شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جلد 2

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ/ ناصر رفیعی محمدی

مشخصات نشر : جامعه المصطفی العالمیه

مشخصات ظاهری : 3ج

موضوع:زندگینامه - حضرت خدیجه

موضوع: تاریخ - حضرت خدیجه

موضوع: جاهلیت - اسلام - حضرت خدیجه

موضوع : خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بنت خویلد، 68 - 3 قبل از هجرت.

موضوع : زنان مقدس مسلمان

موضوع : Mslim women saints

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

موضوع : *Hadith (Snnites) -- Texts -- 20th centry

شناسه افزوده : جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

شناسه افزوده : Almstafa International niversity‪Almstafa International Translation and Pblication center

رده بندی کنگره : BP26/2

رده بندی دیویی : 297/9722

ص: 1

اشاره

ص: 2

شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جلد 2

جلد دوم

ص: 3

ص: 4

فهرست اجمالی جلد دوم

21. وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 7

محمّدهادی یوسفی غروی

22. صدف کوثر. 17

علی اکبر مهدی پور

23. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) مادر امت... 39

محمّدمحسن طبسی

24. خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان.. 51

جواد محدثی

25. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 61

محمّدحسن زورق

26. خَدیجة بنت خُوَیلَد(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 71

نهلا غروی نائینی

27. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ. 85

محمّد عابدی

28. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 99

احمد لقمانی

29. خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) به روایتی دیگر. 117

علیرضا قاسمی

30. همسر آفتاب.. 125

گروهی از نویسندگان

31. زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 157

حسن عاشوری لنگرودی

32. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شکوه زندگی.. 179

محمّدتقی کمالی نیا

33. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات.. 205

منصوره اعتمادی

34. خدیجۀ کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 231

سیّد رضی سیّدنژاد

35. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) همسری فداکار و مشاوری امین.. 281

فضل اللّه فولادی

36. بانویی مظلوم. 293

محمّدحسین غلامرضایی

37. زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 309

حسین تهرانی

38. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بنت خُوَیلِد.. 363

مرضیه محمّدزاده

39. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 397

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

40. سرور زنان قریشی.. 441

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

فهرست تفصیلی... 485

ص: 5

21. وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 7

محمّدهادی یوسفی غروی

22. صدف کوثر. 17

علی اکبر مهدی پور

23. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) مادر امت... 39

محمّدمحسن طبسی

24. خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان.. 51

جواد محدثی

25. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 61

محمّدحسن زورق

26. خَدیجة بنت خُوَیلَد(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 71

نهلا غروی نائینی

27. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ. 85

محمّد عابدی

28. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 99

احمد لقمانی

29. خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) به روایتی دیگر. 117

علیرضا قاسمی

30. همسر آفتاب.. 125

گروهی از نویسندگان

31. زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 157

حسن عاشوری لنگرودی

32. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شکوه زندگی.. 179

محمّدتقی کمالی نیا

33. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات.. 205

منصوره اعتمادی

34. خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ. 231

سیّد رضی سیّدنژاد

35. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین.. 281

فضل اللّه فولادی

36. بانویی مظلوم. 293

محمّدحسین غلامرضایی

37. زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ. 309

حسین تهرانی

38. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد.. 363

مرضیه محمّدزاده

39. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ. 397

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

40. سرور زنان قریشی.. 441

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

فهرست تفصیلی... 485

ص: 6

21- وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) (1)

محمّدهادی یوسفی غروی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: هنگامی که خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد، فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در بغل گرفت و با گریه گفت مادرم کجا است؟ در این حال جبرئیل نازل شد و گفت: به فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بگو: همانا خداوند تعالی خانه ای را در بهشت از طلا برای مادر تو ساخته است که هیچ خستگی و سر و صدا در آن نیست. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه روز بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد. هنگامی که خبر مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داده شد، قلبش به شدت اندوهگین شد و بسیار جزع و فزع کرد. سپس بر سر جنازه اش آمد و چهار مرتبه بر طرف پیشانی راست و سه مرتبه بر طرف پیشانی چپ او دست کشید و آن گاه گفت: در کودکی ام مرا تربیت کردی و در هنگام یتیمی ام کفالت مرا به عهده گرفتی و در بزرگ سالی مرا یاری نمودی. خداوند متعال به تو جزای خیر عنایت فرماید.آن حضرت در جلوی سریر حمل جنازه اش حرکت می کرد و خطاب به وی می گفت: صلة رحم تو برای تو مفید خواهد شد و خدا به تو پاداش خیر دهد. او می فرمود: در این ایام به دو مصیبت بزرگ دچار شده ام که نمی دانم برای کدام یک ناراحت و اندوهگین باشم: یکی مصیبت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و دیگری ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ. روایت شده که فرمود: خداوند متعال در مورد چهار نفر به من وعدۀ شفاعت داده است: پدر و مادر و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم.

کلیدواژه: حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سال اندوه.

ص: 7


1- تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعة التاریخ اسلامی)، محمّدهادی یوسفی غروی، ترجمۀ حسن علی عربی، قم: مرکز انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1383، ج 2، ص 98 103.

عیاشی در تفسیر خود از سعید بن مُسیّب از علی بن حسین7 نقل می کند که: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) یک سال قبل از هجرت وفات کرد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ یک سال بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دنیا رفت و هنگامی که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنها را از دست داد، توقف در مکّه برای او بسیار سخت شد و اندوه فراوانی او را دربرگرفت. او که از کفار قریش خسته شده بود، نزد جبرئیل شکوه کرد و خداوند به او وحی فرستاد: ای محمّد! از سرزمینی که اهل آن ظالم هستند خارج شو و به سوی مدینه هجرت کن؛ زیرا بعد از این در مکّه یار و پشتیبانی نخواهی داشت.(1)

شیخ صدوق با سندی از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل می کند که فرمود: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ تظاهر به کفر می کرد و ایمان خود را مخفی نگاه می داشت و هنگامی که وفات کرد، خداوند به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وحی کرد: ای محمّد! از شهری که اهالی آن ظالم هستند خارج شود که دیگر پشتیبانی نداری؛ لذا آن حضرت به مدینه هجرت کرد.(2)

اما شیخ طوسی در امالی خود با سندی از هند بن أبی هالة أسدی، دختر خواندۀ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جانب خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، نقل می کند که گفت: خداوند متعال به واسطۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبرش را محافظت می کرد و در مدتی که او زنده بود، کفار قریش آسیبی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی رسانیدند؛ اما وقتی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد، آن حضرت به شدت مورد اذیت و آزار قریش قرار گرفت، تا جایی که گفت: ای عمو! چه زود جای خالی تو را احساس کردیم. صلۀ رحم تو برایت مفید باشد. خداوند به تو جزای خیر عنایت فرماید. یک ماه بعد خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دنیا رفت و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حزن و اندوه فراوان فرورفت و برای همین آن سال عام الحزن نامیده شد.(3)

شیخ طبرسی در اعلام الوری می نویسد: نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عشیره اش از شعب خارج شده و به میان مردم رفتند؛ اما دو ماه بعد از آن ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) هم پس از آن از دنیا رفت و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خاطر این دو مصیبت بزرگ، دچار غم و اندوه بزرگی شد. برای همین با

ص: 8


1- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 275.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 172.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 463؛ و به نقل از او در بحار الأنوار، ج 19، ص 57.

جزع و فزع، کنار قبر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و گفت: ای عمو! در کودکی مرا تربیت و در بزرگی مرا حمایت کردی و این یتیم را در کفالت خویش گرفتی. پس خداوند بهترین جزا و پاداش را به تو عنایت کند.(1)

شاگرد شیخ طبرسی، قطب راوندی هم در قصص الانبیاء این حدیث را بدون استناد به استادش نقل کرده است.(2) او در مورد وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ می نویسد: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمانی که چهل و شش سال و هشت ماه و چهل روز از عمر شریف آن حضرت می گذشت، وفات کرد و در ادامه می گوید: قول صحیح این است که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آخر سال دهم مبعث از دنیا رفته است و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) سه روز بعد از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرده است و برای همین رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن سال را عام الحزن نامید.(3)

ابن شهرآشوب هم به تبع از آنها می گوید: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دو ماه بعد از خروج از شعب وفات کرده است و در تعیین سال آن گفته است: این حادثه نه سال و هشت ماه بعد از مبعث بوده است. سپس می گوید: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طائف رفت و یک ماه در آن جا توقف کرد و سپس به مکّه بازگشت و یک سال و شش ماه در پناه مُطعم بن عَدّی(4) در آن جا اقامت کرد که مجموع آن یازده سال و چند ماه می شود و این حرف برخلاف قول مشهور در مورد مدت زمان اقامت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مکّه می باشد.

اما ابن اسحاق بعد از آن که هجرت به حبشه و اخبار مربوط به صحیفه و محاصره در شعب ابی طالب و نقض آن را نقل کرده، گفته است: سپس خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در یک سال از دنیا رفتند و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصائب فراوانی را بعد از مرگ خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ متحمّل شد؛ زیرا پناهگاه و یار و پشتیبان وی بودند و این مصیبت سه سال قبل از هجرت به مدینه رخ داد.

ص: 9


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 129.
2- . راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص 330.
3- . همان، ص 317.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 173. در این موضوع بعداً بحث خواهد شد.

هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رحلت کرد، قریش به اذیت و آزار فزایندۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداختند تا جایی که هشام بن عروة از پدرش از جدّش برای من نقل کرده است که دیوانه ای از دیوانگان قریش متعرض رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و خاک بر سر آن حضرت ریخت. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی که سر و صورتش خاک آلود بود به منزل رفت و یکی از دخترانش با گریه مشغول شستن سر و رویش شد؛ اما رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وی گفت: گریه نکن دخترم. خداوند نگهدار پدرت است و فرمود: تا وقتی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ زنده بود، قریش از آزار من دست نگه می داشت.(1)

طبرسی در اعلام الوری اوایل سخن ابن اسحاق را نقل کرده و سپس از کتاب المعرفة ابن منده، سخن واقدی را نقل کرده که گفته است: آنها سه سال قبل از هجرت از شعب خارج شدند و در این سال ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به فاصلۀ سی شب از همدیگر وفات کردند.(2)

ابن شهرآشوب قول واقدی را به همین صورت نقل کرده است: آنها سه سال قبل از هجرت از شعب خارج شدند و در این سال ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد؛ الّا این که او گفته است: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شش ماه پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد.(3)

واقدی در آنچه که نقل کرده، به نص خاصی استناد نکرده است؛ اما ظاهراً وی در مورد وفات خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به نصی استناد کرده است که شاگرد و کاتب وی، ابن سعد با سندی از حکیم بن خرام بن خُویلد بن اسد نقل کرده و گفته است. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در ماه رمضان سال دهم مبعث وفات کرد و ما او را از منزلش خارج ساختیم و در حَجون دفن کردیم و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 10


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 57 58. سپس در این جا چیزی را از عباس بن عبداللّه بن مَعبد از بعضی از اقوامش از ابن عباس نقل کرده و گفته است که جمعی از بزرگان قریش در هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شدت مریض بود و در اثر همین مرض درگذشت، گرد او جمع شدند و در شأن همین قضیه سورۀ «ص» نازل شد. اما باید گفت که سورة «ص» سی و هشتمین سورۀ قرآن بر اساس روایت ابن عباس می باشد و ما خبر مربوط به آن را قبلاً در شأن نزول این سوره ذکر کردیم. همچنین در سند این خبر آمده است: «از بعضی از اقوامش» که همین سند روایت را مرسل می کند و لذا قابل استناد نیست و به علاوه عاقلانه نیست که قریش دوباره طمع کرده باشند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را راضی به خواسته های خویش کنند؛ آن هم پس از آن محاصرۀ طولانی که چهارسال طول کشید.
2- . طبرسی، مفضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 132.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 173.

برای دفن او وارد قبر شد. از او سؤال شد که این واقعه در چه تاریخی بوده است؟ گفت: کمی بعد از خروج بنی هاشم از شعب و در حدود سه سال قبل از هجرت.(1)

سبط ابن جوزی، از ابن سعد، از واقدی، از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل کرده است: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را باخبر ساختم و آن حضرت گریۀ شدیدی کرد و فرمود: برو او را غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار. خدا او را رحمت کند. و عباس به او گفت: ای رسول خدا! آیا تو برای او امید خیر داری؟ فرمود: بله به خدا قسم. من برای او امید خیر دارم و آن حضرت روزهای متوالی از منزل خارج نمی شد و برای او استغفار می کرد.(2)

هم چنین یعقوبی می نویسد: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر خویلد در ماه رمضان سال سوم قبل از هجرت وفات کرد و در این زمان 65 سال داشت. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی که وی لحظات آخر زندگی اش را می گذرانید بر وی داخل شد و فرمود: ناخوش دارم که شما را در این حال می بینم، و شاید که خداوند در چیز ناخوشایندی خیر بسیاری قرار دهد. اگر هَوُها را در بهشت دیدی، سلام مرا به آن برسان. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: آنها چه کسانی هستند یا رسول اللّه؟ فرمود: خداوند در بهشت تو و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و کلثوم خواهر موسی7 را به همسری من درمی آورد.

هنگامی که خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد، فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در بغل گرفت و با گریه گفت: مادرم کجا است؟ مادرم کجا است؟ در این حال جبرئیل نازل شد و گفت: به فاطمه بگو: همانا خداوند تعالی خانه ای را در بهشت از طلا برای مادر تو ساخته است که هیچ خستگی و سروصدا در آن نیست.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه روز بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و در 86 سالگی وفات کرد. و بنا بر قولی در هنگام وفات، نود ساله بود و هنگامی که خبر مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داده شد، قلبش به شدت اندوهگین شد و بسیار جزع و فزع کرد. سپس بر سر جنازه اش آمد و چهار مرتبه بر طرف پیشانی راست و سه مرتبه بر طرف پیشانی چپ او دست کشید و آن گاه گفت: در

ص: 11


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 8.

کودکی ام مرا تربیت کردی و در هنگام یتیمی ام کفالت مرا به عهده گرفتی و در بزرگ سالی مرا یاری نمودی. خداوند متعال به تو جزای خیر عنایت فرماید. آن حضرت در جلوی سریر حمل جنازه اش حرکت می کرد و خطاب به وی می گفت: صلۀ رحم تو برای تو مفید خواهد شد و خدا به تو پاداش خیر دهد.

او می فرمود: در این ایام به دو مصیبت بزرگ دچار شده ام که نمی دانم برای کدام یک ناراحت و اندوهگین باشم: یکی مصیبت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و دیگری ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ. و روایت شده است که آن حضرت فرمود: خداوند متعال در مورد چهار نفر به من وعدۀ شفاعت داده است که عبارت اند از: پدر و مادر و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم.

بعد از مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قریشی یان جرأت بر اذیت و آزار رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیدا کردند و در فکر قتل وی افتادند. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد قبایل عرب می رفت و از آنها می خواست که از وی حمایت و محافظت نمایند تا بتواند رسالت های پروردگارش را ابلاغ نماید و آنها هم در جواب می گفتند: قوم خودت بهتر می دانند که چه رفتاری با تو داشته باشند و او را در پناه خویش نمی گرفتند.(1)

بلاذری می نویسد: گفته اند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سال دهم مبعث و در حدود هشتاد سالگی وفات کرد و در حَجون مکّه به خاک سپرده شد.(2)

سپس با سندی از ابوصالح، غلام ابن عباس نقل کرده است که وقتی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مریض شد، به او گفته شد: خوب است شخصی را نزد برادرزاده ات بفرستی تا خوشه ای را از بهشت بیاورد تا شاید تو را شفا دهد؟ ابوطالب قاصدی را نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و او هنگامی که ابوبکر هم در کنار رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، با آن حضرت ملاقات کرد. ابوبکر به قاصد گفت: «إنّ اللّه حرمها علی الکافرین؛ خداوند آنها را بر کافران حرام کرده است.» [اما هنگامی که قاصد نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و جواب ابوبکر را بازگو کرد]، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: این جواب برادرزاده ام

ص: 12


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 36.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 29.

نیست.(1)

طبری هم دقیقاً همان چیزی را که ابن اسحاق نقل کرده، آورده است و چیزی بر آن نیفزوده است.(2)

مسعودی در دو کتابش موفق یک قول نبوده، چون او در این مورد در مروج الذهب گفته است: در سال 46 میلاد، قریشی یان نبی اکرم و بنی هاشم و بنی مطّلب را در شعب محاصره کردند و در سال پنجاه آن حضرت به همراه یارانش از شعب خارج شد و در همین سال همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وفات کرد.(3) و در «التنبیه والاشراف» نوشته است: عموی آن حضرت در هشتاد سالگی از دنیا رفت و همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال دهم بعثت در 65 سالگی وفات کرد و بین مرگ این دو، سه روز فاصله بود و گفته شده است که بیش از این فاصله بوده است. این حادثه یک سال و شش ماه بعد از إبطال صحیفه و خروج بنی هاشم و فرزندان عبدالمطّلب از محاصرۀ شعب رخ داد. مدت محاصره در شعب سه سال و بنا به قولی دو سال و نیم و بنا بر قول دیگری دو سال بوده است. سپس می گوید: در این سال پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پنجاه ساله بود... .(4)

چنان که پیدا است این دو کتاب در مورد مدت زمان محاصره با هم اختلاف دارند. در «مروج الذهب» گفته است که مدت آن چهار سال بوده است و در «التنبیه والاشراف» می گوید که مدت سه سال بوده است و وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک سال و نیم پس از اتمام محاصره رخ داده است و شیخ طوسی در «المصباح» از ابن عیاش نقل کرده است که

ص: 13


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 34 و نزدیک به همین مطلب را ابن حنبل در کتاب الفضائل از مُسند خود از أنس بن مالک نقل می کند که گفت: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مریض شد و به واسطه همان مریضی درگذشت، قاصدی نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد تا به او بگوید: از خدایت بخواه که مرا شفا دهد، زیرا خدایت حرف تو را گوش می دهد و میوه ای از میوه های بهشتی را برایم بفرست. نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز قاصدی نزد وی فرستاد و پیغام فرستاد که: ای عمو! اگر از خداوند متعال اطاعت کنی، او نیز تو را اجابت خواهد کرد. حدیث: 274 و منافاتی بین این دو خبر نیست.
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 243 244.
3- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 2، ص 294.
4- . مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص 200.

وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در 26 ماه رجب بوده است.(1)

کتابنامه

1. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

3. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

4. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

5. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

6. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، تقدیم: السید محمّدصادق بحر العلوم، طهران: مکتبة نینوی الحدیثة.

7. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

8. ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعة، 1411 ق.

9. صدوق، محمّد بن علی ابن بابویه قمّی (م 381 ق)، کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1405 ق.

10. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

11. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

ص: 14


1- . شیخ طوسی، محمد بن حسن، المصباح المتهجد، ص 566.

1. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیّاشی، تحقیق: سیّد هاشم رسولی محلّاتی، تهران: مکتبة علمیّة، 1380 ق.

2. قطب راوندی، سعید بن هبة اللّه (م 573 ق)، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، قم: مؤسسة الهادی، 1418 ق.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

4. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

5. ، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

ص: 15

ص: 16

22- صدف کوثر

اشاره

22

صدف کوثر(1)

علی اکبر مهدی پور

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: در میان میلیون ها بانوی با فضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد که دُرِّ شاهوار جهان آفرینش، دُردانه بی همتای خداوند منّان باشد و سرور بانوان عالم، دخت گرانمایه پیامبر خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وجود اقدس فاطمه اطهر3 را در صدف خود بپروراند، و او کسی جز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست. از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احادیث فراوانی در مناقب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسیده است که فقط به شماری از آنها اشاره می شود: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، صدّیقه امّت من است. هر روز چندین بار خداوند به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر فرشتگان مباهات می کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین امّهات مؤمنین است. هرگز خدا همسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ایمان به خدا و من ، گوی سبقت را از همۀ بانوان عالم ربود.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، صدیقۀ امت، سیدۀ زنان عالم.

در میان میلیون ها بانوی با فضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد که دُرِّ شاهوار جهان آفرینش، دُردانه بی همتای خداوند منّان باشد و سرور بانوان عالم، دخت گرانمایه پیامبر خاتم، وجود اقدس فاطمه اطهر3 را در صدف خود بپروراند، و او کسی جز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست.

ص: 17


1- مبلغان، شمارۀ 107 (شهریور و مهر 1387)، ص 35 - 50.

دهم رمضان، یادآور ارتحال این بانوی بزرگ، روز یتیمی کوثر قرآن و روز غم و اندوه خاندان عصمت و طهارت است.

این مصیبت بزرگ را به پیشگاه مقدّس حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه تسلیت گفته، به گوشه ای از زندگی پربار آن بانوی با فضیلت اشاره می کنیم.

نَسَبْ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

او دخت گرامیِ «خُوَیلِد» فرزند اَسَد، فرزند عبد العُزّی، فرزند قُصَیّ، فرزند کلاب، فرزند مُرَّة ، فرزند کعب، فرزند لؤی، فرزند غالب، فرزند فِهر است.(1) مادرش، فاطمه، دخت زائده، پسر أصم، پسر رواحه، پسر حَجَر، پسر عبد، پسر مَعیص، پسر عامر، پسر لُؤَی، پسر غالب، پسر فِهر است.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تیره قریش است که از سوی پدر در نیای سوّم (قُصَیّ) و از سوی مادر در نیای هشتم (لُؤَی) با نسب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوند می خورد.

«خُوَیلِد»، قهرمان دلاوری بود که هنگام تهاجم «تُبَّع»، پادشاه خودکامه «یمن»، دست به شمشیر برد، در برابرش مردانه شمشیر زد و او را با ذلّت از حریم کعبه دور ساخت.(3)

هنگام جلوس «سیف بن ذی یَزَن» بر تخت سلطنت، او همراه عبدالمطلب از سوی قریش به «صَنعا» رفت و در کاخ «غمدان» با وی دیدار کرد.(4)

پدر خویلد، «اسد» نیز در اجتماع «حِلف الفُضول » که برای دفاع از مظلومان برگزار شد و به «پیمان جوانمردان » موسوم شد شرکت فعّال داشت.(5)

کنیه و القاب

اشاره

برای آن خانم، القاب و کنیه های فراوانی نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت است از :

ص: 18


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 8.
2- . همان.
3- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
4- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ص 149.
5- . همان، ص 266.

1 . امّ المؤمنین

همسران پیامبر و در رأس آنها حضرت خدیجه «ام المؤمنین» لقب یافته اند(1) و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را «برترین و بهترین امّهات مؤمنین» خوانده است.(2)

2 . بانوی بانوان

امیر مؤمنان7 در چکامه ای که در سوگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرود، از آن حضرت به عنوان «سیّدة النسوان » تعبیر فرمود،(3) امام کاظم7 وی را «سیّدۀ قریش» تعبیر فرمود،(4) اسماء بنت عمیس، آن خانم را «سیّدة نساء العالمین» می خواند(5) و در عهد جاهلی او را «سیّدة نساء قریش» می خواندند .(6)

3 . صدّیقه

گلواژه صدّیقه در قرآن، فقط یک بار در بارۀ حضرت مریم به کار رفته(7) و امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن را معصومه معنا کرده است.(8) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در معرّفی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطاب به جبرئیل فرمود: «هذِهِ صِدِّیقَةُ اُمَّتِی؛(9) این صدّیقۀ امّت من است.»

4 . طاهره

مشهورترین لقب آن حضرت در عصر جاهلی «طاهره» بود.(10) زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود .(11)

ص: 19


1- . احزاب: 6.
2- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 226.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 35، ص 143.
4- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 252، ح 1232.
5- . قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزهراء7 من المهد الی اللحد، ص 110.
6- . زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج 1، ص 199.
7- . مائده: 75.
8- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 459.
9- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 62.
10- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 60.
11- . زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج 1، ص 199.

5 . مبارکه

محدث قمی چنین روایت کرده است: «خداوند به حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وحی فرمود که نسل پیامبر آخر الزمان از بانویی «مبارکه» است.»(1) عبد اللّه بن سلیمان نیز این معنا را از انجیل نقل کرده است.(2)

6 . دیگر القاب

در یکی از زیارت نامه های پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده است: «سلام بر ... صدّیقه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیّه، خدیجه کبری امّ المؤمنین.»(3)

سیمای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آیینۀ وحی

نخستین سیر شبانۀ خاتم انبیا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو سال پس از بعثت در شب دوشنبه ای در ماه ربیع الاول انجام گرفت(4) و هنگامی که از معراج به سوی زمین بازمی گشت ، از سوی پیک وحی، این گونه به او خطاب شد: «حاجَتِی اَنْ تَقْرَاَ عَلی خَدِیجَةَ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّی السَّلامَ؛ خواسته ام این است که از سوی خدا و از طرف من (جبرئیل ) به خدیجه سلام برسانی. وقتی پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درود خداوند متعال و جبرئیل امین را به حضرت خدیجه ابلاغ فرمود، عرضه داشت : خداوند ، خود سلام است ، سلام از او و به سوی او است و بر جبرئیل سلام باد.»(5)

یک بار دیگر، پیک وحی بر حضرت پیامبر فرود آمد و گفت: «این خدیجه است

که برای تو غذا و نوشیدنی آورده است ؛ چون نزد تو آید از خدا و از من به او سلام برسان

و او را به قصری از مروارید در بهشت بشارت بده که در آن ، نه سر و صدایی است و نه غم و اندوهی.»(6)

ص: 20


1- . محدث قمی، شیخ عباس، کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، ص 70 .
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 22.
3- . همان، ج 100، ص 189.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت: دار الاضواء، چاپ دوم، 1412 ق، ج 1، ص 228.
5- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 3، ص 35.
6- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.

ذهبی گوید : «بر صحیح بودن این حدیث، اتّفاق نظر هست.»(1)

پس از ارتحال آن بانو، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در اطراف پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می چرخید و می گفت : «مادرم کجا است؟» پیک وحی فرود آمد و عرضه داشت: «پروردگارت امر می فرماید که به فاطمه سلام برسانی و بگویی که مادرت در قصری از مروارید است که سقفش از طلا و ستون هایش از یاقوت سرخ و در میان مریم و آسیه است.»

این جا هم حضرت فاطمه که در آن ایّام پنج ساله بود عرض کرد: «خدای، خود سلام است. سلام از او و به سوی او است.»(2)

خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احادیث فراوانی در مناقب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسیده است که فقط به شماری از آنها اشاره می کنیم:

1 . خدیجه، صدّیقۀ امّت من است.(3)

2 . هر روز چندین بار خداوند به خدیجه بر فرشتگان مباهات می کند.(4)

3 . خدیجه برترین امّهات مؤمنین است.(5)

4 . هرگز خدا همسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است.(6)

5 . برترین بانوان بهشتی، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمّد است.(7)

6 . خدیجه بر بانوان امّت من برتری داده شده است.(8)

7 . خداوند محبّت خدیجه را بر من ارزانی داشت.(9)

ص: 21


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 113.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن الحسن، الامالی، ص 175، ح 2(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)4.
3- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 62.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
5- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 7.
6- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت: دار المعرفة، ج 7، ص 140.
7- . همان، ص 139.
8- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 74، ص 84.
9- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 359.

