چهل حديث حج

مشخصات كتاب

نام كتاب: چهل حديث حج

نويسنده: جواد محدثى

موضوع: ادعيه و حديث

زبان: فارسى

تعداد جلد: 1

ناشر: نشر مشعر

مكان چاپ: تهران

سال چاپ: پاييز 1375

نوبت چاپ: 1

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

مهمان حرم

ص:8

شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم توفيق يار شد كه سوى اين در آمديم

ما لايق حضور تو هرگز نبوده ايم لطف تو بود اينكه به اين محضر آمديم

آلوده ايم و از گنه خويش شرمساربا دستهاى خالى و چشم تر آمديم

اى مهربانِ بنده نواز و بزرگوارما خائف از محاسبه محشر آمديم

ما دلشكسته ايم، وليكن اميدوارما را ز خود مران كه بر اين باور آمديم

با آرزوى ديدن مهدى «عج» در اين دياراز مروه تا صفاى تو چون هاجر آمديم

ص:9

بوى گلى است در عرفات از حضور توسوى گل وجود تو ما با سر آمديم

ما داغدار كوچِ هزاران ستاره ايم گريان ولى ز داغِ گل ديگر آمديم

داغ بزرگ، مدفن پنهان فاطمه است ما در پى زيارت اين مادر آمديم

جواد محدّثى

مدينه 7/ 2/ 74

ص:10

پيشگفتار

در اينجا نه مجال پرداختن به ابعاد مختلف فردى و اجتماعىِ «زيارت خانه خدا» است، و نه در اين مختصر و گزيده، چنين هدف و انگيزه اى در كار است.

انتخاب چهل حديث، از درياى گسترده رواياتِ زيبا و نغز مربوط به «حج»، كار دشوارى است.

براى آشنايى با رموز و اسرار حج و فلسفه و معارف نهفته در اين عبادت، بايد كتابهاى فراوانى خواند و احاديث بسيار مطالعه كرد.

امّا ... اين سبب نمى شود كه در يك مجموعه كوچك، چهل گوهر درخشان از سخنان نورانى معصومين عليهم السلام تقديم شما عاشقان كعبه و حرم پيامبر نگردد.

ويژگى اين مجموعه در اين است كه نه فقط به متن حديث و ترجمه آن اكتفا شده و نه به شرح و توضيح مبسوط و مفصّل، همچون «اربعين حديث» هاى گذشتگان

ص:11

يا معاصران پرداخته شده است، بلكه راهى ميان اين دو شيوه!

بيانى كوتاه كه در پى هر حديث آمده، تنها به قصد بازگويى روشنتر مضامينِ تربيتى و سازنده اى است كه در اين كلمات نهفته است.

اميد است زائران خانه خدا و شيفتگان معارف اهل بيت «ع» را سودمند افتد و گامى كوچك در بالا بردن فرهنگ معنوى حجّاج بيت اللَّه الحرام به حساب آيد.

قم-/ جواد محدّثى

مهر 1375

ص:12

سرزمين برگزيده

قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

انَّ اللَّهَ عزّوجلّ اختارَ مِنْ كُلِّ شى ءٍ شيئاً، اختارَ مِنَ الأرضِ مكّةَ وَاختارَ مِن مَكّةَ المسجدَ واختارَ مِنَ المسجِدِ المَوضِعَ الّذى فيهِ الكعبَةُ.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 142)

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

خداى متعال، از هر چيزى، گزيده و انتخاب شده اى دارد. از زمين، «مكّه» را انتخاب كرد و از مكّه «مسجدالحرام» را و از اين مسجد، جايگاهى را كه «كعبه» در آن است.

ص:13

هر انتخابى نشان دهنده فضيلت و مزيّتى است كه در آن «برگزيده» وجود دارد و هر چه انتخاب كننده دقيق و آگاه باشد، آن «مُنتخب»، برتر و ارزشمندتر خواهد بود.

حال، بايد ديد گزيده هاى الهى از امّتها، انسانها، روزها، شهرها و جايگاهها چيست؟

مكّه، شهر برگزيده خداست، از اين رو مقدّسترين شهر دينى است.

مسجدالحرام، مسجد منتخب الهى است، و ثواب نماز در آن برابر با صد هزار نماز در جاهاى ديگر است.

كعبه هم جايگاه ممتاز و برگزيده الهى در مسجدالحرام و قبله گاه مسلمين است.

با اين حساب، آيا حجّاج و زائران خانه خدا برگزيدگان الهى نيستند كه توفيق زيارت بهترين شهر و عبادت در بهترين مسجد و طواف برگرد مقدسترين جايگاه را كه خانه امن پروردگار است، دارند؟

دريغ بر آنان كه موقعيّت خويش را درنيابند و در اين جايگاه و مكان ممتاز، به كارهايى كم ارزش مشغول شوند.

بندگى و نماز خواندن و قرائت قرآن و خدمت به زائران خانه خدا و سلام دادن به اولياء معصوم و حضور در جوار مرقدهاى مطهّرشان از با فضيلت ترين كارهاست. توفيق الهى همراهتان باد.

ص:14

خانه آزاد

عَنِ الْباقِر عليه السلام:

قُلْتُ لَهُ:لِمَ سُمِّىَ الْبَيْتُ العَتيقُ؟

قالَ:لِأَنَّهُ بَيْتٌ حُرٌّ عَتيقٌ مِنَ النّاسِ وَلَمْ يَمْلِكْهُ احَدٌ.

(علل الشرايع، ج 2، ص 339)

راوى گويد:به امام باقر عليه السلام عرض كردم:چرا كعبه را «بيت العتيق» ناميده اند؟- يعنى خانه آزاد- فرمود:

چونكه كعبه، خانه اى آزاد و رها شده از ملكيّت مردم است و احدى مالك آن نيست.

ص:15

بيت العتيق، چون آزاد از سلطه بندگان است، امّتى را هم كه آن را قبله گاه خويش قرار دهند، به حريّت و آزادى مى رساند.

اساس توحيد، بر پايه آزادگى است، آنكه خداى يكتا را بپرستد و گردن به بندگى و عبوديّت او نهد، از بردگيها و ذلّتها در برابر انسانهاى ديگر رها مى شود. اين آزاديبخشى اساس فلسفه بعثت انبياى الهى بوده است. ابراهيم بت شكن و نمرود ستيز، كعبه را تجديد بنا كرد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله دين نجات بخش خود را كه مبتنى بر شعار «لااله الّااللَّه» بود، از كنار همين خانه اعلام كرد.

امروز هم مظهر وحدت، صلابت و قدرت مسلمين در طواف پيرامون اين كعبه مقدّس است.

كعبه، از آنِ همه مسلمانان است و هيچ كس و هيچ قدرت و نظامى حقّ سيطره يافتنِ انحصارى بر اين خانه را ندارد و نمى تواند كعبه را در زنجير كند.

درس كعبه هم براى طواف و سعى كنندگان و حج گزارانِ امّتِ محمدى، همان حريّت و آزادگى از قيد و بند بردگيهاى جديد نسبت به نظامهاى سلطه گر است. اين، همان «حجّ ابراهيمى» است كه امام امت «قدّس سره» منادى آن بود.

ص:16

حج، بازار آخرت

قال الصادق عليه السلام:

الحَجُّ والْعُمْرَةُ سُوقانِ مِن اسْواقِ الآخِرَةِ والعامِلٌ بِهِما فى جَوارِ اللَّهِ انْ ادْرَك ما يَأمُلُ غَفَراللَّهُ لَهُ وَانْ قَصُرَ بِهِ اجَلُهُ وَقَعَ اجْرُهُ عَلَى اللَّهِ.

(فروع كافى، ج 4، ص 260)

امام صادق عليه السلام فرمود:

حج و عمره، دو بازار از بازارهاى آخرت است و كسى كه به اين دو عمل اقدام كند، در جوار و پناه خداست. اگر آنچه را آرزو دارد (رسيدن به زيارت خانه خدا) دريابد، خداوند او را مى آمرزد و اگر اجل دست او را كوتاه كرد، پاداش او بر خداست.

ص:17

نه تنها حج و عمره، بلكه كلّ زندگى دنيايى بازارى است كه عدّه اى موفّق مى شوند در اين بازار به تجارتِ آخرت بپردازند و سودهاى فراوان اخروى به دست آورند، عدّه اى نيز سرمايه عمر و نيروى جوانى و امكانات خويش را صرف لذّتهاى زودگذر مى كنند و از بهره آخرت محروم مى مانند. زيارت خانه خدا و مرقد حضرت رسول «ص» نيز از اينگونه فرصتها و بازارهاى آخرتى است.

آنان كه در اين راه تلاش مى كنند، در پناه خدايند و سايه لطف الهى بر سر آنان است، خواه به زيارت نائل آيند، خواه مرگشان فرا رسد و مهلت زيارت نيابند. زائران «مغفور» ند و ناكامان «مأجور».

خوشا آنانكه شوق اين سفر را در سر و در دل دارند و از فرصتهاى مغتنمِ حضور در «مكّه» و «مدينه» حدّ اكثر بهره را مى برند.

و ... دريغ بر آنانكه از اين بازارهاى پر منفعت، دست خالى برمى گردند، بى آنكه به مغفرت، توبه، تغيير حال و ثواب نائل آيند.

ص:18

سهل انگارى در حج

عَن ابى عبداللَّه عليه السلام قال:

اذا قَدُرَ الرَّجُلُ عَلَى الحَجِّ فَلَمْ يَحُجَّ فَقَدْ تَرَكَ شَريعَةً مِنْ شَرائِعِ الْاسْلامِ.

(وسائل الشيعه، ج 8، ص 18)

از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود:

هر گاه كسى توانايى بر حج داشته باشد و از روى سهل انگارى، حج به جا نياورد، شريعت و آيينى را از آيين هاى اسلام، ترك كرده است.

ص:19

وسوسه شيطان هيچ كس را رها نمى كند، حتى كسى را كه استطاعتِ مالى و بدنى حج دارد، او را به امروز و فردا مى كشاند.

قدرت و تمكّن، موهبت الهى است و «حق اللَّه» را برگردن انسان مى آورد، زكاتِ توانگرى، پرداختِ حقوق الهى و حقوق مردم است.

آنكه تهيدست و ناتوان است، تكليفى هم ندارد.

امّا ثروتمندان سالم و توانمند، اگر از اداى فريضه حج شانه خالى كنند و با سهل انگارى و مسامحه با اين وظيفه برخورد كنند، نسبت به شرايع دين و دستورالعملهاى مكتب، بى اعتنايى كرده اند و چه گناهى بالاتر از ترك يك فريضه دينى مانند زيارت خانه خدا؟!

