وهابيت در يك نگاه

مشخصات كتاب

سرشناسه : علي بخشي، عبدالله، 1340 -

عنوان و نام پديدآور : وهابيت در يك نگاه/ عبدالله علي بخشي.

مشخصات نشر : تهران: نشر مشعر، 1391.

مشخصات ظاهري : 90 ص.؛ 12×21 س م.

شابك : 9000 ريال: 978-964-540-351-3 ؛ 9000 ريال (چاپ دوم) ؛ 9000 ريال (چاپ سوم)

وضعيت فهرست نويسي : فاپا (چاپ چهارم)

يادداشت : چاپ چهارم.

يادداشت : چاپ دوم: 1391.

يادداشت : چاپ سوم: 1391.

يادداشت : كتابنامه: ص. [87] - 90؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : وهابيه

موضوع : وهابيه -- عقايد

موضوع : وهابيه -- دفاعيه ها و رديه ها

رده بندي كنگره : BP238/6/ع8و9 1391

رده بندي ديويي : 2977/527

شماره كتابشناسي ملي : 2607479

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ديباچه

الحمدلله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين

محمد بن عبدالوهاب حدود دو قرن پيش فرقه وهابيت را در سرزمين نجد عربستان بنا نهاد و با كمك هاى سياسى - نظامى محمد بن سعود، امير منطقه درعيه، كم كم توانست آيين باطل خويش را در تمام مناطق عربستان گسترش دهد.

اين فرقه براساس انديشه، اعتقاد و فتاواى مخصوص به خود، از ديگر فرقه ها متمايز شده است. جناب آقاى على بخشى در اين نوشتار با زبانى ساده به بررسى اين اعتقادات و فتاوا پرداخته و به شبهاتى كه اين گروه درباره باورهاى عموم مسلمانان، به ويژه پيروان اهل بيت (عليهم السلام) ايجاد كرده اند نيز به طور مختصر اشاره كرده است.

ص:10

اميد است اين اثر براى عموم مسلمانان، به ويژه براى زائران خانه دوست، مفيد باشد.

انه ولى التوفيق

مركز تحقيقات حج

گروه كلام و معارف

ص:11

مقدمه

در رابطه با معرفى فرقه منحرف وهابيت، تاكنون صدها كتاب، جزوه و مقاله از سوى شخصيت هاى علمى و فرهنگى سراسر جهان نوشته شده است و هر كدام از زاويه خاصى به تبيين انديشه ها، اعمال و نقاط انحرافى اين فرقه پرداخته اند.

اما تبيين انحرافات اين فرقه و پاسخ به شبهات آنان به زبانى ساده و روان براى اقشار مختلف جامعه خصوصاً جوانانى كه با استدلال ها و اصطلاحات علمى، ادبى، فقهى، اصولى و تفسيرى آشنا نيستند، از جمله خلأهايى است كه كمتر به آن پرداخته شده است و جاى آن همچنان خالى است.

بر اين اساس، در نوشتار حاضر تلاش شده تا با زبانى ساده و متقن با استناد به نوشته ها، فتاوا و عملكرد شخصيت ها و متفكران اين فرقه انحرافى، به معرفى آن

ص:12

پرداخته شود.

طبيعى است اين نوشته كه با هدف ساده و روان نمودن مطالب و مباحث علمى تدوين گرديده، خالى از عيب و نقص نيست. اميد است صاحب نظران و انديشمندان محترمى كه اين نوشته ساده را مطالعه مى نمايند، در تكميل و ترويج آن ما را از عنايات خود محروم ننمايند.

عبدالله على بخشى

ص:13

تاريخچه وهابيت

وهابيت يكى از فرق نوظهور و منسوب به «محمد بن عبدالوهاب» نجدى است. نسبت وهابيت از نام پدرش «عبدالوهاب» بر اين فرقه نهاده شده است.

محّمد بن عبدالوهاب التميمى در سال 1082ه. ش، 1115ه. ق و 1703م در شهر كوچك «عُيينَه» از توابع «نجد» به دنيا آمد.

محمد از كودكى به فراگيرى دروس مذهبى رو آورد و دروس مقدماتى را نزد پدرش كه قاضى شهر بود فرا گرفت.

محمد پس از مدتى براى ادامه تحصيل رهسپار مدينه منوره شد و چهار سال در مدينه اقامت گزيد. در اين مدت بيشتر وقت خود را صرف مطالعه و يادگيرى آثار «ابن تيميه»(1)نمود و به شدت تحت تأثير عقايد و افكار وى


1- تقى الدين احمد بن عبدالحليم بن عبدالله بن تيميه الحرانى معروف به ابن تيميه از علماى سنى مذهب دوره حمله مغول بود. او در سال م در حران از شهرهاى تركيه كنونى به دنيا آمد و در سال م در زندان دمشق وفات يافت.

ص:14

قرار گرفت.

محمد در دورانى كه در مدينه مشغول تحصيل بود، گهگاه نظرات و مطالبى بر زبانش جارى مى شد كه موجب نگرانى برخى از اطرافيانش شده بود؛ چندان كه برخى از اساتيد وى نسبت به آينده اش نگران شده و مى گفتند: «اگر اين فرد به تبليغ بپردازد گروهى را گمراه خواهد كرد»(1)

محمد پس از چهار سال تحصيل در مدينه، ناگهان تصميم مى گيرد آن شهر را ترك و به بصره سفر نمايد. وى چهار سال در بصره در دهكده اى به نام «مجموعه» ساكن مى گردد. اعمال و افكار انحرافى وى با مخالفت شديد بزرگان بصره و اعتراضات مردمى مواجه شد و سرانجام مجبور شد بصره را ترك و عزم بغداد نمايد. وى پس از آن، پنج سال در بغداد، يك سال در كردستان و دو سال در همدان اقامت گزيد. اندك زمانى نيز در اصفهان و قم اقامت نمود و آن گاه از طريق بصره وارد مناطق شيعه نشين احساء در عربستان و از آنجا به «حُرَيمله» اقامتگاه پدرش بازگشت.(2)


1- تاريخ نجد، آلوسى، ج 1، ص 23؛ الفجر الصادق، جميل الصدقى الزهاوى، ص؛ فتنة الوهابية، سيد احمد زينى الدحلان، ص.
2- ehhabilik" islam ansiklop edi si. xiii. "neset cagat aay, ، ص 263؛ نشاط جغتاى، «وهابيگرى» اسلام آنسيكلوپديسى ج 13؛ لمعة الشهاب فى تاريخ محمد بن عبدالوهاب، به اهتمام احمد ابوحكيمه، بيروت 1967م.

ص:15

هنوز چند صباحى از اقامتش در حريمله نگذشته بود كه افكار انحرافى و فتاواى خلاف واقع وى موجب نگرانى پدرش شد.

عبدالوهاب بارها پسرش را نصحيت كرد و از او خواست كه از افكار انحرافى خود دست بردارد اما نصايح پدر تأثيرى نگذاشت و گاه بين او و پدرش نزاع درمى گرفت. سرانجام خودسرى ها و تندروى هاى محمد، خشم پدرش را برانگيخت و او را از هرگونه اظهارنظر و يا سخنرانى و تبليغ اعتقادات انحرافى اش منع نمود.

برادرش سليمان بن عبدالوهاب نيز كه فردى دانشمند بود، جهت حفظ جايگاه و اعتبار خانوادگى خود، شديداً با افكار انحرافى محمد به مبارزه برخاست و اولين كتاب بر ضد وهابيت به نام « الصواعق الإلهيّة في الردّ علي الوهّابيّة » را نوشت.

پس از سليمان عده زيادى از علماى اهل سنت عليه افكار و اعتقادات انحرافى محمد بن عبدالوهاب به تبليغ و سخنرانى پرداختند و كتاب هاى متعددى تأليف و بين مردم توزيع نمودند.

پدرش عبدالوهاب در سال 1153ه. ق/1740م درگذشت. محمد پس از مرگ پدر، با آزادى عمل بيشتر و بدون هيچ نگرانى، به ترويج عقايد و افكار خود كه به نام «وهابيت» معروف شده بود، پرداخت و عده اى از مردم

ص:16

زادگاهش را به افكار خود جذب كرد.

محمد بن عبدالوهاب در سال 1146ه. ق/1733م، عده اى از پيروان خود را به عنوان نماينده نزد مسعود بن سعيد، شريف مكه، فرستاد تا در آن سال اجازه حج گزاردن به آنان دهد. شريف كه تا قبل از آن از ورود محمد بن عبدالوهاب و پيروانش به مكه جلوگيرى مى كرد، پى برد كه هدف از اين سفر، تبليغ و ترويج تعاليم و افكار محمد بن عبدالوهاب در جمع حاجيان است. از اين رو، جهت معرفى افكار انحرافى فرستادگان محمد بن الوهاب و جلوگيرى از حضور آنان در مراسم حج، عده اى از علماى مكه و مدينه را دعوت و بين آنان و فرستادگان محمد بن عبدالوهاب مناظره اى تشكيل داد. نمايندگان محمد بن عبدالوهاب در مناظره از علماى مكه و مدينه شكست خوردند.

قاضى مكه، بر اساس حديث نبوى (ص) كه هركس برادر مسلمانش را كافر بخواند در حالى كه مسلمان است، خود او كافر است (1)، حكم به كافر بودن فرستادگان محمد بن عبدالوهاب داد(2)و از ورودشان به مكه جلوگيرى كرد.

افكار انحرافى محمد بن عبدالوهاب و پيروانش در شهر حريمله، افكار عمومى را عليه آنان برآشفت


1- ر. ك. صحيح مسلم بشرح النووى، مسلم بن حجاج، ج 2، ص 49.
2- وهابى گرى، حامد الگار، ص 28.

ص:17

به گونه اى كه محمد ناچار شد براى فروكش كردن خشم مردم، آنجا را ترك و به منطقه ديگرى برود.

شيخ محمد پس از چهارده سال با دعوت عثمان بن معمر (حاكم عيينه) ، مجدداً به زادگاهش بازگشت و با «جوهره» عمه عثمان بن معمر، ازدواج نمود. با اين پيوند خانوادگى، در چتر حمايتى حاكم عيينه قرار گرفت و از آن پس با قدرت و شدت بيشترى به تبليغ و ترويج مسلك خود پرداخت.

اوّلين كارى كه «محمّد بن عبدالوهّاب» انجام داد، ويران كردن قبور صحابه در اطراف عُيَيْنه از جمله قبر «زيد بن خطّاب» برادر بزرگ تر عمر بود. (1)خبر تخريب قبر به سرعت در مناطق مختلف بين مسلمانان پخش شد و با اعتراضات شديد علما و مردم اين مناطق مواجه گرديد.

اعتراضات مردمى موجب شد فرمانرواى احساء كه مقامى برتر از حاكم عيينه داشت، اقدام عثمان بن معمر را نكوهش نموده و به وى دستور داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عيينه اخراج نمايد.

به دنبال دستور امير احسا، حاكم عيينه مجبور شد به شيخ اعلام نمايد كه شهر را ترك و به منطقه ديگرى برود.


1- عنوان المجد فى تاريخ نجد، ص 9؛ البراهين الجليّة فى رفع تشكيكات الوهابيّة، ص 4؛ هذه هى الوهابيّة، ص 125؛ السلفيّة بين أهل السنّة والاماميّة، ص 307.

ص:18

مرتبطين شيخ محمد تلاش هايى جهت رفتن وى به «درعيه» (1)را شروع و ارتباطاتى با امير درعيه برقرار نمودند. عوامل انگلستان كه در آن زمان جنگ هاى داخلى سرزمين حجاز را مديريت مى كردند و در پشت صحنه اختلافات محلى حضور داشتند، مقدمات مهاجرت و اسكان محمد بن عبدالوهاب به درعيه را فراهم نموده و زمينه ملاقات وى با حاكم درعيه را آماده كردند.

در آن زمان كه جنگ هاى داخلى حجاز به حمايت عربستان شروع شده بود، امير درعيه، محمد بن سعود (2)(جّد آل سعود) كه در حال جنگ با «دهام بن دواس» امير رياض بود، حضور محمد بن عبدالوهاب را در كنار خود زمينه ساز مذهبى جلوه دادن جنگ و كافر معرفى كردن مخالفان خود ارزيابى و از اين طريق مى توانست تعداد بيشترى از مردم را با خود همراه نمايد و آنان را به جنگ عليه امير رياض به كار گيرد.

از طرف ديگر شيخ محمد كه به علت انحرافات فكرى


1- درعيه يكى از شهرهاى عربستان سعودى واقع در شمال غربى رياض مى باشد كه اقامتگاه اصلى خاندان آل سعود بوده است. اين شهر از سال 1744 تا 1818م پايتخت نخستين آل سعود بود. ابراهيم پاشا در سال 1818م اين شهر را ويران كرد. ويكى ميديا.
2- محمد بن سعود م1179 نخستين حاكم از آل سعود كه در سال 1139ه. ق، دو يا چهار سال بعد از مرگ پدرش سعود بن محمد در درعيه به حكومت رسيد و تا سال 1160ه. ق برادرش ثنيان نيز با او در حكومت شركت داشت و پس از مرگ ثنيان به تنهايى حكومت يافت.