8 . خدیجه در ایمان به خدا و من ، گوی سبقت را از همۀ بانوان عالم ربود.(1)

(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) . خداوند شکم مادرت را (خطاب به حضرت فاطمه3) ظرف امامت قرار داد.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مام فضیلت ها

ابن حجر عسقلانی گو ید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرچشمه اهل بیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است؛ زیرا در تفسیر آیۀ شریفۀ (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ) ثابت شده است که امّ سلمه گفت:

«چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و کسایی بر فراز آنها انداخت و فرمود: «بار خدایا! این ها اهل بیت من هستند.» و همه این ها از خدیجه نشأت گرفته اند؛ زیرا حسن و حسین، فرزندان فاطمه و فاطمه دختر خدیجه است و علی نیز در کودکی در خانۀ خدیجه تربیت شده و در بزرگی، داماد او شده است.»(3)

ابن حجر گوید که فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حدیثی با سند نیکو فرموده است: «لَقَدْ فُضِّلَتْ خَدِیجَةُ عَلی نِساءِ اُمَّتِی؛ خدیجه بر بانوان امّت من برتری یافته است.» با این حدیث، بر برتری خدیجه بر عایشه استدلال شده است.(4)

سپس چنین می گوید: پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حدیثی صحیح السند فرموده است: «اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِیجَةُ وَفاطِمَةُ وَمَرْیَمُ وَآسِیَةُ؛ برترین بانوان بهشت؛ خدیجه، فاطمه، مریم، و آسیه اند.» این حدیث ، صریح است و قابل تأویل نیست.(5)

ابن کثیر شماری از فضایل ویژه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر می شمرد و سپس می گوید: «برخی از اهل سنّت، غلوّ می کنند و عایشه را بدین سبب که دختر ابو بکر است بر خدیجه تفضیل می دهند.»(6)

ص: 22


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 184 .
2- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 383.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.
4- . همان، ص 135.
5- . همان.
6- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 129.

ابن حجر در ادامه، نکتۀ ظریفی را نقل می کند و آن این است: «قدر مشترک در میان مریم، آسیه و خدیجه، این است که هر یک از این ها ، پیامبر مرسلی را تحت کفالت خود گرفته است:

1 . آسیه، حضرت موسی7 را کفالت و تربیت کرد و چون مبعوث شد به او ایمان آورد.

2 . مریم، حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را کفالت و بزرگش کرد و چون مبعوث شد به او گروید.

3 . خدیجه پیشنهاد ازدواج به پیامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقدیم کرد و چون وحی بر آن حضرت نازل شد به او ایمان آورد.(1)

بخاری با سند صحیح از برخی همسران پیامبر روایت می کند که می گفت: «من هرگز به هیچ زنی چون خدیجه حسد نورزیدم.» آن گاه عامل این حسد را دو چیز بیان می کند :

1 . پیامبر از او به کثرت یاد می کرد؛

2 . خداوند به پیامبر امر فرموده بود که خدیجه را بشارت دهد به خانه ای در بهشت از «قَصَب»، یعنی مروارید، که در آن «صَخَب » و «نَصَب »، یعنی سر و صدا و رنج و درد، وجود ندارد .(2)

ابن حجر در شرح این حدیث از «سهیلی» نقل می کند که تعبیر «قَصَب» از این جهت است که آن بانوی بزرگوار ، گوی سبقت را از همه بانوان جهان ربوده است. تعبیر «صَخَب » از این جهت است که حضرت خدیجه، هرگز با پیامبر درگیر نشد، صدایش را بلند نکرد، سر و صدا ایجاد نکرد و خانه را محیط امن و آرام قرار داد. تعبیر «نَصَب» هم از این جهت است که وی بر خلاف برخی همسران پیامبر هرگز آن حضرت را نیازرد؛ از این رهگذر ، خداوند قصری در بهشت به آن حضرت عطا فرمود که محیط آرام، بی سر و صدا و بدون اذیّت و آزار باشد.(3)

ص: 23


1- . همان .
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.

ثروتمندترین بانوی دوران

ذهبی از واقدی نقل کرده است که خویلد پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، پیش از جنگ فجار درگذشته بود... و این موضوع در میان اصحاب ما مورد اتّفاق است.(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عقل و درایت خود آنچه از پدر به ارث برده بود را در راه ایجاد اشتغال برای جوانان حجاز به کار گرفت و تجارت گسترده ای به راه انداخت . وی همه جوانان را تشویق می کرد که با ثروتش تجارت کنند؛ هم سود ببرند و هم به او سود رسانند.

شیوۀ تجارت آن بانوی با درایت، مضاربه بود. ابن هشام در این باره می نویسد: «خدیجه دخت خویلد بانویی تاجر پیشه بود و ثروت و شرافت داشت. او مردان را استخدام می کرد و با آنها قرارداد می بست و از طریق مضاربه با آنها رفتار می کرد.»(2)

آن بانو ، با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همین گونه رفتار می کرد؛ جز این که برای آن حضرت ، حق مضاربه بیشتری تعیین می کرد و غلام خود «میسره» را نیز در محضر آن حضرت می فرستاد، وگرنه حضرت مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز برای کسی اجیر نشده است.(3)

فرزانۀ قریش

آوازه دختر خویلد در سراسر حجاز پیچید. بازرگانانی که با ثروت او تجارت می کردند، آوازۀ او را از مرز حجاز گذراندند و شهرتش را در بلاد اطراف، به ویژه در سرزمین یمن به گوش سلاطین رساندند .

دلاوری های پدرش خویلد در برابر «تُبَّع» پادشاه خودکامه یمن (4) از یک سو و دیدار تأثیرگذار وی در کاخ «غُمدان » با «سیف بن ذی یَزَن» در صنعاء،(5) از دیگر سو، باعث شد که همۀ اعیان و اشراف یمن، آرزوی همسری فرزانۀ قریش را در دل بپرورانند.

ص: 24


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 5.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16.
4- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
5- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 1، ص 149.

ولی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هشیارتر از آن بود که با آن ثروت و مکنت و جمال و کمال، در برابر پیشنهادهای آنان سر فرود آورد. او فقط دل در گرو جوانی هاشمی داشت و منتظر روزی بود که در دل امین بنی هاشم راه یابد.

مورّخان، اتّفاق نظر دارند که در میان اعیان و اشراف منطقه، صاحب ثروت و صاحب مکنتی نماند ؛ جز این که از حضرت خدیجه 3 خواستگاری کرد و او دست ردّ بر سینۀ همگان زد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و چگونگی شناخت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آن بانوی بزرگوار از حُنَفاء بود؛ یعنی یکتاپرست و پیرو آیین حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود. آخرین اوصیای حضرت ابراهیم، حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب بودند که وی آنها را درک کرده و نویدهای آنها را در بارۀ جوان هاشمی شنیده بود.

روز میلاد مسعود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت ابوطالب خطاب به همسرش فرمود : «سی سال صبر کن تا همانند او را به جز نبوت برای تو بیاورم.»(2)

در دوران کودکی وی بود که عبدالمطلب به فرزندانش سفارش می کرد که هر کدام بعثت آن حضرت را درک کند، به او ایمان بیاورد.(3)

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جوانی بیست ساله بود که ابوطالب گفت: «پدرم به من خبر داده است که او همان پیامبر موعود است.»(4)

فرزانۀ قریش که این معلومات را در بایگانی حافظه گرد آورده است، دل در گرو جوان هاشمی می سپارد و به همه خواستگاران از هر تیره و گروه ، جواب منفی می دهد.

در سفر تاریخی خویلد (پدر خدیجه) با حضرت عبدالمطلب به یمن برای تبریک و تهنیت به «سَیف بن ذی یَزَن» در ایّام جلوس او بر تخت سلطنت ، پادشاه به او خبر

ص: 25


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 70.
2- . حسینی شیرازی، سید محمد، امّهات المعصومین، ص 90.
3- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 452 .
4- . موسوی حسینی عاملی، محمد بن حیدر، بغیة الطالب فی حال ابی طالب، ص 90.

می دهد که این ایّام باید پیامبر موعود متولّد شده باشد، نامش «محمّد» است، در میان شانه اش مُهر نبوّت است ، پدر و مادرش فوت می کند، عمو و پدر بزرگش کفالت او را برعهده می گیرند ... .(1)

سیف بن ذی یزن، به صراحت می گوید: «سوگند به کعبه که تو پدر بزرگِ آن پیامبر موعود هستی . پس حضرت عبدالمطلب به سجده می افتد و سجده شکر به جای می آورد.»(2)

خویلد برمی گردد و این سخنان را به عنوان سوغات سفر می آورد و در میان اهل و عیالش بازگو می کند و فرزانۀ قریش، آن را آویزه گوش خود می سازد .

حضرت ابوطالب با کاروان تجارتی به شام می رود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را که در سنین نوجوانی بود، همراه خود می برد. در بُصری راهبی به نام «بحیرا» برای اوّلین بار، کاروان را به ضیافت دعوت می کند و پس از گفت وگوی فراوان، به ابوطالب می گوید: «او را زود برگردان که اگر یهود او را ببینند، شناسایی می کنند و به وی آزار می رسانند.»(3)

این خبر در مکّه پخش می شود و فرزانۀ قریش نیز آن را به خاطر می سپارد.

اکنون جوان هاشمی به 25 سالگی رسیده است و با پول خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به صورت مضاربه عازم تجارت است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، غلام مخصوص خود «میسره » را با او می فرستد و به او توصیه می کند که از آن حضرت جدا نشود و هر چه می بیند به خاطر بسپارد.

در این سفر، راهبی به نام «نسطور» از میسره می پرسد: «این مرد که زیر این درخت نشسته کیست؟» می گوید: «او مردی از قریش از اهل حرم است.» نسطور با قاطعیت به او اعلام می کند که او پیامبر است.

میسره چون برمی گردد، سخن راهب را برای بانویش بازگو می کند و در ضمن مشاهدات خود می گوید که چون هوا گرم می شد، دو فرشته، بال های خود را بر سر او می افراشتند و بر او سایه می انداختند.(4)

ص: 26


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 11.
2- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوّة، ج 1، ص 97.
3- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الخصائص الکبری، ج 1، ص 155.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 322.

سال ها پیش نیز یکی از احبار یهود، جوان هاشمی را در منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دید و به او گفت: «او همان پیامبر موعود است که نشانه های او را در تورات خوانده ام. بانویی از قریش با او ازدواج می کند که سرور بانوان بهشت است؛ مبادا تو از این شرف محروم شوی.»(1)

ورقة بن نوفل، پسرعموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را تشویق می کرد و می گفت: «پیامبری که برای این امّت وعده داده شده است و ما در انتظار او هستیم، وقت ظهورش فرا رسیده است؛ به راستی، محمّد، همان پیامبر موعود این امت است.»(2)

پدیدار شدن این بشارت ها و نویدها، پشت سرِ یکدیگر ، فرزانۀ قریش را در تصمیم خود محکم تر می ساخت و او را در موضع سرسختی که گرفته بود مصمّم تر می ساخت. این نویدها بود که همۀ اشراف منطقه را در نظرش بی اهمیّت می ساخت و تنها آن جوان هاشمی را شایستۀ همسری جلوه می داد .

گامی استوار به سوی زندگی پایدار

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، گذشته از جمال، کمال، مال و منال، از دانش، بینش، اصالت اندیشه ، سلامت فکر ، صلابت رأی، دقّت نظر و قدرت تصمیم گیری به موقع برخوردار بود . از این رهگذر پس از دست ردّ زدن بر سینۀ سلاطین یمن، اشراف طائف و بزرگان حجاز، تصمیم گرفت که با عزم جزم، سنّت رایج را بشکند و در انتظار خواستگاری از سوی جوان هاشمی ننشیند؛ بلکه با یک سنّت شکنی، او به سراغ شوهر ایده آل خود برود.

وی از بانوی فرزانه ای به نام «نفیسه» کمک گرفت و وعده دیدار با امین قریش تعیین کرد. خدیجه 3 در این دیدار با صراحت گفت: «ای امین قریش! من دختر شایسته ای برای شما در نظر گرفته ام .»

امین قریش پرسید: «کیست؟» عرضه داشت: «هِیَ مَمْلُوکَتُکَ خَدِیجَةُ؛(3) او کنیز شما

ص: 27


1- . همان، ج 2، ص 6.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 55.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 10.

خدیجه است.» جوان هاشمی فرمود: «تو صاحب مال و مکنت هستی و من چیزی از مال دنیا ندارم. من ، دنبال همسری چون خود هستم.»

حضرت خدیجه با بیانی شیرین و دلنواز، عرضه داشت: «من خودم، ثروتم ، کنیزانم و آنچه در تصرّف من است، از آنِ شما است و تابع فرمان شما.»(1)

آن گاه خلعت گرانبهایی به صفیّه (عمّه پیامبر) بخشید و گفت: « ای صفیّه! تو را به خدا سوگند می دهم که مرا یاری کنی تا به وصال محمّد برسم.»(2)

وی خواهرش، هاله را نیز نزد عمّار فرستاد تا موانع این پیوند مقدّس را برطرف کند.(3)

انگیزۀ ازدواج

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت این همه پافشاری بر تحقّق یافتن این پیوند مقدّس را به «صفیّه» چنین بیان کرد: «اِنِّی قَدْ عَلِمْتُ اَنَّهُ مُؤَیَّدٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ؛(4) من به طور حتم و یقین می دانم که او از سوی پروردگار عالمیان، مورد تأیید است.»

آن حضرت، به شخص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرضه داشت: «به خدا سوگند! من با شما چنین رفتار نمی کنم، جز برای این که امید دارم شما همان پیامبری باشید که برانگیخته خواهد شد.»(5)

آن گاه دیگر ویژگی های حضرت را چنین شماره کرد: «ای پسر عمو! من به این دلایل ، دل در گرو تو دارم:

1 . خویشاوند من هستی ؛

2 . از شرافت والایی برخورداری؛

3 . در میان قوم خود به امانت شهرت داری؛

4 . فردی راست گفتاری؛

ص: 28


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 55 .
3- . همان، ص 58.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16 .
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 57.

5 . اخلاقی نیکو داری.»(1)

هر فرازی از سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حکایت از نظر صائب، اندیشۀ استوار ، دانش و بینش وافر، دقّت نظر و عمق درایت او می کند.

لحظۀ انتظار

سرانجام، لحظۀ انتظار فرا رسید و رؤیاهای طلایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعبیر شد . حضرت ابوطالب، حمزه و دیگر بزرگان خاندان رسالت به منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمدند و سعادت دو جهان را برایش به ارمغان آوردند.

حضرت ابوطالب رشتۀ سخن را به دست گرفت و فرمود: «سپاس و ستایش به پروردگار این بیت که ما را از نسل ابراهیم و از تبار اسماعیل قرار داد، ما را در حرم امن خود جای داد و زمامدار مردم کرد و این شهر را برای ما مبارک ساخت .

این برادرزادۀ من هرگز با احدی از رجال قریش مقایسه نمی شود؛ جز این که بر او برتری یابد و با احدی از مردمان مقایسه نمی شود ؛ جز این که بر او فزونی یابد و هرگز با احدی برابری نمی کند . او از نظر مال دنیا ثروت کمتری دارد؛ ولی ثروت برای گذران زندگی است و سایه ای ناپایدار.

اکنون ما برای خواستگاری آمدیم به رضایت و دلخواهش. و آنچه مهریّه از نقد و نسیه بخواهید از مالِ من است. سوگند به پروردگار بیت که برای او جایگاهی رفیع، دینی جهان شمول و درایتی کامل است.»

آن بانو شخصاً سخن گفت و رضایت خود را اعلام کرد .

حضرت ابوطالب، شتری نحر کرد، ولیمۀ عروسی برگزار شد و زفاف انجام یافت.(2)

مهریه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت چهار هزار دینار به عباس داد که آن را به خانوادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان مهریّه بپردازد،(3) ولی

ص: 29


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 134.
2- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، ص 77.
3- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374.

مسلّم این است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او پانصد درهم به عنوان مهریّه تقدیم کرد.(1)

بر اساس نقل مورّخان و سیره نویسان، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده و نیم اوقیه، یعنی پانصد درهم به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرداخت.(2) بر اساس روایات معصومان 7 مهریّه همۀ همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پانصد درهم است؛(3) ولی در بارۀ این بانوی بزرگوار ، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیست شتر جوان از مال خودش افزود.(4)

تاریخ ازدواج

بی گمان، سال ازدواج فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با این بانوی با کرامت، سال 25 عام الفیل، پانزده سال پیش از بعثت و 28 سال پیش از هجرت بوده است. این رویداد مبارک در ماه ربیع الاوّل بوده و اختلافی در آن نقل نشده است.

روز ازدواج نیز بنا بر مشهور، دهم ماه مذکور است؛ چنان که سید بن طاووس با سلسلۀ اسنادش از شیخ مفید چنین نقل می کند و روزۀ آن را برای شکرانه این پیوند مقدّس، مستحب می داند .(5)

شیخ مفید نیز همان تاریخ را ثبت کرده است.(6)

علامۀ مجلسی نیز آن را طبق نقل سیّد بن طاووس از شیخ مفید روایت کرده است.(7)

مرحوم کاشف الغطاء هنگام بحث از روز نهم ربیع الاوّل می افزاید: «یکی دیگر از علل شادی و سرور حضرت زهرا این است که روز نهم و دهم، ایّام پیوند مقدّس سیّد کائنات

ص: 30


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 70.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139. بر اساس محاسبه ای که اهل فن انجام داده اند ، پانصد درهم برابر16212 مثقال نقره خالص و در زمان ما در حدود 165000 تومان است.
3- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375.حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139.
4- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
5- . سید بن طاووس، علی بن موسی، الاقبال، ج 2، ص 115.
6- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29. به پیوست تاریخ الائمّة، در ضمن «مجموعۀ نفسیه».
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 98، ص 357.

با بانوی پاک و پاک سرشت، حضرت خدیجه است که بی گمان، حضرت زهرا، همه ساله در چنین روزی شاد و مسرور است و به آن مباهات می کند. این شادی و سرور در این ایّام به شیعیان و ارادتمندانش به ارث رسیده است.»(1)

همسر و هم سِرّ

کفایت و درایت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سطحی بود که عظمت بیکران رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را درک می کرد. وی در مشکلات، یار و یاور آن حضرت بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در امور زیادی با وی مشورت می کرد.(2)

این نکته، بسیار حائز اهمیّت است که دوران تجرّد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال و دوران پس از ازدواج آن حضرت 38 سال است. آن جناب، 25 سالِ آن را با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سپری کرد و سیزده سال دیگر را با سیزده زن دیگر .

یعنی رسول اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دقیقاً دو سوم دوران پس از ازدواج خود را با یک همسر به سر برده و هرگز نیاز به همسر دیگری احساس نکرد. او، همسر و هم سِرّ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با وجود چنین همسری، هیچ کمبودی در زندگی خویش احساس نمی شد.

در مقابل آن، حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دوران سیزده سال پس از آن، با وجود سیزده همسر که برخی از آنها همسران شایسته ای بودند همواره جای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خالی می دید و احساس خلأ می کرد و به قدری از او یاد می کرد که باعث رنجش و حسد برخی همسران می شد.(3)

اوّلیّات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

1 . حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، نخستین بانویی است که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرد.

2 . وی نخستین بانویی است که به رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و نام خود را با خطوطی زرّین بر تارک صفحات تاریخ ثبت کرد.(4)

ص: 31


1- . کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنّة المأوی، ص 94.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 306.
3- . همان.
4- . خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 39.

3 . وی نخستین بانوی نمازگزار است که سال ها تنها وی و حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کنار کعبه با پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز برپا می داشتند، تا بعدها جعفر طیّار نیز به آنها پیوست.(1)

4 . وی نخستین بانوی معتقد به ولایت امیر مؤمنان7 بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب ارتحالش فرمود: «باید به ولایت علی بن ابی طالب شهادت دهی.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت : «به ولایت او ایمان آوردم و بیعت کردم.»(2)

5 . او نخستین بانویی بود که از دست مبارک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از انگور بهشتی تناول فرمود.(3)

غروب غمبار

25 سال تمام پیامبر رحمت با وی انس داشت و او تنها ستارۀ فروزان خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و نگاه های جاذب و غم زدایش تنها مایۀ تسلّی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در محیط خانه بود؛ از این رو غم ارتحالش به همین مقدار بر فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که دریای عواطف بود، سخت و جانگداز بود. نوشته اند که آن جناب ، در غم ارتحال همسرش به قدری اندوهگین شد که بر سلامتی اش نگران شدند.(4)

به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفته شد: «پس از ارتحال خدیجه خیلی افسرده شده اید.» فرمود: «او مادر فرزندان و کدبانوی خانه ام بود» و می فرمود: «خداوند، محبت او را در دلم قرار داده بود.»(5)

تاریخ وفات

اختلافی نیست که وفات ایشان، در ماه رمضان رخ داد.(6) طبری، تاریخ آن را دهم رمضان در

ص: 32


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی ، ص 259، مجلس 10، ح 467.
2- . نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیر المؤمنین، ص 45.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18 ، ص 233 .
4- . هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 225.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
6- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 359؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 237.

سال دهم بعثت ثبت کرده است.(1)

غالب سیره نویسان متّفق القول هستند که وفات آن خانم، در دهم رمضان سال دهم بعثت، سه سال پیش از هجرت در مکّه واقع شد. وی در حجون به خاک سپرده شد. شخص پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر شد و همسر گرامی اش را در قبر گذاشت .(2)

سال غم و اندوه

آن چه مسلّم است این است که ارتحال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با فاصلۀ اندکی از رحلت جانگداز بزرگ حامیِ پیامبر ، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اتّفاق افتاد؛ از این رو ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدّت اندوهگین شد و آن سال را «عام الحزن »، یعنی سال غم و اندوه نام نهاد و همواره می فرمود: «تا ابوطالب و خدیجه زنده بودند، غم و اندوه بر من مستولی نشد.»(3)

امیر بیان در سوگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چکامه ای سرود و از او به عنوان «بانوی بانوان» یاد کرد.(4)

حق شناسی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کانون عواطف بود. آن جناب، لحظه ای خدمات ، ایثارها ، فداکاری ها ، شایستگی ها، محبّت ها و دیگر فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را فراموش نکرد .

هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ده هزار سرباز جنگی وارد مکّه معظمه شد و کعبه را از لوث بت ها پاک کرد، اشراف مکّه با اصرار و الحاح از او خواستند که به خانۀ آنها قدم بگذارد؛ ولی او به رسم وفا به کنار قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد، آن جا خیمه زد و ایّام اقامتش در مکّه را در کنار قبر همسرش سپری کرد .(5)

ص: 33


1- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة ، ص 8.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 311؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 62؛ الشبراوی، عبداللّه بن محمد، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 128.
3- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 16.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 143.
5- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ص 812.

این عمل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، گذشته از درس حق شناسی به امّت، پیام دلنشین و دلنوازی به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داشت: «هان، ای سنگ صبور من ! ای همسر با وفای من! اگر در همۀ روزهای سخت زندگی ، در دوران محاصرۀ اقتصادی و در آن روزگار خفقان و اختناق جانکاه قریش، در کنار من بودی و آن همه رنج و مشقّت را به جان خریدی، اکنون، من پس از فتح قلعه های شرک و نفاق به کنار تربت پاک تو آمده ام تا شادی ام را با تو تقسیم کنم.»(1)

کتابنامه

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، بیروت: دار الاضواء، چاپ دوم، 1412 ق.

5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

6. ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

7. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: طه عبد الرؤف سعد، بیروت: دار الجیل، 1410 ق.

8. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

ص: 34


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 57.

1. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق.

2. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

3. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، بیروت: دار الکتاب الاسلامی، 1401 ق.

4. ازرقی، محمد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، مکّة المکرمة: دار الثقافة، چاپ سوم، 1398ق.

5. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دار الجیل، افست چاپ سلطانی، بولاق، 1313 ق.

6. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الخصائص الکبری، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1424 ق.

7. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

8. حسینی شیرازی، سید محمد، امّهات المعصومین، بیروت: دار العلوم، 1424 ق.

9. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

10. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الإسناد، قم: مؤسسه فرهنگی کوشانپور، 1417 ق.

11. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

12. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

13. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

ص: 35

1. زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، دارالکتاب العالمیه، 1417 ق/1996 م.

2. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، قم: مجمع جهانی اهل بیت، 1426 ق.

3. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الإقبال لصالح الاعمال، قم: دفتر تبلیغات، 1377 ش.

4. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه،1421ق.

5. الشبراوی، عبداللّه بن محمد، الاتحاف بحبّ الاشراف، منشورات رضی، قم: 1363 ش.

6. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

7. ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعه، 1411 ق.

8. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق.

9. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق.

10. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

11. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، قم: مؤسسة البعثة ، 1421 ق.

12. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد إلی اللّحد، بیروت: موسسه النور المطبوعات، 1411 ق.

13. کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة الماوی، قم: کتابخانه مؤسسۀ علمی فرهنگی دارالحدیث، 1380 ق.

ص: 36

1. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفّاری، بیروت: دار الأضواء، 1405 ق.

2. گنجی شافعی، محمّد بن یوسف (م 658 ق)، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب7، تهران: دار احیاء التراث اهل البیت، چاپ سوم، 1404 ق.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار ،

تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1380 ق.

4. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

5. موسوی حسینی عاملی، محمد بن حیدر بن نورالدین، بغیة الطالب فی حال ابی طالب، قم: المکتبة الحیدریّة، 1428 ق.

6. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، خصائص أمیر المؤمنین، به کوشش: محمّدباقر محمودی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1403 ق.

7. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 37

ص: 38

23- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر امت

اشاره

23

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر امت(1)

محمّدمحسن طبسی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه 3 از بزرگ ترین بانوان اسلام به شمار می رود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنان که علی بن ابی طالب7 اولین مردی بود که اسلام آورد. اولین زنی که نماز خواند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. او انسانی روشن بین و دوراندیش، باگذشت ، علاقه مند به معنویات، وزین و با وقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود. همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت . خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می گفتند. از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوق العاده ای داشت و مهم تر این که حتی قبل از اسلام وی را «طاهره » و «مبارکه » و «سیده زنان » می خواندند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ملکه بطحاء، سیده زنان.

سخن از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری و استقامت در راه هدف است. به حق قلم فرسایی در بارۀ کسی که خداوند بر او سلام و درود فرستاد، بسی مشکل است. اما به مصداق «مالا یدرک کله لا یترک کله»، به بررسی گوشه هایی از شخصیت و زندگی این بزرگ بانو می پردازیم.

ص: 39


1- فرهنگ کوثر، شمارۀ 34 (دی 1378)، ص 52 - 55.

