اتحاد ملي و انسجام اسلامي در سپهر فكري امام (ره) و رهبري

مشخصات كتاب

سرشناسه : اسحاقي، حسين، 1341 -

عنوان و نام پديدآور : اتحاد ملي و انسجام اسلامي در سپهر فكري امام (ره) و رهبري/حسين اسحاقي.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1386.

مشخصات ظاهري : 216 ص.

شابك : 11000 ريال: 978964540642

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتابنامه: ص. [214] - 216؛ همچنين به صورت زيرنويس.

موضوع : خميني، روح الله، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، 1279 - 1368 -- نظريه درباره همبستگي.

موضوع : خامنه اي، علي، رهبر جمهوري اسلامي ايران، 1318 - ، نظريه درباره همبستگي.

موضوع : وحدت اسلامي.

موضوع : همبستگي -- جنبه هاي مذهبي -- اسلام.

رده بندي كنگره : BP233/5 /ھ8 الف2 1386

رده بندي ديويي : 297/482

شماره كتابشناسي ملي : 1130631

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

پيشگفتار

اهداف و آرمان هاى بشرى و جوامع بشرى، به ميزان بلندى و بزرگى شان به نيرو و قدرت بيش ترى نيازمندند. به بيان ديگر تحقق آمال و آرزوها، تابعى از توان و قدرت فردى و اجتماعى و توزيع و بكارگيرى صحيح آن است.

انسانها و جوامع انسانى ناتوان يا كم توان، كارها و تحولات بزرگ را رقم نمى زنند. بى شك" تجميع انسانها و وحدت و يكپارچگى" يكى از شاخص ها و عوامل مؤثر و تعيين كننده قدرت اجتماعى به شمار مى آيد و هر اندازه كه گستره و عيار آن بيشتر باشد، امكان انجام كارهاى بزرگ تر براى يك جامعه و يك ملت فراهم مى آيد. بى جهت نيست كه اديان الهى كه بلندترين و مقدس ترين اهداف و آرمان هاى فردى و اجتماعى را دنبال مى كنند و با هدف ايجاد تحولات بزرگ و عميق در انسانها و جوامع انسانى ظهور كرده اند، همواره جامعه دينى و مومنان را به ضرورت و لزوم وحدت و اتحاد صفوف فرا خوانده و بر آن تاكيد ورزيده اند. اسلام نيز به

ص: 12

عنوان دين خاتم و خاتم اديان از اين قاعده مستثنى نيست. در معارف وحيانى، آيات و روايات بسيارى به چشم مى خورد كه ضمن تقديس و تاكيد بر ضرورت وحدت و اتحاد مسلمانان، به عوامل ايجاد وحدت و آثار آن اشاره كرده و هر فكر و رفتار فردى و گروهى را كه به نحوى به ايجاد اخلال و اختلال در صفوف جامعه اسلامى بيانجامد، شديداً تخطئه كرده است.

اهميت و جايگاه وحدت و اتحاد مسلمانان به عنوان يكى از سياست هاى راهبردى و استراتژيك اسلام به گونه اى است كه بر بسيارى از احكام ديگر حكومت مى كند و حتّى شاخص متقن براى ارزش گذارى معنوى ديگر عبادتهاست. به همين دليل فاصله رتبه حقيقى و معنوى نماز فردى با نماز جماعت به اندازه اى است كه مقايسه اين دو با يكديگر را ناممكن مى سازد. از اين منظر،" حج" آميزه اى كامل از" وحدت و عبادت" بلكه اوج و نماد مجسم آن است.

ناگفته پيداست در شرايط كنونى كه جهان كفر با تمام قدرت هجمه گسترده و بى رحمانه اى را عليه اسلام و مسلمانان در سراسر جهان برنامه ريزى و اجرا كرده،" وحدت و اتحاد اسلامى" از اهميت و ضرورتى دو چندان برخوردار است. به همين منظور رهبر معظم انقلاب اسلامى سال نو را سال اتحاد و انسجام اسلامى معرفى كردند و آحاد مختلف مسلمانان را در سراسر جهان به حفظ و تقويت حريم و حرمت وحدت و طرد و تخطئه عوامل جدايى و تفرقه فرا خواندند.

" معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى"، به همين منظور و در جهت تبيين فراگير و همه سونگر انديشه ها و ديدگاه هاى

ص: 13

حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامى- آيةاللَّه خامنه اى- در مقوله وحدت و اتحاد اسلامى بويژه در موسم حج، به تدوين و انتشار" وحدت و حج در سپهر فكرى امام و رهبرى" اقدام كرد.

اميد است كه مطالعه دقيق نوشتار حاضر، مخاطبان را با زواياى پنهان و آشكار اين ضرورت حياتى جهان اسلام آشنا كند و آنها را به استفاده بهينه و مطلوب از ظرفيت هاى ارزشمند و ناشناخته حج براى گسترش و تحكيم اتحاد صفوف مسلمانان توانمند سازد.

فرصت را مغتنم شمرده و در پايان، ضمن تقدير از تلاش و تكاپوى ارزشمند محقق ارجمند آقاى دكتر حسين اسحاقى، اعلام مى دارد كه معاونت آموزش و پژوهش بعثه از نقطه نظرات و نقدهاى عالمانه صاحب نظران و نيز آثار ارزشمند آنان در اين زمينه به گرمى استقبال مى كند.

معاونت آموزش و پژوهش

بعثه مقام معظم رهبرى

پاييز 1386

ص:14

ص: 15

پگاه سخن

پگاه سخن

آن روز كه خورشيد نبوت در آسمان كعبه رخ نمود، كسى باور نداشت كه اين سفير الهى براى بشر خفته درس ها و گفتنى هاى بسيار دارد.

محمدامين صلى الله عليه و آله، با ره توشه ايمان، عصمت و صداقت، طريق هدايت بشر را در پيش گرفت و با سر دادن نداى توحيد، روح معنويت را در دل تشنگان حقيقت دميد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله با درايت خويش سكان رهبرى امت اسلامى را در دست گرفت و با شعار «إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ إِخْوَةٌ.» (حجرات: 10) تفرقه و پراكندگى ميان مسلمانان را به اتحاد و برادرى تبديل كرد. مهاجر و انصار با هم برادر شدند و زنگار كينه جاهليت را از دل زدودند. پيامبر رحمت براى حفظ و پايدارى اين برادرى، پيام وحى را به گوش امت رساند كه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا». (آل عمران: 103)

حال اگر باورها يكى باشد، آرمان ها يك افق را بنگرد و تعالى، انگيزه مشترك زيستن گردد، آن سان كه بايد جمعيت عظيم مسلمان آن گونه باشند، الفت و يك دلى حاكم قلب هاى بى شمار مى شود. اگر

ص: 16

مردمان به ريسمان محكم ايمان چنگ زنند و بر گرد تفرقه نگردند، آن سان كه دستور صريح قرآن است، اتحاد و انسجام پرتوگستر سرزمين هاى اسلام مى شود.

رفع اختلاف ها، زدودن غبار كينه ها و محكم كردن پيوندها و پيمان ها از گران قدرترين سرفصل هاى آموزه هاى اجتماعى اسلام است.

آيين اسلام كه فرهنگ هم دلى، هم سويى و فريادرسى است، پيوسته به غم زدايى، دل جويى و صلح دادن ميان مردمان توصيه مى كند. در اين فرهنگ، عالمان دين گستر و مصلحان اجتماعى كه فراتر از مرز خودساختن، به ديگران پرداختن را پيشه خود دارند، ارزشى افزون تر از عابدان و عارفان به خود پرداخته مى يابند و بدين گونه است كه آشتى دادن ميان دو تن، از نماز و روزه يك سال پاداشى فراتر مى گيرد. اين سخن امير مهربانى حضرت على عليه السلام است كه:

به ريسمان الهى چنگ زنيد و دچار تفرقه نشويد. همانا من از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: آشتى دادن افراد و رفع اختلاف از آنان از نماز و روزه يك سال برتر است همانا هلاك كننده و از بين برنده دين، ناسازگارى و اختلاف افراد با يكديگر است. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 163.امروزه وحدت اسلامى به مفهوم حقيقى آن- كه همه تفاوت هاى طبقاتى، نژادى، رنگى و جغرافيايى و غيره را در مى نوردد- آرزوى مسلمانان در سرتاسر كره خاكى و نداى قرآن عزيز است و همه غيرتمندان را نهيب مى زند كه در هر كجا هستند براى تحقق اهداف آن بكوشند؛ از

ص: 17

طرف ديگر نيز كابوسى است كه خواب خوش استكبار جهانى را پريشان كرده و بر وحشتش مى افزايد؛ وقتى آرزوى وحدت اسلامى چنين بلايى به سر استكبار مى آورد مى توان حدس زد كه تحقق آن، چه مشكلاتى برايش ايجاد خواهد كرد.

اگر جهان اسلام از اين سو تا آن سوى اقيانوس، با آن قدرت و نيروى بالنده و سترگى كه همه اسباب بزرگى و قدرت را در خود دارد، برخيزد، مى توان پيش بينى كرد كه آنها، چه واكنشى نشان خواهند داد. سرزمين جهان اسلام داراى مساحتى بيش از 35 ميليون كيلومتر و جمعيت آن فراتر از يك ميليارد مؤمنى است كه مرگ در راه خدا را عين سعادت مى دانند؛ همچنين بيش از 250 ميليون نفر نيروى كار كارآمد و دستان توانمند دارد و از نظر قدرت نظامى ظاهرى نيز ميليون ها نيروى آموزش ديده نظامى و داراى بيش از يك صد بندر استراتژيك بر سواحل درياها و اقيانوس هاى مختلف است و بر بخش عمده منابع نفتى، مس، اورانيوم و مانند آن در جهان، كنترل دارد.

در كنار اين جنبه مادى، جنبه هاى معنوى عظيمى نيز در اين امت وجود دارد كه در رسالت بزرگ آن، يعنى آيين اسلام نهفته و حاوى كامل ترين پروژه حل مشكلات بشرى و پايان بخش تناقض ميان منافع فردى و منافع جامعه اى است كه تمامى ايدئولوژى هاى بشرساخته، نه تنها در حل آن ناتوان بوده بلكه آن را تشديد نيز كرده اند.

آرى، استكبار جهانى از چنين وحدتى كه خيزش بزرگ اسلامى نويدبخش آن است، وحشت دارد و بر ما مسلمانان است كه اين بيم و هراس استكبار را همچنان پابرجا و حتى تشديد كنيم و بر حركت در اين

ص: 18

مسير، پاى فشاريم و عزم خود را براى تحقق اين وحدت بزرگ جزم كنيم؛ از اين روست كه انقلاب اسلامى، تحقق وحدت اسلامى را سر لوحه شعارهاى خود قرار داده و با تمام توان براى تحقق آن، قدم بر مى دارد و موانع و دشوارى هاى ساخته و پرداخته استكبار براى ممانعت از تحقق آن را، از پيش پا بر مى دارد، همه تهمت ها، تبليغات زهرآگين و اقدامات مزدوران استكبار جهانى براى برانگيختن اختلاف هاى فرقه اى و تعصب هاى مذهبى و طايفه گرايى و هر آنچه را كه قلم هاى مزدور به منظور انگيزش قوم گرايى ويرانگر و شعارهاى ملى تفرقه انداز و از اين قبيل رواج مى دهند، به يك سو مى نهد.

بر همين پايه است كه رهبران انقلاب اسلامى، پيگير اين خط پرشكوه وحدت طلبانه شده با تمام توش و توان خود و در ديدارها، سخنان، نوشته ها، مقالات و موضع گيرى هايى كه در محافل فقهى و سياسى به عمل مى آورند و كنفرانس ها و نشست هاى بين المللى كه برگزار مى كنند نيز نهادهاى تخصصى كه پايه گذارى مى كنند، از آگاهى و درك عميق خود از اسلام بزرگ و آشنايى با ويژگى هاى امت اسلامى و نيز وضعيتى كه اين امت را فرا گرفته و سرانجام توجه جهانى خويش به انسان و اسلام در هر كجا، الهام مى گيرند.

حملات همه جانبه عليه انقلاب و رهبران آن نيز گوياى كين و نفرت كفر جهانى نسبت به آنان و رسالت بزرگ جهانى است كه اين رهبران همواره آن را نشان داده بر آن تأكيد كرده اند.

ما- آشكارا و با روشنى تمام- بر اين باوريم كه راه حقيقى ما، همان راه وحدت بزرگ اسلامى است؛ بنابراين هرگز از فراخوانى به اين راه و

ص: 19

لبيك گويى به فراخوان رهبر كبير انقلاب براى تحقق اين هدف بازنخواهيم ايستاد؛ و افزايش يورش آنان عليه ما، عزم ما را بيش از پيش جزم مى كند، شكيبايى ما را بر تحمل آزار و اذيت، افزون مى گرداند و ايمان ما را به پيروزى حتمى، راسخ تر مى سازد.

ناگفته نماند هرجا كه رذيلت ها فرصت حضور بيابند، اختلاف ها و كشمكش ها رخ عيان مى كنند. خودخواهى، خود برتر بينى، منفعت پرستى، آز و كينه و حسد و هرچه در حريم اخلاق نباشد، سرچشمه نزاع است و فرجامى جز پايمال كردن باورهاى دينى، سست شدن بنيان هاى اجتماعى و آسيب ديدن ارزش هاى فرهنگى ندارد. اگر انسان ها دل به تسليم و سر به بندگى بسپرند و در پرتو نعمت اسلام حلقه برادرى تشكيل دهند، اختلاف ها رنگ مى بازد و نراع ها مجال ظهور نمى يابد.

سيره گران سنگ امامان معصوم عليهم السلام در بذل مهروزى و رفتار كريمانه آنان در گذشت و خطاپوشى و همچنين توصيه هاى گسترده اسلام به گشاده رويى و محبت، حلم و مدارا، صبر و صلح، و بدى را با نيكى پاسخ دادن، همه نشان از نگاه ژرف اسلام به اتحاد و انسجام و پرهيز از اختلاف و نزاع است. قرآن كريم نيز مؤمنان را به دورى از ستيزه و پاسداشت شكيبايى امر كرده و مى فرمايد:

و از خداو پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است. (انفال: 46)

رسول اعظم صلى الله عليه و آله نيز در اين باره مى فرمايد:

ص: 20

آدمى آن گاه به حقيقت و كمال ايمان مى رسد كه از مجادله و بحث هاى اختلاف افكن و خصومت آميز بپرهيزد، هرچند حق با او باشد. محدث قمى، سفينة البحار، ماده مراء.از سوى ديگر، دشمنان قسم خورده اسلام و پيامبر، پيوسته به دنبال ايجاد شكاف در صفوف به هم پيوسته مسلمانان بوده و هستند و هر روز بر آتش فتنه هاى تفرقه انگيز ميان مسلمانان، دامن مى زنند. امروزه با ناكامى آنان در عرصه هاى نظامى و سياسى، اين توطئه ها چنان افزايش يافته است كه اتحاد و هم بستگى ملى و انسجام اسلامى از ضرورى ترين نيازهاى جهان اسلام به شمار مى رود. بنابراين، مقام معظم رهبرى به منظور بيدارى و بسيج امت اسلامى، سال جارى را سال «اتحاد ملى و انجام اسلامى» ناميده است. اين امر، رسالت همه فرهنگ سازان جهان اسلام را بيش از پيش سنگين كرده و بر سياستگذاران و كارگزاران حج است كه با تدبير و برنامه ريزى دقيق و جامع و استفاده بهينه از قوت ها و فرصت هاى بى بديل موسم حج گام هايى اساسى در تحقق «وحدت ملّى و انسجام اسلامى» بردارند.

بى ترديد، اتحاد و انسجام اسلامى يكى از موضوع هاى اساسى، محورى و بسيار مهمى است كه ضرورت آن در هيچ برهه اى از تاريخ اسلام بر هيچ انديشمند دل سوزى پوشيده نبوده است. در آموزه هاى دينى بويژه حج به مسئله وحدت و انسجام اسلامى توجه فراوانى شده است، به گونه اى كه يكى از فرازهاى شكوهمند سيره و سنّت نبوى صلى الله عليه و آله و ائمه هدى عليهم السلام را همين موضوع حياتى تشكيل مى دهد. همچنين يكى از

ص: 21

دغدغه هاى اساسى علماى دينى، تلاش براى تحقق اين سيره پسنديده است. آثار و انديشه هاى مصلحان ژرف انديش و علماى بيدار شيعه و سنّى همچون شيخ محمد عبده، كواكبى، شلتوت، آيت الله العظمى بروجردى، سيد جمال الدين اسدآبادى، اقبال لاهورى و در زمان معاصر، حضرت امام خمينى رحمه الله در راستاى تقريب مذاهب و وحدت جوامع اسلامى بايد اسوه و الگويى براى تمام مردم مسلمان به ويژه فرهيختگان و دانشمندان اسلامى باشد.

ص:22

ص: 23

كليات و مسائل اساسى اتحاد و انسجام

اهميت و ضرورت اتحاد و به هم پيوستگى اسلامى

خداوند در قرآن مجيد، با آياتى چون «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لاتَفَرَّقُوا» (آل عمران: 103) يا «و ان هذه امتكم امة واحده» (مؤمن: 52) اتحاد همه مسلمانان را در سيماى يك امت، يك دين، يك راه و يك قبله و هدف مورد تأكيد قرار داده است. بسيارى از عبادت هاى واجب اسلام، عالى ترين مظاهر اتحاد اسلامى را نشان مى دهد. حج با آن همه پويايى و محتواى سازنده، براى همه مردم است. نمازهاى واجب عموماً به جماعت خوانده مى شود.

اتحاد وانسجام امت چنان محبوب ومطلوب اسلام است كه عبادت را پرمحتوا مى كند و به امت عزت و تعالى مى بخشد. به همين اندازه، تفرقه گرايى مورد نكوهش قرآن است تا به آنجا كه خداوند، دامن زدن به اختلاف ها را مايه نزديك شدن مسلمانان به مشركان مى داند: «وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعًا.» (روم: 31 و 32)

ص: 24

پيامبر گرامى اسلام نيز نسبت به تفرقه و جدايى افتادن ميان مؤمنان هشدار داده است و مسلمانان را يد واحد مى شمارد:

«الْمُؤْمِنُون اخْوةٌ تَتَكافَى دِمائُهُم وَهُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِواهُمْ.» ملامحسن فيض كاشانى، وافى، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام، 1406 ه. ق، ج 9، ص 18.همچنين رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: «مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسلِمينَ فَقَدْ خَلَع رِبْقَةَ الْاسلامِ مِنْ عُنُقِهِ»؛ محمد بن على ابن بابويه صدوق، امالى، تهران، مؤسسه البعثه، 1417 ه. ق، ص 297.يعنى هركس از جماعت مسلمانان فاصله بگيرد، ريسمان اسلام از گردن او برداشته مى شود.

بسيارى از علماى بزرگ تشيع و تسنن در راستاى ايجاد وحدت و هم دلى، تلاش هاى پى گيرى كرده اند كه از اين ميان، به بزرگانى همچون آيت الله بروجردى، علامه امينى، شيخ محمدتقى قمى، محمدحسين كاشف الغطا، استاد محمدجواد مغنيه، آيت الله نايينى، سيد هبة الدين شهرستانى و امام خمينى رحمه الله از علماى تشيع و علامه شيخ عبدالمجيد سليم، علامه شيخ محمد شلتوت، محمد ابوزهره، محمد فريد وجدى، حسنين محمد مخلوق، عبدالمتعال صعيدى، محمد محمد المدنى، شيخ مراغى و دكتر احمد امين از علماى اهل سنت مى توان اشاره كرد. علامه شرف الدين همه چيز را در پرتو لواى وحدت مى بيند و مى نويسد:

اسباب عمران و تكامل به وجود نمى آيد و روح تمدن و سعادت پديدار نمى شود و گردن ما از يوغ بردگى آزاد نمى شود، مگر اينكه اتفاق كلمه داشته، دل ها به هم نزديك و عزم ها منسجم

ص: 25

باشد تا بتوانيم راه اعتلاى امت و عزت ملت اسلام را فراهم آوريم و سرزمين ها سبز و خرم شود، آسمان رحمت ببارد و چشمه سار رحمت و محبت از قلب ها روان گردد.امام سيد شرف الدين موسوى، مباحثى عميق در وحدت امت اسلامى، ترجمه: احمد صادقى اردستانى، قم، انتشارات صادق، 1362، ص 15، به نقل از: مقدمه كتاب شرف الدين.

اسلام، دينى اجتماعى است كه همگان را به اتحاد و يك پارچگى فراخوانده است. قرآن مجيد نيز به صورت مستقيم و غيرمستقيم با واژگانى چون «امة واحده»، «فالّف بين قلوبكم»، «لا تتفرقوا»، «لا تنازعوا»، «لا تَتّبعوا السّبل»، «تفريقاً بين المؤمنين»، «شيعاً»، «اختلفوا» و «تفرقوا»، هشدارها و اميدهايى را براى تحقق وحدت بيان كرده است.

براى نمونه، در قرآن آمده است:

واطيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ولا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وتَذْهَبَ ريحُكُمْ. (انفال: 46)

از خدا و پيامبرش پيروى كنيد و با يكديگر نزاع مكنيد كه ناتوان مى شويد و شوكت شما از دست مى رود.

هرگونه نزاع، تفرقه و دودستگى، به ناتوانى طرف هاى درگير مى انجامد و راه را براى دست اندازى بيگانگان هموار مى كند. در مقابل، اتحاد و هم دلى، شوكت آفرين است. البته وحدت بايد ذاتى باشد، نه عرضى و تحميلى. اگر گروهى براى مقابله با دشمن مشترك، به صورت موقت كنار هم گرد آيند، وحدت پديد آمده، عرضى و زايل شدنى است.

ص: 26

وحدتى كه ذاتى و خودجوش باشد، از روى تاكتيك و استراتژى نيست، بلكه در درون مسلمانان، نهادينه مى شود؛ چه دشمنى پيش رو باشد يا نباشد. در آيه كريمه قرآنى نيز آمده است: «إنّما المؤمنون اخْوةٌ.» (حجرات: 10) همچنين رسول گرامى اسلام فرموده است: «الْمُسْلِمُ اخُو المُسْلِمِ».محمد بن يعقوب كلينى، كافى، تهران، علميه اسلاميه، 1363، ج 2، ص 133.

بنابراين، برادرى مسلمانان بر اثر وجود شرايط خارجى پديد نمى آيد، بلكه درونى شده است. به طور كلى، وحدت، فريضه اى اجتماعى و عامل تكامل فرد است. وحدت در اسلام بر پايه اخوت بنا شده است. به همين دليل، امام على عليه السلام در شديدترين شرايط همچنان بر وحدت و هم دلى پاى مى فشرد و مى فرمود:

وَ الْزِمُوا السَّوادَ الْاعْظَمَ فَانَّ يَدَاللَّهِ عَلى الْجَماعَةِ وَ إيّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَانَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطانِ كَما انَّ الشَّاذَّ مِنِ الْغَنَمِ لِلذِّئبِ. نهج البلاغه، صبحى صالح، قم، انتشارات هجرت، 1395 ه. ق، چ 1، خطبه 127.

با اكثريت باشيد كه دست خدا با جماعت است و از تفرقه بپرهيزيد كه جدا مانده از مردم، بهره شيطان است، همان گونه كه گوسفند جدا مانده از گله، نصيب گرگ بيابان مى شود.

قطره، درياست اگر با درياست ورنه او قطره و دريا، درياست

ص: 27

به گفته مولوى:

از حضور اولياگر بگسلى تو هلاكى ز آنك جزو بى كُلى

هر كه را ديو از كريمان وابُردبى كسش يابد، سرش را او خورد

يك به دست از جمع رفتن يك زمان مكر شيطان اين، نيكو بدان

1. جلال الدين بلخى مولوى، مثنوى معنوى، تصحيح: رينولد نيكلسون، تهران، انتشارات اميركبير، 1362، چ 9، ص 302.باشد

تفرقه و دوگانگى، عامل از هم گسيختگى اجتماعى

تفرقه و دوگانگى، مهم ترين عامل از هم گسيختگى است. ازاين رو، اسلام، مسلمانان را به اتحاد و هم بستگى و پرهيز از تفرقه افكنى سفارش مى كند. قرآن، اين اتحاد و هم بستگى را در چنگ زدن به ريسمان الهى و پيروى از رسول گرامى اسلام مى داند و بى توجهى به دستورهاى الهى و رسولش را مايه تفرقه و از هم گسيختگى جامعه مى شمارد:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ. (آل عمران: 103)

جملگى به رشته دين خدا چنگ زنيد و به راه هاى متفرق نرويد و به ياد آريد اين نعمت بزرگ خدا را كه شما با هم دشمن بوديد و خدا در دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت و همه به لطف خدا، برادر دينى يكديگر شديد، در صورتى كه در پرتگاه آتش بوديد و

ص: 28

خدا شما را نجات داد. خداوند اين گونه آياتش را براى راهنمايى شما بيان مى كند. باشد كه هدايت شويد.

اسلام با يك دستور عمومى و اجتماعى، جامعه را از هر اختلاف فسادانگيزى برحذر مى دارد. آنجا كه خداوند مى فرمايد:

وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ. (انعام: 153)

اين است راه راست. از آن پيروى كنيد و از راه هاى ديگر كه موجب تفرقه و پريشانى شماست، جز راه خدا پيروى نكنيد. اين است سفارش خدا به شما. باشد كه پرهيزكار باشيد.

در اين آيه بيان شده است كه بنيان اجتماع بر پيروى از راه و روش مستقيم است كه همان پيروى از دستور الهى و پيامبر باشد. به اين ترتيب، مسلمانان را از ورود به هر راه ديگرى باز داشته و آنان را از هرگونه پراكندگى به دور نگه داشته است تا بدين وسيله رشته اتحاد و يگانگى ميان ايشان مستحكم شود. الميزان، ج 4، ص 129.دوگانگى و اختلاف دو گونه است:

1. آنكه طبيعت بشر نمى تواند از آن مبرا باشد و نهى كردن از آن از قبيل تكليف مالايطاق است و آن، اختلاف طبيعت و سليقه انسان هاست.

اختلاف سطح افراد در قدرت انديشه و فهم، امرى اجتناب ناپذير و طبيعى است.

ص: 29

2. نوع دوم اختلافى است كه اديان براى زدودن آن آمده اند و آن، حاكم كردن هواها در دين و احكام آن است كه براى بشر زيان بار است؛ زيرا چراغ هاى هدايت را خاموش مى كند. المنار، ج 4، ص 22.حضرت على عليه السلام در خطبه قاصعه، رمز پيروزى و سرورى اقوام سابق را اتحاد و هماهنگى دل ها دانسته و تفرقه و جدايى را عامل شكست و از هم پاشيدن همان اقوام شمرده است:

بنگريد آنها چگونه بودند هنگامى كه جمعيت هاشان، متحد؛ خواسته ها، متفق؛ قلب ها و انديشه ها، معتدل؛ دست ها، پشتيبان هم؛ شمشيرها، يارى كننده يكديگر؛ ديده ها، نافذ و عزم ها و مقصودهاشان همه يكى بود. آيا آنها مالك و سرپرست اقطار زمين نگرديدند و آيا زمام دار و رئيس همه جهانيان نشدند؟ از آن طرف، پايان كار آنان را نيز نگاه كنيد: آن هنگام كه پراكندگى در ميان آنها رخ داد، الفتشان به پراكندگى گراييد؛ اهداف و دل ها اختلاف پيدا كرد؛ به گروه هاى متعددى تقسيم شدند و در عين پراكندگى با هم به نبرد پرداختند. در اين هنگام بود كه خدا لباس كرامت و عزت از تنشان بيرون كرد و وسعت نعمت را از آنان گرفت. تنها آنچه از آنها باقى مانده، سرگذشت آنها است كه در ميان شما به گونه درس عبرتى براى آنها كه بخواهند عبرت گيرند، ديده مى شود. از حال فرزندان اسماعيل و فرزندان اسحاق و فرزندان يعقوب عبرت گيريد. چه قدر حالت هاى

ص: 30

(ملت ها) با هم مشابه و صفات و افعالشان شبيه يكديگر است. در حالت پراكندگى آنها دقت كنيد. زمانى كه كسراها و قيصرها مالك آنها بودند، سرانجام آنها را از سرزمين هاى آباد از كناره هاى دجله و فرات و از محيطهاى سرسبز و خرم گرفتند و به جاهاى كم گياه و بى آب و علف، محل وزش بادها و مكان هايى كه زندگى در آنها بسيار سخت است، تبعيد ساختند. آنها را در آنجا مسكين، بيچاره و هم نشين شتر ساختند (شغلشان ساربانى و خوراكشان تنها شير شتر و لباس و وسايل زندگى شان از پشم آن تهيه مى شد). آنان را ذليل ترين امت ها از نظر محل سكونت ساختند و در بى حاصل ترين سرزمين ها مسكن دادند. نه كسى داشتند تا آنها را به حق دعوت كند و به او پناهنده شوند و نه سايه الفت و اتحادى بود كه به عزت و شوكتشان تكيه كنند.نهج البلاغه صبحى صالحى، ص 67؛ نهج البلاغه فيض الاسلام، تهران، انتشارات فيضيه، 1351، چ 2، ص 89.حضرت على عليه السلام گاهى از تفرقه و پراكندگى مردم چنين ياد مى كند:

ايُّها النَّاسُ المُجْتَمِعَةُ أبْدانُهُمْ المُخْتَلِفَةُ أهْواؤُهُمْ كَلامُكُمْ يُوهى الْصُّمَّ الْصِّلابَ وَ فِعلُكُمْ يُطْمِعُ فيكُمُ الْاعْداءَ.همان، ص 72؛ همان، ص 102.

اى مردمى كه بدن هايتان، جمع و افكار و خواسته هاى شما، پراكنده است، سخنان داغ شما، سنگ هاى سخت را درهم

ص: 31

مى شكند، ولى اعمال سست شما، دشمنانتان را به طمع مى اندازد.

ايشان پس از تشويق مردم به جهاد و ديدن سكوت مرگ بار مردم فرمود:

انَّهُ لا غِناءَ فِى كَثْرَةِ عَدَدِكُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِماعِ قُلُوبِكُمْ.

تعداد فراوان شما با كمى اجتماع افكارتان سودى نمى بخشد.

سپس در انتقاد از سستى مردم افزود:

أَيَّتُهَا النُفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَالْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ الشّاهِدَةُ أبْدانُهُمْ والغْائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُم.

اى روح هاى پراختلاف و اى قلب هاى پراكنده، شما كه بدن هايتان حاضر و عقل هايتان پنهان است.

تفرقه و اختلاف، درد كهنه جامعه اسلامى

تفرقه و دودستگى ميان مسلمانان و دولت هايشان پيشينه اى ديرين دارد. بعضى از خاورشناسان، سقوط دولت عرب را در نتيجه گسترش تفرقه در سرزمين هاى اسلامى مى دانند. گوستاو لوبون نوشته است:

غريزه جنگ جويى عرب كه در دوران كشورگشايى و

ص: 32

فتوحاتشان، سودمند و نافع بود، پس از گذشتن آن دوران و خالى شدن ميدان از دشمن، براى آنان زيان آور بود. بدان جهت كه چون فتوحاتشان پايان يافت، اين غريزه اصيل و ريشه دار، آنها را به استقلال طلبى واداشته و شروع به تجزيه دولت و قدرت خود نمودند تا بالاخره دولتشان سقوط كرد. اين همان جريانى بود كه در اسپانيا و سيسيل اتفاق افتاد و در نتيجه همان استقلال طلبى ها و جنگ هاى داخلى از بين رفتند و نصارا از همان رقابت هاى داخلى آنان استفاده كرده، اعراب را از آن دو كشور بيرون راندند.گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سيدهاشم رسولى محلاتى، تهران، اسلاميه، 1364، ص 760. ناگفته نماند كه دشمنان از وجود حكومت هاى ملوك الطوايفى و نبودن ساختار حكومتى واحد در اندلس، بهره جستند و حكومت مسلمانان را در آنجا شكست دادند. «عصر ملوك الطوايفى هشتاد سال از تاريخ مردم اندلس را اشغال كرده است و با آنكه در برخى از جنبه ها تا حدى درخشندگى هايى داشته، ولى در واقع، عصر انحلال و تفرقه كامل سياسى و اجتماعى است. دولت هاى كوچك كه بر روى ويرانه هاى اندلس بزرگ به وجود آمدند و همه عنوان مملكت داشتند و مى پنداشتند در امور خود از استقلال برخوردارند، از نظر نظامى فاقد آن عناصرى بودند كه يك دولت استقراريافته بايد از آن بهره مند باشد. اگر يك يا دو دولت از آنها را استثنا كنيم، باقى نه از حيث وسعت خاك و نه از حيث

ص: 33

درآمدهاى مادى به پايه اى نبودند كه بتوانند امور سياسى و نظامى خود را به تنهايى بگردانند. اينها به يك واحد فئوداليستى يا يك خاندان يا جماعات قبيلگى نزديك تر بودند تا به آنچه عنوان مملكت را حمل مى كند. بنابراين، آنها به معنى صحيح، حكومتى صاحب نظام كه همه همتش، خير و آسايش ملت و حفظ امنيت و نظم باشد، نبودند. خاندان ها يا رؤسايى بودند كه بيش از هر چيز خواهان مصالح خاص بودند تا يا مقامشان فراتر رود يا بر دارايى شان افزوده تر شود يا بر زرق و برق دربارشان بيفزايد. آنچه به حساب نمى آمد، مردم بود. وظيفه مردم آن بود كه در برابر باژوسازى (مالياتى) كه بر آنها مى بندند، خاضع باشند و اين اموال كه از مردم اخذ مى شد، مصارف معينى داشت. بخشى عظيمى از آن صرف دربارهاى پرجلال و شكوه مى شد و بخشى براى قواى نظامى به مصرف مى رسيد. اين اقدامات نظامى هم كه از هجوم دولت نيمه ضعيفى بر همسايه و هم كيش ضعيف او تجاوز نمى كرد، مى رفت تا آنچه را در دست دارد، از او بستاند و كمتر اتفاق مى افتاد كه هدف بزرگ را تعقيب كند يا بخواهند از اندلس در برابر دشمن اصلى و ديرپايش، اسپانياى مسيحى دفاع كنند».عنان محمد عبدالله، تاريخ دولت اسلامى در اندلس، ترجمه: عبدالمجيد آيتى، تهران، انتشارات كيهان، 1366 ه. ق، چ 1، ج 2، ص 427.وضع كنونى مسلمانان بهترين گواه براى اثبات اين مطلب است. دورى دولت هاى اسلامى و احزاب و گروه هاى سياسى و فرهنگى از يكديگر، عملكرد و موضع گيرى هاى متفاوت رهبران و شخصيت هاى

ص: 34

سياسى و اسلامى و دوگانگى و اختلاف مردم از جمله عوامل عقب افتادگى ملت هاى مسلمان به شمار مى رود. دشمنان نيز كه به خوبى اين نكته را دريافته اند، سياست «تفرقه انداز و حكومت كن» را به صورت هاى گوناگون در جوامع اسلامى اجرا مى كنند.

براى نمونه، به نزاع شيعه و سنّى در هند اشاره مى كنيم كه سابقه اى چند صد ساله دارد. اين اختلافات در نيمه قرن دوازدهم در هند با انتشار كتابى به نام تحفه اثنى عشريه به اوج خود رسيد. پيش از اين، شيخ احمد سرهندى به دليل مخالفت هاى شديدش با تشيع و هم رديف دانستن شيعه با رفض و كفر، لقب «مجدد الف ثانى» را به خود اختصاص داده و در لواى مبارزه با شرك و رفض، كتاب هاى زيادى نوشته بود. شاه عبدالعزيز مشهور به «محدث دهلوى» با انتشار كتاب تحفه اثنى عشريه، بيش از پيش به اختلافات شيعه و سنّى دامن زد. پس از انتشار اين كتاب ها، ده ها كتاب له و عليه آن نوشته شد و بازار مناظره ميان دو فرقه بالا گرفت. اوايل تنها به رديه و جواب عليه يكديگر بسنده مى كردند و علماى بزرگى چون حكيم محمد كامل عنايت دهلوى، كتاب گران قدر نزهة اثنى عشريه را در دوازده جلدتنها يك جلد از اين كتاب ارزشمند كه شامل مبحث پيدايش اديان است، تاكنون به چاپ رسيده است. در رد تحفه نوشت. با اين حال، وى به دليل نگارش اين كتاب به دست مخالفانش در دهلى به شهادت رسيد. سيد دلدار على، اولين مجتهد در شمال هندوستان و فرزند سلطان العلماء و سيد مفتى محمد عباس، علامه مفتى محمد قلى و فرزندش، علامه ميرحامد

ص: 35

حسين- كه كتاب گران قدر طبقات الانوار فى مناقب الائمه الاطهار را در سى جلد در رد يك باب تحفه اثنى عشريه نگاشت- و ديگر علما و بزرگان شيعه در هر شهر و ديار عليه تحفه اثنى عشريه و حقانيت شيعه مطالبى نوشتند. با اين حال، اين اختلافات به جنگ و خون ريزى دو فرقه بيشتر دامن زد.

از طرف ديگر، در اواخر قرن دوازدهم، تصوف در هند قدرت خود را از دست داده و بازار سالوسان و مكاران به نام مرشد و صوفى و سجاده نشين رونق گرفته بود. چون اين گروه اعتقاد چندانى به مسائل اسلامى نداشت، مردم را از فراگيرى و عمل به احكام اسلامى بازمى داشت. ازاين رو، برخى علماى شيعه به مبارزه با اين گونه صوفيان و عارف نمايان دروغين پرداختند و كتاب هايى در رد تصوف نوشتند.

گروهى از علما براى بازگرداندن شيعيان به تشيع واقعى و آشنا كردن ايشان با مسائل و احكام، فعاليت خود را آغاز كردند. با توجه به اينكه تصوف در گذشته، منبع خدمات زيادى به مسلمانان هند بود و بيشتر مردم مسلمان از طريق عرفان و تصوف به اسلام رو آورده بودند، مخالفت با كل تصوف به هر صورتى بسيار دشوار بود. در اين ايام، اختلافات ديگرى ميان فرقه هاى تشيع به وجود آمد و فرقه شيعه به دو دسته اخبارى و اصولى تقسيم شد.

شدت اختلافات نيز به جايى رسيد كه علماى شيعه دو گروه، همديگر را تكفير كردند و كتاب هاى متعددى بر ضد هم نوشتند.احمد على قانع، علل انحطاط تمدن ها از ديدگاه قرآن، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، 1379، ص 300، به نقل از: بولتن فرهنگى، ش 55، صص 7 و 8.

ص: 36

راه هاى نزديك سازى انديشه هاى فكرى و عقيدتى

چنان كه برخى از انديشمندان مذهبى گفته اند، وحدت تشيع و تسنن، امكان پذير نيست. اين دو جريان عقيدتى، فرهنگى و تاريخى ريشه دار را نه مى توان در هم ادغام كرد، نه مى توان يكى را به سود ديگرى- يا به سود اسلام- نابود ساخت. تنها كارى كه عملى است، دعوت سنّى و شيعه به اتحاد است؛ چون ضرورت دارد.

انديشمند اسلامى، استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين زمينه بيان متينى دارد كه بسيار قابل توجه است. ايشان مسئله اتحاد اسلامى را به دو نوع «عملى» و «غير عملى» تقسيم مى كند و به مناسبت گفت وگو درباره اهميت كتاب الغدير و نقش آن در اتحاد اسلامى، به تشريح موضوع مى پردازد. اين سخن را پى مى گيريم: «مقصود از وحدت اسلامى چيست؟ آيا مقصود اين است كه از ميان مذاهب اسلامى، يكى انتخاب شود و ساير مذاهب كنار گذاشته شود يا مقصود اين است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود و مذهب جديدى بدين نحو اختراع شود كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد؟ يا اينكه وحدت اسلامى به هيچ وجه ربطى به وحدت مذاهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمين، اتحاد پيروان مذاهب مختلف، در عين اختلافات مذهبى، در برابر بيگانگان است؟ مخالفين اتحاد مسلمين براى اينكه از وحدت اسلامى، مفهومى غيرمنطقى و غيرعملى بسازند، آن را با نام وحدت مذهبى توجيه مى كنند تا در قدم اول با شكست مواجه گردد.

بديهى است منظور علماى روشن فكر اسلامى، از وحدت اسلامى، حصر مذاهب به يك مذهب و يا اخذ مشتركات مذاهب و طرد مفترقات آنها-

ص: 37

كه نه معقول و منطقى است و نه مطلوب و عملى- نيست. منظور اين دانشمندان، متشكل شدن مسلمين است در يك صف در برابر دشمنان مشتركشان».يادنامه علامه امينى، مقاله «الغدير و وحدت اسلامى»، صص 231- 242. «اين دانشمندان مى گويند مسلمين مايه هاى وفاق بسيارى دارند كه مى تواند مبناى يك اتحاد محكم شود. مسلمين همه خداى يگانه را مى پرستند و همه به نبوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ايمان و اذعان دارند. كتاب همه، قرآن و قبله همه، كعبه است. با هم و مانند هم حج مى كنند و مانند هم نماز مى خوانند و مانند هم روزه مى گيرند و مانند هم تشكيل خانواده مى دهند و داد و ستد مى نمايند و كودكان خود را تربيت مى كنند و اموات خود را دفن مى كنند و جز در مواردى جزئى در اين كارها با هم تفاوتى ندارند.

