد، ج 10، ص 150
3- كفاية الأثر، ص 29
4- الميزان، ج 5، ص 333

ص:87

شيرين البرده خود در شأن رسول و آلش و كرم و كرامت و كمالات آنان چنين سروده است:

هو الحبيب الذى ترجى شفاعته لكلّ هول من الاهوال مفتحم دعا الى الله فالمستمسكون به مستمسكون بحبل غير منفصم فاق النبيّين فى خلق وفى خُلق ولم يدانوه فى علم ولا كرم وكلّهم من رسول الله ملتمس غرفاً من البحر أورشفاً من الديم فهو الذى تمّ معناه وصورته ثم اصطفاه حبيباً بارى ء النّسم (1)

بى مناسبت نيست كلام حضرت فاطمه دخت گرامى رسول الله در كنار قبر پدر و گريه آن حضرت را كنار تربت پدر، از زبان همسرش بياوريم كه در واقع اولين زائر قبر پيامبر (صلى الله عليه وآله) محسوب مى شود:

لمّا رُمِسَ رسول الله (ص) جاءت فاطمة عليها السلام فوقفت على قبره وأخذت قبضة من تراب القبر ووضعتها على عينها وبكت وقالت:


1- المجموعة النبهانى، ص 504، طبع دارالمعرفة، القصيدة للبوصيرى متوفى 696.

ص:88

ماذا على من شمّ تربة أحمد أن لايشم على الزمان غواليا

صبّت علىّ مصائب لو أنّها صبّت على الايام صرن لياليا (1)

تلاوت قرآن

از فضيلت هايى كه هر مسلمان در طول زندگى اش مى تواند براى خود كسب و آن را به عنوان ذخيره اى معنوى حفظ كند و با خود به عالم باقى ببرد، تلاوت و انس با قرآن كريم است. تلاوت و قرائت قرآن، گاهى به مناسبت زمان، مانند ماه مبارك رمضان و نيز به مناسبت مكان، مانند مكّه مكرّمه و مسجد الحرام يا مدينه منّوره و مسجد نبوى، كه مهبط وحى بوده اند، تشديد درفضيلت پيدامى كند.

قرآن يكى از موهبت هاى بزرگ الهى و نعمت هاى ارزشمند خداوند بر مسلمانان است. نگاه به خطوط قرآن هم عبادت محسوب مى شود. قرآن عدل عترت است. پس نگاه به امام و قرآن و كعبه همه داراى فضيلت و ثواب است، و شايسته است كه زائرين عزيز حرمين شريفين، در كسب اين فضيلت سعى بليغ داشته باشند و از اين فيض سرشار الهى محروم نشوند و از اين اقيانوس بيكران معرفت الهى فيض و فضيلت برگيرند. همان گونه كه پيش تر اشاره شد، گاهى زمان شرافت پيدا مى كند؛ مانند ماه مبارك رمضان، و گاهى مكان شرافت مى يابد؛ مانند مكه و مدينه.


1- زينى دحلان، السيرة النبويه، ج 2، ص 310

ص:89

شرافت دو شهر مكه و مدينه به خاطر وجود نورانى رسول خداست؛ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ* وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (1)و در زيارت نامه آن حضرت نيز مى خوانيم: و عظّمتَ به البلاد (2)، خداوند تعظيم بلاد والبلد الأمين را به خاطر وجود رسول خدا تشرف بخشيد.

گاهى فضيلت تلاوت قرآن به خاطر زمان است، مانند آن كه امام سجاد (عليه السلام) در ماه مبارك رمضان مى گويد: ... ووفقنى فيه لقراءة آياتك ... (3)و گاهى به خاطر مكان است كه فرمودند كسى كه در مكّه معظمه، از جمعه اى تا جمعه ديگر قرآن ختم كند گويى تا آخر عمر تلاوت قرآن كرده است.

پيامبر فرمود: إنّ لِرَبّكم فى أيّام دَهْرِكُم نفحات ألا فتعرضواله (4)

در ايام عمر خود، لحظه ها و نفحه هاى بهشتى ورحمانى براى شما رخ مى دهد. مواظب باشيد كه آنها را غنيمت شماريد و از آنها بهره گيريد.

آرى حضور در كنار كعبه و حضور در جوار خاتم مرسلين، يك حضور عادى نيست. پس بايد آن را غنيمت دانست و جان و روان را صيقل داد و با تلاوت كلام الهى كه زلال است و چونان زمزم سرشارى است، زنگارهاى دل را كه جايگاه شيطان است، شستوشو دهيم. پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: إن


1- بلد: 2- 1
2- مفاتيح الجنان.
3- مفاتيح الجنان، دعاى روز دوم ماه مبارك رمضان.
4- بحار الانوار، ج 84، ص 267

ص:90

للقلوب صدءاً كصدء النّحاس فاجلوها بالاستغفار وتلاوة القرآن (1)

تلاوت و انس با قرآن كريم و مصحف شريف ايمان و عقيده و صفاى دل قاريان را بيش از پيش مستحكم مى كند.

امام على (عليه السلام) فرمود:

لقاح الايمان تلاوة القرآن (2)

مثل المؤمن الذى يقرأ القرآن كمثل الأترجة ريحها طيّب وطعمها طيّب. (3)

پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

ليس شى ء أشدّ على الشيطان من القراءة فى المصحف نظر. (4)

على (عليه السلام) فرمود:

تعلّموا القرآن فانّه أحسن الحديث وتفقهوا فيه فانّه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور وأحسنوا تلاوته فانّه أنفع القصص. (5)

على (عليه السلام) فرمود:

ما جالس هذا القرآن أحد الّا قام عنه بزيادة أو نقصان، زيادة فى هدى أو نقصان فى عمى.

قرآن كريم دردهاى درونى ونابينايى هاى باطن را شفا


1- بحارالانوار، ج 77، ص 174
2- غرر الحكم.
3- شرح ابن ابى الحديد، ج 20، ص 280
4- بحار الانوار ج 92، ص 196
5- نهج البلاغه، خطبه 110

ص:91

مى دهد. و چه بهتر كه انسان اين استشفا را در محل نزول آن؛ يعنى حرمين شريفين بخواهد و مؤانست و مجالست خود با قرآن را زياد كند و از نور قرآن بهره گيرد كه بزرگان اهل معرفت گفته اند: المجالسة مؤثرة و خداوند متعال فرمود: ... فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْ الْقُرْآنِ .... (1)

قرائت و تلاوت قرآن سيره مستمره امامان عليهم السلام بوده است، به خصوص در حرمين شريفين و عتبات مقدس. سيد جليل القدر، علامه بزرگوار بحرالعلوم مى گويد: وارد حرم علوى در نجف اشرف شدم، ديدم مولايم بقية الله الاعظم- ارواح من سواه فداه- بالاى سر مبارك امير مؤمنان با صداى مليح و شيوا، با جذبه خاص ملكوتى قرآن تلاوت مى كند، من نيز اين شعر را ترنّم كردم:

چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا شنيدن*** به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنيدن (2)

قرآن ذكر است

ذكر خدا در همه حال نيكو و پسنديده است و يكى از نام هاى قرآن نيز ذكر است؛ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ . (3)و ذكر نام و ياد خدا، باطن انسان را نورانى و مرض هاى قلبى را شفا مى بخشد و ضمير آدمى را با خالق هستى مأنوس مى سازد. على (عليه السلام) فرمود:


1- مزمّل: 20
2- بحار الانوار، ج 53، ص 302
3- حجر: 9

ص:92

ذكر الله ينير البصائر ويؤنس الضمائر (1)

ذكر الله دواء اعلال النفوس (2)

أصل صلاح القلب اشتغاله بذكر الله (3)

آنچه به اين ذكر و تلاوت و نظر و قرائت روح و جان مى بخشد اخلاص است.

پيامبر (صلى الله عليه وآله) مى فرمود: آن گاه كه مردم به غير خدا و كثرت عمل مشغولند و احياناً بر آن فخر و مباهات مى كنند، شما مواظب باشيد عملتان خالص و مصفّى باشد. إذا رأيت الناس يشتغلون بكثرة العمل فاشتغل بصفوة العمل (4)

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

لو نظر الناس الى مردود الأعمال من السماء لقالوا ما يقبل الله من أحد عمل (5)

زائر اين سرزمين در اخلاص بايد ابراهيم (عليه السلام) را الگوى خود قرار دهد؛ كه با اخلاص تمام كعبه را بنا كرد و در حقيقت سنگ اصلى وزيرين كعبه، اخلاص ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام بود كه كعبه را ابديت بخشيد. اخلاص كيميايى است كمياب كه به هركس ندهندش.

امام باقر (عليه السلام) فرمودند:


1- غرر الحكم.
2- غرر الحكم.
3- غرر الحكم.
4- بحارالانوار، ج 77، ص 88
5- بحارالانوار، ج 70، ص 208

ص:93

أصبح ابراهيم فرأى فى لحيته شيباً شعرة بيضاء فقال: الحمد لله رب العالمين الّذى بلّغنى هذا المبلغ ولم أعص الله طرفة عين (1)

اگر نيكو بنگرى خواهى ديد كه در گذر تاريخ كم نبوده اند انسان هاى مخلص و فرهيخته اى كه دل در گرو حق تعالى داشته اند وخداگونه مى انديشيده اند و بر اساس ارزش ها و فضيلت ها و كرامت ها گام بر مى داشتند و سويداى دل خويش را با الماس اخلاص سودند و از پرتو اسرار حق صفا يافتند و اكنون در روزگار معاصر نيز شيدايان حق و والهان و شيفتگان معبود حقيقى كه دل در ياد حق دارند نيز كم نيستند، اما هر انسانى بايد به خود بينديشد كه فرداى قيامت عمل ديگرى براى ما نيست عمل ما هم براى او نيست (لا تزر وازرة وزرأخرى ). (2)

بايد مثل سوختگانى شد كه وقتى كلمه معبود و نام خالق هستى را مى شنوند، نه تنها قلبشان مى تپد كه سراسر وجود آنها به لرزه در مى آيد. آنان چراغ و ضياى حق را در دل خويش روشن دارند و نمونه اش على بن الحسين، سيدالساجدين و زين العابدين است كه در ميقات ذوالحليفه، در هنگامه پرغوغاى تلبيه مى لرزد و مى گويد:

خوف آن دارم كه به من بگويند لالبّيك ولاسعديك (3)اينان شمع ياد خدا را همواره در جان روشن دارند.


1- بحارالانوار، ج 12، ص 8
2- انعام: 164
3- بحار الأنوار، ج 47، ص 16

ص:94

دلسوختگانى هستند كه از زلال علم حقيقى حق و چشمه هدايت و نورانيتِ وحى وهدايت انبيا استفاده كرده و جان خود را سيراب كرده اند و از شراب طهور محبت خدا و نبى و ولىّ چشيده اند و نوشيده اند و اكنون نيز عاشقانه در صحراى عشق، دل به ياد او زنده نگه داشته اند كه گام برتر گيرند و عطش روح و روان و نياز روحى خود را از آن سيراب تر گردانند.

كسى كه مى خواهد با پاكدلان صبح و مسائى داشته باشد و در مسير دلِ پاكانِ باطن بين گام بردارد، مناسب است از سرّ و سير ومسيرآگاهى داشته باشد و از رهبران آن وادى، اسرار مسير و طى طريق را بياموزد. رهبران ما همان ذوات مقدسى هستند كه كلام و روش و عمل و سكوت وسكون و تقرير آنان، همه نور است و هاديان به نورند.

امام هادى (عليه السلام) فرمود:

كلامكم نور وأمركم رشد ووصيّتكم التقوى وفعلكم الخير وعادتكم الاحسان وسجيتكم الكرم. (1)

اسرار را بايد از كسانى آموخت كه آنان از بشر نياموخته اند، بلكه از خالق بشر دريافته اند؛ من لدن حكيم عليم بوده است و جويبار علوم آنان نشأت يافته از عالم ديگرى است به نام عالم امر و مظهر إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (2)مى باشند و ديگران كه بيراهه رفته اند، از


1- مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
2- سوره يس آيه 82.

ص:95

اين گونه نعيم ها و نعمت هاى دلنواز محرومند و روح آنان در اضطراب و خشكىِ جهل و عطش و فقر بى هدايتى مى سوزد. راستى راز و رمز احرام و طواف و سعى بين صفا و مروه و هروله، سرّ نماز در مصلاى عشقِ ابراهيمى و اسماعيلى، مقام ابراهيم، حجر اسماعيل، حجرالأسود و استلام آن و حقيقت ركن يمانى را چه كسى بايد بيان كند؟ بديهى است بايد امام معصوم بيان كند كه مدار امت است. امير بيان، على بن ابى طالب فرمود: وانّ محلّى منها محل القطب من الرحى (1)امام همواره مدار است و از اسرار عالم با خبر است. ائمه محرم راز و سرّ عفاف ملكوت اند، نه تنها امام ناسوتيان بلكه رهبر ملكوتيان نيز هستند.

اگر آدم ابوالبشر از خاك خلق شده است إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَاب .... (2)على (عليه السلام) ابو تراب است. تبيين اسرار مناسك حج و عمره، در شأن و توان معصومين (عليهم السلام) است. آنانند كه بايد حقايق نورانى شريعت نبوى را بيان كنند. چون كه مى دانند قهر و مهر خدا در چيست.

رسول خدا وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى* عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى* ذُو مِرَّة فَاسْتَوَى* وَهُوَ بِالْافُقِ الْاعْلَى . (3)بود. امامان (عليهم السلام) كه خليفه و جانشين پيامبرند، نيز داراى همين كمال و ويژگى هستند و همه مشكاة واحد و مصباح فاردند و مظهر


1- نهج البلاغه، خطبه 3.
2- آل عمران: 59
3- نجم: 3

ص:96

... اللهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْارْض ... مى باشند. همه نور واحد ودرتوازن واحد هستند، اماويژگى هاى آن بزرگان تفاوت مى كند و گرنه اگر صلح است يا قيام در برابر طاغوت، اگر خشيت است يا بكاء، اگر عزلت است ياجهاد، همه و همه بر اساس وظيفه الهى است. كجا و چگونه مى توان به مقام عصمت علوى يا فاطمى پى برد؟! امام على بن موسى الرضا (عليهما السلام) فرمودند:

الإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لا لَهُ مِثْلٌ وَ لا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَب مِنْهُ لَهُ وَ لا اكْتِسَاب بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِى يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الأَلْبَابُ وَخَسَأَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَتَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الأَلِبَّاءُ وَكَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْن مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَة مِنْ فَضَائِلِهِ وَ أَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِيرِ وَكَيْفَ يُوصَفُ بِكُلِّهِ أَوْ يُنْعَتُ بِكُنْهِهِ أَوْ يُفْهَمُ شَىْ ءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ يُوجَدُ مَنْ يَقُومُ مَقَامَهُ وَ يُغْنِى غِنَاهُ لا كَيْفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمِ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ .... (1)

اگر دست شما به ستارگان دور و بلند آسمان رسيد، فكر شما هم مى تواند به عمق و ژرفاى حقيقت امامت پى ببرد؛ هيهات، هيهات، آن دست كوتاه و آن فكر عليل و زبان در اوصاف آنان كليل است! مقام امامت مقام بزرگى است كه


1- كافى، ج 1، ص 201

ص:97

انتصاب از جانب خالق است نه انتخاب از جانب خلق. قرآن هم با واژه جَعَل تعبير آورده است. جعل همان انتصاب است؛ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ . (1)

از لطافت هاى قرآن كريم اين كه واژه امامت (مفرد و جمع) دوازده بار در قرآن كريم آمده است. آيا اين نكته ايهام به حقيقت امامت و حقانيت مذهب ندارد؟ و آيا مى توان گفت كه اين لطيفه ربّانى امرى اتفاقى است؟! خداوند حكيم عليم است و با يك حكمت و وجاهت و توجه خاص در قرآن اين چنين آورده است. مانند واژه موعظه و لسان كه هر دو 25 بار آمده است؛ يعنى از زبان بايد فقط موعظه و پند را بهره گرفت. زبان مساوى است باموعظه و موعظه هم مساوى با لسان است. همچنين موت وحيات نيز هر يك 145 بار آمده است و دنى و آخرت هريك 115 نوبت آمده است. پس اسرارى وجود دارد و سرّ را بايد از صاحب سرّ دريافت و بهره گرفت و اينها را شايد بتوان از مظاهر اعجاز نبوى دانست.

كرامت

كرامت و معجزه، هر دو خرق عادت است. امامان (عليهم السلام)، هم اعجاز دارند هم كرامت و مفسّرانِ حقيقى قرآنند، بلكه عِدل آن و به بينش دقيق ترى خودِ قرآنند. على (عليه السلام) در جنگ با


1- انبياء: 73

ص:98

نهروانيان فرمود: چرا دنبال قرآن صامت مى رويد، قرآن ناطق منم. (1)بزرگوارى آنان اقتضا مى كند كه در حق ما گرفتاران، و نيازمندان و واماندگان دعا كنند.

مگر صاحبدلى روزى ز رحمت*** كند در حق درويشان دعايى

بايد مَحْرم شد تا توانست دست به رداى كبريايى آنان زد. جُرم و جِرم گناه انسان را با خوبان نامحرم مى كند. بايد گناهان را شست تا اجازه ورود به حرم را يافت و گرنه صِرف مُحرِم شدن ظاهرى كفايت نمى كند. اگر توبه كردى و محرم شدى و به حرم آمدى، مَحْرم خواهى شد؛ آن گاه است كه پرده ها را كنار مى زنند و اسرار را مى نمايانند. آنچه مهم است اجازه ورود به حرم حقيقى است تا آن كه وقتى وارد حرم شدى سرّ و اسرارى را دريابى.

آنان كه وارد وادى رحمت و حريم با حرمتِ خدا مى شوند، صاحبدلانى هستند كه سميع و بصيرند و با نامحرمان مى گويند:

ما سميعيم وبصيريم و هشيم*** با شما نامحرمان ما خامشيم

بايد حجاب ها را دريد و انانيت ها و عجب و اعجاب به نفس را كنار ريخت و از هر چه غير اوست عارى شد و با فطرت الهىِ صرف، به وادى اقدس و حرم وارد شد تا محرم سرّگرديد و از اسرار لذّت برد.

چيزى كه رنگ و صبغه غير الهى دارد، قابليت پرواز به


1- ينابيع المودّه، ج 1، ص 214؛ بحار، ج 82، ص 199

ص:99

كوى دوست و ديار محبوب را ندارد. مادامى كه خطاب: اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْارْضِ . (1)گريبانگير نفس بشرى است كى و كجا مى تواند رهرو و سالك راه حق باشد.

فطرت بشر اوّلًا و بالذات جز به كمال مطلق، به هيچ چيز ديگرى توجه ندارد، اما همين فطرت اگر آلوده به رنگ هاى دنيايى و دام هاى شيطانى و اسارت هاى ابليسى گرديد، راه كمال بر او بسته مى شود، مگر آن كه رنگ ها را بزدايد و دام بگسلد و ديواره هاى اسارت را بشكند تا پرواز كند تا بَرِ دوست و به هواى سر كويش پرو بالى بزند. تا انانيت ها هست نمى شود.

تا خويشتنى به وصل جانان نرسى*** خود را به رَهِ دوست فنا بايد كرد

تا نفس و زمينه پاك نباشد، علم نه تنها كارگر نيست بلكه حجاب اكبر هم مى شود. علم آن گاه چراغ راه و نور هدايت است كه حق جو باشى و عاشق و دلداده حق. تهذيب نفس، تطهير قلب و تزكيه جان لازم است تا راهت دهند. بايد اشك نيمه شب و التماس و شوق و شعف را بدرقه اين راه كرد تا به رشد و رشادت معنوى دست يافت. بايد اقفال قلوب را شكست و طاهر و مطهَّر شد تا در جرگه مطهّرون در آمد؛ مگر نه آن است كه: فِى كِتَاب مَكْنُون* لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ . (2)

همان گونه كه به حقيقتِ قرآن جز مطهّرون نمى رسند،


1- توبه: 38
2- واقعه: 79

ص:100

به حقيقت ولايت و قرآن ناطق نيز جز مطهّرون نمى توانند باريابند.

از ميان زائران، جوانان به افق ملكوت نزديك تر و براى وصول به مقامات معنوى موفق ترند؛ زيرا هر روز كه از عمر انسان مى گذرد، دلباختگى به دنيا، سرطان غفلت و قفل شيطانى در وجود انسان محكم تر و پر زنگارتر مى شود.

روشن است كه يكى از مكرها و كيدهاى شيطان تسويف است؛ يعنى همواره به انسان وعده مى دهد كه بعداً به اصلاح نفس مى پردازى و توبه مى كنى. و بدين سان، تا زمان پيرى انسان را پيش مى برد و به گونه اى برنامه ريزى مى كند كه انسان بدون توبه از دنيا برود؛ چرا كه او دشمن قسم خورده انسان است: قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ . (1)

سعه صدر و بى اعتبارى دنيا

همه بايد از خالق اسرار بخواهيم كه ظرفيت وجوديمان را فراخ و سعه صدرمان را افزون نمايد. على (عليه السلام) فرمود:

انَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيةٌ فَخَيرها أَوْعاه. (2)اين قلب ها ظرف هايى هستند كه بهترين آنها جادارترينشان است.

جوانى هر انسان، بهار ادراك معارف الهى است وگرنه عمر مى گذرد و به فرموده امام راحل (قدس سره القدوسى) بايد گفت:


1- ص:82
2- نهج البلاغه، قصارالحكم، 147

ص:101

از قيل و قال مدرسه ام حاصلى نشد*** جزحرف دلخراش پس ازآن همه خروش (1)

غرورها و اميدهاى كاذب شيطانى است كه انسان را به وادى حيرت و خسران و حسرت سوق مى دهد. انسان ابتدافكر مى كند كه دنيا حباب است، بعد مى بيند آب است وسپس مى بيند سراب است، بعد مى بيند سراب هم خالى از آب است و هيچ است! لذا برخى از اهل معرفت فرموده اند:

اى هيچ، براى هيچ در هيچ مپيچ، كه دنيا همه هيچ اندر هيچ است.

پيچيدن دور دنيا فسانه و فسونى است كه موجب افسوس است كه تارك حقيقى دنيا على مرتضى (عليه السلام)، در نهج البلاغه شريف، دنيا را تحقير كرد. قرآن هم فرمود:

... كَسَرَاب بِقِيعَة يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً .... (2)

در اين جا مشبّه صعيف تر از مشبّه به است، لذا قرآن اعمال اهل دنيا را تشبيه به سراب كرد و نفرمود كه خود سراب است.

مكّه امّ القرى

مكّه را بدان جهت امّ القرى خوانده اند كه گويا تمام اسرار


1- ديوان امام خمينى قدس سره
2- نور: 39

ص:102

قرى وبلاد در آن نهفته است، نه تنها اسرار زمينى كه رموز آسمانى نيزدرآن مستور است. قرآن هم فرمود: ... لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا ... (1)

كعبه

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: كعبه در محاذات بيت المعمور و بيت المعمور در محاذات عرش واقع است (2)و عرش چون چهار ركن دارد، كعبه نيز مربع ساخته شده است و تسبيحات اربعه كه اسلام و نظام هستى مبتنى بر آنهاست، راز تربيع عرش است. آنچه كه در عالم طبيعت است الگويى است از عالم مثال و عالم مثال الگويى است از عالم مجردات و بالأخره عالم مجردات الگويى است از اسماى حسناى الهى.

كعبه برابر عوالم بالا تنظيم شده است و تنزل عرش پروردگار است و بيت المعمور در آسمان چهارم است. (3)

مرحوم حكيم ميرفندرسكى گويد:

چرخ با اين اختران نغز و خوش زيباستى*** صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى (4)

كسانى كه به طور شايسته پيرامون كعبه طواف مى كنند، در عالم مثال، به بيت المعمور صعود كرده اند و اگر وظايف آن مرحله را نيز به شايستگى انجام دهند به مقام عرش الهى بار


1- انعام: 92
2- بحارالانوار، ج 96، ص 57
3- بحارالأنوار، ج 99، ص 57، باب 4، ح 96
4- ديوان ميرفندرسكى.

ص:103

مى يابند؛ همان گونه كه حارثة بن مالك فرمود: كأنّى أنظر إلى عرش رَبّى وقد وضع للحساب (1)

خداوند متعال با قرار دادن كعبه به عنوان مطاف انسان ها، در واقع خواسته است كه انسان ها به فرشتگان عرش الهى اقتدا كنند و حق را زمزمه نمايند.

خداوند متعال در آيات آغازين سوره طور سخن از بيت المعمور و سقف مرفوع دارد؛ وَالطُّورِ* وَكِتَاب مَسْطُور* فِى رَقّ مَنْشُور* وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ* وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ . (2)

مرحوم امين الاسلام طبرسى (3)ذيل آيه و البيت المعمور مى فرمايد: خانه اى است در زير عرش پروردگار و خداوند متعال آن را بر چهار ستون زبرجد قرار داده و از ياقوت پوشانده است. به فرشتگان فرمود عرش را رها نموده بر پيرامون اين خانه طواف كنيد و فرشتگان از آن پس گرد آن خانه طواف كردند و در هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته در آن خانه مى آيند و مى روند و ديگر هرگز به آن جا باز نمى گردند. امام صادق (عليه السلام) فرمود:

أَسَاسُ الْبَيْتِ مِنَ الأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَى إِلَى الأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْىَ (4)اساس و بنيان بيت عتيق از طبقه هفتم زمين تا طبقه هفتم آسمان و از روى زمين تا عرش اله است.


1- اصول كافى، ج 2، ص 54
2- طور: 1- 5.
3- مجمع البيان، جزء 27
4- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 246، باب ابتداء الكعبة و فضلها.

ص:104

إِنَّهَا قِبْلَةٌ مِنْ مَوْضِعِهَا إِلَى السَّمَاءِ (1)

قال الله تبارك و تعالى:

إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ* فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً. (2)

آيه شريفه با تأكيد شروع مى شود و تعبير وضع در قبال رفع است و از تعبير وضع استفاده مى شود كه كعبه تنزل يافته مثال آن چيزى است كه در سماء رابع خلق شده است و الا چرا نفرمود: انّ اوّل بيت بُنِىَ أو جُعِلَ و هكذا و در علم ادب ثابت شده است كه لام در نفع ناس است كعبه براى منفعت مردم است كه در جاى ديگر فرمود: لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِى أَيَّام مَعْلُومَات .... (3)

كعبه صدف است

كعبه صدفى است كه دُرّ ثمين ولايت را در خود جاى داد و تلاش براى رسيدن به كعبه در حقيقت تلاش براى وصال به حق و وصول به ولاى على است؛ زيرا على مولودى است كه شير توحيد را از سينه اين مام نوشيد و او گوهر اين صدف است و روشن است كه هر گوهرى ارزشمندتر از صدفِ خويش است. به قول عارفى كه مى گفت: شيخ ما رو به كعبه دارد و من دل در نجف؛ چرا كه گوهرِ اين صدف اكنون در


1- تهذيب الأحكام، ج 2، ص 383
2- آل عمران: 96
3- حج: 28

ص:105

نجف آرميده است.

به سوى كعبه رود شيخ ومن به سوى نجف*** به حق كعبه كه آن جا مراست حق به طرف

تفاوتى كه ميان من است و او اين است*** كه من به سوى گهر رفته او به سوى صدف

امام صادق (عليه السلام) به ابن ابى العوجاء فرمود:

هذا بيت استعبد الله به عباده ليختبر طاعتهم فى إتيانه فَحَثَّهُم على تعظيمه وزيارته جعله محلّ انبياء للمصلّين له فهو شعبة من رضوانه وطريق يؤدى إلى غفرانه (1)

كعبه در صورتى شعبه اى از رضوان خداست كه انسان صدف وگوهر هر دو را قبول داشته باشد پذيرفته شده باشند وگرنه بدون گوهر قبل از اسلام هم بود، اما مركز و جايگاهى براى نصب بت ها بود.

معلوم مى شود كه خداوند متعال اين خانه را خلق فرمود تا خلق را به عبادت وادارد و انسان ها را با اين عبادت و طاعت بيازمايد. هدف از خلقت اين بيت اين بود كه از على پذيرايى شود. اين خانه آماده شد و مادرى به حرم آمد و احساس الم نمود و از فرط حيا دنبال خلوتگه راز مى گشت، در بارگاه اله دست به دعا برداشت، خدايا! آبرويم را حفظ كن.

چون لايق شأنش نَبُد زايشگهى غير از حرم*** آمد نداى ادخلى او را ز حىّ ذوالكرم


1- احتحاج طبرسى، ج 1، ص 75

ص:106

يعنى تو غير از مريمى بازآ وزين درگه مَرَم*** خاص تووفرزند توست ركنومقامومزدلف

اين خانه را بايد خدا يك روز معمارى كند*** آدم بنايش برنهد نوحش پرستارى كند

وانگه خليلش با پسر تا سقف حجارى كند*** آن يك در و بامش نهد وآن نقش وگچكارى كند

هريك ز آباء رسول پس خانه سالارى كند*** كامروز اندر خانه اش يك ميهماندارى كند (1)

آرى، اين همه براى آن است كه كعبه يك روز از ميهمان خود، على پذيرايى كند و او را حفظ نمايد.

آدم اولين حج گزار

آدم (عليه السلام) نخستين حج گزارى بود كه بسان فرشتگان بر دور خانه خدا طواف كرد و پس از او فرزندانش به زيارت اين خانه پرداختند (2)، تا اين كه در عصر حضرت نوح، در اثر طوفان، جاى كعبه پوشيده از آب شد و نوح و همراهانش كه 150 روز در كشتى بودند، به مكه آمدند. چهل روز پيرامون خانه خدا گشت سپس به سوى كوه جودى آمد و در آن جا مستقر گرديد. (3)جايگاه كعبه تا زمان حضرت ابراهيم از نظرها پنهان بود تا اين كه خداوند متعال محل آن را به ابراهيم نماياند و ابراهيم از شام حركت كرد و جبرئيل او را راهنمايى نمود تا به


1- ديوان شمس اصطهباناتى.
2- وسائل الشيعه، ج 13، ص 208
3- بحار الأنوار، ج 11، ص 340

ص:107

نشانه هاى حرم و جايگاه خانه رسيدند و مأموريت يافت به كمك اسماعيل ديوارهاى كعبه را بالا برند وبيت عتيق را بناكنند؛ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ ... (1)و آن گاه فرمان داد پيرامون آن طواف كنند؛ ... وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ . (2)

امام باقر (عليه السلام) فرمود:

انّما أمر الناس ان يأتوا هذه الأحجار فيطوفوا بها ثم يأتونا فيخبرونا بولايتهم ويَعرضوا علينا نصرهم (3)

هدف آدم، ابراهيم و اسماعيل و ... آن بود كه كعبه زيارتگاه و مطاف انسان ها گردد و در سايه آن، از درد و رنج يكديگر آگاه شوند و منافعى هم عايد آنان گردد و رقاء و علوّ روحى نيز پيدا كنند.

احرام

احرام، به معناى داخل شدن در حرم يا حرام نمودن چيزى برمُحرم است. مُحرِم با پوشيدن لباس احرام و نيت و تلبيه بسيارى ازمحرّمات را بر خود حرام مى كند؛ و از آن جمله ترك اعمالى است كه جنبه حيوانيت دارد. بديهى است اعمالى كه در شأن حيوانات است با تجرّد و موت اختيارى و سير الى الله منافات دارد. انسان بايد ابتدا محرم شود تا بتواند مُحرم


1- بقره: 127
2- حج: 29
3- بحارالانوار، ج 96، ص 374

ص:108

شود و گرنه مُجرم را به حرم راهى نيست، مگر آن كه جِرم و جُرم را بزدايد، به قول عارف صمدانى، ملا محسن فيض كاشانى: از هرچه جز عشق رُخَش استغفر الله (1)

اهل سرّ و رمز و راز و اهل معرفت و شهود آموخته اند و گفته اند:

چو محرم شدى واقف خويش باش*** كه مُحرِم به يك نقطه مُجرِم شود

در اثر گناه، نقطه اى سياه در صفحه سفيد قلب و صحيفه عمل انسان ظاهر مى شود. هر چه گناه افزون تر گردد نقطه سياه گستره بيشترى مى يابد تا جايى كه:

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون . (2)

گرچه وصالش نه به كوشش دهند*** آن قدر اى دل كه توانى بكوش

طواف

مناسب است انسان در حال طواف خود را به صورت جست وجوگرى درآورد كه گويا حقيقتى را گم كرده و در جستوجوى آن است، شايد كه در اين اشواط و ادوار مكرّر آن حقيقت را دريابد و آن حقيقت گم شده همان ذات اقدس اله است.


1- ديوان فيض كاشانى.
2- روم: 10

ص:109

انسان طائف و زائر، ميهمان خداست و بايد در اين سفر بكوشد جايزه ميهمانى را دريافت كند كه همانا سند برائت و نجات از جهنم مى باشد.

سيد الساجدين (عليه السلام) در دعاى افتتاح از خدا درخواست مى كند:

بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاكْتُبْ لَنَا وَ فِى جَهَنَّمَ فَلا تَجْعَلْنَا وَ فِى عَذَابِكَ وَ هَوَانِكَ فَلا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الضَّرِيعِ وَ الزَّقُّومِ فَلا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّيَاطِينِ فِى النَّارِ فَلا تَجْمَعْنَا وَ عَلَى وُجُوهِنَا (فِى النَّارِ) فَلا تَكْبُبْنَ (1)

على بن موسى الرضا (عليه السلام) فرمود:

فاذا بلغت الحرم فاغتسل قبل أن تدخل مكّة وامش هنيئة فاذا دخلت مكّة ونظرت الى البيت فقل: الحمدللهِ الّذى عظّمك وكرّمك وجعلك مثابة للناس وأمناً و هدى للعالمين، ثم ادخل المسجد حافياً و عليك السكينة والوقار ثم تطوف بالبيت تبدء بركن الحجرالأسود وقل: أمانتى أديتها وميثاقى تعاهدته ليشهد لى بالموافاة (2)

اين حديث شريف پيامبر (صلى الله عليه وآله)، هم ادب احرام و هم ادب طواف و استلام حجر را ياد آور مى شود:

طواف بر گرد بيت الله الحرام، داراى فضيلت بسيار و ارزش والايى است.

مَا مِنْ طَائِف يَطُوفُ بِهَذَا الْبَيْتِ حِينَ تَزُولُ الشَّمْسُ حَاسِراً عَنْ رَأْسِهِ حَافِياً يُقَارِبُ بَيْنَ خُطَاهُ وَ يَغُضُّ بَصَرَهُ وَ


1- مستدرك الوسائل، ج 5، ص 79
2- تفسير عياشى، ج 1، ص 59

ص:110

يَسْتَلِمُ الْحَجَرَ فِى كُلِّ طَوَاف مِنْ غَيْرِ أَنْ يُؤْذِىَ أَحَداً وَ لا يَقْطَعُ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ لِسَانِهِ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة سَبْعِينَ أَلْفَ حَسَنَة وَ مَحَا عَنْهُ سَبْعِينَ أَلْفَ سَيِّئَة وَ رَفَعَ لَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ دَرَجَة وَ أَعْتَقَ عَنْهُ سَبْعِينَ أَلْفَ رَقَبَة ثَمَنُ كُلِّ رَقَبَة عَشَرَةُ آلافِ دِرْهَم وَ شُفِّعَ فِى سَبْعِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ قُضِيَتْ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ حَاجَة إِنْ شَاءَ فَعَاجِلَهُ وَ إِنْ شَاءَ فَآجِلَهُ. (1)

در اين حديث شريف، از مسائل مهم، آن است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمودند: مواظب باشيد كه در حال طواف به ديگران آزار نرسانيد من غير أن يوذى أحد

نكته ديگر ركن يمانى است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: از لحظه اى كه خداوند متعال آسمان ها و زمين ها را آفريد، فرشته اى را موكل كرد كه در كنار ركن يمانى براى استجابت دعا آمين بگويد؛ يعنى آن گاه كه به ركن يمانى رسيدى توجه به دعا داشته باش.

راوى مى گويد از امام صادق شنيدم كه فرمود:

انّ ملكاً موكّلا بالركن اليمانى منذ خلق السموات والارضين ليس له هجر الا التأمين على دعائكم فلينظر عبد بما يدعو، فقلت له ما الهجير فقال كلام من كلام العرب أى ليس له عمل. (2)

و مستحب است كه بگويى:

رَبَّنَا آتِنَا فِى الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الْاخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا


1- وسائل الشيعه، ج 13، ص 306
2- وسائل الشيعه، ج 13، ص 342

ص:111

عَذَابَ النَّارِ.

مقام ابراهيم

مقام ابراهيم گواه روشنى است بر توحيد و آيتى است از آيات الهى و بيّنه اى از بينات.

ابراهيم (عليه السلام) در آن جا ايستاد و مردم را به فرمان خداوند كه فرمود: وَأَذِّنْ فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَى كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق . (1)به حج فراخواند. بدين سان پاى مباركش در سنگ فرو رفت و اكنون قرن ها مى گذرد و همچنان اثر پاى آن پيامبر عظيم الشأن در آن سنگ باقى است: فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً .... (2)و خداوند دستور داد كه: ... وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً .... (3)خداوند متعال اين اثر را پيوسته حفظ خواهد كرد و اين كار بر او دشوار نيست؛ ... وَلَا يَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِىُّ الْعَظِيمُ . (4)

حجر الأسود

نقطه آغاز و انجام هر طواف حجر الأسود است كه در زاويه كعبه، كنار در بيت الله الحرام قرار گرفته است و اين علامت، خود آيتى از آيات بيّنات الهى است و براى اين كه


1- حج: 27
2- آل عمران: 97
3- بقره: 125
4- بقره: 255

ص:112

طائف و زائر خانه خدا با خدا پيمان ببندد، مستحب است حجر را استلام كند و اين استلام به معناى دست دادن با خدا و ميثاق بستن با خالق كعبه است.

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود::

الحجر يمين الله فمن شاء صافحه به .

الحجر الأسود يمين الله فى أرضه يصافح بها عباده المؤمنين .

طوفوا بالبيت واستلموا الركن فانّه يمين الله فى خلقه يصافح بها خلقه مصافحة العبد أو الرّجل يشهد لمن استلمه بالموافاة. (1)

حجرالاسود دست راست خدا در زمين است كه استلام آن، مصافحه با پروردگار محسوب مى شود و اين بدان جهت است كه خداوند متعال براى آن كه در دنياى طبيعت و حسّ، محلّ ميثاقى داشته باشد، فرمان داد كعبه را ساختند و در ركنى از اركان آن، سنگ خاصى را به عنوان يَمِينُ اللهِ فِى ارْضِهِ قرار دادند تا كسى كه بر حجرالاسود دست مى گذارد و استلام مى كند با دست راست خدا مصافحه كرده باشد. زائر بدين وسيله متعهد مى شود و با خدا پيمان مى بندد كه ديگر دست به گناه و معصيت نيالايد و با بيگانه دست خيانت ندهد. ذات اقدس پروردگار منزّه از جسم و ماده است. او مجرد محض است و اين با زبان مخاطب سخن گفتن، تشبيه معقول به


1- وسائل الشيعه، ج 9، ص 408

ص:113

محسوس است و گرنه او به گونه انسان ها دست ندارد تا راست و چپ داشته باشد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

وَ دُخُولِ الْبَيْتِ مُتَحَقِّقاً لِتَعْظِيمِ صَاحِبِهِ وَ مَعْرِفَةِ جَلالِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضىً بِقِسْمَتِهِ وَ خُضُوعاً لِعِزَّتِهِ. (1)

استلام حجر كن و اظهار رضايت نما از قسمتى كه خداوند به تو لطف كرده است و در برابر عزّت شكست ناپذير آن عزيز حقيقى خضوع كن.

دست حاجت چو برى پيش خداوندى بر*** كه كريم است و رحيم است و غفوراست و ودود

امام زين العابدين (عليه السلام) خطاب به شبلى فرمود:

صافحت الحجر ووقفت بمقام ابراهيم و صلّيت به ركعتين؟ قال: نعم، فصاح (عليه السلام) صيحة كاد يفارق الدنيا ثّم قال آه، آه، من صافَحَ الحجرالأسود فقد صافح الله تبارك و تعالى .

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

فَالرُّكْنُ الْاسْوَدُ بَابُ الرَّحْمَةِ إِلَى الرُّكْنِ الشَّامِىِّ فَهُوَ بَابُ الْانَابَةِ وَ بَابُ الرُّكْنِ الشَّامِىِّ بَابُ التَّوَسُّلِ وَ بَابُ الرُّكْنِ الْيَمَانِىِّ بَابُ التَّوْبَة وَ هُوَ بَابُ آلِ مُحَمَّد (عليهم السلام) وَ شِيعَتِهِمْ إِلَى الْحَجَرِ. (2)


1- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 172
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 630

ص:114

پيامبر (صلى الله عليه وآله):

من فاوضه فانّما يفاوض يد الرحمن.

تفسير الحديث هو ان المفاوضة هى المحادثة والمذاكرة لكن استعيرت هنا للمصافحة تشبيهاً لها بالبيعة التى يبايع الانسان غيره ويتلقى ذلك الغير تلك المبايعة بالقبول فكأنما يتحادثان ويتبادلان القول بالتعهد من طرف والقبول من آخر. (1)

ابن عباس گويد:

ليس فى الارض من الجنّة الّا الركن الاسود والمقام فانّهما جوهرتان من جوهر الجنة ولولا ما مسهما من اهل الشرك ما مسهما ذو عاهة الّا شفاه الله تبارك وتعالى. (2)

بى حد و حصر درِ خانه تو را مى كوبم؛ چرا كه امين وحى تو و ولىّ من رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود:

من قرع باباً ولجّ ولج من طلب شيئاً و جدّ وجد. (3)

خدايا! مبادا رانده درگاه تو گردم.

گفت پيغمبر كه چون كوبى درى*** عاقبت زان در برون آيد سرى

چون كشى هر روز از چاهى تو خاك*** عاقبت اندر رسى در آب پاك


1- السنن الكبرى، حديث 4975
2- تاريخ ازرقى، ص 24
3- منية المريد، شهيد ثانى.

ص:115

سايه حق بر سر بنده بود*** عاقبت جوينده يابنده بود (1)

دستور است كه در هنگام سعى اين نجوا و دعا و مناجات را با ربّ الارباب داشته باشى.

يامن أمر بالعفو.

يامن هو أولى بالعفو.

يامن يحب العفو.

يامن يثبت على العفو- العفو العفو العفو.

يا جواد يا كريم يا قريب يا بعيد اردد علىّ نعمتك واستعملنى بطاعتك ومرضاتك. (2)

ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند:

مامن بقعة أحبّ إلَىّ من المسعى لأنه يذل فيه كل جبّار. (3)

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

جعل السّعى بين الصفا والمروة مذلّة للجبارين. (4)

پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود:

فاذا سعيت بين الصفا والمروة سبعة أشواط كان لك بذلك عند الله عزّوجلّ مثل أجر من حجّ ماشياً من بلاده ومثل أجر من أعتق سبعين رقبة مؤمنة. (5)


1- مثنوى مولوى.
2- مناسك حج.
3- وسائل الشيعه، ج 9، ص 511.
4- همان.
5- بحارالانوار، ج 96، ص 4

ص:116

تقصير

زائر در پايان سعى ميان صفا و مروه، بر فراز كوه مى ايستد، تقصير مى كند، مو يا ناخن كوتاه مى كند؛ يعنى خدايا! آرزوهاى نفسانى و خواهش هاى حيوانى ام را كوتاه و مرا به خودت وصل گردان!

ادب وداع بيت

قلت لأبى عبدالله: فمن أين أودّع البيت؟ قال: تأتى المستجار بين الحجر والباب فتودعه من ثَمّ، ثم تخرج فتشرب من زمزم ثم تمضى، فقلت: أصُبُّ عَلى رأسى فقال: لا تقرب الصّب. (1)

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:

فليكن آخر عهدك بالبيت أن تضع يدك على الباب وتقول: المسكين على بابك فتصدق عليه بالجنة. (2)

امام صادق (عليه السلام) همچنين فرمود:

إذا أردت أن تخرج من مكّة وتأتى أهلك فودّع البيت وطف بالبيت أسبوعاً وان استطعت أن تستلم الحجر الأسود والركن اليمانى فى كلّ شوط فافعل والّا فافتح به واختم به فان لم تستطع ذلك فَمُوَسَّعٌ عليك ثم تأتى المستجار فتصنع عنده كما صنعت يوم قدمت مكّة وتخير لنفسك من الدعاء ثمّ استلم الحجر الأسود ثم الصق بطنك بالبيت تضع يدك على الحجر والأخرى مما


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 290
2- همان.

ص:117

يلى الباب واحمد الله واثن عليه وصلّ على النبى. (1)

مناسك حج و عمره مانند ديگر عبادات، انسان ساز است. مناسب است زائر هنگام وداع، حالت بسيار متفاوت نسبت به هنگام ورود به بيت الله الحرام داشته باشد و اين تفاوت حال و وضع روحى را احساس كند. بزرگان و اولياى دين چنين بودند. آنان وقتى وارد حرم مى شدند، حالتى داشتند كه با هنگام وداع و خروج از مسجدالحرام تفاوت اساسى داشت. خداوند ما را نيز مانند آنان و رهرو راهشان قرار دهد!


1- وسائل الشيعه، ج 14، ص 287.

جلد 4

اشاره

ص:2

آزموده ها (4)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

مقدّمه

روند روبه رشد تكامل و فراگيرى خدمات نظام جمهورى اسلامى ايران به زائران بيت الله الحرام به ويژه در بخش فرهنگى و معنوى نتيجه بازگوشدن و به كارگيرى تجربيات روحانيون كوشا و دلسوز كاروانهاست كه هر ساله بر اين تجربيات افزوده مى شود و زائرانى كه تشرفهاى مكرر دارند از اين رشد و توسعه به خوبى آگاهى دارند. پيش از اين طى سه شماره از آزموده ه بخشى از تجربيات بيان شد، اكنون بر آنيم كه بخش ديگرى را در اين شماره متذكر شويم و به همراه آن به مأموريت خاص خواهران معينه كاروانها و ارزيابى عملكرد روحانيون بپردازيم.

بخش ديگرى كه در اين شماره به آن پرداخته مى شود توضيحى است پيرامون برخى از شبهاتى كه در سالهاى اخير از ناحيه بعضى از مأمورين دگرانديشان، زائران ايرانى را هدف گرفته و بدون ملاحظه در كتب و منابع خودشان و اعتقادات واقعى شيعيان سيل افتراء و اتهام را به ارادتمندان اهل بيت پيامبر (عليهم السلام)

روانه مى سازند.

بديهى است شناخت زمان و نيازهاى آن و بهره بردارى به موقع با رعايت حساسيتهاى آن مى تواند موفقيت هاى خوبى را به دنبال داشته باشد. امروز كه همه ما به سوى خانه خدا در حركت هستيم از حساسترين زمانهاى تاريخ معاصر است ستم هاى رژيم صهيونيستى به امت مسلمان فلسطين و گسترش اشغال كشورهاى

ص:3

اسلامى فلسطين، افغانستان، عراق و ... توسط استكبار جهانى اين پيام را به همه ما دارد كه بايد به دقت تمام ضمن توجيه برادران و خواهران زائر شبهه زده در رفع شبهه از اذهان پر از شبهه كه گهگاه سراغ ما مى آيند در صورت توانايى بپردازيم و در رفع شبهه از منابع خودشان بهره ببريم.

در خاتمه ضمن آرزوى موفقيت روحانيون محترم كاروانها در انجام وظيفه و مأموريت واگذار شده و استفاده از تجربيات مفيدى كه حاصل تلاش همكارانتان مى باشد اميد است تجربيات و تذكرات مفيد خود را در جهت درج در شماره هاى بعدى به معاونت امور روحانيون منعكس نماييد.

معاونت امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى

واحد آموزش

ص:4

آزموده ها و وظايف روحانيون كاروان هاى حج

اشاره

ص:5

چند آزموده در ايران

در جلسات ايران و قبل از سفر بايد در توجيه و آماده سازى روحى و معنوى زائر براى سفر و تأمين كاستيهاى احتمالى كوشش و در اين راستا در تبيين مسائل ذيل اقدام شود:

دعوت الهى و استفاده از اين فرصت ويژه و طلايى، خودسازى و پرهيز از خلقيات مذموم، اداى ديون و حقوق مردم، سعى در كسب رضايت صاحبان حق و كسانى كه به آنها ظلم شده و يا آبروى آنها را ريخته ايم، تصميم در اصلاح نفس خويش در اين سفر، آشنا شدن با كليات مناسك، احكام مورد نياز از قبيل وضو، غسل، تيمم و نماز، انتظارات اسلام و پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) از زائر خانه خدا ... به ويژه سه ت 1) تصحيح قرائت و تلبيه، 2) تقليد، 3) تخميس مال. در اين باره مى توان از همكارى امام جماعت محل سكونت زائر كمك گرفت و با معرفى زائران به ائمه جماعت محل سكونتشان، زمينه ارتباط آنان را با مساجد محل بيشتر كرد. (1)

دومين نكته تقليد: توضيح در امر تقليد، هدف دين از تقليد، تقليدهاى ممدوح و مذموم، آثار تقليد صحيح كه همان رجوع به متخصص و از جمله مسائل عقلى است كه در تمام دنيا و با تمام تفكرات معمول و مرسوم است بيان شود. حضرت آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى (ره) مؤسس حوزه علميه قم در مورد تقليد فرموده بود. گنجى كه خداوند در عالم خلقت نهان ساخته،


1- جهت تصحيح قرائت و تلبيه از نوارهاى كاست و مقواهاى چاپى نشر مشعر مى توان استفاده كرد.

ص:6

راه دسترسى و كشف آن را در شناخت نقشه دقيق و عمل كردن به آن قرار داده كه خلاصه مى شود در اجتهاد (شناخت نقشه شخصاً) و يا تقليد كه از شناخت و تحقيق افراد كارشناس در اين حوزه مى توان استفاده كرد.

سومين نكته ويژه مسئله تخميس مال است. در اين محور روحانيون زائران را به اصل عبادى بودن و لزوم قصد قربت در پرداخت خمس و تأثيرات معنوى آن در روان فرد و پاك شدن مال توجه دهند و تذكر داده شود كه خود زائران نزد مراجع خويش و يا نمايندگانشان بروند و به تطهير مال خود اقدام كنند.

قابل يادآورى است وظيفه روحانيون محترم كاروانها در بيان احكام و ارائه طريق همانند ساير عبادات است.

آنچه زائران در حرمين شريفين به آن عموماً نياز پيدا مى كنند به ويژه در بعد معنوى مانند مطالعه كتابهاى تاريخى، عقيدتى، آشنايى با اماكن، معارف و اسرار و غيره، در ايران تهيه و مقدارى كه لازم است مطالعه كنند.

در مدينه

نقش روحانى در كاروان نقش هدايتى پيامبران الهى در مقياس بسيار كوچك آن است كه زائران را به پاكى، اخلاص و صفاى باطن و به راه خدا راهنمايى مى كنند. در اين جايگاه، روحانى موفق كسى است كه در اخلاق شخصى وقور، متين، قانع، مخلص، خستگى ناپذير، بى توقع، دلسوز، عامل به توصيه هاى معنوى و در برخورد اجتماعى متواضع، با محبت، احترام گذار به شخصيت زائران باشد (زائران را ميهمانان واقعى خدا بداند و خود خدمتگزار واقعى آنان باشد) و در انجام رسالت سنگين خويش، خود عامل به معارف باشد و مطالب لازم و ضرورى را مقدم بدارد و در سخنرانى، مطالب كوتاه، مستند و رسا را با بيان قابل فهم و پرهيز از اصطلاحات خاص حوزه ارائه دهد و تلاش كند زائران به اخلاص در عمل بيشتر توجه داشته باشند تا به حفظ و تكرار نيتهاى طولانى كه براى اعمال و مناسك گفته مى شود.

ص:7

مدينه شهر پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام است. همان گونه كه به زيارت تربت پاك آنان مى رويم، سوغاتى از صحبتهاى كوتاه و سيره اخلاقى آنان براى زائر داشته باشيم. جاىْ جاىِ مدينه خاطرات جانبازيهاى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) و اصحاب باوفايشان را در خود نهان دارد. مناسب است علاوه بر زيارت دوره زائران را به زيارت ويژه شهداى احد و بازديد ويژه از مسجد قبا راهنمايى كنند كه برابر روايات دو ركعت نماز در آن ثواب عمره را دارد.

در ميقات

فرصت حضور در ميقات را به سه بخش مى توان تقسيم كرد. در بخش اول يادآورى لحظات احرام معصومين (عليهم السلام) و ايجاد زمينه هاى توبه و انابه. در بخش دوم چند دقيقه به زائران مهلت داده شود كه هر كس بين خود و خداى خويش اظهار توبه و استغفار داشته باشد. و در بخش سوم تلقين تلبيه و در نهايت بررسى اينكه همه محرم شده باشند چون به تلبيه جمعى نمى توان اعتماد كرد.

در ميان زائران، بعضى از انجام اعمال به صورت صحيح احساس دلهره وترس دارند. روحانى كاروان در آموزشهاى خود بايد اين اطمينان را به زائران بدهد كه: 1. اعمال ساده است ولى دقيق 2. همه در انجام صحيح اعمال موفق هستند 3. شلوغى احتمالى و هر مسئله ديگرى نمى تواند مانع از انجام صحيح اعمال شود 4. تأكيد بر اين امر كه در همه مراحل اعمال، من در خدمت شما هستم و اگر كسى با مشكل روبه رو شد حل خواهم كرد. 5. با فرصت دادن به زائران جهت سؤال و پاسخ مى توان ضمن تخليه روانى، اعتماد به نفس زائر را بالا برد تا از شكهاى خيالاتى كاسته شود و زائران اعمال مطلوب و دلچسب داشته باشند، چون بسيارى از آنان فقط به همين يك سفر مشرف مى شوند. نظر به جمعيت زياد زائران به ويژه در موسم حج بجاست در ايستگاههاى بين راه پيش بينى هاى لازم از جمله تجديد وضو انجام گيرد.

ص:8

در مكه مكرمه

انتخاب زمان انجام اعمال بسيار مهم است. به تجربه ثابت شده است كه در ابتداى روز، حدود يك ساعت پس از انجام نماز صبح، به دليل وسعت وقت و شادابى زائر و استراحت كافى و گرم نبودن هوا وقت مناسبى براى انجام اعمال عمره تمتع است. در صورت لزوم مى توان با سازماندهى، كاروان را به گروههاى كوچك تر تقسيم كرد و با برنامه ريزى و نظارت بر اعمالِ سرگروههاى با سابقه و آشنا زائران را در انجام مناسك يارى داد.

در مكه فرصت بسيار خوبى براى روحانى كاروان است تا با شناختى كه از روحيات و نيازهاى زائران پيدا كرده برابر نيازهايشان به صورت غير مستقيم از روايات و آيات بهره برده آنان را در رشد معنوى يارى دهد.

از حضور در مسجد الحرام و قرائت و ختم قرآن گروهى و خواندن دعاى مجير يا نمازهاى قضا به ويژه در فاصله بين نماز مغرب و عشا غفلت نكنند.

بانوان زائر، نيازها و تمهيدات

اشاره

بيش از نيمى از زائران كاروانها را بانوان تشكيل مى دهند. بعثه مقام معظم رهبرى همراه با سياستهاى نظام مقدس جمهورى اسلامى ايران در زمينه واگذارى بخش فرهنگى حج به بانوان، اقدام به گزينش جمعى از خواهران خدمتگزار نمود كه در حدود يك سوم از كاروانهاى حج امسال (82) با راهنمايى روحانيون كاروان مشغول انجام وظيفه خواهند شد.

الف: جلسه ويژه بانوان در ايران
چند نكته ضرورى بيان مى شود، مانند:

1. توجيه نسبت به تهيه لباس احرام مناسب (بلند، گشاد و ضحيم)، مشورت با پزشك بانوان در نحوه استفاده از قرص يا عدم استفاده، پيش بينى نيازهاى شخصى و ويژه، تنظيم برنامه اى با شرايط آب و هواى عربستان در حفظ توانايى جسمى براى اعمال.

2. تبيين مسائل خاص بانوان و مناسك ويژه آنان و بيان اخلاق و

ص:9

آداب تشرفشان، راههاى حفظ شخصيت زن مسلمان و گروه بندى بانوان در صورت نياز در اداره روان تر و صحيح برنامه هاى جلسات و مناسك بانوان، شناسايى فرهيختگان كاروان و استفاده از آنان در برنامه ها.

3. بانوانى كه به تنهايى مشرف مى شوند، اجازه شوهر خود را جهت نذر در صورت نياز به احرام قبل از ميقات داشته باشند.

در ساير موارد با آقايان مشترك هستند.

ب: در مدينه

1. مدينه حرم پيامبر و حريم زهراى مطهر و زينب كبرى سلام الله عليهم است و بهترين محل براى شناخت بانوان نمونه صدر اسلام است، آنان كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره جايگاه ارزشمندشان مطالبى بيان داشته اند، همانند ام الائمه و سيدة نساء العالمين كوثر پيامبر و حامى ولايت فاطمه زهراء (عليها السلام)، فاطمه بنت اسد و خدمات شايان وى به اسلام و پيامبر، ام البنين همسر على (عليه السلام)، صفيّه عمّه پيامبر و حضورش در احد، زينب كبرى و جلسه تفسير قرآن و همگامى با سيّد الشهداء (عليه السلام)، ام سلمه همسر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و خدمات وى، و همسر حنظله غسيل الملائكه كه دختر عبدالله ابن ابىّ بود، ولى اين عروس يك شبه با درايت تمام فرزند حنظله را براى جبهه اسلام تربيت كرد، و ساير بانوان با شرافتى كه در صدر اسلام درخشيدند و در تاريخ الگوى ديگران گرديدند.

2. مدينه و مكه سرزمين ارزشمند وحى است. بهره گيرى از تفسير آيات قرآن ويژه بانوان، روان آنان را با خاطرات زمان نزول وحى در مكان نزول و محتواى آن آميخته مى سازد. در اين راستا از آيات سوره احزاب، سفارشهاى قرآن به همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آياتى از سوره نور، آيات مربوط به مسائل خاص بانوان مى توان بهره گرفت.

3. بانوان را در تنظيم برنامه هاى شبانه روزى در رفتن به حرم و حضور در جلسات، استراحت، مطالعه در تاريخ گذشتگان به ويژه نقش بانوان عصر پيامبر در فراگيرشدن اسلام و حمايتهاى فراوان

ص:10

آنان از همسران سلحشورى كه بيشتر ايام را در جبهه هاى دفاع از اسلام سپرى مى كردند و وظايف ما در قبال آنان، قرائت قرآن و غيره توصيه كنيد.

4. در رفت و آمد به مسجد النبى و يا مسجد الحرام به ويژه پس از اتمام نمازها وسايل نقليه با تراكم جمعيت زائر روبه روست، بانوان سعى كنند با تأخير از مسجدالنبى و مسجدالحرام خارج گردند تا با تراكم روبه رو نشوند و در تراكم توجه به پيران و اموال خويش و رعايت مسائل شرعى در اين شرايط داشته باشند.

5. شور و اشتياق زياد به زيارت خانه خدا و دلهره و اضطراب از عدم موفقيت درانجام صحيح اعمال دو عامل ناهنجار زاست. البته هر كدام در حد اعتدال مطلوب است تا دقت در اداى مناسك باشد. فريادهاى تكرار تلبيه بانوان در مسجد ميقات يا ادعيه در مطاف، مسعى و يا استلام و تقبيل حجر الاسود و غيره زاييده شور و اشتياق زايدالوصف است و افسردگى، انزواطلبى، يأس از رحمت الهى، حيض هاى زودرس، و لك ديدنها و مانند آن نتيجه دلهره و اضطرابهاست. به آنان اطمينان داده شود كه اعتدال و دقت در همه موارد موجب صحت اعمال و رضايت الهى است. در تكرار اذكار و تلبيه حتماً رعايت كنند كه آن را آهسته بگويند.

6. جمعى از بانوان لباس احرام آماده از بازار تهيه مى كنند. بعضى لباسها بسيار نازكند و اگر محرم عرق كند حالت پوشش آن بسيار كم مى شود. بنابراين لازم است در مدينه قبل از حركت حتماً لباس و ضخامت آن بررسى شود. در اين سالها كه حج در فصل زمستان برگزار مى شود شايد پوشيدن پيراهنى همرنگ زير لباس احرام براى بانوان بهتر باشد.

7. بانوان زائر سراسر جهان اسلام در حرمين شريفين بيش از وطن خودشان مقيد به پوشش و حجاب خود هستند. در اين بين مواردى نيز ديده مى شود كه خانمهاى زائر از چادرهاى رنگى و يا لباس تنگ استفاده مى كنند كه اين حركت با منش و توصيه هاى اولياى دين همخوانى ندارد.

ص:11

ج در مكه مكرمه

1. تنظيم برنامه و زمان انجام مناسك بانوان و پيش بينى نيازها با توجه به شناختى كه در طول سفر پيش آمده است.

2. نماز طواف واجب را در منتهى اليه صفوف طواف كنندگان و حتى المقدور پشت سر آقايان انجام دهند و از ايستادن جلوى آقايان و يادر صفوف طواف كنندگان پرهيز كنند. نماز طواف مستحبى را همه جا مى شود خواند، اختصاص به محل خاصى ندارد.

3. كسانى كه نماز طواف را بين صفوف طواف كنندگان مى خوانند، ضمن آنكه در كنار خانه خدا سد معبر مى كنند و يا سبب به هم خوردن طواف حاجيان مى شوند، در معرض ديد و تنه خوردن مرد نامحرم و عدم حضور قلب و آرامش بدن و وهن به مذهب نيز قرار مى گيرند.

4. در مكه مكرمه، سرزمين وحى و توحيد، از فداكاريهاى حضرت خديجه سلام الله عليها، حضرت هاجر و سميّه و جايگاه آنان در نزد خداى بزرگ و پيامبر گرامى اسلام سخن گفته شود.

5. بعضى از بانوان در تهيه سوغاتهاى مورد نظر خويش با همراهان ناهماهنگى دارند و با تحت فشار قراردادن همراهان موجبات تلخى اين سفر را فراهم مى كنند. يادآورى اين نكته لازم است كه تهيه سوغات آن هم در شأن و امور معنوى امرى مستحب است ولى برخوردها به ويژه پس از اعمال حج مى تواند آثار معنوى حج را تباه كند.

6. توجيه بانوان به راهكارهاى حفظ نورانيت حج و سعى در خودسازى، تا ضمن حفظ دستاوردهاى اين سفر الى الله، زمينه هاى علاقه مندى و فرهنگى براى ديگران فراهم گردد.

7. در صورت امكان، جهت بانوان زائر شهرستانى پس از سفر جلسه گردهمايى توسط مبلّغه تشكيل گردد و در حفظ و نگهدارى نورانيت حج كوشش شود.

8. بعضى از بانوان بدحجاب را مى توان با واگذارى مسئوليتى به

ص:12

آنان در كاروان زمينه هاى جذب و علاقمندى آنان را فراهم نمود.

وظايف روحانى كاروان

كليه وظايف توجيه، اداره مسائل فرهنگى و نظارت بر حسن انجام مناسك بر عهده روحانى كاروان است. اين مسئوليت در كاروانهائى كه معين و يا معينه دارد بين روحانى و معين و معينه تقسيم مى شود و با هماهنگى و همكارى با روحانى اين مسئوليت انجام مى گيرد.

وظايف خواهران معينه: وظايف خواهران معينه در جلسه شوراى برنامه ريزى حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت مورخ 29/ 7/ 81 به شرح ذيل تصويب شده است:

بيان احكام عمومى بانوان،

بيان احكام ويژه بانوان،

بيان مناسك خاص بانوان،

تبيين اخلاق و آداب و معارف براى بانوان،

معرفى اماكن و بيان تاريخ اسلام،

حضور در ميقات و همراهى با بانوان و ارشاد آنها نسبت به نيت و محرم شدن،

همراهى با خواهران در مسجد النبى (بخش خواهران)،

آزموده ها ؛ ج 4 ؛ ص12

راهى با خواهران در مسجد الحرام،

همراهى بانوان هنگام حركت از مشعرالحرام و رمى شب دهم،

كنترل اعمال بانوان.

كارهايى كه انجام آن براى خواهران معينه ممنوع است

دعا و زيارت و قرآن خواندن با صداى بلند و در مجامع عمومى كه مردان حضور دارند، مانند پشت بقيع و در مسجد الحرام، ايستادن در ميان بانوان در اين گونه اماكن و با صداى بلند سخنرانى كردن.

ارزيابى عملكرد روحانيون

روحانيت شيعه هميشه با توجيه، توصيه و تذكر كه نتيجه سه اصل

ص:13

مهم هدايت، حمايت و نظارت است در تاريخ درخشيده و رشد كرده است و هميشه روحانيون موفق خود را بر اساتيد خويش عرضه مى كرده اند تا با ارزيابى آنان، در راه ترميم كاستيها و افزايش پاكيهايشان يارى كنند. اين امر پسنديده در راستاى خدمت ارزشمند روحانيون كاروانها به زائران بيت الله الحرام در جهت رشد و بالندگى بيشتر روحانيون در زمينه هاى 1. تواناييهاى فردى 2. رسيدگى به زائران 3. ارزيابى همكاران، در چهارچوب محورهاى ذيل توسط رابطين روحانيون انجام مى گيرد:

1. رسيدگى به امور دينى زائران،

2. آموزش احكام و مناسك حج،

3. ابتكار و نوآورى و خلاقيت در كار،

4. معرفى اماكن مكه و مدينه،

5. همراهى با زائران در مكه و مدينه و مسئوليت پذيرى،

6. مردم دارى و حسن معاشرت با زائران و همكاران،

7. قدرت بيان و سخنورى با در نظر گرفتن زمان و مكان،

8. التزام عملى به مواضع نظام،

9. رعايت شئون روحانيت،

10. استفاده صحيح از اوقات فراغت زائران،

11. مديريت و نظم و انضباط در كار،

12. توانايى جسمى،

13. التزام عملى به سياستهاى بعثه و هماهنگى با مسئولان و حضور به موقع در جلسات،

14. ويژگى خاص (آشنايى با زبان خارجى، سخنور معروف و غيره)

15. نظريه معين/ روحانى،

16. نظريه مدير،

17. ميزان موفقيت در جلسات قبل از عزيمت،

18. ميزان موفقيت در سازماندهى كميته فرهنگى و گروه ارشاد،

19. نظريه زائران،

ص:14

20. نظريه نهايى رابط.

رابطين محترم امور روحانيون با اطلاع از وظايف روحانيون، كاروان و ويژگيهاى آن، سطح علمى زائران، پراكندگى شهرى زائران كاروان، تواناييهاى شخص روحانى و يا معين و معينه در چهارچوب مقررات مربوطه به ارزيابى روحانيون كاروان اقدام مى كنند.

نتيجه ارزيابى رابطين 1) شناسائى كاستيها و برنامه ريزى جهت اصلاح موارد ضعف و كاستى 2) قدردانى از افراد پرتلاش و فعّال 3) تذكر به افراد كم توجه 4) صرف نظر از دعوت مجدد افراد ناتوان.

در يك جمع بندى كلى مى توان اعلام داشت در حال حاضر با همكارى روحانيون رشد و توسعه علمى و خدمت رسانى معنوى، فرهنگى به زائران مطلوب است، ولى زمينه تكامل همچنان وجود دارد.

ص:15

نگرشى بر چند مسئله اعتقادى و فقهى

اشاره

ص:16

نماز تراويح

توقيفى بودن عبادات

در شريعت اسلام واجبات از جمله چيزهايى است كه به جاى آوردن آن براى انسان مؤمن به خدا و روز قيامت به عنوان يك امر ضرورى در جهت رسيدن وى به كمال مطلوب لازم است به نحوى كه هر گونه كاستى در اداى آن، رسيدن به مقام شايسته انسانى را در معرض خطر قرار داده و انسان را حتى از نيل به پايين ترين مراتب كمال باز مى دارد.

مستحبات نيز امورى هستند كه مؤمن مقيد به واجبات را بيشتر به كمال و تقرب به خدا مى رسانند.

عبادات در اسلام توقيفى است و انسان، حق كم يا زياد كردن چيزى از آنها را به حسب رأى خود ندارد و اين مسئله در ميان مسلمانان اجماعى است.

درباره نماز تراويح تحقيق مى كنيم كه آيا اين نماز را شارع حكيم تشريع كرده و حكم و جزئيات آن را توضيح داده يا اينكه در شريعت اسلام چنين چيزى تشريع نشده و انجام آن بدعت است و چون بدعت ريشه اى در كتاب و سنت ندارد، حرام است؟

ص:17

مشروعيت نماز تراويح در ترازوى قرآن و سنت §نماز تراويح نزد اكثر علماى اهل سنت در شبهاى ماه رمضان است. احمد بن حنبل، ثورى، ابوحنيفه و شافعى اين نماز را بيست ركعت و مالك آن را سى و شش ركعت مى دانند ابن قدامه، مغنى: 1/ 797- 799§

وقتى قرآن كريم را مطالعه مى كنيم، هيچ آيه اى كه در آن اثر يا نامى از نماز تراويح باشد نمى يابيم. اگر در قرآن دليلى براى مشروعيت آن بود، حتماً فقهاى مذاهب اربعه به آن تمسّك مى كردند، ولى هيچ كدام از آنها را نمى بينيم كه چنين كارى كرده باشد.

زمانى هم كه به سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مراجعه مى كنيم اثرى از نماز تراويح نمى بينيم، بلكه در سيره نبوى فقط تأكيد بر شب زنده دارى در ماه مبارك رمضان، آن هم به صورت فرادى ديده مى شود نه به صورت جماعت. روايات هم- چنان كه خواهد آمد- بر اين نكته تأكيد مى كنند كه نماز تراويح را نه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آورده و نه در زمان آن حضرت انجام مى شده، بلكه حتى در زمان ابوبكر هم نبوده و اصلًا خداوند غير از نماز باران، اداى هيچ نماز مستحب ديگرى را به جماعت جايز نشمرده است و نماز جماعت فقط در نمازهاى پنج گانه، نماز آيات و نماز ميت تشريع شده است.

پيامبر اكرم هم نمازهاى مستحب را در شبهاى ماه رمضان، بدون جماعت به پامى داشته اند و مردم را هم به شب زنده دارى در ماه مبارك رمضان ترغيب مى نمودند و مسلمانان نيز طبق آنچه از پيامبر مى ديدند عمل مى كرده اند.

پيدايش نماز تراويح

در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى شبى عمر با همراهانش وارد مسجد گرديد، نمازگزاران را در حالتهاى گوناگونى چون قيام، قعود، ركوع، سجود، قرائت و غيره مشاهده كرد. اين حالت برايش ناخوشايند آمد و به گمان خود اقدام به اصلاح اين وضع نمود و نماز تراويح را براى آنان وضع كرد (1)و مردم را براى خواندن آن در


1- تراويح نماز مستحبى است كه در شبهاى ماه رمضان به جماعت خوانده مى شود و چون بعد از هر چهار ركعت استراحت دارند آن را تراويح مى نامند. صحيح بخارى كتاب فضل التراويح ح 2010 ... فقال عمر انّى ارى لو جَمَعْتُ هولاء على قارئ واحد لكان امثل ثم عَزَمَ فجمعهم على ابىّ ابن كعب ثم خرجت معه ليلة اخرى والناس بُصلّون بصلاة قارِئهم قال عمر: نعم البدعة هذه ...

ص:18

اوايل شبهاى ماه رمضان جمع كرد. او اين دستور را به شهرها بخشنامه كرد و براى خواند آن در مدينه دو امام جماعت تعيين نمود كه يكى براى مردان و ديگرى براى زنان نماز بخواند.

بخارى در كتاب تراويح، روايتى صحيح از عبدالرحمان بن عبدالقارى نقل مى كند كه گفت: در شبى از شبهاى ماه رمضان من و عمر به مسجد رفتيم. مردم را پراكنده يافتيم. عمر گفت: اگر اين مردم را بر يك قارى متحد مى كرديم، مناسب تر بود. پس از اين تصميم، مردم را بر قرائت ابىّ بن كعب مجتمع كرد. بعد از اين واقعه شب ديگرى با هم به مسجد رفتيم و ديديم كه مردم با قرائت امام نماز مى خوانند. در اينجا عمر گفت: اين چه بدعت خوبى است.

محمد بن سعد در شرح حال عمر در جلد سوم طبقات مى نويسد: او اولين كسى است كه شب زنده دارى و نمازهاى مستحب ماه رمضان را به صورت نماز تراويح رايج كرد و اين امر را به وسيله بخشنامه به تمام شهرهاى مملكت اسلامى ابلاغ نمود. اين كار در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى بود. او در مدينه دو قارى (امام جماعت) قرار داد كه يكى براى مردان و ديگرى براى زنان نماز بخواند.

ابن عبدالبر هم در شرح حال او در استيعاب مى نويسد: او همان كسى است كه شبهاى ماه رمضان را با نماز تراويح نورانى كرد.

سيد عبدالحسين شرف الدين در مقام ايراد به آنان كه اين كار را توجيه مى كنند مى گويد: گويا اينان- كه خداوند از خطاهاى آنها و ما درگذرد- اين گونه پنداشته اند كه او با نماز تراويح خود، كمبود حكمتى را جبران كرده است كه خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله) از آن غافل بوده اند و خودشان از خداوند در قانونگذارى سزاوارترند.

خداى سبحان مستحبات ماه مبارك رمضان را از قيد جماعت آزاد گذاشته تا بندگان با خلوت كردن با خدا تا جايى كه حالت روحى و

ص:19

جسمى آنان اجازه مى دهد كم و بيش به عبادت بپردازند، چون نماز بنا بر روايت نبوى به هر اندازه خوانده شود نيكوست. اما محدود كردن اين عبادت به جماعت، باعث از بين رفتن اين فوايد مى شود.

علاوه بر اين اگر آن را مقيد به جماعت كنيم، باعث خالى شدن خانه هاى مردم از بركت و شرافت نماز مى شود و فرزندان از مواهب تربيتى ناشى از نماز و علاقه به آن بى نصيب مى گردند، چون كودكان به كارهاى پدران و مادران و بزرگ ترها به چشم الگو نگاه مى كنند و ديدن نماز، اراده آنها را در به جا آوردن آن راسخ تر مى كند. ابن مسعود از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) پرسيد: در خانه خود نماز بخوانم يا در مسجد كدام يك برتر است؟ فرمودند: آيا نمى بينى كه خانه من نزديك مسجد است، ولى غير از نمازهاى واجب، نماز خواندن در خانه را بيشتر دوست دارم؟.

اين روايت را احمد و ابن ماجه و ابن خزيمه در صحيحش روايت كرده اند، چنانكه امام زكى الدين عبدالعظيم بن عبدالقوى بن المنذر در كتاب الترغيب و الترهيب، باب الترغيب فى الصلوة النافلة آن را نقل كرده است (1)

پرواضح است كه شريعت اسلام در فوايد اجتماعى نماز اهمال نكرده است، ولى فقط نمازهاى واجب را به جماعت اختصاص داده و نمازهاى نافله را براى ساير مصالح بشر از آن معاف داشته است و مى فرمايد: و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه وقتى خدا و پيامبرش امرى را مقرر دارند آنان را در كار خود اختيار و چون و چرايى باشد. (2)

اعتقاد اماميه درباره نماز تراويح

شيعه اماميه با پيروى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) او و به موجب آيه ماانزل الله بها من سلطان (3)نوافل ماه مبارك رمضان را بدون جماعت برگزار مى كنند و به جماعت خواندن آن را بدعت و امرى غير


1- الترغيب و الترهيب، ج 1 ص 279.
2- احزاب 33/ 36.
3- نجم، 23.

ص:20

مشروع مى دانند كه بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) ايجاد شده است.

شيخ طوسى گفته است: نوافل ماه رمضان فرادى خوانده مى شود و جماعت در آن بدعت است.

نماز تراويح در روايات اهل بيت

(عليهم السلام)

اهل بيت (عليهم السلام) بر اين نكته متفق القول هستند كه جماعت در نمازهاى مستحبى بدعت است، چه نماز تراويح باشد و چه نمازهاى ديگر.

دراين باره دو دسته روايت وارد شده است: دسته اول رواياتى كه بر عدم مشروعيت جماعت در مطلق نمازهاى مستحب دلالت دارد، و دسته دوم رواياتى كه بر عدم مشروعيت نماز تراويح دلالت دارد. ما در اينجا از هر كدام يك روايت را به عنوان نمونه نقل مى كنيم:

1. امام باقر (عليه السلام) فرمودند: هيچ نماز مستحبى به جماعت خوانده نمى شود. هر بدعتى گمراهى و هر گمراهى در آتش است. (1)

2. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: وقتى اميرالمؤمنين (عليه السلام) به كوفه آمدند، به امام حسن دستور دادند تا در ميان مردم اعلام كند: در ماه رمضان هيچ نماز مستحبى به جماعت در مساجد برگزار نخواهد شد. چون اين پيام به مردم رسيد فرياد برآوردند: واعمرا واعمرا! هنگامى كه امام حسن بازگشتند اميرالمؤمنين از او پرسيدند: اين سروصداها چيست؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد واعمرا سرداده اند، فرمود: برو به آنها بگو نمازشان تراويح را بخوانند. (2)

موضع صحيحين در برابر نماز تراويح

بخارى روايت كرده است: يحيى بن بكير از ليث، از ابن شهاب، از عروه، از عايشه برايم نقل كرد كه: پيامبر اكرم شبى به مسجد رفت و به نماز نافله ايستاد. عده اى نيز همراه وى به نماز ايستادند. صبح كه اين خبر را به يكديگر دادند، عده بيشترى تحريك شده و شب به مسجد آمدند. در شب سوم جمعيت زيادتر شد. در شب چهارم ديگر در مسجد جا نبود. پس از نماز صبح پيامبر رو به مردم كرده


1- خصال، ج 2، ص 152.
2- تهذيب، ج 2، ص 227.

ص:21

فرمود: من از حسن نيت شما آگاهم، ولى مى ترسم كه اين كار بر شما واجب شود و از انجام آن عاجز گرديد. تا رحلت پيامبر هم كار به همين منوال بود. (1)

مسلم روايت مى كند: روايت كرد براى من يحيى بن يحيى و گفت اين حديث را بر مالك خواندم كه او از ابن شهاب، از عروه، از عايشه خبر داد: پيامبر اكرم شبى در مسجد به نماز ايستاد و مردم با او نماز گزاردند. فردا جمعيت زيادتر شد. در شب سوم يا چهارم نيز مردم جمع شدند؛ ولى پيامبر ديگر نيامدند. صبح روز بعد فرمودند: من كارى كه شما كرديد ديدم و در اين كار مانعى نمى بينم، ولى مى ترسم اين كار بر شما واجب شود اين نيز در رمضان اتفاق افتاد. (2)

تحقيقى در حديث صحيحين

در حديث شيخين اشكالاتى وجود دارد كه بايد روشن شود.

مشكل اول: معنى اين كلام: ... مى ترسم كه اين كار بر شما واجب شود و از انجام آن عاجز گرديد چيست؟ آيا معناى آن اين است كه ملاك تشريع احكام، استقبال يا عدم استقبال عامه از يك عبادت است كه اگر به عبادتى مشتاق بودند بر آنها واجب مى شود و الّا واجب نمى شود؟ ما معتقديم كه ملاك تشريع احكام، مصالح واقعى حكم است، چه مردم استقبال كنند يا نكنند و تشريع خدا، تابع اقبال يا رويگردانى مردم نيست، بلكه پيرو مجموعه اى از مصالح و مفاسد است كه خداوند به آنها از ديگران داناتر است.

مشكل دوم: اگر فرض كنيم كه صحابه، اهميت دادن خود به نماز تراويح را با برگزار كردن آن به صورت جماعت نشان داده اند، آيا اين مى تواند سببى براى وجوب دائمى آن باشد؟ مسجد پيامبر در آن روزگار از نظر فضا محدود بود و گنجايش حدود شش هزار نفر را داشت. در فقه مذاهب اربعه آمده است: مسجد نبوى در آغاز 30*35 متر بوده و بعداً پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آن را وسعت داده و مساحت آن را 50*57 متر كرده است. آيا مى توان استقبال اين تعداد


1- صحيح بخارى، كتاب صلاة التراويح، باب فضل من قام رمضان، ج 1، ص 2012.
2- صحيح مسلم، ج 6، ص 41.

ص:22

مسلمان را كاشف از استقبال همه مسلمانان در همه زمانها تا روز قيامت دانست؟

بعضى از موافقان استدلال ديگرى دارند و آن اينكه طبق اين روايات، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله)، عملًا تراويح را انجام داده اند. در پاسخ مى گوييم: آنچه در اين نقل به پيامبر اكرم نسبت داده شده، خواندن اين نماز در دو يا حداكثر چهارشب و در آخر شب و حداكثر هشت ركعت است. پس نهايت آنچه در تأسى به پيامبر لازم مى آيد اقتداى به او در همين حد است نه در مقدار و تعداد و شرايطى كه ثابت نشده و يا به تعبير قسطلانى عدمش ثابت شده و از به جاآوردن مازاد، به بدعت تعبير كرده است به اين دلايل:

1. پيامبر به جماعت خواندن آن را سنت قرار نداده است.

2. در زمان ابوبكر هم چنين چيزى نبوده است.

3. اقامه اين نماز در سر شب نبوده است.

4. هر شب نبوده است.

5. ركعات آن به اين تعداد نبوده است. (1)

مشكل سوم: اگر نظر اهل بيت (عليهم السلام) را كه يكى از ثقلين هستند قبول كنيم، اقامه نوافل به جماعت مطلقاً بدعت است، و اگر نظر مسلم و بخارى را بپذيريم، آنچه از سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله) ثابت شده، همان است كه قسطلانى ذكر كرده و بقيه بدعت است؛ يعنى در صورت دوم اصل ذات عمل مشروع است؛ اما اين كيفيتى كه الآن به آن عمل مى شود نامشروع است.

با اين توضيحات جز اين كه خليفه دوم، مردم پراكنده را بر يك امام متحد كرد، دليلى براى اثبات مشروعيت آن باقى نمى ماند.

اختصاص تشريع به خداوند

بزرگان اهل سنت با اينكه به عدم سنت قراردادن پيامبر اعتراف دارند، جواز اقامه آن را به جماعت، به عمل خليفه مستند مى كنند. معناى اين حرف آن است كه خليفه حق سنت گذارى و تشريع


1- ارشادالسارى، ج 4، ص 656. كتاب صلوة التراويح، باب فضل من قام رمضان.

ص:23

دارد، و اين مطلب به اجماع امّت باطل است، زيرا بعد از كامل شدن شريعت با آيه امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براى شما پسنديدم (1)هيچ انسانى حق دخالت در امر شريعت را ندارد و هر كس چنين اعتقادى داشته باشد نظر او مخالف كتاب و سنت است، خداوند نيز حق قانون گذارى خود را به هيچ كسى واگذار ننموده است و حتى پيامبر هم فقط يك ابلاغ كننده است.

به علاوه اگر چنين اجازه اى براى خليفه وجود داشته، چرا براى ساير صحابه پيامبر كه بعضى از آنها چون ابىّ بن كعب در قرائت قرآن و زيد بن ثابت در آشنايى به فروض و على بن ابى طالب در علم و قضاوت بر او برترى داشتند، چنين حقى وجود نداشته باشد؟ در اين صورت امر دين دستخوش هرج و مرج گشته و بازيچه دست غير معصومان مى شد.

شوكانى در اين باره مى گويد: حق اين است كه قول صحابه حجّت نيست و خداى سبحان براى اين امت جز حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) پيامبرى نفرستاده و ما هم غير او پيامبرى نداريم، صحابه و هر كه بعد از آنها بيايد، به يك اندازه مكلف به تبعيت از او و كتاب و سنت هستند. پس هر كس اقامه دين خدا را در غير اين دو بداند، به چيزى كه در دين خدا نيست معتقد شده و دينى را تأييد كرده كه از جانب خدا نيامده است. (2)

تلاش براى فرار از ننگ بدعت

از تمام آنچه گفتيم روشن مى شود كه صفت بدعت، در نماز تراويح كاملًا استحكام يافته و تعريف بدعت بر آن منطبق شده است، به خصوص با توجه به دو كلام عمربن خطاب كه: رأى من اين است كه اگر اين مردم را بر يك امام جماعت متحد كنم زيباتر خواهد بود و چه خوب بدعتى است اين. (3)


1- مائده، 3.
2- ارشاد العقول، ص 361، دارالكتب الاسلاميه.
3- صحيح بخارى، ج 2، ص 252؛ موطأ، ص 73؛ كنزالعمال، ج 8، ص 8، ح 23466.

ص:24

اگر با وجود جمله هاى: نظر من اين است و چه خوب بدعتى نماز تراويح بدعت نباشد پس چه چيزى بدعت است؟

به همين جهت است كه احمد و ديگر فقيهان اهل حديث مى گويند: اصل در عبادات، توقيفى بودن است و هيچ عبادتى بدون تشريع الهى مشروع نمى شود. در غير اين صورت تحت اطلاق اين آيه شريفه داخل مى شويم كه: آيا براى آنان شريكانى است كه براى آنان احكامى دينى مقرر داشته اند كه خداوند آن را اجازه نداده است.؟ (1) (2)

قاضى عبدالجبار معتزلى در كتاب المغنى درباره نماز تراويح مى نويسد: از آنجا كه نماز تراويح دعوت به سوى نماز و ترغيب به خواندن قرآن است، چه مانعى از عمل به آن به صورت سنت وجود خواهد داشت. (3)

در پاسخ قاضى بايد گفت: نماز عبادت است و هر عبادتى به قصد قربت نياز دارد و قصد قربت، جز با وجود امر مولوى از شارع مقدس به وجود نمى آيد و هيچ امر شرعى بر اقامه نماز تراويح با اين شكل و كيفيت كه اكنون اقامه مى گردد، وجود ندارد و در اين صورت به جا آوردن آن به عنوان عبادت، حرام و بدعتى ناروا در دين است.

از ديگر كسانى كه به تلاش براى توجيه كلام عمر برخاسته اند، ابن تيميه است كه بدعت ناميدن تراويح در كلام عمر را به معناى لغوى بدعت حمل كرده است، نه معنى شرعى آن و گفته است: مسلمانان در زمان پيامبر هم نماز تراويح خوانده اند و پيامبر هم با آنان در يك يا دو شب همراه بوده و بعد به علت خاصى آن را ترك كرده است. (4)

مهم نيست كه مراد عمر از بدعت، معناى شرعى يا لغوى بوده، بلكه مهم اين است كه او با اين سخن به افزودن چيزى بر دين كه قبل از آن، مسلمانان آن را نمى شناختند اعتراف كرده است.

نماز جماعت، داخل در عبادات است و بندگان به هيچ وجه اجازه دخالت در آن را ندارند، بلكه بايد در اجراى آن از دستورات شارع


1- شورى، 21.
2- الحلال و الحرام فى الاسلام، ص 36.
3- اين عبارت را شريف مرتضى در كتاب الشافى فى الامامة، ج 4 ص 217 از او نقل مى كند.
4- اقتضاء الصراط المستقيم، ص 226.

ص:25

پيروى كنند، به خلاف كارهايى چون روشن كردن چراغ مسجد كه از ماهيت عبادت خارج است و انجام آن بدعت نيست.

ص:26

زيارت اهل قبور

اشاره

زيارت اهل قبور و اهتمام ورزيدن به امور اموات از امورى است كه در طول تاريخ مورد اهتمام بشر بوده است. كسى كه به دنبال تحقيق در مورد آن باشد، متوجه خواهد شد كه زيارت قبور مختص جامعه دينى و مسلمانان نيست، بلكه از امورى است كه جوامع مختلف، با آداب و رسوم و عقايد متفاوت، بدان اهتمام ميورزند.

اسلام، مسلمانان را به اهميت زيارت قبور توجه داده و در موارد بسيارى مردم را به آن دعوت نموده است. اين مسئله به خاطر تحقق يافتن يك سلسله اهداف تربيتى است كه فايده آن متوجه فرد و جامعه انسانى مى شود و ما به اختصار برخى از اين فوايد را بيان مى كنيم:

الف: عبرت گرفتن و موعظه كردن

زيارت قبور، وسيله اى براى موعظه كردن و پندپذيرى است. اگر زيارت كننده درك كند كه عمرش هر قدر هم كه طولانى باشد، بازگشت او به سوى فنا و نابودى است، اين احساس به خودى خود مانع باقى ماندن او در پستى و فرومايگى است، و لذا در روايتى از حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) چنين آمده است: نهى كردم شما را

ص:27

از زيارت قبور، اما به زيارت قبور برويد؛ براستى كه در آن عبرت است. (1)

زيارت قبور و عبرت گرفتن از آن، زيارت را تنها به زيارت قبور اولياى الهى و بندگان صالح اختصاص نمى دهد، بلكه همان طور كه قرآن كريم ما را راهنمايى نموده به منظور عبرت گرفتن، حتى به ديدار قبور ستمگران و طاغوتها بايد رفت، چرا كه در ديدار قبور آنها، نهايت عبرت و پندپذيرى وجود دارد.

خداوند متعال در مورد فرعون مى فرمايد: پس امروز پيكرت را نجات مى دهيم، تا براى آيندگان عبرت باشى، و به راستى كه بسيارى از مردم از نشانه هاى ما غافلند. (2)

خداوند خواست پيكر فرعون طغيانگر را خاموش و بى حركت سازد. بعد از آنكه انواع تواناييها را پيدا كرد و قبيله اش فكر مى كردند او نمى ميرد.

بنابراين، آيه شريفه بنى اسرائيل و امتهاى بعد از آن را به بازديد قبر فرعون دعوت مى كند تا سرانجامِ فرعون را مشاهده كنند و متوجه شوند كه امثال فرعون هم به همان سرانجام بازمى گردند.

ب: يادآورى آخرت و ترك دنيا

زيارت قبور، موجب عميق تر شدن اعتقاد به روز قيامت كه اصلى از اصول دين است مى گردد. وقتى انسان ايمان بياورد به اين كه بعد از مرگش روزى مى رسد كه در آن روز از اعمال او سؤال مى شود و درك كند كه عبث آفريده نشده، همين اعتقاد عميق و ريشه دار موجب مى شود تا وقتى قصد انجام كارى را مى كند، از فساد و انجام كارهاى شرّ دورى كند و به سوى انجام امور خير كه هدف آن اصلاح است برود.

بنابراين زيارت قبور وسيله اى است براى تربيت انسان مسلمان تا اينكه در كارش قصد مفيد بودن را داشته باشد؛ همان گونه كه باعث محكم شدن اعتقاد به آخرت و جلوگيرى از حرص و آز در رسيدن به خواسته هاى دنيوى و نامشروع نيز مى گردد. به اين فايده از


1- مستدرك حاكم، ج 1، ص 375، كتاب الجنائز فى زيارة القبور.
2- يونس، 92.

ص:28

زيارت قبور در حديثى كه از حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) آمده است، اشاره شده آنجا كه فرموده: شما را از زيارت قبور نهى كردم، اما شما به زيارت قبور برويد، چرا كه زيارت قبور موجب ترك دنيا و باعث يادآورى آخرت مى گردد. (1)

ج: رشد حس دينى و عواطف شريف انسانى

زيارت قبور موجب رشد احساسات خيرخواهى و فضيلت خواهى در انسان مى گردد. در اين زمينه در روايت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود: شما را از زيارت قبر نهى كردم، اما شما به زيارت قبور برويد، تا موجب افزايش خير و نيكى در شما گردد. (2)

دليل قرآنى بر مشروعيت زيارت قبور

خداوند سبحان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را از نماز خواندن بر جنازه منافقان و ايستادن بر سر قبر آنها نهى كرده آنجا كه فرموده است: ولا تصل على احد منهم مات أبداً ولا تقم على قبره انّهم كفروا بالله و رسوله و ماتوا و هم فاسقون. (3)

چنانچه سئوال شود كه منظور از ولا تقم على قبره چيست؟ آيا مراد فقط قيام هنگام دفن منافقان است يا مطلق قيام بر سر قبر آنها اعمّ از هنگام دفن و غير آن؟ پاسخ گفته مى شود: آيه شريفه از دو جمله تشكيل شده است:

بخش اول: ولا تصل على احد منهم مات أبد و بخش دوم: ولا تقم على قبره كه جمله دوم بر جمله اول عطف شده است. و طبق قاعده نحوى، هر حكمى كه براى معطوف عليه باشد، معطوف نيز همان حكم را خواهد داشت، و چون معطوف عليه مقيد به قيد ابد هست، اين امر مستلزم آن است كه معطوف نيز همان قيد را داشته باشد.

با اين بيان، مفهوم آيه شريفه چنين است: هيچ گاه بر سر قبر هيچ يك از


1- سنن ابن ماجه، ج 1، باب 47، حديث 1571، ص 501.
2- مستدرك حاكم، ج 1، ص 386، كتاب الجنائز.
3- توبه، 84.

ص:29

آنها نايست؛ همان گونه كه نسبت به نماز بر جنازه آنها نيز چنين است، و لفظ ابد كه در بخش دوم آيه شريفه مقدّر است، در اين حالت مفهوم امكان تكرار اين عمل را مى رساند. مفهوم اين سخن آن است كه اين دو عمل (هم نماز بر جنازه و هم ايستادن بر سر قبر) نسبت به مؤمن جايز است.

بنابراين جايز است زيارت قبر مؤمن و خواندن قرآن براى روح مؤمن حتى بعد از گذشت صدها سال. (1)

دليل مشروعيت زيارت قبور به استناد روايات

اشاره

رواياتى كه مشوّق زيارت قبور و دعا براى اموات يا براى تقرّب جستن به خدا از طريق زيارت هستند، دو دسته اند:

دسته اول

1. روايتى كه ابوهريره از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

نمى شود كه مردى قبر دوستش را زيارت كند و به او سلام كند و نزد او بنشيند، مگر آنكه صاحب قبر جواب سلام او را بدهد و به او خوش آمد بگويد، تا اينكه از نزد او برخيزد (2)

2. روايتى كه ديگران از قول ابوهريره از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:

نمى شود مردى از قبرى كه صاحب آن را در زمان حياتش مى شناخته بگذرد و به او سلام كند، مگر آنكه صاحب قبر او را بشناسد و جواب سلام او را بدهد. (3)

3. در روايت ديگرى نيز از ابوهريره آمده است كه:

حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) به مقبره اى رفتند و فرمودند: درود بر شما اى گروه مؤمنان، ما هم به خواست خدا به شما خواهيم پيوست. (4)

4. از بريده روايت شده كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) وقتى به قبرستان و بر سر قبر مردگان مى رفتند، آنها را مى شناختند و مى فرمودند: درود بر


1- زيارة القبور على ضوء الكتاب و السنّه، ص 27.
2- تفسير البيان، ص 520 روايت از شيخ ديلمى؛ كنزالعمّال، ج 13، ص 656، حديث 42601.
3- تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، بيروت، ج 7، ص 292.
4- السنن الكبرى، بيهقى، ج 4، ص 131، حديث 7202.

ص:30

شما اى مؤمنان و مسلمانان اهل قبر، ما هم به خواست خدا به شما خواهيم پيوست، از خداوند براى خودمان و شما عافيت مسئلت مى كنيم.. (1)

5. روايت پنجم روايتى است كه عايشه از حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آورده كه آن حضرت فرمود:

پروردگارم به من امر فرمود كه به بقيع بيايم و براى اموات طلب آمرزش كنم. گفتم: چگونه بگويم يا رسول الله (صلى الله عليه وآله)؟ حضرت فرمودند: اى مؤمنان و مسلمانان اهل قبور، خداوند بر گذشتگان و آيندگان ما رحم كند، و ما هم ان شاء الله به شما ملحق خواهيم شد. (2)

دسته دوم

اين دسته از روايات، اشاره به استحباب زيارت قبور دارد البته پس از آنكه نخست از آن نهى شده و علّت نهى و مقصود شارع مقدس اسلام از بنيان نهادن اين عبادت بيان گرديده است.

1. از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود:

شما را از زيارت قبور نهى كردم، اما به زيارت قبور برويد كه باعث وارستگى از دنيا و موجب يادآخرت مى گردد. (3)

2. حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) به زيارت قبر مادر مكرّمه خود مى رفتند و گريه مى كردند و اطرافيان را به گريه مى انداختند ... سپس مى فرمودند: از پروردگارم اجازه گرفتم براى زيارت قبر مادرم، به من اجازه داد، آن گاه فرمود: به زيارت قبور برويد، چرا كه زيارت قبور شما را به ياد مرگ مى اندازد. (4)

3. از عايشه روايت شده كه گفت: حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) زيارت قبور را اجازه فرمودند. (5)

از اين دسته روايات استفاده مى شود كه حضرت رسول به طور موقت نهى مى فرمودند از زيارت قبور تا اينكه نهى را برداشتند و


1- صحيح مسلم، ج 3، ص 65، كتاب الجنائز، با اندكى اختلاف؛ سنن ابن ماجه، تحقيق دكتر بشّار، ج 3، ص 78، كتاب الجنائز، باب 36 حديث 1547؛ المنتقى من اخبار المصطفى، ج 2، ص 116.
2- صحيح مسلم، ج 3، ص 64، باب ما يقال عند دخول القبر؛ سنن نسائى، ج 3، ص 76.
3- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 114، ابواب الجنائز.
4- صحيح مسلم، ج 3، ص 165، باب استئذان النبى ربّه عزوجل فى زيارة قبر امّه.
5- سنن ابى داود، ج 2، كتاب الجنائز، باب زيارةالقبور، حديث 1955.

ص:31

زيارت قبور را نيكو شمردند.

يادآورى مى شود كه علت نهى موقت زيارت قبور به اين مسئله برمى گردد كه مسلمانان نسبت به زيارت قبور ناآشنا بودند و بر سر قبر اموات خود نوحه سرايى مى كردند؛ اين كار از ساحت مقدس اسلام به دور بود و هنگامى كه اسلام در قلوب آنها استقرار يافت و مردم با شريعت اسلام و احكام اسلامى مأنوس شدند، حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) نهى از زيارت قبور را به خاطر آثار نيك و نتايج زيباى آن، به امر خدا برداشت. (1)

دليل تاريخى

با تتبّع و تحقيق در سيره مسلمانان صدر اسلام چه قبل و چه بعد از رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) چنين برمى آيد كه اين مسئله در ميان آنها وجود داشته است. به نمونه هايى از شواهد تاريخى در اين زمينه ذيلًا اشاره مى شود:

1. روزى مروان مردى را ديد كه صورتش را بر قبرى نهاده است. مروان گردن او را گرفت و به او گفت:

آيا مى دانى چه كار دارى مى كنى؟ گفت: آرى. رو به او كرد، ديد ابوايّوب انصارى است لذا گفت: آمدم نزد حضرت رسول (صلى الله عليه وآله)، مرا بر سر قبر نياورد، شنيده ام از آن حضرت كه فرمود:

اگر اهل دين متولّى امر دين است، براى دين گريه نكنيد، اما اگر نا اهل متولّى امر دين شد، براى دين گريه كنيد. (2)

2. حضرت فاطمه زهرا (س) بر سر قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آمد و مشتى خاك برداشت و آن را در چشمان خود ريخت و گريست. (3)

3. مردى اعرابى بر سر قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آمد و خاك قبر آن حضرت را بر سر خود مى ريخت و خطاب به آن حضرت مى گفت: در قرآنى كه بر تو نازل شده آمده است: و لو انّهم ذا ظلموا انفسهم جاءوك ... و اكنون من به نفس خود ستم كردم و نزد تو آمدم كه برايم


1- زيارةالقبور فى الكتاب والسنّة، ص 128.
2- مستدرك حاكم، ج 4، ص 515.
3- كشف الارتياب، ص 436، به نقل از تحف ابن عساكر.

ص:32

طلب مغفرت كنى. از داخل قبر ندا رسيد: خداوند تو را بخشوده است. اين ماجرا در محضر حضرت امير سلام الله عليه بود. (1)

4. بلال بر سر قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آمد و شروع كرد به گريستن در حالى كه صورتش را به قبر آن حضرت مى كشيد، آن گاه رو كرد به امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و آنها را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن آنها. (2)

5. عايشه روزى به قبرستان آمد، به او گفتم: يا امّ المؤمنين از كجا آمده ايد؟ گفت: از سرقبر برادرم عبدالرحمن، به او گفتم مگر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) از زيارت قبور نهى نفرموده است؟ گفت: چرا، اوّل نهى فرمود، سپس امر به زيارت قبور كرد. (3)

بنابراين از لابه لاى آيات قرآن و احاديث شريف و سيره مسلمين، مشروعيّت زيارت قبور به نحو عام و كلى ثابت مى شود.

زيارت قبر حضرت رسول

(صلى الله عليه وآله)

آيات قرآنى و احاديث شريف ما را به زيارت قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) و درخواست از قبر آن بزرگوار دعوت مى كند. علاوه بر اجماع عموم مسلمانان خلف و سلف از زمان حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) تا حال حاضر، احدى نبوده است كه منكر زيارت قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) بشود، مگر وهّابيها.

امّا شهادت قرآن كريم قول خداوند است در آيه ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرّسول لوجدوا الله توّاباً رحيم. (4)

با اين آيه، قرآن كريم به گناهكاران امر مى كند كه نزد حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) حاضر شوند و از او بخواهند تا براى آنها طلب آمرزش كند، براى اينكه دعاى حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) در حق آنها مستجاب خواهد بود.

و اين آيه اختصاص به حيات پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حضور آن حضرت در


1- وفاء الوفاء، سمهودى، ج 2، ص 1361.
2- اسد الغابه، ج 1، ص 208.
3- السنن الكبرى، بيهقى، ج 4، ص 131، باب 170، حديث 7207.
4- نساء، 64.

ص:33

ميان مردم ندارد، بلكه، يك حكم عامّى است كه شامل بعد از زمان حيات حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) نيز مى گردد، زيرا قرآن كريم تصريح دارد به زندگى انبيا و اولياى الهى در عالم برزخ كه هم مى بينند و هم مى شنوند.

احاديث و روايات فراوانى هست كه صراحت دارد به اينكه ملائكه الهى سلام كسانى را كه به خاتم الانبياء سلام مى فرستند، به آن حضرت مى رسانند. (1)

در صحاح آمده است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: كسى نيست كه بر من سلام بفرستد مگر آنكه خداوند روحم را به من باز مى گرداند، تا جواب سلام او را بدهم. (2)

نيز از آن حضرت (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرموده است: صلوات بر من بفرستيد، به راستى هر جا كه باشيد صلوات شما به من مى رسد. (3)

ابو سعيد سمعانى از حضرت امير سلام الله عليه روايت مى كند كه يك فرد اعرابى سه روز پس از دفن حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) آمد خودش را روى قبر شريف حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) انداخت و سر خودش را به خاك مى كشيد و مى گفت: گفتم، يا رسول الله سخنت را شنيديم و نسبت به خداوند هرآنچه را كه از تو گرفتيم، درك كرديم و در آنچه كه بر تو نازل شد: ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم ... و من به خودم ستم كردم و پيش تو آمدم كه نزد پروردگارم برايم طلب آمرزش كنى. (4)

از آنچه بيان شد مى فهميم كه جايز است انسان بر سر قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) بعد از وفات آن حضرت بايستد و از او بخواهد كه نزد خدا براى او طلب آمرزش كند و با اين بيان ثابت مى شود كه زيارت قبر حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) جايز است، زيرا حقيقت زيارت به معناى حضور يافتن زائر نزد زيارت شونده است.

اما احاديثى كه در صحاح آمده واقعاً بسيار است و ما به تعدادى از


1- نك: زيارةالقبور فى الكتاب و السنة، ص 129 و بعد از آن.
2- سنن ابى داود، ج 1 ص 470، كتاب الحج، باب زيارة القبور.
3- التاج الجامع للاصول فى احاديث الرسول، ج 2، ص 189.
4- سمهودى در كتاب وفاءالوفاء، ج 2، ص 612 و دحلان در كتاب الدرر السنية، ص 21، آن را ذكر كرده اند.

ص:34

آنها اشاره مى كنيم:

1. از عبدالله بن عمر نقل شده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) فرمود: هر كس قبر مرا زيارت كند، مرا زيارت كرده، و واجب است بر من كه از او شفاعت كنم. (1)

2. حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) فرمود: كسى كه به زيارت من بيايد (و هدفى جز زيارت من نداشته باشد)، حق من است كه در روز قيامت شفيع او باشم. (2)

3. از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود: هر كس به زيارت حج برود و مرا زيارت نكند، به من جفا كرده است. (3)

4. نيز از آن حضرت (صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:

كسى كه به زيارت حج برود و بعد از وفات من، مرا زيارت كند، مانند آن است كه در حياتم مرا زيارت كرده باشد. (4)

سفر براى زيارت قبر پيغمبر

(صلى الله عليه وآله)

ابن تيميه و پيروانش (5)اغراق نموده و به حرمت سفر براى زيارت قبر پيغمبر (صلى الله عليه وآله) قائل شده و در اين مورد به حديث ابو هريره از رسول اكرم استناد كرده اند كه فرموده: آماده سفر نشويد مگر براى سه مسجد: مسجد من (اين مسجد) و مسجدالحرام و مسجدالاقصى. (6)

ابن تيميه اضافه مى كند: اين حديث، حديث صحيحى است كه ائمّه مذاهب چهارگانه بر صحت و عمل به آن اتفاق نظر دارند، كه هر گاه مردى نذر كند كه در مسجدى يا در محلّ شهادتى نماز بخواند، يا در آنجا معتكف شود و به سوى آن مسجد مسافرت كند، عمل كردن به نذر نسبت به غير از آن مساجد سه گانه بر او واجب


1- الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 590. علماى مذاهب اربعه بر طبق اين روايت فتوا داده اند. به كتاب وفاء الوفاء، ج 4، ص 1236 مراجعه شود.
2- شفاءالسّقام، تقى الدين سبكى، ص 3- 11؛ وفاء الوفاء، ج 4، ص 1340، سمهودى.
3- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1342.
4- همان، ص 1340.
5- مثل محمد بن عبدالوهاب در رساله دوم از رسائل الهديّة السنيه كه حديث را به چند صورت بيان كرده است.
6- صحيح مسلم، ج 4، ص 126، كتاب الحج باب لاتشدّ الرحال، و سنن ابوداود، ج 1، ص 469، كتاب الحجّ؛ سنن نسايى با شرح سيوطى، ج 2، ص 37- 38.

ص:35

نيست. (1)

ما در وجود اين حديث در صحاح ترديدى نداريم و در حال حاضر در مقام مناقشه در سند آن هم نيستيم، بلكه مقصود ما همان مفاد حديث است. بايد فرض كنيم كه متن حديث عبارت است از لاتشدّ الرّحال الّا الى ثلاثة مساجد ....

در جاى خود ثابت است كه ال از ادات استثناست و حتماً بايد مستثنى منه داشته باشد و لازم است مستثنى منه محدود باشد و چون مستثنى منه در كلام موجود نيست، پس به ناچار بايد در كلام مقدر باشد.

قبل از اشاره به قراين موجود در دو صورت مى توان مستثنى منه را در تقدير گرفت:

1. به طرف مسجدى آهنگ سفر نكنيد، مگر به مساجد سه گانه ...

2. به هيچ مكانى آهنگ سفر نكنيد، مگر به مساجد سه گانه ...

پس درك اين حديث و آگاه شدن از معناى آن، به يكى از اين دو حالت بستگى دارد:

اگر فرض اول را بپذيريم، معناى حديث عدم سفر به هر مسجدى است بجز مساجد سه گانه، و به معناى عدم جواز سفر به هر مكانى نيست، حتّى اگر مسجد نباشد.

پس نهى شامل كسى نمى شود كه به قصد زيارت انبيا و ائمّه اطهار (ع) و صالحان آهنگ سفر مى كند، براى اينكه موضوع بحث همان آهنگ سفر كردن به مساجد است- به استثناى مساجد سه گانه مذكور- و امّا آهنگ سفر كردن به قصد زيارت مشاهد مشرّفه مشمول نهى نمى شود و داخل در موضوع نيست. اين توجيه بنابر فرض تقدير اول است.

و اما با فرض تقدير ثانى، لازمه اش اين است كه جميع مسافرتهاى معنوى- بجز سفر به مناطق سه گانه مذكور- حرام باشد، اعمّ از اينكه سفر به خاطر زيارت مسجد باشد يا زيارت مناطق ديگر و اين با مسلمّات دين ناسازگار است، زيرا:


1- ابن تيميه فى الردّ على الاخنائى، ص 27.

ص:36

اولًا: چنانچه هدف ممنوعيت جميع سفرهاى معنوى باشد، حصر در اينجا صحيح نيست، زيرا انسان در موسم حجّ براى سفر به عرفات و مشعر و منى آماده سفر نمى شود، پس هر گاه سفرهاى دينى، به غير از مساجد سه گانه حرام باشد، به چه علت براى سفر به اين مناطق آهنگ سفر مى كند؟

ثانياً قرآن كريم و حديث شريف به بعضى از سفرهاى دينى اشاره كرده و نسبت به آنها تحريك و تشويق نموده است، مانند سفر به خاطر جهاد و در راه خدا و طلب علم و صله رحم و ديدار از والدين و موارد مشابه. از آن جمله قول خداوند متعال است در آيه شريفه:

و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولانفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا فى الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون. (1)

و به اين دليل محقّقان و كاوشگران، حديث مذكور را به صورتى كه بدان اشاره شد تفسير نموده اند.

غزالى در كتاب احياء العلوم خود گفته است: اين سخن بدان معناست كه شخص به خاطر عبادت يا حجّ يا جهاد، آهنگ سفر كند ... و در جمله خود زيارت قبور انبيا (ع) و زيارت قبور صحابه و تابعين و ساير علما و اوليا را آورده است.

هر كس كه زيارت او در حياتش متبرّك باشد، بعد از وفات او نيز متبرّك خواهد بود و لذا آهنگ سفر كردن به اين منظور جايز است. اين سخن مانع از پذيرفتن قول رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نيست كه فرمود: آهنگ سفر نكنيد مگر به مساجد سه گانه: مسجد من (اين مسجد)، مسجد الحرام و مسجد الاقصى، چون روايت درباره مساجد است و زيارت قبور هم از نظر فضيلت در مرتبه بعد از مساجد قرار دارد وگرنه فرقى بين زيارت قبور انبيا و اوليا در اصل داشتن فضيلت نيست. اگر چه از نظر مرتبه و مقام، تفاوتهاى بسيار بزرگى بر حسب اختلاف مرتبه آنها نزد خداوند وجود دارد. (2)

از اينجا معلوم مى شود كه آنچه در روايات مورد نهى قرار گرفته


1- توبه، 122.
2- احياء علوم الدين، غزالى، ج 2، ص 274، كتاب آداب السّفر، دارالمعرفة، بيروت؛ الفتاوى الكبرى، ج 2، ص 24.

ص:37

كوچ كردن به ساير مساجد غير ازمساجد سه گانه است و حديث به هيچ وجه در صدد نهى از سفر به بقاع متبرّكه كه براى زيارت يا اهداف معنوى ديگر است نيست.

از اين گذشته، دلالت اين روايت حتى از نهى بر سفر به مسجدى غير از مساجد سه گانه با روايات ديگر منافات دارد و بايد به نحوى آن را توجيه كرد.

روايات صاحبان صحاح و سنن دلالت دارد بر اينكه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) سواره و پياده به مسجد قبا مى رفتند و در آنجا دو ركعت نماز مى خواندند. (1)

حال جا دارد كه بپرسيم: چگونه ممكن است آهنگ سفر كردن و طىّ مسافتهاى طولانى به منظور برگزارى نماز از روى اخلاص در يكى از مساجد خداوند سبحان حرام و منهىّ عنه باشد؟! در حالى كه نماز خواندن در مسجد مستحب است؛ پس بايد مقدمه امر مستحب نيز مستحب باشد.


1- صحيح مسلم، ج 3، ص 127 و در همين معنى به صحيح بخارى، ج 2، ص 76 و سنن نسائى ضميمه شرح سيوطى، ج 2، ص 37 مراجعه شود.

ص:38

رجعت

معناى رجعت

مراد از رجعت در اعتقاد اماميه اين است كه خداوند گروهى از مردگان را به همان صورتى كه دردنيا بودند، دوباره به دنيا بر مى گرداند، و اينها بر دو گروه اند: برخى از آنان در زندگى دنيوى ايمانشان خالص بوده و برخى ديگر كافر خالص بوده اند. آن گاه خداوند اهل حق را بر اهل باطل و مظلومان را بر ظالمان پيروز خواهد كرد و اين امر در زمان ظهور امام مهدى (عج) واقع خواهد شد و بعد از آن خواهند مرد.

گروهى، در تفسير ديگرى از رجعت گفته اند: مراد از آن بازگشت حق به اصل خويش است و اين امر به دست امام مهدى (عليه السلام) تحقق مى يابد. اين تعريف، زنده كردن مردگان و بازگشت دوباره آنها به دنيا را شامل نمى شود.

ديدگاه اول در ميان جمهور اماميه به جهت پيروى كردن آنان از اهل بيت (عليهم السلام) شايع است.

ص:39

مرتبه اعتقاد به رجعت

بديهى است كه عقايد اسلامى داراى اصولى است كه همگان آن را قبول دارند و نيز فروعى دارد كه گاهى در آن اختلاف ايجاد مى شود. رجعت از اصولى نيست كه اختلاف در آن روا نباشد. در اين باره شيخ محمّد حسين كاشف الغطاء مى نويسد:

اعتقاد به رجعت در مذهب شيعه امرى الزامى نمى باشد و انكار آن مضر نيست؛ گرچه اعتقاد به آن نزد شيعيان ضرورى است.

تحقق تشيّع از جهت وجود و عدم، منوط به آن نيست و رجعت مانند برخى از علامتهاى قيامت است؛ مثل: نازل شدن عيسى (عليه السلام) از آسمان، ظهور دجال، و خروج سفيانى ... و از ديگر قضاياى رايج ميان مسلمانان است كه اعتقاد به آنها از شرايط مسلمان بودن نيست. (1)

رجعت به اين معنى، قسمتى از بخشهاى تكميل كننده تفكر مهدويت در اسلام است؛ و بدين جهت اين دو در مضمون واحدى مشترك مى باشند و آن پيروزى حق و شكست باطل در آخرين نبرد تاريخ ميان آن دو است. از آنجايى كه نظام دنيا در حال حركت به سوى حق است، بدين جهت اديان آسمانى قبل از اسلام، به بازگشت برخى از پيامبران به دنيا معتقد بودند. اگر كسى بين اسلام و اديان سابق مقايسه كند، به خوبى در مى يابد كه امتياز اسلام نسبت به آنها، در برخوردارى از اصول قوى و فروع گسترده است؛ چنان كه اگر كسى بين مذهب اهل بيت (عليهم السلام) و ديگر مذاهب اسلامى مقايسه كند، اين برترى را در مذهب اهل بيت (عليهم السلام) مى يابد، لكن قلمهاى مسموم و افكار منحرف، اين ويژگى را تبديل به بدعت، زشتى، شرك و باطل نموده اند و يا اين كه مى خواهند آن را اين گونه معرفى كنند.

ايمان به رجعت مكمل و بيانگر اصل تفكر مهدويت است كه همه مسلمانان آن را قبول دارند. پس تأكيد بر اين اصل و ژرف نگرى در آن، از طريق تفكرى عميق و مساعدت كتاب و سنت، فضيلتى


1- اصل الشيعة و اصولها، ص 35، مؤسسه اعلمى، بيروت.

ص:40

است كه شايسته بزرگداشت و احترام است. با همه اينها، رجعت- چنان كه سيد محسن امين عاملى فرموده- امرى است نقلى؛ اگر نقل صحيح باشد اعتقاد به آن لازم است و اگر نقل صحيح نباشد، اعتقاد به آن لازم نيست. (1)

ادلّه اثبات رجعت

اثبات رجعت و اقامه دليل بر آن داراى سه مرحله است:
الف) مرحله اثبات امكان رجعت و محال نبودن آن.

بهترين دليلى كه امكان آن را ثابت مى كند، اين است كه رجعت نوعى از معاد است كه هيچ چيز قدرت تخلف از آن را ندارد. با اين تفاوت كه رجعت، بازگشت دنيوى است كه در پايان دنيا براى برخى از مردم- كه رهبران ايمان و سران كفر هستند- تحقق مى يابد؛ لكن معاد بازگشت اخروى است كه همه انسانها را در بر مى گيرد.

پس كسى كه منكر امكان رجعت است، امكان معاد و نيز معجزه حضرت عيسى (عليه السلام) در زنده كردن مردگان را منكر است هر استدلالى كه براى امكان اثبات معاد آورده شود، صلاحيت دارد كه براى امكان رجعت نيز دليل باشد. استوارى اين مرحله از پژوهش (مرحله عقلى) متكى به ادله معاد است و غنى بودن آن به سبب غناى ادله عقلى مى باشد.

ب) در اين مرحله اثبات مى شود كه اعتقاد به رجعت با هيچ يك از ابعاد عقايد اسلامى مخالفت ندارد، زيرا گاهى اوقات امكان دارد عقيده اى ممكن باشد، لكن اعتقاد به آن مخالف و يا موجب تضعيف بُعد خاصى از ابعاد عقيده اسلامى گردد. آيا اين شرط (عدم مخالفت با بعدى از ابعاد عقيده اسلامى) در اثبات امكان رجعت وجود دارد؟

بايد گفت اعتقاد به رجعت از دو جهت مشتمل بر اين اثبات است:

1. اعتقاد به رجعت، نه تنها با هيچ يك از ابعاد اعتقادات اسلامى


1- نقض الوشيعة، ص 367، مؤسسه اعلمى، بيروت.

ص:41

مخالف نيست، بلكه موجب ژرف نگرى و مؤثر بودن و قوت اصول پنج گانه دين است. رجعت، پديده اى است كه قدرت مطلقه و فراگير خداوند، و راستى و درستى راه پيامبران، به كرسى نشاندن حق امامت و واقعى بودن معاد را روشن مى كند.

2. اعتقاد به رجعت، داراى مصاديقى ميان امتها و پيامبران گذشته است و قرآن كريم برخى ازاين مصاديق را با تأكيد بيان كرده است. آن چيزى كه دليل روشن بر اعتقاد به رجعت است، نه تنها با اعتقاد اسلامى مخالفت ندارد؛ بلكه از خواستها و لازمه هاى آن است؛ به اين بيان كه قرآن كريم از امورى كه با توحيد منافات دارد و يا سود و زيانى به آن نمى رساند، سخن نمى گويد، بلكه قرآن كريم به سبب بهره مندى از حكمت- كه خود را به آن توصيف نموده- از امورى سخن مى راند كه موجب تقويت توحيد شود. مشاهده مى شود كه اين كتاب مقدس، درباره رجعت به اشاره گذرا نسبت به حصول آن و واقع شدنش در ميان امتهاى سابق اكتفا نكرده است؛ بلكه آن را با بيانهاى مكرر و به طور مؤكّد تبيين كرده است. در سوره بقره آمده است: (الم ترَ إلى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثمّ احياهم ان الله لذو فضل على الناس ولكن اكثر الناس لا يشكرون). (1)

آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه هاى خود فرار كردند؟ و آنان هزارها بودند، خداوند به آنها گفت: بميريد، سپس خدا آنها را زنده كرد؟ خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى كند؛ ولى بيشتر مردم، شكر] او را [به جا نمى آورند.

مفسران- از جمله ابن جرير طبرى در تفسيرش- رواياتى را از ابن عباس، وهب بن منبّه، مجاهد، سدّى و عطا نقل مى كند كه شأن نزول اين آيه درباره گروهى از بنى اسرائيل است كه به سبب بيمارى طاعون- كه در ديارشان بود- از آن فرار كردند و خداوند آنها را ميراند. پيامبرى به نام حزقيل از ميان آنان عبور نمود، و درباره آنها به فكر فرو رفت، در حالى كه اجساد آنها فرسوده شده


1- بقره، 243.

ص:42

بود. خداوند به او وحى فرمود: آيا مى خواهى ببينى كه چگونه آنها را زنده مى كنم؟ آن گاه خداوند آنان را زنده نمود. سيوطى نيز مانند اين روايت را نقل كرده است. (1)

و نيز گفتار خداوند را مى خوانيم:

(وإذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتّى نرى الله جهرة فأخذتكم الصاعقة و أنتم تنظرون*ثمّ بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون). (2)

و] نيز به ياد آوريد [هنگامى را كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد، مگر اين كه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم، پس صاعقه شما را گرفت، در حالى كه تماشا مى كرديد. سپس شما را پس از مرگتان حيات بخشيديم، شايد شكر] نعمت او را [به جا آوريد.

درباره اين آيه، مفسران- از جمله طبرى- نقل كرده اند كه اينها بعد از گفتارشان همگى مردند. موسى (عليه السلام) با اصرار از خداوند درخواست نمود كه آنها را زنده كند، خداوند نيز ارواحشان را به آنان برگرداند. (3)

و نيز خداوند فرموده است:

(أو كالذى مرّ على قرية و هى خاوية على عروشها قال أنىّ يُحى هذه الله بعد موتها فاماته الله مائة عام ثمّ بعثه قال كم لبثتَ قال لبثتُ يوماً أو بعضَ يوم قال بل لبثتَ مائةَ عام فانظر إلى طعامك و شرابك لم يتسنّه و انظر إلى حمارك و لنجعلك آيةً للناس و انظر إلى العظام كيف نُنشزها ثمَّ نكسوها لحماً فلمّا تبيّن له قال أعلمُ أنَّ الله على كلّ شى ء قديرٌ). (4)

يا مانند كسى كه از كنار يك آبادى ] ويران شده [عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن به روى سقفها فرو ريخته بود. گفت: چگونه خدا اينها را پس از مرگ زنده مى كند؟ خداوند او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد، و به او گفت: چه قدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز، يا بخشى از يك روز، فرمود: نه بلكه يكصد سال درنگ


1- تفسيرى طبرى، ج 2 ص 586- 588 دارالفكر؛ الدرّ المنثور، ج 2 ص 741 دارالفكر.
2- بقره، 55 و 56.
3- تفسير طبرى، ج 1 ص 290- 293.
4- بقره، 259.

ص:43

كردى. نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود هيچ گونه تغيير نيافته است؛ ولى به الاغ خود نگاه كن، براى اين كه تو را نشانه اى براى مردم قرار دهيم.] اكنون [به استخوانهاى ] مركب سوارى خود [نگاه كن چگونه برداشته به هم پيوند مى دهيم و گوشت بر آن مى پوشانيم. هنگامى كه بر او آشكار شد، گفت: مى دانم خداوند بر هر كارى تواناست.

مفسران- از جمله طبرى- روايات زيادى را نقل كرده اند كه عزير يا ارميا از بيت المقدس عبور نمود، بعد از آنكه بخت النصر آن را خراب كرده بود. برايش سؤال ايجاد شد كه خداوند چگونه مرده ها را زنده مى كند؟ خداوند قدرت خويش را درباره زنده كردن مردگان به عزير نشان داد (چنان كه آيه آن را بيان كرده است).

در قرآن آيات ديگرى وجود دارد كه رجعت پس از مرگ را در مورد انسان و حيوان بيان كرده است؛ از جمله آيات 73 و 260 سوره بقره و آياتى كه زنده كردن مردگان، به وسيله حضرت عيسى (عليه السلام) را بيان مى كند.

از مجموع آيات گذشته و اين كه قرآن كريم اعتقاد به رجعت را در ميان امتهاى گذشته مكرراً بيان كرده مى يابيم كه اين كار لغو و بيهوده نيست؛ بلكه قرآن كريم هدفى در وراى آن دارد كه در صدد تحقّق آن هدف مى باشد و آن ژرف نگرى در توحيد و اعتقاد است.

ج) مرحله اثبات وقوع رجعت در آينده ميان جامعه اسلامى.

در اين باره آيات و روايات متعددى وجود دارد كه برخى از آنها را نقل مى كنيم:

1. خداوند مى فرمايد: (وَ يوم نحشر من كلّ امة فوجاً ممّن يكذب بآياتنا فهم يوزعون) (1)

] به خاطر آور [روزى را كه ما از هر امتى گروهى از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كردند محشور مى كنيم و آنها را نگه مى داريم تا به يكديگر ملحق شوند.

اين آيه از برانگيخته شدن گروهى از انسانها در آينده سخن


1- نمل، 83.

ص:44

مى گويد و اين حشر، حشر اخروى نيست؛ زيرا حشر اخروى همگانى است و اختصاص دادن آن به برخى از مردم معنايى ندارد، به خصوص اينكه قرآن كريم در سه آيه بعد روز قيامت را ذكر مى كند:

(و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الأرض إلّا من شاءالله و كُلٌّ أتوه داخرين) (1)

] به خاطر آوريد [روزى را كه در صور دميده مى شود و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مى روند، جز كسانى كه خدا خواسته، و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى شوند.

گفتنى است كه نشانه هاى قيامت در اين آيه وجود دارد، و اگر آيه قبل هم درباره قيامت باشد، تكرار اين آيه بدون وجه خواهد بود.

2. خداوند مى فرمايد:

(كيف تكفرون بالله و كنتم امواتاً فأحيا كم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ إليه ترجعون) (2)

چگونه به خداوند كافر مى شويد؟ در حالى كه شما مردگان بوديد، و او شما را زنده كرد، سپس شما را مى ميراند، وبار ديگر شما را زنده مى كند، سپس به سوى او بازگردانده مى شويد.

در اين آيه خداوند دو حيات و دو بازگشت را مطرح مى كند؛ حيات اول همان زندگى دنيوى است، و حيات دوم (ثمّ يحييكم) ميان حيات اول و بازگشت به سوى خداوند است كه اين حيات فقط بر رجعت منطبق مى باشد.

3. خداوند مى فرمايد: (قالوا ربنا امتّنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل إلى خروج من سبيل) (3)

آنها مى گويند: پروردگارا، ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى، اكنون به گناهان خود معترفيم. آيا راهى براى خارج شدن از] دوزخ [وجود دارد؟

كيفيت استدلال به اين آيه، گذشته است.

اينها برخى از آيات قرآن كريم است كه بر رجعت دلالت مى كند.


1- نمل، 87.
2- بقره، 28.
3- مؤمن، 11.

ص:45

روايات رجعت

روايات فراوانى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و اهل بيتش درباره اثبات رجعت، از سوى محدّثان و مفسران شيعه در كتابهاى روايى و تفسيرى نقل شده است.

روشن است كه ما به همه اين روايات استدلال نمى كنيم، بلكه به برخى از آنها- كه در منابع فريقين ذكر شده است- اكتفا مى كنيم. بارزترين آنها روايت معروف ابوسعيد خدرى است. وى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند:

تمام سنتهاى امتهاى قبل را وجب به وجب و ذرع به ذرع پيروى مى كنيد و حتى اگر آنها در سوراخ سوسمارى وارد شده باشند، شما از آنها پيروى مى كنيد. عرض كرديم اى پيامبر خدا، مراد يهوديان و مسيحيان هستند؟ فرمودند: پس چه كسى. (1)

پيش از اين گذشت كه رجعت در ميان امتهاى گذشته واقع شده است. مقتضاى حديث اين است كه رجعت در ميان اين امت نيز واقع خواهد شد.

از جمله روايات اين است كه وقتى خبر رحلت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) ميان مسلمانان منتشر شد، عمر بن خطاب گفت: چه كسى آن شهر را فتح مى كند؟ پيامبر خدا نمى ميرد تا اينكه آنها را فتح كنيم؛ و اگر بميرد، منتظر او خواهيم ماند چنان كه بنى اسرائيل منتظر موسى (عليه السلام) شدند. او همواره مى گفت: پيامبر خدا نمرده است، ولكن به سوى پروردگارش رفت؛ چنان كه موسى (عليه السلام) رفت و چهل شبانه روز از قوم خويش غايب گشت. سپس به سوى آنها بازگشت بعد از اينكه گفته شده بود كه او مرده است. به خدا قسم، پيامبر خدا بر مى گردد و كسانى كه گمان كنند او مرده، دستها و پاهاى آنها بايد بريده شود. (2)

بر اين اساس عمر بن خطاب اولين كسى است كه اعتقاد به رجعت را مطرح كرده است؛ نه عبدالله بن سبا (شخصيت افسانه اى كه هر


1- صحيح بخارى كتاب الاعتصام بقول النبى، ج 9، ص 127.
2- السيرة النبوية، ابن هشام، ج 4، ص 205؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 266.

ص:46

گونه بدى در تاريخ اسلامى به او نسبت داده مى شود.)

ابن ابى دنيا (م 281) كتابى به نام من عاش بعد الموت (كسانى كه بعد از مرگ زيسته اند) تأليف كرده است و اين كتاب از سوى دار الكتب الإسلامية در بيروت با تحقيق در سال 1987 م نشر يافته است.

أبو نعيم اصفهانى در كتاب دلائل النبوة و سيوطى در كتاب خصائص الكبرى بابى خاص در معجزات پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) درباره زنده كردن مردگان قرار داده اند.

و نيز روايت كرده اند كه زيد بن حارثه و ربيع بن خراش و مردى از انصار، بعد از مرگ سخن گفته اند. (1)

شبهاتى درباره رجعت

درباره اعتقاد به رجعت شبهاتى هست كه پاسخ روشنى را مى طلبد.

1. اعتقاد به رجعت موجب تشويق به معصيت است، به جهت اينكه هنگام رجعت شخص مى تواند از گناهان گذشته خود توبه كند؟

اين اشكال در صورتى وارد است كه رجعت، عمومى باشد و همه مردم را در بر بگيرد، و يا اينكه نام افرادى كه دوباره به دنيا بر مى گردند معين شده باشد؛ حال آن كه چنين نيست، زيرا رجعت مخصوص سران كفر و رهبران ايمان است و كسى نمى تواند نام افراد را معين كند و امر به دست خداوند است و همين مقدار در ارتباط با تشويق نكردن به معصيت كافى است.

2. اعتقاد به رجعت، موجب قائل شدن به تناسخ مى شود كه ميان مسلمانان مردود است؟

بايد گفت: عقيده به تناسخ، مقوله اى است و اعتقاد به رجعت مقوله ديگر كه با آن تباين كلى دارد. تناسخ حلول ارواح مردگان در بدن ديگران- كه حيات دنيوى دارند- مى باشد؛ در حالى كه مراد از رجعت بازگشت ارواح برخى از مردم به بدنهاى آنان است (مانند


1- تهذيب التهذيب، ج 3، ص 410.

ص:47

آنچه در قيامت واقع مى شود). اگر لازمه رجعت تناسخ باشد، هر آينه تناسخ در معاد و در زنده كردن مردگان به وسيله حضرت عيسى (عليه السلام) و در مصاديق رجعت ميان امتهاى گذشته نيز بايد باشد.

درباره باطل بودن تناسخ روايات متواترى از اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است و دانشمندان اماميه در گذشته وحال بر آن تأكيد كرده اند. اعتقاد به آن نيز سرانجام انسان را به كفر مى كشاند. أبو الحسن اشعرى در كتاب مقالات الاسلاميين بين قول به رجعت- كه اماميه آن را پذيرفته اند- و قول به تناسخ كه اهل غلو وزنادقه منكر قيامت آن را قبول دارند- فرق گذاشته است.

3. طبق گفتار احمد امين اعتقاد به رجعت، موجب ظهور افكار يهوديگرى ميان شيعيان شده است؟

جواب اين است كه پذيرش بخشى از اعتقادات اديان سابق، از جمله برنامه ها و دستورات اسلام است؛ زيرا اسلام عمل به اديان سابق را نسخ كرده است. اما در بُعد اعتقادى، جوهره ثابت و مشتركى ميان تمام اديان وجود دارد و اسلام كامل ترين بيان و تعبير از آن جوهره است. پس صرف اينكه عقيده اى از اعتقادات اديان سابق جزء اسلام باشد موجب ايراد بر آن نيست. تازه اين در صورتى است كه فرض كنيم كه رجعت از اعتقادات يهود باشد (چنان كه احمد امين ادعا مى كند).

بنابراين، گفتار احمد امين شگفت انگيز و باطل است. گويا او از روشن ترين و بارزترين اعتقادات اسلامى درباره پيامبران گذشته بى اطلاع است.

خود قرآن كريم، واقع شدن رجعت ميان بنى اسرائيل را عنوان كرده است. تشيع نيز خطى است كه از روح اعتقادات پيامبران گذشته و جوهره آن- كه در تمام رسالتها ثابت است- سخن گفته است.

4. چگونه بين اعتقاد به رجعت و بين گفتار خداوند: (و حرام على قرية اهلكناها انهم لايرجعون) (1)و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه ] بر اثر گناه [نابودشان كرديم ] كه به دنيا بازگردند [آنها هرگز باز


1- انبيا، 95.

ص:48

نخواهند گشت را جمع خواهيد كرد؟ اين آيه بازنگشتن همه ظالمان به دنيا را بيان مى كند؛ پس اگر ما قائل به رجوع برخى از آنان شويم، اين اعتقاد، مخالف با آيه خواهد بود.

در جواب بايد گفت كه اعتقاد به رجعت مخالفتى با آيه ندارد؛ زيرا آيه شريفه درباره گروهى خاص از ستمگران است و آنها كسانى اند كه در دنيا هلاك گشته و در آن به عذاب آسمانى گرفتار شده اند.

اما ستمگرانى كه بدون عذاب و عقوبت از دنيا رفته اند، آيه در ارتباط با آنها ساكت است و شايد سكوت آيه شريفه نسبت به آنان، به نوعى امضاى رجعت آنان و يا رجعت گروهى از آنان به انتخاب خداوند است.

نتيجه اين كه رجعت امر محالى نيست و نيز مخالفتى با توحيد ندارند؛ بلكه تجلّى قدرت مطلقه خداوند است و روايات فراوانى از اهل بيت- كه عِدل قرآن مى باشند- بر اثبات آن نقل شده است. هم چنين آيات فراوانى از قرآن كريم بر اثبات آن وجود دارد كه در بحثهاى گذشته به آنها استناد شد. در واقع رجعت همانند برخى از نشانه هاى قيامت و نوعى از معاد است كه كافران آن را بعيد مى شمارند.

ص:49

چگونگى صلوات

بر محمد و آل محمد

نگرش شيعه و سنى به صلوات بر محمد و آل محمد

از جمله مسائل اساسى و مورد اتفاق مسلمانان، مسئله صلوات بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) است؛ اما در چگونگى و گستره آن اختلاف است.

شالوده و اساس اين مسئله بر قرآن است. خداوند مى فرمايد: (إِنَّ اللهَ وَ مَلائكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيماً) (1)؛ خداوند و فرشتگان بر پيامبر صلوات مى فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر او صلوات بفرستيد و سلام كنيد؛ سلامى نيكو.

فقهاى مذهب اهل بيت (عليهم السلام) اجماع دارند كه جايز نيست در نماز به صلوات بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) اكتفا شود؛ بلكه واجب است خاندانش هم به دنبال آن ذكر شوند. (2)

دليل آنها، استناد به اخبار و رواياتى است كه در منابع حديثى شيعه و سنى آمده است، مانند اين حديث مشهور كه در مصادر سنى آمده است: روزى به پيامبر خدا عرض شد: يا رسول الله، چگونگى سلام بر شما را دانستيم، ولى با چه عبارتى بر شما صلوات بفرستيم؟

فرمود: قولوا اللّهم صلّ على محمد و آل محمد كما صلّيت على ابراهيم إنّك حميد


1- احزاب، 56.
2- خلاف شيخ طوسى، ج 1، ص 373؛ تذكرة الفقهاء، ج 3، ص 233؛ جواهر الكلام، ج 10، ص 261.

ص:50

مجيد (1)؛ بگوييد: پروردگارا، بر محمد و آل محمد درود فرست، همان گونه كه بر ابراهيم درود فرستادى، به درستى كه تو داراى صفاتى ستوده و بزرگوارى.

مفسران نظير اين حديث را ذيل آيه: (إنَّ الله و ملائكته يصلّون على النبى ...) (2)آورده اند. در كتاب الصواعق المحرقه آمده است: كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: بر من صلوات ناقص نفرستيد. سؤال كردند: صلوات ناقص چيست؟ فرمود: نگوييد اللهم صل على محمد و بعد ساكت شويد، بلكه بگوييد: اللهم صل على محمد و آل محمد (3)

با وجود اين همه ادلّه و تأكيد، آنها بر بازهم به صلوات بر آل محمد اعتراف نمى كنند، لذا برخى ذكر آل محمد را واجب مى دانند و بعضى آن را واجب نمى شمارند (4)و به دلايل سست و بى اساسى استناد مى نمايند كه قلم از نوشتن آن شرم مى كند. براى مثال:

گفته اند: عدم وجوب، اولى است؛ زيرا وقتى از حضرت درباره اهل بيت اش پرسيدند، آن گاه حضرت پاسخ آنها را داد از ابتدا درباره صلوات بر آنها چيزى به مردم نفرمود (5)

در جواب مى گوييم كه در بيان احكام الهى مربوط به مسئله اى، گاهى پيامبر (صلى الله عليه وآله) به سؤال اكتفا مى كردند و اگر از طرف مردم سؤال مطرح نمى شد خود به بيان حكم شرعى مى پرداختند.

در قرآن آياتى با جمله: يسئلونك از شما مى پرسند، شروع مى شود، مانند درباره حيض از شما مى پرسند (6)؛. از تو درباره جنگ كردن در ماه حرام سؤال مى كنند (7)؛ درباره شراب و قمار از


1- صحيح بخارى، ج 6، ص 217 ح 291؛ سنن الترمذى، ج 5، ص 259 ح 3220، اين حديث مورد اتفاق همگان است.
2- احزاب، 56.
3- الصواعق المحرقة، ص 225، بيروت.
4- المجموع، امام النووى، ج 3، ص 466- 467.
5- مغنى، ابن قدامه، ج 1، ص 581، شرح كبير، ج 1، ص 581.
6- بقره، 222.
7- بقره، 217.

ص:51

تو سؤال مى كنند (1)و آيات ديگر.

با فرض درستى چنين ادعايى، بايد بگوييم كه براى چنين مسائلى، اگر از طرف مردم سؤالى مطرح نمى شد، حكمى هم از طرف خدا نازل نمى گشت! آيا اين چنين ادعايى صحيح است؟!

خاندان پيغمبر

به نظر مكتب اهل بيت (عليهم السلام) خاندان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) كه بايستى بر آنها صلوات فرستاده شود، عبارتند از: افراد معصوم آن خاندان؛ و صلوات بر افراد ديگرى غير از آنها واجب نيست. (2)

ده ها حديث از پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله) در منابع روايى اهل سنّت بر اين مدّعا دلالت مى كنند، مانند روايتى كه امام احمد در مسند خود آورده است: رسول اكرم (صلى الله عليه وآله)، عباى يمنى خود را بر روى فاطمه و على و حسن و حسين (عليهم السلام) انداخت. سپس رو به آسمان كرد و فرمود: پروردگارا! اينها خاندان محمد هستند؛ پس صلوات و بركات خود را بر محمد و آل محمد فرو فرست، به درستى كه تو بزرگوار و ستوده هستى.

با وجود اين همه اخبار و احاديث اين مسئله بى نياز از بحث و بررسى است؛ اما با اين حال عده اى مى گويند: خاندان و اهل بيت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) عبارتنداز: پيروان او، امت او، پيروان و افراد خاص او بين 3 تا 7 نفر و حداكثر 10 نفر، يا خاندان او شامل عشيره و فاميل مى شوند، و نيز برخى گفته اند: مقصود قوم او هستند و بعضى ديگر معتقدند: مراد از اهل بيت، افرادى از خويشان حضرت هستند كه صدقه بر آنها حرام شده، و عده اى ديگر آنها را به بنى هاشم تفسير كرده اند. (3)

بنابر مذهب حسن منظور از آل محمد، شخص محمد است و اين بعيدترين و عجيب ترين رأى است!

بهتر است اين بحث را با سخن فخر رازى در تفسير كبير به پايان


1- بقره، 219.
2- تذكرة الفقهاء، ج 3، ص 234.
3- الصواعق المحرقة، ص 225.

ص:52

برسانيم كه مى نويسد: من معتقدم كه آل محمد (صلى الله عليه وآله) كسانى هستند كه ولايت امور مردم به عهده آنهاست. بنابراين هر كس كه پيوندش با پيامبر بيشتر و كامل تر است جزو خاندان حضرت است. وشكى نيست كه پيوند و ارتباط حضرت فاطمه، على، حسن و حسين (عليهم السلام) با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بيشتر و شديدتر بود و اين امرى متواتر است. پس لازم است آنان را آل محمّد بدانيم، اگر خاندان پيامبر را امت وى بدانيم، آيا شامل افراد ديگر نيز مى شود؟ در اين مورد تفيسرهاى متفاوتى ارائه شده است.

صاحب تفسير كشاف مى گويد: وقتى آيه صلوات بر حضرت نازل شد، عرض كردند: بر چه كسانى از نزديكان شما واجب است مهر و مودت بورزيم؟ فرمود: بر على و فاطمه و دو فرزندشان.

پس اين چهار تن از نزديكان پيامبر هستند و اگر اين را ثابت نماييم، بايد نام آنها را با عظمت خاص ياد كنيم:

فخر رازى در ادامه مى گويد: ثنا و دعا بر آل محمد، بيانگر مقام والاى آنهاست؛ به همين جهت اين فرمايش حضرت رسول (صلى الله عليه وآله): اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و ارحم محمّداً و آل محمّد پايان بخش تشهد قرار گرفته و اين گونه تعظيمى در حق افراد ديگر نيامده است. (1)

فخر رازى در تفسير خود اصرار ميورزد كه صيغه صلوات بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) عبارت است از: اللّهم صلّ على محمّد و آل محمد ... (2)

نگرش فقهى به صلوات

در اصل و ريشه صلوات ميان مسلمانان اختلافى نيست و همه به ثواب و فضيلت و مستحب بودنش در همه اوقات اذعان دارند؛ زيرا اخبار بسيارى از طريق شيعه و سنى در اين باره آمده است. براى مثال، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرموده: من صلّى علىّ صلاةً صلّى اللهُ عليه بها


1- تفسير كبير، ج 27، ص 166.
2- همان، ج 25، ص 277.

ص:53

عشراً (1)؛ هر كس بر من يك صلوات بفرستد، خداوند بر او ده صلوات مى فرستد.

اختلاف تنها در دو مورد است:

اول: صيغه و شكل صلوات چگونه بايد باشد؟

پيرامون اين مسئله توضيح داديم و نظر حق را ثابت كرديم و گفتيم ذكر آل محمد هنگام صلوات بر پيامبر، نزد همه مسلمانان نه تنها مشروع، بلكه عملى مطلوب است، و اگر هنگام درود فرستادن بر آن حضرت، به اهل بيت او صلوات فرستاده نشود، فرموده پيامبر (صلى الله عليه وآله) صلوات ناقص و ناتمام است.

دوم: درود بر پيامبر و خاندانش چه موقع واجب مى شود؟

ترديدى نيست كه آيه صلوات بشكل امر آمده است؛ زيرا بعد از اينكه فرمود: انّ الله و ملائكته يصلون على النبى ... بلافاصله با امر همراه تأكيد مى فرمايد: يا ايّها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليم. علماى علم اصول مى گويند كه صيغه امر بر وجوب دلالت مى كند. بر اين اساس، زمينه سؤال بعدى پيش مى آيد كه چه وقت صلوات واجب مى شود؟

چه وقت صلوات واجب مى شود؟

1. برخى آن را هر بار كه نام مبارك پيامبر برده مى شود واجب دانسته و به اين حديث نبوى (صلى الله عليه وآله) كه مى فرمايد: از رحمت خدا به دور است آن كس كه نام مرا بشنود و صلوات نفرستد و سزاى او ورود به آتش است. استناد كرده اند.

2. برخى گفته اند: ذكر صلوات در هر مجلس يك بار واجب است، هر چند نام حضرت چند بار تكرار شود، مانند سجده كه هنگام شنيدن يا خواندن مكرر آيه سجده يك بار كفايت مى كند و همچنين تكرار عطسه كه يك بار ترحيم گفتن كفايت مى كند و همان طورى كه در اوّل و آخر دعا صلوات فرستاده مى شود.

3. بعضى ديگر مانند صاحب كشاف معتقدند كه صلوات فرستادن


1- الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 235.

ص:54

در تمام عمر، يك مرتبه واجب است، همان گونه كه اظهار شهادتين براى مسلمان شدن يك بار واجب است.

اما مقتضاى احتياط اين است كه هر كه نام حضرت (صلى الله عليه وآله) را مى شنود، بر او صلوات بفرستد، چنان كه احاديثى بر اين مطلب تأكيد مى كنند.

زمخشرى مى نويسد: اگر بپرسيد: آيا صلوات در نماز شرط است يا خير؟ مى گويم: ابو حنيفه و اصحاب او، آن را شرط نمى دانند.

از ابراهيم نخعى نقل شده است: صحابه پيامبر در تشهد فقط به ذكر: السلام عليك ايّها النبى اكتفا مى كردند. اما شافعى آن را شرط مى دانست. (1)قرطبى در تفسيرش مى نويسد: صلوات در طول عمر يك بار فرض و واجب است و در بقيه حالات صلوات از سنتهاى مؤكّد است، لذا ترك آن شايسته نيست، و كسى از آن غفلت ميورزد كه از خير بى بهره است. (2)

ابن حزم در المحلّى مى نويسد: صلوات در طول عمر يك مرتبه واجب و بيشتر از آن مستحب است. و در پاسخ به شافعى كه آن را واجب دانسته، مى گويد: اين ادعا بى دليل است، و اينكه بيش از يك بار واجب است تكرار شود، بايد براى آن حد و اندازه اى در نظر بگيريم و راهى براى آن نيست؛ زيرا بر عدد معينى دليل نداريم. (3)و اين ديدگاه جصاص نيز مى باشد. (4)

شافعى معتقد است: فقط در آخرين تشهد نماز صلوات واجب است حنبلى ها اين رأى را پذيرفته اند و به چند دليل استدلال كرده اند. (5)نظر مذهب اهل بيت (عليهم السلام) اين است كه وجوب صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) در هر دو تشهد از روشن ترين واضحات است. شيخ طوسى (قدس سره) در استدلال بر اين مسئله مى نويسد: به دليل اجماع فقهاى شيعه و نيز موافقت نمودن با شيوه احتياط صلوات واجب


1- كشاف، زمخشرى، ج 3 ص 557- 558.
2- الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 232- 233.
3- المحلى، ج 3، ص 273.
4- أحكام القرآن، ج 3، ص 484.
5- الفقه على المذاهب الأربعة، ج 1، ص 236، 237 و همچنين به مغنى ابن قدامه مقدسى، ج 1، ص 579- 580 مراجعه شود.

ص:55

است، زيرا خلافى نيست كه اگر كسى در نمازش صلوات بفرستد نماز او صحيح و پذيرفته است و اگر صلوات را ترك كند، دليلى بر صحت چنين نمازى نيست.

دليل ديگر، آيه: (يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما) است. خداوند در اين آيه امر به صلوات نموده است كه دلالت بر وجوب آن مى كند؛ و هيچ موردى شايسته تر از اين نيست.

سپس سه روايت را كه بر وجوب صلوات دلات مى كنند، نقل مى كند روايت اوّل را كعب بن عجره و روايت دوم را عايشه از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل مى كنند و روايت سوم را ابوبصير از حضرت امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند. (1)

در نتيجه نماز واجبى كه بدون ذكر خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) باشد، مانند نمازى است كه در آن صلوات ذكر نشده باشد و باطل است، همان گونه كه امام شافعى سروده است:

يَا آلَ بَيْتِ رسُول الله حُبُّكُم***فرضٌ مِن اللهِ فِى القرآنِ أَنْزَلَهُ

كفاكُم مِنْ عَظيمِ القَدْرِ انّكُمُ***مَن لَمْ يُصَلِّ عَلَيكُم لا صَلاةَ لَهُ (2)

اى خاندان رسول خدا! از طرف خداوند در قرآن آمده است كه دوستى شما آل محمد واجب است.

عظمت و بزرگوارى شما همين بس كه هر كس بر شما صلوات نفرستد نمازى از او پذيرفته نيست.


1- خلاف، ج 1، ص 369- 371.
2- الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 228.

ص:56

تقيّه در شريعت اسلامى

تقيه يكى از مسائلى است كه قرآن كريم آن را مطرح كرده و به جواز آن تصريح نموده است؛ چنان كه در سوره آل عمران مى فرمايد: لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِىْ شَىْ ء إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللهِ الْمَصيرُ (1)

افراد با ايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ وهر كس چنين كند، هيچ رابطه اى با خدا ندارد] و پيوند او به كلى از خداوند گسسته مى شود [مگر اينكه از آنها بپرهيزد] و به سبب هدفهاى مهم ترى تقيّه كند [. خداوند شما را از] نا فرمانى [خود بر حذر مى دارد؛ و بازگشت ] شما [به سوى خدا است.

از آنجا كه اسلام يك دين عملى و واقع گراست و همه مشكلات را برطرف مى كند. طبيعى است كه چگونگى برخورد با مسائل را در هر حال براى مكلّفين روشن سازد؛ مثلا اگر انسان مخير شد بين مرگ يا شكنجه طاقت فرسا و بين دست كشيدن از برخى لوازم يا مظاهر ايمان، وظيفه او چيست؟


1- آل عمران، 28.

ص:57

آيه فوق مى فرمايد در هيچ حال نمى توان از اعتقاد قلبى دست كشيد؛ زيرا پايه و ريشه ايمان است؛ اما در مورد ركن دوم و سوم گفتنى است كه اگر نجات از مرگ يا شكنجه طاقت فرسا، بستگى به اين دارد كه در ظاهر و به طور موقت از اظهار و عمل به اسلام دست برداشت، آيه شريفه اجازه آن را براى مؤمنان صادر كرده است. البته با اين كار، اصل دين هم از بين نمى رود.

قرآن كريم در آيه اى ديگر بر اين معنى تأكيد نموده و فرموده است: إِنَّمَا يَفْتَرِى الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الكَاذِبُونَ*مَن كَفَرَ باللهِ مِن بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمَانِ وَلكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عظيمٌ. (1)

تنها كسانى دروغ مى بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند؛] آرى [دروغگويان واقعى آنها هستند*كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- به جز آنها كه تحت فشار واقع شده اند، در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است- آرى، آنها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده اند، غضب خدا بر آنان است و عذاب عظيمى در انتظارشان!

نزول اين دو آيه زمانى بود كه مشركان عمار بن ياسر را مجبور كرده بودند تا پيامبر (صلى الله عليه وآله) را دشنام دهد و از بتها به نيكى ياد كند. عمّار نيز از ترس شكنجه هاى طاقت فرساى آنان چنين كرد. وقتى به محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) آمد، حضرت به او فرمود: چه شده است؟ عرض كرد:] كار [بدى انجام دادم اى رسول خدا! آنها رهايم نكردند تا به شما ناسزا گفتم و بتهاى آنان را به نيكى ياد كردم! فرمود: در قلب تو چه گذشت عرض كرد: نسبت به ايمان مطمئن است. فرمود: اگر دوباره تو را مجبور كردند، همان سخنان را تكرار كن. (2)

اين عمل، آن نفاقى نيست كه قرآن كريم آن را محكوم كرده و بدتر از كفر شمرده است؛ زيرا نفاق پنهان كردن كفر و كينه و اظهار


1- نحل، 105- 106.
2- المستدرك، حاكم، ج 20، ص 357.

ص:58

كردن ايمان و يا دوستى است؛ در حالى كه تقيه پنهان كردن ايمان و آشكار نمودن كفر و شرك است. اگر تقيه از جمله مصاديق نفاق باشد، چرا خداوند سبحان در دو آيه قرآن آن را مباح شمرده است؟

هم چنين تقيه با تسليم و سازش در مسائل دينى فرق دارد. تسليم و سازش پذيرفتن طرف مقابل و دست كشيدن از اعتقادات است؛ در حالى كه تقيه عبارت است از نگهدارى دين به وسيله آشكار نكردن موقتى ايمان و اظهار خواسته هاى دشمن، تا موقعى كه ضعف از بين برود و فرصتى براى تجديد نيرو پيدا شود. پس تقيه يك تدبير عُقلايى براى پيشگيرى است و مؤمن را به تسليم و سازش نمى كشاند؛ بلكه به جاى آن، عناصر پايدارىِ روحى و معنوى را بسيج مى كند، تا در مقابل فشارهاى سهمگين دشمنان متلاشى و نابود نشود و ايمان خود را در بالاترين درجه آن حفظ كند.

تقيه در نظر عامه

بسيارى از علماى عامه در كتابهايشان از صحابه و بزرگان ديگر مطالبى را نقل كرده اند كه دلالت بر مشروعيت تقيه از نظر اسلام دارد و در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود:

1. تقيه عمار بن ياسر، (1)

2. تقيه عبدالله بن مسعود، (2)

3. تقيه ابو درداء و ابوموسى أشعرى، (3)

4. تقيه ابو هريره، (4)

5. تقيه ابن عباس از معاويه، (5)

6. تقيه سعيد بن جبير، (6)


1- تفاسير، سيره ها.
2- المحلى، ج 8، ص 336 آفاق، بيروت.
3- صحيح بخارى، كتاب الأدب، باب المداراة مع الناس.
4- همان، كتاب العلم، باب حفظ العلم.
5- شرح معانى الآثار، طحاوى، باب الوتر.
6- كتاب الأموال، ابى عيينه، ص 567.

ص:59

7. تقيه رجاء بن حبوة، (1)

8. تقيه واصل بن عطاء، (2)

9. تقيه عمرو بن عبيد معتزلى، (3)

10. تقيه ابو حنيفه. (4)

تقيه، در همه نحله ها و در عرصه هاى مختلف وجود داشته است. برخى از جوانب تقيه از نظر عامه عبارت است از:

1. فتواى فقهاى عامه در مورد جواز تقيه در عقيده؛ (5)

2. فتواى فقهاى عامه در مورد جواز تقيه در آداب؛ (6)

3. فتواى فقهاى اهل سنت در مورد جواز تقيه در عبادت؛ (7)

4. فتواى فقهاى اهل سنت در مورد جواز تقيه در معاملات. (8)

تقيه در نظر اماميه

علماى اماميه در مورد جواز تقيه و حتى وجوب آن در بعضى اوقات، علاوه بر دو آيه ياد شده، به روايات فراوانى استناد جسته اند كه به حد استفاضه مى رسد به گونه اى كه در كتاب وسائل الشيعه باب ويژه اى به تقيه اختصاص داده شده است و در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود:

1. ابن ابى يعفور از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است: تقيه، سپر و نگهدارنده مؤمن است. (9)

2. امام صادق (عليه السلام) به مفضّل فرمود: اگر تقيه كنى دشمنان نمى توانند به تو آسيبى برسانند. تقيه ديوارى است مستحكم بين تو و دشمنان

آزموده ها ؛ ج 4 ؛ ص59


1- الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، ج 10، ص 124.
2- الأذكياء، ابن جوزى، ص 136.
3- تاريخ بغداد، ج 12، ص 168 شرح حال عمرو بن عبيد.
4- همان، ج 13، ص 379 شرح حال ابوحنيفه.
5- الجامع، قرطبى ح 10، ص 180؛ احكام القرآن، ابن عربى مالكى؛ و المبسوط، سرخسى حنفى، و بدايع الصنايع، كاشانى حنفى؛ و المغنى، ابن قدامة.
6- تفسير مراغى ج 3 ص 137.
7- المبسوط، سرخسى؛ ج 24 ص 48 و اشباه و نظائر، سيوطى، ص 207.
8- البحر المحيط، ابو حيان مالكى؛ ج 2، ص 224 و بدايع الصنايع؛ ج 7، ص 175 و مجمع الانهر، أفندى حنفى؛ ج 2، ص 431، التراث العربى، بيروت.
9- اصول كافى، ج 2، ص 221 باب تقيه.

ص:60

خدا و سدّى است كه نمى توانند در آن نفوذ كنند. (1)

3. امام على (عليه السلام) فرمود: تقيه از برترين اعمال مؤمن است تا جان خود و برادرانش را به وسيله آن از ستمكاران حفظ كند. (2)

4. امام باقر (عليه السلام) فرمود: تقيه، دين من و دين پدران من است. (3)

5. امام صادق (عليه السلام) فرمود: بر دينتان بترسيد و آن را با تقيه بپوشانيد. (4)

چرا فقط شيعه به تقيه مشهور شده است؟

روايات لزوم تقيه، از بسيارى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده و همين امر باعث گشته است تا شيعه از ديگر مسلمانان به تقيه مشهورتر باشد. هم چنين دشمنى برخى از فرقه ها باعث شده كه آن را وسيله اى براى مسخره كردن پيروان اهل بيت (عليهم السلام) قرار دهند!

گويا آنها فراموش كرده اند كه تقيّه، از دستورات قرآن و از ضروريات دين است كه همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر داشته اند. و اگر در فروعات آن اختلافى وجود داشته باشد مسئله جديدى نيست؛ زيرا مسلمانان در بسيارى از فروعات مسائل شرعى با هم اختلاف دارند؛ ولى در اصول باهم اتفاق نظر دارند.

چرا عده اى، وقتى به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) مى رسند نظرات مخالف آنان با مكاتب فقهى ديگر را مى بينند و آن را دستاويزى براى تسمخر و هتّاكى خود قرار مى دهند؟!

علماى عامه توجه نداشته اند كه از جمله اهداف تقيه حمايت از وحدت اسلامى و جلوگيرى از تفرقه مسلمانان است، در اين صورت شايسته نيست كه فرقه شيعه به بدعت و نفاق متهم شود.

دورانهاى سخت زندگى اهل بيت (عليهم السلام) در زمان حكومت امويان، عباسيان باعث شده بود كه شيعيان على (عليه السلام) مذهب خود را- حتّى از همسرانشان- مخفى نگه دارند؛ زيرا در آن زمان متهم بودن به


1- وسائل الشيعه، ج 16، ص 213، باب 24.
2- تفسير منسوب به امام حسن عسكرى، ص 320.
3- اصول كافى، ج 2، ص 219 باب تقيه.
4- همان.

ص:61

تشيّع سخت ترين كيفر را داشت و حتى پسر از دست پدرش به قاضى شكايت مى كرد كه چرا پدر او را على ناميده است!

گروهى بى شمار از شيعيان در قرنهاى گذشته با ظلم و استضعاف رو به رو بوده اند. پس طبيعى است كه از بين تسليم شدن در مقابل دشمن و ريشه كن شدن و نابودى راه ميانه را برگزينند؛ از جهتى ظلم و شكنجه را از خود دور سازند و از جهت ديگر در معرض از بين رفتن و نابودى و ريشه كنى قرار نگيرند، و اين همان تقيه است.

اين كه ابن تيميه گفته است: تقيه همان دروغ و نفاق است (1)، مطلبى بى دليل است كه عقل آن را نمى پذيرد و كتاب و سنت آن را تأييد نمى كنند و برخلاف مسلمات عقلى و نقلى است.

شيعيان معتقد به تقيه هستند. آنان ايمانشان را مى پوشانند و براى حفظ جان خود، موافقت خود را با كسانى كه اشتباه و انحرافشان معلوم است آشكار مى كنند. كجاى اين كار نفاق است؟! در حالى كه نفاق، آشكار كردن ايمان و پنهان داشتن كفر است و اين بر خلاف آن چيزى است كه شيعه انجام مى دهد؛ بلكه به كلى ضد آن است. اگر دين اسلام تقيه را مباح نكرده بود، هيچ يك از شيعيان بدان عمل نمى كردند.

انواع تقيه

مى توان تقيه را بر اساس ضوابط مختلف به شكل زير تقسيم بندى كرد:

الف) بر حسب كسى كه از او تقيه مى شود: 1. تقيه از كافر، 2. تقيه از مسلمان؛

ب) بر حسب عمل: 1. تقيه در عبادت، 2. تقيه در فتوا، 3. تقيه در سياست؛

ج) بر حسب احكام: 1. تقيه جايز، 2. تقيه واجب، 3. تقيه حرام.

تقيه از كافر: همه مسلمانان اين قسم از تقيه را قبول دارند. همان


1- منهاج السنة، ج 1، ص 68 تحقيق دكتر محمد رشاد سالم.

ص:62

گونه كه گذشت، قرآن كريم در دو آيه به اين نوع از تقيه اشاره فرموده است.

تقيه از مسلمان

در مورد جواز يا عدم جواز اين نوع تقيه، در ميان علماى مسلمين اختلاف وجود دارد. قائلان به عدم جواز، استدلال مى كنند كه قرآن كريم تنها در مورد تقيه مسلمان از مشرك تصريح كرده و به قسم ديگر اشاره اى ندارد.

ولى علماى اماميه، قائل به جواز اين نوع از تقيه بوده و همان دو آيه ياد شده را دليل آورده اند. درباره نحوه استدلال به اين دليل گفتنى است كه از نظر علماى علم اصول خصوصيت مورد، موجب تخصيص نمى شود. از نظر علماى علم تفسير نيز به عموميت لفظ استدلال مى شود، نه به خصوصيت نسبت.

در توضيح اين مطلب بايد پرسيد: آيا قرآن كريم در اين دو آيه حال مسلمان را مراعات نموده يا حال مشركان را؟

اگر در تقيه جايز، همان تقيه در برابر مشرك است، نه تقيه از مسلمان، و اگر حال مسلمان را در نظر گرفته پس تقيه براى حفظ جان مسلمان است. از نظر ما، تقيه در مقابل هر ظالمى جايز است؛ اگر چه آن ظالم، مسلمان باشد.

ظاهر قرآن كريم، معناى دوم را مى رساند؛ يعنى تقيه براى حفظ جان مسلمان در برابر خطر و نگهدارى او از دشمن است، و اين علت در تقيه مسلمان از مسلمان هم وجود دارد؛ همچنان كه در تقيه مسلمان از مشرك هم وجود دارد.

يكى از دانشمدان اهل سنت به اين مطلب اشاره كرده و نوشته است: حكم چهارم: ظاهر آيه دلالت دارد بر اينكه تقيه در برابر كفارى كه غالب هستند حلال مى باشد؛ ولى مذهب شافعى معتقد است كه اگر حالت بين مسلمان، همان حالت بين مسلمان و مشركان باشد، براى حفظ جان تقيه حلال مى شود. (1)


1- ر. ك: تفسير كبير، ج 1، ص 20 و 120.

ص:63

بنابراين تقيه يك روش عقلايى همگانى است و معنى ندارد كه آن را مختص به يك ظالم بدانيم. حتى برخى از اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله) در مواردى از مسلمانان تقيه كرده اند. ابوهريره مى گويد: دو چيز را از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) ياد گرفتم كه يكى از آنها را در ميان مردم منتشر كردم، و اما اگر ديگرى را منتشر مى كردم، سرم را بر دار مى دادم (1)آيا اين كار تقيه مسلمان از مسلمان نيست؟!

تقيه در عبادت: تقيه در عبادت به اين معنى است كه براى دفع خطر ظلم يا براى مدارا كردن با ديگر مذاهب اسلامى، عبادت را به نحوى به جا آورد كه مسلمان مخالف- طبق مذهب خود- به آن معتقد است. اين شكل از عبادت، از خصوصيات مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و بيشتر عبادتهايى كه به صورت تقيه به جا آورده مى شوند، به انگيزه ترس از ظلم نيست؛ بلكه تنها براى حفظ وحدت مسلمين است.

امام خمينى (ره) در اين مورد مى فرمايد: تقيه گاهى براى اين است كه خطرى حوزه اسلام را تهديد مى كند، به شكلى كه خوف از هم گسستگى وحدت مسلمانان در ميان باشد، و ترس از اين باشد كه بر حوزه اسلام- به خاطر پراكندگى شان و يا چيز ديگر- ضررى وارد شود، اين همان تقيه مدارايى كه جهت هم صدا شدن همه مسلمانان و وحدت بين آنها و ايجاد دوستى بين مخالفان و جلب محبت آنان، بدون هيچ گونه ترسى انجام پذير است. (2)

از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه به هشام بن حكم فرمود: در ميان قبيله هايشان نماز بخوانيد، بيمارانشان را عيادت كنيد، در تشييع جنازه شان حاضر شويد ... به خدا سوگند، او به چيزى دوست داشتنى تر از خباء (پنهان كردن)، عبادت نشده است. گفتم خباء چيست؟ فرمود: تقيه. (3)

بايد توجه داشت كه تقيه هميشه جايز نيست و هميشه هم واجب نيست؛ بلكه در برخى از موارد حرام است.


1- محاسن التأويل، قاسمى ج 4، ص 82 مصر.
2- الرسائل، ص 174.
3- وسائل الشيعه، كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، باب 26، ح 2.

ص:64

امام خمينى (ره) در مورد تقيه حرام مى فرمايد:

از جمله آن ] تقيه در مورد [برخى از محرمات و واجباتى است كه در نظر شرع و متشرعين نهايت اهميت را دارا هستند؛ مثل ويرانى كعبه و مشاهد (زيارتگاه هاى) مقدس ...، رد كردن اسلام و قرآن، تفسير كردن آنچنانى كه مذهب را تفسير مى نمايد و با كفر تطبيق مى دهد ...، از همه اينها مهم تر آنجايى است كه اصلى از اصول اسلام يا مذهب ويا يكى از ضروريات دين، در معرض از بين رفتن و نابودى و تغيير است.] در اين صورت [تقيه جايز نيست؛ مثل اينكه منحرفان سركش بخواهند احكام ارث، طلاق و ... را تغيير دهند. (1)

علامه مظفر مى نويسد: تقيه از نظر وجوب و عدم وجوب و بر حسب محلهايى كه ترس از ضرر در آنجاست، احكامى دارد كه در ابواب كتابهاى علماى فقه ذكر شده است. تقيه در هر حالى واجب نيست؛ بلكه گاهى جايز است و يا در بعضى از حالات، خلاف آن واجب است؛ مثل اينكه در مقام اظهار حق و آشكار كردن آن براى يارى دين و خدمت به اسلام و جهاد در راه آن باشد. در چنين وقتى اموال ناديده گرفته مى شوند و جانها ارزش نخواهند داشت. (2)


1- رسائل: 177- 178.
2- عقائد الامامية، ص 85.

ص:65

مصحف امام على

(عليه السلام)

از گفتار اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در نهج البلاغه به دست مى آيد كه قرآن موجود در ميان ما، همان كتابى است كه خداوند بر پيامبر امين خويش حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) نازل كرده است. كتابى كه خداوند، متكفل حفظ و جاودانگى آن است؛ به جهت اين كه قرآن دليل بر جاودانگى رسالتى است كه به سبب اثبات و تثبيت آن نازل شده است.