ص:19

و اعتقادى و مخالفت هاى علما و مردم هر روز از منطقه اى به منطقه ديگر اخراج مى گرديد، نياز به پايگاهى ثابت و پشتوانه مطمئن ترى جهت ترويج افكار خود داشت.

محمد بن سعود كه در آن زمان امير درعيه بود، به ديدن محمد بن عبدالوهاب رفت و او را با آغوش باز پذيرفت و عزت و نيكى را به او مژده داد. شيخ نيز قدرت و غلبه بر همه بلاد نجد را به وى نويد داد. در اين ملاقات بود كه آنها با هم متحد شدند و توافق نمودند كه كليه امور سياسى در اختيار محمد بن سعود و كليه امور مذهبى و تبليغى در اختيار محمد بن عبدالوهاب قرا گيرد.

بدين ترتيب عوامل پشت پرده ارتباط و اتحاد نزديكى كه تأمين كننده منافع هر دو بود، ميان شيخ محمد و آل سعود ايجاد و آنان را با هم عليه حكومت شرفاى مكه متحد كردند.

از آن پس محمد بن عبدالوهاب افكار انحرافى خود را در پرتو قدرت محمد بن سعود با جديت بيشترى آغاز كرد.

طولى نكشيد كه سپاهيان آل سعود با فتواى محمد بن عبدالوهاب با همكارى وهابيون به قبايل اطراف و شهرهاى نزديك هجوم بردند و با كشتار و آواره نمودن ساكنان آن مناطق و سيل غنايم از اطراف و اكناف عربستان خصوصاً اموال مسلمانان منطقه نجد، به شهر درعيه كه

ص:20

شهرى بدون امكانات و با مردمى فقير بود و مركز وهابيت بود، سرازير گشت.

آلوسى، از مورخى به نام ابن بُشر نجدى چنين نقل مى كند:

من در آغاز كار، شاهد فقر و تنگدستى مردم درعيه بودم، ولى بعداً اين شهر در زمان سعود (نوه محمد بن سعود) به صورت شهرى ثروتمند درآمد، تا آنجا كه سلاح هاى مردم آن، با زر و سيم زينت يافته بود. بر اسبان اصيل و نجيب سوار مى شدند و جامه هاى فاخر در بر مى كردند و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند، به حدى كه زبان از شرح آن قاصر است. (1)

مهاجمين وهابى با حمله به مناطق مسلمان نشين همچون مناطق نجد، يمن و عراق جان و مال مسلمانان آنجا را بر خود حلال مى دانسته و با قتل عام مردم اموال آنان را به عنوان غنائم جنگى به تصرف خود در مى آوردند.(2)

پس از محمد بن سعود، پسرش عبدالعزيز بن سعود، قدرت را به دست گرفت. عبدالعزير نيز تحكيمِ پايه هاى قدرت و گسترش نفوذ سياسى خود را در حفظ و گسترش مسلك وهابيت مى ديد. وى جهت نيل به اهداف


1- تاريخ ابن بشر نجدى، ج 1، ص 23.
2- جزيرة العرب فى القرن العشرين، ص.

ص:21

خود جنگ هاى متعددى عليه مسلمانان مناطق مجاور به راه انداخت و هزاران نفر از مسلمانان را قتل عام كرده و عده زيادى از مردم آن مناطق از خانه هايشان آواره و معابد و نمادهاى مذهبى آنان را از بين برد.

بدين طريق مسلك وهابيت، كه قرن ها قبل از محمد بن عبدالوهاب، توسط ابن تيميه، در حد يك نظريه در لابلاى كتاب ها، مطرح و توسط علماى زمان خود رد شده بود، مجدداً توسط حكام آل سعود زنده و به عنوان مذهب رسمى عربستان تبليغ و ترويج مى گردد.

محمّد بن عبد الوهّاب به پيروى از ابن تيميه اعلام كرد:

هر كس كنار قبر پيامبر (ص) و يا ساير افراد صالح حضور يابد و از آنان حاجت بخواهد، مشرك است، و واجب است چنين شخصى را وادار به توبه كنند، و اگر توبه نكرد، خونش حلال و كشتنش جايز است.(1)

احمد زينى دحلان مفتى مكّه مكرّمه مى نويسد:

اگر چنانچه كسى به مذهب وهابيّت در مى آمد و قبلاً حج واجب انجام داده بود «محمّد بن عبد الوهّاب» به وى مى گفت: بايد دوباره به زيارت خانه خدا بروى، چون حج گذشته تو در حال شرك


1- كشف الشبهات، ص 58؛ مجموع مؤلّفات الشيخ محمّد بن الوهاب، ج 6، ص 115.

ص:22

صورت گرفته است.

محمد بن عبدالوهاب به كسى كه مى خواست وارد مسلك وهابيّت بشود مى گفت: پس از شهادتين بايد گواهى دهى كه در گذشته كافر بوده اى و پدر و مادر تو نيز در حال كفر از دنيا رفته اند، و همچنين بايد گواهى دهى كه علماى بزرگ گذشته كافر مرده اند. اگر چنانچه گواهى نمى داد وى را مى كشتند.(1)

مسلك وهابيت از زمان عبدالعزير تاكنون مذهب رسمى دربار سعودى مى باشد.


1- كشف الشبهات، ص 58؛ مجموع مؤلّفات الشيخ محمّد بن الوهاب، ج 6، ص 115.

ص:23

ويژگى هاى فكرى و اعتقادى وهابيون

پيروان فرقه وهابيت داراى افكار و اعتقادات خاصى هستند كه بسيارى از آنها مخالف آموزه هاى قرآنى و تعاليم پيامبر (ص) مى باشد. برخى از اين اعتقادات عبارتند از:

هرگونه استدلال عقلى، منطقى، فلسفى و عرفانى را حرام مى دانند؛

تنها ظاهر آيات قرآن و اخبار و عمل صحابه را حجت مى دانند؛

تنها خود را مسلمان واقعى مى دانند و پيروان ساير فرق و اديان را منحرف و يا كافر و مشرك مى شمارند؛

شيعيان را كافر و هرگونه اتحاد بين شيعه و سنى را جايز نمى دانند؛(1)


1- بن باز مفتى وهابى سعودى طى فتوايى اعلام مى كند تقريب ميان شيعه و اهل سنت ممكن نيست؛ زيرا عقايد اين دو با همديگر سازگارى ندارد و همبستگى ميان آنان امكان پذير نيست، همان گونه كه نمى شود اهل سنت با يهود، نصارى و بت پرستان در يك جا گرد هم جمع شوند. همچنين به خاطر اختلاف اعتقادى كه ميان شيعه و اهل سنت هست، تقريب ميان آنان امكان پذير نيست. مجموع فتاوى و مقالات لابن باز، ج 5، ص 156.

ص:24

كشتن و قتل عام شيعيان را مباح مى دانند و معتقدند هركس چند شيعه را بكشد به بهشت مى رود؛

براى رسيدن به هدف هر نوع وسيله اى را مباح مى دانند؛

براى سقوط و يا ايجاد ناامنى در حكومت هاى غير وهابى، هر نوع كشتار و ايجاد ناامنى را مباح مى دانند. اگر چه بستن كمربند انفجارى بر افراد عقب مانده ذهنى و اعزام آنها به ميان مردم باشد؛

مسافرت به قصد زيارت پيامبر اكرم (ص) و ساير انبيا و اوليا (عليهم السلام) را حرام مى دانند؛

هرگونه تبرك جستن به اوليا و انبيا و حتى بوسيدن و دست كشيدن روى در و ديوار مقبره پيامبر (ص) را حرام مى دانند؛

خواندن دعا و نماز در كنار قبر آن حضرت را شرك مى شمارند.

سخن گفتن با ارواح انبيا و ائمه (عليهم السلام) و حاجت خواستن از آنان و يا شفيع قرار دادن آنان را شرك مى دانند؛

ساختن گنبد و يا هرگونه نشانه روى قبور، حتى قبر پيامبر (ص) را حرام مى دانند؛

برگزارى مراسم سوگوارى براى ميت را حرام مى دانند؛

معتقدند گفتار و عمل همه صحابه پيامبر (ص) بدون عيب و نقص بوده و همه آنها را تا سر حد عصمت قبول دارند؛

هرگونه انتقاد و عيب گيرى از عملكرد صحابه را موجب شرك و كفر مى دانند.

ص:25

خدا در آيين وهابيت

مهم ترين انحراف فكرى وهابيون كه ريشه بسيارى از انحرافات ديگر مى باشد، نوع اعتقادات پيروان اين فرقه در رابطه با خداى سبحان است. وهابيون نسبت به توحيد و ذات اقدس خدا، تفكرات و اعتقادات انحرافى دارند كه برخى از آنها عبارتند از:

خداى وهابيت از عرش به زمين مى آيد

اشاره

ابن تيميه مى گويد:

خدا هر شب هر طور كه بخواهد به آسمان دنيا فرود مى آيد، و مى گويد: آيا كسى هست كه مرا بخواند و من اجابتش كنم، و طالب مغفرتى هست كه او را ببخشم. . . خدا اين كار را تا طلوع فجر انجام مى دهد.

وى پس از نقل اين مطلب مى نويسد: «هر كس فرود آمدن خدا را به آسمان دنيا انكار يا توجيه كند بدعت گزار و گمراه است»(1)


1- مجموعة الرسائل الكبرى، رساله يازدهم، ص 451.

ص:26

«ابن بطوطه» (1)در سفرنامه خود مى نويسد:

«ابن تيميّه» در مسجد جامع دمشق كه من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: خداوند به آسمان دنيا فرود مى آيد، همچنان كه من از پلّه اين منبر فرود مى آيم، و از منبر فرود آمد.(2)

خداى وهابيت مى خندد

ابن تيميه در رساله «عقيدة الحمويّه» مى نويسد: «خداوند مى خندد و روز قيامت در حال خنده بر بندگان خود تجلّى مى كند»(3)

خداى وهابيت غير از ريش و عورت، همه چيز دارد

ابوبكر ابن عربى مى گويد:

فردى كه مورد وثوق من بود نقل كرد كه ابوعلى، (امام و پيشواى ابن تيميه) مى گويد:


1- محمد بن عبدالله طنجى ابوعبدالله معروف به ابن بطوطه 702/703- 770/779 مورخ و جهانگرد متولد طنجه در مراكش. وى در ايران، تركستان، ماورا ولگا، ماورالنهر و بخشى از هند، چين، جاوا، سوماترا، بلاد تاتارستان و اواسطه افريقه را در نورديد و بسيارى از سلاطين و امرا و علما مذاهب را ديدار كرد، و پس از 29 سال گشت و گذار به وطن خويش بازگشت. وى ماجراهاى سفر دور و دراز خويش را بر ابن جزى دانشمند اندلسى املا كرد، او آن را ويرايش و پيرايش كرد و با نام «تحفة النظار فى غرائب الامصار و عجائب الاسفار» تدوين و منتشر كرد.
2- رحلة ابن بطوطه، ص 113.
3- مجموعة الرسائل الكبرى، رساله يازدهم، ص451.

ص:27

درباره خدا هر عضوى را جز ريش و عورت اثبات خواهم كرد.(1)

خداى وهابيت از عرش بزرگ تر است

از نظر وهابى ها عرش مثل يك كرسى است كه خداوند روى آن نشسته و چون خدا از عرش بزرگ تر است مثل يك آدم چاقى است كه روى يك روى صندلى كوچكى نشسته و از هر طرف چند وجب بيرون آمده است.

دست هاى خدا خيلى دراز است

شيخ فوزان، مفتى عربستان و عضو هيئت كبار علماى عربستان، در ابتداى كتاب «عقيدة اهل السنة والجماعه» در مورد خدا نوشته: « انّ لله يدين طويلتين كبيرتين . . . .» (2)؛ «خدا داراى دو دست طولانى و بزرگ است» .

خداى وهابيت شب عرفه به زمين مى آيد

شيخ محمّد صالح العثيمين عضو هيأت كبار علماى سعودى، حديثى به پيامبر (ص) نسبت داده مبنى بر اينكه:


1- العواصم من القواصم، ج 2، ص 283؛ دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه لابن الجوزى، ص 95، 130 - الهامش.
2- «عقيدة اهل السنة و الجماعه» اين كتاب هر سال هنگام ورود حجاج به عربستان در فرودگاه ها و مراكز تبليغى اهل سنت با زبان هاى مختلف چاب و به صورت مجانى توزيع مى شود،

ص:28

«خداوند تعالى در شب عرفه به آسمان دنيا فرود آمده و در برابر فرشتگان به وقوف كنندگان در عرفات مباهات مى كند»(1)

خداى وهابيت داراى موى فرفرى است!

ابويعلى از ابن عباس نقل كرده كه پيامبر گرامى (ص) فرمود:

خداوند را به صورت نو جوانى ديدم كه هنوز موى صورتش در نيامده، سرش پرمو، پيچ پيچ (فرفرى) و داراى زيور و آلات سرخ بود.