مسلمين هم از يك نوع جهان بينى برخوردارند و يك فرهنگ مشترك دارند. وحدت در جهان بينى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقدات مذهبى، در پرستش ها و نيايش ها، در آداب و سنن اجتماعى خوب مى تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظيم و هايل به وجود آورد كه قدرت هاى عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند. خصوصاً اينكه در متن اسلام بر اين اصل تأكيد شده است.

مسلمانان به نص صريح قرآن، برادر يكديگرند و حقوق و تكاليف خاصى، آنها را به يكديگر مربوط مى كند. با اين وضع، چرا مسلمين از اين همه امكانات وسيع كه از بركت اسلام نصيبشان گشته، استفاده نكنند.

از نظر اين گروه از علماى اسلامى، هيچ ضرورتى ايجاب نمى كند كه

ص: 38

مسلمين به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول يا فروع مذهبى خود بنمايند. همچنان كه ايجاب نمى كند كه مسلمين درباره اصول و فروع اختلافى فى مابين بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند. تنها چيزى كه وحدت اسلامى از اين نظر ايجاب مى كند، اين است كه مسلمين- براى اينكه احساسات كينه توزى در ميانشان پيدا نشود يا شعله ور نشود- متانت را حفظ كنند، يكديگر را سب و شتم ننمايند. به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند. منطق يكديگر را مسخره نكنند و بالاخره عواطف يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقيقت- لااقل- حدودى را كه اسلام در دعوت غيرمسلمان به اسلام، لازم دانسته است، درباره خودشان رعايت كنند:

«ادع الى سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن».

براى برخى اين تصور پيش آمده كه مذاهبى كه تنها در فروع با يكديگر اختلاف دارند، مانند شافعى و حنفى مى توانند با هم برادر باشند و با يكديگر در يك صف قرار مى گيرند، اما مذاهبى كه در اصول با يكديگر اختلاف نظر دارند، به هيچ وجه نمى توانند با يكديگر برادر باشند. از نظر اين دسته، اصول مذهبى، مجموعه اى به هم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون، از نوع «اقل و اكثر ارتباطى» است. آسيب ديدن يكى عين آسيب ديدن همه است. على هذا آنجا كه مثلًا اصل «امامت» آسيب مى پذيرد و قربانى مى شود، از نظر معتقدين به اين اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفى است و به همين دليل، شيعه و سنّى به هيچ وجه نمى توانند دست يكديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار

ص: 39

گيرند؛ دشمن هر كه باشد.

در پاسخ به اين گروه مى گويند: دليلى ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه به هم پيوسته بشماريم و از اصل «يا همه يا هيچ» در اينجا پيروى كنيم. اينجا جاى قاعده «الميسور لايسقط بالمعسور» و «ما لايدرك كله لايترك كله» است. سيره و روش شخص اميرالمؤمنين على عليه السلام براى ما بهترين و آموزنده ترين درس هاست. ايشان از شعار «يا همه يا هيچ» نيز پيروى نكرد. در شوراى شش نفرى پس از تعيين عثمان به وسيله عبدالرحمان بن عوف، على عليه السلام، شكايت و هم آمادگى خود را براى همكارى چنين اعلام كرد: «لقد علمتم انى احق الناس بها من غيرى والله لاسلمن ماسلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الاعلى خاصه؛ شما خود مى دانيد من از همه براى خلافت شايسته ترم و حال به خدا قسم، مادامى كه كار مسلمين رو به راه باشد و رقيبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم كرد و تسليم خواهم بود.»نهج البلاغه، خطبه 72. نك: مشعل اتحاد، صص 70- 75، به نقل از: استاد مرتضى مطهرى، مقاله «علامه امينى و وحدت اسلامى».

ص:40

ص: 41

فصل اول: اتحاد ملى و هم بستگى اسلامى از ديدگاه امام خمينى رحمه الله

ضرورت اتحاد كشورهاى اسلامى و پرهيز از اختلاف

آموزه هاى دينى، مسلمانان را به اتحاد و برادرى فرامى خوانند و از آنان مى خواهند در برابر توطئه هاى دشمنان هشيار باشند. امروزه دشمنان اسلام در تلاشند با دامن زدن به مسائل مذهبى و فرقه گرايى همچون اختلاف شيعه و سنّى يا مسائل نژادى مانند عرب، عجم، ترك و فارس، اختلاف آنها را چند برابر و از اتحاد آن جلوگيرى كنند. دشمنان در اين صورت خواهند توانست از منابع و امكانات آنها سوءاستفاده كنند و به غارت و چپاول ثروت هاى خدادادى آنها بپردازند.

امام خمينى رحمه الله در اين زمينه مى فرمايد:

اسلام آمده تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك و فارس را، با هم متحد كند و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كنند تا كسانى كه مى خواهند سلطه اى بر اين دولت هاى اسلامى

ص: 42

و مراكز اسلام پيدا بكنند، به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمين از هر طايفه هستند، نتوانند.

نقشه قدرت هاى بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاى اسلامى اين است كه اين قشرهاى مسلم را كه خداى تبارك و تعالى بين آنها اخوت ايجاد كرده، از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا، بلكه با هم دشمن كنند و اين درست بر خلاف مسير اسلام و مسير قرآن كريم است.

تمام مسلمين با هم برادر و برابرند و هيچ يك از آنها از ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند. اينهايى كه با اسم مليت و گروه گرايى و ملى گرايى بين مسلمين تفرقه مى اندازند، لشكرهاى شيطان و كمك كنندگان به قدرت هاى بزرگ و مخالفين قرآن كريم هستند.

جمهورى اسلامى مى خواهد مطلبى را كه قرآن و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است، در همه كشورها پياده كند و ايران، مقدمه آن است. مى خواهد به همه كشورها بفهماند كه اسلام، بنايش بر برابرى و برادرى و وحدت است و همه مسلمين يد واحده هستند در برابر ديگران. ما مى خواهيم به همه ملت ها بفهمانيم كه اسلام، دين وحدت است. سخنرانى 5/ 10/ 1359.رهبر كبير انقلاب، اتحاد و برادرى مسلمانان را يك امر دينى و سياسى مى دانست كه اگر تحقق يابد، هيچ آسيبى به كشورهاى اسلامى

ص: 43

نخواهد رسيد:

ما بايد بيدار باشيم و بدانيم كه اين حكم الهى كه فرموده است:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»، برادر هستند اينها و هيچ حيثيتى جز برادرى با هم ندارند و مكلفند كه مثل برادر با هم رفتار كنند. اين يك حكم سياسى است كه اگر ملت هاى مسلم كه تقريباً يك ميليارد جمعيت هستند، اينها برادر با هم باشند و به برادرى با هم رفتار كنند، هيچ آسيبى بر اينها واقع نمى شود و هيچ يك از ابرقدرت ها قدرت اينكه تجاوز به آنها بكنند، ندارند، برادرها بايد متوجه اين معنا باشند.سيد روح اللَّه خمينى، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1370، ج 13، ص 25.حضرت امام خمينى رحمه الله در فرازى ديگر در اين زمينه مى فرمايد:

خداى تبارك و تعالى را شاكريم كه همه طوايف ملت ايران، برادران شيعه مذهب و برادران اهل سنّت در كنار هم و با برادرى براى پياده كردن احكام اسلام كوشش مى كنند ... امروز وضع سياسى دنيا طورى است كه كشورهاى عالم تحت نظر سياسى ابر قدرت ها هستند، همه جا ناظر هستند و براى شكست همه طوايف و قشرهاى ديگر طرح ها دارند و مهم ترين طرح ها اين است كه بين برادرها اختلاف ايجاد كنند و با صورت هاى مختلف بين برادرها و بين دوست ها اختلاف بيندازند. اسلام،

ص: 44

احكام اخلاقى اش هم سياسى است. در قرآن است كه «مؤمنين با هم برادر هستند.» اين يك حكم اخلاقى، اجتماعى و سياسى است. شما ببينيد در همين برهه از زمان كه اسلام در اينجا يك سايه ضعيفى انداخته است، اين برادرى كه اكنون در ايران زياد شده، چه آثار رحمتى دارد و چه انعكاس رحمانيت الهى در اين كشور (ايجاد شده) است و اخوت اسلامى اقتضا مى كند كه در جهت اجتماعى همه با هم كمك كنند و به آباد كردن اين كشورى كه از خودشان است، بپردازند.

جهات سياسى (برادرى اسلامى) همين بود كه وقتى ديدند ملت ايران با هم مجتمع شدند و برادروار و با هم و در كنار هم بودند و همه به برادرى اسلامى توجه داشتند، قدرت هاى بزرگ نتوانستند در مقابل اين برادرها قيام كنند و تاب مقاومت بياورند. همه راه خودشان را گرفتند و رفتند. گرچه بعضى از ريشه هاى فاسدشان، مخفيانه در اين ملت و كشور است، ليكن اين ريشه هاى فاسد نمى توانند يك قدرت ايمانى را كه الان در شما هست، به هم بزنند.

اين اخوت ايمانى كه خداى تبارك و تعالى امر به آن كرده و ميان مؤمنين منعقد ساخته، انحصار به مؤمنين يك كشور ندارد، اين عقد اخوت بين تمام مؤمنين دنياست. تمام ممالك اسلام بايد با هم مثل برادر باشند و اگر چنانچه ممالك اسلامى با هم مثل برادر باشند و توده هايى كه در هر كشورى زندگى مى كنند، با توده هاى كشور ديگر مثل برادر نظر داشته باشند، بر همه

ص: 45

قدرت هاى عالم مسلط خواهند شد. سخنرانى، 27/ 5/ 1359.امام در بخش ديگرى از توصيه هاى خويش از مسلمانان مى خواهد اختلافات را كنار بگذارند و هم پاى يكديگر، اسلام را تكيه گاه خود قرار دهند و قدرت عظيمى تشكيل دهند كه ابرقدرت ها هواى تسلط بر آنها را پيدا نكنند:

پيام من براى برادران عرب مسلمان اين است كه بياييد اختلافات را كنار بگذاريد و دست برادرى به يكديگر بدهيد و هم گام و هم پيمان با همه برادران مسلمان غيرعرب، تنها اسلام را تكيه گاه خود قرار دهيد. تنها با داشتن ذخاير مادى كه از حساب افزون است و از همه آن مهم تر ذخيره الهى و معنوى كه اسلام است، مى توانيد قدرتى باشيد كه هرگز ابرقدرت ها هوس تسلط بر شما را نكنند و اين گونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چيزتان را غارت نكنند.صحيفه نور، ج 2، ص 444. حضرت امام خمينى رحمه الله آرزو مى كند كه دولت هاى اسلامى به منزله يك دولت و جامعه باشند؛ چون داراى يك كتاب، يك پيامبر و يك پرچم هستند كه در صورت تحقق آن، جهان اسلام مى تواند مشكلات خود را حل كند و به قدرتى برتر از ديگر قدرت هاى جهان تبديل شود تا كسى توان مقابله با آن را نداشته باشد:

ص: 46

دولت هاى اسلامى بايد به منزله يك دولت باشند. كانّه يك جامعه هستند. يك پرچم دارند. يك كتاب دارند، يك پيغمبر دارند، اينها هميشه بايد با هم متحد باشند و اگر چنانچه اين آمال حاصل بشود كه بين دولت هاى اسلامى از همه جهات وحدت پيدا شود، اميد است بر مشكلات خودشان غلبه كنند و قدرتى بزرگ تر از قدرت هاى ديگر در مقابل ساير قدرت ها باشند. ...صحيفه نور، ج 4، ص 122.مسلمين بايد يد واحد باشند. اگر مسلمين، يد واحد باشند، كسى نمى تواند مقابل اين جمعيت قيام كند.همان، ج 1، ص 53. دفاع از منافع مسلمانان و حفظ آن اهميت دو چندانى دارد، چنان كه رهبر كبير انقلاب چنين تأكيد مى كند:

روابط خارجى ما براساس حفظ آزادى استقلال و حفظ منافع اسلام و مسلمين است همان، ج 2، ص 298.... و اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است.كلمات قصار، پندها و حكمت ها، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى رحمه الله، 1372، ص 144.

اتحاد اصناف و مذاهب

امام امت درباره هم بستگى اصناف اجتماعى مى فرمايد:

تا شما با هم مجتمع هستيد، تا با هم هستيد، مى توانيد كار بكنيد.

ص: 47

اگر خداى نخواسته، روحانى را از ملت، ارتشى را از ملت، جدا و هركدام را على حده كردند، ديگر نه از بازارى كارى برمى آيد و نه دانشگاهى ... پدرى كه مى خواست بميرد، هفت هشت پسر داشت. آنها را خواست. چوب هايى هم (قبلًا) تهيه كرده بود يكى از آن چوب ها را به (پسر بزرگ تر) داد و گفت اين را بشكن.

شكست. بعد آن هفت هشت تايى كه به عدد بچه هايش بود، پهلوى هم گذاشت و گفت اينها را بشكن. هر چه زور زد، نشكست. گفت شما عددتان به اندازه اين چوب هاست. اگر جدا باشيد، شكسته مى شويد. اگر دوتايتان يك طرف و چهارتايتان يك طرف باشيد، شكسته مى شود، ولى اگر همه تان با هم باشيد، مثل اين چوب ها هيچ كس نمى تواند شما را بشكند. اگر روحانى تنها باشد، او را مى شكنند. اگر ارتشى تنها باشد، مى شكنندش. اگر مردم تنها باشند، مى شكنندشان. سخنرانى 25/ 8/ 1359.حضرت امام با هشيارى كامل نسبت به توطئه دشمنان چنين هشدار مى داد:

من تأكيد مى كنم كه اسلام تنها پناه گاه همه ما است و در زير پرچم پرافتخار آن همه گروه ها به حقوق خود مى رسند. عوامل اجانب كه منافع خود را در خطر مى بينند، براى تحريك برادران اهل سنّت، قضيه شيعه و سنّى را طرح كرده و مى خواهند با شيطنت، اختلاف ايجاد كنند. در جمهورى اسلامى، شيعه و سنّى

ص: 48

در كنار هم و با هم برادرند و در حقوق مساوى هستند و هر كس خلاف آن را تبليغ كند، دشمن ايران و اسلام است و برادران اهل سنّت بايد اين تبليغات ضد اسلامى را در نطفه خفه كنند.سخنرانى، 29/ 5/ 1358. يك دسته از مسلمانان، شيعه هستند، يك دسته حنفى و دسته اى حنبلى و دسته ديگر اخبارى. اصلًا اين دسته بندى ها از اول درست نبوده، در يك جامعه اى كه همه مى خواهند به اسلام خدمت كنند و براى اسلام باشند، اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم. منتهى علماى شما يك دسته فتوا به يك چيز دادند و شما تقليد از علماى خود كرديد و شديد (به عنوان مثال) حنفى؛ يك دسته فتواى شافعى را عمل كردند و يك دسته ديگر فتواى حضرت صادق عليه السلام را عمل كردند. اينها شدند شيعه. اينها دليل اختلاف نيست. ما نبايد با هم اختلاف و تضاد داشته باشيم. ما همه با هم برادريم. برادران شيعه و سنّى بايد از هر اختلافى احتراز كنند. امروز اختلاف بين ما تنها به نفع آنهايى است كه نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفى و يا ساير فرق. آنها مى خواهند نه اين باشد و نه آن. راه را اين طور مى دانند كه بين شما و ما اختلاف بيندازند. سخنرانى هشتم رمضان 1400 ه. ق؛ صحيفه نور، ج 13، ص 54.حضرت امير عليه السلام، ابوالائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول اللَّه صلى الله عليه و آله در طول مدت عمرشان زجرها ديدند و در آن مدتى كه اختلافات بين دسته جات بود، ايشان آرامش را حفظ كردند، براى اينكه اسلام، محتاج به آرامش بود.

ص: 49

حضرت رضا عليه السلام در آن ابتلائاتى كه داشت و در آن مصيبت هاى معنوى كه بر ايشان وارد مى شد، بدون اينكه اختلاف ايجاد كند، با آرامش، راه خود را پيش مى برد و مقيد بود كه آرامش ملت را حفظ كند. ما همه بايد اختلافات خود را عقلًا حل كنيم و نگذاريم منجر به سروصدا و اختلاف اندازى شود. فرضاً اگر كسانى بخواهند تحريك عواطف كنند، تكليف ما اين است كه در مقابل آنها آرامش را حفظ نموده، سكوت كنيم.سخنرانى، 4/ 10/ 1359.

دسته بندى وحدت

اشاره

امام خمينى رحمه الله به وحدت داخلى (درون مرزى) و وحدت خارجى (برون مرزى) مى انديشيد. وحدت مورد نظر آن بزرگوار را در موارد زير مى توان خلاصه كرد:

1. وحدت ميان همه گروه هاى كشور

بين خودتان برادر باشيد. حفظ كنيد اين برادرى را با حفظ برادرى به اينجا رسيديد و با حفظ برادرى بايد جلو برويد.صحيفه نور، ج 20، ص 5.

2. وحدت ميان همه كشورهاى اسلامى و همه مسلمانان جهان

امام مى فرمود:

جامعه اسلامى از هر نژاد و مليتى بايد ابراهيمى شود تا به خيل

ص: 50

امت محمد صلى الله عليه و آله بپيوندد و يكى شوند و يد واحده شود. صحيفه نور، ج 21، ص 299.حضرت امام خمينى رحمه الله به تشكيل بسيج جهانى مسلمانان مى انديشيد و در يكى از سخنانش فرمود:

به راستى، اگر بسيج جهانى مسلمين تشكيل شده بود، كسى جرئت اين همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله داشت.همان، ج 2، ص 244. ايشان همواره براى تحقق وحدت ميان مردم از ياران خود مى خواست كه در تبليغ، محور وحدت را در نظر داشته باشند:

شما آقايان كه مردم را هدايت مى كنيد، همه را به وحدت كلمه دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى امر فرموده است كه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ.» اجتماع كنيد، لكن اجتماع با تشبّث به حبل الله هر اجتماعى مطلوب نيست. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» مطلوب است. «اقْرَأ بِسْمِ رَبِّكَ» اسم ربّ همان ريسمانى است كه همه بايد به آن اعتصام كنيم. مردم را دعوت كنيد به وحدت.

دعوت كنيد به اينكه گروه گروه نشوند. همان، ج 4، ص 200.از ديد امام، يكى از دلايل تشكيل حكومت اسلامى، ضرورت ايجاد وحدت ميان مسلمانان است؛ زيرا از ديدگاه آن بزرگوار، امت

ص: 51

اسلامى، يد واحده است كه استعمارگران و زمام داران مستبد و جاه طلب آن را به صورت ملت هاى از هم جدا درآوردند. بنابراين، براى اينكه بتوانيم وحدت امت اسلامى را تأمين كنيم، راهى جز تشكيل حكومت اسلامى نداريم. ايشان در اين زمينه به فرازى از خطبه حضرت زهرا عليها السلام اشاره مى كند كه فرموده است: «امامت براى حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمانان به اتحاد است». ولايت فقيه حكومت اسلامى، ص 35.واژه وحدت، وفاق و يك پارچگى يا مفهوم مخالف آن؛ يعنى تفرقه و پراكندگى در گفتمان سياسى- اجتماعى امام كاربرد فراوانى دارد.

ايشان در سخنى مى فرمايد:

رمز پيروزى مسلمين در صدر اسلام، وحدت كلمه و قوت ايمان بود كه يك لشكر ضعيف را به امپراتورى هاى بزرگ عالم غلبه داد.صحيفه نور، ج 6، ص 29. مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى، يد واحده هستند. اين ديگر آسيب بردار نيست. آسيب از داخل خود ... ملت و كشور بر ما وارد مى شود و به شما. از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد. از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئه ها، شماها را از هم جدا كنند.همان، ج 12، ص 160.به همين دليل، بر اتحاد و هم بستگى ملى تأكيد فراوانى داشت و از همگان مى خواست اتحاد داخلى را حفظ كنند. هر چند ممكن است گاهى

ص: 52

اختلاف سليقه هم موجود باشد، ولى بايد كوشيد اين اختلاف ها، ريشه دار نشود؛ چون در اين صورت، دشمنان از پراكندگى داخلى بيشترين بهره را خواهند برد.

بايسته هاى وفاق ملى

اشاره

1. وجود اختلاف، امرى طبيعى و پسنديده است. اختلاف را بايد از ويژگى هاى آفرينش الهى به شمار آورد. تصريح خداوند متعال در سوره مباركه هود مبنى بر اينكه وجود اختلاف، موضوع اراده الهى است و يك دستى و يكسانى همه مخلوقات منظور نيست، بر اعتبار دينى و عقلى اين مدعا دلالت دارد:

وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ. (هود: 118)

و اگر خداوند تو اراده مى كرد، تمامى مردم را در يك امت واحد گرد مى آورد، ولى چنين نخواسته است. پس شما پيوسته از يكديگر متفاوت بوده ايد و مختلف خواهيد بود.

2. در پرتو يك دستى كامل بدون هيچ گونه اختلاف سليقه و رأى، هيچ گاه نمى توان از تضارب آراى گوناگون بهره گرفت. وجود اختلاف نوعى نعمت تلقى مى شود. حضرت امام خمينى رحمه الله در اين باره مى فرمايد:

سليقه هاى مختلف بايد باشد. اگر در يك مجلس، اختلاف نباشد، اين مجلس ناقص است. اختلاف بايد باشد. اختلاف سليقه، اختلاف رأى، مباحثه، جار و جنجال، اينها بايد باشد، لكن نتيجه

ص: 53

اين نباشد كه ما دو دسته بشويم ... در عين حالى كه اختلاف داريم، دوست هم باشيم. صحيفه امام، ج 21، ص 47.اختلاف ميان بزرگان و فقيهان اسلامى هم امر مباركى است و مورد توجه مردم نيز قرار دارد. حضرت امام به زيبايى به اين امر اشاره دارد، آنجا كه مى فرمايد:

در گذشته، اين اختلافات در محيط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در كتاب هاى علمى آن هم عربى ضبط مى گرديد. قهراً توده هاى مردم از آن بى خبر بودند و اگر با خبر هم مى شدند، تعقيب اين مسائل برايشان جاذبه اى نداشت، اما امروز با كمال خوش حالى، به مناسبت انقلاب اسلامى، حرف هاى فقها و صاحب نظران به راديو و تلويزيون و روزنامه ها كشيده شده است؛ چرا كه نياز علمى به اين بحث ها و مسائل است.همان، صص 176- 178. 3. اختلاف، امرى سازنده است و كاركردهاى آن حياتى بوده و براى رشد و تعالى هر اجتماعى لازم است. اختلاف در افكار و بينش و روش ها به نقد و بررسى صاحبان آرا و انديشه مى انجامد و راه بر خشك انديشى بسته مى شود و در نهايت، به وسعت ديد و ارتقاى معلومات مردم يارى مى رساند.

حضرت على عليه السلام درباره پيشرفت و توسعه جامعه در سايه اختلاف

ص: 54

آرا مى فرمايد: «اضْرِبُوا بِعْضَ الرّاىِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوابُ؛ آراى مختلف را بر يكديگر عرضه بداريد تا از تضارب آنها به ديدگاه صواب دست يابيد».عبدالواحد آمدى، غررالحكم و درر الكلم، مصحح: سيد مهدى رجايى، قم، دارالكتاب الاسلامى، 1410 ه. ق، ص 158. ايشان براى دست يابى به نظر صائب، طريقى جز تضارب آرا را چاره ساز نمى داند و در سخنى ديگر مى فرمايد: «مَنْ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآراءِ عَرفَ مَواقِعَ الْخَطاءِ؛ هر آن كس كه ديدگاه هاى مختلف را دريابد و درك كند، بر نقاط اشتباه او در انديشه و عمل خويش آگاه مى شود».نهج البلاغه، ح 173. حضرت امام خمينى رحمه الله نيز وجود ديدگاه ها و سليقه هاى مختلف را وسيله پويايى مى داند و مى فرمايد:

اين مسئله روشن است كه بين افراد و جناح هاى موجود و وابسته، اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سياسى است ... و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مى نمايم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى كشور و مردم مى سوزد و هر كدام براى رشد اسلام و خدمت به مسلمين طرح و نظرى دارند كه به عقيده خود موجب رستگارى است.صحيفه امام، ج 21، ص 178. با اين حال، اختلاف با تمام آثار و فوايدى كه دارد، بايد چارچوب ضوابط مشخصى داشته باشد. اين موارد را مى توان چنين برشمرد:

ص: 55

3/ 1. برنخاستن اختلاف ها از انگيزه نفسانى

اختلاف هاى نفسانى به نزاع و دشمنى كشيده مى شود. اختلافى كه از روى خودخواهى باشد، مانع بزرگى در راه ايجاد وحدت است. اين گونه انگيزه هاى ويران كننده در كلام امام خمينى رحمه الله نكوهش شده است:

همه اين نزاع ها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مى خواهد، آن هم براى خودش يك چيزى مى خواهد. اين دو خودها تزاحم مى كنند. اين قدرت را مى خواهد مال خودش باشد.

آن هم قدرت را مى خواهد مال خودش باشد. تزاحم مى كنند (و) جنگ (درمى گيرد).صحيفه امام، ج 11، ص 381. در واقع، اختلاف ناپسند و غيرمشروع، نتيجه خودخواهى است به فرموده امام: «اختلاف در آن موقعى است كه خداى ناكرده هر كس براى پيشبرد نظرات خود، به ديگرى پرخاش كنند».همان، ج 21، ص 28. ازاين رو مى افزايد كه اگر اختلافى هم پيش آيد، بايد سرچشمه و انگيزه الهى داشته باشد و به دور از جنجال هاى متعارف صورت پذيرد.

انگيزه الهى، هدف را مشخص مى سازد و در نهايت، وحدت رويه را پديد مى آورد:

... شما اختلافاتى را كه از نفسانيت سرچشمه مى گيرد، بايد از بين ببريد و مطمئن باشيد كه اگر كارهايتان از الوهيت سرچشمه نگيرد و از وحدت اسلام بيرون برويد، مخذول مى شويد.صحيفه امام، ج 18، ص 134.

ص: 56

3/ 2. جايز بودن وفاق در اصول و اختلاف در روش

گاهى براى ايجاد وفاق ملى لازم است تا گروه هاى انقلابى به دليل ملاحظات سياسى، با گروه هايى كه چه بسا به طور كامل هم سو و منطبق با ايشان نباشند، همراهى كنند و از طرح نقاط مورد اختلاف براى رسيدن به هدف واحد، چشم پوشى كنند.اصغر افتخارى، وفاق ملى و جامعه شناسى وحدت از ديدگاه امام خمينى رحمه الله، سازمان عقيدتى سياسى نيروى انتظامى، 1382، چ 1، ص 44. امام خمينى رحمه الله قابليت هاى ملت را در برخورد با رژيم پهلوى چنين سامان داد:

عقل سياسى اقتضا مى كند كه ما امروز با آن اشخاصى كه در رويه هم حتى با (ما) مخالفت دارند، لكن در اصل مقصد با ما موافقند، به ملت موافق، مسيرشان مسير ملت است (اتحاد داشته باشيم)، عقل سياسى اقتضا مى كند كه ما امروز دست از تمام اين اختلافات برداريم تا اين مملكت را آرام كنيم ... من به همه، همه آنها عرض مى كنم كه شما دست از اختلافات برداريد. اين طور نباشد كه هر كدام در يك اجتماعى كه پيدا كرديد، بر ضد ديگران صحبت كنيد.همان، به نقل از: وحدت از ديدگاه امام خمينى رحمه الله، صص 33- 36. حضرت امام معتقد بود دانش و فهم سياسى، مانع از آن مى شود كه هر اقدام مطلوب و مجازى را در هر زمانى بيان كنيم و خواهان تحقق آن شويم. از سوى ديگر، حضرت امام خمينى رحمه الله فرمود كه حوزه اختلاف ها

ص: 57

نبايد به اصول و مبانى گسترش يابد؛ چون اگر چنين شود، نظام سياسى دچار تزلزل مى شود. ايشان، اختلاف نظرها را وراى اصول بنيادين دانست. ازاين رو، در بيان علت موافقت خود با انشعاب روحانيون از روحانيت فرمود:

همه در اصول با هم مشتركند و به همين خاطر است كه من آنان را تأييد مى نمايم. آنها نسبت به اسلام، قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى كشور و مردم مى سوزد. اكثريت قاطع هر دو جريان مى خواهند كشورشان مستقل باشد. هر دو مى خواهند سيطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خيابان را از سر مردم كم كنند ... هر دو مى خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چيست؟ اختلاف بر سر اين است كه هر دو عقيده شان است كه راه خود (شان) باعث رسيدن به اين همه است.صحيفه امام، ج 21، ص 178.امام چون اختلاف را در روش و نه در اصول مى ديد، آن را تأييد كرد و مثبت دانست.

3/ 3. پاى بندى همگانى به قانون

التزام به محوريت قانون در حل و فصل اختلافات از جمله مصداق هاى وفاق ملى است. امام خمينى رحمه الله با عنايت به همين نكته مى فرمايد:

نمى شود (از كسى) پذيرفت كه ... قانون را قبول نداريم ... مردمى

ص: 58

كه به قانون اساسى رأى دادند، منتظرند كه قانون اساسى اجرا شود. همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ولو بر خلاف رأى شما باشد ... همه تان روى مرز قانون عمل بكنيد و اگر همه روى مرز قانون عمل بكنند، اختلاف ديگر پيش نمى آيد.

بنابراين، اختلاف سازنده بايد در چارچوب قانون باشد و اين ويژگى بر آن دلالت دارد كه اختلاف در ديدگاه ها بايد با اصول قانونى تعارض نداشته باشد. در مواردى هم كه ضعف قانون وجود دارد، اخلاق و التزام اخلاقى مى تواند آن را جبران كند. پاى بندى به اخلاق، فضاى خشك روابط سياسى را تعديل مى كند و انسانى مى سازد. امام خمينى رحمه الله مى فرمايد:

اگر اخلاق اسلامى در خودتان نفوذ بكند و همه توجه به اين مسائل داشته باشيد كه از اخلاق اسلامى، يكى از امور مهمش، قضيه تفرقه نداشتن و مجتمع بودن است (پيشرفت مى كنيد)، تا حالا هم ما هر چه پيشرفت كرده ايم، از اين معنا بوده.مهدى حاضرى، امام خمينى رحمه الله و وفاق اجتماعى، تهران، بى نا، همايش رقابت هاى سياسى و امنيت ملى و وزارت ارشاد، 1379، صص 27 و 28.

حدود اختلاف ورزى

حضرت امام خمينى رحمه الله اختلاف را در دو محور ارزيابى مى كرد.

اول، اختلاف روبنايى كه وجود آن ناگزير است. دوم، اختلاف زيربنايى

ص: 59

است كه نبود آن اساس نظام سياسى به شمار مى رود و بازيگران موظف به پاس دارى از آنها و گسترش ندادن اختلافاتشان به اين حوزه اند. اصول التزام به قانون اساسى و رعايت نقش محورى آن در جامعه به عنوان يك عنصر اجتماعى تعريف شده است و هيچ فرد يا گروهى نمى تواند و نبايد نسبت به اهميت و جايگاه آن تعرض كند. اين اصول و اهداف، آرمان هاى متعالى حكومت اسلامى هستند كه سمت و سوى حركت و بنياد استراتژى كلان جمهورى اسلامى ايران را نشان مى دهند. قانون گذار در اصل 78 قانون اساسى از اصولى سخن مى راند كه تغييرناپذيرند:

اسلامى بودن نظام و ابتناى كليه قوانين و مقررات براساس موازين اسلامى و پايه هاى ايمانى و اهداف جمهورى اسلامى ايران و جمهورى بودن حكومت و ولايت امر و امامت و نيز اداره امور كشور با اتكاى آراى عمومى و دين و مذهب رسمى ايران، تغيير ناپذيرند.

انديشه فراملى

در دوران كنونى، با توجه به گسترش روابط سياسى، اقتصادى و فرهنگى در سراسر جهان، ظهور نظام جهانى كه بر اساس آن، جهان به صورت يك واحد در نظر گرفته شده، دور از انتظار نيست. محصور نبودن دين به مرزهاى ملى و جغرافيايى، عامل بسيار مهمى براى تحقق وحدت و هم بستگى ميان چند ملت است. به همين دليل، دامنه آن وسيع تر از حوزه يك ملت به شمار مى رود.

با انحطاط امپراتورى عثمانى و از بين رفتن تدريجى نظام استعمارى

ص: 60

كهن، ملت گرايى و مليت ستايى مدرن كه در قرون هجدهم و نوزدهم ريشه داشت، تحت تأثير نهضت هاى انقلابى و ملى وارد مرحله جديدترى در قرن بيستم شد كه در نتيجه آن، مناقشه اى ايدئولوژيك ميان قوميت، مليت و اسلام پديد آمد. از سوى ديگر، پديده انترناسيوناليسم نيز كه پس از جنگ بين المللى با پيدايش جامعه ملل در 1919 م.، زمينه تجربى و عملى يافته بود، تا حدودى توانست به حفظ و تقويت امنيت بين المللى و حتى تشكيل نوعى حكومت جهانى كمك كند. در واقع، آنچه در جهان امروز اهميت دارد، نوع مديريتى است كه بتواند با ايجاد پيوند ميان قوميت و مليت از يك سو و استفاده از ابزارهاى موجود فراملى از سوى ديگر، در راستاى تحقق آرمان توحيدى وحدت اسلامى گام بردارد.قوميت، مليت و انديشه فرا ملى از ديدگاه امام خمينى رحمه الله، معاونت پژوهشى مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1381، چ 1، صص الف- ه. خطمشى حضرت امام خمينى رحمه الله از آغاز نهضت اسلامى مبتنى بر انديشه وحدت اسلامى و نگرش امت مدارانه به مسائل جهان اسلام بود.

پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، نقطه عطف اين آرمان توحيدى به شمار مى رود. امام براى پيشبرد اهداف جهانى اسلام و تحقق امت واحد اسلامى هرگز پاى بند محدوديت هاى ملى نبود. به همين دليل، همواره مصالح اسلام و مسلمانان را در كنار مصالح و منافع ملى قرار مى داد و مسئوليت پذيرى در مقابل مسائل و مشكلات جهان اسلام را كه به تصريح قرآن امت واحده هستند، اصل مسلّم اسلامى و انسانى مى پنداشت. امت اسلامى در انديشه امام شامل همه مسلمانانى بودند كه فراتر از مرزهاى

ص: 61

جغرافيايى و تفاوت هاى نژادى، زبانى و قومى قرار مى گيرند و فارغ از هر مذهب، پيرو دين اسلام هستند. طرح مفاهيمى همچون امت اسلام، بسيج جهانى مستضعفين، يد واحده و اخوت بين مسلمانان، احياى فلسفه واقعى كنگره عظيم حج، اعلام روز جهانى قدس و مانند آن در راستاى همين نگرش ارزيابى مى شوند. البته امام به قوميت، حب وطن و احساسات پاك ملى گرايانه تا زمانى كه در مقابل ايدئولوژى اسلامى قرار نمى گرفتند، ارج مى نهاد:

آن چيزى كه آنها اصرار به آن دارند اين است كه ما با هم مجتمع نشويم، ما با هم برادر نباشيم، مسلمان ها در هرجا كه هستند، با اشكال مختلفه (باشند)، يك شكل آن ملى گرايى [است.] آن مى گويد ملت فارس، آن مى گويد ملت عرب، آن مى گويد ملت ترك. اين ملى گرايى كه به اين معناست كه هر كشورى، هر زبانى بخواهد مقابل كشور ديگر و زبان ديگر بايستند، اين آن امرى است كه اساس دعوت پيغمبرها را به هم مى زند.صحيفه نور، ج 15، ص 278.

خطرهاى ملى گرايى افراطى

استعمارگران، مروّج ملى گرايى از نوع افراطى هستند. حضرت امام خمينى رحمه الله در آشكار ساختن اين توطئه فرموده است:

اين تبليغات كه اين عرب است، آن ترك است و يا فارس يا كرد، تبليغاتى است كه اجانب براى چپاول مخازنى كه در اين ممالك است، رواج مى دهند كه مسلمانان را از هم جدا كنند. مسلمين بايد

ص: 62

هشيار باشند كه تحت تأثير اين تبليغات واقع نشوند.صحيفه نور، ج 4، ص 32. ايشان در سخنى ديگر مى گويد:

نهضت اسلامى ايران، مظهر برادرى شيعه و سنّى و هم گامى نژادهاى مختلف كشور ايران است. شما خواهران و برادران عزيز بايد توجه داشته باشيد كه دشمن اصلى؛ يعنى استعمار هنوز با وسايل مختلف دست اندركار لنگ اندازى و تفرقه افكنى است.صحيفه امام، ج 6، ص 184. امام چه نيكو از اهداف و دورنماى استعمارگران پرده برمى دارد كه چگونه از ابزار قوم گرايى و ملى گرايى براى مبارزه با اسلام بهره مى گيرند:

اين مسائل بسيار محتمل است كه از دست هايى كه مى خواهند ممالك اسلامى با هم وحدت پيدا نكنند، پيش آمده است. قضيه عرب را پيش كشيده اند و عجم را. در داخل ممالك، قضيه كرد را و عرب را و فارس را. در مملكت ما، قضيه كرد و عرب و لر و تركمن و بلوچ و امثال اينها را پيش كشيده اند. مخالفين ما كه داراى مطالعات زيادى در اين مملكت ها هستند، اينها به آنجا رسيدند كه چنانچه اسلام به آن طورى كه هست، پياده بشود و آن طورى كه اسلام دعوت كرده است، تحقق پيدا بكند. تمام اين قدرت هايى كه در عالم هستند، اينها منعزل مى شوند و قدرت بالاتر از همه قدرت ها به دست مسلمين كه جمعيت شان اكثر هم.

ص: 63

هست، ذخايرشان بيشتر هم هست، مى افتد. از اين جهت، در يك سطح وسيعى اينها بين عرب اين ناحيه، ترك آن ناحيه، فارس اين ناحيه، اينها جدايى مى خواهند بيندازند و لهذا برخلاف منطق اسلام، اين مليت ها، پان ايرانيسم، پان تركيسم، از اين اسم ها درست مى كنند و مقصد آنها اين است كه اينجا اسلام و منطق اسلام نباشد و مليت ها را پيش بكشند و جدا كند اسلام را. بعض طايفه اش را از طايفه ديگر، اقليت هاى مثلًا كرد و ترك و كذا، اصل قاعده اش اين است كه در ايران مطرح نباشد. اينكه اين اقليتى است، آن يك اقليتى است، اين يك اكثريتى است. صحيفه نور، ج 11، ص 25.حضرت امام، آسيب هاى زيادى را در پى ملى گرايى افراطى ارزيابى مى كرد و مى فرمود:

با دست حكومت هاى فاسد و با تبليغ حكومت هاى فاسد، اين نژادپرستى ها و گروه پرستى ها در بين مسلمين رشد كرده، عرب ها را در مقابل عجم ها و ترك ها قرار دادند و عجم ها را در مقابل عرب ها و ترك ها را در مقابل ديگران و همه نژادها را در مقابل هم.

اينكه من مكرّر عرض مى كنم كه اين ملى گرايى اسلامى، بدبختى مسلمين است، براى اين است كه اين ملى گرايى، ملت ايران را در مقابل ساير ملت هاى مسلمين قرار مى دهد و ملت عراق را در مقابل ديگران و ملت كذا را در مقابل كذا.همان، ج 12، ص 280.

ص: 64

امام خمينى رحمه الله در داخل كشور نيز همه اقوام را در پناه اسلام مى دانست و آنان را از هرگونه تفرقه برحذر مى داشت:

از اول پيروزى انقلاب تاكنون، در هر موقعيتى كه پيش آمده است، اعلام كرده ايم كه در اسلام، كرد و ترك و فارس و بلوچ و لر و تركمن و غيراينها مطرح نيست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق همه گروه ها را با عدالت اسلامى ادا خواهد كرد. صحيفه نور، ج 9، ص 71.البته امام راحل همواره در سخنان خويش حدود مليت را هم در اسلام تبيين مى كرد:

ما مليت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم و ملت، ملت ايران است، براى ملت ايران هم، همه جور فداكارى مى كنيم، اما در سايه اسلام است، نه اينكه همه اش مليت.همان، 203. اسلام آمده است كه همه نژادها با همه باشند. مثل دنده هاى شانه مى مانند. هيچ كدام بر هيچ كدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترك بر هيچ يك از اينها و نه هيچ نژادى بر ديگرى و نه سفيد بر سياه و نه سياه بر سفيد. هيچ كدام بر ديگرى فضيلت ندارند.

فضيلت با تقواست؛ فضيلت با تعهد است؛ با تعهد به اسلام است.همان، ج 12، ص 281. از منظر حضرت امام خمينى رحمه الله:

ص: 65

اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، تُرك را، فارس را همه را با هم متحد كند و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كند تا كسانى كه مى خواهند سلطه بر اين دولت هاى اسلامى و مراكز اسلام پيدا بكنند، نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمين از هر طايفه (دارند). تمام مسلمين با هم برادرند و برابرند و هيچ يك از آنها از ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند.صحيفه نور، ج 13، ص 225.

