چهل حديث حج(انصاريان)

مشخصات كتاب

سرشناسه : انصاريان، حسين، - 1323

عنوان و نام پديدآور : چهل حديث حج/ تنظيم و نگارش حسين انصاريان

مشخصات نشر : [تهران]: مشعر، 1374.

مشخصات ظاهري :ص 140

شابك : بها:2200ريال ؛ بها:2200ريال

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس

موضوع : اربعينات -- قرن 14

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

موضوع : حج -- احاديث

رده بندي كنگره : BP143/9/الف 85چ 9 1374

رده بندي ديويي : 297/218

شماره كتابشناسي ملي : م 75-1120

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

پيشگفتار

زيارت خانه حق، همراه با انجام مناسك ملكوتى و اعمال عاشقانه اى كه دستور پروردگار مهربان بدرقه آن است و انبياى الهى و امامان معصوم بر بزرگداشت تمام واقعيّاتش تأكيد داشتند، در كنار دلى مملوّ از معرفت و خلوص و همّتى عالى و شوقى وافر، از اركان اسلام و از اصول مسائل الهى و از شعائر عرشى و خلاصه از بزرگترين و با منفعت ترين برنامه هايى است كه انسان مستطيع نسبت به آن مكلّف و مسؤول است.

گردهمايى عظيمى كه قدرت و توان حلّ مشكلات دنياى اسلام را در همه زمينه ها دارد.

برنامه بسيار مهمى كه مى تواندصفوف مسلمانان را بهم پيوند داده و از اين نيروى عظيمِ پراكنده، دست واحدى براى جهان اسلام واسلحه كوبنده اى عليه دشمنان دين بوجود بياورد.

حقيقتى كه علائق غلط و روابط بى معنا را از سرزمين قلب ريشه كن مى كند و دل را مبدّل به حرم حق و حريم عشق نموده، جان را

ص:6

همچونصورت پاكِ آئينهصيقل مى دهد.

واقعيتى كه آدمى را از آلودگيهاى ظاهرى و باطنى مى رهاند و نفس امّاره را بر گردونه عبادت مى كشاند، باطن را شستشو داده، توبه و انابه و تضرّع و زارى مى آفريند و انسان را از اسارت عالم خاك نجات داده به عالم پاك مى رساند.

تشنگان عالم معنا را سيراب، گرسنگان رزق عرشى را سير و برهنگان از تقوا را لباس تقوا مى پوشاند.

چشمه خير و بركت را در مقابل انسان مى جوشاند و حاجى را در سراپرده رحمت و لطف حضرت مولا مى نشاند.

براى بيان مسائل ظاهر وباطن حج، آيات فراوانى در كتاب حق آمده و روايات بسيار مهمّى در معتبرترين كتب حديث ضبط شده است. از آنجا كه فرصت زائر در زمان حجّ اندك و ظرفيت قلبى و معنوى بسيارى از مسافران راه عشق، محدود است و كسى را وقت مطالعه و دقّت در آن همه آيه و روايت نيست بعثه مقام معظم رهبرى، كه سنگين ترين مسؤوليت را در راه به سامان آوردن اين فريضه عظيم الهى و هدايت زائران، به حقايق آسمانى دارد و در اين عرصه گاه معنوى، تمام توان و قدرت خود را بكار گرفته تا در سرزمين وحى و محلّ عبادت انبيا و امامان و اوليا، خيمه حج ابراهيمى بپا كند و از اين مسير، هدف بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى- قدس سره- و رهبر بزرگوار مسلمانان جهان و ولىّ امر عالم اسلام حضرت آية اللَّه خامنه اى- مد ظلّه- را جامه عمل بپوشاند و زمينه نيروى پر قدرت

ص:7

انسانى را براى بپا شدن عدل جهانى بدست امام دوازدهم- عليه السلام- فراهم آورد تا از كنار خانه خدا همراه با مؤمنان قوى دل، شعاع هدايت و عدالت را به تمام جهان بگستراند، از اين كمترين، خواسته است تا چهل حديث در رابطه با اين حقيقت عرشى و معنوى در جزوه اى فراهم آورم تا مسافران راه حق و فضيلت و مسير عشق و معرفت بيش از پيش با برنامه هاى باطنى و اخلاقى و عرفانى حج آشنا شده، خالصانه به انجام مناسك بپردازند و با حجّ مقبول و سعى مشكور به وطن بازگشته، به اسلام و انقلاب وفادار بمانند و زمينه ظهور ولى عصر- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- را فراهم كنند.

حسين انصاريان

ص:8

ص:9

حديث:1

وجوب حج

حجّ بعنوان يك عبادت، بر اهل استطاعت، از جانب مبدأ فيض و رحمت، واجب گشته و فريضه بودن آن در آيات قرآن مجيد اعلام شده و روى گردان از آن، فردى ناسپاس و نمك خورده اى نمكدان شكن به حساب آمده است.

مولاى متقيان، امير مؤمنان، در پايان خطبه اوّل نهج البلاغه مى فرمايد:

«وَفَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الأَنْعَامِ، وَيَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَإِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَصَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَتَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ، يُحْزِرُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَيَتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً، وَلِلْعَائِذِينَ حَرَماً، فَرَضَ حَقَّهُ وَأَوْجَبَ حَجَّهُ، وَكَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَللَّهِ عَلَى

ص:10

النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ».» «(1)»

«پروردگار مهربان زيارت بيت الحرامش را بر شما فريضه قرار داد و آن را قبله گاه مردم نمود. زيارت كنندگان در آنجا وارد مى شوند و براى يافتن بهره معنوى ازدحام مى كنند؛ مانند ازدحام چهارپايان تشنه در كنار چشمه آب! و آمدن به آن مكان مقدّس را مشتاقند، همانند اشتياق كبوتران به طرف آشيانه خود، آن وجود منزّه و پاك آن جايگاه عالى را براى تواضع بندگان در برابر بزرگى و عظمتش، و تصديقشان به عزّت و قدرتش نشانه و علامت قرار داد. از ميان مردمان، شنوندگانِ فرمانش را انتخاب فرمود. آنان دعوتش را براى زيارت خانه كعبه اجابت كردند و فرمانش را گردن تصديق نهادند و در جايگاه پيامبران براى عبادت وبندگى ايستادند و خود را به فرشتگان طواف كننده عرش شبيه نمودند، در تجارت بندگى سود فراوان بدست آورده، به موقف آمرزش و مغفرتش از هم سبقت مى گيرند.

حضرت حق آن خانه را نشانه و علامت اسلام و پناهگاه پناهندگان قرار داد و زيارت آن محل با عظمت را واجب فرمود و احترام نهادن به كعبه را بر بندگانش لازم دانست و رفتن به آنجا را دستور داد پس در قرآن مجيد فرمود: زيارت بيت اللَّه الحرام حق خداوند بزرگ بر مردم است؛ مردمى كه برخوردار از استطاعتند و هر كه اين نعمت عظيم الهى را ناسپاسى كند، به حضرت حق زيانى وارد نكند كه خداى تعالى از تمام جهانيان بى نياز است.»


1- - نهج البلاغه، خطبه اوّل؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 9

ص:11

حديث:2

معنا و مفهوم حج

بيان حقيقت و واقعيّت حج، معنا و مفهوم اين مسأله بزرگ، تنها در شأن حضرت حق و انبيا و امامان بزرگوار است.

براى حج، گذشته از معناى لغوى، معنا و مفهوم ديگرى است كه بايد آن معنا را از حريم دانش و بينش و بصيرت برگزيدگان حضرت محبوب جستجو كرد.

بخاطر گستردگى مفهوم حج، عاشقى از عشاق اسرار، به حضرت باقر- عليه السلام- عرضه مى دارد:

«لِمَ سُمِّيَ الحَجُّ حَجّاً؟ قال: حج فلان؛ أي أفلح فلان.» «(1)»

«براى چه حجّ خانه حق را حج ناميده اند؟ امام- عليه السلام- فرمود:

فلانى موفق به انجام حج شد، معنا و مفهومش اين است كه به فلاح و رستگارى دست يافت.»


1- - بحار، ج 96، ص 2

ص:12

راغب اصفهانى، دانشمند بزرگ قرآن شناس، در توضيح لغت فلاح و مشتقات آن، كه در قرآن مجيد زياد آمده و در روايات و اخبار همچون روايت بالا به آن اشاره شده، مى فرمايد:

براى فلاح دو مرتبه و دو درجه قابل تصور است: 1- مرتبه دنيوى 2- مرتبه اخروى

مرحله دنيوىِ فلاح، دست يابى به رشته هاى مختلف خوشبختى است؛ بصورتى كه زندگى و حيات دنياى انسان پاك و پاكيزه و غرق لذت و نشاط شود و رشته هاى سعادت و خوشبختى در دنيا عبارت است از:

طول عمر با غنا و ثروت حلال، و داشتن شخصيت و عزت و احترام.

و فلاح اخروى عبارت است از:

حيات بى مرگ، ثروت و غناى بى فقر، عزّت بى ذلّت، و دانش و بينش بى جهل، به همين خاطر گفته اند: عيشى نيست مگر عيش آخرت!

بر اين اساس، حج خانه حق، چنانچه از جانب زائر، همراه با رعايت مسائل فقهى و خلوص نيت انجام گيرد، سه بهره دنيوى و چهار منفعت اخروى نصيب حاجى مى نمايد كه حضرت باقر- عليه السلام- از مجموع اين واقعيات به عنوان «فلاح» ياد فرموده است:

«حَجّ فلان؛ أى أفلح فلان.» «(1)»


1- - مفردات راغب، ص 385

ص:13

حديث:3

آثار حج

خداوند مهربان كه رحمت و لطفش تمام موجودات هستى را در آغوش گرفته، نتايج و آثارى بر زحمات مثبت مردم كه به دستور حضرتش و دستور پيامبر و امامان انجام گرفته مترتب نموده است.

حضرت حق، زحمت كوشندگان در راهش را و سعى مجاهدان در طريقش را و رنج تحمل كنندگان عبادات را هرگز ضايع نكند و ضايع نگذارد، كه ضايع گذاشتن زحمات سالكان مسلك عشق، از عدل و حكمت و لطف و رحمت دور است. حج عملى است مشقت بار. كارى است پر زحمت. عبادتى است توأم با رنج و گرفتارى. سفرى است با مخارج سنگين. طاعتى است طاقت فرسا. قدمى است همراه با فراق عزيزان، كه حضرت حق در عوض چنين سفرى شگفت انگيز، بهره هاى عجيبى قرار داده كه بگوشه اى از موج اين درياى بى ساحل، حضرت سجاد- عليه السلام- اشاره مى فرمايد:

ص:14

قال على بن الحسين عليه السلام:

«حجوا و اعتمروا تصح أبدانكم و تتّسع أرزاقكم و تكفون مؤونات عيالاتكم و قال: الحاج مغفور له و موجب له الجنّة و مستأنف له العمل و محفوظ فى أهله و ماله.» «(1)»

حضرت على بن الحسين- عليه السلام- فرمود:

«حج بجاى آوريد و اقدام به عمره نماييد، كه براى اين دو فريضه الهى آثار و منافعى است:

بدنهايتان به عرصه گاهصحّت و سلامت درآيد، ميدان روزى شما وسيع شود، هزينه و خرج اهل و عيالتان مكفى گردد و همچنين فرمود: زائر بيت اللَّه، مورد آمرزش و مغفرت حق است، بهشت عنبر سرشت بر او واجب است، عمل را از سر گيرد كه او را وضعى غير از وضع تمام گذشته اوست، خانواده و سرمايه مالى اش در حفظ خداوند رحيم است.»


1- - وسائل، ج 8، ص 5

ص:15

حديث:4

ثواب و بهره معنوى حج

كسى كه از قسمتى از مال خود، جهت مخارج زيارت بيت اللَّه، چشم مى پوشد و جهت آزادى از حقوق ديگران اقدام به طلب حلّيت مى كند و براى نظام دادن به امورش، قبل از سفر حج متحمّل زحمت و رنج مى گردد، و تن به اين سفر سرشار از مشقت و سختى مى دهد و با پاى معرفت و قلبى پر از ذوق و شوق و روحى باصفا و جانى مملوّ از عشق و محبت و نَفْسى همراه با اراده و همت و ضميرى معطّر به بوى خلوص خود را در اين وادى مى اندازد بدون ترديد از جانب حضرت محبوب در معرض ثوابها و بهره هاى عظيم قرار مى گيرد كه بخاطر عدم گنجايش دنيا، تمام آن ثوابها در جهان آخرت تجلى كرده و زائر را به سرسفره رحمت بى نهايت دوست مى نشاند.

پيامبر با عظمت اسلام به مردى كه قصد زيارت خانه حق را داشت فرمود:

ص:16

«فانك جئت تسألنى عن حجّك و عمرتك و ما لك فيهما من الثواب؟

فاعلم انّك اذا أنت توجّهتَ الى سبيل الحجّ ثم ركبت راحلتك و مضت بك راحلتك لم تضع راحلتك خفاً ولم ترفع خفاً الّا كتب اللَّه لك حسنة و محا عنك سيئة. فاذا احرمت و لبّيت كتب اللَّه لك بكلّ تلبية عشر حسنات و محا عنك عشر سيّئات.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً كان لك بذلك عند اللَّه عزّ وجلّ عهداً و ذكراً يستحيى منك ربك أن يعذبك بعده فاذاصلّيت عند المقام ركعتين كتب اللَّه لك بهما ألفى ركعة مقبولة.

فاذا سعيت بين الصفا و المروة سبعة أشواط كان لك بذلك عند اللَّه عزّ وجلّ مثل أجر من حج ماشياً من بلاده و مثل أجر من اعتق سبعين رقبة مؤمنة.

فاذا وقفت بعرفات الى غروب الشمس فلو كان عليك من الذّنوب قدر رمل عالج و زبد البحر يغفرها اللَّه لك.

فاذا رميت الجمار كتب اللَّه لك بكلّ حصاة عشر حسنات تكتب لك لما تستقبل من عمرك.

فاذا ذبحت هديك أو نحرت بدنتك كتب اللَّه لك بكلّ قطرة من دمها حسنة فكتب لك لما تستقبل من عمرك.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً للزيارة وصلّيت عند المقام ركعتين، ضرب مَلَكٌ كريم على كتفيك ثمّ قال: امّا ما مضى فقد غفر لك فاستأنف العمل فيما بينك و بين عشرين و مائة يوم.» «(1)»

«اى زائر خانه حق، نزد من آمدى تا از حج و عمره ات و ثوابى كه در


1- - بحار، ج 96، ص 4

ص:17

اين دو عمل است از من بپرسى؟

توجه داشته باش هنگامى كه در راه حج قرار گرفتى و بر مركب خود سوار شدى و آن مركب به راه افتاد، قدمى حركت نمى كند مگر اين كه خداوند براى تو حسنه اى ثبت مى كند و سيّئه اى از پرونده ات محو مى نمايد.

و چون احرام بستى و تلبيه گفتى، خداوند مهربان به هر تلبيه اى ده حسنه برايت ثبت مى كند، و ده گناه از تو پاك مى نمايد.

و چون هفت مرتبه به طواف برخاستى، بخاطر آن نزد خداوند پيمان و يادى برايت مى ماند، كه بعد از آن، حضرت حق از عذاب تو حيا مى كند.

و آنگاه كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجاى آوردى، ثواب دو ركعت نماز قبول شده برايت ثبت مى گردد.

به هنگاميكه هفت مرتبه سعىصفا و مروه نمودى ثواب تو نزد حق همانند كسى است كه از شهر خود با پاى پياده به حج آمده و مانند اجر كسى است كه هفتاد برده مؤمن در راه خداوند آزاد كرده است!

چون تا غروب آفتاب به عرفات وقوف كردى مورد آمرزش حق قرار مى گيرى گرچه گناهانت به اندازه ريگهاى متراكم باشد.

و چون رمى جمره نمودى به هر ريگى كه مى زنى ده حسنه برايت نوشته مى شود و به اندازه آينده عمرت اين ده حسنه بطور مرتب برايت ثبت مى گردد.

و هنگامى كه به ذبح گوسفند يا نحر شتر اقدام نمودى به هر قطره خونى كه از آن مى ريزد، تا پايان عمر پيوسته براى تو ده حسنه

ص:18

نوشته مى شود.

و چون هفت بار بعنوان طواف زيارت به دور خانه حق بگردى و نزد مقام دو ركعت نماز بجاى آورى فرشته اى كريم بر دو شانه ات مى زند سپس مى گويد: آنچه بر تو گذشت آمرزيده شد، هم اكنون تاصد و بيست روز عمل را از سر بگير كه گناهى بر تو نيست!»

ص:19

حديث:5

ترك حج يا گناه بزرگ

نعمت هاى حضرت حق براى هيچ حسابگرى قابل شمارش نيست و عنايات و الطافش به احصاء و اندازه گيرىِ هيچ قدرتمندى درنيايد.

برخى از نعمت هايش همانند عقل، وجدان، فطرت، سلامت و عافيت، تمكّن و قدرت، چشم و گوش، دست و زبان، شكم و قدم جاى گزين ندارد.

عقل بيدار و قلب بينا حكم مى كند كه به اداى حقِّ نعمتِ منعم برخيزى و سپاس و شكر نعمت دهنده را بجاى آورى.

اداى حق منعم و شكر نعمت حضرت دوست به اين نيست كه چون از نعمتى همه جانبه استفاده كنى زبان در زمانى كوتاه در دهان بگردانى و آن را مترنّم به ذكر «الحمد للَّه» كنى! بلكه شكر نعمت و اداى حق منعم به اين است كه نعمت را در جايى خرج كنى كهصاحب نعمت دستور داده و منعم حقيقى نسبت به آن طرح و نقشه مرحمت فرموده.

ص:20

نعمت زمانى كه به اينصورت به خرج گذاشته شود، حق منعم به اندازه قدرت نعمت دار ادا شود و دامن حيات و زندگى انسان از لوث گناه و معصيت مصون ماند و فساد و افساد از عرصه گاه عيش آدمى خيمه برچيند و دست و پاى شياطين انسى و جنّى بسته گردد وصورتى از بهشت آخرت در دنيا پديدار شود.

اگر زمينه خرجِ نعمت به دست هواى نفس و اميال و غرايز آزاد از حدود الهى و نقشه هاى شيطانى فراهم آيد، حالت كفر و ناسپاسى و ميدان پايمال شدن حقوق انسانى و جايگاه جولان غارتگران حقايق معنوى، با زشت ترين چهره جهنّمى آشكار گردد، و محل تاخت و تاز معاصى و گناهان و سوء اخلاق و اعمال پديدار آيد، و از وجود انسان چهره اى منفور و لايقِ غضب و سخط خداوندى ساخته شود.

فرهنگ پاك الهى، بخاطر يافتن عظيم ترين منافع دنيوى واخروى، در مدّت عمر يك بار، زيارت خانه منعم را بر اهل استطاعت؛ يعنى آنان كه از نعمت مال و سلامت بدن و امنيت راه، و تمكّن و قدرت و عقل و درك برخوردارند واجب نموده، اين كدام بى انصاف است كه با داشتن انواع نعمت هاى حضرت حق، از امر حق و واجب الهى كه در اين عصر رفتن و برگشتن و انجام دادن مناسكش بيش از دو هفته وقت لازم ندارد سرپيچى مى كند؟!

اين امام هشتم، حضرت على بن موسى الرضا- عليه السلام- درباره چنين كافر و ناسپاسى چه نظرى مى دهد:

«اعلم يرحمك اللَّه أنّ الحج فريضة من فرائض اللَّه جلّ و عزّ، اللازمة

ص:21

الواجبة من استطاع اليه سبيلًا، و قد وجب فى طول العمر مرّة واحدة و وعد عليها من الثواب الجنّة و العفو من الذنوب و سمّى تاركه كافراً و توعّد على تاركه بالنار فنعوذ باللَّه من النار.» «(1)»

«اى مكلّف به تكليف حج، خدايت مورد رحمت قرار دهد. به تو هشدار مى دهم كه حج فريضه اى از فرائض خداوند جليل و عزيز است و بر آن كه داراى استطاعت مى باشد واجب است و اين وجوب در تمام عمر انسان يكبار است و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجيد كه سند تمام حقايق است روى گردان از اين واجب عظيم و فريضه بزرگ را كافر ناميده و به تارك آن وعده آتش فرداى قيامت داده، پس ما از آن آتش به حضرت حق پناه مى بريم!»


1- - بحار، ج 96، ص 11

ص:22

حديث:6

حج يا سفره گسترده رحمت حق

تصوّر رحمت بى منتهاى آن وجود مقدسى كه خود را در آيات قرآنش «ارحم الراحمين» خوانده و به اين معنا هشدار داده است كه سعه رحمتش كلّ موجودات ظاهرى و باطنى را در بر گرفته براى هرصاحب عقلى از محالات است.

درياى رحمتش بى ساحل است، و عرصه گاه رأفتش بى كران، ميدان لطفش جايگاه حيات تمام موجودات است، و براى احدى از جنبندگان مُلكى و ملكوتى نسبت به عنايتش از جانب او حرمانى وجود ندارد.

آن كس كه رحمتش را محدود بداند كافر است و نااميدى از محبتش، سياهى كفر برصفحه قلب است. وعده رحمت خاصه اشصد درصد عملى است و خُلفى در آن راه ندارد. وعده عذابش گرچه داراى حتميت باشد، از باب لطفش با حالت توبه و انابه و تضرع و زارى قابل برگرداندن است و اين برگرداندن عذاب از ابتداى وعده عذاب در متن

ص:23

وعده لحاظ شده است.

موجودات زنده هستى، كنار سفره رحمتش آرميده اند، و هر يك به تناسب وجودشان از نعمت هاى خوان بى دريغش بهره مى برند.

دست هدايتش براى نجات تمام گمراهان از خزى دنيا و عذاب آخرت دراز است و تمام درهاى رضوانش به روى مؤمنان و توبه كنندگان باز است.