ابويعلى در كتاب ديگرش گفته: «ابوزرعه دمشقى اين روايت را صحيح شمرده. . .» .

همچنين احمد بن حنبل گفته است:

اين حديث را بزرگان از بزرگان صحابه روايت كرده اند و هر كس در صحت اين روايت شك نمايد، جهنمى و شهادت او پذيرفته نيست، نبايد به او سلام كرد و به هنگام مريضى نبايد از وى عيادت نمود. (2)


1- هفته نامه «المسلمون» ، شماره 618، مورخ 25 رجب 1417 برابر با 16/9/75.
2- طبقات الحنابلة، ج3، صص81 و82؛ إبطال التأويلات، أبى يعلى، ج1، صص141 و 145.

ص:29

برخى از فتاواى وهابيون

اعتقاد به گردش زمين به دور خورشيد شرك است

اشاره

مفتى اعظم (سابق) عربستان «عبدالله بن باز» و ساير مفيتان وهابى طى فتوايى اعلام نموده اند:

اعتقاد به دوران يا چرخش زمين باطل است و كسى كه به اين فرضيه باور داشته باشد، كافر است، براى اينكه اين فرضيه با قرآن كريم وَ الْجِبالَ أَوْتاداً و قوله جل وعلا وَ إِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ منافات دارد.(1)

عبدالكريم بن صالح الحميد نيز در كتابش با دفاع از اين فتوا نوشته است:

از جمله اين اعتقادات، باور، به كروى بودن و چرخش زمين است. . . و باور به دوران زمين، خطايى بسيار بزرگ تر از نظريه جهش و تكامل انسان از ميمون است.(2)


1- الادلة النقلية و الحسية على جريان الشمس و سكون الارض و امكان الصعود الى الكواكب، عبدالله بن باز، ص 17.
2- هداية الحيران فى مسألة الدوران، صص 12- 32.

ص:30

همچنين ابن عثيمين، مفتى عربستان در كتابى كه در اثبات گردش خورشيد به دور زمين نوشته، به معلمان اخطار مى كند كه از تدريس آن بخش از درس علوم و جغرافيا كه از حركت زمين سخن گفته مى شود، خوددارى كنند، چون اين مطلب باعث مفسده و گمراهى دانش آموزان مى شود.(1)

نظر نويسنده

اين فتواها در حالى صادر شده كه گردش زمين به دور خورشيد از امور بديهى شمرده مى شود و حتى كودكان دبستانى نيز به مخالفان اين نظريه مى خندند.

اهداى گل به مريض

اشاره

از هيئت مفتيان وهابى در عربستان سؤال شده است: در بعضى از بيمارستان ها، اماكنى براى فروش گل وجود دارد، و ما عيادت كنندگانى را مى بينيم كه دسته هاى گل را از آنها مى خرند و به بيماران تقديم مى كنند، اين كار چه حكمى دارد؟

هيئت مفتيان در جواب نوشته اند: در طول قرون متمادى اهداى گل (طبيعى يا مصنوعى) هيچ گاه جزء سنّت عيادت از بيماران نبوده و اين عادتى است كه از بلاد


1- مجموع فتاوى و رسائل محمد بن صالح العثيمين، ج 3، ص 153، ش428.

ص:31

كفر وارد شده و عدّه اى كه ايمان ضعيفى داشته اند، از آنها تأثير گرفته و اين عادت را انتقال داده اند. حقيقت اين است كه بردن گل نفعى براى بيمار ندارد، بلكه تشبّه و تقليد محض از كفّار محسوب مى شود و نه هيچ چيز ديگر، و فقط خرج كردن پول در غير راه درست است كه اين اعتقاد فاسد را به دنبال دارد كه اين گل ها باعث شفا مى شود. بر اين اساس نبايد از گل در مورد مذكور استفاده كرد، نه به صورت فروش و نه خريد و نه اهدا.(1)

نظر نويسنده

ترديدى نيست كه هيچ انسانى معتقد نيست كه گل مريض را شفا مى دهد، بلكه گل مظهر شادى و لطافت است كه باعث شاد نمودن روحيه مريض و دادن اميد به او مى شود.

حرمت ساختن بنا روى قبور و وجوب ويران كردن آنها

ابن تيميه و شاگرد معروفش، ابن القيم جوزى طى فتواهايى اعلام مى كنند: «ساختن بنا بر روى قبور حرام و از بين بردن بناهاى ايجاد شده واجب مى باشد»(2)


1- هيئت علماى ارشد، شماره فتوا 21409، تاريخ21/3/1421، محمد عبدالرحمان العمر از مفتيان عربستان.
2- يجبُ هَدْمُ المشاهِدِ التّى بُنيت على القُبور، و لايجوزُ ابقاءُها بَعد القدرةِ على هَدمِها و إبطالها يوما واحداً.

ص:32

پس از آن محمد بن عبدالوهاب و مفتيان وهابى به تقليد از آنان، فتواى حرمت ساختن بنا بر روى قبور را صادر نمودند.

حكم اظهار خوشحالى كسى كه در فوتبال گل مى زند

عبدالله النجدى و عبدالعزير آل شيخ مفتيان عربستان طى فتوايى مى نويسند:

هر كسى كه گل بزند و سپس بدود تا بقيه او را دنبال كنند و بغل نمايند، (همان طور كه در آمريكا و فرانسه بازيكنان انجام مى دهند) ، بايد به صورتش تُف انداخت و تنبيه كرد! ! ! زيرا ورزش بدنى شما چه ارتباطى به شادى و بغل كردن و بوسيدن دارد.(1)

حكم برگزارى مراسم جشن تولد

شيخ ابن عثيمين از مفتيان وهابيّت عربستان طى فتوايى مى نويسد:

برپايى مراسم جشن تولّد براى اطفال، از عادات و سنّت هاى اسلامى نيست، بلكه از دشمنان به ارث رسيده است. رسول اكرم (ص) فرموده است: هر كس شبيه هر ملتى (از دشمنان اسلام) شود، از آنان محسوب مى گردد.(2)


1- سايت شيعه آنلاين.
2- فتاوى منار الإسلام، ج 1، ص 43.

ص:33

وى در فتواى ديگرى مى نويسد:

اگر كسى براى خود و يا فرزندان خود جشن ميلاد بگيرد و يا مراسم سالگرد ازدواج برپا كند، كار خلاف شرع مرتكب شده و اين كار به بدعت نزديك تر است.(1)

هيئت دائم افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى پيرامون مراسم جشن تولّد مى نويسد:

جشن تولّد، نوعى از بدعت است كه در دين افزوده شده و براى هيچ فردى اگرچه از شخصيّت هاى برجسته جامعه و داراى موقعيّت ممتاز هم باشد، جايز نيست.(2)

برگزارى مراسم ميلاد رسول اكرم (ص) بدعت است

بن باز، مفتى سابق عربستان سعودى طى فتوايى مى نويسد:

مراسم ميلاد پيامبر گرامى (ص) جايز نيست چون بدعت در دين محسوب مى شود؛ زيرا رسول گرامى، و خلفاى راشدين، و صحابه و ديگر تابعين، چنين مراسمى انجام نمى داده اند. (3)


1- مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين، ج 2، ص 302.
2- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 83.
3- مجموع فتاوى و مقالات متنوعة، ج1، ص 183؛ فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 18.

ص:34

برگزارى جشن سالگرد ازدواج بدعت است

شيخ ابن عثيمين از نويسندگان و مفتيان فعال وهّابيّت در عربستان در فتوايى مى نويسد:

جشن ميلاد براى اشخاص يا اولاد و يا براى مناسبت هاى ديگر از قبيل ازدواج و مانند آن غير مشروع و بدعت است.(1)

در استفتاى ديگرى كه از هيئت مفتيان عربستان در رابطه با برگزارى جشن ها و مراسم دولتى سؤال مى شود، جواب مى دهند:

اگر مقصود از مراسم برگزارى عيد به خاطر مصلحت ملّت و تنظيم امور كشور صورت پذيرد، همانند هفته پليس، و شروع سال تحصيلى، و گردهمايى كارمندان دولتى، و امثال آنها كه قصد تقرّب و عبادت در آن نيست، مانعى ندارد و شامل نهى پيامبر نمى شود. (2)

نازك كردن و برداشتن ابرو

شيخ عبدالعزيز بن باز، مفتى عربستان، طى فتوايى مى نويسد:

برداشتن و كم كردن موى ابروها درست نيست، چون از پيامبر پيامبر (ص) روايت شده است

«لعنَ اللهُ النّامصه


1- مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين، ج 2، ص 302.
2- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 88.

ص:35

والمتنمصه» ؛ «خداوند زنى را كه موى ابروها را باريك مى كند يا برمى دارد و زنى كه خواستار انجام اين كار است لعنت كرده است» .(1)

فتواى مشابهى از شيخ ابن عثيمين و عبدالله جبرين و. . . نيز صادر شده است.

مراسم سوگوارى پيامبران و صالحان بدعت است

اشاره

هيئت دائم افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى پيرامون مراسم سوگوارى مى نويسد:

مراسم سوگوارى براى پيامبران و صالحانى كه از دنيا رفته اند و همچنين مراسم بزرگداشت آنان جايز نيست و بدعت در دين، و شرك به حساب مى آيد.(2)

نظر نويسنده

البته در مجالس و مراسمى كه قرآن قرائت مى شود، احاديث پيامبر (ص) تفسير مى شود، احكام شرع بيان مى گردد، كدام قسمت آن شرك است؟ الله اعلم.

كشتن گوسفند پس از اتمام ساختمان

عبدالعزيز بن باز مى گويد:

همانا ذبح گاو يا گوسفند هنگام به اتمام رسيدن


1- مجله الدعوة، ش 975.
2- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 54.

ص:36

ساختمان مساجد، اصل و اساسى بر آن نيست، و اعتقاد به آن خطاى محض است و سزاوار است كسى را كه معتقد به اين امور است يا اينكه اين كارها را انجام مى دهد انكار كنيم؛ زيرا اين امور بدعت در دين به حساب مى آيد، و هر بدعتى ضلالت است.(1)

پوشيدن چفيه بر زنان حرام است

شيخ عبدالله مطلق، عضو هيئت علماى عربستان سعودى طى اظهاراتى پس از اعلام تحريم استفاده از چفيه ها براى زنان گفت:

اين مسأله را در نشست اخير مجمع هيئت علما مطرح كرديم و به اتفاق آراء، اين نظر را داشتند و در نتيجه چنين تصميمى گرفته شد.

وى در ادامه گفت:

در حديثى آمده كه رسول خدا (ص) مردانى كه خود را شبيه زنان و زنانى كه خود را شبيه مردان كنند را لعن كرد.

برخى ديگر از علماى عربستانى از جمله شيخ خالدبن عبدالله مصلح، طى اظهاراتى گفت:

استفاده از اين نوع چفيه ها براى زنان حرام نيست؛


1- مجلّة البحوث الاسلامية، ج39، ص 142

ص:37

زيرا نوعى لباس يا پوشش حلال به شمار مى رود و هيچ حديث يا روايتى براى تحريم آن وجود ندارد.(1)

صلوات بر رسول اكرم (ص) قبل از اذان و بعد از اذان

اشاره

فرستادن صلوات بر پيامبر (ص) قبل از اذان و بعد از اذان، از بدعت هايى است كه در دين ايجاد شده و پيامبر (ص) فرموده است: «هر كس بر دستورات دينى ما چيزى بيفزايد، مردود است» . همچنين فرموده است: «هر كس عملى را انجام دهد كه ما به آن دستور نداده ايم قابل قبول نيست» .(2)

عبدالله بن باز مفتى اعظم سعودى نيز چنين فتوايى صادره كرده است.(3)

نظر نويسنده

در قرآن، صلوات فرستادن بر محمد (ص) در هر حال و در هر زمان و مكانى به مؤمنين توصيه شده است. 4

دعا كردن در كنار قبر رسول اكرم (ص)

اشاره

شيخ صالح فوزان عضو هيئت افتاى سعودى مى نويسد:

رفت و آمد زياد به كنار قبر رسول اكرم (ص) و نشستن


1- http: //www. shia-online. ir
2- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج2، ص 501.
3- الفتاوى الاسلاميّة، ج 1، ص 251.

ص:38

در آنجا و سلام گفتن به حضرت، بدعت به شمار مى آيد، و همچنين دعا كردن به اين نيّت كه شايد در آنجا به اجابت برسد نيز از بدعت ها به حساب مى آيد. (1)

نظر نويسنده

در قرآن هم بر پيامبر (ص) و انبيا (عليهم السلام) سلام فرستاده شده است: سَلامٌ عَلى إِلْ ياسِينَ . حال چرا مفتيان وهابى، سلام فرستادن بر پيامبر (ص) را بدعت مى شمارند، الله اعلم.

