با پيامبر مهربانى

مشخصات كتاب

سرشناسه : اسحاقي، سيدحسين ، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : با پيامبر مهرباني/ ابو سجاد اسحاقي.

مشخصات نشر : تهران: مشعر ، 1388.

مشخصات ظاهري : 216ص.

شابك : 978-964-540-190-8

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه:ص [213] - 215؛ همچنين به صورت زير نويس

موضوع : محمد (ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. -- احاديث-- احاديث

موضوع : Muhammad, Prophet -- Hadiths

رده بندي كنگره : BP142/5 /الف46 ب2 1388

رده بندي ديويي : 297/218

شماره كتابشناسي ملي : 1763004

ص:1

اشاره

زان كه ملت را حيات از عشق اوست برگ ساز كاينات از عشق اوست

اقبال لاهورى

بيان شيرين و سخن دل نشين رسول خدا صلى الله عليه و آله، شفابخش ترين داروى دل هاى خسته اى است كه راه و راهنماى كمال و سرچشمه خورشيد را جست وجو مى كنند. حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد:

بى گمان دل ها نيز بسان بدن ها خسته مى شوند.

پس براى رفع خستگى دل، طرفه حكمت هايى بجوييد.

به راستى، سفارش ها و رهنمودهاى پيامبر، مانند بهاريه اى است كه فضاى جان را سرسبز و باطراوت مى سازد.

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

ص:12

ص:13

ص:14

ص:15

ص:16

ص:17

سپيده سخن

ص: 18

صرف باطل نكند عمر گرامى پروين آن كه چون پير خرد، راهنمايى دارد

پروين اعتصامى

و خوشا به حال آنان كه گل هاى رنگارنگ از شاخ مراد مى چينند. حال كه ناخداى سبزپوش بحر ولايت، جان زمان را به نام هميشه نورانى رسول وحى و پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله آذين بسته، بهترين فرصت براى اين كار است و سخنان گهربار پيامبر بهترين هديه اى است كه مى توان در آغاز بهار هديه همراهان ساخت. نبى مكرم مى فرمايد:

مسلمان به برادرش، بهتر از كلمه اى حكمت آميز كه بر هدايت او بيفزايد يا او را از سقوط بازدارد، هديه نمى دهد. (1)

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، هر جا كه دل هاى مردم را براى شنيدن آماده مى ديد، سخن مى گفت؛ چه بر منبر، چه روى زمين و چه سوار بر شتر؛ گاه نيز ايستاده


1- ورام بن ابى فراس اشترى، مجموعه ورام، تهران، چاپ خانه حيدرى، ج 2، ص 212

ص: 19

سخنرانى مى كرد. اگر بر فراز منبر مى رفت، صورت خود را به طرف مردم مى كرد و به آنان درود مى فرستاد و پايان خطابه اش با استغفار همراه بود.

همواره محور سخنانش، درود بر خداوند و ستايش او به خاطر نعمت هايش، توصيف كمال او، آموزش بنيان هاى اسلام، يادآورى بهشت و دوزخ و سراى واپسين، سفارش به پارسايى و تبيين موارد خشم و خرسندى آفريدگار بود.

چنان شمرده سخن مى گفت كه شنونده مى توانست واژگانش را بشمارد. همچنين فشرده گوترين انسان ها بود، ولى در عين ايجاز تمامى آنچه را مى خواست بگويد، بيان مى كرد. نه زياده گويى داشت و نه كم گويى؛ جمله هايش پى در پى بود و ميان آنها لحظه اى خاموش مى ماند تا شنونده، سخنانش را دريابد و به خاطر بسپارد.

شيرين سخن ترين و شيواگوترين مردمان بود و مى فرمود: «من فصيح ترين عربم». بارى، بهشتيان به زبان محمد صلى الله عليه و آله سخن مى گويند. جز به ضرورت

ص: 20

سخن نمى گفت و مى فرمود: «از نشانه هاى دانايى آدمى اين است كه در مسائل بيهوده، اندك سخن گويد». نه بسيار كم سخن بود و نه پرگو. هنگام حرف زدن، دهان را كاملًا باز نمى كرد و زمانى كه سخن مى گفت، شنوندگان سرشان را پايين مى انداختند و چنان آرام بودند كه گويا پرنده اى بر سرشان نشسته است و چون خاموش مى شد، آنان حرف مى زدند. به پُرگويان هشدار مى داد و مى فرمود:

هركه گفتارش بسيار باشد، اشتباهش بسيار شود و كسى كه اشتباهش زياد باشد، گناهانش بسيار گردد و هركه گناهانش بسيار باشد، دوزخ براى او شايسته تر است. (1)

آن حضرت هيچ گاه با نهايت مرتبه عقل و فهم خويش با كسى سخن نگفت و مى فرمود: «ما پيامبران، مأموريم كه با مردم به اندازه عقل و فهم آنان


1- بحارالانوار، ج 14، ص 318

ص: 21

سخن بگوييم».(1)

رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، نمونه كامل تجلى اين هنر و ادب است؛ سخنش عميق، بامحتوا، زيبا، سنجيده و مختصر بود و اضافه گويى و كاستى در سخن ايشان يافت نمى شد. آداب سخن را كاملًا رعايت مى كرد، شمرده و آرام سخن مى گفت و در گفتارش صراحت لهجه داشت. در سخن گفتن سطح درك و فهم مخاطب را همواره در نظر داشت. او فصيح ترين سخن را داشت و لحن سخن او جالب، جذاب و شيرين بود. با صداى كوتاه سخن مى گفت و كسى را با سخن نمى رنجاند. نعمت را هر چند ناچيز، گرامى مى داشت و از آن بدگويى نمى كرد.

سخن از ترسيم سيماى آفتاب است؛ نور و درخشش او چشم ها را خيره و دل ها را مى ربايد؛ آفتابى كه دل و جان هر آزاده اى با آن آشناست. اين مجموعه، رشحه اى از كلمات ناب رسول اللَّه صلى الله عليه و آله


1- همان، ج 16، ص 280

ص: 22

است كه از نور محمد صلى الله عليه و آله برگرفته ايم و ما تنها وظيفه گوهرنمايى را برعهده داريم. باشد كه آيينه كلاممان بتواند عطر وجود پيامبر را از خلال گفته هاى حكمت آموزش، به مشام جان ها بيافشاند.

اين مجموعه را كه با هدف نهادينه سازى رهنمودهاى پيامبر تهيه شده است و سبزى بهار را در آيينه سخنان رسول اعظم صلى الله عليه و آله مى جويد، تقديم زائران ارجمند مى كنيم؛ باشد كه رواق دل هايمان با نام و ياد او عطرآگين شود.

ص: 23

آ

آخرت فروشى

بعضى افراد به دليل برخوردارى از مال و مقام و ديگر ظواهر مادى- كه صد البته ناچيز و فانى است- معنويت خود را فدا مى كنند و كالاى با ارزش ايمان را به قيمت كم مى فروشند. اينان پس از مدتى، خود را در اين معامله نابرابر، زيان كار مى بينند و به پشيمانى و عذاب وجدان دچار مى شوند. آنان به راستى از زيان كارانند. زيان كارتر و بدبخت تر از اين گروه، كسانى هستند كه براى دنياى ديگران، دين خود را مى فروشند. اينان به كسانى يارى مى رسانند كه در روز حساب، ياور آنان نخواهند بود. چنين افرادى به دليل كمك به دنياپرستان و مسلط كردن آنان بر مردم، گناه بزرگى به گردن خواهند گرفت. پيامبر راستين اسلام مى فرمايد:

ص: 24

إِنَّ مِنْ شَرِّ النّاسِ مَنزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ القيامَةِ عَبْدَاً أَذْهَبَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِه.(1)

بدترين مردم از نظر مقام در روز قيامت، كسى است كه آخرتش را براى دنياى ديگران بفروشد.

آينده نگرى در كار

بايد پيش از انجام هر كارى، سود و زيان مادى و معنوى آن راسنجيد و با مقايسه دريافت كه آيا انجام آن كار به سود و صلاح است يا خير؟

كسانى كه در زندگى چنين محاسبه اى را در نظر مى گيرند، نه تنها پشيمان نخواهند شد، بلكه هميشه از نتيجه كار خشنودند. در حقيقت، هر كار سنجيده و حساب شده اى به كام يابى بسيار نزديك است. پس يكى از راه هاى موفقيت در زندگى اين است كه انسان جوانب هر كارى را بسنجد و سود و زيان آن را بررسى كند.


1- نهج الفصاحة، ش 915

ص: 25

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

اذا ارَدْتَ انْ تَفْعَلَ امْراً فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَانْ كَانَ خَيْرَاً فَامْضِهِ وَ انْ كَانَ شَرَّاً فَانْتَهِ. (1)

هرگاه خواستى كارى انجام دهى، درباره نتيجه اش بيانديش؛ اگر نتيجه نيك است، انجام بده و اگر بد است، از انجام آن پرهيز كن.


1- همان، ش 171

ص: 26

الف

احترام به حقوق ديگران

همان گونه كه آدمى دوست دارد ديگران به حق او تجاوز نكنند و احساسش را ناديده نگيرند، خود نيز به حكم وجدان و انسان بودن، وظيفه دارد تا حقوق همه انسان ها را محترم شمارد. اگر خداى ناكرده تصميم گرفتيد نسبت به حق كسى بى توجهى كنيد، شايسته است پيش از اجراى اين تصميم، خود را به جاى او قرار دهيد و بيانديشيد كه آيا اگر او چنين تصميمى را درباره شما گرفته بود، ناراحت نمى شديد؟ به هر حال، بنابر فرمايش رسول گرامى اسلام، انسان بايد به فكر آسايش و آرامش هم نوعان خود باشد. ايشان مى فرمايد:

احْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ. (1)

آنچه را براى خود مى خواهى، براى مردم نيز بخواه.


1- نهج الفصاحة، ش 87

ص: 27

احترام به هم نشينان

انسان بايد به هم نشينان خود احترام بگذارد، با آنان برخوردى بى تكلف داشته باشد و آنان را با بهترين اسم بخواند تا پيوند دينى بين آنان مستحكم تر شود.

انسان بايد با كسانى هم نشين شود كه هم تراز او بوده و از فرهنگ يكسانى برخوردار باشند؛ زيرا هر دسته و گروهى، رفتارى متناسب با فرهنگ خود دارند و اگر با غير خود مباشرت كنند، به اختلاف و ناسازگارى دچار خواهند شد. بنابراين، براى پايدارى دوستى ها انسان بايد با كسانى معاشرت كند كه از نظر دينى و فرهنگى، هم تراز او باشند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

افْضَلُ الْحَسَناتِ تَكْرِمَةُ الْجُلَساءِ. (1)

بهترين كارهاى نيك، گرامى داشتن هم نشنيان است.

همچنين فرموده است:


1- همان، ش 396

ص: 28

لا تَصْحَبَنَّ أَحَداً لايَرى لَكَ كَمِثْلِ ماتَرى لَهُ. (1)

با كسى كه تو را هم سنگ خود نمى داند، هم نشينى مكن.

احسان و نيكوكارى

دستگيرى از محرومان و كمك به مستمندان، عبادت است و خداوند را خشنود مى سازد. گاهى صدقه در قالب كمك هاى مالى معنا مى يابد و خداوند نيز براى صدقه دهنده، پاداش هاى فراوانى را در نظر گرفته است. البته با گسترش مفهوم صدقه، آن را مى توان به هرگونه ترك آزار ديگران نيز تعميم داد. اگر كسى سليم النفس باشد و در پى آزار ديگران نباشد، نزد خداوند، ثواب كسى را دارد كه به ديگران صدقه داده و در حق آنان احسان كرده است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرمود:

تَرْكُ الشَّرِّ صَدَقَةٌ.(2)

ترك كردن بدى، صدقه است.


1- همان، ش 2461
2- تحف العقول، ص 57

ص: 29

ارزش علم و عبادت

از دير زمان اين پرسش مطرح بوده است كه علم برتر است يا عبادت؟ نشستن در حلقه علمى بهتر است يا پرداختن به تكليف عبادى؟ بايد دانست كه در عبادت، انسان فقط به خود مى رسد، ولى دانش، هم فايده فردى دارد و هم سود اجتماعى. البته دانشى مورد تأييد اسلام است كه به حال فرد و جامعه، مفيد باشد. دانشى كه فايده اى نداشته باشد يا متضمن زيانى باشد، از گردونه اين مقايسه خارج است. دانش مى تواند بشر را به تكنولوژى برتر برساند و نيز مى تواند زمينه ساز وارد آمدن زيان هاى جبران ناپذيرى براى جامعه انسانى باشد. نمونه آن در ساختن سلاح هاى ميكروبى، شيميايى يا بمب هاى اتمى و هيدروژنى به خوبى نمايان است.

در كنار اين نبايد از ياد ببريم كه بسيارى از پيشرفت هاى بشر در پرتو دانش صورت گرفته است. پيامبر ارجمند اسلام درباره وزن علم و عبادت مى فرمايد:

ص: 30

فَضْلُ الْعِلْمِ احَبُّ الَىَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبادَةِ وَ افْضَلُ دِينِكُمُ الْوَرَعُ. (1)

فضيلت علم نزد من از فضيلت عبادت محبوب تر است و برترين دستور دين شما، پرهيزگارى و پارسايى است.

ارزش هدايت ديگران

هدايت ديگران و بازداشتن آنان از انحراف، يكى از بزرگ ترين وظايف انسان است. برخى مى پندارند اين مهم را تنها يك دانشمند يا عالم دينى بايد انجام دهد، در حالى كه چنين نيست و همه اعضاى جامعه اسلامى بايد براى انجام آن بكوشند. چه بسا با يك رفتار سنجيده يا سخن منطقى، آينده روشنى براى يك فرد يا خانواده و در نتيجه، جامعه رقم بخورد.

همه روزه، حوادث گوناگونى رخ مى دهد كه اگر افراد در آن مسئله پا در ميانى كنند، ممكن است به راه هاى تاريك كشيده نشود. بسيار اتفاق مى افتد كه


1- تحف العقول، ص 41

ص: 31

پس از رخ دادن حادثه اى، انسان خود را ملامت مى كند كه چرا در راه صلح و سازش و هدايت ديگران گامى برنداشته است. پيامبر بزرگوار اسلام در اين باره مى فرمايد:

لَانْ يَهْدِىَ اللَّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْه الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ. (1)

اينكه خداوند به دست تو، شخصى را هدايت كند، از همه چيزهايى كه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند، براى تو بهتر است.

استبداد رأى

استبداد رأى، نشانه خودخواهى و يكى از صفات ناپسند اخلاقى است. دارنده اين صفت، انتظار دارد كه ديگران حتماً سخن او را بپذيرند و بى چون و چرا اجرا كنند. اين گونه افراد به دليل انتظار پوچ و بى اساس خود، بيشتر با ناكامى روبه رو مى شوند و مردم به آنان، پاسخ مثبت نمى دهند. به طوركلى،


1- نهج الفصاحه، ش 2216

ص: 32

نفس سليم انسانى در برابر زورگويى ها، واكنش منفى نشان مى دهد و هرگز زير بار تحميل و اجبار نمى رود. شايسته است كه افراد، از ديگران انتظار بى جا نداشته باشند و خود را با واقعيت هاى موجود، سازگار سازند. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين خصلت ناپسند مى فرمايد:

... وَ كَفى بِالْمَرْءِ جَهْلًا إِذا أَعْجَبَ بِرَأْيِهِ. (1)

... در گمراهى شخص همين بس كه به رأى خود مغرور شود.

استفاده از تجربه هاى ديگران

برخى انسان ها با زيركى و حسابگرى ويژه خود، از تجربه هاى ديگران بهره مى برند. بسيار اتفاق مى افتد كه افراد در كوتاه ترين زمان ممكن به كمك تجربه هاى ديگران به مسائل جديدى دست مى يابند، در حالى كه اگر به خود متكى بودند، براى رسيدن به آن، بايد زمان زياد و هزينه هاى هنگفت


1- نهج الفصاحة، ش 2129

ص: 33

صرف مى كردند. بنابراين، انسان مى تواند با استفاده از تجربه هاى ارزنده ديگران كه حاصل سال ها رنج و تلاش آنان است:

الف) كاستى هاى تجربه گذشتگان را برطرف كند.

ب) به تجربه هاى تازه و غيرمنتظره اى دست يابد.

انسان مى تواند از اندوخته هاى جمعى ديگران، بيشترين بهره را ببرد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

... لا حَكيمَ إِلّا ذُو تَجْرِبَةٍ. (1)

... آن كس كه تجربه نياندوزد، خردمند نيست.

اظهار خوشحالى از گناه

برخى پس از انجام دادن گناه، از كار خود شرمنده و پشيمان مى گردند و همين پشيمانى سبب مى شود كه به خدا روى آورند و ديگر به گناه آلوده نشوند. آنان مى كوشند تا ديگران هرگز از كارشان باخبر نشوند.


1- همان، ش 2491

ص: 34

در مقابل، عده اى ديگر چنان پرده حيا را دريده اند كه بدون هيچ نگرانى، ديگران را از كار زشت خود آگاه و حتى از آن، احساس خوشحالى مى كنند. بى ترديد، اين افراد كه در رديف بدترين انسان ها قرار مى گيرند و در برابر آيين انسان ساز اسلام كه به پرده پوشى گناه دستور داده است، ايستاده اند، به عقوبتى دردناك دچار مى شوند. پيامبر گرامى اسلام در هشدارى آموزنده مى فرمايد:

مَنْ أَذْنَبَ وَ هُوَ يَضْحَكُ دَخَلَ النّارَ وَ هُوَ يَبْكى. (1)

هر كه گناه كند و خندان باشد، در حالى كه گريان است، وارد آتش مى شود.

اظهار كردن حق

بسيارى از انسان ها با اينكه حق را تشخيص مى دهند، ولى از بيان صريح و آشكار آن خوددارى مى كنند. اين گريز از اداى حق و حقيقت، دلايل


1- نهج الفصاحة، ش 2959

ص: 35

گوناگونى دارد. گاهى براى تضييع حقوق ديگران است. زمانى، به خاطر رنجشى است كه از طرف مقابل دارند و مى خواهند بدين وسيله، او را ناراحت كنند و مايه آرامش خود را فراهم آورند. گاهى هم ممكن است با اينكه در قلب، تمايل خاصى به اداى حق دارند، ولى ابهت و قدرت زورمندان، آنان را از بيان واقعيت بازمى دارد. اين در حالى است كه بر اساس آموزه هاى آزادى بخش اسلام، هر انسان مسلمان و آزاده اى وظيفه دارد به كمك مظلوم بشتابد. رسول آزادمردان جهان مى فرمايد:

لا تَمْنَعَنَّ احَدَكُمْ مَهابَةُ النّاسِ أَنْ يَقُومَ بِالْحَقِّ إِذا عَلِمَهُ. (1)

مبادا ابهت مردم، شما را از اقامه حقّى كه از آن آگاهيد، باز دارد.

اميدوارى به رحمت خداوند

در هيچ حال، نبايد از بخشش خداوند بزرگ نااميد شد. ممكن است گناه فرد، بسيار بزرگ باشد، ولى


1- همان، ش 2488

ص: 36

هرگز نمى توان از رحمت پروردگار بزرگ و بخشنده قطع اميد كرد. گناه هر قدر بزرگ باشد، هرگز از رحمت بى پايان الهى بزرگ تر نيست. ازاين رو، نااميدى از رحمت خداوند، گناهى بزرگ شمرده شده است. پس انسان مسلمان بايد در خوف و رجا باشد. از يك سو، به آمرزش الهى اميدوار باشد و از سوى ديگر، از گناه خود بترسد و به توبه و استغفار روى آورد. باشد كه درهاى رحمت حضرت حق بر وى گشوده شود و مورد آمرزش قرار گيرد. پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد:

أَلفاجِرُ الرّاجى لِرَحْمَةِ اللَّهِ تَعالى أَقْرَبُ مِنْها مِنَ الْعابِدِ الْمُقْنِطِ. (1)

بدكارى كه به رحمت خدا اميد دارد، از عابد نااميد، به خدا نزديك تر است.


1- همان، ش 2062

ص: 37

ب

بازگشت

به جز معصومين عليهم السلام، هيچ كس از گناه ايمن نيست.

افراد عادى كم و بيش بر اثر غفلت و ناآگاهى گناه مى كنند و از ياد مى برند كه عالم محضر خداست و آدمى نبايد در حضور خداوند، چنين جسارتى كند.

با اين حال، چه بسيارند كسانى كه توفيق زبانى شامل حالشان مى شود و از كرده خود پشيمان و به پاك سازى دل مشغول مى شوند. آنان در تلاشند با دلى پاك و روانى آرام از جهان خاكى به سوى ملكوت اعلا پر بگشايند. اينان آن گاه كه بر اثر وسوسه هاى شيطانى، دامن خود را به گناه مى آلايند، از خدا استغفار مى جويند و رنج توبه را بر خود هموار مى سازند. اين حالت، اعتقاد راسخ آنان به معاد و جهان آخرت را نشان مى دهد. وقتى انسان در برابر ديدگان هميشه بيدار خداوند، گناه كرد و فقط او از آن آگاه شد، سپس احساس شرمندگى به او

ص: 38

دست داد و با رنج عبادت و اشك ديدگان، در صدد جبران لغزش ها برآمد، خداوند نيز او را شامل رحمت خود مى كند و از او درمى گذرد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ترغيب به توبه و بازگشت مى فرمايد:

طُوبى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ الَيهَا تَبْكِي عَلىَ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ احَدٌ غَيْرُ اللَّهِ. (1)

چه خوش است صورتى كه خداوند به آن نظر افكند و بر گناهى كه كسى جز خداوند از آن آگاه نيست، گريه مى كند.

بدترين فقر

نادانى، بيمارى درمان ناپذيرى است. نادان استقلال فكرى ندارد و مانند بيد، با هر بادى به سويى مى چرخد. هميشه چشم به ديگران دوخته است تا براى او تصميم بگيرند و در اين ميان نمى داند كه مسير هدايت را مى پيمايد يا راه گمراهى را؛ زيرا اين موضوع را راهنمايى نادان مشخص مى كند. اگر


1- تحف العقول، ص 8

ص: 39

انسانى عاقل و باتدبير راهنماى او شود، مسير نور و روشنايى نصيب او مى گردد. در غير اين صورت، از گمراهان خواهد بود. داورى هاى نادان، غلط؛ اظهار نظرهاى او، نادرست؛ گفتارش، متناقض و كردارش، نامبارك است.

چنين انسانى تا مرز سعادت و نيك بختى بسيار فاصله دارد. اگر به سوى بصيرت و دانايى نرود، در دنيا و آخرت چون كوران، خواهد زيست. پيامبر اسلام درباره فقر فرهنگى اين افراد مى فرمايد:

يَا عَلِىُّ! انَّهُ لا فَقْرَ اشَدٌّ مِنَ الْجَهْلِ.(1)

اى على! همانا فقرى سخت تر از نادانى نيست.

بدگويى در غياب افراد

بدگويى و غيبت از عادت هاى بسيار ناپسند است.

شخص بدگو و غيبت كننده، در غياب ديگران درباره آنان سخنانى مى گويد كه ايشان را ناراحت مى كند.