قرآن، متضمن هدايت خداوندى براى بشريت، و متضمن دين كاملى است كه خداوند آن را براى بندگان برگزيده است و به وسيله آن بر بندگان خويش در روز قيامت احتجاج مى كند. امام على (عليه السلام) نيز در سخنان جاويد خويش، به آن تصريح فرموده و از قرآن موجود و جاويد سخن گفته است و آن همان قرآنى است كه بر پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله) نازل و در دوران آن حضرت جمع آورى شده است. نسل به نسل ميان مسلمانان بوده و مورد استفاده قرار گرفته است؛ بدون اينكه از آن حرفى و يا كلمه اى كاسته شده باشد. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: و بدانيد اين قرآن پندگويى است كه فريب ندهد، و راهنمايى است كه گمراه نكند، و سخنگويى است كه دروغ نگويد، و كسى با قرآن ننشست جز اينكه چون برخاست

ص:66

افزون شد يا از وى كاست؛ افزونى در رستگارى، كاهش از كورى (گمراهى)، و بدانيد كسى را كه با قرآن است نيازى نباشد، و بى قرآن بى نياز نباشد. پس رهايى از دردهايتان را از قرآن بخواهيد و در سختيها از آن يارى بطلبيد كه قرآن موجب بهبودى يافتن بزرگ ترين دردهاست و آن كفر، دورويى، هلاك شدن و گمراهى است. پس به وسيله آن ازخداوند درخواست كنيد و با دوستى آن رو به سوى او آوريد. (1)

سخنانى كه از آن حضرت درباره قرآن كريم نقل شده و در ميان مسلمانان معاصر آن حضرت و مسلمانان امروز وجود دارد، تفسير كننده اين گفتار حضرت است كه مى فرمايد: قرآن همراه من است. از هنگامى كه با آن همراه شدم، جدا نگشتم. (2)

اين ديدگاه امام على (عليه السلام) درباره كتاب جاويد خداوند است.

لكن دشمنان اين كتاب الهى، براى ايجاد تفرقه ميان مسلمانان نقشه هاى گوناگونى را به كار بستند، و از جمله آنها تهمت به اهل بيت (عليهم السلام) است؛ همانان كه حاملان و حافظان قرآن و مراقبان و مفسران آيات آن مى باشند. گروهى مى پندارند كه اهل بيت قرآن ديگرى را جز قرآن موجود در نزد خويش نگهدارى مى كنند و آن مصحف امام على (عليه السلام) است، و اينها گمان مى كنند كه در كتابهاى روايى اهل بيت، رواياتى درباره اين موضوع وجود دارد.

براى روشن شدن حقيقت- كه پيروان حق آن را مى شناسند و دشمنان سعى در سرپوش گذاشتن بر روى آن دارند- و براى پاسخگويى به اين پندار واهى با استفاده از روايات و بررسى تاريخ جمع آورى و تدوين قرآن در دوران پيامبر (صلى الله عليه وآله) و دوران امام على (عليه السلام) اين بحث را دنبال مى كنيم.

مصحف (قرآن) امام على

(عليه السلام)

بحث درباره مصحف امام على (عليه السلام) ممكن نيست مگر بعد از آشنايى با تاريخ جمع آورى قرآن كريم؛ زيرا مصحف امام على (عليه السلام) چيزى


1- نهج البلاغه، خطبه 176.
2- همان، خطبه 122.

ص:67

نيست جز گردآورى قرآن كريم و آنچه به آن مرتبط است. مى دانيم كه ترتيب قرآن و تاريخ جمع آن و تنظيم سوره ها و اعراب و نقطه گذارى آن، و نيز تقسيم آن به اجزاء (جزءها) و احزاب (حزبها) از عامل واحدى پديد نيامده، و در فاصله زمانى كوتاهى كامل نشده است؛ بلكه دورانهايى بر آن گذشته كه با آغاز رسالت شروع شده و با يكى كردن قرآنها در روزگار عثمان و تا زمان خليل بن احمد فراهيدى- كه اعراب گذارى آن را به شكل امروزى كامل كرد- پايان يافته است.

مورّخان، تاريخ گردآورى قرآن را سه مرحله مى دانند:

مرحله اول: دوران پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله): در اين زمان قرآن به لحاظ نوشتن و حفظ آن در سينه ها جمع آورى شد، و قرآن بر روى كاغذ، تخته هايى از پوست و شاخه درخت خرما، سنگ ظريف و استخوان شتر نوشته مى شد. زيد بن ثابت مى گويد: ما در نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) تأليف مى كرديم؛ يعنى قرآن را بر روى پوست مى نوشتيم. (1)

مرحله دوم: دوران ابوبكر: در اين دوران نسخه اى از قرآن در شاخه درخت خرما و پوست بر اساس حافظه اصحاب نوشته شد.

مرحله سوم: دوران عثمان بن عفان: در اين دوران قرآن در يك جلد جمع آورى شد و عثمان مردم را به پيروى از قرائت واحدى وادار ساخت و نسخه هايى از روى آن نوشت و به شهرها فرستاد و بقيه قرآنها را سوزاند. (2)

از دسته اى از روايات شيعه و اهل سنت استفاده مى شود كه امام على (عليه السلام) بعد از وفات حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) جهت جمع آورى قرآن كريم از مردم كناره گرفت، و اين موضع امام به دستور رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بوده است. حضرت امير (عليه السلام) مى فرمود: عبا بر دوش نمى گذارم تا قرآن را جمع كنم. روايت شده است كه آن حضرت عبا بر دوش نمى گذاشت مگر براى نماز، تا اينكه قرآن راجمع


1- مستدرك، ج 2، ص 611.
2- الاتقان، ج 1، ص 211.

ص:68

كرد. (1)

قرآن امام على (عليه السلام) مانند ديگر قرآنهايى است كه گردآورى شده است (مثل قرآن زيد، قرآن ابن مسعود، قرآن ابى بن كعب، قرآن ابوموسى اشعرى و قرآن مقداد بن اسود)؛ چنان كه عايشه نيز داراى قرآنى بود. قرائت اهل كوفه از روى قرآن ابن مسعود و قرائت اهل بصره از روى قرآن ابوموسى اشعرى بود و اهل شام از روى قرآن ابى كعب و اهل دمشق از روى قرآن مقداد قرائت مى نمودند.

لكن دوران اين قرآنها و قرائت از روى آنها، در زمان عثمان سپرى شد؛ زيرا او قرآنى براى آن شهرها فرستاد و ديگر قرآنها را سوزاند. (2)

اما درباره قرآن امام على (عليه السلام) گفتنى است كه آن حضرت آن را براى خود و اهل بيتش نگهدارى نمود و به جهت حفظ وحدت امت اسلامى آن را ظاهر نكرد.

اولين كسى كه پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) جمع آورى قرآن را به طور مستقيم و به وصيت آن حضرت بر عهده گرفت، على بن ابى طالب (عليه السلام) بود. (3)آن حضرت در خانه نشست و به جمع آورى قرآن و مرتب كردن آن بر طبق نزول، اقدام نمود.

ابن نديم مستنداً نقل كرده است: حضرت على (عليه السلام) هنگام درگذشت رسول خدا (صلى الله عليه وآله)، اختلاف مردم و پراكندگى آنان را مشاهده نمود و سوگند ياد كرد كه عبا بر دوش نگيرد تا قرآن را جمع نمايد. (4)

محمد بن سيرين از عكرمه روايت كرده است: وقتى خلافت ابوبكر آغاز گشت، على بن ابى طالب (عليه السلام) در خانه نشست و به جمع آورى قرآن مشغول شد. ابن سيرين گويد: از عكرمه پرسيدم:


1- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 27؛ الاتقان سيوطى، ج 1، ص 204؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 587؛ الطبقات الكبرى، ج 2، ص 338؛ مناهل العرفان، ج 1، ص 247؛ كنزالعمال، ج 2، ص 588/ 4792.
2- الكامل فى التاريخ، ج 3، ص 55؛ صحيح بخارى، ج 6، ص 225 و 226؛ البرهان، ج 1، ص 239؛- 243.
3- تفسير قمى، ص 745؛ بحار الانوار، ج 92، ص 48، ح 5 و ص 52، ح 18.
4- مناقب، ج 2، ص 40.

ص:69

آيا تأليف ديگران نيز بر طبق نزول قرآن بود؟ گفت: اگر جن و انس گرد آيند كه همانند آن را (مصحف امام على) تأليف كنند، توانايى ندارند. ابن سيرين مى گويد: من در پى به دست آوردن اين كتاب بودم و به مدينه نيز نامه نوشتم ولى بدان دست نيافتم. (1)

ويژگيهاى مصحف (قرآن) امام على

(عليه السلام)

بعد از اين كه ثابت شد امام على (عليه السلام) مصحفى دارد كه آن را پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) جمع آورى نمود، اين سؤال پيش مى آيد كه امتيازات آن چيست؟ و آيا با مصاحف (قرآنهاى) ديگر- كه بعد از مصحف آن حضرت جمع آورى شد- اختلاف دارد يا نه؟

در جواب بايد گفت: بلى، تفاوتى ميان مصحف امام و مصحفهاى ديگر وجود دارد؛ چنان كه خود آنها با يكديگر اختلاف دارند. حضرت على (عليه السلام) آن را بر طبق نزول با شرح و تفسير برخى از آيات و بيان اسباب و مكان نزول گردآورى نموده بود.

يكى از ويژگيهاى آن دربرداشتن توضيحات جنبه هاى عمومى آيات است، به نحوى كه اختصاص به زمان و مكان و شخص معينى نداشته باشد؛ (2)زيرا آيات قرآن مانند خورشيد و ماه، جارى و هميشگى است. و مقصود از تأويل در گفتار حضرت همين است: كتابى را براى شما آوردم كه مشتمل بر تنزيل و تأويل است. (3)تنزيل، همان مناسبت زمانى آيه است كه موجب نزول آن بوده و تأويل، بيان مجراى عمومى آيه است.

امام على (عليه السلام) مى فرمايد: آيه اى بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) نازل نشد مگر اينكه آن را بر من قرائت مى نمود و براى من املا مى كرد و من با خط خود آن را مى نوشتم. همچنين تأويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن را به من آموخت و از خداوند خواست كه فهم و حفظ آن را به من ياد دهد، و از زمانى كه درباره من دعا


1- الاتقان سيوطى، ج 1، ص 57؛ الطبقات، ج 2، ص 101؛ الاستيعاب كه در پاورقى كتاب الإصابة آمده: 2/ 253، التسهيل لعلوم التنزيل: 1/ 4، بحارالانوار: 92/ 88 ح 27، تفيسر الاءالرحمن: 1/ 18
2- التمهيد فى علوم القرآن، ج 1، ص 292.
3- تفسير الآءالرحمن، ج 1، ص 257.

ص:70

فرمود، آيه اى از كتاب خدا و علمى را كه آن حضرت بر من املا مى كرد و مى نوشتم، فراموش نكردم. (1)

همچنين مصحف امام برخى از مباحث علوم قرآنى، مانند محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و تفيسر و تأويل آيات را دربرداشت. (2)

آيا امام على مصحف خود را بر مردم عرضه كرد؟

پس از آن كه امام (ع) قرآن را جمع آورى نمود، آن را به ميان مردم آورد و فرمود: من پس از رحلت پيامبر خدا و غسل و تجهيز آن حضرت به جمع آورى قرآن پرداختم تا همه آن را جمع كردم، و خداوند آيه اى از قرآن را بر پيامبرش نازل نكرده است مگر اينكه من آن را جمع آورى نموده ام. (3)

آن حضرت مصحف خود را بر مردم عرضه كرد و امتيازات آن را برشمرد. مردى از بزرگان قوم برخاست و مقدارى از قرآنى را كه حضرت نوشته بود خواند، سپس گفت: اى على! آن را بر گردان كه ما را به آن نيازى نيست. (4)

امام على (عليه السلام) فرمودند: به خدا قسم، از اين پس هرگز آن را نخواهيد ديد. بر من لازم بود پس از آنكه آن را جمع كردم، شما را آگاه كنم تا آن را قرائت كنيد. (5)

از روايات استفاده مى شود كه امام على (عليه السلام) مصحف را به امامان بعد از خود تحويل داده و آن مصحف ميان ايشان يكى پس از ديگرى منتقل مى شده و آنان آن را به كسى نشان نمى دادند. (6)

نتيجه سخن اينكه امام على (عليه السلام) قرآن را پس از درگذشت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) گرد آورد. سوره ها و آيات آن، همان سوره ها و آيات قرآن موجود بين مسلمانان است و آن متضمن ترتيب سوره ها بر اساس


1- تفسير البرهان، ج 1، ص 16، ح 14.
2- حقايق هامة حول القرآن الكريم، ص 153- 158؛ اعيان الشيعة، ج 1، ص 89.
3- احتجاج طبرسى، ص 82.
4- همان، ص 82؛ كتاب سليم بن قيس، ص 72؛ مناقب، ج 1 ص 40 و 41؛ بحار الانوار، ج 92، ص 51، ح 18.
5- تفسير صافى، ج 1، ص 25.
6- بحارالانوار، ج 92، ص 42، ح 1.

ص:71

نزول است و در كنار آن اسباب نزول را ذكر كرده است؛ لكن برخى از صحابه موضعگيرى شان نسبت به آن، موضعگيرى سياسى بود و بدين جهت سزاوار است كه آن را كتابى درباره قرآن بدانيم كه دربردارنده سوره ها و آيات آن است و قرآن ديگرى بجز قرآن كريم نيست.

لكن دشمنان شيعه از روى ستمگرى و ميل به ايجاد تفرقه ميان صفوف مسلمانان مى گويند كه شيعه ادعا مى كند كه امام على (عليه السلام) قرآنى غير از قرآن موجود ميان مسلمانان دارد.

ص:72

مصونيت قرآن از تحريف

اشاره

يكى از امتيازات مهم و برجسته قرآن مصون ماندن آن از تحريف و جابه جايى و زيادى و نقصان است. آنچه كه به عنوان قرآن ميان ماست، بدون كمى و زيادى همان است كه بر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نازل شده و به همان صورت، دست نخورده باقى مانده وهيچ كس بر آن چيزى نيفزوده و چيزى از آن كم نكرده است.

اين مطلبى است كه مسلمين از شيعه و سنّى بر آن اتفاق نظر دارند و اگر از افراد نادرى از شيعه و سنّى قول به تحريف نقل شده باشد به هيچ وجه اهميت ندارد و خلاف مسلّمات امّت اسلامى است.

در خود قرآن آيات متعددى وجود دارد كه از آنها استفاده مى شود كه قرآن هرگز قابل تحريف نيست و خداوند با قدرت كامله خود، قرآن را از هر گونه تحريف و تغييرى حفظ مى كند:

و انه لكتاب عزيز لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد (1)

آن كتابى است عزيز كه باطل نه از پيش رو و نه از پشت سر به آن راه پيدا نمى كند و آن فرستاده شده اى است از جانب خداى حكيم حميد.

در اين آيه شريفه نخست به كسانى كه در فكر الحاد در آيات قرآنى


1- فصلت، 42.

ص:73

هستند و مى خواهند به قرآن صدمه اى بزنند هشدار داده مى شود كه كار و فعاليتهاى آنها از نظر خدا پوشيده نيست و خداوند آنها را زير نظر دارد وسپس آنها را تهديد به آتش جهنم مى كند و مجدداً هشدار مى دهد كه هر كارى بكنند خداوند به آن آگاه است و در آخر، قرآن را كتابى عزيز و قدرتمند معرفى مى كند كه هيچ باطلى از هيچ طرف به آن راه پيدا نمى كند. و اين مطلب صراحت دارد بر اينكه قرآن تحريف نشده است، زيرا چه باطلى بالاتر از تحريف مى تواند وجود داشته باشد. و چون طبق اين آيه هيچ باطلى به قرآن راه پيدا نمى كند بنابراين تحريف و تغيير هم به آن راه نمى يابد.

انّا نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون (1)

ما قرآن را نازل كرديم و ما آن را نگهبان هستيم.

يكى از نامهاى قرآن ذكر است و اين اسم در موارد ديگرى نيز بر قرآن اطلاق شده است. در اين آيه خداوند به صراحت و روشنى اعلام مى دارد كه نگهبان قرآن است و آن را از هر خطرى محفوظ و مصون خواهد داشت وبنابراين راهيابى تحريف و تغيير در قرآن كريم امرى محال و ناشدنى است.

به راستى چگونه ممكن است كه خداوند خود نگهبان قرآن باشد و در عين حال كسانى براى اعمال غرضهاى شيطانى خود در آيات قرآنى دست ببرند و چيزى را بر آن بيفزايند و يا چيزى را از آن بكاهند؟ چنين چيزى امكان ندارد.

لا تحرّك به لسانك لتعجل به انّ علينا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه ثم انّ علينا بيانه. (2)

زبان خود را حركت نده تا به آن (قرآن) عجله كنى. بر ماست جمع آورى و خواندن آن، و چون آن را خوانديم تو از خواندن آن پيروى كن، سپس بر ماست بيان آن.

اين آيه در مجموع دلالت دارد بر اينكه خواندن و جمع آورى و سپس بيان آن به عهده خداوند است. بنابراين كسانى نمى توانند در


1- حجر، 9.
2- قيامت، 16- 19.

ص:74

مقام جمع آورى و خواندن قرآن چيزى بر آن بيفزايند و يا از آن بكاهند.

به طور كلى عنايت خاص پروردگار به قرآن كريم كه از اين آيات و آيات ديگر به دست مى آيد، خود تضمينى است بر سلامت قرآن از هر نوع تحريف و تغييرى كه دستهاى ناپاك و غرض آلودى بخواهند در آن اعمال كنند، و همين عنايت خاص خداوند است كه از آستين فرزندان قرآن به درآمد و با همتى بلند قرآن را همچون جان خود عزيز داشتند و نگذاشتند كلمه اى كم و زياد شود. يك نمونه از اين اهتمام، داستان ابوذر غفارى است كه در مجلس عثمان بن عفان بر سر اثبات حرف واو در اول جمله والذين يكنزون الذهب والفضة با كعب الاحبار قاطعانه برخورد كرد.

اين در حالى است كه كتب آسمانى ديگر مانند تورات و انجيل تحريف شده اند و دست خيانت و سودجويى در آنها بازى كرده و آنها را از اعتبار انداخته است:

من الذّين هادوا يحرّفون الكلم عن مواضعه (1)

از ميان يهود كسانى سخنان (خدا) را از جايگاه خود تحريف كنند.

وقد كان فريق منهم يسمعون كلام اللّه ثم يحرّفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون (2)و بودند گروهى از آنها (اهل كتاب) كه سخنان خدا را مى شنيدند سپس آن را تحريف مى كردند از پس آن كه آن را مى فهميدند و به آن آگاهى داشتند.

فويل للذين يكتبون الكتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عنداللّه ليشتروا به ثمنا قليلا (3)پس واى بر كسانى كه كتاب را با دستان خود مى نويسند، سپس مى گويند: اين از جانب خداست تا آن را به بهاى اندكى بفروشند.

بايد توجه داشت كه تورات و انجيل مانند قرآن نبودند كه خداوند آنها را حفظ كند، زيرا كه اولا اين كتابها معجزه پيامبرانشان نبودند، و ثانياً كتابى براى همه اعصار و قرون نبودند، اما قرآن، هم معجزه


1- نساء، 46.
2- بقره، 75.
3- بقره، 79.

ص:75

پيامبر اسلام بود و هم كتاب آسمانى دينى بود كه آخرين دينهاست و دينى پس از آن نخواهد آمد، و لذا بر خدا لازم بود كه از راه لطف اين كتاب را از هر گونه تحريفى حفظ كند، چون قرآن مانند تورات و انجيل نبود كه به هر حال دين جديدى مى آمد و تحريف آنها را تصحيح مى كرد.

از آن گذشته در عصر رسول گرامى اسلام هر چند كه دوران جاهليت بود اما بشر نسبت به نسلهاى گذشته به درجه اى از بلوغ فكرى رسيده بود كه چون دين اسلام را پذيرفت مى بايست از كتاب آسمانى آن به دقت محافظت نمايد و نگذارد حتى حرف واوى در آن دچار تحريف گردد.

در مورد مصونيّت قرآن از تحريف و تغيير، علاوه بر آياتى كه آورديم، از اخبار و احاديث معصومين نيز شواهد و دلايل محكمى در دست داريم كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:

1. روايات ارجاع به قرآن

روايات متعددى از معصومين رسيده است كه مردم را به قرآن و استفاده از نور و هدايت آن با تأكيد تمام دعوت كرده اند. اگر قرآن داراى تحريف بود، هرگز ائمه مردم را اين چنين به سوى قرآن نمى خواندند:

قال على عليه السلام: و اعلموا أنّ هذا القرآن هو الناصح الذى لا يغش و الهادى الذى لايضلّ والمحدث الذى لا يكذب، و ما جالس هذا القرآن من احد الّا قام عنه بزيادة او نقصان، زيادة فى هدى او نقصان فى عمى ... فاستشفوه من ادوائكم و استعينوا به على لَاوائكم (1)

على عليه السلام فرمودند: و بدانيد كه اين قرآن همان نصيحت كننده اى است كه غل و غش نمى كند و هدايت كننده اى است كه گمراه نمى سازد و سخنگويى است كه دروغ نمى گويد و هيچ كس با اين قرآن همنشين نمى شود مگر آنكه وقتى از پيش آن برمى خيزد، يا چيزى بر او مى افزايد و يا چيزى از او مى كاهد؛ افزايش در


1- نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 176.

ص:76

هدايت و كاستى از كورىِ ضلالت ... پس به وسيله قرآن دردهاى خود راشفا ببخشيد و در ناراحتيها از او كمك بخواهيد.

عن على بن سالم عن ابيه قال: قلت لابى عبدالله (عليه السلام): يابن رسول اللّه، ما تقول فى القرآن؟ فقال: هو كلام اللّه وقول اللّه و كتاب اللّه و وحى اللّه و تنزيله و هو الكتاب العزيز الذى لا يأتيه الباطل من بين يديه و من خلفه تنزيل من حكيم حميد (1)

على بن سالم از پدرش نقل مى كند كه از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم كه: درباره قرآن چه مى گويى؟ فرمود: آن كلام خدا و سخن خدا و كتاب خدا و وحى وتنزيل خدا است و آن همان كتاب عزيزى است كه باطل نه از پيش رو و نه از پشت سر در آن راه نمى يابد و نازل شده از جانب خداى حكيم و حميد است.

از اين گونه روايات بسيار داريم كه در آنها پيامبر وائمه ارزش و اهميت قرآن را گوشزد كرده اند و مردم را به سوى قرآن رهنمون شده اند. پر واضح است كه اگر خللى در قرآن بود بدين گونه مردم به سوى آن دعوت نمى شدند.

2. موضوع عرض روايات به قرآن

علاوه بر اينكه در روايات ما مردم به سوى قرآن دعوت شده اند، قرآن ميزان و معيار و الگوى صحت روايات هم معرفى شده است؛ بدين گونه كه در روايات متعددى از معصومين دستور رسيده است كه هر روايتى از ما به شما برسد آن را به قرآن عرضه كنيد، اگر مخالف قرآن باشد، آن روايت را به ديوار بزنيد و بدانيد كه آن روايت از ما نيست و يك روايت جعلى است. البته روايات مربوط به اين قسمت فراوان است و ما تنها به ذكر دو روايت بسنده مى كنيم:

قال الصادق (عليه السلام): إنّ على كلّ حق حقيقة و على كلّ صواب نوراً، فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالف كتاب اللّه فدعوه (2)

هر حقى حقيقتى دارد و هر كار خوبى نورى دارد، پس هر چه موافق كتاب خدا باشد آن را اخذ كنيد و هر چه مخالف كتاب خدا


1- الامالى، ص 545.
2- امالى شيخ صدوق، ص 367.

ص:77

باشد آن را ترك نماييد.

عن الصادق (عليه السلام): إذا ورد عليكم حديثان مختلفان فاعرضوهما على كتاب الله فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالف كتاب الله فردّوه (1)

امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه دو حديث مختلف بر شما وارد شد آنها را بر كتاب خدا عرضه كنيد و آنچه موافق كتاب خدا باشد اخذ كنيد وآنچه را كه مخالف كتاب خدا باشد ردّ كنيد.

3. حديث ثقلين

حديث معروف و متواتر ثقلين نيز به خوبى دلالت دارد بر اينكه قرآن تحريف نشده و تا روز قيامت هم تحريف نخواهد شد و تمسّك به قرآن واهل بيت پيامبر مايه نجات خواهد بود.

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): إنى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدى أبداً (2)

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: همانا در ميان شما دو چيز پربها مى گذارم: كتاب خدا و عترت من؛ مادامى كه به اين دو چنگ بزنيد، پس از من گمراه نخواهيد شد.

احاديث موهم تحريف از عامه و خاصه

در مقابل اين گونه احاديث كه نمونه هاى اندكى از آن نقل كرديم، احاديث ديگرى وارد شده كه ظاهر آنها اشاره به تحريف قرآن دارد. اين گروه از احاديث نيز هم از طريق شيعه (3)و هم از طريق سنى (4)نقل شده است، اما هم علما و محققان شيعه و هم علما و محققان اهل سنت اين احاديث را طرد كرده اند و يا آنها را به نحوى توجيه و تأويل نموده اند و هرگز به مضمون آنها رأى نداده اند، مگر چند تن از افراد معدود ومحدود كه در مقابل اتفاق علماى اسلام اعتنايى به سخن آنها نمى شود.


1- وسائل الشيعه، ج 18، ص 75.
2- اين حديث به طور متواتر از طريق شيعه و سنى نقل شده است.
3- حاجى نورى اين قبيل احاديث را در كتاب فصل الخطاب آورده است.
4- احاديث تحريف حتى در صحاح سته و از جمله صحيح بخارى و صحيح مسلم نقل شده است و ما نمونه هايى از آنها را خواهيم آورد.

ص:78

هم چنين رواياتى دلالت دارد بر اينكه امير المؤمنين على (عليه السلام) پس از رحلت رسول اكرم مدتها در خانه نشست ومصحفى را جمع كرد و چون آن را به قوم ارائه كرد آنها مصحف را رد كردند و حضرت آن را به خانه آورد، و يا رواياتى دلالت دارد بر اينكه وقتى قائم آل محمّد (صلى الله عليه وآله) حضرت مهدى (عج) قيام وظهور كرد، قرآنى متفاوت با قرآن فعلى ارائه خواهد نمود.

در مقابل اين دو مطلب، يعنى مصحف حضرت على و قرآن حضرت مهدى بايد گفت كه اين مصحفها كه به احتمال بسيار قوى يكى هستند، يا مشتمل بر تأويل و تفسير آيات نيز بوده، همان گونه كه شيخ مفيد احتمال داده (1)و يا از نظر ترتيب سوره ها و آيات با قرآن موجود تفاوت داشته است، همان گونه كه مرحوم علامه طباطبايى احتمال داده است، (2)اما در اصل آيات نازل شده تفاوتى نداشته است و بنابراين نبايد آن را دليل بر تحريف دانست.

هم چنين بعضى مدّعى شده اند كه طبق رواياتى، هر چيزى كه در امتهاى گذشته اتفاق افتاده در امت اسلامى نيز اتفاق خواهد افتاد و چون امتهاى پيشين كتب آسمانى خود را تحريف نموده اند پس قرآن نيز تحريف شده است.

اين سخن بسيار سست و بى مايه است؛ اگر هم آن روايات را بپذيريم دليل آن نمى شود كه همه حالات امم گذشته تكرار شود، بلكه ممكن است منظور روايت تكرار بعضى از آن حالات باشد، زيرا به يقين مى دانيم كه بر امتهاى گذشته حالاتى رخ داده كه بر امت اسلامى رخ نداده است، مانند مسخ شدن بعضى از آنها و يانسخ شرايع آنها و از اين قبيل.

به هر حال، آنچه از آيات و روايات قطعى و اتفاق مسلمين روشن و واضح است اين است كه قرآن كريم به همان گونه كه در ميان ماست بر پيامبر نازل شده و هيچ گونه تحريف و افزايش و كاهشى در آن وجود ندارد، و علماى ما به پيروى از رهنمودهاى ائمه


1- شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 81 چاپ كنگره شيخ مفيد.
2- علامه طباطبايى، الميزان، ج 12، ص 119.

ص:79

اطهار (عليه السلام) بر اين مطلب تأكيد كرده اند و اين يكى از مسلّمات عقايد شيعه است.

با وجود اين، مايه شگفتى است كه برخى از نويسندگان و گويندگان اهل سنت از قديم و جديد به شيعه تهمت مى زنند كه گويا شيعه قائل به تحريف قرآن است. البته اين تهمت را كسانى مى زنند كه اهل تحقيق و بحث و نظر نيستند، بلكه مى خواهند به شيعه حمله كنند و در اين راه از هيچ تهمت و دروغى پرهيز ندارند. جالب اينكه اين تهمتها شيعه را در عقايد خود محكم تر مى كند، چون مى بيند كه مخالف او چيزى را به او نسبت مى دهد كه در او نيست و به غرضورزى و بى تقوايى مخالف پى مى برد.

آنچه كه اين نويسندگان دستاويز خود قرار داده اند، ظواهر بعضى از روايات شيعه است، در حالى كه چنان كه خواهيم ديد، در روايات اهل سنت هم مطالبى وجود دارد كه به روشنى دلالت بر تحريف قرآن مى كند ولى اهل سنت آنها را توجيه مى كنند.

عالمانه نيست كه در تبيين عقايد يك مذهب به كتب روايى تنقيح نشده آن مذهب استناد كرد، بلكه بايد كتابهاى اعتقادى و كلامى آن مذهب را درنظر گرفت.

اگر بنا باشد كه با استناد به ظاهر برخى از روايات، به شيعه تهمت تحريف زد، بايد گفت كه اهل سنت نيز قائل به تحريف قرآن هستند، چون در روايات آنها مطالب دالّ بر تحريف به صورت شديدترى وجود دارد و ما اكنون نمونه هايى از آن را مى آوريم:

در برخى از كتاب هاى اهل سنت آمده كه دو سوره از سوره هاى قرآن به نامهاى سوره خلع و سوره حفد از قرآن حذف شده است! و جالب تر اينكه سيوطى متن آنها را هم آورده كه هيچ شباهتى به قرآن ندارد. (1)

از ابىّ بن كعب و عايشه نقل كرده اند كه سوره احزاب از نظر طول به اندازه سوره بقره بود و آيه رجم هم در آن بود. (2)


1- سيوطى، الدر المنثور، ج 6، ص 420 به بعد.
2- متقى هندى، كنز العمال، ص 2، 567؛ شوكانى، فتح القدير، ج 1، ص 126 و قرطبى، تفسير، ج 14، ص 113.

ص:80

عمربن خطاب در خطبه اى كه پس از آخرين حجّ خود خواند اظهار داشت كه در زمان پيامبر آيه رجم نازل شده بود و ما آن را مى خوانديم ولى اكنون در قرآن نيست. (1)و نيز همو مى گويد: در زمان پيامبر در كتاب خدا مى خوانديم: أن لا ترغبوا عن آباءكم فإنه كفر بكم أن ترغبوا عن آباءكم (2)در حالى كه در مصحف كنونى چنين جمله اى وجود ندارد.

همو گمان مى كرد كه از قرآن آيه جهاد حذف شده است و به ابن عوف گفت: از چيزهايى كه نازل شده اين است: أن جاهدوا كما جاهدتم اوّل مرّة آيا آن را مى يابى؟ ما آن را نمى يابيم. گفت: آن هم از جمله چيزهايى است كه از قرآن ساقط شده است (3)

عبداللّه بن عمر مى گفت: هيچ يك از شما نگويد كه من همه قرآن را اخذ كردم، او چه مى داند كه همه قرآن چيست؟ از قرآن بخشهاى زيادى از بين رفته است. بلكه بايد بگويد آنچه را كه از قرآن ظاهر شده است، گرفته ام (4)

ابن شهاب گفت: به ما خبر رسيده كه قرآن بيشتر از اين نازل شده بود، پس روز يمامه دانايان به آن كشته شدند، همانها كه آن را مى دانستند و پس از آنها دانسته نشد و نوشته نشد (5)

ابو يونس غلام عايشه مى گفت: در مصحف عايشه چنين بود: انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ يا ايّها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليما، و على الذّين يصلون الصفوف الأوّل (6)

ابى بن كعب گفت: در زمان پيامبر در سوره بيّنه اين جمله هم بود: لو أنّ لابن آدم واديين من مال لسأل وادياً ثالثاً و لا يملأ جوف ابن آدم الا التراب (7)

ابو موسى اشعرى به سيصد نفر از قاريان بصره گفت: ما سوره اى به اندازه برائت مى خوانديم كه آن را فراموش كرده ام و فقط اين جمله


1- صحيح بخارى، ج 8، ص 208.
2- صحيح بخارى، ج 8، ص 208 و صحيح مسلم، ج 4، ص 167.
3- كنز العمال، ج 2، ص 567؛ الدّر المنثور، ج 1، ص 106.
4- سيوطى، الاتقان، ج 3، ص 72؛ الدر المنثور، 1، 106.
5- كنز العمال، ج 2، ص 584.
6- الاتقان، ج 3، ص 73.
7- مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 132؛ تفسير قرطبى، ج 20، ص 139.

ص:81

يادم مانده است: لو كان لابن آدم واديان من مال لابتغى وادياً ثالثاً و لا يملأ جوف ابن آدم الا التراب و نيز سوره ديگرى را مى خوانديم كه مانند يكى از سوره هاى مسبحات بود و آن را فراموش كرديم و فقط اين جمله يادم مانده است: يا ايّها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتكتب شهادة فى اعناقكم فتسألون عنه يوم القيامة (1)

زرّ بن حبيش گفت: ابى بن كعب به من گفت: سوره احزاب را چند آيه مى شماريد؟ گفتم: 73 آيه. گفت: هرگز! من اين سوره را ديدم كه به اندازه سوره بقره بود و آيه رجم هم در آن بود: الشيخ و الشيخة إذا زنيا فارجموهما البتة (2)

مالك ابن انس مى گفت: سوره برائت به اندازه سوره بقره بود كه مقدارى از اول آن ساقط شد كه بسم اللّه هم جزء آن بود. (3)

حذيفة بن يمان گفت: شما فقط يك چهارم سوره برائت را مى خوانيد و نام آن را سوره توبه گذاشته ايد در حالى كه نام آن سوره عذاب بود. (4)

ابن عباس در باره آيه: حتى تستأنسوا و تسلموا على اهله گفت: آن از خطاى كاتب است و صحيح آن چنين است: حتى تستأذنوا و تسلمو (5)

و نيز ابن عباس آيه: أفلم ييأس الذين آمنو را افلم يتبين الذين آمنو خواند. وقتى از او پرسيده شد، گفت: گمان مى كنم كه كاتب آن را در حالى كه خواب آلوده بود نوشته است. (6)

عروة بن زبير سه آيه از قرآن به نظرش غريب مى آمد. آنها را از عايشه پرسيد، او گفت: اى پسر خواهرم، اين كار كاتبان بود و آنها در كتابت خطا كرده اند. (7)

در كتاب هاى اهل سنت نمونه هايى از اين قبيل كه نقل كرديم بسيار است و ظاهر آنها دلالت بر تغيير و تحريف قرآن دارد ولى اهل


1- صحيح مسلم، ج 3، ص 100.
2- الاتقان، ج 3، ص 72.
3- الاتقان، ج 1، ص 184.
4- مستدرك حاكم، ج 2، ص 330.
5- تفسير طبرى جامع البيان، ج 18، 87.
6- همان، ج 13، ص 104.
7- الاتقان، ج 1، ص 182.

ص:82

سنت همه آنها را توجيه مى كنند. آيا شايسته است كه كسى به استناد اين روايات به اهل سنت نسبت دهد كه آنها قايل به تحريف قرآن هستند؟

رواياتى كه از طريق شيعه وارد شده و ظاهر آنها دلالت بر تحريف قرآن دارد، خيلى كمتر و كم رنگ تر از آنهاست و بسيارى از آنها از نظر سند ضعيف است و علماى شيعه آنها را رد يا توجيه كرده اند.

بنابراين اگر آن گروه از اهل سنت كه به شيعه تهمت تحريف مى زنند، به ديده انصاف بنگرند و به راستى در صدد كشف حقيقت باشند، بايد به كتابهاى اعتقادى و كلامى آنها مراجعه كنند، نه روايات تنقيح نشده اى كه قابل رد يا توجيه هستند، همان گونه كه با روايات خود چنين كرده اند.

ص:83

سجده بر خاك

و تربت امام حسين

اشاره

(عليه السلام)

در شريعت اسلامى نماز از اركان دين است و اسلام آن را به صورت مطلوب و مركب از اركان و اجزا و شرايط تشريع كرده است و شرط صحيح بودنش نزد خداوند به اين است كه با همه اجزاى تشكيل دهنده اش به جا آورده شود.

بدون شك سجده از اركان نمازهاى واجب و مستحب در اسلام مى باشد، بلكه مى توان آن را از با فضيلت ترين اجزاى نماز به شمار آورد، زيرا سجده از بارزترين مظاهر عبوديت و اطاعت و نهايت كرنش از سوى بندگان نسبت به خالق است و مؤمنان به واسطه سجده بندگى خويش را در برابر خداوند مورد تأكيد قرار مى دهند و اين نهايت خوارى و خضوع مى باشد، و بدين جهت است كه خداوند آن را براى خويش قرار داده و به بندگان اجازه نداده كه براى غير از او سجده نمايند.

و اين مطلب در ميان مسلمانان بسيار روشن بلكه از ضروريات دين است كه تنها براى خداوند بايد سجده نمود و كسانى كه اين ضرورى را منكر باشند از دايره ايمان به خدا خارج هستند.

اما درباره چيزى كه سجده بر آن جايز است، همه مسلمانان با

ص:84

مذاهب مختلف بر صحيح بودن سجده بر زمين و خاك اتفاق نظر دارند، بلكه سجده بر خاك براساس روايات كه از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شده است افضل است.

اساساً عبادات از لحاظ شكل و محتوا توقيفى هستند و مراد از توقيفى بودن اين است كه وحى الهى شكل و محتواى عبادات را بيان و معين مى كند و بدين جهت در شناخت اجزا، اركان، شرايط و احكام عبادات از روايات پيروى مى كنيم.

براى شناخت چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است و چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح نيست، بايد به روايات مراجعه كنيم و آنها را از جهت سند و دلالت مورد بررسى قرار دهيم تا به قول صحيح حق كه سنت ما را به آن سو راهنمايى مى كند آشنا شويم.

همه مذاهب اسلامى اتفاق نظر دارند كه واجب است نمازگزار بر زمين سجده كند و روايت مرفوع جعلت لى الأرض مسجداً و طهور (1)يعنى زمين براى من سجده گاه و پاك كننده قرار داده شده است، مورد اتفاق ائمه مذاهب اسلامى است و بر طبق اين روايت سجده بر زمين و يا چيزى كه از آن مى رويد در حال اختيار و امكان، اجتناب ناپذير است.

ما در اينجا رواياتى را كه بيان كننده سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پيرامون چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است ازصحاح شش گانه اهل سنت و غير از آنها كه اصول مسانيد و سنن مى باشد نقل نموده و براساس آنها پيش مى رويم.

اين روايات برسه بخش مى باشند:

بخش اول: رواياتى كه دلالت برصحيح بودن سجده بر زمين دارد.

1. زمين براى من سجده گاه و پاك كننده قرار داده شده است.

و در عبارت صحيح مسلم چنين آمده است: تمام زمين براى ما سجده گاه و خاك آن هنگامى كه به آب دسترسى نداشته باشيم پاك كننده قرار داده شده است.

و در عبارت ترمذى كه آن را از امام على (عليه السلام) و عبدالله بن عمر و ابو


1- صحيح بخارى كتاب التيمم ح 335، صحيح مسلم، كتاب المساجد، ج 521.

ص:85

هريره و جابر و ابن عباس و حذيفه و انس و ابو اسامه و ابوذر از پيامبر نقل مى كند آن حضرت فرمودند: تمام زمين براى من سجده گاه و خاك آن پاك كننده قرار داده شده است.

و در نقل بيهقى عبارت چنين است: زمين براى من پاك كننده و سجده گاه قرار داده شده است. و در نقل ديگر بيهقى عبارت به شكل ديگرى آمده است: زمين براى من پاك و سجده گاه قرار داده شده است، و هر جا كه وقت نماز فرا مى رسيد پيامبر در همان جا نماز را به جاى مى آوردند. (1)

2. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به ابوذر فرمودند: زمين براى تو سجده گاه است پس هر گاه وقت نماز فرا رسيد به جاى آور. (2)

3. ابن عباس مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) برسنگ سجده نمود. (3)

4. ابن عباس، انس و بريده با سند صحيح به صورت روايت مرفوع نقل مى كنند: كه سه چيز جزءِ ستم مى باشد: نماز گزار قبل از اينكه نمازش را تمام كند پيشانى خود را پاك نمايد. و در نقل واثلة بن اسقع عبارت چنين است: نمازگزار خاك پيشانى خود را پاك نكند تا نماز را تمام كند. (4)

5. جابر بن عبدالله مى گويد: همراه با رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز ظهر را به جاى مى آوردم. به سبب گرماى زياد به اندازه يك مشت سنگ به دست مى گرفتم تا سرد شود و سپس برآن سجده مى كردم. و عبارت در روايت احمد چنين است: نماز ظهر را با رسول خدا به جاى مى آورديم. به سبب گرماى زياد به اندازه يك مشت سنگ به دست مى گرفتم سپس آن را در دست ديگرم قرار مى دادم تا سرد شود، سپس بر آن سجده مى كردم.

و در عبارت بيهقى روايت چنين است: نماز ظهر را با رسول خدا به جاى مى آورديم. به سبب گرماى زياد به اندازه يك مشت سنگ به


1- صحيح بخارى، ج 1، ص 86، 113؛ صحيح مسلم ج 2، ص 64؛ صحيح نسائى، ج 2، ص 32؛ صحيح ابى داود، ج 1، ص 79؛ صحيح ترمذى، ج 2، ص 114؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 433، 435.
2- صحيح نسائى، ج 2، ص 27.
3- مستدرك حاكم، ج 1، ص 163، 198، 252، 254، 256، 258، 259؛ سنن ابى داود، ج 1، ص 143 و 144؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 102.
4- مجمع الزوائد، ص 83 و 84.

ص:86

دست مى گرفتم تا سرد شود و هنگام سجده آن را برپيشانى خود قرار مى دادم.

بيهقى مى گويد: شيخ گفت: اگر سجده بر لباس متصل به بدن جايز بود هر آينه سجده كردن بر آن از سرد كردن سنگ گرم در دست و قرار دادن آن براى سجده آسان تر بود. (1)

6. انس بن مالك مى گويد: در گرماى شديد با رسول خدا نماز را به جاى مى آورديم. هر كدام از ما سنگ (گرم را) به دست مى گرفت و هنگامى كه سرد مى شد آن را بر زمين مى گذاشت و بر آن سجده مى كرد. (2)

7. خباب بن ارت مى گويد: از گرماى سوزان و اثرى كه بر پيشانيها و كف دستهايمان مى گذاشت به پيامبرخدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شكايت نموديم، اما آن حضرت به شكايت ما ترتيب اثر ندادند. (3)

8. عمر بن خطاب مى گويد: شب باران باريد، براى نماز صبح كه از خانه ها خارج شديم هر كدام كه از بيابان مى گذشت در پيراهن خود مقدارى سنگ مى گذاشت و برآن نماز مى خواند هنگامى كه پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) اين را مشاهده نمودند فرمودند: چه زيرانداز (سجده گاه) خوبى است و اين آغاز سجده بر زمين است. ابو داود از ابن عمر نقل مى كند: شبى باران باريد و زمين خيس گشت پس هر مردى در لباس خود سنگ به همراه مى آورد و آن را بر زمين پهن مى نمود ... (4)

9. عياض بن عبدالله قرشى مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) مردى را ديد كه بر گوشه عمامه اش سجده مى كرد. پيامبر با دست اشاره كردند عمامه خود را بالا بكش، و اشاره به پيشانى او نمودند. (5)

10. امام على (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كدام از شما خواست نماز بخواند بايد پيشانى خود را از عمامه نمايان گرداند. (6)


1- مسند احمد، ج 1، ص 327؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 105.
2- السنن الكبرى، ج 2، ص 106.
3- السنن الكبرى، ج 2، ص 107 105؛ نيل الاوطار، ج 2، ص 268.
4- سنن ابو داود، ج 1، ص 75؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 44.
5- السنن الكبرى، ج 2، ص 105.
6- السنن الكبرى، ج 2، ص 105.

ص:87

روايات سجده بر غير زمين بدون داشتن هيچگونه عذرى

1. انس بن مالك مى گويد: مادر بزرگش مليكه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را براى تناول غذايى كه براى آن حضرت درست كرده بود دعوت كرد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از آن غذا ميل نمودند و فرمودند بلند شويد تا با شما نماز را به جاى آوريم. انس گويد: حصيرى كه متعلق به ما بود برداشتم. اين حصير بر اثر اينكه مدت زيادى استفاده شده بود سياه گرديده بود. بر آن آب پاشيدم. آن گاه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به نماز ايستادند من به همراه ضميره پشت سر آن حضرت به صف ايستاديم و پيره زن پشت سر ما ايستاد ... (1)

2. ام سليم از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) درخواست نمود كه به خانه اش بيايد و نماز بگزارد تا جايگاه نماز پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را به عنوان جايگاه نماز براى خويش برگزيند. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به خانه او رفتند، قصد حصيرى نمود، بر آن آب پاشيد و پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بر آن نماز را به جاى آوردند و ديگران نيز با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز خواندند. (2)

3. ابن عباس مى گويد: پيامبر بر خمره (سجاده اى از برگ درخت خرما) نماز مى خواندند. (3)

مسلم مى گويد: خمره سجاده مهر كوچكى است به اندازه اى كه بر آن سجده شود. (4)

4. ابو سعيد قدوسى مى گويد: بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) وارد شدم، آن حضرت را ديدم كه بر حصير نماز مى خوانند و بر آن سجده مى نمايند. (5)

5. ام سلمه (همسر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)) مى گويد: براى رسول خدا حصيرى و خمره اى (سجاده اى كوچك از برگ درخت خرما) بود كه بر آن نماز مى خواندند. (6)

6. انس مى گويد: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به خمره (سجاده اى كوچك از


1- صحيح بخارى، ج 1، ص 101؛ صحيح نسايى، ج 2، ص 57.
2- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 255.
3- صحيح ترمذى، ج 2، ص 126.
4- صحيح مسلم، ج 1، ص 245.
5- صحيح مسلم، ج 2، ص 62- 128؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 321.
6- مجمع الزوائد، ج 2، ص 57.

ص:88

برگ درخت خرما) نماز مى خواندند و بر آن سجده مى نمودند. (1)

روايات سجده بر غير زمين به خاطر داشتن عذر

1. انس بن مالك مى گويد: هنگامى كه با پيامبر نماز مى خوانديم، اگر بر اثر گرماى زياد نمى توانستيم پيشانى خود را بر زمين قرار دهيم لباس خود را بر زمين مى انداختيم و بر آن سجده مى كرديم.

2. و در عبارت بخارى چنين است: با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نماز مى خوانديم، هر يك از ما بر اثر گرماى زياد گوشه لباسش را در مكان سجده قرار مى داد.

3. و عبارت مسلم چنين است: در گرماى زياد با پيامبر نماز را به جاى مى آورديم اگر يكى از ما قادر نبود پيشانى خود را بر زمين بگذارد پيراهن خود را پهن مى كرد و بر آن سجده مى نمود.

4. و در عبارت ديگر آمده: هنگامى كه با پيامبر نماز مى خوانديم، بر اثر گرماى زياد گوشه لباسمان را در جاى سجده قرار مى داديم. (2)

شوكانى مى گويد: اين روايت دلالت بر جواز سجده بر لباس به جهت ايمن ماندن از گرماى زمين دارد و از آن استفاده مى شود كه اصل در سجده تماس مستقيم پيشانى با زمين است، زيرا گستردن لباس مشروط و معلق بر عدم توانايى شده است. و به اين روايت استدلال شده بر جواز سجده بر لباسى كه نماز گزار پوشيده است. نووى مى گويد: ابو حنيفه و جمهور فقهاى اهل سنت قائل به اين هستند. (3)

احمد روايت مرفوعى را از محمد بن ربيعه از يونس بن حرث طائفى از ابن عون، از پدرش از مغيره بن شعبه نقل مى كند كه مى گويد: رسول خدا نماز را روى پوست دباغى شده به جاى مى آوردند، يا اينكه مستحب است كه نماز بر پوست دباغى شده به


1- مجمع الزوائد، ج 2، ص 57.
2- صحيح بخارى، ج 1، ص 101؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 109؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 321؛ سنن ابو داود، ج 1، ص 106؛ سنن دارمى، ج 1، ص 308؛ مسند احمد، ج 1، ص 100؛ السنن الكبرى، ج 2، ص 106.
3- نيل الاوطار، ج 2، ص 268.

ص:89

جاى آورده شود. (1)

سندهاى روايت به طور كلى ضعيف است و به مانند آن در احكام استدلال نمى شود. در اين سند روايت يونس بن حرث وجود دارد كه احمد درباره او مى گويد: روايتهاى او مضطرب است. عبدالله بن احمد مى گويد: يك بار ديگر از احمد درباره يونس بن حرث سوال كردم كه او را ضعيف شمرد. ابن معين مى گويد: او چيزى (عددى) نيست، و ابو حاتم مى گويد: قوى نيست. و نسايى مى گويد: ضعيف است. و بار ديگر گفت: قوى نمى باشد. ساجى درباره او مى گويد: ضعيف است لكن به دروغگويى متهم نمى باشد. (2)

و در اسناد آن ابو عون عبيدالله بن سعيد ثقفى كوفى وجود دارد. ابو حاتم در كتاب جرح و تعديل درباره او به فرزندش مى گويد: مجهول است. و ابن حجر مى گويد: حديث او از مغيره مرسل است.

اشكال ديگر اين است كه متن روايت نسبت به سجده و حكم آن ساكت است و تلازم بين نماز خواندن بر پوست (حيوانى) و سجده بر آن منتفى مى باشد.

اين روايات به روشنى دلالت دارد كه اصل در سجده به هنگام قدرت و امكان، زمين مى باشد و آنچه از روييدنيهاى آن درست مى شود كه دراين صورت ما به روايات خمره (سجده گاه كوچك: مهر) فحل (حصير سياه) و حصير تمسك مى كنيم كه پيروى از آنهابه هنگام فقدان عذر اجتناب ناپذير است. اما در حال عذر و عدم تمكن از زمين و آنچه از آن مى رويد سجده بر لباس متصل جايز است، نه لباس منفصل از بدن، زيرا ذكرى از آن در سنت وجود ندارد.

اما سجده بر فرش و قالى و فرشهاى بافته شده از پشم گوسفند و شتر و حرير و مانند اينها و لباس منفصل از بدن هيچ دليلى كه


1- سنن ابو داود، ج 1، ص 106؛ سنن البيهقى، ج 2، ص 420.
2- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 437.

ص:90

سجده بر آنها را جايز بشمارد وجود ندارد و در سنت پيامبر هيچ گونه مستندى كه دال بر جواز باشد وارد نشده است و درصحاح شش گانه كه متكفل بيان احكام دين و به خصوص نماز كه ستون دين است مى باشند يك حديث و حتى يك كلمه كه اشاره به جايز بودن سجده بر اين موارد باشد وجود ندارد.

و همچنين در ديگر كتابهاى تدوين و اصول حديث از مسانيد و سنن كه در سه قرن اول تاليف شده اند هيچ گونه اثر و روايتى اعم از مرفوع و موقوف و مسند و مرسل كه بتوان به آن در اين زمينه استدلال نمود وجود ندارد.

پس قول به جايز بودن سجده بر فرش و قالى و تقيّد به آن چنان كه امروز مرسوم گشته است بدعت خالص و پديده جديدى است كه مشروعيت ندارد و مخالف با سنت خدا و پيامبر است و هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت. (1)

ابو بكر ابى شيبه كه ثقه مى باشد به اسنادش از سعيد بن مسيب و از محمد بن سيرين نقل مى كند كه نماز بر جامه پديده جديد است. و از رسول خدا به سند صحيح روايت شده كه فرمودند: پديده ها بدترين امور هستند و هر پديده اى بدعت است. (2)

برتر بودن سجده بر خاك

در روايات، امر به خاك آلوده كردن صورت وارد شده است كه اگر دلالت بر وجوب نداشته باشد، حداقل دلالت بر افضيلت و مطلوبيت دارد. ما در اينجا برخى از رواياتى را كه امر به خاك آلود كردن آن در سجده مى كند مى آوريم. از اين روايات بدون هيچ گونه شكى برتر بودن سجده بر خاك استفاده مى شود.

1. خالد جهنى گويد: پيامبر صهيب را ديدند مثل اينكه از خاك اجتناب مى كند. پيامبر به او فرمودند: اى صهيب، صورت خود را خاك آلود كن. (3)


1- فاطر، 43.
2- المصنف، ج 12 به نقل از سيرتنا و سنتنا 146- 157.
3- كنز العمال، ج 7، ص 465، شماره 19810.

ص:91

2. ام سلمه مى گويد: پيامبر خدمتكار ما را كه افلح نام داشت ديد كه هنگام سجده زمين را فوت مى كرد. پيامبر فرمودند: اى افلح، خاك آلود كن. (1)

3. و در روايتى پيامبر فرمودند: اى رباع صورت خودت را خاك آلوده كن. (2)

4. روايت شده كه ابو صالح مى گويد: بر ام سلمه وارد شدم، پسر برادرش نيز بر او وارد شد و دو ركعت نماز در منزلش به جاى آورد. وقتى به سجده مى رفت خاك را فوت مى كرد. ام سلمه گفت: اى پسر برادر، فوت نكن، زيرا من شنيدم كه رسول خدا به جواين كه به او يسار گفته مى شد، فرمودند: صورت خود را خاك آلود كن. (3)

سجده بر تربت حسينى

سرزمين كربلا مانند زمين مكه و مدينه به هاله اى از تقديس و تعظيم احاطه شده است. روايت كنندگان حديث مى گويند: امام على (عليه السلام) هنگامى كه از سرزمين كربلا مى گذشت، به اندازه كف دستى از خاك آن را به دست گرفت، آن را بوييد و گريه كرد تا اينكه زمين از اشكهاى آن حضرت خيس شد، و حضرت مى فرمودند: از باطن اين زمين هفتاد هزار نفر محشور مى شوند و بدون حساب وارد بهشت مى شوند. (4)ام سلمه مى گويد: رسول خدا در شبى براى خواب در حالى كه مضطرب بود به پهلو خوابيد، سپس در حالى كه مضطرب بود متمايز از بار اول كه ديده بودم، به پهلو خوابيد سپس (بار سوم) به پهلو خوابيد و در دستش خاك قرمزى بود و آن را مى بوسيد. به حضرت گفتم: اى رسول خدا اين خاك چيست؟ حضرت فرمودند: جبرئيل به من خبر داد كه اين- و اشاره كردند به (امام) حسين- در سرزمين عراق كشته مى شود. به جبرئيل گفتم: خاك زمين كه در آن كشته مى شود به من نشان بده، و


1- كنز العمال، ج 7، 459 شماره 19776.
2- كنز العمال، ج 7، 459 شماره 1977.
3- كنز العمال، ج 7، ص 465 شماره 19809؛ مسند احمد، 3016، شماره 25360.
4- مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 191.

ص:92

اين خاك او مى باشد. (1)

ام فضل بنت حارث مى گويد: حسين (عليه السلام) در دامن من بود و بر رسول خدا واردشدم و از سوى ديگر آن حضرت را ديدم كه از دو چشمش اشك جارى بود، به آن حضرت گفتم: اى رسول خدا، پدر و مادرم فداى تو باد، تو را چه شده است؟

پيامبر فرمودند: جبرائيل به نزدم آمد و مرا آگاه ساخت كه امت من در آينده اين فرزندم را مى كشند. ام فضل هراسناك شد و مى گفت: اين كشته مى شود- و به امام حسين اشاره كرد ...

پيامبر فرمودند: آرى، و جبرائيل خاكى سرخ از تربت او را برايم آورد. (2)

روايات فراوانى مانند اين روايات را راويان ثقه از علماى اهل سنت از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در تكريم مكان مباركى كه بر روى خاك آن نوه و گل خوشبوى پيامبر امام حسين به شهادت رسيده است روايت كرده اند؛ پس چه اشكالى دارد اگر از خاك آن مكان، مهرى ساخته شود و تنها براى خداوند كه شريكى ندارد بر آن سجده شود؟

اوزاعى كه استاد ابوحنيفه بود، هنگامى كه قصد سفر از مدينه منوره را داشت، گلى از مدينه به همراه خود مى برد تا بر آن سجده نمايد. از عمل او سؤال شد گفت: بهترين قطعه از زمين زمينى است كه رسول خدا در آن دفن شده است و دوست دارم كه سجده من براى خداوند بر روى آنها باشد. (3)

علت اهتمام شيعيان بر سجده كردن بر مهر حسينى
اشاره

هدفى كه از سجده كردن بر مهر كربلا مترتب است بر دو اصل اساسى و با ارزش مستند و متوقف است.

اصل اول:
اشاره

نيكوست كه نمازگزار براى نماز خاكى را براى خويش برگزيند كه


1- مستدرك حاكم، ج 4، ص 398؛ كنز العمال، ج 7، ص 106؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 153؛ ذخائر العقبى، ص 149.
2- مستدرك حاكم، ج 3، ص 176.
3- هذه هى الشيعة، باقر شريف قرشى، ص 267- 270.

ص:93

به پاكى آن يقين داشته باشد، ديگر فرقى ندارند كه از چه زمينى باشد و يا از كدام بخشى از زمينهاى جهان، زيرا همه زمينها در جواز سجده مساوى مى باشند و هيچ امتيازى از اين جهت بر يكديگر ندارند. در واقع سجده بر زمين پاك مانند مراعات كردن پاكى لباس و بدن و جايگاه نماز از سوى نمازگزار است. مسلمان بايد براى خويش خاك پاك را برگزيند كه در وطن و در سفر بر آن سجده نمايد، به خصوص در سفر، زيرا اطمينان به پاكى هر زمينى كه در آن فرود مى آيد و آن را به عنوان سجده گاه مى گزيند براى او ممكن نيست.

مسروق بن اجدع كه از تابعين و فقيه بزرگى بود، و ثاقت او مورد اتفاق، در سفرهايش آجر خام (گل خشك) را همراه خود مى برد و بر آن سجده مى كرد. چنان كه اين روايت را حافظ وثقه امام اهل سنت و مورد اعتماد آنان در عصر خويش، ابوبكر بن ابى شيبه با دو سند نقل كرده است كه: هنگامى كه مسروق به سفر مى رفت به همراه خود آجر خامى را مى برد كه در كشتى بر آن سجده نمايد. (1)

اصل اولى در نزد شيعه همين است، و اين اصل پيشينه اى در زمان صحابه و تابعين داشته است.

اصل دوم قاعده اعتبار و ارزش و برترى برخى از زمينها بر برخى ديگر است و آن اينكه مكه مكرمه به عنوان حرم امنى قرار داده شده و مردم جهت انجام حج از راههاى دور به سوى آن روى مى آورند و انجام مناسك در آن واجب گشته. همچنين برشمردن مدينه منوره به عنوان حرمى الهى و محترم و قرار دادن احكامى در سنت پيامبر در ارتباط با حرمت آن و اهلش و خاكش و كسى كه درآن فرود مى آيد و كسى كه در آن دفن مى شود، همه اينها به جهت اضافه و انتساب آن به خداوند است و اينكه مدينه پايتخت و اقامتگاه خاتم پيامبران حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشد.

بنابراين سزاوار است كه سؤالهاى ذيل را مطرح كنيم:

چه چيزى پيامبر را واداشت كه بر فرزندش امام حسين (عليه السلام) بگريد و


1- المصنف، ص 12، باب من كان يحمل فى السفينة شيئاً يسجد عليه.

ص:94

عزادارى برپا نمايد و خاك كربلا را بر آن بوسه زند؟

چه چيزى اين امر را بر فاطمه زهرا روا داشت كه تربت پاك قبر پدرش را بگيرد و آن را ببويد.

چه چيزى امير المؤمنين على (عليه السلام) را واداشت كه به هنگام فرود آمدن به سرزمين كربلا به اندازه كف دستى از خاك آن را بردارد و بو كند و بگريد تا اينكه از اشكهاى آن حضرت خيس شود و بفرمايد: از درون اين زمين هفتاد هزار نفر محشور مى شوند و بدون حساب وارد بهشت مى شوند؟ هيثمى مى گويد: رجال حديث همه ثقه هستند. (1)

و بدين شكل در نزد انسان انديشمند و آگاه و آزاد سرّ فضيلت خاك كربلا و همچنين حدّ انتساب آن به خداوند و تقدس آن كاملا روشن است. پس چه مى پندارى نسبت به مقدس بودن خاكى كه آرامگاه كشته راه خداست؟ كربلا آرامگاه دوست خداوند و فرزند دوست اوست كه دعوت كننده و راهنما و قيام كننده در راه خداوند است، كسى كه جان خويش و خانواده اش را قربانى راه خداوند نمود.

آيا سجده در نماز و در شب و روز بر خاكى كه اين همه اهميت دارد، آن هم به جهت تقرب به خداوند، بهتر و سزاوارتر از ساير زمينها و خاكها نمى باشد؟ اين كجا و سجده كردن بر قاليچه و فرش و قاليهاى بافتنى كه در سنت هيچ گونه مجوزى براى سجده كردن بر روى آنها وجود ندارد كجا؟

البته برگزيدن خاك كربلا به عنوان سجده گاه در نزد شيعيان امر واجبى نيست و هم چنين درشرع و دين نيز واجب نشده و از امورى نيست كه مذهب آن را الزام كرده باشد و هيچ كدام از شيعيان از جهت روا بودن سجده فرقى بين خاك كربلا و ديگر زمينها نمى گذارند. و بسيارى از شيعيان در سفر، از ديگر چيزهايى كه سجده كردن بر آنها جايز است مانند حصير پاك و سجاده بافته شده از برگ خرما، در صورتى كه اطمينان به پاكى آنها داشته باشند به


1- مجمع الزوائد، ج 9، ص 191.

ص:95

همراه خود مى برند و در نمازهايشان بر آنها سجده مى كنند.

ص:96

غلوّ و غاليان

غلّو در لغت به معناى تجاوز از حد و افراط در كار است (1)و در قرآن كريم اين لفظ دو بار استعمال شده است: يا أهل الكتاب لاتغلوا فى دينكم و لا تقولوا على الله إلّا الحق إنّما المسيح عيسى بن مريم رسول الله و كلمته ألقاها الى مريم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لاتقولوا ثلاثة انتهوا خيراً لكم .... (2)

و در جاى ديگر خداوند مى فرمايد: قل يا أهل الكتاب لاتغلوا فى دينكم غير الحق و لا تتّبعوا أهواء قوم قد ضلّو. (3)

محمد رشيد رضا در تفسير اين آيه مى نويسد: غلو افراط و تجاوز از حد و مرز در كارهاست. غلو در دين به معناى تجاوز از حد وحى است به آنچه كه نفس مى پسندد؛ مانند اينكه معتقد شويم پيامبران و صالحان به انسان سود و يا ضرر مى رسانند ... بدين جهت آنها را به عنوان اله انتخاب و از آنان درخواست كنيم- نه از خدا- و يا اينكه هم از آنان درخواست كنيم، هم از خدا؛ حال ممكن است بر آنها اطلاق رب و اله شود- چنان كه مسيحيان انجام دادند- يا اطلاق نشود. نمونه ديگر غلو، تشريع عباداتى است كه خداوند


1- لسان العرب، ج 15، ص 132.
2- نساء، 171.
3- مائده، 77.

ص:97

به آنها فرمان نداده است. (1)

بنابراين غلو زياده روى در حد و مرز شرعى و افراط در دستورات خداوند است. بعد از اينكه معناى غلو روشن شد، بايد بررسى كنيم كه اين تعريف بر كدام يك از دو مذهب- تشيع و تسنن- منطبق است؟

غلو از ديدگاه دو مكتب

روشن شد كه غلو به معناى زياده روى در حد و مرزى است كه شرع آن را معين كرده است. مراد از اين حد و مرز، گر چه معناى عامى است كه اعتقادات و دستورات دينى را در برمى گيرد، لكن غلو مورد نزاع، غلو در اعتقادات است و غلو در دستورات دين (احكام) از محل بحث خارج است؛ مگر گاهى اوقات كه به صورت موردى از آن بحث مى شود.

گفتنى است كه در طول تاريخ، آنچه كه مطرح شده، غلو در اعتقادات است؛ نه غلو تشريعى. بحث ما نيز درباره همين محور است كه شيعيان را متهم به غلو درباره امامان خود مى كنند.

براى اينكه اين موضوع از هر جهت مورد كنكاش قرار گيرد، بايد بدانيم كه مراد از اصول دين، سه اصل توحيد، نبوت و معاد است.

اصل سوم (معاد) به جهت اينكه غلو در آن متصور نيست، از محل بحث خارج است و تنها توحيد و نبوت باقى مى ماند.

بايسته است در ابتدا اين سؤال مطرح شود: مقصود از اتهام غلوّ درباره شيعيان چيست؟ آيا مراد اين است كه آنان اختيارات خدا و صفات او و يا منزلت و مقام پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را براى امامان قائل اند، يا اين كه منزلت و مقام آنان از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پايين تر و از ساير مسلمانان بالاتر است؟

روشن است كه غلو با ثبوت فرض اول تحقق پيدا مى كند؛ زيرا اعطاى اختيارات و صفات الوهيت به هيچ انسانى ممكن نيست؛ چنان كه بر طبق فرض دوم نيز غلو تحقق پيدا مى كند؛ زيرا


1- تفسير المنار، ج 6، ص 488- 489 دار المعرفة.

ص:98

مسلمانان اجماع دارند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اشرف مخلوقات است.

اما بنابر فرض سوم غلو ثابت نمى گردد؛ زيرا اگر مذهبى از مذاهب اسلامى، براساس دلايل برگرفته از كتاب و سنت معتقد شود كه منزلت و مقام وسطى وجود دارد كه پايين تر از مقام پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از مقام ديگر مسلمانان است و اين مقام به افراد معينى داده شده اين اعتقاد غلو نيست زيرا تجاوز به حد توحيد و نبوت در آن وجود ندارد. به راستى اگر اين اعتقاد را غلو بدانيم، بايد همه مسلمانان را اهل غلو بشماريم؛ زيرا همه آنان اعتقاد به وجود اين مقام دارند؛ لكن در مصداق آن اختلاف كرده اند. برخى اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را مصداق آن مى دانند و برخى ديگر اهل بيت آن حضرت را.

حال به بررسى تفصيلى فرضهاى سه گانه مى پردازيم.

فرض اول و دوم
اشاره

شكى نيست كه تاريخ اسلام در سه قرن اول، شاهد نهضتهاى فكرى افراطى بوده است كه اين تفكرها بر سه اصل استوار بودند:

1. اعتقاد به الوهيت برخى از اشخاص:

گروهى معتقد به الوهيت امام على (عليه السلام)، عده اى معتقد به الوهيت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)؛ برخى ديگر معتقد به الوهيت حضرت آدم و پيامبر بعد از او؛ گروهى معتقد به الوهيت برخى از ائمه؛ جمعى معتقد به الوهيت محمد بن اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام)؛ عده اى معتقد به الوهيت ابى الخطاب محمد بن زينب مولاى بنى اسد و برخى معتقد به الوهيت ديگران شده اند كه در كتابهاى ملل و نحل بيان شده است. (1)

2. اعتقاد به پيامبرى برخى از اشخاص:

غرابيه اعتقاد به پيامبرى امام على (عليه السلام) دارند، و مى گويند جبرئيل اشتباه كرد وحى را بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نازل نمود. برخى ديگر اعتقاد به پيامبرى مغيرة بن سعيد مولاى بجليه در كوفه و گروهى اعتقاد به


1- الفصل فى الملل و الأهواء و النحل، ج 4، ص 186- 188.

ص:99

پيامبرى بيان بن سمعان تميمى دارند. (1)

3. ساقط كردن بعضى از تكاليف شرعى كه صوفيه به آن اعتقاد دارند:

اين موارد، از مصاديق غلو است و ائمه اطهار (عليهم السلام) مبارزه خستگى ناپذيرى با آن داشتند. آنان از مدعيان آن تبرى جسته و آنها را لعنت كردند و ديگران را نيز دعوت به بيزارى از آنان نمودند.

در منابع روايى اهل بيت (عليهم السلام)، احاديث فراوانى در مذمت اهل غلو وجود دارد. ائمه (عليهم السلام) به اين هم بسنده نكردند؛ بلكه براى وسعت بخشيدن به اين مبارزه، اصول و قواعدى را مطرح كردند كه به كمك آنها بتوان روايات صحيح را از غير صحيح- كه معتقدان به غلو آنها را مى ساختند و به پيامبر و ائمه نسبت مى دادند- تشخيص داد. هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمودند: روايتى را از ما نپذيريد مگر آنكه موافق قرآن و سنت باشد و يا اينكه از روايات گذشته ما شاهدى بر آن بيابيد؛ زيرا مغيرة بن سعيد ملعون در كتابهاى اصحاب پدرم رواياتى جعل كرد كه پدرم نگفته بود. پس تقواى الهى داشته باشيد و نپذيريد روايتى را كه مخالف با كتاب پروردگارمان و يا سنت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) باشد و ما آن را نگفته باشيم. (2)

در منابع فقه شيعى، از ابتداى شكل گيرى تا زمان حاضر، بر كفر غاليان و مفوضه و نجاست آنان حكم شده است. شيخ مفيد (ره) در كتاب تصحيح الاعتقاد، (3)شهيد اول و دوم در لمعه و شرح آن، (4)سيد يزدى در عروة الوثقى (5) به كفر آنان تصريح كرده اند و آيت الله حكيم در كتاب مستمسك العروة الوثقى بعد از آنكه اجماع بر آن را نقل كرده، مى نويسد: همچنين است اگر از غلو زياده روى در صفات پيامبران و امامان اراده شود؛ مانند اينكه اعتقاد به خالقيت و رازقيت


1- همان، ص 183- 186.
2- رجال كشى، ج 3، ص 489، ح 401.
3- تصحيح الاعتقاد، ص 238.
4- شرح اللمعة الدمشقية، ج 3، ص 180.
5- العروة الوثقى، ج 1، ص 68.

ص:100

آنها پيدا كنيم و يا معتقد شويم كه غفلت به آنها دست نمى دهد و يا كارى آنان را از كار ديگر بازنمى دارد و مانند اين صفات. (1)

اگر پژوهشگرى، فهرست كتابهاى شيعيان مانند الذريعه (2) را بررسى كند، در آن دهها كتاب را مى يابد كه اصحاب ائمه (عليهم السلام) در سه قرن اول، در سرزنش غاليان و بيزارى از آنان و بيان حكم شرعى درباره آنها نگاشته اند.

به رغم اين موضعگيرى دورانديشانه- كه از سوى ائمه (عليهم السلام) و اصحاب آنان و فقيهان مكتبشان بر ضد غلو و غاليان گرفته شده است- لكن باز مى بينيم كه قلمهاى مسموم سست عنصران، در گذشته و حال شيعيان را متهم به غلو مى كنند. آنان براى اتهام خود تمسّك به رواياتى مى كنند كه در كتابهاى شيعيان وجود دارد. گفتنى است كه اين روايات دو گونه است:

الف) اين روايت از عصمت ائمه (عليهم السلام) و منزلت و مقام عظيم آنان در نزد خدا، و اينكه اين منزلت تالى تلو رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) است بحث مى كند. مكتب خلفا آنها را نمى پذيرد و آن را غلو مى پندارد. البته اين حكم بدون دليل است و اين مطلب در بررسى فرض سوم روشن خواهد شد.

ب) رواياتى كه دلالت بر غلو مى كند و در كتابهاى شيعيان و اهل سنت، از سوى معتقدان به غلو وارد شده است. از اين رو ضرورت دارد كه پژوهشگران اهل سنّت- به جهت ضعفى كه در روايات فريقين در زمينه فقهى و كلامى وجود دارد (مانند اسرائيليات موجود در كتابهاى تفسير اهل سنت)- هر روايتى را كه در كتابهاى حديثى مذهب مى يابند، صحيح و معتبر نپندارند؛ بلكه بايد بدانند كه اين كتابها، هم مشتمل بر روايتهاى صحيح و معتبرى است كه بايد به آنها متعبّد شد و بر طبقشان عمل نمود، و هم مشتمل بر روايات ضعيفى است كه نه موجب علم است و نه عمل. اين گونه روايات نه دليل بر اصول دين است و نه دليل بر فروع آن. با توجه به


1- مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص 386.
2- شيخ آقا بزرگ طهرانى.

ص:101

اين حالت خاص و به جهت مقابله با آثار منفى آن بر اسلام، مكتب اهل بيت (عليهم السلام) ضرورت نقد و بررسى علمى ميراث اسلامى را مطرح مى كند تا روايات صحيح و قابل اعتماد شناسايى شود.

اين كه روايتى در كافى، تهذيب و بحار الانوار باشد، دليل بر صحت آن و يا صحيح پنداشتن آن از سوى اين انديشمندان بزرگ نيست؛ زيرا مقصود آنان گردآورى حجج و ادله نبوده است، بلكه هدفشان حفظ فرهنگ شيعه از تباه شدن و نابودى بوده است. بدين جهت به راحتى مى توان رواياتى كه دست تزوير آنها را وارد روايات اهل بيت (عليهم السلام) كرده است، پيدا نمود از اين رو منصفانه نيست كه ما به سبب وجود اين گونه اخبار، حكمى درباره شيعيان بكنيم؛ به خصوص كه در كتابهاى مذاهب چهار گانه اهل سنت نيز تعداد زيادى از اسرائيليات و روايات موضوع و ساختگى وجود دارد.

با مقايسه بين دو مكتب در اين مقوله، مى بينيم مكتب اهل بيت (عليهم السلام) از مصونيّت بيشترى نسبت به ورود اخبارساختگى و تحريف شده برخوردار است؛ زيرا هر كتاب و منبعى از منابع روايى در نزد آنان همه اش صحيح نمى باشد؛ بلكه همه كتابها بدون استثنا مورد تحقيق و بررسى قرار مى گيرند و حديث صحيح در نزد آنان حديثى است كه مراحل سخت و دشوار نقد و بررسى را پشت سر گذاشته باشد.

در حالى كه مذاهب چهار گانه اهل سنّت، به صحيح بودن تمام روايات صحيح بخارى و مسلم ايمان دارند؛ امّا اين دو كتاب، مشتمل بر روايات سست و مطالب باطل مانند تشبيه و تجسيم خداوند مى باشند و بسيارى از روايان آن به ضعف و جعل احاديث و دروغگويى مشهور مى باشند. (1)

اگر بپذيريم كه بعضى از احاديث، از جهت سند و مورد اعتماد بودن راوى حجت اند، چنانچه متن آنها مخالفت قطعى با قرآن كريم داشته باشد (مانند غلو) و يا بتوان براى آن توجيه صحيحى


1- ر ك: رجال السنّة، مظفر.

ص:102

داشت، در اين صورت براساس مقررات ثابت و قطعى مذهبمان، به اين گونه اخبار نمى توانيم عمل كنيم؛ زيرا ائمه (عليهم السلام) مى فرمايند: چيزى كه موافق با كتاب خدا نباشد زخرف است. (1)

فرض سوم

در مباحث پيشين روشن شد كه مراد از غلو، نسبت الوهيت و پيامبرى دادن به ائمه (عليهم السلام) و ساقط كردن تكاليف شرعى از آنان است؛ كه همه اين امور قاطعانه از سوى شيعيان رد مى شود.

تنها يك فرض از غلو باقى ماند و آن اعتقاد به ثبوت مقام و منزلتى براى ائمه (عليهم السلام) است كه پايين تر از منزلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت ديگران است. آيا اين غلو است؟

در جواب اين پرسش بايد به مفهوم غلو توجه كرد. غلو به معناى زياده روى در حدود شرعى است. پس بايد در ابتدا حد و مرز شرعى بيان شود، تا بشناسيم كه چيزى بر آن زياد است تا آن را غلو بشماريم. اگر مرز نبوت و امتيازات و ويژگيهاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) روشن نشود، نمى توانيم غلو را بشناسيم. پس بايد مرز مرتبه پايين تر از آن و ويژگى هاى آن را بشناسيم تا به آن مقيد شويم و زياده روى در آن را غلو بشماريم. و شناخت اين رتبه و ويژگيهاى آن تنها از طريق كتاب و سنت ممكن است.

اصل وجود منزلت وسطى كه پايين تر ازمنزلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان باشد، مورد اتفاق مسلمانان است و در آن هيچ گونه اختلافى وجود ندارد؛ لكن اختلاف در دو جنبه است:

1. افرادى كه شايستگى اين منزلت را دارند؛

2. ويژگيها و امتيازات اين منزلت.

پس غلو در اصل وجود اين منزلت نيست؛ زيرا لازمه آن غالى بودن همه مسلمانان است. پس غلو را بايد درهمين دو جنبه جست و جو كرد.

اهل سنت اعتقاد دارند كه اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در صدر اسلام از


1- اصول كافى، ج 1، ص 69، ح 3.

ص:103

بالاترين منزلت در ميان مسلمانان برخوردار بودند و منزلت آنان پايين تر از منزلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بوده است. آنان مجتهدان عادل بوده اند و جانشينى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در ميان آنان، براساس شورى و انتخاب بوده است و به آيه و السابقون الأولون ... رضى الله عنهم و رضوا عنه و أعدّ لهم جنّات و روايت: خير القرون قرنى الذى يليه (منسوب به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم))، استدلال كرده اند.

جمهور مسلمانان اين منزلت را منحصر به اصحاب مى دانند، و هر كس اين منزلت را براى غير آنان اعتقاد داشته باشد، آن را زياده روى و غلو مى شمرند؛ زيرا اعتقاد او بدون دليل است و از مصاديق زياده روى بر حد و مرز شرعى مى باشد.

با وجود اين، آنان مكتب اهل بيت را به غلو متهم مى كنند؛ چون شيفتگان اين مكتب اعتقاد دارند كه منزلت وسط از آن ائمه اهل بيت (عليهم السلام) است و آنان اركان امامت، امتداد نبوت و ستونهاى ولايت اند. همچنين اعتقاد به عصمت، نص بر امامت و وصيت درباره آنان دارند؛ مهدى (عج) از آنان است؛ آنان برترين افراد زمان خويش از جهت علم و عمل مى باشند و خداوند به وسيله الهام، آنان را به صواب توفيق مى دهد و آنان را از طلب علم از ديگران بى نياز مى سازد.

پژوهشگر بى طرف در اين موضوع بايد ادله دو گروه را بررسى كند، تا ببيند عقيده كدام يك از دو مكتب با كتاب و سنت مطابق است و آيا دليل قانع كننده اى بر آن وجود دارد و اعتقاد كدام يك موافق با كتاب و سنت نيست و دليلهاى آن در برابر دليل علمى و نقد سست است؟

با پژوهشى منصفانه و ژرف نگرانه در اين موضوع، به مطالب زير خواهيم رسيد:

1. دليلهاى مكتب خلفا و صحابه، ناتوان از اثبات مدعاى آنان است؛ زيرا دلالت آيه و السابقون الأولون من المهاجرين و الأنصار ... رضى الله عنهم و رضوا عنه و أعدّ لهم جنّات كه قوى ترين دليل آنها است، توقف بر اين دارد كه حرف من كه پيش از كلمه المهاجرين و الانصار

ص:104

آمده است بيانيه باشد؛ نه تبعيضيه. اگر توانستند اين را ثابت كنند، مى توانند بگويند كه طبق آيه شريفه، هر كسى كه با پيامبر (عليه السلام) هجرت كرد و آن حضرت را در مدينه يارى نمود، بهره مند از رضايت الهى و بهشت جاويد است.

لكن هيچ كس نمى تواند اين را ا دعا نمايد، چه رسد كه آن را اثبات كند؛ زيرا آيات ديگرى از قرآن وجود دارد كه مى گويد: برخى از افرادى كه اين دو صفت (هجرت و يارى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بر آنها صادق است) منافق (1)، بيمار دل (2) و فاسق مى باشند. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از عمل برخى از آنان بيزارى جسته است (3)و برخى از آنان توطئه قتل پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را پايه ريزى كردند (4)پس با وجود واقعيتهاى تاريخى و قرآنى، نمى توانيم حرف من را بيانيه بدانيم و از آن هر كسى را اراده كنيم كه داراى وصف هجرت و يارى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) باشد. پس بايد من را تبعيضيه بدانيم. بنابراين مراد از آيه چنين مى شود:

كسانى از انصار و مهاجران كه هجرتشان و ياريشان به پيامبر مخلصانه بوده است و در كردارشان پايدارى نموده اند، خداوند از آنان رضايت دارد. (5)

گفتنى است كه اين معنى بر برخى از آنان منطبق مى باشد؛ نه همه آنان. و احتمال دارد كه آيه شريفه به افراد معينى در نزد پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به هنگام نزول وحى ناظر باشد، لكن آنها را در ضمن سياق عام ذكر كرده است.

اما روايت خير القرون قرنى، دلالتى بر مدعا ندارد و مى رساند كه حركت دينى و درجات ايمانى انسانها بعد از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) سير نزولى خواهد داشت، پس بر ما واجب نمى سازد كه حديث را ناظر به منزلت اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بدانيم.

با سقوط اين دو دليل از حجيت، ادعاى اين منزلت بزرگ براى


1- منافقون، تمام آيات.
2- انفال، 49؛ احزاب، 12 و آيه 60.
3- حجرات، 6.
4- دلائل النبوة، ج 5، ص 256- 259.
5- ر. ك تفسير الميزان، ج 9، صص 391 تا 396.

ص:105

صحابه در مكتب خلفا، بدون دليل و از مصاديق غلو خواهد بود.

2. مذهب اهل بيت (عليهم السلام) بر اين اساس پايه گذارى شده است كه ائمه (عليهم السلام) از سوى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) منصوب اند. آنان شارحان سنّت نبوى و ادامه دهنده رسالت آن حضرت هستند، و اين ادعا مبتنى بر حقايث ثابتى در ميان مسلمانان است (مانند حديث غدير (1)، حديث منزلت (2)و حديث ثقلين (3)). در اين صورت بايد منزلت آنان پايين تر از منزلت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان باشد و در محدوده اين دو مرز چيزى وجود ندارد كه بتوان آن را غلوّ ناميد. پس بهره مندى آنان از منزلتى پايين تر از منزلت پيغمبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان، از ضروريات مذهب ما مى باشد. اين همان مقتضاى امامت آنان بر امت است. و اگر اين ويژگى را نداشته باشند، امامت براى آنان قابل تصور نيست.

تاريخ بهترين گواه بر اين است كه هر امام از اهل بيت (عليهم السلام)، برترين اهل زمان خويش در بُعد علمى و عملى بوده است. منزلتى كه در چهار چوب اين دو مرز است، بايد با غلو به ستيزه جويى بپردازد و آن را دور بيفكند و آن را از مسير صحيح جدا سازد.

دانشمندان آنان عصمت، نص بر امامت، وصيت، الهام الهى، ولايت و مانند آن را- كه مكتب اهل بيت (عليهم السلام) اين ويژگيها را براى ائمه خود اعتقاد دارد- در كتابهاى كلامى گذشته و حال خود با استناد به برخى از آيات قرآن كريم و سنّت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اثبات مى كنند.

درباره عصمت اهل بيت (عليهم السلام) مى فرمايد: انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً) (4) خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

روشن است كه آيه شريفه در صدد بيان ويژگى خاصى براى اهل بيت (عليهم السلام) است و نمى توان آن را همانند آيه شريفه ولكن يريد ليطهّركم


1- مسند امام احمد، ج 1، ص 135، ح 642.
2- رياض النضرة، ج 1، ص 117 باب چهارم در مناقب امير المؤمنين على عليه السلام.
3- مشكل الآثار، ج 4، ص 168.
4- احزاب، 33.

ص:106

و ليتمّ نعمته عليكم ...) (1)- كه در صدد بيان صفت مشتركى براى همه مؤمنان است- تفسير نمود؛ زيرا آيه معناى خاص خود را كه با تأكيد بيان شده است از دست مى دهد. اهل بيت (عليهم السلام) قطعاً از مؤمنان هستند؛ از اين رو آيه دوم شامل آنان نيز مى شود.

سؤال: اگر مراد از آيه اول، مضمون آيه دوم است، پس چرا خداوند آنان را با خطاب خاصى كه تنها ايشان را دربرمى گيرد مورد خطاب قرار داده است ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهير؟

پاسخ: ما دو نوع طهارت داريم: پاكى درجه پايين كه همه امت از جمله اهل بيت (عليهم السلام) را دربرمى گيرد، و پاكى درجه عالى (عصمت و پاكى از گناهان با توانايى بر انجام آنها) كه مختص اهل بيت (عليهم السلام) است. به راستى اگر فخر رازى در تفسيرش (2)براساس همين آيه، اعتقاد به عصمت و پاكى اهل حل و عقد پيدا مى كند، آيا شايسته نيست كه ما به عصمت اهل بيت (عليهم السلام)- كه خداوند آنان را به ويژه گى درجه عالى پاكى اختصاص داده است- اعتقاد پيدا كنيم؟ به خصوص كه روايات فريقين به صراحت دلالت دارد كه مراد از اهل بيت (عليهم السلام) فاطمه، على، حسن و حسين (عليهم السلام) مى باشد؛ نه همسران پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم).

اما نص بر امامت و وصيت درباره آن، دليل روشن آن حديث غدير، حديث ثقلين، حديث منزلت وحديثى است كه تصريح مى كند: خلفا بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دوازده نفرند و همه آنان از قريش اند. اين روايت، نه بر خلفاى راشدين تطبيق مى كند و نه بر خلفاى بنى اميه و يا بنى عباس؛ زيرا عدد دوازده بر هيچ كدام از آنان و هيچ گروه ديگرى منطبق نيست.

كسى كه خواهان تفصيل بيشترى درباره اين موضوعات است، بايد به كتابهاى معتبر شيعه، به خصوص كتاب مراجعات علامه سيد عبد الحسين شرف الدين مراجعه كند.

3. در ميراث مكتب خلفا و صحابه، نقلهاى فراوان تاريخى و جديد


1- مائده، 6.
2- تفسير كبير، ج 10، ص 144.

ص:107

وجود دارد كه معجزه و كراماتى را براى برخى از اصحاب و اوليا و حتى برخى از مردم عادى ثابت مى كند؛ مانند: سخن گفتن زيد بن خارجه بعد از مرگ، (1)و يا صحبت كردن يكى از انصار بعد از كشته شدن (2)و مطالب فراوان ديگر.

اگر مانند اين كرامات و معجزه ها ممكن است و براى برخى از انسانهاى عادى هم واقع شده و اعتقاد به آنها غلو شمرده نمى شود، پس چرا اثبات همين ويژگيها براى ائمه اطهار (عليهم السلام)- كه شيعيان به آن اعتقا دارند- غلو شمرده مى شود؟!


1- استيعاب، ج 1، ص 192؛ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 156.
2- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 158.

ص:108

توسّل
اشاره

حقيقت توسل را قرآن كريم به بهترين صورت ترسيم كرده است؛ زيرا خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار مى دهد، و مى فرمايد: ياايّها الذّين امنوا اتّقواالله و اتبغوا إليه الوسيلة و جاهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون. (1)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و وسيله اى براى تقرب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

آيه، تقوا و جهاد را از وسايل مشروع شمرده است كه انسان مى تواند آنها را، اسباب رسيدن به خداوند قرار دهد.

آيا وسايل ديگرى وجود دارد كه اسلام ما را به آنها دعوت كرده باشد، يا اينكه امر به انسان واگذار شده است و او مى تواند وسايل ديگرى را كه به وسيله آنها به خداوند تقرب جويد به وجود آورد؟

بديهى است وسايلى كه ممكن است بنده به وسيله آنها به خداوند تقرب جويد، اجتهاد بردار نيست؛ زيرا تقرب به خداوند و شيوه هاى تحقق آن نيازمند راهنمايى اوست و بدين جهت است كه شريعت، مسئوليت بيان كردن آنها را پذيرفته و در كتاب و سنت


1- مائده، 35.

ص:109

آنها را معين كرده است.

بنابراين هر وسيله اى كه شريعت به صورت عام و يا خاص نصى بر آن ندارد نوعى بدعت و گمراهى است.

امام على (عليه السلام) به وسايلى كه موجب تقرب بنده به سوى خداوند مى شود تصريح كرده مى فرمايد: همانا بهترين چيزى كه طلب كنندگان قرب خداى سبحان بدان توسل مى جويند، ايمان به خدا و پيامبر، و جهاد در راه خداست؛ زيرا آن بلندى اسلام است و كلمه اخلاص، زيرا آن فطرت انسان است، و بر پاداشتن نماز است كه آن دين است، و دادن زكات است كه واجب است، و روزه ماه رمضان كه سپر از عذاب است، و حج خانه خدا و به جاآوردن عمره كه فقر را بر طرف مى نمايد و گناهان را مى شويد. و پيوند با خويشان كه مال را افزون سازد و سبب تأخير در مرگ است، و صدقه دادن نهانى كه گناه را مى پوشاند، و صدقه دادن آشكار كه مرگ بد را باز دارد، و به جاآوردن كارهاى نيك است كه از كشته شدن هاى همراه با خوارى نگه مى دارد. (1)

پس توسل به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) عبادت مستمرى است كه بعد از درگذشت آن حضرت نيز به آن عمل مى شد، و مسلمانان روابودن آن را درك مى كردند و بعداز وفات پيامبر پيوسته آن را انجام مى دادند و برخى از مفسران نيز عدم اختصاص آيه شريفه را به حال حيات پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) پذيرفته اند.

مشروع بودن توسل نزد علماى شيعه از مسلمات است و بسيارى از علماى اهل سنت نيز به مشروع بودن توسل تصريح كرده اند، از جمله شوكانى مى گويد: به خداوند، به وسيله پيامبران و نيكوكاران توسل مى شود. (2)

سمهودى شافعى مى گويد: گاهى توسل به پيامبر به طلبيدن خواسته از آن حضرت است، بدين معنى كه او توانايى دارد كه سبب باشد، و سببيت پيامبر به درخواست و شفاعت او از

آزموده ها ؛ ج 4 ؛ ص109


1- نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 110.
2- تحفة الزاكرين شوكانى، ص 37

ص:110

پروردگار بستگى دارد. پس بازگشت توسل به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به درخواست دعاى آن حضرت است. از موارد توسل گفتار شخصى است كه به پيامبر مى گويد: از تو درخواست مى كنم كه در بهشت همراه شما باشم ... و از توسل اراده نمى شود كه آن حضرت بدون واسطه مستقلا سبب شفاعت كننده باشد. (1)

ابن تيميه از احمد بن حنبل در كتاب (مسك المروزى) نقل مى كند كه او توسل به پيامبر و دعا در نزد آن حضرت را روا مى دانست.

هم چنين همين را از ابن ابى دنيا و بيهقى و طبرانى با نقلهاى متعدد كه به صحيح بودن آنها گواهى مى دهد نقل مى كند. (2)

شافعى نيز از معتقدان به جواز توسل است، او مى گويد: هنگامى كه حاجتى برايم پيش آيد، به نزد قبر ابو حنيفة مى روم و دو ركعت نماز به جاى مى آورم و به او تبرك مى جويم و حاجت خود را از خدا در نزد او مى خواهم و بعيد نيست كه حاجتم برآورده شود. (3)

و از ديگر كسانى كه معتقد به مجاز بودن آن هستند، ابوعلى خلال شيخ حنبلى هاست. او مى گويد: هرگاه امرى مرا اندوهناك سازد، به سوى قبر موسى بن جعفر (عليه السلام) مى روم و به او توسل مى جويم و خداوند آنچه را كه مورد علاقه من است برايم آسان مى كند. (4)

مجاز بودن توسل در قرآن كريم

پيامبران و نيكوكاران به حقيقت توسل و مشروع بودن آن اعتراف دارند. و قرآن كريم موارد فراوانى را نقل مى كند كه مردم به پيامبران و اوليا توسل مى جستند و انبيا به درخواست آنان پاسخ مثبت مى دادند. برخى از مواردى كه قرآن تصريح به آن دارد به شرح ذيل است:

الف: خداوند فرمايد: وابرئ الأكمه و الأبرص واحيى الموتى بإذن الله. (5)


1- وفاء الوفاء سمهودى، 13742.
2- التوسل و الوسيلة، ابن تيمية، ص 144 و 145، نشر دار الآفاق، سال 1399.
3- تاريخ بغداد، 123/ 1 باب ما ذكر فى مقابر بغداد.
4- تاريخ بغداد، 1/ 120 باب ماذكر فى مقابر بغداد.
5- آل عمران، 49

ص:111

كور مادر زاد و مبتلايان به برص (پيسى) را بهبودى مى بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم.

آيه فوق دلالت دارد كه مردم به حضرت عيسى (عليه السلام) توسل پيدا كردند.

ب: خداوند مى فرمايد: قالوا يا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا كنا خاطئين). (1)

گفتند: پدر، از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.

فرزندان يعقوب (عليه السلام) آمرزش را از او، جداى از قدرت الهى درخواست نكردند، بلكه يعقوب را واسطه در طلب آمرزش قرار دادند، زيرا او مقرب درگاه الهى و آبرومند در نزد خداوند بود، و اين مطلب از جواب يعقوب به فرزندانش كاملا روشن است. قال سوف استغفر لكم ربى إنّه هو الغفور الرحيم (2)

گفت بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم.

ج: خداوند مى فرمايد: ولو أنّهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيم. (3)

واگر هنگامى كه به خود ستم مى كردند، به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير مهربان مى يافتند.

آيه دلالت بر پذيرش استغفار پيامبر براى مسلمانان توبه كننده دارد؛ زيرا پيامبر داراى منزلتى بزرگ در نزد خداوند سبحان است و آيه بر اهميت آمدن مسلمانان نزد رسول خدا جهت آمرزش خواهى آن حضرت براى آنان، تأكيد دارد.

انواع توسلاتى كه قرآن بيان مى كند

خداوند در قرآن كريم بندگان مؤمن خويش را ترغيب به توسل نموده وصورتهاى مختلف آن را روا دانسته است. ما در ذيل، برخى از انواع توسل مشروع را كه در قرآن كريم آمده است ذكر مى كنيم:


1- يوسف، 97.
2- يوسف، 98.
3- النساء، 64

ص:112

الف: توسل به اسماء خداوند سبحان! خداوند مى فرمايد: وله الاسماء الحسنى فادعوه بها و ذروا الذين يلحدون فى اسمائه سيجزون ما كانوا يعملون (1)

وبراى خدا نامهاى نيك است، خدا را به آن ] نامها [بخوانيد و كسانى را كه در اسماء خدا تحريف مى كنند رها سازيد؛ آنها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مى دادند مى بينند.

ب: توسل با اعمال نيك! عمل صالح از وسايل مشروعى شمرده شده است كه بنده به وسيله آن به خداوند تقرب مى جويد. خداوند مى فرمايد:

وإذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبّل منّا انك أنت السميع العليم*ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذرّيتنا امة مسلمة لك و أرنا مناسكنا و تب علينا إنّك أنت التواب الرحيم (2)

و نيز] به ياد آوريد [هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايه هاى خانه (كعبه) را بالا مى بردند] و مى گفتند [پروردگارا از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى*پروردگارا، ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتى كه تسليم فرمانت باشند به وجود آور، و طرز عبادتمان را به ما نشان بده و توبه ما را بپذير، كه تو توبه پذير و دانايى.

آيه شريفه بر ارتباط بين عمل صالح (ساختن خانه خدا) و دعا تأكيد دارد؛ دعايى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) رغبت در اجابت آن داشت.

ج: توسل به دعاى پيامبر! قرآن كريم ازمنزلت و عظمت و ارزش پيامبر در نزد خداوند و از تمايز آن حضرت با مردم سخن گفته است: لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعض. (3)

صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهيد.

و هم چنين قرآن بيان مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يكى از دو امان بر روى


1- اعراف، 180
2- بقره، 127- 128.
3- نور، 63.

ص:113

زمين است:

وماكان الله ليعذّبهم و أنت فيهم و ما كان الله معذّبهم و هم يستغفرون. (1)

اى پيامبر، تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد، و (نيز) تا استغفار مى كنند خدا عذابشان نمى كند.

توسل در روايات

رواياتى نقل شده كه دلالت بر روا بودن توسل به پيامبر و اوليا دارد. اين گونه روايات از طريق شيعه و اهل سنت فراوان نقل شده و ما به نقل چند روايت از طريق اهل سنت بسنده مى كنيم:

مرد نابينايى حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) آمد و گفت: از خداوند بخواه به من عافيت بخشد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: اگر مايل هستى دعاى تو را تأخير بيندازم و آن براى تو بهتر است، و اگر مايل هستى دعا كنم. مرد نابينا گفت: دعا بفرمائيد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به او دستور داد كه وضو بگيرد و وضوى خود را نيكو گرداند و دو ركعت نماز بگزارد و اين چنين دعا كند: خدايا، من از تو درخواست مى كنم و به تو متوجه مى شوم به وسيله پيامبرت محمد، پيامبر رحمت اى محمد، من درباره حاجتم به وسيله تو به خدايم متوجه مى شوم تا حاجتم را برآورده بفرمايى، خدايا شفاعت او را درباره من بپذير. (2)اشكالى در صحت حديث وجود ندارد، حتى ابن تيميه آن را صحيح دانسته است.

با اين روايت، مشروعيت توسل مورد تأكيد قرار مى گيرد، زيرا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شخص نابينا را ياد دادند كه به وسيله آن حضرت متوجه خدا شود و او را شفيع قرار دهد تا حاجتش برآورده شود. و مراد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) خود حضرت مى باشد كه به وسيله منزلت و مقام او به خدا متوجه شويم، نه دعايش.

2. عطيه عوفى از ابى سعيد خدرى نقل مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: كسى كه از خانه اش براى نماز برون رود و بگويد:


1- انفال، 33.
2- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441 حديث 1385؛ مسند احمد، ج 4، ص 138 حديث 16789؛ مستدرك الصحيحين، ج 1، ص 313، جامع صغير سيوطى، ص 59، منهاج الجامع، ج 1، ص 286.

ص:114

خدايا، از تو درخواست مى كنم به حق سؤال كنندگان از تو، و از تو درخواست مى كنم به حق اين راه رفتنم، كه من از روى نافرمانى، خوشگذرانى، ريا و شهرت از خانه بيرون نيامدم، من براى پرهيز از خشمت، وتحصيل خشنودى تو خارج شدم، از تو درخواست مى كنم كه مرا از آتش بازدارى و گناهان مرا ببخشى، زيرا گناهان را جز تو كسى نمى بخشد، خداوند با ذاتش به او توجه پيدا مى كند و هفتاد هزار فرشته براى او استغفار مى كنند. (1)

اين روايت دلالت بر روا بودن توسل به خدا به وسيله حرمت، منزلت و مقام صالحان دارد، واين كه توسل كننده آنان را واسطه و شفيع قرار مى دهد، تا حاجتش برآورده شود و دعايش اجابت گردد.

3. انس بن مالك مى گويد: هنگامى كه فاطمه دختر اسد درگذشت، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) براو وارد شد و بربالين او نشست و فرمود: خدا تو را رحمت كند؛ اى مادرم پس از مادرم. سپس اسامه وابوايوب و عمر بن الخطاب و غلام سياهى را خواست كه قبرى بكنند. وقتى قبر او را كندند، وبه لحد رسيدند، پيامبر خدا با دست خود لحد را كند، و خاك آن را با دست خود درآورد و در قبر رو به پهلو دراز كشيد سپس فرمود، اى خدايى كه زنده مى كند و مى ميراند و او زنده است و نمى ميرد، مادرم فاطمه دختر اسد را بيامرز، و جايگاه او را وسيع قرار ده، به حق پيامبرت و پيامبرانى كه پيش از من بوده اند. (2)

توسل در سيره مسلمانان

سيره مسلمان بر توسل به پيامبر (صلى الله عليه وآله) هنگام حيات و بعد از وفات آن حضرت و هم چنين بر توسل به اوليا خدا و درخواست شفاعت به منزلت آنان در نزد خدا رايج بوده است. در ذيل نمونه هايى از سيره مسلمانان را مى آوريم:

الف: بعداز درگذشت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: اى محمد، ما


1- سنن ابن ماجه، ج 1، ص 256، ح 778، باب المشى إلى الصلاة.
2- وفاء الوفاء و الدرر السنية، ص 8 به نقل از كشف الارتياب، ص 312.

ص:115

را در نزد پروردگارت ياد كن و همواره ما را به خاطر داشته باش. (1)

ب: حافظ ابو عبدالله محمد بن موسى بن نعمانى در كتاب مصباح الظلام مى گويد: ابوسعيد سمعانى از على بن ابى طالب نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: بعداز سه روز كه از دفن رسول خدا گذشت، مرد باديه نشينى بر ما وارد شد. خود را بر قبر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) انداخت و از خاك قبر بر سر مى پاشيد و مى گفت: اى رسول خدا، گفتى و ما گفتارت را شنيديم، و نسبت به خدا و ما آگاهى دادى. به وسيله تو آگاه شديم و از جمله آنچه نازل شد، اين آيه است: ولو انهم إذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروالله .. و من ظلم كردم و نزد تو آمدم تا برايم استغفار نمايى. از قبر ندا داده شد: خداوند (گناهان) تو را بخشيد. (2)

ج: رسول خدا به مردى ياد دادند كه چگونه دعا كند و از خدا درخواست نمايد وسپس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را مورد خطاب قرار دهد و به آن حضرت توسل جويد و از خدا بطلبد كه شفاعت پيامبر را بپذيرد و بگويد: خدايا، من از تو درخواست مى كنم وبه تو متوجه مى شوم، به وسيله پيامبرت محمد، پيامبر رحمت، اى محمد، اى رسول خدا من درباره حاجتم به وسيله تو به پروردگارم متوسل مى شوم تا حاجتم را برآورده بفرمايى. خدايا، شفاعت او را درباره من بپذير. (3)

د: بخارى در صحيح خود نقل مى كند كه عمر بن خطاب در مواقع قحطى به عباس بن عبدالمطلب متوسل مى گرديد و مى گفت: خدايا، ما در گذشته به پيامبرت متوسل مى شديم و ما را سيراب مى كردى، اكنون به عموى پيامبرت متوسل مى شويم، پس ما را سيراب كن، (و در اين هنگام باران ريزش مى كرد) و سيراب مى شدند. (4)

ه-: منصور عباسى از مالك بن انس از كيفيت زيارت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و توسل به آن حضرت سؤال كرد ... به مالك گفت: اى ابا


1- الدرر السنية فى الرد على الوهابيه، ص 36.
2- وفاء الوفاء سمهودى، ج 2، ص 1361.
3- مجموعة الرسائل و المسائل، ابن تيمية، ج 1 ص 18.
4- صحيح بخارى، باب صلاة الاستسقاء، ج 2 ص 32 ح 947.

ص:116

عبدالله، آيا رو به قبله باشم و دعا كنم، يا رو به رسول خدا نمايم؟ مالك در جواب او گفت: چرا صورت خودت را از او مى گردانى كه او وسيله تو و وسيله پدرت آدم است تا روز قيامت؟ بلكه رو به سوى او كن و به وسيله او طلب شفاعت كن كه خدا تو را شفاعت خواهد كرد. خداوند مى فرمايد: ولو أنهم إذ ظلموا انفسهم .... (1)

با توجه به ادله و براهين و شواهد تاريخى كه در سابق گذشت. مى توان گفت: پيامبران و بندگان صالح خدا از وسيله هاى مشروع هستند كه خداوند آنان را در قرآن مورد توجه قرار داده است.


1- وفاء الوفاء سمهودى: 2/ 1376.

جلد 5

اشاره

ص:2

آزموده ها (5)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

مقدمه

سفر حج سير بندگان عاشق و خداجوى به سوى بيت الله الحرام در جهت اطاعت دستورات الهى و پالايش روح است. روحانى كاروان عهده دار اين اتصال و تأثير گذار در اين تهذيب معنوى است. وظايف روحانيون كاروان در اين مسير همان وظايف پيامبران و سفراى الهى عليهم السلام است.

تلاشهاى پيامبران الهى هميشه همراه با شفقت و دلسوزى و مهربانى بوده ولى با اين همه بسيارى از آنان با مردمى نابخرد و مزاحم و يا پيامبركُش روبه رو بوده اند.

فرصتى كه خداوند به بركت وجود انور امام عصر سلام الله عليه و نائبان فداكار، ايثارگر و فرزانه اش در طول تاريخ براى روحانيون كاروانها فراهم كرده اتمام حجتى است كه در آزمون خدمتگذارى جز سرفرازى و پيروزى نبايد انجامى داشته باشد.

خادمين شما فرزانگان، در بعثه مقام معظم رهبرى دام ظله مجموعه اى از تجربيات و آزموده هاى موفق را براى اينكه چراغ راهى در اين سفر الهى باشد تهيه و تقديم مى كنند و شايسته است از همكاران در كميته هاى مناسك و احكام و اسرار و معارف و عقايد و كلام تشكر كرده و از مقالات ساير كميته ها در شماره هاى بعدى استفاده كنيم.

بديهى است پيشنهاد و انتقادهاى شما بزرگواران در اصلاح و پويايى اين حركت مفيد خواهد بود.

والسلام عليكم و رحمة الله بركاته

معاونت امور روحانيون

واحد آموزش

ص:3

آزموده هاى اسرار و معارف حج

روش قرآن در بيان احكام نوعاً مقارن با بيان حكمت و فلسفه آنها است:

وقتى درباره نماز سخن مى گويد، مى فرمايد: (... أَقِمِ الصَّلاة إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ ...)؛ درباره روزه: (... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) و درباره جهاد: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لاتَكُونَ فِتْنَةُ) و ...

در مورد حج و برخى مناسك آن نيز خداوند برخى اسرار و فلسفه ها را بيان فرموده است: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِى أَيّام).

در بيان عترت نيز اين تقارن را مشاهده مى كنيم تا آنجا كه حتى به برخى از اسرار مستحبات نيز اشاره شده است، مانند فلسفه هروله كه فرمود: لأنّه يذلّ فيه كلّ جبار.

روشن است كه مبلّغ موفّق كسى است كه روحيه تعبّد زائر را با ارائه فلسفه و اسرار عمل خرسند كند و از شيوه قرآن در اين موضوع پيروى نمايد.

گرچه بخشهايى از روح و سرّ مناسك حج حصولى است نه تحصيلى؛ يعنى با حضور حاجى در مناسك، آن اسرار خود به خود حاصل مى شود، ولى توجه دادن حجاج به اين نكته ها، اداى مناسك را براى آنان آسان و آثار تربيتى و سازنده آن را بيشتر آشكار خواهد كرد.

ص:4

اهميت بيان اسرار

كلامى از عارف واصل و فقيه كامل مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره) در ضرورت پرداختن به فلسفه و اسرار احكام:

إن الغالب على أهل الدين فى أمور الاخرة من عباداتهم و أعمالهم، بل و إيمانهم و أخلاقهم الاكتفاء بالصورة ... مثلًا أهل الأديان يكتفون غالباً فى صلاتهم باقامة الصورة و يسعون فى تكميل الصورة و لا يبالون بفقدان المعنى و الروح ... ترى المصلّين يتعلّمون الصورة حتّى أنهم يجتهدون فى تصحيح أمر تقليدهم و تعلّم صورة الصلاة و يحتاطون فى ذلك و يناقشون فى علم المقلدين و ورعهم، و يداقّون فى تصحيح الرسائل و يناقشون فى عباراتها، و يبالغون فى تطهير الماء و تطهير الأعضاء ... بما لم يأت به الشرع بل نهى عنه صريحاً و هكذا فى تطهير المكان و اللباس و فى أداء الحروف عن المخارج فى القراءة و الأذكار بحيث يفسدون القراءة و الذكر من كثرة المبالغة و أمّا تطهير الجوارح من المعاصى و القلب عن الأخلاق الرذيلة و عن النفاق و عن محبّة الدنيا و عن الشغل بغير الله فكانّه غير مأموربه.

و هكذا يسامحون فى إتيان حقائق الأفعال و الأذكار حتّى ترى الفحول من أهل العلم لم يتعلّم المراد من بعض أفعال الصلاة مع أنّه مذكور فى الأخبار مثل رفع اليد بالتكبير و نفس القيام و هكذا الركوع و السجود و مدّ العنق فى الركوع ... لكلّ منها حقائق إن لم يتحقق المتكلّم بها بهذه الحقائق لايصدق عليه أنّه مكبّر و مسبّح و حامد و قارى ... و أمّا أهل الدنيا فى أمورهم الدنيويّة، فلايقنعون بالصورة؛ بل يجدّون فى إتيان الحقائق فما رأيت أحداً من الناس أن يكتفى من الحلوا بصورتها و نقشها أو قراءة لفظها بل إذا نقص أحد أجزائها عن حدّ الكمال ينفون الاسم، و يقولون: هذا ليس بحلوا ... و بالجملة ما رأيت أحداً يقنع فى أمور دنياه بالصورة، و لكن أغلب الناس إن لم يكن كلّهم لا يأتون فى أغلب الأمور الأخرويّة إلّا بالصورة، و مع ذلك يتوقّعون من الصورة أثر الرّوح فلا يجدون. (1)

و در كلام انسان وارسته و الهى و استاد كل عارفانِ به حق رسيده حضرت امام خمينى (ره) آمده است:


1- المراقبات، ص 285.

ص:5

بُراق سير و رفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب نماز است؛ و هر كس از اهل سير و سلوك الى الله را نماز مختصّ به خود او و حظّ و نصيبى است از آن، حسب مقام خود؛ چنانچه ساير مناسك از قبيل روزه و حج نيز همين طور است، گرچه به جامعيّت نماز نيستند، و ديگران كه به آن مقام نرسيده اند از براى آنها حظّى از نماز آنها نيست؛ بلكه صاحب هر نشئه و مقامى اگر از مركب عصبيّت و انانيّت فرود نيايد، انكار ساير مراتب كند و غير از آنكه خود به آن متحققّ است مقامات ديگر را باطل و حشو شمارد؛ چنانچه مراتب و مقامات انسانيّه رانيز كسى كه به آن نرسيده و از حجاب انانيّت خارج نشده انكار كند و معارج و مدارج اهل معرفت و اولياء را ناچيز شمارد.

بالجمله، از براى نماز مقامات و مراتبى است كه در هر مرتبه اى كه مصلّى است نمازش با مرتبه ديگر بسيار فرق دارد؛ چنانچه مقامش با مقامات ديگر خيلى فرق دارد. پس مادامى كه انسان صورت انسان و انسان صورى است، نماز او نيز نماز صورى و صورت نماز است. و فائده آن نماز فقط صحّت و اجزاء صورى فقهى است در صورتى كه قيام به جميع اجزاء وشرايط صحت آن كند؛ ولى مقبول درگاه و پسند خاطر نيست. واگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معنى پى برد، تا هر مرتبه كه متحقق شد نماز او نيز حقيقت پيدا مى كند، بلكه بنابر آنكه قبلًا اشاره به آن شد كه نماز مَركب سلوك و براق سير الى الله است، مطلب منعكس شود. پس مادامى كه نماز انسان صورت نماز است و به مرتبه باطن و سرّ آن انسان متحقّق نشده، انسان نيز صورت انسان است و به حقيقت آن متحقّق نگرديده. پس ميزان در كمال انسانيّت و حقيقت آن، عروج به معراج حقيقى و صعود به اوج كمال و وصول به باب الله با مرقات نماز است. پس بر مؤمن به حقّ و حقيقت و سالك الى الله به قدمِ معرفت، لازم است خود را براى اين سفر معنوى و معراج ايمانى مهيّا كند و آنچه عِدّه و عُدّه و مؤونه و معونه لازم است همراه بردارد و عوائق و موانع سير و سفر را از خود دور كند و با

ص:6

جنود الهى و مصاحب و موافقْ اين راه را طى كند كه از شيطان و جنود او، كه قُطّاع طريق راه وصولند، مصون و محفوظ ماند. (1)

** توصيه ها

1. در بيان فلسفه و اسرار مناسك حتى الامكان استناد به قرآن و روايات مأثور باشد.

2. آنچه از غير قرآن و حديث نقل مى گردد، در اصول با آنها همخوانى داشته باشد.

3. از بيان انحصار در ذكر اسرار خوددارى گردد.

4. اسرار، همراه با بيان احكام و متناسب با سطح كشش مخاطبان بيان شود (به صورت تلفيقى باشد).

5. در صورت وجود مخاطبان مستعد، با تشكيل جلسات ويژه در طول سفر، به اين مهم بيشتر توجه گردد.

چنانچه اين جلسات با پيشنهاد گروهى از زائران برگزار شود، بهتر است و پذيرش بيشترى در ميان حج گزاران دارد.

6. اسرار را بايد خيلى ساده بيان كرد و از اصطلاحات عرفانى حداقل استفاده را نمود تا براى حجاج قابل فهم باشد.

7. در بيان اسرار بايد لُب و اساس مطلب گفته شود و بيان و نقد اقوال براى جلسات با زائران، مناسب نيست و دور از اهداف بيان اسرار است.

8. روحانى با تدبير لازم و اختصاص فرصت مناسب هنگام انجام عمل نيز اسرار و معارف حج را متذكّر گردد.

9. كتابهايى در مورد اسرار و معارف حج در چند سطح (سطح عمومى، متوسط و بالا) معرفى گردد و با همكارى مدير كاروان، تهيه و در اختيار حج گزاران گذاشته شود.

10. در صورت امكان، با گذاشتن مسابقه و گرفتن امتحان در مورد


1- سرالصلوة معراج السالكين و صلوة العارفين، ص 5 و 6.

ص:7

اسرار و معارف و اختصاص دادن جوايز، حج گزاران به مطالعه و انديشه در اين زمينه ترغيب گردند.

11. فضاى بحث و گفت و گو در مورد اسرار و معارف ايجاد گردد و به زائران فرصت داده شود تا ديدگاه هاى خود را مطرح كنند.

12. دعاهاى مأثور در حج، مانند ادعيه اطراف كعبه و نيز ادعيه ديگر، قالب و ظرف مناسبى براى آشنايى و توجه دادن حج گزاران به اسرار و معارف حج است.

13. از حكايتهاى قرآنى و سيره پيامبر (ص) و اهل بيت (ع) و داستانهاى تاريخى استفاده شود و پيوند آنها با اسرار و معارف حج بيان گردد.

تذكر: اسرار و معارف والاى حج، با بيان داستانهاى ضعيف و رؤياهاى سست، تحت الشعاع قرار داده نشود.

ص:8

بايدهاى مناسك و تازه هاى فتاوا

از مهم ترين وظايف روحانيون آشنا كردن زائران به احكام و مناسك عمره و حج و نظارت بر چگونگى اعمال آنهاست. بى شك عمل به اين وظيفه آگاهى كامل به فتاواى مراجع بزرگوار تقليد را مى طلبد تا هر چه بهتر بتوانند مقلدّان آنها را بر اساس وظيفه دينى راهنمايى فرمايند، لذا برخى از تغييراتى را كه در نظرات فقهى مراجع تقليد در سالهاى اخير پيش آمده يادآورى مى كنيم. بى شك تعدادى از آنها بازياب تبدّل موضوع است كه پى جويى حكم جديد آن نيز نياز به دقت و توجّه ويژه دارد.

موضوع فتواى قبلى فتواى جديد

احرام آيةالله زنجانى: واجبات احرام پنج امر است: الف- غسل احرام، ب- لباس احرام، ج- نماز احرام، د- نيّت، ه- تلبيه

آية الله فاضل: احتياط واجب آن است كه زنها نيز دو جامه احرام را بپوشند، گرچه كندن لباس دوخته بر آنها واجب نيست و جايز است پس از نيّت و تلبيه آن دو جامه را بيرون آورند و با همان لباس خودشان باشند.

آيةالله مكارم:] در تلبيه [احتياط واجب آن است كه جمله ى ان الحمد والنعمة لك و الملك لا شريك لك لبيّك را نيز بگويند، امّا لبيك پنجم را نگويند.

واجبات احرام پنج امر است: الف- غسل احرام (بنابر احتياط واجب)، ب- لباس احرام، ج- نماز (بنابر احتياط واجب)، د- نيّت، ه- تلبيه

احتياط مستحب آن است كه زنها نيز دو جامه احرام را در وقت محرم شدن بپوشند و در طواف و سعى نيز همراه داشته باشند.

احتياط واجب آن است كه جمله دوم ان الحَمْدَ والنعمة ... را نيز بگويند امّا لبيك پنجم را نگويند، البته گفتن آن به قصد احتياط مانعى ندارد و در هر حال ضررى به صحّت لبيك وارد نمى كند.

ص:9

محرمات احرام

آيةالله خامنه اى: هر كسى كه براى عمره تمتّع محرم شد واجب است، وقتى كه خانه هاى مكه پيدا مى شود لبيك را ترك كند و ديگر لبيك نگويد و مراد از خانه هاى مكه، خانه هايى است كه در زمانى كه عمره به جا مى آورد جزو مكه باشد، هر چند مكه بزرگ شود.

آيةالله خامنه اى: احوط اجتناب از مطلق جامه دوخته و شبيه دوخته است ولى انداختن پتوى حاشيه دار كه طرفين آن را دوخته اند مانع ندارد.

آيةالله خامنه اى: در محلى كه محرم منزل كرد، در منى باشد يا غير آن، زير سايه رفتن مانع ندارد و با چتر و مثل آن، سايه بر سر قرار دادن مانع ندارد، اگر چه در حال راه رفتن باشد، پس مانع ندارد كه در منى از چادر خود تا محلى كه رمى جمرات مى كنند با چتر برود، اگر چه احتياط مستحب ترك است در حال راه رفتن مراد از خانه هاى مكّه، بنابر احتياط واجب، خانه هاى قديمى مكّه است.

به اين مسئله اضافه فرموده اند: و نيز انداختن پتو و امثال آن بر روى دوش هرچند حاشيه هاى آن دوخته باشد، همچنين دوخته بودن حاشيه پارچه احرام اشكال ندارد و نيز نشستن و خوابيدن بر روى فرش دوخته و لباسهاى ممنوع يا به عنوان روانداز از آن استفاده كردن مانع ندارد.

رفتن زير سايه ثابت مانعى ندارد، ولى بنابر احتياط نمى تواند در حال حركت، براى خود سايه بان درست كند، مثل آن كه چتر بردارد و يا سوار ماشين سقف دار شود.

ص:10

طواف

آيةالله فاضل: طواف بايد بين خانه كعبه و مقام ابراهيم انجام داده شود، ولى در طرف حجر اسماعيل مقدار محل طواف ضيق نمى شود و از حجر به مقدار بيست و شش ذراع و نيم عنوان مطاف را دارد، لكن رعايت احتياط يعنى طواف در مقدار شش ذراع و نيم نيكو است.

ولى چنانچه ضرورت عرفى اقتضا كند، طواف در خارج از محدوده با رعايت الاقرب فالاقرب صحيح است.

ص:11

بيرون رفتن از شهر مكه پس از عمره تمتّع

آيةالله خامنه اى: بعد از عمره تمتّع و قبل از اعمال حج، خروج از مكّه مكرمه جايز نيست مگر براى نياز و كار ضرورى و در اين صورت بنابر احتياط، اوّل براى حج محرم شود و بعد خارج شود ولى اگر محرم شدن براى او مشقّت داشته باشد جايز است بدون احرام خارج شود و افرادى مثل خدمه كاروانها كه ناچارند چند مرتبه به مكه وارد و از آن خارج شوند مرتبه اوّل را عمره مفرده انجام دهند و آخرين مرتبه كه وارد مكّه مى شوند و بعد از عمره مى خواهند براى اعمال حج و وقوف به عرفات خارج شوند عمره تمتّع را به جا آورند.

جايز است براى كسى كه اطمينان دارد با خارج شدن از مكّه حج او فوت نمى شود بعد از انجام عمره تمتّع و قبل از احرام حج از مكّه بيرون رود، اگر چه احتياط مستحب آن است كه فقط در مورد ضرورت و نياز خارج شود.

رمى جمره

آيةالله مكارم: سوّم از واجبات رمى آن است كه به انداختن به جمره برسد، پس اگر سنگ را انداخت و سنگ ديگران به آن خورد و به واسطه آن يا كمك آن به جمره رسيد كافى نيست ....

اگر سنگى كه انداخت به جمره نرسيد، بايد دو مرتبه بيندازد.

در مورد رمى جمرات، فتواى اخير ما اين است كه اصابت به ستونها لازم نيست، بلكه كافى است سنگ را به دايره اطراف جمرات پرتاب كنند.

ص:12

قربانى

آيةالله مكارم: اگر قربانى در منى از بين مى رود و به هيچ وجه قابل استفاده نيست بايد پول آن را كنار گذارد و در شهر خودش قربانى كند (در ماه ذى الحجه آن سال و اگر نتوانست در سال بعد در ايام تشريق)] يادآورى مى شود در سابق لاشه هاى حيوانهاى ذبح شده سوزانده يا دفن مى شد [در صورتى كه گوشتهاى قربانى مصرف نشود و آن را بسوزانند يا دفن كنند ذبح آنجا مجزى نيست، بلكه بايد پول آن را كنار بگذارند و در وطن خود يا محل ديگرى كه گوشتها مصرف مى شود در همان ماه ذى حجه قربانى كنند و اگر تمام گوشتها مصرف شود باز با توجه به اينكه تمام قربانگاه ها خارج از منى است در آنجا قربانى كند يا در وطن خود، اگر چه بهتر است در آنجا ذبح شود.

حلق و تقصير

آيةالله خامنه اى: كسى كه سال اوّل حج او باشد، احتياط مستحب اين است كه سرتراشيدن را اختيار كند، هر چند مخيّر بودنش بين حلق و تقصير خالى از قوت نيست.

كسى كه سال اوّل حج او باشد، بايد سربتراشد، به احتياط واجب.

يادآورى چند مسئله فقهى

در سال گذشته، با تغييراتى كه توسط دولت سعودى در مسجدالحرام داده شد، مكان ويژه اى براى طواف افراد ناتوان در طبقه دوّم مسجدالحرام تدارك ديدند و افرادى كه در سالهاى گذشته با سبد (تخت روان) يا ويلچر در صحن مسجد طواف

ص:13

مى كردند، تنها در طبقه دوم با ويلچر طواف داده مى شوند و از طواف در طبقه اوّل ممنوع شدند، كه اين امر سبب گفتوگوهايى پيرامون حكم طواف در طبقه دوم و كفايت يا عدم كفايت آن آغاز شد و اين مسئله ناشى از اين امر بود كه آيا كف طبقه دوّم مسجد بالاتر از سقف كعبه شريف است يا پايين تر يا همسطح مى باشد كه در پى تحقيقات و پرسشهاى به عمل آمده معلوم شد، به هر حال بالاى سقف كعبه از طبقه دوّم پايين تر است و طواف حول كعبه صادق نيست، لذا اين مسئله از محضر مبارك مراجع عظام تقليد، استفتاء شد كه متن سؤال و پاسخهاى آن بدين شرح است:

سؤال:

قبلًا افراد ناتوان كه با صندلى چرخ دار (ويلچر) يا سبد (تخت روان) طواف داده مى شدند، در سال جارى از طواف در صحن مسجد الحرام منع شده اند و حتى ممكن است كسى نباشد تا فرد ناتوان را بر دوش خود حمل كند و طواف بدهد يا همين كار نيز ممنوع شود و چنين افرادى بايد در طبقه دوم يا پشت بام مسجدالحرام طواف داده شوند، آيا چنين طوافى كفايت مى كند يا نه، وظيفه آنان چيست؟

جواب:

حضرت آيةالله بهجت دام ظله: در صورت عدم امكان با رعايت الأقرب فالاقرب كفايت مى كند والله العالم.

حضرت آيةالله تبريزى دام ظله: احتياط واجب اين است كه آنها را از طبقه دوم طواف دهند و نايب هم برايشان بگيرند.

حضرت آيةالله خامنه اى دام ظله: طواف بايد دور كعبه معظمه ولو در فضاى ما بين زمين تا محاذى پشت بام كعبه باشد و كف طبقه دوم مسجدالحرام اگر به قدر قامت طواف كننده پايين تر از نقطه محاذى پشت بام كعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحيح و مجزى نيست، و كسانى كه نمى توانند در صحن مسجدالحرام ولو به وسيله حمل توسط شخص ديگر طواف كنند وظيفه شان نايب گرفتن در طواف

ص:14

است و احوط آن است كه خودش هم در همان طبقه دوم طواف نمايد.

حضرت آيةالله سيستانى دام ظله: چنانچه احراز شود كه طبقه دوم بالاتر از كعبه است، طواف از بالا كفايت نمى كند و بايد براى طواف از پايين نايب بگيرند و لازم نيست احتياط كنند، و چنانچه مطلب مشكوك باشد، بايد احتياطاً بين طواف از بالا و نايب گرفتن از پايين جمع نمايند.

حضرت آيةالله شبيرى زنجانى دام ظله: در مورد سؤال اگر ممكن باشد كسى فرد ناتوان را بر دوش حمل كند، طواف در محدوده بين مقام ابراهيم و كعبه لازم است، و در غير اين صورت بايد نايب بگيرند تا در محدوده طواف كند و بنا بر احتياط مستحب نيز خود شخص در طبقه دوم طواف داده شود و چنانچه نيابت نيز ممكن نباشد، طواف دادن شخص در طبقه دوم كفايت مى كند.

حضرت آيةالله صافى گلپايگانى دام ظله: در فرض مذكور اين افراد بايد در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتياط واجب نايب هم گرفته تا براى آنان در صحن مسجدالحرام طواف نمايد.

حضرت آيةالله فاضل لنكرانى دام ظله: در فرض سؤال چنانچه كعبه مقدسه از طبقه دوم پايين تر باشد احتياط واجب آن است كه علاوه بر اينكه در طبقه دوم طواف داده مى شوند، استنابه هم بنمايد، والله العالم.

حضرت آيةالله نورى همدانى، دام ظله: طواف در طبقه فوقانى صحيح نيست و اين قبيل افراد بايد به وسيله كول گرفتن طواف خود را انجام بدهند و اگر ممكن نشد، لازم است براى طواف خود نايب بگيرند.

حضرت آيةالله مكارم شيرازى دام ظله: در اين گونه موارد كه راهى جز اين نيست، طواف در طبقه بالا كفايت مى كند.

حضرت آيةالله موسوى اردبيلى دام ظله: در مفروض سؤال بايد طواف اشخاص مذكور به صورت نيابى در مطاف انجام شود و به احتياط مستحب خود آنها نيز در طبقه دوم با هر وسيله اى كه مى توانند

ص:15

طواف كنند.

حضرت آيةالله وحيد خراسانى دام ظله: در مفروض سؤال بايد نايب بگيرد كه در صحن مسجدالحرام طواف نمايد و در صورتى كه متمكن مى باشد و بر او حرجى نيست احتياط واجب آن است كه خودش هم از طبقه دوم طواف نمايد.

2. از آنجا كه گاهى پروازهاى زائران بيت الله الحرام- در رفت يا برگشت- مصادف با وقت نمازهاى يوميه شود، و زائران به جهت عدم آگاهى به وظيفه خود دچار مشكل و سردرگمى مى شوند و گاهى حتى نماز فوت مى شود، و اين مسئله از دير باز مطرح بوده كه زمان حيات امام خمينى (قدس سره) نسبت به اين وظيفه از محضر مبارك ايشان استفتاء شده و پاسخ فرموده اند و در زمان حاضر نيز رهبر معظم انقلاب اسلامى آيةالله خامنه اى (دامت بركاته) به آن جواب داده اند، لذا بر روحانيان گرامى كاروانها لازم است زائران را نسبت به وظيفه شرعى خود آگاه كرده و در اثناى سفر نيز چنانچه به اين مسئله برخورد كردند آنان را راهنمايى كنند. لذا در اين قسمت متن استفتاى مذكور را آورده و چگونگى نماز در هواپيما را يادآور مى شويم.

سؤال از حضرت امام خمينى (قدس سره):

س- با توجه به اينكه حجاج محترم در ساعات مختلف به وسيله هواپيما عازم مى شوند و اغلب زائرين حين پرواز نياز به گرفتن وضو و به جاى آوردن نماز پيدا مى كنند كه به جهت محدوديّت امكانات و فضاى هواپيما اغلب به روال معمول ناممكن مى باشد، لهذا در موقعيت مذكور شرايط به جا آوردن نماز چگونه خواهد بود و آيا خواندن نماز در محل صندلى (به طور نشسته) صحيح است يا خير؟

ج- نماز در صورت فوق صحيح است به شرط آنكه حتى المقدور مراعات قبله را بنمايند.

سؤال از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامى (دامت بركاته)

ص:16

س: با توجه به اينكه حجاج محترم در ساعات مختلف شبانه روز به وسيله هواپيما عازم جده شده و يا مراجعت مى نمايند و در طول پرواز با وارد شدن به وقت اداى فريضه، نياز به گرفتن وضو و به جاى آوردن نماز پيدا مى كنند على الخصوص پروازهاى بعد از نيمه شب كه قبل از حركت وارد وقت نماز نشده و بعد از رسيدن به مقصد خورشيد طلوع مى كند، در چنين شرايطى با توجه به محدوديتهاى داخل هواپيما آيا حجاج محترم مى توانند با داشتن وضو و يا انجام تيمم در روى صندلى خود به صورت نشسته و حتى الامكان با چرخانيدن بدن به سوى قبله فريضه خود را به جاى آورند؟

بسمه تعالى

اگر وقت كافى براى اداى فريضه نماز قبل از پرواز يا بعد از پياده شدن در مقصد ندارند، بايد در صورت امكان پيش از سوار شدن طيّاره تحصيل طهارت نمايند و در داخل طيّاره به هر نحو كه ممكن باشد با مراعات جهت قبله نماز را بخوانند، و چنانچه قبلًا تحصيل طهارت نكردند بايد در همان داخل طياره وضو بگيرند و اگر وضو ميسور نباشد تيمّم كنند و نماز بخوانند، و نماز در داخل طيّاره در هر صورت صحيح و مجزى است.

كيفيّت نماز در هواپيما

چنانچه پيش از پرواز هواپيما وقت نماز برسد و زائران به قدرى فرصت دارند كه مى توانند نماز را بخوانند و سپس سوار هواپيما شوند، در حالى كه مى دانند قبل از اتمام وقت نماز به مقصد نمى رسند و به ناچار بايد در هواپيما با وضعيت اضطرارى نماز بخوانند، لازم است نماز را بخوانند.

اگر مطمئن هستند كه نماز را در هواپيما بايد بخوانند، بهتر است قبل از سوار شدن وضو گرفته تا در هواپيما براى وضو گرفتن دچار اشكال نشوند.

و اگر نتوانند در هواپيما وضو بگيرند، چنانچه ممكن است بايد تيمم كرده و نماز را بخوانند و در صورتى كه تيمم هم ممكن نباشد

ص:17

احتياط آن است كه نماز را بخوانند و بعداً نيز بايد قضاى آن را به جا آورند.

اگر مى توانند بايد نماز را ايستاده بخوانند وگرنه ايستاده شروع كنند و ادامه آن را اگر ممكن نبود نشسته بخوانند و چنانچه آن هم ممكن نيست، از ابتدا نشسته بخوانند.

جهت قبله را بايد مراعات كنند، پس اگر هواپيما به طرف ديگرى برگردد، نمازگزار نيز بايد به طرف قبله برگردد، ولى اگر نمى تواند رو به قبله نماز بخواند، به هر سمت كه به قبله نزديك تر است بخواند، اشكالى ندارد. يادآورى مى شود هنگام پرواز به سمت جده يا مدينه، جهت قبله تقريباً به سمت جلوى هواپيما و هنگام بازگشت از آنجا تقريباً به سمت عقب هواپيماست.

سجده بر كاغذ نيز صحيح است و چنانچه مهر، خاك يا سنگ براى سجده ندارد، بر كاغذ سجده كند.

براى سجده، اگر سجده معمول و متعارف ممكن نيست و مثلًا در حالت نشسته بر صندلى هواپيما نماز مى خواند، بايد مهر يا سنگ يا كاغذ را بر چيزى (مثلًا ميز صندلى هواپيما) بگذارد و بر آن سجده كند.

نسبت به ساير شرايط و واجبات نماز، مثل ركوع، سجده، نشستن در حال تشهد، هر مقدار كه بتواند بايد مراعات كند و چنانچه مراعات آنها ممكن نباشد، هر طور مى تواند بايد نماز را بخواند.

ملاك تشخيص وقت نماز جايى است كه هواپيما قرار دارد، چه در فضا يا بر زمين و در صورتى كه در حال پرواز بين مبدأ و مقصد باشد، نمى تواند مطابق افق مبدأ يا مقصد عمل كند، بنابراين چنانچه در هواپيما طلوع خورشيد مشاهده شد، وقت نماز صبح به پايان رسيده هر چند در مكانى كه هواپيما در فضاى آن است طلوع آفتاب مشاهده نمى شود.

3. در سالهاى اخير ثبت نام افراد براى تشرف به حج تفاوت يافته و افراد براى قرار گرفتن در نوبت اعزام مطابق قراردادى، پول را به

ص:18

بانك مى سپارند، و مطابق قرارداد سودى نيز دريافت مى كنند، كه در اين خصوص دو سؤال مطرح است، يكى در مورد اصل قرارداد كه نمونه اى از سؤال و جواب ذيلًا آورده مى شود، و سؤال دوم در مورد خمس وجه پرداختى و سود آن است كه طبعاً به جهت تغيير موضوع، حكم آن نيز مطابق فتواى برخى از مراجع عظام تقليد تغيير يافته، از جمله به نظر مبارك رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آية الله خامنه اى (دامت بركاته) وجه پرداختى به بانك اگر از درآمد باشد متعلق خمس مى باشد و سود معامله نيز از درآمد آن سال محسوب مى شود كه چنانچه پيش از فرارسيدن سال خمسى صرف در مؤونه نشود خمس دارد.

حضور محترم حضرت آيةالله العظمى آقاى فاضل لنكرانى (مدظله)

با ابلاغ سلام و تحيّت

بدين وسيله به اطلاع مى رساند:

اخيراً طى توافقى كه سازمان حجّ و زيارت با بانك ملى ايران به عمل آورده، متقاضيان حج تمتع با مراجعه به بانك، مبلغ يك ميليون تومان به صورت قرارداد مضاربه اى به نام خود به حسابى در بانك ملى واريز نموده، فيش آن را دريافت مى دارند، اين پول تا هنگام تشرف به نام واريز كننده و در حساب شخصى او باقى مى ماند و طبق قرارداد مكتوب مبلغى در حدود 17% به دارنده حساب در پايان هر سال منفعت مضاربه تعلق مى گيرد.

سازمان حج و زيارت فقط براى كسانى كه زودتر ثبت نام كرده اند اولويت قائل شده و پس از حدود سه سال نوبت اشخاص را اعلام و در صورت تمايل آنها را به حج اعزام مى دارد.

زمان اعزام كه فرا رسيد واريز كننده، پولى را كه در حساب مضاربه اى خود دارد از بانك اخذ و همراه با مانده هزينه ها به حساب حج و زيارت واريز مى نمايد و سپس به حج مشرف مى شود.

ص:19

حال خواهشمند است با عنايت به اينكه قرارداد مذكور به صورت كتبى بوده و شفاهاً گفتوگويى بين صاحب پول و بانك ردّ و بدّل نمى شود بفرماييد:

مبلغ درصدى كه صاحب مال به عنوان منفعت مضاربه دريافت مى كند چه صورتى دارد؟

سلامتى و طول عمر حضرتعالى را از خداوند متعال مسئلت داريم.

بسمه تعالى

چنانچه بين صاحب پول و بانك اين عمل به قصد مضاربه انجام گيرد صحيح است و سود حاصله مشروع است، و در صورتى كه به قصد مضاربه نباشد، چنانچه شرط زياده و منفعت نشده باشد باز سود حاصله اشكالى ندارد و در هر صورت چون طبق فرض سؤال عمل مزبور در دو مرحله انجام مى شود ديگر نسبت به پول مرتبط سودى پرداخت نشده و در حج هيچ گونه خللى را وارد نمى سازد. 3/ 5/ 83

برخى از موارد قابل توجه در بيان احكام فقهى

1. شايسته است روحانى افزون بر بيان و تعليم تفصيلى مناسك، خلاصه آن را قبل از انجام هر عملى يادآورى كند، مثلًا پيش از احرام واجبات آن را يادآورى نمايد.

2. مشخص كردن مستحبات و مكروهات از واجبات و محرمات در هر عملى، نقش اساسى در مقام تعليم و عمل دارد، مثلًا حاجى بداند در طواف خواندن دعا واجب نيست و يا همراهى زن و شوهر حرام نيست و راحت تر مى توانند اعمال را انجام دهند.

3. خوب است روحانى در برخى از اعمال مانند طواف به هنگام شلوغى تأكيد كند زائران در فكر انجام واجبات باشند و مستحبات را در دفعات بعدى رعايت كنند؛ به عبارت ديگر واجبات فداى مستحبات نشود، زيرا چه بسا اصرار بر انجام مستحبات ما را از انجام واجبات باز دارد.

4. در بيان احكام تا حد امكان از بيان اختلاف فتاوا خوددارى شود.

ص:20

5. در يك نصف جلسه برخى از فتاواى اهل سنت كه مورد ابتلا و سؤال زائران است توضيح داده شود و بر اين مطلب تأكيد شود كه آنان هم در فروعات فقهى اختلاف فتوا دارند كه آنان را به چهار مذهب فقهى تبديل ساخته است.

6. براى تصحيح نمازِ زائران اكتفا به قرائت حمد و سوره نشود بلكه ذكر ركوع و سجود و تشهد و سلام نيز كنترل شود.

7. براى آنكه زائران غلطهاى قرائت نماز خود را فراموش نكنند، مى توان از قبل فرم چاپى قرائت و اذكار نماز را آماده كرد كه همين طور كه زائر قرائت خود را مى خواند، موارد غلط او يادداشت شود و بعد كاغذ را در اختيار او بگذارند، اين كار ضمن اصلاح قرائت زائر موجب جلب توجه او به اهتمام روحانى نسبت به اعمال و مناسك او مى شود.

8. در تصحيح اعمال زائران همچون وضو، غسل، نماز و غيره، نبايد فكر كرد كه افراد تحصيل كرده اعمالشان نيازمند تصحيح و آزمون نيست. مكرّر مشاهده شده افرادى كه تحصيلات عالى داشته اند نيز در انجام وظايف شرعى خود، گرفتار مشكلات جدّى بوده اند.

9. برخى زائران از اهميت مسائل و احكام آگاه نيستند و آنها را ساده و روشن مى انگارند. مناسب است روحانى كاروان هنگام سخنرانى و بيان احكام، پس از طرح مسئله اى، حكم آن را از زائران بپرسد. زائران حتماً با اختلاف پاسخ مى دهند. در اينجا روحانى، هم حكم مسئله را به صورت صحيح بيان مى كند و هم زائران را از اهميت مسائل و احكام آگاه مى سازد.

10. احكامى كه زائران با آن روبه رو هستند معمولًا زائران در سفر با احكام حساب سال و خمس، طهارت، نماز، نماز ميّت و غيره رو به رو هستند كه لازم است روحانى كاروان مشكلات آنان را در اين موضوعات حل كند.

11. روحانى نقش مهمى در زدودن وسوسه و اضطراب از روحيه زائران دارد. اين تبيين احكام به صورت شفاف و همراهى روحانى

ص:21

با زائران و توصيه نمودن آنان به همراه بودن با روحانى و نظارت روحانى بر انجام اعمال زائران محقق مى شود.

12. اگر همسفران افرادى كم سواد هستند، مناسب است پس از خطبه اى كوتاه و سخنرانى، يك بار حمد و سوره و ذكر تلبيه قرائت شود. اين كار موجب آشنايى بيشتر زائران با حمد و سوره و تلبيه صحيح خواهد شد.

13. وسايل كمك آموزشى امروزه ثابت شده است كه آموزش به صورت سمعى- بصرى، فرايند يادگيرى را سريع تر و ژرف تر مى كند. از اين رو بايد سعى شود براى آموزش از تابلو (تخته و گچ) و ماكت كعبه و امثال آن استفاده شود. مى توان از يك ماژيك و وايت برد سود جست و در هر جايى كلاس تشكيل داد.

14. در يك جلسه كيفيت شركت در نماز جماعت و كارهايى كه در آنها متابعت لازم است و كارهايى كه متابعت لازم نيست مثل تكتف و آمين گفتن، توضيح داده شود كه اين امر افزون بر اطلاع رسانى از سؤالات زيادى جلوگيرى مى كند.

15. تأكيد شود در تخيير ميان قصر و اتمام، اگر نماز را به جماعت خواندند تمام بخوانند.

16. تأكيد شود مردم وجوه خود را به امام جماعت محل يا نماينده مرجع خود بپردازند و حتى الامكان روحانى خود متصدى اخذ وجوه نشود.

17. در موارد احتياط واجب همه جا لازم نيست به مقلّد گفته شود كه مرجعش احتياط واجب دارد، بلكه همين كه مرجع فالاعلم اين احتياط را نداشته باشد طبق فتواى او عمل شود، كافى است.

18. وجوب استفاده از ما يَصّح السجود عليه در مواردى كه زائران در هتل يا منزل نماز را به جا مى آورند تذكر داده شود.

19. هنگام احرام بستن و گفتن تلبيه در ميقات بهتر است افرادى را كه قادر به ذكر تلبيه با جمع نيستند شناسايى كرده و جداگانه تلبيه را تلقين آنها نمود.

20. براى احرام از مسجد قديم شجره، با عدم امكان از مسجد قديم

ص:22

براى بانوان، جهت رعايت احتياط، مى توان همه بانوان را پس از تلبيه در مسجد فعلى محاذى شجره قديم آورد و تلبيه را مجدداً القا كرد بدون اينكه بخواهيم مقلّدان بعض مراجع را از يكديگر جدا كنيم.

21. مشخص كردن محدوده سعى بين صفا و مروه براى زائران و اينكه نيازى به بالا رفتن از كوه صفا و مروه يا زدن پاها به كوه نيست و همين كه هنگام بالا آمدن به سنگ فرشهاى مسطح رسيديد، به صفا و مروه رسيده ايد و آن دور شما تمام شده است، چون محل سنگ فرشهاى مذكور جزء صفا و مروه است.

22. توصيه مؤكّد شده كه اجهار به تلبيه و استلام حجر با توجه به ازدحام موجود بر زنان مستحب نيست.

23. اين تذكّر براى زائران مفيد است كه محل انجام تقصير در عمره لازم نيست حتماً در كنار مروه باشد بلكه مى توانند در هر جاى ديگر نيز تقصير كنند. ولى بانوان توجه داشته باشند كه هنگام تقصير موهايشان در مقابل نامحرم آشكار نشود.

24. در روز دهم براى رمى جمره عقبه دقّت شود كه بعدازظهر، جمرات خلوت است و بسيارى از كسانى كه صبح از رمى ناتوانند، بعدازظهر به راحتى مى تواند رمى كنند. بنابراين، به صرف اينكه در صبح نمى توانند رمى كنند نبايد نايب بگيرند و بايد صبر كنند و عصر رمى كنند. هر چند با توجه به تغييرى كه اخيراً در طول جمره عقبه داده اند احتمال مى رود بيش از ظهر نيز ازدحام چندانى نباشد.

25. شايسته است احكام و مناسك را به زبان ساده بيان كنند و از كلمات ناآشناى علمى و فقهى بپرهيزند و توجه زائران را به انجام اعمال با نيت خالص معطوف نمايند.

26. احتياط هايى كه سبب بروز مشكل و عسر و حرج نمى شود اعمال گردد و از احتياط هايى كه موجب مشقت و وسوسه مى شود پرهيز شود.

مثلًا توصيه شده در تقصير عمره تمتع و عمره مفرده، ابتدا مو را كوتاه كنند، تا به احتياط برخى مراجع عمل شده باشد. نيز قبل از

ص:23

احرام نماز بخوانند كه به احتياط بعضى ديگر عمل شده باشد.

27. اهتمام خود روحانى به نوافل به ويژه نماز شب و تذكر دادن آن به زائران براى عادت كردن آنان به سحرخيزى و انجام نوافل، بسيار مفيد و موجب قدردانى زائر است. ضمناً روشهاى آسان خوانى نوافل را بايد به آنها آموزش داد، مثلًا نشسته خواندن، در مسير راه خواندن و نياز به سوره و قنوت نداشتن نافله. اين مطلب هم لازم است گفته شود كه نمازهاى نافله و مستحبى و نمازهاى واجب مثل نماز طواف و آيات، اذان و اقامه ندارد در هر حال روحانى بايد روشهاى آسان ارتباط با خداوند را تذكر دهد و بدين وسيله شعاع پيوند مردم با معنويت را توسعه دهد و دوام بيشتر بخشد. لازم به تذكر نيست كه بايد احكام مربوط به نوافل در سفر و حضر براى زائران تشريح شود.

28. براى آسان ساختن دسترسى به فتاواى مراجع عظام تقليد، مناسب است مسائل اختلافى هر بخش از مناسك و اعمال را روى صفحه اى مقوايى يادداشت نمايند تا در صورت نياز در مراحل احرام، طواف، نماز طواف و غيره به آن مراجعه كنند.

ص:24

نكاتى از آزموده هاى روحانيون

جهت هماهنگ سازى فعاليتهاى فرهنگى روحانيون كاروانها و بهره بهتر زائران از خدمات ارزشمند آنان نكات كاربردى ذيل تقديم مى شود:

* قبل از جلسات لازم است مخاطب شناسى شده و افراد كاروان از جهت سطح علمى و فرهنگ توسط روحانى شناسايى شوند.

* در ابتدا لازم است روحانى با معين و معينه بر اساس تواناييها و وظايف، محترمانه تقسيم كار نمايند. (فرمهاى شماره 30 و 31)

جلسات پيش از سفر

1. معرفى خود با لحنى متواضعانه و بيان اجمالى و كلى از شرح وظايف روحانى و معين.

2. دادن شماره تلفن خود همراه با نام و نام خانوادگى به افراد.

3. سر فصل فعاليتها:

- آمادگى براى سفر

- آموزش مناسك حج و احكام و لزوم تقليد

- بيان اسرار و معارف حج

- آشناسازى با اماكن مقدس مكه و مدينه و تاريخ اسلام به ويژه تاريخ پيامبر اكرم (ص)

ص:25

- راهنمايى و ارجاع به امام جماعت مسجد محل سكونت براى تصحيح قرائت نماز و رسيدگى به حساب سال.

- لازم است روحانى اصل مسئله ضرورت صحت قرائت نماز را تذكر دهد و آمادگى خود را براى تصحيح قرائت اعلام كند اما كسى را اجبار به خواندن حمد و سوره ننمايد.

- همراهى با زائران و نظارت تام بر اعمال آنان

4. مطالبى كه پيش از سفر بايد گفته شود:

- خبر دادن به بستگان و دوستان

- مطالعه در زمينه هاى آداب سفر حج، اعمال و مناسك، اسرار و معارف، تاريخ و اماكن

همراه با معرفى كتاب و نوار

- حسابرسى اموال

- وصيت

- خداحافظى و حلاليت طلبيدن

- آماده كردن وسايل سفر كه برخى را مدير توضيح داده و آنچه كه جنبه فرهنگى دارد روحانى راهنمايى كند.

آمادگى براى سفر

فوايد سفر، خواندن سفرنامه هاى حج، اطلاع از اوضاع جوى، فرهنگى اجتماعى عربستان.

آموزش مناسك

مدينه قبل- ابتدا بحث تقليد و سپس اجمالى از مناسك عمره و حج و بحث عمره با تفصيلى بيشتر نه كامل.

مدينه بعد- اجمالى از مناسك حج و بيان مناسك عمره تمتع به طور كامل تبيين گردد.

اسرار و معارف حج

1. اسرار و فوايد سفر حج و برخى از آداب زيارت

2. اسرار و آثار تشريع حج به طور كلى

ص:26

3. اجمالى از اسرار برخى از اعمال و محرمات براى هر دو گروه و اسرار اعمال عمره به طور كامل براى زائران مدينه بعد.

حسابرسى اموال

بيان اين بخش با تكيه بر ضرورت صرف مال حلال در سفر حج، ابتدا پرداخت ديوان مردم و سپس كفارات و مظالم عباد و در پايان مسئله خمس و زكات بيان شود.

ضمناً بهتر است مسائل مربوط به وجوهات را به امام جماعت مسجد محل و يا نمايندگان مراجع عظام تقليد ارجاع دهد.

وصيت

از آنجا كه مردم از وصيت هراس دارند:

- اصل استحباب كلى وصيت در هر حال

- استحباب وصيت پيش از سفر به ويژه سفر حج

- مواد وصيت نامه

- شرايط وصى

خداحافظى و حلاليت طلبيدن:

رفع كدروتها و آشتى با كسانى كه قهر هستند.

وسايل فرهنگى مورد نياز در سفر:

مناسب است فهرستى تهيه و در اختيار زائران قرار داده شود و از جمله لوازم فرهنگى عبارت است از:

1. قرآن غير حجيم و غير مترجم

2. ادعيه و آداب حرمين

3. كتاب يا كتابهايى براى مطالعه در موضوعات لازم براى اين سفر كه قبلًا ذكر شد.

4. جزوه هاى كوچك ادعيه طواف و سعى

5. وسايل مورد نياز براى حلق و تقصير (قيچى و خودتراش)

6. سجاده

7. قلم و دفتر يادداشت براى نوشتن خاطرات سفر

ص:27

8. تسبيح

9. ساعت كوچك زنگ دار براى بيدار شدن

10. لباس احرام و لنگ و رداى اضافى و دمپايى

در سفر

- در فرودگاهِ مبدأ، گرم گرفتن، و احوال پرسى با زائران و دادن جزوه مختصر حج يا ادعيه به زائران خود. مناسب است داخل هواپيما و قبل از نشستن بر زمين مدينه عرض سلام مختصرى بشود.

در فرودگاه مقصد

- خوش آمدگويى به آنان

- اعلان برنامه هاى بعدى

مدينه قبل- برنامه هاى مدينه

مدينه بعد- رفتن به جحفه و مسئله احرام

- پاسخ به سؤالها

- در بين راه- چنانچه ممكن است مقدار كوتاهى با استفاده از بلندگوى اتوبوسها صحبت كند.

- از جحفه تا مكه- توجه دادن به محرمات احرام و يادآورى اعمال بعدى و اعلان وقت رفتن به مسجد الحرام براى اعمال.

مدينه قبل:

- جلسات سخنرانى: بهتر است هر سخنرانى به چهار بخش تقسيم شود:

10 دقيقه اماكن و تاريخ

10 دقيقه مناسك

10 دقيقه به بيان آداب زيارت و به مسائل اختلافى و حساسيت برانگيز توجه داده شود و در جلسات پايانى به بيان اسرار و معارف حج بپردازد.

5 دقيقه ذكر مصيبت و دعا

ص:28

- حتى المقدر پيش از زيارت اماكن مقدس مدينه توضيحات راجع به آن اماكن ارائه شود، بعد از آن مطالب ديگر تاريخى بيان شود.

- براى آموزش بهتر از لوحه هاى مسجد النبى، بقيع، احد و خندق در قطع يك ورقى كه توسط بعثه تهيه شده استفاده شود.

- بازديد مجدد و نماز در مسجد قبا و زيارت حضرت حمزه در احد.

همراهى زائران

- در ابتداى ورود به مدينه زائران را همراهى كند و در خدمت آنان باشد.

- در اولين فرصت آنان را به نماز مسجد النبى و زيارت قبر پيامبر (ص) و ائمه بقيع (ع) برده و توضيحات مختصرى داده و آنان را راهنمايى كند و وعده تكميل توضيحات را به جلسات سخنرانى موكول نمايد.

- چون توضيحات اماكن مدينه بيشتر در جلسات سخنرانى همراه با لوحه هاى كروكى انجام مى پذيرد، از توضيح زياد و معطل كردن آنان در مكان پرهيز گردد و به قدر لازم اكتفا شود.

- از سخنرانى و روضه خوانى در كنار بقيع و بين الحرمين پرهيز شده و به زيارت اكتفا گردد.

- بجز اماكن مرسوم كه در وقت معين به زيارت آنها مى روند، در اوقاف مناسب آنان را به زيارت برخى اماكن و مساجد ديگر ببرند و براى آنكه زائران خسته نشده و بهتر به اين امر بپردازند اين كار در سه نوبت انجام شود.

1. يك بار به مسجد غمامه و مسجد على بن ابى طالب و محل پيشين قبر حضرت عبدالله.

2. يك بار به مسجد ابوذر و مسجد الاجابه

3. در نوبت سوم به مشربه ام ابراهيم و فضيح

چنانچه بتوانند افراد علاقه مند را يك بار ديگر به قبا و احد ببرند بسيار مناسب است.

ص:29

مدينه بعد:

- فعاليت فرهنگى روحانى كاروان تفاوتهايى با مدينه قبل خواهد داشت:

1. نظر به اينكه بيان مناسك عمره و حج حذف خواهد شد، تنها به سؤالهاى حاضران در خصوص اعمال انجام شده پاسخ داده مى شود.

2. اسرار و معارف اعمال نيز به طور گذرا و در حد لزوم بيان مى شود.

3. مسائل اخلاق و احكام مورد نياز اين سفر و عمومى براى آنان بيان گردد.

4. زائران را جهت بازديد مسجد شجره و يك بار قبا و احد اضافى همراهى كند.

حركت به سوى ميقات مكه:

پيش از حركت به سمت مسجد شجره به زائران يادآورى شود كه چنانچه تمايل داشته باشند مى توانند غسل احرام را در هتل انجام دهند و لباس احرام را نيز بپوشند.

خانمهايى كه از ورود به مسجد شجره معذورند، آنها را نسبت به نذر احرام پيش از ميقات توجيه فرموده و صيغه نذر را براى آنان بخواند و نيت احرام و لبيك را بگويد تا در مدينه محرم شوند.

و اين نكات را نيز قبل از حركت يادآورى كند:

1. توجه دادن خانمها به لزوم اذن همسر براى صحت نذر احرام

2. توجيه زائران نسبت به كروكى مسجد شجره و جغرافياى منطقه جهت پيشگيرى از گُم شدن آنان.

3. همراه داشتن كيسه براى دمپايى ها.

4. همراه نبردن ساك و هر محموله ديگرى به مسجد.

5. با طهارت بودن و وضو گرفتن براى رفتن به مسجد، چون معمولًا احرام پس از نماز انجام مى شود.

6. در صورت نداشتن معينه، تعيين راهنما براى بانوان و راهنمايى بيشتر او و بانوان نسبت به احرام در مسجد شجره.

ص:30

7. ذكر مصيبت و وداعى با مدينه داشته باشند.

در مسجد شجره

1. پس از پياده شدن از اتوبوسها دستور داده شود كه كنار اتوبوس توقف كنند و توضيح و راهنماييهاى لازم به آنها داده شود.

2. توجيه زائران نسبت به رنگ، شماره تابلوى اتوبوس جهت جلوگيرى از گُم شدن آنان.

3. براى جلوگيرى از اشتباه رفتن به پاركينگ هاى اتوبوسها جاى مشخص و علامت خاصى براى راهنمايى آنان تعيين كند؛ مثلًا جهت قبله يا گلدسته بزرگ و يا رنگ تابلوهاى پاركينگ ها.

4. محل توقف خود در مسجد شجره راتعيين كنند، مثلًا اعلام كنند: داخل مسجد شجره در حياط وسط، يا ابتداى شبستان سمت قبله يا جلوى محراب يا روبه روى محراب و غيره.

5. محلى براى افرادى كه گم مى شوند در داخل مسجد مشخص كنند تا در همان مكان بمانند و از آنجا حركت نكنند تا افراد كاروان به سراغ آنان بيايند.

6. شركت در نماز جماعت مسجد شجره.

7. خواندن نماز واجب يا مستحب احرام در مسجد.

8. بيان نيت.

9. گفتن تلبيه.

10. كنترل احرام افراد براى آخرين مرحله پاى اتوبوس يا داخل اتوبوس قبل از حركت.

11. تذكر به تكرار تلبيه.

12. دعاى ورود به شهر مكه و تذكر قطع تلبيه.

تذكر: برخى از موارد فوق جهت كاروانهايى كه از جحفه نيز محرم مى شوند مورد استفاده است.

در مكه:

وظايف روحانى به طور مختصر و فهرستوار در اعمال عمره تمتع.

ص:31

1. جدا كردن افراد ناتوان و معذور پيش از حركت براى اعمال و تعيين وقت مناسب براى اعمال افراد معذور و اعلام به آنها.

2. يادآورى طهارت و وضو براى رفتن به مسجد الحرام به زائران.

3. توجيه زائران در اولين لحظات ورود به مسجد الحرام و آغاز اعمال در كنار خانه خدا.

4. خواندن ادعيه مختصر ورود به مسجد الحرام و ديدن كعبه و تذكر آداب ديگر.

5. توقف دادن زائران در محل مناسبى كه كعبه و حجر اسماعيل و مقام ابراهيم را مشاهده كنند بدون مزاحمت براى مردم و توضيحى درباره آنها.

6. تذكر دوباره ترتيب اعمال و تعيين محل قرار زائران پس از هر يك از اعمال.

7. تعيين محل قرار نهايى پس از اتمام اعمال و كسانى كه از همراهان خود عقب مانده يا آنها را گم مى كنند.

8. تذكر ورود به مطاف با حال خشوع و در قسمت خلوت و مناسب.

9. تذكر شروع طواف مقابل حجرالاسود و يادآورى نيت طواف.

10. قبل از شروع سعى، صحت طواف و نماز آن را كنترل نمايد.

11. تذكر به نوشيدن آب زمزم از ظروف آب.

12. تذكر و توضيح شروع سعى و نيت و كيفيت سعى پيش از ورود به مسعى و حدود سعى بين صفا و مروه وشروع از سنگ فرش صفا.

13. تذكر مستحبات سعى به زائران جهت اشتغال به ذكر و مستحبات در حال سعى.

14. كنترل سعى زائران در مروه و راهنمايى آنان نسبت به تقصير.

15. كنترل نهايى اعمال آنان در هتل و اطمينان به صحت و اتمام آن.

يادآورى

معذوران را نيز در وقت مناسب با تمهيدات لازم براى اعمال خواهند برد و نكات فوق الذكر در حد لزوم براى آنان نيز انجام

ص:32

خواهد شد.

برنامه سخنرانى و آموزش مناسك در مكه مكرمه

زمان و مكان:

زمان و مكان مناسب براى سخنرانى را روحانى كاروان با هماهنگى مدير و روحانيون ديگر كه در آن ساختمان مستقر هستند تعيين خواهند كرد.

محتوا:

مدت هر سخنرانى در حدود نيم ساعت خواهد بود كه همانند سخنرانيهاى مدينه به سه بخش تقسيم مى شود:

1. مناسك حج

2. اماكن و تاريخ

3. فلسفه و اسرار حج

در طول اين ايام آداب و مستحبات مكه مثل تلاوت قران، ختم قرآن گروهى، نماز در مسجدالحرام و طواف مستحبى در صورت امكان مكرّراً تذكر داده شود.

ضمناً براى افراد مدينه قبل در روزهاى آخر برخى از مسائل اخلاقى و احكام مورد نياز زندگى گفته شود.

زيارت اماكن

زائران را در وقت مناسب به بازديد مولد النبى، شعب ابوطالب، اشاره به مسجد شق القمر در ابوقبيس، زيارت قبرستان حجون، مسجد جن، مسجد شجره و مسجد الرايه كه اين مكانها نزديك هم هستند خواهند برد.

يكى از مراحل حساس و مهم كارى روحانيون كاروانها از هشتم تا دوازدهم ذى حجه است.

1. در آخرين جلسه سخنرانى آمادگى لازم براى اعمال حج و زمان حركت و مراحل اعمال توضيح داده شود.

2. زمان حركت كاروان با مدير هماهنگ و سپس در وقت مناسب

ص:33

اقدام به احرام حج شود.

3. جهت جلو انداختن پنج عمل مكه براى معذورين برنامه ريزى شود.

4. شب عرفه در عرفات بخشى از وقت را به يادآورى اعمال حج و اهميت عرفه و عرفات و دعا و توسل بگذرانند ولى زياد طولانى نشود تا زائران به استراحت خود برسند.

5. صبح روز عرفه در يك سخنرانى كوتاه اين مطالب گفته شود:

1. جغرافياى عرفات و توضيح درباره جبل الرحمه و مسجد نمره و حدود عرفات.

2. مسائل تاريخى واقع شده در عرفات.

3. شركت در مراسم بعثه و رعايت دستورات و راهنماييهاى بعثه.

4. اهميت روز عرفه و صحراى عرفات.

5. لزوم بهره گيرى از اين وقت و مكان و راهنمايى آنان به دعا، نماز قضا، توبه از گناه و تصميم به ترك گناه در بندگى خدا و طلب توفيق از خداوند و دعاى عهد.

6. يادآورى نيت وقوف در عرفات و مسائل لازم آن نزديك ظهر.

6. عصر روز عرفه:

1. خواندن دعاى عرفه و دعاها و اعمال مستحبى كه در مناسك ذكر شده است. بهتر است از خواندن روضه هاى مفصل و سخنرانى طولانى پرهيز شود و مردم را به اعمال و آداب عرفه كه فقها در كتب فقهى و مناسك آورده اند راهنمايى كنند.

2. يادآورى مسئله وقوف در مشعرالحرام و مسائل و آداب مربوط به وقوف در آنجا پيش از نماز مغرب و عشا.

3. اقامه نماز جماعت مغرب و عشا در عرفات، در صورتى كه خوف آن است كه ديروقت به مشعر برسند يا آب براى تطهير و وضو در دسترس نباشد.

4. پياده رفتن به مشعر براى افرادى كه قدرت پياده روى دارند، با پيش بينى پرچم يا تابلوى كاروان، اسامى افراد پياده، بلندگوى سيار جهت قرائت دعاى كميل و يا مناجات على عليه السلام در مسجد

ص:34

كوفه، موبايل جهت ارتباط با بقيه كاروان در مشعرالحرام.

7. شب عيد قربان:

1. تقديم رمى از اعمال معذورين و مشخص كردن همراه آنان.

2. يادآورى مسئله وقوف و ياد و ذكر خدا در شب عيد و جمع آورى ريگها.

3. يادآورى اهميت شب مشعر و برخى از شبهاى مهم تاريخ اسلام مثل ليلة المبيت، شب بيعت عقبه، شبهاى خندق، شب عاشورا و غيره.

8. روز عيد:

1. توضيح مختصرى درباره اعمال روز عيد و ترتيب آنها و بزرگداشت عيد قربان.

2. بردن زائران پس از صبحانه و استراحت براى رمى اعم از مباشرى و نيابتى

3. توجه دادن به مسئله نيابت براى ذبح و آموزش اجمالى نايبان براى ذبح.

4. راهنمايى زائران به اعمال روز عيد و حلق و خروج از عمده محرمات احرام.

5. تذكر پيش نيامدن اشكالى در حج از جهت تأخير ذبح در صورت ضرورت.

9. شبها و روزهاى يازدهم و دوازدهم

1. يادآورى نيت بيتوته.

2. كنترل اعمال سه گانه روز عيد زائران در شب يازدهم.

3. سخنرانى مختصر و دعا يا ذكر مصيبتى كوتاه. حتماً بايد كوتاه باشد چون زائران شديداً خسته اعمالند.

4. آماده كردن زائران براى رمى روز يازدهم و توضيح مختصرى درباره رمى و اعمال بعدى و وظايف زائران.

5. راهنمايى زائران براى استفاده بهتر توقف در منى، مثل اشتغال به

ص:35

ذكر، دعا، نماز قضا، تلاوت قرآن و رفتن به مسجد خيف.

6. تذكر مضامين خطبه پيامبر (ص) در منى.

7. سخنرانى اخلاقى در شب دوازدهم و ذكر نشانه هاى قبولى اعمال.

ص:36

پيش نياز گفتوگو با برادران

اشاره

از ديرباز پيروان فِرق مختلف اسلامى و پيروان مسائل اعتقادى باهم گفتوگو داشته و خواهند داشت و اين گفتوگوها گاه در جوى دوستانه و گاهى با مشاجره دنبال گرديده و در اين زمان بيش از هر زمان گفتوگو و حوار مورد توجه قرار گرفته است. اكنون اشاره اى به نيازهاى حوار و و گفتوگو تقديم مى گردد.

الف. توصيه هاى ضرورى

1. در گفتوگوها و تبيين معارف، بر عنوان اهل بيت (ع) تمركز شود.

2. از مسائل تفرقه افكن و تشنج آفرين جداً پرهيز شود.

3. بر وحدت مسلمين عملًا و قولًا تأكيد شود.

4. مشكلات عالم اسلام و مصيبتهاى وارده بر امت اسلام در بين حجاج، بازگو و چاره انديشى شود.

5. خطرات كفر و صهيونيسم تبيين شود.

6. در دفع اتهامات و شبهات، از آيات قرآن كريم و مسلّمات فريقين بهره گرفته شود.

7. معارف بلند مكتب اهل بيت (ع) مخصوصاً توحيد و دعا و ظلم ستيزى و غيره تبيين گردد.

8. محورهاى تبليغى مشكّكين و تفرقه افكنان شناسايى و باجدال

ص:37

احسن جواب داده شود.

9. در زمينه جوابگويى به افتراها و شبهه ها، از منابع معروف و معتمد برادران اهل سنت استفاده شود.

10. حتى الامكان از زبان عربى و مانند آن استفاده شود.

ب. محورهاى مطالعاتى

1. منشأ افسانه تحريف قرآن چيست؟

2. ارتباط نسخ تلاوت و تحريف قرآن.

3. ارتباط قول به رؤية الله و شرك.

4. شفاعت و دلايل قرآنى آن.

5. عصمت اهل بيت (ع) در قرآن.

6. مخاطب آيه تطهير كيانند؟ آيا شامل زوجات النبى (ص) مى شود؟

7. آيه غار چه دلالتى بر فضيلت خليفه اول دارد؟

8. عشره مبشّره چه كسانى هستند؟ آيا سند و برهان محكمى بر آن وجود دارد؟

9. مشروعيت توسل به اولياى خدا همچون پيامبران و امامان از منابع معتبر اهل سنت.

10. چگونگى جمع بين عدالت اصحاب و ارتكاب گناهان كبيره همچون قتل و سرقت و زنا و غيره.

11. اقامه حدود الهى در حكومت نبوى مدينه بر برخى از اصحاب با اعتقاد به عدالت جميع صحابه، چه توجيهى دارد؟

12. مشروعيت گريه بر اموات در سيره پيامبر اسلام (ص) و اصحاب، از طريق منابع معروف اهل تسنّن.

13. دلايل مشروعيت احياى مراسم و احتفال به ولادت پيامبر اسلام و اولياء الله.

14. مشروعيت زيارت و بناى قبور اولياء الله.

15. صلوة تراويح در زمان كدام يك از خلفا پايه گذارى شد و چه دليل بر مشروعيت آن وجود دارد.

16. تكتّف در نماز چه وجهى دارد و دليل عدم مشروعيت آن

ص:38

چيست؟

17. ما يصحّ السجود عليه در نماز ودليل بر افضليت سجود بر تربت سيد الشهداء (ع).

18. آيا دليلى از شرع مقدس بر جمله (الصلوة خير من النوم) در اذان وجود دارد؟

19. زمان تشريع اذان و تبيين ديدگاههاى مذاهب اسلامى در اين زمينه.

20. ادلّه جواز جمع بين الصلوتين در منابع اهل سنت.

21. از ادله قرآنى و روايى، مسح پاها استفاده مى شود يا غَسل آنها؟

22. اهل سنت حديث مسلّم فريقين خلفائى اثنا عشر را چگونه توجيه نموده و بر خلفا تطبيق مى كنند؟

23. دلايل وجود تبعيّت از اهل بيت (ع) رااز قرآن و سنت بيان فرماييد.