كسى كه از صرف كردن مال و فرصت در راه خدا سرباز زند، گرفتار بلاهايى مى شود كه چند برابر بيشتر را خرج راههاى ديگر مى كند و بركت از مال و عمرش گرفته مى شود. در حالى كه خداوند، وعده فرموده كه خرجهاى در راه حج را جبران كند. دست و دل بازى در راه مخارج اين سفر مقدّس نيز، در روايات متعددى مطلوب و پسنديده به شمار آمده است.

ص:20

الزام به حج

قالَ الصّادقُ عليه السلام:

لَوْ انَّ النّاسَ تَرَكُوا الْحَجَّ لَكانَ عَلَى الْوالى انْ يُجْبِرَهُمْ عَلى دلِكَ وعَلَى المُقامِ عِنْدَهُ وَلَوتَرَكُوا زِيارَةَ النّبىِّ صلى الله عليه و آله لَكانَ عَلَى الْوالى انْ يُجْبِرَهُمْ عَلى ذلِكَ وَعَلَى الْمُقامِ عِنْدَهُ، فَانْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ مالٌ انْفَقَ عَلَيْهِم مِنْ بَيْتِ مالِ الْمُسلِمينَ.

(من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 420)

امام صادق عليه السلام فرمود:

اگر مردم رفتن به حج راترك كنند، بر حاكم اسلامى است كه آنان را بر اين كار و بر حضور در كنار خانه خدا وادار كند واگر زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله را هم ترك كنند، بر حاكم اسلامى است كه آنان را به زيارت قبر پيامبر و بودن در كنار مرقد نبى وادارد.

پس اگر مردم (براى اين زيارت) ثروتى هم نداشته باشند، حاكم اسلامى از بيت المال مسلمانان، خرج آنها را بدهد.

ص:21

زيارت خانه خدا و حضور در كنار مزار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از مهمترين شعائر دين است كه حيات و قوام مكتب و شكوه اسلام و عزّت مسلمين به آن بستگى دارد.

از اين رو، خداوند اداى اين زيارت را واجب ساخته است.

اگر مسلمانان از روى بى اعتنايى به كعبه و حرم پيامبر، ترك زيارت كنند، به مقتضاى روايات، عقوبت الهى دامنگيرشان خواهد شد.

براى حفظ شكوه دين، ولىّ امر مسلمين وظيفه دارد در صورتِ ترك اين عبادتگاهها و خلوت شدن خانه خدا و حرم پيامبر، جمعى را با هزينه بيت المال به اين سفر اعزام كند، تا آثار و بركات اجتماعى و سياسى اين فريضه، از دست نرود.

اين كار، يكى از مصداقهاى «تعظيم شعائر» است كه در قرآن كريم آمده است.

ص:22

مهمان معنويّت

قالَ الصادق عليه السلام:

انَّ ضَيْفَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَاعْتَمَرَ، فَهُوَ ضَيْفُ اللَّهِ حَتّى يَرْجِعَ الى مَنْزِلِهِ.

(خصال، ج 5، ص 24)

امام صادق عليه السلام فرمود:

همانا ميهمان خدا، مردى است كه حج و عمره به جاى آورد، چنين كسى مهمان خداوند است، تا آنكه به خانه اش بازگردد.

ص:23

تا صاحبخانه، مهمان را دوست نداشته باشد، دعوتش نمى كند.

وقتى هم مهمان، به دعوتِ ميزبان لبّيك گفت و ادب و معرفت نشان داد، صاحب خانه هم با كرم و بزرگوارى، مهمان را پذيرايى مى كند.

نياز مهمان خدا به كرم و رحمت آن مهربانِ بنده نواز است و در غربتِ دور از خانه و وطن، با پروردگارش انس مى گيرد و بر سر سفره نعمتهاى معنوى او نشسته است.

آنكه بر ضيافت الهى وارد مى شود، نه شكمى گرسنه، بلكه جانى مشتاق و دستانى نيازمند به رحمت مولا دارد.

پذيرايى خداوند هم نه آب و نان، بلكه مغفرت و آمرزش است.

از ما خواستن و از خدا اجابت كردن.

از ما عرضه نياز و از خداوند، تأمين نياز و برآوردن حاجات.

سفر حج، سفر عبوديّت و بندگى است، نه تفريح و سياحت، دعوت كننده هم كريم و بزرگوار و مهربان است.

گر گدا كاهل بود، تقصير صاحبخانه چيست؟ ...

ص:24

پاكى نيّت

قال الصادق عليه السلام:

اذا ارَدْتَ الحَجَّ فَجَرّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ مِنْ كُلِّ شاغِلٍ وَحِجابِ كُلِّ حِجابٍ وَفَوِّضْ امورَكَ كُلَّها الى خالِقِكَ و تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فى جَميعِ مايَظْهَرُ مِنْ حَرَكاتِكَ وَسَكَناتِكَ.

(بحارالانوار، ج 99، ص 124)

امام صادق عليه السلام فرمود:

هر گاه تصميم به حج داشتى، پيش از آهنگ سفر، قلب خود را از هر چه كه مشغول سازد يا حجاب باشد، پاك و مجرّد كن و همه كارهايت را به آفريدگارت بسپار و در همه حركات و سكنات، بر خدا تكيه و توكّل كن.

ص:25

اين نمونه اى از «ادب باطنى» حج است.

وقتى حجّ، حضور در ميقات پروردگار و شركت در ضيافت الهى است،

وقتى احرام بستن و به زيارت و طواف خانه خدا رفتن، لبيك گويى به نداى دعوتِ ابراهيم عليه السلام است،

پس، حاجى هم بايد به تناسب مقام و موقعيت، خود را مهياى اين ديدار و «بار عام» سازد.

با دلى پاك از هر آلايش،

با نيّتى خدايى و دور از هر نوع خودنمايى،

با رفتارى متين و خداپسند،

با ادب و متانتى شايسته زائر خانه خدا و حرم رسول،

با توجهى خاص به پروردگار،

با قلبى سرشار از اخلاص و وقار، ... خود را مهياى اين شرفيابى به محضر مولا كند و فرصت را غنيمت شمارد.

از كجا كه اين سفر، بار ديگر برايش فراهم گردد؟ ...

از كجا؟

ص:26

انواع حج و حجّاج

قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

يَأتى عَلىَ النّاسِ زَمانٌ يَكونُ فيهِ حَجٌّ الْمُلوكِ نُزْهَةً وَحَجُّ الْأغنياءِ تِجارَةً وَحَجُّ الْمَساكينِ مَسألةً.

(تهذيب، ج 5، ص 463)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

روزگارى بر مردم مى آيد كه در آن زمان، حج زمامداران براى تفريح است، حج ثروتمندان براى تجارت و حج محرومان براى درخواست!

ص:27

بسيارى از اعمال و عبادات اسلامى، اگر مورد غفلت قرار گيرد، روح اصلى خود را از دست مى دهد و به چيز ديگرى با انگيزه ها و آثار نامطلوب، تبديل مى گردد.

«حج» هم يكى از اين نمونه هاست.

شركت در مراسم حج، در اصل، پاسخگويى به نداى حضرت ابراهيم براى زيارت خانه پروردگار است، تا از اين رهگذر، عقيده و ايمان ريشه دارتر و اعمال و روحياتِ زائر، خالصتر گردد. بنابراين، آميختن اين عبادت به نيّتها و اهداف ديگر، بيرون رفتن از مرز عبادت مطلوب است.

امروز كه وسايل سفر فراهم تر و مسافرتهاى دور و دراز آسانتر است و تمكّن مالى اشخاص هم بيشتر شده است، نياز به توجّه بيشترى است كه «حج»، روح اصلى خود را از دست ندهد و حاجى نه به قصد سياحت و تجارت، بلكه با انگيزه انجام خالصترين عبادتِ توحيدى به اين سفر آيد.

پيشگويى حضرت رسول صلى الله عليه و آله هشدارى براى آنان است كه با خود، ارز اضافى مى آورند، نه به قصد تهيّه سوغات، بلكه براى خريد اجناسى كه بتوانند در كشور خود بفروشند و پولى به دست آورند. حيف از اين سفر و دريغ از فرصتهاى گذرا و مغتنم حاجى كه صرف پرسه زدن در بازارها و قيمت كردن اجناس شود! ... حيف!

ص:28

درس احرام

قال الرضا عليه السلام:

انَّما يُؤْمَرُوا بِالْاحْرامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِم حَرَمَ اللَّهِ وَامْنِهِ وَلِئَلّا يَلْهُوا وَيَشْتَغِلُوا بِشَى ءٍ مِنْ امورِ الدّنيا وَزينَتِها وَلذّاتِها وَيَكوُنوا جادّينَ فيما هُم فيهِ قاصِدينَ نَحْوَهُ، مُقْبِلينَ عَلَيهِ بِكُلّيَتِهِمْ.

(وسائل الشيعه، ج 9، ص 3)

امام رضا عليه السلام فرمود:

مردم به «احرام» مأمورند، تا آنكه پيش از ورود به حرم امن خدا «خشوع» پيدا كنند و در پى بازيچه و مشغوليات ديگر از كارهاى دنيا و زيورها و لذّتهاى آن نروند و با تمام وجود و همه توجّه، به كارى بپردازند كه به خاطر آن آمده و روى آورده اند.

ص:29

احرام، كه با پوشيدن دو قطعه پارچه دوخته نشده و ساده انجام مى گيرد، حاجى را از همه تعلّقات و تشريفات و دلبستگيهاى دنيوى مى رهاند و دلها را خاشع و روحها را آماده پذيرش جذبه هاى معنوى حج مى كند.

فلسفه اصلى حج، پرداختن به خدا و گسستن از ماديّات است. برنامه هاى حج، زمينه ساز چنين توجه هاست. اگر بنا باشد در اين ايّام هم حاجى در پى جلوه ها و زر و زيور زندگى و كامجوييها و لذّت خواهيهاى دنيوى باشد، از فلسفه اصلى حج دور شده است.

(اى يكدله صد دله، دل يكدله كن) ... آنكه در اينجا همه وجود و حواس و عنايت خويش را صرف معنويّات نكند، بهره چندانى نخواهد برد. زائران خانه خدا بايد مواظب روحيات و حالاتِ قلبى خويش باشند، كه اين فرصتهاى نورانى بسيار مغتنم و كمياب است. خيلى ها سالها در حسرتِ آمدن به حج و تشرّف به زيارت اين سرزمين مقدّسند، امّا محرومند، آنكه فعلًا اين توفيق را يافته است، حيف است كه فكرش در پى چيزهاى ديگر باشد.