ازاين رو، همواره از آشكار شدن سخن خود، در رنج


1- تحف العقول، ص 6

ص: 40

و هراس به سر مى برد تا مبادا چهره منافقانه اش پديدار شود. اين ناپسندترين برخورد با دوستان است كه در غياب آنان، اسرارشان را هويدا كنيم يا به بدگويى از ايشان بپردازيم. آيا بهتر نيست كه انسان، مراقب كردار خود باشد و به ديگران احترام گذارد تا خود نيز محترم باشد. پيامبر گرامى اسلام درباره معيار غيبت مى فرمايد:

ما كَرِهتَ أَنْ تُواجِهَ بِهِ اخاكَ فَهُوَ غيبَتُهُ. (1)

هر چيزى را كه دوست ندارى روبه روى برادر خويش اظهار كنى، غيبت است.

بدهكارى در اثر قرض هاى نابجا

انسان گاهى در زندگى خود به كمك مالى ديگران نياز پيدا مى كند. پس بايد نيازهاى اساسى خود را از راه «قرض الحسنه» كه يك سنّت اصيل اسلامى است، برآورده كند. با اين حال، متأسفانه بعضى افراد در بسيارى از مسائل جزئى، به سوى اين و آن دست


1- نهج الفصاحه، ش 2655

ص: 41

نياز دراز مى كنند و در جاهايى كه ضرورت چندانى ندارد، خود را مديون و بدهكار مى سازند. آدمى بايد خويشتن دار باشد و بكوشد مقروض ديگران نشود؛ زيرا ممكن است شخصيت والاى انسانى او به دليل تأخير در بازپرداخت بدهى خدشه دار شود. پيامبر بزرگوار و عزيز اسلام مى فرمايد:

ايّاكُمْ وَ الدَّيْنَ فَإِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّيْلِ وَ مَذلَّةٌ بِالنَّهارِ.(1)

از قرض كردن بپرهيزيد؛ زيرا غم شب و ذلت روز است.

برادران الهى

تنها دوستانى ارزشمندند كه انسان را در مسير صحيح هدايت كنند و از گرداب هاى انحراف، نجات بخشند. چنين دوستانى، حافظ دين و ايمان انسان هستند و او را در گرفتارى هاى زندگى يارى خواهند كرد. بايد بكوشيم با افرادى كه از كردار و گفتارشان، عطر الهى برمى خيزد، طرح دوستى


1- نهج الفصاحة، ش 990

ص: 42

بريزيم. افزون بر آن، خود نيز بايد به اخلاق الهى آراسته باشيم تا در شمار كسانى درآييم كه پيامبر رحمت و مدارا، آنان را مى ستايد. ايشان مى فرمايد:

خِيارُكُمْ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُؤْيَتُهُ وَ زادَ فِى عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ رَغَّبَكُمْ فِى الْآخِرَةِ عَمَلُهُ. (1)

بهترين شما آن كس است كه ديدار او، خدا را به ياد شما آورد و سخنانش، بر دانش شما بيافزايد و رفتارش، شما را به آخرت، مشتاق سازد.

بهترين كردار

ترك محرمات و انجام واجبات، راه دست يابى به كمال و اطاعت از ذات الهى است. در كنار اين اعمال عبادى و دورى از گناهان، آدمى بايد قناعت پيشه كند و به روزى تقسيم شده الهى راضى باشد.

حرص و طمع از موانع كمال آدمى هستند و انسان كمال جو، در دام آنها اسير نمى شود. مگر نه اين


1- همان، ش 1478

ص: 43

است كه خداوند پيش از تولد كودك، روزى ا و را از پيش مهيا ساخته است و در اعماق درياها و اوج آسمان ها هيچ جنبنده اى را بى غذا رها نمى سازد.

پس چگونه انسان مؤمن در غم روزى فرو مى رود و به هزاران ترفند دست مى زند تا نصيب و بهره اى بيشتر عايدش شود. چگونه خاطر آسوده نداريم و در آرامش نباشيم وقتى كه آفريننده اى مهربان، ناظر بر احوال بندگان است؟ آيا بهتر نيست كه براى دست يابى به زندگى زودگذر، زير بار منت و تملق نرويم و در هر حال، عزت و كرامت خويش را حفظ كنيم. به راستى كه آزادگان از جيفه دنيا و از بند تعلق آزادند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

احَبُّ الْعَمَلِ الَى اللَّهِ ثَلاثُ خِصالٍ: مَنْ اتَى اللَّهَ بِمَا افْتَرَضَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اعْبَدِ النَّاسِ وَ مَنْ وَرَعَ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فَهُوَ مِنْ اوْرَعِ النَّاسِ وَ مَنْ قَنَعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ اغْنَى النَّاسِ. (1)


1- تحف العقول، ص 7

ص: 44

بهترين كارها نزد خدا، سه كار است: انجام دادن واجبات و كسى كه واجبات خود را به جا بياورد، از عابدترين مردم است؛ دورى از گناهان و هر كس از محرمات اجتناب كند، از پارساترين مردم است؛ قناعت به داده خدا و شخصى كه به روزى خدا قانع باشد، از بى نيازترين مردم است.

بى احترامى به والدين

پدر و مادر حق بزرگى بر انسان دارند؛ زيرا حيات و هستى انسان ها، مرهون وجود والدين است و خدمات شبانه روزى فرزندان نمى تواند ذره اى از تلاش خالصانه و بى دريغ آنان را پاسخ گو باشد. چه بسيار ناپسند است اگر انسانى كه توان كوچك ترين حركتى را نداشت و با مراقبت و نگه دارى والدين، به دوران شكوفايى و جوانى رسيده است، با ناسپاسى و نمك نشناسى به والدين ناسزا بگويد و مايه رنجش خاطر آنان گردد. ادب و انسانيت اقتضا مى كند كه دست كم اگر نمى توانيم تلاش هاى

ص: 45

طاقت فرساى آنان را ارج بنهيم، با آزار دادن و بى حرمتى به والدين، خود را گرفتار عذاب و نفرين الهى نسازيم. پيامبر رحمت در كلامى گران سنگ مى فرمايد:

مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أَباهُ مَلْعُونٌ مَنْ سَبَّ أُمَّهُ. (1)

كسى كه به پدر و مادرش ناسزا گويد، ملعون است.


1- نهج الفصاحه، ش 2744

ص:46

ص: 47

پ

پرحرفى

انسان هاى پُرگو، مخزن سخنان پوچ و بى ارزشند.

آنان براى اينكه رشته سخن را از دست ندهند، مى كوشند بى انديشه و ناسنجيده، مطالبى را بر زبان آورند. بدين ترتيب، شنوندگان نه تنها به سخنان او توجه نمى كنند، بلكه با ناراحتى و تنفر، هر لحظه منتظرند كه سخنان او پايان پذيرد تا دمى بياسايند. از آن پس نيز سعى مى كنند كه از هم نشينى با او بپرهيزند.

بنابراين، انسان بايد در سخن گفتن، اعتدال را رعايت كند تا به لغزش دچار نشود و دل زدگى ديگران را فراهم نسازد. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ سَقَطُه. (1)

هر كس كلامش زياد باشد، لغزشش نيز زياد مى شود.


1- همان، ش 2751

ص: 48

همچنين مى فرمايد:

نِعْمَ الْهَدِيَّةُ الْكَلِمَةُ مِنْ كَلامِ الْحِكْمَةِ. (1)

چه نيكو هديه اى است يك گفتار حكمت آموز.

پرخورى

بعضى افراد گمان مى كنند هر چه بر سر سفره گذاشته اند، براى مصرف است و با تلاش و اصرار زياد مى خواهند آن را ميل كنند. در حالى كه اين كار، سرآغاز بسيارى از بيمارى ها و بر خلاف توصيه هاى ائمه معصومين عليهم السلام است. آن بزرگواران تأكيد دارند پيش از سيرى كامل و با وجود داشتن اشتها به غذا، از سر سفره برخيزيد. بسيارى از اوقات، با اينكه پزشكان، افراد را از خوردن غذاى بيش از حد منع مى كنند، باز مى بينيم كه آنان نمى توانند از اشتهاى كاذب خود جلوگيرى كنند. در نتيجه، به بيمارى هاى ديگرى دچار مى شوند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در بيان


1- همان، ش 3132

ص: 49

زيان هاى پرخورى مى فرمايد:

مَنْ قَلَّ طَعْمُهُ صَحَّ بَدَنُهُ وَ مَنْ كَثُرَ طَعْمُهُ سَقُمَ بَدَنُهُ وَ قَسا قَلْبُهُ. (1)

هر كس كم بخورد، بدنش سالم مى ماند و هر كس زياد بخورد، بدنش بيمار و قلبش پر قساوت خواهد شد.

پرخورى و سخت دلى

كسانى كه به پرخورى عادت دارند، از كارهاى عبادى و وظايف معنوى خود باز مى مانند؛ زيرا پرخورى، امكان هرگونه فعاليتى را از آنان مى گيرد.

در اين صورت، به تدريج در چنگال انواع بيمارى هاى جسمى و روحى گرفتار مى شوند و سلامتى خود را از دست مى دهند. نبود سلامتى نيز قدرت انديشيدن را از آنان مى گيرد. افزون بر اين، ممكن است بعضى افراد، براى سير كردن خود، به هر حلال و حرامى پناه ببرند. بدين ترتيب بايد منتظر عذاب الهى باشند. پيامبر اسلام مى فرمايد:


1- همان، ش 2779

ص: 50

مَنْ تَعَوَّدَ كَثْرَةَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ قَسا قَلْبُهُ. (1)

هر كس به پرخورى عادت كند، سخت دل مى شود.

پرده پوشى

چون انسان معصوم نيست، ممكن است در طول زندگى مرتكب گناه يا اشتباهى شود كه هر چند از نظرگاه الهى دور نمى ماند، ولى دوست ندارد اسرارش در بين مردم، آشكار و رسواى عام و خاص شود. بنابراين، اگر انسان از اعمال پنهانى كسى آگاه شود، اجازه ندارد آن را آشكار كند؛ زيرا سبب لكه دار شدن حيثيت و آبروى آن فرد مى شود و چه بسا وى گستاخ تر شود و حتى آشكارا به كارهاى بدتر دست يازد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره حفظ اسرار ديگران مى فرمايد:

لا تَخْرِقَنَّ عَلى احَدٍ سِتراً. (2)

هرگز پرده اسرار ديگران را نَدريد.


1- نهج الفصاحة، ش 2776
2- همان، ش 2431

ص: 51

پرسش قيامت

يكى از نام هاى قيامت، «يوم الحساب» است. در اين روز، انسان بايد پاسخ گوى گفتار و رفتار خود باشد، هرچند خداوند از نهان و پنهان ما آگاه است. در اين روز، از سرمايه عمر انسان مى پرسند و از اينكه عمر گران مايه را در چه راهى به كار گرفته است. از بهترين دوران عمر كه مى تواند بار و بنه فراوان برچيند (يعنى جوانى) مى پرسند كه چگونه از بهار عمر، بهره بردارى كرده است. از مالش مى پرسند كه آن را از چه راهى به دست آورده و در چه طريقى مصرف كرده است. در پايان نيز مى پرسند كه آيا عشق و محبت اهل بيت عليهم السلام را در تار و پود وجود خود تنيده يا از آن فاصله گرفته و جاده گمراهى را پيموده است. به هر حال، سعادت و شقاوت هر كس در گرو پاسخى است كه در چنته دارد. پيامبر خدا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

لا تَزُولُ قَدَما عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتى يُسْأَلَ عَنْ

ص: 52

ارْبَعٍ: عَنْ عُمْرِهِ فِيما افْناهُ وَ عَنْ شَبابِهِ فيما ابْلاهُ وَ عَنْ مالِهِ مِنْ ايْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا انْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنا اهْلِ الْبَيْتِ. (1)

روز قيامت، هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا اينكه چهار چيز از او پرسيده شود:

از عمرش كه در چه كارى آن را گذرانده است؛ از جوانى اش كه در چه كارى آن را صرف كرده است؛ از مالش كه آن را از كجا به دست آورده و در چه موردى خرج كرده است و از محبت ما اهل بيت.

پرسش گرى

اساساً هر پرسشى كه از اهل آن پرسيده شود، بر دانسته هاى آدمى افزايد و درجه اى هم نزد خالق هستى مى يابد. اگر انسان رنج پرسيدن را بر خود هموار كند، در پرتو نور و روشنايى دانش، آرامش مى يابد. پرسيدن، عيب نيست و چيزى از مقام و


1- بحارالانوار، ج 7، ص 258؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 15

ص: 53

مرتبه او نمى كاهد، بلكه ندانستن، عيب است. آدمى هيچ گاه نبايد به خاطر حياى نابجا، لذت دانستن را از دست بدهد. پس شايسته است در هر موقعيتى، پرسش هاى خود را با عالمان مطرح كنيم.

پرسش مى تواند منشأ علم و كمال شود و اسلام هم همگان را به پرسشگرى فرا مى خواند، ولى پرسش هاى نهفته در ذهن آدمى، كارگشا نيست.

عيب هاى آدمى با پرسشگرى رفع و با هر پرسشى، گنجينه دانش دانشمندان به سوى ديگران گشوده مى شود و آنان شايسته برخوردارى از پاداش معنوى مى شوند. چه بسا افراد ديگرى نيز همين پرسش را دارند كه با پاسخ عالم، جان خويش را از جام دانش سرشار مى سازند. بر اين اساس، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

الْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفَاتِيحُهُ السُّؤالُ، فَاسْأَلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَانَّهُ تُؤْجَرُ ارْبعَةٌ: السَّائِلُ وَ الْمُتَكَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ. (1)


1- تحف العقول، ص 41

ص: 54

دانش، گنجينه ها و پرسيدن كليدهاى آنها است. پس بپرسيد. خدا رحمت كند شما را؛ زيرا در اين بين، چهار نفر پاداش مى برند:

پرسنده، پاسخ گو، شنونده و دوستدار آن.

پرهيز از نجوا

اگر خواستيد سخنى خصوصى را به كسى بگوييد، سعى كنيد گفت وگوى تان در حضور ديگران، نجواگونه نباشد؛ زيرا در اين حالت، اطرافيان مى پندارند درباره آنان صحبت مى كنيد يا اينكه شما، آنان را غريبه فرض كرده و سخن تان را با ايشان در ميان نگذاشته ايد. در نتيجه، بدگمانى پديد مى آيد و رشته محبت و دوستى از هم گسيخته خواهد شد.

شايسته است از گفت وگوهاى خصوصى در حضور ديگران بپرهيزيم تا زيان هاى روحى به ديگران وارد نيايد. پيامبر گرامى اسلام نيز در هشدارى مى فرمايد:

اذا كانُوا ثَلاثَةً فَلا يَتَناجى إِثْنان دُونَ الثّالِثِ. (1)


1- نهج الفصاحة، ش 235

ص: 55

وقتى سه تن با هم هستند، دو نفرشان جدا از سومى نجوا نكنند.

پشتكار

بعضى افراد با اينكه هوش و استعداد كافى دارند و زمينه هاى رشد و تعالى نيز براى آنان فراهم است، ولى پيشرفت چندانى ندارند. اين ناكامى بيشتر به دليل نداشتن همت و پشتكار كافى است. در مقابل، افراد بى استعدادى را مى بينيم كه با پشتكار و تلاش و پى گيرى همه جانبه به بهترين موفقيت ها دست مى يابند. بارى، آدمى با پشتكار مى تواند بسيارى از ضعف ها و ناتوانى هاى خود را جبران كند و به پيروزى هاى عالى دست يابد. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در تشويق به پى گيرى و تلاش مى فرمايد:

مَنْ يُدِمْ قَرْعَ الْبابِ يُوشَكُ أَنْ يُفْتَحَ لَهُ. (1)

هر كس به كوفتن در ادامه دهد، در را به سوى


1- همان، ش 3065

ص: 56

او بگشايند.

پناهگاه نيازمندان

بعضى از انسان ها نزد مردم جايگاهى بس ارزشمند دارند و مردم در رفع مشكلاتشان به سوى آنان مى شتابند. اين توفيقى ربّانى است كه شامل حالشان شده است تا گشايشگر گره هاى كور زندگى ديگران باشند. زمانى كه به اين اشخاص مراجعه مى كنيم، با نهايت احترام و عزّت با ديگران برخورد مى كنند، به گونه اى كه فرد احساس حقارت نمى كند، بلكه آنان را چون برادرانى مهربان مى بيند. اين بزرگواران، بى اعتنا از كنار مشكلات ديگران نمى گذرند، بلكه خود به سويشان مى شتابند و رنج سؤال را از دوش آنان برمى دارند. آنان از كمك به ديگران شادمانند و رفع خواسته هاى ديگران را تحفه اى رحمانى مى شمارند. چه سعادتى از اين بهتر كه آدمى، پناه گاهى براى ديگران باشد؛ تكيه گاهى مطمئن كه خود به پناه گاهى قدرتمند پيوسته است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره چنين انسان هايى مى فرمايد:

انَّ لِلَّهِ عِباداً يَفْزَعُ الَيْهِمُ النَّاسُ فِي حَوائِجِهِم، اولئِكَ هُمُ الْآمِنُونَ مِنْ عَذابِ اللَّهِ يَوْمَ

ص: 57

الْقِيامَةِ. (1)

خداوند بندگانى دارد كه مردم در نيازمندى ها و مشكلاتشان به آنان مراجعه مى كنند و پناه مى برند.

آنان در روز قيامت از عذاب خدا ايمن هستند.

پندآموزى از درگذشتگان

رفتن به گورستان و انديشيدن درباره فرجام كار، انسان را متوجه سرنوشت آينده خود مى كند و با اندكى تأمل، پى مى برد كه دوران خوشى ها و ناخوشى ها به سرعت ابر و باد در گذر است. بارى، آنچه انسان را به سعادت و سربلندى مى رساند، رفتار نيك اوست. پس نيكوست كه از گذر ايام و سرگذشت مسافرانى كه به سراى آخرت شتافته اند، عبرت گيريم و خود را براى اين سفر خطير آماده كنيم. پيامبر بزرگوار اسلام درباره اهميت پندآموزى از درگذشتگان مى فرمايد:

اطَّلِعْ فِى الْقُبُورِ وَ اعْتَبِرْ بِالنُّشُورِ. (2)

در قبرها بنگر و از روز رستاخير پند بگير.


1- تحف العقول، ص 52
2- نهج الفصاحه، ش 330

ص: 58

پند و اندرز

هيچ كس نبايد خود را از نصيحت بى نياز بداند. چه بسا بزرگانى كه به دليل بى توجهى، دچار لغزش مى شوند، به راهنمايى نياز دارند. در حكومت اسلامى، مسئولان ارشد و عالى رتبه نيز بايد خود را از اشتباه مصون ندانند و در همه حال، پذيراى راهنمايى اهل منطق باشند. همچنين اگر مردم، سياست مداران يا حاكمان خود را در لغزش و اشتباه ببينند، بايد به نصيحت آنان بپردازند. بنابراين، همگان وظيفه دارند تا با نصيحت يكديگر، راه از چاه باز شناسند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

اذا وَجَدَ أَحَدُكُمْ لِاخيهِ نُصْحاً فِي نَفْسِه فَلْيَذْكُرْهُ لَهُ. (1)

اگر كسى براى برادر خود نصيحتى در خاطر مى يابد، بايد به او بگويد.


1- همان، ش 245

ص: 59

ت

تأخير در انجام كار

يكى از ويژگى هاى انسان هاى سست اراده اين است كه با وجود آگاهى از ارزش فرصت هاى زمانى، انجامِ كارها را به فردا حواله مى دهند و گاهى تا هفته ها، ماه ها و سال ها از انجام آن خوددارى مى كنند. تأخير در كار، هيچ توجيهى ندارد و در پايان نيز خود وى زيان مى بيند؛ زيرا فرصت ها هيچ گاه تكرار نمى شود. گاهى هم كارها چنان انباشته مى شود كه به هيچ وجه نمى توان آنها را انجام داد. بر اين اساس، پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توصيه اى نيكو مى فرمايد:

لا تَدَعَنَّ حَقّاً لِغَدٍ فَانَّ لِكُلِّ يَوْمٍ ما فِيهِ. (1)

كارى را براى فردا مگذار؛ زيرا هر روزى را كارى هست.


1- همان، ش 2433

ص: 60

تحقير ديگران

هر انسانى براى خود احترام قائل است و هرگز نمى خواهد ديگران، او را تحقير كنند. چگونه انسان مسلمان حاضر مى شود روح و روانِ برادر دينى خود را آزرده سازد؟ به راستى، انسانى كه شخصيت والا و روحى لطيف و پاك دارد، هرگز حاضر نيست به ديگران اهانت كند و آنان را بى ارزش و حقير سازد. چنين كارى، مخالفت صريح با دستور پيامبر اسلام است كه مى فرمايد:

أَذَلُّ النّاسِ مَنْ اهانَ النّاسَ. (1)

خوارترين مردم كسى است كه به مردم اهانت كند.

تدبير و خويشتن دارى

انسان درصورت از دست دادن روحيه خود، روز به روز و لحظه به لحظه در منجلاب تباهى ها فرو خواهد رفت. بى ترديد، اگر انسان به خود تلقين كند


1- همان، ش 250

ص: 61

كه نيروى فوق العاده اى دارد و مى تواند با تلاش و پشتكار و همت بلند خويش بر ناكامى ها چيره شود، به پيروزى هاى چشم گيرى دست خواهد يافت.

برعكس، اگر خود را كوچك شمارد، در برابر كوچك ترين مشكلى، تاب مقاومت را از دست مى دهد و شكست را پذيرا خواهد شد. پس بكوشيم به كمك همت بلند انسانى، با نابسامانى ها و حوادث به مبارزه برخيزيم و خويشتن دار باشيم. پيامبر گرامى اسلام دراين باره فرموده است:

لاعَقْلَ كَالتَّدْبيرِ وَ لاوَرَعَ كَالْكَفِّ. (1)

عقلى، مانند تدبير و تقوايى چون خويشتن دارى نيست.

ترويج فساد

بنيان گذار هر مكتب و ايده اى، عامل اساسى در ترويج آن سنت و ايده است. چه بسا كسانى كه مكتبى را تأسيس و در طول تاريخ، افراد زيادى از آن


1- همان، ش 2504

ص: 62

مكتب پيروى مى كنند. اين اشخاص ممكن است سنت نيكويى را پايه گذارى كنند يا راه غلطى را به ديگران رهنمون شوند. بى شك، هر ايده پردازى به پيروانى نياز دارد كه افكار او را تبليغ كنند و آن را در ميان مردم رواج دهند. افرادى كه فكر نادرست يا كردار زشتى را در ميان ديگران رواج مى دهند، در فرهنگ سازى غلط، نقش فراوانى دارند. آنها مى كوشند تا روز به روز افراد ديگرى را در مسير راه و رسم نادرست هم فكران خود قرار دهند و آنان را از جاده سلامت خارج سازند. اگر نبود تلاش هاى اين افراد، هيچ گاه آن گونه كه بايد و شايد، آن ايده يا فكر نادرست در ميان ديگران نهادينه نمى شد. پس اگر بنيان گذار مكتب انحرافى، گناه كار است، ترويج گران اين ايده ها نيز بخشى از مسئوليت و بار گناهان را بر دوش مى كشند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

مَنْ اذاعَ فَاحِشَةً كَانَ كَمُبْتَدِعِهَا. (1)


1- اصول كافى، ج 2، ص 356

ص: 63

كسى كه گناهى را انتشار دهد، مانند كسى است كه آن را ايجاد كرده باشد.