دست كشيدن به پرده كعبه

شيخ ابن عثيمين از مفتيان و علماى بزرگ سعودى مى نويسد:

تبرّك جستن به پرده كعبه و دست كشيدن به آن بدعت به شمار مى رود، چون از رسول اكرم (ص) دستورى در اين باره نرسيده است. (2)

اهداى ثواب نماز و قرآن به رسول اكرم (ص) و مردگان

اشاره

هئيت افتاى عربستان سعودى طى فتوايى اعلام مى كند:

هديه نمودن ثواب نماز به ميّت بدعت محسوب


1- مجلّة الدعوة، عدد 1612، ص 37.
2- مجموع الفتاوى لإبن عثيمين، رقم 366.

ص:39

مى شود، چون از رسول اكرم (ص) و اصحاب در اين باره چيزى نرسيده است.(1)

همچنين اهداى ثواب و ختم قرآن براى رسول گرامى (ص) نيز جايز نمى باشد، چون اصحاب پيامبر و ديگران چنين كارى نكرده اند.(2)

نظر نويسنده

اين فتواها در حالى صادر مى شود كه هر ساله پرده كعبه توسط وهابيون تعويض و پرده قديمى قطعه قطعه و قطعات آن به عنوان هديه براى سران كشورهاى اسلامى و شخصيت هاى مسلمان ارسال مى گردد؛ چنان كه پيامبر (ص) و اصحاب چنين كارى نمى كردند، اما هيچ مفتى آن را بدعت نشمرده است.

قرائت قرآن و توزيع خيرات براى اموات

شيخ ابن عثيمين از مفتيان و علماى بزرگ سعودى مى نويسد:

اجتماع نزد مصيبت ديده و همچنين خواندن قرآن براى ميّت و توزيع خرما و گوشت از بدعت هايى است كه بايد از آن اجتناب نمود، چون اين كار باعث نوحه سرايى و گريه و حزن داغديدگان مى شود، و


1- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 4، ص 11.
2- همان، ج 9، ص 58.

ص:40

تلخى مصيبت براى هميشه در قلب آنان مى ماند، و من اين افراد را نصيحت مى كنم كه از اين كار دست برداشته و توبه نمايند.(1)

اگر گريه كردن در مرگ عزيزى كه از دست رفته و يك امر طبيعى است، بدعت مى باشد، چرا پيغمبر (ص) در غم فرزندش گريه كرد؟ چرا پيامبر (ص) به مردان و زنان گفت كه حمزه گريه كننده ندارد؟ و پس از آن زنان بر حضرت حمزه گريه كردند و پيامبر (ص) آنها را منع نكرد؟

در روايات زيادى وارد شده كه مصيبت ديدگان را تنها نگذارند و آنها را به منازل خود دعوت كنيد و در كنار آنها بنشينيد تا مايه آرامش آنها گردد. اين قبيل توصيه ها يك سرى اعمال انسانى و اخلاقى است كه موجب كاهش آلام و ناراحتى هاى صاحب عزا مى شود و هيچ دليلى بر حرمت آنها وارد نشده است.

رفتن به غار حراء

اشاره

هيئت افتاى سعودى مى نويسد:

رفتن به غار حراء از شعائر حجّ و آداب اسلامى به حساب نمى آيد، بلكه بدعت و از اسباب شرك است، و بايد مردم را از اين عمل جلوگيرى نمود. (2)


1- فتاوى منار الإسلام، ج 1، ص 270.
2- اللجنة الدائمة، الفتوى رقم 5303.

ص:41

نظر نويسنده

اين فتوا در حالى صادر شده است كه پيامبر (ص) و اصحاب آن حضرت به غار حراء مى رفتند و حضرت حديث عشره مبشره را در كوه نور براى اصحاب ايراد مى فرمودند.

طبق چه دليلى ديدن غار حراء و محل بعثت پيامبر (ص) بدعت مى باشد. آيا رها كردن ميمون در غار حراء كه توسط وهابيون انجام مى شود، طبق عمل صحابه مى باشد و بدعت به حساب نمى آيد، اما حضور مسلمانان براى ديدن غار حراء بدعت محسوب مى شود؟

ذكر گفتن با تسبيح

بن باز مفتى اعظم سعودى گفته است: «ذكر گفتن با تسبيح در شرع مطهّر وارد نشده است بهتر است به جاى تسبيح با انگشتان دست ذكر گفته شود»(1)

شروع جلسات با آيات قرآن

شيخ ابن عثيمين از مفتيان عربستان مى نويسد: «آغاز نمودن جلسات و سخنرانى ها با آيات قرآن به صورت دائم، در شرع وارد نشده است و شايسته نيست» .(2)


1- فتاوى إسلاميّة، ج 2، ص 366.
2- نور على الدرب، ص 43.

ص:42

قرائت قرآن و دعاى دسته جمعى

لجنه دائم افتاى سعودى نوشته است: «قرائت قرآن و همچنين خواندن دعا به صورت دسته جمعى پس از هر نماز بدعت است»(1)

گفتن «صدق الله العظيم» بعد از ختم قرآن

لجنه دائم افتاى سعودى نوشته است: «در پايان قرائت قرآن گفتن «صدق الله العظيم» بدعت است»(2)

شيخ ابن عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى نيز به همين حكم فتوا داده است. (3)

فتوا به كفر شيعه

اشاره

هيأت عالى افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى پيرامون شيعه نوشته است:

همان گونه كه در سؤال آمده است، آنان كه «يا على، ياحسين» مى گويند مشرك، و از ملّت اسلام خارج مى باشند.(4)

اين فتوا به امضاى چهار تن از اعضاى هيأت عالى افتاى سعودى به شرح ذيل رسيده است كه عبارتند از:


1- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 481.
2- همان، ج 4، ص 149.
3- فتاوى إسلامية، ج 4، ص 17.
4- فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء، ج 3، ص 373.

ص:43

رئيس هيأت: عبدالعزيز بن عبد الله بن باز.

اعضاى هيأت: عبدالرزاق عفيفى، عبدالله بن غَدَيان و عبدالله بن قعود.

در فتواى ديگرى عبدالله بن جبرين، يكى از مفتيان سعودى، در جواب اين سؤال كه «آيا مى شود به فقراى شيعه زكات داد؟» پاسخ داده:

طبق نظر علماى اسلامى به كافر نمى شود زكات داد و شيعيان بدون شك به چهار دليل كافر هستند:

1. آنان نسبت به قرآن طعنه زده و بدگويى مى كنند و معتقد به تحريف قرآن هستند و مى گويند كه دو سوم قرآن حذف شده و هركس به قرآن طعنه زند كافر است و منكر آيه شريفه وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ مى باشد.

2. به سنت پيامبر و احاديث صحيح بخارى و مسلم نيز طعنه مى زنند و به احاديثى كه در اين دوكتاب آمده عمل نمى كنند، چون بر اين عقيده هستند كه روايات اين كتاب ها از صحابه نقل شده و صحابه را كافر مى شمارند. و معتقد هستند كه پس از پيامبر گرامى همه صحابه جز على و فرزندان او و تعداد اندكى مانند: سلمان و عمار همه كافر و مرتد شدند.

3. شيعيان اهل سنت را كافر دانسته و با آنان نماز نمى خوانند و اگر پشت سر اهل سنت نماز بخوانند آن نماز را اعاده مى كنند، بلكه آنان معتقد به نجاست

ص:44

اهل سنت هستند و اگر با يكى از اهل سنت مصافحه كنند، دست خود را آب مى كشند.

4. شيعيان نسبت به على و فرزندان او غلوّ كرده و آنان را به صفاتى كه ويژه خداوند است توصيف مى كنند و همانند خداوند آنان را صدا مى كنند. تا آنجا كه گفته: اگر كسى به شيعيان زكات بدهد قبول نيست؛ زيرا او با اين كار خود به كسى كمك كرده كه كفر را تقويت مى كند و با سنت پيامبر در حال جنگ است.

نظر نويسنده

اى كاش مفتيان سعودى حداقل برخى از كتب شيعه را مطالعه و يا اطلاعاتى از اعتقادات شيعه را به دست مى آوردند تا به اين راحتى فتواهاى كيلويى و بى اساس صادر نمى كردند و پيروان واقعى اسلام ناب محمدى (ص) را متهم به شرك نمى نمودند تا هر شيعه اى كه اين فتواها را مى خواند از بى اطلاعى و جهالت آنان نمى خنديد.

ص:45

مخالفت وهابيون با قرآن و سنت پيامبر (ص)

وهابيون كه تنها خود را پيرو واقعى و راستين اسلام و قرآن و سلف صالح مى دانند، معتقدند كه ساير مسلمانان از عمل به كتاب و سنت پيامبر (ص) و سلف صالح منحرف شده اند، خود دچار يك سرى تفكرات انحرافى و اعتقادات شرك آميز شده اند كه مخالف صريح آيات قرآن و سنت پيامبر (ص) و عمل صحابه مى باشد، از جمله:

قرآن خطاب به مسلمانان مى فرمايد: «حق نداريد كسى را كه مى گويد مسلمانم او را نسبت غير مسلمانى بدهيد» . (1)اما وهابيون بسيارى از مسلمانان را كه مخالف وهابيت هستند، مشرك و كافر خطاب مى كنند.

قرآن بدترين دشمن مسلمانان را يهود معرفى مى كند اما وهابيون بدترين دشمن مسلمانان را شيعيان


1- وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً. . . ؛ «به كسى كه مى گويد من مسلمانم، نگوييد مسلمان نيستى» نساء: 94 .

ص:46

معرفى مى كنند.(1)

قرآن بى احترامى به اعتقادات منحرفان و مشركان را جايز نمى داند و مى گويد: «حتى به بت هاى آنان اهانت نكنيد» (2)؛ اما وهابيون بدترين تهمت ها و دروغ هاى ناروا را به شيعيان و مسلمانانى كه مخالف وهابيت هستند، نسبت مى دهند.

اسلام جهاد را تنها با كفار جايز مى داند، اما وهابيون جهاد عليه كفار را كنار گذاشته و جهاد را عليه مسلمانانى جايز مى دانند كه مخالف وهابيت هستند.

اسلام، منادى وحدت بين مسلمانان مى باشد و حتى اهل كتاب را به وحدت حول محور توحيد دعوت مى كند (3)، اما وهابيون منادى و مظهر تفرقه در سرزمين هاى اسلامى مى باشند.

براساس آموزه اسلام، مسلمانان بايد با يكديگر با


1- شيخ الحذيفى امام جماعت وهابى مسجدالنبي ص در خطبه هاى نمازجمعه مسجدالنبى در سوم مارس 1998م كه با حضور رئيس جمهور پيشين ايران حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى در مسجدالنبي ص ايراد شد، تحت عنوان «يهوديان، مسيحيان و روافض را از عربستان اخراج كنيد» ضمن رد اتحاد با شيعيان و دادن نسبت هاى ناروا به شيعه، و تقبيح و سرزنش حاميان اتحاد سنى و شيعه مى گويد: «خطر شيعيان براى اسلام بيش از يهوديان و مسيحيان است و هرگز نبايد به آنان اعتماد كرد. بنابراين مسلمانان بايد با نهايت احتياط با آنان برخورد كنند» .
2- وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ. . . الأنعام: 108 .
3- قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ. . . آل عمران: 64 .

ص:47

رحمت و عطوفت و مهربانى برخورد كنند(1)، اما وهابيون، با قتل و كشتار مسلمانان در مناطق مختلف جهان، خشن ترين چهره را از اسلام ترسيم نموده و تاكنون از درون اين فرقه ده ها گروه تروريستى به وجود آمده كه با حمله به مساجد، حسينيه ها، دسته هاى عزادارى، هزاران مسلمان را شهيد و به خاك و خون كشيده اند.

وهابيون مى گويند: «شيعيان كافر و مشرك هستند، چون صحابه را لعن مى كنند» ، اما در مورد معاويه كه لعن نمودن على (ع) را بين مسلمانان ترويج نمود و دستور داد على (ع) را در بالاى منابر و خطبه هاى نمازجمعه لعن كنند، يا ساكت مى شوند و يا آن را توجيه مى نمايند.(2)

از زمانى كه وهابيت توسط آل سعود و با حمايت انگلستان ايجاد گرديده تاكنون، تمام مبارزات و جنگ هاى پيروان اين فرقه، عليه مسلمانان بوده و هيچ گونه مبارزه يا جهادى عليه كفار و اشغالگران سرزمين هاى اسلامى و يا اهانت كنندگان به قرآن و پيامبر (ص) انجام نداده اند.

مفتيان وهابى شيعيان را متهم به اهانت به پيامبر (ص) و صحابه مى نمايند و به همين علت خون آنان را مباح و كشتن آنان را جايز اعلام مى كنند. اما در مورد


1- أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ الفتح: 29 .
2- منهاج السنة، ج3، ص15؛ ينابيع المودة لذوى القربى، القندوزى، ج 2، ص 119.

ص:48

اهانت كنندگان به رسول اكرم (ص) در كشورهاى اروپايى و آمريكايى و افرادى همچون سلمان رشدى، سكوت مى كنند و هيچ فتوايى صادر نمى كنند.