احرام، سرآغاز ورود به حرم الهى است. كسى كه وارد حرم مى شود، بايد مُحرم باشد. مُحرِم شدن، زمينه مَحرم شدن است. احرام، حاجى را وارد حريمى مى كند كه سراسر نور و معنويّت است.

ص:30

«سعى» و تواضع

قال الصادق عليه السلام:

ما مِنْ بُقعَةٍ احَبُّ الَى اللَّهِ تعالى مِنَ المَسْعى لِأَنَّهُ يَذِلُّ فيهِ كُلُّ جَبّارٍ.

(بحارالانوار، ج 99، ص 45)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

نزد خداى متعال، هيچ بقعه و سرزمينى محبوبتر از مَسعى نيست، چرا كه در آنجا هر جبّار و گردنكشى خوار مى شود.

ص:31

يكى از مهمترين درسهاى حج، ايجاد روحيه تواضع و فروتنى است، تا گرفتارانِ غرور و تكبّر را به عجز و نياز و كوچكى خويش واقف سازد و زمينه هاى «عبوديّت» و «اطاعت» را بيدار كند.

«سعى» ميان صفا و مروه و پيمودن فاصله اين دو كوه و ياد كردن از تلاش و مجاهدت «هاجر» در راه آب يافتن براى «اسماعيل»، حاجى را در پيشگاه اخلاص و عشق «آل ابراهيم» به تواضع وا مى دارد، بويژه هَروَله و دويدن در محدوده خاصّى از اين مسافت.

در اين سفر، همه تعلّقات و تشخّصها بايد كنار گذاشته شود و حاجى، هر كه و از هر كجا و هر نژاد كه باشد، بايد هَروَله كنان اين مسافت را پيموده، بندگى و فرمانبردارى خويش را نشان دهد. اينجا تنها خداست كه بزرگ است، «اللَّه اكبر»، و تنها فرمان اوست كه اجرا مى شود «وَلهُ الحكم».

حتى دانشمندان، فرماندهان، ثروتمندان و صاحب منصبان هم دوشادوش سياه و سفيد و فقير و غنى، با جامه اى ساده به نام «احرام» بر دوش، نام خدا بر لب و نيّت بندگى در دل، لبّيك گويان به فرمان خدا، اين راه را مى پيمايند. اينجاست كه تكبّرها وجبروتهاى پوچ جبّاران فرو مى ريزد وشكوفه هاى خضوع و تسليم به جاى آنها مى رويد.

ص:32

درس عبوديّت

قال الصادق عليه السلام:

... وَهذا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ فى اتْيانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلى تَعظيمِهِ وَ زِيارَتِهِ وَقَدْ جَعَلَهُ مَحَلَّ الأنبياءِ وَقِبْلةً لِلْمُصَلّينَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوانِهِ وَطَريقٌ تُؤَدّى الى غُفْرانِهِ.

(بحارالانوار، ج 99، ص 29)

امام صادق عليه السلام فرمود:

... و اين خانه اى است كه به وسيله آن، خداوند بندگانش را به پرستش فراخوانده، تا در آمدن به سوى آن، ميزان «اطاعت» آنان را بيازمايد. از اين رو بندگان را به بزرگداشت و زيارت آن تشويق كرده و آنجا را جايگاه انبيا قرار داده و براى نمازگزاران، «قبله» ساخته است. پس اين حج، شعبه اى از رضوان الهى و راهى به سوى مغفرت اوست.

ص:33

ادّعاى «ايمان»، جز با «عمل و طاعت» به ثبوت نمى رسد و تا فرمان در كار نباشد، ميزان فرمانبردارى بندگان روشن نمى گردد.

حج كه نوعى هجرت از خانه و زندگى و ثروت و تعلّقات در راه اجراى فرمان است، محكى و آزمونى براى اخلاص و تعبّد بندگان است، تا روشن گردد چه كسانى مطيعند و جان مشتاق و گام خسته خود را به اين سرزمين و اين مشاعر و مواقف مى آورند.

همه پيامبران، در اين ديار فرود آمده اند. آنان كه بنده تر و مطيعتر بوده اند، در حج و زيارت، اسوه ديگرانند. امّتها نيز در اقتدا به رسولان الهى به اين سفر مى آيند و رنج مقدّس زيارت را به جان مى خرند.

به علاوه، كعبه قبله مسلمين است، روى به آن دارند و به سوى آن عمرى نماز مى گزارند. چه لذّتى بالاتر از حضور در ميعادگاه و قبله وحدت؟!

اگر راهى به سوى رضايت و خشنودى الهى است و اگر مسيرى ما را به مقصدِ «غفران» مى رساند، همين راه و اعمال است، اگر درست و با اخلاص پيموده شود.

ص:34

فوت در حرمين

قالَ رسولُ اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَنْ ماتَ فى احَدِ الْحَرَمَيْنِ مَكَّةَ وَالْمَدينَةِ لَمْ يُعْرَضْ وَلَمْ يُحاسَبْ وَماتَ مُهاجِراً الَى اللَّهِ عزَّوَجلّ وَحُشِرَ يَوْمَ الْقيامَةِ مَعَ اصْحابِ بَدْرٍ.

(من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 565)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس در يكى از دو حرم (مكه و مدينه) از دنيا رود، در روز قيامت براى عرضه اعمال و محاسبه حاضرش نمى كنند و مگر او مهاجرت به سوى خداوند محسوب مى شود و در قيامت هم با اصحاب (و شهداى) بدر محشور مى گردد.

ص:35

حرم الهى و حرم پيامبر، دو مكان مقدّسند و به خاك سپرده شدن در تربت پاكِ اين دو حرم، افتخار و عزّت است. چه بسا كسانى آخر عمرشان را مقيم مكّه يا مجاور مدينه مى شدند كه در اين دو شهر از دنيا بروند و از رحمت الهى برخوردار گردند.

حاجى، براى زيارت خانه خدا و مرقد رسول اللَّه به سفر حج مى رود. اگر در اثر بيمارى يا حادثه اى در يكى از اين دو شهر از دنيا برود، مشمول لطف ويژه الهى خواهد بود.

و ... چه رحمتى بالاتر از اينكه از محاسبه روز قيامت، بآسانى و سهولت بگذرد و هجرت كننده به سوى خدا به حساب آيد؟!

بر انگيخته شدن با شهداى بدر نيز، فضيلت بسيار والايى است كه براى چنين زائرانى مقدّر مى شود.

آنكه در يكى از اين دو حرم فوت مى كند و در قبرستان ابوطالب يا بقيع به خاك سپرده مى شود، هر چند بخاطر غربت و دورى از وطن، براى بستگانش اندوهبار است، ولى چون در جوار اولياى خداست، تسلّى بخش داغديدگان است.

ص:36

آداب همسفرى

قال الصادق عليه السلام:

وَطِّنْ نَفْسَكَ عَلى حُسْنِ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبْتَ فى حُسْنِ خُلقِكَ وكُفَّ لِسانَكَ وَاكْظِمْ غَيْظَكَ وَاقِلَّ لَغْوَكَ وَتَفَرَّشْ عَفْوَكَ وَ تَسْخُو نَفسُكَ.

(فروع كافى، ج 4، ص 286)

امام صادق عليه السلام فرمود:

خودت را آماده كن تا با همراهان و همسفرانت، معاشرت نيكو داشته باشى، در خوشرفتارى ات، و زبان خويش را نگهدار و خشم خود را فرو ببر و سخنان بيهوده را كم كن و عفو و گذشت خويش را بگستران و از خود بگذر.

ص:37

در هر زندگى گروهى و اجتماعى به ايثار و گذشت نياز است تا آن جمع، از همراهى خود لذّت ببرند. وگرنه، خواسته ها و تمايلات افراد متفاوت است و هر كس اخلاق و روحيّه خاصّى دارد و اگر همه بخواهند اوضاع طبق خواسته هاى شخصى آنان باشد، اختلاف پديد خواهد آمد.

از اين رو، اگر زبانها و خشمها كنترل شود و حسن خلق و گذشت و ايثار، حاكم گردد، هم جلوى اختلافها گرفته مى شود و هم بگومگوهاى موجود، پايان مى گيرد.

مثلًا در تقسيم غذا و ميوه، در روشن و خاموش بودن چراغ و پنكه و كولر، در زود يا دير خوابيدن، در ايجاد سر و صدا يا مراعات سكوت و رعايت حال ديگران و انتخاب جا براى نشستن و خوابيدن و امثال اينگونه امور، آنچه يك جمع زائر به آن نيازمندند، «حسن خلق» و «حسن مصاحبت و معاشرت» است.

بسيارى از حرفها را نبايد گفت، جلوى عصبانيّتها را بايد گرفت و از جرّ و بحثهاى بى مورد، آن هم بر سر مسائل جزيى و بى اهميّت بايد جلوگيرى كرد. گراميترين و عزيزترين افراد نزد خداوند، كسى است كه براى مردم سودمندتر باشد و بيشتر بتواند گِره از كار آنان بگشايد و خدمتگزار حجّاج باشد نه اسباب زحمت. به قول معروف:

«يار شاطِر» باشد، نه «بار خاطر».

ص:38

ادب حجّ

قال الباقر عليه السلام:

ما يُعْبَؤُ بِمَنْ يَؤُمُّ هذا الْبَيْتَ اذا لَمْ يَكُنْ فيهِ ثَلاثُ خِصالٍ:وَرَعٌ يَحْجُزْهُ عَنْ مَعاصِى اللَّهِ وَحِلمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَحُسْنُ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ.

(بحارالانوار، ج 99، ص 121)

امام محمدباقر عليه السلام فرمود:

چه سودى براى كسى كه آهنگ زيارت اين خانه كند، اگر در او اين سه خصلت نباشد؟:

يكى تقوا و ورعى كه او را از گناهان باز دارد،

يكى حلم وبردبارى كه به وسيله آن خشم خود را مهار كند،

و يكى هم حُسن معاشرت و خوشرفتارى با همراهان و همسفران.

ص:39

در سفرى به قداست و معنويتِ حج، روا نيست كه زائران معبد عشق و مرقد معشوق، ادب زيارت را مراعات نكنند. حج، براى تربيت اخلاق و سازندگى زائر است.

حاجى بايد سرتاپا پرهيزكارى و بردبارى و خوشرفتارى باشد.

اگر جز اين باشد، از اين سفر چه سود؟ پذيرفتنى نيست كه در جوار خانه خدا و حرم رسول، بازهم زائر محترم انديشه هاى خلاف در سر بپروراند و بى تقوايى و ناپرهيزى نسبت به گناه از خود نشان دهد. «ورع»، يك نيروى خدا ترسى درونى است كه دست و زبان و چشم و گوش را از معصيت و حرام، باز مى دارد.

