مناسك حج و عمره مطابق با فتاواي حضرت آيه الله بهجت

مشخصات كتاب

سرشناسه : بهجت، محمدتقي، 1294 - 1388.

عنوان و نام پديدآور : مناسك حج و عمره مطابق با فتاواي حضرت آيه الله بهجت

مشخصات نشر : دفتر حضرت آيه الله العظمي محمدتقي بهجت ٬ [ 13].

مشخصات ظاهري : 320 ص. ؛ 12 × 5/16 س م.

شابك : 9000 ريال: 964-90359-7-4 ؛ 14000 ريال : چاپ ششم: 978-964-90359-7-0

يادداشت : عربي - فارسي.

يادداشت : چاپ ششم: 1387.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس

موضوع : حج -- رساله عمليه

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

موضوع : حج

موضوع : حج عمره

رده بندي كنگره : BP183/9/ب87م8 1300ي

رده بندي ديويي : 297/3422

شماره كتابشناسي ملي : م 82-4530

[مقدمة]

( به سوي تو ..)

معبود من! اگر توشه ام در سفر به سوي تو اندك است ولي گمان من با توكل بر تو بسي نيكوست؛ و اگر جرمم مرا از عقوبتت به هراس آورده اما اميدواريم، رهايي از كيفرت را نويد داده است؛ و اگر گناهم مرا در معرض عقابت قرار داده، ولي حسن اعتمادم [بر تو] فرياد پاداش تو را در وجودم بر مي كشد؛ و اگر غفلتم مرا از آمادگي براي ديدارت در خواب فرو برده امّا معرفت به آقايي و مهرباني هايت مرا بيداري بخشيده است؛ و اگر رابطه ام با تو به سبب زيادي گناهان و سركشي، تيره گرديده، اما مژده بخشش و خشنوديت آرامش خاطرم مي بخشد. خداي من! از تو درخواست مي كنم به پرتو افشاني رويت و انوار مقام قدست و التماس مي كنم به درگاه تو به عنايات مهربانانه ات و خوبي هاي همراه با محبتت كه گمانم را بر كَرم هاي هميشگي ات و نعمت هاي زيبايت، تحقق بخشي تا به تو تقرّب يابم و نزدت بار يابم و از مشاهده ات نيك بهره مند گردم. صفحه : 10 و اينك من

خودم را در معرض نسيم روح بخش مهربانيّت، قرار داده و باران جود و لطفت را طلب مي نمايم از غضب تو به سوي خشنوديت گريزانم، از تو به سوي خودت فرار مي كنم؛ بهترين داراييت را اميد دارم، بر عطاهاي تو تكيه بنموده ام، به نگهداري تو نيازمندم پروردگار من! آن چه از فضلت بر من ارزاني داشته اي، كاملش بنما و آن چه از روي آقائيت به من بخشيده اي از من باز مستان و گناهاني كه با بردباريت بر من پوشانده اي، آشكار مساز و آن چه از كارهاي زشتم مي داني در گذر. پروردگارم در نزد تو خودت را شفيع قرار مي دهم و از تو به سوي خودت پناه مي آورم. به درگاه تو با طمع در احسانت و ميل و رغبت به منّت گذاريت روي بنموده ام در حالي كه تشنه باران نيكي هايت هستم و باران ابرهاي فضلت را طلب مي نمايم خشنوديت را مي طلبم به درگاه تو روي مي نمايم و در جويبار عطاي تو غوطه ور مي گردم. برترين نيكي ها را در نزدت التماس مي كنم، به ميهماني حضور بسيار زيباي تو وارد مي گردم، و رويت را مي طلبم، بر درب خانه ات حلقه مي كوبم در حالي كه در برابر بزرگي و هست و جلال تو ناتوان و زمين خورده ام؛ پس با من آنسان كه زيبنده توست با بخشش و مهرباني رفتار كن و آن گونه كه خودم مستحق آن از كيفر و استقامت هستم، رفتار مكن به مهربانيّت اي مهربان ترين مهربانان. صفحه : 11

( از چشمه سار ثقلين)

(آياتي از كلام وحي)

وَ أَذِّن فِي النّاس ِ بِالحَج ِّ يَأتُوك َ رِجالًا وَ عَلي كُل ِّ ضامِرٍ يَأتِين َ مِن كُل ِّ فَج ٍّ عَمِيق ٍ «و مردم را دعوت عمومي به حج كن تا پياده و سواري

بر مركب هاي لاغر از هر راه (به سوي خانه خدا) بيايند». جَعَل َ اللّه ُ الكَعبَةَ البَيت َ الحَرام َ قِياماً لِلنّاس ِ وَ الشَّهرَ الحَرام َ وَ الهَدي َ وَ القَلائِدَ ذلِك َ لِتَعلَمُوا أَن َّ اللّه َ يَعلَم ُ ما فِي السَّماوات ِ وَ ما فِي الأَرض ِ وَ أَن َّ اللّه َ بِكُل ِّ شَي ءٍ عَلِيم ٌ «خداوند، كعبه بيت الحرام را وسيله اي براي سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده و هم چنين ماه حرام و قربانيهاي بي نشان و قرباني هاي نشان دار، اين گونه احكام (حساب شده و دقيق) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است مي داند و خداوند به هر چيزي داناست». إِن َّ أَوَّل َ بَيت ٍ وُضِع َ لِلنّاس ِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدي ً لِلعالَمِين َ فِيه ِ آيات ٌ بَيِّنات ٌ مَقام ُ إِبراهِيم َ وَ مَن دَخَلَه ُ كان َ آمِناً وَ لِلّه ِ عَلَي النّاس ِ حِج ُّ البَيت ِ مَن ِ استَطاع َ إِلَيه ِ سَبِيلًا وَ مَن كَفَرَ فَإِن َّ اللّه َ غَنِي ٌّ عَن ِ العالَمِين َ صفحه : 14 «همانا اولين خانه اي كه در روي زمين براي مردم قرار داده شد كه پر بركت و براي هدايت است همان است كه در مكه است؛ در آن نشانه هاي روشن است (از جمله) مقام ابراهيم، و هر كس داخل آن شود در امان خواهد بود و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانائي رفتن به سوي آن دارند، و هر كس كفر بورزد (و حج را ترك كنند به خود زيان رسانيده) خداوند از همه جهانيان بي نياز است». رَبَّنا إِنِّي أَسكَنت ُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرع ٍ عِندَ بَيتِك َ المُحَرَّم ِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجعَل أَفئِدَةً مِن َ النّاس ِ تَهوِي إِلَيهِم وَ ارزُقهُم مِن َ الثَّمَرات ِ لَعَلَّهُم يَشكُرُون َ «پروردگارا

من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و علفي در كنار خانه اي كه حرم تو است ساكن ساختم تا نماز بر پاي دارند، تو قلبهاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزي ده شايد آنان شكر تو را به جاي آورند». إِن َّ اللّه َ وَ مَلائِكَتَه ُ يُصَلُّون َ عَلَي النَّبِي ِّ يا أَيُّهَا الَّذِين َ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيه ِ وَ سَلِّمُوا تَسلِيماً همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مي فرستند، اي كساني كه ايمان آورده ايد بر او درود فرستيد و بسي سلام گوييد. وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جاؤُك َ فَاستَغفَرُوا اللّه َ وَ استَغفَرَ لَهُم ُ الرَّسُول ُ لَوَجَدُوا اللّه َ تَوّاباً رَحِيماً صفحه : 15 و اگر آنان كه بر خود ستم كردند در نزد تو آيند و از خداوند طلب بخشايش كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت نمايد، همانا او (خداوند) بسي بخشنده و مهربان است. يا عِبادِي َ الَّذِين َ أَسرَفُوا عَلي أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّه ِ إِن َّ اللّه َ يَغفِرُ الذُّنُوب َ جَمِيعاً إِنَّه ُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيم ُ اي بندگان من كه بر خود ستم روا داشته ايد، از رحمت خداوند مأيوس نباشيد كه او همه گناهان را مي بخشد، همانا او بخشنده و مهربان است.

(چهل حديث)

(ميهماني خداوند) رسول گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: حاجيان و عمره به جاي آورندگان، ميهمانان خدايند، خداوند آنان را دعوت نمود پس او را اجابت نمودند، و از خداوند درخواست نمودند او [نيز] آنان را عطا نموده است. امام صادق عليه السلام: حج كننده و به جا آورنده عمره، ميهمانان خدا هستند اگر چيزي از او طلب كنند، بدانها ارزاني مي دارد؛ و اگر او

را بخوانند، پاسخشان گويد؛ و اگر شفاعت كنند، شفاعتشان را مي پذيرد؛ و اگر سكوت كنند (چيزي نخواهند) خود بدان ها عطا مي فرمايد و در عوض هر درهم، هزار هزار درهم پاداش داده مي شوند. (اهميت حج) پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: طواف خانه خدا و سعي صفا و مروه و رمي جمرات، قرار داده شده تا ياد خداوند به پا داشته شود. صفحه : 16 امام باقر عليه السلام: اسلام بر پنج چيز بنا شده است: نماز و زكات و حج و روزه و ولايت. (پاداش حج) رسول گرامي صلي اللّه عليه و آله و سلم: براي حج ِ نيكو، پاداشي جز بهشت نيست. (آثار حج) پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: هر كس كه براي حج به راه افتد و [فقط] خدا را قصد نموده باشد، هر آئينه خداوند هر گناهي كه قبلًا انجام داده يا بعداً انجام مي دهد، مي بخشد و شفاعتش براي هر كس كه براي او دعا كند، پذيرفته مي شود. پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: حج ّ به جاي آوريد، زيرا كه حج گناهان را مي شويد چونان كه آب پليدي را. امام صادق عليه السلام: حج و عمره دو بازار از بازارهاي آخرتند؛ و هر كس آن دو را به جا مي آورد، در جوار خداست كه اگر به آن چه آرزو دارد (انجام حج و عمره) دست يابد، خداوند او را مي بخشد؛ و اگر اجل او را مهلت ندهد، پاداش او بر خداست. پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: هر كس خواهان دنيا و آخرت است، ديدار اين خانه (كعبه)

را، قصد كند؛ و هر كس از مكه بازگردد و بر حج در سال آينده عزم داشته باشد، به عمرش افزون گردد. هر كس براي حج يا عمره از خانه اش بيرون آيد، به هر قدمي كه برمي دارد و بر مي نهد چنان كه برگ از درختان فرو مي ريزد، گناهان از بدنش فرو مي ريزد؛ پس هنگامي كه به مدينه وارد آيد و با سلام با من مصافحه كند، ملائكه با سلام با او مصافحه مي نمايند؛ و چون به ذو الحليفه (محدوده مسجد شجره) در آيد و غسل نمايد، خداوند او را از گناهان پاكيزه مي سازد؛ و وقتي دو جامه احرام نو بر تن كند، خداوند حسنات را صفحه : 17 بر وي تازه كند؛ و وقتي كه «لبيك اللّهم ّ لبيك» بگويد، پروردگار او را با لبيك و سعديك پاسخ مي گويد [و مي فرمايد] «كلامت را مي شنوم و تو را مي نگرم»؛ پس هنگامي كه به مكه داخل شود و طواف نمايد و بين صفا و مروه سعي كند، خداوند پيوسته خيرات را بر وي عطا كند؛ و هنگامي كه در عرفات به وقوف پردازد و فرياد ناله ها به نيازها، برخيزد، خداوند به وسيله ايشان بر ملائكه اش مباهات مي نمايد و مي فرمايد: «اي فرشتگان من و اي ساكنان آسمانهايم آيا بر بندگانم نمي نگريد كه چگونه از راه هاي دور، ژوليده و غبار آلوده نزد من آمده اند، مالهايشان را (در اين راه) صرف نمودند و بدنهايشان را در رنج افكنده اند، سوگند به عزت و جلالم كه گنه كارشان را به نيكوكارشان، مي بخشم و آنان را از گناهان بدر آورم مانند روزي كه از مادر زاده شده اند؛ پس هنگامي كه جمرات را

رمي كنند و سرهايشان را بتراشند و خانه (كعبه) را زيارت كنند، فرياد كننده اي از درون عرش فرياد بر مي كشد: «باز گرديد؛ شما بخشيده شديد؛ عمل را از سر گيريد». رسول گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: كسي كه حج به جاي مي آورد، در رفت و بازگشت، در ضمانت خداي عزّ و جل ّ است؛ پس اگر در سفرش رنج يا سختي بدو رسد، گناهانش به وسيله آن بخشيده مي شود و به هر قدمي كه برمي دارد، هزار درجه در بهشت به او عطا مي شود؛ و به هر قطره اي از باران كه به او اصابت مي نمايد، پاداش شهيد برايش منظور مي گردد. (آداب حج) امام صادق عليه السلام: هر گاه اراده حج نمودي، پس قلبت را براي خداوند عزّ و جل ّ قبل از سفر، از هر مشغول كننده اي و تاريكي ِ هر حجابي، پاكيزه كن و همه امورت را به آفريننده ات واگذار، و در همه حركات و سكنات، صفحه : 18 بر او توكل كن؛ و بر قضا و حكم و تقدير او تسليم شو؛ و دنيا و راحتي و مخلوقين را واگذار؛ و حقوقي كه از مخلوقين بر عهده تو است ادا كن؛ و بر توشه و وسيله مسافرتت و يارانت و نيرويت و جوانيت و مالت، اعتماد مكن كه چه بسا اينان براي تو دشمن و موجب نابودي گردند؛ هر كس ادعاي رضايت خداوند نمايد و بر غير او اعتماد كند، خداوند آن [غير] را براي او دشمن و وبال قرار مي دهد تا بداند نه براي او و نه براي ديگري هيچ نيرو و چاره اي نيست مگر با نگهداري خداوند متعال و

توفيق او و آن گاه آماده شو به گونه آمادگي كسي كه اميد بازگشت ندارد؛ و [با ديگران] نيك معاشرت كن؛ و وقتهاي نمازهاي واجب و سنت هاي پيامبر گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم را پاس دار و [نيز بر] آن چه كه از ادب و بردباري و صبر و شكر گزاري و مهرباني و سخاوت و بخشش توشه، در همه اوقات [محافظت نما] سپس با آب توبه خالصانه، خودت را از گناهان بشوي؛ و لباس راستي و صفا و خضوع و خشوع را بر تن نماي؛ و بر هر چيز كه تو را از ياد خداي عزّ و جل ّ باز مي دارد و از بندگيش مانع مي گردد، مُحرِم شو. اجابت (تلبيه) گوي به گونه اجابتي صاف و خالص و پاكيزه براي خداوند عزّ و جل ّ در حالي كه به ريسمان محكم (الهي) چنگ زده اي. و با قلبت همراه فرشتگان اطراف عرش، طواف كن همان گونه كه با جسمت با مسلمين در گرد كعبه طواف مي كني و از ترس هواي نفست و به خاطر دوري جستن از تمامي نيرو و توان خود، هروله كن. آن گاه از غفلت ها و لغزشهايت با خارج شدنت به سوي «مني» بيرون شو و آن چه را كه بر تو حلال نيست و سزاوار آن نيستي «تمنّي» مكن و در صفحه : 19 عرفات به خطاهايت اعتراف كن و پيماني را كه نزد خداوند بر يگانگي او بسته اي، تجديد كن در مزدلفه (مشعر الحرام) و به سوي او تقرب جوي و تقواي او را پيشه كن؛ و هم چنان كه بر كوه (جبل الرحمه) بالا مي روي با روح خود به

سوي ملأ اعلي بالا رو؛ و گلوي هوا و طمع را هنگام قرباني نمودن، بِبُر و شهوتها و پستي ها و خسّت ها و كارهاي ناپسند را هنگام رمي جمرات، پرتاب كن؛ و عيبهاي آشكار و نهان را با حلق موي، از بيخ به ركن؛ و با داخل شدن در حرم، در امان خداوند متعال و حمايت و پوشش و حفظ و سرپرستي او، داخل شو و خانه (كعبه) را در حالي كه به بزرگداشت و تعظيم صاحب آن (خانه) و شناخت و عظمت و سلطنت او مشغولي، طواف كن و حَجَر را از روي رضايت به قسمت او و با خضوع براي عظمتش، ببوس؛ و از غير او با طواف ِ وداع، خدا حافظي؛ كن و روح و درون خود را براي ديدار خداوند در روز ملاقات، با ايستادنت بر [كوه] صفا، پاكسازي كن؛ و در نزد مَروه براي خداوند با مُروّت باش با فاني نمودن صفاتت (در خداوند)؛ و بر شرط حج خود و وفاي به عهدي كه بر آن با پروردگارت پيمان بسته اي، و او را اجابت نموده اي تا روز قيامت استوار باش. و بدان كه خداوند متعال، حج را واجب نساخت و آن را در ميان همه عبادات با فرموده اش «وَ لِلّه ِ عَلَي النّاس ِ حِج ُّ البَيت ِ مَن ِ استَطاع َ إِلَيه ِ سَبِيلًا» به خودش مخصوص نساخت، و سنّتي را در ميان مناسك بر پيامبرش تشريع ننمود، مگر براي آمادگي و اشاره به مرگ و قبر و بعث و قيامت. (اخلاص در حج) امام صادق عليه السلام: حج بر دو گونه است: حج براي خدا و حج براي مردم؛ صفحه : 20 پس كسي كه براي خدا

حج كند، پاداش او در نزد خدا بهشت است؛ و هر كس براي مردم حج كند، پاداش او روز قيامت بر مردم است. هر كس كه براي خدا حج به جا آورد و قصد ريا و شهرت طلبي، نداشته باشد، خداوند حتماً او را مي آمرزد. (نشانه قبولي حج) پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: نشانه قبولي حج آن است كه عبد گناهاني را كه انجام مي داده، ترك نمايد. (ثواب ختم قرآن در مكه) امام زين العابدين عليه السلام: هر كس قرآن را در مكه ختم كند، نمي ميرد تا اين كه پيامبر خدا را ببيند و جايگاهش را در بهشت رؤيت نمايد. (نور حج) امام صادق عليه السلام: حج گزار مادامي كه به گناه آلوده نشده، نور حج همراه اوست. (حجر الاسود) حجر [الاسود] به منزله دست راست خداوند در روي زمين است، پس كسي كه دستش را بر آن كشد، هر آينه با خداوند بيعت نموده كه او را نافرماني نكند. (نگاه به كعبه معظمه) امام علي عليه السلام: هنگامي كه براي حج، به سوي خانه خدا روانه شديد، به خانه كعبه زياد بنگريد، زيرا صد و بيست رحمت براي خدا در كنار خانه اش مي باشد: شصت رحمت براي طواف كنندگان و چهل رحمت براي نمازگزاران، و بيست رحمت براي نگاه كنندگان (به خانه) امام صادق عليه السلام: كسي كه به كعبه بنگرد، پيوسته براي او نيكي نوشته مي شود و گناه از او محو مي شود تا زماني كه نگاهش را از آن برگيرد. صفحه : 21 امام صادق عليه السلام: كسي كه با معرفت به كعبه بنگرد و حق و حرمت ما را

چنان كه حرمت كعبه را مي شناسد، دريابد، خداوند گناهانش را مي بخشد و اندوه دنيا و آخرتش را كفايت فرمايد. (ثواب نماز در مسجد الحرام و مسجد النبي) پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: يك نماز در مسجد الحرام، برابر با صد هزار نماز؛ و يك نماز در مسجد من، برابر با هزار نماز است؛ و در بيت المقدس، برابر با پانصد نماز است. امام صادق عليه السلام: در اين مسجد (مسجد النبي صلي اللّه عليه و آله و سلم) زياد نماز بخواهيد هر قدر مي توانيد كه تحقيقاً براي شما بهتر است و بدانيد كه گاهي كسي در امر دنيا زيرك است، مي گويند چقدر فلاني زيرك است، پس چگونه است كسي كه در امر آخرتش زيرك باشد. (ذكر گفتن در حال حج) پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلم: حج گزار هيچ تسبيح و تهليل و تكبيري نمي گويد مگر آن كه به سبب آنها بشارتي دريافت مي دارد. (ترك حج) امام صادق عليه السلام: در ترك حج، هيچ خير و خوبي نيست. ابو سعيد [مي گويد] از امام صادق عليه السلام از تفسير فرمايش خداوند متعال «مَن كان َ فِي هذِه ِ أَعمي فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعمي وَ أَضَل ُّ سَبِيلًا» سؤال كردم [آن حضرت] فرمودند: او كسي است كه حج را يعني حَجّة الاسلام به تأخير مي اندازد تا مرگ او را دريابد. صفحه : 22 (ثواب طواف و نماز آن) امام باقر عليه السلام: هيچ بنده با ايماني نيست كه گرد اين خانه هفت بار، بگردد (طواف كند) و دو ركعت نماز بخواند و طواف و نماز آن را نيكو به جا آورد مگر آن

كه خداوند او را ببخشد. (مغفرت در عرفات) پيامبر گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: در ميان گناهان، گناهاني است كه بخشيده نمي شوند مگر در عرفات. (خصلت هاي لازم در سفر حج) امام باقر عليه السلام: چه بهره اي برد كسي كه اين راه را به پيمايد اگر سه خصلت در او نباشد: تقوايي كه او را از نافرماني هاي خداوند، مانع شود، و بردباريي كه به وسيله آن بر غضبش چيره آيد، و معاشرت نيكو با همراهيان خود. (كمك به همراهان) شخصي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: هنگامي كه ما به مكه مي رسيم، همراهانم به طواف مي پردازند و مرا وا مي نهند تا وسايلشان را نگهداري نمايم، ايشان فرمود: تو پاداشت از آنان بيشتر است. (ديدار و مصافحه با حاجي) امام زين العابدين عليه السلام: بر حاجي و عمره كننده به سلام و مصافحه مبادرت كنيد قبل از آن كه با گناهان آميخته شوند. امام صادق عليه السلام: كسي كه حج كننده اي را ملاقات نمايد و با او مصافحه كند، مانند كسي است كه حجر را استلام كرده است. (كمك و رسيدگي به خانواده حاجي) امام سجاد عليه السلام: هر كس در غياب حج گزار، به خانواده و اموال او صفحه : 23 رسيدگي كند، پاداشي چون حج گزار دارد حتي به گونه اي كه گويي سنگ هاي كعبه را استلام نموده است. (ثواب عمره) رسول گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: بدان كه عمره حج اصغر است و همانا يك عمره برتر است از دنيا و آن چه در اوست و حج، برتر از عمره است. رسول گرامي اسلام صلي

اللّه عليه و آله و سلم: پاداش حج بهشت است، و عمره كفّاره هر گناهي است. رسول گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: هر كسي براي عمره خارج گردد پس مرگ او را دريابد، براي او پاداش عمره كننده تا روز قيامت، نوشته مي شود. (زيارت مدينه منوّره) [شخصي] از امام محمّد باقر عليه السلام سؤال نمود كه آيا ابتدا به مدينه روم يا مكّه؟ ايشان فرمود: از مكه آغاز كن و به مدينه پايان بخش كه اين گونه برتر است. رسول گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم: كسي كه حج به جا مي آورد [و] پس [از آن] قبر مرا بعد از مماتم زيارت كند مانند كسي است كه مرا در حال زندگاني، زيارت كرده باشد. پيامبر گرامي صلي اللّه عليه و آله و سلم: اي علي كسي كه مرا در حال حياتم يا در مماتم زيارت كند، يا تو را در حال حياتت يا در ممات زيارت كند يا زيارت كند دو پسر تو را در حياتشان يا در مماتشان، براي او ضامن مي شوم در روز قيامت كه او را از هراسها و سختي هاي قيامت نجات دهم تا او را در رتبه خودم با خودم همراه سازم. [كسي گويد] كه به امام باقر عليه السلام عرض كردم فدايت شوم كسي كه با قصد به زيارت رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلم رود، چه پاداشي دارد؟ فرمود: براي او بهشت است. صفحه : 24 زيد شحّام [گويد] به امام صادق عليه السلام عرض كردم چه

ثوابي است براي كسي كه زيارت كند يكي از شما را؟ فرمود: مانند كسي است كه رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلم را زيارت نموده باشد. امام صادق عليه السلام: حضرت فاطمه عليها السلام در هر صبح شنبه به زيارت قبور شهدا مي رفت پس نزد قبر حمزه مي آمد و براي او طلب رحمت و آمرزش مي نمود. صفحه : 25

وجوب حج

(فصل اول آشنايي اجمالي با حج و عمره)

اشاره

سفر به مكّه معظّمه از ايران و ديگر مناطقي كه شانزده فرسخ يا بيشتر با مكّه مكرّمه فاصله دارند، معمولًا به دو منظور انجام مي شود: (1 عمره مفرده 2 حج ّ تمتّع)

(عمره مفرده)

سفرهايي كه در غير ايّام حج به مكّه مكرّمه انجام مي شود، معمولًا جهت به جا آوردن «عمره مفرده» است. عمره مفرده بر افرادي كه شانزده فرسخ يا بيشتر با مكّه مكرّمه فاصله دارند مانند ايران ابتداءً واجب نمي شود، ولي كسي كه قصد انجام حج را ندارد و يا از موارد استثنا كه خواهد آمد نيست و بخواهد به مكّه وارد شود، بايد با «احرام ِ» براي عمره مفرده وارد شود و جهت خروج از احرام بايد بقيّه اعمال آن را انجام دهد. عمره مفرده از هفت عمل تشكيل مي شود صفحه : 28 1 احرام 2 طواف 3 نماز طواف 4 سعي بين صفا و مروه 5 تقصير 6 طواف نساء 7 نماز طواف نساء (هر كسي مي تواند «عمره مفرده» انجام دهد) كسي كه مي خواهد عمره مفرده انجام دهد، شرط خاصّي براي او نيست حتّي بچّه اي كه و اعمال عمره را مي فهمد مميّز است و مي تواند مُحرم شود و نيز مُحرم كردن بچّه غير مميّز يا شخص غير عاقل توسّط ولي ّ آنها جايز است ولي جهت خروج از احرام بايد اعمال عمره به نحو صحيح انجام شود.

(حج ّ تمتّع)

«حج ّ تمتّع» مجموعه اعمالي است كه فقط در موسم حج، صورت مي گيرد و ماههاي حج عبارتند از «شوّال» و «ذي القعده» و «ذي الحجّه». اصل اعمال حج، در ماه «ذي الحجّه» به طور معمول از هشتم صفحه : 29 شروع و به مدّت چند روز ادامه پيدا مي كند، ولي عمره تمتّع يعني عمره اي كه قبل از اعمال حج بايد انجام شود انجام دادن آن از اوّل «شوّال» مانعي ندارد؛ بخلاف عمره مفرده كه داراي

زمان خاصي نيست. (اعمال حج ّ تمتّع) حج ّ تمتّع از دو قسمت تشكيل مي شود: 1 عمره تمتّع 2 اعمال حج ّ 1 «عمره تمتّع» كه قبل از انجام حج صورت مي گيرد و از پنج عمل تشكيل مي شود. 2 «اعمال حج» سيزده عمل است كه با ضميمه عمره تمتّع هيجده عمل مي شود. (موارد حج ّ) افرادي كه در موسم حج، عازم مكّه معظّمه مي شوند، معمولًا به قصد انجام دادن حج ّ تمتّع، مشرف مي گردند؛ و حج آنها بر چند گونه است: الف « (حَجّة الاسلام)»: افرادي كه شرايط وجوب حج را دارا مي باشند و « (مستطيع)» شده اند، حج ّ آنها، « (حج ِ واجب)» است خواه در سال اوّل استطاعت باشند يا از سابق مستقر شده باشد اگر چه استطاعت باقي نيست. حجة الاسلام در تمام عمر، بر افراد واجد شرايط فقط يك مرتبه، واجب مي شود. صفحه : 30 ب « (حج مستحبي)»: افرادي كه شرايط وجوب حج را دارا نيستند، يا قبلًا حج ِ واجب خود را به جا آورده اند، حج آنها «حج مستحبي» است و اختيار حج تمتّع افضل است. ج « (حج نيابي)»: افرادي كه حج را براي شخص ديگري انجام مي دهند، خواه اجير شده باشند يا به نحو تبرّع باشد حج آنها «حج ّ نيابي» است خواه از زنده باشد يا مرده، به جهت وصيّت باشد يا استقرار حج بر ميّت اگر چه وصيت نكرده، در حج مستحبي باشد يا واجب، و داراي شرايط و ضوابط خاصي است كه إن شاء اللّه ذكر خواهد شد. د حجّي كه به وسيله نذر يا عهد يا

قَسَم، بر كسي واجب شده باشد. ه كسي كه حج خود را و لو مستحبي يا نيابي بوده، افساد نموده باشد، بايد پس از اتمام حج در اين سال در سال بعد هم حج به جا آورد. (تذكّر) 1 موارد پنج گانه اي كه براي حج ذكر شد، از نظر اصل اعمال يكسان مي باشند، و از جهت بعضي شرايط خاص، اختلافاتي دارند كه در جاي مناسب ذكر مي شود. 2 حج ِ واجب، منوط به دارا بودن شرايطي است ولي حج مستحبي شرط خاصي ندارد غير از آن كه نبايد بر عهده شخص، حَجّة الاسلام باشد. صفحه : 31

(فصل دوم شرايط واجب شدن حج ّ تمتّع)

اشاره

چنانچه اشاره شد بايد شرايط خاصي فراهم شود تا «حَجّة الاسلام» بر شخصي واجب شود، اين شرايط عبارتند از: (اول و دوم) «بلوغ» و «عقل» (سوّم) اين كه «مستطيع» باشد؛ و معناي مستطيع بودن، توانايي بر تمامي امور ذيل است: 1 «توانايي مالي براي سفر به حج يا توانايي بذلي» يعني هزينه سفر و وسيله نقليّه برايش فراهم باشد. 2 «توانايي مالي در اداره زندگي تا بازگشت از حج». 3 توانائي اداره زندگي پس از بازگشت از حج (رجوع به كفايت). 4 «توانايي جسمي» يعني قادر بر انجام دادن اعمال يا سفر كردن باشد، و گر نه بايد نائب بگيرد. 5 «توانايي طريقي» يعني راه باز و امن باشد. 6 «توانايي زماني» يعني وقت كافي براي رسيدن به مكه و انجام اعمال حج داشته باشد. صفحه : 32 (چند تذكر:) 1 رفتن به حج نبايد باعث شود كه انسان كار واجبي را كه اهميّت آن از حج بيشتر است، ترك نمايد؛ يا

حرامي را انجام دهد كه ترك آن مهمتر از حج باشد؛ يا ضرري كه عادتاً تحمّل آن ممكن نيست بر او وارد شود. 2 كسي كه شرايط وجوب حج را دارا نيست مي تواند حج مستحبي يا نيابي انجام دهد و در صورتي كه بعداً شرايط وجوب را پيدا نمايد، كفايت از حج ِ واجب نمي نمايد. 3 اگر كسي شرايط وجوب حج برايش فراهم شده بوده ولي نمي دانسته و تصور مي كرده كه وظيفه او حج مستحبي است و آن را به قصد وظيفه فعلي به جا آورده حج او كفايت از حج ِ واجب مي نمايد. (اگر كسي كه حج بر او واجب شده، در انجام آن كوتاهي كند) ( (مستقر شدن حج)) 1 كسي كه داراي شرايط وجوب حج باشد، بايد در اولين سال، حج به جا آورد؛ و اگر در انجام آن كوتاهي كند، علاوه بر اين كه معصيت نموده حج بر او «مستقر» مي شود، يعني حج بر ذمّه و عهده او ثابت مي شود، و بايد آن را به هر نحو ممكن در اولين وقت ممكن، انجام دهد؛ حتي اگر هزينه سفر را از دست داده باشد، بايد با قرض يا مثل آن به حج برود هر چند برايش سخت باشد، مگر اين كه به حدّ غير مقدور برسد؛ و چنانچه وفات كند و حج را به جا نياورده باشد، بايد از طرف او قضا شود. 2 كسي كه حج بر ذمّه و عهده او ثابت و مستقر شده، يعني حج بر او واجب شده بوده ولي در انجام آن كوتاهي نموده است، هنگام مرگش واجب است وصيّت كند كه

براي او حج به جا آورند. صفحه : 33

(توضيح شرايط وجوب حج)

شرط اوّل و دوم: حج «بلوغ» و «عقل»:

(بلوغ) 1 يكي از شرايط وجوب حج، «بلوغ» است؛ پس اگر شخصي كه بالغ نشده حج به جا آورد، كفايت از حج ِ واجب نمي كند. 2 اگر شخص نابالغ به حج برود و در اثناي آن بالغ شود و شرايط استطاعت را داشته باشد، دو حالت دارد: الف اگر قبل از احرام، بالغ شود، حج او حجّة الاسلام است. ب اگر بعد از شروع صحيح حج و قبل از وقوف مشعر، بالغ شود، كفايت از حج ِ واجب مي نمايد و نيّت هاي گذشته او بنا بر اظهر نياز به از سر گرفتن ندارد. 3 هر گاه شخصي به گمان اين كه هنوز بالغ نشده، حج استحبابي به جا آورد و بعداً معلوم شود كه بالغ بوده، اگر شرايط استطاعت را دارا بوده، و به نيت امر فعلي به جا آورده حج او كفايت از حج ِ واجب مي نمايد. 4 احرام شخص نابالغ و حج وي داراي شرايطي است كه در بخش احرام ذكر مي گردد. (عقل) 1 بر ديوانه، حج واجب نمي شود؛ ولي اگر در اثنا به نحوي كه در بلوغ گذشت عاقل شود و استطاعت و قدرت بر انجام دادن اعمال حج را دارا باشد، حج بر او واجب مي شود. صفحه : 34 2 جايز است كه ولي ِّ شخص مجنون او را به گونه اي كه در احرام غير بالغ خواهد آمد مُحرم نمايد و عهده دار انجام تكاليف او گردد. 3 شخصي كه در زمان بهبودي، حج بر او واجب شده بوده و به جا نياورده تا ديوانه شده، ولي ّ او از طرف وي اگر مال داشته باشد بنا بر احوط،

نائب مي گيرد با تفصيلي كه در مورد ياس از بهبودي و .. خواهد آمد؛ و اگر وفات كند از طرف او قضا مي كند.

(شرط سوّم وجوب حج: استطاعت)
اشاره

شرط سوّم وجوب حج آن است كه شخص، «مستطيع» باشد؛ و «استطاعت» آن است كه توانايي و قدرت از چند جهت براي او حاصل باشد كه اجمال آن گذشت، و اكنون به ياري خداوند متعال، به تفصيل، بيان مي شود:

1 توانايي زماني

يكي از شرايط استطاعت آن است كه زمان مناسب و كافي براي رفتن به مكه و به جا آوردن اعمال واجب را داشته باشد، پس: الف اگر كسي شرايط وجوب حج را دارا باشد و زمان كافي براي تهيه مقدمات آن داشته باشد ولي در تهيه آنها كوتاهي نمايد و حج در همان سال از او فوت شود، حج بر او مستقر و ثابت مي شود و بايد در اولين وقت ممكن به هر نحو اگر چه با سختي آن را به جا آورد. ب اگر توانايي بر حج، در زماني حاصل شود كه وقت صفحه : 35 لازم براي رفتن به حج باقي نمانده، يا به قدري كم مانده باشد كه امكان حج باشد ولي مشقّت زياد در آن باشد كه عادتاً تحمّل نمي شود، حج واجب نيست و نگهداري هزينه براي سال آينده لازم نيست، و اگر در سال آينده از همه جهات، استطاعت حاصل بود، حج واجب مي شود.

2 (توانايي طريقي (باز بودن و امن بودن راه حج))

شرط ديگر استطاعت آن است كه راه حج باز باشد، و در راه خطري متوجه خود شخص يا ناموس يا اموال او نشود؛ پس: الف اگر شخصي استطاعت بر حج از ساير جهات را دارا باشد ولي راه بسته باشد يا خطري متوجّه او باشد كه عرفاً به آن اعتنا مي كنند، حج واجب نمي شود. ب اگر رفتن به حج، متوقّف بر تهيّه مقدماتي باشد، مثل گرفتن گذرنامه و يا ثبت نام براي حج و امثال آنها، بايد اقدام نموده و آن مقدمات را تهيّه نمايد. ج اگر براي حج، دو راه وجود داشته باشد و يكي

بي خطر و امن باشد و ديگري امنيّت نداشته باشد، بايد از راه امن برود هر چند دور باشد، يا مثلًا از راه دريا باشد، و وجوب حج، ساقط نمي شود. د كساني كه از كشور خودشان ممكن نباشد به حج بروند اما از كشورهاي ديگر هر چند با هزينه بيشتر امكان تشرف به حج باشد، و موجب خطر و ضرري كه عادتاً تحمل نمي شود، نشود، مستطيع هستند و بايد از آن راه اقدام كنند. صفحه : 36

(3 توانايي بدني)

افرادي كه توانائي بدني بر انجام حج ندارند ولي ساير شرايط را دارا هستند، به تفصيل ذيل بايد نائب بگيرند و بر شخص آنها حج واجب نيست. افرادي كه وضعيّت آنها به گونه اي است كه به هيچ وجه قدرت بدني بر حج ندارند و يا رفتن آنها باعث زحمت و مشقّتي شود كه عرفاً قابل تحمل نيست، بر دو گونه اند: 1 افرادي كه قبلًا حج بر آنها واجب شده و در سال اوّل، توانايي بدني بر حج داشته اند و در انجام آن كوتاهي كرده اند و حج بر آنها مستقر شده است، اگر: اميد بهبودي و توانايي انجام دادن حج را نداشته باشند، واجب است فورا نائب بگيرند؛ و اگر عذر برطرف شد، احتياط در اعاده است. و اگر اميد بهبودي داشته باشند، احوط آن است كه فوراً نائب بگيرند و احتياطات مناسب را بعداً انجام دهند به گونه اي كه اطمينان حاصل نمايند كه به تكليف حجّة الاسلام عمل نموده است. 2 و افرادي كه در سال اوّل استطاعت در رفتن به حج كوتاهي نكرده اند ولي اكنون توانائي ندارند، اگر: اميد بهبودي ندارند، بايد فوراً نائب

بگيرند. و اگر اميد بهبودي دارند، احتياط مستحب آن است كه نائب بگيرند و اگر عذر آنها برطرف شد، حج را خودشان نيز به جا آورند. صفحه : 37

4 (توانايي تأمين هزينه زندگي در زمان حج و بعد از آن)

بر كسي حج واجب مي شود كه علاوه بر داشتن شرايطي كه قبلًا گذشت و بعداً ذكر مي شود: (اوّلًا): هزينه اهل و عيال خودش را در زمان حج داشته باشد. (ثانياً): وضعيت زندگي او نسبت به بعد از زمان حج به صورت يكي از حالات ذيل باشد. (الف) اگر كسي داراي شغل مناسبي باشد كه بعد از بازگشت از حج، قادر باشد زندگي خود و خانواده اش را به راحتي اداره نمايد و دچار تهي دستي نگردد با دارا بودن شرايط ديگر كه حج بر او واجب است. (ب) اگر شخصي داراي شغل مناسبي نباشد ولي رفتن به حج و صرف مبلغ در آن، تأثير قابل توجّهي در زندگي او نمي گذارد، يعني چه به حج برود يا نرود، از حدّ قبلي زندگي خود پايين تر نمي آيد در صورت بودن شرايط ديگر، حج بر او واجب است. صفحه : 38 (ج) اگر كسي داراي شغل نيست، ولي به اندازه اي مال دارد كه با آن مي تواند زندگي خودش را به راحتي اداره نمايد، حج بر او واجب مي شود. (د) افرادي كه در تمام مدت عمر، تحت تكفّل كسي هستند، مانند خانمي كه شوهر نموده و نفقه او بر شوهرش مي باشد، با تحقق شرايط ديگر بر آنها حج واجب مي شود. (ه) افرادي كه از وجوه شرعي مانند خمس و زكات زندگي خود را اداره مي كنند و به صورت عادي، مخارج زندگي را به صورت حتمي و بدون مشقّت به وسيله آن

وجوه تأمين مي نمايند، حج بر آنها واجب مي گردد.

5 (استطاعت مالي يا بذلي)

فراهم بودن هزينه سفر پنجمين شرط از شرطهاي استطاعت است. اگر هزينه حج به يكي از گونه هاي ذيل فراهم شود با تحقق شرايط ديگر، حج واجب مي شود: (الف) اگر خود شخص هزينه سفر حج را دارا باشد، يا مالي داشته باشد كه با فروش آن با شرايطي كه بعداً ذكر مي شود بتواند هزينه حج را تهيّه نمايد، حج بر او واجب است. و اين گونه توانايي «استطاعت مالي» ناميده مي شود. (ب) اگر كسي هزينه سفر و حج و مال معادل آن را نداشته باشد اما شخص ديگري به او بگويد: «تو به حج برو، هزينه حج تو و مخارج خانواده تو بر عهده من باشد» در صورتي كه اطمينان به گفته بذل كننده داشته باشد، حج بر او واجب مي شود، و در آن «رجوع به كفايت» كه گذشت شرط نيست. صفحه : 39 به اين حج «حج ّ بذلي» مي گويند و داراي شرايط خاصي است كه خواهد آمد. (استطاعت مالي و انواع آن) استطاعت مالي با تحقق يكي از گونه هاي ذيل، حاصل مي شود: 1 مالك هزينه حج باشد. 2 اگر كسي مالك هزينه سفر و وسيله نقليّه نباشد ولي نزد او از ديگري مالي باشد كه به اندازه حج باشد و ماذون باشد در تملّك آن در هر وقت بخواهد و يا تصرّفش در آن جايز باشد به گونه اي كه مالك آن مال نتواند او را منع نمايد، مثل اين كه در ضمن عقدِ لازم شرط شده باشد كه او حق تصرف يا تملّك داشته باشد استطاعت مالي براي او حاصل است

و بايد به حج برود. 3 اگر كسي مالي به انسان به اندازه هزينه حج ببخشد بدون اين كه با او شرط كند كه صرف در حج نمايد. 4 هر گاه كسي هزينه حج را در اختيار نداشته باشد، ولي وضع او به گونه اي است كه در بين راه يا مثلًا خود مكه معظّمه با شغلي كه در شأن او باشد، مي تواند آن را تهيّه نمايد، بنا بر اظهر، حج بر او واجب مي شود؛ و هم چنين است اگر از كسي طلبي دارد كه در راه يا در مقصد، وصول مي شود. صفحه : 40 (سه مسأله:) 1 استطاعت مالي نسبت به مكاني كه شخص در آن است لحاظ مي شود هر چند آن مكان، وطن او نباشد؛ پس هر گاه شخصي مثلًا به مدينه منوّره يا جده برود و در آنجا براي او استطاعت حاصل شود، حج بر او واجب مي شود هر چند اگر در شهر خودش بود، مستطيع نمي شد. 2 داشتن هزينه بازگشت، هنگامي معتبر است كه كسي قصد بازگشت به وطنش را داشته باشد، در غير اين صورت، هزينه بازگشت به جايي را بايد داشته باشد كه مي خواهد به آنجا بازگردد، مگر اين كه آنجا از وطنش دورتر باشد كه در اين صورت در حالت عادي هزينه بازگشت به وطن معتبر است. 3 تحقق استطاعت، منوط به داشتن پول قرباني نيست. (فروش اموال براي تهيّه هزينه حج) 1 هر گاه كسي زياده بر احتياجات مناسب شأن زندگي خود، ملك يا مالي داشته باشد، و آن ملك يا مال، جهت حج او كافي باشد، اگر

ديگر شرايط استطاعت را دارا باشد، بايد آن را بفروشد و صرف در حج نمايد. 2 اگر شخصي با شرايطي كه در مسأله قبل بيان شد مالي دارا باشد، و فروش آن ممكن نباشد مگر به كمتر از قيمت به گونه اي كه باعث ضرر زياد بر او شود، فروش آن واجب نمي باشد؛ امّا اگر ضرر به خاطر بالا رفتن هزينه حج باشد و به حدّ غير عقلايي نرسيده باشد، تأخير جايز نمي باشد و بايد با فروش آن، به حج برود. 3 فروختن لوازم ضروري زندگي مانند منزل مناسب شأن و اثاث منزل و هر چيزي كه براي حفظ شأن و آبروي او لازم است واجب نيست؛ ولي اگر كسي مثلًا خانه اي دارد كه با فروش آن علاوه بر هزينه حج، قادر صفحه : 41 است منزل مناسب شأن تهيّه نمايد، لازم است آن را بفروشد و به حج برود. 4 كسي كه دو خانه دارد و در يكي از آن دو خانه بتواند بدون ناراحتي و مشقّت زندگي نمايد، در صورتي كه يكي از آن دو خانه جهت حج او كافي باشد بايد آن را بفروشد و صرف در حج نمايد، و اين حكم در ساير اموال و وسايل نيز جاري است. كسي كه هزينه حج را دارد ولي براي مصارف زندگي به آن نياز دارد [ ] 1 قبل از حركت كاروان، اگر مالي به اندازه هزينه حج داشته باشد ولي جهت ِ مصارف زندگي به آن مال، نياز داشته باشد، مي تواند آن را در آن مصارف صرف نمايد و مستطيع نمي شود. 2 اگر كسي پول كافي براي حج داشته باشد ولي به آن پول

براي امور زندگي مثل ازدواج نياز داشته باشد، در صورتي كه صرف آن پول در حج، موجب ناراحتي و مشقتي در زندگي او شود كه عرفاً غير قابل تحمّل، يا موجب واقع شدن در حرام است، حج بر او واجب نيست و اگر حج نمايد كفايت از حج ِ واجب نمي نمايد؛ ولي اگر صرف آن مبلغ در حج، موجب مشقت و ناراحتي نشود، حج بر او واجب است. وصول طلب براي حج [ ] اگر كسي طلبي داشته باشد و به اندازه هزينه حج ّ او باشد، يا هزينه حج او را كامل كند و ديگر شرايط استطاعت را نيز دارا باشد: الف اگر وقت وصول طلب نرسيده باشد، وصول واجب نيست، مگر آن كه اگر طلب كند، بدهكار حاضر به پرداخت باشد كه در اين صورت، گرفتن واجب است و بايد به حج برود. ب و اگر وقت وصول طلب فرا رسيده باشد، واجب صفحه : 42 است وصول كند. و اگر بدهكار بد حساب باشد و حاضر به پرداخت نشود، در صورتي كه طلبكار در ضرر و حرج نمي افتد، بايد او را مجبور به پرداخت نمايد هر چند متوقّف بر مراجعه به حاكم جور باشد. (مواردي كه مطالبه طلب براي حج، واجب نيست) در موارد ذيل، مطالبه و گرفتن طلب براي حج واجب نمي باشد: الف بدهكار قدرت بر پرداخت بدهي را نداشته باشد. ب بدهكار بد حساب باشد و مجبور كردن به پرداخت او ممكن نباشد. ج بدهكار بد حساب باشد و مطالبه بدهي موجب درد سري شود كه عرفاً تحمّل آن مطابق با شأن طلبكار نباشد. د گرفتن طلب، متوقّف

بر مراجعه به حاكم باشد و اين امر، موجب ذلّت و پايين آمدن شأن طلبكار شود به گونه اي كه تن دادن به آن عقلايي نباشد. ه مهلت وصول طلب نرسيده باشد و بدهكار نيز حاضر به پرداخت نباشد. و وصول طلب به گونه اي موجب ضرر باشد كه عرفاً به آن تن داده نمي شود. (قرض با اعتماد بر طلب) اگر وقت وصول بدهي فرا نرسيده باشد ولي طلبكار امكان قرض گرفتن به راحتي و بدون كسر شأن برايش ممكن باشد و مطمئن باشد كه بدهكار در وقت مقرّرِ براي وصول، آن را پرداخت مي نمايد و قرض صفحه : 43 خودش را با آن ادا مي نمايد، وجوب حج و تحقّق استطاعت، خالي از وجه نيست. (آيا بر افرادي كه بدهي دارند حج واجب مي شود؟) 1 افرادي كه هزينه حج را دارند و بدهي نيز دارند، بر دو گونه اند: الف اين كه اگر آن مبلغ را در حج صرف نمايند، قدرت بر پرداخت بدهي را نيز دارند كه (با تحقّق ديگر شرايط) حج واجب است. ب اين كه اگر آن مبلغ را صرف در حج كنند، قدرت بر پرداخت بدهي نخواهند داشت كه در اين صورت اگر وقت پرداخت بدهي رسيده باشد و طلبكار راضي نيست بدهي در ذمه بدهكار باقي باشد، بايد بدهي پرداخت شود و حج واجب نيست؛ و اگر وقت ِ پرداخت نرسيده يا طلبكار راضي است كه دين باقي باشد چنانچه اطمينان دارند كه بعداً در وقت مطالبه يا فرا رسيدن وقت پرداخت بدهي، مي توانند دين را ادا كنند، واجب است با تحقق ساير شرايط به حج بروند و گر نه

حج واجب نيست. (افرادي كه بدهي شرعي مانند خمس و زكات دارند) 1 بدهي شرعي مانند خمس و زكات حكم آن مانند ساير بدهي ها است، كه در مسأله قبل بيان شد، و فرقي نمي كند خمس و زكات در عين مال باشد، يا در ذمّه و عهده شخص، ثابت شده باشد. 2 كسي كه حج بر او واجب شده و خمس و زكات يا حقوق واجب ديگر بدهكار است، لازم است آنها را پرداخت نمايد و تا پرداخت ننموده جايز نيست به حج برود. صفحه : 44 3 خواهد آمد كه بدهي در «توانايي بذلي»، مانع واجب شدن حج نيست. (قرض گرفتن براي حج واجب) 1 كسي كه قدرت مالي بر انجام دادن حج ندارد، لازم نيست براي حج پول قرض نمايد، مگر اين كه با دارا بودن شرايط ديگر قدرت بر پرداخت بدهي را داشته باشد به اين نحو كه الآن مالي دارد كه بعد از حج با فروش آن مي تواند بدهي خود را بپردازد، يا اين كه از كسي طلبي دارد و مي داند كه اگر قرض كند، بدهكار در وقت مقرّر، بدهي خودش را مي پردازد، كه در اين موارد حج واجب است. 2 اگر كسي بعداً قدرت بر پرداخت دين داشته باشد ولي فعلًا ما به ازاي آن را ندارد، در وجوب فعلي حج، تأمّل است. (استحباب قرض براي حج مستحبي) كسي كه شرايط استطاعت را دارا نيست، مستحب است كه قرض كند و به حج برود هر چند كه جاي حج ِ واجب او، محسوب نمي شود. (كسي كه مالي دارد ولي امكان صرف آن در حج نيست) 1

اگر هزينه حج برايش فراهم نباشد مگر به وسيله مالي كه در دسترس او نيست و نمي تواند به صورت متعارف به آن دسترسي پيدا نمايد، حج بر او واجب نمي شود. 2 كسي كه ملك يا مالي به اندازه هزينه حج دارد ولي تبديل آن به پول و هزينه حج برايش مقدور نباشد مگر به تحمّل ضرر زيادي كه تحمّل آن عقلايي نباشد، حج بر وي واجب نمي شود. (كسي كه مالي به اندازه حج داشته ولي اكنون از دست داده) كسي كه مالي داشته كه براي حج او كافي بوده و اكنون آن را از صفحه : 45 دست داده خواه عقيده اش اين بوده كه آن مال كافي نيست؛ يا غفلت داشته كه چنين مالي دارد يا براي حج كافي است؛ يا از اصل وجوب حج غافل بوده و غفلت او از روي تقصير نبوده، و خواه در وجوب حج شك داشته يا غافل بوده و غفلت او از روي تقصير بوده و زماني ملتفت شد كه پول و مال را از دست داده و قدرت بر حج ندارد، ظاهر اين است كه اگر شرايط ديگر را داشته، حج بر ذمّه و عهده او مستقر شده است. (مستطيع شدن بانوان و مسأله مهريه آنها) 1 خانمي كه مهريّه او كفاف هزينه حجّش را مي دهد يا هزينه حج او را كامل مي كند: الف اگر تقاضاي مهر از شوهر، باعث ناراحتي و مشكلات در زندگي نشود و او حاضر به پرداخت باشد، مستطيع است و مطالبه مهر نه تنها مانعي ندارد، بلكه لازم است. ب اگر

تقاضاي مهر، موجب ناراحتي و مشكلات در زندگي شود، مطالبه آن لازم نيست و استطاعت حاصل نمي شود. 2 اگر مردي در ضمن عقد، به هم سرش وعده سفر حج داده باشد، صرف وعده، موجب استطاعت زن نمي شود، ولي بر شوهرش لازم است به وعده اش وفا كند، و حكم مطالبه آن با فرض اين كه استحقاق مطالبه كردن ثابت شده باشد مانند مهر است. 3 اگر مردي به هر علتي مهريّه هم سرش را نپردازد، حج بر هم سرش واجب نمي شود و با ترك آن، حج بر او مستقرّ نمي شود؛ ولي اگر مرد، حاضر به پرداخت بوده و زن مطالبه نكرده باشد، حج بر عهده زن مستقر مي گردد. صفحه : 46 4 در صورتي كه زن مستطيع شود، اذن شوهر شرط نيست؛ و حتي اگر اذن ندهد، زن بايد به حج برود؛ و شوهر نيز نمي تواند زن را از حج ِ واجب، منع نمايد؛ بلي در صورت سعه وقت، مي تواند رفتن او را تا آخرين كاروان به تأخير بياندازد. و زني كه در طلاق رجعي است و عدّه اش تمام نشده، مانند زن شوهر دار است. 5 استطاعت بانوان، منوط به امكان همراه داشتن مَحرم نيست؛ بلي اگر بر خود بترسد، لازم است مَحرمي همراه خود ببرد هر چند مستلزم خرج كردن مبلغي باشد، البته به شرط آن كه به حدّ اجحاف نرسد؛ و اگر در فرض اخير قدرت بر پرداخت هزينه سفرِ مَحرم را ندارد، حج بر او واجب نمي باشد. 6 «رجوع به كفايت»، در خانمهايي كه شوهر نموده اند و تحت تكفّل او مي باشند، محقّق مي باشد و به بيش از آن نيازي نيست. 7 اگر خانمي براي حج ثبت نام

نموده باشد و هنوز نوبتش نرسيده شوهرش ورشكست شود، زن مي تواند پول خود را پس بگيرد يا فيش حج را بفروشد و به شوهر ببخشد و از استطاعت خارج شود. (مصرف كردن هزينه حج يا از بين رفتن آن) 1 هر گاه كسي هزينه حج يا مالي به مقدار آن را دارا باشد، مي تواند قبل از حركت كاروان، آن را در مصارف خود خرج نمايد، هر چند ديگر نتواند به حج برود. ولي احتياط در آن است كه براي فرار از حج، آن مال را به صورت نسيه نفروشد؛ و اگر اين كار را انجام داد و در همان سال صفحه : 47 نتوانست به حج برود خود را مستطيع محسوب نمايد به اين كه سال آينده به حج برود و احتياطاتي كه لازم است مثل آن كه با حال استطاعت برود انجام دهد تا قطع پيدا نمايد كه حَجّة الاسلام را انجام داده است. 2 اگر بعد از روانه شدن براي حج، هزينه آن از بين برود دو حالت دارد: الف اگر از بين رفتن هزينه، سهوي و بدون اختيار باشد، وجوب حج از او ساقط است و كشف مي شود كه از اوّل مستطيع نبوده است. ب و اگر از بين رفتن هزينه از روي عمد و تقصير باشد، د صورتي كه حج از او فوت شود، حج بر او مستقر مي شود و بايد به هر نحو كه ممكن است هر چند به سختي، در سال آينده حج به جا آورد. 3 اگر بعد از روانه شدن به سوي حج، مالي را كه براي مخارج عائله خودش قرار

داده تلف شود، به استطاعت او لطمه وارد نمي شود و حج او حَجّة الاسلام است. (استطاعت بذلي) گذشت كه استطاعت بر هزينه حج به يكي از دو حالت ذيل حاصل مي شود: الف: خود شخص هزينه حج را دارا باشد؛ ب: خود او داراي هزينه نباشد اما شخصي هزينه حج را با شرايطي كه مي آيد به او بذل نمايد، توضيح ِ قسم اول آن گذشت، اكنون به توضيح قسم دوّم آن مي پردازيم. صفحه : 48 (نحوه محقق شدن حج بذلي) به يكي از گونه هاي ذيل، استطاعت بذلي حاصل مي شود: الف هر گاه فردي يا افرادي علاوه بر مصارف و هزينه حج انسان، مخارج زندگي او را تا بازگشت كه در اثر سفر نمي تواند تحصيل نمايد، بر عهده گيرند و به او بگويند: «حج برو، و هزينه حج تو و مخارج خانواده تو تا بازگشت بر عهده ما باشد» با فرض اطمينان به گفته آنها، قبول نمودن بر او واجب است و حج بر او واجب مي شود و اين توانايي، توانايي بذلي نام دارد؛ و هم چنين است اگر مالي به اندازه هزينه حج و خانواده او به او بدهند كه حج نمايد. ب اگر هزينه مذكور را به او ببخشند به شرط اين كه با آن به حج برود كه در اين صورت هر چند قبول واجب نيست ولي اگر قبول كرد، توانايي بذلي حاصل مي شود. (تذكّر:) اگر به كسي كه قدرت بدني بر حج ندارد، بذل حج شود، بنا بر احوط بايد نائب بگيرد. (بخششي كه موجب استطاعت بذلي نمي شود) هر بذل و بخششي موجب استطاعت بذلي نمي شود؛ اگر چه ممكن است موجب استطاعت

مالي و در نتيجه موجب واجب شدن حج شود ولي با استطاعت بذلي، متفاوت است كه اين تفاوت ها در مسأله 112 ذكر خواهد شد. پس اگر بخشش به صور ذيل باشد «استطاعت بذلي» حاصل نمي شود صفحه : 49 الف اگر به اندازه هزينه حج به انسان ببخشند و قيد نكنند كه براي حج باشد، در اين صورت قبول واجب نيست، ولي اگر قبول كرد، استطاعت مالي محقّق مي شود و با داشتن سائر شرايط، حج واجب مي شود. ب اگر كسي مالي داشته باشد كه كمتر از هزينه حج باشد و شخصي كمبود آن را با بخشش جبران نمايد، واجب است قبول كند؛ ولي رجوع به كفايت از ناحيه خود او شرط است. تذكر: كسي كه حج بر او مستقر شده و اكنون فاقد هزينه حج است؛ اگر كسي به او پول يا مالي بذل كند، قبول آن واجب است و هم چنين است كسي كه به سبب نذر و مانند آن، حج بر او واجب شده است. (فرق استطاعت مالي با استطاعت بذلي) استطاعت مالي و استطاعت بذلي هر دو، موجب واجب شدن حج مي گردند، ولي فرقهايي نيز دارند كه به شرح ذيل است: 1 «رجوع به كفايت» كه يكي از شرايط وجوب حج است در استطاعت بذلي، شرط نيست. 2 داشتن بدهكاري براي كسي كه توانايي بذلي پيدا مي كند، مانع از وجوب حج نمي شود، مگر آن كه وقت پرداخت بدهي برسد و طلبكار هم خواهان آن باشد و شخصي كه بذل حج نموده يا ديگري، حاضر به پرداخت آن صفحه : 50 نشود و خود شخص در صورتي كه به حج

نرود بتواند آن بدهي را پرداخت نمايد كه در اين صورت حج واجب نمي شود. 3 در «استطاعت بذلي» اگر دهنده (باذل)، انسان را وكيل كند كه از طرف او پولي قرض نمايد و به حج برود كه بعداً خود باذل آن را بپردازد با اطمينان به گفته او بايد، قبول كند و حج واجب مي شود. 4 «قرباني» در استطاعت بذلي، بر عهده باذل است. (حج ّ روحانيون كاروان و خدمه و مواردي از استطاعت بذلي) 1 روحانيون و خدمه كاروان و امثال آنها كه حج ِ واجب خود را به جا نياورده اند و هزينه حج آنها عنوان مزد ندارد، حج ّ آنها از موارد حج ّ بذلي محسوب مي شود. 2 اگر شخصي براي ديگري مالي وصيّت كند كه او با آن مال حج نمايد، در صورتي كه آن مال به مقدار هزينه حج و مخارج عائله وي باشد، پس از موت وصيّت كننده، حج بر آن شخص واجب مي شود به شرط اين كه علي الأحوط قبول وصيّت اگر از نوع تمليك بوده باشد نموده باشد. 3 اگر شخصي مالي را براي حج، وقف يا نذر يا وصيّت نموده باشد و متولّي وقف، يا ناذر، يا وصي ّ، آن مال را به كسي بذل نمايد، حج بر او واجب شده و موضوع «حج ّ بذلي» محقّق مي شود. (رجوع باذل از بذل و غصبي بودن مال) باذل (بخشنده مال) مي تواند قبل از اين كه گيرنده داخل احرام شود از بخشش خود، برگردد ولي نفقه بازگشت وي از محل اعلام رجوع كه زائد صفحه : 51 بر نفقه وطن است بنا بر اظهر بر عهده باذل

است؛ و بعد از مُحرم شدن وي بنا بر اظهر باذل نمي تواند از بذل خود برگردد.

[چند مسأله]

(حج ّ غير مسلمان و غير شيعه)

1 اگر كافري كه شرايط استطاعت را داراست مسلمان شود، حج بر وي واجب است؛ ولي اگر بعد از، از زائل بين رفتن استطاعت مسلمان شود، حج بر وي واجب نيست. 2 حج بر شخص مرتدّ، واجب مي شود، ولي قبل از حج اگر توبه نكند، حج ّ او صحيح نخواهد بود. 3 شخصي كه شيعه نيست، اگر حج را طبق مذهب شيعه، يا طبق مذهب خودش به نحو صحيح انجام داده باشد، اعاده حج بر او واجب نيست.

(نذر حج و تعارض نذر با حج)

1 اگر كسي نذر كند كه حج به جا آورد، حج بر او واجب مي شود؛ و اگر سال نذر، معيّن باشد و بدون عذر به حج نرود، بايد علاوه بر قضا، كفّاره نذر را هم بپردازد. 2 كسي كه نذر كرده در ايّام حج مثلًا به جايي براي زيارت برود، يا در محل خودش كار خاصي را انجام دهد، و بعد از نذر، مستطيع شود و حج بر او واجب شود، بايد به حج برود و به نذر عمل ننمايد. 2 اگر كسي در زماني كه مستطيع نبوده نذر نموده كه اگر موفق به حج شود، آن را به نيابت يكي از معصومين عليهم السلام يا فرزندان ايشان، انجام دهد و بعد به نحوي او را به حج بردند، نذر او منعقد و صحيح بوده و بايد به نذر خودش عمل نمايد و به اين صورت مستطيع نمي شود. صفحه : 52

(اگر كسي كه حج بر او واجب بوده وفات كند)

( (قضاي حج از طرف ميّت)) كسي كه حج بر او واجب شده و وفات نمايد: الف اگر در سال اوّل استطاعت، وفات نمايد يعني حج بر او مستقر نشده و وظيفه او نائب گرفتن هم نبوده قضا از طرف او لازم نيست چه قبل از انجام حج وفات كند و چه حين انجام حج، چون اگر بعد از احرام و دخول حرم وفات نمايد حجش صحيح است؛ و اگر قبل از آن وفات نمايد، كشف مي شود كه از اوّل مستطيع نبوده است. ب و اگر كسي كه حج بر او مستقر شده، يعني در سال اوّلي كه مستطيع شده، كوتاهي كرده و به حج نرفته است، وفات نمايد: اگر

قبل از انجام دادن حج، وفات نمايد، بايد از طرف او حج را قضا نمايند و همين طور است بنا بر اقرب اگر بعد از احرام و قبل از داخل شدن در حرم بميرد. اگر به حج برود و مُحرم شود و در حَرَم داخل شود و بنا بر احتياط در داخل حرم وفات نموده، كفايت از حج او مي نمايد و قضا از طرف او لازم نيست و اگر از حرم خارج شد و وفات صفحه : 53 كرد بنا بر احتياط از طرف او قضا شود و همين طور اگر بعد از خارج شدن از احرام در حرم وفات نمود. ج اگر كسي شرايط وجوب حج را دارا بوده غير از توانايي بدني و وظيفه اش نائب گرفتن بوده ولي نگرفته و فوت نموده، بايد از طرف او حج به جا آورده شود. د اگر كسي به سبب نذر، حج بر او واجب شد و مي توانست آن را به جا آورد ولي انجام نداد تا وفات كرد از طرف او قضا مي نمايند. صفحه : 54

(فصل سوم احكام حج ميّت و وصيّت به حج)

اشاره

كسي كه حج بر عهده او ثابت و مستقر شده است، و به هر دليلي نتوانسته است تا زمان فوتش آن را به جا آورد، واجب است وصيّت كند كه از طرف او حج به جا آورند.

(قضاي حج ّ كسي كه وصيّت به حج نكرده است)

كسي كه وفات كرده و حج ِ واجب بر عهده او بوده و وصيّت به حج نكرده است: الف اگر دارايي او به اندازه هزينه حج يا بيشتر از آن باشد، بايد هزينه حج را از اصل دارايي خارج نمايند و براي او نائب بگيرند. ب اگر دارايي او كمتر از هزينه حج و لو ميقاتي يا اضطراري باشد، نائب گرفتن واجب نمي باشد. ج اگر دارايي او به اندازه هزينه حج يا بيشتر از آن باشد ولي بدهي هم داشته باشد، دارايي او توزيع بر حج و بدهي مي شود و اگر بعد از توزيع، آن چه براي حج مي ماند، كافي براي آن نباشد، مقدم داشتن حج از نزديكترين راه و كمترين هزينه و صرف بقيه دارايي در بدهي، خالي از وجه نيست. و اگر به گونه اي باشد كه اگر در هر كدام از حج يا بدهي صفحه : 55 صرف بشود، صرف در ديگري اصلًا نمي شود، اظهر تخيير است؛ و اگر به هيچ نحوي صرف در حج نمي شود، صرف در غير حج مي شود.

(كسي كه وصيّت به حج كرده)

كسي كه وصيّت به حج كرده چند حالت دارد: (حالت اوّل): اگر كسي وصيّت به حَجّة الاسلام كرده باشد، يا بدانند حجّي كه بر عهده او بوده، حَجّة الاسلام بوده: الف اگر دارايي از او باقي نمانده باشد، يا دارايي او به اندازه حج نباشد (و لو ميقاتي يا اضطراري)، در اين صورت نائب گرفتن واجب نيست، ولي مستحب است ولي ّ، اين عمل را انجام دهد. ب و اگر دارايي باقي مانده از او به اندازه هزينه حج

يا بيش از آن باشد: اگر وصيّت را مقيّد به ثلث نكرده باشد، هزينه حج از اصل دارايي او خارج مي شود. اگر وصيّت را مقيّد به ثُلث كرده باشد چنانچه، ثلث او به اندازه حج باشد، با آن نائب مي گيرند؛ و چنانچه ثلث ِ مال، كمتر از هزينه حج باشد، از بقيّه دارايي او، كمبود آن را جبران مي كنند و نائب مي گيرند. (حالت دوّم): كسي كه فوت نموده و وصيت به حج نموده، اگر حجّي كه بر گردن او صفحه : 56 بوده، واجب بوده ولي حَجّة الاسلام نبوده، بلكه به سبب نذر، واجب شده، يا ندانند كه وجوب آن چگونه بوده، در هر دو صورت، احوط براي ورثه آن است كه هزينه آن را از اصل دارايي خارج نمايند. (حالت سوّم): اگر كسي وصيت به حج ّ مستحبي نمايد، هزينه آن، از ثُلث خارج مي شود، چه وصيّت به اخراج از ثُلث كرده باشد و چه نكرده باشد.

( از چه مكاني بايد براي ميّت، نائب گرفته شود؟)

( (ميقاتي، بَلَدي)) به جهت اين كه نائب گرفتن هم از شهر خود ميّت ممكن است و هم از ميقات هم ممكن است، حج بر دو گونه تقسيم شده است: (حج ّ بلدي:) يعني اين كه براي ميّت شخصي را اجير كنند كه از شهر او (ميت) به حج برود و به اين جهت آن را حج ّ بلدي مي گويند و به اجير هزينه حج از همان شهر پرداخت مي شود. (حج ّ ميقاتي:) يعني اين كه براي ميّت شخصي را اجير كنند كه حج را از ميقات انجام دهد و به اجير هزينه حج از ميقات به بعد پرداخت مي شود. 1 اگر ميّت حج بر عهده اش بوده و وصيّت

به آن نكرده، حج ّ ميقاتي، كافي است هر چند از يكي از نزديكترين مواقيت پنجگانه به مكه معظّمه باشد. صفحه : 57 2 اگر ميت، وصيّت به حج ّ بلدي كرده باشد: چنانچه ثلث اموال او براي ما زاد هزينه حج ّ بلدي كافي باشد، بايد حج ّ بلدي انجام شود و ما زاد بر اجرت ميقاتي از ثلث خارج مي شود. اگر ثلث اموال او به اندازه هزينه حج ّ بلدي نباشد، حج ّ ميقاتي كافي است. 3 اگر ميت، وصيّت به حج كرده باشد ولي نوع آن را مشخص نكرده باشد بنا بر اظهر به حج بلدي، منصرف مي شود. و هم چنين است اگر قرينه اي بر حج ّ بلدي باشد، كه در اين دو صورت به اندازه هزينه حج ّ ميقاتي، از اصل دارايي خارج مي شود و بقيّه هزينه، از ثلث خارج مي شود. 4 اگر مال ميّت به اندازه هيچ كدام از حج ّ بلدي يا ميقاتي نباشد، و امكان انجام دادن حج ّ اضطراري ِ صحيح ِ با عذر مثل حج از مكه يا ادني الحل- فراهم شد، كفايت مي كند. 5 در صورتي كه نائب گرفتن ممكن نباشد مگر از شهر خود ميّت، (يعني حج ّ بلدي)، بايد انجام شود و از اصل دارايي ميّت، هزينه آن خارج مي شود.

(فوريت نائب گرفتن)

1 كسي كه وفات كند و حَجّة الاسلام بر عهده وي باشد، واجب است همان سال فوتش نائب بگيرند، و اگر قصد اجير گرفتن داشته باشند، قبل از آن، در دارايي مي توانند تصرّف نمايند. صفحه : 58 2 هر چند در حالت عادي، اجير گرفتن از ميقات كافي است ولي اگر در همان سال وفات، اجير گرفتن از ميقات ممكن نباشد، لازم

است از محل ّ خودش نائب بگيرند و هزينه آن از اصل تركه خارج مي شود، و جايز نيست اين كار را به تأخير بيندازند هر چند در سال بعد نائب گرفتن جهت حج ّ ميقاتي ممكن باشد. 3 به صرف اجير گرفتن، حج از عهده ميّت ساقط نمي شود، بلكه بايد اطمينان داشته باشند كه به وظيفه عمل كرده است. و اگر بدانند كه او به هر دليلي به وظيفه اش عمل نكرده، واجب است دوباره اجير بگيرند و مخارج آن از اصل مال خارج مي شود. و اگر اجرتي كه به اجير اوّل داده اند، از مال ميّت پرداخت شده، بايد پس بگيرند.