تظاهر به گناه

گناهى كه انسان آشكارا و در حضور ديگران مرتكب مى شود، مستوجب مجازات بيشترى خواهد بود؛ زيرا اين كار به معناى بى اهميت دانستن دستورهاى الهى و پشت پا زدن به آنهاست. تظاهر به گناه، حيا و عفت عمومى را خدشه دار مى كند و سبب مى شود تا ديگران براى انجام گناه گستاخ شوند. در نتيجه، ميزان گناه و فساد در جامعه افزايش مى يابد و محيط پاك و سالم جامعه اسلامى آلوده مى شود. پيامبر گرامى اسلام درباره نكوهش اين ناهنجارى مى فرمايد:

كُلُّ امَّتى مُعافى إِلّا الْمُجاهِرينَ. (1)

همه امّت من بخشيده خواهند شد مگر تظاهركنندگان به گناه.


1- نهج الفصاحه، ش 2167

ص: 64

تظاهر و ريا

ريا، نوعى بيمارى است كه بعضى از مردم به آن دچار هستند. اين افراد در هر كار خيرى و در هر عمل مفيدى، به ريا و تظاهر عادت دارند. اينان اگر بدانند در كارى، نام و نشانى از آنها نيست و تعريف و تمجيدى نمى شوند، از انجام آن سر بازمى زنند. اين انسان هاى متظاهر، خواه ناخواه در اجتماع شناخته مى شوند و مردم به نيت شان پى مى برند. آنان عبادت ها و رفتارهاى خير خود را به دليل تظاهر، باطل و بى ارزش مى كنند. در مقابل، شخص با ايمان، با اخلاص كامل، عملش را براى رضاى خدا انجام مى دهد و انتظار تشكر از سوى مردم را ندارد؛ زيرا پاداش الهى، بزرگ و بى پايان است. وى به روزى چشم دوخته است كه مال و فرزند و متاع دنيوى فايده اى ندارد و اخلاص، گشاينده بسيارى از درهاى بسته به روى او خواهد بود. بنابراين، كردار نيك خود را با ريا به

ص: 65

هدر نمى دهد. اگر هم نيت بدى از دلش گذشت، به فكر چاره مى افتد تا خود را از اين بيمارى مهلك برهاند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نشانه رياكار را چنين برمى شمارد:

لِلْمُرائِي ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَنْشَطُ اذَا كَانَ عِنْدَ النَّاسِ وَ يَكْسَلُ اذَا كَانَ وَحْدَهُ وَ يُحِبُّ انْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ الْامُورِ. (1)

شخص رياكار سه نشانه دارد: وقتى كه ميان مردم است، با نشاط است؛ هنگامى كه تنهاست، كسل است و دوست دارد كه در همه كارها از او ستايش شود.

تلاوت قرآن

آدمى در طول زندگى و در رويارويى با مسائل گوناگون مادى به زنگارها و آلودگى هايى دچار مى شود كه براى زدودن آن، به تصفيه روحانى نياز دارد. يكى از بهترين راه هاى تصفيه ناخالصى ها،


1- تحف العقول، ص 10

ص: 66

تلاوت قرآن است. قرآن، گوهر گران بهايى است كه با هر چه برخورد كند، به آن رنگ خدايى مى دهد و ناخالصى ها را به نورانيت و صفا تبديل مى كند. در حقيقت، كلام قرآن، معجون شفابخش و داروى هر دردى است كه خداى بزرگ، آن را براى تصفيه دل هاى بيمار قرار داده است. با شنيدن آيات الهى، نورانيت به قلب انسان وارد مى شود و معنويت خاصى، سراسر وجود آدمى را فرا مى گيرد و احساس آرامش و آسايش به او دست مى دهد. پس بياييم ساعتى از شب يا روز را به اين مهم اختصاص دهيم كه پيامبر اسلام فرموده است:

إِنَّ هذِهِ الْقُلوُبَ تَصْدَءُ كَمايَصْدَءُ الحَديدُ. قيل فما جَلاءُها؟ قالَ: ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةُ الْقُرْانِ. (1)

دل ها مانند آهن زنگ مى زند. گفتند: «صيقل آن چيست»؟ گفت: «ياد مرگ و خواندن قرآن».


1- نهج الفصاحه، ش 934

ص: 67

تنفر از گناه

ممكن است انسان بر خلاف ميل خود ناگزير شود در محل معصيت يا جايى كه گروهى در آنجا گناه مى كنند، حضور يابد. در چنين شرايطى، اگر احساس ناراحتى به او دست دهد و مايل باشد كه هر چه زودتر آنجا را ترك گويد، بايد به خود و ايمانش اميدوار باشد، ولى اگر از بودن در آنجا احساس ناراحتى نمى كند و چه بسا با آنان هم گام شود يا در درون خود خوشحال است، بايد به حال خود متأسف باشد. بايد بدانيم اگر شخصى در جمع معصيت كاران باشد و از اين توقف احساس ناراحتى كند، مانند كسانى است كه در آن شركت نداشته اند. برعكس، اگر قلب و فكر او، با مجالس لهو و لعب باشد و از حضور در آن احساس شادمانى كند، مانند حاضران در آن است. پيامبر ارجمند اسلام مى فرمايد:

مَنْ حَضَرَ مَعْصِيَةً فَكَرِهَها فَكَأَنَّما غابَ عَنْها وَ

ص: 68

مَنْ غابَ عَنْها فَرَضِيَها فَكَانَّهُ حَضَرَها.(1)

هر كس ناظر گناهى باشد و از آن متنفر شود، مانند كسى است كه در آنجا نيست و هر كس در محل گناه نباشد و از آن راضى باشد، مانند كسى است كه در آنجا حضور دارد.

توكل به قدرت الهى

انسان از نظر جسمانى، از بسيارى موجودات ديگر ضعيف تر است، ولى از نظر قدرت اراده و استعداد، اشرف مخلوقات است. همين قدرت روحى سبب شده است تا خداوند، موجودات ديگر را به تسخير او درآورد. انسان با قدرت اراده، زمين و آسمان و آنچه را در آن وجود دارد، تا حدودى به سيطره خود درآورده است. آن گاه كه انسان به قدرت بى پايان الهى مى پيوندد و پاى خود را از محدوده زندگى مادى فراتر مى نهد، اين توانايى افزايش مى يابد. در اين حال، خود را از هر چيز جز قدرت الهى بالاتر


1- نهج الفصاحة، ش 2927

ص: 69

مى بيند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در توجه دادن و پيوند داشتن به اين رشته مستحكم الهى مى فرمايد:

مَنْ احَبَّ انْ يَكُونَ اقْوىَ النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ. (1)

هر كسى دوست دارد از همه مردم قوى تر باشد، بايد به خدا توكل كند.

تهمت دزدى

بعضى مال باختگان پس از دزديده شدن اموالشان، به هر كس بخواهند تهمت مى زنند. آنان بدون تحقيق كافى و استدلال منطقى، بى درنگ دادگاه غيابى تشكيل مى دهند و آبروى ديگران را بر باد مى دهند، در حالى كه هتك حيثيت يك انسان آبرومند در ديد شرع و عرف خطاست. آبروى افراد نبايد بازيچه پندارهاى ناصواب ما شود. پس در چنين مواردى، فرد بايد تعادل روحى خود را حفظ كند و اگر دليل و مدرك مستندى دارد، به دادگاه صالح مراجعه كند، نه


1- همان، ش 2819

ص: 70

اينكه با هياهو، حقوق ديگران را پاى مال سازد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نكوهش چنين رويه اى مى فرمايد:

لايَزالُ الْمَسْرُوقُ مِنْهُ فِى تُهْمَةِ مَنْ هُوَ بَرئٌ مِنْهُ حَتّى يَكُونَ أَعْظَمَ جُرْماً مِنَ السّارِقِ. (1)

دزد زده كسانى را كه از دزدى بى خبرند، آن قَدر تهمت مى زند كه گناهش از خود دزد بيشتر خواهد شد.


1- همان، ش 2539

ص: 71

ث

ثروت مندان بى تفاوت

ثروت مندان در برابر درماندگان وظيفه سنگينى بر عهده دارند و نبايد به بهانه هاى واهى از اين تكليف الهى- وجدانى شانه خالى كنند. اگر هم نمى خواهند به ديگران كمك كنند، با برچسب هايى همچون دروغ گو، دارا، شيّاد، كلاه بردار، تنبل و مانند آن، ديگران را نرنجانند. توانگران نبايد به ثروت هاى بى شمار خود مغرور شوند. چه بسا ممكن است در حادثه اى، همه دارايى شان را از دست بدهند يا به دليل بيمارى و از دست دادن سلامتى، هيچ يك از سرمايه هاى دنيايى برايشان سودمند نيافتد. آيا بهتر نيست به شكرانه بازوى توانا و دارايى خدادادى، به يارى ناتوانان بشتابند و بدانند كه اين گونه اعمال نه تنها از ثروت شان نمى كاهد، بلكه خوش نامى دنيا و آخرت را برايشان به ارمغان مى آورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

ص: 72

در نكوهش ثروت مندان بى تفاوت مى فرمايد:

وَيْلٌ لِلْاغْنِياءِ مِنَ الْفُقَراءِ. (1)

واى بر توانگران [به دليل رسيدگى نكردن به] نيازمندان.


1- همان، ش 3187

ص: 73

ج

جبران نيكى

پاسخ دادن به احسان ديگران، نشانه ادب و بزرگى آدمى است، ولى شيوه پاسخ گويى به توان آدمى بستگى دارد. اگر كسى مى تواند، به هداياى مالى مردم پاسخ مالى بدهد، نبايد از آن دريغ ورزد. اگر هم توانايى اين كار را نداشت، بايد قدردانى و سپاس گزارى خود را حتى با زبان و سخن ابراز كند.

چنين پاسخى بازتاب هاى خوبى هم براى خود فرد و هم براى هديه دهنده در پى دارد. سپاس گزار با اين كار، احساس سبكى و آرامش مى كند و احسان كننده نيز به كار خير تشويق مى شود. به طور كلى، بايد دانست كسى كه از خوبى هاى ديگران سپاس گزارى نكند، در مقابل نعمت هاى بى شمار الهى نيز زبان به قدردانى نمى گشايد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره دستورالعمل ويژه اى صادر كرده است:

ص: 74

مَنْ اتَى الَيْكُمْ مَعْرُوفاً فَكافُوهُ، فَانْ لَمْ تَجِدُوا فَأَثْنُوهُ فَانَّ الثَّناءَ جَزَاءٌ. (1)

كسى كه به شما احسان كرد، آن را جبران كنيد و اگر نتوانستيد، تشكر كنيد؛ زيرا سپاس گزارى، پاداش و جبران به شمار مى آيد.

جدال هميشگى

بعضى افراد هميشه در فكر جدال و با ديگران در حال ستيزند و به بهانه هاى واهى، محيط امن خانواده را به صحنه هاى جنگ و جدال تبديل مى كنند. از همه بدتر اينكه حتى با خود نيز درگيرند و هميشه زيرلب غرولند مى كنند. رفتار و گفتار آنان نشان مى دهد كه در درون خويش با كسى، درگيرى لفظى يا فيزيكى دارند. اينان در خواب آرامش ندارند و با داد و قال هاى كذايى از خواب مى پرند و عرصه را بر خود و همگان تنگ مى كنند. اين افراد تعادل روحى ندارند. اطرافيان بايد با كمك


1- تحف العقول، ص 49

ص: 75

همديگر، از انجام دادن كارهايى كه آنان را تحريك مى كند، پرهيز كنند. پيامبر گرامى اسلام، جدال هميشگى را مردود شمرده است و مى فرمايد:

كَفى بِكَ إِثْماً أَنْ لاتَزالَ مُخاصِماً. (1)

همين گناه تو را بس كه پيوسته در حال ستيزه جويى باشى.

جلب اعتماد مردم

بعضى ها آن قدر پاك و با ايمانند كه ديگران در امور دين و دنياى خود به آنان اعتماد مى كنند و در گرفتارى ها و سختى ها، آنان را پشتوانه خويش مى دانند. بسيار نيكوست كه انسان به چنان مرتبه والايى دست يابد كه ديگران او را مايه دلگرمى خود بشمارند و اسرار و درخواست هاى خود را با او در ميان بگذارند. چنين فردى كه براى وجدان و شرافت انسانى احترام قائل است، در هيچ حالى، ارزش هاى معنوى خويش را فداى خواسته هاى زودگذر دنيوى


1- نهج الفصاحه، ش 2138

ص: 76

نمى كند. به يقين، خداوند به اين افراد كه پناه گاه و تكيه گاه مردمند، نظر لطف دارد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار مى دهد. پيامبر اسلام، اعتماد مردم را مايه خوشبختى انسان مى داند و مى فرمايد:

كَفى بِالْمَرْءِ سَعادَةً أَنْ يُوثَقَ بِهِ فى أَمْرِ دينِهِ وَ دُنْياهُ. (1)

در خوشبختى مرد همين بس كه در كار دين و دنيايش به او اعتماد كنند.

جلب رضايت الهى

اگر انسان تشخيص دهد كه كارى مورد رضايت الهى است، بايد با تمام توان در انجام آن بكوشد، هر چند ديگران را ناخوش آيد. حتى اگر ديگران به او اعتراض كنند، وى نبايد در انجام وظيفه كوتاهى كند.

آنچه اهميت دارد، ترجيح دادن رضايت الهى بر رضايت بندگان است. چنين كردارى از اعتقاد عميق و ايمان راسخ انسان هاى وارسته ريشه مى گيرد كه


1- همان، ش 2135

ص: 77

دنيا را بسيار ناچيز و هر حب و بغضى را در برابر خشم و رضاى الهى ناپايدار مى دانند. جلب رضايت الهى از توصيه هاى پيامبر گرامى اسلام است. ايشان مى فرمايد:

مَنْ إِلْتَمَسَ رِضىَ اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ .... (1)

هر كس رضاى خدا را بر خشم مردم ترجيح دهد، خداوند از او راضى مى شود ....

جواب نامه

بعضى افراد در پاسخ دادن به نامه دوستان و آشنايان درنگ مى كنند يا نامه را براى زمانى طولانى يا براى هميشه بى پاسخ مى گذارند. وقتى كسى نامه اى مى نويسد، در انتظار پاسخ است و پاسخ ندادن، نوعى سهل انگارى و بى توجهى به نويسنده نامه است. چه بسا در نامه درخواستى داشته باشد كه با

.


1- نهج الفصاحة، ش 2783

ص: 78

پاسخ گويى به آن، تكليف كار معلوم شود و فرد بتواند خواسته خود را از راه ديگرى تأمين كند. بر اين اساس، پيامبر اسلام مى فرمايد:

انَّ لِجوَابِ الْكِتابِ حَقّاً كَرَدِّ السَّلامِ. (1)

به درستى كه پاسخ نامه لازم است، همان گونه كه پاسخ سلام واجب است.


1- همان، ش 880

ص: 79

چ

چشم داشتن به مال ديگران

چه خوب است كه انسان به فكر كار خويش باشد و فكر و ذهنش را به كار و مال ديگران ندوزد؛ زيرا اين كار، نه تنها سودى براى وى ندارد، بلكه سبب اختلال روحى او مى شود و از وقت و انرژى او مى كاهد. بدين ترتيب نيرويى را كه مى تواند در توسعه زندگى خود به كار گيرد، در خيال ها و اوهام هزينه مى كند. موضوع اينكه فلانى چه مى كند، چه معامله اى انجام داده، چقدر سود برده و چقدر مال و منال اندوخته است، نه تنها فايده اى ندارد، بلكه مايه نگرانى فرد مى شود و گاهى درصدد مقايسه برمى آيد. گاهى هم دچار ترديد در روزى رسانى خداوند مى شود و به همين سبب، خود و ديگران را سرزنش مى كند. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

مَنْ مَدَّ عَيْنَيْهِ الَى مَا فِي ايْدِى النَّاسِ مِنْ

ص: 80

دُنْياهم طالَ حُزْنُهُ وَ سَخَطَ مَا قَسَّمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ رِزْقِهِ وَ تَنَغَّصَ عَلَيْهِ عَيْشُهُ. (1)

كسى كه به مال و منال مردم چشم داشته باشد، غم و اندوه او طولانى مى شود و از رزقى كه خدا براى او مقرر فرموده است، خشم ناك مى گردد و زندگى براى او تيره مى شود.


1- تحف العقول، ص 51

ص: 81

ح

حفظ آبرو

آبرو براى هر انسانى مسئله با اهميتى است كه براى حفظ آن حاضر است جان خود را فدا كند. آبروى انسان، بزرگ ترين تكيه گاه شخصيت اوست، ولى متأسفانه در بعضى موارد، بجا يا نابجا، چنان آبروى افراد بر باد مى رود كه تا پايان عمر از زير بار سنگين بى آبرويى خارج نمى شوند. در اين حال فكر مى كنند همه حيثيت آنان لكه دار شده است و زبانزد خاص و عام گشته اند. به اين دليل از ارتباط با مردم دست مى كشند و خود را از ديگران پنهان مى سازند.

چه پسنديده است حتى در مواردى كه فرد، اشتباهى انجام داده است، گونه اى با او رفتار شود كه آبرويش محفوظ بماند. به يقين، اگر كسى، حيثيت بى گناهى را بى دليل لكه دار كند، خود نيز به خوارى خواهد افتاد. پيامبر بزرگوار اسلام درباره حفظ آبروى

ص: 82

برادران دينى مى فرمايد:

مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ اخيهِ رَدَّ اللَّهُ عَنْ وَجهِهِ النّارَ. (1)

خدا، آتش را از چهره كسى كه از آبروى برادر دينى خويش دفاع كند، بازمى دارد.

حق كشى

برخى افراد، تنها و تنها به منافع خويش مى انديشند و براى به دست آوردن سود بيشتر مى كوشند از راه هاى گوناگون، اموال و حقوق ديگران را از چنگ آنان بيرون آورند. اين افراد، گاهى مستقيم و زمانى غيرمستقيم، براى اجراى اين مقاصد شوم، نقشه هاى گوناگونى طرح مى كنند تا صاحب حق را به چشم پوشى از حق خويش وادار كنند. طول دادن، امروز و فردا كردن و به تأخير انداختن حق يا كار مردم به منظور خسته كردن و گذشتن از حق خويش


1- نهج الفصاحه، ش 3014

ص: 83

از اين نقشه هاى فريب كارانه به شمار مى رود. پيامبر گرامى اسلام در نكوهش اين عمل ناپسند مى فرمايد:

وَيْلٌ لِمَنْ اسْتَطالَ عَلى مُسْلِمٍ فَانْتَقَصَ حَقَّهُ. (1)

واى بر كسى كه حق مؤمنى را به تدريج مى خورد.

حل اختلاف

رفع اختلاف، از بهترين كارهايى است كه مورد رضاى خداوند و مخلوقات اوست. اين اختلاف ها ممكن است در سطح خانواده به وجود آيد كه اگر ريشه دار شود، سبب از ميان رفتن بنيان هاى خانوادگى مى گردد. چنانچه اختلاف در سطح اجتماع باشد، زيان هاى آن به مراتب بيشتر است.

البته گاهى طرفين دعوا از كرده خود پشيمان مى شوند و انتظار دارند كسى با ميانجى گرى، آنان را آشتى دهد و محبت و مودّت پيشين را به آنان


1- نهج الفصاحة، ش 3192

ص: 84

بازگرداند. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ إِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ.(1)

بهترين صدقه، اصلاح و آشتى ميان دو نفر است.

حلال و حرام

برخى مى پندارند براى رسيدن به مقام هاى معنوى، بايد بسيارى از نعمت هاى پروردگار را بر خود حرام كنند و از آنها بهره نگيرند. ازاين رو، مى كوشند با پرهيز از خوردنى ها و نعمت هاى گوناگون خداوند، برخود و خانواده خويش، سخت گيرى كنند. چنين رفتارى، آنان را به مراتب قرب معنوى نمى رساند، بلكه به چاه كفران و گمراهى درخواهد افكند. رشد مادى و معنوى، به سلامت مزاج و روح آدمى بستگى دارد و اين مسئله، هنگامى براى او فراهم مى آيد كه در مسير طبيعى و در چارچوب حلال و حرام الهى، گام بردارد. سخت گيرى بى مورد، روح و


1- همان، ش 407

ص: 85

جسم انسان را بيمار و به كسالت و ملال دچار مى كند. در نتيجه، پيمودن مسير تعالى بر او ناممكن مى شود. پيامبر رحمت در تشبيه هشدار دهنده اى مى فرمايد:

إِنَّ مُحَرِّمَ الْحَلالِ كَمُحَلِّلِ الْحَرامِ. (1)

كسى كه حلال خدا را حرام مى كند، مانند كسى است كه حرام خدا را حلال مى كند.

حيا و ايمان

حيا با فلسفه وجودى انسان، پيوندى ديرينه دارد. از نظر اسلام كسى كه حيا ندارد، دين ندارد؛ زيرا دين مى كوشد تا انسان، به اخلاق و رفتار انسانى آراسته شود، در حالى كه شخص بى حيا، از اين هدف فرسنگ ها فاصله دارد. البته حيا به اين معنا نيست كه انسان به گونه اى سر به زير باشد كه در هر جا فريب بخورد يا توان پرسش از مشكلات خود را نداشته باشد يا نتواند از حقوق خود پاسدارى كند. اسلام


1- همان، ش 902

ص: 86

چنين حيايى را مردود مى شمارد. انسان با حيا كسى است كه در گفتار و كردار، ادب و نزاكت را رعايت و در زمان مناسب، از منافع دنيوى و اخروى خود دفاع كند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله:

الحياءُ وَالايمانُ قُرِنا جَميعا فَاذا رُفِعَ احَدُهُما رُفِعَ الْآخَرُ. (1)

حيا و ايمان قرين يكديگرند. وقتى يكى رفت، ديگرى هم خواهد رفت.


1- نهج الفصاحة، ش 1429

ص: 87

خ

خبر ناموثق

بعضى افراد به محض اينكه خبرى را شنيدند، بدون آگاه شدن از درستى يا نادرستى اش، آن خبر را براى ديگران نقل مى كنند و به گونه اى رفتار مى كنند كه انگار خود شاهد ماجرا بوده اند و اين كار در پيش ديدگانشان انجام شده است. اين كار، نشانه بى توجهى و بى دقتى گوينده است و شايد سبب پيدايش اختلاف يا ريختن آبروى ديگران شود. اگر واقعى نبودن خبر آشكار شود، گوينده، احترام و اعتبار خود را نزد ديگران از دست مى دهد و از آن پس، مردم حتى اخبار صادقانه او را نيز نامستند و غيرواقعى مى پندارند. بنابراين، انسان بايد سخنان خود را با دليل و سند و اطمينان از درستى آن نقل كند تا به پى آمدهاى منفى آن دچار نشود. حضرت

ص: 88

محمد صلى الله عليه و آله- آن امين راست گو- مى فرمايد:

كَفى بِالْمَرءِ إِثْماً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مايَسْمَعُ. (1)

در گناه كار بودن فرد همين بس كه هر چه را مى شنود، نقل كند.