اميدِ اميدواران را به يأس مبدل نكند و نياز نيازمندان را چون به مصلحت آنان بداند برآورده نمايد. درد دردمندان را شفا بخشد و اضطراب مضطربان را به امنيت تغيير دهد.

دعاى اهل دعا را اجابت فرمايد، و خواسته خواهندگان را از درياى رحمت بى كرانش عطا كند.

اين چنين مولاى مهربانى، اين چنين پروردگار كريمى، وجود مباركى كه شعاع عدل و حكمت و علم و رأفت و رحمت و لطف و عنايتش از شرق وجود تمام موجودات طالع است و بر اثباتصفا و اسمائش برهان و دليلى لازم نيست، كه آفتاب آمد دليل آفتاب. اگر به عملِ اندك بنده اش اجر عظيم و خير كثير و مزد بيش از حد عنايت كند و از بركت عمل محدود عبدش به وابستگان به او نيز لطف و رحمت آورد ابداً جاى تعجّب و شگفتى نيست، كه او اكرم الاكرمين و ارحم الراحمين و رب العالمين و محبّ المحسنين است. در اين زمينه به روايت بسيار مهم زير كه نمايشى اندك از رحمت بى نهايت اوست توجه نماييد:

ص:24

عن ابى عبد اللَّه عليه السلام قال: «ان اللَّه عزّ وجلّ ليغفر للحاج و لاهل بيت الحاج و لعشيرة الحاج و لمن يستغفر له الحاج بقية ذى الحجة و المحرّم وصفر و شهر ربيع الاول و عشر من ربيع الآخر.» «(1)»

از حضرت صادق- عليه السلام- روايت شده كه آن حضرت فرمود:

«خداى- عزوجل- مغفرتش را متوجه حاجى و زن و فرزند حاجى و قوم و قبيله زائر بيت اللَّه و هر كسى كه زائر براى او تقاضاى مغفرت كرده، مى نمايد و اين جوشش مغفرت براى تمام آنان در بقيه ماه، حج و تمام محرم وصفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الآخر ادامه دارد.»


1- - بحار، ج 96، ص 21

ص:25

حديث:7

خلوص در حج

ريا و خودنمايى در عمل و انجام برنامه عبادى، براى جلب توجه مردم و جلوه دادن خويش در ديده بينندگان از سيّئات اخلاقى و رذائل روحى و باطنى است.

ريا به اين معناست كه انسان نهالى را در عالم معنا، در سرزمين طاعت و عبادت، با ذوق و شوق بنشاند و براى پرورش آن متحمّل زحمت و رنج گردد، تا جايى كه نهال به رشد و كمال برسد و به محصول دادن نزديك گردد، آنگاه انسان ارّه اى تيز بردارد و بدست غير بسپارد و به او التماس و لابه نمايد كه بيا و با اين ارّه اين نهال را از ريشه و اصل قطع كن تا من از شيرينى محصول و ميوه اش محروم گردم!

آرى، چه جاهلانه است كه انسان فريضه اى از فرائض الهى را با زحمت و رنج انجام دهد و پيكره عبادت را بدستور حق بسازد وطاعت و بندگى را همراه با شرايط لازم بياورد، آنگاه كه عمل مى خواهد به نقطه قبولى حق برسد و سبب قبولى بهشت عنبر سرشت نصيب انسان

ص:26

گردد، با حالتى منافقانه دنبال تماشاى ديگران نسبت به عملش برخيزد تا او را ببينند و از وى و طاعتش تعريف كنند و وى را در انظار ديگران مؤمن و متدين و با حال جلوه دهند.

بدون ترديد ريا نوعى شرك و بفرموده اميرالمؤمنين- عليه السلام- رشته اى از نفاق و به گفته عرفاى بيدار دل، خيانت به خويش و بنظر بينايان، تيشه اى به ريشه سعادت و كلنگى بر سر ساختمان عبادت و اطاعت است.

توقع اجر و مزد از حضرت حق، نسبت به عملى كه آلوده به ريا گشته، توقعى غير عاقلانه است؛ چراكه رياكار عبادت را براى جلب رضاى غير بجاى آورده، آنگاه اجرش را از خداوندى مى طلبد كه عمل، محض خشنودى او انجام نگرفته و هيچ ارتباطى به حضرتش ندارد.

انجام دهنده واجبات بايد بداند كه واجب الهى اگر همراه با ريا انجام گيرد، بدون شك عمل باطل است و قضاى آن بر عهده او واجب.

عبادت كننده بايد به اين معنا توجه داشته باشد كه كليد بهشت و جهنم فقط و فقط بدست اراده حضرت حق است، و روز قيامت احدى را جز حضرت حق، حقّ محاسبه پرونده بندگان نيست. اوست كه بايد عمل را بپذيرد و هم اوست كه بايد به عمل اجر و مزد مرحمت كند. روى اين حساب نبايد عمل را با تيشه ريا ريشه كن كرد و با زهر ريا كام عمل را آلوده نمود و با آتش ريا درخت عمل را سوزاند و با ارّه ريا نهال عبادت را از زمين قبولى حضرت محبوب ارّه كرد.

در روايات مربوط به باب واجبات و اعمال خير آمده: در روز

ص:27

قيامت به رياكاران مى گويند پرونده عمل خود را نزد مردمى كه براى خوش آمد آنان كار كرديد ببريد و مزد زحمات خود را از آنان دريافت كنيد!

رعايت خلوص در واجبات، واجب شرعى است. نيت خالصانه باعث قبولى عمل است، نيت پاك به عمل ارزش معنوى و قيمت آخرتى مى دهد. نيتصاف مركبى است كه عمل را به وادى رضايت حق مى برد. خلوص نيت، كليد در رحمت حق و لطف حضرت محبوب و باعث جلب رضاى دوست نسبت به عمل است.

حج فريضه اى از فرائض حق است. بر حاجى واجب شرعى است كه تمام مناسك حج را با نيت خالص بجاى آورد و از جلب توجه مردم نسبت به اعمالش بپرهيزد كه رياى در حج مبطل حج و باعث عوارض سنگينى است كه گاهى قابل جبران نيست و همانطور كه در روايات آمده حج ريايى در قيامت مزدش بر عهده مردمى است كه حاجى در مناسك حجش تماشاى آنان را منظور داشته و براى نماياندن خويش به آنان عمل را انجام داده است!

به روايت زير با دقت قلبى توجه كنيد:

عن ابى عبد اللَّه عليه السلام قال: «الحج حجّان حجّ للَّه و حجّ للناس، فمن حج للَّه كان ثوابه على اللَّه الجنة و من حج للناس كان ثوابه على الناس يوم القيامة.» «(1)»


1- - بحار، ج 69، ص 24

ص:28

امامصادق- عليه السلام- فرمود: «حج دو نوع است: حج براى خدا، و حج براى مردم. آن كس كه حج را با نيت خالص و براى خدا بجاى آورده ثوابش در پيشگاه حق بهشت است و هر كس حج را براى جلب توجه مردم بجاى آورده ثواب و اجرش در قيامت به عهده همان مردم است!»

در حقيقت روايت مى خواهد بگويد حج ريايى در قيامت هيچ گونه بهره اى نصيب عمل كننده اش نمى كند؛ چراكه اجر و ثواب در قيامت در اختيار احدى جز حضرت حق نيست.

ص:29

حديث:8

برنامه اى ديگر بجاى حج

انسان گاهى براى امر معاش و اداره امور زندگى به دنبال كارى مشروع مى رود، ولى موفق به تحقّق هدف خود نمى گردد، امّا اينطور نيست كه چون كار مورد نظر انجام نگرفت كار ديگرى براى اداره امور زندگى در دسترس نباشد، آنقدر عرصه گاه تلاش و كوشش داراى وسعت است كه مى توانصدها كار ديگر را جايگزين كارى كرد كه زمينه انجامش فراهم نشد.

آدمى گاهى مى بيند زمان عبادتى خاص مانند ماه مبارك رمضان فرا رسيده ولى بخاطر سفر يا مرضى كه پيش آمده، از انجام آن عبادت عظيم معذور است و اين عذر ممكن است تا پايان عمر برجا بماند، اينطور نيست كه نتواند عمل ديگرى را بجاى روزه ماه رمضان قرار دهد، بلكه خداوند مهربان اطعام مساكين را براى معذور جايگزين نموده و اين جايگزينى بهره مطلوب را نصيب روزه دار مى نمايد.

ص:30

در روايت آمده كه فقراى مدينه به رسول خدا عرضه داشتند، ما هم علاقه داشتيم مانند ديگران از ثروت بهره مند بوديم و آن را در راه خداوند انفاق مى كرديم، و به حلّ مشكلات مردم كمك مى نموديم اما دست ما از مال دنيا كوتاه است و ما در اين مورد از رحمت و لطف حق محروميم. حضرت به آنان فرمودند: ناراحت نباشيد، بجاى انفاق وصدقه و كمك به دردمندان كه مورد علاقه شماست ولى قدرت آن را نداريد، از خداوند ياد كنيد و به ذكر حضرت محبوب دل مشغول داريد كه همان ثواب انفاق ثروتمندان، نصيب شما مى شود و ياد خدا در پرونده شما جايگزين مالى خواهد شد كه در راه خدا خرج شود.

ولى بعضى از فرائض و واجبات الهى، درصورتى كه مكلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترك نمايد و بجاى آن برنامه ديگر را جايگزين كند عملى در اسلام وجود ندارد كه جاى آنچه را تكليف انسان است بگيرد و حج از آن نمونه برنامه هاست كه اگر مكلّف بخواهد آن را ترك كند و پول و خرج و مخارجش را در راه خدا بگذارد، يا عمل ديگرى را بجاى حج انجام دهد، خلأ حج را در پرونده پُر نمى كند و گناه ترك آن در پرونده انسان ثبت است و هيچ ثوابى جاى آن را نخواهد گرفت، در اين زمينه به روايت زير توجه نماييد:

عن ابى عبد اللَّه عليه السلام قال: «لما افاض رسول اللَّه-صلّى اللَّه عليه و آله- تلقّاه أعرابى فى الأبطح فقال: يا رسول اللَّه إنى خرجت أريد الحجّ فعاقنى عائق و أنا رجل ملئ كثير المال فمُرنى أن أصنع فى مالى ما أبلغ ما بلغ الحاج قال: فالتفت رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله- إلى أبى قبيس

ص:31

فقال: لو أنّ أبا قبيس لك، زنته ذهبة حمراء أنفقته فى سبيل اللَّه ما بلغت ما بلغ الحاج.» «(1)»

امام صادق- ع- مى فرمايد: «زمانى كه رسول با كرامت اسلام به حج خود پايان داد، عربى در سرزمين مكه با حضرت روبرو شد، و عرضه داشت اى رسول خدا، از منزلم به نيت حج درآمدم، ولى مانعى بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زيارت بيت و مناسك آن مانع شد، در حالى كه دستم از ثروت و مكنت پر است، اكنون مرا امر كن كه مالم را در برنامه اى بريزم كه به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند، برسم حضرت رو بجانب كوه ابوقبيس كردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلاى قرمز در راه خدا انفاق كنى به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند نمى رسى!»


1- - ثواب الاعمال، ص 43؛ بحار، ج 96، ص 26

ص:32

حديث:9

دعا براى رسيدن به عرصه گاه حج

دعا و درخواست، تضرّع و زارى بدرگاه حضرت حق، عبادتى بزرگ و حسنه اى عظيم و عملى محبوب خداوند كريم است.

گدايى براى تهيدستى چون انسان، از ذات مقدسى كه مستغنى از عالمين است، و باب خزانه مُلك و ملكوتش به روى همه موجودات باز است كارى نيكو و راهى به حلّ مشكلات، و نردبانى براى رسيدن به اهداف عاليه، و مسائل الهيه است.

در قرآن مجيد امر الهى به دعاصادر شده، و خود حضرت حق ضامن اجابت گشته.

دعا و مناجات، در حقيقت ارتباط عاشقانه عاشق با معشوق حقيقى و پيوند باطنى محبّ با محبوب ازلى و ابدى است.

حيات قلب، نشاط جسم، نور زندگى، سلامت روان،صفاى باطن، دعا و انابه و زارى به درگاه حق است.

دعا سلاح انبيا، كار ملائكه، روش ائمه طاهرين، عمل عارفان، فعل

ص:33

عاشقان، و سير والهان حريم مهر و محبت است.

حيات بدون دعا، زندگى منهاى اشك و زارى، حيات جمادى است.

نياز انسان به دعا نيازى مبرم و احتياجش به گريه و زارى در پيشگاه حق احتياجى طبيعى است.

گريه بر هر درد بى درمان دواست چشم گريان چشمه فيض خداست

تا نگريد طفل كى نوشد لبن تا نگريد ابر كى رويد چمن

تا نگريد طفلك حلوا فروش ديگ بخشايش نمى آيد بجوش

آن كه نسبت به دعا كبر ورزد، آن كه احساس نياز به دعا نكند، آن كه خود را محتاج به انابه و تضرع نداند، از گروه مستكبران و به فرموده كتاب حق، مستحق عذاب الهى است.

در مسأله با عظمت حج، گرچه استطاعت شرط شده اما به غير مستطيع اجازه داده شده براى تحقق استطاعت جهت انجام مناسك حج دعا كند و از حضرت محبوب بخواهد از خزانه غيبش زمينه استطاعت او را فراهم كند تا به انجام اين فريضه بزرگ و بدست آوردن ثوابهاى بى حساب آن موفق شود؛ روايت زير ناظر به اين معناست:

عن عبد اللَّه بن الفضل قال: «قلت لأبى عبد اللَّه- عليه السلام- إنّ علىَّ ديناً كثيراً و لى عيال و لا أقدر على الحجِّ فعلّمنى دعاءاً أدعو به فقال: قل فى دبر كلّصلاة مكتوبة:

اللّهمّصلّ على محمد و آل محمد و اقض عنّى دين الدنيا و دين الآخرة.

فقلت له: اما دين الدنيا فقد عرفته فما دين الآخرة؟ فقال: دين الآخرة

ص:34

الحج.» «(1)»

عبد اللَّه بن فضل مى گويد: «به حضرتصادق- عليه السلام- عرضه داشتم، قرض زيادى بعهده دارم، عائله مندم، قدرت بر حج ندارم مرا دعايى بياموز كه از بركت آن دعا توفيق حج پيدا كنم، امام فرمود بدنبال هر نماز واجب بخوان:

اللّهمّصلّ على محمد و آل محمد و اقض عنّى دين الدنيا و دين الآخرة.

«خداوندا! درودت را نثار محمد و آل محمد كن، و دين دنيا و آخرت مرا ادا بنما.»

گفتم: اى فرزند رسول خدا، دين دنيا برايم معلوم و روشن است، دين آخرت چيست؟ فرمود: دين آخرت حج است.

ملاحظه كنيد حجِّ خانه حق در چه درجه اى از اعتبار و اهميت است كه امامصادق به راوى نفرمود، با كثرت قرض و عيالوارى تو را به مسأله حج چكار است، اكنون كه مستطيع نيستى چه طمعى به مناسك حج دارى، بلكه با عشق محبت براى تحقق استطاعت دعا تعليم او فرمود، تا از اين سفره پر نعمت حق و از اين مائده معنوى بهره كثير عايد او گردد!


1- - بحار، ج 96، ص 27

ص:35

حديث:10

حج يا ضيافت خاص حق

پهنه هستى، خوان نعمت حق است و عرصه گاه وجود، سفره رزق و روزى خداوند كريم و تمام موجودات. عالم بر سر اين مائده نامحدود مهمان وجود مقدس حضرت ارحم الراحمينند.

ولى بايد بدانيم كه مجموع اين نعمت ها نعمت مادى و روزى ظاهرى و رزق طبيعى خدا است كه تمام موجودات زنده، به لحاظ داشتن جسم مادى، بطور مشترك بر سر اين خوان نعمتِ دوست، مهمانند.

ولى حضرت حق را سفره ديگرى است بعنوان نعمت باطنى يا معنوى، كه در قرآن مجيد بطور مكرّر به اين سفره اشاره شده است و اين سفره خاصّ انسان است، آنهم انسانى كه از ايمان به خدا و روز قيامت برخوردار است و در حدّ خود، عامل به احكام شريعت و سالك سلك حقيقت است؛ چرا كه انسان منهاى ايمان به خدا و روز قيامت و عارى از اعمالصالح و اخلاق پسنديده، جزو حيوانات است

ص:36

و نصيبى جز از سفره مادى حضرت محبوب ندارد.

مهمان سفره معنوى مهمان خاص خداست، و از ارزش بالايى برخوردار است.

در اين ضيافت از عقل و قلب و روح و باطن انسان با رزق معنوى پذيرايى مى كنند، و حيات عمومى آدمى را تبديل به حيات طيب مى نمايند و اين مزد دنيايى انسان در مقابل فرمانبرى و طاعت او از حضرت حق است. اما در ضيافت آخرت، پذيرايى از مهمان ابدى و هميشگى و جاويد و سرمدى است، لذّات معنوى بر سر سفره قيامت لذّاتى است كه جز حضرت حق كسى از آن خبر ندارد، حتى مهمان تا قبل از بهره بردن از نعمت هاى آن مائده، از درك و فهم آن عاجز است.

به دورنمايى از اين ضيافت معنوى در روايت زير توجه نماييد:

محمد بن الحسن الهمدانى قال: «سألت ذاالنّون البصرى قلت: يا ابا الفيض لمصيّر الموقف بالمشعر و لم يصر بالحرم؟ قال: حدّثنى من سأل الصادق- عليه السلام- ذلك فقال: لأنّ الكعبة بيت اللَّه الحرام و حجابه و المشعر بابه فلما ان قصده الزائرون وقفهم بالباب حتى أذن لهم بالدخول، ثمَّ وقّفهم بالحجاب الثانى وهو مزدلفة فلمّا نظر إلى طول تضرّعهم أمرهم بتقريب قربانهم فلما قرّبوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهّروا من الذنوب التى كانت لهم حجاباً دونه، أمرهم بالزيارة على طهارة.

قال: فقلت: لم كره الصّيام فى أيام التشريق؟ فقال: لأن القوم زوّار اللَّه و هم فى ضيافته، و لا ينبغى للضيف أن يصوم عند من زاره و أضافه!

ص:37

قلت: فالرجل يتعلق بأستار الكعبة ما يعنى بذلك؟ قال: مَثَل ذلك مَثَل الرجل يكون بينه و بين الرجل جناية فيتعلّق بثوبه يستخذى له رجاء أن يهب له جرمه.» «(1)»

محمد بن حسن هَمْدانى مى گويد: «از ذاالنون بصرى پرسيدم: اى ابوفيض چرا موقف زائر را مشعر قرار دادند و اين معنا مربوط به حرم نشد؟

در پاسخم گفت: كسى كه اين مسأله را از حضرتصادق- ع- پرسيده بود به من گفت: براى اين كه كعبه خانه خدا و حريم حجاب اوست، و مشعر باب آن حرم است، چون زائران قصد حرم حق كنند، آنان را كنار باب حرم متوقف مى كند، تا براى آنان اجازه ورودصادر گردد، سپس زائر را در حجاب دوم كه سرزمين منا است وقوف مى دهند، چون به تضرّع و زارى طولانى آنان بنگرد، امر به قربانى مى دهد، وقتى قربانى خود را به محضرش تقديم كردند و اعمال منا را به پايان بردند و از گناهان خود كه حجاب بين آنان و حضرت محبوب است پاك شدند، به آنان بر اساس آن طهارت معنوى، امر به زيارت مى كند.

به حضرت عرضه داشتم چرا در ايام تشريق روزه گرفتن كراهت دارد، فرمود: براى اين كه حاجيان زائران خدا و در ضيافت و مهمانى حضرت اويند، سزاوار نيست كه مهمان در محضر مهمان دار روزه باشد.

گفتم: حاجى پرده خانه را مى گيرد، منظور از اين برنامه چيست؟


1- - بحار، ج 96، ص 34

ص:38

فرمود: مثل كسى كه پرده را مى گيرد، همچون كسى است كه بين او و انسان ديگرى جنايتى واقع شده باشد از باب فروتنى دامن طرف خود را مى گيرد، به اميد آن كه طرف مقابل از جنايتش بگذرد، گرفتن پرده كعبه به اين معناست كه: الهى از معاصى و گناهان من گذشت فرما و مرا مورد مغفرت و رحمت خويش قرار ده.

ص:39

حديث:11

حجّ يا منبع عظيم منافع مادى و معنوى

انسان از بركت نيروى با عظمت عقل، و اراده و اختيار و قدرت و طاقت، موجودى است مكلّف و مسؤول. اين خليفه خدا در روى زمين، نسبت به هر واقعيتى كه با آن در ارتباط مى باشد مسؤول است.

نسبت به خود مسؤول سلامت جسم و جان و حفظ خويش از خطرات، و مسؤول تحقّق رشد و كمال و خير و سعادت، و آبادى دنيا و آخرت است.

در تحقق اهداف حق، و اطاعت از دستورات پروردگار و خوددارى از محرّمات كه محصولى جز زيان و خسارت ابدى ندارد مسؤول است.

نسبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام نزديك و دور، و همه انسانهايى كه با آنان مربوط است داراى مسؤوليت است.

اين مسؤوليت ها از جانب خداوند كريم، رحيم، ودود، غفور، رزاق، رحمان، قدوس، مهيمن، عزيز، حكيم و حليم به او واگذار شده،

ص:40

كه اين واگذارى مسؤوليت از جانب حضرت حق به انسان، عين لطف و رحمت حضرت اوست. آنان كه به اين معنا واقفند و براى آنان اين حقيقت شيرين روشن است، با تمام وجود عاشق تكاليف و وظائف خود هستند.

اهل معرفت جان خود را در راه انجام وظائف و تكاليف، نثار حضرت محبوب كردند و تحمل همه گونه رنج و مشقت را در مسير اداى تكاليف بر دوش جان هموار نمودند.

آنها به اين واقعيت بصيرت داشتند كه هر مسؤوليت و تكليفى، كارخانه توليد منافع دنيايى و آخرتى است و رضاى حق و بهشت عنبر سرشت و حيات طيبه ميوه شيرين شجره طيبه مسؤوليت است و اگر كسى بخواهد به حيات طيبه در دنيا و خشنودى حق و بهشت ابد در آخرت برسد، راهى جز اداى تكليف و پياده كردن مسؤوليت ها ندارد.