از آنجا كه در طول سفر، زائر با ديگران همزيستى دارد و در يك مجموعه زيست مى كند، شايسته است از عصبانيّتهاى بيجا و تندخويى و بدزبانى و خشم بپرهيزد و تا آنجا كه مى تواند، نسبت به همسفران كه همه مهمان خدايند، «حُسن معاشرت» و «اخلاق نيكو» داشته باشد، از لغزشها بگذرد، جدال نكند، كينه به دل نگيرد. معاشرتِ خوب و اخلاق حسنه، سنّت پيامبر و يادگار آن حضرت است و چه كسى شايسته تر از «حاجى» كه در رفتار و سلوك، به آن حضرت اقتدا كند؟!

ص:40

ضيافتخانه الهى

قال الامام زين العابدين عليه السلام:

حَقُّ الحَجِّ انْ تَعْلَمَ انَّهُ وَفادَةٌ الى ربِّكَ وَفِرارٌ الَيْهِ مِنْ ذُنوبِكَ وَبِهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَقَضاءُ الفَرْضِ الّذى اوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَيكَ.

(بحارالأنوار، ج 74، ص 4)

امام سجاد عليه السلام فرمود:

حق حج آن است كه بدانى ورود به آستان لطف پروردگار توست و فرار از گناهان به سوى خداست و توبه تو با حج پذيرفته مى شود و اداى فريضه اى است كه خداوند بر تو واجب ساخته است.

ص:41

هر مهمانى، آداب و مراسمى دارد و پذيرايى خاصّ.

در سفر روحانى حج، زائر اگر هم بارى سنگين از گناهان دارد، ولى به مهمانى خداى مهربانى مى رود كه آمرزنده گناهان است و وعده فرموده كه در اين مناسك و مشاعر، سايه رحمتش را بر سر بندگان بگسترد و آنان را از گناهان پاك كند.

هر فريضه و حكمى، حقّى به گردن مسلمان دارد. حق حج بر حاجى نيز اين است كه شأن و مرتبه اين عبادت را بشناسد و با قلبى اميدوار به لطف حق، قدم در راه زيارت بگذارد. حجّ، اداى تكليفى الهى است كه از ويژگيهاى «امّت محمّدى» قرار داده شده است. آنكه به اين سفر مى آيد، بايد سوغات سفرش آمرزش گناهان و پاكى دل و جان باشد. در اين صورت است كه حج او «مقبول» به شمار مى آيد.

ص:42

نماز در مسجدالحرام

عن ابى عبداللَّه عن آبائه عليهم السلام:

الصّلاةُ فِى الْمَسْجِدِ الحَرامِ تَعْدِلُ مِأَةَ الْفَ صَلاةً.

(فروع كافى، ج 4، ص 526)

امام صادق عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش فرمود:

نماز در مسجدالحرام، با صد هزار نماز (در جاى ديگر) برابر است.

ص:43

گاهى مكان و زمان، در بازدهى و ثمره يك عمل تأثير دارد و در عبادات، ثواب آنها را افزون مى سازد.

يكى از مكانهاى مقدّس، مسجدالحرام است كه كعبه، قبله مسلمين و خانه توحيد كه ابراهيم آن را به فرمان خدا برپا كرده است، در آن قرار دارد. حتّى نظر كردن به كعبه و نشستن در مسجدالحرام و تنفّس در فضاى معنوى و ملكوتى خانه خدا، ثواب دارد.

ولى آنانكه هوشيارترند، به نشستن و نگاه كردن اكتفا نمى كنند و به بهترين كارى كه در مسجدالحرام مى توان پرداخت (قرائت قرآن و نماز خواندن) مشغول مى شوند.

يك ركعت نماز، برابر با صد هزار ركعت!

چه پاداشهاى كريمانه اى كه خداوند، به زائران بيت اللَّه الحرام مى دهد! راستى آنان كه از اين سفر محرومند، از اين ثوابهاى سرشار هم بى بهره اند. حاجى بايد هزار بار شكر كند كه توفيق تشرّف به جايى را يافته است كه فضيلت و ثواب، سيل آسا در آن سرشار است.

لحظات را مغتنم شماريد و تا مى توانيد براى خودتان، اموات و ذوى الحقوق و دوستان و استادان و ملتمسين دعا نماز بخوانيد و آنان را در ثواب عبادتهايتان شريك سازيد.

ص:44

طواف يا نماز؟

قال الصادق عليه السلام:

انَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتعالى جَعَلَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرينَ وَمِأةَ رَحَمْةً، سِتُّونَ لِلطّائِفينَ وَارْبَعُونَ لِلْمُصَلّينَ وَعِشْروُنَ لِلنّاظِرينَ.

(وسائل الشيعه، ج 9، ص 396)

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

خداوند متعال، پيرامون كعبه صد و بيست رحمت قرار داده است. شصت رحمت براى طواف كنندگان است، چهل رحمت براى نمازگزاران و بيست رحمت براى نگاه كنندگان (به كعبه).

ص:45

بهترين عمل در مسجدالحرام چيست؟

آنان كه مى كوشند از فرصتها و موقعيّتهاى بيشترين بهره را ببرند، در پى يافتن بافضيلت ترين كارها در ايام حجّند.

تشرّف به حرم خدا، همچون به آب رسيدنِ يك ماهى است و مؤمن، شناگر درياى رحمت و ثواب الهى است.

سزاوار نيست كه اوقات حضور در مسجدالحرام و جوار كعبه، به غفلت و بيهودگى يا به گفتگوهاى بى ثمر با آشنايان و به حرف و تماشاى مردم بگذرد.

طبق اين حديث، برترين عمل كه درصد بيشترى از رحمت الهى را جذب مى كند، انجام طواف بر گرد خانه خداست. نماز خواندن در درجه بعد قرار دارد.

و اگر كسى حال طواف يا نماز را ندارد، حدّاقل گوشه اى و كنارى نشسته به كعبه بنگرد، كه نگاه به كعبه هم عبادت است.

حيف است كه اين فرصتهاى كمياب و گرانبها رايگان از دست رود.

مؤمن، همه جا زرنگ است، حتّى در ميدان معنويات و صحنه ثوابهاى پروردگار.

ص:46

امام زمان «ع» در موسم حج

امام زمان «ع» درموسم حج

قال الصادق عليه السلام:

يَفْقِدُ النّاسُ امامَهُم فَيَشْهَدُهُمُ الْمَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلايَرَوْنَهُ.

(بحارالأنوار، ج 52، ص 151)

امام صادق عليه السلام فرمود:

مردم، امام خويش را از دست مى دهند (و در زمان غيبت) امام در موسم حج حضور پيدا مى كند و مردم را مى بيند، امّا آنان او را نمى بينند.

ص:47

عصر غيبت، عصر آزمايش مردم و سنجش ايمانهاست.

فلسفه غيبت امام عليه السلام زمينه سازى براى بالا رفتن ايمانها و شناخت امام و نقش او در هستى و هدايت مردم است. در دورانى كه مردم گرفتار جهل و دنياگرايى و سلطه حكومتهاى جائر شدند، امامان يكايك مظلومانه به شهادت رسيدند.

خداوند، حجّت دوازدهم را ذخيره نگهداشت و مردم را به هجران و غيبت مبتلا ساخت، تا روزى به خواست خداوند ظهور كند و جهان را با فروغ عدالت روشن سازد.

طبق احاديث متعدّد، آن حضرت در ايّام حج، در موسم اين عبادت حضور مى يابد و در جمعِ مردم و زائران خانه خداست و مردم را مى بيند، امّا مردم توفيق ديدار او را ندارند، يا مى بينند ولى نمى شناسند.

البته كسانى هم هستند كه چه در موسم حج و در حال طواف يا وقوف به عرفات و ... يا در اوقات و جاهاى ديگر به ديدار آن «خورشيد» پنهان توفيق مى يابند. امّا بايد دانست كه اين زيارت عظيم، لياقت و پاكى و تقوا مى خواهد. كسانى روز و شب در انتظار ديدار او عاشقانه مى سوزند. امّا اگر دلى پاك باشد و مؤمنى زندگىِ خدا پسند داشته باشد، به اين توفيق، دست خواهد يافت.

حضرت مهدى عليه السلام محور عالم و نور هستى و قلب عالم امكان است و ظهورش تحقّق بخشِ وعده الهى در حاكميت مطلق حق بر سراسر عالم است.

ص:48

گسترش فرهنگ اهل بيت «ع»

گسترش فرهنگ اهل بيت

قال الرضا عليه السلام:

... فَانْ قالَ:فَلِمَ امِرَ بِالحَجِّ؟ قيلَ:لِعِلَّةِ الوَفادَةِ وطَلَبِ الزّيادةِ ... مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفقُّهِ و نَقْلِ اخبارِ الأئمَّةِ الى كُلِّ صُقْعٍ وناحِيَةٍ.

(ميزان الحكمه، ج 2، ص 267)

حضرت رضا عليه السلام فرمود:

اگر كسى گويد:چرا به حج فرمان داده شده است؟ در پاسخ گفته مى شود:به علّت آنكه مردم به آستان فيض الهى وارد شوند و مهمان او گردند و از او افزايش خواهند ... بعلاوه كه در اين حج، دين شناسى و نقل سخنان و اخبار ائمّه اهل بيت عليهم السلام به هر منطقه و ناحيه است ...

ص:49

غير از آثار و بركات مادّى سفر حج، بار محتوايى و فرهنگى آن نيز قابل ملاحظه است. زائران در اين سفر، با فرهنگ دين و معارف اهل بيت بيشتر آشنا مى شوند و كلمات نورانى معصومين عليهم السلام را فرا گرفته، به همه سوى مى برند و مى رسانند.

اين حديث، گوياى دورانى سخت و خفقان بار است كه بر امامان گذشته است. در دوره هايى بسيار، حكومت و قدرت تبليغى و پايگاههاى فرهنگى همه در اختيار جناحى بوده است كه به چشمه زلال و اصيل دين (يعنى ائمّه و اهل بيت) توجّهى نداشتند. فرصت زيارتى حج، زمينه اى بوده تا مردمى كه از اقصى نقاط جهان اسلام به ديدار خانه خدا و حرم حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى آمدند، با كلمات و فقه و معارف و آموزشهاى خاندان رسالت آشنا شوند و در بازگشت به وطن خويش، تعاليم اهل بيت را همچون سوغاتى ارزشمند، به آن ديار منتقل سازند.

اين فلسفه و علت، امروز هم داير و جارى است. هنوز هم جهان معاصر، با همه ارتباطات، فرهنگ ناب اهل بيت عصمت را آنگونه كه بايد و شايد، نمى شناسد.