خداترسى

انسان پرهيزگار در شرايط گوناگون زندگى، خود را در محضر پروردگار متعال مى بيند و خدا را شاهد و ناظر رفتار خويش مى داند. ايمان به خداوند در اعماقِ جانِ چنين فردى ريشه دوانيده است و رشته حضور الهى را هيچ گاه گسسته نمى بيند. وى به هنگام خوشى و ناخوشى، سختى و سادگى، خداوند را نزديك ترين ياور خود مى داند و همچون كسانى نيست كه تنها در سختى ها به درگاه ربوبى روى مى آورند و پس از حل مشكل، به خدافراموشى و خودگرايى مبتلا مى شوند. او، مودّت و امنيت الهى را بر جاذبه مال و مقام ترجيح


1- همان، ش 2136

ص: 89

مى دهد و دار قرار را بر دار فرار نمى فروشد. پيامبر گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

اتَّقِ اللَّهَ فِى عُسْرِكَ وَ يُسْرِكَ.(1)

هنگام سختى و خوشى، خداترس باش.

خداخواهى

مردان خدا مى توانند با رفتار پسنديده خود، ديگران را نيز با طريق قرب الهى آشنا كنند. آنان مى توانند با سخنان دل نشين و عميق خود، وجدان خداجو و خداگراى افراد را بيدار سازند و با كردار خود، اسوه عملى ديگران باشند. رفتار خالصانه اهل حق، اكسيرى است كه قلب بندگان را جلا مى بخشد و به محبت و مودّت خالق، رهنمون مى كند. چه زيبا است انسان به درجه اى از ايمان و يقين برسد كه ديگران با ديدن او به ياد خداوند بزرگ بيافتند. همانا اينان رستگارانند. حضرت محمد صلى الله عليه و آله؛ بنده برگزيده خدا كه بشريت را از بربريت به معبودى يگانه،


1- همان، ش 33

ص: 90

رهنمون ساخت، مى فرمايد:

حَبِّبُوا اللَّهَ إِلى عِبادِهِ يُحِبُّكُمُ اللَّهُ. (1)

خدا را نزد بندگانش محبوب سازيد تا او شما را دوست بدارد.

خدمت به مردم

بعضى از مردم براى خدمت به ديگران هيچ علاقه اى ندارند و همچون طلب كاران در انتظار كمك و يارى ديگران نشسته اند. آنان با اينكه امكانات كافى نيز دارند، ولى همچنان منتظر مساعدت بيشتر هستند. از سوى ديگر، با نيكانى روبه رو مى شويم كه در راه خدمت به خلق اللَّه، چنان شيفته و از خود باخته اند كه سر از پا نمى شناسند و هر شب به اميد آن مى خوابند كه فردا، بارى از دوش درمانده اى بردارند و دل هاى شكسته اى را آرامش بخشند. اينان نه تنها از خدمت به مردم خسته نمى شوند، بلكه هر روز در اين راه تشنه تر مى شوند.


1- نهج الفصاحة، ش 1344

ص: 91

در حقيقت، آنان محبوب خداوندند كه رفع نياز مردم دردمند به دست آنان سپرده شده است. پيامبر رحمت مى فرمايد:

إِذا ارادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْرَاً صَيَّرَ حَوائجَ النّاسِ الَيْه. (1)

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى بخواهد، حاجت مردم را در دست او قرار مى دهد.

خشم

اسب سركش، گاهى اختيار را از سوارش مى گيرد و با بى رحمى تمام، او را بر زمين مى كوبد و براى مدتى وى را در پى دوا و درمان راهى مى كند. حتى ممكن است اين سركشى، به قيمت جان او تمام شود. خشم و غضب نيز همين حالت را دارد؛ يعنى تعادل روحى و روانى آدم را برهم مى ريزد و ابزار تعقل او را از كار مى اندازد. در اين هنگام، تصميم هايى مى گيرد كه پى آمدهاى جبران ناپذيرى


1- نهج الفصاحه، ش 144

ص: 92

خواهد داشت. چه بسا انسان هايى كه براى يك لحظه عصبانيت، ساليان درازى ازعمر ارزشمند خود را پشت ميله هاى زندان به سر برده و حتى جان خود را از دست داده اند. افزون بر اين، بر اثر خشم فراوان، آدمى كارهايى انجام مى دهد يا سخنانى را بر زبان مى آورد كه از وقار او مى كاهد و چهره اجتماعى و خانوادگى وى را زير سؤال مى برد. براى رهايى از چنين پى آمدهاى زيان بارى، راهنمايان دينى، آدميان را به بردبارى و مهار خشم و غضب فراخوانده اند. مردى به پيامبر اسلام گفت: مرا سفارشى بفرماييد. حضرت فرمود: خشم مكن. بار ديگر عرض كرد: باز هم توصيه اى بفرماييد:

حضرت باز هم فرمود: خشم مكن. سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

لَيْسَ الشَديدُ بِالصُّرعَةِ انَّمَا الشَديدُ الَّذى يَمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ. (1)

نيرومند آن نيست كه ديگرى را بر زمين


1- تحف العقول، ص 47

ص: 93

بكوبد، بلكه نيرومند آن است كه هنگام خشم بر نفس خود مسلط باشد.

خواب صبح گاهى

بعضى افراد، صبح گاهان از بستر خواب برمى خيزند و با نشاطى مضاعف، كار و تلاش را از سر مى گيرند. عده اى ديگر با گذشت زمانى از روز، همچنان در بستر خود به اين سمت و آن سمت مى غلتند و مانند بيمارى رنجور، توان برخاستن ندارند. اين سستى، ناشى از پرخوابى آنان است كه به دليل همين عادت ناپسند، بسيارى از فرصت ها را از دست مى دهند. در حالى كه ديگران بخشى از كارهاى روزانه خود را انجام داده اند، وى با كسالت از خواب برمى خيزد و تا پايان روز همچنان در سستى باقى مى ماند. پس شايسته است كه به توصيه هاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله عمل كنيم و از خواب بى ثمر چشم بپوشيم. ايشان مى فرمايد:

ص: 94

أَلصُّبْحَةُ تَمْنَعُ الرِّزْقَ. (1)

خواب صبح گاهى مانع روزى است.

خواندن نامه ديگران

از عادت هاى زشتى كه در برخى افراد وجود دارد، اين است كه بى اجازه، نامه ديگران را مى خوانند يا در كار ديگران تجسس مى كنند. اينان براى توجيه كار نادرست خود مى گويند: «من و او نداريم»، «بين ما يگانگى كامل وجود دارد». البته اين عذرى ناپذيرفتنى است و حتى اگر پدر و فرزند، نامه هاى همديگر را بخوانند، ناراحت مى شوند؛ زيرا ممكن است مطالبى وجود داشته باشد كه صاحب نامه نمى خواهد ديگران از آن آگاه شوند. پيامبر گرامى اسلام با توصيه به ترك چنين كار نكوهيده اى، مى فرمايد:

مَنْ نَظَر فِى كِتابِ أخيهِ بِغَيرِ إِذْنِه فَكَأَنّما يَنْظُرُ فى النَّارِ. (2)


1- نهج الفصاحه، ش 1857
2- نهج الفصاحة، ش 2846

ص: 95

هر كس بى اجازه برادرش به نامه او نگاه كند، مانند آن است كه در آتش نگريسته است.

خوش بويى

انسان بنا بر طبيعت خود، بوى خوش و نيكو را دوست دارد و از بوى بد بيزارى مى جويد. ازاين رو، همواره مى كوشد فضاى زيستگاهش عطرآگين باشد و از بوى بد پرهيز دارد. مكتب اسلام، پاكيزگى و بهداشت فردى و اجتماعى را سرلوحه دستورهاى ارزشمند خود قرار داده است و بر رعايت آن در مكان هاى ارزشمند مانند مساجد و زيارت گاه ها بيشتر تأكيد مى كند؛ زيرا سبب جذب بيشتر مردم به اين مكان ها مى شود. پيامبر اسلام نيز هميشه خوش بو بود و به ديگران توصيه مى فرمايد:

انَّ خِيارَ عِبادِاللَّهِ المُوفوُنَ المُطيبُونَ. (1)

بهترين بندگان خدا كسانى هستند كه به وعده وفا مى كنند و عطر به كار مى برند.


1- همان، ش 850

ص: 96

خوش رفتارى با خانواده

اعضاى خانواده در برابر يكديگر، وظايف و حقوقى دارند، مانند: تأمين امكانات رفاهى و آسايش و خوش رفتارى متقابل. متأسفانه افرادى يافت مى شوند كه در بيرون از محيط خانه، بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد هستند، ولى زمانى كه وارد محيط خانواده مى شوند، بسيار سخت گيرند و مانند انسان هاى خودخواه و پرتوقع، انتظار دارند كه ديگران مطيع دربست آنان باشند. اينان هرگز با كسى مشورت نمى كنند و براى اعضاى خانواده ارزشى قائل نيستند. به سخنان ديگران گوش نمى دهند و بى حوصله و زورگو هستند. گويى اين فرد همان انسان خوش رو و خوش اخلاق بيرون از خانه نيست. اسلام اين خصلت ناپسند را بسيار نكوهش كرده است و پيامبر گرامى اسلام براى تأمين ثبات و آسايش خانواده و توصيه به بهترين رفتارها در محيط خانواده مى فرمايد:

ص: 97

خِيارُكُمْ خَيْرُكُمْ لِاهْلِهِ. (1)

بهترين شما كسانى هستند كه براى اهل خود بهترند.

خيرخواهى

انسان مسلمان خود را در غم و شادى ديگران شريك مى داند؛ يعنى آنچه را براى خود مى خواهد، براى ديگران نيز خواهان است و آنچه را براى خود آرزو مى كند، براى ديگران نيز آرزومند است. در اين حال، اگر موفقيت و كمالى نصيب ديگران شود، لذت مى برد و اين، اوج خيرخواهى است. مسلمانان عضو خانواده بزرگ اسلامى اند و بايد در غم و شادى يكديگر شريك باشند. پس بكوشيم به فرمايش رسول اكرم صلى الله عليه و آله جامه عمل بپوشانيم و چنين احساسى را در خويشتن پديد آوريم، آنجا كه مى فرمايد:

احْبِبْ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ. (2)

آنچه براى خود مى پسندى، براى ديگران نيز بخواه.


1- همان، ش 1477
2- همان، ش 87

ص:98

ص: 99

د

دانش اندوزى

همه كسانى كه به مراتب بالايى از علم و آگاهى رسيده اند، از هر فرصتى براى كسب دانش سود جسته اند. آنان از مطالبى كه ديگران قابل مطالعه نمى دانند و به راحتى از كنار آن مى گذرند، بى اعتنا نمى گذرند و در راه تحصيل علم، مرارت ها و سختى هاى فراوانى را بر خود هموار مى كنند. آنان با چشم پوشيدن از خواب و خوراك، كنار نهادن تكبر و غرور و با فروتنى و احترام در برابر استاد، ساعت ها و ماه ها و سال ها به تعليم و آموختن نشسته اند. در نظر اينان، دانش همانند آب دريا است كه هرچه از آن مى آشامند، همچنان خود را تشنه تر و نيازمندتر مى بينند. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به فراگيرى دانش مى فرمايد:

ص: 100

اعْلَمُ النّاسِ مَنْ جَمَع عِلْمَ النّاسِ الى عِلْمِهِ. (1)

دانشمندترين شخص آن است كه علم ديگران را بر علم خود بيافزايد.

دانشجو بايد از تنبلى و بى كارى دورى كند و با پشتكار به كسب دانش بپردازد. دانشجو بايد از هر فرصتى كه پيش مى آيد، بيشترين بهره را ببرد تا موفقيت لازم را به دست آورد. دانش طلبان از شتاب نكردن در بهره گيرى از زمان، بيشترين زيان را مى بينند؛ زيرا دانشجو بايد در طلب علم همچون تيرى از چله كمان رها شود و از اما و اگرها و امروز و فرداها رها باشد. پيامبر گرامى اسلام كه پى جويى و پى گيرى علم را تا راه هاى دوردست توصيه مى كرد، درباره جد و جهد براى فراگيرى دانش، سخنى نيكو به يادگار گذاشته است:

اغْدُوا فِى طَلَبِ الْعِلْمِ فَانّ الْغُدُوَّ بَرَكَةٌ وَ نَجاحٌ. (2)


1- همان، ش 360
2- نهج الفصاحة، ش 376

ص: 101

در طلب دانش زودخيز باشيد؛ زيرا در زودخيزى، بركت و كام يابى است.

دانشمندان بى عمل

بعضى از مردم، ديگران را ارشاد و راهنمايى مى كنند و راه خير و سعادت را به آنان نشان مى دهند. آنها را از زشتى گناه آگاه مى كنند و راه خير و سعادت را پيش پاى آنان قرار مى دهند. به طور كلى، مردم در پرتو دانش و فضل اين دانشمندان به رضوان الهى دست مى يابند و سعادتمند و رستگار مى شوند، ولى آن گاه كه نوبت به خودشان مى رسد و بايد به دانستنى هاى خود عمل كنند، درمانده مى شوند و در مقام عمل كم مى آورند. تو گويى اين اندوخته ها را فقط براى راهنمايى ديگران در مخزن ذهن خود بايگانى مى كنند. اين افراد جز حسرت و پشيمانى و گزيدن زبان هاى خويش بهره اى ندارند.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله درباره وضعيت اين عالمان بى عمل مى فرمايد:

ص: 102

يُطْلِعُ قَوْمٌ مِنْ اهْلِ الْجَنَّةِ الَى قَومٍ مِنْ اهْلِ النَّارِ فَيَقُولُونَ مَا ادْخَلَكُمُ النَّارَ وَ قَدْ دَخَلنَا الْجَنَّةَ لِفَضْلِ تَأدِيْبِكُمْ وَ تَعْلِيْمِكُمْ فَيَقُولُونَ انَّا كُنَّا نَأمُرُ بِالْخَيْرِ وَلَا نَفْعَلُهُ.(1)

گروهى از بهشتيان به عده اى از دوزخيان نظر مى افكنند و مى گويند: چه كارى شما را به آتش كشانيد در صورتى كه ما به بركت تأديب و آموزش شما داخل بهشت شده ايم. آنان در پاسخ مى گويند: ما به نيكى امر مى كرديم، ولى خودمان به آن عمل نمى كرديم.

دانشمند فاسد

اگر دانشمندى از جاده سلامت خارج شود و از دانش خود در مسير نادرست بهره بردارى كند، مى تواند زيان هاى جبران ناپذيرى براى بشريت داشته باشد. عالم چون از ظرايف امور آگاه است، اگر گمراه شود، مى تواند تعداد زيادى را به ورطه نابودى بكشد. عالم، راه گمراه كردن مردم را بهتر


1- وافى، ج 14، ص 52

ص: 103

مى شناسد و مى داند چگونه حقيقت را وارونه و باطل را حق جلوه دهد. امروزه بسيارى از آسيب ها و زيان هاى جامعه انسانى بر اثر سوءاستفاده دانشمندان از دانششان رخ مى دهد.

دانشمند، نه تنها مى تواند فكر مردم را بيمار كند، بلكه از راه دستاوردهاى علمى او، گاهى زيان هاى فراوانى متوجه مردم مى شود. بنابراين، همان گونه كه يك عالم بافضيلت مى تواند افراد زيادى را به سوى رستگارى راهنمايى كند تا جامعه انسانى از دانش او بهره بگيرد، عالم گمراه هم منشأ آسيب هاى بسيارى خواهد شد. از پيامبر گرامى اسلام پرسيدند:

اىُّ النَّاسِ شَرٌّ.

كدام يك از مردم بدترند؟

ايشان فرمود:

الْعُلَمَاءُ اذَا فَسَدُوا. (1)

دانشمندان هر گاه فاسد شوند.


1- تحف العقول، ص 35

ص: 104

دانشورى

علم در منطق اسلام، نورى است كه پروردگار آن را در قلب هاى مستعدى پروراند و او را به راه راست و بندگى عاشقانه و عارفانه فرا مى خواند. سعادت و نيك فرجامى آدمى در سايه اين دانش به دست مى آيد. علم، آدمى را از تاريكى و ظلمت مى رهاند و او را به سوى نور و روشنايى رهنمون مى سازد.

آدمى چگونه مى تواند از اين منبع درخشان، روى گردان و بى بهره بماند، در حالى كه در آموزه هاى روايى، پى گيرى آن حتى در دوردست ترين سرزمين ها (يعنى چين) سفارش شده است. اصولًا آدمى براى رسيدن به گوهرى ارزشمند، تا اعماق زمين و درياها را مى كاود و دانش نيز چنين است؛ گوهرى ارزشمند و عافيت آفرين كه هر رنج و زحمتى براى به دست آوردن آن رواست. بايد كوشيد و لباس زيباى دانش را بر تن كرد و خود را به زيور ارزش ها

ص: 105

آراست كه اگر چنين شود، منزلت دنيوى و سعادت اخروى نصيب آدمى مى شود. علم ارزشى، مسير زندگى را به درستى مى نماياند و بهترين يار و ياور آدمى در حل مشكلات و آراستن به فضايل اخلاقى است. انسان دانشمند، بسيار دقيق است و هر چيزى را آن گونه كه بايد، ادا مى كند. پيامبر دانش گستر و دانشمندپرور در فضيلت دانش مى فرمايد:

بِالْعِلْمِ يُطاعُ اللَّهُ وَ يُعْبَدُ وَ بِالْعِلْمِ يُعْرَفُ اللَّهُ وَ يُوَحَّدُ وَ بِهِ تُوصَلُ الْارْحامُ وَ يُعْرَفُ الْحَلالُ وَ الْحَرامُ وَ الْعِلْمُ امامُ الْعَقْلِ. (1)

با دانش، اطاعت و پرستش خدا انجام مى گيرد.

به واسطه دانش، خداوند شناخته مى شود و عقيده به يگانگى او پيدا مى شود. به وسيله دانش، حق خويشان ادا مى شود و حلال و حرام شناخته مى گردد و دانش، پيشواى عقل است.


1- تحف العقول، ص 28

ص: 106

درخواست

تمنّا كردن از ديگران، از شخصيت و بزرگى آدمى مى كاهد. بر اين اساس، اسلام براى تكريم شخصيت انسانى، دستور داده است تا آنجا كه مى توانيد دست نياز به سوى اين و آن دراز نكنيد. در حقيقت، بى نيازى در پس پرده مناعت طبع قرار دارد. كسى كه عزت نفس و بزرگى دارد، هيچ گاه به خاطر تأمين اندكى از نيازهاى خود، رنج خواهش از ديگران را بر خود هموار نمى كند و خود را پيش ديگران خوار و كوچك نمى سازد. عملكرد معصومين ما در قناعت و درخواست نكردن بسيار آموزنده است. آنان هيچ گاه براى به دست آوردن چيزى از ديگران مطالبه نمى كردند و بردبارى پيشه مى كردند تا در زمان مناسب به خواسته مشروع خود دست پيدا كنند. فقر و غنا به داشتن مال و منال نيست، بلكه چه بسيار فقيرانى كه در حقيقت، استغناى نفس داشته اند و بزرگند و چه دارندگانى كه هنوز هم دست نياز به

ص: 107

سوى اين و آن دراز مى كنند. اينان در واقع، خود به نوعى فقر و نيازمندى دچارند كه در ظاهر ديده نمى شود. به راستى ما جزو كدام دسته ايم؟

پيامبر ارجمند اسلام درخواست كردن غير ضرورى را نشانه فقر مى شمارد و مى فرمايد:

قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النَّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحَاضِرُ وَ كَثْرَةُ الْحَوائِجِ الَى النَّاسِ مَذَلَّةٌ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ.(1)

كم خواهش كردن از مردم، بى نيازى حاضر و زياد خواهش كردن از مردم، خوارى و فقر حاضر است.

دروغ گويى

دروغ يكى از انحراف هاى شديد اخلاقى است.

دروغ گو پيوسته دچار تشويش و نگرانى است و بيم آن دارد كه حقيقت مطالب آشكار و او رسوا شود. بر اثر كشف حقايق، شرافت ذاتى دروغ گو از دست


1- تحف العقول، ص 9

ص: 108

مى رود و وى نزد ديگران حقير و ناچيز مى شود.

دروغ گويى از صفات ناپسندى است كه در همه آيين ها عامل انحطاط شخصيت فرد و آسيب اجتماعى شمرده شده است. هر كس راست گوتر باشد، سخن مردم را زودتر باور مى كند و هر كه دروغ گوتر است، بيشتر مردم را دروغ گو مى شمارد.

از روايات معصومين برمى آيد كه درمان دروغ گويى بر بهسازى روحى و معنوى آدمى تأثير فراوانى دارد. در حقيقت، وقتى آدمى، مادر زشتى ها را ترك مى كند، رفته رفته كاستى هاى اخلاقى ديگر را نيز از خود دور مى سازد. پيامبر بزرگوار اسلام با تأكيد بر پرهيز از دروغ مى فرمايد:

ايَّاكَ وَ الْكِذْبَ فَانَّ الْكِذْبَ يُسَوِّدُ الْوَجْهَ، ثُمَّ يُكْتَبُ عِنْدَ اللَّهَ كَذَّاباً وَ انَّ الصِّدْقَ يُبَيِّضُ الْوَجْهَ وَ يُكْتَبُ عِنْدَ اللَّهِ صادِقاً وَ اعْلَمْ أَنَّ الصِّدْقَ مُبَارَكٌ وَ الْكِذْبَ مَشْؤُومٌ. (1)

از دروغ بپرهيز؛ زيرا دروغ، رو را سياه مى كند و


1- تحف العقول، ص 14

ص: 109

سپس مرتكب آن، نزد خداوند دروغ گو نوشته مى شود و راست گويى، رو را سفيد مى كند و نزد خداوند راست گو نوشته مى شود و بدان كه راست گويى، مبارك و دروغ گويى، شوم است.

دعا در غياب ديگران

دعاهايى كه در نبود افراد، در حق آنان انجام مى شود، بسيار به اجابت، نزديك و نشان دهنده كمال اخلاص دعا كننده است؛ زيرا ممكن است دعاهايى كه در حضور ديگران انجام مى شود، با شايبه ريا و جلب اعتماد و رضايت ذى نفع همراه باشد. به يقين، چنين اعمالى نزد پروردگار متعال، هيچ ارزشى نخواهد داشت. دعا كننده در دعاهاى پنهانى كه تنها براى رضايت الهى است، دعا را حتى پس از اجابت نيز فاش نمى سازد تا ذى نفع متوجه نشود كه با چه واسطه اى، مورد لطف خداوند قرار گرفته است.

پيامبر اسلام، عمل خالصانه را گران سنگ ترين و با ارزش ترين اعمال مى داند و مى فرمايد:

ص: 110

اسْرَعُ الدُّعاءِ اجابَةً دعاءُ غائِبٍ لِغائِبٍ. (1)

سريع ترين دعا كه اجابت مى شود، دعاى غايب براى ديگرى است.

دعوت به گمراهى

هر كس مسئول رفتار و گفتار خويش است، ولى گاهى انسان با گفتار يا رفتار خويش در گناه يا ثواب ديگران شريك مى شود و آن در صورتى است كه فرد، ديگران را به انحراف بكشاند. برعكس، چنانچه انسان، ديگران را به كار و سنت نيكو فرا بخواند تا به سعادت دنيا و آخرت برسند، در ثواب عمل كنندگان نيز شريك خواهند بود. پس مبادا كه با گفتار و كردار خويش، ديگران را گمراه كنيم؛ زيرا در آن صورت، عذابى دردناك در انتظارمان خواهد بود. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:

ايَّما داعٍ دَعا الى ضَلالَةٍ فَاتُّبِعَ فَانَّ عَلَيْهِ مِثْلَ


1- نهج الفصاحه، ش 291

ص: 111

اوْزارِ مَنِ اتَّبَعَهُ ....(1)

هر كس كه مردم را به گمراهى بخواند و از او پيروى كنند، گناهى مثل گناه عمل كنندگان به آن خواهد داشت ....