حج مسؤوليتى است عظيم كه از جانب حضرت حق، از باب لطف و رحمت به انسان واگذار شده، انجام اين عبادت بزرگ همراه با نيت پاك، و قلبى خالص توليد كننده بهره هاى بسيار مهم دنيايى و آخرتى است كه روايت زير نشانگر گوشه اى از آن منافع سرشار، و محصولات بى شمار است.

عن الرضا- عليه السلام-: «علّة الحج الوفادة الى اللَّه- عزّ وجلّ- و طلب الزيادة و الخروج من كل ما اقترف، و ليكون تائباً ممّا مضى، مستأنفاً لما يستقبل، و ما فيه من استخراج الأموال، و تعب الأبدان، و حظرها عن الشهوات و اللذات، و التقرب فى العبادة الى اللَّه- عزّ وجلّ-

ص:41

و الخضوع و الاستكانة و الذلّ، شاخصاً فى الحرّ و البرد، و الأمن و الخوف، ثابتاً فى ذلك دائماً، و ما فى ذلك لجميع الخلق من المنافع و الرغبة و الرهبة الى اللَّه- عزّ وجلّ- و منه ترك قساوة القلب و خساسة الأنفس و نسيان الذكر و انقطاع الرجاء و الأمل، و تجديد الحقوق و حظر الأنفس عن الفساد و منفعة من فى المشرق و المغرب و من فى البرّ و البحر و ممّن يحجّ و ممن لا يحجّ من تاجر و جالب و بايع و مشتر و كاتب و مسكين و قضاء حوائج أهل الأطراف و المواضع الممكن لهم الاجتماع فيها، كذلك ليشهدوا منافع لهم.

و علة فرض الحج مرّة واحدة لأنّ اللَّه- عزّ وجلّ- وضع الفرائض على أدنى القوم قوّة، فمن تلك الفرائض الحج المفروض واحد، ثمّ رغّب أهل القوة على قدر طاقتهم.» «(1)»

از حضرت رضا- عليه السلام- روايت شده: «آنچه موجب وجوب حج گشته امور زير است:

سفر معنوى وپرواز ملكوتى وحركتى عرشى به سوى خداى- عزوجل- و درخواست اضافه شدن نعمت هاى مادى و باطنى از جانب حضرت محبوب و پاك شدن از تمام گناهانى كه قبل از حج در تمام دوران عمر دامن پاك حيات را آلوده كرده است، و براى قرار گرفتن در مدار توبه از آنچه كه در گذشته از زمان، بر انسان گذشته و از سر گرفتن اعمال براى آينده بمانند كسى كه تازه قدم در عرصه تكاليف گذاشته و چيزى بر او نيست.

در اين مسؤوليت سنگين و با بركت خرج كردن مال و منال در راه


1- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 90؛ بحار، ج 96، ص 32

ص:42

خدا و مشقت و رنج بدنى و باز داشتن نفس از شهوات و لذات حرام و افتادن در حوزه عاشقانه قرب بحق از طريق عبادت و بندگى به چشم مى خورد.

حج باعث طلوعصفت نورانى خضوع و استكانت و ذلت از مشرق وجود عبد، در افق حريم مقدس حضرت ربّ الأرباب است.

حج سير و سفر و تحرك و حركت در گرما و سرما و بهنگام امنيت و ترس و ثابت قدمى و استقامت دائمى در امور الهى و معنوى است، كه اين امور علّت جلب رحمت واسعه حق، و لطف و مرحمت حضرت مولاست.

در اين سفر منافع بسيارى براى مردم است و در اين عرصه گاه حق و حقيقت شوق به لقاى دوست و ترس از عظمت و جلال او، قلب را تسخير مى كند.

در برخوردهاى مردم با يكديگر در اين سفر معنوى، و ظهور حال و قال ملكوتى و نشست و برخاست با پاكان، كه معاشرت با آنان از بركات اين سفر است، يك سلسله از دردهاى درونى و بيماريهاى باطنى به نقطه شفا مى رسد از جلمه: قساوت قلب، پستى نفس، غفلت از حق، خاموش شدن آتش آمال و آرزوهاى بيجا.

در اين سفر زائر بيت موفق به تجديد حقوق، و وادار كردن نفس به تقواى الهى مى گردد، و زمينه خير دنيا و آخرت خود را از طريق حفظ نفس از فساد و افساد فراهم مى نمايد.

اين سفر منبع خير و بركت براى اهل مشرق و مغرب، و اهل آب و خشكى است، و نيز براى آن كه حج بجا مى آورد و آن كه در اين

ص:43

مسير نيست از تاجر فراهم كننده جنس، و فروشنده و خريدار و نويسنده و از كار افتاده و خلاصه برنامه اى عجيب، و مسأله اى عظيم و عبادتى بزرگ است كه هر كسى از اهل زمين، بصورتى از منافع آن بهره مند مى شود!

برنامه حج قضا كننده حوائج مردم اطراف آن سرزمين و مواضعى است كه اجتماع براى اهل آن ممكن است تا شاهد بهره هاى آن براى خود باشند.

واجبات الهى بر اهل قدرت و استطاعت فرض است. مردمان را گاهى در تمام عمر يك بار براى سفر حج قدرت و قوت حاصل مى شود، به اين خاطر در تمام دوره عمر يك بار واجب شده، ولى اهل طاقت و قدرت ترغيب و تشويق شده اند كه نسبت به حج به اندازه توان و قوّت خود اقدام نمايند.»

ص:44

حديث:12

حجّ انجام داده را از آفات حفظ كنيد

تصور گروهى از مردم كه از آيات قرآن مجيد و كلمات گهربار اهل بيت و انبيا و اوليا خبر ندارند، بر اين است كه آنچه از عمل صالح و اخلاق پسنديده و كار خير و امور برّ از انسان صادر شده دوام و بقاى آن ابدى و هميشگى است، و هيچ عاملى قدرت از بين بردن آن را ندارد و روز قيامت در پرونده انسان لحاظ مى گردد، و به مقتضاى آن، اجر و مزد داده مى شود در حالى كه اين تصور و خيال ريشه شرعى و عقلى ندارد، بلكه آيات و روايات دلالت بر اين معنا دارد كه اگر انسان تا لحظه خروج از دنيا، تقوا و پاكى و خويشتن دارى از گناه و خوددارى از معاصى را حفظ نكند، دچار حبط عمل و به باد رفتن خوبيها و منهدم شدن ساختمان ايمان و عملصالح و اخلاق حسنه مى شود.

در بسيارى از روايات آمده كه رسول خدا بطور دائم نسبت به حوادث بعد از خودشان اعلام ترس و وحشت مى فرمودند، وحشت از اين كه در طوفان حادثه ها ايمان مردم از دست برود و بناى اعمال صالح

ص:45

آنان ويران گردد.

رسول خدا نسبت به مردم بعد از خود و مسلمانان آينده، تعبير به «مارقين»، «قاسطين» و «ناكثين» داشتند، آنان كه از عرصه گاه ايمان چون تير از كمان بدر روند و گروهى كه پاى از جاده حق بيرون نهند و جمعيتى كه عهد و پيمان الهى خود را بشكنند و دين به دنيا معامله كنند.

رسول حق در روايت مفصّلى از مردم آخر زمان خبر مى دهند كه نماز را ترك نمايند و پيرو يهود و نصارى شوند و به قبول فرهنگ كفر و شرك و نفاق تن دهند، و غرق در شهوات و لذات حرام گردند، و جز سفره حرام در منازل نيندازند و زنان و دخترانشان از حجاب عارى شوند و خلاصه ايمان و عملصالح را دربازند و دچار بيدينى و فساد گردند.

بنا به آيات قرآن و روايات و تاريخ، چه بسيار مردم مؤمن و مؤدب به آداب حق بودند كه بخاطر مال دنيا و جاه و مقام ظاهرى و شهوات و لذات زودگذر، از دايره حق بيرون رفته و با شيطان همدست شده و بناى شخصيت خود را ويران نموده و خويشتن را مستحق عذاب ابد كرده اند.

در آثار اسلامى آمده است كه قارون به مدت بيست و پنج سال معلّم تورات و استاد احكام الهى و مدرس مسائل دينى بوده و با موسى بن عمران هماهنگى داشته، ولى مغرور ثروت مادى شد و عارى از حق و حقيقت گشت و دين به دنيا فروخت، و عاقبت دچار زمين گرفتگى

ص:46

و عذاب الهى شد.

بنابر اين، ايمان و عملصالح در معرض انواع خطرات و آفات است و بر مؤمن واجب و لازم است بناى دين و ساختمان عملصالح را با قدرت و تقوا و ياد خدا و توجه به قيامت وصبر و استقامت وتداوم طاعت و عبادت و كمك گيرى از حضرت حق و توسل به پاكان حفظ نمايد و سعى كند آنچه براى آخرت خود ذخيره نموده، از دستبرد شياطين و غارت غارتگران محفوظ بماند.

روايت مهم زير، كه به وسيله امير المؤمنين- عليه السلام- از قول رسول خدا نقل شده، به همين حقيقت توجه داده و حاجى و زائر بيت اللَّه را نسبت به اين معنا هشدار مى دهد:

«انّه نظر الى قطار جمال للحجيج فقال: لا ترفع خفّاً الا كُتبت لهم حسنة، و لا تضع خفاً الا محيت عنهم سيّئة و اذا قضوا مناسكهم قيل لهم بنيتم بناءً فلا تهدموه، و كفيتم ما مضى فاحسنوا فيما تستقبلون.» «(1)»

« «رسول الهى به قطارى از شتران كه حاجيان را براى زيارت خانه خدا مى برد، نظر فرمودند و گفتند: قدمى بر نمى دارند مگر اين كه براى آنان حسنه اى ثبت و گناهى محو مى شود، چون از مناسك فارغ شدند و اداى مسؤوليت را به پايان بردند به آنان اعلام شود، بنايى را بنا كرديد، آن را خراب نكنيد، و آنچه بر شما گذشت شما را كفايت كرد، براى آينده خود به نيكى كردن و انجام عملصالح و طاعت و عبادت برخيزيد.


1- - بحار، ج 96، ص 50؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 294

ص:47

حديث:13

زيارت كعبه معظّمه

كعبه، بنا به فرموده قرآن مجيد، اولين خانه اى است كه براى مردم بنا شده و هدايتگر عالميان است.

طرح و نقشه كعبه، به اراده حق، توسط امين وحى به اولين سفير خداوند ارائه شد و بناى آن براى عبادت و به عنوان جهت به سوى معبود يكتا برپا گشت.

كعبه پس از طوفان نوح، بوسيله پيامبر اولوالعزم خداوند، حضرت ابراهيم، و يارى فرزند با كرامتش حضرت اسماعيل بازسازى و از آن پس محل مناسك عظيم حج و جايگاه راز و نياز و توبه و انابه و نماز و طاعت و طواف و زيارت و سرزمين وحى و كرامت و موضع نزول ملائكه رحمت و موقف انبيا و اوليا شد.

صفا و مروه، كه از شعائر الهى است و حجرالاسود كه جهتى است براى بيت مؤمنان با حق و مقام ابراهيم كه محل عبادت خاص است و سرزمين پاك و با بركت عرفات كه نقطه رسيدن عبد به مغفرت

ص:48

و رحمت قطعى خداوند است و مشعرالحرام كه جايگاه ياد خدا ومركز استغفار و مناجات است و سرزمين عجيب منا كه محل رمى جمرات و طرد شياطين جنّى و انسى و جاى قربانى به نشانه قربان كردن وجود خويش در حريم حضرت مولاست، همه و همه شعاع اين خانه و وابسته به اين بيت و از شؤون زيارت كعبه مشرّفه و حرم حضرت محبوب است.

ساكنى براى اين بيت جز معنويت وصاحبى براى اين خانه غير از حضرتِ حىّ و قيوم نيست. خانه اى است كه قبل از خلقت مخلوق مورد نظر بوده و پهنه زمين از محل اين خانه به ظهور رسيده است.

اين جايگاه با عظمت در ظاهر و باطن براى انسان داراى امنيت است و هر كس در اين محل به هر نوعى به كسى ستم روا دارد، به عذاب اليم آخرت دچار خواهد شد.

كعبه بنا به فرموده امام ششم در هر روز محل طواف هفتاد هزار مَلَك خداوند است.

طواف هفتاد هزار فرشته در هر روز، نشانه عظمت بيت در نزد قدسيان و پرده نشينان حريم حرم حضرت مولاست.

بقعه اى در روى زمين محبوبتر از كعبه نزد خداوند نيست، جايگاهى با كرامت تر از آن در پيشگاه حضرت حق وجود ندارد.

براى زائر اين بيت، ثوابها و حسناتى مقرر شده كه براى زائرِ هيچ زيارتگاهى مقرر نگشته است!

اما اين همه، تا زمانى است كه پيشوا و امامِ زائر، در تمام برنامه هاى

ص:49

زندگى، امام تعيين شده از جانب حق باشد و بويى از شرك در وجود زائر به مشام ملك و ملكوت نرسد.

امامصادق- عليه السلام- فرمود: «كسى كه به زيارت كعبه بيايد و بر حق و حرمت ما، هم چون حق و حرمت كعبه عارف باشد، از مكه خارج نمى شود مگر اين كه گناهانش مورد غفران قرار گيرد، و خداوند مهمّ از امر دنيا و آخرتش را كفايت مى كند.» «(1)» كعبه خانه خداوند است. محلّ نزول فرشتگان و مطاف عرشيان و قدّوسيان است. جايگاه نزول رحمت خاص حضرت معبود است.

موقف استجابت دعا است، مركز عبادت و راز و نياز و توبه و انابه و موضع برآورده شدن حاجت حاجتمندان و نياز نيازمندان و شفاى درد دردمندان و رفع مسكنت مستمندان و جاى عبادت عاشقان و محلّ مستى عارفان و شور شوريدگان است.

آن كه مأموم امامِ هدايت و قلبش منوّر به نور توحيد، روش و راهش سنت پيامبر، كتابش قرآن، و بحق و حقيقت شيعه اهل بيت و شيفته امامان معصوم و عاشق حضرت معبود است، چون وارد مسجدالحرام شود و گوشه اى بنشيند و جز نظر دوختن به كعبه كارى نكند، نظرش به كعبه بعنوان عبادتِ حق قلمداد شود؛ عبادتى كه حوزه جاذبه رحمت خاصّه الهى است. حال ببينيد انجام ساير عبادات و مناسك كه طبيعتاً همراه با نظر به كعبه انجام مى گيرد، چه عبادت پر


1- - محاسن برقى، ص 69

ص:50

بهره و چه برنامه با منفعتى است.

به حديث زير در اين زمينه توجه نماييد:

عن ابى ذر عن النبى-صلى اللَّه عليه و آله- قال: النظر الى على بن أبى طالب- عليه السلام- عبادة و النظر الى الوالدين برأفة و رحمة عبادة و النظر فى الصحيفة- يعنىصحيفة القرآن- عبادة و النظر الى الكعبة عبادة.» «(1)»

ابوذر از رسول خدا روايت مى كند: «ديده دوختن به على بن ابيطالب، نگاه به پدر و مادر به مهر و رحمت، نظر برصفحه كتاب خدا و چشم انداختن به كعبه، عبادت است.»

چه حديث عجيبى است كه كعبه و قرآن و امام تعيين شده از جانب حق را در عرض هم آورده، كه مناسك را از قرآن بگيريد، و توضيحش را از امام معصوم بخواهيد، آنگاه به دلجويى پدر و مادر برخيزيد، سپس به زيارت كعبه حركت كنيد تا به بهره هاى عظيم اين زيارت دست يابيد.


1- - بحار، ج 96، ص 60؛ امالى طوسى، ج 2، ص 70

ص:51

حديث:14

ختم قرآن در مكّه

ابتداى نزول قرآن مجيد بر قلب عرشى رسول اسلام-صلى اللَّه عليه و آله- در شهر مكّه، در كنار غار حرا بهصبح بيست و هفتم ماه رجب بود.

در آن صبح روشن، از هر طرف، هفتاد هزار فرشته به رياست امين وحى، عبدصالح الهى را در آغوش لطف و رأفت گرفتند و آيات شريف سوره علق را بر حضرت قرائت كردند:

«بخوان بنام پروردگارت، آن وجود مقدسى كه مالك و مربّى است و به اراده حكيمانه اش تمام موجودات را بدون اين كه به آنان نياز داشته باشد آفريد.

آن خدايى كه انسان را از علق بوجود آورد، بخوان و آن مربّى ومالكى را كه گرامى تر و بزرگوارتر از همه كريمان است. وجود مباركى كه انسان را دانش نوشتن بهمراه قلم آموخت و به انسان آنچه را نمى دانست تعليم فرمود.»

ص:52

قرآن براى هدايت بشر از ضلالت و گمراهى آمد و براى نشان دادنصراط مستقيم حق، بر قلب سفير حق نازل شد.

قرآن براى رشد انديشه و ايجاد تفكّرصحيح و تجلى دادن ايمان به خداوند و روز قيامت در قلب و تعليم دادن راه عملصالح و آراستن انسان به اخلاق حسنه نازل گشت.

قرآن براى ساختن دنيايى آباد و آخرتى با بنياد و ايجاد حيات طيبه و عيش راضيه و فضايى پاك در زندگى بشر بر سينه رسول مطهّر تجلى كرد.

آنچه مربوط به گذشته عالم و آينده جهان و نيز داروهاى شفابخش بيماريهاى معنوى و قواعد نظم دهنده به حيات انسانى است، در قرآن مجيد يافت مى شود.

كتاب خدا وعظ و موعظه الهى به انسان و شفابخش سينه هاى دردمند و هدايتگر بشر و رساننده بنى آدم به رحمت واسعه الهى است.

پيوند با قرآن، پيوند با حق، پيوند با انبيا، پيوند با اوليا، پيوند با ولايت و پيوند با قيامت است.

قرائت قرآن قلب را جلا مى بخشد، سينه راصفا مى دهد، بار تحميلات شيطانى را سبك مى نمايد، راه را به انسان نشان مى دهد. نفس را به عرصه گاه سلامت مى برد. مشكلات را آسان مى كند. خانه را مورد توجه ملكوت و پرده نشينان حرم قدس مى نمايد و از انسان موجودى مستقيم، سالم، مؤمن، همراه با رأفت و رحمت مى سازد.

قرآن ذكر است و هر كس از اين ذكر روى برتابد، شيطان قرين

ص:53

و همنشين او گردد و چون اين روى گردانى ادامه يابد، چيرگى شيطان بر غافل از ذكر، حتمى شود و در نهايت رخ برتافته از كتاب الهى جزء حزب شيطان گردد!

براى قرآن مجيد سه نوع قرائت هست كه قارى قرآن با تحقق اين سه نوع در طول يكديگر اهل قرآن مى شود و گرنه به قول رسول حق:

«چه بسا قاريانى كه قرآن مى خوانند و قرآن مجيد آنها را لعنت مى كند.» و اين سه نوع عبارتند از:

1- قرائت قولى 2- قرائت حالى 3- قرائت فعلى

قرائت قولى؛

خواندن آيات قرآن مجيد با زبان است.

قرائت حالى؛

رعايت توجه قلبى به قرآن و اخلاص و خلوص و از همه مهمتر تصديق قطعى و يقينى تمام مفاهيم كتاب الهى است، بطورى كه هيچ شك و ترديدى در كنار آن تصديق و يقين راه پيدا نكند.

و قرائت فعلى؛

به اين است كه چشم و گوش و زبان و دست و شكم و شهوت و قدم در تمام شؤون زندگى، هماهنگ با قرآن عمل كنند.

قارى اگر اين سه نوع قرائت را تحقق دهد اهل قرآن و بنده مخصوص خداوند است، ورنه قرائتش قرائتى بى فايده و خواندنش خواندنى بى ثمر است.

قرائت قارى بايد فريادى عليه ستمگران،صيحه اى عليه شياطين، اسلحه اى عليه هواى نفس، نورى در حيات، اخلاقى در نفس، اخلاصى در باطن، عملى در ظاهر، حركتى در سبيل و راه وصراط حق، تفكرى در آيات الهى و زمينه اى براى خودسازى و رشد و تكامل باشد.

ص:54

زائر بيت اللَّه از جانب رسول حق و ائمه طاهرين- عليهم السلام- دعوت شده كه در سفر حج گرچه براى يك بار در مكه و اگر بتواند در مسجدالحرام از ابتدا تا انتهاى قرآن كريم را قرائت كند و به تعبير روايات يك ختم قرآن بجاى آورد.

اگر زائر بيت حق، به صورتى كه در سطور گذشته، آمد يك ختم قرآن كند به بهره هاى شگفت انگيزى دست يابد كه به قسمتى از آن بهره ها و منافع، در حديث زير اشاره شده:

عن ابى جعفر- عليه السلام- قال: «من ختم القرآن بمكة لم يمت حتى يرى رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله- و يرى منزله من الجنة.» «(1)»

حضرت باقرالعلوم- ع- فرمود: «كسى كه در مكه به ختم قرآن موفق شود نميرد مگر اين كه رسول خدا-صلى اللَّه عليه و آله- را زيارت كند و جايگاهش را در بهشت ببيند.»


1- - بحار، ج 96، ص 82

ص:55

حديث:15

دو عبادت برتر

از نعمت هاى بزرگ حضرت حق به انسان زبان است.

زبان واسطه بين باطن و ظاهر آدمى است؛ به اين معنا كه تمام انسانها مكنون ضمير خود را بوسيله زبان اظهار مى كنند و خواسته هاى باطن را با زبان بيان مى نمايند. زبان شهادت دهنده به توحيد و رسالت و امامت است.

زبان شهادت دهنده در دادگاه عدل به نفعصاحب حق است.

نماز و قرآن و دعا و مناجات و راز و نياز به وقت سحر با زبان انجام مى گيرد.