حج، فرصتى مناسب براى نشر مرام و مكتب اولياى الهى است، تا جهان اسلام، هر چه بهتر با اين فرهنگ حياتبخش آشنا شوند و فروغ و جلوه دين را در سيماى خاندان عصمت بنگرند.

ص:50

آمرزش در عرفات

قالَ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَنْ وافى بِعَرَفَةَ فَسَلِمَ مِنْ ثَلاثٍ:اذُنُهُ لاتَسْمَعُ الّا الى حَقٍّ وَعَيْناهُ انْ تُنْظُرَ الّا الى حَلالٍ وَلِسانُهُ انْ يَنْطِقَ الّا بِحَقٍّ غُفِرَتْ ذُنُوبُهُ وَانْ كانَتْ مِثْلَ زَبَدِالْبَحْرِ.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 165)

حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس حضور در عرفات را در روز عرفه دريابد و از اين سه چيز خود را رهانده باشد، گناهانش آمرزيده مى شود، هر چند مثل كف دريا (فراوان) باشد:

يكى آنكه با گوشش جز به حق، به چيزى گوش ندهد،

دوّم آنكه با دو چشمش جز به حلال ننگرد،

و بالأخره با زبانش جز به حق گويا نشود.

ص:51

روز «عرفه»، روز رحمت عالم الهى است و صحراى «عرفات»، وادى مغفرتِ گسترده و بى دريغ پروردگار است.

خداى مهربان، بندگانش را دعوت كرده تا آنان را بيامرزد و بر آنان تفضّل كند. امّا بر خوردارى از اين رحمت واسعه، زمينه لازم دارد.

همچنانكه براى پركردن يك ظرف از شير و شربت، پس از تطهير و شستشوى آن است و هرگز كسى در كاسه آلوده و ليوان كثيف، غذا و شربت گوارا نمى ريزد، جام دل هم بايد پاك باشد تا رحمت الهى آن را فراگيرد. پاكى دل و جان نيز از مجراهاى «چشم» و «گوش» و «زبان» است. قلب، كتابى است كه محتواى آن با ديده ها، شنيده ها و گفته ها تدوين مى شود. اگر كسى بر اين سه مسيرِ ورودى قلب، تسلّط نداشته باشد و اين مجراها را پاك نسازد، چه انتظارى است كه فيض الهى در عرفه او را فرا گيرد؟!

بايد پاك شد، تا در ديار پاكى و رحمت، از چشمه فيض ازلى نوشيد و سيراب شد.

ص52

حجّ و توبه

قالَ رسولُ اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَعاشِرَ النّاسِ! حَجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَالتَّفَقُّهِ ولا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشاهِدِ الّا بِتَوْبَةٍ وَاقْلاعٍ.

(الاحتجاج، ج 1، ص 81)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در يكى از خطبه هاى غدير، فرمود:

اى گروه مردم! با كمال دين و دين شناسى، خانه خدا را زيارت كنيد و از مشاهد و زيارتگاهها، جز با توبه و دل كندن (از گناه و بدى) برنگرديد.

ص:53

ارزش هر عبادتى به ميزان معرفت و شعورى است كه در عبادت كننده است.

حج، يكى از عظيمترين و سازنده ترين عبادتهاست.

تجديد عهد با خانه توحيد و بنيانگذار آن، حضرت ابراهيم بت شكن است. معرفت دينى و آگاهيهاى مذهبى يك زائر، ميزان بهره ورى از سفر حجّ را بالا مى برد. پس زائر بايد زيارتش را همراه با معرفت و عرفان انجام دهد.

نتيجه چنين سفر و زيارتى، تهذيب جان و پاكسازى درون از آلودگيهاست. «توبه» به همين معناست و مشاهد شريفه و زيارتگاههاى مقدّس، جاى مناسبى براى توبه و آغاز زندگى نوينى سرشار از خلوص و بندگى و دور از آلودگيهاى گناه و هوس است.

سفارش حضرت رسول اين است كه حاجى بايد سوغاتِ توبه به همراه داشته باشد و دست خالى از حرم الهى به وطن باز نگردد.

ص:54

نشانه حجّ مقبول

قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

مِنْ عَلامَةِ قَبولِ الحجِّ اذا رَجَعَ الرَّجُلُ عَمّا كانَ عَلَيْهِ مِنَ المَعاصى، هذا عَلامَةُ قَبُولِ الحَجِّ ...

(الجعفريّات، ص 66)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

از نشانه هاى قبولى حج آن است كه حاجى از گناهانى كه قبلًا انجام مى داده است، دست بردارد. اين علامت پذيرفته شدن حج است.

ص:55

كسى كه بيمار است وبه درمانگاه و پزشك مراجعه مى كند، اگر دستورالعملهاى طبيب رامراعات كندوازآنچه بايد پرهيز كند وبه آنچه بايدعمل كند، نتيجه اش بهبودى از مرض است.

اگر بهبود نيافت، يا به دستورها دقيقاً عمل نكرده است، يا نسخه كامل و درست نبوده است.

حج، درمانگاه بيماريهاى اخلاقى و روحى است.

حضور در خانه خدايى است كه ولى نعمت انسان است و براى تقويت روح عبوديّت و بندگى و انس بيشتر با خدا و معنويات، افراد مستطيع را به ضيافت حج فراخوانده است.

آنكه زحمت سفر را بر خودهموار مى كند، پو ل خرج مى كند، دورى از خويشاوندان و خانه و زندگى را مى پذيرد و براى پاك شدن، توبه كردن، عبد شدن و چشيدن طعم شيرين اطاعت و بندگى به حج مى آيد، على القاعده بايد حالات روحى و رفتار اجتماعى و عملكرد او تفاوت كند و از تخلّفات و گناهان توبه نمايد. اگر چنين كرد و اگر موفق به تغيير در رفتار و اعمال شد، معلوم مى شود كه اين برنامه هاى تزكيه و تهذيب در او اثر داشته و روحش از آلودگيها پاك و درمان شده است، و گرنه، رنج سفر كشيده و مال از كف داده و به بهبودى هم نرسيده است.

فلسفه حج، اطاعت از فرمان است. معصيت، نافرمانى است. اگر كسى توانست به بركت اين سفر از گناهان دست بشويد و توبه كند، حجّ او قبول است.

ص:56

حج، تولّد جديد

قال الصّادق عليه السلام:

اذا افاضَ الرَّجُلُ مِنْ مِنى وَضَعَ يَدَهُ مَلَكٌ فى كِتْفَيْهِ ثُمّ قال:اسْتَأْنِفْ!

(وسائل الشيعه، ج 8، ص 73)

امام صادق عليه السلام فرمود:

آنگاه كه حاجى (پس از اتمام اعمال) از منا كوچ مى كند، فرشته اى دست بر شانه هاى او مى گذارد و مى گويد:

اعمال را از سر بگير.

ص:57

پاك شدن از گناهان، نتيجه حضور در وادى رحمتِ عرفات و مناست.

رحمت الهى هم فراگير و گسترده است.

به پايان رساندن صحيح و كامل مناسك و اعمال حج، موجب آمرزش الهى است و نورانيّت حاصل از حاجى شدن، زندگى را دگرگون مى سازد.

آمرزيده شدن حاجى، او را مانند روز نخستين ولادت مى سازد؛ پاك و بى گناه و بخشوده. نامه اعمالش سفيد است و دور از گناه.

بايد مواظب باشد تا دوباره، تيرگى معصيت و غفلت، صفحه دل و نامه عمل را نيالايد و صفاى باطنى اش را از دست ندهد.

اين است كه به او خطاب مى شود:كارها و اعمال را از اوّل آغاز كن، چرا كه گذشته گناه آلود، محو شده و فصل تازه اى آغاز گشته است.

ص:58

حاجى و نور حج

قال الصّادق عليه السلام:

الحاجُّ لايَزالُ عَلَيْهِ نُورُ الحَجِّ مالَمْ يَلُمَّ بِذَنْبٍ.

(فروع كافى، ج 4، ص 255)

امام صادق عليه السلام فرمود:

نور و روشنايى حج همواره بر حاجى باقى است، تا وقتى كه دنبال گناه نرفته باشد.

ص:59

فضاى معنوى مراسم و مناسك حج، دل و جان را روشن مى كند و اين روشنايى به چهره و سيما نفوذ مى كند.

از اين رو، حاجىِ پاك شده و از عرفات و منا برگشته كه طواف و سعى و نماز خويش را به پايان رسانده باشد، نورانيّتى ارزشمند پيدا مى كند.

اين نورانيّت، نور ايمان و پاكى و تقواست و تا وقتى باقى است كه آلودگى گناه پيش نيامده باشد. مثل كسى كه در نهرى شستشو كرده و چركها را از بدن و چهره خويش زدوده است، سيماى روشن و نظيف او نشانگر اين تطهير و پاكى است و تا زمانى كه در معرض گرد و غبار قرار نگيرد و دود وآلودگى به او نرسد، همچنان شفّاف و درخشنده است.

گناه، همچون نقطه تاريكى دل را سياه مى كند. سيه دلى در وضع ظاهر هم تأثير مى گذارد. سيماى متقين با سيماى فاجران متفاوت است.

حيف است كه حاجى پاك شده، نورانيّت و معنويّت حجّ را با ارتكاب گناه از دست بدهد و باز هم دل و جانش از نقطه هاى سياه معاصى تيره و كدر گردد. مهمّ، حفظ و نگهدارى آن حالت نورانى و معنوى است. مثل پيروزى كه به دست آوردنش آسان است، امّا نگهداريش دشوار.

رسيدن به تهذيب و توبه نيز نوعى پيروزى در جبهه «جهاد نفس» است كه بايد از آن نگهدارى كرد.

ص:60

پاداش حج

قال رسولُ اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَنْ حَجَّ هذَا الْبَيْتَ فَلَمْ يَرْفَثْ وَلَمْ يَفْسِقْ خَرَجَ مِنْ ذُنوبِهِ كَيَوْمِ وَلَدَتْهُ امُّهُ، وقالَ:الْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزاءٌ الّا الجَنّةَ.

(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 8)

حضرت محمد صلى الله عليه و آله فرمود:

كسى كه اين خانه را حج و زيارت كند و از آن پس در پى گناه نرود و مرتكب فسق نشود، از گناهانش بيرون مى رود و پاك مى شود، مثل روزى كه از مادر زاده شده است ... حجّ مقبول و پذيرفته، پاداشى جز بهشت ندارد.

ص:61

فطرت پاك و خدايى، عطيّه پروردگار است. به مرور زمان در اثر هجوم شيطان و غلبه نفس امّاره، آنان كه گرفتار معصيت مى شوند، آن فطرت الهى را از دست مى دهند و آلوده مى شوند. توبه، باز هم طهارت اوليّه و فطرت نخستين را احيا مى كند و آنكه از گناهان توبه كند، همچون كسى است كه گناه نكرده باشد.