رهايى ملت هاى اسلامى در پرتو اتحاد

امام خمينى رحمه الله، رهايى مسلمانان را ثمره وحدت دولت ها و ملت هاى اسلامى مى دانست و مى فرمود:

به همين دليل، امام مى خواست تا دولت هاى اسلامى اختلافات جزئى خود را كنار بگذارند:

اميدوارم كه مسلمين و ملت هاى اسلامى همان طور كه دستور اسلام و قرآن مجيد است، با هم، برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانيت (و) كشورهاى اسلامى با شدت و قدرت رفتار كنند و اين حاصل نمى شود الّا به اينكه از اختلافات جزئى كه بين دولت ها هست، دست بردارند. برادر هم باشند. اين اختلاف موجب بهره بردارى دشمنان اسلام و مسلمين است. بايد از اين بهره بردارى جلوگيرى بشود به وحدت اسلامى و اينكه همه در

ص: 66

تحت لواى اسلام و قرآن مجيد مجتمع بشوند؛ زيرا آن طور كه قرآن دستور داده «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ». (فتح: 29)صحيفه نور، ج 8، ص 235.

امام خمينى رحمه الله همواره از يك نكته اظهار نگرانى مى كرد و آن، معماى تفرقه است:

براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دول اسلاميّه و ملت هاى اسلام مى دانند كه اين درد چيست. مى دانند كه دست هاى اجانب در بين است كه اينها را متفرق از هم بكند.

مى بينند كه با اين تفرقه ها، ضعف و نابودى نصيب آنها مى شود.

مى بينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده- كه اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مى ريختند، او را سيل مى برد- مع ذلك در مقابل او زبون هستند. معما اين است كه با اينكه اينها را مى دانند، چرا به علاج قطعى كه آن اتحاد و اتفاق است، روى نمى آورند؟ چرا توطئه هايى كه استعمارگرها براى تضعيف آنها به كار مى برند، آنها توطئه ها را خنثى نمى كنند. آيا اين معما چه وقت بايد حل شود؟ همان، ج 8، ص 236.آن گاه روى سخن را به مسلمانان جهان برمى گرداند و مى فرمايد:

اى مسلمانان جهان، چه شد شما را كه در صدر اسلام با عده

ص: 67

بسيار كم، قدرت هاى عظيم را شكستيد و امت بزرگ اسلامى- انسانى ايجاد كرديد، اكنون با قريب يك ميليارد جمعيت و دارا بودن مخازن بزرگى كه بالاترين حربه است در مقابل دشمن، اين چنين ضعيف و زبون شديد؟ آيا مى دانيد كه تمام بدبختى هاى شما در تفرقه و اختلاف بين سران كشورهاى شما و بالنتيجه بين خود شماست؟ از جاى برخيزيد و قرآن كريم را به دست گرفته و به فرمان خداى تعالى گردن نهيد تا مجد خود و عظمت اسلام عزيز را اعاده كنيد. بياييد و به يك موعظه خداوند گوش فرا دهيد، آنجا كه مى فرمايد: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى؛ بگو كه من شما را فقط يك پند دهم كه دو تا دو تا يا يك يك براى خداوند قيام كنيد». (سبأ: 46).صحيفه نور، ج 10، ص 221.

شاخص هاى اتحاد و هم بستگى

اشاره

با پيروزى انقلاب اسلامى و استقرار نظام اسلامى در سرزمين ايران، پيكره امت اسلامى كه همواره از زخم كهنه تفرقه و جدايى رنج مى برد، به يك باره با نداى «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا» جانى دوباره يافت. صدايى آشنا از زبان عالمى بزرگ برخاست و مسلمانان جهان، با شور و شعفى وصف ناپذير به سوى اين نواى عالمانه جذب شدند.

بنيان گذار جمهورى اسلامى، از آغاز جوانى، از برجسته ترين معتقدان به تقريب مذاهب اسلامى بود و پس از مرجعيت نيز اهتمام ويژه اى به اين امر داشت. در گلستان اعتقادى و انديشه حضرت امام

ص: 68

خمينى رحمه الله، مى توان گل هاى معطرى را ديد. اكنون به اصول اساسى اتحاد اسلامى در نگاه ايشان مى پردازيم:در تدوين اين شاخصه ها از مقاله «اعتقاد به ضرورت و هم بستگى مذاهب اسلامى»، بيژن شهرامى، مجموعه مقالات دومين كنگره بين المللى امام خمينى رحمه الله و احياى تفكر دينى استفاده شده است.

الف) تشكيل حكومت اسلامى

امام خمينى رحمه الله، عامل اساسى و بنيادين اختلاف در پيكره امت اسلامى را «فقدان قدرت سياسى» مى دانست. بى شك، بدون اتكا به قدرت سياسى اسلامى نمى توان كارى سازنده و اصلاحاتى ريشه دار انجام داد.

امروزه اگر مسلمانان با يكديگر متحد نباشند، قدرت عظيم آنان در پيچ و خم اختلاف نظرهاى ناشى از تعدد مراكز تصميم گيرى، تحليل خواهد رفت.

تشكيل حكومت واحد اسلامى، از مهم ترين جلوه هاى اعتقاد بنيان گذار جمهورى اسلامى به هم بستگى پيروان مذاهب مختلف اسلامى است، آن گونه كه بازتاب آن را در آثار مكتوب حضرت امام مى توان ديد. براى مثال، ايشان در جايى مى نويسد:

و همه در زير پرچم پرافتخار اسلام، مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان، به دفاع برخيزيد و به سوى يك دولت اسلامى با جمهورى هاى آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن، همه مستكبران جهان را به جاى خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارضى خواهيد رساند. به اميد

ص: 69

آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است.صحيفه انقلاب، صص 35 و 36. شكل گيرى حكومت واحده اسلامى، در گرو هم بستگى مذاهب اسلامى بر اساس مشتركاتى مانند قرآن، سنّت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است. حضرت امام خمينى رحمه الله در اين باره مى فرمايد:

همه مسلمين يد واحده باشند بر من سواهم. هركس در محيط خودش با هر حكومتى كه هست و با هر مذهبى كه هست، در محيط خودش باشد و مستقل باشد، لكن كما اينكه مسلمان است، با مسلمين ديگر اخوت داشته باشد، دوستى داشته باشد، پيوند داشته باشد. ارتش هاى همه كشورهاى اسلامى پشتيبان هم باشند.سخنرانى در ديدار با مهمانان خارجى هفته وحدت، 20/ 10/ 1360. امروزه بسيارى از كشورهاى جهان، درصدد ايجاد نوعى وحدت ميان خويش هستند. ازاين رو، شاهد تشكيل ده ها اتحاديه منطقه اى و بين المللى در سطح جهان هستيم. طرح وحدت كامل كشورهاى عضو اتحاديه اروپايى در قالب يك كشور واحد و گسترده با ايالات فدرال و دولت مركزى، ارتش، پول و پارلمان واحد و موارد مشتركى مانند آن، نمونه برجسته اى از اين گونه تلاش هاست.

ايده تشكيل حكومت اسلامى، از عقايد و انديشه هاى متعالى حضرت امام سرچشمه گرفته است كه تجلى قدرت و هم بستگى مذاهب اسلام را در آن به روشنى مى توان ديد. البته ياوران حضرت امام، در راه

ص: 70

تشكيل حكومت اسلامى و ايجاد قدرت سياسى، تنها شيعيان و دلدادگان مذهب جعفرى نبودند، بلكه بسيارى از پيروان ديگر مذاهب اسلامى كه ضرورت تشكيل حكومت اسلامى و اهميت هم گرايى مذاهب اسلامى را دريافته بودند، ايشان را در اين زمينه يارى كردند. امام راحل به بيان هاى مختلف از اين قدرت بزرگ اسلامى ياد مى كند و مى فرمايد:

اگر تمام مسلمين باهم متحد شوند، قدرتى خواهند بود كه هيچ قدرتى در مقابل آنها نمى تواند ايستادگى كند. پيام امام راحل به مناسبت روز قدس، 17/ 5/ 1358.كشورهاى اسلامى اگر هم به يك نقطه روى آورند و آن نقطه اسلام است، با اين جمعيت زيادى كه دارند، با اين تجهيزاتى كه دارند، با اين سلاح هايى كه در اختيار دارند، مثل نفت و غير نفت، در دنيا به آقايى مى رسند.سخنرانى در جمع نمايندگان سازمان هاى آزادى بخش جهان، 20/ 10/ 1358.

ب) برقرارى روابط حسنه دولت اسلامى با دولت ها و ملت هاى مسلمان

با بررسى و مقايسه روابط پيش و پس از انقلاب، درمى يابيم كه سردمداران نظام پيشين، در پى ايجاد روابط با كشورها و ملل اسلامى و تقويت پيوند با دولت هاى استعمارگر بودند. پيوندهايى كه جز تيره روزى، چپاول ثروت هاى سرشار ملى، تهاجم فرهنگى، سست شدن مبانى ارزشى و اعتقادى جامعه، تحقير روزافزون مردم، وابستگى هاى روزافزون، عقد قراردادهاى خانمان سوز و مواردى مانند آن، ره آورد

ص: 71

ديگرى براى ملت مسلمان نداشت. فرهنگ سراسر غربى نيز بر زندگى مردم حاكم بود. امام راحل دراين باره فرمود:

فرنگى مآبى از سرتا پا و در تمام نشست و برخاست ها در معاشرت ها و تمام شئون زندگى، موجب افتخار و سربلندى و تمدن و پيشرفت و در مقابل، آداب و رسوم خودى، كهنه پرستى و عقب افتادگى است. در هر مرض و كسالتى ولو جزئى و قابل علاج در داخل، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباى دانشمند خود را محكوم و مأيوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امريكا و مسكو افتخارى پرارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه، كهنه پرستى و عقب افتادگى است. صحيفه انقلاب، ص 15.عملكردهاى نظام اسلامى، پس از انقلاب نشان مى دهد كه دولت اسلامى، در جهت مخالف طاغوت گام برداشته است. الزام دولت اسلامى در ايجاد روابط حسنه با دول و ملل اسلامى و قطع هرگونه رابطه با دولت هايى كه برخلاف مصالح اسلام و مسلمانان گام برمى دارند، نشانه آشكارى از اعتقاد ژرف حضرت امام خمينى رحمه الله به هم بستگى مسلمانان جهان با يكديگر است. امام خمينى رحمه الله در رهنمودى مى فرمايد:

ما مى گوييم كه شما با هم باشيد، همه مسلمين با هم باشند، ما نه با آن يكى روابطى داريم، نه با شما روابطى داريم و با همه و همه روابط داريم. همه شما را على السوى نگاه مى كنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه به احكام اسلام عمل بكنند،

ص: 72

عزيزند. ملت اسلام را، تُركش باشد، عربش باشد، عجمش [باشد]، از افريقا باشد، از امريكا باشد، از هر جا باشد، عزيز مى داريم. ما مى گوييم آقا [همه] دست به دست هم بدهند. شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند نكنيد با اسرائيل .... آواى انقلاب، ص 171.قطع روابط سياسى، اقتصادى و نظامى دولت اسلامى ايران با اسرائيل غاصب، ايالات متحده امريكا و رژيم هاى وابسته به آنها گوياى عملى اين مدعاست. حضرت امام خمينى رحمه الله در اين باره مى فرمايد:

مسلمين بايد با هم يد واحده باشند. اينها بايد دست واحده باشند، مجتمع باشند، يكى باشند و خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدايى ملت ها ندانند.سخنرانى در ديدار با افسران ارتش پاكستان، 3/ 9/ 1358.

ج) تلاش براى رفع اختلاف ميان امت اسلامى و مسؤوليت علماى اسلام

خداوند در آيه اى از قرآن مجيد مى فرمايد:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. (حجرات: 10)

به حقيقت، مؤمنان همه برادر يكديگرند. پس هميشه ميان برادران خود صلح دهيد و خداترس و پرهيزكار باشيد. باشد كه از رحمت الهى بهره مند شويد.

ص: 73

حضرت امام خمينى رحمه الله با آگاهى كامل از پى آمدهاى جبران ناپذير درگيرى هاى تفرقه افكن ميان ملل اسلامى كه نمونه برجسته آن، كشمكش هاى خونين و طولانى دو دولت و شيعى صفوى و سنّى عثمانى است، در راه ايجاد اتحاد و هم بستگى ميان ملل اسلامى بسيار مى كوشيد.

ازاين رو، با رهنمودهاى حكيمانه امام، نظام اسلامى توانست اختلاف هاى شيعه و ديگر مذاهب اسلامى را به نيكوترين شكل ممكن برطرف سازد و راه را براى تحقق وحدتى ريشه دار و پايدار ميان مسلمانان هموار كند. از آن پس نيز نظام اسلامى كه به ضرورت هم بستگى مذاهب اسلامى براى رفع اختلاف ميان امت اسلامى اعتقاد كامل دارد، توانسته است اعتماد دولت ها و ملت ها گروه هاى مبارز اسلامى را جلب كند و گام هاى ارزشمندى را براى ايجاد تفاهم و برادرى ميان آنان برداشته است.

امروزه كم نيستند افرادى كه صحيفه فاطميه و جامع على بن ابى طالب عليه السلام را قرآن مذهب اماميه مى پندارند. آنان معتقدند اماميه، كتابى متفاوت با قرآن ديگر مسلمانان در حجاز و غيرحجاز دارد. افزون بر اين، تهمت هاى نارواى ديگرى به شيعيان وارد مى سازند. از سوى ديگر، كم نيستند افرادى كه محبت و دوستى اهل بيت عليهم السلام را به پيروان مذهب اماميه محدود و منحصر كرده اند و ديگر مذاهب اسلامى را از آن بيرون مى پندارند. البته امروزه در ميان مذاهب اسلامى، گروه هاى ضاله اى مانند غُلات در شيعيان و خوارج و نواصب در اهل سنّت وجود دارند كه از محدوده اسلام خارج شده اند، ولى اينكه به آسانى حكم تكفير آنان داده شود، بسيار نادرست است. اين كار از نادانى، تعصب كوركورانه، ناآگاهى

ص: 74

از دسيسه هاى دشمنان اسلام، فرقه گرايى، هوا و هوس، بدعت هاى سياسى و ملاك قرار دادن اقوال غيرعلمى يا عاميانه سرچشمه مى گيرد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله در روايتى، مسلمانان را از تكفير يكديگر بازمى دارد و مى فرمايد:

مَنْ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنا وَ أَكَل ذَبِيحَتَنا فَهُوَ الْمُسلِمُ لَهُ ما لِلْمُسْلِمِ وَ عَلَيهِ ما عَلَى الْمُسْلِمِ وَ حِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ.عبدالرزاق الصنعانى، المصنف، ج 11، ص 129.

هر كس به قبله ما رو كند و از گوشتى كه مسلمان ذبح كرده است، بخورد، وى مسلمان است و هرچه سود يا زيان ديگر مسلمانان است، براى او نيز جارى است و رسيدگى به اعمالش با خداوند مى باشد.

تفرقه و جدايى، عامل ويرانگرى است كه همواره موجوديت اسلام را تهديد كرده است. حضرت امام خمينى رحمه الله با درك خطرهاى بى شمار اين امر، پيروان مذاهب اسلامى را از اختلاف بر حذر داشته و به هم بستگى دعوت كرده و فرموده است:

چنانچه كراراً اعلام كرده ام، اگر ملت اسلام بيدار نشوند و به وظايف خود آگاه نگردند، اگر" علماى اسلام" احساس مسئوليت نكنند و به پا نخيزند، اگر اسلام واقعى كه عامل وحدت و تحريك كليه فرق مسلمين در مقابل بيگانگان است و ضامن سيادت و استقلال ملل مسلمان و كشورهاى اسلامى مى باشد، به دست

ص: 75

عوامل و ايادى اجانب، همين طور در زير پرده سياه استعمار پوشيده بماند و آتش اختلاف و تشتت در ميان مسلمين افروخته گردد، روزهاى سياه تر و نكبت بارترى براى جامعه اسلامى در پيش است و خطر ويران كننده اى متوجه اساس اسلام و احكام قرآن مى باشد.صحيفه نور، ج 1، ص 343. از ديدگاه امام خمينى رحمه الله، ايجادكنندگان اختلاف ميان شيعه و سنّى، نه شيعه اند و نه سنّى، بلكه از محدوده دين مبين اسلام خارجند.

د) هشيارى در برابر توطئه هاى مخالفان وحدت اسلامى

تلاش مخالفان وحدت اسلامى در حذف عوامل وحدت آفرين بسيار گسترده و مرموزانه است، به گونه اى كه گاه براى اجراى نقشه هاى شومشان از خود مسلمانان بهره مى گيرند. البته شناخت اين توطئه چينى ها بسيار مشكل است و رويارويى با آنها بسيار دشوارتر است. امام خمينى رحمه الله با هشيارى و ژرف انديشى، بسيارى از دسيسه هاى مخالفان جهانى وحدت اسلامى را آشكار ساخت و مقصد و اهداف شوم آنان را به همگان شناساند. ايشان در يكى از سخنرانى هاى خود مى فرمايد:

دولت هاى استعمارطلب با دولت هايى كه مى خواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيله هاى مختلف، با نيرنگ متعدد، دول اسلامى [و] سران دول اسلامى را اغفال مى كنند. گاهى به اسم شيعه و سنّى اختلاف ايجاد مى كنند .... در دول اسلامى بين

ص: 76

طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهايى پخش مى كنند، تبليغاتى مى كنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنّى پيدا بكنند و آنها به ذخايرى كه مسلمين دارند، دست رسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.صحيفه نور، ج 1، ص 323. بصيرت و ژرف انديشى حضرت امام خمينى رحمه الله بسيار ستودنى است.

ايشان به تمام مسلمانان كه در كنگره بزرگ حج گرد هم مى آيند، يادآورى مى كند:

در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهره بردارى شود، با كمال تأسف ديده مى شود كه بعضى قلم هاى مسموم عمّال استعمار براى تفرقه صفوف مسلمين سال هاست كه برخلاف مقاصد صاحب وحى در مركز وحى اوراقى را به اسم «الخطوط العريضه» و امثال آن نشر مى دهند و به مستعمرين كمك مى كنند [و] با دروغ و افترا يك جمعيت قريب صد و پنجاه ميليون نفرى را از صفوف مسلمين جدا مى كنند و جاى تعجب است كه حكومت حجاز چگونه اجازه مى دهد اين اوراق گمراه كننده در مركز وحى پخش شود.صحيفه نور، ج 1، ص 295. بر ملت اسلامى لازم است كه از اين گونه كتاب ها و نشريات تفرقه انگيز و استعمارى اجتناب كنند و اين اشخاص مخالف

ص: 77

وحدت مسلمين را طرد نمايند و در اين اجتماع مقدس، اولًا در مسائل اساسى اسلام و ثانياً در مسائل خصوصى كشورهاى اسلامى تبادل نظر كرده، ببينند كه در داخل كشورها، با دست استعمار و عمّال آن بر برادران مسلمان آنان چه مى گذرد. اهالى هر كشورى بايد در اين اجتماع مقدس، گرفتارى هاى ملت خود را به مسلمين جهان گزارش دهند.همان.

ه) لزوم تعامل برادرانه پيروان مذاهب اسلامى با يكديگر

پس از به پيروزى رسيدن انقلاب اسلامى، دشمنان داخلى و خارجى كوشيدند انقلاب اسلامى را جريانى فرقه گرا و صرفاً شيعى معرفى كنند كه پس از پيروزى، اقليت هاى مذهبى را به كلى از صحنه اجتماع طرد خواهد كرد و بر اقليت هاى دينى مسيحى، زرتشتى و يهودى خواهد تاخت.

حضرت امام خمينى رحمه الله در گفت وگوهاى مكرر با خبرنگاران رسانه هاى گروهى كوشيد تا اين توطئه را خنثى كند. ايشان فرمود:

اولًا برادران اهل سنّت هرگز از اقليت هاى مذهبى نيستند. ما بارها گفته ايم كه رفتارمان با اقليت هاى مذهبى بسيار خوب خواهد بود. اسلام، آنان را محترم شمرده است. ما به آنان تمام حقوقشان را مى دهيم. آنان حق دارند در مجلس وكيل داشته باشند و آزادانه به فعاليت هاى سياسى، اجتماعى بپردازند و آزادانه امور مذهبى خود را انجام دهند.صحيفه نور، ج 3، ص 2.

ص: 78

ايشان در جايى ديگر مى فرمايد:

ائمه اطهار ما سفارش كردند، به ما بپيونديد. با هم و با هم اجتماعمان را حفظ كنيم و كسى كه اين اجتماع را بخواهد بر هم بزند يا جاهل است و يا مغرض و نبايد به اين حرف ها گوش بكنند. برادران سنّى ما نبايد به يك تبليغاتى كه از طرف دشمنان اسلام مى شود، ترتيب آثار بدهند. ما با آنها برادر هستيم. آنها با ما برادر هستند. اين مملكت، مال همه ما هست. مال همه ما، مال اقليت هاى مذهبى، مال مذهبيون ما، مال برادران اهل سنّت ما، همه ما با هم هستيم.همان، ص 234. ايشان براى آسوده كردن خاطر پيروان مذاهب و اديان الهى اين گونه مى فرمايد:

تمام اقليت هاى مذهبى در حكومت اسلامى مى توانند به كليه فرايض مذهب خود آزادانه عمل كند و حكومت اسلامى موظف است از حقوق آنان به بهترين وجه حفاظت كند.همان، ج 1، ص 128. امروزه در ايران اسلامى، پيروان مذاهب اربعه اهل سنّت، مانند برادران شيعه در عمل به احكام مذهبى شان به طور كامل آزادند. حتى مسائل فقهى مذاهب آنها در مراكز صدا و سيماى استان هاى محل سكونتشان رعايت مى شود و دروس احكام ويژه را به آنها مى آموزند.

ص: 79

دادگاه ها نيز در شهرستان هايى كه پيروان مذاهب اربعه اهل سنّت در آن سكونت دارند، مسائل فقهى مذاهب را رعايت مى كنند. حوزه هاى علوم دينى نيز با بهره مندى از حمايت هاى مادى و معنوى حكومت اسلامى، به تربيت طلاب مى پردازند. خيابان ها، معابر، مراكز آموزشى، فرهنگى و تفريحى نيز كه به نام مشاهير مسلمان سنّى و شيعه نام گذارى شده، به سهم خويش، نمادى زيبا از هم بستگى مذاهب اسلامى است.

و) مبارزه با ملى گرايى افراطى

مهم ترين حربه استعمار در تجزيه جهان اسلام به بيش از پنجاه كشور، دامن زدن به افكار تند ناسيوناليستى در ميان مسلمانان بود. هنگامى كه استعمار از رويارويى با يك دولت واحد و متحد اسلامى باز ماند، به فكر تجزيه آن افتاد و اين راه كار مخرب، موجب تجزيه امپراتورى مقتدر اسلامى، تشديد اختلاف ها، برافروخته شدن آتش جنگ هاى مذهبى، بازماندن از پيشرفت هاى علمى، اقتصادى، اجتماعى، نظامى و فرهنگى، بر باد رفتن ذخاير و ثروت هاى قومى و ملى و روى كار آمدن حكومت هاى وابسته و دست نشانده شد.

اهتمام حضرت امام خمينى رحمه الله در مبارزه با ملى گرايى افراطى، جلوه ديگرى از اعتقاد ايشان به هم بستگى مذاهب اسلامى است. ايشان در رهنمودى مى فرمايد:

از مسائلى كه طراحان براى ايجاد اختلاف بين مسلمانان طرح و عمّال استعمارگر در تبليغ آن به پا خاسته اند، قوميت و مليت است و مسلمانان را در مقابل هم قرار داده اند. در حب وطن

ص: 80

حرفى نيست، ولى ملى گرايى كه به دشمنى بين مسلمانان و شكاف در صفوف مؤمنين منجر مى شود، برخلاف اسلام و مصلحت مسلمين است.پيام به زائران بيت اللَّه الحرام، 2/ 6/ 1359. با نگاهى به آخرين سال هاى حاكميت رژيم پهلوى، درمى يابيم كه نظام حاكم، با دامن زدن به افكار ناسيوناليستى، براى نابودى اسلام مى كوشيد. به همين دليل، برپايى جشن هاى 2500 ساله؛ تغيير مبدأ تاريخ رسمى كشور از هجرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله به تاج گذارى بنيان گذار سلسله هخامنشيان؛ مبارزه با زبان قرآن و حديث و زبان فارسى قوت گرفته از زبان عربى؛ نشر افكار زرتشتى آرياپسندانه و مواردى مانند آن، در دستور كار طاغوت قرار گرفته بود.

آيت الله مرتضى مطهرى كه سال ها از انديشه و ديدگاه حضرت امام خمينى رحمه الله بهره گرفته است، مى نويسد:

استعمار براى اينكه اصل «تفرقه بينداز و حكومت كن» را اجرا كند، راهى از اين بهتر نديد كه اقوام و ملل اسلامى را متوجه قوميت و مليت و نژادشان كند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نمايد. به هندى بگويد تو سابقه ات چنين است و چنان، به ترك بگويد نهضت جوانان ترك ايجاد كن و «پان تركيسم» به وجود آور. به عرب بگويد روى «عروبت» و «پان عربيسم» تكيه كن و به ايرانى بگويد نژاد تو آريايى است و تو بايد حساب خود را از اعراب كه از نژاد سامى است، جدا كنى.مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 35.

ص: 81

ز) اشتراكات؛ زمينه ساز وحدت مذاهب اسلامى

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلُّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ. (بقره: 285)

رسول به آنچه خدا بر او نازل كرد، ايمان آورد و مؤمنان نيز همه به خدا و فرشتگان خدا و كتاب ها و پيامبران خدا ايمان آوردند و گفتند ما ميان هيچ يك از پيامبران خدا فرق نگذاشته ايم و همه يك زبان و يك دل، فرمان خدا را شنيديم و اطاعت كرديم.

پروردگارا! ما آمرزش تو را مى خواهيم و مى دانيم كه بازگشت همه به سوى توست.

مسلمانان جهان، خواه شيعه، خواه سنّى به خداى واحد، عالم غيب، معاد، قرآن كريم، نبوت و رسالت نبى مكرم اسلام ايمان دارند و رو به سوى يك وادى مقدس نماز مى گزارند؛ زمانى يكسان امساك مى كنند؛ در موسمى مشخص به حج مى شتابند و مانند هم زكات مى پردازند. با وجود اين، دسيسه هاى دشمنان اسلام و جهالت برخى از بزرگان و رهبران مذاهب، موجب پراكندگى مذاهب و اختلاف نظرهاى فراوان شده است.

هر چند مسلمانان در اصول عقيدتى و قطعيات شريعت و هر آنچه ملاك اسلام و كفر است، مشترك هستند، ولى در پاره اى موارد مانند مسائل فقهى و عملى، بسان فروع، عبادات، معاملات، ارث، قصاص و ديات و ديگر مطالب فقهى، اختلاف نظر دارند. اين اختلاف ها در طرح ناهمگون

ص: 82

اين گونه مسائل از سوى رؤساى مذاهب و متكلمين و مجتهدان آنها در دوره زمانى پس از رسول اكرم صلى الله عليه و آله ريشه دارد، ولى هيچ يك از اين موارد نمى تواند عامل تفرقه و جدايى باشد.

حضرت امام خمينى رحمه الله به تبيين علايق مشترك ميان مذاهب اسلامى اهتمام ويژه اى داشت و مى فرمود:

دولت هاى اسلامى بايد به منزله يك دولت باشند، كأنّه يك جامعه هستند، يك پرچم دارند، يك كتاب دارند، يك پيغمبر دارند. اينها هميشه بايد با هم متحد باشند، با هم علاقه هاى همه جانبه داشته باشند. اگر چنانچه اين آمال حاصل بشود كه بين دولت هاى اسلامى از همه جهات وحدت پيدا بشود، اميد است تا بر مشكلات خودشان غلبه كنند و قدرتى بزرگ تر از قدرت هاى ديگر در مقابل ساير قدرت ها باشند.صحيفه نور، ج 4، ص 122. ايشان در كلامى ديگر فرمود:

علايق ما با ملت هاى همسايه و مسلمان عرب داراى ويژگى هاى خاص اسلامى است. لذا ما خواستار نزديكى هر چه بيشتر اين ملت ها با هم مى باشيم. اين استعمار و دست اجانب است كه اختلاف ميان اين مسلمانان انداخته و مى اندازد.صحيفه نور، ج 2، ص 232. اگر به كتاب هايى كه علماى اهل سنّت درباره مذهب شيعه نگاشته اند يا به آثار علماى شيعه درباره مذاهب اهل سنّت نظرى داشته باشيم،

ص: 83

مى بينيم كه برخى نويسندگان بدون برخوردارى از روحيه علمى و رعايت بى طرفى، دست به قلم برده و به جاى بيان حقيقت، به خرده گيرى از طرف مقابل پرداخته اند. بنابراين، دامن زدن به اين كتاب ها به جاى پرداختن به علايق مشترك، نتيجه اى جز تفرقه و پراكندگى به همراه ندارد. آيت الله خامنه اى، خلف صالح حضرت امام كه در خط و فكر متعالى ايشان گام برمى دارد، در رهنمودى به مسئولان فرمود: «هرچه از اين قبيل كتب (كتاب هاى ضد شيعه و انقلاب اسلامى) مى رسد، به كنارى بگذاريد و به هيچ وجه روى آنها بحث نكنيد».منشور هم بستگى، ص 104.

ح) تعيين روز جهانى قدس

تعيين «روز جهانى قدس» از سوى حضرت امام خمينى رحمه الله در دفاع از آرمان قدس شريف و ملت مسلمان سنّى مذهب فلسطين، نشان دهنده عنايت ويژه ايشان به سرنوشت امت اسلامى، خواه شيعه و خواه سنّى بود.

هدف والاى ايشان افزون بر آزادى فلسطين و قدس شريف، ايجاد وحدت و هم بستگى ميان مسلمانان جهان است. ايشان مى فرمايد:

روز قدس، روز اسلام است، روز قدس، روزى است كه اسلام را بايد احيا كرد و احيا بكنيم و قوانين اسلامى در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت ها هشدار بدهيم كه اسلام، ديگر تحت سيطره عمّال خبيث شما واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است. بايد مسلمين به هوش بيايند. بايد بفهمند قدرتى را كه مسلمين دارند، قدرت هاى

ص: 84

مادى، قدرت هاى معنوى مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدايى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست.همان، ص 287. حضرت امام خمينى رحمه الله با نام گذارى آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان «روز قدس»، به زيبايى، هم بستگى بين المللى مسلمانان را خواستار شد. پيام امام به مناسبت نام گذارى، به درستى گوياى اين آرمان بلند است.

ايشان مى فرمايد:

من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى مى خواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى كنم، آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه ايام قدر است و مى تواند تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى، هم بستگى بين المللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم.صحيفه نور، ج 5، ص 279.

ط) تعيين هفته وحدت در پرتو انقلاب اسلامى

برپايى مراسم ميلاد رسول اكرم صلى الله عليه و آله در دو روز جداگانه (دوازدهم و هفدهم) از ماه ربيع الاول، نه تنها شكوه و ابهتى را نداشت كه از آن انتظار مى رفت، بلكه جلوه اى از دو دستگى مسلمانان بود. اين وضع نامناسب ادامه داشت تا اينكه با پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام

ص: 85

خمينى رحمه الله، دوازدهم تا هفدهم ربيع الاول هر سال، «هفته وحدت» نام گذارى شد. بدين ترتيب، مسلمانان جهان يك صدا و هم سو، يك هفته را به نام نامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گرامى داشتند و «هفته وحدت» هر سال باشكوه تر از سال پيش گرامى داشته شد. امام خمينى رحمه الله درباره شكوه اين روز مبارك در سايه وحدت مى فرمايد: «اين عيد بزرگ سرمنشأ تمام بركات در عالم است و مركز وحدت مسلمين در جهان است.»صحيفه امام، ص 159.

م) هم بستگى مذاهب اسلامى؛ آرمان حضرت امام

امام خمينى رحمه الله پيش و پس از پيروزى انقلاب اسلامى، همواره بر هم بستگى مذاهب اسلامى تأكيد و سفارش مى كرد. ايشان در كلامى وحدت آفرين فرمود:

گمان نكنند برادرهاى سنّى ما كه در اسلام، اين معنا مطرح باشد كه فرقى ميان شما و ما باشد. همان طور كه شما چهار مذهبى كه در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دوتاست، لكن برادرند همه، دشمن نيستند. اين هم يك مذهب خاصى است كه دشمنى در كار نيست. همه برادر، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اكرم صلى الله عليه و آله [هستيم].صحيفه نور، ج 5، ص 346.

نگاهى به فتاواى حضرت امام خمينى رحمه الله گوياى اين مدعاست. برخى از اين فتواها عبارتند از:

ص: 86

1. «اگر اول ماه ذى حجه نزد علماى اهل سنّت ثابت شد و حكم كردند به اول ماه، بايد حجاج شيعه از آنها تبعيت كنند و روزى را كه ساير مسلمين به عرفات مى روند، آنها نيز بروند و حج آنها صحيح است».

2. «خارج شدن از مسجدالحرام يا مسجد مدينه به هنگام شروع نماز جماعت جايز نيست و بر شيعيان واجب است كه با آنان نماز جماعت بخوانند».

3. «در مسجدالحرام و مسجد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، مهر گذاشتن و سجده كردن بر آن حرام است و نماز اشكال پيدا مى كند».پيام به زائران شيعى خانه خدا، 29/ 6/ 1358؛ رسانه نوين، ج 1، ص 162. حضرت امام در تاريخ 23/ 11/ 1357 در پيامى به ملت ايران فرمود:

ما با مسلمين اهل تسنن يكى هستيم. واحد هستيم كه مسلمان و برادر هستيم. اگر كسى كلامى بگويد كه باعث تفرقه بين ما مسلمان ها بشود، بدانيد كه يا جاهل هستند يا از كسانى هستند كه مى خواهند بين مسلمانان اختلاف بيندازند. قضيه شيعه و سنّى اصلًا در كار نيست. ما همه باهم برادريم .... صحيفه نور، ج 5، ص 77.ما پيوستگى خودمان را به اقليت هاى مذهبى اعلام مى كنيم.

ما برادرى خودمان را به برادران اهل سنّت اعلام مى كنيم.

دشمنان اسلامند كه مى خواهند ما را با برادرهاى خودمان مختلف كنند.همان، ص 37.

ص: 87

ن) دعوت دولت هاى اسلامى به اتحاد و هم بستگى

حضرت امام خمينى رحمه الله افزون بر دعوت عموم مسلمانان به ويژه علما و زعماى مذاهب به تلاش براى ايجاد هم بستگى و اتحاد اسلامى، دولت مردان جهان اسلام را نيز به تلاش براى تحقق اين ايده حياتى دعوت و نتايج حاصل از تفرقه و جدايى را بارها به ايشان گوشزد كرده است. ايشان مى فرمايد:

ما مى دانيم و مسلمين هم، بلكه مهم دولت هاى اسلامى هم، همه مى دانند كه آنچه به ما مى رسد و رسيده است، از دو مشكل است: يكى مشكل بين خود دولت هاست كه مع الاسف، تاكنون نتوانسته اند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلافات بين خودشان هست و آنكه نمى دانند منشأ همه گرفتارى هاى مسلمين، اين اختلافات است و ما هم بيش از قريب به بيست سال است كه در اين موضوع سفارش كرديم، گفتيم، نوشتيم، دعوت كرديم سران دولت ها را بر اين اتحاد، لكن مع الاسف تاكنون حاصل نشده است و مشكل دوم مشكل دولت ها با ملت هاست كه دولت ها با ملت ها طورى رفتار كردند كه ملت ها پشتيبان آنها نيستند.صحيفه نور، ج 1، ص 478. از آنجا كه برخى از دولت هاى حاكم بر ممالك اسلامى، برخلاف مصالح امت اسلامى گام برمى دارند، حضرت امام خمينى رحمه الله در سخنى

ص: 88

ديگر، از اين آسيب جدى در جهان اسلام چنين ياد مى كند:

مصيبت مسلمين، بسيارش از دولت هاى اسلامى سرچشمه مى گيرد. دولت هاى اسلامى كه بايد باهم، هم صدا باشند، هم فكر باشند، همه از يك ديانت، صاحب يك كتاب و همه هم مى بينند كه با اختلافاتى كه بينشان هست، ديگران نتيجه مى گيرند؛ درد را مى دانند، لكن دنبال دوا نمى روند، بلكه هر روز اختلافاتشان بيشتر مى شود و جدايى از هم بيشتر پيدا مى كنند و دولت هاى بزرگ هم حرفشان همين است كه ما از هم جدا باشيم و با هم، بلكه دشمن باشيم و اشتغال پيدا بكنيم به حال هم و آنها استفاده كنند. بايد مسلمين فكر اساسى براى خودشان بكنند و دولت هاى اسلامى فكر اساسى بكنند.صحيفه نور، ج 1، ص 116.آشكار است كه بسيارى از مشكلاتى كه گريبان گير جهان اسلام شده، از پى آمدهاى تفرقه و اختلاف مسلمانان است. البته بسيارى از اين تفرقه ها و اختلاف ها نيز در نوع برخوردها و سياست گذارى هاى دولت هاى اسلامى با يكديگر ريشه دارند. با اين حال، روزنه هايى از اميد، در هم انديشى ها و موضع گيرى هاى هم سوى مسلمانان در كنفرانس هاى اسلامى بيش از گذشته ديده مى شود.

ص: 89

فصل دوم: اتحاد ملى و انسجام اسلامى از ديدگاه رهبرى

اشاره

رهبر معظم انقلاب در آغاز سال 1386، با هدف پاسداشت و گسترش دستاوردهاى بزرگ انقلاب اسلامى و هشيارى و استقامت ملت ايران و مسلمانان جهان در برابر توطئه هاى دشمنان اسلام، امسال را سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى نام نهاد. ايشان مانند بنيان گذار انقلاب، از ديرباز در انديشه اتحاد ميان مسلمانان بوده و اين مهم، در موضع گيرى ها و انديشه هاى ايشان به چشم مى خورد.

در نگاهى گذرا به بيانات مقام معظم رهبرى در بحث" وحدت"، با دو حوزه اصلى و محورى آشنا مى شويم: وحدت ملى، انسجام اسلامى.

ايشان در پيام نوروزى سال جديد، به اين دو حوزه يكجا اشاره كرده و فرموده اند:

يك ملت زنده، با چالش ها مواجه است؛ چالش ها، لازمه زنده بودن است. هر موجود زنده اى بايد هزينه زنده بودنِ خود را

ص: 90

بپردازد تا بتواند به اهداف خود دست پيدا كند. زنده بودن همراه با چالش هاست؛ همراه با مانع هاست؛ از مانع ها بايد عبور كرد.

احياناً همراه با دشمنى هاست. براى دشمنى ها بايد تدبير و انديشه راسخ داشت ....

با نگاه به حوادث و مسائل جهانى به روشنى درمى يابيم كه دشمنان ملت ايران درصدد آنند كه دشمنى خود را از دو راه با ملت ايران به تحقق برسانند (آنچه كه امروز در دنيا محسوس است، اين است). يكى، ايجاد تفرقه در ميان صفوف ملت؛ از بين بردن يك پارچگى ملت ايران و از دست ملت ايران اين نيروى عظيم وحدت را ربودن و آنها را به اختلافات داخلى سرگرم كردن. و دومى، ايجاد مشكلات اقتصادى و تلاش براى توقف ملت ايران در زمينه هاى گوناگون سازندگى كشور و رفاه عمومى خود. اين دو، چيزى است كه در نقشه هاى كوتاه مدت و ميان مدت دشمنان ما به طور محسوس وجود دارد كه اگر خود آنها هم بر زبان نياورده بودند، قابل حدس بود، ولى دشمنان ما خودشان هم به هر دو نكته اعتراف كردند.

آيت الله خامنه اى با توجه به تشديد هجوم دشمنان در سال گذشته براى ايجاد شكاف در صفوف متحد مردم ايران از سويى و حمله هاى ويرانگر به وحدت برادران اسلامى در سرتاسر جهان اسلام، با هشيارى كامل، امسال را به سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى اختصاص داد تا ملت ايران و امت بزرگ اسلامى، به اين توطئه بزرگ و ويرانگر نگاه ويژه اى داشته باشد. ايشان درباره اهميت اتحاد ملى و انسجام اسلامى مى فرمايد:

ص: 91

مسئله ديگر، مسئله اتحاد عمومى مردم است. دشمنان با تبليغات خود، با جنگ روانى خود، با تلاش هاى موذيانه گوناگون خود سعى مى كنند بين صفوف ملت ايران اختلاف بيندازند. به بهانه قوميت، به بهانه مذهب، به بهانه گرايش هاى صنفى، وحدت كلمه ملت را از بين ببرند. علاوه بر اين، در سطح دنياى اسلام هم يك تلاش وسيع عميقى از سوى دشمن محسوس است براى اينكه ميان ملت ايران و جوامع گوناگون مسلمان ديگر فاصله بيندازند؛ اختلاف مذهبى را بزرگ كنند؛ جنگ شيعه و سنّى را در هر نقطه اى از دنيا كه ممكن باشد، به وجود بياورند و عظمت و ابهت ملت ايران را در ميان ملت هاى ديگر- كه روزبه روز بحمدالله تا امروز بيشتر شده- از بين ببرند.