(زياد و كم بودن اجرت)

1 كسي كه وفات نموده و حج بر او مستقر بوده در صورتي كه استنابه ممكن نباشد مگر به اجرت زائد بر متعارف، بايد اقدام شود و از ورثه در مبلغ زائد استجازه شود و اگر در ورثه صغار هست، احتياطاً زائد را بين غير صغار تقسيم نمايند. 2 اگر نائب پيدا نشود مگر به قيمت بيشتر از حدّ معمول، در وجوب نائب گرفتن اگر چه هزينه آن به اندازه همه دارايي باشد، تأمّل است. 3 بنا بر اظهر جايز است اجيري را انتخاب نمايند كه از جهت فضيلت و شرف، مناسب حال ميّت باشد؛ هر چند به مبلغ بيشتري نياز است و استيجار از مال ميّت باشد. هر چند احوط آن است كه كسي را اجير نمايند كه اجرت او از ديگران كمتر باشد.

(وارث و نائب به فتواي مرجع خودشان عمل مي كنند)

1 در نائب گرفتن، وارث بايد به فتواي مرجع خودش عمل نمايد، يا صفحه : 59 اين كه خودش مجتهد باشد؛ پس اگر تكليف وارث، وجوب حج ّ بلدي نباشد، بر او حج ّ بلدي واجب نيست و لو اين كه فتواي مرجع شخصي كه وفات كرده، وجوب حج ّ بلدي باشد، مگر اين كه وصيّت به حج ّ بلدي كرده باشد كه مسائل آن گذشت. 2 نائب چنانكه خواهد آمد بايد در اعمال حج، طبق نظر مرجع خودش عمل نمايد و يا اگر مجتهد باشد به اجتهاد خودش عمل نمايد؛ و اگر از طرف شخص زنده نائب شده است في الجمله احتياط كند.

(اگر بر عهده ميّت، حج، قرض، خمس، و زكات باشد)

اگر كسي حج بر او واجب بوده وفات نمايد و قرض و خمس و زكات نيز بر عهده او باشد، و دارايي او براي همه آنها كافي نباشد: الف اگر مالي كه به آن خمس يا زكات تعلّق گرفته، موجود باشد، بايد اوّل خمس و زكات را بپردازند. ب اگر مالي كه به آن خمس يا زكات تعلّق گرفته، موجود نباشد و خمس و زكات بر عهده و ذمّه وي منتقل شده باشد، مقدّم نمودن حج به كمترين مبلغ ِ ممكن به تفصيلي كه سابقاً گذشت، و صرف باقي مانده، در ساير بدهي ها، خالي از وجه نيست. ج اگر مال باقي مانده از ميّت فقط به اندازه يكي از حج يا قرض باشد بنا بر اظهر مخيّر مي باشند كه آن مبلغ را در هر كدام كه خواستند صرف نمايند.

(تعيين مبلغ حج در وصيت و كمي و زيادي آن)

1 اگر ميّت در وصيّتش اجرت را معيّن نموده باشد، در صورتي كه صفحه : 60 بيش از هزينه متعارف حج نباشد، عمل به آن واجب است و آن مقدار هم از واجب از اصل مال برداشته مي شود. و اگر مبلغي را كه مشخص نموده از هزينه متعارف حج بيشتر باشد مقدار اضافي از ثلث اخراج مي شود. 2 اگر مبلغي را كه ميّت مشخص نموده، كمتر از متعارف باشد اگر حج ِ واجب باشد، كمبود از تركه جبران مي شود به نحوي كه تفصيل آن گذشت. و اگر حجّي را كه وصيّت نموده مستحب باشد، و انجام آن با ثلث مال در صورت انحلال ِ مقصودِ او ممكن نباشد وصيّت باطل مي شود و آن مبلغ بنا بر عدم رجوع به ارث، يا

صورت صحيح بودن وصيّت در اوّل امر و باطل شدن آن در مرحله بعد صَرف امور خير مي گردد.

(تعيين اجير يا مكان خاص در وصيّت)

اگر ميّت مشخص نموده باشد كه از مكان خاصّي براي او حج انجام شود، مثلًا از مشهد، و يا شخصي را معيّن نموده باشد كه او برايش حج انجام دهد، لازم است كه به وصيّت عمل شود و اگر آن شخص قبول نكرد مگر به مبلغي اضافه بر متعارف، مقدار زيادي از ثلث پرداخت مي شود؛ و چنانچه به هر جهت اجير نمودن آن شخص ممكن نشد، شخص ديگري را به اندازه هزينه متعارف اجير مي نمايند.

(معامله يا مصالحه مِلك در زمان حيات براي حج)

1 اگر شخصي مثلًا منزلي را به ديگري بفروشد به مبلغي و با او شرط كند كه آن مبلغ را بعد از فوتش صرف در حج ّ از طرف او نمايد، آن مبلغ بعد از فوتش از تركه او محسوب مي شود و: اگر مورد قرارداد، حَجّة الاسلام باشد، عمل به آن صفحه : 61 شرط لازم است و بايد آن مبلغ صرف در حج شود به شرط اين كه از حد متعارف خارج نباشد، و گر نه مقدار اضافه، از ثلث خارج مي شود؛ و اگر از حدّ متعارف كمتر باشد به اندازه مقدار متعارف از اصل تركه خارج مي شود. و اگر مورد قرارداد، حج ّ مستحبي باشد، نيز عمل به آن لازم است و از ثلث خارج مي شود؛ و اگر ثلث كمتر از آن باشد، اگر ورثه اجازه ندهند عمل به شرط مذكور، لازم نخواهد بود. 2 اگر شخصي مثلًا منزلي را به ديگري مصالحه كند به شرط آن كه بعد از وفاتش براي او حج ّ به جا آورد، چنين شرطي صحيح و عمل به آن لازم خواهد بود و آن منزل يا مبلغ آن، از تركه محسوب

نمي شود و ملك شخص طرف ِ مصالحه است؛ و هم چنين است تمليك و واگذاري ملكي به اين قصد.

(تلف شدن هزينه حج ّ ميّت يا وفات اجير)

1 اگر مالي را كه براي حج از طرف ميّت منظور نموده اند تلف شود، دو حالت دارد: الف اگر با سهل انگاري ِ كسي كه نائب گرفتن بر او واجب بوده، تلف شود، وي ضامن است و بر او واجب است كه از مال خودش نائب بگيرد. ب اگر آن مال بدون سهل انگاري تلف شود، ضامن نمي باشد؛ و اگر حجّي كه بر عهده ميّت بوده حَجّة الاسلام باشد، واجب است از بقيّه تركه اجير گرفته شود؛ و اگر حَجّة الاسلام نباشد اگر از ثلث چيزي موجود باشد از آن بايد اجير گرفته شود؛ و چنانچه بقيّه ثلث بين ورثه تقسيم شده صفحه : 62 باشد، از هر يك به نسبت پس گرفته مي شود. 2 اگر اجير قبل از اقدام به حج ّ وفات كند و تركه اي نداشته باشد، يا داشته باشد ولي گرفتن آن ممكن نباشد، با تفصيلي كه گذشت، حكم آن مانند تلف بدون سهل انگاري است (فرض ب). 3 اگر مال قبل از اجير گرفتن، در دست وصي ّ تلف شود و معلوم نشود كه در اثر سهل انگاري بوده، جايز نيست از وصي ّ تاوان گرفته شود. 4 اگر كسي وصيت كند كه با مال معيني براي او حج به جا آورند، چنانچه بعد از فوت او اين پول صرف در امري ديگر نمايند، ضامن هستند و حتي اگر فوت نموده باشند بايد از تركه آنها مثل ساير ديون حج به جا آورند.

(اگر وصي ّ به حج، وفات كند)

1 اگر وصي ّ وفات كند و معلوم نباشد كه اجير گرفته يا نه: اگر حج ّ مورد وصيّت، حَجّة الاسلام بوده و از وفات وصيّت كننده حد اقل ّ يك

سال گذشته باشد، واجب نيست از تركه وصيّت كننده، اجير گرفته شود هر چند احتياط در اجير گرفتن است. و اگر حج ّ مورد وصيّت، حَجّة الاسلام نبوده، از ثلث او بايد اجير گرفته شود. 2 اگر وصي ّ وفات كرده باشد و مبلغي كه جهت حج ّ در نظر بوده، اخذ نموده و موجود هم باشد، باز پس گرفته مي شود، مگر آن كه احتمال برود كه او از مال خود، اجير گرفته و بعداً آن مال را به جاي مالي كه از صفحه : 63 خود خرج كرده، بر داشته است؛ و با اين احتمال حتي در صورتي كه اصل مال، موجود نباشد و يا تلف شده باشد، نيز وصي ّ ضامن نخواهد بود.

(اگر امانتي به اندازه هزينه حج، از ميّت در نزد شخصي باشد)

1 اگر ميتي حَجّة الاسلام بر عهده او بوده و امانتي در نزد شخصي گذارده باشد و آن امانت براي حج كافي باشد، اگر اين شخص علم يا اطمينان داشته باشد كه اگر مال را برگرداند، ورثه حج را انجام نخواهند داد، لازم است امانت را برنگرداند و به اجرت متعارف اجير بگيرد تا حج را انجام دهد و مي تواند خودش اجير شود؛ و اگر چيزي اضافه آمد، آن را به ورثه برگرداند؛ و الحاق خوف به اطمينان، خالي از وجه نيست. 2 هم چنين اگر مالي به صورت عاريه يا اجاره يا طلب يا حتي غصب، در نزد شخصي باشد به گونه اي كه در مسأله بالا بيان شد دور نيست كه ملحق به امانت باشد.

(شك يا اختلاف در واجب بودن حج بر ميّت)

1 اگر شك داشته باشند كه بر ميّت، حج واجب شده بوده يا نه، اجير گرفتن لازم نيست. 2 اگر بعضي از ورثه اقرار كنند كه بر ميّت حج واجب بوده و بعضي منكر شوند، افرادي كه اقرار به ثبوت حج نموده اند، فقط بايد به اندازه سهم خودشان بپردازند كه اگر اين مقدار به اندازه هزينه حج باشد، اجير مي گيرند و اگر به هيچ وجه كفاف هزينه حج را ندهد و كسي هم حاضر به تكميل آن نشود، اجير گرفتن، لازم نيست. صفحه : 64

(فصل چهارم احكام نيابت)

اشاره

هر گاه بر كسي حج ّ واجب شود، لازم است خودش شخصاً حج ّ به جا آورد؛ ولي به جهت آن كه بعضي افراد قدرت بدني بر حج ّ ندارند يا اين كه حج ّ بر آنها واجب شده و وفات نموده اند، نائب گرفتن لازم مي شود.

( در چه مواردي نائب گرفتن، لازم است)

1 شخص زنده در دو صورت واجب است نائب بگيرد: الف كسي كه توانايي بدني انجام حج را ندارد؛ و ديگر شرايط استطاعت را داراست و مي تواند نائب بگيرد. ب كسي كه حج به جا آورده، ولي حج ّ او به دليلي صحيح واقع نشده و بر عهده وي باقي مانده و قدرت رفتن به حج ّ را ندارد. (تذكّر): همان گونه كه گذشت اگر به كسي كه قدرت بدني بر حج ندارد، حج بذل شود، بنا بر احوط بايد نائب بگيرد. 2 نائب گرفتن براي شخصي كه وفات كرده نيز، در دو صورت واجب است: الف كسي كه توانايي بدني انجام دادن حج ّ را نداشته و مي توانسته نائب بگيرد و نگرفته تا وفات كرده است. صفحه : 65 ب كسي كه حج ّ بر عهده او ثابت شده باشد و حج ّ به جا نياورده باشد تا وفات كرده است.

(انجام حج از طرف ديگري بدون اجرت)

( (حج ّ تبرّعي)) الف در مواردي كه نائب گرفتن لازم شده است، اگر كسي بدون اجرت و بدون اين كه از طرف او اجير شود از طرف آن شخص حج ّ به جا آورد، كافي است و حج ّ از عهده آن شخص ساقط مي شود. ب به صورت كلّي نيابت از طرف شخصي كه وفات كرده مانعي ندارد، چه با اجرت باشد و چه بدون اجرت، چه نيابت در حج ّ واجب باشد و چه مستحب. پس انجام دادن حج ّ از طرف ديگران حتّي بدون اجرت و بدون اجير شدن از طرف آنها، در موارد ذيل صحيح است: 1 انجام حج از طرف حضرت ولي ّ عصر أرواحنا فداه مانع ندارد و احتياط آن است كه از طرف خود به جا آورد

و ثواب آن را براي آن حضرت اهدا نمايد. 2 انجام دادن حج از طرف معصومين عليهم السلام و فرزندان ايشان مانند حضرت زينب عليها السلام- و حضرت أبا الفضل عليه السلام و حضرت علي بن الحسين عليه السلام و .. صحيح است. 3 از طرف فردي كه وفات كرده و معلوم نيست كه حج ّ بر او واجب بوده يا نه، جايز، بلكه مطلوب است كه حج به جا آورده شود. 4 از طرف فردي كه زنده است ولي توانايي بدني بر حج ّ ندارد و بايد نائب بگيرد بنا بر اظهر به صورت تبرّعي جايز است، ولي اگر با اذن او باشد احوط است. صفحه : 66 5 از طرف فردي كه وفات كرده و حج ّ بر او واجب بوده، انجام دادن حج ّ بدون اجرت از طرف او كافي است و حج ّ از عهده وي ساقط مي شود. 6 از طرف فردي كه زنده است ولي حج ّ بر او واجب نشده، انجام حج مستحبّي مانعي ندارد.

(با انجام حج تبرّعي بر ورثه نائب گرفتن لازم نيست)

در مواردي كه بر ورثه لازم بوده نائب بگيرند، اگر كسي حج ّ را از طرف ميّت، بدون اجرت به جا آورد بر آنها لازم نيست كه نائب بگيرند و مقدار هزينه حج ّ كه از اصل مال يا ثلث بايد برداشته مي شد، در جاي خود باقي مي مانَد و حكم اموال ديگر ميّت را دارد.

(مورد عدم صحت نيابت در حج)

از طرف فردي كه زنده است و حج بر او واجب شده و خودش مي تواند حج ّ انجام دهد، نيابت صحيح نمي باشد.

(انجام عمره مفرده تبرّعي)

انجام عمره مفرده به صورت تبرّعي (بدون اجرت) از طرف هر كسي زنده يا ميّت، كوچك يا بزرگ، عاقل يا غير عاقل، جائز است.

(شرايط نائب)

«نائب»، يعني كسي كه براي انجام دادن حج ّ از طرف ديگري در نظر گرفته مي شود، بايد داراي شرايط خاصي خواه شرط جواز تكليفي نيابت يا شرط صحّت حج يا شرط صحّت اجاره باشد: (شرط اوّل: «بلوغ») بچّه اي كه مميّز نيست يعني خوب و بد را نمي فهمد در حج ِ واجب صفحه : 67 نمي تواند نائب شود ولي بچّه اي كه مميّز است، صحت نيابت او بنا بر شرعيّت عبادت صبي ّ مميّز در حج ِ واجب و غير آن، خالي از رجحان نيست. (شرط دوّم: «عقل») نيابت «ديوانه» صحيح نيست، مگر اين كه جنون او ادواري باشد و در زمان بهبودي او نيابت صورت گيرد. تذكّر: نيابت شخص «سفيه» بدون اجير شدن مانعي ندارد؛ و با اجير شدن هم با اذن سرپرست او، مانعي ندارد. (شرط سوّم: «ايمان») نائب علاوه بر اين كه خداوند متعال و حضرت پيامبر اكرم 9 را قبول دارد، بايد به اماŘʢ دوازده امام عليهم السلام هم معتقد باشد؛ پس نيابت غير مؤمن صحيح نيست، هر چند كه اعمال را طبق مذهب حق به جا آورد. (شرط پنجم: «مورد اعتماد بودن نائب و قابليّت انجام دادن اعمال به نحو صحيح») 1 كسي را كه به عنوان نائب، اجير مي نمايند، بايد اعتماد داشته باشند كه به وظيفه اش عمل مي نمايد هر چند عادل بودن وي لازم نيست. و بايد به گونه اي باشد كه قابليت انجام دادن اعمال را به نحو صحيح داشته باشد

هر چند فعلًا بعضي مسائل را نداند ولي قبل از عمل بتواند ياد بگيرد، يا با راهنمايي ديگران بتواند به نحو صحيح انجام دهد. 2 تا يقين نداشته باشند كه نائب به وظيفه اش عمل نموده يا اماره معتبري نباشد، حج ّ از عهده كسي كه از طرف او نيابت صورت گرفته، ساقط نمي شود. صفحه : 68 (شرط ششم: «بنا بر احتياط معذور از بعضي اعمال نباشد») مراد از معذور نبودن آن است كه بتواند وظايفي را كه در حال اختيار براي به جا آورنده حج مشخص شده، انجام دهد. 1 اگر ممكن باشد كه فردي را اجير نمايند كه عذر و مشكلي ندارد، بنا بر احتياط نمي توانند كسي را كه در ترك بعضي از اعمال حج ّ يا در به جا آوردن آن به طور صحيح، معذور باشد اجير نمايند؛ و اكتفا به حج ّ تبرّعي چنين شخصي هم مشكل است. 2 خدمه كاروانها و مانند آنها اگر شب عيد قربان را در مشعر الحرام نمي مانند، بنا بر احتياط نمي توانند نائب شوند. 3 اگر كسي هنگام پذيرفتن نيابت، بر انجام وظائف كامل قادر بوده ولي در بين اعمال، عذري براي او پيش آمده، تمام كردن عمل طبق وظيفه عذري كفايت مي كند و مضرّ به صحيح بودن نيابت نيست. 4 نيابت كسي كه به ارتكاب بعضي از محرّمات احرام مثل زير سايه رفتن مضطرّ باشد، اشكال ندارد.

(جواز نيابت مرد از طرف زن و بالعكس)

مرد مي تواند از طرف زن، حج ّ نيابي انجام دهد و عكس آن نيز جايز است هر چند مرجوح است.

(جواز نيابت كسي كه حج ّ نرفته)

نيابت كسي كه تا كنون به حج ّ نرفته كه به او «صَرورَه» مي گويند اگر شرايط لازم را دارا باشد، مانعي ندارد، هر چند مكروه است؛ ولي اگر مزايايي در او باشد از قبيل فقاهت و تقوي و كمالات ديگر، مكروه نيست؛ بلكه موجب راجحيّت مي شود. صفحه : 69

(اگر بر نائب حج واجب باشد)

اگر نائب در همان سالي كه اجير شده است، بر او حج واجب و فوري باشد مثل حَجّة الاسلام يا نذر يا غير آن دو صورت دارد: الف اگر كسي با علم و آگاهي به اين كه نبايد نائب مي شده، اجير شده، خلاف كرده ولي حج ّ او صحيح است و حج ّ از عهده ميّت ساقط مي شود؛ ولي اگر قائل به صحت اجاره به نحو ترتب نباشيم، نائب مستحق اجرتي را كه معيّن نموده اند نمي باشد؛ بلكه مستحق اجرت متعارف حج ّ است. ب اگر كسي بدون علم و عمد، يا به خاطر اين كه نمي دانسته حج ّ بر او واجب بوده، يا غافل بوده يا فراموش كرده، نائب شود؛ در همه اين صُوَر هم حج ّ او صحيح است و بنا بر كفايت اينها در تحقق شرط اجاره، مستحق اجرت قرار داده شده هم مي باشد.

(اگر نائب قبل از اجير شدن يا بعد از آن، مستطيع شود)

1 اگر نائب قبل از اين كه عقد اجاره واقع شده باشد، مستطيع بوده، عقد اجاره به جهت عدم قدرت شرعي باطل مي باشد و بايد با هزينه خود براي خودش حج ّ به جا آورد؛ اگر با اين فرض نيابت نمود، حكم آن در مسأله 206 و 207 بيان شد. 2 اگر نائب بعد از اين كه عقد اجاره واقع شد، مستطيع شود، عمل به مفاد اجاره لازم است و در سال بعد براي خود حج ّ به جا آورد. و اگر مباشرت در انجام حج در نظر نبوده، بايد براي منوب عنه نائب بگيرد كه حج ميقاتي انجام دهد، و خودش براي خودش حج به جا آورد. صفحه : 70

(شرايط كسي كه از طرف او نيابت صورت مي گيرد)

1 كسي كه از طرف او نيابت صورت مي گيرد، بايد مسلمان باشد؛ و صحت نيابت از طرف شخص كافر، به احتمال حصول تخفيف عذاب، محل تأمل است؛ و اگر كافر مستطيعي وفات كند و ورثه او مسلمان باشند، واجب نيست براي او نائب بگيرند. و نيابت مؤمن از طرف غير مؤمن نيز محل تأمّل است. 2 گذشت كه نيابت از طرف شخصي كه حج واجب بر عهده اوست و توان انجام حج را دارد، جائز نيست و نيز گذشت كه انجام دادن حج ّ از طرف كسي كه وفات نموده چه حج ّ واجب و چه مستحب، و چه با مزد و چه بدون مزد مانعي ندارد؛ و نيز انجام دادن حج مستحبّي از طرف شخص زنده مطلقاً مانعي ندارد. 3 نيابت از طرف كسي كه به سن بلوغ نرسيده و يا شخص ديوانه، مانعي ندارد؛ بلكه اگر حج ّ بر عهده شخص ديوانه در حال بهبوديش

واجب شده باشد و در حال ديوانگي مرده باشد، واجب است براي او اجير بگيرند.

(نحوه قرارداد نيابت براي حج)

1 نيابت هم چنان كه با اجاره و نيز به صورت تبرّع و مجاني محقّق مي شود با «جُعاله» و «شرط ضمن عقد» نيز صحيح است. صفحه : 71 2 اگر در قرارداد قيد شده باشد كه اجير شخصاً حج ّ به جا آورد، يا در قرارداد قيد نشده باشد ولي نزد طرفين منصرف به آن باشد، اجير نمي تواند ديگري را به جاي خود اجير نمايد مگر اين كه اجازه بگيرد.

(تخلّف از مفاد قرارداد نيابت)

1 اگر گونه خاصي براي حج ّ، در ضمن قرارداد در نظر گرفته شود مثل اين كه نائب از راه خاصي به حج ّ برود وي بايد طبق آن عمل نمايد، و اگر تخلّف كرد، بر دو گونه است: الف اگر در نظر گرفتن كيفيّت مورد نظر، به گونه شرطيّت باشد، يعني شرطِ معامله باشد، اجير كننده مي تواند فسخ نمايد و اجرت المثل بپردازد، ولي اگر فسخ نكرد، نائب، مستحق تمام اجرت مي باشد. ب و اگر در نظر گرفتن كيفيّت مورد نظر، به گونه جزئيّت باشد، يعني جزء و قسمتي از اعمال بوده، در اين صورت نيز اجير كننده، حق ّ فسخ دارد و اجرت متعارف اعمال انجام شده را مي پردازد؛ ولي اگر فسخ نكرد، نائب فقط استحقاق اجرت به اندازه اعمال انجام شده، دارد و نسبت به آن چه كه مخالفت كرده حقّي ندارد. 2 اگر نائب به طور اتّفاقي براي انجام دادن حج ّ تمتّع، وقت كافي پيدا ننمود، و به حج ّ افراد عدول نمود و بعد از انجام آن عمره مفرده اي انجام داد، حج ّ از عهده منوب ٌ عنه برداشته مي شود؛ و اگر نيابت، اين بوده كه حج از عهده منوب عنه ساقط شود نائب، مستحق ِ

اجرة المسمّي صفحه : 72 مي باشد؛ ولي اگر صِرف ساقط شدن حج از عهده ميّت، مقصود از قرارداد نبوده بلكه انجام دادن اعمال به كيفيّت خاص و معهود، مراد از قرارداد باشد، نائب مستحق اجرة المسمّي نيست، بلكه مستحق ِ اجرت متعارف اعمال انجام شده است (اجرة المثل).

(اگر نائب وفات كند يا نتواند به حج ّ برود)

1 اگر كسي كه براي انجام دادن حج ّ، نائب شده وفات كند، دو صورت دارد: الف اگر نائب بعد از مُحرم شدن و داخل شدن در حرم، وفات نمايد، حج ّ از عهده شخصي كه از طرف او نيابت صورت گرفته شده، ساقط مي شود. ب اگر نائب قبل از مُحرم شدن يا قبل از داخل شدن در حرم، وفات نمايد، حج ّ از عهده منوب عنه ساقط نمي شود و لازم است دوباره نائب گرفته شود. 2 هر گاه نائب پس از مُحرم شدن به علت جلوگيري دشمن يا به جهت بيماري نتواند به حج ّ برود، حكم آن با كسي كه مي خواسته از طرف خود حج ّ برود و به يكي از اين دو علت نتوانسته حج ّ برود يكي است كه بيان خواهد شد. و اگر اجاره مقيّد به همان سال بوده فسخ مي شود و از جهت استحقاق اجرت، با توجه به شرايط در نظر گرفته شده در قرارداد، موارد آن مختلف است كه مراعات هر موردي به خصوص مي شود؛ و اگر اجاره مقيّد به همان سال نبوده، حج ّ بر عهده او باقي مي ماند و هيچ كدام حق فسخ ندارند. صفحه : 73

(حكم استحقاق اجرت در فرض وفات نائب)

اگر نائب در حين اعمال حج ّ يا قبل از آن وفات كند: الف اگر مقصود از قرار داد، اين بوده كه حج ّ از عهده منوب عنه، برداشته شود يعني ذمّه او فارغ شود و تصريح به پس گيري اجرت در صورت وفات نشده باشد، در اين صورت اگر نائب بعد از مُحرم شدن و داخل شدن حرم بميرد، مستحق تمام اجرت مي باشد، اگر چه تصوّر آنها محقّق شدن فرد كامل

بوده است. ب اگر منظور از قرارداد اين بوده كه علاوه بر فارغ شدن ذمه منوب ٌ عنه، اعمال نيز انجام شود، كه در اين صورت، نسبت به هر اندازه اي كه از اعمال انجام داده، مستحق مزد خواهد بود؛ و اگر مقدمات سفر هم داخل قرار داد بوده، بر آنها نيز استحقاق اجرت دارد.

(قبول دو نيابت در يك سال)

اگر شخصي براي انجام دادن حج ّ در سال مشخصي، اجير شود، از طرف ديگري براي همان سال، نمي تواند اجير شود؛ مگر اين كه يكي از دو قرارداد به گونه اي باشد كه اختيار واگذاري آن را به ديگري داشته باشد.

(تقديم و تأخير حج از مفاد قرارداد)

اگر شخصي جهت حج ّ براي سال معيّن اجير شود، نمي تواند تأخير نمايد، ولي اگر حج ّ را از سال ياد شده جلوتر انجام داد اظهر صحيح بودن آن است، مگر اين كه تصريح شده باشد كه جلو و عقب به جا آورده نشود. و اگر از سال ياد شده حج ّ را تأخير انداخت، حج ّ از عهده منوب عنه برداشته مي شود ولي مستحق اجرت نخواهد بود مگر اين كه منظور از صفحه : 74 قرار داد، منحل ّ به دو چيز شود: يكي اصل انجام شدن حج ّ و ديگري حج ّ در سال معيّن، كه بعيد نيست نائب مستحق اجرت متعارف حج ّ باشد.

(اگر نائب حج ّ خود را فاسد كند يا كفّاره بر او ثابت شود)

1 هر گاه شخصي را براي حج ِ واجب يا مستحب اجير كنند و او حج ِ خود را به جماع قبل از مشعر يعني بعد از خارج شدن از احرام عمره تمتّع و مُحرم شدن براي حج فاسد نمايد، واجب است حج را به آخر برساند و سال بعد حج نموده و يك شتر نيز كفّاره بدهد و در حج ِ واجب ذمه منوب عنه فارغ نمي شود، مگر اين كه نائب حج را به طور صحيح اعاده نمايد؛ و اگر نيابت مقيّد به سال اول نباشد، ظاهر آن است كه استحقاق اجرت دارد. و احكام ذكر شده غير از استحقاق اجرت در حج تبرّعي نيز جاري است. 2 اگر نائب كاري كند كه موجب كفّاره باشد مثلًا در حال احرام زير سايه برود كفّاره بر عهده خود اوست، چه نيابت به مزد باشد يا تبرّعي و مجّاني.

(قرباني در حج نيابي)

گوسفند قرباني بر عهده نائب است مگر آن كه در قرارداد شرط شده باشد كه پول آن را اجير كننده بپردازد.

(زمان پرداخت اجرت)

وقتي كه عقد اجاره بر نيابت واقع شد، اجير استحقاق اجرت را پيدا مي نمايد و مالك آن مي شود ولي زمان پرداخت آن چند حالت دارد: الف اگر زمان خاصي در ضمن عقد اجاره مشخص شده باشد، پرداخت در آن زمان لازم است. ب اگر زمان خاصّي مشخص نشده باشد، با توجّه به صفحه : 75 اين كه معمولًا بايد اجرت دريافت شود تا قدرت بر حج ّ داشته باشد، اجير مي تواند مطالبه اجرت نمايد. ج اگر قرينه يا انصرافي بر هيچ زماني وجود نداشت، پرداخت اجرت به او تا بعد از تمام شدن اعمال حج واجب نيست.

(كم و زيادي اجرت)

هر گاه مبلغي كه به عنوان اجرت، معيّن شده، كمتر از اجرت متعارف باشد، يا به هر دليل، براي حج ّ كافي نباشد، بر اجير گيرنده واجب نيست كمبود را تدارك نمايد؛ مگر اين كه انصرافي در بين باشد كه كمي اجرت به عهده يكي از طرفين باشد. و اگر مبلغ زياد بيايد، اجير گيرنده نمي تواند زيادي را پس بگيرد، هر چند كه بر نائب معيّن شده، مستحب است زيادي را اگر به علّت صرفه جويي نبوده، پس بدهد.

(نيابت يك نفر به جاي چند نفر)

نيابت يك نفر به جاي چند نفر، جهت اعمال حج ّ، بر چند گونه است: الف در حج ّ مستحبي جايز است يك نفر به جاي چند نفر چه با اجرت و چه بدون آن حج ّ نمايد. ب در حج ِ واجب، جايز نيست يك نفر از طرف بيش از يك شخص، نيابت نمايد و فقط از طرف يك نفر مي تواند حج ّ انجام دهد. ج اگر مثلًا دو نفر نذر نموده باشند كه به طور شراكت كسي را براي حج ّ بفرستند در اين صورت انجام حج از طرف بيش از يك نفر، مانعي ندارد. صفحه : 76

(نيابت چند نفر از طرف يك نفر)

انجام دادن حج ّ توسّط چند نفر در يك سال از طرف يك نفر، داراي چند صورت است: الف در حج ّ مستحبي مانعي ندارد كه چند نفر هر كدام به طور جداگانه براي يك شخص حج ّ مستحبي به جا آورند. ب در حج ِ واجب اگر چند حج ّ بر يك شخص واجب شده باشد، نيابت چند نفر مانعي ندارد، مثل شخصي كه وفات كرده يا قدرت بر مباشرت اعمال ندارد و حَجّة الاسلام و حج ّ نذري بر عهده اش باشد. ه: اگر بخواهند براي ميت يا زنده غير متمكّن هم حج ِ واجب و هم حج مستحبي به جا آورند نيز تعدّد نائب مانعي ندارد. ج در حج ِ واجب، اجير نمودن دو نفر به جهت احتياط، از طرف يك نفر مثل اين كه احتمال بدهند حج ّ يكي از اين دو ناقص است، خالي از اشكال نيست مگر به گونه اي باشد كه قصد آنها به حج واجب و مستحب منحل ّ باشد.

(نيابت در بعضي از اعمال)

بر اشخاصي كه در مكه نباشند يا حاضر باشند ولي متمكّن ِ از طواف نباشند و لو با حمل نمودن چه به خاطر ناتواني يا به سبب عذري ديگر، مثل اغما يا مبطون بودن يا مرضي كه با آن طهارتش محفوظ نماند، استنابه در طواف واجب است در صورت يأس از بهبودي در وقت آن.

(نيّت نائب در اعمال حج ّ)

بايد شخصي كه از طرف او نيابت انجام مي شود، معيّن و مشخص باشد و لازم نيست نام او آورده شود اگر چه مستحب است. صفحه : 77

اعمال [و احكام] حج [تمتّع]

(مقدمه)

(اعمال و احكام حج تمتّع)

حج تمتّع چنانكه گذشت از دو قسمت تشكيل مي شود: عمره تمتّع و اعمال حج؛ و كسي كه عمره تمتّع را انجام دهد، بايد اعمال حج را به دنبال آن انجام دهد چه حج او مستحبي باشد و چه واجب، چه نيابي باشد و چه غير آن. اعمال عمره تمتّع از پنج عمل به ترتيب ذيل تشكيل مي شود: 1 احرام در ميقات 2 طواف 3 نماز طواف 4 سعي بين صفا و مروه 5 تقصير (يعني گرفتن مقداري از ناخن يا كوتاه كردن مو) و اعمال حج از سيزده عمل به ترتيب ذيل تشكيل مي شود: 1 احرام در مكه مكرّمه 2 بودن در «عرفات» (وقوف عرفات) از اوّل ظهر روز نهم ذي الحجة تا غروب 3 بودن در «مشعر» (وقوف مشعر) از طلوع فجر روز صفحه : 80 عيد قربان تا طلوع آفتاب و شب آن بنا بر احتياط. 4 زدن سنگ ريزه به «جمره عَقَبه» در روز عيد قربان در مني 5 قرباني در روز عيد در مني 6 تراشيدن سر يا گرفتن مقداري از مو يا ناخن در مني 7 طواف 8 نماز طواف 9 سعي بين صفا و مروه 10 طواف نساء 11 نماز طواف نساء 12 ماندن شب در مني در شب يازدهم و دوازدهم و براي بعضي افراد شب سيزدهم نيز لازم مي شود. 13 زدن سنگ ريزه به «جمره اوُلي» و «جمره وُسطي» و «جمره عقبه» در روز

يازدهم و دوازدهم. و افرادي كه شب سيزدهم را در مني مانده باشند، روز سيزدهم نيز رمي مي نمايند.

(فاصله و زمان عمره تمتّع و اعمال حج)

1 عمره تمتّع بايد در ماههاي حج: شوّال ذي القعده، ذي الحجّه، قبل از اعمال حج واقع شود و اعمال حج در وقت مقرّر، يعني از حدود روز هشتم به بعد شروع و در وقت مقرّر يعني دوازدهم يا سيزدهم ذي الحجه، خاتمه مي يابد. 2 عمره تمتّع و اعمال حج تمتّع، بايد در يك سال به جا آورده شوند و تأخير اعمال حج تمتّع براي سال بعد صحيح نمي باشد. صفحه : 81

(فصل اول احكام و اعمال عمره تمتّع)

(عمل اول عمره تمتّع: احرام)

اشاره

افرادي مانند اهل ايران و غير ايشان كه شانزده فرسخ يا بيش از آن با مكّه معظّمه فاصله دارند، معمولًا به يكي از منظورهاي ذيل مُحرم مي شوند: الف احرام براي عمره مفرده ب احرام براي عمره تمتّع و بعد از اعمال عمره تمتع احرام براي اعمال حج اين سه مورد احرام، از جهت احكام با هم يكسان هستند و فقط از جهت نيّت مكان و زمان احرام فرق هايي دارند كه احكام خاص هر كدام در جاي مناسب ذكر مي شود؛ اكنون به توضيح احرام عمره تمتّع مي پردازيم: (احرام عمره تمتّع) اولين عملي كه در عمره تمتّع صورت مي گيرد، «احرام» است. احرام، صفحه : 82 يعني پوشيدن لباس احرام و نيّت و گفتن تلبيه؛ به كسي كه اين اعمال را انجام داده «مُحرم» مي گويند. بعد از احرام، دوري از محرّمات احرام بر مُحرم، واجب است و تا اعمال لازم را انجام ندهد، از احرام خارج نمي شود.

(مكان احرام (ميقات))
اشاره

جهت مُحرم شدن، مكانهاي مشخصي در شرع، تعيين شده است و بايد احرام عمره تمتع، از يكي از آنها واقع گردد و اين مكانها «ميقات» ناميده مي شوند. مكان مُحرم شدن با توجه به اختلاف راههايي كه حجاج از آنها به طرف مكّه معظّمه مي روند، يكي از اين پنج ميقات است:

[ميقاتهاي پنجگانه]

(1- «مسجد شجره» (ذو الحليفه)) مسجد شجره در نزديكي مدينه واقع شده است و آن ميقات كساني است كه بخواهند از راه مدينه به حج بروند؛ پس آن دسته از اهل ايران كه به صورت «مدينه قبل» از مدينه به مكّه مشرّف مي شوند، ميقات آنها مسجد شجره است. (تأخير احرام از مسجد شجره) 1 افرادي كه از راه مدينه به مكّه مشرّف مي شوند هر چند ميقات ديگري به نام «جُحفه» در سر راه آنان باشد، لكن نمي توانند در حال عبور از ذو الحليفه بدون عذر احرام را تا جحفه به تأخير اندازند. 2 تأخير احرام از مسجد شجره تا جحفه در وقت ضرورت، جائز است و جواز احرام با اين فرض از مسجد شجره و انجام دادن كار ضروري و سپس كفّاره دادن، محل تامل است، پس احتياط ترك نشود. صفحه : 83 (احرام در داخل مسجد شجره) 1 در صورتي كه ممكن باشد، احرام مي بايد در داخل مسجد، صورت گيرد؛ و در حالت عادي، مُحرم شدن در بيرون مسجد يا محاذات آن، كافي نيست. 2 احرام در مسجد شجره، احتياطاً در مكان مسجد قديم و اصلي صورت گيرد و در صورتي كه قسمت اصلي و قديمي معلوم نشود، مي توانند به نذر مُحرم شوند يا به ظن اكتفا نمايند. (اگر ورود

به مسجد ممكن نباشد) اگر در شرايطي امكان ورود به مسجد نباشد، احرام بستن از محاذات كافي است يعني از طرف راست يا چپ مسجد قديم. (نحوه مُحرم شدن بانواني كه عذر شرعي دارند) بانواني كه به دليل عادت ماهيانه (حيض) نمي توانند داخل مسجد شجره توقّف نمايند، احرام آنها به يكي از گونه هاي ذيل، صورت مي پذيرد: 1 اين كه با نذر مُحرم شوند، يعني نذر نمايند كه قبل از مسجد مُحرم شوند و احرام آنها صحيح است. 2 اگر بتوانند بدون توقف از دربي وارد مسجد شوند و از درب ديگر خارج شوند و در محل ّ اصلي مُحرم شوند، احرام آنها صحيح است. 3 اگر نتوانند داخل مسجد شجره شوند، در خارج مسجد در محاذات آن مُحرم مي شوند و بنا بر احتياط در جحفه يا محاذي آن، احرام را تجديد مي نمايند؛ ولي اگر به علّت خواب يا فراموشي، تجديد احرام نكنند در صورتي كه نمي توانند به ميقات برگردند، همان احرام اول كافي است. توضيح: زناني كه عذر آنها استحاضه است، مي توانند در داخل مسجد توقف نموده و مُحرم شوند ولي نفاس مثل حيض است. صفحه : 84 (2 «وادي عقيق») وادي عقيق، ميقات اهل عراق و نجد و نيز ميقات هر كسي است كه از آنجا عبور مي كند و به حج مي رود. اين ميقات داراي سه قسمت است: 1 «سلخ» 2 «غمره» 3 «ذات عرق». (3 «جُحفه») «جحفه» ميقات اهل شام و مصر و مغرب و كساني كه از آنجا عبور مي نمايند، مي باشد. افرادي كه به عنوان «مدينه بعد» از ايران به جدّه مي روند، از آنجا به جحفه رفته

و مُحرم مي گردند. ميقات در جحفه، خصوص مسجد نيست و از هر جاي آن مي توان مُحرم شد. (4 «يلملم») «يلملم» نام كوهي است و ميقات اهل يمن و هر كسي است كه از آنجا عبور مي نمايد. (5 «قرن المنازل») «قرن المنازل»، ميقات اهل طائف و ديگر افرادي است كه از آنجا عبور مي نمايند.

[احكام ميقاتها]

(افرادي كه از محاذات ِ) (ميقات عبور مي كنند) 1 افرادي كه در مسير رفتن به حج، از خود ميقات عبور نمي نمايند ولي از محاذات آن مي گذرند، بايد از محاذات اولين و نزديكترين ميقات، مُحرم شوند صفحه : 85 محاذات با ميقات اگر خود شخص يقين يا اطمينان داشته باشد يا از پرسيدن اهل محل ّ برايش گمان و مظنّه حاصل شود. كافي است. 2 اگر از هيچ راهي نتوانست علم يا اطمينان يا گمان به محاذات پيدا نمايد، جواز احرام از اوّلين جايي كه احتمال ِ محاذات مي دهد و تجديد آن در نزديكترين ميقات به مكه، محتمل است و بنا بر احتياط بايد اگر مي تواند به ميقات برود يا به جايي كه محاذات به گونه مذكور در مسأله قبل برايش معلوم شود. (افرادي كه از ميقات يا محاذات آن، عبور نمي كنند) افرادي كه در حج از ميقات يا محاذي آن عبور نمي كنند، مكان احرام آنها يكي از محلهاي زير است: 1 مكّه مكرّمه، محل ّ احرام اهل مكه و نيز مكان احرام براي حج تمتّع است. 2 منزل خود شخص، محل احرام براي كسي است كه منزل او از ميقات به مكّه نزديكتر باشد. (مُحرم شدن به وسيله نذر) 1 گذشتن از

ميقات بدون احرام جايز نيست ولي مقدّم نمودن آن بر ميقات به وسيله نذر جائز است؛ يعني هر كسي مي تواند نذر نمايد كه جلوتر مُحرم شود در اين صورت اگر نذر او مطلق جلوتر مُحرم شدن باشد، در هر جا كه خواست مي تواند مُحرم شود و اگر نذر نموده باشد از مكان خاصي مُحرم شود، از همان مكان مُحرم مي شود و نياز به تجديد ندارد و حتي اگر با احرام نذري از ميقات هم عبور نكند مانعي ندارد. 2 چنانكه كسي كه نذر نموده از ميقات جلوتر مُحرم شود، به نذر خود عمل نكند، اگر چه كفّاره عمل نكردن به نذر بر او ثابت مي شود ولي احرام او در ميقات صحيح است. صفحه : 86 3 كسي كه جلوتر از ميقات مُحرم مي شود، بايد از محرّمات احرام دوري نمايد. (ثابت شدن ميقات) 1 براي تشخيص مكان دقيق ميقات بنا بر احوط و اقوي، تحصيل علم لازم است؛ و اگر علم ممكن نباشد، اكتفا به گماني كه از پرسيدن اهل اطلاع به اين اماكن حاصل شود، بعيد نيست 2 اگر به هيچ وجه براي او علم و اطمينان يا گمان حاصل نشود، مي تواند با نذر جلوتر از ميقات مُحرم شود. (گذشتن از ميقات بدون احرام با عذر و از روي سهو) اگر كسي به خاطر عُذري، مانند بيماري يا فراموشي، يا ندانستن مسأله يا ميقات در صورتي كه ندانستن از روي تقصير نباشد بدون احرام از ميقات عبور نمايد، يا بعد از عبور از ميقات بفهمد احرامش باطل بوده چند صورت دارد: 1 اگر بتواند به

ميقات برگردد، واجب است برگردد و از آنجا مُحرم شود. 2 اگر نتواند به ميقات برگردد: الف اگر به محدوده حرم نرسيده باشد، از همان جا مُحرم شود. ب و اگر به محدوده حرم رسيده باشد، چنانچه بتواند از حرم خارج شود، بايد خارج شود و مُحرم شود؛ و در اين دو صورت بنا بر احتياط واجب، هر قدر مي تواند به نحوي كه حج از او فوت نمي شود از حرم فاصله بگيرد. و اگر نتواند از حرم خارج شود، از همان جايي كه هست صفحه : 87 مُحرم مي شود، هر چند وارد مكّه شده باشد. تذكر: خانمي كه حائض بوده و مسأله را نمي دانسته و بدون احرام از ميقات عبور نموده بر طبق مسأله بالا عمل مي نمايد. (انجام دادن عمره بدون احرام) اگر از روي عذر مثل ندانستن مسأله يا فراموشي، عمره را بدون احرام به جا آورد، بعضي از فقها فرموده اند: «عمره وي صحيح است»، ولي اين فرمايش، خالي از تامّل نيست و احوط بطلان آن است. (گذشتن از ميقات بدون احرام عمداً) هر گاه كسي عمداً بدون عذرِ موجّه از ميقات بدون احرام عبور نمايد و برگشتن به ميقات برايش ممكن نباشد بنا بر احتياط بايد به وظيفه شخصي كه با عذر احرام را ترك نموده كه در مسأله 273 به بعد بيان شد عمل نمايد، و سپس قضا كند. (بازگشتن به قبل از ميقات بعد از احرام) افرادي كه در ميقات مُحرم شده اند، اگر خواسته باشند مي توانند به ما قبل ميقات بازگردند و بعد از مدتي براي انجام دادن اعمال به مكّه بروند، ولي بايد از محرّمات احرام دوري نمايند؛

پس افرادي كه در مسجد شجره مُحرم مي شوند مي توانند به هر جهتي به مدينه منوّره مراجعت و سپس به مكه مكرّمه مشرّف شوند. (غسل و وضو و پاك بودن بدن براي احرام لازم نيست) كسي كه مي خواهد مُحرم شود، لازم نيست كه طهارت از حدث داشته باشد، يعني اگر جُنب يا حائض يا مستحاضه يا نفساء باشد يا وضو نداشته باشد، احرام او صحيح است؛ و اگر بدن او پاك هم نباشد، ضرري به صفحه : 88 صحّت احرام وارد نمي كند، و حكم پاك بودن لباس احرام خواهد آمد. (لزوم خروج از احرام براي احرام بعد) 1 كسي كه براي عمره مُحرم شده است، بايد با انجام اعمال آن از احرام خارج شود تا بتواند براي عمره تمتع مُحرم شود؛ در اين فرض اگر ممكن باشد بايد براي احرام عمره تمتع به ميقات بازگردد. 2 اگر كسي بدون اين كه از احرام خارج شود، عمداً يا سهواً مجدداً مُحرم شود، احرام دوّم لغو و بي اثر است.

(واجبات احرام)
اشاره

واجبات احرام سه چيز است: «پوشيدن لباس احرام (بر مردان)»، «نيّت» و «تلبيه»

(واجب اوّل ِ احرام: پوشيدن جامه احرام)

1 يكي از واجبات احرام بر مردان آن است كه دو جامه بر تن نمايند به اين گونه كه يكي را دور كمر ببندد و ديگري را روي دوش بياندازند. 2 صحت احرام، متوقف بر پوشيدن جامه احرام نيست؛ هر چند پوشيدن آن، بر مردان واجب و ترك آن معصيت است. 3 پوشيدن لباس احرام قبل از نيّت و تلبيه واجب است و اگر كسي بعد از نيّت و تلبيه، لباس احرام را به پوشد بنا بر احتياط تلبيه و نيّت را اعاده كند. 4 پوشيدن بيش از دو جامه، مانعي ندارد. 5 پوشيدن لباس احرام بر بانوان واجب نيست و مي توانند در لباسهاي عادي خودشان هم مُحرم شوند و بنا بر احتياط لباس آنها در حال احرام پاك باشد. صفحه : 89 6 در پوشيدن لباس احرام، نيت و قصد امتثال فرمان الهي لازم است. 7 گذاردن سنگ در جامه احرام و بستن آن با نخ و امثال آن، مانعي ندارد ولي بنا بر احوط از گره زدن جامه احرام خودداري شود. (مشخصات لباس احرام) 1 آن چه دور كمر بسته مي شود، به اندازه اي باشد كه از ناف تا زانو را به پوشاند و آن چه روي دوش انداخته مي شود به اندازه اي باشد كه روي دو شانه را به پوشاند به گونه اي كه «رداء» بر آن صادق باشد. 2 آن چه دور كمر بسته مي شود، بدن نما نباشد و هم چنين است بنا بر احتياط آن چه روي دوش انداخته مي شود. 3 بنا بر احوط مجموع شرايطي كه براي لباس نمازگزار

شرط شده، دارا باشد از جهت پاك بودن و زر بافت و حرير خالص نبودن و امثال آن. 4 لباس احرام نبايد دوخته شده باشد و پوشيدن لباس دوخته هنگام احرام، هر چند جايز نيست و با عمد موجب كفّاره است ولي به صحت احرام، ضرر نمي زند. (در آوردن جامه احرام) واجب نيست كه جامه هاي احرام هميشه در تن باشد بلكه درآوردن آنها و نيز عوض كردن آنها، مانعي ندارد. (نجس شدن لباس احرام يا بدن) اگر جامه احرام بعد از احرام بستن، نجس شود، احوط اين است كه هر چه زودتر تبديل يا تطهير نمايد و چنانچه بدن نجس شود بنا بر اظهر تطهير آن از جهت احرام لازم نيست.

(واجب دوم احرام: نيّت)

نيّت يعني انجام هر عمل با قصد و كسي كه قصد دارد براي خدا مُحرم صفحه : 90 شود براي انجام دادن اعمال عمره تمتّع، و قصد ترك محرّمات احرام را داشته باشد، نيّت از او محقق شده و واجب نيست آن را بر زبان آورد ولي اگر بخواهد آن را بر زبان بياورد مي تواند اين جمله را بگويد: «مُحرم مي شوم به نيّت عمره تمتع از حج واجب يا مستحب قربةً إلي اللّه». 1 اگر كسي اعمال عمره و حج را به صورت كامل نداند و بتواند قبل از هر عمل آن را ياد بگيرد، يا كسي او را راهنمايي كند و نيّت او مُحرم شدن براي انجام دادن اعمالي باشد كه بر عهده اوست، كفايت مي كند. 2 در احرام علاوه بر قصد قربت، لازم است كه نوع احرام را مشخص نمايد كه براي عمره است

يا حج، براي حج ِ واجب است يا مستحب يا نذري و امثال آن. 3 شخصي كه مي خواهد حج تمتّع به جا آورد بايد به نيّت احرام عمره تمتّع مُحرم شود و اگر قبل از مُحرم شدن مي داند كه محتاج به بيرون رفتن از مكه مي شود، مي تواند اول به عنوان عمره مفرده مُحرم شود و اعمال آن را انجام دهد و از مكه خارج شود و مجدّداً به نيّت عمره تمتّع از ميقات مُحرم شود و فاصله شدن يك ماه معتبر نمي باشد. 4 در تمام اعمال عبادي اعم از نماز روزه حج و غير آن، جاري كردن نيّت بر زبان و حتي گذراندن آن از ذهن، لازم نيست بلكه همين كه كار شخص با قصد و داعي باشد كافي است.

(واجب سوّم احرام «تلبيه»)

1 بعد از پوشيدن جامه احرام و نيّت نمودن، با گفتن تلبيه، احرام محقق مي شود. تلبيه عبارت است از: «لَبَّيك َ اللّهُم ّ لَبَّيك َ، لبّيك لا شَريك َ لَك َ لَبَّيك َ». و بنا بر احتياط اين جمله بدان اضافه شود: «إِن َّ الحَمدَ وَ النِعمَةَ لَك َ وَ المُلك َ، لا شَريك َ لك َ لَبَّيك َ» صفحه : 91 و جائز است تكرار كلمه «لك» بعد از «و الملك» و ترك تكرار، مطابق اكثر روايات است. و مضمون ِ معناي آن اين است: «پروردگارا با كمال ميل، دعوت و فرمان تو را اجابت و اطاعت مي كنم، براي تو شريكي نيست، به درستي كه ستايش تو را سزاست و نعمت و پادشاهي از آن تو است، شريكي براي تو نيست». 2 گفتن تلبيه بيش از يك مرتبه واجب نيست ولي تكرار آن استحباب دارد. (افرادي كه قادر بر گفتن صحيح تلبيه

نيستند) 1 كسي كه مي خواهد مُحرم شود لازم است كه الفاظ تلبيه را ياد گرفته و به طور صحيح ادا نمايد و اگر كسي نمي تواند تلبيه را صحيح ادا كند، ديگري به او تلقين نمايد؛ و اگر تلقين هم ممكن نشد، آن چه مي تواند بگويد، و ترجمه فارسي را به آن ضميمه نمايد. و احتياط مستحب ّ در اين صورت، جمع بين گفتن به مقداري كه مي تواند و گفتن ترجمه و نائب گرفتن است. 2 شخص گنگ و لال همراه با نيّت قلبي، با انگشت خود براي تلبيه اشاره مي نمايد و زبان خود را حركت مي دهد و اگر اين كار ممكن نباشد، نائب بگيرد. 3 هر گاه بخواهند شخص ديوانه يا بچه غير مميّزي را مُحرم نمايند اگر خودشان قادر بر گفتن تلبيه نباشند، ديگري به جاي آنها تلبيه مي گويد. (شك در تلبيه) 1 اگر كسي بعد از پوشيدن لباس احرام و قبل از گذشتن از ميقات، شك نمايد كه تلبيه را گفته يا نه، بايد بنا بگذارد بر اين كه تلبيه نگفته و تلبيه بگويد. صفحه : 92 2 اگر بعد از گفتن تلبيه، شك كند كه آن را درست گفته يا نه، بنا بگذارد كه درست گفته و احرام و عمل او صحيح است. 3 اگر بعد از گذشتن از ميقات شك نمايد كه تلبيه گفته يا نه، بنا بگذارد كه تلبيه گفته است. (زمان قطع تلبيه) 1 كسي كه براي عمره تمتّع مُحرم شده است، هنگامي كه چشمش به خانه هاي مكه افتاد، تلبيه را قطع مي نمايد. 2 كسي كه براي عمره مفرده، مُحرم شده است

اگر از خارج حرم آمده باشد، هنگام داخل شدن حرم تلبيه را قطع مي نمايد؛ و چنانچه براي احرام عمره، از مكّه بيرون رفته هنگام ديدن خانه خدا، تلبيه را قطع مي نمايد. 3 كسي كه براي حج مُحرم شده است، هنگام ظهر روز عرفه، تلبيه را قطع مي نمايد. (حج ّ و احرام اطفال و كودكان) 1 جائز است كه شخص نابالغ مُحرم شود، يا ديگري او را مُحرم نمايد، و اگر به گونه صحيحي مُحرم شد، بايد با انجام اعمال به نحو صحيح، از احرام خارج شود و گر نه به حالت احرام باقي مي ماند، و محرّمات احرام بر وي حلال نمي شود. 2 شخص غير بالغ بر دو گونه است: الف اگر به حدّي رسيده كه «مميّز» باشد، مي تواند خودش مُحرم شود؛ ولي اگر مُحرم شدن او موجب تصرّف در مال باشد بنا بر احوط اجازه ولي ّ او، معتبر است. صفحه : 93 ب اگر غير مميّز باشد، ولي ّ او، احرام و ديگر اعمال او را بر عهده مي گيرد، لباسهاي احرام را به او مي پوشاند، و اگر خود طفل بتواند، تلبيه مي گويد هر چند با تلقين؛ و گر نه ولي ّ او به جاي او تلبيه مي گويد، و او را از محرمات احرام باز مي دارد، و اعمالي را كه خودش مي تواند، به جا مي آورد و ولي ّ از طرف او نيّت مي نمايد، و هر عملي را كه خود طفل نمي تواند انجام دهد، ولي ّ، به نيابت از او انجام مي دهد و هم چنين است رمي جمرات؛ و اگر ممكن باشد كه سنگ ريزه را در دست طفل قرار دهد و ولي ّ به آن كيفيت رمي نمايد، احوط است.

و نيز اگر ممكن باشد كه در حال طواف، هر دو طاهر باشند و نماز طواف را هر دو بخوانند، احوط است. 3 آن چه از هزينه حج كودك كه ما زاد بر نفقه عادي اوست، بر عهده ولي اوست، بلي اگر حفظ كودك متوقف بر بردن اوست، جائز است از مال خود او برايش خرج نمايند. 4 چنانچه كودك به وسيله ولي ّ مُحرم شود، پول قرباني او بر ولي ّ است؛ و هم چنين بر اوست كفّاره در آن چه كه عمد و خطأ آن كفّاره دارد، بلكه ثبوت ساير كفارات عمدي بر ولي ّ، خالي از وجه نيست.

(مستحبّات احرام)

احرام داراي مستحبّاتي است از قبيل غسل و غير آن كه در بخش آداب صفحه : 94 و مستحبّات در قسمت پايان كتاب ذكر مي گردد.

(محرّمات احرام)
اشاره

هر گاه كسي مُحرم شود، چيزهايي بر او حرام مي شود كه «محرّمات احرام» ناميده مي شوند و بايد از آنها اجتناب نمايد. محرّمات احرام بر چند گونه است: الف محرّماتي كه بر همه اعم از زن و مرد حرام است. ب محرّماتي كه فقط بر مردان حرام است. ج محرّماتي كه فقط بر زنان حرام است. مجموع محرمات ذكر شده، عبارتند از: 1 شكار حيوان صحرايي 2 امور زناشويي 3 استمناء 4 عقد نكاح و شهادت بر آن 5 استعمال بوي خوش 6 پوشيدن لباس دوخته بر مردان 7 سرمه كشيدن 8 نگاه در آينه 9 پوشيدن چكمه و جوراب بر مردان 10 دروغ و دشنام 11 قسم خوردن به لفظ جلاله «اللّه» 12 كشتن و انداختن جانوران بدن 13 زينت نمودن 14 ماليدن روغن به بدن صفحه : 95 15 جدا نمودن مو از بدن 16 پوشانيدن سر بر مردان 17 پوشاندن رو بر زنان 18 زير سايه رفتن براي مردان 19 بيرون آوردن خون از بدن 20 ناخن گرفتن 21 برداشتن سلاح 22 كندن درخت و گياه حرم (تذكر:) بعضي از محرمات مانند صيد و كندن درخت و گياه بر همه افرادي كه در محدوده حرم باشند چه مُحرم باشند و چه مُحرم نباشند، حرام است.

(كفّارات احرام با علم و عمد ثابت مي شوند)

1 اگر كسي محرّمات احرام را با علم و عمد مرتكب شود، در برخي موارد بر او كفّاره ثابت مي شود كه توضيح آن خواهد آمد. 2 اگر كسي سهواً و از روي فراموشي يا ندانستن مسأله، محرّمات احرام را مرتكب شود بر او كفّاره ثابت نمي شود مگر در «صيد» كه در هر صورت كفاره دارد.

(توضيح محرّمات احرام)

(اوّل: شكار حيوان صحرايي) 1 شكار نمودن در حرم و كمك به شكار، براي مُحرم و غير او جايز نيست. صفحه : 96 2 در حال احرام نگهداري شكار و لو قبل از احرام شكار شده باشد و نيز خوردن از گوشت شكار هر چند شكار كننده آن مُحرم نباشد، جائز نيست. 3 شكار نمودن حيوان دريايي كه تخم و جوجه هر دو در دريا كند مانند ماهي و نيز ذبح حيوانات اهلي و مرغ خانگي و گوسفند و امثال آن، مانعي ندارد. 4 ملخ، جزء حيوان صحرايي است و كشتن و خوردن آن جائز نيست. (حكم حيوانات موذي) 1 هر حيواني كه انسان از وي بر خود بترسد، كشتن آن جايز است؛ پس كشتن امثال مار و عقرب، مانعي ندارد. 2 كشتن پشه و امثال آن اگر باعث اذيتي شوند كه عرفاً قابل تحمّل نباشد، جائز است. كفاره: (دوّم: امور زناشويي) در حال احرام دوري از امور مربوط به زناشويي و التذاذ، واجب است و اين امور چند گونه اند: گونه (1): نزديكي نمودن به هر نحو كه باشد، در اثناي عمره تمتّع، و يا عمره مفرده و نيز در حج پيش از به جا آوردن نماز طواف نساء، بر شخص مُحرم، حرام است. اگر در

حال عمره واقع شود اگر شخصي در حال عمره از روي علم و عمد به هر نحو نزديكي نمايد صفحه : 97 الف اگر بعد از تمام نمودن سعي بين صفا و مروه باشد، عمره فاسد نمي شود ولي كفّاره بر او واجب مي شود و كفّاره اش يك شتر است. ب اگر اين عمل پيش از سعي واقع شود، عمره اش نيز فاسد است ولي بايد عمره را تمام كند و اعاده نمايد؛ و اگر عمره تمتّع باشد، پيش از اعمال حج، بايد آن را به جا آورد و اگر وقت تنگ باشد، حج او تبديل به «حج افراد» مي شود و بعد از آن عمره مفرده به جا مي آورد و احوط اعاده حج است در سال آينده. اگر قبل از وقوف مشعر واقع شود الف اگر اين عمل با علم و عمد و با رضايت هر دو واقع شده باشد، حج هر دو فاسد مي شود و بايد حج را تمام نمايند و كفّاره دهند و حج را در سال آينده اعاده نمايند، چه حجشان واجب و چه مستحب باشد يا از طرف خودشان باشد يا نائب باشند. ب اگر زن مجبور بر اين عمل بوده، حج او فاسد نمي شود و بر مرد دو كفّاره ثابت مي شود و بر زن چيزي نخواهد بود. (كفّاره:) كفّاره اين عمل در صورت دارائي يك شتر و در صورت متوسّط بودن يك گاو و در صورت فقر، يك گوسفند است. تذكر: بنا بر احتياط لازم است در آن حج و حجّي كه سال بعد انجام مي دهند از محل ّ وقوع اين عمل تا پايان مناسك و نيز در بازگشت تا

رسيدن به آن موضع بين زن و مرد جدايي باشد، ولي اگر از راه ديگري بازگردند، ظاهراً تفريق مطلقاً لازم نيست. صفحه : 98 اگر بعد از وقوف مشعر واقع شود الف اگر اين كار از روي علم و عمد پيش از طواف نساء بلكه قبل از اكمال دور سوم آن واقع شود، كفّاره بر او واجب مي شود ولي حج فاسد نمي شود و هم چنين است بنا بر احتياط اگر پيش از اكمال دور پنجم باشد. ب اگر بعد از دور پنجم طواف نساء، اين عمل واقع شود، حج او صحيح است و بنا بر اظهر و اشهر كفّاره هم ندارد اگر چه احتياط مستحب در كفّاره دادن است. اگر در عمره مفرده واقع شود الف اگر اين كار از روي علم و عمد بعد از سعي واقع شود، عمره اش صحيح است، ولي كفّاره بر او واجب مي شود. ب اگر قبل از سعي باشد، عمره اش فاسد است و كفّاره بايد بدهد و ظاهر فتاواي اصحاب اين است كه عمره تمتّع نيز چنين است و همين موافق احتياط است. و لازم است علي الاحوط كه همان عمره فاسد شده را تمام نمايد و بعد از آن اعاده كند. (تذكّر مهم ّ:) در تمامي موارد گذشته اگر اين كار سهواً يا از روي جهل واقع شود، عمره و حج، صحيح است و كفّاره هم ندارد و اين حكم در تمامي محرّمات احرام جاري است مگر صيد. (گونه (2):) 1 شخص مُحرم، جايز نيست كه زن خود را از روي شهوت ببوسد و چنانچه اين كار واقع شد و مني هم خارج شد، يك شتر كفّاره دارد؛

و اگر خارج نشد، يك شتر بنا بر احتياط كفّاره بدهد. و اگر بوسيدن زن، از روي شهوت نباشد، بنا بر احوط يك گوسفند كفّاره دارد؛ و احوط بلكه ظاهر صفحه : 99 اين است كه اين حكم در بوسيدن اجنبيّه هم جاري است. 2 اگر شخصي كه از احرام خارج شده، زن خود را كه هنوز از احرام خارج نشده ببوسد اگر چه زن راضي نباشد بنا بر احتياط بايد يك گوسفند كفّاره دهد. (گونه (3):) لمس كردن بدن هم سر بدون شهوت مانعي ندارد و با شهوت بدون اين كه مني خارج شود، يك گوسفند كفّاره دارد و با خروج مني بايد يك شتر كفّاره دهد. (گونه (4):) 1 هر گاه مُحرم از روي شهوت به زن خود نگاه كند و مني بيرون آيد، بايد يك شتر كفّاره دهد؛ و اگر از روي شهوت نگاه كند ولي مني بيرون نيايد، يا بدون شهوت نگاه كند و مني بيرون بيايد، كفّاره ندارد. 2 اگر به نحو حرام به زن اجنبي نگاه كند و مني خارج شود بنا بر احوط يك شتر كفّاره دارد اگر دارا باشد؛ و اگر وضع او متوسط باشد، يك گاو؛ و اگر فقير باشد، يك گوسفند كفّاره بدهد؛ و اگر مني خارج نشود، حرام مرتكب شده ولي علي الاظهر كفّاره ندارد. 3 هر گاه مُحرم با هم سر خود ملاعبه و شوخي نمايد و مني خارج شود، لازم است يك شتر كفّاره بدهد. (سوم: «استمناء») استمناء به هر نحوي كه صورت گيرد بر مُحرم حرام است، و يك شتر صفحه : 100 كفّاره دهد و بعضي آن را باعث فساد

حج دانسته اند و اين قول در مورد استمنايي كه در حال غير احرام نيز حرام است، احوط است. (چهارم: عقد نكاح) 1 ازدواج و عقد نمودن در حال احرام براي خود يا ديگري، حرام است، چه آن ديگري در حال احرام باشد يا نه، و چه عقدِ دائمي باشد يا غير آن. 2 اگر در حال احرام، عقدي واقع شد، داراي چند صورت است: الف اگر شخصي كه مُحرم است براي خود زني را عقد نمايد، در صورتي كه علم به حرمت داشته باشد، حرمت ابدي براي او حاصل مي شود، يعني هيچ گاه نمي تواند با آن زن ازدواج نمايد. ب هر گاه شخصي زني را براي شخص مُحرم عقد نمايد و شوهر با آن زن نزديكي كند و علم به حرمت داشته باشند، بر هر كدام يك شتر واجب مي شود و بر زن نيز واجب مي شود اگر علم به حرمت داشته است. 3 شاهد شدن در مجلس عقد، بر مُحرم حرام است و نيز بنا بر احتياط گواهي دادن بر عقدي كه قبلًا واقع شده، جائز نيست اگر چه قبل از احرام شاهد بر آن بوده است. (پنجم: استعمال بوي خوش) 1 استعمال بوي خوش و انواع عطر و موادي كه مانند زعفران، بوي خوش دارند، چه به نحو بوييدن يا خوردن و يا ماليدن، بر مُحرم حرام صفحه : 101 است و همچنين است پوشيدن لباسي كه بوي خوش در آن باشد، لكن حرمت در غير طيب مسلّم الحرمة مانند روغنهاي خوشبو كه براي طيب استعمال مي شود و مسك و زعفران و عنبر و

كافور و ورس، معلوم نيست بلكه جواز آن شمّاً و استعمالًا خالي از وجه نيست احوط دوري از هر بوي خوشي است. 2 خوردن و بوييدن ميوه هاي خوشبو مثل «سيب» و «به» مانعي ندارد. و نيز بوييدن «خلوق» كه عطري مخصوص است كه به كعبه معظّمه مي مالند، مانعي ندارد. 3 گرفتن بيني از بو، دو حالت دارد: الف اگر مُحرم محتاج شود به خوردن يا پوشيدن هر طيب كه استعمال آن حرام است بيني خود را بگيرد. ب شخص مُحرم بنا بر اقوي نبايد بيني خود را از بوي بد بگيرد، بلي تند رفتن براي فرار از آن مانعي ندارد. (كفّاره:) كفّاره استعمال بوي خوش بنا بر احتياط واجب يك گوسفند است. (ششم: پوشيدن لباس دوخته بر مردان) پوشيدن اشياي ذيل بر مرد محرم حرام است: پوشيدن لباسهاي متعارف، مثل پيراهن و عبا و شلوار؛ هر لباسي كه دكمه دار باشد؛ هر لباسي كه آستين دار باشد هر چند دوختني يا بافتني نباشد؛ هر لباسي كه به هر نحوي دوخته باشد هر چند كم باشد، بنا بر احوط. ساعتي كه بند آن دوخته باشد؛ صفحه : 102 پوشيدن دمپايي دوخته شده. پوشيدن كفش دوخته شده، بنا بر احتياط. (مواردي كه استعمال دوختني حرمت ندارد) به كمر بستن و همياني كه در آن پول گذاشته مي شود بنا بر اظهر. پوشيدن فتق بندِ دوخته براي كسي كه به آن نياز دارد، ولي احتياطاً كفّاره دارد. استفاده از دست و پاي مصنوعي اگر پوشش صدق ننمايد. لحاف يا پتو جهت استفاده براي خواب، ولي سر را نپوشاند. (گره زدن لباس احرام و وصل آن

به هم) احوط ترك گره زدن لباس احرام است و لو بعض آن به بعض ديگر باشد؛ و به وسيله مثل چوب و سنجاق و سوزن نيز بعض آن را به بعض ديگر وصل نكند ولي گذاردن سنگ و امثال آن و بستن آن با نخ و كش و مثل آن، مانعي ندارد. تذكّر: پوشيدن لباس دوخته به هر نحوي كه باشد، براي زنان مانعي ندارد، مگر دستكش «قفّازين». (كفّاره:) كفّاره پوشيدن لباس دوخته از روي علم و عمد، يك گوسفند است هر چند پوشيدن آن ضروري باشد؛ مگر كسي كه جامه اي را كه دور كمر مي بندند ندارد كه در اين صورت اگر به جاي آن شلوار به پوشد، در وجوب كفّاره تامّل است. صفحه : 103 (هفتم: سرمه كشيدن) سرمه كشيدن در حال احرام، داراي دو صورت است: الف كشيدن سرمه سياه به قصد زينت يا با صدق تزيّن، حرام است ولي بدون قصد زينت براي مداوا مانعي ندارد. ب احتياط در ترك استعمال سرمه اي است كه سياه نباشد با قصد زينت و نيز احتياط در ترك سرمه اي است كه بوي خوش در آن باشد، ولي اگر سرمه، سياه نباشد و بوي خوش در آن نباشد، بدون قصد زينت، استعمال آن مانعي ندارد. (كفّاره:) سرمه كشيدن كفّاره ندارد. (هشتم: نگاه در آئينه) 1 نگاه كردن در آيينه اگر: الف جهت زينت باشد حرام است؛ ب و اگر نگاه كردن به آئينه به منظور زينت نباشد، مانند مريضي كه به نگاه كردن نياز دارد، يا نگاه كردن راننده در آئينه ماشين براي ديدن عقب و امثال آن، مانعي ندارد. 2 عينك

زدن بدون قصد زينت براي زن و مرد بنا بر اقوي مانعي ندارد. 3 نگاه كردن در اجسام صيقلي غير از آئينه، مانند شيشه و غير آن، مانعي ندارد. (كفّاره:) نگاه در آينه كفّاره ندارد. (نهم: پوشاندن تمام روي پا براي مردان) 1 پوشيدن چكمه و جوراب بر مرد مُحرم، حرام است؛ و احوط ترك پوشيدن هر چيزي است كه تمام پشت پا را به پوشاند و لو اين كه مانند صفحه : 104 چكمه و جوراب نباشد با صدق پوشيدن؛ ولي پوشاندن پشت پا بدون صدق پوشش مانعي ندارد. 2 اگر براي مرد مُحرم، دمپايي و امثال آن كه روي پا را نمي پوشاند، پيدا نشد و پوشيدن چكمه و جوراب ضروري شد، احتياط مستحب آن است كه روي آن را بشكافد. (كفّاره:) ندارد. (دهم: دروغ و دشنام) 1 دروغ و دشنام ِ حرام، حرمت آن در حال احرام شديدتر است. 2 فخرفروشي براي اثبات برتري خود و امثال آن اگر موجب اهانت به ديگران شود، اين عمل في حد نفسه حرام است و اگر موجب نشود، حرام نيست. (كفّاره:) ندارد. (يازدهم: قسم خوردن به لفظ جلاله «اللّه») 1 قسم خوردن به لفظ جلاله «و اللّه» و «باللّه» و نيز «لا و اللّه» و «بلي و اللّه» كه به آن «جدال» گفته مي شود، بر مُحرم حرام است. 2 چند مورد از حرمت قسم خوردن، استثناء شده است: الف اگر به وسيله قسم خوردن حقي ثابت شود يا باطلي از بين برود، قسم خوردن مانعي ندارد. ب اگر قصد او قسم خوردن نباشد، بلكه غرض ديگري داشته باشد، مانند اظهار محبت يا تعظيم،