زائران خانه خدا، اين طهارت فطرى را با زيارت و انابت و استغاثه و توبه به دست مى آورند. امّا اگر مواظب نباشند، باز هم مرتكب فسق مى شوند و از پوسته و حريم بندگى و اطاعت بيرون مى روند.

حجّ، برنامه اى براى تجديد آن طهارت روحى و تزكيه اخلاقى است. اگر حاجى مواظب باشد كه گناه نكند، مثل روز تولّد از مادر، پاك مى ماند. البته كه پاداش چنين حجّ مقبولى هم «بهشت» است.

خداى رؤوف، بهشت را جاى صالحان و خداترسانِ رستگار قرار داده است. حاجى پس از انجام مناسك و اتمام حجّ، در زمره همان صالحانى است كه خشيت الهى و فوز و فلاح را دارند، بشرط اينكه اين گوهر را از دست ندهند.

ص:62

آثار حجّ

عن السّجاد عليه السلام:

حَجُّوا وَاعْتَمِروُا تَصِّحُ ابْدانُكُمْ وتَتَّسِعُ ارْزاقُكم وَتُكْفَوْنَ مَؤْوناتِ عَيالِكُمْ. وَقالَ:الحاجُّ مَغفورٌ لَهُ وَمَوْجُوبٌ لَهُ الجَنّةُ وَمُسْتَأْنَفٌ لَهُ العَمَلُ وَمَحْفوظٌ فى اهلِهِ وَمالِهِ.

(فروع كافى، ج 4، ص 252)

امام زين العابدين عليه السلام فرمود:

حج و عمره به جاى آوريد، تا بدنهاى شما تندرست و روزيهاى شما فراوان و گسترده شود و هزينه ها و مخارج خانواده شما تأمين گردد. و ... «حاجى» آمرزيده است و بهشت براى او حتمى و واجب است و بايد اعمالش را از سر گيرد و نيز خانواده و اموالش براى او محفوظ مى ماند.

ص:63

آثار و بركات حج، هم شامل جنبه هاى مادى است، هم روحى و معنوى.

مسافرت، هم انبساط خاطر و تجديد روحيّه و قوا مى آورد، هم خستگيهاى كار مداوم را از بين مى برد، بعلاوه در اثر آگاهيهاى اجتماعى و اقتصادى، وسعت رزق مى آورد. آنچه را هم كه حاجى در راه خدا و زيارت «بيت اللَّه» خرج كند، جبران مى شود و در غياب او مخارج خانواده هم تأمين مى گردد.

اينها همه وعده هاى پروردگار است و در وعده او خلاف نيست. جبران پرداخت حقوق واجب مالى، از سوى خداوند تضمين شده است و در احاديث است كه دادن زكات، سبب افزايش مال مى گردد. حج نيز نوعى «ايثار مالى» در كنار حضور جسمى در سرزمين وحى و خاستگاه اسلام است.

بهره و ثمره معنوى اين زيارت، مغفرت و آمرزش است.

آنكه گناهان گذشته اش بخشوده شود، بجاست كه پرونده عمل خويش را با «عمل صالح» و رعايت تقوا و تعبّد آغاز كند و نگذارد بار ديگر اين مجموعه به خلاف و جرم، آميخته گردد. آنكه با خدا و براى خدا باشد، خدا هم با او و براى اوست و كفيل و عهده دار كارهاى او مى گردد.

ص:64

كمك به حجّاج

عن اسماعيل الخثعمى قال:قلتُ لأبى عبداللَّه عليه السلام:

انّا اذا قَدِمْنا مَكَّةَ ذَهَبَ اصحابُنا يَطوفونَ وَ يَتْرُكونى احْفَظُ مَتاعَهُمْ، قالَ:انتَ اعْظَمُهُمْ اجْراً.

(فروع كافى، ج 4، ص 545)

اسماعيل خثعمى گويد:به امام صادق عليه السلام عرض كردم:

ما وقتى به مكّه وارد مى شويم، همراهان و همسفران ما به طواف مى روند، و مرا نزد وسايل و اشياى خود مى گذارند تا از آنها نگهبانى و مراقبت كنم.

حضرت فرمود:پاداش تو بيش از آنان است!

ص65

اجر و پاداشى را كه خداوند به خدمتگزاران به بندگان خدا عطا مى كند، بسيار و چشمگير است، بويژه اگر اين خدمت، به زائران خانه خدا باشد.

از طرفى آنچه در زيارت و طواف و اعمال عبادى مهمّ است، خاطر جمعى و داشتنِ حضور قلب و نداشتن نگرانى و آشفتگى فكر است. اين پريشان خاطرى گاهى به خاطر وسايل حاجى است كه مى ترسد گم شود يا به سرقت رود.

كسى كه در مراقبت و حفاظت از وسايل حاجيان خدمت مى كند، در واقع به حجّاج ديگر كمك كرده است كه با خاطرى آسوده تر به عبادت بپردازند و خداى متعال اين كار را دوست مى دارد و پاداش بيشترى مى دهد. خوشا به حال آنانكه خادمان حجّاج اند و تسهيلاتى را براى مهمانان خدا فراهم مى كنند. حتى انجام يك كار و برآوردنِ يك نياز از برادر دينى، پاداشى به مراتب بيش از دهها طواف و سعى دارد.

مبادا اين خدمت، ناچيز شمرده شود و به كار خدمه حج به چشم حقارت نگريسته شود!

ص:66

مهمان خدا

قال علىٌّ عليه السلام:

الحاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَحَقٌّ عَلَى اللَّهِ تَعالى انْ يُكرِمَ وَفْدَهُ ويَحبُوهُ بالمَغْفِرَةِ.

(بحارالأنوار، ج 99، ص 8)

امام على عليه السلام فرمود:

حج كننده و عمره كننده، مهمان خداوند است و بر خداى متعال است كه مهمانش را اكرام كند و او را مشمول آمرزش خود قرار دهد.

ص:67

دعوتنامه الهى براى انجام «حج» و «عمره»، از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام تا كنون، دلهاى مشتاق و مؤمن را به زيارت فرا خوانده است. آنكه به اين سرزمين وارد مى شود، چون مهمان خداست و به دعوت او آمده، پس به «مهمانخانه» قدم نهاده است.

خداوند هم كريم است و كرمش مقتضى پذيرايى از مهمان است. مهمانِ «ضيافت خانه» الهى جز با رحمت و مغفرت پذيرايى نمى شود. نعمتها و اكرامهاى مادّى گذرا و فانى است، امّا وقتى بنده اى بر سر سفره بخشايش الهى بنشيند و از مغفرت او برخوردار گردد، به كاميابى ابدى رسيده است.

مگر نه اينكه بندگان عاصى، بيش از هر چيز به آمرزش مولى نيازمندند؟ اين سفر نيز، سفر معنوى است و حضور در محضر مولاى كريم و غفّار. مگر مى شود خداوند، بندگانش را به ضيافت دعوت كند و به «وعده غفران» عمل نكند. البتّه هيچ كس را بر خداوند، حقّى نيست، اين خود آن بزرگوار است كه رحمت و مغفرت را بر عهده گرفته و وعده داده است.

ص:68

حج، برنامه بندگى

قال علىٌّ عليه السلام:

فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الحَرامِ الَّذى جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنامِ، يَرِدُونَهُ وُرُودَ الأنْعامِ ويَألَهونَ الَيهِ وُلُوهَ الحَمامِ وَجَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَاذْعاناً لِعِزَّتِهِ.

(ميزان الحكمه، ج 2، ص 266)

حضرت على عليه السلام فرمود:

خداوند، حجّ خانه خود را بر شما واجب ساخت، خانه اى كه آن را قبله مردم قرار داد، مردم وارد آن مى شوند و شيفته آن مى گردند، آنگونه كه حيوانات و كبوتران به آبشخور گوارا فرود مى آيند، و آن را نشانه تواضعشان در برابر عظمت خدا و گردن نهادن به عزّت و قدرت الهى قرار داد.

ص:69

قبله، رمز «جهتگيرى متّحد» و نشانه «همسويى» امّت محمّدى است. خداوند متعال كعبه و زيارت «بيت اللَّه» را واجب ساخته و شوقى زايدالوصف در دل مسلمين افكنده تا از سراسر جهان، عاشقانه به ديدار آن آيند و براى بوسيدن «حجرالأسود» و طوافِ «بيت العتيق» و حضور در صحراى عرفات و منا، لحظه شمارى كنند.

زائران مشتاق، وقتى به اين ديار مى رسند، همچون تشنگانى اند كه به آب رسيده اند. امّا بايد از اين زيارت، درس و برنامه زندگى و عبوديّت گرفت.

بنده، كسى است كه عظمت الهى و نياز خويش را بشناسد و عزّت و شكست ناپذيرى خداوند را اذعان كند و بپذيرد. نتيجه چنين معرفت، فروتنى و خضوع در برابر اوست و چنين خضوعى رمز رفعت و بزرگوارى است و تا كسى در برابر خداى عظيم، كوچكى نكند به بزرگى نمى رسد و تا انسانى به عبوديّت خود اعتراف نكند، عزّت و كرامت نمى يابد.

كعبه و حج، معيار شناخت تواضع و طاعت بندگان است. نشانه صدق در بندگى هم فروتنى و كنار نهادن كبر و خود بزرگ بينى است.

ص:70

آرزوى بازگشت

قال الصادق عليه السلام:

مَنْ خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ وَهُوَ لايُريدُ الْعَوْدَ الَيْها فَقَدْ اقْتَرَبَ اجَلُهُ وَدَناعَذابُهُ.

(وسائل الشيعه، ج 8، ص 107)

امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كس از مكه خارج شود، در حالى كه اراده و تصميم به بازگشت به آن را نداشته باشد، يقيناً اجل و عذاب او نزديك شده است.

ص:71

حج، عبادتى بزرگ است و تكرار آن فضيلتى بسيار دارد.

در صورت امكان و مناسب بودن شرايط، خوب است كه افراد متمكّن پيوسته خانه خدا را زيارت كنند.

آرزوى زيارت و دعا براى نصيب شدن حج نيز، مورد تأكيد در دعاها و روايات است.

زائرى كه ايام حج را سپرى كرده و با حرم الهى وداع مى كند، اگر اهل معرفت و عشق باشد، نيمى از دلش را در مكّه و مدينه باقى مى گذارد و نيم ديگر را با خود مى برد.

اشگ فراق خانه يار، از ديدگان جارى مى شود و آرزوى بازگشت دوباره به اين مشاهد كريمه را دارد.