ملت ما بايد هشيار باشند. تلاش براى سازندگى كشور و عمده تر و مهم تر از آن، تلاش براى اتحاد كلمه و يك پارچگى ملى و اتحاد امت اسلامى ادامه يابد. عاقلانه، هشيارانه، خردمندانه و مدبّرانه بايستى اين اتحاد را حفظ كرد و روزبه روز تقويت كرد.

من به همين جهت به مسئله اتحاد كلمه ملت مان اهميت مى دهم و به نظر من، امسال، سال «اتحاد ملى و انسجام اسلامى» است؛ يعنى در درون ملت ما، اتحاد كلمه همه آحاد ملت و قوميت هاى گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملى و در سطح بين المللى، انسجام ميان همه مسلمانان و روابط برادرانه ميان آحاد امت اسلامى از مذاهب گوناگون و وحدت كلمه آنها. امروز عظمت اسلام هم وابسته به استقلال ملت ها و عزم راسخ

ص: 92

ملت هاست و ملت مسلمان ايران در اين راه تاكنون بحمداللَّه، پرچم دار بوده است و پرچم دار هم خواهد بود.

ناگفته پيدا است كه در گرداب حوادث سهمگين، ديدگاه ها و موضع گيرى هاى رهبر و ناخداى امت اسلامى مى تواند ره گشا و گره گشا باشد. بنابراين، شايسته است با بررسى ديدگاه هاى رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيت اللَّه خامنه اى، با اتكا به اين نگاه هاى ظريف و حكيمانه، راه را از بى راهه باز شناسيم. آن گاه پس از آگاهى از ديدگاه هاى سازنده ايشان، براى به كار بستن اين نظريه هاى متعالى در دو ساحت وحدت ملى و انسجام اسلامى، بيش از پيش كوشا باشيم.

به همين دليل مجموعه ديدگاه هاى ايشان در اين نوشتار، در دو بخش اصلى تقسيم و طبقه بندى شده است. «بخش اول» به نقطه نظرات معظم له در باب اتحاد و وحدت ملى اختصاص يافته و در «بخش دوم» مبحث «انسجام اسلامى» مطرح شده است.

ص: 93

بخش اول: اهميت وحدت ملى

اشاره

نگاهى گذرا به سخنان مقام معظم رهبرى در دو دهه اخير، اهميت و ضرورت وحدت را نشان مى دهد:

«وحدت ملى»، همان چيزى است كه مى تواند پشتوانه همه تلاش هاى دولت مردان و مسئولان و مبارزان و دل سوزان اين كشور و اين انقلاب باشد. بدون وحدت ملى، اين كشور، بزرگترين نيروى خود و مايه عظمت خودش را نخواهد داشت. مى بينيم كسانى تلاش مى كنند تا اين وحدت را خدشه دار كنند. يقيناً آنها دوستان اين ملت نيستند. وحدت ملى، شعار اساسى و حياتى براى كشور ماست. مخاطب اين شعار هم افراد خاصى نيستند؛ سياستمداران و كسانى كه در صحنه سياست، حضور و فعاليت دارند، بسيار مسئولند. وحدت ملى براى همه ملت، شعار بزرگى است. (1/ 1/ 1379)

كسانى وحدت ملى را نه به عنوان شعارهاى مذهبى، بلكه با

ص: 94

شعارهاى سياسى خدشه دار مى كنند. ما قبلًا به اينها نصيحت كرديم؛ امروز هم نصيحت مى كنيم كه نگذارند وحدت اين ملت بزرگ و متّحد خدشه دار شود. جدا كردن بدنه هاى اين ملت بزرگ از يكديگر، خدمت به دشمنان اين ملت است. اگر اين ملت بزرگ و رشيد، وحدت ملى را در اين كشور حفظ كند، آن وقت اين وحدت، براى وحدت ملت هاى ديگر زمينه سازى مى شود. اگر يك امت اسلامى با حدود يك و نيم ميليارد نفر جمعيت، در مسائل اساسىِ خودشان متحد باشند، شما ببينيد چه قدرت عظيمى در دنيا به وجود مى آيد. اما اگر وحدت ملى خدشه دار شد، ديگر حرف زدن از وحدت جهان اسلام يك سخن افسانه گون است و همه مى خندند. عده اى مى خواهند اين را به وجود بياورند. (16/ 1/ 1379)

اگر وحدت ملى و امنيت ملى تأمين شد، دولت هم مجال پيدا مى كند كه كارهاى خود، مسئوليت هاى خود، وظايف بزرگ خود و برنامه هاى سازنده خود را اجرا كند. مى تواند به اقتصاد مردم برسد؛ به اشتغال مردم برسد؛ به مسائل زندگى مردم رسيدگى كند؛ به مسئله فرهنگ كشور رسيدگى كند. اگر امنيت و يا وحدت نباشد، اختلافات و جنجال باشد، دايماً تشنج سياسى باشد، اول كسى كه ضربه مى خورد، دولت است؛ چون نمى تواند وظايف خود را انجام دهد. وقتى دولت وظايف خود را انجام نداد، وضع مردم، وضع طبقات مستضعف، وضع جوانان، وضع كسانى كه تشنه اقدامات دستگاه هاى مسئول هستند، معلوم است كه چگونه خواهد شد. (26/ 1/ 1379)

رهبر معظم انقلاب هرگونه اختلاف و تشنج آفرينى را عامل نابودى امكانات كشور مى شمارد و همچون امام راحل، بيش از همه، مسئولان و

ص: 95

سياست گذاران عالى رتبه نظام را به وحدت و پرهيز از اختلاف فرامى خواند:

اگر چه اين مسئله بسيار بديهى است، ولى در عمل، توجيهات و مصلحت انديشى ها و هواى نفس و القاى نفوذى ها، مانع از تحقق بخشيدن به آن مى شوند. اختلاف و تشنج، توان و امكانات كشور را به سوى بى راهه سوق مى دهد و صرف قدرت طلبى و بيرون كردن حريف از ميدان مى كند و البته به اين مقدار بسنده نمى شود بلكه جناح ها و احزاب و جمعيت ها، در كشاكش كسب قدرت و انزواى حريف، دست به سوى بيگانه دراز مى كنند و منافع و مصالح ملت و انقلاب را فداى همآوردى و سابقه قدرت مى نمايند. تشنج و اختلاف علاوه بر نتايج فوق، موجب نااميدى ملت از مسئولان و فاصله بين آنان شده و آرام آرام تمايل به سوى يك ديكتاتورى خشن ولى وحدت بخش پيدا مى كنند كه بدترين سرنوشت براى يك ملت است. ديكتاتورى رضاخان از دل مشروطه به همين علت بيرون آمد! مردم متدين و فداكار و حاضر در صحنه نبايستى با خبرهاى سياسى از مسئولان و به تدريج از نظام قطع اميد كنند. حفظ وحدت و پرهيز از تشنج از اوجب واجبات براى مسئولان نظام است. نفوذهايى كه برنامه دشمن را در صفوف خودى دنبال مى كنند، بايستى از سوى مسئولان شناسايى وطرد شوند. هر صدايى كه از آن بوى تشنج واختلاف برآمد، بى گمان از دشمن و دشمنى حكايت مى كند.راهبردهاى اساسى خدمت گزارى به مديران نظام اسلامى، از رهنمودهايى رهبر معظم انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1382، ص 159.

ص: 96

مفهوم وحدت ملى

منظور ما از وحدت چيست؟ يعنى همه مردم يكسان فكر كنند؟ نه.

يعنى همه مردم يك نوع سليقه سياسى داشته باشند؟ نه. يعنى همه مردم يك چيز را، يك شخص را، يك شخصيت را، يك جناح را، يك گروه را بخواهند؟ نه؛ معناى وحدت اينها نيست. وحدت مردم؛ يعنى نبودن تفرقه و نفاق و درگيرى و كشمكش. حتى دو جماعتى كه از لحاظ اعتقاد دينى مثل هم نيستند، مى توانند اتحاد داشته باشند؛ مى توانند كنار هم باشند؛ مى توانند دعوا نكنند. (26/ 1/ 1379)

وحدت مردم، اتحاد قلبى مردم، اتحاد روحى مردم، محبت مردم، وفاق مردم حول نظام اسلامى، حول احكام مقدسه اسلام، حول قانون اساسى- كه قانون اساسى هم منطبق بر احكام اسلامى است- حول قوانين كشور- كه لااقل اغلب آنها منطبق بر قوانين اسلامى است؛ اگر نگوييم همه اش منطبق است- «وحدت ملى» را تشكيل مى دهد. (26/ 1/ 1379)

محورهاى وحدت ملى

وحدت؛ يعنى برگرد محورهاى اصولى گرد آمدن. (21/ 4/ 1377) علاج مقابله با تهديدهاى امريكا عبارت است از وحدت ملت، وحدت مسئولان، مراعات جناح هاى مختلف سياسى و گرد آمدن حول همان محورهايى كه امام بزرگوار ما به عنوان اصول اين انقلاب و نظام معيّن كرده و مورد قبول اين ملت است؛ همان چيزهايى كه ملت براى آن فداكارى كرد. شما ببينيد در هر نقطه دنيا، وقتى كسى به عنوان نامزد رياست جمهورى، شعارهايى مى دهد و بعد اكثريتى- ولو ضعيف- به او

ص: 97

رأى مى دهند، صرف آمدن آنها پاى صندوق هاى رأى، به عنوان طرفدارى از اين شعارها به حساب مى آيد. در انتخابات اخير فرانسه اين را ملاحظه كرديد؛ در همه جاى دنيا هم اين معمول است. ملت ايران براى اصول امام بزرگوار ما و خطوط اصلى اين انقلاب- كه عمده آنها را برشمردم- اين طور نبود كه فقط پاى صندوق هاى رأى بيايد بلكه جان بر كف دست گرفت و وسط ميدان آمد. اين ملت با خون خود، اين انقلاب و اين خطوط و اين اصول را كه در قانون اساسى امروز مجسم و متبلور است، امضا كرد. نه فقط در اولِ انقلاب، بلكه در دوران جنگ تحميلى، هشت سال مردم در مقابل متجاوز ايستادند و با جان و جوان و همه وجود خود از اين نظام مقدّس دفاع كردند. اين غير از آن است كه مردم براى تأييد شخصيتى پاى صندوق هاى رأى بيايند؛ اين ده ها بار بالاتر از آن است. اين اصول، اصولى است كه ملت ايران براى آن جان داده است؛ جوان داده است؛ خون داده است؛ الان هم ايستاده است. الان هم اگر معركه اى پيش آيد كه مردم ايران احساس كنند بايد با جسم و جان خود وسط ميدان بيايند، همه چشم هاى دنيا خواهند ديد كه استقبال و شور و هيجان مردم حتّى از دوران جنگ تحميلى هم بيش تر خواهد بود. اين اصول، مورد اعتقاد و اعتماد و عشق و علاقه مردم و محور وحدت است.

بعضى دنبال محور وحدت نگردند! اين اصول، محور وحدت است.

همه- چه مسئولان و چه عناصر سياسى- وفادارى خود را به اين اصول، بارها و بارها به زبان، به قلم، با نطق و با رفتار ثابت كنند؛ اين مى شود محور وحدت. (14/ 3/ 1381)

يك جبهه واحد وجود دارد و آن، جبهه انقلاب و اسلام است.

ص: 98

داخل اين جبهه، هر اختلاف سليقه اى هم باشد، اصل احترام به اسلام، احترام به قرآن، پاسدارى از انقلاب، پاسدارى از راه امام بزرگوار، پاسدارى از عزت و استقلال اين كشور، تلاش براى آسوده كردن خاطر ملت و از بين بردن مشكلات، بر جاى خود مستحكم و محفوظ است. اين بحمداللَّه يك امر مشترك بين دل سوزان اين كشور، بين مسئولان قوا، بين رؤساى كشور، بين مسئولان بخش هاى مختلف است و همه آنها در اين چيزها متفق و متحدند. (28/ 10/ 1377)

همه بايد وحدت را بر محور اصول انقلاب و جريان صحيح نظام اسلامى و ولايت فقيه حفظ كنند. (19/ 7/ 1368)

وحدت و تفرقه، كاركردها و پيامدها

رهبر معظم انقلاب مى فرمايد:

اگر وحدت ملى و امنيت ملى تأمين شد، دولت هم مجال پيدا مى كند كه كارهاى خود، مسئوليت هاى خود، وظايف بزرگ خود، برنامه هاى سازنده خود را اجرا كند. مى تواند به اقتصاد مردم برسد؛ به اشتغال مردم برسد؛ به مسائل زندگى مردم رسيدگى كند؛ به مسئله فرهنگ كشور رسيدگى كند. اگر امنيت و يا وحدت نباشد، اختلافات و جنجال باشد، دايماً تشنج سياسى باشد؛ اول كسى كه ضربه مى خورد، دولت است؛ چون نمى تواند وظايف خود را انجام بدهد. وقتى دولت وظايف خود را انجام نداد، وضع مردم، وضع طبقات مستضعف، وضع جوانان، وضع كسانى كه تشنه اقدامات دستگاه هاى مسئول هستند،

ص: 99

معلوم است كه چگونه خواهد شد. بنابراين، اين دو شعار مهم است.

من بر روى وحدت ملى تأكيد بيشترى دارم. به خاطر اينكه امنيت هم ناشى از وحدت است. اگر وحدت نباشد، امنيت ملى هم به خطر مى افتد و ايجاد ناامنى مى شود ....پرسش و پاسخ از محضر رهبر انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1380، ج 1، ص 343- 341. اگر ملتى با اتحاد كلمه در ميدان اقتصاد وارد بشود، پيشرفت مى كند. جنگى برايش پيش بيايد و وارد بشود، پيشرفت مى كند.

با وحدت ملى، آبروى ملت را بهتر مى شود حفظ كرد. يك ملت، تمام آرمان هاى بزرگ خودش را در سايه وحدت ملى مى تواند به دست آورد. اختلاف، تفرق كلمه، جدايى دل ها از يكديگر، رو در رو قرار دادن جناح ها و گروه ها و اشخاص و شخصيت ها با يكديگر، نمى تواند هيچ خدمتى بكند. بنابراين، اين يك اصل است كه اميدواريم همه رعايت بكنند. اين خواست و مطالبه ما از مسئولانى است كه با افكار عمومى مردم سر و كار دارند.پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامى، صص 359- 360، به نقل از سخنرانى رهبرى در روز عيد غدير در اجتماع زائران حضرت رضا عليه السلام، 6/ 1/ 1379.

عوامل و زمينه هاى تفرقه

1- تحركات دشمن خارجى

البته دشمن در همه اين مسائل سود مى برد و به احتمال زياد در

ص: 100

اين مسائل يا در همه اش، يا در بعضى اش دست هم دارد؛ يعنى اين را نمى توانيم نديده بگيريم.

البته متأسفانه عده اى امروز حساسيت پيدا كرده اند، تا گفته مى شود دشمن، اينها لجشان مى گيرد كه چرا مى گوييد دشمن! دشمن هست. نمى شود شما دشمن را نديده بگيرد. هيچ كس يك ملت و يك جماعت را براى اينكه دشمن خود را نديده است، خاكريزهاى دشمن را نديده است، اسلحه دشمن را نديده است، توطئه دشمن را نفهميده است، ستايش نخواهد كرد. خود دشمن دارد به طور صريح مى گويد كه من دشمنى مى كنم. خود دشمن دارد مى گويد كه من براى ايجاد اختلال در ايران بودجه مى گذارم. براى تشنج افكار در ايران راديو درست مى كنم.

بى خود هم مردم ايران دو دسته بشوند، ولى ما بگوييم نيست.

اين ساده لوحى نيست؟ بنابراين، دست دشمن هم در كار است.پرسش و پاسخ از محضر رهبر انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1380، ج 1، ص 341.

2- غفلت و كوتاهى خودى ها

البته اگر ما بيدار باشيم و اشتباه نكنيم، دشمن نمى تواند كارى بكند. پس اشتباه و غفلت و كوتاهى ما يقيناً يك جزء مهم و عنصر اساسى در موفقيت دشمن است.

من به تاريخ مراجعه مى كنم و دو نمونه را عرض مى كنم براى اينكه شما توجه كنيد كه اين مفاهيم مشتبه چه طور مى تواند يك

ص: 101

جامعه را دچار دو دستگى كند:

يك نمونه، نمونه جنگ صفين است كه بعد از آنكه لشكر اميرالمؤمنين عليه السلام بر لشكر معاويه غلبه ظاهرى پيدا كردند، آنها قرآن ها را سر نيزه كردند. ديدن قرآن ها در لشكر اميرالمؤمنين دو دستگى انداخت؛ چون معناى آن كار اين بود كه بين ما و شما قرآن قرار دارد. عده اى متزلزل شدند و گفتند كه نمى شود ما با قرآن بجنگيم. يك دسته ديگر گفتند كه اصل جنگ اينها با قرآن است؟ حالا جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده اند، اما دارند با معناى قرآن كه اميرالمؤمنينى است، مى جنگند. بالاخره در سپاه مسلمين، دو دستگى افتاد و تزلزل به وجود آمد. اين كار دشمن بود.

يك نمونه ديگر هم در همان جنگ اتفاق افتاد. بعد از آنكه حكميت بر اميرالمؤمنين تحميل شد، عده اى از داخل اردوگاه اميرالمؤمنين كه اينها ديگر خودى بودند، از بيرون نبودند، بلند شدند و شعار دادند: «لا حكم الّا للَّه؛ يعنى حكومت فقط از آنِ خداست.» بله معلوم است و در قرآن هم هست كه حكومت از آنِ خداست، اما اينها چه مى خواستند بگويند؟ اينها مى خواستند با اين شعار، اميرالمؤمنين را از حكومت خلع كنند. اميرالمؤمنين نقشه آنها را افشا كرد. گفت كه حكم و حكومت مال خداست، اما اينها اين را نمى خواهند بگويند. اينها مى خواهند بگويند «لا امرة الّا اللَّه» مى خواهند بگويند بايستى خدا بيايد مجسمه بشود و امور زندگى شما را اداره كند؛ يعنى اميرالمؤمنين نباشد! اين شعار،

ص: 102

عده اى را از اردوگاه اميرالمؤمنين خارج كرد و به آن جماعت بدبخت نادانِ غافلِ ظاهربين و احياناً مغرض ملحق كرد كه قضيه خوارج به وجود آمد. الان متأسفانه اين كارها دارد در جامعه ما مى شود. شعارهايى مطرح مى شود بعضى از اين شعارها، روشن و خوب است، اما دشمن از همان شعارها استفاده مى كند.پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1380، چ 1، صص 341- 343، به نقل از: نماز جمعه، 6/ 1/ 1379.

3. فتنه انگيزى بزرگان و رهبران سياسى مورد اعتماد مردم

يكى از چيزهايى كه وحدت ملى را تأمين مى كند، اين است كه آن كسانى كه سخنشان در ميان مردم، حوزه تأثيرى دارد يا مسئولند يا چهره موجه دينى اند، چهره روحانى اند، چهره سياسى اند، در اظهارات خودشان كارى نكنند كه يك گروه و جناح از مردم، دل هاشان نسبت به ديگران چركين شود.

فتنه انگيزى نكنند. آن كسانى كه زبان و قلمشان كار مى كند، در درجه اول بايد اين را رعايت كنند كه آنچه مى گويند، ايجاد بدبينى نكند، مردم نسبت به يكديگر بدبين بشوند يا مردم نسبت به مسئولان بدبين بشوند. اين باز يك نوع فتنه سازى و گناه ديگرى است. بعضى هم همتشان اين است كه با شايعه پردازى، با جعل خبر، با پرداخت هاى تقلب آميز خبر- ممكن است يك خبر اصلش هم راست باشد، اما به نوعى آن را پردازش كنند تا مطلب دروغ و خلاف واقعى را در ذهن مخاطب القا كند- دل هاى مردم،

ص: 103

جوانان و خوانندگان و شنوندگان خودشان را نسبت به مسئولان نظام بدبين كنند، آنها را دچار ترديد كنند. اين كار چه فايده اى دارد؛ جز كُند كردن حركت پيشرفت ملت و كشور، هيچ فايده ديگرى ندارد. جز اينكه مسئولان را در اين كار مردد كند، مردم را نسبت به آينده نااميد كند و نيروى عظيم اميد را از مردم بگيرد، هيچ فايده اى ندارد. بعضى سعى مى كنند افرادى را به همه نظام يا به برخى از مسئولان بدبين كنند، در حالى كه اگر حقيقتاً سخن حقى وجود داشته باشد، آن سخن حق ممكن است از طريقى به گوش مسئول يا مسئول مافوق او منتقل شود كه آثار خيلى بهترى هم داشته باشد. حادثه اى اتفاق مى افتد، ترورى مى شود، جنايتى در جايى اتفاق مى افتد، آن قدر حرف خلاف توهم آميز و حيرت آور براى خواننده از زبان كسانى كه هيچ احساس مسئوليتى نمى كنند، شنيده مى شود. آن كسانى كه از واقعيت ها خبر دارند، مى بينند كه چه قدر اينها يا دورند يا خودشان را عمداً از واقعيت دور نگه مى دارند. اينها چيزهايى است كه وحدت ملى را خدشه دار مى كند.

4- نقش موثر رسانه ها در اختلاف افكنى و تفرقه

(يكى از مسائل داخلى) مسئله وحدت است. عزيزان من! يك ملت هر چه قدرتمند باشد، هر چه ثروتمند باشد، اگر اختلافات در بين آنها ريشه گرفت و آتش اختلافات مشتعل شد، بدبخت و بيچاره خواهند شد. اختلافات كه گفته مى شود، مقصود، اختلاف سليقه نيست. اختلاف سليقه هست. اگر اختلاف خط، اختلاف جهت،

ص: 104

اختلاف مذاق باشد، اشكالى ندارد. اختلافات؛ يعنى درگيرى هاى سياسى كه فضا را متشنج مى كند. اينكه من گاهى از بعضى از روزنامه ها گله مى كنم، به اين خاطر است. فوراً بعضى ها فريادشان بلند نشود كه «آزادى» محدود شد؛ نه، براى شعار آزادى ما بارها جان خودمان را در معرض مرگ قرار داده ايم! كسانى كه اهل دينند، بيشتر از همه از آزادى دفاع مى كنند.

بنابراين، بحث «آزادى» نيست؛ بحث اين است كه از اين آزادى كه وجود دارد و از انقلاب هم وجود داشته است، كسانى براى متشنج كردن فضا استفاده نكنند. انسان وقتى بعضى از روزنامه ها را نگاه مى كند، مى بيند كأنّه اين عنوان هاى درشت را چه طور انتخاب كرده اند، براى اينكه يك گروه را به جان يك گروه ديگر بيندازند. اين نقشِ همان بوق هاى تبليغاتى است؛ اين بد است. روزنامه ها بايد كارى كنند كه دل ها را به هم نزديك كنند؛ جناح ها را به هم نزديك كنند. اگر جناح هاى سياسى و گروه هاى سياسى واقعاً معتقد به يك مبنا و اصلى هستند، بايد سعى كنند كه هر چه ممكن است، در عمل، خودشان را به گروه هاى رقيبشان نزديك كنند، با هم مهربان كنند، قضاياى گوناگون را با هم حل كنند؛ نه اينكه اختلافات را همين طور دايم موج بدهند، اوج بدهند، بزرگ نمايى كنند، بنويسند و بگويند. اين فضا را متشنج خواهد كرد.

اين درست همان نقشه اى است كه بوق هاى تبليغاتى خارجى و راديوهاى خارجى- كه اگر كسى گوش كرده باشد، مى داند-

ص: 105

دارند ايفا مى كنند؛ يعنى به جان يكديگر انداختن دسته جات مختلف. خطبه هاى مقام معظم رهبرى در نماز جمعه تهران، 4/ 10/ 1377.از منظر رهبرى، دشمن به ويژه رسانه هاى خبرى در كمين اين انقلاب الهى نشسته اند و هرجا بوى دو دستگى استشمام كنند، در بزرگ نمايى، آن تلاش مى كنند. ايشان مى فرمايد:

رسانه هاى خبرى بيگانه كه مظهر تمايلات و سياست ها و نيّات خصمانه و اغراض خبيث سردمداران سياست هاى جهانى اند، بر روى هر كلمه و هر اشاره اى كه از آن، بوى اختلاف و دودستگى استشمام شود و يا بتوان چنين وانمود كرد، شديداً حساسيت نشان داده و با بزرگ كردن نكته هاى ريز و مطرح ساختن استنباطهاى دروغين از گفته ها و نوشته ها در ايران، به طور دايم در تلاشند كه شايد بتوانند تصويرى مشوش و آلوده به اختلافات و زد و خورد داخلى از ايران اسلامى- كه بحمداللَّه برخوردار از وحدت و يك پارچگى كم نظيرى است- به مردم ايران و جهان ارايه دهند و زمينه دو دستگى و نفاق را با اين وسوسه ها به وجود آورند. اينها همه نشانه آن است كه امروزه دشمن از همه راه ها براى تضعيف جمهورى اسلامى عاجز مانده و بدخواهانه در كمين اختلافات داخلى و شكست وحدت عمومى نشسته است.

ملت رشيد ايران و مسئولان و متصديان امور كشور و نمايندگان محترم مجلس، گويندگان و نويسندگان، بايد مانند

ص: 106

هميشه به اين طمع خام دشمن پاسخ مناسب را بدهند و وحدتى را كه صنع الهى و رحمت شامله حق بر ملت ايران است، با همه وجود پاسدارى كنند.سيدعلى خامنه اى، حديث ولايت، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1377، ج 4، صص 255 و 256.

وحدت كلمه، ضامن سلامت، رشد و سربلندى جامعه اسلامى

يك خاطره از امام (ره)

مقام معظم رهبرى نقل مى كند:

بهار سال 1365 را- روزى كه امام در بستر بيمارى بودند- فراموش نمى كنم. ايشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقريباً ده، پانزده روزى در بستر بيمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمدآقا- آقازاده محترم ايشان (حفظه الله و سلمه و ايده)- به من تلفن كردند و گفتند سريعاً به آنجا بياييد؛ فهميدم كه براى امام مسئله اى رخ داده است. آناً حركت كردم و پس از چند ساعت طى مسير، خود را به تهران رساندم.

اولين نفر از مسئولان كشور بودم كه شايد حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ايشان حاضر شدم. در آن وقت، برادر عزيزمان، جناب آقاى هاشمى در جبهه بودند و هيچ كس ديگر هم از اين قضيه مطلع نبود.

روزهاى نگران كننده و سختى را گذرانديم. خدمت امام رفتم و

ص: 107

هنگامى كه نزديك تخت ايشان رسيدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگه دارم و گريه كردم. ايشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه كردند. بعد چند جمله گفتند كه چون كوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بيرون آمدم و آنها را نوشتم. برادر عزيزمان، آقاى صانعى هم در اتاق بودند. از ايشان كمك گرفتم تا عين جملات امام را بازنويسى كنم.

در آن لحظه اى كه امام ناراحتى قلبى پيدا كرده بودند، ما به شدت نگران بوديم. وقتى كه من رسيدم، ايشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند. بنابراين، مهم ترين حرفى كه در ذهن ايشان بود، قاعدتاً مى بايد در آن لحظه حسّاس به ما مى گفتند. ايشان گفتند: «قوى باشيد، احساس ضعف نكنيد، به خدا متكى باشيد، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»فتح: 29. باشيد و اگر با هم بوديد، هيچ كس نمى تواند به شما آسيبى برساند.» به نظر من، وصيت سى صفحه اى امام مى تواند در همين چند جمله خلاصه شود.

او واقعاً حكيم بود و مصداق كامل «صيرورت الانسان عالم عقليّا مضاهيا للعالم العينى»الاسفار الاربعه، ج 1، ص 20. محسوب مى شد. انسان احساس مى كرد كه تمام حقايق عالم در وجود او منعكس بود. او چيزهايى را به وضوح و روشنى و با همان نورانيت نفسانى و

ص: 108

نگاه رحمانى و حكمت خودش- نه با استدلال و تمهيد مقدمات معمولى- مى ديد و مى فهميد كه ديگران عصا زنان، خودشان را به آن نقطه مى رساندند.

اين مرد حكيم الهى مجرب دلسوزى كه چندين سال اين جامعه را اداره كرده بود، مهم ترين مسئله را همين چند كلمه مى دانست كه يكى از آنها «رحماء بينهم» است. من وصيت حقيقى امام را تحقق همين نكات مى دانم. بايد بر سلايق پا گذاشت؛ آنجا كه موجب جدا شدن از ديگران است؛ چه رسد به هوا و هوس ها و انگيزه هاى مادى كه حالش معلوم است.حديث ولايت، ج 1، صص 200- 203.

زمينه ها و عوامل موثر بر وحدت و اتحاد ملى

1- همدلى و هماهنگى مسئولان
اشاره

رهبر انقلاب، از مسئولان قواى سه گانه مى خواهد تا با هم و در كنار هم باشند و هرگز به تضعيف يكديگر نپردازند؛ زيرا با اين كار مى توانند هم منشأ خير و خدمت بيشترى باشند و هم محبوب و مقبول مردم شوند.

ازاين رو از مسئولان مى خواهد:

هماهنگى ميان عناصر و مسئولان در هر كارى، از مهم ترين عوامل موفقيت در اجراست. دستگاه اجرايى كشور؛ يعنى دولت به واسطه گستره و تنوع مأموريت ها و وظايف، بيش از ساير دستگاه ها، به هماهنگى و همكارى و هم دلى مسئولان و مديران

ص: 109

ارشد و ميانى نيازمند است. نبايستى بخشى از بدنه اجرايى و مديريت كشور، بخشى ديگر را خنثى نمايد. بدتر از آن، اين است كه بخشى، بخش ديگر را تضعيف نمايد. همين طور قواى سه گانه كشور از مجلس و دولت و دستگاه قضايى نياز به هماهنگى و عدم تضعيف يكديگر و يا مقابله با هم را دارند. نتايج تضعيف و مقابله بين قواى مختلف اداره كننده كشور، خسارت بار و به زيان انقلاب و اصول آن و منافع ملى و مصالح مردم است.

مدير و مسئول بايستى از اين حداقل بينش برخوردار باشد كه علاوه بر وظيفه وجدانى و انسانى و شرعى در ايجاد و حفظ هماهنگى با ساير اجزاى مسئوليت كشور، حساسيت هاى موجود و وضعيت بين المللى، هماهنگى را بيش از پيش ضرورى و لازمه پيروزى و مقاومت در عرصه بين الملل مى سازد.

يك نكته، انسجام و هماهنگى دولت است و پرهيز از اينكه بخشى از دولت، بخش ديگرى را تضعيف كند. اين مجموعه شما بايد واحد باشد. شماها بايد به معناى واقعى كلمه با هم همكارى كنيد.راهبردهاى اساسى خدمت گزارى، رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1382، به نقل از: سخنان رهبرى در ديدار با رئيس جمهور و هيئت وزيران به مناسبت آغاز هفته دولت، 2/ 6/ 1378. مسئولان در سطوح مختلف هم عرض مى كنم كه يكى از راه هاى موفقيتِ عملى و جا گرفتن در چشم مردم، همكارى دستگاه هاى مختلف و همكارى قواى سه گانه است؛ نبايد همديگر را تضعيف

ص: 110

بكنند. هيچ كس نبايد قواى مسئول مملكت را تضعيف بكند. هيچ كس نبايد مجلس شوراى اسلامى را تضعيف بكند. ممكن است شما از اظهارات يا از موضع گيرى يك يا چند نماينده خرسند و خشنود نباشيد، اما نبايد مجلس را تضعيف كرد. مجلس، نهاد قانونىِ معتبرى است مثل نهادهاى قانونىِ معتبرِ درجه يك ديگر.

قوه قضاييه را نبايد تضعيف كرد. اگر كسى با حكم فلان دادگاه در فلان قضيه مخالف است، نبايد قوه قضاييه را تضعيف بكند.

بالاخره هر حكمى يك عده موافق و يك عده مخالف دارد. دولت را نبايد تضعيف كرد. ممكن است شما عملكرد فلان مسئول را نپسنديد يا چند ايراد بر او وارد بدانيد، اما نهاد دولت و قوه مجريه نبايد تضعيف بشود. نهادهاى قانونى كه هر كدام در زير اين بناى شامخ، يك ستون هستند، بارى را بر دوش دارند؛ مجموعه اينهاست كه اين بناى باعظمت را سرپا نگه داشته است و يك ميليارد و چند صد ميليون مسلمان در اطراف عالم- آن كسانى كه قوه فهميدن و ادراك كردن دارند- به آن نگاه مى كنند و احساس غرور مى كنند.

بعضى شوراى نگهبان را تضعيف مى كنند؛ بعضى مجلس را تضعيف مى كنند؛ بعضى قوه قضاييه را تضعيف مى كنند؛ بعضى دولت را تضعيف مى كنند؛ بعضى مجمع تشخيص را تضعيف مى كنند. اشكال داشتن به يك كار يا دو كار يا ده كار- كه بعضى از اين اشكال ها هم طورى است كه اگر توضيحى داده بشود، ممكن است برطرف هم بشود؛ ولو برطرف هم نشود-

ص: 111

موجب نمى شود كه ما نهادها را تضعيف كنيم. عده اى در دوره مجلس قبلى شعار مى دادند كه مجلس بايد منحل بشود! انسان مى بيند گاهى همان صداها، همان حرف ها و همان انگيزه ها، يك روز به مجلس، يك روز به قوه قضاييه و يك روز به قوه مجريه مى پيچند؛ بدون اينكه استدلال درستى داشته باشند.

رهبر معظم انقلاب همواره به اين امر توجه داشته و در موارد متعدد، حساسيت و اهميت اين مهم را گوشزد كرده است:

اقتدار ملت ايران هنگامى تأمين خواهد شد كه دستگاه هاى مسئول كشور با هم همكارى كنند. اگر در جايى، نقطه اى هست كه براى سرنوشت كشور و ملت، خطراتى را با خود دارد، مسئوليتِ همه مسئولان كشور است كه با نهايت احساس مسئوليت و با كمال اتكال و اتكا به خدا و با قدرتى كه ملت به دست آنها داده است، به آن نقطه برخورد كنند. همكارى بين سه قوه، يكى از شرايط اصلى براى رفع مشكلات عمومى مردم است. ناهماهنگى هايى كه گاهى ديده مى شود، به ضرر مردم است. همه بايد با هم همكارى كنند تا اقتدار ملت ايران تأمين شود.ديدار با مسئولان قوه قضائيه، 7/ 4/ 1379. ايشان در جايى ديگر تاكيد مى كند:

ما بايد به آينده اميدوار باشيم و اين اميد را در مردم ايجاد كنيم.

دشمن مى خواهد ما با يكديگر اختلاف داشته باشيم، ولى ما بايد

ص: 112

به صورت قاطع به دشمن تفهيم كنيم كه ترفندهاى او مؤثر نيست و در جمهورى اسلامى، هم دستى و هم دلى، براى مسئولان يك اصل است. اين وحدت و يك پارچگى را واقعاً يك اصل بدانيم و براى آن سرمايه گذارى كنيم و از اختلافات بگذريم.

من گمان نمى كنم در طول ده سال گذشته كه امام عزيزمان اين همه بيانات حكمت آميز ايراد كردند، چيزى را به اندازه «وحدت» مورد تأكيد قرار داده باشند. يكى از دو يا سه موضوعى كه ايشان بيشترين تأكيد را مى كردند، همين مسئله وحدت دل ها و وحدت زبان ها و وحدت راه ها و هم دستى و همگامى و هم دلى بوده است. ما اين مقوله را به منظور حفظ حرمت امام و تعظيم به روح او پاس بداريم و به عنوان يك هدف قطعى تلقى كنيم و با هر قيمتى درصدد تأمين آن باشيم.

ايشان در ذيل همين بحث (وحدت و همدلى مسؤولان) به بحث زمينه و عوامل وحدت مسؤولان اشاره و نكاتى را گوشزد كرده اند:

الف: هشيارى مسئولان در مقابل نيروهاى نفوذى

انسجام ميان مسئولان نظام بيش از هر زمان ديگرى لازم است. در فضاى آرام و صميمى بهتر مى توان به اهداف نظام دست يافت. قواى سه گانه به جاى اينكه نيرو و توان خود را به رفع اختلاف هاى نابجا ميان خود صرف كنند، بايد با تمام قوا به مردم خدمت كنند و مراقب توطئه ها و

ص: 113

اختلاف افكنى دشمنان باشند؛ چون دشمنان اسلام از كوچك ترين فرصتى، براى جداسازى صفوف متحد مردم و مسئولان، بيشترين بهره را مى برند. رهبر معظم انقلاب از ابعاد اين توطئه ها سخن مى گويد و اتحاد و انسجام را تنها راه مبارزه با اين ترفندها معرفى مى كند:

چيزى كه لازم مى دانم در مورد مسئولان كشور تأكيد كنم، در درجه اول، انسجام و اتحاد كلمه است. مسئولان كشور بايد متحد باشند و حرفشان يكى باشد. يكى از توطئه هاى دشمن در چند سال اخير اين بوده است كه بتواند آدم هاى نامعتقد به آرمان اسلامى را در صفوف مسئولان بالاى كشور نفوذ دهد؛ براى اينكه انسجام مديران ارشد كشور به هم بخورد. اين خطر بزرگى است. البته مديران كشور هم مثل بقيه مردم در هر مسئله اى آرا و عقايدى دارند و عقايد آنها براى خودشان محترم است، اگر كسى در نظام جمهورى اسلامى در مسئوليتى مشغول كار است، ولى آرمان هاى نظام جمهورى اسلامى را آن طورى كه امام بزرگوار ترسيم كرده است و در قانون اساسى تجسم پيدا كرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براى او حرام شرعى است. آن جايى كه صحبت از مسائل اساسى نظام اسلامى است، آن جايى كه وحدت دين و سياست مطرح است، آن جايى كه اصول قانون اساسى مورد نظر است، آن جايى كه الزام به تبعيت از دين و شريعت مطرح است، اگر يك مسئول عقيده اى غير از اين دارد، مى تواند شهروند جمهورى اسلامى باشد- مانعى ندارد- اما نمى تواند مسئول باشد؛ به خصوص

ص: 114

مسئوليت هاى بالا. مديران ارشد، نمايندگان مجلس و مسئولان عالى مقام قوه قضايى، در عين حال كه مسئوليت مهمى در نظام جمهورى اسلامى دارند، نمى توانند به آرمان هاى نظام جمهورى اسلامى و اصول قانون اساسى اعتقادى نداشته باشند؛ چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر مى گذارد.

ب: جلوگيرى مسئولان از علنى شدن اختلافات در افكار عمومى

رهبر معظم انقلاب ضمن هشدار در اين خصوص، توصيه كرده اند:

آن جايى كه مسئولان در غير مسائل اصلى نظام- در مسائل كارى، ادارى، فهم يك قانون- با هم اختلاف نظرى دارند، بايد اين اختلاف نظر جلوى چشم مردم قرار نگيرد و به كوى و بازار كشيده نشود. اختلاف نظر نبايد نشان دهنده اختلاف مسئولان باشد؛ چرا؟ چون مردم را مأيوس و نگران و دشمن را خوشحال مى كند. البته اختلاف بين مسئولان در فهم يك وظيفه، يك چيز متوقع است. مثلًا ممكن است رئيس جمهور محترم و رئيس محترم قوه قضاييه درباره نقطه اى از نقاط، داراى دو ديد و دو بينش باشند و هر كدام هم براى خود استدلالى داشته باشند؛ بسيار خوب، اين راه حل دارد. در قانون اساسى راه حل اينها معين شده ا ست؛ هماهنگ كننده سه قوه، رهبر است؛ رهبرى مى تواند اين مشكلات را برطرف كند. معيار همكارى، قانون اساسى است كه وظايف، حُكم موارد اختلاف و تنازع، و حَكم و مرجع را هم معلوم كرده است. در قانون اساسى، قوه مجريه

ص: 115

وظايفى دارد كه مشخص است. مديريت هاى عمده كشور، اداره همه امور اجرايى كشور، هزينه كردن بودجه كلان كشور، بر عهده قوه مجريه است.

البته ممكن است در بخشى از مسائلى كه اين سياست ها متضمن آن است، مسئولانى نظرات دگرگونه اى داشته باشند. ايرادى ندارد. اينها مى آيند و نظرات خود را مطرح مى كنند. اتخاذ اين سياست ها هم يك روند بسيار معقول و منطقى دارد؛ در دستگاهِ موظف اين كار در دولت، طراحى مى شود و بعد درجه درجه بالا مى آيد تا به مجمع تشخيص مصلحت مى رسد. بنابراين، تمام جوانب مراعات مى شود؛ در عين حال ممكن است يك نفر مخالف باشد. ايرادى ندارد، ليكن همچنان كه يك قانون تا وقتى قانون است، مخالفت با آن جايز نيست، سياست هم كه مضمون قانون اساسى است- مرتبه سياست ها از قانون بالاتر است؛ در حد قانون اساسى است- تا وقتى تغيير پيدا نكرده است، ولو كسى نظر ديگرى داشته باشد، نبايد بر طبق نظرِ خود عمل يا تبليغ كند.