مثل اين كه بگويد: «تو را به خدا از اين غذا ميل كن» مانعي ندارد. صفحه : 105 (كفّاره قسم خوردن) الف اگر قسم او براي سخن راست باشد و از دو مرتبه نگذشته باشد، كفّاره ندارد و بايد استغفار نمايد. ب اگر از دو مرتبه بيشتر قسم خورده باشد به صورت پي در پي، يك گوسفند كفّاره دارد؛ و اگر پي در پي نباشد، وجوب كفّاره مورد تامّل است. ج اگر قسم او براي سخن دروغ باشد، در يك مرتبه يك گوسفند؛ در مرتبه دوم به صورت پي در پي بنا بر احتياط يك گاو و بلكه خالي از وجه نيست؛ و در سه مرتبه پي در پي، تخيير ميان گاو و شتر، خالي از وجه نيست. و در صورتي كه پي در پي نباشد و در بين آنها كفّاره نداده باشد اثبات اين كفّاره محل تأمّل است د در صورتي كه قسم خوردن، جائز باشد، علي الاظهر كفّاره ندارد. (دوازدهم: كشتن و انداختن جانوران بدن) 1 حرمت كشتن شپش و انداختن آن از بدن و لباس مُحرم، خالي از وجه نيست؛ و جابجا كردن آن اگر موجب افتادن آن نشود، مانعي ندارد؛ و در غير شپش مثل كك حرمت كشتن آنها موافق احتياط است و تاراندن آنها جائز است. (كفّاره:) كفّاره كشتن يا انداختن شپش، بنا بر احتياط واجب، دادن يك مشت طعام به فقير است. (سيزدهم: زينت نمودن) 1 به دست كردن انگشتر به قصد زينت، بر مُحرم حرام است؛ ولي به قصد استحباب مانعي ندارد. 2 حنا بستن اگر براي زينت باشد، جواز آن مورد تأمّل است؛ ولي اگر

صفحه : 106 قبل از احرام حنا ببندد به طوري كه اثر آن تا حال احرام باقي بماند بنا بر اظهر مانعي ندارد. 3 آرايش كردن زنان و رنگ كردن موها و ماليدن كِرِم به بدن جهت زينت در حال احرام، جايز نمي باشد. 4 پوشيدن زيور و طلاجات به قصد زينت بر بانوان ِ مُحرم، حرام است ولي پوشيدن زيوري كه پيش از احرام عادت به پوشيدن آن داشته، مانعي ندارد ولي نبايد آن را به شوهر خود و ديگر مردان نشان دهد. (چهاردهم: ماليدن روغن به بدن) 1 ماليدن روغن به بدن هر چند خوشبو هم نباشد علي الاقوي جايز نيست مگر لازم و ضروري باشد. 2 ماليدن روغن به بدن اگر بوي خوش داشته باشد، قبل از احرام هم به نحوي كه قطعاً تا حال احرام بوي آن مي ماند جايز نيست؛ و اگر ماليد در صورت امكان، بايد صبر كند تا بوي آن از بين برود. (كفّاره:) اگر روغن بوي خوش داشته باشد كفّاره آن يك گوسفند است هر چند براي ضرورت ماليده باشد علي الاحوط؛ و اگر بوي خوش نداشته باشد، كفّاره ندارد. (پانزدهم: جدا نمودن مو از بدن) 1 شخصي كه مُحرم است نبايد موي خود يا ديگري را هر چند يك مو باشد، جدا كند، چه اين كه آن ديگري مُحرم باشد و يا نباشد؛ و چه به وسيله ماشين برقي باشد يا دست يا غير آن. 2 كندن مو در موارد ضرورت، استثنا شده است مثل اين كه: اگر موجب زياد شدن جانوراني مثل شپش شود؛ صفحه : 107 بلندي مو موجب

سر درد و يا ناراحتي ديگر شود يا مثلًا در چشم باشد. 3 آن چه خود به خود كنده مي شود به سبب وضو و غسل مانعي ندارد و اظهر در آن عدم وجوب فديه است. 4 خاراندن بدن و سر به طوري كه مويي نيافتد، مانعي ندارد. (كفّاره:) كفّاره كندن و تراشيدن مو بر چند گونه است: الف اگر سر خود را بتراشد چه ضروري باشد و چه نباشد، كفّاره اش يك گوسفند است، يا سه روز روزه، يا سير كردن ده فقير اگر چه سير كردن به بيش از يك مد باشد بنا بر احتياط ولي كمتر از يك مد ندهد. ب اگر موي زير هر دو بغل خود را بكند، كفّاره اش بنا بر اقوي يك گوسفند است و اگر موي يك طرف را بكَند، سه فقير را طعام دهد. ج اگر با عدم اطمينان به افتادن مو به سر و صورتش دست بكشد، و چيزي از مو بيافتد، بايد يك مشت طعام به فقير بدهد. (شانزدهم: پوشانيدن سر بر مردان) 1 پوشانيدن سر يا قسمتي از آن و نيز سر را به زير آب فرو بردن، جايز نيست و هم چنين است پوشانيدن گوشها. و گذاردن و حمل كردن چيزي روي سر، بنا بر احتياط جائز نيست و هم چنين است فرو بردن سر در غير آب از مايعات ديگر. 2 مواردي از حرمت پوشانيدن سر، استثنا شده، يا پوشانيدن صدق نمي كند صفحه : 108 الف بستن دستمال به جهت سر درد و نيز انداختن بند مشك؛ ب گذاردن سر روي بالش

و لو اين كه قسمتي از سر در آن داخل شود؛ ج دوش گرفتن؛ د خشك نمودن سر البته اگر اين كار را به تدريج انجام دهد. 3 احوط و اولي ترك پوشانيدن سر به وسيله اعضاي بدن مانند دست است در غير موارد ضرورت عرفي يا شرعي، مثل وضو و غسل اگر چه مستحب باشد اگر چه جواز خالي از وجه نيست. 4 بر سر داشتن موي مصنوعي در حال احرام، اشكال دارد. (كفّاره:) كفّاره پوشاندن سر، يك گوسفند است؛ و اگر پوشاندن تكرار شود و در بين آنها كفّاره داد، اقوي تعدد كفّاره است؛ و اگر نداد احوط تكرار نمودن كفّاره است خصوصاً اگر بدون عذر پوشانده باشد و خصوصاً اگر پوشاندن در چند مجلس صورت گرفته باشد. (هفدهم: پوشاندن رو بر زنان) 1 بانوان در حال احرام نبايد تمام صورت خود و يا قسمتي از آن را به وسيله پوشيه يا نقاب و امثال آن، به پوشانند. 2 موارد ذيل از حرمت پوشاندن، استثناء شده است: الف سر بر بالش گذاردن در حال خوابيدن صفحه : 109 ب اگر پوشاندن لازم باشد، مانند جلوگيري از مگس و امثال آن، مانعي ندارد. ج پوشانيدن قسمتي از صورت براي نماز جهت اطمينان حاصل نمودن به رعايت پوشش ِ نمازي، مانعي ندارد ولي بعد از نماز بايد فوراً آن را بردارد. د آويزان نمودن مثل چادر جلوي صورت در حال نماز يا جهت رو گرفتن از نامحرم بلكه مطلقاً، مانعي ندارد و لازم نيست كه از خوردن آن به صورت جلوگيري نمايند. ه خشك كردن صورت اگر به

تدريج انجام شود، جايز است. (كفّاره:) در ثابت شدن كفّاره يك گوسفند براي پوشيدن رو بر زنان، تامّل است. (هجدهم: زير سايه رفتن) مردان در هنگام سير در روز، نبايد زير سايه متحرك بروند اگر چه منحرف از بالاي سر باشد علي الاحوط، ولي زير سايه ثابت رفتن، مانعي ندارد. 1 زير سايه رفتن براي مردان چند حالت دارد: الف زير سايه رفتن يا بر سر گرفتن سايبان هنگام سير و حركت در روز چه در ماشين يا هواپيما يا پياده، جايز نيست. ب احوط ترك سايه انداختن است به وسيله چيزي كه بالاي سر نيست و همراه شخص حركت مي كند مثل سايه محمل و ديواره ماشين، ولي حركت در كنار چيزي كه سايه دارد مثل ماشين ايستاده يا درخت و ساختمان مانعي ندارد. صفحه : 110 ج استظلال مثل در شب و در ماشين سقف دار حركت كردن در شب، مانعي ندارد و ممنوعيّت آن فقط اختصاص به روز دارد. د هنگامي كه مُحرم در جايي منزل نمود، چه در مكه و چه در عرفات و مني يا غير آن اگر به جهت استراحت در خيمه و خانه برود، مانعي ندارد، ولي هنگام تردّد و رفت و آمدِ براي حوائج در بيرون خانه و خيمه بنا بر احوط نبايد زير سايه برود. 2 زير سايه رفتن كودكان و زنان در هيچ صورتي مانع ندارد. 3 اگر مردان به جهت شدّت گرما و سرما و باران و ساير موارد ضروري زير سايه بروند، حرام نيست، ولي كفّاره دارد. 4 معلوم شد كه حركت در داخل

تونل و مثل آن از جهت زير سايه رفتن مانعي ندارد. (كفّاره:) كفّاره زير سايه رفتن عمدي، يك گوسفند است چه اختياراً رفته باشد و چه اضطراراً؛ و اگر زير سايه رفتن تكرار شود در هر احرام، يك كفّاره كافي است. (نوزدهم: بيرون آوردن خون از بدن خود) 1 شخص مُحرم نبايد كاري كه مي داند سبب خارج شدن خون مي شود، انجام دهد، چه به خاراندن بدن باشد و چه به كندن دندان يا غير آن باشد. 2 در حالت لزوم و براي رفع ناراحتي، خاراندن بدن و كندن دندان و لو اين كه موجب بيرون آمدن خون شود، مانعي ندارد. 3 شخص مُحرم اگر علم داشته باشد كه مسواك زدن موجب بيرون آمدن خون مي شود، بنا بر احتياط بايد آن را ترك كند. صفحه : 111 4 انجام دادن عملي كه يقين ندارد موجب بيرون آمدن خون مي شود، مانعي ندارد. 5 تزريق آمپول به مريض در حال ضرورت حتي اگر بدانند خون خارج مي شود، مانعي ندارد. (كفّاره:) بيرون آوردن خون از بدن در هيچ صورتي كفّاره ندارد. (بيستم: ناخن گرفتن) در حال احرام گرفتن تمام ناخن خود يا قسمتي از آن، جايز نيست مگر آن كه باقي ماندن آن موجب اذيت باشد. (كفّاره:) كفّاره گرفتن ناخن با علم و عمد به ترتيب ذيل است: الف كفّاره گرفتن يك يا چند ناخن، براي هر كدام يك مُدّ طعام است. ب كفّاره گرفتن تمامي ناخنهاي دستها يك گوسفند است؛ ولي اگر در بين ناخن گرفتن براي آنها كفّاره به «مُد» داده باشد، همان دادن مد براي بقيه كفايت مي كند، و همين

طور است حكم گرفتن تمامي ناخنهاي پاها. ج كفّاره گرفتن تمامي ناخنهاي دستها و پاها در يك مجلس، يك گوسفند است مگر اين كه در بين، كفّاره داده باشد. د اگر مجموع ناخن دست ها در يك مجلس و مجموع ناخن پاها را در مجلس ديگر بگيرد، كفّاره آن دو گوسفند است. ه: اگر ناخن او مثلًا شكسته باشد و او را اذيت كند جائز است آن را بگيرد ولي براي هر ناخن يك مدّ طعام كفّاره بدهد. صفحه : 112 (بيست و يكم: برداشتن سلاح) برداشتن و حمل نمودن آن چه كه عرفاً به آن سلاح گفته مي شود و پوشيدن سلاح بر او، صدق مي كند، بر مُحرم حرام است، و صرف همراه داشتن علي الاظهر حرمت ندارد. اگر برداشتن سلاح به جهت ضرورت باشد كفاره ندارد. (بيست و دوم: كندن درخت و گياه حرم) 1 كندن و بريدن هر چيزي كه در حرم روييده باشد اعم ّ از درخت و گياه، بر همه افراد چه مُحرم باشند و چه نباشند، حرام است. 2 چيزي كه در راه رفتن ِ به صورت متعارف، كنده شود، مانعي ندارد در صورتي كه راه رفتن براي او ضروري باشد، يا اين كه علم به قطع شدن آن نداشته باشد و الّا محل ّ احتياط است. (كفّاره:) بنا بر احتياط كفّاره كندن درخت چه شخص مُحرم باشد و چه نباشد: اگر درخت بزرگ باشد، يك گاو؛ و اگر كوچك باشد، يك گوسفند اگر قيمت گوسفند كمتر از قيمت درخت نيست؛ و اگر قسمتي از درخت باشد، قيمت آن است؛ و در كندن گياه كفّاره نمي باشد بجز استغفار.

(چگونگي و مكان ذبح و پرداخت كفّاره)

1 هر گاه بر

كسي كشتن شتر يا گاو يا گوسفند به عنوان كفّاره واجب شده باشد، آن را در احرام عمره، در مكّه مكرّمه نحر يا ذبح مي نمايد، و در احرام حج، در مني و در صورتي كه خودش قادر بر انجام آن در مكان مشخّص شده نباشد، نائب مي گيرد. 2 گوسفندي كه به عنوان كفّاره ذبح مي شود، لازم نيست كه شرايط گوسفند قرباني را داشته باشد. صفحه : 113

(عمل دوم عمره تمتّع: طواف)

اشاره

طواف عبارت است از هفت دور (شوط) گرديدن به دور كعبه معظّمه؛ با شرايط و واجباتي كه بيان مي شود.

(ترك عمدي طواف)

1 طواف از اركان عمره است و اگر شخصي آن را عمداً ترك كند چه حكم آن را بداند و چه نداند، عمره او باطل مي شود. و وجوب ذبح يك شتر در همه احوال چه حال علم و عمد و چه غير آن موافق احتياط است. 2 زماني ترك طواف محقق مي شود كه اگر عمره را بخواهد به جا آورد، نتواند خود را به وقوف عرفات برساند كه در اينجا حج او مبدّل به «حج افراد» مي شود، و وجوب قضاي حج در سال آينده بر اين شخص قوي است.

(ترك سهوي طواف)

1 اگر كسي طواف را سهواً به جا نياورد، هر وقت كه باشد آن را به جا مي آورد و در صورت مشكل بودن يا عدم امكان، نائب مي گيرد؛ و اگر سعي را به جا آورده آن را نيز بنا بر احتياط اعاده نمايد. و در تمامي اين صورتها، عمره او صحيح است. 2 هر گاه طواف را فراموش نمود و زماني يادش آمد كه قضايش ممكن است، با همان احرام ِ اوّل، قضا نمايد و تجديد احرام لازم نيست؛ و صفحه : 114 اگر از مكه خارج شده و يك ماه يا بيشتر بر آن گذشته، احتياطاً براي داخل شدن مكه، احرام ِ تازه ببندد مانعي ندارد. 6 آن چه بر طواف كننده حلال مي شود، بر فراموش كننده طواف تا آن را شخصاً يا نايبش قضا ننموده، حلال نمي شود.

(شرايط طواف)
اشاره

طواف واجب، داراي شرايط و واجباتي است. ابتدا به بيان شرايط آن مي پردازيم:

شرط اوّل طواف: نيّت

1 طواف بايد با نيّت و قصد قربت انجام شود. 2 به زبان آوردن نيّت لازم نيست و همين كه قصد داشته باشد كه طواف انجام دهد براي تقرّب به خداوند، كافي است و حتي گذراندن از ذهن نيز لازم نيست. ولي اگر بخواهد نيّت را بر زبان آورد، مي تواند اين جمله را بگويد: «هفت شوط طواف عمره تمتّع انجام مي دهم از حَجّة الاسلام يا غير آن قربةً إلي اللّه».

(شرط دوّم طواف: طهارت از حدث)

شرط دوم ِ طواف عمره تمتّع و هر طواف واجب ديگر، آن است كه طواف كننده، غسل بر او نباشد و وضو هم داشته باشد، يا آن چه براي تحصيل طهارت در حالت اضطرار، به عنوان وظيفه معيّن شده است، دارا باشد. در طواف مستحبي، داشتن وضو لازم نيست؛ ولي اگر بخواهد نماز طواف مستحبي را بخواند، بايد وضو بگيرد. صفحه : 115 (اگر در ميان طواف حدثي) (سر زند) اگر در اثناي طواف از طواف كننده، حدثي سر زند، چند حالت دارد: 1 اگر پيش از رسيدن به نصف ِ طواف باشد، طواف، باطل است؛ 2 اگر بعد از رسيدن به نصف باشد و سهواً اتفاق افتاده باشد، طواف را قطع مي نمايد و تحصيل ِ طهارت مي نمايد و همان جا آن را ادامه مي دهد. 3 اگر بعد از رسيدن به نصف باشد و حدث عمداً به وجود آمده باشد، احتياط آن است كه بعد از تحصيل طهارت آن طواف را تمام نمايد و نيز، طواف را اعاده نمايد. (شك در وضو و غسل در طواف) 1 اگر كسي قبل از طواف يا در اثناي آن، شك كند كه وضو يا

غسل را انجام داده يا نه، بايد بنا بگذارد كه وضو يا غسل ندارد. 2 اگر قبلًا با طهارت بوده مثلًا وضو گرفته بوده و شك كند كه آيا وضوي او باطل شده يا نه، اعتنا به شك خود نكند و بنا بر طهارت بگذارد. 3 اگر بعد از طواف شك كند كه آيا قبل از آن، طهارت لازم را تحصيل نموده يا نه، بنا بر صحت طواف بگذارد ولي براي نماز طواف، وضو بگيرد. (اگر معلوم شود كه وضو يا غسل نداشته است) 1 كسي كه بعد از طواف يا در اثناي آن بفهمد كه وضو يا غسل نداشته، بايد آن را اعاده نمايد. صفحه : 116 2 زني كه حائض بوده و نمي دانسته و با همان حال، اعمال عمره را به جا آورده و بعد از تمام شدن اعمال فهميده، لازم است طواف و نماز را اعاده نمايد و احتياطاً سعي و تقصير را به جا آورد. (كسي كه نمي تواند وضو بگيرد يا تيمّم نمايد) 1 هر گاه كسي نتواند براي طواف وضو بگيرد و لو وضوي جبيره اي بايد تيمّم نمايد و طواف را به جا آورد. 2 اگر كسي قدرت بر تيمّم هم نداشته باشد، به حكم كسي است كه نمي تواند طواف را انجام دهد؛ پس اگر از برطرف شدن عذر خود مأيوس است، براي طواف نائب بگيرد؛ و احوط آن است كه خودش نيز بدون طهارت طواف نمايد. 3 اگر كسي به هر علتي مثلًا دست او شكسته يا سوخته و نمي تواند

وضو بگيرد يا بايد وضوي جبيره اي بگيرد، اگر به وظيفه اي كه براي او جهت نماز معين شده عمل نمايد، جهت طواف و نماز آن كفايت مي كند. (كسي كه نمي تواند غسل كند) بانواني كه عذر شرعي مثل حيض يا نفاس داشته اند و عذر آنان پايان يافته و نيز اشخاص جُنب، اگر قدرت بر غسل نداشته باشند، در آخرين وقت امكان، با تيمم طواف نمايند و نائب گرفتن لزومي ندارد و اگر از تيمم كردن هم عاجز باشند، بايد نائب بگيرند و احوط آن است كه خود آنان هم طواف نمايند. (مسلوس و مبطون) كسي كه مرضي دارد كه بول او قطره قطره مي ريزد يعني «مسلوس» است اگر به همان دستوري كه براي نماز خود عمل مي نمايد جهت طواف عمل كند، كافي است. اما شخصي كه نمي تواند از خارج شدن غايط صفحه : 117 جلوگيري كند، يعني مبطون است بايد نائب بگيرد. و كسي كه از او باد خارج مي شود به حكم مسلوس عمل نمايد. (حكم طواف بانواني كه عذر شرعي دارند) بانواني كه عذر شرعي دارند و هنوز عذر شرعي آنان پايان نيافته است، حال آنان چند صورت دارد: الف در عمره تمتّع اگر عذر شرعي آنها «حيض» يا «نفاس» باشد، بايد صبر كنند تا پاك شوند؛ و چنانچه وقت گنجايش نداشته باشد، يعني به اعمال حج نمي رسند، نيّت احرام را به احرام حج افراد، نقل مي كنند و بعد از تمام شدن اعمال حج، عمره مفرده اي به جا آورند؛ و اگر به همين نحو عمل نمايند از حج تمتّع آنها كفايت مي كند. ب در طواف حج تمتّع اگر عذر شرعي

آنها حيض يا نفاس باشد، بايد صبر كنند تا پاك شوند و چنانچه تا آخرين وقت ممكن كه در مكّه مكرّمه هستند، پاك نگردند، براي طواف حج و نماز طواف، نائب بگيرند و سعي را خودشان انجام دهند و مجدداً براي طواف نساء و نماز آن نائب بگيرند. ج اگر عذر شرعي آنها «استحاضه» باشد، چه در عمره تمتع و چه طواف در حج اگر به دستوري كه جهت نماز عمل مي نمايند، براي طواف هم عمل نمايند، كفايت مي كند و طواف آنها در همان حال هم صحيح است. صفحه : 118 (رخ دادن عذر شرعي براي بانوان در اثناي طواف) 1 اگر زني در اثناي طواف، حيض شود، مشهور بين فقها اين است كه: ن الف اگر قبل از تمام نمودن دور چهارم طواف، حائض شود، طواف باطل مي شود. ب و اگر زني بعد از تمام نمودن دور چهارم حائض شود، آن چه به جا آورده صحيح است و واجب است اگر وقت گنجايش داشته باشد بعد از پاك شدن و غسل نمودن، بقيه آن را انجام دهد؛ و اگر وقت تنگ باشد، سعي و تقصير را انجام دهد و براي حج مُحرم شود و بعد از بازگشت از مني، بقيه طواف عمره را به جا آورد. 2 اگر براي زن در اثناي طواف، استحاضه رخ دهد، به دستور بالا عمل مي نمايد مگر آن كه در فرض اول آن بتواند بدون فوت موالات، تحصيل طهارت نمايد؛ و در فرض دوّم آن، بعد از عمل به دستور استحاضه، بقيّه طواف را انجام مي دهد و لازم نيست صبر كند تا پاك شود. 3 هر گاه

زني بعد از طواف و قبل از نماز آن، حائض شود، طواف او صحيح است و نماز طواف را، بعد از پاك شدن به جا آورد؛ و اگر وقت تَنگ بود، سعي و تقصير را به جا آورد و نماز طواف را پيش از طواف حج قضا نمايد. 4 اگر زني در اثناء طواف حائض شد بايد فوراً از مسجد الحرام خارج شود. و هم چنين است زني كه شك كند غسل حيض را انجام داده يا نه و در اين دو صورت اگر بتوانند واجب است اول تيمم نمايند سپس خارج شوند؛ و اين حكم در مردي كه شك در انجام دادن غسل جنابت نمايد، جاري است. صفحه : 119 (شك در زمان حيض) 1 هر گاه زني پس از طواف و نماز آن، بفهمد كه حائض شده و نداند كه پيش از طواف يا نماز آن يا در اثنا بوده يا بعد از نماز رخ داده، طواف و نماز او صحيح است. و اگر بداند قبل از نماز حائض شده است و وقت هم تنگ است يعني اگر بخواهد صبر نمايد به اعمال حج نمي رسد سعي و تقصير نموده و نماز را تا پس از پاك شدن به تأخير مي اندازد و عمره اش صحيح است. 2 اگر كسي شك دارد كه يكي از عذرهاي شرعي براي او اتفاق افتاده يا نه، مي تواند بنا بگذارد كه اتفاق نيفتاده و تحقيق و بررسي لازم نيست؛ و اگر بعداً متوجه شد كه عذري براي او اتفاق افتاده بوده، بنا بگذارد كه در آخرين زمان ِ امكان، اتفاق افتاده

است. (اگر بعد از مسامحه، براي بانوان عذر شرعي واقع شود) 1 اگر زني به مكه رسيدو مي توانست اعمال عمره را به جا آورد و مي دانست كه اگر به جا نياورد براي او حيض رخ خواهد داد، ولي در به جا آوردن اعمال كوتاهي كرد تا حيض شد و وقت براي اعمال با طهارت نداشت، عمره اش فاسد است و بايد به «حج افراد» عدول نمايد، پس از آن عمره مفرده به جا آورد، و حج را در سال آينده بنا بر احوط اگر اقوي نباشد اعاده نمايد. 2 در فرض قبل اگر براي او استحاضه اتفاق افتاد اگر به وظيفه مستحاضه عمل نمايد، كافي است.

(شرط سوم طواف: پاك بودن بدن و لباس)

1 شرط سوم طواف آن است كه بدن و لباس طواف كننده پاك باشد، صفحه : 120 و حتي نجاستي كه در نماز هم بخشيده شده بنا بر احتياط در لباس و بدن طواف كننده، نبايد باشد. 2 هر گاه در اثناي طواف احتمال دهد كه در حال طواف نجاستي به لباس يا بدنش اصابت نموده، تحقيق لازم نيست ولي اگر علم پيدا نمايد، بايد به مسأله 492 عمل نمايد. (نجاساتي كه در طواف بخشيده شده) اگر زخم و دُمَل و امثال آن در بدن باشد و در آن خون يا خونابه باشد و اجتناب از آن در بدن يا لباس سخت باشد، به صحت طواف ضرري نمي زند. (همراه داشتن اشياي نجس در طواف) بودن چيزهاي نجس همراه طواف كننده مانعي ندارد، مثل دستمال نجس؛ و هم چنين است نجس بودن چيزهاي كوچكي كه در آن نماز خوانده نمي شود، مانند هميان و جوراب و

امثال آن. (كسي كه نمي دانسته لباس يا بدن او نجس بوده يا فراموش نموده) 1 كسي كه نجس بودن بدن يا لباس خود را نمي دانسته: اگر پس از طواف بفهمد بنا بر اظهر طوافش صحيح است و نياز به اعاده ندارد؛ و هم چنين است نماز طواف. و اگر در اثناي طواف بفهمد كه لباس يا بدن او نجس بوده، احوط آن است كه طواف را قطع نمايد و لباس يا بدن را تطهير كند و طواف را تمام نموده و سپس اعاده نمايد. 2 هر گاه كسي مي دانسته كه بدن يا لباسش نجس بوده ولي فراموش نمود و بعد از طواف يادش آمد، صحت طواف او خالي از وجه نيست. صفحه : 121 (نجس شدن لباس يا بدن در اثناي طواف) اگر طواف كننده در اثناي طواف، لباس يا بدنش نجس شود، طواف خود را قطع نمايد و لباس يا بدن را تطهير نمايد و طواف را از همان جايي كه قطع كرده بوده، تمام نمايد و بنا بر اظهر نياز به اعاده ندارد اگر چه احوط است.

(شرط چهارم طواف: ختان)

تحقق اين شرط در مردان و و نيز بنا بر احتياط در اطفال ِ پسر، لازم است، و طواف آنها اعم از طواف عمره و طواف حج و طواف نساء بدون ختان، صحيح نيست.

(شرط پنجم طواف: ستر عورت)

1 در هنگام طواف بايد مردها و زنها به نحوي كه در نماز شرط شده، بدنشان پوشيده باشد و لباس آنها غصبي نباشد و بلكه بنا بر احوط ساير شرايطي كه براي لباس نمازگزار شرط شده، دارا باشد. 2 اگر سهواً مقداري از موها يا اعضايي كه پوشانيدن آن در حال طواف بر بانوان لازم است، معلوم بوده، به صحت طواف ضرر نمي زند. 2 حكم همراه داشتن اشياء غصبي در طواف، مانند حكم همراه داشتن آن در نماز است. (تعويض لباس احرام) طوافي كه در حال احرام انجام مي شود، لازم نيست با لباسي باشد كه در آن احرام صورت گرفته و تعويض آن مانعي ندارد ولي بايد آن چه مي پوشد، شرايط لازم را دارا باشد. (طواف با لباس دوخته) 1 پوشيدن لباس دوخته بر مردان مُحرم چه در حال طواف و چه صفحه : 122 غير آن حرام است و با عمد كفاره دارد ولي به صحيح بودن طواف، ضرر نمي زند. 2 پوشيدن لباس دوخته براي مردان در طوافهايي كه بعد از خروج احرام انجام مي شود مانند طواف نساء و طواف حج و نساي آن جايز است.

(واجبات طواف)
اشاره

واجبات طواف هفت تاست:

(واجب اوّل طواف):

طواف بايد از برابر «حجر الاسود» آغاز مي شود و مي توانند به خاطر اطمينان مقداري از قبل از آن شروع به حركت نمايند، و نيّت آنها اين باشد كه طواف آنها از ابتداي حجر الاسود، آغاز شود. هر چند كه بنا بر اقوي اگر به گونه اي باشد كه عرفاً بگويند كه طواف از حجر الاسود شروع شده است، كافي است. يك مسأله: كسي كه اشتباهاً طواف را از غير حجر الاسود شروع نمايد مثلًا از ركن يماني شروع كند و بعد از طواف يا بعد از ساير اعمال متوجه شود، در صورتي كه كمبود آن را تا حجر الاسود جبران نمايد طوافش صحيح است. صفحه : 123

(واجب دوّم طواف):

هر دوري به حجر الاسود ختم شود و در دور آخر نيز همان طور كه گذشت مقداري از حجر الاسود بگذرد تا اطمينان پيدا نمايد كه دور را به پايان رسانيده است.

(واجب سوّم طواف:)

كعبه معظّمه بايد در همه احوال طواف، در طرف چپ طواف كننده باشد؛ و ميزان آن صدق عرفي است هم چنان كه از عمل حضرت پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله كه سواره طواف مي نمودند، اين مطلب استفاده مي شود. (دو مسأله:) شخصي كه كودك را در بغل گرفته و طواف مي دهد، شانه چپ كودك نيز حتي الامكان به طرف كعبه باشد. چنانچه طواف كننده در حال طواف بدون عمد، طرف جلوي او يا پشت سرش يا طرف راست او به طرف كعبه معظّمه شد، آن مقدار از طواف محسوب نمي شود و واجب است همان جزء را اعاده نمايد.

(واجب چهارم طواف:)

«حجر اسماعيل عليه السلام» در حال طواف، بايد داخل محدوده طواف باشد و طواف كننده داخل آن نرود و اگر طواف از داخل آن صورت گيرد، باطل است. 1 هر گاه طواف كننده در بين طواف داخل «حجر اسماعيل عليه السلام» برود، آن دور باطل است و لازم است اعاده شود و تدارك، از موضعي كه داخل حجر رفته كفايت نمي كند و بهتر آن است كه بعد از آن اصل طواف صفحه : 124 را نيز اعاده كند و هم چنين است بالا رفتن بر ديوار حجر بلكه احوط اين است كه در حال طواف دست بر ديوار حجر نگذارد. 2 اگر كسي يك دور طواف را از درون حجر اسماعيل عليه السلام انجام داده باشد و بقيه اعمال را به جا آورده باشد، بايد آن دور و نماز طواف را اعاده كند و احتياطاً سعي و تقصير را هم اعاده كند. 3 اگر در ابتدا نيّت طواف كننده بر طواف اصل

بيت بوده و «حجر اسماعيل عليه السلام» داخل نيّت او نبوده در اين صورت اگر چه در يك دور داخل حجر شده لكن اعاده اصل طواف، موافق احتياط است.

(واجب پنجم طواف:)

محدوده طواف بايد بين مقام ابراهيم عليه السلام و خانه خدا باشد، يعني از هر طرف اين مسافت در نظر گرفته شود؛ و مسافت آن بيست و شش ذراع و نيم حدود 5/ 12- متر برآورد شده است كه در محدوده حجر اسماعيل عليه السلام تنها شش ذراع و نيم يعني حدود سه متر باقي مي ماند. 1 اگر در حال طواف شك كند كه از محدوده طواف خارج شده يا نه، بنا بگذارد كه خارج نشده و طواف او صحيح است. 2 افرادي كه در اين محدوده نتوانند طواف نمايند، يا طواف براي آنها مشقت داشته باشد، به اندازه توانايي، لازم است مراعات احتياط را بنمايند و حتي الامكان طواف را در اوقات خلوت و توانايي انجام دهند و در صورتي كه اين امر هم ممكن نشد بنا بر اقرب جايز است كه از نزديكترين فاصله ممكن به ملاحظه هر طرف طواف نمايند. 3 اگر طواف كننده بدون عذر از محدوده طواف خارج شود، اگر پي صفحه : 125 در پي بودن عرفي از بين برود، طوافش باطل است؛ و چنانچه پي در پي بودن فوت نشود، واجب است كه آن را تمام نمايد.

(واجب ششم طواف:)

طواف بايد در بيرون كعبه معظّمه انجام شود؛ پس برآمدگي اطراف خانه كه دور تا دور خانه كعبه را احاطه كرده كه به آن «شاذروان» مي گويند بنا بر احوط از جميع جوانب، جزء كعبه معظّمه محسوب مي شود و طواف كننده نبايد از روي آن طواف نمايد. 1 هر گاه طواف كننده از محدوده طواف بيرون برود و داخل خانه كعبه شود، يا بالاي شاذروان برود،

اگر پي در پي بودن عرفي طواف بهم نخورده باشد، از همان موضعي كه طواف را قطع نموده بوده، آن را تمام مي كند؛ و اگر پي در پي بودن عرفي به هم خورده قبل از اتمام چهار دور، دوباره از سر مي گيرد و بعد از اتمام چهار دور، احوط آن است كه همين طواف را تمام نمايد، سپس اعاده كند. 2 هر گاه طواف كننده هنگام طواف روي بلندي اطراف خانه كعبه (شاذروان) رفت، آن مقدار از طواف كه روي «شاذروان» بوده باطل است و اعاده آن لازم است؛ و احتياط آن است كه هنگام طواف دست خود را از طرف «شاذروان» به ديوار كعبه يا اركان آن دراز ننمايد.

(واجب هفتم طواف:)

آن كه طواف هفت دور باشد و كمتر از هفت دور كافي نيست و بيشتر از هفت دور عمداً، طواف باطل است؛ و نيز بايد در حالت اختيار به صورت پي در پي انجام شود. صفحه : 126 (قطع طواف بدون عذر) چنانچه كسي بدون عذر، طواف را قطع نمايد، اگر موالات آن بهم خورده باشد، طوافش باطل است و اگر نه واجب است همان را تمام نمايد. (قطع طواف به سبب مريضي) اگر كسي به جهت عذر مانند مريضي و امثال آن طواف را قطع نمايد دو حالت دارد: اگر موالات طواف بهم خورده و قبل از تمام نمودن دور چهارم باشد، طواف باطل است. و اگر بعد از دور چهارم باشد چنانچه قدرت بر اتمام دارد، اتمام مي نمايد؛ و اگر قدرت ندارد بنا بر احوط صبر كند تا وقت طواف تنگ شود كه اگر تا آن زمان قادر نشد او را

بر دوش طواف دهند تا طواف را تمام كند؛ و اگر ممكن نباشد مباشرت خودش جهت تمام نمودن طواف، نائب بگيرد. (قطع طواف براي انجام حاجت و عيادت مريض) طواف كننده مي تواند جهت عيادت مريض يا انجام حاجت خود يا حاجت برادر ديني از محدوده طواف بيرون برود ولي: اگر طواف او واجب باشد و پي در پي بودن عرفي بهم خورده و كمتر از چهار دور به جا آورده، طواف را اعاده نمايد. صفحه : 127 اگر چهار دور را به جا آورده، احتياط واجب آن است كه با فوت موالات طواف را تمام نمايد و بعد از آن اعاده نمايد. (نشستن و استراحت در اثناي طواف) نشستن جهت استراحت و رفع خستگي در اثناي طواف: بعد از دور چهارم مطلقاً مانعي ندارد. قبل از دور چهارم، نيز جايز است ولي اگر به اندازه اي باشد كه پي در پي بودن طواف از بين برود، طواف باطل مي شود. (برقرار شدن نماز جماعت در اثناي طواف) مواردي كه بين طواف، نماز جماعت بر پا مي شود و طواف قطع مي شود؛ اگر موالات عرفيه به هم نخورده باشد يا بعد از شوط چهارم باشد از هر جا قطع كرده اتمام كند، ولي اگر قبل از اكمال شوط چهارم بوده و موالات به هم خورده آن را اعاده نمايد. (مصادف شدن طواف با نظافت مسجد الحرام) زماني كه مأمورين نظافت در كنار خانه كعبه معظّمه به نظافت، مي پردازند و طواف در داخل محدوده، ممكن نيست، طواف كننده، در كناري قرار مي گيرد تا بعد از تمام شدن كار آنها، از همان جا كه طوافش

را قطع كرده آن را ادامه دهد. (حركت و طواف غير اختياري) 1 طواف بايد با اختيار و توسط خود طواف كننده صورت گيرد؛ پس اگر او را حركت دهند به نحوي كه سلب اختيار شود كافي نيست؛ ولي اگر در حالي كه جمعيت حركت دارد، خود او با قصد و اختيار به حركت آنها حركت مي نمايد، مانعي ندارد. صفحه : 128 2 اگر شخصي در حال طواف در شوط پنجم يقين كند كه چند متر در شوط اول و چند متر در شوط سوم بدون اختيار حركت كرده است، دو شوط كامل به احتمال اين كه براي اتمام طواف لازم باشد انجام مي دهد و طواف او صحيح است. (تذكر:) (نحوه تدارك قسمتي از يك دور طواف) در حال طواف اگر كسي قسمتي از طواف را بدون اختيار و اراده با فشار جمعيت انجام داده يا مثلًا سينه يا پشت او به طرف خانه شده اگر بتواند آن مقدار را برمي گردد و از آن جا طواف را ادامه دهد؛ و گر نه بدون نيّت دور مي زند تا به محلّي كه مي بايد تدارك نمايد برسد و از همان جا به طواف ادامه دهد و لازم نيست كه دقيقاً بداند از كجا طواف او مشكل پيدا كرده، بلكه همين كه نيت دارد كه از مكاني كه وظيفه اوست طواف ادامه پيدا كند، كافي است. (كم كردن از طواف) 1 اگر طواف كننده مقداري از طواف را كم كند، داراي چند حالت است: الف اگر كسي عمداً از طواف كم كند و موالات از بين برود، طواف باطل است؛ و اگر پي در پي

بودن عرفي طواف از بين نرفته باشد، كمبود را جبران نمايد. ب اگر سهواً باشد: اگر پي در پي بودن عرفي به هم نخورده باشد، كمبود را جبران مي نمايد و طواف صحيح است. اگر پي در پي بودن عرفي بهم خورده باشد و صفحه : 129 حد اقل چهار دور به جا آورده باشد، هر گاه يادش آمد، جبران مي نمايد؛ و اگر شخصاً نتوانست مثلًا به وطن برگشته نائب مي گيرد تا آن را تمام نمايد. و اگر كمتر از نصف به جا آورده، بلكه بنا بر احوط اگر كمتر از چهار دور به جا آورده باشد بايد طواف را از سر بگيرد؛ و احتياط مستحب آن است كه اگر مقدار فراموش شده، يك دور باشد، طواف را تمام نمايد؛ و اگر بيشتر از يك دور باشد، آن را از سر بگيرد و اگر شخصاً نتوانست، نائب مي گيرد. بلكه احتياط آن است كه مطلقاً بعد از اتمام ِ طواف، آن را اعاده كند. (زيادي سهوي در طواف) 1 اگر كسي از روي سهو و فراموشي كمتر از يك دور به طواف اضافه نمايد و قبل از اتمام آن دور يادش آمد، آن را از همان جا قطع نمايد و طوافش صحيح است. 2 اگر زيادي سهوي در طواف، يك دور يا بيشتر باشد، احتياط آن است كه به قصد وظيفه فعلي، چهارده دور را تمام نمايد و دو نماز طواف بعد از آن به جاي آورد و احتياط آن است كه دو ركعت را به عنوان واجب، قبل از سعي به جا آورد و دو ركعت مستحبي را مي تواند بعد از سعي به جاي آورد.

(زياد نمودن عمدي در طواف) زياد نمودن در دورهاي طواف از روي عمد، چند صورت دارد صفحه : 130 الف اگر زيادي را به قصد جزئيت براي همين طوافي كه مشغول است يا طواف بعدي، به جا نياورده باشد، طوافش صحيح است. ب و اگر زيادي به قصد جزئيت باشد كه در اين صورت: اگر زيادي را جزء براي همين طواف قرار داده باشد اگر اين قصد را بعد از تمام شدن طواف نموده باشد طواف دوم محكوم به حكم «قران» است، كه حكم آن ذكر مي شود؛ و اگر اين قصد در آغاز طواف اول باشد، طوافش باطل است و بايد اعاده نمايد؛ و اگر در اثنا باشد از زمان قصد، طوافش باطل است و از همان جا بايد اعاده نمايد. و اگر زيادي را به قصد طواف ديگر انجام داده و طواف را تمام نموده حكم «قران» دارد؛ و اگر طواف دوّم را به پايان نرسانده طواف اول صحيح است و حكم «قِران» را هم ندارد. (شك در دورهاي طواف واجب) شك در دورهاي طواف واجب، داراي چند صورت است: الف اگر بعد از فارغ شدن از طواف شك كند كه طواف هفت دور بوده يا كمتر يا بيشتر، اعتنا به شك خود ننمايد و طواف او صحيح است. ب اگر قبل از فارغ شدن از طواف شك كند: هر گاه يك طرف شك كمتر از هفت باشد، مثلًا بين پنج و شش يا پنج و هشت دور شك نمايد، در اين صورت حكم صفحه : 131 به بطلان، خالي از قوت نيست و في الجمله

هم احوط است. و احوط از اين آن است كه مثلًا اگر بين شش دور و هفت دور شك نمايد بنا بر شش بگذارد و طواف را تمام نمايد، و سپس طواف را از سر بگيرد. هر گاه يقين داشته باشد كه هفت دور به جا آورده و شك كند كه زيادتر از آن هم به جا آورده يا نه، در اين صورت به شك خودش اعتنا نكند؛ و اگر قبل از تمام شدن دور آخر چنين شكي كند بنا بر احتياط طواف او باطل است. تذكر: اگر كسي در دورهاي طواف شك كرد و حكم به بطلان نمود و طواف ديگري را شروع نمود و در اثناي آن، عدد دورهاي طواف اول يادش آمد، همان طواف اول را اتمام مي كند و آن چه در طواف دوم به جا آورده با حفظ شرائط تتمه طواف اول قرار مي دهد. (شك در طواف مستحب) 2 شك در عدد دورهاي طواف مستحبي در هيچ صورت موجب بطلان آن نيست، و هر گاه كسي در عدد دورهاي طواف مستحبي شك نمايد، بنا را بر كمتر بگذارد و طواف او صحيح است. (شك در صحيح بودن طواف يا دورهاي آن) 1 اگر كسي در اثناي طواف به منظور بوسيدن خانه كعبه يا مثل آن از مسير طواف خارج شده و نمي داند كه آيا در بازگشت طواف را از همان نقطه كه قطع نموده شروع نموده يا نه، طوافش صحيح و حمل بر صحت مي شود. 2 اگر كسي بعد از طواف شك كند كه آيا طواف را صحيح انجام داده يا

نه صفحه : 132 و شك او ناشي از جهل به مسأله نباشد مثلًا شك كند آيا در حين طواف از محدوده طواف خارج بوده يا نه و امثال آن به شك خود اعتنا نكند. 3 اگر در هنگام طواف در صحيح بودن دور قبل يا اجزاي سابق همان دوري كه مشغول است شك كند، به شك خود اعتنا نكند. (شك نائب در نيّت طواف) اگر نائب در اثناي طواف شك كند كه كه آيا اين طواف را به نيّت طواف واجب از منوب عنه شروع نموده يا مثلًا به نيّت طواف مستحبي، بنا مي گذارد كه طواف نيابي است. (افرادي كه قدرت بدني بر طواف ندارند) 1 هر گاه شخصي به جهت بيماري يا شكستگي اعضاي بدن يا پيري و امثال آن نتواند شخصاً طواف نمايد، لازم است به كمك ديگري طواف نمايد هر چند بر دوش وي سوار شود يا بر چرخ قرار داده شود. 2 هر گاه شخصي خودش به هيچ وجه و لو با كمك ديگران نتواند طواف نمايد، واجب است نائب بگيرد كه به جاي او طواف نمايد؛ و هم چنين نماز طواف كه شخص بايد خودش به جا آورد و اگر نتوانست نائب بگيرد. 3 زني كه قادر بر طواف نيست و يا بايد با تخت روان در خارج محدوده طواف، طواف نمايد و يا بايد نامحرم او را بر دوش بگيرد، در صورتي كه نمي تواند با كمك كسي خودش طواف نمايد، طواف با تخت روان در خارج محدوده كفايت مي كند. (معتبر بودن گمان

(مظنّه) در طواف و حكم كثير الشك) 1 كفايت ظن در عدد دورهاي طواف و اجزاي آن خالي از وجه نيست. 2 افرادي كه در طواف كثير الشك هستند به وظيفه اي كه در نماز براي آنها مشخص شده عمل مي نمايند. صفحه : 133

(طواف مستحبي)

1 انجام دادن طواف مستحبي قبل از طواف واجب، مانعي ندارد. 2 محدوده طواف مستحبي همان محدوده طواف واجب است، ولي در صورت عدم امكان در بيرون آن محدوده نيز مانعي ندارد. 3 طواف مستحبي نياز به وضو ندارد هر چند براي نماز آن بايد وضو بگيرد. 4 هم چنان كه گذشت شك در طواف مستحبي موجب بطلان نيست و بنا بر را بر اقل مي گذارد.

(طواف احتياطي)

1 بعد از اين كه هفت دور طواف انجام شد، اگر بخواهد هفت دور ديگر احتياطاً انجام دهد و بعد از آن نماز بخواند، مانعي ندارد ولي موجب وسواس نشود. 2 اگر بعد از طواف و نماز طواف، احتياطاً يك طواف ديگر و نماز آن را انجام دهد مانعي ندارد. 3 اگر بعد از تمام نمودن طواف و قبل از نماز يك دور ديگر احتياطاً به قصد جبران كمبود احتمالي انجام دهد، مانعي ندارد.

(طواف ممنوع (قران))

1 بعد از تمام شدن طواف واجب، بايد نماز طواف خوانده شود و قبل از خواندن نماز طواف، انجام دادن طواف ديگر، جايز نيست. 2 قران در طواف واجب، حرام است ولي اگر از اول طواف واجب يا در اثناي آن نيّت كند كه بلا فاصله طواف ديگري بعد از اين طواف به جا آورد يعني قِران در طواف اگر از باب تعدّد مقصود باشد، مبطل طواف نيست، اگر چه بر خلاف احتياط است. صفحه : 134

(احكام خاص ّ طواف كودكان)

1 شخصي كه كودك را در بغل گرفته و طواف مي دهد، بايد شانه چپ كودك را حتي الامكان به طرف كعبه معظّمه قرار دهد. 2 طهارت بدن و لباس كودك در حال طواف، لازم است؛ و چنانچه قبل از طواف بدن و لباس او را تطهير كرده اند و در اثناي طواف هم معلوم نشود كه چيزي از او خارج شده، تطهير اول كفايت مي كند و اگر در اثنا حدثي به وجود آيد، احتياط در تجديد طهارت است مگر اين كه موجب عسر و حرج باشد. 3 كسي كه كودك را طواف مي دهد، مي تواند در همان حال خودش نيز، طواف نمايد. صفحه : 135

(واجب سوم عمره تمتّع: نماز طواف)

اشاره

(نماز طواف) واجب سوم از عمره تمتّع: «دو ركعت نماز» است. 1 بعد از اين كه طواف به پايان رسيد، بايد دو ركعت نماز طواف مانند نماز صبح به جا آورده شود. 2 بلند يا آهسته خواندن نماز طواف، جائز است و در آن خواندن هر سوره اي نيز جائز است هر چند مستحب است در ركعت اول بعد از حمد، سوره توحيد و در ركعت دوم «قل يا أيّها الكافرون» خوانده شود.

(جواز جماعت در نماز طواف)

خواندن نماز طواف به صورت جماعت، جائز است و شخص مي تواند به كسي كه او هم نماز طواف واجب را مي خواند، اقتدا نمايد.

(زمان نماز طواف)

نماز طواف بايد بعد از طواف به جا آورده شود و بين آن دو فاصله نشود و تأخير در حدّ متعارف مانعي ندارد.

(مكان نماز طواف)

1 مكان نماز طواف ِ واجب، نزد مقام ابراهيم عليه السلام است و احوط آن است كه پشت مقام به جا آورده شود به گونه اي كه عرفا صدق كند كه نماز را نزد مقام به جا آورده است. صفحه : 136 2 خواندن نماز طواف مستحبي در هر جاي مسجد الحرام، جائز است.

(وظيفه در هنگام ازدحام)

اگر به نحوي كه در مسأله قبل بيان شد نتوانست نماز را به جا آورد، بايد در يكي از دو طرف مقام به جا آورد. و اگر آن هم ممكن نشد، حتي الامكان نزديكترين فاصله را رعايت نمايد يعني نزديكترين فاصله را به پشت مقام در نظر گيرد. و اگر آن هم ممكن نشد، نماز را در نزديكترين فاصله به يكي از دو طرف مقام به جا آورد با رعايت احتياط در صورت دوران بين فاصله دورتر در پشت مقام و فاصله نزديكتر در دو طرف، به اين كه جمع كند بين نماز خواندن در پشت مقام و بين يكي از دو طرف ِ نزديكتر، بلكه بعداً هر گاه ممكن شد اگر چه در آخرين وقت امكان باشد، نماز را در پشت مقام، اعاده نمايد.

(اگر كسي در غير مقام نماز خواند)

1 اگر كسي به خاطر ندانستن مسأله، نماز طواف را در غير مقام بخواند، وظيفه اش آن است كه نماز را نزد مقام بخواند و اگر برايش ممكن نيست مثلًا از حج برگشته همان جا كه هست نماز را به جا آورد و احتياطاً كسي را نائب كند كه در نزد مقام نماز بخواند. 2 اگر كسي عمداً نماز را در غير محلّي كه بيان شد بخواند، كافي نيست به تفصيلي كه گذشت.

(ترك نماز طواف)

1 اگر كسي عمداً نماز طواف را به جا نياورد، يا عمداً باطل به جا آورد، عمره و حجش باطل نيست ولي وظيفه دارد كه به دستور مسأله بعد ترك سهوي آن عمل كند. صفحه : 137 2 اگر كسي سهواً نماز طواف را ترك نمايد، چند حالت دارد: الف اگر كسي بعد از سعي يادش آمد كه نماز طواف را نخوانده، فوراً آن را در محلش به جا آورد و ظاهر آن است كه اعاده سعي و غير آن لازم نيست اگر چه احوط است. ب اگر در اثناي سعي يادش آمد كه نماز طواف را نخوانده، سعي را قطع نمايد و نماز طواف را در محلش به جا آورد، سپس سعي را اتمام نمايد. ج اگر يادش نيامد تا از مكه خارج شد، بايد برگردد و آن را به جا آورد؛ و اگر بازگشتن دشوار باشد، هر جا كه يادش آمد آن را به جا آورد و احتياط مستحب آن است كه نائب هم بگيرد؛ و اگر تا وقت وفات آن را ترك كرد، بر ولي ّ او واجب است كه آن را به جا آورد.

(شك در نماز طواف و خواندن آن)

1 اگر كسي در اثناي سعي يا بعد از آن شك كرد كه آيا نماز طواف را خوانده يا نه، به شكش اعتنا نكند. 2 اگر كسي قبل از شروع در سعي شك كرد كه آيا نماز طواف را به جا آورده يا نه، بايد آن را به جا آورد. 3 اگر كسي بعد از تمام شدن نماز، شك كند كه آيا آن را درست خوانده يا نه،

به شكّش اعتنا نكند.

(افرادي كه قرائت نماز آنها اشكال دارد)

1 بعضي از فقها رضوان اللّه عليهم فرموده اند كه اعمال بعد از نماز طواف در صورتي صحيح است كه نماز طواف درست خوانده شده باشد؛ پس در جميع اوقات خصوصاً در وقت اراده حج بر مكلّف لازم است كه صفحه : 138 واجبات و احكام نماز خود را ياد بگيرد تا آن را به صورت صحيح به جا آورد. 2 افرادي كه نماز آنها از جهت حمد و سوره، اشكال دارد، اگر ممكن شود نماز طواف را به جماعت بخوانند؛ و اگر امكان جماعت نباشد، عمل به وظيفه نماز روزانه كافي است. 3 كسي كه بعد از نماز بفهمد كه قرائت نماز او يا ذكري كه در نماز مي گفته، اشكال داشته، بايد نماز را اعاده نمايد، و اگر برگشته، به حكم فراموشي آن عمل نمايد كه ذكر شد.

(نيابت افرادي كه قرائت آنها اشكال دارد)

شخصي كه قرائتش درست نبوده يا از جهت ديگري معذور بوده و بدون توجه به اين مطلب، از طرف ديگري مُحرم شده و در وسط اعمال يا بعد از عمره تمتّع متوجه شده، احتياطاً در موارد عذر نائب بگيرد و خود نيز آن عمل را انجام دهد، در اين صورت نيابتش صحيح است هر چند از اول نمي توانسته نائب شود.

(مسأله جلوتر ايستادن خانمها در نماز طواف)

در نماز طواف و نيز ساير نمازها، جلوتر بودن يا برابر ايستادن زن و مرد در نماز، به صحت نماز ضرر نمي زند. صفحه : 139

(عمل چهارم عمره تمتّع: سعي)

اشاره

واجب چهارم در عمره تمتّع «سعي بين صفا و مروه» است. هفت مرتبه رفت و برگشت بين صفا و مروه، «سعي» ناميده مي شود كه از صفا شروع و در دور هفتم به مروه ختم مي شود و به هر مرتبه آن يك «شوط» گفته مي شود.

(فاصله زماني سعي با طواف و نماز آن)

1- تأخير انداختن سعي از طواف و نماز آن تا فردا، جائز نيست، ولي تأخير آن تا شب جائز است هر چند احتياط مستحب آن است كه سعي را به تأخير نياندازد مگر به خاطر عذر، مانند زيادي گرما يا خستگي در اثناي آن. 2 اگر كسي سعي را عمداً تا روز بعد تأخير بياندازد اگر چه معصيت كرده، ولي به صحت اعمال او، ضرر نمي زند.

ترك سعي

[ ] 1 سعي از اركان حج و عمره است، پس اگر كسي عمداً آن را در عمره تمتّع به جا نياورد، حج او باطل خواهد بود و بايد بعد از اين كه «حج افراد» را به جا مي آورد در سال آينده حج نمايد؛ و افرادي هم كه جاهل به حكم باشند، در حكم عامد محسوب مي شوند. 2 اگر كسي سهواً و از روي فراموشي سعي را به جا نياورد، براي انجام صفحه : 140 آن بايد رجوع نمايد؛ و اگر ممكن نباشد بايد نائب بگيرد تا از طرف او به جا آورد، و حج او صحيح است.

(مقدم كردن سعي بر طواف)

سعي بايد بعد از طواف و نماز آن به جا آورده شود و اگر مسأله را نداند يا فراموش كند و سعي را پيش از طواف به جا آورد، بنا بر احتياط واجب بعد از به جا آوردن طواف و نماز طواف، آن را اعاده نمايد.

(واجبات و شرايط سعي)
[واجبات سعي]

1 (نيّت) الف سعي بايد با نيّت و قصد قربت يعني براي امتثال امر خداوند متعال انجام شود و به زبان آوردن آن لازم نيست، ولي اگر خواست نيت را بر زبان آورد، مي تواند بگويد: «هفت شوط سعي صفا و مروه انجام مي دهم به نيّت عمره تمتّع از حَجّة الاسلام يا حج مستحبي قربةً إلي اللّه». ب سعي بايد در حالت بيداري انجام شود چه خودش سعي نمايد و چه بر روي چرخ و امثال آن؛ و اگر در اثناي سعي خواب رفت، همان مقدار را اعاده مي كند. 2 (شروع سعي از صفا) سعي بايد از صفا شروع شود و شوط هفتم به مروه ختم شود و اگر از مروه شروع نمود، آن را محسوب نكند و از صفا آغاز نمايد. 3 (سعي از راه متعارف) الف رفت و آمد بايد از راه متعارف صورت گيرد و اگر از داخل مسجد الحرام يا راه ديگر برود، كافي نيست ولي لازم نيست رفت و آمد در يك خط مستقيم باشد. صفحه : 141 ب سعي در طبقه دوم اگر احراز شود كه بين صفا و مروه از بالاي كوه صفا شروع و به بالاي كوه مروه ختم مي شود كافي است. ج سعي لازم نيست به صورت پياده باشد، بلكه در حالت اختيار و قدرت،

سواره سعي كردن مانعي ندارد. 4 (در مقابل بودن صفا و مروه در حال سعي) هنگام سعي به طرف مروه، واجب است كه مروه را روبروي خود قرار دهد و هم چنين هنگام سعي به طرف صفا، صفا در مقابل او باشد، يعني سعي او به صورت قهقري نباشد ولي نگاه كردن به اطراف و پشت سر در حال سعي مانعي ندارد.

[شرايط سعي]

( در سعي طهارت معتبر نيست) 1 در سعي طهارت از نجاست معتبر نيست، يعني اگر كسي، بدن يا لباس او نجس باشد، سعي او صحيح است. 2 در سعي طهارت از حدث معتبر نيست، يعني اگر كسي جنب باشد يا زني حائض باشد يا وضو نداشته سعي او صحيح است اگر چه احوط رعايت طهارت از حدث است. (پوشش بدن در هنگام سعي) در سعي، ستر عورت شرط نيست يعني اگر مراعات ستر عورت به نحوي كه در نماز لازم دانسته شده است نشود، سعي صحيح است؛ پس اگر در سعي، بعضي از مواضع بدن زن غير از وجه و كفّين ظاهر شد به سعي او ضرر نمي زند. (سعي افراد ناتوان و ضعيف) 1 در سعي لازم نيست كسي با پاي خودش سعي نمايد؛ پس همه صفحه : 142 افراد، چه قدرت بر پياده سعي نمودن داشته باشند و چه نداشته باشند، سعي دادن آنها بر روي چرخ و روي دوش مانعي ندارد. 2 اگر كسي به هيچ و چه نتواند سعي نمايد هر چند به نحو سواره و امثال آن، بايد نائب بگيرد. (موالات در سعي) 1 لزوم موالات در غير شوط اوّل يعني پي در

پي بودن سعي معلوم نيست. 2 نشستن روي صفا يا مروه به جهت استراحت، مانعي ندارد و احوط آن است كه بين آن دو بدون عذر ننشيند. 3 در هنگام سعي، خوردن و آشاميدن، جايز است. (زياد كردن در سعي) 1 زياد كردن در سعي از روي عمد، موجب بطلان است، چنانچه در طواف گذشت. 2 زيادي در سعي جهلًا، به صحت طواف ضرر نمي زند. 3 زياد كردن سهوي در سعي، موجب بطلان آن نمي شود، ولي جمعي از علما رضوان اللّه عليهم ذكر كرده اند كه مستحب است اگر زيادي يك شوط كامل يا بيشتر باشد آن مقدار زياده را به هفت برساند تا يك سعي كامل شود كه ختم سعي دوم بر صفا خواهد بود؛ و چنانچه زيادي كمتر از يك شوط باشد آن را رها مي كند و سعي او صحيح است. 4 اگر كسي در حال سعي بعد از گذشتن از مكان هروله به گمان اين كه هروله لازم بوده برگردد و مقداري را كه به صورت عادي سير كرده بوده با هروله تكرار نمايد، سعي او ظاهراً اشكال ندارد. صفحه : 143 (كم كردن از سعي) 1 اگر كسي عمداً از سعي كم كند، بايد آن را تا قبل از وقوف به عرفات به نحو كامل انجام دهد؛ و اگر تا قبل از وقوف به عرفات نتوانست آن را تدارك نمايد، حج او باطل مي شود و بايد حج افراد انجام دهد و سال بعد حج را اعاده نمايد. 2 اگر كسي سهواً از سعي كم كند، دو حالت دارد: الف اگر بيشتر از سه شوط را فراموش كرده، بايد

بنا بر احتياط كل ّ آن را به جا آورد هر چند به شهر خود رفته باشد؛ و اگر متمكن از مراجعت نيست، بايد نائب بگيرد تا از طرف او سعي را انجام دهد. ب اگر كسي چهار شوط را به جا آورده و بقيه را فراموش كرده، باقي مانده را هر وقت يادش آمد به جا آورد و حتي اگر از حج برگشته باشد و نتواند برگردد، بايد نائب بگيرد تا از طرف او انجام دهد. 3 اگر از روي فراموشي مقداري از سعي را در عمره تمتّع كم نمود و به اعتقاد اين كه از سعي فارغ شده با عيال خود نزديكي نمود، جمعي ذكر كرده اند كه علاوه بر اين كه بايد سعي را خودش تمام نمايد يا نائب بگيرد، واجب است يك گاو كفّاره بدهد و بعضي گرفتن ناخنها را به آن ملحق كرده اند و عمل به آن احوط است. (شك در سعي و دورهاي آن) 1 بعد از تمام شدن سعي اگر كسي در عدد شوطهاي آن شك كند، سعي او صحيح است و به شك خود اعتنا نكند. صفحه : 144 2 اگر كسي در انجام دادن اصل سعي شك داشته باشد تا محل ّ آن باقي است بايد آن را به جا آورد. 3 اگر كسي در مروه شك كند كه دور هفتم است يا نهم، به شك خود اعتنا نكند؛ ولي اگر اين شك در اثناي شوط باشد، ظاهراً سعي او باطل و لازم است آن را از سر بگيرد. 4 حكم شك در عدد شوطهاي سعي، مانند حكم شك در دورهاي طواف است كه گذشت.

(حجيّت ظن در اشواط سعي) اعتبار ظن در عدد اشواط سعي، خالي از وجه نيست ولي اگر كشف خلاف شد، احتياط آن است كه اگر مي تواند خودش آن را اعاده كند و اگر نمي تواند نائب بگيرد. (قطع نمودن سعي) 1 قطع نمودن سعي از روي عذر مانند خستگي زياد و كسالت و امثال آن جايز است. 2 اگر كسي به هر دليل سعي را قطع نمود، اگر: الف در شوط اوّل آن را قطع نموده باشد و موالات بهم نخورده باشد، سعي را ادامه مي دهد و اگر موالات بهم خورده باشد سعي را از سر مي گيرد. ب اگر كسي در شوط دوّم به بعد سعي را قطع نمود، آن را اتمام مي نمايد چه موالات فوت شده باشد و چه نشده باشد. (سعي دادن كودكان و ديگران) 1 كسي كه خودش سعي مي كند مي تواند در همان حال، ديگري را نيز سعي دهد. صفحه : 145 2 افرادي كه بر روي چرخ و امثال آن سعي مي نمايند، بايد در حال سعي بيدار باشند. (بازگشتن به عقب به هنگام سعي) اگر كسي در هنگام سعي بدون نيّت، جهت كاري مثلًا پيدا نمودن همراهان خود مقداري به عقب برگردد و مجدّداً بازگردد نيّت او اين باشد كه از همان جايي كه به عقب بازگشته، سعي را ادامه پيدا كند، سعي او صحيح است. صفحه : 146

(عمل پنجم عمره تمتّع: تقصير)

اشاره

واجب پنجم از عمره، تمتّع «تقصير» است. «تقصير»، يعني كوتاه كردن؛ و مراد از آن در اينجا اين است كه مقداري از ناخن دست يا پا، يا مقداري از موي سر يا ريش يا سبيل،

گرفته شود. (توجه): در عمره تمتّع، تراشيدن سر به جاي تقصير، جايز نيست و كفايت هم نمي كند و اگر بتراشد بايد طبق نص و فتواي مشهور كفّاره بدهد.

(زمان و مكان تقصير)

1 زمان تقصير، بعد از تمام شدن سعي است و چنانچه كسي قبل از فارغ شدن از سعي تقصير نمود، كافي نيست و بايد كفّاره بدهد اگر عمدي بوده است و احتياط در صورت نسيان گذشت. 2 لازم نيست تقصير بلا فاصله بعد از سعي به جا آورده شود. 3 لازم نيست تقصير در مروه به جا آورده شود و مُحرم مي تواند هر جا دلش خواست تقصير نمايد ولي تا تقصير ننموده محرّمات احرام بر او حلال نمي شود.

(شرايط تقصير)

1 تقصير بايد با نيّت و قصد قربت صورت گيرد. و اگر كسي بخواهد آن را بر زبان آورد، مي تواند اين جمله را بگويد: «تقصير مي كنم به نيّت عمره تمتمع از حَجّة الاسلام يا حج مستحبي قربةً إلي اللّه». صفحه : 147 2 تقصير مانند سعي طهارت و ستر عورت و امثال آن، شرط نيست.

(ترك تقصير)

1 اگر كسي تقصير را فراموش كند تا بعد از مُحرم شدن براي حج، عمره اش صحيح است ولي بنا بر احتياط واجب، بايد يك گوسفند كفّاره بدهد. 2 اگر عمداً تا وقت احرام حج، تقصير را ترك نمود، جمعي تصريح فرموده اند كه عمره او باطل و حج او به افراد تبديل مي شود و لازم است بعد از حج، عمره مفرده به جا آورد و بعضي تصريح كرده اند حج را در سال بعد اعاده نمايد.

(چگونگي خروج از احرام توسط تقصير)

تا زماني كه مُحرم تقصير ننموده، محرمات احرام بر او حلال نمي شود و وقتي كه در عمره تمتّع تقصير با شرايط آن انجام شود، همه محرّمات احرام بر او حلال مي شود و تراشيدن سر بعد از تقصير در عمره تمتّع ظاهر، عدم حرمت آن است از جهت احرام.

(تقصير براي ديگري)

1 لازم نيست تقصير توسط خود شخص صورت گيرد و اگر ديگري، مقداري از مو يا ناخن او را بچيند، كافي است. 2 كسي كه براي ديگري به وسيله چيدن مو تقصير مي نمايد، نبايد مُحرم باشد، چون گرفتن موي ديگري هم بر مُحرم حرام است، ولي گرفتن ناخن ِ ديگري توسط مُحرم، مانعي ندارد؛ لكن در فرض اول نيز بعيد نيست تقصير واقع شود، هر چند با كار حرام بر غير صورت گرفته باشد.

(ترك تقصير در عمره مفرده و احرام مجدّد)

اگر كسي در عمره مفرده تقصير را انجام ندهد و مثلًا به مدينه منوّره صفحه : 148 برگردد يعني به خارج حرم برود و مجدّداً جهت عمره ديگر مُحرم شود، احرام دوّم او صحيح نيست و بايد ابتدا تقصير نمايد تا از احرام اول بيرون آيد؛ و چنانچه احرام دوم او براي عمره تمتّع بوده، بايد به ميقات برگردد و مُحرم شود و در صورت عدم امكان بازگشت به ميقات، در خارج حرم مُحرم شود. (تذكر:) طواف نساء و نماز آن در عمره تمتّع، واجب نيست و به جا آوردن آن به قصد رجا، مانعي ندارد.

(احكام خاص زمان بين عمره تمتع و اعمال حج)

(خارج شدن از مكّه بعد از عمره تمتّع)

كسي كه عمره تمتع را انجام داده در صورتي كه بداند كه اگر از مكه خارج شود حج از او فوت مي شود، نمي تواند خارج شود؛ و اگر مي داند كه اگر از مكه خارج شود به اعمال حج مي رسد، مي تواند خارج شود، اگر چه احوط عدم خروج است مگر با احرام براي حج.

(خروج بدون احرام بعد از عمره تمتّع از مكه معظّمه)

بعد از پايان يافتن عمره تمتّع اگر شخصي بدون احرام از مكه مكرّمه خارج شد و از ميقاتهاي احرام گذشت، مثلًا به مدينه منوّره رفت دو صورت دارد: 1 اگر ماهي كه در آن جهت عمره، مُحرم شده بوده، نگذشته باشد، مثلًا در ماه ذي القعدة عمره تمتع را انجام صفحه : 149 داده و در همان ماه به مكه مكرّمه برگردد، در اين صورت مي تواند بدون احرام وارد مكه مكرمه شود و از مكّه براي حج احرام ببندد و جهت انجام بقيه اعمال حج، روانه عرفات شود. 2 و اگر ماهي كه در آن مُحرم شده بوده گذشته باشد پس محتاج به عمره تمتّع است و عمره قبل را عمره تمتع محسوب نكند، و بنا بر احتياط براي عمره قبل، طواف نساء و نماز آن را انجام دهد.

(بيرون رفتن از مكّه معظّمه با احرام حج)

بعد از انجام عمره تمتّع و مُحرم شدن به احرام حج، خارج شدن از مكه معظّمه براي امور ضروري، مانعي ندارد.

(فرض اكتفا به احرام عمره مفرده براي عمره تمتّع)

اگر كسي در ماههاي حج، به نيت عمره مفرده مُحرم شده باشد و داخل مكه معظّمه شد و وقت براي انجام عمره مفرده و احرام مجدّد، ضيق باشد اگر عمره مفرده به سببي بر او واجب نباشد مي تواند قصد عمره تمتّع را نموده و به آن عدول نمايد و بنا بر احتياط قرباني كند.

(انجام دادن عمره مفرده بعد از عمره تمتّع)

انجام دادن عمره مفرده بعد از عمره تمتّع، مانعي ندارد. صفحه : 150

(فصل دوم اعمال حج)

اشاره

قبلًا گذشت كه حج تمتّع از دو قسمت تشكيل مي شود: عمره تمتّع و اعمال حج؛ توضيح عمره تمتّع و احكام آن به ياري خداوند متعال به پايان رسيد، اكنون در اين فصل به مدد وي به توضيح و تشريح اعمال حج مي پردازيم.

(عمل اول حج: احرام)

اشاره

اولين عمل بعد از پايان يافتن عمره تمتّع، احرام حج است كه از جهت احكام و شرايط، مانند احرام عمره است و اختلاف آن دو، فقط در نيّت و زمان و مكان احرام است كه بيان مي شود.