كسى كه به هر دليل، هنگام ترك مكّه آرزو و اراده دوباره آمدن نداشته باشد، از لطف الهى و درك فيض حضور محروم است.

دل بايد خيلى سنگ شده باشد كه هواى كعبه و زيارت مجدّد نداشته باشد.

چنين كسى به پايان خط زندگى نزديك است و عذاب خدا در پيش.

خدايا يا شعله «شوق زيارت» را در دلهاى ما مشتعلتر بگردان.

ص:72

استقبال حجّاج

قال علىّ بن الحسين عليه السلام:

يا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ يَحِجَّ! اسْتَبْشِروُا بِالْحاجِّ اذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَعَظِّمُوهُمْ فَانَّ ذلِكَ يَجِبُ عَلَيْكُمْ، تُشارِكُوهُمْ فِى الأجْرِ.

(من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 228)

امام سجاد عليه السلام فرمود:

اى گروه كسانى كه به حجّ نرفته ايد! زائران خانه خدا وقتى از حج برمى گردند، خوشحالى كنيد و مژده دهيد، باآنان دست بدهيد وبزرگشان بداريد، اين كاربرشما لازم است، تا در اجر و پاداش حج، با آنان شريك شويد.

ص:73

از سنّتهاى خوب در جامعه اسلامى، بدرقه و استقبال حاجيان است.

اين كار، سبب مى شود تا حج، قداست و حرمت خود را در دل و ديده امت مسلمان همچنان حفظ كند و نوعى تشويق ديگران به اين سفر معنوى و مقدّس است.

چاووش خوانى براى زائران اماكن مقدس و مكه و مشهد و كربلا، از ديرباز رسم بوده است. آنان كه توفق زيارت مى يابند، مشمول لطف الهى اند. آنان هم كه از اين زيارت محرومند، براى شريك شدن در پاداش اين عبادت، خوب است كه زائران را احترام و تكريم كنند و هنگام بازگشت حجاج، به ديدار و روبوسى آنان بروند.

عطر ديار توحيد و صفاى حرم نبوى را مى توان از زائر، استشمام كرد.

در حديث نيز آمده است:كسى كه زائر ما را ديدار كند، ما را زيارت كرده است، گراميداشت بازگشت زائران خانه خدا هم از مصاديق «تعظيم شعائر» است و ثواب دارد.

ص:74

زيارت پيغمبر

قال علىٌّ عليه السلام:

اتِّمُوا بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله حَجَّكُمْ اذا خَرَجْتُمْ الى بَيْتِ اللَّهِ فَانَّ تَركَهُ جَفاءٌ وَبِذلِكَ امِرْتُم وَاتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتى الْزَمَكُمُ اللَّهُ عَزَّوجَلَّ زيارَتَها وَحَقَّها وَاطْلُبُوا الرِّزْقَ عِنْدَها. (

بحارالأنوار، ج 100، ص 139)

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

آنگاه كه به زيارت خانه خدا مى رويد، حج خود را با زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله كامل كنيد، چرا كه ترك آن جفاست و شما به اين مأمور شده ايد. حج خود را با زيارت قبورى كامل سازيد كه خداى متعال، زيارت آنها و حقّ صاحبان قبور را بر شما لازم كرده است و نزد آن قبرها از خداوند، روزى بطلبيد.

ص:75

تماميّت حج، به زيارت مرقد پيامبر و ائمّه است. اين، احياى خطّ خاندان رسالت و اهل بيت عليهم السلام است. وفادارى به عترت محمّد صلى الله عليه و آله آن است كه اين دودمانِ پاك را چه در حال حيات و چه در ممات، از ياد نبريم. اين فرمان پروردگار است. در آيات قرآن هم اجر رسالت پيامبر، «مودّت اهل بيت» قرار داده شده است.

زيارت، برنامه اى تربيتى و سازنده است، زيرا انس گرفتن با اسوه هاى پاكى و الگوهاى اخلاق و ايمان است.

خداوند حتى در مزار اين دودمان عصمت هم بركت قرار داده است. «توسّل» به اولياى خدا در كنار مرقد و تربت آنان، حاجتها و دعاها را بر مى آورد و موجب افزايش رزق مى گردد.

آنان كه به برنامه هاى ظاهرى حج اكتفا مى كنند، از جنبه هاى تعليمى و آموزشى و هدايتهاى ويژه حج محرومند. عترت پيامبر، وسيله قرب به خدايند و آنكه حج را بدون زيارت پيامبر و اهل بيت انجام دهد، به آنان جفا و بى مهرى كرده است.

ص:76

نتيجه اخروى زيارت

قال الحسين بن علىّ عليه السلام لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

يا ابَتاهُ! ماجَزاءُ مَنْ زارَكَ؟ فقالَ رَسولُ اللَّه صلى الله عليه و آله:

يا بُنَىَّ مَنْ زارَنى حَيّاً اوْ مَيِّتاً اوْ زارَ اباكَ اوْ زارَ اخاكَ اوْ زارَكَ، كانَ حَقّاً عَلَىَّ انْ ازُورَهُ يَوْمَ القيامَةِ وَاخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ. (

من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 577)

امام حسين عليه السلام به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عرض كرد:

پدر جان! پاداش كسى كه تو را زيارت كند چيست؟

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

فرزندم! هر كس كه مرا در حال حيات يا پس از مرگ زيارت كند، يا پدرت، يا برادرت يا خودت را زيارت كند، بر من است كه روز قيامت او را زيارت كنم و از گناهانش خلاصش كنم.

ص:77

زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت او، نه تنها در دنيا بلكه در آخرت هم سودمند و كارساز است.

هر ديدارى بازديد دارد.

پيامبر خدا وعده داده است كه عنايت خويش را از زائران خود يا زائران اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام دريغ نكند، آن هم در روزى كه همه محتاج كرامت و بزرگوارى و دستگيرى و شفاعتِ محمد و آل محمّدند.

ديدار در دنيا، بازديد در آخرت! چه زيبا و باصفاست، آن هم ديدارى كه به رهايى گنهكار از عواقبِ گناهان و كيفر معصيتها بيانجامد و اين همان «مقام محمود» و «حق شفاعت» است كه رسول خدا و ائمّه از آن برخوردارند و براى امّت خويش ذخيره ساخته اند.

ص:78

زيارت امامان

قال الرضا عليه السلام:

انَّ لِكُلِّ امامٍ عَهْداً فى عُنُقِ اوْليائِهِ وَ شيعَتِهِ وَانَّ مِنْ تَمامِ الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ وحُسْنِ الأداءِ زيارَةُ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زارَهُمْ رَغْبَةً فى زِيارَتِهِمْ وَتَصْدِيقاً بِمارَغِبُوا فيهِ كانَ ائِمَّتُهُمْ شُفَعائَهُمْ يَوْمَ القيامَةِ.

(فروع كافى، ج 4، ص 345)

حضرت رضا عليه السلام فرمود:

هر امامى را بر گردن هواداران و پيروانش عهد و پيمانى است و از جمله شرايط وفاى كامل به عهد و انجام شايسته آن، زيارت قبرهاى آنان است. پس هر كس از روى علاقه به زيارت و با پذيرش آنچه آنان علاقه مند به آنند، مزار آنان را زيارت كند، آن پيشوايان در روز قيامت، شفيع آنان خواهند بود.

ص:79

زيارت، پيمان با رهبر است. در حال حيات ائمّه، به حضور آنان رسيدن و الهام گرفتن و هدايت يافتن، نشانه اين رهروى و فرمانبردارى است و پس از شهادتشان حضور در كنار مزار و مرقدشان رمز اين وفادارى به پيمان و «خطّ ائمّه» است.

اين زيارت نيز بايد با عشق و علاقه و انگيزه هاى متعالى باشد. تنها حضور در كنار حرم و مرقد اولياى دين كافى نيست، بلكه هماهنگى كامل در فكر و عمل و جهتگيرى دينى و سياسى، پشتوانه اين بهره مندى است. آنكه در دنيا اهل بصيرت و شناختِ امامان باشد، در آخرت هم از «شفاعتِ» آنان برخوردار خواهد بود.

زيارت، اداى حقّ امامان و پايبندى به ميثاق اطاعت است. فرهنگِ «ياد» و برنامه مهمّ «احياى امر ائمّه» گاهى هم به صورت زيارت تجلّى مى كند. چگونه مى توان كسى را هوادار و وفادار به امامان دانست، در حالى كه نه با ديدار حضورى نه با زيارت مرقد آنان، اين همبستگى را نشان ندهد و در كنار حرمشان عرض ادب و اداى وظيفه نكند؟!

ص:80

زيارت و ولايت

قال الباقر عليه السلام:

انَّما امِرَ النّاسُ انْ يَأْتُوا هذِهِ الأَحْجارَ فَيَطوفُوا بِهاثُمَّ يَأْتُونا فِيُخْبِرُونا بِوِلايَتِهِم وَ يَعرِضُوا عَلَيْنا نَصْرَهُمْ.

(بحارالأنوار، ج 99، ص 374)

امام محمدباقر عليه السلام فرمود:

مردم مأمور شده اند كه به زيارت اين سنگها (خانه كعبه) آيند و برگرد آن طواف كنند، سپس نزد ما آمده، ولايت و دوستى و همبستگى خويش را با ما عرضه كنند و اعلام كنند كه آماده يارى اند.

ص:81

حج، علاوه بر جنبه عبادى و معنوى، مفهوم سياسى و اجتماعى هم دارد. محورى براى تشكّل و تجمّع و وحدت نيروهاى موحّد در جهان است.

هر تجمّعى براى آنكه آثار مطلوب داشته باشد، نيازمند هدايت و رهبرى است. در موسم حج، همايش عظيم و ميليونى مسلمين از اقطار عالم اگر بر محور «ولايت» باشد، به اهرم نيرومندى در مسير اهداف بلند اسلام تبديل مى شود و خواصّ اين كنگره آشكار مى گردد.

ولايت امامان معصوم، همين اهرم نيروبخش است. از اين جهت است كه كمال و تماميّت حج، به ديدار امام است، آن هم نه تنها ديدار، بلكه اعلام وفادارى و همبستگى و عرضه كردن نصرت و يارى.

و اگر حج، جز اين باشد، به مراسمى خشك و بى روح تبديل خواهد گشت و به تعبير روايت، همان چرخيدن برگرد سنگهاست. روح حج، ولايت و رهبرى صحيح و الهى است. زيارت امامان رفتن، در مقدمه يا در ادامه حج خانه خدا، همين اعلام نصرت و پيوند با «خطّ ولايت» است.