24. چرا در قران كريم نام مقدس على (ع) و ائمه اطهار نيامده است؟

25. چه كسانى از اعاظم و مشاهير اهل سنت تصريح به ولادت حضرت مهدى (ع) كرده اند؟

26. آيا صحيح بخارى از مانند حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل روايت كرده است و چرا؟

27. به طور كلى، روابط اهل بيت (ع) با حكّام و خلفا چگونه بوده است؟

28. دليل مشروعيت تبّرك به صلحا و اوليا.

29. ادله لزوم وحدت مسلمين از قرآن و سنت.

30. چگونگى جمع بين حديث حلال محمد حلال الى يوم القيامة و تحريم متعه.

ص:39

نقش روحانى كاروان

سفر زيارتى حج و عمره و عتبات، سرشار از معنويت، عرفان و تقرب به خداوند است و بيشتر زائران، كه سالها در انتظار چنين سفرى بوده اند، آماده بهره گيرى از آنند و روحانى كاروان، شمع پرفروغ و هدايتگر كاروانيان به سوى اهداف بلند اين سفر و واسطه اين فيض است.

در سفر حج، كه به فرموده حضرت امام خمينى (قدس سره) سفر الى الله است، روحانى وظيفه راهبرى و توجيه معنوى زائران و ايجاد پيوند استوار و پيوسته زائران با خدا را به عهده دارد. هنگامى كه در مكّه با آن دسته از زائران ايرانى روبه رو مى شويم كه بى كاروان و روحانى بدان مكان مقدّس مشرف شده اند و بدون احرام به حرم پاى مى نهند و يا احرام و اعمال را برابر با فتواى اهل سنّت انجام مى دهند و يا كسانى كه سابقه تشرّف دارند و بدون نظارت روحانى، اعمال را باطل انجام مى دهند و متحيّر در عمل خود باقى مى مانند، به ضرورت وجود روحانى در كاروان و جايگاه او بهتر و بيشتر پى مى بريم. از اين رو زائران، خود، طالب حضور در كاروانى هستند كه از روحانى موفقى سود جويد تا آنان بتوانند اعمال و مناسك خويش را به گونه صحيح به انجام رسانند. روحانى، هم جان آدمى را صيقل مى دهدو هم زمينه هاى صحيح ارتباط با جانان

ص:40

را فراهم مى سازد و راههاى حفظ اين ارتباط را نشان مى دهد. او طبيب دوّارى است كه در تمام مراحل سفر در خدمت زائر و كاروان است. همه افراد روحانى وظيفه دارند كه اين جايگاه بلند و نعمت بزرگ خداوندى را پاس دارند كه موجب شده است همسفران بدانان ارج نهند و مصداق سخن امام على (عليه السلام) شوند كه فرمود: مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّه. (1)

انتظار زائران از روحانى كاروان

اشاره

روحانى كاروان خود را خدمتگزار زائر مى داند و زائران هر يك به قدر معرفت خويش از روحانى انتظارهايى دارند، ولى بايد توجه داشت كه وظيفه روحانى خدمت به زائران براى انجام صحيح اعمال است و امور اجرايى كاروان به عهده او نيست. در زير كوشيده ايم مهم ترين وظايف روحانيون كاروان را باز نماييم و به اختصار از آن سخن گوييم.

1. برخورد همراه با محبت

سفر، خود با مشكلات و جداييها و اشتغالات فكرى روبه روست و سفر زيارتى حج يا عمره به دليل اعمال و مناسك خاص خود، براى برخى كسان دل نگرانيهايى به همراه مى آورد و زائران در اين سفر به مسئولان كاروان (مدير و روحانى) اعتماد و تكيه دارند. از اين رو، چون روحانى، مربّى و معلّم زائران به حساب مى آيد، سزاوار است با محبت و مهربانى و رأفت خويش، آنان را دلگرم كند كه اين، خود از اخلاق پيامبر گرامى و اهل بيت پاك او (عليهم السلام) است؛ چنان كه امام على (عليه السلام) مى فرمايد: حُسْنُ الْخُلْقِ يُورِثُ المَحَبَّةَ ويُؤكِّدُ المَوَدَّة. (2)

2. تواضع و فروتنى

چون زائران احساس كنند كه روحانى كاروان يكى از آنان است،


1- كافى الدين على بن محمد اللّيثى الواسطى، عيون الحكم و المواعظ، كلمه 7629.
2- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 4400.

ص:41

راه حل مشكلات اعمال گذشته خود را از او مى پرسند و خواستار راهنمايى و همراهى او براى آينده خويش مى گردند. بديهى است كه با وجود روحيّه خود برتر بينى در فرد روحانى، اين ارتباط و همراهى پديد نمى آيد. خداوند به پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمان مى دهد كه وَاخْفِضْ جَنْاحَك لِمَنِ اتَّبَعَك مِنَ المُؤمِنينَ. (1)

3. عزّت نفس

زائران كاروان، خواهان كسب فيض و راهنمايى از روحانى خويشند و اين جز از گذر عزّت نفس فرد روحانى به دست نمى آيد. اگر زائران از روحانى عزت نفس نبينند، به مواعظ و راهنماييهايش با شك و ترديد مى نگردند. عزّت نفس در وجود مقدّس پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله) در حد كمال بود؛ چنان كه خداوند از مكنون قلب آن پيامبر بزرگ آسمانى (صلى الله عليه وآله) وحى مى كرد كه: قُلْ ما أَسْئَلُكُم عَلَيْهِ مِنْ اجْر .... (2)

4. احترام گذاردن به افراد

برخورد همراه با محبت در جذب افراد كافى نيست، بلكه بايد شخصيت افراد را نيز ارج نهاد و اين هنگامى عملى مى شود كه روحانى زائر را ميهمان پيامبر (صلى الله عليه وآله) و خداوند بداند و با قطع نظر از ديگر ويژگيهاى زائران، به آنان احترام بگذارد تا آنان، خود را داراى جايگاهى ويژه نزد روحانى بدانند و بيشتر به او تمايل يابند كه: مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بالنّاسِ حازَ منهم المَحبَّة. (3)

5. برخورد عادلانه با زائران

گاه در جمع كاروان افرادى هستند كه بنابر دلايلى به فرد روحانى نزديك ترند، ولى به هر حال، برخورد روحانى با زائران بايد عادلانه باشد و در رسيدگى به امور افراد حق كسى از ميان نرود. زائران بايد احساس كنند كه روحانى به گونه اى عادلانه به آنان


1- سوره شعراء، آيه 215.
2- سوره فرقان، آيه 57.
3- عيون الحكم و المواعظ، كلمه 7529.

ص:42

خدمت مى كند و بدين سان، از عمق جان به او بگرايند كه مَنْ عَدَلَ تَمَكَّنَ. (1)

6. توجه به افراد آسيب پذير و خادمان كاروان

در هر گروهى، افراد بيمار و گرفتار و ضعيف هست. روحانى ضمن دلجويى از چنين كسانى بايد در كلّيّه برنامه ريزيهاى خود آنان را در نظر گيرد و از ميان افراد داوطلب، به نوبت، كسانى را براى يارى آنان معرفى كند و گاه گاه به خادمان سركشى و از زحماتشان قدردانى كند.

7. حضور به موقع در جلسات

نظم و انضباط در سفر براى هماهنگ سازى زائران در مراحل مختلف سفر داراى سهمى ويژه است و رعايت نظم در زمان تشكيل جلسات و مباحث، عاملى مؤثر در سامان بخشى برنامه هاست و زائران مى توانند براى ديگر اوقات خود برنامه ريزى كنند. در اين ميان، حضور به موقع روحانى در جلسه و تعيين وقت آغاز و انجام جلسه در زمان مقرر، نشان از احترام گذاشتن به وقت زائران اعلام شده است.

8. سعه صدر

از ويژگيهاى ضرورى مربّى و مدير، سعه صدر و تحمل ديگران است. مربى شايسته به نتيجه عمل و فعاليت خود مى انديشد و مشكلات زودگذر و بى ارزش را فراموش مى كند. از اين رو، مى كوشد با درك مشكلات افراد، همچون طبيبى دلسوز به درمان آنان بپرازد. بديهى است كه در يك گروه صد نفره يا بيشتر، تواناييها و حساسيتها و نقاط ضعف افراد مختلف است و روحانى بايد نقش تربيتى خود را به خوبى و با شكيبايى انجام دهد. امام على (عليه السلام) مى فرمايد: آلة الرياسة سعة الصدر. (2)


1- همان، كلمه 7283.
2- همان، كلمه 25.

ص:43

9. توجيه اماكن در حرمين شريفين

بسيارى از اماكن و مشاعر و زيارتگاههاى مكّه و مدينه، مورد توجه زائران است، ولى بسيارى از زائران، شمارى ديگر از زيارتگاهها، مانند منطقه بدر، غديرخم و ربذه را نمى شناسند و يا زيارت نمى كنند. لازم است روحانى كاروان، زائران را از ارج و تقدّس آنها آگاه سازد، هر چند حضور در آن مكانها برايشان مقدور نباشد.

10. مطالب مستند

روحانيون و به ويژه كسانى كه چند بار به حج تشرّف يافته اند، نبايد در بيان مطالب به محفوظات خود اعتماد كنند، بلكه بايد با مراجعه به منابع معتبر، مطالب را مستند نقل كنند تا در شنوندگان تأثيرى ژرف بگذارد. اين امر در كاروانهاى دانشجويى و مشابه آن، كه عموماً به منابع نيز مراجعه مى كنند، اهميتى بيشتر دارد.

11. حفظ حرمت و قداست لباس

گاهى روحانى كاروان در حال احرام يا هنگام سخن گفتن، از آراستگى لباس خويش غافل مى ماند و ناخواسته به كيفيت كار خويش آسيب مى رساند. بايد توجه داشت كه حفظ وقار و آراستگى ظاهرى در همه حالات، پسنديده و مطلوب است؛ چنان كه امام على (عليه السلام) مى فرمايد: السّكينة عنوان العقل. (1)

12. داشتن طرح جامع

لازم است روحانى كاروان با اطلاعات كاملى كه از روحيات و بينش دينى عقيدتى، آگاهيهاى علمى و اخلاقيات زائران به دست آورده نسبت به تهيه طرحى براى توجيه زائران در ابعاد عقيدتى، فقهى و رفتارى برآيد و با برنامه ريزى در طول سفر و بهره گيرى از سوژه ها و اماكن آن طرح را عملى سازد؛ براى غير معتقدين با استدلال، براى مسامحه كاران با تذكر، و براى علاقه مندان با


1- همان، كلمه 987.

ص:44

راهنمايى ايجاد انگيزه نمايد.

13. رسيدگى قرائت و حساب سال

براى انجام اين وظيفه، روحانيون از شيوه هايى گوناگونى بهره مى گيرند. از موفق ترين راههاى تجربه شده، معرفى زائران به روحانيون مساجد محل به وسيله نامه روحانى كاروان، حاوى درخواست او براى بررسى قرائت و رسيدگى به حساب سال زائر است. در اين شيوه، ضمن اينكه از توان روحانى مساجد استفاده مى شود، زائران با روحانى مسجد محل مرتبط مى گردند و بدين سان، شمار بسيار از آنان به برنامه هاى مساجد جذب مى شوند. روحانى كاروان نيز به امر اصلاح قرائت و حساب سال زائرانى كه امكان معرفى آنان نيست، مى پردازد.

14. اعلام برنامه جلسات به گونه مكتوب

هنگامى كه زائران در آستانه تشرّف و تهيه نيازهاى سفر خويش هستند، بايد زمان تشكيل جلسات به صورت روشن به آگاهى آنان برسد و برنامه هاى مدينه و مكّه و نيز زمان تشكيل جلسات مدينه و مكّه و بين الحرمين، پيش از سفر و در ايران به صورت مكتوب در اختيارشان قرار گيرد تا با ملاحظه آن، ديگر كارهاى خود را به زمانى واگذارند.

15. همراهى با زائران

اگر روحانى در طول مسير (از فرودگاه گرفته تا مدينه و مكّه و زيارتهاى دوره) سوار اتوبوسهاى زائران گردد و با آنان همصحبت شود، مخاطبانى بيشتر خواهد داشت و با كسانى كه كمتر در جلسات شركت مى كنند نيز مى تواند سخن گويد. در هواپيماهاى كوچك، كه تنها گنجايش يك كاروان را دارند، روحانى بيشتر مى تواند از فرصت استفاده كند.

ص:45

16. بيان مطالب متنوع و جذّاب

براى برگزارى جلساتى با نشاط و مفيد، لازم است وقت سخنرانى در موضوعات لازم، بر اساس اهميت آنها تقسيم شود. برخى از اين موضوعات عبارتند از: تذكرات مناسك و احكام، تاريخ حرمين، اسرار و معارف و اخلاق. در پايان لازم است حدود 10 دقيقه براى پاسخ به پرسشها در نظر گيرند. در بيان مطالب تاريخى، اين نكته داراى اهميت است كه در يك جلسه مطلب به پايان نرسد و داستان به صورت نيمه تمام به جلسه بعد واگذار شود. مدت جلسه در حَرَمين براى عموم، نيم ساعت است، ولى روحانى بايد اعلام كند كه براى پاسخ دادن به پرسش زائران همواره و در همه حال، آماده است.

17. سازماندهى كاروان

روحانى كاروان پس از شناسايى زائران، بايد به سازماندهى آنان بپردازد. همچنين مسئولان كاروان بايد افرادى را كه سابقه تشرّف دارند و از اطلاعات دينى خوبى برخوردارند و داوطلب كمك به ديگران هستند، به عنوان سرگروه معرفى كنند و از زائران بخواهند كه به صورت دلخواه با يكى از اين افراد همراه شوند. بدين سان، با تشكيل گروههاى چند نفره، روحانى كاروان مى تواند در برخى موارد از طريق سرگروه براى ايجاد رابطه اقدام كند. اين امر، بر سرعت عمل كاروان در انجام مناسك و بازديد مى افزايد.

18. رفت و آمد با زائران

در سفرهايى كه مردان در طبقه اى جدا از زنان استقرار مى يابند، روحانى با اعلام قبلى و يا هنگام نهار و شام در اتاقهاى زائران حضور مى يابد و غذا را در كنار آنان ميل مى كند. اين كار، ضمن پديد آوردن ارتباط عاطفى ميان زائر و روحانى و اطلاع از وضعيت آنان، زمينه توجيه و شيوه آن را براى روحانى مشخص مى كند. بجاست كه روحانى از زائران نيز دعوت كند كه به اتاق او بيايند.

ص:46

19. توجيه در گروههاى كوچك

براى آشنا ساختن زائران با قسمتهاى مختلف مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) و مسجدالحرام، شايسته است زائران را به گروههاى 10 نفره تقسيم كنند و روحانى كاروان قبل از نمازها آنان را همراهى كند و آگاهيهاى لازم در اين دو مسجد به آنان منتقل سازد.

20. ايجاد رقابت و نشاط

براى جلوگيرى از احساس خستگى و نيز حفظ نشاط زائران، شايسته است كه روحانى كاروان، ميان زائران رقابتى سالم پديد آورد و با برگزارى مسابقه هايى در موضوعاتى چون احكام، مناسك و غيره كاروان را به تلاش وادارد.

21. سامان بخشى كار احرام

هنگام احرام براى بسيارى نگرانى و اضطراب پديد مى آيد. مناسب است روحانى، با آرامش تمام، در حالى كه لباس مقدس روحانيت در بر دارد، زائران را از احرام آگاه سازد و براى محرم شدن به آنان يارى رساند و آن گاه خود محرم شود. اين كار موجب مى شود كه زائران به دليل مشخص بودن روحانى كاروان، آسان تر او را شناسايى كرده و بدو رجوع كنند.

22. اصلاح رفتارى زائران

در ميان افراد كاروان، بعضى از زائران رفتار ناهنجار دارند؛ ريشه يابى و انتخاب راه صحيح در اصلاح رفتارى زائران با توجه به تنوع ناهنجاريها و روحيات مختلف مخاطبان هنر روحانى است.

ص:47

روان شناسى زائر

اشاره

گام نخست در انجام مأموريت به گونه مطلوب، باز شناختن مخاطبان است تا بتوان برابر نيازهاى آنان برنامه ريزى كرد.

ص:48

1. شناسايى نخستين

روحانى كاروان در اين مرحله، اطلاعات اوليّه زائران را از مدير كاروان مى گيرد (مانند شمار زنان و مردان، شمار خانواده ها، شغل زائران، تحصيلات، قوميتها، حساسيتها و ارتباطات به ويژه در استانهاى كوچك) تا از سلامتى زائران و افراد آسيب پذير آگاه باشد.

2. بررسى نيازهاى عقيدتى و فقهى زائران

اين مرحله عبارت است از تهيه پرسشنامه هايى ويژه براى شناسايى مرجع تقليد، سابقه تشرّف، حساب سال، نيابت، سابقه مطالعاتى در مسائل حج و اسرار آن و كتابهاى مطالعه شده. پس از آنكه زائران پرسشنامه ها را پر كردند، روحانى كاروان اطلاعات به دست آمده را به گونه اى منظم گرد مى آورد.

3. برنامه ريزى براى رفع نيازها

در اين مرحله، روحانى با شناسايى نخستين و اطلاعات تكميلى، براى رفع نيازهاى فرهنگى زائران برنامه ريزى مى كند و در غنى سازى اطلاعات و سامان دادن به وظايف زائران در انجام مناسك مى كوشد. ملاك در برنامه ريزى در سطح متوسط كه اكثر اقشار جامعه هستند در نظر گرفته مى شود.

4. جلسه هاى ويژه براى گردهمايى هاى مختلف

گاه در كاروان كسانى يافت مى شوند كه از اطلاعات دينى خوبى برخوردارند و يا در مقابل افرادى كه بسيار ناتوانند. مناسب است روحانى كاروان براى كم سوادان، جلسه هاى ويژه اى برگزار كند و در جبران نياز آنها بكوشد و نيز از افراد توانا براى راهنمايى ديگر زائران سود جويد.

5. روحانى زائر

اگر در جمع زائران كاروان، فردى روحانى يافت شود، شايسته است ضمن ايجاد ارتباط با وى، از او خواسته شود كه در جمع

ص:49

زائران سخن گويد و در صورت امكان، محل سكونتش در اتاق روحانى كاروان پيش بينى شود.

6. ارتباط با افراد منتقد

روحانى كاروان بايد به سرعت افراد آسيب پذير و معترض و منتقد كاروان را باز شناسد و ضمن برقرار ساختن ارتباطى دوستانه به مطالب آنها گوش فرا دهد و با برنامه ريزى درست، به انتقاداتشان پاسخ گويد و ضمن اصلاح اطلاعات آنان در توجيه و جذب آنان كوشش كند.

7. ملاك برنامه ريزى

در همه برنامه ريزيها بايد بر ميانه روى ارج نهاده شود و از افراط و تفريط خوددارى گردد.

با زائران در نخستين جلسه

اشاره

نخستين جلسه، براى روحانى كاروان و زائران بسيار مهم است، به ويژه اگر سابقه آشنايى نداشته باشند. روحانى كاروان در اين جلسه همراه با اطلاعات به دست آمده و نيز با برنامه حساب شده حضور مى يابد.

الف. چگونگى برخورد با زائران

1. روحانى كاروان، نخست بايد خود را معرفى كند و از اينكه خداوند توفيق همسفرى با اين گروه را نصيبش كرده است، او را سپاس گويد و متذكر شود كه در طول سفر به صورت شبانه روزى در خدمت زائران است.

2. در معارفه بايد برخورد، صادقانه و بى پيرايه باشد و بر شخصيت زائران ارج نهاده شود و روحانى كاروان در صورت امكان، هنگام ورود با آقايان دست دهد و احوالپرسى كند.

3. برخورد اول بايد كاملًا عاطفى و همراه با تفاهم باشد. از برخورد مغرورانه بايد پرهيز كرد و روحانى كاروان نبايد بر خود ببالد كه چند بار به حج تشرّف يافته و يا زائران بدو نيازمندند.

ص:50

4. روحانى كاروان بايد قول دهد كه در حدّ توان خويش به زائران خدمت مى گذارد نه بيشتر، تا هنگام عمل، زائران احساس نكنند كه ميان گفتار و كردار او فاصله اى زياد است.

ب. مطالب مورد بحث

1. شايسته است از بهره هاى معنوى سفر و اينكه سفر الى اللّه است و بايد در اين سفر در پى تحوّل و دگرگونى باشيم سخن به ميان آيد.

2. دعوت به محبت و همكارى با يكديگر به ويژه با افراد نيازمند و ناتوان در طول سفر، بسيار پسنديده است.

3. همچنين بايد اهداف و آداب سفر زيارتى حج يا عمره بيان شود.

4. از خاطرات افرادى كه در سفرهاى پيش دگرگون شده اند، مى توان به گونه اى شايسته و به عنوان الگو سود جست.

5. لازم است هرگونه تذكرى كه بايد به اطلاع زائران برسد، در اين جلسه و پس از آن به تدريج مطرح شود.

جلد 6

اشاره

ص:1

ص:2

آزموده ها (6) - نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

پيشگفتار

اهميّت مسائل فقهى عمره و حجّ، بر كسى پوشيده نيست و بى شك درستى و نادرستى اعمال زائران بيت الله الحرام بستگى به انطباق و عدم انطباق آنها با احكام و مناسك عمره و حجّ دارد، هرچند صحت اعمال مقدمه رسيدن به روح حجّ و مراتب معنوى آن است ولى به تعبير امام خمينى (قدس سره) مراتب معنوى حجّ جز به عمل مو به مو به مناسك حاصل نخواهد شد (1).

از اين رهگذر عنايت به فراگيرى احكام و مناسك و دقت در امر آموزش آن به زائران و نظارت بر صحت اعمال آنان از وظايف اصلى و مهم روحانيون كاروان ها شمرده شده است. بى شك براى رسيدن به اين هدف و عمل به اين وظيفه، شناخت مسائل جديد و شيوه هاى درست انتقال آنها به زائران و راهنمايى آنان در اثناى اعمال امرى ضرورى است. لذا نوشته حاضر، كه با اين انگيزه آماده شده و در سه بخش سامان يافته تقديم شما عزيزان مى گردد.


1- پيام حج سال 1416 ه- ق.

ص:3

بخش اول: احكام كلى عمره و حجّ

بخش دوم: نكات فقهى عمره و حجّ

بخش سوم: راهنماى فقهى اجرايى عمره و حجّ

اميد است اين جزوه براى سروران گرامى جهت هدايت بهتر زائران مفيد باشد و از ارائه نظرها و پيشنهادهاى اصلاحى و تكميلى دريغ نفرمايند.

ارائه اين شماره آزموده ها، در موضوع فقه و مناسك حجّ به معناى بى توجهى و كم اهميت بودن ساير موضوعات مرتبط با عمره و حجّ نخواهد بود، بلكه به جهت حجم زياد مطالب فقهى و ضرورت بيشتر اين موضوع، اين شماره به فقه حجّ و مسائل مرتبط با آن اختصاص يافت. اميد است در آينده بتوانيم در ساير موضوعات نيز نوشته هايى تقديم كنيم، در پايان از تلاش اعضاى محترم كميته فقه كه زحمت تهيه اين نوشته را متحمل شده اند تشكر مى كنيم.

و السلام عليكم و رحمة الله وبركاته

معاونت امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى

بخش اول: نكات فقهى عمره و حجّ

1- استطاعت با وجوه شرعى به فتواى امام خمينى (قدس سره) حاصل نمى شود، ولى به نظر ساير مراجع حاصل مى شود.

(مناسك، م 40 و 48)

2- براى كسى كه قصد رفتن به مكّه را دارد، عبور از ميقات بدون احرام جايز نيست. احرام پيش از ميقات نيز جايز نيست، مگر آنكه نذر كند پيش از ميقات محرم شود. (1)

(مناسك، م 215، 217، 218 و 226)

3- مقدار واجب لباس احرام آقايان دو تكه است وكمتر از اين نبايد باشد، ولى بيشتر از اين، در صورتى كه شرايط لباس احرام را داشته باشد اشكال ندارد.

(مناسك، م 269، 272، 285 و 301)

----------------------------------

1-


1- آيت الله زنجانى براى كسى كه از ميقات يا نزديك آن مى گذرد احرام پيش از ميقات حتى با نذر را صحيح نمى دانند.

ص:4

4- لباس احرام بايد شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد، بنابراين، بانوان هرچند واجب نيست براى احرام لباس مخصوص بپوشند، ولى لباسى كه به تن دارند بايد شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد، افزون بر اينكه در حال احرام، پوشيدن حرير خالص براى بانوان بنابر احتياط، جايز نيست ولى در نماز جايز است.

(مناسك، م 274، 276 و 277)

5- استحباب كوتاه نكردن مو يك ماه پيش از عمره مفرده، و از اول ذى القعده و اگر نشد از اول ذى الحجّه براى عمره تمتع و حجّ، اختصاص به موى سر و محاسن دارد، نه سبيل و موهاى ساير قسمت هاى بدن. (مناسك، م 302)

6- استحباب نماز دو ركعتى يا حداقل يك نماز دو ركعتى احرام مخصوص وقتى است كه نماز واجب نمى خواند، ولى اگر نماز واجب مى خواند، مستحب است پس از همان نماز واجب محرم شود بلكه محرم شدن پس از نماز واحب افضل است. بنابراين چنانچه نماز مغرب و عشاء يا نماز واجب ديگرى مى خوانند، اگر پس از آن محرم شوند، به اين استحباب عمل شده است، ولى در صورتى كه فرصت داشته باشند و نمازهاى مستحبى را پيش از نماز واجب بخوانند بهتر است.

(مناسك، م 302، بند 5)

7- حرمت زن و شوهر در حال احرام اختصاص به التذاذ دارد، يعنى لذت هايى كه با عقد ازدواج حلال شده بود، با احرام حرام مى شود، بنابراين، لمس و نظر بدون التذاذ اشكال ندارد. به عبارت ديگر زن و شوهر پس از احرام مانند مادر و پسر و يا

ص:5

خواهر و برادر هستند. (استفتاء)

8- در محرّمات مختص آقايان، بين پوشاندن سر و پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را مى گيرد، فرق است، چون درباره سر، پوشاندن آن حرام است با هر چيزى كه باشد، حتى انداختن حوله بر سر، ولى درباره پوشيدن پا منظور پوشيدن چيزى است كه روى تمام پا را مى گيرد، لذا انداختن چيزى مثل حوله روى پا اشكال ندارد و بطور خلاصه فرق است بين پوشاندن و پوشيدن. به عبارت ديگر پوشيدن جوراب، كفش، چكمه و مانند آن حرام است و لاغير. (مناسك، نهم از محرمات احرام، م 410 و 411)

9- محرمى كه خودش تقصير نكرده، نمى تواند موى ديگرى را بچيند، چون ازاله مو از بدن ديگران نيز در حال احرام جايز نيست، ولى مى تواند ناخن ديگرى را بگيرد، چون كوتاه كردن ناخن ديگران بر محرم حرام نيست.

(مناسك، شانزدهم از محرمات احرام، م 522، 523 و 1146)

10- حرمت استظلال مختص به حال حركت و سايه متحرك همراه زائر است، پس سايه سقف ثابت يا درخت يا پمپ بنزين كه از زير آن بگذرد يا نشستن زير سقف و درخت اشكال ندارد. هرچند برخى از فقهاء نسبت به سايه ثابتى كه محرم خودش اختيار مى كند اشكال كرده اند، مانند راهى كه از تونل عبور مى كند و راهى كه از تونل عبور نمى كند، اگر راه اول را انتخاب كند. ولى به هرحال عبور از زير پل هايى كه در جاده ها است و ماشين از زير آن عبور مى كند اشكال ندارد. (مناسك، م 438 و 488)

ص:6

11- خاراندن بدن در حال احرام، هرچند بدن سرخ شود، اگر خون نيايد اشكال ندارد. (مناسك، م 450)

12- حرمت كندن و بريدن درخت و گياه حرم اختصاص به درختان و گياهان خودرو و بى ميوه دارد، بنابراين درختان ميوه و درختانى كه اكنون در خيابانهاى مكّه كاشته اند، مشمول اين حكم نيستند.

(مناسك، بيست و سوم از محرمات احرام، م 469، 470 و 471)

13- دو تا از محرمات احرام، يعنى صيد و كندن درخت و گياه حرم دو حيث دارد- احرامى و حرمى- كه پس از تقصير يا حلق حيث احرامى آن حلال مى شود، ولى حيث حرمى آن باقى مى ماند. بنابراين كسى كه در حرم است و محرم نيست، باز اين دو كار بر او حرام است.

14- مسائلى كه درباره ضيق شدن وقت عمره يا طواف عمره گفته شده مربوط به عمره تمتع است نه عمره مفرده، چون عمره مفرده وقت معين ندارد، مگر عمره مفرده پس از حجّ افراد كه برخى از فقهاء وقت آن را تا پايان ذى حجّه دانسته اند كه آن نيز احكام جداگانه اى دارد. (مناسك، م 534)

15- بخشى از تلبيه هاى مستحب كه اين جمله را دارد: لبيك و هذه عمرة متعة الى الحجّ لبيك ...- ظاهرا" اختصاص به عمره تمتع دارد و مربوط به عمره مفرده نيست. (مناسك، م 259)

16- كسى كه براى رفتن به مسجد الحرام عذرى ندارد، بدون وضو مى تواند طواف مستحب بجا آورد و نماز آن را نخواند يا براى نماز طواف وضو بگيرد يا اگر پس از طواف مستحب متوجه شد وضو ندارد، طوافش صحيح است و براى نماز آن وضو

ص:7

مى گيرد، چون در طواف مستحب طهارت شرط نيست، هرچند مستحب است. (مناسك، م 546)

17- كسى كه در عمره يا حجّى كه بجا آورده شبهه اى دارد يا در يكى از اعمال آن اشكالى پيش آمده باشد، گاهى با انجام دادن مجدد عمره يا حجّ اشكالش برطرف نمى شود و تاثيرى ندارد، بلكه بايد همان اشكال را برطرف كند.

18- فرق بين گمان در تعداد ركعات نماز و گمان در تعداد اشواط طواف آن است كه در نماز حكم يقين را دارد، ولى در طواف حكم شك را دارد، اما برخى از فقهاء هردو را به يك نحو مى دانند. (مناسك، م 629)

19- گاهى برخى افراد در طواف بر اثر فشار جمعيت و هل خوردن شك مى كنند كه بى اختيار رفته اند يا نه؛ اين شك اعتبارى تدارد و طواف صحيح است. (استفتاء)

20- كسى كه در اثناء طواف يا سعى از ادامه آن عاجز شود مى تواند براى ادامه آن به كسى نيابت دهد، يعنى بعضِ اشواط طواف و سعى نيز نيابت بردار است.

(مناسك، م 675)

21- وظيفه زن حائض در عمره مفرده و تمتع و حجّ متفاوت است، زيرا در عمره تمتع نمى تواند با نايب گرفتن براى طواف و نماز آن، بقيه اعمال را انجام دهد بلكه بايد صبر كند تا پاك شود و چنانچه صبر كرد و پاك نشد يا مى داند كه پاك نمى شود، وظيفه او از تمتع به افراد تبديل مى شود. ولى در عمره مفرده و حتى اعمال پس از منى (در حجّ) گاهى وظيفه اين است كه براى طواف و نماز طواف نايب بگيرد و بقيه اعمال را خودش

ص:8

انجام دهد. (مناسك، م 193، 292 و 721)

22- به فتواى بسيارى از فقهاء زن مستحاصه براى طواف و نماز طواف بايد بطور جداگانه اعمال مستحاضه را انجام دهد، ولى اگر پيش از طواف، آن اعمال را انجام دهد و تا پايان نماز طواف خون قطع باشد، براى نماز لازم نيست آنها را تجديد كند.

(مناسك، م 725 و 727)

23- پوشش زن در طواف و نماز تفاوتى دارد بدين شرح:

الف) در نماز وجه و كفين و قدمين مستثنى است، در صورتى كه نامحرم او را نبيند.

ب) در طواف تنها وجه و كفين مستثنى است. (مناسك، م 754)

24- در موارد ذيل به جاى آوردن طواف مستحب خلاف احتياط است:

الف) پس از احرام عمره، پيش از طواف

ب) پس از احرام حجّ و پيش از رفتن به عرفات

ج) پس از اعمال منى و پيش از طواف زيارت

د) بين طواف و نماز طواف. در اين مورد خواندن نماز ديگر غير از نماز طواف نيز خلاف احتياط است. (مناسك، م 768، 771، 807 و 1201)

25- فاصله بين هر يك از اعمال عمره تمتع و نيز بين اعمال حجّ بدين شرح است:

- بين احرام و طوافر؛ هر چه باشد منعى ندارد، ولى وقت عمره تا پيش از ظهر روز عرفه است و تا وقتى كه به وقوف

ص:9

عرفات برسد.

- بين طواف و نماز طوافر؛ نبايد فاصله شود به طورى كه عرفاً بگويند پس از طواف نماز را خواند.

- بين نماز طواف و سعير؛ تا عصر آن روز كه طواف بجا آورده يا شب اشكال ندارد، ولى به فردا نگذارد مگر به طور طبيعى و بدون فاصله به فردا بيفتد.

- بين سعى و تقصيرر؛ هر چه باشد اشكال ندارد تا پيش از ظهر روز عرفه كه بتواند تقصير كند و محرم شود به احرام حجّ و قبل از ظهر به عرفات برسد.

- بين تقصير و احرام حجّر؛ حكم شماره 4 را دارد.

- بين احرام حجّ و وقوف در عرفاتر؛ ختى اگر پس از خروج از احرام عمره تمتع محرم شود، اشكال ندارد، ولى براى ظهر روز عرفه بايد در عرفات باشد.

- بين وقوف در عرفات و مشعر الحرامر؛ از مغرب تا طلوع فجر، هر چند احتياط واجب آن است كه وقتى كه به مشعر الحرام رسيد تا طلوع فجر نيز به قصد طاعت الهى در آنجا بماند.

- بين وقوف در مشعر الحرام تا رمى جمره عقبه ر؛ به مقدارى كه بتواند رمى جمره عقبه، قربانى و حلق با تقصير را در روز عيد انجام دهد.

- بين رمى جمره تا قربانير؛ فاصله افتادن اشكال ندارد، ولى بايد تا پيش از غروب انجام دهد.

- بين قربانى و حلق يا تقصيرر؛ فاصله افتادن اشكال ندارد، ولى بايد تا پيش از غروب انجام دهد.

- بين حلق يا تقصير و بيتوتهر؛ هر وقت از روز عيد انجام داد،

ص:10

از غروب تا نيمه شب بايد بيتوته كند و به فتواى مراجعى كه حلق در شب را جايز مى دانند، حلق يا تقصير در حال بيتوته هم اشكال ندارد و كسانى كه بيتوته نيمه دوم شب را جايز مى دانند، تاخير بيتوته تا پيش از نيمه شب اشكال ندارد.

- بين بيتوته شب يازدهم و رمى جمرات روز يازدهم ر؛ بايد بيتوته در شب و رمى در روز باشد.

- بين رمى جمرات و بيتوتهر؛ وقت رمى جمرات از طلوع تا غروب آفتاب ادامه دارد و بيتوته از غروب تا نيمه شب و به فتواى برخى از فقهاء مى تواند از نيمه شب تا صبح باشد.

- بين بيتوته شب دوازدهم و رمى جمراتر؛ حكم شماره 12 را دارد.

- بين رمى جمرات روز دوازدهم و اعمال مكّهر؛ از روز دوازدهم تا پايان ذى حجّه و برخى از فقهاء بنابر احتياط به جا آوردن اعمال مكّه را در ايام تشريق لازم مى دانند.

- از طواف زيارت تا پايان سعير؛ همانند اعمال عمره است.

- بين سعى و طواف نساءر؛ هر چه فاصله باشد اشكال ندارد، ولى پيش از اتمام ماه ذى حجّه بايد به جا آورد.

- بين طوافر؛ بايد فاصله نشود و عرفا" مبادرت شود. نساء و نماز آن (مناسك م 829، 840، 855، 859)

26- عدم مشروعيت طواف تبرّعى براى حاضر در مكّه ثابت نيست، نه حجّ يا عمره تبرّعى، يعنى براى كسى كه خودش در مكّه حاضر است، مى توان طواف تبرّعى به جا آورد، ولى عمره و حجّ

ص:11

تبرّعى معلوم نيست صحيح باشد. (به جز امام عصر (عليه السلام) در حجّ) با اين كه طبق برخى از روايات حضرت در موسم حضور دارند، ولى فقهاء فرموده اند به جاى آوردن حجّ به نيابت از ايشان اشكال ندارد. (مناسك، م 166)

27- عدم مشروعيت طواف تبرّعى براى حاضر در مكّه ثابت نيست، نه حجّ يا عمره تبرّعى، يعنى براى كسى كه خودش در مكّه حاضر است، مى توان طواف تبرّعى به جا آورد، ولى عمره و حجّ تبرّعى معلوم نيست صحيح باشد. (به جز امام عصر (عليه السلام) در حجّ) با اين كه طبق برخى از روايات حضرت در موسم حضور دارند، ولى فقهاء فرمودند به جاى آوردن حجّ تبرّعى به نيابت از ايشان اشكال ندارد. (مناسك، م 166)

28- ترك حجّ مستحب در پنج سال متوالى و نيز قصد بازنگشتن به مكّه مكروه است.

(مناسك، م 165)

29- ميقات حجّ افراد حتى براى كسانى كه وظيفه شان تبديل به افراد شده است، يكى از مواقيت پنج گانه است. آرى اگر پس از احرام عمره تمتع به افراد تبديل شود بايد از نيت تمتع به افراد عدول كند و با همان احرام به عرفات برود و اعمال حجّ را انجام دهد. (مناسك، م 174)

30- اگر در يكى از دورهاى طواف، داخل حجر اسماعيل برود، بايد آن دور را از سر بگيرد و اعاده اين قسمت صحيح نيست، بر خلاف ساير اشكالها، مثلا" اگر بى اختيار برود، يا پشت به كعبه شود، بايد همان قسمت را اعاده كند.

(مناسك، م 587، 590، 594، 641 و 659)

ص:12

31- تفاوت حجّ افراد با حجّ تمتع در سه چيز است:

الف) محل احرام: محل احرام حجّ تمتع مكّه است و حجّ افراد يكى از مواقيت پنج گانه.

ب) قربانى: در حجّ افراد قربانى واجب نيست و در حجّ تمتع واجب است.

ج) وقتِ عمره: در حجّ تمتع عمره تمتع واجب است و پيش از آن انجام داده مى شود و در حجّ افراد عمره مفرده واجب است و پس از آن انجام داده مى شود.

(مناسك، م 174، 933، 935 و 936)

32- تبديل عمره تمتع به مفرده جايز نيست، ولى تبديل عمره مفرده به تمتع در صورتى كه عمره را در ماه هاى حجّ انجام داده باشد و حجّ استحبابى باشد جايز است. (مناسك، م 182 و 929)

33- عدول از حجّ افراد واجب به حجّ تمتع جايز نيست، ولى عدول از تمتع به افراد در برخى موارد جايز است. (مناسك، م 934 و 929)

34- در برخى از مناسك ها و كتاب هاى دعا كلمه طَلَل در دعاى طواف به اشتباه ظُلَل نوشته شده است. (مناسك، م 772)

35- پس از تقصير در عمره تمتع همه محرمات احرام حلال مى شود بجز صيد و كندن درخت و گياه حرم و در عمره مفرده، همه محرمات احرام حلال مى شود به جز دو مورد فوق و زن و مرد بر يكديگر. و در حجّ پس از حلق يا تقصير، همه محرمات حلال مى شود، به جز بوى خوش و سه مورد فوق. (مناسك، م 893 و 1141)

36- تقصير در عمره تمتع و عمره مفرده مكان معينى ندارد و هر

ص:13

جا كه تقصير كنند اشكال ندارد. (مناسك، م 898)

37- در عمره تمتع طواف نساء واجب نيست، ولى به جاى آوردن آن اشكال ندارد و به فتواى برخى از فقهاء موافق با احتياط است. (مناسك، م 892)

38- خارج شدن از عرفات يا مشعر الحرام در وقت وقوف و مجددا" بازگشتن به آن، هر چند بدون عذر جايز نيست، ولى ترك وقوف يا كوچ از عرفات يا مشعر محسوب نمى شود. (مناسك، م 964، 965 و 966)

39- محاسبه نيمه شب براى بيتوته با نيمه شب براى تعيين پايان وقت نماز عشا به فتواى برخى فقهاء تفاوت دارد و برخى از اول غروب تا طلوع آفتاب دانسته اند و احتياط آن است كه از مغرب شرعى حساب كنند كه حدود نيم ساعت با پايان وقت نماز عشاء تفاوت پيدا مى كند. (مناسك، م 1226)

40- در شرايط قربانى نسبت به نقايص و عيوب عارضى كه در اصل، حيوان آنگونه نيست، مثل اخته بودن، گر بودن، گوش يا دم بريده بودن، فحص لازم نيست، ولى نسبت به سن حيوان و لاغر نبودن آن در صورت شك، فحص لازم است.

(مناسك، م 1086)

41- گوسفندهايى كه تخم كوچك دارند، خصى يا مرضوض الخصيتين نيستند، بلكه نژاد اينها در اصل همين گونه است و ذبح چنين حيوانهايى منعى ندارد. و مطابق استفتاء جديدى كه از محضر مراجع معظم تقليد شده است، ذبح چنين حيوانهايى را كافى مى دانند. (استفتاء)

42- حلق يا تقصير در حجّ، بايد در منى باشد و از آنجا كه

ص:14

مسلخ هاى جديد خارج منى است، برخى از افرادى كه براى قربانى به مسلخ مى روند به اشتباه همان جا كنار مسلخ حلق يا تقصير مى كنند كه صحيح نيست. و گاهى توجه ندارند و زمانى كه به منى برمى گردند غروب شده است. (مناسك، م 1130 و 1149)

43- كسانى كه محرمند و به مسلخ مى روند، بايد مواظبت كنند لباس احرامشان خون آلود نشود، چون پاك بودن لباس احرام لازم است و در صورت نجس شدن بايد آن را تعويض يا تطهير كنند و اين امر براى آنها دشوار است، ولى چنانچه لباس احرام نجس شد و تطهير يا تعويض نكردند، به احرام ضررى نمى زند و موجب كفاره نيست.

44- بيرون رفتن از حدود منى پيش از ظهر روز دوازدهم و گذشتن از جمره عقبه- چون عقبه نهايت منى است- به قصد بازگشتن به منى، كوچ از منى محسوب نمى شود و اشكال ندارد.

45- اگر ترتيب بين اعمال منى و اعمال پس از منى به هم بخورد، يعنى پيش از حلق يا تقصير، طواف و نماز و سعى را به جا آورد، در هر صورت باطل است، هر چند به اعتقاد صحت باشد و فرق است بين اين اعمال و اعمال عمره تمتع يا عمره مفرده.

(مناسك، م 1135، 1138 و 1150)

46- كسانى كه اعمال مكّه را بر وقوف مقدم مى دارند، با طواف و سعى و حتى طواف نساء، هيچ كدام از محرمات احرام بر آنها حلال نمى شود و بر چنين افرادى تمام محرمات احرام، پس از

ص:15

حلق يا تقصير در منى حلال خواهد شد. (مناسك، م 1180)

47- كسى از رمى در روز معذور است و بايد رمى را در شب انجام دهد، اگر از رمى در شب ناتوان شود، نمى تواند به ديگرى نيابت دهد كه در شب برايش رمى كند و نيز كسى كه نايب است. (مناسك، م 129، 1295)

48- آنچه در برخى از مناسك ها آمده است كه رمى ديوار سيمانى پشت جمره صحيح نيست مربوط به حدود چهل سال پيش است كه چنين ديوارى وجود داشته، ولى سالهاى اخير اثرى از اين ديوار نبوده و اين مسأله موضوعا" منتفى است و اكنون هم جمرات تبديل به ديوارهاى چند مترى شده است.

(مناسك، م 1294 و 1299)

49- رمى شبانه بانوان- هر چند مقدور نباشد- اختصاص به رمى جمره عقبه در روز عيد دارد و رمى جمرات روزهاى 11 و 12 ذى حجّه را مجاز نيستند در شب انجام دهند، مگر آنكه از رمى در روز معذور باشند. پس فرق مسأله در عذر و عدم عذر است كه رمى روز عيد را هر چند معذور نباشند مى توانند شب عيد انجام دهند و در روزهاى بعد در صورتى كه از رمى در روز معذور نباشند رمى شبانه جابز نيست.

(مناسك، م 1305)

50- كسى در مجموع وقت- حتى بعد از ظهر عيد كه جمره خلوت است- قادر به رمى است نمى تواند براى رمى نايب بگيرد و اگر نايب بگيرد رمى او باطل است.

(استفتاء)

51- تفاوتى بين اعمال عمره تمتع و اعمال مكّه وجود دارد و آن

ص:16

اينكه در عمره تمتع چنانچه پس از اعمال نماز يا طوافش باطل بوده، به فتواى برخى از فقهاء تنها اعاده همان عمل كافى است و اعمال مترتبه صحيح است ولى در اعمال مكّه، اعمال مترتبه نيز بايد اعاده شود.

ص:17

بخش دوم: احكام كلى در حجّ

1- به نظر همه مراجع براى ميت در صورتى كه حجّ بر ميت مستقر شده باشد و وصيتى به حجّ بلدى نكرده باشد، حجّ ميقاتى به نيابت از او كفايت مى كند.

(مناسك، م 45)

2- به فتواى تمام مراجع عظام، همه افراد اعم از معذور و غيرمعذور مى توانند با نذر پيش از ميقات محرم شوند. (1)

3- به جز ميقات مسير مدينه (مسجد شجره) در هيچ كدام از مواقيت وارد شدن به مسجد براى احرام خصوصيت ندارد، بلكه در منطقه اى كه بنام ميقات است، مى توان محرم شد. و نسبت به مسجد شجره نيز برخى از فقهاء ذوالحليفه را ميقات مى دانند نه تنها مسجد شجره را. (مناسك، م 202 و 236)

4- هيچ كدام از محرمات احرام در صورتى كه سهوا" يا جهلا" يا

----------------------------------

1-


1- آيت الله زنجانى براى كسى كه از ميقات يا نزديك آن مى گذرد احرام پيش از ميقات حتى با نذر را صحيح نمى دانند.

ص:18

غفلتا" انجام شود، كفاره ندارد و نيز ضررى به عمره و حجّ نمى رساند به جز صيد كه سهوى آن نيز كفاره دارد. (مناسك، م 1320 و 323)

5- به كمر بستن هميان دوخته براى مردان محرم به فتواى تمام مراجع معظم تقليد اشكال ندارد. (مناسك، م 348)

6- قسم خوردن به چيزى- به جز كلمه الله و مرادف آن و ساير اسماء الهى- جدال محسوب نمى شود، مثل قسم به قرآن يا معصومين عليهم السلام.

(مناسك، م 374، 385 و 499)

7- به فتواى تمام مراجع همه كارهايى كه بر مردان مُحرم حرام است، پسر بچه نيز بايد از آنها پرهيز كند، يا پرهيز داده شود، به جز زير سايه رفتن كه براى پسر بچه ها اشكال ندارد. و تمام كارهايى كه بر زن محرم حرام است، دختر بچه محرم نيز بايد از آنها پرهيز كند يا او را پرهيز دهند. (مناسك، م 437)

8- به زبان آوردن نيّت هيچ كدام از اعمال عمره و حجّ لازم نيست ولى به زبان آوردن نيّت احرام مستحب است. (مناسك، م 539)

9- تمام صورتهاى شك در تعداد اشواط طواف، مبطل طواف است مگر شك بين هفت و بيش از هفت پس از اتمام شوط هفتم، بدين معنى كه به حجر الاسود رسيده باشد، يا پس از اتمام طواف و انصراف از آن شك كند. (مناسك، م 624، 625 و 626)

10- در تمام مواردى كه بانوان لكه مى بينند، اگر به طور مستمر نباشد، حيض نيست، هرچند در ايام عادت باشد، يا ساير اوصاف حيض را داشته باشد، چون از شرايط حيض، استمرار

ص:19

خون در سه روز اول است، ولى اگر در ايام عادت باشد و استمرار داشته باشد، حكم حيض را دارد، هرچند نشانه هاى حيض را نداشته باشد. ولى در مورد اخير برخى از فقهاء امر به احتياط؛ يعنى جمع بين تروك حايض و اعمال مستحاضه فرموده اند. (مناسك، م 728، 734)

11- هيچ يك از اعمالِ واجبِ عمره و حجّ مشروط به طهارت از حدث نيست، مگر طواف و نماز طواف. (مناسك، م 288)

12- زن يائسه هر خونى ببيند، هرچند اوصاف حيض را داشته باشد، حكم حيض را ندارد، ولى برخى از فقهاء در صورت داشتن اوصاف حيض امر به احتياط در جمع بين تروك حائض واعمال مستحاضه فرموده اند. (مناسك، م 726 و 735)

13- تمام اقسام شك در تعداد اشواط سعى مبطل سعى است، مگر آنكه در مروه شك بين هفت و بيش از هفت پيش آيد. (مناسك، م 852)

14- كسى كه يكى از وقوفين را عمدا" ترك كند، در هر صورت- چه اختيارى يكى يا اضطرارى هردو يا اضطرارى يكى را درك كرده باشد يا درك نكرده باشد- حجّش باطل است. (مناسك، م 986)

15- وقت رمى جمره در هر سه روز از طلوع آفتاب تا غروب است. (مناسك، م 1000)

ص:20

بخش سوم: راهنماى فقهى اجرائى عمره و حجّ پيش از سفر

اشاره

در جلسات پيش از سفر اين نكات يادآورى شود:

1- نماز خود را بر روحانى و عالم آشنا و محل خود عرضه كنند تا اگر اشكالى دارد برطرف شود.

2- براى حسابرسى خمس و پرداخت وجوه شرعى خود به دفتر مرجع تقليد خود يا نماينده وى مراجعه و براى اين مسأله اقدام فرمايند و تنها افرادى كه باقى مى مانند يا شخصاً تمايل به حسابرسى نزد شما دارند، اقدام فرماييد.

در حسابرسى خمس افراد سه دسته هستند:

1- كسانى كه تا كنون حسابرسى نداشته اند.

2- كسانى كه مدتى حسابرسى داشته اند ولى رها كرده اند.

3- كسانى كه حساب سال مرتب دارند.

نسبت به گروه اول بايد تمام اموال و طلبها وبدهى آنها

ص:21

محاسبه شود و پس از كسر بدهى ها، اموال باقيمانده به سه دسته تقسيم مى شود:

الف) اموالى كه خمس آن را بايد بپردازند، مثل پول نقد، مواد مصرفى، مانند برنج و روغن و چاى و ... و به فتواى برخى فقهاء سرمايه كسب.

ب) اموالى كه خمس ندارد، مثل ارث، ديه و به فتواى برخى از فقهاء ... هبه، جهيزيه.

ج) اموالى كه بايد مصالحه شود، مثل اجناس مورد نياز زندگى كه در طول سال هاى گذشته تهيه و مؤونه شده و وضع آن از لحاظ تعلق خمس معلوم نيست كه از درآمد بوده يا نه.

و گروه دوم: بايد براى مدتى كه حسابرسى نكرده و خمس نپرداخته اند، مانند گروه اول عمل شود.

و گروه سوم: اگر در بين سال خمسى مشرف مى شوند وچيزى از سال گذشته كه خمس آن را نپرداخته باشند ندارند، چيزى بابت خمس بر آنها واجب نيست ولى چنانچه پولى براى خريد سوغاتى دارند و در اثناء سفر به سال خمسى مى رسد، سوغاتى خريدارى شده كه تحويل افراد نشده و نيز باقيمانده پول خمس دارد.

حكم خمس پول ثبت نام

س) هم اكنون كسانى كه قصد تشرف به حجّ يا عمره را دارند، بايد براى حفظ نوبت، مبلغ مقررى را به بانك بسپارند كه اين مبلغ مطابق قرارداد مضاربه است و سودى نيز به آن تعلق مى گيرد و زمانى كه پس از حدود سه سال، نوبت تشرف آنها فرا مى رسد،

ص:22

اصل پول و سود آنرا دريافت مى كنند و به سازمان حجّ و زيارت مى سپارند و به عمره يا حجّ مشرف مى شوند.

حال به توجه به اينكه سپردن پول به بانك مقدمه رفتن به حجّ يا عمره است و چنانچه كسى اين پول را به بانك نسپارد نوبتى را براى رفتن به عمره يا حجّ نخواهد داشت و اكنون طريق رفتن به حجّ نيز همين است، آيا به اصل پول و سود آن خمس تعلّق مى گيرد يا نه؟

ج) آية الّله تبريزى: در فرض سؤال چنانچه بر اصل پول سال بگذرد؛ يعنى از وقت به دست آوردن پولى كه به بانك سپرده اند، سال گذشته، بايد خمس آن را بپردازد و نسبت به مقدارى كه زيادتر از اصل پول به آنها مى دهند، اگر در همان سال به حجّ يا عمره بروند چيزى بر آنها نيست. و الله العالم.

آية الّله خامنه اى: در فرض مرقوم، اكر در همان سال خمسى سپرده گزارى به حجّ مى رود، خمس ندارد، ولى اگر نوبت حجّ از پس از آن سال خمسى است، مبلغ سپرده اگر از درآمد كسب غير مخمّس بوده خمس دارد و سود حاصله اگر پيش از سال عزيمت به سفر حجّ قابل وصول نبوده جزو درآمد سال وصول محسوب است كه اگر در همان سال به حساب هزينه سفر حجّ محسوب شود خمس ندارد.

آية الّله سيستانى: به اصل پول خمس تعلق مى گيرد و نيز به سود آن، اگر از طريق معامله شرعيه ملك صاحب پول شده است، بلى اگر حجّ بر او مستقر شده و راه ديگرى براى رفتن به حجّ در سال ثبت نام نداشته باشد، خمس به آن تعلق نمى گيرد.

آية الّله شبيرى زنجانى: در حجّ واجب و يا عمره، اگر به وسيله اى واجب گردد، خمس پول مورد سؤال واجب نيست و

ص:23

در حجّ و عمره مستحب واجب است.

آية الّله صافى گلپايگانى: در فرض سؤال، اصل پول خمس دارد ولى سود آن، اگر با آن پول معاملات شرعى، با رعايت شرايطش انجام شود و پرداخت سود، طبق قرارداد بايد در موقع تحويل اصل پول پرداخت شود، سود مذكور از منافع سال وصول است كه اگر در همان سال صرف مؤونه شود خمس ندارد و اگر باقى بماند آن هم خمس دارد. و الّله العالم.

آية الّله فاضل: در حجّ واجب به اصل پول و سود آن خمس تعلق نمى گيرد مگر اينكه قبلا" به اصل آن پول خمس تعلق گرفته باشد و خمس آن پرداخت نشده باشد. كه در اين صورت بايد تخميس شود.

آية الّله مكارم شيرازى: هرگاه اين پول از درآمد همان سالى باشد كه نام نويسى كرده است، نه به آن خمس تعلق مى گيرد و نه به سود آن.

آية الّله نورى همدانى: اگر همان سالى كه مستطيع شده است، آن پول را براى انجام حجّ در نوبت خود به حساب ريخته است. آن پول جزو مؤونه و مخارج آن سال محسوب مى شود و خمس ندارد ولى اگر در سال قبل يا سالهاى قبل مستطيع بوده است و تأخير انداخته و به حساب نريخته است بايد خمس آنرا بدهد.

و در عمره نيز اگر به طور متعارف يك مرتبه يا در چند سال يك مرتبه باشد، پولى كه به حساب ريخته است خمس ندارد امّا سودى كه مى گيرد از ارباح آن سالى است كه آن را تحويل مى گيرد و اگر تا آخر سال خمسى خود آن را در مخارج

ص:24

لازم زندگى خود خرج كرد، خمس ندارد و اگر بماند و سال بر آن بگذرد خمس دارد.

3- كيفيت وصيت نامه نوشتن را به زائران ياد دهيد، به ويژه در مورد شرايط وصى و وصيت مالى كه بيش از ثلث نباشد و نوشتن نماز و روزه هاى قضا در وصيتنامه.

4- استحباب كوتاه نكردن موى سر و صورت در عمره مفرده از يك ماه پيش از سفر و در عمره تمتع از اوّل ذى القعده و اگر نشد از اوّل ذى الحجّه

5- كاروان هاى مدينه بعد چون در آغاز ورود به جده عازم جحفه مى شوند و بايد لباس احرام بپوشند، به زائران خود اعم از مرد و زن يادآورى كنند كه لباس هاى احرام خود را پيش از سفر وارسى كنند كه معطر نباشد و آن را جداى از اشياء خوشبو بگذارند، چون در ميقات اگر با چنين لباسى مواجه شدند نمى توانند آن را بپوشند.

6- در مورد لباس احرام بانوان ياد آورى مى شود كه نازك و بدن نما نباشد، حتى به قدرى ضخيم باشد كه در فصل گرما كه بر اثر عرق كردن لباس به بدن مى چسبد، بدن نما نشود.

7- خانم ها مى توانند براى جلوگيرى از عادت ماهيانه قرص استفاده كنند، به شرط آنكه براى آنها ضررى نداشته باشد.

8- خانم هايى كه ممكن است لازم شود پيش از ميقات با نذر محرم شوند و شوهرهايشان همسفر آنها نيستند يادآورى شوند اجازه نذر را از شوهر بگيرند چون برخى از فقهاء اجازه را به طور مطلق شرط مى دانند.

9- شرايط نيابت به طور واضح و صريح براى زائران گفته شود و

ص:25

افرادى كه نايب هستند حتى المقدور شناسايى و وجود شرايط لحاظ شود تا پس از سفر و هنگام اعمال به مشكل برخورد نكنند. مخصوصاً كسانى كه از نماز صحيح معذورند يا نايبند و خود مستطيع هستند چون در برخى موارد نيابتشان صحيح نيست و به فتواى برخى از فقهاء وقتى كه به ميقات رسيدند و استطاعت طريقى نيز حاصل شد، بايد براى خودشان حجّ بجاى آورند. و نيز خدمه كاروانهاكه ممكن است به هنگام اعمال عمره يا حجّ، مشكلى براى كاروان پيش آيد كه به ناچار بايد اعمال معذور را انجام دهند و به فتواى برخى از فقهاء عذر طارى هم مُخلّ به نيابت است.

10- چون احتمال دارد پرواز كاروان نزديك يا در وقت نماز صورت بگيرد، يادآورى چند نكته در اين خصوص به زائران ضرورى است.

الف) حتى المقدور در هنگام ورود به سالن انتظار باطهارت باشند تا اگر فرصت شد نماز را بتوانند سريع بخوانند و سوار هواپيما شوند.

ب) چنانچه نماز را بايد در اثناء سفر در هواپيما بخوانند، پيش از سوار شدن تحصيل طهارت كنند تا هنگام نماز خواندن در هواپيما به راحتى بتوانند به وظيفه خود عمل كنند.

ج) كيفيت نماز در هواپيما نيز توضيح داده شود. كيفيت آن بدين گونه است كه در صورت امكان بايد به حالت ايستاده با مراعات قبله و ساير شرايط خوانده شود و چنانچه به حالت ايستاده ممكن نبود، به حالت نشسته و در صورت

ص:26

امكان رو به قبله نماز خوانده شود و هر مقدار از شرايط نماز كه ممكن بود بايد مراعات كنند و چنانچه نماز در هواپيما با مراعات شرايطى كه گفته شد خوانده شود نماز صحيح است.

11- كيفيت نماز با اهل سنّت در مكّه و مدينه به زائران تعليم داده شود، چون در بدو ورود در مدينه يا مكّه در نماز جماعت شركت مى كنند و آشنا به مسائل نيستند و گاهى دچار سردرگمى مى شوند و نكات قابل ذكر در اين خصوص بدين شرح است.

الف) اذان صبح و ظهر آنها با اذان ما تفاوتى دارد و تنها اذان مغرب كمى زودتر گفته مى شود.

ب) صبح ها پيش از اذان صبح اذانى براى نماز شب گفته مى شود.

ج) در هر شبانه روز يازده اذان و اقامه گفته مى شود كه يك اذان براى نماز شب و پنج اذان و پنج اقامه نيز براى نمازهاى واجب يوميه گفته مى شود.

د) بين اذان و اقامه معمولا چند دقيقه فاصله است كه زائران مى توانند نافله يا قرآن بخوانند.

ه) در قرائت سوره حمد بسم الله را آهسته مى گويند.

و) پس از حمد بخشى از قرآن را مى خوانند كه گاه سوره كاملى است و گاهى نيست.

ز) معمولا در نماز صبح روز جمعه، امام جماعت پس از حمد، سوره سجده دار مى خواند و پس از ان همگى به سجده رفته سپس بر مى خيزند و قرائت را ادامه مى دهند

ص:27

كه در اين صورت زائران سعى كنند پيش از نماز صبح، نماز خودشان را به صورت فرادى بخوانند.

ح) در برخى مواقع پس از ركوع قنوت بجا مى آورند، كه بجاى آوردن قنوت به همراه آنان پس از ركوع مشكلى پيش نمى آورد.

ط) در حال قرائت غالب اهل سنّت، دست بسته نماز مى خوانند كه پيروان مكتب اهل بيت نبايد دست بسته نماز بخوانند.

ى) پس از اتمام حمد امام جماعت، همگى آمين مى گويند كه نبايد گفته شود؛ مى توانند الحمد لله رب العالمين بگويند.

ك) پس از ركوع توقّف طولانى دارند كه نمازگزارن نيز مراعات كنند و با عجله به سجده نروند، بلكه منتظر تكبير مكبّر باشند.

ل) پس از دو سجده، بدون جلسه استراحت مى ايستند كه بايد جلسه استراحت بجاى آورند شود هرچند بسيار كوتاه.

م) در تشهّد برخى از اهل سنّت انگشت سبابه را تكان مى دهند كه اين كار لزومى ندارد.

ن) پس از قرائت ركعت دوم پيش از ركوع، قنوت بجاى نمى آورند، كه زائران نيز قنوت نخوانند، چون مستحب است و در هر حال ترك آن اشكال ندارد.

ص) برخى از مذاهب اهل سنّت بعد از نماز صبح و نماز عصر، خواندن نماز مستحب را جايز نمى دانند هرچند در

ص:28

فقه شيعه نيز كراهت دارد (بجز نمازهاى خاص) لذا تذكّر داده شود كه در آن وقت نافله نخوانند و چنانچه نماز صبح نخوانده اند يا به فتواى مرجعشان بايد مجدداً بخوانند، پيش از نماز جماعت بخوانند.

ع) پس از نماز جماعت مسجد النّبى و مسجد الحرام كمى صبر كنند، تا اگر اعلان نماز ميّت شد، نماز ميّت بخوانند، و بلافاصله پس از نماز جماعت مشغول نماز ديگر نشوند و محلّ خود را ترك نكنند.

12- در نماز ميّت چهار تكبير گفته مى شود كه تكبير پنجم را موقعى كه السلام عليكم و رحمةا ... مى گويند، مى توان گفت. در ضمن كيفيّت مختصر نماز ميت را به زائران آموزش دهيد.

13- لزوم سجده بر مايصحّ السّجود در هتل ها، مشاعر و جاهاى ديگر (بجز در نماز جماعت يا در جاهايى كه امكان ندارد) يادآورى شود. چون برخى از زائران تصور مى كنند در طول سفر، مهر گذاشتن جايز نيست يا مجازند بر فرش و امثال آن سجده كنند.

14- هرگز زائرى را به تصحيح نماز يا حسابرسى خمس يا پرداخت آن وادار نكنيد كه اثر نامطلوب دارد افزون بر اينكه وظيفه شرعى روحانى، بيان مسائل نماز و خمس و دعوت آنها به عمل به واجبات است نه اجبار آنان به اين امور.

15- چنانچه حسابرسى خمس زائرى انجام شد براى پرداخت آن بهتر است او را به دفتر يا بعثه مرجعش راهنمايى كنيد تا خودش بپردازد. چنانچه درخواست كرد كه شما اين زحمت را متقبل شويد در آن صورت قبول آن ثواب خواهد داشت.

ص:29

16- كسانى كه مدينه قبل هستند، در جلسات ايران، تنها فهرستى از اعمال عمره بگويند و از بيان مسائل جزئى و اختلاف فتاوا پرهيز شود.

در مدينه منوره

1- بهترين وقت برگزارى جلسات آموزشى كاروان عصرها از ساعت 5 تا 6 و شب ها بين نماز مغرب و عشا است هرچند به مقتضاى زمان و مكانِ جلسات ديگر كاروان ها و نظر زائران ممكن است اوقات ديگرى نيز مناسب باشد.

2- حتى المقدور جلسات آموزشى از 40 تا 50 دقيقه تجاوز نكند و بهتر است مطالب هر جلسه در بردارنده سه بخشِ تاريخ اماكن، مناسك، اسرار و معارف باشد.

3- در اولين جلسه مدت اقامت و كيفيت نماز (قصر يا اتمام) را يادآورى فرماييد واين نكته قابل توجه است كه رفتن به احُد و قُبا و ساير اماكن مقدس مدينه كه زائران را به زيارت آنها مى برند ضررى به قصد اقامه ده روز نمى زند.

4- درباره اماكن تخيير و تمام خواندن نماز هنگام شركت در نماز جماعت ظهر، عصر، عشاء توضيح داده شود.

5- مجدداً كيفيت اقتدا در نماز جماعت اهل سنت و نكات آن يادآورى شود.

6- حدود مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) يادآورى شود كه تنها قسمت مسقف آن است و محوطه اطراف آن كه با نرده هاى آهنى محصور شده حكم مسجد ندارد.

7- به بانوان يادآورى شود كه ورود شان به مسجد النبى (صلى الله عليه وآله) و

ص:30

مسجد الحرام و توقّف در ساير مساجد در ايام عادت جايز (1)نيست.

8- مناسب است اوقات نمازهاى يوميّه و نماز شب به زائران يادآورى شود تا برنامه ريزى بهترى براى شركت در نمازهاى جماعت و رسيدن به فضيلت نماز اول وقت داشته باشند.

9- خواندن نماز تحيّت در مساجد، مستحب است ولى مى توان زائران را راهنمايى كرد چنانچه نماز قضا داشته باشند مى توانند نماز قضا بخوانند و اين كفايت از نماز تحيت مى كند و نيز اگر نماز واجب ادائى بخوانند.

10- از آنجا كه نماز خواندن در قبرستان به فتواى برخى از اهل سنّت حرام است. زائران را از نماز خواندن كنار بقيع و داخل آن برحذر داريد.

11- براى پركردن اوقات فراغت زائران و استفاده معنوى بهتر از آن، زائران را براى خواندن نماز قضا راهنمايى كنيد و نكات ذيل را نيز يادآورى فرماييد.

الف) نماز قضا هر چه زودتر بايد خوانده شود و مسامحه نشود.

ب) نماز قضا وقت معينى ندارد، بلكه در هر وقت از شبانه روز مى توان نماز قضا را بجاى آورد.

ج) نماز قضا را به جماعت مى توان خواند، و هماهنگى بين نماز امام جماعت و مأموم در نوع نماز، تعداد ركعات و قصر و اتمام لازم نيست.


1- به فتواى آية الله بهجت، عبور حائض از قسمتهاى توسعه يافته مسجدين جايز است.

ص:31

د) مسافر مى تواند نمازهاى قضاى غير سفر را بجاى آورد و بايد تمام بخواند.

ه) نماز قضا را به همان گونه كه اداى آن وظيفه بوده بايد بجا آورد، يعنى اگر وظيفه قصر بوده، به صورت قصر و اگر تمام بوده به صورت تمام و پسرها و مردها بايد حمد و سوره نماز قضاى صبح، مغرب و عشا را نيز بلند بخوانند.

و) كسى كه براى ميت نماز قضا مى خواند بايد مطابق وظيفه خودش عمل كند، مثلا اگر نمازگزار مرد است و براى ميتى كه زن است نماز مى خواند، بايد حمد و سوره نمازهاى جهرى را بلند بخواند.

12- كيفيّت برخى از نمازهاى مستحب كه از اهميت بيشترى برخوردار است به زائران تعليم داده شود، مثل نوافل يوميه، نماز شب، نماز غفيله، نماز حضرت جعفر، نماز زيارت، نماز حضرت ولى عصر (عج) و نماز حاجت.

13- در مدينه منوره، چنانچه زائر قصد عشره داشته باشد مى تواند روزه قضا بجا آورد، و چنانچه روزه قضا ندارد، مى تواند سه روز روزه مستحب براى برآمدن حاجت بجاى آورد و اگر روزه قضا دارد روزه مستحب او صحيح نيست ولى چنانچه مسافر است (كه روزه قضا صحيح نيست) ، چون مكلّف به قضا نيست اين سه روز روزه مستحب را مى تواند بجا آورد ولى روزه ديگرى صحيح نيست و اين روزه از موارد استثناء عدم صحت روزه در سفر است و به نظر برخى از فقهاء احتياط آن است كه روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه باشد.

14- به زائران يادآورى شود كه اعمال عمره و حجّ دقيق است ولى

ص:32

دشوار نيست و با ذكر اين مطلب و چهار نكته اى كه گفته خواهد شد اضطراب و دلهره از اعمال را از آنان برطرف فرمايند كه اضطراب و ترس از اعمال موجب مشكلات فراوانى خواهد شد.

نكته اول: از نظر احكام فقهى وظيفه همه افراد مشخص شده و به راحتى همه مى توانند به وظيفه خود عمل كنند و هيچكس با اعمال ناقص يا باطل (به خواست خداوند) از اينجا نخواهد رفت.

نكته دوم: اگر سؤالى، شبهه اى يا مشكلى برايتان پيش آمد، مى توانيد بپرسيد و مطابق وظيفه عمل كنيد.

نكته سوم: هميشه ما (روحانى گروه) در خدمت شما هستيم و اعمال را به اتفاق به جاى مى آوريم.

نكته چهارم: اگر در موردى خاص سؤال يا مشكلى برايتان پيش آمد و به ما دسترسى پيدا نكرديد، مى توانيد از روحانيون ديگر بپرسيد كه الحمدلله هميشه روحانيون كاروانها در مسجد الحرام و مشاعر مقدس، حضور دارند. يادآورى اين نكات نسبت به كاروان هاى مدينه بعد بايد در ايران صورت بپذيرد.

15- به كسانى كه با تلاش هم نتوانستند نماز خود را تصحيح كنند گوشزد شود كه به يكى از افرادى كه مى شناسند و همراهشان هست براى خواندن نماز طواف نيابت بدهند، ضمن اينكه خودشان نيز بايد نماز را بخوانند. وحتّى المقدور روزهاى آخر، پيش از رفتن به ميقات اين امر كنترل شود كه نايب هايشان مشخص شده باشد، اين امر براى كاروان هاى مدينه بعد در

ص:33

ايران صورت بپذيرد.

16- خانم هايى كه در ايام عادت هستند، پيش از رفتن به ميقات بايد وظيفه خود را براى احرام بدانند، لذاپيشنهاد مى شود جلسه جداگانه اى براى خانم ها گذاشته شود و يادآورى شود كه خواهران معذور، حتماً پيش از حضور در ميقات اطلاع دهند تا با نذر در مدينه محرم شوند و چون اين مسأله اختصاص به ميقات شجره دارد، براى كاروان هاى مدينه بعد نيز يادآورى شود كه چنانچه در زمان عادت باشند، هرچند در ميقات مشكلى ندارند ولى براى بقيه اعمال بايد صبر كنند تا پاك شوند.

17- موارد احتياط وجوبى مراجع تقليد را شناخته و زائران را نسبت به رجوع به فتواى مساوى يا فالاعلم راهنمايى فرماييد ضمن اينكه اجبارى در اين مسأله نباشد، مثل:

احرام در قسمت قديم مسجد شجره

استظلال در شب

استظلال در شهر مكّه و عرفات و منى

احرام از مكّه قديم

و ...

18- به زائران گوشزد شود كه پيش از رفتن به ميقات لباس احرام خود را وارسى كنند كه معطر نباشد، حاشيه آن دوخته نباشد (به فتواى برخى از فقها لباس احرامى كه حاشيه اش دوخته است اشكال دارد) ، پاك و تميز باشد، چون ممكن است در ميقات به اين مشكلات برخورد كنند و در آنجا فرصت تعويض آن نباشد.

19- زيارت و نماز آن را مى توانند به نيابت از ديگران بجاى آورند.

ص:34

20- نمازهاى مستحب را چنانچه در روضة النّبى يا ساير اماكن مقدس ازدحام بوديا امكان توقف نبود مى توانند در حال ايستاده يا نشسته يا با ركوع و سجود اشاره اى و حتى در حال راه رفتن بخوانند.

21- مسأله خواندن نماز قضا به نيابت از كسانى كه از دنيا رفته اند و نماز مستحب براى آنها و افراد زنده و اهداء ثواب نيز يادآورى شود.

از ميقات تا حرم

1- غسل احرام و پوشيدن لباس احرام را حتى الامكان در هتل انجام دهند، به ويژه خانمها چون ممكن است امكان يا فرصت اين اعمال در ميقات نباشد ولى زائران ضمن اينكه راهنمايى مى شوند مجبور به اين كار نشوند ولى چون به فتواى برخى از فقهاء پس از غسل تا احرام در ميقات نبايد بخوابند يا مبطلات وضو از آنها سر بزند، و مردان نبايد لباس دوخته بپوشند لذا يادآورى اين نيز مناسب است. هرچند به فتواى برخى از فقها، تنها خوابيدن ناقض اسست و ساير نواقض وضو ناقض اين غسل نيست.

2- در آن ايام از سال كه هوا گرم است، مخصوصاً در ايام عمره كه ميقات خلوت است و فرصت بيشترى نيز هست، غسل در ميقات براى زائران ممكن است لذا مى توان آنها را راهنمايى كرد كه چنانچه بخواهيد مى توانيد در ميقات غسل كنيد.

3- در برخى از موارد و براى برخى از زائران پيشنهاد يك غسل مافى الذمه مناسب است چون در برخى موارد پيش آمده كه

ص:35

زائر غسل واجب، مثل جنابت يا غسل مسّ ميّت بر عهده او بوده و از آن خبر نداشته است و پس از اعمال متوجّه شده است.

4- قبل از رفتن به مسجد شجره، زائران را نسبت به جغرافياى مسجد، محل وضو و غسل توجيه نماييد كه به راحتى بتوانند اعمال را انجام دهند و زائرى گم نشود و كسى در محوطه بين وضو خانه و مسجد مُحرم نشود.

5- در پاسخ به لبيك ها به زائران تذكر داده شود كه با صداى بلند پاسخ ندهند چون ضرورتى ندارد و مزاحمت براى ديگران است.

6- اگر وقت احرام مصادف با نماز جماعت مسجد شجره شد، لازم است زائران را به شركت در نماز جماعت راهنمايى نماييد تا از تكرار لبيك به صورت دسته جمعى و با صداى بلند بپرهيزند.

7- مسائلى كه درباره احرام در مسجد گفته شد مخصوص مسجد شجره است و در ساير مواقيت، مسجد خصوصيت ندارد، و احرام در ميقات، صحيح است و بردن زائران به داخل مسجد لازم نيست، هرچند اگر افراد غير معذور داخل مسجد محرم شوند از جهاتى بهتر است.

8- در سفر عمره پيش از رفتن به ميقات، چنانچه زائران، كودك يا كودكان خود را همراه دارند، نسبت به احرام آنها و كيفيت اعمال آنها توضيح داده شود و نسبت به احرام كودكان توصيه و تشويق نشوند، چون احرام آنها مشكلاتى به همراه دارد، گفتنى است كه:

ص:36

الف) كودك پسر بايد ختنه شده باشد.

ب) هرچه از اعمال را مى تواند بايد خودش بجا آورد و بقيه را بايد كمكش كنند يا از طرف او انجام دهند.

ج) لباس احرامش تا پايان اعمال بايد پاك باشد.

د) در حال طواف بايد با طهارت باشد.

ه) در حال طواف و سعى بايد بيدار باشد.

و) در حال طواف شانه چپ كودك بايد به طرف كعبه باشد.

9- كسانى كه نياز به تلقين لبيك دارند شناسايى شوند تا در ميقات جداى از جمع براى آنها لبيك ها گفته شود.

10- چنانچه زائران نماز واجب را در مسجد مى خوانند، مثلا نماز مغرب و عشا را و پس از آن محرم مى شوند، به استحباب احرام پس از نماز عمل شده، بلكه محرم شدن پس از نماز واجب ادا يا قضا از نماز مستحب افضل است.

11- چون مشهور فتواى فقهاء لزوم احرام در داخل مسجد شجره است، بجز بانوان معذور همه را به داخل مسجد ببريد تا محرم شوند و احتياط احرام در مسجد قديم نيز قابل ارجاع به فالاعلم است.

12- هر چند به زبان آوردن نيّت احرام و ساير اعمال، واجب نيست ولى برخى از فقهاء مستحب دانسته اند و نيز قصد ترك محرّمات را نيز عده اى لازم دانسته اند اگر براى احرام عمره تمتع اين گونه گفته شود مناسب است:

به قصد شروع اعمال عمره تمتع و انجام آنها و ترك محرمات احرام، محرم مى شوم به احرام عمره تمتع ... قربة الى الله

ص:37

13- براى گفتن لبيك، چون برخى از فقهاء وصل به سكون و وقف به حركت را خلاف احتياط مى دانند و بعضى نيز گفتن لبيك پنجم را لازم نمى دانند اگر لبيك به سه صورت گفته شود و زائران جواب بدهند و به همين سه بار نيز اكتفا شود، كافى است:

الف) بار اول جمله به جمله هر چند با وقف به حركت و وصل به سكون و همراه با لبيك پنجم.

ب) بار دوم به همين شيوه بدون لبيك پنجم.

ج) بار سوم با مراعات وقف به سكون و وصل به حركت.

14- چون با توسعه اخير مدينه منورّه و نزديك شدن شهر به مسجد شجره، خارج بودن مسجد شجره از حد ترخص مشكوك است، لذا كسانى كه در مدينه منوّره با قصد عشره نماز را تمام مى خوانند، در آنجا نيز نمازشان تمام است و مى توانند براى عمل به احتياط به صورت جمع بخوانند. (1)ولى كسانى كه قصد عشره نداشتند، نمازشان شكسته است.

15- چون به فتوا يا احتياط برخى از فقهاء در شب سوار هر ماشين مسقف شدن جايز نيست. وجه جمع بين فتاوا به اين است كه مقلّدان مراجعى كه عدم جواز را مبنى براحتياط مى دانند به فتواى جواز ساير مراجع عمل كنند و مقلّدان مراجعى كه فتواى به عدم جواز مى دهند چنانچه ناچار به استفاده از ماشيت مسقف هستند، كفاره بدهند.

و چنانچه مقلّدى بخواهد به احتياط مرجع خود عمل كند و چاره اى جز سوار شدن ماشين مسقف نداشته باشد، بايد بنابر

----------------------------------

1-


1- به نظر برخى از دوستان، مسجد شجره خارج از حد ترخّص مدينه است.

ص:38

احتياط كفاره بدهد.

16- كسانى كه نسبت به استطاعت خود براى حجّ به يقين نرسيده اند هر چند وظيفه آنها حجّ واجب نيست ولى مى توان آنها را راهنمايى كرد كه به نيّت وظيفه فعليّه محرم شوند تا اگر بعداً معلوم شد مستطيع بوده اند، اعمال انجام شده كافى باشد.

17- پيش از حركت از ميقات، داخل اتوبوس ها از همه زائران سؤال شود كه آيا همه آنها داخل مسجد شجره به نيت احرام عمره لبيك گفته اند يا نه و چنانچه كسى باقى مانده يا شك دارد، همانجا بتواند به مسجد برود و محرم شود. و در ميقات جحفه نيز از احرام سؤال شود تا پيش از حركت و بيرون رفتن از ميقات نسبت به احرام تمام زائران اطمينان حاصل شود. و نيز برخى از محرمات احرام را، مثل نگاه در آينه، زدودن مو از بدن و استفاده از عطر و صابون و اشياء خوشبو و پوشاندن سر براى مردان و صورت براى بانوان و حرام بودن زن و مرد بر يكديگر تذكر داد و نيزاستحباب تكرار تكبير تلبيه تا نزديك مكّه، عدم لزوم بيدار بودن در بين راه، چون برخى از زائران تصور مى كنند كه نبايد بخوابند.

18- نسبت به نگاه در آينه در اتومبيل، گاهى يادآورى آن ضرر بيشترى دارد، چون معمولا حركت زائران در شب است و توجهى به آينه ندارند و اگر بى توجه نگاهشان به آينه بيافتد اشكال ندارد و يادآورى آن گاهى سبب نگاه كردن مى شود ولى نسبت به محل اسكان و هتل، چون غالباً در سالن انتظار، راهروها، و دستشويى ها وجود دارد، بهتر است در بدو ورود به محل اسكان تذكر داده شود.

ص:39

19- در صورت امكان اگر آقايان بر صندلى هاى جلوى اتوبوس و خانم ها بر صندلى هاى عقب آن بنشينند و همسران كنار يكديگر نباشند بهتر است.

20- در ميقات يا در بين راه و در بدو ورود به مكّه، زمان رفتن براى اعمال را يادآورى فرمائيد.

21- حتى المقدور اگر نزديك تنعيم و ابتداى حدود حرم زائران را به ورود به حرم توجه داده و دعاى كوتاه ورود به حرم را بخوانيد بسيار مناسب است. همچنين مى توانيد مسجد تنعيم و منطقه شهداى فخ را نيز به آنها نشان دهيد.

22- از آنجا كه تعداد لباس احرام آقايان حداقل دوتكه است و بيشتر از آن در صورتى كه شرايط لباس احرام را داشته باشد بلا اشكال است، در فصل سرما به آنان يادآورى شود كه پوشيدن بيش از دو جامه احرام بلا اشكال است.

و نيز كشيدن پتو بر روى خود براى جلوگيرى از سرما اشكال ندارد ولى آقايان آن را بر سر نيندازند و خانم ها بر صورت خود. ولى چنانچه دوخته باشد آقايان نبايد بر دوش خود بيندازند ولى دوخته بودن حواشى آن به فتواى برخى از فقها بلا اشكال است.

22- كسى كه براى عمره تمتع محرم شده، وقتى خانه هاى مكّه را ببيند، نبايد لبيك بگويد لذا اين مسأله، هنگام رفتن به مكّه تذكر داده شود كه پس از آن تلبيه نگويند.

ص:40

اعمال عمره تمتع

1- اگر وقت ورود به مكّه پس از نيمه شب است، زائران را براى انجام اعمال نبريد مگر كسانى كه جوانند و سرحال و آمادگى كامل دارند، چون با حالت خستگى و خواب آلودگى اولا ممكن است در بين طواف يا سعى خوابشان ببرد افزودن بر اينكه انجام دادن اين اعمال با حالت خستگى، حلاوت آن را از بين مى برد و حال توجه و دعا را نيز از آنها مى گيرد و بهتر است افراد توانمند را پس از صرف صبحانه حدود ساعت شش و نيم يا هفت، (آنهم با لحاظ مسأله استظلال در شهر مكّه) براى اعمال به مسجد الحرام ببريد.

2- سعى كنيد زائران را در فرصتى براى اعمال به مسجد الحرام ببريد كه در اثناء عمل به نماز جماعت و شستشوى مسجد برخورد نكنند. يادآورى مى شود كه فرصت نماز مغرب تا عشاء و ظهر تا عصر و عصر تا مغرب كوتاه است ولى فرصت نماز صبح تا نماز ظهر و نماز عشاء تا صبح زياد است. و شستشوى مسجد نيز بيشتر در وقت خلوت مطاف مثل ساعت يك بامداد صورت مى گيرد.

3- چنانچه در اثناء طواف يا سعى نماز جماعت برگزار شده تا آخرين فرصت امكان به طواف يا سعى خود ادامه دهند تا اگر ممكن شد طواف يا سعى را به پايان برسانند كه براى پس از نماز نماند.

4- در جلسه اول مكّه نكات ذيل براى زائران گفته شود:

الف) هركس نسبت به اعمالى كه انجام داده سؤال يا شك و

ص:41

شبهه اى دارد سؤال كند تا وظيفه وى مشخص و مطابق آن عمل كند.

ب) وضع نماز قصر يا تمام در مكّه و كيفيت جمع بين فتاوا همان طور كه در بخش مدينه گذشت يادآورى شود.

ج) چنانچه در عمره كمتر از ده روز در مكّه مى مانند مسافر هستند و در حجّ، چنانچه پيش از اعمال حجّ و رفتن به عرفات حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نمازشان تمام است و بالتبع در عرفات، مشعر الحرام و منى و پس از بازگشت به مكّه نيز تمام است و چنانچه پيش از رفتن به عرفات كمتر از ده روز در مكّه اقامت دارند، مسافر هستند و بالتبع در مشاعر مقدس نيز نماز شكسته است و پس از اعمال و بازگشت به مكّه اگر حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نماز تمام و گرنه مسافر هستند.

د) اعمال مستحب مكّه، مثل تلاوت و ختم قرآن، طواف مستحب، نماز در مسجد الحرام. و البته تلاوت (با حكم خاص نه مطلق تلاوت) اختصاص به مكه دارد نه مشاعر.

ه) كارهاى حرام بين الاحرامين پس از تقصير عمره تمتع تا احرام حجّ كه عبارت است از:

تراشيدن سر (به فتواى برخى از مراجع)

بيرون رفتن از شهر مكّه (به فتواى برخى از مراجع)

بجاى آوردن عمره مفرده

صيد در حرم

كندن و بريدن گياه و درخت حرم

5- استظلال در شهر مكّه و نيز عرفات و منى، بجز مراجعى كه

ص:42

جايز مى دانند و آيه الله زنجانى كه جايز نمى دانند بقيه آقايان مثل حضرات آيات بهجت، تبريزى، خامنه اى، خويى و سيستانى احتياط واجب دارند.

6- چنانچه پس از طواف، اذان گفته شد يا وقت اذان نزديك بود، سعى را شروع نكنيد و اعمال مكّه و عمره مفرده اگر پس از سعى اذان گفته شد، نزديك وقت نماز بود كه فرصت براى اتمام آن باقى نيست، طواف نساء را شروع نكنيد و چنانچه در بين اعمال به نماز برخورد كرديد، بايد زائران را توجيه كرد كه در نقطه اى مشخص طواف و سعى خود را قطع كنند و جاى آنرا به خاطر بسپارند و از همان نقطه اى كه طواف يا سعى را رها مى كنند در نماز جماعت شركت كنند و سپس ادامه دهند و آن را به اتمام برسانند و چنانچه فاصله زياد نشود طواف و سعى صحيح است ولى با فاصله زياد نسبت به اكتفاء به آن، تفصيل ميان تمام شدن نصف طواف، نظر مرجع بايد لحاظ شود.

7- جزئيات مسائل شك در تعداد دورهاى طواف و سعى كمتر گفته شود چون همين امر سبب شك بيشتر خواهد شد و به طور كلى گفته شود كه اگر شك و شبهه يا سؤالى پيش آمد، با ترديد ادامه ندهيد و حتماً حكم مسأله را بپرسيد و سپس مطابق وظيفه عمل نماييد و تنها اين مسأله تذكر داده شود كه اگر شك در تعداد دورهاى طواف يا سعى پيش آيد و پاى نقصيه در ميان باشد، مبطل طواف و سعى است.

8- اين مسأله نيز يادآورى شود، چنانچه در عملى اشكالى به نظرتان رسيد يا مشكل پيش آمد، با اعاده كل اعمال عمره

ص:43

مشكل حل نخواهد شد و وظيفه تمام نخواهد شد، بلكه بايد مورد اشكال مشخص و چنانچه نياز به اصلاح، تكميل يا اعاده بوده، عمل شود.

9- مسجد الحرام تنها حياط وسط كه كعبه در آن قرار دارد و شبستان هاى اطراف است ولى مسعى و محوطه اطراف مسجد كه سنگفرش شده و با ديوارهاى نرده اى محصور است جزو مسجد نيست و احكام مسجد ندارد.

10- هروله براى زنان مستحب نيست و چنانچه سهواً انجام دادند مبطل سعى نيست و برنگردند و نيز مردان اگر هروله را فراموش كردند براى بجا آوردن آن بر نگردند.

11- تقصير مكان معينى ندارد ولى مرسوم است كه بر مروه تقصير مى كنند، ياد آورى اين نكته لازم است كه سمت چپ مروه قسمتى افزوده شده و مى توانيد زائران را به آن قسمت هدايت كنيد تا مزاحمتى براى ديگران نباشد و بانوان بتوانند به دور از چشم نامحرمان تقصير كنند.

12- وظيفه حائض در عمره تمتع و عمره مفرده متفاوت است.

الف) در عمره تمتع اگر تا پيش از رفتن به عرفات پاك نمى شود وظيفه او به حجّ افراد تبديل مى شود و با همان احرام بايد به عرفات برود و نمى تواند براى طواف و نماز نايب بگيرد.

ب) در عمره مفرده اگر نمى تواند تا زمان پاك شدن در مكّه بماند، بايد براى طواف و نماز نايب بگيرد و سعى و تقصير را خودش بجا آورد.

13- كسانى كه براى نماز طواف عمره يا طواف زيارت نايب

ص:44

مى گيرند، اولا بايد خودشان نماز طواف را بخوانند، ثانياً بايد پس از نماز خود و نايب به سعى برود، به لحاظ آنكه ترتيب مراعات شود ولى همزمان بودن يا تقدم و تأخر نماز او با نايب اشكالى ندارد.

14- كسانى كه با ويلچر در طبقه دوم طواف داده مى شوند و نايب نيز بايد بگيرند، نيز بايد ترتيب را مراعات كنند و در صورتى كه خود فرد بتواند نماز را در صحن مسجد بخواند، قابل نيابت نيست و در اين صورت نماز طواف بايد پس از هر دو طواف باشد.

استفتاء طواف معذورين

س) افراد ناتوان كه قبلا" با صندلى چرخدار (ويلچر) يا سبد (تخت روان) طواف داده مى شدند، در سال جارى از طواف در صحن مسجد الحرام منع شده اند و حتى ممكن است كسى نباشد تا فرد ناتوان را بر دوش خود حمل كند و طواف بدهد يا همين كار نيز ممنوع شود و چنين افرادى بايد در طبقه دوم يا پشت بام مسجد الحرام طواف داده شوند. آيا چنين طوافى كفايت مى كند يا نه، وظيفه آنان چيست؟ آيت اللّه بهجت: در صورت عدم امكان با رعايت الاقرب فالاقرب، كفايت مى كند.

آيت اللّه تبريزى: احتياط واجب آن است كه آنها را از طبقه دوم طواف دهند و نايب هم برايشان يگيرند.

آيت الّله خامنه اى: طواف بايد دور كعبه معظمه ولو در فضاى مابين زمين تا محاذى پشت بام كعبه باشد و كف طبقه

ص:45

دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف كننده پايين تر از نقطه محاذى پشت بام كعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحيح و مجزى نيست، و كسانى كه نمى توانند در صحن مسجد الحرام ولو بوسيله حمل توسط شخص ديگر طواف كنند وظيفه شان نايب گرفتن در طواف است و احوط آن است كه خودش هم در همان طبقه دوم طواف نمايد.

آيت اللّه سيستانى: چنانچه احراز شود كه طبقه دوم بالاتر از كعبه است، طواف از بالا كفايت نمى كند و بايد براى طواف از پايين نايب بگيرند و لازم نيست احتيلط كنند و چنانچه مطلب مشكوك باشد بايد احتياطا" بين طواف از بالا و نايب گرفتن از پايين جمع نمايند.

آيت اللّه شبيرى زنجانى: در مورد سؤال اگر ممكن باشد كسى فرد ناتوان را بر دوش حمل كند، طواف در محدوده بين مقام ابراهيم و كعبه لازم است، و در غير اين صورت بايد نايب بگيرند تا در محدوده طواف كند و بنابر احتياط مستحب نيز خود شحص در طبقه دوم طواف داده شود و چنانچه نيابت نيز ممكن نباشد طواف دادن شخص در طبقه دوم كفايت مى كند.

آيت اللّه صافى گلپايگانى: در فرض مذكور اين افراد بايد در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتياط واجب نايب هم گرفته تا براى آنان در صحن مسجد الحرام طواف نمايد.

آيت اللّه فاضل: در فرض سؤال چنانچه كعبه مقدسه از طبقه دوم پايين تر نباشد، احتياط واجب آن است كه علاوه بر اينكه در طبقه دوم طواف داده مى شوند، استنابه هم بنمايد؛ و الّله العالم.

ص:46

آيت اللّه مكارم شيرازى: در اين گونه موارد كه راهى جز اين نيست طواف در طبقه بالا كفايت مى كند.

آيت اللّه نورى همدانى: طواف در طبقه فوقانى صحيح نيست و اين قبيل افراد بايد بوسيله كول گرفتن طواف خود را انجام بدهند و اگر ممكن نشد، لازم است براى طواف خود نايب بگيرند.

آيت اللّه وحيد خراسانى: در مفروض سؤال بايد نايب بگيرد كه در صحن مسجد الحرام طواف نمايد و در صورتى كه متمكن مى باشد و بر او حرجى نيست، احتياط واجب آن است كه خودش هم از طبقه دوم طواف نمايد.

15- نماز جماعت استداره اى در مسجد الحرام به فتواى برخى از فقهاء اشكالى دارد بايد مأمومين در جهتى بايستد كه خلف امام جماعت باشد يا روبروى امام جماعت نباشد، لذا توجه داشته باشيد كه امام جماعت مسجد الحرام در نماز صبح، مغرب و عشاء نزديك مقام ابراهيم يا نزديك در كعبه به نماز مى ايستد و در نماز ظهر و عصر در فصل گرما (بجز در نماز جمعه) در نقطه مقابل، روبروى مستجار، داخل شبستان كنار اتاق مؤذنان به نماز مى ايستد.

16- نسبت به استظلال در شب و مكّه، كسانى كه از مكّه به مسجد تنعيم مى روند براى احرام عمره مفرده پس از بازگشت از تنعيم به مسجد الحرام براى اعمال عمره چند دسته اند.

الف) مقلّدان فقهائى كه استظلال در شب و در شهر مكّه (هر دو) را جايز نمى دانند نمى توانند حتى در شب با ماشين سقف دار از تنعيم بيايند.

ص:47

ب) مقلدان فقهائى كه استظلال در شهر مكّه را جايز مى دانند مى توانند شب يا روز ماشين مسقف سوار شوند و فرقى بين اينكه استظلال در شب را جايز بدانند يا ندانند نيست.

ج) مقلدان فقهائى كه استظلال در شهر مكّه را جايز نمى دانند ولى در استظلال در شب را قائل نيستند، مى توانند در شب از تنعيم با ماشين مسقف به مسجد الحرام بروند. يادآورى مى شود اكثر مراجع تقليد كه استظلال در شب و در شهر مكّه را جايز نمى دانند، فتواى صريح ندارد بلكه احتياط فرموده اند.

17- بايد توجه داشت كه به فتواى برخى از فقهاء اگر عمره در ماه قبل انجام شده باشد و در ماه جديد و لو با يك روز فاصله از حرم خارج شود، مثلا به عرفات برود، چون عرفات خارج حرم است، بايد براى آمدن به مكّه مجدداً محرم شود.

18- سعى بين صفا و مروه بايد بين الجبلين باشد و به شهادت اهل اطلاع ستونهاى گنبد صفا روى كوه است و قسمت شيب دار روى مروه، و آخرين در خروجى آن در سمت راست روى كوه است. بنابراين امروزه، مردم سعى را از كوه تا كوه انجام مى دهند و زدن پاشنه پا به روى صخره ضرورتى ندارد و اين مسأله مربوط به زمانى بوده كه از پايين كوه حركت مى كردند، بدين معنى كه در كنار صفا اگر رو به مروه مى ايستادند، همين كه پاشنه پايشان به صفا متصل مى شد، و در نهايت همين كه نوك انگشت پايشان به مروه مى رسيد كفايت مى كرد و ضرورتى نداشت كه از كوه بالا بروند، ولى امروزه به طور

ص:48

طبيعى بخشى از كوه را بالا مى روند.

19- روبروى حجر الاسود براى پوشاندن خط تيره مقابل حجرالاسود روى زمين را چسب زده اند كه اين قسمت چسب خورده به عرض حدود 4 متر تا آخر مسجد امتداد دارد كه خواندن نماز بر اينها سجده بر سنگ نخواهد بود كه بايد زائران را توجه داد.

20- با توجه به محو شدن خط تيره مقابل حجرالاسود، براى نيّت آغاز طواف، اگر به زائران گفته شود كه از چند متر جلوتر قصدشان اين باشد كه از مقابل حجرالاسود طواف را شروع و به همان جا ختم شود، اشكال ندارد و لازم نيست متوجه باشند كه كدام نقطه به طور دقيق مقابل حجرالاسود است.

21- براى شروع طواف هرگز زائران را از مقابل حجرالاسود يا نزديك آن به داخل صف طواف كنندگان نبريد كه موحب اذيّت و مزاحمت براى طواف كنندگان است بلكه در هر نقطه اى از مطاف مى توانيد وارد جمعيت بشويد و بدون نيّت طواف به راه خود ادامه بدهيد تا به نقطه آغاز آن برسيد و نيز در پايان طواف براى رفتن به محل نماز طواف (پشت مقام ابراهيم) آرام آرام بدون نيّت طواف همراه جمعيت به راه خود ادامه دهيد تا به راحتى بتوانيد از صف طواف كنندگان خارج شويد.

22- در حال سعى برخى از زائران ايرانى مخصوصاً جوان ها هنگام ازدحام جمعيت براى آنكه سريع تر مسير را بپيمايند، از كنار جمعيت و نرده هاى وسط حركت مى كنند و گاهى براى عبور دادن خود از فشار جمعيت يك بر شده روى از صفا يا مروه برگردانده مى شود و به صورت كج كج به راه خود ادامه

ص:49

مى دهند، اين مقدار از سعى به نظر بسيارى از فقهاء اشكال دارد.

23- ممكن است در وقت ازدحام افراد ناتوان را كه با ويلچر سعى مى كنند در طبقه همكف راه ندهند و آنها را به طبقه دوم يا پشت بام مسجد الحرام راهنمايى كنند، بايد توجه داشت چون طبقه دوم و پشت بام بالاتر از صفا و مروه است، سعى در آنجا كافى نيست، بلكه اين افراد بايد براى سعى نايب بگيرند.

24- برخى از زائران تا پاسى از بامداد (پس از نصف شب) در مسجد الحرام مى مانند و به جهت خستگى و دير خوابيدن، براى نماز صبح بيدار نمى شوند تذكر اين مسأله لازم است كه چنانچه اين امور مستحب سبب ترك واجب شود، هيچ گونه ثوابى نخواهد داشت.

25- اوقات اذان هاى شش گانه يوميه مكّه به زائران گفته شود، تا در انجام فرائض دچار مشكل و اشتباه شوند، اگر فاصله اذان تا اقامه براى هر نماز هم گفته شود مناسب است. يادآورى مى شود، اذان صبح و ظهرى كه گفته مى شود مطابق وقت شرعى است ولى اذان مغرب، هنگام غروب آفتاب است نه ذهاب حمره مشرقيه.

و اذان اول صبح كه حدود يك ساعت پيش از طلوع فجر گفته مى شود براى نماز شب است.

26- كيفيت بجاى آوردن طواف مستحب براى خود و ديگران را به زائران تعليم دهيد و نيز بر تلاوت قرآن و عبادت در مكّه به ويژه در مسجدالحرام و استفاده بهتر از اوقات فراغت تأكيد فرماييد.

ص:50

27- هرچند تلاوت قرآن در هر حال و در هر جا مستحب است ولى تأكيد بر ختم قرآن در مكّه مربوط به شهر مكّه است و شامل عرفات، مشعر و منى نيست كه اگر شخصى مقيّد باشد به اين استحباب عمل كند بايد تمام تلاوت را در مكّه- هرچند در هتل- انجام دهد.

28- چون جهت قبله در شهر مكّه در هر سوى آن تفاوت دارد، حتى گاهى در يك هتل، در بخش هاى مختلف آن نيز متفاوت است و بدين سبب تشخيص قبله براى زائران مشكل مى شود، مناسب است جهت قبله يادآورى شود و چنانچه در هتل علامت مشخص وجود ندارد، علامت هاى جهت قبله نصب شود.

29- در برخى از هتل ها سنگ توالتها رو به قبله يا پشت به آن است كه با كمى انحراف در نشستن مشكل حل مى شود. هرچند اگر زائران متوجه نباشند مرتكب گناهى نخواهند شد.

اعمال حجّ

1- محل احرام حجّ شهر مكّه است. اكثر از فقهاء مثل امام خمينى (قدس سره) تمام شهر مكّه فعلى را براى احرام كافى مى دانند و برخى ديگر مى فرمايند: به احتياط واجب احرام حجّ بايد در مكّه قديم واقع شود در اين مورد با هماهنگى مدير كاروان مقلدان آن مراجع در صورت تمايل مى توانند كمى زودتر به مسجد الحرام بروند و در آنجا محرم شوند تا مشكلى پيش نيايد، چون اگر در روز هشتم ذى حجّه حتى پيش از آن هم محرم شوند اشكال ندارد. بنابراين در صورت لزوم مى توان

ص:51

آنها را در وقت خلوت به مسجد الحرام برد تا محرم شوند هر چند در احتياط واجب عمل به فتواى فالاعلم نيز ممكن است.

2- كسانى كه اعمال مكّه را بايد پيش از وقوف بجاى آورند شناسايى شوند و تا وقت تنگ نشده، اقدام كنند و چنانچه تا رفتن به عرفات فاصله اى وجود دارد حتما" به آنان يادآورى شود كه در اين فاصله محرم هستيد و بايد از محرمات احرام پرهيز كنيد.

3- پس از محرم شدنِ زائران به احرام حجّ، بجاى آوردن طواف مستحب خلاف احتياط است و چون گاهى بين احرام حجّ و حركت به سوى عرفات- مخصوصا" براى كسانى كه اعمال را جلو مى اندازند- فاصله اى وجود دارد ممكن است زائران، طواف مستحب بجاى آورند، تذكر اين نكته نيز مناسب است.

يادآورى مى شود در موارد ذيل بجاى آوردن طواف مستحب خلاف احتياط است:

الف) پس از احرام عمره، پيش از طواف

ب) پس از احرام حجّ، پيش از رفتن به عرفات

ج) پس از اعمال منى و پيش از طواف زيارت

د) بين طواف و نماز طواف و در اين مورد، خواندن نماز ديگر غير از نماز طواف نيز خلاف احتياط است.

4- وقوف به عرفات از ظهر روز نهم آغاز مى شود بنابراين زمان حركت به سوى عرفات به گونه اى بايد تنظيم شود كه حجّاج قبل از ظهر در عرفات حاضر باشند و رفتن شب عرفه و استفاده از خنكى هوا و نبود مشكل استظلال وقت مناسبى است.

ص:52

5- چون در وقت وقوف (از ظهر تا مغرب) حاجيان بايد در صحراى عرفات باشند و از حدود آن خارج نشوند، بنابراين نسبت به حدود عرفات، كه امروزه با تابلوهاى بزرگ زردرنگ مشخص شده است توجيه شوند و حتى المقدور از تردد در جاهاى مختلف عرفات نيز بپرهيزند كه احتمال گم شدن آنها زياد است و در صورت گم شدن ممكن است از اعمال باز بمانند.

يادآورى مى شود، تابلوهاى مشاعر مقدس به رنگ هاى ذيل است.

عرفات ر؛ زرد رنگ

مشعر الحرام (مزدلفه) ر؛ بنفش

منى ر؛ آبى

6- هر چند مستحب است نماز مغرب و عشاء در مشعر الحرام خوانده شود ولى به جهت آنكه امروزه بر اثر ازدحام جمعيت و حركت كُندِ اتوبوسها ممكن است دير وقت به مشعر الحرام برسيد، توصيه مى شود نماز مغرب و عشا را در عرفات بخوانيد و پس از آن حركت كنيد.

7- يكى از لحظات حساس در مدت فعاليت روحانيون كاروان ها، از عرفات تا منى است.

در سالهاى اخير به سبب وجود راه هاى متعدد، نرسيدن به موقع تا مشعر الحرام بسيار بعيد است ولى به جهت عدم تدبير برخى از مديران و روحانيون گاهى برخى از كاروان ها پس از اتمام وقت وقوف به مشعر رسيده اند.

بايد دانست كه فاصله عرفات تا مشعر الحرام در طرق

ص:53

متعدد از 4 تا 6 كيلومتر است، بنابراين اگر از دورترين راه هم به سمت مشعر مى رويد فاصله آن بيشتر از 6 كيلومتر نيست، پس اگر در بين راه دچار مشكلى شديد، كه نتوانستيد با ماشين حركت كنيد، مى توانيد پياده به راه خود ادامه دهيد تا از وقوف در مشعر باز نمايند، و براى رسيدن به مشعر نيز حتماً بايد تابلوهاى به رنگ بنفش كه بر آنها جمله بداية مزدلفه نوشته شده پشت سر بگذاريد.

8- براى نيت وقوف در مشعر الحرام لازم نيست هنگام طلوع فجر بيدار باشند، بلكه اگر از سر شب قصد اين را داشته باشند كه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در آنجا باشند كفايت مى كند، لذا بهتر است، در بدو ورود به مشعر الحرام و استقرار حجّاج، اين نكته را به آنها توجه دهيد و يادآورى كنيد كه از هم اكنون تصميم داشته باشيد كه از طلوع فجر به نيت وقوف در اينجا باشيد.

9- از آنجا كه برخى از مراجع معظم تقليد ماندن پيش از طلوع فجر را در مشعر الحرام به نيت طاعت الهى واجب مى دانند بهتر است در عرفات يا پيش از رسيدن به مشعر يا در بدو ورود به مشعر اين نكته نيز به زائران يادآورى شود كه از هم اكنون در اينجا مى مانيم به قصد طاعت الهى و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در اين سرزمين هستيم، ان شاء الله.

10- يكى از مستحبات شب عيد در مشعر الحرام جمع آورى ريگ هايى است كه به جمرات زده مى شود، ولى لازم نيست از مشعر باشد بلكه بايد از حرم باشد و مكّه و منى نيز جزو حرم

ص:54

است و از آنجا كه در سال هاى اخير بر اثر احداث خيابان ها و توقف گاههاى زياد و حصار كشى اطرف برخى از خيابان ها در مشعر الحرام جمع آورى ريگ دشوار شده و در برخى از موارد غير ممكن است و چون معلوم نيست در شب عيد در مشعر جاى مناسبى كه امكان جمع آورى ريگ ها باشد توقف كنيد، لذا توصيه مى شود زائران ريگ ها را در شهر مكّه جمع آورى كنند و چنانچه در مشعر نيز جاى مناسبى بودند مى توانند مجدداً جمع آورى كنند و به اين استحباب عمل كنند.

11- حدود مشعر الحرام اكنون با تابلوهايى كه سمت داخلى آن نهاية مزدلفه و در سمت بيرونى آن بداية مزدلفه نوشته شده مشخص گرديده و از سوى منى تا ابتداى وادى محسّر كه فاصله اش تا ابتداى منى حدود 300 متر است ادامه دارد ولى برخى افراد به غلط تصور مى كنند انتهاى مزدلفه، پلى است كه وسط مشعر احداث شده است و مقيّد هستند كه از اين پل نگذرند و اين امر سبب تراكم جمعيت قبل از پل مى شود. شما مى توانيد از پل بگذريد و پيش از تابلوى نهاية مزدلفه در جاى مناسبى توقف كنيد و چنانچه اين امكان وجود نداشت و در وسط مشعر وقوف كرديد، پيش از طلوع آفتاب مى توانيد كاروان را حركت دهيد و پس از طلوع آفتاب بيرون رويد.

12- در سالهاى اخير در بخشى از مشعر الحرام، از طرف منى خيمه هاى ثابت- همانند خيمه هاى منى- نصب شده است كه اين ها نيز برخى افراد را به اشتباه مى اندازد و تصور مى كنند كه اين قسمت جزو مناست، در حالى كه چنين نيست و براى

ص:55

تشخيص حدود مشعر بايد به تابلوهاى نهاية مزدلفه توجه داشت.

13- هرچند به فتواى برخى از فقهاء، بانوان مى توانند پس از لحظه اى وقوف در مشعرالحرام حتى پيش از نصف شب از آنجا بروند ولى به فتواى همه مراجع تقليد بانوان حتى اگر عذرى از ماندن نداشته باشند مى توانند پس از نصف شب از مشعر كوچ كنند، لذا توصيه مى شود براى سهولت كار، تمام بانوان تشويق شوند كه پس از نصف شب به منى بروند و رمى جمره عقبه را شبانه انجام دهند، تا قربانى آنان نيز صبح روز عيد، زودتر انجام پذيرد.

14- آقايانى كه محرم به احرام حجّ هستند و شب به همراه بانوان به منى مى روند، بايد پيش از طلوع فجر براى وقوف به مشعر برگردند و چنانچه نايب باشند و برنگردند به فتواى برخى از فقهاء نيابت آنان نيز اشكال دارد.

15- بانوانى كه شب عيد براى رمى مى روند اگر بر اثر ازدحام يا عذر ديگرى نتوانستند رمى كنند، و بايد نايب بگيرند، نايب نمى تواند رمى را در شب انجام دهد، بلكه بايد در روز به نيابت از وى رمى كند.

16- در سال هاى اخير به جهت برچيده شدن كشتارگاه هاى قديمى و احداث كشتارگاههاى مكانيكى جديد، بايد با تدبير و برنامه ريزى دقيق براى ذبح اقدام كنند تا تمام قربانى هاى زائران بطور صحيح انجام شود و براى انجام صحيح اين عمل توجه به نكات ذيل لازم است:

الف) چون همه افراد كاروان نمى توانند به مسلخ بروند بايد

ص:56

افراد با تجربه و توانمند به تعداد لازم از بين افراد كاروان انتخاب شوند و در صورتى كه روحانى يا معين بتواند آنان را همراهى كند بسيار مناسب است.

ب) حتماً از كسانى كه بناست برايشان قربانى را انجام دهند، نيابت بگيرند، و صرف اينكه راضى است و خوشحال مى شود كفايت نمى كند.

ج) افرادى كه به قربانگاه مى روند از زائران وكالت در توكيل نيز بگيرند تا اگر خودشان موفق به ذبح نشدند بتوانند به ديگرى براى ذبح وكالت بدهند.

د) هر چند شرايط گوسفندان از پيش تا حدودى كنترل شده است ولى نسبت به شرايط ظاهرى مثل لاغر نبودن و ناقص نبودن آن دقت داشته باشند و چنانچه داراى شرايط نبودند آنها را برگردانند و ذبح نكنند.

در خصوص شرايط گوسفندانِ طرح قربانى، گزارش مديريت برنامه ريزى ونظارت بر ذبح قابل توجه است: دامهاى طرح قربانى در موسم حجّ، چهار مرحله معاينه و آزمايش را تا هنگام ذبح طى مى كنند.

اول- آزمايشى در بندر ورودى

اين آزمايش شامل معاينه ظاهرى گوسفند و آزمايش نمونه هاى خون (آزمايش باكترى، و فيرولوژى بيمارى ها) ، آزمايش تشريحى برخى از نمونه هايى كه به طور نامنظم و اتفاقى گرفته مى شود.

دوم- معاينه قبل از ورود به منطقه مشاعر مقدسه در مكّه مكرمه كه اين اقدام قبل از خارج كردن

ص:57

دامها از مزرعه و بارگيرى به مشاعر مقدسه صورت مى گيرد.

سوم- هنگام تخليه دامها در كشتارگاه ها كه توسط دامپزشكان متخصص در معاينه دام و روحانيون ارجمند و متخصص مسائل شرعى صورت مى گيرد و هرگونه دام بيمار، لاغر و يا داراى نقص و عيب پزشكى يا شرعى، كنار گذاشته مى شود و توسط همان خودرو عودت داده مى شود و حتى اجازه نمى دهند كه پاى دام به زمين كشتارگاه در منطقه واقع در خارج از محدوده مشاعر مقدسه در مكّه مكرمه برسد.

چهارم) معاينه قبل از ذبح: اين قبيل معاينات درون آغل ها صورت مى گيرد. در اين معاينات كليه گوسفندها قبل از ذبح مورد معاينه قرار مى گيرند و هر موردى كه نشانه اى از بيمارى هنگام حضور در آغل ها در آن ديده شود و يا اينكه بخشى از شاخ آن شكسته باشد و يا از لنگى رنج ببرد و يا فاقد هركدام از شروط شرعى باشد، شرعا" اجازه ذبح آن داده نمى شود و اين معاينات توسط دامپزشكان متخصص در امر معاينات و ردحانيون آشنا به مسائل فقهى انجام مى شود.

اما در خصوص بيضتين، معاينات لازم در اين خصوص را در حجّ گذشته انجام داده ايم و مشخص گرديد كه برخى از نژادهاى گوسفندها بنا به دلايل زير با اضمحلال بيضتين مواجه هستند: برخى از نژادها به دلايل ژنتيكى بخاطر اضمحلال بيضتين انتخاب شده اند، زيرا اين امر باعث رشد سريع دامها و افزايش وزن آنها و

ص:58

همچنين بهبود طعم و مزه گوشت و كيفيت آن مى شود. پژوهشگران سعى كرده اند نژادى را انتخاب كنند كه از بيضه كوچكترى برخوردار باشند و از لحاظ ژنتيكى روى آنها كار كنند و اين صفت را از نسلى به نسل ديگر تقويت كنند تا به نژادى رسيدند كه از بيضه با حجم كوچكترى برخوردار باشند. هدف از اين اقدام دستيابى به ويژگيهايى بود كه در نسل هاى قبلى اين نژادها وجود نداشت. در اين خصوص لازم است به موارد زير اشاره شود:

گوسفندهاى مزبور مورد معاينه ظاهرى قرار گرفتند و مشخص گرديد كه نه فقط كيسه بيضتين سالم بوده و هيچگونه عمل جراحى جهت اخته كردن آنها صورت نگرفته و آثار هيچگونه زخم يا برش زخم كهنه در كيسه بيضه ها مشاهده نشده، بلكه در حجم طبيعى بوده كه نشان مى دهد كليه رگها و مويرگها تغذيه دهنده بيضه ها طبيعى بوده و مورد كوفتگى، پارگى، قطع و يا عمل جراحى در طول دوران رشد دام قرار نگرفته است.

همچنين معاينات و آزمايشات تشريحى دامها پس از ذبح به عمل آمده و مشخص گرديد كه بيضتين موجود بوده و با در نظر گرفتن نژاد اصلاح شده آنها، حالت عادى دارند و كوچكى بيضه ها ناشى از گزينش ژنتيكى بوده و نه از عمل جراحى اخته كردن بيضه ها.

وضعيت آنها به اين شكل بزرگترين دليل بر عدم دخالت عمل حراحى در اين خصوص است. پس از آزمايش و معاينه مشخض گرديد كه كليه

ص:59

گوسفندها از سلامتى برخوردارند و طبق احكام فقه و شريعت كفايت مى كنند.

ه) گزارش فوق به محضر مراجع عظام تقليد جهت اظهار نظر ارائه شد و ذبح چنين حيوان هايى را كافى دانستند.

و) در ذبح حيوان نيت و قصد نيابت و جهت قبله و گفتن بسم الله فراموش نشود.

ز) هرچند ذابحين براى خود قربانى نكرده باشند يا تقصير نكرده باشند، ذبح حيوان اشكال ندارد.

ح) چون لباس احرام بايد پاك باشد و چنانچه نجس شود تطهير آن لازم است، حتى المقدور مراعات كنند تا لباس احرامشان نجس نشود.

ط) چون مسلخ هاى فعلى خارج از منى است، و حلق و تقصير در آنجا صحيح نيست بايد افرادى كه به مسلخ مى روند توجه داشته باشند كه پس از قربانى در آنجا و حتى كنار مسلخ تقصير نكنند بلكه به منى برگردند و نيز توجه داشته باشند كه چون تقصير نيز بايد در روز عيد انجام شود پيش از غروب به منى برگردند و آخرين عمل روز عيد را نيز انجام دهند.

17- براى بجاى آوردن اعمال روز عيد ترتيبى اتخاذ شود كه تمام اعمال در روز عيد قربان انجام داده شود، لذا پس از ورود به منى و صرف صبحانه و آماده شدن زائران آنها را براى رمى جمره عقبه روانه كنيد چون اگر تاخير شود و رمى به ظهر يا بعد از ظهر بيافتد ممكن است موفق به اتمام اعمال روز عيد نشوند.

18- براى رفتن به جمرات چنانچه راه هاى وسط منى شلوغ باشد مى توانيد از راه هاى كنار سمت راست و چپ استفاده كنيد.

ص:60

19- چنانچه يك يا چند نفر از زائران از رمى جمره بازماندند يا مفقود شدند، اعمال بقيه به تاخير نيافتد، و مى توانيد يك يا دو نفر از افرادى كه بناست به مسلخ بروند، بمانند تا به نيابت از چند نفر باقيمانده، ديرتر بروند و به همكاران خود ملحق شوند.

20- به كسانى كه موظف به حلق هستند، نسبت به نظافت محل و طهارت بدن و لباس و محيط زندگى تذكر داده شود و نيز يادآورى گردد كسانى كه خودشان حلق يا تقصير نكرده اند نمى توانند براى ديگران حلق كنند يا براى تقصير موى او را بچينند.

21- چون به فتواى برخى فقهاء كسانى كه در روز عيد موفق به قربانى نشده اند بايد رمى و حلق را در روز عيد انجام دهند و قربانى را در روز بعد انجام دهند، لذا بايد با مراجعه به مناسك مراجع، زائران را راهنمايى كرد.

22- نيت بيتوته را پيش از وقت به زائران تذكر دهيد و همين كه قصد كنند كه نصف شب را به عنوان بيتوته در منى بمانند قربة الى الله كفايت مى كند و اگر در آغاز بيتوته نيز در جلسه حضور نداشته باشد يا توجه نداشته باشند اشكال ندارد.

23- چون به فتواى برخى از فقهاء از جمله امام خمينى (قدس سره) بيتوته نيمه اول شب واجب است و به فتواى همه فقهاء صحيح است بهتر است براى بيتوته همه زائران نيمه اول شب انتخاب شود.

24- مراحل سه گانه خروج ار احرام حجّ يادآورى شود، كه تصور نكنند با حلق يا تقصير تمام محرمات حلال مى شود مخصوصا" نسبت به استفاده از صابون و شامپوى خوشبو و نيز حرام بودن زن و مرد بر يكديگر تذكر داده شود.

ص:61

25- بيرون رفتن از منى پس از بيتوته اشكال ندارد و از آنجا كه در شب يازدهم و دوازدهم پس از بيتوته برخى از زائران بخواهند از منى بيرون بروند بايد توجه داد كه پيش از نيمه شب از حدود منى نگذرند و چون محاسبه نيمه شب براى بيتوته و نيمه شب براى تعيين آخر وقت نماز عشاء تفاوت دارد وگاهى حدود نيم ساعت با تاخير مى باشد، لذا نبايد پيش از اين وقت بروند، هر چند حركت آنها از محل كاروان اشكال ندارد ولى پيش از نيمه شب نبايد از منى خارج شوند.

26- به زائران توجه دهيد كه براى رفتن به جمرات و انجام دادن رمى عجله نكنند و كيسه سنگ اشتباهى بر ندارند كه سنگ ها بايد مباح باشد و در صورتى كه اشتباه شود، و صاحبش راضى نباشد، رمى صحيح نيست.

27- با توجه به توسعه جمرات و سهولت رمى و خلوتى اطراف آن رمى در طبقه اول نيز راحت تر شده و چنانچه برخى از زائران مقلد مراجعى هستند كه رمى در طبقه دوم را بنا بر احتياط صحيح نمى دانند، مى توان تمام آنها را براى رمى در طبقه اول برد، افزون بر اينكه تعداد معذورين از رمى نيز كاسته شده اند.

استفتاء رمى جمرات توسعه يافته

س- ستون قبلى جمرات در طبقات پايين و بالا در هر جمره به صورت ديوارى به طول 25 متر و عرض يك متر ساخته شده است كه تشخيص محل قبلى ستونها و ايستادن در آن محل پرازدحام براى تشخيص آن، كارى دشوار و يا غير ممكن است، از اين رو خواهشمند است بفرماييد تكليف حجّاج در رمى جمرات

ص:62

چيست؟ و آيا رمى تمام ديوار 25 مترى كفايت مى كند يا خير؟

ج- آيت الله بهجت: اگر ضرورت است، به اين كه ممكن نيست سؤال شود كه از كجه زياد شده، اشكال ندارد؛ و الّله العالم.

آيت الله تبريزى: با فحص و سؤال از كسانى كه از كيفيت بنا اطلاع دارند به ديوار جديدى كه مقابل ستونهاى قبلى قرار گرفته رمى كنند و اگر تشخيص محل قبلى ستون ها و ايستادن در محل پرازدحام براى تشخيص آن، كارى دشوار و يا غير ممكن بود (با توجّه به نقشه ارسالى به اين جانب از جمرات جديد) چنانچه وسط ديوار جديد را در نظر بگيرند و رمى كنند، مجزى است ان شاء الّله تعالى.

آيت الله خامنه اى: اگر مى تواند بدون عذر و مشقت، به آنچه در محل ستون قبلى قرار دارد رمى كند، واجب است به آن رمى نمايد و اگر جستجو از محل آن و رمى به آن مستلزم عسر و مشقّت است به هر نقطه آن ديوار رمى كند مجزى است ان شاء الّله.

آيت الله سيستانى: اگر ديوار موجود، مشتمل بر ستون سابق باشد و تشخيص آن هرچند به كمك اهل خبره قبل از رمى ميسور باشد، بايد همان قسمت را رمى كنند و اگر ميسور نباشد، به احتياط واحب، بايد رمى را تكرار كنند، مگر مقدارى كه مستلزم حرج با ضرر است.

آيت الله شبيرى زنجانى: بلى كفايت مى كند.

آيت الله صافى گلپايگانى: در مورد سؤال با وضع فعلى بعيد نيست رمى در هر قسمت جمره كافى باشد. البته

ص:63

مهما امكن، احوط و اولى مراعات رمى به حدود ستون قبلى است؛ و الّله العالم.

آيت الله فاضل: بلى، در فرض مزبور رمى جمرات فعلى كفايت مى كند.

آيت الله مكارم شيرازى: پرتاب سنگ به آن حوضچه، هرچند بزرگتر از سابق شده است كافى است، و اگر به ديوار مزبور بزنند تا در حوضچه بيفتد، آن هم كفايت مى كند، و هيچ ضرورتى ندارد كه جاى ستون سابق را پيدا كنند و به آن بزنند.

28- چون بسيارى از غير شيعيان رمى روزهاى 11 و 12 ذى حجّه را پيش از ظهر صحيح نمى دانند لذا بعد از ظهر اين دو روز جمرات شلوغ است كه حتى المقدور بايد در اين دو روز زائران براى رمى پيش از ظهر اقدام كنند.

29-- بايد توجه داشت كسانى كه عذر آنها راه رفتن و پيمودن مسير خيمه ها تا جمرات است ولى از رمى معذور نيستند يعنى اگر آنها را به پاى جمره يا نزديك آن ببرند مى توانند خودشان رمى را انجام دهند، چنين افرادى اگر امكان اجاره ماشين يا ويلچر داشته باشد تا آنها را به جمرات ببرد، نمى توانند به ديگرى نيابت دهند، و در روزهاى 11 و 12 ذى حجّه مخصوصاً در اوقات خلوت امكان استفاده از ماشين هايى كه به طرف جمرات مى روند (با دادن كرايه) ممكن است.

30- كسانى كه در روز عيد، قربانى يا حلق نكرده اند روز يازدهم مى توانند پيش از انجام اين دو عمل، رمى جمرات را انجام دهند.

ص:64

31- بايد توجه داشت كه رمى در شب براى بانوان (به طور مطلق) اختصاص به رمى روز عيد قربان دارد ولى نسبت به روزهاى 11 و 12 ذى حجّه تنها بانوانى كه نمى توانند در روز رمى كنند رمى شبانه براى آنها جايز است ولى كسانى كه بتوانند در روز، خودشان انجام دهند نمى توانند شب رمى كنند.

استفتاء

س) آيا مى شود زنها را در شب دهم بعد از نصف شب از مشعر به منى بياورند و همان شب، آنان را به جمره عقبه ببرند و رمى كنند و بعد به خيمه برگردانند و نزديك غروب روز يازدهم مجدداً آنان را به جمرات ببرند تا شب دوازدهم هم رمى روز يازدهم را انجام دهند و هم رمى روز دوازدهم را، با توجه به ازدحام و خطرهاى احتمالى؟

ج) براى زنها رمى جمره عقبه پس از وقوف به مشعر آمدن به منى در همان شب عيد قربان مانع ندارد ولى رمى روز يازدهم و دوازدهم در صورتى براى آنان در شب صحيح است كه از رمى روز معذور باشند.

32- ترك بيتوته براى كسانى كه تمام شب را در مكّه به عبادت مشغول باشند مانعى ندارد و مى توانند طواف و سعى و ساير اعمال پس از منى را انجام دهند ولى اگر اعمال تمام شد نمى توانند آن شب را به منى برگردند بلكه بايد بمانند و بقيه شب را تا صبح عبادت كنند اما لازم نيست در مسجد الحرام باشد، بلكه در شهر مكّه كفايت مى كند، ناگفته نماند كه ماندن در منى از عبادت در مكّه افضل است.

ص:65

33- حجّاج در روز دوازدهم بعد از ظهر مى توانند از منى خارج شوند و زودتر از اين وقت نبايد از منى كوچ كنند، ولى توجه به دو نكته مفيد است.

الف) بيرون رفتن از حدود منى پيش از ظهر به قصد بازگشت به منى يعنى اگر بيرون رود و پيش از ظهر برگردد و بعد از ظهر كوچ كند، اشكال ندارد. و نيز اگر براى رمى جمرات برود و از جمره عقبه كه نهايت منى است بگذرد و باز به منى برگردد اشكال ندارد، بلكه كوچ از منى بدان معناست كه به قصد برنگشتن از منى برود.

ب) اگر شب دوازدهم پس از بيتوته، زائرى از منى بيرون رود، به فتواى برخى از فقهاء واجب است كه به منى برگردد تا بعد از ظهر كوچ كند ولى برخى ديگر برگشتن به منى را واجب نمى دانند لذا مى تواند عصر براى رمى برگردد و پس از رمى جمرات از منى خارج شود ولى چنانچه تا غروب از منى نرود بايد شب سيزدهم را نيز در منى بيتوته كند و روز سيزدهم نيز جمرات را رمى كند.

34- كاروانهايى كه پس از ايام تشريق بايد به مدينه بروند يا به ايران برگردند، به زائران خود توصيه كنند شب يازدهم يا دوازدهم نيمه اول را قصد بيتوته كنند و قسمتى از آن را استراحت كنند و پس از نيمه شب براى اعمال به مكّه بروند. چون در ايام تشريق بهترين وقت از نظر خلوتى براى اعمال در اين دو شب، پس از نيمه شب است.

35- هرچند خانم هايى كه احتمال حائض شدن آنان پس از اعمال منى وجود دارد و نمى توانند تا وقت پاك شدن در مكّه بمانند،

ص:66

اعمال مكّه را پيش از وقوف به جاى خواهند آورد. ولى چنانچه زنى اعمال مكّه را به جاى نياورده بود، و حائض شد بايد توجه داشت كه وظيفه حائض در عمره تمتع با اعمال مكّه تفاوت دارد كه در عمره تمتع در صورتى كه مى داند تا پيش از ظهر عرفه پاك نمى شود بايد به افراد عدول كند ولى در اعمال مكّه بايد براى طواف و نماز طواف نايب بگيرد و سعى را خودش با مراعات ترتيب يه جاى آورد.

36- به علل زير زائران به انجام عمره مفرده- پس از اعمال- تشويق نشوند، حتى برخى افراد را بايد برحذر داشت:

الف) به فتواى برخى از فقهاء مراعات فاصله بين دو عمره شرط است.

ب) ممكن است در اعمال آنها مشكلى پيش بيايد يا همچنان در احرام بمانند.

ج) سبب ازدحام مطاف و مسعى خواهد شد و اين امر موجب دشوار شدن طواف و سعى واجب ديگران است.

37- اگر در اعمال، مشكل فقهى براى زائرى پديد آمد كه فتواى مرجع تقليدش در دسترس نيست بايد او را به طريق احتياط راهنمايى كرد و با عمل به احتياط مشكل مرتفع خواهد شد و برخى از مسائل كه عمل به آن فورى نيست مثل كفاره برخى از محرمات، بايد واگذاشته شود تا در آينده فتواى مرجع تقليدش به دست آورده شود و راهنمايى گردد.

والحمد لله اولًا وآخراً

آزموده ها، ج 7، ص:2

جلد 7

اشاره

ص:1

ص:2

آزموده ها (7) - نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

مقدمه

حج جلوهاى بارز از اعتلاى دين حق و نمايشگر تماميت اسلام ناب محمدى (صلى الله عليه وآله) است. حج سفرى معنوى است، كه بندگان خداجوى به عشق و شوق لقاى حق و در جهت تبعيت از دستورات الهى و پالايش روح خوده به آن همت ميگمارند. حج سير متعالى است كه با دل كندن از همه تعلقات دنيوى شروع ميشود و تا ديدار يار در جهت كسب مدارج عالى بندگى ادامه مييابد. حج بهترين ميعاد گاه ملل مسلمان است كه در آن مسلمانان با يكديگر آشنا ميشوند و ضمن بررسى مشكلات، در صدد رفع آن برميآيند. حج يادآور رنجها و مصائب چندين ساله پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در مسير اعتلاى اسلام و رستگارى بشريت است. در اين رهگذر اين روحانيون بزرگوار هستند كه ميتوانند ضمن حفظ دستاوردهاى نهضت و شريعت احمدى با تأسى به پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و خاندان رسالت، هدايتگر خوبى براى زائران بيت الله الحرام باشند و با تبليغ آموزه هاى دينى، زمينه هاى گرايش مردم را به دين تقويت نمايند.

بر همين اساس و به منظور ماندگار سازى و ترويج و تعميق فرهنگ و معارف حج، كميته تدوين معاونت امور

ص:3

روحانيون، طرح" ره آورد سفر حج" را براى اولين بار در سال 1383 برگزار كرد.

اين طرح كه در اولين مرحله- با توجه به محدوديتهاى موجود- از روحانيون و معينهاى كاروانها شروع شد، در مراحل و سالهاى بعد به ثبت خاطرات و تجارب زائران بيت الله الحرام خواهد پرداخت.

سال گذشته در جلسه عمومى روحانيون حج، با تقديم برگه ثبت ره آورد و آيين نامه نگارش آن، از روحانيون و معينهاى محترم كاروانها خواسته شد ره آورد سفر خود را در سه بخش مستقل (خاطرات، شبهات، توصيه ها و تجربه ها) نوشته و همراه با دفترچه كنترل اعمال به معاونت امور روحانيون ارسال نمايند.

خوشبختانه اولين دوره، با استقبال روحانيون مواجه شد و بيش از 96 ظ اثر به معاونت امور روحانيون رسيد. اين آثار پس از جداسازى، طبقه بندى و تايپ و تصحيح به سايت معاونت وارد شد. همزمان با ورود اطلاعات، كار داورى آثار نيز آغاز شد و آثار برگزيده پس از چهار مرحله داورى انتخاب شدند تا در كنگره حج سال 84 از آنها تجليل و تقدير به عمل آيد.

در مرحله بعد، مجموعه اطلاعات جمع آورى شده براى بررسى، پردازش و بازنويسى در اختيار گروهى از نويسندگان، مؤلفان و فضلاى حوزه قرار گرفت و در نتيجه مجموعهاى سه جلدى با عنوان" ره آورد سفر حج" براى انتشار آماده شد.

از اين مجموعه سه گانه، يكى هم" پيامهاى ماندگار"

ص:4

است كه بر مبناى توصيه ها و تجارب ارسالى روحانيون حج 83 و با قلم روان و شيواى محقق و نويسنده ارجمند حجةالاسلام و المسلمين حميد نگارش تدوين شده است. جا دارد همين جا از پيگيريها و تلاشهاى خستگى ناپذير كميته تدوين در برگزارى مطلوب اولين دوره ره آورد سفر حج و نيز از اهتمام و نغز انديشى نويسنده محترم تجليل و تقدير به عمل آيد.

فرصت را مغتنم مى شماريم و از همه روحانيون و معينهاى محترم كاروانهاى حج براى مشاركت فعال در طرح ره آورد سفر دعوت ميكنيم.

منظور از مشاركت فعال، اهتمام روحانيون كاروانهاى حج به نوشتن دقيق و مستند خاطرات، تجارب و توصيه هايى است كه آگاهى از آنها را بويجه براى ديگر روحانيون حج مفيد و ضرورى ميدانند. بى شك اين رويكرد معلومات ارزشمند روحانيون را از حصارهاى فردى و ذهنى خارج كرده و با عبور از مرزهاى زمانى و جغرافيايى امكان انتقال و بهره ورى را براى ديگر ملتها و فرهنگها و نسلهاى آينده فراهم ميآورد.

در پايان اين فراز ضمن آرزوى توفيق روزافزون براى كليه عوامل و خدمتگزاران حج و حاجيان توجه روحانيون محترم را به چند نكته جلب ميكنيم:

- نقطه نظرات انتقادى، اصلاحى و تكميلى خود را پيرامون اين شماره از آزمونها به نحو مقتضى براى معاونت ارسال فرماييد.

- در ثبت و نگارش ره آورد سفر حج امسال و سالهاى

ص:5

بعد از تكرار و بازگويى نكاتى كه در اين شماره يا شماره هاى پيشين آمده است، خوددارى فرماييد و صرفاً به ذكر مطالب و نكته هاى بديع بسنده كنيد.

- تجارب و توصيه هاى جديد و كاربردى خود را در مورد انجام صحيح و كامل اعمال و مناسك حج تدوين و بعد از موسم ارسال فرماييد.

- براى اطلاعات بيشتر درباره نحوه نوشتن ره آورد سفر حج و چارچوب ها و ضوابط آن، حتما به آيين نامه طرح كه به ضميمه حكم مأموريت به شما تقديم ميشود، مراجعه فرماييد و آن را دقيقاً مطالعه فرماييد.

معاونت امور روحانيون

بعثه مقام معظم رهبرى

پاييز 84

ص:6

بخش اول: مبانى و اصول تبليغ

تبليغ

دين مقدس اسلام برترين پيام آسمانى را براى هدايت و سعادت انسان به ارمغان آورده است. اين پيام را پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) در قالب بشارت به نيكيها و انذار از بديها به مردم جهان رسانيده است. قرآن كريم به پيامبر (صلى الله عليه وآله) ميفرمايد: وَما ارْسَلناكَ الّا كافَّةً لِلنّاس بشيراً و نذير (1)و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا آنها را به پاداش الهى بشارت دهى و از عذاب او بترسانى.

كوششهاى پيامبر (صلى الله عليه وآله) آن گاه به بار مينشيند و پيام الهى وقتى در جان آدمى سكنى ميگزيند كه چند عامل، كار افتند كه مهمترين آنها رسانيدن پيام به گوش انسان است يعنى تبليغ دين.

از آنجايى كه رسالت عظيم روحانيون، تبليغ در رساندن پيام دين به مردم است، ميطلبد كه در اين باب و اجزاى آن بيشتر گفتگو نمائيم.


1- سبأ/ 28.

ص:7

ضرورت و اهميت تبليغ

در جهان امروز كه بحرانهاى فرهنگى، در صدد تهى كردن انسان از معنويت ميباشند، تبليغ دين و ارزشهاى نشأت گرفته از آن به جهت مقابله با اين بحرانها ضرورت ويجهاى پيدا ميكند. اين ضرورتها از منظر عقل و دين قابل بررسى است.

الف- از نظر عقل: در عصر خاتميت اقتضاء ميكند كه روحانيون و مبلغان محترم، اين جايگاه رفيع انبياء الهى را حفظ كرده و از هيچ كوششى در انتشار سخنان و اهداف پيام گذاران دين دريغ نورزند ودين و هويت نشأت گرفته از آن را پاس بدارند. امام خمينى (قدس سره) در اين خصوص ميفرمايد: مسئله تبليغات يك امر مهمى است كه ميشود گفت در دنيا، در رأس همهى امور قرار گرفته است و دنيا بر دوش تبليغات است. بالاترين چيزى كه ميتواند اين انقلاب را به ثمر رساند و به خارج صادر كند تبليغات است. (1)

بديهى است كه بهترين هنگامه براى تبليغ روحانيون، كنگره عظيم حج است و بايد از اين فرصت ناب به نحو احسن استفاده نمود.

ب- از منظر دين: اگر رسالت يك مكتب محدودهى خاصى را در بر گيرد، قهراً شعاع پيام رسانى و تبليغ آن نيز محدود خواهد بود. اما از آنجا كه رسالت مكتب اسلامى

----------------------------------

1-


1- صحيفه نور/ 14/ 41.

ص:8

جهانى و جاويد ميباشد، گسترهى پيام رسانى آن نيز نامحدود است. از اين روست كه تبليغ در دين داراى جايگاه والايى است و از اساسى ترين وظيفه انبياء در قرآن شمرده شده است. مرحوم طبرسى در ذيل آيهى شريفه ى وَمَنْ احْسَنُ قولا ممِن دعا إلى الله و عَملَ صالح (1)ميفرمايد: و فى هذه الايه على انَّ الدعا الى الدين مِنْ اعظم الطاعات و الواجبات (2). آيه دلالت ميكند كه دعوت به سوى دين از بزرگترين عبادات و واجبات ميباشد. (3)

اهداف تبليغ دين

هر تبليغى متضمن اهداف مشخص است و مبلّغ ميكوشد كه به آن اهداف، جامه عمل بپوشاند و اين اهداف هر چه با ارزشتر باشد جايگاه تبليغ، رفيعتر ميشود. در اين قسمت به چند هدف مهم تبليغ در دين اشاره ميشود:

1- دعوت به توحيد، بندگى خدا و اجتناب از طاغوت: قرآن كريم ميفرمايد: ولَقَد بعثنا فى كل امة رسولا ان


1- فصلت/ 33.
2- تفسير مجمع البيان/ ج 22/ ص 59.
3- آيه مفهوم گستردهاى دارد كه تمام مناديان توحيد را فرا ميگيرد، هر چند برترين مصداقش پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و درجه بعد معصومين و بعد از آنها، تمام علما، دانشمندان و مبلغان اسلام از هر قشر و گروه ميباشد اين آيه بشارتى بزرگ و افتخارى بينظير است براى همه آنها كه ميتوانند به آن دلگرم باشند.

ص:9

اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت (1)در هر امتى رسولى برانگيختيم تا بگويد خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد.

حج، نماد عينى توحيد و بندگى و اجتناب از طاغوت است. همه يكدست و يكرنگ دور خانه حضرت دوست ميچرخند، دل از دنيا بريده، همه يك صدا، اورا ميخوانند و دعوت او را اجابت مينمايند و پا جاى پاى موحّد بزرگ و كوبنده ى بتها و طاغوتيان با همه، نداى توحيد و عبوديت سر ميدهند و نماز ميگذارند.

2- توجه دادن به معاد: افَحسبتم انّما خلقناكم عبثاً و انكّم الينا لاتُرجَعون (2)آيا گمان كرديد كه شما را بيهوده آفريده ايم و به سوى ما باز نميگرديد؟

حج نمادى از حشر آدميان و جمع آنان در يك نقطه از همهى عالم با همه رنگ و قيافه، ولى با يك لباس و يك شكل و شمايل.

3- زنده كردن دلها و روحها: يا ايها الذين امنوا استجيبوالله و للرسول اذا دَعاكم لما يُحييكم (3)اى كسانى كه ايمان آورديد دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد كه شما را به سوى چيزى ميخواند كه شما را حيات ميبخشد.

4- نويد و هشدار: يا ايها النّبى انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الى الله باذنه و سراجاً منير (4)


1- نحل/ 36.
2- مؤمنون/ 115.
3- انفال/ 24.
4- احزاب/ 45- 44.

ص:10

اى پيامبر ما تو را گواه و هشدار دهنده و بشارتگر فرستاديم و دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك.

در ايام حج زيارات دوره و جلسات و ... فرصتهاى طلايى است كه روحانيون محترم به اهداف عظيم دين، همچون تعليم و تزكيه، امر به معروف و نهى از منكر، برانگيختن فطرت و عقل، توجه دادن انسان به مقام و منزلت خويش در هستى و ترغيب به شكوفايى اين منزلت براى رسيدن به غايت خلقتش و ... عنايت داشته باشند و از اين فرصتها در ساختن انسانها براى برپايى حج ابراهيمى استفاده نمايند. مقام معظم رهبرى در اين باره ميفرمايد: وظيفه اساسى، روحانيون هدايت مردم به سمت اهدافى است كه قرآن كريم و پيامبران در طول تاريخ ترسيم كردند روحانيون بايد ميراث فخيم علماى دين در طول اين هزار سال را حفظ كنند و هدايت مردم را استمرار دهند، بايد به منقلب كردن دلها و روشن كردن ذهنها و تصحيح مسيرها و جهتگيريها و خالص كردن اعمال و تحول درونى مردم به يك مؤمن واقعى با اخلاص همت گمارند. (1)

از آنجا كه پيام، پيامگذار و پيام گيرنده مهمترين اركان تبليغ است مطالبى را در اين خصوص متذكر ميشويم.


1- فرهنگ و تهاجم فرهنگى، ص 284.

ص:11

اركان تبليغ

الف- پيام و اهميت آن
اشاره

پيام هر قدر از محتوا و جذابيت و كارايى لازم و درك فرهنگ زمان برخوردار باشد اهميت بيشترى دارد. پيام الهى اسلام داراى همين امتيازات بود كه توانست در ميان توده هاى مردم گسترش يابد و به همين دليل است كه سران شرك در مكه شبانه و به طور مخفيانه، پشت ديوار خانه پيامبر ميآمدند تا آواى دلنشين قرآن را بشنوند و هر روز تعدادى به جمع مسلمانان افزوده ميشد. بديهى است كه پيامهاى بزرگ و مهم است كه در برابر هر مانعى ايستادگى ميكند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در برابر تمام موانع مقاومت كردند و پيام حق را به گوش همه جهان رسانيدند. و به جهت همين منزلت پيام بود كه انقلاب اسلامى با تاسى به پيامهاى نورانى اسلام شكل گرفت و توانست دلهاى مردم را به خود معطوف كند.

ويژگيهاى پيام

1- حق بودن: حق در لغت به معنى ثابت و ثابت شدن، ثابتى كه انكار آن روا نباشد. و چون در پيامهاى الهى مبدأ پيام، خود، حق مطلق است پيام او هم حق است. والذى انزل اليك من ربك (1)1) سخن، وقتى به خدا استناد

----------------------------------

1-


1- رعد/ 1.

ص:12

داده شود هيچ ترديدى در محتوا و مدلول آن راه نمييابد لذا هم سند و هم متن و هم استناد كلام، مصون از شك است.

2- عقلانى بودن: اگر پيامى با عقل و منطق سازگارى داشته باشد، انسان به سان يك مغناطيس آن را جذب ميكند. استاد مطهرى ميفرمايد: عقلانى بودن يك پيام يعنى اينكه پيام چه آورده؟ و با نيازهاى انسان چه انطباقى دارد؟ و اينجاست كه رسالت روحانيون عزيز، سنگين ميشود كه خردمندانه و مدبرانه عمل كنند و پيام دين را حكيمانه تبليغ كنند تا هم با موازين علمى و هم با موازين عقلى هماهنگ باشد. در ايام حج تمام اعمال را با دليلهاى حكيمانه آن براى زائران توضيح دهند.

3- محرك بودن عواطف: روحانيون بايد همانند انبياء در امر تبليغ دين و ارائه پيام آسمانى، محرك عواطف و احساسات مخاطبان باشند، لذا بايد مطالب را به صورت ساده و آسان مطرح نمود تا بتوان ارتباط نزديك و صميمانهترى با مخاطبان و زائران ايجاد نمود.

4- هدايتگر بودن: از ديگر ويجگيهاى پيام هدايتگرى آن است. يعنى اين قافله بشرى كه در مسير خاص حركت مينمايد نياز به يك رهبر خبره دارد تا از فراز و نشيبهاى راه و از قوانين و تحولات مسير آگاه باشد و بتواند بخوبى آگاه نمايد.

5- تناسب با نياز مخاطب: پيام بايد متناسب با قدرت

ص:13

فراگيرى، طرز تفكر، شايستگى، فرهنگ و درك پيام گيرنده باشد. توجه به اين مطالب، زمينه متناسب پيام با نياز مخاطب را فراهم ميكند. اگر پيام الهى در دلها نفوذ ميكند و همگان را تحت تأثير قرار ميدهد به جهت انطباق با نيازهاى بشر است. لذا روحانيون محترم عنايت دارندكه نياز مخاطب با توجه به سن و تحصيلات او متغير است. هرچه جوانتر و تحصيل كرده باشد، بايد بر غناى پيام خويش بيفزايد تا او را غنا بخشد و سيراب از زلال پيام الهى گردد. و براى عزيزان مسن و كم سواد بر سهولت پيام و راحتى پذيرش آن بيفزايد تا سنگينى كلام بر سختى اعمال و كسالت و آزردگى او نيفزايد.

6- روشن و گويا بودن: پيام اگر صريح، روان و عارى از الفاظ و واجه هاى پيچيده ارائه شود، روشن و گويا خواهد بود. لذا روحانيون عزيز به نكات زير عنايت داشته باشند:

الف- در ارايه پيام از كلمات روان، فصيح و زيبا استفاده شود.

ب- از تندگويى و شتابزدگى اجتناب و سعى كنيد كه كلام و پيام شما به درازا نكشد. در عين اختصار، وافى به مقصود باشد.

ج- زمان، مكان، سطح فكر، روحيات و قدرت فراگيرى مخاطبان را كاملا شناسايى كنيد، آنگاه به ارايه پيام مبادرت ورزيد.

ساير ويجگيهاى پيام به صورت گذرا اشاره ميشود:

7- جامعيت: پيامى جامعيت دارد كه پاسخگوى همه نيازهاى مادى و معنوى روحى، فردى و اجتماعى انسان باشد.

ص:14

8- جاودانگى: پيامى كه هماهنگ با نظر بشر، انعطاف پذير و در عين سهولت، حاوى ادله منطقى و عقلانى باشد جاودانه و فراگير است.

9- كاربردى بودن: اگر پيامى با عبارت ساده، پربار، كوتاه در قالب ادبيات روز و به جهت گره گشايىِ پيام گيرنده منتقل شود، آن پيام كاربردى خواهد بود.

چنانچه مناسك به صورت جملات كوتاه و ساده بيان شود و مطالب دشوار با مثَل، تشبيه و با استفاده از ادبيات روز عنوان شود ابهامى براى زائران باقى نميماند. عبارت زير يك عبارت كاربردى است.

سوز اشكهاى فاطمه (عليها السلام) هنوز پاى عارفان را در بيت الاحزان او سست ميكند و كمر ابرار را ميشكند و آتش به جان اولياء الله مياندازد، معاذالله كه رشحه هيچ قلمى بتواند با اشك سوزناك على به هنگام شستن پيكر فاطمه (عليها السلام) برابرى كند. كجاست اسماء؟ از او بپرسيد فرشتگانى كه در اشكهاى آن هنگام على (عليه السلام) به تبرّك غسل ميكردند بال و پرشان نسوخت؟ آنچه بر پيشانى تاريخ تشيع چروكهايى اين چنين آفريده، دردهايى از اين دست است. دردهايى كه گفتنى نيست، بيان كردنى نيست، .... (1)


1- كشتى پهلو گرفته، ص 6.

ص:15

ب- پيام گزار
اشاره

تعريف: پيام گذار كسى است كه پيام دين را با استفاده از روشها و ابزارهاى مشروع به مردم ميرساند و از كسى جز خدا واهمه ندارد و اجر و پاداش كوششهاى تبليغى خود را تنها از او ميخواهد. چنانچه قرآن ميفرمايد: الذين يبلّغون رسالات الله و يَخْشَونه و لا يَخْشَون احداً الّا الله و كَفى بالله حسيب (1)(پيامبران) كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى را ميكنند و تنها از او ميترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و همين بس كه خداوند حسابگر و پاداش دهندهى اعمال آنهاست.

جايگاه پيام گذار: كار مبلّغ دينى، هدايت انسانها به سوى قرب خداوند است. از اين رو منزلت و جايگاهش نيز به تناسب كار بسيار مهم و ارزشمندى كه بر عهدهاش است بسيار والاست.

ومَنْ احْياها كانّما احْيا الناسَ جميع (2)روايات زيادى از امامان معصوم رسيده كه كلمهى احيا را زنده كردن معنوى و فكرى و روحى نيز معنى كرده و آن را به مراتب مهمتر از نوع ظاهرى و جسمى آن بر شمردهاند.

ويجگيهاى پيامگذار: امام على (عليه السلام) ميفرمايند: كسى كه خود را در مقام پيشوايى قرار ميدهد، قبل از آنكه به تعليم ديگران بپردازد، بايد به تعليم خويش بپردازد و بايد تأديب


1- احزاب/ 39.
2- مائده/ 32.

ص:16

كردن او به عملش، بيش از تأديب كردن ديگران به زبانش باشد. كسى كه معلم و ادب كننده خويش است، به احترام سزاوارتر است از كسى كه معلم و مربى مردم است. (1)

ويژگيها
اشاره

1- ايمان به محتواى پيام: بايد محتواى پيام خود را از جان و دل باور داشته باشيد.

2- اخلاص در تبليغ: از آنجايى كه عمل تبليغ هم عبادت است، بايستى بسان ساير عبادات با انگيزه قرب الهى به آن پرداخت، و در اين صورت است كه آثار خوبى را به دنبال خواهد داشت.

برخى از آثار و بركات اخلاص مبلغ عبارتند از:

- تأثير پيام در قلب و روح مخاطب

- در نظر گرفتن مصلحت مخاطبان

- آزادگى در بيان حقايق

- بيتأثير بودن رويكرد يا رويگردانى مردم، در نشاط تبليغى او

- بهرهمندى از پاداش الهى در دنيا و آخرت

- منت نگذاشتن بر مردم در برابر كوششهاى تبليغى خود

3- بصيرت و آگاهى: روشن بينى، دانايى، هوشمندى، عقل، درايت و معرفت از مهمترين اركان شخصيت


1- نهج البلاغه، حكمت 73.

ص:17

پيامگذار دينى است و كسى كه اين ويجگى را ندارد نبايد گام در عرصه تبليغ نهد، چرا كه خطر گمراهى او و مخاطبانش زياد است. روحانيون عزيز توجه دارند كه تفقه در دين، به معناى كسب شناخت جرف و گسترده از دين، جزء مقدمات لازم براى مبلغ دينى شمرده شده است.

4- توكل: داشتن فضيلت اخلاقى توكل از مهمترين عوامل موفقيت در كار روحانيون است حقيقت توكل، اعتماد و اطمينان به خدا در تمام كارهاست و هيچ منافاتى با فراهم كردن اسباب ندارد و توكل به مهفوم صحيح كلمه، اميد آفرين، نيروبخش و باعث اعتماد به نفس و تقويت اراده است و به انسان شجاعت و شهامت ميبخشد. اگر پيامگزار توكل بر خدا داشته باشد؛ 1- از شر شيطان در امان ميماند. (1)2- از مواهب و پاداشهاى الهى برخوردار ميگردد. (2)3- خدا را شاهد و ناظر گفتار و رفتار خود ميداند. (3)4- خداى متعال او را دوست دارد. (4)

5- صدق و راستى: صداقت كامل، با همراهى دل و زبان و عمل پديد ميآيد. اگر مخاطبان ما بين آنچه از زبان ما ميشنوند و آنچه در عمل ما ميبينند دوگانگى احساس كنند، شيرازه تمام اعتقاداتشان به هم ميريزد و در اين


1- انه ليس له سلطانٌ على الذين آمنوا و على ربهم يتوكلون نحل/ 99 .
2- نعم اجر العالمين الذين صبروا و على ربهم يتوكلون عنكبوت/ 59 .
3- والله على مانقول وكيل قصص/ 28 .
4- ان الله يحب المتوكلين آل عمران/ 159

ص:18

صورت هيچ كس جز ما مسئول نيست.

6- امانتدارى: روحانيون محترم توجه دارند كه دو امانت بزرگ به آنان سپرده شده يكى: پيام الهى (معارف و احكام دين) و ديگرى: پيام گيرندگان (مخاطبان و زائران) و بايد اين دو امانت را بخوبى پاس داشت. پس ضرورى است كه اين توصيه ها به كار بسته شود:

الف- از تفسير به رأى و تحريف لفظى و معنوى شديداً پرهيز شود.

ب- معلومات، از منابع موثق عنوان شود.

ج- چيزى را كه نميدانيد جزء دين است يا نه؟ به دين نسبت داده نشود.

د- در برابر وقت و سرمايه عمر مخاطبان و زائران، خود را مسئول بدانيد.

ه-- بدون مطالعه و تحقيق، به ذكر مطلبى پرداخته نشود.

7- نظم و انضباط: نظم و انضباط يعنى مرتب كردن، سامان دادن و آراستن در هر زمينهاى از جمله انديشه، سخن، رفتار و در برابر آشفتگى، پريشانى و هرج و مرج است. نظم و انضباط در كار روحانيون سبب بهرهورى بيشتر از امكانات و فرصتها و پيشگيرى از اتلاف وقت و سرمايه خود و ديگران ميشود.

8- شرح صدر: شرح صدربه معنى توسعه توانايى و آمادگى قلب، فكر و روح آدمى در پرتو انوار و الطاف الهى براى پذيرش معارف دينى و تحمل در برابر ناملايمات و

ص:19

مشكلات تبليغ دين است. قرآن ميفرمايد: فَمَن يُرد الله ان يهديه يَشرح صدره للاسلام (1)آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش) اسلام گشاده ميسازد. شرح صدر آثار بسيار مثبتى را بدنبال دارد از جمله:

الف- براى از دست دادن موقعيتهاى اجتماعى و مادى و سياسى ... اندوهگين نشدن.

ب- از خشونت، بيادبى و كم حوصلگى زائران و مخاطبان، ناراحت نشدن.

ج- به اشكالات و ايرادها به منطق استدلال پاسخ دادن.

چگونه شرح صدر يابيم؟

شرح صدر عطيه اى است از جانب خدا براى كسانى كه با ايمان و عمل صالح، زمينه و مقدمه دريافت اين نعمت را در خود ايجاد كردهاند و عوامل زير با توجه به رهنمودهاى قرآن و عترت نقش مهمى در شكلگيرى آن ايفا ميكند:

- مطالعات پى گير و گسترده.

- ارتباط مداوم با دانشمندان و علماى صالح.

- خودسازى و تهذيب نفس.

- پرهيز از گناه مخصوصاً غذاى حرام.

- ياد خدا.

- پرهيز از دنيا پرستى و تجملات و هوا پرستى. (2)


1- انعام/ 125.
2- تفسير نمونه، ج 89، ص 427، با اندكى تصرف.

ص:20

9- تواضع: تواضع آن است كه آدمى خود را بهتر و بالاتر از ديگران نداند. امام صادق (عليه السلام) تواضع را در چهار چيز ميداند: (1)

- در نشستن به پايين مجلس راضى باش.

- به هر كه برخورد ميكنى سلام كن.

- مجادله را ترك كن اگرچه حق با تو باشد.

- دوست نداشته باشى كه تو را به تقوا بستايند.

در روايات به فوايد و آثار تواضع زياد اشاره شده است از جمله:

1- محبت و دوستى، 2- نظم، 3- رفعت و سربلندى، 4- سلامتى، 5- ابهّت، 6- خسته نشدن از طاعت خداى متعال، 7- خردمندى، 8- شكوفايى حكمت و دانش 9- گسترش خوبيها 1 ظ- فاصله و مانعى بين انسان و شياطين قرار گرفتن و .... (2)

10- رفق و مدارا: مدارا به معنى نرمى و ملاطفت، مهربانى و ملايمت در گفتار و رفتار است. (3)از زيباييهاى اخلاق پيامگزار و از عوامل مهم موفقيت در تبليغ، محبت و مهربانى است. پس با زائران خويش مهربان باشيد كه كار تبليغ بهتر انجام شود. آثار و فوائد رفق و مدارا:

1- جلب دوستى و محبت مردم 2- علاقهمند كردن

----------------------------------

1-

2-

3-


1- اصول كافى، ج 3، ص 186.
2- تبليغ دين از منظر دين، ص 66.
3- همان.

ص:21

مردم به دين 3- زدودن كينه و دشمنى 4- ارتباط آسان و صميمى با مخاطبان 5- برخوردارى از امدادهاى الهى 6- موفقيت در تبليغ.

11- شجاعت: روحانيون در مسير پر مخاطره تبليغ دين، بايد شجاعت داشته باشند كه البته به معناى كنار نهادن دورانديشى و احتياط نيست.

12- عفت و پاكدامنى: عفت و پاكدامنى يعنى خوددارى از آنچه حلال نيست، (1)و به ويجه در خوردنيها و آشاميدنيها و مسايل جنسى. در روايات متعدد، عفت را بهترين عبادت دانسته اند. (2)

چگونه يك پيام گزار عفيف باشيم:

- اكتفا به مقدار ضرورت در گفتگو و معاشرت با نامحرم (با زائران خانم در حد ضرورت صحبت نماييد و مسائل خاص آنان را در صورت معينه داشتن به معينه واگذار كنيد.)

- خوددارى از خلوت با نامحرم (با زنان در اتاق تنها ننشينيد. حتماً دو سه نفرى باشند و درب اتاق هميشه باز باشد) .

- قناعت به مال حلال و راضى بودن به حد كفاف.

- همنشينى و ارتباط با افراد عفيف.


1- تبليغ دين از منظر دين، ص 70.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 268.

ص:22

- تشويق و ترويج فرهنگ حجاب در محيط كار و در هتل و مسيرهاى رفت و برگشت.

- انديشه در شرح حال اولياء الله و پيروان آنان كه در اثر عفت و مبارزه با شهوات، به چه مقامات دنيوى و اخروى رسيدهاند.

- رعايت عفت در كلام، پوشش مناسب، ارتباط و ... در همه جا.

- توجه به شخصيت معنوى و انسانى خود و ....

13- صبر و شكيبايى: صبر عبارت از ثبات و آرامش نفس در سختيها، بلاها و پايدارى در برابر آنهاست. قرآن ميفرمايد: فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل (1)پس صبر كن آنگونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند.

دقت داشته باشيد كه هيچگاه از سئوالات مكرر زائران خسته نشويد، با ملايمت پاسخگو باشيد و دير ياد گرفتن آنها باعث ملال و عصبانيت شما نشود.

14- مردمى بودن: روحانى مردمى كسى است كه با زائران و ساير مردم ارتباط روحى و عاطفى داشته باشد. از مشكلات آنان آگاه شود، و در جهت مصالح آنان گام بردارد. در برابر ناراحتيهاى آنان بى تفاوت نباشد. براى خير و سعادت و يادگيرى و پيشرفت و عزت زائران خود عشق بورزد.

----------------------------------

1-


1- احقاف/ 35.

ص:23

چگونه يك پيامگزار مردمى باشيم:

- ارتباط آسان، دوستانه و صميمى داشته باشيد و از گوشه گيرى و انزوا بپرهيزيد.

- به زبان مردم و با ادبيات رايج جامعه بگوييد و بنويسيد تا همگان بفهمند.

- نيازهاى واقعى را شناسايى كنيد و در حل و رفع آن تلاش نماييد.

- زندگى ساده و به دور از تجملات داشته باشيد. ساده زيستى سبب تسلاى دل عموم مردم است.

- ادب و احترام و عدالت را هميشه حتى با مخالفان خود رعايت كنيد.

- سبقت در سلام و احوالپرسى، دست دادن، خوشرويى، بر عظمت كار شما ميان مردم ميافزايد.

- همت شما ايجاد صلح و دوستى ميان مردم باشد.

- خود را خدمتگزار زائر و مردم بدانيد و حتى در كارها با آنها مشاركت كنيد.

15- آراستگى ظاهر: از ديگر نكاتى كه روحانى بايد خيلى به آن توجه كند، آراستگى ظاهر خود است. خدا زيباست و زيبايى را دوست دارد. پاكيزگى بدن و لباس محل كار و زندگى، رعايت بهداشت دهان، پيراستن و شانه كردن موهاى سر و صورت، پوشيدن لباسهاى متناسب با شأن و شخصيت خودتان، به كار بردن عطر و ...، اينها مواردى است كه زائران و مردم را به شما متمايل ميسازد.

ص:24

ويجگيهاى مبلغان و پيامگزاران دين زياد است كه بقيه را تيتر وار عنوان مينماييم: حسن خلق، زهد و ساده زيستى، مشورت و مشاركت، انتقادپذيرى، كرامت و بزرگوارى، احسان به مردم، عفو و بخشش، ارج نهادن به كارهاى ديگران، خوشبينى به مردم، اعتماد به نفس، وفاى به عهد، مروّت، شناخت زمان و مكان، شناخت مخاطبان، مبارزه با انحرافات و خرافات و ....

ج- پيام گيرنده

از اركان مهم تبليغ، پيام گيرنده ميباشد. اگر پيامى با واقعبينى و شناخت پيام گيرنده همراه نباشد از كارآيى لازم برخوردار نميباشد. پيام گيرنده يعنى مخاطبان شما يعنى همان زائران، كه شناخت آنان از جهت سنى، تحصيلات و موقعيتهاى اجتماعى و مانند آن، شما روحانيون را يارى ميكند تا در برخورد با آنان و انتقال پيامهاى دين، تربيتى و اخلاقى، رفتارهاى صحيح و مطلوب را پيش گيريد.

شيوه هاى تبليغ

بهرهگيرى از شيوه هاى جذاب و كارآمد، نقش مهمى در تأثير كلام شما ايفا ميكند. جذب اقشار مختلف جامعه به ويجه نسل جوان جز با شيوه هاى نوين ممكن نيست و آنچه بر ضرورت اين جذب ميافزايد، تهاجم فرهنگى دشمن است. اهميت پرداختن به شيوه هاى تبليغ به قدرى

ص:25

است كه رهبر انقلاب درباره آن ميفرمايد: اگر چنانچه ما به شيوه تبليغ توجه نكنيم و به آن نپردازيم هيچ كارى نكردهايم، بايستى يك آهنگ زيبا و دلنشين از زير و بمهاى شيوه تبليغ به وجود آورد .... (1)

گونه شناسى شيوه

تنوع شيوه هايى كه در اسلام مطرح شده ناشى از مخاطبان گوناگون و شرايطى است كه فرا روى شما روحانيون عزيز قرار دارد. برخى از اين شيوه ها عبارتند از:

1- حكمت: علم و عقل دو ركن حكمت هستند لذا به سلاح علم و عقل بايد مجهز شد.

2- موعظه حسنه: موعظه بايد عقلانى و متكى به روايات و آيات باشد. پس بايد مستدل موعظه كرد.

3- جدال احسن: در رابطه با زائرين و مخاطبانى كه استعداد پذيرش برهان را ندارند و يا از واعظ درونى محرومند و در نتيجه واعظ بيرونى بر روى آنها اثر نميگذارد، ميتوان در شرايط مناسب از اين شيوه بهره جست.

4- تشويق: دادن هديه، تبريك گفتن، دعاى خير كردن.

5- شيوه تدريجى و آرام حركت كردن در آموزش: تدريج رمز موفقيت است. در رساندن پيام دين از عجله بايد پرهيز نمود. انتظارنداشته باشيم كه مردم با شنيدن سخنان ما


1- تبليغ دين از منظر دين، ص 138.

ص:26

دفعتاً رويآورند.

6- شيوه الگويى: ذكر نمونه هاى مثبت براى تمسك به او و نمونه هاى منفى و منفور براى برحذر شدن از آنها.

7- شيوه تمثيلى: ذكر مثال براى فهم بهتر زائران و مخاطبان، و تكرار، تداعى معانى، همراهى، پرسش و پاسخ، يادآمدى، مقايسهاى (تطبيقى) ، بازسازى، تحريك عواطف از شيوه هاى ديگر تبليغ ميباشد.

تمام اين روشهايى كه ذكر شد متناسب با فهم و درك و سن و جنس زائران و مخاطبان به كار گرفته ميشود. البته با استفاده از ابزارهاى لازم اين امر خطير صورت ميگيرد. (1)


1- براى اطلاعات بيشتر ر. ك:" تبليغ دين از منظر دين" اثر حميد نگارش.

ص:27

بخش دوم: رهنمودهاى تبليغى به مبلغان- حضرت امام (ره) - رهبر معظم انقلاب اسلامى

اشاره

به منظور آشنايى با ديدگاه هاى احياگر حج ابراهيمى امام خمينى (ره) و مقام معظم رهبرى حضرت آيةالله خامنهاى زيد عزه در اين فصل از نقطه نظرات كاربردى آنان، و نيز توصيه هاى معاونت محترم امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى در حج، بهره جسته تا چون مصباح الهُدى فراسوى راه روحانيون محترم كاروانها باشد. بيشك تاسى كردن به اين فرامين تداوم بخش عزت، عظمت و اقتدار زوار ايرانى در اين مراسم عظيم خواهد بود.

رهنمودهاى حضرت امام خمينى ره به روحانيون كاروانها

1- مسئوليت حساس و خطير روحانى كاروان

- روحانيون از نقش سازندهى خود غافل نشوند. همه در مقابل اسلام مسئوليت داريم.

- روحانيون محترم حج با توجه به مسئوليت خطيرى كه در توجيه زائرين محترم پذيرفتهاند، تمام همت و تلاش

ص:28

خود را در برگزارى صحيح و منظم حج به كار گيرند.

- در اين شرايط حساس و سرنوشت ساز، خطر سوء استفاده ديگران از منزلت روحانيون متصور است، بايد به شدت مواظب حركات خود بود.

- اگر امروز روحانيونى كه ارتباط با مسائل دارند قصورى يا اشتباهى بكنند، ديگر اين قصور و اشتباه در محضر خداى تبارك و تعالى و در پيشگاه مردم پذيرفته نيست.

- همه دنبال اين هستند كه نقطه ضعفى خصوصاً از اهل علم پيدا كنند و مطرح نمايند.

- امروز شما بايد از عهدهى يك مسئوليت بزرگ برآييد و آن حفظ حيثيت اسلام است.

2- برخورد انديشمندانه با زائران به ويجه جوانان

- به جاى پرخاش و كنار زدن جوانان، با الفت با آنان برخورد كنيد.

- با روى گشاده و آغوش باز، حرفهاى آنان را بشنويد.

- اگر به بيراهه ميروند با بيانى آكنده از محبت و دوستى، راه راست را به آنان نشان دهيد.

- از اشتباهات و خطاهاى كوچك آنان درگذريد.

- به همه شيوه ها و اصولى كه منتهى به تعليم و تربيت صحيح جوانان ميشود، احاطه داشته باشيد.

3- شيوهى زندگى اهل علم

- من اكثر موفقيتهاى روحانيت و نفوذ آنان را در

ص:29

جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان ميدانم.

- هيچ آفت و خطرى براى روحانيت بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست.

- هيچ چيزى به زشتى دنياگرايى روحانيت نيست.