(زمان احرام حج)

1 زمان احرام حج، بعد از فراغت از اعمال عمره تمتّع، آغاز مي شود و تا زماني كه شخص بتواند وقوف عرفات را درك كند، ادامه مي يابد و بهترين وقت آن روز «ترويه»، يعني هشتم ذي الحجه است. 2 قبل از انجام دادن تقصير، احرام براي حج جايز نيست؛ هم چنين قبل از تمام شدن اعمال حج، مُحرم شدن براي عمره مفرده جائز نيست. صفحه : 151

(مكان احرام حج)

1 احرام براي حج بنا بر احتياط واجب بايد در شهر مكه قديم، صورت گيرد؛ و مستحب است از مسجد الحرام در نزد مقام ابراهيم عليه السلام يا در حجر اسماعيل عليه السلام باشد.

(ترك احرام حج)

1 اگر كسي سهواً يا به خاطر ندانستن مسأله، احرام حج را ترك كند يا احرام او باطل بوده و نمي دانسته، در وقتي كه فهميد: الف اگر برايش ممكن باشد، بايد در مكّه مُحرم شود و اگر در عرفات باشد بايد برگردد و اگر بازگشت برايش ممكن نباشد از همان جايي كه هست مُحرم شود؛ ب اگر بعد از وقوف به عرفات فهميد، بايد از هر جايي كه هست مُحرم شود. ج اگر اصلًا متوجه نشد تا از اعمال حج فارغ شد، حج او صحيح است. 2 اگر كسي عمداً احرام حج را ترك كند: الف اگر امكان تدارك آن قبل از وقوف به عرفات باشد، بايد از مكّه معظّمه مُحرم شود. ب و اگر ممكن نباشد از مكه مُحرم شود، و يا پس از مُحرم شدن، به وقوف عرفات نرسد، حج او باطل است و بايد سال بعد آن را اعاده نمايد.

(طواف استحبابي بعد از احرام حج)

شخصي كه براي حج تمتّع مُحرم شده است و هنوز به طرف عرفات صفحه : 152 روانه نشده است، احتياط مستحب آن است كه طواف مستحبي انجام ندهد؛ و چنانچه انجام داد، احتياط مستحب آن است كه بعد از طواف در محل احرام در حالي كه لباس احرام را پوشيده باشد، تلبيه را تجديد نمايد. صفحه : 153

(عمل دوم حج: وقوف در عرفات)

اشاره

واجب دوم از واجبات حج تمتّع «وقوف» در «عرفات» است، و از اركان حج محسوب مي شود.

(زمان وقوف و انواع آن)

(الف وقت اختياري عرفات) 1 از اول ظهر روز نهم ذي الحجه تا غروب آفتاب بنا بر احتياط وقت اختياري وقوف عرفات محسوب مي شود و افرادي كه عذري ندارند، بايد در اين زمان در عرفات وقوف نمايند. 2 بودن در تمام اين وقت در عرفات اگر چه واجب است لكن تمام آن، ركن محسوب نمي شود، بلكه اگر بودن ِ در اين مكان، صدق كند هر چند كم باشد مثلا يك دقيقه براي صحت حج كافي است. (ب وقت اضطراري عرفات:) مقداري از شب دهم يعني شب عيد قربان وقت اضطراري عرفات، محسوب مي شود؛ و افرادي كه به جهت فراموشي يا عذر موجّه ديگر، وقوف اختياري را درك ننموده اند، بايد اين وقوف را درك نمايند؛ و اگر عمداً اين وقوف را نيز ترك كنند، حج آنها فاسد مي شود هر چند وقوف مشعر را درك نمايند. صفحه : 154

(نيّت وقوف)

1 وقوف بايد با نيّت و قصد قربت صورت گيرد و اگر مثلًا در تمام وقت خواب يا بيهوش باشد، كفايت نمي كند ولي اگر مثلًا قبل از آن قدري وقوف كرده باشد و خوابيده باشد، كفايت مي كند. 2 اگر كسي خواست علاوه بر نيّت قلبي بر وقوف، آن را بر زبان آورد مي تواند اين جمله را بگويد: «وقوف مي نمايم در عرفات به نيّت حَجّة الاسلام يا حج مستحبي، قربة إلي اللّه».

( در وقوف طهارت شرط نيست)

طهارت و امثال آن در وقوف شرط نيست؛ پس اگر شخصي جنب يا حايض هم باشد، وقوف او صحيح است.

(وقوف بر جبل الرحمه)

وقوف بر روي كوه «جبل الرحمه» مكروه است و مستحب است وقوف در پائين كوه از طرف چپ آن نسبت به كسي كه از مكّه معظّمه مي آيد، باشد.

(كوچ كردن از عرفات پيش از غروب آفتاب)

كوچ كردن از عرفات پيش از غروب آفتاب با علم و عمد، حرام است ولي موجب بطلان حج نمي شود؛ و اگر كسي قبل از غروب كوچ نمود، چند حالت دارد: (الف) اگر عمداً كوچ كرده و پشيمان شده و بازگشته، بنا بر احتياط، كفّاره بدهد. (ب) و اگر عمداً كوچ كرده و باز نگشت، بايد يك شتر كفّاره بدهد و ظاهر آن است كه بايد آن را در مني در روز صفحه : 155 عيد، نحر كند؛ و اگر نتواند يك شتر بدهد، بايد هيجده روز روزه بگيرد و اظهر آن است كه لازم نيست پي در پي باشد. ج و اگر سهواً كوچ كرده، اگر برگشت، چيزي بر او نيست. و اگر به خاطرش نيامد يا حكم را نمي دانست، و باز نگشت نيز بر او چيزي نيست. د اگر كسي سهواً كوچ كرده و متوجه شده و يا جاهل بوده و عالم شده و باز نگشته بنا بر احتياط كفّاره اي كه براي فرض عمد ذكر شد با ترتيب ذكر شده، براي او هم ثابت است. صفحه : 156

(عمل سوم حج: وقوف در مزدلفه (مشعر))

اشاره

واجب سوم از واجبات حج تمتّع «وقوف» در «مزدلفه» است و از اركان حج محسوب مي شود.

(زمان و انواع وقوف مشعر)

1 (وقوف اختياري مشعر): الف وقوف اختياري مشعر براي افرادي كه عذري ندارند از طلوع فجر (وقت اذان صبح) روز عيد قربان آغاز مي شود؛ و هر چند بنا بر اشهر و احوط ماندن تا طلوع آفتاب، واجب است ولي مقدار ركن به اندازه اي است كه عرفاً «بودن در مشعر» صدق كند و لو اين كه كم باشد؛ و اگر كسي عمداً قبل از طلوع، كوچ كند، حرام انجام داده ولي حج او صحيح است و بعضي يك گوسفند كفّاره واجب دانسته اند. ب بيتوته در مزدلفه (مشعر) در شب عيد بنا بر احوط، واجب است. 2 (وقوف اضطراري مشعر): افرادي كه به جهت عذري نتوانند وقوف اختياري مشعر را درك نمايند، بايد وقوف اضطراري نمايند. مشعر داراي دو وقت اضطراري است: الف اگر مقداري بين طلوع آفتاب تا ظهر روز عيد در مشعر الحرام باشند، كافي است. صفحه : 157 ب زنان و كودكان و اشخاص پير و بيماران و يا كساني كه كار ضروري دارند، وقوف در شب عيد در مشعر براي آنها كافي است. براي اين دسته افراد، جايز است بعد از صدق وقوف در شب با قصد قربت، قبل از طلوع فجر، به سوي مني كوچ نمايند.

(نيّت وقوف مشعر)

1 وقوف در مشعر الحرام بايد با نيّت و قصد قربت باشد. 2 اگر كسي خواست علاوه بر نيّت قلبي آن را بر زبان آورد، مي تواند اين جمله را بگويد: «وقوف مي نمايم در مشعر الحرام به نيّت حج تمتع واجب يا مستحب قربة إلي اللّه».

( در وقوف مشعر طهارت شرط نيست)

در وقوف در مشعر مانند وقوف در عرفات داشتن وضو و غسل، شرط نمي باشد.

(كوچ كردن از مشعر)

اگر كسي بدون عذر قبل از طلوع فجر از مشعر الحرام كوچ نمايد در حالي كه شب عيد را در آنجا با قصد قربت وقوف نموده و وقوف اختياري عرفات نيز از او فوت نشده باشد، حج او بنا بر مشهور كه قوي است صحيح مي باشد، لكن يك گوسفند بايد كفّاره بدهد.

[ترك وقوف مشعر و عرفات يا يكي از آنها]
اشاره

با توجه به آن كه برخي افراد به هر دليل وقوف عرفات و مشعر يا يكي از آن دو از آنها فوت مي شود و وقوف در عرفات و مشعر داراي وقوف اختياري و اضطراري است، حالتهاي مختلفي براي ترك وقوف، متصوّر صفحه : 158 است كه در برخي صور حج صحيح و در برخي ديگر موجب بطلان حج و لو بنا بر احتياط، مي شود. اين صور عبارتند از موارد ذيل:

(ترك وقوفي كه موجب بطلان حج نمي شود)

اگر كسي موفق نگرديد كه هر دو وقوف اختياري عرفات و مشعر را درك نمايد، حال او بر چند گونه است: 1 شخصي كه وقوف اختياري عرفات و اضطراري مشعر را درك كند، حج او در صورتي كه فوت وقوف مشعر، عمدي نبوده صحيح است، مگر آن چه در صورت ادراك اختياري عرفه با اضطراري ليلي مشعر، گذشت. 2 اگر كسي وقوف اضطراري عرفات و اختياري مشعر را درك نمايد، حج او در صورتي كه فوت وقوف اختياري عرفات، عمدي نبوده، صحيح است. 3 اگر كسي فقط وقوف اختياري مشعر را درك نمايد، چنانچه ترك وقوف اختياري و اضطراري ِ عرفات عمدي نباشد، حج او صحيح است. 4 اگر كسي فقط وقوف اختياري عرفات را درك نمايد چنانچه وقوف اختياري مشعر را عمداً ترك نكرده، اظهر صحت حج است. 5 چنانچه شخصي وقوف اضطراري عرفات و يكي از دو وقوف اضطراري مشعر بنا بر اظهر را درك نمايد، در اين صورت اگر وقوف اختياري هر يك، بدون عذر ترك نشده باشد، بعيد نيست حج او صحيح باشد اگر چه احوط آن است كه با بقاي استطاعت يا استقرار حج، آن را اعاده

نمايد.

(ترك وقوفي كه موجب بطلان حج مي شود)

1 اگر كسي هيچ يك از وقوفهاي اختياري و اضطراري را درك ننمايد، صفحه : 159 حج او باطل است چه عمداً باشد و چه سهواً، و لازم است با همان احرام با نيّت عدول بنا بر احتياط واجب به عمره مفرده عدول نمايد و آن را به جا آورد و در صورتي كه حج بر عهده او مستقر بوده يا استطاعتش تا سال بعد باقي بماند، حج را اعاده نمايد. 2 و اگر فقط وقوف اضطراري عرفات را درك نمايد، حج او باطل است. 3 اگر فقط يكي از دو وقوف اضطراري مشعر را درك نمايد، در اين صورت اگر وقوفهاي ديگر را بدون عذر ترك ننموده احتياط آن است كه اعمال را به قصد وظيفه فعلي انجام دهد و حج را اعاده نمايد. صفحه : 160

اعمال مِني

اشاره

1 هر گاه وقوف مشعر به پايان رسيد، حُجاج بايد به سوي مني روانه گردند و اعمالي كه در آنجا واجب است، انجام دهند. 2 ترتيب در اعمال مني، واجب تكليفي است علي الاشهر الاحوط نه شرطي، و اگر كسي مثلًا قبل از قرباني حلق يا تقصير نمايد، مجزي است و لازم نيست بعد از قرباني كردن اعاده كند. 3 سه عمل در مني به ترتيب ذيل واجب است:

(عمل چهارم حج و اوّل مني: رمي جمره عقبه (واجب اول ِ مني))
اشاره

واجب چهارم از واجبات حج، زدن سنگ ريزه در روز عيد به جمره عقبه است.

(شرايط پرتاب سنگ ريزه)

1 نيّت و قصد قربت؛ و اگر خواست آن را بر زبان آورد مي تواند اين جمله را بگويد: «رمي جمره عقبه انجام مي دهم از حج تمتع واجب يا مستحب قربة إلي اللّه»؛ 2 سنگ ريزه ها هفت تا باشند و كمتر از آن كافي نيست؛ صفحه : 161 3 سنگ ريزه ها جداگانه پرتاب شوند و زدن چندتايي با هم كافي نيست؛ 4 در حالت قدرت و اختيار، خود شخص بايد آنها را پرتاب نمايد؛ 5 سنگ ريزه ها بايد پرتاب شوند و گذاشتن آنها بر جمره، كافي نيست، ولي اگر در راه به چيزي برخورد نمايد سپس به جمره اصابت نمايد، اگر از اول تا آخر، رمي صدق نمايد، ظاهر كفايت آن است. 6 سنگ ريزه ها به جمره اصابت نمايند.

(زمان رمي)

رمي بايد در روز، بين طلوع و غروب آفتاب صورت گيرد و زنان و كساني كه كوچ از مشعر برايشان در شب جايز است، بنا بر اظهر مي توانند شب عيد، رمي جمره نمايند. (تذكر) 1 رمي از طبقه دوم جائز است. 2 رمي به وسيله فلاخن و امثال آن، خلاف احتياط است.

(مشخصات سنگ ريزه)

1 سنگ ريزه ها بايد از حرم باشند و بهتر آن است كه از مشعر جمع آوري شوند. 2 سنگها بِكر و دست نخورده باشند، يعني قبلًا به گونه صحيحي پرتاب نشده باشند. 3 رمي با سنگ ريزه مرمر جائز است.

(شك در رمي و شرايط آن)

1 هر گاه شك كند كه سنگ ريزه به جمره اصابت نموده يا نه، بنا بگذارد كه اصابت نكرده و سنگ ديگري بزند. صفحه : 162 2 هر گاه شك كند كه آيا پرتاب او به هفت مرتبه رسيده يا نه، بايد به قدري پرتاب نمايد تا اطمينان حاصل شود. 3 اگر شك كند كه سنگي دست نخورده و بكر است يا نه، مي تواند بنا بگذارد كه بكر و دست نخورده است. 4 كسي كه در اين امور وسواس داشته باشد يا كثير الشك باشد، بايد طبق متعارف مردم عمل نمايد. 5 بعد از پايان يافتن ِ پرتاب سنگ ريزه و انصراف از آن اگر شك در تعداد رمي يا شرايط سنگ ريزه نمايد، به شك خود اعتنا نكند. 6 تكرار رمي از روي احتياط، مانعي ندارد.

(فراموشي يا ترك رمي جمره)

چنانچه كسي رمي جمره را ترك نمايد يا بعداً بفهمد كه رمي او باطل بوده است، چند حالت ممكن است داشته باشد: 1 اگر فراموش كرده بود يا مسأله را نمي دانست، تا روز سيزدهم هر وقت فهميد آن را انجام دهد با جلو انداختن رمي قضا بر رمي اداء همان روز؛ و هم چنين است بنا بر احتياط اگر عمداً باشد. 2 هر گاه شب فهميد كه رمي را ترك كرده، بايد روز بعد آن را انجام دهد، به نحوي كه گذشت كه تقديم قضا بر ادا كند مگر آن كه از افرادي باشد كه رمي ِ در شب براي آنها جايز است. 3 اگر بعد از روز سيزدهم فهميد، در سال بعد اگر ممكن باشد

خودش و اگر نه نائبش آن را به جا آورد و صفحه : 163 هم چنين است اگر بعد از بازگشت از حج يادش بيايد.

(كسي كه قدرت بر رمي نداشته باشد)

1 افرادي كه به هيچ عنوان خودشان نمي توانند رمي نمايند، يا براي آنها مشكل است به نوعي كه غير قابل تحمّل است، بايد نائب بگيرند. 2 اگر كسي براي رمي نائب گرفت و بعد خودش امكان رمي برايش حاصل شد، در حالي كه وقت باقي است، احوط اعاده رمي است. 3 بيماري كه اميد بهبودي تا مغرب ندارد ولي احتمال مي دهد كه در شب بتواند رمي نمايد، احتياط آن است كه نائب بگيرد و خودش هم در شب رمي نمايد. 4 اگر بيمار در اثناي رمي نائب، بهبودي يابد و قدرت بر رمي پيدا نمايد، رمي را از سر بگيرد. صفحه : 164

(عمل پنجم حج و دوّم مني: قرباني)
(زمان و مكان قرباني كردن)

1 قرباني در روز عيد در زمين «مني» انجام مي شود. 2 قرباني بايد بنا بر احتياط بعد از رمي صورت گيرد، ولي اگر از روي فراموشي يا عمداً قبل از رمي صورت گيرد، كافي است. 3 اگر به علت تغيير محل، ذبح در «مني» ممكن نباشد و تأخير انداختن آن و لو تا آخر ماه ذي الحجه موجب عسر و حرج نوعي باشد، در اين صورت ذبح در خارج از «مني» با مراعات اقربيت به مني مانعي ندارد.

(ترك قرباني كردن)

1 اگر از روي فراموشي يا عذر ديگري، ذبح يا نحر را در روز عيد ترك نمود، لازم است بنا بر احتياط تا آخر ايام تشريق آن را به جا آورد؛ و اگر عذر او ادامه پيدا كرد، مي تواند تا آخر ماه ذي الحجه تأخير نمايد و كافي خواهد بود. 2 كسي كه عمداً ذبح را ترك نموده، به دستور مسأله بالا عمل نمايد. 3 اگر كسي به جهتي مثلًا به اعتقاد اين كه گوشت تلف مي شود- صفحه : 165 قرباني نكرد و تقصير نمود و اعمال حج را انجام داد، بايد قرباني نمايد و اعاده حلق يا تقصير لازم نيست و اعمال مكه معظّمه را احتياطاً اعاده كند. 4 كسي كه براي ذبح وكيل گرفته و با اعتقاد به اين كه او ذبح را انجام داده، حلق يا تقصير نمود و اعمال حج را انجام داد، و بعد فهميد كه وكيل ذبح نكرده بايد ذبح را انجام دهد و اعاده حلق يا تقصير لازم نيست.

(مشخّصات قرباني)

1 قرباني بايد به ترتيب افضليّت «شتر» يا «گاو» يا «گوسفند» باشد. شتر بايد سال پنجم را تمام كرده باشد و داخل در سال ششم شده باشد؛ و گاو و بز بنا بر احتياط داخل سال سوم باشند؛ و احتياط واجب آن است كه گوسفند يك سالش تمام و داخل در سال دوّم شده باشد. 2 قرباني بايد از هر جهت سالم باشد؛ پس قرباني كور، يك چشم، شَل، گوش بريده و لو به مقدار كم، يا قرباني شاخ شكسته از اندرون،

يا اخته شده، يا بسيار پير و بيمار، كفايت نمي كند. 3 احوط آن است كه قرباني علاوه بر آن كه مشهور فرموده اند كه در گُرده هاي او «پيه» باشد به نحوي باشد كه او را در عرف، لاغر هم نگويند. 4 احتياط مستحب آن است كه قرباني «تخم كوبيده» هم نباشد و قرباني كه گوشش سوراخ يا شكافته شده يا «رگ ماليده» باشد عيبي ندارد و نيز احتياط مستحب آن است كه قرباني طوري نباشد كه از اصل مادرزادي، شاخ و دم نداشته باشد. 6 شرايطي كه براي قرباني ذكر شده، بايد احراز شده، و بدون احراز نمي توان بنا بر سالم بودن آن گذارد.

(اگر بعد از ذبح بفهمد كه قرباني شرايط را دارا نبوده)

1 اگر سن قرباني از آن چه كه بيان شد كمتر باشد، كفايت نمي كند؛ و صفحه : 166 اگر بعد از ذبح بفهمد كه قرباني سن ّ لازم را نداشته، بايد قرباني ديگري ذبح نمايد. 2 اگر قرباني را به عقيده اين كه سالم است خريداري نمود و ذبح كرد و بعد معلوم شد كه معيوب است، كفايت نمي كند. 3 اگر قرباني را به عقيده اين كه چاق است ذبح كرد بعد فهميد كه لاغر است، كافي است و نياز به ذبح ديگر نيست. 4 هر گاه گمان به لاغر بودن قرباني داشت ولي به اميد چاق بودن، آن را ذبح كرد و قصد او اطاعت دستور خداوند متعال بود و بعد معلوم شد كه چاق بوده، كافي است.

(اگر قرباني بعد از خريد، مريض يا معيوب شود)

1 هر گاه قرباني سالم و بي عيبي خريد و قبل از ذبح، مريض يا معيوب شد، ذبح آن كافي نيست و لازم است تعويض نمايد. توجه: شرايطي كه ذكر شده، فقط براي قرباني است و براي كفّاره لازم نيست.

(كفايت ذبح قرباني غير واجد شرايط با عدم تمكن از سالم)

شرايطي كه براي قرباني ذكر شد، همه آن در صورت تمكّن و قدرت است و كسي كه نتواند قرباني را به اين شرايط تهيّه نمايد، هر چه براي او ممكن باشد، همان كافي است و بنا بر احتياط به نحوي كه ذكر خواهد شد روزه هم بگيرد.

[كسي كه پول دارد ولي قرباني نيابد

] كسي كه پول قرباني را دارد ولي قرباني گيرش نمي آيد، بايستي پول آن را نزد شخص اميني بگذارد كه تا آخر ماه ذي الحجة با آن پول قرباني خريده و ذبح نمايد؛ و چنانچه ماه ذي الحجة گذشت، نبايد ذبح نمايد تا صفحه : 167 سال بعد و احوط آن است كه در صورت تأخير از ذي الحجه همان سال، هم سال بعد ذبح نمايد و هم ده روز روزه بگيرد.

(كسي كه نه قرباني دارد و نه پول آن را)

1 كسي كه نه قرباني دارد و نه پول آن را، به جاي آن بايد ده روز روزه بگيرد؛ به اين ترتيب كه سه روز آن را پي در پي در حج بگيرد، يعني روز هفتم و هشتم و نهم ذي الحجة را روزه بگيرد و اين سه روز را مي تواند پس از شروع به اعمال عمره تمتّع از اوّل ماه ذي الحجة روزه بگيرد و بايد پي در پي باشد و هفت روز ديگر را بعد از بازگشت در وطن روزه بگيرد؛ و اظهر آن است كه لازم نيست هفت روز پي در پي باشد و نيز لازم نيست روزه در خود وطن باشد بلكه اگر در جايي قصد اقامت نمود، كافي است. 2 كسي كه بايد در حج به جاي قرباني روزه بگيرد، اگر نتواند روز هفتم را روزه بگيرد، روز هشتم و نهم را روزه هم بگيرد و روز ديگر را بعد از بازگشت از مني روزه بگيرد؛ لكن چنانچه روز هشتم را هم نتوانست، روز نهم را روزه نگيرد و هر سه روز را بعد از برگشتن از مني روزه بگيرد و احتياط آن است كه پس از بازگشت

هر چه زودتر روزه ها را بگيرد و بدون عذر تأخير ننمايد هر چند تا آخر ذي الحجة بنا بر اقوي تأخير آن جايز است. 5 اگر كسي كه قدرت بر تهيه قرباني ندارد، در حج سه روز روزه نگرفت تا ماه تمام شد، بايد خودش يا نايبش در سال ديگر ذبح نمايد و روزه كافي نيست. 6 اگر كسي پول قرباني ندارد ولي متاعي زايد بر شأن داشته باشد حتّي اگر لباس باشد بايد آن را بفروشد و قرباني تهيه نمايد. صفحه : 168 7 كسي كه مي توانسته روزه بگيرد ولي نگرفته، بر ورثه وي واجب است از طرف وي قضا نمايد.

(شراكت در قرباني)

كسي كه نمي تواند به تنهايي قرباني تهيه نمايد و مي تواند با مشاركت ديگري آن را تهيه نمايد، احتياط آن است كه بين شركت در قرباني و روزه گرفتن جمع نمايد.

(شرايط ذابح)

1 ذبح چه در قرباني و چه در كفّاره لازم نيست توسط خود شخص صورت گيرد بلكه جايز است كه در حال اختيار هم ديگري را نائب قرار دهد، هر چند توسط خودش مستحب است. 2 كسي كه ذبح به او واگذار مي شود، لازم نيست مؤمن باشد ولي بايد ذبح را به گونه صحيح انجام دهد. 3 كسي كه براي ذبح نائب مي شود نيّت او از طرف منوب ٌ عنه، كافي است و لازم نيست منوب عنه هم نيّت كند.

(مصرف قرباني)

احتياط آن است كه در صورت امكان، مقداري از قرباني را به فقير مؤمن صدقه دهد، يا به وكيل او بدهد تا به او برساند؛ و يك مقداري را هديه نمايد؛ و مقداري را هم خودش بخورد. جدا كردن صدقه و هديه لازم نيست و به صورت مشاع، مي تواند به ترتيب بالا عمل نمايد.

(اگر بعد از روزه يا ذبح ناقص، قدرت حاصل شود)

1 كسي كه نه قرباني داشت و نه پول آن را و در حج سه روز روزه صفحه : 169 گرفت، سپس قرباني براي او ممكن شد، قرباني بر او واجب نيست و روزه كافي است اگر چه ذبح كردن بهتر است. صفحه : 170

(عمل ششم حج و سوم مني: حلق يا تقصير) (واجب سوم ِ مني)
اشاره

«حلق»، يعني تراشيدن سر و «تقصير» چنانچه گذشت يعني، چيدن مقداري از مو يا ناخن و داراي احكام و شرايطي است كه ذكر مي شود.

(تخيير بين حلق و تقصير، براي مردان)

مردان مي توانند حلق نمايند و يا تقصير نمايند، يعني مي توانند سر بتراشند و يا از مو يا ناخن خود كوتاه نمايند؛ و سر تراشيدن بهتر است، و براي كسي كه اولين بار حج مي نمايد (صروره) مستحب ّ موكّد است. 2 سر تراشيدن براي زنان جايز نيست و بايد تقصير نمايند و هم چنين است خنثاي مشكل.

(نيّت حلق و تقصير)

1 تقصير بايد با نيّت و قصد قربت انجام شود. 2 اگر كسي خواست نيّت بر زبان آورد مي تواند اين جمله را بگويد: «حلق يا تقصير مي نمايم به نيّت حج تمتع واجب يا مستحب قربة إلي اللّه».

(زمان و مكان حلق و تقصير)

1 احتياط آن است كه حلق و تقصير، بعد از رمي جمره و ذبح قرباني در روز عيد انجام گيرد؛ ولي اگر به هر جهتي آن را بر رمي جمره يا قرباني يا هر دوي آنها مقدم نمود، اعاده آن لازم نيست. صفحه : 171 2 انجام دادن حلق و تقصير در شب، مجزي است. 3 مكان حلق و تقصير، مني است و اختياراً در غير آنجا جائز نمي باشد. 4 كسي كه وظيفه او روزه گرفتن است، حلق يا تقصير را بايد در روز عيد انجام دهد. 5 اگر به جهت عذر، ذبح قرباني از روز عيد تأخير افتاد، مقدم نمودن حلق و تقصير جائز است.

(ترك حلق يا تقصير)

1 هر گاه شخصي از روي فراموشي يا ندانستن مسأله، حلق يا تقصير ننمايد تا از مني بيرون رفت، بايد به مني برگردد و آن را انجام دهد؛ و اگر بازگشت دشوار يا غير ممكن باشد، هر جا كه هست حلق يا تقصير نموده و موي خود را در صورت امكان به مني بفرستد. 2 هر گاه از روي فراموشي يا ندانستن مسأله، حلق يا تقصير ننمود تا بعد از طواف فهميد و به مني مراجعت نمود و حلق يا تقصير نمود، اعاده طواف واجب است. 3 حكم ترك عمدي تقصير يا حلق، مانند سهو است، لكن بنا بر احوط يك گوسفند كفّاره دارد.

(مراحل سه گانه خروج از محرمات احرام)

خروج از محرمات احرام در سه مرحله صورت مي پذيرد: (مرحله اول): به وسيله حلق و تقصير صورت مي گيرد؛ و پس از آن كه حاجي سر تراشيد يا تقصير نمود، غير از مسائل زناشويي و بوي خوش، همه محرّمات احرام بر او حلال مي شود؛ و حلال شدن صيد از ناحيه صفحه : 172 احرام بعد از تقصير و حلق، بي وجه نيست، هر چند كه صيد در حرم، بر مُحرم و غير مُحرم، حرام است. (مرحله دوم): بعد از انجام طواف و نماز آن و سعي، بوي خوش بر حاجي، حلال مي شود. (مرحله سوم): بعد از انجام طواف نساء و نماز آن، امور زناشويي نيز حلال مي گردد.

(خارج شدن از مكه معظمه قبل از اعمال آن)

بعد از اعمال مني و قبل از پايان يافتن اعمال مكه معظّمه بنا بر احتياط خروج از مكه جائز نيست. صفحه : 173

(اعمال پنج گانه مكه)

اشاره

بعد از پايان گرفتن اعمال مني، حُجاج بايد جهت انجام دادن بقيه اعمال حج، به مكّه معظّمه برگردند و طواف حج و نماز آن و سعي را انجام دهند. (زمان رجوع به مكّه) گر چه جواز تأخير طواف، بعد از روزهاي تشريق (يازدهم و دوازدهم و سيزدهم) بلكه تا آخر ماه ذي الحجه، بعيد نيست؛ لكن احتياط مستحب آن است كه طواف حج از روز يازدهم ذي الحجة، تأخير نشود. (افرادي كه مي توانند اعمال مكّه را بر وقوف عرفات و مشعر مقدم نمايند) مقدم نمودن طواف و نماز آن و سعي، بر وقوف عرفات و مشعر بنا بر مشهور و اظهر در حالت عادي جايز نمي باشد ولي براي افرادي جايز شمرده شده است: الف افرادي كه مي دانند يا احتمال عقلايي مي دهند كه هنگام بازگشت از مني قدرت بر انجام دادن اين اعمال را ندارند؛ مي توانند اعمال را مقدم نمايند، حتّي طواف نساء صفحه : 174 علي المشهور الاظهر پس افراد پير، يا زني كه مي ترسد كه در آن زمان حيض شود، و امثال آنها مي توانند اعمال مكه را بر وقوف عرفات و مشعر، مقدم نمايند؛ و احوط آن است كه اگر بعد از به جا آوردن آن اعمال براي آنها ممكن شد، در ايام تشريق يا تا آخر ذي الحجة، اعاده نمايند؛ و اگر ممكن نشد بنا بر احوط نائب بگيرند، و اگر مي دانند كه اعاده آن اعمال تا آخر ماه، ممكن نمي شود، احوط جمع بين

مقدم نمودن اعمال و نائب گرفتن است. ب كسي كه بعد از اعمال مني بازگشت به مكّه معظّمه براي او ممكن نباشد، مي تواند طواف حج و نماز آن و سعي را بر وقوفين مقدم نمايد؛ بلكه مقدم نمودن طواف نساء نيز بنا بر مشهور و اظهر-، مانعي ندارد. (اعمال مكه از پنج عمل به ترتيب ذيل، تشكيل مي شود):

1 (طواف حج (عمل هفتم حج))
اشاره

1 طواف حج از جهت احكام و شرايط كاملًا با طواف عمره كه گذشت يكسان مي باشد فقط از جهت نيّت با آن متفاوت است. 2 اگر كسي خواست علاوه بر نيّت قلبي آن را بر زبان آورد مي تواند اين جمله را بگويد: «هفت شوط طواف حج به جا مي آورم از حج تمتّع واجب يا مستحب، قربة إلي اللّه».

(انجام طواف مستحبي قبل از طواف حج)

انجام طواف مستحبي قبل از طواف حج، مانعي ندارد. صفحه : 175

(كساني كه قدرت بر طواف نداشته باشند)

اگر كسي عارضه اي برايش اتفاق بيافتد و نتواند طواف نمايد مانند زني كه حيض ببيند يا زايمان كند و نتواند تا پاك شدن خود در مكه بماند لازم است براي طواف و نماز، نائب بگيرد و پس از طواف ِ نائب و نماز او، خودش سعي را به جا آورد.

(مرحله دوّم ِ خروج از محرّمات احرام)

1 كسي كه طواف و نماز و سعي را به جا آورد، بوي خوش نيز بر او حلال مي شود. 2 كسي كه تقديم طواف و سعي بر وقوفين برايش جايز باشد هر گاه طواف و سعي نمود تا مناسك مني را به جا نياورد، بوي خوش و ساير محرمات بر او حلال نمي شود.

2 (نماز طواف حج) (عمل هشتم حج)

1 نماز طواف حج كاملًا با نماز طواف عمره يكسان است مگر نيّت. 2 اگر كسي خواست نيّت را بر زبان آورد مي تواند اين جمله را بگويد: «دو ركعت نماز طواف حج تمتع واجب يا مستحب به جا مي آورم قربة إلي اللّه».

3 (سعي (عمل نهم حج))

1 بعد از پايان يافتن طواف و نماز آن سعي بين صفا و مروه با همان خصوصياتي كه در سعي عمره گذشت، انجام مي شود. 2 براي نيّت سعي حج مي تواند اين جمله را بگويد: «هفت شوط سعي حج تمتع واجب يا مستحب انجام مي دهم قربة إلي اللّه». صفحه : 176

4 و 5 (طواف نساء و نماز آن) (عمل دهم و يازدهم حج)
اشاره

1 بعد از پايان گرفتن سعي، انجام طواف نساء و نماز آن واجب است. 2 انجام طواف نساء و نماز آن واجب است ولي از اركان حج نيست؛ پس ترك عمدي آن دو، موجب بطلان حج نمي شود ولي تا كسي طواف نساء و نماز آن را انجام نداده، امور زناشويي بر او حلال نمي شود. 3 طواف نساء و نماز آن از جهت واجبات و احكام و شرايط با طواف و نماز عمره و حج يكسان است مگر از جهت نيّت كه ذكر خواهد شد.

(وجوب طواف نساء مردان، زنان و كودكان)

طواف نساء بر همه حجّاج، اعم از مردان و زنان و كودكان، واجب است.

(نيّت طواف نساء)

1 طواف نساء و نماز آن، بايد با نيّت و با قصد قربت انجام پذيرد به گونه اي كه در طواف حج و نماز آن گذشت. 2 كسي كه حج نيابي انجام مي دهد، طواف نساء را از طرف كسي كه از طوف او نائب شده به جا مي آورد؛ و اگر نائب، طواف نساء و نماز آن را ترك كند يا صحيح انجام ندهد، امور زناشويي بر خود او حلال نمي شود.

(زمان طواف نساء و نماز آن)

1 زمان انجام دادن طواف نساء، بعد از انجام دادن سعي است و جلوتر از آن عمداً، كافي نيست مگر در حال ضرورت و ترس حيض كه تقديم آن در اين فرض بر سعي جايز است و اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله آن را جلوتر انجام داد بنا بر اظهر كافي است و اعاده لازم ندارد. 2 طواف نساء و نماز آن، لازم نيست بلا فاصله بعد از سعي واقع شود صفحه : 177 و تأخير آن دو به هر اندازه جايز است ولي تا انجام نشده، امور زناشويي، حلال نمي شود.

(كسي كه طواف نساء را بر وقوفين مقدم كرده است)

3 كسي كه به خاطر عذر، طواف نساء و نماز آن را قبل از وقوفين به جا مي آورد تا وقتي كه مناسك مني را انجام نداده، امور زناشويي بر او حلال نمي شود.

(افرادي كه قادر بر طواف نساء يا نماز آن نباشند)

كسي كه به جهت عذري نمي تواند طواف نساء و نماز آن را انجام دهد به وظيفه اي كه براي غير قادر بر طواف حج و نماز آن بيان شد، عمل مي نمايد، يعني طواف را با كمك ديگران انجام مي دهد و لو با سوار شدن بر چرخ يا پشت كسي باشد؛ و اگر اين هم ممكن نباشد، نائب مي گيرد؛ و هم چنين است نماز طواف.

(ترك طواف نساء و نماز آن يا باطل بودن آن)

1 كسي كه عمداً يا سهواً يا جهلًا، طواف نساء را به جا نياورد يا باطل به جا آورد، امور زناشويي بر او حرام خواهد بود مگر آن كه خودش آن را تدارك كند، يا اگر ممكن نباشد نائب بگيرد تا از طرف او انجام دهد. 2 فراموشي نماز طواف نساء، مانند فراموشي نماز طواف عمره تمتّع و طواف حج است كه حكم آن گذشت.

(شك در طواف نساء و نماز آن)

1 اگر كسي بعد از مراجعت از مكه معظّمه شك كند كه طواف نساء را انجام داده يا نه اگر برايش ممكن باشد برگردد و آن را انجام دهد و گر نه نائب بگيرد تا آن را به جا آورد. صفحه : 178 2 اگر كسي بعد از فراغت از طواف نساء شك كند كه آيا آن را صحيح به جا آورده يا نه، بنا بر صحت بگذارد و هم چنين است نماز طواف نساء. 3 هر گاه كسي طواف نساء را فراموش نمايد و وقت مراجعت طواف وداع به جا آورده باشد، از طواف نساء مجزي است چون در حقيقت قصد انجام وظيفه و امر فعلي را نموده است.

(مرحله سوّم ِ خروج از محرّمات احرام)

هر گاه حاجي طواف نساء و نماز آن را به جا آورد اموري كه از ناحيه زناشويي بر او حرام شده بود، بر او حلال مي شود؛ اما كندن گياه و درخت ِ حرم و شكارِ در حرم حرمت آن اختصاص به مُحرم ندارد و بر همه حرام است. صفحه : 179

(عمل دوازدهم حج: بيتوته در مني)

اشاره

1 بر حجاج واجب است كه شب يازدهم و دوازدهم را در مني بيتوته كنند، مگر چند دسته كه بدان اشاره خواهد شد. 2 بيتوته در شب سيزدهم علاوه بر شب يازدهم و دوازدهم، بر عده خاصي از حجاج لازم است، كه عبارتند از: 1 كساني كه در حال احرام از شكار يا زن، خودداري نكرده اند، واجب است شب سيزدهم را نيز در مني بمانند. 2 افرادي كه به هر دليل تا شب سيزدهم در مني باقي بمانند، واجب است شب سيزدهم را نيز بمانند.

(افرادي كه بيتوته در مني بر آنها واجب نيست)

افرادي كه از ماندن در مني در اين شبها مستثني شده اند، عبارتند از: الف افرادي كه عذري داشته باشند، مانند بيماران و پرستاران آنها و نيز كسي كه آنجا يا جاي ديگري بر مال و جان خود بترسد، بيتوته بر آنها واجب نيست. ب كسي كه در مكه تمام شب را مگر در موارد ضروري مانند خوردن و آشاميدن يا خواب ِ بدون صفحه : 180 اختيار مشغول به عبادت باشد؛ مي تواند بيتوته در مني را ترك نمايد و مراد از عبادت بنا بر احتياط، طواف و سعي و امثال آن از نسك حج است. ج كساني كه به حجّاج آب مي دهند نيز بيتوته بر آنها واجب نيست و هم چنين شبان گوسفندان.

مقدار زمان واجب براي بودن در شب و روز در مني

[ ] 1 كسي كه بودن شب در مني بر او واجب است، واجب نيست تمام شب را در مني باشد و مي تواند از سر شب تا بعد از نيمه شب بماند، و بهتر براي كسي كه نصف اول شب را آنجا مانده و بيرون رفته، اين است كه پيش از طلوع فجر وارد مكه نشود. 2 كسي كه بودن شب در مني بر او واجب است، بودن روز در مني بيش از مقداري كه بتواند رمي جمرات كند بر او واجب نيست هر چند در روز دوازدهم، لازم است كوچ بعد از ظهر شرعي صورت گيرد.

(زمان كوچ از مني)

1 افرادي كه در مني بيتوته نموده اند، بايد كوچ آنها به مكه معظّمه بعد از ظهر شرعي روز دوازدهم صورت گيرد مگر آن دسته از افراد كه بيتوته شب سيزدهم بر آنها واجب شده، كه در روز سيزدهم از مني كوچ مي نمايد. 2 هر گاه كسي براي كوچ از مني از جاي خود حركت نمود ولي به جهت شلوغي و مانند آن نتواند قبل از غروب از مني خارج شود، اگر بودن در مني برايش ممكن باشد، واجب است بماند؛ و اگر ممكن نباشد يا دشوار باشد، جايز است از مني شبانه خارج شود و بنا بر احتياط بايد يك گوسفند ذبح نمايد. صفحه : 181 3 كسي كه از مني كوچ كرده و هنگام شب سيزدهم جهت كاري به مني بازگشته در صورتي كه اعمال مكه را انجام داده باشد، واجب نيست در مني بيتوته كند.

(ترك بيتوته در مني)

1 كسي كه بيتوته در مني را ترك كند: اگر عمداً بوده، بايد براي هر شب يك گوسفند كفّاره بدهد. اگر سهواً بوده يا مسأله را نمي دانسته يا معذور بوده، احتياط آن است كه كفّاره بدهد. 2 كسي كه جهت عبادت، شب را در مكه بوده، لازم نيست كفّاره بدهد. 3 كسي كه از مكه به سوي مني خارج شده و در بين راه بيتوته نموده است در حالي كه از «عقبه مدنيين» نگذشته باشد، بايد كفّاره بدهد. 4 اگر كسي در زمينهاي متصل به مني به اعتقاد اين كه جزء مني است بيتوته نمايد و بعد بفهمد كه از مني نيست، بنا بر احوط بايد براي هر شب كفّاره بدهد. 5

اگر كسي از اول شب در مني بيتوته نمايد ولي قبل از نيمه شب سهواً از مني خارج شود، كفاره بر وي واجب نيست. صفحه : 182

(عمل سيزدهم حج: رمي جمرات)

اشاره

(جمره اولي، جمره وُسطي و جمره عَقَبه) 1 در شبهايي كه حجاج در مني بيتوته نموده اند، در روز آن واجب است جمرات را رمي نمايند؛ پس افرادي كه شب سيزدهم را در مني بيتوته كنند، رمي روز سيزدهم نيز بر آنان واجب خواهد بود. 2- افرادي كه به جهتي در روز دهم ذبح را انجام نداده اند و مي خواهند روز دوازدهم ذبح نمايند، رمي آنها در روز يازدهم و دوازدهم مانعي ندارد.

(چگونگي رمي جمرات)

احكام و شرايطي كه در رمي جمره عقبه يعني عمل چهارم حج اوّل مني ذكر شد از قبيل شرايط سنگ ريزه و رمي و غير آن، بايد در رمي جمرات سه گانه نيز رعايت شود.

(ترتيب در رمي)

1 در روزهاي يازدهم و دوازدهم و براي برخي افراد سيزدهم، كه رمي هر سه جمره واجب است، واجب است به ترتيب از جمره أُولي شروع كند، بعد از آن جمره وُسطي و بعد از آن جمره عَقَبه را رمي نمايد و ترتيب بايد رعايت شود. صفحه : 183 2 كسي كه از روي ناداني يا فراموشي ترتيب را ترك كرده باشد؛ اگر بر عكس، رمي نموده، كافي است كه جمره وُسطي و سپس عقبه را رمي نمايد؛ بلي اگر چهار ريگ زده بود لازم نيست تماماً اعاده كند؛ و اگر سه ريگ ديگر به جمره قبلي زد كفايت مي كند ولي احوط در اينجا نيز اعاده است.

(زمان رمي جمرات)

زمان رمي در حالت عادي از طلوع آفتاب تا غروب آن است مگر براي افرادي كه مسأله بعد ذكر مي شود.

(كساني كه رمي در شب براي آنها جائز است)

رمي جمرات بايد در روز در وقت مقرر انجام شود و كساني كه در روز نتوانند رمي كنند، مانند افراد پير و زنها و بچه ها و افراد ضعيف كه به خاطر ازدحام و امثال آن، بر جان خود مي ترسند، مي توانند رمي را در شب قبل ِ هر روز انجام دهند؛ و اما در شب بعد از هر روزي اگر مي دانند كه در فرداي آن روز مي توانند رمي را قضا كنند، احوط آن است كه قضا را تا طلوع آفتاب تاخير بياندازند.

(ترك رمي جمرات)

1 اگر رمي جمرات حتي عمداً، ترك شود بنا بر اشهر و اقوي حج باطل نمي شود و واجب است در سال بعد قضاي رمي را خود شخص و بنا بر احتياط اگر ممكن نيست نائب او به جا آورد. 2 كسي كه رمي ِ روز يازدهم را فراموش كند، واجب است روز بعد يعني روز دوازدهم قبل از رمي ِ همان روز، آن را قضا نمايد و هم چنين است اگر رمي روز دوازدهم را فراموش نمايد. صفحه : 184 3 كسي كه رمي در مني را فراموش نموده: الف اگر پس از كوچ كردن به مكه يادش آمد كه رمي را به جا نياورده، واجب است به مني برگشته و رمي نمايد؛ و چنانچه رمي بيش از يك روز را فراموش كرده، ترتيب در قضا را رعايت نمايد. ب اگر كسي بعد از خروج از مكه يادش آمد كه رمي را به جا نياورده، واجب نيست همان زمان به مني برگردد، بلكه در سال بعد خودش آن را در ايام تشريق انجام مي دهد و بنا بر احوط اگر نتوانست نايبش از طرف وي آن را انجام

مي دهد. ج اگر بعد از گذشت سه روز از روز عيد قربان يقين كرد كه يكي از اين سه روز رمي هاي جمرات را به جا نياورده و نداند كه كدام روز بوده، احتياطاً بايد رمي هر سه روز را قضا نمايد.

(كساني كه قدرت بر رمي ندارند و موارد نائب گرفتن)

1 بيماري كه اميد ندارد تا پايان وقت، بهبودي حاصل كند، براي رمي نائب مي گيرد، و چنانچه پيش از تمام شدن وقت، بهبودي يافت، اعاده لازم نيست اگر چه احتياط مستحب است؛ و در صورت امكان، شخص ناتوان سنگ را به دست بگيرد كه ديگري بياندازد؛ و بنا بر احوط هم اين كار را انجام دهد و هم نائب بگيرد. 2 افرادي كه به خاطر كهولت سن و امثال آن، قادر بر رمي ِ در روز نيستند، در شب رمي مي نمايند، چنانچه گذشت و اگر از آن هم عاجز باشند، نائب مي گيرند. صفحه : 185

(بازگشت به مكه از مني)

1 افرادي كه وظايف مني را انجام داده اند جائز است بعد از ظهر شرعي روز دوازدهم به طرف مكه حركت نمايند، مگر افرادي كه وظيفه آنان ماندن است. 2 افرادي كه بعد از ظهر دوازدهم كوچ براي آنها جائز است، اگر در مني بمانند تا آفتاب غروب كند، بايد شب سيزدهم را هم در مني بمانند. 3 كسي كه وظايف مني را انجام داده و صبح دوازدهم براي بعضي حوائج به مكه آمده، لازم است بنا بر احتياط قبل از ظهر براي كوچ كردن در بعد از ظهر به مني برگردد. صفحه : 186

(فصل سوم احكام محصور و مصدود)

1 محصور

اشاره

1 به كسي كه بعد از مُحرم شدن مريض شود و نتواند اعمال عمره يا حج را انجام دهد، «محصور» مي گويند و داراي احكام خاصي است كه بيان مي شود.

(حصول بيماري و حصر قبل از احرام حج)

اگر كسي بعد از اعمال عمره تمتع و قبل از احرام براي حج، محصور شود اگر حج بر وي مستقر بوده، احتياط آن است كه براي حج افراد و عمره مفرده بعد از آن، نائب بگيرد. كسي كه براي او «حصر» رخ مي دهد چند حالت دارد:

(حصول بيماري و حصر قبل از وصول به مكه)

اگر كسي در عمره به سبب مريضي، نتواند بعد از احرام خود را به مكه معظّمه برساند، بايد قرباني نمايد؛ و بنا بر احوط و مشهور، مكان ذبح آن مكه معظّمه است به اين صورت كه قرباني را به آنجا مي فرستد و شخصي را وكيل مي نمايد و وقت ذبح را مشخص مي نمايد تا بعد از اين كه ذبح توسط وكيل انجام شد، تقصير نمايد. صفحه : 187 3 اگر كسي در حج بعد از احرام نتواند به سبب مريضي خود را به وقوفين برساند، بايد قرباني نمايد و مكان ذبح بنا بر احوط و مشهور «مني» است و زمان ذبح نيز بنا بر احوط روز عيد است، ترتيبي كه در فرض قبل، مطرح شد در اين فرض نيز رعايت مي شود. (تذكر:) بعد از تقصير همه محرّمات احرام بر اين چنين شخصي حلال مي شود غير از امور زناشويي و چنانچه شخصي كه حج ِ واجب بر عهده اش بوده در سال آينده حج را با طواف نساء انجام ندهد، بر او امور مربوط به زناشويي حلال نمي شود؛ و اگر در سال آينده قدرت بر حج نداشته باشد، بعيد نيست كه استنابه كافي باشد؛ و شخصي كه حج او مستحبي بوده با نائب گرفتن در خصوص طواف نساء، آن امور بر او حلال مي شود.

(حصول بهبودي نسبي بعد از فرستادن قرباني)

كسي كه در حج محصور شده و قرباني فرستاده اگر مريضي او بهبودي يابد و گمان كند يا احتمال دهد كه مي تواند حج را درك نمايد، واجب است خودش را برساند و چنانچه هر دو موقف يا يكي را به نحوي كه گذشت، درك نمايد، حج او صحيح است و اگر

نتواند هر دو موقف يا يكي را به نحوي كه گذشت درك نمايد به وسيله عمره مفرده از احرام خارج مي شود البته در صورتي كه بنا بر احتياط قبل از فوت حج، به وسيله ذبح ِ قرباني، از احرام خارج نشده باشد.

(كسي كه واجبات مني را نتواند انجام دهد)

اگر كسي مريض شود و نتواند فقط مناسك مني را انجام دهد، حكم محصور بر او جاري نمي شود، بلكه براي رمي و قرباني نائب مي گيرد و صفحه : 188 خودش حلق يا تقصير مي نمايد و به مكّه معظّمه رفته و مناسك آنجا را به جا مي آورد.

(مريضي كه اعمال مكه را نتواند انجام دهد (بعد از مني))

اگر كسي بعد از درك وقوفين و اعمال مني، نتواند فقط اعمال مكه را به جا آورد، ظاهر اين است كه واجب است جهت انجام مناسك مكه نائب بگيرد و بعد از عمل نائب، همه محرّمات احرام حتي امور زناشويي، بر او حلال مي شود.

(حكم حج سال آينده محصور)

شخصي كه محصور شده اگر استطاعتش تا سال بعد باقي بماند يا از سالهاي پيش حج بر او واجب شده باشد، به وسيله فرستادن قرباني و بيرون آمدن از احرام، حج از او ساقط نمي شود و بايد در سال بعد به حج برود.

(2 مصدود)

اشاره

«مصدود» كسي است كه بعد از مُحرم شدن براي عمره يا حج، از انجام دادن اعمال، منع شود و راهي ديگر نداشته باشد مصدود و داراي احكام خاصي است كه به ياري خداوند متعال بيان مي شود.

(اقسام مصدود)

شخص مصدود و ممنوع از اعمال داراي چند حالت است: 1 مصدود از عمره در جاي خود خود به نيّت خروج از احرام قرباني مي نمايد و از احرام خارج مي شود و بنا بر احتياط حلق يا تقصير را به آن ضميمه نمايد. 2 مصدود از حج چنانچه قبل از موقف عرفات و مشعر براي او صفحه : 189 ممنوعيّت حاصل شود، وظيفه اش آن است كه در همان محل (محل ممنوعيت) قرباني نمايد و بنا بر احتياط حلق يا تقصير هم بنمايد.

(ميزان تحقق و عدم تحقق مصدوديّت)

كسي كه از يكي از دو موقف (عرفات و مشعر) ممنوع شود در صورتي كه بر موقف ديگري قدرت داشته باشد، بنا بر اظهر حكم مصدود بر او جاري نمي شود و در صورت كلّي هر گاه حج صحيح از مكلّف متمشّي شود به هر نحوي كه باشد اگر چه به گونه اضطراري آن، حكم مصدود بر او جاري نمي شود. 3 اگر از اعمال مني بعد از وقوف عرفات و مشعر، ممنوع شود حج او صحيح و تمام است و براي رمي و بعد آن نائب مي گيرد و پس از آن كه نائب عمل را انجام داد به وسيله سر تراشيدن از احرام خارج مي شود و اگر همان سال نتوانست نائب بگيرد سال بعد نائب مي گيرد و دور نيست كه به وسيله قرباني در همين سال از احرام خارج شود و لو بايد در سال بعد نائب بگيرد. 4 كسي كه بعد از اعمال مني از اعمال مكّه ممنوع شود اگر خودش نتوانست به جا آورد نائب بگيرد؛ و اگر در همان زمان نتوانست نائب بگيرد، تا آخر ذي الحجة نائب

بگيرد؛ و اگر آن هم ممكن نشد، در سال آينده نائب بگيرد و در خروج از احرام در همين سال به وسيله قرباني مثل مساله قبلي است. 5 كسي كه بعد از اعمال مكّه در مكه باشد و از بيتوته در مني و رمي جمرات ممنوع شود، حج او تمام است و براي رمي در صورت امكان همان سال نائب مي گيرد و در صورت عدم امكان، در سال بعد نائب مي گيرد.

(نوع قرباني)

1 در تمامي موارد مصدوديّت قرباني شتر يا گاو يا گوسفند كافي است. صفحه : 190 2 مصدودي كه نتواند قرباني نمايد، در احرام باقي مي ماند و در اينجا قرباني جايگزين ندارد و بايد اگر چه به قرض گرفتن هم باشد آن را تهيّه و ذبح نمايد و از احرام خارج شود. 2 كسي كه قرباني همراه خود برده و مصدود شود، كشتن همان قرباني كافي است و قرباني ديگري بر او واجب نمي شود.

(كسي كه حج خود را فاسد كرده و بعد از آن مصدود شود)

كسي كه حج خود را فاسد كرده و بعد از آن مصدود شود، لازم است علاوه بر قرباني جهت خارج شدن از احرام، كفّاره افساد حج را نيز بدهد و حج را در سال آينده به جا آورد اگر چه حج فاسد شده مستحبي باشد؛ و احوط آن است كه يك حج قضايي كافي نيست و بايد بنا بر احتياط دو حج به جا آورد، بلكه در صورت استقرار وجوب حج، وجوب تعدّد حج خالي از وجه نيست و در غير آن فقط يك حج افساد عقوبتي لازم است بنا بر مختار كه دومي به عنوان عقوبت است. صفحه : 191

(فصل چهارم تبدّل به حج افراد)

اشاره

1 حج همان طور كه گذشت بر سه گونه است: «حج تمتّع» و «حج قران» و «حج افراد»، و نيز گذشت كه حج مورد ابتلاي اهل ايران و امثال آن ابتداءً حج تمتّع است. 2 افرادي كه وظيفه آنها حج تمتع است به جهت عذري نمي توانند عمره تمتّع را به جا آورند و اگر بخواهند آن را به جا آورند به وقوف اختياري عرفات نمي رسند، وظيفه آنها مبدّل به حج افراد مي شود و بايد به حج افراد عدول نمايند.

(افرادي كه حج تمتع آنها بدل به افراد مي شود)

اشاره

اشخاصي كه حج ّ تمتّع بر عهده آنها باشد و حج آنها مبدّل، به حج افراد مي شود، عبارتند از:

(افرادي كه دير به مكه برسند)

1 افرادي كه به خاطر عذري دير به مكّه برسند به گونه اي كه اگر بخواهند عمره تمتّع را به جا آورند به وقوف عرفات نمي رسند يا خوف آن دارند كه نرسند، به حج افراد عدول مي نمايند و حج آنها صحيح است و اعاده نياز ندارد. صفحه : 192

(بانوان مُحرمي كه مي ترسند به وقوف عرفات نرسند)

2 بانواني كه مُحرم شده اند و به مكه وارد شده اند اما به واسطه حيض يا نفاس نتوانند طواف را انجام دهند و اگر بخواهند كه بمانند تا پاك شوند ترس آن داشته باشند كه به وقوف عرفات نرسند، كه بايد حج افراد انجام دهند و حج آنها صحيح است.

(افرادي كه احرام نبسته يا عمره خود را باطل نموده اند)

3 افرادي كه بدون عذر موجّه احرام نبسته باشند يا عمره خود را باطل نموده باشند تا وقت تنگ شده، بايد به حج افراد عدول نمايند و عمره مفرده بعد از آن به جا آورند و بنا بر احتياط واجب حج را در سال بعد اعاده نمايند.

(مورد تبديل حج تمتع مستحبي به افراد)

4 افرادي كه حج ّ مستحب ّ به جا مي آورند اگر دير به مكّه معظّمه برسند و نيز بانواني كه حج مستحبي به جا مي آورند اگر به خاطر عذر شرعي كه توضيح آن گذشت به وقوف عرفات نمي رسند، حج آنها مبدّل به حج افراد مي شود و لازم نيست بعد از آن عمره مفرده به جا آورند.

(مورد تبديل حج نيابي و تبرّعي به حج افراد)

5 افرادي كه براي انجام حج اجير شده اند و حج نيابي به جا مي آورند نيز در صورتي كه به خاطر عذري به يكي از گونه هايي كه گذشت نتوانند عمره تمتّع را به جا آورند، حج افراد به جا مي آورند و حج آنها صحيح است ولي از جهت استحقاق اجرت و امثال آن تفصيلاتي دارد و في الجمله تابع نحوه قرار دارد است. 6 افرادي كه حج ّ تبرّعي به جا مي آورند نيز مثل فرض گذشته حج آنها مبدّل به افراد مي شود و حج آنها صحيح است. صفحه : 193

(كيفيت حج افراد)

(زمان نيّت حج افراد)

كسي كه وظيفه او حج ّ تمتّع باشد و مي داند كه عمره تمتّع را به خاطر مريضي يا تنگي وقت نمي تواند انجام دهد، بايد از اول نيّت حج افراد نمايد.

(اعمال حج افراد)

1 اعمال حج افراد، مانند حج ّ تمتّع است و اعمال آنها يكسان هستند مگر در سه جهت: الف: نيت و محل ّ احرام كه در تمتع مكه و در افراد مواقيت پنجگانه است. ب: در حج افراد، هدي واجب نيست و مستحب ّ است. ج: حج افراد در غالب موارد، بايد بعد از آن عمره مفرده انجام شود. 2 عمره مفرده اي كه بعد از حج افراد انجام مي شود با عمره مفرده اي كه ابتداءً انجام مي شود از جهت اعمال و محل ّ احرام يكسان است.

(چند مساله):
(فرض فراغت ذمّه منوب ٌ عنه با حج افراد)

زن حائضي كه حج نيابي به جاي مي آورد و نمي تواند به دليل ضيق وقت عمره تمتّع را به جا آورد بايد به حج افراد عدول نمايد و در صورتي كه نيابت بر فارغ شدن ذمّه منوب عنه باشد، علاوه بر اين كه مجزي از حج منوب عنه است مستحق اجرت تعيين شده نيز خواهد بود.

(كشف خلاف بعد از نيّت حج افراد)

اگر زني در ميقات با يقين به اين كه عمره تمتّع را نمي تواند انجام دهد صفحه : 194 نيّت حج افراد نمايد ولي بعد از چند روز اقامت در مكه كشف خلاف آن شد، اگر بتواند به ميقات برگرد و گر نه از خارج حرم براي عمره تمتّع احرام ببندد و اعمال عمره تمتّع را انجام دهد سپس براي حج ّ تمتّع مُحرم شود.

(نيّت افراد و كشف عدم حيض در عرفات)

اگر زني بعد از ورود به مكّه گمان كرد كه حائض است و نيز گمان كرد كه تا وقوف عرفات نمي تواند اعمال عمره تمتّع را انجام دهد و قصد حج افراد نمود و به عرفات رفت ولي در عرفات معلوم شد كه حيض نبوده اگر بتواند بايد به مكه معظّمه بر گردد و اعمال عمره تمتّع را انجام دهد و گر نه حج افراد به جا آورد و كفايت مي كند. صفحه : 197

(احكام و اعمال عمره مفرده)

اشاره

گذشت كه عمره بر دو گونه است: عمره به تنهايي و مستقل كه «عمره مفرده» نام دارد؛ و «عمره تمتّع» كه جزء اعمال حج تمتّع است و قبل از آن به جا آورده مي شود. احكام عمره مفرده با احكام عمره تمتّع، يكسان است مگر در موارد اندكي كه به آن اشاره خواهد شد؛ و چون در احكام حج تمتّع، احكام عمره تمتّع به صورت مشروح بيان شد، در اينجا نيازي به ذكر احكام عمره مفرده نيست و فقط به احكام خاص و فرقهاي آن با عمره تمتّع، اشاره مي شود.

(فرقهاي عمره مفرده و عمره تمتّع)

1 در عمره مفرده «طواف نساء» و نماز آن، لازم است؛ ولي در عمره تمتّع، واجب نيست؛ پس عمره مفرده داراي هفت عمل و عمره تمتّع داراي پنج عمل است. 2 عمره تمتّع فقط بايد در ماههاي حج انجام شود؛ ولي به جا آوردن عمره مفرده در تمامي ماهها صحيح است. هر چند به جا آوردن آن در ماه صفحه : 198 رجب و بعد از آن ماه مبارك رمضان از همه ماهها برتري دارد. 3 عمره تمتّع و اعمال حج بايد در يك سال به جا آورده شوند، ولي عمره مفرده اي كه بعد از حج افراد به جا آورده مي شود، شرط نيست با حج افراد در يك سال به جا آورده شود. 4 در عمره مفرده، خارج شدن از احرام، هم به وسيله «تقصير» جايز است و هم به وسيله «تراشيدن سر» و دوّمي افضل است؛ ولي در عمره تمتّع، خارج شدن از احرام، فقط به وسيله تقصير حاصل مي شود. 5 مكان مُحرم شدن، يعني ميقات ِ عمره تمتّع، يكي از محلهاي پنجگانه معروف است. ولي

ميقات عمره مفرده براي افرادي كه در مكه هستند كمترين فاصله خارج از حرم است و براي افرادي كه از ميقات عبور مي نمايند، يكي از ميقاتهاي پنجگانه است.

(آيا عمره مفرده بر كسي واجب است؟)

1 عمره مفرده بر افرادي كه وطن آنها شانزده فرسخ يا بيشتر (حدود 86 كيلو متر) با مكّه مكرمه فاصله دارد، ابتداءً (يعني عمرة السلام آنها عمره تمتّع است نه مفرده) واجب نمي شود، هر چند بر انجام دادن آن قدرت داشته باشند، بنا بر اين كسي كه براي حج اجير شده بعد از فراغت از اعمال حج نيابي، واجب نيست عمره به جا آورد هر چند در اين هنگام، استطاعت بر عمره دارد، هر چند احتياط مستحب آن است كه به جا آورد. 2 افرادي كه بخواهند به مكه معظّمه وارد شوند، با تفصيلي كه خواهد آمد واجب است مُحرم شوند و تا اعمال لازم را انجام ندهند، از صفحه : 199 احرام خارج نمي شوند. 3 افرادي كه جهت حج تمتّع به مكّه عزيمت مي نمايند، عمره تمتّع انجام مي دهند و با به جا آوردن آن لازم نيست عمره مفرده انجام دهند. 4 عمره مفرده به وسيله نذر و امثال آن، واجب مي شود و در صورت تمكّن و به جا نياوردن، علاوه بر قضا كفّاره نذر بايد پرداخت شود. 5 وقتي وظيفه كسي از حج تمتع به حج افراد مبدّل مي شود، بعد از آن عمره مفرده اي به جا آورده مي شود.

(چگونگي انجام دادن عمره مفرده)

افرادي كه جهت عمره مفرده عزيمت مي نمايند، معمولًا در ابتدا به مدينه منوّره مشرف مي شوند بعد از آن به طرف مكه حركت مي نمايند و در سر راه ِ مكه مكرّمه به «مسجد شجره» (كه در ذو الحليفه واقع شده) و ميقات و مكان مُحرم شدن است مي رسند؛ پس اعمال عمره مفرده با احرام در همين مكان به ترتيب ذيل آغاز مي شود: 1 در ابتدا شخص،

جامه احرام بر تن مي كند و با نيت ِ احرام، لبّيك مي گويد، يعني «مُحرم» مي شود. 2 بعد از مُحرم شدن به سوي مكه معظّمه حركت مي نمايد و در مكه گرد كعبه مشرّفه طواف انجام مي دهد، يعني هفت مرتبه دور خانه خداوند متعال، مي گردد. 3 بعد از طواف، دو ركعت نماز طواف، در پشت مقام صفحه : 200 ابراهيم عليه السلام به جا مي آورد. 4 بعد از آن، هفت مرتبه، مسافت بين «صفا» و «مروه» را مي پيمايد، يعني سعي بين صفا و مروه را انجام مي دهد. 5 بعد از سعي، «تقصير» مي كند. يعني ناخن مي گيرد، يا مقداري از مويش را مي چيند، و تراشيدن سر نيز جايز بلكه افضل است. 6 بعد از تقصير يا سر تراشيدن، هفت مرتبه دور خانه خدا به نيت طواف نساء مي گردد. 7 بعد از طواف نساء، دو ركعت نماز طواف نساء، در پشت مقام ابراهيم عليه السلام به جا مي آورد.

(نيّت عمره مفرده)

1 همين كه كسي قصد دارد قربة إلي اللّه براي عمره مفرده، مُحرم شود، نيّت او محسوب مي شود و گفتن لفظي واجب نيست ولي اگر خواست آن را به زبان بياورد، مي تواند اين جمله را با قصد، بگويد: «مُحرم مي شوم به نيّت عمره مفرده قربةً إلي اللّه». 2 اگر كسي هنگام احرام براي عمره مفرده اشتباهاً نيّت عمره تمتع نمود، اگر به قصد وظيفه بوده، عمره مفرده محسوب مي شود و تكرار لازم ندارد.

(مكان احرام عمره مفرده)

1 افرادي كه از ميقات يا محاذات آن عبور مي كنند، مكان مُحرم شدن آنها يكي از ميقاتهاي پنجگانه است كه در احرام عمره تمتّع ذكر خواهد شد. 2 افرادي كه در خود مكه هستند و مي خواهند عمره مفرده به جا صفحه : 201 آورند، مكان مُحرم شدن آنان نزديكترين فاصله خارج از حرم يعني: «ادني الحِل ّ» است كه بهتر يكي از مكانهاي «تنعيم» «جعرانه» و «حديبيّه» است. 3 افرادي كه از مسجد تنعيم براي عمره مفرده مُحرم شوند بنا بر احتياط واجب نمي توانند در روز ماشين سقف دار سوار شوند.

(گذشتن بدون احرام از ميقات در عمره مفرده)

اگر كسي به هر دليل از ميقات بدون احرام گذشت و وارد مكه شد لازم نيست به ميقات برگردد، و ظاهراً كافي است كه از ادني الحل مُحرم شود.

(چگونگي خارج شدن از احرام عمره مفرده)

1 افرادي كه جهت عمره مفرده مُحرم شده اند بعد از اين كه عمل پنجم، يعني تقصير يا سر تراشيدن را انجام دادند، همه محرّمات احرام بر آنها حلال مي شود مگر آن چه كه از امور زناشويي بر آنها حرام شده بود كه با انجام دادن طواف نساء و نماز آن، آن جهت نيز حلال مي شود. 2 اگر كسي بعد از احرام، اعمال لازم را انجام ندهد و يا آن اعمال را به صورت باطل انجام دهد، به حالت احرام باقي مي ماند؛ و اگر محرّمات احرام را عمداً مرتكب شود، بر او با تفصيلي كه خواهد آمد كفّاره لازم مي شود.

(تكرار عمره)

1 تكرار عمره مانند تكرار حج، مستحب است. 2 پي در پي انجام دادن دو عمره بنا بر اظهر مانعي ندارد و نياز به صفحه : 202 فاصله ندارد؛ هر چند احتياط مستحب آن است كه ده روز بين دو عمره فاصله شود، يا عمره دوّم در ماهي غير از ماه احرام عمره اوّل باشد.

(افرادي كه بدون احرام مي توانند به مكّه مكرّمه وارد شوند)

وارد شدن به مكه مكرمه بدون احرام، جايز نيست، مگر براي برخي افراد كه از اين حكم استثناء شده اند: 1 افرادي كه زياد بايد رفت و آمد نمايند، مانند راننده و امثال آن. 2 افرادي كه عمره مفرده به جا آورده اند و هنوز ماه احرام سابق آنها به پايان نرسيده است، هر چند اگر احتياط نمايند خوب است. 3 افرادي كه به سن بلوغ نرسيده اند مانند اطفال و كودكان و نيز مجانين مي توانند بدون احرام به مكه مكرّمه وارد شوند هر چند مُحرم نمودن آنها با شرايط مانعي ندارد.

(افرادي كه در عمره مفرده، جلوتر از ميقات مي توانند مُحرم شوند)

1 افرادي كه نذر نمايند كه جلوتر از ميقات مُحرم شوند، احرام آنها قبل از ميقات، صحيح است. 2 كسي كه مي خواهد عمره مفرده را در ماه رجب انجام دهد و بترسد كه اگر بخواهد در ميقات مُحرم شود، موفق به عمره در ماه رجب نشود، براي چنين شخصي جايز است كه زودتر مُحرم شود هر چند به ميقات نرسيده، و براي او عمره رجبيّه محسوب مي شود، هر چند كه اعمال را در ماه شعبان انجام دهد.

(طواف نساء در عمره مفرده)

1 انجام دادن طواف نساء و نماز آن قبل از تقصير، جائز نيست و اگر صفحه : 203 از روي ضرورت يا جهل يا نسيان مقدم شود، كفايت مي كند. 2 قبل از انجام دادن طواف نساء در عمره مفرده، انجام دادن عمره مفرده ديگر جائز است ولي طواف نساء و نماز آن را دو مرتبه بايد به جا آورد. 3 اگر كسي چندين عمره مفرده انجام داده باشد و طواف نساء انجام نداده باشد يك طواف نساء براي همه آنها كافي نيست. 4 كسي كه طواف نساء را در عمره مفرده ترك كرده، بايد آن را به جا آورد، و طواف نساي حج از آن كفايت نمي كند.