بحث در مجامع علمى و فنى و تخصصى بسيار خوب است، اما فضاسازى در كشور به شكلى كه اغواى افكار عمومى بشود، غلط و برخلاف مصالح كشور است.

سياستى كه مطرح كردم، يك سياست مهم كشور است.

مسئولان بايد به سياست ها عمل كنند و منسجم باشند. انسجام، مهم ترين شرط پيشرفت است. من به شما عرض كنم اگر دشمن ملاحظه كند كه در كشور ما يك گروه مؤمن، متعهد، منسجم،

ص: 116

هم دل و كارآمد بر سر كار هستند، نااميد مى شود و انگيزه او براى دشمنى كم خواهد شد. آن كسانى كه تفرقه بين مسئولان را تشويق مى كنند، بفهمند دارند چه كار مى كنند. امروز سياست دشمنان كشور اين است كه بين مسئولان اختلاف بيندازند. ما از گروهك هايى كه يك سرشان در داخل است، يك سرشان در خارج، خبرهاى ويژه داريم. برنامه عمده اينها اين است كه بين مسئولان كشور، با عنوان هاى چپ، راست و عناوين ديگر اختلاف بيندازند. مردم وحدت مسئولان را مى خواهند. مردم هر جا ببينند مسئولان با هم هستند و هم دل و هم زبانند و يكديگر را تخريب نمى كنند، خوشحال و اميدوار مى شوند، اما دشمن به عكس، نااميد مى شود.در اجتماع بزرگ مردم اصفهان، 8/ 8/ 1380.

ج: حمايت از يكديگر در مواضع كلان نظام

رهبر انقلاب در خصوص اين رويكرد مى فرمايد:

يكى ديگر از عيوب و آفت ها، عدم اتحاد كلمه است. لازم است مسئولان مواضع واحدى اتخاذ كنند به خصوص در مسائل جهانى و مسائل عمده كشور. وقتى اندك اختلافى در حرف مسئولان پيدا مى شود، شما مى بينيد راديوهاى بيگانه چگونه اينها را بزرگ و چند برابر مى كنند. حتى آن جايى كه اختلافى نيست، اختلاف را جعل مى كنند؛ براى اينكه نشان دهند بين

ص: 117

مسئولان اتحاد كلمه نيست. آنها از جمع منسجمى كه با هم كار كنند و هم دل باشند، خيلى مى ترسند. خوش بختانه تركيب قانون اساسى ما راه حل مشكلات را معيّن كرده؛ رهبرى را به عنوان محور، در نقطه مركزى همه مسئولان قرار داده؛ اين امكان و فرصتِ خيلى بزرگى است تا مسئولان بتوانند با وحدت كلمه، با همديگر كار كنند.ديدار با جوانان اصفهان، 12/ 8/ 1380. امروز علاج دردهاى اين كشور اين است كه قواى سه گانه با وحدت كلمه و با همكارى با يكديگر، برنامه هاى منظم و مرتبى را كه براى رسيدن به هدف هاى اين نظام و آسايش مردم مورد نظر است، تعقيب كنند؛ امروز اين وظيفه است.در ديدار با كشاورزان، 12/ 10/ 1380.

2- وحدت و همدلى گروه ها و جناح هاى سياسى

رهبر معظم انقلاب، ضمن تاكيد بر حفظ و پاسدارى از وحدت، به نقش تاثيرگذار جناح هاى سياسى و همدلى آنها اشاره كرده و مى فرمايد:

اسلام و رهايى از نفوذ و سلطه قدرت هاى استكبارى، اين امكان را كه براى كمتر ملتى و كشورى پيش آمده، در اختيار كشور ما و ملت ما قرار داده است، ليكن شرط اساسى، وحدت و يك پارچگى ملى است و اگر نباشد، همه آنچه هست، بيهوده خواهد بود. پس، مرز ميان پيروزى همه جانبه ملت ما، يا خداى

ص: 118

نكرده ناكامى و هدر رفتن همه زحمات گذشته، يك چيز بيش نيست و آن، وحدت كلمه ميان مردم است. دشمن به همين دليل است كه براى شكستن وحدت ملت، سرمايه گذارى مادى و معنوى هنگفتى كرده و مى كند.

گروه ها و جناح ها و اشخاص و دستگاه ها در هر منطقه كه تلاش خود را مضر به وحدت ملت ديدند، بايد آن را متوقف سازند. در تمام حوادث بزرگ تاريخِ بيدارى و مبارزات ملت، هرجا شكست و نامرادى پيش آمده، بر اثر شكسته شدن صف واحد ملت بوده است. ما امروز حق نداريم تجربه هاى گذشته را تكرار كنيم و هيچ عذر و بهانه اى براى صدور گفتار و علمى كه ناقض وحدت است، پذيرفته نيست.

ملت ما بحمداللَّه در تمام دوران پس از انقلاب و در تمام حوادث مهم، وحدت كلمه خود را پشت سر امام عظيم الشأن راحل، با استحكام حفظ كرد و تعارض هاى گروهى و جناحى را به چيزى نگرفت و امروز هم بحمداللَّه به همين گونه است. ليكن صاحبان بيان و قلم و تريبون بايد توجه كنند كه تعارض ها و مناقشات گروهى، نخستين ضررش آن است كه آنان را از توجه به مسايل مهم جهان و منطقه غافل ساخته و قهراً وظايف آنان در قبال ملت را از يادشان خواهد برد و ضرر بزرگ تر آنكه راه اين گونه افراد را از ملت جدا خواهد ساخت.حديث ولايت، ج 5، ص 300.

ص: 119

رهبر معظم انقلاب، براى نزديك تر شدن و همدلى بيش تر نخبگان و فعّالان سياسى، بر پر رنگ كردن وجوه مشترك تاكيد بسيار كرده و مى فرمايد:

[مسئله ديگر] مربوط به مسايل سياسى جامعه و همين رقابت ها و برخوردهاى خطى است. به نظر من، در اين زمينه آنچه كه ما بگوييم، از آنچه كه امام فرمود، كمتر و نارساتر است. در اين قضايا، امام لبّ مطلب را بارها و بارها گفتند. واقعاً به خط امام برگرديم. دو گروهند- باشند- اما چرا با هم تعارض مى كنند؟ مگر نمى شود نقاط مشترك را هم در قبال نقاط محال افتراق مورد توجه قرار داد؟ چه اشكالى دارد جمع هايى كه با هم معارضند- جمع هاى روحانى، جمع هاى دانشجويى، جمع هايى كه در مجلس يا جاهاى ديگر هستند- هر چند وقت يك بار با همديگر بنشينند، آن نقاط مشترك فيمابين خودشان را به زبان بياورند؟ شما مگر در چند چيز با هم اختلاف داريد؟ مگر نقاط اختلاف، از نقاط اتفاق و وحدت نظر قوى تر و مهم تر است؟ چه كسى چنين چيزى را گفته است؟ چه كسى مى تواند اين حرف را ادعا بكند؟

برو برادرت را مخفيانه پيدا كن، هر چه مى خواهى، به او بگو؛ چرا با اين اختلاف افكنى، مردم و مخاطبان عمومى جامعه را دچار تشويش فكرى مى كنى؟

الآن انتخابات در پيش است. جناح هاى مختلف بنشينند با يكديگر هم فكرى و تبادل نظر و كار مشترك كنند و به هم نزديك شوند؛

ص: 120

مگر نمى شود؟ اتحاد و نزديك شدن به هم، تنازل لازم دارد.

نمى شود كه ما همان جاى خودمان بايستيم، ديگرى هم همان جاى خودش بايستد و بعد بگوييم كه به يكديگر نزديك بشويم.

نزديكى به اين است كه يك قدم شما برداريد، يك قدم هم او بردارد.

به نظر من، اختلافات واقعى، كمتر از تظاهر به اختلاف است. اين هم خودش نكته اى است. اختلاف و شكاف و جدايى واقعى بين برادران، به مراتب كمتر از آن چيزى است كه بر زبان مى آورند.

ص120

من نمى دانم اين حالت مبالغه گويى ما در حرف زدن ها و در اظهارات، چرا متوقف نمى شود؟ طورى حرف مى زنند كه آن خوش خيال هاى بيچاره اى كه در بيرون نشسته اند، خيال مى كنند كه همين فردا اينها به هم مى پرند و عليه يكديگر اسلحه برمى دارند! حرف ها اين گونه تند است.

اين حرف ها دشمنان را به طمع مى اندازد؛ چرا اين گونه حرف مى زنيد؟ دل هاى شما به هم نزديك تر از اين حرف هاست كه در اظهاراتتان نشان داده مى شود. اين هم مسئله بعدى بود كه به نظر من مسئله مهمى هم است و هر چه هم گفته بشود، كم است.حديث ولايت، ج 7، صص 263- 265.

ص: 121

بخش دوم: انسجام اسلامى

اشاره

همان شرائط، مقتضيات و دلايلى كه وحدت ملى را ضرورى مى ساخت، انسجام و اتحاد صفوف در عرصه جهان اسلام را در مقابل دشمنان قسم خورده و كينه توز ايجاب مى كند.

ضرورت و لزوم اين مهم در آموزه هاى وحى و سيره رسول اكرم صلى الله عليه و آله به گونه اى است كه اهل بيت عليهم السلام در دوران طولانى خلافت اموى و عباسى به رغم همه مشكلات و مصائبى كه خود و شيعيان با آن روبه رو بودند، هيچگاه صف خود را از ديگر مسلمانان جدا نكردند بلكه حضور فعال شيعيان را در صفوف آنان براى حفظ شوكت اسلامى و اتحاد و انسجام مسمانان ضرورى و مأجور دانستند.

در امتداد آن سيره الهى و هوشمندانه، رهبر معظم انقلاب اسلامى در كنار تاكيد بر ضرورت وحدت ملى، همواره بر ضرورت مضاعف اتحاد مسلمانان و برادران شيعه و سنّى تاكيد ورزيده اند. در بخش دوم از ديدگاه هاى مقام معظم رهبرى پيرامون" وحدت"، به بررسى نقطه نظرات

ص: 122

ايشان در موضوع اتحاد و انسجام اسلامى مى پردازيم.

جايگاه و ضرورت وحدت مذاهب اسلامى

در ديدگاه رهبر معظم انقلاب، همه مردم براى اتحاد تشيع و تسنن بايد تلاش گسترده اى انجام دهند:

... شعار وحدت مسلمين، شعار درست و ضرورى است و من از قديم اين اعتقاد و تفكر را داشتم و دارم و آن را يك مسئله استراتژيك مى دانم. يك مسئله تاكتيكى و مصلحتى هم نيست كه حال بگوييم مصلحت ما ايجاب مى كند كه با مسلمين غير شيعه ارتباطات داشته باشيم. مسلمانان به تدريج اين اختلافات مذهبى و طايفه اى را كم كنند و از بين ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با اين انگيزه صحيح مسئله وحدت مسلمين را در جمهورى اسلامى يك مسئله اساسى قرار داده ايم. امام بارها فرمودند ارگان هاى مختلف جمهورى اسلامى نيز بر اين اساس برنامه ريزى و طراحى و تلاش كردند و ماها هم سخنرانى كرديم.

گناه تاريخى

امروز هر حركت تفرقه انگيز در دنياى اسلام، گناهى تاريخى است. آنان كه عنودانه، گروه هاى عظيمى از مسلمين را به بهانه هاى واهى تكفير مى كنند؛ آنان كه با گمان هاى باطل، به مقدسات فرقه هايى از مسلمين اهانت مى كنند؛ آنان كه به

ص: 123

جوان هاى از جان گذشته لبنان كه مايه سربلندى امت اسلامى شدند، از پشت خنجر مى زنند؛ آنان كه براى خوش آمد امريكا و صهيونيست ها از خطر موهومى به نام هلال شيعى سخن مى گويند؛ آنان كه براى شكست دولت مسلمان و مردمى در عراق ناامنى و برادركشى را دامن مى زنند؛ آنان كه دولت حماس را كه محبوب و منتخب ملت فلسطين است، از هر سو زير فشار قرار مى دهند ... چه بدانند و چه ندانند، مجرمانى به شمار مى روند كه تاريخ اسلام و نسل هاى آينده از آنان با نفرت ياد خواهند كرد و آنان را مزدوران دشمن غدار خواهد دانست. 18/ 10/ 1385.

مفهوم وحدت اسلامى

اگر ما مى گوييم كه شيعه و سنّى در كنار هم قرار بگيرند، يعنى شيعه، شيعه بماند؛ سنّى هم سنّى بماند. ما چه موقع به عالم تسنن گفته ايم كه منظورمان از وحدت اين است كه شما شيعه بشويد؟ ما چنين چيزى نگفته ايم. هر كس خواست شيعه بشود، از طريق علمى و از راه مباحثات عالمانه شيعه بشود. آنها هم آزادند كه بروند كار خودشان را بكنند. ما نمى گوييم شما مذهبت را عوض كن؛ ما مى گوييم شيعه و سنّى بايد هميشه سر عقل باشند؛ همچنان كه بحمداللَّه در دروان انقلاب اسلامى، در كشور ما مشاهده شد. نگذارند دشمن از اختلافات اينها

ص: 124

سوءاستفاده كند.11/ 7/ 1369. امر دوم، تأكيد روزافزون بر مسئله وحدت است. سال ها پيش از انقلاب كه با بعضى از برادران اهل سنّت صحبت مى كردم، به آنها مى گفتم كه اگر ما بخواهيم وحدت اسلامى تحقق پيدا بكند، بايد خودمان را از گذشته، جدا و قيچى كنيم. البته، وحدت يعنى همين كه پيروان اين دو مذهب با هم برادر باشند و احساس برادرى كنند؛ نه اينكه شيعه، سنّى و سنّى، شيعه بشود. نه، مراد از وحدت اين نيست، بلكه وحدت به معناى احساس برادرى است و همين كه هر طرفى احساس كند كه ديگرى هم مسلمان است و حق اسلامى او را برگردن خود احساس كند و متقابلًا او هم به همين ترتيب عمل نمايد. من مى گفتم كه اگر بخواهيم اين كار را بكنيم، بايد خودمان را از گذشته جدا كنيم. اگر به گذشته برگرديم، دعواست. اين قدر بحث و تكذيب و تغليط و درگيرى و خونريزى و اين طور چيزها اتفاق افتاده كه اگر نگاهى به گذشته بكنيم، باز دعوا خواهد شد.

اگر كسى مخلصاًلِلّه احساس مى كند كه بايد امروز بين برادران، برادرى واقعى و عملى باشد، بايد كوشش كند كه گذشته را به يادها نياورد؛ والّا او مى رود كتاب «احقاق الحق» را مى آورد و به رخ اين مى كشد و اين هم مى رود كتاب «تحفه اثنى عشريه» را مى آورد و به رخ آن مى كشد! هر دو هم به قدر كافى كتاب پر از طعن و دفع عليه همديگر نوشته اند! اگر مابخواهيم گذشته را

ص: 125

مطرح كنيم، نمى شود به وحدت رسيد. بايد نگاه كنيم، بگوييم:

گذشته، گذشته است «رحم اللَّه معشر الماضين.» ما كارى به كار آنها نداريم. اگر آنها هر كارى كرده اند، ما امروز مى خواهيم تكليف خودمان را بيننا و بين اللَّه نگاه كنيم. بيننا و بين اللَّه، امروز ما بايد با همديگر توحيد كلمه و رفاقت و برادرى داشته باشيم.

اگر بخواهيم اين را عمل بكنيم، بايد از گذشته صرف نظر كنيم. 5/ 10/ 1368.منظور ما از وحدت، هماهنگى و يك نوايى و هم صدايى است.22/ 1/ 1369. ايشان در جاى ديگر توضيح مى دهند:

بايد معلوم كنيم كه مقصود ما از وحدت مسلمانان چيست؟ آيا مقصود اين است كه مسلمانان از مذهب خود دست بردارند و به مذهب ديگرى اعتقاد پيدا كنند و عمل نمايند؟ نه، مقصود اين نيست. ما وقتى به وحدت دعوت مى كنيم، مقصود ما اين نيست كه فِرَق مسلمين- اعم از شيعه و سنّى- يا فِرَقى كه داخل تشيع و تسنن هستند، موظف و مجبورند كه از عقيده خود دست بردارند و به عقيده سومى يا به عقيده طرف مقابل، گرايش پيدا كنند. اين، چيزى است كه به تحقيق و تفحص و مطالعه هر كسى وابسته است و بينه و بين الله تكليف اوست. بحث ما اين نيست.

ما نمى گوييم كه سنّى هاى عالم بيايند شيعه بشوند، يا شيعه هاى عالم دست از عقيده شان بردارند. البته، اگر يك سنّى يا هر كسى

ص: 126

تحقيق و تفحص كرد، عقيده اش هرچه شد، بايد بر طبق عقيده و تحقيق خودش عمل كند. تكليف او با خدايش است. حرف ما در هفته وحدت و به عنوان پيام وحدت اين است كه مسلمانان بيايند با هم متحد بشوند و با يكديگر دشمنى نكنند. محور هم كتاب خدا و سنّت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و شريعت اسلامى باشد. اين حرف، حرف بدى نيست. اين حرف، حرفى است كه هر عاقل بى غرض و منصفى، آن را قبول خواهد كرد.

البته، بعضى در بيان مطلب اشتباه مى كنند. وقتى كه آنها اين حرف ها را مى زنند، شايد خيلى هم ساده نباشد. وقتى مى خواهند وحدت اسلامى را بيان كنند، مى گويند كه در صدر اسلام، نه شيعه و نه سنّى بود؛ پس شيعه و سنّى غلط است! نه، اين حرف نادرست و سستى است. بحث سر اين نيست كه در صدر اسلام، آيا شيعه و سنّى وجود داشت يا نه. بالاخره بعد از پيامبر، آراى مسلمين متفاوت شد. يك عده در مسئله امامت نظرى داشتند و عده اى نظر متفاوت ديگرى داشتند. بعضى منبع احكام الهى را يك چيز و بعضى چيز ديگرى دانستند. بنابراين، در اصول و فروع، از همان اول اختلافاتى بين مسلمانان به وجود آمد. اينكه ما بگوييم در صدر اسلام، نه شيعه و نه سنّى بود، حرف غلطى است. امروز اين حرف، در حقيقت به معناى نفى كردن و از بين بردن معارف و فقه و محصول فرهنگى همه فرق مسلمين است. روى هر چه دست بگذارند، مى گويند در صدر اسلام نبوده، پس اين غلط است! اين، خودش حرفى شبيه

ص: 127

توطئه است.19/ 7/ 1368. وحدت امر پيچيده اى است؛ ايجاد اتحاد يك كار پيچيده است.

اتحاد بين ملت هاى اسلامى، با اختلاف مذاهب مى سازد، با اختلاف شيوه هاى زندگى و آداب زندگى مى سازد، با اختلاف فقه ها مى سازد. معناى اتحاد بين ملت هاى اسلامى اين است كه در مسائل مربوطه به جهان اسلام، هم سو حركت كنند، به يكديگر كمك نمايند و در داخل اين ملت ها، سرمايه هاى خودشان راعليه يكديگر به كار نبرند.24/ 5/ 1374 ما در مسئله وحدت، جدى هستيم. ما اتحاد مسلمين را هم معنا كرده ايم. اتحاد مسلمين، به معناى انصراف مسلمين و فرق گوناگون از عقايد خاص كلامى و فقهى خودشان نيست؛ بلكه اتحاد مسلمين به دو معناى ديگر است كه هر دو آن بايد تأمين بشود: اول اينكه فرق گوناگون اسلامى (فرق سنّى و فرق شيعه)- كه هر كدام فرق مختلف كلامى و فقهى دارند- حقيقتاً در مقابله با دشمنان اسلام، هم دلى و هم دستى و همكارى و هم فكرى كنند.

دوم اينكه فرق گوناگون مسلمين سعى كنند خودشان را به يكديگر نزديك كنند و تفاهم ايجاد نمايند و مذاهب فقهى را با هم مقايسه و منطبق كنند. بسيارى از فتاواى فقها و علما هست كه اگر مورد بحث فقهى عالمانه قرار بگيرد، ممكن است با مختصر تغييرى، فتاواى دو مذهب به هم نزديك شود.24/ 7/ 1368

ص: 128

شعار اسلام ناب و اسلامى كه نظام اسلامى بر پايه آن به وجود آمد، اين است كه مسلمانان با وجود اختلافشان در عقايد و در مبانى مذهبى خود، بايد اتحاد كلمه داشته باشند؛ روى موارد اتفاقى تكيه كنند و از جريحه دار كردن احساسات يكديگر خوددارى نمايند. اين فرهنگ دينى با اين معنا و با اين نگاه كه در آن، آزادى و عدالت و مردم سالارى و بسط وحدت در دنياى اسلام و ميان امت اسلامى وجود دارد.19/ 6/ 1382. حقاً وضع مسلمين از لحاظ تضادها و اختلافات مذهبى تأسف انگيز است. بسيارى از توانايى هاى با ارزش علمى و فكرى مسلمين در طول تاريخ، صرف تعارض با يكديگر شده است. اشتباه نشود. اگر كسى براى اثبات مذهب علمى خود تلاش علمى بكند، من آن را رد نمى كنم. هم شيعه، هم سنّى، هم هر مؤمن به نحله اى، به عقيده اى و به طريقه اى حق دارد طريقه خودش را اثبات كند. اين چيز ديگرى است. ما آن را رد نمى كنيم.

آنچه كه ما رد مى كنيم تلاش براى معارضه، كوبيدن، اهانت كردن و نفى موجوديت طرف مقابل است. اين غلط است.

در بحث علمى، طبيعى است كه هر كس عقيده اى دارد. اثبات آن عقيده، به معناى نفى و رد عقايد ديگرى و استدلال بر عقيده خود است. همه اينها مفهوم، قابل درك و قابل تحمل است. همين بحث ها هم هميشه دامنه تفكر را گسترش مى دهد، تعميق مى كند و پيش مى برد. مانعى ندارد، ليكن آنجايى كه دو گروه، هر دو

ص: 129

منتسب به اسلام و هر دو معتقد به مبانى اساسى واحد، در مقابل هم صف آرايى مى كنند تا يكديگر را محو كنند يا ضرر بزنند يا جريحه دار كنند، اين فاجعه است. ما از اين كار بايستى جلوگيرى كنيم.حديث ولايت، دفتر مقام معظم رهبرى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1377، ج 8، صص 77 و 78. مراد ما از وحدت اسلامى، يكى شدن عقايد و مذاهب اسلامى نيست. ميدان برخورد مذاهب و عقايد اسلامى و عقايد كلامى و عقايد فقهى- هر فرقه اى عقايد خودش را دارد و خواهد داشت- ميدان علمى است؛ ميدان بحث فقهى است؛ ميدان بحث كلامى است و اختلاف عقايد فقهى و كلامى مى تواند هيچ تأثيرى در ميدان واقعيت زندگى و در ميدان سياست نداشته باشد. مراد ما از وحدت دنياى اسلام، عدم تنازع است: «و لا تنازعوا فتفشلوا». تنازع نباشد، اختلاف نباشد. 30/ 5/ 1385.

توجه به وحدت شيعى

... ما وظيفه داريم در كنار آن شعار و عمل به وحدت- كه يك برنامه و يك عمل قطعى است- شيعه را در همه جاى عالم به عنوان يك مجموعه متصل و ملحق به جمهورى اسلامى جمع كنيم. وقتى ما شعار وحدت اسلامى مى دهيم، چرا شعار وحدت شيعى ندهيم و در داخل شيعه، به فكر ايجاد يك وحدت نباشيم؟

ص: 130

البته شيعه در نگاه وسيع تر، شيعه اثنى عشرى، شيعه زيدى و شيعه اسماعيلى را شامل مى شود كه اينها در دنيا هستند و مشتركات زياد و تأثيرات سياسى هم دارند، ولى متفرقند ... الان در هند و پاكستان و كشورهاى عربى ميليون ها شيعه وجود دارد و غالباً اقليت هايى هستند كه به آنان فشار مى آيد؛ چه آن جاهايى كه مسلمين در فشارند، چه آن جاهايى كه حتى مسلمين در فشار نيستند، اما آنان در فشارند. بنابراين، جايى لازم است كه از آنها حمايت بكند و آن اينجاست. اگر بخواهيم اين مركزيت را تثبيت و تحكيم كنيم، بايد با شيعه دنيا تعارف داشته باشيم.

آنان را بشناسيم، بيايند، بروند و بدانند كه با جايى ارتباط دارند.

ما از اوايل انقلاب، حتماً از اين كار غفلت داشتيم. اين كارى كه الان انجام مى گيرد، كارى است كه خيلى دير دارد انجام مى گيرد.حديث ولايت، ج 4، صص 97- 99.

نسبت وحدت شيعه و سنّى و وحدت ملى

نه مى خواهيم بگوييم كه شيعه، سنّى شود يا سنّى، شيعه شود و نه مى خواهيم بگوييم كه شيعه و سنّى به قدر توان و مقدورات خودشان، براى تحكيم عقايد خودشان كار علمى نكنند. اتفاقاً كار علمى، بسيار خوب است و هيچ اشكالى ندارد. كتاب هاى علمى بنويسند؛ در محيطهاى علمى، نه در محيطهاى غيرعلمى، آن هم با لحن هاى بد و غلط. بنابراين، اگر كسى مى تواند منطق

ص: 131

خود را ثابت كند، ما جلوِ كار او را نبايد بگيريم. اما اگر كسى مى خواهد با حرف، با عمل و با شيوه هاى گوناگون، اختلاف ايجاد كند، اين را ما فكر مى كنيم كه در خدمت دشمن است. هم سنّى ها بايد مراقب باشند و هم شيعه ها. «وحدت ملى» را كه ما گفتيم، شامل اين هم مى شود.. 6/ 1/ 1379.

دشمنان وحدت و انسجام اسلامى

در عين اينكه دولت ها و قدرت ها و اداره كنندگان جهان براى مصالح دولت ها و مسائل سياسى خود، به سمت وحدت پيش مى روند، تمام تلاش هاى استكبار جهانى در جهت تضعيف ملت ها و به خصوص ملت اسلام و ايجاد اختلاف بين اينها به كار مى رود. شيعه و سنّى كه مسئله امروز نيست؛ قرن هاست كه در اسلام، شيعه و سنّى وجود دارد. در خود مذهب سنّى، اشعرى و معتزلى و مذاهب مختلف وجود دارد. در شيعه، شش امامى و دوازده امامى و اخبارى و اصولى وجود دارد. همان دسته بندى هايى كه در تسنن هست، همان ها در تشيع هم وجود دارد. انواع و اقسام دسته بندى ها و فرقه بندى ها، يا بر اثر سوءسياست و يا بر اثر سوءفهم و يا با دست مغرض و يا بر اثر جهالت به وجود آمده است. اينها كه جديد نيست؛ اما شما نمى بينيد كه امروز در دنياى اسلام، عليه وحدت مسلمين چه قدر تلاش مى شود. 29/ 9/ 1368

ص: 132

رهبر معظم انقلاب در جايى ديگر به علت اساسى اين دشمنى با جهان اسلام و مسلمانان اشاره كرده و فرموده اند:

امروز بيشترين منابع نفت كه بى اغراق به منزله خون براى تمدن كنونى جهان است، در كشورهاى اسلامى است. حساس ترين مناطق سوق الجيشى عالم، در اختيار مسلمانان است. بخش عظيمى از منابع زيرزمينى كه براى بناى امروز و فرداى جهان مورد نياز ضرورى است، در اين كشورهاست. يك پنجم همه جمعيت دنيا متعلق به آنان است. بزرگ ترين بازار مصرف مصنوعات كشورهايى كه خود را بر مسلمانان تحميل كرده اند، در دست آنان است. فرهنگ غنى و ريشه دار و علوم و معارف آنان، اولين گام هاى عروج به اوج دانش كنونى جهان را به غربى ها آموخته و حق حيات به گردن دانش و تمدن غرب دارند.21/ 1/ 1376. ايشان در بيان ديگرى فرمود:

امت اسلامى تنها به اين جرم كه چون در يك نقطه ثروتمند دنيا قرار گرفته است؛ چون گردش چرخ تمدن كنونى دنيا متوقف بر امكاناتى است كه در اين نقطه از دنيا به وفور موجود است، مورد طمع و دست اندازى قدرت ها قرار گرفته كه در اين راه هرگونه جنايتى را براى خودشان مجاز مى شمارند؛ اين وضع

ص: 133

امت اسلامى است!

براى به دست آوردن ثروت عظيم مسلمانان، تنها راه چاره، ايجاد تفرقه و جدايى بود كه به فرموده رهبرى، دشمن در اين كار توفيق نسبى داشته است:

در آن دوران هاى تلخ و سياه، قدرت هاى مسلط غربى، همه ابزارهاى فرهنگى و اقتصادى و سياسى و نظامى را براى تضعيف كشورها و ملت هاى مسلمان به كار گرفتند و تفرقه و فقر و جهل را بر آنان تحميل كردند. غفلت و تنبلى و ضعف نفس بسيارى از رجال سياسى، و مسئوليت ناپذيرى بسيارى از نخبگان فرهنگى ما به آنان كمك كرد و نتيجه، غارت ثروت هاى ما، تحقير و حتى انكار هويت ما و نابود شدن استقلال ما باشد.

ما ملت هاى مسلمان روزبه روز ضعيف تر شديم و چپاولگران زياده خواه و سلطه طلب روزبه روز قوى تر.

دشمنان آن گاه كه كشورهاى اسلامى را به منافع داخلى خود مشغول كردند و آنان را آن گونه كه بايد و شايد، از توجه به كشورهاى برادر بازداشتند، قدم بعدى را در جداسازى بعضى از كشورهاى اسلامى از پيكر جهان اسلام برداشتند.

سوگ مندانه بايد گفت انديشمندان اسلامى و به تبع آن، مسلمانان، در برابر اين كار واكنش جدى نشان ندادند. در نتيجه، دشمن در اقدام خود گستاخ تر شد. 19/ 10/ 1384

ص: 134

ترفندهاى تفرقه انگيز دشمنان

1- تحريف انقلاب اسلامى و اهداف و آرمان هاى آن

اختلاف و نزاع و بعضاً زد و خورد بر سر مسائل كلامى و فقهى و فرقه اى، از قرن اول اسلام همواره وجود داشته است، ليكن در اين باب، سخن تازه آن است كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران و گسترش فكر آن در سراسر آفاق اسلامى، يكى از ترفندهاى استكبار در مقابله با اين موج همه گير اسلامى اين بوده است كه از سويى، انقلاب اسلامى ايران را يك حركت شيعى به معناى فرقه اى آن و نه اسلامى به معناى عام معرفى كرده، و از سوى ديگر، در ايجاد نفاق و نقار ميان شيعه و سنّى سعى بليغ كنند. ما از آغاز با توجه به اين مكر شيطانى، همواره اصرار بر وحدت فرق مسلمين داشته و كوشيده ايم اين فتنه گرى را خنثى كنيم و بحمدالله با تفضل الهى توفيقات فراوان نيز داشته ايم كه يكى از آخرين آنها، تشكيل «مجمع جهانى تقرب مذاهب اسلامى» است و هم اكنون در سراسر جهان اسلام، علما و روشنفكران و شعرا و نويسندگان و عامه مردم از همه مذاهب اسلامى، دوشادوش و با يك زبان و يك نفس، از انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران دفاع مى كنند. 26/ 3/ 1370ايشان در جاى ديگر با اشاره به اين حقيقت، گوشزد مى كند:

البته بعد از پيروزى انقلاب، اختلاف افكنى شدت پيدا كرده است؛

ص: 135

چون از انقلاب اسلامى و حيات مجدد اسلام مى ترسند. اسلام قوى است. قوّت و معنويت اسلام آن چنان است كه اگر به شرايطش عمل بشود و واقعاً اسلام پياده گردد، قدرت هاى دنيا و تخت ها را مى لرزاند. آنها از اين مى ترسند و به همين خاطر نمى خواهند بگذارند قوّت و معنويت اسلام زنده بشود. يكى از طرق مبارزه با اين پديده اى كه براى آنها به شدت ترسناك مى باشد، همين است كه اينجا را از بقيه مسلمانان غيرشيعى دنيا ايزوله كنند و انقلاب ما را به عنوان يك انقلاب شيعى وانمود نمايند و دعواى بين شيعه و سنّى را هم تقويت كنند تا نتيجه اين بشود كه مسلمانان دنيا كه امروز به نام ما شعار مى دهند، آن را متوقف كنند. 5/ 10/ 1368.

2- تفرقه شيعه و سنّى، سمّ مهلك دنياى اسلام

يكى از مهم ترين جنبه هاى اختلاف مسلمانان، اختلاف ميان شيعه و سنّى است. دشمنان اسلام امروزه به اين نتيجه رسيده اند كه تنها حربه اى كه مى تواند ميان مردم مسلمان اختلاف ايجاد كند، دامن زدن به مسئله شيعه و سنّى است. اين موضوع به اندازه اى اهميت دارد كه رهبر معظم انقلاب بارها و در مناسبت هاى گوناگون، آن را گوشزد كرده و همواره مسلمانان را از توطئه خطرناك دشمنان آگاه ساخته است. ايشان در سخنى مى فرمايد:

سهم مهلك دنياى اسلام، تفرقه است. اين تفرقه، ملت ها را از هم جدا مى كند؛ دل ها را از هم جدا مى كند. الان دشمن، و همين

ص: 136

سرويس هاى جاسوسى اسرائيل و امريكا، در عراق يك عده اى را تحريك مى كنند كه با شيعيانى كه در عراق اكثريت را دارند- حالا امروز اكثريت دولت متعلق به آنهاست- مقابله و مبارزه كنند؛ ناامنى ايجاد كنند و اين ناامنى را وسيله اى قرار مى دهند براى اينكه پاى خودشان را در عراق و در بغداد مستحكم كنند.

امريكا براى ماندن در عراق، بهانه لازم دارد و اين بهانه، ناامنى است. آنها براى اينكه دولت عراق نتواند به خدمات لازم بپردازد، اين اوضاع ناامن را در كشور به وجود مى آورند تا بهانه داشته باشند كه بمانند. اختلافات را آنها به وجود مى آورند: دل سنّى را نسبت به شيعه، دل شيعه را نسبت به سنّى آن چنان چركين مى كنند كه نتوانند با اين همه مشتركات كنار هم قرار بگيرند.

اين، كار دشمن است. چرا ما اين حقيقت را نمى فهميم؟17/ 5/ 1385. ايشان در كلامى ديگر فرمود:

مسئله شيعه و سنّى يكى از ابزارهاى مهم دشمنان براى زمين گير كردن امت اسلامى است. هم سنّى ها بدانند، هم شيعه ها بدانند؛ همه در ايران و در دنياى اسلام اين را بدانند كه اختلاف شيعه و سنّى يكى از ابزارها و چماق هاى دشمن عليه امت اسلامى است. آنها هر جور بتوانند، از اين ابزار استفاده مى كنند. آن روزى كه سنى فلسطينى زير فشار است، يك عده اى را با اين شعار، با اين تبليغات كه اينها سنّى هستند، شما شيعه

ص: 137

هستيد؛ سعى مى كنند نگذارند كمك كنند. امروز كه شيعه لبنان زير فشار است، به يك عده اى مى گويند شما سنّى هستيد، اينها شيعه هستند؛ به آنها كمك نكنيد. آنها نه به شيعه احترامى مى گذارند، نه به سنّى؛ آنها با اصل اسلام طرفند.17/ 5/ 1385. توجه به جنبه هاى مختلف سخنان رهبرى، عمق توطئه دشمنان را در گسترش دادن اختلاف ميان تشيع و تسنن چنين مى نماياند:

در عراق، شيعه و سنّى قرن ها كنار هم زندگى كرده اند. چه قدر فاميل هاى شيعه و سنّى با هم خويشاوند و قوم و خويشند. در طول اين چند قرن گذشته، هيچ وقت اختلافى به اين شكل مطرح نبوده است. زمان عثمانى ها دولت و حكومت به شيعه زور مى گفتند و اذيت مى كردند و زمان صدام و زمان هاى ديگر هم كم و بيش همين طور بوده، اما مردم شيعه و سنّى با هم كارى نداشتند. امروز مى خواهند مردم را به جان هم بيندازند.21/ 7/ 1385. امروز انسان متأسفانه مى بيند كه حرف هاى امريكا و انگليس از زبان بعضى از سياست مداران دنياى اسلام تكرار مى شود.

همان چيزى كه آنها مى خواهند، اينها تكرار مى كنند و به آتش اختلاف شيعه و سنّى و اختلافات فرقه اى دنياى اسلام دامن مى زنند. اين، درست بر طبق آن چيزى است كه دشمنان اسلام مى خواهند. بايد با اين كار مقابله كرد. 30/ 5/ 1385.

ص: 138

اختلاف بين طرفداران دو عقيده بر اثر تعصبات، يك امرى است كه هست و طبيعى است و مخصوص شيعه و سنّى هم نيست.

بين فرق شيعه، خودشان؛ بين فرق سنّى، خودشان؛ در طول زمان از اين اختلافات وجود داشته است. تاريخ را نگاه كنيد، مى بينيد هم بين فرق فقهى و اصولى اهل تسنن- مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعيه و اينها- هم بين فرق مختلف شيعه، بين خودشان، اختلافاتى وجود داشته است. اين اختلافات وقتى به سطوح پايين- مردم عامى- مى رسد، به جاهاى تند و خطرناكى هم مى رسد؛ دست به گريبان مى شوند.

علما مى نشينند با هم حرف مى زنند و بحث مى كنند، ليكن وقتى نوبت به كسانى رسيد كه سلاح علمى ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادى استفاده مى كنند كه اين خطرناك است. در دنيا اين هميشه بوده. هميشه هم مؤمنين و خيرخواهان سعى مى كردند كه مانع بشوند. علما و زبدگان، تلاششان اين بوده است كه نگذارند سطوح غيرعلمى كارشان به درگيرى برسد، ليكن از يك دوره اى به اين طرف، يك عامل ديگرى هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمى خواهيم بگوييم اختلاف شيعه و سنى هميشه مربوط به استعمار بوده، نه، احساساتِ خودشان هم دخيل بوده. بعضى از جهالت ها، بعضى از تعصب ها، بعضى از احساسات، بعضى از كج فهمى ها دخالت داشته، ليكن وقتى استعمار وارد شد، از اين سلاح حداكثر

ص: 139

استفاده را كرد.25/ 10/ 1385. امروز اصرار استكبار در دنياى اسلام بر ايجاد تفرقه است.

راه هاى ديگر را رفتند، اما ناكام ماندند. شما ملاحظه كنيد امريكا در دو سه تصرفى كه در منطقه خاورميانه كرد، در همه بى استثنا شكست خورد. نه در عراق، نه در لبنان، نه در افغانستان و نه در فلسطين، آن مقصودى كه امريكاى مستكبر دنبال مى كرد- آن هم با هزينه هاى بسيار سنگين و انبوه (پول، سلاح، نيروى انسانى و سياست)- براى اينكه بتواند مقاصد خودش را در اين چهار نقطه تحقق ببخشد، نتوانست و در هر چهار نقطه ناكام ماند؛ به مقصودهايش نرسيد و دارد سختى هاى شكست را مزمزه و احساس مى كند. يك روزى- سه، چهار سال قبل- ما اين حرف ها را مى زديم، اما امروز خود امريكايى ها مى گويند و خود سياست مدارانشان هم اين را تكرار مى كنند. بنابراين، از راه هاى ديگر دستشان بسته شده است. 18/ 10/ 1385. استكبار مى خواست دولت ها را با نظام جمهورى اسلامى دشمن كند. بعضى از دولت ها هشيارانه فهميدند و نگذاشتند خواست استكبار عمل شود، اما بعضى از دولت ها، بدون توجه در اين دام استكبارى غلتيدند. در سطوح ملت ها هم مسئله اختلافات فرقه اى و اختلافات شيعه و سنّى و اختلافات عقيدتى را مطرح كردند و افراد زيادى را واداشتند كه با گرفتن مزد، عليه

ص: 140

جمهورى اسلامى يا عليه تشيع يا عليه برخى از عقايد ملت مسلمان ايران، كتاب بنويسند و كتاب هاى زيادى نوشته شد.

عده اى را هم وادار كردند با زبان خود آنها كه به اين كتاب ها و به اين اشكال ها و دشنام ها پاسخ دهند. متأسفانه هر دو طرف در اين دام افتادند. عزيزان من! امروز در دنياى اسلام، مسئله اين است. 13/ 5/ 1375.سياست استكبار ايجاد جنگ بين فلسطينى و فلسطينى است؛ بين عراقى و عراقى است؛ بين مسلمانِ شيعه و مسلمانِ سنّى است؛ بين جامعه عربى و غيرعربى است. اين، سياست هاى آشناست.