ولادت و خانواده

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 68 سال قبل از هجرت به دنیا آمد.(1) خانواده ای که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پرورش داد، از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی، در شمار بزرگ ترین قبیله های عرب جای داشت. این خاندان در همۀ حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگی و نجابت و شرافت از کردار و گفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پدیدار بود.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قبیلۀ هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش بودند. پدرش خویلد بن اسد قریشی نام داشت . مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.(3)

اخلاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود. او به فضیلت اخلاقی و پذیرایی های شایان بسیار معروف بود و بدین جهت زنان مکه به وی حسد می ورزیدند.

دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقی زبان زد و نمونه بود و به حق ایشان کفو خوبی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. بی تردید می توان گفت که این سجایا و فضایل اخلاقی سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای همسری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شایسته شمرده شود. طبق روایات، او برای پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یاوری صادق بود.(4)

آیا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرده بود؟

معروف است(5) اولین کسی که به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد یکی ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومی » بود. او پس از ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در جوانی درگذشت و اموال بسیاری برای

ص: 40


1- . با توجه به این که سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمتر از سی سال بوده، پس تاریخ ولادت ایشان غیر از آن است که در متن گفته شده است.
2- . کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 275.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
4- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 114.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارث گذاشت. پس از او «ابی هالة بن المنذر الاسدی » که یکی ازبزرگان قبیله خود او بود، با وی ازدواج کرد. ثمرۀ این پیوند فرزندی به نام «هند» بود که در کودکی درگذشت. ابی هاله نیز پس از چندی ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جای نهاد.

هر چند این مطلب که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سومین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و جز عایشه با دوشیزه ای ازدواج نکرد، نزد عامه و خاصه معروف است ؛ ولی مورد تأیید همگان نیست. جمعی از مورخان و بزرگان، نظرمخالف دارند ؛ برای مثال «ابوالقاسم کوفی »، «احمد بلاذری »، «علم الهدی »، «سیدمرتضی» در کتاب «شافی » و «شیخ طوسی » در «تلخیص شافی » آشکارا می گویند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، «عذرا» بود. این معنا را علامۀ مجلسی نیز تأیید کرده است. او می نویسد: «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند.(1)

برخی از معاصران نیز چنین ادعا کرده اند و برای اثبات ادعای خود کتاب هایی نوشته اند.(2)

آشنایی با حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

فضایل اخلاقی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب(3) را به فکر ازدواج با وی می انداخت، ولی خاطرات همسر پیشین به وی اجازه نمی داد شوهری دیگر انتخاب کند. تا این که با مقامات معنوی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد و آن دو غلامی که برای تجارت همراه پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتی که از وی دیده بودند، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فریفتۀ اخلاق و کمال و مقامات معنوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. البته او از یکی از دانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علمای بزرگ عرب و خویشان نزدیک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شمار می رفت، در بارۀ ظهور پیغمبر آخرالزمان و خاتم الانبیا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطالبی شنیده

ص: 41


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
2- . ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 88.
3- . عتبه، شیبه، عقبة بن ابی معیط، ابوجهل و ... . (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 239)

بود.(1) همه این عوامل موجب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به همسری خود انتخاب کند.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

زفاف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام(2) تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25سال داشت(3) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله بود.(4) ابن عباس سن ایشان را 28 سال نقل می کند.(5) هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی می کنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن، محمّد بن صائب کلبی، از شیعیان است و آنها او را ضعیف می دانند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب علاقه به حضرت محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مقام معنوی او با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.

در عقد ازدواج حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عبد اللّه بن غنم(6) به آنها چنین تبریک گفت :

هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت

لک الطیرفیما کان منک باسعد

تزوجت خیر البریه کلها

و من ذا الذی فی الناس مثل محمّد ؟

و بشر به البران عیسی بن مریم

و موسی ابن عمران فیاقُرب موعد

اُقرّت به الکتاب قدماً بِاَنه

رسول من البطحاء هادو مهتد

(7)

«گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمّد است؟ محمّد کسی است که حضرت عیسی

ص: 42


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 61.
2- . همان، ص 20.
3- . عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 29.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3.
5- . عمادزاده، حسین، زندگی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 29.
6- . یکی از رجال قریش و شاعر بود.
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14.

و موسی به آمدنش بشارت داده اند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند . رسولی که سر از بطحاء (مکه) در می آورد و او هدایت کننده و هدایت شونده است.»

احترام پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

احترام حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود.(1)

خصال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بزرگ ترین بانوان اسلام به شمار می رود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنان که علی بن ابی طالب7 اولین مردی بود که اسلام آورد.(2) اولین زنی که نماز خواند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود. با گذشت ، علاقه مند به معنویات، وزین و باوقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود.(3) همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می گفتند. از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوق العاده ای داشت و مهم تر این که حتی قبل از اسلام وی را «طاهره »(5) و «مبارکه » و «سیده زنان » می خواندند.(6)

جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می کشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه های نبوت می شد . اشعار فصیح و پر معنای وی در شأن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می کند.(7) نمونه ای از اشعار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنین است:

ص: 43


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 570؛ مقرّم، سید عبدالرزاق، وفات الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 7.
2- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص21 و 79.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
6- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207.
7- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

فلواننی امسیت فی کل نعمه

و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره

فما سویت عندی جناح بعوضه

اذا لم یکن عینی لعینک ناظره

(1)

«اگر تمام نعمت های دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشمم به چشم تو نیافتند.»

دیگر خصوصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که او دارای شم اقتصادی و روح بازرگانی بود و آوازۀ شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود.(2)

البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان زیاد است که قلم از بیان آن ناتوان است. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.»(3)

چه می توان گفت در شأن کسی که مایۀ آرامش و تسلای خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود! ؟ در تاریخ می خوانیم: «حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت های ایشان محزون و آزرده می شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد، مگر یاد خدیجه؛ و هر گاه خدیجه را می دید مسرور می شد.»(4)

ذهبی می گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود . پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کراراً او را مدح و ثنا می گفت و بر سایر امهات مؤمنین ترجیح می داد و از او بسیار تجلیل می کرد، به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اندازۀ خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار او را یاد کرد.(5)

درود خدا بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه کبربی3 چنان مقام والایی داشت که خداوند بارها بر او درود و سلام فرستاد .

ص: 44


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص52.
2- . عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 31.
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 204.
4- . همان، ص 205.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

طبق روایتی از حضرت امام محمّدباقر7، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام باز گشت از معراج، به جبرئیل فرمود: «آیا حاجتی داری؟ جبرئیل عرض کرد: خواسته ام این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی .»(1)

در روایتی دیگر می خوانیم: «روزی خدیجه به طلب رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردی با وی رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پرسید . خدیجه نمی توانست بگوید رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کجا به سر می برد. او می ترسید این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دارد. وقتی که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ، حضرت محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: آن جبرئیل بود و امر کرد که از خدا تو را سلام برسانم.»(2)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشبرد اسلام

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دریافت که سعادتمند شده، هر چه داشت در راه پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انفاق کرد. او تمام اموال خویش را به پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف رساند، تا جایی که هنگام ارتحال، پارچه ای برای کفن نداشت.

ابن اسحاق جمله ای در شان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارد که گویای همکاری و صداقت او در پیشبرد اسلام است. او می گوید: «خدیجه یاور صادق و با وفایی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و مصیبت ها در پی رحلت خدیجه و ابوطالب بر پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سرازیر شد .»(3)

گویا این دو، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، سدی بلند و مستحکم بودند.

این جملۀ معروف، که اسلام رهین اخلاق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و اموال خدیجه است،(4) از نهایت همکاری و صداقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرده برمی دارد.

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میان مورخان اختلاف است . به گفتۀ مشهور ثمرۀ

ص: 45


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 426.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج 3، ص 198.

ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شش فرزند بود: 1. قاسم؛ 2. عبداللّه (به این دو «طاهر » و «طیب » می گفتند.)؛(1) 3. رقیه؛ 4. زینب؛ 5. ام کلثوم؛ 6. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.

رقیه بزرگ ترین دخترانش بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بدرود زندگی گفتند . ولی دخترانش ، نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را درک کردند.(2)

گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همۀ دختران رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کردند.(3)

وصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه 3 سه سال قبل از هجرت بیمار شد.(4) پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه! «اما علمت ان اللّه قد زوجنی معک فی الجنه ؛ آیا می دانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!» آن گاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعدۀ بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.(5)

چون بیماری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدت یافت، عرض کرد: یا رسول اللّه! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن . پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی . در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرد چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند . مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد

ص: 46


1- . بعضی مدّعی هستند که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو پسر به نام قاسم و عبداللّه داشت که ملقّب به طیّب و طاهر بودند، نه این که غیر از قاسم و عبداللّه فرزندانی به نام طیب و طاهر داشته باشد. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 267)
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 167.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
4- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 270.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20.

بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد .

اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول اللّه بگو: مادرم می گوید : من از قبر در هراسم ؛ از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.»

پس فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد . پیامبر اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن پیراهن را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبراکرم( غسل و کفن وی را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.»(1)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن 65 سالگی(2) در ماه رمضان(3) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب(4) جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شخصاً خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده بود، کفن کرد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شخصاً درون قبر رفت، سپس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در خاک نهاد و آن گاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در گورستان مکه در «حجون » واقع است.(5)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود

ص: 47


1- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 235؛ خسروی، موسی، پند تاریخ، ج 2، ص 22.
2- . چنان که گفتیم سنّ ایشان کمتر از این مقدار بوده است.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112. طبق قولی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ماه رجب رحلت کرد. (شیخ طوسی، محمد بن حسن، المصباح المتهجد، ص 566)
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 14.
5- . همان، ص 21.

و به احترام او بسیاری به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری می کردند.

یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با این که بعد از رحلت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با زنانی چند ازدواج کرد؛ ولی هرگز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از یاد نبرد. عایشه می گوید: هر وقت پیغمبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یاد خدیجه می افتاد، ملول و گرفته می شد و برای او آمرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول اللّه! خداوند به جای آن پیرزن ، زنی جوان و زیبا به تو داد.

پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست بر دست من زد و فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رومی گردانیدند، او به من روی می کرد ؛ و چون همه از من می گریختند، به من محبت و مهربانی می کرد؛ و چون همه دعوت مرا تکذیب می کردند، به من ایمان می آورد و مرا تصدیق می کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می داد و با مال خود کمک می کرد و غم از دلم می زدود.(1)

حضرت امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «یا رسول اللّه امی؟ »؛ مادرم کجا است؟ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سکوت کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد.(2)

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

حائری، محمّد مهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة،

ص: 48


1- . همان، ج 43، ص 131.
2- . صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ص 110.

1. 1385 ق.

2. خسروی، موسی، پند تاریخ، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1362ش.

3. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

4. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

5. صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس و منتخب النفائس، بیروت: دار الإیمان.

6. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

7. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

8. عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، تهران: انتشارات اسلام.

9. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

10. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

12. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

13. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

ص: 49

ص: 50

24- خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان

اشاره

24

خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان(1)

جواد محدثی

چکیده

شرح حال و بیان فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: بزرگ ترین ستایش ها از زبان پیامبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ این بانوی پاک و نجیب نقل شده است. بانویی بزرگوار، سال هایی چند وارد زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و با او زیست و همراهی کرد و دلنشین ترین خاطرات را در ذهن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای گذاشت. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! جبرئیل بر تو سلام می رساند.» در یک نوبت، جبرئیل امین این پیام را از سوی خداوند آورد: «ای محمّد! از سوی پروردگار، به خدیجه سلام برسان.» پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! اینک این جبرئیل امین است که از پروردگارت به تو سلام می رساند.» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ گفت: «خداوند، خودش سلام است و سلام از او است. بر جبرئیل هم سلام و درود باد.» پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: «برترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.» آن حضرت، این چهار بانوی بزرگ را سرآمد زنانی می دانست که به کمال رسیده اند و سرور همۀ زنان جهان معرفی کرد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، سیدۀ زنان عالم، دعوت به دین، سلام الهی.

ص: 51


1- معارف اسلامی، شمارۀ 72 (تابستان 1387)، ص 78 82.

در ادامۀ الگوگیری از اسوه های ایمان و فضیلت، به شخصیت برجستۀ عالم اسلام و همدوش و همراه بعثت نبوی و یار صمیمی لحظات سخت زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رسیم که یکی از چهار زن برگزیدۀ عالم است. باشد که فضایل این بانو، سرمشقی برای زنان جامعۀ ما باشد.

ولادت و خاندان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قبیلۀ قریش بود. پدرش «خُوَیلد» و مادرش «فاطمه بنت زائده» بود که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های عرب در حجاز به شمار می رفتند.

چهل ساله بود که با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن هنگام 25 ساله بود ازدواج کرد و پس از پانزده سال، حادثۀ بعثت پیش آمد. از این نقل تاریخی می توان نتیجه گرفت که ولادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 55 سال پیش از بعثت حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.

خاندان او از شرافت خاصی برخوردار بودند. پدر بزرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای برجستۀ «حلف الفضول» بود، پیمانی که پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز قبل از بعثت به آن پیوست و همیشه به عضویت در آن افتخار می کرد؛ چون هدف آن پیمان، حمایت از مظلومان و دفاع از حق بود.

پسر عمویش «ورقة بن نوفل» بود، که اهل فضل و سواد و آشنایی با کتاب های یهود و نصارا بود. خانه و خاندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیوسته پناهگاه امن یتیمان و درماندگان محسوب می شد و او همواره به مستمندان رسیدگی می کرد و فقرا از او بهره مند می شدند.(1)

ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

او را از زنان ثروت مند عرب دانسته اند. شترهای بسیاری از او همواره در راه های تجارتی مکه و شام در رفت و آمد بودند و کارگزاران فراوانی نیز در امر تجارت در خدمت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فعالیت می کردند.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی مرتب و مرفّهی داشت و از حیث شرافت خانوادگی و ثروت

ص: 52


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص254.

سرشار، موقعیت اجتماعی بالایی داشت و خانۀ او آراسته بود و قبّه ای حریری داشت.(1) در عین حال، با فقیران بی بضاعت همدردی می کرد و از مال و توان خویش در راه کمک به بینوایان بهره می گرفت و گاهی خدمت کارش «میسره» را فرا می خواند و کیسه های پول به او می داد تا میان تهی دستان تقسیم کند.

ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با «ابوهالة بن نباش» ازدواج کرده بود و از او پسری به نام «هند» داشت. این کودک، سه ساله بود که ابوهاله در گذشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از او با مردی از قبیلۀ مخزوم، به نام «عتیق» ازدواج کرد و از آن شوهر هم دختری نصیب وی شد. پس از درگذشت شوهر دومش، از مردان کناره گرفت و به خواستگاران بسیاری که آرزوی همسری با او را داشتند پاسخ منفی داد و در دنیای تنهایی خویش روزگار می گذراند و به کار بازرگانی می پرداخت.

در همان سال ها یک بار هم حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که جوانی بیست و چند ساله بود، از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به کار تجارت پرداخت و در رأس کاروانی به سفر شام رفت. غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در این سفر همراه او بود. در این سفر، اتفاقات عجیبی افتاد و سود سرشاری هم نصیب حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد که همه را تحویل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داد و گزارش سفر شام را بیان کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخت شیفتۀ صداقت، معنویت، گفتار و امانت داری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.(2) در پی آن، پیشنهاد ازدواج با آن حضرت را بر زبان آورد و از طریق یکی از دوستانش به نام «نفیسه»، اشتیاقش را به اطلاع محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، این پیشنهاد را با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان گذاشت. سپس به اتفاق ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عموی دیگرش حمزه به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و پس از گفت وگوهایی توافق حاصل شد و خطبۀ عقد را حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواند. بدین سان خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ این افتخار را یافت که به همسری خاتم رسولان و مرد فصیح عرب و امین قریش درآید و راه کمال و انسانیت را

ص: 53


1- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج1، ص99.
2- . همان.

با شتاب بیشتری در کنار حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) طی کند.(1)

پشتیبان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

گفتیم که خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، در چهل سالگی با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که 25 ساله بود، ازدواج کرد. برخی او را بر این ازدواج ملامت می کردند، اما او که در سیمای آیندة همسر جوانش، فروغ معنویت را می دید، از این ازدواج خرسند بود و تحت تأثیر حالات عرفانی او قرار می گرفت. گاهی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای عبادت خدا به خلوتِ «غار حرا» می رفت و با خدا انس می گرفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم به او سر می زد و برایش آب و غذا می برد و چشم به راه روزی بود که خورشید نبوت از افق زندگی آنان طلوع کند و او به خدای یکتا و دین آسمانی ایمان آورد.

در همان حال می کوشید تا از هیچ خدمتی به شوهر گرامی اش کوتاهی نکند و برای حفاظت او از گزند بدخواهان یهود، تلاش کند، به دعا بپردازد و صدقه بدهد.

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهل سالگی در غار حرا به نبوت مبعوث شد. آن چه از آیات الهی در طلیعۀ بعثت شنید، او را دگرگون ساخت. به خانه آمد، آن چه را دیده بود باز گفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شنیده های خود و حالات حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با «ورقة بن نوفل» در میان گذاشت. وی به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «به خدایی که جانم در دست او است، ای خدیجه، اگر آن چه را که می گویی راست گفته باشی، همان ناموس اکبری که بر موسی و عیسی فرود می آمد، بر او نازل شده است. او پیامبر این امت است. به او بگو ثابت قدم باشد و به امر نبوت خویش یقین داشته باشد.»(2)

اولین زن مسلمان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این بشارت، بسیار خرسند شد، به خانه شتافت و پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید که به خواب رفته و بر پیشانی او قطرات عرق نشسته است که نشانۀ نزول آیات وحی (سورۀ مدّثر) بر او بود. در کنار او نشست. وقتی حضرت چشم گشود، با سیمای مهربان همسرش رو به

ص: 54


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج1، ص200.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص207.

رو شد و فرمود: همسرم! روزگار خواب و استراحت به سر آمد. این پیک وحی، جبرئیل امین است که نازل شده و مرا مأموریت داده تا مردم را از ثمرۀ زشت کاری هایشان آگاه کنم و به خدای یکتا فراخوانم. اینک کیست که دعوت مرا اجابت کند؟(1)

و... خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی بود که دعوت اسلام را پذیرفت و به آن حضرت ایمان آورد و توحید را از جان و دل قبول کرد و در خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نور ایمان پرتو افشانی کرد. این افتخار بزرگی برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «تنها خانه ای که بر محور اسلام بر پا بود، خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و من سومین نفر آن دو بودم.»(2)

این گونه بود که راه تازه ای پیش پای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گشوده شد و او از نخستین لحظات طلوع خورشید اسلام، در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و به حمایت و فداکاری و ایثار پرداخت و همۀ صدمات و سختی ها را هم بر جان خرید و سال های سخت محاصرۀ قریش را در «شعب ابی طالب» گذراند.

همراهی همه جانبۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دعوت نبوی و حمایت بی دریغ او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نمونۀ بارز یک همسر فداکار و آرمانی را نشان می داد.

او به حقّانیت راه همسرش ایمان داشت. از این رو او را در هیچ صحنه ای تنها نگذاشت. سه سالی را که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان در «شعب ابی طالب» به سختی روزگار می گذراندند، از همراهی و همدلی با آنان دریغ نداشت و همۀ ثروت هنگفتی را که در اختیار داشت، تقدیم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرد تا در راه اسلام خرج کند و با فشار مالی و محاصرۀ اقتصادی دشمنان دین، مقابله نماید.

این سخن مشهور که «اگر شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای دفاع از اسلام و جهاد با مشرکان نبود و اگر ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای دفاع از مسلمانان نبود، هرگز اسلام پا برجا نمی شد»،(3) اشاره به نقش مهم این حمایت مالی و جان نثاری های میدان جهاد است، و گرنه حقیقت اسلام و

ص: 55


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، ص222.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج1، ص380؛ نهج البلاغه، خطبۀ 192.
3- . ما قام الاسلام الّا بسیف علی و مال خدیجه.

پیام روشن آن، مایۀ پیشرفت بود.

«خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنینی نبود که تحمل رنج و سختی بر او آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت و محرومیت ها و تلخ کامی ها خو گرفته باشد. با وجود این، راضی شد سختی هایی را که در اثر محاصره شدن بنی هاشم در شعب ابی طالب از طرف قریش تحمیل می شد، تا سر حدّ مرگ تحمل کند.»(1)

از زبان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بزرگ ترین ستایش ها از زبان پیامبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ این بانوی پاک و نجیب نقل شده است. بانویی بزرگوار، سال هایی چند وارد زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و با او زیست و همراهی کرد و دل نشین ترین خاطرات را در ذهن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای گذاشت. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! جبرئیل بر تو سلام می رساند.» در یک نوبت، جبرئیل امین این پیام را از سوی خداوند آورد: «ای محمّد! از سوی پروردگار، به خدیجه سلام برسان.»

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! اینک این جبرئیل امین است که از پروردگارت به تو سلام می رساند.» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ گفت: «خداوند، خودش سلام است و سلام از او است. بر جبرئیل هم سلام و درود باد.»(2)

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: «برترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»(3)

آن حضرت، این چهار بانوی بزرگ را سرآمد زنانی می دانست که به کمال رسیده اند و سرور همۀ زنان جهان معرفی کرد.

به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

محبت ها و خوبی های خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ هرگز از یاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی رفت. هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: «آن را بین دوستان خدیجه تقسیم کنید.» روزی عایشه

ص: 56


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص21.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج2، ص719.
3- . همان، ص720.

علت این کار را پرسید، فرمود: «من دوست خدیجه را هم دوست دارم.»(1)

این مربوط به سال های پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که خاطرات شیرین دوران زندگی با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بر دل و جان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقش بسته بود.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره از او به نیکی یاد می کرد. عایشه می گوید: «پیامبر از خانه بیرون نمی رفت مگر آن که خدیجه را یاد می کرد و او را می ستود. یکی از روزها که از خدیجه به نیکی یاد می کرد، مرا رشک و حسد فرا گرفت. گفتم: یا رسول اللّه! آیا جز این است که او پیرزنی بود که از دنیا رفته است، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است؟ پیامبر خشمگین شد و فرمود: نه به خدا سوگند، هرگز خداوند بهتر از او را به من عوض نداده است. او به من در حالی و شرایطی ایمان آورد که مردم دیگر کفر ورزیدند و مرا در دورانی تصدیق کرد که دیگران مرا تکذیب کردند و با مال خود مرا یاری نمود؛ آن گاه که مردم مرا محروم ساختند و پروردگار، مرا تنها از او صاحب فرزندی خجسته قرار داد... .»(2)

گل بوستان زندگی

زیباترین و خوش بوترین گلی که در بوستان زندگی مشترک خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رویید و جهان آفرینش را تا ابد معطّر ساخت، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به تولد چند دختر و پسر انجامید که فقط حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ برای او ماند و مایۀ خیر و برکت و تداوم نسل گردید. قاسم و عبد اللّه دو پسری بودند که به دنیا آمدند و پس از مدتی درگذشتند. دخترانی هم به نام های رقیه، زینب، امّ کلثوم برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کرده و نوشته اند، اما از این میان، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ گلی دیگر بود که همتا نداشت.

خداوند برای ولادت این بانو که می بایست مادر یازده امام گردد، تدابیری به کار بست و با تمهیدات خاصی به دنیا آمد. وی برترین و بافضیلت ترین فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و چنان ارج و

ص: 57


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص275.
2- . همان.

قرب و منزلتی یافت که او را «کوثر اهل بیت» نامیدند و چون نسل رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این فرزند تداوم یافت، سورۀ «کوثر» در شأن او نازل شد.

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در آن دوران که وجود دختر را مایۀ ننگ می دانستند به عنوان سرور زنان جهان (سیدة نساء العالمین) و برترین بانوی خلقت مطرح بود و مورد تکریم حضرت رسول قرار گرفت و این، نشان دهندۀ جایگاه والای زن در نظام اسلام و نگرش قرآنی است.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در کنار این دختر پاک به آرامش روحی می رسید. حتی در دورانی که باردار بود و زنان قریش، کینه توزانه با او برخورد می کردند و از هم صحبتی و هم نشینی با خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ کناره گیری می کردند، طبق روایات، همدم لحظه های تنهایی اش کودکی بود که در شکم داشت و با او حرف می زد.(1)

سال اندوه و فراق

پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر با حزن و اندوهی رو به رو می شد، چهرۀ باز همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غم از دلش می زدود و با وجود او، تسکین می یافت. اما رحلت آن بانوی بزرگوار غمی بزرگ بر دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهاد.

وی پس از 25 سال زندگی در کنار خاتم رسولان، در 65 سالگی در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت، چشم از جهان فروبست و به سوی بهشت ابدی پر گشود.(2)

در همان سال، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز که بزرگ ترین حامی وی بود، به فاصلۀ یک ماه از دنیا رفت. این دو عزیز، یکی در خانه و داخلۀ زندگی و دیگری در بیرون و عرصۀ اجتماع و در برابر مخالفان، از استوارترین حامیان حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شمار می رفتند. فقدان این دو پشتوانه، بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار گران بود. از این رو آن سال را «عام الحُزن» یا «سال اندوه» نامیدند. در آن سال، کفار قریش نیز آزارها و سخت گیری های خود را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان افزودند.

ص: 58


1- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص43.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج1، ص380.

پیکر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در قبرستان مُعلا [که اکنون نزدیک پل حُجُون در مکه قرار دارد و به قبرستان ابوطالب مشهور است] دفن کردند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را احساس می کرد و با یاد او به خود تسلّی می داد. هر گاه او را یاد می کرد، می گریست و می فرمود: «خدیجه! کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود؟»(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت؛ ولی یک دنیا خاطرات شیرین، درس های زندگی ساز، اخلاقیات والا، فضایل ماندگار و قابل الگوگیری برجای نهاد.

باشد که فروغ جان بخش این اسوه های پاکی و ایمان، روشنی بخش زندگی هامان گردد و در ایمان و ایثار و فداکاری در راه خدا و حمایت از دین حق، به آن الگوی برجسته اقتدا کنیم.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمّد بجاوی، بیروت: 1412 / 1992.

3. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

4. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

5. بحرانی اصفهانی، نور الدین عبداللّه بن نوراللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی ، قم: مدرسة الإمام المهدی، 1408 ق.

6. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

7. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1385ش.

ص: 59


1- . همان.

1. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)،

سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

2. ، منتهی الآمال، قم: مؤسّسه انتشارات هجرت، 1373 ش.

3. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم، 1404ق.