(انجام عمره مفرده بدون غسل جنابت)

اگر كسي جنب بوده و غسل نكرده يا غسل او باطل بوده و بعد از عمره و مراجعت به وطن متوجه شده، چنانچه بازگشت براي او مقدور نباشد، بنا بر احتياط نائب بگيرد كه از طرف او طواف و نماز و سعي را به جا آورد و نائب بعد از سعي به وي خبر دهد تا خود او تقصير نمايد و بعد از تقصير وي نائب طواف نساء و نماز آن را به جا آورد، چنين شخصي تا نائب اعمال را انجام نداده از محرمات احرام دوري نمايد. صفحه : 207

(مسائل متفرقه بعضي از احكام نماز در مكه معظمه و مدينه منوره)

اشاره

1 بنا بر احتياط حكم قصر و اتمام به قسمتهاي اصلي مسجد الحرام و مسجد النبي صلي اللّه عليه و آله و سلم (يعني قديمي) اختصاص دارد و احوط قصر است. اين حكم مربوط به نماز است و در روزه جاري نمي شود. 2 اگر كسي در مكه معظمه يا مدينه منوّره قصد ده روز نمايد، بايد نماز را در اين دو مسجد نيز تمام بخواند. 3 افرادي كه هنگام نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبي صلي اللّه عليه و آله و سلم هستند به گونه اي عمل نمايند كه موجب وهن براي مؤمنين نباشد و با قصد فرادي و عمل به وظيفه منفرد مي توانند حضور يابند و اگر امكان رعايت شرايط نماز منفرد نبود، نماز را اعاده مي نمايند. 4 در مواردي كه نماز در مكه معظمه تمام است، در عرفات و مشعر و مني نيز تمام است. 5 برقرار نمودن نماز جماعت در هتل اگر موجب مفسده اي نباشد، مانعي ندارد. 6 سجده بر سنگ فرشهاي مسجد الحرام و مسجد

النبي صلي اللّه عليه و آله و سلم، صحيح است. 7 سجده كردن بر فرش در موارد ناچاري و ضرورت تقيه در حين عمل جائز است بلكه در اين حال سجده كردن بر مهر و كاغذ و امثال آن صفحه : 208 در مساجد مكه معظمه و مدينه منوّره اگر سبب انگشت نما شدن و وهن به مؤمنين باشد، جائز نيست لكن اگر مي تواند در جاي ديگر يا وقت ديگر عمل را بدون تقيه انجام دهد بنا بر احوط آن را انتخاب كند.

(قصد ده روز)

1 افرادي كه در مكه معظمه يا مدينه منوّره ده روز يا بيشتر مي مانند، قصد ده روز مي نمايند و ميزان تحقق ده روز است و ابتداي روز از اذان صبح روز اول آغاز مي گردد و تا غروب روز دهم ده روز كامل مي گردد؛ و شب اول و شب آخر دخالتي ندارد مگر در تلفيق يعني اگر مثلا وقت اذان ظهر روز اول ماه وارد شد، تا وقت اذان ظهر روز يازدهم ده روز وي كامل مي گردد. 2 افرادي كه مي خواهند قصد ده روز نمايند خروج آنها از محل اقامت تا كمتر از مسافت شرعي مانعي ندارد ولي بايد صدق كند كه معظم روز در محل اقامت باشند؛ پس خروج از مكه معظمه براي افرادي كه قصد ده روز مي نمايند به سوي عرفات و مشعر و مني كه در روز و شب در آنجا هستند و به طور متعارف جزء مقصود به اقامت نيست بايد قبل از تمام شدن ده روز در مكه معظمه به آنجا بروند چون اكنون به مسافت شرعيه نمي رسد نماز آنها در رفت

و برگشت همه جا تمام است؛ و هم چنين است صورت انصراف از ده روز ماندن پس از استقرار حكم اقامت به خواندن يك نماز چهار ركعتي و سپس رفتن به كمتر از مسافت شرعيّه.

(حكم خاص مسجد الحرام و مسجد النبي) صلي اللّه عليه و آله و سلم

] در قسمت هاي قديمي و اصلي مسجد الحرام اشخاص جنب و يا حايض نمي توانند جديد مكث نمايند ولي جايز است از دري وارد و از در ديگر بدون مكث، خارج شوند. صفحه : 209

( بعض مسائل مربوط به تقليد)

1 بقاء بر ميّت داراي صور مختلفي به شرح ذيل است: الف: اگر مرجع ميّت از مرجع حي ّ اعلم باشد، بايد در مسايلي كه به فتواي وي عمل كرده، باقي باشد و در مسايلي كه به فتواي وي عمل نكرده به مرجع حي ّ اعلم مراجعه نمايد. ب: اگر مرجع حي ّ از ميّت اعلم باشد، بايد در تمامي مسايل به مرجع حي ّ، عدول نمايد. ج: اگر اعلميّت هيچ كدام معلوم نشد، عدول به حي ّ اعلم جايز است. 2 كسي كه با شرايط ذكر شده بر تقليد ميّت باقي مي ماند چون با فتواي حي ّ اعلم باقي مي ماند پس در حقيقت مقلّد حي ّ اعلم است و در مسايل جديد و آن چه به فتواي مرجع ميت عمل نكرده، به حي ّ اعلم رجوع مي كند؛ پس افرادي كه در زمان حيات مرجع ميت به حج يا عمره مشرف نشده اند بايد به حي اعلم رجوع نمايند. 3 جايي كه مرجع تقليد فتوي نداده و احتياط واجب نموده، مقلّد مي تواند به فتواي فالاعلم رجوع نمايد.

(مسائل خمس مربوط به حج و عمره)

1 متعلق خمس هفت مورد است ولي آن چه بيشتر محل ابتلا است ما زاد بر مئونه و احتياجات سال است. 2 به خانه مناسب شأن و ماشيني كه بدان احتياج دارد و نيز كليّه لوازم كه براي زندگي بدان ها نياز دارد و سرمايه اي كه با آن زندگي خودش را اداره مي كند خمس تعلق نمي گيرد. صفحه : 210 3 به پولي كه براي تهيّه زندگي مانند خانه و امثال آن بايد پس انداز شود و بدون پس انداز نمي تواند آنها را تهيّه نمايد، خمس تعلق نمي گيرد. 4 به پولي كه از درآمد سال

براي حج و عمره واريز مي شود، خمس تعلق نمي گيرد ولي اگر بعد از گذشت سال آن را پس بگيرد يا مثلًا فيش آن را بفروشد، بايد خمس آن را پرداخت نمايد. 5 كسي كه براي عمره ثبت نام نموده در صورتي كه فيش آن را بفروشد و به حج تبديل نمايد، خمس ندارد. 6 كسي كه مي خواهد به حج برود، بايد ديون شرعي خودش را بپردازد و اگر بدون پرداخت ديون شرعي به حج برود معصيت كرده ولي به صحت حج وي لطمه نمي زند بلي اگر با پرداخت ديون به اندازه هزينه حج براي او نمي ماند مستطيع نبوده و حج وي حَجة الاسلام نخواهد بود. 7 اگر كسي كه براي حج مستحبي يا عمره ثبت نام نموده فوت نمايد، بايد ورثه خمس آن پول را بپردازند، چون با موت وي كشف مي شود كه در واقع زائد بر مئونه بوده است. 8 اگر كسي براي انجام حج اجير شود به اين نحو كه مثلًا مال الاجاره را شش ماه بعد از حج بگيرد، آن پول از درآمد سال وصول محسوب مي گردد. 9 اگر كسي بدون پس انداز نمي تواند به حج يا عمره يا عتبات و امثال آن، مشرّف شود، به پولي كه بدين منظور پس انداز مي نمايد، خمس تعلق نمي گيرد.

(برداشتن خاك و سنگ)

برداشتن خاك و سنگ از مسجد الحرام و صفا و مروه (با فرض امكان) جايز نيست؛ و در غير اين امكنه نيز اگر برداشتن موجب مفسده باشد، جايز نيست. صفحه : 211

(بعضي احكام مربوط به نجاست و طهارت)

1 اگر بدن و لباس و امثال آن، پاك باشد تا يقين به نجس شدن آنها حاصل نشده پاك محسوب مي شوند و هر مكاني تا يقين يا اطمينان به نجاست آن ندارد پاك محسوب مي شود. 2 در فرض قبل اگر چيزي نجس بوده تا يقين يا اطمينان به تطهير آن نداشته باشد، حكم نجاست بر آن مترتب مي شود. 3 اگر خوني غير از دماء ثلاثه، كمتر از درهم در بدن يا لباس نمازگزار باشد، به صحت نماز ضرر نمي زند ولي در طواف بايد از بنا بر احوط از آن هم اجتناب شود.

(غسلهاي مستحب در مكه و مدينه)

1 در موارد ذيل غسل، استحباب دارد: الف: غسل براي احرام، طواف عمره و حج، وقوف به عرفات، وقوف در مشعر، براي ذبح و حلق. ب: روز عيد قربان. ج: براي زيارت پيامبر گرامي اسلام صلي اللّه عليه و آله و سلم و ديگر معصومين عليهم السلام. د: براي داخل شدن به مسجد الحرام و مسجد النبي 6. 2 به وسيله يك غسل مي توان نيّت چند غسل نمود چه واجب و چه مستحب. 3 كسي كه نتواند غسلهاي ذكر شده را به جا آورد، اكتفاي به تيمّم براي درك صواب مشكل و احوط آن است كه اگر خواست تيمم نمايد به قصد رجا و احتمال مطلوبيّت به جا آورد. صفحه : 212

آداب، ادعيه و زيارت

(فصل اول آداب و مستحبات حج)

اشاره

مستحبات حج بيش از آن است كه در اين رساله بيان شود، لذا به بيان مقداري از آنها اكتفا مي گردد.

مستحبات سفر

شخصي كه اراده سفر مكه يا سفر ديگر را دارد، مستحب است كه از حضرت حق جل و علا، طلب خير كند و وصيّت بنمايد و صدقه بدهد تا آن كه به آن صدقه سلامتي خود را خريداري نمايد. و وقتي كه براي مسافرت مهيا شد، مستحب است در خانه خود چهار ركعت نماز در هر ركعتي «فاتحة الكتاب» و سوره «توحيد» را بخواند و بگويد: «اللّهُم َّ إنِّي أتَقَرَّب ُ إلَيك َ بِهِن َّ فَاجعَلهُن َّ خَليفَتي في أهلِي وَ مَالي. و مستحب است به درب خانه خود ايستاده و سه مرتبه از پيش رو و طرف راست و طرف چپ سوره فاتحه و به همين ترتيب سه مرتبه آية الكرسي را بخواند و بعد از آن بگويد: «اللّهُم َّ احفَظني وَ احفَظ مَا مَعي َ وَ سَلِّمني، وَ سَلِّم مَا مَعِي َ وَ بَلِّغني وَ بلِّغ ما مَعِي َ بِبَلاغِك َ الحَسَن ِ الجَميل ِ.» صفحه : 216

(مستحبات احرام)

مستحبات احرام چند چيز است: 1 پاكيزه نمودن بدن قبل از احرام و كوتاه نمودن ناخن و شارب و ازاله موهاي زائد بدن. 2 كسي كه قصد حج دارد از اول ماه ذي القعده و شخصي كه قاصد عمره مفرده است پيش از يك ماه، موي سر و ريش را رها كند. 3 غسل احرام؛ و اين غسل از زن حائض و نفساء نيز صحيح است؛ و تقديم اين غسل قبل از ميقات جائز است و در صورت تقديم اگر در ميقات آب يافت شد، مستحب است غسل را اعاده بنمايد. و بعد از اين غسل اگر مكلف لباسي را پوشيد يا چيزي را خورد كه بر مُحرم حرام است باز هم اعاده

مستحب است. و اگر مكلف در روز غسل نمود، آن غسل تا آخر شب آينده كفايت مي كند؛ و هم چنين اگر غسل در شب نمود تا آخر روز آينده كافي است. و چون غسل كند اين دعا را بخواند. «بسم اللّه و باللّه، اللّهُم َّ اجعَله ُ لي نُوراً و طَهوراً و حِرزاً و أمناً من كُل ِّ خَوف ٍ، و شِفاءً مِن كُل ِّ داءٍ و سُقم، اللّهُم َّ طهِّرني و طهِّر قلبي و اشرَح لي صَدري، و أجرِ علي لساني مَحَبَّتك َ و مِدحَتَك َ و الثَّناءَ عَلَيك َ، فإنَّه ُ لا قَوَّةَ لي إلّا بك، و قد عَلِمت ُ أن ّ قِوام َ ديني التسليم ُ لَك َ، و الاتِّباع ُ لِسُنَّةِ نَبيِّك َ صَلَواتُك عَلَيه ِ وَ آلِه ِ». 4 هنگام پوشيدن دو جامه احرام بگويد: «الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي رَزَقني ما اواري به عَورَتي، و اؤدّي فيه فَرضي، و أعبُدُ فيه ربِّي، و أنتهي فيه إلي ما أمَرَني، الحَمدُ لِلّه ِ الّذي قَصَدتُه ُ فَبَلَّغَني، صفحه : 217 و أرَدتُه ُ فَاعانني و قَبِلَني و لَم يَقطَع بي، وَ وَجهَه ُ أردت ُ فَسَلَّمَني، فهو حِصني وَ كَهفي و حِرزي، و ظَهري و مَلاذي، و رجائي و مَنجاي و ذُخري، و عُدَّتي في شِدَّتي و رَخائي». 5 آن كه دو جامه احرام از پنبه باشد. 6 آن كه احرام را به ترتيب ذيل ببندد: در صورت تمكّن بعد از فريضه ظهر و در صورت عدم تمكن، بعد از فريضه ديگر و در صورت عدم تمكن از آن، بعد از شش يا دو ركعت نماز نافله كه مستحب است در ركعت اول پس از حمد سوره توحيد و در ركعت دوم سوره جحد را بخواند و شش ركعت افضل است؛ و بعد از نماز،

حمد و ثناي الهي را به جا آورد و بر پيغمبر و آل او صلوات بفرستد آن گاه بگويد: «اللّهُم َّ اني اسألُك َ ان تَجعَلَني مِمَّن استَجاب َ لَك َ، و آَمَن َ بِوَعدِك َ، وَ اتَّبَع َ امرَك َ فَإنّي عَبدُك َ و في قَبضَتِك، لا أُوقي إلّا ما وقَيت َ، و لا آخُذُ إلّا ما اعطَيت َ، و قَد ذكرت َ الحج َّ، فأسألُك َ أن تَعزِم َ لي عَليه ِ عَلي كِتابك و سُنَّةِ نبيِّك َ صلّي اللّه عليه و آله، و تُقوِّيَني علي ما ضَعُفت ُ عنه، و تُسلِّم َ مِنِّي مَناسِكي، في يُسرٍ مِنك َ و عافيةٍ، و اجعَلني من وَفدك َ الَّذين رَضيت َ و ارتَضيت َ و سَمَّيت َ وَ كَتبت. اللّهُم َّ إنِّي خَرَجت ُ مِن شُقَّةٍ بَعيدَةٍ و أنفَقت ُ مالي ابتغاءَ مَرضاتِك َ، اللّهُم َّ فَتَمِّم لي حَجّي و عُمرَتي، اللّهُم َّ إنّي اريدُ التمتّع بِالعُمرَةِ إلي الحَج ِّ علي كتابك َ و سُنَّةِ نَبِيِّك َ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم، فإن عَرَض َ لي عارض ٌ يَحبسُني، فحُلَّني حيث ُ حَبَستَني لِقَدَرِك َ الّذي قَدَّرت َ علي َّ، اللّهُم َّ إن لم تَكُن حَجَّةٌ فَعمرةٌ. أَحرم َ لَك َ شَعري و بَشَري، و لَحمي و دَمي، و عِظامي و مُخّي و عَصَبي، صفحه : 218 من النِّساء و الثِّياب ِ وَ الطِّيب ِ، أبتغي بذلك وجهَك َ وَ الدّارَ الآخرةَ». 7 آن كه نيت احرام را به زبان تلفظ نمايد؛ و براي مردن مستحب است تلبيه را بلند بگويند: 8 سابقاً گفتيم كه تلبيه واجب كه احرام به آن محقق مي شود بنا بر احوط اين است: «لَبَّيك َ اللّهُم َّ لَبَّيك َ لَبَّيك َ لا شَريك َ لَك َ لَبَّيك َ إن َّ الحَمدَ و النَّعمَةَ لَك َ وَ المُلك لا شَريك َ لَك َ». و مستحب است بعد از آن بگويد: «لَبَّيك َ ذا المعارج ِ لبَّيك، لبّيك َ داعِياً إلي دارِ السّلام ِ لبَّيك، لبّيك َ غفّارَ الذُنُوب ِ لبّيك، لبّيك َ أهل َ

التلبيةِ لبّيك، لبّيك ذا الجلال ِ و الاكرام ِ لبّيك َ، لبَّيك َ تُبدِئ ُ و المعادُ إليك َ لبّيك َ، لبّيك َ تَستغني و يُفتَقَرُ إليك َ لبّيك لبّيك مَرعُوباً وَ مَرهوباً إليك َ لبّيك، لبّيك َ إله َ الحق لَبَّيك َ، لبّيك ذا النَّعماءِ و الفَضل ِ الحَسن ِ الجَميل ِ لبَّيك َ، لبَّيك َ كشّاف َ الكُرَب ِ العظام ِ لبَّيك َ، لبّيك َ عبدُك و ابن ُ عبدَيك َ لبّيك َ، لبّيك َ يا كريم ُ لبّيك». و اين جملات را نيز بگويد خوب است: «لبّيك َ اتقرّب ُ إليك بمحمّدٍ و آل محمّدٍ لبّيك، لبّيك َ بحجّة أو عُمرةٍ لبّيك َ، لبّيك َ و هذه عُمرةُ متعة إلي الحج لبّيك، لبّيك َ تلبيةً تمامُها و بلاغُها عليك». 9 آن كه تلبيه ها را در حال احرام تكرار كند و در موارد آينده نيز آن را بگويد: وقت بر خواستن از خواب؛ بعد از هر نماز واجب و مستحب؛ وقت رسيدن به سواره؛ هنگام بالا رفتن از تل ّ يا سرازير شدن از آن؛ وقت سوار شدن يا پياده شدن؛ و اوقات سحر تلبيه بسيار بگويد، و زن حائض و صفحه : 219 نفساء نيز اين تلبيه ها را بگويند. و شخصي كه عمره تمتّع را به جا مي آورد، تلبيه گفتن او تا ديدن خانه هاي مكه معظّمه مستحب است و بعد از آن بايد قطع نمايد؛ و اما كسي كه براي حج مُحرم شده، مي تواند تلبيه را تا ظهر روز عرفه ادامه دهد.

(مكروهات احرام)

مكروهات احرام چند چيز است: 1 احرام در جامه سياه مكروه است؛ و افضل احرام در جامه سفيد است؛ و ظاهر بعض روايات معتبر، عدم كراهت لباس سبز است. 2 خوابيدن مُحرم در لباس و بالش سياه رنگ 3 احرام بستن در جامه چركين؛ و اگر جامه در

حال احرام چرك شود بهتر آن است كه مكلف مادامي كه در حال احرام است آن را نشويد. 4 استعمال حنا پيش از احرام و در صورتي كه اثر آن تا حال احرام باقي بماند. 5 حمام رفتن و ساييدن بدن 6 لبيك گفتن مُحرم در جواب كسي كه او را صدا نمايد، بلكه احوط ترك آن است.

(مستحبات دخول حرم)

1 همين كه حاجي به حرم رسيد، پياده شده و به جهت دخول حرم غسل نمايد. 2 از براي تواضع و فروتني نسبت به حضرت حق جل علا، پا برهنه شده و آن چه را كه در پا نموده بوده را در دست گرفته داخل حرم شود، و اين عمل، ثواب زيادي دارد. صفحه : 220 3 وقت دخول حرم اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ إنَّك َ قُلت َ في كتابِك َ، و قولُك َ الحق ّ: و أذِّن فِي النّاس ِ بالحج ِّ يأتُوك َ رِجالًا و عَلي كل ِّ ضامرٍ يأتين َ مِن كل ِّ فَج ٍّ عميق ٍ، اللّهُم َّ إنّي أرجو أن أكُون َ مِمَّن اجاب َ دعوتَك، قَد جئت ُ من شُقَّةٍ بَعيدةٍ و فَج ٍّ عَميق ٍ، سامعاً لِنِدائِك و مُستجيباً لَك، مُطيعاً لأمرِك، و كل ُّ ذلك بِفَضلِك عَلي َّ و إحسانِك إلي َّ. فَلَك َ الحمد علي ما وَفَّقتَني لَه ُ أبتغي بذلك الزُّلفةَ عِندَك، وَ القُربَةَ إليك و المنزلةَ لدَيك، و المَغفِرةَ لذُنوبي، و التَّوبَةَ علي َّ منها بمنِّك َ، اللّهُم َّ صل ِّ عَلي مُحمدٍ و آل مُحمَّد و حرِّم بَدَني علي النّارِ، و آمِنّي مِن عَذابِك بِرَحمَتِك َ يا ارحَم َ الرّاحمين».

(مستحبات وارد شدن مكه معظّمه)

براي وارد شدن مكه معظّمه نيز غسل مستحب است؛ و هنگام وارد شدن به مكه معظّمه مستحب است كه شخص با حالت تواضع وارد شود؛ و كسي كه از راه مدينه برود، از بالاي مكه داخل شده و وقت بيرون آمدن از پايين آن بيرون آيد.

(آداب مسجد الحرام و مكه معظّمه)

مستحب است مكلف براي وارد شدن به مسجد الحرام، غسل بنمايد؛ و هم چنين مستحب است با پاي برهنه و يا حالت آرامش و وقار وارد شود؛ و هنگام ورود، از در «بني شيبه» وارد شود؛ و گفته اند كه در «بني شيبه» در حال كنوني، مقابل «باب السلام» است، بنا بر اين خوب است كه از «باب السلام» وارد شده و مستقيماً بيايد تا از اسطوانات بگذرد؛ و صفحه : 221 مستحب است بر در مسجد الحرام ايستاده و بگويد: «السّلام عليك َ أيّها النّبي ُ و رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَركاتُه ُ، بسم اللّه و بِاللّه ِ، وَ مِن َ اللّه ِ و ما شاءَ اللّه، السّلام ُ عَلي أنبياءِ اللّه ِ و رُسُلِه ِ، وَ السّلام ُ علي رَسُول ِ اللّه، و السّلام ُ علي إبراهيم َ خَليل ِ اللّه ِ، و الحَمدُ لِلّه ِ رَب ِّ العالمين». پس داخل مسجد الحرام شود و رو به كعبه دستها را بلند نموده و بگويد: «اللّهُم َّ إنِّي أَسأَلُك َ في مَقامي هذا، في اوّل ِ مناسِكي، إن تَقبَل َ تَوبَتي و إن تَجاوَزَ عن خَطيئَتي و تَضَع َ عنِّي وِزري، الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي بَلَغَني بَيتَه ُ الحرام َ، اللّهُم َّ إنِّي اشهِدُك َ أن َّ هذا بيتُك الحرام ُ الّذي جعلتَه ُ مَثابَةً للناس ِ و أمناً مُباركاً و هُدي ً للعالمين. اللّهُم َّ إنِّي عَبدُك َ، و البلدُ بلدُك، و البيت ُ بيتُك َ، جئت ُ اطلب ُ رَحمَتَك َ، و أؤُم ّ طاعَتَك َ، مُطيعاً لأمرك، راضياً بقَدَرك، أسألك َ مسألةَ الفقيرِ إليك، الخائف ِ لِعُقوبَتِك َ، اللّهُم َّ

افتَح لي ابواب َ رَحمَتِك َ، و استَعمِلني بطاعتِك و مَرضاتِك». و در روايت ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد: «بسم اللّه ِ و باللّه، و مِن اللّه ِ وَ إلي َ اللّه ِ و ما شاء اللّه، و علي مِلَّةِ رسول ِ اللّه صلّي اللّه عليه و آله، و خيرُ الأسماء للّه، و الحَمدُ للّه، و السّلام ُ علي رَسُول ِ اللّه ِ صلّي اللّه عليه و آله، السّلام علي محمّد بن عبد اللّه، السلام عليك أيّها النَّبي و رحمةُ اللّه ِ و بركاتُه، السّلام ُ علي أنبياءِ اللّه و رسله، السّلام ُ علي إبراهيم َ خَليِل الرَّحمن ِ، السّلام ُ علي المُرسَلين َ، و الحَمدُ للّه ِ رَب ِّ العالَمين َ، السّلام ُ علينا و علي عبادِ اللّه ِ الصّالحين َ. اللّهُم َّ صل ِّ علي مُحَمَّدٍ و آل ِ مُحَمد، و بارِك عَلي مُحمّدٍ و آل محمّد، صفحه : 222 و ارحَم مُحمَّداً و آل َ مُحَمَّدٍ، كما صَلَّيت َ و بارَكت َ وَ تَرَحَّمت َ علي إبراهيم وَ آل ِ إبراهيم َ إنَّك َ حَميدٌ مَجيد، اللّهُم َّ صَل ّ عَلي مُحمَّد و آل مُحَمَّد عبدِك َ و رسولِك، و صَل ِّ علي إبراهيم َ خليلِك َ، و علي أنبيائِك َ وَ رُسُلِك َ و سَلِّم عَلَيهِم، و سَلام ٌ علي المُرسَلين َ، و الحَمدُ لِلّه ِ رَب ِّ العالمين َ. اللّهُم َّ افتح لي ابواب َ رَحمَتِك َ وَ استَعمِلني في طاعَتِك َ وَ مَرضَاتِك َ و احفَظني بِحِفظِ الإيمان ابَداً ما ابقَيتَني جَل َّ ثَناءُ وَجهِك، الحَمدُ لِلّه ِ الّذي جَعَلَني مِن وَفده ِ وَ زُوّارِه ِ، وَ جَعَلَني مِمّن يَعمُرُ مَساجِدَه ُ، وَ جَعَلني مِمّن يُناجيه ِ، اللّهُم َّ إنّي عَبدُك َ، وَ زائِرُك َ في بَيتِك َ وَ عَلي كُل ِّ مَأتي ٍّ حَق ٌ لِمَن اتاه ُ وَ زارَه ُ، و انت َ خَيرُ مَأتي ٍّ وَ اكرَم ُ مَزورٍ. فَاسألُك َ يا اللّه ُ يا رَحمان ُ وَ بأنّك أنت َ اللّه ُ لا إله َ إلّا انت َ، وَحدَك َ لا شَريك َ لَك َ، وَ بِأَنَّك َ

واحِدٌ احَدٌ صَمَدٌ لَم تَلِد وَ لَم تُولَد، وَ لَم يَكُن لَك كُفُواً احَدٌ، و أن ّ محمّداً عَبدُك َ وَ رَسُولُك َ صلّي اللّه عَليه ِ و عَلي اهل بيتِه، يا جَوادُ يا كَريم ُ يا ماجدُ يا جَبّارُ يا كَريم ُ، اسألُك َ إن تَجعَل َ تُحفَتَك َ إيَّاي َ بزيارتي ايَّاك َ اوَّل َ شي ءٍ تُعطيني فَكاك َ رَقَبتي مِن َ النَّارِ». پس سه مرتبه مي گويد: «اللّهُم َّ فُك َّ رَقَبتي مِن َ النَّار». پس مي گويد: «و اوسِع علي َّ مِن رِزقِك َ الحَلال ِ الطيِّب ِ، وَ ادرَأ عني شرَّ شياطين ِ الإِنس ِ و الجِن ِّ، و شرَّ فَسَقَةِ العَرب ِ و العجَم ِ». و مستحب است وقتي كه برابر حجر الأسود قرار گرفت بگويد: «أشهَدُ ان لا إله إلَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَريك َ لَه ُ، وَ اشهدُ ان ّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ و رسولُه، آمَنت ُ باللّه و كَفَرت ُ بالطّاغوت ِ و باللّات ِ و العُزّي و بعبادةِ صفحه : 223 الشيطان ِ، و بعبادةِ كل ِّ نِدٍّ يُدعي من دُون ِ اللّه ِ». پس نزديك حجر الأسود رفته و آن را استلام كند و بگويد: «الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهتَدِي َ لَو لا أَن هَدانَا اللّه ُ، سُبحان َ اللّه و الحَمد لِلّه ِ و لا إله َ إلّا اللّه و اللّه اكبرُ، أكبرُ مِن خَلقِه ِ، اكبرُ مِمَّن اخشي و احذَرُ، و لا إله إلّا اللّه وحده ُ لا شريك َ له، له المُلك ُ و له ُ الحَمد، يُحيي و يُميت ُ، و يُميت ُ و يُحيي، بِيدِه ِ الخَيرُ، و هُوَ علي كل ِّ شي ءٍ قدير». و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد، و سلام بر پيغمبران بدهد همان گونه كه وقت دخول مسجد سلام مي داد؛ آن گاه مي گويد: «إنّي أُومِن ُ بوعدِك َ وَ أُوفي بعهدِك». و در روايت معتبر وارد است

كه: وقتي نزديك حجر الأسود رسيدي دستها خود را بلند كن و حمد و ثناي الهي را به جا آور، و صلوات بر پيغمبر بفرست و از خداوند عالم بخواه كه حج تو را قبول كند، پس از آن حجر را بوسيده و استلام نما؛ و اگر بوسيدن ممكن نشد، با دست لمس نما؛ و اگر آن هم ممكن نشد، اشاره به آن كن و بگو: «اللّهُم َّ امانتي ادَّيتُها، و ميثاقي تعاهَدتُه ُ لتشهَدَ لي بالمُوافاة، اللّهُم َّ تصديقاً بكتابك َ، و علي سُنَّةِ نبيِّك َ، اشهَدُ إن لا إله إلّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَريك َ لَه ُ، وَ أن ّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ، آمنت ُ باللّه ِ وَ كَفَرت ُ بِالجِبت ِ وَ الطّاغوت ِ و باللّات ِ و العُزّي، و عِبادَةِ الشَيطان ِ وَ عبادةِ كل ّ نِدٍّ يُدعي مِن دون ِ اللّه ِ». و اگر نتواني همه را بخواني، بعضي را بخوان و بگو: «اللّهُم َّ إليك َ، بَسَطت ُ يَدي، وَ فيما عِندَك عَظُمَت رَغبَتي فَاقبَل سبحَتي، وَ اغفِر لي وَ ارحَمني، اللّهُم َّ إنّي اعُوذُ بِك َ مِن َ الكُفرِ وَ الفَقرِ وَ مَواقِف ِ الخِزي ِ في الدُّنيا وَ الآخِرة». صفحه : 224

آداب و مستحبات طواف

مستحب است كه طواف كننده سر برهنه و پا برهنه، مشغول دعا و ذكر الهي باشد؛ و حرف بيهوده نزند؛ و گامها را نزديك بردارد؛ و كارهايي كه در نماز مكروه است، در طواف نيز ترك نمايد. و به سند معتبر از حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله و سلم- مروي است كه «هر كه طواف كند خانه كعبه را در وقت زوال با سر برهنه، و گامها را كوتاه بردارد، و چشم خود را از نامحرم و عورت به پوشاند، و حجر الأسود را در هر شوطي، دست

يا بدن بمالد بي آن كه آزارش به كسي برسد، و ذكر الهي را از زبان قطع نكند، بنويسد از جهت او به عدد هر گامي هفتاد هزار حسنه و محو كند از او هفتاد هزار گناه و بلند كند در بهشت از براي او هفتاد هزار درجه و بنويسد از جهت او ثواب آزاد كردن هفتاد هزار بنده كه بهاي هر يك، ده هزار درهم باشد و او را شفيع سازد در هفتاد هزار نفر از اهل بيت او و برآورد از جهت او هفتاد هزار حاجت، اگر خواهد در دنيا به او برساند و اگر خواهد در آخرت.» در حال طواف مستحب است بگويد: «اللّهُم َّ اني اسألك َ بِاسمِك َ الّذي يُمشي بِه ِ عَلي طَلل الماءِ كما يُمشي به عَلي جَدَدِ الأرض، وَ أَسأَلُك َ بِاسمِك َ الّذي يَهتَزُّ لَه ُ عَرشُك َ، وَ أسألُك بِاسمِك َ الّذي تَهتَزّ لَه ُ أقدام ُ مَلائكتِك َ، و أسألُك َ باسمِك َ الَّذِي دَعاك َ بِه ِ مُوسي مِن جانِب ِ الطّور فَاستَجَبت َ لَه ُ و ألقَيت َ عليه ِ مَحَبَّةً مِنك َ، و أسألُك َ بِاسمِك َ الّذي غَفَرت َ بِه ِ لِمُحمّدٍ ما تَقدّم َ مِن ذَنبِه ِ وَ ما تأخّر، وَ أتَمَمت َ عَلَيه ِ نِعمَتَك َ أن تَفعَل َ بي كذا و كذا» و حاجت خود را بطلبد. و نيز مستحب است در حال طواف بگويد: «اللّهُم ّ إنّي إليك َ فقيرٌ، و انّي خائِف ٌ مُستَجيرٌ، فَلا تُغَيِّر جِسمي، وَ لا تُبَدِّل اسمي». صفحه : 225 و صلوات بر محمّد و آل او بفرستد بخصوص وقتي كه به در خانه كعبه معظّمه مي رسد؛ و وقتي كه به حجر اسماعيل رسيد به ناودان نگاه نموده و بگويد: «اللّهُم َّ ادخِلني الجَنَّة بِرَحمَتِك َ، و اجِرني بِرَحمَتِك َ مِن َ النّارِ، وَ عافني مِن َ السُّقم ِ، وَ

أوسِع عَلَي َّ مِن َ الرّزق ِ الحَلال، و ادرَأ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِن ِّ و الانس ِ، و شَرَّ فَسَقَةِ العَرَب ِ و العَجَم ِ». و چون از حجر بگذرد و به پشت سر كعبه برسد، بگويد: « يا ذَا المَن ِّ و الطَّول ِ و الجُودِ و الكَرم ِ، إن ّ عَمَلي ضَعيف فَضاعِفه لي و تَقَبَّله ُ مِني، إنّك انت َ السَّميع ُ العَليم ُ». و چون به ركن يماني برسد، دست بردارد و بگويد: « يا اللّه ُ يا وَلي َّ العافيةِ، و خالِق َ العافية، و رازق َ العافية، و المُنعِم ُ بالعافية، و المَنّان ُ بالعافية و المُتَفَضِّل ُ بالعافية عَلَي َّ و عَلي جميع ِ خَلقِك َ، يَا رحمن َ الدّنيا و الآخرةِ و رَحيمَهُما، صل ِّ علي مُحَمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و ارزُقنا العافيةَ، و دَوام َ العافيةِ، و تمام َ العافيةِ، و شُكرَ العافِيَة، في الدنيا و الآخرةِ يا ارحم َ الرّاحمين». پس سر به جانب كعبه بالا كند و بگويد: «الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي شَرَّفَك ِ وَ عَظَّمك ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي بَعَث َ مُحَمَّداً نَبيَّاً وَ جَعل َ عَليَّاً إماماً اللّهُم َّ اهدِ لَه ُ خيارَ خَلقك َ وَ جنِّبه ُ شِرارَ خَلقك َ». و چون ميان ركن يماني و حجر الأسود برسد بگويد: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذاب َ النّارِ». صفحه : 226 و در شوط هفتم وقتي كه به «مستجار» رسيد، مستحب است دو دست خود را بر ديوار خانه بگشايد و شكم و روي خود را به ديوار كعبه بچسباند و بگويد: «اللّهُم َّ البَيت ُ بيتُك، و العبدُ عبدُك و هذا مكان ُ العائذ بك من النّار». پس به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند عالم آمرزش آن را بطلبد كه إن شاء اللّه تعالي مستجاب خواهد شد، بعد

بگويد: «اللّهُم َّ مِن قِبَلِك الرَّوح ُ وَ الفَرَج ُ و العافيةُ، اللّهُم َّ إن ّ عملي ضَعيف ٌ فَضاعِفه لي، و اغفِر لي ما اطّلَعت َ عَلَيه ِ منِّي وَ خَفِي َ عَلي خَلقِك أستجير بِاللّه ِ مِن َ النّارِ». و آن چه خواهد دعا كند؛ و ركن يماني را استلام كند و به نزد حجر الأسود آمده و طواف خود را تمام نموده و بگويد: «اللّهُم َّ قَنِّعني بِما رَزَقتَني، و بارِك لي فيما آتَيتَني». و براي طواف كننده مستحب است در هر شوط، اركان خانه كعبه و حجر الأسود را استلام نمايد و در وقت استلام حجر بگويد: «امانتي ادَّيتُها و ميثاقي تَعاهَدتُه ُ لتشهَدَ لي بالمُوافاةِ».

(مستحبات نماز طواف)

در نماز طواف، مستحب است بعد از حمد در ركعت اوّل سوره صفحه : 227 «توحيد» و در ركعت دوم سوره «جحد» را بخواند، و پس از نماز حمد و ثناي الهي را به جا آورده و صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد و از خداوند مهربان طلب قبول نمايد. و در بعضي از روايات است كه حضرت صادق عليه السّلام بعد از نماز طواف به سجده رفته و چنين مي گفت: «سَجَد وَجهي لَك َ تَعبّداً وَ رِقًّا، لا إله َ إلّا انت َ حَقّا حَقّا، الأوّل ُ قَبل َ كُل ِّ شَي ء، و الآخِرُ بَعدَ كل ِّ شي ء وَ هَا انَا ذا بَين َ يَدَيك َ، ناصيَتي بِيَدِك َ، و اغفِر لي إنّه لا يَغفِرُ الذَّنب َ العظيم َ غيرُك، فَاغفِر لي، فإنِّي مُقِرّ بِذُنُوبي عَلي نَفسي و لا يدفَع ُ الذَّنب َ العَظيم َ غيرُك َ». و بعد از سجده روي مبارك آن حضرت از گريه چنين بود كه گويا در آب فرو رفته باشد. و بعد از فراغ از نماز طواف و پيش از سعي، مستحب است به نزد چاه

زمزم رفته و از آب آن به سر و پشت خود بريزد و بگويد: «اللّهُم َّ اجعَله ُ عِلماً نافِعاً، و رِزقاً واسعاً، و شفاءً مِن كُل ِّ داءٍ و سُقم ٍ». پس از آن به نزد حجر الأسود بيايد؛ و مستحب است از دري كه محاذي حجر الأسود است به طرف صفا متوجّه شود و با آرامي دل و بدن بالاي صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركني كه حجر الأسود در او است رو نمايد و حمد و ثناي الهي را به جا آورد و از نعمتهاي الهي به خاطر اندازد، آن گاه اين اذكار را بگويد: «اللّه ُ اكبَر» هفت مرتبه «الحَمدُ لِلّه ِ» هفت مرتبه «لا إله َ إلّا اللّه ُ» هفت مرتبه «لا إله َ إلّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَريك َ لَه ُ لَه ُ المُلك ُ وَ لَه ُ الحَمدُ يُحيي وَ يُميت ُ وَ يُميت ُ وَ يُحيي وَ هُوَ حَي ُّ لا يَمُوت ُ وَ هُوَ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ» سه مرتبه، پس صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد پس بگويد: «اللّه ُ اكبَرُ عَلي ما هَدانا وَ الحَمدُ لِلّه ِ عَلي ما أبلانا وَ الحَمدُ لِلّه ِ الحَي ِّ القَيُّوم ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ الدَّائِم ِ» سه مرتبه. صفحه : 228 پس بگويد: «أشهَدُ أن لا إله َ إلّا اللّه ُ وَ أشهَدُ أن َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُوله ُ لا نَعبُدُ، إلّا إيّاه ُ مُخلِصين َ لَه ُ الدِّين َ وَ لَو كَرِه َ المُشرِكُون َ» سه مرتبه، پس بگويد: «اللّهُم َّ إنِّي أسألُك َ العَفو وَ العَافيةَ وَ اليَقين َ في الدُّنيا وَ الآخِرَةِ» سه مرتبه، پس بگويد: «اللّهُم َّ آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذاب َ النّارِ» سه مرتبه، پس بگويد: «اللّه ُ اكبَرُ» صد مرتبه، «لا إِله َ إلّا اللّه» صد مرتبه «الحَمدُ لِلّه ِ»

صد مرتبه «سُبحان اللّه» صد مرتبه، پس بگويد: «لا إله إلّا اللّه ُ وَحدَه ُ، انجَزَ وَعدَه ُ وَ نَصَرَ عَبدَه ُ، وَ غَلَب َ الأحزاب َ وَحدَه ُ، فَلَه ُ المُلك ُ و لَه ُ الحَمدُ، وَحدَه ُ وَحدَه ُ، اللّهُم َّ بارِك لي فِي المَوت ِ و في ما بَعدَ المَوت، اللّهُم َّ إنّي اعُوذُ بِك َ مِن ظُلمَةِ القَبرِ وَ وَحشَتِه ِ، اللّهُم َّ اظِلَّني في ظِل ِّ عَرشِك َ يوم َ لا ظِل َّ إلّا ظِلُك َ». و بسيار تكرار كند سپردن دين و نفس و اهل و مال خود را به خداوند عالم پس بگويد: «أستَودِع ُ اللّه َ الرَحمن َ الرَّحيم َ الَّذِي لا تَضيع ُ وَدائِعه ُ ديني و نَفسي وَ اهلي، اللّهُم َّ استَعمِلني علي كِتَابِك َ وَ سُنَّةِ نَبيِّك َ و تَوَفَّني عَلي مِلَّتِه ِ، وَ اعِذني من الفِتنَة». پس بگويد: «اللّه ُ أكبَر» سه مرتبه، سپس آنها را دو مرتبه تكرار كند و يك بار تكبير بگويد و مستحب است كه باز آنها را تكرار نمايد؛ و اگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد، هر قدر كه مي تواند بخواند؛ و مستحب است كه اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ اغفِر لي كُل ِّ ذَنب ٍ اذنَبتُه ُ قَطّ، فإن عُدت ُ فَعُد عَلَي َّ بالمَغفِرَةِ، فَإنَّك َ انت َ الغَفُورُ الرَّحيم ُ، اللّهُم َّ افعَل بي ما انت َ أهلُه ُ، فَإنَّك َ إن تَفعل بي ما انت َ أهلُه ُ تَرحَمني، و إن تُعَذِّبني فَانت غَني ٌ عَن عَذابي، و أنَا مُحتاج ٌ صفحه : 229 إلي رَحمَتِك َ، فَيا مَن انا محتاج ٌ إلي رَحمَتِه ِ ارحَمني، اللّهُم َّ لا تفعَل بي ما انا أهلُه ُ، فإنَّك َ ان تَفعل بي ما انَا اهلُه ُ تُعذِّبني وَ لَم تَظلِمني، أصبَحت ُ أتَّقي عَدلَك َ و لا أخاف ُ جَورَك َ، فيا مَن هُوَ عَدل ٌ لا يَجورُ ارحَمني». در حديث شريف وارد شده است هر كس كه بخواهد مال او زياد شود، ايستادن در صفا

را طول دهد. و مستحب است كه پياده سعي نمايد؛ و از صفا تا به مناره به صورت معمولي راه رود و از آنجا تا جايي كه بازار عطاران است، تند رود و «هروله» نمايد؛ و اگر سوار باشد، از حدّ معمول مقداري تندتر حركت نمايد، و از آنجا تا به مروه نيز به صورت معمولي راه رود؛ و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب مراجعت نمايد؛ و از براي زنها، «هروله» مستحب نيست. و مستحب است در گريه كردن، سعي كند و خود را به گريه وادارد و در حال سعي دعاي بسيار كند.

(مستحبات احرام تا وقوف به عرفات)

اموري كه در احرام عمره، مستحب بود در احرام حج نيز مستحب است؛ و پس از اين كه شخص احرام بسته و از مكه بيرون آمد، همين كه بر «ابطح» مشرف شود به آواز بلند تلبيه بگويد، و چون متوجه «مني» شود بگويد: «اللّهُم َّ إيّاك َ أرجُو، و إيّاك أدعو، فَبَلِّغني املي، وَ اصلِح لي عَمَلي». و با تن و دل آرام با تسبيح و ذكر حق تعالي برود و چون به مني رسيد بگويد صفحه : 230 «الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي اقدَمَنيها صالِحاً في عافية، و بَلَّغَني هذا المَكان َ». پس بگويد: «اللّهُم َّ هذِه مِني، و هذِه ممّا مَننت َ به عَلَينا مِن المناسِك ِ، فَأسألك َ أن تَمُن َّ عَلَي َّ بما مَنَنت َ به عَلي انبِيائِك َ، فَإنَّما أنا عَبدُك وَ في قَبضَتِك». و مستحب است كه شب عرفه را در مني بوده و با طاعت الهي مشغول باشد؛ و بهتر آن است كه عبادات و خصوصاً نمازها را در مسجد «خيف» به جا آورد؛ و چون نماز صبح را خواند، تا طلوع آفتاب تعقيب گفته،

سپس به عرفات روانه شود؛ و اگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح روانه شود، مانعي ندارد، ولي مستحب است بلكه احوط است كه تا آفتاب طلوع نكرده، از وادي «محسّر» رد نشود؛ و روانه شدن پيش از صبح، مكروه است و از بعضي حرمت آن را نقل نموده اند مگر از براي ضرورت، مانند بيمار و كسي كه از ازدحام مردم خائف باشد و چون به عرفات متوجه شود، اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ إلَيك َ صَمَدت ُ، و إيّاك َ اعتَمَدت ُ وَ وَجهَك َ أرَدت ُ، فأسألك َ أن تُبارك َ لي في رحلَتي و إن تَقضي َ لي حاجتي، و أن تجعلَني مِمَّن تُباهي به اليوم َ مَن هو افضَل ُ منِّي» و تا رسيدن به عرفات تلبيه بگويد.

(مستحبات وقوف به عرفات)

در وقوف به عرفات چند چيز مستحب است: 1 در حال وقوف با طهارت باشد. 2 غسل نمودن؛ و بهتر آن است كه نزديك ظهر باشد. صفحه : 231 3 آن چه موجب تفرّق حواس است، از خود دور سازد تا آن كه قلب او متوجّه جناب أقدس الهي گردد. 4 نسبت به قافله اي كه از مكه مي آيد، وقوف در طرف دست چپ كوه واقع گردد. 5 وقوف در پائين كوه و در زمين هموار بوده باشد، و بالا رفتن كوه مكروه است. 6 در اول وقت، نماز ظهر و عصر را به يك اذان و دو اقامه به جا آورد. 7 قلب خود را به حضرت حق جل و علا متوجه ساخته و حمد الهي گويد و تهليل و تمجيد نموده و ثناي حضرت حق را به جا آورد و پس از آن صد مرتبه «اللّه ُ اكبَر» و صد مرتبه سوره توحيد را

بخواند و آن چه خواهد دعا نمايد و از شيطان رجيم، به خداوند مهربان پناه ببرد و اين دعا را نيز بخواند: «اللّهُم َّ رَب َّ المَشاعِر كلِّها فُك َّ رَقَبَتي مِن النّارِ، وَ اوسِع عَلَي َّ مِن رِزقِك َ الحَلال ِ، و ادرَأ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِن ِّ و الانس اللّهُم َّ لا تمكُر بي و لا تخدَعني و لا تَستَدرِجني اللّهُم َّ إِنِّي أَسأَلُك َ بِحَولِك َ وَ جُودِك َ وَ كَرَمِك َ وَ مَنِّك َ وَ فَضلِك َ، يا اسمَع َ السّامعين و يا ابصَرَ الناظرين َ و يا اسرَع َ الحاسِبين َ و يا ارحَم َ الرَّاحِمين َ ان تُصَلِّي َ علي مُحَمَّدٍ و آل ِ مُحَمَّدٍ، و إن تفعَل َ بي كذا و كذا». و حاجت خود را نام ببرد پس دست به آسمان بردارد و بگويد: «اللّهُم َّ حاجتي إلَيك َ الَّتي إن اعطَيتَنيها لم يَضُرَّني ما مَنَعتَني، وَ الَّتي إن مَنَعتَنيها لم يَنفَعني ما اعطَيتَني، أَسأَلُك َ خلاص َ رَقَبَتي مِن َ النّارِ اللّهُم َّ إِنِّي عَبدُك َ وَ مِلك ُ يَدِك َ، ناصِيَتي بِيَدِك َ و اجَلَي بِعِلمِك َ، أَسأَلُك َ إن تُوَفِّقَني صفحه : 232 لِما يُرضيك َ عَنِّي وَ ان تَسَلَّم َ مِنِّي مَناسكي الَّتي اريتَها خليلك َ إبراهيم صلواتك عليه وَ دلَلت َ عَلَيهَا نبيَّك َ محمّداً صلّي اللّه عليه و آله اللّهُم َّ اجعَلني مِمَّن رَضيت َ عَمَلَه ُ وَ أطَلت عُمرَه ُ و احييتَه ُ بَعدَ المَوت ِ». 8 و اين دعا را بخواند: «لا إله َ إلّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَريك َ لَه ُ لَه ُ المُلك ُ وَ لَه ُ الحَمدُ، يُحيي وَ يُميت ُ وَ يُميت ُ وَ يُحيي، وَ هُو حي ٌّ لا يَموت ُ بِيَده ِ الخَيرُ وَ هُو عَلي كل ّ شَي ءٍ قَديرٌ، اللّهُم َّ لَك َ الحَمدُ أنت كَما تَقُول و خير ما يَقُول ُ القائلُون، اللّهُم َّ لَك َ صلاتي و ديني وَ مَحياي َ و مَماتي و لك َ تُراثي، و

بك َ حَولي وَ مِنك َ قوَّتي، اللّهُم َّ إنِّي اعُوذُ بِك َ من الفَقر و مِن وَسواس ِ الصَّدرِ و مِن شَتات ِ الأمرِ وَ مِن عَذاب النّار و مِن عَذاب ِ القبر، اللّهُم َّ انّي اسألُك َ مِن خَير ما تأتي بِه ِ الرِّياح ُ، وَ اعُوذُ بِك َ مِن شَرِّ ما تأتي بِه ِ الرّياح ُ، وَ أسألُك َ خيرَ اللَّيل ِ و خيرَ النَّهارِ اللّهُم َّ اجعَل في قَلبي نُوراً وَ في سَمعي وَ بَصَري نُوراً وَ في لحمي وَ دَمي وَ عِظامي وَ عُروقي وَ مَقعَدي وَ مَقامي وَ مَدخلي وَ مَخرَجي نُوراً وَ أعظِم لي نُوراً يَا رَب ِّ يَوم َ ألقَاك َ إنَّك َ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ». و در اين روز تا مي تواند از خيرات و صدقات كوتاهي نكند و نيز رو به قبله كند و بگويد: «سُبحان َ اللّه» صد بار و «اللّه ُ اكبَر» و: «ما شاءَ اللّه ُ لا قُوَّةَ إلّا بِاللّه ِ أشهَدُ أن لا إله إلّا اللّه ُ وَحدَه لا شريك َ لَه ُ لَه ُ المُلك ُ وَ لَه ُ الحَمدُ يُحيي وَ يُميت ُ وَ هُوَ حَي ٌّ لا يَمُوت ُ بِيَدِه ِ الخَيرُ وَ هُوَ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ». 9 آن كه به طرف كعبه معظّمه رو كند و اين اذكار را بگويد: «سُبحان َ اللّه ِ» صد مرتبه «اللّه ُ اكبَرُ» صد مرتبه «ما شاءَ اللّه ُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّه ِ» صد مرتبه «أشهَدُ أن لا إله َ إلّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شريك َ لَه ُ، لَه ُ المُلك ُ وَ لَه ُ الحَمدُ، صفحه : 233 يُحيي و يُميت ُ و هُوَ حي ّ لا يَموت ُ، بِيَدِه ِ الخَيرُ وَ هُوَ عَلي كُل ّ شَي ء قَديرٌ» صد مرتبه. پس از اول ِ سوره «بقره» ده آيه بخواند پس سوره «توحيد» سه مرتبه و «آية الكرسي» را بخواند تا آخر سپس اين آيات را بخواند: «إِن َّ رَبَّكُم ُ اللّه ُ

الَّذِي خَلَق َ السَّماوات ِ وَ الأَرض َ فِي سِتَّةِ أَيّام ٍ ثُم َّ استَوي عَلَي العَرش ِ يُغشِي اللَّيل َ النَّهارَ يَطلُبُه ُ حَثِيثاً وَ الشَّمس َ وَ القَمَرَ وَ النُّجُوم َ مُسَخَّرات ٍ بِأَمرِه ِ أَلا لَه ُ الخَلق ُ وَ الأَمرُ تَبارَك َ اللّه ُ رَب ُّ العالَمِين َ. ادعُوا رَبَّكُم تَضَرُّعاً وَ خُفيَةً إِنَّه ُ لا يُحِب ُّ المُعتَدِين َ. وَ لا تُفسِدُوا فِي الأَرض ِ بَعدَ إِصلاحِها وَ ادعُوه ُ خَوفاً وَ طَمَعاً إِن َّ رَحمَت َ اللّه ِ قَرِيب ٌ مِن َ المُحسِنِين َ» پس سوره «قُل اعُوذُ بِرَب ِّ الفَلَق» و سوره «قُل أعُوذُ بِرَب ِّ النّاس» را بخواند. پس آن چه از نعم الهي به ياد داشته باشد، يكايك ذكر نموده و حمد الهي نمايد؛ و هم چنين بر اهل و مال و ساير چيزهايي كه حضرت حق به او تفضّل نموده، حمد و شكر بنمايد و بگويد: «اللّهُم َّ لَك َ الحَمدُ عَلي نَعمائِك َ الَّتي لا تُحصي بِعَدَدٍ وَ لا تُكافَأ بِعَمَل ٍ». و به آياتي از قرآن كه در آنها ذكرِ حمد شده است، خدا را حمد و شكر نمايد؛ و به آياتي كه در آنها ذكرِ تسبيح شده است، خدا را تسبيح نمايد؛ و به آياتي كه در آنها ذكرِ تكبير شده است، خدا را تكبير نمايد؛ و به آياتي كه در آنها ذكرِ تهليل شده است، خدا را تهليل نمايد و بر محمّد و آل محمّد عليهم السلام، زياد صلوات بفرستند و به هر اسمي از اسماء اللّه كه در قرآن موجود است، خدا را بخواند و به آن چه از اسماء الهي كه در ياد دارد، خدا را ذكر كند، و به اسماء الهي كه در آخر سوره «حشر» موجود است، خدا را بخواند و آنها عبارتند از: صفحه : 234 «اللّه، عالم ُ الغيب ِ و الشهادة،

الرَّحمن ُ الرَّحيم الملك ُ القدُّوس ُ السَّلام المؤمن ُ المُهيمن ُ العزيزُ الجبارُ المُتكبِّرُ الخالق ُ البارئ ُ. المصوِّرُ». و اين دعا را بخواند: «أسألك َ يَا اللّه ُ يَا رَحمان ُ بِكُل ِّ اسم ٍ هُوَ لَك َ وَ أسألُك َ بِقُوَّتِك َ وَ قُدرَتِك َ وَ عِزَّتِك َ وَ بِجَميع ِ ما أحَاطَ بِه ِ عِلمُك َ وَ بِجَمعك َ وَ بأركانك كُلَّها وَ بِحَق ِّ رَسُولك َ صَلوات ُ اللّه ِ عليه ِ وَ آلِه ِ وَ باسمِك َ الأكبَرِ الأكبَرِ وَ باسمِك َ العَظيم الَّذِي مَن دَعاك َ بِه ِ كان َ حَقّا عَلَيك َ أن لا تُخيبةُ وَ بِاسمِك َ الأعظَم ِ الأعظَم ِ الَّذِي مَن دَعاك َ بِه ِ كَان َ حَقّا عَلَيك َ أن لا تَردَّه وَ أن تُعطيه ِ ما سَأل وَ أَن تَغفِر لي جَميع َ ذُنُوبي في جَميع ِ علمك َ في َّ». و هر حاجت كه داري بخواه و از حق سبحانه و تعالي طلب كن كه در سال آينده و سالهاي بعد نيز توفيق حج بيابي؛ و هفتاد مرتبه بگو: «أسألُك َ الجَنَّةُ» و هفتاد مرتبه: «أستَغفِرُ اللّه َ رَبِّي وَ أتُوب ُ إلَيه ِ». پس بخوان اين دعا را: «اللّهُم َّ فُكَّني مِن َ النَّارِ وَ أَوسِع عَلي َّ مِن رِزقِك َ الحَلال ِ الطَيِّب وَ ادحرَ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِن ِّ وَ الإنس ِ وَ شَرِّ فَسَقَةِ العَرَب ِ وَ العَجَم ِ». (10 آن كه نزديكي غروب آفتاب بگويد: «اللّهُم َّ إنِّي اعُوذُ بِك َ مِن َ الفَقرِ وَ مِن تَشتُت ِ الأمر، وَ مِن شَرِّ ما يُحدث ُ بالليل و النَّهار، أمسي ظُلمي مُستَجيراً بِعَفوِك َ، و أمسي خَوفي مُستجيراً بأمانِك، و أمسي ذلِّي مستجيراً بِعِزِّك َ، و أمسي وَجهي الفاني مُستجيراً بِوَجهك َ الباقي، يا خَيرَ مَن سُئِل، و يا أجودَ مَن اعطي، جَلِّلني بِرَحمَتِك َ، وَ البِسني عافِيتَك، و اصرِف عَنِّي شَرَّ جميع خلقك». ادعيه وارده در اين روز شريف، بسيار است و هر قدر كه ممكن باشد، صفحه :

235 خواندن دعا مناسب است، و بسيار خوب است كه در اين روز دعاي صحيفه كامله و دعاي حضرت سيد الشهداء سلام اللّه عليه و حضرت زين العابدين سلام اللّه عليه خوانده شود و بعد از غروب آفتاب بگويد: «اللّهُم َّ لا تَجعَله ُ آخِرَ العَهدِ مِن هذا المَوقِف ِ، و ارزُقنيِه ِ مِن قابِل ٍ ابَداً ما ابقَيتَني، وَ اقلِبني اليَوم َ مُفلِحاً مُنجِحاً مُستَجاباً لي مرحوماً مَغفُوراً لي، بِأفضَل ِ ما يَنقَلِب ُ بِه ِ اليَوم َ احَدٌ مِن وَفدِك وَ حُجّاج بَيتِك َ الحَرام، وَ اجعَلني اليَوم َ مِن أكرَم ِ وَفدِك َ عَلَيك، وَ أعطِني افضَل َ ما اعطَيت َ احَداً مِنهُم مِن َ الخَيرِ وَ البَركةِ و الرَّحمَةِ و الرِّضوان ِ وَ المَغفِرَةِ، و بارِك لي في مَا ارجِع ُ إلَيه من اهل ٍ او مال ٍ او قَليل ٍ او كَثيرٍ، و بارِك لَهُم في ّ». و بسيار بگويد: «اللّهُم َّ اعتقني مِن َ النَّار».

(مستحبات وقوف در مزدلفه)

مستحب است با تن و دلي آرام از عرفات به سوي مزدلفه متوجه شده و استغفار نمايد، و همين كه از طرف دست راست به تل ّ سرخ رسيد، بگويد: «اللّهُم َّ ارحَم في عَمَلي، وَ سَلِّم لي ديني وَ تَقبَّل مِنّي مَناسِكي». و در راه رفتن ميانه روي نمايد و كسي را آزار ندهد و مستحب است نماز مغرب و عشا را تا مزدلفه به تأخير اندازد اگر چه ثلث شب نيز بگذرد؛ و ميان هر دو نماز به يك اذان و دو اقامه جمع كند؛ و نوافل مغرب را، بعد از نماز عشا به جا آورد؛ و در صورتي كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعي رسيد، بايد نماز مغرب و عشا را به تأخير نينداخته و در ميان راه بخواند؛ و مستحب است كه در وسط

وادي، از طرف راست ِ راه، نزول نمايد؛ و مستحب است كه آن شب را به هر مقدار كه ممكن باشد، به صفحه : 236 عبادات و اطاعت الهي بسر برد و اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ إنِّي أَسأَلُك َ ان تَجمَع َ لي فيها جوامِع الخَيرِ، اللّهُم َّ لا تُؤيِسني مِن َ الخَير الَّذِي سَألتُك َ إن تجمَعَه ُ لي في قَلبي، وَ اطلب ُ إلَيك َ ان تُعَرِّفَني ما عَرَّفت َ أولياءَك َ في مَنزلي هذا، و أن تَقِيَني جوامِع َ الشَّر». و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت، حمد و ثناي الهي را به جا آورد؛ و به هر مقداري كه ممكن باشد، از نعم و تفضّلات حضرت حق ذكر كند؛ و بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستد؛ آن گاه دعا نمايد، و بعضي به وجوب آن قائل شده اند؛ و اين دعا را نيز بخواند: «اللّهُم َّ رَب َّ المَشعَر الحرام ِ فُك َّ رَقَبَتي مِن َ النّار، وَ اوسِع عَلَي َّ مِن رِزقِك َ الحَلال، و ادرَأ عَنّي شَرَّ فَسَقَة الجِن ِّ و الانس ِ، اللّهُم َّ انت َ خيرُ مَطلوب ٍ الَيه و خَيرُ مَدعُوٍّ و خَيرُ مَسئُول، و لِكُل ِّ وافِدٍ جائزةٌ، فَاجعَل جائِزَتي في مَوطِني هذا ان تُقيلَني عَثرَتي، وَ تقَبَل َ معذِرَتي، و أن تَجاوزَ عَن خَطيئتي، ثم َّ اجعَل ِ التَّقوي مِن َ الدّنيا زادي». و مستحب است كه سنگ ريزه هايي كه در مني رمي خواهد نمود، از مزدلفه بردارد و مجموع آن هفتاد است؛ و مستحب است وقتي كه از مزدلفه به سوي مني رفته و به وادي «محسّر» رسيد، به مقدار صد قدم هروله نمايد و بگويد: «اللّهُم َّ سَلِّم لي عَهدي وَ اقبَل تَوبَتي، و أجِب دَعوتي، و اخلُفني بخَيرٍ في مَن تَرَكت ُ بَعدي».

(مستحبات رمي جمرات)

در رمي جمرات، چند چيز مستحب است

صفحه : 237 1 با طهارت بودن در حال رمي. 2 هنگامي كه سنگها را در دست گرفته اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ هؤلاء حَصَياتي فأحصِهِن َّ لي وَ ارفَعهُن َّ في عمَلي». 3 با هر سنگي كه مي اندازد تكبير بگويد. 4 هر سنگي را كه بيندازد، اين دعا را بخواند: «اللّه ُ اكبَرُ، اللّهُم َّ ادحَر عَنِّي الشَّيطان، اللّهُم َّ تَصديقاً بِكِتابِك َ و علي سُنَّةِ نَبيِّك َ، اللّهُم َّ اجعَله ُ حَجّا مَبروراً و عملًا مَقبولًا و سَعياً مَشكوراً وَ ذَنباً مغفوراً». 5 ميان او و جمره در جمره عقبه، ده يا پانزده ذراع فاصله باشد و در جمره اولي و وسطي كناره جمره بايستد. 6 جمره عقبه را رو به جمره و پشت به قبله رمي نمايد و جمره اوُلي و وُسطي را رو به صورت رو به قبله، رمي نمايد. 7 سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده و با ناخن ِ انگشت ِ شهادت بيندازد. 8 پس از برگشتن به جاي خود، در مني اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ بِك َ وَثِقت ُ و عَلَيك َ تَوَكَّلت ُ فنِعم َ الرَّب ُّ و نِعم َ المولي و نِعم َ النَّصير».

(مستحبات قرباني)

مستحبات قرباني، چند چيز است: 1 در صورت تمكّن قرباني شتر باشد، و در صورت نبودن آن، گاو و در صورت نبودن آن، گوسفند باشد. صفحه : 238 2 قرباني بسيار فربه باشد. 3 در صورت شتر يا گاو بودن آن، از جنس ماده؛ و در صورت گوسفند يا بز بودن، از جنس نر باشد. و در وقت ذبح يا نحر اين دعا را بخواند: «وَجَّهت ُ وَجهِي َ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماوات ِ وَ الأَرض َ حَنِيفاً مُسلِماً وَ ما أَنَا مِن َ المُشرِكِين َ، إِن َّ صَلاتِي

وَ نُسُكِي وَ مَحياي َ وَ مَماتِي لِلّه ِ رَب ِّ العالَمِين َ، لا شَرِيك َ لَه ُ وَ بِذلِك َ أُمِرت ُ و أنا مِن َ المُسلِمين َ، اللّهُم َّ مِنك َ وَ لك َ، بسم اللّه ِ وَ اللّه ُ اكبَرُ، اللّهُم َّ تَقبَّل مِنِّي». 5 اين كه خود قرباني را ذبح نمايد؛ و اگر نتواند دست خود را بالاي دست ذبح كننده بگذارد.

(مستحبات حلق)

در حلق چند چيز مستحب است: 1 در وقت سر تراشيدن رو به قبله كند. 2 آن كه از جانب راست جلوي سر شروع كند و اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ اعطني بكل ِّ شَعرة نوراً يوم القيامة». 3 آن كه موي سر خود را در مني در خيمه خود دفن نمايد و اولي اين است كه بعد از حلق، اطراف ريش و شارب خود گرفته و هم چنين ناخنها را بگيرد.

(مستحبات طواف حج و نماز آن و سعي)

آن چه كه از مستحبات در طواف عمره و نماز آن و سعي ذكر شد، اينجا صفحه : 239 نيز جاري است؛ و مستحب است شخصي كه به جهت طواف حج مي آيد، در روز عيد قربان بيايد و بر در مسجد بايستد و اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ اعِنّي علي نُسُكِك َ وَ سَلِّمني لَه ُ وَ سَلِّمه ُ لي، أسألُك َ مَسأَلَةَ العليل الذَّليل المُعتَرِف بِذَنبِه ِ إن تَغفِر لي ذُنُوبي، و إن ترجِعَني بحاجتي، اللّهُم َّ إنِّي عَبدُك َ و البَلَدُ بَلَدُك َ و البَيت ُ بَيتُك َ، جِئت ُ اطلب ُ رَحمَتَك َ و أؤُم َّ طاعتك َ، مُتَّبِعاً لأمرك راضياً بِقَدَرِك َ، أسألك َ مسألةَ المُضطَرِّ إليك َ، المُطيع ِ لأمرِك َ، المُشفِق ِ مِن عَذابِك َ، الخائف ِ لِعُقوبَتِك َ أن تُبَلِّغني عفوَك وَ تُجيرَني مِن َ النَّارِ برحمتك». پس به نزد حجر الأسود بيايد و استلام و بوسه نمايد؛ و اگر بوسيدن ممكن نشد، دست بر حجر ماليده و دست خود را ببوسد؛ و اگر آن هم ممكن نشد، مقابل حجر ايستاده و تكبير بگويد و بعد آن چه در طواف عمره به جا آورده بود به جا آورد.

(مستحبات مني)

بدان كه براي حاجي مستحب است كه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم را در مني بماند، و حتي به جهت طواف مستحب از مني بيرون نرود؛ و تكبير گفتن در مني بعد از پانزده نماز و در غير مني بعد از نماز كه اول آنها نماز ظهر روز عيد است مستحب مي باشد و بعضي آن را واجب دانسته اند و بهتر در كيفيّت تكبير، آن است كه بگويد: «اللّه ُ اكبَرُ اللّه ُ اكبَرُ لا إله َ إلّا اللّه ُ وَ اللّه ُ اكبَرُ اللّه ُ اكبَرُ وَ لِلّه ِ الحَمدُ، اللّه ُ اكبَرُ عَلي ما هَدانَا، اللّه ُ اكبَرُ عَلي ما رَزَقَنا مِن

بَهيمَةِ الأنعام ِ، وَ الحَمدُ لِلّه ِ عَلي ما أَبلانا». صفحه : 240 و مستحب است مادامي كه در مني اقامت دارد نمازهاي واجب و مستحب را در مسجد «خيف» به جا آورد، و در حديث است كه صد ركعت نماز در مسجد خيف با عبادت هفتاد سال برابر است؛ و هر كس در آنجا صد مرتبه «سُبحان َ اللّه ِ» بگويد، ثواب آن برابر ثواب بنده آزاد كردن است؛ و هر كس در آنجا صد مرتبه «لا إله َ إلَّا اللّه ُ» بگويد، ثواب آن برابر است با ثواب كسي كه احياي نفس كرده باشد؛ و هر كس در آنجا صد مرتبه «وَ الحَمدُ لِلّه ِ» بگويد، ثواب آن برابر است با ثواب خراج عراقين كه در راه خدا تصدق نمايد.

(مستحبات ديگر مكه معظّمه)

آداب و مستحبات ديگر در مكه معظّمه از اين قرار است: 1 زياد ذكر نمودن خدا و خواندن قرآن. 2 ختم نمودن يك قرآن. 3 خوردن از آب زمزم و بعد از خوردن اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ اجعَله ُ عِلماً نافِعاً و رزقاً واسعاً و شِفاءً من كل ّ داءٍ و سُقم»، و نيز بگويد: «بسم اللّه، الحَمدُ للّه، الشُكرُ للّه» 4 نظر نمودن به كعبه و اكثار از آن. 5 در هر شبانه روز، ده مرتبه طواف نمودن: در اول شب، سه طواف و در آخر شب، سه طواف و پس از دخول صبح، دو طواف و بعد از ظهر، دو طواف. 6 هنگام توقف در مكه به عدد ايّام سال، يعني سيصد و شصت مرتبه طواف نمايد؛ و اگر اين مقدار نشد، پنجاه و دو مرتبه؛ و اگر آن هم ممكن نشد، هر مقداري كه بتواند. صفحه : 241

7 شخص «صروره» به خانه كعبه داخل شود؛ و مستحب است قبل از دخول غسل بنمايد؛ و در وقت داخل شدن بگويد: «اللّهُم َّ إنَّك َ قلت وَ مَن دَخَلَه ُ كان َ آمِناً، فآمِنّي مِن عَذاب النَّارِ». پس دو ركعت نماز گذارده: در ركعت اول بعد از «حمد» «حم سجده» و در ركعت دوم بعد از «حمد» پنجاه و پنج آيه از ساير جاهاي قرآن بين دو ستون بر سنگ قرمز بخواند. 8 دو ركعت نماز خواندن در هر يك از چهار زاويه كعبه؛ و بعد از نماز اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ مَن تَهَيَّأَ أو تَعَبَّأ أو أَعَدَّ أو استَعَدَّ لِوفادَةٍ إلي مَخلُوق ٍ رَجاءَ رِفدِه ِ، و جائِزَتِه ِ وَ نَوافِلِه ِ وَ فَواضِلِه، فإليك َ يا سَيِّدي تَهيِئتي وَ تَعبِئَتي وَ إِعدادي وَ استِعدادي رَجَاءَ رِفدِك َ وَ نوافلِلِك َ و جائِزتِك َ، فَلا تُخَيِّب اليوم َ رَجائي، يا مَن لا يَخيب ُ عَلَيه ِ سائِل ٌ، و لا يَنقُصُه ُ نائل ٌ، فإنِّي لم آتِك َ اليَوم َ بِعَمَل ٍ صالح ٍ قَدَّمتُه ُ، و لا شَفاعة مَخلُوق ٍ رَجَوتُه، و لكنِّي أتَيتُك َ مُقِرّاً بالظُّلم و الإساءَةِ علي نَفسي، فَإنَّه ُ لا حُجَّةَ لي و لا عُذر. فأسألُك َ يا مَن هُوَ كذلك أن تُصلّي َ علي مُحَمّد و آلِه ِ، و تُعطيني مَسألتي و تُقيلَني عَثرتي و تَقلِبَني بِرَغبَتي، و لا ترُدَّني مَجبوهاً مَمنُوعاً و لا خائباً، يا عَظيم ُ يا عَظيم ُ يا عظيم ُ ارجوك َ لِلعَظيم، أسأَلك يا عظيم ُ إن تَغفِر لي الذَّنب َ العظيم َ لا إله إلّا أنت». و مستحب است هنگام خروج از كعبه سه مرتبه «اللّه ُ أكبَر» بگويد پس بگويد: «ǙęęљǙϙŢ َّ لا تجهِد بَلاءنا، ربَّنا و لا تُشمِت بِنا أعداءنا، فانَّك َ انت َ الضَّارُّ النَّافع». صفحه : 242 بعداً

پايين آمده و پله ها را دست چپ قرار داده كعبه را استقبال نمايد و نزد پله ها دو ركعت نماز بخواند.