امر به معروف، نهى از منكر، هدايت گمراه، ارشاد از حق دور شده، اصلاح ذات البين، اعلام محبت و رحمت بديگران، همه و همه كار زبان است.

قول حق، قولصدق، قول عدل، قول حسن، قول بر حسن، قول كريم، قول لين، قول ايمان، قول سديد، قول معروف و قول بليغ، از

ص:56

محسنات زبان و از آثار اين نعمت بزرگ الهى است.

شكر قولى و حمد زبانى در كنار هر نعمت كار زبان، و عمل اين عضو عرصه گاه حيات فوق العاده مهم است.

نشر علم، بيان حق، ذكر محبوب، اثبات حقيقت، ردّ باطل، انتقاد سازنده، از شؤون زبان است.

غيبت، كه بقول قرآن در سوره حجرات بمانند خوردن گوشت ميّت است، آنهم ميّتى كه برادر ايمانى انسان است و بقول حضرت سيد الشهدا- عليه السلام- غذاى سگان جهنم است، از زشتى ها و اعمال نارواى زبان مى باشد.

تهمت، فحش، بدگويى، مسخره كردن، شايعه انداختن، تحقير كردن مردم، تكذيب حق، تصديق باطل، بيهوده گويى، ياوه بافى، گمراه كردن مردم مؤمن، همه و همه كار زبان است.

بحقيقت بايد گفت: زبان درى از درهاى بهشت، يا بابى از ابواب عذاب ابد و جهنم سوزان است.

با زبان مى توان خشنودى حضرت حق، يا سخط و غضب آن وجود مقدس را خريد.

زائر بيت اللَّه از ابتداى سفر، بايد به پرهيز از هر نوع سخن باطل اقدام و خود را به گفتار حق عادت دهد، و در اين مسير الهى آنچنان بكوشد كه چون به وطن برگشت غير حق نگويد، و غير حق نجويد.

در بحارالانوار، ج 71،ص 296 از رسول اسلام نقل شده: «زبان را جز به سخن خير بكار نگير.»

ص:57

در روايات بسيارى آمده كه «صَمْت» را همه جا و هميشه رعايت كنيد.

صمت؛ چنانكه در آثار اسلامى آمده، به معناى سكوت زبان از سخنان باطل و ياوه و خوددارى از تمام گناهان مربوط به زبان است.

صمت از نظر رسول بزرگوار اسلام از چنان ارزشى برخوردار است كه به نقل فيض كاشانى در محجةالبيضاء، ج 5،ص 194 از قول حضرت آمده:

«من كان يؤمن باللَّه و اليوم الآخر فليقل خيراً أو ليصمت.»

«آن كه ايمان به خدا و قيامت دارد، بايد خير بگويد يا سكوت كند.»

آرى سكوت از سخنان ناروا، بدون شك باب نجات، روشنى بخش جان، حيات قلب، نشاط باطن، و نور دل است.

از بهترين مواقع تمرين براى تحققصمت سفر حج است، چه نيكوست كه زائر بيت وقتى سوار بر مركب است، زبان به ذكر حق مشغول كند و چون در مسافرخانه همراه با همسفران است، حق گويى كند و چون به زيارت بيت يا زيارت رسول حق يا ائمه بقيع مى رود، مشغول زيارت و دعا و حمد و ثناى حق، و بخصوص راز و نياز با معبود باشد.

در حقيقت در اين سفر مى توان دو عبادت برتر به ثبت پرونده خود رساند: حركت براى زيارت بيت وصمت، در اين زمينه به روايت بسيار مهمى كه از اهل بيت رسول مكرم حق رسيده توجه كنيد:

عن ابى عبد اللَّه- عليه السلام- قال: «ما عبد اللَّه بشى ء أفضل من

ص:58

الصمت و المشى الى بيته.» «(1)»

از امامصادق- عليه السلام- روايت شده كه آن حضرت فرمود:

«خداوند به چيزى بهتر و برتر از سكوت و رفتن به سوى كعبه، عبادت نشده است!»


1- - خصال، ج 1، ص 21؛ بحار، ج 96، ص 103

ص:59

حديث:16

دو نعمت بزرگ

مال و سلامت بدن، ثروت وصحّت جسم دو نعمت بزرگ حق و دو عنايت خاص الهى به انسان است.

مال و ثروت اگر از طريق حق بدست آيد، و در طريق حق خرج شود، راهى براى رسيدن به فيوضات الهى و عنايات ربّانى مى گردد.

دنبال مال حلال رفتن عبادت است. زحمت كشيدن براى به چنگ آوردن ثروت پاك، بندگى خداست.

مصرف نمودن مال براى خود و زن و بچه، دستور حق و اطاعت از اين دستور حركت در مسير حق است.

خرج كردن مال در راه رفع نيازِ نيازمندان و دردِ دردمندان و حاجت مستمندان عين عبادت است.

مال كليد در بهشت و جايگاه رضايت حق و باعث ثواب عظيم اخروى است.

اگر كسى تقواى الهى را در جنب مال رعايت كند، از آلوده شدن به

ص:60

حرص، طمع، آز، بخل، خيانت، غل و غش در امان مى ماند. و مال و ثروت او وسيله پروازش به سوى كمال، و عامل رسيدنش به رضاى حق مى گردد.

صاحبان عقل و درايت در مدت عمر خود هدف و مقصدى جز لقاى حضرت محبوب و رسيدن به خانه آخرت، براى بهره ورى از نعمت هاى بى پايان الهى نداشتند و مى دانستند اين مقصود جز با معرفت و عمل قابل تحصيل نيست و مواظبت بر تحصيل معرفت و تداوم عمل راهى جز سلامت وصحت بدن ندارد و سلامت بدن بستگى به آب و نان و پوشاك و مسكن دارد، روى اين حساب بايد بدنبال مال و ثروت رفتن، و مال و ثروت جز از طريق زحمت و كسب مشروع بدست نمى آيد، بنابر اين كسب مشروع لازم و بيكارى و سربار ديگران بودن حرام است.

به اين خاطر تجارت و كسب براى آنچنان مقصد بزرگى كه عبارت از لقاء حق است، عين عبادت و محض بندگى است و براى تأمين آن منظور مقدس، رعايت تقوا در بدست آوردن مال از واجبات الهى و از احكام ربانى است.

چون مال بدست آمد، در حقيقت نعمت خدا بدست آمده، اين نعمت بايد در جايى مصرف شود كهصاحب نعمت به آن دستور داده؛ از جمله مراحل مصرف خوردن و آشاميدن براى تأمين سلامت بدن وصحت جسم و خوراندن بديگران است.

چونصحت و سلامت بدن بدست آمد، و ثروت و مال در اختيار

ص:61

ماند، مسأله استطاعت و قوّت و قدرت براى عبادت خدا بوسيله زيارت بيت و حجّ خانه بدست مى آيد و زمينه اجراى اين فريضه بزرگ الهى فراهم مى شود. در اين وقت است كهصاحب ثروت و سلامت و دارنده مال وصحّت بايد بدون درنگ خود را آماده سفر حج كند و جزئى از اجزاء عامل لقاء حق را كه انجام مناسك حج است تحقق دهد.

روايت زير نشان دهنده واقعياتى است كه در سطور گذشته ملاحظه كرديد:

عن ابى عبد اللَّه- عليه السلام- فى قول اللَّه- عزّ وجلّ-: «و للَّه على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلًا» قال: هذا لِمَن كان عنده مال و لهصحة.» «(1)»

امام صادق- عليه السلام- در توضيح آيه اى كه استطاعت براى حج را مطرح كرده، فرمود: «استطاعت براى كسى حاصل است كهصاحب مال باشد و داراى سلامت بدن.»


1- - بحار، ج 96، ص 108

ص:62

حديث:17

نيابت در حج

اداى واجبات الهى، و فرائض ربّانى؛ چنانكه از آيات و روايات استفاده مى شود، راه حتمى و قطعى به سوى بهشت ابدى است.

على- عليه السلام- در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه مى فرمايد:

«بر شما باد به فرائض، بر شما باد به فرائض، آنها را ادا كنيد تا خداوند شما را به بهشت برساند.»

راه نجات از سخط حق و عذاب قيامت، بندگى و طاعت است.

طاعتِ حق، زمينه سازِ آزادى انسان از اسارت هوا و هوس و دور شدن انسان از شيطنت و شيطان است.

قرآن مجيد انبيا و اوليا را به بندگى و طاعت حق ستوده و از آنان به عنوان عبادصالح خداوند ياد نموده است.

چون برق بندگى و حرارت طاعت، بر عرصه گاه وجود انسان جرقّه زند و گرمى بدهد، عشق به معبود در شبستان قلب جلوه بيشتر كند و مايه هاى فساد و افساد از خيمه حيات انسان رخت بربندد.

ص:63

عبادت و طاعت، مايه ساز رحمت و رأفت در دل، و تقويت كننده جان، عامل تزكيه نفس، علاج دردهاى درون، مورث پاكى برون و نزديك كننده انسان به مقام قرب و لقاى حضرت محبوب است.

آرامش و امنيت باطن، از عبادت است. سلامت و عافيت وجود، از بندگى است. قوام خانه و خانواده، محصول طاعت خداست. پاكى و پاكيزگى جامعه در اخلاق و اعمال، ميوه شيرين اجراى اوامر حضرت حق است.

عبادت و طاعت شيرينى حيات، عامل دفع دشمن، باعث تقويت بنيه فرد و اجتماع، روشنى حيات، چراغ راه، فروغ جان، و به حق و حقيقت قسم، بهترين لذت و كامجويى براى اهل حال است.

از مصاديق بارز عبادت و از شاخه هاى پرثمر شجره طيبه طاعت، اداى مناسك حج و زيارت بيت اللَّه و عبادت عاشقانه در مسجدالحرام و رفت و آمد درصفا و مروه و راز و نياز با حق درصحراى عرفات و سجده جانانه در مشعرالحرام، و قربان كردن وجود در مناى عشق دوست و طرد شياطين جنّى و انسى در رمى جمرات است.

آن را كه استطاعت مالى و بدنى حاصل است، بايد بار سفر جهت انجام اين عبادت عظيم و طاعت كريم بر بندد و بدون دغدغه خاطر و با توكّل به حق، پشت پا به ماسوا زده، به سوى معبود خود و معشوق قلب، و محبوب دل بشتابد.

آن را كه استطاعت مالى عنايت شده، ولى محروم از استطاعت بدنى است و شوق لقاى بيت و عبادت در خانه حق، او را همچون

ص:64

پروانه در شعله شمع مى سوزاند، نبايد غصه و غم محاصره اش كند و دل بخاطر محروم بودن از اين سفر الهى در درياى اندوه غرقه سازد؛ زيرا خداوند مهربان براى برداشته شدن اين تكليف از دوش جانش و بهره مند شدن از اين فيض بى نظير، راه ديگرى برايش معين فرموده و آن نايب گرفتن از جانب خود براى انجام مناسك ابراهيمى است.

البته بايد در انتخاب نايب دقت بخرج داد و شخصى را براى انجام اين عبادت بزرگ مأموريت داد كه تا حدى از عهده شرايط ظاهرى و باطنى حج برآيد.

چون به مؤمن پيشنهاد نيابت از حج داده شد، از باب قضاى حاجت برادر مؤمن بايد پذيرفت كه قبول حاجت مؤمن و قضاى نياز برادر دينى و حل مشكل بنده حق، از اعظم عبادات و وسيله قرب به خداوند است.

نايب بايد بداند كه نيابت از حجّ، براى او بهره عظيم و ثواب فوق العاده دارد و نيابت دهنده بايد بداند كه با تحمّل مخارج سفر، نايب علاوه بر اداى تكليف، داراى نصيب سنگين آخرتى است.

نيابت دهنده بخاطر نايب گرفتن و پذيرنده نيابت بخاطر تحمل رنج نيابت، اهل نجات و مورد عنايت و رحمت حضرت حقند.

روايت بسيار مهمى در مسأله ثواب نايب و آن كه از جانب برادر مؤمنش به حج مى رود وارد شده كه در سطور زير ملاحظه مى كنيد.

قال الصادق- عليه السلام- فى الرجل يحج عن آخر: «له أجر و ثواب عشر حجج و يغفر له و لأبيه و لإبنه و لإبنته و لأخيه و لعمّته و لخاله و

ص:65

لخالته، انّ اللَّه واسع كريم.» «(1)»

حضرت صادق- عليه السلام- در رابطه با مردى كه از جانب ديگرى حج بجا مى آورد فرمود:

«براى او اجر الهى و ثواب ده حج است و خداوند پدر و پسر و دختر و برادر و عمه و خاله و دايى او را مورد مغفرت قرار مى دهد، بحق كه خداوند داراى رحمت واسعه و كرم بى نهايت است.»


1- - بحار، ج 96، ص 117

ص:66

حديث:18

فقط با مال حلال فريضه حج را ادا كنيد

قرآن مجيد و روايات، دستور اكيد به كسب حلال و كار مشروع دارند. طلب مال حلال چنان كه در آثار اسلامى آمده بر هر مسلمانى فريضه و واجب است.

كسب حلال و كار مشروع، نوعى عبادت و طاعت بلكه از بهترين و برترين رشته هاى عبادت است.

قرآن مجيد دستور مى دهد، ابتدا مال حلال و طيب تناول كنيد، سپس به انجام عبادت و عملصالح برخيزيد. پروردگار عالم، معاش را وسيله آبادى معاد و كسب دنيا را زمينه بدست آوردن آخرت قرار داده، بهمين جهت آنان كه دنبال مال حرام مى روند آخرتى خراب، و معادى آميخته با عذاب ابد دارند.

اسلام مى گويد دنياى خود را كمك آخرت قرار دهيد و كمك بودن دنياى انسان براى آخرت، درصورتى است كه دنياى آدمى حلال و طيب و پاك و پاكيزه باشد.

ص:67

جمله عرشى و ملكوتىِ «دنيا مزرعه آخرت است» از رسول الهى، معروف و مشهور مى باشد. آرى آخرتِ آباد، ثمره دنياى حلال و معادِ پاك ميوه مال حلال و عملصالح و اخلاق حسنه است.

مال حلال- به تعبير قرآن مجيد- فضل خدا، رزق طيب، رزق حلال، نعمت الهى و خير خداوندى است.

تاجرِصادق و كاسب مواظب و عاملِ متدين، بنابر روايات، در روز قيامت باصديقين و شهدا محشور مى گردد.

در آثار اسلامى آمده: آن كه بدنبال حلال برود، بخاطر اين كه بارى بر دوش مردم نباشد و بر اهل و عيال خود توسعه دهد و بر همسايگانش بوسيله آن مال مهر و رأفت ورزد، در قيامت به لقاى حق رسد، بصورتى كه چهره اش مانند ماه شب چهارده باشد!

بازارهايى كه در آن كسب حلالصورت مى گيرد، به تعبير رسول اسلام سفره هاى خداوند مهربان است، هر كس در آن بازارها به كسب و كار مشغول شود، از آن سفره پاك بهره مند مى شود.

كاسب و تاجرى كه دنبال مال حلال مى دود به فرموده حضرتصادق- عليه السلام- همانند رزمنده در راه خداست.

براى بدست آوردن مال حلال، بدون ترديد معرفت به فقه ومسائل حلال و حرام لازم است، به همين خاطر، اهل ايمان قبل از دست يازيدن به كسب، از محضر علماى ربّانى استفاده مى كردند و با مسائل تجارت و حلال و حرام الهى آشنا مى شدند.

اصبغ بن نباته مى گويد: شنيدم اميرالمؤمنين- عليه السلام- بالاى

ص:68

منبر مى فرمود:

«اى گروه تجار، ابتدا فقيه در مسائل كسب شويد، سپس به تجارت اقدام كنيد، اى مردم اول فقه سپس تجارت. بخدا قسم ربا در اين امت مخفى تر از خزيدن مورچه بر سنگصاف است. اموال خود را باصدقه حفظ كنيد، تاجر فاجر است و فاجر در جهنم است مگر آن كه مال حق بگيرد و مال حق بدهد.»

خداوند مهربان در رحم مادر و در ايام شير خوارگى روزى دهنده انسان بود، به ايامى كه آدمى همراه با اهل و عيال نياز بيشترى دارد، قطعاً حضرت حق عنايت و توجه فوق العاده ترى متوجه انسان مى نمايد، بهمين جهت در روزگار بزرگى و زن و بچه دارى با روزى حلال و رزق طيب از طريق كسب مشروع انسان را در چتر حمايت خود قرار داده، بدون شك عاقلانه نيست روزى خور حق از سايه عنايت و لطف او بيرون رود، و براى اندك مال دنيا كه بايد بگذارد و برود دست در دست شياطين گذارد و زندگى خود و زن و بچه و گوشت و پوست و روح خود و اهل و عيالش را به مال حرام آلوده نمايد، و از اين طريق خود را مستحق عذاب ابد حق كند!

با مال حلال بدن را قوت دهيد. قلب را نورانى كنيد. روح را تصفيه نماييد. نفس را به عرصه گاه تزكيه و تربيت ببريد. زن و فرزند را از آلوده شدن حفظ كنيد. زمينه عبادت با نشاط را فراهم آوريد. خشنودى و رضاى حق را جذب نماييد. از افتادن در دايره ظلم و ستم به مردم، از طريق غارت حق آنان، بپرهيزيد. شهوات خود را با كسب حلال مهار

ص:69

كنيد.صولت و سطوت شيطان هاى درونى و برونى را بشكنيد. به قافله پاكان وصالحان وصديقان و شهيدان بپيونديد. آبروى دنيا و آخرت خود را حفظ كنيد. به جلب خشنودى انبيا و امامان برخيزيد، كه با مال حرام، مالى كه از كم فروشى، رشوه، غصب، ربا، دزدى، حيله، تقلّب، ظلم، زور و دروغ، بدست آمده نه عبادتىصحيح و قبول است و نه كار خيرى مورد پذيرش حق است.

در مسأله حج، كه قسمتى از مال انسان بايد خرج شود، دقّت بيشترى به خرج دهيد زيرا ورود مال حرام به قسمتى از برنامه هاى حج موجب بطلان حج و علّت محروم شدن از رحمت حق و باعث لعنت خدا و ملائكه بر حاجى است.

در وطن خود سعى كنيد تمام مال خود را اگر مخلوط به حرام است با راهنمايى عالمى ربّانى پاك كنيد و به حلال كردن قسمتى از مال براى خرج سفر بسنده نكنيد كه اين عمل پسنديده نيست.

اگر تمام مال حرام باشد، بايد بهصاحبانش برگردد، در اينصورت زمينه اى براى استطاعت باقى نمى ماند.

قبل از سفر حج اگر قدرت داريد به اقوام فقير برسيد. خمس مال را كه واجب الهى و دستور قرآنى است بپردازيد. ازصدقه و انفاق كوتاهى نكنيد و اگر از اين مسائل عرشى در مكه و مدينه آگاه شديد، بدون مضايقه با عالم كاروان تماس گرفته و با جديت به پاك شدن كلّ مال خود اقدام كنيد تا مبادا خداى ناكرده به مناسك شما لطمه وارد آيد و از فيوضات الهى و عنايات ربانى محروم شويد و از سفر حج جز

ص:70

حمّالى و زحمت و رنج و مشقت و لعنت حق چيزى بجاى نماند.

عن الباقر- عليه السلام- قال: «من اصاب مالًا من أربع لم يقبل منه فى أربع: مَنْ أصاب مالًا من غلول أو رباً أو خيانة أو سرقة، لم يقبل منه فيژ زكاة و لا فىصدقة و لا فى حج و لا فى عمرة و قال ابو جعفر لا يقبل اللَّه عزوجل حجاً و لا عمرة من مال حرام.» «(1)»

حضرت باقر- عليه السلام- فرمود: آن كه از چهار طريق مال و ثروت به دست آورد، چهار عمل از او پذيرفته نخواهد شد.

آن كه از طريق غش در معامله و ربا و خيانت و سرقت كسب مال كند، زكات وصدقه و حج و عمره او در پيشگاه حق قبول نمى شود و نيز فرمود: خداوند حج و عمره اى كه مخارجش از مال حرام تأمين شده نمى پذيرد.»


1- - امالى صدوق، ص 442

ص:71

حديث:19

اخلاق زائر

اگر ايمان را به منزله يك ساختمان فرض كنيم، بايد بگوييم اين ساختمان از سه عنصر برپا شده، 1- اعتقاد به حق و قيامت 2- عملصالح 3- اخلاق حسنه.

نقش اخلاق كه مجموعه اى از حالات مثبت و واقعيات نفسى و باطنى پر منفعت است، در حفظ ايمان و عمل، نقشى بسيار مهم دارد.

ايمان و عمل با نيروى حيا، وقار، كرامت، شرافت، بردبارى، حلم، جود، سخاوت، تواضع، خشوع، خشيت، خوف از حق،صبر، استقامت، تغافل، گذشت،صفا، مروت، وفا، تعهد، امين بودن، درستى، پاكدامنى، عفت، عصمت و شخصيت قابل حفظ و قابل تداوم تا لحظه آخر حيات است. اگر انسان آراسته به حقايق اخلاقى نباشد، براى بقا و دوام ايمان و عمل، بدون ترديد جاى نگرانى هست. بودند كسانى كه از ايمان و عمل بطور حقيقت برخوردار بودند ولى در مسير زندگى بخاطر آلوده بودن به كبر يا حسد، يا بخل و يا نداشتنصبر و استقامت،

ص:72

ايمان و عمل را از دست دادند، و خود را به عذاب ابدى دچار ساختند.

حوادثصدر اسلام، بخصوص پس از وفات پيامبر اسلام، نشانگر اين حقيقت است كه بسيارى از مسلمانان و مؤمنان بخاطر آراسته نبودن به حقايق اخلاقى در بستر هلاكت افتادند.

اگر بگوييم اخلاق حسنه، ضامنى معتبر، وثيقه اى محكم و دستگيره اى سخت براى دور ماندن ايمان و عمل از خطرات سهمگين و حوادث سنگين است سخنى بگزاف نگفته ايم.