ص: 60

25- محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

25

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

محمّدحسن زورق

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عشق و ایمان به خدا موج می زد و این موج خروشان او را به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می برد. قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را صمیمانه پاسخ می گفت؛ زیرا او در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بارقه هایی از عشق و ایمان هاجر را می یافت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اطلاع داد. پیغام شگفت انگیزی بود. زنی که در مقابل هیچ یک از مردان بزرگ قریش که کاروان های تجاری آنها مانند شهرهای متحرک در جاده های شام و یمن در حرکت بودند، سر تسلیم فرود نیاروده بود و درخواست همۀ آنها را برای ازدواج، بی هیچ تردید و با صراحت رد کرده بود، اینک خود، داوطلبانه سر بر آستانۀ عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می سود. او جوانی را انتخاب کرده بود که جز صداقت سرمایه ای نداشت و در نظر کسانی که جز ارزش های مجسم، چیز دیگری را نمی بینند، صداقت و امانت داری سرمایه ای نبود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستی خود را در راه آن بدهد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، صداقت، ثروت، تبلیغ.

نام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اخبار ورقة بن نوفل هر دو در یک گوشه از ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جا گرفته بود؛ در حالی که هنوز بین آنها ارتباط روشنی نمی یافت.

ص: 61


1- شهر گمشده: فاطمه چه گفت..؟ مدینه چه شد..؟ تهران قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی و دلیل ما، چاپ چهارم، 1387، ص 191 196.

به هر تقدیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تصمیم گرفت از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای همکاری تجاری دعوت کند. پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شامل سفر به شام و فروش مال التجارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شام و خرید کالاهای تجاری مناسب برای فروش در بازار مکّه بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ضمناً در پیشنهاد خود ذکر کرده بود که حق الزحمه بیشتری نسبت به آنچه که به سایر کارگزارانش پرداخت می کند، به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواهد داد و میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نیز بنا به پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را همراهی می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت و همراه با قافلۀ قریش در مقام کارگزار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مال التجارۀ او را به شام برد؛ در حالی که میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قدم به قدم همراه او بود.

در سرزمین شام آیین مسیحیت رواج داشت و صومعه ها و دیرهای راهبان مسیحی در آبادی ها به چشم می خورد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در یکی از منازل در راه مکّه و شام در سایه درختی فرود آمد. در آن نزدیکی دیر راهبی بود. راهب دیر که نامش نسطورا بود نزدیک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، او را بحیراوار نگریست و از میسره پرسید: «این مرد کیست؟» میسره پاسخ داد: «مردی قریشی از اهل مکّه است.» راهب اندیشمندانه زیرلب زمزمه کرد: «زیر این درخت جز پیغمبر کسی فرود نمی آید.» میسره این جمله را به یاد سپرد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شام اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قیمت خوب فروخت و برای او کالای تجاری مناسبی خرید و به سوی مکّه حرکت کرد. در مکّه نیز کالای تجارتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قیمت مناسب به فروش رساند و سود حاصله را در اختیار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گذاشت.

در تمام طول سفر از مکّه به شام و از شام به مکّه میسره از نزدیک شاهد رفتار و حرکات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. میسره احساس می کرد که دستی ماورایی نگهبان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و او را حفظ می کند و از سوی دیگر امانت داری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت توجه او را به خود جلب کرده بود. پس از پایان سفر و بازگشت به مکه، میسره مشاهدات خود را دقیقاً برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازگو کرد.

گزارش میسره، اخبار ورقة ابن نوفل و مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همه در کنار هم در ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جا گرفته بود؛ به ویژه سخن نسطورا که از طریق میسره به گوش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، برای او تکان دهنده بود: «زیر این درخت جز پیغمبر کسی فرود نمی آید.» این سخن

ص: 62

وجود او را از احساسی لطیف و عمیق سرشار می کرد. احساسی که او را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک تر می کرد. سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین انتخاب عمرش را کرد و به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام فرستاد: «پسرعموی عزیز! من به واسطۀ خویشاوندی و شرافتی که تو در میان قریش داری و هم چنین امانت داری و راستی و خوش خلقی که بدان ها ممتاز گشته ای، مایل به شما شده و می خواهم به همسری شما درآیم.»

پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار روشن و صریح بود و انتخابش در کمال آگاهی و تأمل صورت گرفته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در لحظۀ ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال داشت و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 ساله بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنی نبود که بر اساس احساسات زودگذر، تصمیمات عجولانه و شتابزده بگیرد. به علاوه شخصی حسابگر و مال اندیش بود که بر اساس محاسبه و دقت و مطالعه کار می کرد و به همین دلیل ثروت فراوانی به دست آورده بود. گذشته از همۀ این ها، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده بود و تصمیم او به ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر اساس هیجاناتی که دختران جوان دچار آن می شوند، نبود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حقیقتاً دست به یک تجارت بزرگ زد. او در این تجارت ثروتش را می داد و در مقابل رضایت خداوند را می خرید. او می خواست با همۀ وجودش از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت کند. پیشنهاد او به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، او را به پیمانی که در دل با خدا داشت، وفادارتر می کرد.

در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عشق و ایمان به خدا موج می زد و این موج خروشان او را به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می برد. قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را صمیمانه پاسخ می گفت؛ زیرا او در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بارقه هایی از عشق و ایمان هاجر را می یافت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اطلاع داد. پیغام شگفت انگیزی بود. زنی که در مقابل هیچ یک از مردان بزرگ قریش که کاروان های تجاری آنها مانند شهرهای متحرک در جاده های شام و یمن در حرکت بودند، سر تسلیم فرود نیاورده بود و درخواست همۀ آنها را برای ازدواج، بی هیچ تردید و با صراحت رد کرده بود، اینک خود، داوطلبانه سر بر آستانۀ عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می سود. او جوانی را انتخاب کرده بود که جز صداقت سرمایه ای نداشت و در نظر کسانی که جز ارزش های مجسم، چیز

ص: 63

دیگری را نمی بینند، صداقت و امانت داری سرمایه ای نبود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستی خود را در راه آن بدهد.

احتمالاً در میان خانواده و بستگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، جز ورقة ابن نوفل کسی از تصمیم او استقبال نکرد و مسلماً عدۀ زیادی از زنان قریش او را شماتت کردند. «با آن همه ثروت به همسری محمّد دل باخته ای؟! چرا؟!» به نظر آنها، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که همیشه در معاملات تجاری اش سود می کرد، این بار قمار زندگی را باخته بود.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز متقابلاً به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمایل داشت. اگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در وجود محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در جست و جوی حقیقتی بود که زنان قریش آن را نمی دیدند و مفهوم انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را درک نمی کردند، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حقیقتی را می دید که غیر از خواسته های متعارف جوانان است. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر می خواست، می توانست دختر جوانی را انتخاب کند. دختری که از او جوان تر باشد و بتواند از او کام دل بگیرد؛ ولی او به چیزی که نمی اندیشید، کامجویی بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز احترام گذاشت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صداقت را انتخاب کرده بود.

حمزة بن عبدالمطلب، عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیش خویلد رفت و او را رسماً خواستگاری کرد. این عمو و پدر تا چه اندازه ای مخیر بوده اند و تا چه اندازه طبق یک رسم اجتماعی عمل کرده اند؟ بی تردید محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر دو انتخاب خود را کرده بودند. اگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را اندیشمندانه انتخاب نکرده بود و مدت ها به او فکر نکرده بود، رسماً پیغام نمی فرستاد، و اگر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برنگزیده بود، پیغام او را به اطلاع ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نمی رساند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بود که تقدیر رفیق تدبیر او بود، و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردی بود که می رفت تا سرنوشت بشریت را تغییر دهد و جهانی نو براساس ارزش هایی جدید پدید آورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بود که مردانه تصمیم می گرفت و جوانمردانه بر عهد خویش وفادار می ماند و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردی بود که برای آغاز رسالتش به چنین زنی احتیاج داشت. مگر نه این است که در کنار

ص: 64

همۀ مردان بزرگ خدا یک زن خداپرست ایستاده و به صورت نماد نیمی از بشریت، از حرکت انسان در مسیر خدا حمایت کرده است؟

قرار ازدواج به آسانی گذاشته شد و مراسم ازدواج به سادگی برگزار گردید. مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیست شتر بود که آن را خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از اموال خودش داد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زیر سقف یک آشیان قرار گرفتند؛ در حالی که در سینۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آتش عشق به خدا و مردم زبانه می کشید و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پروانه وار در این آتش مقدس می گداخت و به دور آن می گشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را برای چنین سوختنی ساخته بود. او در خطوط چهرۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حکایت شگفت انگیز سرنوشت هاجر را می خواند و احساس می کرد با جوانمردی باید از مردی حمایت کند که می خواهد از مستضعفان حمایت کند و زنجیر بردگی برده ها را با شعار عبودیت خدا درهم بشکند و قصرهای ستم و بیداد و خودکامگی را فروریزد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این سرنوشت را در خطوط سیمای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواند؛ ولی صبورانه سکوت می کرد و دلجویانه بر او لبخند می زد.

کانون زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با عشق به خدا گرم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر تمام فرزندان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد؛ مگر ابراهیم، کودکی که از کنیزی مصری ماریه سال ها پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آمد و خیلی زود از دنیا رفت.

خدا قبل از بعثت به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه پسر و سه دختر داد: قاسم، طیب، طاهر، رقیه، زینب و ام کلثوم. تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری نگرفت؛ اگر چه این کار برخلاف رسم عرب بود. هفتمین فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که پس از بعثت به دنیا آمد، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد مرحلۀ تازه ای شد. احساس جدیدی مانند احساس تولد مجدد، او را فراگرفته بود. احساس می کرد زندگی عطر تازه ای یافته است. احساس نشاط جوانی و شور و شوق آمیخته با پاکی و عصمت وجود او را دربرگرفته

ص: 65

بود. نوعی حس آسمانی در سینۀ او ریشه می دواند. او خود را پرنده ای می یافت که در افق های تازه ای پرواز می کند و زیر بال و پر خود جهان تازه ای را می بیند. جهانی سبزتر، سرخ تر، لطیف تر و زنده تر از همه آن چیزهایی که تاکنون دیده است. جهانی که می توان با آن صمیمی تر بود و به آن مهربان تر اندیشید.

این احساس دلایل واقعی و عینی داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ احساس می کرد با انتخاب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راهی قرار گرفته که ورقة ابن نوفل آرزومندانه به آن می اندیشد. آنچه در ذهنیت ورقة ابن نوفل می گذشت برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عینیت یافته بود. به نظر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودن به معنی در مسیر یک مشیت شگفت انگیز ازلی قرار گرفتن بود. گذشته از همۀ این ها، هر چه در دریای روح مواج و آسمانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر شنا می کرد، با پاکی، زلالی و عصمت مرز ناپذیر آن آشناتر می شد و احساس می کرد کسی که در این دریا شنا کند، ساحلی جز فنا در خدا نخواهد یافت و در نتیجه جز به رضایت خدا نخواهد رسید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واقعاً به همدلی رسیده بود و در محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ ترین و شاید تنها همزبان زندگی خود را یافته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حرف هایی داشت که هیچ گاه نمی خواست یا نمی توانست آنها را برای دیگران بگوید. مگر نه این است که «ارزش هر دل به اندازۀ حرف هایی است که برای نگفتن دارد.»(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سینۀ خود، نگفتنی های بسیار داشت. او با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ایمان مشترک خود به خدا سخن می گفت و این که چگونه این ایمان رهایی بخش در چنگ ذهن بیمار قریش، آلوده به ارتجاع و شرک شده است و چگونه میراث مشترک ابراهیم را فرزندان او نابود کرده و به یغما برده و دست مایۀ تجارت و سیاست برتری جویانۀ قریش کرده اند! و چگونه پرچم رسالت ابراهیم زیرپای فرزندان وی لگدکوب شده است!

بازشناسی میراث ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک مسئولیت مشترک بود که بار آن بر دوش آنها و همه افراد معدودی از میان قریش که به ابراهیم وفادار مانده بودند، سنگینی

ص: 66


1- . تعبیر از دکتر علی شریعتی است.

می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را شیعۀ ابراهیم می یافتند. آنها در میان جامعه ای که سنت های جاهلی را ناجونمردانه به ابراهیم نسبت می دهد به مسئولیت شیعه بودن می اندیشیدند. وارث ابراهیم بودن از نظر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به معنی وارث آدم، نوح، موسی، عیسی بودن و از راه آنان پیروی کردن نیز بود.

استبعاد قریش از راه ابراهیم، رنج بزرگ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. بدعت های قریش کعبه را بتخانه کرده بود و مردم را گروه گروه به سوی گمراهی می راند. استکبار قریش سبب انحرافات بسیاری در مکّه و در سراسر جزیرة العرب شده بود. قریشی یان که خود را تافتۀ جدابافته ای نسبت به سایر اعراب می دانستند، با وضع قوانین تبعیض آمیز و با سوء استفاده از دین و به نام دین، انحرافات خطرناکی را به وجود آوردند. آنها آنچه را ابراهیم برای نجات انسان ها آورده بود، تبدیل به عامل تخدیر، تحقیر و تضعیف مردم کردند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق همزبانی و هم اندیشی با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مسیر تازه ای در زندگی یافته بود. مسیری که هر لحظه با پیمودنش روشن تر، هموارتر و آشناتر می شد. بذری که بشارت عیسی از زبان ورقة ابن نوفل در سینۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افشانده بود، ریشه دوانده، ساقه داده و هر لحظه شکوفاتر می شد؛ به گونه ای که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را منتظر ظهور می یافت و مَنتظَر او، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

باور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روزافزون بود و رفتار و گفتار و زوایای گوناگون زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آیه های خداوند بود که از آسمان تقدیر ازلی، نازل می شدند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هیچ نکته ای را نمی یافت که با انتظار او از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مخالف باشد. هر چه زمان می گذشت، پرواز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با بال عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بلندتر، و فاصله او از هر چه زمینی است، بیشتر می شد و افق های تازه تری از فضای عشق و پرستش در پیش چشم او نمایان می گردید. او هر چه از زمین و زمینی ها بیشتر فاصله می گرفت، فاصله اش از قریش نیز بیشتر می شد؛ به گونه ای که احساس می کرد عملاً با انتخاب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در مقابل قریش و ارزش های جاهلی و استکبار قریش ایستاده است.

ص: 67

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در کنار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رنج غربت جانکاهی که یک روح بزرگ گرفتار در میان آدم های مریض و آرزوهای کوچک و سیاه و اندیشه های پست و کوتاه، می کشد، گریزگاه جدیدی می یافت. او هر چه در جامعه و از جامعه ناروایی می دید که روح او را می آزرد، به خانه و آغوش مهر و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پناه می برد و با او درد دل می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فضای غم انگیز و اندوهبار مکۀ بت پرست، جز خدا و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محرم و همزبانی نداشت.

راز و نیازهای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدا، طولانی، صمیمی و بی تابانه بود. گاه برای ساعت ها با خدا راز و نیاز می کرد. او همواره به هستی، به آفرینش، به فلسفۀ خلقت انسان، به ابراهیم، به هاجر، به اسماعیل، به کعبه که بت خانه شده بود، به مکّه که عیاش خانه شده بود، به قریش که غرق در نعمت و کبر و خودخواهی و جهل و لذت جویی شده بودند، به مستضعفان، به بردگان، به پابرهنه ها که زیر تازیانۀ مستکبران جان می سپردند، و به آینده ... آه! به آینده ای که فراروی او و همۀ انسان های حقیقت خواه است و به خدا می اندیشید.

آسوده ترین دوران زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زندگی مشترک او با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا قبل از بعثت او بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این دوران از همۀ خوشبختی هایی که مردم عادی به دنبال آن اند، بهره مند بود؛ زنی ثروتمند و زیبا که به شوهرش عشق می ورزد، فرزندانی که به زندگی شور و نشاط می بخشند و آرامشی که در سایۀ آن می توان خوشبخت زیست و معمولاً کسی که چنین خوشبختی هایی را داشته باشد، آسان آنها را از دست نمی دهد؛ ولی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز به خوشبختی خود در جامعه ای که تباهی سراسر آن را فراگرفته بود، نمی اندیشید و روح او با این لذت های کوچک و حقیر آرام نمی شد.

سال ها گذشت... اینک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غیر از کعبه، که به دور آن طواف می کرد، و خانه و خانواده که به آن در گریز از تباهی جامعه پناه می آورد، گریزگاه تازه ای یافته بود. او در قلۀ کوه نور، در خارج از شهر مکّه در غار صعب العبور و پنهان در صخره های بزرگ، برای اعتکاف و عبادت می رفت و در آن غار، غرق در اندیشه های بلند و عمیق خود می شد. گاه با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرزندانش در دامنۀ کوه نور خیمه می زدند و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها به قلۀ کوه صعود می کرد و در غار

ص: 68

حرا به عبادت می پرداخت.

غار حرا مثلثی شکل است. شبیه یک فلش که نوک آن به سوی مسجدالحرام است و در آن تنها به اندازۀ عبادت یک نفر جا هست. از منفذ دریچه مانند ضلع سمت راست غار، موقعی که رو به کعبه بایستید، می توان کعبه را دید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معمولاً تمام ماه رمضان را در این غار، به عبادت و تفکر می پرداخت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این غار همه شب آسمان را با ستارگانش می دید، ماه را در میان ستارگان می دید. شهر مکّه را می دید. کعبه را در میان خانه های مردم می دید و می اندیشید.

ص: 69

ص: 70

26- خَدیجة بنت خُوَیلَد عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

26

خَدیجة بنت خُوَیلَد3(1)

نهلا غروی نائینی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی دنیای اسلام است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانوادۀ مجد و سیادت و ریاست به دنیا آمد و بر اخلاق نیکو پرورش یافت و به حزم و عقل و عفت متصف گردید تا جایی که قومش او را طاهره نامیدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اولین همسر گرامی پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با زنی ازدواج نکرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همۀ زنان عالم برتر می دانست، عظمت و شأن او را یادآور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانوی صبور، بردبار، باشخصیت و مؤمن بود و همۀ مصیبت ها را در راه خدا و رسولش تحمل می کرد. با همۀ ناز و نعمتی که داشت، سه سال محاصره در شعب مکه را برای رضای خدا و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پذیرفت و همه سرمایه اش را برای نجات مسلمانان و حمایت از اسلام صرف کرد. تنها همین شرف و بزرگی وی را بسنده است که مادر دختری چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، دعوت، حضرت فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی قرشی اسدی، همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و

ص: 71


1- محدثات شیعه، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس، چاپ اوّل؛ 1375، ص 157 166.

مادر فرزندان آن حضرت بود که در سال 68 قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد. مادرش فاطمه دختر زائدة بن الاصم و مادر او هاله دختر عبد مناف بوده است. نامش در جاهلیت طاهره و کنیه اش ام هند بوده؛ زیرا فرزندی به نام هند داشته است.(1) طبق گفتار اکثر سیره نویسان، قبل از ازدواج با رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ابو هالة بن زراره تمیمی و عتیق بن عائذ مخزومی شوهران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند.(2)

ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی تاجر و باشرف و ثروتمند بود. وی مردان را به اجاره می گرفت و به آنها سرمایه می داد که به مضاربه تجارت کنند. عموهای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که قصد داشتند همسری برای آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و از وی خواستند تا سرمایه ای در اختیار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون به صفات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واقف شد، آن حضرت را برای تجارت به شام فرستاد. در طی سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتی از حضرت مشاهده کرد و از راهبی شنید که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغمبر خدا است. میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رساند. شوق و رغبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارادت و علاقۀ خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج کرد.(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «إنّی قَد رَغِبْتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنّی وَشَرَفِکَ فی قَومِکَ وأمانَتِکَ عِنْدَهُم وحُسْنِ خُلْقِکَ وَصِدْقِ حَدیثِکَ؛ به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگی و

ص: 72


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 175؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 180.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14؛ قلقشندی، ابوعباس احمد بن علی، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434.
3- . برای اطلاع از کیفیت خواستگاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جواب خویلد پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به کتب تاریخی و سیره و ریاحین الشریعه، جلد دوم و بحار الأنوار، جلد شانزدهم رجوع شود.

امانت داریت در میان قومت، و اخلاق نیکو و راست گویی ات، مایلم با تو ازدواج کنم.»

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن چهل سالگی، هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال از سن مبارکش می گذشت، با مهریه دوازده یا سیزده اوقیه(1) که خود ضمانت پرداخت آن را به عهده گرفت به نکاح رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین کسی بود که اسلام آورد و همواره حامی و پشتیبان همسرش رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نفرمود.

فرزندان: در بارۀ فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفتار مختلفی نقل شده است. ابن عبدالبر می نویسد: اجماع اکثر کسانی که انساب را نوشته اند بر این است که چهار دختر و دو پسر بوده اند؛ در حالی که برخی مانند ابن اسحاق چهار دختر و چهار پسر را ذکر کرده اند.(2)

صدوق به سند خود از ابوبصیر از حضرت ابو عبد اللّه7 روایت می کند که فرمود: «وُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مِن خَدیجَةَ، القاسِمُ وَ الطّاهِرُ وَ هُوَ عبد اللّه، وَ اُم کُلثومٍ، وَ رُقَیَّةُ، وَ زَیْنَبُ، وَ فاطمِةُ؛(3) برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه، قاسم، طاهر، که همان عبد اللّه است و ام کلثوم، رقیه، زینب و فاطمه متولد شدند.»

علی بن عبدالعزیز جزجانی می گوید: فرزندان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عبارت بودند از: قاسم، زینب، ام کلثوم، فاطمه، رقیه و عبد اللّه ، و طیب و طاهر لقب های عبد اللّه بوده است و این سخن صحیح است و بقیه خلط کرده اند. بنابراین، آنچه به صواب نزدیک تر است، این است که فرزندان آن حضرت عبارت اند از: قاسم، زینب، ام کلثوم، فاطمه، رقیه و عبد اللّه که پس از اسلام به دنیا آمد و او را طیب و طاهر نامیدند. پسران در خردسالگی از دنیا رفتند؛ ولی دختران زنده ماندند و همه اسلام آوردند و پس از رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کردند.(4)

ص: 73


1- . اوقیه وزنه معادل هفت مثقال بوده است، امروزه متعارف 71، 0 درهم است. (لغت نامۀ دهخدا)
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 175.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 404 باب السبعه.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151 152؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.

کسانی که تعداد فرزندان حضرت را شش نفر ذکر کرده اند، پنداشته اند که طیب و طاهر نیز نام فرزندان دیگر آن حضرت است.

فضایل

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانواده مجد و سیادت و ریاست به دنیا آمد و بر اخلاق نیکو پرورش یافت و به حزم و عقل و عفت متصف گردید، تا جایی که قومش او را طاهره نامیدند. ابن سعد ضمن دو خبر که به دو طریق نقل کرده می نویسد: «خدیجه اولین کسی است که اسلام آورد.» ابن عبدالبر به سند خود از قُتاده آورده است: «اول کسی که به خدا و رسولش ایمان آورد، خدیجه بود.»(1)

ابن عبدالبر به سند خود از پدر ابی رافع می نویسد: «صَلّی رَسولُ اللّهِ یَوَم الإثْنَینِ وَ صَلَّتْ خَدیجَةُ آخَرَ یَومِ الإثْنَین؛(2) پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روز دوشنبه، روز مبعث، نماز گزارد و خدیجه در ساعات آخر آن روز نماز خواند.» صدوق به سند خویش از حضرت ابی عبد اللّه 7 روایت می کند که فرمود: «تَزَوَّجَ رَسولُ اللّهِ بِخَمْسَ عَشَرَةَ إمْرأةً وَ... وَ أفْضَلَهُنَّ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ؛(3) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با پانزده زن ازدواج کرد و خدیجه دختر خویلد برترین ایشان بود.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین همسر گرامی پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات، کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با زنی ازدواج نکرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همۀ زنان عالم برتر می دانست. عظمت و شأن او را یادآور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی صبور، بردبار، باشخصیت و مؤمن بود و همه مصیبت ها را در راه خدا و رسولش تحمل می کرد. با همۀ ناز و نعمتی که داشت، سه سال محاصره در شعب مکه را برای رضای خدا و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پذیرفت و همۀ سرمایه اش را برای نجات مسلمانان و حمایت از

ص: 74


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 و ج 4، ص 1820.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 419، ش 13.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 41(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، باب التسعه.

اسلام صرف کرد.

آن زمان که قریش در برابر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه نیروهای خود را به کار بست تا او را از دعوتش بازدارد و پیوسته به آزار و اذیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان مبادرت می کرد و حضرت از سختی ها و مشکلات رنج می برد، در کنارش کسی بود که از بار اندوه هایش بکاهد و در غمش شریک باشد و موجب تسلای او گردد و همواره او را کمک نماید. تنها او، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زن با ایمان و گرانمایه اش بود که یاور و شریک رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. تنها همین شرف و بزرگی وی را بسنده است که مادر دختری چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

مجلسی در بارۀ حُب و علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مطلبی نقل کرده است که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا آمد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ دوستی و محبت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صحبت فرمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ محبت فراوان داشت و برای آن حضرت به وسیلۀ خدمت کارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات می فرستاد. مردم می گفتند: این علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برادر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و محبوب ترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. سعادت از همه طرف به آن حضرت روی آورده بود. الطاف و محبت های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روز و شب و صبح و عصر به خانه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ روان بود.(1)

از مناقب دیگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قبول ولایت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و واولادش است و با این که در آن زمان مکلف به قبول نبود، آن را اظهار داشت. محلاتی به نقل از مجلسی می گوید: «روزی رسول خدا خدیجه را خواست و در کنار خود نشاند و فرمود: این جبرئیل است و می گوید از برای اسلام شروطی است: اول، اقرار به یگانگی خداوند متعال؛ دوم، اقرار به رسالت رسولان؛ سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول و امهات این شریعت و احکام آن؛ چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمۀ طاهرین از فرزندان او یکان یکان با برائت از دشمنان ایشان. خدیجه به همۀ آنها اقرار نمود و تصدیق کرد.»(2)

فضایل و صفات این بانوی گرامی، خیلی بیشتر از آن است که قادر به گفتن و نوشتن آن

ص: 75


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35 ص 43.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2 ص 209.

باشیم؛ بنا بر این بهتر است از گفتار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کمک بگیریم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): عکرمه از ابن عباس نقل کرده است که گفت:

«خَطَّ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِی الأرْضِ أرْبَعَةَ خُطوطٍ، فَقالَ:... فَقالَ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَ مَرْیَمُ اِبْنَةُ عِمْرانَ وَ آسیَةُ بِنْتُ مُزاحِمَ إمْرأةُ فِرعونَ؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهار خط بر روی زمین کشید و فرمود آیا می دانید این خطوط چیست؟ گفتند خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: بهترین زنان بهشت (چهار تن) خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمّد، مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) هستند.»

ابن

اثیر به سند خود از انس از رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت کرده است که فرمود: «خَیرُ نِساءِ العالَمینَ: مَریَمُ، آسیَةُ، خَدیجَةُ وفاطِمَةُ؛ مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه بهترین زنان عالم هستند.»