(طواف وداع)

براي كسي كه مي خواهد از مكه بيرون رود، مستحب است طواف وداع نمايد؛ و در هر شوطي حجر الأسود و ركن يماني را در صورت امكان استلام نمايد؛ و چون به مستجار رسد مستحباتي كه قبلًا براي آن مكان ذكر شد به جا آورد؛ و آن چه خواهد دعا نمايد، بعداً حجر الأسود را استلام نموده و شكم خود را به خانه كعبه بچسباند، يك دست را بر حجر الأسود و دست ديگر را به طرف در گذاشته و حمد و ثناي الهي نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد، و اين دعا را بخواند: «اللّهُم َّ صل ِّ علي مُحمَّد عَبدك َ وَ رَسولِك َ وَ نَبيِّك َ و امينِك َ و حبَيبِك َ وَ نجيبِك َ و خِيَرِتِك مِن خلقِك َ، اللّهُم َّ كما بَلَّغ َ رِسالاتِك َ، و جاهدَ في سبيلِك، و صَدَع َ بأمرِك َ، و أوذي فيك َ و في جَنبِك َ، و عَبَدَك َ حتي أتاه ُ اليقين ُ، اللّهُم َّ اقلِبني مُفلِحاً مُنجِحاً مُستجاباً لي بأفضَل ِ ما يرجِع به أحدٌ مِن وَفدِك َ مِن َ المَغفِرة و البَرَكةِ و الرِّضوان ِ و العافية». و مستحب است وقت بيرون آمدن از باب «حناطين» كه مقابل «ركن شامي» است بيرون رود و از خداوند متعال، توفيق مراجعت را بطلبد و وقت بيرون رفتن، مقداري خرما خريده و آن را بر فقرا تصدق نمايد. صفحه : 243

(فصل دوم ادعيه)

(مناجات حضرت امير المؤمنين عليه السلام)

اللّهُم َّ إِنِّي أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ لا يَنفَع ُ مَال ٌ وَ لا بَنُون َ إِلا مَن أَتَي اللّه َ بِقَلب ٍ سَلِيم ٍ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ يَعَض ُّ الظَّالِم ُ عَلَي يَدَيه ِ يَقُول ُ يَا لَيتَنِي اتَّخَذت ُ مَع َ الرَّسُول ِ سَبِيلا وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ يُعرَف ُ المُجرِمُون َ بِسِيمَاهُم فَيُؤخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الأَقدَام ِ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ لا يَجزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِه ِ وَ لا مَولُودٌ

هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِه ِ شَيئا إِن َّ وَعدَ اللّه ِ حَق ٌّ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ لا يَنفَع ُ الظَّالِمِين َ مَعذِرَتُهُم وَ لَهُم ُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدَّارِ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ لا تَملِك ُ نَفس ٌ لِنَفس ٍ شَيئا وَ الأَمرُ يَومَئِذٍ لِلّه ِ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيه ِ وَ أُمِّه ِ وَ أَبِيه ِ وَ صَاحِبَتِه ِ وَ بَنِيه ِ لِكُل ِّ امرِئ ٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأن ٌ يُغنِيه ِ وَ أَسأَلُك َ الأَمَان َ يَوم َ يَوَدُّ المُجرِم ُ لَو يَفتَدِي مِن عَذَاب ِ يَومَئِذٍ بِبَنِيه ِ وَ صَاحِبَتِه ِ وَ أَخِيه ِ وَ فَصِيلَتِه ِ الَّتِي تُؤوِيه ِ وَ مَن فِي الأَرض ِ جَمِيعا ثُم َّ يُنجِيه ِ كَلا إِنَّهَا لَظَي نَزَّاعَةً لِلشَّوَي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ المَولَي وَ أَنَا العَبدُ وَ هَل يَرحَم ُ العَبدَ إِلا المَولَي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ المَالِك ُ وَ أَنَا المَملُوك ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَملُوك َ إِلا المَالِك ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ العَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيل ُ وَ هَل يَرحَم ُ الذَّلِيل َ إِلا العَزِيزُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الخَالِق ُ وَ أَنَا المَخلُوق ُ وَ هَل صفحه : 244 يَرحَم ُ المَخلُوق َ إِلا الخَالِق ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ العَظِيم ُ وَ أَنَا الحَقِيرُ وَ هَل يَرحَم ُ الحَقِيرَ إِلا العَظِيم ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ القَوِي ُّ وَ أَنَا الضَّعِيف ُ وَ هَل يَرحَم ُ الضَّعِيف َ إِلا القَوِي ُّ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الغَنِي ُّ وَ أَنَا الفَقِيرُ وَ هَل يَرحَم ُ الفَقِيرَ إِلا الغَنِي ُّ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ المُعطِي وَ أَنَا السَّائِل ُ وَ هَل يَرحَم ُ السَّائِل َ إِلا المُعطِي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الحَي ُّ وَ أَنَا المَيِّت ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَيِّت َ إِلا الحَي ُّ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ البَاقِي وَ أَنَا الفَانِي وَ هَل يَرحَم ُ الفَانِي َ إِلا البَاقِي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الدَّائِم ُ وَ أَنَا الزَّائِل ُ وَ هَل يَرحَم ُ الزَّائِل َ إِلا الدَّائِم ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الرَّازِق ُ وَ أَنَا

المَرزُوق ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَرزُوق َ إِلا الرَّازِق ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الجَوَادُ وَ أَنَا البَخِيل ُ وَ هَل يَرحَم ُ البَخِيل َ إِلا الجَوَادُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ المُعَافِي وَ أَنَا المُبتَلَي وَ هَل يَرحَم ُ المُبتَلَي إِلا المُعَافِي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الكَبِيرُ وَ أَنَا الصَّغِيرُ وَ هَل يَرحَم ُ الصَّغِيرَ إِلا الكَبِيرُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الهَادِي وَ أَنَا الضَّال ُّ وَ هَل يَرحَم ُ الضَّال َّ إِلا الهَادِي مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الرَّحمن ُ وَ أَنَا المَرحُوم ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَرحُوم َ إِلا الرَّحمن ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ السُّلطَان ُ وَ أَنَا المُمتَحَن ُ وَ هَل يَرحَم ُ المُمتَحَن َ إِلا السُّلطَان ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الدَّلِيل ُ وَ أَنَا المُتَحَيِّرُ وَ هَل يَرحَم ُ المُتَحَيِّرَ إِلا الدَّلِيل ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الغَفُورُ وَ أَنَا المُذنِب ُ وَ هَل يَرحَم ُ المُذنِب َ إِلا الغَفُورُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الغَالِب ُ وَ أَنَا المَغلُوب ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَغلُوب َ إِلا الغَالِب ُ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ الرَّب ُّ وَ أَنَا المَربُوب ُ وَ هَل يَرحَم ُ المَربُوب َ إِلا الرَّب ُّ مَولاي َ يَا مَولاي َ أَنت َ المُتَكَبِّرُ وَ أَنَا الخَاشِع ُ وَ هَل يَرحَم ُ الخَاشِع َ إِلا المُتَكَبِّرُ مَولاي َ يَا مَولاي َ ارحَمنِي بِرَحمَتِك َ وَ ارض َ عَنِّي بِجُودِك َ وَ كَرَمِك َ وَ فَضلِك َ يَا ذَا الجُودِ وَ الإِحسَان ِ وَ الطَّول ِ وَ صفحه : 245 الامتِنَان ِ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

(دعاي كميل بن زياد)

و آن از ادعيه معروفه است و علامه مجلسي رحمة اللّه عليه فرموده كه آن بهترين دعاها است و آن دعاي خضر عليه السلام است حضرت امير المؤمنين عليه السلام آن را تعليم كميل كه از خواص اصحاب آن حضرت است فرموده در شبهاي نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مي شود و براي كفايت از شر اعدا و فتح باب رزق و آمرزش

گناهان نافع است و شيخ و سيد آن را نقل نموده اند اللّهُم َّ إِنِّي أَسأَلُك َ بِرَحمَتِك َ الَّتِي وَسِعَت كُل َّ شَي ءٍ وَ بِقُوَّتِك َ الَّتِي قَهَرت َ بِهَا كُل َّ شَي ءٍ وَ خَضَع َ لَهَا كُل ُّ شَي ءٍ وَ ذَل َّ لَهَا كُل ُّ شَي ءٍ وَ بِجَبَرُوتِك َ الَّتِي غَلَبت َ بِهَا كُل َّ شَي ءٍ وَ بِعِزَّتِك َ الَّتِي لا يَقُوم ُ لَهَا شَي ءٌ وَ بِعَظَمَتِك َ الَّتِي مَلَأَت كُل َّ شَي ءٍ وَ بِسُلطَانِك َ الَّذِي عَلا كُل َّ شَي ءٍ وَ بِوَجهِك َ البَاقِي بَعدَ فَنَاءِ كُل ِّ شَي ءٍ وَ بِأَسمَائِك َ الَّتِي مَلَأَت أَركَان َ كُل ِّ شَي ءٍ وَ بِعِلمِك َ الَّذِي أَحَاطَ بِكُل ِّ شَي ءٍ وَ بِنُورِ وَجهِك َ الَّذِي أَضَاءَ لَه ُ كُل ُّ شَي ءٍ يَا نُورُ يَا قُدُّوس ُ يَا أَوَّل َ الأَوَّلِين َ وَ يَا آخِرَ الآخِرِين َ اللّهُم َّ اغفِر لِي َ الذُّنُوب َ الَّتِي تَهتِك ُ العِصَم َ اللّهُم َّ اغفِر لِي َ الذُّنُوب َ الَّتِي تُنزِل ُ النِّقَم َ اللّهُم َّ اغفِر لِي َ الذُّنُوب َ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَم َ اللّهُم َّ اغفِر لِي َ الذُّنُوب َ الَّتِي تَحبِس ُ الدُّعَاءَ اللّهُم َّ اغفِر لِي َ الذُّنُوب َ الَّتِي تُنزِل ُ البَلاءَ اللّهُم َّ اغفِر لِي كُل َّ ذَنب ٍ أَذنَبتُه ُ وَ كُل َّ خَطِيئَةٍ أَخطَأتُهَا اللّهُم َّ إِنِّي أَتَقَرَّب ُ إِلَيك َ بِذِكرِك َ وَ أَستَشفِع ُ بِك َ إِلَي نَفسِك َ وَ أَسأَلُك َ بِجُودِك َ أَن تُدنِيَنِي مِن قُربِك َ وَ أَن تُوزِعَنِي شُكرَك َ وَ أَن تُلهِمَنِي ذِكرَك َ اللّهُم َّ إِنِّي صفحه : 246 أَسأَلُك َ سُؤَال َ خَاضِع ٍ مُتَذَلِّل ٍ خَاشِع ٍ أَن تُسَامِحَنِي وَ تَرحَمَنِي وَ تَجعَلَنِي بِقِسمِك َ رَاضِيا قَانِعا وَ فِي جَمِيع ِ الأَحوَال ِ مُتَوَاضِعا اللّهُم َّ وَ أَسأَلُك َ سُؤَال َ مَن ِ اشتَدَّت فَاقَتُه ُ وَ أَنزَل َ بِك َ عِندَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَه ُ وَ عَظُم َ فِيمَا عِندَك َ رَغبَتُه ُ اللّهُم َّ عَظُم َ سُلطَانُك َ وَ عَلا مَكَانُك َ وَ خَفِي َ مَكرُك َ وَ ظَهَرَ أَمرُك َ وَ غَلَب َ قَهرُك َ وَ جَرَت قُدرَتُك َ وَ لا يُمكِن ُ الفِرَارُ مِن حُكُومَتِك َ اللّهُم َّ لا أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِرا وَ لا لِقَبَائِحِي سَاتِرا وَ لا لِشَي ءٍ مِن عَمَلِي َ القَبِيح ِ بِالحَسَن ِ مُبَدِّلا غَيرَك َ

لا إِلَه َ إِلا أَنت َ سُبحَانَك َ وَ بِحَمدِك َ ظَلَمت ُ نَفسِي وَ تَجَرَّأت ُ بِجَهلِي وَ سَكَنت ُ إِلَي قَدِيم ِ ذِكرِك َ لِي وَ مَنِّك َ عَلَي َّ اللّهُم َّ مَولاي َ كَم مِن قَبِيح ٍ سَتَرتَه ُ وَ كَم مِن فَادِح ٍ مِن َ البَلاءِ أَقَلتَه ُ وَ كَم مِن عِثَارٍ وَقَيتَه ُ وَ كَم مِن مَكرُوه ٍ دَفَعتَه ُ وَ كَم مِن ثَنَاءٍ جَمِيل ٍ لَست ُ أَهلا لَه ُ نَشَرتَه ُ اللّهُم َّ عَظُم َ بَلائِي وَ أَفرَطَ بِي سُوءُ حَالِي وَ قَصُرَت بِي أَعمَالِي وَ قَعَدَت بِي أَغلالِي وَ حَبَسَنِي عَن نَفعِي بُعدُ أَمَلِي وَ خَدَعَتنِي الدُّنيَا بِغُرُورِهَا وَ نَفسِي بِجِنَايَتِهَا وَ مِطَالِي يَا سَيِّدِي فَأَسأَلُك َ بِعِزَّتِك َ أَن لا يَحجُب َ عَنك َ دُعَائِي سُوءُ عَمَلِي وَ فِعَالِي وَ لا تَفضَحنِي بِخَفِي ِّ مَا اطَّلَعت َ عَلَيه ِ مِن سِرِّي وَ لا تُعَاجِلنِي بِالعُقُوبَةِ عَلَي ما عَمِلتُه ُ فِي خَلَوَاتِي مِن سُوءِ فِعلِي وَ إِسَاءَتِي وَ دَوَام ِ تَفرِيطِي وَ جَهَالَتِي وَ كَثرَةِ شَهَوَاتِي وَ غَفلَتِي وَ كُن ِ اللّهُم َّ بِعِزَّتِك َ لِي فِي كُل ِّ الأَحوَال ِ رَءُوفا وَ عَلَي َّ فِي جَمِيع ِ الأُمُورِ عَطُوفا إِلهِي وَ رَبِّي مَن لِي غَيرُك َ أَسأَلُه ُ كَشف َ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمرِي إِلهِي وَ مَولاي َ أَجرَيت َ عَلَي َّ حُكما اتَّبَعت ُ فِيه ِ هَوَي نَفسِي وَ لَم أَحتَرِس فِيه ِ مِن تَزيِين ِ عَدُوِّي فَغَرَّنِي بِمَا أَهوَي وَ أَسعَدَه ُ عَلَي ذلِك َ القَضَاءُ فَتَجَاوَزت ُ بِمَا جَرَي عَلَي َّ مِن ذلِك َ بَعض َ حُدُودِك َ وَ خَالَفت ُ بَعض َ أَوَامِرِك َ فَلَك َ الحَمدُ عَلَي َّ فِي جَمِيع ِ ذلِك َ وَ لا حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَي عَلَي َّ صفحه : 247 فِيه ِ قَضَاؤُك َ وَ أَلزَمَنِي حُكمُك َ وَ بَلاؤُك َ وَ قَد أَتَيتُك َ يَا إِلهِي بَعدَ تَقصِيرِي وَ إِسرَافِي عَلَي نَفسِي مُعتَذِرا نَادِما مُنكَسِرا مُستَقِيلا مُستَغفِرا مُنِيبا مُقِرّا مُذعِنا مُعتَرِفا لا أَجِدُ مَفَرّا مِمَّا كَان َ مِنِّي وَ لا مَفزَعا أَتَوَجَّه ُ إِلَيه ِ فِي أَمرِي غَيرَ قَبُولِك َ عُذرِي وَ

إِدخَالِك َ إِيَّاي َ فِي سَعَةِ رَحمَتِك َ اللّهُم َّ فَاقبَل عُذرِي وَ ارحَم شِدَّةَ ضُرِّي وَ فُكَّنِي مِن شَدِّ وَثَاقِي يَا رَب ِّ ارحَم ضَعف َ بَدَنِي وَ رِقَّةَ جِلدِي وَ دِقَّةَ عَظمِي يَا مَن بَدَأَ خَلقِي وَ ذِكرِي وَ تَربِيَتِي وَ بِرِّي وَ تَغذِيَتِي هَبنِي لابتِدَاءِ كَرَمِك َ وَ سَالِف ِ بِرِّك َ بِي يَا إِلهِي وَ سَيِّدِي وَ رَبِّي أَ تُرَاك َ مُعَذِّبِي بِنَارِك َ بَعدَ تَوحِيدِك َ وَ بَعدَ مَا انطَوَي عَلَيه ِ قَلبِي مِن مَعرِفَتِك َ وَ لَهِج َ بِه ِ لِسَانِي مِن ذِكرِك َ وَ اعتَقَدَه ُ ضَمِيرِي مِن حُبِّك َ وَ بَعدَ صِدق ِ اعتِرَافِي وَ دُعَائِي خَاضِعا لِرُبُوبِيَّتِك َ هَيهَات َ أَنت َ أَكرَم ُ مِن أَن تُضَيِّع َ مَن رَبَّيتَه ُ أَو تُبعِدَ مَن أَدنَيتَه ُ أَو تُشَرِّدَ مَن آوَيتَه ُ أَو تُسَلِّم َ إِلَي البَلاءِ مَن كَفَيتَه ُ وَ رَحِمتَه ُ وَ لَيت َ شِعرِي يَا سَيِّدِي وَ إِلهِي وَ مَولاي َ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَي وُجُوه ٍ خَرَّت لِعَظَمَتِك َ سَاجِدَةً وَ عَلَي أَلسُن ٍ نَطَقَت بِتَوحِيدِك َ صَادِقَةً وَ بِشُكرِك َ مَادِحَةً وَ عَلَي قُلُوب ٍ اعتَرَفَت بِإِلهِيَّتِك َ مُحَقِّقَةً وَ عَلَي ضَمَائِرَ حَوَت مِن َ العِلم ِ بِك َ حَتَّي صَارَت خَاشِعَةً وَ عَلَي جَوَارِح َ سَعَت إِلَي أَوطَان ِ تَعَبُّدِك َ طَائِعَةً وَ أَشَارَت بِاستِغفَارِك َ مُذعِنَةً ما هَكَذَا الظَّن ُّ بِك َ وَ لا أُخبِرنَا بِفَضلِك َ عَنك َ يَا كَرِيم ُ يَا رَب ِّ وَ أَنت َ تَعلَم ُ ضَعفِي عَن قَلِيل ٍ مِن بَلاءِ الدُّنيَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ ما يَجرِي فِيهَا مِن َ المَكَارِه ِ عَلَي أَهلِهَا عَلَي أَن َّ ذلِك َ بَلاءٌ وَ مَكرُوه ٌ قَلِيل ٌ مَكثُه ُ يَسِيرٌ بَقَاؤُه ُ قَصِيرٌ مُدَّتُه ُ فَكَيف َ احتِمَالِي لِبَلاءِ الآخِرَةِ وَ جَلِيل ِ وُقُوع ِ المَكَارِه ِ فِيهَا وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُول ُ مُدَّتُه ُ وَ يَدُوم ُ مَقَامُه ُ وَ لا يُخَفَّف ُ عَن أَهلِه ِ لِأَنَّه ُ لا يَكُون ُ إِلا عَن غَضَبِك َ وَ انتِقَامِك َ وَ سَخَطِك َ وَ هَذَا ما لا تَقُوم ُ لَه ُ السَّمَاوَات ُ وَ الأَرض ُ يَا صفحه : 248 سَيِّدِي فَكَيف َ

لِي وَ أَنَا عَبدُك َ الضَّعِيف ُ الذَّلِيل ُ الحَقِيرُ المِسكِين ُ المُستَكِين ُ يَا إِلهِي وَ رَبِّي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي َ لِأَي ِّ الأُمُورِ إِلَيك َ أَشكُو وَ لِمَا مِنهَا أَضِج ُّ وَ أَبكِي لِأَلِيم ِ العَذَاب ِ وَ شِدَّتِه ِ أَم لِطُول ِ البَلاءِ وَ مُدَّتِه ِ فَلَئِن صَيَّرتَنِي لِلعُقُوبَات ِ مَع َ أَعدَائِك َ وَ جَمَعت َ بَينِي وَ بَين َ أَهل ِ بَلائِك َ وَ فَرَّقت َ بَينِي وَ بَين َ أَحِبَّائِك َ وَ أَولِيَائِك َ فَهَبنِي يَا إِلهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي َ وَ رَبِّي صَبَرت ُ عَلَي عَذَابِك َ فَكَيف َ أَصبِرُ عَلَي فِرَاقِك َ وَ هَبنِي صَبَرت ُ عَلَي حَرِّ نَارِك َ فَكَيف َ أَصبِرُ عَن ِ النَّظَرِ إِلَي كَرَامَتِك َ أَم كَيف َ أَسكُن ُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفوُك َ فَبِعِزَّتِك َ يَا سَيِّدِي وَ مَولاي َ أُقسِم ُ صَادِقا لَئِن تَرَكتَنِي نَاطِقا لَأَضِجَّن َّ إِلَيك َ بَين َ أَهلِهَا ضَجِيج َ الآمِلِين َ وَ لَأَصرُخَن َّ إِلَيك َ صُرَاخ َ المُستَصرِخِين َ وَ لَأَبكِيَن َّ عَلَيك َ بُكَاءَ الفَاقِدِين َ وَ لَأُنَادِيَنَّك َ أَين َ كُنت َ يَا وَلِي َّ المُؤمِنِين َ يَا غَايَةَ آمَال ِ العَارِفِين َ يَا غِيَاث َ المُستَغِيثِين َ يَا حَبِيب َ قُلُوب ِ الصَّادِقِين َ وَ يَا إِلَه َ العَالَمِين َ أَ فَتُرَاك َ سُبحَانَك َ يَا إِلهِي وَ بِحَمدِك َ تَسمَع ُ فِيهَا صَوت َ عَبدٍ مُسلِم ٍ سُجِن َ فِيهَا بِمُخَالَفَتِه ِ وَ ذَاق َ طَعم َ عَذَابِهَا بِمَعصِيَتِه ِ وَ حُبِس َ بَين َ أَطبَاقِهَا بِجُرمِه ِ وَ جَرِيرَتِه ِ وَ هُوَ يَضِج ُّ إِلَيك َ ضَجِيج َ مُؤَمِّل ٍ لِرَحمَتِك َ وَ يُنَادِيك َ بِلِسَان ِ أَهل ِ تَوحِيدِك َ وَ يَتَوَسَّل ُ إِلَيك َ بِرُبُوبِيَّتِك َ يَا مَولاي َ فَكَيف َ يَبقَي فِي العَذَاب ِ وَ هُوَ يَرجُو ما سَلَف َ مِن حِلمِك َ أَم كَيف َ تُؤلِمُه ُ النَّارُ وَ هُوَ يَأمُل ُ فَضلَك َ وَ رَحمَتَك َ أَم كَيف َ يُحرِقُه ُ لَهِيبُهَا وَ أَنت َ تَسمَع ُ صَوتَه ُ وَ تَرَي مَكَانَه ُ أَم كَيف َ يَشتَمِل ُ عَلَيه ِ زَفِيرُهَا وَ أَنت َ تَعلَم ُ ضَعفَه ُ أَم كَيف َ يَتَقَلقَل ُ بَين َ أَطبَاقِهَا وَ أَنت َ تَعلَم ُ صِدقَه ُ أَم كَيف َ تَزجُرُه ُ زَبَانِيَتُهَا وَ هُوَ يُنَادِيك َ يَا رَبَّه أَم كَيف َ يَرجُو فَضلَك َ فِي عِتقِه ِ مِنهَا فَتَترُكُه ُ فِيهَا هَيهَات َ ما

ذلِك َ الظَّن ُّ بِك َ وَ لا المَعرُوف ُ مِن فَضلِك َ وَ لا مُشبِه ٌ لِمَا عَامَلت َ بِه ِ المُوَحِّدِين َ مِن بِرِّك َ وَ صفحه : 249 إِحسَانِك َ فَبِاليَقِين ِ أَقطَع ُ لَو لا ما حَكَمت َ بِه ِ مِن تَعذِيب ِ جَاحِدِيك َ وَ قَضَيت َ بِه ِ مِن إِخلادِ مُعَانِدِيك َ لَجَعَلت َ النَّارَ كُلَّهَا بَردا وَ سَلاما وَ ما كَان َ لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّا وَ لا مُقَاما لكِنَّك َ تَقَدَّسَت أَسمَاؤُك َ أَقسَمت َ أَن تَملَأَهَا مِن َ الكَافِرِين َ مِن َ الجِنَّةِ وَ النَّاس ِ أَجمَعِين َ وَ أَن تُخَلِّدَ فِيهَا المُعَانِدِين َ وَ أَنت َ جَل َّ ثَنَاؤُك َ قُلت َ مُبتَدِئا وَ تَطَوَّلت َ بِالإِنعَام ِ مُتَكَرِّما أَ فَمَن كَان َ مُؤمِنا كَمَن كَان َ فَاسِقا لا يَستَوُون َ إِلهِي وَ سَيِّدِي فَأَسأَلُك َ بِالقُدرَةِ الَّتِي قَدَّرتَهَا وَ بِالقَضِيَّةِ الَّتِي حَتَمتَهَا وَ حَكَمتَهَا وَ غَلَبت َ مَن عَلَيه ِ أَجرَيتَهَا أَن تَهَب َ لِي فِي هَذِه ِ اللَّيلَةِ وَ فِي هَذِه ِ السَّاعَةِ كُل َّ جُرم ٍ أَجرَمتُه ُ وَ كُل َّ ذَنب ٍ أَذنَبتُه ُ وَ كُل َّ قَبِيح ٍ أَسرَرتُه ُ وَ كُل َّ جَهل ٍ عَمِلتُه ُ كَتَمتُه ُ أَو أَعلَنتُه ُ أَخفَيتُه ُ أَو أَظهَرتُه ُ وَ كُل َّ سَيِّئَةٍ أَمَرت َ بِإِثبَاتِهَا الكِرَام َ الكَاتِبِين َ الَّذِين َ وَكَّلتَهُم بِحِفظِ ما يَكُون ُ مِنِّي وَ جَعَلتَهُم شُهُودا عَلَي َّ مَع َ جَوَارِحِي وَ كُنت َ أَنت َ الرَّقِيب َ عَلَي َّ مِن وَرَائِهِم وَ الشَّاهِدَ لِمَا خَفِي َ عَنهُم وَ بِرَحمَتِك َ أَخفَيتَه ُ وَ بِفَضلِك َ سَتَرتَه ُ وَ أَن تُوَفِّرَ حَظِّي مِن كُل ِّ خَيرٍ أَنزَلتَه ُ أَو إِحسَان ٍ فَضَّلتَه ُ أَو بِرٍّ نَشَرتَه ُ أَو رِزق ٍ بَسَطتَه ُ أَو ذَنب ٍ تَغفِرُه ُ أَو خَطَإٍ تَستُرُه ُ يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ يَا إِلهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي َ وَ مَالِك َ رِقِّي يَا مَن بِيَدِه ِ نَاصِيَتِي يَا عَلِيما بِضُرِّي وَ مَسكَنَتِي يَا خَبِيرا بِفَقرِي وَ فَاقَتِي يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ أَسأَلُك َ بِحَقِّك َ وَ قُدسِك َ وَ أَعظَم ِ صِفَاتِك َ وَ أَسمَائِك َ أَن تَجعَل َ أَوقَاتِي مِن َ اللَّيل ِ وَ النَّهَارِ بِذِكرِك َ مَعمُورَةً وَ بِخِدمَتِك َ مَوصُولَةً

وَ أَعمَالِي عِندَك َ مَقبُولَةً حَتَّي تَكُون َ أَعمَالِي وَ أَورَادِي كُلُّهَا وِردا وَاحِدا وَ حَالِي فِي خِدمَتِك َ سَرمَدا يَا سَيِّدِي يَا مَن عَلَيه ِ مُعَوَّلِي يَا مَن إِلَيه ِ شَكَوت ُ أَحوَالِي يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ يَا رَب ِّ قَوِّ عَلَي خِدمَتِك َ جَوَارِحِي وَ اشدُد عَلَي العَزِيمَةِ صفحه : 250 جَوَانِحِي وَ هَب لِي َ الجِدَّ فِي خَشيَتِك َ وَ الدَّوَام َ فِي الاتِّصَال ِ بِخِدمَتِك َ حَتَّي أَسرَح َ إِلَيك َ فِي مَيَادِين ِ السَّابِقِين َ وَ أُسرِع َ إِلَيك َ فِي البَارِزِين َ وَ أَشتَاق َ إِلَي قُربِك َ فِي المُشتَاقِين َ وَ أَدنُوَ مِنك َ دُنُوَّ المُخلِصِين َ وَ أَخَافَك َ مَخَافَةَ المُوقِنِين َ وَ أَجتَمِع َ فِي جِوَارِك َ مَع َ المُؤمِنِين َ اللّهُم َّ وَ مَن أَرَادَنِي بِسُوءٍ فَأَرِده ُ وَ مَن كَادَنِي فَكِده ُ وَ اجعَلنِي مِن أَحسَن ِ عَبِيدِك َ نَصِيباً عِندَك َ وَ أَقرَبِهِم مَنزِلَةً مِنك َ وَ أَخَصِّهِم زُلفَةً لَدَيك َ فَإِنَّه ُ لا يُنَال ُ ذلِك َ إِلا بِفَضلِك َ وَ جُد لِي بِجُودِك َ وَ اعطِف عَلَي َّ بِمَجدِك َ وَ احفَظنِي بِرَحمَتِك َ وَ اجعَل لِسَانِي بِذِكرِك َ لَهِجا وَ قَلبِي بِحُبِّك َ مُتَيَّما وَ مُن َّ عَلَي َّ بِحُسن ِ إِجَابَتِك َ وَ أَقِلنِي عَثرَتِي وَ اغفِر زَلَّتِي فَإِنَّك َ قَضَيت َ عَلَي عِبَادِك َ بِعِبَادَتِك َ وَ أَمَرتَهُم بِدُعَائِك َ وَ ضَمِنت َ لَهُم ُ الإِجَابَةَ فَإِلَيك َ يَا رَب ِّ نَصَبت ُ وَجهِي وَ إِلَيك َ يَا رَب ِّ مَدَدت ُ يَدِي فَبِعِزَّتِك َ استَجِب لِي دُعَائِي وَ بَلِّغنِي مُنَاي َ وَ لا تَقطَع مِن فَضلِك َ رَجَائِي وَ اكفِنِي شَرَّ الجِن ِّ وَ الإِنس ِ مِن أَعدَائِي يَا سَرِيع َ الرِّضَا اغفِر لِمَن لا يَملِك ُ إِلا الدُّعَاءَ فَإِنَّك َ فَعَّال ٌ لِمَا تَشَاءُ يَا مَن ِ اسمُه ُ دَوَاءٌ وَ ذِكرُه ُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُه ُ غِنًي ارحَم مَن رَأس ُ مَالِه ِ الرَّجَاءُ وَ سِلاحُه ُ البُكَاءُ يَا سَابِغ َ النِّعَم ِ يَا دَافِع َ النِّقَم ِ يَا نُورَ المُستَوحِشِين َ فِي الظُّلَم ِ يَا عَالِما لا يُعَلَّم ُ صَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ افعَل بِي ما أَنت َ أَهلُه ُ وَ صَلَّي

اللّه ُ عَلَي رَسُولِه ِ وَ الأَئِمَّةِ المَيَامِين ِ مِن آلِه ِ وَ سَلَّم َ تَسلِيما

(دعاي حضرت مهدي صلوات اللّه عليه)

اللّهُم َّ ارزُقنَا تَوفِيق َ الطَّاعَةِ وَ بُعدَ المَعصِيَةِ وَ صِدق َ النِّيَّةِ وَ عِرفَان َ الحُرمَةِ وَ أَكرِمنَا بِالهُدَي وَ الاستِقَامَةِ وَ سَدِّد أَلسِنَتَنَا بِالصَّوَاب ِ وَ الحِكمَةِ وَ املَأ صفحه : 251 قُلُوبَنَا بِالعِلم ِ وَ المَعرِفَةِ وَ طَهِّر بُطُونَنَا مِن َ الحَرَام ِ وَ الشُّبهَةِ وَ اكفُف أَيدِيَنَا عَن ِ الظُّلم ِ وَ السِّرقَةِ وَ اغضُض أَبصَارَنَا عَن ِ الفُجُورِ وَ الخِيَانَةِ وَ اسدُد أَسمَاعَنَا عَن ِ اللَّغوِ وَ الغِيبَةِ وَ تَفَضَّل عَلَي عُلَمَائِنَا بِالزُّهدِ وَ النَّصِيحَةِ وَ عَلَي المُتَعَلِّمِين َ بِالجُهدِ وَ الرَّغبَةِ وَ عَلَي المُستَمِعِين َ بِالاتِّبَاع ِ وَ المَوعِظَةِ وَ عَلَي مَرضَي المُسلِمِين َ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَي مَوتَاهُم بِالرَّأفَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ عَلَي مَشَايِخِنَا بِالوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَي الشَّبَاب ِ بِالإِنَابَةِ وَ التَّوبَةِ وَ عَلَي النِّسَاءِ بِالحَيَاءِ وَ العِفَّةِ وَ عَلَي الأَغنِيَاءِ بِالتَّوَاضُع ِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَي الفُقَرَاءِ بِالصَّبرِ وَ القَنَاعَةِ وَ عَلَي الغُزَاةِ بِالنَّصرِ وَ الغَلَبَةِ وَ عَلَي الأُسَرَاءِ بِالخَلاص ِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَي الأُمَرَاءِ بِالعَدل ِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَي الرَّعِيَّةِ بِالإِنصَاف ِ وَ حُسن ِ السِّيرَةِ وَ بَارِك لِلحُجَّاج ِ وَ الزُّوَّارِ فِي الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقض ِ ما أَوجَبت َ عَلَيهِم مِن َ الحَج ِّ وَ العُمرَةِ بِفَضلِك َ وَ رَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

(دعاي حضرت سيد الشهداء امام حسين عليه السّلام در روز عرفه)

الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي لَيس َ لِقَضائِه ِ دافِع ٌ وَ لا لِعَطائِه ِ مانِع ٌ وَ لا كَصُنعِه ِ صُنع ُ صانِع ٍ وَ هُوَ الجَوادُ الواسِع ُ فَطَرَ اجناس َ البَدائِع ِ وَ اتقَن َ بِحِكمَتِه ِ للصَّنائِع َ لا تَخفي عَلَيه ِ الطَّلائِع ُ وَ لا تَضيع ُ عِندَه ُ الوَدائِع ُ جازي كُل ِّ صانِع ٍ وَ رائِش ُ كُل ِّ قانِع ٍ وَ راحِم ُ كُل ِّ ضارِع ٍ وَ مُنزِل ُ المَنافِع ِ وَ الكِتاب ِ الجامِع ِ بِالنُّورِ السّاطِع ِ وَ هُوَ لِلدَّعَوات ِ سامِع ٌ وَ لِلكُرُبات ِ دافِع ٌ وَ لِلدَّرَجات ِ رافِع ٌ وَ لِلجَبابِرَةِ قامِع ٌ فَلا إِله َ غَيرُه ُ وَ لا شَي ءَ يَعدِلُه ُ وَ لَيس َ كَمِثلِه شَي ءٌ وَ هُوَ السَّميع ُ البَصيرُ اللَّطيف ُ

الخَبيرُ وَ هُوَ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ اللّهُم َّ انّي ارغَب ُ الَيك َ وَ اشهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَك َ مُقِرّاً بِأَنَّك َ رَبّي وَ الَيك َ مَرَدّي ابتَدَاتَني بِنِعمَتِك َ قَبل َ ان اكُون َ شَيئاً مَذكُوراً وَ خَلَقتَني مِن َ التُّراب ِ ثُم َّ اسكَنتَنِي الاصلاب َ امِناً لِرَيب ِ المَنُون ِ وَ اختِلاف ِ صفحه : 252 الدُّهُورِ وَ السِّنين َ فَلَم ازَل ظاعِناً مِن صُلب ٍ الي رَحِم ٍ في تَقادُم ٍ مِن َ الايّام ِ الماضِيَةِ وَ القُرُون ِ الخالِيَةِ لَم تُخرِجني لِرَأفَتِك َ بي وَ لُطفِك َ لي وَ احسانِك َ الَي َّ في دَولَةِ ائِمَّةِ الكُفرِ الَّذين َ نَقَضُوا عَهدَك َ وَ كَذَّبُوا رُسُلَك َ لكِنَّك َ اخرَجتَني لِلَّذي سَبَق َ لي مِن َ الهُدَي الَّذِي لَه ُ يَسَّرتَني وَ فيه ِ أَنشَأتَني وَ مِن قَبل ِ ذلِك َ رَؤُفت َ بي بِجَميل ِ صُنعِك َ وَ سَوابِغ ِ نِعَمِك َ فَابتَدَعت َ خَلقي مِن مَنِي ٍّ يُمني وَ اسكَنتَني في ظُلُمات ٍ ثَلاث ٍ بَين َ لَحم ٍ وَ دَم ٍ وَ جِلدٍ لَم تُشهِدني خَلقي وَ لَم تَجعَل الَي َّ شَيئاً مِن امري ثُم َّ اخرَجتَني لِلَّذي سَبَق َ لي مِن َ الهُدي الَي الدُّنيا تامّاً سَوِيّاً وَ حَفِظتَني فِي المَهدِ طِفلًا صَبِيّاً وَ رَزَقتَني مِن َ الغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً وَ عَطَفت َ عَلَي َّ قُلُوب َ الحَواضِن ِ وَ كَفَّلتَنِي الامَّهات ِ الرَّواحِم َ وَ كَلَأتَني مِن طَوارِق ِ الجان ِّ وَ سَلَّمتَني مِن َ الزِّيادَةِ وَ النُّقصان ِ فَتَعالَيت َ يا رَحيم ُ يا رَحمان ُ حَتّي اذَا استَهلَلت ُ ناطِقاً بِالكَلام ِ اتمَمت َ عَلَي َّ سَوابِغ َ الانعام ِ وَ رَبَّيتَني زائِداً في كُل ِّ عام ٍ حَتّي اذَا اكتَمَلَت فِطرَتي وَ اعتَدَلَت مِرَّتي اوجَبت َ عَلَي َّ حُجَّتَك َ بِأَن الهَمتَني مَعرِفَتَك َ وَ رَوَّعتَني بِعَجائِب ِ حِكمَتِك َ وَ ايقَظتَني لِما ذَرَأت َ في سَمائِك َ وَ أَرضِك َ مِن بَدائِع ِ خَلقِك َ وَ نَبَّهتَني لِشُكرِك َ وَ ذِكرِك َ وَ اوجَبت َ عَلَي َّ طاعَتَك َ وَ عِبادَتَك َ وَ فَهَّمتَني ما جاءَت بِه ِ رُسُلُك َ وَ يَسَّرت َ لي تَقَبُّل َ مَرضاتِك َ وَ مَنَنت َ عَلَي َّ في جَميع ِ ذلِك َ بِعَونِك َ وَ لُطفِك َ ثُم َّ اذ

خَلَقتَني مِن خَيرِ الثَّري لَم تَرض َ لي يا إِلهي نِعمَةً دُون َ اخري وَ رَزَقتَني مِن انواع ِ المَعاش ِ وَ صُنُوف ِ الرِّياش ِ بِمَنِّك َ العَظِيم ِ الاعظَم ِ عَلَي َّ وَ احسانِك َ القَديم ِ الَي َّ حَتّي اذا اتمَمت َ عَلَي َّ جَميع َ النِّعَم ِ وَ صَرَفت َ عَنّي كُل َّ النِّقَم ِ لَم يَمنَعك َ جَهلي وَ جُرأَتي عَلَيك َ ان دَلَلتَني الي ما يُقَرِّبُني الَيك َ وَ وَفَّقتَني لِما يُزلِفُني لَدَيك َ فَان دَعَوتُك َ اجَبتَني وَ ان سَأَلتُك َ اعطَيتَني وَ ان اطَعتُك َ شَكَرتَني وَ ان شَكَرتُك َ زِدتَني كُل ُّ ذلِك َ اكمال ٌ لِأَنعُمِك َ عَلَي َّ وَ احسانِك َ الَي َّ فَسُبحانَك َ سُبحانَك َ مِن مُبدِئ ٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ وَ تَقَدَّسَت اسماؤُك َ صفحه : 253 وَ عَظُمَت الاؤُك َ فَاي ُّ نِعَمِك َ يا إِلهي احصي عَدَداً وَ ذِكراً ام اي ُّ عَطاياك َ اقُوم ُ بِها شُكراً وَ هِي َ يا رَب ِّ اكثَرُ مِن ان يُحصيهَا العادُّون َ او يَبلُغ َ عِلماً بِهَا الحافِظُون َ ثُم َّ ما صَرَفت َ وَ دَرَأت َ عَنّي اللّهُم َّ مِن َ الضُّرِّ وَ الضَّرّاءِ اكثَرُ مِمّا ظَهَرَ لي مِن َ العافِيَةِ وَ السَّرّاءِ وَ انَا اشهَدُ يا إِلهي بِحَقيقَةِ ايماني وَ عَقدِ عَزَمات ِ يَقيني وَ خالِص ِ صَريح ِ تَوحيدي وَ باطِن ِ مَكنُون ِ ضَميري وَ عَلائِق ِ مَجاري نُورِ بَصَري وَ اساريرِ صَفحَةِ جَبيني وَ خُرق ِ مَسارِب ِ نَفسي وَ خَذاريف ِ مارِن ِ عِرنيني وَ مَسارِب ِ سِماخ ِ سَمعي وَ ما ضُمَّت وَ اطبَقَت عَلَيه ِ شَفَتاي َ وَ حَرَكات ِ لَفظِ لِساني وَ مَغرَزِ حَنَك ِ فَمي وَ فَكّي وَ مَنابِت ِ اضراسي وَ مَساغ ِ مَطعَمي وَ مَشرَبي وَ حِمالَةِ ام ِّ رَأسي وَ بُلُوع ِ فارِغ ِ حَبائِل ِ عُنُقي وَ مَا اشتَمَل َ عَلَيه ِ تامُورُ صَدري وَ حَمائِل ِ حَبل ِ وَتيني وَ نِياطِ حِجاب ِ قَلبي وَ افلاذِ حَواشي كَبِدي وَ ما حَوَته ُ شَراسيف ُ اضلاعي وَ حِقاق ُ مَفاصِلي وَ قَبض ُ عَوامِلي وَ اطراف ِ انامِلي وَ لَحمي وَ دَمي وَ شَعري وَ

بَشَري وَ عَصَبي وَ قَصَبي وَ عِظامي وَ مُخّي وَ عُرُوقي وَ جَميع ُ جَوارِحي وَ مَا انتَسَج َ عَلي ذلِك َ ايّام َ رِضاعي وَ ما اقَلَّت ِ الارض ُ مِنّي وَ نَومي وَ يَقظَتي وَ سُكُوني وَ حَرَكات ِ رُكُوعي وَ سُجُودي ان لَو حاوَلت ُ وَ اجتَهَدت ُ مَدَي الاعصارِ وَ الاحقاب ِ لَو عُمِّرتُها ان اؤَدِّي َ شُكرَ واحِدَةٍ مِن انعُمِك َ مَا استَطَعت ُ ذلِك َ الّا بِمَنِّك َ المُوجَب ِ عَلَي َّ بِه ِ شُكرُك َ ابَداً جَديداً وَ ثَناءً طارِفاً عَتيداً اجَل وَ لَو حَرَصت ُ انَا وَ العادُّون َ مِن انامِك َ ان نُحصِي َ مَدي انعامِك َ سالِفِه ِ وَ انِفِه ِ ما حَصَرناه ُ عَدَداً وَ لا احصَيناه ُ امَداً هَيهات َ انّي ذلِك َ وَ انت َ المُخبِرُ في كِتابِك َ النّاطِق ِ وَ النَّبَإِ الصّادِق ِ وَ ان تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّه ِ لا تُحصُوها صَدَق َ كِتابُك َ اللّهُم َّ وَ انباؤُك َ وَ بَلَّغَت أَنبِياؤُك َ وَ رُسُلُك َ ما انزَلت َ عَلَيهِم مِن وَحيِك َ وَ شَرَعت َ لَهُم وَ بِهِم مِن دينِك َ غَيرَ انّي يا إِلهي اشهَدُ بِجُهدي وَ جِدّي وَ مَبلَغ ِ طاعَتي وَ وُسعي وَ أَقُول ُ مُؤمِناً مُوقِناً الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي لَم يَتَّخِذ صفحه : 254 وَلَداً فَيَكُون ُ مَورُوثاً وَ لَم يَكُن لَه ُ شَريك ٌ في مُلكِه ِ فَيُضادَّه ُ في مَا ابتَدَع َ وَ لا وَلِي ٌّ مِن َ الذُّل ِّ فَيُرفِدَه ُ في ما صَنَع َ فَسُبحانَه ُ سُبحانَه ُ لَو كان َ فيهِما الِهَةٌ إِلَّا اللّه ُ لَفسَدَتا وَ تَفَطَّرتا سُبحان َ اللّه ِ الواحِدِ الاحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَم يَلِد وَ لَم يُولَد وَ لَم يَكُن لَه ُ كُفُواً احَدٌ الحَمدُ لِلّه ِ حَمداً يُعادِل ُ حَمدَ مَلائِكَتِه ِ المُقَرَّبِين َ وَ انبِيائِه ِ المُرسَلين َ وَ صَلَّي اللّه ُ عَلي خِيَرَتِه ِ مُحَمَّدٍ خاتَم َ النَّبِيّين َ وَ الِه ِ الطَّيِّبين َ الطّاهِرين َ المُخلَصين َ وَ سَلَّم َ پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال و اهتمام نمود در دعا و آب از ديده هاي مباركش جاري بود. پس گفت:

اللّهُم َّ اجعَلني اخشاك َ كَانّي اراك َ وَ اسعِدني بِتَقواك َ وَ لا تُشقِني بِمَعصِيَتِك َ وَ خِر لي في قَضائِك َ وَ بارِك لي في قَدَرِك َ حَتّي لا أُحِب َّ تَعجيل َ ما اخَّرت َ وَ لا تَاخيرَ ما عَجَّلت َ اللّهُم َّ اجعَل غِناي َ في نَفسي وَ اليَقين َ في قَلبي وَ الإِخلاص َ في عَمَلي وَ النُّورَ في بَصَري وَ البَصيرَةَ في ديني وَ مَتِّعني بِجَوارِحي وَ اجعَل سَمعي وَ بَصَرِي الوارِثَين ِ مِنّي وَ انصُرني عَلي مَن ظَلَمَني وَ أَرِني فيه ِ ثاري وَ مَآرِبي وَ اقِرَّ بِذلِك َ عَيني اللّهُم َّ اكشِف كُربَتي وَ استُر عَورَتي وَ اغفِر لي خَطيئَتي و اخسَا شَيطاني وَ فُك َّ رِهاني وَ اجعَل لي يا إِلهي الدَّرَجَةَ العُليا فِي الاخِرَةِ وَ الاولي اللّهُم َّ لَك َ الحَمدُ كَما خَلَقتَني فَجَعَلتَني سَميعاً بَصيراً وَ لَك َ الحَمدُ كَما خَلَقتَني فَجَعَلتَني خَلقاً سَوِيّاً رَحمَةً بي وَ قَد كُنت َ عَن خَلقي غَنِيّا رَب ِّ بِما بَرَأتَني فَعَدَّلت َ فِطرَتي رَب ِّ بِما أَنشَأتَني فَاحسَنت َ صُورَتي رَب ِّ بِما احسَنت َ الَي َّ وَ في نَفسي عافَيتَني رَب ِّ بِما كَلَأتَني وَ وَفَّقتَني رَب ِّ بِما انعَمت َ عَلَي َّ فَهَدَيتَني رَب ِّ بِما اولَيتَني وَ مِن كُل ِّ خَيرٍ اعطَيتَني رَب ِّ بِما اطعَمتَني وَ سَقَيتَني رَب ِّ بِما اغنَيتَني وَ اقنَيتَني رَب ِّ بِما اعَنتَني وَ اعزَزتَني رَب ِّ بِما البَستَني مِن سِترِك َ الصّافي وَ يَسَّرت َ لي مِن صُنعِك َ الكافي صَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ اعِنّي عَلي بَوائِق ِ الدُّهُورِ وَ صُرُوف ِ اللَّيالي وَ الأَيّام ِ وَ نَجِّني مِن اهوال ِ الدُّنيا وَ كُرُبات ِ الاخِرَةِ وَ اكفِني صفحه : 255 شَرَّ ما يَعمَل ُ الظّالِمُون َ فِي الارض ِ اللّهُم َّ ما اخاف ُ فَاكفِني وَ ما احذَرُ فَقِني وَ في نَفسي وَ ديني فَاحرُسني وَ في سَفَري فَاحفَظني وَ في اهلي وَ مالي فَاخلُفني وَ فيما رَزَقتَني

فَبارِك لي وَ في نَفسي فَذَلِّلني وَ في اعيُن ِ النّاس ِ فَعَظِّمني وَ مِن شَرِّ الجِن ِّ وَ الإِنس ِ فَسَلِّمني وَ بِذُنُوبي فَلا تَفضَحني وَ بِسَريرَتي فَلا تُخزِني وَ بِعَمَلي فَلا تَبتَلِني وَ نِعَمَك َ فَلا تَسلُبني وَ الي غَيرِك َ فَلا تَكِلني إِلهي الي مَن تَكِلُني الي قَريب ٍ فَيَقطَعُني ام الي بَعيدٍ فَيَتَجَهَّمُني ام الَي المُستَضعَفين َ لي وَ انت َ رَبّي وَ مَليك ُ امري اشكُو الَيك َ غُربَتي وَ بُعدَ داري وَ هَواني عَلي مَن مَلَّكتَه ُ امري إِلهي فَلا تُحلِل عَلَي َّ غَضَبَك َ فَان لَم تَكُن غَضِبت َ عَلَي َّ فَلا ابالي سِواك َ سُبحانَك َ غَيرَ ان َّ عافِيَتَك َ اوسَع ُ لي فَاسئَلُك َ يا رَب ِّ بِنُورِ وَجهِك َ الَّذِي اشرَقَت لَه ُ الارض ُ وَ السَّماوات ُ وَ كُشِفَت بِه ِ الظُّلُمات ُ وَ صَلُح َ بِه ِ امرُ الاوَّلين َ وَ الآخِرين َ ان لا تُميتَني عَلي غَضَبِك َ وَ لا تُنزِل َ بي سَخَطَك َ لَك َ العُتبي لَك َ العُتبي حَتّي تَرضي قَبل َ ذلِك َ لا إِله َ الَّا انت َ رَب َّ البَلَدِ الحَرام ِ وَ المَشعَرِ الحَرام ِ وَ البَيت ِ العَتيق ِ الَّذِي احلَلتَه ُ البَرَكَةَ وَ جَعَلتَه ُ لِلنّاس ِ امناً يا مَن عَفا عَن عَظيم ِ الذُّنُوب ِ بِحِلمِه ِ يا مَن اسبَغ َ النَّعماءَ بِفَضلِه ِ يا مَن اعطَي الجَزيل َ بِكَرَمِه ِ يا عُدَّتي في شِدَّتي يا صاحِبي في وَحدَتي يا غِياثي في كُربَتي يا وَلِيّي في نِعمَتي يا إِلهي وَ إِله َ آبائِي إِبراهيم َ وَ إِسماعيل َ وَ اسحق َ وَ يَعقُوب َ وَ رَب َّ جَبرَئيل َ وَ مِيكائِيل َ وَ اسرافيل َ وَ رَب َّ مُحَمَّدٍ خاتَم ِ النَّبِيّين َ وَ الِه ِ المُنتَجَبين َ وَ مُنزِل َ التَّوريةِ وَ الإِنجيل ِ وَ الزَّبُورِ وَ الفُرقان ِ وَ مُنَزِّل َ كهيعص وَ طه وَ يس وَ القُرآن ِ الحَكيم ِ انت َ كَهفي حين َ تُعيينِي المَذاهِب ُ في سَعَتِها وَ تَضيق ُ بِي َ الارض ُ بِرُحبِها وَ لَو لا رَحمَتُك َ لَكُنت ُ مِن َ الهالِكين َ وَ انت َ مُقيل ُ عَثرَتي وَ لَو

لا سَترُك َ ايّاي َ لَكُنت ُ مِن َ المَفضُوحين َ وَ انت َ مُؤَيِّدي بِالنَّصرِ عَلي اعدائي وَ لَو لا نَصرُك َ ايّاي َ لَكُنت ُ مِن َ المَغلُوبين َ يا مَن خَص َّ نَفسَه ُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفعَةِ فَأَولِياؤُه ُ بِعِزِّه ِ يَعتَزُّون َ يا صفحه : 256 مَن جَعَلَت لَه ُ المُلُوك ُ نِيرَ المَذَلَّةِ عَلي اعناقِهِم فَهُم مِن سَطَواتِه ِ خائِفُون َ يَعلَم ُ خائِنَةَ الاعيُن ِ وَ ما تُخفِي الصُّدُورُ وَ غَيب َ ما تَاتي بِه ِ الازمِنَةُ وَ الدُّهُورُ يا مَن لا يَعلَم ُ كَيف َ هُوَ الّا هُوَ يا مَن لا يَعلَم ُ ما هُوَ الّا هُوَ يا مَن لا يَعلَمُه ُ الّا هُوَ يا مَن كَبَس َ الارض َ عَلَي الماءِ وَ سَدَّ الهَواءَ بِالسَّماءِ يا مَن لَه ُ اكرَم ُ الأَسماءِ يا ذَا المَعرُوف ِ الَّذِي لا يَنقَطِع ُ ابَداً يا مُقَيِّض َ الرَّكب ِ لِيُوسُف َ فِي البَلَدِ القَفرِ وَ مُخرِجَه ُ مِن َ الجُب ِّ وَ جاعِلَه ُ بَعدَ العُبُودِيَّةِ مَلِكاً يا رادَّه ُ عَلي يَعقُوب َ بَعدَ ان ِ ابيَضَّت عَيناه ُ مِن َ الحُزن ِ فَهُوَ كَظيم ٌ يا كاشِف َ الضُّرِّ وَ البَلوي عَن ايُّوب َ وَ مُمسِك َ يَدَي إِبراهيم َ عَن ذَبح ِ ابنِه ِ بَعدَ كِبَرِ سِنِّه ِ وَ فَناءِ عُمرِه ِ يا مَن ِ استَجاب َ لِزَكَرِيّا فَوَهَب َ لَه ُ يَحيي وَ لَم يَدَعه ُ فَرداً وَحيداً يا مَن اخرَج َ يُونُس َ مِن بَطن ِ الحُوت ِ يا مَن فَلَق َ البَحرَ لِبَني إِسرائيل َ فَانجاهُم وَ جَعَل َ فِرعَون َ وَ جُنُودَه ُ مِن َ المُغرَقين َ يا مَن ارسَل َ الرِّياح َ مُبَشِّرات ٍ بَين َ يَدَي رَحمَتِه ِ يا مَن لَم يَعجَل عَلي مَن عَصاه ُ مِن خَلقِه ِ يا مَن ِ استَنقَذَ السَّحَرَةَ مِن بَعدِ طُول ِ الجُحُودِ وَ قَد غَدَوا في نِعمَتِه ِ يَاكُلُون َ رِزقَه ُ وَ يَعبُدُون َ غَيرَه ُ وَ قَد حادُّوه ُ وَ نادُّوه ُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَه ُ يا اللّه ُ يا اللّه ُ يا بَدئ ُ يا بَديع ُ لا نِدَّ لَك َ يا دائِماً لا نَفادَ لَك َ يا حَيّاً حين َ لا حَي َّ يا مُحيِي َ المَوتي يا مَن

هُوَ قائِم ٌ عَلي كُل ِّ نَفس ٍ بِما كَسَبَت يا مَن قَل َّ لَه ُ شُكري فَلَم يَحرِمني وَ عَظُمَت خَطيئَتي فَلَم يَفضَحني وَ رَآني عَلَي المَعاصي فَلَم يَشهَرني يا مَن حَفِظَني في صِغَري يا مَن رَزَقَني في كِبَري يا مَن اياديه ِ عِندي لا تُحصي وَ نِعَمُه ُ لا تُجازي يا مَن عارَضَني بِالخَيرِ وَ الإِحسان ِ وَ عارَضتُه ُ بِالإِساءَةِ وَ العِصيان ِ يا مَن هَداني لِلإيمان ِ مِن قَبل ِ ان اعرِف َ شُكرَ الامتِنان ِ يا مَن دَعَوتُه ُ مَريضاً فَشَفاني وَ عُرياناً فَكَساني وَ جائِعاً فَاشبَعَني وَ عَطشان َ فَارواني وَ ذَليلًا فَاعَزَّني وَ جاهِلًا فَعَرَّفَني وَ وَحيداً فَكَثَّرَني وَ غائِباً فَرَدَّني وَ مُقِلًّا فَاغناني وَ مُنتَصِراً فَنَصَرَني وَ غَنِيّا فَلَم يَسلُبني وَ امسَكت ُ عَن جَميع ِ ذلِك َ فَابتَدَاني فَلَك َ الحَمدُ وَ الشُّكرُ يا مَن اقال َ عَثرَتي وَ نَفَّس َ صفحه : 257 كُربَتي وَ اجاب َ دَعوَتي وَ سَتَرَ عَورَتي وَ غَفَرَ ذُنُوبي وَ بَلَّغَني طَلِبَتي وَ نَصَرَني عَلي عَدُوّي وَ ان اعُدَّ نِعَمَك َ وَ مِنَنَك َ وَ كَرائِم َ مِنَحِك َ لا أُحصيها يا مَولاي َ انت َ الَّذِي مَنَنت َ انت َ الَّذِي انعَمت َ انت َ الَّذِي احسَنت َ انت َ الَّذِي اجمَلت َ انت َ الَّذِي افضَلت َ انت َ الَّذِي اكمَلت َ انت َ الَّذِي رَزَقت َ انت َ الَّذِي وَفَّقت َ انت َ الَّذِي اعطَيت َ انت َ الَّذِي اغنَيت َ انت َ الَّذِي اقنَيت َ انت َ الَّذِي اوَيت َ انت َ الَّذِي كَفَيت َ انت َ الَّذِي هَدَيت َ انت َ الَّذِي عَصَمت َ انت َ الَّذِي سَتَرت َ انت َ الَّذِي غَفَرت َ انت َ الَّذِي اقَلت َ انت َ الَّذِي مَكَّنت َ انت َ الَّذِي اعزَزت َ انت َ الَّذِي اعَنت َ انت َ الَّذِي عَضَدت َ انت َ الَّذِي ايَّدت َ انت َ الَّذِي نَصَرت َ انت َ الَّذِي شَفَيت َ انت َ الَّذِي عافَيت َ انت َ الَّذِي اكرَمت َ تَبارَكت َ وَ تَعالَيت َ فَلَك َ الحَمدُ دائِماً وَ لَك َ الشُّكرُ واصِباً ابَداً ثُم َّ أَنَا يا إِلهِي المُعتَرِف ُ بِذُنُوبي فَاغفِرها لي انَا الَّذِي اسَات ُ انَا

الَّذِي اخطَأت ُ انَا الَّذِي هَمَمت ُ انَا الَّذِي جَهِلت ُ انَا الَّذِي غَفَلت ُ انَا الَّذِي سَهَوت ُ انَا الَّذِي اعتَمَدت ُ انَا الَّذِي تَعَمَّدت ُ انَا الَّذِي وَعَدت ُ وَ أَنَا الَّذِي اخلَفت ُ انَا الَّذِي نَكَثت ُ انَا الَّذِي اقرَرت ُ انَا الَّذِي اعتَرَفت ُ بِنِعمَتِك َ عَلَي َّ وَ عِندي وَ أَبُوءُ بِذُنُوبي فَاغفِرها لي يا مَن لا تَضُرُّه ُ ذُنُوب ُ عِبادِه ِ وَ هُوَ الغَنِي ُّ عَن طاعَتِهِم وَ المُوَفِّق ُ مَن عَمِل َ صالِحاً مِنهُم بِمَعُونَتِه ِ وَ رَحمَتِه ِ فَلَك َ الحَمدُ إِلهي وَ سَيِّدي إِلهي امَرتَني فَعَصَيتُك َ وَ نَهَيتَني فَارتَكَبت ُ نَهيَك َ فَاصبَحت ُ لا ذا بَراءَةٍ لي فَاعتَذِرُ وَ لا ذا قُوَّةٍ فَانتَصِرُ فَبِاي ِّ شَي ءٍ استَقبِلُك َ يا مَولاي َ أَ بِسَمعي ام بِبَصَري ام بِلِساني ام بِيَدي ام بِرِجلي أَ لَيس َ كُلُّها نِعَمَك َ عِندي وَ بِكُلِّها عَصَيتُك َ يا مَولاي َ فَلَك َ الحُجَّةُ وَ السَّبيل ُ عَلَي َّ يا مَن سَتَرَني مِن َ الآباءِ وَ الأُمَّهات ِ ان يَزجُرُوني وَ مِن َ العَشايِرِ وَ الإِخوان ِ ان يُعَيِّرُوني وَ مِن َ السَّلاطين ِ ان يُعاقِبُوني وَ لَوِ اطَّلَعُوا يا مَولاي َ عَلي مَا اطَّلَعت َ عَلَيه ِ مِنّي اذاً ما انظَرُوني وَ لَرَفَضُوني وَ قَطَعُوني فَها انَا ذا يا إِلهي بَين َ يَدَيك َ يا سَيِّدي خاضِع ٌ ذَليل ٌ حَصيرٌ حَقيرٌ لا ذُو بَراءَةٍ فَاعتَذِرُ صفحه : 258 وَ لا ذُو قُوَّةٍ فَانتَصِرُ وَ لا حُجَّةٍ فَاحتَج ُّ بِها وَ لا قائِل ٌ لَم أَجتَرِح وَ لَم اعمَل سُوءاً وَ ما عَسَي الجُحُودُ وَ لَو جَحَدت ُ يا مَولاي َ يَنفَعُني كَيف َ وَ انّي ذلِك َ وَ جَوارِحي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَي َّ بِما قَد عَمِلت ُ وَ عَلِمت ُ يَقيناً غَيرَ ذي شَك ٍّ انَّك َ سائِلي مِن عَظائِم ِ الامُورِ وَ انَّك َ الحَكَم ُ العَدل ُ الَّذِي لا تَجُورُ وَ عَدلُك َ مُهلِكي وَ مِن كُل ِّ عَدلِك َ مَهرَبي فَان تُعَذِّبني يا إِلهي فَبِذُنُوبي بَعدَ حُجَّتِك َ عَلَي َّ وَ ان تَعف ُ عَنّي

فَبِحِلمِك َ وَ جُودِك َ وَ كَرَمِك َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ الظّالِمين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ المُستَغفِرين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ المُوَحِّدين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ الخائِفين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ الوَجِلين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ الرّاجين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ الرّاغِبين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ المُهَلِّلين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ السّائِلين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ المُسَبِّحين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ انّي كُنت ُ مِن َ المُكَبِّرين َ لا إِله َ الّا انت َ سُبحانَك َ رَبّي وَ رَب ُّ آبائِي َ الاوَّلين َ اللّهُم َّ هذا ثَنائي عَلَيك َ مُمَجِّداً وَ اخلاصي لِذِكرِك َ مُوَحِّداً وَ اقراري بِآلائِك َ مُعَدِّداً وَ ان كُنت ُ مُقِرّاً انّي لَم احصِها لِكَثرَتِها وَ سُبُوغِها وَ تَظاهُرِها وَ تَقادُمِها الي حادِث ٍ ما لَم تَزَل تَتَعَهَّدُني بِه ِ مَعَها مُنذُ خَلَقتَني وَ بَرَأتَني مِن اوَّل ِ العُمرِ مِن َ الإِغناءِ مِن َ الفَقرِ وَ كَشف ِ الضُّرِّ وَ تَسبيب ِ اليُسرِ وَ دَفع ِ العُسرِ وَ تَفريج ِ الكَرب ِ وَ العافِيَةِ فِي البَدَن ِ وَ السَّلامَةِ فِي الدّين ِ وَ لَو رَفَدَني عَلي قَدرِ ذِكرِ نِعمَتِك َ جَميع ُ العالَمين َ مِن َ الاوَّلين َ وَ الآخِرين َ ما قَدَرت ُ وَ لا هُم عَلي ذلِك َ تَقَدَّست َ وَ تَعالَيت َ مِن رَب ٍّ كَريم ٍ عَظيم ٍ رَحيم ٍ لا تُحصي الاؤُك َ وَ لا يُبلَغ ُ ثَناؤُك َ وَ لا تُكافي نَعماؤُك َ صَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ اتمِم عَلَينا نِعَمَك َ وَ اسعِدنا بِطاعَتِك َ سُبحانَك َ لا إِله َ الّا انت َ اللّهُم َّ انَّك َ تُجيب ُ المُضطَرَّ صفحه : 259 وَ تَكشِف ُ السُّوءَ وَ تُغيث ُ المَكرُوب َ وَ تَشفِي السَّقيم َ وَ تُغنِي

الفَقيرَ وَ تَجبُرُ الكَسيرَ وَ تَرحَم ُ الصَّغيرَ وَ تُعين ُ الكَبيرَ وَ لَيس َ دُونَك َ ظَهيرٌ وَ لا فَوقَك َ قَديرٌ وَ انت َ العَلِي ُّ الكَبيرُ يا مُطلِق َ المُكَبَّل ِ الاسيرِ يا رازِق َ الطِّفل ِ الصَّغيرِ يا عِصمَةَ الخائِف ِ المُستَجيرِ يا مَن لا شَريك َ لَه ُ وَ لا وَزيرَ صَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ اعطِني في هذِه ِ العَشِيَّةِ افضَل َ ما اعطَيت َ وَ انَلت َ احَداً مِن عِبادِك َ مِن نِعمَةٍ تُوليها وَ الاءٍ تُجَدِّدُها وَ بَلِيَّةٍ تَصرِفُها وَ كُربَةٍ تَكشِفُها وَ دَعوَةٍ تَسمَعُها وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها وَ سَيِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها انَّك َ لَطيف ٌ بِما تَشآءُ خَبيرٌ وَ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ اللّهُم َّ انَّك َ اقرَب ُ مَن دُعِي َ وَ اسرَع ُ مَن اجاب َ وَ اكرَم ُ مَن عَفا وَ اوسَع ُ مَن اعطي وَ اسمَع ُ مَن سُئِل َ يا رَحمان َ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ رَحيمَهُما لَيس َ كَمِثلِك َ مَسئُول ٌ وَ لا سِواك َ مَأمُول ٌ دَعَوتُك َ فَاجَبتَني وَ سَأَلتُك َ فَاعطَيتَني وَ رَغِبت ُ الَيك َ فَرَحِمتَني وَ وَثِقت ُ بِك َ فَنَجَّيتَني وَ فَزِعت ُ الَيك َ فَكَفَيتَني اللّهُم َّ فَصَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ عَبدِك َ وَ رَسُولِك َ وَ نَبِيِّك َ وَ عَلي الِه ِ الطَّيِّبين َ الطّاهِرين َ أَجمَعِين َ وَ تَمِّم لَنا نَعمائَك َ وَ هَنِّئنا عَطاءَك َ وَ اكتُبنا لَك َ شاكِرين َ وَ لِآلائِك َ ذاكِرين َ امين َ امين َ رَب َّ العالَمين َ اللّهُم َّ يا مَن مَلَك َ فَقَدَرَ وَ قَدَرَ فَقَهَرَ وَ عُصِي َ فَسَتَرَ وَ استُغفِرَ فَغَفَرَ يا غايَةَ الطّالِبين َ الرّاغِبين َ وَ مُنتَهي امَل ِ الرّاجين َ يا مَن احاطَ بِكُل ِّ شَي ءٍ عِلماً وَ وَسِع َ المُستَقيلين َ رَأفَةً وَ رَحمَةً وَ حِلماً اللّهُم َّ انّا نَتَوَجَّه ُ الَيك َ في هذِه ِ العَشِيَّةِ الَّتي شَرَّفتَها وَ عَظَّمتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّك َ وَ رَسُولِك َ وَ خِيَرَتِك َ مِن خَلقِك َ وَ امينِك َ عَلي وَحيِك َ البَشيرِ النَّذيرِ السِّراج ِ المُنيرِ الَّذِي انعَمت َ بِه ِ عَلَي المُسلِمين َ وَ جَعَلتَه ُ رَحمَةً لِلعالَمين َ اللّهُم َّ فَصَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ

مُحَمَّدٍ كَما مُحَمَّدٌ اهل ٌ لِذلِك َ مِنك َ يا عَظيم ُ فَصَل ِّ عَلَيه ِ وَ عَلي الِه ِ المُنتَجَبين َ الطَّيِّبين َ الطّاهِرين َ أَجمَعِين َ وَ تَغَمَّدنا بِعَفوِك َ عَنّا فَالَيك َ عَجَّت ِ الاصوات ُ بِصُنُوف ِ اللُّغات ِ فَاجعَل لَنا اللّهُم َّ في هذِه ِ العَشِيَّةِ نَصِيباً مِن كُل ِّ خَيرٍ تَقسِمُه ُ بَين َ عِبادِك َ وَ نُورٍ تَهدي بِه ِ وَ رَحمَةٍ تَنشُرُها صفحه : 260 وَ بَرَكَةٍ تُنزِلُها وَ عافِيَةٍ تُجَلِّلُها وَ رِزق ٍ تَبسُطُه ُ يا ارحَم َ الرّاحِمين َ اللّهُم َّ اقلِبنا في هذَا الوَقت ِ مُنجِحين َ مُفلِحين َ مَبرُورين َ غانِمين َ وَ لا تَجعَلنا مِن َ القانِطين َ وَ لا تُخلِنا مِن رَحمَتِك َ وَ لا تَحرِمنا ما نُؤَمِّلُه ُ مِن فَضلِك َ وَ لا تَجعَلنا مِن رَحمَتِك َ مَحرُومين َ وَ لا لِفَضل ِ ما نُؤَمِّلُه ُ مِن عَطائِك َ قانِطين َ وَ لا تَرُدَّنا خائِبين َ وَ لا مِن بابِك َ مَطرُودين َ يا اجوَدَ الاجوَدين َ وَ اكرَم َ الاكرَمين َ الَيك َ اقبَلنا مُوقِنين َ وَ لِبَيتِك َ الحَرام ِ ءامّين َ قاصِدين َ فَاعِنّا عَلي مَناسِكِنا وَ اكمِل لَنا حَجَّنا وَ اعف ُ عَنّا وَ عافِنا فَقَد مَدَدنا الَيك َ ايدِيَنا فَهِي َ بِذِلَّةِ الاعتِراف ِ مَوسُومَةٌ اللّهُم َّ فَاعطِنا في هذِه ِ العَشِيَّةِ ما سَأَلناك َ وَ اكفِنا مَا استَكفَيناك َ فَلا كافِي َ لَنا سِواك َ وَ لا رَب َّ لَنا غَيرُك َ نافِذٌ فينا حُكمُك َ مُحيطٌ بِنا عِلمُك َ عَدل ٌ فينا قَضاؤُك َ اقض ِ لَنَا الخَيرَ وَ اجعَلنا مِن اهل ِ الخَيرِ اللّهُم َّ اوجِب لَنا بِجُودِك َ عَظيم َ الأَجرِ وَ كَريم َ الذُّخرِ وَ دَوام َ اليُسرِ وَ اغفِر لَنا ذُنُوبَنا أَجمَعِين َ وَ لا تُهلِكنا مَع َ الهالِكين َ وَ لا تَصرِف عَنّا رَأفَتَك َ وَ رَحمَتَك َ يا ارحَم َ الرّاحِمين َ اللّهُم َّ اجعَلنا في هذَا الوَقت ِ مِمَّن سَأَلَك َ فَاعطَيتَه ُ وَ شَكَرَك َ فَزِدتَه ُ وَ ثاب َ الَيك َ فَقَبِلتَه ُ وَ تَنَصَّل َ الَيك َ مِن ذُنُوبِه ِ كُلِّها فَغَفَرتَها لَه ُ يا ذَا الجَلال ِ وَ الإِكرام ِ اللّهُم َّ وَ نَقِّنا وَ سَدِّدنا وَ اقبَل تَضَرُّعَنا يا خَيرَ مَن سُئِل َ وَ يا