- از اهم مسايلى كه بايد تذكر بدهم مسألهاى است كه هميشه نگران آن هستم مبادا اين مردمى كه همه چيزشان را فدا كردند و به اسلام خدمت نمودند و برما منت گذاشتند به واسطهى اعمال ما از ما نگران بشوند.

4- روحانى كاروان و آموزش مناسك حج

- يكى ديگر از وظايف مهم، قضيهى آشنا كردن مردم به مسائل حج است.

- بايد براى زائران جلسهى درس قرار بدهيد و آداب حج، واجبات و محرمات را بگوييد. آداب هم نشد، نشد، اما محرمات و واجبات را به مردم تعيلم دهيد.

- وسواس در برنامه ها و مراسم و عبادتها و ادعيه موجب كسالت و بيتوجهى در واجبات ميشود.

- زائران محترم و روحانيون معظم كاروانها، تمام همّ خود را صرف در تعليم و تعلّم مناسك حج كنند.

- مسائل را به طور وضوح كه همه كس بفهمد، به زائران خود ياد دهيد.

5- روحانى كاروان و بيان معارف حج

- از تأثير بزرگى كه حج براى هميشه در سرنوشت انسان ميگذارد، غافل نشوند.

ص:30

- در آن فضا و شرايط معنوى همهى دلها براى تحول و پذيرفتن حق آماده است.

- مردم را با توحيد و معارف الهى آشنا كنيد.

6- توجه دادن زائران به قرآن

- از تمام علماى اعلام تقاضا دارم كه از كتاب مقدسى كه" تيبان كُلّ شى ء" (1)است و صادر از مقام جمع اللهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است، غفلت نفرماييد.

- از اين خزينهى لايتناهى عرفان و بحر مواج كشف محمدى (صلى الله عليه وآله) بهره هايى برداريد و به ديگران بدهيد.

7- شناساندن راه هاى وحدت

- علماى بيدار اسلام كوشش كردهاند به اينكه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند.

- گويندگان و نويسندگان كوشش كنند كه با وحدت كلمه و شعار لا اله الّا الله از تحت اسارت قدرتهاى شيطانى اجانب و استعمارگران و استثمار گران بيرون آيند.

- رمز پيروزى مسلمين در صدر اسلام وحدت كلمه بود.

- حجّى كه خداوند تبارك و تعالى ميخواهد، و اسلام از ما خواسته، اين است كه وقتى حج برويدع بلاد را بيدار و با هم متحد كنيد.

8- بُعد سياسى اسلام و حج

- سياستِ حج، سياستى نيست كه ما درست كرده


1- اشاره به آيه 89 نحل تبياناً لكلّ شى ء

ص:31

باشيم. حج سياست اسلامى است.

- حج از آن روزى كه تولد پيدا كرده است اهميت بعد سياسى اش كمتر از بعد عبادياش نيست و حتى جنبه سياسى آن بيشتر از جنبه هاى عبادى آن است و شما آقايان بايد توجه به اين معنى داشته باشيد.

9- افشاى توطئه هاى عمّال استعمار

- در مراسم حج ممكن است اشخاصى از قبيل ملاهاى وابستهى خود را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سنى ايجاد كنند. برادران و خواهران هر دو فرقه (شيعه و سنى) بايد در برابر توطئه هاى آخوندهاى دربارى هشيار باشند.

1 ظ- دفاع از انقلاب

- لازم است علما و دانشمندان محترم با وسايل ممكن اين نهضت مقدس را معرفى نمايند.

- روحانيون محترم و گويندگان و نويسندگان متعهد لازم است كه دست آوردهاى اسلامى را كه نصيب كشورشان شده است يادآور شده و قلبها را آگاه كنند.

- شما روحانيون براى جمهورى اسلامى ايران الگو باشيد.

- بر روحانيون محترم لازم است كه در فرصتهاى مناسب چهره واقعى انقلاب را به جهانيان معرفى نمايند. (1)


1- رهنمودهاى حضرت امام خمينى به روحانيون محترم كاروانها، حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت، بيتا.

ص:32

رهنمودهاى مقام معظم رهبرى به روحانيون كاروانها

1- حج آبروى اسلام

- حج را مايه ى آبروى اسلام و امام قرار بدهيد.

2- حج، حركت عظيم جهانى، عبادى و سياسى

- حاجيان همه توجه داشته باشند جزيى از يك حركت عظيم و بزرگ جهانى، اسلامى، انقلابى و سياسى و عبادى هستند.

3- وظيفه ى روحانيون در حج

- روحانيونى كه در حج هستيد اگر بتوانيد آن كارى را كه و تكونوا شهداء على الناس ايجاب ميكند، انجام دهيد تمام دنياى اسلام را زير پوشش گرفتهايد.

4- برائت، گل سرسبد حج

- مراسم برائت، مراسم بسيار مهمى است واقعاً گل سرسبد حج ما همين مراسم برائت است.

5- الگوسازى در حج

- ما بايد در حج بتوانيم فرهنگ و اخلاف و منش و رفتار مردم خودمان را طورى بكنيم كه الگو بشوند.

6- جايگاه معنوى حج

- هر كس از حج بر ميگردد بايستى كانه از عالم معنا و از بهشت برگشته باشد. افراد بايد چنين حالتى داشته باشند. براى اين هم بايستى برنامهريزى مفصلى بشود.

ص:33

7- حج ميراث متقين

- حج ميراث متقيّن است. حج ميراث اين ملت و اين انقلاب و متعلق به آن است.

8- برنامه ريزى در حج

الف- در مورد حج برنامه ريزى بايد اصولى، عمومى و كلان باشد.

ب- ما بايد از تمام ظواهر و مظاهر و شعائر حج استفاده بكنيم مثلا ببينيم در عرفات چه استفادهاى ميتوان كرد. در منى يا در خود مكه، يا در مدينه چه استفادهيى ميتوان كرد در بحبوحه اعمال چه استفاده هايى ميتوان كرد، بعد از ايام حج كه يك مقدار فراغت و آرامش هست و احساسات مردم فروكش كرده و دنبال كارهاى متفرقهاند، چه استفاده هايى ميتوان كرد. ما بايد برنامه داشته باشيم.

9- حج و تبليغ دين

الف- شرف هر فنّى به شرف هدف غايى آن فن بستگى دارد. يكى از اشرف فنون، فن تبليغ دين و گويندگى معارف دينى و اسلامى است.

ب- شرط اول موعظه اتعاظ نفسى خود ماست.

ج- ما نميتوانيم حرف حق خودمان را به همان روش گذشته بگوييم دنيا در زندهترين مسايل و علوم مورد احتياج مردم، ساعت به ساعت روشهاى نو را پيش ميگذارد، پس بايد در اين فن وعظ و تبليغ دين نيز محتوا،

ص:34

قالب، روشها و اسلوبها را مطابق پيشرفت و فنآورى تغيير داد.

د- امروز تكليف عظيمى داريم يعنى ارايه اسلام به صورتى كه بتواند ذهنها و دلهاى مردم را اشباع و سيراب كند، استفهام آنها را به درستى پاسخ بدهد. ايمان آنها و حضورشان در اين ميدان را به صورت خالصانه حفظ كند.

و- موظفيم كه بيش از هميشه جهات الهى و شرعى مثل آزاد منشى، بى اعتنايى به زخارف دنيا و مال و منال و اقتدار مادى، ارتباط و اتصال به خدا، ورع و پرهيز از محارم و توجه به علم را رعايت كنيم. (1)

توصيه هاى معاونت امور روحانيون

1- التزام به سياستها و برنامه هاى بعثه

- روحانيون محترم كاروانها به سياستهاى بعثه مقام معظم رهبرى و دستورالعملهاى ابلاغى ملتزم باشند.

2- همكارى با رابطين بعثه

- برادران روحانى با رابطين روحانيون همكارى لازم را داشته و پاسخ گوى سوالات آنها باشند.

3- رعايت شئون روحانيت

- روحانيون بزرگوار كاروانها لازم است در كليه مراحل سفر، رعايت شئون روحانيت را در دستور كار خود قرار دهند.

4- شركت در جلسات داخلى و منطقهاى بعثه

- لازم است برادران روحانى در جلسات داخلى و


1- حديث ولايت، مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، ج 7.

ص:35

منطقهاى بعثه همچنين در جلسات عمومى شركت نمايند.

5- ايجاد فضاى صميمى در بين زائرين

- روحانيون بكوشند مشكلات كاروان و تنشهاى بين زائران را كم رنگ نماند و جو محبت، دوستى و خيرخواهى بين اعضاى كاروان را مضاعف نمايند.

6- تعميق بخشى باورهاى زائران

- روحانيون بزرگوار تلاش نمايند كه اعتقادات زائران را تحكيم و تعميق بخشند.

7- ارسال به موقع گزارشها

- برادران روحانى بكوشند گزارش عملكرد خود را به موقع ارسال نمايند.

8- همكارى با مديران

- همكارى با مديران كاروانها را در جهت پيشبرد كارها در اولويت كارى خود قرار دهند.

9- عدم پذيرش نيابت غير تبرعى

- از پذيرفتن نيابت غير تبرعى در نماز طواف و موارد مشابه آن اجتناب نمايند.

ص:36

بخش سوم: تجربه ها و توصيه ها

اشاره

از اين بخش به سراغ توصيه ها و تجارب روحانيون محترم كاروانها ميرويم و ضمن دستهبندى به بيان آنها ميپردازيم. سعى شده است كه مواردى را كه از اهميت بيشترى برخوردار بوده و يا روحانيون معظم تأكيد بيشترى داشتهاند آورده شود.

توصيه به مسئولين

- براى كاروانهاى حج تمتع دانشجويى، به مانند عمره دانشجويى برنامهريزى گردد.

- آخرين اخبار سياسى، اقتصادى، شرعى و ... در عربستان هر ساله توسط سازمان حج به مديران و روحانيون اعلام شود.

- به اياب و ذهاب و سرويس زائران در مكه عنايت بيشترى شود. برخى اوقات ازدحام و تبعات ناشى از آن موجب تحقير زائران ايرانى است. از تدابير كشورهاى ديگر (مثل تركيه) استفاده شود.

ص:37

- موقع اجاره هتلها توجه شود كه هتل داراى سالن اجتماعات باشد، چرا كه آن دسته هتل هايى كه فاقد سالن اجتماعات هستند، روحانيون در بيان و تبيين مسائل و احكام دچار مشكلات زيادى ميشوند.

- براى جلساتى كه در بعثه در مكه و مدينه برگزار ميشود، وسيله اياب وذهاب در نظر گرفته شود.

- جديدترين شبهات طبق مسائل روز با پاسخهايى فراخور و مناسب تدوين شود و در اختيار روحانيون و گروههاى ارشاد قرار گيرد.

- مسايل كلى مناسك حج، به قطع جيبى به زبانهاى مختلف (عربى، انگليسى، تركى و ...) ترجمه شده و در اختيار روحانيون زبان دان قرار گيرد، تا در موقع لزوم بتوانند پاسخگوى سؤالات شرعى زائران خارجى باشند.

- حتى المقدور از هتلهاى نزديك مسجدالحرام، جهت اسكان ايرانيان استفاده شود (ولو با پرداخت هزينهى بيشتر كه زائران، راضى به پرداخت اين وجه هستند) .

- فروشگاه هاى شاهد مجهزتر شوند (البسه و پوشاك و لوازم منزل و ...) و شعبهاى نيز در مكه و مدينه زده شود، تا حتى المقدور خريد ايرانيان از فروشگاه هاى ايرانى باشد و بدينوسيله جلوى بسيارى از تبعات سوء خريد از بازارهاى عربستان گرفته شود و ارز مملكت به خود مملكت باز گردانده ميشود.

ص:38

- در دفترچه اعمال تجديدنظر شود و مسائل اضافى آن حذف شود.

- كلاسهاى مكالمه عربى و انگليسى براى روحانيون و معين و معينه ها در نظر گرفته شود، به طورى كه ميزان تسلط آنان و شركت مستمر در كلاسها در ارزيابى آنان مؤثر افتد. (انگيزه شركت در كلاس) آگاهى روحانيون به زبان عربى و انگليسى در صدور انقلاب و دفاع آن و حقانيت شيعه، رفع شبهات اعتقادى و ايجاد وحدت بين مسلمين جهان بسيار مؤثر است.

- از بعضى از مخارج و هزينه هاى اضافى كاسته شود.

- بروشورهاى مصور مناسك و اماكن تاريخى جهت زائران تهيه شود.

- زمان پرواز هواپيماها طورى تنظيم شود كه با وقت نماز تلاقى نداشته باشد.

- شماره صندلى زائران در هواپيما از قبل معيّن باشد به گونهاى كه هر زائرى در جاى خود بنشيند.

- موقع ثبت نام زائران، حفظ رعايت شئونات اسلامى و رعايت حجاب كامل مورد توجه قرار گيرد.

- توجه به كارايى مديران و همسرانشان بشود. بعضاً همسران بعضى از مديران كارى نكرده و موجبات نارضايتى شديد زائران را فراهم ميآورند چرا كه غالباً به خريد سوغات و امور شخصى خود توجه دارند و همراهى مدير هم با آنها سبب ميشود كه وقت مدير هم گرفته شود

ص:39

و كارايى او نيز زير سؤال رود.

- كاروانهايى براى افراد بيمار و معذور در نظر گرفته شود با امكانات رفاهى و پزشكى لازم، و مدت زمان سفرشان هم محدود باشد تا خود اين عزيزان هم با مشكلات كمترى مواجه باشند.

- تدبيرى اتخاذ شود تا در كاروانها از جهت تعداد افراد جوان و مسن و نيروهاى كارآمد و ناتوان هماهنگى باشد بعضى كاروانها اكثراً پير و مسن هستند و زحمت روحانى و معين ... بسيار زياد است و برعكس برخى از كاروانها همه جوان و نيرومند و كارآمد، اين نابرابرى به نوعى اصلاح شود.

- معين و معينه ها به كاروانها زودتر معرفى شوند تا از وجودشان در جلسات استفاده شود، و از همان اول با روحانى هماهنگ گردند.

- ارزيابى مديران بعد از اعمال منا و عرفات باشد.

- براى دعاى عرفه هم مانند دعاى ندبه و كميل از طرف بعثه برنامهريزى شود تا از معنويت و شكوه بيشترى برخوردار گردد.

- مدت عمره كاروانهاى دانشجويى 1 ظ روزه شود.

- از نيروهاى خدماتى كاروان، يك نفر به پيشنهاد روحانى باشد.

- جزوهاى ساده و غنى و توانمند، در خصوص وهابيت و عقايد و تلاششان در جهت تضعيف شيعه تهيه شود و در

ص:40

اختيار زائران قرار گيرد، تا از جهت سياسى، عقيدتى هم، زائران اغنا شوند.

- در درجه بندى هتلها تمام جوانب در جهت رفاه حال زائران لحاظ گردد.

- براى روحانيون كارگاه هاى آموزشى شيوه هاى مديريت فرهنگى و توانايى به كاربستن آنها در نظر گرفته شود.

- از آنجايى كه روحانيون بايستى در سه بعد شناختى (دارا بودن مهارتهاى لازم، اطلاع كافى از تاريخ اسلام و امكنه، اطلاع از پيامهاى تربيتى و اخلاقى، عرفانى) و بعد عاطفى (عشق به كار، عشق به هدايت مردم، عدم احساس خود برتر بينى) بعد رفتارى (ارتباط با كاروان و عوامل اجرايى و ...) موفق باشند و حركت نمايند وجود كارگاه هاى آموزشى بسيار لازم است.

- تقويم حج كه تمام وقايع تاريخى حج را ثبت نموده باشد، تهيه شود.

- از اعزام زائران مبتلا به بيماريهاى سخت كه قادر به انجام هيچيك از اعمالشان نيستند، جلوگيرى شود.

- مسئولين سازمان حج، خوهران معينه را نيز مانند روحانيون به كاروانها معرفى نمايند تا مشكل جذب آنان به كاروانها پيش نيايد، و در همان اولين فرصت با زائران و مشكلات آنان آشنا گردد و از اول برنامه ريزى نمايند.

- كارت شناسايى (قابل نصب روى چادر) براى

ص:41

خواهران معينه در نظر گرفته شود تا در اماكنى مثل حرمين شريفين و ... بتوانند پاسخگوى سئوالات زائرين غير كاروان خود نيز باشند و شناسايى آنها براى ديگران ميسور باشد.

- در انتخاب مديران و خدمه دقت بيشترى صورت گيرد.

- از روحانيون بومى و محلى براى اعزام استفاده شود.

- در روشهاى انتخاب روحانى نمونه، تجديدنظر شود.

- معينه ها حتماً محرم روحانى باشند. از معرفى معينه هاى نامحرم به كاروان جداً خوددارى شود. اين توصيه را بسيارى از روحانيون كاروانها پيشنهاد داده بودند.

- از روحانيون كارآمد جوان، جهت هدايت فرهنگى كاروانها استفاده شود.

توصيه به مديران

توجه به نكات ذيل براى روحانيون بزرگوار كاروانها بسيار مفيد است و ميتوانند از مديران كاروانهاى خود، موارد ذيل را پيگيرى نمايند.

- مديران محترم از دخالت در امور شرعى پرهيز نمايند.

- مديران محترم با روحانى، هماهنگ باشند.

ص:42

ناهماهنگى آنان آثار بدى بدنبال دارد.

- مديران محترم زائرينى را كه شنوايى كمترى دارند شناسايى كرده و حتماً به تهيه سمعك توصيه نمايند تا براى درك اعمال و تكرار نيات با مشكل مواجه نشوند.

- مديران عزيز، جهت قبله در اتاقهاى هتل را بپرسند و زائران را مطلع نمايند.

- مديران وسايل و ادوات تبليغاتى و تراكتهاى نام كاروان و ... را جهت بازديدهاى دورهاى به همراه داشته باشند.

- مديران محترم در ارائه سرويس دهى و خدمات يكسان و عادلانه برخورد نمايند.

- مديران از صميمت و ارتباط نزديك با زائران مؤنث و جوان، شديداً پرهيز نمايند.

- اعلان برنامه هاى بعثه و زيارات دوره و نصب آن و .... در تابلوى اعلانات توسط مديران صورت گيرد.

- قناعت و صبر و بردبارى در طول سفر و رعايت حال تمام زائران.

- اعلام ساعات زيارت بانوان در مسجدالنبى و زيارت آقايان در بقيع.

- برنامه ريزى جهت خريد دسته جمعى هم در مكه و هم در مدينه.

- تذكر به زائران در عدم استفاده از دخانيات در اماكن مقدسه مكه و مدينه (در اين اماكن ممنوع است)

ص:43

- تذكر به زائران كه قرآنهاى مسجدالنبى و مسجدالحرام را به هتلها نياورند.

توصيه به رابطين

- رابطين محترم غير مستقيم ارزيابى كنند.

- رابطين محترم براى شناسايى و ارزيابى روحانيون، وقت بيشترى صرف كنند و عملكرد آنان را درست و دقيق منعكس نمايند.

- ارزيابى روحانيون به پايان سفر موكول شود تا نتيجه شفافتر و واقعيتر باشد. البته از ابتداى سفر از كارهاى روحانيون اطلاع حاصل نمايند ولى فرمها در پايان سفر پر شوند.

- سبك و روش ارزيابى روحانيون، توسط رابطين مختلف است، يك روش براى همه اعمال شود.

- رابطين محترم ضمن بررسى عملكرد روحانيون، نقاط ضعف آنان را گوشزد نمايند.

عوامل موفقيت روحانى، معين و معينه

1- تقسيم كار بين روحانى و معين از ابتدا صورت بگيرد به نحوى كه هر كدام وظايف خود را بخوبى بداند كه در سهولت كار، هماهنگى و ايجاد صميميت بسيار مؤثر است.

- در انجام اعمال، روحانى از عجله و شتابزدگى

ص:44

بپرهيزد.

- اصلاح حمد و سوره خانمهاى زائر، توسط معينه ها صورت گيرد.

- روحانى و معين و معينه هيچگونه انتظارى از زائران نداشته باشند.

- روحانيون با سعه صدر، تحمل، اخلاص و مهربانى با زائران برخورد نمايند.

- هر يك از روحانيون، نهار و شام را در اتاق زائران و با آنان صرف نمايند. اين پيشنهاد را بسيارى از روحانيون مطرح كرده بودند.

- روحانى معين و معينه شخصاً اعمال زائران را كنترل نمايند.

- روحانى، زمينهى فعاليت بيشتر معين و معينه ها را فراهم نمايد.

- برخوردارى از تقوى و معنويت و اصلاح خود قبل از اصلاح ديگران.

- اهتمام روحانى به صحت انجام اعمال افراد بخصوص افراد ضعيف.

- توجه روحانيون به تمام ابعاد حج (عبادى- سياسى) .

- مسلط بودن روحانى به زبان عربى و انگليسى.

- با مطالعه سخنرانى كند و به بيان مسايل بپردازد.

- گفتار خود را همراه با عمل كند (در بحثهاى اخلاقى و تقوايى) تا از نفوذ كلام بيشترى برخوردار گردد.

ص:45

- هر دو سه روز يك بار، جلسه هماهنگى ميان روحانى، معين و مدير و معينه برقرار گردد.

- قبل از شروع جلسات با همكارى معين و روحانى، براى هر جلسه طرح درسى تهيه شود و در هر جلسه مقدارى مطالب اخلاقى، فقهى معين شود، تا هم از تكرار مطالب توسط روحانى و معين جلوگيرى شود و هم استفاده بهينه از وقت صورت گيرد.

- جهت تأثير گذارى بيشتر بين زائران بهتر است روحانى و معين يك كاروان، از جهت سنى، هم زبان بودن و آشنا بودن از قبل و حتى خط فكرى و سياسى يكى باشند.

- برخوردهاى عاقلانه و حكيمانه يك روحانى با معين و معينه در رفع مشكلات بسيار مؤثر است و ميتواند از تشنجات و اختلافات جلوگيرى نمايد.

- نظم و وقتشناسى از ديگر عوامل موفقيت روحانى است كه موجب انجام كارها طبق برنامه ميشود و به كاروان انسجام خاصى ميبخشد.

- روحانى و معين، حتى قبل از شروع جلسه در محل جلسه حضور يابند، تا هم وقتشناسى را عملا آموزش دهند و هم در رفع مشكلات شخصى و مسائل فردى زائران كوشاتر باشند.

- تشكيل جلسات گروهى براى ختم قرآن و ختم صلوات.

ص:46

- در كاروانهايى كه معنيه دارند، ترتيبى اتخاذ شود كه خانمها در زمانهاى اعلام شده به داخل مسجدالنبى بروند و قسمتهاى مختلف روضه شريفه و منبر حرم شريف و ستونها و ... را ببينند.

- شناسايى افراد داوطلب براى مساعدت به افراد ناتوان، براى انجام دادن اعمال و تردّد به اماكن مقدس.

- تقويت روحيه افراد اعم از زن و مرد به هنگام بروز مشكل.

- حفظ خونسردى خود و تدبير براى بهترين راه حل در هنگام بروز مشكلات.

- ضمن ذكر اثرات مثبت هميارى و همكارى از نيروى خود زائران، در رتق رفتق امور كاوران، استفاده شود. (البته با دادن برنامه و هماهنگيهاى لازم)

- با توجه به سطح تحصيلات زائران، توقع آنان بالا ميرود، لذا توجه به اين وضعيت در نحوه عملكرد روحانيون نقش زيادى دارد.

- بهترين راه نفوذ در دل زائر، تواضع و تطابق قول و عمل است و نيز داشتن حسن خُلق و سعه صدر.

- از زائرينى كه مسلط به زبان انگليسى و عربى هستند حتماً در بيان مسائل اعتقادى و صدور انقلاب و دفع شبهات استفاده شود (آموزشهاى لازم به خود آنها داده شود) .

- روحانيون و معينهاى محترم از شوخيهاى بى مورد

ص:47

بين خودشان و زائران جداً بپرهيزند.

- روحانيون و معينهاى محترم با لباس رسمى و مقدس روحانيت، بين زائران و در حرمين شريفين حاضر شوند.

- در جلسات آموزشى، ابتدا مديران سخن گويند و بعد كه همه حضور پيدا كردند، روحانى به بيان مسائل و مناسك بپردازد. چرا كه حرفهاى مدير پيرامون مسائل اجرايى حج است و بالتبع همه از آن مطلع خواهند شد؛ ولى غفلت از يك مسئله شرعى عواقب سويى بدنبال خواهد داشت.

- توجه به مناسبتها و ايام الله در طول سفر و بهرهبردراى از تاريخ اسلام و مسائل سياسى روز.

- روحانيون از حال سالمندان و بيماران غافل نباشند و تا پايان سفر از آنان دلجويى كرده و به نوبت هر روز يكى دو نفر را به حرم ببرند.

- در اختيار قرار دادن جزوه هاى مناسك واماكن بين زائران و از آنها خواسته شود كه در اوقات فراغت در اتاقهايشان بحث و گفتگو كنند، تا هم مسايل براى خودشان و هم براى افراد مسن و بيسواد روشن شود و هم اشكالاتشان و ابهامات را از روحانى بپرسند.

- از تراكتهاى خوش خط و زيبا با مضامين عالى، جهت حفظ حجاب خانمها در سالنها و تابلوى اعلانات، استفاده شود و هر روز با متنهاى زيباتر و جديد عوض شوند. (با همكارى مديران)

ص:48

- با سعه صدر و برخورد متين و منطقى، حجاب و پوشش زائرين (بخصوص خانمها) تحت كنترل درآيد و عواقب سوء بدحجابى و اثرات زننده اجتماعى آن و فلسفه حجاب در جلسات تذكر داده شود.

- درب اتاق روحانى و معين و معينه هميشه به روى زائر باز باشد و در بين زائرين و در جمعشان حضور يابند.

- زائرينى كه در كاروان از جهات مختلف (ختم قرآن، شركت مستمر در جلسات، فعاليتهاى عبادى و مستحباتها، همكارى و ...) ممتاز بودند شناسايى شوند و مورد تقدير قرار گيرند.

- در پايان هر جلسه يكى از كتابهاى اعتقادى از استاد مطهرى، علامه طباطبايى، دكتر بهشتى، و شهيد هاشمينجاد و ... معرفى شود و در 5 دقيقه پيرامون محتواى آن بحث شود تا هم فرهنگ كتابخوانى رواج يابد و هم زائران جوان با توجه به شبهات و سئوالاتى كه در ذهنشان موجود است پاسخهاى خود را در كتابها جستجو نمايند.

- در جلسات آخر از زائران خواسته شود تا خلاصهاى از سفر خويش را تحت عنوان" سفر در يك نگاه" در سه بعد مشاهدات و اعمال و شنيدنيها به رشتهى تحرير درآورند و رهآورد سفرشان را مكتوب نمايند تا بدينوسيله درك خود را نسبت به فضا و محيطى كه هستند و نسبت به عرفان و صفاى معنوى آن بيان نمايند. مشاهدات شامل (زيارت حرمين شريفين، زيارت دوره، قبرستان ابوطالب

ص:49

و ...) اعمال (مناسك و واجبات حج و مستحبات آن ...) شنيدنيها شامل تاريخ 23 ساله رسالت پيامبر، زندگى نامه ائمه و پيامبرانى كه در مسجدالحرام طواف كردند و ...) و هر آنچه در اين سفر از زبان شما شنيدهاند، تقرير شود. اين عمل براى جوانان و تحصيلكرده ها بسيار عمل خوبى است.

- در همان دفعه اول كه همهى زائران به حرم برده ميشوند، ضمن اينكه كارت هتل و آدرس را همه دارند، علامتهايى در مسير به آنها گوشزد شود تا مسير رفت و آمد را به خوبى ياد بگيرند كه نگرانى از گم شدن و تبعات آن را نداشته باشند و ورود و خروج از دربهاى حرمين با شماره هاى مخصوص را به آنها بگوئيد. (با همكارى مديران)

- نسبت به اذانها و اوقات شرعى، برگزارى نمازهاى جماعات، حتماً زائران را مطلع نماييد.

- معينه محترم، قبل از حركت به ميقات به بانوان زائر اعلام كند كه لباس احرام خانمها نازك و بدن نما نباشد.

- معينه هاى محترم، بانوان زائر را با زندگى زنان اسوه اسلام (حضرت زهرا (عليها السلام) حضرت زينب (عليها السلام) ) و زنان موفق صدر اسلام (سميه، حضرت خديجه و ...) آشنا نمايند تا درسهايى از الگوهاى موفق بياموزند.

- هر روز يكى از ادعيه و مناجاتهايى كه مردم در شهر خود كمتر به آن ميپردازند خوانده شود و توضيح داده شود تا با مناجات صحيفه و ادعيه ها آشنا شوند.

ص:50

- روحانيون و معينها و ... به امور فردى و شخصى نپردازند و همواره در خدمت زائران باشند.

- روحانيون و معينها و ... از امور تشريفاتى و تجملاتى شديداً پرهيز نمايند.

- روحانيون و معينها و ... از زمانهاى خوب و مناسب براى برگزارى جلسات استفاده كنند كه هم درك جلسه براى همه امكانپذير باشد و هم از نماز اول وقت و جماعت محروم نشوند.

- روحانيون توجه به سطح فهم مخاطبين داشته باشند.

- از تمثيلات و داستانهاى كوتاه و طنزهاى مفيد براى بهتر جا افتادن مسائل عقيدتى و مناسك استفاده شود.

- هر روز قبل از شروع جلسه از يكى از جوانان خواسته شود تا قرآن تلاوت كند و حديثى را بيان نمايد.

توصيه هاى مربوط به جلسات قبل از سفر

مسائل كلى

در اولين جلسات كه تمام زائران به علت شوق و علاقه حضور دارند، ذكر و تفهيم اين مطالب كلى ضرورى است.

1- بيان اهميت عمره و حج از ديدگاه آيات و روايات.

2- بيان اهداف عمره و حج تمتع.

3- بيان اهميت آموزش.

4- مسئله تقليد و تعيين مرجع تقليد براى آنها كه ندارند، و چگونگى بقاء بر ميت.

ص:51

5- بيان مسائل مربوط به وجوهات مثل خمس و زكات و رد مظالم.

6- اهميت نماز و لزوم قرائت صحيح.

7- فراگيرى احكام و نقش آن در صحت عمره و حج.

8- توبه و زدودن گناه از دل.

- رعايت حجاب و ساير شئونات از آغاز تا پايان سفر.

- رعايت اخلاق اسلامى در سفر.

- رفع حوائج ديگران در حد امكان.

- حلاليتطلبى از ديگران و پاك كردن دل از كينه هايى كه نسبت به ديگران است.

- وصيت كردن (حتماً زائر وصيت نامه خود را بنويسد و به فرد مطمئنى بدهد) .

- خداحافظى و طلب حلاليت از ديگران.

- لزوم اجازه نذر از شوهر، جهت محرم شدن قبل از ميقات براى بانوانى كه به تنهايى سفر ميكنند.

- معرفى كتابهاى موردنياز در سفر و ساير لوازم شخصى.

در بيان احكام و مناسك

- تهيه دفترچهاى جهت آموزش مناسك و تنظيم احكام در آن به تعداد 23 جلسه، ده جلسه در ايران 6 جلسه در مدينه و 7 جلسه در مكه، محتواى بيانات در هر جلسه متناسب با فضاهاى مورد نظر و اعمال لازم در آن محيطها

ص:52

لحاظ شود. (در هر جلسه تفسير يك آيه مربوط به حج، بيان تاريخ اسلام، بيان عرفان و اسرار حج و بيان احكام حج در نظر گرفته شود.)

- مناسك همراه با اسرار حج مطرح شود كه زوّار خسته نشوند و تنوع بخشى در بيان احكام رعايت گردد.

- انتخاب افراد قوى و با تجربه در هر اتاق براى تكرار و تمرين احكام.

- تهيه كاغذهايى با نام هر زائر و ذكر نحوه عمل آنها (قرائت و ...) و اشتباهات آنها در كاغذ جداگانهاى نوشته شود و به خودشان تحويل داده شود تا در فرصتهاى فراغت برطرف گردد، و در مراحل بعدى اعمال چنانچه اصلاح شده باشد در برگه اوليه ثبت گردد.

- تهيه بروشورهاى مربوط به خلاصه اعمال و اماكن تاريخى مكه و مدينه و اعمال مستحب در هر مكان و تحويل آنها به زائران.

- از وسايل كمك آموزشى مانند نوار، فيلم،CD ، پوسترهاى بزرگ، ماكت جهت آموزش هر چه بهتر مناسك و احكام استفاده شود. خصوصاً موقع توضيح در مورد اماكن تاريخى و يا مكانها و اركان مسجدالحرام و قسمتهاى مسجدالنبى، فيلم و تراكت و پوستر، خيلى مفيد و لازم است.

- احكام با بيانى ساده و روان توضيح داده شود و از ذكر موارد اختلافى پرهيز شود.

ص:53

- مناسك بصورت عملى حتى المقدور آموزش داده شود. (مثل وضو، نماز، نحوه احرام بستن، غسل كردن، طواف به دور كعبه و ...) البته خالى از وسواس باشد.

- آموزش احكام با پرسش و پاسخ همراه باشد.

- در بخش نماز غير از تصحيح حمد و سوره يكبار بطور عملى واجبات نماز (تكبيرة الاحرام، قيام، موالات، ترتيب و ...) توضيح داده شود.

- زمان جلسات طولانى نشود و از اتلاف وقت و حرفهاى بيهوده زدن خوددارى شود.

- مسئله پرداخت خمس زائرين را به دفتر مراجع و نمايندگى آنها ارجاع دهيد.

- جلسات را متنوع و شاداب نگهداريد، تا انگيزه شركت همه وجود داشته باشد و از جهات مختلف علمى، عبادى، سياسى پر بار نماييد.

- در هر جلسه يك شبهه اعتقادى شيعه را مطرح و پاسخ دهيد.

- در شناخت چهره وهابيون و تلاشهاى مذبوحانهشان در هر جلسه 5- 2 دقيقه صحبت نماييد.

- از مغلقگويى و كلى گويى و ذكر الفاظ مشكل، براى بيان احكام جلوگيرى شود.

- در جلسات اول، زائرين از جهت سطح تحصيلات (با سواد و بى سواد) جدا شوند تا براى هر دسته با زبان خودشان احكام مسائل مطرح شود.

ص:54

- بعد از هر جلسه، ارزيابى بعمل آيد تا اطمينان به يادگيرى آنان شده باشد. به باسوادها توصيه شود براى يادگيرى بهتر يادداشت نمايند.

- خواهران معينه، احكام را به صورت عملى توضيح دهند، مسائلى مانند وضو، غسل، سركردن و برداشتن مقنعه در حال احرام و ... تا مشكلات زائران برطرف شود.

- نسبت به قرائت نماز (حمد و سوره) براى كسانى كه خيلى ضعيف هستند، نوار تهيه شود و در اختيارشان گذاشته شود تا در اوقات فراغت تمرين نمايند.

- تلبيه و نيات را در برگهاى تايپ كرده و با خط درشت تكثير نماييد و در اختيار زائرين قرار دهيد.

- مسائل مربوط به منا و عرفات در مكه گفته شود، چرا كه منا و عرفات به علت شلوغى و سروصدا و عدم امكانات، مطلوب نخواهد بود.

- جلسات زائرين خانم با معينه حتماً جداى از جلسات عمومى برگزار شود و وقت خوب ومناسبى برايش اختصاص داده شود و لزوم شركت خانمها توسط مدير و روحانى حتماً اعلام شود.

نماز جمعه، جماعت و تحيّت

نماز مقام پاكان و نيكان است. نماز جايگاه بينايان و دانايان است. نماز طريق عاشقان و عارفان است. نماز، راهيابى به بارگاه ربوى است. عارف عاشق، محال است در

ص:55

مسائل نماز و برنامه هايش از معشوق سرپيچى كند، پس به قدر وسف بايد، وقت اين مناجات را غنيمت شمرد و به آداب قلبى قيام كرد و به قلب بايد فهماند كه مايه حيات ابدى و سرچشمه فضايل انسانى و ... موأنست با حضرت حق است. پس اشتغالات قلبى را بايد موقع نماز كم، بلكه قطع كرد.

توصيه ها

- حتماً به زائران تأكيد شود نماز را به جماعت بخوانند.

- آموزش نماز جمعه به زائران داده شود تا با شركت در نماز جمعه، آشنايى كامل به برگزارى آن داشته باشند.

- به زائران گوشزد شود كه نمازهاى واجب را در مسجدالنبى و مسجدالحرام تمام بخوانند.

- زائران براى شركت در نماز جماعت يك ساعت قبل از شروع نماز در مسجدالحرام و مسجدالنبى حاضر شوند تا در صفهاى مرتب و متصل قرار گيرند و نيم ساعت بعد از نماز حركت نمايند تا دچار شلوغى و ازدحام نشوند.

- موقع برگزارى نماز جماعت، نماز فرادى نخوانند.

- نمازها در مسجدالنبى و مسجدالحرام خوانده شود كه فضيلت بيشمار دارد.

- نمازهاى زيارت ائمه بقيع (عليهم السلام) در مسجدالنبى خوانده شود.

- نماز ميت اهل سنت به زائران آموزش داده شود و در نماز ميت آنان نيز شركت نمايند.

ص:56

- زائرين از ذكر آمين، بعد از حمد اجتناب كنند و ميتوانند سكوت كرده و يا الحمدلله (يعنى شكر خدا را كه ما را جزء ضالّين قرار نداد) بگويند.

- خواندن نماز تحيت در مساجد مكه و مدينه به زائران توصيه شود.

- با گفتن قدقامت الصلوة در مساجد بلند شده و به نماز جماعت بايستند.

- اهل سنت اهميت زيادى به مرتب بودن صفوف نماز جماعت ميدهند، قبل از گفتن تكبيرةالاحرام، امام جماعت جملاتى مانند" استووا، سوّوا صفوفكم، اتمّوا الصف الاول فالاول، سدّوا الخلل" ميگويد تمام اين عبارات به معنى كامل كردن و منظم شدن صفوف است، توجه نمايند.

- اهل سنت اتصال صفوف در مكان واحد مانند مسجدالنبى و مسجدالحرام را لازم نميدانند لذا به زائران توصيه كنيد جايى بايستند كه اتصال صفوف برقرار باشد.

- در رفتن به سجود و ركوع و برخاستن از آنها، از امام جماعت تبعيت كرده و تأخير محسوسى نداشته باشند.

- از آمين گفتن و دست به سينه نماز خواندن، جداً بپرهيزند كه نماز باطل است.

- اهل سنت بعد از سجده فوراً برميخيزند تذكر به زائران كه قدرى تأمل كرده (نه طولانى) سپس برخيزند.

- بسيارى از مراجع تقليد، نماز جماعت با اهل سنت را

ص:57

مجزى ميدانند و اعاده لازم نيست.

- بعد از سلام نماز، دستها را بالا نياورده و الله اكبرها را هم آهسته بگويند.

- در مسجدالحرام درمسير طواف كنندگان به نماز نايستند.

- احكام نماز استدارهاى در مسجدالحرام، براى زائران تبيين شود.

- محل ايستادن امام جماعت در مسجدالحرام براى زائران روشن شود تا جلوتر از امام قرار نگيرند.

صبح و مغرب و عشا: نزديك مقام ابراهيم

عصر: بين حجر اسماعيل و در كعبه

نماز جمعه: نزديك مقام ابراهيم

ظهر: زير بالكن مقابل حدفاصل بين ركن يمانى و ركن حجر

ص:58

بخش چهارم: نگاهى گذرا به ابعاد عبادى و سياسى حج

معارف حج

بعد عبادى

حج تنها مناسك نيست، بلكه سير و سلوك باطنى و طى منازل روحانى است. هر يك از منازل، رازهاى عرفانى، اخلاقى، تربيتى و ارشادى در بر دارد و همينهاست كه به حج روح و معنى ميبخشد و دگرگونى اخلاقى و معنوى در زائر ايجاد ميكند. بر روحانيون معظم است كه درك حقيقى حج را براى زائران كوى دوست فراهم نمايند و شهد شيرين حج واقعى را به كام آنان بريزند. لذا اشارهاى به برخى از مواردى كه شما روحانى محترم به آن اشراف داريد، ميشود.

احرام: كندن لباس معمولى است. غسل احرام پيرايش درون و تصفيه قلب و روان از گناهانى است كه قلب را تيره كرده است و احرام يعنى عدم وابستگى به دنيا و متعلقات آن. زدودن تشخّصها و منيّتها و يكسان شدن همه (فقير و غنى) .

تلبيه: لبيك گفتن است، بدين معنا كه خداوند بزرگ را

ص:59

در دعوتى كه فرموده، اجابت نمودى و با صفا و اخلاص و بدون غل و غش پاسخ ميدهى. لبيك گفتن به خدا يعنى پيمانى زبانى با خدا، پس از عهد و تعهد قلبى است. يعنى خدا يا به هر چه حق است، زبان ميگشايم و از هر چه باطل است دم فرو ميبندم.

طواف: هفت شوط طواف بر گرد كعبه.

- همسويى با جهان هستى است بر محور توحيد گرديدن.

- حيات و ممات و عبادات را براى خدا خالص كردن.

- هماهنگ شدن با فرشتگان خدا كه لحظهاى از اطاعت حق غافل نيستند.

- فرشته خوى شدن و رخت بر بستن صفات حيوانى، از انسان است.

نماز طواف: نماز طواف، پشت مقام ابراهيم خواندن يعنى قائم مقام ابراهيم شدن و با ابراهيم هم نوا و هم راز شدن و قائم مقام ابراهيم شدن، يعنى تأسى به ابراهيم در مبارزه با شرك و برائت از مشركين، تسليم حق بودن، امتثال امر خدا كردن، از دنيا و وابستگيهاى آن بريدن و در جهت سير الى الله فانى شدن.

آب زمزم: نوشيدن زمزم سبب شستشوى بدن از امراض روحى و جسمى ميشود. آب زمزم بهترين آب روى زمين است.

صفا و مروه: 7 شوط سعى صفا و مروه

ص:60

- تأسى به هاجر كردن است، نااميد نشدن در طى طريق، سعى و تلاش نمودن و از حركت نايستادن است. توقف در صفا، تصفيه كردن روح و ضمير براى حضور در قيامت است.

- رسيدن به مروه، پيش گرفتن مروت و جوانمردى و اصلاح صفات بد خويش است.

- سعى، حيران و سرگردان بدنبال خدا بودن است. سعى كننده، دنبال رضاى خدا ميرود تا بندگى او كامل شود.

هروله: رمز هروله، گريختن از معاصى است.

- زير پا گذاشتن غرور وقدرت كه آدمى را از خدا غافل ميكند.

- گريختن از شيطان و وسوسه هاى اوست.

- خوارى هر سلطه گر، ستيزه جوست.

عرفات: در عرفات حضرت آدم به خطا و ترك اولى اعتراف ميكند و خدا او را مشمول رحمت قرار ميدهد.

- در عرفات حضرت ابراهيم به مناسك حج واقف ميشود و عارف ميشود و دعايش مستجاب ميشود.

- عرفات بهترين موقعيت براى دعا و استغفار و طلب حاجات است.

- عرفه از اعياد بزرگ براى زائران و براى همه مؤمنان و روز آمرزش و اعتراف است.

- عرفه يك روز است به فضيلت شب قدر، پس بايد در

ص:61

اغتنام اين فرصت تلاش كرد.

- عرفات مكان وزش نسيم رحمت الهى است.

- بر سر كوه عرفات (جبل الرحمة) امام حسين (ع) دعاى عرفه را خواندند كه محل اجابت دعاست.

مشعر: بخشى از شب عيد قربان زائر در مشعر است.

- وقوف بين الطوعين در مشعر ركن حج است.

- بايد در صبح عيد قربان بهره هاى معنوى لازم را گرفت و از خدا عيدى خواست.

- عيدى انسان در آن روز، آمرزش گناهان و قضاى حوائج است.

منا: منا يعنى آرزو، آرزوى چه چيزى كه بدنبال آن بايد از شهر و ديار حتى مكه معظمه و خانه دوست آواره شوى، ابراهيم هم، ترك همه را كرد حتى زن و فرزند و ... تا به مقام خلّت و خليل الهى رسيد و امانت خلق را به او دادند.

- پس بايد از همه تعلقات بريد و تسليم در برابر حق شد و امتثال فرمان او بدون چون و چرا كرد.

رمى جمره: سنگ زدن به شيطان (رمى جمره عقبه) از واجبات روز عيد قربان است.

- نوعى آموزش به انسان است كه چون ابراهيم و اسمعيل بايد شيطانهاى مرئى و نامرئى را رمى كنى.

- ابليس سوگند ياد كرده كه دمى از بندگان خدا غافل نباشد، پس تو دمى از خدا غافل نباش تا دامهاى او را يكى پس از ديگرى پاره كنى و به حبل الهى چنگ زنى.

ص:62

- هواهاى نفسانى را لگدكوب كرده كه آنها از عوامل اسارت در برابر شياطين جنى و انسى هستند.

تقصير: (ناخن يا مو كوتاه كردن) در واقع آرزوها و خواهشهاى نفسانى و حيوانى را كوتاه كردن و بريدن است و وصل به رحمت لايزال حق شدن.

حلق (سر تراشيدن) : يكى ديگر از واجبات روز عيد قربان حلق است.

- زائر موى سر را ميتراشد و تسليم امر الهى است و با زدودن موى سر عيوب ظاهر و باطن را از درون ميزدايد.

قربانى: امام صادق (عليه السلام) : با قربانى كردن حلقوم هوا و طمع را ذبح كن و از خود دور گردان.

- ابراهيم در مسلخ عشق فرزند عزيزش اسماعيل را به خاك افكند تا به امر خدا قربانى كند.

- اسماعيل، پدر را در راه امتثال امر حق تشويق و ترغيب ميكرد تا هر چه زودتر او را ذبح نمايد.

- حقيقت قربانى، كشتن هواى نفس و آز و طمع است.

- حقيقت قربانى، از بين بردن تعلقاتى است كه آدمى را از حريم دوست دور ميسازد.

بعد سياسى حج

خداوند ميفرمايد: جعل الله الكعبه البيت الحرام قياماً للناس قيام وسيله پايدار بودن است، مسلمان اگر بخواهد پايدار باشد، بايد قيام در راه خدا كند.

ص:63

- حج صرفاً اعمال و مناسك نيست، درست است كه حج بى احرام و بى طواف نميشود و رمى جمره، حلق، قربانى و وقوفين هم جزء واجبات و شرايط حج است. اما فقط حج اين نيست.

- حج بيدارى است.

- حج برائت است. برائت از مشركين از ازل تا ابد.

- حج وحدت و انسجام مسلمين در سايه تمسك به حبل الهى براى شكست و نابودى تمامى كفر و ظلم است.

- حج رساندن پيام 14 ظظ ساله قرآن به گوش تمامى جهانيان است. اجتنبوا الطاغوت

- حج، برائت و اعلان انزجار از تفكر شرك آلود و تمدن باطل شرك زدگان است.

- حج، برائت از استعمار ظالمانه ملحدان و استثمار ماديين و استعباد بى رحمانه مستكبران است.

- حج، برائت از استعمار سامريگرانه اسرائيل و استضعاف مكارانه ابرقدرتهاست.

حج مجهز شدن به سلاح توحيد، معزّز شدن به عزّت حق و متخلّق شدن به اخلاق الهى و مفتخر شدن به كسب فضايل مادى و معنوى است.

پس در راستاى بعد سياسى حج، روحانيون محترم بايد به نكات زير توجه داشته باشند:

- بيان خدمات انقلاب و نظام جمهورى اسلامى؛

- بررسى و تبيين ديدگاه هاى امام و رهبرى پيرامون

ص:64

مسائل اساسى ايران و جهان اسلام؛

- تبيين نقش و مسؤوليت مسلمانان در دفاع از انقلاب اسلامى و مقابله با توطئه هاى دشمنان؛

- تأكيد بر ضرورت ارتباط و تعامل دوستانه با ساير مسلمانان و تبادل ديدگاه ها پيرامون مسائل منطقه و جهان اسلام؛

- در محلهاى اجابت دعا، براى نابودى اسرائيل و آمريكا و نجات تمامى مسلمانان جهان دعا كردن؛

- حمايت از مردم مظلوم فلسطين؛ عراق و افغانستان

- رويكرد سياسى در زمان حج باعث اتحاد مسلمانان و يك دلى و يك رنگى آنان ميگردد و كمك ميكند كه مسلمانان، تحت رايت اسلام زمينه هاى تفرقه را كنار زده و با تكيه بر قدرت الهى شوكت و مجد اسلام را به ارمغان آورند.

ص:65

بخش پنجم: در حرمين شريفين

مسجدالحرام

- انّ اول بيت وضع للناس للذى ببكةَ مباركاًو هدى للعالمين. (1)مسجدالحرام، اولين خانهاى كه براى عبادت مردم مقرر شد. همان كه در سرزمين مكه است و مايه حركت، بركت و هدايت جهانيان است. يادآورى نكات زير براى زائران مفيد است:

- طواف عاشقانه به دور كعبه و ديدن صاحب خانه با چشم دل.

- به يادآوردن خاطرات كعبه مانند معراج پيامبر- تولد حضرت على (ع) - قيام امام زمان از كنار آن به هنگام ظهور

- نماز خواندن در مقام ابراهيم و الگو قرار دادن ايشان.

- نماز خواندن در مسجدالحرام و ثواب فراوان آن.

- قرائت قرآن و آثار فراوان آن.

- انجام طوافهاى مستحب و هديه كردن به انبياء، معصومين، مؤمنين و ذوى الحقوق و ذكر ثوابهاى بيشمار آن.


1- آل عمران/ 96.

ص:66

شناساندن قسمتهاى مختلف مسجدالحرام

الف- اركان

ركن حجر: ركن شرقى كعبه كه سنگ مقدس حجرالاسود روى آن نصب شده است. اين سنگ بهشتى همراه حضرت آدم به زمين آمد.

- حجر سنگ بهشتى است و تمام انبياء و معصومين آن را استلام كردهاند.

- استلام نمودن حجر در صورت امكان، چرا كه دست راست خداوند است.

- حجرالاسود، اول سفيد بود كه به جهت گناه مشركان و گناهكاران سياه شد.

- ركن حجرالاسود از ديگر اركان كعبه با فضيلتتر است.

- در آداب تشرف خوب است روحانيون محترم به خانمها تذكر دهند كه به جهت ازدحام جمعيت در نزديك ركن حجر، از استلام آن جداً پرهيز نمايند.

ركن يمانى: ركن جنوبى كعبه است و امام صادق (عليه السلام) فرمودند: الركن اليمانى بأبنا الذى ندخُلُ منه الجنّه.

ركن عراقى: ركن شمالى كعبه و ركن شامى كه ركن غربى كعبه ميباشد و اين دو ركن، حجر اسماعيل را در برگرفتهاند.

حجر اسماعيل: محل دفن بسيارى از انبياء الهى از جمله حضرت اسماعيل (ع) .

ص:67

- محل زندگى هاجر و اسماعيل

- محل دفن هاجر

مقام ابراهيم: قدمگاه حضرت ابراهيم ميباشد.

- مقام ابراهيم، پله بالا بر ابراهيم، براى خواندن آيات مناسك حج است.

- خواندن نماز طواف بايد پشت مقام باشد، چرا كه ابراهيم، اول مبارز با شرك و مجاهد در راه توحيد بود.

ناودان طلا: روايت است كه امام باقر (عليه السلام) ، ميفرمايد: موقع طواف وقتى به زير ناودان رسيدى از خداوند طلب روزى حلال، نجات از آتش دوزخ كم شدن شر فاسقين و شياطين انسى و جنى و دخول در بهشت را بنماييد. زير ناودان طلا، جاى استغفار و محل نزول رحمت خداست.

ملتزم: قسمتى از ديوار كعبه كه حجرالاسود در يك سمت آن و باب كعبه در سمت ديگرش است.

- محل اجابت دعاست. هيچ بندهاى نيست كه در آنجا خدا را بخواند و دعايش مستجاب نشود.

حطيم: نيم دايره حدفاصل حجرالاسود و مقام ابراهيم است.

- اين مكان براى استجاب دعا و نفرين سفارش شده است.

- لعن مشركين و ظالمان و ....

چاه زمزم: چشمهاى كه در سرزمين خشك و برهوت عربستان زيرپاى اسماعيل جارى گرديد.

- چشمهاى كه سبب آبادانى سرزمين عربستان گرديد.

- چشمهاى كه سبب جمع شدن تمامى مردم و كاروانها

ص:68

در مسير شد.

- آبى كه شفا بخش امراض جسمى و روحى است.

- آبى است كه مستحب است بعد از طواف و قبل از سعى از آن نوشيد و به سر و صورت و سنيه خود پاشيد تا مرهمى بر دردها و تزكيهاى بر نفس و روح انسان باشد.

- نوشيدن از زمزم، سيراب شدن از معرفت الهى است.

مسعى: محل سعى بين دو كوه صفا و مروه

- صفا در دامن كوه ابوقبيس و مروه در دامن كوه قيقعان قرار دارد.

- حدفاصل صفا و مروه 4 ظظ متر كه هاجر اين مسير را 7 مرتبه براى يافتن آب براى اسماعيل طى نمود. حد فاصل مسعى 4 ظظ متر، فاصله بين حرم امام حسين و حرم حضرت عباس (بين الحرمين) هم حدوداً 4 ظظ متر كه عصر عاشورا حضرت زينب بين اين دو مقتل سعى مينمود و بدنهاى مبارك تكه تكه شده دو برادر را در هر سعى رؤيت ميكرد. (تشبيه بين مسعى و بين الحرمين و وقايع عاشورا نوعى تنوع و جاذبهاى خاص براى زائران خواهد داشت.)

- سعى در صفا و مروه نياز به طهارت ندارد. توضيح دادن اين مسئله براى زائران دغدغه زائر را كمتر ميكند.

ب- نكات ديگرى كه روحانيون بايد مدنظر داشته باشند:

- آماده كردن زائران از جهت معنوى براى ورود به مسجدالحرام

ص:69

- ابتدا زائران را به بام مسجدالحرام برده و قسمتهاى مسجدالحرام را در آنجا توضيح داده و نشان دهند وبا آرامش پايين آمده و اعمال را آغاز نمايند.

- درخواستهاى معنوى از خداوند با رؤيت اوليه كعبه. بديهى است زائرانى كه مشرف شدهاند، به محض ورود به مسجدالحرام از نظر روحى و معنوى در شرايط بسيار خوبى قرار دارند كه ميشود از اين زمينه حداكثر بهرهبردارى را نمود.

ج- توصيه به پرهيز از موارد ذيل در مسجدالحرام

- فشار آوردن به ديگران به منظور استلام حجرالاسود.

- نماز خواندن در مسير طواف كنندگان.

- توصيه شود، زائرين محترم نمازهاى مستحبى را در پشت مقام نخوانند تا ديگر زائران براى خواندن نماز واجب به مشقت و رنج نيفتند.

- پشت به كعبه نشستن.

- قران را زمين گذاشتن.

- تردد و حركت از روى قرآن (پا را از ميان قران برداشتن)

- كفش و قرآن را در يك دست گرفتن.

- با كاغذ و مهر و دستمال ... نماز خواندن.

- ترك مسجدالحرام در آستانه نماز جماعت.

- نماز فرادى خواندن به هنگام اقامه نماز جماعت.

- خواندن قرآن هنگام ايراد خطبه هاى نماز جمعه.

- صحبت كردن هنگام اذان و خطبه هاى نماز جمعه.

ص:70

- فرستادن صلوات با صداى بلند.

- بهم زدن صفوف نماز جماعت و تردد از بين صفوف.

- ائمه را با صداى بلند خواندن.

روحانيون بزرگوار كاروانها تا آنجايى كه مقدور است با تذكرات سودمند خود زمينه عزت، اقتدار، يكدلى و اتحاد بين زائران ايرانى و كشورهاى ديگر را برقرار نمايند. بايد اعتراف نمود، امروز نگاه بسيارى از مسلمانان و زائران دنيا به مردم و زائران كشور ما ميباشد، بكوشيم با پرهيز از زمينه هاى افتراق، الگوى نمونه براى ديگر زوار و حاجيان باشيم.

مسجد النّبى

حرم امن پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) عظيمترين منبع فيض، بزرگترين سفير الهى در ميان خلق، رحمة للعالمين و مظهر اسماء الهى.

- جايگاه زيارت پيامبر و مسجدالنبى. پيامبر (صلى الله عليه وآله) ميفرمايد: كسى كه زيارت خانه خدا نمايد و مرا زيارت نكند، من هم در قيامت توجهى به او نداشته و شفاعتش نمينمايم.

- به آداب زيارت شامل غسل، وضو، لباس پاكيزه و قلبى سرشار از عشق به خداوند، لبانى لبريز از ذكر خداوند و ... توجه شود.

ص:71

شناساندن اماكن موجود در مسجدالنبى

- روضه شريفه: پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) : ما بين بيتى و منبرى روضه من رياض الجنة

- اين روضه با علاماتى مشخص است و داراى ستونهايى است كه پايين آن سفيد است.

- منبر: اين منبر در محل اصلى منبرى كه پيامبر براى وعظ و ارشاد بر روى آن مينشستند، قرار دارد.

محراب: محراب در محلى ساخته شده كه پيامبر در همانجا نماز ميگذاردند. محراب ديگرى با نام محراب تهجّد در سمت ديوار شمالى ضريح مطهر است كه محل نماز شب پيامبر بوده است.

- خانه حضرت زهرا (عليها السلام) : در شمال شرقى مرقد مطهر پيامبر (صلى الله عليه وآله) خانه حضرت زهراست و بنا به نقلى، مرقد آن حضرت.

- ستون توبه: ستونى كه ابولبابه خود را به آن بست تا مورد عفو خدا قرار گيرد. و نسيم رحمت الهى در اين مكان به او وزيد و بخشيده شد.

- استوانه السرير: مسند و جايگاه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) براى رفع مشكلات و محل اعتكاف آن حضرت بوده است.

استوانه المحرس: جايى كه على بن ابى طالب براى حراست و حفاظت از پيامبر ميايستاد.

مقام جبرئيل: جبرئيل از آنجا بر پيامبر وارد ميشد و درب ورودى خانه حضرت زهرا (عليها السلام) نيز بوده است.

ص:72

استوانه الوفود:- مكانى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با سران قبايل ملاقات داشتند، با آنان جهت آشنايى دين و يا مذاكرات سياسى صحبت ميكردند.

استوانه الحنانه: مكانى كه قبل از ساختن منبر، پيامبر آنجا ميايستادند و به درخت خرمايى تكيه ميكردند و خطبه ميخواندند. زمانى كه منبر ساخته شد و پيامبر بر روى منبر رفتند از آن تنهى درخت، نالهاى برخاست. ستون حنّانه، يادگار آن درخت باوفاست.

استوانه القرعه (مهاجرين) (عايشه) : محلى كه پيامبر فرمودند اگر مردم اين زمين را ميشناختند براى نماز خواندن در آنجا ميان خود قرعه ميانداختند.

صفه: محل اجتماع مهاجرينى كه جهت يارى پيامبر و دين اسلام، خانه و شغل و كاشانه خود را رها كرده و به مدينه آمده بودند. آيه 273 سوره مباركه بقره شأن نزول اين افراد است.

توصيه ها

موقع توضيح دادن قسمتهاى مسجدالنبى، زائران گروهبندى شوند تا موجب ازدحام و اذيت و آزار زائران ديگر فراهم نشود.

- يك ساعت مانده به بستن دربهاى مسجدالنبى، بهترين زمان براى تشرف به همراه روحانى و معين جهت توضيح اماكن ميباشد.

- كاروانهايى كه معينه ندارند، روحانيون محترم

ص:73

پوستر، بروشور، فيلم و ... از داخل مسجدالنبى تهيه كرده و به توضيح كامل و واضحتر مسجد بپردازند.

- مشخصات حرم پيامبر (صلى الله عليه وآله) و درب خانه حضرت زهرا (عليها السلام) به طور كامل توضيح داده شود.

- رعايت آداب زيارت و حضور قلب كامل داشتن.

- توجه دادن به اينكه حيات و ممات پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ائمه (عليه السلام) يكسان است، پس خود را در محضر پيامبر ببينند و آداب واقعى حضور در مقابل نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) را داشته باشند.

- آماده كردن زائران براى انقلاب درونى، چرا كه مسجدالنبى بهترين مكان براى پاك شدن و پذيرفتن توبه است.

- شناخت پيامبر و تأثير آن در قبولى زيارت.

- امتناع از بوسيدن دربهاى حرم.

- امتناع از بلند صلوات فرستادن.

- ترك نكردن مسجد موقع اقامه نماز جماعت.

- عدم استفاده از مهر و چوب و كاغذ ... موقع نماز.

- اجتناب از پشت به حرم مطهر نشستن.

از آنجايى كه غالب زائران براى اولين بار به زيارت پيامبر (صلى الله عليه وآله) مشرف ميشوند فرصت خوبى است براى روحانيون محترم كاروانها كه عرفان زوار را به ساحت مقدس پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) زياد نمايند. از مهمترين موضوعاتى كه در آن مكان ميتوان به آن اشاره نمود شفاعت ميباشد. از ديد شيعه شفاعت چه معنايى دارد؟ چه كسانى شفاعت

ص:74

كننده هستند، بيان آيات و روايات تأثير خوبى براى زوار خواهد داشت. هم چنين براى زائران جوان دو يا سه شبهه از شبهات شفاعت و جواب آن بيان شود.

بقيع

توصيه ها

- حرم بودن بقيع و لزوم رعايت آداب حرم

- معرفى ائمه بقيع (حضرت امام حسن مجتبى (ع) - امام زين العابدين (ع) - امام محمد باقر (ع) - امام جعفر صادق (ع) .

خوب است روحانيون بزرگوار در كنار مباحث مربوط به شناخت ائمه بقيع در خصوص جايگاه امامت در نگاه شيعه و مسائل پيرامون آن مطالبى را ارائه نمايند. و هم چنين در خصوص صحيفه سجاديه و ادعيه آن مطالبى براى زوار بيان گردد.

- شناخت ساير افرادى كه در بقيع مدفونند (فاطمه بنت اسد- عباس عموى پيامبر- فرزندان و همسران پيامبر- عمه هاى پيامبر و ...)

- عنايت خاص حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) به آرميدگان در بقيع.

- روحانيون محترم اعلام نمايند كه زائران از دخيل بستن به پنجره هاى قبرستان جداً خوددارى كنند. هم چنين از برداشتن خاك بقيع پرهيز نمايند چرا كه موجب وهن و

ص:75

تمسخر شيعه ميشود.

- از خواندن نماز در جلوى درب بقيع اجتناب كنند. به زائران توضيح داده شود كه ميتوانند نماز زيارات خود را در مسجدالنبى به جا آورند.

- از بوسيدن درب و شبكه هاى بقيع خوددارى نمايند.

در خصوص بقيع روحانيون محترم كاروانها، به زائران تذكر دهند از خواندن زيارات و دعاى توسل با صداى بلند اجتناب نمايند. بعضاً برادران مداح ديده شده موقع توسل با صداى بلند به ذكر مصيبت ميپردازند كه موجب عكسالعمل مأموران سعودى شده است. خوب است دربارهى فلسفه توسل به اهل بيت و معنى توسل مطالبى براى زائران جوان كاروان بيان شود. بى ترديد مدينه بهترين جا براى تشريح و توضيح اين گونه موضوعات خواهد بود.

- به زائران گفته شود كه تنها براى آمرزش و ثواب به مدينه دعوت نشدهاند. مدينه مدرسه خداست و محمد (صلى الله عليه وآله) ، فاطمه (عليها السلام) و ... معلمان و مدرسان اين مدرسه. آمرزش و ثواب و روا شدن حاجات، بهانهاى است براى آمدن و آموختن چگونه زيستن. تأمل در زندگى آرميدگان جاودان مدينه و بقيف به ما آموزد كه براى سربلندى و سرافرازى در زندگى، فقط بايد بندگى كرد.

ص:76

بخش ششم: وباز هم تجربه و توصيه

زائران

توصيه هاى كلى

تهيه كتابى جامع و ساده شامل اعمال واجب حج، مستحبات و ... براى زائران.

- تماس چهره به چهره با زائران در اتاقهايشان و گوش كردن حرفهاى زائران و درد دلهايى كه دارند. به ديد بسيارى از شما روحانيون از راه هاى تبليغ عملى ارتباط مستقيم و چهره به چهره است بايد به سراغ زائرين برويم تا بتوانيم در تبليغ دين موفق باشيم.

- ضمن اينكه مسائل شرعى را بطور جدى آموزش داده و پيگيرى ميكنيد از شدت اضطراب و استرس زائران بكاهيد.

- تاريخ و ساعت دقيق جلسات و ريز برنامه هاى عنوان شده در هر جلسه در جزوهاى چاپ شده و از همان ابتدا به زائران داده شود.

- ايجاد روحيه تعاون و هميارى بين زائران كه نقش مهمى در پيشرفت كارها دارد، زائر بايد توسط شما

ص:77

روحانى محترم توجيه شود كه همه زائران به يكديگر نياز دارند و بايد به يكديگر كمك كنند.

- شناسايى و تفكيك زائران تحصيل كرده جهت كمك به ساير زوّار.

- تفكيك زائران مسن و معذور از ساير زوار. در بخش انجام اعمال، ابتدا زائران غير معذور و جوان برده شوند و بعد از انجام اعمال آنها، معذورين و افراد بيمار و مسن به همراه كسانى كه اعمالشان را انجام دادهاند برده شوند.

- بايد كوشيد كه مشكلات زائران برطرف شود و در مواردى كه ميسور نميباشد لااقل با آنها بايد اظهار همدردى نمود.

- تعيين همراه براى زائران مسن و بيمار. زائران بيمار و مسن حتماً همراه داشته باشند تا ديگران به حرج نيفتند. چه بسا يك زائر مسن كه همراه ندارد مشكلات زيادى براى كاروان ايجاد ميكند.

- ياد دادن برخى از كلمات و اصطلاحات موردنياز عربى به زوّار از قبيل: اجلس، امش، تفضّل، كم ريال و ... اين اصطلاحات را مدير ميتواند با درخواست روحانى محترم كاروان در يك صفحه تايپ كرده و در اختيار زائران قرار دهد.

- استفاده از زائران توانمند (خطاط، زباندان و ...)

- تهيه ليستى از خصوصيات علمى، سنى، هنرى و شغلى زائران تا عنداللزوم از وجود آن استفاده مطلوب

ص:78

شود.

- احترام يكسان به زائران گذاشتن و عدم تبعيض بين آنان.

- دلجويى از زائران مسن و بيمار.

- گذاشتن صندوق پيشنهادات، انتقادات. هر شب توسط روحانى و مدير، سئوالها و نظرها كنترل شود و پاسخ لازم در جلسات داده شود و يا در صورت لزوم در تابلو اعلانات نصب شود.

- همانطور كه ملاحظه گرديد اين قسمت از توصيه ها از يك طرف به مدير محترم ارتباط پيدا ميكند و از طرف ديگر به روحانى محترم كاروان كه ميطلبد هر دو با هماهنگى با يكديگر مشكلات بوجود آمده را برطرف نمايند. تجربه ثابت نموده است كه هر چقدر اين هماهنگيها بيشتر باشد آثار موفقيت و رضايت زائران بيشتر خواهد بود.

زائران جوان و تحصيلكرده ها

بايد اعتراف نمود كه جوانان، جوانه هاى سبز و شكوفه هاى دلپذير درخت زندگى و حيات انسانياند. بيترديد پويايى و تداوم حيات اجتماعى، سياسى و دينى يك ملت مرهون ايثارگريها و تكاپوى فكرى و عملى و تلاش نسل جوان ميباشد. اهتمام نسبت به جوانان، جايگاه آنان، ويجگيهاى آنان، نيازهاى شخصيت آنان

ص:79

موجبات توفيق بيشتر مسئولين اجرايى سازمان، بخصوص روحانيون محترم خواهد بود. اگر ما روحانيون بتوانيم با رويكردى تعاملى و فرآيندى، گرايش جوانان را در ايام حج به معارف و اسرار بيشتر نماييم، قدم بزرگ را در رشد و تعميق باورهاى دينى آنان برداشتهايم. بايد ليستى از كتابها و جزوات اعتقادى در حوزه مسائل كلام اسلامى در دست داشته باشيم تا در صورت لزوم با معرفى كتاب، به آنان زمينه مطالعه بيشتر را در مسائل اعتقادى براى آنان فراهم نماييم. روشهاى دعوت ما براى نسل جوان بايد بر اساس موعظه حسنه، حكمت و جدال احسن باشد. بايد شور و شعور دينى آنان را با تذكر، انگيزش، تفكر، زياد نمود. بايد هسته هاى دينى مخصوصى در ايام حج و حتى قبل و بعد از حج با اين نسل برقرار نمود.

توصيه ها

- برقرارى جلسات ويژه جوانان و تحصيل كرده ها

- طرح بحثهاى اعتقادى، سياسى و تفسيرى جهت پاسخ به سؤالات جوانان.

- آموزش مستحبات و خواستن از آنها براى انجام آن، چرا كه از نيروى جوانى خود وشكر اين نعمت بايد استفاده خوبى بكنند.

- آموزش نماز شب و اصرار بر خواندن آن.

- آموزش نوافل و ...

- برگزارى مسابقات كتابخوانى و اهداء جوايز به

ص:80

برندگان.

- معرفى كتابهاى عقيدتى مناسب.

- تشويق و ترغيب به ختم قرآن، ختم صلوات و ....

- ذكر مسائل اعتقادى غير از حج، شامل فلسفه عبادات، خويشتن دارى و حفظ تقوى، ترك گناه چشم، ساده زيستى، پرهيز از تجملات، پرهيز از غيبت و دروغ ... و پاسخگويى به شبهات اعتقادى آنان.

- شناساندن فرقه ضاله وهابيت و آگاه نمودن آنان از تبليغات مسموم اين گروه.

بانوان زائر

جلسات مخصوص خواهران زائر برگزار شود. اگر كارون معينه دارد بعهده ايشان و الّا خود روحانى حداقل چند جلسه براى خانمها داشته باشد. در اين جلسات ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود.

- توجه دادن به نقش زن در اجتماع و نقش زنان در صدر اسلام و در خصوص مقام و منزلت حضرت زهرا (عليها السلام) ، مريم، هاجر، فاطمه بنت اسد و ... توضيح داده شود، مثلا ميتوان اين گونه مطرح نمود كه:

- بخاطر وجود يك زن و دلجويى او كعبه شكافت و فاطمه بنت اسد وارد كعبه شد.

- آسيه و مريم براى پرستارى از فاطمه بنت اسد به درون كعبه راه يافتند.

ص:81

- مريم اول زنى كه از خردسالى مورد توجه و عنايت خدا بود و از اطعمه بهشتى ارتزاق يافت و از روح الهى باردارگشت.

- شناساندن زنان الگو و اسوه، چون حضرت زهرا (عليها السلام) پاره تن پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، اول مدافع ولايت، مادرى نمونه در تربيت فرزند- حضرت آمنه، مادر گرامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) - حضرت خديجه (عليها السلام) همسر باوفاى پيامبر، تنها ياور قرين تنهايى و دلتنگى پيامبر (صلى الله عليه وآله) - حضرت زينب (عليها السلام) پرچمدار قيام عاشورا- اشاره به نقشهاى تاريخى، سياسى، اجتماعى و عبادى هر يك از زنان الگو- زنان صدر اسلام چون سميه.

- توجه دادن خواهران زائر به مسئله حجاب كه اين امر به صيانت و شخصيت آنها ميافزايد و بيان اين نكته كه خود عامل باشند و با زبانى لطيف و مهربان زائران ديگر را نيز به پوشش صحيح دعوت نمايند.

- ذكر فلسفه حجاب بطور آشكار و مستدّل در يكى دو جلسه.

- سفارش به خواهران زائر براى عدم استفاده از لوازم آرايشى در تمام طول سفر و عدم استفاده از لباسهاى نازك و بدننما و لباسهاى تنگ و كوتاه.

- عدم استفاده از لباس احرام در زمان غير احرام. در اين باره بايد توصيه هاى جدى صورت گيرد، كه بعد از اعمال، خانمها با همان لباس عادى خود وارد مسجدالحرام

ص:82

ومسجدالنبى شوند و ضرورتى ندارد با لباس احرام در اجتماع حاضر شوند.

- حفظ سنگينى و وقار و متانت به هنگام خريد. ميطلبد مديران و روحانيون محترم تذكر اكيد به زائران درباره نحوه برخورد با فروشندگان بدهند.

- حتى المقدور به تنهايى خريد نروند يا همراه محرمى باشند و يا به صورت جمعى با زائران ديگر خريد كنند.

- به تنهايى سوار ماشينهاى عمومى نشوند (براى خريد و براى مشرف شدن به حرم) از سرويسهاى عمومى هتل استفاده نمايند.

- از شوخى در حرمين شريفين و در راه و به هنگام خريد بپرهيزند.

- از ابراز صميمت و شوخى با عوامل خارجى هتل بشدّت بپرهيزند.

- استفاده از حجاب كامل (چادر) در تمام طول سفر، از زمان سوار شدن به هواپيما تا پايان سفر و به خصوص موقع بازگشت ضروريتر بنظر ميرسد، چرا كه كوله بار معنوى سفر خويش را پر نموده است.

- پشت قبرستان بقيع جزع و بيتابى نكردن، نماز نخواندن، لعنهاى بلند به دشمنان دين نفرستادن. در يادگيرى احكام خاص خود نهايت جديّت را داشته باشند.

- با معينه هاى كاروان و پزشك جهت رفع مشكلات پيش آمده حتماً هماهنگى داشته باشند.

ص:83

- با جوراب نازك در سطح شهر (اماكن مقدسه و ...) تردد نكنند.

- موقع خريد از چانه زدنهاى بيرويه كه باعث كسر شأن و وهن شيعه وايرانى ميشوند پرهيز نمايند.

از جمله مسائلى كه بايد در جلسات خواهران بيان شود، مسائلى است كه تحكيم جايگاه خانواده را به همراه دارد. بايد به بانوان محترمه گوشزد نمود، خانواده جايگاه مهر و محبت، پايگاه انس و مودت و كانون اصلى تكوين شخصيت آدمى است. در اسلام خانواده، هسته اصلى و بنيادى اجتماعات و ضامن سعادت فردى و اجتماعى بشرى است و نقش عظيمى را در تكميل فرهنگ انسانى و توسعه تمدن بشرى ايفا ميكند. بايد بيان نمود كه بناى رفيع خانواده مبتنى بر تدبير و تقدير، احسان و اكرام، حلم و تحلم، مواظبت و محافظت است. متأسفانه در دهكده جهانى و در عصر رنسانس به بعد شاهد رشد فرهنگ اومانيستى در جهان غرب ميباشيم كه اين امر موجب شده است كه مقام و منزلت زنان تا حدى زيادى در اين نوع جوامع تنزل پيدا كند. ضمن آگاهى همسران و خواهران محترمه كاروانها از شرايط جديد جهان، بيان شود كه همسران شايسته، بال همديگر در پرواز به سوى ملكوت، غمخوار يكديگر در سفر زندگى، و ياور در طاعت پروردگارند. پس بكوشند كه با استفاه از بركات معنوى سفر حج زمينه هاى تعالى و معنوى همسران و فرزندان

ص:84

خود را بيش از پيش فراهم آورند.

اوقات فراغت زائران

بايد زائران در يابند كه احياى قلوب و تطهير نفوس در موانست الهى با قرآن و مداومت به فهم آيات قرآنى ميباشد و در اين ميان وظيفه ما روحانيون معرفى و آموزش عظمت معانى و وجوه اعجاز قرآن به زائران ميباشد.

- سفارش و تأكيد فراوان بر ختم قرآن وهديه كردن به ائمه معصومين. چرا كه قرآن گنجينه رازها و اسرار خداوند است، نامه و سخن معبود و معشوق با عاشق است.

- ذكر ثواب ختم قرآن در اماكن مقدسى چون مسجدالحرام و مسجدالنبى (صلى الله عليه وآله) .

- تشكيل جلسات گروهى براى ختم قرآن چه در هتل و چه مسجدالنبى و مسجدالحرام.

- تشكيل جلسه قرآن در مسجدالحرام هم سبب جذب مسلمانان ديگر و احترام به ايرانيان ميشود و هم باعث ارتباط برقرار كردن با آنها و رفع شبهاتى كه در مورد ايرانيان دارند ميگردد.

- تهيه كارت برگ قرآن (60 برگ كه روى هر كدام نيم جزء از قرآن با ذكر سوره و آيه و صفحه) و هر شب در مسجدالحرام بين زائران كاروان تقسيم گردد و ظرف كمتر از نيمساعت يك ختم قرآن جمعى صورت ميگيرد. همين

ص:85

كار در مسجدالنبى و در هتل هم انجام گيرد. كارتها و برگها بعد از جلسه براى مرحله بعد جمع گردد.

- حضور روحانيون بزرگوار كاروانها در جلسات ختم قرآن و در صفوف زائرين آثار بسيار خوبى در ميان آنان ايجاد مينمايد. بايد به گونهاى كارهاى مربوط به كاروان را برنامهريزى نمود كه به شركت روحانيون معظم در جلسات قرآنى خللى وارد نسازد.

دومين راه پر كردن فراغت زائران، ختم صلوات است. ختم صلوات براى زائران بيسواد هم كه قادر به تلاوت قرآن و دعا نيستند بسيار مفيد است.

- توجه دادن به ثواب صلوات كه خداوند متعال ميفرمايد: ان الله و ملائكته، يصلون على النبى يا ايهاالذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليم

بايد زائران را به ختم صلوات ترغيب نمود، استفاده از رواياتى كه ذيلا اشاره ميشود ميتواند كمك كننده باشد:- پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) : هر كجا هستيد بر من درود و صلوات بفرستيد كه صلوات شما به من خواهد رسيد.

- پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) : بخيلترين مردم كسى است كه نام من نزد او برده شود و صلوات برمن نفرستد.

امام صادق (عليه السلام) : هر كس بر محمد و آل وى ده صلوات هديه كند خداوند و فرشتگان صد بار بر وى درود ميفرستند و اگر كسى صد صلوات بفرستد، خدا و فرشتگان درگاهش هزار مرتبه بر او صلوات ميفرستند.

ص:86

- گوينده صلوات، با ذكر صلوات و با وقوف به مقام شامخ نبى اكرم (صلى الله عليه وآله) ، پيامبر عظيم الشان را چراغ هدايت قرار داده و مسير زندگى خويش را روشن مينمايد و گناهان و اشتباهات قبل را مرتكب نشده و همواره براى راهيابى به يك زندگى صحيح از وجود پيامبر مدد ميجويد. پس زائران به ختم 24000 صلوات تشويق و ترغيب شوند.

ميتوان اين عناوين را براى هديه كردن صلواتها در نظر گرفت:

- هزار صلوات تقديم به حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) .

- هزار صلوات تقديم به حضرت على (عليه السلام) .

- هزار صلوات تقديم به صديقه طاهره حضرت زهرا (عليها السلام) .

- هزار صلوات تقديم به امامان معصوم از امام حسن (ع) تا امام عصر (عج) هر كدام 1000 مرتبه.

- هزار صلوات جهت تعجيل و سلامتى در ظهور حضرت مهدى (عج) .

- هزار صلوات براى شادى روح امام خمينى (ره) .

- هزار صلوات تقديم به ارواح شهداى اسلامى از صدر اسلام تاكنون، بخصوص شهداى انقلاب وجنگ تحميلى ايران.

- هزار صلوات براى سلامتى و طول عمر مقام معظم رهبرى.

ص:87

- هزار صلوات براى رفع مشكلات جوانان و حفظ آنان از شرور آخر الزمان و نقشه هاى دشمنان.

- هزار صلوات براى سلامتى خود و خانوادهتان.

- هزار صلوات براى شفاى عاجل بيماران بخصوص بيماران آشنا.

- هزار صلوات براى برآورده شدن حاجات و رفع گرفتاريهاى مسلمانان، بويجه كسانى كه به شما التماس دعا گفتهاند.

- هزار صلوات براى شادى روح اموات و درگذشتگان به خصوص ذوى الحقوق.

- هزار صلوات براى نابودى كفار و منافقين و پيروزى مسلمين در سراسر جهان.

سومين بخش از مسائلى كه ميتواند اوقات فراغت زائران را پربار و جهتدار كند، دعاست.

بايد روحانيون، زائرين بيت الله الحرام را توجيه نمايند كه ادعيه، انسان را از 0 لمتها بيرون ميبرد.

آداب دعا

1- با طهارت و رو به قبله باشد.

2- دستها را بالا آورد.

3- با صدايى بين جهر و اخفا باشد.

4- در نهايت تضرع و خضوع و خشيت باشد.

5- به اجابت دعاى خود اطمينان و يقين داشته باشد.

6- در دعا و درخواست خود اصرار نمايد.

ص:88

7- باتمام همت و انديشهى خود، رو به خدا آورد و از غير او قطع اميد كند، كه اين امر سبب اجابت دعاست.

8- هنگام دعا گريه كند و ديگران را نيز شريك دعاهاى خود كند.

- دعا سلاح مؤمن و وسيله قرب او به خداست.

- دعاى همراه با اشك و توبه و انابه، بالهاى صعود مؤمن به عرش الهى است.

- تشويق زائران به خواندن ادعيه روز و زيارات روز.

- تشويق زائران به خواندن ادعيه صحيفه سجاديه، مناجات خمس عشر، به خصوص مناجات تائبين و مناجات على (عليه السلام) در مسجد كوفه.

- تشويق زائران به خواندن زيارت جامعه، دعاى كميل، ندبه و ...

- تشويق زائران به توجه در معانى اذكار و ادعيه.

توصيه هايى پيرامون اعمال

آنچه را كه زائران معمولا از روحانيون بزرگوار كاروانها انتظار دارند، همراهى كردن در اعمال ميباشد، به گونهاى كه زائر احساس كند تمام اعمال خود را انجام داده است. نكته ديگر بر حذر داشتن زائران از اضطراب و دلهره ميباشد. متأسفانه دلهره و اضطراب در بعضى از زائران، چه بسا مانع انجام درست اعمال ميشود كه رفع اين مشكل بر عهده روحانيون ميباشد.

ص:89

احرام

- احرام خانمهاى معذور، از هتل با نذر باشد (خانمهايى كه همسرانشان حضور ندارند يا دارند بايد توجيه شوند)

- احرام آقايان در قسمت مركزى و اصلى مسجد شجره باشد و لازم نيست كه زائران را در مسجد بگردانند.

- بهترين زمان تأثير گذارى معنوى در زائران، موقع احرام بستن و تلبيه گفتن است در مسجد شجره يا حجفه اين فرصت را از دست ندهيد و احرام را با عجله و شتاب به پايان نبريد.

- نيت موقع احرام بسيار اهميت دارد از نيت تك تك زائران و تلبيه آنان مطمئن شويد.

- احتياطاً ترجمه تلبيه را هنگام محرم شدن بيان كنيد كه زائران درك كنند كه چه ميخواهند انجام دهند.

طواف

- قبل از شروع طواف، از زمان شستشوى اطراف بيت مطلع شويد تا در وسط طواف با مشكل مواجه نشويد.

- طواف واجب را بعد از نماز صبح انجام دهيد و از طواف در شب اجتناب كنيد.

- زائران براى طواف واجب به دو دسته تقسيم ميشوند كسانى كه مرجعشان كل مسجدالحرام را مطاف ميداند و كسانى كه فقط بين مقام و كعبه را مطاف ميداند. هر دسته

ص:90

در مطاف خود حركت كنند و دستهى اول را در شلوغى مطاف بين كعبه و مقام براى طواف نياوريد. اين عمل باعث ميشود كه مشكلات طواف كمتر شود. ضرورتى ندارد زائرى كه مرجع او مطاف را كل مسجد الحرام ميداند، طواف را بين مقام و كعبه انجام دهد.

- سالمندان و بيماران را به همراه كل كاروان براى طواف نياوريد. بعد از انجام اعمال همه، به زائران بيمار و سالمند برسيد.

- قبل از شروع اعمال، جايى براى تجمع و برگشتن، معين شود تا زائران بعد از اعمال و خستگى زياد گم نشوند.

- بعد از اتمام عمل، از درستى اعمال همه يقين حاصل نماييد.

- براى جلوگيرى از شك در تعداد اشواط از نام ائمه مدد خواسته در شوط اول يا على (عليه السلام) يا على (عليه السلام) ، دوم يا حسن (عليه السلام) يا حسن (عليه السلام) و ... همينطور شوط هفتم به يا باب الحوائج ياموسى بن جعفر (عليه السلام) ختم شود.

- براى داخل شدن به مطاف به علت كمتر بودن ازدحام جمعيت، از طرف ركن حجرالاسود اقدام كنيد. يعنى نيم شوط قبل از محاذات حجرالاسود و اين نيم شوط به نيت طواف نميباشد.

- قبل از شروع طواف، احتمال جدا شدن از يكديگر را به زائران كاروان دهيد و از بلد بودن نحوه عمل تك تك آنها اطمينان كسب كنيد و بعد از طواف، نماز را پشت مقام

ص:91

خوانده و قرار دسته جمعى را بگذاريد.

- به بانوان تذكر داده شود كه مقنعه شان محكم باشد و آستين لباسشان كشدار باشد تا آستينها بالا نرود.

- انجام طوافهاى مستحبى به صورت دسته جمعى با خواندن دعاى مشمول و مناجات على (عليه السلام) در كوفه و ابوحمزه براى زائران بسيار شيرين است.

- طهارت در طواف واجب است.

- زائران بايد در طواف با اراده خود گام بردارند و خود را به سيل جمعيت نسپارند.

نماز طواف

- نماز طواف، بايد پشت مقام خوانده شود. اگر بواسطه زيادى جمعيت نتواند پشت مقام بخواند در يكى از دو طرف آن نزديك مقام بجا آورد.

- نماز طواف مستحب را در هر جاى مسجدالحرام ميتوان خواند. فضا را براى نماز واجب ديگران تنگ نكنيم.

- از صحت حمد و سوره زائر اطمينان حاصل كنيد.

- در تصحيح نماز زائر، فقط به حمد و سوره اكتفا نشود. ذكر ركوع و سجود و تشهد و سلام نيز كنترل شود.

- در صورتى كه به صحت نماز زائر شك داريد، خودش بخواند و نايب هم بگيرد. نايبها از قبل معيّن شوند و حتماً نايب هم نماز را بخواند، بعد وارد عمل ديگر (سعى صفا و مروه) شود.

ص:92

- حتماً نماز طواف بعد از طواف خوانده شود و فاصله زمانى زيادى نيفتد بطورى كه عرفاً بگويند بعداز طواف نخوانده است.

- حتماً نماز قبل از سعى بايد خوانده شود.

سعى صفا و مروه

- قبل از انجام سعى از آب زمزم نوشيده و به سر و صورت و سينه خود بريزد و دعاهاى لازم را بخواند.

- مشخص كردن محدودهى بين صفا و مروه براى زائران- لازم نيست به بالاى كوه صفا و مروه بروند و لازم نيست پاى خود را به كوه بزنند. وقتى به سنگ فرشهاى مسطح در مسعى رسيديد، آن شرط تمام شده است.

- سعى از صفا شروع ميشود و به مروه خاتمه مييابد.

- سعى در طبقه دوم چون بالاتر از دو كوه است، كفايت نميكند.

- نشستن و استراحت كردن و رفع خستگى بر صفا و مروه و بين آنها جايز است. ولى بايد توجه داشت اگر در بين سعى باشد، از همانجا كه قطع كرده بايد ادامه دهد.

تقصير

- تقصير مكان معينى ندارد. لذا در عمره تمتع و عمره مفرده ميتوان براى جلوگيرى از ازدحام، روى كوه مروه تقصير انجام نداد بلكه قدرى اينطرفتر اقدام كرد.

ص:93

- تذكر به خانمها كه از بيرون آوردن مو در مقابل نامحرم پرهيز كنند.

- تقصير در عمره (تمتع و مفرده) زمان ندارد و لازم نيست فورى بعد از سعى انجام شود.

- تذكر داده شود كه تا تقصير نكرده است، محرمات احرام بر او حلال نميشود.

- كسى كه خودش تقصير نكرده، از تقصير موى ديگرى بپرهيزد.

- تراشيدن سر در عمره تمتع اشكال دارد.

- زمان تقصير در حج بعد از قربانى است.

- حلق براى زنان كفايت نميكند و بايد تقصير كنند.

- حلق در حج براى مردانى است كه سفر اولشان باشد و براى زائران در سفرهاى بعدى مستحب است.

- محل تقصير يا حلق در حج، منى است.

- زمان حلق يا تقصير تا روز سيزدهم ذى الحجه است اگرچه احتياط، انجام آن در همان روز عيد است.

توصيه هاى كلى در ايام تشريق

- همراه داشتن كارت شناسايى در مشاعر مقدسه.

- عدم تردد بى جهت و عدم خروج از چادرها، به علت مشابهت چادرها كه امكان گم شدن زياد ميباشد.

- در منا به صورت گروهى براى رمى جمرات حركت كنيد و به چادرها بازگرديد.

ص:94

- چون حركتها معمولا به صورت پياده روى است، از حمل بار اضافه (ميوه و خوراكى و ..) پرهيز نماييد.

- هنگام غروب روز عرفه، وقتى همه چادرها يكباره جمع ميشوند، شناخت موقعيت دشوار ميشود در اين موقع از محل خود دور نشويد.

- در صورت جدا افتادن از كاروان نهراسيد با ساير كاروانهاى ايرانى به سمت خيمه ها بياييد و بعد توسط امدادگران به خيمه خود هدايت شويد.

- از نوشيدن آبِ شيرهاى مخصوصِ شست و شو و وضو خوددارى شود.

- براى حلق حتماً از تيغهاى شخصى استفاده كنيد.

- پس از هر بار دستشويى، دست خود را با آب و صابون بشوييد.

- رعايت افراد سالخورده و پير را در مشاعر مقدسه بكنيد.

- حفظ بهداشت ميحط (از ريختن زباله و آشغالهاى ميوه و خوراكى در اين اماكن جداً پرهيز نماييد) كه بعضاً به اين مورد توجهى نميشود و آثار بسيار منفى و بدى در ميان زوار ايجاد مينمايد.

- از خوردن زياد اجتناب كنيد زيرا هم خواب آلودگى ميآورد كه سبب غفلت از عبادت و نماز و دعا ميشود و هم به علت كمبود دستشوييها با مشكلات عديدهاى روبرو ميشويد.

ص:95

- در زمان حركت به مشعر، آب كافى به همراه داشته باشيد.

- همواره براى تجديد وضو يك قوطى آب همراه داشته باشيد تا در صورت چرت و خوابآلودگى نياز به طى مسافت طولانى و شلوغ را نداشته باشيد.

- از كفشهاى طبى و يا دمپايى براى اين ايام استفاده نماييد.

- اگر بايد عينكى بزنيد، بند عينك را حتماً وصل نماييد تا چنانچه در اثر ازدحام، عينك شما افتاد، از بين نرود.

- حتماً چادرهاى خود را علامت گذارى كنيد.

عرفات

- وقوف در عرفات از ظهر روز نهم است لذا زمان حركت طورى تنظيم شود كه حجاج قبل از ظهر در عرفات باشند.

- رفتن در شب به طرف عرفات، مزاياى استفاده از خنكى هوا، نبود مشكل استظلال، عدم نگرانى به موقع نرسيدن را دارد.

- توصيه به زائران جهت همراه داشتن قرآن و مهر.

- تأكيد به زائران كه بهترين مكان براى آمرزش گناهان و توجه به حضرت حق و استغفار، عرفات است و اين فرصت را مغتنم شمارند.

- در وقوف عرفات، بعلت نزديك بودن چارها به

ص:96

يكديگر، تدابيرى اتخاذ شود تا هر 2 يا 3 كاروان براى جلوگيرى از تداخل صوت با هم دعا بخوانند.

- مطلع شدن زائران از مشكلات و سختيهاى وقوف در عرفات و مشعر و منى.

- بهتر است تدابيرى پيشبينى شود كه بجاى پتو از پتوهاى خواب كم حجم و قابل حمل استفاده شود.

- تشويق زائران به شركت در مراسم برائت از مشركين.

- تشويق زائران به خواندن نماز عيد در روز عيد قربان.

- تشويق زائران به خواندن دعاى عرفه.

- جمع كردن زائران هنگام ظهر براى نيت وقوف.

- براى چادرهاى خانمها، حتماً حفاظ و پردهاى مطمئن لحاظ شود.

- براى دستشوييها و وضوخانه ها نيز پرده نصب شود.

- از دادن دوغ و ميوه سرد (خيار و ...) كه باعث خواب آلودگى زائران ميشود بايد شديداً پرهيز كرد.

- اتوبوسهاى زائران خانم از عرفات به سمت منا بايد مستقل از آقايان باشد.

مشعر

- حركت دادن زائران از عرفات به مشعر طورى باشد كه به موقع برسند.

- پياده روى به طرف مشعر در جهت كاستن حجم ترافيك بسيار مؤثر است. (دورترين طريقها هم بين 6- 4

ص:97

كيلومتر است لذا 6 كيلومتر پياده روى براى جوانان و زائران سالم مشكلى نيست) .

- براى بيماران و بانوان، وقوف اضطرارى مشعر حتماً لحاظ شود.

- مسير پياده روى عرفات به مشعر را روى نقشه مشخص كرده و در اختيار كاروانها قرار دهند.

- وقوف چند دقيقهاى بانوان و بيماران در مشعر در شب عيد، چند دقيقه آنها را از ماشين پياده كرده توضيحات لازم پيرامون مكان را به آنها بدهيد تا آنها هم نسبت به اين مكان آگاهيهاى لازم را درك كنند و سنگهاى رمى را از آنجا جمع كنند و خاطره خوبى برايشان بماند.

- حد مشعر از سوى منا تا ابتداى وادى محسراست كه فاصلهاش تا منا 25 ظ متر است. آنطرف پل را هم شامل ميشود. لذا براى جلوگيرى از ترافيك و ازدحام ميتوان آن سمت پل را براى وقوف انتخاب كرد كه هم خلوتتر است و هم براى حركت صبح مناسبتر ميباشد.

- اصل وقوف در مشعر از اذان صبح تا طلوع آفتاب است.

- گفتن ذكر و جمع كردن سنگ براى رمى جمره از مستحبات مشعر است.

- بهتر است در مشعر در محلهايى توقف كند كه بعد از وقوف بتواند سريعاً از محل خارج و به سمت منا رود.

- براى جمع آورى سنگ از كوه بالا نرويد و از

ص:98

دستكشهاى نايلونى استفاده كنيد- از محلهاى تميز سنگ جمع كنيد.

- اندازه سنگها بزرگ نباشد تا موجب جراحت و آزار ديگران نشود.

- بانوان همان شبانه كه به سرزمين منا ميرسند ميتوانند رمى روز عيد را انجام دهند.

- بيماران و معذورين از رمى در روز عيد، ميتوانند شبانه رمى جمره عقبه را انجام دهند.

- اولين كار واجب در منا در روز عيد، رمى جمره عقبه است.

- بيتوته كردن در منا فرصت خوبى است كه روحانيون، معين و معينه ها به اتفاق زائران، مناجات و دعاى گروهى و جمعى خوانده و به توبه و استغفار بپردازند.

- نيت بيتوته در شبهاى 11 و 12 ذى الحجه به صورت جمعى صورت گيرد.

- وقت بيتوته از غروب آفتاب تا نيمه شب ميباشد.

- بهترين وقت براى انجام رمى جمره روز دوازدهم، از صبح تا هنگام ظهر است چرا كه اهل سنت بعدازظهر رمى ميكنند.

- كوچ به منا ميتواند به صورت پياده باشد چرا كه هم سريعتر ميرسند و هم ميتوان با استفاده از بلندگو در بين راه به ذكر دعا و مناجات پرداخت كه از خستگى پياده روى هم ميكاهد.

ص:99

- در منا زائران تقسيم شوند، آنها كه ميخواهند شب دوازدهم براى انجام اعمال به مكه روند، معيّن و با نظارت و سرپرستى كسى فرستاده شوند و آنهايى هم كه ميخواهند بعد از رمى جمره روز دوازدهم بروند معيّن گردند.

- شب عيد فقط معذورين و زنان به منا روند و ابتدا پيرها و بيماران را به چادر برده و نايب برايشان بگيريد سپس با بقيه براى رمى جمره برويد.

- بازگشت از منى در روز دوازدهم، از تونل ملك خالد به صورت پياده روى بسيار آسان است.

- بانوان بدون عذر نميتوانند روز 11 و 12 را شبانه رمى جمره كنند. فقط شب عيد را ميتوانند رمى شبانه انجام دهند.

- نظم و ترتيب و نظافت چادرها و محيط اطراف چادرها را به شدت رعايت كنيد.

- براى ورود به چادرها حتماً از كيسه كفش استفاده كنيد.

- زائران را با مسجد خيف كه از مهمترين مساجد در منطقهى مناست آشنا كنيد. در اين مسجد هفتاد پيامبر نماز خواندهاند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) خطبه حجةالوداع را در آن مكان خوانده است و مدفن حضرت آدم است. خواندن نماز در اين مسجد بسيار فضيلت دارد.

- يكى ديگر از مسجدهاى منا مسجد البيعه است. در جمره عقبه مكانى است كه مسلمانان يثرب نخستين بار با

ص:100

پيامبر در مكه بيعت كردند.

- توجه داشته باشند كه جمره عقبه، آخرين حد منا است و قبل از ظهر روز 12 از مقابل آن نگذرند.

- از صحت تمامى اعمال زائران در ايام تشريق يقين حاصل نماييد.

قربانى

1- اعزام فردى آگاه و خبره از كاروان به مسلخ جهت شناسايى قربانى. (غير از فردى كه وكالت براى قربانى دارد) .

- وكيل ميتواند قربانى معذورين و بانوان را كه رمى شبانه كردهاند جلو بيندازند تا كارها به سهولت و بموقع انجام شود.

- ناظران ثابت در قربانگاه حضور داشته باشند، نظارت جدى بر ذبح و نوع گوسفند انجام شود. پرواضح است كه گوسفند لاغر و معيوب كفايت از قربانى نميكند.

- مسئولى كه براى دريافت قربانى و تحويل كوپن به قربانگاه ميرود، توجه داشته باشد كه به ازاى هر كوپن، يك گوسفند تحويل گيرد تا مشكلى بوجود نيايد.

- به ذابحين تذكر داده شود حتماً رو به قبله ذبح نمايند.

- قسمت ذابحين از سلاخين جدا شود تا به سرعت كار افزوده شود.

- كسى كه حلق يا تقصير نكرده و براى خودش هم ذبح

ص:101

نكرده ميتواند براى ديگرى ذبح كند.

- ذبح باچاقوى استيل كفايت از قربانى نميكند. حتماً بايد آهنى باشد.

- فرد نايبى كه در قربانگاه حضور دارد و خود محرم است بايد دقت كندكه لباسش با خون قربانى نجس نشود.

- به افراد نايب و ذابحين بعد از انجام كار كمك كنيد تا پس از تطهير كامل به چادر آيند و استراحت نمايند.

- براى قربانى حتماً نايب بگيريد. خود شخصاً به قربانگاه وارد نشويد. ضرورتى ندارد كه همه زائران شخصاً به قربانگاه بروند.

اعمال مكه

پس از بازگشت از منا، اعمال مكه كه به ترتيب عبارت است از: طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه، طواف نساء، نماز طواف نساء است بايد انجام شود.

- رعايت ترتيب اعمال مكه ضرورى است.

- اعمال مكه تا آخر ذى حجه وقت دارد، بنابراين براى معذورينى كه نميتوانند در شلوغى انجام دهند صبر كنند، پس از گذشت چند روز كه خلوت شده اعمال را به جا آورند.

- از صحت عمل تمام زائران و انجام تمام اعمال آنها يقين حاصل كنيد.

ص:102

بخش هفتم: در انتظار ديدارى دوباره

وداع

الف- مسجدالحرام

ادب وداع بيت: زائران هنگام وداع حالت بسيار متفاوت نسبت به هنگام ورود به بيت الحرام داشته باشند و احساس كنند كه بزرگان و اولياى دين هم چنين بودند سپس طواف وداع نمايند.

طواف وداع: در هر دور به حجرالاسود و ركن يمانى كه ميرسد در صورت امكان استلام نمايد وقتى به مستجار ميرسد مستحبات آن را انجام دهد و هر چه ميخواهد دعا كند و حجر را استلام نموده و يك دست بر حجر و دست ديگر به طرف درب كعبه گذاشته و حمد و ثناى الهى را انجام دهد و صلوات بر پيغمبر و آلش فرستد و دعاى وداع را بخواند: اللهم صل على محمد عبدك و رسولك و ... سپس از آب زمزم بنوشد و دعاى ائبون تائبون عابدون لرّبنا حامدون الى ربّنا متّصلون راغبون الى ربّنا راجعون ان شاءالله را بخواند.

ص:103

ب- مسجدالنبى

زائران با غسل زيارت و حالتى خاص وارد حرم شريف شوند و زيارات مخصوصه حضرت را بخواند و براى عاقبت بخيرى خود و قبولى اعمال، دعا كرده و آرزوى سفر مجدد كند و براى پدر و مادر خويش دعا نمايند. نماز توبه نيز در كنار ستون توبه خوانده و استغفار كرده و آمرزش تمام گناهان را بخواهد.

ج- بقيع

بر سر قبور ائمه اطهار (عليهما السلام) آيد و بسيار دعا كند و از خداوند تبارك و تعالى بخواهد كه آخرين عهد و زيارت او نباشد و طبق نظر شيخ طوسى و سيد بن طاوس اين دعاى وداع را بخواند: السلام عليك ائمة الهدى و رحمة الله و بركاته، استود عكم الله و اقْرَءُ عليكم السلام، امنّا بالله و بالرّسول و بما جئتمُ به ودللتُم عليه، اللهم فاكتبنا مع الشّاهدين.

قابل ذكر است كه روحانيون محترم قبل از وداع با سخنانى پيرامون توبه، انابه و استغفار زمينه هاى بازگشت و تحول درونى زائران را فراهم آورند تا زائران در آخرين زيارت و آخرين طواف دست پر بازگردند و انبان معنوى سفرشان مملو از توشه گردد. انشاءلله

ص:104

ره آورد سفر حج

رسول اكرم (ص) فرمودند: علامت قبولى حج آن است كه انسان بعد از بازگشت از مكه دست از گناهان قبلى خود بردارد.

- سعى كند كه اعمال خود را با گناهان از بين نبرد كه حفظ عمل از انجام عمل به مراتب سختتر است.

به زائران خود بگوئيم مسؤوليتهاى ما با اتمام حج، پايان نيافته بلكه شروع شده است. تولدى ديگر براى زندگى ديگر كه مورد رضايت خداوند متعال باشد.

حال كه سالك راه حقيقت شديد، بعد از انجام اعمال و زيارت رسول الله، حضرت زهرا (عليها السلام) و امامان بقيف وظيفه داريد براى ديگران الگو باشيد و آنان را به سوى خدا دعوت كنيد. بگوئيم كه شما با خداوند پيمان بستيد. بر وفاى به عهد و پيمانى كه با خدا بستيد استقامت ورزيده و تا روز قيامت به آن ملتزم باشيد.

اگر سفرتان اين رهآورد را در پى داشت در بردارنده آثار زياد اخروى است كه ذيلا به بعضى از آنها اشاره ميشود:

1- راهيابى به بهشت: امام باقر (عليه السلام) فرمودند: هر كس به قصد زيارت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) حركت نمود و زيارتش كند بهشت از آن اوست. (1)

2- بهرهمندى از شفاعت پيامبر: رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) خطاب


1- اصول كافى، ج 4، ص 548.

ص:105

به امام حسين (عليه السلام) فرمودند: فرزندم هر كس كه در حيات و يا پس از مرگ، مرا زيارت كند يا آن كه پدر و برادر و تو را زيارت كند اين حق را بر من خواهد يافت كه روز قيامت ديدارش كنم و از گناهان رهايش سازم. (1)

3- همسايگى با پيامبر (صلى الله عليه وآله) در قيامت: پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمودند: كسى كه مرا در حيات يا پس از مرگم زيارت كند روز قيامت در كنار من و همسايه من خواهم بود.


1- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 577، حديث 3159.

ص:106

فهرست منابع

1- قرآن.

2- نهج البلاغه.

3- حج، محسن قرائتى، تهران، نشر مركز فرهنگى در سرايى از قرآن، ع 77.

4- صهباى حج، جوادى آملى، قم، نشر اسرا.

5- حديث ولايت، مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، نشر مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، 76.

6- همراه با زائران خانه خدا، محمدتقى رهبر، تهران، نشر مشعر، 81.

7- رهنمودهاى حضرت امام خمينى ره به روحانيون كاروانها، نشر حوزه نمايندگى ولى فقيه در حج، بيتا.

8- تبليغ دين از منظر دين، حميد نگارش، قم، نشر زمزم، هدايت، 83.

9- تفسير نور الثقلين، حويزى، نشر موسسة التاريخ العربى، بيروت، 1422 ق.

10- تفسير مجمع البيان، علامه طبرسى، تهران، نشر ناصر خسرو، بيتا.

ص:107

11- فرهنگ و تهاجم فرهنگى، تهران، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 75.

12- كشتى پهلو گرفته، مهدى شجاعى، تهران، نشر مدرسه، 75.

13- اصول كافى، كلينى، تهران، نشر اسوه، 70.

جلد 8

اشاره

ص:1

ص:2

آزموده ها (8) - نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

مقدمه

تبليغ دين و آموزه هاى وحيانى، اساسى ترين رسالت روحانيون و حوزه هاى علميه است.

راهى كه انبياء و اوصياء الهى (عليهم السلام) به اذن الله تعالى بر بندگان گشودند، بعدها به دست پر توان حوزه ها و طالبان علوم دينى سپرده شد.

بازخوانى و توجه به همين حقيقت ساده و مختصر، براى همه مبلّغان و طالبان علوم دينى مباهات آميز و در عين حال مسؤوليت آور است.

مباهات آميز از آن جهت كه خداوند متعال در ادامه راهى كه انبياء و اوصياء بزرگ الهى، سلسله جنبان آن بوده اند، طالبان علوم دينى را برگزيد و لباس فاخر و آسمانى پاسدارى و تبليغ دين خود را بر آنان پوشاند.

چگونه مى توان ابتهاج و سُرورى را كه از تفهّم و تصور مكرر اين معنا، براى طالبان و مبلغان دينى به دست مى آيد، كتمان كرد.

و چگونه مى توان مراتب شكر و سپاس الهى را براى اين توفيق بزرگ به جا آورد!

اين جامه فاخر، امّا مسؤوليت هاى سنگينى نيز به دنبال دارد.

اينجا، كارفرما خدا است كه دين خود را به عنوان ارزشمندترين، گرانسنگ ترين و مقدس ترين دردانه هستى، به تو، به امانت داده است و با تو همان كند كه با رسولش كرد.

نه مى توان او را دور زد و نه اهل مماشات و مداهنه است و مگر مى شود كه اهل تسامح بود، آن هم در امرى كه سرنوشت و سرانجام انسانى و جوامع انسانى را رقم مى زند.

در اين وضعيت خوف و رجا، نخست پرسشى كه مبلغ دينى را به خود مشغول مى كند؟ اين است كه" چه بايد كرد".

اگر چه پاسخ تفصيلى به اين سؤال، مجال واسعى را مى طلبد.

عجالتاً دو راه مطمئن را مى توان توصيه كرد: نخست، آشنايى با سيره و سنت نبوى (ص) در تبليغ دين و التزام عملى به آن؛ و دوم، آگاهى از تجارب ارزشمند تبليغى مبلغان و عوامل موفقيت يا عدم توفيق آنان.

اين شماره از آزموده ها، در همين مسير گام بر مى دارد.

در يك بخش به سيره تبليغ حضرت رسول اعظم (ص) پرداخته و در بخش ديگر به توصيه ها و تجارب تبليغى روحانيون اعزامى به حج 84 اشاره دارد.

شايان ذكر است كه كميته تدوين معاونت امور روحانيون به منظور ماندگارسازى و ترويج و تعميق فرهنگ و معارف حج، طرح" ره آورد سفر حج" را براى دومين سال پياپى، در سال 1384 نيز برگزار كرد.

سال گذشته در جلسه عمومى روحانيون حج، با تقديم برگه ثبت ره آورد و آيين نامه نگارش آن، از روحانيون و معين هاى محترم كاروان ها خواسته شد، ره آورد سفر خود را در سه بخش مستقل (خاطرات، شبهات، توصيه ها و تجربه ها) نوشته و همراه با دفترچه كنترل اعمال به معاونت امور روحانيون ارسال نمايند.

ص:3

خوشبختانه دومين دوره، مانند دوره اول، با استقبال روحانيون مواجه شد و بيش از 1100 اثر به معاونت امور روحانيون رسيد.

اين آثار پس از جداسازى، طبقه بندى و تايپ و تصحيح، به پايگاه اطلاع رسانى معاونت وارد شد.

در مرحله بعد، مجموعه اطلاعات جمع آورى شده براى بررسى، پردازش و بازنويسى در اختيار گروهى از نويسندگان، مؤلفان و فضلاى حوزه قرار گرفت و در نتيجه مجموعه اى سه جلدى با عنوان" ره آورد سفر حج" براى انتشار آماده شد.

از اين مجموعه سه گانه، يكى هم" پيام هاى ماندگار" است كه بر مبناى توصيه ها و تجارب ارسالى روحانيون حج 84 و با قلم روان و شيواى محقق و نويسنده ارجمند، حجت الاسلام و المسلمين حميد نگارش، تدوين شده است.

جا دارد همين جا از پى گيرى ها و تلاشهاى خستگى ناپذير كميته تدوين، در برگزارى مطلوبِ اولين و دومين دوره ره آورد سفر حج و نيز از اهتمام و نغز انديشى نويسنده محترم، تجليل و تقدير به عمل آيد.

فرصت را مغتنم مى شماريم و از همه روحانيون و معين هاى محترم كاروان هاى حج، براى مشاركت فعال در طرح ره آورد سفر حج در سال جارى دعوت مى كنيم.

منظور از مشاركت فعال، اهتمام روحانيون كاروان هاى حج به نوشتن دقيق و مستند خاطرات، تجارب و توصيه هايى است كه آگاهى از آنها را بويژه براى ديگر روحانيون حج، مفيد و ضرورى مى دانند.

بى شك اين رويكرد، معلومات ارزشمند روحانيون را از حصارهاى فردى و ذهنى خارج كرده و با عبور از مرزهاى زمانى و جغرافيايى، امكان انتقال و بهره ورى را براى ديگر ملت ها و فرهنگ ها و نسل هاى آينده فراهم مى آورد.

در پايان اين فراز، ضمن آرزوى توفيق روزافزون براى كليه عوامل و خدمتگزاران حج و حاجيان، توجه روحانيون محترم را به چند نكته جلب مى كنيم:

- نقطه نظرات انتقادى، اصلاحى و تكميلى خود را پيرامون اين شماره از آزمون ها، به نحو مقتضى براى معاونت ارسال فرماييد.

- در ثبت و نگارش ره آورد سفر حج امسال و سالهاى بعد، از تكرار و بازگويى نكاتى كه در اين شماره يا شماره هاى پيشين آمده است، خوددارى فرماييد و صرفاً به ذكر مطالب و نكته هاى بديع، بسنده كنيد.

- تجارب و توصيه هاى جديد و كاربردى خود را در مورد انجام صحيح و كامل اعمال و مناسك حج، تدوين و بعد از موسم ارسال فرماييد.

- براى اطلاعات بيشتر درباره نحوه نوشتن ره آورد سفر حج و چارچوب ها و ضوابط آن، حتما به آيين نامه طرح كه همراه با دفترچه آزمون غيرحضورى تقديم شده است مراجعه و آن را دقيقاً مطالعه فرماييد.

معاونت امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى

پاييز 85

ص:4

اسلام برترين پيام آسمانى را براى سعادت آدمى به ارمغان آورده است.

پيامى كه توانست در مدتى كوتاه، دلهاى مشتاقِ راه حق و حقيقت را به سوى خود جذب نمايد.

اسلام به همّت نبى اكرم حضرت محمد (ص) در سرزمين حجاز ظهور يافت.

سرزمين سوخته اى كه نشانى از تمدن و فرهنگ در خود نداشت.

اهل آن به تجاوز و غارت تفاخر مى كردند، حق و حقوق، بر مدار قدرت بود.

اما در همين سرزمين انسان هايى سر بر آوردند كه زمينه را براى پيدايش تمدن بزرگ فراهم كردند.

پرسش اين است كه چگونه پيامبر توانست در مدتى كوتاه و با كمترين امكانات از يك جامعه بدوى و جاهلى يك جامعه آرمانى، عدالت خواه و اسلامى بسازد؟ چطور مردم از منزل نفس، رهانيده شده و به سوى حق سوق پيدا كردند.

از خود رها شده و به خدا رسيدند.

فرضيه مورد آزمون نوشتار اين است كه نبى مكرّم اسلام، در جريان حركت دادن مردم به سوى خداوند از راهكارهاى تبليغى خاص استفاده كردند.

در اين راهكارهاى تبليغى خاص، مخاطب پيامبران، قلبها و دلهاى مردم بوده، به گونه اى كه پيام در دلها نفوذ كرده و قلبها را به تسخير خود درمى آورد.

حلم و بردارى، عفو و گذشت، شرح صدر، تواضع و ... نمونه هاى رفتارى است كه در مدلِ تبليغى پيامبر اكرم (ص) به چشم مى خورد.

امروز هم اگر ما بتوانيم رويكرد پيامبرانه، در تبليغ داشته باشيم، مى توانيم منشاء تحولات اساسى باشيم.

هم چنانكه امام خمينى (قدس سره) با تأسى به رويكرد پيامبرانه، منشاء تحولى عظيم در احياى هويت دينى شد.

با وجود آنكه در امر تبليغ، تحولات چشمگير رخ داده است، ولى روش پيامبرانه همچنان پيشرو همگان است، چه اينكه در اين رويكرد مخاطبان به حيات معنوى و پويايى دعوت مى شوند.

در رويكرد پيامبرانه، دردشناسى و درمان گرى هر دو با هم وجود دارد و نجات بشر از هلاكت و عذابِ هميشگى را مورد توجه قرار مى دهد.

اين رويكرد مى كوشد دانش بخشى بشر را در دستور كار خود قرار داده و با جهل و تعصبات غلط مقابله كند.

در رويكرد پيامبرانه، بارقه هاى اميد در دلهاى آدميان زنده مى شود.

اين نوشتار مى كوشد، در بخش اول، بعضى از راهكارهاى تبليغى پيامبر را كه در بردارنده رويكرد خاص مى باشد بيان كند.

همچنين در بخش دوم، به توصيه هايى كه برگرفته از تجارب روحانيون، معينه ها و معين هاى محترم در حج سال 84 مى باشد مى پردازد.

ص:5

تعريف تبليغ

تبليغ از ريشه بلغ به معانى: رسانيدن و رسانيدن پيام مى باشد.

واژه پروپاگاندا، امروزه در زبان انگليسى، معادل تبليغ و به معناى تحت تأثير قرار دادن ديگران مى باشد.

واژه تبليغ، گوياى رساندن پيام به صورت صحيح مى باشد و واژه هاى هم خانواده آن نيز در قرآن و كتب روائى، زياد استعمال شده است؛ به عنوان مثال درباره پيامبران مى فرمايد: «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ».

مفهوم تبليغ (رساندن پيام الهى) نيز در آيات بسيارى از قرآن كريم به چشم مى خورد؛ همانند: «ادع الى سبيل ربك بالحكم والموعظة الحسنة».

تبليغ در اصطلاح، رساندن پيام به ديگرى به منظور ايجاد دگرگونى در بينش و رفتار اوست و بر سه عنصر اصلى پيام دهنده، پيام گيرنده و عنصر پيام، استوار مى باشد.

در تبليغ، تنها رسانيدن يك ايده به مخاطب مراد نمى باشد؛ بلكه اقناع يا ترغيب او نيز مورد نظر است.

پس بايد كوشيد تا با شفاف سازى پيام، مخاطب را از طريق سبك ها و ابزارهاى گوناگون، قانع ساخته و به هدف خود مايل كرد.

شاخص هاى تبليغ دينى

تبليغ دين، داراى شاخص هاى مهمى مى باشد كه به واسطه آن، سمت و سوى تبليغ روشن مى شود.

برخى از اين شاخص ها عبارتند از:

1- دعوت به توحيد، بندگى خدا و اجتناب از طاغوت:

وَلَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِ امةٍ رسولا انِ اعْبُدوا الله وَاجْتَنِبُوا الطاغوت

2- توجه دادن به معاد

افَحَسِبْتُم انّما خَلَقْناكُمْ عَبَثا وانكم الينا لا ترجعون.

3 زنده گرداندن دلها و روح ها

يا ايها الذين آمَنُوا اسْتَجِيبُو لله وَ لِلرَسُول اذا دَعاكم لِما يُحْيِيكُم

4 نويد و هشدار

يا ايُها النَبِى انّا ارْسَلْناكَ شاهِداً وَمُبَشِراً وَ نَذِيرا وَ داعِياً الى الله باذنه و سِراجاً مُنِيرا.

تعليم وتزكيه، امر به معروف و نهى از منكر، برانگيختن فطرت و عقل، توجه دادن انسان به مقام و منزلت خويش در هستى و ترغيب به شكوفايى اين منزلت، براى رسيدن به غايت خلقت او از ديگر اهداف مهم تبليغ دين مى باشد.

ص:6

پيام گزار دينى (مبلّغ)

پيام گزار در لغت به معنى رسول، پيغام آور و مانند آن آمده است.

از منابع دينى استفاده مى شود كه پيام گزار دين، كسى است كه پيام دينى را با استفاده از روش ها و ابزارهاى مشروع به مردم مى رساند و از كسى جز خدا واهمه ندارد و اجر و پاداش كوشش هاى تبليغى خود را تنها از او انتظار دارد.

الَذِينَ يُبَلِّغُونَ رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احَداً الا الله و كَفى بِالله حَسِيبا.

كار مبلّغ دين، هدايت انسان ها به سوى خداوند است.

از اين رو منزلت و جايگاه او بسيار مهم و ارزشمند مى باشد.

قرآن مى فرمايد: «و من احياها فكانّما احيا الناس جميعاً.

زنده گرداندن دلهاى مرده، بر عهده پيام گزاران و مبلغان دين است.

پيام گيرنده

از اركان مهم تبليغ، پيام گيرنده است كه با وجود او تبليغ، معنا پيدا مى كند.

توجه به علم و آگاهى، باورها، سن، جنس، جايگاه اجتماعى از موارد مهمى است كه در ارائه پيام به گيرندگان آن بايد توجه شود.

پيام

اعتقاد و انديشه و يا گرايشى كه پيام دهنده قصد دارد آن را به پيام گيرنده منتقل كند، ممكن است بار سياسى، اقتصادى، اخلاقى، علمى و مانند آن داشته باشد.

پيام، هر قدر از محتوا، جذابيت و كارآيى لازم و درك فرهنگ زمان برخودار باشد، اهميت بيشترى پيدا خواهد كرد.

ص:7

مراد از راهكارهاى تبليغى، راه ها و روش هايى است كه پيامبر اكرم (ص) براى تبليغ حقايق دينى از آن استفاده نموده است.

از نظر اسلام، چگونگى تبليغ دينى اهميت فراوانى دارد.

اين اهميت از اصل نيازِ دين به تبليغ، ناشى مى شود و بهره گيرى از راهكارهاى جذاب و كارآمد و به روز، نقش مهمى در تأثير تبليغ ايفا مى كند.

مقام معظم رهبرى در اين باره مى فرمايد: امروز در دنيا، در زنده ترين مسائل و علومِ مورد احتياج مردم كه در ميدان و صحنه تبادل نظر، ساعت به ساعت روش هاى نو را به كار مى بَرد، چگونه مى خواهيم حرف حق خود را به همان شيوه و روش كه در صد سال پيش داشتيم امروز در ميان بگذاريم ... بايد ابزار را به تناسب، انتخاب كرد.

ص:8

رويكرد پيامبرانه در تبليغ

پيامبر اكرم (ص) در مدتى كوتاه توانست انقلابى بزرگ در رفتار، روش، افكار مردمِ زمان خود ايجاد كند.

آن بزرگوار توانست مَن عالى و انسانى را در وجود انسان هاى عصر ديار خود زنده گرداند.

اين تحول عظيم در سايه رويكرد خاص آن بزرگوار بود، رويكردى كه مى كوشد با همه وجود، دلها و قلبها را متوجه دين گرداند.

اين رويكرد مربوط به همه پيامبران است.

استاد مطهرى مى نويسد: پيامبر خدا (ص) به معنى عام، پيام خدا را به خلق خدا ابلاغ مى كند و نيروهاى آنها را بيدار مى كند و سامان مى بخشد و به سوى خدا و آنچه رضاى خدا است؛ يعنى صلح و صفا و اصلاح طلبى و بى آزارى و آزادى از غير خدا و راستى و درستى و محبت و عدالت و ساير اخلاق حسنه دعوت مى كند و بشريت را از زنجير اطاعتِ هواى نفس و اطاعت بت ها و طاغوت ها رهايى مى بخشد ....

بنابراين رهبرى خلق و سامان بخشيدن و به حركت درآوردن نيروهاى انسانى، در جهت رضاى خدا و صلاح بشريت، لازم لاينفك پيامبرى است.

امروزه در صنعت تبليغ، تحولات عظيمى رخ داده است، ولى از آنجا كه مخاطب پيامبران در تبليغ، قلب انسان ها مى باشد، تغييرات پديد آمده در تكنولوژى تبليغ، نتوانسته است گوى سبقت را از روش انبياء بربايد.

افزون بر اينكه هيچ منافاتى بين بهره گيرى از روش پيامبرانه و استفاده از فن آورى روز نمى باشد و مى توان از ابزار تكنولوژى روز، براى رساندن پيام به دلهاى مردم استفاده بهينه نمود.

بيان راهكارها

1- استفاده از زمان و مكان مناسب

يكى از راهكارهاى مناسب جهت تبليغ دين، استفاده از زمان و مكان مناسب مى باشد.

يكى از اين مناسبت هاى مهم، مراسم حج؛ اين كنگره بين المللى است.

پيامبر اكرم (ص) از اين موقعيت به دست آمده حداكثر استفاده را جهت تبليغ دين به كار مى گرفت.

عبدالله بن كعب مى گويد: پيامبر خدا (ص) سه سالِ نخستين دوران نبوت و دعوت خود را پنهانى انجام مى داد و از سال چهارم تا ده سال در مكه، دعوت خود را علنى كرد.

در موسم حج، به سراغ حجاج در منازلشان در عكاظ، مجنه و ذى المجاز مى رفت و آنان را به دين اسلام دعوت مى كرد.

واقدى نقل مى كند: ما در مِنى، نزد جمره اولى نزديك مسجد خيف منزل داشتيم.

رسول خدا (ص) در حالى كه بر مركب خود سوار بود و زيد بن حارثه را بر ترك آن سوار كرده بود آمد، ما را دعوت به اسلام كرد.

ما شنيده بوديم كه او در موسم حج دعوت مى كند.

ربيع بن عباد گويد: من نوجوانى بودم همراه پدرم در مِنى، رسول خدا (ص) به منزلگاه قبايل عرب مى آمد و مى گفت: من پيامبر خدا هستم به سوى شما، از شما مى خواهم خدا را پرستش كنيد و براى او شريك قرار ندهيد و آنچه شريك خدا ساخته ايد به دور افكنيد و به من ايمان آوريد و مرا تصديق كنيد و در انجام رسالتى كه از خدا دارم از من دفاع نمائيد.

ص:9

ابونعيم نقل مى كند: هنگامى كه على (ع) از انصار و فضيلت و سوابق آنان سخن مى گفت، در ضمن بيانات خود اشاره كرد كه رسول خدا در اوقات حج، به دعوت قبائل مى پرداخت و كسى پاسخ نمى داد.

در مجنه و عكاظ و منى به سراغ قبائل مى رفت و هر سال كه مى گذشت، باز هم آنها را دعوت مى كرد تا آنجا كه آنان مى گفتند: وقت آن نرسيده كه از ما نوميد شوى.

تا اينكه خداى عزوجل اراده نمود، انصار اين دعوت را بپذيرند، چون اسلام را بر آنها عرضه كرد پذيرفتند و يارى كردند و .....

اينها نمونه هايى است كه تبليغ پيامبر را در عرصه حج آشكار مى نمايد.

موقعيت و تجمع بى نظير مسلمانان در هيچ مناسبتى بدين گونه تحقق پذير نمى باشد.

در اين اجتماع بين المللى مى توان با زبان هاى گوناگون، مسائل اسلام و مسلمين را مطرح و بدين وسيله به تمامى اقصى نقاط جهان رسانيد.

در واقع يكى از فلسفه هاى حج و اين كنگره بزرگ، اين است كه مسائل مربوط به امت اسلام مطرح و براى آن چاره انديشى شود (ليشهدوا منافع لهم) .

تجمعى همراه با عشق و ايمان و آمادگى روحى براى پذيرش مسائل دينى است.

تاريخ بيان مى كند كه پيامبر اكرم (ص) بارها از اين ظرفيت استفاده كرده و دعوت نخستين اسلام، اعلان برائت از مشركين، فتح مكه و رويداد بسيار مهم غديرخم در بازگشت از حجالوداع، همه نمونه هايى از اين حركت تبليغى است.

آرى، پيامبر اسلام نيك مى دانست كه حج، وحدت و انسجام مسلمين در سايه تمسك به حبل الهى، براى شكست و نابودى تمامى كفر و ظلم است.

مى دانست كه حج، مجهز شدن به سلاح توحيد، مُعزّز شدن به عزت حق و متخلّق شدن به اخلاق الهى و مفتخر شدن به كسب فضايل مادى و معنوى است.

بنابراين روحانيون محترم، در ايام حج مى توانند بيان كننده خدمات نظام و انقلاب باشند و ديدگاه هاى امام بزرگوار و رهبر انقلاب را در خصوص مسائل اساسى ايران و جهان اسلام بيان نمايند؛ همچنين مى توانند آثار اتحاد مسلمانان و يك رنگى آنان را تحت رايت اسلام، براى از بين بردن تفرقه ها و نيرنگ دشمنان تبيين كنند.

2 حلم و بردبارى

يكى از عوامل مهم در امر تبليغ و جذب دلهاى افراد به سوى اسلام، حلم و بردبارى رسول اكرم (ص) بود.

حلم، نوعى تسلط بر نفس است، به طورى كه هنگام برخورد با صحنه هاى ناراحت كننده، دچار غضب نشده و عكس العمل نشان ندهد.

راغب اصفهانى، حلم را مهار نفس و طبيعت از به هيجان در آمدن به سبب غضب مى داند.

از آنجا كه يكى از حساس ترين فرازهاى طوفان غضب، لحظه برخورد با افراد نادان است از اين رو پيشوايان اسلام، تأكيد كرده اند كه با گشاده رويى كه زيور حلم است اين حالت را از خود دور كنند.

لذا پيامبر (ص) مى فرمايد: «گشاده رويى زيور حلم و بردبارى است».

بكوشيم براى رسيدن به اهداف متعالى تبليغى خود از اين راهكار استفاده كنيم كه انسان بردبار، پيروز است.

ص:10

به نقل از پيامبر اعظم (ص) : حلم داراى آثارى همچون موفق شدن به كارهاى پسنديده، رغبت به نيكى، گذشت و مهلت دادن است.

آرى، پيامبر اسلام با صبر و بردبارى و تحمل مشقات فراوان از مردمى خالى از عواطف انسانى و فضايل اخلاقى، انسان هايى ساخت كه واجد عالى ترين مقامات انسانى شدند.

با اينكه پيامبر (ص) بارها و بارها مورد اذيت و آزار مخالفان قرار گرفت، اما در مقابل، آنان را نفرين نكرد و همواره از خداوند، هدايت آنان را خواستار بود؛ اين يك راهكار سازنده و مفيد، براى پيشبرد مقاصد تبليغى است كه مى بايست از آن سرمشق بگيريم.

انس بن مالك مى گويد: روزى يك مرد عربِ بيابان نشين، نزد پيامبر آمد، رداى ايشان را گرفت و آن را به شدت كشيد، به طورى كه اثر آن روى گردن پيامبر (ص) نمايان شد.

سپس آن عرب باديه نشين گفت: اى محمد از اموالى كه خدا در اختيار تو قرار داده است چيزى به من عطا كن، پيامبر (ص) به او نگاه كرد و لبخند زد و فرمود چيزى به او بدهند.

در روايت ديگرى از امام صادق (ع) نقل شده: روزى، خدمتكار يكى از انصار به مسجد پيامبر آمد و در حالى كه پيامبر (ص) ايستاده بودند، گوشه اى از لباس آن حضرت را گرفت.

پيامبر به او توجه نمود تا اگر كارى دارد براى او انجام دهد، ولى آن خدمتكار بدون آنكه سخنى بگويد، از مسجد بيرون رفت.

پيامبر (ص) به او چيزى نگفت و بر روى زمين نشست.

آن خدمتكار دوباره آمد و اين عمل را تا سه مرتبه تكرار كرد و در هر مرتبه پيامبر (ص) برمى خاست و سخن نمى گفت، تا مرتبه چهارم شد و وى گوشه اى از لباس آن حضرت را قطع كرد و رفت.

مردم به او گفتند: چرا پيامبر را سه مرتبه از جاى خود حركت دادى و چيزى به او نگفتى؟ حاجت تو چه بود؟ او گفت در منزل ما مريضى هست.

مرا فرستادند تا تكه اى از پيراهن او را براى شفاى مريض ببرم.

ولى من حيا كردم كه از لباس آن حضرت در حالى كه نگاه مى كند، چيزى جدا كنم، اما در مرتبه چهارم، پشت سر پيامبر (ص) به طرف من بود و من توانستم از لباس او قطعه اى جدا كنم.

آرى، پيامبر اسلام (ص) كه مظهر حلم و بردبارى است اين گونه با رفتار خود تأثيرگذارى مى كند.

براى ما مبلغان، احتمال اينكه در بعضى مواقع، عصبانى شويم وجود دارد؛ مثلا نسبت به مراجعه مكرر مخاطبان جهت پاسخگويى به مسائل مختلف، چقدر خوب است به تأسى از پيامبر رحمت، زمينه اقبال مردم و روى آوردن آنان به اسلام ناب را بيشتر كنيم و مردم ما را امين خود بدانند.

و البته اين مسئله در موسم حج بيشتر بروز كرده و مراجعات تكرارى مردم نبايد موجب خستگى و عصبانيت ما شود و ان شاءا ... با حلم و بردبارى و سعه صدر پاسخگوى نيازهاى مردم باشيم.

3- جنگ روانى در سيره تبليغى پيامبر

جنگ روانى، استفاده دقيق و طراحى شده از تبليغات و ديگر اعمالى است كه منظور اصلى آنها تأثيرگذارى بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بى طرف و يا گروه هاى دوست است.

بنابراين، مقصود از جنگ روانى، فرايند تبليغ در راستاى تخريب روحيه دشمن و تقويت توان نيروهاى خودى در عرصه هاى مذهبى، سياسى و نظامى مى باشد.

شايان ذكر است كه با توجه به تعاليم اسلام، جنگ هاى روانى به مثبت و منفى تقسيم مى شود.

در قسم منفى سخن از امورى همچون تهمت، شايعه، دروغ پردازى، ترور، شكنجه و ... است كه اين امور از ديدگاه اسلام ممنوع مى باشد.

در بخش مثبت، امورى همانند افشاى ماهيت و ارعاب و تحقير دشمن و روحيه دادن به نيروهاى مؤمن مطرح است كه مراد ما از جنگ روانى به عنوان يك راهكار، قسمت اخير مى باشد.

خداوند در قرآن به شيوه هاى مثبت جنگ روانى، مانند تحقير دشمن، ايجاد ترس در دل آنان، روحيه دادن به مسلمانان، مبارزه با شايعه و ... اشاره دارد؛ به عنوان مثال پس از شكست مسلمانان در جنگ احد، بدر، مشركان مكه، هم پيمان شدند تا در اقدامى هماهنگ مسلمانان را به كلى از ميان بردارند.

اما خداوند متعال با نزول آيه «قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ» روحيه آنان را در هم ريخت.

«به كافران بگو، به زودى شكست مى خورند و در روز قيامت به جهنم رهسپار خواهيد شد و چه بد جايگاهى است.

پس از نزول اين آيه، طولى نكشيد كه يهوديان مدينه و بت پرستان مكه شكست خوردند.

رسول گرامى اسلام (ص) نيز در رويارويى نظامى با دشمن، بارها از عمليات روانى مثبت استفاده كرده است؛ به عنوان مثال همين كه متوجه شد دشمن قصد حمله به مدينه را دارد، به سوى دشمن مى شتافت و با امداد از غيب، گاهى شكست دشمن و پيروزى مسلمانان را پيشگوئى مى نمود.

چند ساعتى از شكست مسلمانان در احد نگذشته بود كه پيامبر اكرم (ص) متوجه شد دشمن از ميان راه برگشته و با حمله به مدينه مى خواهد كار را يكسره كند.

حضرت دستور آماده باش داد و مسلمانان با بدن هاى زخمى به سوى دشمن حركت مى كردند.

چون به حمراء الاسد رسيدند، پيامبر دستور داد افراد در طول روز هيزم جمع كنند و چون شب فرا رسيد در پانصد نقطه آتش افروخت.

سرانجام خبر آمادگى سپاهيان اسلام و تصور نيروى زياد، بر اثر آتش هايى كه افروخته شد، دشمن را از تعرض بازداشت.

بنابراين از روش هايى كه همواره دشمنان در مقابل پيام آوران الهى جهت ايجاد شك و دودلى و مانند آن به كار مى بردند، پيامبر با روش مناسب نه تنها توطئه آنان را خنثى مى نمود، بلكه توانست رعب و وحشت را به اردوگاه دشمن هدايت نمايد.

اكنون به لحاظ اهميت جنگ روانى، بايسته است شما پيام گزاران به چند نكته توجه داشته باشيد.

سعى كنيد اهداف دشمن را در عمليات هاى روانى بشناسيد و با آن مقابله كنيد.

2 دشمن در عمليات هاى روانى معمولًا منافقانه وارد عمل و اقدام به مردم فريبى مى كند.

سعى كنيم چهره او و عواملش را به مردم معرفى كنيم.

امروز آمريكا و بعضى از متحدان اروپايى از اين حربه استفاده هاى ناروايى كرده اند، لازم است مردم را در اين باره آگاه سازيم.

يكى از مهمترين شگردهاى دشمن، ايجاد يأس و بدبينى در ميان مردم است.

بكوشيم مردم را اميدوار كرده و به خوبى ها و كارهاى مثبت انجام شده توجه دهيم.

ص:11

سعى كنيم هرچه بيشتر، ايمان به خدا و امدادهاى غيبى را در مردم تقويت كنيم.

5- شگردهاى جنگ روانى دشمن را براى مردم بر ملا سازيم.

در جهان امروز هر قدر آگاهى ملت ها بيشتر شود، زمينه خيانت ها و سوء استفاده ها و جنايت ها كم رنگ تر مى شود.

امروزه ملت هاى دنيا پى برده اند كه سبب بسيارى از مشكلات و نابسامانى ها به آمريكا و هم پيمانان او برمى گردد، بايد اين نوع آگاهى ها تقويت شوند.

4- تبليغ الگوئى

قرآن در موارد زيادى بر تبليغ به روش الگوئى، تأكيد كرده است.

ذكر داستان هاى پيامبران و زنانى همچون مريم و آسيه، همگى در راستاى ارائه الگوهاى پسنديده و بيان داستان هاى قابيل، فرعون، همسران نوح و لوط، براى نشان دادن الگوهاى ناپسند است.

يك مكتب تربيتى هر چند از تعاليم ممتاز و ايده آلى برخوردار باشد، اما مادامى كه الگويى را به عنوان نمونه ارائه نكرده است، موفقيت چندانى نخواهد داشت.

در مكتب اسلام، ارائه الگوها همراه با دستورالعمل ها و تعاليم ممتاز، قول و فعل را ملازم همديگر ساخته است، به گونه اى كه زمينه تأثيرپذيرى مخاطب را دو چندان كرده است.

از منظر قرآن، پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) نسخه كامل بشريت و اسوه حسنه اى است كه تمامى رفتار و كردارش، بيانگر تعاليم مكتب مى باشد.

ويژگى هاى ايشان در خانه، اجتماع، با دوستان، برخورد با دشمنان، در جبهه و جنگ، در عبادات، در نظافت، نظم و ... زبانزد خاص و عام مى باشد و ما پيام گزاران با معرفى اين الگوى عملى مى توانيم پيام خود را به مخاطب، بهتر ابلاغ كنيم.

به خاطر داشته باشيم كه در الگودهى مسائلى همچون ظرفيت، مخاطب، تناسب و مانند آن بايد رعايت كرد.

به ياد داشته باشيم كه انسان به طور فطرى ميل به كمال دارد و مى خواهد به بالاترين درجات برسد، به همين جهت سراغ نخبگان، فرهيختگان و اسوه هاى برجسته مى گردد و چه الگويى بالاتر از پيامبرانى كه در همه ابعاد زندگى مى توانند سرمشق باشند.

بكوشيم با معرفى الگوهاى بزرگ، زمينه پيشرفت تعالى انسان ها را مهيا سازيم.

5- احترام به مردم

رعايت ادب و احترام به مردم از ويژگى هاى شخصيتى پيامبر اسلام مى باشد.

آن بزرگوار حتى در مقام دعوت و تبليغ دين خدا در برابر كافران و مشركان نيز با نهايت احترام و تواضع سخن مى گفت.

پيامبر با راهكارهاى خاص خود، همچون احترام به مردم اين زمينه را به وجود آورد؛ به عنوان مثال پيامبر (ص) احترام خاصى براى كودكان قائل بود.

انس بن مالك نقل مى كند: كه رسول خدا (ص) وقتى كه بر كودكان مى گذشت به آنان سلام مى كرد، و در روايتى ديگر فرمود: يكى از پنج خصلتى كه تا پايان عمر، هرگز ترك نخواهم كرد، سلام كردن به كودكان است تا پس از من به صورت سنت درآيد.

احترام به طبقات مختلف در سر لوحه كار تبليغى پيامبر بود.

ص:12

در روايت مى خوانيم، مردى وارد مسجد شد در حالى كه پيامبر به تنهايى نشسته بود، حضرت بلند شد و جا باز كرد؛ آن شخص با كمال تعجب گفت: اى رسول خدا! جا كه بسيار است.

فرمود: حق مسلمان بر مسلمان است كه اگر ديد برادرش مى نشيند بلند شود و برايش جا باز كند.

هرگز پيامبر اسلام، خُلق و خوى مردمى و محبت به مردم را فراموش نكرد.

همانند خود مردم زندگى مى كرد.

قدرت، رفتار او را عوض نكرد.

در همه حال با مردم و از مردم بود.

عبدالله بن عمر مى گويد: از او بخشنده تر، يارى كننده تر، شجاع تر و درخشان تر كسى را نديدم.

با اينكه هيبت الهى داشت، اما با مردم خوش رفتارى مى كرد.

وقتى در جمعى مى نشست، شناخته نمى شد كه او پيامبر خداست.

6- تبليغ عملى

پيامبر اكرم (ص) با ارائه الگوى رفتارى، در زندگى شخصى و عملى خويش، مبلّغ واقعى دينى و آئين خدا گرديد.

اين عمل بسيار تأثيرگذار بود، به گونه اى كه حتى كسانى را كه افكار انحرافى در سر مى پروراندند به طرف خود جذب نمود.

شما روحانى بزرگوار، نيك مى دانيد كارآيى سخن و تبليغِ زبانى در برابر كارآيى عمل بسيار ناچيز مى باشد.

به همين جهت پيشوايان دينى ما همواره به اين امر، اهتمام داشتند.

در روايت مى خوانيم كه روزى پيامبر (ص) با جمعى نماز مى گزارد و حسين (ع) در حالى كه خردسال بود، نزديك ايشان بود.

هر گاه پيامبر به سجده مى رفت حسين (ع) مى آمد و بر پشت ايشان سوار مى شد و هر گاه رسول خدا (ص) مى خواست سر از سجده بردارد، حسين (ع) را مى گرفت و در كنارش مى نهاد و وقتى به سجده مى رفت حسين (ع) مجدداً بر پشت او سوار مى شد.

او پيوسته چنين مى كرد تا آنكه پيامبر (ص) از نماز فارغ شد.

در اين هنگام مرد يهودى گفت: اى محمد (ص) شما با كودكان كارى انجام مى دهيد كه ما چنين نمى كنيم.

پيامبر (ص) فرمود: اگر شما به خدا و رسولش ايمان داشته باشيد به كودكان، مهربانى مى كنيد.

مرد يهودى گفت: من به خدا و فرستاده اش ايمان آوردم.

بدين ترتيب با ديدن اين بزرگوارى از سوى پيامبر با آن عظمت و جايگاه، اسلام آورد.

عمل پيامبر (ص) باعث شد آن يهودى مسلمان شود.

اين حركت پيامبر (ص) يك راهكار مهم در تبليغ دين مى باشد؛ راهكارى كه برگرفته از آموزه هاى قرآنى مى باشد.

آنجا كه فرمود: «يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون»؛ اى كسانى كه ايمان آورديد؛ چرا چيزى مى گوييد كه در مقام عمل خلاف آن انجام مى دهيد.

در نظرگاه استاد مطهرى، يك فرق ميان مكتب انبياء و مكتب فلاسفه و حكما، اين است كه حكما اهل نظريه و تعليم و تدريس مى باشند و سر و كارشان تنها از راه زبان با افكار و ادراكات بشر است، ولى پيامبران به آنچه مى گويند قبل از آنكه از ديگران تقاضاى عمل بكنند، خودشان عمل مى كنند، و بنابراين

ص:13

تا اعماق روح بشر نفوذ مى كنند.

قلب و احساسات بشر را تحت تصرف خويش درمى آورند.

اولياى دين، مردم را با عمل خود تحت تأثير قرار مى دادند.

شما مبلغان دينى مى دانيد كه عموم مردم بويژه نسل جوان، بيشتر به عمل نگاه مى كنند تا محتواى پيامتان.

به همين جهت خداوند متعال در قرآن، مبلغان بدون عمل را مورد نكوهش قرار مى دهد و مى فرمايد: آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خودتان را از ياد برده ايد، در حالى كه كتاب الهى را تلاوت مى كنيدآيا خرد نمى ورزيد.

(اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلا تعقلون) .

در آيه ديگرى از برانگيخته شدن خشم الهى نسبت به كسانى كه سخن مى گويند و بدان جامه عمل نمى پوشانند ياد مى كند.

رسول اكرم (ص) اولين عمل كننده به سخنان خود بود.

اگر تشويق به جهاد مى كرد خود پيشاپيش همه در ميدان بود.

اگر بحث از انفاق و تعاون داشت، خود در اين زمينه نه تنها همگام مردم، بلكه پيشرو مردم بود و اگر بحث از لغو امتيازات طبقاتى داشت، خود به عنوان نمونه با بردگان مى نشست و غذا مى خورد و با اصحاب صفه به گفت وگو مى پرداخت.

خود كار مى كرد و آنگاه مردم را به كار و تلاش فرا مى خواند.

ايشان در حفر خندق به سربازان كمك مى كرد و در هيچ وضع و حالتى از همگامى با امت خوددارى نمى كرد.

7- تبليغ تدريجى

نمى توان انتظار داشت كه همه مردم به يكباره به انجام نيكى ها و ترك بديها مبادرت ورزند.

از اين رو تبليغ دين كه در راستاى تربيت دينى صورت مى گيرد، بايد به تدريج انجام شود، تا مردم طاقت تحمل آن را داشته باشند.

پيام گزاران دينى، همچون طبيب هايى هستند كه مى خواهند بيمارى هاى اخلاقى و فكرى جامعه را مداوا كنند.

پس بايد با حوصله، دقت و تأنى كار خود را انجام دهند و در صدد نباشند يك شبه ره صد ساله را طى كنند.

بايد دانست تبليغ تدريجى رمز موفقيت است و مى توان از اين طريق بسيارى از مشكلات را حل كرد.

فراموش نكنيم كه موفقيت پيامبر اسلام در سايه تبليغ تدريجى اش به دست آمد.

قرآن كريم هم در طول سالهاى پس از بعثت به تدريج بر حضرت محمد (ص) نازل گرديد تا آن حضرت نيز به تدريج بر مردم قرائت و ابلاغ فرمايد؛ چرا كه زمينه تبليغى خيلى از امور فراهم نبود كه تحريم شرب خمر و ربا از اين نمونه مى باشد.

آن بزرگوار در يك مرحله به صورت انفرادى و غير علنى مردم را به دين دعوت مى نمود.

امام صادق (ع) مى فرمايد: پس از نزول وحى، رسول خدا (ص) سيزده سال در مكه بود كه سه سال آن با دعوت پنهانى گذشت تا آنكه خدا، فرمان علنى دعوت را اعلام فرمود و پيامبر دعوت خود را آشكار كرد.

ص:14

در مرحله علنى دعوت خود را با انذار اقوام و خويشان خود آغاز كرد.

در تفسير درالمنثور چگونگى علنى شدن دعوت پيامبر را اين گونه نقل مى كند كه پيامبر (ص) بر بالاى كوه صفا ايستاد و قريش را ندا داد.

چون اجتماع نمودند، چنين فرمود: اگر به شما خبر دهم كه گروهى در پايين كوه بر ضد شما جمع شده اند، آيا مرا تصديق مى كنيد؟ گفتند: آرى تو پيش ما متهم نيستى و ما هرگز از تو دروغى نشنيده ايم.

فرمود: پس شما را به عذاب دردناك هشدار مى دهم ... ابولهب برخاست و فرياد برآورد كه همين امروز بميرى.

مردم از اطراف او پراكنده شدند و خدا اين آيه را نازل فرمود؛ «تبت يدا ابى لهب وتب».

اگر بخواهيم بهره بردارى بيشترى از فرصت ها بكنيم، بايد تبليغ خود را مرحله بندى و تدريجى پيش ببريم.

8 عفو و گذشت

عفو، محو كردن آثار گناه و زشتى و بيرون نمودن ناراحتى و كينه از دل مى باشد.

از آثار عفو، ايجاد محبت و دوستى و پيوند افراد با يكديگر مى باشد.

عفو و اغماض، باعث اصلاح نمودن افراد مى گردد.

يكى از راهكارهاى نبى مكرم اسلام (ص) ، عفو و گذشت نسبت به افراد خطاكار بود.

در اين رابطه خداوند در آيات متعددى پيامبر را به گذشت امر مى كند.

در آيه اى مى فرمايد: از پرتو رحمت الهى در برابر آنان نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند، بنابراين آنها را عفو كن و براى آنان آمرزش بخواه.

(فيما رحم من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ القلب لانفصوا من حولك فاعف عنهم و ...) امام صادق (ع) مى فرمايد: بعد از فتح مكه، پيامبر اكرم (ص) بر كوه صفا بالا رفت و فرياد زد: بنى هاشم، فرزندان عبدالمطلب، من رسول و فرستاده پروردگار به سوى شما هستم و دلسوز شما مى باشم.

به نقل ابن اثير، از مردها در كوه صفا بيعت گرفت كه تا توان دارند مطيع خدا باشند.

عفو در جريان فتح مكه، ما را به چند نكته مهم راهنمايى مى كند:

پيامبر اكرم (ص) سعى مى كرد كه مكه را بدون جنگ و خونريزى فتح نمايد.

پيامبر بر طبق مقررات اسلامى، مى توانست مردم مكه را از بين ببرد و آنها را اسير نمايد، ولى با بزرگوارى روح و عظمت فوق العاده، همه آنها را با جمله اذهبوا فانتم الطلقاء آزاد كرد.

عفو پيامبر از كفار و مشركين سبب جذب آنان به اسلام و جلوگيرى از خونريزى و فتنه هاى زياد و كينه توزى هاى عميق شد.

4 اگر پيامبر (ص) اساس كار خود را بر گذشت وعفو نمى گذارد، مسلمان هايى كه از مشركان مكه صدمات فراوانى خورده بودند از چنين شرايطى كه قدرت به دست آورده بودند دست به انتقام مى زدند و آنچنان هرج و مرج شديدى پديد مى آمد كه مانع رشد اسلام مى گرديد.

9- در نظر گرفتن ظرفيت فكرى مخاطبان

ص:15

پيام گزارى كه مى خواهد پيامى را به گيرندگان منتقل كند، قبل از هر چيز بايد سطح علم و آگاهى آنان را مورد توجه قرار دهد.

اصولَا اگر ارسال پيام بر اساس معرفت و آگاهى پيام گيرندگان صورت نگيرد، تلاش پيام گزار در دسترسى به اهدافش بى ثمر خواهد ماند.

امام صادق (ع) مى فرمايد: هرگز رسول خدا (ص) با مردم به اندازه عمق عقل خود سخن نگفت (يعنى معيار گفتار آن بزرگوار، درجات آگاهى و معرفت مخاطبان بوده) اين راهكار از ويژگى هاى پيامبر اكرم (ص) در تبليغ دين اسلام بوده است.

امام صادق (ع) در فراز ديگرى مى فرمايد: تفاوت فهم سلمان با ديگران به اندازه اى بود كه رسول اكرم (ص) و على (ع) از اسرار علم الهى چيزهايى را به سلمان مى گفتند كه ديگران قدرت تحمل آن را نداشتند.

بنابراين، قبل از انتقال پيام، بايد از سطح آگاهى مخاطبان آگاه باشيد.

اجازه بدهيد براى عينى تر شدن موضوع مثالى بزنيم.

در مجلسى حدود پانصد مسلمان علاقه مند حضور دارند.

معلومات اكثر آنها ابتدائى، 5 درصد داراى تحصيلات دانشگاهى و 15 درصد بى سواد هستند.

شما مبلّغ بزرگوار، مى خواهيد موضوع جاودانگى انسان پس از مرگ را بيان كنيد؛ در اين حالت، بحث از تجرد نفس و بيان ادلّه فلسفى در اثبات جاودانگى انسان پس از مرگ نه تنها مناسب نمى باشد، گاه زيان آور نيز خواهد بود.

راهكار اين است كه ضمن بيان اهداف بحث، توضيح داده شود كه اسلام مرگ را نابودى نمى داند؛ بلكه انتقال از عالمى به عالم ديگر مى داند.

اينگونه پيام رسانى، همگان را بهره مند خواهد كرد وگرنه بيشتر افراد مجلس از شما هيچ گونه بهره اى نخواهند بود.

امام على (ع) درباره پيامبر (ص) مى فرمايد: پيامبر (ص) طبيبى است كه در ميان بيماران مى گردد تا دردشان را درمان كند.

داروها و مرهم هاى خود را مهيا كرده است و ابزار جراحى خويش را گداخته است تا هر زمان كه نياز افتد، آن را بر دلهاى نابينا و گوش هاى ناشنوا و زبان هاى ناگويا بگذارد.

استاد مطهرى در شرح اين حديث مى فرمايد: پيامبر ابزار و وسايلى به كار مى برد.

يك جا قدرت و ميسم (داغ) به كار مى برد يك جا مرهم.

يك جا با خشونت و صلابت رفتار مى كرد و يك جا با نرمى؛ ولى مواردش را مى شناخت.

در همه جا از اين وسايل كه بهره مى برد، در جهت بيدارى و آگاهى مردم استفاده مى كرد.

شمشير را جايى مى زد كه مردم بيدار شوند نه اينكه به خواب روند.

اخلاق را در جايى به كار مى برد كه سبب آگاهى و بيدارى مى شد.

لذا پيامبر (ص) مى فرمايد: ما پيامبران، مأموريم كه با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوييم.

مولوى به مضمون حديث اشاره كرده و مى گويد:

پست همى گويد به اندازه عقول

عيب نبود اين بود كار رسول

ص:16

شهيد مطهرى، در توضيح حديث ادامه مى دهد كه فلاسفه همواره يك منطق و يك سطح معين، در بيان به كار مى برند.

آنها يك متاع و يك جنس، بيشتر در مغازه خود ندارند.

مشترى هاى آنها هم فقط يك طبقه هستند و اين از عجز آنهاست.

مى گويند بر سر در مدرسه معروف افلاطون (كه باغى بود در بيرون شهر آتن و نام آن باغ آكادميا بود و امروز هم به همين مناسبت مجامع علمى را آكادمى مى گويند) شعرى نوشته شده بود كه مضمونش اين بود: هر كس هندسه نخوانده به اين مدرسه وارد نشود.

اما در مكتب و روشى كه انبياء دارند، همه گونه شاگرد مى تواند استفاده كند.

همه جور متاع در آنجا هست.

هم عالى كه افلاطون بايد بيايد شاگردى كند.

و هم پايين كه به درد يك پير زن مى خورد.

بر سر در هيچ مكتب پيامبرى نوشته نشده كه هر كس مى خواهد از اينجا استفاده كند بايد فلان قدر تحصيل كرده باشد، زيرا «انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم».

10- جهانشمولى تبليغ

زمانى كه اسلام و قوانين اسلامى در مدينه استقرار پيدا كرد، پيامبر اكرم (ص) تصميم گرفت رسالت جهانى خود را بر همه مردم جهان عرضه بدارند.

لذا ارسال نامه به شاهان كشورهاى بزرگ و مقامات مذهبى، سياسى و رؤساى قبايل، در نواحى مختلف جزيرةالعرب در دستور كار پيامبر قرار گرفت و نامه هايى توسط فرستادگان خويش به پادشاهانى كه در دوران آن حضرت حكومت مى كردند، فرستاد كه از آن جمله مى توان به نامه هاى آن حضرت به پادشاه روم، حبشه، اسكندريه و يمامه اشاره كرد.

در تاريخ آمده است كه يكى از كارهاى مهم آن حضرت، تشكيل ديوان الرسائل يا دبيرخانه بوده و هميشه گروهى از كاتبان، نامه ها و فرمان هاى پيامبر را مى نوشتند و به وسيله پيك مى فرستادند و نامه هاى رسيده را نيز به نظر ايشان مى رساندند و اگر احتياج به ترجمه داشت ترجمه مى كردند.

اين حركت پيامبر اسلام، يك راهكار مهم در تبليغ دين به شمار مى رود، اگر قوانين دينى و آموزه هاى آن جهان شمول مى باشد، راهكارهاى تبليغاتى آن هم، بايد متناسب با آن، فرا منطقه اى باشد و پيامبر اسلام با حركت تبليغى خود اين را اثبات كرد.

استاد جعفر سبحانى مى نويسد: نامه هاى پيامبر مكرم اسلام، روشى بسيار نوين و ابتكارى در ديپلماسى بود كه هرگز بى اثر نبود، هم چنانكه مى توان آن را بهترين گواه بر قوّت ايمان آن حضرت دانست؛ زيرا كسى كه هنوز از زير فشار شكنجه قوم خود نجات نيافته و چندان نيرو و ارتشى نداشت با كمال صراحت و شجاعت، امپراطور ايران و همچنين ساير زعماء و رهبران جهان را به سوى اسلام فراخواند.

در حالى كه هنوز حتى در شبه جزيره عربستان، استقرار كافى نيافته بود و همين روش و ديپلماسى پيامبر بود كه بعضى از زمامداران را به دين اسلام متمايل ساخت.

پروفسور محمد حميد الله، استاد دانشگاه پاريس در كتاب الوثائق السياسيه 29 نامه آن حضرت و مرحوم آيت اله ميانجى در كتاب مكاتيب الرسول صورت 186 نامه از نامه هاى پيامبر را ذكر كرده اند.

ص:17

11- مردمى بودن

قرآن درباره پيامبر (ص) مى فرمايد: به يقين رسولى از خود شما به سوى تان آمد كه رنج هاى شما بر او سخت و اصرار بر هدايت شما دارد، نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است «لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم».

به تعبير مفسرين عبارتِ «من انفسكم» در جمله «لقد جاءكم رسول من انفسكم» اشاره به شدت ارتباط پيامبر با مردم دارد.

گويى پاره اى از جان مردم و از روح جمعى در شكل پيامبر (ص) ظاهر شده است.

به همين دليل تمام دردهاى مردم را مى داند، از مشكلات آنان آگاه است و در ناراحتى ها و غم ها با آنان شريك مى باشد.

پس از ذكر صفت «من انفسكم» به سه قسمت ديگر از صفات ممتاز پيامبر كه در تحريك عواطف اثر دارد اشاره مى كند.

اول مى گويد: «عزيز عليه ماعنتم» كه هرگونه ناراحتى و زبان و ضررى به شما برسد براى پيامبر، سخت ناراحت كننده است.

ديگر اينكه او سخت به هدايت شما علاقه مند است (حريص عليكم) و آخر اينكه مى فرمايد: «بالمؤمنين رئوف رحيم»؛ يعنى او نسبت به مؤمنان رئوف و رحيم است.

بكوشيم به تأسى از پيامبر اسلام، ارتباطى دوستانه با مردم برقرار نمائيم؛ زندگى ساده و بدون تشريفات داشته باشيم؛ هجرت و حركت به سوى مردم داشته باشيم و منتظر نباشيم تا مردم مراجعه كنند.

به همسايگان، كودكان، نوجوانان و جوانان بيشتر توجه كنيم.

خود را خدمت گزار مردم بدانيم و ديگران را براى راحتى خود به زحمت نيندازيم.

توقع نداشته باشيم كه ما بنشينيم و ديگران خدمت كنند.

بلكه از جا برخيزيم و در كارها مشاركت نماييم.

برادرى را جايگزين تفرقه ها و اختلاف ها كنيم.

همت ما ايجاد صلح و دوستى در ميان همه مردم باشد.

در كارها و تصميم گيرى ها با مردم مشورت كنيم و به رأى آنها احترام بگذاريم.

تمايلات فطرى انسان ها را در نظر بگيريم و سرانجام اينكه سبقت در سلام و احوالپرسى، دست دادن، خوشروئى، اجازه خواستن هنگام ورود به مكانى، نه تنها از اعتبار ما كاسته نخواهد شد، بلكه بر عظمت ما، در نزد مردم افزوده خواهد شد.

12 شرح صدر

اشاره

شرح صدر به معنى توسعه، توانايى و آمادگى قلب، فكر و روح آدمى در پرتو انوار و الطاف الهى براى دريافت و پذيرش حقايق و معارف دينى و تحمل و شكيبايى در برابر ناملايمات و مشكلات تبليغ دين است.

روايت شده است كه پس از اينكه رسول گرامى اسلام، آيه شريفه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» ... را تلاوت فرمود از ايشان پرسيدند: معنى شرح صدر چيست؟ فرمود، نورى است كه در قلب آدمى تابانده مى شود و در اثر آن، قلب وسعت (آمادگى براى قبول حق) مى يابد.

ص:18

در حديث مى خوانيم كه پيامبر (ص) ، فرمود: بيشترين دعاى من و دعاى پيامبران پيش از من در عرفه اين دعاست: خدايا در دلم و گوشم و چشمم نور قرار بده، خدايا به من شرح صدر بده و كارم را آسان كن.

آثار و نشانه هاى شرح صدر

12/ 1- اگر فردى از موهبت شرح صدر بهره مند باشد، براى از دست دادن امكانات مادى، موقعيت سياسى اجتماعى، پست و مقام، دلتنگ و اندوهگين نمى شود و پاداش هاى بى پايان الهى و سراى جاويد آخرت را فراروى خود مى بيند.

از رسول خدا (ص) پرسيدند: نشانه شرح صدر چيست؟ فرمود: روى گردانى از خانه فريب (دنيا) به سراى جاودانگى (آخرت) و مهيا شدن براى مرگ، پيش از آنكه فرا رسد.

12/ 2- خشونت و بى ادبى مخاطبان ناآگاه، نبايد مبلّغ را آزرده خاطر و خشمگين سازد.

در اين مورد مى توان به سعه صدر پيامبر بزرگوار اسلام (ص) در پاسخ به پرسش هاى توأم با خشونت ضمان بن ثعلبه، فرستاده بنى سعد بن بكر و در نهايت، مسلمان شدن او و قبيله اش اشاره نمود.

12/ 3- در نفرين و مجازات مخالفان شتاب نمى ورزيد.

خداى مهربان به رسول اكرم (ص) مى فرمايد: «فاصبر لحكم ربك و لاتكن كصاحب الحوت».

صبركن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى (يونس) مباش كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد.

از اين رو آن حضرت هنگام مواجهه با آزار و اذيت مردم، به جاى نفرين و گلايه براى آنها دعا مى كرد: «اللهم اهد قومى فانهم لا يعلمون».

پروردگارا ملّتم را هدايت فرما كه نادانند.

چگونه شرح صدر يابيم؟ شرح صدر موهبتى است كه از سوى آفريدگار حكيم و مهربان به كسانى كه با ايمان و عمل صالح، مقدمه دريافت نعمت بزرگ را در خود ايجاد كرده اند عطا مى شود.

از جمله عوامل شرح صدر مى توان به خودسازى، پرهيز از گناه، ياد خدا و ارتباط مداوم با دانشمندان و علما صالح ذكر نمود.

13- تبشير و انذار

تشويق، به معنى برانگيختن، به شوق درآوردن و راغب نمودن و تنبيه، به معنى بيدار نمودن و آگاهى دادن است.

قرآن از واژه تبشير و انذار استفاده مى نمايد و درباره پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: ما تو را مبشّر و نويد دهنده فرستاديم.

تشويق و تبشير موجب ترويج ارزش ها و حركت به سوى تكامل است.

با تشويق مى توان، اراده و روحيه افراد را قوى نمود.

همچنان كه تنبّه، براى پيشگيرى و درمان بسيارى از ناهنجارى ها راهگشاست.

ص:19

با تشويق مى توان ارزش هاى دين را در دلها تثبيت كرد و با تنبّه دادن به افراد خطاركار، آنان را متوجه عادت هاى زشت و ناپسندشان نمود و به آنها فهماند كه بايد دست از عملشان بردارند؛ وگرنه سرنوشت شومى در انتظار آنان مى باشد.

استاد مطهرى مى فرمايد: تبشير و انذار، هيچ كدام به تنهايى كافى نمى باشد.

تبشير شرط لازم هست، ولى شرط كافى نمى باشد.

انذار هم شرط لازم هست، ولى شرط كافى نيست.

در دعوت به تبليغ دين هر دو ركن بايد باشد.

اشتباه است اگر مبلغ تنها تكيه اش روى انذارها باشد و بلكه جانب تبشير بايد بچربد و شايد به همين دليل است كه قرآن كريم تبشير را مقدم مى دارد.

در قرآن كريم و سيره معصومين، هم تشويق مطرح شده و هم تنبيه.

به عنوان نمونه، قرآن به رسول گرامى اسلام مى فرمايد: مؤمنان را به جنگ با دشمن تشويق كن و هنگامى كه زكاتشان را مى پردازند بر آنان درود فرست و برايشان دعا كن.

و يا به عنوان تنبيه مى فرمايد: از جاهلان روى بگردان و در مسجد منافقان به عبادت نپرداز.

از مهمترين بشارت هاى پيامبر كه خطاب به مشركان براى پذيرش اسلام مى باشد، شعار بزرگ «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» است كه سر لوحه دعوت و تبليغ پيامبر اكرم (ص) بود.

مژده به نعيم اخروى و بشارت به سعادت دنيوى، در دعوت پيامبر زياد به چشم مى خورد.

همچنين انذار و هشدار پيامبر به مشركان، نسبت به عواقب كارى در دستور كار پيامبر (ص) بود.

استاد مطهرى معتقد است، بعضى دعوت ها تنها سوق دادن نمى باشد، بلكه تنفير و نفرت ايجاد كردن و فرار دادن است.

ايشان معتقد است، بسيارى از اوقات، پدر و مادرها يا بعضى از معلمان، كارى مى كنند كه در روح بچه حالت تنفّر و گريز از مدرسه ايجاد مى شود.

طبق سيره ابن هشام، پيامبر وقتى معاذ بن جبل را براى تبليغ مردم يمن به يمن فرستاد، به او چنين توصيه كردند: يا معاذ بشر و لاتنفر.

يسر و لاتعسر.

براى تبليغ اسلام، روى اساس كارت تبشير و مژده باشد، كارى كن كه مردم مزاياى اسلام را درك كنند و از روى ميل و رغبت به اسلام گرايش پيدا كنند.

پيامبر نفرمود و لاتنذر، چون انذار جزء برنامه است كه قرآن دستور داده، بلكه فرمود: لاتنفر، كارى نكن كه مردم را از اسلام فرارى دهى و متنفر كنى.

مطلب را طورى تقرير نكن كه عكس العمل روحى مردم، فرار از اسلام باشد.

14 سازش ناپذيرى در اصول

سازش ناپذيرى در اصول، به معنى داشتن قاطعيت، صلابت، انعطاف ناپذيرى در اصول و مبانى دين و مذهب، ارزش ها و احكام الهى و حقوق مردم است.

دشمنان خدا در طول تاريخ در پى آن بودند كه از حركت هاى الهى پيامبران، در جهت پياده شدن آموزه هاى دين جلوگيرى كنند.

در اين مسير، پيامبر (ص) نيز با مشكلات و موانع متعدد و از جمله تطميع و تهديد روبرو بود، ولى از رسالت الهى خويش كوتاه نيامد، بلكه فعاليت خويش را بيشتر و بيشتر نمود، به گونه اى كه توانست

ص:20

سرود توحيد را به گوش جهانيان برساند.

پيامبر اكرم (ص) مى فرمود: به خدا سوگند، اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (يعنى فرمانروايى همه جهان را به من دهند) كه از تبليغ آيين و از هدفم دست بردارم، هرگز چنين نخواهم كرد و هدف خود را تعقيب مى كنم تا بر مشكلات پيروز شوم و به مقصد نهائى برسم و يا در راه هدف، جان سپارم.

مهمترين موردى كه لازم است به تأسى از پيامبر اسلام، پيام گزاران دينى در جهت حفظ آن استوار باشند، حفظ اصول و مبانى دين و مذهب است.

هرگز، راضى به كمترين تحريف و انحراف در باورهاى دينى، ارزشها و احكام الهى نشويد.

با كسانى كه ايمان و عقايد اسلامى را مورد تعرض قرار مى دهند، تسامح و تساهل روا مداريد.

حفظ نظام اسلامى از مهمترين واجبات شرعى است و همه بايد نسبت به آن اهتمام كامل داشته باشيم.

البته مواردى را كه سزاوار است آسان بگيريد و با گذشت باشيد، به عنوان نمونه در مسائل و حقوق شخصى، با خانواده، همكاران و مردم با مهربانى و مدارا برخورد كنيد.

در مسائل فرعى دينى، آن مواردى كه دين آسان گرفته شما نيز به خودتان و ديگران آسان بگيريد.

15 تأليف قلوب و ايجاد وحدت

مبلّغ، بايد در انجام رسالت الهى خويش در تأليف قلوب مردم و ايجاد وحدت بين آنان كوشا باشد و اين حركت را به تأسى از پيامبر اكرم (ص) وظيفه اصلى خود بشمارد.

يكى از كارهايى كه پيامبر، شايد در همان ماههاى اول ورود به مدينه انجام دادند، ايجاد اخوت بين مسلمانان بود؛ يعنى مسلمانان را با هم برادر خواند.

بدين صورت كه آنان را دو به دو با هم برادر و طبقات مختلف را در يك جهت قرار داد.

اشرافى گرى اشراف مدينه و قريش را رعايت نكرد و غلام سياهى را با يك چهره برجسته و آزاد شده اى را با يك آقازاده معروف بنى هاشم يا قريش، برادر كرد كه او با اين كار زمينه برادرى را در بين مردم ترويج داد.

بكوشيم زمينه برادرى را در ميان همه مردم و ميان همه طوايف و فِرَق ترويج كنيم.