دگرگونى هاى زندگى

زندگى هميشه يكنواخت نيست، بلكه هميشه با تغيير، دگرگونى و فراز و نشيب هايى همراه است. انسان انديشمند از تحول هاى مثبت و منفى روزگار، درس زندگى مى آموزد و درمى يابد كه چه عواملى در شكست يا پيروزى اثرگذار است. از طبيعت بى جان كه با رويش جوانه ها و دميدن روح بهار، طراوت و سرزندگى مى يابد و از پايدار نبودن جاه و مقام ها، به ماهيت اين سراى گذر، پى مى برد. در نتيجه، از خواب غفلت برمى خيزد و خود را براى روزى آماده مى كند كه مال و فرزند به يارى انسان نمى شتابند. بلكه قلب سليم و پرهيزگارى، دستگير انسان است. پيامبر اسلام، كسانى را كه از گذر زمان و فراز و فرودهاى روزگار پند


1- همان، ش 1026

ص: 112

نمى گيرند، نكوهش مى كند و مى فرمايد:

اغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ بِتَغَيُّرِ الدُّنْيا مِنْ حالٍ إِلى حالٍ. (1)

غافل ترين مردم كسى است كه از دگرگونى هاى دنيا پند نگيرد.

دنياگرايى

مردم دنيا پرست بسيارند و افراد دنيادار هم بى شمار.

تمام فكر اين افراد در دايره ماديات سير مى كند و انديشه آنان از شهوت ها فراتر نمى رود. اگر از دين سخن مى گويند، بسيار سطحى و گذرا است. آنان دين را هم وسيله دست يابى به اهداف دنيوى خويش قرار داده اند. اگر ميان دين و دنيايشان تزاحمى پيش آيد و مجبور شوند يكى را برگزينند، حتماً در پى دنيا خواهند رفت. در صورت به مخاطره افتادن دينشان، هيچ حساسيتى نشان نمى دهند و بى اعتنا از كنار آن مى گذرند، ولى شتابان


1- نهج الفصاحة، ش 379

ص: 113

به دور دنيا مى چرخند و تمام نيروى خود را به كار مى گيرند تا توشه دنيايى را به دست آورند. حتى در اين راه از ستمگرى و حق كشى، نيرنگ و مانند آن هم روى گردان نيستند. آنان نمى دانند كه چه گوهرهاى ارزشمندى را در راه به دست آوردن مال ناچيز دنيا هدر داده اند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله براى پيش گيرى از اين وضعيت اجتماعى و بر حذر بودن از اين گونه افراد مى فرمايد:

يَأتِي عَلَى النَّاسِ زَمانٌ لَا يُبَالِي الرَّجُلُ مَا تَلِفَ مِنْ دِيْنِهِ اذَا سَلِمَتْ لَهُ دُنْيَاهُ. (1)

زمانى براى مردم پيش خواهد آمد كه مردم به تلف شدن دين اهميتى نمى دهند، هنگامى كه دنياى آنها محفوظ و سالم باشد.

دورى از مواضع اتهام

گاهى انسان، خود، شخص محترم و آبرومندى است، ولى به دليل نشست و برخاست با كسانى كه


1- تحف العقول، ص 52

ص: 114

مورد اتهام هستند، در معرض تهمت قرار مى گيرد.

مردم مى پندارند او نيز در سلك و پيشه آنان است؛ چون اگر با آنان مخالف بود، به هم نشينى با آنان ادامه نمى داد. چه بسا ممكن است او فرد درست كارى باشد، ولى به دليل رفت و آمد با بدان، به تدريج خوى و خصلت آنان را بگيرد و رنگ الهى خويش را از دست بدهد. بنابراين، بسيار شايسته است كه انسان، براى سلامت روح و روان و دورى از اتهام، دوستى با چنين افرادى را ترك كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

اوْلَى النَّاسِ بِالتُّهْمَةِ مَنْ جالَسَ اهْلَ التُّهْمَةِ.(1)

هر كه با متهمان هم نشينى كند، بيش از همه سزاوار تهمت است.

دوستى خدا

آفرينش انسان به گونه اى است كه حب به ذات دارد، هرچند به ديگر انسان ها نيز علاقه نشان مى دهد.


1- نهج الفصاحه، ش 975

ص: 115

حب به ذات سبب مى شود انسان براى حفظ جان خويش تلاش كند و براى پايدارى دوستى ها به فداكارى و جانبازى دست بزند. برترين گونه عشق و محبت كه به آن عشق واقعى مى گويند، حب به ذات لايزال الهى است. عاشق خداوند، دوستى او را بر هر چيزى مقدم مى دارد و همه هستى خويش را براى محبت او فدا مى كند. محبت به خدا در زندگى دنيوى، با كمك به نيازمندان، انجام خدمات خداپسندانه و اصلاح امور هم نوعان تجلى مى يابد.

پيامبر گرامى اسلام در توصيه به علاقه مُحبِّ و محبوب مى فرمايد:

مَنْ اثَرَ مَحَبَّةَ اللَّهِ عَلى مَحَبَّةِ النّاسِ كَفاهُ اللَّهُ مَؤُنَةَ النَّاسِ. (1)

هر كه محبت خدا را بر محبت مردم ترجيح دهد، خداوند، گرفتارى مردم را از او كفايت مى كند.


1- همان، ش 2837

ص:116

ص: 117

ر

راست گويان دروغين

ظاهر و باطن برخى افراد يكسان است و به دليل اين ويژگى، همواره مورد احترام مردم هستند و ديگران به آنان اعتماد دارند. در مقابل، با افرادى روبه رو مى شويم كه با ظاهرسازى و رياكارى هاى حساب شده، خود را به عنوان انسان هاى راست گو معرفى مى كنند، ولى در مواقع مقتضى، برخلاف انتظار ظاهر مى شوند. در اين حالت، افرادى كه به آنان اطمينان كرده اند، پشيمان مى شوند و اعتماد آنان به طور كامل از بين مى رود. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، اين راست گويان دروغين را به شدت مورد انتقاد قرار مى دهد و مى فرمايد:

كَبُرَتْ خِيانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخاكَ حَديثاً هُوَ لَكَ بِهِ مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ لَهُ كاذِبٌ. (1)


1- نهج الفصاحة، ش 2120

ص: 118

خيانتى بس بزرگ است كه تو به برادر خويش سخنى بگويى كه او تو را راست گو شمارد، در حالى كه دروغ گفته باشى.

راهنمايى

از كارهاى پسنديده آن است كه ره گم كردگان را به راه راست هدايت كنيم تا به مقصد برسند. در يك قياس كوچك مى توان گفت گاهى به افرادى كه مسافر و غريبه اند، برمى خوريم كه كوچه ها و خيابان هاى شهر ما را نمى شناسند. ما وظيفه داريم تا آنان را به مقصد راهنمايى كنيم؛ زيرا كارى پسنديده و ارزشمند است. همچنين گاهى افرادى هستند كه راه را از چاه باز نمى شناسند و گمراهند. در اينجا نيز انسان مشفق و خيرخواه مى كوشد تا راه راست را به او باز شناساند و وى را به سوى جاده سلامت و سعادت رهنمون شود.

پيامبر گرامى اسلام درباره هدايت ره جويان مى فرمايد:

ص: 119

... ارْشادُكَ الرَّجُلَ فى أَرْضِ الضَّلالِ لَكَ صَدَقَةٌ .... (1)

... راهنمايى كسى كه راه را گم كرده است، صدقه است ....

رسوايى آخرت

بى شك، انسان پس از مرگ با نتيجه اعمال خود روبه رو خواهد شد و روز حساب بيش از هر چيز ديگرى به انسان نزديك تر است. راست گوترين افراد؛ يعنى پيامبران و امامان، با تصديق اين امر، مردم را از انجام كارهاى زشت برحذر داشته و فرموده اند كه نتيجه هر كار خوب يا بدى به انسان بازمى گردد. روزى فرامى رسد كه پرده ها فرو مى افتد و باطن و حقايق انسان آشكار مى شود و انسان هاى بدكار، رسواى عام و خاص خواهند شد. پس اى عزيز! ما كه حاضريم براى حفظ آبروى خود در دنيا، هزينه هاى گزاف بپردازيم، چگونه در برابر حفظ آبروى خود در زندگى جاويد بى توجهيم. آيا نبايد


1- نهج الفصاحه، ش 1119

ص: 120

براى حفظ آبروى خود در دنياى ديگر چاره اى بيانديشيم؟ پيامبر راستين اسلام در اين باره مى فرمايد:

فُضُوحُ الدُّنْيا أَهْوَنُ مِنْ فُضُوحِ اْلآخِرَةِ. (1)

رسوايى دنيا آسان تر از رسوايى آخرت است.


1- همان، ش 2057

ص: 121

ز

زهد و پارسايى

زهد به معناى غايب شدن از بين مردم و پناه بردن به غار و بيابان نيست. زهد به معناى تسبيح به دست گرفتن و به طور كلى امور دنيا را وانهادن نيست.

زهد به معناى بى خبرى انسان از عالم سياست و ناآگاهى از آنچه در پيرامونش مى گذرد، نيست. زهد به معناى گوشه گيرى و گره گشايى نكردن از امور فردى و اجتماعى ديگران نيست. اينها همه تفسيرهاى نادرست از زهد و پارسايى است. در اسلام، زاهد به كسى گفته مى شود كه از دنياگرايى شديد و محور قرار دادن امور مادى پرهيز مى كند و اگر هم اندوخته اى دارد، بر اساس چارچوبى كه دين آن را تعيين كرده است، هزينه مى كند و به ديگران نيز يارى مى رساند. حقيقت زهد و پارسايى را بايد در سيره رفتارى و كلام نورانى معصومين عليهم السلام جست وجو كرد؛ زاهدانى حقيقى كه پارسايان شب

ص: 122

و شيران روز بودند. پيامبراعظم صلى الله عليه و آله در ترسيم گوشه اى از حقيقت زهد مى فرمايد:

الزُّهْدُ فِي الدُّنْيا قَصْرُ الْامَلِ وَ شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرْعُ عَنْ كُلِّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ(1)

زهد در دنيا، كوتاهى آرزو، به جا آوردن شكر هر نعمت و پرهيز از هر چيزى است كه خداوند آن را حرام كرده است.

زيبا سخن گفتن

به راستى كه كلام، معجزه گر است و مى تواند تأثير فراوانى بر مخاطبان خود داشته باشد. سخن زيبا، محكم، مستدل و منطقى، آدمى را ارشاد و راهنمايى مى كند و او را به راه راست نزديك مى سازد. سخن نيكو در خاندان عصمت و طهارت به روشنى ديده مى شود. آنان هرجا دل هاى مردم را براى شنيدن آماده مى ديدند، به سخنرانى مى پرداختند. كوتاه سخن مى گفتند؛ زياده گو و تناقض گو نبودند.


1- همان، ص 58

ص: 123

شيرين سخن ترين و شيواگوترين مردمان بودند.

آورده اند حتى بهشتيان نيز به زبان محمد صلى الله عليه و آله سخن مى گويند. آنان هيچ گاه با نهايت مرتبه عقل و فهم خويش با كسى سخن نمى گفتند. به اندازه عقل و فهمشان حرف مى زدند. حتى دشمنان نيز در رويارويى با سخنان دل نشين معصومين عليهم السلام، لب به اعتراف و اقرار مى گشودند و بر زيبايى كلامشان صحه مى گذاشتند. آنان نه تنها خود نيكوسخن بودند، بلكه پيروانشان را نيز به شيوايى، ساده گويى و نيكوسخنى دعوت مى كردند. آنان با رعايت ادب در گفتار، از ديگران مى خواستند گفتار خويش را پاس بدارند و آن را به ناسزاگويى و سخنان ناپسند آلوده نسازند. آنان سخن زيبا را با ارزش تر و اثرگذارتر از چهره زيبا مى ديدند. پيامبر گرامى اسلام، سرسلسله نيكوسخنان فرموده است:

الْجَمَالُ فِى اللِّسانِ. (1)

زيبايى در زبان است.


1- تحف العقول، ص 37

ص:124

ص: 125

س

سست ايمانى و تجمل گرايى

بعضى مردم عادت كرده اند زندگى تجملى داشته باشند. اينان كه به رفاه طلبى و دنيادوستى روآورده اند، ساده زيستان را كه در راهى جز راه آنان گام برمى دارند، عقب افتاده و واپس گرا مى نامند.

آنان چنان در تجمل گرايى فرورفته اند كه به كلى از كاروان انسانيت عقب مانده اند و ساده زيستى را كه هنر مردان خداست، به باد تمسخر و استهزا مى گيرند. خانه دل و جان تجمل گرايان از معنويت تهى است و هميشه سزاوار نكوهشند. ساده زيستى، روش پسنديده پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام است و آنان اسوه و الگوى ديگرانند. پيامبر اسلام مى فرمايد:

أَخْشى ما خَشيتُ عَلى أُمَّتى كِبَرُ البَطْنِ وَ مُداوَمَةُ النَّوْمِ وَ الْكَسَلُ وَ ضَعْفُ الْيَقينِ. (1)


1- نهج الفصاحه، ش 109

ص: 126

بر امت خويش بيشتر از هر چيز، از شكم پرستى و پرخوابى و كسالت و سست ايمانى بيم ناكم.

ستايش بدكار

بى شك، هر انسانى به تشويق و تنبيه نياز دارد تا از كارهاى نيك و بد خود آگاه شود و در به كار بستن روش درست دقت كند. آدمى با تشويق، انگيزه قوى ترى نسبت به انجام دادن كار مى يابد و با تنبيه مى كوشد از تكرار آن پرهيز كند. اين اصل مسلّم بايد در جاى خود به كار گرفته شود. اگر شخص بدكارى از تشويق و تحسين بهره مند شود، نه تنها نوعى بى عدالتى نسبت به نيكوكاران خواهد بود، بلكه اين كار به زيان بدكاران هم است؛ زيرا او را به ادامه دادن و تكرار كار زشتش مصمم تر خواهد كرد. از آن گذشته، تحسين فرد بدكار در حقيقت نشانه رضايت از كار زشت او خواهد بود كه چنين تمجيدى خلاف عقل و منطق است. اين رويه حتى تعادل اخلاقى جامعه را برهم مى زند و روز به روز بر

ص: 127

شمار زشت كاران مى افزايد. بنابراين، تشويق و تنبيه هر چند اهرم هاى كارسازى در انجام عمل و بازدارندگى هستند، ولى شيوه استفاده بجا از آنها بسيار مهم است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در نهى از ستايش بدكاران مى فرمايد:

اذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ.(1)

هنگامى كه از آدم بدكار ستايش شود، عرش الهى به لرزه درمى آيد و خداوند خشمناك مى شود.

سحرخيزى و بى نيازى

سحرخيزى و بى نيازى از ويژگى هاى مردان خداست. آنان در سايه سحرخيزى، روحى سرشار از عشق الهى و صفاى باطن دارند، به گونه اى كه انسان، ناخودآگاه در نگاه نافذ آنان گم مى شود و تحت تأثير عظمت و بزرگوارى آنان قرار مى گيرد.

اينان هر چند از امكانات مادى بى بهره اند، ولى چنان


1- تحف العقول، ص 46

ص: 128

عزت نفسى دارند كه هيچ كس نمى تواند از اسرارشان آگاه شود. آنان نزد همه كس حتى دشمنان خود، عزيز و قابل احترامند. سخن شان اثرگذار و كارشان مورد تأييد همگان است. اين بزرگ مردان هميشه از الطاف الهى برخوردار بوده اند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز وجود اين خصلت هاى نيكو را در آنان مى ستايد:

شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِيامُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ. (1)

شرف مؤمن در شب زنده دارى اوست و عزت وى در بى نيازى از مردم است.

سراشيبى سقوط

پيروى از هوا و هوس، به بخل رو كردن، به حرص درآويختن، به خود باليدن، خود بزرگ بينى و مانند آن، آدمى را به ورطه هلاكت و نابودى نزديك مى سازد و او را به سراشيبى سقوط مى كشاند. انسان


1- نهج الفصاحة، ش 1815

ص: 129

در هر حال به راهبرى قابل اعتماد نياز دارد كه با يادآورى، او را از پيروى هوا و هوس و گرايش به رذايل اخلاقى باز دارد و جاده سلامت دنيا و سعادت عقبى را به او نشان دهد. اين راهنمايان، پيامبران الهى هستند كه همواره در كنار مردم مى زيستند. ايشان با گفتار و رفتار نيكوى خود، اسوه هاى عملى براى بشريت به شمار مى روند.

آنانى كه پيش از سفارش كارى به ديگران، خود، عامل آن كار بودند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستورى سعادت آفرين و نجات بخش به آدميان هديه كرده است:

ثَلَاثٌ مُوبِقاتٌ: هَوىً مُتَّبَعٌ وَ شُحٌّ مُطاعٌ وَ اعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ. (1)

سه چيز موجب هلاكت است: هوا و هوسى كه پيروى مى شود؛ حرص و بخلى كه از آن فرمان برند و خود پسندى كه عايد انسان شود.


1- تحف العقول، ص 8

ص: 130

سرعت در خيرات

برخى مردم، دارايى و اندوخته هاى خود را در راه خدا انفاق مى كنند و هنگام ديدار خدا، سبك بارند؛ زيرا زاد و توشه سفر آخرت را از پيش فرستاده اند.

گروهى ديگر، تنها هنگامى به انديشه انفاق مى افتند كه سلامت جسم را از دست داده و در يك قدمى مرگ قرار گرفته اند. در اين حال، چون از نبود زاد و راحله سفر آخرت، وحشت كرده اند، با شتاب، به انفاق و بخشش مى پردازند. هرچند اين عمل نيز از پاداش برخوردار است، ولى بخششى كه براى رضاى خداست، با بخششى كه از ترس مرگ است، بسيار فرق دارد. گروه سوم، كسانى هستند كه حتى هنگام مرگ نيز دست بخشش ندارند و آشكار نيست كه دارايى شان پس از مرگ، در چه راهى مصرف خواهد شد. بر اين اساس، پيامبر اسلام مى فرمايد:

لَأَنْ يَتَصَدَّقَ الْمَرْءُ فى حَياتِهِ بِدِرْهَمٍ خَيْرٌ لَهُ

ص: 131

مِنْ أَنْ يَتَصَدَّقَ بِمِأَئةٍ عِنْدَ مَوْتِهِ. (1)

اگر انسان در حيات خود، درهمى صدقه دهد، بهتر است از اينكه هنگام مرگش، صد درهم صدقه بدهد.

سستى در عبادت

سستى در هر كارى ناپسند است و سبب مى شود كه كارها به درستى انجام نشود و در نتيجه، اثر مطلوبى در پى نداشته باشد. عبادت هم از كارهايى است كه به اخلاص، نشاط و سرزندگى نياز دارد. اگر يكى از اين عوامل نباشد، به همان اندازه به عبادت آسيب مى رساند. در اين ميان، سستى و كاهلى و بى ميلى در عبادت به شدت، از دامنه اثر آن مى كاهد. بى ميلى نشانه بى انگيزه بودن است و هنگامى كه شوق و علاقه در كار نباشد، عبادت، اثر روحى و معنوى نخواهد داشت.

نمازى آدمى را از منكر و زشتى باز مى دارد كه با رعايت تمام شرطها انجام شود تا اثر گذار و


1- نهج الفصاحه، ش 2210

ص: 132

بازدارنده باشد. در غير اين صورت، عبادت زبانى كه تنها لقلقه زبان آدمى است، نمى تواند آدمى را از زشتى ها باز دارد. پيامبر گرامى اسلام به نماز اهميت فراوان مى داد. با شادابى و نشاط بسيار، براى برگزارى نماز آماده مى شد و نماز تا عمق جان او مى نشست، به گونه اى كه گفته اند پيامبر در حال نماز بود و آواى گريستن او همچون آواى جوشيدن ديگ بود. ايشان نماز خواندن را چنان سازنده مى دانست كه با اشتياق تمام، وقت نماز را انتظار مى كشيد و آن را با آداب كامل بجا مى آورد. ايشان در سفارشى زيبا به على عليه السلام براى آموزش پيروانشان اين گونه سخن مى گويد:

يَا عَلِىُّ آفَةُ الْعِبَادَةِ الْفَتْرَةُ. (1)

اى على! آفت عبادت، سستى است.

سلام

سلام، بهترين هديه اى است كه با كمترين هزينه و بيشترين فايده به همديگر مى بخشيم. سلام،


1- تحف العقول، ص 6

ص: 133

واژه اى معجزه آفرين است كه غبار كدورت را مى زدايد و رشته هاى محبت را مستحكم مى سازد.

از درود و سلام فرستادن دريغ نورزيم و اين كلمه زيبا را با تكان دادن سر يا برداشتن كلاه يا اشاره و رفتارهاى ماشينى عوض نكنيم.

سلام را آشكار كنيم و صداقت و صفا و احترام به ديگران هديه دهيم. در سيره پيامبر گرامى اسلام آمده است كه ايشان در سلام دادن حتى به كودكان، پيش قدم بود و كسى نتوانست در اين مسابقه، گوى سبقت را از ايشان بربايد. آن پيامبر رحمت مى فرمايد:

افشُوا السَّلامَ تَسْلَموا. (1)

سلام را آشكار سازيد تا سلامت بمانيد.

سوغات سفر

سوغات سفر، صرف نظر از ارزش مادى، نشان دهنده محبت و علاقه افراد به يكديگر است.


1- نهج الفصاحه، ش 382

ص: 134

در واقع، مسافر با اين كار مى فهماند كه در سفر نيز به ياد دوست خود بوده است. در حقيقت، اين كار، يكى از بهترين راه هاى تحكيم پيمان دوستى و جلب محبت طرف مقابل است. بنابراين، بسيار شايسته است انسان هنگام بازگشت از مسافرت، در حد توان، سوغات دوستان و خويشان را تهيه كند.

البته در اين رهگذر، نبايد خود را به تكلف و سختى افكند و به ارزش مادى اشيا توجه كند؛ زيرا راضى كردن ديگران به بهاى به زحمت انداختن بيش از حد خود، مطلوب نيست. پيامبر اسلام براى احياى اين سنت حسنه مى فرمايد:

اذا قَدِمَ احَدُكُمْ مِنْ سَفَرٍ فَلْيَقْدَمْ مَعَهُ بِهَدِيَّةٍ وَ لَوْ يُلْقى فى مِخْلاتِهِ حَجَراً. (1)

هرگاه كسى از سفر مى آيد، بايد با خود سوغاتى بياورد، اگر چه سنگى در توبره خود بياندازد.