ارحَم َ مَن ِ استُرحِم َ يا مَن لا يَخفي عَلَيه ِ اغماض ُ الجُفُون ِ وَ لا لَحظُ العُيُون ِ وَ لا مَا استَقَرَّ فِي المَكنُون ِ وَ لا مَا انطَوَت عَلَيه ِ مُضمَرات ُ القُلُوب ِ أَلا كُل ُّ ذلِك َ قَد احصاه ُ عِلمُك َ وَ وَسِعَه ُ حِلمُك َ سُبحانَك َ وَ تَعالَيت َ عَمّا يَقُول ُ الظّالِمُون َ عُلُوّاً كَبيراً تُسَبِّح ُ لَك َ السَّماوات ُ السَّبع ُ وَ الأَرَضُون َ وَ مَن فيهِن َّ وَ ان مِن شَي ءٍ الّا يُسَبِّح ُ بِحَمدِك َ فَلَك َ الحَمدُ وَ المَجدُ وَ عُلُوُّ الجَدِّ يا ذَا الجَلال ِ وَ الإِكرام ِ وَ الفَضل ِ وَ الإِنعام ِ وَ الأَيادي الجِسام ِ وَ انت َ الجَوادُ الكَريم ُ الرَّءُوف ُ الرَّحيم ُ اللّهُم َّ اوسِع عَلَي َّ مِن رِزقِك َ الحَلال ِ وَ عافِني في بَدَني وَ ديني وَ امِن خَوفي وَ اعتِق رَقَبَتي مِن َ النّارِ اللّهُم َّ لا تَمكُر بي وَ لا تَستَدرِجني وَ لا تَخدَعني وَ ادرَأ صفحه : 261 عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِن ِّ وَ الإِنس ِ پس سر و ديده خود را به سوي آسمان بلند گردانيد و از ديده هاي مباركش اشك زياد جاري بود، به صداي بلند گفت: يا اسمَع َ السّامِعين َ يا ابصَرَ النّاظِرين َ وَ يا اسرَع َ الحاسِبين َ وَ يا ارحَم َ الرّاحِمين َ صَل ِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ السّادَةِ المَيامين ِ وَ اسأَلُك َ اللّهُم َّ حاجَتِي َ الَّتي ان أَعطَيتَنيها لَم يَضُرَّني ما مَنَعتَني وَ ان مَنَعتَنيها لَم يَنفَعني ما اعطَيتَني أَسأَلُك َ فَكاك َ رَقَبَتي مِن َ النّارِ لا إِله َ الّا انت َ وَحدَك َ لا شَريك َ لَك َ لَك َ المُلك ُ وَ لَك َ الحَمدُ وَ انت َ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ يا رَب ِّ يا رَب ِّ پس مكرّر مي گفت يا رَب ِّ و كساني كه دور آن حضرت بودند همگي گوش داده بودند به دعاي آن حضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن، پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا آفتاب

غروب كرد و روانه جانب مشعر الحرام شدند. سيّد بن طاوس در اقبال بعد از يا رَب ِّ يا رَب ِّ يا رَب ِّ اين زيادتي را ذكر فرموده اند: إِلهي انَا الفَقيرُ في غِناي َ فَكَيف َ لا أَكُون ُ فَقيراً في فَقري إِلهي انَا الجاهِل ُ في عِلمي فَكَيف َ لا أَكُون ُ جَهُولًا في جَهلي إِلهي إِن َّ اختِلاف َ تَدبيرِك َ وَ سُرعَةَ طَواءِ مَقاديرِك َ مَنَعا عِبادَك َ العارِفين َ بِك َ عَن ِ السُّكُون ِ الي عَطاءِ وَ اليَأس ِ مِنك َ في بَلاءٍ إِلهي مِنّي ما يَليق ُ بِلُؤمي وَ مِنك َ ما يَليق ُ بِكَرَمِك َ إِلهي وَصَفت َ نَفسَك َ بِاللُّطف ِ وَ الرَّأفَةِ لي قَبل َ وُجُودِ ضَعفي أَ فَتَمنَعُني مِنهُما بَعدَ وُجُودِ ضَعفي إِلهي ان ظَهَرَت ِ المَحاسِن ُ مِنّي فَبِفَضلِك َ وَ لَك َ المِنَّةُ عَلَي َّ وَ ان ظَهَرَت ِ المَساوي مِنّي فَبِعَدلِك َ وَ لَك َ الحُجَّةُ عَلَي َّ إِلهي كَيف َ تَكِلُني وَ قَد تَكَفَّلت َ لي وَ كَيف َ اضام ُ وَ انت َ النّاصِرُ لي ام كَيف َ اخيب ُ وَ انت َ الحَفِي ُّ بي ها انَا أَتَوَسَّل ُ الَيك َ بِفَقري الَيك َ وَ كَيف َ أَتَوَسَّل ُ الَيك َ بِما هُوَ محال ٌ ان يَصِل َ الَيك َ ام كَيف َ اشكُو الَيك َ حالي وَ هُوَ لا يَخفي عَلَيك َ ام كَيف َ اتَرجِم ُ بِمَقالي وَ هُوَ مِنك َ بَرَزٌ الَيك َ ام كَيف َ تُخَيِّب ُ امالي صفحه : 262 وَ هِي َ قَد وَفَدَت الَيك َ ام كَيف َ لا تُحسِن ُ احوالي وَ بِك َ قامَت إِلهي ما الطَفَك َ بي مَع َ عَظيم ِ جَهلي وَ ما ارحَمَك َ بي مَع َ قَبيح ِ فِعلي إِلهي ما اقرَبَك َ مِنّي وَ ابعَدَني عَنك َ وَ ما ارافَك َ بي فَمَا الَّذِي يَحجُبُني عَنك َ إِلهي عَلِمت ُ بِاختِلاف ِ الاثارِ وَ تَنَقُّلات ِ الاطوارِ ان َّ مُرادَك َ مِنّي ان تَتَعَرَّف َ الَي َّ في كُل َّ شَي ءٍ حَتّي لا أَجهَلَك َ في شَي ءٍ إِلهي كُلَّما اخرَسَني لُؤمي انطَقَني كَرَمُك َ وَ كُلَّما ايَسَتني اوصافي اطمَعَتني مِنَنُك َ إِلهي مَن

كانَت مَحاسِنُه ُ مَساوِي َ فَكَيف َ لا تَكُون ُ مَساويه ِ مَساوِي َ وَ مَن كانَت حَقائِقُه ُ دَعاوِي َ فَكَيف َ لا تَكُون ُ دَعاويه ِ دَعاوِي َ إِلهي حُكمُك َ النّافِذُ وَ مَشِيَّتُك َ القاهِرَةُ لَم يَترُكا لِذي مَقال ٍ مَقالًا وَ لا لِذي حال ٍ حالًا إِلهي كَم مِن طاعَةٍ بَنَيتُها وَ حالَةٍ شَيَّدتُها هَدَم َ اعتِمادي عَلَيها عَدلُك َ بَل اقالَني مِنها فَضلُك َ إِلهي انَّك َ تَعلَم ُ انّي وَ ان لَم تَدُم ِ الطّاعَةُ مِنّي فِعلًا جَزماً فَقَد دامَت مَحَبَّةً وَ عَزماً إِلهي كَيف َ اعزِم ُ وَ انت َ القاهِرُ وَ كَيف َ لا أَعزِم ُ وَ انت َ الامِرُ إِلهي تَرَدُّدي فِي الاثارِ يُوجِب ُ بُعدَ المَزارِ فَاجمَعني عَلَيك َ بِخِدمَةٍ تُوصِلُني الَيك َ كَيف َ يُستَدَل ُّ عَلَيك َ بِما هُوَ في وُجُودِه ِ مُفتَقِرٌ الَيك َ أَ يَكُون ُ لِغَيرِك َ مِن َ الظُّهُورِ ما لَيس َ لَك َ حَتّي يَكُون َ هُوَ المُظهِرَ لَك َ مَتي غِبت َ حَتّي تَحتاج َ الي دَليل ٍ يَدُل ُّ عَلَيك َ وَ مَتي بَعُدت َ حَتّي تَكُون َ الاثارُ هِي َ الَّتي تُوصِل ُ الَيك َ عَمِيَت عَين ٌ لا تَراك َ عَلَيها رَقيباً وَ خَسِرَت صَفقَةُ عَبدٍ لَم تَجعَل لَه ُ مِن حُبِّك َ نَصِيباً إِلهي امَرت َ بِالرُّجُوع ِ الَي الاثارِ فَارجِعني الَيك َ بِكِسوَةِ الانوارِ وَ هِدايَةِ الاستِبصارِ حَتّي ارجِع َ الَيك َ مِنها كَما دَخَلت ُ الَيك َ مِنها مَصُون َ السِّرِّ عَن ِ النَّظَرِ الَيها وَ مَرفُوع َ الهِمَّةِ عَن ِ الاعتِمادِ عَلَيها انَّك َ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ إِلهي هذا ذُلّي ظاهِرٌ بَين َ يَدَيك َ وَ هذا حالي لا يَخفي عَلَيك َ مِنك َ اطلُب ُ الوُصُول َ الَيك َ وَ بِك َ استَدِل ُّ عَلَيك َ فَاهدِني بِنُورِك َ الَيك َ وَ أَقِمني بِصِدق ِ العُبُودِيَّةِ بَين َ يَدَيك َ إِلهي صفحه : 263 عَلِّمني مِن عِلمِك َ المَخزُون ِ وَ صُنّي بِسِترِك َ المَصُون ِ إِلهي حَقِّقني بِحَقائِق ِ اهل ِ القُرب ِ وَ اسلُك بي مَسلَك َ اهل ِ الجَذب ِ إِلهي اغنِني بِتَدبيرِك َ لي عَن تَدبيري وَ بِاختِيارِك َ عَن اختِياري وَ اوقِفني عَلي مَراكِزِ اضطِراري إِلهي اخرِجني مِن ذُل ِّ

نَفسي وَ طَهِّرني مِن شَكّي وَ شِركي قَبل َ حُلُول ِ رَمسي بِك َ انتَصِرُ فَانصُرني وَ عَلَيك َ اتَوَكَّل ُ فَلا تَكِلني وَ ايّاك َ أَسأَل ُ فَلا تُخَيِّبني وَ في فَضلِك َ ارغَب ُ فَلا تَحرِمني وَ بِجَنابِك َ انتَسِب ُ فَلا تُبعِدني وَ بِبابِك َ اقِف ُ فَلا تَطرُدني إِلهي تَقَدَّس َ رِضاك َ ان يَكُون َ لَه ُ عِلَّةٌ مِنك َ فَكَيف َ يَكُون ُ لَه ُ عِلَّةٌ مِنّي إِلهي انت َ الغَنِي ُّ بِذاتِك َ ان يَصِل َ الَيك َ النَّفع ُ مِنك َ فَكَيف َ لا تَكُون ُ غَنِيّا عَنّي إِلهي إِن َّ القَضاءَ وَ القَدَرَ يُمَنّيني وَ ان َّ الهَوي بِوَثائِق ِ الشَّهوَةِ اسَرَني فَكُن انت َ النَّصيرَ لي حَتّي تَنصُرَني وَ تُبَصِّرَني وَ اغنِني بِفَضلِك َ حَتّي استَغنِي َ بِك َ عَن طَلَبي انت َ الَّذِي اشرَقت َ الانوارَ في قُلُوب ِ أَولِيائِك َ حَتّي عَرَفُوك َ وَ وَحَّدُوك َ وَ انت َ الَّذِي ازَلت َ الاغيارَ عَن قُلُوب ِ أَحِبّائِك َ حَتّي لَم يُحِبُّوا سِواك َ وَ لَم يَلجَئُوا الي غَيرِك َ انت َ المُونِس ُ لَهُم حَيث ُ أَوحَشَتهُم ُ العَوالِم ُ وَ انت َ الَّذِي هَدَيتَهُم حَيث ُ استَبانَت لَهُم ُ المَعالِم ُ ما ذا وَجَدَ مَن فَقَدَك َ وَ مَا الَّذي فَقَدَ مَن وَجَدَك َ لَقَد خاب َ مَن رَضِي َ دُونَك َ بَدَلًا وَ لَقَد خَسِرَ مَن بَغي عَنك َ مُتَحَوِّلًا كَيف َ يُرجي سِواك َ وَ انت َ ما قَطَعت َ الاحسان َ وَ كَيف َ يُطلَب ُ مِن غَيرِك َ وَ انت َ ما بَدَّلت َ عادَةَ الامتِنان ِ يا مَن اذاق َ احِبّاءَه ُ حَلاوَةَ المُؤانَسَةِ فَقامُوا بَين َ يَدَيه ِ مُتَمَلِّقين َ وَ يا مَن البَس َ أَولِياءَه ُ مَلابِس َ هَيبَتِه ِ فَقامُوا بَين َ يَدَيه ِ مُستَغفِرين َ انت َ الذّاكِرُ قَبل ُ الذّاكِرين َ وَ انت َ البادي بِالإِحسان ِ قَبل َ تَوَجُّه ِ العابِدين َ وَ انت َ الجَوادُ بِالعَطاءِ قَبل َ طَلَب ِ الطّالِبين َ وَ انت َ الوَهّاب ُ ثُم َّ لِما وَهَبت َ لَنا مِن َ المُستَقرِضين َ إِلهِي اطلُبني بِرَحمَتِك َ حَتّي اصِل َ الَيك َ وَ اجذِبني بِمَنِّك َ حَتّي اقبِل َ عَلَيك َ إِلهي إِن َّ رَجائي صفحه : 264 لا يَنقَطِع ُ عَنك َ وَ ان عَصَيتُك َ كَما ان َّ خَوفي لا

يُزايِلُني وَ ان اطَعتُك َ فَقَد دَفَعَتنِي العَوالِم ُ الَيك َ وَ قَد أَوقَعَني عِلمي بِكَرَمِك َ عَلَيك َ إِلهي كَيف َ اخيب ُ وَ انت َ امَلي ام كَيف َ اهان ُ وَ عَلَيك َ مُتَّكَلي إِلهي كَيف َ استَعِزُّ وَ فِي الذِّلَّةِ اركَزتَني ام كَيف َ لا أَستَعِزُّ وَ الَيك َ نَسَبتَني إِلهي كَيف َ لا أَفتَقِرُ وَ انت َ الَّذِي فِي الفُقَراءِ اقَمتَني ام كَيف َ افتَقِرُ وَ انت َ الَّذِي بِجُودِك َ اغنَيتَني وَ انت َ الَّذِي لا إِله َ غَيرُك َ تَعَرَّفت َ لِكُل ِّ شَي ءٍ فَما جَهِلَك َ شَي ءٌ وَ انت َ الَّذِي تَعَرَّفت َ الَي َّ في كُل ِّ شَي ءٍ فَرَايتُك َ ظاهِراً في كُل ِّ وَ انت َ الظّاهِرُ لِكُل ِّ شَي ءٍ يا مَن ِ استَوي بِرَحمانِيَّتِه ِ فَصارَ العَرش ُ غَيباً في ذاتِه ِ مَحَقت َ الاثارَ بِالآثارِ وَ مَحَوت َ الاغيارَ بِمُحيطات ِ افلاك ِ الانوارِ يا مَن ِ احتَجَب َ في سُرادِقات ِ عَرشِه ِ عَن ان تُدرِكَه ُ الابصارُ يا مَن تَجَلّي بِكَمال ِ بَهائِه ِ فَتَحَقَّقَت عَظَمَتُه ُ الاستِواءَ كَيف َ تَخفي وَ انت َ الظّاهِرُ ام كَيف َ تَغيب ُ وَ انت َ الرَّقيب ُ الحاضِرُ انَّك َ عَلي كُل ِّ شَي ءٍ قَديرٌ وَ الحَمدُ لِلّه ِ وَحدَه ُ.

(مناجات پانزده گانه (خمسة عشر) امام زين العابدين عليه السلام)

1 (مناجات توبه كنندگان)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي أَلبَسَتنِي الخَطَايَا ثَوب َ مَذَلَّتِي وَ جَلَّلَنِي التَّبَاعُدُ مِنك َ لِبَاس َ مَسكَنَتِي وَ أَمَات َ قَلبِي عَظِيم ُ جِنَايَتِي فَأَحيِه ِ بِتَوبَةٍ مِنك َ يَا أَمَلِي وَ بُغيَتِي وَ يَا سُؤلِي وَ مُنيَتِي فَوَعِزَّتِك َ ما أَجِدُ لِذُنُوبِي سِوَاك َ غَافِرا وَ لا أَرَي لِكَسرِي غَيرَك َ جَابِرا وَ قَد خَضَعت ُ بِالإِنَابَةِ إِلَيك َ وَ عَنَوت ُ بِالاستِكَانَةِ لَدَيك َ فَإِن طَرَدتَنِي مِن بَابِك َ فَبِمَن أَلُوذُ وَ إِن رَدَدتَنِي عَن جَنَابِك َ فَبِمَن أَعُوذُ فَوَا أَسَفَاه مِن صفحه : 265 خَجلَتِي وَ افتِضَاحِي وَ وَ ا لَهفَاه مِن سُوءِ عَمَلِي وَ اجتِرَاحِي أَسأَلُك َ يَا غَافِرَ الذَّنب ِ الكَبِيرِ وَ يَا جَابِرَ العَظم ِ الكَسِيرِ أَن تَهَب َ لِي مُوبِقَات ِ الجَرَائِرِ وَ تَستُرَ عَلَي َّ فَاضِحَات ِ السَّرَائِرِ وَ لا تُخلِنِي فِي مَشهَدِ القِيَامَةِ مِن

بَردِ عَفوِك َ وَ غَفرِك َ وَ لا تُعرِنِي مِن جَمِيل ِ صَفحِك َ وَ سَترِك َ إِلهِي ظَلِّل عَلَي ذُنُوبِي غَمَام َ رَحمَتِك َ وَ أَرسِل عَلَي عُيُوبِي سَحَاب َ رَأفَتِك َ إِلهِي هَل يَرجِع ُ العَبدُ الآبِق ُ إِلا إِلَي مَولاه ُ أَم هَل يُجِيرُه ُ مِن سَخَطِه ِ أَحَدٌ سِوَاه ُ إِلهِي إِن كَان َ النَّدَم ُ عَلَي الذَّنب ِ تَوبَةً فَإِنِّي وَ عِزَّتِك َ مِن َ النَّادِمِين َ وَ إِن كَان َ الاستِغفَارُ مِن َ الخَطِيئَةِ حِطَّةً فَإِنِّي لَك َ مِن َ المُستَغفِرِين َ لَك َ العُتبَي حَتَّي تَرضَي إِلهِي بِقُدرَتِك َ عَلَي َّ تُب عَلَي َّ وَ بِحِلمِك َ عَنِّي اعف ُ عَنِّي وَ بِعِلمِك َ بِي ارفَق بِي إِلهِي أَنت َ الَّذِي فَتَحت َ لِعِبَادِك َ بَابا إِلَي عَفوِك َ سَمَّيتَه ُ التَّوبَةَ فَقُلت َ تُوبُوا إِلَي اللّه ِ تَوبَةً نَصُوحا فَمَا عُذرُ مَن أَغفَل َ دُخُول َ البَاب ِ بَعدَ فَتحِه ِ إِلهِي إِن كَان َ قَبُح َ الذَّنب ُ مِن عَبدِك َ فَليَحسُن ِ العَفوُ مِن عِندِك َ إِلهِي ما أَنَا بِأَوَّل ِ مَن عَصَاك َ فَتُبت َ عَلَيه ِ وَ تَعَرَّض َ لِمَعرُوفِك َ فَجُدت َ عَلَيه ِ يَا مُجِيب َ المُضطَرِّ يَا كَاشِف َ الضُّرِّ يَا عَظِيم َ البِرِّ يَا عَلِيما بِمَا فِي السِّرِّ يَا جَمِيل َ السِّترِ [السَّترِ] استَشفَعت ُ بِجُودِك َ وَ كَرَمِك َ إِلَيك َ وَ تَوَسَّلت ُ بِجَنَابِك َ [بِجِنَانِك َ] وَ تَرَحُّمِك َ لَدَيك َ فَاستَجِب دُعَائِي وَ لا تُخَيِّب فِيك َ رَجَائِي وَ تَقَبَّل تَوبَتِي وَ كَفِّر خَطِيئَتِي بِمَنِّك َ وَ رَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

2 (مناجاة شاكين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي إِلَيك َ أَشكُو نَفسا بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَي الخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيك َ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِك َ مُتَعَرِّضَةً تَسلُك ُ بِي مَسَالِك َ المَهَالِك ِ وَ تَجعَلُنِي صفحه : 266 عِندَك َ أَهوَن َ هَالِك ٍ كَثِيرَةَ العِلَل ِ طَوِيلَةَ الأَمَل ِ إِن مَسَّهَا الشَّرُّ تَجزَع ُ وَ إِن مَسَّهَا الخَيرُ تَمنَع ُ مَيَّالَةً إِلَي اللَّعِب ِ وَ اللَّهوِ مَملُوَّةً بِالغَفلَةِ وَ السَّهوِ تُسرِع ُ بِي إِلَي الحَوبَةِ وَ تُسَوِّفُنِي بِالتَّوبَةِ إِلهِي أَشكُو إِلَيك َ عَدُوّا يُضِلُّنِي وَ شَيطَانا يُغوِينِي قَد مَلَأَ بِالوَسوَاس ِ صَدرِي وَ أَحَاطَت هَوَاجِسُه ُ بِقَلبِي

يُعَاضِدُ لِي َ الهَوَي وَ يُزَيِّن ُ لِي حُب َّ الدُّنيَا وَ يَحُول ُ بَينِي وَ بَين َ الطَّاعَةِ وَ الزُّلفَي إِلهِي إِلَيك َ أَشكُو قَلبا قَاسِيا مَع َ الوَسوَاس ِ مُتَقَلِّبا وَ بِالرَّين ِ وَ الطَّبع ِ مُتَلَبِّسا وَ عَينا عَن ِ البُكَاءِ مِن خَوفِك َ جَامِدَةً وَ إِلَي ما يَسُرُّهَا طَامِحَةً إِلهي لا حَول َ لِي وَ لا قُوَّةَ إِلا بِقُدرَتِك َ وَ لا نَجَاةَ لِي مِن مَكَارِه ِ الدُّنيَا إِلا بِعِصمَتِك َ فَأَسأَلُك َ بِبَلاغَةِ حِكمَتِك َ وَ نَفَاذِ مَشِيَّتِك َ أَن لا تَجعَلَنِي لِغَيرِ جُودِك َ مُتَعَرِّضا وَ لا تُصَيِّرَنِي لِلفِتَن ِ غَرَضا وَ كُن لِي عَلَي الأَعدَاءِ نَاصِرا وَ عَلَي المَخَازِي وَ العُيُوب ِ سَاتِرا وَ مِن َ البَلاءِ [البَلايَا] وَاقِيا وَ عَن ِ المَعَاصِي عَاصِما بِرَأفَتِك َ وَ رَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

3 (مناجات خائفين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي أَ تَرَاك َ بَعدَ الإِيمَان ِ بِك َ تُعَذِّبُنِي أَم بَعدَ حُبِّي إِيَّاك َ تُبَعِّدُنِي أَم مَع َ رَجَائِي لِرَحمَتِك َ وَ صَفحِك َ تَحرِمُنِي أَم مَع َ استِجارَتِي بِعَفوِك َ تُسلِمُنِي حَاشَا لِوَجهِك َ الكَرِيم ِ أَن تُخَيِّبَنِي لَيت َ شِعرِي أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتنِي أُمِّي أَم لِلعَنَاءِ رَبَّتنِي فَلَيتَها لَم تَلِدنِي وَ لَم تُرَبِّنِي وَ لَيتَنِي عَلِمت ُ أَ مِن أَهل ِ السَّعَادَةِ جَعَلتَنِي وَ بِقُربِك َ وَ جِوَارِك َ خَصَصتَنِي فَتَقَرَّ بِذَلِك َ عَينِي وَ تَطمَئِن َّ لَه ُ نَفسِي إِلهِي هَل تُسَوِّدُ وُجُوها خَرَّت سَاجِدَةً لِعَظَمَتِك َ أَو تُخرِس ُ أَلسِنَةً صفحه : 267 نَطَقَت بِالثَّنَاءِ عَلَي مَجدِك َ وَ جَلالَتِك َ أَو تَطبَع ُ عَلَي قُلُوب ٍ انطَوَت عَلَي مَحَبَّتِك َ أَو تُصِم ُّ أَسمَاعا تَلَذَّذَت بِسَمَاع ِ ذِكرِك َ فِي إِرَادَتِك َ أَو تَغُل ُّ أَكُفّا رَفَعَتهَا الآمَال ُ إِلَيك َ رَجَاءَ رَأفَتِك َ أَو تُعَاقِب ُ أَبدَانا عَمِلَت بِطَاعَتِك َ حَتَّي نَحِلَت فِي مُجَاهَدَتِك َ أَو تُعَذِّب ُ أَرجُلا سَعَت فِي عِبَادَتِك َ إِلهِي لا تُغلِق عَلَي مُوَحِّدِيك َ أَبوَاب َ رَحمَتِك َ وَ لا تَحجُب مُشتَاقِيك َ عَن ِ النَّظَرِ إِلَي جَمِيل ِ رُؤيَتِك َ إِلهِي نَفس ٌ أَعزَزتَهَا بِتَوحِيدِك َ كَيف َ تُذِلُّهَا بِمَهَانَةِ هِجرَانِك َ وَ ضَمِيرٌ انعَقَدَ

عَلَي مَوَدَّتِك َ كَيف َ تُحرِقُه ُ بِحَرَارَةِ نِيرَانِك َ إِلهِي أَجِرنِي مِن أَلِيم ِ غَضَبِك َ وَ عَظِيم ِ سَخَطِك َ يَا حَنَّان ُ يَا مَنَّان ُ يَا رَحِيم ُ يَا رَحمَان ُ يَا جَبَّارُ يَا قَهَّارُ يَا غَفَّارُ يَا سَتَّارُ نَجِّنِي بِرَحمَتِك َ مِن عَذَاب ِ النَّار وَ فَضِيحَةِ العَارِ إِذَا امتَازَ الأَخيَارُ مِن َ الأَشرَارِ وَ حَالَت ِ الأَحوَال ُ وَ هَالَت ِ الأَهوَال ُ وَ قَرُب َ المُحسِنُون َ وَ بَعُدَ المُسِيئُون َ وَ وُفِّيَت كُل ُّ نَفس ٍ ما كَسَبَت وَ هُم لا يُظلَمُون َ

4 (مناجاة اميدواران)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) يَا مَن إِذَا سَأَلَه ُ عَبدٌ أَعطَاه ُ وَ إِذَا أَمَّل َ ما عِندَه ُ بَلَّغَه ُ مُنَاه ُ وَ إِذَا أَقبَل َ عَلَيه ِ قَرَّبَه ُ وَ أَدنَاه ُ وَ إِذَا جَاهَرَه ُ بِالعِصيَان ِ سَتَرَ عَلَي ذَنبِه ِ وَ غَطَّاه ُ وَ إِذَا تَوَكَّل َ عَلَيه ِ أَحسَبَه ُ وَ كَفَاه ُ إِلهِي مَن ِ الَّذِي نَزَل َ بِك َ مُلتَمِسا قِرَاك َ فَمَا قَرَيتَه ُ وَ مَن ِ الَّذِي أَنَاخ َ بِبَابِك َ مُرتَجِيا نَدَاك َ فَمَا أَولَيتَه ُ أَ يَحسُن ُ أَن أَرجِع َ عَن بَابِك َ بِالخَيبَةِ مَصرُوفا وَ لَست ُ أَعرِف ُ سِوَاك َ مَولًي بِالإِحسَان ِ مَوصُوفا كَيف َ أَرجُو غَيرَك َ وَ الخَيرُ كُلُّه ُ بِيَدِك َ وَ كَيف َ أُؤَمِّل ُ سِوَاك َ وَ الخَلق ُ وَ الأَمرُ لَك َ أَ أَقطَع ُ رَجَائِي مِنك َ وَ قَد أَولَيتَنِي ما لَم أَسأَله ُ مِن فَضلِك َ أَم تُفقِرُنِي إِلَي مِثلِي وَ أَنَا صفحه : 268 أَعتَصِم ُ بِحَبلِك َ يَا مَن سَعِدَ بِرَحمَتِه ِ القَاصِدُون َ وَ لَم يَشق َ بِنَقِمَتِه ِ المُستَغفِرُون َ كَيف َ أَنسَاك َ وَ لَم تَزَل ذَاكِرِي وَ كَيف َ أَلهُو عَنك َ وَ أَنت َ مُرَاقِبِي إِلهِي بِذَيل ِ كَرَمِك َ أَعلَقت ُ يَدِي وَ لِنَيل ِ عَطاياك َ بَسَطت ُ أَمَلِي فَأَخلِصنِي بِخَالِصَةِ تَوحِيدِك َ وَ اجعَلنِي مِن صَفوَةِ عَبِيدِك َ يَا مَن كُل ُّ هَارِب ٍ إِلَيه ِ يَلتَجِئ ُ وَ كُل ُّ طَالِب ٍ إِيَّاه ُ يَرتَجِي يَا خَيرَ مَرجُوٍّ وَ يَا أَكرَم َ مَدعُوٍّ وَ يَا مَن لا يُرَدُّ سَائِلُه ُ [يَرُدُّ سَائِلَه ُ] وَ لا يُخَيَّب ُ آمِلُه ُ [يُخَيِّب ُ آمِلَه ُ] يَا مَن بَابُه ُ مَفتُوح ٌ لِدَاعِيه ِ

وَ حِجَابُه ُ مَرفُوع ٌ لِرَاجِيه ِ أَسأَلُك َ بِكَرَمِك َ أَن تَمُن َّ عَلَي َّ مِن عَطَائِك َ بِمَا تَقِرُّ [تَقَرُّ] بِه ِ عَينِي وَ مِن رَجَائِك َ بِمَا تَطمَئِن ُّ بِه ِ نَفسِي وَ مِن َ اليَقِين ِ بِمَا تُهَوِّن ُ بِه ِ عَلَي َّ مُصِيبَات ِ الدُّنيَا وَ تَجلُو بِه ِ عَن بَصِيرَتِي غَشَوَات ِ العَمَي بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

5 (مناجاة راغبين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي إِن كَان َ قَل َّ زَادِي فِي المَسِيرِ إِلَيك َ فَلَقَد حَسُن َ ظَنِّي بِالتَّوَكُّل ِ عَلَيك َ وَ إِن كَان َ جُرمِي قَد أَخَافَنِي مِن عُقُوبَتِك َ فَإِن َّ رَجَائِي قَد أَشعَرَنِي بِالأَمن ِ مِن نِقمَتِك َ وَ إِن كَان َ ذَنبِي قَد عَرَضَنِي لِعِقَابِك َ فَقَد آذَنَنِي حُسن ُ ثِقَتِي بِثَوَابِك َ وَ إِن أَنَامَتنِي الغَفلَةُ عَن ِ الاستِعدَادِ لِلِقَائِك َ فَقَد نَبَّهَتنِي المَعرِفَةُ بِكَرَمِك َ وَ آلائِك َ وَ إِن أَوحَش َ ما بَينِي وَ بَينَك َ فَرطُ العِصيَان ِ وَ الطُّغيَان ِ فَقَد آنَسَنِي بُشرَي الغُفرَان ِ وَ الرِّضوَان ِ أَسأَلُك َ بِسُبُحَات ِ وَجهِك َ وَ بِأَنوَارِ قُدسِك َ وَ أَبتَهِل ُ إِلَيك َ بِعَوَاطِف ِ رَحمَتِك َ وَ لَطَائِف ِ بِرِّك َ أَن تُحَقِّق َ ظَنِّي بِمَا أُؤَمِّلُه ُ مِن جَزِيل ِ إِكرَامِك َ وَ جَمِيل ِ إِنعَامِك َ فِي القُربَي مِنك َ وَ الزُّلفَي لَدَيك َ وَ صفحه : 269 التَّمَتُّع ِ بِالنَّظَرِ إِلَيك َ وَ هَا أَنَا مُتَعَرِّض ٌ لِنَفَحَات ِ رَوحِك َ وَ عَطفِك َ وَ مُنتَجِع ٌ غَيث َ جُودِك َ وَ لُطفِك َ فَارٌّ مِن سَخَطِك َ إِلَي رِضَاك َ هَارِب ٌ مِنك َ إِلَيك َ رَاج ٍ أَحسَن َ ما لَدَيك َ مُعَوِّل ٌ عَلَي مَوَاهِبِك َ مُفتَقِرٌ إِلَي رِعَايَتِك َ إِلهِي ما بَدَأت َ بِه ِ مِن فَضلِك َ فَتَمِّمه ُ وَ ما وَهَبت َ لِي مِن كَرَمِك َ فَلا تَسلُبه ُ وَ ما سَتَرتَه ُ عَلَي َّ بِحِلمِك َ فَلا تَهتِكه ُ وَ ما عَلِمتَه ُ مِن قَبِيح ِ فِعلِي فَاغفِره ُ إِلهِي استَشفَعت ُ بِك َ إِلَيك َ وَ استَجَرت ُ بِك َ مِنك َ أَتَيتُك َ طَامِعا فِي إِحسَانِك َ رَاغِبا فِي امتِنَانِك َ مُستَسقِيا وَابِل َ طَولِك َ مُستَمطِرا غَمَام َ فَضلِك َ طَالِبا مَرضَاتَك َ قَاصِدا جَنَابَك َ وَارِدا شَرِيعَةَ رِفدِك َ مُلتَمِسا سَنِي َّ الخَيرَات ِ مِن عِندِك َ وَافِدا إِلَي حَضرَةِ جَمَالِك َ مُرِيدا وَجهَك َ

طَارِقا بَابَك َ مُستَكِينا لِعَظَمَتِك َ وَ جَلالِك َ فَافعَل بِي ما أَنت َ أَهلُه ُ مِن َ المَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ لا تَفعَل بِي ما أَنَا أَهلُه ُ مِن َ العَذَاب ِ وَ النِّقمَةِ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

6 (مناجاة شاكرين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي أَذهَلَنِي عَن إِقَامَةِ شُكرِك َ تَتَابُع ُ طَولِك َ وَ أَعجَزَنِي عَن إِحصَاءِ ثَنَائِك َ فَيض ُ فَضلِك َ وَ شَغَلَنِي عَن ذِكرِ مَحَامِدِك َ تَرَادُف ُ عَوَائِدِك َ وَ أَعيَانِي عَن نَشرِ عَوَارِفِك َ تَوَالِي أَيَادِيك َ وَ هَذَا مَقَام ُ مَن ِ اعتَرَف َ بِسُبُوغ ِ النَّعمَاءِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقصِيرِ وَ شَهِدَ عَلَي نَفسِه ِ بِالإِهمَال ِ وَ التَّضيِيع ِ وَ أَنت َ الرَّءُوف ُ الرَّحِيم ُ البَرُّ الكَرِيم ُ الَّذِي لا يُخَيِّب ُ قَاصِدِيه ِ وَ لا يَطرُدُ عَن فِنَائِه ِ آمِلِيه ِ بِسَاحَتِك َ تَحُطُّ رِحَال ُ الرَّاجِين َ وَ بِعَرصَتِك َ تَقِف ُ آمَال ُ المُستَرفِدِين َ فَلا تُقَابِل آمَالَنَا بِالتَّخيِيب ِ وَ الإِيَاس ِ وَ لا تُلبِسنَا سِربَال َ القُنُوطِ وَ الإِبلاس ِ صفحه : 270 إِلهِي تَصَاغَرَ عِندَ تَعَاظُم ِ آلائِك َ شُكرِي وَ تَضَاءَل َ فِي جَنب ِ إِكرَامِك َ إِيَّاي َ ثَنَائِي وَ نَشرِي جَلَّلَتنِي نِعَمُك َ مِن أَنوَارِ الإِيمَان ِ حُلَلا وَ ضَرَبَت عَلَي َّ لَطَائِف ُ بِرِّك َ مِن َ العِزِّ كِلَلا وَ قَلَّدَتنِي مِنَنُك َ قَلائِدَ لا تُحَل ُّ وَ طَوَّقَتنِي أَطوَاقا لا تُفَل ُّ فَآلاؤُك َ جَمَّةٌ ضَعُف َ لِسَانِي عَن إِحصَائِهَا وَ نَعمَاؤُك َ كَثِيرَةٌ قَصُرَ فَهمِي عَن إِدرَاكِهَا فَضلا عَن ِ استِقصَائِهَا فَكَيف َ لِي بِتَحصِيل ِ الشُّكرِ وَ شُكرِي إِيَّاك َ يَفتَقِرُ إِلَي شُكرٍ فَكُلَّمَا قُلت ُ لَك َ الحَمدُ وَجَب َ عَلَي َّ لِذلِك َ أَن أَقُول َ لَك َ الحَمدُ إِلهِي فَكَمَا غَذَّيتَنَا بِلُطفِك َ وَ رَبَّيتَنَا بِصُنعِك َ فَتَمِّم عَلَينا سَوَابِغ َ النِّعَم ِ وَ ادفَع عَنَّا مَكَارِه َ النِّقَم ِ وَ آتِنَا مِن حُظُوظِ الدَّارَين ِ أَرفَعَهَا وَ أَجَلَّهَا عَاجِلا وَ آجِلا وَ لَك َ الحَمدُ عَلَي حُسن ِ بَلائِك َ وَ سُبُوغ ِ نَعمَائِك َ حَمدا يُوَافِق ُ رِضَاك َ وَ يَمتَرِي العَظِيم َ مِن بِرِّك َ وَ نَدَاك َ يَا عَظِيم ُ يَا كَرِيم ُ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

7 (مناجات اطاعت كنندگان خداوند)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) اللّهُم َّ أَلهِمنَا طَاعَتَك َ وَ جَنِّبنَا مَعصِيَتَك َ وَ يَسِّر لَنا بُلُوغ َ ما نَتَمَنَّي مِن ِ ابتِغَاءِ رِضوَانِك َ وَ أَحلِلنَا بُحبُوحَةَ جِنَانِك َ وَ اقشَع عَن بَصَائِرِنَا سَحَاب َ الارتِيَاب ِ وَ اكشِف عَن قُلُوبِنَا أَغشِيَةَ

المِريَةِ وَ الحِجَاب ِ وَ أَزهِق ِ البَاطِل َ عَن ضَمَائِرِنَا وَ أَثبِت ِ الحَق َّ فِي سَرَائِرِنَا فَإِن َّ الشُّكُوك َ وَ الظُّنُون َ لَوَاقِح ُ الفِتَن ِ وَ مُكَدِّرَةٌ لِصَفوِ المَنَائِح ِ وَ المِنَن ِ اللّهُم َّ احمِلنَا فِي سُفُن ِ نَجَاتِك َ وَ مَتِّعنَا بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِك َ وَ أَورِدنَا حِيَاض َ حُبِّك َ وَ أَذِقنَا حَلاوَةَ وُدِّك َ وَ قُربِك َ وَ اجعَل جِهَادَنَا فِيك َ وَ هَمَّنَا فِي طَاعَتِك َ وَ أَخلِص نِيَّاتِنَا فِي مُعَامَلَتِك َ فَإِنَّا بِك َ وَ صفحه : 271 لَك َ وَ لا وَسِيلَةَ لَنا إِلَيك َ إِلا أَنت َ إِلهِي اجعَلنِي مِن َ المُصطَفَين َ الأَخيَارِ وَ أَلحِقنِي بِالصَّالِحِين َ الأَبرَارِ السَّابِقِين َ إِلَي المَكرُمَات ِ المُسَارِعِين َ إِلَي الخَيرَات ِ العَامِلِين َ لِلبَاقِيَات ِ الصَّالِحَات ِ السَّاعِين َ إِلَي رَفِيع ِ الدَّرَجَات ِ إِنَّك َ عَلَي كُل ِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ وَ بِالإِجَابَةِ جَدِيرٌ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

8 (مناجات مريدين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) سُبحَانَك َ ما أَضيَق َ الطُّرُق َ عَلَي مَن لَم تَكُن دَلِيلَه ُ وَ ما أَوضَح َ الحَق َّ عِندَ مَن هَدَيتَه ُ سَبِيلَه ُ إِلهِي فَاسلُك بِنَا سُبُل َ الوُصُول ِ إِلَيك َ وَ سَيِّرنَا فِي أَقرَب ِ الطُّرُق ِ لِلوُفُودِ عَلَيك َ قَرِّب عَلَينا البَعِيدَ وَ سَهِّل عَلَينا العَسِيرَ الشَّدِيدَ وَ أَلحِقنَا بِعِبَادِك َ الَّذِين َ هُم بِالبِدَارِ إِلَيك َ يُسَارِعُون َ وَ بَابَك َ عَلَي الدَّوَام ِ يَطرُقُون َ وَ إِيَّاك َ فِي اللَّيل ِ وَ النَّهَارِ يَعبُدُون َ وَ هُم مِن هَيبَتِك َ مُشفِقُون َ الَّذِين َ صَفَّيت َ لَهُم ُ المَشَارِب َ وَ بَلَّغتَهُم ُ الرَّغَائِب َ وَ أَنجَحت َ لَهُم ُ المَطَالِب َ وَ قَضَيت َ لَهُم مِن فَضلِك َ المَآرِب َ وَ مَلَأت َ لَهُم ضَمَائِرَهُم مِن حُبِّك َ وَ رَوَّيتَهُم مِن صَافِي شِربِك َ فَبِك َ إِلَي لَذِيذِ مُنَاجَاتِك َ وَصَلُوا وَ مِنك َ أَقصَي مَقَاصِدِهِم حَصَّلُوا فَيَا مَن هُوَ عَلَي المُقبِلِين َ عَلَيه ِ مُقبِل ٌ وَ بِالعَطف ِ عَلَيهِم عَائِدٌ مُفضِل ٌ وَ بِالغَافِلِين َ عَن ذِكرِه ِ رَحِيم ٌ رَءُوف ٌ وَ بِجَذبِهِم إِلَي بَابِه ِ وَدُودٌ عَطُوف ٌ أَسأَلُك َ أَن تَجعَلَنِي مِن أَوفَرِهِم مِنك َ حَظّا وَ أَعلاهُم عِندَك َ مَنزِلا وَ أَجزَلِهِم مِن وُدِّك َ قِسما وَ أَفضَلِهِم فِي مَعرِفَتِك َ نَصِيباً

فَقَدِ انقَطَعَت إِلَيك َ هِمَّتِي وَ انصَرَفَت نَحوَك َ رَغبَتِي فَأَنت َ لا غَيرُك َ مُرَادِي وَ لَك َ لا لِسِوَاك َ سَهَرِي وَ سُهَادِي وَ لِقَاؤُك َ قُرَّةُ عَينِي وَ وَصلُك َ مُنَي نَفسِي وَ إِلَيك َ شَوقِي وَ فِي صفحه : 272 مَحَبَّتِك َ وَلَهِي وَ إِلَي هَوَاك َ صَبَابَتِي وَ رِضَاك َ بُغيَتِي وَ رُؤيَتُك َ حَاجَتِي وَ جِوَارُك َ طَلَبِي وَ قُربُك َ غَايَةُ سُؤلِي وَ فِي مُنَاجَاتِك َ رَوحِي وَ رَاحَتِي وَ عِندَك َ دَوَاءُ عِلَّتِي وَ شِفَاءُ غُلَّتِي وَ بَردُ لَوعَتِي وَ كَشف ُ كُربَتِي فَكُن أَنِيسِي فِي وَحشَتِي وَ مُقِيل َ عَثرَتِي وَ غَافِرَ زَلَّتِي وَ قَابِل َ تَوبَتِي وَ مُجِيب َ دَعوَتِي وَ وَلِي َّ عِصمَتِي وَ مُغنِي َ فَاقَتِي وَ لا تَقطَعنِي عَنك َ وَ لا تُبعِدنِي مِنك َ يَا نَعِيمِي وَ جَنَّتِي وَ يَا دُنيَاي َ وَ آخِرَتِي [يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ]

9 (مناجات محبين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي مَن ذَا الَّذِي ذَاق َ حَلاوَةَ مَحَبَّتِك َ فَرَام َ مِنك َ بَدَلا وَ مَن ذَا الَّذِي أَنِس َ بِقُربِك َ فَابتَغَي عَنك َ حِوَلا إِلهِي فَاجعَلنَا مِمَّن ِ اصطَفَيتَه ُ لِقُربِك َ وَ وِلايَتِك َ وَ أَخلَصتَه ُ لِوُدِّك َ وَ مَحَبَّتِك َ وَ شَوَّقتَه ُ إِلَي لِقَائِك َ وَ رَضَّيتَه ُ بِقَضَائِك َ وَ مَنَحتَه ُ بِالنَّظَرِ إِلَي وَجهِك َ وَ حَبَوتَه ُ بِرِضَاك َ وَ أَعَذتَه ُ مِن هَجرِك َ وَ قِلاك َ وَ بَوَّأتَه ُ مَقعَدَ الصِّدق ِ فِي جِوَارِك َ وَ خَصَصتَه ُ بِمَعرِفَتِك َ وَ أَهَّلتَه ُ لِعِبَادَتِك َ وَ هَيَّمت َ قَلبَه ُ لِإِرَادَتِك َ وَ اجتَبَيتَه ُ لِمُشَاهَدَتِك َ وَ أَخلَيت َ وَجهَه ُ لَك َ وَ فَرَّغت َ فُؤَادَه ُ لِحُبِّك َ وَ رَغَّبتَه ُ فِيمَا عِندَك َ وَ أَلهَمتَه ُ ذِكرَك َ وَ أَوزَعتَه ُ شُكرَك َ وَ شَغَلتَه ُ بِطَاعَتِك َ وَ صَيَّرتَه ُ مِن صَالِحِي بَرِيَّتِك َ وَ اختَرتَه ُ لِمُنَاجَاتِك َ وَ قَطَعت َ عَنه ُ كُل َّ شَي ءٍ يَقطَعُه ُ عَنك َ اللّهُم َّ اجعَلنَا مِمَّن دَأبُهُم ُ الارتِيَاح ُ إِلَيك َ وَ الحَنِين ُ وَ دَهرُهُم ُ الزَّفرَةُ وَ الأَنِين ُ جِبَاهُهُم سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِك َ وَ عُيُونُهُم سَاهِرَةٌ فِي خِدمَتِك َ وَ دُمُوعُهُم سَائِلَةٌ مِن خَشيَتِك َ وَ قُلُوبُهُم مُتَعَلِّقَةٌ

بِمَحَبَّتِك َ وَ أَفئِدَتُهُم مُنخَلِعَةٌ مِن مَهَابَتِك َ يَا مَن أَنوَارُ قُدسِه ِ لِأَبصَارِ مُحِبِّيه ِ صفحه : 273 رَائِقَةٌ وَ سُبُحَات ُ وَجهِه ِ لِقُلُوب ِ عَارِفِيه ِ شَائِقَةٌ يَا مُنَي قُلُوب ِ المُشتَاقِين َ وَ يَا غَايَةَ آمَال ِ المُحِبِّين َ أَسأَلُك َ حُبَّك َ وَ حُب َّ مَن يُحِبُّك َ وَ حُب َّ كُل ِّ عَمَل ٍ يُوصِلُنِي إِلَي قُربِك َ وَ أَن تَجعَلَك َ أَحَب َّ إِلَي َّ مِمَّا سِوَاك َ وَ أَن تَجعَل َ حُبِّي إِيَّاك َ قَائِدا إِلَي رِضوَانِك َ وَ شَوقِي إِلَيك َ ذَائِدا عَن عِصيَانِك َ وَ امنُن بِالنَّظَرِ إِلَيك َ عَلَي َّ وَ انظُر بِعَين ِ الوُدِّ وَ العَطف ِ إِلَي َّ وَ لا تَصرِف عَنِّي وَجهَك َ وَ اجعَلنِي مِن أَهل ِ الإِسعَادِ وَ الحِظوَةِ [الحُظوَةِ] عِندَك َ يَا مُجِيب ُ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

10 (مناجات متوسلين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي لَيس َ لِي وَسِيلَةٌ إِلَيك َ إِلا عَوَاطِف ُ رَأفَتِك َ وَ لا لِي ذَرِيعَةٌ إِلَيك َ إِلا عَوَارِف ُ رَحمَتِك َ وَ شَفَاعَةُ نَبِيِّك َ نَبِي ِّ الرَّحمَةِ وَ مُنقِذِ الأُمَّةِ مِن َ الغُمَّةِ فَاجعَلهُمَا لِي سَبَبا إِلَي نَيل ِ غُفرَانِك َ وَ صَيِّرهُمَا لِي وُصلَةً إِلَي الفَوزِ بِرِضوَانِك َ وَ قَد حَل َّ رَجَائِي بِحَرَم ِ كَرَمِك َ وَ حَطَّ طَمَعِي بِفِنَاءِ جُودِك َ فَحَقِّق فِيك َ أَمَلِي وَ اختِم بِالخَيرِ عَمَلِي وَ اجعَلنِي مِن صَفوَتِك َ الَّذِين َ أَحلَلتَهُم بُحبُوحَةَ جَنَّتِك َ وَ بَوَّأتَهُم دَارَ كَرَامَتِك َ وَ أَقرَرت َ أَعيُنَهُم بِالنَّظَرِ إِلَيك َ يَوم َ لِقَائِك َ وَ أَورَثتَهُم مَنَازِل َ الصِّدق ِ فِي جِوَارِك َ يَا مَن لا يَفِدُ الوَافِدُون َ عَلَي أَكرَم َ مِنه ُ وَ لا يَجِدُ القَاصِدُون َ أَرحَم َ مِنه ُ يَا خَيرَ مَن خَلا بِه ِ وَحِيدٌ وَ يَا أَعطَف َ مَن أَوَي إِلَيه ِ طَرِيدٌ إِلَي سَعَةِ عَفوِك َ مَدَدت ُ يَدِي وَ بِذَيل ِ كَرَمِك َ أَعلَقت ُ كَفِّي فَلا تُولِنِي الحِرمَان َ وَ لا تُبلِنِي بِالخَيبَةِ وَ الخُسرَان ِ يَا سَمِيع َ الدُّعَاءِ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ صفحه : 274

11 (مناجات المفتقرين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي كَسرِي لا يَجبُرُه ُ إِلا لُطفُك َ وَ حَنَانُك َ وَ فَقرِي لا يُغنِيه ِ إِلا عَطفُك َ وَ إِحسَانُك َ وَ رَوعَتِي لا يُسَكِّنُهَا إِلا أَمَانُك َ وَ ذِلَّتِي لا يُعِزُّهَا إِلا سُلطَانُك َ وَ أُمنِيَّتِي لا يُبَلِّغُنِيهَا إِلا فَضلُك َ وَ خَلَّتِي لا يَسُدُّهَا إِلا طَولُك َ وَ حَاجَتِي لا يَقضِيهَا غَيرُك َ وَ كَربِي لا يُفَرِّجُه ُ سِوَي رَحمَتِك َ وَ ضُرِّي لا يَكشِفُه ُ غَيرُ رَأفَتِك َ وَ غُلَّتِي لا يُبَرِّدُهَا إِلا وَصلُك َ وَ لَوعَتِي لا يُطفِيهَا إِلا لِقَاؤُك َ وَ شَوقِي إِلَيك َ لا يَبُلُّه ُ إِلا النَّظَرُ إِلَي وَجهِك َ وَ قَرَارِي لا يَقِرُّ دُون َ دُنُوِّي مِنك َ وَ لَهفَتِي لا يَرُدُّهَا إِلا رَوحُك َ وَ سُقمِي لا يَشفِيه ِ إِلا طِبُّك َ وَ غَمِّي لا يُزِيلُه ُ إِلا قُربُك َ وَ جُرحِي لا يُبرِئُه ُ إِلا صَفحُك َ وَ

رَين ُ قَلبِي لا يَجلُوه ُ إِلا عَفوُك َ وَ وَسوَاس ُ صَدرِي لا يُزِيحُه ُ إِلا أَمرُك َ فَيَا مُنتَهَي أَمَل ِ الآمِلِين َ وَ يَا غَايَةَ سُؤل ِ السَّائِلِين َ وَ يَا أَقصَي طَلِبَةِ الطَّالِبِين َ وَ يَا أَعلَي رَغبَةِ الرَّاغِبِين َ وَ يَا وَلِي َّ الصَّالِحِين َ وَ يَا أَمَان َ الخَائِفِين َ وَ يَا مُجِيب َ دَعوَةِ المُضطَرِّين َ وَ يَا ذُخرَ المُعدِمِين َ وَ يَا كَنزَ البَائِسِين َ وَ يَا غِيَاث َ المُستَغِيثِين َ وَ يَا قَاضِي َ حَوَائِج ِ الفُقَرَاءِ وَ المَسَاكِين ِ وَ يَا أَكرَم َ الأَكرَمِين َ وَ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ لَك َ تَخَضُّعِي وَ سُؤَالِي șΠإِلَيك َ تَضَرُّعِي وَ ابتِهَالِي أَسأَلُك َ أَن تُنِيلَنِي مِن رَوح ِ رِضوَانِك َ وَ تُدِيم َ عَلَي َّ نِعَم َ امتِنَانِك َ وَ هَا أَنَا بِبَاب ِ كَرَمِك َ وَاقِف ٌ وَ لِنَفَحَات ِ بِرِّك َ مُتَعَرِّض ٌ وَ بِحَبلِك َ الشَّدِيدِ مُعتَصِم ٌ وَ بِعُروَتِك َ الوُثقَي مُتَمَسِّك ٌ إِلهِي ارحَم عَبدَك َ الذَّلِيل َ ذَا اللِّسَان ِ الكَلِيل ِ وَ العَمَل ِ القَلِيل ِ وَ امنُن عَلَيه ِ بِطَولِك َ الجَزِيل ِ وَ اكنُفه ُ تَحت َ ظِلِّك َ الظَّلِيل ِ يَا كَرِيم ُ يَا جَمِيل ُ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ صفحه : 275

12 (مناجات عارفين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي قَصُرَت ِ الأَلسُن ُ عَن بُلُوغ ِ ثَنَائِك َ كَمَا يَلِيق ُ بِجَلالِك َ وَ عَجَزَت ِ العُقُول ُ عَن إِدرَاك ِ كُنه ِ جَمَالِك َ وَ انحَسَرَت ِ الأَبصَارُ دُون َ النَّظَرِ إِلَي سُبُحَات ِ وَجهِك َ وَ لَم تَجعَل لِلخَلق ِ طَرِيقا إِلَي مَعرِفَتِك َ إِلا بِالعَجزِ عَن مَعرِفَتِك َ إِلهِي فَاجعَلنَا مِن َ الَّذِين َ تَرَسَّخَت أَشجَارُ الشَّوق ِ إِلَيك َ فِي حَدَائِق ِ صُدُورِهِم وَ أَخَذَت لَوعَةُ مَحَبَّتِك َ بِمَجَامِع ِ قُلُوبِهِم فَهُم إِلَي أَوكَارِ الأَفكَارِ يَأوُون َ وَ فِي رِيَاض ِ القُرب ِ وَ المُكَاشَفَةِ يَرتَعُون َ وَ مِن حِيَاض ِ المَحَبَّةِ بِكَأس ِ المُلاطَفَةِ يَكرَعُون َ وَ شَرَائِع َ المُصَافَاةِ يَرِدُون َ قَد كُشِف َ الغِطَاءُ عَن أَبصَارِهِم وَ انجَلَت ظُلمَةُ الرَّيب ِ عَن عَقَائِدِهِم وَ ضَمَائِرِهِم وَ انتَفَت مُخَالَجَةُ الشَّك ِّ عَن قُلُوبِهِم وَ سَرَائِرِهِم وَ انشَرَحَت بِتَحقِيق ِ المَعرِفَةِ صُدُورُهُم وَ عَلَت لِسَبق ِ السَّعَادَةِ فِي الزَّهَادَةِ هِمَمُهُم وَ عَذُب َ فِي مَعِين ِ

المُعَامَلَةِ شِربُهُم وَ طَاب َ فِي مَجلِس ِ الأُنس ِ سِرُّهُم وَ أَمِن َ فِي مَوطِن ِ المَخَافَةِ سِربُهُم وَ اطمَأَنَّت بِالرُّجُوع ِ إِلَي رَب ِّ الأَربَاب ِ أَنفُسُهُم وَ تَيَقَّنَت بِالفَوزِ وَ الفَلاح ِ أَروَاحُهُم وَ قَرَّت بِالنَّظَرِ إِلَي مَحبُوبِهِم أَعيُنُهُم وَ استَقَرَّ بِإِدرَاك ِ السُّؤل ِ وَ نَيل ِ المَأمُول ِ قَرَارُهُم وَ رَبِحَت فِي بَيع ِ الدُّنيَا بِالآخِرَةِ تِجَارَتُهُم إِلهِي ما أَلَذَّ خَوَاطِرَ الإِلهَام ِ بِذِكرِك َ عَلَي القُلُوب ِ وَ ما أَحلَي المَسِيرَ إِلَيك َ بِالأَوهَام ِ فِي مَسَالِك ِ الغُيُوب ِ وَ ما أَطيَب َ طَعم َ حُبِّك َ وَ ما أَعذَب َ شِرب َ قُربِك َ فَأَعِذنَا مِن طَردِك َ وَ إِبعَادِك َ وَ اجعَلنَا مِن أَخَص ِّ عَارِفِيك َ وَ أَصلَح ِ عِبَادِك َ وَ أَصدَق ِ طَائِعِيك َ وَ أَخلَص ِ عُبَّادِك َ يَا عَظِيم ُ يَا جَلِيل ُ يَا كَرِيم ُ يَا مُنِيل ُ بِرَحمَتِك َ وَ مَنِّك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ صفحه : 276

13 (مناجات ذاكرين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي لَو لا الوَاجِب ُ مِن قَبُول ِ أَمرِك َ لَنَزَّهتُك َ مِن [عَن] ذِكرِي إِيَّاك َ عَلَي أَن َّ ذِكرِي لَك َ بِقَدرِي لا بِقَدرِك َ وَ ما عَسَي أَن يَبلُغ َ مِقدَارِي حَتَّي أُجعَل َ مَحَلا لِتَقدِيسِك َ وَ مِن أَعظَم ِ النِّعَم ِ عَلَينا جَرَيَان ُ ذِكرِك َ عَلَي أَلسِنَتِنَا وَ إِذنُك َ لَنا بِدُعَائِك َ وَ تَنزِيهِك َ وَ تَسبِيحِك َ إِلهِي فَأَلهِمنَا ذِكرَك َ فِي الخَلاءِ وَ المَلاءِ وَ اللَّيل ِ وَ النَّهَارِ وَ الإِعلان ِ وَ الإِسرَارِ وَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ آنِسنَا بِالذِّكرِ الخَفِي ِّ وَ استَعمِلنَا بِالعَمَل ِ الزَّكِي ِّ وَ السَّعي ِ المَرضِي ِّ وَ جَازِنَا بِالمِيزَان ِ الوَفِي ِّ إِلهِي بِك َ هَامَت ِ القُلُوب ُ الوَالِهَةُ وَ عَلَي مَعرِفَتِك َ جُمِعَت ِ العُقُول ُ المُتَبَايِنَةُ فَلا تَطمَئِن ُّ القُلُوب ُ إِلا بِذِكرَاك َ وَ لا تَسكُن ُ النُّفُوس ُ إِلا عِندَ رُؤيَاك َ أَنت َ المُسَبَّح ُ فِي كُل ِّ مَكَان ٍ وَ المَعبُودُ فِي كُل ِّ زَمَان ٍ وَ المَوجُودُ فِي كُل ِّ أَوَان ٍ وَ المَدعُوُّ بِكُل ِّ لِسَان ٍ وَ المُعَظَّم ُ فِي كُل ِّ جَنَان ٍ وَ أَستَغفِرُك َ مِن كُل ِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِك َ وَ مِن كُل ِّ رَاحَةٍ بِغَيرِ

أُنسِك َ وَ مِن كُل ِّ سُرُورٍ بِغَيرِ قُربِك َ وَ مِن كُل ِّ شُغل ٍ بِغَيرِ طَاعَتِك َ إِلهِي أَنت َ قُلت َ وَ قَولُك َ الحَق ُّ يَأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُوا اذكُرُوا اللّه َ ذِكرا كَثِيرا وَ سَبِّحُوه ُ بُكرَةً وَ أَصِيلا وَ قُلت َ وَ قَولُك َ الحَق ُّ فَاذكُرُونِي أَذكُركُم فَأَمَرتَنَا بِذِكرِك َ وَ وَعَدتَنَا عَلَيه ِ أَن تَذكُرَنَا تَشرِيفا لَنا وَ تَفخِيما وَ إِعظَاما وَ هَا نَحن ُ ذَاكِرُوك َ كَمَا أَمَرتَنَا فَأَنجِز لَنا ما وَعَدتَنَا يَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِين َ وَ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

14 (مناجات معتصمين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) اللّهُم َّ يَا مَلاذَ اللائِذِين َ وَ يَا مَعَاذَ العَائِذِين َ وَ يَا مُنجِي َ الهَالِكِين َ وَ يَا عَاصِم َ صفحه : 277 البَائِسِين َ وَ يَا رَاحِم َ المَسَاكِين ِ وَ يَا مُجِيب َ المُضطَرِّين َ وَ يَا كَنزَ المُفتَقِرِين َ وَ يَا جَابِرَ المُنكَسِرِين َ وَ يَا مَأوَي المُنقَطِعِين َ وَ يَا نَاصِرَ المُستَضعَفِين َ وَ يَا مُجِيرَ الخَائِفِين َ وَ يَا مُغِيث َ المَكرُوبِين َ وَ يَا حِصن َ اللاجِين َ إِن لَم أَعُذ بِعِزَّتِك َ فَبِمَن أَعُوذُ وَ إِن لَم أَلُذ بِقُدرَتِك َ فَبِمَن أَلُوذُ وَ قَد أَلجَأَتنِي الذُّنُوب ُ إِلَي التَّشَبُّث ِ بِأَذيَال ِ عَفوِك َ وَ أَحوَجَتنِي الخَطَايَا إِلَي استِفتَاح ِ أَبوَاب ِ صَفحِك َ وَ دَعَتنِي الإِسَاءَةُ إِلَي الإِنَاخَةِ بِفِنَاءِ عِزِّك َ وَ حَمَلَتنِي المَخَافَةُ مِن نِقمَتِك َ عَلَي التَّمَسُّك ِ بِعُروَةِ عَطفِك َ وَ ما حَق ُّ مَن ِ اعتَصَم َ بِحَبلِك َ أَن يُخذَل َ وَ لا يَلِيق ُ بِمَن ِ استَجَارَ بِعِزِّك َ أَن يُسلَم َ أَو يُهمَل َ إِلهِي فَلا تُخلِنَا مِن حِمَايَتِك َ وَ لا تُعرِنَا مِن رِعَايَتِك َ وَ ذُدنَا عَن مَوَارِدِ الهَلَكَةِ فَإِنَّا بِعَينِك َ وَ فِي كَنَفِك َ وَ لَك َ أَسأَلُك َ بِأَهل ِ خَاصَّتِك َ مِن مَلائِكَتِك َ وَ الصَّالِحِين َ مِن بَرِيَّتِك َ أَن تَجعَل َ عَلَينا وَاقِيَةً تُنجِينَا مِن َ الهَلَكَات ِ وَ تُجَنِّبُنَا مِن َ الآفَات ِ وَ تُكِنُّنَا مِن دَوَاهِي المُصِيبَات ِ وَ أَن تُنزِل َ عَلَينا مِن سَكِينَتِك َ وَ أَن تُغَشِّي َ وُجُوهَنَا بِأَنوَارِ مَحَبَّتِك َ وَ أَن تُؤوِيَنَا إِلَي شَدِيدِ رُكنِك َ وَ

أَن تَحوِيَنَا فِي أَكنَاف ِ عِصمَتِك َ بِرَأفَتِك َ وَ رَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ

15 (مناجات زاهدين)

(بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِيم ِ) إِلهِي أَسكَنتَنَا دَارا حَفَرَت لَنا حُفَرَ مَكرِهَا وَ عَلَّقتَنَا بِأَيدِي المَنَايَا فِي حَبَائِل ِ غَدرِهَا فَإِلَيك َ نَلتَجِئ ُ مِن مَكَائِدِ خُدَعِهَا وَ بِك َ نَعتَصِم ُ مِن َ الاغتِرَارِ بِزَخَارِف ِ زِينَتِهَا فَإِنَّهَا المُهلِكَةُ طُلابَهَا المُتلِفَةُ حُلالَهَا المَحشُوَّةُ بِالآفَات ِ المَشحُونَةُ بِالنَّكَبَات ِ إِلهِي فَزَهِّدنَا فِيهَا وَ سَلِّمنَا مِنهَا بِتَوفِيقِك َ وَ عِصمَتِك َ وَ انزَع عَنَّا جَلابِيب َ مُخَالَفَتِك َ وَ تَوَل َّ أُمُورَنَا بِحُسن ِ كِفَايَتِك َ وَ أَوفِر مَزِيدَنَا صفحه : 278 مِن سَعَةِ رَحمَتِك َ وَ أَجمِل صِلاتِنَا مِن فَيض ِ مَوَاهِبِك َ وَ أَغرِس فِي أَفئِدَتِنَا أَشجَارَ مَحَبَّتِك َ وَ أَتمِم لَنا أَنوَارَ مَعرِفَتِك َ وَ أَذِقنَا حَلاوَةَ عَفوِك َ وَ لَذَّةَ مَغفِرَتِك َ وَ أَقرِر أَعيُنَنَا يَوم َ لِقَائِك َ بِرُؤيَتِك َ وَ أَخرِج حُب َّ الدُّنيَا مِن قُلُوبِنَا كَمَا فَعَلت َ بِالصَّالِحِين َ مِن صَفوَتِك َ وَ الأَبرَارِ مِن خَاصَّتِك َ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ وَ يَا أَكرَم َ الأَكرَمِين َ صفحه : 279

(فصل سوم زيارات)

برخي از آداب زيارت

و آن بسيار است و در اينجا به چند چيز اكتفا مي شود غسل پيش از بيرون رفتن براي سفر زيارت. ترك كلام بيهوده و لغو و مخاصمه و مجادله در راه. غسل براي زيارت هر امامي و آن كه بخواند دعاي وارده آن را و بيايد آن در اول زيارت وارث. طهارت از حدث. پوشيدن جامه هاي پاك و پاكيزه و نو و نيكو است سفيد بودن رنگ آن. در وقت رفتن به روضه مقدسه گامها را كوتاه برداشتن و به آرامي و وقار سير نمودن و خاضع و خاشع بودن و سر به زير انداختن و به بالا و اطراف خود التفات ننمودن. خوشبو نمودن خود را در غير زيارت امام حسين عليه السلام. در وقت رفتن به حرم مطهر زبان را به ذكر تكبير و تحميد و تسبيح و تهليل و

تمجيد مشغول كردن و به صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد عليهم السلام دهان را معطر نمودن. بر در حرم شريف ايستادن و اذن دخول طلبيدن و سعي در تحصيل رقت قلب و خضوع و شكستگي خاطر نمودن به تصور و فكر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منور و اين كه مي بيند ايستادن او را و مي شنود كلام او را و جواب مي دهد سلام او را چنانچه به همه اينها شهادت مي دهد در وقت خواندن اذن دخول و تدبر در محبت و لطفي كه به شيعيان و زائران خود دارند و تأمل صفحه : 280 در خرابيهاي حال خود و خلافها كه به آن بزرگواران كرده و فرموده هاي بي حد كه از ايشان نشنيده و آزارها و اذيتها كه از او به ايشان يا به خاصان و دوستان ايشان رسيده كه برگشت آن به آزردن ايشان است و اگر به راستي در خود نگرد قدمهايش از رفتن باز ايستد و قلبش هراسان و چشمش گريان شود و اين روح تمام آداب است. مقدم داشتن پاي راست در وقت داخل شدن و مقدم داشتن پاي چپ در وقت بيرون آمدن مانند مساجد. ايستادن در وقت خواندن زيارت اگر عذري ندارد از ضعف و درد كمر و درد پا و غيرها. گفتن تكبير در نزد ديدن قبر مطهر پيش از شروع در خواندن زيارت (و در خبري است كه: هر كه تكبير بگويد پيش روي امام عليه السلام و بگويد لا إِلَه َ إِلا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِيك َ لَه ُ نوشته شود براي او رضوان اللّه الاكبر. خواندن زيارات مأثوره وارده از سادات

أنام عليهم السلام. به جا آوردن نماز زيارت و اقل آن دو ركعت است شيخ شهيد فرموده كه اگر زيارت براي پيغمبر است نماز را در روضه مطهره به جا آورد و اگر در حرم يكي از ائمه است در بالاي سر به جا آورد و اگر به جا آورد آن دو ركعت را در مسجد مكان يعني مسجد حرم جايز است و علامه مجلسي رحمة اللّه عليه فرموده كه نماز زيارت و غير آن را به گمان فقير در پشت سر و بالاي سر به جا آوردن بهتر است. خواندن سوره يس در ركعت اول و سوره الرحمن در ركعت دوم اگر براي آن زيارتي كه نماز آن مي خواند كيفيت مخصوصي ذكر نفرموده باشند و آن كه دعا كند بعد از نماز به آن چه وارد شده يا به آن چه در خاطر او مي رسد براي دين و دنياي خود و تعميم دهد در دعا زيرا كه آن به اجابت نزديكتر است. شيخ شهيد رحمة اللّه عليه از جمله آداب زيارت شمرده تلاوت كردن قرآن نزد ضرايح مطهره و هديه صفحه : 281 كردن آن را به روح مقدس مزور و نفع آن به زيارت كننده عايد مي شود و متضمن تعظيم مزور است. ترك نمودن سخنان ناشايسته و كلمات لغو و بيهوده و اشتغال به صحبتهاي دنيويه كه هميشه در هر جا مذموم و قبيح و مانع رزق و جالب قساوت قلب است خصوص در اين بقاع مطهره و قباب ساميه كه خداي تعالي خبر مي دهد از بزرگي و جلالت آنها در سوره نور فِي بُيُوت ٍ أَذِن َ اللّه ُ أَن تُرفَع َ الآية. بلند

نكردن صداي خود در وقت زيارت بيست و سوم وداع كردن امام عليه السلام را در وقت بيرون رفتن از بلد آن حضرت به مأثور يا به غير آن. توبه و استغفار نمودن به جهت گناهان و بهتر كردن حال و كردار و گفتار خود را بعد از فراغ از زيارت از آن چه دارا بود پيش از زيارت. انفاق كردن به قدر ميسور

(اذن دخول)

شيخ كفعمي فرموده چون خواستي داخل شوي به مسجد حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله يا در يكي از مشاهد مشرفه ائمه عليهم السلام پس بگو: اللّهُم َّ إِنِّي وَقَفت ُ عَلَي بَاب ٍ مِن أَبوَاب ِ بُيُوت ِ نَبِيِّك َ صَلَوَاتُك َ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ قَد مَنَعت َ النَّاس َ أَن يَدخُلُوا إِلا بِإِذنِه ِ فَقُلت َ يَا أَيُّهَا الَّذِين َ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُيُوت َ النَّبِي ِّ إِلا أَن يُؤذَن َ لَكُم اللّهُم َّ إِنِّي أَعتَقِدُ حُرمَةَ صَاحِب ِ هَذَا المَشهَدِ الشَّرِيف ِ فِي غَيبَتِه ِ كَمَا أَعتَقِدُهَا فِي حَضرَتِه ِ وَ أَعلَم ُ أَن َّ رَسُولَك َ وَ خُلَفَاءَك َ عَلَيهِم ُ السَّلام ُ أَحيَاءٌ عِندَك َ يُرزَقُون َ يَرَون َ مَقَامِي وَ يَسمَعُون َ كَلامِي وَ يَرُدُّون َ سَلامِي وَ أَنَّك َ حَجَبت َ عَن سَمعِي كَلامَهُم وَ فَتَحت َ بَاب َ فَهمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِم وَ إِنِّي أَستَأذِنُك َ يَا رَب ِّ أَوَّلا وَ أَستَأذِن ُ رَسُولَك َ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ ثَانِيا وَ أَستَأذِن ُ خَلِيفَتَك َ الإِمَام َ المَفرُوض َ عَلَي َّ طَاعَتُه ُ صفحه : 282 فُلان َ بن َ فُلان ٍ به جاي فلان بن فلان نام ببرد آن امامي را كه مي خواهد زيارت كند و هم چنين نام پدرش را ببرد مثلا اگر در زيارت امام حسين عليه السلام است بگويد الحُسَين َ بن َ عَلِي ٍّ عليهما السلام و اگر در زيارت امام رضا عليه السلام است بگويد عَلِي َّ بن َ مُوسَي الرِّضَا عليهما السلام، پس

بگويد: وَ المَلائِكَةَ المُوَكَّلِين َ بِهَذِه ِ البُقعَةِ المُبَارَكَةِ ثَالِثا أَ أَدخُل ُ يَا رَسُول َ اللّه ِ أَ أَدخُل ُ يَا حُجَّةَ اللّه ِ أَ أَدخُل ُ يَا مَلائِكَةَ اللّه ِ المُقَرَّبِين َ المُقِيمِين َ فِي هَذَا المَشهَدِ فَأذَن لِي يَا مَولاي َ فِي الدُّخُول ِ أَفضَل َ ما أَذِنت َ لِأَحَدٍ مِن أَولِيَائِك َ فَإِن لَم أَكُن أَهلا لِذلِك َ فَأَنت َ أَهل ٌ لِذلِك َ

(زيارت رسول اكرم بعد از حج)

از جمله امور مستحبه كه بسيار مؤكّد است اين است كه حاجي هنگام برگشتن، از راه مدينه طيّبه برگردد تا آن كه به زيارت حضرت رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله و حضرت صديقه طاهره سلام اللّه عليها و ائمه بقيع عليهم السلام، مشرّف گردد.