مسأله اخلاق حسنه و نقش آن در رشد و تكامل و حفظ ايمان و عمل از خطر و خسارت به اندازه اى فوق العاده و قابل توجه است كه بخشى عمده و بسيار مهم آيات و قرآن و روايات به آن اختصاص داده شده است.

خداوند مهربان پيامبر بزرگوار خود را در قرآن مجيد به داشتن خلق عظيم ستوده است و اين ستايش نشانگر اهميت و ارزش اخلاق حسنه در حيات انسان است.

از رسول حق سؤال شد، بهترين سرمايه اى كه از جانب حق به انسان عنايت شده چيست؟ فرمود: اخلاق نيكو.

توجه داشته باشيم كه اخلاق نيكو مجموعه اى از اوصاف پاك و خصال حميده و حالات عرشى و ملكوتى و برنامه هاى پر ارزش است كه به تعدادى از آنها در سطور گذشته بعنوان حافظ ايمان و عمل اشاره شد.

رسول حق مى فرمود: «آنچه بيشتر باعث ورود مردم به بهشت مى شود،

ص:73

تقوا و اخلاق حسنه است.»

رسول حق، علّت برانگيخته شدن خود به پيامبرى را اتمام مكارم اخلاق اعلام مى فرمود.

رسول حق مى فرمود: «سنگين ترين چيزى كه در قيامت در نامه اعمال مردم به سنجش گذاشته مى شود، اخلاق حسنه است.»

همچنين مى فرمود: «صاحبان اخلاق حسنه طعمه آتش جهنم نمى شوند.»

در مورد ديگر فرمود: «نزديك ترين شما در قيامت به من،صاحبان اخلاق پسنديده اند.»

حضرت باقر- عليه السلام- نيز فرمود: «كامل ترين شما از نظر ايمان، نيكو خُلق ترين شماست.»

امام ششم- عليه السلام- چهار چيز را كمال ايمان و باعث مغفرت گناه شمرده اند: «صدق، اداى امانت، حيا و خوش اخلاقى.»

در اين زمينه، به اندازه اى روايت وارد شده كه انسان از ديدن آنهمه اثر، شگفت زده مى شود. بيشتر روايات باب اخلاق، در جلد دوّم كتاب شريف اصول كافى، جلد يازدهم وسائل الشيعه، جلد سوّم محجةالبيضاء و از ابتدا تا انتهاى كتاب بسيار مهم جامع السعادات نراقى به ثبت رسيده است. دنبال كنندگان حقيقت مى توانند به آن منابع بسيار مهم رجوع كنند.

از مسائل بسيار مهمى كه در سفر حج، از طريق پيامبر و امامان معصوم سخت به آن توجه شده، مسأله اخلاق زائرِ خانه حق است.

ص:74

توجه اولياى دين به اين مسأله به اندازه اى است كه گاهى در روايات به زائر هشدار داده شده اگر فاقد اخلاق حسنه باشد و با همسفران خود معامله اى غير از اخلاق حميده وصفات پسنديده داشته باشد، خداوند مهربان، با همه عنايتى كه به حاجى دارد به او توجه نخواهد كرد.

اين سفر با بركت، جهت رياضت و تمرين براى آراسته شدن به حسنات و دورى از سيئات است. سفر بسيار مهم و كلاس بسيار با ارزشى است كه زائر بيت بايد آن را با جان و دل غنيمت بشمارد.

واى بحال آن زائرى كه از وطن آلوده به سيئات اخلاقى به حج برود و بدون معالجه خويش از بديها و آراسته شدن به حسنات به وطن بازگردد.

روايت بسيار مهمى در رابطه با اخلاق در سفر حج از حضرت باقر- عليه السلام- در معتبرترين كتابهاى حديث نقل شده كه مى آوريم:

عن ابى جعفر- عليه السلام- قال: «ما يعبؤ بمن يؤم هذا البيت اذا لم يكن فيه ثلاث خصال: ورع يحجزه عن معاصى اللَّه، و حلم يملك به غضبه و حسن الصحابة لمنصحبه.» «(1)»

امام باقر- عليه السلام- فرمود: «اعتنا نمى شود به كسى كه قصد خانه حق كرده، در حالى كه در او سه خصلت نيست: ورعى كه او را از معاصى و گناهان بازدارد، حلمى كه او را بر غضبش چيره سازد و رفتار خوش با كسانى كه همسفر اويند.»


1- - بحار، ج 96، ص 121

ص:75

حديث:20

آداب معنوى حج

در زمينه آداب معنوى حج و اسرار باطنى مناسك عظيم اين سفر، رواياتى بس مهم و احاديثى فوق العاده جالب از منابع وحى رسيده كه توجه به مضامين آن جملات عرشى و ملكوتى، بر زائران خانه حق جدّاً واجب و لازم است تا اين سفر را همراه با حالى الهى و باطنىصاف و خالص انجام دهند.

البته بخاطر اين كه اغلب زائران آشنايى به مفاهيم روايات ندارند، بر روحانى كاروان فرض اخلاقى است كه اين حقايق را در طى سخنرانى هاى خود به مهمانان خانه حق تعليم دهد.

از جمله آن روايات، روايت مفصّلى است كه از وجود مبارك حضرتصادق- عليه السلام- نقل شده كه بخاطر مفصل بودن آن تنها به ترجمه آن قناعت كرده، توضيح و تفسيرش را جهت زائران خانه محبوب به عهده عالمان عامل مى گذاريم.

حضرت صادق- عليه السلام- مى فرمايند:

ص:76

«زمانى كه قصد بيت حق كردى، قبل از قدم گذاشتن در مسير سفر، دل را از هر عامل مشغول كننده از دوست و از هر مانعى كه باعث محروميت تو از فيوضات الهى است جدا كن و اين گوهر خزانه رحمت را از گرد و غبار مشغوليت ها و حجابها پاك گردان و تمام امورت را به خالق و آفريننده خود واگذار و در تمام حركات و سكنات خود بر حضرت محبوب تكيه كن، كه در تمامصحنه هستى تكيه گاه قابل اعتمادى جز وجود مقدس او نيست.

در برابر قضا و حكم و قدر اوصد درصد تسليم باش و در اين زمينه از اضطراب و هراس و دو دلى پرهيز كن كه تسليم بودن به قضا وقدر و حكم حضرت دوست از اخلاق انبيا و اولياى الهى است.

با دنيا و راحت و استراحت آن و مردم وداع كن. از هر حقّى كه از ديگران بر عهده دارى پاك شو. بر زاد و توشه و ياران و اصحاب و قدرت و قوت و جوانى و ثروت خود اعتماد مكن، بترس از اين كه اين همه، درصف دشمنانت قرار گيرند و براى تو بصورت وزر و وبال درآيند. آرى كسى كه ادعاى رضاى دوست كند و بر غير او تكيه نمايد، غير او دشمن و وبال او گردند. اين واقعيت است كه ثابت شده تا بدانى قوّت و حيله اى جز حفظ و توفيق خدا نيست.

آماده شو، آمادگى كسى كه اميدى به بازگشت از اين مسافرت ندارد.

همنشينى با ياران سفر را به بهترينصورت تدارك كن و اوقات واجبات حق و روشهاى رسول خدا را در تمام امور رعايت نما.

آنچه از ادب، تحمل مشكلات،صبر و شكر، مهربانى به ديگران، دست و دل بازى در خرج و ايثار زاد بايد رعايت كنى رعايت كن.

ص:77

با آب توبه خالص از گناهانت غسل كن و ظاهر و باطن را شستشو بده، لباسصدق وصفا و خضوع و خشوع در بر كن و از آنچه تو را از ياد خدا باز مى دارد، و از طاعت حضرت دوست به بدبختى حجاب و ممانعت مى آورد مُحرم شو.

بعنوان پاسخصاف و خالص و پاكيزه به حضرت حق كه تو را به حج دعوت فرموده، در حالى كه به عروة الوثقاى او چنگ زده اى لبيك بگو.

با قلبت، همراه با ملائكه، به طواف عرش درآى چنانكه با وجودت، همراه با مسلمين، به طواف خانه درآمده اى.

در بينصفا و مروه براى فرار از هواى نفس و بيزارى از هر حول و قوّه اى كه براى خود فرض كرده اى، هروله كن.

در حال خروج از مكه براى ورود به منا از غفلت و لغرش، براى هميشه خارج شو و جز چيزى كه برايت حلال است و غير آن را مستحق نيستى آرزو مكن.

در عرفات كه در پيشگاه حضرت مولايى، به تمام گناهان و خطاهايت اعتراف كن و عهدت را نسبت به توحيد وجود مبارك او، در سرزمين عرفات، تجديد كن.

در مشعر الحرام به حضرت تقرّب جوى و در مدار تقوا و پرهيزكارى درآى و بوقت بالا رفتن از كوه رحمت، سفرى روحى و معنوى به ملأ اعلى و ملكوت قدس بنما.

به وقت ذبح قربانى، گلوى هوا و هوس و طمع و آز را با چاقوى عبادت و بندگى قطع كن.

ص:78

بهنگام رمى جمرات، شهوات و كم مايگى و پستى و كارهاى مذموم را از خود بران.

با حلق رأس، عيوب ظاهر و باطن را از سرزمين وجودت قلع و قمع كن.

در ورود به حرم، وارد در امان خدا و حمايت او و پوشش و حفظ حضرت او شو.

با زيارت بيت عظمت و معرفت و سلطنت،صاحب بيت را در عرصه گاه وجودت تحقّق بخش.

با استلام حجرالاسود به قسمت او نسبت بخود اعلام رضايت كن و در برابر عزّتش سر خضوع و تواضع بر خاك گذار.

با طواف وداع از ماسواى او وداع كن.

بهنگام قرار گرفتن بر كوهصفا، باطن و روح خود را براى روز ملاقات با حق درصحراى محشرصفا ده.

صاحب مروت و جوانمردى باش و اوصاف اخلاقى خود را بوقت قرار گرفتن در مروه تصفيه كن.

بر عشق و محبتت نسبت به حضرت حق و وفاى به عهدت؛ آن عهده كه با حضرت او بستى كه بنده واقعى او باشى استقامت ورز.

اين حقيقت را عارف باش كه حج از جانب حق واجب نشده و از ميان تمام عبادات اختصاص به او پيدا نكرده و در شرع نبوى مناسكش بدينصورت ترتيب نيافته مگر براى ظهور آمادگى تو براى بندگى و طاعت واقعى و اشاره به مرگ و قبر و زنده شدن وصحنه عظيم قيامت.

ص:79

او مى خواهد كه بنده اش با مشاهدهصحنه هاى حج، به دخول اهل بهشت به بهشت و ورود اهل جهنم به جهنم معرفت پيدا كند.» «(1)»


1- - بحار، ج 96، ص 124

ص:80

حديث:21

آداب ورود به حرم

حرم يادآور عنايت و رحمت خاص حق به اين قطعه از زمين است؛ قطعه اى كه خداوند عزيز با دعوت بندگانش به آن ناحيه، آنان را در كلاس عبادت و طاعت و بندگى و عبوديت به عرصه گاه آزمايش و امتحان و بلا و ابتلا مى آورد؛ امتحان و آزمايشى كه هر كس از آن سرفراز و قبول درآيد، محبوب حق مى شود و در درياى رحمت و غفران و رأفت و لطف غرق مى گردد.

حرم يادآور نزول فرشتگان و رفت و آمد ملائكه براى طواف بيت و عبادت حق و همسويى با اولياى الهى و بندگان خاصّ پروردگار است.

حرم در عالم معنا قبه اى از نور، انعكاسى از ملكوت، تاجى بر فرق زمين، خاستگاه رحمت، ايستگاه مغفرت و خزانه عنايت دوست، منبع رحمت معشوق براى عاشق مست، عارف حيران و سالك مجذوب و مجذوب سالك است.

ص:81

حرم يادآور كرامت و فضيلت، اصالت و شرافت، حق و حقيقت،صدق و سلامت، بى پيرايگى و امانت و درستى و امنيت است.

حرم يادآور اخلاص و پاكى، رفع آلودگى و ناپاكى، عبادت و بندگى، خضوع و شرمندگى و نورانيت و يكرنگى است.

حرم يادآور چهره پاكان، مناجات نيكان، عبادت بندگان، آزادى بردگان، شفاى درد دردمندان، اميد اميدواران، راز و نياز مستمندان، شكر شاكران، ذكر ذاكران، و ضجه و نالهصالحان است.

حرم يادآور طاعت انبيا، اخلاص اصفيا، اشك ديده اوليا،صفاى اهل حال، وفاى وفاداران و بصيرت دانايان است.

حرم يادآور هاجر، رضا و تسليم اسماعيل، زحمت و كوشش و نيت نورانى ابراهيم و طلوع وحى و ظهور قرآن است.

حرم جايگاهى نيست كه هر كس را بدون شرايط راه دهند. هر زائرى را بپذيرند و هر مسافرى را راه نمايند. اينجا مهبط رحمت، موقف توبه، مكان استغفار، مركز عبادت، نقطه پايان هجران، جاى تماشاى رخسار محبوب، محل سرگذارى به حريم معشوق و مشرق خورشيد اسماء وصفات حضرت دوست است.

حرم را براى ورود به حريمش مقدماتى لازم است؛ از جمله رفتن به ميقات، تلبيه، مُحرم شدن، و نفس را از بيست و چهار چيز بازداشتن، و در عرصه گاه حال و اخلاص و راز و نياز آمدن و با پاى دل به سوى محبوب به حركت آمدن، آنگاه به حريم حرم مولا وارد شدن!

شرايط ورود به حرم از زبان پاك وجود مبارك حضرت رضا- ع-:

ص:82

«فاذا بلغت الحرم فاغتسل قبل ان تدخل مكه و امش هنيئة و عليك السكينة و الوقار، فاذا دخلت مكة و نظرت الى البيت فقل: الحمد للَّه الذى عظمك و شرّفك و كرمك و جعلك مثابةً للناس و امناً و هدىً للعالمين، ثم أدخل المسجد حافياً و عليك السكينة و الوقار و ان كنت مع قوم تحفظ عليهم رحالهم حتى يطوفوا و يسعوا كنت أعظمهم ثواباً و ادخل المسجد من باب بنى شيبة فقل: بسم اللَّه و باللَّه و على ملّة رسول اللَّه، ثم تطوف بالبيت تبدأ بركن الحجرالاسود و قل: امانتى ادّيتها و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالمؤافاة، آمنت باللَّه عزّ وجلّ و كفرت بالجبت و الطاغوت و اللات و العزّى و الهبل و الاصنام و عبادة الأوثان و الشيطان و كل ند يعبد من دون اللَّه جل سبحانه عما يقولون علوّاً كبيراً.» «(1)»

«هنگامى كه به عرصه گاه حرم رسيدى، قبل از ورود به مكه غسل كن. با دلى شاد به حركت خود ادامه بده. وقار و آرامش را رعايت نما. چون داخل مكه شدى و به بيت نظر انداختى بگو: سپاس خداى را كه تو را عظمت و شرافت و كرامت داد و مركز اجتماع بندگان و هدايت عالميان قرار داد.

سپس با رعايت وقار و آرامش، با پاى برهنه وارد مسجد شو. اگر همراهانى داشتى وسائل آنان را نگهدار تا طواف و سعى بجاى آرند كه بزرگترين ثواب نصيب تو شود.

از در بنى شيبه وارد مسجد شو و بگو:

بسم اللَّه و باللَّه و على ملّة رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله-

سپس به طواف خانه برخيز و برنامه طواف


1- - تفسير عياشى، ج 1، ص 59

ص:83

را از مقابل حجرالاسود شروع كن و بگو:

امانتى است كه آن را ادا مى كنم و پيمانى است كه نسبت به آن، با حضرت تو تعهد مى كنم تا شاهد وفاى آن از جانب من باشى.

ايمان به خداى- عزوجل- آوردم و نسبت به جبت و طاغوت و لات و عزّى و هبل و همه بت ها، و بندگى معبودهاى باطل و شيطان و هر چه به غير خدا عبادت مى شود كافر شدم. بزرگ است حضرت سبحان و پاك و منزّه است از آنچه بى خبران و بى خردان در حقّ او مى گويند.»

ص:84

حديث:22

طواف بيت

حضرت رضا- عليه السلام- در رابطه با طواف جامع و كامل مى فرمايد:

هفت مرتبه خانه حق را طواف كن و فاصله بين قدمهايت را كوتاه بگير. در هر طوافى حجر را استلام كن و اگر برايت امكان نداشت با دست خود به آن اشاره كن. كنار در بيت بگو: گداى زمين گير در خانه ات قرار دارد. بنده تو فانى و فقير و محتاج به عرصه گاه حريمت بار انداخته است، بهشت خود را به او عطا كن. چون مقابل ناودان رسيدى بگو: الهى مرا از آتش دوزخ آزاد كن و شرّ فاسقان عرب و عجم را از من دور نما و مرا در سايه عرش خود قرار ده و شرّ هرصاحب شرى؛ از فسقه جن و انس را از من بگردان و در طواف خود بگو: بار خدايا! از تو مى خواهم به آن اسمى كه از بركت آن بر آب مى روند، چنانكه بر زمين حركت مى كنند و به اسم مخزون و مكنون نزد تو و به اسم اعظم آن؛ اسم اعظمى كه وقتى به آن خوانده شوى اجابت كنى و وقتى از تو بخواهند عطا فرمايى، تو را به همه اين اسماء

ص:85

قسم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و مرا مورد مغفرت و رحمت قرار دهى و عمل مرا قبول كنى به نحوى كه از ابراهيم خليل خود و موسى كليم خود و عيسى روح خود و محمد حبيب خود قبول كردى.

چون به ركن يمانى رسيدى آن را استلام كن. در ركن يمانى درى از درهاى بهشت است كه از روز باز شدن بسته نشده، از برابر ركن يمانى به زاويه مسجد اشاره كن و بگو:

ربنا آتنا فى الدنيا حسنة و فى الآخرة حسنة و قنا عذاب النار.

چون به طواف هفتم رسيدى كنار مستجار توقف كن و پرده كعبه را بگير و زياد دعا كن و نزد حضرتش اصرار ورز و حوائج دنيا و آخرت خود را بخواه كه حضرت حق قريب و مجيب است.» «(1)»


1- - بحار، ج 96، ص 196

ص:86

حديث:23

ثواب طواف

طواف؛ يعنى قرار گرفتن در مدار حق و حقيقت، قدم برداشتن درصراط مستقيم، حركت در مسير عشق و محبت، افتادن در وادى اخلاص و تسليم، توجه به محبوب، و اتصال به عنايت معشوق، فراهم آوردن لقاء يار و دست بيعت دادن به دست دوست، زمينه سازى براى جلب مغفرت و رحمت حق و پاك شدن از آلودگيها وصيقل روح و پاكسازى جان و تحصيل رضاىصاحب بيت و البته زحمت و كوشش براى بدست آوردن اينهمه مايه معنوى داراى اجر عظيم و ثواب فوق العاده است.

روايت زير گوشه اى از عظمت اين معنا را نشان مى دهد:

عن اسحاق بن عمار قال: «قال ابو عبد اللَّه- عليه السلام-: يا اسحاق من طاف بهذا البيت طوافاً واحداً، كتب اللَّه له ألف حسنة و محا عنه ألف سيّئة و رفع له ألف درجة و غرس له ألف شجرة فى الجنة و كتب له ثواب عتق ألف نسمة حتى اذاصار الى الملتزم فتح اللَّه له ثمانية أبواب

ص:87

الجنة يقال له: أدخل من أيها شئت، قال: فقلت: جعلت فداك هذا كلّه لمن طاف؟ قال: نعم أفلا أخبرك بما هو أفضل من هذا؟ قال: فقلت: بلى، قال:

من قضى لأخيه المؤمن حاجة كتب اللَّه له طوافاً و طوافاً حتى بلغ عشراً.» «(1)»

از اسحاق بن عمار روايت شده كه حضرتصادق فرمود: «اى اسحاق كسى كه يك بار خانه خدا را طواف كند، خداوند براى او هزار حسنه ثبت مى كند، هزار سيّئه محو مى نمايد، برايش هزار درجه قرار مى دهد، هزار درخت در بهشت مى كارد و ثواب آزاد كردن هزار بنده به او مرحمت مى فرمايد، چون به ملتزم برسد هشت در بهشت به روى او باز مى شود و به او مى گويند: از هر درى خواستى وارد شو.

اسحاق مى گويد به حضرت عرضه داشتم اين همه براى كسى است كه خانه را طواف كند؟ فرمود: آرى، آيا به ثوابى عظيم تر از اين تو را خبر ندهم؟ گفتم: آرى خبر دهيد. فرمود: هر كس حاجتى از برادر مؤمنش برآورده كند به اندازه ده طواف به او ثواب مى دهند!»

راستى قضاى حاجت برادر دينى داراى چه ثواب عظيمى است و بهره و نصيب انسان از اين عمل چه اندازه زياد است! اى كاش تمام مردم مؤمن به اين امر مهم اقدام مى كردند كه قدم گذاشتن در اين وادى به تمام مشكلات مردم خاتمه مى دهد و دنياى امّت را تبديل به مدينه فاضله و نمونه اى از بهشت آخرت مى كند.


1- - بحار، ج 96، ص 203

ص:88

حديث:24

حجر اسماعيل

مسأله با عظمت حج كه حاوى بسيارى از واقعيات است از اعظم مسائل الهى و از مهم ترين برنامه هاى عالى مكتب انسان ساز اسلام است.

مسلمانان اگر به حقايق پر قيمت اين عمل عبادى اسلام توجه كنند و برنامه هاى اين سفر آسمانى را چنان كه شايسته است انجام دهند، به رفع بسيارى از مشكلات دنيايى، سياسى، اجتماعى، اخلاقى و آخرتى خود موفق خواهند شد.

معنويت كعبه و آنچه مربوط به آن است، دور نمايى از عظمت و جلال و جبروتصاحب آفرينش و خالق هستى است. مسلمانان اگر شرايط واقعى حج را در اعمال خود تحقق دهند، به عظمتى ما فوق تمام عظمت ها و جلالى ما فوق تمام جلالت ها مى رسند.