1- نهج الفصاحه، ش 228

ص: 135

سوگند ناصواب

بعضى افراد عادت كرده اند براى اثبات گفته هاى خود در امور كوچك و بزرگ، قسم مى خورند. اگر سوگند به دروغ باشد، حرام و غيرشرعى است. اگر راست باشد و براى امور ضرورى باشد، مانند اثبات حق يا برطرف كردن ستم، مانعى ندارد. با اين حال، اگر فرد در امور جزئى و پيش پا افتاده قسم بخورد، خدا را كوچك مى كند و رفته رفته از عظمت و قداست الهى مى كاهد. البته انسان براى ترك هر عادتى بايد رنج آن را بر خود هموار كند تا عادت هاى نكوهيده از او دور شوند و خود را به خلق نيكو بيارايد. پيشوايان معصوم، اين عادت ناپسند را برنمى تابند و از پيروان خود مى خواهند آن را ترك كنند. پيامبر محبوب اسلام مى فرمايد:

لَا تَحْلِفْ بِاللَّهِ كَاذِباً وَ لَا صَادِقاً مِنْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ وَ لَا تَجْعَلِ اللَّهَ عُرْضَةً لِيَمِينِكَ

ص: 136

فَانَّ اللَّهَ لَا يَرْحَمُ وَ لَا يَرْعى مَنْ حَلَفَ بِاسْمِهِ كَاذِباً.(1)

سوگند دروغ به خدا مخور و سوگند راست هم بدون ضرورت ياد مكن و خداوند را در معرض قسم خود قرارمده؛ زيرا خدا به كسى كه به نام او سوگند دروغ مى خورد، رحم نمى كند و او را مورد ملاطفت خود قرار نمى دهد.


1- تحف العقول، ص 14

ص: 137

ش

شادى چشم ها

وحشتى بى سابقه، دهشتى بى مانند، هولى پريشان زا و هيبتى بيچاره كننده همه مردم را دربرمى گيرد. همه دل ها مضطرب و در تشويش؛ همه بدن ها لرزان؛ همه چشم ها گريان و همه در انديشه فرجام كار خويشند. جايى براى فرار نيست. نمى توان به مكر و حيله روى آورد و به گونه اى از مهلكه خود را رهانيد و نام آن را زرنگى نهاد. گاهى در دنياى خاكى، بعضى افراد از اين راه ها براى گريز و رهايى سود مى جستند، ولى اينجا پايان دنياست. جايى كه انسان ها همه در پيش گاه عدل الهى قرار مى گيرند و كردارها سنجيده مى شود. جملگى در اضطراب و هراسند جز مؤمنان و فرمانبرداران؛ آنان كه توشه از پيش فرستاده و امنيت را با بندگى خريده و اينك در سايه سار لطف الهى قرار گرفته اند. آنان چنين فرجام

ص: 138

نيكى را با شب زنده دارى و حركت در دايره شريعت براى خويش مهيا ساخته اند. همان وعده اى كه رسول رحمت به ايشان داده بود:

كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الّا ثَلاثَةَ اعْيُنٍ: عَيْنٌ سَهِرَتْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ فَاضَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ. (1)

هر چشمى در روز قيامت گريان است، جز سه چشم: چشمى كه در راه خدا شب بيدارى كشيده باشد؛ چشمى كه به چيزهايى كه خدا حرام كرده است، نگاه نكرده باشد؛ چشمى كه از خوف خدا اشك بسيار ريخته باشد.

شايسته سالارى

بايد گفت هر كسى اگر در جايگاه خود قرار گيرد، مى تواند در كارها پيشرفت كمّى و كيفى ايجاد كند، ولى اگر در راستاى انگيزه ها، توانايى ها و علاقه هاى خود قرار نگيرد، نه تنها پيشرفتى در كار ايجاد


1- تحف العقول، ص 8

ص: 139

نمى كند، بلكه عامل ركود و افت در كارها مى شود.

بنابراين، شايسته است در تقسيم كارها بين نيروهاى انسانى به اين مهم توجه شود. همچنين اگر كسى نابجا در جاى ديگرى كه استحقاق آن كار را دارد، قرار گيرد، جلو رشد فردى و اجتماعى خودش گرفته مى شود؛ زيرا شخصى كه داراى تخصص، اطلاعات و توانايى مناسب باشد و در جاى خود قرار داده شود، عامل پيشرفت و موفقيت در كارها مى گردد. بنابراين، بهتر است براى پيشرفت كيفى در كارها و پيش گيرى از ركود و كم كارى افراد، كارها به دست اهلش سپرده شود. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ اكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ. (1)

كسى كه از روى نادانى كارى انجام دهد، افساد او بيش از اصلاحش خواهد بود.


1- تحف العقول، ص 47

ص: 140

شتاب در توبه

كاروان مرگ بى خبر به سراغ ما مى آيد. هميشه بيمارى، مقدمه مرگ نيست. چه بسا حوادث گوناگون به انسان مهلت نمى دهد تا چشمان باز خود را ببندد يا چشمان بسته اش را باز بگشايد. پس چرا اكنون كه فرصت باقى است، از گذشته هاى خود باز نگرديم و ره به سوى سلامت و سعادت نسپاريم تا رحمت بى منتهاى الهى شامل حالمان شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در هشدارى ارزنده مى فرمايد:

تُوبُوا الى رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ انْ تَمُوتُوا ....(1)

پيش از آنكه مرگتان فرا رسد، به سوى خداى خود توبه كنيد ....

شنيدن سخنان خوب

مؤمن- همچون عاشقى كه در راه رسيدن به معشوق سر از پا نمى شناسد- نه تنها از آموختن مطالب


1- نهج الفصاحه، ش 1188

ص: 141

حكمت آميز و هر آنچه او را به سوى محبوب هدايت كند، خسته نمى شود، بلكه اشتياق او براى شنيدن حكمت، روز به روز افزايش مى يابد. وى چنان در اين راه مصمم است كه هيچ گونه ضعف و سستى در او ديده نمى شود. مؤمن حيات معنوى خود را به اين سخنان خوب و باارزش وابسته مى داند و از هم نشينى با عالمان مهذب و مطالعه كتاب هاى سودمند لذت مى برد. هم نشينى با خوبان، خواه ناخواه آثارمثبتى در انسان بر جا مى نهد. پس بكوشيم حقِّ گوش را كه شنيدن نيكوست، ادا كنيم.

پيامبر اسلام در تحسين اين رويه پسنديده مى فرمايد:

لَنْ يَشْبَعَ الْمُؤْمِنُ مِنْ خَيْرٍ يَسْمَعُهُ حَتَّى يَكُونَ مُنْتَهاهُ الجَنَّةَ. (1)

مؤمن هرگز از شنيدن سخنان خيرى كه مى شنود، خسته نخواهد شد تا به بهشت برسد.


1- همان، ش 2292

ص: 142

شهادت دروغ

دروغ يكى از گناهان بزرگ است و دروغ گو نزد مردم ارزش و جايگاهى ندارد، ولى بدترين دروغ آن است كه شخص براى پاى مال كردن حق ديگران، شهادت دروغ بدهد. اين كار، روح فرد را به ناپاكى مى آلايد و حقوق ديگران را ضايع مى كند. شاهد دروغين، افكار را به راه خطا و ناصواب مى كشاند.

در نتيجه، طرف مقابل نيز براى احقاق حق خود، به ستيزه جويى روى مى آورد. پيامبر رحمت در هشدارى به شهادت دهندگان دروغين مى فرمايد:

لَنْ تَزُولَ قَدَمُ شاهِدِ الزُّوُّرِ حَتّى يُوجِبَ اللَّهُ لَهُ النَّارَ.(1)

شاهد دروغين از جاى نمى جنبد، مگر اينكه خداوند، دوزخ را بر او واجب مى كند.


1- نهج الفصاحة، ش 2287

ص: 143

ص

صداقت در تجارت

اگر تجارت و معامله، عادلانه و بر اساس قانون الهى باشد، بسيار پسنديده است، ولى بعضى سودجويان، از اين رهگذر، به انواع بى رحمى ها دست مى يازند. اين زياده طلبان، براى غارت اموال مردم، با انواع و اقسام حيله و بازارگرمى، اجناس خود را به چندين و چند برابر مى فروشند و همچنان مى پندارند كه سرمايه مفيدى اندوخته اند. آيا درست است كه افزون خواهان، با پنهان ساختن و انبار كردن اجناس مورد نياز مردم، آن را به قيمت گزاف بفروشند و با گستاخى تمام، خود را مسلمان نيز بدانند؟ پيامبر خدا در توصيه به راستى و صداقت در كسب و كار مى فرمايد:

يا مَعْشَرَ التُّجّارِ إِنَّ اللَّهَ باعِثُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ

ص: 144

فُجّاراً إِلّا مَنْ صَدَقَ وَ أَدَّى الْأَمانَةَ. (1)

اى گروه تاجران! خدا شما را فاجر محشور مى كند جز آنان كه امين و درست كار هستند.

صله رحم

اسلام بر ديدار و رسيدگى به حال خويشاوندان بسيار تأكيد كرده است. اين امر، محبت و دوستى را بين اقوام و خانواده ها پديد مى آورد و سبب مى شود آنان در گاه گرفتارى، با انگيزه بيشترى به يارى يكديگر بشتابند. البته بايد كوشيد اين ديدارها، به محفلى براى بدگويى و غيبت ديگران تبديل نشود. اين ديدارها زمانى سودمند است كه با بحث هاى مفيد و آگاهى دادن به يكديگر همراه باشد. پيامبر گرامى اسلام نيز براى ديدار و رسيدگى به خويشاوندان، اهميت بسيارى قائل بود. ايشان مى فرمايد:

لايَدْخُلُ الْجَنَّةَ قاطِعُ رَحِمٍ. (2)

قطع كننده رحم وارد بهشت نخواهد شد.


1- همان، ش 3204
2- همان، ش 2533

ص: 145

ض

ضيافت مقبول

ترتيب دادن مجلس مهمانى كار بسيار خردمندانه و پسنديده اى است، اگر:

1. براى تحكيم رشته هاى محبت باشد.

2. به شكرانه اعطاى نعمتى از جانب خداوند باشد.

3. سبب اسراف و هدر رفتن نعمت هاى الهى نگردد.

در اين صورت، نشست و برخاست ها، وسايل رشد مادى و معنوى افراد را فراهم مى آورد.

بنابراين، بايد تلاش شود تا افزون بر پذيرايى، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، ديگران را به وظايف انسانى شان آگاه سازيم. در اين ميان، آنچه مورد نكوهش اولياى الهى است، اين است كه دعوت شدگان تنها از ميان ثروت مندان و صاحبان قدرت و شوكت باشند. به راستى آيا مى توان انسان هايى را كه

ص: 146

تنها گناهشان، نداشتن مال و قدرت ظاهرى است، از ورود به چنين مجالسى منع كرد؟ آيا اين بزرگ ترين توهين به مقام انسانيت نيست؟ حضرت ختمى مرتبت مى فرمايد:

بِئْسَ الطَّعامُ طعامُ العُرْسِ يَطْعَمُهُ الأَغْنِياءُ وَ يُمْنَعُهُ الْمَساكينُ. (1)

چه بد است خوراك عروسى كه ثروت مندان از آن بخورند و فقيران محروم بمانند.


1- نهج الفصاحة، ش 1080

ص: 147

ط

طلب عافيت براى ديگران

برخى انسان ها پيش از دعا براى خود، در حق ديگران دعا مى كنند و اين نشان دهنده علاقه و محبتى است كه نسبت به دوستان و نزديكان خود دارند. تجربه نشان داده است چنين كسانى زودتر از ديگران به حاجت خود مى رسند. شايد اين موفقيت سريع آنان به دليل گذشت و نيت پاك آنان باشد؛ زيرا چه بسا دعاى خالصانه آنان بدون اطلاع و تقاضاى طرف مقابل، صورت مى گيرد و اين، نشان دهنده اخلاص و علاقه بسيار آنان به شخص دعا شده است. رسول اسلام يكى از رمزهاى اجابت دعا را چنين معرفى مى كند:

اطْلُبِ الْعافِيَةَ لِغَيْرِكَ تَرْزُقْها فِى نَفْسِكَ. (1)

براى ديگران عافيت بخواه تا نصيب تو گردد.


1- همان، ش 326

ص:148

ص: 149

ع

عالم به دنيا و جاهل به آخرت

دانش زمانى ارزشمند است كه به مسائل مادى و دنيوى محدود نگردد و سعادت دنيا و آخرت صاحب دانش را تأمين كند. امروز بيشتر ويرانى ها و خرابى ها، به دليل نگاه يك بُعدى به علوم بوده است. به گونه اى كه برخى در مسائل مادى اطلاعات بسيار ريز و دقيقى دارند، ولى متأسفانه در مسائل دينى و اخروى بسيار كم خبرند.

بنابراين، چنانچه علوم مادى با علوم مربوط به دين و آخرت همراه شود، بشر را به سعادت و سربلندى مى رساند.

هر عالمى بايد باتوجه به فايده هاى دنيوى و اخروى هر علم، با بينشى درست و حساب شده، آن را به كار برد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

ص: 150

انّ اللَّهَ يُبْغِضُ كُلَّ عالِمٍ بِالدُّنْيا جاهِلٍ بِالآخِرَةِ. (1)

خداوند هر كسى را كه به كار دنيا، دانا و در كار آخرت، نادان است، دشمن مى دارد.

عبادت مخفى

برخى عبادت ها در دين اسلام، جنبه شعارى دارند؛ يعنى براى تعظيم شعاير، بايد آنها را آشكارا انجام داد. عبادت هايى چون اذان، نماز جماعت، حج و جهاد، روح يگانگى را در همگان تقويت مى كند و مردم را در راه اجراى آنها مصمم تر مى سازد. بعضى ديگر از عبادت ها بايد مخفيانه انجام گيرد.

عبادت هايى مانند نماز شب، روزه و دستگيرى از مستمندان اگر پنهانى انجام گيرد، ارزشمندتر و مطلوب تر است؛ زيرا بيم رياكارى و وسوسه هاى شيطانى در اين موارد زياد است. پيامبر گرامى اسلام تأكيد دارد كه اين گونه كارها پنهانى صورت گيرد تا جنبه خودنمايى به خود نگيرد و پاداش آن از بين


1- همان، ش 796

ص: 151

نرود. بنابراين مى فرمايد:

اعْظَمُ الْعِبادةِ اجْرَاً أَخْفيها. (1)

بالاترين عبادت از نظر پاداش، مخفى ترين آنهاست.

عذرپذيرى

گاهى انسان در برخوردهاى اجتماعى خويش، با ديگران اختلاف پيدا مى كند كه گاه به مشاجره لفظى يا برخورد فيزيكى مى انجامد، ولى سرانجام ممكن است خود آن فرد يا با واسطه نزدش بيايد و عذرخواهى كند. در چنين حالى، مروّت و جوان مردى اجازه نمى دهد دست رد به سينه او بزنيم؛ زيرا وى خودش را شرمسار مى داند و از عذاب وجدان رنج مى برد. پسنديده است كه با برخوردى بزرگوارانه، عذرش را بپذيريم و براى انجام اين كار نيك، از او سپاس گزارى كنيم. رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايد:


1- نهج الفصاحة، ش 349

ص: 152

مَنْ لَمْ يَقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صادِقاً كانَ اوْ كاذِباً لَمْ يَنَلْ شَفاعَتي. (1)

هركس عذر پوزش گرى را- راست باشد يا دروغ- نپذيرد، به شفاعت من نمى رسد.

عزت نفس

برخى نيازمندان چون طبع بلند دارند، همواره مى كوشند خود را بى نياز نشان دهند و به اصطلاح «با سيلى، صورت خود را سرخ نگه دارند». در مقابل، به افرادى برمى خوريم كه با داشتن رفاه و برخوردارى از امكانات مالى، همچنان دست نياز به سوى اين و آن دراز مى كنند. اينان، فرومايگانى هستند كه به آسانى، عزت نفس خود را از دست مى دهند و دين و شخصيت خود را مى فروشند.

آيين اسلام به پيروانش دستور مى دهد كه هيچ گاه شخصيت والاى خود را به بهاى ناچيز نفروشند و براى به دست آوردن نيازهاى مادى خويش،


1- همان، ش 2757

ص: 153

به سوى اين و آن دست دراز نكنند. پيامبر عظيم الشأن اسلام مى فرمايد:

إِسْتَغْنُوا عَنِ النّاسِ وَ لَوْ بِشَوْصِ السِّواكِ. (1)

از مردم بى نياز باشيد و از آنان، يك قطعه چوب مسواك هم نخواهيد.

عفو به هنگام قدرت

هر انسانى حق دارد نسبت به آن مقدار حقى كه از او ضايع شده است، دادخواهى كند و حق خود را باز پس گيرد. با اين حال شايسته است انسان خود را به گونه اى تربيت كند كه عفو و بخشش را اصل قرار دهد و فقط در مواردى كه ضرورت دارد، از حق انتقام استفاده كند. اين خصلت، ويژه كسانى است كه از كرامت نفس و روحيه والاى گذشت برخوردارند.

چه بسا ممكن است با اين روح بزرگوارشان، انسان هاى گناه كار و متجاوز را دگرگون سازند و به پاسدارى از حقوق ديگران، رهنمون شوند. پيامبر


1- همان، ش 283

ص: 154

رحمت در اين باره مى فرمايد:

اذِا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ. (1)

وقتى بر دشمنت چيره شدى، عفو را شكرانه اين چيرگى قرار ده.

عيادت از بيماران

نشاط روحى و روانى تأثير فراوانى در بهبودى بيمارى دارد. بيمار به دليل درد و رنج، به غم و اندوه مبتلا مى شود و با فرو رفتن در خود، خزيدن در گوشه تنهايى و دورى از اجتماع، بر عذاب روح خود مى افزايد. پيامبر عزيز اسلام به دوستان و خويشان بيمار توصيه مى كند كه به ديدار وى بروند؛ چون براى قدم هايى كه در اين راه برمى دارند، ثواب هاى فراوانى در نظر گرفته شده است. آن گاه كه كنار بيمار مى نشينيد، از خوشى ها و اميدها و سلامتى سخن بگوييد تا حالت نشاط و


1- همان، ش 227

ص: 155

سرزندگى و اميد در او پديد آيد و با روحيه مناسب با بيمارى مبارزه كند. ايشان در سخنى جاودانى مى فرمايد:

عائِدُ الْمَريضِ يَمْشى فى طَريقِ الْجَنَّةِ حَتّى يَرْجِعَ. (1)

كسى كه بيمارى را عيادت مى كند، تا هنگامى كه باز مى گردد، در راه بهشت قدم مى زند.

عيادت بيماران، آداب و شرايط ويژه اى دارد.

بيمار به استراحت و آرامش جسمى و روحى نياز دارد. ازاين رو، عيادت طولانى نه تنها او را شادمان نمى كند، بلكه مايه رنجش خاطر وى نيز خواهد شد. همچنين شايسته است عيادت كننده هنگام ديدار، ارمغانى را كه با ذايقه بيمار سازگار است، به او هديه كند. عيادت كننده نبايد بسيار سخن بگويد، بلكه بايد براى سلامتى بيمار دعا كند و وعده بهبودى بدهد تا او را به آينده اميدوار سازد. پيامبر ارجمند اسلام در ستايش اين عمل پسنديده و توجه


1- نهج الفصاحة، ش 1926

ص: 156

به آداب آن مى فرمايد:

افْضَلُ الْعِبادَةِ أَجْراً سُرْعَةُ الْقِيام مِنْ عِنْدِ الْمَريضِ. (1)

از بهترين عبادت اين است كه از نزد بيمار، زودتر برخيزى.


1- همان، ش 412

ص: 157

غ

غذاى دسته جمعى

يكى از آسيب هاى زندگى ماشينى و صنعتى اين است كه به دليل كثرت مشاغل و نيازهاى مادى، ميان افراد خانواده ها جدايى انداخته است. كمتر اتفاق مى افتد كه همه اعضاى يك خانواده، بر سر يك سفره، غذا بخورند. اين وضعيت، به تدريج، روح انزواطلبى را در افراد خانواده پديد مى آورد و از محبت و الفت آنان نسبت به يكديگر مى كاهد.

هم نشينى و گرد آمدن بر سر يك سفره، صميميّت و صفاى خاصى دارد و حتى لذت خوردنى ها را در ذايقه انسان افزايش مى دهد. چه بسا مشكلات خانوادگى هم پس از خوردن غذا، قابل بررسى و نتيجه گيرى است. پيامبر رحمت درباره دل چسب بودن خوردنى ها مى فرمايد:

ص: 158

احَبُّ الطَّعامِ الَى اللَّهِ ما كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْايدى. (1)

بهترين غذاها آن است كه گروه زيادى بر گرد آن بنشينند.

غرور علمى

بى شك، بهره مندى از دانش، كمال انسانى است و همه مردم، دوستدار دانش و دانشمندند. دانشمندان همانند درختان ميوه، هرچه پربارتر باشند، بيشتر فروتن خواهند شد. گذشته از عالمان واقعى، عده اى نيز بى دليل، ادعاى برخوردارى از دانش را دارند. در حقيقت، اين مدعيان دروغين كه با تبليغات نادرست، براى خويش، مقام و موقعيتى كسب كرده اند، از تجربه هاى علمى بى بهره اند. دانشمندان واقعى هيچ گاه در دانش خود، تظاهر نكرده اند و از دانش خود، براى تكامل مادى و معنوى جامعه استفاده مى كنند. پيامبر گرامى اسلام به مدعيان دانش هشدار مى دهد:


1- همان، ش 82

ص: 159

مَنْ سَمَّعَ النّاسَ بِعِلْمِهِ سَمَّعَ اللَّهُ بِهِ مَسامِعَ خَلْقِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ حَقَّرَهُ وَ صَغَّرَهُ. (1)

هركس، گوش مردم را از علم خود پر كند [و به آن ببالد]، خداوند در روز رستاخيز، گوش مردم را از رسوايى وى پر و او را حقير و ناچيز مى سازد.

غنيمت شمردن لحظه ها

حقيقت اين است كه هيچ كس نمى تواند به زندگى فرداى خود اعتماد داشته باشد؛ زيرا هر لحظه در معرض مرگ است و نمى داند چه چيزى برايش اتفاق خواهد افتاد. چگونه انسان مى تواند فردا را جزو عمر خود به حساب آورد، در حالى كه پيرامون خويش، كسانى را مى بيند كه در يك چشم برهم زدن با مرگ طبيعى يا حوادث ناگهانى، به سوى سراى ديگر كوچ مى كنند. پس براى تهيه ره توشه آخرت، با اميد به فردا و فرداها نمى توان زيست.


1- نهج الفصاحه، ش 2821

ص: 160

بايد لحظه ها را غنيمت دانست و از آن بهره برد؛ زيرا جز ذات الهى، كسى نمى داند چه سرنوشتى براى فرادى او رقم خورده است. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله درباره اميد داشتن واهى به فرداها مى فرمايد:

مَنْ عَدَّ غَداً مِنْ أَجَلِهِ فَقَدْ أَساءَ صُحْبَةَ الْمَوْتِ. (1)

هر كس، فردا را از عمر خويش شمارد، مرگ را خوب نشناخته است.