وهابيون بوسيدن ضريح پيامبر (ص) را شرك و حرام مى دانند، اما بوسيدن فرزند، همسر، پدر، مادر، دست پادشاه و. . . را مجاز و پسنديده مى دانند. (1)

وهابيون هرگونه تشييع جنازه و برگزارى مراسم براى مردگان را شرك مى دانند؛ اما براى عبدالله بن باز و شيخ ابن عثيمين و عبدالله جبرين (مفتيان وهابى در مكه و مدينه كه چندى قبل از دنيا رفتند) ، مراسم تشييع جنازه ميليونى برگزار مى كنند و آن را حرام نمى دانند.

مفتيان وهابى، بازى فوتبال و برگزارى جشن تولد و هديه گل را به علت تشبه به كفار حرام مى دانند، اما در برابر شراب خوردن و زدن گيلاس هاى پر از شراب حكام عربستان با سران و زنان كشورهاى اروپايى و آمريكايى و با زنان برهنه ساكت مى شوند و يا آن را توجيه مى كنند.

برگزارى مراسم سالروز بعثت پيامبر (ص) شرك معرفى مى شود، اما يك هفته جشن و پايكوبى به مناسب سالروز حاكميت پادشاهى سعودى، بدعت شمرده نمى شود.


1- ابن تيميه مى گويد: «مسح و بوسيدن هر قبرى اگر چه قبر پيامبر باشد، شرك است» . الجامع الفريد، كتاب الزيارة لابن تيميّة، ص 438، المسألة السابعة.

ص:49

وهابيون معتقدند كه دوران تبليغ پايان يافته و تنها راه انتشار عقايد وهابيت، شمشير مى باشد. اما در قرآن و سيره پيامبر (ص) اولويت دادن به تبليغ و هدايت افراد با حكمت و موعظه حسنه مى باشد.(1)


1- ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ نحل: 125 .

ص:50

ص:51

آيا مى دانيد؟

1. مفتيان وهابى، كليه مذاهب اسلامى از جمله شيعيان را مشرك مى دانند، اما علماى شيعه به استناد آيات قرآن و احاديث نبوى (ص) معتقدند هر كس شهادت به وحدانيت خدا و رسالت حضرت محمد (ص) بدهد، مسلمان و جان و مال و آبروى او محترم است.

2. در كتابخانه ها و كتابفروشى هاى وابسته به وهابيون، وجود هر نوع كتاب شيعى ممنوع مى باشد، اما در كتابخانه ها و كتابفروشى هاى شيعيان تمام كتب اهل سنت در اختيار علاقمندان قرار مى گيرد.

3. وهابيون كسانى را كه به مسلك وهابيت گرايش پيدا كنند، مهتدون (هدايت يافتگان) خطاب مى كنند؛ زيرا معتقدند كه تاكنون كافر و گمراه بوده اند و از زمانى كه به سلك وهابيت در آيند مسلمان مى باشند.

4. ابن تيميه، بنيان گذار تفكر وهابيت، به علت داشتن اعتقادات باطل و ترويج مسائل خلاف شرع، با حكم

ص:52

مفتيان و قضات اهل سنت محكوم به زندان ابد شد و در زندان از دنيا رفت و هيچ گاه ازدواج نكرد.

5. اولين كسى كه به مخالفت با افكار انحرافى محمد بن عبدالوهاب برخاست، پدرش عبدالوهاب بود كه تا زمانى كه زنده بود فرزندش را از سخن گفتن و تبليغ افكار انحرافيش منع كرده بود.

6. اولين كتابى كه عليه افكار و اعتقادات محمد بن عبدالوهاب نوشته شد، توسط برادرش سليمان بن عبدالوهاب به نام « الصواعق الالهية فى الرد على الوهابيه » بود و پس از آن هزاران جلد كتاب، مقاله، رساله و. . . توسط ساير علما و متفكرين اهل سنت عليه اين تفكر انحرافى نوشته و منتشر شد.

7. وهابيون، خواندن نماز كنار قبور را حرام و بدعت مى دانند و به همين علت شيعيان را متهم به مرده پرستى مى كنند، اما نماز خواندن پيروان اين فرقه در كنار ساختمانى كه در آن بن لادن كشته شده را بدعت و مرده پرستى نمى دانند.

8. در تمام سايت ها، شبكه هاى تلوزيونى و وسائل ارتباطجمعى نمايش دادن عكس و يا فيلمى كه مروج مظاهر خشونت باشد از قبيل كشتارهاى دسته جمعى انسان ها، سربريدن افراد، عكس هاى قتل و كشتار و جنازه هاى قطعه قطعه شده انسان ها ممنوع است، ولى

ص:53

عكس و فيلم هايى كه توسط وهابيون از كشتار شيعيان در پاكستان، افغانستان، عراق و. . . تهيه و منتشر مى شود، سريعاً توسط شبكه هاى صهيونيستى و جماعت هاى تبشيرى مسيحى، و سازمان هاى ضد اسلام، در سراسر عالم پخش و در راستاى پروژه اسلام هراسى و ترسيم چهره خشن و ضد بشرى از اسلام مورد بهره بردارى آنها قرار مى گيرد.

9. وهابيون اين اعتقاد را در بين عوام ايجاد مى كنند كه هركس پنج شيعه را بكشد، بهشت بر او واجب مى شود.

10. برخى از مراكز انتشاراتى وابسته به وهابيت كتاب صحيح بخارى را تحريف و تعدادى از احاديثى كه رسول اكرم (ص) در فضيلت و جايگاه اهل بيت (عليهم السلام) بيان نموده، از اين كتاب حذف نموده اند. نمونه هايى از اين چاپ در كتابخانه مسجدالنبى (ص) وجود دارد.

11. مفتيان وهابى، خريدن، خواندن و نگهدارى كتب شيعه را حرام مى دانند و به علت عدم آشنايى با اعتقادات شيعه، فتاواى خلاف واقع و تهمت هاى ناروا و دروغ هاى زيادى را به شيعه نسبت مى دهند كه دروغ عارى از حقيقت است.

ص:54

ص:55

استراتژى وهابيت در مقابل شيعه

اشاره

با پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمينى (رحمة الله) و حاكميت جمهورى اسلامى، تحولى اساسى در عرصه مبارزات سياسى در سطح جهان به وجود آمد و توجه هزاران انسان سرگشته و تشنه معنويت و معارف حقه اسلامى را در سراسر جهان به خود جلب كرد.

گرايش جوانان سرخورده از ايسم ها و مكتب هاى شرقى و غربى، توجه ملل مستضعف به تفكر اسلامى - انقلابى امام خمينى (رحمة الله) ، گسترش روزافزون مراكز شيعى در سراسر جهان، رشد نهضت هاى ضد استكبارى و هويت بخشى به مبارزات ملل مسلمان بر اساس مبانى اسلامى و. . . موجب نگرانى روزافزون سران كفر و سردمداران استكبار گرديد و در راستاى كنترل و مهار نمودن حركت روزافزون موج اسلامى خواهى و بازگشت به هويت اسلامى، انواع توطئه ها، طرح ها و برنامه ها را پيش بينى و اجرا نمودند.

ص:56

وهابيون نيز همگام و هماهنگ با مراكز استكبار جهانى كه به شدت نگران رشد اسلام ناب محمدى (ص) و به خطر افتادن آينده خود بودند، در راستاى تضعيف رشد گرايش جهانى به شيعه استراتژى هايى را براى خود طراحى و پيگيرى مى كنند كه برخى از آنها عبارتند از:

انتساب شيعه به يهود

از جمله استراتژى هاى مهم وهابيون اين است كه شيعه را دينى معرفى كنند كه ساخته دسته يهوديان بوده است. آنان در اين راستا صدها جلد كتب، جزوه، مقاله چاپ و بين مسلمانان جهان منتشر كرده اند.

كتاب « تبديد الظلام و تنبيه النيام الى خطر الشيعه و التشيع على المسلمين و الاسلام » نوشته آقاى «ابراهيم الجبهان» كه با هزينه نهادهاى وهابى تدوين و در تيراژ گسترده منتشر شده است، در همين راستا مى باشد و هر ساله ميليون ها نسخه از آن در سراسر جهان به زبان هاى مختلف توزيع مى شود.

هدف اصلى نويسنده در اين كتاب اين است كه ثابت كند كه شيعه دينى است كه توسط يهوديان ايجاد شده است.(1)


1- اين كتاب در اواسط دهه 1970م منتشر شد. اين كتاب پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران طى سال هاى 1979 - 1988م نُه بار تجديد چاپ و در سراسر كشورهاى اسلامى توزيع شد.

ص:57

در صفحه اول كتاب ديگرى تحت عنوان «شرح اعتقادات اهل سنت» آمده است: «ما اين كتاب را در رد شيعه نوشتيم، چون ديديم خطر شيعه براى اسلام از خطر صهيونيسم بيشتر است» .

كافر معرفى كردن شيعه

در كتب اعتقادى وهابيون و فتاواى مفتيان وهابيت آمده است:

شيعيان كافرند و خدا را قبول ندارند چون شيعه ها مى گويند خدا دست ندارد، پا ندارد، چشم ندارد، خدا جسم نيست، خدا چيزى نمى خورد، خدا ديدنى نيست، خدا وزن ندارد. پس معلوم مى شود كه شيعه خدا را قبول ندارد چون چيزى كه جسم نيست، دست ندارد، پا ندارد، ديده نمى شود. . . وجود ندارد.

شايع نمودن گرايش برخى از علما و متفكرين شيعه به وهابيت

گرايش روزافزون پيروان اديان مختلف به شيعه موجب شده وهابيون نيز در مجلات و سايت هاى منسوب به اين فرقه هر از چندگاه ادعا كنند كه فلان عالم و يا شخصيت شيعى، وهابى شده است. وقتى به اين سايت ها مراجعه مى شود تنها اسامى و عناوين تعدادى افراد بى نام و نشان و

ص:58

يا برخى از منحرفينى كه داراى مسئله حاد بوده اند، ذكر شده است.

ناامن كردن مراكز و مراسم مذهبى شيعيان

ناامن كردن مساجد، حسينيه ها، هيئت هاى عزادارى، نمازهاى جمعه شيعيان، زيارتگاه هاى ائمه (عليهم السلام) و امام زادگان، از جمله اهداف مهم وهابيون مى باشند كه تاكنون صدها نفر از شيعيان بى گناه را در اين مراكز مقدس به شهادت رسانده اند.

تشكيل گروه هاى تبليغى و جهادى عليه شيعيان

شناسايى و جذب برخى از ايرانيان سنى مذهب مسئله دار كه نظام و محاكم قضايى به علت تخلفات مختلف با آنان و يا بستگانشان برخورد نموده است. همچنين آموزش و سازماندهى آنها در قالب گروه هاى محارب و تروريست عليه شيعيان در سراسر جهان.

تهييج افكار اهل سنت عليه شيعيان

وهابيون مطالب بى اساس و ضعيف را از كتب بى نام و نشان و غير معتبر شيعه جمع آورى و آن را در بين اهل سنت به عنوان اعتقادت شيعيان ترويج مى كنند.

برخى از اين موارد عبارتند از:

ص:59

اگر قرآن اصلى تحريف نمى شد، نام ائمه حتماً در آن موجود بود.(1)

پيامبر (ص) ، على و عايشه را بر يك تخت مى خوابانيد.(2)

پيامبر (ص) غلام نگهبان دروازه على بود.(3)

بعد از وفات پيامبر (ص) همه صحابه به جز سه نفر مرتد شدند.(4)

نكاح مرد با مرد جايز است و انسان مى تواند با مادر، خواهر و دختر حقيقى خود نكاح كند.(5)

على (ع) اجازه و اختيار داشت تا زنان پيامبر را طلاق دهد.(6)

تلاش جهت ايجاد اختلاف و بدبينى بين شيعيان و اهل سنت و تحريك احساسات آنان عليه همديگر


1- بيان حقيقت يا شناخت راهزن، مفتى ابو قدامه صارم به نقل از: تفسير عياشى، ج 1، ص 13.
2- بيان حقيقت يا شناخت راهزن، به نقل از: كتاب سليم بن قيس كوفى، ص 197.
3- بيان حقيقت يا شناخت راهزن، به نقل از: خلقت نورانيه، كربانوى، ج1، ص 201.
4- روضه كافى، ج 8، ص 245.
5- بيان حقيقت يا شناخت راهزن، ص 7، به نقل از: فرقه شيعه، ابى محمد الحسن بن موسى.
6- بيان حقيقت يا شناخت راهزن، ص 9، به نقل از: تفسير صافى، ج1 و 2، ص 333.