در مناسك حج، تمام عوامل تكامل انسان قرار داده شده و حاجى بايد با انجام مناسك، تمام خلأهاى فكرى و روحى و اخلاقى

ص:89

و بخصوص ايمانى خود را جبران نمايد و اگر بدينصورت در اتصال به اعمال حج استفاده ننمايد، حج بجا نياورده و اعمالى هماهنگ با واقعيات الهى از او بروز و ظهور نكرده است. كعبه قبله دلها و ارواح و افكار پاكان و نشانه اى براى جهت دادن تمام موجوديت انسان به سوى حضرت محبوب است.

كعبه محورى است كه بايد انسان با گردش به دور آن محور، از تمام رذائل بيرون آمده و به تمام حسنات آراسته گردد.

كعبه خانه عبادت و بندگى و مركز عشق و عاشقى و جايگاه پاكان و نيكان و مركز بخاك افتادنصالحان وصديقان به پيشگاه حضرت حق است.

كعبه و حجر اسماعيل و مسجدالحرام جايگاه با عظمتى است كه انبياى بزرگ الهى و امامان بزرگوار، به آن روى عشق داشته و شبهاى عمر خود را تاصبح در آن مكان مقدس با كمال خضوع و خشوع به عبادت گذراندند.

كعبه قلب معنويت و مركز عبوديت و جايگاه خلوص و محل خضوع و خشوع است و دلى كه از اين اوصاف عالى رنگ ندارد، در آن حريم مبارك راه ندارد. بدون نفس تزكيه شده و قلب آراسته به حقايق و اوصاف الهى، نمى توان راهى به آن وادى مقدس و حرم با عظمت پيدا كرد كه راه واقعى به سوى حضرت معبود فقط از طريق دل پاك و روحصاف و نفس آراسته به حسنات است.

تا از خوديّت هاى شيطانى بيخود نگردى، تا از شرارت هاى نفس

ص:90

پاك نشوى، تا از چاه تاريك رذائل بيرون نيايى، تا خوديت الهى خود را باز نيابى، تا خويشتن را از بيگانگان و دشمنان بى نياز نسازى به حريم حرم راه پيدا نكنى.

حجر اسماعيل كه در دامن بيت و داخل مطاف است، محل زندگى هاجر، آن انسان والا و كم نظير و جايگاه زندگى اسماعيل آن نمونه اعلاى انسانيت و اقامه كننده نماز و ادا كننده زكات و وفادار به پيمان و آن شخصيتى است كه خداوند عزيز در قرآن مجيد او را «صادق الوعد» ستوده و نسبت به او اعلام رضايت فرموده است؛ آن بزرگ پيامبرى كه زن و فرزند را به نماز و عبادت خدا دعوت مى كرد و در كنار بيت زندگى را به عبادت و مناجات و خدمت به مردم منطقه و تربيت عباد حق مى گذراند.

حجر اسماعيل، بنابر مشهور، مدفن عده اى از انبيا و سفراى حق و محل دفن هاجر و اسماعيل است.

امامان شيعه در آن محل به عبادت و مناجات با قاضى الحاجات مى پرداختند و به دعا و راز و نياز در آن مكان شريف اصرار داشتند.

روايت زير گوشه اى از اين حقيقت را بازگو مى كند:

عن على بن مزيد بياع السابرى قال: «رأيت أبا عبداللَّه- عليه السلام- فى الحجر تحت الميزاب مقبلًا بوجهه على البيت باسطاً يديه و هو يقول:

اللّهمّ ارحم ضعفى و قلّة حيلتى، اللّهمّ أنزل علىَّ كفلين من رحمتك و ادرُرْ علىَّ من رزقك الواسع و ادرأ عَنّى شرّ فسقة الجنّ و الانس و شرّ فسقة العرب و العجم، اللّهمّ أوسع علىَّ من الرّزق و لا تقتّر علىَّ، اللّهمّ ارحمنى

ص:91

و لا تعذّبنى أرض عنى و لا تسخط علىَّ، انّك سميع الدعاء، قريب مجيب.» «(1)»

على بن مزيد مى گويد: «حضرتصادق- عليه السلام- را در حجر اسماعيل زير ناودان ديدم كه متوجه بيت بود و دو دست به دعا برداشته به محضر حق عرضه مى داشت: الهى به ناتوانيم و اندك چاره ام رحم كن. الهى رحمت دنيا و آخرتت را بر من نازل فرما و از روزى واسعت بر من زياد گردان، و شرّ فاسقان جن و انس را و فاسقان عرب و عجم را از من دور كن. خدايا روزيم را وسعت ده و بر من تنگ مگير. الهى به من رحمت آور و مرا عذاب مكن. از من راضى شو و بر من غضب منما. به حقيقت كه شنونده دعايى و نزديكى و اجابت كننده خواسته بندگانى.»


1- - بحار، ج 96، ص 199

ص:92

حديث:25

نماز طواف

نماز، اساسى ترين رشته الفت و عالى ترين عامل محبّت بين بندگان و حضرت حق است.

نماز، نور دل،صفاى قلب، روشنى جان، سلامت روان و فروغ هستى و ذات عبادصالح خداست.

نماز، واسطه محكمى است كه تمام هستى انسان را به ملكوتِ وجود پيوند مى دهد و همانند آن، برنامه اى را براى ربط دادن آدمى به حق و حقيقت نمى توان يافت.

نماز، پناه بى پناهان، سنگر مجاهدان، گلستان روح افزاى عاشقان، چراغ سحر مشتاقان، نور وجود عارفان، آرامش دل بينايان و سير كمالى آگاهان است.

نماز، زنده كننده جان، ظهور دهنده حيات جاودان، راز و نياز دردمندان، روشنى راه رهروان، نور ديده بيداران، سرمايه مستمندان، دواى درد سالكان، نواى دل بى دلان، دليل گمراهان، اميد اميدواران، سرّ

ص:93

حقيقى سحر خيزان، سوز دل سوختگان، حرارت روح افسردگان، مايه بقاى جان، و دستگيره نجات انسان از تمام مهالك است.

نماز، برتر از همه عبادات، جامع تمام كمالات، منعكس كننده كلّ واقعيات، منبع بركات و كليد قفل تمام مشكلات است.

نماز، خمير مايه حيات، تزكيه كنندهصفات، علاج زشت ترين عادات، بوجود آورنده حسنات، محو كننده سيئات، باعث كرامات، منبع فيض و افادات، نگهدارنده انسان از آفات و حقيقت روح اهل مناجات است.

نماز، عشق سالكين، عبادتى آتشين، كارى بى قرين، بهترين معين، خورشيد اهل زمين، مونس اصحاب دين، امنيت خاطر غمين ورحمت واسعه حضرت أرحم الراحمين است.

نماز، حقيقتى روحانى، دستور واجب حضرت سبحانى، نفخه رحمانى، جان انسانى، و نور يزدانى است.

نماز، هويت ايمان، حقيقت جهان، طريقت جان، قدرت انسان و مايه بهشت و رضوان است.

نماز، چشمه زمزم روح، ساغر معنوىصبوح، فتح الفتوح، توبه نصوح، حضرت حق را ممدوح، اجمال قرآن را مشروح و در طوفان حوادث و آفات كشتى نوح است.

بدون نماز خود را اهل حق و حقيقت مدان و رسيدن فيض خاص الهى را توقع مدار.

اكسير وجود منهاى نماز بى سود است. بى خبرانِ از نماز،

ص:94

بى خردانند و فراريان از اين مقام گرفتار دام شيطانند.

ثروتمندان بى نماز فقيرند و تهيدستان با نماز از همه ثروتمندترند.

براى انجام نماز، مكانى، در همه زمين، برتر و بالاتر از مسجدالحرام نيست و در محدوده مسجدالحرام جايى افضل و اعلى از مقام ابراهيم نمى باشد؛ مقامى كه دو ركعت نماز طواف، كه از نمازهاى واجب است، پس از اتمام طواف بايد در آنجا انجام بگيرد.

ثواب هر نمازى بخصوص نماز طواف در مسجدالحرام ثوابى عظيم است.

در اين زمينه روايت زير نشاندهنده عظمت اين حقيقت است:

عن الرضا عن آبائه، عن الباقر- عليهم السلام- قال: «صلاة فى المسجدالحرام أفضل من مائة ألفصلاة فى غيره من المساجد.» «(1)»

حضرت رضا از پدرانش از حضرت باقر- عليه السلام- روايت مى كند كه: «يك نماز در مسجدالحرام بالاتر ازصد هزار نماز در مساجد ديگر است!»


1- - ثواب الاعمال، ص 28

ص:95

حديث:26

سعى صفا و مروه

زائر با ورود به حريم حرم و با قدم گذاردن به مسجدالحرام وديدن كعبه و مقام و ركن و مستجار و حجرالاسود، وصفا و مروه- كه در قرآن مجيد مى فرمايد از شعائر خداست «(1)»- بايد با چشم دل نظرى به ابراهيم و اسماعيل و هاجر با كرامت بيندازد كه اين بزرگواران در چه مقامى از عبادت و بندگى و اخلاص و تسليم قرار داشتند و چگونه و با چه كيفيت از اخلاق حسنه و عملصالح برخوردار بودند.

ملكوت اعمال و اخلاق اين بندگان خاص حق بصورت كعبه و مسجدالحرام وصفا و مروه و مقام و مناسكِ مربوط به اين مكانها درآمد.

هاجر جهت سيراب كردن اسماعيل، براى رضا و خوشنودى حق هفت مرتبه صفا و مروه را سعى نمود تا لطف خدا بصورت چشمه


1- - بقره، 158

ص:96

زمزم جهت ادامه حيات اين مادر و فرزند تجلى كرد. و اين معنا بصورت سعىصفا و مروه سنت الهى شد و بر تمام حاجيان انجام اين سنت واجب و فرض گشت.

حاجيان براى سيراب كردن قلب از ايمان و عقل از معرفت و نفس از حسنات و اعضاى رئيسه بدن از اعمالصالحه، بايد به سعىصفا و مروه برخيزند و سعى خود را فرار از شيطان و روى آوردن به حق قرار دهند.

در اداى «سعى» بايد سعى زائر اين باشد كه اين حركت درصفا و مروه را بمنزله تردّد در حريم خانه مالك الملوك قرار دهد و نسبت به حضرت او اميد عطا و بخشش داشته باشد.

اى عزيز، در حال سعىصفا و مروه، دامن همت به كمر زن، دست طلب بگشاى و با هر تعب و زحمتى است، حالات خود را در همان مدت اندك اصلاح كن و شرايط زائر حقيقى را تحصيل نما و از اين معجون الهى كه با كشف تام محمّدى و ابراهميى براى درمان تمام دردها و نقص هاى نفوس فراهم آمده استفاده كن و خود را، تا مجال است، از اين منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عميق دورى از ساحت مقدس ربوبيت جلّ و علا كوچ ده و خلاص كن و خويشتن را به معراج وصال و قرب و كمال برسان.

لباس گناه و معصيت در اين رفت و آمد از وجود خود بدر آر و به لباس پاكى و تقوا آراسته شو و غبار و خاك شيطنت بهنگام هروله كردن، از باطن بريز و لجن هوا و رذائل اخلاقى از درون پاك كن و با آب

ص:97

عشق دوست ظاهر و باطن بشوى و با دست اخلاص در تسليم را بكوب و سعى كن جز سر باختن در راه محبوب هوسى در دل نماند.

در اين رفت و آمد، اگر آلودگى كبر، حرص، بخل، دو رويى، كينه، تعصب، خشم و غضب، ريا و خودنمايى و غرور و خود بزرگ بينى علاج نشود، فلسفه سعىصفا و مروه تحقق پيدا نكرده است. روايت زير نشانگر حكمت شگفت انگيز سعى است:

قال ابو عبد اللَّه- عليه السلام-: «ما للَّه عزّ وجلّ منسك أحب الى اللَّه تبارك و تعالى من موضع السعى و ذلك انّه يذلّ فيه كلّ جبار عنيد.» «(1)»

«براى خداوند در ميان مسائلِ مناسك، مسأله اى محبوبتر از موضع سعى نيست و اين بخاطر اين است كه هر جبار معاندى در آن محل به ذلّت مى افتد.»


1- - بحار، ج 96، ص 234

ص:98

حديث:27

نماز در مسجدالحرام

انسان براى ورود به عرصه گاه معنوى نماز و دست يافتن به حقيقت اين عبادت، ناچار است مراحل و منازلى را طى كند.

در مرحله اول بايد نسبت به لباس و مكان و آب وضو و غسل و خاك تيمّم از حق و حقوق تمام مردم و بيت المال مسلمين پاك شود.

اگر ذره اى از اجزاء لباس يا قسمتى از مكان و محل اين عبادت، يا قطره اى از آب وضو و غسل، يا مقدارى از خاك تيمّم غصبى يا حرام باشد، با آن لباس و در آن مكان و با آن آب و خاك بهيچ عنوان نمى تواند به بارگاه قدس برسد و به ميهمانى حضرت محبوب مشرّف گردد.

نماز با لباس حرام و با آب و خاك غير مباح و با مكان غير شرعى نماز نيست، هر چند مكلف براى بجا آوردن آن خود را به انواع مشقتها و زحمات و رنج ها دچار كند.

مگر امكان دارد كسى با آلودگى به مال حرام يا قرار گرفتن در مقام حرام، يا با اتصال به غسل و وضو و تيممى كه آب و خاكش از راه حرام

ص:99

است، به بارگاه عزت آن عزيز راه يابد.

نماز مقام پاكان و نيكان است. نماز جايگاه بينايان و دانايان است.

نماز طريق عاشقان و عارفان است.

عارف عاشق محال است در مسائل نماز و ساير برنامه ها از دستور معشوق سرپيچى كند.

مگر براى مؤمن امكان دارد با آب غصبى يا خاك حرام غسل يا وضو يا تيمّم بسازد، آن وضو و غسل و تيمم مگر طهارت خدا خواسته را تحقّق مى دهد؟!

اى عزيز، به قدر ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبى و قالبى آن قيام كن و به قلب خود بفهمان كه مايه حيات ابدى و سرچشمه فضايل نفسانى و رأس المال كرامات غير متناهى به مراودت و مؤانست با حق است، بخصوص بتوسط نماز كه معجون روحانى ساخته شده با دست جمال و جلال حق است، و از جميع عبادات جامع تر و كامل تر است، پس اوقات و شرايط آن را حتى الامكان محافظت كن.

اشتغالات قلبى را در اوقات نماز كم و بلكه قطع كن. به كتب روايت مراجعه نما و در ضمن توجه به احاديث، در احوال معصومين تدبّر كن و در حالات آن بزرگواران تأمل نما، شايد تنبّهى حاصل آيد و بتوان به قلب مهجور فهماند كه اوقات نماز، اوقات حضور در بارگاه قدس حضرت ذوالجلال است. اوقاتى است كه حق تعالى، كه مالك الملوك و عظيم مطلق است، بنده ضعيف ناچيز را به مناجات خود

ص:100

دعوت فرموده و بدار الكرامت خود اذن دخول داده تا فوز به سعادت هاى ابدى و سرور و بهجت هاى دائمى پيدا كند.

از دخول وقت نماز به مقدار معرفت خود، بهجت و سرور داشته و اگر قلب استشعار عظمت و خطر مقام كند به مقدار فهم عظمت، خوف و خشيت حاصل مى شود و چون قلوب اوليا مختلف و حالات آنها متفاوت است، به حسب تجلّيات لطيفه و قهريه و استشعار عظمت و رحمت و جمال آنها را به سرور و بهجت وادار كند و «أرحنا يا بلال» گويند و گاهى تجلّيات به عظمت و قهر و سلطنت آنها را از خود بيخود كند و رعشه و رعده به آنها دست دهد.

بالجمله، اى زائر آداب قلبيه اوقات آن است كه خود را مهيا كنى براى ورود به حضور مالك دنيا و آخرت و مخاطبه و مكالمه با حضرت حق- جلّ و علا- پس با نظرى دقيق، توجه به ضعف و بيچارگى و ذلت و بينوايى خود، و عظمت و بزرگى و جلال و كبريايى ذات مقدس او بنما كه انبياى مرسلين و ملائكه مقرّبين در بارگاه بزرگيش، از خود بيخود شوند و اعتراف به عجز و مسكنت و ذلت كنند و چون اين نظر را نمودى و به دل فهماندى، آن دل استشعار خوف كند و خود و عبادات خود را ناچيز شمارد.

از طرفى ديگر، با نظرى عميق توجه به سعه رحمت و كمال عطوفت و احاطه رحمانيت آن ذات مقدس كن كه بنده ضعيفى را به بارگاه قدس خود، با همه آلودگى و بيچارگى كه دارد، بار داده و او را با همه تشريفاتِ فرو فرستادن فرشتگان و نازل نمودن كتابهاى آسمانى

ص:101

و فرستادن انبياى مرسلين، دعوت به محفل انس خود فرموده، بدون آن كه سابقه استعدادى از براى بنده بيچاره باشد و يا در اين دعوت و حضور براى حضرتش يا ملائكة اللَّه يا انبيا سودى تصور شود.

پس با قدم خوف و رجاء، رغبت و رهبت خود را مهياى حضور كن كه عمده آن آن است كه با قلب خجل و دل پر از خوف و با حال انكسار و ذلّت و ضعف و بيچارگى وارد محضر شوى و خود را بهيچ وجه لايق محضر ندانى و لايق عبادات و عبوديت نشمارى و اذن در عبادت را فقط از شمول رحمت و عميم لطف حضرت محبوب بدانى، كه اگر ذلّت خود را نصب عين كردى و به جان و دل براى ذات مقدس حق تواضع نمودى و خود و عبوديت خود را ناچيز و بى ارزش دانستى حق تعالى با تو لطف كند و تو را رفعت دهد و به كرامات خود بيارايد.

اگر بگويند نماز باب رحمت، بارگاه قدس، ميقات عاشقان، معراج مؤمنان، عشق عارفان، راه دانايان،صراط بينايان، جان والهان، وسيله قرب جانان، و درمان دردهاست، چيزى به گزاف نگفته اند.

معاوية بن وهب مى گويد: «از حضرت صادق- عليه السلام- پرسيدم:

برترين چيز كه وسيله قرب عباد به حق و محبوبترين عمل نزد خداوند است چيست؟ فرمود: پس از شناخت حق، چيزى را محبوبتر از نماز نمى شناسم.» «(1)» ابوبصير از حضرتصادق- عليه السلام- نقل مى كند: «يك نماز واجب از بيست حج بالاتر است و يك حج بهتر است از خانه اى كه پر از طلا


1- - فروع كافى، ج 1، ص 37

ص:102

باشد و همه آن درصدقه مصرف شود.» «(1)» يونس بن يعقوب گويد: «شنيدم حضرت صادق- عليه السلام- فرمود:

يك حج از دنيا و آنچه در آن است بالاتر است و يك نماز واجب از هزار حج بالاتر است.» «(2)» با توجه به اين اوصاف، بر زائر بيت لازم است؛ اوّلًا تمام نمازهاى واجب خود را در حرم اقامه كند، و آن نمازها را- چنانكه سفارش بزرگان دين است- با جماعت بخواند كه روى گرداندن از جماعت آنهم در كشورى كه انسان را مورد تهمت قرار مى دهند، و بوقت اقامه نماز با فيلم بردارى، رفت و آمدها را كنترل مى كنند، از شأن مؤمن دور، و باعث وهن شيعه و بدبينى ديگر مسلمانان به فرقه ناجى و علت رنجش حضرت ولى عصر- عليه السلام- است.

چه مكانى براى نماز بالاتر از مسجدالحرام و چه حريمى از حضرت محبوب برتر و چه جماعتى از نظر جمعيّت، به كثرتِ جمعيت مسجدالحرام بوقت نمازهاى واجب است؟

ما در آنجا مأمور به اقتداى به نماز هستيم، اين مأموريتى است كه امامان بزرگوار، بعهده ما گذاشته و ثواب عظيمى براى آن ذكر كرده اند.

علاوه بر نمازهاى واجب و اداى مناسك لازم سعى كنيد تا مى توانيد در آن مكان شريف نماز قضا و نمازهاى نافله و مستحبى


1- - وسائل، ج 3، ص 26
2- - وسائل، ج 3، ص 27

ص:103

بخوانيد و مدّت كوتاهى كه خداوند مهربان در اين سفر بعهده شما گذاشته ضايع نكنيد.

از نماز شب در آن حرم مبارك غفلت نورزيد و لحظه اى دست از مناجات و راز و نياز با حضرت بى نياز بر نداريد.

به ارزش نماز در مسجدالحرام كه در روايت زير بازگو شده دقت فرماييد:

عن معاوية بن عمار قال: قال أبو عبد اللَّه لابن أبى يعفور: «أكثر الصلاة فى مسجد رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله- فان رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله- قال:صلاة فى مسجدى هذا، كألفصلاة فى مسجد غيره الّا المسجد الحرام، فانصلاة فى مسجدالحرام تعدل ألفصلاة فى مسجدى.» «(1)»

معاوية بن عمار گويد: حضرت صادق- عليه السلام- به اين ابى يعفور فرمود: «در مسجد رسول خدا زياد نماز بخوان، كه پيامبر خدا فرمود: نماز در اين مسجد برابر هزار نماز است مگر مسجدالحرام كه نماز در مسجدالحرام برابر هزار نماز در مسجد من است.»


1- - كامل الزيارات، ص 21

ص:104

حديث:28

عرفات

چون عمره تمتّع با تمام شرايط ظاهرى و معنويش به پايان رسد، زائر خانه آماده رفتن به عرفات مى شود.

قبل از رفتن به عرفات، مستحب است زائر غسل كند و به مسجدالحرام رفته در پيشگاه محبوب، نزديك مقام ابراهيم به احرام حج تمتع محرم شود و براى وقوف به عرفات، از ابتداى ظهر نهم تا غروب آفتاب آماده شود.

عرفات گر چه از نظر ظاهر، بيابانى بيش نيست ولى باطن آن مضيف خانه حضرت محبوب و جاى مهمانان خاص حضرت حق است.