1- نهج الفصاحة، ش 2926

ص: 161

ف

فداكارى براى دين

در اسلام، مال و جان و دين اهميت ويژه اى دارند و انسان مسلمان بايد در برابر به خطر افتادن هر يك از آنها حساسيت نشان دهد و براى احياى آنها مبارزه كند. البته اهميت اينها به يك اندازه نيست. درست است كه مال و جان ارزشمندند و به دفاع نياز دارند، ولى وقتى پاى دين به ميان مى آيد، همه چيز را تحت الشعاع قرار مى دهد. پيشوايان ما نيز وقتى صحبت دين به ميان مى آمد، دشوارترين سختى ها و از دست دادن اموال را به راحتى تحمل مى كردند تا دين پاينده بماند. اين گذشت ها در زندگى ائمه معصومين به ويژه پيامبر گرامى اسلام به خوبى ديده مى شود. ايشان در 23 سال سخت ترين شرايط را در مكه و مدينه تحمل كرد تا نهال اسلام بارور شود وانسان ها بتوانند در پرتو آموزه هاى دينى راه كمال و

ص: 162

سعادت بپيمايند. ايشان در پندى گران بها به حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

وَ ابْذُلْ مَالَكَ وَ نَفْسَكَ دُونَ دِيْنِكَ. (1)

مال و جانت را در راه دين خود فدا كن.

فريب كاران

مردم دو دسته اند؛ گروهى راه صواب مى پيمايند و ديگران را يا از هم نوعان خود يا از هم كيشان خويش مى شمارند. ازاين رو، در برخوردهاى فردى و اجتماعى با صداقت و سلامت با آنان روبه رو مى شوند. گروه ديگر، در پى حيله گرى و فريب دادن ديگران براى به دست آوردن مقام و موقعيت اجتماعى يا زرق و برق دنيايى برمى آيند و براى به دست آوردن توشه دو روزه دنيا، از زيان رساندن به ديگران هيچ گونه پروايى ندارند. اينان در روابط اجتماعى خود با ديگران از در نيرنگ وارد مى شوند.

بى شك، مردم در روياروى با اين افراد سودجو،


1- تحف العقول، ص 6

ص: 163

آرامش خويش را از دست مى دهند و تلاش مى كنند از شر نقشه هاى آنان رها شوند. اين افراد، اعتماد اجتماعى را از ميان مى برند و امنيت روانى را نابود مى سازند. چگونه است كه بعضى افراد، از مسلمانى و پيروى از اسوه فضيلت و تقوا؛ يعنى پيامبر گرامى اسلام دم مى زنند، ولى در عمل، هيچ بهره اى از رفتار پيامبر ندارند. حضرت رسول اللَّه صلى الله عليه و آله اين افراد را از دايره مسلمانى جدا مى سازد و مى فرمايد:

لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً اوْ ضَرَّهُ اوْ ماكَرَهُ. (1)

كسى كه با مسلمانى غل و غش كند يا به او زيان برساند يا با او از در مكر و خدعه درآيد، از ما نيست.


1- تحف العقول، ص 42

ص:164

ص: 165

ق

قرض گرفتن

برخى عادت كرده اند كه به شيوه هاى گوناگون از ديگران، پول قرض بگيرند. اين افراد به دليل فزونى بدهى ها، آسايش روحى و روانى خود را از دست مى دهند و هميشه در انديشه بازپرداخت دَين هاى خود هستند و چه بسا آرزو مى كنند كه كاش به اين كار دست نمى زدند. اگر اين اشخاص با چشم پوشى از زياده خواهى، به آنچه داشتند، راضى مى شدند و زندگى خود را متناسب با دارايى خويش تنظيم مى كردند، به چنين بلايى گرفتار نمى شدند. رعايت اعتدال در فراهم آوردن امكانات رفاهى زندگى سبب خواهد شد افراد، بى دليل زير بار سنگين قرض هاى متعدد فرو نروند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، دَيْن و بدهى را به از دست دادن آزادى تعبير كرده و فرموده است:

ص: 166

اقِلَّ مِنَ الدَّيْنِ تَعِشْ حُرَّاً. (1)

قرض كمتر بگير، تا آزاد زندگى كنى.

قناعت

قناعت پيشگان در برابر حوادثى كه به گونه اى شرف و عزّت آنان را به خطر مى اندازد، پايدارند. قناعت، فرصت مناسبى را براى آدمى فراهم مى كند تا جنبه هاى معنوى خويش را تقويت كند و به آسايش و خوشبختى جاودان برسد. قناعت از حرص و آزمندى انسان پيش گيرى مى كند و به او اعتدال مى بخشد. فرد قانع، وقت گران بهاى خود را صرف خواسته هاى نابجا نمى كند و آسان تر مى تواند نردبان تعالى و تكامل را بپيمايد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله به پيروان خود توصيه مى كند كه به اين ويژگى پسنديده آراسته شوند:

عَلَيْكُمْ بِالقَناعَةِ فَانَّ الْقَناعَةَ مالٌ لايَنْفَدُ. (2)

به قناعت خو كنيد؛ كه به راستى، قناعت مالى پايان ناپذير است.


1- نهج الفصاحه، ش 432
2- همان، ش 1980

ص: 167

ك

كم حوصله بودن

كم حوصله بودن يا نشانه بيمارى جسمى است يا از ضعف روحى حكايت دارد. انسانى كه از روح و جسمى سالم برخوردار است، توانِ رويارويى با مشكلات را دارد و هيچ گاه خود را نمى بازد و هياهو به راه نمى اندازد. در مقابل، انسان هاى كم حوصله، به تدريج محبوبيت خويش را از دست مى دهند و در مواقع حساس، از قضاوت و تصميم گيرى درست باز مى مانند. انسان هاى صبور و مقاوم كه از نعمت صبر و دقت نظر بهره مندند، هيچ گاه در كارها و اظهارنظرهاى خود، شتاب نمى كنند. به گفته پيامبر گرامى اسلام، در امور مربوط به دنيا با حوصله و تأمل اقدام كنيد، ولى در كارهاى خير و فراهم ساختن توشه آخرت، به خود ترديد راه ندهيد:

ص: 168

التَّوْدَةُ فى كُلِّ شَيْئٍ خَيْرٌ الّا فِى عَمَلِ الآخرةِ. (1)

حوصله كردن در همه چيز خوب است جز در كار آخرت.

كمك به نابينايان

هرچند انسان ها از نظر شخصيتى با هم فرقى ندارند، ولى ممكن است افرادى به دليل نداشتن قدرت بينايى، در انجام دادن بعضى كارها، نيازمند كمك ديگران باشند. انسان مسلمان در اين باره، وظيفه اى دارد و نبايد آسوده خاطر باشد. هر انسان با وجدان و آزاده اى، وظيفه دارد به هم نوعان خود كمك كند.

شكرانه دست توانا و نعمت هاى فراوان الهى، گرفتن دست ناتوان است. اگر ما بگوييم ديگران به او كمك مى كنند و به كمك من نيازى ندارد، ممكن است ديگران نيز چنين تصورى داشته باشند. در نتيجه، انتظارهاى آن نيازمند بى پاسخ مى ماند. پيامبر گرامى ما درباره كمك و يارى رساندن به نابينايان مى فرمايد:


1- نهج الفصاحه، ش 1208

ص: 169

مَنْ قادَ اعَمى أَرْبَعينَ خُطْوَةً غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ. (1)

هركس، نابينايى را تا چهل قدم بكشد، گناهانى كه تاكنون كرده است، آمرزيده خواهد شد.

كوچك شمردن مشكلات

اگر انسان اراده كند، مى تواند به تدريج، به نيرويى دست يابد كه تحمل مشكلات را آسان پندارد. اين مسئله با قدرت تحمل آدمى، رابطه مستقيم دارد. اگر مشكلات را كوچك شمارد و با آن مبارزه كند، مى تواند به راحتى بر مشكلات بزرگ نيز چيره شود.

اين همه در سايه پشتكار و ايستادگى ممكن است و مهم اين است كه در برابر گرفتارى ها، خود را نبازد و از ميدان به در نرود. گاهى انسان در رويايى با مشكلات، از آن معضل، تصوير نادرستى در ذهن خود ترسيم مى كند؛ يعنى مشكل بسيار بزرگ نمايى مى شود. در حالى كه با كوچك شمردن مشكلات


1- همان، ش 2916

ص: 170

بزرگ، مى توان بر آن چيره شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

لا سَهْلَ الّا ما جَعَلْتَ سَهْلًا. (1)

هر قدر آسان بگيرى، آسان مى گذرد.

كيفيت بخشيدن به كار

برخى عادت كرده اند كه با سهل انگارى كارهاى خود را بدون كيفيت انجام دهند و پيش از انجام درست يك كار، به كار ديگرى بپردازند. آشكار است كه در اين صورت، انسان نمى تواند از كارهاى آنان بهره بردارى كند. در مقابل، افراد نيكى هستند كه به دليل تعهد خويش، كارهايى كه به آنان سپرده مى شوند، به بهترين صورت انجام مى دهند و محبوبيت مردمى و رضايت الهى را از آن خود مى سازند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در توصيه به اين مهم مى فرمايد:

يُحِبُّ اللَّهُ العامِلَ اذا عَمِلَ انْ يَحْسُنَ. (2)

خداوند دوست دارد كه انسان وقتى كارى انجام مى دهد، آن را خوب و كامل كند.


1- همان، ش 2498
2- همان، ش 3217

ص: 171

گ

گذشت

داشتن روحيه گذشت، نشانه همت بلند و قدرتِ استقامت فرد است. كسانى كه روحيه گذشت دارند، افزون بر اينكه مى توانند در برابر سختى هاى روزگار استقامت كنند، بر نيروى خشم خود نيز مسلط خواهند شد. چنين افرادى اين قدرت را دارند تا در مقابل بى ادبى، آرامش خويش را حفظ و حتى در بعضى موارد، از تقصير ديگران چشم پوشى كنند. از نظر اسلام، انسان هاى با گذشت در اين جهان، به ناراحتى و ناملايمات گرفتار نمى شوند و در آخرت نيز از لطف و محبت خاص الهى بهره مند خواهند شد. در حقيقت، آنان بلند همتند و خداوند به دليل عظمت وجودى شان، آنان را در پناه لطف و عنايت خاص خود قرار مى دهد. پيامبر رحمت مى فرمايد:

ص: 172

اسْمَحْ يُسْمَحْ لَكَ. (1)

آسان گير تا بر تو آسان گيرند.

ايشان در حديث ديگرى مى فرمايد:

خُلْقانِ يُحِبُّهُما اللَّهُ ... فَامَّا اللِّذانِ يُحِبُّهُما اللَّهُ فَالسَّخاءُ وَ السَّماحَةُ. (2)

خدا، دو صفت را دوست دارد ... ولى آن دو چيزى كه خدا دوست دارد، بخشش و گذشت است.

گردش ايام

انسان خردمند، از گردش روزگار و پيشامدها و حوادث غافل نيست و از همه آنها درس عبرت و سازندگى مى آموزد. افراد بسيارى از بهترين امكانات مادى برخوردار بودند، ولى اينك به تكه اى نان محتاج شده اند يا چه بسا آدم هايى كه آه در بساط نداشتند، ولى امروز صاحب مال و منال فراوانند. چه افراد توان مندى كه نعمت سلامتى و قدرت


1- نهج الفصاحه، ش 293
2- همان، ش 1454

ص: 173

جسمانى داشتند، ولى اينك زمين گير شده اند. آيا بهتر نيست انسان از آنچه در پيرامونش مى گذرد، درس عبرت بگيرد و به قدرت جسمانى و مال و دارايى خود مغرور نشود؟

به ياد آوريم اين سخن ظريف قائم مقام فراهانى را:

روزگار است اين، كه گه عزت دهد، گه خوار داردچرخ بازيگر از اين بازيچه ها، بسيار دارد

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

كَفى بِالدَّهْرِ واعِظاً وَ بِالْمَوْتِ مُفَرِّقاً. (1)

چه آموزگارى است روزگار و چه جماعت پراكنى است مرگ!

گشاده رويى

بسيار اتفاق مى افتد كه انسان حال مناسبى دارد، ولى در برخورد با افراد اخم آلود و در خود فرورفته، حال خوش خود را از دست مى دهد. همچنين چه بسا از


1- همان، ش 2126

ص: 174

پيشامدى، اندوهگين است، ولى با افرادى كه چهره اى بشاش و خوش رو دارند، روبه رو مى شود و غم و غصه هاى خويش را از ياد مى برد. در حقيقت، گشادگى چهره يا درهم كشيدن آن، به اختيار انسان است؛ با خوش رويى، مى تواند توجه ديگران را به خود جلب كند و با اخم و ناراحتى، ديگران را از خود خواهد راند. پيامبر گرامى اسلام، گشاده رويى را نوعى صدقه شمرده است و مى فرمايد:

مِنَ الصَّدَقَةِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى النَّاسِ وَ أَنْتَ طَلِقُ الْوَجْهِ.(1)

از جمله صدقات اين است كه با گشاده رويى به مردم سلام كنى.

گشايش در زندگى

خداوند به هر كس به اندازه مناسب، نعمت و روزى مى دهد و دوست دارد بنده اى به اندازه گشايش در زندگى، براى خود و اهل و عيالش تسهيلاتى فراهم آورد. بعضى از انسان ها فكر مى كنند هرچه آدمى


1- همان، ش 3068

ص: 175

ناچيزتر باشد و از امكانات مالى بهره نگيرد، رضايت الهى را بهتر به دست آورده است، در حالى كه چنين انديشه اى درست نيست. استفاده متعادل از زندگى متناسب با شأن آدمى، مطلوب خداوند و توصيه ائمه معصومين عليهم السلام است.

درست است كه آدمى نبايد براى به دست آوردن زندگى بهتر، از عزت و آبروى خود هزينه كند و دست نياز به سوى اين و آن بگشايد، ولى وقتى خداوند، گشايشى در زندگى او ايجاد كرد و نعمتى را به او ارزانى داشت، حق استفاده از آن را دارد. در اين صورت، خداوند نيز راضى تر است. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

انَّ اللَّهَ يُحِبُّ اذَا انْعَمَ عَلَى عَبْدٍ انْ يَرى اثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَيهِ وَ يُبْغِضُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَؤُّسَ. (1)

هر وقت خداوند نعمتى به بنده اى داد، دوست دارد اثر آن نعمت را بر آن بنده ببيند و از فقر و حالت نادارى به خود گرفتن، بدش مى آيد.


1- تحف العقول، ص 56

ص: 176

گوهرهاى درخشان

دست يابى به اهداف انسانى در پرتو داشته هاى كمالى امكان پذير خواهد بود. ايمان از عواملى است كه آدمى را در برابر لغزش حفظ مى كند و همچون سپرى است محكم در برابر هجوم افكار شيطانى و حصارى است كه سعادت و سلامت دنيوى و اخروى را در خود جاى داده است. در كنار ايمان و پرهيزگارى، علمى كه بتواند براى او و ديگران ثمربخش باشد و همچنين تدبرى كه وى را به نرم خويى فرا خواند تا با ديگران به مدارا رفتار كند، بسيار ارزشمند است. اگر آدمى، پرهيزگار باشد، خود را نيز به زيور دانش بيارايد و وسيله سنجش اعمالش، عقل و تدبير باشد، مى تواند منشأ عمل خير باشد. رسول گرامى اسلام نيز بر اين سه گوهر ارزشمند تأكيد كرده است و مى فرمايد:

ثَلاثٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَقُمْ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ

ص: 177

يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ عِلْمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهْلَ السَّفِيهِ وَ عَقْلٌ يُدارِى بِهِ النَّاسَ. (1)

سه چيز است كه اگر در كسى نباشد، عملى از او سر نمى زند: پرهيزگارى كه او را از نافرمانى هاى خداوند متعال باز دارد؛ دانشى كه با آن، نادانى آدم نادان را برطرف سازد؛ عقلى كه به وسيله آن، با مردم به مدارا رفتار كند.


1- همان، ص 7

ص:178

ص: 179

ل

لبخند

بعضى چهره اى گرفته و خشن دارند، به گونه اى كه آدمى با ديدن آنان به ياد گرفتارى هاى خويش مى افتد.

بعضى نيز چهره اى تبسم آميز و روحيه اى شاد دارند كه ديگران با ديدن آنان، رنج و مصيبت خود را از ياد مى برند و دوست دارند ساعت ها با آنان باشند. افراد خنده رو به سرعت در قلب ديگران، نفوذ و محبت آنان را به خود جلب مى كنند. به گونه اى كه انسان، ناخودآگاه احساس مى كند ساليان درازى است با آنان آشنايى و صميمت دارد. بارى، اولياى الهى نيز همواره با چهره اى گشاده و شاد با مردم روبه رو مى شوند كه در اين ميان، پيامبر رحمت، زبانزد خاص و عام است. آن وجود نازنين مى فرمايد:

تَبَسُّمُكَ فِى وَجْهِ اخيكَ لَكَ صَدَقَةٌ. (1)

لبخند تو بر روى برادرت، براى تو صدقه اى است.


1- نهج الفصاحه، ش 1119

ص: 180

لجاجت و ستيزه جويى

افراد ستيزه جو، انسان هاى خودخواه و بى گذشتى هستند كه مى كوشند با لجاجت و دشمنى با ديگران، رنج و ناراحتى درونى خويش را كاهش دهند. اين در حالى است كه هرچه ميزان لجاجت و ستيزه جويى آنان بيشتر شود، فشار روحى و جسمى آنان نيز افزايش مى يابد. برعكس، آدم هاى معتدل همواره مى كوشند تحت تأثير احساسات ناشى از خشم و غريزه قرار نگيرند و بى درنگ به ستيزه جويى و لجاجت نپردازند. بسيار اتفاق افتاده است كه كنترل نفس و بردبارى، نتيجه شيرين و خوشايندى چون مودت و دوستى به همراه داشته است و فردى كه ممكن بود با يك برخورد تند و ناسنجيده، در شمار مخالفان و دشمنان انسان درآيد، به يكى از دوستان و مريدان او تبديل شده است. نه تنها افراد جامعه به انسان لجوج، بى اعتنا مى شوند، بلكه خداوند نيز او را از عنايت خود محروم مى كند.

ص: 181

پيامبر عطوفت و مدارا مى فرمايد:

ابْغَضُ الرِّجالِ الىَ اللَّهِ الْالَدُّ الْخَصِمُ. (1)

منفورترين مردان نزد خدا، مرد لجوج و ستيزه جوست.


1- همان، ش 18

ص:182

ص: 183

م

مبارزه با هواى نفس

به هر ميزان كه انسان خواهان اميال نفسانى باشد، به همان اندازه، از نيروى عقل و اراده فاصله مى گيرد.

آدمى به دليل افراط در هواپرستى، سست اراده و بى اختيار مى شود و همه فضايل انسانى را از دست مى دهد. از نظر اسلام، منشأ همه گناهان، پيروى بى چون و چرا از هواى نفس است و پرهيزگار كسى است كه از دام هوا و هوس رهيده باشد. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله، هوسْ گريزان را از شجاعان امت خويش مى شمارد و مى فرمايد:

اشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ. (1)

شجاع ترين مردم كسى است كه بر خواسته هاى نفسانى چيره شود.


1- همان، ش 299

ص: 184

مدارا با بدهكاران

چون برخى افراد، امكانات مالى بسيارى ندارند، ممكن است در پاره اى موارد، وام بگيرند، ولى از بازپرداخت آن در زمان تعيين شده، ناتوان باشند. در اين حال، برخورد وام دهندگان متفاوت است.

گروهى با سعه صدر و واقع نگرى، درصدد تمديد بازپرداخت برمى آيند يا حتى در پاره اى موارد، آن را مى بخشند كه البته از پاداش فراوانى برخوردار خواهند شد. گروهى ديگر با سرسختى و لجاجت بسيار تلاش مى كنند كه به هر شكل ممكن، حتى با آبروريزى و فشار و سخت گيرى بر بدهكار، طلب خود را باز پس بگيرند كه كار بسيار نكوهيده اى است. به يقين، اگر كسى با بزرگوارى و درك موقعيت طرف مقابل، با بدهكار مدارا كند، در پيش گاه خداوند روسپيد خواهد بود. بر اين اساس، رسول اللَّه صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

مَنْ نَفَّسَ عَنْ غَريمِه أَوْ مَحى عَنْهُ كانَ فى ظِلِ

ص: 185

الْعَرْشِ يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

هر كه به بدهكار خويش مهلت دهد يا قرض او را ببخشد، روز قيامت در سايه عرش الهى خواهد بود.

مداراى مشروط

تا آنجا كه مى توان و شريعت به ما اجازه داده، نرمش و مدارا با مردم پسنديده است. در حقوق شخصى و امور جارى، بايد از لغزش ديگران چشم پوشيد و با گذشت، باآنان روبه رو شد. البته مدارا با مردم آن گونه نيست كه در صورت آسيب ديدن دين، حيثيت و عزت آدمى با ديگران كنار بياييم؛ زيرا كوتاه آمدن در اين موارد، رفته رفته از ارزش و اهميتشان مى كاهد و آنها را به امورى معمولى و ابتدايى تبديل مى كند. اگر قرار باشد آدمى در برابر حق كشى يا حق گريزى، در برابر ديگران كنار بيايد، چگونه مى توان دوام و قوام ارزش ها را انتظار داشت.


1- نهج الفصاحه، ش 2849

ص: 186

ارزش ها حساسند و واكنش مدافعانه در برابر آنها لازم و ضرورى است، ولى همان گونه كه گفته شد، در برابر چيزهاى كم ارزش و غيراصولى نبايد سخت گيرى نشان داد؛ زيرا با گذشت مى توان ديگران را نسبت به شخصيت خود و دستورهاى اخلاقى و ظريف پيامبر گرامى اسلام متمايل ساخت. حضرت محمد صلى الله عليه و آله درباره نوع مدارا با مردم مى فرمايد:

رَأسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْايمانِ بِاللَّهِ مُداراةُ النَّاسِ فِي غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ. (1)

عاقلانه ترين كارها پس از ايمان به خداوند، مدارا كردن با مردم است، به گونه اى كه حقى ضايع نشود.

مردم آزارى

مردم آزارى در اجتماع نمودهاى گوناگونى دارد.

براى مثال، همسايه اى با بى مبالاتى و سر و صداى


1- تحف العقول، ص 42

ص: 187

زياد، كارمندى با بى پاسخ گذاشتن خواسته ارباب رجوع، راننده اى با بوق هاى زدن هاى ممتد و بى جا و نيز ديگران با صدها كردار خلاف و دور از نزاكت، سبب رنجش خاطر اطرافيان مى شوند. از آن بدتر وقتى است كه در برابر هرگونه اعتراض، خود را بى گناه و حتى صاحب حق مى دانند. آيا پسنديده است كه آسايش و آرامش ديگران را به هم بريزيم و خود را بى گناه نيز بدانيم؟ پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در نكوهش اين رفتار ناپسند مى فرمايد:

كُلُّ مُوذٍ فِى النَّار.(1)

هر آزارگرى در دوزخ است.

مزد كارگر

بنا بر وظيفه اخلاقى و انسانى، انسان بايد حق كارگر را با احترام به او بپردازد و حتى اگر پرداخت مزد بدون درخواست كارگر انجام گيرد، پسنديده تر است. بعضى افراد نه تنها پس از انجام كار، قدردانى.


1- همان، ش 2171

ص: 188

نمى كنند، بلكه با منّت نهادن، حقوق كارگر را مى پردازند كه اسلام، اين كار را بسيار نكوهش كرده است. همچنين بسيار شايسته است اگر كارگرى بيش از مقدار كارش، تلاش كرد و كار را به خوبى به پايان رساند، مزد بيشترى به او پرداخت شود.