اندكى تأمل، ما را متوجه اين نكته مى كند كه امروز ريشه بسيارى از اختلافات بين مسلمين، به دست قدرت هاى استكبارى مى باشد كه مى كوشند جايگاه وحدت دينى را در بين مردم كم رنگ كنند.

بايد بكوشيم با اين حركت، مقابله و وحدت را جايگزين آن گردانيم.

مقام معظم رهبرى در خصوص وحدت مى فرمايند: دو جهت گيرى اساسى در وحدت وجود دارد، يكى عبارت از رفع اختلافات، تناقض ها، درگيرى ها و تضادها كه از قرن ها پيش تا امروز، بين طوائف و فِرَق مسلمين وجود داشته و هميشه به ضرر آنان بوده است.

ديگر اينكه وحدت بايد در خدمت و در جهت حاكميت اسلام باشد وگرنه ارزشى ندارد.

علماى اسلام قبول دارند كه قرآن مى فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله».

پيامبر (ص) كه نيامد نصيحتى بكند، حرفى بزند و مردم هم كار خودشان را بكنند و به او هم احترامى بگذارند؛ بلكه آمد تا مورد اطاعت قرار بگيرد؛ جامعه و زندگى را هدايت كند؛ نظام را تشكيل دهد و انسان ها را به سمت اهداف زندگى درست، پيش ببرد.

نتيجه گيرى

ص:21

با دقت در سيره عملى و تبليغى پيامبر (ص) روشن مى شود كه مبلغان در كارهاى بايسته و شايسته و پرهيز از بدى، پيشگام و جلودار باشند.

بايد باورهاى دينى و معرفتى در آنان نمونه باشد.

اخلاق معاشرتى آنان بايد در حد بسيار مطلوبى باشد، به گونه اى كه هر كس آنان را ببيند، گمشده خود را در آنان بنگرد.

مردم بايد بى اعتنايى به دنيا، آزادگى، دلسوزى وگذشت را در وجود مبلّغ ببينند.

همچنان كه بايد تواضع، شجاعت و شهامت را در وى مشاهده كنند.

آرى پيام گزار دينى آنچه را كه از دين براى مردم مى گويد، مردم همان را در عمل او ببينند.

رويكرد پيامبرانه در دهكده جهانى، بهترين روش براى دعوت مردم به دين خدا مى باشد و راهكارهاى تبليغى نبى اكرم (ص) ما را به آن رويكرد، نزديك مى كند.

بكوشيم در موسم حج با رفتار و روشى صحيح دلهاى مردم را هر چه بيشتر به سوى خدا متوجه كنيم.

ص:22

سيماى حج در قرآن

مركز عبادت

ان اول بيت وضع للناس للذى ببكّة مباركاً و هدىً للعالمين (آل عمران/ 96)

ترجمه: (همانا اولين خانه اى كه براى عبادت مردم مقرر شد، همان است كه در سرزمين مكه است و مايه بركت و هدايت همه مردم است) .

اولين خانه اى كه ساخته شد براى عبادت، همان كعبه است و از آنجا زمين گسترش يافت و همين سنگ بناى اوليه عبادت وسيله آزمايش تمام انسان ها از آدم (ع) تا آخرين نفر مى باشد و خداوند با همين سنگ هاى كعبه، همه را آزمايش مى كند.

كعبه مركز پايدارى و قيام

جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس.

(مائده/ 97)

ترجمه: (خداوند، كعبه را وسيله اى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد.

خانه اى پاكيزه براى طواف

ص:23

و اذ بوأنا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بى شيئاً و طهر بيتى للطائفين والقائمين والركع السجود (حج/ 26) .

به خاطر بياور زمانى را كه جاى كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم تا خانه را بناء كند و به او گفتيم چيزى را همتاى من قرار مده و خانه ام را براى طواف كنندگان، قيام كنندگان، ركوع كنندگان و سجود كنندگان از آلودگى هاى بت ها و هر آلودگى ديگر پاك ساز.

فراخوانى به حج

و أذن فى الناس بالحج يأتوك رجالًا و على كل ضامر ياتين من كل فج عميق (حج/ 27)

ترجمه: و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركب هاى چابك از هر راه دورى به سوى تو بيايند.

بهره گيرى از منافع حج

ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله فى ايام معلومات

ترجمه: تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه) باشند و در ايام معينى نام خدا را ببرند.

اين دعوت عمومى به حج را نيز پيامبر در مدينه در سال دهم هجرت دستور دادند و مؤذنين با بلندترين صدا، مردم را براى حج همراه پيامبر فراخواندند.

پيامبر اكرم (ص) در همان سال دهم هجرت، به محض ورود به مكه هدف اصلى از حج را اعلام مى دارد و از جانشين بر حقش مى خواهد تا اين ندا را به گوش جهانيان برساند.

بيزارى از مشركان

براءة من الله و رسوله الى الذين عاهدتم من المشركين (توبه/ 1)

ترجمه: (اين آيات) اعلام جدايى و بيزارى و برائتى است از سوى خدا و پيامبرش، نسبت به مشركانى كه با آنان پيمان بسته ايد.

) با وحى و نزول اين آيات و اعلان آن به همه، بدين وسيله برائت از مشركان اعلان و لغو كليه پيمان ها گرديد و نيز شركت مشركان در حج و ورودشان به خانه خدا از سال بعد ممنوع شد.

اذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر ان الله برى من المشركين و رسوله (توبه/ 3)

ترجمه: اعلامى است از سوى خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر (عيد قربان يا روز عرفه) كه خدا و رسولش از مشركان بيزارند.

ص:24

نماز طواف

و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً واتخذوا من مقام ابراهيم مصلى و عهد الى ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود.

(بقره/ 125)

ترجمه: و به ياد آور هنگامى كه خانه كعبه را محل رجوع و اجتماع و مركز امن براى مردم قرار داديم و گفتيم از مقام ابراهيم، جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد و به ابراهيم و اسماعيل تكليف كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و راكعان و ساجدان پاك و پاكيزه كنند.

قربانى

يذكروا اسم الله فى ايام معلومات على ما زرقهم من بهيمة الانعام فكلوا منها و اطعموا البائس الفقير.

(حج/ 29)

ترجمه: و نام خدا را ببرند در روزهاى معلوم (ايام تشريق) بر آنچه روزيشان داده است از دامهاى چهار پا، پس بخوريد از آن و به فقيران و نيازمندان نيز بدهيد.

و نيز مى فرمايد:

و البدن جعلناهالكم من شعائر الله لكم فيها خير فاذكروا اسم الله عليها صوّاف.

(حج/ 36)

ترجمه: قربانى كردن شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم.

در آنها براى شما خير است و هنگام قربانى نام خدا را بر شتران وقتى ايستاده اند ببريد.

وقوف

و چه زيباست آنگاه كه از عرفات و مشعر و جايگاه آن سخن مى گويد.

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام و اذكروه كما هداكم (بقره/ 198)

ترجمه: چون از عرفات كوچ كرديد خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد و او را ياد كنيد كه شما را هدايت كرد.

ياد خداوند در عرفات براى پاك گردانيدن بندگانش.

چنانچه در روايت آمده: خداوند، غروب عرفه، تمام گناهان زائران خانه خود را مى بخشد.

آيه بعد مى افزايد:

ثم افيضوا من حيث افاض الناس واستغفروا الله، ان الله غفور رحيم (بقره/ 199) .

ص:25

ترجمه: سپس از همان جا كه مردم كوچ مى كنند، كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نمائيد كه خداوند آمرزنده مهربان است.

در اين آيه ضمن اينكه استغفار و آمرزش طلبيدن را بهترين اعمال عرفات و مشعر مى داند اشاره به وحدت و حركت جمعى دارد و اتحاد و يك دست بودن مسلمانان در اين اعمال كه كنگره جهانى است مد نظر مى باشد.

پس از بازگشت از منى، اعمال مكه است كه با طواف آغاز مى شود.

قرآن در اين زمينه مى فرمايد:

ثم ليقضوا تفثهم وليوفوا نذورهم و ليطّوّفوا بالبيت العتيق (حج/ 29)

ترجمه: سپس بعد از فراغت از قربانى بايد آلودگى خود را برطرف سازند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن و آزار كعبه طواف نمايند.

تقصير

«ليقضوا تفثهم» در واقع به تقصير اشاره دارد كه زدودن مو، ناخن و شارب است و بعد از اينكار است كه دور خانه خدا طواف مى كند.

محرمات

درباره محرمات نيز به چند آيه اشاره مى شود:

الحج اشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج (بقره/ 197)

ترجمه: حج در ماههاى معينى است (شوال، ذى قعده، ذى حجّه) و هر كس در اين ماه، فريضه حج را ادا كند، بداند كه آميزش جنسى و دروغ و ناسزاگويى، گناه و جدال در حج روا نيست.

در آيه مذكور سه تا از محرمات آميزش فسوق و جدال مطرح گرديد.

و در آيه ذيل اشاره به يكى ديگر از محرمات دارد، چنانچه مى فرمايد:

حرم عليكم صيد البرما دمتم حرما واتقوا الله الذى اليه تحشرون (مائده/ 96)

تا زمانى كه محرم هستيد صيد صحرايى براى شما حرام است و از خداوندى كه به سوى او محشور مى شويد پروا كنيد.

سعى

يكى ديگر از اعمال مكه، سعى صفا و مروه است.

قرآن كريم آن را يكى از شعائر دينى و مذهبى مى خواند و مى فرمايد:

ص:26

ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما و من تطوّع خيرا فان الله شاكر عليم (بقره/ 158)

همانا صفا و مروه از شعائر خداست.

پس هر كه حج خانه خدا و يا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا و مروه طواف كند و افزون بر واجبات، هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار و داناست.

يكى ديگر از اعمال سعى صفا و مروه است، مكانى كه هاجر در پى يافتن آب براى فرزندش هفت بار اين مسير را طى كرد.

امام صادق (ع) مى فرمايد: در روى زمين، مكانى بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد؛ زيرا هر متكبرى در آنجا سر برهنه و پا برهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانه اى بايد مسافت بين دو كوه را طى كند.

گاهى با دويدن و گاهى با رفتن.

كوه صفا علاوه بر اينها، خاطره هايى از دعوت پيامبر اسلام دارد كه چگونه كفار مكه را به توحيد فرا مى خواند و آنها گوش نمى دادند.

تماميّت حج

قال الباقر (ع) : تمام الحج لقاءُ الامام.

امام باقر (ع) مى فرمايد: تماميت حج، به ملاقات كردن با امام است.

قال الصادق (ع) فى قوله تعالى (ليقضوا تفثهم) : لقاء الامام.

امام صادق (ع) درباره آيه" ليقضو تفثهم" مى فرمايد: منظور ملاقات امام است.

ص:27

حج و نيت صادقه

من حج هذا البيت بنيّة صادقة و نفقه طيبه اجعله فى الرفيق الاعلى مع النبيين والصديقين و الشهداء و الصالحين: كسى كه با نيت صادق و مال حلال به حج رود، درقيامت كنار انبياء و صديقين و شهداء و صالحان خواهد بود.

حج و عمره، بازار آخرت

امام صادق (ع) مى فرمايد: الحج و العمرة سوقان من اسواق الآخرة ....

حج و عمره دو بازار آخرت است كه همه اش سود است، اگر زنده بماند بيمه خداوند است و اگر در مسير راه از دنيا برود اهل بهشت.

تأثيرات حج

ص:28

در روايت ديگرى از تأثيرات حج مى فرمايد: ان الله ليدفع بمن يحجّ من شيعتنا عمن لا يحجّ.

خداوند به خاطر حج رفتن گروهى از شيعه، قهر خود را از ديگران باز مى دارد.

خرج در راه حج

امام صادق (ع) فرمود: درهماً فى الحج افضل من الفى الف درهم فى ما سواه فى سبيل الله:

مصرف يك درهم در راه حج از دو ميليون درهم در غير حج بهتر است، اگر چه مصرف هاى ديگر هم در راه خدا باشد.

حج، آرامش بخش دلها

امام باقر (ع) مى فرمايد: الحج تسكين القلوب: حج آرامش بخش دلهاست.

توجه به زيارتِ خانه

امام صادق (ع) : عليكم بحج هذا البيت فأدمنوه فان فى ادمانكم الحج دفع مكاره الدنيا عنكم و اهوال يوم القيامة: اين خانه را پيوسته زيارت كنيد كه زيارتهاى پيوسته شما از آن، ناخوشيهاى دنيا و سختيها و هراسهاى روز رستاخيز را از شما دور مى كند.

زائر حج، مهمان خدا

امام على (ع) مى فرمايد: الحاج و المعتمر وفد الله و حق على الله تعالى ان يكرم وفده و يحبوه بالمغفرة: زائر حج و عمره، ميهمان خداست و خداوند به او آمرزش هديه مى كند.

محروميت از حج

امام صادق (ع) مى فرمايد: من اراد الحج فتهيا له فحرمه، فبذنب حرمه.

هر گاه كسى بخواهد حج رود، خود را براى اين كار آماده سازد، اما موفق به زيارت حج نشود، بداند كه به سبب گناهى از اين ثواب محروم شده است.

حج، برطرف كننده فقر

امام على (ع) مى فرمايد: و حج البيت والعمرة فانهما ينفيان الفقر و يكفّران الذنب و يوجبان الجنة: به جا آوردن حج و عمره نادارى را از بين مى برند، گناهان را پاك مى كنند و موجب رفتن به بهشت مى شوند.

حج و زيارت معصومين

ص:29

امام صادق (ع) مى فرمايد: اذا حج احدكم فليختم حجه بزيارتنا.

لان ذلك من تمام الحج.

هر گاه يكى از شما حج گزارد بايد حج خود را به ديدار از ما پايان دهد، زيرا زيارت ما جزئى از حج است.

حج و دوستى اهل بيت

امام باقر (ع) مى فرمايد: انما امر الناس: ان يأتوا هذه الاحجار فيتطوفوا بها، ثم يأتوننا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرتهم: مردم فرمان دادند كه بياييد و بر گرد اين سنگ (كعبه) طواف كنند و پس از آن نزد ما بيايند و نسبت به ما اظهار ولايت و دوستى كنند و هواداريشان را از ما اعلام نمايند.

مسعى، محل خضوع متكبران

امام صادق (ع) مى فرمايد: ما من بقعة احب الى الله تعالى من المسعى لانه يذل فيه كل جبار: هيچ جايى نزد خداى تعالى محبوبتر از مَسعى نيست، زيرا هر گردنكش و متكبرى در آنجا خوار و ذليل مى شود.

حج و خصلتهاى نيكو

امام باقر (ع) مى فرمايد: ما يعبأ بمن يوم هذا البيت اذا لم يكن فيه ثلاث خصال: ورع يحجزه عن معاصى الله تعالى، و حلم يملك به غضبه و حسن الصحابة لمن صحبه.

ترجمه: هر كس كه اين خانه را زيارت كند، اگر سه خصلت در او نباشد ارزش ندارد: ورعى كه او را از معاصى خداى تعالى بازدارد، حلمى كه با آن خشمش را مهار كند و خوشرفتارى با كسى كه با وى همنشينى و مصاحبت دارد.

حق حج بر گردن حاجى

امام سجاد (ع) مى فرمايد: حق الحج ان تعلم انه وفادة الى ربك و فرار اليه من ذنوبك و به قبول توبتك و قضاء الفرض الذى اوجبه الله عليك.

امام سجاد مى فرمايد: حق حج بر تو اين است كه بدانى به اين وسيله بر پروردگارت وارد مى شوى و از گناهانت به سوى آن مى گريزى و به وسيله آن توبه ات پذيرفته مى شود و فريضه و تكليفى را كه خدا بر تو واجب كرده است ادا مى كنى.

علت حج

امام رضا (ع) مى فرمايد: علة الحج الوفادة الى الله تعالى، و طلب الزيادة والخروج من كل ما اقترف و ليكون تائباً مما مضى مستأنفاً لما يستقبل.

علت حج، وارد شدن بر خداى تعالى است و طلب كردن ثواب بسيار و بيرون آمدن از همه گناهان گذشته و شروع كردن زندگى آينده از نو.

قبولى حج

ص:30

پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد:

علامت قبولى حج، آن است كه انسان بعد از بازگشت از مكه دست از گناهان قبلى خود بردارد.

حج در نگاه امام صادق (ع)

قال الصادق (ع) : اذا اردت الحج فجرد قلبك لله تعالى من كل شاغل وحجاب كل حاجب وفوض امورك كلها الى خالقك وتوكل عليه فى جميع ما يظهر من حركاتك وسكناتك وسلم لقضائه وحكمه وقدره، ودع الدنيا والراحة والخلق واخرج من حقوق تلزمك من جهة المخلوقين ولا تعتمد على زادك وراحلتك واصحابك وقوتك وشبابك ومالك، مخافة ان يصيروا لك عدوا ووبالًا فان من ادعى رضا الله واعتمد على شى ء صيره عليه عدوا و وبالًا ليعلم انه ليس له قوة ولاحيلة ولا لاحد الا بعصمة الله وتوفيقه واستعد استعداد من لا يرجو الرجوع وأحسن الصحبة، وراع اوقات فرائض الله وسنن نبيه (ص) وما يجب عليك من الادب والاحتمال والصبر والشكر والشفقة والسخاء وايثار الزاد على دوام الاوقات.

ثم اغسل بماء التوبة الخالصة ذنوبك والبس كسوة الصدق والصفا والخضوع والخشوع

واحرم من كل شى ء يمنعك عن ذكر الله ويحجبك عن طاعته، ولبّ بمعنى اجابة فية زاكية لله عزوجل فى دعوتك له متمسكا بعروته الوثقى، وطف بقلبك مع الملائكة حول العرش كطوافك مع المسلمين بنفسك حول البيت.

وهرول هرولة من هواك، وتبرياً من جميع حولك وقوتك.

فاخرج من غفلتك وزلاتك بخروجك الى منى ولا تتمنّ ما لا يحل لك ولا تستحقه.

واعترف بالخطايا بعرفات، وجدد عهدك عند الله بوحدانيته.

وتقرب الى الله، ثقة بمزدلفة.

واصعد بروحك الى الملأ الاعلى بصعودك الى الجبل.

واذبح حنجرتى الهوى والطمع عند الذبيحة.

وارم الشهوات والخساسة والدناءة والذميمة عند رمى الجمرات.

و احلق العيوب الظاهرة والباطنة بحلق رأسك.

وادخل فى امان الله وكنفه وستره وكلاءته من متابعة مرادك بدخولك الحرم.

و زر البيت متحققا لتعظيم صاحبه ومعرفة جلاله وسلطانه.

واستلم الحجر رضا بقسمته وخضوعا لعزته.

وَ ودّع ما سواه بطواف الوداع.

وصفّ روحك و سرّك للقاءالله يوم تلقاه بوقوفك على الصفاء.

وكن ذامروة من الله، تقيا اوصافك عند المروة.

استقم على شروط حجّك هذ و وفاء عهدك الذى عاهدت به مع ربك واوجبته الى يوم القيامة.

امام صادق (ع) در آداب مراقبين از ابتداى حركت براى حج تا پايان اعمال و توشه راه در حج مى فرمايند:

ص:31

چون خواستى حج كنى، پيش از آنكه عزم رفتن كنى، دلت را از هر دلبستگى و مشغله اى و از هر حجابى براى خدا خالى كن همه كارهايت را به آفريدگارت واگذار در تمام حركات و سكنات به او توكل كن و سرسپرده قضا و قدر و حكم او شو با دنيا و آسايش و مردمان بدرود گوى حقوقى را كه از مردم به گردن دارى بپرداز بر توشه راه و مركب و همسفران و نيرو و جوانى و مال و دارايى خود تكيه مكن كه بيم آن مى رود اين همه دشمن و مايه وبال تو شوند؛ چرا كه هر كه مدعى خشنودى خدا باشد و با اين حال به چيز ديگرى پشت گرم شود، خداوند همان چيز را دشمن و مايه وبال و زحمت او مى گرداند تا به او بفهماند كه اگر خدا نگهدار نباشد و توفيق ندهد نه او و نه هيچ كس ديگر را توان و چاره اى نيست.

چنان آماده شو كه گويى اميد برگشت ندارى همسفر و همنشين خوش و نيكو باش اوقات فرايض خداوند و سنتهاى پيامبرش و چيزهاى ديگرى را كه رعايت آنها بر تو لازم است؛ مانند ادب، بردبارى شكيبايى، سپاسگزارى، مهربانى، بخشش و ايثار، ره توشه خود به همسفران را در تمام اوقات پاس بدار.

آنگاه با آب توبه اى كه گناهان را پاك مى كند خود را شستشو ده و جامه صدق و صفا و خضوع و خشوع بر تن كن خويشتن را از هر آنچه تو را از ياد خدا و طاعت او باز مى دارد مُحرم ساز، آنگاه خداى عزوجل را مى خوانى او را لبيك گوى، لبيكى خالص و پاكيزه و ناب و به دستگيره استوار او چنگ زن همان گونه كه با مسلمانان بر گرد خانه خدا طواف مى كنى، دلت را همراه فرشتگان بر گرد عرش به طواف آر در هنگام هروله از هواى نفس خويش بگريز و از همه نيرو و توانت دست بشوى آنگاه كه به سوى منا خارج مى شوى از بى خبرى و لغزشهاى خود نيز به درآى و آنچه را بر تو روا نيست و سزاوارش نيستى تمنا مكن در عرفات به خطاها و گناهان خود اعتراف كن و با خداوند بر وحدانيت و يگانگى او تجديد پيمان كن در مزدلفه با اطمينان به خدا نزديك شو آنگاه كه بر كوه مشعر بالا مى روى روحت را نيز به سوى ملأ اعلى بفرست آنگاه كه قربانى مى كنى گلوى هوى و طمع را نيز ببر در هنگام رمى جمرات نيز به خواهش ها و پستى و دنائت و كردارهاى زشت و نكوهيده سنگ بينداز در هنگام تراشيدن سر، عيبهاى آشكار و پنهانت را نيز بِزداى آنگاه كه به حرم قدم مى گذارى خود را از اينكه دنبال خواهشت روى، در امان و پناه و كنف حمايت خدا درآور.

با يقين به عظمت صاحب خانه و شناخت شكوه و شوكت و قدرت او خانه را زيارت كن.

از سر خشنودى به حشمت خداوند و خضوع در برابر عزت و قدرت او حجر الاسود را استلام كن با طواف وداع با هرچه جز اوست بدرود گوى آنگاه كه بر صفا مى ايستى جان و درون خود را براى آن روزى كه به ديدار خدا مى روى پاك گردان در مروه، مروّت داشته باش و با فانى كردن اوصافت تقواى خدا را در پيش گير بر شرايطى كه در اين حج خود نهاده اى و پيمانى كه با خدايت بسته اى و تا روز رستاخيز آن را بر گردن گرفته اى استوار و پا برجا باش.

تجربه ها و توصيه ها

توصيه به مسؤولان
اشاره

روحانيون كاروان هاى حج در" ره آورد سفر سال 84"، مخاطبِ بخشى از توصيه ها و تجارب خود را مسؤولان و سياستگذاران حج و زيارت قرار داده اند.

ص:32

مكتوب سازى اين نكات، افزون بر سودمندى طبيعى آن براى مسؤولان، اين نتيجه را نيز به همراه دارد كه روحانيون اعزامى به حج در سال جارى، با آگاهى از محتواى توصيه ها وپيشنهادات ارائه شده، از تكرار آنها در آثار ارسالى خود پرهيز كرده، نكات و توصيه هاى جديد ارائه نمايند.

الف- در داخل كشور

براى عمره ها نيز معينه در نظر گرفته شود.

كتاب آداب الحرمين با ترجمه روان در اختيار زائران گذاشته شود تا به معناى آن توجه بيشترى پيدا كنند.

از اعزام زائرانى كه داراى مشكلات روحى هستند جلوگيرى بعمل آيد.

فتاوى جديد مراجع در اختيار روحانى و معين و معينه قرار داده شود.

در فرم هاى كنترل اعمال،" بقاء يا عدم بقاء تقليد از مراجع" اضافه شود تا تعداد زائرانى كه مقلد مراجعى هستند كه قائل به مكه قديم هستند متمايز شوند و براى انجام اعمال در صبح از اتوبوس هاى مسقف براى رفتن به مسجدالحرام استفاده نشود.

از جانمازهايى كه بالاى آن حصير دوخته شده به كليه زائران در ايران هديه شود.

هرچه تعداد زائران كمتر باشد و كاروان ها كوچكتر باشد بهتر است؛ چرا كه تجربه نشان داده هر چه افراد كاروان بيشتر باشند، مشكلاتشان هم بيشتر است.

روحانى و معين و معينه براى كاروان ها، بومى انتخاب شود تا مشكل زبان و عدم درك زائران پيش نيايد.

روحانى بومى به سبب آشنا بودن با اصطلاحات و ضرب المثل ها و آداب و رسوم و فرهنگ آنان در تفهيم مطالب و مناسك موفق تر است.

بحث هاى تخصصى و كلامى و رفع شبهات را به دو زبان عربى و انگليسى ترجمه شده و در اختيار روحانيون و معين و معينه قرار گيرد تا در مواقع لزوم از آن استفاده كنند.

زمان پرواز هواپيماها طورى تنظيم شود كه با وقت نماز تلاقى نداشته باشد.

كتاب ادعيه اى تنظيم شود كه حاوى مناجات ها و ادعيه هاى خاص؛ باشد مثل خمسه عشر، حضرت امير (ع) ، دعاى جوشن كبير و ... و در اختيار زوار قرار گيرد.

از اعزام زائرانى كه استطاعت بدنى ندارند و اكثر اعمال را نايب مى گيرند، جلوگيرى شود؛ چرا كه مشكلات فراوانى براى روحانى و عوامل كاروان و حتى ساير زائران بوجود مى آورد.

كاروان هايى با تعداد 180 به بالا براى روحانى و معين و ساير عوامل كاروان بسيار پر زحمت و پر دردسر است و آن لذات معنوى حج، براى زائران ميسور نمى شود، لذا سعى شود حداكثر تعداد، همين 180 نفر باشد و حتى كمتر.

كلاس هاى مكالمه عربى براى روحانى، معين و معينه حتماً برگزار شود.

كليه عزيزان اهل سنت در يك كاروان مجزا ثبت نام و اعزام شوند و از پراكندگى آنان در كاروان هاى مختلف جلوگيرى بعمل آيد.

براى سالمندان (60 به بالا) و يا بيماران، كاروان هاى مستقلى با تعداد خدمه بيشتر تشكيل شود با اخذ وجه بيشتر و دادن سرويس و امكانات بهتر، چرا كه مايه رضايت همگان است.

ترتيبى اتخاذ شود، استفاده از مداحانى كه به عنوان زائر به حج مشرف مى شوند در كاروان ها يكسان باشد و در هر كاروان حداقل يك مداح وجود داشته باشد.

ص:33

درخواست مصرانه كليه زائران اضافه شدن و تجهيز سرويس هاى بهداشتى در منا و عرفات است.

(بسيارى از بيمارى هاى زائران از همان جا شروع مى شود)

ترتيبى اتخاذ شود كه براى جلوگيرى از بدحجابى بانوان زائر، همان گونه كه ساك و برخى لوازم يكسان به زائران داده مى شود، چادرهاى يك رنگ و سنگين هم به خانم ها داده شود و بانوان ايرانى لباس متحدالشكلى، همچون ساير كشورها داشته باشند.

ترتيبى انديشيده شود كه با همكارى نهضت سوادآموزى، كلاس هاى فشرده اى سه الى چهار ماه قبل از اعزام به حج، براى زائران بى سواد در هر منطقه اى گذاشته شود و زائر بى سواد و كم سواد توسط مدير به آن كلاس ها هدايت شوند و به زائرانى كه همت و تلاش خوبى كرده اند و با سواد شده اند، جوايزى اهدا شود.

توصيه مى شود همان گونه كه زائران در جهت سلامت جسمى مورد ارزيابى و معاينه پزشكى قرار مى گيرند از جهت روحى و روانى نيز كنترل شوند؛ چراكه در بعضى موارد، اين گونه زائران مشكلات حادّ و عديده اى بوجود آورده اند.

به مديران محترم و عوامل كاروان و خدمه حتماً توصيه شود در اعمال و مناسك و احكام دخالت نداشته باشند و به طور صد در صد با روحانى و معين هماهنگ و همراه شوند.

توصيه مى شود با مسؤولان هواپيمايى و پرواز، هماهنگى لازم انجام شود كه در طول پرواز از زندگانى پيامبر (ص) و حضرت ابراهيم (ع) و ادعيه هاى جمعى و اماكن مكه، فيلم پخش شود تا حال و هواى معنوى زائر حفظ شود.

حيطه و وظايف خواهران معينه براى مديران كاروان تبيين شود تا انتظارات تعديل شده و مشكلات نيز كمتر شود.

توصيه مى شود درايام حج از پزشكان متخصص گوش و حلق و بينى و ريوى و تنفسى بيشتر استفاده شود؛ چرا كه عمده مشكل و بيمارى در آنجا همين است.

يكى از شرايط حج تمتع، استطاعت بدنى است.

چرا اين دقت در مورد 20 درصد از زائران انجام نمى گيرد.

افراد سالمندِ بيمار، هم خود و هم ديگران را به زحمت مى اندازند.

شرح وظايف مدير گروه ارشاد و ... و روحانيون (روحانى، معين و معينه) به طور كامل تعيين و در دسترس عوامل قرار گيرد.

تقويت سايت هاى اينترنتى و پربار كردن آنها براى اثبات حقانيت شيعه و پاسخ هاى محكم براى شبهات وهابيت و خنثى نمودن فعاليت هاى موهوم و مذموم وهابيت.

مقتضى است همه ساله آزمون هايى براى مديران محترم، همچون آزمونى كه از روحانيون گرفته مى شود برگزار گردد و در حيطه اطلاعاتى كه بايد داشته باشند، نسبت به زمان اعمال و مكان هاى اعمال، تا مجبور شوند اطلاعاتى را كه لازمه كار و سفرشان است به دست آورند.

به پزشكان كاروان ها توصيه مؤكد شود كه سابقه پزشكى بيماران را به طور دقيق داشته باشند و مسائل ايمنى براى حفظ جان آنان را بكار گيرند و به مدير و معاون و روحانى و معين نيز وضعيت آنها را اطلاع دهند تا ديگر در حج شاهد فوت زائران كه دچار بيمارى ريوى و قلبى هستند نباشيم.

ب- خارج از كشور

ص:34

در حج هم، همانند عمره در صورت امكان براى هتل ها مدير ثابتى لحاظ شود تا كارها از نظم بيشترى بهره مند گردد.

تدابيرى اتخاذ شود كه حتماً ساك و وسايل زائران همراه خودشان به ايران آيد و تأخيرى نداشته باشد.

برنامه ريزى شود كه به هر زائر يك قرآن هديه شود تا از صف هاى طويل براى گرفتن قرآن (آنهم وقفى) كه بسيار موهن است جلوگيرى شود.

ترتيبى داده شود تا دعاى عرفه، از سوى بعثه برگزار شود تا حظّ معنوى آن بهتر حاصل شود و همچنين در بين چادرهاى همجوار با هم انجام شود، چرا كه برخورد و تزاحم صداها و بلندگوهاى اطراف، اثر منفى دارد.

نقشه منى و عرفات و مشعر و راه هاى منتهى به قربانگاه به طور دقيق و واضح در اختيار روحانيون و مديران قرار داده شود و نزديكترين، خلوت ترين و مناسب ترين راه ها نيز مشخص گردد.

در مكه و مدينه حتماً فروشگاه هاى ايرانى داير شود تا هم از خروج ارز به طور سرسام آور جلوگيرى شود و هم از سرگردان شدن زائران در بازارها و خيابان ها ممانعت بعمل آيد.

سعى شود از رانندگان ايرانى در سرويس هاى اياب و ذهاب مكه استفاده شود، بخصوص در عزيزيه كه تمركز اكثر زائران ايرانى آنجاست و يا حداقل رسيدگى و نظارت بعثه بر اين سرويس ها باشد.

اماكن امداد رسانى عربستان را دقيق نوشته و در اختيار مديران قرار داده شود تا در صورت بروز مشكل براى زائر و يا گم شدن او سريع اقدام شود.

در اجاره هتل ها دقت شود كه سالن اجتماعات دارد يا نه كه عدم وجود سالن، معضل بزرگى براى روحانى و معين و ... خواهد بود.

در صورت امكان هماهنگى با عوامل مديريت مسجدالحرام، بتوان ساعتى خاص را براى طواف ويلچريها در پايين اختصاص دهند تا مشكلات طواف در بالا پيش نيايد.

ترتيبى اتخاذ شود كه در برنامه غذايى و دِسِر و ميوه كمتر اسراف شود و از حجم غذاها كاسته شود؛ چرا كه اكثر افراد، بخصوص بانوان در رژيم غذايى هستند و اين اسرافى كه در آنجا مى شود و بعضاً پرخورى، معنويت حج را كم مى كند.

در برخى از هتل ها جهت دستشويى ها بر خلاف موازين شرعى است.

قبل از ورود زائران، شناسايى و نوشته اى مبنى بر عدم استفاده، درون آنها نصب شود.

چند مركز تجارى در جده و مكه و مدينه از سوى ايران احداث شود و محصولات ايرانى و صنايع دستى و ... براى زُوّار خارجى ارائه شود و نيز كالاهاى خارجى، اعم از لوازم منزل و پوشاك ارائه تا زوار ايرانى از آنجا خريد نمايند.

در اختيار قرار دادن و يا توصيه به خريد يك خط موبايل با خط عربستان به روحانيون و معين و معينه براى هماهنگى اعمال بخصوص براى روحانيون كه معينه هايشان نامحرمند، بسيار ضرورى است.

به دولت عربستان پيشنهاد خط مترو از مكه به منا بدهيد؛ چنانچه خودشان قادر به ساخت نيستند از كشورهاى اسلامى بخصوص ايران كمك بگيرند.

تا تردد از مكه به منا و بالعكس كمتر شود.

در منا كه معمولًا زائران چادرهاى خود را گم مى كنند، ستاد گمشدگان تقويت گردد.

ص:35

در اتوبوس هاى ايرانيان قسمت بانوان و آقايان، مانند داخل ايران جدا شود.

با برچسبى اين دو محدوده تفكيك شود.

تأسيس يك موج راديويى FM در ايام حج، توسط سازمان حج جهت ارتباط با زائران و ارائه برنامه هاى فرهنگى و تذكرات اخبار ايران، بسيار موثر است.

در غذاى سرد ايام تشريق بيشتر دقت شود.

در صورت امكان مسير بازگشت از منا به مكه را با علائمى مشخص كنيد؛ مثلًا با نصب تابلو عزيزيه 5، عزيزيه 6 و ... تا از سردرگمى بيش از حد زائران جلوگيرى شود و در صورت عدم امكان، نقشه هاى واضحى در اختيار زائران قرار دهيد تا در صورت گم شدن، مسير را شناسايى كرده و خود برگردند.

براى بازگشت زائران از منا به مكه برنامه ريزى گردد تا اين همه مشكلات و تبعات سوء بدنبال نداشته باشد.

پيشنهاد مى شود مكان روحانيون در منا با علامت و جاى خاصى معلوم باشد كه دسترسى زائران به آنها به سهولت امكان پذير باشد.

در منى چادرها و فضاى بيشترى به ايرانيان داده شود؛ چرا كه به علت فضاى تنگ داخل چادرها، زائران مجبور بودند شب را در كنار آشغال ها و فضاى بسيار كثيف بيرون از چادر، به صبح برسانند.

براى ارزيابى روحانيون و مديران محترم، دقت بيشترى بعمل آيد.

راننده هاى سرويس هايى كه براى زيارات دوره در مكه در نظر گرفته مى شود به راهها و مسيرها آگاهى داشته باشند و زائران را از مكه خارج نكند تا مشكلات شرعى بوجود نيايد.

به مشكل اياب و ذهاب و سرويس هاى ايرانيان در مكه مكرّمه با جديّت رسيدگى شود.

جهت جلوگيرى از فعاليت و جاذبه هاى وهابيت، جزوه هايى كه به شبهات و معرفى وهابيت با زبان ساده بيان شده چاپ و در اختيار زائران قرار گيرد تا مبادا مجذوب سخنان فريبنده وهابيت قرار گيرند.

از مسؤولان سعودى خواسته شود كه نسبت به زائرانى كه در مسير راه چادرهاى منى تا جمرات اطراق مى كنند، مخالفت بعمل آورند.

نصب علائم و تذكرات لفظى كارساز نيست و اطراق اينها راه را تنگ و گاهى مسدود مى كند و رمى جمرات به تأخير مى افتد.

نسبت به قطع سرويس از ششم تا نهم ذى حجه تجديدنظر شود و كماكان سرويس ها تا نهم برقرار باشد.

ترتيبى اتخاذ شود كه قرآن هايى به صورت امانى در اختيار مديران هتل قرار گيرد تا به زائرانى كه قرآن ندارند داده شود و با تلاوت آن، از اوقات فراغت در هتل استفاده نمايند.

ص:36

الف- در داخل كشور

به زائران توصيه شود در طول سفر يك قرآن همراه داشته باشند.

ص:37

از اهميت عمره و حج و قبولى آن در صورت صحت اعمال توضيح داده شود تا زائران نسبت به يادگيرى اعمال، اهمال نكنند.

كليه زائران مرد شناسايى شوند تا از پتانسيل هاى آنان در ابعاد مختلف استفاده گردد.

از جمله زبان، آموزش قرائت به بى سوادها، سرگروهى، كمك دادن به زائران ناتوان در انجام اعمال.

جهت آموزش احكام و مناسك از سيستم هاى جديد (CD و فيلم و پوسترها برجسته و اسلايد همراه با صدا) استفاده شود.

جلسات آموزشى به صورت پرسش و پاسخ و با برگزارى مسابقه باشد تا توجه و ترغيب بيشترى را برانگيزد.

داشتن ارتباط منطقى با زوّار همراه با احترام و ارج نهادن به حرفه و مشاغل آنان.

در جلسات آموزشى حتماً ماكت كعبه را داشته باشند و عملًا زائران را آموزش دهند و بعد از توضيح از آنان بخواهند تا عملًا كيفيت طواف را نشان دهند.

روحانيون از بدقولى و عدم حضور در جلسات چه در داخل وچه خارج از كشور بپرهيزند.

از سخنرانى طولانى و تكرار سخنانى كه فهم آن براى زائران آسان است پرهيز شود تا جلسات ملال آور نشود و از عدم شركت زائران بدين وسيله جلوگيرى شود.

در آخرين جلسات در داخل كشور از مناسك آموزش داده شده، آزمون بعمل آيد تا توجه زائران در فراگيرى مسائل بيشتر معطوف شده و در جهت رفع اشكالات سعى نمايند و به برندگان نيز جوايزى داده شود.

روحانيون محترم قبل از شروع جلسات آموزشى با زائران، جلسه اى با معين و معينه خود داشته باشند و در آن مطالب هر جلسه بررسى و تقسيم كار صورت گيرد تا جلسات آموزشى، دچار بى هماهنگى و بى نظمى و يا دلخورى و بيكارى معين و معينه نشود.

از افراط و تفريط در بيان مسائل و احكام جلوگيرى شود.

(نه آنقدر سنگين بيان شود كه زائران دچار استرس و اضطراب شوند و نه آنقدر آسان و جزئى مطرح شود كه نسبت به يادگيرى سهل انگارى صورت گيرد.

) چنانچه افراد تحصيلكرده در كاروان زياد باشد، حتماً جلسات آنان با سايرين جدا بوده و جلسات اين عزيزان از غناى بيشتر كه در سطح علمى آنان باشد برخوردار گردد.

حتماً راجع به نحوه برخورد با اهل سنت و شيوه نماز آنان و اذان و اقامه شان و نماز ميّت آنان توضيح داده شود و وظيفه ما در برابر هر يك از آنها تشريح گردد.

در جلسه اى كه اكثر زائران حضور دارند، مسائل اختلافى فقهى كه در قالب احتياط واجب طرح شده اند و قابل ارجاع هستند مطرح شود.

در همان جلسات اول روحانيون محترم، ليستى از دفاتر مراجع و شماره تلفن هاى آنان داشته باشند كه در اختيار زائران، جهت پرداخت وجوهات بگذراند.

سؤالاتى كه زياد مطرح مى شود يادداشت كرده و در سفرهاى بعدى روى آنان بيشتر تأكيد نمايند.

تقسيم كار با معين و معينه به نحوى باشد كه هر دو نسبت به تبيين احكام و تشريح اسرار و عرفان حج و ذكر تاريخ و سرگذشت ها هم سهيم باشند و اين تقسيم كار از قبل بايد معيّن باشد تا با غناى علمى كامل وارد صحنه شود.

ص:38

در جلسات آخر در داخل كشور سعى شود كه عملًا يك روز همه كاروان، اعم از زن و مرد مُحرم شده و اعمال را انجام دهند تا هم عملًا شنيده هاى خود را تجربه كنند و هم ترس و اضطرابشان موقع اعمال واقعى ريخته و هم لباسهايشان چك شود.

كاروان هايى كه تعداد بانوان زائر آنها زياد است، چنانچه يك گروه ارشاد هم از بانوان انتخاب شود بسيار پسنديده است كه در گروه بانوان هم، فعاليت چشمگير فرهنگى وجود داشته باشد.

روحانيون محترم، دائماً در جهت كارهاى زائران با مدير هماهنگ عمل كنند و چنانچه مديرى بدون مشورت، مطلبى را اعلام كرد سعى شود در جلوى زائر مطلبى دال بر اين عدم هماهنگى و عمل خودسرانه گفته نشود، بلكه به طور دوستانه به ايشان تذكر دهيد.

تذكرات مسائل اورژانسى، مثل نماز در هواپيما، در فرودگاه جده، در هتل و ... در آخرين جلسه در ايران داده شود.

ظاهر آراسته و مرتب روحانيون و پرهيز از كلام اضافى و رفتار مناسب، سبب تأثير گذارى بيشتر سخنان آن عزيزان مى باشد.

سختگيرى بيش از اندازه در تصحيح قرائت ها موجب يأس زائران مى شود.

بايد به زائر اميد و توان اصلاح داد تا پيشرفت كند و مأيوس نشود؛ چرا كه يأس، زمينه بى خيالى و بى تفاوتى است.

احاديث و آيات زيادى در قرآن و سيره، راجع به اخلاق مناسب در سفر وجود دارد، مقتضى است كه حتماً طى يك جلسه به آنها پرداخته شود تا صميميت و انس بيشتر اهل كاروان فراهم آيد.

حتماً روحانيون معزّز هماهنگى با معين و معينه در پاسخگويى مسائل و مناسك داشته باشند تا از دو گانه گويى و تكرار جلوگيرى شود.

مطالب جلسات به صورت طرح درس تهيه شود و در اختيار كاروان قرار گيرد تا زائران نسبت به مطالب مطروحه در جلسات از قبل آگاهى داشته و سؤالات خود را آماده كنند و اين امر توجه و حضور آنها را بالا مى برد.

سعى شود جلسات در ايران در محلى غير از مساجد تشكيل شود تا اين امر (تشكيل در مسجد) مانع از شركت تمام خانم ها نشود.

شناسايى زائرانى كه مشكل زبان دارند (با زبان روحانى آشنايى ندارند) و توجيه نمودن آنها از طريق ديگران.

شناسايى زائرانى كه مشكل شنوايى و گويايى دارند.

جهت ايجاد آمادگى لازم و درك سفر معنوى حج، زائران را قبل از آن به تزكيه و تهذيب نفس دعوت نمايند و در هر جلسه اى كه در داخل كشور است، قدرى از تهذيب نفس سخن بگويند.

وجوب تقليد از يك مرجع ذى صلاح تبيين گردد؛ آنگاه مراجع تقليد همه زائران ثبت شود و چنانچه كسى هنوز مرجع تقليدى ندارد با راهنمايى، اين مسئله رفع گردد.

وضو، غسل، تيمم و حتى نماز جماعت به طور عملى و كامل آموزش داده شود.

هماهنگى صد در صد معين با روحانى، هم در تسريع كار و هم صحت اعمال و هم روحيه زائران، تأثير بسزايى دارد.

ص:39

در جلسات، حضور و غياب زائران حتماً انجام گيرد تا نسبت به زائرى كه غايب بوده، توضيحات احكام، صورت بگيرد و اين حضور و غياب ها در شركت و توجه زائران، تأثير بسزايى خواهد داشت.

توجه به ظاهر (پوشش لباس و كفش و ...) آراستگى و تميز بودن و توجه داشتتن در كلام و سخن در جذب زائران جوان بيشترين تأثير را دارد.

يك جلسه را به توضيحاتى راجع به آداب سفر و اخلاق و مراعات هم سفران و ... توضيح دهيد تا با جلوگيرى از دعواها و نزاع هاى زائران، زمينه معنويت بيشترى فراهم آيد.

به زائران در هر جلسه يادآورى شود كه يك زائر ايرانى بايد پيام آور وحدت، الفت و دوستى، ادب و اخلاق براى زائران ساير كشورها باشد.

در آخر جلسات با ذكر مصيبت مى توان فضاى معنوى ايجاد كرده و مقدمات سفر را بهتر فراهم كرد.

ب- در خارج از كشور

براى حفظ دستاوردهاى معنوى سفر در مكه با هماهنگى و تقسيم كار بين معين و معينه، هر شب جلسه اى در مسجدالحرام براى تمام اعضاء كاروان جهت خواندن ادعيه و ختم قرآن و صلوات و ... برگزار گردد.

به زائران تذكر داده شود كه از انجام طواف مستحب و يا عمره مفرده (بعد از انجام اعمال واجب خود) در ايام تشريق و دو روز بعد از آنكه هنوز زائران موفق به انجام اعمال واجب خود نشده اند به شدت پرهيز نمايند.

جهت برگزارى مراسم اعياد و عزادارى ها در محل اسكان به علت عدم تداخل صدا و استفاده از سالن اجتماعات مى توان با هماهنگى با كاروان ديگر موجود در محل اسكان، مراسم را به صورت جمعى برگزار نمود و در كليه برنامه ها از جمله خريد هدايا يا تداركات و تزئين ... تقسيم كار صورت گيرد.

در آخرين روز سفر در جلسه وداع، كسب رضايت و حلاليت از زائران و زائران از يكديگر، خيلى مهم است؛ چرا كه اگر كدورتى بين آنها در طول سفر بوجود آمده از ميان برداشته شود و پاك به ميهن بازگردند.

در مسجدالحرام و مسجدالنبى براى ساعاتى، روحانى و معين و معينه جاى معيّنى داشته باشند تا زائران براى رفع سؤالاتشان به آنجا مراجعه كنند.

روحانيون محترم در كليه جلساتى كه بعثه براى بازديد از اماكن مى گذارد شركت نمايند تا با كليه راهها و توضيحات بهتر آشنا شوند.

ازدحام روز 11 و 12 ذى حجه در بيت الله الحرام فرقى ندارد، لذا اصرارى بر آوردن زائران در روز 11 براى انجام اعمال مكه نداشته باشيد؛ چرا كه با خستگى فراوان در برگشت، درك وقوف شب 12 را از دست مى دهند.

چه بسا بعد از ايام تشريق مطاف و سعى خلوت تر باشد.

توجه به اينكه از عنايات غيبى و لطف و عنايت حضرت حق غافل نشده و در انجام اعمال از حضرتش استمداد بطلبند.

على الله فتوكلوا ان كنتم مؤمنين.

ص:40

برگزارى جشن شكرانه در هتل بعد از اطمينان از صحت عمل تمام زائران و اصلاح عمل آن دسته كه اشتباه داشتند و پخش نُقل و شيرينى صورت گيرد.

روحانيون معزّز با هماهنگى معين و معينه تدابيرى اتخاذ كنند تا جلسات جاذبه و تنوع بيشترى داشته باشد و شركت براى همگان مفيد و شور و شعف به همراه داشته باشد.

جلسات به صورت پرسش و پاسخ، برگزارى آزمون، انتخاب زائران نمونه و برتر، استفاده از خود زائران براى كنترل و ارائه مطالب در جلسه، استفاده از تجارب علمى، عبادى و معنوى زائران براى هر كدام كه از قبل شناسايى شده اند باشد و در وقتى معيّن، از قبل هم در برنامه ها اعلام شود كه بحث هاى تاريخى در مورد اماكن به عهده زائران گذاشته مى شود كه با مطالعه و تحقيق بازگو نمايند.

در هر جلسه يك نكته اخلاقى تذكر داده شود.

به طورى كه در تغيير رويه و زندگى زوار تأثيرگذار باشد.

(توشه معنوى حج همين هاست)

در تعميق نمودن باورهاى دينى جوانان و مشاركت آنان در بحث ها و ايجاد فضاهاى معنوى براى آنان بايد تلاش نمود.

در جلسات، دقايقى هم به وظايف منتظران در عصر غيبت اختصاص داده شود.

به انتظارات امام زمان (عج) از شيعيان در خصوص مسئله ولايت و ... پرداخته شود.

روحانيون محترم توجه داشته باشند، كاروان هايى كه معينه ندارند با حفظ شئونات (باز بودن درب اتاق و حضور جمعى بانوان) زائران خانم را پذيرش نمايند و يا با دادن شماره تلفن اتاق به خانم، سؤالات آنان را تلفنى جواب دهند و يا به صورت مكاتبه اى پاسخگوى اشكالات آنان باشند.

به زائران در بدو ورود و در جلسه اول اعلام شود كه پيشنهادات و انتقادات خود را در زمينه برگزارى جلسات و مطالب مطروحه و مسائل ديگر كتباً به روحانى بدهند كه همين اعلام، سبب ايجاد آرامش در بين زائران مى گردد.

از ثواب نيكى كردن در اين ايام زياد گفته شود تا زائران تهيج و تشويق به همكارى و كمك به يكديگر شوند.

براى طواف و سعى هر زائر مسن و بيمار، دو نفر از زائران آگاه انتخاب شوند.

اين افراد هم نسبت به اعمال، خوب توجيه شوند.

در جلسات از افراد فرهيخته و سخنران كاروان با دادن موضوع جهت سخنرانى دعوت شود.

اگر آزاده، جانباز در كاروان باشد از آنها ياد كرده و از خاطراتشان استفاده و احترام ويژه اى قائل باشيد.

برنامه هاى منى و عرفات و مشعر را با معين و مدير، برنامه ريزى كرده و ساعات آن را يادداشت و به اطلاع زائران برسانيد؛ مثلًا ساعات سخنرانى و ادعيه ها و پذيرايى به طور دقيق معين شود تا زائران وقت آزاد خود را جهت استراحت و ... بدانند.

قبل از قربانى جلسه اى با مدير و معاون و هر يك از عوامل كه قرار است به مسلخ بروند گذاشته شود و شرايط قربانى و نيز زمان، كه در شب اختلاف است، مورد بررسى دقيق قرار گيرد.

زائران مُسن و معذور، حتماً موقع اعمال سايرين در هتل بمانند و بعد از اتمام مناسك بقيه و مراجعت به هتل، عزيزان بيمار و معذور برده شوند.

ص:41

سعى شود فرازهايى از ادعيه و مناجات ها كه خوانده مى شود ترجمه شود تا زائران حال بهترى پيدا كنند.

قبل از اعزام زائران به منى، در جلسه اى اعلام شود كه نگران اعمال و انجام آن نباشند.

سعى شود در تمام طول سفر، غير از احرام، روحانيون معزّز با لباس كامل روحانيت باشند تا شناسايى آنان توسط زائر راحت تر و مسائلشان سريع تر حل شود.

با بيان روايت «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم» از زائران بخواهيم كه با رفتارى آگاهانه و پسنديده با زائران خارجى برخورد نمايند و در برنامه هاى اعياد و ادعيه كه در بعثه و مكان هاى ديگر برگزار مى شود در صورت تمايل زائران خارجى با گشاده رويى آنان را بپذيريم كه خود اين رفتار، بهترين وسيله براى اثبات حقانيت ايران، شيعه و خنثى نمودن تبليغات وهابيت است.

روحانيون معزّز با توجه به اينكه درب اتاقشان هميشه باز است و با مراجعه زائران روبرو هستند با لباس روحانيت باشند و از پوشيدن لباس هاى راحت اجتناب كنند.

به عزيزان روحانى توصيه مى شود كه وقتى تمام كاروان را به مسجدالاجابه مى بريد از فرصت استفاده كرده و پشت قبرستان بقيع درباره بقيع توضيحات اجمالى بدهيد تا بانوان نيز با بقيع آشنا شوند.

سفارش و تأكيد برادران روحانى بر ختم قرآن و هديه كردن به ائمه معصومين (ع) .

تشكيل جلسات گروهى براى ختم قرآن چه در مسجدالنبى و چه در مكه.

تهيه كارت برگ قرآن با همكارى مدير كاروان (60 برگ كه روى هر كدام نيم جزء از قرآن با ذكر سوره و آيه وصفحه) و هر شب در مسجدالحرام بين زائران كاروان تقسيم گردد و ظرف كمتر از نيم ساعت، يك ختم قرآن جمعى صورت مى گيرد.

حضور برادران روحانى در اين جلسات، آثار بسيار خوبى براى زائران دارد.

سفارش مبنى بر ختم صلوات براى زائران بيسواد كه قادر به تلاوت قرآن نمى باشند، بسيار مفيد است.

همچنين سفارش شود كه صلوات ها را هديه كنند به ارواح طيّبه معصومين.

ذكر مستحبات حج در اماكن مختلف براى زائران

كنترل اعمال بعد از هر عملى.

بدين صورت كه بعد از هر عمل، همه را جمع كرده و از صحت عمل، مطلع شوند.

(با هماهنگى روحانى كاروان)

داشتن برنامه هاى عبادى جمعى براى اوقات فراغت در منا و عرفات و ساير اماكن.

با داشتن سعه صدر كافى، ايجاد ارتباط صميمى و محترمانه با زائران و تسلط كافى

در مدينه براى بردن جمعى زائران به مسجدالنبى و توضيح قسمت هاى مختلف حرم شريف، بهترين ساعت 9- 8 شب مى باشد و در آن ساعت، مسجد قديم و نزديك ضريح مقدس خلوت است.

غذا را همراه با زائران در اتاق هايشان ميل نمايد تا از زمان براى رفع سؤالات استفاده نمايد و هم صفا و صميميت را بيشتر كند.

در ورود و خروج ها و كارهاى عمومى زائر را بر خود مقدم دارد.

نسبت به بلد بودن اعمال تك تك زائران قبل از شروع عمل اطمينان حاصل نمائيد؛ چرا كه اگر زائرى از جمع جدا افتد بتواند به خوبى و بدون استرس اعمالش را انجام دهد.

ص:42

توصيه به زائران جهت نوشتن خاطرات و درج معنويت حج (در آخرين جلسات نيز به بهترين نوشته ها جوايزى اهدا شود) .

سركشى و عيادت مستمر و دلجويى از زائران سالمند و بيمار.

آموزش نمازهاى مستحبى و نمازهاى حاجات (ائمه اطهار عليهم السلام) جهت پر بار نمودن اوقات فراغت زائران بسيار مفيد و مؤثر است و بايد آنان را تشويق و ترغيب به خواندن آنها نمود.

غناى علمى و معنوى معين، توجه زائران را به جلسات و آموزش ها بيشتر جلب مى نمايد.

در معرفى چهره هاى صحابه با وفاى پيامبر و مسلمانان صدر اسلام، در هر جلسه حداقل دو سه نفر از آنان معرفى شوند و مختصرى از زندگى و شرح فداكارى آنان توضيح داده شود.

براى پر كردن اوقات فراغت زائران و جهت معنوى دادن به آنها، مى توان مسابقاتى با اين عناوين برگزار كرد: اگر در منا و عرفات خدمت حضرت ولى عصر (ع) رسيديد چه مى گوييد؟ چنانچه در مدينه، حضرت رسول (ص) و يا حضرت زهرا (س) و يا يكى از ائمه بقيع را موفق به درك حضورى و يا در خواب شديد به آنها چه مى گوييد؟ درددل ها و حرفهايتان را مكتوب كنيد و به بهترين آنها جايزه بدهيد.

سعى كنيد در مراجعات زائران به اتاق خود، ضمن داشتن روحيه باز و دلجويى و پاسخگويى به آنان حداقل پذيرايى با آب و چاى و شكلات را نيز داشته باشيد.

تواضع، فروتنى، گشاده رويى و عدم انجام كارهاى خلاف مروّت در طول سفر و چه در ايران، موجبات عزت و شخصيت آنان را فراهم مى آورد.

با توجه به اينكه در حج تمع زنان با همسرانشان حضور دارند از مباحث اخلاقى و روابط خانوادگى اسلامى گفته شود كه در حفظ كانون هاى خانوادگى مؤثر خواهد بود.

در توجيه استوانه ها و مكان هاى مسجدالنبى به صورت گروه هاى ده نفره زائران را ببريد تا استفاده، امكان پذير باشد و دسته جمعى هيچ نتيجه اى ندارد.

بالا بردن فهم دينى زائر، توجه به شئونات مذهبى، تقيّد به واجبات و ترك محرمات (پرهيز از غيبت، دروغ، نگاه به نامحرم، تهمت، سخن چينى، و ملزم شدن به خوشرويى، خوش خلقى، انجام برخى از مستحبات، احترام به بزرگترها و رعايت حال كوچك ترها و ...) از تحفه هاى معنوى حج است كه به عهده روحانيون و معين و معينه هاى معزّز است.

اگر سؤالى پيش آمد كه جوابش را نمى دانيد از روش هاى صحيح برخورد با زائر استفاده شود، مثل نمى دانم يا حضور ذهن ندارم، بايد به فلان كتاب يا روحانى كاروان مراجعه كنم.

از اخذ وجه جهت نماز طواف و مانند آن خوددارى شود كه اين كار موجب خدشه دار شدن عزت روحانى مى شود.

در حد توان، در رسيدگى به امور زائران كمال توجه و دقت را داشته و با پوششى شايسته و رفتارى متين زائران را هر چه بيشتر به خود جذب كنيد تا تأثيرات معنوى لازم را از روحانيت محترم ببرند.

به زائران حتماً توصيه شود براى ايام تشريق، در منا و عرفات هنگام انجام اعمال، پول به همراه نياورند.

صندوق انتقادات و پيشنهادات در مراكز اسكان نصب گردد و هر روز توسط مدير و روحانى بررسى تا نسبت به خواسته هاى مثبت زائران، اقدام فورى به عمل آيد.

ص:43

سفارش و تأكيد به زائران و تبيين مسئله پاكى و نجاست و فرق آنها با تميزى و كثيفى و ملزم بودن به رعايت هم پاكى و هم تميزى.

توصيه به معينه هاى كاروان
الف- در داخل كشور

هماهنگى كامل با روحانيون كاروان ها.

مشخصات كامل زائران خانم (از جمله: سن، ميزان تحصيلات، شغل و ...) را در جلسه اول در اختيار گيريد.

در جلسه اول به شناسايى بانوان زائر بپردازد از حيث تسلط بر زبان، مسائل شرعى و ميزان بلد بودن قرآن (از حيث قرائت و تجويد) .

لباس هاى احرام بانوان زائر و تطبيق آن با احكام شرعى را كنترل نماييد.

ضمن بيان احاديث پيرامون حج به تبيين آثار معنوى و سياسى حج پرداخته شود.

بحث صله رحم و حلاليت طلبيدن از اقوام و همسايگان و دوستان حتماً مطرح شود و همچنين زدودن كدورت هاى احتمالى كه لازمه اين سفر معنوى است.

مسئله دادن خمس و وجوهات و مسائل آن با هماهنگى روحانى، روشن گردد.

ضمن هماهنگى با مدير و روحانى كاروان از يك پزشك خانم در جلسات اوليه داخل كشور دعوت بعمل آيد تا نسبت به مسائل خاص بانوان، توصيه هاى علمى و بهداشتى و فنى داده شود تا از اقدامات خودسرانه زائران براى مصرف قرص ها و به بار نشستن مشكلات عديده، جلوگيرى شود.

غناى علمى و معنوى معينه هاى محترم و ذكر مسائل مهم و بهره بيشتر از كتب مطروحه، سبب جذب بيشتر زائران به جلسات و توجه بيشتر آنان به توصيه هاى معينه مى شود.

زائران را از عواملى كه سبب عدم درك معنويت حج و سلب توفيقات مى شود، آگاه نمايد.

از جمله آن عوامل (گناهان كوچك و بزرگ، پُرخورى با توجه بر تنوع و فراوانى غذا در طول سفر كه منتهى به بروز بيمارى نيز مى گردد، بازارگردى بيش از حد كه هم انرژى زائر را مى گيرد و هم دقت او را و ...)

در جلسات اوليه بر آداب سفر (سعه صدر داشتن، متواضع و فروتن بودن، تك روى نكردن، رعايت ضعفا، احترام به بزرگترها، همكارى در كارهاى جمعى، صبور بودن و ...) تأكيد بشود.

حضور و غياب زائران خانم، در جلسات انجام شود تا نسبت به توجيه احكام براى زائرى كه غيبت داشته اقدام گردد.

به زائران تذكر داده شود كه حتماً يك قرآن در طول سفر همراهشان باشد تا در اوقات فراغت حتى در مسيرها و هتل به تلاوت بپردازند.

در خصوص خواندن نماز در هواپيما، فرودگاه جده و در هتل و ... در آخرين جلسه در ايران تذكر داده شود.

داشتن نظم و برخوردى شايسته و به دور از عجله و شتاب در جذب زائران جوان بسيار مؤثر است.

ص:44

غسل و وضو و تيمم، عملًا در قبل از سفر آموزش داده شود و از تك تك بانوان خواسته شود تا انجام دهند.

براى جلوگيرى از واكنش ها و اختلافات زائران در اتاق ها در هنگام اسكان در هتل در مكه و مدينه در بين راه مى توانيد از اخلاق و آداب سفر سخنى بگوييد.

شناسايى خانم هايى كه مشكل شنوايى و گويايى داشته و يا زبان معينه را متوجه نمى شوند.

شناسايى افرادى كه براى رمى و طواف و نماز نياز به نايب دارند و قرار دادن نايب براى آنان.

سفارش به بانوان زائر، جهت عدم استفاده از جوراب و لباس هاى نازك و بدن نما.

دقت در اعمال، رفتار و سخنان تا هر چه بيشتر زائران به روحانيت معينه دلگرم تر شوند.

به بانوان زائر حتماً سفارش شود، در منا از سرويس هاى بهداشتى آقايان استفاده نكنند.

به زائران خانم سفارش شود كه در حفظ پوشش خود در چادرهاى منى كوشا باشند، چراكه پرده هاى چادرها از امنيت لازم برخوردار نيست.

همچنين جهت حفظ سلامتى خود تا مى توانند بهداشت فردى را رعايت نمايند.

معينه هاى محترم از ذكر احاديث و رواياتى كه مستند نيستند خوددارى فرمايند و حتى المقدور سند احاديث را ذكر نمايند.

در كليه جلسات به خواهران زائر تذكر دهيد كه مصرف همزمان آنتى بيوتيك با قرص هاى LD وHD اثر قرص ها را از بين برده و براى اعمال دچار مشكل مى شوند لذا از خوردن آنتى بيوتيك ها در زمان مصرف اين قرص ها صرف نظر كنند.

ب- در خارج از كشور

توصيه به خانم ها جهت كوتاه نمودن ناخن هايشان قبل از احرام.

برنامه ريزى جهت ختم قرآن و ختم صلوات جمعى.

ذكر مستحبات حج در اماكن مختلف.

كنترل بلافاصله اعمال بعد از هر عملى.

داشتن برنامه هاى عبادى جمعى و نيز ذكر احاديثى در جهت شناساندن عمق و معناى اعمال.

با داشتن سعه صدر كافى، ايجاد ارتباط صميمى و محترمانه با زائران خانم و تسلط كافى بر مسائل و احكام، مى توان آرامشى بر زائران حاكم كرد كه نتيجه اش صحت و درستى اعمال باشد.

به خواهران زائر جهت حفظ حجاب در اماكن مختلف اعم از حرمين شريفين و خيابان و بازار و ...) با ذكر فلسفه حجاب بسيار تذكر دهيد.

غذا را همراه با زائران در اتاق هايشان ميل نمايد تا هم همدلى و يك رنگى بيشتر حاصل شود و هم فرصتى براى رفع اشكالات باشد.

در ورود و خروج ها و سوار و پياده شدن ها و كارهاى عمومى، زائران را بر خود مقدم دارد.

رعايت مسائل بهداشتى را در طول سفر به خواهران زائر گوشزد نمايد.

نسبت به بلد بودن اعمال تك تك زائران، اطمينان حاصل نمايد؛ چرا كه اگر زائرى از جمع جدا شد بتواند به خوبى و بدون اضطراب اعمال خويش را انجام دهد.

ص:45

هماهنگى صد در صد با معين و روحانى در پيشبرد اهداف حج و رضايتمندى زائران بسيار مؤثر است، از اين هماهنگى غافل نشويد.

تشويق و ترغيب خواهران زائر به نوشتن خاطرات معنوى حج و اهداء جوائز به بهترينِ آنان.

سركشى و عيادت مستمر از پيران و بيماران كاروان.

براى زائرانى كه مشكل جدى در قرائت حمد و سوره دارند، حتماً نايبانى براى خواندن نماز طواف معين شوند.

جهت پُر بار نمودن اوقات فراغت زائران در ايام حج، ضمن آموزش هاى لازم، آنان را بايد تشويق و ترغيب به خواندن نمازهاى ائمه اطهار (ع) و نماز حاجت و ... نمود.

خواهران معينه در طول سفر همه زائران خانم را مدنظر داشته باشند و با همه آنان ديدار داشته باشند.

ليست زنان فداكار و مؤثر صدر اسلام و تاريخ زندگى و فداكارى آنان را تهيه و در هر جلسه به معرفى يكى از آنان پرداخته شود.

در روز عرفه بحث برائت از مشركين و حج ابراهيمى توضيح و تبيين شود و سياست هاى اصلى اسلام و ايران از برگزارى حج واقعى روشن گردد (توصيه مى شود آيه 30 سوره توبه تفسير شود) .

به هنگام مراجعه زائران به اتاق شما، غير از روحيه گرم و پاسخگويى دقيق و دلجويى از آنان با حداقل پذيرايى، مثل آب و چاى و شكلات يكدلى خود را به آنان نشان دهيد.

به هنگام خواندن ادعيه و مناجات ها فرازهايى كه خيلى تأثير گذار است ترجمه كنيد.

بهترين زمان براى بردن زائران خانم به روضه شريفه (مسجدالنبى) ساعت 8 صبح است.

دو ساعت قبل از اذان صبح، براى رفتن جمعى به بين الحرمين و خواندن ادعيه و برگزارى نماز شب و نماز صبح، اوقات بسيار معنوى را براى زائران پديد مى آورد.

قبل از اعزام به منا به بانوان زائر گفته شود كه لباس اضافه با خود همراه داشته باشند كه آنجا مجبور به شستشوى لباس و ... نشوند.

احساس دوستى و صميميت با زائران در ايجاد ارتباط با آنها و رفع مسائل و مشكلاتشان، بسيار راه گشا مى باشد.

به بانوان زائر اطمينان دهيد، خيلى نگران عذرشرعى ماهانه نباشند و هر وقت و هر كجاى اعمال كه اين مسئله پيش آمد، چاره جويى دارد و اعمال آنها ناقص و يا باطل نخواهد شد.

توصيه به زائران جهت مأنوس بودن با اذكار و ادعيه و زيارات روزانه.

استحمام روزانه به زائران توصيه شود براى آمادگى بيشتر كارها و رعايت بهداشت و نيز انجام غسلهاى مستحبى.

به زائران حتماً توصيه شود در حرمين شريفين حتى الامكان جايى را براى نماز انتخاب كنند كه سنگفرش باشد و سجده بر سنگ كنند و در ساير مساجد نيز همين طور باشد.

ص:46

الف- در داخل كشور

تهيه پلاكاردها و علائم مخصوص جهت اعمال دسته جمعى و زيارات دوره.

زائران را از جهت علم و دانش كاملًا شناسايى كرده و با هماهنگى روحانى در هر جلسه از وجود يك زائر به مدت 5 الى 10 دقيقه در جهت انتقال تجربيات و دانش خود و بالا بردن سطح علمى، سياسى، عبادى و بهداشتى زائران اقدام شود.

كتاب ها و تمام جزوات در جلسات اول، در اختيار زائران قرار دهيد تا فرصت مطالعه و رفع اشكالات فراهم باشد.

مديران محترم، قبل از شروع جلسات آموزشى با زائران، جلسه اى با روحانى و معينه داشته باشند تا رئوس كارها و تقسيم بندى زمان در جلسات بنا به نياز صورت گيرد.

مديران محترم از پذيرش زائرانى كه توانايى انجام عمل ندارند و داراى سن بالايى هستند و در اعمال نايب مى گيرند، مخالفت كنند و يا حداقل يك همراه جوان با خود بياورند.

مهارت زائران شناسايى شود و در مواقع لازم از آنها استفاده شود.

افراد لايق و كارى در كاروان در كارها دخالت داده شوند تا در مواقع بحرانى به كمك آمده و پشتيبان مدير و روحانى باشند.

زائران توجيه شوند كه نمايندگان كشور جمهورى اسلامى ايران، بلكه نماينده شيعيان هستند؛ بنابراين در تمامى اماكن خارج از كشور، اعم از اماكن مقدس و فرودگاه و كوچه و خيابان ها، رعايت آداب اجتماعى (حفظ حريم هاى زن و مرد، رعايت حقوق ديگران، رعايت نوبت در سوار شدن به ماشين ها و سرويس ها، پرهيز از چانه زدن هاى سخيف موقع خريد و ...) و مقررات حضور در اماكن عمومى را داشته باشند تا باعث سربلندى هرچه بيشتر ايران و ايرانى گردند.

به مديران محترم توصيه شود، يكى از خدمه هايشان آشنا به مداحى و اصول آن و داراى صداى خوب و آگاه به ترتيل و تجويد قرآن باشد تا موقع لزوم از وجودشان استفاده شود.

توصيه ها و سفارش هاى مؤكد به زائران در جهت حفظ رعايت مسائل بهداشتى و عدم استفاده از وسايل ديگران؛ مانند حوله، ليوان و ... براى جلوگيرى از بيمارى هاى واگيردار.

ب- در خارج از كشور

رعايت احترام و حفظ شئونات همه زائران، بخصوص بانوان.

مديران محترم با هماهنگى روحانى، برنامه هاى سفر را چه در مكه و چه در مدينه (اعم از ساعات جلسات، ساعات و تاريخ بازديدها و زيارات دوره، زمان هاى حركت جمعى كاروان بسوى حرمين شريفين و مناجات هاى شبانه و ...) به طور دقيق از قبل، معين نموده و در تابلوهاى بزرگ نوشته و در معرض ديد همه زائران قرار دهند تا زائران عزيز براى تنظيم وقت خود با كارهاى جمعى اقدام لازم را بنمايد.

براى هر اتاقى، سرگروه از بين زائران انتخاب شود كه در صورت بروز مشكل و عدم صحت اعمال و ... بلافاصله با مدير و روحانى در ارتباط باشد.

در تقسيم زائران و تعين اتاق براى آنان، طورى برنامه ريزى شود كه يك زائر با سواد، در هر اتاق وجود داشته باشد تا در صورت لزوم از وجودشان استفاده شود.

مديران محترم، تا آخرين لحظه سفر با روحانى و معين و معينه همراه و همگام و هماهنگ باشند.

مديران محترم، زائران را توجيه كنند كه به هنگام نماز جماعت در حرمين شريفين، حتماً تلفن همراه خود را خاموش كنند.

ص:47

مشكلات ايام تشريق، سختى ها، كمبودها و مسئله غذا گوشزد شود تا آمادگى لازم را داشته باشند و بعداً موجبات گلايه و ناراحتى بوجود نيايد.

به مديران محترم توصيه مى شود كه ساك هاى زائران را شمارش كرده و تحويل راننده كاميون دهند و از او رسيد دريافت نمايد تا در حمل بار حس مسؤوليت بيشترى داشته باشد.

از پذيرايى زائران كاروان هاى ديگر و يا زائران خارجى در اتوبوس ها جلوگيرى شود؛ چرا كه بعضاً مشكلات و معطلى هايى در پى دارد.

بعد از ايام منا، چون ممكن است برخى از زائران هنوز اعمال مكه را كامل انجام نداده باشند، به آشپزها تذكر داده شود كه از ريختن زعفران و ادويه جات به درون غذاها خوددارى كنند.

گروه ارشاد چه آقايان و چه خانم ها، اتاق مجزايى از ساير زائران داشته باشند تا امكان دسترسى به آنان آسان و پيگيرى برنامه ها راحت تر باشد.

در بعضى از هتل ها، دستشويى ها رو به قبله تعبيه شده است قبل از هر گونه استفاده اى شناسايى و نوشته اى بر درب آن نصب شود تا استفاده نشود.

در كليه اتاقها جهت و سمت قبله، نصب گردد.

مديران محترم در ايام تشريق در منا و عرفات براى پارك اتوبوس ها نهايت دقت را داشته باشند تا بتوانند هر چه سريع تر زائران را جابجا كنند و در ترافيك نمانند.

بسيار شايسته است كه نيابت گرفتن عوامل كاروان زير نظر روحانى محترم باشد تا خللى به اعمال وارد نشود.

ساعت خوردن صبحانه و ناهار در مدينه با ساعت باز بودن درب حرم نبوى براى خواهران تقارن نداشته باشد.

مديران محترم، هميشه صندلى جلو اتوبوس را براى عوامل، نگهدارند و تذكر دهند زائران روى آنان ننشينند.

در زيارات دوره توجه شود كه در فاصله عمره و حج، حجاج نبايد از مكه خارج شوند، پس مقتضى است بازديد از اماكن دوره و خارج از مكه به بعد از خروج از احرام تمتع و اتمام اعمال موكول شود.

توصيه هاى موضوعى
ميقات و احرام

بهتر است بعد از احرام و رسيدن به هتل، زائران استراحت كرده و بعد از صرف صبحانه، براى انجام اعمال بروند.

كاروان هايى كه روز به مسجد جحفه مى رسند، براى رعايت مسئله عدم استظلال تا نماز مغرب آنجا مى مانند و در آن فاصله معمولًا نماز ظهر و عصر برگزار مى گردد؛ بنابراين بايد به زائران توصيه كرد كه اگر هم نماز ظهر و عصر را خوانده اند براى حفظ وحدت و بى اعتنا نشدن به نماز جماعت آنان، در نماز جماعت آنها شركت كرده و نماز قضا و ... نيت نمايند.

بهترين زمان براى انجام اعمال عمره تمتع، يك ساعت بعد از نماز صبح است.

بعد از محرم شدن و سوار شدن بر اتوبوس ها قبل از حركت، معين و روحانى محترم تك تك اتوبوس ها را سركشى كرده و يك بار ديگر نيت ها را بررسى نمايند.

ص:48

قبل از احرام بستن افراد شناسايى شده و كسانى كه نايب هستند از كسانى كه حجشان، حج الاسلام است همه به تفكيك احرام بسته و نيت كنند و لبيك گويند.

در تعيين قبله در مسجد جحفه دقت شود.

لذا روحانيون محترم و معينه ها، حتماً جهت صحيح قبله را براى زائران معين نمايند.

بعد از احرام و ذكر تلبيه در ميقات، احتياطاً به محض آمدن در اتوبوس ها، تلبيه و نيت مجدداً تكرار شود تا اگر اشكالى در نيت و تلبيه زائرى وجود داشته است مرتفع شود.

طواف

بهترين وقت طواف در موقع ازدحام، ساعت 12 شب و يا 10 صبح است.

معذورينى كه با ويلچر طواف داده مى شوند، همراهانى داشته باشند كه تعداد اشواط را به خاطر بسپارند.

بعضى وقتها مشاهده شده كه ويلچررانان بعد از دور پنجم، زائر را رها كرده و رفته اند.

روحانى، معين و معينه به هنگام طواف، خود نيت طواف نكنند تا ضمن همراهى با زائران توجه و اشراف بيشترى به صحت اعمال آنان داشته باشند.

با وضو بودن زائران، هنگام طواف، همواره و مكرر تذكر داده شود تا اشكالى پيش نيايد.

براى طواف واجب چه عمره و چه حج، زائران را به دسته هاى كوچك حداكثر 15 نفر تقسيم كرده و هر دسته را با يك نفر (روحانى، معين، مدير، معاون، عوامل كاروان، گروه ارشاد) همراه نمود.

در ايام حج كه مطاف شلوغ مى باشد، مقلدينى را كه مرجعِ شان طواف را از پشت مقام ابراهيم نيز جايز مى دانند، توجيه نماييد تا با خيال آسوده طواف خود را انجام دهند.

نماز طواف

براى زائران عزيزى كه مشكل جدى در قرائت دارند، حتماً نايبانى براى خواندن نمازشان معين شود.

از زائران محترم خواسته شود براى نماز طواف مستحبى در ايام شلوغ از پشت مقام استفاده نكنند و حق را از ساير زائران جهت انجام نماز واجبشان سلب ننمايند.

از ابتدا به زائران گفته شود كه نماز طواف، نيابتى هم مى شود و البته نهايت سعى شان را در رفع اشكالات نماز خود بنمايند، اما چنانچه در نهايت، مشكل حل نشد، در صورت مثبت بودن نظر مرجع تقليدشان براى آنها نايب هم بگيريد.

به زائران محترم گوشزد شود كه لازم نمى باشد كاملًا نزديك مقام ابراهيم نماز بخوانند، مخصوصاً در مورد خواهران كه بارها به خاطر همين مسئله مشكلاتى را ايجاد نموده است.

سعى

روحانيون محترم به زائران گوشزد نمايند كه وسواس به خرج نداده و تا بالاى كوه صفا و مروه نروند كه در برگشت دچار زحمت بيشترى مى شوند.

ص:49

سعى صفا و مروه از طبقه دوم، باطل است.

اين مطلب به طور مكرر به زائران گفته شود.

تقصير

زائران، حتماً لوازم شخصى (مانند تيغ و قيچى و ...) به همراه داشته باشند.

عرفات

جهت انجام مراسم دعا، براى جلوگيرى از تداخل صدا با چادرهاى مجاور، مى توان از قبل با چند چادر هماهنگ كرد و كارها به صورت جمعى و هماهنگ انجام شود.

براى رفتن به مشعر از عرفات، افراد توانا شناسايى شوند كه در صورت تمايل به طور پياده از طريق مشاة يا از طريق 8 به مشعر بروند، و همراهى جمع با اذكار و دعاها كه توسط سرپرست گروه خوانده مى شود هم بر معنويت كار مى افزايد و هم جلوى خستگى را مى گيرد.

قبل از حركت به عرفات به زائران توصيه مى شود يك پتوى سبك، همراه داشته باشند.

حتماً مسئله برائت از مشركين در روز عرفه، توسط روحانى و معين توضيح داده شود و آيه سوم سوره توبه خوانده و ترجمه و تفسير شود.

مشعر

در وقوف اضطرارى شبانه بانوان و معذورين، بايد وقت ورود به مشعر، همه را بيدار نمود و نيت وقوف داد.

به محض ورود به مشعر بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء، به آخرين حد مشعر رفته تا به شلوغى و ازدحام برخورد نكنيد.

براى وقوف در مشعر، بعد از پُل مزدلفه، هم خلوت تر است و هم براى رفتن به منى، مسير كوتاهتر مى باشد.

براى خانم ها كه وقوف اضطرارى در مشعر دارند و معمولًا هم در اتوبوس نيت مى كنند در هر اتوبوس يك نفر مأمور باشد كه اگر هم خانمى خواب است اول بيدار كنند و همه در كمال هشيارى نيت را بگويند و چند بار اين نيت تكرار شود تا مطمئن شوند همه نيت كرده اند.

رمى جمرات

روحانيون محترمى كه قبل از نهم ذى الحجه، زائران را براى بازديد از جمره و سنگ جمع كردن به منى مى برند، عنايت داشته باشند كه محدوده اى از منى خارج از مكه محسوب مى شود، از آن محدوده خارج نشوند.

توجه شود، نايبان براى معذورين از رمى، بايستى در روز رمى كنند و رمى شبانه مجزى نمى باشد.

بهترين وقت رمى در روز دهم، نزديك ظهر و يازدهم و دوازدهم، صبح زود است.

زائرانى كه مرجع تقليدشان اجازه رمى از طبقه دوم را مى دهند تفكيك شوند و از بالا رمى كنند تا دچار مشكل و ازدحام در طبقه پايين نشوند.

ص:50

در اتمام رمى اگر به سرپرست گروه در قربانگاه تلفنى اطلاع داده شود و قربانى زائرانى كه رمى كرده اند؛ زودتر انجام پذيرد، كار سرعت مى گيرد.

(پيشنهاد مى شود، يكى از خدمه ها با تلفن همراه از اول وقت در قربانگاه حضور داشته باشد و مدير و روحانى نيز از اتمام رمى زائران، ايشان را مطلع نمايند.

) بايستى بعد از رمى هر جمره، زائران را گوشه اى جمع نموده و از صحت عمل آگاهى پيدا كرد، آنگاه براى رمى جمره بعدى اقدام نمود.

اگر مديران و روحانيون عنايت و آشنايى كامل به محدوده منى دارند كه تا كجاى آن جزء مكه و كجاى آن خارج از مكه مى شود، جهت آشنايى زائران با منطقه منى و جمرات، بد نيست آنان را به آنجا برده تا مكان و كيفيت كار را عملًا ياد گرفته و آشنا شوند و سنگ هاى روز دهم را نيز جمع آورى كنند.

رمى جمرات در گروه هاى 10 نفره و با يك سرگروه تنظيم شود و پس از رمى، اين سرگروه از صحت عمل مطلع شود.

در ايام تشريق، بخصوص براى رمى جمرات به علت ازدحام بيش از حد، از اطراف مسجد خيف عبور نكنند.

كسانى كه براى رفتن به منى از تونل عزيزيه به منى استفاده مى كنند، بعد از تونل از روى پُل هوايى، خود را به دور برگردان سمت چپ كه به زير سايبان منتهى مى شود برسانند و از آنجا به جمرات بروند تا با ازدحام كمترى مواجه شوند.

حتماً زنان و معذورين در شب دهم، رمى نمايند.

به هنگام رمى به زائران خواهر تذكر داده شود، به علت ازدحام زياد از كفشى استفاده كنند كه به راحتى از پا درنيايد تا مجبور نشوند پاى برهنه به چادرها و يا احياناً تا خود مكه برگردند.

به كسانيكه همراه معذورين جهت رمى شب به منا رفته اند، بايستى تذكر داد كه خودشان رمى شان را روز انجام دهند.

منى

ترتيبى اتخاذ شود تا پرده بر سرويس هاى دستشويى خواهران نصب شود.

دائماً بايد متذكر شد كه روزه ايام تشريق، جايز نمى باشد.

آيات 203- 196 بقره، در منى در جهت ايجاد توجه و روحيه استغفار، بسيار نافذ است.

در بازگشت از منى، اگر زائران در هتل استراحت كنند، نماز صبح را بخوانند و استحمام كنند و صبحانه بخورند و خستگى شان درآيد و بعد براى اعمال به مسجدالحرام بروند.

هم در سرعت عمل و هم صحت عمل بازدهى بسيار مطلوبى دارد.

برگزارى نماز عيد قربان در چادرها هم براى خانم ها و هم آقايان به معنويت بيشتر منى مى افزايد.

در منى، روحانى و مدير و عوامل كاروان آخرين نفرهايى باشند كه از احرام خارج مى شوند، حتى اگر قربانى و تقصيرشان انجام شده بود، لباس احرام را درنياورند تا موجب ناخرسندى زائرانى كه كارشان تمام نشده نشود.

ص:51

به علت شلوغى بيش از حد در مسجد خيف در ايام تشريق، روزهاى سيزدهم، چهاردهم را براى ديدن مسجد خيف و عبادت در آن، انتخاب نكنيد.

قبل از رفتن به عرفات، مشعر و منى به زائران توصيه شود كه غذا كم بخورند، تا هم حال دعا از آنان سلب نشود و هم به علت كمبودهاى سرويس هاى بهداشتى مشكلات آنان كمتر شود.

قربانى

قربانى زنان و معذورين و سالمندان كه وقوف شبانه داشته اند و رمى شان نيز انجام شده، اول وقت صبح انجام گيرد.

به اين ترتيب كه ليست اسامى و نيابت آنها، سريع به نماينده اى كه در مسلخ نوبت گرفته، اعلام شود تا اول قربانى آنها انجام شود و بعد هم به ترتيب قربانى افرادى كه رمى مى نمايند.

زائرانى كه مرجع شان قربانى و حلق را در شب جايز مى دانند تفكيك شوند و قربانى سايرينى كه شب را جايز نمى دانند مقدم شود.

معذورين از اعمال

مرجع تقليد معذوران، حتماً معيّن شده باشد كه اينها دسته بندى شوند، زيرا نظر مراجع بزرگوار در مطاف و مسعى و رمى، نسبت به معذورين متفاوت است.

معذورينى كه با ويلچر از طبقه دوم طواف داده مى شوند، بايد همراه داشته باشند تا در بعضى مواقع كه ويلچررانان جهت فرار از ازدحام و سرعت گرفتن كار، ستونها را رد مى كنند و يا ... شانه چپ زائر از سمت كعبه منحرف نگردد، به آنها تذكر دهند و يا حداقل به خود زائران گفته شود تا همواره شانه چپش را به سمت كعبه نگه دارد.

به معذورين توصيه شود كه تا اتمام اعمال حج، پول خود را خرج نكنند، زيرا در بعضى مواقع هزينه در صفا و مروه و طواف با ويلچر زياد است و امكان اعمال بدون پول، ميسر نيست.

توصيه به زائران «ويژه ايام تشريق»

دستبند و كارت شناسايى خود را در مشاعر مقدسه به همراه داشته باشند.

در مشاعر مقدسه به صورت متفرق از چادرها خارج نشوند و بى جهت تردد نكنند.

در منى به صورت گروهى به سوى جمرات حركت كرده و به چادر باز گردند.

هنگام انتقال از مشعر به منا در صبح روز عيد، به علائم نصب شده نشانگر سمت چادرهاى ايرانى توجه كنند واز برداشتن بار اضافه پرهيز نمايند.

هنگام غروب روز عرفه، وقتى به يكباره همه چادرها برچيده شد، امكان شناخت موقعيت، فوق العاده دشوار خواهد شد، در اين موقع بايد مراقب باشند و از محل دور نشوند.

در صورت جدا افتادن از كاروان، هراس نداشته باشند، با ديگر كاروان هاى ايرانى به طرف خيمه ها حركت كنند تا برادران امدادگر آنان را به خيمه ها برسانند.

ص:52

(ضمناً در منا، اطراف منطقه ايرانيان با پرچم كشورمان مشخص شده است.

) از نوشيدن آب از شيرهاى مخصوص شستشو و وضو خوددارى گردد.

هنگام حلق از تيغ هاى يكديگر استفاده نكرده و كليه شرايط بهداشتى را مراعات كنند.

پس ازهر بار استفاده از دستشويى، دست خود را با صابون شخصى بشويند.

هنگام استفاده از دستشويى، رعايت تقدم افراد سالخورده لازم است.

همراه داشتن پول، با توجه به اينكه قبلًا پول قربانى را پرداخته ايد، ضرورت ندارد.

حفظ بهداشت محيط عرفات، مشعر و منا وظيفه اخلاقى و مذهبى ماست، مضافاً بر اينكه تبعات ناشى از رعايت آن نيز به نفع سلامت خود ما است.

كمتر بخوريد و بياشاميد، چرا كه با معضل سرويس هاى بهداشتى و كمبود آن مواجه نشويد.

براى عزيمت از عرفات به سوى مشعر 2 الى 3 بطرى آب به همراه داشته باشيد.

اگر در مكه مكرمه سنگ هاى خود را جمع نكرده ايد، در مشعر از مكان هايى تميز جمع آورى نماييد و موقع جمع آورى سنگ ها از دستكش نايلونى و يكبار مصرف استفاده نماييد.

براى جمع آورى سنگ از كوه بالا نرويد.

هر زائر مرد براى حلق، اضافه بر تيغ و لوازم شخصى يك متر سفره يك بار مصرف داشته باشد و موقع حلق بر روى زمين پهن كرده، پس از انجام حلق كليه مواد زائد و تيغ هاى مصرف شده، موها و ...) را با همان سفره جمع كرده و به درون سطل هاى زباله بريزد.

به شدت از استفاده كردن وسائل شخصى ديگران (تيغ و ناخن گير ...) پرهيز شود و با خون افرادى كه ضمن حلق ... بيرون مى آيد، نيز تماس نداشته باشيد (موجب سرايت بيمارى هاى واگيرى است)

از شستن لباس هاى احرام و پهن كردن آنان بين چادرها كه سبب اتلاف وقت و سد معبر مى شود خوددارى گردد.

در منا نظم و ترتيب و نظافت چادرها بسيار مهم است.

براى ورود به چادرها حتماً از كيسه كفش استفاده كنيد.

حرمين شريفين و اماكن نزديك آنها
مدينه

كاروان هايى كه بعدازظهر (عصر) ، در مدينه به زيارت دوره مى روند، اختتام آن را نماز در مسجد قبا قرار مى دهند و بعضاً مشاهده شده كه در حياط مسجد شش و هفت نماز جماعت به امامت روحانى هاى كاروان ها برگزار مى شود كه صورت ناخوشايندى دارد.

بنابراين پيشنهاد مى شود كه مديران كاروان ها توجيه شوند كه در چنين مواقعى، يك نماز جماعت برگزار شود و چنانچه به هنگام مغرب رسيدند، به امام جماعت مسجد اقتدا نمايند و از تفرقه بپرهيزند.

مسجد غمامه نزديك مغرب، باز مى شود و مى توان توضيحات آن را قبلًا داد و بلافاصله با باز شدن درب آن دو ركعت نماز تحيت خوانده و زائران، خود را براى نماز مغرب به مسجدالنبى برسانند.

ص:53

براى رفتن به مسجد مباهله بعد از نماز مغرب، فرصت خوبى است كه زائران نماز عشا را نيز آنجا بخوانند.

شروع زيارت دوره از مسجد ذوقبلتين و بعد مساجد احزاب و شهداى احد و در آخر، مسجد قبا باشد.

براى جلوگيرى از برخورد با ازدحام و شلوغى بهتر است كمى از توضيحات هر مكان را در جلسه عمومى شب قبل، در هتل بيان شود و ارجاع بقيه توضيحات به خود هر مكانى داده شود تا مؤثر واقع گردد.

بهترين ساعت براى ديدار از مساجد تاريخى بعد از نماز مغرب تا قبل از نماز عشاء است كه عموماً در اين ساعت باز هستند.

به روحانيون محترم توصيه مى شود، قبل از اينكه كار زائران را براى حرم شريف و توضيح اماكن آن ببرند، گروه ارشاد را برده و به آنها توضيحات لازم را بدهند و از آنان براى بردن تمامى زائران كمك بگيرند.

زائران را با" مدينه منوره" شهر خاطره هاى پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و اصحاب پيامبر (ص) به خوبى آشنا كنند.

زندگى پيامبر اكرم (ص) ، حضرت على (ع) و حضرت زهرا (س) به خوبى بيان شود.

از مظلوميت امام حسن (ع) و ساير ائمه بقيع گفته شود، زيرا بهترين مكان براى امام شناسى و شناساندن چهره هاى پليد دشمنان دين و ديانت مى باشد.

ساعت 5/ 1 تا 3 بعدازظهر و يك ساعت بعد از نماز عشا، بهترين فرصت براى نشان دادن موقعيت هاى داخل مسجد، ستون ها و محراب و منبر و ضريح مطهر مى باشد.

بخصوص اگر از درب باب السلام وارد شده و موقعى كه موازى ستون هاى مسجد قرار گرفتند، ستون ها را مى توان به خوبى تشريح نمود.

طبقه دوم مسجدالنبى كه روزهاى جمعه باز مى شود، ديدنى است.

زائران را نيز براى ديدار ببريد.

مكه

يكى از لحظات معنوى و روحانى زائر، وقتى است كه براى اولين بار، چشمش به خانه خدا و پرده كعبه مى افتد.

پيشنهاد مى شود روحانيون محترم، اين لحظه نورانى را به سادگى از دست ندهند و به بهانه اينكه وقت اعمال تنگ است با عجله نگذرند و به زائر فرصت دهند تا لحظه اى با خداى خود راز و نياز كند و با خواندن دعا و مناجات به اين لحظات عرفانى، حال و هواى بيشترى دهيد و دعاهاى آداب دخول حرم مسجدالحرام را خوانده و ترجمه فارسى كنيد تا همه بهتر درك نمايند.

بردن زائران از طريق آسانسور به طبقه دوم و سوم مسجدالحرام و تشكيل جلسات در آنجا.

دو آسانسور در كنار كوه ابوقبيس وجود دارد كه حدود صد نفر گنجايش دارد و مناسب است حداقل دو سه دفعه پس از اعمال عمره تمتع، تمام زائران را همراه با سالخوردگان به آنجا برده و در آنجا در ابتداى كوه صفا حوادث خانه ارقم بن ابى ارقم و خانه ام هانى و شعب ابى طالب و كوه ابوقبيس را توضيح داد.

ص:54

كنار باب مروه كنار باب المدعى، حوادث تاريخى آنجا را؛ مانند: خانه حضرت خديجه (س) و تولد حضرت زهرا (س) و حكايت ليلالمبيت را توضيح دهيد.

نماز استداره اى مسجدالحرام براى زائران تبيين شود.

محل ايستادن امام جماعت در مسجدالحرام، براى زائران روشن شود تا جلوتر از امام قرار نگيرند.

صبح و مغرب و عشا: نزديك مقام ابراهيم

عصر: بين حجر اسماعيل و درِ كعبه

نماز جمعه: نزديك مقام ابراهيم

ظهر: زير بالكن، مقابل حد فاصل بين ركن يمانى و ركن حجر.

بهتر است توضيحات مسجدالحرام (براى اولين بار) در طبقه دوم گفته شود (نه در بيرون از مسجد) تا با مشاهده آن جلال و جبروت و معنويت، توضيحات دلنشين تر و ملموس تر باشد.

به زائران توصيه شود براى نمازهاى جماعت داخل مسجدالحرام حداقل يك ساعت قبل حضور داشته باشند و تا نيم ساعت بعد از نماز مسجدالحرام را ترك نكنند.

به زائران توصيه شود كه قرآن هاى داخل حرم را به هتل نياورده و نيز تلاش براى گرفتن قرآن هاى وقفى نكنند كه صورت بسيار زشت و زننده دارد.

به زائران توضيح داده شود كه وضو با آب كلمن هاى مسجدالحرام و مسجدالنبى، جايز نمى باشد.

روحانيون محترم هر شب در مسجدالحرام جلسه مناجات داشته باشند.

بقيع

شبها يكى دو ساعت قبل از اذان صبح، رفتن به بين الحرمين بسيار مطلوب است، زيرا نه مزاحمت پليس در كار است و نه ازدحام جمعيت و به خوبى مى توان به ذكر دعا و روضه پرداخت و نيم ساعت قبل از اذان، خاتمه داد و براى نماز شب و سپس نماز صبح، به داخل مسجد النبى رفت.

در صورتى كه رفتن به پشت نرده ها به علت ازدحام و اختلاط زن و مرد، براى زائران خانم ميسر نيست، مكانى از دور و مسلط و مشرف به قبرستان بقيع (مثل اتاق هاى هتل مشرف به قبرستان بقيع هستند) انتخاب شود و قبور ائمه اطهار و صحابه و ... را براى زوار خانم، توضيح داده شود.

در قبرستان بقيع توصيه مى شود، روضه ها و توسّلات بر سر قبور مطهر ائمه (ع) خوانده نشود و در جاهاى خلوت قبرستان بقيع كه مزاحمتى هم نيست، روضه و توسّلات انجام شود.

ص:55

فهرست منابع

قرآن كريم.

نهج البلاغه.

الميزان، علامه طباطبايى، چاپ دوم، مؤسسه دارالعلم.

بحارالانوار، علامه مجلسى، دارالكتب الاسلاميه.

ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، دارالحديث، چاپ اول 1377.

با قرآن در سرزمين وحى، محسن قرائتى، نشر مشعر، 1383.

حج، محسن قرائتى، مهر، پاييز 1377.

حج و حرمين شريفين در تفسير نمونه، مكارم شيرازى، نشر مشعر، دارالحديث، چاپ اول، 1382.

مبانى حكومت اسلامى، جعفر سبحانى، نشر اميرالمؤمنين (ع) ، 62.

تبليغ دين از منظر دين، حميد نگارش، زمزم هدايت، 83.

پژوهش در تبليغ، محمدتقى رهبر، سازمان تبليغ، 81

جنگ روانى و تبليغات، محمد شيرازى، همايش علمى بررسى نقش جنگ.

تبليغ در قرآن و حديث، محمدى رى شهرى، دارالحديث، 1380.

سيرى در سيره نبوى، مرتضى مطهرى، صدرا، 66.

خورشيد اسلام چگونه شكل گرفت، علم الهدى.

روش دعوت محمد (ص) ، على قائمى، شفق، 1375.

دائرةالمعارف علوم اجتماعى، دكتر ساروخانى، كيهان، 7.

لغت نامه دهخدا، على اكبر دهخدا، دانشگاه تهران، 73.

فرهنگ و تهاجم فرهنگى، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 75.

مقدمه اى بر جهان بينى، مرتضى مطهرى، صدرا، بى تا.

مفردات راغب، (معجم مفردات الفاظ قرآن) راغب اصفهانى المكتب المرتضويه.

حكمت ها واندرزها، مرتضى مطهرى، صدرا.

الكامل، ابن اثير، بيروت، 85

تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دارالكتاب الاسلاميه، 68.

الدرالمنثور، سيوطى، دارالمعرف.

اقرب الموارد، سعيد الخورى، دارالاسو، 74.

فروغ ابديت، جعفر سبحانى، دفتر تبليغات اسلامى، 66.

مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، صدرا، 1372.

جلد 9

اشاره

ص:1

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

آزموده ها (9)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

مقدمه

از ميان همه عبادات،" حج" ويژگى ها و مزاياى متمايزى دارد. توگويى خداوند راز و رمز تهذيب نفس، سير و سلوك و بالا رفتن از نردبان كمال و معرفت، بلكه گذرى بر فلسفه خلقت و گذشته تاريخ از ابتداى هبوط آدم تا بعثت پيامبر خاتم و يادآورى ظهور حجت قائم عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف، را يك جا در حج و مناسك و مشاعرش به يادگار گذاشته است.

اگر سالك اين راه با مناسك ظاهرى و باطنى حج آشنا شود و آن را با شعور و آگاهى انجام دهد، به سوى درياى بى كران معارف رهنمون مى شود و لحظه به لحظه پرده اى از گنجينه اسرار و شگفتى ها به كنار رفته تا از خود بى خود شده و در آسمان معارف توحيدى به پرواز درآيد و جذبه يار، او را به ملاقات پروردگار برساند.

چه كسى غير از روحانى كاروان، در اين سير روحانى به يارى زائر خدا شتافته و دستش را گرفته و به ديدار يار ميرساند؟

شأن و منزلت روحانيون

روحانيون و كسانى كه وظيفه سنگين راهنمايى ميهمانان خدا را به عهده دارند، در ادبيات دينى و آموزه هاى وحيانى از شأن و جايگاه والا و ممتازى برخوردارند:

الْإِمَامُ الْهُمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِىُّ (ع) قال: «حَدَّثَنِى أَبِى عَنْ آبَائِهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِى انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِى حُكْمَهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا فَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِى حِجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِى الرَّفِيقِ الْأَعْلَى.» (1)

امام حسن عسكرى از پدران بزرگوارشان نقل ميكنند كه فرمودند: «سختتر از يتيمى كه پدرش را از دست داده يتيمى است كه از امامش جدا شده و راهى به سوى او ندارد و وظيفهاش را در اعمال دينش نميداند. آگاه باشيد هر يك از شيعيان ما كه به علوم ما آگاه باشد پس اين جاهل به شريعت و احكام دين كه دسترسى به ما ندارد يتيمى است در دامان او، آگاه باشيد هر كسى كه او را هدايت و ارشاد كند و علم دين و شريعت ما را به او بياموزد با ما در رفيق اعلى خواهد بود.»

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِىُّ (ع): «حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ (ع)، فَقَالَتْ: إِنَّ لِى وَالِدَةً ضَعِيفَةً وَ قَدْ لُبِسَ عَلَيْهَا فِى أَمْرِ صَلَاتِهَا شَىْ ءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِى إِلَيْكِ أَسْأَلُكِ، فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ (ع) عَنْ ذَلِكَ فَثَنَّتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلَّثَتْ إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَةِ، فَقَالَتْ: لَا أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ.

قَالَتْ فَاطِمَةُ (ع) هَاتِى وَ سَلِى عَمَّا بَدَا لَكِ. أَ رَأَيْتِ مَنِ اكْتُرِى يَوْماً يَصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِيلٍ وَ كِرَاهُ مِائَةُ أَلْفِ دِينَارٍ يَثْقُلُ عَلَيْهِ؟ فَقَالَتْ: لَا. فَقَالَتْ: اكْتُرِيتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ ءِ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً، فَأَحْرَى أَنْ لَا يَثْقُلَ عَلَىَّ. سَمِعْتُ أَبِى (ص) يَقُولُ: إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِى إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى يُخْلَعُ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ حُلَّةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُنَادِى مُنَادِى رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا الْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُكُمْ وَ الْأَيْتَامُ الَّذِينَ كَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَيْهِمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِى الدُّنْيَا فَيُخْلَعُونَ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِكَ الْأَيْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذُوا عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ.» (2)

امام حسن عسكرى (ع) فرمود: زنى نزد فاطمه زهرا (ع) آمد و گفت: مادر ناتوانى دارم كه مسئلهاى از مسائل نماز برايش مشتبه شده مرا به نزد شما فرستاده تا پاسخ آن را برايش ببرم. صديقه كبرى سؤالش را پاسخ دادند اما او نفهميد بار دوم بار سوم تا ده بار برايش توضيح دادند اما باز متوجه نشد و خجالت كشيد بار ديگر سؤال كند، گفت: اى دختر رسول خدا (ع) شما را زحمت نميدهم.

بانوى دو سرا فرمود: هرچه ميخواهى بپرس. آيا اگر كسى را اجير كنى تا بار سنگينى را به پشت بام برساند و در ازاى آن صد هزار دينار مزد بگيرد براى او اين كار سنگين است؟

گفت: نه.

حضرت صديقه فرمود: «من در برابر هر پاسخى كه به تو ميدهم به اجرتى اجاره شدهام كه بيشتر از اين است كه ما بين زمين تا عرش خداوند را از مرواريد پُر كنند، پس سزاوار است پاسخ دادن به تو بر من سنگين نباشد.

از پدرم رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: علماى شيعيان محشور ميشوند پس به اندازة علم و كثرت كوششان در ارشاد و راهنمايى مردم بر آنان خلعتهاى كرامت پوشانيده ميشود تا آنجا كه بر يكى از آنان هزار هزار حله نور پوشيده ميشود. آنگاه منادى پروردگار عزوجل ندا ميدهد: اى سرپرستان ايتام آل محمد و برطرف كنندگان نياز آنان! در آن زمانى كه دستشان از پدران روحانى آنان يعنى امامان كوتاه بود، اينان شاگردان شما و ايتامى هستند كه آنان را سر پرستى كرديد پس از خلعتهاى علوم در دنيا را بر آنان بپوشانيد، آنگاه علما بر هر كدام از ايتام به اندازه علمى كه از او فرا گرفته خلعت ميپوشانند.»

قَالَ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع): يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: نِعْمَ الرَّجُلُ كُنْتَ، هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ وَ كُفَيَت مَئُونَتُكَ فَادْخُلِ الْجَنَّةَ.

امام على بن موسى الرضا (ع) فرمود: روز قيامت به عابد گفتهميشود: خوب مردى بودى، همه همّ و غم تو نجات دادن خودت بود و زندگيات را مردم تأمين ميكردند، اكنون به بهشت درآى

أَلَا إِنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى.

آگاه باشيد فقيه كسى است كه خيرش را بر مردم سرازير مى كند و آنان را از چنگال دشمنانشان نجات ميدهد و نعمتهاى بهشت خداوندى را بر آنان به وفور عطا ميكند و رضايت پرودگار را برايشان تحصيل مينمايد.

وَ يُقَالُ لِلْفَقِيهِ: يَا أَيُّهَا الْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْهَادِى لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِمْ وَ مَوَالِيهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِمَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْكَ فَيَقِفُ فَيُدْخِلُ الْجَنَّةَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَانْظُرُوا كَمْ فَرْقٍ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ.» (3)

روز قيامت به فقيه گفته ميشود: اى سرپرست ايتام آل محمد (ع) هدايتگر براى دوستان ناتوان و همپيمانانشان بايست تا شفاعت كنى براى كسانى كه از تو معارف را گرفته يا آموختهاند. پس به همراه عالم گروه گروه- تا ده گروه امام شمرد- به بهشت وارد ميشوند. آنان كسانى هستند كه از او و از شاگردانش تا روز قيامت علم آموختهاند. پس تفاوت بين منزلت و مقام فقيه و عابد را ببينيد.»

عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ: بَعَثَنِى رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ لِى: يَا عَلِىُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِىُّ.» (4)

«با كسى جنگ مكن تا اين كه او را به اسلام دعوت كنى. به خداوند سوگند هدايت كردن خدا مردى را بر دست تو بهتر است براى تو از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب ميكند و تو مولاى او ميشوى»

تجربه هاى تبليغى و ضرورت تبادل و انتقال آنها

بى شك، در مسير تبليغ و آموزش آموزه هاى دينى افرادى موفق ترند كه از تجربه ديگران استفاده كنند و نخواهند تمام راهها را يكى پس از ديگرى بيازمايند. از اين زاويه، همنشينى با صاحبان تجربه امرى سودمند و ضرورى است چرا كه آنها با گرانترين قيمت، تجربه ها را به دست آورده و ما، با ارزانترين قيمت آنها را فرا مى گيريم. حضرت امير (ع) در همين باره مى فرمايد:

«تَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مِنْهَا مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا فِيهِ يَا بُنَىَّ إِنِّى وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ قَدْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِى فَقَدْ نَظَرْتُ فِى أَعْمَارِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِى أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِى آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّى بِمَا انْتَهَى إِلَىَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ» (5)

با تصميم جدى به استقبال امورى بشتاب كه انديشمندان و اهل تجربه، زحمت آزمون آنرا كشيده اند و تو را از تلاش بيشتر بى نياز ساخته اند، بنا بر اين آنچه از تجربيات آنها نصيب ما شده نصيب تو هم خواهد شد بلكه شايد پاره اى از آنچه بر ما مخفى مانده (با گذشت زمان) بر تو روشن گردد.

پسرم درست است كه من باندازه همه كسانى كه پيش از من مى زيسته اند عمر نكرده ام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان تفكر نمودم و در آثار آنها به سير و سياحت پرداختم تا بدانجا كه همانند يكى از آنها شدم، بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنان بمن رسيده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. من قسمت زلال و مصفاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك باز شناختم و سود و زيانش را دانستم»

عليك بمجالسة أصحاب التّجارب، فإنّها تقوّم عليهم بأغلى الغلاء، و تأخذها منهم بأرخص الرّخص.

بر تو باد به همنشينى با صاحبان تجربه، چرا كه آنها با گرانترين قيمت تجربه ها را به دست آورده و تو، به ارزانترين قيمت از آنها فرا مى گيرى.

به همين منظور" معاونت روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى " در سال هاى اخير از روحانيون حج درخواست كرد تا تجربيات واندوخته هاى خود را كه در طول ساليان گذشته به دست آوردهاند، در قالب" ره آورد سفر معنوى حج " به رشته تحرير در آوردند. اين آثار و نوشته ها پس از وصول و دسته بندى موضوعى، مورد برسى و تحليل قرار گرفته و نتايج آن به صورت" آزموده ها" منتشر شده و در اختيار روحانيون محترم كاروان ها قرار مى گيرد. آنچه در اين نوشتار آمده، برگرفته از كليه رهآوردهايى است كه روحانيون در سه سال گذشته به معاونت امور روحانيون ارسال كردهاند و توسط فاضل ارجمند جناب حجةالاسلام و المسلمين ترابى مورد بررسى و تحليل قرار گرفته و به رشته تحرير در آمده است. جا دارد از اهتمام و پيگيرى و زحمات بى دريغ مؤلف ارجمند تقدير و تشكر به عمل آيد.

فرصت را مغتنم شمرده و از همه روحانيون و معين هاى محترم كاروان هاى حج براى مشاركت فعال در طرح" ره آورد سفر حج" و ثبت و نگارش خاطرات و تجارب خود دعوت به عمل مى آوريم. منظور از مشاركت فعّال، اهتمام روحانيون كاروان هاى حج به نوشتن دقيق و مستند خاطرات، تجارب و توصيه هايى است كه آگاهى از آنها را بويژه براى ديگر روحانيون حج مفيد و ضرورى مى دانند. بى شك اين رويكرد معلومات و تجارب ارزشمند روحانيون را از حصارهاى فردى و ذهنى خارج كرده و با عبور از مرزهاى زمانى و جغرافيايى، امكان انتقال و بهره ورى را براى جمع بيشمارى فراهم مى آورد.

در پايان اين فراز، ضمن آرزوى توفيق روزافزون براى كليه عوامل و خدمتگزاران حج و حاجيان، توجه روحانيون محترم را به چند نكته جلب ميكنيم:

-نقطه نظرات انتقادى، اصلاحى و تكميلى خود را پيرامون اين شماره از آزمودهها، براى كميته تدوين متون آموزشى مستقر در معاونت امور روحانيون ارسال فرماييد.-

در ثبت و نگارش رهآورد سفر حج امسال و سالهاى بعد، از تكرار و بازگويى نكاتى كه در اين شماره يا شمارههاى پيش آمده است خوددارى نماييد و صرفاً به ذكر مطالب و نكتههاى بديع بسنده كنيد.-

تجارب و توصيههاى جديد و كاربردى خود را در مورد انجام صحيح و كامل اعمال و مناسك حج، تدوين و بعد از موسم ارسال فرماييد. براى آگاهى از نحوه نوشتن ره آورد سفر حج و چارچوبها و ضوابط آن، حتماً به آيين نامه طرح كه همراه با دفترچه آزمون غير حضورى تقديم شده است، مراجعه و آن را دقيقاً مطالعه فرماييد.

حوزه نمايندگى وليفقيه در امور حج و زيارت

معاونت امور روحانيون

كميته تدوين

پاييز 86


1- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 317، ح 20
2- همان، ص 318، ح 22
3- بحارالأنوار، ج 2، ص 5، ح 10
4- الكافى، ج 5، ص 28، ح 4
5- بحار الانوار، ج 74، ص 203.

ص:7

فصل اول كليات

اشاره

ص:8

عوامل موفقيت روحانيون از نگاه روحانيون

- مأنوس شدن با زائران سبب تسهيل در پذيرش آنان مى شود.

- از تذكر معايب و نقائص عوامل كاروان در جلسات عمومى خوددارى شود زيرا سبب موضع گيرى و مقاومت آنان شده و عكس العمل منفى آنان را به دنبال دارد. در برخى موارد نيز امور كاروان مختل و چه بسا كنترل آن از دست روحانى و عوامل خارج شده و در كيفيت اعمال زائران اثر خواهد گذاشت.

- بى اعتنايى تعدادى از زائران به روحانى كاروان، در اثر تبليغات مخرّب موجب شركت نكردن آنان در جلسات و گرم نگرفتن آنان با روحانى مى شود. برخوردهاى عاطفى و صميمى روحانى در اين گونه موارد مانند سراغ گرفتن، پيشى گرفتن در سلام و احوال پرسى- موجب رنگ باختن ذهنيت هاى منفى مى شود.

- كيفيت زندگى روحانى در طول سفر تأثير به سزايى در جذب زائران دارد. تواضع و فروتنى، ساده زيستى، خود را برتر از ديگران نديدن، عمل كردن به آنچه ميگويد، موجب جلب قلوب زائران مى شود و بهره گيرى معنوى آنان از روحانى را افزايش مى دهد.

رسول خدا (ص) در همين باره ضمن توصيه به عبد الله بن مسعود مى فرمايد:

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَهْدِى النَّاسَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِالْخَيْرِ وَ هُوَ غَافِلٌ عَنْهُ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ إِلَى أَنْ قَالَ (ص) يَا ابْنَ مَسْعُودٍ فَلَا تَكُنْ مِمَّنْ يُشَدِّدُ عَلَى النَّاسِ وَ يُخَفِّفُ عَلَى نَفْسِهِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ.» (1)

- آرامش و وقار روحانى، ادب و عفت كلام و سخن زيبا، سعه صدر و بررسى امور زائران و عوامل و خدمه، كاروان را همچون يك كشتى آرام به پيش مى برد.

- روحانى در مواجهه با زائران سبقت در سلام، لبخند، دلجوئياز آنان و استفاده از تعابيرى همچون" خسته نباشيد، خوش آمديد، قبول باشد، مهمان خدا و رسول خدا (ص)" توأم با تواضع را پيشه خود كند.

- احترام متقابل روحانى، معين و معينه و ارج نهادن به زحمات يكديگر در انظار عمومى زائران از ضرورياتى است كه هيچگاه نبايد از آن غفلت كرد. امام راحل ميفرمود: اگر تمام انبيا و پيامبران در يك جا جمع شوند با هم توافق نظر دارند و اختلافى بين آنان پيش نميآيد زيرا هدف همه آنان آشنا كردن مردم با خداوند و بيان معارف است.

- بايد از احتياطهاى بى موردى كه سبب ميشود زائر به حالت وسواس و ترديد بيفتد و از لذت عبادت و طواف محروم شود، جداً پرهيز كرد. اين نكته اصولى را نبايد فراموش كرد كه در بيان احكام و تكاليف بايد از سخت گيرى مفرط پرهيز كرد.

- موفقيت روحانى در گرو خدمت خالصانه و ايثار و از خودگذشتگى او است. حضرت رسول (ص) و سيره او نماد مجسم از خودگذشتگى در تبليغ دين است. از سوى ديگر مردم به كسى كه به آنان اهميت دهد، برايشان دلسوزى كند و دست آنان را بگيرد، عشق ميورزند. ولى افرادى كه خود را در حد وظيفه تعيين شده محصور مى كنند و حاضر به فداكارى و از خود گذشتگى نيستند، از حكومت بر قلبها محرومند.

- همكارى صميمانه در خلوت و جلوت با عوامل كاروان به ويژه مدير در راستاى خدمت رسانى به كاروان سبب پيشرفت و موفقيت مطلوب كاروان در دستيابى به اهداف معنوى و فرهنگى است.

- اگر چه روحانى بايد به ميان زائران رفته و با آنان خودمانى شود امّا اينبه معناى بذله گويى و كارهاى سخيف و دور از شأن طلبگى نيست.

- روحانى كاروان بايد مظهر تواضع و فروتنى باشد. اگر خود را برتر و بالاتر و تافتهاى جدا بافته از ديگران بداند، مردم ارتباط پيدا نكرده و طبعاً او را همراهى نمى كنند.

روحانى آينهاى است كه مردم در او، رسول خدا (ص) را نظاره مى كنند. حضرت امير (ع) در مورد خلق و خوى رسول اكرم (ص) در تعامل با مردم مى فرمايد:

«فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الأَطْيَبِ الأَطْهَرِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ اسْتَنَّ بِسُنَّتِهِ، فَإِنَّ فيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى. وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الْمُتَأَسّى بِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ الْمُقْتَصُّ لأَثَرِهِ، ... فَلَقَدْ كَانَ نَبِيُّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَأْكُلُ عَلَى الأَرْضِ، وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ، وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ، وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِىَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ.» (2)

«از پيامبر پاك و پاكيزه ات- صلى الله عليه و آله- پيروى كن زيرا راه و رسمش سرمشقى است براى آن كس كه به خواهد تأسى جويد و انتسابى است (عالى) براى كسى كه بخواهد منتسب گردد، و محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه از پيامبرش سر مشق گيرد و قدم به جاى قدم او گذارد پيامبر (ص) روى زمين (بدون فرش) مى نشست و غذا مى خورد، و با تواضع همچون بردگان جلوس ميكرد با دست خويش كفش و لباسش را وصله ميكرد، بر مركب برهنه سوار مى شد و حتى كسى را پشت سر خويش سوار مى نمود.»

ابن عباس نيز در همين زمينه مى گويد:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَعْتَقِلُ الشَّاةَ وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ عَلَى خُبْزِ الشَّعِيرِ» (3)

«رسول خدا هميشه بر زمين مينشست و روى زمين غذا مى خورد و خود گوسفندان را ميبست و دعوت بردگان را بر نان جوين ميپذيرفت».

- يكى از عواملى كه بعضاً گلايه زائران را به همراه دارد، عدم توجه به نظم و انضباط و قول و قرارها است. نظم و انضباط روحانى در وعدهها و انجام كارها و تشكيل جلسات، بايد براى مردم الگو باشد و از تأخير و معطل كردن زائران جداً خوددارى نمايد.

- حضور روحانى در ابتداى جلسه و ترك جلسه به عنوان آخرين نفر، بيانگر نظم و اهميت دادن به جلسات است.

- صبر و تحمل و سعه صدر روحانى در مواجهه با بحران ها و مشكلات پيش بينى نشده، موجب آرامش كاروان است.


1- مستدرك الوسائل، ج 12، ص 203
2- ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 2، ص 174
3- مستدرك الوسائل ج 16، ص 227.

ص:9

فصل دوم در ايران

اشاره

ص:10

بنابر تجارب و توصيه هاى روحانيون موفق كاروان هاى حج در جلساتى كه پيش از سفر در ايران تشكيل مى شود، امور زير مورد توجه قرار گيرد:

شناسايى زائران

توزيع فرمهايى در اولين جلسه ايران براى شناختن زائر، تحصيلات، مذهب، مرجع تقليد، سابقه تشرف، نيابت و اطلاعات موردنياز ديگر. مانند اين نمونه:

نمايش تصوير

توزيع و جمعآورى اين فرمها سبب ميشود اطلاعات زائران به طور كامل در اختيار روحانى قرار گيرد و بتواند بر طبق آن برنامه ريزى كند. براى مثال با اطلاع از نام مراجع تقليد زائران، فتواى مراجعى كه در كاروان مقلد ندارند، بيان نميشود. افرادى كه نايب هستنند شناسايى شده و به وجود شرايط نيابت در آنان مورد بررسى دقيق قرار گرفته و به حصول يا عدم حصول اطمينان پيدا كنند.

2. در همان جلسات اوليه از وجود يا عدم زائران سنى مذهب، در كاروان اطمينان پيدا كنيد تا در سخنرانيها ملاحظه حال آنان بشود.

3. بيشتر مديران كاروان دفترى دارند كه نام وخصوصيات زائر همراه با عكس او در آن ثبت شده اشت. با مطالعه اين دفتر ميتوان خيلى زود با زائران آشنا شد كه در ايجاد ارتباط و صميميت بسيار مؤثر است.

4. از مدير خواسته شود كه در صورت امكان با تهيه ليست زائران، و حضور و غياب در هر جلسه، نام كسانى كه در جلسات حاضر نميشوند، مشخص شود تا ضمن تماس تلفنى از علت غيبت آنان پرسيده شود و به شركت در جلسات ترغيب شوند. اين گونه تماسها سبب ايجاد رابطه بين روحانى و زائر مى شود. ناگفته پيداست كه به سراغ زائر رفتن، وظيفه روحانى است.

هميارى و همكارى زائران و كمك به ضعفا

يكى از امورى كه نشاط و شادابى كاروان را به دنبال دارد، ايجاد حسّ تعاون و نوع دوستى در زائران و ترغيب آنان به هم يارى وكمك كردن به زائران ناتوان و ضعيف است.

روحانى كاروان افزون بر اين كه با روى گشاده در كمك به زائران بيمار و ناتوان پيشقدم است، در ديگران نيز اين حس را بوجود آورد. براى رسيدن به اين مقصود، گوشزد كردن كلام معصومين (عليهم صلوات الله) بهترين وسيله است. به برخى از رواياتى كه در همين باره رسيده، اشاره مى شود:

عن أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «مَا قَضَى مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حَاجَةً إِلَّا نَادَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَىَّ ثَوَابُكَ وَ لَا أَرْضَى لَكَ بِدُونِ الْجَنَّةِ.» (1)

عن إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «قَالَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً وَاحِداً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ دَرَجَةٍ حَتَّى إِذَا كَانَ عِنْدَ الْمُلْتَزَمِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَةَ أَبْوَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ». قُلْتُ لَهُ: «جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْفَضْلُ كُلُّهُ فِى الطَّوَافِ؟»

قَالَ: «نَعَمْ وَ أُخْبِرُكَ بِأَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُسْلِمِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى بَلَغَ عَشْراً.» (2)

إِبْرَاهِيمَ الْخَارِقِىِّ قَالَ: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: مَنْ مَشَى فِى حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ يَطْلُبُ بِذَلِكَ مَا عِنْدَ اللَّهِ حَتَّى تُقْضَى لَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ أَجْرِ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَتَيْنِ وَ صَوْمِ شَهْرَيْنِ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ وَ اعْتِكَافِهِمَا فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَنْ مَشَى فِيهَا بِنِيَّةٍ وَ لَمْ تُقْضَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ فَارْغَبُوا فِى الْخَيْرِ.» (3)

عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) تَنَافَسُوا فِى الْمَعْرُوفِ لِإِخْوَانِكُمْ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ لِلْجَنَّةِ بَاباً يُقَالُ لَهُ الْمَعْرُوفُ لَا يَدْخُلُهُ إِلَّا مَنِ اصْطَنَعَ الْمَعْرُوفَ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَمْشِى فِى حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ فَيُوَكِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَكَيْنِ وَاحِداً عَنْ يَمِينِهِ وَ آخَرَ عَنْ شِمَالِهِ يَسْتَغْفِرَانِ لَهُ رَبَّهُ وَ يَدْعُوَانِ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ. ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ لَرَسُولُ اللَّهِ (ص) أَسَرُّ بِقَضَاءِ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْهِ مِنْ صَاحِبِ الْحَاجَةِ» (4)

اجراى طرح احسان

تجربه نشان داده با بيان روايات فوق و روايات ديگرى كه در اين موضوع رسيده فضاى كاروان و روح جمعى آماده پذيرش مسؤوليت ديگران و طرح احسان است. لذا به زائران اعلام شود كسانى كه در طول سفر دوست دارند، پيامبر اسلام (ص) را خوشنود و با خدا معامله كنند و ثواب ده طواف و حج وعمره را ببرند، در پايان جلسه مراجعه كنند تا نام آنان نوشته شود.

ازمدير كاروان خواسته ميشود به گونهاى برنامه ريزى كنند كه افراد ضعيف در طول سفر با كسانى كه براى طرح احسان ثبت نام كردهاند، هم اطاقى شوند تا از آنها مواظبت كرده و به آنان كمك كنند. در صورتى كه تعداد داوطلب بيشتر از خد نياز باشد، براى هر فرد ضعيف و ناتوان، افرادى را تعيين كنند تا به نوبت اين مهم را به عهده گيرند.

كيفيت اداره جلسات

- در بيان تاريخ اسلام، بيشتر بر مطالب و نكاتى تأكيد شود كه از تجربه هاى تلخ و شيرين تاريخى است و در روحيه زائران تأثير عملى دارد.

- براى تنوع سخنرانى و جلوگيرى از خستگى و كسالت مخاطبان، بهتر است هر از گاهى- لطيفه- ضرب المثل- قصص كوتاه عرفانى- اشعار مناسب بحث كه با اصل موضوع متناسب باشد استفاده شود.

- در بيان احكام و مسائل حج، از اسرار و رموز اثر گذار و آموزنده آن غفلت نشود.

- از پذيرايى در زمان برگزارى كلاس ها كه سبب بر هم خوردن حواس و تمركز مخاطب ميشود پرهيز شود و اگر لازم باشد در پايان جلسه پذيرائى صورت پذيرد.

- در بيان مسائل و معارف حج، گاهى اوقات از روش پرسش و پاسخ استفاده شود. تجربه نشان داده كه كاربرد اين روش موجب مشاركت زائران در بحث و تمركز و ارتقاى يادگيرى آنان مى شود.

مقدمات فقهى حج در ايران

1. تصحيح نماز

- از زائران خواسته شود در نماز جماعت مساجد شهر خود شركت كنند و نماز خود را به روحانى محل و عالم آشنا و مورد وثوق عرضه كنند تا اشتباهات احتمالى، اصلاح و برطرف شود.

- در صورتى كه زائران، نماز خود را نزد روحانى كاروان تصحيح مى كنند بايد فرمى تهيه شود و در آن تكبير و حمد و سوره و تشهد و سلام و ذكرهاى نماز واجب و مستحب با خط درشت و اعراب صحيح نوشته شود و در هنگام مراجعه زائران براى قرائت نماز، زير كلماتى كه غلطميخوانند خطى كشيده تا به تصحيح آن بپردازند. اين كار موجب مى شود در صورتى كه غلط داشته باشند در مراجعه بعدى معلوم شود آيا به تصحيح آن پرداختهاند يا نه؟

- در صورت نياز به جاى خطبه سخنرانى، سوره حمد و اخلاص با ترتيل و صداى رسا خوانده شود و زائران را به آن توجه دهيد.

- نشان دادن عملى وضو و تيمم و خواندن يك نماز دو ركعتى در مقابل جمع و آگاهى دادن زائر به مواضعى كه سبب بطلان نماز و وضو مى شود.

- ترغيب زائران به گوش دادن به قرائت امام مسجد النبى و مسجد الحرام براى تصحيح قرائتشان.

2. يادآورى حساب سال

- روحانى در تخميس مال زائران هادى باشد يعنى فقط مسئله را مطرح كند و اصرارى بر تخميس نداشته باشد. هرگز نبايد زائرى را به تصحيح نماز يا حسابرسى اموالش يا پرداخت آن وادار كرد. وظيفه شرعى روحانى، بيان مسائل نماز و خمس و دعوت آنها به عمل به واجبات است نه اجبار آنان به اين امور.

- از زائران خواسته شود كه براى حسابرسى خمس و پرداخت وجوه شرعى خود به دفتر مرجع تقليد خود يا نماينده وى مراجعه و براى اين مسأله اقدام نمايند.

3. بيان كيفيت وصيتنامه

كيفيت وصيت نامه نوشتن، به زائران آموزش داده شود، به ويژه در مورد شرايط وصى و وصيت مالى كه بيش از ثلث نباشد و نوشتن نماز و روزه هاى قضا در وصيتنامه.

با بيان فضائل دفن در حرمين شريفين، زائران به وصيت به دفن در آن مكانهاى مقدس ترغيب شوند، زيرا در صورتى كه زائرى در حرمين فوت كند آوردن جنازه او به ايران بسيار مشكل است و عوامل كاروان و ستاد حج را در گير ميكند. از اينرو بايد به گونهاى تبليغ شود كه زائران تمايل خود را به دفن در حرمين در صورت فوت نشان دهند و به خانوادههايشان اعلام كنند. براى توجيه آنان روايات زير بويژه روايت سوم ميتواند مورد استفاده واقع شود.

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «مَنْ مَاتَ فِى طَرِيقِ مَكَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِياً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.» (5)

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ أَتَى مَكَّةَ حَاجّاً وَ لَمْ يَزُرْنِى إِلَى الْمَدِينَةِ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ أَتَانِى زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ مَاتَ فِى أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ» (6)

قال أبوجعفر (ع): «وَ مَنْ مَاتَ مُحْرِماً بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلَبِّياً بِالْحَجِّ مَغْفُوراً لَهُ وَ مَنْ مَاتَ فِى أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ وَ مَنْ مَاتَ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ وَ مَنْ دُفِنَ فِى الْحَرَمِ أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ مِنْ بَرِّ النَّاسِ وَ فَاجِرِهِمْ» (7)

4. استحباب كوتاه نكردن موى سر و صورت

كوتاه نكردن موى سر و صورت در عمره مفرده از يك ماه پيش از سفر مستحب است و در عمره تمتع اين استحباب از اوّل ذى القعده است و اگر نشد از اوّل ذى الحجّه

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ فَمَنْ أَرَادَ الْحَجَّ وَفَّرَ شَعْرَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَى هِلَالِ ذِى الْقَعْدَةِ وَ مَنْ أَرَادَ الْعُمْرَةَ وَفَّرَ شَعْرَهُ شَهْراً» (8)

5. پيش نيازهاى احرام

- از آنجا كه كاروان هاى مدينه بعد، بايد در جحفه محرم شوند بايد به زائران اعم از مرد و زن مؤكداً يادآور شوند كه لباس هاى احرام خود را پيش از سفر وارسى كنند كه معطر نباشد و آن را جداى از اشياء خوشبو در دسترس بگذارند تا هنگام محرم شدن، لباس هاى احرام آنان با بار اصلى به مكه نرفته باشد.

- در مورد لباس احرام به ويژه لباس بانوان تذكر داده شود كه نازك و بدن نما نباشد، و به قدرى ضخيم باشد كه در فصل گرما كه بر اثر عرق كردن لباس به بدن مى چسبد، بدن نما نشود.

- خانم ها به شرط اين كه با پزشك متخصص بانوان مشورت كرده باشند و ضررى متوجه آنان نباشد ميتوانند براى جلوگيرى از عادت ماهيانه، دارو استفاده كنند. در ضمن، تذكر اين نكته به بانوان كه اگر در هنگام احرام مبتلا به عذرى شوند، مشكلى براى اعمالشان پيش نميآيد، سبب رفع اضطراب و نگرانى آنان ميشود.

- به طور كلى خانمهاى غير يائسه از شوهرانشان اجازه نذر كردن بگيرند زيرا ممكن است لازم شود پيش از ميقات با نذر محرم شوند و در آنجا دسترسى به همسرانشان ممكن نباشد.

6. تذكر نكاتى درباره نيابت

- اولًا شرايط نيابت به طور واضح و صريح براى زائران گفته شود و ثانياً افرادى كه در كاروان نايب هستند، شناسايى شده و حتماً نسبت به وجود شرايط در آنان دقت لازم به عمل آيد تا پس از سفر و هنگام اعمال به مشكل برخورد نكنند. مخصوصاً كسانى كه از نماز صحيح معذور هستند يا خودشان مستطيع هستند كه در اين موارد نيابتشان اشكال دارد و به فتواى برخى از مراجع مانند امام راحل اصلا احرامشان صحيح نيست و چون به ميقات آمده و استطاعت طريقى نيز حاصل شده، بايد براى خودشان حجّ بجاى آورند.

- خدمه كاروانها نيز نسبت به نيابت توجيه شوند، زيرا ممكن است به هنگام اعمال حجّ، مشكلى براى كاروان پيش آيد كه به ناچار بايد اعمال معذور را انجام دهند و به فتواى برخى از فقهاء عذر طارى مُخلّ به نيابت است. لازم است در اين خصوص يك جلسه توجيهى براى عوامل در ايران گذاشته شود و مسائل مربوطه توسط روحانى كاروان تبيين شود.

7. كيفيت نماز در فرودگاه و هواپيما

از آنجايى كه احتمال دارد پرواز كاروان در رفت يا برگشت، نزديك يا در وقت نماز صورت بگيرد، يادآورى چند نكته در اين خصوص به زائران ضرورى است:

- اگر در اول وقت نماز، در سالن انتظار فرودگاه هستند، سعى كنند باطهارت باشند تا اگر فرصت شد نماز را بتوانند سريع بخوانند و سوار هواپيما شوند.

- اگر فرودگاه در خارج از شهر و بعد از حدّ ترخص واقع شده باشد ولو مسافتش تا شهر كمتر از چهار فرسخ باشد، بايد به زائر توجه داد كه نماز را شكسته بخواند. حدّ ترخص يعنى به مقدارى از شهر دور شوند كه صداى اذان شهر شنيده نشود و ديوارهاى شهر را نتوان به خوبى تشخيص داد. لازم نيست چهار فرسخ از شهر دور شده باشند تا نماز شكسته شود.

- اگر زائران مى دانند كه پس از سوار شدن به هواپيما، وقت نماز داخل مى شود به گونهاى كه امكان خواندن نماز پس از پياده شدن از هواپيما نباشد و نماز قضا ميشود، بايد پيش از سوار شدن وضو بگيرند تا هنگام نماز خواندن در هواپيما به راحتى بتوانند به وظيفه خود عمل كنند.

- نماز در هواپيما در صورت امكان بايد به حالت ايستاده ولو در راهروهاى هواپيما با مراعات قبله و ساير شرايط خوانده شود و چنانچه در حالت ايستاده ممكن نباشد و مسؤولان اجازه ندهند، به حالت نشسته و در صورت امكان رو به قبله نماز خوانده شود. بهرحال هر مقدار از شرايط نماز كه ممكن بود بايد مراعات كنند و اگر امكان ركوع و سجود نبود براى آنها اشاره كند و چنانچه نماز در هواپيما با مراعات شرايطى كه گفته شد خوانده شود نماز صحيح است.

8. بيان كيفيت نماز در مكه و مدينه

كيفيت خواندن نماز در مكه و مدينه و مسجدالنبى و مسجدالحرام، در ايران براى زائران توضيح داده شود بويژه كيفيت نماز در عرفات و منا كه براى گروهى از زائران كه ده روز در مكه بوده اند، در مشاعر هم تمام است و براى آنان كه كمتر از ده روز در مكه بوده اند، نماز در عرفات و منا شكسته است.

9. بيان ثواب نماز در مسجدين شريفين

بيان عنايت الهى به نمازگزاران در مسجدالنبى (ص) و مسجدالحرام، موجب اهتمام آنان به شركت در نمازهاى جماعت است:

جَمِيل بْن دَرَّاجٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَا بَيْنَ مِنْبَرِى وَ بُيُوتِى رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مِنْبَرِى عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ وَ صَلَاةٌ فِى مَسْجِدِى تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِدِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ.» قَالَ جَمِيلٌ: قُلْتُ لَهُ: «بُيُوتُ النَّبِىِّ (ص) وَ بَيْتُ عَلِىٍّ مِنْهَا؟» قَالَ: «نَعَمْ وَ أَفْضَلُ.» (9)

أَبو الصَّامِتِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «صَلَاةٌ فِى مَسْجِدِ النَّبِىِّ (ص) تَعْدِلُ بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ» (10)

ابو صامت از امام صادق (ع) نقل كرد كه فرمود: «نماز در مسجد النبى (ص) برابر با ده هزار نماز است.»

قَالَ الصَّادِقِ (ع): «مَكَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) وَ الصَّلَاةُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَدِينَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) الصَّلَاةُ فِيهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِيهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ الْكُوفَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) وَ الصَّلَاةُ فِيهَا بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَ سَكَتَ عَنِ الدِّرْهَمِ.» (11)

رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِىُّ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ مَنْ صَلَّى فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ صَلَاةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ اللَّهُ بِهَا مِنْهُ كُلَّ صَلَاةٍ صَلَّاهَا مُنْذُ يَوْمَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ كُلَّ صَلَاةٍ يُصَلِّيهَا إِلَى أَنْ يَمُوتَ.» (12)

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصَّلَاةُ فِى مَسْجِدِى كَأَلْفِ صَلَاةٍ فِى غَيْرِهِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَإِنَّ الصَّلَاةَ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ فِى مَسْجِدِى.» (13)

وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) لِأَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِىِّ الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ يَا أَبَا حَمْزَةَ الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَ النَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً.» (14)

10. بيان فضيلت شركت در نماز جماعت اهل سنت

روايات زيادى در فضيلت و استحباب نماز جماعت با اهل سنت از معصومين (عليهم السلام) رسيده كه اختصاص به مسجد النبى هم ندارد بلكه در مساجد ديگر مكه و مدينه نيز اين حكم جارى است. به گوشهاى از اين روايات اشاره ميشود:

قال أَبو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ.» (15)

إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ لِى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «يَا إِسْحَاقُ أَ تُصَلِّى مَعَهُمْ فِى الْمَسْجِدِ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّىَ مَعَهُمْ فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ» (16)

عَلِىُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِى كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ خَلْفَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّى مَعَهُمْ.» (17)

سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُنَاكَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاةِ خَلْفَهُمْ؟ فَقَالَ: «هَذَا أَمْرٌ شَدِيدٌ لَنْ تَسْتَطِيعُوا ذَاكَ. قَدْ أَنْكَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ صَلَّى عَلِىٌّ (ع) وَرَاءَهُمْ» (18)

11. بيان كيفيت نماز خواندن اهل سنت

بيان كيفيت نماز اهل سنت در مسجدالنبى (ص) و مسجدالحرام و ديگر مساجد مكه و مدينه، به زائران ايرانى در همراهى دقيق با جماعت كمك مى كند:

امام جماعت مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام معمولا اين گونه نماز ميخوانند:

- امام جماعت، پس از گفتن تكبيرة الاحرام دعاى استفتاح را ميخواند كه مختصر آن اين است:

سبحانك اللهم و بحمدك و تبارك اسمك و تعالى جدك و لا اله غيرك.

بعد از آن، استعاذه را مى گويد و" بسمله" را در تمام نمازها آهسته گفته و سوره حمد را ميخواند و پس از آن مقدارى از قرآن را تلاوت ميكند.

- معمولا در نماز صبح اگر سوره كاملى بخواند يكى از سورههاى از" ق" تا" عمّ" را و در نماز مغرب يكى از سورههاى از ضحى تا آخر قرآن را و در بقيه نمازها از سوره" عمّ" تا" والضحى" را انتخاب ميكند. گاهى هم مقدارى از قرآن را كه به اندازه يكى از اين سورهها باشد ميخواند.

- در ركوع يك يا سه يا بيشتر

سبحان ربى العظيم

ميگويد و در هنگام سر برداشتن

سمع الله لمن حمده

گفته و مؤذن ميگويد:

ربنا و لك الحمد

امّا امام جماعت چون پس از ركوع بايستد ميگويد:

ربنا و لك الحمد حمدا كثيرا طيبا مباركا مل ء السموات و مل ء الارض و مل ء ما شئت من شى ء بعد

و با گفتن

الله اكبر

به سجده ميرود.

- در سجده سه مرتبه

سبحان ربى الاعلى

گفته و گاهى دعاهايى نيز ميخواند. بين دو سجده دو بار ميگويد:

رب اغفر لى

و بعد از آن ميگويد:

وارحمنى و اجبرنى و ارفعنى و ارزقنى و انصرنى و اهدنى و عافنى و اعف عنى.

پس از آن به سجده دوم رفته و مانند سجده اول عمل ميكند و سر از سجده كه برداشت، بدون جلسه استراحت، بلند ميشود و ركعت دوم را ميخواند ولى قنوت نميگيرد.

- در تشهد انگشت سبابه را حركت ميدهد و ميگويد:

التحيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته السلام علينا و على عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله

سپس به ركعت سوم ميپردازد و در آن فقط سوره فاتحه را ميخواند.

- در تشهد آخر نماز ميگويد:

التحيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته السلام علينا و على عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد و على آل محمد كما صليت على ابراهيم و على آل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم بارك على محمد و على آل محمد كما باركت على ابراهيم و على آل ابراهيم انك حميد مجيد اعوذ بالله من عذاب النار و عذاب القبر و فتنة المحيا و الممات و فتنة المسيح الدجال السلام عليكم و رحمة الله السلام عليكم و رحمة الله.

يك سلام به طرف راست و يك سلام به طرف چپ ميدهد.

- در بيشتر روزها پس از نماز واجب صداى مؤذن به گوش ميآيد كه الصلوة على الاموات يا على الرجل يا على المرأة

يرحمكم الله

با اين صدا مردم را به نماز ميت دعوت ميكند كه در آن چهار تكبير ميگويد. پس از تكبير اول سوره فاتحه را ميخواند پس از تكبير دوم بر پيامبر صلوات فرستاده و پس از تكبير سوم به مرده دعا ميكند و تكبير چهارم را گفته كمى مكث ميكند بعد يك سلام ميدهد

السلام عليكم و رحمه الله

12. نكات قابل ذكر در مورد نماز با اهل سنت

- اذان صبح (19)را هنگام طلوع فجر و اذان ظهر را پس از زوال شمس ميگويند لذا بعد از اين دو اذان وقت نماز صبح يا ظهر داخل شده است. اذان مغرب را هنگام غروب خورشيد ميگويند كه به فتواى بعضى از مراجع وقت داخل شده ولى به فتواى كسانى كه مغرب را به زوال حمره مشرقيه ميدانند وقت داخل نشده است.

- يك ساعت پيش از اذان صبح، اذانى براى نماز شب گفته ميشود. بايد به زائر تذكر داده شود با اين اذان نميتوان نماز صبح را خواند. امّا بعد از اذان دوم و پيش از اقامه نماز جماعت، مى توانند نماز صبح خود را بخوانند.

- معمولا فاصله بين اذان صبح (اذان دوم) و اقامه آن بيست دقيقه و بين اذان ظهر اقامه آن 15 دقيقه و بين اذان و اقامه مغرب 10 دقيقه و بين اذان و اقامه عشا 25 دقيقه فاصله مياندازند و گاهى ممكن است كم و زياد نيز بشود.

- در بين اذان و اقامه زائران مى توانند نماز يا قرآن بخوانند.

- معمولا در نماز صبح روزهاى جمعه، امام جماعت پس از حمد، سوره" الم تنزيل" را كه سجده واجب دارد، مى خواند. وقتى آيه سجده را تلاوت كرد، به سجده مى رود و سپس بلند شده و دنباله نماز را مى خواند. به زائران تذكر داده شود در اين گونه موارد، با آنان همراهى كنند. مناسبت است صبحهاى جمعه پس از اذان صبح نماز صبح را فرادى بخوانند و آنگاه در جماعت شركت كنند.

- در مكه و مدينه معمولًا در نمازها قنوت نميگيرند مگر در مواقعى كه پيشآمد سختى براى اهل سنت رخ بدهد. در اين صورت پس از ركوع قنوت بجا مى آورند. در اينگونه موارد قنوت گرفتن با آنان (پس از ركوع) مشكلى پيش نمى آورد. همچنين از آنجايى كه قنوت در بين ما مستحب است، در صورتى كه به آنان اقتدا كرده و در نمازها قنوت نگيرد، ترك آن اشكال ندارد.

- در حال نماز، غالب اهل سنّت، دست بسته نماز ميخوانند. بايد به زائران تذكر داده شود كه نبايد دست بسته نماز بخوانند در غير اينصورت كار حرامى مرتكب شده و نمازشان اشكال پيدا ميكند.

- اهل سنت در نماز صبح و مغرب و عشا، پس از اتمام حمد،" آمين" مى گويند ولى گفتن" آمين" براى شيعه حرام و بدعت است پس نبايد گفته شود؛ و به جاى آن الحمد لله رب العالمين بگويند.

- اهل سنت، پس از ركوع توقّف طولانى دارند كه در آن دعاهايى خوانده ميشود، زائران نيز مراعات كنند و با عجله به سجده نروند، بلكه منتظر تكبير مكبّر باشند.

- امام جماعت در ركعاتى كه تشهد ندارد، وقتى از سجده سر برميدارد، بلافاصله و بدون جلسه استراحت، بر مى خيزد. بايد براى زائران توضيح داد كه جلسه استراحت را هرچند بسيار كوتاه بجاى آورند و سپس براى ادامه نماز بايستند.

- برخى از اهل سنّت در هنگام خواندن تشهّد انگشت سبابه را تكان مى دهند كه اين كار لزومى ندارد.

- بعضى از مذاهب اهل سنّت بعد از نماز صبح و نماز عصر، خواندن نماز مستحب را جايز نمى دانند هرچند در فقه شيعه نيز كراهت دارد (بجز نمازهاى خاص) لذا تذكّر داده شود كه در آن وقت نافله نخوانند و چنانچه نماز صبح نخواندهاند يا به فتواى مرجعشان بايد مجدداً بخوانند، پيش از نماز جماعت بخوانند.

13. حكم سجده در مكه و مدينه

- اهل سنت سجده بر هر چيزى را جايز ميدانند. از اين رو بر فرش و سجاده و پلاستيك و ... سجده ميكنند ولى در فقه در اهل البيت (ع) سجده بر زمين و سنگ و شن و خاك و هر چيزى كه اززمين برويد و خوردنى و پوشيدنى نباشد، جايز است لذا در مواردى كه زائران در جايى هستند كه تقيه معنا ندارد (مانند داخل هتل يا در عرفات و مشعر و منا ...) بايد سجده بر مايصّح السجود عليه باشد.

14. نحوه بيان مناسك و احكام حج در جلسات ايران

- تعدادى از زائران تحت تأثير گفته هاى كسانى كه در سالهاى قبل به حج مشرف شدهاند، اضطراب و دلهره و ترس از باطل شدن اعمال يا ناتوانى در انجام آن را دارند. روحانيون بايد به گونهاى مناسك و احكام حج را بيان كنند كه نه تنها در آنان اضطراب و نگرانى ايجاد نشود بلكه ترس القائى نيز برطرف شود، زيرا اضطراب و ترس از مواردى است كه مى تواند مشكلات زيادى را براى زائران و كاروان بوجود آورد.

- در جلسات اول در ايران به زائران يادآورى شود كه اعمال عمره و حجّ دقيق است ولى دشوار نيست، و در صورتى كه به طور منظم و مرتب در جلسات آموزشى شركت كنند و مطالب را كاملًا ياد بگيرند و به كار ببندند هيچكس اعمالش ناقص يا باطل نخواهد شد.

- اين نكته به زائران اعلام شود كه در طول سفر روحانيون در كنار شما هستند و در هر لحظه از شب يا روز ميتوانند به او دسترسى داشته باشند. پس اگر سؤالى، شبهه اى يا مشكلى پيش آمد، مى توانند در اسرع وقت سؤال كنند و مطابق وظيفه خود عمل نمايند.

- به زائران توصيه مؤكد شود كه پيروى از روحانيون و همراه بودن با آنان در انجام دادن اعمال و مناسك سبب ميشود كه بتوانند اعمال را درست و بدون اشكال انجام دهند. اما اگر با كسانى كه در سالهاى قبل به حج يا عمره مشرف شدهاند همراه شوند و در اعمال به مشكلى برخورد كنند، چه بسا سبب باطل شدن اعمال يا كفاره ميشود.

- زائر را به اين نكته آگاه كنيد كه روحانيون حج براى اين كه به عنوان روحانى در خدمت زائران خانه خدا قرار گيرند بايد از مراحل متعددى بگذرند، امتحانات متعددى از آنان گرفته ميشود و اگر در اين آزمونها موفق نشوند به عنوان روحانى حج اعزام نميشوند. بنابر اين اگر در مسجد الحرام يا مشاعر از كاروان جدا افتاديد و سؤال يا مشكلى برايتان پيش آمد، مى توانيد از روحانيون ديگر بپرسيد و به آنچه ميگويند، اعتماد نماييد.

- از زائرانى كه در نمازشان مشكلى دارند خواسته شود براى تصحيح نمازشان در ايران، اقدام كنند؛ امّا اگر به هر دليل از عهده اين كار برنيامدند، تدبيرى اتخاذ شود كه افزون بر خواندن نماز، به كسى هم كه نمازش صحيح است، براى خواندن نماز طواف نيابت دهند.

- بيان مسائل بانوان حتّيالامكان به عهده معينه كاروان باشد و از دخالت كردن در اين امور خوددارى شود زيرا معينهها بيشتر از آقايان با اين مسائل آشنا هستند و زنان نيز به راحتى و بدون رودرباستى مشكلاتشان را با آنان در ميان ميگذارند، امّا در صورتى كه در كاروان معينه وجود ندارد، بايد در همان ابتداى جلسات در ايران جلسه جداگانهاى براى خانم ها گذاشته شود و مسائل و احكام به طور صريح و شفاف گفته شود. به آنان يادآورى شود كه اگر در حين احرام عذرى پيش آمد، حتماً براى آشنايى به وظيفه خود براى احرام عمره تمتع يا حج افراد و ورود به مسجد، به روحانى كاروان مراجعه كنند.

- در كاروانهاى مدينه قبل، پيش از رفتن به مسجد شجره خانمهاى معذور شناسايى شوند تا در مدينه به نذر محرم گردند و نيازى به ورود به مسجد نداشته باشند.

- تذكر اين نكته ضرورى است كه زنان معذور پس از محرم شدن بايد محرمات احرام را تا روزى كه پاك ميشوند و اعمال را انجام ميدهند مراعات كنند و رواياتى كه در مورد زنان در حال حيض رسيده و باقى ماندن در احرام و فضيلت آن ذكر شود و به آنان دلدارى داده شود. برخى از اين روايات عبارتند از:

قال رسول الله (ص): «حيضُ يَوْمٍ لَكُنَّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَهِ سَنَهٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا» وَ قَالَ (ص): «مَنْ مَاتَتْ فِى حَيْضِهَا مَاتَتْ شَهِيدَهً» (20)

- براى بانوان كاروان هاى مدينه بعد نيز يادآورى شود كه چنانچه در زمان احرام عادت باشند، هرچند در ميقات مشكلى ندارند ولى براى بقيه اعمال بايد صبر كنند تا پاك شوند. در مورد تبديل نوع حج از تمتع به افراد نيز به آنها تذكر داده شود.

- به زائران گوشزد شود كه پيش از رفتن به ميقات لباس احرام خود را وارسى كنند كه معطر نباشد، حاشيه آن دوخته نباشد (به فتواى برخى از فقها لباس احرامى كه حاشيه اش دوخته است اشكال دارد)، پاك و تميز باشد، چون ممكن است در ميقات به اين مشكلات برخورد كنند و در آنجا فرصت تعويض آن نباشد.

15. ارجاع احتياط واجب به فالاعلم

در مواردى كه در مناسك يا توضيح المسائل فارسى يا عربى مراجع تقليد حكم مسئله را به صورت احتياط واجب يا اشكال يا محل تأمل و تردد و مانند آن فرمودهاند، مقلد ميتواند در آن مسائل به فالاعلم يا مساوى با مرجعش رجوع كند. براى آسان شدن كار مقلدين بدون اين كه اجبارى در اين كار باشد آنان را به اين كار راهنمايى كنيد يا فتواى فالاعلم را براى آنان بيان نماييد. بعضى از مواردى كه رجوع در آنها كار گشا ميباشد عبارتند از:

نماز در قسمت قديمى مسجد الحرام و مسجد النبى (ص)؛

احرام در قسمت قديم مسجد شجره؛

استظلال در شب، و در شهر مكّه و عرفات و منا؛

احرام از مكّه قديم؛

استفاده از كمربند دوخته و هميان و كيف و دمپايى دوخته و ...


1- كافى، ج 2، ص 194، ح 7
2- كافى، ج 2، ص 194، ح 8.
3- كافى، ج 2، ص 194، ح 9
4- كافى، ج 2، ص 195، ح 10
5- الكافى، ج 4، ص 263، ح 45
6- الكافى، ج 4، ص 549، ح 5
7- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 229
8- الكافى، ج 4، ص 307، ح 1
9- كافى، ج 4، ص 556، ح 10
10- كافى، ج 4، ص 556، ح 12
11- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 680
12- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 681
13- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 682
14- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 299، ح 684
15- وسائل الشيعه، ج 8، ص 299، ح 10717
16- وسائل الشيعه، ج 8، ص 300، ح 10723
17- وسائل الشيعه، ج 8، ص 301، ح 10725
18- وسائل الشيعه، ج 8، ص 301، ح 10726
19- منظور اذان دومى است كه صبحها گفته ميشود و بعد از اذان نماز شب است
20- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 41.

ص:11

فصل سوم در مدينه

ص:12

- سركشى به اطاق زائران و يادگيرى نام آنان در ايجاد ارتباط با آنان بسيار مفيد است. سؤالات و پيشنهادهاى خوبى معمولا در اطاقها مطرح ميگردد كه براى اداره كاروان مفيد است.

- بهترين وقت براى برگزارى جلسات آموزشى كاروان انتخاب شود، به گونهاى كه با نمازها و رفتن به بقيع برخورد نداشته باشد و با جلسات كاروانهاى ديگرى كه در هتل هستند تلاقى نكند و در عين حال زائر سرزنده وشاداب باشد نه در حالت چرت و خواب آلودگى.

- موفقترين جلسه آموزشى جلسهاى است كه از 40 تا 50 دقيقه تجاوز نكند. سعى شود با همكارى عوامل كاروان، جلسه، در موعد مقرر شروع گردد. در ابتداى جلسه به بحثى تاريخى يا روايى شده و بحث مناسك و احكام را در قسمت دوم جلسه قرار گيرد. پس از پايان وقت، ختم جلسه اعلام شده ولى از زائران خواسته شود سؤالاتشان را مطرح كنند تا مورد استفاده ديگران قرار گيرد. با اين گونه اداره كردن، جلسه از حالت رسمى خارج ميشود و زائران با اشتياق به مطالبى كه مطرح ميشود گوش ميدهند.

- براى اين كه جلسه يكنواخت نباشد، بهتر است مطالب هر جلسه در بردارنده سه بخشِ" تاريخ و اماكن"،" مناسك" و" اسرار و معارف" باشد.

- در اولين جلسه، مدت اقامت و كيفيت نماز (قصر يا اتمام) و نماز خواندن با اهل سنت يادآورى شود. ثوابهايى كه براى نماز در مسجد پيامبر گفته شده مربوط به قسمتى كه مسقف است البته دو حياط داخل مسجد نيز همين حكم را دارد ولى محوطه باز اطراف مسجد كه با نرده هاى آهنى محصور شده حكم مسجد ندارد.

- به بانوان يادآورى شود كه زمان و نحوه ورودشان به مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام چگونه است و فرق آنها با ساير مساجد چيست؟

- براى كاروان به گونهاى برنامهريزى شود كه بتوانند براى نمازهاى يوميّه و نماز شب به مسجدالنبى (ص) بروند. در ضمن وقت هاى نماز براى زائران گفته شود تا برنامه ريزى بهترى براى شركت در نمازهاى جماعت و رسيدن به فضيلت نماز اول وقت داشته باشند.

- خواندن نماز تحيّت در مساجد، مستحب است ولى به زائران گوشزد شود در صورت خواندن هر نماز واجب يا نماز قضا، اين نمازها كفايت از نماز تحيت مى كند.

- برخى از زائران گمان ميكنند كه اگر در" حمامات" بخواهند وضو بگيرند بايد به روش اهل سنت وضو بگيرند. به آنان تذكر داده شود كه وضو به روش آنان باطل است و همين طور دست بسته نماز خواندن يا آمين گفتن در نماز.

- از آنجا كه نماز خواندن در قبرستان به فتواى برخى از اهل سنّت حرام است. زائران را از نماز خواندن كنار بقيع و داخل آن برحذر داريد.

- براى پركردن اوقات فراغت زائران و استفاده معنوى بهتر از آن، زائران را براى خواندن نماز قضا راهنمايى كنيد و نكات ذيل را به آنان يادآورى فرماييد.

نماز قضا هر چه زودتر بايد خوانده شود و مسامحه نشود. نماز قضا وقت معينى ندارد، بلكه در هر وقت از شبانه روز مى توان نماز قضا را بجاى آورد. نماز قضا را به جماعت مى توان خواند، و هماهنگى بين نماز امام جماعت و مأموم در نوع نماز، تعداد ركعات و قصر و اتمام لازم نيست.

مسافر مى تواند نمازهاى قضاى غير سفر را بجاى آورد و بايد تمام بخواند. نماز قضا را به همان گونه كه اداى آن وظيفه بوده بايد بجا آورد، يعنى اگر نماز ادائى كه قضا شده و قصر بوده، به صورت قصر و اگر تمام بوده به صورت تمام و پسرها و مردها بايد حمد و سوره نماز قضاى صبح، مغرب و عشا را نيز بلند بخوانند.

كسى كه براى ميت نماز قضا مى خواند بايد مطابق وظيفه خودش عمل كند، مثلا اگر نمازگزار مرد است و براى ميتى كه زن است نماز مى خواند، بايد حمد و سوره نمازهاى جهرى را بلند بخواند.

- كيفيّت برخى از نمازهاى مستحب كه از اهميت بيشترى برخوردار است به زائران تعليم داده شود، مثل نوافل يوميه، نماز شب، نماز غفيله، نماز حضرت جعفر، نماز زيارت، نماز حضرت ولى عصر (عج) و نماز حاجت.

- در مدينه منوره، چنانچه زائر بداند كه ده روز در مدينه مى ماند، ميتواند روزه قضا بجا آورد، و چنانچه روزه قضا ندارد، مى تواند روزه مستحبى بگيرد. ولى چنانچه مسافر است نميتواند روزه قضا بگيرد ولى ميتواند سه روز روزه مستحب براى برآورده شدن حاجاتش بگيرد و روزه ديگرى صحيح نيست. اين سه روز، روزه از موارد استثناء روزه در سفر است. به نظر برخى از فقهاء احتياط آن است كه روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه باشد.

- نمازهاى مستحب را چنانچه در روضة النّبى يا ساير اماكن مقدس ازدحام بود يا امكان توقف نبود، مى توانند در حال ايستاده يا نشسته يا با ركوع و سجود اشارهاى و حتى در حال راه رفتن بخوانند.

- به زائر گفته شود كه براى امواتشان ميتوانند نماز قضا بخوانند و براى زندگان ميتوانند نمازى خوانده و ثوابش را به آنان هديه كنند. در كيفيت زيارت به نيابت از خويشان و ملتمسين دعا ميتوان اين روايت را براى زائران خواند:

عَلِىِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْحَضْرَمِىِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «رَجَعْتُ مِنْ مَكَّةَ فَلَقِيتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (ع) فِى الْمَسْجِدِ وَ هُوَ قَاعِدٌ فِيمَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّى إِذَا خَرَجْتُ إِلَى مَكَّةَ رُبَّمَا قَالَ لِىَ الرَّجُلُ طُفْ عَنِّى أُسْبُوعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَأَشْتَغِلُ عَنْ ذَلِكَ. فَإِذَا رَجَعْتُ لَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ.

قَالَ: إِذَا أَتَيْتَ مَكَّةَ فَقَضَيْتَ نُسُكَكَ فَطُفْ أُسْبُوعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الطَّوَافَ وَ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ عَنْ أَبِى وَ أُمِّى وَ عَنْ زَوْجَتِى وَ عَنْ وُلْدِى وَ عَنْ حَامَّتِى وَ عَنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِى حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ. فَلَا تَشَاءُ أَنْ قُلْتَ لِلرَّجُلِ: إِنِّى قَدْ طُفْتُ عَنْكَ وَ صَلَّيْتُ عَنْكَ رَكْعَتَيْنِ إِلَّا كُنْتَ صَادِقاً. فَإِذَا أَتَيْتَ قَبْرَ النَّبِىِّ (ص) فَقَضَيْتَ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قِفْ عِنْدَ رَأْسِ النَّبِىِّ (ص) ثُمَّ قُلْ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبِىَّ اللَّهِ مِنْ أَبِى وَ أُمِّى وَ زَوْجَتِى وَ وُلْدِى وَ جَمِيعِ حَامَّتِى وَ مِنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِى حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ. فَلَا تَشَاءُ أَنْ تَقُولَ لِلرَّجُلِ: إِنِّى أَقْرَأْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْكَ السَّلَامَ إِلَّا كُنْتَ صَادِقاً» (1)

ابراهيم حضرمى گفت: از مكه برگشتم به مدينه آمدم امام موسى بن جعفر (ع) را در مسجد النبى (ص) در روضه شريف بين قبر و منبر نشسته يافتم. به آن حضرت گفتم: اى پسر رسول خدا زمانى كه به سوى مكه ميآيم افرادى به من ميگويند: براى ما طوافى و دو ركعت نماز انجام بده و من فراموش ميكنم وقتى برميگردم نميدانم به او چه بگويم.

امام موسى بن جعفر فرمود: وقتى به مكه آمدى و اعمالت را انجام دادى پس طوافى با دو ركعت نماز انجام بده و بگو: خدايا اين طواف و نماز از پدر و مادر و همسر و فرزندان و خويشان و همشهريان من بنده و آزاد و سفيد و سياه باشد. پس هر كسى كه به ديدن تو آمد و به او گفتى: برايت طواف و نمازى انجام دادم راستگو خواهى بود.

زمانى كه به مدينه رسيدى و به زيارت قبر پيامبر رفتى و آنچه وظيفه تو ميباشد انجام دادى دو ركعت نماز بخوان و بالاسر پيامبر بايست و بگو: سلام بر تو اى پيامبر خدا از طرف پدر و مادر و همسر و فرزندان و خويشان و همشهريان من بنده و آزاد و سفيد و سياه آنان. پس هر كسى كه به ديدن تو آمد و به او بگويى: سلامت را به رسول خدا رساندم، راستگو خواهى بود»

إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى إِبْرَاهِيمَ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ فَيَجْعَلُ حَجَّتَهُ وَ عُمْرَتَهُ أَوْ بَعْضَ طَوَافِهِ لِبَعْضِ أَهْلِهِ وَ هُوَ عَنْهُ غَائِبٌ بِبَلَدٍ آخَرَ. قَالَ: قُلْتُ: فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِه؟ قَالَ: لَا. هِىَ لَهُ وَ لِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ.

قُلْتُ: وَ هُوَ مَيِّتٌ، هَلْ يَدْخُلُ ذَلِكَ عَلَيْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ حَتَّى يَكُونُ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ. قُلْتُ: فَيَعْلَمُ هُوَ فِى مَكَانِهِ أَنَّ عَمَلَ ذَلِكَ لَحِقَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَ إِنْ كَانَ نَاصِباً يَنْفَعُهُ ذَلِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ يُخَفَّفُ عَنْهُ.» (2)

اسحاق بن عمار از امام هفتم موسى بن جعفر پرسيد: مردى به حج ميآيد پس حج يا عمره يا بعضى از طوافها را براى برخى از خويشانش كه به مكه نيامدهاند قرار ميدهد، آيا از اجر و ثوابش كم ميشود؟

امام فرمود: نه. ثواب آن عمل براى او و كسى كه نيت كرده نوشته ميشود و افزون بر آن، ثواب ديگرى به او داده ميشود به سبب صله رحمى كه انجام داد.

به امام گفت: اگر آن فردى كه برايش طواف يا عمره انجام ميدهيم مرده باشد، آيا ثوابى به او ميرسد؟

امام فرمود: آرى تا جايى كه ممكن است ميت مورد غضب خداوند واقع شده باشد و به سبب اين عمل آمرزيده شود يا در جايگاه تنگى باشد بر او گشايش دهند.

به امام گفت: آيا ميت در آنجايى كه دفن است ميفهمد من براى او اعمال عمره و طواف انجام دادهام و ثواب آن عمل به او ميرسد؟ امام فرمود: آرى.

به امام گفت: اگر ميت از دشمنان اهل بيت باشد، آيا طواف و عمره براى او انجام دهيم به او سودى ميبخشد؟

امام فرمود: آرى سبب تخفيف در عذاب او ميشود.

- اگر در كاروان كودكى باشد كه ميخواهند او را محرم كنند، بايد پيش از رفتن به ميقات، نسبت به احرام و كيفيت اعمال آنها توضيح لازم داده شود. در ضمن، والدين نسبت به احرام كودكان توصيه و تشويق نشوند، چون احرام آنها مشكلاتى به همراه دارد، گفتنى است كه به امور زير بايد توجه داشت:

كودك پسر بايد ختنه شده باشد.

هرمقدار از اعمال را كه ميتواند بايد خودش بجا آورد و بقيه را بايد كمكش كنند يا از طرف او انجام دهند.

لباس احرامش تا پايان اعمال بايد پاك باشد.

در حال طواف بايد با طهارت باشد.

در حال طواف و سعى بايد بيدار باشد.

در حال طواف شانه چپ كودك بايد به طرف كعبه باشد.

- نماز طواف را اگر ميتواند خودش بخواند و كسى هم به نيابت از او بجا آورد.


1- الكافى، ج 4، ص 316، ح 8.
2- الكافى، ج 4، ص 315، ح 4 ..

ص:13

فصل چهارم در ميقات

ص:14

- با توجه به سرد بودن هوا، كاروانهاى مدينه قبل حتى الامكان غسل و پوشيدن لباس احرام را در هتل انجام دهند، زيرا دوره سرماخوردگى در آنجا بسيار طولانى و سخت است و موجب اختلال در انجام مطلوب اعمال مى شود.

- براى كاروانهاى مدينه بعد كه در جحفه محرم ميشوند، غسل احرام توصيه و تأكيد نشود زيرا با توجه به اين كه زنان در ماشينهاى كولردار و مردان در ماشين هاى مكشوف مينشينند احتمال سرماخوردگى زائران بسيار زياد است.

- بهتر است زائران به نيت غسل ما فى الذمه غسلى انجام بدهند، چون در برخى موارد پيش آمده كه زائر غسل واجب، مثل جنابت يا غسل مسّ ميّت بر عهده اش بوده و از آن خبر نداشته و پس از اعمال متوجّه شده است. البته زائران مدينه قبل اين غسل را در مدينه انجام دهند و زائران مدينه بعد در ايران. در ضمن به زائران تذكر داده شود با اين غسل نمى توان نماز خواند و براى نماز بايد وضو گرفت.

- قبل از رفتن به داخل مسجد شجره، زائران نسبت به جغرافياى مسجد، محل وضو و غسل توجيه شوند و محلى را براى جمع شدن پس از احرام مشخص نماييد تا زائران به راحتى بتوانند اعمال را انجام دهند و كسى گم نشود. هم چنين تذكر داده شود كه كسى در محوطه بين وضو خانه و مسجد مُحرم نشود.

- در هنگام محرم كردن زائران سعى شود براى زائران كاروانهاى ديگرمزاحمت ايجاد نشود. لازم نيست براى احرام و تلبيه، زائران به دور مسجد چرخانيده شوند تا با سرو صدا و شلوغ كردن، حال دعا از ديگران سلب شود. در پاسخ به لبيك ها به زائران تذكر داده شود كه با صداى بلند پاسخ ندهند چون ضرورتى ندارد و مزاحمت براى ديگران است.

- اگر وقت احرام مصادف با نماز جماعت مسجد شجره شد، لازم است زائران را به شركت در نماز جماعت راهنمايى نماييد و از تكرار لبيك به صورت دسته جمعى و با صداى بلند بپرهيزند.

- به خلاف احرام در مسجد شجره، در بقيه ميقاتها مسجد خصوصيت ندارد، و احرام در بيرون مسجد نيز صحيح است لذا بردن زائران به ويژه افراد معذور داخل مسجد لازم نيست.

- كسانى كه نياز به تلقين لبيك دارند قبلًا شناسايى شوند تا در ميقات جداى از جمع براى آنها لبيك ها گفته شود.

- اگر زائران پس از خواندن نماز واجب محرم مى شوند، به استحبابِ احرامِ پس از نماز عمل شده و نيازى به خواندن نمازهاى مستحب احرام نيست، بلكه محرم شدن پس از نماز واجب (ادا يا قضا) از نماز مستحب افضل است.

- چون فتواى مشهور فقهاء لزوم احرام در داخل مسجد شجره است- بجز بانوان معذور- همه زائران را بايد به داخل مسجد برد تا محرم شوند و احتياط احرام در مسجد قديم نيز قابل ارجاع به فالاعلم است.