شیعه و سنی نظیر این حدیث را با عبارات مشابه به طرق مختلف روایت کرده اند(2)؛ از جمله: «أفْضَلُ نِساءِ أهلِ الْجَنَّةِ أرْبَعٌ: خَدیجَةُ، فاطِمَةُ، مَرْیَمُ و آسیَةُ؛ أفْضَلُ نِساءِ العالَمینَ أَربَعٌ: مَریَمُ، آسیَةُ، خَدیجَةُ وَ فاطِمَةُ؛ سِیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الْجَنَّةِ: خَدیجَةُ، فاطِمَةُ، مَریَمُ وَ آسیَةُ؛ حَسْبُکَ مِنْ نِساءِ الْعالَمینَ: فاطِمَةُ، خَدیجَةُ، مَریَمُ و آسیةُ.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «أتانی جِبرِئیلُ فَقالَ هذِهِ خَدیجَةُ فَأقْرأ مِنْ رَبِّها و... ؛(3) جبرئیل نزد من آمد و گفت: این خدیجه است که نزد تو می آید از طرف پروردگار و من بر او سلام گوی و او را به خانه ای از جواهر در بهشت که سر و صدا و رنجی در آن نباشد بشارت ده.»

نیکویی ها و مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن قدر زیاد است که حتی عایشه نمی تواند

ص: 76


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437 438؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1822 و 1824؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 206، باب الاربعه، ش 22 و 23؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 7 و 8.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1823، ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص 273، طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 8 11 و 15.

از بیان آنها خودداری کند و می گوید:

«کانَ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا یَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذْکُرَ خَدیجَهَ فَیُحْسِنُ الثَّناءَ عَلَیها... ؛ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که خدیجه را یاد می کرد و او را ستایش می نمود. روزی از او یاد کرد. حسد بردم و گفتم: آیا جز پیرزنی بود؟ خدا بهتر از او به شما عوض داده. پیامبر خشمگین شد و گفت: نه، به خدا قسم که بهتر از وی به من نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا انکار کردند. او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم تکذیب نمودند. او با مال خود مرا یاری کرد و خداوند از میان همسران، فقط از خدیجه به من فرزند داد.»

عایشه گوید: بر هیچ یک از زنان پیغمبر به اندازۀ خدیجه حسد نورزیدم، با این که وی را ندیده بودم؛ زیرا پیامبر او را بسیار یاد می کرد. حتی گوسفند سر می برید و قطعات آن را برای دوستان خدیجه می فرستاد.(1)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از بازگشت از دوران محاصرۀ سخت شِعب مکه، در همان سالی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشت، در رمضان سال دهم یعنی سه سال قبل از هجرت، در سن 64 سالگی دنیا را وداع گفت و رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تنها گذاشت. گفتار در بارۀ سال وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ متفاوت است. برخی مانند قتاده، سال سوم قبل از هجرت را ذکر کرده اند و عده ای مانند ابوعبیده معمر بن المثنی، سال پنجم را متذکر شده اند؛ در حالی که سال چهارم هم گفتۀ شده است.

گفتۀ قتاده به صواب نزدیک تر است؛ زیرا همه گفته اند که چند روز بعد از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، و سال رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را سال سوم قبل از هجرت ذکر کرده اند. طبرانی به چند طریق و مجلسی و زرکلی نیز نقل کرده اند که وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سال سوم قبل از هجرت رسول

ص: 77


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1823 و 1824، ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5 ص 438، طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 12 و 13.

اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.(1)

ام ایمن کنیز (خادم) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بدن مبارکش را غسل داد و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را در حَجون دفن کرد و خود، وی را در قبر گذاشت. (در آن سال نماز بر میت هنوز واجب نشده بود.)(2)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مصیبت عظیمی بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود؛ زیرا مصائب دیگری به همراه داشت، و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای رضای خداوند، همه را تحمل کرد. این سال عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شد.

سخنان بزرگان

پیروان مذاهب و فرقه ها در زمان های متفاوت، جملگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به نیکی یاد کرده اند.

ابن عبدالبر و ابن اثیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از اصحاب رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی کرده اند و ابن ْاثیر می نویسد: «کانَتْ أوْسَطَ نِساءِ قُرَیشٍ نَسَباً وأعْظَمَهُم شَرَفاً وَأکْثَرَهُم مالاً؛(3) در میان زنان قریش از نظر نسب و خاندان در حد وسط قرار داشت؛ ولکن شریف ترین و ثروتمندترین ایشان بود.»

ابن اسحاق نوشته است: «کانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدقٍ عَلَی الإسلامِ، کانَ رَسُول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یَسْکُن إلیها؛(4) خدیجه وزیری درست کار برای اسلام بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کنار او آرامش می یافت.»

شیخ محلاتی می نویسد: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جهات عدیده بر مریم و آسیه فضیلت دارد؛ چه آن که ملاک فضل بذل مال و علم و عبادت و معرفت و صبر و شکیبایی و حضانت اولاد و تدبیر منزل و نیکو شوهرداری کردن است. آنچه برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فراهم بود، برای آن دو (مریم و آسیه) فراهم نبود. خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ اول زنی است که تصدیق پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرد و اول زنی است

ص: 78


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22 ص 451 و 452؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 2 ص 302؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 3.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8 ص 18.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5 ص 439.

که در مکه با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز جماعت خواند و اول زنی است که ایمان خود را در مکه در میان مشرکان اظهار کرد و اول زنی است که دشمن را از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دفع می داد و اول زنی است که تمام اموالش را به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید و اول زنی است در اسلام که ایمانش به درجه کمال رسید.»(1)

مامقانی می گوید: «بَذَلَتْ أمْوالَها فی رَواجِ الإسلامِ وَتَحَمَّلَتْ فی سَبیلِ اللّهِ ما تَحَمَّلَتْ وَهِیَ فَوقَ مَرْتَبَةِ التَّقوی وَالْوَثاقَةِ؛(2) خدیجه اموالش را در راه رواج و پیشرد اسلام بخشید و در راه خداوند همه سختی ها را تحمل کرد و از نظر تقوی و وثاقت در مرتبۀ بالاتر از تقوا و وثاقت (اصطلاح رجالی) بوده است.»

آیت اللّه خویی گفته است: «وُضوحُ جَلالَتِها وَ عَظْمُ شَأنِها وَ بَذْلُ اَموالِها فی سَبیلِ الإسلامِ وَ خِدْمَتُها لِلنَّبی الاکرمِ صَلَواتُ اللّه علیه اَغْناناً عَنِ الإطالَةِ فی الْمَقالِ؛(3) جلالت و عظمت شأن و مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بخشش اموالش در راه اسلام و خدمت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان آشکار است که نیاز به گفتار در بارۀ آن نیست.»

در کتاب رجال صحیح بخاری، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمرۀ نساء حدیث ذکر شده است.(4)

بحثی پیرامون ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مامقانی می نویسد: «کتب فریقین و سیره نویسان گویند خدیجه قبل از ازدواج با رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسر ابوهاله بن زراره یا هند بن نباش تمیمی، و پس از آن، ابوهاله عتیق بوده است و در میان همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها عایشه دوشیزه بود. اما ابوالقاسم کوفی و احمد بلاذُری گویند که خدیجه هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوشیزه بود و جز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسری نداشته است؛ زیرا کسی از اشراف و بزرگان قریش نمانده بود که از خدیجه خواستگاری نکرده باشد، ولی خدیجه هیچ کدام را نپذیرفته بود و وقتی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد، زنان قریش با او

ص: 79


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2 ص 203 و 208.
2- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.
3- . خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 23، ص 189.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 2، ص 835.

قهر کردند و از او کناره گرفتند؛ زیرا با اشراف و بزرگان قریش ازدواج نکرده و محمّد یتیم و فقیر را پذیرفته بود.»(1)

این که کسی نمانده بود تا از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاری کند و جواب رد بشنود، دلیلی بر ازدواج نکردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست و در این که وی با هند بن نباش و ابی هاله ازدواج کرده باشد (و آنها از اشراف قریش بوده اند) و در اثر این ازدواج ها و فوت آنها ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فراهم شده باشد، نیز اشکالی نیست. دلیل محکمی در رد یا اثبات گفتار فوق یافت نشد، اما آنچه بیشتر مشهور است، این است که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبوده است. اللّه اعلم.

از چه کسی روایت کرده است: رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).

چه کسی از وی روایت کرده است؟

ابن عباس، اسماعیل بن ابی حکیم مولی الزبیر، و عبد اللّه بن حارث.

احادیث: ابن اثیر، ابن عبدالبر و مجلسی حدیثی به سند خود از اسماعیل بن ابی حکیم مولی الزبیر، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کرده اند که به رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت:

«یابنَ عَمِّ، أتَسْتَطیعُ أنْ تُخْبِرَنی بِصاحِبِکَ إذا جاءَکَ؟ تَعْنی جِبرائیلَ7 فَلَمّا جاءَهُ جِبرائیلُ7 قالَ: یا خَدیجَةُ، هذا جِبرائیلُ قَد جاءَنی، قالَتْ: قُمْ یَابنَ عَمِّ فَأجلِس عَلی فَخِذی الْیُسری، فَقامَ رَسُول اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَجَلَسَ عَلیها، قالَتْ: هَلْ تَراهُ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَتْ: فَتَحَوَّلْ فَاقْعُدْ عَلی فَخِذی الیُمنی، فَتَحَوَّلَ، فَقالَتْ: هَل تَراهُ؟ قالَ: نَعَم، قالَتْ: فَاجْلِسْ فی حِجْری، فَفَعَل، قالَت: هَل تَراه؟ قالَ: لا، قالَت: یَابنَ عَمِّ أُثَبِّتُ وَأُبَشِّرُ، فَوَاللّهِ إنَّهُ لَمَلِکٌ (ان هذا لملک کریم) وَما هُوَ بِشَیطانٍ؛(2)

ای پسر عمو! آیا می توانی هنگامی که مصاحبت جبرئیل7 می آید، مرا آگاه کنی؟ وقتی جبرئیل7 آمد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه فرمود: جبرئیل نزد من آمده است. خدیجه گفت: پسر عمو برخیز و سمت چپ من بنشین. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست و سمت چپ پهلوی خدیجه

ص: 80


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1820؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 11.

نشست. خدیجه گفت: او را می بینی؟ پیامبر فرمود: بله. خدیجه گفت: برخیز و بر سمت راست من بنشین. آن حضرت جایش را تغییر داد. خدیجه گفت: آیا او را می بینی؟ فرمود: بله. خدیجه گفت: بر دامن من بنشین. پیامبر نشست. خدیجه گفت: او را می بینی؟ فرمود: نه، خدیجه گفت: پسر عمو، ثابت باش و بشارت باد تو را چه آن که به خدا قسم که او فرشته ای است و شیطان نیست.»

مجلسی گوید: دارقطنی به سند خود از ابن عباس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایت کند که گفت:

«سَمِعتُ رسولَ اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یقول: إنَّ اللّهَ أعطانی فی عَلیٍّ خِصالاً تِسْعاً، ثَلاثاً فِی الدُّنْیا وَثَلاثاً فی الاخِرَةِ وَثَلاثاً إثْنَتانِ أنَا مِنْهُما آمِنٌ وَ واحِدَةٌ أنا مِنها وَجِلٌ، قالَتْ خَدیجَةُ بِأبی أنْتَ وَاُمّی أخْبِرنی بِهذِهِ التِّسْعَةِ ما هِیَ؟ قالَ لَها النَّبیُّ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أمّا الثَلاثُ الَّتی فی الدُّنیا یَقضی دینی ویَنْجِزُ مَوعِدی وَیَسْتُرُ عَوْرَتی، وَ أمَّا الثَّلاثُ الَّتی فی الاخِرَةِ فَمُتّکای یَومَ تَحِلُّ شَفاعَتی وَالقائِمُ عَلی حَوی وَقائِدُ اُمَّتی إلَی الْجَنَّةِ، وأمّا الإثْنَتانِ الَّتی أنَا مِنْهُما آمِنٌ فَلا یَرْجِعُ ضالاً بَعدَ هُدیً، وَلا یَمُوتُ حَتّی یُعْطینی رَبّی فی الَّذی وَعَدَنی، وَأمَّا الواحِدَةُ الّتی أنَا مِنها وَجِلْ فَما یَصْنَعُ بِهِ قُرَیشٌ بَعْدی؛(1)

شنیدم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: خداوند نُه خصلت در بارۀ علی عنایت فرمود: سه خصلت در دنیا و سه خصلت در آخرت. در مورد سه خصلت دیگر، از دو تای آن در امانم و از یکی از آنها بیمناکم. خدیجه گفت: پدر و مادرم فدایت! اما آن نه چیز چیست؟ به من بگو. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: آن سه تای مربوط به دنیا، عبارت اند از: ادا شدن دِینم، کامل شدن زمانم و پوشیده شدن زشتی هایم. و سه تای مربوط به آخرت عبارت اند از: تکیه زدن در روزی که شفاعتم گشاینده است، ایستادنم در کنار حوض، و هدایت کردن امتم به طرف بهشت. آن دو که من از آنها در امانم، عبارت اند از: عدم ضلالت پس از هدایت، و دیگر این که نَمیرم تا خداوند آنچه به من وعده داده، به من بدهد؛ و آن یکی که از آن بیمناکم، عملی است که قریش بعد از من مرتکب خواهند شد.»

طبرانی به سند خود از عبد اللّه بن الحارث از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل می کند که فرمود:

ص: 81


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 28 ص 83.

«قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ أیْنَ أطفالی مِنْکَ؟ قالَ: فی الْجَنَّةِ قُلْتُ: بِلا عَمَلٍ؟ قالَ: اَللهُ أعْلَمُ بِما کانوا عامِلینَ. قُلْتُ: فأینَ أطْفالی قَبلَکَ؟ قالَ: فی النّارِ. قُلتُ: بِغَیرِ عَمَلٍ؟ قالَ: لَقَدْ عَلِمَ اللّهُ ما کانوا عامِلینَ؛(1)

گفتم: ای رسول خدا! جایگاه فرزندانی که از شما پیدا کردم، کجا است؟ فرمود: در بهشت. گفتم: بدون انجام عملی؟ فرمود: خداوند می داند که چه می کردند. گفتم: جایگاه فرزندانم که قبل از شما بودند در کجا است؟ فرمود: در آتش جهنم. گفتم: بدون ارتکاب عملی؟ فرمود: خدا می داند که چه می کردند.»

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه.

5. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

6. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، [چاپ محمّد ذهنی افندی]، استانبول 1401 / 1981، چاپ افست بیروت [بی تا].

7. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، چاپ پنجم،

ص: 82


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 16.

1. [بی جا[، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، 1413 ق.

2. زِرِکلی، خیر الدین (م 1966 م)، الأعلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1990م.

3. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)،

الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

4. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الکبیر ، تحقیق: حمری عبدالمجید سلفی، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، [بی تا].

5. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

6. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسه الوفا، 1404ق.

7. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

8. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره: [1923] 1990.

ص: 83

ص: 84

27- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

اشاره

27

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ(1)

محمّد عابدی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی پرهیزکار و پاک دامن بود؛ چنان که به طاهره مشهور شد. او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه ، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می گذراند. در همین نشست های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد. روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه 3 رشد و نمو می یابد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مانند مادری مهربان به وی می نگرد. بیشترین لحظات عمر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری می شود. هر چند در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه ای به او می کند، خصوصاً در دوره های طولانی اعتکاف در غار حرا.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامت، ولایت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

«کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد اللّه بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً(2)؛ خدیجه بانویی عاقل و شریف بود. به اضافه

ص: 85


1- مبلغان، شمارۀ 11 (دی 1379)، ص 8 - 18.
2- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.

آنچه خداوند از بزرگواری و خیر نسبت به او اراده کرده بود و او آن روز، برترین در نسب و بزرگ ترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.»

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود (1) بانویی پرهیزکار و پاک دامن بود؛ چنان که به طاهره(2) مشهور شد. او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه ، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می گذراند. در همین نشست های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد.(3) با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روی داد(4) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذراند.

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نور واحد

بنا بر نظر مشهور امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبۀ متولد شد و در آن وقت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت ساله بود.(5) در روایات معتبر می خوانیم: پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ان اللّه تبارک و تعالی خلق علیّا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد ؛(6) خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم .»

این روایت به خوبی میزان همبستگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نشان می دهد، لذا طبیعی

ص: 86


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلا، ج 2، ص 111؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص21.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.
4- . در بارۀ سال ازدواج: دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج 1، ص 264 و حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 40، مشهور چهل سالگی است.
5- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 29.
6- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 206.

است که بعد از تولد علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهایت کوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صرف کنند.

بر اساس منابع تاریخی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا سه سالگی علی، در خانۀ ابوطالب بود.(1) پس از آن به منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت. در طول این مدت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره در تربیت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می کوشید و با او پیوند داشت ، لذا هنگامی که مادر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نوزادش را خدمت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او خواست، گهوارۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را کنار رخت خوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را تکان می داد؛ به او غذا می داد؛ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بغل می گرفت و می فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.»(2)

حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعدها این توجه خاص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را این گونه توضیح داده است: «وقد علمتم موضعی من رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وَضَعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یُشمّنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقّمُنی؛(3) شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مقام مخصوصی که نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در کنار خود قرار می داد، هنگامی که نوزاد بودم، مرا به سینۀ خود می گرفت و در کنار بستر خود مرا حمایت می کرد و دست بر بدنم می کشید و بوی خوش خود را به مشامم می رساند. او غذا را می جوید و سپس در دهان من می گذاشت.»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

طبیعی بود که این عشق و علاقۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی 7 که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان7 بود، او را وادار می کرد به نحوی علی7 را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا می بینیم خود حضرت

ص: 87


1- . صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، ص 59.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، ص 17، به نقل از: اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 90.
3- . نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبۀ قاصعه.

پیشنهادی به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دهد و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به خانه اش می آورد و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با علی 7 آشنا می شود.

دوران قبل از بعثت

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه 3 رشد و نمو می یابد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مانند مادری مهربان به وی می نگرد. بیشترین لحظات عمر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری می شود. هر چند در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است ، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه ای به او می کند، خصوصاً در دوره های طولانی اعتکاف در غار حرا و... لذا امام 7 خود می فرمود : «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛(1) من مانند بچه ناقه ای که دنبال مادر می رود، در پی پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می رفتم ، هر روز از اخلاق خود نکته ای به من می آموخت و دستور می داد از آن پیروی کنم.»

آری! به تعبیر ابن ابی الحدید : «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شهر خارج می شد و به غار حرا می رفت، او را نیز با خود می برد.»(2)

البته حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره برای تهیۀ غذا به منزل بر می گشت و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غذای لازم را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گرفت و به حضرت می رساند. هم چنین اگر لازم بود، خبری به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسانده شود، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این کار را انجام می داد.

دورۀ بعثت

رسالت غیر علنی

آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صرفاً یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود . از این روی، با این که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایمان می آورد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن ، اسلام را می پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «اوّلکم وارداً علی الحوض، اوّلکم

ص: 88


1- . همان.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208.

اسلاماً، علی بن ابی طالب؛(1) نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد می شود ، اولین کسی است که اسلام آورد، [یعنی] علی بن ابی طالب است.»

در روایتی دیگر امام علی7 نیز بر این واقعیت تأکید می کند: «لقد صلیت مع رسول اللّه قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلی معه؛(2) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین کسی هستم که با او نماز گزارد.

بعد از حضرت علی 7، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز ایمان می آورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه مؤمن به دین او می شوند.

شرح یک اشتباه

متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده ای کوشیده اند، نه به خاطر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که به خاطر دشمنی با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ سابقۀ وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر او مقدم می دارند. از جمله ، در بارۀ ایمان آوردن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می گویند: وقتی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد که خدیجه 3 با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشغول نماز بود. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسید این عمل چیست؟ ... .(3)

اما با توجه به این که شیعه و سنی گفتار امیرالمؤمنین7 را قبول دارند، شیعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر این که صحابه را عادل می دانند و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از صحابه می دانند، می توان این شبهه را با توجه به سخن خود امیر مؤمنان7 رد کرد، آن جا که می فرماید: «کنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنین سبعا و رسول الله(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حینئذ صامت ما اذن له فی الانذار والتبلیغ؛(4) من هفت سال صدا را می شنیدم و نور را می دیدم و پیامبر در آن روز ساکت بود و اجازه انذار و تبلیغ به او داده نشده بود.» و در روایتی نیز پیش از این خواندید که حضرت تصریح کرد هفت سال قبل از دیگران با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز می خواند.

ص: 89


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 136؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ص 191 - 213.
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 213.
3- . صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر ، ص 89 ، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104.
4- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنین یاد می کند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة؛(1) خانه ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد، غیر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.» در هر صورت علی7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین جامعۀ اسلامی را تشکیل دادند و در دورۀ دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز می پرداختند.

در دوره ای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی7 به یاری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می شتابند و نه تنها در منزل یا کوه حرا، که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز می خوانند و حضور اولین جامعۀ کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می دهند . این ارتباط ها هم چنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحلۀ رسالت رسید .

اعلام عمومی رسالت

این مرحله، سخت ترین و گاه دردناک ترین مراحل برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خانواده او است. در این دوره ، خصوصاً سال های آغازین آن، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نیز مشاهده می کردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل می کنند:

«در ایام حج روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: ای مردم! من رسول پروردگار هستم. آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس

ص: 90


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13 ، ص 197.

(متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.» حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد؛ چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه هایش جاری گشت.»(1)

به این ترتیب هر دو برای رساندن خود به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه جا را جست وجو کردند، در این هنگام جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود : «از گریه خدیجه، ملائکه به گریه در آمدند . او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای در بهشت که از نور زینت شده است ، بشارت ده.»

علی و خدیجه که هم چنان در پی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند، سرانجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آنها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمی کنید که خانه زنی را که نجیب ترین قوم شما است، سنگ باران می کنید؟ آیا از خدا نمی ترسید؟»

در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند . رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جواب گفت: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول اللّه السلام و رحمة اللّه و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.»(2)

تحریم همه جانبه

سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامه ای نوشتند و هر نوع معامله ای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره ای جمع آوری کرد؛ دره ای که سه سال پذیرای مسلمانان شد. در این رویداد بزرگ نیز هم

ص: 91


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 208.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 185؛ سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 170؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 14، ص 111.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و هم حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را می توان در رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مؤثر دانست. البته خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت می گمارد، که از جمله ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شترها را می آورد؛ بار گندم و خرما بر آنها می نهاد و به مسلمانان می رساند.(1)

ابن هشام از جمله کسانی است که به حضور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب اشاره کرده است: «و قدکان ابوجهل بن هشام فیما یذکرون لقی حکیم بن حزام بن خویلد ابن اسد معه غلام یحمل ... یرید به عمته خدیجه بنت خویلد و هی عند رسول اللّه و معه فی الشعب فتعلق به فقال : اتذهب بالطعام؛(2) ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد را با غلامش که مواد غذایی حمل می کرد و قصد داشت نزد عمه اش، خدیجه برود، دید. خدیجه نزد رسول خدا و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاویز شد و گفت: آیا غذا می بری؟»

بیعت با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان7 و امامت اولاد امیرمؤمنان7 است، با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وجوب می یافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا 3 از امامت ائمۀ اطهار7 که از نسل فرزندش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان7 را می دانست.

علامۀ مجلسی در این باره می نویسد: یک روز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: این جبرئیل است، که می گوید اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.

ص: 92


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 103، 353، 354.
2- . همان، ص 103 .

در پی این فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همۀ آنها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی7 رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خصوص به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آنها پس از من است.»

رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان7 گذاشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دست خود را بالای دست پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت و به این صورت بیعت کرد.

از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران ، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد» هم ظاهر می شود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد.(1)

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ داماد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 24 سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پشت سر گذاشت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد . بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست.(2) فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها بازمانده خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این لحظات سخت دور پدر می چرخید و بهانه مادر را می گرفت و این بر ناراحتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اندازه می افزود، تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن جا رنجی نیست.»(3)

آری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان(4) وفات یافت، اما تقدیر چنین بود که این بار دختر و پارۀ تن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مأموریت همراهی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مسیر پیروی و

ص: 93


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلا، ج 2، ص 111؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 11 ، ص 593.
3- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.
4- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1882؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 130.

یاری از رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را عهده دار شود. امری که بعدها موجب فخر و مباهات ائمّه: بود و آنان به این که فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نامیده شوند، افتخار می کردند. مانند آنچه در زیارت امام زین العابدین ، از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «السلام علیک یابن رسول اللّه ... السلام علیک یابن علی بن ابی طالب. السلام علیک یابن الحسن و الحسین. السلام علیک یا بن خدیجة و فاطمة.»(1)

به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

امیر مؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مناسبت از وی یاد می کرد و نامش را گرامی می داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند:

«ذکر النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول اللّه بذکرها؛(2)

یک روز که پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در میان همسران خویش حضور داشت ، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست. عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می گریی؟ رسول خدا فرمود : [چه کسی جای خدیجه را می گیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبی های خدیجه به پیامبر نزدیک می کردم.»

آخرین مال

اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت . جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ توسط امیر مؤمنان7 در سفر

ص: 94


1- . شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596 .
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 131؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 18.

هجرت به مدینه صرف شد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان7 نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی 7 فرمود: «امانت های زیادی نزد من است ، به بالای ابطح (تپه ای در مکه ) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمّد امانت و یا ودیعه ای دارد بیاید و تحویل بگیرد . یا علی! بعد از این با هیچ حادثه ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت های مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، دیگر درنگ نکن.»

ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟ ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آنها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.»(1)

یک نکته

شهید مطهری= به نکته ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی ) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است؛ زیرا وقتی گفته می شود اسلام با مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و شمشیر علی7 پیش رفت، چنین به نظر می رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.

ص: 95


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.

شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می دهد و می نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آنچه دینی می تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی7 یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک[ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت، پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟ یا نه ، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر العیاذ باللّه به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی دهد ... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن ... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشۀ اسلام را بکند .»(1)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

4. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق:

ص: 96


1- . مطهّری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص 245 - 248.

1. مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

2. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم مظفر، قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

3. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

4. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1397ق / 1977م.

5. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

6. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

7. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

8. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

10. صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر ، ترجمه: دکتر سید جمال موسوی.

11. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

12. گنجی شافعی، محمّد بن یوسف (م 658 ق)، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب7، تحقیق: محمّد هادی الأمینی، تهران: دار إحیاء تراث أهل البیت7، 1404 ق.

ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف:

ص: 97

1. مطبعه العدل، [بی تا ].

2. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

3. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

4. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

5. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره [1923] 1990.

6. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم: انتشارات مجمع جهانی اهل بیت، 1387.