پرداخت مزد نيز بايد در زودترين وقت ممكن انجام شود. پيامبر گرامى اسلام، دست كارگران را مى بوسيد و به آنان بسيار احترام مى گذاشت. ايشان مى فرمايد:

... اعْطِ الْاجيرَ حَقَّهُ قَبْلَ انْ يَجُفَّ عَرَقُهُ. (1)

... پيش از اينكه عرق كارگر خشك شود، حق او را بپردازيد.

مشورت

انسان در هر مرتبه از آگاهى و دانش قرار داشته باشد، هرگز از مشورت بى نياز نخواهد شد. تجربه ثابت كرده است كه گاهى انسان در مسائل ساده نيز


1- همان، ش 347

ص: 189

دچار اشتباه و غفلت مى شود، در حالى كه اگر با افراد آگاه و با تجربه مشورت مى كرد، به اين اشتباه دچار نمى شد. هنگامى كه انسان با كسى مشورت مى كند، فكر او را با فكر خود شريك مى سازد. در حقيقت، نيروى فكرى او قوى تر مى شود و بدين ترتيب، از اشتباه در امان مى ماند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در توصيه به مشورت مى فرمايد:

لا مُظاهَرَةَ اوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ. (1)

پشتيبانى مطمئن تر از مشاوره نيست.

ملاحظه كارى

اخلاص و خدامحورى در انجام دادن كارها سبب موفقيت و ذخيره سازى پاداش آن براى جهان آخرت مى شود. اخلاص، اكسيرى است كه در برخورد با كار و تلاش، آن را پربها و مانا مى سازد و در جريده عالم ثبت مى كند؛ همان گونه كه ريا و خودنمايى از ارزش كار مى كاهد و آن را مانند كف


1- نهج الفصاحه، ش 2506

ص: 190

روى آب، زودگذر و بى دوام مى سازد. بنابراين، مغز كارها، اخلاص و انجام عمل براى خداوند است و بايد به كارها رنگ خدايى زد تا ماندگار شود. وقتى كارى مورد رضايت الهى است، هرگز نمى توان آن را براى ملاحظه يا خوشامد خلق رها كرد. چگونه مى توان رضايت مخلوق را بر رضاى خدا ترجيح داد يا بر اثر شرم و حياى نكوهش شده، از انجام كارى طفره رفت. از اين رو اگر كسى در جمعى است كه با او هم عقيده نيستند يا از آنها شرم دارد، بايد با صلابت به پاخيزد و كارش را بدون شرم و ملاحظه كارى انجام دهد.

پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله فرمود:

لا تَعْمَلْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِياءً وَ لا تَدَعْهُ حَياءً. (1)

هيچ كار خيرى را براى ريا انجام مده و هيچ كار نيكى را به سبب خجالت كشيدن رها مكن.


1- تحف العقول، ص 58

ص: 191

مهمان ناخوانده

برخى مردم با آنكه از وضع مالى خوبى برخوردارند، ولى مى كوشند بدون دعوت به خانه اين و آن بروند و در اين راه، چه بسا اعضاى خانواده يا دوستانشان را نيز با خود همراه مى سازند.

اين كار پسنديده نيست؛ زيرا صاحب خانه را به زحمت مى افكنند و بى اطلاع ميزبان، او را غافل گير و در برابر مهمان ناخوانده، شرمسار مى كنند.

بنابراين، بدون هماهنگى و دعوت، به خانه كسى نرويم؛ چون اين كار در هر مكتب و مرامى ناشايست و خلاف اخلاق است. پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در يكى از هشدارهاى شديد مى فرمايد:

مَنْ مَشى إِلى طَعامٍ لَمْ يُدْعَ إِلَيْهِ فَقَدْ دَخَلَ سارِقاً وَ خَرَجَ مُعَيِّراً. (1)

هر كه بى دعوت به مهمانى رود، دزد مى رود و ننگين بيرون مى آيد.


1- نهج الفصاحه، ش 2767

ص: 192

ميزان سنجش عقل

عقل چيست و عاقل كيست؟ هر كسى، عقل را بر اساس فهم و خرد خود معنى مى كند. ازاين رو، ممكن است برداشت بعضى افراد، با تفسيرى كه پيشوايان دينى از عقل و خرد دارند، متفاوت باشد.

چه بسا كسانى از نظر افراد معمولى، عاقل شمرده مى شوند، ولى بر اساس معيارهاى معصومين عليهم السلام در شمار افراد عاقل قرار نگيرند.

آورده اند: مردى نصرانى از اهل نجران به مدينه آمد. او مردى خوش بيان، باوقار و با فضيلت بود.

مردم به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله گفتند: اين مرد نصرانى چقدر با عقل و خرد است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از شنيدن اين سخنان، معيار داورى براى انسان خردمند را چنين بيان فرمود:

مَهْ انَّ العاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ عَمِلَ بِطاعَتِهِ. (1)

دست نگه دار! خردمند كسى است كه خدا را به يگانگى بشناسد و به فرمان او عمل كند.


1- تحف العقول، ص 54

ص: 193

ن

نزديك ترينان به پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله

رسول رحمت و هدايت آمد تا چراغ راه آدميان به سوى خير و نيك بختى باشد. ايشان براى رسيدن انسان به كمال و سعادت، دستورهايى داده است كه انسان ها با عمل به آنها، خود را به خلق و خوى محمدى خواهند آراست.

انسان ها اگر چنين كنند، در سايه لطف پيامبر قرار مى گيرند و از آسيب هاى روز واپسين در امان مى مانند. در اين صورت، در آخرت نيز از ياران و نزديكان آن حضرت خواهند بود. در مقابل، كسانى كه دستورهاى نبوى را ناديده بيانگارند و در دنيا، خود را از نبى مكرم اسلام جدا سازند، در آخرت نيز از ايشان دور خواهند بود. بنابراين، چه خوب است كه با آراسته شدن به اوصاف نبوى، خود را مشمول رحمت الهى و قرين عطوفت محمدى قرار

ص: 194

دهيم كه آن پيامبر مهرپرور مى فرمايد:

اقْرَبُكُمْ مِنّى غَداً فِي الْمَوْقِفِ اصْدَقُكُم لِلْحَدِيثِ وَ آداكُم لِلَامانَةِ وَ اوْفاكُم بِالْعَهْدِ وَ احْسَنُكُم خُلْقاً وَ اقْرَبُكم مِنَ النَّاسِ. (1)

نزديك ترين شما به من در فرداى قيامت، آن كسى است كه بيش از همه سخن راست بگويد، اداى امانت كند، به پيمان وفا كند و اخلاق وى نيكوتر و به مردم نزديك تر باشد.

نفرين ستم ديدگان

مظلومان، دل هاى پراندوه و خاطرى افسرده از ستم بيدادگران دارند و مباد كه دست دعا به نفرين بلند كنند؛ زيرا آتش دل سوختگان، ويرانى ها به بار مى آورد و از اين آتش سوزان، گريزى نيست. اصولًا واژه اى زيباتر از عدالت وجود ندارد و اين مهم، از اهداف عالى پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام بوده است. چگونه انسان مى تواند گلبانگ عدالت را


1- همان، ص 46

ص: 195

نشنيده انگارد و به سوى ستم و تعدى ره پويد.

منادى قسط و عدل و مبارزه با جور و ستم مى فرمايد:

اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَانَّها تَصْعَدُ الى السَّماءِ كَأَنَّها شَرارَةٌ. (1)

از نفرين ستم ديده بترسيد؛ كه چون شعله آتش به آسمان مى رود.

نماز

ترك نماز، بزرگ ترين گناه است. نماز براى تربيت و تكامل روحى انسان ها واجب شده است، ولى برخى افراد براى گريز از انجام تكليف و پيروى از هواى نفس يا تنبلى و كسالت، آن را انجام نمى دهند.

اين بندگان به جاى شكرگزارى به درگاه حق و همراهى و هم نوايى با برگ درختان سبز و زمين و زمان و پرندگان و خزندگان در مدح خداى روزى رسان، به بهانه هاى گوناگون از زير بار اين


1- نهج الفصاحه، ش 47

ص: 196

مسئوليت انسان ساز مى گريزند. گاهى مى گويند:

«خداوند به نماز ما احتياج ندارد». در پاسخ بايد گفت نخستين چيزى كه در قيامت از مسلمان مى پرسند، درباره ستون دين است و براى ترك كنندگان نماز، عذاب دردناكى مقرّر شده است.

آيا شايسته است انسان به دليل تنبلى و كسالت، در دسته ناسپاسان قرار گيرد و از به جا آوردن نماز كه وظيفه بندگى است، سرباز زند؟ پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

اوَّلُ ما يُحاسَبُ بِهِ الصَّلوةُ. (1)

نخستين چيزى كه از آن حساب رسى مى كنند، نماز است.

نماز شب

اسلام به جز نمازهاى واجب، بر اداى بعضى نمازها به دليل آثار بسيار مهم تربيتى كه در پى دارند، تأكيد كرده است. در اين ميان، نماز شب از اهميت


1- همان، ش 979

ص: 197

بيشترى برخوردار است. وقت اين نماز، از نيمه هاى شب تا نزديك نماز صبح است و سحرخيزان و شب زنده داران با راز و نيازهاى شبانه خود، به حال و هواى معنوى ويژه اى دست مى يابند. اينان در خلوت ربانى خود، محو ديدار معشوق حقيقى مى شوند و جز خدا، همه چيز را به فراموشى مى سپارند. رمز موفقيت بسيارى از علما و اولياى الهى را در اداى نافله نماز شب دانسته اند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ترغيب به اداى نماز شب مى فرمايد:

مَنْ كَثُرَتْ صَلوتُهُ بِالّلَيْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهارِ. (1)

هر كس در شب، نماز بسيار بخواند، در روز، چهره اش نورانى مى شود.

نماز صبح در مسجد

آن گاه كه تاريكى همه جا را فرا گرفته و سكوتى سنگين بر زمين حاكم است، بندگان صالح خدا از


1- همان، ش 2813

ص: 198

بستر برمى خيزند و براى به جا آوردن نماز صبح، به سوى مسجد مى روند. اين حركت و خيزش به سوى مساجد، صفاى خاصى دارد. در فضاى سراسر ملكوتى مساجد و در اين تماشاگه راز، بندگان خاص خدا را در حالت هاى گوناگون مى توان ديد. يكى در حال ركوع، ديگرى با چشمان گريان از خدا طلب عفو مى كند و با او در راز و نياز است و آن ديگر، غرق در تفكر و تعمق. چه زيباست همراه شدن با اين جماعت عاشق. در آن سو مى بينيم كه گروهى بى خبر از عالم معنا در خوابى عميق فرو رفته اند و به دور از اين غوغاى ملكوتى، تنها به اين مى انديشند كه پاسى از صبح گذشته از خواب برخيزند و زندگى تكرارى فردا و فرداها را آغاز كنند. رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در بشارتى نيكو به سحرخيزان مى فرمايد:

بَشِّرِ الْمَشَّائينَ فِى ظُلَمِ اللَّيْلِ إِلَى المَساجِدِ بالنُّورِ التّامِ يَوْمَ القِيامَةِ. (1)


1- نهج الفصاحه، ش 1090

ص: 199

به آنان كه در ظلمات شب به سوى مساجد مى روند، بشارت بده كه در روز رستاخيز، روشنى كامل دارند.

نيكوكارى

هر كارى مى تواند آثار مثبت يا منفى دربرداشته باشد. خداوند بزرگ به انسان، حق انتخاب داده است و انسان هاى شايسته كسانى هستند كه راه هاى مفيد را مى پيمايند. اينان فرصت هاى الهى را از دست نمى دهند و با نيت خداپسندانه، براى رفع نياز خود و ديگران مى كوشند. بر عكس، انسان هاى ناسپاس، نعمت هاى الهى را به رايگان از دست مى دهند و در برخورد با نيازمندان، آنان را به تمسخر مى گيرند. اينان مى گويند: «اگر خدا مى خواست به فقيران روزى مى داد و به كمك ما نيازى نيست.» اين گونه افراد نمى دانند كه كمك به نيازمندان، انسان را از سقوط به پستى ها و حوادث ناگوار و ناگهانى در امان نگاه مى دارد. نيكوكارى و صدقه پنهانى و

ص: 200

آشكار از كارهايى است كه مايه سپيدرويى انسان در جهان آخرت خواهد شد. پيامبر گرامى اسلام در توصيه به اين عمل پسنديده مى فرمايد:

صَنائِعُ الْمَعروفِ تَقِى مَصارِعَ السُّوءِ. (1)

نيكوكارى، انسان را از مرگ هاى ناگوار در امان نگاه مى دارد.


1- همان، ش 1852

ص: 201

و

وساطت در ازدواج

در فرهنگ اسلام اين كار از ارزشمندترين وساطت ها به شمار آمده است. البته اين كار به دليل اهميت و حقانيتش نيازمند تجربه و دقت و امانت دارى است. فرد ميانجى بايد ويژگى هاى دو طرف را به خوبى و بدون كم و كاست براى يكديگر بيان كند و زمينه شناخت آن دو را فراهم آورد. در اين صورت است كه مى تواند زمينه سعادت و آرامش دو جوان را فراهم كند و فرد ميانجى را نيز به پاداش الهى برساند. ازاين رو، پيامبر خدا، محمد مصطفى صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

مِنْ افْضَلِ الشَّفاعَةِ أَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اثْنَيْنِ فى النِّكاحِ. (1)

از جمله بهترين وساطت ها اين است كه ميان دو نفر در ازدواج، وساطت كنيد.


1- همان، ش 3073

ص: 202

وصيت نامه

بى شك، همه موجودات، طعم تلخ مرگ را خواهند چشيد جز ذات لايزال الهى كه هميشه بوده و خواهد بود. مخلوقات دير يا زود، از اين جهان فانى خواهند رفت، ولى نياز به سفارش پس از مرگ، بسيار ضرورى است تا نظام خانوادگى و روابط اجتماعى دچار مشكل نگردد. چه بسا انسان هايى كه بدون وصيت، از اين جهان رفته اند و پس از مرگ آنان، اختلاف هاى شديد مالى ميان اعضاى خانواده اتفاق افتاده است يا اشخاص بيگانه، ادعاى طلب كارى داشته اند. آيا بهتر نيست انسان با نوشتن وصيت نامه، از رخ دادن اين غايله ها پيش گيرى كند و خداى نكرده زير دَين ديگران قرار نگيرد و سبب اختلاف خانواده نيز نشود. پيامبر اسلام مى فرمايد:

تَرْكُ الْوَصيَّةِ عارٌفِى الدُّنْيا وَ نارٌ وَ شَنارٌ فِى الْآخِرَةِ. (1)

وصيت نكردن، مايه ننگ اين جهان و مايه آتش و رسوايى آن جهان است.


1- نهج الفصاحه، ش 1141

ص: 203

ه

هديه

هديه، محبت ميان انسان ها را افزايش مى دهد. در حقيقت، هديه دهنده با اين كار، علاقه و محبت خود را بيان مى كند. قيمت و ارزش بالاى هديه، معيار و ملاك جلب محبت نيست؛ زيرا ممكن است هداياى غيرمادى كه نشان دهنده حسن نيت و صداقت اهدا كننده است، بسيار كارسازتر باشد. در اسلام، نفس و اصل عمل مورد توجه است. بنابراين، تهيه هداياى گران بهاى مادى را خردمندانه نمى داند.

اصالت هر هديه، مفيد و معنوى بودن آن است و ارزش مادى آن اهميتى ندارد. از سوى ديگر، اگر هديه پر قيمت باشد، طرف مقابل نيز براى جبران آن گرفتار سختى و دردسر مى شود. گاهى اوقات، تهيه هديه اى هم سنگ هديه آشنايان، از عهده فرد خارج است. ازاين رو، به ناچار از او فاصله مى گيرد. در اين حالت، هديه نه تنها محبت را افزون نكرده، بلكه

ص: 204

رشته هاى مودت و دوستى پيشين را نيز از هم گسيخته است. بر اين اساس، براى تقويت رشته هاى محبت بايد شئون و توانايى طرف مقابل در نظر گرفته شود. پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

تَهادَوْا تَحابُّوا. (1)

به يكديگر هديه دهيد تا رشته هاى محبت تان استوار گردد.

هديه معنوى

گاهى افرادى را مى بينيم كه وقتى سخن خوبى را مى شنوند يا مطلب سودمندى را در كتابى مى خوانند و آن را سودمند مى يابند، بى درنگ يادداشت مى كنند تا در زمان مقتضى، به اطلاع دوستان و آشنايان و ديگران برسانند. اين كار، شيوه بسيار پسنديده اى است و در طول تاريخ، بسيارى از انسان ها، از همين راه به آگاهى هاى بسيار ارزشمندى دست يافته اند.

چه بسا اگر اين كار انجام نمى شد، امروز بسيارى از


1- نهج الفصاحه، ش 1189

ص: 205

دانستنى هاى ما وجود نداشت. پس بكوشيم سخنان و گفتار سودمند را به آگاهى همگان برسانيم تا با ثبت و ضبط آن در حافظه ها و عمل به آن، راه هدايت را بپيماييم. حضرت محمد صلى الله عليه و آله درباره هداياى كلامى مى فرمايد:

نِعْمَ العَطِيَّةُ كَلِمَةُ حَقٍّ تَسْمَعُها ثُمَّ تَحْمِلُها الى اخٍ لَكَ مُسْلِمٍ. (1)

چه نيكو عطايى است كلمه حقى كه آن را مى شنوى، سپس به برادر مسلمانت مى رسانى.

هم نشينى با فقيران

بعضى افراد هميشه از فقيران و نيازمندان فاصله مى گيرند تا مبادا از ايشان چيزى بخواهند يا اينكه شأن خود را از آنان بالاتر مى دانند. اين در حالى است كه ارزش هر كسى با تقواى او محك زده مى شود و چه بسا فقيرى با جامه مندرس، در پيش گاه الهى صاحب مقام و موقعيت والا باشد.


1- همان، ش 3127

ص: 206

هم نشينى با فقيران و رسيدگى به آنان در سيره تابناك اولياى الهى كاملًا نمايان است. آنان همواره با فقيران نشست و برخاست داشتند و كسانى را كه از فقيران فاصله مى گرفتند، به شدت نكوهش مى كردند. پيامبر عظيم الشأن اسلام درباره دوستى با فقيران مى فرمايد:

اتَّخِذُوا عِنْدَ الْفُقَراءِ أَيادِىَ فَانَّ لَهُمْ دَوْلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ. (1)

با فقيران دوستى كنيد؛ زيرا آنان در روز قيامت، منزلت بزرگى دارند.

هم نشينى با نيكان

انسان هميشه نيازمند آموختن مسائل اخلاقى و تربيتى است تا راه كمال و پويايى را در پيش گيرد.

يكى از راه هايى كه آدمى را در پيمودن نردبان قرب و تهذيب نفس يارى مى كند، هم نشينى با خوبان است.

نيكان كسانى هستند كه فضايل و تجربه كافى دارند


1- همان، ش 29

ص: 207

و انسان با خيال آسوده مى تواند به آنان اعتماد كند؛ از گفتار و رفتارشان، توشه سفر، فراهم آورد و روح و روان خويش را پالايش كند. آن گاه هم چون فرشته اى سبك بال، با عطر صفا و محبت، پروازى دل نشين را بيازمايد و از لذت علم و عمل بهره مند شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درباره معاشرت با نيك منشان مى فرمايد:

جالِسُوا الْكُبراءَ وَ سائلِوُا الْعُلَمَاءَ وَ خالِطُوا الْحُكَماءَ. (1)

با بزرگان هم نشين شويد، از دانشمندان بپرسيد و با حكيمان ارتباط داشته باشيد.


1- نهج الفصاحه، ش 1300

ص:208

ص: 209

ى

يادداشت دانستنى ها

يكى از بهترين كارها اين است كه انسان، آموخته هاى خود را يادداشت كند. بعضى افراد به اين مسئله توجهى ندارند و فكر مى كنند كه مى توانند آن اندوخته ها را در حافظه خود نگه دارى كنند، ولى به تدريج، معلومات خود را به فراموشى مى سپارند. همه انسان ها ذهن قدرت مندى چون ابن سيناها ندارند و مانند ماشين حساب و رايانه نيز نيستند كه اگر چنين هم بود به دليل اختلال و نقص، همه حافظه خود را از دست مى دادند. انسان براى نگه دارى اندوخته هاى خود به ناچار بايد آنها را ثبت و ضبط كند. پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله نيز به اين امر توجه كرده و فرموده است:

ص: 210

قَيِّدوُا الْعِلْمَ بِالْكِتابِ. (1)

دانش را با نوشتن ثبت كنيد.

ياد كرد نيكى مردگان

چون انسان معصوم نيست، خواه ناخواه در طول زندگى مرتكب اشتباه و خطا مى شود. پس همه در پرونده كار خود، رفتار نيك و بد دارند. با اين حال شايسته است پس از درگذشت آنان، رفتارهاى خوبشان را بازگو كنيم و از بدى هاى آنان سخنى نگوييم؛ زيرا:

1. شايد خداوند، وى را به دليل كارهاى نيكش، آمرزيده باشد.

2. اينك او درگذشته است و زنده نيست تا از خود دفاع مى كند.

3. اين كار، بازماندگانش را بسيار ناراحت مى كند.


1- همان، ش 2105

ص: 211

4. در آموزه هاى اسلامى آمده است كه از درگذشتگان به نيكى ياد كنيم.

پيامبر وارسته اسلام مى فرمايد:

اذكُروا محاسِنَ مَوْتاكُمْ وَ كُفُّوا عَنْ مَساويهِم. (1)

نيكى هاى مردگانتان را ياد كنيد و از بدى هايشان چشم بپوشيد.


1- همان، ش 249

ص:212

ص: 213

كتابنامه

1. اصفهانى، رضا، اخلاق براى همه (جلد 1)، تهران، مؤسسه اطلاعات، چاپ دوم، 1374.

با پيامبر مهربانى ؛ ؛ ص213

پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، انتشارات جاويدان.

3. حرانى، ابومحمد حسن، تحف العقول، تهران، مكتبة الصدوق، 1376 ه. ق.

4. حكيم، سيد محمد تقى، پيام پيامبر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374.

5. سجادى، محمد صادق و مرتضى فريد، اخلاق از ديدگاه قرآن و عترت، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، چاپ ششم، 1368.

6. صالحى، عبدالله، زندگى و سخنان چهارده معصوم عليهم السلام، قم، دارالنشر، چاپ سوم، 1370.

7. صبحى، صالح، نهج البلاغه، بيروت، چاپ اول،

ص: 214

1387 ه. ق.

8. صدوق، خصال، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 ه. ق.

9. طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، مؤسسه اسماعيليان، 1392 ه. ق.

10. فيض كاشانى، ملا محسن، المحجة البيضاء، تهران، چاپ خانه حيدرى، 1340.

11.-، وافى، اصفهان، 1324 ه. ق.

12. قمى، شيخ عباس، سفينة البحار، تهران، چاپ افست مروى، بى تا.

13. كلينى، اصول كافى، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1388 ه. ق.

14. متقى هندى، كنز العمال، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409 ه. ق.

15. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه. ق.

16. محصل، سيد عبدالوهاب، سعدى در گلستان حديث

ص: 215

آل محمد صلى الله عليه و آله، قم، انتشارات محصل، چاپ اول، 1381.

17. مفيد، الارشاد، تهران دارالكتب الاسلاميه، 1377 ه. ق.

18. نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آل البيت، 1408 ه. ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109