- هر چند به زبان آوردن نيّت احرام و ساير اعمال، واجب نيست ولى برخى از فقهاء مستحب دانستهاند و نيز قصد ترك محرّمات را نيز عده اى لازم دانستهاند اگر براى احرام عمره تمتع اين گونه گفته شود مناسب است:

" به قصد شروع اعمال عمره تمتع و انجام آنها و ترك محرمات احرام، محرم مى شوم به احرام عمره تمتع ... قربة الى الله."

- براى گفتن لبيك، چون برخى از فقهاء وصل به سكون و وقف به حركت را خلاف احتياط مى دانند و بعضى نيز گفتن لبيك پنجم را لازم نمى دانند اگر لبيك به سه صورت گفته شود و زائران جواب بدهند و به همين سه بار نيز اكتفا شود، كافى است:

بار اول جمله به جمله. هر چند با وقف به حركت و وصل به سكون و همراه با لبيك پنجم باشد.

بار دوم به همين شيوه بدون لبيك پنجم.

بار سوم با مراعات وقف به سكون و وصل به حركت.

- اگر كاروان كمتر از ده روز در مدينه اقامت دارند، در مسجد شجره نمازشان شكسته است.

- كسانى كه شك در استطاعت خود براى حجّ دارند و به يقين نرسيدهاند، هر چند وظيفه آنها حجّ واجب نيست ولى ميتوانند به نيّت وظيفه فعليّه محرم شوند تا اگر بعداً معلوم شد مستطيع بودهاند، اعمال انجام شده كافى باشد.

- پيش از حركت از ميقات، داخل اتوبوس ها از همه زائران سؤال شود كه آيا همه آنها داخل مسجد شجره به نيت احرام عمره لبيك گفتهاند يا نه تا چنانچه كسى باقى مانده يا شك دارد، همانجا بتواند به مسجد برود و محرم شود.

- در ميقات جحفه نيز از احرام سؤال شود تا پيش از حركت و بيرون رفتن از ميقات نسبت به احرام تمام زائران اطمينان حاصل شود.

- برخى از محرمات احرام، مثل نگاه در آينه، زدودن مو از بدن و استفاده از عطر و صابون و اشياء خوشبو و پوشاندن سر براى مردان و صورت براى بانوان و حرام بودن زن و مرد بر يكديگر و نيزاستحباب تكرار تكبير تلبيه تا نزديك مكّه، عدم لزوم بيدار بودن در بين راه- چون برخى از زائران تصور مى كنند كه نبايد بخوابند- تذكر داده شود.

- نسبت به نگاه در آينه اتومبيل، گاهى يادآورى آن ضرر بيشترى دارد، چون معمولا حركت زائران در شب است و توجهى به آينه ندارند و اگر بى توجه نگاهشان به آينه بيافتد اشكال ندارد و يادآورى آن گاهى سبب نگاه كردن ميشود. نسبت به محل اسكان و هتل، چون غالباً در سالن انتظار، راهروها، و دستشوييها آينه وجود دارد، بهتر است در بدو ورود به هتل، اين تذكر داده شود.

- در صورت امكان اگر آقايان در جلوى اتوبوس و خانم ها عقب آن بنشينند و همسران كنار يكديگر نباشند، بهتر است.

- در ميقات يا در بين راه و در بدو ورود به مكّه، زمان رفتن براى اعمال را يادآورى فرمائيد.

ص:15

فصل پنجم در حرم

اشاره

ص:16

- از آنجا كه مسجد تنعيم ابتداى حدود حرم است، زائران را به ورود به حرم توجه داده و دعاى كوتاه ورود به حرم را بخوانيد بسيار مناسب است. همچنين مى توانيد مسجد تنعيم و منطقه شهداى فخ را نيز به آنها نشان دهيد.

- از آنجا كه تعداد لباس احرام آقايان حداقل دوتكه است و بيشتر از آن در صورتى كه شرايط لباس احرام را داشته باشد بلا اشكال است، در فصل سرما به آنان يادآورى شود كه پوشيدن بيش از دو جامه احرام بلا اشكال است. كشيدن پتو بر روى خود براى جلوگيرى از سرما اشكال ندارد ولى آقايان آن را بر سر نيندازند و خانم ها بر صورت خود. چنانچه اين پتو دوخته باشد آقايان نبايد بر دوش خود بيندازند ولى دوخته بودن حواشى آن به فتواى برخى از فقها بلا اشكال است.

- كسى كه براى عمره تمتع محرم شده، وقتى خانه هاى مكّه را ببيند، نبايد لبيك بگويد لذا اين مسأله، هنگام رفتن به مكّه تذكر داده شود.

- كسانى كه بعد از تمام شدن اعمال تمتع، براى انجام عمره مفرده از مكّه به مسجد تنعيم مى روند، چند دستهاند:

مقلّدان فقهائى كه استظلال در شب و در شهر مكّه، هر دو را جايز نميدانند. اين گروه نمى توانند حتى در شب با ماشين سقف دار از تنعيم بيايند و بايد در ماشين مكشوف سوار شوند.

مقلدان فقهائى (1) كه استظلال در شهر مكّه را جايز ميدانند ميتوانند، شب يا روز در ماشين مسقف سوار شوند.

مقلدان فقهائى كه استظلال در شهر مكّه را جايز نميدانند ولى استظلال در شب را حرام نميدانند، ميتوانند در شب از تنعيم با ماشين مسقف به مسجد الحرام بروند.

يادآورى مى شود اكثر مراجع تقليد كه استظلال در شب و در شهر مكّه را جايز نمى دانند، فتواى صريح ندارند بلكه احتياط فرمودهاند كه در اين موارد با مراجع به فالاعلم مى توانند مسئله سوار شدن در ماشين مسقف را حل كنند.

- ميان وقت ورود به مكه و وقت حركت زائران به سوى مسجدالحرام براى انجام اعمال، حتماً فاصله باشد تا زائران پس از تحويل اتاق ها و استقرار و استراحت و تجديد قوا براى اعمال آماده شوند. تجارب سالهاى گذشته نشان مى دهد بهترين و خلوت ترين وقت براى انجام اعمال، يك ساعت و نيم پس از نماز صبح است. لذا بهتر است زائران پس از صرف صبحانه حدود ساعت شش و نيم يا هفت، (آنهم با لحاظ مسأله استظلال در شهر مكّه) براى اعمال به مسجد الحرام برده شوند.

- بهتر است كه زائران را به دو دسته توانمند و افراد بيمار و ناتوان تقسيم كرد و در مرحله اول، گروه اول اعمال را انجام دهند و در مرحله دوم با همكارى زائران داوطلب، گروه دوم را در وقت مناسب براى انجام اعمال به حرم برد. با اين رويه، هم حركت كُند زائران ناتوان در حركت گروهى اخلال ايجاد نمى كند و هم زائران ناتوان و بيمار با مراقبت و همراهان بيش تر، اعمال خود را به راحتى انجام مى دهند.

- استظلال در شهر مكّه و نيز عرفات و منا، بجز آيه الله زنجانى- كه جايز نمى دانند- بهجت، تبريزى، خامنه اى، خويى و سيستانى- احتياط واجب دارند- مابقى مراجع استظلال را مجاز مى شمرند. در مورد مراجعى كه احتياط واجب دارند نيز مى توان با رجوع به فالاعلم يا مرجع مساوى، استظلال را تجويز كرد.

- زائران در زمانى براى انجام اعمال به مسجد الحرام برده شوند كه در اثناء آن به نماز جماعت و شستشوى مسجد برخورد نكنند. يادآورى مى شود كه فرصت نماز مغرب تا عشاء و ظهر تا عصر و عصر تا مغرب كوتاه است ولى فرصت نماز صبح تا نماز ظهر و نماز عشاء تا صبح زياد است و شستشوى مسجد نيز بيشتر در وقت خلوت مطاف مثل ساعت يك بامداد صورت مى گيرد.

- چنانچه در اثناء طواف يا سعى نماز جماعت برگزار شد، تا آخرين فرصت امكان به طواف يا سعى ادامه داده شود تا اگر ممكن شد طواف يا سعى را به پايان برسانند.

- چنانچه پس از طواف، اذان گفته شد يا وقت اذان نزديك بود، سعى را شروع نكنند.

- چنانچه زائران در بين اعمال به نماز برخورد كردند، بايد در نقطهاى مشخص طواف و سعى خود را قطع كنند و جاى آنرا به خاطر بسپارند و پس از نماز، از همان نقطهاى كه طواف يا سعى را رها كرده اند، اعمال را ادامه دهند و آن را به اتمام برسانند. اما در مورد كفايت اين ادامه دادن، چنانچه فاصله بين نماز و ادامه اعمال زياد نباشد، طواف و سعى صحيح است ولى با فاصله زياد، بايد به نظر مرجع تقليد رجوع كرد.

- با توجه به محو شدن خط تيره مقابل حجرالاسود، براى نيّت آغاز طواف، اگر به زائران گفته شود كه از چند متر جلوتر قصدشان اين باشد كه از مقابل حجرالاسود طواف را شروع و به همان جا ختم ميكنند، اشكال ندارد و لازم نيست متوجه باشند كه كدام نقطه به طور دقيق مقابل حجرالاسود است.

- براى شروع طواف هرگز نبايد زائران را از مقابل حجرالاسود يا نزديك آن به داخل صف طواف كنندگان برد زيرا موجب اذيّت و مزاحمت براى طواف كنندگان است. به همين جهت بهتر است نقطهاى دورتر از حجرالاسود بدون نيت وارد مطاف شد و به تدريج وارد مطاف و نزديك به كعبه شد تا به نقطه آغاز طواف (حجرالاسود) رسيد. در پايان طواف نيز براى رفتن به محل نماز طواف (پشت مقام ابراهيم) آرام آرام بدون نيّت طواف همراه جمعيت به راه خود ادامه داده تا به راحتى بتوان از صف طواف كنندگان خارج شد.

- جزئيات مسائل شك در تعداد دورهاى طواف و سعى نبايد گفته شود چون همين امر سبب شك و وسواس زائران مى شود. بلكه بايد به طول كلى گفته شود كه اگر شك و شبهه يا سؤالى پيش آمد، با ترديد اعمال را ادامه ندهند و حتماً با مراجعه به روحانى كاروان حكم مسأله را بپرسند و سپس مطابق وظيفه عمل نمايند.

- اين مسأله به زائران يادآورى شود كه چنانچه در عملى اشكالى به نظرتان رسيد يا مشكل پيش آمد، با اعاده كل اعمال عمره مشكل حل نخواهد شد، بلكه بايد ضمن مراجعه به روحانى كاروان مورد اشكال مشخص و چنانچه نياز به اصلاح، تكميل يا اعاده بود، عمل شود.

- مسجد الحرام به" حياط وسط" كه كعبه در آن قرار دارد و شبستان هاى اطراف آن اطلاق مى شود ولى مسعى و محوطه اطراف مسجد كه سنگفرش شده و با ديوارهاى نردهاى محصور است جزو مسجد نيست و احكام مسجد را ندارد.

- كسانى كه براى نماز طواف عمره يا طواف زيارت نايب مى گيرند، بايد خودشان هم نماز طواف را بخوانند.

- كسانى كه با ويلچر در طبقه دوم طواف داده مى شوند، بايد نايب بگيرند و ترتيب را نيز بايد مراعات كنند. بايد دقت كرد كه به جاى طبقه دوم، طواف در پشت بام مسجد الحرام واقع نشود. چنين اتفاقى از عربهايى كه ويلچر دارند به طور مكرر واقع شده است.

- سعى بين صفا و مروه بايد بين الجبلين باشد. به شهادت اهل اطلاع، ستونهاى گنبد صفا روى كوه است. قسمت شيب دار نيز جزء مروه است و آخرين در خروجى آن در سمت راست، روى كوه است. بنابراين زدن پاشنه پا به روى صخره ضرورتى ندارد.

- هروله براى زنان مستحب نيست و چنانچه سهواً انجام دادند مبطل سعى نيست و برنگردند. مردان نيز اگر هروله را فراموش كردند براى بجا آوردن آن بر نگردند.

- ممكن است در وقت ازدحام افراد ناتوان را كه با ويلچر سعى ميكنند در طبقه همكف راه ندهند و آنها را به طبقه دوم يا پشت بام مسجد الحرام راهنمايى كنند، بايد توجه داشت چون طبقه دوم و پشت بام بالاتر از صفا و مروه است، سعى در آنجا كافى نيست، بلكه اين افراد بايد براى سعى نايب بگيرند.

- تقصير مكان معينى ندارد ولى مرسوم است كه بر مروه تقصير مى كنند، ياد آورى اين نكته لازم است كه سمت چپ مروه قسمتى افزوده شده و ميتوان زائران را به آن قسمت هدايت كرد تا مزاحمتى براى ديگران نباشد و بانوان بتوانند به دور از چشم نامحرمان تقصير كنند.

بيان نكاتى در اولين جلسه مكه

- در اين جلسه اعلام مى شود كه هركس نسبت به اعمالى كه انجام داده سؤال يا شك و شبههاى دارد سؤال كند تا وظيفه وى مشخص و مطابق آن عمل كند.

- وضع نماز قصر يا تمام در مكّه و كيفيت جمع بين فتاوا همان طور كه در بخش مدينه گذشت يادآورى شود.

- چنانچه در عمره كمتر از ده روز در مكّه مى مانند مسافر هستند و در حجّ، چنانچه پيش از اعمال حجّ و رفتن به عرفات حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نمازشان تمام است و بالتبع در عرفات، مشعر الحرام و منا و پس از بازگشت به مكّه نيز تمام است. چنانچه پيش از رفتن به عرفات كمتر از ده روز در مكّه اقامت دارند، مسافر هستند و بالتبع در مشاعر مقدس نيز نماز شكسته است و پس از اعمال و بازگشت به مكّه اگر حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نماز تمام و گرنه مسافر هستند.

- اعمال مستحب مكّه، مثل تلاوت و ختم قرآن، طواف مستحب، نماز در مسجد الحرام و نگاه كردن به كعبه تذكر داده شود.

- نماز جماعت استداره اى در مسجد الحرام به فتواى برخى از فقهاء اشكال دارد. لذا بايد مأمومين در جهتى بايستند كه روبروى امام جماعت يا جلوتر از او نباشد، بايد توجه داشت كه امام جماعت مسجد الحرام در نماز صبح، مغرب و عشاء نزديك مقام ابراهيم يا نزديك در كعبه به نماز ميايستد و در نماز ظهر و عصر در فصل گرما (بجز در نماز جمعه) در نقطه مقابل، روبروى مستجار، داخل شبستان كنار اتاق مؤذنان به نماز ميايستد.

- برخى از زائران تا پاسى از بامداد (پس از نصف شب) در مسجد الحرام ميمانند و به جهت خستگى و دير خوابيدن، براى نماز صبح بيدار نميشوند. تذكر اين مسأله لازم است كه چنانچه اين امور مستحب سبب ترك واجب شود، هيچ گونه ثوابى نخواهد داشت.

- كيفيت بجاى آوردن طواف مستحب براى خود و ديگران به زائران آموزش داده شود و نيز بر تلاوت قرآن و عبادت در مكّه به ويژه در مسجدالحرام و استفاده بهتر از اوقات فراغت تأكيد شود.

- چون جهت قبله در شهر مكّه در هر سوى آن تفاوت دارد، حتى گاهى در يك هتل، در بخش هاى مختلف آن نيز متفاوت است و بدين سبب تشخيص قبله براى زائران مشكل مى شود، مناسب است جهت قبله يادآورى شود و چنانچه در هتل علامت مشخص وجود ندارد، علامت هاى جهت قبله نصب شود.

- در برخى از هتلها سنگ توالتها رو به قبله يا پشت به آن است كه با كمى انحراف در نشستن مشكل حل ميشود. هرچند اگر زائران متوجه نباشند مرتكب گناهى نخواهند شد.

كارهاى حرام بين احرام عمره تمتع و احرام حج تمتع:

- تراشيدن سر (به فتواى برخى از مراجع)؛

- بجا آوردن عمره مفرده به فتواى بعضى از مراجع سبب بطلان عمره ميشود. (2)- صيد در حرم؛

- كندن و بريدن گياه و درخت حرم؛

- بيرون رفتن از شهر مكّه به فتواى برخى از مراجع جايز نيست، لذا اگر در ماه ذيقعده عمره تمتع را انجام دادند و در ماه ذيحجه از مكه بيرون روند به فتواى بعضى از مراجع، عمره تمتع آنان باطل ميشود و بايد براى ورود به مكه مجدداً محرم شوند.

در موارد ذيل بجاى آوردن طواف مستحب خلاف احتياط است:

- پس از احرام عمره، پيش از طواف

- پس از احرام حجّ، پيش از رفتن به عرفات

- پس از اعمال منا و پيش از طواف زيارت

- بين طواف و نماز طواف، نه تنها طواف انجام دادن خلاف احتياط است بلكه خواندن نماز ديگر غير از نماز طواف نيز خلاف احتياط است.


1- مانند حضرت امام، اراكى، گلپايگانى، فاضل، مكارم، صافى، نورى و وحيد خراسانى
2- مراجعه شود به م 909 مناسك محشى.

ص:17

فصل ششم اعمال حج

اشاره

ص:18

- محل احرام حجّ شهر مكّه است. بعضى از فقهاء تمام شهر مكّه فعلى را براى احرام كافى مى دانند و برخى ديگر به احتياط واجب احرام حجّ را در مكّه قديم گفته اند. در اين مورد ميتوان با ارجاع دادن احتياط واجب زائران را در مكه فعلى محرم كرد.

- كسانى كه اعمال مكّه را بايد پيش از وقوف بجاى آورند، بايد شناسايى شوند و در وقت مناسب اعمال خود را انجام دهند و چنانچه تا رفتن به عرفات فاصلهاى وجود دارد حتماً به آنان يادآورى شود كه در اين فاصله محرم هستيد و بايد از محرمات احرام پرهيز كنيد.

- حتماً قبل از محرم شدن به احرام حج، محرمات احرام را براى زائران تكرار كرده و به او گفته شود تا تقصير واقع نشده تمام محرمات احرام را بايد ترك كند.

- كسانى كه اعمال مكه را بر وقوفين مقدم ميدارند حتماً بايد محرم به احرام حج شوند و پس از آن اعمال را انجام بدهند و به آنان گوشزد شود كه تا تقصير در روز عيد را پس از رمى جمره و قربانى انجام ندادهاند بايد محرمات احرام را مراعات كنند.

- قبل از ورود به عرفات به اعمال خرافى بعضى از زائران اشاره شود تا زائران از انجام آن خوددارى كنند.

- با توجه به كمبود امكانات در عرفات و منا به زائران زن توصيه شود لباس به مقدار كافى به دنبال خود داشته باشند تا به لباس شستن در اين دو مكان مقدس نياز پيدا نكنند و به زائران مرد نيز توصيه شود لباسهاى دوخته را براى پس از قربانى و تقصير همراه خود بياورند.

- مشكلات و سختيهاى عرفات تا منا؛ بايد براى زائران در جلسات مكه گفته شود زيرا بيشتر آنان با زندگى راحت و مرفه انس گرفتهاند. وقتى با جامه احرام به بيابان عرفات و مشعر و منا پاى نهند و زندگى چادر نشينى را تجربه ميكنند و به سختى و زحمت ميافتند ممكن است زبان به اعتراض گشايند. پس بايد قبلًا آنان را توجيه كرد. و به گفته شاعر:

در بيابان گر به عشق كعبه خواهى زد قدم

سرزنشها گر كند خوار مغيلان غم مخور

- بايد حاجيان براى تحمّل برخى سختيها آمادگى پيدا كنند بخصوص به هنگام حركت به عرفات و وقوف در عرفات و سپس كوچ به مشعر و منا و از منا تا مكه و ايام وقوفشان در منا. آنها بايد آمادگى پذيرش مشكلات ايام تشريق را داشته باشند. چه بسا در حركتشان از عرفات به سوى مشعر با ترافيك و راه بندان مواجه شوند و مجبور باشند مسافتى را پياده طى كنند و يا در وقوفشان در مشعر بايد پذيراى سرما و باد و باران باشند. اگر اين آمادگى روحى و روانى در زائران ايجاد شده باشد، روحانى بسيار آسانتر ميتواند تصميم گيرى كند و زائران با نشاطى بيشتر در جهت حركت به سوى مشعر الحرام براى انجام تكليف گام بر خواهند داشت و از انجام تكليف لذّت خواهند برد. البته بايد توجه داشت كه خبر از مشكلات اعمال براى آماده سازى روحى زائران نبايد با ايجاد نگرانى و دلهره خلط شود.

- در اين جا به تناسب موضوع، فرازى از خطبه قاصعه را مرور مى كنيم. اين خطبه نكات زيبايى براى انسان سازى دارد، خطبه قاصعه را بايد قبل از رفتن به عرفات براى زائران خواند تا از زبان مولى با ارزش حقيقى حج و مناسك آشنا شوند:

«أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ص إِلَى الْآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِى جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيَاماً ثُمَ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً وَ أَضْيَقِ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ قُطْراً بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ وَ رِمَالٍ دَمِثَةٍ وَ عُيُونٍ وَشِلَةٍ وَ قُرًى مُنْقَطِعَةٍ لَا يَزْكُو بِهَا خُفٌّ وَ لَا حَافِرٌ وَ لَا ظِلْفٌ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ ع وَ وَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ وَ غَايَةً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ تَهْوِى إِلَيْهِ ثِمَارُ الْأَفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِيقَةٍ وَ مَهَاوِى فِجَاجٍ عَمِيقَةٍ وَ جَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَةٍ حَتَّى يَهُزُّوا مَنَاكِبَهُمْ ذُلُلًا يُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ وَ يَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ ابْتِلَاءً عَظِيماً وَ امْتِحَاناً شَدِيداً وَ اخْتِبَاراً مُبِيناً وَ تَمْحِيصاً بَلِيغاً جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ وَ وُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ جَمَّ الْأَشْجَارِ دَانِىَ الثِّمَارِ مُلْتَفَّ الْبُنَى مُتَّصِلَ الْقُرَى بَيْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَ رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ وَ أَرْيَافٍ مُحْدِقَةٍ وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ وَ رِيَاضٍ نَاضِرَةٍ وَ طُرُقٍ عَامِرَةٍ لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ وَ لَوْ كَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا وَ الْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَ نُورٍ وَ ضِيَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِّ فِى الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَ لَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِى نُفُوسِهِمْ وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ.» (1)

مگر كعبه، خانه پاك خدا را نمى بينيد؟ خداوند انسانها را از زمان آدم تا انسان هاى آخرين اين جهان، با سنگهائى كه نه زيان مى رسانند و نه نفع مى بخشند، نه مى بينند و نه مى شنوند آزمايش نموده اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده، و آن را موجب پايدارى و پا بر جائى مردم گردانيده است. سپس آن را در پر سنگلاخ ترين مكان ها و بى گياه ترين نقاط زمين، و كم فاصله ترين دره ها قرار داد.

در ميان كوههاى خشن، رملهاى فراوان، چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم جدا و پر فاصله، كه نه شتر، و نه اسب و گاو و گوسفند هيچكدام در آن به راحتى زندگى نمى كند و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد كه به آن سو توجه كنند و آن را مركز تجمع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانيد، تا افراد از اعماق قلب به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور، و از درون واديها و دره هاى عميق، و جزائر از هم پراكنده ى درياها، به آن جا روى آوردند، تا به هنگام سعى شانه ها را حركت دهند و لا اله الا اللّه گويان اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته و بدن هاى پر گرد و غبار به سرعت حركت كنند، لباسهائى كه نشانه شخصيت ها است كنار انداخته و با اصلاح نكردن موها قيافه خود را تغيير دهند.

اين آزمونى بزرگ، امتحانى شديد و آزمايشى آشكار و پاكسازى و خالص گردانيدنى موثر است كه خداوند آنرا سبب رحمت و رسيدن به بهشتش قرار داده است.

اگر خداوند خانه محترمش و محلهاى انجام وظائف حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و پر ثمر، مناطقى آباد و داراى خانه و كاخهاى بسيار و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغهاى خرم و پر گل و گياه، در ميان بستان هاى زيبا و پر طراوت و پر آب، در وسط باغستانى بهجتزا و جاده هاى آباد قرار مى داد به همان نسبت كه آزمايش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزاء نيز كمتر بود.

و اگر پى و بنيان خانه «كعبه» و سنگ هائى كه در بناى آن بكار رفته از زمرد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنائى بود، شك و ترديد ديرتر در سينه هاى (ظاهر بينان) رخنه مى كرد و كوشش ابليس بر قلبها كمتر اثر مى گذاشت و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى گشت. اما خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزمايد و با انواع مشكلات دعوت به عبادت مى كند و به اقسام گرفتاريها مبتلا مى نمايد تا تكبر را از قلبهايشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در آنها جايگزين نمايد.

بابهاى فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانى در اختيارشان قرار دهد.» (2)

- وقوف به عرفات از ظهر روز نهم آغاز مى شود. بنابراين زمان حركت به سوى عرفات به گونه اى بايد تنظيم شود كه حجّاج قبل از ظهر در عرفات حاضر باشند. پس لازم نيست كاروان بعد از ظهر روز هشتم به عرفات حركت كند. بلكه ميتوان با گذشتن پاسى از شب به عرفه رفت و با فرض حل مشكل استظلال، از ماشين مسقف استفاده كرد.

- وقت وقوف از ظهر تا مغرب است و واجب است حاجيان در اين مدت در صحراى عرفات باشند و از حدود آن خارج نشوند، بنابراين نسبت به حدود عرفات، كه امروزه با تابلوهاى بزرگ زرد رنگ مشخص شده است توجيه شوند و حتى المقدور از تردد در جاهاى مختلف عرفات نيز بپرهيزند كه احتمال گم شدن آنها زياد است و در صورت گم شدن ممكن است از اعمال باز بمانند.

- تابلوهاى مشاعر مقدس به رنگ هاى ذيل است:" عرفات: زرد رنگ"،" مشعرالحرام: بنفش"، منا: آبى"

- اگر شب زنده دارى شب نهم در عرفات، موجب خستگى و خواب آلودگى زائران براى مراسم ظهر عرفه مى شود، بهتر است زائران را به خوابيدن در شب نهم توصيه كرد.

- سنگهاى رمى را ميتوان از كوههاى مكه و از مكان هاى مباح جمع كرد، امّا از آنجا كه عرفات خارج از حرم است و سنگ رمى بايد از حرم باشد، نمى توان سنگ رمى را از عرفات جمع كرد.

- قبل از رفتن به عرفات در مكه با عوامل كاروان نسبت به انتقال زائران از عرفات به مشعر و منا هماهنگى شود و برنامهاى براى انتقال ضعفا از عرفات به مشعر الحرام و منا چيده شود به گونهاى كه وقوف مشعر را درك كنند و به منا برسند.

- با توجه به اينكه اكثر زائران تلفن همراه دارند، شماره تلفن هاى همراه آنان نوشته شود و در اختيار مسؤول هر اتوبوس گذاشته شود تا در مواقع اضطرارى بويژه شب دهم امكان ارتباط اتوبوس ها با يكديگر فراهم شود.

- معمولًا در هر اتوبوسى يك يا چند نفر از عوامل كاروان ميباشند كه به دنبال زائران از عرفات به مشعر و منا ميروند بايد دو مطلب مهم را به آنان تذكر داد يكى اين كه حتماً وقتى به مشعر رسيدند اگر همراه با معذورين ميباشند در مشعر نيت وقوف داده و كسى خواب نباشد و بدون نيت از مشعر رد نشود. نكته دوم اين كه اگر در راه به ترافيك برخورد كنند به گونهاى كه اگر بخواهند با ماشين به مشعر برسند وقوف اختيارى آن را درك نميكنند به هر نحوى شده زائران را پياده به مشعر بياورند تا حج آنان به اشكال برخورد نكند. به عوامل گفته شود شما ضامن حج مردم هستيد.

- عوامل كاروان اگر نايب باشند و به همراه زائران به منا رفتند بايد قبل از طلوع فجر خود را به مشعر براى درك وقوف اختيارى برسانند و الا حج نيابى آنان اشكال پيدا ميكند.

- به زائران تذكر داده شود كه اگر در عرفات يا مشعر از كاروان جدا افتادند بدون هيچ ترس و واهمهاى و دور خود چرخيدن، با هر كدام از كاروانهاى ايران كه مسير را طى ميكنند و با معرفى خود به روحانى آن كاروان، وقوف در عرفات و مشعر را انجام بدهند و به منا بيايند. در آنجا توسط ستاد گمشدگان به كاروان خود ملحق خواهند شد. اگر چنين تذكرى داده نشود ممكن است زائر در اثر هول و هراس راه مكه را پيش گرفته و به محل اسكان برگردد و از وقوفين و مناسك منا بازماند و در نتيجه حجش فاسد شود.

- براى نيت وقوف در مشعر الحرام لازم نيست هنگام طلوع فجر بيدار باشند، بلكه اگر از سر شب قصد اين را داشته باشند كه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در آنجا باشند كفايت مى كند، لذا بهتر است، در بدو ورود به مشعر الحرام و استقرار حجّاج، اين نكته به زائران اعلام شود كه از هم اكنون تصميم داشته باشند كه از طلوع فجر به نيت وقوف در اينجا باشند.

- از آنجا كه برخى از مراجع معظم تقليد ماندن پيش از طلوع فجر را در مشعر الحرام به نيت طاعت الهى واجب ميدانند بهتر است در عرفات يا پيش از رسيدن به مشعر يا در بدو ورود به مشعر اين نكته نيز به زائران يادآورى شود كه از هم اكنون در اينجا مى مانيم به قصد طاعت الهى و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در اين سرزمين توقف مى كنيم.

- بانوانى كه شب عيد به منا ميروند اگر به رمى نرسيدند يا در اثر ازدحام يا عذر ديگرى نتوانستند رمى كنند، بايد در روز رمى كنند.

- اگر زائرى ناچار به گرفتن نايب شود، نايب نميتواند رمى را در شب انجام دهد، بلكه بايد در روز نيابت را به جا آورد.

- با توجه به وضع كنونى جمرات و امكان رمى اكثر زائران، بايد توجه داشت كه حتّى الامكان رمى توسط خود زائران انجام شود و از نيابت خوددارى كنند.

- در سال هاى اخير به جهت برچيده شدن كشتارگاه هاى قديمى و احداث كشتارگاههاى مكانيكى جديد، بايد با تدبير و برنامه ريزى دقيق براى ذبح اقدام شود تا قربانى زائران بطور صحيح انجام شود و لذا توجه امور زير لازم است:


1- نهج البلاغة، ص 293، خطبه قاصعه
2- ترجمه گويا و شرح فشرده اى ب ر نهج البلاغه، ج 2، ص 304.

ص:19

- چون مسلخهاى فعلى خارج از منا است، و حلق و تقصير در آنجا صحيح نيست بايد افرادى كه به مسلخ ميروند توجه داشته باشند كه پس از قربانى در آنجا و حتى كنار مسلخ تقصير نكنند بلكه به منا برگردند و نيز توجه داشته باشند كه چون تقصير نيز بايد در روز عيد انجام شود پيش از غروب به منا برگردند. آخرين عمل روز عيد را نيز انجام دهند.

- افرادى كه به قربانگاه ميروند از زائران وكالت در توكيل نيز بگيرند تا اگر خودشان موفق به ذبح نشدند بتوانند به ديگرى براى ذبح وكالت بدهند.

- هر چند شرايط گوسفندان از پيش تا حدودى كنترل شده است ولى نسبت به شرايط ظاهرى مثل لاغر نبودن و ناقص نبودن آن دقت داشته باشند و چنانچه داراى شرايط نبودند آنها را برگردانند و ذبح نكنند.

- براى بجاى آوردن اعمال روز عيد ترتيبى اتخاذ شود كه تمام اعمال در روز عيد قربان انجام داده شود، لذا پس از ورود به منا و صرف صبحانه و آماده شدن زائران، آنها طبق زمانمندى اعلام شده براى رمى جمره عقبه حركت داده شوند چون اگر تاخير شود و رمى به ظهر يا بعد از ظهر بيافتد ممكن است موفق به اتمام اعمال روز عيد نشوند.

- كسانى كه خودشان حلق يا تقصير نكردهاند، نمى توانند براى ديگران حلق كنند يا براى تقصير موى او را بچينند.

رمى جمرات و بيتوته در منا

- چون به فتواى برخى فقهاء كسانى كه در روز عيد موفق به قربانى نشدهاند بايد رمى و حلق را در روز عيد انجام دهند و قربانى را در روز بعد انجام دهند، لذا بايد با مراجعه به مناسك، زائران را راهنمايى كرد.

- نيت بيتوته در منا را بايد پيش از غروب آفتاب به زائران تذكر داد و همين كه قصد كنند" نصف شب را به عنوان بيتوته در منا مى مانند قربة الى الله كفايت مى كند و اگر در آغاز بيتوته نيز در جلسه حضور نداشته باشد يا توجه نداشته باشند اشكال ندارد.

- چون به فتواى برخى از فقهاء- از جمله امام خمينى (ره)- بيتوته نيمه اول شب واجب است و به فتواى برخى ديگر بين نصف اول شب و نصف دوم آن مخير هستند، بهتر است براى همه زائران نيمه اول شب را براى بيتوته انتخاب كنند و اگر كسى نيمه اول شب را در منا نبود نيمه دوم را بيتوته كند.

- مراحل سه گانه خروج از احرام حجّ يادآورى شود، كه تصور نكنند با حلق يا تقصير تمام محرمات حلال مى شود مخصوصاً نسبت به استفاده از صابون و شامپوى خوشبو و نيز حرام بودن زن و مرد بر يكديگر تذكر داده شود.

- بيرون رفتن از منا پس از بيتوته اشكال ندارد ولى نبايد پيش از نيمه شب از حدود منا بگذرند و براى محاسبه نيمه شب، از مغرب شرعى يا از غروب تا طلوع آفتاب را محاسبه كرده و نصف آن به ساعت مغرب اضافه شود تا نيمه شب كه در منا لازم است بدست آيد. به فتواى بعضى از مراجع از غروب تا طلوع فجر و به فتواى برخى ديگر از مغرب تاطلوع فجر حساب شده نصف آن به مغرب اضافه شود، نصف شب بدست ميآيد. بنابر اين نيمه شب در بحث بيتوته با نيمه شب در وقت نماز مغرب و عشاء تفاوت دارد.

- به زائران توجه دهيد كه براى رفتن به جمرات و انجام دادن رمى عجله نكنند و كيسه سنگ ديگران را اشتباهى بر ندارند زيرا سنگها بايد مباح باشد و در صورتى كه اشتباه شود، و صاحبش راضى نباشد، رمى صحيح نيست.

- با توجه به توسعه جمرات و سهولت رمى بهتر است همه زائران را براى رمى به طبقه اول برد. مخصوصاً با توجه به اين نكته كه بعضى مراجع رمى در طبقه دوم را بنابر احتياط صحيح نمى دانند.

- زائران از قبل نسبت به احتمال عدم امكان قربانى در روز عيد و باقى ماندن در احرام توجيه شوند. در اين گونه موارد خوب است روحانى در لباس احرام ولو قربانى براى او انجام شده باشد و تقصير كرده باشد، باقى بماند تا سبب دلگرمى محرمان باشد.

- چون بسيارى از غير شيعيان رمى روزهاى 11 و 12 ذى حجّه را پيش از ظهر صحيح نمى دانند لذا بعد از ظهر اين دو روز جمرات شلوغ است كه حتى المقدور بايد در اين دو روز زائران براى رمى پيش از ظهر اقدام كنند.

- بايد توجه داشت كسانى كه عذر آنها راه رفتن و پيمودن مسير خيمهها تا جمرات است از رمى معذور نيستند يعنى اگر آنها را به پاى جمره يا نزديك آن ببرند مى توانند خودشان رمى را انجام دهند، چنين افرادى اگر امكان اجاره ماشين يا ويلچر داشته باشد تا آنها را به جمرات ببرد، نمى توانند به ديگرى نيابت دهند.

- كسانى كه در روز عيد، قربانى يا حلق نكردهاند روز يازدهم ميتوانند پيش از انجام اين دو عمل، رمى جمرات را انجام دهند.

- بايد توجه داشت كه رمى در شب براى بانوان به طور مطلق، اختصاص به رمى روز عيد قربان دارد ولى نسبت به روزهاى 11 و 12 ذى حجّه تنها بانوانى كه نمى توانند در روز رمى كنند رمى شبانه براى آنها جايز است ولى كسانى كه بتوانند در روز، خودشان انجام دهند نمى توانند شب رمى كنند.

- براى زنان رمى جمره عقبه پس از وقوف به مشعر و آمدن به منا در همان شب عيد قربان مانع ندارد ولى رمى روز يازدهم و دوازدهم در صورتى براى آنان در شب صحيح است كه از رمى در روز معذور باشند.

- ترك بيتوته براى كسانى كه تمام شب را در مكّه به عبادت مشغول باشند مانعى ندارد و ميتوانند طواف و سعى و ساير اعمال پس از منا را انجام دهند ولى اگر اعمال تمام شد نمى توانند آن شب را به منا برگردند بلكه بايد بمانند و بقيه شب را تا صبح عبادت كنند و لازم نيست در مسجد الحرام باشد، بلكه در شهر مكّه كفايت ميكند، ناگفته نماند كه ماندن در منا از عبادت در مكّه افضل است.

- كاروان هايى كه پس از ايام تشريق بايد بلافاصله به مدينه بروند يا به ايران برگردند، به زائران خود توصيه كنند شب يازدهم يا دوازدهم نيمه اول را قصد بيتوته كنند و قسمتى از آن را استراحت كنند و پس از نيمه شب براى اعمال به مكّه بروند. چون در ايام تشريق بهترين وقت از نظر خلوتى براى اعمال در اين دو شب، پس از نيمه شب است.

- هرچند خانم هايى كه احتمال حائض شدن آنان پس از اعمال منا وجود دارد و نمى توانند تا وقت پاك شدن در مكّه بمانند، اعمال مكّه را پيش از وقوف به جاى خواهند آورد. ولى چنانچه زنى اعمال مكّه را به جاى نياورده بود، و حائض شد بايد براى طواف و نماز طواف نايب بگيرد و سعى را خودش با مراعات ترتيب يه جاى آورد.

- به علل زير زائران به انجام عمره مفرده پس از اعمال حج تشويق نشوند، حتى برخى افراد را بايد برحذر داشت:

به فتواى برخى از فقهاء مراعات فاصله بين دو عمره شرط است.

ممكن است در اعمال آنها مشكلى پيش بيايد يا همچنان در احرام بمانند.

سبب ازدحام مطاف و مسعى خواهد شد و اين امر موجب دشوار شدن طواف و سعى واجب ديگران است.

- اگر در اعمال، مشكل فقهى براى زائرى پديد آمد كه فتواى مرجع تقليدش در دسترس نيست بايد او را به طريق احتياط راهنمايى كرد و با عمل به احتياط مشكل مرتفع خواهد شد و برخى از مسائل كه عمل به آن فورى نيست مثل كفاره برخى از محرمات، بايد واگذاشته شود تا در آينده فتواى مرجع تقليدش به دست آورده شود و راهنمايى گردد.

ص:20

فصل هفتم ديگر موارد

اشاره

ص:21

- در هر مرحله، پس از انجام عمل، كنترل اعمال صورت گيرد.

- اعلام عمومى برنامه هاى كاروان و نصب آن در مكان هاى مناسب.

- تهيه نوارهاى مداحى براى طول راه.

- توجه داشتن به مناسبت هاى ايام و سخن گفتن پيرامون آنها تأثير بسزايى براى زائر دارد.

- پرهيز دادن زائران از مباحثه با وهابيون. به زائران گوشزد شود وقتى با اهل سنت بحث ميشود، آنها به علماى خود ارجاع ميدهند و از بحث كردن گريزانند. به همين روش شما نيز از وارد شدن در بحث با آنان خود دارى كنيد.

- آگاهى دادن به زائر نسبت به تبليغات مسموم وهابيون و آمادگى دادن به آنها در برخورد شايسته با اينگونه افراد. در هر جلسهاى، به تناسب، يك يا چند شبهه مطرح و پاسخ داده شود.

- اگر در برخى ازشبها زائران را براى قرائت قرآن يا نيايش به طبقه دوم مسجد الحرام مى بريد لازم نيست حتماً روبروى ناودان باشد بلكه اگر در اضلاع ديگر مسجد الحرام مستقر شوند گذشته از اين كه خلوتتر است از مزاحمت سعودى ها نيز در امان خواهند بود.

- در ازدحام ايام تشريق روحانى بايد با زيركى خاصى جو كاروان را بدست گيرد و با يك سخنرانى و ذكر خاطره هاى تلخ و شيرين از التهاب كاروان بكاهد.

- روحانى به هيچ وجه در مسائل مالى مانند ماشين گرفتن و جمع صدقات و غيره دخالت نكند.

- زدن ماسك در هنگام احرام با توجه فتواى مراجع توجيه شود.

- زائرانى را كه از پوشش مناسبى برخوردار نيستند مى توان با برخوردهاى صحيح آنان را به احكام دين پايبند كرد.

- برگزارى مسابقات در طول سفر از بى حوصلگى و خمودى و خستگى كاروان ميكاهد و آنان را به امور مفيد سرگرم ميكند. اين كار بايد توسط روحانى با حمايت مسئولين كاروان انجام شود.

- در جلسه وداع، وظايف حاجى پس از بازگشت از سفر گوشزد شود و به لزوم حلاليت طلبى زائران از يكديگر از آنچه در طول سفر گذشته است، تأكيد شود.

- تهيه و توزيع منشور و ميثاق نامه اى كه ناظر بر تعهدات اخلاقى زائر پس از بازگشت از حج است و اهداى آن در جلسه وداعيه.

- زائران از ايران قرآنى براى خود بياورند تا در مكان هايى كه دسترسى به قرآن كمتر است، از آن استفاده كنند.

- اختصاص هر يك از روزهاى اقامت در مكه و مدينه به نام يكى از معصومين (ع) به ويژه امامان خفته در بقيع و چند دقيقه پيرامون حيات پربار آنان سخن گفتن.

- اجتناب از اختلاط زن و مرد؛ بايد به زائران مرد توجه داد فقط در هنگام طواف اختلاط مرد و زن اشكال ندارد ولى در غير آن بايد اجتناب كرد حتى در نماز.

- ايجاد يك كتابخانه كوچك از كتابهايى كه بعثه مقام معظم رهبرى اهدا ميكند. هم چنين با تشويق زائران به واگذارى كتاب هايى كه از ايران آوردهاند، مى توان كتابخانه اى كوچك تشكيل داد تا زائران در هنگام فراغت در مكه و مدينه به مطالعه آنها بپردازند.

- ترغيب زائران به برخورد صميمى با زائران كشورهاى ديگر و ايجاد ارتباط با آنان همراه با اهداى هديه معنوى، جود و سخاى ايرانى را نشان ميدهد.

- برقرارى مجالس ترحيم و بزرگداشت براى زائران به حق پيوسته.

- آداب و اعمال دهه ذى حجه تهيه شود و در زمان مناسب در اختيار زائران قرار گيرد تا از آن بهره مند شوند.

- تشويق به نمازهاى مستحبى در مسجدين و در عرفات و منا از به هدر رفتن وقت زائران جلوگيرى ميكند.

- آگاهى روحانى از مسائل تجهيز و تدفين ميت لازم است زيرا ممكن است در طول سفر لازم شود.

- توجه دادن زائران نسبت به كيفيت و كميت خدمات رفاهى و مقايسه كردن وضع زائران ايرانى با زائران كشورهاى ديگر.

- همراه داشتن ويلچر در عرفات براى سالخوردگان، سبب ميشود اگر به پياده روى براى رسيدن به مشعر الحرام نياز شد به مشكلى برخورد نكنند.

- اذكارى مانند تهليل، حوقله، صلوات، تسبيح، تسبيحات اربعه در زدودن شك و ترديد، وسواس و دلهره مؤثر است.

- با ثبت نام قبلى ميتوان كاروان را به زيارت دوره برد و مكانهاى تاريخى مدينه و مكه را به خرج خود كاروان به آنها نشان داد.

- از تراكتهاى خوش خط و زيبا با مضامين عالى، جهت حفظ حجاب خانمها در سالنها و تابلوى اعلانات، استفاده شود و هر روز با متنهاى زيباتر و جديد عوض شوند.

- با سعه صدر و برخورد متين و منطقى، حجاب و پوشش زائرين (بخصوص خانمها) تحت كنترل درآيد و عواقب سوء بدحجابى و اثرات زننده اجتماعى آن و فلسفه حجاب در جلسات تذكر داده شود.

- درب اتاق روحانى و معين و معينه هميشه به روى زائر باز باشد و در بين زائرين و در جمعشان حضور يابند.

- زائرينى كه در كاروان از جهات مختلف (ختم قرآن، شركت مستمر در جلسات، فعاليتهاى عبادى و مستحبات، همكارى و ...) ممتاز هستند، شناسايى شده و مورد تقدير قرار گيرند.

- در پايان هر جلسه يكى از كتابهاى اعتقادى از استاد مطهرى، علامه طباطبايى و دكتر بهشتى و ... معرفى شود و در 5 دقيقه پيرامون محتواى آن بحث شود تا هم فرهنگ كتابخوانى رواج يابد و هم زائران جوان با توجه به شبهات و سئوالاتى كه در ذهنشان موجود است پاسخهاى خود را در كتابها جستجو نمايند.

- در جلسات از زائران خواسته شود تا خلاصهاى از سفر خويش را تحت عنوان «سفر در يك نگاه» به رشته تحرير درآورده و رهآورد سفرشان را مكتوب كنند تا بدينوسيله درك خود را نسبت به فضا و محيطى كه در آن بوده اند و نسبت به عرفان و صفاى معنوى آن ثبت و ضبط كنند و در اختيار ديگران قرار دهند.

- در همان دفعه اول كه زائران به حرم برده ميشوند، ضمن اينكه كارت هتل و آدرس را به همراه دارند، علامتهايى در مسير به آنها گوشزد شود تا مسير رفت و آمد را به خوبى ياد بگيرند و نگرانى از گم شدن و تبعات آن را نداشته باشند. در ضمن به شماره هاى مخصوص درهاى حرم اشاره شود تا در موقع لزوم از آنها براى پيدا كردن منزل و هتل استفاده كنند.

نمازى پرفضيلت در ماه ذى قعده

براى روزهاى يكشنبه در ماه ذى قعده، نمازى با فضيلت بسيار از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت شده است. در فضيلت اين نماز آمده است كه هر كه آن را بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزيده مى شود. شاكيان او در روز قيامت از او راضى مى شوند. با ايمان بميرد و دينش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى گردد. والدينش از او راضى شوند و مغفرت شامل حال والدين او و ذريه او شود. توسعه رزق پيدا مى كند و ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانى جان او بيرون شود. براى خواندن اين نماز بايد در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز به دو تشهد و دو سلام بخواند. در هر ركعت حمد يك مرتبه و

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

سه مرتبه و معوذتين (ناس و فلق) يك مرتبه پس هفتاد مرتبه استغفار كند و ختم كند استغفار را به

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ

پس بگويد

يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِى ذُنُوبِى وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْت

(1).

نماز اول هر ماه

در روز اول هر ماه دو ركعت نماز مستحب است:

در ركعت اول بعد از حمد سى مرتبه

قُلْ هُوَ اللَّهُ

و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ

بخواند و بعد از نماز تصدقى كند چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد و از بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ.

نماز ده شب اول ذى حجه

- دو ركعت نماز مابين نماز مغرب و عشا بخواند و در هر ركعت بعد از حمد يك مرتبه توحيد و آيه

وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ

بخواند تا با ثواب حاجيان شريك شود.

حريم و حرمت خانواده حج

- براى بقاء و ادامه حيات خانواده معنوى حج كه به لطف و عنايت الهى تشكيل شده، با همكارى و همفكرى مدير كاروان و اعضاى شوراى فرهنگى و گروه ارشاد تدبيرى تخاذ شود كه جمع حاجيان در ايران نيز به مناسبتهاى مختلف تشكيل شود.


1- الاقبال. جلد 2. صفحه 20

جلد 10

مقدمه

ص:1

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

آزموده ها (10)- نگاهى به تجربيات و نيازهاى روحانيون در حج و عمره

از ميان همه عبادات،" حج" ويژگى ها و مزاياى متمايزى دارد. توگويى خداوند راز و رمز تهذيب نفس، سير و سلوك و بالا رفتن از نردبان كمال و معرفت، بلكه گذرى بر فلسفه خلقت و گذشته تاريخ از ابتداى هبوط آدم تا بعثت پيامبر خاتم و يادآورى ظهور حجت قائم عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف، را يك جا در حج و مناسك و مشاعرش به يادگار گذاشته است.

اگر سالك اين راه با مناسك ظاهرى و باطنى حج آشنا شود و آن را با شعور و آگاهى انجام دهد، به سوى درياى بى كران معارف رهنمون مى شود و لحظه به لحظه پرده اى از گنجينه اسرار و شگفتى ها به كنار رفته تا از خود بى خود شده و در آسمان معارف توحيدى به پرواز درآيد و جذبه يار، او را به ملاقات پروردگار برساند.

ص:8

چه كسى غير از روحانى كاروان، در اين سير روحانى به يارى زائر خدا شتافته و دستش را گرفته و به ديدار يار ميرساند؟

شأن و منزلت روحانيون

روحانيون و كسانى كه وظيفه سنگين راهنمايى ميهمانان خدا را به عهده دارند، در ادبيات دينى و آموزه هاى وحيانى از شأن و جايگاه والا و ممتازى برخوردارند:

الْإِمَامُ الْهُمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِىُّ (ع) قال: «حَدَّثَنِى أَبِى عَنْ آبَائِهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: أَشَدُّ مِنْ يُتْمِ الْيَتِيمِ الَّذِى انْقَطَعَ عَنْ أَبِيهِ يُتْمُ يَتِيمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِه وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَيْهِ وَ لَا يَدْرِى حُكْمَهُ فِيمَا يُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا فَهَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِيعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا يَتِيمٌ فِى حِجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِيعَتَنَا كَانَ مَعَنَا فِى الرَّفِيقِ الْأَعْلَى.» (1)

امام حسن عسكرى از پدران بزرگوارشان نقل ميكنند كه فرمودند: «سختتر از يتيمى كه پدرش را از دست داده يتيمى است كه از امامش جدا شده و راهى به سوى او ندارد و وظيفهاش را در اعمال دينش نميداند. آگاه باشيد هر يك از شيعيان ما كه به علوم ما آگاه باشد پس اين جاهل به شريعت و احكام دين كه دسترسى به ما ندارد يتيمى است در دامان او، آگاه باشيد هر كسى كه او را هدايت و ارشاد كند و علم دين و شريعت ما را به او بياموزد با ما در رفيق اعلى خواهد بود.»


1- مستدرك الوسائل، ج 17، ص 317، ح 20.

ص:9

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِىُّ (ع): «حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ (ع)، فَقَالَتْ: إِنَّ لِى وَالِدَةً ضَعِيفَةً وَ قَدْ لُبِسَ عَلَيْهَا فِى أَمْرِ صَلَاتِهَا شَىْ ءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِى إِلَيْكِ أَسْأَلُكِ، فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ (ع) عَنْ ذَلِكَ فَثَنَّتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلَّثَتْ إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْكَثْرَةِ، فَقَالَتْ: لَا أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ.

قَالَتْ فَاطِمَةُ (ع) هَاتِى وَ سَلِى عَمَّا بَدَا لَكِ. أَ رَأَيْتِ مَنِ اكْتُرِى يَوْماً يَصْعَدُ إِلَى سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِيلٍ وَ كِرَاهُ مِائَةُ أَلْفِ دِينَارٍ يَثْقُلُ عَلَيْهِ؟ فَقَالَتْ: لَا. فَقَالَتْ: اكْتُرِيتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ ءِ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً، فَأَحْرَى أَنْ لَا يَثْقُلَ عَلَىَّ. سَمِعْتُ أَبِى (ص) يَقُولُ: إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِى إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى يُخْلَعُ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ حُلَّةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُنَادِى مُنَادِى رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا الْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ (ع) النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُكُمْ وَ الْأَيْتَامُ الَّذِينَ كَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَيْهِمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِى الدُّنْيَا فَيُخْلَعُونَ عَلَى كُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِكَ الْأَيْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذُوا عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ.» (1)

امام حسن عسكرى (ع) فرمود: زنى نزد فاطمه زهرا (ع) آمد و گفت: مادر ناتوانى دارم كه مسئلهاى از مسائل نماز برايش مشتبه شده مرا به نزد شما فرستاده تا پاسخ آن را برايش ببرم.


1- همان، ص 318، ح 22.

ص:10

صديقه كبرى سؤالش را پاسخ دادند اما او نفهميد بار دوم بار سوم تا ده بار برايش توضيح دادند اما باز متوجه نشد و خجالت كشيد بار ديگر سؤال كند، گفت: اى دختر رسول خدا (ع) شما را زحمت نميدهم.

بانوى دو سرا فرمود: هرچه ميخواهى بپرس. آيا اگر كسى را اجير كنى تا بار سنگينى را به پشت بام برساند و در ازاى آن صد هزار دينار مزد بگيرد براى او اين كار سنگين است؟

گفت: نه.

حضرت صديقه فرمود: «من در برابر هر پاسخى كه به تو ميدهم به اجرتى اجاره شدهام كه بيشتر از اين است كه ما بين زمين تا عرش خداوند را از مرواريد پُر كنند، پس سزاوار است پاسخ دادن به تو بر من سنگين نباشد.

از پدرم رسول خدا (ص) شنيدم كه ميفرمود: علماى شيعيان محشور ميشوند پس به اندازه علم و كثرت كوششان در ارشاد و راهنمايى مردم بر آنان خلعتهاى كرامت پوشانيده ميشود تا آنجا كه بر يكى از آنان هزار هزار حله نور پوشيده ميشود. آنگاه منادى پروردگار عزوجل ندا ميدهد: اى سرپرستان ايتام آل محمد و برطرف كنندگان نياز آنان! در آن زمانى كه دستشان از پدران روحانى آنان يعنى امامان كوتاه بود، اينان شاگردان شما و ايتامى هستند كه آنان را سر پرستى كرديد پس از خلعتهاى علوم در دنيا را بر آنان بپوشانيد، آنگاه علما بر هر كدام از ايتام به اندازه علمى كه از او فرا گرفته خلعت ميپوشانند.»

ص:11

قَالَ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا (ع): يُقَالُ لِلْعَابِدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: نِعْمَ الرَّجُلُ كُنْتَ، هِمَّتُكَ ذَاتُ نَفْسِكَ وَ كُفَيَت مَئُونَتُكَ فَادْخُلِ الْجَنَّةَ.

امام على بن موسى الرضا (ع) فرمود: روز قيامت به عابد گفتهميشود: خوب مردى بودى، همه همّ و غم تو نجات دادن خودت بود و زندگيات را مردم تأمين ميكردند، اكنون به بهشت درآى

أَلَا إِنَّ الْفَقِيهَ مَنْ أَفَاضَ عَلَى النَّاسِ خَيْرَهُ وَ أَنْقَذَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ وَفَّرَ عَلَيْهِمْ نِعَمَ جِنَانِ اللَّهِ وَ حَصَّلَ لَهُمْ رِضْوَانَ اللَّهِ تَعَالَى.

آگاه باشيد فقيه كسى است كه خيرش را بر مردم سرازير مى كند و آنان را از چنگال دشمنانشان نجات ميدهد و نعمتهاى بهشت خداوندى را بر آنان به وفور عطا ميكند و رضايت پرودگار را برايشان تحصيل مينمايد.

وَ يُقَالُ لِلْفَقِيهِ: يَا أَيُّهَا الْكَافِلُ لِأَيْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْهَادِى لِضُعَفَاءِ مُحِبِّيهِمْ وَ مَوَالِيهِمْ قِفْ حَتَّى تَشْفَعَ لِمَنْ أَخَذَ عَنْكَ أَوْ تَعَلَّمَ مِنْكَ فَيَقِفُ فَيُدْخِلُ الْجَنَّةَ مَعَهُ فِئَاماً وَ فِئَاماً وَ فِئَاماً حَتَّى قَالَ عَشْراً وَ هُمُ الَّذِينَ أَخَذُوا عَنْهُ عُلُومَهُ وَ أَخَذُوا عَمَّنْ

ص:12

أَخَذَ عَنْهُ وَ عَمَّنْ أَخَذَ عَمَّنْ أَخَذَ عَنْهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَانْظُرُوا كَمْ فَرْقٍ بَيْنَ الْمَنْزِلَتَيْنِ.» (1)

روز قيامت به فقيه گفته ميشود: اى سرپرست ايتام آل محمد (ع) هدايتگر براى دوستان ناتوان و همپيمانانشان بايست تا شفاعت كنى براى كسانى كه از تو معارف را گرفته يا آموختهاند. پس به همراه عالم گروه گروه- تا ده گروه امام شمرد- به بهشت وارد ميشوند. آنان كسانى هستند كه از او و از شاگردانش تا روز قيامت علم آموختهاند. پس تفاوت بين منزلت و مقام فقيه و عابد را ببينيد.»

عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ: بَعَثَنِى رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ لِى: يَا عَلِىُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِىُّ.» (2)

«با كسى جنگ مكن تا اين كه او را به اسلام دعوت كنى. به خداوند سوگند هدايت كردن خدا مردى را بر دست تو بهتر است براى تو از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب ميكند و تو مولاى او ميشوى»


1- بحارالأنوار، ج 2، ص 5، ح 10
2- الكافى، ج 5، ص 28، ح 4.

ص:13

تجربه هاى تبليغى و ضرورت تبادل و انتقال آنها

بى شك، در مسير تبليغ و آموزش آموزه هاى دينى افرادى موفق ترند كه از تجربه ديگران استفاده كنند و نخواهند تمام راهها را يكى پس از ديگرى بيازمايند. از اين زاويه، همنشينى با صاحبان تجربه امرى سودمند و ضرورى است چرا كه آنها با گرانترين قيمت، تجربه ها را به دست آورده و ما، با ارزانترين قيمت آنها را فرا مى گيريم. حضرت امير (ع) در همين باره مى فرمايد:

«تَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْيِكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِيتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِيتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَأْتِيهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مِنْهَا مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَيْنَا فِيهِ يَا بُنَىَّ إِنِّى وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ قَدْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِى فَقَدْ نَظَرْتُ فِى أَعْمَارِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِى أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِى آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّى بِمَا انْتَهَى إِلَىَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ» (1)

با تصميم جدى به استقبال امورى بشتاب كه انديشمندان و اهل تجربه، زحمت آزمون آنرا كشيده اند و تو را از تلاش بيشتر بى نياز ساخته اند، بنا بر اين آنچه از تجربيات آنها نصيب ما شده نصيب تو هم خواهد شد بلكه شايد پاره اى از آنچه بر ما مخفى مانده (با گذشت زمان) بر تو روشن گردد.


1- بحار الانوار، ج 74، ص 203.

ص:14

پسرم درست است كه من باندازه همه كسانى كه پيش از من مى زيسته اند عمر نكرده ام، اما در كردار آنها نظر افكندم و در اخبارشان تفكر نمودم و در آثار آنها به سير و سياحت پرداختم تا بدانجا كه همانند يكى از آنها شدم، بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنان بمن رسيده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. من قسمت زلال و مصفاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك باز شناختم و سود و زيانش را دانستم»

عليك بمجالسة أصحاب التّجارب، فإنّها تقوّم عليهم بأغلى الغلاء، و تأخذها منهم بأرخص الرّخص.

بر تو باد به همنشينى با صاحبان تجربه، چرا كه آنها با گرانترين قيمت تجربه ها را به دست آورده و تو، به ارزانترين قيمت از آنها فرا مى گيرى.

به همين منظور" معاونت روحانيون بعثه مقام معظم رهبرى" در سال هاى اخير از روحانيون حج درخواست كرد تا تجربيات واندوخته هاى خود را كه در طول ساليان گذشته به دست آوردهاند، در قالب" ره آورد سفر معنوى حج" به رشته تحرير در آوردند. اين آثار و نوشته ها پس از وصول و دسته بندى موضوعى، مورد برسى و تحليل قرار گرفته و نتايج آن به صورت" آزموده ها" منتشر شده و در اختيار روحانيون محترم كاروان ها قرار مى گيرد. آنچه در اين نوشتار آمده، برگرفته از كليه رهآوردهايى است كه روحانيون در سال 86 به معاونت امور روحانيون ارسال كردهاند و توسط فاضل ارجمند جناب

ص:15

حجةالاسلام و المسلمين ترابى مورد بررسى و تحليل قرار گرفته و به رشته تحرير در آمده است. جا دارد از اهتمام و پيگيرى و زحمات بى دريغ مؤلف ارجمند تقدير و تشكر به عمل آيد.

فرصت را مغتنم شمرده و از همه روحانيون و معين هاى محترم كاروان هاى حج براى مشاركت فعال در طرح" ره آورد سفر حج" و ثبت و نگارش خاطرات و تجارب خود دعوت به عمل مى آوريم. منظور از مشاركت فعّال، اهتمام روحانيون كاروان هاى حج به نوشتن دقيق و مستند خاطرات، تجارب و توصيه هايى است كه آگاهى از آنها را به ويژه براى ديگر روحانيون حج مفيد و ضرورى مى دانند. بى شك اين رويكرد معلومات و تجارب ارزشمند روحانيون را از حصارهاى فردى و ذهنى خارج كرده و با عبور از مرزهاى زمانى و جغرافيايى، امكان انتقال و بهره ورى را براى جمع بيشمارى فراهم مى آورد.

در پايان اين فراز، ضمن آرزوى توفيق روزافزون براى كليه عوامل و خدمتگزاران حج و حاجيان، توجه روحانيون محترم را به چند نكته جلب ميكنيم:

-نقطه نظرات انتقادى، اصلاحى و تكميلى خود را پيرامون اين شماره از آزمودهها، براى كميته تدوين متون آموزشى مستقر در معاونت امور روحانيون ارسال فرماييد.-

در ثبت و نگارش رهآورد سفر حج امسال و سالهاى بعد، از تكرار و بازگويى نكاتى كه در اين شماره يا شماره هاى-

ص:16

پيش آمده است خوددارى نماييد و صرفاً به ذكر مطالب و نكتههاى بديع بسنده كنيد.

-تجارب و توصيههاى جديد و كاربردى خود را در مورد انجام صحيح و كامل اعمال و مناسك حج، تدوين و بعد از موسم ارسال فرماييد.

حوزه نمايندگى وليفقيه در امور حج و زيارت

معاونت امور روحانيون

كميته تدوين

پاييز 87

ص:17

فصل اول مرورى بر توصيه ها و دستورالعمل هاى مصوب

اشاره

ص:18

كليّات

- التزام به سياست هاى بعثه مقام معظم رهبرى و دستورالعمل هاى ابلاغى.

- رعايت شئون روحانيت در كليه مراحل سفر.

- حضور با لباس روحانيت در مسجدالنبى و مسجدالحرام.

- اجتناب از پذيرفتن نيابت غير تبرعى در نماز طواف و موارد مشابه آن.

- خوددارى از واسطه شدن در گرفتن امضا و تائيديه براى مديران و خدمه كاروان.

- پرهيز از مواضع تهمت.

- حفظ و تقويت نشاط جسمى و روحى در طول سفر.

- انعكاس پيشنهادهاى تأثيرگذار در جهت رشد و بهينه سازى برنامه ها.

- شركت به موقع در جلسات داخلى و منطقه اى بعثه و همراه با زائران در جلسات عمومى و دعاى كميل و غيره.

- گزارش به موقع عملكرد و تكميل فرم هاى لازم هنگام ورود به كشور عربستان.

- همكارى با رابطين و پاسخ به سؤالات آنان.

- همكارى با مدير و مطلع ساختن او در جهت پيش بينى نيازهاى فرهنگى.

- پرهيز از اعمال نظر شخصى و تك روى و التزام به مشاركت و مشورت با ديگران.

- تلاش در كاهش مشكلات كاروان و تنش هاى زائران.

ص:19

- ايجاد جو محبت، دوستى و خيرخواهى در بين اعضاى كاروان وزائران.

توصيه هاى آموزشى

- تشكيل حداقل ده جلسه توجيهى و آموزشى براى زائران قبل از سفر.

- برنامه ريزى قبلى براى تقسيم وقت جلسه به بيان: احكام، اسرار و معارف، تاريخ، مسائل اخلاقى، تربيتى، اجتماعى و سياسى.

- رعايت اختصار و گويابودن مطالب و متناسب بودن آن با حال زائران.

- طبقه بندى زائران و انتخاب بهترين شيوه آموزشى مناسب براى آنان.

- رعايت زمان بندى و حضور به موقع در جلسات آموزشى.

- شركت در جلسات آموزشى توجيهى بعثه مقام معظم رهبرى.

- اصلاح قرائت و تلبيه زائران.

- پاسخ صحيح به سؤالات دينى و رسيدگى به امور معنوى زائران.

- نظارت، كنترل و حصول اطمينان از انجام اعمال زائران.

- معرفى كتاب هاى مناسب به زائران جهت بالابردن سطح علمى آنان.

ص:20

- آموزش ساده احكامى كه در صحت مناسك لازم و مؤثر است.

ص:21

- بيان مسائل شرعى مطابق فتواى مرحوم امام خمينى و پاسخ به سؤالات زائران برابر فتواى مرجع تقليد خودشان.

- پرهيز از بيان مسايلى كه موجب نگرانى و تشويش زائران مى شود.

- تشكيل جلسات اختصاصى براى بانوان و توجيه آنان نسبت به احرام از مسجد شجره، مشكلات معذورين، مسئله نذر و موارد ديگر. (در صورتى كه كاروان از حضور معينه بهره مند است، اين مأموريت از طريق وى پيگيرى شود)

- پرهيز از نقل موارد اختلافى و اقوال غير مشهور.

- نظارت و كسب اطمينان از احرام زائران و همراهى و راهنمايى آنان در طول انجام اعمال واجب.

- همراهى زائران و راهنمايى و نظارت در انجام عمره مفرده تكرارى در صورت امكان و درخواست زائران.

- نظارت بر انجام مناسك سالمندان و معذورين و انتخاب آسان ترين راه براى انجام اعمال.

- براى معرفى بهتر و بهره بردارى

ص:22

صحيح تر زائران از اين سفر معنوى بهتر است كه روحانى كاروان در موقع مناسب به بيان و تبيين اسرار و معارف حج بپردازد.

- روحانيون محترم كاروان تلاش كنند پيش از سفر حداقل يك كتاب تاريخى را در موضوع تاريخ اسلام مورد مطالعه قرار داده و در صورت امكان از جاهاى لازم آن يادداشتى همراه خود داشته باشند، تا هنگام زيارت اماكن مورد بهره بردارى قرار دهند و در مورد سؤالات احتمالى زائران از قبل جواب داشته

ص:23

باشند. به خصوص در مواردى كه كمتر مورد توجه قرار مى گيرد، مانند شهداى فخ، بدر، ربذه، خيبر، غدير و امثال آنها.

- مهم ترين محورهايى كه در مورد تاريخ و اماكن توصيه مى شود:

- معرفى اجمالى شبه جزيره عربستان از نظر جغرافيايى و اطلاعاتى كلى در مورد آثار و اماكن اسلامى مكه و مدينه.

- توضيح كامل پيرامون اماكن زيارتى پيش از موعد مقرر زيارت محل هاى مزبور.

ص:24

- شركت در آموزش هاى تاريخى معاونت امور روحانيون در مدينه (ويژه روحانيون)

- انتخاب وقت مناسب با توجه به شرايط زائران براى زيارت و ديدار از اماكن تاريخى.

- توصيه به نوشتن خاطرات و يادداشت مطالب مهم در طول سفر.

- حتى الامكان توجيه و توضيح براى زائران پيرامون اماكن مكه و مدينه از روى نقشه.

- معرفى و زيارت قبور بزرگان و اولياى خدا در قبرستان بقيع براى بانوان از راهروهاى شمالى بقيع و روبه قبله.

- در منطقه احد به خاطر جلوگيرى از ازدحام و استفاده همگان از فضاهاى جلوى قبور شهدا، ابتدا در كنار اتوبوس ها توضيح لازم درباره شهداى احد براى زائران داده شود، و سپس براى خواندن زيارت نامه به سمت قبرستان حركت كرد.

ص:25

- ذكر شهداى فخ و اشاره به بدر، ربذه، خيبر و غدير در حد امكان و در اوقات مناسب.

- توجيه بانوان نسبت به اماكن داخل مسجدالنبى (ص) جهت استفاده هنگام تشرف.

- تشرف دسته جمعى همراه با زائران در هفته اول جهت زيارت و آشنايى با آثار اسلامى به جاى مانده از صدر اسلام.

ص:26

توصيه هاى اخلاقى و تربيتى

در سفر حج، بر خلاف عمره، به خاطر كثرت جمعيت، زمان كوتاه انجام اعمال و ناتوان بودن گروهى از زائران از يك سو و از سوى ديگر اعمال طاقت فرساى عرفات، مشعر و منا گاهى شرايطى پديدار مى شود كه به تنش و درگيرى در كاروان مى انجامد و بعضاً شاهد آن هستيم. اين مسئله در بين افراد مُسِن و ناتوان و عصبى بيشتر ملاحظه مى شود. روحانى موفق در اين موارد با آمادگى قبلى مى تواند در برقرارى آرامش ورفع مشكلات نقش تعيين كننده اى ايفا كند. در اين جا به مهم ترين نكاتى كه رعايت آنها از آغاز سفر مى تواند فضاى معنوى كاروان را تلطيف كند، اشاره مى شود:

- حسن معاشرت با زائران در طول سفر.

- احترام قائل شدن براى كليه زائران و عدم تبعيض ميان آنان در روابط و برخوردها.

- بردبارى كردن در برخورد با مشكلات به خصوص هنگام تندى كردن افراد ناتوان و عصبى.

ص:27

- رعايت نظم و انضباط در انجام وظايف.

- حضور مرتب در جلسات.

- برخورد عاطفى و متواضعانه با زائران.

- همراهى با زائران هنگام صرف غذا.

- سركشى به زائران و پاسخگويى به سؤالات ايشان.

- ايجاد آرامش در همسفران و رفع نگرانى از آنان.

- رعايت آداب معاشرت به ويژه هنگام صرف غذا.

- پرهيز از برخورد تحقيرآميز با زائران.

ص:28

- چشم پوشى از خطاهاى زائران و تذكر پنهانى به آنان.

- سعى در اصلاح ناهنجارى هاى اخلاقى زائران.

توصيه هاى سياسى

- معرفى كشور عربستان از نظر سياسى و حكومت.

- اشاره به پيشينه تاريخى عربستان، موقعيت روحانيون و علما و كيفيت اداره مملكت.

- تبيين روابط كشور ايران و عربستان و موقعيت كلى كشور عربستان در بين كشورهاى اسلامى.

- معرفى كوتاهى از مذاهب موجود در عربستان.

- پرهيز از بيان مسائل اختلاف برانگيز.

- تبيين ديدگاه هاى امام راحل (ره) پيرامون حج ابراهيمى و حرمين شريفين.

- تبيين نظرات امام راحل (ره) و مقام معظم رهبرى درباره وحدت مسلمين جهان.

ص:29

پيشبينيهاى لازم

- تشكيل جلسات توجيهى كاروان در ايران و ارايه توصيه هاى لازم به زائران. بديهى است غفلت از بيان تذكرات مربوط به اين مقطع براى زائران به ويژه افرادى كه اولين سفر تشرف آنهاست، افزون بر دلهره و اضطراب آنان، موجب رفتارهاى ناهمگون و ناهماهنگ زائران در روزهاى اول ورود به عربستان مى شود.

- شناسايى روحى و روانى زائران و پيش بينى نيازهاى آنان در جهت حسن انجام اعمال و ارتقاى معنوى و بهره مندى از اعمال.

- سازماندهى زائران در گروه هاى پانزده نفره و استفاده از افراد تحصيل كرده.

- به بانوان توصيه شود از پارچه هاى نازك جهت لباس احرام و چادر استفاده نكنند و لباس ها گشاد دوخته شود.

- بانوان نسبت به دوره عادت ماهانه توجه داشته باشند و پيش بينى لازم را به عمل آورند.

- در فرودگاه و هنگام پرواز وضعيت نماز زائران در هواپيما و فرودگاه عربستان مطرح شود.

- شناسايى وضعيت تقليدى زائران و بيان احكام و مناسك به نحوى كه با فتواى عموم مراجع سازگار باشد و موارد خاص، جداگانه به زائران مربوط تذكر داده شود. اين امر در مسجد شجره و ساير موارد به نحوى كه به حالت معنوى احرام لطمه نزند، به زائران تذكر داده شود.

ص:30

ص:31

- اگر صبح ها بين الحرمين در مدينه تراكم جمعيت باشد با هماهنگى زائران مى توان از فاصله بين نماز مغرب و عشا و پس از شام استفاده كرد.

مديريت در بحران

مسافرت هميشه با مشكلاتى روبه رو است، به ويژه مسافرت جمعى در كشور بيگانه. حال اگر در طول سفر حج مشكلى براى كاروان و يا يكى از زائران پيش آيد، اين روحانى و مدير است كه بايد با هماهنگى و تدبير لازم كاروان را هدايت و از نگرانى و دلهره نجات دهند. روحانى كاروان بايد از قبل خود را براى بروز مشكلات و حوادث احتمالى آماده كرده باشد. براى مثال:

- پيش بينى آن كه در كاروان فردى گم شود و جستجو براى پيدا كردن او نيز به نتيجه نرسد.

- اگر در كاروان برخورد فيزيكى بين اعضاى كاروان و يا اتباع ساير كشورها به وجود آمد.

- اگر در مسيرهاى بين شهرى اتوبوس ها دچار حادثه اى شوند.

ص:32

- اگر اتوبوس ها به موقع نيامدند و يا به موقع به مقصد نرسيدند و يا هتل مطلوب زائران نباشد.

- اگر براى اعضاى كاروان حادثه اى ناگوار رخ داد.

- اگر مدير توانايى اداره كاروان را به هر دليل از دست داد.

- اگر در بين زائران، افراد ناتوان حضور دارند و هيچ كمك و همراهى ندارند.

ص:33

و ده ها مورد ديگر كه مى تواند روحانى را با بحران روبه رو كند. در اين گونه موارد اگر روحانى آمادگى قبلى داشته باشد و راه كار آن را در نظر گرفته باشد، در صورت بروز، سريع تصميم گيرى كرده و همه زائران به راحتى از اين سختى ها خواهند گذشت.

شرح وظايف معينههاى كاروان حج

پيش از سفر

- شركت در جلسات آموزشى پيش از سفر حج، افزون بر آموزش، زمينه آشنايى مسئولان كاروان و زائران را با معينه فراهم مى سازد. از اين رو شركت فعال در جلسات آموزشى اهميّت زيادى داشته و الزامى است. توضيح اينكه خواهران معينه بايد از جلسه اول حضور داشته باشند و خود را به زائران معرفى كرده و با هماهنگى مدير و روحانى كاروان در مكان ثابت و مشخصى مستقر شوند تا زائران براى ارتباط و آشنا شدن با آنها دچار مشكل نشوند.

- در جلسات خواهران لازم است معينه ها به سه مورد توجه خاص داشته باشند:" نوع مخاطب و سطح آگاهى آنها"،" تناسب مطالب با مخاطبان"،" مكان و موقعيت زمانى جلسه".

- شناسايى و برنامه ريزى براى سالخوردگان و افرادى كه مشكلات خاص دارند و نيازمند توجه ويژه و برنامه ريزى معينه ها بالاخص در هنگام انجام اعمال و مناسك هستند.

ص:34

- شناسايى افراد آسيب پذير، معترض و منتقد و ايجاد ارتباط دوستانه و عاطفى با آنان و شنيدن نظرات و پيشنهادهاى آنها جهت برنامه ريزى و حل مشكلات آنان.

- شناسايى مراجع تقليد بانوان زائر و آگاهى از فتاواى فقهى اختلافى جهت هدايت و راهنمايى بانوان. در صورتى كه برخى از بانوان زائر، مرجع مشخصى نداشته باشند، آنان را به لزوم تقليد از فقيه اعلم و كيفيت انتخاب مرجع راهنمايى كنند.

- آشنايى و ارتباط نزديك با بانوى دستيار (همسر مدير كاروان) و سعى در ايجاد تفاهم جهت تعاملات لازم در سفر. بديهى است كه اولين ارتباط معينه با دستيار و نوع ارتباط با وى، تأثير مستقيمى بر قضاوت دستيار و نحوه تعامل او دارد. از اين رو حفظ شئون اسلامى و توجه به اخلاق و اصول روان شناسى ارتباط، در ملاقات اول، بسيار حائز اهميّت خواهد بود.

- احترام به تصميمات مدير و روحانى و سعى در حفظ هماهنگى در جلسات و حضور فعّال در بخش خواهران و انجام حداقل چند جلسه سخنرانى اختصاصى براى بانوان.

- برنامه ريزى صحيح و هوشمندانه جهت تذكر به جايگاه و شأن زائر خانه خدا و جذب زائرانى كه نسبت به مسائل اعتقادى بى تفاوت يا بى توجه بوده و بدون دين ستيزى و بر اساس تربيت و عادت غلط، بى مبالات هستند.

- آماده سازى روحى بانوان زائر (با توجه به تعلقات و دلبستگى هاى خانوادگى) براى تحمل سختى ها و جدايى از

ص:35

خانواده و آرامش بخشيدن به آنها با بهره گيرى از ابزارهاى معنوى و عاطفى و زدودن اضطراب از وجود آنان.

- تسهيل و فراهم سازى زمينه هاى لازم براى استفاده بيش تر بانوان زائر از فضاى معنوى مكه و مدينه. براى مثال در مورد ممنوعيت حضور بانوان حائض در مسجد النبى، مى توان ضمن هماهنگى هاى لازم با روحانى و مدير كاروان، جايى خاص را در نزديك ترين مكان ممكن براى بانوان معذور در نظر گرفت تا از برنامه هاى معنوى و ارتباط و نيايش محروم نمانند.

- دخالت نكردن در امورى كه مربوط به روحانى كاروان است و ارجاع زائران در اينگونه مسائل به روحانى محترم؛ براى مثال كيفيت و چگونگى انجام مناسك به طور عام.

- پرهيز از دخالت در حيطه وظايف دستيار (همسر مدير كاروان) مانند تنظيم برنامه اتاق ها و امكانات رفاهى و ....

- ايجاد زمينه هاى ارتباط مستمر با بانوان زائر. چنين ارتباطى با ارائه شماره تلفن (به ويژه تلفن همراه) يا آدرس الكترونيكى براى بانوان زائرى كه از فنّاورى روز بهره مى برند يا حضور زود هنگام در مكان جلسه آموزشى (نيم ساعت قبل از شروع يا نيم ساعت بعد از اتمام جلسه) فراهم مى شود.

- تذكر به بانوان زائر در مورد دورى از خرافات و اعمالى كه موجب وهن شيعه مى شود مانند دخيل بستن، قفل زدن به نردهها، انداختن عريضه در حرم يا بقيع. همچنين استفاده از مهر و دستمال كاغذى يا كاغذ و ... جهت سجده در اماكن زيارتى مكه و مدينه.

ص:36

- كسب آگاهى هاى لازم و تنظيم و طبقه بندى مطالب مورد استفاده در طول سفر كه موجب انسجام بخشيدن به يافته ها و اطلاعات معينه ها مى شود. اطلاعات لازم براى اين سفر معنوى را مى توان به اختصار در موارد زير ذكر نمود:

- آگاهى هاى فقهى در مورد احكام مبتلا به، به صورت عام (تقليد، طهارت، نماز، خمس و ...) و فقه زنان به طور خاص و فقه زنان در حج به طور اخصّ و دسته بندى مطالب و دقت در مورد اختلاف فتاوا، به ويژه درباره حيض و استحاضه.

- آگاهى از مناسك و احكام ويژه بانوان و معارف و اسرار حج و فلسفه اعمال.

- آشنايى با مذاهب اسلامى و اختلاف عقايد اهل سنّت و شيعه.

- اطلاعات مستند و مستدل در مورد اسلام و زندگانى پيامبر (ص)، ائمه اطهار (ع) و جايگاه ولايت در زندگى بشر و به طور كلى برخوردارى مطلوب از اطلاعات دينى.

- آشنايى با ادعيه، به ويژه دعاهاى مأثوره ذى الحجه و سرزمين مقدس مكه و مدينه.

- آگاهى هاى جغرافيايى و تاريخى مكه و مدينه به ويژه اماكن حساس و مهم در تاريخ اسلام.

- آگاهى از زندگانى زنان نقش آفرين تاريخ اسلام و اديان ابراهيمى مانند هاجر، آسيه، مريم، خديجه، فاطمه بنت اسد، ام البنين و حضرت فاطمه (عليهن صلوات الله).

ص:37

- آگاهى از محدوده حرم و اختلاف فتاوا در مورد مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام جهت تبيين شكسته شدن نماز و ورود حائض به قسمت هاى مجاز.

- معينه هاى كاروان هايى كه «مدينه بعد» هستند، در جلسات پيش از سفر بايد كليه جزئيات احرام و عمره تمتع را بيان كنند؛ به ويژه در مورد كسانى كه به عللى هنگام ورود به ميقات و يا كمى قبل از آن عذر شرعى پيدا مى كنند. زيرا اين گروه ها بلافاصله هنگام ورود به عربستان، محرم شده و وارد مكه مى شوند و به همين دليل، فرصتى جهت بيان احكام و مسائل در سفر ندارند.

- راهنمايى هاى ويژه به بانوان زائر و ارجاع به متخصص در امورى كه مربوط به معينه نمى شود و تخصصى است؛ مثل ارجاع بانوان زائر به پزشك زنان و مشاوره تخصصى در مورد وضعيت عادت ماهانه و تنظيم آن. معينه ها نبايد در اين موارد خاص دخالت كنند. زيرا ويژگى هاى هورمونى افراد متفاوت است و نياز به معاينات تخصصى دارند. از اين رو معينه ها در كيفيت استفاده از دارو براى هيچ كس اظهار نظر نكرده و حتى از تجربيات گذشته خويش استفاده نكنند. زيرا اين داروها ممكن است در سفر به دلايل مختلف تأثيرات منفى داشته باشند و حتى منجر به بروز مشكلات جسمى در بانوان زائر شوند.

- معينه ها بايد ارتباط خود را در دو محور به طور گسترده و مداوم قبل از سفر و در طول سفر حفظ كنند: ارتباط با بعثه مقام معظم رهبرى جهت آگاهى از آخرين اطلاعات مربوط به

ص:38

معينه ها و ارتباط با روحانى كاروان جهت هماهنگى و تقسيم كار در حيطه مسائل شرعى و فقهى زائران و استفاده از تجربيات وى.

- توصيه به نوشتن خاطرات سفر: معينه ها پيش از سفر به بانوان زائر تحصيل كرده و يا حتى زائرانى كه در حد خواندن و نوشتن سواد دارند، توصيه كنند كه خاطرات خود را بنويسند و اگر پيش از حركت، اين عمل را آغاز كنند، بهتر است. همچنين از آنها بخواهند تجربيات خود را در سفر، پيشنهادها و انتقادات از كاروان و مجموعه كاركنان، به ويژه نظر خود را درباره معينه بنويسند. بهتر است تأكيد كنند اين نوشته ها بدون نام نويسنده باشد.

- معينه ها در هر استان بايد از تجربيات معينه هاى ساير استان ها و كاروان ها استفاده كنند؛ براى شناسايى اين افراد مى توانند از امور روحانيون همان استان يا واحد خواهران معاونت يارى جويند.

حين سفر

- در اولين فرصت مناسب پس ار ورود به مكه يا مدينه، خود را به واحد خواهران بعثه معرفى كرده و از برنامه هاى واحد خواهران آگاهى يابند.

- در مدينه يا پيش از اعمال حج در مكه، كاروان ها جلساتى دارند كه ادامه جلسات ايران خواهد بود و به مطالب خاص مربوط به اعمال حج خواهند پرداخت. معينه ها نيز بايد در اين

ص:39

جلسه ها حضور فعال داشته باشند و با هماهنگى مدير و روحانى محترم كاروان، زمانى را براى سخنرانى در اختيار بگيرند. همچنين با مشخص شدن شماره اتاق خود و يا اتاقى كه اختصاص به پاسخگويى مسائل فقهى دارد، پاسخگوى بانوان زائر باشند. بهتر است هفته اى دو يا سه جلسه ويژه خواهران تنظيم شود كه البته همكارى همسر مدير را جهت فراهم ساختن مقدمات و امكانات مى طلبد.

- جلسات مكه و مدينه در ساعات مشخص و با مشورت روحانى كاروان برگزار شود.

- جلسات بايد محدود، مفيد و پر بار باشد و از بيان مطالب غير ضرورى و يا غير مفيد پرهيز شود.

- مراسم ادعيه، قرائت قرآن و مباحث اخلاقى ويژه خواهران برگزار شود.

- جهت گفتن مسائل شرعى و مناسك با روحانى همفكرى نموده و تقسيم كار صورت گيرد تا از تكرار ملال آور مطالب پرهيز شود.

- در انتخاب زمان برگزارى جلسات، ضمن مشورت با روحانى، بهترين زمان گزينش شود؛ به ويژه در مدينه كه ساعات خاصى جهت زيارت بانوان اختصاص داده شده، سعى شود در آن ساعات، جلسه برگزار نشود. معينه ها كه متولى امور خاص بانوان زائر هستند بايد بر اين مسئله تأكيد داشته باشند.

- معينه ها بايد با تهيه نشريه هاى بعثه در جريان برنامه هاى تنظيم شده از طرف بعثه مقام معظم رهبرى قرار گيرند.

ص:40

- معينه ها هميشه بايد در دسترس باشند و در صورت خروج از هتل و عزيمت به حرم مطهر، با هماهنگى قبلى و همراه با عده اى از زائران خارج شوند.

- معمولًا از طرف واحد خواهران بعثه مقام معظم رهبرى در برخى هتل ها جلسات سخنرانى برگزار مى شود. لازم است معينه هاى حاضر در هتل ها براى جمع كردن بانوان زائر و برگزارى اين جلسات، كمال همكارى را داشته باشند.

- در ساعاتى كه اكثر زائران در هتل حضور دارند، معينه ها نيز بايد سعى كنند در هتل باشند؛ مانند ساعات بعد از هر نماز، زمان صرف غذا، قبل از رفتن به عرفات و قبل از احرام كه معمولًا نياز بيشترى به معينه ها احساس مى شود. هنگام خروج از مكه و مدينه نيز از جمله زمان هايى است كه حضور معينه ها در بين زائران ضرورى است.

- معينه ها در زيارت دوره و بازديدها و برنامه هايى كه از سوى مدير يا روحانى تدارك ديده مى شود حتماً حضور مؤثر داشته باشند و مطالب را با دقت به ذهن بسپارند تا در صورت نياز زائر، موارد را براى او توضيح دهند.

- معينه ها بايد در اعياد و مراسم و مناسبت هاى ويژه، در اجراى برنامه ها نقش فعال داشته باشند و از بانوان انگيزه مند و توانا جهت اجراى بهتر برنامه ها بهره گيرند.

- توجه و دقت معينه ها در امور عبادى و استفاده از فرصت ها مانند نماز اول وقت و تلاوت قرآن در هر فرصتى كه به دست آمد و نيز دائم الذكر بودن و استفاده از تسبيح در راه حرم و

ص:41

اتوبوس براى شمارش اذكار كه نوعى تهييج و تحريك براى ديگران خواهد بود، يكى از بهترين شيوه هاى تبليغ است كه به «تبليغ عملى» مشهور است. چه نيكوست كه معينه ها به اين نحوه تبليغى توجه داشته باشند و با انواع اذكار و ختم هاى مستند و مأثوره آشنا باشند و در ضمن از موارد غير معتبر پرهيز كنند.

- همراه داشتن كتاب هايى غير از كتاب مناسك و مطالعه آنها كه توصيه عملى به مطالعه است و موجب جذب زائران با سواد به سوى معينه ها مى شود، امرى ضرورى است.

در مدينه

- معينه ها در اولين زيارت مسجد النبى (ص)، پس از هماهنگى با روحانى كاروان، خواهران را جمع كرده و به همراه يكى از خدمه كاروان به حرم مشرف شوند. در صورتى كه پياده حركت مى كنند، با نشان دادن علامت هايى كه در مسير قرار دارد، زائران را نسبت به نشانى هتل آشنا كنند.

- افراد جوان، توانا و انگيزه مند را جهت كمك به زائران شناسايى كرده و پس از گروه بندى آنها، هر يك از افراد توانمند را مسئول يك گروه قرار دهند تا مشكلى مانند گم شدن زائران و اتلاف وقت آنها پيش نيايد.

- جهت رفع خستگى خواهران، مسير داخل مسجد را مى توان از قسمت هاى جديد التأسيس و فضاى درونى مسجد به سوى قبر مطهر انتخاب كرد.

ص:42

- بدون شتابزدگى و در مكانى خلوت، پس از باز شدن درب مسجد براى خواهران، در صورت امكان توضيحات لازم در مورد اماكن مسجد داده شود و از هجوم به سمت جاهاى پر ازدحام خوددارى شود.

- از آنجا كه مرشدات (زنان راهنماى حرم) در مسجد حضور دارند، توضيح با صداى بلند ممنوع است. از اين رو توضيحات لازم قبلًا در جلسات داده شود و در حرم، فقط به مكان آن اشاره شود. معينه ها بايد تلاش كنند با مرشدات درگير نشوند.

در ميقات و حرم

- معينه ها بايد در ميقات و هنگام تلبيه و اعمال ويژه پيش از ورود به مكه، با بردبارى و رويى گشاده كه برخاسته از سعه صدر آنهاست، به زائران توجه كنند و با آرامش خويش، اضطراب آنها را برطرف نمايند.

- چنانچه كه تعداد بانوان زائر، بيش از يك اتوبوس باشد، در بين راه با هماهنگى مدير كاروان، قسمتى از راه را در يك اتوبوس و قسمت ديگر را در اتوبوسى ديگر باشند تا پاسخگوى پرسش هاى مسافران و موجب آرامش آنها باشند.

- با دقت در نوع پوشش و كيفيت برخورد زائران در حال احرام با نامحرمان، آنان را نسبت به محرمات تذكر دهند.

- هنگام ورود به حرم، ضمن مراقبت از سالخوردگان در رفتن و آمدن، با دستيار كاروان همكارى نموده و به جمع كردن زائران

ص:43

كمك كنند و محل مناسبى را كه توسط روحانى مشخص شده است، براى بازگشت زائران مشخص كنند.

- معينه ها پس از انجام اعمال عمره به يك يك اتاق ها سرزده و اعمال بانوان زائر را كنترل كنند تا اگر مشكلى در اعمال ديده شود، با اطلاع و هماهنگى روحانى كاروان به جبران نقص بپردازد.

معينه ها از وسواس و سخت گيرى هاى سليقه اى در كنترل اعمال بپرهيزند و مطابق با فتاواى مراجع عمل كنند.

- در برخى از كاروان ها فاصله بين ورود به مكه و انجام اعمال عمره تمتع تا «ايام تشريق» زياد مى شود و معينه ها بايد براى اين فاصله زمانى كه فرصت خوبى جهت ارتباط بيشتر با بانوان زائر است، برنامه ريزى كنند. براى نمونه: توجيه بانوان زائر نسبت به استفاده مناسب و بهينه از اوقات حضور در مكه و انجام مستحبات، به ويژه حضور در مسجدالحرام و استفاده از فضاى معنوى و مقدس آن و خواندن نمازهاى قضا و مستحبى.

وظايف معينه ها پس از اعمال حج در مكه

معينه هاى كاروان ها كه با برگزارى جلسات آموزشى و همدلى و همراهى با زائران در طول سفر، زمينه انجام مطلوب اعمال حج را براى زائران فراهم نموده اند، پس از اعمال نيز وظايف ديگرى جهت تكميل مسئوليت خويش دارند:

ص:44

- كنترل دقيق اعمال؛ به اين معنا كه با يكايك بانوان زائر ارتباط برقرار كرده و گزارشى از كنترل اعمال جهت ارايه به روحانى كاروان تهيه شود.

- از فرصت هاى باقيمانده جهت تبليغ دين حداكثر استفاده به عمل آيد و جلسات قطع نشود. بهتر است موضوع مباحث به جاى مناسك و معارف حج، به مباحثى چون نشانه هاى قبولى طاعات و اعمال، كيفيت و شرايط استجابت دعا، كيفيت حفظ حالات معنوى كسب شده در سفر حج، مباحث خانواده و تربيت و مواردى از اين قبيل تغيير يابد. مى توان با اين گونه جلسات به كارهاى مربوط به زائران جهت بخشيد و حتى نوع تهيه سوغاتى آنها را متناسب با تفكرات معنوى تغيير داد.

- پس از اعمال حج نيز معينه ها بايد جهت پاسخگويى به سؤالات زائران و رفع مشكلات شرعى و فقهى آنان حاضر باشند و در اتاق خود را باز بگذارند.

- در صورتى كه كاروان «مدينه بعد» است، معينه ها بايد در فرصت بين پايان اعمال و سفر به مدينه منوره با برپايى جلساتى آنها را براى ورود به پايگاه اصلى حكومت اسلامى مهيا سازند؛ داشتن مطالعات تاريخى و آگاهى از سيره رسول خدا (ص) و تاريخ اسلام و برداشت هاى اخلاقى براى زائران در اين مقطع، ضرورى است.

ص:45

وظايف شخصى معينه ها در سفر

- از وسواس و حساسيت هاى افراطى در طهارت و نجاست پرهيز شود.

- در اتاق ها و شقه هاى مخصوص خواهران (گر چه ورود برادران ممنوع باشد) لباس هاى مناسب با شأن مبلّغ و معينه بپوشند و ساعات نزديك به صرف غذا كه احتمال ورود برادران افزايش مى يابد، خود و ديگران متذكر حجاب باشند.

- ظاهرى آراسته، نظيف و متين داشته باشند و به اخلاق اسلامى متخلق باشند؛ براى مثال، هر روز از زائران خبر بگيرند و به اتاق ها، به ويژه اتاق افراد آسيب پذير، سالخورده و بيمار سر بزنند و سراغ همراهان را از افراد بگيرند و از حال آنان جويا شوند.

- حتماً در كنار مسائل فقهى ويژه بانوان، به مباحث اخلاقى و معرفتى مورد نياز آنان بپردازند.

- حتى المقدور در فضاهاى عمومى هتل از چادر رنگى استفاده نشود.

- گاهى ذكر و انجام مستحبات، افراد را از انجام صحيح واجبات غافل مى كند. معينه ها بايد حداقل براى اولين بار، كاملًا متوجه واجبات و كيفيت طواف خود و اطرافيان باشند و در طواف هاى مستحبى بعدى مستحبات را مراعات كنند.

- معينه ها نه تنها بايد از بحث هاى اختلاف انگيز با زائران بپرهيزند، بلكه براى حلّ اختلافات ميان زائران و ايجاد رابطه صميمى و صادقانه بين آنان كوشش كنند.

ص:46

- رابطه عاطفى و كارى بين معينه و دستيار (همسر مدير) در طول سفر بايد در سطح بالايى باشد. انتظارات بى جا، برخوردهاى آمرانه و انتقاد از دستياران در برابر زائران، به اين رابطه آسيب مى رساند.

- بايد امور شخصى مربوط به خود را به ديگران واگذار نكنند و در مواردى كه بتوانند و منعى وجود نداشته باشد، به ديگران هم كمك كنند.

- كوشش در نظافت اتاق و به ويژه اطراف تخت شخصى معينه ها و نيز سرويس بهداشتى مشترك و ايجاد نظم در وسايل شخصى (كتاب، لباس، حوله و ...) از وظايف مهم معينه ها در سفر به شمار مى رود.

پس از سفر حج

- پس از اتمام اعمال و سفر حج، معينه ها بايد به تحليل عملكرد خويش و ارزيابى از فعاليت ها پرداخته و نقاط ضعف و قوت خود را يافته و بررسى كنند. اين مرحله را «خود تحليلى» مى گويند كه در صورت صرف وقت و انصاف، مى توان در اين مرحله براى سفرهاى بعدى برنامه ريزى صحيح و كاملى انجام داد. زيرا پس از تحليل عملكرد، مى توان به اصلاح نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت پرداخت.

- چنانچه بانوان زائر مايل به ادامه ارتباط با معينه ها در ايران باشند، اگر با اين ارتباط جنبه تبليغى معينه ها همچنان حفظ

ص:47

شود، بسيار خوب است. سفر حج مى تواند اساس و شروع يك ارتباط عميق معنوى و صميمانه بين معينه و بانوان زائر باشد.

- معينه ها پس از سفر نيز بايد با واحد خواهران بعثه و پايگاه اطلاع رسانى معاونت امور روحانيون در تماس باشند و از اطلاعات جديد و برنامه هاى مربوط به معينه ها آگاهى يابند و مطالعات خود را گسترش دهند. بديهى است با اين ارتباط مستمر از محصولات جديد فرهنگى اعم از كتاب، لوح فشرده يا

CD

، بروشور، نشانى سايت ها و ..) در رابطه با حج اطلاع يافته و خود را براى سفرهاى بعدى، مجهزتر و مطلع تر خواهند نمود.

ص:48

فصل دوم روحانى موفق، از نگاه روحانيون

اشاره

ص:49

عوامل موفقيت روحانيون از نگاه روحانيون

- مأنوس شدن با زائران سبب تسهيل در پذيرش آنان مى شود.

- از تذكر معايب و نقائص عوامل كاروان در جلسات عمومى خوددارى شود زيرا سبب موضع گيرى و مقاومت آنان شده و عكس العمل منفى آنان را به دنبال دارد. در برخى موارد نيز امور كاروان مختل و چه بسا كنترل آن از دست روحانى و عوامل خارج شده و در كيفيت اعمال زائران اثر خواهد گذاشت.

- بى اعتنايى تعدادى از زائران به روحانى كاروان، در اثر تبليغات مخرّب موجب شركت نكردن آنان در جلسات و گرم نگرفتن آنان با روحانى مى شود. برخوردهاى عاطفى و صميمى روحانى در اين گونه موارد مانند سراغ گرفتن، پيشى گرفتن در سلام و احوال پرسى- موجب رنگ باختن ذهنيت هاى منفى مى شود.

- كيفيت زندگى روحانى در طول سفر تأثير به سزايى در جذب زائران دارد. تواضع و فروتنى، ساده زيستى، خود را برتر از ديگران نديدن، عمل كردن به آنچه ميگويد، موجب جلب قلوب زائران مى شود و بهره گيرى معنوى آنان از روحانى را افزايش مى دهد.

رسول خدا (ص) در همين باره ضمن توصيه به عبد الله بن مسعود مى فرمايد:

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَهْدِى النَّاسَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِالْخَيْرِ وَ هُوَ غَافِلٌ عَنْهُ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ

ص:50

وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ إِلَى أَنْ قَالَ (ص) يَا ابْنَ مَسْعُودٍ فَلَا تَكُنْ مِمَّنْ يُشَدِّدُ عَلَى النَّاسِ وَ يُخَفِّفُ عَلَى نَفْسِهِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ.» (1)

- آرامش و وقار روحانى، ادب و عفت كلام و سخن زيبا، سعه صدر و بررسى امور زائران و عوامل و خدمه، كاروان را همچون يك كشتى آرام به پيش مى برد.

- روحانى در مواجهه با زائران سبقت در سلام، لبخند، دلجوئياز آنان و استفاده از تعابيرى همچون" خسته نباشيد، خوش آمديد، قبول باشد، مهمان خدا و رسول خدا (ص)" توأم با تواضع را پيشه خود كند.

- احترام متقابل روحانى، معين و معينه و ارج نهادن به زحمات يكديگر در انظار عمومى زائران از ضرورياتى است كه هيچگاه نبايد از آن غفلت كرد. امام راحل ميفرمود: اگر تمام انبيا و پيامبران در يك جا جمع شوند با هم توافق نظر دارند و اختلافى بين آنان پيش نميآيد زيرا هدف همه آنان آشنا كردن مردم با خداوند و بيان معارف است.

- بايد از احتياطهاى بى موردى كه سبب ميشود زائر به حالت وسواس و ترديد بيفتد و از لذت عبادت و طواف محروم شود، جداً پرهيز كرد. اين نكته اصولى را نبايد فراموش كرد كه در بيان احكام و تكاليف بايد از سخت گيرى مفرط پرهيز كرد. زيرا خداوند فرمود:

«يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»، وقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «بُعِثْتُ إِلَيْكُمْ بِالْحَنَفِيَّةِ السَّمْحَةِ


1- مستدرك الوسائل، ج 12، ص 203.

ص:51

السَّهْلَةِ الْبَيْضَاءِ.

» (1)و مردم دوستدار كسى هستند كه در عين عمل به وظيفه از سختگيرى و وسواس بدور باشد و تكاليف الهى را به نحو احسن انجام بدهد. پس نبايد با مشكل جلوه دادن اعمال و ترساندن زائران خانهى خدا، راه توجه به خدا را بر روى آنان بست و باب مفتوح راز و نياز را قفل كرد و لذت مناجات و عبادت را از آنان گرفت.

- خونسردى، تأنى و حوصله و پرهيزاز عجله و شتابزدگى در بيان مناسك و پاسخ به پرسشها سبب موفقيت روحانى و دورى از اشتباه است.

- گرفتن اطلاعاتى مربوط به وضعيت جسمانى زائران از جهت قدرت شنوايى، گويايى، توانايى بدنى و معلوليت، تا در هنگام اعمال مشكلى پيش نيايد.

- موفقيت روحانى در گرو خدمت خالصانه و ايثار و از خودگذشتگى او است. حضرت رسول (ص) و سيره او نماد مجسم از خودگذشتگى در تبليغ دين است. از سوى ديگر مردم به كسى كه به آنان اهميت دهد، برايشان دلسوزى كند و دست آنان را بگيرد، عشق ميورزند. ولى افرادى كه خود را در حد وظيفه تعيين شده محصور مى كنند و حاضر به فداكارى و از خود گذشتگى نيستند، از حكومت بر قلبها محرومند.

- همكارى صميمانه در خلوت و جلوت با عوامل كاروان به ويژه مدير در راستاى خدمت رسانى به كاروان سبب پيشرفت و


1- بحارالأنوار ج 30 ص 549.

ص:52

موفقيت مطلوب كاروان در دستيابى به اهداف معنوى و فرهنگى است.

- اگر چه روحانى بايد به ميان زائران رفته و با آنان خودمانى شود امّا اينبه معناى بذله گويى و كارهاى سخيف و دور از شأن طلبگى نيست.

- روحانى بايد به ميان زائران رفته و با آنان خودمانى شود، اما اين به معناى بذله گويى و انجام كارهاى سخيف و دور از شأن طلبگى نيست كه از منزلت او بكاهد، همانند پيامبر خدا (ص) و اولياى دين (صلوات الله عليهم اجمعين) كه در ميان جامعه و با مردم بودند ولى هيچگاه گرد و غبار و ظلمت جامعه در آنان تأثيرى نداشت بلكه آنان در جامعه تأثير گذار بودند و آن را متحول ميكردند.

- روحانى كاروان بايد مظهر تواضع و فروتنى باشد. اگر خود را برتر و بالاتر و تافتهاى جدا بافته از ديگران بداند، مردم ارتباط پيدا نكرده و طبعاً او را همراهى نمى كنند. اين نقض غرض است، زيرا فلسفه وجود روحانى و اعزام او با كاروان، بيان احكام و مناسك و عرفان و فلسفه حج است.

قرآن بندگان ويژه خداى متعال را افراد متواضع و فروتن مى داند:

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا (1)

. خداى متعال به پيامبرش (ص) فرمان ميدهد:

وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (2)


1- فرقان، آيه 63
2- شعراء، آيه 215.

ص:53

روحانى آينهاى است كه مردم در او، رسول خدا (ص) را نظاره مى كنند. حضرت امير (ع) در مورد خلق و خوى رسول اكرم (ص) در تعامل با مردم مى فرمايد:

«فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الأَطْيَبِ الأَطْهَرِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ اسْتَنَّ بِسُنَّتِهِ، فَإِنَّ فيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى. وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى الْمُتَأَسّى بِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ الْمُقْتَصُّ لأَثَرِهِ، ... فَلَقَدْ كَانَ نَبِيُّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَأْكُلُ عَلَى الأَرْضِ، وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ، وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ، وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِىَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ.» (1)

«از پيامبر پاك و پاكيزه ات- صلى الله عليه و آله- پيروى كن زيرا راه و رسمش سرمشقى است براى آن كس كه به خواهد تأسى جويد و انتسابى است (عالى) براى كسى كه بخواهد منتسب گردد، و محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه از پيامبرش سر مشق گيرد و قدم به جاى قدم او گذارد پيامبر (ص) روى زمين (بدون فرش) مى نشست و غذا مى خورد، و با تواضع همچون بردگان جلوس ميكرد با دست خويش كفش و لباسش را وصله ميكرد، بر مركب برهنه سوار مى شد و حتى كسى را پشت سر خويش سوار مى نمود.»

ابن عباس نيز در همين زمينه مى گويد:

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَعْتَقِلُ الشَّاةَ وَ يُجِيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ عَلَى خُبْزِ الشَّعِيرِ» (2)


1- ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 2، ص 174
2- مستدرك الوسائل ج 16، ص 227.

ص:54

«رسول خدا هميشه بر زمين مينشست و روى زمين غذا مى خورد و خود گوسفندان را ميبست و دعوت بردگان را بر نان جوين ميپذيرفت».

- يكى از عواملى كه بعضاً گلايه زائران را به همراه دارد، عدم توجه به نظم و انضباط و قول و قرارها است. نظم و انضباط روحانى در وعدهها و انجام كارها و تشكيل جلسات، بايد براى مردم الگو باشد و از تأخير و معطل كردن زائران جداً خوددارى نمايد.

- حضور روحانى در ابتداى جلسه و ترك جلسه به عنوان آخرين نفر، بيانگر نظم و اهميت دادن به جلسات است.

- صبر و تحمل و سعه صدر روحانى در مواجهه با بحران ها و مشكلات پيش بينى نشده، موجب آرامش كاروان است.

- توجه به اين نكته، تأثير به سزايى در خدمت رسانى به زائران خدا دارد:" روحانى اجير است تا در خدمت زائران باشد. پس بايد به هر نحو ممكن در خدمت آنان بود تا مديون خلق خدا و خدا نشود. دل را خدايى كند و به افراد كاروان كه مهمان خدايند عشق بورزد، زائران را دست كم نگيرد، تحقير نكند؛ چه بسا از بندگان صالح و خوب خدا باشند. احترام به شخصيت ديگران رمز موفقيت روحانى است.

- معنويت و خود ساختگى عوامل كاروان مخصوصا روحانيون اثر تربيتى بيشترى بر روى زائران دارد. اگر خداى نكرده نقطه ضعفى در عوامل و روحانيون ديده شود كليه برنامه هاى عبادى و تربيتى و اخلاقى زير سؤال مى رود.

ص:56

فصل سوم در ايران

اشاره

ص:57

بنابر تجارب و توصيه هاى روحانيون موفق كاروان هاى حج در جلساتى كه پيش از سفر در ايران تشكيل مى شود، امور زير مورد توجه قرار گيرد:

شناسايى زائران

1. توزيع فرمهايى در اولين جلسه ايران براى شناختن زائر، تحصيلات، مذهب، مرجع تقليد، سابقه تشرف، نيابت و اطلاعات موردنياز ديگر. مانند اين نمونه:

زائر گرامى لطفا به پرسشهاى زير به طور كامل پاسخ داده و پس از تكميل، آن را به روحانى كاروان تحويل دهيد.

نمايش تصوير

ص:58

توزيع و جمعآورى اين فرمها سبب ميشود اطلاعات زائران به طور كامل در اختيار روحانى قرار گيرد و بتواند بر طبق آن برنامه ريزى كند. براى مثال با اطلاع از نام مراجع تقليد زائران، فتواى مراجعى كه در كاروان مقلد ندارند، بيان نميشود. افرادى كه نايب هستنند شناسايى شده و به وجود شرايط نيابت در آنان مورد بررسى دقيق قرار گرفته و به حصول يا عدم حصول اطمينان پيدا كنند.

2. در همان جلسات اوليه از وجود يا عدم زائران سنى مذهب، در كاروان اطمينان پيدا كنيد تا در سخنرانيها ملاحظه حال آنان بشود.

3. بيشتر مديران كاروان دفترى دارند كه نام وخصوصيات زائر همراه با عكس او در آن ثبت شده اشت. با مطالعه اين دفتر ميتوان خيلى زود با زائران آشنا شد كه در ايجاد ارتباط و صميميت بسيار مؤثر است.

4. از مدير خواسته شود كه در صورت امكان با تهيه ليست زائران، و حضور و غياب در هر جلسه، نام كسانى كه در جلسات حاضر نميشوند، مشخص شود تا ضمن تماس تلفنى از علت غيبت آنان پرسيده شود و به شركت در جلسات ترغيب شوند. اين گونه تماسها سبب ايجاد رابطه بين روحانى و زائر مى شود. ناگفته پيداست كه به سراغ زائر رفتن، وظيفه روحانى است.

ص:59

هميارى و همكارى زائران و كمك به ضعفا

يكى از امورى كه نشاط و شادابى كاروان را به دنبال دارد، ايجاد حسّ تعاون و نوع دوستى در زائران و ترغيب آنان به هم يارى وكمك كردن به زائران ناتوان و ضعيف است.

روحانى كاروان افزون بر اين كه با روى گشاده در كمك به زائران بيمار و ناتوان پيشقدم است، در ديگران نيز اين حس را بوجود آورد. براى رسيدن به اين مقصود، گوشزد كردن كلام معصومين (عليهم صلوات الله) بهترين وسيله است. به برخى از رواياتى كه در همين باره رسيده، اشاره مى شود:

عن أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «مَا قَضَى مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حَاجَةً إِلَّا نَادَاهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَىَّ ثَوَابُكَ وَ لَا أَرْضَى لَكَ بِدُونِ الْجَنَّةِ.» (1)

عن إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «قَالَ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ طَوَافاً وَاحِداً كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ سِتَّةَ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ سِتَّةَ آلَافِ دَرَجَةٍ حَتَّى إِذَا كَانَ عِنْدَ الْمُلْتَزَمِ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَةَ أَبْوَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ». قُلْتُ لَهُ: «جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا الْفَضْلُ كُلُّهُ فِى الطَّوَافِ؟»

قَالَ: «نَعَمْ وَ أُخْبِرُكَ بِأَفْضَلَ مِنْ ذَلِكَ قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُسْلِمِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى بَلَغَ عَشْراً.» (2)


1- كافى، ج 2، ص 194، ح 7
2- كافى، ج 2، ص 194، ح 8 ..

ص:60

إِبْرَاهِيمَ الْخَارِقِىِّ قَالَ: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: مَنْ مَشَى فِى حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ يَطْلُبُ بِذَلِكَ مَا عِنْدَ اللَّهِ حَتَّى تُقْضَى لَهُ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ أَجْرِ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَتَيْنِ وَ صَوْمِ شَهْرَيْنِ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ وَ اعْتِكَافِهِمَا فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَنْ مَشَى فِيهَا بِنِيَّةٍ وَ لَمْ تُقْضَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ فَارْغَبُوا فِى الْخَيْرِ.» (1)

عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) تَنَافَسُوا فِى الْمَعْرُوفِ لِإِخْوَانِكُمْ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ لِلْجَنَّةِ بَاباً يُقَالُ لَهُ الْمَعْرُوفُ لَا يَدْخُلُهُ إِلَّا مَنِ اصْطَنَعَ الْمَعْرُوفَ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَمْشِى فِى حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ فَيُوَكِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَلَكَيْنِ وَاحِداً عَنْ يَمِينِهِ وَ آخَرَ عَنْ شِمَالِهِ يَسْتَغْفِرَانِ لَهُ رَبَّهُ وَ يَدْعُوَانِ بِقَضَاءِ حَاجَتِهِ. ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ لَرَسُولُ اللَّهِ (ص) أَسَرُّ بِقَضَاءِ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْهِ مِنْ صَاحِبِ الْحَاجَةِ» (2)

اجراى طرح احسان

تجربه نشان داده با بيان روايات فوق و روايات ديگرى كه در اين موضوع رسيده فضاى كاروان و روح جمعى آماده پذيرش مسؤوليت ديگران و طرح احسان است. لذا به زائران اعلام شود كسانى كه در طول سفر دوست دارند، پيامبر اسلام (ص) را خوشنود و با خدا معامله كنند و ثواب ده طواف و حج وعمره را ببرند، در پايان جلسه مراجعه كنند تا نام آنان نوشته شود.


1- كافى، ج 2، ص 194، ح 9
2- كافى، ج 2، ص 195، ح 10.

ص:61

ازمدير كاروان خواسته ميشود به گونهاى برنامه ريزى كنند كه افراد ضعيف در طول سفر با كسانى كه براى طرح احسان ثبت نام كردهاند، هم اطاقى شوند تا از آنها مواظبت كرده و به آنان كمك كنند. در صورتى كه تعداد داوطلب بيشتر از خد نياز باشد، براى هر فرد ضعيف و ناتوان، افرادى را تعيين كنند تا به نوبت اين مهم را به عهده گيرند.

كيفيت اداره جلسات

- در بيان تاريخ اسلام، بيشتر بر مطالب و نكاتى تأكيد شود كه از تجربه هاى تلخ و شيرين تاريخى است و در روحيه زائران تأثير عملى دارد.

- براى تنوع سخنرانى و جلوگيرى از خستگى و كسالت مخاطبان، بهتر است هر از گاهى- لطيفه- ضرب المثل- قصص كوتاه عرفانى- اشعار مناسب بحث كه با اصل موضوع متناسب باشد استفاده شود.

- در بيان احكام و مسائل حج، از اسرار و رموز اثر گذار و آموزنده آن غفلت نشود.

- از پذيرايى در زمان برگزارى كلاس ها كه سبب بر هم خوردن حواس و تمركز مخاطب ميشود پرهيز شود و اگر لازم باشد در پايان جلسه پذيرائى صورت پذيرد.

- در بيان مسائل و معارف حج، گاهى اوقات از روش پرسش و پاسخ استفاده شود. تجربه نشان داده كه كاربرد اين روش موجب مشاركت زائران در بحث و تمركز و ارتقاى يادگيرى آنان مى شود.

ص:62

مقدمات فقهى حج در ايران

1. تصحيح نماز

- از زائران خواسته شود در نماز جماعت مساجد شهر خود شركت كنند و نماز خود را به روحانى محل و عالم آشنا و مورد وثوق عرضه كنند تا اشتباهات احتمالى، اصلاح و برطرف شود.

- براى تصحيح نمازِ زائران اكتفا به قرائت حمد و سوره نشود بلكه ذكر ركوع و سجود و تشهد و سلام نيز كنترل شود.

- در صورتى كه زائران، نماز خود را نزد روحانى كاروان تصحيح مى كنند بايد فرمى تهيه شود و در آن تكبير و حمد و سوره و تشهد و سلام و ذكرهاى نماز واجب و مستحب با خط درشت و اعراب صحيح نوشته شود و در هنگام مراجعه زائران براى قرائت نماز، زير كلماتى كه غلطميخوانند خطى كشيده تا به تصحيح آن بپردازند. اين كار موجب مى شود در صورتى كه غلط داشته باشند در مراجعه بعدى معلوم شود آيا به تصحيح آن پرداختهاند يا نه؟ اين كار ضمن اصلاح قرائت زائر موجب جلب توجه او به اهتمام روحانى نسبت به اعمال و مناسك او مى شود.

- در صورت نياز به جاى خطبه سخنرانى، سوره حمد و اخلاص با ترتيل و صداى رسا خوانده شود و زائران را به آن توجه دهيد.

- نشان دادن عملى وضو و تيمم و خواندن يك نماز دو ركعتى در مقابل جمع و آگاهى دادن زائر به مواضعى كه سبب بطلان نماز و وضو مى شود.

ص:63

- ترغيب زائران به گوش دادن به قرائت امام مسجد النبى و مسجد الحرام براى تصحيح قرائتشان.

2. يادآورى حساب سال

- روحانى در تخميس مال زائران هادى باشد يعنى فقط مسئله را مطرح كند و اصرارى بر تخميس نداشته باشد. هرگز نبايد زائرى را به تصحيح نماز يا حسابرسى اموالش يا پرداخت آن وادار كرد. وظيفه شرعى روحانى، بيان مسائل نماز و خمس و دعوت آنها به عمل به واجبات است نه اجبار آنان به اين امور.

- از زائران خواسته شود كه براى حسابرسى خمس و پرداخت وجوه شرعى خود به دفتر مرجع تقليد خود يا نماينده وى مراجعه و براى اين مسأله اقدام نمايند.

3. بيان كيفيت وصيتنامه

كيفيت وصيت نامه نوشتن، به زائران آموزش داده شود، به ويژه در مورد شرايط وصى و وصيت مالى كه بيش از ثلث نباشد و نوشتن نماز و روزه هاى قضا در وصيتنامه.

با بيان فضائل دفن در حرمين شريفين، زائران به وصيت به دفن در آن مكانهاى مقدس ترغيب شوند، زيرا در صورتى كه زائرى در حرمين فوت كند آوردن جنازه او به ايران بسيار مشكل است و عوامل كاروان و ستاد حج را در گير ميكند. از اينرو بايد به گونهاى تبليغ شود كه زائران تمايل خود را به دفن در حرمين در صورت فوت نشان دهند و به خانوادههايشان

ص:64

اعلام كنند. براى توجيه آنان روايات زير بويژه روايت سوم ميتواند مورد استفاده واقع شود.

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «مَنْ مَاتَ فِى طَرِيقِ مَكَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِياً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.» (1)

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ أَتَى مَكَّةَ حَاجّاً وَ لَمْ يَزُرْنِى إِلَى الْمَدِينَةِ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ أَتَانِى زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِى وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ مَاتَ فِى أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ مَنْ مَاتَ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَصْحَابِ بَدْرٍ» (2)

قال أبوجعفر (ع): «وَ مَنْ مَاتَ مُحْرِماً بُعِثَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُلَبِّياً بِالْحَجِّ مَغْفُوراً لَهُ وَ مَنْ مَاتَ فِى أَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ وَ مَنْ مَاتَ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ لَمْ يُنْشَرْ لَهُ دِيوَانٌ وَ مَنْ دُفِنَ فِى الْحَرَمِ أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ مِنْ بَرِّ النَّاسِ وَ فَاجِرِهِمْ» (3)

4. استحباب كوتاه نكردن موى سر و صورت

كوتاه نكردن موى سر و صورت در عمره مفرده از يك ماه پيش از سفر مستحب است و در عمره تمتع اين استحباب از اوّل ذى القعده است و اگر نشد از اوّل ذى الحجّه


1- الكافى، ج 4، ص 263، ح 45
2- الكافى، ج 4، ص 549، ح 5
3- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 229.

ص:65

قال أبوعَبْدِ اللَّهِ (ع): «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ شَوَّالٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ فَمَنْ أَرَادَ الْحَجَّ وَفَّرَ شَعْرَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَى هِلَالِ ذِى الْقَعْدَةِ وَ مَنْ أَرَادَ الْعُمْرَةَ وَفَّرَ شَعْرَهُ شَهْراً» (1)

5. پيش نيازهاى احرام

- از آنجا كه كاروان هاى مدينه بعد، بايد در جحفه محرم شوند بايد به زائران اعم از مرد و زن مؤكداً يادآور شوند كه لباس هاى احرام خود را پيش از سفر وارسى كنند كه معطر نباشد و آن را جداى از اشياء خوشبو در دسترس بگذارند تا هنگام محرم شدن، لباس هاى احرام آنان با بار اصلى به مكه نرفته باشد.

- به زائران چنين كاروانهايى اعلام شود لباسهاى احرام را در ساكهاى دستى بگذارند تا درجحفه معطل باز كردن بارها نشوند.

- در مورد لباس احرام به ويژه لباس بانوان تذكر داده شود كه نازك و بدن نما نباشد، و به قدرى ضخيم باشد كه در فصل گرما كه بر اثر عرق كردن لباس به بدن مى چسبد، بدن نما نشود.

- بانوان از لباسهاى احرام با دوخت ساده استفاده كنند، زيرا اگر كيفيت دوختن لباس به گونهاى باشد كه زينت به حساب آيد، احرام در آن جايز نيست.

- خانم ها به شرط اين كه با پزشك متخصص بانوان مشورت كرده باشند و ضررى متوجه آنان نباشد ميتوانند براى


1- الكافى، ج 4، ص 307، ح 1.

ص:66

جلوگيرى از عادت ماهيانه، دارو استفاده كنند. در ضمن، تذكر اين نكته به بانوان كه اگر در هنگام احرام مبتلا به عذرى شوند، مشكلى براى اعمالشان پيش نميآيد، سبب رفع اضطراب و نگرانى آنان ميشود.

- به طور كلى خانمهاى غير يائسه از شوهرانشان اجازه نذر كردن بگيرند زيرا ممكن است لازم شود پيش از ميقات با نذر محرم شوند و در آنجا دسترسى به همسرانشان ممكن نباشد.

6. تذكر نكاتى درباره نيابت

- اولًا شرايط نيابت به طور واضح و صريح براى زائران گفته شود و ثانياً افرادى كه در كاروان نايب هستند، شناسايى شده و حتماً نسبت به وجود شرايط در آنان دقت لازم به عمل آيد تا پس از سفر و هنگام اعمال به مشكل برخورد نكنند. مخصوصاً كسانى كه از نماز صحيح معذور هستند يا خودشان مستطيع هستند كه در اين موارد نيابتشان اشكال دارد و به فتواى برخى از مراجع مانند امام راحل اصلا احرامشان صحيح نيست و چون به ميقات آمده و استطاعت طريقى نيز حاصل شده، بايد براى خودشان حجّ بجاى آورند.

- خدمه كاروانها نيز نسبت به نيابت توجيه شوند، زيرا ممكن است به هنگام اعمال حجّ، مشكلى براى كاروان پيش آيد كه به ناچار بايد اعمال معذور را انجام دهند و به فتواى برخى از فقهاء عذر طارى مُخلّ به نيابت است. لازم است در اين

ص:67

خصوص يك جلسه توجيهى براى عوامل در ايران گذاشته شود و مسائل مربوطه توسط روحانى كاروان تبيين شود.

- كسانى كه نايب هستند بايد نسبت به وقوف اختيارى مشعر و لزوم پيادهروى از مشعر تا منا و رمى جمرات توجيه شوند تا اگر قدرت بر اين امور را ندارند، نيت نيابت نكنند. البته وقوف مقدارى از شب در مشعر براى زنان نايب كافى است.

7. كيفيت نماز در فرودگاه و هواپيما

از آنجايى كه احتمال دارد پرواز كاروان در رفت يا برگشت، نزديك يا در وقت نماز صورت بگيرد، يادآورى چند نكته در اين خصوص به زائران ضرورى است:

- اگر در اول وقت نماز، در سالن انتظار فرودگاه هستند، سعى كنند باطهارت باشند تا اگر فرصت شد نماز را بتوانند سريع بخوانند و سوار هواپيما شوند.

- اگر فرودگاه در خارج از شهر و بعد از حدّ ترخص واقع شده باشد ولو مسافتش تا شهر كمتر از چهار فرسخ باشد، بايد به زائر توجه داد كه نماز را شكسته بخواند. حدّ ترخص يعنى به مقدارى از شهر دور شوند كه صداى اذان شهر شنيده نشود و ديوارهاى شهر را نتوان به خوبى تشخيص داد. لازم نيست چهار فرسخ از شهر دور شده باشند تا نماز شكسته شود.

- اگر زائران مى دانند كه پس از سوار شدن به هواپيما، وقت نماز داخل مى شود به گونهاى كه امكان خواندن نماز پس از پياده شدن از هواپيما نباشد و نماز قضا ميشود، بايد پيش از

ص:68

سوار شدن وضو بگيرند تا هنگام نماز خواندن در هواپيما به راحتى بتوانند به وظيفه خود عمل كنند.

- نماز در هواپيما در صورت امكان بايد به حالت ايستاده ولو در راهروهاى هواپيما با مراعات قبله و ساير شرايط خوانده شود و چنانچه در حالت ايستاده ممكن نباشد و مسؤولان اجازه ندهند، به حالت نشسته و در صورت امكان رو به قبله نماز خوانده شود. بهرحال هر مقدار از شرايط نماز كه ممكن بود بايد مراعات كنند و اگر امكان ركوع و سجود نبود براى آنها اشاره كند و چنانچه نماز در هواپيما با مراعات شرايطى كه گفته شد خوانده شود نماز صحيح است.

8. بيان كيفيت نماز در مكه و مدينه

كيفيت خواندن نماز در مكه و مدينه و مسجدالنبى و مسجدالحرام، در ايران براى زائران توضيح داده شود بويژه كيفيت نماز در عرفات و منا كه براى گروهى از زائران كه ده روز در مكه بوده اند، در مشاعر هم تمام است و براى آنان كه كمتر از ده روز در مكه بوده اند، نماز در عرفات و منا شكسته است.

9. بيان ثواب نماز در مسجدين شريفين

بيان عنايت الهى به نمازگزاران در مسجدالنبى (ص) و مسجدالحرام، موجب اهتمام آنان به شركت در نمازهاى جماعت است:

ص:69

جَمِيل بْن دَرَّاجٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَا بَيْنَ مِنْبَرِى وَ بُيُوتِى رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مِنْبَرِى عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ وَ صَلَاةٌ فِى مَسْجِدِى تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِدِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ.» قَالَ جَمِيلٌ: قُلْتُ لَهُ: «بُيُوتُ النَّبِىِّ (ص) وَ بَيْتُ عَلِىٍّ مِنْهَا؟» قَالَ: «نَعَمْ وَ أَفْضَلُ.» (1)

أَبو الصَّامِتِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «صَلَاةٌ فِى مَسْجِدِ النَّبِىِّ (ص) تَعْدِلُ بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ» (2)

ابو صامت از امام صادق (ع) نقل كرد كه فرمود: «نماز در مسجد النبى (ص) برابر با ده هزار نماز است.»

قَالَ الصَّادِقِ (ع): «مَكَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) وَ الصَّلَاةُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَدِينَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) الصَّلَاةُ فِيهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ وَ الدِّرْهَمُ فِيهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ الْكُوفَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ (ص) وَ حَرَمُ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ (ع) وَ الصَّلَاةُ فِيهَا بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَ سَكَتَ عَنِ الدِّرْهَمِ.» (3)

رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِىُّ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ مَنْ صَلَّى فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ صَلَاةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ اللَّهُ بِهَا مِنْهُ كُلَ


1- كافى، ج 4، ص 556، ح 10
2- كافى، ج 4، ص 556، ح 12
3- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 680.

ص:70

صَلَاةٍ صَلَّاهَا مُنْذُ يَوْمَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ كُلَّ صَلَاةٍ يُصَلِّيهَا إِلَى أَنْ يَمُوتَ.» (1)

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الصَّلَاةُ فِى مَسْجِدِى كَأَلْفِ صَلَاةٍ فِى غَيْرِهِ إِلَّا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَإِنَّ الصَّلَاةَ فِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ فِى مَسْجِدِى.» (2)

وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) لِأَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِىِّ الْمَسَاجِدُ الْأَرْبَعَةُ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ مَسْجِدُ الْكُوفَةِ يَا أَبَا حَمْزَةَ الْفَرِيضَةُ فِيهَا تَعْدِلُ حَجَّةً وَ النَّافِلَةُ تَعْدِلُ عُمْرَةً.» (3)

10. بيان فضيلت شركت در نماز جماعت اهل سنت

روايات زيادى در فضيلت و استحباب نماز جماعت با اهل سنت از معصومين (عليهم السلام) رسيده كه اختصاص به مسجد النبى هم ندارد بلكه در مساجد ديگر مكه و مدينه نيز اين حكم جارى است. به گوشهاى از اين روايات اشاره ميشود:

قال أَبو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ.» (4)

إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ لِى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «يَا إِسْحَاقُ أَ تُصَلِّى مَعَهُمْ فِى الْمَسْجِدِ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «صَلِ


1- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 681
2- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 298، ح 682
3- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 299، ح 684
4- وسائل الشيعه، ج 8، ص 299، ح 10717.

ص:71

مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّىَ مَعَهُمْ فِى الصَّفِّ الْأَوَّلِ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِى سَبِيلِ اللَّهِ» (1)

عَلِىُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِى كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ خَلْفَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّى مَعَهُمْ.» (2)

سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُنَاكَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاةِ خَلْفَهُمْ؟ فَقَالَ: «هَذَا أَمْرٌ شَدِيدٌ لَنْ تَسْتَطِيعُوا ذَاكَ. قَدْ أَنْكَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ صَلَّى عَلِىٌّ (ع) وَرَاءَهُمْ» (3)

11. بيان كيفيت نماز خواندن اهل سنت

بيان كيفيت نماز اهل سنت در مسجدالنبى (ص) و مسجدالحرام و ديگر مساجد مكه و مدينه، به زائران ايرانى در همراهى دقيق با جماعت كمك مى كند:

امام جماعت مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام معمولا اين گونه نماز ميخوانند:

- امام جماعت، پس از گفتن تكبيرة الاحرام دعاى استفتاح را ميخواند كه مختصر آن اين است:

سبحانك اللهم و بحمدك و تبارك اسمك و تعالى جدك و لا اله غيرك.

بعد از آن، استعاذه را مى گويد و" بسمله" را در تمام نمازها آهسته گفته و سوره حمد را ميخواند و پس از آن مقدارى از قرآن را تلاوت ميكند.


1- وسائل الشيعه، ج 8، ص 300، ح 10723
2- وسائل الشيعه، ج 8، ص 301، ح 10725
3- وسائل الشيعه، ج 8، ص 301، ح 10726.

ص:72

- معمولا در نماز صبح اگر سوره كاملى بخواند يكى از سورههاى از" ق" تا" عمّ" را و در نماز مغرب يكى از سورههاى از ضحى تا آخر قرآن را و در بقيه نمازها از سوره" عمّ" تا" والضحى" را انتخاب ميكند. گاهى هم مقدارى از قرآن را كه به اندازه يكى از اين سورهها باشد ميخواند.

- در ركوع يك يا سه يا بيشتر

سبحان ربى العظيم

ميگويد و در هنگام سر برداشتن

سمع الله لمن حمده

گفته و مؤذن ميگويد:

ربنا و لك الحمد

امّا امام جماعت چون پس از ركوع بايستد ميگويد:

ربنا و لك الحمد حمدا كثيرا طيبا مباركا مل ء السموات و مل ء الارض و مل ء ما شئت من شى ء بعد

و با گفتن

الله اكبر

به سجده ميرود.

- در سجده سه مرتبه

سبحان ربى الاعلى

گفته و گاهى دعاهايى نيز ميخواند. بين دو سجده دو بار ميگويد:

رب اغفر لى

و بعد از آن ميگويد:

وارحمنى و اجبرنى و ارفعنى و ارزقنى و انصرنى و اهدنى و عافنى و اعف عنى.

پس از آن به سجده دوم رفته و مانند سجده اول عمل ميكند و سر از سجده كه برداشت، بدون جلسه استراحت، بلند ميشود و ركعت دوم را ميخواند ولى قنوت نميگيرد.

- در تشهد انگشت سبابه را حركت ميدهد و ميگويد:

التحيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته السلام علينا و على عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و

ص:73

رسوله

سپس به ركعت سوم ميپردازد و در آن فقط سوره فاتحه را ميخواند.

- در تشهد آخر نماز ميگويد:

التحيات لله و الصلوات و الطيبات السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته السلام علينا و على عباد الله الصالحين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد و على آل محمد كما صليت على ابراهيم و على آل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم بارك على محمد و على آل محمد كما باركت على ابراهيم و على آل ابراهيم انك حميد مجيد اعوذ بالله من عذاب النار و عذاب القبر و فتنة المحيا و الممات و فتنة المسيح الدجال السلام عليكم و رحمة الله السلام عليكم و رحمة الله.

يك سلام به طرف راست و يك سلام به طرف چپ ميدهد.

- در بيشتر روزها پس از نماز واجب صداى مؤذن به گوش ميآيد كه

الصلوة على الاموات يا على الرجل يا على المرأة يرحمكم الله

با اين صدا مردم را به نماز ميت دعوت ميكند كه در آن چهار تكبير ميگويد. پس از تكبير اول سوره فاتحه را ميخواند پس از تكبير دوم بر پيامبر صلوات فرستاده و پس از تكبير سوم به مرده دعا ميكند و تكبير چهارم را گفته كمى مكث ميكند بعد يك سلام ميدهد السلام عليكم و رحمة الله.

ص:74

12. نكات قابل ذكر در مورد نماز با اهل سنت

- اذان صبح (1)را هنگام طلوع فجر و اذان ظهر را پس از زوال شمس ميگويند لذا بعد از اين دو اذان وقت نماز صبح يا ظهر داخل شده است. اذان مغرب را هنگام غروب خورشيد ميگويند كه به فتواى بعضى از مراجع وقت داخل شده ولى به فتواى كسانى كه مغرب را به زوال حمره مشرقيه ميدانند وقت داخل نشده است.

- يك ساعت پيش از اذان صبح، اذانى براى نماز شب گفته ميشود. بايد به زائر تذكر داده شود با اين اذان نميتوان نماز صبح را خواند. امّا بعد از اذان دوم و پيش از اقامه نماز جماعت، مى توانند نماز صبح خود را بخوانند.

- معمولا فاصله بين اذان صبح (اذان دوم) و اقامه آن بيست دقيقه و بين اذان ظهر اقامه آن 15 دقيقه و بين اذان و اقامه مغرب 10 دقيقه و بين اذان و اقامه عشا 25 دقيقه فاصله مياندازند و گاهى ممكن است كم و زياد نيز بشود.

- در بين اذان و اقامه زائران مى توانند نماز يا قرآن بخوانند.

- معمولا در نماز صبح روزهاى جمعه، امام جماعت پس از حمد، سوره" الم تنزيل" را كه سجده واجب دارد، مى خواند. وقتى آيه سجده را تلاوت كرد، به سجده مى رود و سپس بلند شده و دنباله نماز را مى خواند. به زائران تذكر داده شود در اين گونه موارد، با آنان همراهى كنند. مناسبت است صبحهاى جمعه پس از اذان صبح نماز صبح را فرادى بخوانند و آنگاه در جماعت شركت كنند.


1- منظور اذان دومى است كه صبحها گفته ميشود و بعد از اذان نماز شب است.

ص:75

- در مكه و مدينه معمولًا در نمازها قنوت نميگيرند مگر در مواقعى كه پيشآمد سختى براى اهل سنت رخ بدهد. در اين صورت پس از ركوع قنوت بجا مى آورند. در اينگونه موارد قنوت گرفتن با آنان (پس از ركوع) مشكلى پيش نمى آورد. همچنين از آنجايى كه قنوت در بين ما مستحب است، در صورتى كه به آنان اقتدا كرده و در نمازها قنوت نگيرد، ترك آن اشكال ندارد.

- در حال نماز، غالب اهل سنّت، دست بسته نماز ميخوانند. بايد به زائران تذكر داده شود كه نبايد دست بسته نماز بخوانند در غير اينصورت كار حرامى مرتكب شده و نمازشان اشكال پيدا ميكند.

- اهل سنت در نماز صبح و مغرب و عشا، پس از اتمام حمد،" آمين" مى گويند ولى گفتن" آمين" براى شيعه حرام و بدعت است پس نبايد گفته شود؛ و به جاى آن الحمد لله رب العالمين بگويند.

- اهل سنت، پس از ركوع توقّف طولانى دارند كه در آن دعاهايى خوانده ميشود، زائران نيز مراعات كنند و با عجله به سجده نروند، بلكه منتظر تكبير مكبّر باشند.

- امام جماعت در ركعاتى كه تشهد ندارد، وقتى از سجده سر برميدارد، بلافاصله و بدون جلسه استراحت، بر مى خيزد. بايد براى زائران توضيح داد كه جلسه استراحت را هرچند بسيار كوتاه بجاى آورند و سپس براى ادامه نماز بايستند.

- برخى از اهل سنّت در هنگام خواندن تشهّد انگشت سبابه را تكان مى دهند كه اين كار لزومى ندارد.

ص:76

- بعضى از مذاهب اهل سنّت بعد از نماز صبح و نماز عصر، خواندن نماز مستحب را جايز نمى دانند هرچند در فقه شيعه نيز كراهت دارد (بجز نمازهاى خاص) لذا تذكّر داده شود كه در آن وقت نافله نخوانند و چنانچه نماز صبح نخواندهاند يا به فتواى مرجعشان بايد مجدداً بخوانند، پيش از نماز جماعت بخوانند.

13. حكم سجده در مكه و مدينه

- اهل سنت سجده بر هر چيزى را جايز ميدانند. از اين رو بر فرش و سجاده و پلاستيك و ... سجده ميكنند ولى در فقه در اهل البيت (ع) سجده بر زمين و سنگ و شن و خاك و هر چيزى كه اززمين برويد و خوردنى و پوشيدنى نباشد، جايز است لذا در مواردى كه زائران در جايى هستند كه تقيه معنا ندارد (مانند داخل هتل يا در عرفات و مشعر و منا ...) بايد سجده بر مايصّح السجود عليه باشد. در غير اين صورت نمازشان باطل است. و سجده بر پشت دست يا ناخن نيز جايز نيست.

در صورت شركت در نماز جماعت اهل سنت، سجدهى بر فرش به فتواى برخى از مراجع مانند امام خمينى و آيت الله نورى اشكالى ندارد. به فتواى آيت الله گلپايگانى و صافى در صورت تقيه مانعى ندارد و به فتواى آيت الله خوئى و سيستانى اگر در همانجا متمكن از سجده بر مايصح السجود نيست، مانعى ندارد. به فتواى آيت الله تبريزى و فاضل اگر در مسجد متمكن از ما يصح السجود نيست مانعى ندارد و به فتواى آيت الله زنجانى و وحيد خراسانى سجده بر فرش كفايت نميكند بايد نمازش را دو باره بخواند. به فتواى آيت الله خامنهاى اگر ورود در نماز جماعت با

ص:77

آنان يا نماز خواندن در آنجا ولو فرادى ايجاب نمايد كه سجده بر فرش كند، مانع ندارد.

14. نحوه بيان مناسك و احكام حج در جلسات ايران

- تعدادى از زائران تحت تأثير گفته هاى كسانى كه در سالهاى قبل به حج مشرف شدهاند، اضطراب و دلهره و ترس از باطل شدن اعمال يا ناتوانى در انجام آن را دارند. روحانيون بايد به گونهاى مناسك و احكام حج را بيان كنند كه نه تنها در آنان اضطراب و نگرانى ايجاد نشود بلكه ترس القائى نيز برطرف شود، زيرا اضطراب و ترس از مواردى است كه مى تواند مشكلات زيادى را براى زائران و كاروان بوجود آورد.

- در جلسات اول در ايران به زائران يادآورى شود كه اعمال عمره و حجّ دقيق است ولى دشوار نيست، و در صورتى كه به طور منظم و مرتب در جلسات آموزشى شركت كنند و مطالب را كاملًا ياد بگيرند و به كار ببندند هيچكس اعمالش ناقص يا باطل نخواهد شد.

- اين نكته به زائران اعلام شود كه در طول سفر روحانيون در كنار شما هستند و در هر لحظه از شب يا روز ميتوانند به او دسترسى داشته باشند. پس اگر سؤالى، شبهه اى يا مشكلى پيش آمد، مى توانند در اسرع وقت سؤال كنند و مطابق وظيفه خود عمل نمايند.

- به زائران توصيه مؤكد شود كه پيروى از روحانيون و همراه بودن با آنان در انجام دادن اعمال و مناسك سبب ميشود كه بتوانند اعمال را درست و بدون اشكال انجام دهند. اما اگر با

ص:78

كسانى كه در سالهاى قبل به حج يا عمره مشرف شدهاند همراه شوند و در اعمال به مشكلى برخورد كنند، چه بسا سبب باطل شدن اعمال يا كفاره ميشود.

- زائر را به اين نكته آگاه كنيد كه روحانيون حج براى اين كه به عنوان روحانى در خدمت زائران خانه خدا قرار گيرند بايد از مراحل متعددى بگذرند، امتحانات متعددى از آنان گرفته ميشود و اگر در اين آزمونها موفق نشوند به عنوان روحانى حج اعزام نميشوند. بنابر اين اگر در مسجد الحرام يا مشاعر از كاروان جدا افتاديد و سؤال يا مشكلى برايتان پيش آمد، مى توانيد از روحانيون ديگر بپرسيد و به آنچه ميگويند، اعتماد نماييد.

- از زائرانى كه در نمازشان مشكلى دارند خواسته شود براى تصحيح نمازشان در ايران، اقدام كنند؛ امّا اگر به هر دليل از عهده اين كار برنيامدند، تدبيرى اتخاذ شود كه افزون بر خواندن نماز، به كسى هم كه نمازش صحيح است، براى خواندن نماز طواف نيابت دهند.

- بيان مسائل بانوان حتّيالامكان به عهده معينه كاروان باشد و از دخالت كردن در اين امور خوددارى شود زيرا معينهها بيشتر از آقايان با اين مسائل آشنا هستند و زنان نيز به راحتى و بدون رودرباستى مشكلاتشان را با آنان در ميان ميگذارند، امّا در صورتى كه در كاروان معينه وجود ندارد، بايد در همان ابتداى جلسات در ايران جلسه جداگانهاى براى خانم ها گذاشته شود و مسائل و احكام به طور صريح و شفاف گفته شود. به آنان يادآورى شود كه اگر در حين احرام عذرى پيش آمد، حتماً براى

ص:79

آشنايى به وظيفه خود براى احرام عمره تمتع يا حج افراد و ورود به مسجد، به روحانى كاروان مراجعه كنند.

- در كاروانهاى مدينه قبل، پيش از رفتن به مسجد شجره خانمهاى معذور شناسايى شوند تا در مدينه به نذر محرم گردند و نيازى به ورود به مسجد نداشته باشند.

- تذكر اين نكته ضرورى است كه زنان معذور پس از محرم شدن بايد محرمات احرام را تا روزى كه پاك ميشوند و اعمال را انجام ميدهند مراعات كنند و رواياتى كه در مورد زنان در حال حيض رسيده و باقى ماندن در احرام و فضيلت آن ذكر شود و به آنان دلدارى داده شود. برخى از اين روايات عبارتند از:

قال رسول الله (ص): «حيضُ يَوْمٍ لَكُنَّ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامٍ نَهَارُهَا وَ قِيَامٍ لَيْلُهَا» وَ قَالَ (ص): «مَنْ مَاتَتْ فِى حَيْضِهَا مَاتَتْ شَهِيدَة» (1)

- براى بانوان كاروان هاى مدينه بعد نيز يادآورى شود كه چنانچه در زمان احرام عادت باشند، هرچند در ميقات مشكلى ندارند ولى براى بقيه اعمال بايد صبر كنند تا پاك شوند. در مورد تبديل نوع حج از تمتع به افراد نيز به آنها تذكر داده شود.

- به زائران گوشزد شود كه پيش از رفتن به ميقات لباس احرام خود را وارسى كنند كه معطر نباشد، حاشيه آن دوخته نباشد (به فتواى برخى از فقها لباس احرامى كه حاشيه اش دوخته است اشكال دارد)، پاك و تميز باشد، چون ممكن است در ميقات به اين مشكلات برخورد كنند و در آنجا فرصت تعويض آن نباشد.


1- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 41.

ص:80

- شايسته است روحانى افزون بر بيان و تعليم تفصيلى مناسك، خلاصه آن را قبل از انجام هر عملى يادآورى كند، مثلًا پيش از احرام واجبات آن را يادآورى نمايد.

- مشخص كردن مستحبات و مكروهات از واجبات و محرمات در هر عملى، نقش اساسى در مقام تعليم و عمل دارد، مثلًا حاجى بداند در طواف، خواندن دعا واجب نيست و يا همراهى زن و شوهر حرام نيست و راحت تر مى توانند اعمال را انجام دهند.

- خوب است روحانى در برخى از اعمال مانند طواف به هنگام شلوغى تأكيد كند زائران در فكر انجام واجبات باشند و مستحبات را در دفعات بعدى رعايت كنند؛ به عبارت ديگر واجبات فداى مستحبات نشود، زيرا چه بسا اصرار بر انجام مستحبات ما را از انجام واجبات باز دارد.

- در بيان احكام تا حد امكان از بيان اختلاف فتاوا خوددارى شود.

ص:81

- در يك نصف جلسه برخى از فتاواى اهل سنت كه مورد ابتلا و سؤال زائران است توضيح داده شود و بر اين مطلب تأكيد شود كه آنان هم در فروعات فقهى اختلاف فتوا دارند كه آنان را به چهار مذهب فقهى تبديل كرده است.

- در تصحيح اعمال زائران همچون وضو، غسل، نماز و غيره، نبايد فكر كرد كه افراد تحصيل كرده اعمالشان نيازمند تصحيح و آزمون نيست. مكرّر مشاهده شده افرادى كه تحصيلات عالى

ص:82

داشته اند نيز در انجام وظايف شرعى خود، گرفتار مشكلات جدّى بوده اند.

- برخى زائران از اهميت مسائل و احكام آگاه نيستند و آنها را ساده و روشن مى انگارند. مناسب است روحانى كاروان هنگام سخنرانى و بيان احكام، پس از طرح مسئله اى، حكم آن را از زائران بپرسد. زائران حتماً با اختلاف پاسخ مى دهند. در اينجا روحانى، هم حكم مسئله را به صورت صحيح بيان مى كند و هم زائران را از اهميت مسائل و احكام آگاه مى سازد.

- روحانى نقش مهمى در زدودن وسوسه و اضطراب از روحيه زائران دارد. اين تبيين احكام به صورت شفاف و همراهى روحانى

ص:83

با زائران و توصيه نمودن آنان به همراه بودن با روحانى و نظارت روحانى بر انجام اعمال زائران محقق مى شود.

- وسايل كمك آموزشى امروزه ثابت شده است كه آموزش به صورت سمعى- بصرى، فرايند يادگيرى را سريع تر و ماندگارتر مى كند. از اين رو بايد سعى شود براى آموزش از تابلو (تخته و گچ) و ماكت كعبه و امثال آن استفاده شود. مى توان از يك ماژيك و وايت برد نيز سود جست.

- در يك جلسه كيفيت شركت در نماز جماعت و كارهايى كه در آنها متابعت لازم است و كارهايى كه متابعت لازم نيست مثل تكتف و آمين گفتن، توضيح داده شود كه اين امر افزون بر اطلاع رسانى از سؤالات زيادى جلوگيرى مى كند.

ص:84

15. ارجاع احتياط واجب به فالاعلم

در مواردى كه در مناسك يا توضيح المسائل فارسى يا عربى مراجع تقليد حكم مسئله را به صورت احتياط واجب يا اشكال يا محل تأمل و تردد و مانند آن فرمودهاند، مقلد ميتواند در آن مسائل به فالاعلم يا مساوى با مرجعش رجوع كند. براى آسان شدن كار مقلدين بدون اين كه اجبارى در اين كار باشد آنان را به اين كار راهنمايى كنيد يا فتواى فالاعلم را براى آنان بيان نماييد. بعضى از مواردى كه رجوع در آنها كار گشا ميباشد عبارتند از:

نماز در قسمت قديمى مسجد الحرام و مسجد النبى (ص)؛

احرام در قسمت قديم مسجد شجره؛

استظلال در شب، و در شهر مكّه و عرفات و منا؛

احرام از مكّه قديم؛

استفاده از كمربند دوخته و هميان و كيف و دمپايى دوخته و ...

ص:86

فصل چهارم در مدينه

ص:87

- سركشى به اطاق زائران و يادگيرى نام آنان در ايجاد ارتباط با آنان بسيار مفيد است. سؤالات و پيشنهادهاى خوبى معمولا در اطاقها مطرح ميگردد كه براى اداره كاروان مفيد است.

- بهترين وقت براى برگزارى جلسات آموزشى كاروان انتخاب شود، به گونهاى كه با نمازها و رفتن به بقيع برخورد نداشته باشد و با جلسات كاروانهاى ديگرى كه در هتل هستند تلاقى نكند و در عين حال زائر سرزنده وشاداب باشد نه در حالت چرت و خواب آلودگى.

- موفقترين جلسه آموزشى جلسهاى است كه از 40 تا 50 دقيقه تجاوز نكند. سعى شود با همكارى عوامل كاروان، جلسه، در موعد مقرر شروع گردد. در ابتداى جلسه به بحثى تاريخى يا روايى شده و بحث مناسك و احكام را در قسمت دوم جلسه قرار گيرد. پس از پايان وقت، ختم جلسه اعلام شده ولى از زائران خواسته شود سؤالاتشان را مطرح كنند تا مورد استفاده ديگران قرار گيرد. با اين گونه اداره كردن، جلسه از حالت رسمى خارج ميشود و زائران با اشتياق به مطالبى كه مطرح ميشود گوش ميدهند.

- براى اين كه جلسه يكنواخت نباشد، بهتر است مطالب هر جلسه در بردارنده سه بخشِ" تاريخ و اماكن"،" مناسك" و" اسرار و معارف" باشد.

ص:88

- در اولين جلسه، مدت اقامت و كيفيت نماز (قصر يا اتمام) و نماز خواندن با اهل سنت يادآورى شود. ثوابهايى كه براى نماز در مسجد پيامبر گفته شده مربوط به قسمتى كه مسقف است البته دو حياط داخل مسجد نيز همين حكم را دارد ولى محوطه باز اطراف مسجد كه با نرده هاى آهنى محصور شده حكم مسجد ندارد.

- به بانوان يادآورى شود كه زمان و نحوه ورودشان به مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام چگونه است و فرق آنها با ساير مساجد چيست؟

- به بانوان يادآورى شود كه ورود شان به مسجد النبى (ص) و مسجد الحرام و توقّف در ساير مساجد در ايام عادت جايز نيست.

- براى كاروان به گونهاى برنامهريزى شود كه بتوانند براى نمازهاى يوميّه و نماز شب به مسجدالنبى (ص) بروند. در ضمن وقت هاى نماز براى زائران گفته شود تا برنامه ريزى بهترى براى شركت در نمازهاى جماعت و رسيدن به فضيلت نماز اول وقت داشته باشند.

- خواندن نماز تحيّت در مساجد، مستحب است ولى به زائران گوشزد شود در صورت خواندن هر نماز واجب يا نماز قضا، اين نمازها كفايت از نماز تحيت مى كند.

- برخى از زائران گمان ميكنند كه اگر در" حمامات" بخواهند وضو بگيرند بايد به روش اهل سنت وضو بگيرند. به آنان تذكر

ص:89

داده شود كه وضو به روش آنان باطل است و همين طور دست بسته نماز خواندن يا آمين گفتن در نماز.

- از آنجا كه نماز خواندن در قبرستان به فتواى برخى از اهل سنّت حرام است. زائران را از نماز خواندن كنار بقيع و داخل آن برحذر داريد.

- براى پركردن اوقات فراغت زائران و استفاده معنوى بهتر از آن، زائران را براى خواندن نماز قضا راهنمايى كنيد و نكات ذيل را به آنان يادآورى فرماييد.

نماز قضا هر چه زودتر بايد خوانده شود و مسامحه نشود. نماز قضا وقت معينى ندارد، بلكه در هر وقت از شبانه روز مى توان نماز قضا را بجاى آورد. نماز قضا را به جماعت مى توان خواند، و هماهنگى بين نماز امام جماعت و مأموم در نوع نماز، تعداد ركعات و قصر و اتمام لازم نيست.

مسافر مى تواند نمازهاى قضاى غير سفر را بجاى آورد و بايد تمام بخواند. نماز قضا را به همان گونه كه اداى آن وظيفه بوده بايد بجا آورد، يعنى اگر نماز ادائى كه قضا شده و قصر بوده، به صورت قصر و اگر تمام بوده به صورت تمام و پسرها و مردها بايد حمد و سوره نماز قضاى صبح، مغرب و عشا را نيز بلند بخوانند.

كسى كه براى ميت نماز قضا مى خواند بايد مطابق وظيفه خودش عمل كند، مثلا اگر نمازگزار مرد است و براى ميتى كه زن است نماز مى خواند، بايد حمد و سوره نمازهاى جهرى را بلند بخواند.

ص:90

- كيفيّت برخى از نمازهاى مستحب كه از اهميت بيشترى برخوردار است به زائران تعليم داده شود، مثل نوافل يوميه، نماز شب، نماز غفيله، نماز حضرت جعفر، نماز زيارت، نماز حضرت ولى عصر (عج) و نماز حاجت.

- در مدينه منوره، چنانچه زائر بداند كه ده روز در مدينه مى ماند، ميتواند روزه قضا بجا آورد، و چنانچه روزه قضا ندارد، مى تواند روزه مستحبى بگيرد. ولى چنانچه مسافر است نميتواند روزه قضا بگيرد ولى ميتواند سه روز روزه مستحب براى برآورده شدن حاجاتش بگيرد و روزه ديگرى صحيح نيست. اين سه روز، روزه از موارد استثناء روزه در سفر است. به نظر برخى از فقهاء احتياط آن است كه روزهاى چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه باشد.

- نمازهاى مستحب را چنانچه در روضه النّبى يا ساير اماكن مقدس ازدحام بود يا امكان توقف نبود، مى توانند در حال ايستاده يا نشسته يا با ركوع و سجود اشارهاى و حتى در حال راه رفتن بخوانند.

- به زائر گفته شود كه براى امواتشان ميتوانند نماز قضا بخوانند و براى زندگان ميتوانند نمازى خوانده و ثوابش را به آنان هديه كنند. در كيفيت زيارت به نيابت از خويشان و ملتمسين دعا ميتوان اين روايت را براى زائران خواند:

عَلِىِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْحَضْرَمِىِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «رَجَعْتُ مِنْ مَكَّهَ فَلَقِيتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى (ع) فِى الْمَسْجِدِ وَ هُوَ قَاعِدٌ فِيمَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ فَقُلْتُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّى إِذَا خَرَجْتُ إِلَى مَكَّهَ رُبَّمَا قَالَ لِىَ الرَّجُلُ طُفْ عَنِّى أُسْبُوعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَأَشْتَغِلُ عَنْ ذَلِكَ. فَإِذَا رَجَعْتُ لَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ.

ص:91

قَالَ: إِذَا أَتَيْتَ مَكَّهَ فَقَضَيْتَ نُسُكَكَ فَطُفْ أُسْبُوعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الطَّوَافَ وَ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ عَنْ أَبِى وَ أُمِّى وَ عَنْ زَوْجَتِى وَ عَنْ وُلْدِى وَ عَنْ حَامَّتِى وَ عَنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِى حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ. فَلَا تَشَاءُ أَنْ قُلْتَ لِلرَّجُلِ: إِنِّى قَدْ طُفْتُ عَنْكَ وَ صَلَّيْتُ عَنْكَ رَكْعَتَيْنِ إِلَّا كُنْتَ صَادِقاً. فَإِذَا أَتَيْتَ قَبْرَ النَّبِىِّ (ص) فَقَضَيْتَ مَا يَجِبُ عَلَيْكَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قِفْ عِنْدَ رَأْسِ النَّبِىِّ (ص) ثُمَّ قُلْ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبِىَّ اللَّهِ مِنْ أَبِى وَ أُمِّى وَ زَوْجَتِى وَ وُلْدِى وَ جَمِيعِ حَامَّتِى وَ مِنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِى حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ. فَلَا تَشَاءُ أَنْ تَقُولَ لِلرَّجُلِ: إِنِّى أَقْرَأْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْكَ السَّلَامَ إِلَّا كُنْتَ صَادِقاً» (1)

ابراهيم حضرمى گفت: از مكه برگشتم به مدينه آمدم امام موسى بن جعفر (ع) را در مسجد النبى (ص) در روضه شريف بين قبر و منبر نشسته يافتم. به آن حضرت گفتم: اى پسر رسول خدا زمانى كه به سوى مكه ميآيم افرادى به من ميگويند: براى ما طوافى و دو ركعت نماز انجام بده و من فراموش ميكنم وقتى برميگردم نميدانم به او چه بگويم.

امام موسى بن جعفر فرمود: وقتى به مكه آمدى و اعمالت را انجام دادى پس طوافى با دو ركعت نماز انجام بده و بگو: خدايا اين طواف و نماز از پدر و مادر و همسر و فرزندان و خويشان و همشهريان من بنده و آزاد و سفيد و سياه باشد. پس هر كسى كه به ديدن تو آمد و به او گفتى: برايت طواف و نمازى انجام دادم راستگو خواهى بود.


1- الكافى، ج 4، ص 316، ح 8 ..

ص:92

زمانى كه به مدينه رسيدى و به زيارت قبر پيامبر رفتى و آنچه وظيفه تو ميباشد انجام دادى دو ركعت نماز بخوان و بالاسر پيامبر بايست و بگو: سلام بر تو اى پيامبر خدا از طرف پدر و مادر و همسر و فرزندان و خويشان و همشهريان من بنده و آزاد و سفيد و سياه آنان. پس هر كسى كه به ديدن تو آمد و به او بگويى: سلامت را به رسول خدا رساندم، راستگو خواهى بود»

إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِى إِبْرَاهِيمَ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَحُجُّ فَيَجْعَلُ حَجَّتَهُ وَ عُمْرَتَهُ أَوْ بَعْضَ طَوَافِهِ لِبَعْضِ أَهْلِهِ وَ هُوَ عَنْهُ غَائِبٌ بِبَلَدٍ آخَرَ. قَالَ: قُلْتُ: فَيَنْقُصُ ذَلِكَ مِنْ أَجْرِه؟ قَالَ: لَا. هِىَ لَهُ وَ لِصَاحِبِهِ وَ لَهُ أَجْرٌ سِوَى ذَلِكَ بِمَا وَصَلَ.

قُلْتُ: وَ هُوَ مَيِّتٌ، هَلْ يَدْخُلُ ذَلِكَ عَلَيْهِ؟ قَالَ: نَعَمْ حَتَّى يَكُونُ مَسْخُوطاً عَلَيْهِ فَيُغْفَرُ لَهُ أَوْ يَكُونُ مُضَيَّقاً عَلَيْهِ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ. قُلْتُ: فَيَعْلَمُ هُوَ فِى مَكَانِهِ أَنَّ عَمَلَ ذَلِكَ لَحِقَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَ إِنْ كَانَ نَاصِباً يَنْفَعُهُ ذَلِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ يُخَفَّفُ عَنْهُ.» (1)

اسحاق بن عمار از امام هفتم موسى بن جعفر پرسيد: مردى به حج ميآيد پس حج يا عمره يا بعضى از طوافها را براى برخى از خويشانش كه به مكه نيامدهاند قرار ميدهد، آيا از اجر و ثوابش كم ميشود؟

امام فرمود: نه. ثواب آن عمل براى او و كسى كه نيت كرده نوشته ميشود و افزون بر آن، ثواب ديگرى به او داده ميشود به سبب صله رحمى كه انجام داد.


1- الكافى، ج 4، ص 315، ح 4 ..

ص:93

به امام گفت: اگر آن فردى كه برايش طواف يا عمره انجام ميدهيم مرده باشد، آيا ثوابى به او ميرسد؟

امام فرمود: آرى تا جايى كه ممكن است ميت مورد غضب خداوند واقع شده باشد و به سبب اين عمل آمرزيده شود يا در جايگاه تنگى باشد بر او گشايش دهند.

به امام گفت: آيا ميت در آنجايى كه دفن است ميفهمد من براى او اعمال عمره و طواف انجام دادهام و ثواب آن عمل به او ميرسد؟ امام فرمود: آرى.

به امام گفت: اگر ميت از دشمنان اهل بيت باشد، آيا طواف و عمره براى او انجام دهيم به او سودى ميبخشد؟

امام فرمود: آرى سبب تخفيف در عذاب او ميشود.

- اگر در كاروان كودكى باشد كه ميخواهند او را محرم كنند، بايد پيش از رفتن به ميقات، نسبت به احرام و كيفيت اعمال آنها توضيح لازم داده شود. در ضمن، والدين نسبت به احرام كودكان توصيه و تشويق نشوند، چون احرام آنها مشكلاتى به همراه دارد، گفتنى است كه به امور زير بايد توجه داشت:

كودك پسر بايد ختنه شده باشد.

هرمقدار از اعمال را كه ميتواند بايد خودش بجا آورد و بقيه را بايد كمكش كنند يا از طرف او انجام دهند.

لباس احرامش تا پايان اعمال بايد پاك باشد.

در حال طواف بايد با طهارت باشد.

در حال طواف و سعى بايد بيدار باشد.

در حال طواف شانه چپ كودك بايد به طرف كعبه باشد.

- نماز طواف را اگر ميتواند خودش بخواند و كسى هم به نيابت از او بجا آورد.

ص:94

فصل پنجم در ميقات

ص:95

- با توجه به سرد بودن هوا، كاروانهاى مدينه قبل حتى الامكان غسل و پوشيدن لباس احرام را در هتل انجام دهند، زيرا دوره سرماخوردگى در آنجا بسيار طولانى و سخت است و موجب اختلال در انجام مطلوب اعمال مى شود.

- براى كاروانهاى مدينه بعد كه در جحفه محرم ميشوند، غسل احرام توصيه و تأكيد نشود زيرا با توجه به اين كه زنان در ماشينهاى كولردار و مردان در ماشين هاى مكشوف مى نشينند احتمال سرماخوردگى زائران بسيار زياد است.

- بهتر است زائران به نيت غسل ما فى الذمه غسلى انجام بدهند، چون در برخى موارد پيش آمده كه زائر غسل واجب، مثل جنابت يا غسل مسّ ميّت بر عهده اش بوده و از آن خبر نداشته و پس از اعمال متوجّه شده است. البته زائران مدينه قبل اين غسل را در مدينه انجام دهند و زائران مدينه بعد در ايران. در ضمن به زائران تذكر داده شود با اين غسل نمى توان نماز خواند و براى نماز بايد وضو گرفت.

- قبل از رفتن به داخل مسجد شجره، زائران نسبت به جغرافياى مسجد، محل وضو و غسل توجيه شوند و محلى را براى جمع شدن پس از احرام مشخص نماييد تا زائران به راحتى بتوانند اعمال را انجام دهند و كسى گم نشود. هم چنين تذكر داده شود كه كسى در محوطه بين وضو خانه و مسجد مُحرم نشود.

ص:96

- در هنگام محرم كردن زائران سعى شود براى زائران كاروانهاى ديگرمزاحمت ايجاد نشود. لازم نيست براى احرام و تلبيه، زائران به دور مسجد چرخانيده شوند تا با سرو صدا و شلوغ كردن، حال دعا از ديگران سلب شود. در پاسخ به لبيك ها به زائران تذكر داده شود كه با صداى بلند پاسخ ندهند چون ضرورتى ندارد و مزاحمت براى ديگران است.

- اگر وقت احرام مصادف با نماز جماعت مسجد شجره شد، لازم است زائران را به شركت در نماز جماعت راهنمايى نماييد و از تكرار لبيك به صورت دسته جمعى و با صداى بلند بپرهيزند.

- به خلاف احرام در مسجد شجره، در بقيه ميقاتها مسجد خصوصيت ندارد، و احرام در بيرون مسجد نيز صحيح است لذا بردن زائران به ويژه افراد معذور داخل مسجد لازم نيست.

- كسانى كه نياز به تلقين لبيك دارند قبلًا شناسايى شوند تا در ميقات جداى از جمع براى آنها لبيك ها گفته شود.

- اگر زائران پس از خواندن نماز واجب محرم مى شوند، به استحبابِ احرامِ پس از نماز عمل شده و نيازى به خواندن نمازهاى مستحب احرام نيست، بلكه محرم شدن پس از نماز واجب (ادا يا قضا) از نماز مستحب افضل است.

- چون فتواى مشهور فقهاء لزوم احرام در داخل مسجد شجره است- بجز بانوان معذور- همه زائران را بايد به داخل مسجد برد تا محرم شوند و احتياط احرام در مسجد قديم نيز قابل ارجاع به فالاعلم است.

ص:97

- هر چند به زبان آوردن نيّت احرام و ساير اعمال، واجب نيست ولى برخى از فقهاء مستحب دانستهاند و نيز قصد ترك محرّمات را نيز عده اى لازم دانستهاند اگر براى احرام عمره تمتع اين گونه گفته شود مناسب است:

" به قصد شروع اعمال عمره تمتع و انجام آنها و ترك محرمات احرام، محرم مى شوم به احرام عمره تمتع ... قربه الى الله."

- براى گفتن لبيك، چون برخى از فقهاء وصل به سكون و وقف به حركت را خلاف احتياط مى دانند و بعضى نيز گفتن لبيك پنجم را لازم نمى دانند اگر لبيك به سه صورت گفته شود و زائران جواب بدهند و به همين سه بار نيز اكتفا شود، كافى است:

بار اول جمله به جمله. هر چند با وقف به حركت و وصل به سكون و همراه با لبيك پنجم باشد.

بار دوم به همين شيوه بدون لبيك پنجم.

بار سوم با مراعات وقف به سكون و وصل به حركت.

- اگر كاروان كمتر از ده روز در مدينه اقامت دارند، در مسجد شجره نمازشان شكسته است.

- كسانى كه شك در استطاعت خود براى حجّ دارند و به يقين نرسيدهاند، هر چند وظيفه آنها حجّ واجب نيست ولى ميتوانند به نيّت وظيفه فعليّه محرم شوند تا اگر بعداً معلوم شد مستطيع بودهاند، اعمال انجام شده كافى باشد.

ص:98

- زنانى كه در ميقات يا پيش از آمدن به ميقات، دچار عادت ماهانه شده باشند، در صورتى كه براى عمره مفرده محرم شده باشد اگر يقين دارد يا احتمال ميدهد كه تا قبل از خروج از مكه پاك ميشود بايد صبر كند تا پاك شود و خودش اعمال عمره مفرده را انجام بدهد. و اگر يقين دارد كه تا زمان خروج از مكه پاك نميشود، بايد براى طواف و نماز آن، نايب بگيرد و سعى و تقصير را خودش بجا آورد و پس از آن براى طواف نساء و نمازش نايب بگيرد.

- اگر زنى در ميقات حائض بود و نميداند آيا تا قبل از خروج از مكه و رفتن به عرفات پاك ميشود يا نه، بهتر آن است كه به نيت آنچه وظيفهى فعلى اوست يعنى نيت مافى الذمه و اعم از عمره تمتع و حج افراد محرم گردد تا اگر پيش از رفتن به عرفات پاك شد بتواند با همان احرام، اعمال عمره تمتع را انجام بدهد و اگر پاك نشد با همان احرام به عرفات برود. (1)

- پيش از حركت از ميقات، داخل اتوبوس ها از همه زائران سؤال شود كه آيا همه آنها داخل مسجد شجره به نيت احرام عمره لبيك گفتهاند يا نه تا چنانچه كسى باقى مانده يا شك دارد، همانجا بتواند به مسجد برود و محرم شود.

- در ميقات جحفه نيز از احرام سؤال شود تا پيش از حركت و بيرون رفتن از ميقات نسبت به احرام تمام زائران اطمينان حاصل شود.


1- براى ملاحظه فتاواى مراجع به مسئله 221 و 921 و 922 مناسك محشى چاپ سال 1382 و آراء المراجع ص 170 مراجعه شود.