وادى عرفات محفل راز، محلّ اظهار نياز، جايگاه درمان دردهاى باطن، مركز دعا، عرصه گاه حال و مناجات، ميدان طلب رحمت و مغفرت از جناب دوست و موضع گذاشتن پيشانى ذلت به درگاه مالك الملوك است.

ص:105

ناله دردمندان در آنصحرا مورد قبول و آه و فغان مستمندان در آن وادى در معرض توجه خداوند مهربان است.

در آنجا بايد زمينه لقاى دوست را فراهم آورد و از گلستان رحمت حضرتش گل وصال چيد.

آنجا بايد با ديدن كثرت كفن پوشان، ياد قيامت كرد و بوقت كوچ بهنگام غروب، آن لحظه را بايد در نظر آورد كه خيمه حيات را با همه وسائل و عناصرش خوابانده و انسان را به طرف برزخ با يك لا كفن كوچ مى دهند!

براى آنان كه هزاران فرسخ راه را طى كرده و دل از اهل و عيال و مال و منال برداشته و به آنصحرا آمده اند و تكيه گاهى جز حق ندارند و با دوست به راز و نياز برخاسته و از حضرتش- با كمك دعاى عرفه حضرت سيد الشهدا و راز و نياز- طلب عنايت و رحمت و مغفرت مى كنند، ثواب عظيمى قرار داده شده كه روايت زير گوشه اى از آن را بازگو مى كند:

حضرت مجتبى- عليه السلام- مى فرمايد: «شخصى خارج از مذهب اسلام به محضر رسول حق-صلى اللَّه عليه و آله- آمد و از آن حضرت مسائلى پرسيد؛ از جمله عرضه داشت مرا آگاه كن براى چه خاطر خداوند امر به وقوف به عرفات بوقت عصر فرموده؟ حضرت فرمود: عصر ساعتى است كه آدم پروردگارش را عصيان كرد، بر امتم واجب فرمود در عرفات وقوف كنند و در محبوبترين مكانها در نزدش به تضرّع و دعا برخيزند.

ص:106

آن ساعتى كه مردم از آنجا كوچ مى كنند ساعتى است كه آدم كلمات را از حق دريافت نمود و آراسته به مقام توبه شد و توبه او از جانب توّاب رحيم پذيرفته شد.

سپس پيامبر فرمود: قسم به آن كه مرا به حق مبعوث به رسالت فرمود و بشير و نذير قرار داد، خداوند را در عالم ملكوت بابى است كه به آن گفته مى شود: باب رحمت، باب توبه، باب حاجات، باب تفضل، باب احسان، باب جود، باب كرم و باب عفو. احدى در عرفات نمى آيد مگر اين كه از جانب خداوند بوقت وقوف، مستحق همه اين واقعيات مى شود.

براى حضرت حقصد هزار فرشته است، با هر فرشته اىصد و بيست هزار فرشته است و براى خداوند رحمتى است كه براى اهل عرفات به عرفات نشينان نازل مى شود، چون از عرفات كوچ كنند خداوند فرشتگان خود را شاهد مى گيرد به اين كه اهل عرفات از آتش جهنم آزادند، و حضرت حق بهشت را بر آنان واجب فرمود، و يك منادى ندا مى دهد: برويد در حالى كه آمرزيده شديد، مرا خوشنود كرديد و من از شما خوشنودم!

شخص خارج از مذهب اسلام عرضه داشت: اى محمد،صادقانه سخن گفتى.»

ص:107

حديث:29

وقوف درمشعرالحرام

بوقت غروب آفتابِ روز نهم، زائر بيت- به حكم حضرت حق در قرآن مجيد- بايد به طرف مشعر كوچ كند و شب دهم را، كه مصادف با شب عيد است، در مشعر بماند تا وقوف واجب مشعر را در وقتى كه معين شده درك كند.

قرآن مجيد مشعر را جايگاه ذكر و ياد حضرت حق مى داند و به ذكر و ياد حق امر فرموده است.

آرى بايد به خالق مهربان، بخصوص در آن شب، توجه كرد و متذكر به ذكر قلبى و لسانى شد.

آن وجود مقدسى كه انسان را به انواع نعمت هاى ظاهرى و باطنى آراست و به او لياقت انجام مناسك حج را عنايت فرمود.

آن وجود مباركى كه توفيق تصفيه مال و تزكيه اخلاق و پاكى عمل به انسان مرحمت فرمود و زمينه آمدن به حج را پس از تحقق آن واقعيات براى زائر فراهم آورد.

ص:108

آن مهربانى كه چراغ هدايت در قلب برافروخت، و پيوند دل را با توحيد و رسالت و عدل و امامت و قيامت كبرى محكم نمود.

آن منبع لطف و رحمت كه عرصه آشنايى با قرآن و اهل بيت را براى زائر تحقق داد و بدينوسيله تمام درهاى رحمت را به روى آدمى گشود.

زائر بايد بوقت وقوف به مشعر، دل از مظاهر بردارد و گوشه اى خلوت براى خود بگزيند و در آن فرصت كوتاه از ذكر و عبادت و راز و نياز غافل نماند، مبادا كه با طلوع آفتاب جز حسرت و ندامت براى او نماند.

زائر با قرار گرفتن در مشعر و توجه به حضرت محبوب، و ياد و ذكر خدا، مستوجب اجرى بزرگ مى شود كه روايت زير به آن اشاره كرده:

عن سليمان بن مهران قال: «قلت للصادق- عليه السلام-: كيف صار وطى المشعر عليه واجباً؟ قال: ليستوجب بذلك بحبوحة الجنة.» «(1)»

سليمان بن مهران گويد: «به حضرت صادق- عليه السلام- گفتم: چه شده كه فرود آمدن به مشعر بر مكلف واجب گشت؟ فرمود: به آن سبب كه مستوجب قرار گرفتن در وسط بهشت شود.»


1- - بحار، ج 96، ص 267

ص:109

حديث:30

وقوف به منا

انسان جامع همه استعدادهاست. قواى روحانى و ملكوتى، در حدى كه انسان را به عالى ترين مدارج كمال برساند، در انسان قرار داده شده، ظرف رسيدن به كمالات و حقايق همين دنيايى است كه انسان در آن زندگى مى كند و زندگى دنيا همراه با تبعاتى همانند جسم، غريزه، شهوت، خوردن و آشاميدن و پوشيدن و كسب و كار و تجارت و كوشش است.

رابطه انسان با اين امور نبايد بى حد و مرز باشد، اگر راه شكم و شهوت بدون مرز و حد باشد، انسان بتدريج محكوم اين دو برنامه شده و از وجود او موجودى تبهكار و آلوده و ستمگر ساخته خواهد شد.

راه جلوگيرى از بى حد و مرز شدن شكم و شهوت فقط و فقط عبادت است، آنهم عبادتى كه وحى آن را نظام داده است.

بندگان واقعى حق، چراغ زندگى و گل گلستان حيات و گوهر

ص:110

گرانبهاى صدف آفرينشند.

بينايان راه فرموده اند: «بدان كه مقصود اصلى از آفرينش انسان معرفت حق و رسيدن به عشق او و مأنوس شدن با حضرت اوست.»

رسيدن به اين مقام، موقوف برصفاى نفس و تجرّد آن از هوا و هوس است. هر اندازه كهصفاى نفس بيشتر و وارستگى آن شديدتر باشد، انس و علاقه آن نسبت به خداوند متعال افزونتر خواهد بود.

بديهى است كهصفاى نفس و تجرد آن، منوط است به پيراستگى از شهوات نفسانى و اجتناب از لذتهاى حرام و آرزوهاى پست حيوانى و عدم تعلّق قلب به مال و منال دنيوى؛ زيرا همه اينها- درصورتى كه خارج از حدود شرع باشد- موانعى هستند كه انسان را از معارف الهى و نفخات قدسى باز مى دارند، و هيچ چيز روح انسانى را از نزديك شدن به عالم قدس كه از آن نزول يافته، مانع نمى شود مگر آنچه كه بنام «مشتهيات نفسانى» ناميده شده، از قبيل غرائز حيوانى و ناستوده هاى اخلاقى و كردارهاى شيطانى. و هم چنانكه ظرف تا هنگامى كه از آب پر مى باشد ورود هوا به داخل آن امكان ندارد، نفوس انسانى نيز تا خالى و وارسته ازصفات و ملكات نكوهيده نباشد نور الهى چنانكه شايسته است قلوب آنان را روشن نخواهد نمود.

نفوس به هر نسبت كه از اين پليديها پاك شوند، انوار دانش بر دل آنها اشراق بيشترى يافته و بخشش هاى يزدانى بر آنها روى آور مى شود. به عكس نفوسى كه به غير خدا اشتغال دارند، معرفت و شناسايى پروردگار و حلاوت و دوستى و انس با او در دل آنها جاى

ص:111

نخواهد گرفت و بهر اندازه كه تجرّد نفس كمال يابد، ايمان و يقين بيشتر مى شود وصفات عالى و فضائل كم نظير و رفعت كه نفس انسانى در آن مرحله ازصفا و تجرد خواهان است، از عالم كمال الهى بر او فرود مى آيد.

بدين جهت عباداتى كه به منزله نردبان ترقّى و راه وصول به اين كمال مى باشد، تشريع شده است.

چه، پاره اى از آنها انفاق مال و بخشيدن آن است كه باعث انقطاع انسان از آزمندى به دنياست؛ مانند زكات و خمس وصدقات و اين انقطاع همان علّت غائى تشريع انفاق است كه به اصطلاح دانشمندان به غرض از تشريع ناميده مى شود، اگر چه بهره بردن پاره اى از مردم بر آن مترتب است.

بعضى از آنها خوددارى و اجتناب از شهوات و لذّات است؛ مانند روزه و پاره اى از آنها به منظور پرداختن دل به ياد خداوند متعال و توجه آن به سوى او توأم با حركات خاص گوناگون جسمى است؛ مانند نماز. آثار كامل و شايسته اى كه در نفس از مداومت و پيوستگى بر آن اعمال حاصل مى شود ثابت و استوار خواهد بود. چه، همانا ميان نفس و بدن ارتباطى است و فعل و انفعالات آنها در يكديگر مؤثر واقع مى شود.

مقصود از وضع و تشريع عبادات اين است كه انسان به آن وسيله، مدارج كمال را قدم بقدم پيموده و بهصفات ملكوتى آراسته شود، آنچه مسلم است اين است كه صورت ظاهرى هر عبادتى نقش و اثر مطلوبى

ص:112

در روح ايجاد كرده به موازات عبادات عضوى و اعمال جوارحى آثار بسيار نيكويى در تنوير و اصلاحات نفسى از خود بجاى مى گذارد.

چنانكه حساً درك مى كنيم كه طهارت ظاهرى در پاكى و روشنى نفس تأثير دارد؛ مثلًا هنگامى كه به وضو مى پردازيم و بوسيله اين عمل به طهارت ظاهرى آراسته شديم، در خاتمه اين عمل عبادى يك نوع حالتصفا و انبساط در روان خود احساس مى كنيم كه اين حالت قبل از وضو در ما نبود و علت آن همانطور كه اشاره شد راز بستگى ميان روان و تن است.

حج اين عمل عظيم الهى و عبادى، آنچه را كه ساير عبادات در بر دارد شامل است، بعلاوه رياضت هاى خاصى را نيز دارا مى باشد كه عبارتست از ترك وطن، رنج دادن به تن، گذشتن از مال، گسيختگى از آرزوها، تحمل مشقتها، تجديد پيمان، حاضر شدن در مشاعر و آگاهى بر شعائر.

و اين همه، در سرزمين منا و اعمال مربوط به آن تجلى دارد، گر چه نفوس به حكمت و رموز بعضى از اعمال منا آشنايى ندارند، ولى بايد به قصد انجام امر الهى انجام دهند كه احكامى را كه عقل انسان از درك حقيقت آن عاجز و به كنه معنا و اثراتى كه بر آن مترتب است راه نمى يابد و طبيعت آدمى به آن انس ندارد؛ مانند انداختن هفت سنگ ريز به ستونى معين. پذيرفتن آن نيست مگر به جهتصدور فرمان و قصد امتثال از جهت اين كه فرمان و دستور است و اطاعت از آن واجب.

ص:113

انجام اين قبيل عبادات كه در تزكيه نفوس و برگرداندن آنها از مقتضيات طبع و بدى و ستم و مايل گشتن نفوس به خداوند متعال و آراسته شدن به اخلاق حضرتش تأثير كامل دارد، شايسته است برترين انواع عبادت باشد.

ندانستن حكمت و مصلحت خصوصيات خواسته شده در برخى از عبادات، از حيث كميت و كيفيت، براى بعضى از مردم باعث تعجب و حيرت گشته و علت آن همانا ندانستن حقايق رازهاى تعبدات و انوار مكنونه در مجاهدات است.

هر عملى كه بايد بقصد قربت انجام گيرد، هر اندازه كه دور از تصرفات عقلى باشد، خصوصاً اگر انسى به آن عمل نباشد و كلفت و مشقتى نيز در بر داشته باشد؛ مانند رمى جمرات و سر تراشيدن در سرزمين منا و طول اقامت در آن محل. حصول مقام بندگى و تعبد به آن عالى تر و ارزنده تر است و به انجام اينگونه عبادات است كه جان آدمى در برابر حضرت جانان قرار مى گيرد و در دو جهان به راهى كه پايدار است رهنمون مى شود.

چه عالى و شيرين است كه انسان در برابرصدور تمام فرامين مولا كه سرچشمه در علم و عدل و حكمت او دارد، تسليم باشد و در باطن خود نسبت به آن فرامين چون و چرايى نداشته باشد كه چون و چرا كار متكبّران و دورى از اجراى قوانين حق، راه مفسدان است.

در هرصورت وقوف به منا و انجام برنامه هاى حق در آن سرزمين، همراه با مشقت عظيمى كه دارد، باعث آنچنان اجر و ثوابى

ص:114

است كه بر اساس معارف الهى گويا پس از اتمام كار و انجام اعمال وضع انسان همانند وقتى است كه پاك و پاكيزه و بدون گناه از مادر متولد شده است!

روايت زير به اين معنا توجه مى دهد:

عن الرضا- عليه السلام- قال: «قال ابو عبد اللَّه- عليه السلام-: اذا افاض الرّجل عن منى وضع ملك يده بين كتفيه ثم قال له: استأنف.» «(1)»

حضرت رضا- عليه السلام- فرمود: «حضرت صادق فرمودند: چون زائر از پس اتمام برنامه هاى منا كوچ كند، ملكى دستش را بين دو شانه او گذارد و به او گويد زندگى را از سر بگير!»


1- - بحار، ج 96، ص 273

ص:115

حديث:31

رمى جمرات

پرتاب هفت سنگ ريز به طرف سه جمره، به مدت سه روز در منا، هدايت به اين معناست كه در آن وادى الهى براى هميشه تمام شياطين درونى و برونى و طاغوتهاى فاسد و مفسد را از عرصه گاه حيات خود و ديگران دور كن.

شناخت شيطان و جنود او در ميدان حيات، و افسونگرى هاى او و وسوسه هايش كار دشوارى نيست. توجه به آيات قرآن مجيد و دقت در روايات، راه شناخت اين موجود خطرناك و لشگريان اوست كه بصورت هاى گوناگون در مسير اغواى انسان قرار دارند.

شيطان گاهى همان انسان فاسد و مفسد و لامذهبى است كه براى ارضاى شهوات و خواسته هاى خود به دنبال انسانهاست كه برنامه هاى خود را با شگردهاى گوناگونى كه دارد و با وسايلى كه از قبيل عناصر مادى در اختيار اوست تحميل كند، تا انسانها از طرفى از خدا جدا شوند و از جانب ديگر حمّال خواسته هاى او باشند و گاهى بصورت

ص:116

يك موجود نامرئى است كه قدرت وسوسه كردن انسان را دارد و از اين راه آدمى را دچار شقاوت و هلاكت مى نمايد.

قرآن مجيد با بيان برنامه ها و خواسته هاى شياطين انسى و جنّى، اين موجودات موذى و فاسد و مفسد را به انسان شناسانده و آنها را دشمن آشكار انسان معرفى مى نمايد. قرآن مى فرمايد:

«بدنبال گام هاى شيطان حركت نكنيد كه او نسبت به شما دشمن آشكارى است، او شما را به بدى و فحشا فرمان مى دهد و اين كه نسبت به خداوند آنچه را علم نداريد بگوييد.» «(1)» «او موجود خطرناكى است كه بهنگام انفاق وصدقه و مال دادن در راه خدا شما را از فقر و تهيدستى مى ترساند و به كار ناشايست فرمان مى دهد.» «(2)» «بوقت مبارزه در راه خدا و جهاد فى سبيل اللَّه و ايستادن در برابر دشمن، مريدان و دوستان خود را به وحشت مى اندازد تا در مسير حق قدمى برندارند، اگر اهل ايمان هستيد از آنان نترسيد، كوشش شما بر اين باشد كه خداترس باشيد.» «(3)» «شيطان قصد و اراده اش اين است كه مردم را به گمراهى دراندازد، آنهم گمراهى بعيد»؛ «(4)» به اين معنا كه فاصله انسان را از خداوند آنچنان زياد كند كه براى او اميد آشتى نماند.


1- - بقره: 196
2- - بقره: 268
3- - آل عمران: 175
4- - نساء: 60

ص:117

«هر كس شيطان را بجاى خدا دوست و كارساز خود گيرد، براستى زيانى آشكار كرده است.» «(1)» «كسى كه گامهاى شيطان را پيروى كند، برايش معلوم باشد كه او به تمام گناهان ظاهر و باطن امر مى كند.» «(2)» «شيطان كارهاى باطل را براى مردم جلوه داد تا آنان را از راه حق بازداشت، در حالى كه نسبت به واقعيت بينا بودند.» «(3)» حضرت صادق- عليه السلام- فرمود: «گامهاى شيطان عبارتند از:

قسم خوردن براى جدايى، عهد و پيمان در انجام معاصى، قسم خوردن به غير حق در امورى كه قسم لازم نيست.» «(4)» و نيز آن حضرت فرمود: «ابليس به لشگريان خود مى گويد ميان مردم ايجاد حسد و تجاوز كنيد، كه اين دو گناه نزد خداوند مساوى با گناه شرك است.» «(5)» رسول خدا فرمود: «موسى بن عمران نشسته بود كه ابليس نزد او آمد، موسى به او گفت گناهى كه سبب تسلّط تو بر فرزند آدم مى شود كدام است؟ جواب داد: خودپسندى، زياد ديدن عمل خويش، كوچك آمدن گناه در نظر او.» «(6)» شيطان حضرت نوح را از دو خصلت بر حذر داشت؛ حسد و حرص


1- - نساء: 119
2- - نور: 21
3- - عنكبوت: 38
4- - ميزان الحكمه، ج 5، ص 82
5- - بحار، ج 63، ص 260
6- - ميزان الحكمه، ج 5، ص 93

ص:118

و به او گفت در سه موقعيت به اغواى انسان بسيار نزديكم: بوقت خشم، بوقت قضاوت بين دو انسان، بهنگام خلوت با زن نامحرم! «(1)» از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود كه برنامه هاى خطرناك زير از دام هاى شيطان و از فعاليت هاى او براى هلاك كردن انسان و دور نمودن او از خداوند مهربان است:

دعوت به زشتى

امر به فحشاء

گفتار ناهنجار نسبت به حق

ترساندن از تنگدستى به وقت انفاق

ترساندن از مبارزه و جهاد و قيامت عليه ستمگران

ايجاد گمراهى بعيد

ايجاد زيان و خسارت آشكار

دعوت به گناهان ظاهر و باطن

جلوه دادن به كارهاى زشت

زمينه سازى براى طلاق بى علّت

ايجاد تعهد و پيمان براى معاصى

قسم به غير حق

ايجاد حسد و تجاوز

برافروختن شعله حرص


1- - ميزان الحكمه، ج 5، ص 94

ص:119

ايجاد خشم و غضب

زمينه سازى براى خلوت با نامحرم

زائر بهنگام رمى جمرات بايد توجه عميق به حقيقت رمى كند و رمى را بخاطر رمى شيطان و برنامه هاى او از عرصه گاه حيات انجام دهد، آنچنان رمى و سنگ انداختنى كه پس از اتمام آن در روز دوازدهم خود را از بند شيطان و زندان ابليس رها ببيند و آن مجسّمه لعنت را كه حتى بوقت رمى هم در كنار انسان جهت گمراه كردن حاضر است براى ابد از خود دور سازد.

اگر با چنين نيت و توجهى رمى كند، بدون شك به آن آزادى حقيقى كه از اعظم نعم الهى است خواهد رسيد.

روايت زير نشانگر اين مفهوم عرشى و ملكوتى است:

عن ابى عبد اللَّه- عليه السلام- فى رمى الجمار قال: «له بكلّ حصاة يرمى بها تحط عنه كبيرة موبقة.» «(1)»

از امامصادق- عليه السلام- است در مسأله رمى جمرات كه آن حضرت فرمود: «به هر سنگ ريزه اى كه زائر به سوى جمره پرتاب مى كند، گناه بزرگِ هلاك كننده اى از دوش جانش فرو مى ريزد.»


1- - بحار، ج 96، ص 273

ص:120

حديث:32

قربانى

كتاب خدا در سوره مبارك حج، براى مسأله قربانى لطائف شگفت آورى بيان فرموده، به گوشه اى از آن دقائق و حقايق عنايت كنيد:

«اين است احكام و مراسم و مناسك حج و هر كه شعائر خدا را- كه در اين مراسم تجلّى دارد- بزرگ شمارد، همانا اين بزرگداشت شعائر حق، از تقواى قلب است.

شما را در چهار پايان تا رسيدن زمان قربانى سودهاست، سپس وقت قربانى آنها هنگام رسيدن به بيت عتيق است.

براى هر امّتى آيين و مراسم عبادتى در قربانى كردن قرار داديم تا نام خداى يگانه را بر ذبح آنچه از چهار پايان روزيشان نموده ياد كنند، خداى شما يكتاست، سپس تسليم او شويد و فروتنان پاكدل را مژده بده؛ فروتنان پاكدل آنانند كه چون ياد خدا شود و دلهاشان از عظمت دوست بترسد و بر مصائبى كه به آنان رسد شكيبا باشند

ص:121

و نماز بپا دارند و از آنچه روزى آنان نموديم انفاق مى كنند.