اين را اول بايد همه علاج كنند. ما به سهم خود، وحدت را بين امت اسلامى يك ضرورت مى دانيم ... اينكه امام بزرگوار توانست اسلام را عزيز كند، به بركت ايجاد احساس وحدت در بين مسلمين بود. مسلمان در اقصى نقاط عالم، به نام امام حركت مى كرد. فكر نمى كرد كه «مذهب من چيست؟» «من سنّى ام، او شيعه است»، «او سنّى است، من شيعه ام» ...

اين حالت براى دشمن، حالت مضرى است. دشمن مى خواهد اين را بشكند. حال اگر دوست، اين را بشكند چه؟ اگر به جاى قدرت هاى استكبارى، خود من و شما، با حرف زدنمان، با نوشتنمان، با گفتنمان، اين وحدت را بشكنيم، شيعه را از سنّى، سنّى را از شيعه جدا كنيم، چه مى شود؟ بعد كه اينها از هم جدا شدند، نوبت مى رسد به فرقه هاى سنّى؛ اين فرقه را از آن فرقه،

ص: 141

اصحاب اين اصول را از اصحاب آن اصول، اصحاب اين فروع را از اصحاب آن فروع. بعد نوبت مى رسد به شيعه؛ اين فرقه را از آن فرقه، اين دسته را از آن دسته! مگر بر كسى ابقا مى كنند چرا ما بايد به خواست دشمن حركت كنيم؟ اينكه امام اين قدر روى مسئله «وحدت» تكيه مى كردند، براى اين است كه اين، يك مسئله احساساتى نيست. اين يك مسئله عقلانى است. هر كس به مقدسات آن فرقه ديگر اهانت كند، اگر با خشونت و اهانت با فرقه ديگر برخورد كند، به هر اندازه كه برد كار او باشد، به اين وحدت ضربه زده است؛ هر كه مى خواهد باشد.14/ 6/ 1372. در عين اينكه دولت ها و قدرت ها و اداره كنندگان جهان، براى مصالح دولت ها و مسائل سياسى خود، به سمت وحدت پيش مى روند، تمام تلاش هاى استكبار در جهت تضعيف ملت ها و به خصوص ملت اسلام و ايجاد اختلاف بين اينها به كار مى رود. شيعه و سنّى كه مسئله امروز نيست؛ قرن هاست كه در اسلام، شيعه و سنّى وجود دارد. در خود مذهب سنّى، اشعرى و معتزلى و مذاهب مختلف وجود دارد. در شيعه، شش امامى، دوازده امامى و اخبارى و اصولى وجود دارد. همان دسته بندى هايى كه در تسنن هست، همان ها در تشيع هم وجود دارد. انواع و اقسام دسته بندى ها و فرقه بندى ها يا بر اثر سوء سياست و يا بر اثر سوءفهم و يا با دست مغرض و يا بر اثر جهالت به وجود آمده است. اينها كه جديد نيست، اما شما

ص: 142

ببينيد كه امروز در دنياى اسلام، عليه وحدت مسلمين چه قدر تلاش مى شود.5/ 10/ 1368.

3- غدير و استفاده ابزارى
اشاره

محور ديگرى كه استكبار براى ايجاد تفرقه در جهان اسلام به آن توجه دارد، شناخت حساسيت ها و مقدسات مذاهب مختلف است.

دشمن با توجه به اين حساسيت، عوامل خويش را وامى دارد تا به اين حساسيت ها دامن بزنند. گروهى از پيروان مذاهب نيز كه قدرت تجزيه و تحليل ندارند، با تعصب خاص خود در خطر توطئه قرار مى گيرند و اختلافات مذهبى را تشديد مى كنند. رهبر معظم انقلاب در پرده بردارى از اين توطئه مى فرمايد:

يك نكته كه در كنار اين لازم است پيروان اهل بيت عليهم السلام و نيز همه مسلمانان در نظر داشته باشند، اين است كه ما از حادثه و واقعه غدير- كه نشانه عظمت اسلام و جامعيت اسلام است- به عنوان وسيله اى براى تضعيف اسلام استفاده نكنيم. اين را من بالخصوص امروز و اين روزها موظفم و مقيدم كه به همه ملت عزيزمان و همه مسلمان ها در هر نقطه دنيا عرض بكنم كه مراقب باشند امروز براى تضعيف اسلام، دشمنان به دنبال همين نقطه خاص، همين چيزى كه منشأ عظمت اسلام است، هستند؛ يعنى مسئله شيعه و سنّى، قبول غدير و انكار غدير.

ص: 143

دشمن مى خواهد مسئله غدير را يك مايه برادركشى و جنگ و خون ريزى قرار بدهد، در حالى كه غدير مى تواند وسيله ائتلاف و برادرى مسلمان ها با هم باشد.18/ 10/ 1385. اين معنا مسلّم است كه قضيه غدير هيچ گونه جنگ و دعواى بين پذيرنده و نپذيرنده به وجود نمى آورد و اختلافات را ايجاب نمى كند. براى شيعيان هم همين طور است. شيعيان هم خدا را شكر كنند كه از طرف پروردگار به نعمت اين اعتقاد و معرفت متنعم شدند. آن برادرهايى هم كه اين حقيقت را قبول نكردند، يا مراجعه نكردند، يا اطلاع ندارند و يا نتوانستند ذهن هايشان را قانع كنند، آنها هم اعتقادى ندارند. اين، اختلاف و درگيرى را ايجاب نمى كند.18/ 10/ 1385.

ايجاد اختلاف در عراق

امروزه دشمن، تجربه تلخ افغانستان را اين بار با نقشه اى ديگر در عراق به كار گرفته است. بايد دانست همان گونه كه ميكروب ها بر بدن ناسالم زودتر تسلط مى يابند، دشمنان نيز اگر كشورى را در دام اختلاف داخلى بيندازند و مردم آن سرزمين را تضعيف كنند، روزبه روز بر دامنه توطئه هاى خود مى افزايند. آن گاه با برنامه ريزى غيرمستقيم، مردم را درمقابل هم قرار مى دهند و تمام مقاصد خود را در پرتو اين توطئه شوم به دست مى آورند. رهبر انقلاب در مورد عراق مى فرمايد:

ص: 144

در عراق هم دارند همين مسئله مردم در مقابل مردم را دنبال مى كنند. واقعيت آنجا اشغالگرانى است كه آمده اند و در همه امور- در دولت، در مجلس، در امور رياست جمهورى، در امور نخست وزيرى، در امور ماليه، در امور امنيت- دخالت هاى بى جا و بى مورد مى كنند و از همه اينها بدتر و خطرناك تر، اينكه به حكم شواهد فراوان، تروريسم را در عراق ترويج مى كنند. يعنى قصد دارند به اسم شيعه و سنّى، مردم را در مقابل مردم قرار دهند. سنّى را نسبت به شيعه به نحوى بدبين كنند، شيعه را هم نسبت به سنّى به نحوى بدبين كنند. اين را به خون او تشنه كنند، او را درصدد انتقام گيرى از اين تحريك بكنند. اين سياست امريكايى ها در عراق است. امروز برادران عراقى ما به شدت به اتحادى احتياج دارند كه ناشى از درك اين حقيقت باشد كه دشمن مى خواهد واقعيت مردم در مقابل اشغالگر را به مردم در مقابل مردم در عراق تبديل كند. در كل منطقه هم همين طور است. اين سياست قديمى اختلافات مذهبى و فرقه اى، امروز زنده شده است كه البته متخصص آن هم انگليسى ها هستند. اين كار را به امريكايى ها هم ياد دادند؛ اختلاف افكنى بين شيعه و سنّى، به هر نحوى كه بتوانند. همه بايد متوجه باشند.30/ 5/ 1385.

4- تبليغات مسموم و استخدام نيروهاى نفوذى

دشمن با پول و طرح و تبليغ و خباثت فراوان مجهز است و

ص: 145

متأسفانه در نقاطى از جهان، كسانى را مى يابد كه بتواند با تطميع و اغفال، بر ذهن و زبان آنان تسلط يابد. لذا گاه به گاه در كشورى، از يك سياستمدار و در كشور ديگرى، از يك عالم نما يا انقلابى نما شنيده مى شود كه به تشنيع و ناسزا به شيعيان يا به ملت ايران- كه بزرگ ترين انقلاب معاصر را به وجود آورده و به گونه اى بهت انگيز از آن دفاع كرده اند- زبان مى گشايد و قلم مى راند. يا در كشور مسلمان پاكستان- كه ملت آن، در شمار عزيزترين ملت ها براى ما و هميشه در خط دفاع از اسلام و جمهورى اسلامى ايران بوده و هست- كسانى كه با دلارهاى دشمنان اسلام و وحدت مسلمين، جلسات داير مى كنند و كتاب و مقاله مى نويسند، تا شيعه و تشيع اهل بيت پيامبر عليهم السلام را به باد حمله بگيرند و به مقدسات اهانت كنند.26/ 3/ 1370.

5- ترويج ملى گرايى و ناسيوناليسم
اشاره

رهبر فرزانه انقلاب معتقد است كه سياستمداران استعمار، با برجسته كردن تفاوت هاى ملى و نژادى، هويت يك پارچه جهان اسلام را نشانه رفته اند. ازاين رو، همگان را متوجه به اين توطئه مى كند:

امت اسلامى از ملت ها و نژادها و پيروان مذاهب گوناگون تشكيل يافته است. اين تنوع كه با پراكندگى جغرافيايى در بخش حساس و مهمى از كره زمين همراه است، مى تواند خود، نقطه

ص: 146

قوتى براى اين پيكره عظيم به شمار آيد و ميراث و فرهنگ و تاريخ مشترك آنان را در گستره اى پهناور، از كارآمدى بيشتر برخوردار سازد و انواع استعدادها و قابليت هاى انسانى و طبيعى را در خدمت آن به كار گيرد. استعمار غربى از آغاز ورود به كشورهاى اسلامى، همين نكته را مدنظر ساخته و يكسره به تحريك انگيزه هاى تفرقه افكن پرداخته است.

سياستمداران استعمارگر به خوبى مى دانستند كه اگر هويت يك پارچه جهان اسلام شكل بگيرد، راه بر سيطره سياسى و اقتصادى آنان بسته خواهد شد. پس در تلاشى همه سويه و بلندمدت، به اختلافات در ميان مسلمانان دامن زدند و زير چتر اين سياست خبيثانه، از غفلت توده هاى مردم و سست عنصرى زمام داران سياسى و فرهنگى، بهره بردارى كردند و كار خود را در تسلط بر كشورهاى اسلامى پيش بردند.8/ 10/ 1385. مرتب بايد خطرات تفرقه و اطماع استكبارى، دشمن را از ايجاد تفرقه و تقويت گرايش هاى طايفه اى تذكر بدهيم. مرتب مى خواهند گرايش هاى منفى را رواج بدهند. ما هم گرايش هاى مثبت داريم، هم گرايش هاى منفى. گرايش مثبت اين است كه من خودم را وابسته به مجموعه اى مى دانم. گرايش منفى يا نافى آن است كه اين وابستگى خودم را به معناى لگدزدن به ديگران بدانم، مثل ناسيوناليسم منفى يا نافى.

ما ناسيوناليسم را به معناى مثبتش قبول داريم. هركس بايد به

ص: 147

ميهن خودش علاقه داشته باشد. مگر مى شود كسى از ميهن خودش دور باشد؟ ناسيوناليسم به اين معنا چيز خوبى است، اما به اين معنا كه چون من اهل اينجا هستم، پس بايستى عليه همه ملت هاى ديگر توطئه كنم و بدخواه آنان باشم و عليه آنان كيد و مكر داشته باشم، اين بد است؛ يعنى اثبات وابستگى من به اينجا به جزئيت من از خانواده عمومى و جهانى را نفى كند. معمولًا اين ناسيوناليست ها وقتى كه گرايش ناسيوناليستى در يك جا خيلى قوى مى شود، اين طورى هستند. على اىّ حال، توجه بكنيد كه اين، آن را نقض نكند؛ يعنى در برنامه ها مورد توجه باشد.حديث ولايت، ج 4، صص 100 و 101.

نتايج شوم و زيانبار تفرقه و جدايى ملت ها و دولت هاى اسلام

مهم ترين نتايج و پيامدهاى تفرقه در جهان اسلام از ديدگاه رهبر انقلاب را مى توان در موارد زير جست وجو كرد:

اكنون به مشكلات بزرگ اين مجموعه عظيم- يعنى امت اسلامى- نظر بيفكنيم؛ مشكلاتى كه موجب شده است اين واحد پر استعداد نتواند از آن همه امكانات استثنايى و كارساز بهره ببرد و در نتيجه، ملت ها و كشورهاى اسلامى از قافله دانش بشرى عقب و از ثروت عظيم مادى خود، بى بهره و در مسابقه بزرگ فرهنگى جهان، مقهور فرهنگ هاى بيگانه و در عرصه سياست بين المللى، تابع ديگران و از لحاظ نظامى غالباً در معرض تجاوز و سركوب قدرت هاى استكبارى بوده باشد. اين مشكلات كه

ص: 148

بيشتر بر اثر كوتاهى و غفلت يا بدكردارى و خيانت از درون امت اسلامى، پديد آمده است، فهرست طولانى را تشكيل مى دهد كه به عنوان رديف هاى اول آن مى توان اينها را برشمرد:

- «اختلافات فرقه اى» كه بيشتر به وسيله علماى سوء و نويسندگان مزدور ترويج و تشديد مى شود.

- «اختلافات قومى و ملى» ناشى از ملى گرايى افراطى كه بيشتر به دست روشن فكران وابسته دامن زده مى شود.

- «تسليم در برابر قدرت هاى مداخله گر» كه برخى كشورها را به اقمار قدرت هاى بزرگ بدل ساخته است.

- «تسليم در برابر فرهنگ فاسد غرب و حتى ترويج آن با انگيزه هاى سياسى يا عقيدتى».

- بى اعتقادى و بى اعتنايى برخى از دولت ها به مردم خود و اراده و عقيده و نيازهاى آنان. و خودكامگى در برابر آنان.

- مرعوب بودن بسيارى از شخصيت هاى سياسى و فرهنگى دنياى اسلام از قدرت هاى مسلط جهان و امروز مشخصاً از امريكا.

- «حضور دولت غاصب صهيونيستى در قلب منطقه اسلامى» كه خود عامل بسيارى از مشكلات ديگر است.

- «ترويج جدايى دين از سياست» و معرفى اسلام به عنوان يك تجربه فردى كه هيچ كارى به مسائل زندگى از قبيل حكومت، سياست و اقتصاد و غيره ندارد.

اينها و ده ها مشكل بزرگ و اساسى ديگر كه غالباً با وجود ريشه هاى تاريخى، در صورتى كه رهبران سياسى و دينى

ص: 149

از خود اخلاص و همت و آزادگى نشان مى دادند، قابل علاج مى بود، منشأ گرفتارى هاى كنونى جهان اسلام شده و درپى خود، فقر و جهل و تبعيض و فرودستى سياسى و عقب ماندگى و جنگ و ويرانى و خرافه و تعصب به ارمغان آورده است.4/ 2/ 1375.

وجوب دفاع مسلمانان و جهان اسلام در برابر توطئه تفرقه افكنى

آيا امت اسلامى در مقابل اين دست اندازى قدرتمندانه نمى تواند از خود دفاع كند؟ جواب اين است كه چرا، ما مى توانيم دفاع كنيم.

ما ابزارهاى زيادى را براى دفاع از حق و موجوديت خود در اختيار داريم. ما جمعيت بزرگى هستيم. ما ثروت عظيمى داريم.

ما انسان هاى برجسته و سرمايه معنوى داريم كه به مردم ما قدرت ايستادگى در مقابل زورگويان را مى دهد. ما فرهنگ و تمدن با سابقه اى داريم كه در دنيا كم نظير است. ما خيلى امكانات داريم. بنابراين، بالقوه مى توانيم دفاع كنيم، اما چرا دفاع نمى كنيم؟ چرا عملًا در ميدان، كارى از ما برنمى آيد؟ چون با هم متحد و يكى نيستيم؛ چون به بهانه هاى گوناگون ما را از هم جدا كرده اند. لشكر منظم عظيم و مجهزى به نام امت اسلامى را به گروه هايى كه همّ و غمشان مقابله و مبارزه با هم، ترسيدن از هم و تعرض به هم و پنجه زدن به صورت يكديگر است، تقسيم كرده اند. در اين شرايط، معلوم است كه اين لشگر كارآيى

ص: 150

نخواهد داشت. 18/ 2/ 1383.ما بايد بيدار باشيم؛ هم شيعه، هم سنّى بايد بيدار باشند به خصوص علما. مردم دور از محيط علمايى ممكن است دچار توهماتى بشوند، دچار اشتباهاتى بشوند، اما علما نمى توانند در اين قضيه بى تفاوت بمانند؛ بگويند خوب، اينها عوامند، ما كه نمى كنيم. نه، علما بايستى خود را مسئول بدانند و تلاش كنند.

امروز بيدارى اسلامى شروع شده، عزت اسلامى آشكار شده، هزيمت دشمن در ميدان هاى مختلف روزبه روز بيشتر آشكار شده است. استكبار در فلسطين شكست خورد، در لبنان شكست خورد، در عراق شكست خورد، در افغانستان شكست خورد و در هيچ كدام از اينها به مقاصد و اهداف خودش نرسيد.25/ 10/ 1385.

ضرورت اتحاد مسلمانان

اگر مسلمانان هشيار باشند و در محور حبل الله گرد آيند و بى جهت به اختلافات جزئى خود دامن نزنند، دشمنان هيچ گاه توفيقى به دست نخواهند آورد. امروز جهان اسلام بيش از هر زمان ديگرى، به وحدت و هم بستگى نياز دارد، همان گونه كه در جنگ احزاب تمام دشمنان در مقابل مسلمانان قرار گرفته بودند، اينك نيز باطل در ضربه زدن به مسلمانان متحد و متفق عمل مى كند. بنابراين، تا دير نشده اين توصيه رهبر فرزانه بايد جدى گرفته شود:

ص: 151

وقتى همه مورد تهديدند، عاقلانه ترين راه اين است كه همه به فكر بيفتند و دست ها را در دست هم بگذارند. توصيه و مطالبه جدى ما از دولت ها و ملت هاى اسلامى اين است كه روى اين مطلب فكر و كار كنيم كه زحمت و مقدماتى دارد؛ بايد مقدماتش تأمين شود. 18/ 2/ 1383.مسئله اتحاد بين مسلمين يك امر جدّى است. با اين مسئله، بايد اين طور برخورد شود. هر روزى كه اين قضيه دير شود، دنياى اسلام يك روز خسارت كرده و اين روزها، روزهايى است كه بعضى آن چنان حساس است كه در يك عمر اثر مى گذارد. نبايد بگذاريد دير شود.24/ 5/ 1374.

محورهاى مشترك براى وحدت و انسجام اسلامى

اشاره

مسلّم است كه محور و اصول مشترك فراوانى ميان مسلمانان وجود دارد، مانند توحيد، نبوت، معاد، قبله، حج، مسجد و عبادت كه هر يك از آنها مى تواند محور وحدت و هم دلى قرار گيرد. پس بايد روى مشتركات تأكيد شود:

1- توحيد مبناى وحدت اسلامى

بناى توحيد- كه مبناى فكرى و اعتقادى و اجتماعى و عملى ماست- در وحدت است. تفكرات شرك آلود، انسان ها را هم تقسيم مى كرد.

ص: 152

جامعه اى كه بر مبناى شرك بنا شده باشد، طبقات انسان هم جدا و بيگانه از يكديگر است. وقتى در يك جامعه شرك آلود، ربط انسان ها به مبدأ هستى و نيروى قاهر و مسلط عالم مطرح مى شود، به طور طبيعى و قهرى، در اين جامعه انسان ها از هم جدا مى افتند؛ يكى به يك خدا، ديگرى به خدايى ديگر و سومى هم به خدايى ديگر. جامعه اى كه بر مبناى شرك باشد، ميان آحاد و طوايف انسان، يك ديوار غيرقابل نفوذ و يك دره جدايى غيرقابل وصل وجود دارد. درست به عكس آن، در جامعه توحيدى كه وقتى مبدأ و صاحب هستى و سلطان عالم وجود و حىّ و قيومى و قاهرى كه همه حركات و پديده هاى عالم، مرهون اراده و قدرت او مى باشد، يكى است، انسان ها- چه سياه و چه سفيد و چه داراى خون هاى مختلف و نژادهاى گوناگون و وضعيت اجتماعى مختلف- با يكديگر خويشاوندند؛ چون به آن خدا وصلند، به يك جا متصلند و از يك جا مدد و كمك مى گيرند. اين، نتيجه قهرى اعتقاد به توحيد است. در اين ديدگاه، نه فقط انسان ها به يكديگر مرتبطند، بلكه با نگاه و نگرش توحيدى، اشيا و اجزاى عالم و حيوانات و جمادات و آسمان و زمين و همه چيز، به يكديگر متصل و مرتبطند و همه با انسان خويشاوندند.

بنابراين، همه آنچه كه انسان مى بيندو احساس و درك مى كند، يك افق و يك عالم و يك مجموعه است كه در يك دنياى سالم و يك محيط امن قرار مى گيرد.

اين كه در قران مى فرمايد: «يهدى من اللَّه من اتبع رضوانه سبل السلام»، كسانى كه به خدا ايمان پيدا كنند، خداوند آنها را هدايت مى كندو به راه هاى سلم و همزيستى سوق مى دهد، به خاطر مبناى توحيدى جامعه

ص: 153

اسلامى است. ولايت هم معنايش همين است. ولايت؛ يعنى پيوند و ارتباط تنگاتنگ و مستحكم و غيرقابل انفصال و انفكاك. جامعه اسلامى كه داراى ولايت است؛ يعنى همه اجزاى آن به يكديگر و به آن محور و مركز اين جامعه- يعنى ولىّ- متصل است. لازمه همين ارتباط و اتصال است كه جامعه اسلامى در درون خود يكى است و متحد و مؤتلف و متصل به هم است و در بيرون نيز اجزاى مساعد با خود را جذب مى كند و اجزايى را كه با آن دشمن باشند، به شدت دفع مى كند و با آن معارضه مى نمايد. يعنى «اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم»، لازمه ولايت و توحيد جامعه اسلامى است.

اين مبناى توحيد و اعتقاد به وحدانيت حضرت حق (جلّ و علا)، در تمام شئون فردى و اجتماعى جامعه اسلامى اثر مى گذارد و جامعه را به صورت يك جامعه هماهنگ و مرتبط به يكديگر و متصل و برخوردار از وحدت (وحدت جهت و وحدت حركت و وحدت هدف) مى سازد. اين جوامع، نقطه مقابل تأثير شرك و مشركان و الهه شرك آفرين هستند. لذا هر جا در ميان مؤمنين و بندگان صالح خدا، وحدت هست، آن جا توحيد و خدا هم هست. هر جا بين مؤمنين و بين بندگان صالح خدا، اختلاف هست، آن جا قطعاً شيطان و دشمن خدا حاضر است. هرجا شما اختلاف ديديد، جست وجو كنيد، بدون دشوارى، شيطان را در آن جا خواهيد يافت يا شيطانى را كه در درون نفوس خود ماست و نفس امّاره نام داردو خطرناك ترين شيطان ها هم است، پيدا خواهيد كرد. بنابراين، پشت سر همه اختلافات، يا خودخواهى ها و جاه طلبى ها و منيّت هاى ماست و يا شيطان هاى خارجى؛ يعنى دست هاى دشمن و استكبار و قدرت هاى ظالم

ص: 154

و ستمگر. (29/ 9/ 1368)

اين كه بعضى ها به دنبال مطامع دنيوى خودشان، دچار زندگى مشقّت بار روحى و صفات ناپسنديده و رذايل اخلاقى و حرص و طمع و بخل مى شوند، به خاطر دور ماندناز جهان بينى الهى و معنوى و توحيدى است كه مردم را به جمعيت و وحدت دعوت مى كند. جمعيت، در درون انسان هم شيرين و مطلوب است. در متن جامعه و در سطح عالم هم همين طور است. (18/ 7/ 1375)

در دين مقدس اسلام، وحدت يك اصل اساسى است. از ذات مقدس بارى تعالى- كه اصل و مظهر وحدت و يكتايى است- بگيريد، تا آثار اين وحدت كه توجه همه عالم وجود، به سمت آن مركز عظيم و عالى است- كل الينا راجعون- و همه به سمت ذات مقدس پروردگار حركت مى كنند: «الى اللَّه المصير». (18/ 7/ 1375)

بزرگى در چند ده سال قبل فرموده بود: «بنى الاسلام على دعانتين:

كلمه التوحيد و التوحيد الكلمه». اين دو پايه اساسى اسلام است: اول كلمه توحيد، بعد وحدت كلمه كه اين دومى هم به اولى برمى گردد؛ يعنى وحدت كلمه بر محور توحيد. (21/ 4/ 1377)

2- وجود مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله

وجود نبى مكرم اسلام صلى الله عليه و آله، بزرگ ترين مايه وحدت در همه ادوار اسلامى بوده است و امروز هم مى تواند باشد؛ چون اعتقاد آحاد مسلمانان به آن وجود اقدس بزرگوار، با عاطفه و عشق توأم است و لذا آن بزرگوار، مركز و محور عواطف و عقايد همه

ص: 155

مسلمان هاست و همين محوريت، يكى از موجبات انس دل هاى مسلمين و نزديكى فرق اسلامى با يكديگر به حساب مى آيد.

ابعاد شخصيت نبى اكرم صلى الله عليه و آله را هيچ انسانى قادر نيست به نحو كامل بيان كند و تصوير نزديك به واقعى از شخصيت آن بزرگوار ارايه نمايد. آنچه ما از برگزيده پروردگار عالم و سرور پيامبران سراسر تاريخ شناخته و دانسته ايم، سايه و شبحى از وجود معنوى و باطنى و حقيقى آن بزرگوار است؛ اما همين مقدار معرفت هم براى مسلمانان كافى است تا اولًا حركت آنها را به سمت كمال تضمين كند و قله انسانيت و اوج تكامل بشرى را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانياً آنها را به وحدت اسلامى و تجمع حول آن محور تشويق كند. بنابراين، توصيه ما به همه مسلمانان عالم اين است كه روى ابعاد شخصيت پيامبر و زندگى و سيره و اخلاق آن حضرت و تعاليمى كه از آن بزرگوار مأثور و منصوص است، كار زيادى بشود.24/ 7/ 1368. در بين حقايق و معارف اسلامى، چيزى كه به اين صورت مورد توافق آرا و عقايد و نيز عواطف همه مسلمين باشد، شايد نداشته باشيم يا خيلى نادر باشد؛ چون عواطف هم نقش زيادى دارد. به غير از بعضى اقليت ها و جمعيت هاى جدا شده از عامه مسلمين كه به عواطف چندان اهميت نمى دهند و كارى به محبت، توجه و توسل ندارند، عامه مسلمين، با عواطف نسبت به نبى اكرم صلى الله عليه و آله سر و كار دارند. بنابراين، وجود اين بزرگوار مى تواند محورى

ص: 156

براى وحدت باشد.24/ 5/ 1374. آنچه به دنياى امروز ما ارتباط دارد، نكته اى است كه من مكرر بر آن پامى فشارم و آن، اين است كه در بين فرق اسلامى- كه امروز مسلمين خيلى گرفتارى و نابسامانى دارند و با آن دست به گريبان اند و بايد از هر وسيله اى براى نجات خود از اين گرفتارى ها استفاده كنند- يك نقطه وجود دارد كه در آن نقطه، هيچ اختلاف بين آنها نيست. حتى در عقيده توحيد هم كه متفق عليه است، ممكن است كسانى تفسير و حرفى داشته باشند كه آن ديگرى قبول نداشته باشد؛ اما در اين نقطه هيچ اختلافى وجود ندارد و آن، محبت و ارادت به نبى مكرم اسلام، حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله است. اين، يك نقطه اجتماع و اتحاد است و روى آن بايستى تلاش شود. ما قبلًا هم اين را گفته ايم، بعضى از اصحاب همت هم تلاش كرده اند كه بر اين اساس، اجتماعى بين فرق مسلمين به وجود آيد. امروز هم كسانى كه اهل همت اند، بايد بر اين اساس بنشينند و مسلمين را به اين نقطه وحدت، متوجه و متنبه كنند.1/ 5/ 1376.

3- اهل بيت عليهم السلام

از جمله عواملى كه مى تواند محور اين وحدت قرار گيرد و همه مسلمين مى توانند بر آن اتفاق نظر كنند، تبعيت از اهل بيت

ص: 157

پيغمبر عليهم السلام است. اهل بيت پيغمبر عليهم السلام را همه مسلمين قبول دارند.

البته شيعه اعتقاد به امامت آنان دارد؛ غيرشيعه، آنان را به معناى امامت در اصطلاح شيعى، امام نمى داند، لكن از بزرگان اسلام كه مى داند، خانواده پيغمبر كه مى داند، مطلع از معارف و احكام اسلامى كه مى داند. مسلمين بايد در عمل به كلمات ائمه عليهم السلام و اهل بيت پيغمبر عليهم السلام، اتفاق كلمه كنند. اين يكى از وسايل وحدت است.24/ 5/ 1374.

4- ولايت

ولايت كه عنوان حكومت در اسلام و شاخصه نظام اجتماعى و سياسى براى اسلام است، يك معناى دقيق و ظريفى دارد كه معناى اصلى ولايت هم همان است و آن عبارت است از پيوستگى، پيوند، درهم پيچيدن و در هم تنيدگى. اين، معناى ولايت است. چيزى كه مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حركت كردن، اتحاد در هدف، اتحاد در راه و وحدت در همه شئون سياسى و اجتماعى را براى انسان، تداعى مى كند. ولايت، يعنى پيوند. «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ ءٍ حَتّى يُهاجِرُوا.» (انفال: 72) يعنى اين. پيوند افراد جامعه اسلامى، با هجرت حاصل مى شود؛ نه فقط با ايمان. ايمان كافى نيست.

ص: 158

پيوند ولايت كه يك پديده سياسى، يك پديده اجتماعى و يك حادثه تعيين كننده براى زندگى است، با تلاش، با حركت، با هجرت، با در كنار هم بودن و با هم كار كردن حاصل مى شود؛ لذاست كه در نظام اسلامى، «ولى» از مردم جدا نيست. ولايت كه معنايش پيوند و پيوستگى و با هم بودن است، يك جا هم به معناى محبت مى آيد، يك جا هم به معناى پشتيبانى مى آيد كه همه اينها در واقع مصاديق به هم پيوستگى، وحدت و اتحاد است و الا معناى حقيقى، همان اتحاد و يگانگى و با هم بودن و براى هم بودن است. معناى ولايت، اين است.

اگر با اين ديد به جامعه اسلامى نگاه كنيد، ابعاد اين وحدت اجتماعى و وحدت سياسى و وحدت معنوى و روحى و وحدت عملى، ابعاد عجيبى مى يابد كه بسيارى از معارف اسلامى را براى ما معنى مى كند. به سمت مركز عالم وجود حركت كردن انسان، در جهت ولايت اللَّه حركت كردن است. همه ذرات عالم، خواه و ناخواه در چنبر ولايت الهى، در دايره ولايت الله قرار دارند و انسان هاى آگاه، مختار، تصميم گيرنده و داراى حسن انتخاب، عملًا هم ولايت الهى را برمى گزينند و در آن راه حركت مى كنند؛ محبت الهى را كسب مى كنند و خود از محبت پروردگار، پر مى شوند.

صفاى دنياى اسلام و محيط اسلامى و محيط معنوى، ناشى از همين ولايت اللَّه است. اين ولايت الهى، با ولايت خداوند در عالم سياست و محيط سياسى، تفاوت جوهرى ندارد؛ حقيقت هر دو

ص: 159

يكى است. لذا در نظام اسلامى، حكومت با محبت، با ايمان، با وحدت و هم دلى، همچنين با هم بودن مردم و حكومت، با هم بودن اجزاى حكومت و با هم بودن اجزاى مردم است؛ اينهاست كه مصداق حقيقى ولايت را در جهان متشتّت و متفرق و متنازع، متمايز و مشخص مى كند و نشان مى دهد كه اين نظام اسلامى است.

وجه غالب زندگى در نظام اسلامى و در نظام ولايت، بايد تعاطف، هم دلى، تعاون و همكارى باشد؛ لذا شما در آيات كريمه قرآن هم كه نگاه مى كنيد، مى بينيد اين مسئله همكارى و هم دلى و همراهى، بخش قابل توجهى از آيات قرآن را به خود اختصاص داده است. آياتى هست كه صريحاً در اين معناست، مثل «و اعتصموا بحبل الله جميعاً» و غيراينها. آياتى هم هست كه اگرچه به صراحت در اين معنا نيست، اما مفاد و جهت حقيقى آن، اتحاد دل ها و جان ها و هم گامى انسان هاست و مى دانيد كه اميرالمؤمنين عليه السلام، مظهر هم دلى يك رهبرى سياسى، يك حاكم سياسى و يك ولى و امام، با آحاد مردم است. مثال زدنى تر از اميرالمؤمنين عليه السلام هم نمى شود كسى را در دنيا و در تاريخ پيدا كرد- على ولى الله- ولايت به معناى حقيقى اين است ما از اول در نظام مقدس جمهورى اسلامى، به بركت وحدت و اتحاد، هر كارى كرديم و توانسته ايم بكنيم.. 27/ 1/ 1377.

ص: 160

فلسطين، مسئله دنياى اسلام

رهبر انقلاب درباره فلسطين يادآورى مى كند:

امروز مسئله فلسطين، مسئله دنياى اسلام است. چه ما مسلمانان كشورهاى اسلامى بدانيم و چه ندانيم، چه بفهميم و چه نفهميم، سرنوشت فلسطين، سرنوشت همه ماست. اگر فلسطين در اين صحنه رويارويى شجاعانه اى كه امروز براى خود به وجود آورده است، موفق شود، موفقيت همه دنياى اسلام است، اما هرچه رنج آن ملت ادامه پيدا كند، مايه ذلت روز افزون دنياى اسلام است. دنياى اسلام بايد به معناى واقعى كلمه، اين مسئله را مسئله خود بداند. درست است كه همه ما وظيفه شرعى داريم و اسلام بر ما واجب كرده است به مردم فلسطين كمك كنيم، اما حرف من امروز فراتر از وظيفه شرعى است. مى گويم امروز هر حادثه اى كه در فلسطين رخ دهد و اين قضيه به هرجا منتهى شود، به طور مستقيم به سرنوشت كشورهاى اسلامى- چه آنهايى كه نزديكند و چه آنهايى كه دورند- مربوط است و بر آنها هم اثر مى گذارد. امروز ملت هاى مسلمان براى فلسطين هر كار بكنند، براى خود و به نفع خود كرده اند.4/ 2/ 1380.

ص: 161

وظيفه جامعه تشيع و جامعه تسنن

1- برادرى اسلامى و پرهيز از اختلاف اختلاف و دعوا

اسلام تأكيد كرده است كه برادران مسلمان بايد با هم برادرانه رفتار كنند. نگفته است برادرانى كه سنّى اند يا شيعه اند يا فلان مذهب ديگر را دارند، بلكه گفته است كه مسلمانان «انّما المؤمنون اخوه» هستند. هر كسى به اين كتاب، به اين قرآن، به اين دين و به اين قبله اعتقاد دارد، مؤمن است؛ اينها با هم برادرند؛ اسلام اين را به ما گفته است. اما ما خنجرها را پشت سر مخفى مى كنيم براى زدن به سينه برادران! در همه بخش ها هم مقصرينى هستند. جلوى اينها را بايد گرفت و با اينها بايد مقابله كرد. 18/ 2/ 1383.البته اگر بخواهيم به وحدت و هم دلى برسيم، نياز نيست به گذشته ها برگرديم و اختلاف و درگيرى هايى را كه با توطئه دشمنان ميان مسلمانان ايجاد شده بود، آيينه ديدگان خود قرار دهيم. رهبر انقلاب به اين نكته اساسى چنين توجه دارد:

سال ها پيش از انقلاب كه با بعضى از برادران اهل سنّت صحبت مى كردم، به آنها مى گفتم كه اگر ما بخواهيم وحدت اسلامى تحقق پيدا بكند، بايد خودمان را از گذشته جدا و قيچى كنيم. البته، وحدت يعنى همين كه پيروان اين دو مذهب با هم برادر باشند و احساس برادرى كنند؛ نه اينكه شيعه، سنّى و سنّى، شيعه بشود.

ص: 162

نه، مراد از وحدت اين نيست، بلكه وحدت به معناى احساس برادرى است و همين كه هر طرفى احساس كند كه ديگرى هم مسلمان است و حق اسلامى او را بر گردن خود احساس كند و متقابلًا او هم به همين ترتيب عمل نمايد. من مى گفتم كه اگر بخواهيم اين كار را بكنيم، بايد خودمان را از گذشته جدا كنيم.

اگر به گذشته برگرديم، دعواست. اين قدر بحث و تكذيب و تغليط و درگيرى و خون ريزى و اين طور چيزها اتفاق افتاده كه اگر نگاهى به گذشته بكنيم، باز دعوا خواهد شد. اگر كسى مخلصاً للَّه احساس مى كند كه بايد امروز بين برادران، برادرى واقعى و عملى باشد، بايد كوشش كند كه گذشته را به يادها نياورد.5/ 10/ 1368.جامعه شيعه بايد با متانت راه خودش را ادامه دهد. ما «الحمدللَّه الذى جعلنا من المتمسّكين بولايه اميرالمؤمنين» را رها نمى كنيم؛ ما تمسك به ولايت على بن ابى طالب عليه السلام- كه نعمت بزرگ خداست- را محكم نگه مى داريم، اما با كسى كه به اين حبل متين تمسك نكرده است، دعوا هم نمى كنيم. اين وظيفه جامعه تشيع است. آنچه كه دشمن مى خواهد، اين است كه با هم اختلاف كنيم.

وظيفه جامعه تسنن هم همين طور است. برادران اهل تسنن هم بدانند كه نقشه دشمن، ايجاد اختلاف است، ايجاد تعصب است، برادركشى است؛ به كمتر از برادركشى هم راضى نمى شوند.

ببينيد الان در بغداد و شهرهاى مختلف عراق چه مى كنند! مسجد

ص: 163

شيعه، مسجد براثا، حرم مطهر امامين عسكريين عليهما السلام، مسجد كوفه، هرجا دستشان برسد، هرجا يك جمعى كه فكر مى كنند آنها شيعه اند، آنجا انفجارات درست مى كنند و انسان هاى بى گناهى را به قتل مى رسانند. اين را دشمن مى خواهد. دشمن دارد آنها را تغذيه مالى مى كند. سرويس هاى جاسوسى امريكا و اسرائيل پشت سر اين گروه هاى افراطى و تكفيرى هستند، ولو عوامل و پياده نظامشان هم خبرى ندارند كه پشت سر قضيه چيست، اما رؤسايشان مى دانند. اين را امريكا مى خواهد. لذا آنها هم بايستى بيدار و متوجه باشند. 18/ 10/ 1385 متأسفانه شمارى از علماى خشك انديش و سطحى نگر با جمود فكرى خود، كمك بزرگى به دشمنان اسلامى مى كنند:

آن روحانى نمايى كه در يك كشور دور دست، به عنوان خطبه جمعه يا غيرجمعه مى ايستد و به جاى اينكه به امريكا و اسرائيل و دشمنان دنياى اسلام و كفر و استكبار حمله كند، به فرقه اى از فرق مسلمين حمله مى كند، اين كار ساده و بى مقدمه و بى ارتباط به حيات دوباره اسلام نيست. آن كسى كه علناً و آشكارا، مقدسات فرقه اى از فرق مسلمين را به باد اهانت مى گيرد، اين همان خواست استكبار است. امروز جدا كردن ملت هاى مسلمان از ملت ايران، يكى از هدف هاى مشخص و تعريف شده استكبار است. روى اين برنامه ريزى و كار و سياست گذارى مى كنند و هم در سطح دنيا و هم- متأسفانه- داخل ايران پول

ص: 164

خرج مى كنند. 13/ 5/ 1375. ايشان در جايى ديگر در اين باره مى فرمايد:

ما بايستى مردم خودمان را هشيار و بيدار كنيم و خودمان مراقب باشيم. آن كسانى كه بدون فهم، فهم حقيقت، بدون تقوا، جمعيت عظيمى از مسلمانان را از دين خارج مى دانند، خارج مى كنند، تكفير مى كنند. اين گروه هاى تكفيرى نادان- حقيقتاً مناسب ترين صفت براى اينها نادانى است- اگرچه در آنها خباثت هم هست، اما جهالت مهم ترين خصوصيت اينهاست.25/ 10/ 1385.