ص:82

زيارت در حيات و ممات

زيارت در حيات و ممات

قالَ الصّادقُ عليه السلام:

مَنْ زارَنا بَعْدَ مَماتِنا فَكَانّما زارَنا فى حَياتِنا.

(وسائل الشيعه، ج 10، ص 260)

امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كس ما (امامان) را پس از فوتمان زيارت كند، چنان است كه گويى ما را در حال زنده بودنمان ديدار كرده است.

ص:83

بر اين باور و اعتقاديم كه امامان معصوم عليهم السلام، چه در حال حيات و چه پس از شهادتشان، امام و پيشوايند و رفتار پيروان را مى بينند و از اعمال آنان آگاهند.

رابطه ميان «امام» و «امّت»، رابطه اى معنوى و مستحكم و ولايى است و اين ولايت، تعهّداتى را بر عهده مواليان مى گذارد.

همچنانه ديدار ائمّه در حال حيات، درس آموز و الهام بخش و نوعى اعلام همبستگى با جبهه حقّ آنان است، زيارت مرقد آنان هم اعلام نصرت و هم جبهه بودن با آنان و نشان وفادارى هميشگى به آنان است.

مزار امامان، هميشه قبله گاه توجّه و محبّت شيعيان بوده است. امروز هم حضور بر سر تربت پاكشان در مدينه منوّره و زيارت قبر غريب چهار امام معصوم و حجّتهاى الهى، نشان صدق در پيروى و وفادارى به پيوند با اهل بيت پيامبر است.

از هوادارانِ «خطّ ولايت»، جز اين نيز انتظارى نيست!

ص:84

سلام و عرض ادب

قالَ الصادق عليه السلام:

مُرُّوا بِالْمَدينَةِ فَسَلِّمُوا عَلى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مِنْ قَريبٍ وَانْ كانَتِ الصَّلوةُ تَبْلُغُهُ مِنْ بَعيدٍ.

(فروع كافى، ج 4، ص 552)

امام صادق عليه السلام فرمود:

(هنگام حج) بر مدينه مرور كنيد و از نزديك به رسول خدا صلى الله عليه و آله سلام دهيد، هر چند كه درود و تحيّت شما از دور هم به آن حضرت مى رسد.

ص:85

ديدار رسول خدا صلى الله عليه و آله چه در حال حيات و چه پس از ممات، الهام بخش است و هدايت كننده و تربيت دهنده.

زيارت مرقد حضرت رسول صلى الله عليه و آله دل و جان را حيات مى بخشد و ايمان را تقويت مى كند. مسلمانان صدر اسلام با هجرت به مدينه و ديدار حضورى با رسول خدا تأثير مى پذيرفتند و مبانى اعتقادى آنان استوار مى شد و از نفس مسيحايى پيامبر، جان مى گرفتند.

در «زيارت» هم همين آثار تربيتى نهفته است.

جان ملكوتى رسول اللَّه، متوجّهِ زائران است و سلامها را از دور و نزديك مى شنود و زائرين را مى بيند.

ولى ... حضور يافتن در مدينه و در كنار قبر مطهّرش، ادبِ امّت را در پيشگاه آن الگوى كمال و آينه فضيلت نشان مى دهد.

مدينه، وطن معنوى مسلمانان است، چرا كه روح و جان مسلمانان در خاك آن آرميده است.

ص:86

سلام بر پيامبر

قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ فى شيى ءٍ مِنَ الْارْضِ ابلِغْتُهُ وَمَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ عِنْدَ الْقَبْرِ سَمِعْتُهُ.

(وسائل الشيعه، ج 10، ص 264)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس در هر جاى زمين بر من سلام دهد، آن سلام را به من مى رسانند و هر كس نزد قبر، بر من سلام دهد، آن را مى شنوم.

ص:87

يكى از بزرگترين توفيقها، سلام دادن به رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است و يكى از ارزشمندترين نعمتها، آن است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سلام انسان را بشنود و آن را پاسخ دهد.

طبق حديث فوق، هيچ سلامى نيست كه به محضر رسول خدا گفته شود، مگر آنكه آن حضرت از آن آگاه مى شود، يا مى شنود، چه از دور و چه از نزديك.

زائرى كه در حرم نبوى و رو به حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى ايستد و به آن حضرت سلام مى دهد، بايد اين احساس را داشته باشد كه در محضر خاتم انبياء ايستاده و اظهار ادب مى كند و حضرت هم سلامش را مى شنود.

پس هيچ فرصتى را براى سلام دادن به محضر حضرت رسالت از دست ندهيم و هميشه در همه جا زمزمه سلام بر آن حضرت را داشته باشيم و با اين درودها به آستان بلندش تقرّب بجوييم.

ص:88

هجرت به سوى قبر پيامبر

هجرت به سوى قبر پيامبر

قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:

مَنْ زارَ قَبْرى بَعْدَ مَوْتى كانَ كَمَنْ هاجَرَ الَىَّ فى حَياتى فَانْ لَمْ تَسْتَطيعُوا فَابْعَثُوا الىَّ بالسَّلامِ فَانَّهُ يَبْلُغُنى.

(تهذيب، ج 6، ص 3)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس پس از وفات من قبر مرا زيارت كند، گويا در حال حياتم به سوى من هجرت كرده است. پس اگر نتوانستيد قبرم را زيارت كنيد، از دور به من سلام بفرستيد، كه يقيناً به من خواهد رسيد.

ص:89

از بزرگترين افتخارات و موهبتها، توفيق ديدار حضرت رسول صلى الله عليه و آله است. در عصر آن پيامبر عزيز، كسانى از راههاى دور و با تحمّل رنج راه و باديه و مشقّتهاى سفر به سوى مدينه «هجرت» مى كردند تا به زيارت آن حضرت نائل آيند و جمال حجّت الهى و آخرين سفير پروردگار را ببينند.

چه زيباست كه مسلمانى به ديدار پيغمبر رود، يا به محضر آن حضرت سلام عرض كند و آن پيامبر رحمت نيز سلامش را شنيده، پاسخ گويد.

«زيارت قبر» در اين حديث، همانند «ديدار حضورى» و هجرت به سوى محمد مصطفى صلى الله عليه و آله به حساب آمده است.

اگر كسانى توفيق اين تشرّف و زيارت «روضه نبوى» را نداشته باشند، باز هم «سلام» كردن بر آن حضرت، جايگزين زيارت شمرده شده است و اين نهايت لطف و عنايت است. براى آن حضرت هم نزديكى يا دورى مسافت تفاوتى نمى كند. هر كس از هر جا عرض سلام كند، فرشتگان الهى و پيكهاى عالم ملكوت، اين عرض ادب و ارادت را به محضر نورانى اش مى رسانند.

ما نيز از همينجا زبان به سلام مى گشاييم و به پيشگاه حضرتش عرض مى كنيم:

«السلام عليك يا رسول اللَّه، السلام عليك يا محمد بن عبداللَّه».

ص:90

نماز در مسجدالنبى

قال الصادق عليه السلام:

اكْثِرِ الصَّلاةَ فى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ، فَانَّ رَسُولَ اللَّهِ قالَ:صَلاةٌ فى مَسْجِدى هذا كَالْفِ صَلاةٍ فى مَسْجِدِ غيرِهِ ...»

(بحارالأنوار، ج 99، ص 382)

امام صادق عليه السلام فرمود:

در مسجد پيمبر، زياد نماز بخوان، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:يك نماز در مسجد من همچون هزار نماز در مسجد ديگر است.

ص:91

گاهى جاها و زمانهاى خاصّ، فضيلتهاى ويژه اى دارد.

بشرط آنكه ما هم فضيلت آنها را بشناسيم و از آن، فيض ببريم.

مسجد پيامبر، كه همچون قطعه اى از بهشت برين در روى زمين است، از اين قبيل است.

برخى در ساعات حضور در مسجدالنبى، به صحبتهاى بلند بلند، يا به تماشاى در و ديوار و مردم ديگر مى پردازند، عده اى هم در فرصتهاى ناب و كمياب اين ايام، به نماز و عبادت و قرائت و ذكر مى پردازند و لحظات خويش را پربار و سرشار مى كنند.

خوشا آنان كه در پى كسب فيض، به مسجد رسول خدا مى روند و به نيابت از پدر و مادر و شهدا و گذشتگان و نيز از طرف دوستان و ملتمسين دعا به نيايش و نماز مى پردازند.

نياز روزهاى آينده ما، و بالاتر از همه نياز آخرت ما، ايجاب مى كند كه هر چه بيشتر در اينجا به ذخيره سازى پردازيم.

امروز را در يابيم ... كه فردا دير است و فرصت، در گذر!

ص:92

غربت مدينه

ماييم و نواى عاشقانه ماييم و دل پر از بهانه

ماييم و دل و بهانه يارماييم و صفاى خانه يار

ماييم و شرار و سوز سينه تنهايى و غربت مدينه

ماييم و دلى كه پر زداغ است شبهاى بقيع بى چراغ است

ماييم و همان دل شكسته چشمان پر اشك و جان خسته

در شهر نبى كه پرفريب است ذريّه مصطفى غريب است

از بام و در مدينه پيداست مظلومه اهل بيت، زهراست

طوفانِ غم و بلا كه خيزددل سوزد و ديده اشك ريزد

اى فاطمه! اى كه بهترينى بر خاتم انبيا نگينى

ص:93

از عشق تو گشته عالمى مست بى عشق تو هر چه راه، بن بست

اى روشنى وجود، زهرابازو و رخت كبود، زهرا

اى خورده كتك ز دست بيداداى برده تو را مدينه از ياد

شهر تو چرا چنين غم آلود؟ يادآور ظلم و آتش و دود

سوغات مدينه اشك و آه است پنهانى قبر تو گواه است

هر چند كه قبر تو نهان است نام تو فراتر از جهان است

در موج بلا تو نوحِ مايى جسميم همه، تو روح مايى

اى مادرِ يازده ستاره اى دل ز غم تو پاره پاره

ما مهر تو را به سينه داريم عمريست غم مدينه داريم

تا كى سر ما به زانوى غم؟ تا چند بقيع و بوى ماتم؟

ما چشم به راه آفتابيم مديون دعاى مستجابيم

خورشيد حضور، چون برآيدفصل غم و غربتت سرآيد

جواد محدّثى

مدينه 2/ 2/ 74

ص:94

منابع

1. الاحتجاج، طبرسى

2. الجعفريّات، محمد بن اشعث كوفى

3. بحارالانوار، علّامه مجلسى

4. تهذيب، شيخ طوسى

5. خصال، شيخ صدوق

6. علل الشرايع، شيخ صدوق

7. فروع كافى، كلينى

8. مستدرك الوسائل، محدث نورى

9. من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق

10. ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى

11. وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109