ص:60

ايجاد و سازماندهى صدها مركز تبليغى و سايت و شبكه هاى فرهنگى - تبليغى عليه مذهب شيعه

عبدالله قاسم، مسؤول كميته تبليغ و كمك هاى تبليغى در مؤسسه حرمين طى مصاحبه اى مى گويد:

اين كميته بالغ بر هشت هزار كتابخانه در آمريكا و كانادا تأسيس نموده است و در تمام اين كتابخانه ها، كتبى كه مروج فرهنگ وهابيت است در اختيار مراجعه كنندگان قرار مى گيرد.(1)

رشد شيعه هراسى در جهان اسلام

رشد و گرايش جهانى به مذهب شيعه و مطرح شدن شيعه به عنوان مذهبى جامع و كامل كه داراى سيستم حكومتى خود مى باشد و توانسته در معادلات سياسى بين الملل خود را مطرح نمايد، موجب شده كه وهابيون آن را به عنوان تهديدى جدى عليه خود تلقى و در اين راستا طرح شيعه هراسى را با هدف تحريك احساسات اهل سنت و متحد نمودن آنان عليه شيعه را مطرح نمايد.

شيخ ربيع بن محمّد، از نويسندگان بزرگ وهابى مى نويسد:


1- روزنامه الرياض، ش 10447، مورخ 21 رمضان 1417ه. ق، برابر با 11/11/75ه. ش.

ص:61

آنچه كه باعث فزونى شگفتى من گرديده، اين است كه برخى از برادران وهّابى و فرزندان شخصيّت هاى علمى و دانشجويان مصرى، اخيراً به سراغ مكتب تشيّع رفته اند.(1)

دكتر ناصر القفارى استاد دانشگاه هاى مدينه مى نويسد:

اخيراً تعداد زيادى از اهل سنّت به طرف مذهب شيعه گرويده اند و اگر كسى كتاب «عنوان المجد فى تاريخ البصرة ونجد» را مطالعه كند، به وحشت مى افتد كه چگونه برخى از قبايل عربى به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفته اند.(2)

جالب تر از اينها سخن شيخ مجدى محمّد على محمّد نويسنده بزرگ وهّابى است كه مى گويد:

يكى از جوان هاى اهل سنّت، حيرت زده نزد من آمد. وقتى كه علّت حيرت او را جويا شدم، دريافتم كه دست يكى از شيعيان به وى رسيده است، و اين جوان سنّى تصوّر كرده است كه شيعيان ملائكه رحمت، و شير بيشه حقّ مى باشند. (3)

شيخ محمّد مغراوى از نويسندگان مشهور وهّابى


1- الشيعة الإماميّة فى ميزان الإسلام، ص 5 مقدمه كتاب .
2- أُصول مذهب الشيعة الإماميّة الاثنى عشريّة، ج 1، ص 9 مقدمه كتاب .
3- انتصار الحق، صص 11 و 14.

ص:62

عربستان مى گويد:

با گسترش مذهب تشيّع در ميان جوان هاى مشرق زمين، بيم آن را دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاى مغرب زمين نيز گسترده شود.(1)


1- من سبَّ الصحابة و معاوية فأُمّه هاوية، ص 4 مقدمه كتاب .

ص:63

مهم ترين شبهات وهابيت عليه شيعه

از جمله اقدامات مهم وهابيون عليه شيعيان كه در سال هاى اخير تشديد شده است، جمع آورى و تدوين شبهات و سؤالات مختلفى است كه بتوانند ساير مسلمانان را نسبت به مكتب اهل بيت (عليهم السلام) بدبين نمايند. علما و متفكران شيعه در طول تاريخ، سؤالات و شبهات آنان را به دقت بررسى و در كتب و جزوات و يا مناظرات حضورى، پاسخ هاى متقن و مستدلى به تمامى سؤالات و شبهات آنان ارائه نموده اند.

در اين نوشتار نيز تلاش شده با زبانى ساده و روان كه قابل فهم و استفاده كليه اقشار مردم باشد به برخى از اين سؤالات و شبهات پاسخ داده شود.

عناوين برخى از اين شبهات و سؤالات آنها عبارتند از:

شيعه و تاريخ پيدايش آن

مى پرسند: شيعه به چه كسى گفته مى شود و از چه زمان شيعه به وجود آمد؟

ص:64

مى گوييم: در ابتداى ظهور اسلام، همه پيروان رسول خدا (ص) به عنوان امت واحده، با هم برادر و به آنان مسلمان گفته مى شد.

بعد از رحلت رسول اكرم (ص) مسلمانان دو گروه شدند، عده اى رهبريت على (ع) را پذيرفتند و عده ديگرى خلافت و رهبريت كسانى ديگر را پذيرفتند. شيعه به كسى گفته مى شود كه پيروى از على (ع) و اهل بيت (عليهم السلام) را انتخاب كرد و اين نام توسط پيامبر (ص) در همان ابتداى ظهور اسلام بر پيروان على (ع) نهاده شد؛ آن گاه كه رسول اكرم (ص) خطاب به على (ع) فرمود: «

أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَاضِينَ مَرْضِيِّين »(1)

چرا شيعيان در اقليت هستند؟

مى پرسند: اگر مذهب شيعه بر حق است، چرا شيعيان در اقليت مى باشند؟

مى گوييم: اولاً در اقليت و اكثريت بودن، دليل بر حقانيت نيست. قرآن در آيات زيادى اكثريتى كه حق را نپذيرفته را جاهل، فاسق، نادان، بى ايمان و. . . معرفى مى كند.(2)


1- تفسير الدر المنثور، ج 6، ص 379.
2- أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ بقره: 100 ؛ أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ مائده: 59 ؛ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ اعراف: 37 و. . .

ص:65

ثانياً: رسول اكرم (ص) و تمام انبيا (عليهم السلام) و پيروان آنان در اقليت بودند و هيچ كدام به خاطر اقليت بودن، شك در حقانيت دين خود نمى كردند. در جهان امروز نيز مسلمانان نسبت به برخى از اديان ديگر در اقليت مى باشند و اقليت بودن دليل بر باطل بودن آنان نيست.

تهمت ناروا به شيعه

مى گويند: شيعيان بعد از هر نماز دست ها را بالا مى برند و سه بار مى گويند « خان الامين » ؛ يعنى جبرييل امين خيانت كرده و رسالتى را كه حق على (ع) بوده و خدا براى على (ع) فرستاده بود به حضرت محمد (ص) داد.

مى گوييم: اولاً: اين از جمله دروغ هايى است كه توسط دست هاى پنهان، جهت بدبينى و اختلاف بين مسلمانان ايجاد شده است و متأسفانه بعضى از مفتى هاى وهابى نيز بدون تحقيق آن را در فتواهاى خود عليه شيعه ذكر مى كنند؛ درحالى كه با اندك تحقيقى، روشن مى شود كه شيعيان در پايان نماز دست هاى خود را بالا مى برند و تكبير مى گويند.

ثانياً: براى هر كسى كه اندكى دقت داشته باشد، بى اساس بودن اين اتهام روشن مى شود؛ زيرا اگر شيعيان جبرئيل را، امين مى دانند، ديگر نسبت خيانت دادن به او صحيح نيست. امكان ندارد به كسى هم نسبت امين داد و هم خائن.

ص:66

فرق بين شيعه و سنى

مى پرسند: فرق بين شيعه و سنى چيست؟

مى گوييم: شيعه و سنى در تمامى اصول اعتقادى و احكام عملى از قبيل توحيد، نبوت، معاد، كتاب خدا، قبله و. . . داراى اعتقادات مشتركى هستند، اما مهم ترين و اساسى ترين نقطه افتراق شيعه و سنى، در امامت و رهبريت امت، پس از رحلت پيامبر (ص) است.

اهل سنت معتقدند كه پيامبر (ص) براى امامت و رهبرى امت پس از خود دستورى نداده است. از اين رو، دانشمندان اهل سنت در چگونگى انتخاب خليفه و رهبر نظرات مختلفى ارائه داده اند.

برخى مى گويند: خليفه با انتخاب و بيعت مردم تعيين مى گردد، مانند خلافت ابوبكر.

برخى مى گويند: با وصيت خليفه زنده، خليفه بعدى تعيين مى گردد؛ مانند خلافت عمر كه با وصيت ابوبكر بود.

برخى ديگر مى گويند: با شوراى متخصصان و صاحب نظران (اهل حل و عقد) خليفه تعيين مى شود؛ مانند انتخاب عثمان.

برخى هم مى گويند: هر حاكمى كه از هر راهى ولو به زور و كودتا باشد، به قدرت رسيد، اولى الامر است و اطاعت از او واجب مى باشد.

ص:67

و در مواردى هم هيچ كدام از اينها نيست؛ مانند خلافت معاويه كه با هيچ كدام از شيوه هاى ذكر شده به خلافت نرسيد، بلكه با نيرنگ و جنگ در مقابل على (ع) به خلافت شام رسيد.

اما شيعه معتقد است كه رسول خدا (ص) به امر خداى سبحان، نسبت به رهبرى و امامت بعد از خود غافل نبوده و آن حضرت امت را بدون امام رها نكرده است. امامت همچون رسالت از سوى خدا تعيين و توسط پيامبر (ص) به مردم معرفى مى گردد و پيامبر (ص) در احاديث متعدد همچون حديث منزلت، ثقلين، انذار، غدير و. . . به امامت على (ع) بعد از خود تصريح نموده است. بنابراين شيعه معتقد است على (ع) و يازده فرزندش (عليهم السلام) يكى پس از ديگرى به امامت امت منصوب شده اند.

آيا شيعيان قرآن ديگرى دارند؟

مى گويند: شيعيان قرآن ديگرى دارند كه غير از اين قرآن است.

مى گوييم: اين نيز از تهمت ها و دروغ هاى ناروايى است كه عليه شيعيان ساخته شده است و با اندك دقتى، ساختگى بودن اين تهمت روشن مى شود؛ زيرا شيعيان از صدر اسلام تاكنون همين قرآن را قرائت كرده اند و آن را در نماز مى خوانند و بر همين قرآن صدها جلد تفسير و

ص:68

شرح نوشته اند. در طول تاريخ شيعيان به غير از اين قرآن، قرآن ديگرى را چاپ نكرده اند و صداى قرآن ديگرى از راديو و تلويزيون و ساير وسايل ارتباطجمعى آنها شنيده نشده است. هزاران شيعه در سراسر جهان قارى، مفسر، و حافظ همين قرآن مى باشند.

شهادت به ولايت علي (ع) در اذان

مى پرسند: چرا شيعيان در اذان «أشهد أنّ علياً ولى الله» را اضافه كرده اند و اين بدعت مى باشد چون زمان پيامبر (ص) جزء اذان نبوده است؟

مى گوييم: اولاً: اگر اضافه كردن جمله اى به اذان بدعت است، چرا «الصلاة خير من النوم» كه در زمان پيامبر (ص) جزء اذان نبوده، پس از پيامبر (ص) به اذان اضافه شد و « حي علي خير العمل » كه در زمان پيامبر (ص) جزء اذان بوده، از اذان حذف شده و اينها بدعت شناخته نمى شوند.

ثانياً: شيعيان « أشهد أنّ علياً وليّ الله » را جزء اذان نمى دانند و همان طور كه در رساله هاى عمليه آمده، ذكر آن تنها به قصد رجا صحيح مى باشد.

اما اينكه چرا شيعيان در اذان مى گويند « أشهد أنّ علياً وليّ الله » ، بايد گفت: چون خدا در قرآن شهادت به ولايت على (ع) داده؛ آنجا كه فرمود:

ص:69

إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (مائده: 55)

همانا ولى شما خدا و رسولش و كسى است كه در حال اقامه نماز زكات مى دهد.

همه محدثين و مورخين شيعه و سنى، اتفاق نظر دارند كه اين آيه در مورد على (ع) نازل شده كه در حال نماز به فقير زكات داد.

اما علت اينكه ولايت على (ع) بعد از رسالت پيامبر (ص) در اذان توسط شيعيان ذكر مى شود، تلاش هايى بود كه توسط بنى اميه و بنى عباس براى محو نام و ياد على و اهل بيت (عليهم السلام) صورت گرفت. شيعيان با اين روش، تلاش هاى مخالفين اهل بيت را نقش بر آب كردند و اين نام و مقام را براى آن حضرت زنده نگه داشتند.

سجده بر مهر

مى پرسند: چرا شيعيان هنگام نماز، بر مهر سجده مى كنند؟

مى گوييم: اولاً همه مسلمانان، چه شيعه و چه سنى معتقدند كه بايد به زمين سجده كرد و بر غير زمين سجده جايز نيست.

اما اختلاف در معناى زمين است. شيعه معتقد است تنها سجده بر زمين و آنچه كه از زمين مى باشد، جايز

ص:70

است (به استثناى خوردنى ها و پوشيدنى ها) . بنابراين فرش، سيمان، آسفالت و. . . زمين نيستند و سجده بر آنها جايز نمى باشد.

ثانياً: در صدر اسلام، كه مسجدالنبى به صورت فعلى فرش نشده بود و كف آن يا خاك بود و يا حصير، رسول اكرم (ص) و صحابه بر زمين يا بر حصير سجده مى كردند و هيچ حديث و روايتى وارد نشده كه رسول اكرم (ص) بر عبا يا فرش يا چيز ديگرى كه زمين نيست، سجده نموده باشد.