2- دشمن شناسى

جهان اسلام همواره از دست افراد خودى آسيب هاى جدى ديده است:

اينجاست كه مسئله اتحاد و وحدت اسلام و تفاهم اسلامى معنا پيدا مى كند. ببينيد اين قضيه چه قدر مهم است! ببينيد اين مسئله براى فرداى دنياى اسلام، چه قدر حايز اهميت است! اين قضيه اى نيست كه به آسانى بشود از آن گذشت. همه بايد خود را مخاطب اين كلام حساب كنند. من به همه مى گويم؛ هم به اهل سنّت، هم به شيعه، هم به كتاب نويسان، هم به شعرا، هم به مطبعه چى ها، هم به كسانى كه در بين مردم پايگاهى دارند،

ص: 165

حرفى مى زنند و مستمعى دارند. همه بايد اين حقيقت را بفهمند و دشمن را بشناسند. مواظب باشيد كه دشمن در سنگر خودى جا نگيرد. مواظب باشيد كه شما به جاى تهاجم به دشمن، به خودى حمله نكنيد. عالم به زمان باشيد؛ يعنى دشمن و دوست و عرصه مبارزه را بشناسيد. اينها خيلى مهم است. همه مخاطب به اين كلامند. شيعه و سنّى ندارد. فرقى نمى كند؛ ايرانى و غيرايرانى ندارد. 10/ 5/ 1376.هر پديده، يا شخص، يا حكومتى و نظامى كه مسلمانان را از هويت اسلامى شان بيگانه كند، يا به تفرق و پراكندگى بكشاند يا به كسب عزت و عظمت اسلامى بى اعتنا، يا از آن مأيوس سازد، كارى دشمنانه مى كند و اگر خود، دشمن نيست، سرانگشت دشمن است.12/ 1/ 1377.

3- عبرت آموزى از تاريخ

ترديد نبايد كرد كه دنياى استكبار، بيدارى مسلمانان و اتحاد اسلامى و پيشرفت ملت هاى ما در ميدان هاى دانش و سياست و نوآورى را بزرگ ترين مانع سلطه و سيطره جهانى خود مى شمارد و با همه توان با آن مى ستيزد. تجربه دوران استعمار و نو استعمارى پيش روى ما ملت هاى مسلمان است. امروز كه دوران استعمار فرا نوين است، بايد از آن تجربه ها درس

ص: 166

بياموزيم و بار ديگر براى مدت طولانى، دشمن را بر سرنوشت خود مسلط نكنيم.19/ 10/ 1384. امروز امت اسلام براى حيات، سربلندى و نجات خود و براى برافراشتن پرچم اسلام، به وحدت احتياج دارد. كدام منطق است كه در مقابل اين مسائل بتواند مقاومت كند تا اختلاف ايجاد شود؟ وحدت بر همه ضرورت ها و اولويت ها ترجيح دارد و از آنها اولى تر و مقدم تر است. چرا ضرورت اتحاد بين مسلمانان را نمى فهميم؟ بار سنگينى بر دوش ماست و اين برهه، برهه حساسى است. اگر دشمنان بتوانند با اعمال قدرت اين منطقه را تصرف كنند، دنياى اسلام باز هم مثل دوران استعمار صد سال ديگر عقب خواهد افتاد و صد سال ديگر فاصله امت اسلامى با دنياى مدرن و صنعتى بيشتر خواهد شد. ما بايد جوابش را بدهيم. امروز ما مسئول هستيم. امروز دولت ها، نخبگان، زبدگان، رجال فرهنگى و دينى مسئولند؛ همه ما در مقابل وحدت دنياى اسلام مسئوليم.18/ 2/ 1383.

4- مسؤوليت شناسى علماء و روشنفكران مسلمان

علماى اسلام، روشن فكران مسلمان، نويسندگان، شعرا و هنرمندان در دنياى اسلام، امروز وظيفه دارند تا آنجايى كه توان آنها اجازه مى دهد شخصيت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و ابعاد عظمت

ص: 167

اين وجود بزرگ را براى مسلمانان و غيرمسلمانان ترسيم كنند.

اين امر به اتحاد امت اسلامى و به خيزشى كه امروز در نسل هاى جوان امت اسلام به سوى اسلام مشاهده مى شود، كمك خواهد كرد.31/ 3/ 1379. قرآن از زبان پيامبر اكرم به مسيحيان آن زمان مى گويد: «تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا.» آن وقت فرقه هاى مسلمان، با خداى واحد، پيغمبر واحد، قرآن واحد، قبله واحد، عبادت واحد، اين همه مشتركات و مسلّمات، چند موضوع مورد اختلاف را وسيله قرار بدهند براى دشمنى! اين، خيانت نيست؟ اين، غرض ورزىِ غرض ورزان و غفلتِ غافلان نيست؟ هركسى كه در اين زمينه تقصيرى بكند، پيش خداى متعال مؤاخذه است؛ چه شيعه باشد، چه سنّى.17/ 5/ 1385.

5- استفاده طلاب از فرصت حج براى ايجاد و تحكيم وحدت اسلامى

نبايد از نيروى عظيم و مناسك حج غافل ماند. كنگره اى كه تمام مسلمانان از هر نقطه اى از دنيا مجتمع مى شوند و يك رنگ، يك صدا و يك دل رو به سوى معبود و پيامبر بزرگوار اسلام مى آورند. آنجاست كه خود را واحد مى بينند و بيشتر اعمال و رفتار خود را يكسان مى يابند.

بنابراين، در اين ايام بايد سرمايه گذارى بيشترى براى دست يابى به

ص: 168

وحدت اسلامى انجام گيرد. رهبر انقلاب اين همايش بزرگ مسلمانان را فرصتى ارزشمند براى ايجاد وحدت مى شمارد:

اگر زمانى لازم باشد از اجتماع حج استفاده اى بشود كه دنياى اسلام به تمام معنا نيازمند آن باشد، آن زمان حالاست. هيچ وقت مسلمانان مثل امروز احتياج به اجتماع كردن و تماس گرفتن با همديگر و ارتباط پيدا كردن با هم نداشته اند. مدت ها بود كه مسلمانان خواب بودند، غافل بودند؛ نورى نبود، برقى نبود، بيدار نبودند. نه اينكه گرفتارى نداشتند؛ گرفتارى بود، اما نه آن قدر كه مايه تنبه و بيدارى شود و آن گرفتارى ها را درك كنند و دنبال علاج باشند. آن دوره، كه دوران ركود بود گذشت، درحالى كه اجتماع حج برايشان فايده اى نداشت. يك عده آدم خواب، ملت هاى در خواب غفلت نگه داشته شده و غافل از وضعيت خود، به فكر اين بودند كه گليمشان را از آب حج بيرون بكشند و واجبشان را انجام بدهند و بروند. يك مدت، چنين بود.

امروز هم مسلمانان به خاطر گرفتارى هايى كه براى آنها در همه جاى دنيا به وجود آورده اند، نهايت احتياج را به هم فكرى و همكارى دارند. اين همكارى و هم فكرى، امروز ممكن است؛ لكن در گذشته، ممكن نمى شد. لذا اين فرصت، يك فرصت استثنايى است و بايد از آن استفاده كرد. 8/ 2/ 1372. يكى ديگر از شرايط، همين «مسئله اتحاد مسلمين» است. حج بايد آيينه اتحاد باشد، نه آيينه اختلاف. اگر قرار باشد ما همه

ص: 169

يك جا جمع بشويم تا در آنجا يكى به يكى بگويد تو بدى، آن ديگرى بگويد تو بدترى؛ اين چه جمع شدنى است! اگر اختلافى هم وجود دارد، جاى بروزش آنجايى نيست كه خداى متعال فرموده است: جمع بشويد تا «ليشهدوا منافع لهم» كه منافع خودشان را در آنجا به دست بياورند. بعضى ها- حالا نگاه خوش بينانه همين است كه بگوييم كج سليقگى است، والا اگر به چشم بدبينانه نگاه كنيم، حرف هاى ديگر هم مى شود زد- حج را جايى قرار مى دهند براى دندان نشان دادن و لج كردن و چهره درهم كردن نسبت به اختلافات فرقه اى و طايفى؛ شيعه و سنّى را آنجا مقابل هم قرار دادن. چه قدر بايد به ما بگويند تا باور كنيم كه امروز بيش از گذشته اختلافات شيعه و سنّى يكى از محورهاى اساسى است كه دشمنان اسلام دارند رويش سرمايه گذارى مى كنند. حاضرند پول هاى كلان خرج كنند كه شيعه را عليه سنّى و سنّى را عليه شيعه تحريك كنند. يك عده بى عقل هايى هم هستند كه بدون اينكه از اين پول هاى كلان هم بگيرند، براى استكبار همين هدف را مفت و مجانى تأمين مى كنند. خوب چرا؟

اين خطايى است كه معلوم نيست خداى متعال از آن بگذرد.1/ 9/ 1385. خداى متعال همه مسلمان ها را در يك مركز واحدى جمع كند كه واضح ترين منافع آن، برادران از هم جدا شوند و هر كس به گونه اى عمل كند. اينجا بايد همه چيز حاكى از وحدت و اتحاد باشد.16/ 2/ 1371.

ص: 170

دشمنان نيز چون مى دانند مسلمانان در اين ايام به هم نزديك تر مى شوند، از هيچ كوششى براى تفرقه و جدايى فروگذار نمى كنند:

در اين مجمعى كه براى احساس يگانگى به وجود آمده، ما بنا كرديم در اين گوشه و آن گوشه، به سر و كله هم زدن و اختلاف را تشديد كردن! اين لج كردن با خدا نيست؟! ما- نه فقط تحليلا، از روى اطلاع عرض مى كنم- مى دانيم كه در خود آن مراكز، دست هاى استعمار كسانى را گماشته اند تا اينكه اين اختلافات را تشديد كنند؛ يعنى آنجا افراد مأمورى هستند كه اصلًا مأموريتشان همين است كه يك بهانه كوچكى از يك شيعه اى پيدا كنند، جنجال راه بيندازند، تكثير كنند، فحش بدهند، اهانت كنند و دعوا راه بيندازند. اگر هم خبر نداشتيم، تحليل هم اين را نشان مى داد. دليلى نداشت كه دشمنان وحدت اسلامى از اين فرصت و امكان عظيم حج براى اين مقصود استفاده نكنند. خبر هم داريم كه چرا، افرادى را هم براى اين كار اجير مى كنند.

مراقب باشيد در اين دام نيفتيد. ايرانى چه شيعه اش و چه سنى اش مراقب باشد در اين دام نيفتد.1/ 9/ 1385. خداوند حكيم عزيز را حمد سپاس كه بر بندگان منت نهاد و آنان را به گرد آمدن در خانه خود فراخواند و پيامبر بزرگ خود را به سردادن بانگ اذان حج بر گل دسته تاريخ مأمور ساخت؛ ساحت خانه را امن و امان كرد و از بت هاى جاهليت پيراست و مطاف

ص: 171

مؤمنان و ميعاد دورافتادگان و مظهر جماعت و جلوه گاه شوكت و مجمع امت قرار داد؛ بيت اللَّه را كه سدنه كعبه و خدمه مطاف و مسعى در عهد جاهليت اولى، بازار تجارت و دكان رياست و سيادت خود كرده بودند، از آن مردم و منبع بهره و سود آنان دانست و به رغم انحصارطلبان، از راه رسيدگان را با ساكنان داراى حقى برابر ساخت. حج را رمز وحدت و عظمت مسلمين و هماهنگى و پيوند ميان آنان قرارداد و باطل السحر بسيارى از ابتلائاتى كه افراد و جوامع مسلمين بر اثر جداماندگى از اصل و ريشه خود به آن دچار مى شوند، مانند: بيگانه گرايى و خودفراموشى و ترفندپذيرى و غفلت از خدا و اسارت در دست اهل دنيا و بدبينى به برادران و شنودن سخن دشمن درباره آنان و عدم حساسيت به سرنوشت امت اسلامى، بلكه نشناختن كليتى به نام امت اسلامى، و بى خبرى از حوادث ديگر بلاد اسلامى و ناهشيارى در برابر نقشه هاى دشمنان دوباره اسلام و مسلمين و بسى بيمارى هاى مهلك ديگر كه در طول تاريخ اسلام بر اثر تسلط نااهلان و از خدا بى خبران بر زندگى سياسى و سرنوشت مسلمين، همواره مسلمانان را تهديد كرده و در قرن هاى اخير، با حضور قدرت هاى استعمارى بيگانه در منطقه يا دست نشاندگان فاسد و دنياپرستان، شكلى بحرانى و ويرانگر به خود گرفته است.

حج همچنين مظهر وحدت و اتحاد مسلمانان است. اينكه خداوند متعال همه مسلمانان و هر كه از ايشان را كه بتواند، به نقطه اى

ص: 172

خاص و در زمانى خاص فرامى خواند و در اعمال و حركاتى كه مظهر هم زيستى و نظم و هماهنگى است، آنان را روزها و شب هايى در كنار يكديگر مجتمع مى سازد، نخستين اثر نمايانش، تزريق احساس وحدت و جماعت در يكايك آنان و نشان دادن شكوه و شوكت اجتماع مسلمين به آنان و سيراب كردن ذهن هر يك تن آنان از احساس عظمت است. با احساس اين عظمت است كه مسلمان اگر تنها در شكاف كوهى هم زندگى كند، خود را تنها حس نمى كند. با احساس اين حقيقت است كه مسلمين در هر يك از كشورهاى اسلامى، شجاعت برخورد با اردوگاه ضديت با اسلام، يعنى همين سلطه سياسى، اقتصادى دنياى سرمايه سالارى و عوامل و ايادى آن و نيرنگ و فتنه گرى آن را مى يابند و افسون تحقير- كه اولين سلاح استعمارگران غربى در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست- در آنان نمى گيرد. با احساس اين عظمت است كه دولت هاى مسلمان با تكيه بر مردم خود، از تكيه بر قدرت هاى بيگانه خود را بى نياز حس مى كنند و اين فاصله مصيبت بار ميان ملت هاى مسلمان با دستگاه هاى حاكم بر آنان پديد نمى آيد. با احساس اين وحدت و جماعت است كه نيرنگ استعمارى ديروز و امروز- يعنى احياى احساسات افراطآميز ملى گرايى- اين فاصله وسيع و عميق ميان ملت هاى مسلمان را پديد نمى آورد و قوميت عربى و فارسى و تركى و افريقايى و آسيايى، به جاى آنكه رقيب و معارض هويت واحده اسلامى آنها باشد، بخشى از آن و حاكى از سعه وجودى آن مى گردد و به جاى آنكه هر قوميتى، وسيله و

ص: 173

بهانه نفى و تحقير قوميت هاى ديگر شود، وسيله اى براى نقل و انتقال خصوصيات مثبت تاريخى و نژادى و جغرافيايى هر قوم به ساير اقوام اسلامى مى گردد.26/ 3/ 1370. بت هاى بزه كار استبداد و استعمار، حكم رانان از خدا بى خبر و قدرت هاى سلطه گر جهانى، در گذشته و حال، همواره از حج با مضمون سازنده و روشن و الهام بخش، به شدت ترسيده و با آن به مقابله برخاسته اند. آنها تبليغات دامنه دار و خصمانه اى را به وسيله آخوندهاى دربارى و ريزه خوارن سفره عشرت خود بر ضد مضمون سياسى حج به راه انداخته و با هياهو و جنجال خواسته اند بقبولانند كه حج از سياست جداست و جز عبادتى به مثابه عبادات فردى نيست؛ غافل از آنكه هر انسان اندكى هوشمند هم به وضوح درمى يابد كه اگر درس وحدت مسلمين و عظمت امت اسلامى و تعارف برادران جدا افتاده و هم صدايى صاحبان زبان ها و نژادها و مليت ها و مناطق جغرافيايى گوناگون و اعتصام به حبل الله با حالت طبيعى در حج منظور نمى بود و فقط عبادت و رابطه جداگانه انسان ها با خداى خود مطلوب بود، آمدن از «كلّ فجّ عميق» و پياده و سواره، آن هم در يك موسم خاص، چه معنى داشت؟ رنج پيمودن اين راه، چرا؟ و حضور در مكه و سپس در عرفات و مشعر و منا، آن هم در ايام معدودات و روزها و ساعات معين براى همه مسلمين جهان، چرا؟ و طواف گرد يك مركز واحد و رمى يك نقطه واحد، چرا؟14/ 4/ 1368

ص: 174

6- تقريب مذاهب
اشاره

افزون بر نمادها و محورهاى عملى، جهان اسلام نيازمند تقريب بين مذاهب است. رهبر فرزانه انقلاب تشكيل تقريب را از نيازهاى اساسى وحدت مى شمارد:

امروزه تقريب يك هدف فورى، يك غرض الهى و يك فكر حياتى است و بايد دنبال بشود. اين خلأ زمان است- بيش از همه زمان هاى ديگر- ما بايد آن را پر كنيم. خوشا به حال انسان هايى كه بتوانند خلأ زمان خودشان را پر كنند خواستِ لحظه را بفهمند و آن را برآورده نمايند. بعضى كارها اگر در لحظه اى خاص انجام بگيرد، مفيد است. اگر در آن لحظه انجام نگيرد، اى بسا آن فايده را نخواهد داشت.

امروز دنياى اسلام نيازمند اين تقريب است. در اين تقريب- همان طور كه مكرر گفته شده- غرض اين است كه فرقه هاى اسلامى، در مقام فكر و اعتقاد به يكديگر نزديك بشوند. اى بسا برخى از تصورات فرق نسبت به يكديگر با مباحثه و مذاكره، به استنتاج خوبى منتهى شود. شايد بعضى از سوءتفاهم ها، برطرف و بعضى از عقايد تعديل و بعضى از افكار به طور واقعى به هم نزديك بشود. البته اگر اين بشود، بسيار بهتر از هر شكل ديگر است. حداقل اين است كه بر روى مشتركات تأكيد شود.

اين گفت وگوها و مذاكرات، كمترين فايده اش اين خواهد بود.

بنابراين، بايد از طرح مسائل تفرقه انگيز خوددارى بشود.حديث ولايت، ج 8، ص 79.

ص: 175

6/ 1. فتواهاى مشترك

در مرحله فقهى نيز تبادل نظر بين مذاهب مختلف، در بسيارى از ابواب فقهى به فتاوى نزديك، بلكه واحدى منتهى خواهد شد.

بعضى از فرق اسلامى، در برخى از ابواب فقهى، تحقيقات و پيشرفت هاى قابل ملاحظه اى دارند. ديگران مى توانند از آنها استفاده كنند. گاهى ممكن است در برخى از احكام و استنباطات اسلامى از كتاب و سنّت، نوآورى هايى در اختيار بعضى از فرق اسلامى باشد، ديگران از آن استفاده خواهند كرد و به فتاوى نزديك به هم يا مشتركى خواهند رسيد. ما مى بينيم گاهى فتوايى را از مذهبى نقل مى كنند، درحالى كه آن فتوا، فتوايى غريب در آن مذهب است ممكن است اهل آن مذهب از آن فتوا تحاشى بكنند يا اصرارى به آن نداشته باشند. چرا ما نگرديم تا فتاوى مشترك را پيدا كنيم.حديث ولايت، ج 8، ص 80.

6/ 2. تقريب عملى مهم تر از همه نتايج تقريب

در نهايت و شايد مهم تر از همه نتايج تقريب، تقريب عملى است؛ يعنى همكارى مسلمين با يكديگر، منهاى احساس جدايى عقيدتى فرقه اى. اگر دشمنان بگذارند و اگر ما عاقل باشيم، اين امر بسيار ممكن و سهل التناولى است. ما در ميان خودمان و در

ص: 176

جوامع ديگر، به خصوص بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، مكرر اين را ديده ايم كه برادران شيعه و سنّى كنار هم مى نشينند و در مسائل عملى و سياسى و مسائل مربوط به سرنوشت اسلام، طورى با هم تبادل نظر مى كنند كه اصلًا به يادشان نيست كه اين مذهبش چيست و آن مذهبش چيست. ما همواره اين احساس را در خود مشاهده كرده ايم و در بسيارى از معاشرانمان از اصحاب مذاهب مختلف، اين را ديده ايم.

پس اين سه مرحله است، هم در مرحله اعتقاد، هم در مرحله احكام فقهى و هم در مرحله همكارى عملى آنچه كه اينها را تضمين مى كند، اين است كه اولًا به توطئه دشمن هوشمندانه نگاه كنند. ثانياً به آن مواردى از اسلام كه اين تقريب را تضمين مى كند، بيشتر فكر كنند.همان، ص 81.

6/ 3. توجه به مشتركات اسلامى به عنوان پايه هاى تقريب

در صدر فعاليت هاى مرحوم آيت الله بروجردى رحمه الله براى تقريب آن طور كه من شنيدم و تا حدودى اطلاع دارم، توجه به حديث ثقلين بود كه بين مذاهب مختلف اسلامى مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل كرده اند. به همان شكلى كه شيعه آن را نقل كرده، كتب برادران اهل سنّت هم پُر است. اگرچه به شكل ديگرى هم نقل كرده اند. به هر حال، مسئله اهل بيت عليهم السلام و نظير آن را كه مورد قبول همه مسلمين است و همه مسلمين به آنان ارادت دارند و آنان را دوست مى دارند و هر كدام به نحوى به آنان عقيده دينى دارند، محور قرار بدهند. در خود

ص: 177

اسلام مى شود مواردى را از متون اسلامى پيدا كرد كه پايه هاى تقريب باشد.

6/ 4. جلوگيرى از نشر آثار تفرقه انگيز

اين مجمع در مقام عمل هم بايد گروه هاى تحقيقات علمى- چه در سايه همان دانشگاهى كه ان شاءاللَّه تأسيس خواهد شد و چه به شكل ديگر- به وجود بياورد كه بتوانند درباره مسائل قابل بحث در تقريب، تحقيق و بررسى كنند. البته يكى از كارهايى كه بايد انجام بگيرد، تلاش براى جلوگيرى از نشر آثار تفرقه انگيز است.

چه در محيط شيعى چه در محيط سنّى. الان براى ايجاد بغض و كينه، آثارى نوشته مى شود و پول هايى خرج مى شود. اگر بتوانيم، بايد جلوى اينها را بگيريم. اين گونه آثار، همه جا هم منتشر مى شود. ما نمى گوييم كه در ايران مطلقاً منتشر نمى شود، نخير، در ايران هم متأسفانه مواردى مشاهده مى شود. آثار كينه برانگيز و تفرقه انگيزى از طرفين منتشر مى شود. يكى از موارد توجه اين مجمع، بايد همين مورد باشد.

بحث مذهبى بكنند، كتاب هاى متعدد بنويسند، استدلالات كلامى بكنند و فضايل مورد نظر خودشان را در كتاب ها بياورند- اين مقوله ديگرى است- اما آثارى را كه موجب تفرقه، كينه و تعميق بغض است منتشر نكنند. روى اين نكته بايد فكر بشود. ببينيم اين مجمع واقعاً چگونه مى تواند به شكل مناسبى بر اين معنا اشراف

ص: 178

و نظارتى پيدا كند.

براى من كتاب هاى متعددى از نقاط مختلف عالم مى رسد كه پيداست اصلًا سعى افرادى بر اين بوده كه اين كتاب ها براى ايجاد كينه و كدورت و بغض و نگرانى نوشته بشود. حال كه در جمهورى اسلامى بحمدالله پرچم اسلام و قرآن بلند است و حالا كه شعارها، شعارهاى اسلامى و پرجاذبه است، سعى مى كنند از طريق ديگرى، كينه اين كشور، اين ملت و اين حكومت را در دل برادران مسلمان در نقاط مختلف عالم وارد كنند.

كتاب هايى مخصوص اين كار مى نويسند، دشمن كه بى كار ننشسته است.حديث ولايت، ج 8، ص 82.

7- تهيه منشور وحدت

رهبر انقلاب، تهيه منشورى را كه بيانگر چارچوب و اصول متفق عليه باشد، امرى ضرورى و لازم مى شمارد و از همه انديشمندان مى خواهد هر چه زودتر به اين كار دست بزنند:

چيزهايى مانع از اتحاد مى شود، عمده آنها بعضاً كج فهمى ها و بى اطلاعى هاست. از حال هم خبر نداريم. درباره عقايد هم درباره تفكرات يكديگر دچار اشتباه مى شويم، شيعه درباره سنّى، سنّى درباره شيعه؛ فلان ملت مسلمان درباره آن ملت ديگر، درباره همسايه اش، سوءتفاهم ها، كه دشمنان هم به شدت

ص: 179

بر اين سوءتفاهم ها دامن مى زنند. افرادى هم متأسفانه بر اثر همين سوء فهم، سوءتحليل، نديدن نقشه كلى دشمن، بازيچه اين بازى دشمن قرار مى گيرند و دشمن از آنها استفاده مى كند.

گاهى يك انگيزه خيلى كوچك، انسانى را وادار مى كند، حرفى بزند، موضعى بگيرد، كارى بكند كه دشمن در نقشه كلى خود از آن حرف استفاده مى كند و شكاف را بين برادران زياد مى كند.

علاج اصلى، داروى اصلى براى امروز دنياى اسلام، داروى اتحاد است. بايد با هم متحد بشوند. علما و روشن فكران اسلام بنشينند و منشور وحدت اسلامى را تنظيم كنند. منشورى تهيه كنند تا فلان آدم كج فهم متعصب وابسته به اين يا فلان يا آن فرقه اسلامى نتواند آزادانه جماعت كثيرى از مسلمانان را متهم به خروج از اسلام كند، تكفير كند. تهيه منشور جزو كارهايى است كه تاريخ امروز از روشن فكران اسلامى و علماى اسلامى مطالبه مى كند. اگر شما اين را نكنيد، نسل هاى بعد از شما مؤاخذه خواهند كرد.در ديدار با كارگزاران نظام، 17/ 1/ 1386. وظيفه علما، وظيفه سنگينى است. امروز وحدت دنياى اسلام، يك هدف اعلاست كه اگر اين وحدت حاصل شد، آن وقت دنياى اسلام حقيقتاً مى تواند به عزت كامل و عمل به احكام اسلامى دست پيدا كند. مى تواند اين كار را هم بكند. هم دولت ها بايد كمك كنند، هم ملت ها بايد كمك كنند.25/ 10/ 1385

ص: 180

كلام آخر رهبر انقلاب اين است كه مى توان مشكلات جهان اسلام را برطرف كرد، اگر مسلمانان با اتكا به پروردگار، وحدت و تكيه بر نيروى امت بزرگ اسلامى، گام بردارند. مرورى بر پيشينه هم گرايى و واگرايى در جهان اسلام و آن گاه بررسى اهداف تقريب بين مذاهب اسلامى براى ايجاد وحدت اسلامى در فصل هاى آينده، دريچه هايى از عبرت و اميد را به روى مسلمانان مى گشايد.

ص: 181

فصل سوم: حج و انسجام از منظر امام رحمه الله و رهبرى

درآمد

از شاخص ترين برنامه هاى جهانى اسلام فريضه حج است كه از جايگاه ويژه و والايى برخوردار است. انبيا از آدم تا خاتم الانبيا صلى الله عليه و آله به حج اهتمام ورزيده اند و آن را در سرلوحه رسالت خويش قرار داده اند.

فريضه حج اگرچه از ابعاد متعالى مختلفى برخوردار است. ولى در اينجا به بُعد اجتماعى و وحدت بخش آن مى پردازيم كه بسيار كم مطرح شده است و دشمنان اسلام نيز تلاش فراوانى كرده اند تا از تأثير و نقش حج در تحكيم وحدت مسلمانان بكاهند. آنها با روش هاى مختلفى كوشيده اند اين عبادت جامع و مؤثر را به جنبه هاى خاص و صورى محدود كنند تا اهداف و مصالح مسلمانان تأمين نشود و در وضع اسف بار جوامع اسلامى تحولى به وجود نيايد.

بايد اذعان كرد كه متأسفانه هنوز مسلمانان معناى حج را آن گونه كه بايسته است، درك نكرده اند و از حج ابراهيمى و محمّدى بسيار فاصله

ص: 182

دارند. امام خمينى رحمه الله در تشريح ابعاد مختلف فردى و اجتماعى حج مى گويد:

حج براى نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك انسان به خدا نمى رسد. حج، كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جست وجو كرد. حج، پيام آور ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذايل مادى و معنوى است. حج، تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج، مناسك زندگى است و از آنجا كه جامعه امت اسلامى از هر نژاد و ملتى بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد صلى الله عليه و آله پيوند خورد و يكى گردد و يد واحده شود، حج، تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است. حج، عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است.امام خمينى رحمه الله، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1374، چ 2، ج 9، ص 556.در حقيقت، جلوه اجتماعى سياسى و وحدت بخش حج چنين است كه اين اجتماع عظيم، مرزهاى جغرافيايى را كنار زده، نژادها و رنگ ها را ناديده گرفته و به فاصله هاى طبقاتى توجهى نكرده است و تنها ضابطه اش، تسليم شدن در برابر امر خداست. آن كس كه به آيين مقدس

ص: 183

اسلام- كه همان شريعت حنيف ابراهيم عليه السلام است- اظهار ايمان كند، مى تواند در اين وادى مقدس پا بگذارد و به انبوه زايران خدا بپيوندد. با جمع شدن اين قطره هاى انسانى، اقيانوسى بزرگ از موحدان تشكيل مى شود كه اولين اثر آن، ايجاد رعب و وحشت در دل دشمنان اين آيين است.

در اين مراسم الهى، با كنار رفتن تفاخرها و امتيازات موهوم، احساس برادرى و وحدت، در افراد ايجاد مى شود و همه خود را در يك صف و در يك جهت و گرد يك محور مى يابند. بديهى است وقتى اقوام و امم مختلف از مناطق جداگانه زمين با همه تفاوت هايى كه در نژاد و زبان و رنگ و سنن و آداب آنها هست، در يك جا جمع شوند و سپس يكديگر را بشناسند و معلوم شود كه كلمه حق، كلمه واحد آنهاست و معبود همه، يكى است و او خداى عزوجل است و قبله همه، يكى و آن كعبه است، اتحاد روحى آنها به اتحاد جسمى تبديل مى شود و وحدت كلمه، ايشان را به تشابه در عمل مى كشاند. اين از آن ديگرى آنچه مى پسندد، مى آموزد و آن ديگرى نيز خوبى هاى اين را مى گيرد و اين به كمك آن مى شتابد و براى حل مشكلات آن قوم كمر همت برمى بندد و به اندازه مقدور خود، يارى اش مى دهد. در نتيجه، جامعه هاى كوچك به جامعه اى بزرگ تبديل مى شود. آن وقت، نيروهاى كوچك نيز به نيرويى بزرگ بدل مى شود كه كوه هاى بلند هم نمى توانند در مقابل آن مقاومت كنند و هيچ دشمن نيرومندى، حريف آن نمى شود.

حقيقت حج- به ويژه بعد اجتماعى و وحدت بخش آن- همان است كه بنيان گذار جمهورى اسلامى و نيز رهبر فرزانه انقلاب اسلامى در سخنان خود به آن اشاره كرده اند.

ص: 184

حج از نگاه امام خمينى (ره)

الف: حج از نگاه امام خمينى رحمه الله

اشاره

بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران- حضرت امام خمينى قدس سره- با ژرف انديشى بى نظير خود، نقش حج در تحكيم وحدت مسلمانان را- در رهنمودها و پيام هاى خود به حجاج بيت اللَّه الحرام- بيان كرده اند.

فلسفه و اهداف سياسى و اجتماعى حج

1. پيشرفت معنوى وسياسى مسلمانان ورفع مشكلات جهان اسلام

لازم است زايرين محترم بيت اللّه الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند، به فرامين قرآن كريم گردن نهند و در مقابل سيل شيطانى بنيان كن اسلام زدايى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان، دست اخوت اسلامى به هم دهند. و به آيات شريف

ص: 185

الهى كه آنان را به اعتصام به حبل اللّه فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى فرموده است، توجه كنند. از اين فريضه عبادى- سياسى اسلام، در آن امكنه شريفه كه به حق براى مصالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سرّ قربان گاه ابراهيمى- اسماعيلى توجه كنند كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سرحد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود.. قرآن كريم مى فرمايد كه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: 103). ما اگر همين يك آيه را، مسلمين اگر همين يك آيه را عمل به آن بكنند، تمام اشكالات اجتماعى و سياسى و اقتصادى و همه چيزشان بدون تشبث به غير رفع مى شود. اسلام براى مردم در هر ناحيه يك امور سياسى- عبادى قرار داده است. اين جماعات در تمام كشورهاى مسلمين، و در هر شهر و ده و روستا، اينها يك امور اجتماعى- سياسى است كه اهل يك بلد در مساجد مجتمع بشوند و مشكلات خودشان را نسبت به آن بلد حل بكنند. و اجتماع كعبه، بزرگ ترين اجتماعى است كه هيچ دولتى نمى تواند خودش اين اجتماع را ايجاد كند و خداى تبارك و تعالى همچو كرده است كه مسلمين بدون يك مزاحمت ها و زحمت هايى و بدون يك

ص: 186

خرج هايى كه بر دولت ها باشد، مجتمع مى شوند در آنجا و مع الأسف، استفاده از آن نمى شود».صحيفه نور، ج 7، ص 573.به همين دليل جهان اسلام را در موسم حج به اتحاد و وحدت فرا مى خواند و آن را از وظايف مؤكد زائران بيت الحرام مى شمارد:

«با اتكال به خداى بزرگ در اين مواقف عظيمه، پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد و از تفرق و تنازع بپرهيزيد: «... وَ لاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ ...».

رنگ و بوى ايمان و اسلام كه اساس پيروزى و قدرت است، با تنازع و دسته بندى هاى موافق با هواهاى نفسانيه و مخالف با دستور حق تعالى زدوده مى شود و اجتماع در حق و توحيد كلمه و كلمه توحيد كه سرچشمه عظمت امت اسلامى است، به پيروزى مى رسد. اى زايران خانه خدا! در مواقف و مشاعر الهى به هم بپيونديد و از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و مستضعفان جهان را بخواهيد». همان، ج 6، صص 152 و 153.«از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم [حج]، دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است».صحيفه نور، ج 7، ص 3.

2. متحدسازى مسلمانان در برابر جهان كفر و استكبار

حضرت امام قدس سره يكى از فلسفة اساسى حج ابراهيمى را، ايجاد

ص: 187

وحدت در صفوف مسلمانان براى رويارويى و مقابله با طاغوت و استكبار دانسته و مى فرمايد:

«يكى از فلسفه هاى مهم اجتماع عظيم از سراسر جهان در اين مقام مقدس و مهبط وحى، به هم پيوستن مسلمانان جهان و تحكيم وحدت بين پيروان پيامبر اسلام و پيروان قرآن كريم در مقابل طاغوت هاى جهان است و اگر خداى نخواسته از اعمال بعض زايران در اين وحدت خللى واقع شود و تفرقه اى ايجاد گردد، موجب سخط رسول اللّه صلى الله عليه و آله و عذاب خداوند قادر خواهد شد. زايران محترم كه در جوار خانه خدا و محل رحمت او هستند، با همه بندگان خدا با رفق و مروت و اخوت اسلامى رفتار نمايند و همه را بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه و محيط، از خود بدانند و همه باهم يد واحده و ملت واحد قرآنى باشند تا بر دشمنان اسلام و انسانيت چيره شوند».همان، ج 11، صص 89 و 90. «دل ميقات در هواى زايرانى مى تپد كه از كشور «لا شرقيه و لا غربيه» آمده اند تا با تلبيه و «لبيك، لبيك» دعوت خداوند را به سوى صراط مستقيم انسانيت اجابت كنند و با پشت پا زدن بر مكتب هاى شرقى و غربى و انحرافات ملى گرايى، فرقه زدايى نموده، با همه ملت ها، بدون در نظر گرفتن رنگ و مليت و محيط و منطقه، برادر و برابر، غم خوار يكديگر باشند و تحكيم وحدت كنند و با يدِ واحده بر دشمنان بشريت و زورگويان جهان خوار بتازند».صحيفه نور، ج 7، صص 83 و 84.«اكنون كه در مركز اسلام حيات بخش به امر خدا و نداى رسولش

ص: 188

گرد آمده ايد و از هر ملت و مذهب در اين مكان عظيم اجتماع كرده ايد، بايد بدانيد كه چاره اساسى در سايه وحدت همه مسلمين و اجتماع همگانى در قطع يد ابرقدرت ها از كشورهاى اسلامى است و عملى كردن شعاير مواقف كريمه و مشاهد مشرفه در كشورهاى خويش است».همان، ص 90. «شرط همه مناسك و مواقف براى رسيدن به آرزوهاى فطرى و آمال انسانى، اجتماع همه مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت كلمه تمامى طوايف مسلمين است بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيت هاى جاهلى و هماهنگ خروشيدن بر دشمن مشترك است كه دشمن اسلام عزيز است و در اين عصر از آن سيلى خورده است و آن را مانع غارت گرى هاى خود مى داند و با تفرقه افكنى و نفاق پراكنى مى خواهد اين مانع ملموس را از سر راه خود بردارد». همان، صص 226 و 227.«امروز چاره چيست و براى شكستن بت ها چه تكليفى متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان مى باشد؟ يك چاره كه اساس چاره هاست و ريشه اين گرفتارى ها را قطع مى كند و فساد را از بن مى سوزاند، وحدت مسلمانان، بلكه تمامى مستضعفان و در بند كشيده شدگان جهان است. و اين وحدت كه اسلام شريف و قرآن كريم بر آن پافشارى كرده اند، با دعوت و تبليغ دامنه دار بايد به وجود آيد. و مركز اين دعوت و تبليغ مكه معظمه در زمان اجتماع مسلمين براى فريضه حج است كه ابراهيم خليل اللّه و محمد حبيب اللّه، شروع و در آخرالزمان حضرت بقية اللّه- أرواحنا

ص: 189

لمقدمه الفدا- تعقيب مى كند». همان، ج 10، صص 287 و 288.«اى مسلمانان جهان و اى پيروان مكتب توحيد! رمز تمام گرفتارى هاى كشورهاى اسلامى، اختلاف كلمه و عدم هماهنگى است. و رمز پيروزى، وحدت كلمه و ايجاد هماهنگى است كه خداوند تعالى در يك جمله بيان فرموده: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا ....» اعتصام به حبل اللّه، بيان هماهنگى جميع مسلمين است براى اسلام و به سوى اسلام و براى مصالح مسلمين و گريز از تفرقه و جدايى و گروه گرايى كه اساس همه بدبختى ها و عقب افتادگى هاست. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه مسلمانان جهان را خواستارم».صحيفه نور، ج 6، ص 4. «از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم، دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه خطبا و گويندگان و نويسندگان در اين امر حياتى اقدام نمايند و كوشش كنند در به وجود آوردن جبهه مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار «لا اله الا اللّه» از تحت اسارت قدرت هاى شيطانى اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامى بر مشكلات غلبه پيدا كنند». همان، صص 3 و 4.ايشان در جايى ديگر به اين هدف اساسى حج چنين اشاره مى كند:

«هان اى مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! به پا خيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدّرات خود دفاع كنيد و از

ص: 190

هياهوى قدرت مندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است». . همان، ج 9، ص 26.«اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد، به پا خيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام، مجتمع شويد و دست خيانت ابرقدرتان را از ممالك خود و خزاين سرشار آن كوتاه كنيد و مجد اسلام را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غرب زدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشن فكران غرب زده و شرق زده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشن فكران اجير شده بلايى بر سر ملت و مملكت شان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تا كنون گذشته است. امروز زمانى است كه ملت ها چراغ راه روشن فكرانشان شوند و آن ها را از خودباختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند كه امروز روز حركت ملت هاست و آنان هادى هدايت كنندگان تا كنوند.

بدانيد كه قدرت معنوى شما بر همه قدرت ها چيره خواهد شد و قريب يك ميليارد جمعيت شما با خزاين سرشار و ثروت بى پايان مى تواند تمام قدرت ها را در هم شكند. نصرت كنيد خدا را تا نصرت دهد شما را. اى اقيانوس بزرگ مسلمانان، خروش برآوريد و دشمنان انسانيت را در هم شكنيد؛ كه اگر به خداى بزرگ رو آوريد و تعليمات آسمانى را وجهه خود قرار دهيد، خداى تعالى و جنود عظيم او با شماست». صحيفه نور، ج 7، ص 525.

ص: 191

3. بيدارى مسلمانان

«آن حجى كه خداى تبارك و تعالى مى خواهد و آن حجى كه اسلام از ما خواسته است، آن است كه وقتى مى رويد حج اين مسلمين بلاد را بيدار كنيد، متحد كنيد با هم. بفهمانيد به آنها كه چرا بايد بيش از يك ميليارد مسلمين تحت فشار دو تا قدرت چند صد ميليونى باشند. تمام گرفتارى ها براى اين است كه مسلمين را از آن راهى كه اسلام دارد، منحرف كرده اند».صحيفه نور، ج 10، ص 260. «اميد است حجاج محترم بيت اللّه الحرام، از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب مى باشند، در مواقف و مشاعر محترمه، دست جمعى براى پيروزى اسلام بر كفر جهانى دعا كنند و براى بيدارى مسلمانان و حكومت هاى آنان فرياد كنند و دعاى بليغ نمايند».همان، ص 285.