قربانى را براى شما از نشانه هاى عبادت خدا قرار داديم، شما را در آن خير و ثواب است، پس نام خدا را بر آنها در حالى كه ايستاده اند ياد كنيد و چون پهلوشان بر زمين افتد و قربانى شوند از آنها بخوريد و به نيازمند بينواى خواهنده بخورانيد، اين حيوانات را اينچنين براى شما رام كرديم باشد كه سپاس حق بجاى آريد.

توجه داشته باشيد كه گوشت و خون قربانيها هرگز به خدا نمى رسد، ليكن پرهيزكارى و تقواى شما به حريم قدس او راه پيدا مى كند، بدين گونه چهارپايان را رام شما كرده، تا خداى را به پاس آن كه شما را هدايت نموده به بزرگى ياد كنيد و نيكوكاران را مژده بده.»

آنچه از آيات سوره مباركه حج در باب قربانى استفاده مى شود اين است كه:

قربانى از شعائر الهى و نشانه عبادت حق است.

قربانى بخاطر ايجاد ياد خدا در قلب و بر زبان است.

قربانى براى ايجاد حالت تسليم در قلبِ عبد نسبت به مولاست.

نشانه هاى اهل تسليم 4 چيز است:

1- ترس در قلب از توجه به عظمت حضرت حق.

2-صبر بر مشكلات و سختى ها؛ بخصوص در انجام مناسك حج.

3- اقامه نماز.

4- پرداخت آنچه روزى شده در راه حق.

قربانى روزى حلال خدا است.

ص:122

قربانى براى خوردن و خورانيدن به مستحق شرعى است.

قربانى حيوانى رام است كه رام بودن آن نعمت حق بر انسان و قابل شكر و سپاس است.

گوشت و خون قربانى ارزش رسيدن به حريم قرب حق را ندارد، آنچه به آن حريم ملكوتى مى رسد تقواى قربانى كننده است كه قربانى بعنوان عبادت از نشانه هاى تقواست.

قربانى بردن به پيشگاه حق در سرزمين منا، از اخلاق محسنين است و خلاصه در مسأله قربانى، آنچه مهم است بريدن گلوى هواى نفس و شهوات و خواسته هاى نامشروع است تا ميدان تجلّى تقواى الهى در پهنه حيات و زندگى باز شود و زائر به حريم قدس دوست تا مرحله لقاء و وصال سفر كند و قربانى او در سرزمين منا بهاى آزادى وى از آتش جهنم شود، در اين زمينه به روايت بسيار مهم زير توجه كنيد:

عن أبى عبد اللَّه- عليه السلام- قال: «قال على بن الحسين- عليه السلام- فى حديث له: اذا ذبح الحاج كان فداه من النار.» «(1)»

امامصادق- عليه السلام- فرمود: «در گفتارى از حضرت على بن الحسين- عليه السلام- است: چون حاجى در وادى منا قربانى كند، قربانى او بهاى آزادى وى از آتش قيامت است!»


1- - محاسن برقى، ص 67

ص:123

حديث:33

حلق رأس

آنان كه سر از بندگى حق مى پيچند، و در مسأله عبادت و اطاعت از مولا دچار كبر و خود بزرگ بينى مى شوند و روى عبادت به خاك درگاه دوست نمى گذارند، نعمت مى خورند و كفران نعمت مى كنند، دل به حق نمى دهند، و رو به جانب حضرت او نمى آورند، از زحمات انبيا و امامان و اوليا قدردانى نمى نمايند و خود را از تجلّى آيات قرآن بر قلوبشان محروم مى كنند، با حضرت محبوبصفا نمى نمايند و براى شستشو به خرابات عشق حق قدم نمى گذارند، بايد بدانند كه بتدريج دنياى باطن و عرصه گاه غيب وجودشان دچار تاريكى مى شود و اين تاريكى و چركِ باطن، هر لحظه افزوده مى گردد تا جايى كه به انكار تمام حقايق برخيزند و به بى نهايت پستى و ذلت درون برسند و از اين طريق قيامت خود را نيز به تاريكى و ظلمات دچار كنند، ظلماتى كه از پس آن حسرتى سنگين بر دل نشيند، حسرتى كه براى آن علاجى نخواهد بود.

ص:124

ولى اهل معرفت و آراستگان به عرفان حق، و اهل رياضت و تسليم، و عاشقان عبادت و بندگى، در هر لحظه نور باطن بيفزايند، و بر يقين و ايمان خود نسبت به حقايق اضافه كنند و از اين طريق روشنايى و نور قيامت خود را تأمين نمايند كه در عبادت و اطاعت، و بندگى و تقوا، و خوف و خشيت، و جود و سخاوت، و كرم و حسن خلق، نور محبوب در تجلى است و اين نور بطور دائم براى انسان مى ماند و در تمام عرصات به اذن حضرت محبوب به فرياد انسان مى رسد.

از جمله اعمالى كه منبع ايجاد نور و نورانيت در دنيا و آخرت است حلق رأس در سرزمين منا است.

در اين زمينه روايت عجيبى از حضرت رضا- عليه السلام- رسيده كه متن آن اين است:

«... ثُمَّ احْلِقْ شَعرك فاذا أردت أن تحلق رأسك فاستقبل القبلة و ابدأ بالناصية و أحلق من العظمين النابتين بحذاء الأذنين و قل: اللّهمّ اعطنى بكلّ شَعْرةٍ نوراً يوم القيامة، و ادفن شعرك بِمِنى.» «(1)»

«... سپس موى خود را حلق كن، چون خواستى حلق رأس كنى، روبروى قبله قرار بگير و از پيشانى شروع كن و از جانب دو استخوان روييده شده روبروى دو گوش حلق كن و بهنگام اين مسأله عبادى بگو: خداوندا به هر موى من نورى در قيامت عطا كن، سپس موى حلق شده را در سرزمين منا دفن كن.»


1- - بحار، ج 96، ص 304

ص:125

ابوبصير در روايتى نقل مى كند: مويى از سر حلق نمى شود مگر اين كه خداوند مهربان بخاطر آن نورى در قيامت براى زائر قرار مى دهد و آنچه انفاق كند در پرونده اش ثبت مى شود و چون به مكه براى حج تمتع رود و اعمالش را انجام دهد و به منا برگردد، در پاكى مانند كسى مى شود كه تازه از مادر به دنيا آمده است.» «(1)»


1- - بحار، ج 96، ص 315

ص:126

حديث:34

حج و امامت و رهبرى

هدف از عبادت و بندگى، نظم و ادب و اخلاق و متانت و پاكى و طهارت ظاهر و باطن و احسان و ايثار وصدق و كرامت و آرامش و امنيت و رشد و كمال در دنيا و فوز عظيم و رضوان و جنّت و رضا و خوشنودى حق و لقا و وصال محبوب در جهان آخرت است.

عبادت و بندگى درصورتى اين ثمرات عظيم و ميوه هاى شيرين و منافع معنوى را ببار مى آورد كه مسائل مربوط به آن و آداب ظاهرى و باطنيش از رهبران و امامان تعيين شده از جانب حق اخذ شود؛ به عبارت ديگر، از همانصراط مستقيمى كه قرآن مجيد بر آن اصرار دارد بايد سالك عبادت عبور كند تا به نتايج شيرين بندگى دست يابد وصراط مستقيم جز آيات قرآن و مفسران حقيقى آن، كه رسول خدا و دوازده امام معصومند، واقعيت ديگر نيست.

مشخّصه واقعى و امتياز حقيقى مؤمن، به قبول ولايت و پذيرش كارگردانى ائمه طاهرين و اهلبيت طيّبين نبى اكرم است.

ص:127

ولايت بنا بقول عارفان عاشق و دانشمندانصادق و بينايان واقف، چنانكه طريحى در مجمع البحرين آورده، عبارت است از:

عشق ورزى به اهلبيت و متابعت از آنان در دين و قبول اوامر و نواهى آن بزرگواران در عرصه عمل و اقتداى به آنان در اخلاق و كردار.

حج ابراهيمى و به عبارت ديگر اهل بيتى، حجى است كه هدايتگر عالميان و قيام للناس و كفر ستيزى و برائت از مشركان است و حج اموى و عباسى، حج فردى و حج سكوت و حج بى معنا و در يك كلمه انجام آدابى خشك و ناقص و حركاتى خارج از چهارچوب قرآن و سنت و خلاصه، سلسله اعمالى بى روح است كه روح دشمن و روح طاغوت و طاغوتيان و روح كفار و مشركان از انجام آن شاد و خشنود است؛ چرا كه در حج اموى و عباسى هيچ منفعتى متوجه زائر و هيچ ضررى متوجه دشمن نيست.

حجى كه به قول حضرت صادق- عليه السلام- ناله و فريادش بسيار، ولى حاجى واقعيش فوق العاده اندك است، حج نيست.

حج، سازمان ملل اسلامى است. حج دواى درد ملّت هاى مسلمان است. حج حلال مشكلات امت است. حج وسيله اتحاد جمعيت هاى سرزمين هاى مختلف است. حج شفاى دردهاست. حج عامل شناخت جوامع مسلمان از يكديگر است. حج وسيله رأفت و رحمت و كرامت و سربلندى است ولى اين همه، در سايه رهبرى و امامت صحيح قابل تحقّق است.

ص:128

مناسك، بدون رهبرى و ولايت تعيين شده از جانب حق، به قول حضرت باقر- عليه السلام- انجام اعمالى چند به دور مقدارى سنگ است. «(1)» دستى كه در انجام مناسك در دست اهل بيت پيامبر نيست، در دست رحمت خدا قرار نمى گيرد. حاجيان بزرگوارى كه در حدود يك ماه در اين سفر الهى بسر مى برند، فرصت مناسبى در اختيار دارند تا توسط دانشمندانى كه با كاروانها هستند، بيش از پيش با موقف و موقعيت اهل بيت و امامان معصوم آشنا شوند و ولايت خود را كامل كنند و نسبت به آن بزرگواران تا سر حدّ ايثار جان و مال در كنار بيت حق تعهد كرده و عهد و پيمان ببندند.

در اين زمينه به روايت بسيار مهمّى كه از قلب عرشى معصوم در كتب روايى روايت شده توجه كنيد:

عن زرارة عن أبى جعفر- عليه السلام- قال: «انما أمر الناس أن يأتوا هذه الأحجار فيطوفوا بها ثم يأتونا فَيُخْبِرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم.» «(2)»

زراره كه از معتبرترين راويان مكتب اهل بيت و مورد اعتماد و اطمينان امامان شيعه مى باشد از حضرت باقر- عليه السلام- روايت مى كند: «همانا مردم دستور دارند به سوى اين سنگ ها بيايند، سپس به دور آنها طواف كنند آنگاه به پيشگاه ما آمده از ولايت خودشان نسبت به ما خبر دهند و نصرت و يارى خود را در تمام زمينه ها به ما عرضه كنند!»


1- - عيون الاخبار، ج 2، ص 262
2- - بحار، ج 96، ص 374

ص:129

حديث:35

مدينه طيبه

زائر چون وارد مدينه شود، با ديدن آن شهر بايد بياد آورد: اينجا جايى است كه خداى مهربان براى پيامبرش اختيار كرد، شهرى است كه نبى اكرم-صلى اللَّه عليه و آله- به دستور حق آن شهر را بعد از هجرت بعنوان «مركز پخش اسلام ناب» انتخاب فرمود، شهرى است كه زمينه سعادت دنيا و آخرت مردم در آنجا فراهم آمد.

مدينه مركزى است كه پيامبر بزرگ اسلام با تحمل انواع شدائد و سختى ها، پيام الهى را به مردم ابلاغ كرد.

مدينه جايى است كه براى اعلام اسلام، از طرف دشمنان خدا نزديك به هشتاد جنگ به مسلمانانصدر اول تحميل شد، ولى آنان در سايه رهبرى رسول خدا-صلى اللَّه عليه و آله- در برابر آنهمه جنگ در طول دهسال، مقاومت كردند تا چرخ مكتب الهى به حركت آمد، جنگ هايى كه مردم دور از انصاف براى متلاشى كردن حقيقت آغاز كردند و پيامبر عزيز و مردم مؤمن در مرحله دفاع از حق، شهدا

ص:130

و مجروحين زيادى تقديم راه خدا نمودند.

رسول حق و يارانش در مدينه براى تأمين خير دنيا و آخرت مردم چه اندازه زحمت كشيدند و سختى ديدند؟!

مدينه جايى است كه براى اعلاى كلمه حق، پيران و جوانان و مردان و زنانى در خون خود غلتيدند.

مدينه شهرى است كه سالها شاهد عالى ترين خدماتصادقانه از جانب اهل بيت و يارانشان نسبت به اسلام ناب بود.

در آنجا مظهر عصمت و عفت؛ يعنى فاطمه اطهر، با پوششى كامل و حجابى جامع، كه دستور خداوند است، به مسجد آمد و براى اقامه حق و بپا شدن عدل، داد سخن داد.

زهراى مرضيه از آن شهر به تمام زنان جهان، بخصوص زنان مسلمان، درس عفت و عصمت و پوشش و حجاب و دور بودن از دسترس نامحرمان را داد.

تو اى زائر محترم، در اين شهر بزرگ در برابر پيامبر و ائمه بقيع و حضرت زهرا و شهدا قرار دارى، خود را در تمام شؤون، با آن بزرگواران بسنج و در وضع خود بيش از پيش دقت كن.

در آن شهر حرم رسول خدا و حرم امامان مظلوم و حرم فاطمه زهرا و حرم شهداى احد و قبور اولياى حق در بقيع وجود دارد، فرصت اندك خود را غنيمت بدان و تا بتوانى در آن شهر به عبادت و روزه و قرائت قرآن مداومت كن، بخصوص واقعياتى كه در روايت زير است فوق العاده مورد توجه قرار ده تا به بهره عظيم و منفعت سنگين برسى.

ص:131

«انّ بين قبر النبى-صلى اللَّه عليه و آله- و بين المنبر، روضة من رياض الجنة، أنه من عبد اللَّه بين القبر و المنبر و عرف حق رسول اللَّه-صلى اللَّه عليه و آله و اهل بيته- و تبرّأ من أعدائهم فله عند اللَّه عزّ وجلّ روضة من رياض الجنة، و لا يكون له ذلك فى غير ذلك الموضع.» «(1)»

«ميان قبر رسول خدا و منبر، باغى از باغهاى بهشت است. كسى كه بين قبر و منبر به عبادت خدا برخيزد و حق پيامبر و اهل بيتش را بشناسد و از دشمنان آنان بيزارى قلبى و عملى جويد، در نزد خدا باغى از باغهاى بهشت از آن اوست و اين چنين نصيبى در غير اين محل براى انسان نيست.»

عرفان به حق نبى اكرم و اهل بيتش به اين است كه آن حضرت را فرستاده خدا بداند و اهل بيت را امامان انتخاب شده از جانب حق براى هدايت مردم تا روز قيامت به حساب آورد و آن بزرگواران را در تمام شؤون زندگى مادى و معنوى واجب الاطاعه بداند و خود را تسليم آنان نموده به فرهنگ سعادتبخش آنان گردن نهد و اوامر آنان را عمل و از آنچه نهى كرده اند بپرهيزد.


1- - بحار، ج 96، ص 382

ص:132

حديث:36

مشاهد مشرفه در مدينه طيبه

عن جعفر بن محمد- عليهماالسلام- انّه قال: «و من المشاهد فى المدينة التى ينبغى ان يؤتى اليها و تشاهد و يُصلى فيها و يتعاهد، مسجد قُبا وهو المسجد الذى أُسِّسَ على التَّقوى. و مسجد الفتح و مسجد الفضيخ و مشربة أمّ ابراهيم و قبر حمزة و قبور الشهداء.» «(1)»

حضرت صادق- عليه السلام- فرمودند: «از مشاهدى كه در مدينه سزاوار است به سوى آن بروند و مشاهده كنند و در آن نماز بجاى آورند و با خداى خويش عهد و پيمان بندگى ببندند مسجد قباست، مسجدى كه بر اساس تقوا بنا شده، و مسجد فتح و مسجد فضيخ و مشربه ام ابراهيم و قبر حمزه و قبور شهدا است.»


1- - دعائم الاسلام، ج 1، ص 296

ص:133

حديث:37

زيارت رسول خدا

شهيد بزرگوار كه از علماى بزرگ شيعه وصاحب تأليفات ارزشمند است، در كتاب دروس براى زيارت آدابى ذكر كرده؛ از جمله:

1- غسل و رفتن به زيارت پس از غسل با حال خضوع و خشوع و لباس پاكيزه.

2- ايستادن كنار در حرم و خواندن دعا و طلب اذن ازصاحب قبر با خشوع و رقّت قلب و قدم گذاردن در حرم با پاى راست و خروج از آن با پاى چپ.

3- زيارت در كنار قبر يا نزديك قبر يا چسبيده به قبر يا تكيه بر ضريح و بوسيدن آن به احترامصاحب قبر.

4- زيارت خواندن روبروى چهرهصاحب قبر و دعا با حالت زارى و گريه و گدايى از خداوند با قسم دادن به حضرت حق به حق حضرتش و حقصاحب قبر و اين كه خداوند او را مورد شفاعتصاحب قبر قرار دهد.

ص:134

5- زيارت خواندن، به همان زيارتى كه از جانب معصوم در كتب معتبره روايت شده.

6- دو ركعت نماز پس از اتمام زيارت.

7- دعا بعد از نماز براى امور دين و دنيا و براى همگان تا به استجابت نزديك باشد.

8- تلاوت قرآن مجيد در كنار قبر.

9- حضور قلب در حرم مطهّر در جميع حالات تا جايى كه امكان دارد و توبه از گناه و طلب مغفرت از حضرت محبوب.

10-صدقه دادن به آنان كه دست اندر كار مشاهد مشرفه اند، درصورتى كه اهل خير وصلاح و دين و مروّتند و داراىصبر و كظم غيظاند و به حوائج زائر رسيدگى مى كنند و به غريب و گم شده توجه دارند كه لطف به آنان در حقيقت لطف بهصاحب قبر است.

11- تكرار زيارت.

12- بعد از هر زيارتى، زائر بهتر از زيارت قبل، در اخلاق واعمال، باشد؛ چرا كه زيارت بايد بار سنگين مفاسد روحى و عملى را از دوش زائر بريزد و گرنه زيارت او زيارت نيست.

13- تعجيل در خروج پس از زيارت، بخصوص وقت اداى نياز و احتياج.

14-صدقه دادن به فقرا و مساكين و محتاجان مقيم بقعه معصوم، كه صدقه در اين موارد ثوابش چند برابر مراكز ديگر است.

15- رعايت تقيه در مواردى كه تقيه از واجبات آيين اهل بيت

ص:135

است.

چون اين شرايط حاصل شد به قصد زيارت رسول خدا به روضه مطهره داخل شو كه زيارت رسول حق در مدينه طيبه علت كمال حج است.

عن الصادق- عليه السلام- قال: «اذا حجّ أحدكم فليختم حجّه بزيارتنا لأنّ ذلك من تمام الحج.» «(1)»

امام ششم- عليه السلام- فرمود: «زمانى كه يكى از شما حج بجاى آورد، حج خود را به زيارت ما در مدينه ختم كند كه زيارت ما (رسول خدا، زهراى مرضيه، و چهار امام مدفون در بقيع) از تمام بودن حج است.

و آن حضرت در باب زيارت رسول خدا-صلى اللَّه عليه و آله- از خود رسول حق روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: «هر كس مرا در زنده بودن و پس از مرگ زيارت كند، در قيامت شفيع او خواهم بود.» «(2)»


1- - بحار، ج 97، ص 139
2- - بحار، ج 97، ص 139

ص:136

حديث:38

نماز در مسجدالنبى-ص-

قال ابو عبد اللَّه- عليه السلام-: «صلاة فى مسجد النبى-صلى اللَّه عليه و آله- تعدل عشرة آلافصلاة.» «(1)»

امام صادق- عليه السلام- فرمود: «يك نماز در مسجد پيامبر برابر ده هزار نماز است.»

چه نيكو است زائر فرصت اندكِ خود را در مدينه كه ممكن است تا آخر عمر چنان فرصتى نصيبش نشود،صرف نماز در مسجد رسول حق و دعا و قرآن و زيارت كند تا پس از مرگ دچار حسرت و اندوه نگردد، حسرت و اندوهى كه جاى جبران ندارد.


1- - بحار، ج 96، ص 382

ص:137

حديث:39

زيارت فاطمه- سلام اللَّه عليها-

عن جعفر بن محمد الصادق عن آبائه- عليهم السلام- قال: «من زال قبر الطاهرة فاطمة ... ثم استغفر اللَّه، غفر اللَّه له و أدخله الجنة.» «(1)»

امام صادق- عليه السلام- از پدران بزرگوارش روايت مى كند: «هر كس قبر فاطمه طاهره را به زيارتى كه از ما رسيده زيارت كند، سپس از خداوند طلب مغفرت نمايد، خداوند او را مورد غفران قرار مى دهد و در قيامت وارد بهشت گرداند.»

زيارت رسيده از امامان بزرگوار، در مفاتيح الجنان و كامل الزيارات و اقبال و بحار (ج 97) ذكر شده است.


1- - بحار، ج 97، ص 199

ص:138

حديث:40

ثواب عهده دار امور زائر در نبود زائر

قال على بن الحسين- عليهماالسلام-: «من خلف حاجّاً فى أهله و ماله كان له كأجره حتى كأنّه يستلم الأحجار.» «(1)»

حضرت سجاد- عليه السلام- فرمود: «آن كه در وطن، در نبود زائر، عهده دار امور خانوادگى و مالى حاجى شود، اجرش مانند اجر حاجى است، و حتى مانند اين است كه خود او به زيارت رفته باشد.»


1- - محاسن برقى، ص 70؛ بحار، ج 96، ص 387.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109