ص: 98

28- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

28

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

احمد لقمانی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه بانویی در آفرینش است که از آغاز تا فرجام هستی، هیچ فردی همسان او در افتخار و سربلندی نبوده و نخواهد بود و آن مادری دخت آفتاب، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. گرچه این بانوی عزیز صاحب فرزندانی دیگر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید و قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم و عبد اللّه را به دنیا آورد و یا تنها او و ماریه قبطیه مادر ابراهیم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزنددار شدند، اما نشان روشنی بخش نام و یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که برای همیشه در تاریخ افتخارات او جاودان خواهد ماند نسبت دختر دلبند وی، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ فرزندی که خداوند او را خیر کثیر، یعنی «کوثر» نام نهاد تا برکات بیکران او بیش از هزاران پسر، نورانیت داشته باشد. علاقۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ موجب گردیده، که در آینۀ معارف والای فرهنگی، آن بانوی ایثارگر و مهربان را همراه آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران چونان نگاهبان در پیش روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده که همراه او حرکت کرده، تا زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را وارد بهشت کنند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، آسیه، حضرت مریم.

سپیدۀ سخن

شناخت شخصیت های تاریخ و آگاهی از ابعاد مختلف زندگی آنان، نیازمند آشنایی با جامعۀ آن

ص: 99


1- گنجینه، شمارۀ 109 (فروردین 1380)، ص 42 46.

روز، شرایط تأثیرگذار فکری، فرهنگی و درک حساسیت سخن و سیرۀ آنان خواهد بود.

صاحب نظران و اندیشمندانی که برای تحلیل حوادث دور و نزدیک، خود را در آن زمان حاضر کرده و آگاهی های تمام عیاری نسبت به عوامل پیدا و ناپیدا می یابند، هرگز دچار لغزش ها و لرزش های فکری فرهنگی نشده، سخنانی از سر بصیرت و بینایی ارایه می دهند. از این رو آشنایی با شرایط بسیار دشوار صدر اسلام و فشار طاقت فرسای دشمنان بر یکایک دین باوران و خداجویان، گام نخست شناخت عظمت اندیشه و قداست انگیزۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران برجستۀ او خواهد بود.

بی شک در بین اصحاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برخی نقش ممتاز ایفا کرده و بیش از توان خویش به استقبال سختی ها شتافتند و برای برقراری بیرق توحید و خداپرستی با تمامی مشرکان به مبارزه پرداختند که از آن میان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج ایمان و عشق و ایثار قرار دارد. آشنایی با شخصیت بزرگ بانویی این چنین، از نگاه معصومان7 به ویژه فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ توفیقی چشم گیر است تا هر یک از ما به آزمون خود پرداخته، با حضور در فضای آن زمان، نگاهی دوباره به معیار و میزان پویایی و پایداری خویش بنماییم. با هم دفتر زندگانی این اسوۀ پارسایی و ایثار را می گشاییم.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد و فاطمه، زنی پاک دامن و با شخصیت بود که در دوران جاهلیت وی را «طاهره» لقب دادند. او بانویی بزرگ و ثروتمندی سرشناس در شبه جریزة العرب به حساب می آمد که با دارایی خویش توسط افرادی به تجارت و مضاربه می پرداخت.(1) از این رو در پی شخصی امین و درست کار بود تا سرمایۀ تجاری خویش را با خاطری آسوده در اختیار او قرار دهد.

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن زمان جوانی بیست و پنج ساله بود و به درستی، راستی و حفظ امانت شهرتی بی نظیر داشت، مورد توجه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار گرفت، تا آن که روزی با

ص: 100


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص 434؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص273؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7 و 13.

عموی او ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به گفت وگو پرداخت تا از آن حضرت درخواست ریاست تجارت او را نماید.(1) از سوی دیگر اخبار عالمان، کاهنان و عموی خود، ورقة بن نوفل که از دانشمندان گران مایۀ عرب به حساب می آمد نسبت به حضور پیامبری خاتم، بعثت او در شهر مکه و ازدواج زنی شریف و ثروتمند از قریش با او، حساسیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برانگیخت تا از شخصیت چنین پیامبری آگاهی یابد. شوق آشنایی با آن رسول الهی آن گاه فروزان شد که ورقة بن نوفل به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت ازدواج وی را با آن پیامبر برگزیده داد.(2)

پاسخ مثبت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای سرپرستی کاروان تجاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وی را بر آن داشت تا غلام خود میسره را مأمور آگاهی از سیره و سخن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیش آمدهای مختلف سفر نماید.

بازگشت

قافله از شام و با خبر شدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ورود آن به مکه موجب شد تا او در اتاق فوقانی خود، نظاره گر مال التجاره و سرپرست آن باشد که ناگاه حادثه خیره کننده ای تعجب او را برانگیخت و در پی آن یقین سرشاری در اعماق وجود او ریخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون نگاه کرد قطعه ابری دید که بر سر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سایه افکنده و با حرکت او، حرکت می کند. از این رو شوق و شعفی افزون تر یافت تا آن جا که خود پیشنهاد ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیان کرد و به او گفت: «... اگر بخواهی ازدواج کنی، من به کنیزی شما حاضرم!»

خبر این پیشنهاد از سوی حضرت، به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگر عموها رسید و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبۀ عقدی فصیح و بلیغ قرائت کرد؛ در حالی که مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مال خود او بود و ضیافت و پذیرایی از مهمانان نیز از دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.(3)

مراسم خواستگاری رسمی و ازدواج حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجام شد و مردم مکه از این ماجرا آگاه شدند. زنان کم خرد و سطحی نگر قریش که خواستگاران سرشناس و

ص: 101


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 3، 4؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص435؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص135.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج14، ص4.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص43.

ثروتمندی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دیدند، چون از تصمیم و اشتیاق او با خبر شدند، وی را سرزنش کرده، رابطۀ خود و دوستان را با او قطع کردند و از این که چنین زنی با «یتیم عبد اللّه» و «تهی دستی از بنی هاشم» ازدواج کرده، لب به نکوهش او می گشودند.(1)

ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در 25 سالگی با بزرگ بانویی چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در چهل سالگی و زندگی مشترک آن دو به مدت 24 سال، سرآغاز تحولاتی شگرف در تاریخ اسلام گردید.(2)

این وصلت مبارک و شکوهمند موجب فراهم شدن پشتوانۀ مالی عظیمی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود تا در برابر تهدیدها و تحریم های اقتصادی مشرکان، توان ادامه وظیفه و پایداری یابد.(3) افزون بر آن که همدل و همراهی خداجو و دین باور در کنار خود خواهد داشت که در دشواری شرایط و سنگلاخ های مسیر رسالت، پا به پای آن حضرت گام برداشته و به عنوان نخستین بانوی با ایمان قلمداد می شود.(4) تمامی دارایی خویش را با اخلاص و عشق بی نظیری در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داده تا از بخش چشمگیری از مشکلات، کاسته و فشار کمتری به تازه مسلمانان وارد شود. از این رو پروردگار بزرگ این لطف بس بزرگ را با نزول

ص: 102


1- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج2، ص524؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج2، ص340؛ ابن حمزه، محمّد بن علی، ثاقب المناقب، ص286؛ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص202 210؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، الایقاظ من الهجعه، ص148.
2- . ابن نجیم مصری، البحرالرائق (شرح کنزالدقائق)، ج10، ص397؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص10.
3- . سید المرتضی، علی بن حسین، الشافی فی الامامه، ج4، ص24؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8.
4- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج2، ص284؛ قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص19 و21؛ سید المرتضی، علی بن حسین، الفصول المختار، ص258؛ کراجکی طرابلسی، محمّد بن علی، کنزالفوائد، ج1، ص263 و272؛ علامۀ حلّی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین7، ص26؛ کاشانی، ملا فتح اللّه، منهج الصادقین، ج4، ص307؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الابرار، ص242؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، غایة المرام، ج1، ص499، 501 502؛ طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهایی، ج1، ص236؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 5، ص524؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج3، ص65؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج2، ص4، 7 و15؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص61 و85؛ ابن طاووس حلی، سید احمد بن موسی، بناء المقالة الفاطمیه، ص 318؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج1، ص83، 178، 507 و 510.

آیه ای، برابر دیدگان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار می دهد:(1)

«و وجدک عائلاً فاغنی؛(2) و تو را تنگ دست یافت و بی نیاز گردانید.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نگاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارادت و علاقۀ خاصی نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اظهار می نمود و این ویژگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از وفات آن بانوی والاگوهر نیز استمرار داشت. بدون شک تفاوت سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روشنگر این حقیقت است که آن حضرت به خاطر جلوه های ظاهری، هرگز چنین محبتی به همسر خود ابراز نمی کرد؛ زیرا همسران بعدی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوان تر و زیباتر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند. کمالات و صفات معنوی، همانند اخلاص و ایثار تمام عیار آن همسر مهربان و وفادار، زمینه ساز چنین ارادتی چشمگیر شده بود. از این رو آن حضرت به احترام همسر عزیز خود در ایام زندگانی خویش با او هرگز همسر دیگری انتخاب نکرد و در مدت 24 سال زندگی مشترک، تنها با او زندگی می کرد.(3)

پس از رحلت آن بانو، گاه که برخی از زنان آن حضرت از سر حسادت، تحمل احترام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نداشته، و سخن از زیبایی و جوانی خود به میان می آوردند، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت غضبناک شد و با ناراحتی بسیار می فرمود: «عایشه چه گفتی؟! به خدا سوگند، زمانی که همه مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق می نمود و به من ایمان آورد. هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند، او مرا کمک می کرد. خدا خدیجه را رحمت کند که مبارک زنی بود؛ زیرا هم او بود که برای من شش فرزند آورد.»(4)

علاقۀ عمیق و قلبی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موجب شده بود که آن حضرت تا آخر عمر با

ص: 103


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص34.
2- . والضحی: 8.
3- . قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص 394؛ مجلسی، محمّدتقی، روضة المتقین، ج8، ص128.
4- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 138؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص3 و 12.

دوستان آن بانو صمیمی بوده و به آنان محبت نماید تا جایی که هر گاه گوسفندی ذبح می کردند از آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(1) و یا برخی از آشنایان او را که می دید با او احوال پرسی کرده و احترام می نمود. چون از علت محبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوال می شد، می فرمود: «این زن در زمان خدیجه به خانۀ ما می آمد. یاد داشتن سابقه، از ایمان است.»(2)

شدت علاقه و دلسوزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان بود که گاه با شنیدن نام او اشک از چشمان آن حضرت جاری می شد و ایثار و فداکاری او را می ستود(3) و گاهی نیز لب به سخن گشوده می فرمود:

«افضل نساء[اهل] الجنه اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأة فرعون؛(4) با فضلیت ترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

گاهی نیز این زن فداکار را از «بهترین بانوان بهشتی» و از «برگزیدگان» معرفی می کرد که مصداق «ازواجنا» در آیۀ قرآن محسوب می شود.(5)

ص: 104


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8 12؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص393.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8؛ عالمی دامغانی، محمّد علی، پیغمبر و یاران، ج2، ص713.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8 و 9.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص150؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص206؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج1، ص440؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص391؛ شریف لاهیجی، محمّد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج4، ص525؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 336؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص287؛ بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص106؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص141؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج4، ص3؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج13، ص162.
5- . همان مدارک؛ قهپایی، عنایت اللّه، مجمع الرجال، ج7، ص173؛ فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج5، ص198؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2؛ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص68؛ فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص294؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص117؛ استرآبادی، شرف الدین علی حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ج1، ص385؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج9، ص446 و448؛ مجلسی، محمّدباقر، Ñ Ø بحار الأنوار، ج24، ص134 و ج69، ص263؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص177 178؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، اللوامع النورانیه، ص265 266؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج4، ص43 و72؛ فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج4، ص27.

سه سال پیش از هجرت که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دیده از جهان فرو بست و چند روز پس از آن که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدرود حیات گفت، سنگینی مصیبت، غم و اندوه بسیاری بر دل و دیده رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمایان ساخت؛ به گونه ای که آن سال را «عام الحزن»، سال حزن و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نامیدند.(1)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ماجرای بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قبرستان حجون، پس از دفن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(2) را این گونه بیان می فرمود: هنگامی که خدیجه وفات کرد فاطمه [جای خالی مادر را می دید و احساس تنهایی می کرد از این رو] به پدر پناه می برد. اطراف او می چرخید و می گفت: «یا ابه این امی؟ پدرجان! مادرم کجا است؟»

جبرئیل در این هنگام نازل شد و به پیامبر عرض کرد: خداوند امر می کند که فاطمه را سلام برسان و بگو مادرت در اتاقی قرار دارد که از یک دانه گوهر ساخته شده است. پایه اش از طلا و ستون آن از یاقوت سرخ است. او بین آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران حضور دارد.

زهرای مرضیه عرض کرد: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و الیه السلام؛(3) به درستی که

ص: 105


1- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص17؛ عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج1، ص257؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص53؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص139؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص128؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص517؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج3، ص476.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1 15؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص139.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1 و ج43، ص7؛ شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ج 1، ص178؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، الجواهر السینه، ص264؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص136، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص126؛ بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص204. ر. ک: قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص67؛ بهبهانی، محمّد باقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، ج3، ص86؛ ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا رازی، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص94؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج1، ص507 و512؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج2، ص144؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7 و 11 و ج 19، ص241؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص393؛ فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ص269.

خداوند خود سلام است و از او است سلام و به سوی او است سلام.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دو الگوی ماندگار

پیروزی های و افتخارات هر یک از ما به گونه ای است که گاه افراد دیگری در دست یابی به آن مثل ها بوده و در عظمت و سربلندی همسان ما محسوب می شوند؛ اما گاهی امتیازی از آن ما خواهد بود که بی نظیر و یگانه است و در عصر ما همانند نخواهد داشت.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه بانویی در آفرینش است که از آغاز تا فرجام هستی، هیچ فردی همسان او در افتخار و سربلندی نبوده و نخواهد بود و آن مادری دخت آفتاب، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. گرچه این بانوی عزیز صاحب فرزندانی دیگر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید و قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم و عبد اللّه را به دنیا آورد و یا تنها او و ماریۀ قبطیه مادر ابراهیم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزنددار شدند، اما نشان روشنی بخش نام و یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که برای همیشه در تاریخ افتخارات او جاودان خواهد ماند نسبت دختر دلبند وی، زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ فرزندی که خداوند او را خیر کثیر، یعنی «کوثر» نام نهاد تا برکات بیکران او بیش از هزاران پسر، نورانیت داشته باشد.(1)

گویی این شرافت پایدار موجب گردید که شاعری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «ملکۀ مکه» نام نهاده و این گونه بسراید:

یا حبّذا من لیلة المیلاد

الیلة العشرین من جمادی

میلاد بنت المصطفی رسول

صدیقة طاهرة بتول

خدیجه، بمکه ملیکه

کانت علی العریش و الاریکه

ص: 106


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص21.

حقت لها لو فخرت مدی الزمن

ببنتها ام الحسین و الحسن

(1)

«چه خوش است شب میلاد، شب بیستم جمادی، میلاد دختر مصطفی رسول خدا، صدیقه و طاهره و بتول، خدیجه ملکۀ مکه، که بر روی تخت و سریر نشسته، شایسته او است که همواره به دخترش، که مادر حسین و حسن است افتخار کند.»

اینک چگونگی میلاد فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را از زبان آن حضرت می شنویم تا از لیاقت و شخصیت چشمگیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از پیش آگاه شویم.

روزی زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ رو به همسر خود امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرده، فرمود: «... ای ابوالحسن! بدان که خداوند نور مرا آفرید؛ در حالی که تسبیح گوی خداوند بزرگ بود. آن گاه آن را در یکی از درختان بهشتی به ودیعت نهاد. آن درخت درخشید و هنگامی که پدرم [در شب معراج] وارد بهشت شد، پروردگار به آن حضرت الهام کرد تا از میوۀ آن درخت چیده و در دهان خود بگذارد. پیامبر چنین کرد. بدین ترتیب خداوند مرا در قلب پدرم قرار داد و بعد از آن به خدیجه منتقل کرد و او هم مرا به زمین نهاد. من از آن نور هستم. آنچه را که بوده و هست و هنوز نیامده می دانم. علی! مومن به نور خدا می نگرد.»(2)

گرچه در بعضی منابع «خرما» و برخی «سیب» به عنوان میوۀ آن درخت معرفی شده است، اما از مجموع تمامی سخنان معصومان7 گفتار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دست می آید که فرمود: «فاطمه حوریه ای انسانی است. هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم زهرا را می بویم.»(3)

ص: 107


1- . حائری مازندرانی، مهدی، الکوکب الدری فی احوال النبی و البتول و الوصی، به نقل از رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء3 بهجة قلب المصطفی، ص197 198. (مترجم)
2- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم و المعارف، ج11، ص7.
3- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم و المعارف، ج 11، ص10 و 43 و201؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج9، ص523؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، نزهة الابرار، ص390؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص311؛ بهبهانی، محمّد باقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، ج1، ص 238؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص123؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص80؛ محدث قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، ص4 5؛ فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 216.

و بی شک در این میان شایستگی بی نظیر بانوی بزرگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به خاطر لیاقت فرزندی این گونه آشکارتر می شود.

پرسشی که بسیاری از زنان و مردان به ویژه جوانان خداجو و الگوطلب با آن همراه بوده و گاه و بی گاه در فرصت های مختلف مطرح می کنند آن است که به راستی اگر ما نیز فرزندانی برجسته و شایسته بخواهیم، تلاش و کوشش ما در انجام شرایط و ایجاد مقدمات نتیجه ای در بر خواهد داشت یا آن که ارادۀ الهی یگانه دلیل در چنین پدیده هایی خواهد بود؛ همانند میلاد شخصیت هایی چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ که لطف پیدا و پنهان خداوند و ارادۀ بی همتای او علت خلقت آن حضرت گردیده است.

پاسخ را با حدیثی آغاز می کنیم که در آن اشاره به هجرت چهل روزه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ شده، که در آن ایام، آن حضرت به عبادت و بندگی در پیشگاه خداوند مشغول بوده، سپس از سیب بهشتی تناول کرده و آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باردار گردیده است.(1)

بی گمان دوری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از همسر عزیز و مهربان خود، آن هم به مدت چهل روز با توجه به عصمت آن حضرت که نه تنها گناهی مرتکب نشده و بلکه فکر گناه هم نمی کرده است، بزرگ ترین درس و عالی ترین پاسخ به ما خواهد بود، تا بدانیم صفات و روحیات پدران و مادران و خصوصیات محیط زندگی تأثیر به سزا در فرزندان خواهد داشت. از این رو عالمان ربانی و روشن ضمیر در سفارش های خود به همسران، هماره آنان را به تلاوت آیات قرآن، بیداری صبح گاهان، دوری از گناهان و توجه به آداب و اخلاق شایستگان توصیه کرده، تا محیط خانه و خانواده روشن از نور معنویت و عبادت شده، و هرگز بدون حساسیت و مسئولیت به دیدنی ها و شنیدنی ها و خوردنی ها اجازۀ ورود از مرز جسم و جان ندهیم؛ همان گونه که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای نشست و برخاست های روزمرۀ خود با افراد، هر روز هفتاد بار استغفار کرده، تا آینۀ قلب را از غبارها و تیرگی ها پاک و پیراسته سازد.(2)

ص: 108


1- . کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة المأوی، ص327.
2- . نک: علامۀ طباطبایی، سید محمدحسین، سیرة النبی. (ویژگی های والای عبادی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زندگی و ساعات مختلف شبانه روز)

افتخار فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به مادر خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

روزی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و همسر مهربان او فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به صحرا رفته به هنگام خوردن خرما با گفتن کلماتی با یکدیگر مزاح می کردند. امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ رو به زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد و فرمود: «ای فاطمه! رسول خدا مرا بیشتر از تو دوست می دارد.» حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ داد: «این سخن شما عجیب است! آیا می شود پیامبر اکرم شما را بیش از من دوست داشته باشد؛ در حالی که من میوۀ دل او و عضوی از پیکر و شاخه ای از شاخسار وجود آن حضرت هستم و غیر از من فرزندی ندارد؟»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «ای فاطمه! اگر سخن مرا قبول نداری، بیا تا نزد پدرت حضرت رسول رفته از او بپرسیم.»

هر دو به سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفتند. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش دستی کرده، گفت: «ای رسول خدا! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم؟ من یا علی؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «تو نزد من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است.»

به دنبال این سخن، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ رو به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ کرده و گفت: «آیا به شما نگفتم که من فرزند فاطمۀ باتقوایم؟»

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پس از پایان کلام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نام مادر خود را بر زبان جاری کرده، به وجود او افتخار نمود و گفت: «من نیز دختر خدیجه کبرایم!»(1)

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همدم و غمخوار

همدلی و همراهی مادران و فرزندان بنیانی احساسی و عاطفه داشته و هماره بر این اساس بوده و خواهد بود؛ اما این ویژگی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فراتر از جلوه های احساسی، بنیادی آسمانی داشته و از پیش از میلاد زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ در گفت وگوهای گوناگون در شکم مادر تجلی یافته است.

ص: 109


1- . رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص410 411، به نقل از: ابن شاذان، ابوالفضل سدید الدین، الفضائل، ص80 82.

گاه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مونس تنهایی مادر به هنگام غربت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دوری زنان مکه با او بود(1) و زمانی برتر از آن نقشی هشیارساز در عبادات مادر ایفا می کرد.

روزی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تقاضای میوه ای بهشتی کرد. جبرئیل دو سیب از بهشت نزد آن بزرگوار آورده، گفت: «ای محمّد! خداوندی که برای هر چیز اندازه ای مقدر کرده است، می فرماید: یکی از این دو سیب را خودت بخور و سیب دیگر را به خدیجه بده... من از شما دو نفر فاطمه را می آفرینم.» حضرت دستور پروردگار را انجام داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سر زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ باردار شد.

هنگامی که کافران از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستند که ماه را دو نیمه کند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فریاد برآورد و گفت: «ای وای چقدر زیان کار است آن کس که محمّد را تکذیب می کند؛ در حالی که او بهترین پیامبر است.» ناگاه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از درون شکم مادر گفت: «ای مادر! غمگین مباش و ترس به خود راه مده؛ زیرا خداوند با پدرم همراه است.»(2)

روزی دیگر نیز به هنگام انجام نماز از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زهرای عزیز با مادر سخن گفت تا قدر و قداست آن دو برای همیشه ایام تاریخ بشریت و نمونه های انسانیت را نور افشان و چشمگیر سازد. ماجرا از آن جا آغاز شد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ [اشتباها] خواست در رکعت سوم سلام دهد که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر وی را ندا داد که: «قومی یا اماه فانک فی الثالثه؛(3) برخیز ای مادر! تو در رکعت سوم می باشی!»

این ارتباط به گونه ای دیگر در آخرین لحظات زندگانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رخ نشان داد. آن هنگام که اسمأ [ یا سلمی] در کنار آن بانوی بزرگ بود و او را اندوهگین و آشفته خاطر می دید. گوید رو به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کرده گفتم: «آیا شما که بانوی زنان جهان و همسر پیامبر هستی و بر

ص: 110


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص134؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص44 45؛ صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ج2، ص227.
2- . رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص82 83، به نقل از: علامه الحریفیش، شعیب بن سعد، الروض الفائق، ص255 و 314.
3- . طبری، عمادالدین حسن بن علی، مناقب الطاهرین؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، اثبات الهداة، ج1، ص614؛ راوندی، قطب الدین، القاب الرسول و عترته، ص199.

زبان آن حضرت بشارت به بهشت برای شما آمده، گریه می کنی؟»

فرمود: «من به خاطر مرگ گریه نمی کنم. اندوه من برای آن است که هر زنی در شب عروسی خود نیازمند زنی دیگر است که سرش را با او در میان گذارد و نیازمندی ها وخواسته هایش را به او بگوید. فاطمه الآن کوچک است. از آن می ترسم در شب عروسی او کسی نباشد که کارهایش را انجام دهد و در مشکلات او را یاری دهد.» عرض کردم: «بانوی من! به شما قول می دهم که اگر تا آن روز زنده ماندم به جای شما این کار را انجام دهم.»

در شب عروسی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد خانۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شد، دستور داد همۀ زنان خارج شوند و خود نیز بعد از مدتی عازم رفتن گردید. اما مرا در تاریکی شب دید و علت ماندن را جویا شد. من نیز با اشاره به سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به قولی که به او داده بودم اشاره کردم.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شنیدن نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و انگیزۀ مادرانه او نسبت به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ گریست و برایم به خاطر پایداری به عهد و پیمان خود دعا کرد.(1)

آری علاقه و ارادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دخت دردانه و یگانه خویش موجب گردیده که در آینۀ معارف والای فرهنگی، آن بانوی ایثارگر و مهربان را همراه آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران، چونان حاجب و نگاهبان در پیش روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده، که همراه او حرکت کرده تا زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را وارد بهشت کنند.(2)

و یا به گفتۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن زن عزیز و با عظمت، همراه با هفتاد هزار فرشته که به دست خود پرچم های تکبیر دارند، از فاطمه استقبال می کنند.(3)

پایان این بخش از نوشتار را با بخشی از اشعار سراسر شور و شعور از فرزند فرزانه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت امام خمینی= خطاب به مادر زینت می بخشیم:

ای ازلیت به تربت تو مخمر

وی ابدیت به طلعت تو مقرر

آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا

رایت قدرت در آستین تو مضمر

ص: 111


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص366؛ رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص638 639.
2- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص46 49.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج8، ص53 55.

عصمت تو تا کشید پرده به اجسام

عالم اجسام گردد عالم دیگر

جلوۀ تو نور ایزدی را مجلی

عصمت تو سر مختفی را مظهر

گویم واجب تو را نه آنت رتبت

خوانم ممکن تو را ز ممکن برتر

(1)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمّد بجاوی، بیروت: 1412 / 1992.

5. ، لسان المیزان، مؤسسة الأعلمی، 1406 ق.

6. ابن حمزه ، محمّد بن علی ، ثاقب المناقب، مشهد: آستان قدس رضوی، 1277ق.

7. ابن شاذان، فضل بن شاذان، الإیضاح، تصحیح: سید جلال الدین ارموی، تهران: دانشگاه تهران.

8. ابن طاووس حلی، سید احمد بن موسی (م 673 ق)، بناء المقالة الفاطمیه، تحقیق و تصحیح : سید علی عدنان غریفی، قم: موسسه آل البیت، 1411ق.

9. ابن فارس، أحمد بن فارس بن زکریّا رازی (م 395 ق)، معجم مقاییس اللغة (مقاییس اللغة)، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1404ق.

10. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

ص: 112


1- . فاضلی، قادر، شرح و تفسیر و موضوع بندی دیوان امام خمینی=، ص167.

1. استرآبادی، شرف الدین علی حسینی (م 940 ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد)، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی [، قم: مدرسة الإمام المهدی[، 1407 ق.

2. استرآبادی، شرف الدین علی حسینی (م 940 ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد)، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی [، قم: مدرسة الإمام المهدی[، 1407 ق.

3. بحرانی اصفهانی، نور الدین عبد اللّه بن نور اللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی7، قم: مدرسة الإمام المهدی7، 1408 ق.

4. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران: انتشارات مؤسسۀ بنیاد بعثت، 1416ق.