ص:99

- برخى از محرمات احرام، مثل نگاه در آينه، زدودن مو از بدن و استفاده از عطر و صابون و اشياء خوشبو و پوشاندن سر براى مردان و صورت براى بانوان و حرام بودن زن و مرد بر يكديگر و نيزاستحباب تكرار تكبير تلبيه تا نزديك مكّه، عدم لزوم بيدار بودن در بين راه- چون برخى از زائران تصور مى كنند كه نبايد بخوابند- تذكر داده شود.

- نسبت به نگاه در آينه اتومبيل، گاهى يادآورى آن ضرر بيشترى دارد، چون معمولا حركت زائران در شب است و توجهى به آينه ندارند و اگر بى توجه نگاهشان به آينه بيافتد اشكال ندارد و يادآورى آن گاهى سبب نگاه كردن ميشود. نسبت به محل اسكان و هتل، چون غالباً در سالن انتظار، راهروها، و دستشوييها آينه وجود دارد، بهتر است در بدو ورود به هتل، اين تذكر داده شود.

- در صورت امكان اگر آقايان در جلوى اتوبوس و خانم ها عقب آن بنشينند و همسران كنار يكديگر نباشند، بهتر است.

- در ميقات يا در بين راه و در بدو ورود به مكّه، زمان رفتن براى اعمال را يادآورى فرمائيد.

ص:100

فصل ششم در حرم

اشاره

ص:101

- از آنجا كه مسجد تنعيم ابتداى حدود حرم است، زائران را به ورود به حرم توجه داده و دعاى كوتاه ورود به حرم را بخوانيد بسيار مناسب است. همچنين مى توانيد مسجد تنعيم و منطقه شهداى فخ را نيز به آنها نشان دهيد.

- از آنجا كه تعداد لباس احرام آقايان حداقل دوتكه است و بيشتر از آن در صورتى كه شرايط لباس احرام را داشته باشد بلا اشكال است، در فصل سرما به آنان يادآورى شود كه پوشيدن بيش از دو جامه احرام بلا اشكال است. كشيدن پتو بر روى خود براى جلوگيرى از سرما اشكال ندارد ولى آقايان آن را بر سر نيندازند و خانم ها بر صورت خود. چنانچه اين پتو دوخته باشد آقايان نبايد بر دوش خود بيندازند ولى دوخته بودن حواشى آن به فتواى برخى از فقها بلا اشكال است.

- كسى كه براى عمره تمتع محرم شده، وقتى خانه هاى مكّه را ببيند، نبايد لبيك بگويد لذا اين مسأله، هنگام رفتن به مكّه تذكر داده شود.

- كسانى كه بعد از تمام شدن اعمال تمتع، براى انجام عمره مفرده از مكّه به مسجد تنعيم مى روند، چند دستهاند:

ص:102

مقلّدان فقهائى كه استظلال در شب و در شهر مكّه، هر دو را جايز نميدانند. اين گروه نمى توانند حتى در شب با ماشين سقف دار از تنعيم بيايند و بايد در ماشين مكشوف سوار شوند.

مقلدان فقهائى (1)كه استظلال در شهر مكّه را جايز ميدانند ميتوانند، شب يا روز در ماشين مسقف سوار شوند.

مقلدان فقهائى كه استظلال در شهر مكّه را جايز نميدانند ولى استظلال در شب را حرام نميدانند، ميتوانند در شب از تنعيم با ماشين مسقف به مسجد الحرام بروند.

يادآورى مى شود اكثر مراجع تقليد كه استظلال در شب و در شهر مكّه را جايز نمى دانند، فتواى صريح ندارند بلكه احتياط فرمودهاند كه در اين موارد با مراجع به فالاعلم مى توانند مسئله سوار شدن در ماشين مسقف را حل كنند.

- ميان وقت ورود به مكه و وقت حركت زائران به سوى مسجدالحرام براى انجام اعمال، حتماً فاصله باشد تا زائران پس از تحويل اتاق ها و استقرار و استراحت و تجديد قوا براى اعمال آماده شوند. تجارب سالهاى گذشته نشان مى دهد بهترين و خلوت ترين وقت براى انجام اعمال، يك ساعت و نيم پس از نماز صبح است. لذا بهتر است زائران پس از صرف صبحانه حدود ساعت شش و نيم يا هفت، (آنهم با لحاظ مسأله استظلال در شهر مكّه) براى اعمال به مسجد الحرام برده شوند.

- بهتر است كه زائران را به دو دسته توانمند و افراد بيمار و ناتوان تقسيم كرد و در مرحله اول، گروه اول اعمال را انجام دهند و در مرحله دوم با همكارى زائران داوطلب، گروه دوم را در وقت مناسب براى انجام اعمال به حرم برد. با اين رويه، هم حركت كُند زائران ناتوان در حركت گروهى اخلال ايجاد نمى كند و هم زائران ناتوان و بيمار با مراقبت و همراهان بيش تر، اعمال خود را به راحتى انجام مى دهند.

- استظلال در شهر مكّه و نيز عرفات و منا، بجز آيه الله زنجانى- كه جايز نمى دانند- بهجت، تبريزى، خامنه اى، خويى و سيستانى- احتياط واجب دارند- مابقى مراجع استظلال را مجاز مى شمرند. در مورد مراجعى كه احتياط واجب دارند نيز مى توان با رجوع به فالاعلم يا مرجع مساوى، استظلال را تجويز كرد.

- زائران در زمانى براى انجام اعمال به مسجد الحرام برده شوند كه در اثناء آن به نماز جماعت و شستشوى مسجد برخورد نكنند. يادآورى مى شود كه فرصت نماز مغرب تا عشاء و ظهر تا عصر و عصر تا مغرب كوتاه است ولى فرصت نماز صبح تا نماز ظهر و نماز عشاء تا صبح زياد است و شستشوى مسجد نيز بيشتر در وقت خلوت مطاف مثل ساعت يك بامداد صورت مى گيرد.

در موارد زير بايد زائر قبل از ورود به اعمال عمره يا حج توجيه شود تا در اعمالش اشكالى پيش نيايد:


1- مانند حضرت امام، اراكى، گلپايگانى، فاضل، مكارم، صافى، نورى و وحيد خراسانى.

ص:104

چنانچه در اثناء طواف يا سعى نماز جماعت برگزار شد، تا آخرين فرصت امكان به طواف يا سعى ادامه داده شود تا اگر ممكن شد طواف يا سعى را به پايان برسانند.

چنانچه پس از طواف، اذان گفته شد يا وقت اذان نزديك بود، سعى را شروع نكنند.

چنانچه زائران در بين اعمال به نماز برخورد كردند، بايد در نقطهاى مشخص طواف و سعى خود را قطع كنند و جاى آنرا به خاطر بسپارند و پس از نماز، از همان نقطهاى كه طواف يا سعى را رها كرده اند، اعمال را ادامه دهند و آن را به اتمام برسانند. اما در مورد كفايت اين ادامه دادن، چنانچه فاصله بين نماز و ادامه اعمال زياد نباشد، طواف و سعى صحيح است ولى با فاصله زياد، بايد به نظر مرجع تقليد رجوع كرد.

با توجه به محو شدن خط تيره مقابل حجرالاسود، براى نيّت آغاز طواف، اگر به زائران گفته شود كه از چند متر جلوتر قصدشان اين باشد كه از مقابل حجرالاسود طواف را شروع و به همان جا ختم ميكنند، اشكال ندارد و لازم نيست متوجه باشند كه كدام نقطه به طور دقيق مقابل حجرالاسود است.

براى شروع طواف هرگز نبايد زائران را از مقابل حجرالاسود يا نزديك آن به داخل صف طواف كنندگان برد زيرا موجب اذيّت و مزاحمت براى طواف كنندگان است. به همين جهت بهتر است نقطهاى دورتر از حجرالاسود بدون نيت وارد مطاف شد و به تدريج وارد مطاف و نزديك به كعبه شد تا به نقطه آغاز طواف (حجرالاسود) رسيد. در پايان طواف نيز براى رفتن

ص:105

به محل نماز طواف (پشت مقام ابراهيم) آرام آرام بدون نيّت طواف همراه جمعيت به راه خود ادامه داده تا به راحتى بتوان از صف طواف كنندگان خارج شد.

- از زائران خواسته شود درهنگام طواف رو به كعبه يا پشت به آن نشوند و كعبه يا حجر اسماعيل را لمس نكنند، اين گونه اعمال را پس از طواف يا اعمال عمره انجام بدهند، زيرا به فتواى بعضى از مراجع اين اعمال به طواف ضرر ميزند. (1)- از زائرانى كه در عدد اشواط طواف يا سعى شك ميكنند، خواسته شود با گرداندن انگشتر در دست يا اعتماد به ديگران عدد اشواط را حفظ كنند تا مشكلى در اعمالشان پيش نيايد.

- قبل از ورود به اعمال، نقطهاى را در مسجد الحرام تعيين كنند تا زائران پس از نماز طواف به آنجا بيايند و پس از اطمينان از صحت اعمالشان به سعى صفا و مروه بپردازند. بهترين نقطه نزديك چراغ سبز است تا زائر به راحتى به مسعى برود. و نقطهاى را نيز در مروه معين كنند كه پس از سعى زائران در آنجا جمع شده و اگر اشكالى در اعمالشان هست بر طرف گردد.

- جزئيات مسائل شك در تعداد دورهاى طواف و سعى نبايد گفته شود چون همين امر سبب شك و وسواس زائران مى شود. بلكه بايد به طول كلى گفته شود كه اگر شك و شبهه يا سؤالى پيش آمد، با ترديد اعمال را ادامه ندهند و حتماً با

مراجعه به روحانى كاروان حكم مسأله را بپرسند و سپس مطابق وظيفه عمل نمايند.

- از زائران خواسته شود كه نماز طوافشان را پشت مقام ابراهيم بخوانند، البته در مكانى كه براى طواف ديگران مزاحمت نداشته باشد. بانوان زائر نيز تلاش كنند نماز خود را پشت سر مردان به جا آورند.

- به سبب اهميت داشتن نماز طواف در اعمال حج و عمره، به زائر گوشزد شود كه اين نماز را با آرامش و بدون هيچ عجله انجام بدهد تا خللى در اعمالش پيش نيايد.

- اين مسأله به زائران يادآورى شود كه چنانچه در عملى اشكالى به نظرتان رسيد يا مشكل پيش آمد، با اعاده كل اعمال عمره مشكل حل نخواهد شد، بلكه بايد ضمن مراجعه به روحانى كاروان مورد اشكال مشخص و چنانچه نياز به اصلاح، تكميل يا اعاده بود، عمل شود.

- مسجد الحرام به" حياط وسط" كه كعبه در آن قرار دارد و شبستان هاى اطراف آن اطلاق مى شود ولى مسعى و محوطه اطراف مسجد كه سنگفرش شده و با ديوارهاى نردهاى محصور است جزو مسجد نيست و احكام مسجد را ندارد، بنابراين اگر زنان حائض در مسعى بنشينند و كعبه را تماشا كنند اشكالى ندارد. البته براى ورود به مسعى نبايد داخل مسجد شوند.

- كسانى كه براى نماز طواف عمره يا طواف زيارت نايب مى گيرند، بايد خودشان هم نماز طواف را بخوانند.


1- مراجعه شود به آراء المراجع ص 368 و مناسك حج محشى چاپ 1382، م 599 و 600.

ص:107

- افراد ناتوان كه قبلًا با ويلچر يا تخت روان، در صحن مسجد الحرام طواف داده مى شدند، در چند سال اخير از طواف در صحن مسجد الحرام منع شدهاند و بايد در طبقه دوم طواف كنند، حكم شان چيست؟

آيت اللّه بهجت

: در صورت عدم امكان با رعايت الاقرب فالاقرب، كفايت مى كند.

آيت اللّه تبريزى

: احتياط واجب آن است كه آنها را از طبقه دوم طواف دهند و نايب هم برايشان بگيرند.

آيت الّله خامنه اى:

طواف بايد دور كعبه معظمه ولو در فضاى مابين زمين تا محاذى پشت بام كعبه باشد و كف طبقه دوم مسجد الحرام اگر به قدر قامت طواف كننده پايين تر از نقطه محاذى پشت بام كعبه نباشد، طواف از طبقه دوم صحيح و مجزى نيست، و كسانى كه نمى توانند در صحن مسجد الحرام ولو به وسيله حمل توسط شخص ديگر طواف كنند، وظيفه آنها نايب گرفتن در طواف است و احوط آن است كه خودش هم در همان طبقه دوم طواف نمايد.

آيت اللّه سيستانى

: چنانچه احراز شود كه طبقه دوم بالاتر از كعبه است، طواف از بالا كفايت نمى كند و بايد براى طواف از پايين نايب بگيرند و لازم نيست احتياط كنند و چنانچه مطلب مشكوك باشد بايد احتياطاً بين طواف از بالا و نايب گرفتن از پايين جمع نمايند.

آيت اللّه شبيرى زنجانى: در مورد سؤال اگر ممكن باشد كسى فرد ناتوان را بر دوش حمل كند، طواف در محدوده بين مقام

ص:108

ابراهيم و كعبه لازم است، و در غير اين صورت بايد نايب بگيرند تا در محدوده طواف كند و بنابر احتياط مستحب نيز خود شحص در طبقه دوم طواف داده شود و چنانچه نيابت نيز ممكن نباشد طواف دادن شخص در طبقه دوم كفايت مى كند.

آيت اللّه صافى گلپايگانى

: در فرض مذكور اين افراد بايد در طبقه دوم طواف داده شوند و بنابر احتياط واجب نايب هم گرفته تا براى آنان در صحن مسجد الحرام طواف نمايد.

آيت اللّه فاضل

: در فرض سؤال چنانچه كعبه مقدسه از طبقه دوم پايين تر نباشد، احتياط واجب آن است كه علاوه بر اينكه در طبقه دوم طواف داده مى شوند، استنابه هم بنمايد؛ و الّله العالم.

آيت اللّه مكارم شيرازى

: در اين گونه موارد كه راهى جز اين نيست طواف در طبقه بالا كفايت مى كند.

آيت اللّه نورى همدانى

: طواف در طبقه فوقانى صحيح نيست و اين قبيل افراد بايد بوسيله كول گرفتن طواف خود را انجام بدهند و اگر ممكن نشد، لازم است براى طواف خود نايب بگيرند.

آيت اللّه وحيد خراسانى

: در مفروض سؤال بايد نايب بگيرد كه در صحن مسجد الحرام طواف نمايد و در صورتى كه متمكن باشد و بر او حرجى نيست، احتياط واجب آن است كه خودش هم از طبقه دوم طواف نمايد.

- كسانى كه با ويلچر در طبقه دوم طواف داده مى شوند، بايد دقت كرد كه به جاى طبقه دوم، طواف در پشت بام مسجد

ص:109

الحرام واقع نشود. چنين اتفاقى از عربهايى كه ويلچر دارند به طور مكرر واقع شده است.

- سعى بين صفا و مروه بايد بين الجبلين باشد. به شهادت اهل اطلاع، ستونهاى گنبد صفا روى كوه است. قسمت شيب دار نيز جزء مروه است و آخرين در خروجى آن در سمت راست، روى كوه است. بنابراين زدن پاشنه پا به روى صخره ضرورتى ندارد.

- هروله براى زنان مستحب نيست و چنانچه سهواً انجام دادند مبطل سعى نيست و برنگردند. مردان نيز اگر هروله را فراموش كردند براى بجا آوردن آن بر نگردند.

- ممكن است در وقت ازدحام افراد ناتوان را كه با ويلچر سعى ميكنند در طبقه همكف راه ندهند و آنها را به طبقه دوم يا پشت بام مسجد الحرام راهنمايى كنند، بايد توجه داشت چون طبقه دوم و پشت بام بالاتر از صفا و مروه است، سعى در آنجا كافى نيست، بلكه اين افراد بايد براى سعى نايب بگيرند.

- تقصير مكان معينى ندارد ولى مرسوم است كه بر مروه تقصير مى كنند، ياد آورى اين نكته لازم است كه سمت چپ مروه قسمتى افزوده شده و ميتوان زائران را به آن قسمت هدايت كرد تا مزاحمتى براى ديگران نباشد و بانوان بتوانند به دور از چشم نامحرمان تقصير كنند.

ص:110

بيان نكاتى در اولين جلسه مكه

- در اين جلسه اعلام مى شود كه هركس نسبت به اعمالى كه انجام داده سؤال يا شك و شبههاى دارد سؤال كند تا وظيفه وى مشخص و مطابق آن عمل كند.

- نماز قصر يا تمام در مكّه و كيفيت جمع بين فتاوا همان طور كه در بخش مدينه گذشت يادآورى شود.

- چنانچه در عمره كمتر از ده روز در مكّه مى مانند مسافر هستند و در حجّ، چنانچه پيش از اعمال حجّ و رفتن به عرفات حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نمازشان تمام است و بالتبع در عرفات، مشعر الحرام و منا و پس از بازگشت به مكّه نيز تمام است. چنانچه پيش از رفتن به عرفات كمتر از ده روز در مكّه اقامت دارند، مسافر هستند و بالتبع در مشاعر مقدس نيز نماز شكسته است و پس از اعمال و بازگشت به مكّه اگر حداقل ده روز در مكّه اقامت دارند نماز تمام و گرنه مسافر هستند.

- اعمال مستحب مكّه، مثل تلاوت و ختم قرآن، طواف مستحب، نماز در مسجد الحرام و نگاه كردن به كعبه تذكر داده شود.

- نماز جماعت استداره اى در مسجد الحرام به فتواى برخى از فقهاء اشكال دارد. لذا بايد مأمومين در جهتى بايستند كه روبروى امام جماعت يا جلوتر از او نباشد، بايد توجه داشت كه امام جماعت مسجد الحرام در نماز صبح، مغرب و عشاء نزديك مقام ابراهيم يا نزديك در كعبه به نماز ميايستد و در نماز ظهر

ص:111

و عصر در فصل گرما (بجز در نماز جمعه) در نقطه مقابل، روبروى مستجار، داخل شبستان كنار اتاق مؤذنان به نماز ميايستد.

- برخى از زائران تا پاسى از بامداد (پس از نصف شب) در مسجد الحرام ميمانند و به جهت خستگى و دير خوابيدن، براى نماز صبح بيدار نميشوند. تذكر اين مسأله لازم است كه چنانچه اين امور مستحب سبب ترك واجب شود، هيچ گونه ثوابى نخواهد داشت.

- كيفيت بجاى آوردن طواف مستحب براى خود و ديگران به زائران آموزش داده شود و نيز بر تلاوت قرآن و عبادت در مكّه به ويژه در مسجدالحرام و استفاده بهتر از اوقات فراغت تأكيد شود.

- چون جهت قبله در شهر مكّه در هر سوى آن تفاوت دارد، حتى گاهى در يك هتل، در بخش هاى مختلف آن نيز متفاوت است و بدين سبب تشخيص قبله براى زائران مشكل مى شود، مناسب است جهت قبله يادآورى شود و چنانچه در هتل علامت مشخص وجود ندارد، علامت هاى جهت قبله نصب شود.

- در برخى از هتلها سنگ توالتها رو به قبله يا پشت به آن است كه با كمى انحراف در نشستن مشكل حل ميشود. هرچند اگر زائران متوجه نباشند مرتكب گناهى نخواهند شد.

ص:112

كارهاى حرام بين احرام عمره تمتع و احرام حج تمتع:

- تراشيدن سر (به فتواى برخى از مراجع)؛

- بجا آوردن عمره مفرده به فتواى بعضى از مراجع سبب بطلان عمره ميشود. (1)- صيد در حرم؛

- كندن و بريدن گياه و درخت حرم؛

- بيرون رفتن از شهر مكّه به فتواى برخى از مراجع جايز نيست، لذا اگر در ماه ذيقعده عمره تمتع را انجام دادند و در ماه ذيحجه از مكه بيرون روند به فتواى بعضى از مراجع، عمره تمتع آنان باطل ميشود و بايد براى ورود به مكه مجدداً محرم شوند.

در موارد ذيل بجاى آوردن طواف مستحب خلاف احتياط است:

- پس از احرام عمره، پيش از طواف

- پس از احرام حجّ، پيش از رفتن به عرفات

- پس از اعمال منا و پيش از طواف زيارت

- بين طواف و نماز طواف، نه تنها طواف انجام دادن خلاف احتياط است بلكه خواندن نماز ديگر غير از نماز طواف نيز خلاف احتياط است.


1- مراجعه شود به م 909 مناسك محشى.

ص:114

فصل هفتم اعمال حج

اشاره

ص:115

- محل احرام حجّ شهر مكّه است. بعضى از فقهاء تمام شهر مكّه فعلى را براى احرام كافى مى دانند و برخى ديگر به احتياط واجب احرام حجّ را در مكّه قديم گفته اند. در اين مورد ميتوان با ارجاع دادن احتياط واجب زائران را در مكه فعلى محرم كرد.

- كسانى كه اعمال مكّه را بايد پيش از وقوف بجاى آورند، بايد شناسايى شوند و در وقت مناسب اعمال خود را انجام دهند و چنانچه تا رفتن به عرفات فاصلهاى وجود دارد حتماً به آنان يادآورى شود كه در اين فاصله محرم هستيد و بايد از محرمات احرام پرهيز كنيد.

- حتماً قبل از محرم شدن به احرام حج، محرمات احرام را براى زائران تكرار كرده و به او گفته شود تا تقصير واقع نشده تمام محرمات احرام را بايد ترك كند.

- كسانى كه اعمال مكه را بر وقوفين مقدم ميدارند حتماً بايد محرم به احرام حج شوند و پس از آن اعمال را انجام بدهند و

ص:116

به آنان گوشزد شود كه تا تقصير در روز عيد را پس از رمى جمره و قربانى انجام ندادهاند بايد محرمات احرام را مراعات كنند.

- توجه به اين نكته لازم است كه اگر طواف و سعى افراد ضعيف را با ويلچر انجام ميدهند، تقديم اعمال بر عرفات وجهى بويژه با توجه به اين كه برخى از مراجع احتياط كرده و توصيه مى كنند كه پس از بازگشت از مشاعر، نيز سعى و طواف را انجام بدهد. لذا بايد دقت كرد نسبت به چه افرادى ميتوان اعمال را مقدم داشت (رجوع شود به مسأله 1176 تا 1178 از مناسك محشى در بحث واجبات بعد از اعمال منا).

- قبل از ورود به عرفات به اعمال خرافى بعضى از زائران اشاره شود تا زائران از انجام آن خوددارى كنند.

- با توجه به كمبود امكانات در عرفات و منا به زائران زن توصيه شود لباس به مقدار كافى به دنبال خود داشته باشند تا به لباس شستن در اين دو مكان مقدس نياز پيدا نكنند و به زائران مرد نيز توصيه شود لباسهاى دوخته را براى پس از قربانى و تقصير همراه خود بياورند.

- مشكلات و سختيهاى عرفات تا منا؛ بايد براى زائران در جلسات مكه گفته شود زيرا بيشتر آنان با زندگى راحت و مرفه انس گرفتهاند. وقتى با جامه احرام به بيابان عرفات و مشعر و منا پاى نهند و زندگى چادر نشينى را تجربه ميكنند و به سختى و زحمت ميافتند ممكن است زبان به اعتراض گشايند. پس بايد قبلًا آنان را توجيه كرد. و به گفته شاعر:

ص:117

در بيابان گر به عشق كعبه خواهى زد قدم

سرزنشها گر كند خوار مغيلان غم مخور

- بايد حاجيان براى تحمّل برخى سختيها آمادگى پيدا كنند بخصوص به هنگام حركت به عرفات و وقوف در عرفات و سپس كوچ به مشعر و منا و از منا تا مكه و ايام وقوفشان در منا. آنها بايد آمادگى پذيرش مشكلات ايام تشريق را داشته باشند. چه بسا در حركتشان از عرفات به سوى مشعر با ترافيك و راه بندان مواجه شوند و مجبور باشند مسافتى را پياده طى كنند و يا در وقوفشان در مشعر بايد پذيراى سرما و باد و باران باشند. اگر اين آمادگى روحى و روانى در زائران ايجاد شده باشد، روحانى بسيار آسانتر ميتواند تصميم گيرى كند و زائران با نشاطى بيشتر در جهت حركت به سوى مشعر الحرام براى انجام تكليف گام بر خواهند داشت و از انجام تكليف لذّت خواهند برد. البته بايد توجه داشت كه خبر از مشكلات اعمال براى آماده سازى روحى زائران نبايد با ايجاد نگرانى و دلهره خلط شود.

- در اين جا به تناسب موضوع، فرازى از خطبه قاصعه را مرور مى كنيم. اين خطبه نكات زيبايى براى انسان سازى دارد، خطبه قاصعه را بايد قبل از رفتن به عرفات براى زائران خواند تا از زبان مولى با ارزش حقيقى حج و مناسك آشنا شوند:

«أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ص إِلَى الْآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِى جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيَاماً

ص:118

ثُمَ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً وَ أَضْيَقِ بُطُونِ الْأَوْدِيَهِ قُطْراً بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَهٍ وَ رِمَالٍ دَمِثَهٍ وَ عُيُونٍ وَشِلَهٍ وَ قُرًى مُنْقَطِعَهٍ لَا يَزْكُو بِهَا خُفٌّ وَ لَا حَافِرٌ وَ لَا ظِلْفٌ ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ ع وَ وَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ فَصَارَ مَثَابَهً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ وَ غَايَهً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ تَهْوِى إِلَيْهِ ثِمَارُ الْأَفْئِدَهِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِيقَهٍ وَ مَهَاوِى فِجَاجٍ عَمِيقَهٍ وَ جَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَهٍ حَتَّى يَهُزُّوا مَنَاكِبَهُمْ ذُلُلًا يُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ وَ يَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ ابْتِلَاءً عَظِيماً وَ امْتِحَاناً شَدِيداً وَ اخْتِبَاراً مُبِيناً وَ تَمْحِيصاً بَلِيغاً جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ وَ وُصْلَهً إِلَى جَنَّتِهِ وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ جَمَّ الْأَشْجَارِ دَانِىَ الثِّمَارِ مُلْتَفَّ الْبُنَى مُتَّصِلَ الْقُرَى بَيْنَ بُرَّهٍ سَمْرَاءَ وَ رَوْضَهٍ خَضْرَاءَ وَ أَرْيَافٍ مُحْدِقَهٍ وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَهٍ وَ رِيَاضٍ نَاضِرَهٍ وَ طُرُقٍ عَامِرَهٍ لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ وَ لَوْ كَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا وَ الْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَيْنَ زُمُرُّدَهٍ خَضْرَاءَ وَ يَاقُوتَهٍ حَمْرَاءَ وَ نُورٍ وَ ضِيَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَهَ الشَّكِّ فِى الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَهَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَ لَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِى

ص:119

نُفُوسِهِمْ وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ.» (1)

مگر كعبه، خانه پاك خدا را نمى بينيد؟ خداوند انسانها را از زمان آدم تا انسان هاى آخرين اين جهان، با سنگهائى كه نه زيان مى رسانند و نه نفع مى بخشند، نه مى بينند و نه مى شنوند آزمايش نموده اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده، و آن را موجب پايدارى و پا بر جائى مردم گردانيده است. سپس آن را در پر سنگلاخ ترين مكان ها و بى گياه ترين نقاط زمين، و كم فاصله ترين دره ها قرار داد.

در ميان كوههاى خشن، رملهاى فراوان، چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم جدا و پر فاصله، كه نه شتر، و نه اسب و گاو و گوسفند هيچكدام در آن به راحتى زندگى نمى كند و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد كه به آن سو توجه كنند و آن را مركز تجمع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانيد، تا افراد از اعماق قلب به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور، و از درون واديها و دره هاى عميق، و جزائر از هم پراكنده ى درياها، به آن جا روى آوردند، تا به هنگام سعى شانه ها را حركت دهند و لا اله الا اللّه گويان اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته و بدن هاى پر گرد و غبار به سرعت حركت كنند، لباسهائى كه نشانه شخصيت ها است كنار انداخته و با اصلاح نكردن موها قيافه خود را تغيير دهند.


1- نهج البلاغه، ص 293، خطبه قاصعه.

ص:120

اين آزمونى بزرگ، امتحانى شديد و آزمايشى آشكار و پاكسازى و خالص گردانيدنى موثر است كه خداوند آنرا سبب رحمت و رسيدن به بهشتش قرار داده است.

اگر خداوند خانه محترمش و محلهاى انجام وظائف حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و پر ثمر، مناطقى آباد و داراى خانه و كاخهاى بسيار و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغهاى خرم و پر گل و گياه، در ميان بستان هاى زيبا و پر طراوت و پر آب، در وسط باغستانى بهجتزا و جاده هاى آباد قرار مى داد به همان نسبت كه آزمايش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزاء نيز كمتر بود.

و اگر پى و بنيان خانه «كعبه» و سنگ هائى كه در بناى آن بكار رفته از زمرد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنائى بود، شك و ترديد ديرتر در سينه هاى (ظاهر بينان) رخنه مى كرد و كوشش ابليس بر قلبها كمتر اثر مى گذاشت و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى گشت. اما خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزمايد و با انواع مشكلات دعوت به عبادت مى كند و به اقسام گرفتاريها مبتلا مى نمايد تا تكبر را از قلبهايشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در آنها جايگزين نمايد.

بابهاى فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانى در اختيارشان قرار دهد.» (1)

- وقوف به عرفات از ظهر روز نهم آغاز مى شود. بنابراين زمان حركت به سوى عرفات به گونه اى بايد تنظيم شود كه حجّاج


1- ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ج 2، ص 304.

ص:121

قبل از ظهر در عرفات حاضر باشند. پس لازم نيست كاروان بعد از ظهر روز هشتم به عرفات حركت كند. بلكه ميتوان با گذشتن پاسى از شب به عرفه رفت و با فرض حل مشكل استظلال، از ماشين مسقف استفاده كرد.

- وقت وقوف از ظهر تا مغرب است و واجب است حاجيان در اين مدت در صحراى عرفات باشند و از حدود آن خارج نشوند، بنابراين نسبت به حدود عرفات، كه امروزه با تابلوهاى بزرگ زرد رنگ مشخص شده است توجيه شوند و حتى المقدور از تردد در جاهاى مختلف عرفات نيز بپرهيزند كه احتمال گم شدن آنها زياد است و در صورت گم شدن ممكن است از اعمال باز بمانند.

- تابلوهاى مشاعر مقدس به رنگ هاى ذيل است:" عرفات: زرد رنگ"،" مشعرالحرام: بنفش"، منا: آبى"

- اگر شب زنده دارى شب نهم در عرفات، موجب خستگى و خواب آلودگى زائران براى مراسم ظهر عرفه مى شود، بهتر است زائران را به خوابيدن در شب نهم توصيه كرد.

- سنگهاى رمى را ميتوان از كوههاى مكه و از مكان هاى مباح جمع كرد، امّا از آنجا كه عرفات خارج از حرم است و سنگ رمى بايد از حرم باشد، نمى توان سنگ رمى را از عرفات جمع كرد.

- قبل از رفتن به عرفات در مكه با عوامل كاروان نسبت به انتقال زائران از عرفات به مشعر و منا هماهنگى شود و برنامه

ص:122

اى براى انتقال ضعفا از عرفات به مشعر الحرام و منا چيده شود به گونهاى كه وقوف مشعر را درك كنند و به منا برسند.

- با توجه به اينكه اكثر زائران تلفن همراه دارند، شماره تلفن هاى همراه آنان نوشته شود و در اختيار مسؤول هر اتوبوس گذاشته شود تا در مواقع اضطرارى بويژه شب دهم امكان ارتباط اتوبوس ها با يكديگر فراهم شود.

- معمولًا در هر اتوبوسى يك يا چند نفر از عوامل كاروان ميباشند كه به دنبال زائران از عرفات به مشعر و منا ميروند بايد دو مطلب مهم را به آنان تذكر داد يكى اين كه حتماً وقتى به مشعر رسيدند اگر همراه با معذورين ميباشند در مشعر نيت وقوف داده و كسى خواب نباشد و بدون نيت از مشعر رد نشود. نكته دوم اين كه اگر در راه به ترافيك برخورد كنند به گونهاى كه اگر بخواهند با ماشين به مشعر برسند وقوف اختيارى آن را درك نميكنند به هر نحوى شده زائران را پياده به مشعر بياورند تا حج آنان به اشكال برخورد نكند. به عوامل گفته شود شما ضامن حج مردم هستيد.

- عوامل كاروان اگر نايب باشند و به همراه زائران به منا رفتند بايد قبل از طلوع فجر خود را به مشعر براى درك وقوف اختيارى برسانند و الا حج نيابى آنان اشكال پيدا ميكند.

- به زائران تذكر داده شود كه اگر در عرفات يا مشعر از كاروان جدا افتادند بدون هيچ ترس و واهمهاى و دور خود چرخيدن، با هر كدام از كاروانهاى ايران كه مسير را طى ميكنند و با معرفى خود به روحانى آن كاروان، وقوف در عرفات و مشعر را

ص:123

انجام بدهند و به منا بيايند. در آنجا توسط ستاد گمشدگان به كاروان خود ملحق خواهند شد. اگر چنين تذكرى داده نشود ممكن است زائر در اثر هول و هراس راه مكه را پيش گرفته و به محل اسكان برگردد و از وقوفين و مناسك منا بازماند و در نتيجه حجش فاسد شود.

- هر چند در سالهاى اخير به سبب وجود راههاى متعدد، به موقع نرسيدن به مشعرالحرام بسيار بعيد است ولى گاهى در اثر ترافيك سنگين و سوء مديريت، برخى از كاروان ها پس از اتمام وقت وقوف، به مشعر رسيدهاند و حج زائران را با مشكل مواجه كردهاند. لذا با توجه به اين كه فاصلهى جبل الرحمه تا مشعر الحرام در حدود 7200 متر است، در صورت بروز هرگونه مشكل براى ادامه طريق توسط اتوبوس مى توان پياده به راه ادامه داد تا از وقوف در مشعر باز نماند. گفتنى است براى رسيدن به مشعر حتماً بايد تابلوهاى به رنگ بنفش كه بر آنها جمله بدايه مزدلفه نوشته شده پشت سر گذاشت.

- افراد توانمند كاروان مى توانند تحت نظارت روحانى يا معين كاروان به پياده روى از عرفات تا مشعرالحرام اقدام كنند و در طول مسير با خواندن ادعيهاى مانند جوشن كبير و مجير و مشلول، به مناجات با خدا بپردازند تا خاطره شيرينى را از اين سفر معنوى به يادگار برده و نيز گرفتار دود و ترافيك نشده و به موقع به مشعر رسيده و شب را در آنجا استراحت كنند

- براى نيت وقوف در مشعر الحرام لازم نيست هنگام طلوع فجر بيدار باشند، بلكه اگر از سر شب قصد اين را داشته باشند

ص:124

كه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در آنجا باشند كفايت مى كند، لذا بهتر است، در بدو ورود به مشعر الحرام و استقرار حجّاج، اين نكته به زائران اعلام شود كه از هم اكنون تصميم داشته باشند كه از طلوع فجر به نيت وقوف در اينجا باشند.

- از آنجا كه برخى از مراجع معظم تقليد ماندن پيش از طلوع فجر را در مشعر الحرام به نيت طاعت الهى واجب ميدانند بهتر است در عرفات يا پيش از رسيدن به مشعر يا در بدو ورود به مشعر اين نكته نيز به زائران يادآورى شود كه از هم اكنون در اينجا مى مانيم به قصد طاعت الهى و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز به قصد وقوف و به عنوان يكى از اعمال حجّ در اين سرزمين توقف مى كنيم.

- بانوانى كه شب عيد به منا ميروند اگر به رمى نرسيدند يا در اثر ازدحام يا عذر ديگرى نتوانستند رمى كنند، بايد در روز رمى كنند.

- اگر زائرى ناچار به گرفتن نايب شود، نايب نميتواند رمى را در شب انجام دهد، بلكه بايد در روز نيابت را به جا آورد.

- با توجه به وضع كنونى جمرات و امكان رمى اكثر زائران، بايد توجه داشت كه حتّى الامكان رمى توسط خود زائران انجام شود و از نيابت خوددارى كنند.

- اگر برخى از عوامل كاروان يا همراهان زائر بر نايب گرفتن زنان اصرار بورزند با خواندن اين مسئله از مناسك، آنان را توجيه كرد: مستحب است بلكه موافق احتياط است كه اگر

ص:125

بشود مريض را حمل كنند و نزد جمره ببرند و در حضور او سنگ بيندازند. (م 1016)

- بايد توجه داشت كسانى كه عذر آنها راه رفتن و پيمودن مسير خيمهها تا جمرات است ولى از رمى معذور نيستند يعنى اگر آنها را به پاى جمره يا نزديك آن ببرند، مى توانند خودشان رمى را انجام دهند، چنين افرادى اگر امكان دارد ولو با اجاره كردن ويلچر يا آهسته آمدن به جمرات بيايند، نمى توانند به ديگرى نيابت دهند. اگر در توجيه مسأله فوق كوتاهى شود با توجه به اين كه بسيارى از مراجع ترتيب بين مناسك منا را شرط ميدانند حج زائر با اشكال روبرو ميشود.

- به زائران توجه دهيد كه براى رفتن به جمرات و انجام دادن رمى عجله نكنند و كيسه سنگ ديگران را اشتباهى بر ندارند زيرا سنگها بايد مباح باشد و در صورتى كه اشتباه شود، و صاحبش راضى نباشد، رمى صحيح نيست.

- با توجه به توسعه جمرات و سهولت رمى و خلوتى اطراف آن، رمى در طبقه اول نيز راحت تر شده و چنانچه برخى از زائران مقلد مراجعى هستند كه رمى در طبقه دوم را بنا بر احتياط صحيح نميدانند، مى توان همهى زائران را براى رمى به طبقه اول برد.

- ممكن است مسير زائران، به طبقهى دوم جمرات منتهى شود و رفتن به طبقه همكف نيز مشكل باشد. در اين وضع مى توان با احاطه بر فتواى مراجع مشكل را برطرف كرد:

ص:126

آيات عظام: امام، زنجانى، خامنهاى، بهجت و فاضل رمى از طبقهى دوم را جايز دانسته و آيت الله مكارم در صورت ازدحام جايز ميدانند و آيات عظام: خويى، گلپايگانى، صافى، تبريزى، سيستانى و وحيد، احتياط واجب را در عدم اكتفا به رمى طبقهى دوم دانسته اند كه مى توان آنها را به فتوى ارجاع داد.

- بردن زائران براى رمى جمرات و برگرداندن آنها اگر همراه با ذكر و دعا و پاسخ دادن زائران باشد، افزون بر ثواب ذكر و پرهيز از سخنان بيهوده و جلب نظر زائران غير ايرانى و كوتاه شدن مسير، خسته نشدن زائر و نشاط او را به همراه دارد.

- در برخى از كشتارگاهها ذابحين غير مؤمن هستند. بايد روحانى يا عوامل كاروان به اين نكته توجه داشته باشند كه به فتواى برخى از مراجع همانند حضرت امام (قدس سره) چنين ذبحى كفايت نميكند.

- در سال هاى اخير به جهت برچيده شدن كشتارگاه هاى قديمى و احداث كشتارگاههاى مكانيكى جديد، بايد با تدبير و برنامه ريزى دقيق براى ذبح اقدام شود تا قربانى زائران بطور صحيح انجام شود و لذا توجه امور زير لازم است:

- چون مسلخهاى فعلى خارج از منا است، و حلق و تقصير در آنجا صحيح نيست بايد افرادى كه به مسلخ ميروند توجه داشته باشند كه پس از قربانى در آنجا و حتى كنار مسلخ تقصير نكنند بلكه به منا برگردند و نيز توجه داشته باشند كه چون تقصير نيز بايد در روز عيد انجام شود پيش از غروب به منا برگردند. آخرين عمل روز عيد را نيز انجام دهند.

ص:127

- حتماً از زائرانى كه به قربانگاه نميآيند براى انجام قربانى از طرف آنان نيابت بگيرند، صرف اين كه راضى است و خوشحال مى شود كفايت نميكند.

- افرادى كه به قربانگاه ميروند از زائران وكالت در توكيل نيز بگيرند تا اگر خودشان موفق به ذبح نشدند بتوانند به ديگرى براى ذبح وكالت بدهند.

- هر چند شرايط گوسفندان از پيش تا حدودى كنترل شده است ولى نسبت به شرايط ظاهرى مثل لاغر نبودن و ناقص نبودن آن دقت داشته باشند و چنانچه داراى شرايط نبودند آنها را برگردانند و ذبح نكنند.

- در ذبح حيوان نيت و قصد نيابت و جهت قبله و گفتن بسم الله فراموش نشود.

- هرچند ذابحين براى خود قربانى يا تقصير نكرده باشند، ذبح حيوان به نيابت از ديگران اشكال ندارد.

- چون لباس احرام بايد پاك باشد و چنانچه نجس شود تطهير آن لازم است، ذابحين حتى المقدور مراعات كنند تا لباس احرامشان نجس نشود.

- براى بجاى آوردن اعمال روز عيد ترتيبى اتخاذ شود كه تمام اعمال در روز عيد قربان انجام داده شود، لذا پس از ورود به منا و صرف صبحانه و آماده شدن زائران، آنها طبق زمانمندى اعلام شده براى رمى جمره عقبه حركت داده شوند چون اگر تاخير شود و رمى به ظهر يا بعد از ظهر بيافتد ممكن است موفق به اتمام اعمال روز عيد نشوند.

ص:128

- كسانى كه خودشان حلق يا تقصير نكردهاند، نمى توانند براى ديگران حلق كنند يا براى تقصير موى او را بچينند.

- به كسانى كه موظف به حلق هستند، نسبت به نظافت محل و طهارت بدن و لباس و محيط زندگى تذكر داده شود.

- مراحل سه گانه خروج از احرام حجّ يادآورى شود، كه تصور نكنند با حلق يا تقصير تمام محرمات حلال مى شود مخصوصاً نسبت به استفاده از صابون و شامپوى خوشبو و نيز حرام بودن زن و مرد بر يكديگر تذكر داده شود.

رمى جمرات و بيتوته در منا

- چون به فتواى برخى فقهاء كسانى كه در روز عيد موفق به قربانى نشدهاند بايد رمى و حلق را در روز عيد انجام دهند و قربانى را در روز بعد انجام دهند، لذا بايد با مراجعه به مناسك، زائران را راهنمايى كرد.

- نيت بيتوته در منا را بايد پيش از غروب آفتاب به زائران تذكر داد و همين كه قصد كنند" نصف شب را به عنوان بيتوته در منا مى مانند قربة الى الله كفايت مى كند و اگر در آغاز بيتوته نيز در جلسه حضور نداشته باشد يا توجه نداشته باشند اشكال ندارد.

- چون به فتواى برخى از فقهاء- از جمله امام خمينى (ره)- بيتوته نيمه اول شب واجب است و به فتواى برخى ديگر بين نصف اول شب و نصف دوم آن مخير هستند، بهتر است براى

ص:129

همه زائران نيمه اول شب را براى بيتوته انتخاب كنند و اگر كسى نيمه اول شب را در منا نبود نيمه دوم را بيتوته كند.

- مراحل سه گانه خروج از احرام حجّ يادآورى شود، كه تصور نكنند با حلق يا تقصير تمام محرمات حلال مى شود مخصوصاً نسبت به استفاده از صابون و شامپوى خوشبو و نيز حرام بودن زن و مرد بر يكديگر تذكر داده شود.

- بيرون رفتن از منا پس از بيتوته اشكال ندارد ولى نبايد پيش از نيمه شب از حدود منا بگذرند و براى محاسبه نيمه شب، از مغرب شرعى يا از غروب تا طلوع آفتاب را محاسبه كرده و نصف آن به ساعت مغرب اضافه شود تا نيمه شب كه در منا لازم است بدست آيد. به فتواى بعضى از مراجع از غروب تا طلوع فجر و به فتواى برخى ديگر از مغرب تاطلوع فجر حساب شده نصف آن به مغرب اضافه شود، نصف شب بدست ميآيد. بنابر اين نيمه شب در بحث بيتوته با نيمه شب در وقت نماز مغرب و عشاء تفاوت دارد.

- زائران از قبل نسبت به احتمال عدم امكان قربانى در روز عيد و باقى ماندن در احرام توجيه شوند. در اين گونه موارد خوب است روحانى در لباس احرام ولو قربانى براى او انجام شده باشد و تقصير كرده باشد، باقى بماند تا سبب دلگرمى محرمان باشد.

- چون بسيارى از غير شيعيان رمى روزهاى 11 و 12 ذى حجّه را پيش از ظهر صحيح نمى دانند لذا بعد از ظهر اين دو روز جمرات شلوغ است كه حتى المقدور بايد در اين دو روز زائران براى رمى پيش از ظهر اقدام كنند.

ص:130

- كسانى كه در روز عيد، قربانى يا حلق نكردهاند روز يازدهم ميتوانند پيش از انجام اين دو عمل، رمى جمرات را انجام دهند.

- بايد توجه داشت كه رمى در شب براى بانوان به طور مطلق، اختصاص به رمى روز عيد قربان دارد ولى نسبت به روزهاى 11 و 12 ذى حجّه تنها بانوانى كه نمى توانند در روز رمى كنند رمى شبانه براى آنها جايز است ولى كسانى كه بتوانند در روز، خودشان انجام دهند نمى توانند شب رمى كنند.

- براى زنان رمى جمره عقبه پس از وقوف به مشعر و آمدن به منا در همان شب عيد قربان مانع ندارد ولى رمى روز يازدهم و دوازدهم در صورتى براى آنان در شب صحيح است كه از رمى در روز معذور باشند.

- نبردن زائران به مكه در ابتداى شب از منا، زيرا بيدار نگاه داشتن آنان در طول شب در شبهاى طولانى زمستان و به عبادت وادار كردن آنها امكان ندارد و چه بسا مبتلا به كفاره گوسفند شوند. لذا اگر لازم است كه در شبهاى يازدهم يا دوازدهم اعمال مكه انجام شود، زائران بعد از نصف شب از منا بيرون روند.

- ترك بيتوته براى كسانى كه تمام شب را در مكّه به عبادت مشغول باشند مانعى ندارد و ميتوانند طواف و سعى و ساير اعمال پس از منا را انجام دهند ولى اگر اعمال تمام شد نمى توانند آن شب را به منا برگردند بلكه بايد بمانند و بقيه شب را تا صبح عبادت كنند و لازم نيست در مسجد الحرام

ص:131

باشد، بلكه در شهر مكّه كفايت ميكند، ناگفته نماند كه ماندن در منا از عبادت در مكّه افضل است.

- كاروان هايى كه پس از ايام تشريق بايد بلافاصله به مدينه بروند يا به ايران برگردند، به زائران خود توصيه كنند شب يازدهم يا دوازدهم نيمه اول را قصد بيتوته كنند و قسمتى از آن را استراحت كنند و پس از نيمه شب براى اعمال به مكّه بروند. چون در ايام تشريق بهترين وقت از نظر خلوتى براى اعمال در اين دو شب، پس از نيمه شب است.

- هرچند خانم هايى كه احتمال حائض شدن آنان پس از اعمال منا وجود دارد و نمى توانند تا وقت پاك شدن در مكّه بمانند، اعمال مكّه را پيش از وقوف به جاى خواهند آورد. ولى چنانچه زنى اعمال مكّه را به جاى نياورده بود، و حائض شد بايد براى طواف و نماز طواف نايب بگيرد و سعى را خودش با مراعات ترتيب يه جاى آورد.

- به علل زير زائران به انجام عمره مفرده پس از اعمال حج تشويق نشوند، حتى برخى افراد را بايد برحذر داشت:

به فتواى برخى از فقهاء مراعات فاصله بين دو عمره شرط است.

ممكن است در اعمال آنها مشكلى پيش بيايد يا همچنان در احرام بمانند.

سبب ازدحام مطاف و مسعى خواهد شد و اين امر موجب دشوار شدن طواف و سعى واجب ديگران است.

ص:132

- اگر در اعمال، مشكل فقهى براى زائرى پديد آمد كه فتواى مرجع تقليدش در دسترس نيست بايد او را به طريق احتياط راهنمايى كرد و با عمل به احتياط مشكل مرتفع خواهد شد و برخى از مسائل كه عمل به آن فورى نيست مثل كفاره برخى از محرمات، بايد واگذاشته شود تا در آينده فتواى مرجع تقليدش به دست آورده شود و راهنمايى گردد.

ص:134

فصل هشتم ديگر موارد

اشاره

ص:135

- در هر مرحله، پس از انجام عمل، كنترل اعمال صورت گيرد، به ويژه پس از محرم شدن و طواف و سعى و رمى جمرات، تا در صورت نقصان يا اشكال، در همانجا به رفع نقص يا اشكال پرداخته شود.

- اعلام عمومى برنامه هاى كاروان و نصب آن در مكان هاى مناسب.

- تهيه نوارهاى مداحى براى طول راه.

- توجه داشتن به مناسبت هاى ايام و سخن گفتن پيرامون آنها تأثير بسزايى براى زائر دارد.

- پرهيز دادن زائران از مباحثه با وهابيون. به زائران گوشزد شود وقتى با اهل سنت بحث ميشود، آنها به علماى خود ارجاع ميدهند و از بحث كردن گريزانند. به همين روش شما نيز از وارد شدن در بحث با آنان خود دارى كنيد.

ص:136

- آگاهى دادن به زائر نسبت به تبليغات مسموم وهابيون و آمادگى دادن به آنها در برخورد شايسته با اينگونه افراد. در هر جلسهاى، به تناسب، يك يا چند شبهه مطرح و پاسخ داده شود.

- اگر در برخى ازشبها زائران را براى قرائت قرآن يا نيايش به طبقه دوم مسجد الحرام مى بريد لازم نيست حتماً روبروى ناودان باشد بلكه اگر در اضلاع ديگر مسجد الحرام مستقر شوند گذشته از اين كه خلوتتر است از مزاحمت سعودى ها نيز در امان خواهند بود.

- در ازدحام ايام تشريق روحانى بايد با زيركى خاصى جو كاروان را بدست گيرد و با يك سخنرانى و ذكر خاطره هاى تلخ و شيرين از التهاب كاروان بكاهد.

- روحانى به هيچ وجه در مسائل مالى مانند ماشين گرفتن و جمع صدقات و غيره دخالت نكند.

- زدن ماسك در هنگام احرام با توجه فتواى مراجع توجيه شود.

- زائرانى را كه از پوشش مناسبى برخوردار نيستند مى توان با برخوردهاى صحيح آنان را به احكام دين پايبند كرد.

- برگزارى مسابقات در طول سفر از بى حوصلگى و خمودى و خستگى كاروان ميكاهد و آنان را به امور مفيد سرگرم ميكند. اين كار بايد توسط روحانى با حمايت مسئولين كاروان انجام شود.

ص:137

- در جلسه وداع، وظايف حاجى پس از بازگشت از سفر گوشزد شود و به لزوم حلاليت طلبى زائران از يكديگر از آنچه در طول سفر گذشته است، تأكيد شود.

- تهيه و توزيع منشور و ميثاق نامه اى كه ناظر بر تعهدات اخلاقى زائر پس از بازگشت از حج است و اهداى آن در جلسه وداعيه.

- زائران از ايران قرآنى براى خود بياورند تا در مكان هايى كه دسترسى به قرآن كمتر است، از آن استفاده كنند.

- اختصاص هر يك از روزهاى اقامت در مكه و مدينه به نام يكى از معصومين (ع) به ويژه امامان خفته در بقيع و چند دقيقه پيرامون حيات پربار آنان سخن گفتن.

- اجتناب از اختلاط زن و مرد؛ بايد به زائران مرد توجه داد فقط در هنگام طواف اختلاط مرد و زن اشكال ندارد ولى در غير آن بايد اجتناب كرد حتى در نماز.

- ايجاد يك كتابخانه كوچك از كتابهايى كه بعثه مقام معظم رهبرى اهدا ميكند. هم چنين با تشويق زائران به واگذارى كتاب هايى كه از ايران آوردهاند، مى توان كتابخانه اى كوچك تشكيل داد تا زائران در هنگام فراغت در مكه و مدينه به مطالعه آنها بپردازند.

- ترغيب زائران به برخورد صميمى با زائران كشورهاى ديگر و ايجاد ارتباط با آنان همراه با اهداى هديه معنوى، جود و سخاى ايرانى را نشان ميدهد.

ص:138

- برقرارى مجالس ترحيم و بزرگداشت براى زائران به حق پيوسته.

- آداب و اعمال دهه ذى حجه تهيه شود و در زمان مناسب در اختيار زائران قرار گيرد تا از آن بهره مند شوند.

- تشويق به نمازهاى مستحبى در مسجدين و در عرفات و منا از به هدر رفتن وقت زائران جلوگيرى ميكند.

- آگاهى روحانى از مسائل تجهيز و تدفين ميت لازم است زيرا ممكن است در طول سفر لازم شود.

- توجه دادن زائران نسبت به كيفيت و كميت خدمات رفاهى و مقايسه كردن وضع زائران ايرانى با زائران كشورهاى ديگر.

- كمك دادن به عوامل كاروان در هنگام سرو غذا و تشويق زائران به اين كار، تأثير به سزايى در روحيه زائران دارد.

- همراه داشتن ويلچر در عرفات براى سالخوردگان، سبب مى شود اگر به پياده روى براى رسيدن به مشعر الحرام نياز شد به مشكلى برخورد نكنند.

- در بالا و پايين پلههاى برقى كليدى براى خاموش كردن در دسترس است، در صورت بروز مشكل براى زائران از اين كليد استفاده شود.

- اذكارى مانند تهليل، حوقله، صلوات، تسبيح، تسبيحات اربعه در زدودن شك و ترديد، وسواس و دلهره مؤثر است.

ص:139

- با ثبت نام قبلى ميتوان كاروان را به زيارت دوره برد و مكانهاى تاريخى مدينه و مكه بويژه عرفات، مشعر و منا را به خرج خود كاروان به آنها نشان داد.

- از تراكتهاى خوش خط و زيبا با مضامين عالى، جهت حفظ حجاب خانمها در سالنها و تابلوى اعلانات، استفاده شود و هر روز با متنهاى زيباتر و جديد عوض شوند.

- اجراى عقد اخوت در عيد غدير با بيان وظايف اخوت و فضايل امير مؤمنان (ع).

- بردن زائر به زيارت مسجد مباهله و غمامه و مشربه ام ابراهيم و غير آن در مدينه و بيان وقايع تاريخى آن، در روزهاى اول ورود.

- آماده كردن مطالب مورد نياز دربار اماكن و تاريخ و يادداشت بردارى در ايران؛ زيرا بردن كتاب امكان ندارد و در آنجا فرصت مطالعه نيز دست نميدهد.

- اختصاص دادن روزهاى جمعه به ذكر فضايل امام زمان، بيان موانع ظهور، وظايف منتظران.

- با سعه صدر و برخورد متين و منطقى، حجاب و پوشش زائرين (بخصوص خانمها) تحت كنترل درآيد و عواقب سوء بدحجابى و اثرات زننده اجتماعى آن و فلسفه حجاب در جلسات تذكر داده شود.

- درب اتاق روحانى و معين و معينه هميشه به روى زائر باز باشد و در بين زائرين و در جمعشان حضور يابند.

ص:140

- زائرينى كه در كاروان از جهات مختلف (ختم قرآن، شركت مستمر در جلسات، فعاليتهاى عبادى و مستحبات، همكارى و ...) ممتاز هستند، شناسايى شده و مورد تقدير قرار گيرند.

- در پايان هر جلسه يكى از كتابهاى اعتقادى از استاد مطهرى، علامه طباطبايى و دكتر بهشتى و ... معرفى شود و در 5 دقيقه پيرامون محتواى آن بحث شود تا هم فرهنگ كتابخوانى رواج يابد و هم زائران جوان با توجه به شبهات و سئوالاتى كه در ذهنشان موجود است پاسخهاى خود را در كتابها جستجو نمايند.

- در روزهاى آخر سفر جلسهاى با موضوع" چه كنيم تا حاجى بمانيم" بر قرار شود و از حاجيان خواسته شود نقطه نظرات خود را در اين موضوع بيان كنند و چكيدهى مطالب مكتوب و در اختيار آنان گذاشته شود.

- در جلسات از زائران خواسته شود تا خلاصهاى از سفر خويش را تحت عنوان «سفر در يك نگاه» به رشته تحرير درآورده و رهآورد سفرشان را مكتوب كنند تا بدينوسيله درك خود را نسبت به فضا و محيطى كه در آن بوده اند و نسبت به عرفان و صفاى معنوى آن ثبت و ضبط كنند و در اختيار ديگران قرار دهند.

- در همان دفعه اول كه زائران به حرم برده ميشوند، ضمن اينكه كارت هتل و آدرس را به همراه دارند، علامتهايى در

ص:141

مسير به آنها گوشزد شود تا مسير رفت و آمد را به خوبى ياد بگيرند و نگرانى از گم شدن و تبعات آن را نداشته باشند. در ضمن به شماره هاى مخصوص درهاى حرم اشاره شود تا در موقع لزوم از آنها براى پيدا كردن منزل و هتل استفاده كنند.

نمازى پرفضيلت در ماه ذى قعده

براى روزهاى يكشنبه در ماه ذى قعده، نمازى با فضيلت بسيار از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت شده است. در فضيلت اين نماز آمده است كه هر كه آن را بجا آورد توبه اش مقبول و گناهش آمرزيده مى شود. شاكيان او در روز قيامت از او راضى مى شوند. با ايمان بميرد و دينش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانى گردد. والدينش از او راضى شوند و مغفرت شامل حال والدين او و ذريه او شود. توسعه رزق پيدا مى كند و ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند و به آسانى جان او بيرون شود. براى خواندن اين نماز بايد در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز به دو تشهد و دو سلام بخواند. در هر ركعت حمد يك مرتبه و

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

سه مرتبه و معوذتين (ناس و فلق) يك مرتبه پس هفتاد مرتبه استغفار كند و ختم كند استغفار را به

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيمِ

پس بگويد

يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِى ذُنُوبِى

ص:142

وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلا أَنْت (1).

نماز اول هر ماه

در روز اول هر ماه دو ركعت نماز مستحب است:

در ركعت اول بعد از حمد سى مرتبه

قُلْ هُوَ اللَّهُ

و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ

بخواند و بعد از نماز تصدقى كند چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد و از بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِى كِتَابٍ مُبِينٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِى إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ.


1- الاقبال. جلد 2. صفحه 20

ص:143

نماز ده شب اول ذى حجه

- دو ركعت نماز مابين نماز مغرب و عشا بخواند و در هر ركعت بعد از حمد يك مرتبه توحيد و آيه

وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ

بخواند تا با ثواب حاجيان شريك شود.

نماز جعفر طيّار

پيامبر به پسر عموى خود فرمودند: اى جعفر چهار ركعت نماز با دو سلام انجام بده و در هر ركعتى پس از حمد و سوره 15 مرتبه «

سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ

» بگو و در ركوع نيز 10 مرتبه اين تسبيحات را بگو و چون از ركوع بلند شوى در حال قيام، 10 مرتبه آن را بگو و در سجده اوّل و دوّم در حال سجده، 10 مرتبه آن را بگو و بعد از سربرداشتن از سجده اوّل و دوم، نيز 10 مرتبه تسبيحات اربعه را بگو كه جمعاً در هر ركعت 75 مرتبه و در چهار ركعت 300 مرتبه مى شود.

در نماز جعفر طيّار بعد از حمد، هر سوره اى بخواند كفايت مى كند، ولى بهتر آن است كه: در ركعت اوّل بعد از حمد سوره مباركه «زلزال» و در ركعت دوم بعد از حمد سوره مباركه «والعاديات» و در ركعت سوم بعد از حمد سوره مباركه «اذا جاء نصراللَّه» و در ركعت چهارم بعد از حمد سوره مباركه «قل هواللَّه احد» را بخواند.

ص:144

حريم و حرمت خانواده حج

- براى بقاء و ادامه حيات خانواده معنوى حج كه به لطف و عنايت الهى تشكيل شده، با همكارى و همفكرى مدير كاروان و اعضاى شوراى فرهنگى و گروه ارشاد تدبيرى تخاذ شود كه جمع حاجيان در ايران نيز به مناسبتهاى مختلف تشكيل شود.

جلد11

اشاره

ص:1

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

پيش درآمد

همه ساله در آستانه سفر معنوي حج و متناسب با شرايط و نيازهاي تبليغي روحانيون كاروان ها، نوشتاري با عنوان «آزموده ها» تهيه و منتشر مي شود. شماره هاي پيشين آزموده ها به ويژه در سال هاي اخير، برآيندي از توصيه ها و تجارب ارزشمندي بود كه روحانيون كاروان هاي حج در قالب طرح «ره آورد معنوي حج» به رشته تحرير درآورده و براي معاونت امور روحانيون ارسال مي كردند. در طول تقريباً نيم دهه كه از نگارش و ارسال ره آوردهاي سفر مي گذرد، بيش از 6000 صفحه ره آورد سفر در سه عنوان خاطرات، شبهات و تجارب و توصيه ها تهيه و تنظيم و در سايت معاونت و صفحات شخصي روحانيون بارگذاري شده است.

افزون بر اين، ره آوردهاي مربوط به هر سال، در همان سال جمع آوري و طبقه بندي شده و براي جمع بندي و تأليف يك شماره از آزموده ها، در اختيار يكي از روحانيون مؤلف و موفق حج قرار گرفت. نتيجه اين رويكرد، تدوين و انتشار ده شماره آزموده ها در سال هاي قبل است كه در حقيقت تجلي آرا و نقطه نظرات روحانيون مي باشد.

امروز و پس از سال ها تجربه اندوزي، معاونت امور روحانيون براي استفاده حداكثري از گنجينه ارزشمند تجارب و توصيه هاي ارسالي روحانيون دو برنامه را پيش رو دارد:

ص:8

1- بازنگري در 10 شماره پيشين آزموده ها و تبديل و جمع بندي همه نقطه نظرات در يك اثر جامع به همراه تكميل و اصلاحات احتمالي.

2- داده پردازي به معناي بازبيني و تحليل اطلاعات موجود و طراحي و پيشنهاد ايده هاي نو و راهگشا.

فرصت را مغتنم شمرده و از روحانيون انديشمند و فرهيخته كاروان هاي حج كه در زمينه داده پردازي اطلاعات داراي تجربه، پژوهش يا تأليفي هستند براي همكاري و مشاركت فعال در آغاز و پايه ريزي اين حركت نوين دعوت به عمل مي آورد. در اين خصوص مي توانيد با دبيرخانه گروه هاي علمي و تخصصي معاونت تماس حاصل فرماييد.(1)

نوشتار حاضر اما به خلاف سال هاي قبل به ثبت و ارايه ره آورد سفر حج اختصاص نيافته است. محتواي اين شماره در دو فصل به روحانيون محترم كاروان ها ارايه شده است:

در فصل اول به اقتراح و پرسش و پاسخ با اساتيد حوزه علميه قم در خصوص اسرار و معارف حج و عبادت پرداخته شده است. گفت و شنود اين فصل توسط جناب حجت الاسلام و المسلمين رحيم كارگر طراحي و اجرا شد و به قلم آقاي محمد جعفر شفقت به رشته تحرير درآمد. جا دارد در همين فرصت از عنايت اساتيد محترم حوزه علميه قم در اجابت دعوت معاونت امور روحانيون براي شركت در گفت و گو و نيز از كارشناس مجري طرح و مؤلف متن تقدير و سپاس به عمل آيد.


1- شماره هاى تماس: 02517740800 _ 09124517802.

ص:9

فصل دوم امّا به بحث «آسان ترين شيوه محاسبه خمس» اختصاص دارد. اين بحث كه ابتدا توسط مؤلف فاضل و محقق جناب حجت الاسلام و المسلمين عباس ظهيري در همايش منطقه اي روحانيون مطرح و تدريس شده بود، پس از استقبال شركت كنندگان در همايش و پيشنهاد مؤكد به پياده سازي و انتشار آن، در دستور كار گروه تدوين متون آموزشي معاونت قرار گرفت. تأكيد بر اين نكته ضروري و بايسته است كه رويكرد بعثه مقام معظم رهبري در موضوع خمس به ويژه در سال هاي اخير، ارجاع زائران به دفاتر مراجع عظام براي حساب مالي است و طرح مسئله خمس در اين نوشتار، صرفاً براي آشنايي روحانيون با روش هاي محاسبه براي استفاده در مواقع ضروري و اجتناب ناپذير است.

در پايان، آمادگي معاونت امور روحانيون را براي استفاده از نقطه نظرات ارزشمند و راهگشاي روحانيون محترم كاروان ها در اصلاح و تكميل اين نوشتار و ديگر منشورات معاونت اعلام مي دارد.

معاونت امور روحانيون

گروه تدوين متون آموزشي

شهريور 88

فصل اول

ص:10

فصل اول: اقتراح: اسرار حج و عبادات

اشاره

ص:11

مقدمه

حج و عمره از جمله عبادات مهم در فرهنگ اسلامي به شمار مي آيد و همانند ديگر عبادات داراي فلسفه و اسرار است. پي بردن به اسرار و فلسفه هر عبادتي، انسان را در رسيدن به سر منزل مقصود و بهره مندي بيشتر و مؤثرتر از ابعاد گوناگون آن ياري مي كند.

حضرت امير عليه السلام در خصوص فلسفه عبادات اسلامي مي فرمايد:

«خداوند بندگانش را با نماز و زكات و تلاش در روزه داري، حفظ كرده است تا اعضاء و جوارح شان آرام و ديدگان شان خاشع و جان و روان شان فروتن و دل هايشان متواضع باشد. كبر و خودپسندي از آنان رخت بندد، چرا كه در سجده، بهترين جاي صورت را به خاك ماليدن، فروتني آورد و گذاردن اعضاء پرارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكي كردن است. و روزه گرفتن و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتني است؛ و پرداخت زكات، براي مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمندي هاي فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاي درخت تكبّر را درهم مي شكند و از روييدن كبر و خودپرستي جلوگيري مي كند!»

امير بيان علي عليه السلام مسلمانان را به فلسفه و ره آورد حج رهنمون مي كند و مي فرمايد:

«خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اي كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن

ص:12

روي مي آورند و همانند كبوتران به آن پناه مي برند. خداي سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند. همانند فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي طواف مي كنند و سود هاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعده گاه آمرزش الهي بشتابند. خداي سبحان، كعبه را براي اسلام، نشانه گويا و براي پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد. اداي حق آن را واجب كرد و حج بيت الله را واجب شمرد و بر همه شما انسان ها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بي نياز است.

امام علي عليه السلام در ادامه به موقعيت جغرافيايي خاص مكه مكرمه اشاره مي كند و خصوصيات منحصر به فرد سرزمين وحي را كه داراي نشانه ها و حكمت هاي خاص است بر مي شمارد و مي فرمايد:

«آيا مشاهده نمي كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان هاي پيشين از آدم عليه السلام تا آيندگان اين جهان را با سنگ هايي در مكه آزمايش كرد كه نه زيان مي رسانند و نه نفعي دارند، نه مي بينند و نه مي شنوند؟ اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايداري مردم گردانيد. سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بي گياه ترين زمين ها و كم فاصله ترين درّه ها در ميان كوه هاي خشن، سنگريزه هاي فراوان و چشمه هاي كم آب و

ص:13

آبادي هاي از هم دور قرار داد كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوي كعبه برگردند و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانند تا مردم با عشق قلب ها به سرعت از ميان فلات و دشت هاي دور، و از درون شهرها، روستاها، درّه هاي عميق و جزاير از هم پراكنده دريا ها به مكه روي آورند. شانه هاي خود را بجنبانند و گرداگرد كعبه لااله الا الله بر زبان جاري سازند، و در اطراف خانه طواف كنند و با موهاي آشفته و بدن هاي پر گرد و غبار در حركت باشند. لباس هاي خود را كه نشانه شخصيت هر فرد است در آورند و با اصلاح نكردن موهاي سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزموني بزرگ و امتحاني سخت و آزمايشي آشكار است براي پاكسازي و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش و مكان هاي انجام مراسم حج را در ميان باغ ها و نهرها و سرزمين هاي سبز و هموار و پر درخت و ميوه، مناطقي آباد و داراي خانه ها و كاخ هاي بسيار و آبادي هاي به هم پيوسته، در ميان گندم زار ها و باغ هاي خرّم و پر از گل و گياه داراي مناظري زيبا و پر آب در وسط باغستاني شادي آفرين و جاده هاي آباد قرار مي داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر مي شد. اگر پايه ها و بنيان كعبه و سنگ هايي كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و داراي نور و روشنايي بود، دل ها ديرتر به شك و ترديد مي رسيدند و تلاش شيطان بر قلب ها كمتر اثر مي گذاشت و وسوسه هاي پنهاني او در مردم كارگر نبود. در صورتي

ص:14

كه خداوند بندگان خود را با انواع سختي ها مي آزمايد و با مشكلات زياد به عبادت مي خواند و به اقسام گرفتاري ها مبتلا مي سازد تا كبر و خودپسندي را از دل هايشان خارج كند و به جاي آن فروتني و درهاي فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسائل عفو و بخشش را به آساني در اختيارشان گذارد».

اشارات ظريف حضرت امير عليه السلام در خصوص حج و كعبه چنان است كه دل هر مسلماني را به جوش و خروش مي آورد. سخناني كه از جان و دل معصوم + برخيزد، دل دريايي سالكان طريق اهل بيت+ را آن چنان به وجد و سرور در آورده است كه در هنگامه ورود به سرزمين وحي، عاشقانه، جسم و روح را به آن آستانه مي سايند.

بديهي است كه تداوم و استواري اين كنگره عظيم انساني در گرو پيروي از ولايت و امامت است. ولايتي آن چنان والا و بالا، كه ائمه+ همواره به آن اشاره فرموده اند.

اهميت اين شكوه مندترين عبادت سالانه مسلمانان جهان، چنان است كه به فرموده ريحانه پيامبرصلي الله عليه و آله و سلام حضرت زهرا عليها السلام : حج، بنيان هاي دين را استوارتر مي كند و آن چنان كه ايمان براي تطهير از شرك است، حج نيز براي رهايي از سستي و تفرقه است؛ جعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك ... والحج تشييدا للدين. «پس خداوند ايمان را براي تطهير شما از شرك نهاد و... حج را براي استواري دين.»

در اين راستا پرداختن به فلسفه و اسرار اين عبادت بزرگ، موجب ارتقاي روحيه اطاعت و بندگي شده و راه را هموارتر خواهد

ص:15

كرد. هم چنين دوري از فلسفه حج به نوبه خود عواقب ناخوشايندي مي تواند در پي داشته باشد؛ آن چنان كه رهبر فرزانه انقلاب مي فرمايد: «اگر ما ديديم كه حج، جنبه مادي و ظاهر سازي و دوري از معنويت پيدا كرد، بايد بدانيم كه از فلسفه حج دور افتاده ايم».

از اين رو به فراخور اهميت موضوع و به منظور بهره مندي از ديدگاه هاي ارزشمند علماي انديشمند حوزه علميه قم، در خصوص فلسفه و اسرار حج، در گفت­و­گوهايي صميمانه با حضرات آيات افتخاري و عراقچي و حجج اسلام آقايان: بهشتي، عابدي، غرويان، ممدوحي، نكونام و هادوي به اين موضوع پرداخته ايم.

ص:16

سؤال اوّل: اسرار و فلسفه عبادات

با توجه به اين كه عبادات داراي اسرار و فلسفه هستند، چگونه مي توان به اسرار و فلسفه حج و عبادات دست يافت و آيا اهدف خاصي مورد نظر است؟

افتخاري: حج، علاوه بر اعمال ظاهري همچون احرام، طواف، نماز، سعي، تقصير و ... ، اسرار خاصي دارد كه در هر كدام از اين اعمال نهفته است. مثلاً احرام كه يكي از واجبات حج و عمره است، زائر را آماده انجام مناسك مي كند. بايد حالت خاصي در وي به وجود آيد تا اموري را كه خداوند فرموده است، بر خود تحريم كرده و انجام آنها را حرام بداند. كسي كه در حال مُحرم شدن براي انجام مناسك مي باشد و آماده شده تا لباس هاي خود را كه سمبل ماديات است، عوض كند و نيت نمايد و تلبيه بگويد، بايد بداند كه در آن لحظه، اجابت كننده دعوت حضرت حق است. چنان كه فرموده اند: «فليتذكر المُلّبي عند تلبيته اجابة نداء الله تبارك و تعالى عند نفخ في الصور و يحشر الخلائق الى العرصات». يعني اي كسي كه تلبيه مي گويي، آگاه باش كه در حين گفتن تلبيه، اجابت كننده دعوت خداوند تبارك و تعالي هستي و در حقيقت وارد عالم ديگري شده اي و همانند وقتي است كه در صور دميده مي شود و تمام خلايق محشور مي شوند. بنابراين هنگامي كه زائر تلبيه مي گويد و به دعوت خداوند مي گويد: «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك»

ص:17

بايد به ياد لحظه اي باشد كه همه خلايق در قيامت براي محشور شدن آماده مي شوند.

در حقيقت اين لباس ها، نماد تجملات و زيبايي هاي دنيوي و علائق مادي انسان است. هنگامي كه زائر لباس ها را از تن جدا مي كند، چه خوب است كه تمام وابستگي هاي مادي و دنيوي را نيز از وجود خود بزدايد تا آماده ايجاد تحول در خويشتن خويش شود تا صفا و صميميت و اخلاص و پاكي را جايگزين ويژگي هاي ناپسند وجودش نمايد؛ زيرا «اِنّ اللهَ طيبٌ و لا يقبل الا الطيب، خداوند طيب و پاك است و كسي را نمي پذيرد، مگر اين كه به تمام معنا طيب و پاك باشد» و حتي انتخاب رنگ سفيد براي لباس احرام علاوه بر اين كه سمبل بي رنگي است، يادآور لباس آخرت نيز مي باشد و انسان بايد از لحظه لحظه سفر حج، درسي براي سفر آخرتش بگيرد و به آنچه كه تا آن روز شنيده است، ايمان بياورد و باور داشته باشد كه آخرتي هم در كار هست.

اگر زائر به اين نكته توجه داشته باشد كه در اين سفر به سوي خدا مي رود تا به وي تقرب جويد و امتثال امر او نمايد و نيز يقين داشته باشد كه هيچ چيز غير از خدا و ياد او پسنديده نيست، به مفهوم واقعي حج پي مي برد.

غزّالي و هم چنين فيض كاشاني در مَحجّه البيضاء به اين اسرار اشاراتي دارند، ولي آن چه كه مؤثرتر و ماندني تر مي باشد، سخناني است كه اهل بيت + فرموده اند؛ زيرا تنها آنان با مبدأ فيض و بركات الهي در ارتباط هستند و به يقين آن چه مي گويند متضمن سعادت دنيا و آخرت انسان هاست. به عنوان مثال طواف كه به

ص:18

ظاهر، چرخيدن به دور يك خانه سنگي است، فلسفه خاصي دارد؛ زيرا خداوند، خانه كعبه را محل امن و امان براي تمام انسان ها قرار داده است؛ چه گناهكار چه غير گناهكار. پس طواف بايد معناي عميق تري داشته باشد و آن به زماني برمي گردد كه وقتي ملائكه با مخلوقي چون آدم مواجه شدند به درگاه خداوند عرض كردند كه: «أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك، آيا مي خواهي كسي را در زمين قرار دهي كه فساد و خونريزي مي كند در حالي كه ما ملائكه مقرب درگاه تو هستيم؟» [بقره: 30] و خداوند فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون، من چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد» [بقره: 30] و پس از اين ماجرا ملائكه دچار حالت ندامت و پشيماني شدند و به عرش الهي پناه بردند و خداوند با ديدن چنين حالتي از گناه آنان چشم پوشي نمود. پس از اين اتفاق طبق برخي از روايات، خداوند دستور داد در مقابل بيت المعمور، اين خانه را بنا كنند تا پناهگاهي باشد براي بندگاني كه خطا و لغزش كرده و بعد دچار ندامت و شرمساري شده اند و راه به جايي جز درگاه خداوند ندارند و بهترين حالت براي بنده، حالت تضرع و تذلل است. خداوند در قرآن مي فرمايد: «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا، چرا وقتي ما آنان را امتحان مي كنيم حالت تضرع و زاري پيدا نمي كنند تا مشمول رحمت و مغفرت واقع شوند؟» [انعام: 43]

قسمت هاي مختلف خانه كعبه، دعاهاي مخصوص به خود را دارد؛ مثلاً امام سجاد عليه السلام در مقام اسماعيل، حالت تضرع و تذلل پيدا مي كرد و به درگاه خداوند استغاثه مي نمود: «اللّهم ادخلني الجنّه

ص:19

برحمتك و اجرني من النّار بعفوك و عافني من السّقم و اوسع علي من حلال رزقك و كفّني شرّ فسقه الانس و الجن من العرب و العجم.» هم چنين امام صادق عليه السلام در مورد ركن يماني مي فرمايد: «الرّكن اليماني بابنا الذّي ندخل فيه الجنة» و سفارش كرده اند كه وقتي به ركن يماني رسيديد هر چه مي توانيد دعا كنيد؛ زيرا خداوند فرشته اي را موكّل آن ركن نموده است و كار آن فرشته فقط آمين گفتن بر دعاي شيعيان است. «و ليس له حجيرا الّا تأمين علي دعاء شيعتنا»، وجود مبارك امام صادق عليه السلام وقتي به نزديك ركن يماني مي رسيد، مي فرمود: «اميتوا عني، مرا به حال خود رها كنيد» سپس به دعا و نيايش و راز و نياز با خداوند مي پرداخت.

بهشتي: شكي نيست كه آن چه شرع مقدس فرموده، غايت مند است. در عالم تكوين هيچ چيز بدون هدف و غرض نيست. صرف نظر از بحث هاي كلامي و فلسفي، در قسمت هاي مختلف قرآن مجيد به مسأله غايت مندي توجه شده است. هر جا كه «لام» آورده شده، لام غايت است. مانند: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» [بقره: 29] ... همان طور كه در عالم كون و تكوين هيچ چيزي بدون غايت و هدف و غرض نيست، آن چه كه در عالم تشريع هست، نيز بايد هدف مند و غايت مند باشد. موارد ذكر شده را مي توان تعبير به حكمت يا اسرار كرد. البته بين حكمت و اسرار تفاوت هايي هم وجود دارد. اسرار، رفتن به عمق قضيه است. حكمت ممكن است آن قدر عمقي نباشد، مثلاً در عبارت«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» [طه: 14] حكمت نماز اين است كه از اوّل تا

ص:20

آخرش به ذكر و ياد خدا بپردازيم و يا در عبارت«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» [بقره: 183] حكمت روزه اين است كه انسان با امساكي كه در ساعات معيني انجام مي دهد، در حال تمرين براي تقوي است كه بتواند نفس خود را مهار و حفظ كند. ضمن اين كه دارد عبادت هم انجام مي دهد. اين عبادت در حقيقت تقواي ما را تقويت مي كند.

شايد بتوانيم حكمت بعضي از اعمال را در يابيم، ولي ممكن است حتي نتوانيم به حكمت بعضي از اعمال ديگر پي ببريم. مثلاً اين كه چرا بايد نماز صبح را دو ركعت بخوانيم ... . شايد حكمتش همين باشد كه تعبد داشته باشيم. شايد هم مواردي باشد كه ما متوجه نشويم. پس حكمت همان غايت مندي تشريعات الهي است. اين موارد تا حدودي براي انسان يا با كمك عقلش يا با كمك كتاب و سنت تا حدودي به دست مي آيد. بايد بگوييم كه مي خواهند روح تعبد را در ما تقويت كنند و هر جا كه چيزي را نفهميديم، نبايد چون و چرا كنيم و بايد در برابر مولا تعبد داشته و متعبد باشيم. به ابراهيم عليه السلام گفته شد فرزندت را سر ببر. او اطاعت كرد. چون و چرا نكرد. بنا نبود كه فرزندش را سر ببرد، بنا بر اين بود كه مشخص شود كه او تعبد دارد يا نه؟ هم چنين اسماعيل كه طرف ديگر قضيه است، آيا اهل تعبد هست يا نه؟

اما سرّ، همان طور كه از خود اين كلمه و واژه هم پيداست، قدري عميق است. حتي از سرّ عميق تر هم داريم. خداوند در قرآن مجيد فرق مي گذارد مي فرمايد: «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى» [طه: 7] خداوند، هم عالم به سرّ است و هم عالم به اخفي. طبق يك طبقه

ص:21

بندي، اوّل حكمت است كه تا حدودي معلوم است بعد سرّ كه عميق تر است و بايد به بطن قضيه برويم و جزو بطون است و بطن آخر، همان اخفي است. اين ها را فقط خدا و معصومين+ مي دانند؛ زيرا آن ها علم لدني دارند. علمشان ذاتي نيست، به آن ها افاضه شده است. مثلاً در آيه شريفه اي داريم كه «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً» [رعد: 43] مي گويند شما مرسل نيستيد«قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» [رعد: 43] در روايات تفسير شده «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» يعني اميرالمؤمنين عليه السلام .

پس اسراري وجود دارد كه برخي به آن مي رسند و چه بسا ممكن است بعضي از انبيا هم به آن نرسيده باشند. در سوره كهف آن جا كه قضيه حضرت موسي عليه السلام و حضرت خضر عليه السلام آمده است، ذكر مي شود كه خضر سر بچه اي را بريد. موسي اعتراض كرد. خضر كشتي آن مساكين را سوراخ كرد موسي اعتراض كرد خضر ديواري را كه در حال فرو ريختن بود، تعمير كرد. موسي اعتراض كرد و از اوّل خضر گفته بود كه تو در مورد كارهايي كه من انجام مي دهم صبر نداري. تو صبور نيستي كه تحمل داشته باشي با اين كه حضرت موسي قول داده بود نمي توانست تحمل كند و كاسه صبرش لبريز مي شود در آن موقع بود كه حضرت خضر اسرار را برايش گفت كه اين بچه اگر زنده مي ماند فاسد مي شد و چون پدر و مادر خوبي داشت خداوند مي خواست فرزند بهتري به آن ها بدهد بنابراين مأمور شدم اين يكي را سر ببرم يا اگر كشتي مساكين را سوراخ نمي كردم غاصبي اين كشتي را از آن ها مي گرفت و... اين ها اسرار است و نمي توانيم بگوييم تشريعات اسرار ندارد. اسرار، ويژه

ص:22

عده اي است، فقط بعضي مي توانند به اسرار پي ببرند و براي همين آن ها در اعمال حجّ شان هم يك حالت ديگري دارند. مثلاً در موقع احرام، حضرت امام صادق عليه السلام نمي توانست لبيك را بگويد. راوي مي گويد: عرض كردم آقا قافله رفت و همه مُحرم شدند، لبيك ها را گفتند و رفتند، شما هم لبيك را بگوييد. حضرت فرمود: اگر من بگويم لبيك و خدا بگويد لا لبيك آن وقت چه مي شود؟ از اين جا معلوم مي شود كه امام صادق عليه السلام به عمق قضيه و به سرّ اخفاي قضيه توجه دارد و مي داند كه با چه كسي دارد تكلم مي كند و به چه كسي مي گويد لبيك. اين حالتي است كه به همه دست نمي دهد. آن هايي كه به سرّ قضيه و به عمق آن رسيده اند داراي چنين حالاتي هستند.

انسان نبايد به عقل يا به سير و سلوكش مغرور باشد؛ زيرا ممكن است همان سير و سلوك تخيلاتي براي او ايجاد كند كه باعث گرفتاري اش شود و براي همين است كه هر فردي احتياج به راهنما دارد تا او را به مقصد برساند. آن هايي كه اهل سير و سلوك هستند بايد در پرتو نور راهنما حركت كنند.

اين سير و سلوك بايد تحت تأثير وحي و نبوت و ولايت باشد. پس راهنمايي مي خواهد تا دستش را بگيرد و ائمه عليهم السلام بايد هدايت به امر را بر عهده بگيرند و اين هدايت به امر، دستگيري است؛ يعني دست انسان را بايد بگيرند و به مقصد برسانند. ما بايد از آمادگي روحي زائران و از رهنمودهاي ائمه اطهار+ بهره بگيريم و استفاده كنيم. اگر مي خواهيم به اسرار وارد شويم ناچاريم از بيانات معصومين+ بهره بگيريم و از حرف هاي صوفيانه پرهيز كنيم.

ص:23

مثلا راجع به طواف به زائران بگوييم كه تو يك شخصيت ظاهري داري كه دارد دور بيت الله مي چرخد و يك شخصيت باطني داري كه بايد طواف قلبي انجام دهد همراه با ملائكه حول العرش. بعضي از كساني كه اهل دل هستند گفته اند كه شخصي رفت نزد مرشد و مرادش و گفت كه من مي خواهم به حج بروم. من را سفارش و توصيه اي كنيد. او در پاسخ گفت: وقتي كه طواف مي كني به عشق امام حسين عليه السلام طواف كن. نه اين كه نعوذ بالله خدا را كنار بگذاري و براي امام حسين طواف كني كه اين كار، كفر و شرك است. بلكه امام حسين عليه السلام را واسطه قرار بده بين خود و خداي خودت و اين شعر را خواند:

من ار به قبله رو كنم به عشق روي او كنم

اقامه ي صلوه را به گفت و گوي او كنم

گر از وطن سفر كنم سفر به سوي او كنم

ز حجّ بيت بگذرم طواف كوي او كنم

اگر كسي همان موقع كه با بدنش طواف بيت مي كند با قلبش هم در آن جايي طواف كند كه امام حسين عليه السلام طواف كرد، ممكن است حال خوشي به او دست دهد كه خيلي ارزش دارد و الّا «ما اكثرالضجيج و اقل الحجيج» موج جمعيت و ضجه و سر و صدا و ناله و لبيك الّلهم لبيك خيلي زياد است ولي حجيج يعني آن هايي كه حاجي واقعي هستند، خيلي كم است. آن هايي كه اين اسرار را لمس مي كنند كم هستند.

غرويان: مردم اگر با درك و عقل و شعورشان اسرار عبادات را بفهمند و لمس كنند، شوق و علاقه شان به انجام عبادات بيشتر

ص:24

مي شود و اين مسأله منافاتي با تعبد ندارد. انسان مي تواند هم متعبد باشد و هم شمّه اي از آن اسرار را هم بداند و چه خوب است كه انسان علاوه بر تعبد، تعقل هم در مورد اسرار عبادات داشته باشد. پرداختن به اسرار چيزي از تعبد نمي كاهد. البته هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه به همه اسرار عبادات پي برده است؛ زيرا اين علم مخصوص خداوند است و فقط به پيغمبران و امامان و اولياي خود و هركس ديگر كه بخواهد، عطا مي كند. ولي به بعضي از مراتب و درجات اسرار مي توان رسيد و اشكالي ندارد و حداقل ادّله اي هم در استحباب اين كار ذكر شده و دليلي بر كراهت آن نيامده است. همچنين آياتي در قرآن آمده است كه انسان ها را به تفكر و تعقل دعوت مي كند.

در مورد اسرار حج همه بزرگان فرموده اند كه فلسفه اصلي و اصيل حج، روحيه عبادت و بندگي است و در اين شكي نيست كه اين مراسم و مناسك مي خواهد روحيه بندگي را در انسان مسلمان ايجاد كند و هر كدام رمز و رازي مخصوص به خود دارند. چون شخصيت حقيقي ما به روح و انديشه هاي ما وابسته است و روح انسان با بدن او_ از نظر روان شناختي _ مرتبط است و هيچ يك از ديگري جدا نيست، لذا براي رسيدن به بسياري از اغراض و اهداف روحي بايد از جسم كمك گرفت.

در تمام عبادات مثل نماز و روزه و حج و... يك سري رفتارهاي جسمي و بدني وجود دارد. مثل ركوع و سجود در نماز كه اعمال جسمي و بدني هستند و براي رسيدن به غرض و روح بايد يك سري حركات بدني انجام دهيم. مثلا روزه، پرهيز از خوردن و

ص:25

آشاميدن است كه دو عمل جسماني است، ولي روح روزه يعني نيت و تقوا كه يك امر باطني است كه مورد توجه و نظر ماست و ما بايد به جسم روزه بپردازيم (پرهيز از خوردن و آشاميدن) تا به روح آن كه تقواست، برسيم. پس بايد جسم خود را كنترل كنيم تا به يك امر روحي نائل شويم.

حج هم يك جسم و يك روح دارد. جسم حج مربوط به جسم ما مي شود مثل احرام بستن، وقوف در عرفات و مشعر و مني، رمي جمرات، حلق و تقصير و طواف و نماز طواف و.... كه ما بايد آن ها را به جسم خود تحميل كنيم تا به روح حج كه بندگي خداست برسيم.

بعضي مي پرسند فلسفه وقوف در عرفات چيست؟ كه بايد از ظهر روز نهم تا غروب روز نهم در عرفات وقوف كرد و يا چرا بايد شب در مشعر وقوف كنيم و سنگ جمع كنيم و روز بعد براي رمي جمرات برويم؟ در پاسخ بايد گفت كه اين ها جسم و بدن حج است كه براي رسيدن به روح حج بايد از آن ها عبور كرد. در ابتدا وقتي كه انسان با دو پارچه تميز دوخته نشده احرام مي بندد، مي تواند با ذوق الهي و بينش خاص خود به اسرار متعددي پي ببرد. در واقع بستگي به ذوق انسان دارد. بعضي از بزرگان گفته اند كه اين حالت مي خواهد به انسان بگويد كه فرداي قيامت (محشر) به اين گونه محشور خواهي شد و در حج هم وقتي انسان لباس احرام مي پوشد و بدون هيچ تعلقي در صحنه حج حاضر مي شود، خود را واقعاً در قيامت مجسم مي كند و اين يادآوري ها و ذكر موت براي انسان كافي است تا او را موعظه كند و در اين حالت است كه انسان مرگ ارادي را تجربه مي كند.

ص:26

در مورد كعبه و طواف، بزرگان گفته اند كه كعبه سمبلي از عرش خداوند است كه فرشتگان به دور آن در حال طواف هستند و وقتي زائر دور خانه خدا طواف مي كند، در حقيقت دارد هم سو و هم جهت فرشتگان مقرب درگاه الهي حركت مي كند و در او احساس پاكي و طهارتي ايجاد مي شود. اگر در حج و طواف دور كعبه اين حس در ما ايجاد شود كه همانند فرشتگان در حال طواف هستيم انسان را زنده مي كند و هم چنين اين كه اين احساس را در خود حفظ كنيم و از دست نرود، مصداق اين روايت است كسي كه حج مي گزارد مانند كسي است كه تازه متولد شده است. يا در مورد وقوف در عرفات مي گويند در آن وقوف، انسان بايد به جايگاه عرفاني خودش در هستي واقف شود و اين وقوف براي آگاهي و واقف شدن است تا انسان جايگاه خود را نسبت به آفريدگان و آفريدگار دريابد.

وقوف به معناي توقف و ايستادن نيست بلكه به معناي آگاهي و معرفت است. مشعر نيز به معني شعور است و بايد مشاعر انسان در مشعر از حالت بالقوه به فعليت درآيد و بالاترين شعوري كه انسان پيدا مي كند شعور نسبت به خود و خالق خود است. خداوند مي فرمايد همه موجودات تسبيح خداوند را مي گويند ولي شما شعور لازم براي درك تسبيح آن ها را نداريد و اگر انسان به آن شعور (شهود، علم حضوري و مكاشفه) نائل شود كه تمام موجودات تسبيح خدا مي گويند، در حقيقت به سرّ وقوف در مشعر رسيده است.

سرّ اين كه عرفات دورتر از حرم امن الهي است و مشعر نزديك تر، دليلش اين است كه انسان بايد قدم به قدم در اين راه پيش رود

ص:27

و كم كم آمادگي لازم را كسب كند و اين كه وقوف در مشعر در شب انجام مي شود به اين دليل است كه شب حال و هواي معنوي خاصي دارد و برخي از علما مي گويند از آسمان پرستاره در بالاي سر ما و روحي كه در درون ماست در شگفت هستيم و اين آسمان پرستاره مشعر داراي اسراري است كه اگر كسي داراي شعور باشد آن ها را درك مي كند پس انسان در مشعر كم كم آماده مي شود تا فردا به مني (قربانگاه) برود. همه نفسانيات خود را با عمل قرباني، قرباني كند، تأسي به اولين عبد مخلص (حضرت ابراهيم عليه السلام ) پيدا بكند. و فناي سالك و عارف فاني شدن در خداوند است و منا در حقيقت محل قرباني كردن تمام هواهاي نفساني است كه همه در قرباني تجميع مي شود و مقام فنا مقامي است كه هيچ حجابي بين بنده و خداوند وجود ندارد. و اين سرّ عمل قرباني است.

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است

اگر حج گزار اين موارد را از پيش مطالعه كند، حج براي او شيرين تر مي شود و البته مهم اين است كه انسان بتواند حسّ و حالي را كه در حج براي او ايجاد مي شود در خود حفظ كند و همه اين ها به درجه معرفت و شعور و حضور و تأمل انسان برمي گردد. انسان بايد در حج با خود خلوت كند و درون نگري داشته باشد تا به اسرار حج تا حدودي آشنا شود و سعه وجودي اش افزايش يابد و در اين صورت است كه رمز و رازها را بهتر درك مي كند و در حقيقت، حج، جايگاهي براي علم حضوري است نه علم حصولي، آن جا جايگاه دل است نه عقل نظري، آن جا جايگاه حكمت عملي

ص:28

است نسبت به جايگاه حكمت نظري. و اگر انسان به اين موارد توجه داشته باشد خيلي از اسرار براي او مكشوف مي شود.

به كاربردن تركيب روح حج يك نوع تشبيه است و همان طور كه انسان يك جسم و يك روح دارد، براي حج نيز جسم و روح در نظر مي گيريم اما حج يك شيء متعين خارجي نيست و تشبيه معقول به محسوس است. خداوند در مورد روزه مي فرمايد اعمال مربوط به روزه را انجام دهيد شايد به تقوا نائل شويد زيرا كاربرد«لعلّ» در آيه به اين نكته اشاره مي كند كه شايد بعضي به مقصد مي رسند و بعضي نمي رسند. هيچ حكمي از احكام تشريعي الهي بدون حكمت نيست. هم چنين وضع احكام، حكمت و فايده اي براي خداوند ندارد، اما حكمتي و فايده اي براي بندگان دارد. پس منظور ازسرّ همان فايده اي است كه خداوند براي بندگان در نظر گرفته است و هر كسي بسته به مقدار آگاهي اش از احكام و عبادات فايده مي برد و هرقدر معرفت انسان بالاتر برود به درجه بالاتري از درك اسرار مي رسد و اسرار حج مانند بطون قرآن در طول هم قرار دارند و هر چه معرفت انسان زيادتر شود بيشتر به كنه و عمق اسرار پي مي برد.

اين كار پيروي از حضرت ابراهيم عليه السلام است و اين كه حاجي از مال خود مي گذرد و گوسفندي مي خرد و ذبح مي كند گذشتي است براي رسيدن به اخلاص است و همان طور كه حاجي انجام وظيفه مي كند و قرباني مي دهد، مسؤولين نيز بايد با يك برنامه ريزي از آن قرباني ها به بهترين نحو استفاده كنند و تا وقتي كه اين همه گرسنه در جهان وجود دارد، بهتر است به نحوي از گوشت اين

ص:29

قرباني ها استفاده شود. البته بعضي از فقها هم فتوا داده اند كه حاجي مي تواند در شهر خود نيز قرباني بدهد تا گوشت آن به مصرف برسد.

همان طور كه آيات قرآن را تأويل مي كنيم پس مي توانيم حج را هم تأويل كنيم و هر چند خدا نيازي به قرباني و اعمال ما ندارد، اما مي توان گفت كه اين مناسك و اعمال داراي اسراري است. پس ما بايد مقداري از اين اسرار را براي مردم بيان كنيم و خودمان نيز با مطالعه سعي كنيم به آن ها پي ببريم. بيشتر از اين هم توقع نمي رود. هم چنين نبايد مردم را از تفكر در اسرار حج منع كرد، فقط بايد مواظب باشيم كه دچار اين ادعا نشويم كه ما به تمام اسرار واقف هستيم و آن ها را درك كرده ايم، زيرا هركس بسته به معرفت و آگاهي اش مي تواند به قطره اي از درياي اسرار الهي پي ببرد.

منظور از اين كه حج گزار شب در مشعر وقوف مي كند امتيازي است كه مشعر نسبت به عرفات دارد؛ زيرا شب، زمان آرامش و سكون است و آن هايي كه در مشعر جسمشان در خواب است ولي روحشان بيدار است، مي توانند به آسمان نگاه كنند و به كوچكي و حقارت خود در نظام وجود پي ببرند و اگر انسان بفهمد كه در اين عالم چقدركوچك است، به شعور بزرگي دست يافته است، اين حقارت يابي، عين شعور است. و ارتباطي كه انسان در تاريكي و ظلمت با خداي خود پيدا مي كند، بسيار ارزشمند است؛ زيرا چراغ ها و نورهاي مصنوعي رهزن انسان است و انسان راحت نمي تواند با خداي خود ارتباط برقرار كند. انسان اگر بخواهد مي تواند در مشعر به شعور و آگاهي برسد.

ص:30

عراقچي: انسان وقتي متولد مي شود استعدادهاي بالقوه اي دارد كه اگر در مسير تكامل قرار گيرد شاخ و برگ پيدا مي كند و ميوه هاي ارزشمندي مي دهد. پس آن چه به صورت بالقوه در انسان وجود دارد، بايد در اين دنيا آن را به صورت بالفعل درآورد. تمام دستورات الهي در مورد اين است كه انسان، استعدادهاي بالقوه خود را به شكل بالفعل درآورد و اين راه خاصي دارد. تمامي دستورات عبادي براي باز كردن انسان است تا شكفته شود.

انسان از همان ابتدا براي گذران زندگي خود از حيوانات و جمادات و... استفاده مي كرد تا امروز كه ماشين و هواپيما و.... را هم درست كرده است، اما اين موارد، پيشرفت خود انسان نيست بلكه پيشرفت جمادات و... به وسيله انسان است. حال بايد ببينيم خود انسان چه پيشرفتي كرده است؟ و در خود انسان چه چيزي وجود دارد كه بايد فعليت پيدا كند. فقط انبياي الهي توسط وحي، انسان را راهنمايي مي كنند تا استعدادهاي بالقوه خود را به شكل بالفعل درآورد. وقتي درونيات حضرت آدم براي فرشتگان جلوه گر شد و آن ها ديدند كه خداوند تمام اسماء الهي را به حضرت آدم عرضه كرده است و او را جميع اسماء الهي قرار داده و حضرت آدم داراي مقامي است كه هيچ كدام از آن ها ندارند، بلا فاصله او را تعظيم و سجده كردند و شناخت اين امور تنها از طريق وحي انجام مي شود. فقط انبيا مي توانند توسط وحي الهي، انسان ها را پرورش دهند. پس اگر انسان بخواهد درونياتش را بروز دهد بايد تسليم انبيا و وحي الهي باشد.

ص:31

در خصوص حج معارف زيادي وجود دارد. اوّل به انسان مي گويند احرام ببند و مُحرم شو. احرام يعني لبيك الّلهم لبيك كه انسان جواب خداوند را مي دهد؛ زيرا خداوند او را دعوت كرده پس انسان هم لبيك مي گويد و دعوت خداوند را اجابت مي كند. انّ الحمد يعني اين كه همه چيز از توست و همه چيزهايي كه انسان را سرگرم مي كند تا از خدا غافل مي شود، از او گرفته مي شود تا به حسب ظاهر مجرد شود. حتي لباس انسان هم نبايد دوخت داشته باشد، وقتي مجرد شد و لباس احرام پوشيد، بايد لبيك بگويد زيرا حقيقت احرام اين است كه انسان لبيك بگويد و دعوت حق را اجابت كند. طواف كه يكي ديگر از اعمال حج است، به دور خانه اي انجام مي شود كه از آن خداوند است و محور طواف ها بايد خداوند باشد و اگر انسان يك قدم برخلاف دستورات خداوند بردارد بايد طواف را اعاده كند و همه اين دستورات و اسراري كه در حج وجود دارد در واقع براي اين است كه خود انسان ساخته شود. عمل به دستورات خداوند خارج شدن از منجلاب است.

مثلاً براي زنده كردن سنت حضرت ابراهيم عليه السلام كه به شيطان سنگ مي زد، بايد به شيطان سنگ بزنيم و او را از خودمان دور كنيم و اين كاري بود كه حضرت ابراهيم عليه السلام انجام داد تا از مزاحمت شيطان جلوگيري كند؛ زيرا شيطان از انسان نمي ترسد و در همه جا مانعي براي انسان است و قسم خورده كه از عبادت انسان جلوگيري كند. وقتي شيطان اين حرف ها را مي گويد، خداوند _ طبق نظر علامه طباطبايي كه وقتي كسي چيزي را نفي نمي كند علامت اين است كه آن را قبول كرده است _ حرف شيطان را نفي

ص:32

نمي كند يعني آن را قبول مي كند اما به او مي گويد كه تو نمي تواني به بندگان واقعي من كاري داشته باشي.

انسان به كمك وسيله اي اوج گرفته و به طرف بالا مي رود ولي جاذبه زمين باعث مي شود كه سقوط كند اما انسان بايد آن قدر اوج بگيرد تا جاذبه زمين براو اثر نكند. شيطان هم انسان را جذب مي كند مگر اين كه انسان از منطقه جاذبه شيطان بالاتر رود. انسان از طريق روح مي تواند اوج بگيرد. شيطان هم با روح انسان كار دارد، ولي وقتي روح انسان اوج بگيرد ديگر شيطان به او كاري ندارد، امّا براي اوج گرفتن روح بايد مراحل زيادي را طي كرد و پشت سرگذاشت.تا انسان اين جاست گرفتار شيطان است. انسان با انجام اعمال عبادي مي تواند بالا رود و از تيررس شيطان دور شود.

از جمله اعمالي كه خيلي سريع انسان را به مقام والايي مي رساند و شيطان ديگر نمي تواند به او دسترسي داشته باشد، حج است. حج آن قدر انسان را بالا مي برد تا انسان خدايي و عبدالله مي شود و شيطان با همه عظمتش، ذليل مي شود. خداوند مي فرمايد اگر تو بزرگ شوي، شيطان در برابر تو كوچك مي شود. شياطين چه جني، چه انسي با عبدالله كاري ندارند ولي اكثريت آدم هاي روي زمين تحت تأثير شياطين هستند و توسط آن ها اسير شده اند. حتي حج هم تغيير حالي در آن ها ايجاد نمي كند و اين به اين جهت است كه آگاهي كاملي از اعمال و مناسك حج ندارند. زيرا از سرّ طواف و سنگ زدن و... آگاه نيستند. پس بايد به عمق قضايا برويم. انسان بايد ساعي و خستگي ناپذير باشد. ابراهيم كه هاجر و فرزندش را در آن بيابان مي گذارد، آن ها با سعي و تلاش به آب حيات مي رسند

ص:33

هاجر در اين مسير مي رفته و مي آمده، سعي مي كرده است. تا آنگاه كه از زير پاي اسماعيل آب مي جوشد.اگر مي خواهيم آب حيات نصيبمان شود بايد مثل هاجر باشيم بايد كوشش كنيم.

خداوند وعده داده است كه اگر انسان سعي كند، او را به هدف مي رساند و خيلي ها به هدف رسيده اند و دستورات الهي را آن گونه كه خداوند فرموده، انجام داده اند.

انبياء مي خواهند به انسان بفهمانند كه براي آن دنيا اعضا و جوارحي لازم است و بايد اين اعضا را با تعبد و از جمله انجام اعمال و مناسك حج كه البته مهمتر هستند به دست آورد.

ممدوحي: به طور كلي چون آيين الهي اسلام از مبدأ هستي سر چشمه گرفته، لذا هيچ نوع محدوديتي در نظام ويژگي ها، فلسفه و آثار مثبت آن وجود ندارد، پس هر حقيقت مثبتي را مي توان به آن نسبت داد چون انشا كننده اش خداوند است. با توجه به اين كه خداوند، خدايي كامل و در حقيقت كلّ الكمال و مبدأ همه كمالات عالم است، هيچ يك از احكام الهي محدود نيست. مانند نماز، روزه و... و اين گونه نيست كه بر هر كدام از احكام، خواص ويژه اي مترتب باشد. ما طبق سعه وجودي و علمي خود از اين احكام برداشت هايي مي كنيم و اگر در اين برداشت ها تنگنايي وجود دارد دليلش وجود تنگنا در سعه وجودي و علمي ماست. به عنوان مثال در يك كشور اسلامي، نبايد تمام مسائل حول محور سياست بچرخد و تنها نظام سياسي مدّ نظر باشد يا اين كه فقط مسائل فرهنگي يا اقتصادي مورد توجه باشد و چون قانون اجرايي مدوّن

ص:34

در كشور، بر پايه نظام اسلامي و وحي استوار است، بايد بدانيم كه در نظام اسلامي و وحياني هيچ وقت مسائل فرهنگي، سياسي، اقتصادي و عبادي از هم جدا نيست.

گاهي سؤال مي شود كه سرمايه داري در اسلام محدود است يا نامحدود؟ و اگر نامحدود است پس با نظام هاي سرمايه داري غلط چه تفاوتي دارد؟ اسلام مي گويد: ميزان سرمايه داري آزاد است اما چهارچوب خاصي دارد. سرمايه اي كه از راه ربا خوردن، ربا دادن، احتكار، سود جويي، در مضيقه قرار دادن مردم، گران فروشي، غش در معامله، تقلب، دروغ و حيله گري نباشد و اداي ديون الهي صد در صد در آن مترتب باشد، در نتيجه يك نظام سرمايه داري ايجاد مي شود كه هم شامل مسائل فرهنگي و ادبي است كه امت خود را تأديب مي كند و هم شامل مسائل سياسي و مديريتي است كه در برگيرنده و آموزش دهنده اقتصاد سالم مي باشد تا مردم را به سوي يك سرمايه گذاري درست هدايت كند. پس مي توان ادب و فرهنگ و نزاكت اجتماعي و حتي مسائل سياسي و جنگ را هم در پرتو آن اداره كرد و مردم به گونه اي تربيت مي شوند كه حتي در ميدان جنگ هم ادب را فراموش نمي كنند. حضرت علي عليه السلام در وسط ميدان در حال جنگ بودند. يك دفعه سروصدايي بلند شد و يك نفر آمد و گفت: من خدا را چگونه بشناسم؟ حضرت دست از جنگ كشيد. حاضرين گفتند چرا جنگ را رها كرديد؟ حضرت فرمود: ما به خاطر نظام فرهنگي جنگ مي كنيم و مي خواهيم همه خدا را بشناسند. در نتيجه اسلام مي گويد: اگر جايي را فتح كرديد حق نداريد درختي را قطع كنيد، زن و بچه اي را اسير كنيد، جايي را

ص:35

ويران و چيزي را غارت كنيد. هم چنين مي گويد حتي اگر اسيري به دست شما افتاد و تشنه بود، حق كشتن او را نداريد و بايد اوّل به او آب بدهيد. در نتيجه جنگ يك نظام فرهنگي دارد. نمي توان احكام اسلام را از يك بعد و يك ديدگاه بررسي كرد و اين بررسي ها و برداشت ها وابسته به وسعت اطلاعات و قدرت علمي ماست كه تا چه اندازه تحليل گر هستيم و ميزان فهم و درك ما چقدر است.

بايد طبق يك سيستم دقيق وارد مسأله احكام الهي شد، چون مبدأ احكام، خداوند است و خداوند با آن همه عظمت، احكامي را بيان فرموده كه هر كدام داراي اسرار فراواني است و حج، شاكله احكام الهي و در حقيقت تابلو اسلام است.

همه نوع انسان با شكل ها، رنگ ها، لباس ها و زبان هاي متفاوت ديده مي شوند، در حقيقت جاذبه الهي است كه همه را به طرف خود مي كشد و با وجود اين كه خانه خدا در منطقه اي قرار گرفته كه از نظر جغرافيايي و آب و هوايي شرايط نامناسبي دارد، اما همه مسلمانان بدون استثنا آرزو دارند اين سفر را تجربه كنند. پس در اين جا نفوذ و اقتدار نظام وحياني مشخص مي شود.

حج داراي چند خصيصه است. يك مورد، استفاده شخصي و گروهي از حج است و مسأله ديگر اين كه شاكله حج در مديريت امت اسلامي و نظام سياسي اسلام چه نقشي دارد؟ با توجه به اين كه خانه خدا در نقطه اي خارج از مرز هاي مسلمين قرار گرفته و حج يك مسأله فرا جهاني است، خداوند از همه دعوت نموده تا در مكاني بيرون از سرزمين هاي خودشان با بدترين شرايط آب و

ص:36

هوايي و جغرافيايي حضور يابند و در بين كوه ها و سنگلاخ هاي داغ و دره هاي عميق، حج را به جا آورند. اما همه اين سختي ها براي اين است كه مردم در آن جا حالات طبيعي و عادت هاي روزمره خود را ترك كنند و راحت طلبي را كنار گذاشته اندكي سختي و رياضت بكشند.

حج تابلويي است كه شارع مقدس براي بيدار باش مردم از خواب غفلت درست كرده است. همه در آن جا با هم يكسان و برابر و در يك قول مشترك هستند كه: «اشهدان لا اله الا الله». با توجه به تمام سختي هاي اين سفر، به دليل جاذبه الهي، هر كس به اين سفر مشرف شود، لحظاتي را تجربه مي كند كه در طول عمرش تجربه نكرده است و خاطرات اين سفر تا هميشه برايش به يادگار مي ماند.

همه چيز غير از خدا بر ايشان حرام مي شود. با اين محرمات انسان تعلقاتش را ترك مي كند و وارد وادي الهي مي شود. نقطه اي كه همه داراي يك ذكر و يك مبدأ مشترك هستند و دور يك مكان مشترك مي گردند. در اين لحظه است كه تمام تفاوت ها از بين رفته و همه يك پيكر واحد شده و در حالي كه در هم ادغام شده اند، به يك وحدت و هماهنگي نيز رسيده اند.

و اگر براي هر كدام از برادران ايماني اش كه با او هم ذكر، هم افق و هم قبله هستند ، در هر جاي دنيا اتفاق ناگواري بيفتد، قلبش به درد آمده، به فكر ياري كردن اوست، چرا كه آن ها يك مقصد و يك هدف دارند. اين از اسرار فوق العاده سياسي حج است.

ص:37

حج يك سلسله فوائد خاصي دارد كه ما مقداري از آن را درك مي كنيم مانند فوائد فرهنگي، سياسي و عبادي حج كه در رشد روحي و تعالي معنوي و رسيدن به مقامات معنوي مؤثر است، اما اين مسائل محدود به برداشت هاي ما از حج و فوائد آن نيست و مسائلي را شامل مي شود كه ما از درك آن عاجزيم.

به طور كلي ما هيچ وقت نمي توانيم راز و رمز دقيق مسائل عبادي را بشناسيم مگر يك سلسله احكام ظاهري. مثلا اين سنگي كه پرتاب مي شود گفته اند شيطان را رمي كنيد، با انجام اين كار ما بايد هم شيطان را از خود دور كنيم و هم خودمان را از شيطان دور شويم و اجازه ندهيم كه او بر ما غالب و پيروز شود. اين يك حالت سمبليك دارد. ولي سرّ و علت واقعي اين كه بايد با وجود اين همه ازدحام به آن جا رفت و به شيطان سنگ پرتاب كرد، مشخص نيست. اين اعمال تعبدي است و نمي توانيم سرّ و علتي براي آن بيان كنيم. بنابراين آن چه را كه نمي دانيم و از اسرار عبادات است، قابل بحث و گفت و گو نيست.

عابدي: سرّ به معني امور پنهان و غيب است و چيزي است كه آشكار نيست و معمولا بين دو طرف واقع مي شود. پس سرّ دو قسم است:

1_ سرّي كه شرع به آن تصريح كرده است.

2_ آن چه را كه ما از شرع و متون وحياني به عنوان سرّ، استنباط مي كنيم.

ص:38

ما در خصوص اسرار عبادات مي خواهيم هدف و غرض شرع از عبادات را بشناسيم. طبق آيه اي از قرآن كه مي فرمايد «اگر خدا كاري انجام داد نمي توان گفت چرا اين كار را انجام داد؟ و چه هدفي داشت؟» امّا اگر ما كاري را انجام دهيم مي توان پرسيد كه چرا اين كار را انجام دادي؟ و هدف چه بود؟ در ارتباط با فلسفه و اسرار عبادات، مراد اين است كه غايت چيست؟ مثلاً هدف از قيام و قعود و.... چيست؟ كه منظور، همان علت غايي و هدف نهايي است. در افعال خداوند غايت معنا ندارد.

به قول سقراط بدترين توهين به خداوند اين است كه بگوييم هدف خدا از اين كار چه بود؟ زيرا در اين صورت خدا را ممكن الوجود دانسته ايم نه واجب الوجود. پس غايت و هدف مربوط به ممكن الوجود است و در افعال واجب الوجود غايت معنا ندارد. ممكن الوجود چون ضعيف است نمي تواند به آن غايت برسد، مگر با واسطه هاي مختلف، اما نمي توان گفت كه نعوذ بالله چون كارهاي خداوند غايت ندارد پس همه چيز لغو است. در آياتي از قرآن لام هايي (ليكون) به كار رفته كه به معناي عاقبت است. مثلاً در مورد فرعون آمده است كه وقتي او حضرت موسي عليه السلام را از آب گرفت، هدفش اين نبود كه موسي عليه السلام دشمنش شود، بلكه سر انجام كار اين گونه بود كه حضرت موسي عليه السلام دشمن فرعون شد.

ممكن الوجود يعني هر كاري كه انجام مي دهد بايد غايت داشته باشد چون حكيم نيست. اما واجب الوجود كاري كه انجام مي دهد غايت ندارد، اما چون حكيم است اثر و فايده اي بر آن مترتب مي شود. مثلاً ابوعلي سينا مي گويد سوراخ هاي بيني انسان سرازير

ص:39

است. اين غايت كار خداوند نيست، اما اين حالت بيني باعث مي شود كه ديگر گرد و خاك و باران به داخل بيني انسان نرود.

حكيم بودن خداوند به اين معناست كه او كارهايش به خاطر رسيدن به فايده اي نيست، اما كارهاي خداوند به فايده اي ختم مي شود؛ يعني غايتي بر او و فايده اي بر كار او بار مي شود، نه اين كه به خاطر اين فايده اين كار را انجام بدهد. در ارتباط با فلسفه عبادات يك بحث اين است كه چه فايده اي بر كار خداوند مترتب است و بحث ديگر اين است كه انجام اين كار بر ما چه اثري دارد.

گاهي گفته مي شود كسي كه به حج مي رود در اين سفر چه چيزي براي او حاصل مي شود و گاهي گفته مي شود كه او چه چيزي را تحصيل كرده است؟ و البته تمامي اين موارد از جنبه فلسفي مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.

نكونام: قبل از اين كه به اسرار و مناسك حج بپردازيم، بايد خود حج را بشناسيم كه اصلاً حج چيست و برداشت ما از آن چگونه است ؟ با توجه به حوزه هاي فعاليت حج متأسفانه نسبت به حج و مناسك آن در طول تاريخ اسلام كمترين كار انجام شده است و آن چنان شكوفايي معنوي، فكري، فرهنگي و علمي نيافته است و تنها يك زيارت و سياحت و مناسك با كمترين توشه معنوي است و در واقع به جهت حكمت نظري و عملي و زمينه ها و گزينه هاي حج، بيش از ظرف احساس و شعائر صوري موفقيتي نداشته ايم.

بايد حج را به زبان معنا شناسايي كنيم. در اسلام، هيچ عبادتي در ظرف حج نيست. اعمال ديگر هر كدام زاويه ديد خاصي دارند.

ص:40

هر چه در عالم وجود دارد، در حج هم هست. حج، يك مهندسي علمي دارد. در آن، توجه، امساك، عبادت، حركت، كوشش، خون ريزي، تكاپو، تلاش، حلق و....وجود دارد. هيچ عبادتي اين موقعيت را ندارد. هيچ ديني مثل اسلام حج را نمي شناسد و به آن اهميت نمي دهد. به لسان قرآن، حج، در واقع به معناي قصد است اما نه قصد تنها. لذا معناي لغوي حج، در اصل القصد الي الحركه الي عملٍ مخصوص مي باشد؛ يعني هدفمند است. و يك حركت هدفمند احتياج به نيت، حركت، عمل و.... دارد و به طور كلي هر چه در 50 باب فقه وجود دارد، در حج عينيت مي يابد و هيچ عملي در اسلام به اندازه حج، گسترده، پيچيده، پرزاويه و....نيست. حتي صلاه با آن عظمت، اصلاً در موقعيت حج نيست. چون صلاه يك بخش از حج است. پس صلاه، روزه، عبادت، جهاد و... فقط بخش هايي از حج است و حج بر تمامي ابواب فقه سيطره دارد.

توجه به معناي لغوي حج كافي نيست. حج، همان محاجه (حجت و استدلال) است. بايد ببينيم حجت ما در حج چيست؟ حج در واقع يك مراوده ايماني _ انساني است. يك اجتماع از انسان هاي مختلف است. چون همه آن جا جمع مي شوند و به تبادل افكار مي پردازند. مشكلات و نارسايي ها همه در حج بايد مطرح شود. مسلمانان بايد از گوشه و كنار دنيا همديگر را بشناسند. با هم ارتباط داشته باشند، اخوت پيدا كنند و مأنوس شوند. در حج، زائر علاوه بر اين كه معصومين+ را زيارت مي كند، تمام مسلمين جهان را هم زيارت مي كند و فقط ماه رمضان، ضيافت و مهماني خدا نيست بلكه حج هم يك ضيافت عمومي است.

ص:41

در حج، بايد با طوايف مسلمين ارتباط برقرار كرد و با استدلال صحيح به بحث و گفت و گو پرداخت. بايد به يك وحدت رسيد. اما نبايد دعوا كرد. پس حج يعني تفاهم، كنار آمدن، عصباني نشدن، خشن نبودن، به حرف همديگر گوش كردن. بايد محاجه كرد و حجت آورد اما نبايد دعوا كرد. لا فُسُوقَ وَ لا جِدال [بقره: 197]. اگر كسي دعوا كند، اصلاً حاجي نيست و بايد كفاره بدهد و تنبيه و مجازات شود چون حرمت خانه خدا بايد حفظ شود. حتي امام حسين عليه السلام به خاطر عظمت بيت الله، آن جا را ترك كرد تا بي حرمتي به اين خانه نشود. وقتي يك معصوم حرمت بيت الله را حفظ مي كند، از عظمت آن آگاه است. پس از علم تا عمل ، قصد تا انديشه، كارهاي فردي تا جمعي، كارهاي دنيوي ، عبادي همه و همه در حج هست.

اگر قصد، هدف، نيت، فكر، فرهنگ، ولايت، عصمت و امامت در حج نباشد، همه مثل بهائم دور مي زنند. لذا اميرالمؤمنين مي فرمايد:«يردون كورود البهائم». دو نوع حج وجود دارد، يكي حجّ ابراهيمي است و ديگري كه همانند حيوانات است. مثل آن هايي كه به بهانه غذاهاي خوب، ميوه هاي خوشمزه و خوش گذراني به حج مي روند و اگر اندكي باب ميلشان نباشد زبان به اعتراض مي گشايند و از همه چيز ايراد مي گيرند.

من گمان مي كنم هزينه هايي كه صرف حج مي شود، مقرون به صرفه نيست و فقط يك خيري به دولت سعودي مي رسد. اما يك وقت ما واقعا قصد حج داريم و با فكر، فرهنگ و هدف مي خواهيم

ص:42

اين انقلاب، ولايت، شيعه، امامت، عصمت و انديشه را به سراسر جهان گسترش دهيم. و اين امكان در حج و عمره فراهم است.

بايد در سازمان حج و بعثه عده اي از متخصصين فقط تفكرات حج را دنبال و اسرار و معارف حج را از قرآن و روايات شناسايي و استخراج كنند. بايد مغز متفكري از انديشمندان ايجاد كنيم كه طرح و برنامه بدهند.

البته شناختن اسرار هم كافي نيست؛ زيرا بايد با عمل همراه باشد و شناخت سرّ در عمل، تجسم پيدا كند، چون حج، يك فكر است كه بايد در آن عمل وجود داشته باشد. فقط ذكر اسرار كافي نيست، چون اين اسرار بايد حركت و تكاپو داشته باشد و در جريان قرار گيرد و بايد با هدف و به خواست خدا به جايي منتهي شود كه ما از پيش ترسيم كرده ايم.

تمام اسرار حج درگرو يك سرّ است. همان طور كه پيغمبرصلي الله عليه و آله و سلام مي فرمايد: «من مي خواهم مكارم اخلاق را تمام كنم». انبياي ديگر هم مكارم اخلاق داشتند اما نگفتند ما مي خواهيم آن را تمام كنيم. بلكه فقط پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلام اين مطلب را مي فرمايد. تمام اسرار حج در گرو همين امر است كه انسان كامل را طلب مي كند و مي خواهد انسان را به مقام جمعي برساند. اين انسان هايي كه دور هم جمع مي شوند بايد انسان هاي كاملي شوند.

تمام اسرار حج در نهايت شامل اين است كه انسان ها در حج، يك آموزش عملي جمعي پيدا كنند كه در مسجد و كشورهاي خودشان ممكن نيست و فقط بايد به اين دانشگاه (حج) بروند و دوره ببينند. آن هم با خصوصيات خودش و در يك زمان محدود.

ص:43

وقوف و حركت همگاني در عرفات و منا و حمله همگاني به جمرات و حتي نماز هم همگاني است و طواف و سعي، مقام جمعي است. حج مي خواهد انسان را معني كند كه يك موجود جمعي، سيستماتيك و كامل است. بايد براي حج مثل اداره يك كشور، سياست گذاري كنيم. مردم نبايد ساده به حج بروند و برگردند.

مشكلات اسلام بايد در مكه حل شود. از مكه شروع شده در مكه هم بايد حل شود. مشكلات اسلام در ايران حل نمي شود بايد در مكه حل شود. ما بايد مشكلات را در مكه حل كنيم. يعني در يك زماني بايد اداره و كنترل حج در مكه به دست يك سيستم جهاني از مسلمين اداره شود.

موفقيت اسلام آن زماني است كه حج به دست مسلمين جهان اداره شود، حج مربوط به كشور خاصي نيست. وقتي مي گوييم حجّ ابراهيمي، بايد متصدي اش هم ابراهيم باشد نه اين كه بگوييم حج ابراهيمي و متصدي اش كس ديگري باشد. ما بايد به معناي واقعي حج كه «القصد الي الحركه الي جهت الخاص» است، برسيم و تمام مشكلاتمان را در مكه حل كنيم، در ايران حل نمي شود ما بايد مسلمانان را آن جا تربيت كنيم و در آن جا بسازيم.

بايد روي سفيراني كه به اين كشور مي روند حساب باز كنيم. نه آدم ناشي به درد حج مي خورد نه آدم حرفه اي. كسي بايد به حج برود كه تشنگي، دلش را آتش بزند. به آن ديار كه مي رسد از عشق زيارت خدا غش كند. لذا بايد در حج يك زمينه علمي، فكري و فرهنگي ايجاد كرد و در سياست گذاري هايش تجديد نظر نمود. ما كه مردم را به آن جا مي بريم، آن ها را با دنيا بر نگردانيم. ما بايد در

ص:44

مكه تمام مشكلاتمان در جهان را روشن و حل كنيم. جاي ديگر نمي شود.

براي اين كه مشكلاتمان را در حج بر طرف كنيم، بايد خيلي برنامه ريزي كنيم. نه اين كه 10 روز قبل از حج دفتر كارها را باز كنيم و 10روز بعد از حج جمع كنيم. بايد در طول سال براي اين يك ماه زحمت بكشيم كه امسال چه سياست گذاري شود؟ سال ديگر چه سياست گذاري شود و مشكلات را چگونه بر طرف كنيم؟ انسان ها را چگونه راه بيندازيم؟ چگونه ارتباط بر قرار كنيم؟ دولت ها خيلي از كارها را نمي توانند بكنند. مردم خودشان مي توانند. ملت ها مي توانند. فرض كنيد 10 جلسه، 20جلسه آموزش مي گذاريم كه فقط آموزش حج است. اين كافي نيست. هر يك از زائران بايد به عنوان يك سفير باشند. و بايد چنان آنان را آماده كنيم كه وقتي به آن جا مي روند بر روي ديگران تأثير بگذارند. دولت نمي تواند اين كارها را بكند چون محدوديت دارد، ولي انسان ها هيچ محدوديتي ندارند. مي توانند با هم حرف بزنند و معاشرت كنند. لازم نيست از طريق سفارت خانه اين كار انجام شود. بايد از طريق زائران به آن چه مي خواهيم برسيم. خدا رحمت كند مرحوم آيت الله گلپايگاني، مي گفتند شما بايد يك حجي ترسيم كنيد كه بتوانيد آن را انجام بدهيد.

حج، بايد عامل سقوط استكبار در جهان بشود. حج بايد عامل ارتباط مسلمين در جهان باشد. حج بايد با سياست گذاري، فكر، فرهنگ، روانشناسي، جامعه شناسي، فلسفه و... همراه باشد. هزينه هاي سفر حج خيلي زياد است و ممكن است فقرا بگويند ما

ص:45

گرسنه و فقيريم و حج شما درست نيست. بايد به گونه اي روي معنويات سفر حج سرمايه گذاري كنيم كه بتوانيم بگوييم درست است كه تو فقير و گرسنه هستي ولي آن كار لازم تر است چون ما داريم كار مي كنيم كه براي پيشرفت معنوي است. اما اگر كاري انجام نشود واقعاً حق با اين افراد است.

حج، اسرار زيادي دارد. يكي زدودن تجمل و سر افكندگي در محضر خداست. اما اين گفتارها بايد به يك نحوي در عمل ظاهر شود. حتي مي توان به صورت مكتوب و به هر نوعي اين مفاهيم را انتقال داد تا هر فرد آن بُعد عملي را كاملاً در خودش پياده كند. معمولاً عرفا به بُعد عملي توجه خاصي دارند مثلاً مي گويند من مي خواهم مقام حيواني خودم را ذبح كنم. ما بايد هدفمند كار كنيم و نبايد فقط به يك بُعد اكتفا كرد.

تمام قسمت هاي حج از احرام گرفته تا آخر، باطني دارد كه انسان بايد آن ها را كشف كند. در جلسات نبايد همه اش به اعمال حج بسنده كرد و بايد سرّ و اسرار را هم بگوييم. در جلسات مربوط به حج علاوه بر اين كه به زائران مي گوييم سوره ات را درست كن، شالت را اين طوري ببند، اين را هم بگوييم كه شما با حاجي هاي ديگر فرق داريد. شما از ايران كه مي رويد بايد اين كار انجام بدهيد چون هر كدام از شما در حقيقت يك سفير، نماينده و كارگزار اسلامي هستيد.

ما بايد برادران گمشده مان را كه در نقاط مختلف دنيا زندگي مي كنند، پيدا كنيم و اين كار از طريق حج انجام مي شود. بايد به آن ها بگوييم سرّ، معنايش اين است كه سرت را كه مي تراشي براي

ص:46

اين است كه خودنمايي و استكبار و خودخواهي و خود بزرگ بيني ات كم شود و ساده و آرامت كند.

بايد اسرار حج را تقسيم بندي كنيم از آن هايي كه قابل اجراست دنبال و همراه حاجي كنيم و بگوييم آن جا كه مي روي بايد اين كار را بكني، آن كار را بكني و او را توجيه كرد تا آن كار را بكند و جنبه ديني و شريعتي پيدا كند. بايد آن قدر سياست داشته باشيم كه سال به سال سياست جهان تغيير كند يعني اصلاً دشمن نتواند بازي ما را بخواند. ما بايد طوري سياست گذاري كنيم كه حج، يك علم بشود. يعني مغزهاي متفكر در حال طراحي حج باشند و بگويند طبق طراحي، امسال سياست اين گونه است و در آينده هم به آن شكل است. اگر نتوانيم تاكتيك ها را سال به سال نو كنيم، تكراري مي شود.

و نكته آخر اين كه نهايت حج، حق تعالي است ولي تا به آن جا رسيدن آسان نيست. بايد مرزهاي كفر و ايمان، بت پرستي و خداپرستي را مشخص كنيم. بايد در حج سرمايه گذاري علمي و فرهنگي داشته باشيم. با اين مقدار علم هايي كه در حوزه هست، نمي شود. يك چيزي بالاتر از اين ها لازم است.

حج فقط آوردن سوغاتي نيست. عيبي ندارد كه دنيا هم در آن باشد (مَنافِعُ لِلنَّاس [بقره: 219])، كاسبي هم بكنند، هيچ عيبي ندارد، ولي سياست گذاري ها بايد دقيق باشد. به اميد خدا، با اين امكانات و با وسعت نظري كه در افكار مقام معظم رهبري وجود دارد، ان شاءالله روز به روز مشكلات، كمتر و زمينه ها مساعدتر خواهد شد.

ص:47

هادوي: در اتباط با فلسفه و اسرار و حكمت در همه عبادات بايد به اين نكته توجه داشت كه احكام الهي برخاسته از منافع و ملاك هايي در عالم واقع است و مصالحي وجود داشته كه خداوند احكام را در ارتباط با آن صادر كرده است و شكل هاي خاصي بر عبادات مترتب شده كه به مصالح و منافعي وابسته است. در واقع با فلسفه يا حكمت يك عبادت آن مصالح و آثار تكويني و واقعي است كه بر انجام آن عبادت به شكل خاص مترتب مي شود. به لحاظ فقهي در مقام تعيين تكليف، با مصالح، حكمت، فلسفه و سرّ آن چنان كاري نداريم. وظيفه فقيه اين است كه هم شكل عبادت و هم حكم عبادت را استنباط كند، اما اين كه مصلحت حكم چيست؟ در محدوده وظايف فقيه نيست و در التزام به حكم هم نقشي ندارد. اگر مصلحت يك حكم را ندانيم موظف هستيم آن را انجام دهيم؛ زيرا معتقديم كه يك مصلحت، الزامي داشته كه آن حكم واجب شده است، اگر چه مصلحت را ندانيم؛ مثلاً به شكل خاصي نماز مي خوانيم، هر چند مصلحت و ملاك آن را نتوانيم تشخيص دهيم و يا مصلحت تعداد ركعت هاي نماز را نمي دانيم، ولي به همان شكل خاص آن ها را به جا مي آوريم.

در پاسخ به اين پرسش كه آيا مي توان به مسئله اسرار و حكمت و فلسفه عبادات پرداخت يا خير؟ مي توان گفت، پرداختن به فلسفه و سرّ عبادات اشكالي ندارد و كشف نكردن مصلحت يك عبادت مانع از انجام و عمل به وظيفه نمي شود و ما در هر صورت بايد عبادات را انجام دهيم. فلسفه و اسرار و حكمت عبادات را مي توانيم از طريق تعبّد، تعقّل و يا كشف و شهود به دست آوريم. از طريق

ص:48

تعبد با مراجعه به آيات و روايات و آثاري كه در مورد عبادات ذكر شده است صورت مي گيرد؛ مثلاً نماز از فحشا و منكر جلوگيري مي كند و چنين اثري بر آن مترتب مي شود. و يا از طريق تعقل و تحليل عقلي و يا تجزيه و تحليل عقلي مي توانيم به اسرار پي ببريم؛ مثلاً بدون اين كه به تجربه كاري داشته باشيم، مي گوييم چون نماز نيازمند رعايت يك سري احكام مانند طهارت و عدم غصب است، خود نماز باعث مي شود كه شخص با وظايف ديني آشنا شود. التزام او به نماز باعث مي شود كه از اموري دوري كند تا بتواند شرط نماز را رعايت كند كه اين يك تحليل عقلي است. ولي در مورد تجزيه و تحليل عقلي مي توان اين گونه استنباط كرد كه در يك جامعه كه افراد آن نماز مي خوانند، ارتكاب به جرائم كمتر است كه اين مورد از طريق تجزيه و تحليل عقلي به دست مي آيد. راه ديگرِ پي بردن به اسرار و حكمت عبادات، كشف و شهود است كه بعضي افراد با چشم دل اثر اين عبادات را مي بينند؛ مثلاً نورانيتي كه در وضو وجود دارد و كسي كه داراي كشف و شهود است با چشم دل مي بيند كه اعضا و جوارح در اثر وضو گرفتن نوراني مي شوند.

و اما درخصوص حج، مجموعه اي از اعمال وجود دارد كه هم آثار اجتماعي دارد و هم فردي؛ مانند اين كه خداوند در يك زمان و مكان خاصي همه مسلمانان را دعوت مي كند تا در همايش حج شركت كنند كه آثار خاص بر آن مترتب است و اگر درست از آن استفاده شود بسياري از مشكلات جهان اسلام حل مي شود.

ص:49

هم چنين درباره آثار فردي كه در حقيقت حج يك نوع سيروسلوك معنوي است كه در يك مدت كوتاه انجام مي شود و اگر اعمال و مناسك حج با توجه به معاني آن ها درست انجام شود، آثار ماندگاري بر انسان مي گذارد. اولين عملي كه براي حج انجام مي دهيم احرام است كه نوعي اراده و قصد را از سوي شخص مي طلبد. حج در اصل يك نوع قصد است و با احرام در يك محدوده زماني، حلال ها بر انسان حرام مي شود. بعضي از فقها فرموده اند بايد قصد كرد تا از يك سري محرمات اجتناب كنيم. اين مسئله (عزم و اراده بر ترك برخي امور) عاملي است كه در تقويت اراده انسان نقش اساسي دارد. اراده لازمه هرگونه تحول در انسان است تا از يك وضعيت به وضعيت ديگري منتقل شود. برخي گفته اند در سيروسلوك معنوي، اولين شرط سالك، عزم است. به طور كلي براي هر تحولي انسان نيازمند عزم است.

يكي از مراحل احرام براي آقايان حج گزار اجتناب از مخيط (لباس دوخته) است به اين معني كه انسان فقط خودش باشد با تمام ويژگي هاي شخصي اش؛ مانند زمان مرگ كه انسان همه ويژگي هايش را از دست مي دهد و آن چه كه با خود دارد تنها اعمال اوست. در حج هم شخص فقط بايد با منش و رفتار خود حج را انجام دهد و حج باعث مي شود شخص يك مرگ اختياري و ارادي و مرتبه اي از دل كندن را تجربه كند؛ تجربه حج نوعي تجربه مرگ است. در پايان حج، انسان دوباره متولد مي شود با اين تفاوت كه انسان نسبت به اوّلين تولدش داراي پشتوانه اي از تجربه

ص:50

هاست كه بايد آن ها را در زندگي به كار گيرد. و توقع اين است كه بعد از حج زندگي بهتري داشته باشيم.

يكي از اسرار حج، لبيك است كه با گفتن آن دعوت خداوند را اجابت مي كنيم. وقتي حضرت ابراهيم عليه السلام ساختن كعبه را تمام كرد، خداوند به او فرمود كه مردم را براي حج دعوت كن. ابراهيم عليه السلام پاسخ داد كه كسي نيست تا او را دعوت كنم و خداوند فرمود تو اين كار را انجام بده. در آينده همه براي حج خواهند آمد و ما در حقيقت با لبيك گفتن دعوت الهي را كه حضرت ابراهيم عليه السلام از سوي خداوند مأمور دعوت بود، اجابت مي كنيم.

اگر حج با دقت و توجه انجام شود در موقعيت جديدي بايد خود را احساس كنيم كه باعث ايجاد تحولات جديدي در انسان مي شود.

حج آثار قهري خاصي دارد و غير از بخشودن گناهان انسان و تولد دوباره اش، مجموعه توانايي هاي انسان را افزايش مي دهد به شرطي كه حج گزاران بتوانند نورانيتي را كه در حج كسب كرده اند، حفظ كنند. هر كدام از اعمال حج اسرار فراواني دارد و براي اين كه انسان بتواند آن ها را درك كند، مي تواند با مفاهيم و اسرار آشنا شود و از آثار و بركات بهره ببرد.

فلسفه علم اصول يا فلسفه علم فقه با فلسفه احكام كاملا متفاوت است. فلسفه علم يعني اين كه از بيرون به آن دانش نگاه كنيم و رابطه آن را با دانش هاي ديگر مورد بررسي قرار دهيم. اما وقتي از فلسفه عبادات صحبت مي كنيم، منظور اسرار و حكمت هايي است كه به خاطر آن اين عبادات شكل گرفته و يا احكامي بر آن مترتب شده است و ما بايد متعبد به حكم باشيم، هر

ص:51

چند فلسفه آن را ندانيم، ولي دانستن فلسفه به ما كمك مي كند كه ما علاوه بر آثار قهري از آثار ويژه اي برخوردار شويم و پرداختن به فلسفه حكم مجال دارد، اما اين كه به دانش مستقلي تبديل شود به نظر من امكان پذير نيست. به صورت جزئي ممكن است به فلسفه احكام پي ببريم، اما خيلي چيزها امكان دارد در پرده ابهام بماند؛ مثلاً در مورد حج، شايد بتوانيم از طريق عقل و تجربه و كشف و شهود به بعضي از اسرار پي ببريم، اما اين كه بفهميم چرا طواف هفت دور است و .... براي ما قابل درك نيست.

بحث سرّ، فلسفه و... در مورد حج با هم تفاوت هاي جزئي دارند و بخشي از نكاتي كه در مورد عبادات مي گوييم مصالح و آثار تكويني و واقعي عبادات است و بخشي از آن، علل شكل گيري احكام است؛ مثلاً چرا در هنگام احرام، لبيك مي گوييم؟ پاسخ اين است كه ما در حقيقت، دعوت حضرت ابراهيم عليه السلام را كه از طرف خداوند مأمور دعوت مردم به حج بود، اجابت مي كنيم و لبيك مي گوييم و اين كه به جاي لبيك، الله اكبر و لا اله الّا الله را كه در نماز هست، نمي گوييم، يك نكته قابل تأمل است و دانستن اين اسرار مي تواند آثار عيني و واقعي در ما ايجاد كند.

ص:52

سؤال دوم: حج و توجه به ولايت

يكي از ابعاد حج، توجه به ولايت است؛ آيا مي توان گفت ولايت مداري روح و سرّ حج است؟

بهشتي: اگر كسي حج برود بايد خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلام هم مشرف شود. بايد به مدينه برويم كه در حقيقت بُعد ولايتي حج است. يعني اگر كسي حج انجام دهد و به مدينه نرود و خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلام نرسد، حجش تمام نمي شود. همان طور كه اگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلام در قيد حيات بودند خدمت ايشان مي رسيد و عرض ادب مي كرد و بهره مي گرفت، اكنون هم كه از دنيا رفته اند، فرقي نمي كند، بايد براي عرض ادب به مدينه رفت و بعد از آن بايد به زيارت ائمه اطهار+ رفت كه همه اين ها بُعد ولايتي حج است؛ يعني اگر حج ولايت نداشته باشد و امام دستگير ما نباشد به جايي نمي رسيم. نمونه هايي در روايات داريم كه بعضي در حج مورد توجه ولايت قرار گرفته اند، يعني اين قابليت را داشته اند كه مورد توجه ولايت قرار بگيرند و البته فيض آن ها محدود نيست، ولي بعضي ها قابليت ندارند.

نقل است كه يكي از شيعيان مي گويد: ما از كوفه براي حج رفته بوديم و يك جوان با ما بود كه به من گفت: يك وقت خصوصي از امام باقر عليه السلام بگير كه من خدمت ايشان برسم. من هم اجازه گرفتم و حضرت اجازه دادند و با اين جوان به خدمت ايشان رفتيم. جوان عرض كرد كه من در ديوان بني اميه خدمت كرده ام و ثروت كلاني هم اندوخته ام، ولي مي دانم كه اين ثروت ها حلال نيست.

ص:53

حالا آمده ام خدمت شما تا من را راهنمايي كنيد كه بايد چه كار كنم؟ حضرت فرمود: بايد تمام اموالي را كه صاحبشان را مي شناسي به آن ها برگرداني و اموالي را كه صاحبانش را نمي شناسي به فقرا بدهي. همه را بايد بدهي. اين جوان سرش را پايين انداخت و به فكر فرو رفت؛ زيرا كار دشواري بود. قدري كه فكر كرد، سرش را بلند كرد و گفت: چشم همين كار را مي كنم. امام فرمود:اگر تو اين كار را بكني من تو را به بهشت مي برم. آن جلسه تمام شد و ما به كوفه آمديم. به محض ورود، جوان مشغول شد به رد كردن اموال تا يك وقت متوجه شديم كه هيچ چيز برايش نمانده حتي نان شبش را هم ندارد. از دوستان مبلغي را جمع كرديم و به او داديم. چند روزي گذشت و شنيديم كه او مريض است. به عيادتش رفتيم. ديديم در حال احتضار است. آن لحظه آخر كه روحش داشت پرواز مي كرد، چشم باز كرد و گفت: امام باقر عليه السلام به وعده اش وفا كرد و از دنيا رفت. ما او را دفن كرديم تصميم گرفتم سال ديگر كه به حج مي روم و خدمت امام مشرف مي شوم، اين موضوع را خدمتشان عرض كنم. سال بعد كه به حج مشرف شدم، وقتي كه به مدينه رفتم و خدمت امام رسيدم، قبل از اين كه من بگويم، حضرت فرمود: ما به وعده خودمان وفا كرديم. اين بُعد ولايت حج است و اگر واقعاً انسان تحت تأثير ولايت باشد، حج او را دگرگون مي كند و به روز اوّلي بر مي گردد كه متولد شده و هيچ گناهي نداشته است و اگر اين گونه باشد، اين حج، حجّ كاملي است و معلوم مي شود كه مورد نظر مقام ولايت بوده است. انسان بايد توجه داشته باشد كه

ص:54

حج او، حج حسيني باشد، حج علوي باشد، حج فاطمي باشد و پا جاي پاي آن ها بگذارد و هميشه دنباله رو آن ها باشد.

وقتي انسان تصميم به حج مي گيرد، بايد قصدش مهاجرت الي الله باشد. حضرت فرمود: قلب را مجرد كن؛ يعني به كلي قلب را از ما سوي الله منقطع و دور كن. در مرحله احرام مي فرمايد: «احرم من كل شيء يمنعك ان ذكر الله». احرام يكي از 24 تروك ظاهري است. اما ترك واقعي اين است كه انسان از هر چيزي كه او را از خدا باز مي دارد مُحرم شود. مثل روزه كه بخشي مربوط به شكم است و ديگر مربوط به چشم و گوش و زبان و از همه بالاتر روزه دل كه اگر اين روزه باشد، خداوند مي فرمايد: «من خودم جزاي اين روزه هستم» نه اين كه جزاي اين روزه را مي دهم، بلكه خودم جزاي اين روزه هستم و اين روزه، روزه دل است. وقتي شخص مُحرم مي شود، ظاهراً همان لباس احرام را مي پوشد و بعد از آن هم جنبه هاي ظاهري را كه تروك احرام است، رعايت مي كند اما احرام، دل بريدن از ما سوي الله است. اين محرم شدن نه تنها عمق و سرّ احرام، بلكه اخفاي از سرّ است. وقتي كه انسان به خدا توجه مي كند و از ما سوي الله محرم مي شود، ممكن است به اميد ثواب و نجات از عقوبت باشد كه مشخص است احرامش خيلي عميق نشده و هنوز به درجه اخفي نرسيده است. بلكه وقتي به درجه اخفي مي رسد كه حتي مسأله ثواب و عقاب هم براي او مطرح نباشد و فقط خود خدا را بخواهد.

ص:55

خاطرم وقتي هوس كردي كه بيند چيزها

تا تو را ديدم نكردم جز به ديدارت هوس

اگر كسي به اين مرحله برسد، بايد بگوييم به مخفي تر از سرّ در امر احرام رسيده است. حافظ مي گويد:

از در خويش خدا را به بهشتم مفرست

كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس

حضرت امير عليه السلام فرمود:«الهي ما عبدتك خوفا من نارك و لاطمعا في جنتك بل وجدتك اهلا للعباده فعبدتك، نه به خاطر بهشت تو را عبادت مي كنم و نه به خاطر ترس از جهنم. من خودت را مي خواهم هيچ چيز ديگر نمي خواهم». اگر كسي به اين مرحله رسيد، به عمق واقعي احرام رسيده است. «احرم من كل شي يمنعك عن ذكر الله». پس نبايد هيچ چيزي تو را از توجه به خدا باز دارد. راجع به تلبيه همان طور كه گفتيم براي خود حضرت هم سخت بود كه لبيك را بگويد. مي فرمايد: «لب بمعنا اجابه صادقه خالصه زاكيه لله في دعوتك» يعني اين اجابت، اجابت صادقانه و مخلصانه باشد. بعد از صدق، خلوص است. اوّل بايد صدق وجود داشته باشد.

حضرت عليه السلام ، اوّل صدق را ذكر مي كند يعني صادقانه لبيك را بر زبان جاري كردن. اما ممكن است صادقانه باشد، ولي هنوز خالصانه نباشد زيرا هنوز به درجه خلوص نرسيده كه «خالصا لوجه الله» اين كلمه را بگويد، بدون اين كه هيچ چيزي جز خداوند را مد نظر نداشته باشد. «اجابه صادقة خالصة زاكية» كه بعد از صدق و خلوص، زاكيه بودن و پاك بودن را مطرح مي فرمايد. زاكيه بودن از خالص بودن يك درجه بالاتر است و اگر شخص در حال تلبيه

ص:56

چنين حالتي پيدا كرد خيلي مهم است و اگر پيدا نكرد مثل آن هايي است كه اكثر الضجيج هستند.

عراقچي: بله، تماميت حج به رهبريت وابسته است و هيچ وقت زمين بدون حجت نيست. و امام زمان(عج) همواره حضور دارد. هيچ وقت انسان بدون هادي نمي ماند و اگر كسي واقعاً تصميم داشته باشد به مقصد برسد حتماً به مقصد مي رسد حتي خود بزرگان به دنبال او مي آيند و او را نجات مي دهند. در حج هم اين اتفاق مي افتد و گاهي بعضي افراد مورد عنايت امام (عج) قرار مي گيرند. انسان بايد موانع را از سر راه بردارد تا بتواند متصل به او شود.

ص:57

سؤال سوم: حركت، شعور و شهود در عرفات و مشعر

چگونه زائر از وقوف عرفات به حركت و از وقوف مشعر به شعور و شهود مي رسد؟

غرويان: به عقيده من و با توجه به آيات و روايات اين وقوف به معناي وقوف جسم انسان است، ولي وقتي روح انسان را در نظر مي گيريم، معرفت است و معرفت حركت است. بايد حركت عرفاني در عرفات داشته باشيم. انسان در آن جا به معرفت مي رسد و معرفت يك انبساط وجودي است و ماهيت نيست و فوق مقوله است و ذكر حركت به اعتبار معرفت بودنش است و اگر كسي در غيرعرفات به اين معرفت نرسيده بايد در عرفات به معرفت لازم برسد و در آن جا انسان بايد به يك تغير دست يابد. پس بايد حركت معرفتي در عرفه ايجاد شود و حركت چيزي نيست غير از تغير يك شيء از حالت بالقوه به بالفعل و وقوف كه به معناي توقف و ايستادن به كار مي رود در مورد توقف در يك محدوده جغرافيايي است نه توقف در وجود خود؛ روح مرزي ندارد و مي تواند تا عرش الهي بالا برود. دعاي عرفه امام حسين عليه السلام كه در آن جا خوانده مي شود عين حركت و عروج است و تعبير بنده از وقوف به حركت به استناد آگاهي و معرفتي است كه براي انسان حاصل مي شود. وگرنه جسم انسان بايد در محدوده عرفات باشد و خارج نشود.

اين گونه برداشت ها از طريق مطالعات عرفاني، فلسفي و بيانات مفسرين ايجاد مي شود و اين كار را مي توان از طريق جزواتي كه

ص:58

تهيه مي شود و در اختيار حج گزاران قبل از سفر حج و هم چنين در موسم حج قرار مي گيرد، اين زمينه را ايجاد كرد كه نسبت به اين مسائل آگاهي پيدا كنند. حتي مي توان در اين خصوص از آن ها آزمون هم گرفت. البته معرفت حقيقي از طريق آزمون و.... حاصل نمي شود و چون حج گزاران در موسم حج فراغت داشته و زندگي را رها كرده اند، به دنبال شنيدن حقيقت و معرفت هستند، و روحانيون در جلسات كاروان حتي اگر يك نكته از اين اسرار را ذكر كنند حج گزاران تحت تأثير قرار مي گيرند، چون خودشان به دنبال اين نكات هستند و آمادگي پذيرش و درك اسرار را دارند.

ص:59

سؤال چهارم: اسرار و فلسفه حج يا تعبد و تسليم

برخي از اهل علم و تدريس، با بحث درباره فلسفه و اسرار حج مخالفند و فقط به تعبد و تسليم اهميت مي دهند، در اين باره چه بايد گفت؟

بهشتي: افراط و تفريط در هيچ جا خوب نيست. وقتي كه بزرگان دين و ائمه+ ما نكاتي راجع به فلسفه و اسرار حج بيان كرده اند، چه اشكالي دارد ما هم با الهام از رهنمودها و بياناتي كه بزرگواران فرموده اند، وارد اين بحث ها شويم؟ هميشه بايد جنبه اعتدال را حفظ و رعايت كرد.

عابدي: حج به عنوان يك عبادت است. در كتاب هاي فقهي و اصولي مي گويند حج واجب مشروط است ؛يعني مشروط به استطاعت است. اما به نظر من حج واجب، مشروط نيست. حج جزء احكام وضعي است نه احكام تكليفي و مانند يك بدهكاري است كه بايد پرداخت شود. و گفته شده (لله) و لام، لام ملكيت است. مال خداست و بدهكاريد به خدا و مديون هستيد و يك حج بر گردن شماست. امر به حج نداريم. و هيچ كجا كلمه اي مثل«حجوا» كه امر به حج باشد نه در قرآن آمده است و نه در روايات. در اصل، بدهكاري (حج) قصد قربت نمي خواهد. ولي اعمال مربوط به حج يك نوع عبادت است. و اصل حج يك نوع حكم توسلي است نه تعبدي.

ص:60

عبادت چند معنا دارد يا به معناي اطاعت انجام فرمان است يا به معناي انجام هر كاري است كه در آن مصلحتي باشد. در ذات هر عبادتي هدف بايد انجام فرمان كسي باشد كه او را ربّ مي دانيم و الّا عبادت، عبادت نيست. مثلا چرخيدن دور خانه خدا و حرم امام رضا عليه السلام هر دو چرخيدن است، ولي با هم فرق دارد و چرخيدن دور حرم امام رضا عليه السلام طواف نيست چون دور خانه خدا كه مي چرخيم دور خانه رب و آفريدگارمان مي چرخيم كه حيات و سلامت و مرگ و همه چيز ما به دست اوست. اما دور حرم امام رضا عليه السلام كه مي چرخيم چون آفريدگار ما نيست طواف محسوب نمي شود. مثل اين كه كسي را در خيابان ببينيم و به او احترام بگذاريم و تعظيم كنيم. اين مورد با هنگامي كه در برابر آفريدگارمان تعظيم مي كنيم تفاوت دارد چون ما بنده خداوند هستيم و سجده در برابر خداوند عبادت است، اما در برابر ديگران تواضع و فروتني است. و اگر تصور كنيم كه همه چيز ما دست آن شخص است و به او احترام بگذاريم، دچار شرك شده ايم. وهابي ها ايراد مي گيرند و مي گويند ما مي گوييم ياالله ولي شيعيان مي گويند ياعلي. جواب آن ها اين است كه شيعيان، علي را رب نمي دانند به همين دليل دچار شرك نيستند.

در خصوص اسرار عبادات حج يا اسرار مناسك حج، اين مناسك وقتي عبادت هستند كه اعتقاد به ربوبيّت در همه آن ها نهفته باشد. اصل عبادت، اعتقاد به ربوبيت است و در دل هر ذره از مناسك بايد ببينيم كه همه چيز ما در دست خداوند است. بايد خود را وابسته به يك نيروي برتر (خداوند) بدانيم. اين مسئله تأثير تربيتي بسيار مهمي در زندگي انسان دارد.

ص:61

پس تك تك اعمال، عبادت است و در انجام تمام اعمال بايد جنبه ربوبيت خداوند را در نظر بگيريم و آگاهانه عمل كنيم.

هادوي: يكي از مراحل اين كار دانستن احكام است، ولي اصرار روحانيون بر رعايت احكام باعث مي شود كه زائران بيشتر به ظاهر احكام توجه كنند و از باطن آن غفلت كنند. يكي از موارد بحث، نيت است. روحانيون به زائران القا مي كنند كه نيت را به اشكال مختلف به زبان جاري كنند و مثلاً بگويند كه: من مُحرم مي شوم به احرام حجه الاسلام از طرف خودم و.... اين باعث مي شود كه زائر از حقيقت حج غافل شود و به اين نكته توجه نكند كه او با اراده خود دارد بعضي چيزها را بر خود حرام مي كند تا فقط خودش بماند با منش ها و ابعاد دروني اش. اما اصرار روحانيون براي توجه به ظاهر احكام باعث مي شود كه زائران با پوسته ظاهري احكام درگير شوند و گاهي دغدغه زائران براي توجه به ظاهر تا حدي پيش مي رود كه از باطن غافل مي شوند و مي خواهند هر چه زودتر اعمال حج و عمره تمام شود و هيچ لذتي از آن اعمال نمي برند.

پيچيده كردن اعمال حج خوب نيست و موجب غفلت از حقيقت اعمال مي شود. بايد آرامش را در زائران ايجاد كرد.

براي كاربردي كردن اين مسائل بايد از سخت گيري در احكام و نيت و.... پرهيز كرد؛ وقتي حج گزار از شهر خودش حركت مي كند، در واقع نيت به جا آوردن حج را داشته است و همين كافي است، ولي گاهي سخت گيري ها به حدّي است كه حج گزاران در اعمال عبادي روزانه خود نيز دچار وسواس مي شوند و بعد از حج ممكن است علاقه آن ها به عبادات كاهش پيدا كند و يكي از موانع

ص:62

پرداختن به باطن عبادات، پيچاندن ظاهر عبادات است و با وجودي كه بايد به ظاهر احكام پرداخت و آن را جدّي گرفت، ولي نبايد آن ها را به اندازه اي بزرگ جلوه داد كه حج گزار از باطن غفلت كند. بايد به روحانيون آموزش و دستورالعمل داده شود كه به گونه اي احكام را آموزش دهند كه جنبه باطني عبادات ناديده گرفته نشود. حتي شيوه هاي گوناگون گزارش خواستن از روحانيون مي تواند آن ها را راهنمايي كند تا چه راهكارهايي را براي اجراي احكام عبادي و آموزش آن در پيش گيرند. روحانيون جنبه هاي معنوي را هم در فرم هاي گزارش نيز منعكس كنند تا مشخص شود تا چه ميزان مؤثر بوده است.

ص:63

سؤال پنجم: روحانيون و اسرار حج

اشاره

توصيه و راه كار براي روحانيون در راستاي انجام مسؤوليت هاي معنوي و فرهنگي در كاروان ها چيست و روحانيون چه تدابيري اتخاذ كنند تا از اسرار و فلسفه مناسك حج و عمره، بيشترين بهره را ببرند؟

افتخاري: بنا بر سفارش آيت الله بروجردي كه مي فرمود: «بهترين تصدقات، ارشاد بندگان خدا و وسيله شدن براي ارتباط بندگان با خداوند است» همچنين ايشان به آيه «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللهِ، چه قولي بهتر و چه سخني بالاتر است از سخني كه دعوت به سوي خداوند باشد؟» [فصلت: 33] تمسك جسته و فرموده اند: «روحانيوني كه به سفر حج مي روند، بايد بدانند كه راه، راه خداست و عمل، براي خداست. پس بايد نسبت به كساني كه پس از سپري كردن سال ها انتظار، سفر حج نصيبشان شده است احساس مسؤوليت كرده و آنان را ياري كنند؛ زيرا آنان براي انجام يك امر واجب آمده اند و مي بايست توسط روحانيون كاروان ها با وظايف شرعي شان بيشتر آشنا شوند و اين بهترين خدمت است به ويژه اگر توأم با قصد قربت و اخلاص در راه خدا باشد.

بهترين شيوه آن است كه انسان متوجه باشد راه، راه خداست و براي او و به سوي او حركت كرده است، پس بايد از تمام علائق و وابستگي هايي كه انسان را از توجه به خدا باز مي دارد، دوري كند و موحّدانه در اين راه قدم بر دارد، حال چه خودش انجام دهنده اعمال حج باشد، چه در مقام راهنمايي و ارشاد ديگران براي انجام

ص:64

آن اعمال قرار گرفته باشد. پس بايد يقين كند كه اگر خالصانه در اين راه پيش برود، حتماً مورد قبول خداوند واقع مي شود، چرا كه گفته اند: «كيف يقل مع التقوي».

اگر انسان اين اصل را كه مي فرمايد: «و اخلص العمل لله فإن الناقد بصير» مدّ نظر قرار دهد و در مفاهيم آن تفكر نمايد، مي فهمد كه فقط و فقط بايد عمل خويش را براي خدا خالص كند؛ زيرا كسي كه نگهبان كار اوست، به اين اعمال رسيدگي مي نمايد و خداوند بصير و بيناست. پس وقتي انسان، خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند، خلوص و تقواي بيشتري پيدا مي كند. در نتيجه هر فردي بايد اين آيه را سرلوحه زندگي و اعمال خويش قرار دهد كه: «و ما تكون في شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الّا كنّا عليكم شهودا استفيضون فيه و ما يعضب عن ربك من مثقال ذرة» تا هم در طول حياتش خالصانه و با تقوا زندگي كند و هم خداوند و اهل بيت + از وي راضي و خشنود باشند و در قيامت نيز سربلند و افتخار آميز محشور شوند..

بهشتي: در گذشته اصلاً روحاني مطرح نبود، ولي الحمدلله با زحماتي كه بعثه مقام معظم رهبري در اين سال ها كشيده اين مشكل رفع شده است. بعد از انقلاب اين مسأله مورد توجه قرار گرفته و در انتخاب روحانيون دقت مي شود. هم در آموزش شان و هم در تهذيب شان. انسان بايد از كبر و غرو دوري كند و اگر نكته اي نمي دانست، سؤال كند. خوب است روحانيون عزيز اين مورد را رعايت كنند؛ زيرا هيچ اشكالي ندارد كه اهل سؤال باشند و

ص:65

با هم در مورد مسائل حج بحث كنند. سؤال و جواب موجب پختگي مي شود مخصوصاً در جلسات مدينه كه آقايان دقيقاً مسائل را بررسي مي كنند. توصيه ديگرم اين است كه هر چه مي توانند با زائران، اخلاقي برخورد كنند و حُسن معاشرت داشته باشند در اين صورت بيشتر مي توانند روي آن ها تأثير بگذارند و نفوذ كنند. چه بسا كساني كه ممكن است انحرافات يا مشكلاتي داشته باشند، ولي حالشان دگرگون و منقلب شود و به راه درست باز گردند.

عراقچي: حج گزاران بايد بندگي خداوند را خالصانه انجام بدهند. روحانيون حج هم بايد به حج گزاران مسائل را ياد بدهند و به آن ها بگويند كه شما به اين جا آمده ايد كه با خدا و پيغمبر بيعت كنيد. حتي اگر دست كسي به حجرالاسود برسد، آن سنگ به منزله دست خداست و بايد با آن بيعت كند و هر چه خدا براي انسان رقم بزند، به نفع اوست و خدا صلاح بندگانش را مي خواهد پس بايد با خدا باشند و هر جا كه شيطان ظاهر شد، او را بزنند و اين رمي، هميشگي باشد. هر وقت شيطان به سراغش آمد او را بزند و از خود دور كند. شيطان به هر عنواني كه با انسان حرف بزند خير انسان را نمي خواهد.

خداوند در قرآن به حضرت آدم و حوّا نصيحت كرد كه از اين درخت نخوريد زيرا اگر به اين حرف گوش كنيد در بهشت جاويد خواهيد شد. شيطان همه جا دنبال انسان مي آيد و خود را به هر شكلي در مي آورد تا انسان را از راه خدا منحرف كند. در روايات آمده است كه اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از رحلت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلام مشغول تجهيز بدن رسول خدا بودند كه صدايي از بين زمين و آسمان

ص:66

شنيدند كه گفت بدن رسول خدا طيب و طاهر است و احتياج به غسل ندارد. ظاهراً حرف درستي است و اما شيطان اين گونه وارد مي شود. همه مي دانند كه بدن رسول خدا پاك است اما وقتي حضرت امير صلي الله عليه و آله و سلام اين صدا را شنيد فرمود كه اين صدا از جانب شيطان است؛ زيرا خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلام به من وصيت كرده كه بدن مرا غسل بده پس هر صدايي غير از صداي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلام باشد، صداي شيطان است. مثل صداهايي كه از غرب و شرق مي آيد و همچون سمّ مهلك است. و اين روايت درس بزرگي به ما مي دهد و مي فهميم كه شيطان گاهي به اشكال مقدسي بر انسان ظاهر مي شود. ما بايد از معصومين متابعت كنيم. تمام حركات انسان بايد به عصمت نزديك شود. انسان سازي به دست معصومين+ است نه به دست كسي ديگر. و به طور كلي عقل انسان ساز نيست وحي انسان ساز است. همه انبيا آمدند آنچه انسان ساز است را به انسان ياد بدهند. فقط بايد از معصوم پيروي كرد كه از سهو و خطا و نسيان و.... معصوم هستند. انسان بايد خودش را به آن ها بسپارد. در روايت آمده است كه: عالم ما هستيم _ خود پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلام به اصحاب فرمود _ و بقيه متعلّم هستند حتي شيعياني مانند سلمان و ابوذر و.... معلّم فقط معصوم است زيرا معلّم بايد كلّ انسان را بشناسد و اين تنها از معصوم برمي خيزد. خداوند ضمانت كرده كه پيروي از آنان موجب رستگاري است.

هادوي: به عقيده من حج گزار بايد قبل از رفتن به حج، خود را آماده كند و در زمينه حج و اسرار آن مطالعه كند تا در هنگام سفر از

ص:67

آن استفاده كند و ايجاد اين آمادگي به مقدماتي مانند دانستن احكام حج و اسرار و حكم حج و تطهير و تغيير حال روحي خودمان وابسته است و اگر ما با يك توشه علمي و نظري و يك آمادگي عملي و فكري به حج برويم، بيشتر مي توانيم از اين فرصت استفاده كنيم. ظرف حج، ظرف ظهور اين آمادگي هاست، نه ظرف تحقق آمادگي ها. روحانيون هم به طور ويژه بايد خود را آماده كنند. چون خيلي از حج گزاران ممكن است فقط همين يك بار (در سفر حج) ارتباط نزديك و رو در رو با روحاني داشته باشند و هر اتفاقي براي آن ها ماندگار خواهد بود و روحاني اگر به اين نكته توجه داشته باشد كه در حج در مقام انبيا و امامان قرار گرفته و مواظب گفتار و رفتار خود باشد، به گونه اي عمل خواهد كرد كه در حج گزاران اثر جاوداني داشته باشد و روحانيوني كه بيشتر به حج مشرف مي شوند، بيشتر به جنبه معنوي و باطني اعمال توجه داشته و در هنگام انجام اعمال حج، ارتباط معنوي خود را با خدا تقويت كنند تا از اين فرصت ها بهره هاي معنوي بيشتري ببرند.

ص:68

فصل دوم: آسان ترين شيوه محاسبه خمس

اشاره

مطابق با فتاواى آيات عظام:

امام خمينى (قدس سره)، اراكى، بهجت، تبريزى، خامنه اى،

خوئى، زنجانى، سيستانى، صافى، فاضل، گلپايگانى،

مكارم شيرازى، نورى همدانى و وحيد خراسانى

ص:69

اهميت وجوب تخميس اموال

ص:70

تخميس اموال، در فقه شيعه از فرائض و واجبات مالى است و در اهميت آن همين مقدار بس كه در فرهنگ غنى دين شناسان راستين، عترت نبوى (ص)، به عنوان وسيله تطهير اموال و پالايش نفس و جان مطرح شده است. چنانكه مرحوم صدوق در علل الشرايع و نيز من لايحضره الفقيه و نيز مرحوم كلينى در كافى به سند معتبر (موثقه ابن بكير) در اين باره از امام صادق (ع) نقل كرده اند كه فرمود: انى لآخذ من احدكم الدرهم و انى لمن اكثر اهل المدينة مالا ما اريد بذلك الا ان تطهروا (1)؛ به راستى من با اين كه خود غنى ترين مردم مدينه هستم، از برخى از شما درهمى را (به عنوان خمس) دريافت مى كنم و غرضم جز پاك شدن شما نيست.

در اهميت وجوب تخميس اموال از نگاه فقهى اين دو مسئله قبل از هر چيز جلب توجه مى كند.

1- به اتفاق فقها و مراجع عظام، تصرف در مالى كه متعلق خمس است، هر چند قصد دادن خمس آن را داشته باشد، جايز نيست مگر با اذن حاكم شرع. (2)البته به فتواى آية الله زنجانى، تصرف در مالى كه متعلق خمس است، تا زمانى كه مقدار خمس و يك پنجم آن باقى است، اشكال ندارد. (3)


1- وسائل الشيعه، ج 337: 6، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 1، حديث 3
2- توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1790؛ خامنه اى، اجوبه، س 936؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1798، نورى همدانى، توضيح المسائل، م 1786
3- المسائل الشرعيه، م 1798.

ص:71

2- به اتفاق مراجع عظام مكلّف، شرعا نمى تواند، بدون مراجعه به مرجع خود، خمس را به ذمه بگيرد و خود را بدهكار اهل خمس بداند و در آن تصرف كند. (1)نوشته اى كه پيش روى داريد بر آن است تا آسان ترين شيوه محاسبه خمس اموال را در راستاى مسايل مورد ابتلا با رعايت دقائق و ظرائف فتوائى بر اساس فتواى مشهور مراجع عظام ارايه دهد. و قبل از آن بايسته است با ضابطه تعيين مبدأ سال خمسى آشنا شويم.

مبدأ سال خمسى، قهرى است، نه انتخابى

اولين مسئله در محاسبه خمس اموال كه جلب توجه مى كند و رعايت آن ضرور و لازم است، اين است كه:

تعيين مبدأ سال خمسى كه بر اساس آن محاسبه انجام مى شود و مكلّف شرعاً مجاز است تا پايان سال، درآمد خود را صرف در مؤونه زندگى كند، و اگر صرف نكرد، واجب است خمس آن را بپردازد. يك امرى انتخابى نيست، به گونه اى كه به دلخواه خود در هر زمان بتواند سر سال قرار دهد؛ بلكه قهرى و واقعى و داراى ضابطه خاصى است كه با وجود آن ضابطه، مبدأ سال خمسى شروع مى شود. هر چند او قصد نكند و نخواهد آن را مبدأ سال خود قرار دهد.

در ضابطه مبدأ سال خمسى سه نظر بين مراجع عظام وجود دارد:

1- آيات عظام امام خمينى (قدس سره)، بهجت، خامنه اى،


1- توضيح المسائل مراجع، م 1791 و 1792؛ خامنه اى، اجوبه، س 983؛ نورى همدانى، توضيح المسائل، م 1787 و 1788؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1799.