ثالثاً: روايات زيادى نيز وارد شده كه پيامبر (ص) و صحابه بر غير زمين سجده نمى كردند از جمله:

جابر بن عبدالله انصارى گفت:

من با پيامبر (ص) نماز ظهر را برگزار كردم و مشتى از سنگريزه ها را برمى داشتم و آنها را دست به دست مى كردم تا خنك شوند؛ سپس زير پيشانى نهاده، بر آنها سجده مى كردم.(1)

اگر سجده بر غير زمين جايز بود، لازم نبود سنگريزه را خنك كنند و بر آن سجده نمايند.

همين طور در روايت ديگرى آمده است كه على بن عبدالله بن عباس كه از تابعان است به زرين نوشت: «قطعه


1- مسند احمد بن حنبل، ج ٣، ص ٣٢٧.

ص:71

سنگى از سنگ هاى كوه مروه براى من بفرست تا بر آن سجده كنم»(1)

رابعاً: در برخى از روايات وارده شده كه پيامبر (ص) مانع سجده بر غير زمين مى شد؛ مانند:

پيامبر (ص) زمانى كه صهيب را مشاهده كرد كه هنگام سجده از خاك آلودشدن پيشانى خود پرهيز مى كند، به او فرمود: «صهيب! صورت خود را بر خاك بنه»(2)

ناگفته نماند كه مهر، قطعه اى از خاك پاك و تميز است كه هنگام نماز خواندن آن را روى فرش، آسفالت و هر چيز ديگرى كه غير زمين است، مى گذارند و بر آن سجده مى كنند و فاقد هرگونه ارزش و قداستى مى باشد.

زيارت قبور

مى گويند: شيعيان مشرك هستند چون به زيارت قبور مى روند.

مى گوييم: اولاً: هيچ دليلى در هيچ منبع معتبرى نيامده كه اگر مسلمانى قبرى را زيارت كرد، مشرك و از اسلام خارج مى گردد.

ثانياً: از رسول خدا (ص) احاديث زيادى مبنى بر استحباب زيارت اهل قبور وارد شده است؛ از جمله: «

انّ


1- اخبار مكه، ازرقى، ج ٣، ص ١5١.
2- كنز العمال، ح ١٠٨١٠.

ص:72

رسول الله رخص في زيارة القبور »(1)

در روايات آمده كه پيامبر (ص) به زيارت قبرمادرش مى رفت و مى گريست.

همچنين در تاريخ اسلام وارد شده كه عايشه بعد از برگشت از مكه به زيارت قبر برادرش عبدالرحمان بن ابوبكر رفت.(2)

پيامبر (ص) به زيارت اهل بقيع مى رفت و زيارتنامه مى خواند، حتى در آخرين لحظات عمرش به زيارت مدفونين بقيع رفت و با آنان گفت وگو و برايشان دعا نمود.

در مستدرك حاكم نيشابورى آمده كه حضرت فاطمه (س) هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مى رفت.(3)

آيت الله سبحانى در مورد علت مخالفت وهابيان با زيارت قبور، به نكته ظريفى اشاره مى كند و مى گويد:

اموات عده زيادى از مسلمانان صدر اسلام مسلمان نبوده و يا بت پرست بودند و اسلام پيوند آنها را با مشركين قطع كرده بود. لذا به زيارت امواتشان نمى رفتند و به مرور زمان زيارت قبور به عنوان يك عمل ضد دينى تلقى گرديد.


1- سنن ابن ماجه، ج ١، ص ١١٣.
2- سنن ترمذى، ج 4، ص ٢٧5.
3- مستدرك حاكم، ج١، ص ١١٢.

ص:73

تبرك جستن

مى گويند: شيعيان مشرك هستند، زيرا به قبور اوليا و انبيا (عليهم السلام) تبرك مى جويند.

مى گوييم: تبرك جستن به آثار انبيا و اوليا (عليهم السلام) هم قبل از اسلام و هم در زمان پيامبر (ص) و هم بعد از رحلت آن حضرت در بين مسلمانان و غير مسلمان رايج بوده است و هيچ گاه به عنوان شرك شناخته نشده است. نمونه هاى زيادى در قرآن و روايات در اين مورد وارد شده است از قبيل:

برادران يوسف، پيراهن يوسف را بر ديدگان پدر افكندند و يعقوب پس از سال ها بينا گشت.(1)

در آيه ٢4٨ بقره داستان تبرك قوم موسى به تابوت ذكر شده است. حضرت موسى (ع) در روزهاى پايانى عمر خود، بر روى الواح مقدسى، احكام خدا را نوشت و آنها را همراه با زره خود، در تابوتى نهاد و به وصى خود يوشع بن نون سپرد. بنى اسراييل در جنگ هايى كه بين آنان و دشمنانشان رخ مى داد، به عنوان تبرك تابوت را همراه خود مى بردند و پيروز مى شدند.

اگر تبرك جستن خلاف توحيد و موجب شرك بود، قطعاً پيامبر خدا از آن نهى مى كرد و قرآن آن را


1- فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً يوسف: ٩٢ .

ص:74

تأييد نمى نمود.

در كتاب صحيح بخارى آمده كه هرگاه پيامبر (ص) وضو مى گرفت، اصحاب براى ربودن قطرات آب وضوى آن حضرت، بر يكديگر سبقت مى گرفتند.(1)در مورد برداشتن موى پيامبر (ص) توسط اصحاب هنگامى كه آن حضرت اصلاح مى كرد نيز روايات مشابهى وارد شده است.(2)

در روايات آمده است كه پس از پيامبر (ص) نيز وقتى بلال به مدينه برگشت، بر سر قبر پيامبر رفت و گريه كرد و صورت خود را بر قبر آن حضرت مى ماليد.(3)

همچنين روايات زيادى وارد شده كه پيامبر (ص) و صحابه، حجرالاسود را استلام و آن را مى بوسيدند.(4)

مسلمانان نيز قرآن را مى بوسند و هيچ كس اين عمل را شرك نمى داند.

جمع بين دو نماز

مى پرسند: چرا شيعيان نماز ظهر وعصر و مغرب و عشا را با هم مى خوانند و مانند اهل سنت نمازهاى پنجگانه را در پنج وقت نمى خوانند؟

مى گوييم: شيعه معتقد است خواندن نمازهاى


1- صحيح بخارى، ج ٣، ص ٢55.
2- صحيح مسلم، ج 4، كتاب فضائل العمام.
3- اسدالغابه، ج ١، ص ٢٠٨؛ سير اعلام النبلاء، ج ١، ص ٣5٨.
4- صحيح بخارى، جزء ٢، كتاب الحج، ص ١5٢.

ص:75

پنج گانه در پنج وقت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا مستحب است و به آن توصيه شده است. اما واجب نيست؛ زيرا پيامبر (ص) نيز گاهى نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را بدون اينكه علت خاصى داشته باشد با هم مى خواند. اگر جمع بين نمازها واجب بود، پيامبر (ص) بدون عذر اين واجب مهم را ترك نمى كرد.

احاديث متعددى به نقل از ابن عباس، وارد شده كه پيامبر (ص) در حال اقامت در مدينه، نه در حال مسافرت، هفت ركعت (نماز مغرب و عشا) و هشت ركعت (نماز ظهر و عصر) گذارد.(1)

پيامبر (ص) در مدينه منوره نيز بين نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا جمع نمود؛ بدون اينكه در حال سفر باشد و يا باران ببارد.

از ابن عباس پرسيدند چرا پيامبر (ص) بين دو نماز جمع نمود؟ جواب داد: «زيرا پيامبر (ص) مى خواست براى امت خود گشايش و تسهيل ايجاد نمايد»(2)

توسل

مى گويند: توسل و كمك خواستن به غير خدا شرك است و نبايد از غير خدا كمك خواست.


1- صحيح مسلم، ج ٢، ص ١5١؛ الموطأ، ج ١، ص ١44.
2- صحيح مسلم، ج ٢، باب جمع بين الصلاتين؛ كنز العمال، ج ٨، ص ٢4٨.

ص:76

مى گوييم: توسل جستن و يارى طلبيدن از ديگران امرى عادى است كه با زندگى روزمره انسان عجين شده است. همه انسان ها براى رفع بسيارى از نيازهايشان، ديگران را به يارى مى طلبند و دست نياز به سوى آنها بلند مى كنند و كسى نمى گويد مشرك هستند.

آنچه حرام است اين است كه انسان، شريكى در كنار خدا «مع الله» قرار دهد، اما اگر به كسى متوسل بشويم كه پيش خدا داراى عزت و مقام و مرتبه است، اين نوع توسل شرك نمى باشد و مشابه آن در تاريخ اسلام زياد وارد شده است و عقل نيز آن را تأييد مى كند؛ زيرا انسان ها در امور روزمره زندگى و براى رفع مشكلات خود به يكديگر متوسل مى شوند و هيچ انسانى به تنهايى و بدون كمك ديگران نمى تواند به زندگى اجتماعى خود ادامه دهد.

از رسول اكرم (ص) نقل شده كه آن حضرت فرمود: «اگر انسانى، مسلمانان را به كمك بطلبد و آنان به فريادش نرسند، مسلمان نيستند» .

همچنين در قرآن آمده است كه برادران يوسف به پدرشان متوسل شدند تا براى آنان استغفار كند و پدرشان هم قبول كرد و گفت: «به زودى برايتان استغفار مى كنم»(1)


1- قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِين يوسف: ٩٧ .

ص:77

خداوند متعال نيز مى فرمايد: «اگر پيامبر براى كسى طلب استغفار كند، خدا او را مى بخشد»(1)

با دست باز نماز خواندن

مى گويند: چرا شيعيان هنگام نماز خواندن دست هايشان باز و همانند اهل سنت با دست بسته نماز نمى خوانند.

مى گوييم: اولاً: مدرك و دليلى بر اينكه پيامبر (ص) با دست هاى بسته نماز خوانده باشد، ذكر نشده است.

ثانياً: با دست باز نماز خواندن، اختصاص به شيعيان ندارد، بلكه امام ابوحنيفه دست بسته نماز خواندن را مستحب، شافعى و احمد بن حنبل، آن را سنت و مالك آن را در نمازهاى واجب مكروه مى داند.

طبق نقل برخى از كتب تاريخى، ريشه گذاشتن دست چپ روى دست راست در هنگام نماز (تكّتف) ، به اسراى عجم منتهى مى شود. وقتى اسراى ايرانى را وارد مدينه كردند، خليفه دوم به ديدن آنها رفت. هنگام ديدار خليفه، همه اسرا دست هاى خود را روى سينه گذاشته بودند. خليفه، علت آن را پرسيد، در جواب گفتند: اين رسم ايرانيان است كه هنگام اداى احترام به يك مقام بلندمرتبه،


1- وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً نساء: 64 .

ص:78

دست هاى خود را روى سينه قرار مى دهند. خليفه دوم اين نوع اداى احترام را پسنديد و دستور داد از آن پس، جهت احترام بيشتر به خدا، همه مسلمانان بايد در نماز، دست هايشان را روى سينه بگذارند.(1)

قرطبى از علماى بزرگ اهل سنت، در كتاب خود رواياتى را ذكر مى كند كه نحوه نماز خواندن رسول خدا (ص) را توصيف مى كند. در هيچ كدام از اين روايات ذكر نشده كه رسول خدا (ص) با دست بسته نماز مى خواند.(2)

احترام به قبور و اشياى متبرك

مى گويند: چون شيعيان به در و ديوار قبور انبيا و ائمه (عليهم السلام) و آثار اوليا دست مى كشند و تبرك مى جويند، مشرك هستند!

مى گوييم: پدر و مادرى كه فرزندشان به سفر و يا از دنيا رفته، وقتى ياد او مى كنند، لباس ها و وسايل باقيمانده او را برمى دارند و به آن دست مى كشند يا به سر و صورت خود مى مالند و آنها را مى بوسند. آيا اين اعمال به معناى پرستش اين وسايل است و اين پدر و مادر مشرك هستند؟ يا اين اعمال و رفتار نشانگر محبت و عشق به


1- جواهر الكلام، ج١١، ص ١٩؛ مصباح الفقيه، ص4٠٢.
2- بداية المجتهد، ج١، ص١٣6.

ص:79

كسى است كه او را نمى بينند و با ديدن اين وسايل به ياد او مى افتند. آيا حضرت يعقوب كه پيراهن فرزندش يوسف را بوسيد و بر سر و صورتش كشيد و بينايى خود را به دست آورد، مشرك شد؟

شفاعت

مى گويند: شفاعت مختص خداست و درخواست شفاعت از اوليا و انبيا (عليهم السلام) شرك است.