5. ، اللوامع النورانیه، قم: کتابخانه تخصصی امام حسین7، 1385ش.

6. ، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار7، تحقیق: غلام رضا مولانا بروجردی، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1413 ق.

7. ، غایة المرام وحجّة الخصام فی تعیین الإمام، تحقیق: السید علی عاشور، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، 1422ق.

8. ، نزهة الابرار،

تهران: کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی،

عربی، 1428 ق.

9. بهبهانی، محمّدباقر بن عبد الکریم (ق 14 ق)، الدمعة الساکبة فی أحوال النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و العترة الطاهرة، منامه: مکتبة العلوم العامّة، 1408 ق.

10. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1411 ق.

11. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج والجرائح، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی، قم: مؤسسة الإمام المهدی، 1409 ق.

12. ، ألقاب الرسول و عترته (طبع ضمن «مجموعة نفیسة»)، (پیش از قرن 9ق)، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی.

ص: 113

1. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی

دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ترجمه: حسن افتخارزاده سبزواری، تهران: کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، 1376.

2. ، فاطمه الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بهجه قلب المصطفی، تهران: کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، 1378.

3. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

4. سید المرتضی، علی بن حسین موسوی (م 436 ق)، الشافی فی الإمامة، تحقیق: عبد الزهراء الحسینی الخطیب، تهران: مؤسسة الإمام الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 1410 ق.

5. ، الفصول المختارة من العیون والمحاسن، قم: المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیة الشیخ المفید، 1413 ق.

6. شریف لاهیجی، محمّد بن علی، تفسیر لاهیجی، تصحیح: محدث ارموی، تهران: دفتر نشر داد، 1373ش.

7. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، الإیقاظ من الهجعة، ترجمه: احمد جنّتی، قم: دار الکتب العلمیة، [بی تا].

8. ، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، قم: مکتبة المفید.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

10. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: انتشارات دارالثقافیة،1414ق.

11. صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام (معاصر)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس (المجالس للصفوری)، بیروت: دار الإیمان.

12. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: مؤسسة آل البیت7 لاحیاء التراث، 1417 ق.

ص: 114

1. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت، [بی نا]، 1988 م/ 1408ق.

2. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7 ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

3. ، مناقب الطاهرین، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: رایزن، 1379 ش.

4. طریحی، فخر الدین (م 1085 ق)، مجمع البحرین، تحقیق: السید أحمد الحسینی، تهران: مکتبة نشر الثقافة الإسلامیة، 1408 ق.

5. عالمی دامغانی، محمّدعلی ، پیغمبر و یاران، قم: بصیرتی، 1346ش.

6. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، قم: مؤسسة إسماعیلیان، 1412ق.

7. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، محقق و مصحح: هاشم رسولی محلاتی، قم اسماعیلیان، 1415ق.

8. علامۀ حلّی، حسن بن یوسف (م 726ق)، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین7، تحقیق: علی آل کوثر، قم: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، 1411 ق.

9. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم الرسولی المحلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

10. فتّال نیشابوری، محمّد بن حسن (م 508 ق)، روضة الواعظین، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1406 ق.

11. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تحقیق: محمّد الکاظم المحمودی، تهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، 1410 ق.

12. فیاض لاهیجی، عبدالرزاق بن علی، دیوان، به کوشش: امیر بانوی کریمی، تهران: دانشگاه تهران، 1372ش.

13. فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن بن شاه مرتضی (م 1059 ق)، الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، تهران: مکتبة الصدر، 1415 ق.

ص: 115

1. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

2. قمی مشهدی، میرزا محمّد (م 1125 ق)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی، 1368ش.

3. قمّی، علی بن ابراهیم (م 307 ق)، تفسیر القمّی، به کوشش: سیّد طیّب موسوی جزائری، نجف: مطبعة النجف الأشرف.

4. قیروانی، حسن بن رشیق (م 456 ق)، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، تحقیق: محمّد قزقزان، بیروت: دار المعرفة، 1408 ق.

5. کاشانی، ملا فتح اللّه (م 988ق)، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، محمّدحسن علمی، 1336ش.

6. کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة الماوی، قم: کتابخانۀ مؤسسۀ علمی فرهنگی دارالحدیث، 1380 ق.

7. کراجکی طرابلسی، محمّد بن علی (م 449 ق)، کنز الفوائد، تصحیح: عبداللّه نعمة، قم: دار الذخائر، 1410 ق.

8. مجلسی، محمّدباقر(م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفا، 1403 ق.

9. ، جلاء العیون، تهران: المکتبة الإسلامیّة، 1372 ش.

10. مجلسی، محمّدتقی (م 1070 ق)، روضة المتّقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی پناه الإشتهاردی، قم: بنیاد فرهنگ إسلامی، چاپ دوم.

11. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 693 ق)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، تحقیق: اکرم البوشی، جدّه: مکتبة الصحابة، 1415 ق.

12. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، بیت الاحزان، ترجمه محمّد محمّدی اشتهاردی، قم: انتشارات ناصر، 1369ش.

13. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب ومعادن الجوهر، تحقیق: محمّد محیی الدین عبد الحمید، مصر: مطبعة السعادة، 1384 ق.

ص: 116

29- خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ به روایتی دیگر

اشاره

خدیجۀ طاهره3 به روایتی دیگر(1)

علیرضا قاسمی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، همسر گرامی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم ؛ زیرا همان گزارش هایی هم که واصل شده، دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبان ها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله ، در پی آن است ، تا علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است، سیمای دیگری از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه کند. ولی برای پرداختن به سیمای خدیجۀ طاهره3، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است . آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعۀ منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده ، شهرت یافت و راست گو و راست کردار بود و در شهر ناآشنا با آب ، به پاکیزگی بسیار اهمیت می داد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، صداقت، پاکیزگی.

در بارۀ خدیجه ، همسر گرامی پیامبر اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم ؛ زیرا همان گزارشاتی هم که واصل شده دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبان ها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله ، در پی آن است ، تا

ص: 117


1- گلستان قرآن، شمارۀ 95 (آذر 1380)، ص 31 32.

علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است سیمای دیگری از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه کند.

در سرزمین حجاز، مردی پا به عرصۀ زندگی گذاشت. نام احمد (یا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) را برایش در نظر گرفتند و او همان کسی است که در چند دهۀ بعد، بشریت را با آئینی آسمانی آشنا کرد و بارزترین نقطۀ عطف را در طومار دینداری رقم زد.

به راستی چه ویژگی هایی در آن شخص ، موجب گزینش الهی وی شد؟ نگارندۀ مقاله در صدد پرداختن به این موضوع نیست . ولی برای پرداختن به سیمای خدیجه طاهره 3، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است . آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعۀ منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده ، شهرت یافت و راست گو و راست کردار بود و در شهر ناآشنا با آب ، به پاکیزگی بسیار اهمیت می داد.

استحمام و مسواک زدن جزو برنامه مستمرش محسوب می شد. درد مردم و جامعه آزارش می داد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز می کرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت و همه از خود می پرسیدند چنان شخصی برای ازدواج چه برنامه ای خواهد داشت ؟ و معیارهای انسانی که صلاحیت ابلاغ وحی الهی را دارا خواهد شد ، برای پیوند زناشوئی چیست ؟ گزیدۀ گزینش شدۀ الهی کیست و باید چه صفاتی داشته باشد؟ آیا همان طور که خدا از میان آدمیان ، وی را به دلایل انسانی و صفاتی نیکو برگزید، او نیز از میان بانوان آن دیار، کسی را گزینش خواهد کرد که چنین باشد؟ مگر غیر از این احتمال دیگری متصور است ؟

پس

سیمای همسر محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را باید از این منظر در کتب تاریخ جست وجو کرد. آری ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان کسی است که در جامعۀ مکه به طاهره، یعنی بانوی پاک مشهور شد. گر چه جامعۀ جاهلی آن زمان به تدریج با پاکی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا می شد ، ولی قدر مسلم با پاکی بیگانه هم نبود و پاکان را می ستود و به همین دلیل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را طاهره لقب داد و احمد را محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). طاهره ، لقبی که نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.

بنا بر این ، حلقۀ اتصال محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، طاهره ، را به راحتی می توان از این رهگذر

ص: 118

به دست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست . گزارشاتی که در پی آنند تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی کنند و همان را نقطۀ آغاز این آشنایی و ازدواج دانسته و نوشته اند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار دیگر ازدواج کرده و دارای چند فرزند نیز بوده و زمان ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چهل سال و یا کمی بیشتر سن داشته است و نیز می گویند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که پیشنهاد ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مطرح کرد .

این که معروف است خدیجۀ طاهره3 قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده ، صرفاً یک گزارش تاریخی است که متضاد آن نیز گزارش شده و در چند کتاب تاریخی آمده : «ان النبی (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تزوج بها و کانت عذرا؛ پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه ازدواج کرد در حالی که خدیجه دوشیزه و باکره بود.» ولی مظلومیت مضاعف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول تاریخ به دست بعضی سیره نویسان کم دقت و راویان اولیه مغرض رقم خورده است.

آنان دلیل ازدواج های قبلی وی را وجود فرزندانی از آن ازدواج ها می دانند ؛ در حالی که کودکان مورد اشارۀ مورخان، فرزندان خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا فرزندان شوهر خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زن دیگر بودند که علی الظاهر بعد از مرگ والدین آنها (یا هر دلیل دیگری ) و فقدان سرپرست آن بانوی نمونه ، فداکاری کرد، آنها را به نزد خود آورد و به همراه پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با تمام محبت از آنها نگهداری می کرد و به همین دلیل است که خدیجه 3، علاوه بر صفت طاهره ، دارای لقبی دیگر یعنی «ام الایتام» ، مادر یتیمان نیز هست . و این لقب در رابطه با مادری کردن وی در حق آن کودکان است .

البته این عنوان را مردم آن دوران به وی دادند و بدیهی است که شخصیت طاهرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ راضی به کاربرد کلمۀ ایتام و یتیمان نبوده باشند؛ زیرا او فقط مادری کرده بدون هیچ گونه طعن و نیش . حال آن که در لقب مذکور ، نوعی بی مهری مشاهده می شود .

به هر جهت ، این لقب را هر کس به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داده باشد، نشان از روحیۀ بلند و انسانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارد ؛ حس نوع دوستی ، فداکاری و آزادگی، همان ویژگی هایی که شوی

ص: 119

او نیز در مرتبۀ بالاتر دارای آن بود.

متأسفانه در گزارش بعضی راویان مغرض ، نه تنها با انتساب این فرزندان به خدیجه 3، ویژگی فداکاری و انسانیت او نادیده گرفته شده ، بلکه همان فرزندان را یکی از دلایل ازدواج های قبلی وی قلمداد کرده اند.

هر چند که گزارشگران دیگری به این واقعیت مهم پی برده و آن را تصحیح کرده اند. از دلایل محکم در رد ازدواج های قبلی خدیجه 3، گزارشی هست که در بسیاری از کتب تاریخ آمده و کسی نیست که آن را نشنیده باشد. این مضمون که می گویند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل شخصیت ممتازش ، دارای خواستگارهای فراوان بود و بزرگان و اشراف قریش ، خواهان ازدواج با وی بودند، ولی او به تمام اشراف مدعی جواب رد داد و چون جواب مثبت به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داد، مورد اعتراض زنان قریش واقع شد که چرا به احدی از امیران جواب مثبت ندادی، اما با یتیم ابوطالب (محمّد) ازدواج کردی ؟

گزارش مذکور علاوه بر این که به روشنی ازدواج های قبلی وی را مردود اعلام می کند، حاکی از آن است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان طور که از القابش (طاهره و ام الایتام ) بر می آید، برای ازدواج ملاک هایی جز ملاک های موجود در جامعه را مد نظر داشته و ثروت و دارایی امیران و بزرگان قریش او را نفریفته، بلکه پاکی او به دنبال پاکی بزرگ تری بوده است. (جذب پاکی بزرگ تر شدن پاکان )

در مورد سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم برخلاف آنچه بر افواه جاری و ساری است و عدد چهل قید شده ، گفتنی است که به احتمال قریب به یقین این عدد ناشی از تخمین بعضی سیره نویسان به دلیل فرض قبلی آنان در مورد دو بار ازدواج کردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرزند داشتن وی بوده و اگر ازدواج های قبلی او را منتفی بدانیم ، موضوع سنش نیز خود به خود حل خواهد شد.

بنا به نقل جعفر مرتضی عاملی در کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم »، سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متفاوت ذکر شده و مورخان مختلف آن را 25 سال ، 28 سال ، 30 سال ، 35 سال ، 40 سال ، 44 سال ، 45 سال و 46 سال اعلام کرده اند. در بحار الأنوار از قول

ص: 120

ابن عباس سن وی هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، 22 سال ذکر شده است .(1)

جعفر مرتضی عاملی ، عدد 28 سال را قول ترجیحی اکثریت دانسته و با توجه به رد ازدواج های قبلی وی ، قطعی است که سن او هنگام وصلت با پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، باید خیلی کمتر از آنچه شهرت دارد، بوده باشد و اگر چه نمی توان به طور قطع سن خدیجه طاهره3 را به دست آورد، ولی به نظر می رسد سن اعلام شده در بحار الأنوار از قول ابن عباس به صحت نزدیک تر است که در این صورت با قول ترجیحی اکثریت (بنا به ادعای جعفر مرتضی عاملی ) خیلی تفاوت ندارد.

در هر صورت بعضی از سن های ادعایی یاد شده (به ویژه از 35 تا 46 سال ) نه با تحلیل صحیح وقایع تاریخی سازگار است و نه با علوم پزشکی و تجارب انسان ها؛ زیرا کسانی که سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حدود چهل سال اظهار کرده اند همان کسانی هستند که ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پنج سال بعد از بعثت ، یعنی بیست سال بعد از ازدواج رسول اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند.

بدین ترتیب سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام تولد حضرت فاطمه3 باید حدود شصت سال باشد که طبیعی است در این حدود سن (بین 55 سال تا 66 سال ) بارداری از نظر علمی و پزشکی و تجربه و واقعیت مردود است و اگر عوام الناس بگویند سن بارداری برای سادات ده سال بیش از حد معمول است ، باید گفت : اگر چنین باشد، همین مطلب بزرگ ترین سند و معجزه برای حقانیت آیین اسلام در نزد جهانیان می توانست باشد که البته نه چنین مطلبی واقعیت دارد و نه نگارنده به دنبال چنین موهوماتی است .

گذشته از آن که اصولاً خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جزو سادات مرسوم به شمار نمی آیند، از سویی ممکن است عده ای استدلال کنند در قرآن مواردی از بارداری در سنین کهن سالی مطرح شده (همسر حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت زکریا ) و این امر در مورد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز می تواند از این نوع (معجزه الهی ) باشد . جواب این است که آیا اجازه داریم هر گاه از

ص: 121


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

تحلیل و تحقیق کم می آوریم ، متمسک به استثنائاتی شویم که در قرآن و خود قرآن نیز غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن را ذکر کرده است . ثانیاً وقتی قرآن ، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران پیشین ذکر کرده، چطور ممکن است معجزه ای را که مربوط به آورندۀ قرآن است مسکوت گذاشته باشد.

از این نکته نیز اگر بگذریم نوبت به موضوع خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می رسد. بدون تردید خواستگاری یک زن بیوه چهل و چند ساله که دارای چند فرزند بوده و سابقۀ دو بار شوهر کردن را داشته ، از یک جوان نمونۀ قریش با حدود 25 سال سن ، گستاخانه و خودخواهانه است و این امر با اخلاق قریش سازگاری نداشته است و اگر بپذیریم وی یک دوشیزه (عذرا) فداکار و پاکی بوده که سنی حدود سن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داشته ، لذا موضوع خواستگاری از این زاویه با صفات وی منتفی است و به خصوص که مراسم خواستگاری رسمی کسان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به ویژه حضرت ابوطالب 7، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و کسان وی ، در کتب معتبر تاریخی ذکر شده است . هر چند که ممکن است به دلیل وجود صفات برجسته محمّدبن عبدالله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیام های اولیه از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارسال شده باشد ، ولی طبیعی تر، همان خواستگاری معمول محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و کسان وی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بزرگ وی، به دلیل وجود صفات نیکو در این زن آزاده ای بود که به پاکی و مهر و محبت شهرت داشته است .

ظاهراً اصلی ترین امتیازی که برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در امر پیشقدم شدن در ازدواج مطرح می کنند ، همانا مال و ثروت زیاد وی است که اگر چنین شخصیت ملکوتی و منحصر به فرد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ازدواج با فردی که تنها امتیازش ثروت او است راضی نمی شد. مگر در اصل ثروت فراوان و بسیار خدیجه 3، تردید کنیم هر چند نظر قطعی نمی توان داد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جامعه ای پا به عرضه وجود نهاد که بسیاری از ارزش ها و اخلاقیات در آن کم رنگ شده بود و او در همان جامعه ملقب به صفت طاهره (پاک ) شد. او نهاد دقیق مهرورزی و محبت به کودکان بی سرپرست بود و به دلیل همان صفات برجستۀ انسانی و بسیاری صفات نیکوی دیگر که متأسفانه خبری از آنها نداریم ، با اشرف انسان های دوران آفرینش ، سرچشمۀ نیکی و پاکی ، محمّد مصطفی (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوند برقرار کرد و به همراه آن

ص: 122

حضرت به ادامۀ سرپرستی از فرزندانی پرداخت که بعدها منتسب به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدند و حتی همسران آن دختران نیز به لقب دامادهای پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مفتخر شده اند.

شاید به دلیل وجود همین فرزندان بوده که آن خانوادۀ نورانی از داشتن فرزندان حقیقی به تعداد متعارف زمان حیات شان منصرف شده اند.

اگر چه گفته می شود خدیجۀ طاهره 3 اولین کسی بود که به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و آغاز ایمان وی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به لحظۀ آغازین وحی و بعثت وی برمی گردد، او از سال ها قبل به پاکی محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خداباوری وی ایمان آورده بود و بدیهی است اگر بعد از سفارت رسمی الهی خاتم الانبیا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اولین گروندۀ رسمی باشد.

ص: 123

ص: 124

30- همسر آفتاب

اشاره

30

همسر آفتاب(1)

گروهی از نویسندگان

چکیده

شرح فضایل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جملۀ زنان بافضیلتی است که شایستگی تأسّی و اقتدا دارد. ایشان از زنان بهشتی است که روایات فراوانی از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و معصومین7 در بارۀ فضایل و سجایای اخلاقی ایشان وارد شده است. حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با نگاهی فراتر از نگاه های آن عصر به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و نه تنها مال و اعتبار، بلکه روح و جان خود را در راه مصالح ایشان و مکتب او هزینه کرد و رضوان الهی و سعادت اُخروی را برای خود خرید. بی شک، زنان مسلمان با پیروی از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و دختر اطهرش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در خانه و اجتماع می توانند به قلّه های حقیقی کمال و تعالی برسند و راه را بر راهزنان فرهنگی ببندند و پایه گذار خانه های سبز باشند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، سجایای اخلاقی، سعادت، کمال.

الگوها، بسترهای مناسبی را برای رشد و بالندگی یا تنزّل و فروپاشی فرد و جامعه فراهم می کنند. جوامع غربی با استفاده از این قاعده، با معرّفی الگوهای خود برای زنان جهان و به ویژه زنان مسلمان، می کوشند آنان را به سوی اهداف شوم خود هدایت کنند و جهت

ص: 125


1- همسر آفتاب، گروهی از نویسندگان، تهیه شده در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، قم: کتاب طه: چاپ اوّل، 1385، ص 7 - 44.

دهند. غرب با به دست گرفتن روح و فکر زنان می خواهد زنان دیگر جوامع هویّت خود را رها سازند و هویّت جدیدی را پذیرا شوند. که نتیجه، وابستگی کامل است. بر نهادهای فرهنگی واجب است که به معرّفی الگوهای اصیل دینی و ملّی اهمّیّت دهند و فضای فرهنگی کشور را جولان گاه غرب زدگان قرار ندهند.

از جمله زنان بافضیلتی که شایستگی تأسّی و اقتدا دارد، حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، همسر گرامی پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. ایشان از زنان بهشتی است که روایات فراوانی از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و معصومین7 در بارۀ فضایل و سجایای اخلاقی ایشان وارد شده است.

حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با نگاهی فراتر از نگاه های آن عصر به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و نه تنها مال و اعتبار، بلکه روح و جان خود را در راه مصالح ایشان و مکتب او هزینه کرد و رضوان الهی و سعادت اُخروی را برای خود خرید.

بی شک، زنان مسلمان با پیروی از خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و دختر اطهرش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در خانه و اجتماع می توانند به قلّه های حقیقی کمال و تعالی برسند و راه را بر راهزنان فرهنگی ببندند و پایه گذار خانه های سبز باشند.

یک: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ

رویش ستاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 68 سال پیش از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مکّه، چشم به جهان گشود. وی در خانواده ای بزرگ و ارجمند متولّد شد و نیکو پرورش یافت. پدرش، خویلد بن اسد بن عبدالعزّی نام داشت و مادرش، فاطمه دختر زائدة بن اصم بود. جدّ بزرگ آن دو فهر نام داشت و از قبیلۀ قریش بودند. لقبش «طاهره» بود، دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه(1) و چهار دختر به نام های زینب، امّ کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیّه داشت.

بنا به روایتی، پدر وی پیش از جنگ های فجّار کشته شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در دنیای پرآشوب

ص: 126


1- . عبداللّه را «طیّب» و «طاهر» نیز می گفته اند که بعضی معتقدند دلیل آن، این بوده که او پس از نبوّت پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در عصر بعثت به دنیا آمده است. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 166 - 167)

آن روزگار تنها گذاشت. از سرنوشت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و زندگانی وی تا پیش از سنین میان سالی آگاهی دقیقی در دست نیست. شاید پانزده سال بیشتر از عمرش نمی گذشت که شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانۀ خدا بود. زمان لشکرکشی ابرهه که به «عام الفیل» معروف گشت، سال تولّد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مبدأ تاریخ پیش از ظهور اسلام بود.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانویی است که دعوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آیین اسلام را لبّیک گفت. او تا آخرین لحظه در کنار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماند و از حمایت همسرش دست برنداشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از بزرگ ترین حامیان دین اسلام بود. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره می فرمود: «اسلام جز به شمشیر علی و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا نشد.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جاهلیت

بنا بر اشاره متون تاریخی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جوانی با تشکیل کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. وی با مدیریّت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول اوّلیّه کسب ثروت قرار داده بودند، به تجارت مضاربه ای روی آورده بود.

برخی پژوهشگران بر این باورند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پرداختن به تجارت، ابتدا با عتیق بن عائذ مخزومی و پس از مرگ وی، با ابوهالة بن منذر اسدی ازدواج کرده است.(3) اگر صحّت این ازدواج ها را بپذیریم، ممکن است بخشی از دارایی اوّلیۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق میراث شوهرانش به وی رسیده باشد. با این حال، نمی توان تدبیر و مدیریّت تجاری وی را منکر شد. تاریخ نگاران بارها از او با عنوان هایی همچون: «اِمْرأةٌ حازِمَةٌ لَبِیبة»؛ یعنی بانوی دوراندیش و خردمند یا «اِمْرَأةٌ عاقِلة»؛ یعنی بانوی عاقل یاد کرده اند.(4)

هر چند مبارزۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با تجارت ربایی، خود مقوله ای مهم است، ولی تابناک ترین

ص: 127


1- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 25.
2- . علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، ج 1، ص 326.
3- . در جلد بیست و دوم بحار الأنوار در بارۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از «احمد بلاذری» و «ابوالقاسم کوفی» روایت شده است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که دوشیزه بود، به ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).

صفحۀ زندگی او مربوط به زمانی است که با وجود زیبایی ظاهر و برخورداری از تمام ویژگی های عالی زنانه، هرگز در جامعه فاسد آن روزگار، خود را نباخت و به درجه ای از کمال و پاکی رسید که وی را «طاهره» لقب دادند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از ثروتمندان مکّه بود، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنمی گرداند و خانه اش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناهگاه نیازمندان بود. کرم، سخاوت، دوراندیشی، درایت، عفّت و پاک دامنی، از وی بانویی پرهیزکار و مورد احترام ساخته بود. لقب «سیّده نساء قریش» که در آن زمان به وی داده شد، نشان دهندۀ جایگاه او در میان مردم است. کمال روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شده بود مردان زیادی اندیشه همسری او را در سر بپرورانند. عقبة بن ابی معیط، صلّت بن ابی یَهاب، ابوجهل و ابوسفیان از جمله مردان ثروتمند و بانفوذ قریش بودند که از او خواستگاری کردند، ولی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درخواست آنان را رد کرد.(2)

دیدار با شبان جوان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد که وی به شبانی مشغول بود و گوسفندان اهل مکّه را برای چرا به سرزمین قراریط می برد.(3) محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن روزگار با عمویش، ابوطالب زندگی می کرد. ابوطالب فرزندان بسیاری داشت و در تنگ دستی به سر می برد، به همین دلیل، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شبانی و کار و تلاش خود روزگار می گذراند.

پیشنهاد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ابوطالب، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که وضع دشوار زندگی تنها یادگار برادرش را می دید، به او شغل تجارت را پیشنهاد کرد و از او خواست تا نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برود که یکی از بازرگانان خوش نام و معروف قریش بود. مناعت طبع و بلندی روح محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانع از این بود که از دیگران درخواستی کند. از این رو، به عموی خود گفت: «شاید خود خدیجه دنبال من بفرستد.» هم چنین اتّفاقی نیز رخ داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که از گفت وگوی ابوطالب و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه شده بود،

ص: 128


1- . همان.
2- . همان، ص 22.
3- . سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، ص 75.

شخصی را به دنبال محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و گفت: «دلیلی که مرا بر آن داشته است تا از تو دعوت کنم که به نمایندگی من در کاروان تجاری قریش شرکت کنی، راست گویی، امانت داری و اخلاق پسندیده تو است. من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران می دادم، به تو بدهم و دو غلام خود را نیز همراه تو بفرستم تا در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.»(1) وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جریان را برای عموی خود نقل کرد، ابوطالب فرمود: «این گشایشی است برای زندگی که خداوند آن را برایت مهیّا کرده است.»(2)

کاروان

بازرگانی قریش که کالاهای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن بود، آماده حرکت شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شتری راهوار به همراه مقداری کالای گران بها به وکیل خود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داد و به غلامش مَیْسَرَه نیز دستور داد تا در تمام مراحل فرمانبردار وی باشد. کاروان به مقصد رسید و همۀ بازرگانان در این سفر سود بردند، ولی سود محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیش از همه بود. او کالاهایی نیز برای فروش در بازار تِهامَه خریده بود. کاروان پس از موفّقیّت کامل، راه مکّه را پیش گرفت.