(زيارت حضرت رسول اكرم)

أَشهَدُ أَن لا إِلَه َ إِلا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِيك َ لَه ُ وَ أَشهَدُ أَنَّك َ رَسُولُه ُ وَ أَنَّك َ مُحَمَّدُ بن ُ عَبدِ اللّه ِ وَ أَشهَدُ أَنَّك َ قَد بَلَّغت َ رِسَالات ِ رَبِّك َ وَ نَصَحت َ لِأُمَّتِك َ وَ جَاهَدت َ فِي سَبِيل ِ اللّه ِ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ أَدَّيت َ الَّذِي عَلَيك َ مِن َ الحَق ِّ وَ أَنَّك َ قَد رَؤُفت َ بِالمُؤمِنِين َ وَ غَلُظت َ عَلَي الكَافِرِين َ وَ عَبَدت َ اللّه َ مُخلِصا حَتَّي أَتَاك َ اليَقِين ُ فَبَلَغ َ اللّه ُ بِك َ أَشرَف َ مَحَل ِّ المُكَرَّمِين َ الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِي استَنقَذَنَا بِك َ مِن َ الشِّرك ِ وَ الضَّلال ِ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ صفحه : 283 وَ آلِه ِ وَ اجعَل صَلَوَاتِك َ وَ صَلَوَات ِ مَلائِكَتِك َ وَ أَنبِيَائِك َ وَ المُرسَلِين َ وَ عِبَادِك َ الصَّالِحِين َ وَ أَهل ِ السَّمَاوَات ِ وَ الأَرَضِين َ وَ مَن سَبَّح َ لَك َ يَا رَب َّ العَالَمِين َ مِن َ الأَوَّلِين َ وَ الآخِرِين َ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبدِك َ وَ رَسُولِك َ وَ نَبِيِّك َ وَ أَمِينِك َ وَ نَجِيبِك َ وَ حَبِيبِك َ وَ صَفِيِّك َ وَ صَفوَتِك َ وَ خَاصَّتِك َ وَ خَالِصَتِك َ وَ خِيَرَتِك َ مِن خَلقِك َ وَ أَعطِه ِ الفَضل َ وَ الفَضِيلَةَ وَ الوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَ ابعَثه ُ مَقَاما مَحمُودا يَغبِطُه ُ بِه ِ الأَوَّلُون َ وَ الآخِرُون َ اللّهُم َّ إِنَّك َ قُلت َ وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جَاءُوك َ فَاستَغفَرُوا اللّه َ وَ استَغفَرَ لَهُم ُ الرَّسُول ُ لَوَجَدُوا اللّه َ تَوَّابا رَحِيما إِلهِي فَقَد أَتَيت ُ نَبِيَّك َ مُستَغفِرا تَائِبا مِن ذُنُوبِي فَصَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ وَ اغفِرهَا لِي يَا سَيِّدَنَا أَتَوَجَّه ُ بِك َ وَ بِأَهل ِ بَيتِك َ إِلَي اللّه ِ تَعَالَي رَبِّك َ وَ رَبِّي لِيَغفِرَ لِي

پس سه مرتبه بگو إِنَّا لِلّه ِ وَ إِنَّا إِلَيه ِ رَاجِعُون َ پس بگو أُصِبنَا بِك َ يَا حَبِيب َ قُلُوبِنَا فَمَا أَعظَم َ المُصِيبَةَ بِك َ حَيث ُ انقَطَع َ عَنَّا الوَحي ُ وَ حَيث ُ فَقَدنَاك َ فَإِنَّا لِلّه ِ وَ إِنَّا إِلَيه ِ رَاجِعُون َ يَا سَيِّدَنَا يَا رَسُول َ اللّه ِ صَلَوَات ُ اللّه ِ عَلَيك َ وَ عَلَي آل ِ بَيتِك َ الطَّيِّبِين َ الطَّاهِرِين َ فَإِنَّه ُ أَكرَم ُ الأَكرَمِين َ

(زيارت ديگر حضرت رسول اكرم)

«السَّلام ُ علي رَسُول ِ اللّه ِ، السَّلام ُ عَلَيك َ يا حَبيب َ اللّه ِ، السَّلام ُ عَلَيك َ يا صَفوَةَ اللّه ِ، السَّلام ُ عَلَيك َ يا امين َ اللّه ِ، اشهَدُ انَّك َ قَد نَصَحت َ لأُمَّتِك َ وَ جَاهَدت َ في سَبيل ِ اللّه ِ، و عَبَدتَه ُ حَتي اتاك َ اليَقين ُ، فَجَزاك َ اللّه ُ افضل َ ما جَزي نبياً عَن امَّتِه ِ، اللّهُم َّ صَل ِّ علي مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ افضَل َ ما صَلَّيت عَلي إِبراهيم َ و آل ِ إِبراهيم َ إنَّك َ حَميدٌ مجيدٌ». صفحه : 284

(زيارت حضرت صديقه عليها السلام)

مواضع از براي زيارت آن ممتحنه بگو يَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَك ِ اللّه ُ الَّذِي خَلَقَك ِ قَبل َ أَن يَخلُقَك ِ فَوَجَدَك ِ لِمَا امتَحَنَك ِ صَابِرَةً وَ زَعَمنَا أَنَّا لَك ِ أَولِيَاءُ وَ مُصَدِّقُون َ وَ صَابِرُون َ لِكُل ِّ ما أَتَانَا بِه ِ أَبُوك ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ أَتَي بِه ِ وَصِيُّه ُ فَإِنَّا نَسأَلُك ِ إِن كُنَّا صَدَّقنَاك ِ إِلا أَلحَقتِنَا بِتَصدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنفُسَنَا بِأَنَّا قَد طَهُرنَا بِوِلايَتِك ِ و مستحب است نيز آن كه بگويد السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ نَبِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ حَبِيب ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ خَلِيل ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ صَفِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ أَمِين ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ خَيرِ خَلق ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ أَفضَل ِ أَنبِيَاءِ اللّه ِ وَ رُسُلِه ِ وَ مَلائِكَتِه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا بِنت َ خَيرِ البَرِيَّةِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ العَالَمِين َ مِن َ الأَوَّلِين َ وَ الآخِرِين َ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا زَوجَةَ وَلِي ِّ اللّه ِ وَ خَيرِ الخَلق ِ بَعدَ رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا أُم َّ الحَسَن ِ وَ الحُسَين ِ سَيِّدَي شَبَاب ِ أَهل ِ الجَنَّةِ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ المَرضِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الحَورَاءُ الإِنسِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا المُحَدَّثَةُ العَلِيمَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا المَظلُومَةُ

المَغصُوبَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا المُضطَهَدَةُ المَقهُورَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا فَاطِمَةُ بِنت َ رَسُول ِ اللّه ِ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ صَلَّي اللّه ُ عَلَيك ِ وَ عَلَي رُوحِك ِ وَ بَدَنِك ِ أَشهَدُ أَنَّك ِ مَضَيت ِ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّك ِ وَ أَن َّ مَن سَرَّك ِ فَقَد سَرَّ رَسُول َ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ مَن جَفَاك ِ فَقَد جَفَا رَسُول َ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ مَن آذَاك ِ فَقَد صفحه : 285 آذَي رَسُول َ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ مَن وَصَلَك ِ فَقَد وَصَل َ رَسُول َ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ مَن قَطَعَك ِ فَقَد قَطَع َ رَسُول َ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ لِأَنَّك ِ بَضعَةٌ مِنه ُ وَ رُوحُه ُ الَّذِي بَين َ جَنبَيه ِ كَمَا قَال َ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ أُشهِدُ اللّه َ وَ رُسُلَه ُ وَ مَلائِكَتَه ُ أَنِّي رَاض ٍ عَمَّن رَضِيت ِ عَنه ُ سَاخِطٌ عَلَي مَن سَخِطت ِ عَلَيه ِ مُتَبَرِّئ ٌ مِمَّن تَبَرَّأت ِ مِنه ُ مُوَال ٍ لِمَن وَالَيت ِ مُعَادٍ لِمَن عَادَيت ِ مُبغِض ٌ لِمَن أَبغَضت ِ مُحِب ٌّ لِمَن أَحبَبت ِ وَ كَفَي بِاللّه ِ شَهِيدا وَ حَسِيبا وَ جَازِيا وَ مُثِيبا پس صلوات مي فرستي بر حضرت رسول و ائمه اطهار عليهم السلام

(زيارت ائمه بقيع)

يَا مَوَالِي َّ يَا أَبنَاءَ رَسُول ِ اللّه ِ عَبدُكُم وَ ابن ُ أَمَتِكُم ُ الذَّلِيل ُ بَين َ أَيدِيكُم وَ المُضعِف ُ فِي عُلُوِّ قَدرِكُم وَ المُعتَرِف ُ بِحَقِّكُم جَاءَكُم مُستَجِيرا بِكُم قَاصِدا إِلَي حَرَمِكُم مُتَقَرِّبا إِلَي مَقَامِكُم مُتَوَسِّلا إِلَي اللّه ِ تَعَالَي بِكُم أَ أَدخُل ُ يَا مَوَالِي َّ أَ أَدخُل ُ يَا أَولِيَاءَ اللّه ِ أَ أَدخُل ُ يَا مَلائِكَةَ اللّه ِ المُحدِقِين َ بِهَذَا الحَرَم ِ المُقِيمِين َ بِهَذَا المَشهَدِ و بعد از خشوع و خضوع و رقت داخل شو و پاي راست را مقدم دار و بگو اللّه ُ أَكبَرُ كَبِيرا وَ الحَمدُ لِلّه ِ كَثِيرا وَ سُبحَان َ اللّه ِ بُكرَةً وَ أَصِيلا وَ الحَمدُ لِلّه ِ الفَردِ

الصَّمَدِ المَاجِدِ الأَحَدِ المُتَفَضِّل ِ المَنَّان ِ المُتَطَوِّل ِ الحَنَّان ِ الَّذِي مَن َّ بِطَولِه ِ وَ سَهَّل َ زِيَارَةَ سَادَاتِي بِإِحسَانِه ِ وَ لَم يَجعَلنِي عَن زِيَارَتِهِم مَمنُوعا بَل تَطَوَّل َ وَ مَنَح َ پس نزديك قبور مقدسه ايشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ايشان كن و بگو السَّلام ُ عَلَيكُم أَئِمَّةَ الهُدَي السَّلام ُ عَلَيكُم أَهل َ التَّقوَي السَّلام ُ عَلَيكُم أَيُّهَا الحُجَج ُ عَلَي أَهل ِ الدُّنيَا السَّلام ُ عَلَيكُم أَيُّهَا القُوَّام ُ فِي البَرِيَّةِ بِالقِسطِ السَّلام ُ عَلَيكُم أَهل َ الصَّفوَةِ السَّلام ُ عَلَيكُم آل َ رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَيكُم أَهل َ النَّجوَي أَشهَدُ أَنَّكُم قَد بَلَّغتُم وَ نَصَحتُم وَ صَبَرتُم فِي ذَات ِ اللّه ِ وَ كُذِّبتُم وَ أُسِي ءَ إِلَيكُم صفحه : 286 فَغَفَرتُم وَ أَشهَدُ أَنَّكُم ُ الأَئِمَّةُ الرَّاشِدُون َ المُهتَدُون َ وَ أَن َّ طَاعَتَكُم مَفرُوضَةٌ وَ أَن َّ قَولَكُم ُ الصِّدق ُ وَ أَنَّكُم دَعَوتُم فَلَم تُجَابُوا وَ أَمَرتُم فَلَم تُطَاعُوا وَ أَنَّكُم دَعَائِم ُ الدِّين ِ وَ أَركَان ُ الأَرض ِ لَم تَزَالُوا بِعَين ِ اللّه ِ يَنسَخُكُم مِن أَصلاب ِ كُل ِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنقُلُكُم مِن أَرحَام ِ المُطَهَّرَات ِ لَم تُدَنِّسكُم ُ الجَاهِلِيَّةُ الجَهلاءُ وَ لَم تَشرَك فِيكُم فِتَن ُ الأَهوَاءِ طِبتُم وَ طَاب َ مَنبِتُكُم مَن َّ بِكُم عَلَينا دَيَّان ُ الدِّين ِ فَجَعَلَكُم فِي بُيُوت ٍ أَذِن َ اللّه ُ أَن تُرفَع َ وَ يُذكَرَ فِيهَا اسمُه ُ وَ جَعَل َ صَلاتَنَا عَلَيكُم رَحمَةً لَنا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذِ اختَارَكُم ُ اللّه ُ لَنا وَ طَيَّب َ خَلقَنَا بِمَا مَن َّ عَلَينا مِن وِلايَتِكُم وَ كُنَّا عِندَه ُ مُسَمِّين َ بِعِلمِكُم مُعتَرِفِين َ بِتَصدِيقِنَا إِيَّاكُم وَ هَذَا مَقَام ُ مَن أَسرَف َ وَ أَخطَأَ وَ استَكَان َ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَي وَ رَجَا بِمَقَامِه ِ الخَلاص َ وَ أَن يَستَنقِذَه ُ بِكُم مُستَنقِذُ الهَلكَي مِن َ الرَّدَي فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَد وَفَدت ُ إِلَيكُم إِذ رَغِب َ عَنكُم أَهل ُ الدُّنيَا وَ اتَّخَذُوا آيَات ِ اللّه ِ هُزُوا وَ استَكبَرُوا عَنهَا و در اينجا سر بالا كن و بگو يَا مَن

هُوَ قَائِم ٌ لا يَسهُو وَ دَائِم ٌ لا يَلهُو وَ مُحِيطٌ بِكُل ِّ شَي ءٍ لَك َ المَن ُّ بِمَا وَفَّقتَنِي وَ عَرَّفتَنِي بِمَا أَقَمتَنِي عَلَيه ِ إِذ صَدَّ عَنه ُ عِبَادُك َ وَ جَهِلُوا مَعرِفَتَه ُ وَ استَخَفُّوا بِحَقِّه ِ وَ مَالُوا إِلَي سِوَاه ُ فَكَانَت ِ المِنَّةُ مِنك َ عَلَي َّ مَع َ أَقوَام ٍ خَصَصتَهُم بِمَا خَصَصتَنِي بِه ِ فَلَك َ الحَمدُ إِذ كُنت ُ عِندَك َ فِي مَقَامِي هَذَا مَذكُورا مَكتُوبا فَلا تَحرِمنِي ما رَجَوت ُ وَ لا تُخَيِّبنِي فِيمَا دَعَوت ُ بِحُرمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ الطَّاهِرِين َ وَ صَلَّي اللّه ُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ پس دعا كن از براي خود به هر چه خواهي و شيخ طوسي رحمة اللّه عليه در تهذيب فرموده كه بعد از آن هشت ركعت نماز زيارت بكن يعني از براي هر امامي دو ركعت

(زيارت جناب ابراهيم فرزند گرامي پيامبر اسلام)

السَّلام ُ عَلَي رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي نَبِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي حَبِيب ِ اللّه ِ صفحه : 287 السَّلام ُ عَلَي صَفِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي نَجِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي مُحَمَّدِ بن ِ عَبدِ اللّه ِ سَيِّدِ الأَنبِيَاءِ وَ خَاتَم ِ المُرسَلِين َ وَ خِيَرَةِ اللّه ِ مِن خَلقِه ِ فِي أَرضِه ِ وَ سَمَائِه ِ السَّلام ُ عَلَي جَمِيع ِ أَنبِيَائِه ِ وَ رُسُلِه ِ السَّلام ُ عَلَي الشُّهَدَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الصَّالِحِين َ السَّلام ُ عَلَينا وَ عَلَي عِبَادِ اللّه ِ الصَّالِحِين َ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الرُّوح ُ الزَّاكِيَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا النَّفس ُ الشَّرِيفَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا السُّلالَةُ الطَّاهِرَةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا النَّسَمَةُ الزَّاكِيَةُ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ خَيرِ الوَرَي السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ النَّبِي ِّ المُجتَبَي السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ المَبعُوث ِ إِلَي كَافَّةِ الوَرَي السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ البَشِيرِ النَّذِيرِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ السِّرَاج ِ المُنِيرِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ المُؤَيَّدِ بِالقُرآن ِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ المُرسَل ِ إِلَي الإِنس ِ وَ الجَان ِّ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ صَاحِب ِ الرَّايَةِ وَ العَلامَةِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ الشَّفِيع ِ

يَوم َ القِيَامَةِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا ابن َ مَن حَبَاه ُ اللّه ُ بِالكَرَامَةِ السَّلام ُ عَلَيك َ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ أَشهَدُ أَنَّك َ قَدِ اختَارَ اللّه ُ لَك َ دَارَ إِنعَامِه ِ قَبل َ أَن يَكتُب َ عَلَيك َ أَحكَامَه ُ أَو يُكَلِّفَك َ حَلالَه ُ وَ حَرَامَه ُ فَنَقَلَك َ إِلَيه ِ طَيِّبا زَاكِيا مَرضِيّا طَاهِرا مِن كُل ِّ نَجَس ٍ مُقَدَّسا مِن كُل ِّ دَنَس ٍ وَ بَوَّأَك َ جَنَّةَ المَأوَي وَ رَفَعَك َ إِلَي الدَّرَجَات ِ العُلَي وَ صَلَّي اللّه ُ عَلَيك َ صَلاةً تَقَرُّ بِهَا عَين ُ رَسُولِه ِ وَ تُبَلِّغُه ُ أَكبَرَ مَأمُولِه ِ اللّهُم َّ اجعَل أَفضَل َ صَلَوَاتِك َ وَ أَزكَاهَا وَ أَنمَي بَرَكَاتِك َ وَ أَوفَاهَا عَلَي رَسُولِك َ وَ نَبِيِّك َ وَ خِيَرَتِك َ مِن خَلقِك َ مُحَمَّدٍ خَاتَم ِ النَّبِيِّين َ وَ عَلَي مَن نَسَل َ مِن أَولادِه ِ الطَّيِّبِين َ وَ عَلَي مَن خَلَّف َ مِن عِترَتِه ِ الطَّاهِرِين َ بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ اللّهُم َّ إِنِّي أَسأَلُك َ بِحَق ِّ مُحَمَّدٍ صَفِيِّك َ وَ إِبرَاهِيم َ نَجل ِ نَبِيِّك َ أَن تَجعَل َ سَعيِي بِهِم مَشكُورا وَ ذَنبِي بِهِم مَغفُورا وَ حَيَاتِي بِهِم سَعِيدَةً وَ عَاقِبَتِي بِهِم صفحه : 288 حَمِيدَةً وَ حَوَائِجِي بِهِم مَقضِيَّةً وَ أَفعَالِي بِهِم مَرضِيَّةً وَ أُمُورِي بِهِم مَسعُودَةً وَ شُئُونِي بِهِم مَحمُودَةً اللّهُم َّ وَ أَحسِن لِي َ التَّوفِيق َ وَ نَفِّس عَنِّي كُل َّ هَم ٍّ وَ ضِيق ٍ اللّهُم َّ جَنِّبنِي عِقَابَك َ وَ امنَحنِي ثَوَابَك َ وَ أَسكِنِّي جِنَانَك َ وَ ارزُقنِي رِضوَانَك َ وَ أَمَانَك َ وَ أَشرِك لِي فِي صَالِح ِ دُعَائِي وَالِدَي َّ وَ وُلدِي وَ جَمِيع َ المُؤمِنِين َ وَ المُؤمِنَات ِ الأَحيَاءَ مِنهُم وَ الأَموَات َ إِنَّك َ وَلِي ُّ البَاقِيَات ِ الصَّالِحَات ِ آمِين َ رَب َّ العَالَمِين َ

(زيارت جناب فاطمه بنت اسد والده حضرت أمير المؤمنين عليه السلام)

مي ايستي نزد قبر آن مخدره و مي گويي السَّلام ُ عَلَي نَبِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ المُرسَلِين َ السَّلام ُ عَلَي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الأَوَّلِين َ السَّلام ُ عَلَي مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الآخِرِين َ السَّلام ُ عَلَي مَن بَعَثَه ُ اللّه ُ رَحمَةً لِلعَالَمِين َ السَّلام ُ عَلَيك َ أَيُّهَا النَّبِي ُّ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ السَّلام ُ عَلَي

فَاطِمَةَ بِنت ِ أَسَدٍ الهَاشِمِيَّةِ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ المَرضِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ أَيَّتُهَا الكَرِيمَةُ الرَّضِيَّةُ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا كَافِلَةَ مُحَمَّدٍ خَاتَم ِ النَّبِيِّين َ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا وَالِدَةَ سَيِّدِ الوَصِيِّين َ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا مَن ظَهَرَت شَفَقَتُهَا عَلَي رَسُول ِ اللّه ِ خَاتَم ِ النَّبِيِّين َ السَّلام ُ عَلَيك ِ يَا مَن تَربِيَتُهَا لِوَلِي ِّ اللّه ِ الأَمِين ِ السَّلام ُ عَلَيك ِ وَ عَلَي رُوحِك ِ وَ بَدَنِك ِ الطَّاهِرِ السَّلام ُ عَلَيك ِ وَ عَلَي وَلَدِك ِ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ أَشهَدُ أَنَّك ِ أَحسَنت ِ الكَفَالَةَ وَ أَدَّيت ِ الأَمَانَةَ وَ اجتَهَدت ِ فِي مَرضَاةِ اللّه ِ وَ بَالَغت ِ فِي حِفظِ رَسُول ِ اللّه ِ عَارِفَةً بِحَقِّه ِ مُؤمِنَةً بِصِدقِه ِ مُعتَرِفَةً بِنُبُوَّتِه ِ مُستَبصِرَةً صفحه : 289 بِنِعمَتِه ِ كَافِلَةً بِتَربِيَتِه ِ مُشفِقَةً عَلَي نَفسِه ِ وَاقِفَةً عَلَي خِدمَتِه ِ مُختَارَةً رِضَاه ُ وَ أَشهَدُ أَنَّك ِ مَضَيت ِ عَلَي الإِيمَان ِ وَ التَّمَسُّك ِ بِأَشرَف ِ الأَديَان ِ رَاضِيَةً مَرضِيَّةً طَاهِرَةً زَكِيَّةً تَقِيَّةً نَقِيَّةً فَرَضِي َ اللّه ُ عَنك ِ وَ أَرضَاك ِ وَ جَعَل َ الجَنَّةَ مَنزِلَك ِ وَ مَأوَاك ِ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ انفَعنِي بِزِيَارَتِهَا وَ ثَبِّتنِي عَلَي مَحَبَّتِهَا وَ لا تَحرِمنِي شَفَاعَتَهَا وَ شَفَاعَةَ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّيَّتِهَا وَ ارزُقنِي مُرَافَقَتَهَا وَ احشُرنِي مَعَهَا وَ مَع َ أَولادِهَا الطَّاهِرِين َ اللّهُم َّ لا تَجعَله ُ آخِرَ العَهدِ مِن زِيَارَتِي إِيَّاهَا وَ ارزُقنِي العَودَ إِلَيها أَبَدا ما أَبقَيتَنِي وَ إِذَا تَوَفَّيتَنِي فَاحشُرنِي فِي زُمرَتِهَا وَ أَدخِلنِي فِي شَفَاعَتِهَا بِرَحمَتِك َ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ اللّهُم َّ بِحَقِّهَا عِندَك َ وَ مَنزِلَتِهَا لَدَيك َ اغفِر لِي وَ لِوَالِدَي َّ وَ لِجَمِيع ِ المُؤمِنِين َ وَ المُؤمِنَات ِ وَ آتِنَا فِي الدُّنيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا بِرَحمَتِك َ عَذَاب َ النَّارِ پس دو ركعت نماز زيارت مي خواني و دعا مي كني به آن چه خواهي

(زيارت حضرت حمزه رضي اللّه عنه در احد)

السَّلام ُ عَلَيك َ يَا عَم َّ رَسُول ِ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا خَيرَ الشُّهَدَاءِ

السَّلام ُ عَلَيك َ يَا أَسَدَ اللّه ِ وَ أَسَدَ رَسُولِه ِ أَشهَدُ أَنَّك َ قَد جَاهَدت َ فِي اللّه ِ عَزَّ وَ جَل َّ وَ جُدت َ بِنَفسِك َ وَ نَصَحت َ رَسُول َ اللّه ِ صلي اللّه عليه و آله وَ كُنت َ فِيمَا عِندَ اللّه ِ سُبحَانَه ُ رَاغِبا بِأَبِي أَنت َ وَ أُمِّي أَتَيتُك َ مُتَقَرِّبا إِلَي رَسُول ِ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ بِذَلِك َ رَاغِبا إِلَيك َ فِي الشَّفَاعَةِ أَبتَغِي بِزِيَارَتِك َ خَلاص َ نَفسِي مُتَعَوِّذا بِك َ مِن نَارٍ استَحَقَّهَا مِثلِي بِمَا جَنَيت ُ عَلَي نَفسِي هَارِبا مِن ذُنُوبِي َ الَّتِي احتَطَبتُهَا عَلَي ظَهرِي فَزِعا إِلَيك َ رَجَاءَ رَحمَةِ رَبِّي أَتَيتُك َ مِن شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ طَالِبا فَكَاك َ رَقَبَتِي مِن َ النَّارِ وَ صفحه : 290 قَد أَوقَرَت ظَهرِي ذُنُوبِي وَ أَتَيت ُ ما أَسخَطَ رَبِّي وَ لَم أَجِد أَحَدا أَفزَع ُ إِلَيه ِ خَيرا لِي مِنكُم أَهل َ بَيت ِ الرَّحمَةِ فَكُن لِي شَفِيعا يَوم َ فَقرِي وَ حَاجَتِي فَقَد سِرت ُ إِلَيك َ مَحزُونا وَ أَتَيتُك َ مَكرُوبا وَ سَكَبت ُ عَبرَتِي عِندَك َ بَاكِيا وَ صِرت ُ إِلَيك َ مُفرَدا وَ أَنت َ مِمَّن أَمَرَنِي َ اللّه ُ بِصِلَتِه ِ وَ حَثَّنِي عَلَي بِرِّه ِ وَ دَلَّنِي عَلَي فَضلِه ِ وَ هَدَانِي لِحُبِّه ِ وَ رَغَّبَنِي فِي الوِفَادَةِ إِلَيه ِ وَ أَلهَمَنِي طَلَب َ الحَوَائِج ِ عِندَه ُ أَنتُم أَهل ُ بَيت ٍ لا يَشقَي مَن تَوَلاكُم وَ لا يَخِيب ُ مَن أَتَاكُم وَ لا يَخسَرُ مَن يَهوَاكُم وَ لا يَسعَدُ مَن عَادَاكُم پس رو به قبله مي كني و دو ركعت نماز زيارت به جا مي آوري و بعد از فراغ خود را به قبر مي چسباني و مي گويي اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ اللّهُم َّ إِنِّي تَعَرَّضت ُ لِرَحمَتِك َ بِلُزُومِي لِقَبرِ عَم ِّ نَبِيِّك َ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ لِيُجِيرَنِي مِن نِقمَتِك َ فِي يَوم ٍ تَكثُرُ فِيه ِ الأَصوَات ُ وَ تَشغَل ُ كُل ُّ نَفس ٍ بِمَا قَدَّمَت وَ تُجَادِل ُ عَن نَفسِهَا فَإِن تَرحَمنِي اليَوم َ فَلا خَوف ٌ عَلَي َّ

وَ لا حُزن ٌ وَ إِن تُعَاقِب فَمَولًي لَه ُ القُدرَةُ عَلَي عَبدِه ِ وَ لا تُخَيِّبنِي بَعدَ اليَوم ِ وَ لا تَصرِفنِي بِغَيرِ حَاجَتِي فَقَد لَصِقت ُ بِقَبرِ عَم ِّ نَبِيِّك َ وَ تَقَرَّبت ُ بِه ِ إِلَيك َ ابتِغَاءَ مَرضَاتِك َ وَ رَجَاءَ رَحمَتِك َ فَتَقَبَّل مِنِّي وَ عُد بِحِلمِك َ عَلَي جَهلِي وَ بِرَأفَتِك َ عَلَي جِنَايَةِ نَفسِي فَقَد عَظُم َ جُرمِي وَ ما أَخَاف ُ أَن تَظلِمَنِي وَ لكِن أَخَاف ُ سُوءَ الحِسَاب ِ فَانظُرِ اليَوم َ تَقَلُّبِي عَلَي قَبرِ عَم ِّ نَبِيِّك َ فَبِهِمَا فُكَّنِي مِن َ النَّارِ وَ لا تُخَيِّب سَعيِي وَ لا يَهُونَن َّ عَلَيك َ ابتِهَالِي وَ لا تَحجُبَن َّ عَنك َ صَوتِي وَ لا تَقلِبنِي بِغَيرِ حَوَائِجِي يَا غِيَاث َ كُل ِّ مَكرُوب ٍ وَ مَحزُون ٍ وَ يَا مُفَرِّجا عَن ِ المَلهُوف ِ الحَيرَان ِ الغَرِيق ِ المُشرِف ِ عَلَي الهَلَكَةِ فَصَل ِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ انظُر إِلَي َّ نَظرَةً لا أَشقَي بَعدَهَا أَبَدا وَ ارحَم تَضَرُّعِي وَ عَبرَتِي وَ انفِرَادِي فَقَد رَجَوت ُ رِضَاك َ وَ تَحَرَّيت ُ الخَيرَ صفحه : 291 الَّذِي لا يُعطِيه ِ أَحَدٌ سِوَاك َ فَلا تَرُدَّ أَمَلِي اللّهُم َّ إِن تُعَاقِب فَمَولًي لَه ُ القُدرَةُ عَلَي عَبدِه ِ وَ جَزَائِه ِ بِسُوءِ فِعلِه ِ فَلا أَخِيبَن َّ اليَوم َ وَ لا تَصرِفنِي بِغَيرِ حَاجَتِي وَ لا تُخَيِّبَن َّ شُخُوصِي وَ وِفَادَتِي فَقَد أَنفَدت ُ نَفَقَتِي وَ أَتعَبت ُ بَدَنِي وَ قَطَعت ُ المَفَازَات ِ وَ خَلَّفت ُ الأَهل َ وَ المَال َ وَ ما خَوَّلتَنِي وَ آثَرت ُ ما عِندَك َ عَلَي نَفسِي وَ لُذت ُ بِقَبرِ عَم ِّ نَبِيِّك َ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ وَ تَقَرَّبت ُ بِه ِ ابتِغَاءَ مَرضَاتِك َ فَعُد بِحِلمِك َ عَلَي جَهلِي وَ بِرَأفَتِك َ عَلَي ذَنبِي فَقَد عَظُم َ جُرمِي بِرَحمَتِك َ يَا كَرِيم ُ يَا كَرِيم ُ.

(زيارت شهداي احد)

السَّلام ُ عَلَي رَسُول ِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي نَبِي ِّ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي مُحَمَّدِ بن ِ عَبدِ اللّه ِ السَّلام ُ عَلَي أَهل ِ بَيتِه ِ الطَّاهِرِين َ السَّلام ُ عَلَيكُم أَيُّهَا الشُّهَدَاءُ المُؤمِنُون َ السَّلام ُ عَلَيكُم يَا أَهل َ بَيت ِ الإِيمَان ِ وَ

التَّوحِيدِ السَّلام ُ عَلَيكُم يَا أَنصَارَ دِين ِ اللّه ِ وَ أَنصَارَ رَسُولِه ِ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ السَّلام ُ سَلام ٌ عَلَيكُم بِمَا صَبَرتُم فَنِعم َ عُقبَي الدَّارِ أَشهَدُ أَن َّ اللّه َ اختَارَكُم لِدِينِه ِ وَ اصطَفَاكُم لِرَسُولِه ِ وَ أَشهَدُ أَنَّكُم قَد جَاهَدتُم فِي اللّه ِ حَق َّ جِهَادِه ِ وَ ذَبَبتُم عَن دِين ِ اللّه ِ وَ عَن نَبِيِّه ِ وَ جُدتُم بِأَنفُسِكُم دُونَه ُ وَ أَشهَدُ أَنَّكُم قُتِلتُم عَلَي مِنهَاج ِ رَسُول ِ اللّه ِ فَجَزَاكُم ُ اللّه ُ عَن نَبِيِّه ِ وَ عَن ِ الإِسلام ِ وَ أَهلِه ِ أَفضَل َ الجَزَاءِ وَ عَرَّفَنَا وُجُوهَكُم فِي مَحَل ِّ رِضوَانِه ِ وَ مَوضِع ِ إِكرَامِه ِ مَع َ النَّبِيِّين َ وَ الصِّدِّيقِين َ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِين َ وَ حَسُن َ أُولئِك َ رَفِيقا أَشهَدُ أَنَّكُم حِزب ُ اللّه ِ وَ أَن َّ مَن حَارَبَكُم فَقَد حَارَب َ اللّه َ وَ أَنَّكُم لَمِن َ المُقَرَّبِين َ الفَائِزِين َ الَّذِين َ هُم أَحيَاءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون َ فَعَلَي مَن قَتَلَكُم لَعنَةُ اللّه ِ وَ المَلائِكَةِ وَ النَّاس ِ أَجمَعِين َ أَتَيتُكُم يَا أَهل َ التَّوحِيدِ زَائِرا وَ صفحه : 292 بِحَقِّكُم عَارِفا وَ بِزِيَارَتِكُم إِلَي اللّه ِ مُتَقَرِّبا وَ بِمَا سَبَق َ مِن شَرِيف ِ الأَعمَال ِ وَ مَرضِي ِّ الأَفعَال ِ عَالِما فَعَلَيكُم سَلام ُ اللّه ِ وَ رَحمَتُه ُ وَ بَرَكَاتُه ُ وَ عَلَي مَن قَتَلَكُم لَعنَةُ اللّه ِ وَ غَضَبُه ُ وَ سَخَطُه ُ اللّهُم َّ انفَعنِي بِزِيَارَتِهِم وَ ثَبِّتنِي عَلَي قَصدِهِم وَ تَوَفَّنِي عَلَي ما تَوَفَّيتَهُم عَلَيه ِ وَ اجمَع بَينِي وَ بَينَهُم فِي مُستَقَرِّ دَارِ رَحمَتِك َ أَشهَدُ أَنَّكُم لَنا فَرَطٌ وَ نَحن ُ بِكُم لاحِقُون َ و مي خواني سوره إِنَّا أَنزَلنَاه ُ فِي لَيلَةِ القَدرِ را آن چه تواني و بعضي گفته اند كه نزد هر مزوري دو ركعت نماز زيارت مي گزاري و برمي گردي إن شاء اللّه تعالي

( بعض مساجد معظمه در مدينه منوره)

از جمله مسجد قبا است كه بنا شده بر پرهيزكاري از روز اول (و روايت شده كه: هر كه برود به آن مسجد و دو ركعت نماز در آن گزارد

برگردد با ثواب عمره) پس برو به اين مسجد شريف و دو ركعت نماز تحيت مسجد به جا آور و بخوان تسبيح زهراء عليها السلام را، پس بخوان زيارت جامعه را كه اولش السَّلام ُ عَلَي أَولِيَاءِ اللّه ِ است پس بخوان خدا را و نماز مي گزاري در مشربه أم إبراهيم يعني غرفه مادر حضرت إبراهيم بن رسول اللّه صلي اللّه عليه و آله كه آن مسكن و محل نماز حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله بوده است و در مسجد فضيخ نماز مي گزاري كه در نزديكي مسجد قبا است و آن را مسجد رد شمس نيز مي گويند و در مسجد فتح كه مسجد احزاب نيز مي گويند نماز مي گزاري و چون در مسجد فتح از نماز فارغ شدي بگو: يَا صَرِيخ َ المَكرُوبِين َ وَ يَا مُجِيب َ دَعوَةِ المُضطَرِّين َ وَ يَا مُغِيث َ المَهمُومِين َ اكشِف عَنِّي ضُرِّي وَ هَمِّي وَ كَربِي وَ غَمِّي كَمَا كَشَفت َ عَن نَبِيِّك َ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ هَمَّه ُ وَ كَفَيتَه ُ هَول َ عَدُوِّه ِ وَ اكفِنِي ما أَهَمَّنِي مِن أَمرِ الدُّنيَا وَ الآخِرَةِ يَا أَرحَم َ الرَّاحِمِين َ صفحه : 293

(زيارت امين اللّه)

زيارت امين اللّه از بهترين زيارات و خواندن آن براي زيارت هر كدام از معصومين عليهم السلام بسيار خوب است. السَّلام ُ عَلَيك َ يَا أَمِين َ اللّه ِ فِي أَرضِه ِ وَ حُجَّتَه ُ عَلَي عِبَادِه ِ السَّلام ُ عَلَيك َ يَا أَمِيرَ المُؤمِنِين َ اگر اين زيارت براي غير حضرت امير المؤمنين خوانده شود السَّلام ُ عَلَيك َ يَا أَمِيرَ المُؤمِنِين َ در آن گفته نمي شود أَشهَدُ أَنَّك َ جَاهَدت َ فِي اللّه ِ حَق َّ جِهَادِه ِ وَ عَمِلت َ بِكِتَابِه ِ وَ اتَّبَعت َ سُنَن َ نَبِيِّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ حَتَّي دَعَاك َ اللّه ُ إِلَي جِوَارِه ِ فَقَبَضَك َ إِلَيه ِ بِاختِيَارِه ِ وَ أَلزَم َ أَعدَاءَك َ الحُجَّةَ مَع َ

ما لَك َ مِن َ الحُجَج ِ البَالِغَةِ عَلَي جَمِيع ِ خَلقِه ِ اللّهُم َّ فَاجعَل نَفسِي مُطمَئِنَّةً بِقَدَرِك َ رَاضِيَةً بِقَضَائِك َ مُولَعَةً بِذِكرِك َ وَ دُعَائِك َ مُحِبَّةً لِصَفوَةِ أَولِيَائِك َ مَحبُوبَةً فِي أَرضِك َ وَ سَمَائِك َ صَابِرَةً عَلَي نُزُول ِ بَلائِك َ شَاكِرَةً لِفَوَاضِل ِ نَعمَائِك َ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغ ِ آلائِك َ مُشتَاقَةً إِلَي فَرحَةِ لِقَائِك َ مُتَزَوِّدَةً التَّقوَي لِيَوم ِ جَزَائِك َ مُستَنَّةً بِسُنَن ِ أَولِيَائِك َ مُفَارِقَةً لِأَخلاق ِ أَعدَائِك َ مَشغُولَةً عَن ِ الدُّنيَا بِحَمدِك َ وَ ثَنَائِك َ پس پهلوي روي مبارك خود را بر قبر گذاشت و گفت اللّهُم َّ إِن َّ قُلُوب َ المُخبِتِين َ إِلَيك َ وَالِهَةٌ وَ سُبُل َ الرَّاغِبِين َ إِلَيك َ شَارِعَةٌ وَ أَعلام َ القَاصِدِين َ إِلَيك َ وَاضِحَةٌ وَ أَفئِدَةَ العَارِفِين َ مِنك َ فَازِعَةٌ وَ أَصوَات َ الدَّاعِين َ إِلَيك َ صَاعِدَةٌ وَ أَبوَاب َ الإِجَابَةِ لَهُم مُفَتَّحَةٌ وَ دَعوَةَ مَن نَاجَاك َ مُستَجَابَةٌ وَ تَوبَةَ مَن أَنَاب َ إِلَيك َ مَقبُولَةٌ وَ عَبرَةَ مَن بَكَي مِن خَوفِك َ مَرحُومَةٌ وَ الإِغَاثَةَ لِمَن ِ استَغَاث َ بِك َ مَوجُودَةٌ وَ الإِعَانَةَ لِمَن ِ استَعَان َ بِك َ مَبذُولَةٌ وَ عِدَاتِك َ لِعِبَادِك َ مُنجَزَةٌ وَ زَلَل َ مَن ِ استَقَالَك َ مُقَالَةٌ وَ أَعمَال َ العَامِلِين َ لَدَيك َ مَحفُوظَةٌ وَ أَرزَاقَك َ إِلَي الخَلائِق ِ مِن صفحه : 294 لَدُنك َ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ المَزِيدِ إِلَيهِم وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوب َ المُستَغفِرِين َ مَغفُورَةٌ وَ حَوَائِج َ خَلقِك َ عِندَك َ مَقضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِين َ عِندَك َ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ المَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ المُستَطعِمِين َ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِل َ الظِّمَاءِ لَدَيك َ] مُترَعَةٌ اللّهُم َّ فَاستَجِب دُعَائِي وَ اقبَل ثَنَائِي وَ اجمَع بَينِي وَ بَين َ أَولِيَائِي بِحَق ِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِي ٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الحَسَن ِ وَ الحُسَين ِ إِنَّك َ وَلِي ُّ نَعمَائِي وَ مُنتَهَي مُنَاي َ وَ غَايَةُ رَجَائِي فِي مُنقَلَبِي وَ مَثوَاي َ و در كامل الزيارة بعد از اين زيارت اين فقرات نيز مسطور است أَنت َ إِلهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي َ اغفِر لِأَولِيَائِنَا وَ كُف َّ عَنَّا أَعدَاءَنَا وَ اشغَلهُم عَن أَذَانَا وَ أَظهِر كَلِمَةَ الحَق ِّ وَ اجعَلهَا

العُليَا وَ أَدحِض كَلِمَةَ البَاطِل ِ وَ اجعَلهَا السُّفلَي إِنَّك َ عَلَي كُل ِّ شَي ءٍ قَدِيرٌ

(زيارت جامعه كبيره)

السَّلام ُ عَلَيكُم يَا أَهل َ بَيت ِ النُّبُوَّةِ وَ مَوضِع َ الرِّسَالَةِ وَ مُختَلَف َ المَلائِكَةِ وَ مَهبِطَ الوَحي ِ وَ مَعدِن َ الرَّحمَةِ وَ خُزَّان َ العِلم ِ وَ مُنتَهَي الحِلم ِ وَ أُصُول َ الكَرَم ِ وَ قَادَةَ الأُمَم ِ وَ أَولِيَاءَ النِّعَم ِ وَ عَنَاصِرَ الأَبرَارِ وَ دَعَائِم َ الأَخيَارِ وَ سَاسَةَ العِبَادِ وَ أَركَان َ البِلادِ وَ أَبوَاب َ الإِيمَان ِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحمن ِ وَ سُلالَةَ النَّبِيِّين َ وَ صَفوَةَ المُرسَلِين َ وَ عِترَةَ خِيَرَةِ رَب ِّ العَالَمِين َ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ السَّلام ُ عَلَي أَئِمَّةِ الهُدَي وَ مَصَابِيح ِ الدُّجَي وَ أَعلام ِ التُّقَي وَ ذَوِي النُّهَي وَ أُولِي الحِجَي وَ كَهف ِ الوَرَي وَ وَرَثَةِ الأَنبِيَاءِ وَ المَثَل ِ الأَعلَي وَ الدَّعوَةِ الحُسنَي وَ حُجَج ِ اللّه ِ عَلَي أَهل ِ الدُّنيَا وَ الآخِرَةِ وَ الأُولَي وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ السَّلام ُ عَلَي مَحَال ِّ مَعرِفَةِ اللّه ِ وَ مَسَاكِن ِ بَرَكَةِ اللّه ِ وَ مَعَادِن ِ حِكمَةِ اللّه ِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللّه ِ وَ حَمَلَةِ كِتَاب ِ اللّه ِ وَ أَوصِيَاءِ نَبِي ِّ اللّه ِ وَ ذُرِّيَّةِ رَسُول ِ اللّه ِ صَلَّي اللّه ُ عَلَيه ِ وَ آلِه ِ صفحه : 295 وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ السَّلام ُ عَلَي الدُّعَاةِ إِلَي اللّه ِ وَ الأَدِلاءِ عَلَي مَرضَاةِ اللّه ِ وَ المُستَقِرِّين َ فِي أَمرِ اللّه ِ وَ التَّامِّين َ فِي مَحَبَّةِ اللّه ِ وَ المُخلِصِين َ فِي تَوحِيدِ اللّه ِ وَ المُظهِرِين َ لِأَمرِ اللّه ِ وَ نَهيِه ِ وَ عِبَادِه ِ المُكرَمِين َ الَّذِين َ لا يَسبِقُونَه ُ بِالقَول ِ وَ هُم بِأَمرِه ِ يَعمَلُون َ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ السَّلام ُ عَلَي الأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ القَادَةِ الهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الوُلاةِ وَ الذَّادَةِ الحُمَاةِ وَ أَهل ِ الذِّكرِ وَ أُولِي الأَمرِ وَ بَقِيَّةِ اللّه ِ وَ خِيَرَتِه ِ وَ حِزبِه ِ وَ عَيبَةِ عِلمِه ِ وَ حُجَّتِه ِ وَ صِرَاطِه ِ وَ نُورِه ِ وَ بُرهَانِه ِ وَ رَحمَةُ اللّه ِ وَ بَرَكَاتُه ُ أَشهَدُ

أَن لا إِلَه َ إِلا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِيك َ لَه ُ كَمَا شَهِدَ اللّه ُ لِنَفسِه ِ وَ شَهِدَت لَه ُ مَلائِكَتُه ُ وَ أُولُو العِلم ِ مِن خَلقِه ِ لا إِلَه َ إِلا هُوَ العَزِيزُ الحَكِيم ُ وَ أَشهَدُ أَن َّ مُحَمَّدا عَبدُه ُ المُنتَجَب ُ وَ رَسُولُه ُ المُرتَضَي أَرسَلَه ُ بِالهُدَي وَ دِين ِ الحَق ِّ لِيُظهِرَه ُ عَلَي الدِّين ِ كُلِّه ِ وَ لَو كَرِه َ المُشرِكُون َ وَ أَشهَدُ أَنَّكُم ُ الأَئِمَّةُ الرَّاشِدُون َ المَهدِيُّون َ المَعصُومُون َ المُكَرَّمُون َ المُقَرَّبُون َ المُتَّقُون َ الصَّادِقُون َ المُصطَفَون َ المُطِيعُون َ لِلّه ِ القَوَّامُون َ بِأَمرِه ِ العَامِلُون َ بِإِرَادَتِه ِ الفَائِزُون َ بِكَرَامَتِه ِ اصطَفَاكُم بِعِلمِه ِ وَ ارتَضَاكُم لِغَيبِه ِ وَ اختَارَكُم لِسِرِّه ِ وَ اجتَبَاكُم بِقُدرَتِه ِ وَ أَعَزَّكُم بِهُدَاه ُ وَ خَصَّكُم بِبُرهَانِه ِ وَ انتَجَبَكُم لِنُورِه ِ وَ أَيَّدَكُم بِرُوحِه ِ وَ رَضِيَكُم خُلَفَاءَ فِي أَرضِه ِ وَ حُجَجا عَلَي بَرِيَّتِه ِ وَ أَنصَارا لِدِينِه ِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّه ِ وَ خَزَنَةً لِعِلمِه ِ وَ مُستَودَعا لِحِكمَتِه ِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحيِه ِ وَ أَركَانا لِتَوحِيدِه ِ وَ شُهَدَاءَ عَلَي خَلقِه ِ وَ أَعلاما لِعِبَادِه ِ وَ مَنَارا فِي بِلادِه ِ وَ أَدِلاءَ عَلَي صِرَاطِه ِ عَصَمَكُم ُ اللّه ُ مِن َ الزَّلَل ِ وَ آمَنَكُم مِن َ الفِتَن ِ وَ طَهَّرَكُم مِن َ الدَّنَس ِ وَ أَذهَب َ عَنكُم ُ الرِّجس َ وَ طَهَّرَكُم تَطهِيرا فَعَظَّمتُم جَلالَه ُ وَ أَكبَرتُم شَأنَه ُ وَ مَجَّدتُم كَرَمَه ُ وَ أَدَمتُم ذِكرَه ُ وَ وَكَّدتُم مِيثَاقَه ُ وَ أَحكَمتُم عَقدَ طَاعَتِه ِ وَ نَصَحتُم لَه ُ فِي السِّرِّ وَ العَلانِيَةِ وَ دَعَوتُم إِلَي سَبِيلِه ِ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ صفحه : 296 بَذَلتُم أَنفُسَكُم فِي مَرضَاتِه ِ وَ صَبَرتُم عَلَي ما أَصَابَكُم فِي جَنبِه ِ وَ أَقَمتُم ُ الصَّلاةَ وَ آتَيتُم ُ الزَّكَوةَ وَ أَمَرتُم بِالمَعرُوف ِ وَ نَهَيتُم عَن ِ المُنكَرِ وَ جَاهَدتُم فِي اللّه ِ حَق َّ جِهَادِه ِ حَتَّي أَعلَنتُم دَعوَتَه ُ وَ بَيَّنتُم فَرَائِضَه ُ وَ أَقَمتُم حُدُودَه ُ وَ نَشَرتُم شَرَائِع َ أَحكَامِه ِ وَ سَنَنتُم سُنَّتَه ُ وَ صِرتُم فِي ذلِك َ مِنه ُ إِلَي الرِّضَا وَ سَلَّمتُم لَه ُ القَضَاءَ وَ صَدَّقتُم مِن رُسُلِه ِ مَن مَضَي فَالرَّاغِب ُ

عَنكُم مَارِق ٌ وَ اللازِم ُ لَكُم لاحِق ٌ وَ المُقَصِّرُ فِي حَقِّكُم زَاهِق ٌ وَ الحَق ُّ مَعَكُم وَ فِيكُم وَ مِنكُم وَ إِلَيكُم وَ أَنتُم أَهلُه ُ وَ مَعدِنُه ُ وَ مِيرَاث ُ النُّبُوَّةِ عِندَكُم وَ إِيَاب ُ الخَلق ِ إِلَيكُم وَ حِسَابُهُم عَلَيكُم وَ فَصل ُ الخِطَاب ِ عِندَكُم وَ آيَات ُ اللّه ِ لَدَيكُم وَ عَزَائِمُه ُ فِيكُم وَ نُورُه ُ وَ بُرهَانُه ُ عِندَكُم وَ أَمرُه ُ إِلَيكُم مَن وَالاكُم فَقَد وَالَي اللّه َ وَ مَن عَادَاكُم فَقَد عَادَي اللّه َ وَ مَن أَحَبَّكُم فَقَد أَحَب َّ اللّه َ وَ مَن أَبغَضَكُم فَقَد أَبغَض َ اللّه َ وَ مَن ِ اعتَصَم َ بِكُم فَقَدِ اعتَصَم َ بِاللّه ِ أَنتُم ُ الصِّرَاطُ الأَقوَم ُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ البَقَاءِ وَ الرَّحمَةُ المَوصُولَةُ وَ الآيَةُ المَخزُونَةُ وَ الأَمَانَةُ المَحفُوظَةُ وَ البَاب ُ المُبتَلَي بِه ِ النَّاس ُ مَن أَتَاكُم نَجَا وَ مَن لَم يَأتِكُم هَلَك َ إِلَي اللّه ِ تَدعُون َ وَ عَلَيه ِ تَدُلُّون َ وَ بِه ِ تُؤمِنُون َ وَ لَه ُ تُسَلِّمُون َ وَ بِأَمرِه ِ تَعمَلُون َ وَ إِلَي سَبِيلِه ِ تُرشِدُون َ وَ بِقَولِه ِ تَحكُمُون َ سَعِدَ مَن وَالاكُم وَ هَلَك َ مَن عَادَاكُم وَ خَاب َ مَن جَحَدَكُم وَ ضَل َّ مَن فَارَقَكُم وَ فَازَ مَن تَمَسَّك َ بِكُم وَ أَمِن َ مَن لَجَأَ إِلَيكُم وَ سَلِم َ مَن صَدَّقَكُم وَ هُدِي َ مَن ِ اعتَصَم َ بِكُم مَن ِ اتَّبَعَكُم فَالجَنَّةُ مَأوَاه ُ وَ مَن خَالَفَكُم فَالنَّارُ مَثوَاه ُ وَ مَن جَحَدَكُم كَافِرٌ وَ مَن حَارَبَكُم مُشرِك ٌ وَ مَن رَدَّ عَلَيكُم فِي أَسفَل ِ دَرك ٍ مِن َ الجَحِيم ِ أَشهَدُ أَن َّ هَذَا سَابِق ٌ لَكُم فِيمَا مَضَي وَ جَارٍ لَكُم فِيمَا بَقِي َ وَ أَن َّ أَروَاحَكُم وَ نُورَكُم وَ طِينَتَكُم وَاحِدَةٌ طَابَت وَ طَهُرَت بَعضُهَا مِن بَعض ٍ خَلَقَكُم ُ اللّه ُ أَنوَارا فَجَعَلَكُم بِعَرشِه ِ مُحدِقِين َ حَتَّي مَن َّ عَلَينا صفحه : 297 بِكُم فَجَعَلَكُم فِي بُيُوت ٍ أَذِن َ اللّه ُ أَن تُرفَع َ وَ يُذكَرَ فِيهَا اسمُه ُ وَ جَعَل َ صَلاتَنَا عَلَيكُم وَ

ما خَصَّنَا بِه ِ مِن وِلايَتِكُم طِيبا لِخَلقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنفُسِنَا وَ تَزكِيَةً لَنا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا فَكُنَّا عِندَه ُ مُسَلِّمِين َ بِفَضلِكُم وَ مَعرُوفِين َ بِتَصدِيقِنَا إِيَّاكُم فَبَلَغ َ اللّه ُ بِكُم أَشرَف َ مَحَل ِّ المُكَرَّمِين َ وَ أَعلَي مَنَازِل ِ المُقَرَّبِين َ وَ أَرفَع َ دَرَجَات ِ المُرسَلِين َ حَيث ُ لا يَلحَقُه ُ لاحِق ٌ وَ لا يَفُوقُه ُ فَائِق ٌ وَ لا يَسبِقُه ُ سَابِق ٌ وَ لا يَطمَع ُ فِي إِدرَاكِه ِ طَامِع ٌ حَتَّي لا يَبقَي مَلَك ٌ مُقَرَّب ٌ وَ لا نَبِي ٌّ مُرسَل ٌ وَ لا صِدِّيق ٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ لا عَالِم ٌ وَ لا جَاهِل ٌ وَ لا دَنِي ٌّ وَ لا فَاضِل ٌ وَ لا مُؤمِن ٌ صَالِح ٌ وَ لا فَاجِرٌ طَالِح ٌ وَ لا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لا شَيطَان ٌ مَرِيدٌ وَ لا خَلق ٌ فِيمَا بَين َ ذلِك َ شَهِيدٌ إِلا عَرَّفَهُم جَلالَةَ أَمرِكُم وَ عِظَم َ خَطَرِكُم وَ كِبَرَ شَأنِكُم وَ تَمَام َ نُورِكُم وَ صِدق َ مَقَاعِدِكُم وَ ثَبَات َ مَقَامِكُم وَ شَرَف َ مَحَلِّكُم وَ مَنزِلَتِكُم عِندَه ُ وَ كَرَامَتَكُم عَلَيه ِ وَ خَاصَّتَكُم لَدَيه ِ وَ قُرب َ مَنزِلَتِكُم مِنه ُ بِأَبِي أَنتُم وَ أُمِّي وَ أَهلِي وَ مَالِي وَ أُسرَتِي أُشهِدُ اللّه َ وَ أُشهِدُكُم أَنِّي مُؤمِن ٌ بِكُم وَ بِمَا آمَنتُم بِه ِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُم وَ بِمَا كَفَرتُم بِه ِ مُستَبصِرٌ بِشَأنِكُم وَ بِضَلالَةِ مَن خَالَفَكُم مُوَال ٍ لَكُم وَ لِأَولِيَائِكُم مُبغِض ٌ لِأَعدَائِكُم وَ مُعَادٍ لَهُم سِلم ٌ لِمَن سَالَمَكُم وَ حَرب ٌ لِمَن حَارَبَكُم مُحَقِّق ٌ لِمَا حَقَّقتُم مُبطِل ٌ لِمَا أَبطَلتُم مُطِيع ٌ لَكُم عَارِف ٌ بِحَقِّكُم مُقِرٌّ بِفَضلِكُم مُحتَمِل ٌ لِعِلمِكُم مُحتَجِب ٌ بِذِمَّتِكُم مُعتَرِف ٌ بِكُم مُؤمِن ٌ بِإِيَابِكُم مُصَدِّق ٌ بِرَجعَتِكُم مُنتَظِرٌ لِأَمرِكُم مُرتَقِب ٌ لِدَولَتِكُم آخِذٌ بِقَولِكُم عَامِل ٌ بِأَمرِكُم مُستَجِيرٌ بِكُم زَائِرٌ لَكُم لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُم مُستَشفِع ٌ إِلَي اللّه ِ عَزَّ وَ جَل َّ بِكُم وَ مُتَقَرِّب ٌ بِكُم إِلَيه ِ وَ مُقَدِّمُكُم أَمَام َ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُل ِّ أَحوَالِي وَ أُمُورِي مُؤمِن ٌ بِسِرِّكُم وَ عَلانِيَتِكُم

وَ شَاهِدِكُم وَ غَائِبِكُم وَ أَوَّلِكُم وَ آخِرِكُم وَ مُفَوِّض ٌ فِي ذلِك َ كُلِّه ِ إِلَيكُم وَ مُسَلِّم ٌ فِيه ِ مَعَكُم وَ قَلبِي لَكُم مُسَلِّم ٌ وَ رَأيِي لَكُم تَبَع ٌ وَ صفحه : 298 نُصرَتِي لَكُم مُعَدَّةٌ حَتَّي يُحيِي َ اللّه ُ تَعَالَي دِينَه ُ بِكُم وَ يَرُدَّكُم فِي أَيَّامِه ِ وَ يُظهِرَكُم لِعَدلِه ِ وَ يُمَكِّنَكُم فِي أَرضِه ِ فَمَعَكُم مَعَكُم لا مَع َ غَيرِكُم آمَنت ُ بِكُم وَ تَوَلَّيت ُ آخِرَكُم بِمَا تَوَلَّيت ُ بِه ِ أَوَّلَكُم وَ بَرِئت ُ إِلَي اللّه ِ عَزَّ وَ جَل َّ مِن أَعدَائِكُم وَ مِن َ الجِبت ِ وَ الطَّاغُوت ِ وَ الشَّيَاطِين ِ وَ حِزبِهِم ُ الظَّالِمِين َ لَكُم الجَاحِدِين َ لِحَقِّكُم وَ المَارِقِين َ مِن وِلايَتِكُم وَ الغَاصِبِين َ لِإِرثِكُم الشَّاكِّين َ فِيكُم المُنحَرِفِين َ عَنكُم وَ مِن كُل ِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُم وَ كُل ِّ مُطَاع ٍ سِوَاكُم وَ مِن َ الأَئِمَّةِ الَّذِين َ يَدعُون َ إِلَي النَّارِ فَثَبَّتَنِي َ اللّه ُ أَبَدا ما حَيِيت ُ عَلَي مُوَالاتِكُم وَ مَحَبَّتِكُم وَ دِينِكُم وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُم وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُم وَ جَعَلَنِي مِن خِيَارِ مَوَالِيكُم التَّابِعِين َ لِمَا دَعَوتُم إِلَيه ِ وَ جَعَلَنِي مِمَّن يَقتَص ُّ آثَارَكُم وَ يَسلُك ُ سَبِيلَكُم وَ يَهتَدِي بِهُدَاكُم وَ يُحشَرُ فِي زُمرَتِكُم وَ يَكِرُّ فِي رَجعَتِكُم وَ يُمَلَّك ُ فِي دَولَتِكُم وَ يُشَرَّف ُ فِي عَافِيَتِكُم وَ يُمَكَّن ُ فِي أَيَّامِكُم وَ تَقَرُّ عَينُه ُ غَدا بِرُؤيَتِكُم بِأَبِي أَنتُم وَ أُمِّي وَ نَفسِي وَ أَهلِي وَ مَالِي مَن أَرَادَ اللّه َ بَدَأَ بِكُم وَ مَن وَحَّدَه ُ قَبِل َ عَنكُم وَ مَن قَصَدَه ُ تَوَجَّه َ بِكُم مَوَالِي َّ لا أُحصِي ثَنَاءَكُم وَ لا أَبلُغ ُ مِن َ المَدح ِ كُنهَكُم وَ مِن َ الوَصف ِ قَدرَكُم وَ أَنتُم نُورُ الأَخيَارِ وَ هُدَاةُ الأَبرَارِ وَ حُجَج ُ الجَبَّارِ بِكُم فَتَح َ اللّه ُ وَ بِكُم يَختِم ُ وَ بِكُم يُنَزِّل ُ الغَيث َ وَ بِكُم يُمسِك ُ السَّمَاءَ أَن تَقَع َ عَلَي الأَرض ِ إِلا بِإِذنِه ِ وَ بِكُم يُنَفِّس ُ الهَم َّ وَ يَكشِف ُ الضُّرَّ وَ عِندَكُم ما نَزَلَت

بِه ِ رُسُلُه ُ وَ هَبَطَت بِه ِ مَلائِكَتُه ُ وَ إِلَي جَدِّكُم و اگر زيارت امير المؤمنين عليه السلام باشد به جاي و إلي جدكم بگو وَ إِلَي أَخِيك َ بُعِث َ الرُّوح ُ الأَمِين ُ آتَاكُم ُ اللّه ُ ما لَم يُؤت ِ أَحَدا مِن َ العَالَمِين َ طَأطَأَ كُل ُّ شَرِيف ٍ لِشَرَفِكُم وَ بَخَع َ كُل ُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُم وَ خَضَع َ كُل ُّ جَبَّارٍ لِفَضلِكُم وَ ذَل َّ كُل ُّ شَي ءٍ لَكُم وَ أَشرَقَت ِ الأَرض ُ بِنُورِكُم وَ فَازَ الفَائِزُون َ بِوِلايَتِكُم بِكُم يُسلَك ُ صفحه : 299 إِلَي الرِّضوَان ِ وَ عَلَي مَن جَحَدَ وِلايَتَكُم غَضَب ُ الرَّحمن ِ بِأَبِي أَنتُم وَ أُمِّي وَ نَفسِي وَ أَهلِي وَ مَالِي ذِكرُكُم فِي الذَّاكِرِين َ وَ أَسمَاؤُكُم فِي الأَسمَاءِ وَ أَجسَادُكُم فِي الأَجسَادِ وَ أَروَاحُكُم فِي الأَروَاح ِ وَ أَنفُسُكُم فِي النُّفُوس ِ وَ آثَارُكُم فِي الآثَارِ وَ قُبُورُكُم فِي القُبُورِ فَمَا أَحلَي أَسمَاءَكُم وَ أَكرَم َ أَنفُسَكُم وَ أَعظَم َ شَأنَكُم وَ أَجَل َّ خَطَرَكُم وَ أَوفَي عَهدَكُم وَ أَصدَق َ وَعدَكُم كَلامُكُم نُورٌ وَ أَمرُكُم رُشدٌ وَ وَصِيَّتُكُم ُ التَّقوَي وَ فِعلُكُم ُ الخَيرُ وَ عَادَتُكُم ُ الإِحسَان ُ وَ سَجِيَّتُكُم ُ الكَرَم ُ وَ شَأنُكُم ُ الحَق ُّ وَ الصِّدق ُ وَ الرِّفق ُ وَ قَولُكُم حُكم ٌ وَ حَتم ٌ وَ رَأيُكُم عِلم ٌ وَ حِلم ٌ وَ حَزم ٌ إِن ذُكِرَ الخَيرُ كُنتُم أَوَّلَه ُ وَ أَصلَه ُ وَ فَرعَه ُ وَ مَعدِنَه ُ وَ مَأوَاه ُ وَ مُنتَهَاه ُ بِأَبِي أَنتُم وَ أُمِّي وَ نَفسِي كَيف َ أَصِف ُ حُسن َ ثَنَائِكُم وَ أُحصِي جَمِيل َ بَلائِكُم وَ بِكُم أَخرَجَنَا اللّه ُ مِن َ الذُّل ِّ وَ فَرَّج َ عَنَّا غَمَرَات ِ الكُرُوب ِ وَ أَنقَذَنَا مِن شَفَا جُرُف ِ الهَلَكَات ِ وَ مِن َ النَّارِ بِأَبِي أَنتُم وَ أُمِّي وَ نَفسِي بِمُوَالاتِكُم عَلَّمَنَا اللّه ُ مَعَالِم َ دِينِنَا وَ أَصلَح َ ما كَان َ فَسَدَ مِن دُنيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُم تَمَّت ِ الكَلِمَةُ وَ عَظُمَت ِ النِّعمَةُ وَ ائتَلَفَت ِ الفُرقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُم تُقبَل ُ الطَّاعَةُ المُفتَرَضَةُ وَ لَكُم ُ المَوَدَّةُ الوَاجِبَةُ

وَ الدَّرَجَات ُ الرَّفِيعَةُ وَ المَقَام ُ المَحمُودُ وَ المَكَان ُ وَ المَقَام ُ] المَعلُوم ُ عِندَ اللّه ِ عَزَّ وَ جَل َّ وَ الجَاه ُ العَظِيم ُ وَ الشَّأن ُ الكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ المَقبُولَةُ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلت َ وَ اتَّبَعنَا الرَّسُول َ فَاكتُبنَا مَع َ الشَّاهِدِين َ رَبَّنَا لا تُزِغ قُلُوبَنَا بَعدَ إِذ هَدَيتَنَا وَ هَب لَنا مِن لَدُنك َ رَحمَةً إِنَّك َ أَنت َ الوَهَّاب ُ سُبحَان َ رَبِّنَا إِن كَان َ وَعدُ رَبِّنَا لَمَفعُولا يَا وَلِي َّ اللّه ِ إِن َّ بَينِي وَ بَين َ اللّه ِ عَزَّ وَ جَل َّ ذُنُوبا لا يَأتِي عَلَيهَا إِلا رِضَاكُم فَبِحَق ِّ مَن ِ ائتَمَنَكُم عَلَي سِرِّه ِ وَ استَرعَاكُم أَمرَ خَلقِه ِ وَ قَرَن َ طَاعَتَكُم بِطَاعَتِه ِ لَمَّا استَوهَبتُم ذُنُوبِي وَ كُنتُم شُفَعَائِي فَإِنِّي لَكُم مُطِيع ٌ مَن أَطَاعَكُم فَقَد أَطَاع َ اللّه َ صفحه : 300 وَ مَن عَصَاكُم فَقَد عَصَي اللّه َ وَ مَن أَحَبَّكُم فَقَد أَحَب َّ اللّه َ وَ مَن أَبغَضَكُم فَقَد أَبغَض َ اللّه َ اللّهُم َّ إِنِّي لَو وَجَدت ُ شُفَعَاءَ أَقرَب َ إِلَيك َ مِن مُحَمَّدٍ وَ أَهل ِ بَيتِه ِ الأَخيَارِ الأَئِمَّةِ الأَبرَارِ لَجَعَلتُهُم شُفَعَائِي فَبِحَقِّهِم ُ الَّذِي أَوجَبت َ لَهُم عَلَيك َ أَسأَلُك َ أَن تُدخِلَنِي فِي جُملَةِ العَارِفِين َ بِهِم وَ بِحَقِّهِم وَ فِي زُمرَةِ المَرحُومِين َ بِشَفَاعَتِهِم إِنَّك َ أَرحَم ُ الرَّاحِمِين َ وَ صَلَّي اللّه ُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ الطَّاهِرِين َ وَ سَلَّم َ تَسلِيما كَثِيرا وَ حَسبُنَا اللّه ُ وَ نِعم َ الوَكِيل ُ

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109