ص:72

صافى و فاضل: مبدأ سال خمسى كسانى كه درآمد تدريجى روزانه دارند؛ مانند تاجر، كاسب و صنعت گر؛ اولين روزى است كه شروع به كسب و كار كرده اند و كسانى كه حقوق بگير هستند به اين معنا كه درآمد كارشان در زمانى معين (مثل آخر برج) به دست مى آيد، مبدأ سالشان، اولين روزى است كه حقوق و درآمد در اختيارشان قرار مى گيرد و تمكن از دريافت دارند (ولو دريافت نكنند). (1)مثلًا اگر كارمندى بيست سال قبل اوّلين حقوق خود را در روز 20 آبان دريافت كرد و يا مى توانست دريافت كند، براى هميشه مبدأ سال خمسى او روز 20 آبان است.

2- آيات عظام خوئى، تبريزى، زنجانى، مكارم، نورى، وحيد خراسانى: مبدأ سال خمسى براى هر كس اعم از كارمند، حقوق بگير، كاسب و كشاورز، اولين روزى است كه درآمد براى او حاصل شده است. (2)3- آية الله سيستانى: مبدأ سال خمسى براى كسى كه شغلى


1- امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 1، ص 326، از چاپ جامعه مدرسين، استفتائات، ج 1، س 135؛ خامنه اى، اجوبة الاستفتائات، س 994؛ بهجت، وسيلة النجاة، م 1382، توضيح المسائل، م 1384؛ صافى، توضيح المسائل، م 1774 و جامع الاحكام، ج 1، س 608؛ فاضل، توضيح المسائل، م 1765 و جامع المسائل، ج 1، س 805 و 810
2- خوئى، منهاج الصالحين، ج 1، م ص 335، م 1218؛ و التعليقة على منهاج الصالحين، م 1218؛ زنجانى، المسائل الشرعية، م 1773؛ تبريزى، توضيح المسائل، م 1774، مكارم، توضيح المسائل، م 1486؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 310؛ وحيد، توضيح المسائل، م 1782 و حاشيه منهاج الصالحين، م 1218، ج 1، ص 373.

ص:73

دارد، اولين روزى است كه شروع به كار كرده است. (1)

چند مسئله


1- سيستانى، المسائل المنتخبة، م 593.

ص:74

مسئله اول: كسى كه كاسب نيست بلكه كارمند، حقوق بگير، يا كشاورز است، اگر به طور اتفاقى معامله اى كند و سودى ببرد، به اتفاق همه مراجع عظام، مبدأ سال خمسى او در خصوص اين سود از زمانى است كه به دست آمده و چنان چه از آن زمان تا يك سال بعد در مخارج زندگى صرف نكند، بايد خمس آن را بدهد. (1)

مسئله دوم: شخصى كه داراى چند شغل است و چند منبع درآمد دارد، مانند كارمند و حقوق بگيرى كه كشاورزى هم مى كند يا اين كه كاسب است و منزل و مغازه خود را نيز اجاره مى دهد. آيا مى تواند براى هر يك از آن ها سال خمسى مستقل قرار دهد؟

1- به نظر همه مراجع (به جز آية الله وحيد خراسانى و آية الله مكارم) مى تواند براى هر كدام سال جداگانه اى قرار دهد، ولى چنان چه در يكى از شغل ها زيان ديد نمى تواند از سود ديگرى جبران كند. (2)

2- آية الله وحيد خراسانى: واجب است براى تمام درآمدها


1- توضيح المسائل مراجع، م 1765؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1773 و حاشيه منهاج الصالحين، ج 1، ص 373، م 1218.
2- امام خمينى (ره) ، تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الخمس الخامس، م 12 و استفتائات، ج 1، ص 350، س 17؛ بهجت، وسيلة النجاة، م 1384، تبريزى، صراط النجاة، ج 2، س 559، خوئى، منهاج الصالحين، ج 1، ص 335، م 1218؛ خامنه اى، اجوبه، س 964، زنجانى، المسائل الشرعيه، م 1779؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، ص 170؛ س597؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 810؛ گلپايگانى، مجمع المسائل، س 1013؛ نورى،استفتائات، ج 2، س 319.

ص:75

يك سال خمسى قرار دهد. (1)

3- آية الله مكارم: بنابر احتياط واجب، بايد درآمد هر دو شغل را آخر سال يك جا حساب كند. (2)

ليست اموال

اشاره

به طور كلى اموال هر مكلّفى نوعاً از اقلام ذيل خارج نيست:

1- ارث

2- هديه و بخشش

3- سرمايه

4- درآمد كسب و كار مصرف شده

5- درآمد كسب و كار پس اندازشده

6- قرض و وام مصرف شده

7- قرض و وام پس اندازشده

8- قرض و طلب

9- مهريه

10- ديه

11- صدقات و وجوه شرعيه

12- حقوق بازنشستگى

13- حق بيمه

14- مال حلال مخلوط به حرام

ناگفته نماند كه مواردى از قبيل گنج، معدن و انفال، متعلق


1- حاشيه منهاج الصالحين، ج 1، ص 373، م 1218 و توضيح المسائل، م1790.
2- توضيح المسائل مراجع، م 1773.

ص:76

خمس است، ولى چون مورد ابتلاء غالب مكلفين نيست، بحث از آن ها در ين مختصر، ضرورتى نداد.

اينك بررسى حكم فقهى خمس اقلام مذكور را از منظر مراجع عظام پى مى گيريم.

1. ارث

ص:77

در مورد تعلق خمس به ارث سه نظر وجود دارد:

1.1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، اراكى، بهجت، خامنه اى، زنجانى، صافى، گلپايگانى، فاضل، مكارم، وحيد خراسانى: ارث خمس ندارد، مگر اين كه وارث بداند هنگامى كه در دست مورّث بوده، متعلق خمس شده و خمس آن را نداده يا اين كه بداند بر ذمه او بدهى خمس بوده و نپرداخته است. در اين دو صورت پرداخت خمس بر وارث واجب است.

چنانكه در عروة الوثقى در فصل «ما يجب فيه الخمس» در اين باره چنين آمده است: «مسأله 50: اذا علم ان مورّثه لم يؤدّ خمس ما تركه وجب اخراجه سواء كانت العين التى تعلق بها الخمس موجودة فيها او كان الموجود عوضها بل لو علم باشتغال ذمته بالخمس وجب اخراجه من تركته مثل سائر الديون.» (1)

متن مذكور مورد قبول مراجع مزبور است.

در توضيح المسائل مراجع نيز آمده است: «اگر مالى به ارث به او برسد و بداند كسى كه اين مال از او به ارث رسيده خمس آن را نداده بايد خمس آن را بدهد و نيز اگر در خود آن مال خمس نباشد، ولى انسان بداند كسى كه آن مال از او به ارث رسيده، خمس بدهكار است، بايد خمس را از مال او بدهد. (مسئله 1755)» (2)

متن فوق مورد قبول همه مراجع مذكور است. البته عبارت

آية الله بهجت نسبت به صورتى كه مورّث بابت خمس بدهكار است، ساكت مى باشد.


1- العروة الوثقى 4: 277.
2- توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 15، م 1755؛ خامنه اى، اجوبه، س 859؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1762.

ص:78

1.2. آيات عظام خوئى و تبريزى: «ارث خمس ندارد مگر اين كه وارث بداند قبلاً به آن خمس تعلق گرفته و مورّث آن را نپرداخته كه در اين صورت به احتياط واجب بايد (ورثه كبير تبريزى) خمس آن را بپردازند ولى اگر وارث بداند كه مورّث خمس بدهكار است، بايد خمس را از مال او بپردازد.» (1)

ناگفته نماند كه آنچه در توضيح المسائل مراجع درباره نظر

آية الله تبريزى ذكر شده كه در صورت يقين وارث به تعلق خمس به عين مال موروث اظهر عدم وجوب خمس است، نظر سابق ايشان بوده و نظر اخير ايشان همان است كه ملاحظه شد.

1.3. آية الله سيستانى: ارث مطلقاً خمس ندارد.

از مطالعه منهاج الصالحين، المسائل المنتخبه و توضيح المسائل ايشان (2)به دست مى آيد كه مسئله سه صورت دارد:

صورت اول: ميت اعتقادى به پرداخت خمس نداشته است.

صورت دوم: ميت اعتقاد به دادن خمس داشته، ولى عملاً خمس نمى داده است.

در اين دو صورت هر چند پرداخت خمس بر او واجب بوده، ولى پرداخت خمس بر ورّاث واجب نيست، چه نسبت به صورتى كه خمس متعلق به عين ارث موجود بوده و نداده و چه به ذمه او تعلق گرفته و نداده است. در هر دو حال چيزى بر ورّاث نيست.

صورت سوم: ميت معتقد به دادن خمس بوده و خمس هم


1- تبريزى، توضيح المسائل، چاپ 1382، ص 258.
2- منهاج الصالحين، ج 1، م 1254 و المسائل المنتخبة، م 617 و توضيح المسائل، م 1764.

ص:79

مى داده، ولى نسبت به برخى از اموال، موفق به پرداخت خمس نشده است، در اين صورت بر ورّاث واجب است قبل از تقسيم ارث، خمس را بپردازند؛ هم خمسى كه به عين اموال موجود تعلق گرفته و هم خمسى كه بر ذمه ميت بوده است.

دو مسئله

مسئله اول: در خصوص خمس ارث، ميتى كه انسان با او خويشاوندى دورى داشته و توقع وگمان ارث بردن از او را نداشته است، چند نظر است:

1. آية الله وحيد خراسانى: واجب است در صورتى كه از مخارج سالش زياد بيايد، خمس آن را بدهد. (1)

2. آيات عظام اراكى، بهجت، خوئى، تبريزى، زنجانى، سيستانى، صافى، فاضل، گلپايگانى، مكارم: اگر از مخارج سالش زياد بيايد، به احتياط واجب خمس آن را بپردازد. (2)

3. آيات عظام امام خمينى (ره) ، خامنه اى و نورى همدانى: اگر از مخارج سالش زياد بيايد، احتياط مستحب آن است كه خمس آن را بدهد. (3)

مسئله دوم: در خصوص شخصى كه مانند تاجر و كاسب بايد براى دادن خمس، سال قرار دهد، اگر منفعتى به دست آورد و در بين سال بميرد:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، اراكى، خوئى، خامنه اى، زنجانى، سيستانى، صافى، فاضل، گلپايگانى، مكارم،


1- توضيح المسائل، 518، م 1771.
2- توضيح المسائل مراجع، 2: م 1754. زنجانى، المسائل الشرعيه، م1762.
3- همان

ص:80

وحيد خراسانى، نورى همدانى: بايد مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند وخمس باقيمانده را بدهند. (1)

آية الله زنجانى در اين باره افزوده است: البته مخارج ضرورى كفن و دفن و مراسم ترحيم كه اگر از مال ميت صرف آن ها نشود آبروى ميت در خطر است، از مخارج ميت به شمار مى آيد و خمس به آن ها تعلق نمى گيرد. (2)

2. آية الله تبريزى: بر ورثه لازم نيست مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقيمانده را بدهند. (3)

2. هديه و بخشش

درباره خمس هديه دو مسئله مطرح است:

مسئله اول: اين كه آيا بر واهب (هديه دهنده و بخشش كننده) در صورتى كه هديه از درآمد كسب و كار او باشد، خمس واجب است يا نه؟

پاسخ: در صورتى كه هديه و بخشش از درآمد بين سال باشد و زائد بر شأن هديه دهنده نباشد، به اتفاق همه مراجع عظام از مؤونه او محسوب مى شود و خمس ندارد. (4)و البته اين مسئله از فروع و جزئياتى برخوردار است كه چون مجال واسعى مى طلبد و از حوصله اين مختصر بدور است، به همين مقدار بسنده مى شود.

مسئله دوم: كه بيشتر مورد ابتلاء و پرسش است و محور بحث ماست، اين است كه آيا بر موهوب له (كسى كه به او بخشش شده)


1- توضيح المسائل مراجع 2، م 1767.
2- همان.
3- همان
4- توضيح المسائل مراجع، م 1776.

ص:81

خمس واجب است يا نه؟

در پاسخ اين مسئله بايد گفت كه در اينجا دو صورت قابل تصوير است:

صورت اول: مجموع هديه و بخشش در بين سال خمسى، صرف در مؤونه زندگى شود كه به فتواى همه مراجع عظام، خمس ندارد.

صورت دوم: هديه و بخشش تا وصول سر سال خمسى صرف در مؤونه زندگى نشود، كه در اين صورت پنج نظر وجود دارد:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، خامنه اى و نورى همدانى: خمس آن واجب نيست، گرچه احتياط مستحب است. (1)

2. آيات عظام اراكى، خوئى، گلپايگانى، سيستانى و صافى: اگر از مخارج سالش زياد بيايد بايد خمس آن را بدهد. (2)

3. آيات عظام بهجت، فاضل و مكارم: اگر از مخارج سالش زياد بيايد بنابر احتياط واجب بايد خمس آن را بدهد. (3)

4. آية الله تبريزى و آية الله وحيد خراسانى: چنان چه از مخارج سالش زياد بيايد و عرفاً چيز كوچكى شمرده نشود، بلكه قيمت


1- امام خمينى ره ، تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الخمس الخامس و توضيح المسائل، م 1753؛ خامنه اى، اجوبه، س 851 و 852؛ نورى همدانى، توضيح المسائل.
2- توضيح المسائل مراجع، م 1753.
3- همان

ص:82

معتنابهى داشته باشد، خمس آن را بايد بدهد. (1)

5. آية الله زنجانى: چنان چه از مخارج سالش زياد بيايد اگر مالى كه به دست آورده ارزشمند باشد، لازم است خمس آن را بدهد بلكه بنابر احتياط اگر مال ارزشمندى هم نباشد، خمس آن را بدهد. (2)

مصاديقى از هبه و بخشش

گرچه مصاديق هبه و بخشش بسيار است، ولى از ميان آنها، بر مواردى كه بيشتر مورد ابتلاء و سؤال است اشاره مى شود.

1. مطلق جوائز و از آن جمله جايزه هاى بانكى 2. كادو 3. انعام 4. كمك هزينه تحصيلى كه دولت به دانشجويان پرداخت مى كند

5. عيدى 6. پول تو جيبى كه پدران به فرزندان مى دهند 7. هديه

8. تشويقى 9. وجوهى كه بنياد شهيد به خانواده شهدا پرداخت مى نمايد 10. پاداش.

3. سرمايه

سرمايه در صورتى كه متشكل از اموالى است كه متعلق خمس نيست، از قبيل ارث، مهريه، ديه و مانند آن، بى شك خمس به آن تعلق نمى گيرد. ولى در صورتى كه از درآمد كسب و كار و حقوق تهيه شده باشد، درباره خمس آن چند نظر بين مراجع عظام وجود دارد:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، خامنه اى: سرمايه خمس دارد، مگر اين كه مقدارى باشد كه با پرداخت خمس آن، درآمد كسب با بقيه وافى به هزينه زندگى او نيست و يا اين كه كسب با بقيه مناسب با شأن عرفى او نباشد، در اين دو صورت


1- تبريزى، توضيح المسائل، م 1762؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1770.
2- توضيح المسائل، م 1762

ص:83

خمس ندارد. (1)

2. آية الله گلپايگانى و آية الله صافى: سرمايه خمس دارد مگر آن را از چيزى تهيه كرده باشد كه متعلق خمس نيست. (2)

بنابراين سرمايه اى كه از درآمد كسب و كار و حقوق تهيه شده است، مطلقاً خمس دارد. حتى اگر مقدارى باشد كه درآمد كسب با آن وافى به هزينه زندگى او نباشد يا مجبور است كسبى اختيار كند كه مناسب با شأن عرفى او نيست باز هم خمس دارد.

3. آية الله خوئى و آية الله تبريزى: سرمايه اگر از درآمدهاى سال قبل تهيه شده باشد، مطلقا خمس دارد، ولى اگر از درآمد بين سال جارى است، فقط به مقدارى كه مؤونه سال اوست، خمس ندارد و بقيه خمس دارد. (3)

4. آيات عظام بهجت، فاضل (نظر اخير ايشان) و زنجانى: آن مقدارى از سرمايه كه براى تأمين معاش (مطابق با شأن) خود و عائله اش به آن نياز دارد، خمس ندارد و بقيه آن خمس دارد. (4)قهراً اگر تمام سرمايه براى تأمين معاش خود و عائله اش مورد نياز است، تمام آن خمس ندارد.

5. آية الله سيستانى و آية الله مكارم (نظر اخير ايشان): سرمايه خمس دارد مگر اين كه اداى خمس سبب شود كه نتواند با بقيه،


1- امام خمينى ره ، تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الخمس الخامس، م 13؛ استفتائات امام خمينى ره 1: 355؛ خامنه اى، اجوبه، س 952، نورى.
2- گلپايگانى، مجمع المسائل، ج 1، ص 289؛ صافى، جامع الاحكام 1، 168، س 590.
3- منهاج الصالحين، ج 1، ص 373، م 1219.
4- بهجت، توضيح المسائل، م 1401؛ فاضل، استفتاء؛ زنجانى، استفتاء

ص:84

زندگى خود را اداره كند، ولى در صورتى كه با دست گردان نمودن بتواند تدريجاً آن را بپردازد، ساقط نمى شود. (1)

6. آية الله وحيد خراسانى: پرداخت خمس سرمايه واجب است، ولى در صورتى كه سرمايه مقدارى باشد كه براى تهيه معاش خود و عائله اش به آن نياز دارد، به احتياط واجب بايد خمس آن را بدهد. (2)

4. درآمد پس اندازشده

درآمد كسب و كار و تجارت و كشاورزى از دو حال خارج نيست:

1. درآمد پس اندازشده

2. درآمد مصرف شده

اما درآمد پس اندازشده كه سال بر آن گذشته و صرف در مؤونه زندگى نشده است، درباره خمس آن چند نظر است:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، اراكى، خوئى، تبريزى، سيستانى، وحيد خراسانى: خمس دارد. (3)

2. آية الله خامنه اى (نظر اخير ايشان): پس انداز درآمد سال براى صرف در مؤونه در سال بعد اگر در آستانه صرف در مؤونه تا چند روز آينده باشد و يا خود داشتن مبلغى پس انداز جزو مؤونه او محسوب باشد، خمس ندارد و گر نه بايد خمس آن را بپردازد. (4)

ضمناً نظر قبلى معظم له اين بود كه با رسيدن سر سال خمسى واجب است خمس درآمد پرداخت شود، مگر در مورد پس انداز درآمد براى تهيه منزل و لوازم ضرورى زندگى كه اگر در آينده نزديك


1- سيستانى، المسائل المنتخبة، ج 1، ص 274، م 587؛ مكارم، استفتاء كتبى.
2- منهاج الصالحين، ج 1،ص 373، م 1219، تعليقه، 695.
3- توضيح المسائل مراجع 2: م 1752؛ تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الخمس الخامس؛ خوئى و تبريزى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1217؛ سيستانى، توضيح المسائل، م 1761؛ وحيد، توضيح المسائل، م 1769 و 1794.
4- استفتاء كتبى.

ص:85

مثلاً دو سه ماه پس از سال خمسى در اين موارد مصرف شود، خمس ندارد.

3. آيات عظام بهجت، زنجانى و فاضل: خمس دارد مگر اين كه پس اندازكردن درآمد براى تهيه چيزهايى باشد كه در زندگى عرفاً به آن احتياج دارد، مانند منزل، اثاثيه، جهيزيه دختر، وسيله نقليه مورد نياز و مانند آن ها و نمى تواند يك دفعه آن ها را تهيه نمايد. در اين صورت پس انداز درآمد اگر چه چندين سال هم برآن بگذرد، خمس ندارد. (1)

با توجه به فتواى مذكور اين نتيجه را مى گيريم كه از نظر مراجع عظام مذكور، مؤونه زندگى كه در باب خمس، استثناء شده مقيد به مؤونه بين سال نيست، بلكه شامل هر نوع مؤونه اى كه عرفا مورد نياز است وتهيه آن به طور دفعى در بين سال ميسر نيست، مى شود.

4. آية الله گلپايگانى (نظر اخير ايشان) و آيت الله صافى: خمس دارد مگر اين كه پس اندازكردن براى تهيه خانه مسكونى مورد نياز فعلى و در حد شأن باشد و راهى براى خريد خانه به جز ذخيره و پس اندازكردن پول نداشته باشد كه در اين صورت به آن خمس


1- بهجت، توضيح المسائل، م 1391؛ فاضل، جامع المسائل، س 678 و استفتاء؛ زنجانى، استفتاء.

ص:86

تعلق نمى گيرد. (1)

5. درآمد مصرف شده

درآمد كسب و كار و حقوق كه مصرف شده، از چند صورت برخوردار است.

صورت اول: قبل از وصول سال خمسى صرف در مؤونه زندگى نشده بلكه در بين سال يا پس از وصول آن مبدل به سرمايه شده است، در اين صورت حكم سرمايه را دارد كه به تفصيل فتاواى مراجع عظام درباره خمس آن ملاحظه شد.

صورت دوم: در بين سال، صرف در مؤونه زندگى متناسب با شأن عرفى شده است. در اين صورت به اتفاق همه مراجع عظام، خمس به آن تعلق نمى گيرد. (2)

صورت سوم: پس از وصول سال خمسى صرف در مؤونه زندگى شده است. در اين صورت به نظر همه مراجع عظام خمس دارد. به جز آيات عظام بهجت، زنجانى و فاضل كه به نظر مبارك آن ها چنان كه قبلاً گذشت در صورتى كه به قصد صرف در ضروريات زندگى پس اندازشده و بعدها صرف در همان مى شود خمس ندارد.

همچنين آية الله گلپايگانى و آية الله صافى، چنان كه قبلاً ملاحظه شد، مى فرمايند: در خصوص موردى كه درآمد به منظور تهيه منزل مسكونى پس اندازشده و راهى براى خريد منزل جز با


1- گلپايگانى، استفتاء؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، س 705 و 709.
2- توضيح المسائل مراجع 2: م 1775؛ خامنه اى، اجوبه، س 921؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1792.

ص:87

پس اندازكردن پول نداشته باشد و پس از وصول سال خمسى يا سال هاى بعد صرف در تهيه منزل مى شود، خمس ندارد و در بقيه موارد خمس دارد.

صورت چهارم: درآمد كسب و كار صرف در مؤونه زندگى شده، مثلاً با آن منزل ساخته يا وسيله نقليه و يا وسايل مورد نياز در منزل خريده، ولى براى او مشكوك است كه آيا در بين سال خمسى، درآمد را صرف مؤونه كرده يا پس از وصول آن. در اين صورت چند نظر است:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، اراكى، تبريزى، خوئى، خامنه اى، سيستانى، مكارم، وحيد خراسانى: بنابر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند.

چنان كه در توضيح المسائل مراجع آمده است: مسئله 1797 كسى كه از اول تكليف، خمس ندارد اگر از منافع كسب، چيزى كه به آن احتياج ندارد خريد و يك سال از خريد آن گذشت بايد خمس آن را بدهد و اگر اثاث خانه و چيزهاى ديگرى كه به آن احتياج دارد، مطابق شأن خود خريده، پس اگر بداند در بين سالى كه در آن سال فايده برده، آن ها را خريده، لازم نيست خمس آن ها را بدهد و اگر نداند كه در بين سال خريده يا بعد از تمام شدن سال، بنابر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند. (1)

2. آيات عظام گلپايگانى، و صافى: بنابر احتياط مستحب بايد با


1- توضيح المسائل مراجع 2، م 1797؛ خامنه اى، اجوبه، س 927 و 934؛ زنجانى، توضيح المسائل، ج 2، م 108؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، ص 525؛ م 1815.

ص:88

حاكم شرع مصالحه كند. (1)

3. آية الله زنجانى: اگر درآمد را پس از سال خمسى، صرف در چيزهايى كرده كه به آن ها احتياج دارد به طورى كه براى تهيه آن ها لازم بوده درآمد را كنار بگذارد باز هم خمس ندارد و اگر وضعيت مالى وى مشخص نباشد بنا بر احتياط واجب، بايد با حاكم شرع مصالحه كند. (2)

6. قرض و وام مصرف شده

1- توضيح المسائل مراجع 2، م 1797؛ آية الله گلپايگانى، توضيح المسائل، م 1806.
2- آية الله زنجانى، توضيح المسائل، م 1806.

ص:89

مبالغى كه شخص به عنوان قرض يا وام دريافت مى كند، به صورت هاى ذيل مى باشد:

صورت اول: اين كه سال خمسى فرا رسيده و هيچ مقدار از قرض و اقساط وام پرداخت نشده است. در اين صورت به نظر همه مراجع عظام، خمس تعلق نمى گيرد. چه اين كه اصل مبلغى كه قرض يا وام گرفته شده، به هنگام وصول سال خمسى موجود باشد يا صرف در مؤونه زندگى شده يا تبديل به سرمايه شده است.

صورت دوم: اين كه تمام قرض و اقساط وام يا بخشى از آن با درآمد بين سال پرداخت شده ولى اصل قرض و وام در بين سال خمسى، صرف در مؤونه زندگى شده است.

در اين صورت به فتواى همه مراجع عظام، خمس واجب نيست؛ زيرا چنانكه قبلاً ملاحظه شد، درآمدى كه در بين سال صرف در مؤونه زندگى شود به نظر همه مراجع مستثنا است.

صورت سوم: اين كه تمام قرض و اقساط وام يا بخشى از آن از درآمد بين سال پرداخت شده، ولى پس از وصول سال خمسى در مؤونه زندگى از قبيل خريد منزل يا وسيله نقليه مورد نياز و يا لوازم زندگى صرف شده است. در اين صورت چند نظر است:

1. آيات عظام بهجت، زنجانى و فاضل: مؤونه مستثناى از وجوب خمس، مقيد به سال نيست و خمس ندارد.

2. آية الله گلپايگانى و آية الله صافى: در خصوص موردى كه قرض و وام صرف در خريد منزل شده است، خمس ندارد.

3. به نظر بقيه مراجع عظام (امام خمينى (ره) ، اراكى، خوئى، تبريزى، خامنه اى، سيستانى، مكارم، وحيد، نورى) آن

ص:90

مقدار از قرض و وام كه پرداخته شده، خمس دارد.

صورت چهارم: تمام قرض و اقساط وام يا بخشى از آن، از درآمد بين سال پرداخت شده، ولى اصل قرض و وام مبدل به سرمايه كسب يا ابزار كار شده است. در اين صورت حكم سرمايه را دارد كه در مبحث خمس سرمايه، شش نظر درباره آن ذكر شد. براى آشنايى با حكم خمس آن، به مبحث مذكور مراجعه شود.

7. قرض و وام پس اندازشده

قسم ديگر از اقسام قرض و وام اين است كه تمام قرض و اقساط وام يا بخشى از آن پرداخت شده ولى اصل قرض، وام موجود است و مصرف نشده، بلكه پس انداز شده است كه از چند صورت برخوردار است:

صورت اول: اين كه براى مؤونه زندگى به آن نيازى ندارد.

همه مراجع عظام: به آن مقدارى از قرض و اقساط آن كه پرداخت شده، خمس تعلق مى گيرد.

صورت دوم: اين كه جهت تأمين مؤونه متناسب با شأن عرفى زندگى خود به آن نياز دارد.

1. آيات عظام بهجت، زنجانى، فاضل كه قائلند مؤونه مستثناى از وجوب خمس، مقيد به سال نيست مطلقا خمس ندارد. چه اين كه مورد نياز، تهيه منزل باشد يا وسيله نقليه و يا غير آنها.

2. آية الله گلپايگانى و آية الله صافى: در خصوص موردى كه نياز او به مبالغ مذكور جهت تهيه منزل باشد و راه ديگرى براى خريد آن ندارد، خمس ندارد.

3. بقيه مراجع عظام: آن مقدار از قرض و اقساط آن كه پرداخت شده، خمس دارد.

8. قرض و طلب

ص:91

حكم خمس پولى كه از درآمد به عنوان قرض به ديگرى مى دهد با حكم خمس پولى كه از كسى به عنوان مزد كار و يا حقوق طلبكار است فرق مى كند كه به تفصيل حكم هر دو به قرار ذيل تشريح مى شود.

اما قرض: پولى كه از درآمد خود به ديگرى قرض مى دهد، دو صورت دارد:

صورت اول: اين كه پس از گذشت سال، آن را قرض داده است كه به فتواى همه مراجع عظام واجب است خمس آن پرداخت شود؛ زيرا قبل از آن كه آن را قرض دهد، با رسيدن سر سال خمسى متعلق خمس شده بود.

صورت دوم: اين كه از درآمد بين سال قرض داده است. در اين صورت اگر دريافت قرض براى او در پايان سال خمسى ممكن باشد، بايد خمس آن را در پايان سال بدهد و اگر دريافت آن ممكن نباشد، تا آن را دريافت نكرده، پرداخت خمس آن واجب نيست. (1)

و اما طلب: مبالغى كه مكلّف از ديگران بابت اجرت كار و حقوق، طلب دارد از دو صورت برخوردار است:

صورت اول: اين كه طلب او به هنگام رسيدن سر سال خمسى، قابل دريافت است در اين صورت به نظر همه مراجع عظام خمس دارد.


1- امام خمينى (ره) ، استفتائات، ج 1، س 96؛ بهجت، توضيح المسائل، م 1379؛ تبريزى، استفتائات، س 946؛ خامنه اى، اجوبه، س 870؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 1، م 1251؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، س 621؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 833؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 319؛ نورى، استفتائات، ج 2، س 372؛ وحيد، استفتاء شفاهى.

ص:92

صورت دوم: اين كه طلب او به هنگام رسيدن سر سال خمسى قابل دريافت نباشد. مانند حقوق معوقه كارمندان. در اين صورت:

1. همه مراجع (به جز آيات عظام تبريزى، سيستانى و وحيد خراسانى): جزء درآمد سال دريافت محسوب مى شود كه اگر تا پايان سال خمسى، در مؤونه زندگى مصرف شود، خمس ندارد و اگر بماند خمس دارد. (1)

2. آية الله تبريزى: اگر براى شخص خاصى يا شركت خصوصى كار كرده است بايد در همان سال كه كار كرده، خمس آن را بدهد و اگر براى دولت اجير شده جزء درآمد سال دريافت محسوب مى شود و چنان چه تا سر سال خمسى زياد بيايد، خمس دارد. (2)

3. آية الله سيستانى: به مجرد دريافت، فوراً بايد خمس آن پرداخت شود. (3)

4. آية الله وحيد: بنابر احتياط واجب به مجرد دريافت، فوراً خمس آن پرداخت شود. [47]

9. مهريه

1. همه مراجع عظام (به جز آية الله بهجت): خمس ندارد. (4)

2. آية الله بهجت: بنابر احتياط واجب اگر از مخارج سالش اضافه


1- امام خمينى (ره) ، استفتائات، ج 1، س 141؛ خامنه اى، اجوبه، س 898؛ صافى، جامع الاحكام، ج 1، س 622؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 839؛ بهجت و مكارم، استفتاء
2- تبريزى، استفتائات، س 867.
3- و 3. استفتاء كتبى.
4- توضيح المسائل مراجع، م 1754.

ص:93

آمد، بايد خمس آن را بدهد. (1)

10. ديه

ديه سه قسم است:

1. ديه نفس

2. ديه اعضاء، مانند ديه دست، پا، چشم و مانند آن

3. ديه منافع اعضاء، مانند ديه قوه سامعه، باصره، ذائقه، لامسه و شامّه

اما ديه اعضاء و منافع آن:

1. همه مراجع عظام (به جز آية الله بهجت): خمس ندارد. (2)

2. آية الله بهجت: اگر در بين سال صرف در مؤونه زندگى نشود، به احتياط واجب، خمس دارد. (3)

اما ديه نفس:

1. همه مراجع عظام (به جز آية الله وحيد): خمس ندارد. (4)

2. آية الله وحيد: ديه نفس، چون ارث غير مترقّب است، خمس آن واجب است.

11. وجوه شرعيه (خمس، زكات، صدقات)

1- همان
2- و 2 و 3. استفتاء.
3- -
4- -

ص:94

در تعلق خمس به وجوه شرعيه (خمس، زكات و صدقات) چهار نظر است:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، بهجت، خامنه اى، مكارم و نورى: اگر از مخارج سالش زياد بيايد واجب نيست خمس آن را بدهد. (1)

2. آيات عظام گلپايگانى، صافى و فاضل: در مالى كه فقير بابت خمس و زكات گرفته، خمس واجب نيست، اما احتياط واجب آن است كه خمس مالى را كه بابت صدقه مستحبى به او داده اند اگر از مخارج سالش زياد بيايد، بدهد. (2)

آية الله سيستانى: اگر مالى را كه فقير بابت صدقه واجب مانند كفارات و ردّ مظالم يا مستحبى گرفته است، از مخارج سالش زياد بيايد ... بنابر احتياط واجب بايد خمس آن را بدهد. ولى اگر مالى را از بابت خمس يا زكات از روى استحقاق به او داده باشند، لازم نيست خمس خود آن را بدهد. (3)

1. آية الله زنجانى: مالى را كه فقير بابت خمس مى گيرد، خمس ندارد. هر چند از مخارج سالش زياد بيايد. ولى مالى را كه فقير بابت زكات يا صدقه مستحبى مى گيرد اگر از مخارج سالش زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد. (4)

2. آية الله وحيد: اگر مالى را كه فقير بابت خمس و زكات گرفته از مخارج سالش زياد بيايد، بنابر احتياط واجب خمس آن را بدهد و مالى را كه به عنوان صدقه به كسى داده اند، اگر


1- توضيح المسائل مراجع 2، م 1759.
2- همان
3- همان
4- توضيح المسائل مراجع 2، م 1759 و المسائل الشرعيه، م 1767.

ص:95

از مخارج سالش زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد. (1)

3. آيات عظام خوئى و تبريزى: اگر از مخارج سالش زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد. (2)

نكته: هر گاه از مالى كه به عنوان زكات يا خمس يا صدقه واجب و يا مستحب دريافت كرده، منفعتى به دست آورد چه از طريق تجارت يا مضاربه با آن. يا از طريق ديگرى مانند اين كه از درختى كه بابت يكى از اين عناوين به او داده اند، ميوه اى به دست آورد، و درخت را براى منفعت بردن و كسب نگه داشته باشد، به فتواى همه مراجع، اگر آن منفعت از مخارج سالش زياد بيايد، خمس دارد. (3)البته بر مبناى آيات عظام بهجت، زنجانى و فاضل كه مؤونه مستثنى از وجوب خمس مقيد به سالى كه سود و درآمد را در آن به دست آوده نيست. بلكه اگر نياز به اشيائى دارد از قبيل منزل و وسايل نقليه كه براى خريد آن ناگزير است سال ها پول پس انداز كند، خمس ندارد. قهراً بر اين مبنا در فرض مذكور واجب نيست خمس منافع زكات و خمس و صدقات را بپردازد.

12. حقوق بازنشستگى

در اصل تعلق خمس به حقوق بازنشستگى كارمندان بين مراجع عظام اختلافى نيست، ولى در اين كه آيا پس از دريافت آن بايد


1- وحيد خراسانى، توضيح المسائل، 519، م 1776.
2- توضيح المسائل، م 1768.
3- توضيح المسائل مراجع 2، م 1759.

ص:96

فوراً خمس آن را پرداخت يا اين كه جزء درآمد سال دريافت محسوب مى شود و اگر تا آخر سال آن را صرف در مؤونه زندگى كند، پرداخت خمس آن واجب نيست، اختلاف است و دو نظر در مسئله وجود دارد:

1. همه مراجع عظام (به جز امام خمينى (ره) ، سيستانى، وحيد): حقوق بازنشستگى جزء درآمد سال دريافت محسوب مى شود و اگر تا آخر سال صرف در مؤونه زندگى نشود، خمس دارد. (1)

2. آيات عظام امام خمينى (ره) ، سيستانى و وحيد: چنان چه طبق قرارداد بايد پس از بازنشستگى حقوق را دريافت دارد، جزء درآمد سال و پس از كسر مؤونه سال اگر از مخارج سال زياد آمد، خمس دارد. ولى اگر در دوران خدمت مقدارى از حقوق او كسر مى شده و بعد از زمان خدمت به او مى دهد، فوراً بايد پس از دريافت خمس آن پرداخت شود. (2)

13. حق بيمه

اقسام بيمه:

1. بيمه خسارت هاى مختلف (خسارت ناشى از تصادف ها و آتش سوزى ها) حق بيمه اى كه از اين نوع باشد به نظر همه مراجع عظام از آنجا كه در مورد آن، صدق ربح و فايده نمى كند، خمس ندارد.

2. بيمه عمر:


1- تبريزى، استفتائات، س 899؛ خامنه اى اجوبه، س 871؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 864؛ بهجت، صافى و نورى، استفتاء؛ مكارم، توضيح المسائل، م 1524.
2- امام خمينى ره ، استفتائات، ج 1، س 130 و 134؛ سيستانى و وحيد، استفتاء.

ص:97

درباره خمس بيمه عمر چند نظر است:

1) آيات عظام خامنه اى، فاضل: خمس ندارد. (1)

2) آيات عظام سيستانى، صافى، مكارم، نورى: اگر از مخارج سال زياد بيايد خمس دارد. (2)

3) آية الله بهجت: بيمه عمر بنابر احتياط واجب جايز نيست. (3)

14. مال حلال مخلوط به حرام

مال حرامى كه مخلوط به حلال شده از چند صورت برخوردار است:

صورت اول: هم مقدار حرام براى شخص معلوم است و هم صاحب آن. در اين صورت به اتفاق فقها، بر او واجب است، همان مقدار معلوم را به صاحبش بدهد.

صورت دوم: مقدار مال حرام را مى داند، ولى صاحب آن را نمى شناسد. در اين صورت به نظر همه مراجع (جز آية الله زنجانى) حكم مجهول المالك را دارد كه بايد آن مقدار را به نيت صاحبش صدقه بدهد و احتياط واجب آن است كه از حاكم شرع هم اذن بگيرد. (4)

البته برخى از مراجع همچون آية الله مكارم نسبت به مصرف آن، گفته اند: بايد آن مقدار را بنا بر احتياط واجب به مصرفى برساند كه هم مصرف خمس باشد و هم صدقه (مانند سادات فقير). (5)

صورت سوم: مقدار حرام را نمى داند، ولى صاحبش را مى شناسد. مانند اين كه از شخصى به طور مكرر ربا گرفته، اكنون


1- و 3 و 4. استفتاء كتبى
2- -
3- -
4- توضيح المسائل مراجع 2، م 1814؛ وحيد خراسانى، توضيح المسائل، م 1832
5- توضيح المسائل مراجع 2، م 1814

ص:98

خود شخص را مى شناسد، ولى مقدار ربايى را كه از او گرفته دقيقاً نمى داند. در اين صورت چند نظر است:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، اراكى، صافى، گلپايگانى، نورى: بايد يكديگر را راضى نمايند و چنانچه صاحب مال راضى نشود، در صورتى كه انسان بداند چيز معينى مال اوست و شك كند كه بيشتر از آن هم مال او هست يا نه، بايد چيزى را كه يقين دارد مال اوست، به او بدهد و احتياط مستحب آن است كه آن مقدار بيشتر را كه احتمال مى دهد مال اوست، به او بدهد. (1)

2. آية الله خوئى، آية الله تبريزى: بايد مقدارى را كه يقين دارد مال اوست به او بدهد و بهتر آن است كه مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد مال او است نيز به او بدهد. (2)

نكته: فرق اين نظر با نظر اول اين است كه بر اساس نظر اول، در مرحله اول تراضى (راضى كردن همديگر) بر طرفين واجب بود، ولى بر اساس نظر دوم، تراضى بر آن ها واجب نيست.

3. آية الله سيستانى: چنان چه نتوانند يگديگر را راضى نمايند، بايد مقدارى را كه يقين دارد مال آن شخص است به او بدهد، بلكه اگر در مخلوط شدن دو مال _ حلال و حرام _ با يكديگر خودش مقصر باشد، بايد بنابر احتياط مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد


1- توضيح المسائل مراجع 2، م 1815
2- همان

ص:99

مال اوست نيز به او بدهد. (1)

4. آية الله مكارم: بايد مقدارى را كه يقين دارد به او بدهد و مقدار بيشتر را كه احتمال مى دهد مال اوست، با او نصف كند. (2)

5. آية الله بهجت: احتياط در اين است كه با او در مقدارى كه احتمال مى دهد مال او باشد، مصالحه نمايد. در صورتى كه مصالحه ممكن باشد و اگر مصالحه ممكن نشد، بنا بر اظهر، دادن زيادتر از مقدارى كه يقين دارد مال اوست، بر اين شخص واجب نيست. (3)

6. آية الله وحيد: در صورتى كه اختلاط موجب شركت شود، مانند آن كه روغن حلال با حرام مخلوط شود، اگر با يكديگر توافق و سازش نمايند، آن چه را كه توافق كردند معين مى شود و چنان چه توافق و سازش نشود، آن اندازه كه يقين دارد مال غير است، بايد به او داده شود و در صورتى كه اختلاط موجب شركت نشود، مانند مواردى كه اجزاى آن اموال از يكديگر ممتازند بايد از جهت مقدار آن اندازه كه يقين دارد به او بدهد و از جهت خصوصيت به قرعه معين شود و در هر دو صورت احتياط مستحب آن است كه مقدار بيشتر را كه احتمال مى دهد مال اوست به او بدهد. (4)

صورت چهارم: نه مقدار حرام را مى داند و نه مالك آن را مى شناسد. مانند اين كه مى داند از افراد زيادى ربا يا رشوه گرفته است، ولى اكنون نه آن افراد را مى شناسد و نه مقدار ربا را مى داند.


1- همان
2- همان
3- همان
4- توضيح المسائل، م 1833

ص:100

در اين صورت به نظر همه مراجع عظام، واجب است خمس تمام آن مال را بدهد. (1)

قابل ذكر است در كيفيت پرداخت اين خمس كه آيا به قصد خمس اصطلاحى بپردازد يا به قصد ردّ مظالم و صدقه، جمعى از مراجع عظام (خوئى، تبريزى، سيستانى، صافى، فاضل، گلپايگانى) فرمودند: به احتياط واجب اين خمس را به قصد ما فى الذمه (اعم از خمس اصطلاحى و ردّ مظالم و صدقه) بپردازد. (2)

نكته: در پايان اين مبحث توجه به اين نكته ضرورى است كه به نظر همه مراجع عظام به احتياط واجب بايد خمس مال حلال مخلوط به حرام را از عين همان مال بدهد، ولى خمس هاى ديگر را مى تواند از همان چيز بدهد يا به مقدار قيمت خمس كه بدهكار است پول بدهد. (3)

خمس سپرده هاى حج و عمره


1- توضيح المسائل مراجع، 2، م 1813؛ خامنه اى، اجوبه استفتائات، س893؛ وحيد، توضيح المسائل، م 1831
2- توضيح المسائل مراجع، 2، م 1813
3- توضيح المسائل مراجع، 2، م 1789.

ص:101

سپرده هاى بانكى حج و عمره از چند صورت برخوردار است:

صورت اول: پولى كه بابت ثبت نام حج و عمره پرداخت شده از درآمد سال قبل از سال ثبت نام بوده است. در اين صورت نظر همه مراجع: اصل آن خمس دارد و اما سود آن چنان چه امكان دريافت آن نباشد (كه ظاهراً در شرايط فعلى قابل دريافت از بانك ها نيست) خمس ندارد.

صورت دوم: پولى كه بابت ثبت نام حج و عمره پرداخت شده، از درآمد همان سال ثبت نام است و در همان سال موفق به سفر حج يا عمره مى شود. در اين صورت اگر چه به ندرت اتفاق مى افتد، به فتواى همه مراجع، خمس ندارد.

صورت سوم: كه مورد ابتلاى غالب زوّار است اين است كه پولى كه با آن جهت حج يا عمره ثبت نام كرده از درآمد همان سالى است كه ثبت نام كرده ولى در سال هاى بعد موفق به سفر حج يا عمره مى شود. در اين صورت در مسئله چند نظر است:

1. آيات عظام امام خمينى (ره) ، خوئى، خامنه اى، تبريزى، وحيد: اصل پول خمس دارد ولى سود آن چنان چه قابل دريافت نيست، خمس ندارد. (1)

2. آيات عظام صافى، مكارم، نورى: اصل پول و سود آن خمس ندارد. (2)

3. آيات عظام سيستانى، فاضل: اصل آن خمس دارد مگر براى كسانى كه حج بر آن ها مستقر شده و راه ديگر براى رفتن به حج


1- مناسك محشى، م 1355 و م 1356
2- همان

ص:102

در سال ثبت نام نداشته باشد كه در اين صورت خمس ندارد. (1)

4. آية الله بهجت: در صورتى كه از درآمد بين سال باشد، خمس ندارد و در صورتى كه سال ندارد، اگر حقوق بگير است و از حقوق همان سال ثبت نام، خمس ندارد و در غير اين صورت بايد با او مصالحه شود. (2)

بنابراين فتواى آية الله بهجت حاوى چند صورت است:

صورت اول: مكلف حساب سال دارد و از درآمد بين سال،

ثبت نام كرده است. در اين صورت هر چند در سال هاى بعد موفق به حج و عمره شود خمس ندارد.

صورت دوم: مكلف حساب سال ندارد و حقوق بگير است. در اين صورت اگر با پولى ثبت نام كند كه سال بر آن نگذشته، خمس ندارد.

صورت سوم: مكلف حساب سال ندارد و حقوق بگير هم نيست، بلكه كاسب يا كشاورز است و يا حقوق بگير است ولى با پول حقوقى ثبت نام كرده كه بر آن سال گذشته، در اين صورت بايد با او مصالحه شود.

موارد لزوم مصالحه با حاكم شرع

در برخى موارد جهت اصلاح امر خمس به خاطر پاره اى از مشكلات، واجب است با حاكم شرع (فقيه جامع الشرائط) مصالحه شود.

مورد اوّل: با نظرداشت اين نكته كه اساساً خمس به عين تعلق مى گيرد، بى شك تصرف در مالى كه متعلق خمس شده است، قبل


1- همان
2- استفتاء كتبى

ص:103

از پرداخت خمس آن، جايز نيست و مكلف نمى تواند خمس آن را به ذمه گرفته و سپس در مال تصرف كند مگر اين كه به حاكم شرع رجوع كرده و با او مصالحه كند. به اين معنا كه با دست گردان كردن بدهى خمس كه بر ذمه او است، خمس از عين مال خارج شده و به ذمه او منتقل مى شود. هم چنان كه امام راحل (ره) در تحرير الوسيله فرموده است:

«الخمس متعلق بالعين ... و ليس له ان ينقل الخمس الى ذمته ثم التصرف فى المال المتعلق للخمس نعم يجوز للحاكم الشرعى و وكيله المأذون ان يصالح معه و نقل الخمس الى ذمته فيجوز حينئذ، التصرف فيه كما ان للحاكم المصالحة فى المال المختلط بالحرام ايضاً» (1)

اين مطلب در مسأله 1791 و 1792 از توضيح المسائل مراجع نيز مطرح شده است و مورد اتفاق مراجع عظام مى باشد.

مورد دوم: اموالى كه اصل تعلق خمس به آنها قطعى است ولى مكلف شك دارد در اينكه آيا در بين سال خمسى، آنها را صرف در مؤونه زندگى كرده است تا چيزى بر ذمه او نباشد يا پس از آن صرف كرده تا پرداخت خمس بر او واجب باشد، در اين مورد به احتياط واجب لازم است با حاكم شرع مصالحه كند. چنان كه در توضيح المسائل مراجع آمده است.

«مسأله 1797: كسى كه از اول تكليف خمس نداده اگر از منافع كسب چيزى كه به آن احتياج ندارد خريده و يك سال از خريد آن گذشته باشد بايد خمس آن را بدهد و اگر اثاث خانه و چيزهاى ديگر كه به آنها احتياج مطابق شأن خود خريده پس اگر بداند در


1- تحرير الوسيله، ج 1، مسأله 23 از كتاب الخمس

ص:104

بين سالى كه در آن سال فايده برده، آن ها را خريده، لازم نيست خمس آن ها را بدهد و اگر نداند كه در بين سال خريده يا بعد از تمام شدن سال بنا بر احتياط واجب بايد با حاكم شرع مصالحه كند.» (1)

مسأله مذكور مورد اتفاق مراجع عظام است به جز مرحوم

آية الله گلپايگانى و آية الله صافى كه مصالحه با حاكم شرع را در مورد مذكور «بنابر احتياط مستحب» مى دانند.

مورد سوم: مال حلالى كه مخلوط به حرام شده در صورتى كه مقدار حرام مشخص نيست و صاحب آن هم معلوم نيست گر چه پرداخت خمس آن واجب و مجزى است ولى نسبت به صورتى كه مكلف علم اجمالى دارد مقدار حرام بيشتر از مقدار خمس است برخى از فقها، به احتياط واجب و جمعى به احتياط مستحب، قائلند با حاكم شرع مصالحه شود. بلكه در مواردى هم كه پس از اخراج خمس، احتمال زائدبودن مقدار حرام از مقدار خمس وجود دارد، به نظر همه فقهاى عظام احتياط مستحب است كه با حاكم شرع به گونه اى مصالحه كند كه يقين نمايد مقدار حرام زائد بر آن نبوده است. چنانكه صاحب عروه (قدس سره) در مسأله 29 از مسائل «ما يجب فيه الخمس» فرموده است:

«... ففى صورة العلم الاجمالى بزيادته عن الخمس ايضاٌ يكفى اخراج الخمس فانه مطهّر تعبّداً و ان كان الاحوط مع اخراج الخمس المصالحة مع الحاكم الشرعى ايضاً بما يرتفع به يقين الشغل و اجراء حكم مجهول المالك عليه و كذا فى صورة العلم الاجمالى بكونه


1- توضيح المسائل مراجع، ج 2، مسأله 1797

ص:105

انقص من الخمس و احوط من ذلك المصالحة معه بعد اخراج الخمس بما يحصل معه اليقين بعدم الزيادة» (1)

امام راحلƒ نيز در ذيل مسأله 23 از كتاب الخمس تحريرالوسيله به مصالحه با حاكم شرع در همين مورد تصريح فرموده است: «فما ان للحاكم المصالحة فى المال المختلط بالحرام ايضاً» (2)

مظالم و حكم آن

اشاره

يكى از حقوق مالى كه در فقه به عنوان يكى از مصاديق حق الناس مطرح شده، مظالم است. واژه مظالم جمع مظلمه است و همچون بسيارى از واژگان از معناى لغوى و نيز اصطلاحى برخوردار است.

مظالم در لغت

از نگاه واژه شناسان مظلمه دو معنا دارد:

1. ما تطلبه عند الظالم: يعنى آنچه در نزد ظالم مى طلبى.

2. اسم ما اخذ منك ظلماً: يعنى مالى كه از انسان از روى ظلم و به ناحق گرفته شده است. (3)آنچه از اين دو معنا مناسب با معناى اصطلاحى فقهى آن است كه در ذيل، مطرح مى شود، همين معناست.

مظالم در اصطلاح فقها

1- عروه، ج 4، ص 259، فصل ما يجب فيه الخمس، مسأله 29
2- تحرير الوسيله، ج 1، ص 340، مسأله 23 از كتاب خمس
3- مجمع البحرين، ج 2، ص 95، ماده ظلم؛ اقرب الموارد، ماده ظلم

ص:106

مظلمه در اصطلاح فقها عبارت است از اموالى كه انسان از ديگران به ناحق و از روى ظلم گرفته است يا تلف نموده و ذمه اش بدان مشغول شده است.

بنابر تعريفى كه ارايه شد، اموالى كه از ديگران سرقت و يا غصب مى كند و يا به گونه اى اتلاف مى نمايد و يا خسارتى كه در حال رانندگى به وسيله نقليه ديگرى وارد مى سازد و فرار مى كند و حتى اموالى كه در ايام كودكى از كسى از روى عمد يا خطا از بين برده است و يا مصرف نموده، و حق صاحب مال را نپرداختند، تمام اينها مصداق مظالم است.

حكم فقهى مظالم

ص:107

حكم فقهى مظالم كه از دو صورت برخوردار است، از اين قرار است:

صورت اوّل: صاحب حق و مظلمه را مى شناسد در اين صورت واجب است با مراجعه به او يا حق او را بپردازد و يا از او رضايت بگيرد به اين معنا كه صاحب حق، او را برىء الذمه كند و حق خود را ببخشد. البته اگر پرداخت حق به طور مستقيم به او محذورى دارد مانند اينكه موجب آبروريزى مى شود مى تواند به هر كيفيتى حق او را به او برساند و لو به اينكه به عنوان بدهى بابت قرض به او پرداخت كند يا به حساب بانكى او واريز كند.

صورت دوم: صاحب حق را نمى شناسد در اين صورت واجب است آن را از طرف صاحبش به فقير صدقه دهد و به احتياط واجب به اذن حاكم شرع باشد. و نسبت به مقدار آن، اگر اطمينان ندارد، پرداخت مقدار متيقّن كافى است و نسبت به مقدار مشكوك وظيفه اى ندارد.

و لله الحمد على كل حال

جلد 12

مشخصات كتاب

نام كتاب: آزموده ها جلد 12

نويسنده: معاونت امور روحانيون

موضوع: مرجع

زبان: فارسى

ناشر: نشر مشعر

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

مقدمه

آسيب شناسى برنامه هاى زيارتى عتبات عاليات و ارائه راهكارهاى كاربردى براى روحانيون و مدّاحان گرامى وظيفه اى است كه در معاونت امور روحانيون دنبال مى شود.

فرايند بررسى هاى انجام شده اعم از تحقيقات ميدانى و پژوهش هاى كتابخانه اى به تهيّه پيشنهادهايى انجاميد كه يكى از آنها تشكيل جلسه اى توجيهى در نجف اشرف و ارائه راه كارهاى عملى به مبلّغان عزيز بود.

مطالب تنظيم شده در جمع مبلّغان كاروان ها مورد بررسى و اصلاح واقع شد و راهنمايى هاى برخى اساتيد بزرگوار حاضر در جلسات مطالب را كامل تر كرد. آنچه اينك پيش روى شماست محتواى جلسات كارشناسى نجف اشرف و مطالب مورد نياز است كه مبلّغان عزيز كاروان ها، روحانيان و مداحان محترم جهت شكل دهى به فعاليت هاى تبليغى و ارشادى خويش به آن نيازمند هستند.

شايسته است از تلاش هاى نمايندگان اين معاونت در عتبات عاليات حجج اسلام آقايان رحمانى الفت، جاورى، به ويژه حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمّد مقدس نيان كه در پديدآمدن اين اثر سهم ويژه داشته و تلاش فراوان كرده اند، تشكر كنيم.

معاونت امور روحانيون

گروه تدوين متون آموزشى

تابستان 1388

ص:12

پيش درآمد

خفقان و اختناق ناشى از حاكميّت صدّام و تفكرات حزب بعث و تبليغات دين زدايانه اى كه در طول بيش از سى سال در كشور عراق صورت پذيرفت، موجب شد، نسل فعلى شيعه عراق از نظر آگاهى دينى و فهم معارف اسلامى در محروميّت شديدى واقع شود و در نتيجه زمينه براى پيدايش و گسترش روزافزون «خرافات» در اين سرزمين فراهم شود. اهم اين عوامل عبارتند از:

1. محروميت هاى اجتماعى: به جز حوزه علميه نجف و معدودى از شيعيان متّصل و مرتبط با اين حوزه، توده مردم عراق از ابتدايى ترين مسائل دينى و شرعى و معرفت هاى اسلامى رايج، ناآگاه يا كم آگاه باقى ماندند و پس از سقوط صدام و حزب بعث و اشغال نظامى اين كشور نيز چنان مردم مورد بمباران شديد تبليغاتى و شبيخون فرهنگى چند صد كانال ماهواره قرار گرفتند كه ديگر فرصت و مجال بازگشت و جبران مافات را پيدا نكرده و نمى كنند. تبليغات بى امان فرهنگى با سه هدف اساسى اسلام زدايى، تشيّع زدايى و تخريب سيماى ايران و انقلاب اسلامى آن، از يك سو و اشاعه فحشا و ترويج مفاسد اخلاقى و انهدام بنيان اخلاق و خانواده در ميان مردم مظلوم عراق از سوى ديگر مردم منطقه را هدف قرار داده اند. با اين همه از حق نمى توان و نبايد گذشت كه با اين سيل بنيانكن هجوم فرهنگى، ارادت و اعتقاد مردم به خاندان پيامبر و عشق سرشارى كه به اميرالمؤمنين (ع) و فرزندان معصومش سراسر وجودشان را فراگرفته، همچنان دست نخورده باقى مانده است. به عنوان نمونه جمعيّت ده ميليون نفرى كه در اربعين امسال (1430) با پاى پياده صدها كيلومتر راه را پيمودند تا از فيض زيارت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) بهره مند شوند، هر بيننده اى را دچار اعجاب و احساس حقارت و غبن مى كرد. گو اين كه اين حركت نه يك بار، كه هر سال چندين بار صورت مى گيرد و اين جمعيّت ها در عرفه و عاشورا و اربعين و اول رجب و نيمه شعبان به سوى كربلا و در مناسبت هاى ديگرى همچون مبعث پيامبر و غدير خم به سوى نجف راه مى پيمايند.

2. عشق متراكم: عامل ديگر، عشق و علاقه و عواطف شديد زائرانى است كه از بيرون مرزهاى عراق و غالباً از ايران به عراق مى روند. همانان كه چند دهه از زيارت تربت پاك امامان خويش محروم بوده اند و در طول اين ساليان دراز با دل هايى سرشار از عشق و اميد براى زيارت قبور موالى خود لحظه شمارى كرده اند. آنان به خوبى مى دانند كه بسيارى از درگذشتگان، عمرى در آتش اين عشق سوختند و عاقبت به وصال محبوب خويش نرسيدند. چه بسيار رزمندگان دلباخته اى كه آرزوى كربلا را در دل داشتند، ليكن كربلا را نديده پر كشيدند و سرنوشتشان به شهادت ختم شد.

3.

ص:13

راه زيارت عتبات عاليات، بدون برنامه ريزى قبلى و آماده سازى فرهنگى لازم باز شد. دو جمعيّت ميزبان و ميهمان كه يكى كم آگاه و ديگرى پر احساس و عاطفى بودند، به هم رسيدند و مى دانيم كه وقتى عواطف و احساسات شدّت مى يابد، چراغ تعقّل و انديشه كم فروغ مى گردد. هر چه را آن ميزبانان كم آگاه به عنوان مقدّسات معرفى كردند، اين ميهمانان پر عاطفه پذيرفتند و گرامى داشتند. در نتيجه زمينه براى ترويج و گسترش بافته هاى عوامانه فراهم شد، پاره اى از مزارات با ارزش و مستند مغفول ماند و بازديد از اماكنى كم اعتبار و بى ريشه و سند جاى آنها را گرفت و اكنون كه چند سالى بيش از اين رخداد نمى گذرد، چنان كه مى بينيد روز به روز همان بافته هاى مبتنى بر جهل و عوامانه شاخ و برگ بيش ترى پيدا كرده و گستره افزون ترى را دربرگرفته است. اگر هر چه زودتر اقدام سنجيده اى صورت نگيرد، معلوم نيست اين حركت تا كجا گسترش يابد و چه لطمه اى به بنيان مرصوص و مستحكم اعتقادات شيعى وارد كند. البتّه نقشى كه روحانيان و مبلّغان آگاه و دلسوز بر اساس آموزه هاى دينى مبارزه با خرافات تاكنون در مهار امواج رو به گسترش خرافات در همه زمينه ها از جمله در سفر عتبات ايفا كرده اند، جدّاً ستودنى است. اينان هر از چند گاه به همراه زائران عتبات به كشورعراق سفر مى كنند و با صداقت و صميميّت مى كوشند تا مشعل هاى فروزان هدايت در جمع زائران همراه خود باشند. برنامه هاى فشرده اين سفر، دو روز كربلا، دو روز نجف، يك روز كاظمين، يكى دو ساعت سامرّاست. اين فرصت اندك و رنج هاى اياب و ذهاب چنان اين عزيزان را به خود مشغول مى سازد، كه به طور معمول فرصت انجام يك نگرش علمى محقّقانه و ارائه تحليل درست بسيارى از پديده ها را از آنان مى گيرد و تا چشم برهم بزنند، دوره كوتاه سفر به پايان رسيده و ناگزير بايد زندگى روز مرّه را در شهر و ديار خويش از سر گيرند و خاطرات تلخ و شيرين سفر را اندك اندك از ياد ببرند.

مستند، صحبت كردن

قرآن كريم راه پيروى از هر گونه پديده هاى خرافى و بافته هاى ذهنى عوامانه را بر روى ما مى بندد و حجت را بر همه تمام مى كند.

«وَلاتَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِه عِلمٌ انَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ اولئِكَ كانَ عَنهُ مَسئُولًا.»(1)

از چيزى كه بدان آگاهى ندارى، پيروى مكن؛ همانا هريك ازنعمت هاى شنوايى بينايى و ادراك قلبى مورد بازخواست واقع خواهد شد.

هيچ كس به مقتضاى تعاليم قرآن كريم و سيره روشن اولياى معصوم دين حق ندارد به آنچه كه پشتوانه محكم علمى و عقلى ندارد و از سوى راهبران الهى مورد تأييد قرار نگرفته است، تكيه كند يا تدوام و بقاى آن را به خيال و تصور حفظ دين و مقدسات دينى توجيه نمايد؛ زيرا قرآن كريم بنيان پوشالى موهومات و ساخته ها و پرداخته هاى جاهلانه را مورد يورش جدّى قرار مى دهد، با نگاهى گذرا به آيات كريمه قرآن فرازهاى فراوانى از اين نمونه را مى توان يافت. آنچه در مذمّت سازندگان قصّه گوساله سامرى در قرآن مى خوانيم نيز نمونه ديگرى از اين قبيل است. معارف دين مقدس اسلام چنان بر پايه هاى محكم و مستدّل حقايق و دقايق عقلانى استوار است كه هرگز براى حفظ باورهاى مردم و تحكيم ايمان و اعتقاد آنان نيازى به تشبّث به ريشه هاى سست و متزلزل خرافات وجود ندارد.

در تاريخ حيات پيامبر اعظم (ص) آمده است كه روزى فرزند ايشان از دنيا رفت و اتفاقاً در همان روز خورشيد گرفت. برخى با مصلحت انديشى كوشيدند تا بين دو حادثه رابطه اى تعريف كنند و شايع كردند كه خورشيد گرفتگى معلول مرگ فرزند پيامبر بوده است. شايد چنين اقدامى براى آنها قابل توجيه هم بود كه بالاخره اين تعريف موجب تقويت


1- سوره اسراء 36.

ص:14

اعتقاد مسلمانان يا گرايش تعدادى غير مسلمان به اسلام مى شود. خبر به گوش پيامبر رسيد. ايشان بى درنگ به مسجد آمد و برآشفته بر منبر شد و در جمع مسلمانان با صراحت و صداقت اعلام فرمود كه هيچ پيوندى بين مرگ فرزند و گرفتن خورشيد وجود ندارد؛ آن يك حادثه طبيعى واين يك پديده عادى است.

در سيره ساير معصومان (عليهم السلام) نيز برخوردهايى چنين قاطع در جهت منكوب ساختن جبهه خرافات و مبارزه با باورهاى نادرست جاهلانه فراوان مى توان يافت. از مهم ترين اقدامات حضرت بقية الله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) «

احياء السنن و اماتة البدع

» است و اين حقيقت، نشانگر آن است كه پيش از ظهور آن سرور سنت هايى مرده و نابود شده و بدعت هايى جان گرفته اند كه ايشان آن احياء و اماته را انجام مى دهد. به فرازهايى از دعاى ندبه توجه كنيد:

أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَةِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ؟ أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْديدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ؟ أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لِإِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّريعَةِ؟ أَيْنَ مُحْيى مَعالِمِ الدّينِ وَ أَهْلِهِ؟ أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشِّرْكِ وَالنِّفاقِ؟ أَيْنَ طامِسُ آثارِ الزَّيْغِ وَالْأَهْواءِ؟ أَيْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْكِذْبِ وَالْافْتِراءِ؟ ...

چنان كه ملاحظه مى كنيد بخش مهمى از اقدامات آن امام والامقام، پاكسازى بناى معمور دين و معارف حقه از لوث وجود همين پديده هاى ناميمون و ساخته هاى بى ريشه است. ما هم كه سرباز آن حضرت و داعيه دار خدمت به آن وجود نورانى هستيم، در افقى پايين و محدود و در گستره توان و استعداد خودمان به يقين چنين تكليفى را بر عهده داريم.

ما هرگز نبايد گمان كنيم كه اگر زنگار آموزه هاى باطل و خرافات بى پايه و اساس را از سيماى دين پاك كنيم، مبانى باورهاى دينى تضعيف مى شود و اعتقاد مردم به اصل دين سست مى گردد بلكه به عكس، حذف اين پيرايه هاى زشت و زايد و زدودن غبار انگاره هاى باطل از سيماى نورانى اسلام عزيز بر جذابيّت معارف دينى مى افزايد و چراغ هدايت دين را پرفروغ تر مى سازد.

ص:15

ص:16

اماكن زيارتى مستند

اشاره

پيش از پرداختن به معرفى تك تك اماكن زيارتى معتبر يادآور مى شود كه در اطراف حرم هاى هر يك از امامان معصوم (عليهم السلام) انبوهى از چهره هاى سرشناس و اسوه مدفونند كه تحت الشعاع عظمت شخصيّت امامان واقع شده اند و كمتر به آن ها توجّه مى شود. اينان ستارگانى را مى مانند كه شب هنگام تمام فضاى آسمان را پر مى كنند، ولى با پيدايش نخستين اشعه هاى خورشيد در افق خاور همگى ناپديد شده و ديده نمى شوند. نه اين كه نباشند، هستند، ولى پرتو تابش خورشيد چنان نيرومند است كه اجازه عرض اندام به آن ها نمى دهد.

جمع كثيرى از علما و دانشمندان بزرگ در اطراف خورشيد عالمتاب وجود اميرالمؤمنين (عليه السلام) مدفونند كه هريك از آن ها سند مستند حقانيّت و اعتبار تشيّع و افتخارى عظيم براى جهان اسلام به حساب مى آيند.

در دو سوى ايوان اميرمؤمنان (ع) دو فحل بى نظير آرميده اند؛ يكى علّامه حلّى و ديگرى شيخ احمد مقدس اردبيلى. در اطراف صحن نيز چهره هاى برجسته اى همچون شيخ مرتضى انصارى، صاحب رسائل و مكاسب، آخوند خراسانى، صاحب كفاية الاصول، سيد كاظم يزدى، صاحب العروة الوثقى و فاضلين ملامهدى و ملااحمد نراقى، سيد عبدالحسين شرف الدين، صاحب المراجعات، حاج ميرزا حسين نورى طبرسى، صاحب المستدرك الوسائل و شاگرد فرزانه اش حاج شيخ عباس قمى و در فاصله هاى كوتاه اطراف حرم نيز چهره هاى بارزى نظيرشيخ طوسى، سيد مهدى بحرالعلوم، شيخ محمد حسن نجفى، صاحب جواهر، شيخ جعفر كبير كاشف الغطاء، صاحب كشف الغطاء، ميرزاى شيرازى، علامه امينى، صاحب الغدير، حاج سيد على آقا قاضى و ده ها مرزبان مقتدر مرزهاى عقيده سر بر آستان شاه ولايت سوده اند. در كنار حرم كاظمين (عليهما السلام) نيز تربت كيميا اثر نخبگانى همچون شيخ مفيد، ابن قولويه، سيد مرتضى و سيد رضى قرار دارد. حضور كاروان ها در كنار مراقد اين بزرگان و تقديم فاتحه به روان آنان، اظهار ادب و اداى مراتب حق شناسى زائر نسبت به ايشان است. زائر اهل بيت چرا نبايد بداند، كه اگر امروز مسلمان و شيعه است و فرهنگ وتفكّر شيعى را در دنيا ترويج مى كند و به معارف غنى خويش مى بالد، به بركت زحمات طاقت فرسايى است كه اين رادمردان در طول تاريخ يكهزار و چند صد ساله اسلام و تشيّع متحمّل شده اند.

به همين سان ستارگان پر فروغ آسمان شهادت علاوه بر تنى چند از علماى بزرگ نيز مجلس آراى حرم و بارگاه امام حسين بن على سيدالشهداء (عليه السلام) هستند. همانان كه در يك نيمروز خونين عاشورا پروانه وار گرد شمع وجود مولاشان چرخيدند و در آتش عشقش سوختند و فنا شدند ولى در اين فنا راه بقا يافتند و جاودانه شدند. بايد اذعان كرد با همه جمعيّت و ازدحامى كه همواره در اطراف مرقد اين فرزانگان در آمد و شد هستند، اينان نيز در حجابى از مهجوريّت و ناشناختگى به سر مى برند و در سفرهاى زيارتى كمتر كسى در صدد معرّفى حتّى مختصرى از شخصيّت

ص:17

ايشان برمى آيد. از شهداى بنى هاشم و آل ابى طالب گرفته تا حبيب بن مظاهر، برير بن خضير، زهير بن قين، مسلم بن عوسجه، ابو ثمامه صائدى، سعيد بن عبدالله حنفى، عابس بن ابى شبيب شاكرى، جون غلام سياه چهره ابى ذر غفارى و ديگران .... اى كاش اندكى از آن همه سرمايه گذارى كه براى اماكن بى ريشه و اعتبار صورت مى گيرد، صرف معرّفى اين افتخارات بزرگ بشريّت و اين اسوه هاى آزادگى، ايثار، وفادارى و صبر صورت مى پذيرفت.

چه به جاست مبلّغان باسليقه كاروان ها پيش از مبادرت به سفر دو محور عمده را بر محورهاى مطالعاتى خود بيافزايند: يكى زندگى نامه علما به ويژه دانشمندان فرزانه اى كه در اطراف مرقد حضرت على (ع) و نيز در مسير حركت زائران در كربلا و كاظمين آرميده اند و ديگرى بيوگرافى مختصر و نحوه شهادت شهداى كربلا. (1)شما مى توانيد با ثبت جستارهايى از تاريخ زندگى اين دو مجموعه فخيم، در دفترچه يادداشت خود بخش قابل توجّهى از نياز به حقّ زائران همراهتان را به معارف پوشش دهيد و با اين اقدام مثبت و سازنده خود به خود زمينه گرايش به باورهاى عوامانه و نماد هاى بى ريشه و سند را از بين ببريد.

اينك معرّفى زيارتگاه ها كه بعضاً از بازديد برخى آن ها غفلت مى شود، مى پردازيم:

1. مقام امام اميرالمؤمنين (ع) و صافى صفا

از آثار تاريخى مشهور نجف كه اهل معرفت به آن معتقدند مقام حضرت على (ع) است كه به صافى صفا مشهور است و دركنار آن نيز قبر اثيب يمانى قرار دارد. ايشان از شيعيان سرشناس يمن و تربيت شدگان اويس قرنى بوده و در زمانى كه امام على (ع) در كوفه عهده دار خلافت بود، دريمن از دنيا رفت و وصيّت كرد تا فرزندانش جنازه او را از يمن به كوفه ببرند.

از سويى عادت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز اين بود كه هر گاه جوياى مكان خلوتى براى عبادت مى شد از كوفه به غرى(2)مى آمد. روزى امام در آن جا سرگرم عبادت بود. در آن حال مردى را ديد كه از بيابان مى آمد، برشترى سوار بود و جنازه اى به همراه داشت. پرسيد: از كجا مى آيى؟ اين جنازه از كيست؟ چرا اورا در سرزمين خودتان دفن نكرديد؟ پاسخ داد؟ از يمن مى آيم و اين هم جنازه پدرم است. او از رسول خدا (ص) شنيده بود، كه در اين جا شخصيّتى دفن خواهد شد كه به عدد نقوس دو قبيله مضر و ربيعه شفاعت مى كند. از اين رو به من وصيت كرد تا جنازه اش را به كوفه بياورم و اين جا دفن كنم. امام (ع) ضمن تصديق مضمون حديث مزبور، سه بار مى فرمايد: «

انا و الله ذلك الرجل

»؛ يعنى به خدا سوگند آن شفاعت كننده من هستم. سپس دستور دفن جنازه اثيب را به فرزندانش مى دهد(3). بسيارى از فقهاى شيعه در متون و منابع فقهى به روايت حمل جنازه اثيب يمانى به كوفه اشاره و براى فتواى جواز حمل جنائز مردگان از شهرى به شهر ديگر به آن استناد نموده اند.(4) و از همين رو اهل معرفت محرابى قديمى را كه كنار مدفن اثيب يمانى است، مقام اميرالمؤمنين دانسته اند.


1- خوشبختانه در سال هاى اخير كتابى محققانه و جامع به نام پژوهشى پيرامون شهداى كربلا از سوى پژوهشكده تحقيقات اسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در اين زمينه منتشر شده كه مطالعه آن اين ضرورت را برطرف ساخته است.
2- نامى تاريخى براى نقطه اى از زمين نجف.
3- فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين، سيد عبدالكريم بن طاووس، ص 86.
4- ر. ك: الحدائق، شيخ يوسف بحرانى، ج 4، ص 149.

ص:18

2. وادى السلام

وادى السلام سرزمينى فخيم و مبارك است. در روايات فراوان آمده است كه ارواح مؤمنان، پس از مرگ به اين سرزمين منتقل مى شود و عالم برزخ آنان در اين مكان سپرى مى شود. چنان كه ارواح فسّاق و فجره نيز به وادى برهوت مى رود كه در يمن است. در اين باره قصّه هاى زيادى از ارتباط برخى از اولياى خدا با ارواح نيكان و بدان در عالم برزخ به ما رسيده كه انكار آنها به يكباره آسان نيست يا بهتر بگوييم ممكن نيست. دو پيامبر بزرگ به نام هود و صالح (عليهما السلام) در اينجا مدفون اند كه بارها از آنان در قرآن به نيكى ياد شده است. همچنين مقام امام صادق و امام زمان (عليهما السلام) در اين قبرستان است. شيخ طوسى (ره) و ديگران روايتى دارند كه امام صادق (عليه السلام) به اين مكان آمده و نماز گزارده و چون از ايشان پرسيدند اين جا كجاست؟ فرمود: محل منبر قائم ما در آخر الزمان است. اين مكان به اعتبار نماز امام صادق (عليه السلام)، مقام امام صادق (عليه السلام) و به اعتبار منبر امام زمان (عليه السلام) مقام امام زمان (عليه السلام) خوانده مى شود.(1) همچنين قبور بسيارى از علما از گذشته هاى دور و نزديك در اين جا قرار دارد. اين سرزمين بارانداز روحى بسيارى از اهل معرفت، نظير ملا مهدى نراقى و سيد على قاضى و شيخ عباس قمى و مردان بزرگى از اين قبيل است كه ساعت ها در اين فضا غنوده و غرق درياى تفكّر بوده اند و مراتب عالى سير و سلوك خود را سپرى كرده اند.

از بركات اين وادى، گفتنى ها بسيار است. ليكن در عين حال خاستگاه افكار منحرف و نيت هاى نادرست دنيا طلبانه و خرافه آميز نيز هست. شيّادانى در اين گورستان هستند، كه نام هاى زيادى را بر سنگ كنده و بر ديوار چسبانده اند كه فلانى از شيراز، فلانى از تهران و ... هنگامى كه علت اين كار را جويا مى شوى، مى گويند، اگر بخواهى پس از مرگ روحت به اين سرزمين بيايد بايد، ده هزار دينار بدهى تا نامت را بر سنگ حك كنم و اين جا نصب كنم و اگر مايل باشى كه روح و جسمت هر دو بيايد، بايد كه شصت هزار دينار بپردازى! متأسفانه زائران ساده لوحى را مى بينى كه همين پول ها را به اين اميد واهى مى پردازند و نام هايشان كه بر سنگ ها حك شده و بر ديوار چسبانده شده است، گواهى روشن براين پديده نادرست است. همچنين برخى از زائران موى خود را مى تراشند يا ناخن خودرا مى گيرند و در اين گورستان دفن مى كنند؛ زيرا مى خواهند، بخشى از وجودشان حتماً در وادى السلام مدفون شده باشد. كسانى نيز روى زمين نشانه مى گذراند يا بر زمين مى خوابند و دور خود خطى مى كشند. علّتش را كه جويا مى شوى مى گويند، مى خواهيم پس از مرگ وقتى ما را به اين سرزمين آوردند، قبرمان همين ابتداى وداى و برِ خيابان اصلى و در اين زمين دو نبش باشد و ما را در انتهاى واى دفن نكنند كه نه كسى به زيارتمان بيايد و نه برايمان فاتحه اى بخوانند! گاهى بدين سان چند نفر را مى بينى كه روى زمين خوابيده و دور هم خط مى كشند. امان از جهالت كه بشر را به چه كارهايى وامى دارد! امان!

3. مقام منبر امام زمان (ع)

در وادى السّلام، نقطه اى است كه از ديرباز به نام مقام امام زمان (عليه السلام) شناخته مى شود. در اين محل كراماتى در طول ساليان متمادى مشاهده شده ومردم به زيارت اين محل مى آيند و در آن جا نماز مى خوانند. در باره اعتبار اين محل چند روايت معتبر هست كه به نقل يكى از آنها بسنده مى كنيم.

سيد بن طاووس (متوفاى 693 ه. ق) از ابى الفرج سندى (كه از اصحاب امام صادق (ع) بوده) نقل كرده است كه در


1- تهذيب الاحكام، ج 6، ص 34.

ص:19

سفرى كه امام صادق (ع) به حيره آمده بود، من نيز همراه ايشان بودم. شبى فرمود تا برايش قاطرى را زين كرديم. پس سوار شد و به نقطه اى در پشت كوفه رفت. من نيز همراه ايشان بودم. در سه نقطه پياده شد و هر بار دو ركعت نماز گزارد. گفتم فدايت شوم. در سه موضع نماز گزاردى! فرمود: امّا اوّلى قبر امير المؤمنين، دومى موضع رأس الحسين و سوّمى موضع منبر قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف)(1) بود اين مكان را به اعتبار اين كه امام صادق (ع) در آن نماز گزارده، مقام امام صادق (ع) نيز مى نامند.

4. مقام امام زين العابدين (ع)

نزديك صافى صفا مقام با عظمتى وجود دارد كه از آن به نام مقام امام زين العابدين (عليه السلام) ياد مى شود. شيخ محمد حرز الدين از محقيقن قرن سيزدهم هجرى مى نويسد: «علماى بزرگ، از مشايخ قديم نجف و آنها نيز از مشايخ خود نقل كرده اند كه وقتى امام على بن الحسين (عليه السلام) براى زيارت جدّش اميرالمؤمنين (عليه السلام) از حجاز به عراق مى آمد دراين محل سكنى مى گزيد تا اگر كسى ايشان را ببيند، گمان كند، مسافرى است كه از سفر حجّ باز گشته و از اين طريق عازم بيابان هاى عراق است و در اين جا فرود آمده تا ازچاه آب قديمى كه در نزديكى آن قرار دارد، وضو بگيرد. آن گاه در فرصت مناسب و به دور از چشم ناظران و جاسوسان، مركب خود را نزديك چاه آبى كه در آن نزديكى بود، مى خواباند و خود پياده مسافت بين مقام تا قبر شريف اميرمؤمنان (ع) را مى پيمود و آن را زيارت مى كرد. سپس بازمى گشت و شب را در اين مقام بيتوته مى فرمود و بامدادان راهى حجاز مى شد.»

خلاصه اخبار فراوانى حاكى از آمدن امام سجاد (ع) براى زيارت قبر جدّش اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ماندن ايشان در نزديكى قبر مطهر وارد شده است اما چيزى كه ثابت كند، مقام فعلى محل ماندن ايشان در شب هنگام بوده است، در دست ما نيست به جز شهرت زيادى كه بين اهل نجف و دانشوران و راويان وجود دارد و به اين شهرت توجّه زيادى مى شود. اهالى نجف آن را به نام مقام امام زين العابدين (عليه السلام) مى شناسند و خلف از سلف و كوچك از بزرگ نقل كرده اند.(2)

5. مسجد حنّانه

بين كوفه و نجف در منطقه اى كه آن را «ثُوَيّه» مى نامند، مسجدى به نام «حَنّانه» وجود دارد. اين مكان ديوارى داشته كه هنگام عبور جنازه امام على (ع) از نزديكى آن به احترام (3)عبور پيكر آن ولىّ الله الاعظم خم شده و يك بار ديگر وجود حيات و شعور را در جمادات به نمايش گذاشته است. واقعيّتى كه قرآن كريم با صراحت برصّحت و درستى آن تأكيد دارد. آن جا كه مى فرمايد:

«ان من شئ الّا يُسَبّحُ بِحَمدِهِ؛ هيچ موجودى نيست مگر اين كه به حمد و ستايش الهى مشغول است.»(4)

به يقين حمد و ستايش، فرع بر وجود شعور و ادراك و حتّى اراده است. بنا براين جمادات هم مى توانند، در برابر عظمت انسان كامل و ولىّ خدا سر تعظيم فرود آورند و كرنش كنند و اگر چنين احترام كنند، خود جاودانه محترم


1- فرحة الغرى فى تعيين قبر اميرالمؤمنين، سيد عبدالكريم بن طاووس، ص 86.
2- تاريخ النجف الاشرف، ج 1، ص 343.
3- الامالى، شيخ طوسى، ص 32.
4- سوره اسراء آيه 44.

ص:20

مى شوند و ديوار مسجد حنّانه كه آن را قائم مايل نيز ناميده اند، از اين قبيل است.

همچنين امام جعفر صادق (عليه السلام) در اين محل فرود آمده و نماز خوانده اند. هنگامى كه علّت را پرسيدند، فرمودند: «وقتى سرهاى شهيدان كربلا را به كوفه مى آوردند تا به حضور عبيد الله بن زياد ببرند، سر مقدّس حضرت سيد الشهدا (ع) را در اين محل بر زمين نهاده اند.»(1) و نيز در روايت مرسلى آورده اند كه حاملان سرها در اين نقطه با سر مقدّس سيدالشهدا (عليه السلام) بازى و بى احترامى كردند، به گونه اى كه اسرا صداى ناله شان بلند شد و زمين نيز از اين رفتار ناشايست ناليد. از اين رو اين مكان به حنّانه معروف شد.(2)

6. نبى يونس (مقام يونس پيامبر (ع))

كم تر از دو كيلو متر بعد از مسجد كوفه به سوى آب فرات زيارتگاهى است كه ساكنان محلّى آن را «نبى يونس» مى خوانند. برخى گمان كرده اند، آنجا قبر حضرت يونس (ع) است. ليكن بررسى ها نشان مى دهد كه قبر آن حضرت در منطقه نينوا از استان موصل است. مرحوم سيد مهدى قزوينى كه از علماى صاحب نام منطقه بوده است، در اثرى به نام «فلك النجاة» ضمن بيان مطالب فوق الذكر مى افزايد: آنچه در نزديكى مسجد بزرگ كوفه به نام آن حضرت وجود دارد، در واقع محلى است كه به امر خداوند ماهى او را به خشكى انداخته و همان جايى است كه قرآن مى فرمايد:

«فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ؛ پس او را به صحراى خشكى افكنديم در حالى كه رنجور و ناتوان بود و گياهى از كدو بر او رويانيديم.»(3)

7. قبور سبعه (مشهد بنى الحسن عليهم السلام)

عبدالله بن حسن المثنى بن حسن المجتبى عليه السلام را بدان سبب عبدالله محض يعنى خالص ناميده اند، كه پدرش فرزند امام مجتبى (عليه السلام) ومادرش فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام) بوده است. او و دو برادرش حسن و ابراهيم و چهار برادرزاده اش كه هرهفت نفر از اولاد امام مجتبى (ع) و امام حسين (ع) بوده اند، در روز عيد قربان سال 145 ه-. ق در زندان منصور دوانيقى به شهادت رسيدند. گفته مى شود، آنان زنده به گور شده اند (4)و نيز وارد شده كه زندان را بر سرشان فرو ريخته اند و ايشان را به شهادت رسانده اند.(5)

قبورمطهر اين بزرگواران اكنون در محلى به نام هاشميه آن سوى پل كوفه و كنار جاده قديم كوفه به قاسم است.

آورده اند كه عبدالله محض شباهت زيادى به رسول خدا (ص) داشته و خوش چهره و سخاوتمند بوده و توليت صدقات اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بعد از پدرش برعهده داشته است.

«... و كان شجاعاً خطيباً شاعراً لسناً مهاباً وَقوراً كريماً

؛ او شجاع، سخنور، شاعر، زباندار، با ابّهت و با وقار و بزرگوار بوده است.»


1- المزار، شهيد اول محمد بن مكى عاملى، ص 32.
2- مراقد المعارف، ج 2، ص 221.
3- مراقد المعارف، ج 2، ص 221.
4- عمدة المطالب، چاپ بمبئى، ص 80، مقاتل الطالبيين، چاپ نجف، ص 158.
5- مراقد المعارف، ج 2، ص 15، به نقل از تذكرة الخواص.

ص:21

هنگامى كه منصور در سال 144 ه-. ق حج گزارد، به رياح بن عثمان، استاندارش در مدينه فرمان داد تا بنى الحسن را به ربذه تبعيد كنند. او نيز آنان را با شانه هاى بسته و گردن و پا در زنجير، سوار بر مركب هاى خشن و بدون جهاز به تبعيدگاه روانه ساخت. هنگام خروج ايشان از مدينه، امام صادق (ع) از موضعى پوشيده كه مردم و جاسوسان، او را نبينند، با اندوه فراوان بديشان مى نگريست و در حالى كه از شدت گريه، اشك بر محاسن شريفش جارى بود، خدا را مى خواند و مى فرمود:

«وَاللهِ لاتُحفَظُ للهِ حُرمَةً بَعدَ هؤُلاءِ؛ به خدا سوگند پس از اينان حرمتى براى خدا نگه داشته نخواهد شد.»

برخورد كينه توزانه منصور به همين اندازه خاتمه نيافت. بار ديگر آنان را به عراق تبعيد كرد و دستور داد تا در زندان هاشميه (نزديك كوفه) در يك زيرزمين نمناك كه تشخيص شب و روز در آن امكان نداشت، به مدّت دو ماه محبوس كردند. آنگاه فرمان قتل ايشان را صادر كرد .... (1)

8. قاسم بن موسى الكاظم عليهما السلام

قاسم فرزند امام هفتم حضرت موسى بن جعفر (عليهما السلام) و برادر تنى امام رضا (عليه السلام) و حضرت معصومه (عليها السلام) كه پس از شهادت پدر بزرگوارش از سلطه عباسيان گريخت و در روستايى به نام «سوراء» در نزديكى شهر حلّه مخفيانه زندگى مى كرد تا وفات يافت. در واپسين روزهاى زندگى و در بستر بيمارى، خود را به اطرافيان معرّفى كرد و از ايشان خواست، دخترش را به مدينه برده و به مادرش تحويل دهند.

در باره عظمت شخصيت ايشان شخصى به نام ابى عماره مى گويد: ما عازم عمره بوديم. در راهى به موسى بن جعفر (عليه السلام) و همراهانش برخورديم. امام (عليه السلام) فرمود: آرى! اى ابا عماره! اينان فرزندان من هستند و اين يكى (اشاره به امام على بن موسى (ع)) آقاى ايشان است. سپس فرمود: اى اباعماره! من نيز از منزل بيرون آمده ام! و فرزندم على (حضرت رضا (ع)) را وصى خود قرار داده ام و در ظاهر ديگر فرزندانم را با او در جانشينى خود شريك ساخته ام تا جانش حفظ شود، ولى در باطن به او وصيّت كرده ام. اگر كار به دست من بود، قاسم را جانشين مى ساختم؛ چون او را نيز دوست مى دارم و دلسوزيم براو بيشتر است ليكن اين امر خدا است و هر جا بخواهد آن را قرار مى دهد.(2) همچنين سيد على بن طاووس در كتاب مصباح الزائرين زيارت ايشان را مستحب و فضليت آن را در حدّ زيارت ابو الفضل و على اكبر (عليهما السلام) دانسته است.

9. زيد بن على بن الحسين عليهم السلام

ايشان نيز جايگاه رفيعى در نزد امامين باقر و صادق (عليهما السلام) داشته و در پى خونخواهى امام حسين (ع) از بنى اميه با مظلوميّت به شهادت رسيده است. وى در نزديكى حله داراى حرم و بارگاه با عظمتى است و معجزات و كرامات فراوان از آن مشاهده شده است.


1- مقاتل الطالبيين، ص 230. الكامل، ابن اثير، ج 4، ص 374.
2- اعلام الورى ابوعلى فضل بن حسن طبرسى، ص 184.

ص:22

10 و 11. نبى ايوب و ذى الكفل

قبر اين دو پيامبر نيز در اطراف حله واقع شده است و هر كدام داراى حرم و زيارتگاه مهمى هستند.

12. مدائن

مدائن شهرى در نزديكى بغداد است كه سلمان فارسى و حذيفه بن يمان دو تن از اصحاب رسول خدا و اميرمؤمنان (عليهما السلام) در آن مدفون اند.

13. نواب اربعه امام زمان (عج)

شصت و نه سال آغازين دوران غيبت حضرت ولى عصر (عج) را دوران غيبت صغراى آن حضرت ناميده اند. در اين دوران چهار نفر پى در پى نيابت ايشان را بر عهده داشته اند. آنان به ترتيب ابوعمرو عثمان بن سعيد زيّات، ابوجعفر محمد بن عثمان زيّات، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى و ابوالحسن على بن محمد سمرى بودند و پس از وفات چهارمين نفر، دوران غيبت كبراى حضرت آغاز شده است. قبور مطهر اين نايبان چهارگانه در شهر بغداد است.

ص:23

ص:24

اماكن زيارتى غيرمستند

اشاره

چنان كه گفته شد، زائران عتبات عاليات در سفرزيارتى خود علاوه بر حرم هاى مطهر امامان معصوم (عليهم السلام) از اماكنى بازديد و آنها را زيارت مى كنند كه برخى از آنها فاقد ريشه و سند معتبر بوده و برخى درعين مثبت و مستند بودن در هاله اى از عقايد خرافى و باورهاى نامعقول گرفتار شده اند و اين پيرايه هاى خرافه آميز، سيماى زيباى اين آثار و پديده ها را نيز زشت و مشوّه جلوه مى دهد. در اين بخش اين اماكن را به اختصار بررسى مى كنيم.

1. خانه امام على (ع)

در اين كه امام على (عليه السلام) در اواخر عمر شريفشان به مدّت چهار سال و چند ماه عهده دار خلافت ظاهرى بوده اند و مركز حكومت ايشان در كوفه بوده و به يقين در خانه اى سكونت داشته اند، ترديدى نيست ولى اين كه محل سكونت ايشان دركجاى كوفه بوده، بيرون يا درون دار الاماره، اطّلاع دقيقى در دست نيست؛ چون به هر حال اين احتمال وجود دارد، كه محلّ فعلى در مجاورت كاخ دار الاماره كوفه، خانه آن حضرت باشد و نيز با توجّه به شهرت اين محل به عنوان خانه امام، ما نيز آن را رد نمى كنيم. ولى تقسيمات درون اين خانه قطعاً با روحيات ايشان سازگارى ندارد و ساخته و پرداخته ذهن كسانى است كه در سال هاى آخر حكومت صدّام آن را بازسازى كرده اند؛ به عنوان مثال اختصاص مكانى به عنوان مكتب الحسنين (عليهما السلام) در اين خانه، فاقد هرگونه توجيه عقلايى است. اعتقاد متقن شيعى ما اين است كه آن دو بزرگوار امام بوده اند و علم لدنّى داشته اند و نيازى به تعلّم و فراگيرى نداشته اند. علاوه بر اين در زمان حاكميت پدرشان در كوفه يعنى بين پنجاه و هشت سالگى تا شصت و سه سالگى از عمر آن حضرت، اين دو بزرگوار نيز مردانى سى، چهل ساله و داراى شخصيّت و زندگى مستقل بوده اند و داشتن چنين مكتبى در خانه پدرشان براى آن دو بزرگوار قابل توجيه نيست. برخى كوشيده اند، با ترجمه كلمه مكتب به معنى محلّ تدريس يا دفتر كار، مشكل را حل كنند اما قابل پذيرش نيست؛ زيرا چگونه اتاقى به اين كوچكى آن هم درون خانه مسكونى امام و در كنار خانواده آن حضرت مى توانسته است، محل تدريس يا دفتر كار ادارى آن هم براى دو نفر باشد. در اين صورت تردّد شاگردان يا ارباب رجوع به درون خانه شخصى امام چگونه قابل توجيه است؟ گرفتن مكتب به معناى مكتبه يعنى كتابخانه هم درست نيست؛ چون امام مستغنى از داشتن كتابخانه ومراجعه به كتاب است.

از اين ها گذشته، نماز هايى كه براى قسمت هاى مختلف اين خانه تشريع و ابداع كرده اند، مثل نماز مكتب الحسنين يا نماز چاه اميرالمؤمنين يا نماز مغتسل اميرالمؤمنين يا نماز اتاق حضرت زينب و ام البنين فاقد وجاهت و ريشه درست و مستند بوده و موجب وهن شيعه است؛ مگر آن كه به زائران تفهيم شود، در اين فرصت ها، نمازهاى مأثورى از قبيل نماز

ص:25

هديه به امام عليه السلام يا نماز حاجت يا نمازهاى اداء و قضاى يوميه به جا آورند.

از نمازهاى ساختگى هم كه بگذريم روزانه (در زمان تدوين اين سطور) حدود هشت هزار نفر زائر وارد عراق مى شوند و جمع زيادى از مردم عراق هم هر روز به اين محل مى آيند و همگى مقيدند از اين خانه بازديد كنند يعنى از راهروهاى تنگ آن عبور و در هر يك از اتاق ها و زواياى اين خانه نماز بگذارند و طبعاً زن و مرد نامحرم به يكديگر برخورد مى كنند كه اين تلاقى نامحرمان به يكديگر، خلاف شرع آشكار بوده و به هيچ عنوان قابل توجيه نيست.

2. ميزاب رحمت (ناودان طلاى حضرت على (ع))

درون صحن امام على (ع) و در سمت قبله حرم مطهر ناودان طلايى وجود دارد كه در سال هاى اخير شهرت فراوان يافته است. ايرانى ها در وقت مشايعت به هم سفارش مى كنند كه هنگام تشرّف به نجف زير ناودان طلاى حضرت على (ع) برايم نماز بخوان يا برايم دعا كن! گاهى هم اطراف حرم، زائران سرگردانى را مى بينيد، كه از شما سراغ ناودان طلا را مى گيرند. عرب ها به اين ناودان ميزاب رحمت مى گويند. اين ناودان كه كم كم شهرتش فزونى يافته و شانه به شانه ناودان طلاى كعبه مى زند، از هداياى نادرشاه افشار به حرم امام على (ع) است كه در سال 1156 ه-. ق به زيارت حضرت مشرف شده و گنبد و گلدسته ها و ايوان حرم را طلاكارى كرده است. اين طلاها اكنون متعلّق به حرم مطهّر و از اموال آستان مقدّس علوى است، ولى چنان كه مى دانيد، امام على (ع) ارادتى به طلا نداشته و عبارت تكان دهنده «

يا صَفراء يا بَيضاء غُرّى غَيرى(1)

» يعنى اى زرد و اى سفيد! غير مرا فريب دهيد! از بيانات امير مؤمنان (ع) است بنا بر اين تأكيد بر نماز يا دعا در زير اين ناودان هم از همان بافته هاى عوامانه است كه اصل و ريشه قابل توجيهى ندارد.

3. عتبه حرم ها

عتبه به معناى آستانه يا قسمت پايين چارچوب درِ ورودى است. در سيره بزرگان و علما ديده شده كه برخى به هنگام ورود به حرم ها زانو بر زمين نهاده و عتبه حرم را بوسيده اند. چنان كه برخى نيز ديگران را از اين كار منع كرده اند. نگارنده در حدّ خود نمى بيند كه بگويد، عتبه حرم ها را تأدّباً ببوسيد يا نبوسيد. از فرزانه اى پرسيدند در شعر حافظ (ره) عبارت كشتى شكستگانيم درست است يا عبارت كشتى نشستگانيم اى باد شرطه برخيز؛ باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را؟ فرمود:

بعضى نشسته خوانند، برخى شكسته دانندچون نيست خواجه حافظ، معذور دار ما را

ليكن اگر بنا داريد، هنگام تشرّف عتبه حرم را از روى ادب ببوسيد، شايسته است، پيش از آن، زائران همراه را توجيه كنيد تا به گمان آن كه شما به سجده افتاده ايد، امام را سجده نكنند، كه اين كار علاوه بر اين كه ممكن است، آنان را تا سر حدّ شرك و كفر و سجده بر غير خدا پايين بياورد، ابزار مساعدى نيز براى هتك حيثيّت شيعيان در گستره جهان فراهم سازد. بدخواهانى كه شيعه را به شرك و كفر متّهم مى كنند، به اين قبيل صحنه ها استناد خواهند كرد و مى گويند، اينان مشرك اند. بنگريد كه چگونه دسته جمعى، امامان خود را سجده مى كنند!


1- بحارالانوار، ج 34، ص 31، جلد 39، ص 69

ص:26

4. باغ امام صادق (ع)

در كربلا باغى موسوم به باغ امام صادق (عليه السلام) است كه مالك فعلى در آن بنايى احداث كرده و ضريحى تعبيه كرده است. مالك اين باغ مكرر از بلندگو اعلام مى كند كه اينجا باغ امام صادق (عليه السلام) است و من هم خادم اين باغ هستم. دو ركعت نماز بخوانيد و وجوه خود را در اين ضريح بريزيد. گاه و بيگاه خرمايى هم به بعضى تعارف مى كند كه اين خرماى متبرك باغ امام صادق (ع) است و ....

اگر همه پيشينه و تاريخ آن را كه بررسى كنيد به اين نتيجه مى رسيد كه شنيده ها مى گويند هر وقت امام صادق (ع) به كربلا مى آمده اند، در اين باغ استراحت مى كرده اند يا سكنى مى گزيده اند. اوّلًا عبارت شنيده ها مى گويند چه قدر مى تواند اطمينان بخش باشد؟ ثانياً آن ضريح و آن نماز و آن خرماى متبرّك مستندشان كجاست؟ ثالثاً مگرنه اين است كه امام صادق (ع) براى زيارت جدّشان به كربلا آمده اند و گرنه مدينه كجا و كربلا كجا؟! اگر بپذيريم كه هدف آن حضرت زيارت امام حسين (عليه السلام) بوده، چگونه ما زائرى را كه فقط دو روز در كربلاست؛ آن هم بعد از سى سال انتظار و آرزو و اين همه سرمايه گذارى و اين همه خطرات و مشكلات و ... از كنار حرم امام حسين (عليه السلام) با پاى پياده به اين باغ مى آوريم و برمى گردانيم و او هم در بين راه كلّى اجناس بى كيفيت چينى از قبيل پتو و اسباب بازى و غيره مى خرد و خسته و رنجور وقتى كنار حرم مى رسد و به او پيشنهاد زيارت حرم را مى دهى، سرش را پايين مى اندازد و اظهار مى دارد، خسته شده ام و اين اجناس همراه را هم بايد به هتل ببرم. و بدين گونه توفيق زيارت از آنان سلب مى شود.

نتيجه اين كه متأسفانه اين آدرس هاى غلط و اين شاخه هاى فرعى در اطراف حرم امام حسين (ع) و حضرت ابالفضل (ع) كار زائران ما را به جايى رسانده است كه در مدت اقامت زائران در كربلا يكى دو بار به حرم امام حسين (ع) و يك بار نيز به حرم ابالفضل (ع) مى روند و باقى وقتشان صرف همين شاخه هاى فرعى مى شود. مرتّب از بيرون حرم به اين دو بزرگوار تعظيمى مى كنند، به يكى از كوچه و خيابان هاى اطراف مى روند تا فلان جا را زيارت كند.

5. مقام شير فضّه

از جاهاى ديگرى كه در اين چند سال وقت زائران صرف بازديد از آنها مى شده است، بازديد از مقام شيرِ فضّه است و خلاصه قصّه آن چنين است كه جناب فضّه كنيز حضرت زهرا (سلام الله عليها)- كه اصل حضور او در حادثه عاشورا محل ترديد است- در عصر عاشورا اعجازى فرموده و شيرى را كه نزديك كربلا مى زيسته به كربلا آورده است. نخستين پرسشى كه فوراً به ذهن انسان خطور مى كند، اين است كه علّت احضار اين شير در كربلا چه بوده است؟ و جوابى كه مى شنود، اين كه يا براى حفاظت از پيكر بر خاك افتاده شهدا و يا براى حراست از اسراى عظيم القدر كه بعد از شهادت امام حسين (ع) گرفتار دشمن شدند، اين شير به اعجاز فضّه خاتون در كربلا حضور يافته و جالب اين است كه اين شير بى هنرهيچ يك از اين دو كار مهم را انجام نداده است؛ يعنى نه اجساد شهدا را حفاظت كرده (چون همه مى دانيم كه آن پيكرهاى مطهّر را زير سم اسبان لگدكوب كردند) و نه اسرا را حراست نموده است؛ زيرا در تاريخ مسلّم شده است كه خيمه ها را آتش زدند و اموال بانوان حرم را غارت كردند؛ حتى خلخال از پاها كشيدند و براى رسيدن به گوشواره گوش هاى دختركان يتيم را دريدند و زن و بچّه هاى اسير را در بيابان آواره و پراكنده ساختند و بهترين دليل بر كذب اين روايت اين است كه به عنوان مثال، هيچ كس از آن سى هزار نفرى كه در كربلا جمع شده بودند، نگفتند و حتى يك مورد در تاريخ نيامده است، كه وقتى خواستم به فلان خيمه يورش ببرم، ناگهان شيرى به من حمله كرد و ما

ص:27

را از اين كار باز داشت. ممكن است كسى بگويد كه در فلان كتاب معتبر به قصّه شير فضّه اشاره شده است. پاسخ روشن است. همان كه گفتيم اگر بود يك نفر اورا مى ديد. ليكن از اين گذشته همه مى دانيم كه روايات ما ظنى الصدور هستند. به فرض اين كه چنين مطلبى در كتابى آمده باشد. چه ضرورتى دارد كه ما هر چه را در كتابى ديديم آن را براى زائر عوامى كه فقط دو روز مى خواهد مولايش امام حسين (ع) را با خيالى آسوده زيارت كند و بازگردد، تعريف كنيم و وقت گرانبهاى او را صرف بازديد از چنين اماكنى كنيم و با افزودن كلّى شبهه به ذهن و فكرش او را روانه وطن سازيم؟ آيا اين كار منصفانه است؟ آيا موضوع امام حسين (ع) و حقّانيّت قصّه كربلا آن اندازه سست و بى پايه است كه اين جناب شير آن هم نه با اراده خود آن حضرت يا امام سجاد (ع) يا حضرت زينب كبرى (س) كه به بركت جناب فضه خادمه، بخواهد آن را به اثبات برساند؟

6. مقام احتجاج

مقام احتجاج نقطه اى است كه مى گويند امام حسين (ع) با عمر سعد در آن جا جلسه اى داشته اند. صرف نظر از اين كه معلوم نيست محل آن جلسه دقيقاً همين جا باشد؛ بازهم سخن اين است، كه آنچه مربوط به امام حسين (ع) است كه با وجود قبر مطهّر آن حضرت و ضريح و حرم بارگاه و گنبد و صحن و ... بحمدالله حاصل است. باقى مى ماند عمر سعد ومحل نشستن او. آيا اين پليد و محل نشستنش آن اندازه اهميّت دارد كه زائر، زيارت امام حسين (ع) را ترك كند وبه زيارت يا بازديد از آن برود؟

7. نهر علقمه

در كربلاى كنونى محل دقيق نهر علقمه مشخّص نيست و كسى هم مدّعى آن نيست. در اين يك هزار و چند صد سال به اندازه اى ساخت و ساز و تخريب و جا به جايى در كربلا صورت گرفته است كه هيچ نمى توان معين كرد، حضرت ابالفضل عليه السلام به طور دقيق براى آوردن آب به كجا رفته است و از كجا آب آورده است؟ آبى كه اكنون در بين راه باغ امام صادق (ع) و در كنار مقام امام زمان (ع) جارى است، نهر الحسينى نام دارد و از محله اى به نام الحسينى در حدود پانزده كيلومترى كربلا از فرات اصلى منشعب شده است، تا زمين هاى زراعى بين راه خود را سيراب سازد و اكنون به خاطر ازدياد جمعيّت و افزايش مصرف آب در كربلا و بالاآمدن سطح آب هاى زيرزمينى، فاضلاب هتل ها و خانه هاى اطراف اين نهر بر آن مسلّط شده و در آن مى ريزد تا با عبور از كنار كربلا يا صرف زراعت شود و يا پسمانده آن دو باره به فرات اصلى ملحق گردد. اگر در تابستان سابقه تشرّف داشته باشيد، بوى تعفّنى را كه از اين آب در فضا متصاعد مى شود، استشمام كرده ايد. با اين وجود پلكان سيمانى وسيعى كه بر حاشيه اين نهر ساخته اند، مورد استفاده اكثر كاروان هاست. مبلّغان به جاى آنكه زائر را به صحن مطهّر حضرت ابالفضل ببرند و مرثيه شهادت آن بزرگوار را براى ايشان بخوانند، آنها را براى ذكر مصيبت كنار اين آب آورده و روى اين پلّكان سيمانى مى نشانند و اگر هيچ اشاره اى هم نكنند، خود به خود در ذهن زائران چنين تداعى مى شود، كه حضرت اباالفضل العباس (ع) براى آوردن آب به اين محل آمده است و ....

لازم به يادآورى است كه اگر در مفاتيح الجنان ديده ايد، كه مرحوم شيخ عباس قمى اصرار مى ورزد كه براى غسل زيارت از آب فرات استفاده كنند يا شنيده ايد، كه جابر بن عبدالله انصارى وقتى براى زيارت امام حسين (عليه السلام) در اربعين اول آن حضرت به كربلا آمد، در آب فرات غسل كرد و آن گاه به زيارت آن حضرت نايل شد؛ بايد توّجه كنيد كه

ص:28

در زمان جابر آب مثل امروز آلوده نبود و در زمان شيخ عباس نيز در كربلا آب لوله كشى وجود نداشت و مردم از آب چاه استفاده مى كردند. شيخ عباس به استناد روايتى كه در بيان شرافت آب فرات رسيده، اصرار مى كند، كه زائر در آب فرات غسل كند. ليكن امروز آن چاه هاى قديم بسته شده و آب مصرفى عموم مردم كربلا و حتى نجف و آبادى هاى اطراف آن ها از آب فرات است و مردم آبى جز آب فرات براى مصارف روزمرّه خود ندارند. همين آب فرات را تصفيه مى كنند و از طريق لوله در هتل ها در اختيار شما هم قرار مى دهند. بنا بر اين اگر زائر نذر هم كرده باشد كه در آب فرات غسل كند وقتى در حمّام هتل غسل كرد، به نذرش عمل كرده و ذمّه اش برى شده است.

8. خيمه حضرت قاسم

خيمه گاه فضاى مثبتى است. بازسازى شده، مفروش و مزّين با فضاى روباز و سر پوشيده و براى برگزارى مراسم دعا، توسّل، سخنرانى و مدّاحى آماده است. ليكن در گوشه اى از اين فضا، خيمه حضرت قاسم بنا شده كه اين امر موجب شده است، برخى داستان عروسى حضرت قاسم را كه ريشه معتبرى ندارد، مطرح كنند و اظهار دارند كه شب عاشورا اگر امام حسين (ع) از دشمن مهلت خواست و جنگ را يك شب به عقب انداخت، براى اجراى مراسم عروسى قاسم بوده است. ما در تاريخ خوانده و در منابر گفته و شنيده ايم كه عصر تاسوعا وقتى عمر سعد خواست جنگ را شروع كند، امام حسين (ع) به برادرش ابوالفضل (ع) فرمود: برادرم! من از مرگ و جنگ واهمه اى ندارم ولى به نماز و تلاوت قرآن علاقه مندم. با اينان سخن بگو و اگر مى توانى يك امشبى را برايم مهلت بگير تا به نماز و تلاوت بپردازم. نيمه شب هم وقتى جاسوس عمر سعد از اطراف خيمه ها بازديد كرد به وى چنين گزارش داد كه: «

لَهُم دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحلِ

» يعنى خيمه هاى اينان به سان لانه هاى زنبور است، همگى سرگرم دعا و تضّرع و مناجات و تلاوت و نماز هستند. اكنون شما داورى كنيد كه اگر كسى بنشيند و بگويد كه خير! اينان آن شب عروسى داشته اند، اوّلًا: چه بيراهه رفته است و ثانياً: چه بهانه اى به دست برخى بانوان عوام منتظر چنين فرصت هايى داده تا به سرعت بساط عروسى و حنابندان به پا كنند و نهضت مقدس حسينى را كه درس زندگى و حماسه براى همه بشريّت در پهنه زمين و درازاى زمان است به افسانه اى سمبليك و عاشقانه بدل سازند!؟

9. مقام مشك! مقام كِشتى!

در سمت قبله حرم حضرت اباالفضل (عليه السلام) ماكت مشكى در وسط ميدان ساخته شده كه بناى آن مربوط به همين سنوات اخير است و نمادى از عطش و آب و تشنه كامى است و سابقه اى در تاريخ گذشته اين سرزمين ندارد. گرچه برادرى اين جا را هم به عنوان مقام مشك حضرت ابالفضل (ع) معرفى كرده بود! و نيز كشتى بزرگى هم در سمت حرم امام حسين (ع) ساخته شده است، كه گويا برداشتى سمبليك از حديث معروف «

انَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاةِ

» است و اگر به هوش نباشيم شايد تا چند روز ديگر مقام كشتى نيز به مقامات قبلى افزوده شود.

10، 11 و 12. مقام على اكبر (ع)، مقام على اصغر (ع)، كف العبّاس (ع)

هيچ از خود پرسيده ايد در آن گير و دار روز عاشورا واقعاً چه كسى مى توانست زمين كربلا را نشانه گذارى كند و حوادثى جزئى از اين قبيل را معيّن سازد كه حضرت على اكبر (ع) كجا از اسب فرو غلتيده و حضرت على اصغر (ع) كجا

ص:29

هدف تير واقع شده و دست راست و دست چپ حضرت ابوالفضل (ع) هر كدام كجا روى زمين افتاده اند و اگر هم چنين نشانه گذارى صورت مى گرفت، چگونه مى توانست اين نشانه هاى جزئى تا قرن ها باقى بماند و به ما منتقل شود، بدون آن كه در هيچ متن تاريخى يا روايى به آن اشاره شده باشد و توسّط كارشناسان و محقّقان معتبر و مطمئن مورد تصديق واقع شده باشد؟ كدام يك از ما با چه دليلى و با استناد به كدام مدرك اطمينان بخشى مى توانيم مدّعى شويم، اماكنى كه امروز براى وقايع ياد شده معرّفى مى شوند، واقعاً محلّ دقيق وقوع آنها بوده است؟

البتّه اين جا به دو نكته اساسى بايد توجّه داشت: يكى اين كه تصوّر نشود چنانچه امروز ما اين موارد را با اين وضوح نفى كنيم، فردا ممكن است مردم در اصل ماجراى عاشورا و كربلا؛ امام حسين (ع)؛ اباالفضل (ع)؛ على اكبر (ع) و ... ترديد كنند و همه چيز زير سؤال برود. خير، اوّلًا حادثه كربلا ريشه دار تر از آن است كه با نفى چنين پديده هايى متزلزل شود؛ ثانياً اين نوشته هرگز در صدد نيست كه در اصل شهادت على اكبر يا على اصغر يا قطع دستان مبارك قمر بنى هاشم (عليهم السلام) ترديد كند؛ حاشا و كلّا!! چنان كه ترديدى نيز وجود ندارد، در اين كه واقعاً اين جنايات بزرگ در همين فضا و سرزمين تحقّق يافته است. مدّعاى ما فقط اين است كه تعيين مكان خاصّى براى وقوع هر يك از اين جنايات نيازمند دليلى متقن و عقلائى است و چنين دليلى مسلّماً وجود ندارد.

گزارش وقايع محرم سال 61 هجرى در كربلا با همه جزئياتش هم در متون تاريخى و هم در متون حديثى و روايى شيعه آمده است. قديم ترين گزارش تاريخى حوادث ياد شده مقتل ابى مخنف است كه يك موّرخ شيعى بوده و همين مقتل منبع گزارش حوداث كربلا در تاريخ معروف طبرى است و ديگر مورّخين تقريباً هرچه دارند، از طبرى گزارش كرده اند. همچنين محدّثين بزرگوارى در طول تاريخ هزار و چند صد ساله گذشتته جزئيات همين حوادث را در معتبر ترين آثار روايى خود بيان كرده اند، از قديمى ها مى توان ابن قولويه را نام برد و پس از وى به ترتيب شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسى، و بعد از آنها سيد بن طاووس صاحب اثر ماندگار لهوف و به دنبال او مرحوم مجلسى كه با دّقت و وسعت در بحارالانوار (عربى) و حيوة القلوب و جلاء العيون (فارسى) و غير آنها رخداد كربلا را آورده اند. اين اواخر هم محدّث بزرگ حاج ميرزا حسين نورى طبرسى و شاگردش محدّث قمى صاحب نفس الهموم همين راه را طى كرده اند. اگر همه اين آثار فخيم و گران سنگ را زير و رو كنيد، در هيچ يك از آنها اشاره اى به مقام على اكبر و على اصغر نشده و نامى از محل قطع دست ها به ميان نيامده است كه اگر بود به يقين آن ها هم از آوردن گزارش آن دريغ نمى كردند.

اين مقام ها يقيناً مربوط به همين چند دهه اخير است كه با نگاهى خوشبينانه بايد گفت كسى كه از صفاى باطن برخوردار بوده اينها را معرفى كرده و اگر قدرى واقع بينانه قضاوت شود، بايد گفت كه اين گونه پنداشت ها ريشه در جهل جاهلان يا غرض ورزى مغرضان دارد.

آثار و پيامدهاى ترويج و تبليغ اماكن غير مستند

از آثار منفى و وجود تالى فاسد بقاى اين سه چهار مقام غير مستند، جلب توجّه مردم به سوى آن ها و سلب توفيق زيارت و محروميّت از درك محضر امام حسين و اباالفضل و على اكبر (عليهم السلام) و ديگر شهداى والا مقام كربلاست و زمانى را كه زائر صرف تردّد بين اين اماكن و تماشاى آنها مى كند، به همان اندازه از تشرّف در صحن و حرم آن بزرگواران و زيارت قبور مطهر آنان محروم مى شود. به طورى كه پيامدهاى منفى و زيانبار ترويج چنين اماكنى را مى توان بدين شرح برشمرد:

1) رسميت دادن به اماكن جعلى در حالى كه آموزه هاى دينى بر خلاف آن است؛

2) از بين بردن فرصت هاى ارزشمند زائر؛

3)

ص:30

محروم شدن زائر از زيارت امام حسين (عليه السلام) و شهداى كربلا كه هدف سفر است؛

4) مزاحمت براى ساكنان اطراف اين اماكن جعلى؛

5) تزاحم و تصادم با نامحرم در گذرگاه هاى تنگ اين اماكن؛

گويا سخن امام اميرالمؤمنين (ع) را از ياد برده ايم كه تازيانه در دست در بازار كوفه قدم مى زد و به مردم مى فرمود: شنيده ام در بازار شانه هاى زنانتان به شانه مردان نامحرم برخورد مى كند! خدا لعنت كند مردى را كه غيرت ندارد! (1)6) سوء استفاده سودجويان از اعتقادات مردم.

يكى از دوستان تعريف كرد كه خانمى از همراهان ما وقتى چشمش به گهواره موجود در مقام جعلى على اصغر (ع) افتاد، چند دقيقه بر مظلوميّت آن حضرت گريست و ناگهان گردنبند و النگوها و گوشواره ها و همه جواهر آلات همراه خود را يك جا در گهواره انداخت و رفت. به راستى دست اين سودجويان را چه كسى باز كرده است؟ آيا ما اگر اين زائران عاشق را به اين اماكن نمى برديم چنين اتفاقى مى افتاد؟ آيا عمل ما مورد تأييد سالار شهيدان است؟

شايسته است به عنوان يك تكليف شرعى به جاى بردن زائران ائمه معصوم (عليهم السلام) به اين كوچه پس كوچه هاى انحرافى از آنان بخواهيم تا با حضور در حرم هاى مطهّر از خداى بزرگ كمال و معنويّت را در حضور ارواح بلند آنان طلب كنند.

13. اعمال خرافى در بين الحرمين

حدّ فاصل حرم امام حسين (ع) تا حرم حضرت اباالفضل (ع) در گذشته بازارى به نام بين الحرمين بوده است. صدّام در اواسط دوران حاكميّت خود اين بازار و خانه هاى پشت آن را ويران كرد و به جاى آنها خيابانى عريض با چند رديف درختان نخل احداث نمود. اين فضا كه اكنون نيز بين الحرمين ناميده مى شود، با توّجه به چشم انداز هاى زيبايى كه در دو سوى خود دارد (گنبد و بارگاه امام حسين (ع) و حضرت اباالفضل (ع)) و نيز فضاى سبز و درختان و آب نما ها بسيار قابل بهره بردارى است، زائران مى توانند در اين محيط برنامه هاى مفيد مذهبى از قبيل دعا و توّسل و زيارت، مدّاحى و حتى سخنرانى داشته باشند. ولى بايد هوشيار بود كه عناصرى جاهل يا مغرض در تلاش اند تا همين محيط خوب ومثبت را به خاستگاهى براى افكار خرافى و اعتقادات باطل تبديل كنند. چنان كه در ايام حج سال گذشته (1429) در كربلا افرادى مغرض يا نادان مردم را وادار مى كردند تا هفت شوط (به عدد اشواط سعى بين صفا و مروه در حج) بين حرم امام حسين (ع) تا حرم حضرت اباالفضل (ع) رفت و آمد كنند و احرام بپوشند و هروله كنند و بگويند:

اللَّهُمَّ لَبَّيكَ؛ لَبَّيكَ يا حُسَين!

... نيك بيانديشيد كه

اللَّهُمَّ لَبَّيكَ

را از حج گرفته اند و مخاطب آن خداست و

لَبَّيكَ يا حُسَين

را از پاسخ به نداى

هَل مِن ناصرٍ

امام حسين (ع) برداشته اند و مخاطب امام حسين (ع) است و اگر اين دو شعار با هم آميخته شود، چه آبرويى از شيعه مى برد چه بسيارند دل هاى بيمارى كه آرزوى دست يافتن به چنين فرصتى دارند تا شيعه را متهم كنند و چه سرمايه اى بايد هزينه شود تا آثار سوء اين تهمت خنثى گردد؟!

جوانانى ناآگاه در اين محيط به بهانه تأسّى به چهره خاك آلود و خونين امام حسين (ع) در ظهر عاشورا خود را به زمين انداخته و صورت هاى خود را به خاك مى ساييدند تا خونين شود! چهار دست و پا بر زمين راه مى رفتند و عوعو مى كردند، با اين توجيه غلط كه ما سگ حسين و ابالفضليم!! و معتقدند كه اهل بيت از اصحاب كهف كه كمتر نيستند. آنها سگشان را هم با خود بردند و عاقبت به خيرش كردند، چرا اين ها نكنند؟!


1- بحارالانوار، ج 76، ص 15.

ص:31

14. سنگ قرمز بالاى سر مبارك امام حسين (ع)

در سمت سر مقدس امام حسين (ع) و دركنار ضريح مطهر سنگ قرمزى بر زمين نصب شده كه جمعيّت بر آن ازدحام مى كنند و نوبت مى گيرند تا روى آن بايستند و نماز بخوانند. در باره تاريخ و ماهيّت اين سنگ، متولّيان حرم امام حسين (عليه السلام) مى گويند، زمانى كه هنوز حائل ميان زنان و مردان در اين مكان نصب نشده بود و خيل زائران، مشتاق بودند كه در سمت بالاى سر مبارك امام (ع) نماز بخوانند، گاهى به خاطر ازدياد جمعيّت وعدم توجّه، زائران به تدريج جلو مى رفتند به حدّى كه جلو تر از قبر مطهّر به نماز مى ايستادند و مراجع عظام تقليد براى نماز در حرم امامان معصوم (عليهم السلام) حدّى قائل اند و نماز مقدم بر امام را برخى صحيح نمى دانند، لذا اين سنگ قرمز به عنوان نشانه محاذات، نصب شد؛ يعنى اين كه اين جا برابر بدن مبارك امام (ع) است و از اين قدرى عقب تر بايستند. به زودى تمام سنگفرش حرم مطهّر تعويض مى شود و اين سنگ نيز برداشته خواهد شد.

داستان هايى كه براى اين سنگ و قرمزى آن و فضيلت نماز بر روى آن ساخته شده و چه بسا از اين پس نيز ساخته شود، كاملًا بى اساس است!!

ص:32

ص:33

اعمال مسجدين سهله و كوفه

اشاره

در گذشته هاى نه چندان دور مديريت اعمال مسجدين را مرشدها به عهده داشتند و اين امر دو اشكال عمده داشت: يكى اين كه برداشت عمومى اين بود كه مبلّغان اعزامى همراه كاروان ها قادر به انجام اين اعمال و خواندن اين دعاها نيستند و اين يك اهانت آشكار به همه روحانيان و مدّاحان عزيزى بود كه در طول حدود ده روز، خود را از كار و درس و خانواده و فعاليّت هاى روزمره زندگى منفك كرده و تنها به عشق اهل بيت عصمت (ع) و خدمت به زوّار آنان رنج سفر را بر خود هموار و همه مشكلات طول مسير و خطرات گوناگون را به جان مى خريدند امّا آن گاه كه به مسجدين كوفه يا سهله مى رسيدند، بدون دليل كنار گذاشته مى شدند در حالى كه يكى از اعمال عبادى اين سفر همين اعمال مسجدين بود.

دوم اين كه در حين اعمال يا در پايان آن مرشد به زائران پيشنهاد مى كرد كه همين اعمال را به نيابت پدر، مادر و ديگر گذشتگان آنها انجام دهد و از اين بابت مبلغ هنگفتى از هر كاروان اخذ مى نمود در حالى كه اوّلًا معلوم نبود، او به اين همه نيابت عمل كند؛ ثانياً چنان كه خواهيم گفت، نيازى به پرداخت اين همه هزينه نبود و زائر مى توانست خود با يك نيت ساده همه بستگان و دوستان زنده و مرده اش را در ثواب اعمال خود شريك سازد. به منظور حفظ حيثيّت مبلّغان عزيز كاروان ها و پيشگيرى از هزينه هنگفت نيابت ها لازم است، انجام اعمال مسجدين را مبلّغان كاروان ها شخصاً بر عهده گيرند و مديران نيز موظف هستند ضمن پرهيز از به كارگيرى مرشد، كمال مساعدت را در اين جهت با مبلّغان كاروان خود انجام دهند.

نكات لازم در اجراى مراسم مسجدين

1. پيش از رفتن به مسجد، در هتل زائران را نسبت به اعمال مسجدين توجيه كنيد كه اعمال مسجدين كوفه وسهله مستحبى است و در مستحبات انسان مى تواند ضمن اين كه عملى را براى خودش انجام مى دهد، نيت كند كه همان عمل به نيابت جمع كثيرى كه خودش تعيين مى كند محسوب شود. همان گونه كه وقتى به زيارت هريك از امامان معصوم (عليهم السلام) مى روند، چنين نيّت مى كنند كه زيارت مى كنيم اين امام بزرگوار را براى خودمان و به نيابت پدران، مادران، اقوام، سفارش كنندگان، امام راحل و شهدا، اموات و ... قربةً الى الله. بديهى است در اين صورت اين عمل مستحبى در نزد پرورگار تعالى هم براى انجام دهنده منظور مى شود و هم خداى مهربان بدون آن كه چيزى از ثواب او بكاهد، عين همين ثواب را به همه كسانى كه براى آنها قصد نيابت شده، عطا و عنايت مى فرمايد و حتّى چه بسا ثوابى هم به خاطر قصد نيابت به خود اين شخص عطا مى فرمايد. بنا براين زائران محترم بدون آن كه پولى در اين

ص:34

جهت به كسى بپردازند مى توانند اعمال مسجدين را خودشان انجام دهند و براى هر كسى هم كه مايلند، قصد نيابت كنند البته همين جا فرصت خوبى است تا بر فضل و عنايت بى حساب الهى تأكيد شود و اين كه خداى مهربان چه قدر بخشنده است و به هر بهانه اى بندگانش را از عطاى سرشار خود بهره مند مى فرمايد.

2. به زائران اعلام كنيد كه براى مديريّت اعمال عبادى و برنامه هاى معنوى كاروان در خدمت شما هستم و راهنمايى برنامه هاى مسجدين سهله و كوفه را خودم شخصاً انجام خواهم داد و نيازى به استخدام مرشد و واگذارى كار به غير نيست.

3. اگر مدّتى است به عتبات نيامده ايد و محلّ دقيق مقام ها را به خاطر نداريد، از نقشه مسجدين كه ضميمه اين نوشته است، استفاده كنيد و يا در ابتداى ورود به عنوان معّرفى كلّى مقام ها، به اتفاق زائران همراه گشتى در مسجد بزنيد. به اين صورت در جريان مقام هاى مسجد قرار مى گيريد. البته نام هر يك از مقام ها با خط درشت و خوانا روى سنگ هايى حكّاكى و در معرض ديد همگان نصب شده است.

4. اعمال مربوط به هر مقام مستقل از مقام هاى ديگر است و ترتيبى ندارد. بنا بر اين در هر مقامى كه ازدحام كمترى ديديد مى توانيد عمل مربوط به آن را انجام دهيد.

5. اگر درون مقامى به خاطر ازدحام جمعيّت، جا نبود، مى توانيد قدرى دورتر از آن، كنار جمعيّت متصل به آن مقام بنشينيد و صرف اتّصال به جمعيّت براى شما كافى است. (همانگونه كه در حج، براى خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهيم با اين كه آن نماز عبادتى واجب است، فقها همين اتّصال به جمعيّت نمازگزار را كافى مى دانند؛ چه رسد به عتبات كه نمازها و عباداتش مستحب است.)

6. مى دانيد كه در انجام مستحبات انسان بايد به ظرفيّت روحى خود توجّه كند و اگر نشاط لازم همراه با اقبال قلبى و روحى درخود نمى بيند، بهتر است، عمل مستحبى را كوتاه و مختصر يا حتى آن را ترك كند.(1) متأسفانه اكنون در بين زائرانى كه سابقه تشرّف به عتبات دارند، نوعى كراهت و انزجار نسبت به اعمال مسجدين كوفه و سهله ديده مى شود و وقتى برنامه رفتن به آن جا مطرح مى شود، بعضى تمايلى نشان نمى دهند و توجّه داشته باشيد كه چنين خاطره تلخى نسبت به مكان فخيم و مباركى مثل مسجد كوفه و مسجد سهله زاييده سخت گيرى ها و يا درك نكردن لذت و شيرينى عبادت است. بنابراين در جمع زائران به صراحت به استحباب اعمال اين دو مسجد تأكيد شود و از آنان درخواست شود، در هر قسمت كه خسته شدند، مى توانند از همان جا جدا شوند و در گوشه اى به استراحت بپردازند يا از بخش هاى مختلف مسجد بازديد كنند. بديهى است در اين صورت ديگر نسبت به اعمال مسجد احساس زدگى و ناراحتى نخواهند داشت. همراهان باقيمانده با عشق و علاقه برنامه ها را دنبال مى كنند و ادامه كار براى شما آسان مى شود.

7. بخشى از دعاها را كه برآن تسلّط بيشتر داريد و داراى نكات سازنده و مورد نياز زائر است، براى زائران ترجمه كنيد تا زائران درك كنند در اين مناجات ها به خداى خود چه مى گويند.

8. برخى از مناسبت هاى مسجد كوفه را براى زائران شرح دهيد. مقاماتى از قبيل دكة القضا، بيت الطشت، دكة المعراج، محل كشتى نوح، محل قبول توبه آدم و ... تاريخ هاى مستند و جالب توجهى دارند كه اگر در لابلاى اعمال مسجد به آنها نيز اشاره كنيد، موجبات رفع خستگى و انبساط خاطر و درعين حال رشد و ارتقاى فكرى و معنوى همراهان خود را فراهم ساخته ايد.

9. هدايت انجام اعمال مسجدهاى كوفه و سهله يك فرصت تبليغى مناسب براى روحانى و مداح كاروان است و از جمله شروط لازم براى كسى كه مديريّت معنوى و مذهبى كاروان را به عهده مى گيرد، اين است كه بتواند اين اعمال


1- ر. ك: الكافى جلد 3 ص 454، وسائل جلد 4 ص 69.

ص:35

را به شايستگى انجام دهد. ليكن درعين حال چنانچه به هر دليل قادر به خواندن همه دعاها نيستند، مى توانيد دويا سه كاروان را درهم ادغام كنيد و دعاها را نيز مبلّغان كاروان ها بين هم تقسيم كنند تا برنامه ها هماهنگ تر اجرا شود.

ص:36

ص:37

تجربيات سفر و راهكارهاى عملى

دانش و تخصص روحانيون كاروان هاى زيارتى اگر با تجربيّات پيشين آميخته شود، نتايج ارزنده ترى به همراه دارد. از اين رو شايسته است به برخى از تجربيّات و راهكارها كه در موفقيّت روحانيون كاروان ها مؤثر بوده، توجّه كرد و از آنها بهره گرفت.

الف) هماهنگى با مدير كاروان

توصيه مى شود قبل از شروع سفر يك جلسه هماهنگى نيم ساعته با مدير كاروان داشته باشيد و در اين جلسه اگر خصوصّيات اخلاقى، توقّعات و انتظارات خاص و يا حتى سبك و سليقه ويژه اى داريد، به مدير پيشنهاد كنيد و متقابلًا اگر او نيز پيشنهادى دارد، بشنويد. اگر در زمينه برنامه ها به توافق و تفاهم رسيديد، مسئوليت تبليغى سفر را تقبل نماييد. ولى اگر بدون شناخت و هماهنگى قبلى به سفر زيارتى رفتيد و در اثناى سفر متوجّه شديد، كه نمى توانيد با هم كار كنيد، ضرورى است از ناهماهنگى بپرهيزيد و يكديگر را تحمل كنيد تا زائران بتوانند سفر آسوده و به ياد ماندنى داشته باشند.

در طول مسير هم هر روز ده دقيقه با مدير جلسه داشته باشيد و برنامه هاى بيست و چهار ساعت آينده كاروان را با هم مرور كنيد. در هر قسمت هر كدام مى توانيد به ديگرى كمك كنيد و آن را معين كنيد.

ب) حفظ حرمت مدير

مدير بايد مديريت كند و براى اعمال مديريت بايد وجاهت و حيثيّتش محفوظ بماند و هرگز شخصيتش تحقير نشود لذا يا درجمع از او انتقاد و يا بدگويى نكنيد و با وجود اختلاف سليقه احتمالى حرمت او را حفظ كنيد.

در غير اين صورت تبعيت زائران از وى كمتر مى شود و رشته نظم و انسجام كاروان از هم گسيخته خواهد شد.

هنر روحانى و مداح مديريت معنوى كاروان است. سعى كنيد اگر هم مشكلى با او پيدا كرديد در خفا، برادرانه، به او تذّكّر بدهيد، مهربانانه اورا نصحيت كنيد و چنانچه مؤثر واقع نشد، در شهرهاى زيارتى به نمايندگان بعثه يا حج و زيارت مراجعه و مشكل را مطرح كنيد. معمولًا در اين مراكز كسانى هستند كه به فرد خاطى يا سهل انگار تذّكر لازم را بدهند يا با او برخورد كنند.

ص:38

ج) برنامه ريزى براى طول سفر

مجموعه معارفى را كه مى بايست در طول سفر به زائر منتقل كنيد يا حد اقل خلاصه اى از آن را در يك دفترچه همراه خود داشته باشيد. و مقاطع و فرصت هاى مناسب براى انتقال اين معارف به زائران را شناسايى كنيد و سعى كنيد در هر فرصت، بخشى از آن معارف را دراين ظروف زمانى و مكانى بريزيد. در اين سفرها اتوبوس يكى از مناسب ترين فضاها است؛ مثلًا در مرز، در توقّف هاى اضطرارى، در ايست و بازرسى ها و ... كه معمولًا مدير و راننده سرگرم رتق و فتق امور و حل مشكل هستند، فرصت را غنيمت شمرده و بخشى از همان مطالب را كه از پيش آماده شده است، بيان كنيد؛ مثلًا چند مسأله شرعى بگوييد. يا يك حديث و روايت بخوانيد يا يك مناسبت تاريخى را تعريف كنيد يا تاريخ مرتبط به مكانى را كه بايد به بازديد آن برويد، بيان كنيد يا اگر فرصت مقتضى است، نوحه اى يا روضه اى بخوانيد يا دعاى توسّل يا زيارت امين الله يا عاشورا يا حتى اگر فرصت بيش تر داريد، جامعه كبيره و اگر زمان مقتضى است، دعاى كميل يا ندبه و ... را قرائت كنيد دراين صورت وقتى به شهرهاى زيارتى رسيديد، احساس سبكى خواهيد كرد.

د) استفاده از اوقات فراغت زائر

بكوشيد علاوه بر برنامه هاى جمعى و كلّى كه براى زائران داريد، برنامه هايى هم براى جمع هاى كوچك تر زائران داشته باشيد؛ مثلًا بخشى از تاريخ زندگى ائمه يا تاريخ نجف و كربلا و يا قبور و زيارتگاه هايى را كه در اين سرزمين هست، ولى در برنامه زيارتى كاروان ها نيست، براى آنان بيان و توصيف كنيد. همچنين مى توانيد برخى مسائل شرعى را كه معمولًا عموم مردم به آنها نيازمندند ولى از آن بى اطلاع هستند، به صورت سؤال مطرح كنيد و اگر كسى جواب درست داد به او جايزه كوچكى بدهيد؛ زيرا معمولًا مديران منابعى براى تأمين هزينه جوايز در اختيار دارند.

ه) تأكيد بر وضوى دائم

گاه براى زيارت در نقطه اى پياده مى شويد و كنارشما ده تا اتوبوس ديگر هم زائر پياده مى كنند. به زائران توصيه كنيد قبل از حركت از هتل وضو بگيرند تا در طى مسير يا توقفگاه ها كه معمولًا ازدحام جمعيت براى طهارت و تجديد وضو بسيار زياد است، دچار مشكل نشوند در اين صورت شما مى توانيد از فرصت هاى طول مسير يا توقفگاه ها براى اجراى برنامه هاى خود به خوبى استفاده كنيد.

و) در دسترس بودن

روحانى و يا مداح در اين سفر بايد در دسترس زائر باشد تا زائر بتواند به سهولت مطالب و نياز خود را مطرح نمايد. بنابراين حضور در كنج حرم ها و اشتغال به عبادت هاى طولانى و يا رفتن به ديدار علما و مراجع وامور ديگرى از اين قبيل در سفر تبليغى، كار صحيحى نيست؛ زيرا زائران پيوسته در طول سفر زيارتى خود با پديده هاى جديدى رو به رو مى شوند و مايلند وظيفه شرعى خود را در قبال اين پديده ها از شما بپرسند و تأييد شما را براى ريز و درشت كارهاى خود داشته باشند. گاهى هم درباره مسائل گوناگون بين آنان اختلاف نظر پيدا مى شود و سخن عالمانه شما فصل الخطاب و تعيين كننده است. اگر در چنين مواقعى شما را پيدا نكنند، از شما دلگير و ناراحت خواهند شد و حضور شما در كنار آنان، به آن ها آرامش روحى خواهد بخشيد. بنا بر اين سخاوتمندانه در همه اوقات، خود را در دسترس زائران

ص:39

قراردهيد و هرگز از پاسخگويى به پرسش هاى اظهار خستگى نكنيد.

ز) حضور نمازهاى جماعت

زائران ايرانى شركت در نماز جماعت را دوست دارند و به آن اهمّيّت مى دهند. نمونه اين اهتمام را در مشهد يا مكّه و مدينه مشاهده مى شود. گاهى يك ساعت قبل از اذان در صفوف جماعت حاضر مى شوند و منتظر رسيدن وقت نماز و شنيدن صداى اذان مى مانند. شايسته است، به اين خواسته عمومى احترام بگذاريد و شما نيز در جمع آنان حضور پيدا كنيد در اين صورت هم به پرسش هاى آنان پاسخ مى گوييد و هم چنانچه به هر دليل در اقامه جماعت خللى پيدا شد، خودتان اگر روحانى هستيد، امامت را به عهده خواهيد گرفت و كمبود ها را پوشش خواهيد داد. درباره اقامه جماعت به چند نكته مهم توجّه كنيد:

1- هرگز به بهانه اين كه امام جماعت را نمى شناسيد و عدالت او را احراز نكرده ايد، از شركت در نمارجماعت خوددارى نكنيد؛ زيرا عموم امامان جماعت مورد تأييد حوزه هستند.

2- اگر در جايى امام جماعت منصوب و راتبى ندارد. از برپايى چند نماز جماعت در مكان و زمان واحد اجتناب كنيد. حتّى المقدور جمعيّت ها را در هم ادغام و ضمن احوال پرسى از روحانيون همسفر يك نفر را كه وجاهت و مقبولّيت بيشتر دارد، مقدّم سازيد و همگى به او اقتدا كنيد اين همدلى و اعتماد شما به يكديگر براى زائران بسيار زيبا و آموزنده خواهد بود.

3- اگر معمّم نيستيد هرگز حتى در صورت اصرار همراهان امامت جماعت را به عهده نگيريد؛ زيرا توجّه داريد كه اين امر خلاف فتوا فقهاست و بزرگانى چون امام (ره)، رهبرى معظم انقلاب (مد ظله العالى) و برخى ديگر از مراجع از امامت جماعت افراد غير معمّم در فضاهايى كه دسترسى به معمّمين وجود دارد، نهى كرده اند.

4- نمازهاى جماعت را كوتاه و مختصر اقامه كنيد و از طولانى كردن نماز و افزودن ادعيه و اذكار مستحبى به آن پرهيز كنيد. توجّه داشته باشيد كه نماز مسافر را خداوند از هفده ركعت به يازده ركعت تقليل داده، شما با طولانى كردن نماز اين تخفيف را جبران نكنيد!

ح) پرهيز از بر پايى دو مجلس در يك فضا

پس از اقامه جماعت فرصت خوبى براى سخنرانى، مدّاحى يا خواندن دعا و زيارت فراهم است ولى بايد توجّه داشته باشيد كه هرگز در يك فضا دو نفر به سخنرانى يا مدّاحى نپردازند؛ زيرا هر دو مى كوشند تا براى تحت الشعاع قرار دادن ديگرى صداى خود را بلند تر كنند و زائر شنونده در اين ميان نمى داند به صداى كدام گوينده يا مداح گوش بدهد. بنا بر اين وقتى مى بينيد مبلّغ ديگرى مشغول افاضه است، يا جاى مناسبى دورتر از او براى برپايى مجلس خود انتخاب كنيد يا همراه با زائران همراه خود از مطالب او استفاده كنيد.

حتى مى توانيد به همراهان توضيح بدهيد كه براى جلوگيرى از تداخل برنامه ها با كاروان هاى ديگر، بهتر است فعلًا از ايشان استفاده كنيم. همچنين مى توانيد با اشاره يا فرستادن يادداشتى به خواننده يا گوينده يادآور شويد كه بنا داريد، بعد از او شما هم انجام وظيفه كنيد و نيز اگر خودتان مشغول اداره مجلس هستيد، توجّه داشته باشيد كه بنا نيست تمام فرصت را شما به تنهايى در اختيار بگيريد و ديگران هم كه از راه هاى دور به اين فضاها مشرّف شده اند، مايلند در

ص:40

جمع همراهان خود برنامه اى داشته باشند و فيضى ببرند. پس برنامه خود را مختصرتر كنيد و صداى خود را چنان پايين بياوريد كه فقط همسفران خودتان آن را بشنوند تا مزاحمتى براى ساير مبلّغان فراهم نشود.

ط) حدّ اكثر استفاده از انعطاف پذيرى زائر

سفر به اعتاب مقدسه عراق با سفرهاى توريستى كه مردم مثلًا براى بازديد از آثار تاريخى پيشنيان به كشورهاى مختلف مى روند، يك تفاوت اساسى دارد و آن اين است كه در سفرهاى زيارتى به ويژه در سفر به عراق، زائران از نوعى انعطاف پذيرى ويژه برخوردار مى شوند؛ به گونه اى كه مطالب حاوى امر به معروف و نهى از منكر را به راحتى مى پذيرند و اين حالت به بركت ذوات مقدّسه اى است كه زائر به زيارت آنها آمده است؛ به عنوان مثال در سفر عتبات وقتى مطلبى را از يك مبلّغ عادى بشنوند مى پذيرند و عمل مى كنند. در حالى كه همين مطلب را بارها در شهر و ديار خودشان از گويندگان مشهور و مطرح، شنيده اند و به آن ترتيب اثر نداده اند. پيدايش چنين حالتى در زائران مسؤوليّت و رسالت مبلّغ كاروان را سنگين تر مى كند. اين شما هستيد كه بايد از اين فرصت گرانبها استفاده كنيد و با بيان شيرين خود ارزش هاى والاى اعتقادى و اخلاقى را در جان و روان همراهان نهادينه سازيد. بسيارى از كسانى كه در ايران نماز شب مى خوانند يا به حضور در مسجد و نماز جماعت اهتمام مى ورزند يا نگاه خود را از حرام برمى گيرند يا دست و زبان خود را كنترل مى كنند يا بانوانى كه به حجاب سخت پايبند هستند، اين ارزش ها را از اين سفرها به يادگار دارند. در سفرى كه با يك روحانى يا مدّاح با سليقه به اين سامان آمده اند، لذّت درك حضور در محضر ائمه را چشيده اند و آن مبلّغ با استفاده از اين آمادگى روحى ارزش هاى ياد شده را براى ايشان تبيين كرده و از آنها خواسته است تا در اين چند روزى كه در كنار معصومان و اولياى الهى هستند، ادب حضور را رعايت كنند و گونه اى باشند كه آنان مى پسندند. در واپسين روزهاى سفر نيز با يادآورى اين كه حيف است اين تقرّب و اتّصالى كه برقرار شده است از بين برود و گوهرهاى معنوى را كه حاصل شده از كف بدهند؛ به زائر پيشنهاد كرده اند كه از خدا و ائمه كمك بخواهند و خود نيز تصميم بگيرند تا اين ارزش ها را به عنوان ارزنده ترين سوغات اين سفر براى هميشه عمر خود به يادگار نگه دارند. ناگفته پيداست كه اگر شما بتوانيد در اين فرصت چند روزه چنين تحوّلى را در دل و جان همسفران پديد آوريد، چه اندوخته عظيمى از ايمان و عمل صالح را براى خودتان و در پرونده عملتان ذخيره كرده ايد كه:

«وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً، كسى كه يك نفر را با هدايت خود حيات معنوى بخشد، چنان است كه همه مردم را زندگى بخشيده است.»(1)

ى) اصلاح حمد و سوره ها

اگر در لابى هتل نشسته ايد و منتظر آماده شدن زائران براى عزيمت به نقطه اى هستيد، از افراد حاضر دعوت كنيد تا براى اصلاح قرائت حضور يابند و اشكالات احتمالى را رفع كنيد. اين كار بركات فراوان دارد. هم قرائت افراد اصلاح مى شود و هم كسانى كه نظاره گر و شنونده گفت و شنود شما هستند و به اهميّت موضوع پى مى برند و هم خودتان با دقّت و حسّاس شدن روى لغزش ها و غلط هاى رايج ديگران نسبت به صحّت قرائت خودتان دقيق مى شويد و


1- ر. ك: الكافى جلد 3 ص 454، وسائل جلد 4 ص 69.

ص:41

مصونيّت پيدا مى كنيد. چون بعضى غلط ها تدريجى و ناخواسته روى زبان انسان مى نشينند و يك وقت آدم متوجّه مى شود، كه مدّت ها عبارتى را غلط يا نارسا تلفظّ مى كرده و خودش متوجّه نبوده است.

ك) دقّت درمرثيه خوانى

شايسته است با مطالعه و مراجعه به متون و منابع معتبر و موثّق، اشعار و مراثى وزين و صحيح را انتخاب كرده و همراه داشته باشيد و به جا و به موقع از آنها بهره گيريد و هرگز مطالبى را كه از صحّت آنها اطمينان حاصل نكرده ايد، به صرف شنيدن از ديگرى بازگو نكنيد. در اين خصوص نيز شايسته است به چند نكته توجّه شود:

1. از ذكرمصيبت و مرثيه در حدّ چاشنى براى غذا استفاده كنيد و به ويژه در ايام عادى هرگز تمام وقت مجلس خود را با ذكر مصيبت پر نكنيد. شخصيّت هايى كه شما به زيارت آنها آمده ايد، مثلًا اميرمؤمنان يا امام حسين (عليهما السلام) و ... فضايل و مناقب فراوان دارند، معجزات دارند، در ابعاد مختلفى از ارزش هاى والا سرآمد بشريتند، در مقاطع گوناگون تاريخ زندگى خود افتخارات بى نظير آفريده اند، اين منصفانه نيست كه فكر و ذهن زائران آنها را فقط به تلخى ها و مصيبت هاى آنان معطوف كنيم. اگر باور داريم كه آنان همواره ما را مى بينند و سخن ما را مى شنوند؛ با چه توجيهى راضى مى شويم كه همه روزه از صبح تا غروب شنونده تلخ ترين خاطرات زندگى خود باشند؛ كه ما مرثيه خوانان و مدّاحان پى در پى به بهانه گرياندن زائران در گوش آن ها نيز زمزمه مى كنيم. درود و رحمت خدا به روان آن منبرى معروف تهرانى(1) باد كه وقتى در حرم حضرت سيدالشهدا (ع) از او خواستند روضه حضرت على اكبر (ع) را بخواند، از ميان جمعيّت برخاست و گفت من به شرطى در اين مجلس، ذكر مصيبت خواهم كرد، كه ابتدا پيرمردان مجلس برخيزند و زير بغل امام حسين (ع) را بگيرند و از اين جا بيرون ببرند. بعد من روضه فرزندش را بخوانم. آخر در حضور پدر كه نمى شود، مصيبت فرزند جوانش را خواند و با همين اشاره لطيف و نمكين چنان مجلس را منقلب كرد كه همگان به شدّت گريستند و مجلس اشباع شد.

2. از به كار بردن الفاظ و عباراتى كه با ادب حضور در محضر معصومين (عليهم السلام) منافات دارد پرهيزكنيد.

3. اشعارى كه حاوى اهانت به خاندان پيامبر است را با توجيه اين كه دل شنونده را بسوزانيد و بگريانيد، نخوانيد؛ به عنوان مثال هرگز حضرت زينب كبرى (سلام الله عليها) قهرمان خروشنده در مقابل يزيد و آن عارف كامل كه فرمود «

ما رَأيتُ الا جَميلًا

» را با عبارتى همچون ستمديده، آواره، بيچاره، كتك خورده و بلاكش توصيف نكنيد.

4. هرگز نگران گريه كردن زائر نباشيد. آن ها در اين سفر چنان عواطف سرشارى دارند، كه غالباً با شنيدن فضايل اهل بيت هم مى گريند. حتّى نگاه به در و ديوار حرم ها و گنبد و ضريح اولياى دين هم اشكشان را جارى مى كند، از اين گذشته بنا بر اين نيست كه همه آنها با هر قيمتى كه شده، حتماً گريه كنند. آن روز كه امام صادق عليه السلام از تباكى (تشبه به گريستن) در كنار بكاء (گريستن) و ابكاء (گرياندن) نام برد، دقيقاً به اين معنا توجّه داشت كه همه مردم در همه شرايط به گريه نمى افتند. از اين رو فرمود:

«وَ مَن تُباكى فَلَه الجَنّة؛

كسى كه خود را شبيه گريه كننده در آورد، بهشت براى او است.»(2)


1- مرحوم حاج آقا رضاى سراج ره
2- مرحوم حاج آقا رضاى سراج ره

ص:42

ل) دقّت در صحيح خواندن متون دعاها و زيارات

معمولًا همه ما تصوّر مى كنيم كه متن دعاها و زيارات را صحيح مى خوانيم. ليكن اگر گاهى موقع خواندن ديگران گوش بدهيم، به سادگى در خواهيم يافت، كه عبارتى را اشتباه مى خوانده ايم. يا دست كم محل هاى وقف و ابتدا را رعايت نمى كرده ايم. چه مانعى دارد كه در اين موارد احتياط كنيم تا از قرائت صحيح عبارت ها مطمئن شويم. ساكنان اين سرزمين ها عرب زبان هستند و خيلى زود متوجّه خطاى ما مى شوند و بدون رودربايستى و در حضور ديگران خطاى ما را به ما گوشزد مى كنند. پس بهتر است بيشتر دقّت كنيم، تا شرمندگى به بار نياوريم.

م) پرهيز از اجراى برنامه درون حرم ها

بعضى به گمان اين كه براى زائران همراه خود سنگ تمام بگذارند، آن ها را با خود به درون حرم برده و براى ايشان زيارت يا دعا مى خوانند. اين كار پسنديده اى نيست؛ زيرا اجراى مراسم درون حرم با صداى بلند، مخلّ آسايش ديگران و موجب در هم ريختن حال توّجه و حضور قلب آنان است. پس بهتر است همه مراسم گروهى و برنامه هاى دسته جمعى خود را در صحن ها اجرا و تمام كنيم، سپس به صورت انفرادى براى زيارت به حرم وارد شويم.

بد نيست همين جا يادآور شوم، كه اعلام صلوات هاى پى در پى توسّط برخى زائران در درون حرم ها نيز كار سنجيده اى نيست و توجيه درستى ندارد. درون حرم ها معمولًا همه متذكّرهستند و هركس براى خود سرگرم دعا و زيارت است. وقتى كسى با صداى بلند همگان را دعوت به فرستادن صلوات مى كند، ديگران يا بايد صلوات را بفرستند كه در اين صورت از ذكر خود منقطع خواهند شد و يا صلوات را نفرستند كه در اين صورت از بيم آن كه مبادا حديث مذمّت تارك صلوات (1)شامل آن ها شود، مبتلا به تشويش و اضطراب مى گردند.

يادآورى چند نكته

اشاره

كار روحانيون به اين اعتبار كه عهده دار هدايت همراهان هستند، شبيه كار انبيا است. از اين رو بايد كوشيد تا در حد توان، ويژگى هاى انبياى الهى را در خود ايجاد و تقويت كرد؛ زيرا موفّقيّت مبلغان دينى در گرو برخوردارى از همان خصوصيّات است. اهمّ اين خصوصيّات را مى توان بدين شرح برشمرد:

الف) اخلاص

مبلّغ اگرمخلص نباشد نه در هدايت همراهان توفيق مى يابد و نه براى خودش در نزد خدا پاداشى ذخيره مى كند. امام على عليه السلام مى فرمايد:

«ثَمَرَةُ العِلمِ اخلاصُ العَمَلِ؛

ميوه دانايى (به مبدأ و معاد) اخلاص عمل است.» (2)بديهى است حضور در كنار مرقد اميرمؤمنان (عليه السلام) كه خود مظهر اخلاص است، فرصت گرانبهايى است كه اگر در اين جهت احساس كمبود و نياز مى كنيم، به ذيل عنايت ايشان متوسّل شويم تا با عنايت كريمانه خود، مس وجود ما را طلا كنند و گوهر گرانمايه اخلاص در نيّت و عمل و گفتار و كردار را به ما نيز مرحمت فرمايند.


1- در حديثى آمده است كه رسول خدا ص چند نفر را لعنت فرموده اند يكى از آنها كسى است كه نام مبارك ايشان را بشنود و برايشان درود نفرستد. ر. ك: بحارالانوار جلد 91، ص 85.
2- غرر الحكم، 4642.

ص:43

ب) سعه صدر

امروز كشور عراق، مشكلات فراوانى دارد و زائرانى كه از سطوح مختلف جامعه درقالب كاروان هاى زيارتى به كشور عراق اعزام مى شوند، جامعه اى ناهمگون و ناهماهنگ هستند و سليقه ها و ظرفيّت هاى مختلف دارند لذا هدايت معنوى آن ها كار دشوارى است. عهده دار خدمت معنوى به زائران در اين سرزمين مى بايست از ظرفيّت بالاى روحى برخوردار باشد و با آرامش و تدبير و درايت همچون پدرى مهربان و برادرى دلسوز و آگاه، گره كور تنش ها و ناهنجارى هاى پيش آمده را با سرانگشت تدبير وحكمت بگشايد. در اين كشور بيگانگان حاكميّت دارند. دولت مركزى چندان بر همه امور مسلّط نيست. كارها گاهى تقسيمات منطقى و عادلانه اى ندارد. بسيارى از شهروندان عراقى به خاطر مشكلات، تعادل روانى مناسبى ندارند. بنا بر اين شما هستيد، كه بايد با برخوردارى از سعه صدر به گونه اى روابط همراهان را روان و تسهيل كنيد كه زمينه اى براى كشمكش و ناراحتى به وجود نيايد.

ج) تواضع

تواضع و فروتنى از اخلاق عمومى انبياى الهى است و چه كسى از شما براى اتّصاف به اين صفت ارزشمند سزاوارتر است؟ مگر نه اين است كه زائران همراه شما مهمانان اهل بيت (ع) هستند و ما هم خادم اهل بيت؟ لذا خادم بودن اقتضا مى كند كه ما با قطع نظر از اين كه خودمان كى هستيم و در ايران چه سمتى داريم، به مهمانان موالى خود خدمت كنيم. آن هم با قطع نظر از اين كه اين مهمانان چه كسانى هستند و چه منزلت اجتماعى دارند. خادم بايد مهمان اربابش را تكريم كند و گرنه حقّ مولايش را ادا نكرده است.

د) نرمخويى و مهربانى

خداوند متعال به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم مى فرمايد:

«فَبِما رَحمَةٍ مِنَ الله لِنتَ لَهمُ وَ لَو كُنتَ فَظّاً غَليظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِكَ؛ به موجب رحمت ويژه الهى است كه با اينان نرمخو هستى و اگر خشن و سنگدل بودى از گردت پراكنده مى شدند.»(1) دقت كنيد اگر پيامبر اكرم (ص) با آن همه محاسن و فضايل بى شمار تنها در صورت تندخويى جاذبه اش را از دست مى دهد و به قول قرآن، مردم از گرد او پراكنده مى شوند، حساب من و شما روشن است. بنا بر اين مراقب باشيد كه در اين سفر با زائر تندى نكنيد، سرشان داد نزنيد، آن ها را توبيخ نكنيد، كه اگر چنين كرديد، در دل آنان نسبت به شما كدورتى ايجاد خواهد شد و اين كدورت مانع تأثير سخن شما در دل او خواهد گشت.

ه) خوش رويى و شادابى

زائرانى كه همراه شما آمده اند، از نظر اخلاق و تربيت يكسان نيستند، ظرفيّت هاى روحى متفاوتى دارند، آداب و رسوم آنان گوناگون است، حساسيّت هاى آن ها هم نسبت به پديده ها مختلف است. دوران آشنايى شما هم با آن ها كوتاه است با اين ويژگى ها شوخى با آنها اصلًا زمينه ندارد. چون گاهى ممكن است، از مزاح بى غرض شما برداشت منفى كنند. هنر يك مبلغ موفق اين است كه بتواند خوش رويى و شادابى را چنان با متانت، تواضع و وقار عجين كند كه خاطرات شيرين و در عين حال مثبت و سازنده اى را از اين سفر در ذهن و ضمير زائران به يادگار بگذارد.


1- سوره آل عمران، آيه 159.

ص:44

و) حفظ شأن و جايگاه مبلّغ دينى

روحانى يا مدّاح، شأن والايى دارند. به همان اندازه كه دين و مقدّسات دينى احترام دارند، مبلّغان آن هم محترم اند و بايد حافظ اين شأن و مدافع آن باشيد.

انجام برخى كارها ممكن است براى افراد عادى مشكلى نداشته باشد ولى همان اعمال، چه بسا براى شما مكروه يا حرام باشد؛ چون مردم از شما انتظار ويژه اى دارند؛ انتظارى كه از افراد ديگر ندارند؛ مثلًا كشيدن سيگار در عراق رواج دارد ولى شما از كشورى آمده ايد كه سى سال است؛ در آن، ضدّ دخانيات تبليغ مى شود؛ به صرف اين كه مردم عراق غالباً سيگار مى كشند، شما نبايد به اين كار مبادرت كنيد. چون اگر زائران، شما را در اين حال ببينند، نسبت به شما احساس ناخوشايندى پيدا مى كنند وشخصيّت و وجاهت شما در نظر آنان مخدوش و بى اعتبار مى شود.

همچنين راهنمايى زائران براى خريد از فروشنده خاصّى كه جنس بهتر يا ارزان تر مى فروشد به خودى خود كار ناپسندى نيست ولى شما هرگز نبايد به اين قبيل كارها مبادرت كنيد؛ زيرا به خاطر چند تومان صرفه مادّى براى زائران حيثيّت شما زير سؤال مى رود و متهم مى شويد.

از ديگر امورى كه بايد رعايت شود آراستگى ظاهر و پوشيدن لباس كامل و معمولى است. گاهى يك مدّاح با صورت تراشيده يا لباس هاى جلف و سبك و تنگ مثلًا با شلوار لى يا كاپشن كوتاه در ملأ عام ظاهر مى شود يا يك روحانى به بهانه اين كه هوا گرم است، بدون عمامه يا عبا و قبا به خيابان و حرم و ... مى رود چنين امورى از جاذبه شما در دل آنها مى كاهد.

امام صادق عليه السلام به يكى از بستگانش فرمود:

«انَّ الحسنَ مِن كُلِّ احَدٍ حَسَنٌ وَ انَّهُ مِنكَ احسَنٌ لِمَكانِكَ مِنّا وَ انَّ القَبيحَ مِن كُلِّ احَدٍ قَبيحٌ وَ هُوَ مِنكَ اقبَحٌ لِمَكانِكَ مِنّا؛

كار خوب از هركس سر بزند خوب است؛ ولى از تو خوب تر است؛ چون تو وابسته به ما هستى و كار بد هم از هر كس صادر شود بد است و از تو بد تر است؛ چون تو وابسته به ما هستى.»(1)

نوع نگاه به زائر

نگاه به زائر بايد نگاه خادم به مخدوم خويش باشد و بكوشد تا به بهترين و ماندگارترين روش معارف اسلامى را براى ايشان تبيين و خاطرات معنوى سفر را پايدار سازد.

بديهى است اجر و پاداش چنين خادمانى از دست مواليان بزرگوار و خداى مهربان بسيار كريمانه و جاودانه خواهد بود.


1- سوره آل عمران، آيه 159.

ص:45

ص:46

ص:47

كروكى اماكن زيارتى

نقشه حرم مطهر اباعبدالله الحسين (ع) و آثار آن

1- مرقد و مزار على اكبر (ع)

2- محل دفن شهداى بنى هاشم

3- ساير شهداى كربلا

4- گودال قتلگاه

5- مزار حبيب بن مظاهر

6- مزار ابراهيم مجاب

7- مزار شريف مرتضى و سيد رضى و پدرشان ابواحمد حسين

8- محل قبلى تكيه بكتاشيه

9- محل دفن شيخ محمدباقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، آل عصفور، سيد كاظم رشتى، آل كمونه حسينى، كليددار

10- محل دفن پادشاهان قاجار، مظفرالدين شاه، محمدعلى شاه، احمدشاه و محمد حسن ميرزا، ظل السلطان و نيز سلطان حمزه ميرزا از سلاطين صفوى

11- محل دفن ميرزا تقى خان اميركبير

12- باب ابراهيم مجاب

13- باب الكرامه

14- باب على اكبر (ع)

15- باب حبيب بن مظاهر

16- قبر ميرزا محمدتقى شيرازى

17- قبر ابن فهد حلى

18- مكان قبر فضولى بغدادى

19- مقبره خاندان مجتهد قزوينى

20- محل دفن خاندان بحرانى و زينى حسنى

21- محل دفن خاندان برغانى

22- محل دفن پادشاهان آل بويه

ص:48

نقشه حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1- باب المراد

2- باب الرواق

3- مناره طلا (شرقى)

4- مناره طلا (غربى)

5- باب العلقمى (باب الرضا)

6- مقام دست چپ حضرت عباس (ع) (بازارچه عباس (ع))

7- مقام دست راست حضرت عباس (ع)

راهنماى حرم مطهر

مراقد علماء در صحن شريف

اتاق شماره 1: آرامگاه شيخ ضياءالدين بن محمد عراقى (متوفى 1361 ه-. ق) از اساطين مجتهدين نجف

اتاق شماره 2: آرامگاه سيد حسين بن على همدانى، سيد نصر بن صدر علماء بنى صدر و شيخ اسماعيل بن محمد على محلاتى

اتاق شماره 3: آرامگاه شيخ محمد حسين بن محمد باقر اصفهانى، شيخ عبد على بن امير على الرشتى

اتاق شماره 4: آرامگاه سيد موسى بن مهدى مازندرانى

اتاق شماره 6: آرامگاه سيد محمد جواد تبريزى (متوفى 1388 ه-. ق)، شيخ فتح على بن حسن سلطان آبادى و شيخ محمد رضا بن على نايينى

اتاق شماره 11: آرامگاه شيخ مرتضى بن محمد امين انصارى معروف به خاتم المجتهدين صاحب مكاسب (متوفى 1281 ه-. ق) و شيخ آقا رضا بن محمد باقر تبريزى

اتاق شماره 13: آرامگاه سيد على بن محمد خلخالى، سيد آقا بن محمد خلخالى، شيخ كمال الدين بن محمد تقى شريعتمدار، سيد عبدالصمد بن احمد جزائرى شوشترى (متوفى 1337 ه-. ق)

اتاق شماره 15: در ايوان اطاق آرامگاه شيخ حسين بن محمد تقى نورى (متوفى 1320 ه-. ق)، شيخ عباس بن محمد رضا قمى (متوفى 1359 ه-. ق) مؤلف مفاتيح الجنان و چهار اثر حديثى ديگر

اتاق شماره 18: آرامگاه سيد عباس بن اسدالله بن عباس اشكورى، سيد حسين بن عباس اشكورى، شيخ محمد على بن محمد نصير جهاردهى و سيد جعفر بن محمد مرعشى (متوفى 1407 ه-. ق)

اتاق شماره 19: آرامگاه سيد على مدد قائينى (متوفى سال 1384 ه-. ق)

اتاق شماره 20: آرامگاه سيد على بن محمد نورى

ص:49

اتاق شماره 21: آرامگاه شيخ حسين بن عبدالرحيم نايينى (متوفى 1355 ه-. ق) و سيد محمد بن ميرقاسم فشاركى (متوفى 1313 ه-. ق)، سيد اسماعيل بن رضى شيرازى، شيخ محمد غلام بن غلام على تسترى و شيخ موسى بن محمد خوانسارى

در ايوان اتاق، آرامگاه سيد على اصغر بن محمد تقى شهرستانى

اتاق شماره 22: آرامگاه سيد حسين بن محمود قمى (متوفى 1366 ه-. ق)، شيخ فتح الله اصفهانى (شيخ شريعه) (متوفى 1339 ه-. ق)، شيخ باقر بن محمد مهدى زنجانى (متوفى 1394 ه-. ق)، سيد على بن محمد تقى تبريزى، شيخ ابوالقاسم بن محمد تقى اوردبادى و در ايوان اطاق آرامگاه شيخ على اكبر بن هاشم خوئى

اتاق شماره 23: آرامگاه شيخ محمد على بن ابى القاسم اوردبادى (متوفى 1308 ه-. ق)، سيد احمد بن رضى مستنبط (متوفى 1400 ه-. ق)

اتاق شماره 24: آرامگاه سيد حسن بن عبدالله طالقانى (متوفى 1307 ه-. ق)، سيد عباس بن حسين طالقانى (متوفى 1308 ه-. ق)، سيد احمد بن حسين (طالقانى (متوفى 1337 ه-. ق) و سيد عبدالرسول بن مشكور طالقانى (متوفى 1394 ه-. ق)

اتاق شماره 26: آرامگاه سيد ابوالحسن بن محمد اصفهانى (متوفى 1356 ه-. ق)، سيد ميربادكوبى (متوفى 1359 ه-. ق)، سيد حسن بن آقا بزرگ بجنوردى (متوفى 1405 ه-. ق)، شيخ حبيب الله بن محمد على رشتى و شيخ محمد كاظم بن حسين خراسانى معروف به آخوند خراسانى صاحب كفايت الاصول

اتاق شماره 29: آرامگاه سيد ابوالقاسم بن محمدرضا تبريزى، شيخ محمد على بن محمد حسن خونسارى و سيد عزيزالله بن حسين دركنى

اتاق شماره 31: آرامگاه آيت الله العظمى سيد ابوالقاسم بن على اكبر خوئى (متوفى 1413 ه-. ق) همراه با فرزندان و سيد نصرالله بن رضى مستنبط (متوفى 1400 ه-. ق) داماد آيت الله خوئى

اتاق شماره 46: آرامگاه سيد محمد بن محمد باقر فيروزآبادى و سيد هادى بن ابى الحسن نقوى

اتاق شماره 47: آرامگاه سيد محمد كاظم بن عبدالعظيم يزدى (متوفى 1337 ه-. ق) صاحب عروة الوثقى

اتاق شماره 48: آرامگاه سيد عبدالحسين بن يوسف شرف الدين صاحب المراجعات (متوفى 1377 ه-. ق)

اتاق شماره 49: آرامگاه سيد عبدالغفار بن يوسف مازندرانى

اتاق شماره 52: آرامگاه سيد حسين بن اسماعيل شاهرودى و سيد عزيز الله بن اسدالله تهرانى

اتاق شماره 53: آرامگاه شيخ عبدالكريم بن محمد رضا زنجانى (متوفى 1388 ه-. ق)

گلدسته سمت درب باب طوسى: سمت راست گلدسته آرامگاه شيخ محمد حسين بن محمد حسن اصفهانى كمپانى (متوفى 1361 ه-. ق) استاد برجسته حوزه نجف، شهيد آيت الله سيد مصطفى بن روح الله خمينى (متوفى 1379 ه-. ق) و در سمت چپ گلدسته آرامگاه علامه حلى حسن بن يوسف بن مطهر (متوفى 726 ه-. ق)

گلدسته سمت درب باب قبله: سمت راست گلدسته آرامگاه مقدس اردبيلى احمد بن محمد (متوفى 992 ه-. ق)

ايوان علما: آرامگاه شيخ محمد مهدى بن ابى ذر نراقى صاحب جامع السعادات (متوفى 1209 ه-. ق) و شيخ احمد بن محمد مهدى نراقى، صاحب مستند الشيعه فى علم الشريعه، سيد عبدالباقى بن محمد حسين خاتون آبادى و شيخ محمدباقر بن محمد باقر هزار جريبى

ص:50

ورود خواهران به حرم از سمت باب طوسى: راهرو تا حرم سمت راست ايوان علما آرامگاه شيخ محمد بن فضل على فاضل شريبانى (متوفى 1322 ه-. ق)

آرامگاه خانواده مجدد شيرازى: آرامگاه سيد محمد حسن بن محمود مجدد شيرازى (ميرزاى شيرازى صاحب فتواى تحريم تنباكو)

غير از اين بزرگان افراد ديگرى نيز در حرم و يا صحن دفن شده اند، از جمله: عضدالدوله و اشرف الدوله و بهاءالدوله از سلاطين آل بويه در ورودى شرقى حرم و برخى از سلاطين قاجار در شمال حرم مدفون هستند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109