4. تحكيم برادرى مسلمانان

«يكى از مهمات فلسفه حج، ايجاد تفاهم و تحكيم برادرى بين مسلمين است». همان، ج 5، ص 524. «حج، بهترين ميعادگاه معارفه ملت هاى اسلامى است كه مسلمانان با برادران و خواهران دينى و اسلامى خود از سراسر جهان آشنا مى شوند و در آن خانه اى كه متعلق به تمام جوامع اسلامى و پيروان ابراهيم حنيف

ص: 192

است، گِردهم مى آيند و با كنار گذاردن تشخص ها و رنگ ها و مليت ها و نژادها به سرزمين و خانه اولين خود رجعت مى كنند و با مراعات اخلاق كريمه اسلامى و اجتناب از مجادلات و تجملات، صفاى اخوت اسلامى و دورنماى تشكل امت محمدى صلى الله عليه و آله را در سراسر جهان به نمايش مى گذارند». همان، ج 11، ص 372.«اميد است حجاج محترم كشورهاى اسلامى در وحدت كلمه، كوشا [باشند] و از اخوت ايمانى كه خداوند تعالى بين مسلمين امر فرموده است، غفلت ننمايند و از تفرقه افكنى كه كار شيطان و شياطين انسى است، احتراز نمايند».صحيفه نور، ج 9، ص 476.

نقش ها و وظايف زائران و حج گزاران

1- تبادل نظر مسلمانان در حج

«بر ملت هاى اسلامى لازم است كه در اين اجتماع مقدس حج، اولًا در مسائل اساسى اسلام و ثانياً در مسائل خصوصى كشورهاى اسلامى تبادل نظر كرده، ببينند كه در داخل كشورها با دست استعمار و عمّال آن بر برادران مسلمان آنان چه مى گذرد. اهالى هر كشورى بايد در اين اجتماع مقدس، گرفتارى هاى ملت خود را به مسلمين جهان گزارش دهند».همان، ج 1، ص 295«فريضه حج يكى از بزرگ ترين فريضه هاى عبادى- سياسى اسلام و كنگره عظيم حج در مواقف معظمه از بزرگ ترين كنگره هاى جهان اسلام است. حجاج محترم جهان را دور هم گرد آورده و در مصالح اسلام و

ص: 193

مشكلات مسلمين تبادل آرا نموده و راه هاى اتحاد بين همه طوايف و مذاهب اسلامى را بررسى كنيد و در امور سياسى مشترك بين همه طوايف، مشكلاتى را كه براى همه مسلمين جهان به دست دشمنان سرسخت اسلام پيش آمده است كه اهمّ آن اختلاف انگيزى بين صفوف مسلمانان است، را چاره انديشى بنماييد».همان، ج 11، ص 76.

2- برائت از مشركان در حج

«اعلان برائت از مشركان كه از اركان توحيدى و واجبات سياسى حج است، بايد در ايام حج به صورت تظاهرات و راه پيمايى با صلابت و شكوه هر چه بيشتر و بهتر برگزار شود و حجاج محترم ايرانى و غيرايرانى با هماهنگى كامل با مسئولين حج در كليه مراسم شركت نمايند و فرياد كوبنده برائت از مشركان و ملحدان استكبار جهانى و در رأس آنان، امريكاى جنايت كار را در كنار خانه توحيد طنين اندازند و از ابراز بغض و كينه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند».صحيفه نور، ج 7، ج 11، ص 346. «ما با اعلام برائت از مشركين، تصميم بر آزادىِ انرژى متراكم جهان اسلام داشته و داريم و به يارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى اين كار صورت خواهد گرفت. و ان شاء اللّه روزى همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرت ها و نوكران و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند».همان، ص 537.

ص: 194

«اگر ان شاء اللّه عموم زايران از هر طايفه و مذهب كه از سراسر جهان در آن مكان شريف مجتمع شده اند، نداى خداوند را اجابت كنند و با فرياد واحد، ستمگران و ظالمان را محكوم نمايند، كاخ هاى ستم فروخواهد ريخت. اگر نمايندگان يك ميليارد مسلمان با اسم و رسم از متجاوزان به حقوق مظلومان و بلاد مسلمين برائت جويند و خواستار قطع يد ظالمين شوند، هيچ قدرتى تاب مقاومت با آنان را نخواهد داشت. اگر ملت هاى اسلامى و دولت هاى كشورهاى اسلامى، با اين همه امكانات انسانى و ذخاير مورد احتياج حياتى قدرتمندان، از روى قدرت با آنان برخورد كنند و از جاروجنجال و هياهوهاى كاخ نشينان نترسند و تحت تأثير تبليغات دروغين رسانه هاى طرفدار و جيره خوار ابرجنايت كاران واقع نشوند و با اتكال به قدرت لايزال ايزدى و به شكر نعمت هايى كه به آنها داده است، بر سر آنها فرياد كشند و آنان را تهديد به بستن مرزهاى خود به روى آنان و قطع كمك هاى خود از نفت و غير آن نمايند، شكى نيست كه آنها در مقابل اين قدرت كه ما قدر آن را نمى دانيم، تسليم خواهند شد».صحيفه نور، ج 7، صص 85 و 86.

3. هشيارى در برابر توطئه اختلاف افكنى مسلمانان

امام خمينى قدس سره با بصيرت و ژرف نگرى كامل خود خطر فتنه انگيزى و اختلاف افكنى بين حجاج مورد توجه قرار داده و به زايران بيت اللّه الحرام چنين هشدار مى دهد:

مسلمانان حاضر در مواقف كريمه، از هر ملت و مذهب كه

ص: 195

هستند، بايد به خوبى بدانند كه دشمن اصلى اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله ابرقدرت ها، خصوصاً امريكا و وليده فاسدش، اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاى اسلامى دوخته و براى چپاول مخازن عظيم زيرزمينى و روى زمينى اين كشورها از هيچ جنايت و توطئه اى دست بردار نيستند. و رمز موفقيت آنان در اين توطئه شيطانى، تفرقه انداختن بين مسلمانان، به هر شكل كه بتوانند، مى باشد. در مراسم حج ممكن است اشخاصى ... را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سنى ايجاد كنند و آن قدر به اين پديده شيطانى دامن زنند كه بعض ساده دلان باور كنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران و خواهران هر دو فرقه بايد هوشيار باشند و بدانند كه اين كوردلان جيره خوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنت پيامبر مى خواهند اسلام و قرآن و سنت را از بين مسلمين برچينند يا لااقل به انحراف كشانند. برادران و خواهران بايد بدانند كه امريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند؛ چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگرى شان مى دانند؛ چرا كه ايران با پيروى از همين كتاب و سنت بود كه در مقابل آنان به پا خاست و انقلاب نمود و پيروز شد.صحيفه نور، ج 7، ص 603.

ص: 196

حج در ديدگاه مقام معظم رهبرى

ب: حج در ديدگاه مقام معظم رهبرى

اشاره

رهبر معظم انقلاب با نگرشى جامع، مسئله حج و اتحاد مسلمانان و انسجام اسلامى را در سال هاى متمادى- در سخنان و پيام هاى خود به حجاج بيت اللّه الحرام- تبيين كرده اند. مطالبى كه پيش رو داريد، موضوع بندى اهم ديدگاه ها و نقطه نظرات ايشان در مقوله حج و وحدت مسلمانان است.

حج؛ رمز وحدت و نماد عظمت

«خداوند حكيم عزيز را حمد و سپاس كه حج را رمز وحدت و عظمت مسلمين و هماهنگى و پيوند ميان آنان قرار داد و باطل السحر بسيارى از ابتلائاتى كه افراد و جوامع مسلمين بر اثر جداماندگى از اصل و ريشه خود به آن دچار مى شوند، مانند: بيگانه گرايى و خودفراموشى و ترفندپذيرى و غفلت از خدا و اسارت در دست اهل دنيا و بدبينى به برادران و شنودن

ص: 197

سخن دشمن درباره آنان و عدم حساسيت به سرنوشت امت اسلامى، بلكه شناختن كليتى به نام امت اسلامى، و بى خبرى از حوادث ديگر بلاد اسلامى و تا هشيارى در برابر نقشه هاى دشمنان دوباره اسلام و مسلمين و بسى بيمارى هاى مهلك ديگر كه در طول تاريخ اسلام بر اثر تسلط نااهلان و از خدا بى خبران بر زندگى سياسى و سرنوشت مسلمين، همواره مسلمانان را تهديد كرده و در قرن هاى اخير، با حضور قدرت هاى استعمارى بيگانه در منطقه يا دست نشاندگان فاسد و دنياپرستشان، شكلى بحرانى و ويرانگر به خود گرفته است».سيدعلى خامنه اى، حديث ولايت، تهيه و تنظيم: دفتر مقام معظم رهبرى، تهران، چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، 1376، چ 7، صص 143 و 144. «موسم حج بار ديگر نمايشگاه عظيم خود را در پايگاه وحى و نبوت بر سر پا كرده و صحنه شگفت آور و شورانگيزى پديد آورده است.

رودهاى خروشان ملت هاى مسلمان از همه سوى جهان در اين اقيانوس فرو مى ريزند و هم زيستى امت واحده را در زير لواى توحيد مجسم مى كنند. احساسات در هم تنيده اين مجموعه بشرى، نمايشگر آرزوها و نيازها و دردها و توانايى هاى امت عظيم اسلامى است». گروهى از نويسندگان، اكسير اعظم (درباره انسجام اسلامى)، مؤسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى، بى تا، ص 140، پيام به حجاج بيت اللّه الحرام، 12/ 12/ 1379.«شكوه و جلال اين گردهم آيى بى نظير، ما را با واقعيت امت عظيم اسلامى كه فراتر از ملّت ها و نژادها و رنگ ها و زبان ها است، آشنا مى سازد. اين جمع درهم تنيده و هماهنگ، اين زبان ها كه همه به يك

ص: 198

سخن مترنم اند، اين تن ها و دل ها كه همه به يك قبله رو مى آورند، اين انسان ها كه ده ها كشور و ملت را نمايندگى مى كنند، همه متعلق به يك واحد و يك مجموعه عظيمند و آن امت اسلامى است».19/ 10/ 1384 پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام

فلسفه و اهداف حج ابراهيمى

1. اميد و گشايش براى مسلمانان

«برادران و خواهران مسلمان! روزهاى حج، روزهاى اميد و نويد است. از سويى، شكوه هم بستگى ميان مسافران خانه توحيد، در دل ها اميد مى آفريند و از سويى، طراوت يافتن جان ها به بركت ذكر الهى، گشايش درهاى رحمت را نويد مى دهد».پيام به حجاج بيت الله الحرام، 19/ 10/ 1384

2. صفا و پاكى روح فردى و جمعى

«اينك فرصت خودسازى و بهره گيرى از اين آبشار زُلال توحيد و وحدت فرا رسيده است. لبيكى را كه در آغاز احرام بر زبان رانده ايد، در دل خويش راسخ كنيد و دعوت خدا را كه با سفر به حريم دوست اجابت كرده ايد، با تأمل در معنا و هدف حج، از سود و ذخيره هر چه افزون تر، برخوردار سازيد».پيام به حجاج بيت الله الحرام، 19/ 10/ 1384. «فريضه حج آن گاه كه با معرفت و هوشيارانه به جاى آورده شود، به مسلمان حج گزار و به امت بزرگ اسلامى فيض مى بخشد، حاجى را به

ص: 199

صفا و پاكى و معنويت سوق مى دهد و امت را به اتحاد و عزت و اقتدار نزديك مى كند».پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 29/ 10/ 1383. ايشان در فرازى ديگر به تأثير حج در تلطيف فضاى معنوى و فرهنگى جامعه اشاره مى كند:

«ما ديگر كدام واجب را داريم كه اين طور باشد. اين عمل و فريضه، هم دل و روح و باطن خود انسانِ حج گزار را تصفيه مى كند، نورانى مى كند و به خدا نزديك مى كند؛ با استغفار و با تضرع و مناجات الهى آشنا و معنوى مى كند؛ هم بر روى مسائل يك ملت اثر مى گذارد؛ چون بخشى از مردم يك ملت وقتى در يك جهت خاصى، در يك سفرى و با يك هدفى رفتند و برگشتند، هم گرايى آنها قهراً بيشتر مى شود و سطح معنويت و اخلاق ملى بالا مى رود».

3. وحدت و اتحاد مسلمانان

«حج از يك طرف، مظهر معنويت است- ارتباط با خدا، آشنا شدن دل با آيات الهى و نزديك شدن هر چه بيشتر انسان به خدا- از يك طرف، مظهر وحدت است- يك پارچگى امت اسلام، برداشتن ديوارها و حجاب ها و پُر كردن دره ها و شكاف هايى كه يا به دست دشمن يا به وسيله تعصبات و اوهام به وجود آمده است، نيز ايجاد قدمى به سوى امت واحده اسلامى است- و از طرف ديگر، مظهر برائت از دشمنان خدا، برائت از مشركين و ايادى شرك و كفر است».ديدار با مسئولان و دست اندركاران برگزارى حج، 26/ 11/ 1378.

ص: 200

همه ساله، فريضه حج، درس توحيد و وحدت را در كالبد اين خانواده كهن سال و ريشه دار تزريق مى كند و هر سال شكوفه هاى تازه اى، بيش از گذشته، تجديد بهار ايمان و حيات دينى و انس و مودت اسلامى را نويد مى دهد و ساخته هاى دست دشمن را باطل مى سازد. اين معجزه حج است كه على رغم وجود درگيرى ها و منازعاتى كه در آن، حكومت هاى مسلمان بارها در برابر يكديگر صف آرايى كرده اند، هرگز پيوندهاى فكرى و عاطفى و ايمانى ميان ملت هاى مسلمان قطع نشده و تأثيرات متقابل اين ملت ها همواره رو به افزايش بوده است».پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 28/ 2/ 1372. «حج مى تواند روح توحيد را در دل ها زنده كند، تكه پاره هاى امت بزرگ اسلامى را به هم وصل كند، عظمت مسلمين را به آنان برگرداند و آنان را از حقارت و احساس ذلّتى كه بر ايشان تحميل كرده اند، نجات دهد».حديث ولايت، ج 5، ص 15.

4. برائت از كفر و شرك و طاغوت

«اينجا [مكه] اردوگاه بزرگ امت اسلامى است؛ اينجا جايگاه برائت از ديو و دَد و شيطان و پيوستن به جنود رحمان است. جايگاه تجديد عهد:

«ان لا تعبد الشيطان» و پاسخ به: «ان اللّه برىٌ من المشركين و رسولُه» است.

اينجا محل تجلى امت واحده اسلامى و مظهر عزت معنوى و قدرت بشرى مسلمانان است».پيام به حجاج بيت اللّه الحرام، 1/ 12/ 1380.

ص: 201

5. تبادل نظر و انتقال تجارب

«حج درست مى تواند از اعضاى جدا افتاده امت اسلامى، پيكره اى واحد و كارآمد و نيرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرف ها و دردها و پيشرفت ها و نيازهاى يكديگر، آگاهشان كند و تجربه هاى آنان را متبادل سازد. اگر حج با توجه به اين هدف ها و نتايج برنامه ريزى مى شد و در اين برنامه ريزى، دولت ها و علما و صاحب نظران و روشن فكران جهان اسلام، همكارى مى كردند، ثمرات گران بهايى نصيب امت اسلامى مى گشت كه با هيچ دستاورد ديگرى در دنياى اسلام قابل مقايسه نبود. به جرئت مى توان گفت همين يك تكليف اسلامى اگر درست و چنان كه شريعت اسلام خواسته است، مورد بهره بردارى قرار گيرد، پس از زمانى نه چندان بلند، امت اسلامى را به عزت و قدرتى كه در خور آن است، خواهد رسانيد».پيام به حجاج بيت اللّه الحرام، 13/ 3/ 1371.

6. نمايش اقتدار و عزت مسلمانان

«در جنبه اجتماعى، حج در ميان همه فرايض اسلامى بى همتا است؛ زيرا مظهرى از قدرت و عزت و اتحاد امت اسلامى است. هيچ فريضه ديگرى بدين سان به آحاد مسلمان، درباره مسائل امت اسلامى و جهان اسلام، درس و عبرت نمى آموزد و آنان را در روحيه واقعيت، به قدرت و عزت و وحدت نزديك نمى كند. تعطيل اين بخش از حج، بستن

ص: 202

سرچشمه اى از خيرات به روى مسلمين است كه از هيچ رهگذر ديگرى نمى توانند بدان دست يابند».اكسير اعظم، ص 138، پيام به مناسبت برگزارى مراسم حج، 21/ 1/ 1376.«حج، مظهر وحدت و اتحاد مسلمانان است. اينكه خداوند متعال همه مسلمانان و هر كه از ايشان را كه بتواند، به نقطه اى خاص و در زمانى خاص فرا مى خواند و در اعمال و حركاتى كه مظهر هم زيستى و نظم و هماهنگى است، آنان را روزها و شب هايى در كنار يكديگر مجتمع مى سازد، نخستين اثر نمايانش، تزريق احساس وحدت و جماعت در يكايك آنان و نشان دادن شكوه و شوكت اجتماع مسلمين به آنان و سيراب كردن ذهن هر يك تن آنان از احساس عظمت است. با احساس اين عظمت است كه مسلمان اگر تنها در شكاف كوهى هم زندگى كند، خود را تنها حس نمى كند. با احساس اين حقيقت است كه مسلمين در هر يك از كشورهاى اسلامى، شجاعت برخورد با اردوگاه ضديت با اسلام، يعنى همين سلطه سياسى- اقتصادى دنياى سرمايه سالارى و عوامل و ايادى آن و نيرنگ و فتنه گرى آن را مى يابند و افسون تحقير- كه اولين سلاح استعمارگران غربى در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست- در آنان نمى گيرد. با احساس اين عظمت است كه دولت هاى مسلمان با تكيه به مردم خود، از تكيه به قدرت هاى بيگانه، خود را بى نياز حس مى كنند و اين فاصله مصيبت بار ميان ملت هاى مسلمان با دستگاه هاى حاكم بر آنان پديد نمى آيد. با احساس اين وحدت و جماعت است كه نيرنگ استعمارى ديروز و امروز- يعنى احياى احساسات افراطآميز ملى گرايى- اين فاصله وسيع و عميق ميان ملت هاى مسلمان را پديد نمى آورد و قوميت عربى و فارسى و تركى و افريقايى و آسيايى به جاى آنكه رقيب و

ص: 203

معارض هويت واحده اسلامى آنها باشد، بخشى از آن و حاكى از سعه وجودى آن مى گردد و به جاى آنكه هر قوميتى، وسيله و بهانه نفى و تحقير قوميت هاى ديگر شود، وسيله اى براى نقل و انتقال خصوصيات مثبت تاريخى و نژادى و جغرافيايى هر قوم به ساير اقوام اسلامى مى گردد».اكسير اعظم، صص 142 و 143.«حكمت بديع اسلام، اين آزمايش شگفت آور و پر از رمز و راز را چنان ترتيب داده است كه همين يك واجب [حج] بتواند در همه قرون و اعصار و با هر اندازه گسترشى كه دامنه اسلام در شرق و غرب گيتى به دست آورده است، يك پارچگى و اتصال اجزاى اين پيكر عظيم را تأمين كند ... همه در يك جا و هميشه در يك فصل، ... چه آن هنگام كه سفر كعبه مشتاقان بيت از برخى نقاط عالم يك سال به طول مى انجاميد و چه امروز كه دشمنان امت اسلامى براى پوشش تبليغات زهرآگين خود به سراسر كره زمين به بيش از يك ساعت نياز ندارند، هميشه اجزاى اين پيكر عظيم و پراكنده، به اين مركز وحدت و قدرت كه براى آنان كانون صفا و برادرى و معنويت و توحيد و معرفت و اطلاع است، نياز داشته اند». همان، ص 132، پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 14/ 2/ 1374.

7. ايجاد و احياى هويت مشترك

«در بُعد سياسى، محور اصلى در حج، نمايش هويت متحد امت اسلامى است. دورى برادران از يكديگر، عرصه را براى بدخواهان مى گشايد و تخم تفرقه ميان مسلمانان را بارور مى كند. امت اسلامى از

ص: 204

ملت ها و نژادها و پيروان مذاهب گوناگون تشكيل يافته است. اين تنوع كه با پراكندگى جغرافيايى در بخش حساس و مهمى از كره زمين همراه است، مى تواند خود نقطه قوتى براى اين پيكره عظيم به شمار آيد و ميراث و فرهنگ و تاريخ مشترك آنان را در گستره اى پهناور، از كارآمدى بيشتر برخوردار سازد و انواع استعدادها و قابليت هاى انسانى و طبيعى را در خدمت آن به كار گيرد». پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 8/ 10/ 1385.«حج، ملت ها، رسوم، زبان هاى مختلف و افراد ناآشنا را در يك نقطه جمع مى كند و به همه آنها عمل، ذكر، عشق و هدف واحد مى بخشد.

خوب؛ توقع چيست؟ توقع اين است كه دستاورد واحدى پيدا كنند. آن دستاورد واحد چيست؟ چيزى كه فضلا از شخص واحد به همه ملت ها ارتباط پيدا مى كند، نه به يك ملت واحد، چيست؟ آن عبارت است از چيزى كه بين ملت هاست؛ كه همان اسلام است. بين ملت هاى صاحب نژادهاى مختلف كه همه مسلمانند، آنچه مشترك است، چيست؟ آن، آرمان ها، آرزوها، اهداف و عشق هاى اسلامى است كه اسلام براى آنها معيّن كرده است. پس حج مى خواهد اين را تأمين كند.

شرقى، غربى، سياه و سفيد و صاحبان زبان هاى گوناگون كه اينجا جمع شده اند، چند روز عمل واحدى انجام مى دهند: در يك نقطه عبادت مى كنند، مى خوابند و مى نشينند. اين كارها براى يك امر فرامليتى و فراشخصيتى است. و الّا ممكن بود اين اعمال را هر كس در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد؛ چرا مردم را به يك نقطه خاص كشاندند؟ براى اينكه باهم باشند و با هم بودن را حس كنند و آن چيزى را

ص: 205

كه فراتر از مجموعه هاى ملى است؛ يعنى مسلمان بودن و وحدت اسلامى را به اينها بفهمانند. آن همان چيزى است كه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، از روز اول تا به حال روى آن تأكيد مى كند و مى گويد حج، براى آشنايى مسلمانان با يكديگر، اتحاد و تأمين منافع مشترك مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترك؛ يعنى «برائت از مشركين» است». ديدار با كارگزاران حج، 16/ 1/ 1374.«جنبه دنيايى و مربوط به زندگى حج هم بى نظير است. يعنى واجبى است كه فقط مربوط به يك فرد يا يك ملت نيست، بلكه مربوط به همه دنياى اسلام است. خداى متعال نقطه اى را معين فرموده و در زمانى معلوم- ايام معلومات- همه مسلمانان را به آن نقطه دعوت كرده است. آيا مى شد كه همه مسلمانان، نه يك پارچه، كه در گروه هاى مجزا و نه در ايامى معلوم، كه در طول سال در اين نقطه جمع شوند؟ اين نكته از حج بايد مورد اهتمام بيشترى قرار گيرد كه خداى متعال فقط اراده نفرمود كه همه در مكه و منا و مشعر و عرفات، جمع شوند؛ چون اگر حركت مردم به اين مناطق اصل قضايا بود، مى شد همه را در طول يك سال در آنجا جمع كنند. اينكه خداى متعال امر به تجمع همه مسلمانان در اين نقطه، آن هم در يك مجموعه از روزها داده است، براى چيست؟

بديهى است تجمعى با اين كيفيت، به خاطر آن است كه آحاد مردم مسلمان، خود را در كنار يكديگر بيابند؛ يعنى احساس وحدت و جماعت كنند و در بعدى وسيع تر، احساس عظمت ناشى از اجتماع ملت ها و شعوب، بر همه حاكم گردد. اگر اين احساس مورد توجه نبود، لزومى

ص: 206

نداشت كه ايام معلومات و معدودات در حج مقرر شود». ديدار با مسئولان و دست اندركاران حج، 31/ 1/ 1373. «حج ... يك حركت دسته جمعى است. دعوت الهى به حج براى آن است كه مؤمنان، خود را در كنار يكديگر ببينند و نمادى از وحدت پيكره مسلمين را به چشم خود بنگرند». پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 29/ 10/ 1383.

نقش ها و وظايف زائران و حج گزاران

1. دعوت مسلمانان به وحدت

«بايستى تفهيم كرد كه وحدت بين مسلمين، به صد دليل، واجب و به صد دليل، ممكن است. بايستى دنبال كرد كه اين نكته در تبليغات زبان دان ها و مبلغان و گويندگان و حتى حجاج معمولى كه ممكن است رفيقى از يك كشور پيدا كنند و با او دو كلمه حرف بزنند، رعايت شود.

دشمنان وحدت چه كسانى هستند كه مى شود در دنيا يكى يكى آنها را با انگشت نشان داد؟ طرفداران وحدت چه كسانى هستند؟ آيا خدا و ملايكه و انبيا و اوليا از وحدت خرسند مى شوند، يا ناراضى؟ اينها را مى شود كاملًا با وجدان معمولى دينى و اسلامى مشترك بين همه مسلمين فهميد». ديدار با حجت الاسلام رى شهرى و دست اندركاران امور حج، 13/ 12/ 1376.... ما مسلمانان را دعوت به اتحاد مى كنيم. اين اتحاد، نه عليه مسيحيان يا ساير اديان و ملت ها، بلكه براى مقابله با متجاوزان و اشغالگران و جنگ افروزان، براى اجراى اخلاق و معنويت و احيا عقلانيت و عدالت اسلامى و پيشرفت علمى و اقتصادى و بازيابى عزت

ص: 207

اسلامى است».پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 29/ 10/ 1383. «حجاج بيت الله الحرام و برادران و خواهرانى كه امسال از سراسر عالم در خانه خدا گرد مى آيند، بكوشند تا با طرح مصايب و مشكلات مسلمين و تلاش براى ايجاد وحدت و هم دلى مسلمانان- كه شرط اصلى نجات مسلمين از چنگال امپراتورى زر و زور و سلطه جهانى است- و نشر معارف اساسى اسلام و تبادل نظر در وظايف بزرگ مسلمين در دوران معاصر، حج را ابراهيمى و محمدى صلى الله عليه و آله سازند». اكسير اعظم، ص 133، پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 7/ 4/ 1369.

2. تبادل نظر پيرامون مسائل و مشكلات جهان اسلام

«... مسائل دنياى اسلام، مسائل مهمى است. اين مسائل كجا بايد مطرح شود؟ مسلمين جز در مراسم حج، در كجا مى توانند صداى واحد خود را در اعتراض به اين همه نامردمى كه در سرتاسر دنيا نسبت به آنها صورت مى گيرد، به گوش دنيا و سياست هاى خائن برسانند؟» ديدار با مسئولان و دست اندركاران حج، 31/ 1/ 1373. «حج جاى تزاور است: تشاور، تزاور، تعاهد. مسلمانان بايد يكديگر را باز بيابند، نه فقط اجسام يكديگر را، بلكه دل ها و فكرهاى يكديگر را.

ملت هاى گوناگون بايد شكل امت اسلامى را در آنجا پيدا كنند؛ احساس وحدت كنند؛ مشكلات بين خودشان را برطرف سازند؛ از مشكلات هم مطلع شوند و مسائل اساسى امت اسلامى را جست وجو كنند. اين، آن هدف بسيار مهم حج است».ديدار با اعضاى برگزاركننده حج، 16/ 2/ 1371.

ص: 208

3. برادرى اسلامى و پرهيز از اختلاف و خشونت

رهبر معظم انقلاب با نگاه تيزبين خود، ضمن تأكيد بر رفتار منظم و صحيح مسلمانان در حج، مسئله اتحاد و برادرى را مورد توجه قرار مى دهد و مسلمانان را از دام خشونت و جدال در حج بر حذر مى دارد.

ايشان در اين باره مى فرمايد: «ادب حج، مسالمت و مداراست. خشونت كردن با مؤمنين، دعوا كردن با برادران و فسوق و جدال در حج، ممنوع است. ادب حج، فرو رفتن در حقيقت معناى حج و بهره بردارى كردن و توشه گرفتن از آن براى همه دوران زندگى است. ادب حج، برادرى و ايجاد محبت و وحدت است. فرصت ايجاد وحدت بين ملت هاى اسلامى و شعوب اسلامى، فقط در حج فراهم مى شود. اين همه انسان از اقصا نقاط عالم، همه به عشق كعبه، به عشق مرقد پيغمبر، به عشق ذكر الهى، به عشق طواف و سعى، خود را به آنجا رسانده اند؛ اين فرصت برادرى مغتنم است».ديدار با دست اندركاران مراسم حج، 30/ 9/ 1383. «حجاج عزيز ايرانى را به كوشش هر چه بيشتر براى كسب فيض معنوى و حفظ متانت و وحدت و شركت در جماعات و كسب ذخيره روحى و اخلاقى فرا مى خوانم».اكسير اعظم، ص 134، پيام به حجاج بيت اللَّه الحرام، 23/ 12/ 1378.«من به برادران عزيز- چه مسئولين محترم و چه آحاد حجاج ايرانى- توصيه مى كنم: ... رفتار منظم، رفتار صحيح، رفتار مسلمانانه، رفتار حاكى

ص: 209

از عبوديت خدا و رفتار همراه با نظم.

4. برائت از دشمنان اسلام و مسلمين و حمايت از محرومان و مستضعفان

كار واجب در آنجا [موسم حج] چيست؟ اين است كه ملت ها به هر نحو كه بتوانند نسبت به مصالح دنياى اسلام دل بستگى نشان دهند و ضمن تأكيد بر وحدت بين خود، به اظهار برائت از دشمنان دنياى اسلام بپردازند. اين كمترين كارى است كه مى شود در حجى كه اسلام معيّن كرده است، انجام داد و از آن متوقع بود». ديدار با مسئولان و دست اندركاران حج، 31/ 1/ 1373.«حج بايد بر دل هاى خسته و مجروح مسلمين مرهم نهاده و راه رشد و صلاح را- كه همانا اتحاد و هم بستگى ملت هاى مسلمان و عزم راسخ آنان بر مقابله و مبارزه با اردوگاه استكبار و جهان خواران و غارت گران ثروت هاى مادى و معنوى مسلمين است- به آنان نشان دهد». حديث ولايت، ج 7، ص 31.

تهديدات و لزوم هشيارى زائران و روحانيون

رهبر معظم انقلاب در موضوع حج، به كمين دشمنان اسلام و توطئه آنان براى ايجاد تفرقه در موسم حج پرداخته اند و ضمن اشاره به عوامل ناآگاه اين توطئه، ضرورت هوشيارى مسلمانان به ويژه روحانيون دينى را گوشزد كرده اند:

«اينهايى كه مى بينيد در مراسم حج دنبال اختلاف افكنى، فتنه انگيزى و ترويج افكار موهوم و خرافى و متحير خود هستند، همان سرانگشت هاى دانسته يا نادانسته اى هستند كه اين ذخيره را نابود مى كنند

ص: 210

و از بين مى برند».ديدار با كارگزاران مراسم حج، 25/ 10/ 1381.«حج بايد آيينه اتحاد باشد، نه آيينه اختلاف. اگر قرار باشد ما همه يك جا جمع بشويم تا در آنجا يكى به يكى بگويد تو بدى، آن ديگرى بگويد تو بدترى، اين چه جمع شدنى است! اگر اختلافى هم وجود دارد، جاى بروزش آنجايى نيست كه خداى متعال فرموده است: جمع بشويد تا «ليشهدوا منافع لهم» كه منافع خودشان را در آنجا به دست بياورند. امروز بيش از گذشته اختلافات شيعه و سنى يكى از محورهاى اساسى است كه دشمنان اسلام دارند رويش سرمايه گذارى مى كنند.

خداى متعال همه مسلمان ها را در يك مركز واحدى جمع كند كه واضح ترين منافع آن، احساس اجتماع، احساس اتحاد و احساس يگانگى است؛ آن وقت در اين مجمعى كه براى احساس بيگانگى به وجود آمده، ما بنا كنيم در اين گوشه و آن گوشه، به سر و كله هم زدن و اختلاف را تشديد كردن! اين لج كردن با خدا نيست؟» ديدار با كارگزاران سازمان حج و زيارت، 1/ 9/ 1385.«امروز يكى از اهداف اساسى استكبار و امريكا در دنياى اسلام عبارت است از ايجاد اختلاف؛ بهترين وسيله هم ايجاد اختلاف بين شيعه و سنى است. در حج، فرصت خوبى براى آنهاست تا شيعه را از سنى و سنى را از شيعه عصبانى كنند. در همه دوران سال و در همه ميدان ها بايد هوشيار بود. جنگ شيعه و سنى، محبوب واقعى امريكاست. بعد از گذشت قرنها روبه روى هم بنشينند- مثل كسانى كه در جنگ با همديگر

.

ص: 211

روبه رو مى شوند- با دل هاى پركينه نسبت به يكديگر حرف بزنند. اين او را سب كند، او اين را سب كند، هيچ بُعدى ندارد كه به خصوص در اين روزگار بسيار حساس، در مراسم حج كسانى را اجير كنند، براى اينكه اين اختلاف را ايجاد كنند. شما بايد هوشيار باشيد؛ مردم هوشيار باشند؛ روحانيون محترم كاروان هابايد با احساس مسئوليت تمام نسبت به اين قضيه، متوجه باشند؛ بدانند دشمن چه مى خواهد».ديدار با مسؤلان و دست اندركاران مراسم حج، 30/ 9/ 1383.«در چنين حالتى كه دشمن، با اسلام به مخالفت پرداخته و به خصوص روى تفرقه بين مسلمين سرمايه گذارى مى كند، مسئوليت حج چيست؟ ببينيد حج در چنين شرايطى چه قدر مى تواند معنى دار، رسا، پرسود، دست رد كوبنده به تمام ترفندهاى دشمن و خنثى كننده نقشه هاى استكبار و صهيونيسم باشد! حج، اين گونه است. چرا بعضى نمى خواهند از اين نعمت الهى، آن چنان كه خدا اراده كرده است، استفاده شود؟ چرا نمى خواهند دل ها به هم نزديك شود، ذهن ها روشن گردد، دشمنان اسلام معرفى شوند و مسلمين نسبت به دشمنان اسلام ابراز نفرت و انزجار كنند و از آنها بيزارى و برائت جويند؟». اكسير اعظم، صص 133 و 134. ديدار با كارگزاران و مسئولان حج، 16/ 12/ 1375.«شما بايد هوشيار باشيد؛ مردم هوشيار باشند؛ روحانيون محترم كاروان ها بايد با احساس مسئوليت تمام نسبت به اين قضيه، متوجه باشند؛ بدانند دشمن چه مى خواهد. غفلت بزرگى است كه انسان به خيال اينكه از حقيقت دفاع مى كند، از نقشه دشمن دفاع كند و براى دشمن كار كند.

ديگران پول مى گيرند، مزدور مى شوند و اين كار را مى كنند؛ عده اى عوام

ص: 212

سطحى متعصب را هم ممكن است عليه شما، عليه عقايدتان و عليه مقدساتتان تحريك كنند. اگر با عمل متقابلى مواجه شوند، بلاشك به هدف خودشان رسيده اند؛ آنها همين را مى خواهند؛ مى خواهند ما را با هم گلاويز كنند تا خيال خودشان را راحت كنند».اكسير اعظم، ص 136؛ ديدار با دست اندركاران حج، 30/ 9/ 1383. «در اين عرصه عظيم [حج]، در همان حال كه ذكر خدا: «فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» (بقره: 200) و اعلام برائت از مشركان: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَري ءٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ» (توبه: 3) ركن حج محسوب مى شود، حساسيت در برابر هر حركتى كه ميان برادران- يعنى اجزاى اين امت واحده- جدايى و دشمنى بيافريند، نيز در حد اعلاست؛ تا آنجا كه حتى بگومگوى دو برادر مسلمان نيز كه در زندگى عادى چندان مهم نمى نمايد، در حج ممنوع و حرام است؛ «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِ» (بقره: 197) آرى، همان صحنه كه در آن برائت از مشركان- يعنى دشمنان بنيانى امت واحده توحيدى- لازم مى شود، جدال با برادران مسلمان- يعنى اجزاى بنيانى امت واحده توحيدى- ممنوع و حرام مى گردد و بدين گونه پيام وحدت و جماعت در حج، صراحت بيشترى مى يابد». همان، صص 146 و 147، پيام به حجاج بيت اللّه الحرام، 26/ 3/ 1370. «حجى كه در آن هيچ گونه نشانه اى از بعد عمومى حج و موضوع وحدت و اتحاد مسلمين و تجهيز جهان اسلام و افكار عمومى دنياى

ص: 213

اسلام در مقابل كفر و استكبار و ظلم و عناد جهانى نباشد، همان حج ناقصى است كه ما سال هاى متمادى از آن رنج برديم و اين همه امام از آن ناليدند و ما هميشه آن را رد كرديم.»همان، ص 146. ديدار نماينده ولى فقيه و سرپرست حجاج، به اتفاق جمعى ازاعضاى «بعثه» با مقام معظم رهبرى، 17/ 3/ 1372.

ص: 214

كتاب نامه

1. عنان، محمد عبدالله، تاريخ دولت اسلامى در اندلس، ترجمه: عبدالمحمد آيتى، تهران، انتشارات كيهان، چاپ اول، 1366.

2. لوبون، گوستاو، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سيد هاشم رسولى محلاتى، تهران، كتاب فروشى اسلاميه، چاپ اول، 1364.

3. فيض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، انتشارات فيضيه، چاپ دوم، 1351.

4. قانع، احمدعلى، علل انحطاط تمدن ها از ديدگاه قرآن كريم، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، 1379.

5. حسنى ندوى، القاديانى و القاديانيه، تحقيق: ابوالحسن على، جده، الدارالسعوديه لنشر، چاپ سوم، 1387 ه. ق.

6. صبحى صالح، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1395 ه. ق.

7. افتخارى، اصغر، وفاق ملى و جامعه شناسى سياسى وحدت از ديدگاه امام خمينى رحمه الله، تهران، سازمان عقيدتى سياسى نيروى انتظامى، چاپ اول، 1382.

ص: 215

8. خمينى، روح الله، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1370.

9. حر عاملى، محمدحسن، وسايل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث، 1376 ق.

10. فيض كاشانى، ملامحسن، الوافى، اصفهان، مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليه السلام، 1406 ق.

11. ابن بابويه (صدوق)، محمد بن على، امالى، تهران، مؤسسه البعثه، 1417 ق.

12. سيد شرف الدين موسوى، مباحثى عميق در وحدت امت اسلامى، ترجمه: احمد صادقى اردستانى، قم، انتشارات صادق، 1362.

13. كلينى، محمد بن يعقوب، كافى، تهران، علميه اسلاميه، 1363.

14. بلخى (مولوى)، جلال الدين، مثنوى و معنوى، تصحيح رينولد نيكلسون، تهران، انتشارات اميركبير، 1362.

15. بخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخارى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1313 ق.

16. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، 14 ق.

17. فيض كاشانى، ملامحسن، المحجة البيضاء، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1361 ق.

18. احمد بن محمد، ابن حنبل، المسند، قاهره، دارالجيل، 1410.

19. حكيمى، محمدرضا، مشعل اتحاد، تهران، مؤسه انجام كتاب، 1360.

20. حاضرى، مهدى، امام خمينى و وفاق اجتماعى، تهران، بى نا، 1379.

21. معاونت پژوهشى مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، تهران، 1381.

22. مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ايران.

23. صديقى، حكيم، نهضت هاى اسلامى و انقلاب اسلامى ايران، ترجمه: سيدهادى خسروشاهى.

24. خامنه اى، سيدعلى، حديث ولايت، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1377.

25. جمعى از نويسندگان، راهبردهاى اسلامى خدمتگزارى به مديران نظام اسلامى

ص: 216

(رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب) مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، 1382.

26. فلسفى، نصرالله، سياست خارجى ايران در دوره صفويه، تهران، 1342.

27. عنايت، حميد، سيرى در انديشه سياسى غرب، تهران، اميركبير، 1358.

28. جامع سيدجوادى، كمال، اخوان المسلمين مصر در امتحان تاريخ، تهران، نشر ميثاق، 1358.

29. گروهى از نويسندگان، پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب، مؤسسه فرهنگى و هنرى قدر ولايت، چاپ اول، 1380.

30. گروهى از نويسندگان، آرمان تمدن بزرگ اسلامى از ديدگاه مقام معظم رهبرى، تهران، سازمان عقيدتى سياسى وزارت دفاع، 1384.

31. گروهى از نويسندگان، نهج البلاغه از ديدگاه مقام معظم رهبرى (فصل وحدت)، تهران، چاپ و نشر بين الملل، 1382.

32. شايان فر، سليمان، وحدت و امنيت ملى از ديدگاه مقام معظم رهبرى، نشر نذير.

33. كليه سخنرانى ها و مكتوبات مقام معظم رهبرى از خرداد 1368 تا مهر 1385.

34. گروهى از نويسندگان، اكسير اعظم (درباره انسجام اسلامى)، تهران، موسسه پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى.

مقالات

1. فرزادى، مختار، مقاله «نقش قانون گذارى در ايجاد وحدت و اتحاد دل ها»، روزنامه خراسان، 13/ 7/ 1378.

2. قدير، ناصر، مقاله «از وفاق ملى تا عمل به وعده ها»، راه مردم، 14/ 8/ 1384.

3. اسماعيلى، حسين، مقاله «استراتژى الفت»، روزنامه جام جم، 21/ 4/ 1379.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109