مى گوييم: همان طور كه در قرآن ذكر شده، شفاعت مختص خداست، اما خداى سبحان اين مقام را به عده اى از اوليا و افراد خاص خود واگذار كرده، همان طور كه فرموده: «هيچ كس مالك شفاعت نيست، مگر كسانى كه داراى عهدى نزد خداى رحمان باشند»(1)و در آيه ديگرى مى فرمايد: «در روز قيامت هيچ شفاعتى به درد نمى خورد، مگر شفاعت كسانى كه خدا به آنها اذن داده است»(2)

از اين آيات روشن مى شود كه خدا به عده اى اذن شفاعت داده است و آن عده، قطعاً اولياى خاص و بندگان مقربش هستند كه به اين مقام رسيده اند. توسل به اين افراد براى شفاعت شرك محسوب نمى شود؛ زيرا خدا اين مقام را به آنان داده تا از افرادى كه داراى صلاحيت هستند


1- لاَ يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَانِ عَهْدًا مريم: ٨٧ .
2- يومَئِذٍ لاَ تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَرَضِى لَهُ قَوْلاً طه: ١٠٩ .

ص:80

شفاعت كنند.

در روايات صحيح از كتب اهل سنت وارد شده كه انس بن مالك هم از پيامبر (ص) طلب كرد كه از او در روز قيامت شفاعت كند و پيامبر (ص) هم پذيرفت.(1)مشابه اين روايت، روايات متعدد ديگرى در كتب اهل سنت ذكر شده است كه از ذكر آنها خوددارى مى گردد.

علم غيب

مى گويند: شيعيان معتقدند كه انبيا و ائمه (عليهم السلام) علم غيب دارند. اگر آنان علم غيب دارند؛ چرا ضررها و خطرات را از خود دفع نمى كردند و گاهى در زندگى نيز دچار مشكل مى شدند؟

مى گوييم: انبيا (عليهم السلام) قطعاً داراى معجزه بودند، اما چرا هر روز با معجزه مخالفان خود را تسليم نمى كردند يا با معجزه، مشكلات و سختى هاى خود را برطرف نمى نمودند و تنها در موارد بسيار محدودى معجزه مى آورند؟ زيرا معجزه، ابزارى الهى است كه خدا در اختيار انبيا (عليهم السلام) قرار داده تا تنها در موارد خاصى كه خدا اذن مى دهد از آن استفاده كنند، اما اجازه ندارند در هر زمان و در هر جايى كه خود بخواهند از آن استفاده كنند.

علم غيب نيز همانند معجزه، علمى است كه خداى


1- سنن ترمذى، ج4، ص 6٢١.

ص:81

سبحان در اختيار انبيا و ائمه (عليهم السلام) قرار داد تا در زمان و شرايط خاصى كه خدا اذن مى دهد، از آن استفاده كنند. آنها مجاز نيستند علم غيب را در هر زمان و مكانى كه خود اراده كنند، به كار گيرند.

علم غيب و معجزه، همانند اسلحه اى است كه حاكم در اختيار سرباز قرار داده تا طبق ضوابط و مقررات خاصى از آن استفاده كند. اين سرباز مسلح، مجاز نيست كه در هر زمان و مكانى كه خواست از اسلحه استفاده كند.

سب و لعن صحابه

مى گويند: سب و لعن صحابه جزء اعتقادات شيعيان است و هر كس صحابه رسول خدا (ص) را لعن كند، كافر و واجب القتل است.

مى گوييم: اولاً: اين نيز يكى ديگر از تهمت هاى ناروايى است كه به شيعيان نسبت مى دهند؛ زيرا سب و لعن صحابه نه تنها جزء اعتقادات شيعيان نمى باشد، بلكه شيعه، سب و لعن بسيارى از صحابه را حرام مى داند.

ثانياً: صحابه نيز گاهى با هم نزاع مى كردند و همديگر را سب مى نمودند، اما پيامبر (ص) همچون وهابيون هيچ كدام را تكفير نمى كرد.

در مسند احمد حنبل آمده كه كسى در حضور

ص:82

پيامبر (ص) ابوبكر را دشنام داد و پيامبر (ص) تعجب نمود و لبخند زد.(1)پس اگر كسى يكى از صحابه را لعن كرد، موجب كفر او نمى شود.

ثالثاً: سب على (ع) توسط معاويه رايج شد و هيچ كس حكم به كفر معاويه نداد.

گريه بر اموات

مى گويند: گريه بر اموات و اقامه مجلس عزا، بدعت و حرام مى باشد و شيعيان براى اموات گريه مى كنند و مجلس عزا برگزار مى نمايند.

مى گوييم: اگر كسى عزيزى را از دست داد و به خاطر عاطفه و علاقه اى كه به او داشته، برايش گريه كند، آيا به معناى اين است كه غير خدا را پرستش نموده است؟ يا در دين بدعت گذاشته است؟

اگر گريه كردن بر مرده بدعت است چرا پيامبراسلام (ص) هنگام زيارت قبر مادرش(2)و پس از فوت پسرش ابراهيم به شدت گريست.

در تاريخ اسلام آمده است كه عبدالرحمان بن عوف، پيامبر (ص) را ديد كه بعد از درگذشت فرزندش ابرهيم، به شدت گريه مى كند. از آن حضرت پرسيد: «اى


1- مسند احمد بن حنبل، ج ٢، ص 4٣6.
2- سنن بيهقى، ج 4، ص ٧٠.

ص:83

رسول خدا تو نيز در مرگ فرزندت گريه مى كنى؟ مگر تو ما را از گريه كردن نهى نكردى؟»

حضرت پاسخ داد:

نه، من نگفتم در مرگ عزيزانتان گريه نكنيد. گريه، نشانه ترحم و مهربانى است وكسى كه دلش به حال ديگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد، مورد مهر و محبت الهى قرار نخواهد گرفت. آنچه من گفته ام اين است كه در سوگ و فقدان عزيزان خود فرياد نزنيد و صورت مخراشيد و گريبان چاك نكنيد و از سخنانى كه نشانه اعتراض و يا نارضايتى از ايزد است خوددارى كنيد.(1)چشم مى گريد و قلب محزون است و چيزى نمى گوييم مگر اينكه خدا راضى باشد و ما اى ابراهيم در فراق تو غمگين هستيم.(2)

احمد بن حنبل نقل مى كند كه وقتى پيامبر (ص) از جنگ احد برگشت و ديد كه زنان در فقدان شوهران مقتول خويش گريه مى كنند، فرمود: «

لكن حمزة لابواكي له »(3)؛ «حمزه گريه كننده ندارد» .

زنان چون اين سخن پيامبر (ص) را شنيدند، بر حمزه گريستند.


1- سيره حلبى، ج ٣، صص ٣4٧ و ٣4٨.
2- «انّ العين تدمع و القلب يحزن ولا نقول إلاّ ما يرضى ربّنا و انّا بفراقك يا ابراهيم لمحزونون» . صحيح بخارى، ج ٢، ص ٨5.
3- سنن ابن ماجه، ج ١، ص 5٠٧.

ص:84

همچنين يعقوب پيامبر (ع) در فقدان يوسف (ع) آن قدر گريست كه بينايى خود را از دست داد و كسى نگفت كه يعقوب مشرك شده و يا در دين بدعت گذاشته است.

عصمت انبيا و ائمه (عليهم السلام)

مى پرسند: عصمت يعنى چه؟ چرا شيعيان به عصمت انبيا و ائمه (عليهم السلام) اعتقاد دارند؟

مى گوييم: عصمت يعنى اينكه پيامبران و ائمه (عليهم السلام) به حدى از علم و آگاهى نسبت به ترك محرمات رسيده اند كه آن را انجام نمى دهند و حتى به فكر انجام آن هم نمى افتند.

بسيارى از مردم در بعضى از امور ممكن است به حدى از علم و آگاهى رسيده باشند كه نسبت به آن موضوع حالت ملكه و عصمت داشته باشند. مثلاً هيچ گاه انسان عاقل به فكر كشف عورت در وسط خيابان و يا خوردن سمّ مهلك نمى افتند.(1)

سب النبى (ص)

مى گويند: شيعيان به نبى مكرم (ص) اهانت مى كنند.

مى گوييم: اين نيز از دروغ ها و تهمت هاى ناروايى است كه عليه شيعه ساخته شده و مفتيان وهابى نيز آن را


1- صراط النجاة للخوئى مع حواشى التبريزى ، ج٣، ص 445.

ص:85

بدون تحقيق پذيرفته و بر اساس آن عليه شيعه فتوا مى دهند.

از طرف ديگر، مفتيان وهابى، شيعيان را متهم به غلو نسبت به رسول اكرم (ص) و اهل بيت آن حضرت مى نمايند و مى گويند: «شيعيان به عصمت رسول خدا (ص) و فرزندانش معتقد مى باشد» .

اولاً: شيعه معتقد به عصمت رسول اكرم (ص) است و محال است به معصوم اهانت كند.

ثانياً: در كتب فقهى و قوانين جزايى شيعه صريحاً ذكر شده كه اگر كسى به پيامبر (ص) اهانت كند، حكم او قتل است و بر شنونده واجب است كه او را بكشد.

ثالثاً: سلمان رشدى مرتد در كتاب آيات شيطانى، بدترين اهانت ها را به رسول اكرم (ص) روا داشت و هيچ كدام از علما و مفتيان وهابى، فتوايى عليه وى صادر نكردند و حتى اعتراضى ننمودند. تنها امام خمينى (رحمة الله) بود كه حكم به ارتداد سلمان رشدى و وجوب قتل او را داد.(1)

آيا كسى كه اهانت كننده به رسول اكرم (ص) را واجب القتل مى داند، خود به آن حضرت اهانت مى كند؟


1- در بهمن ١٣6٧، امام خمينى \ طى حكمى، فرمان اعدام سلمان رشدى را به علت ارتداد و اهانت به رسول اكرم ص صادر فرمود.

ص:86

ص:87

كتابنامه

* قرآن كريم

١. إبطال التأويلات، أبى يعلى.

اخبار مكه، ازرقى.

٢. الادلة النقليه والحسية على جريان الشمس و سكون الارض، عبدالله بن باز، مدينه منوره، الجامعة الاسلامية.

٣. اسدالغابه.

4. اُصول مذهب الشيعة الإماميّة الاثنى عشريّة.

5. اعمدة الاستعمار.

6. انتصار الحق.

٧. بداية المجتهد.

البراهين الجليه فى رفع تشكيكات الوهابيه.

٨. بيان حقيقت يا شناخت راهزن، مفتى ابوقدامه صارم.

تاريخ ابن بشر نجدى.

٩. تاريخ نجد، آلوسى.

١٠. تفسير الدر المنثور.

ص:88

١١. تفسير صافى.

١٢. تفسير عياشى.

١٣. جاسوسان مذهب ساز.

جزيرة العرب فى القرن العشرين.

١4. جواهر الكلام

١5. خلاصة الكلام، لدحلان.

١6. خلقت نورانيه.

١٧. الدرر السنيّة.

١٨. دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه، ابن الجوزى.

١٩. رحلة ابن بطوطة.

٢٠. روزنامه الرياض، شماره ١٠44٧، مورخ ٢١ رمضان ١4١٧، برابر با ١١/١١/٧5.

٢١. روضه كافى.

٢٢. سايت شيعه آنلاين.

٢٣. السلفيّة بين أهل السنّة والاماميّة.

٢4. سنن ابن ماجه.

٢5. سنن بيهقى.

٢6. سنن ترمذى.

٢٧. سير اعلام النبلاء.

٢٨. الشيعة الإماميّة فى ميزان الإسلام.

٢٩. صحيح بخارى.

٣٠. صحيح مسلم بشرح النووى، بيروت، ١4٠٧.

٣١. صراط النجاة للخوئى مع حواشى التبريزى.

ص:89

٣٢. طبقات الحنابله.

٣٣. عقيدة اهل السنة والجماعه.

٣4. عنوان المجد فى تاريخ نجد.

٣5. العواصم من القواصم، الطبعة الحديثه.

٣6. الفتاوى الاسلاميّة.

٣٧. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء.

٣٨. فتاوى منار الإسلام.

٣٩. فتنة الوهابية.

4٠. الفجر الصادق، جميل صدقى الزهاوى.

4١. الفصول المهّمه.

4٢. فضائل العمام.

4٣. كتاب سليم بن قيس كوفى.

44. كتاب من سبَّ الصحابة ومعاوية فأُمّه هاوية.

45. كشف الارتياب.

46. كشف الشبهات.

4٧. كنز العمال.

4٨. لمعه الشهاب فى تاريخ محمد بن عبدالوهاب، به اهتمام: احمد ابوحكيمه، بيروت، ١٩6٧م.

4٩. مجلّة البحوث الاسلامية.

5٠. مجلّة الدعوة: عدد ١6١٢.

5١. مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين.

5٢. مجموعة الرسائل الكبرى.

5٣. مستدرك حاكم.

ص:90

54. مسند ابو داوود.

55. مسند احمد بن حنبل.

56. مصباح الفقيه.

5٧. مقالات لابن باز.

5٨. منهاج السنة، بيروت، دار الكتب العلمية، ١4٢٠.

هداية الحيران فى مسألة الدوران.

5٩. هذه هى الوهابيّة.

6٠. هفته نامه المسلمون.

6١. وهابى گرى، حامد الگار، ترجمه: احمد نمايى، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى.

6٢. ينابيع المودة لذوى القربى، القندوزى.

6٣. ehhabilik" islam ansiklop edisi. xiii. "neset cagataay,

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109