هنگامی که کاروان به مکّه نزدیک شد، میسره به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «خوب است شما زودتر نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بروید و او را از جریان تجارت پر سود و بی سابقه ای که امسال نصیب ما شده است، آگاه سازید.» وی به دیدار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و آنچه را در این سفر بر او گذشته بود، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت. میسره نیز تمام آنچه را در این سفر دیده بود و آنچه را نشان دهندۀ عظمت و معنویّت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، برای بانوی خود تعریف کرد. از جمله گفت: «محمّد بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به محمّد گفت به لات و عزّی سوگند بخور تا سخن تو را بپذیرم. محمّد در پاسخ او گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات نزد من لات و عزّی هستند که تو آنها را می پرستی.»

میسره هم چنین تعریف کرد: در «بُصری هنگامی که محمّد برای استراحت زیر سایۀ درختی نشسته بود، چشم راهبی که در صومعۀ خود نشسته بود، به او افتاد. نامش را از من

ص: 129


1- . بنا بر نقل ابن هشام و ابن اسحاق، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همۀ کارگزاران تجاری خود بر اساس مضاربه عمل می کرد و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به این شیوه با وی معامله کرد. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8 - 9)
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 156 - 157.

پرسید و بعد از تأمّل کوتاهی گفت: این مرد که زیر سایۀ این درخت نشسته است، همان پیامبری است که در تورات و انجیل در بارۀ او بشارت های فراوانی خوانده ام.»(1)

پیوند ملکوتی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عظمت روح محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پی برده و آثار نبوّت را در وجود او دیده و غنچۀ مهر و محبّت او در دلش شکوفه زده بود. وی جوانی پاک دامن و امین را پیش روی خود داشت که هنگام سخن گفتن با او عرق شرم و نجابت بر چهره اش می نشست و پاکی دلش از صداقت سیمایش آشکار بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افکار خود را با همدم خود نفیسه، دختر عَلِیَّه (یامِنْیَه) در میان گذاشت. نفیسه پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند و گفت: «ای محمّد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسری روشن نمی کنی؟» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جواب فرمود: «من مالی ندارم که با آن ازدواج کنم.» نفیسه گفت: «اگر من تو را به ازدواج با زنی زیبا و ثروتمند و باشرافت و عزّت دعوت کنم، می پذیری؟» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: «آن شخص کیست؟» نفیسه گفت: «خدیجه!» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «با این که وضع زندگی من با او تفاوت زیادی دارد، آیا او به این کار حاضر می شود؟» نفیسه گفت: «این را به من واگذار کن!»

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به پیشنهاد نفیسه پاسخ مثبت داد و فرمود: «لازم است که عموهای خود را از این کار آگاه سازم و با آنها مشورت کنم. اگر آنها به این کار رضایت دادند، به همراه عموهای خود به خواستگاری خدیجه خواهم آمد.»(2)

خواستگاری

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره با ابوطالب مشورت کرد و مجلس باشکوه خواستگاری با حضور شخصیّت های بزرگ قریش تشکیل شد. امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این باره می فرماید: آن گاه که رسول خدا

ص: 130


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 17 - 20.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 156 - 164؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 - 132.

خواست با خدیجه، دختر خویلد ازدواج کند، ابوطالب با خاندانش و گروهی از قریش نزد ورقة بن نوفل، پسر عموی خدیجه آمدند. ابوطالب سخن آغاز کرد و فرمود: «سپاس پروردگار این خانه را که ما را از فرزندان ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در این سرزمین امن فرود آورد و بر مردمان فرمانروایی بخشید و در این شهر برکت و نعمت فراوان بر ما ارزانی داشت. فرزند برادرم کسی است که بر هر مردی از قریش که با او مقایسه شود، برتری دارد و از هر که با او سنجیده شود، بزرگ تر است و نظیری در میان آفریدگان ندارد. هر چند ثروتش اندک است، ولی ثروت چون شبی گذرا و سایه ای ناپایدار است. اینک پیش تو آمدیم تا خدیجه را از تو خواستگاری کنیم. مَهریه او را من از مال خود خواهم داد؛ آنچه را اکنون یا هر زمان دیگری بخواهد. قسم به خدای این خانه که او بهره ای وافر و دینی گسترده و اندیشه ای کامل دارد.»

آن گاه ابوطالب سکوت کرد و نوبت ورقة رسید، ولی در سخن گفتن به سختی افتاد و از پاسخ دادن به ابوطالب درمانده شد و سکوت اختیار کرد. خدیجه گفت: «پسر عمو! تو هر چند بزرگ خانواده ای و در سخن گفتن در این مجلس از من سزاوارتری، ولی من در رضایت نسبت به این ازدواج سزاوارترم. ای محمّد! من درخواست تو را می پذیرم و مهر را نیز از مال خویش می دهم.» آن گاه از ابوطالب خواست تا شتری قربانی کند و به مردم ولیمه بدهد.

ابوطالب فرمود: «گواه باشید که خدیجه، محمّد را پذیرفت و مهر را از مال خویش ضمانت کرد.» قریشی یان گفتند: «شگفتا که مهر را زن به مرد می دهد!» ابوطالب به پا خاست و فرمود: «اگر مردی مانند برادرزاده ام باشد، جا دارد که با گران ترین بها و بیشترین مهر خواسته شود، ولی اگر مثل شما باشد، جز با پرداختن مهر سنگین با شما ازدواج نخواهد کرد.» سپس در همان مجلس شتری قربانی کرد و بدین ترتیب، محمّد با خدیجه ازدواج کرد.(1)

گفته می شود مهریه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چهارصد دینار و به قولی، بیست شتر بود(2) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج چهل سال داشت.(3)

ص: 131


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14 - 16.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 163 - 164.
3- . همان، ص 164.

همسری آفتاب

سرانجام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان ازدواج بستند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام دارایی خود و غلامانش را در اختیار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت تا او هر گونه می خواهد در آنها تصرّف کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که به عظمت معنوی همسرش آگاهی داشت، همواره در راه رضای او گام برمی داشت. البتّه این رفتارهای او با سرزنش های تلخ قریش همراه بود. برخی زنان آن روزگار، با ارزش واقعی مفاهیمی چون خوش رفتاری، راست گویی و امانت داری بیگانه بودند و فلسفۀ ازدواج زنی ثروتمند با مردی تهی دست را درک نمی کردند. از این رو، هر فرصتی را مغتنم می شمردند و لب به طعنه می گشودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می آزردند. زنان مکّه با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتاری ناروا داشتند، ولی او که در کنار همسر محبوبش احساس آرامش می کرد، برای رویارویی با افکار جاهلانه زنان، آنها را جمع کرد و فرمود: «از زنان عرب شنیده ام که [شوهران شما] بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام؟ از شما می پرسم آیا کسی مانند محمّد در نیکویی، نیک رفتاری، خصلت های پسندیده و فضیلت و شرافت در تمام سرزمین عرب سراغ دارید؟»(1)

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

تولّد فرزندان، پیوند زناشویی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را محکم تر و چراغ زندگی آنان را پرفروغ تر ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این پیوند آسمانی صاحب شش فرزند شد: دو پسر و چهار دختر. بزرگ ترین آنها قاسم بود که در دوران جاهلیّت به دنیا آمد. سپس زینب متولّد شد که بعدها به همسری ابوالعاص بن ربیعه درآمد. سومین فرزند وی امّ کلثوم بود که به همسری عثمان بن عفّان درآمد، ولی پیش از عروسی از دنیا رفت و آن حضرت، رقیّه دختر سوم خود را به ازدواج او درآورد.

آخرین دختر آن بانوی بزرگوار، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، همسر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مادر حسنین7 است. دومین پسر ایشان نیز عبد اللّه است که پس از اسلام به دنیا آمد و به همین علّت او را

ص: 132


1- . مجلّۀ کوثر، ش 1، ص 24 - 30.

«طیّب» و «طاهر» لقب دادند. گفته شده است پسران ایشان در کودکی از دنیا رفتند؛ قاسم در هفت سالگی و عبد اللّه در دو سالگی. همۀ دختران آن حضرت نیز به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفتند. از همین رو، نسل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از طریق حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ ادامه یافت.(1)

کسانی که معتقدند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرده است، می گویند وی از ازدواج های قبلی خود نیز فرزندانی داشته است. از جمله از عتیق بن خالد مخزومی، یک دختر داشته که بعدها با ابوهالۀ اسدی ازدواج کرده و ثمرۀ این ازدواج هند ابن ابی هالة است. البتّه برخی هند را خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند.(2)

باید بگوییم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز از همسر دیگرشان ماریه قبطیّه، پسری به نام ابراهیم داشته که وی نیز در خردسالی از دنیا رفته است.

از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدند: «چرا پسری برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باقی نماند؟» ایشان در پاسخ فرمود: «زیرا محمّد، پیامبر خدا و علی، وصی او بود و اگر آن حضرت فرزندی از خود بر جای می گذاشت، در ولایت علی تردید می شد و وصایت او تثبیت نمی گشت.»(3)

فوت پسران

هنگامی که عبد اللّه (طاهر) وفات یافت، پیامبر خدا، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از گریه و شیون نهی کرد. روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در حال گریه دید. به او فرمود: «چرا گریه می کنی؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «من هنوز عبد اللّه را از شیر نگرفته بودم.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! آیا خشنود نمی شوی اگر روز قیامت او در کنار بهشت ایستاده باشد و دست تو را بگیرد و به بهشت داخل کند و در نیکوترین جای منزل دهد؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شگفتی پرسید: «ای رسول خدا! واقعاً چنین است؟» پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آری، این فضیلت برای همۀ مؤمنان است. خداوند حکیم تر و کریم تر از آن است که جگرگوشۀ مؤمن را از او بگیرد و او

ص: 133


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 215 - 216.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 152 - 153.

بر این مصیبت صبر پیشه کند و خدای را سپاس گوید و آن گاه خداوند او را عذاب کند.»(1)

میلاد فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

در سال پنجم بعثت، جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «خداوند بر تو سلام می رساند و می فرماید چهل روز از خدیجه کناره گیری کن.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز چنین کرد. پس عمّار را نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستاد و فرمود: «به خدیجه بگو فکر نکن تو را از یاد برده ام. پروردگارم مرا به این کار فرمان داده و در این کار حتماً خیری نهفته است.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این چهل روز در خانۀ فاطمۀ بنت اسد، مادر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اقامت داشت. روزها را روزه می گرفت و شب علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به مراقبت از خانه می گماشت تا غریبه ای به آن وارد نشود. آن گاه روزۀ خود را با طعامی از بهشت افطار می کرد.(2) سپس تمام شب را به عبادت می پرداخت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل روز را تنها در خانه خویش به سر برد، ولی شوق دیدار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاطرۀ خوش روزهای گذشته، تحمّل تنهایی را بر او آسان کرد. سرانجام لحظۀ موعود فرا رسید و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از چهل روز به خانه بازگشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که روزها در انتظار او صبر پیشه کرده بود، در را بر او گشود و با روی گشاده به او خوش آمد گفت. جبرئیل نیز طعامی نیکو برای آن دو از بهشت آورد. همۀ این ها زمینه ای بود تا نوگل خدیجه، زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ، جهان را به هستی خویش زینت بخشد.

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از همان آغاز و حتّی در شکم مادر، یار و همدم وی بود و با او سخن می گفت. سرانجام زمان ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ فرا رسید. زنان قریش که از ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دل گیر بودند، به کمک او نیامدند و بر بالینش حاضر نشدند. به فرمان خداوند، چهار زن از زنان بزرگ بهشت، ساره، همسر ابراهیم خلیل7؛ آسیه، همسر فرعون؛ مریم، مادر عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و کلثوم، خواهر حضرت موسی7 بر بالین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ظاهر شدند و او را یاری کردند. یکی از

ص: 134


1- . همان، ج 16، ص 15 - 16.
2- . همان، ص 77 - 81.

آنان سمت راست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دیگری سمت چپ، یکی بر بالای سر و آخری پایین پای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست. آنها فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را از مادر گرفتند و حوریان بهشتی، او را با آب کوثر شست وشو دادند و در پارچه ای سفید پیچیدند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در منزلگاه وحی

کوه نور در شمال مکّه قرار دارد. در نقطۀ شمالی این کوه، غاری است که حرا نامیده می شود و پس از عبور از میان سنگ های سخت می توان به آن رسید. ارتفاع این غار به اندازۀ قامت یک انسان است و عبادتگاه حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برترین برگزیدۀ خدا بود. او شب ها و روزها را در این مکان سپری می کرد و این مکان خلوت و دور از هیاهو را برای عبادت و پرستش پروردگار انتخاب کرده بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماه رمضان را در آن جا می گذراند و در ماه های دیگر نیز گاه و بیگاه به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدای خویش می پرداخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر گاه همسرش را در خانه نمی یافت، در پی او به حرا می رفت و او را در آن جا سرگرم عبادت می دید. مدّت ها بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ساعت ها در کوه نور به تماشای این راز و نیاز پرشور و انس و ارتباط محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدا می نشست. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این که مردم نادان بت های بی روح را ستایش می کنند، متأثّر است، ولی نمی تواند چیزی بگوید؛ چون به بازگویی حقایق، مأمور نیست.

سرانجام زمان موعود فرا رسید و جبرئیل از جانب خدا برای محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیام آورد:

بخوان!

چه بخوانم؟

بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید... .

مأموریّت جبرئیل پایان یافت و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از آن که به پیامبری رسید، از کوه حرا رهسپار خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. این واقعه، روح پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مضطرب و جسم او را خسته و ناتوان کرده بود. آغاز ارتباط روحی با فرشتۀ الهی برای او سخت و سنگین بود و لرزه بر اندام مبارکش

ص: 135


1- . شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 253.

انداخته بود.

با این که حضرت یقین داشت آنچه بر وی نازل شده، پیام خدا و آورندۀ آن جبرئیل است، ولی این همه اضطراب تا حدّی طبیعی می نمود؛ چرا که روح هر اندازه توانا باشد و با نظام غیب و عوالم روحانی رابطه داشته باشد، باز وقتی اوّلین بار با فرشتۀ وحی روبه رو می شود، اضطراب و وحشت به او دست می دهد. بعدها اضطراب پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از بین رفت.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که همسر خود را مضطرب و خسته دید، نگران شد و جریان را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید. محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز هر آنچه را در کوه اتّفاق افتاده بود، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به بزرگی، راست گویی و درست کاری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان داشت و پیش تر نیز شنیده بود که مردی بزرگ از مکّه، آخرین پیامبر الهی خواهد شد. پس با شنیدن سخنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به او ایمان آورد و وی را دعا کرد و دلگرمی داد.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که احساس خستگی می کرد، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «دَثِّرِینی؛ مرا بپوشان.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را پوشانید و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خواب فرورفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با خود پیمان بست که با تمام توان از شوهرش که دیگر پیام آور حق و حقیقت شده بود، دفاع کند. از این رو، وی اوّلین زنی بود که به پروردگار و رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد. هیچ تردیدی وجود ندارد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانویی است که به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورده است.

ما در این مورد، تنها به بررسی یک سند تاریخی بسنده می کنیم که تاریخ نویسان از عایشه، همسر پیامبر نقل کرده اند. عایشه می گوید: «من همواره از این که روزگار خدیجه را درک نکرده بودم، تأسّف می خوردم و از علاقۀ پیامبر به او در شگفت بودم؛ چرا که پیامبر، او را بسیار یاد می کرد و اگر گوسفندی می کشت، به سراغ دوستان خدیجه می رفت و سهمی برای آنها می فرستاد. روزی رسول خدا در حالی که خانه را ترک می کرد، خدیجه را یاد کرد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است! گفتار من چنان رسول خدا را متأثّر ساخت که آثار خشم و غضب در چهرۀ او ظاهر شد. رو به من کرد و فرمود:

ص: 136


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 186.

ابداً چنین نیست... هرگز همسری بهتر از آن نصیب من نشده است. او هنگامی به من ایمان آورد که همۀ مردم در کفر و شرک به سر می بردند؛ او ثروت خود را در سخت ترین لحظات در اختیار من گذاشت؛ خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد!»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اوّلین بانویی بود که همراه علی بن ابی طالب7 با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نماز ایستاد و پیشانی عبودیّت بر خاک سایید. او بدین گونه وفاداری خود را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اثبات کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب

سران قریش که از پیشرفت حیرت انگیز آیین یکتاپرستی سخت نگران و ناراحت بودند، به فکر چاره افتادند. آنها تصمیم گرفتند با محاصرۀ اقتصادی و قطع کردن شریان های حیاتی مسلمانان، از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را در حصار فقر و تبعید نابود کنند یا به سازش و تسلیم وادارند. بنا بر این، عهدنامه ای به خط منصور بن عکرمۀ و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و آن را داخل کعبه آویختند. آنان سوگند یاد کردند تا دم مرگ بر مفاد این پیمان پایدار بمانند. مفاد عهدنامه به این شرح بود:

1. هر گونه خرید و فروش با هواداران محمّد تحریم می شود؛

2. ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع است؛

3. کسی حق ندارد با مسلمانان ارتباط زناشویی برقرار کند؛

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان محمّد طرفداری کرد.

پس از این عهدنامه، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حامی او بود، از تمام خویشان و اقوامش دعوت کرد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یاری کنند. سپس دستور داد همۀ مسلمانان به درّه ای بروند که میان کوه های مکّه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود. شعب خانه های محقّر و سایبان های مختصری داشت که مسلمانان می توانستند در آن جا از گزند مشرکان دور باشند. محاصرۀ اقتصادی سه سال طول کشید. در این مدّت، جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می کردند و گاهی به دلیل کمبود شدید غذا حتّی همان یک دانه

ص: 137


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.

خرما را نصف می کردند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این سه سال هیچ گاه همسرش را تنها نگذاشت و مانند همیشه با مال خود به یاری او شتافت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد تا جایی که گفته می شود بعد از محاصرۀ اقتصادی دیگر ثروتی نداشت. او علاوه بر این که ثروت خود را در این راه صرف کرد، از خویشان خود نیز خواست که در فرصت پیش آمده به مسلمانان کمک کنند. از جمله افرادی که مسلمانان را یاری کردند، می توان حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوالعاص، داماد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسر رقیّه را نام برد. حکیم بن حزام گاهی نیمه شب ها مقداری گندم و خرما بر شتری می گذاشت و تا نزدیکی شعب می برد. آن گاه افسار شتر را بر گردنش می آویخت و آن را رها می کرد تا به مسلمانان برسد.

این سختی ها ادامه داشت تا این که سرانجام پیک وحی پیام آورد موریانه، عهدنامۀ قریش را خورده است و تنها کلمۀ «بِسْمِکَ اللّهُمَّ» باقی مانده است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جریان را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خبر داد. این گونه بود که محاصرۀ اقتصادی مسلمانان به پایان رسید و مسلمانان به ویژه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این امتحان الهی سربلند و پیروز شدند.(1)

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سوگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال رنج و مشقّت شعب را تحمّل کرد که می توان آن را اوج فداکاری او در خدمت به اسلام به شمار آورد. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره از این فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد و او را به خاطر این ایثار و از خود گذشتگی می ستود.

پس از آن که مسلمانان از شعب خارج شدند، مدّتی نگذشت که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی مهربان و وفادار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درگذشت و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در حزن و اندوه فروبرد. پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشتیبان و همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، ولی او نیز اندکی بعد بیمار شد و درگذشت.

این بانوی گرانقدر در دهم رمضان سال دهم بعثت؛ یعنی حدود سه سال قبل از هجرت

ص: 138


1- . برگرفته از: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 271 - 286.

وفات یافت. گفته اند وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها سه روز پس از درگذشت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رخ داد و برخی معتقدند که وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سی و پنج روز پس از فوت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده است. در این میان، آنچه مسلّم است این است که هر دو بزرگوار در یک سال وفات یافته اند.(1) از این رو، سالی را که این دو مصیبت بزرگ بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد گشت، «عام الحزن» نام نهادند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام وفات شصت و پنج سال داشت و بیست و چهار سال از عمر شریفش را در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری کرده بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار گریست و دستور داد در حجون، که قبرستانی نزدیک مکّه بود، قبری برای این بانوی بزرگوار فراهم کنند. در آن زمان هنوز نماز میّت واجب نشده بود. بنا بر این، بر جنازۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نماز نخواندند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد و با دست مبارک خویش، او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد.

پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خردسال همواره گرد پدر می گشت و خود را به دامان او می آویخت. او بهانۀ مادر را می گرفت و دل دردمند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیش از پیش به آتش می کشید. روزی جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا کاخی از مروارید برای مادرت ساخته است که در آن جا هیچ سختی و تلخی وجود ندارد.»(2)

نقل است که سال ها بعد هنگامی که می خواستند خبر خواستگاری علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برسانند، گروهی از زنان نزد آن حضرت آمدند و گفتند: «ای رسول خدا! جان ما فدای تو باد! برای کاری نزد تو آمده ایم که اگر خدیجه زنده بود، خشنود می شد.» چون نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر زبان زنان جاری شد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گریست. امّ سلمه پرسید: «برای چه می گریید؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«خدیجه!

کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟ زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم کرد؛ بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به خانه ای زمردین در بهشت بشارت دهم که هیاهو و اضطراب و سختی و محنت در آن نیست.»(3)

در سال 727 هجری قمری، قبّه ای بر قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ساخته شد که وهّابیان آن را در سال

ص: 139


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 243.
2- . برگرفته از: ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 29.
3- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 1، ص 381.

1344 هجری قمری ویران کردند.(1)

دو. فضایل و خدمات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می توان نمونه ای کامل از تحوّل مثبت و سیر به سوی کمال دانست. به همین دلیل بررسی فضایل ایشان برای همۀ گروه های جامعۀ اسلام، به ویژه زنان مسلمان، الگویی نیکو است. در این جا فضایل آن حضرت را به اختصار ذکر می کنیم:

1. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانوی مسلمان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّلین بانویی بود که دعوت پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پرستش خدای یگانه پذیرفت و گفتار و کردار پیام آور حق و حقیقت را با ایثار جان و مال تصدیق کرد.

عفیف یکی از تاجران مشهور می گوید: «وقتی پای به مسجدالحرام نهادم، با منظره ای شگفت روبه رو شدم. سه نفر را در حال خم و راست شدن دیدم. از عبّاس در بارۀ آنها پرسیدم. گفت: نفر نخست که برادرزادۀ من است، مدّعی نبوّت است. مردی که پشت سر او است، علی، عموزادۀ او است و آن زن هم همسر محمّد، یعنی خدیجه است. غیر از این ها کسی را بر این آیین سراغ ندارم.»(2)

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن روزها را چنین توصیف می کند: «در آن روزگار جز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، کسی به اسلام نگرویده بود و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را با مشام جان حس می کردم.»(3)

2. خدمات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اسلام

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بیست و چهار سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی و عاطفی از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تصدیق و تأیید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در روزگاری که هیچ کس مؤیّدش نبود و یاری ایشان در برابر آزار

ص: 140


1- . تاریخ اماکن زیارتی مکّه معظّمه و مدینة منوّره، بخش مربوط به قبور «حجون».
2- . شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45.
3- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است که اثر آن در دو دورۀ مهم زندگی پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی آشکار است:

الف پیش از طلوع وحی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هر گونه می خواهد به مصرف برساند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «ما نَفَعَنِی مالٌ قَطُّ ما نَفَعَنِی مالُ خَدِیجةُ؛(1) هیچ ثروتی به اندازۀ ثروت خدیجه برای من سودمند نبود.» هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از علاقۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اخلاق پاک زید، یکی از غلامانش آگاه شد، او را به ایشان بخشید.(2) زید نیز به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و از نخستین مؤمنان گردید.(3)

ب پس از طلوع وحی

آن گاه که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از غار حرا به خانه بازگشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از رسالتش آگاه کرد، وی بی درنگ حضرت را تأیید کرد و به درستی گفتارش ایمان آورد و در حق او دعا کرد.

این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت آید. هنگامی که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با باری از مصیبت و سختی ها به خانه می آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هیچ گاه در آسایش نبود؛ چون کافران همواره درصدد بر هم زدن آرامش خانۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آزار رساندن به ایشان بودند. ابولهب، حکم بن عاص بن امیه، عقبة ابن ابی معیط، عدی بن حمد اثقفی و ابن الأصداء هُذَلی و ولید بن مُغیرة از جمله کافرانی بودند که همواره خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را آشفته می ساختند و آسایش وی را بر هم می زدند. با این حال، بانوی پارسای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با درایت و صبر، محیط خانه را آرام می ساخت و از تجاوز کینه توزان

ص: 141


1- . محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 21.
2- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 26.
3- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 26؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 379.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 249.

به حریم امن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جلوگیری می کرد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با موقعیّت اجتماعی خویش توانست بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از شرّ کافران و جاهلان برهاند. نمونه های زیادی در این مورد وجود دارد که ما تنها به ذکر یک مورد بسنده می کنیم:

روزی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ایّام حج به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند ندا داد: «ای مردم! من فرستادۀ پروردگارم.» سپس به کوه مروه رفت و سه مرتبه همان سخن را تکرار کرد. کافران با سنگ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمله کردند. ابوجهل نیز سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به کوه ابوقُبَیس رفت و مشرکان نیز در پی آن حضرت رفتند. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سرعت خود را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رساند و موضوع را برای او بازگو کرد. اشک از گونه های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جاری شد و همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای یافتن همسرش راهی کوه و دشت گردید. در این هنگام، جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «فرشتگان از گریۀ خدیجه به گریه آمدند. او را فرا خوان، به او سلام برسان و بگو خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای بهشتی که از نور زینت داده شده است، بشارت ده.»

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حمله ور شدند و خانۀ او را سنگ باران کردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: «آیا از سنگ باران کردن خانۀ زنی که نجیب ترین قوم شما است، شرم ندارید؟» مردم با شنیدن سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آن گاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیغام جبرئیل را به او رساند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ فرمود: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ و مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرِئیل السَّلامُ وَ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ وَ بَرَکاتُهُ؛(2) خدا، خود، سلام است و سلام از او است و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!»

ص: 142


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 234؛ ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 27.
2- . برگرفته از ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 29.

3. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ منزلت مادر می فرماید: «اِلْزَمْ رِجْلَها فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اَقْدامِها؛(1) به پایش درآویز، که بهشت زیر پای مادران است.»

یکی از فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که او مادر بانویی بزرگوار و شریف چون فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ است. این دو بزرگوار بسیار به یکدیگر دل بسته بودند. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از تولّد با مادر خود سخن می گفت و آن گاه که تمام زنان قریش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تنها گذاشتند، آرامشی درونی به قلب دردمندش می بخشید و او را در سختی ها دلداری می داد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را از جان و دل دوست می داشت؛ چون از مقام و منزلت دختر خویش آگاه بود.

آورده اند روزی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشغول خواندن نماز چهار رکعتی بود. می خواست در رکعت سوم سلام دهد که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر ندا داد: «قُومی یا اُمّاهُ فَاِنَّکِ فِی الثّالِثَة؛(2) برخیز مادر که در رکعت سوم هستی.»

اسماء

بنت عمیس می گوید: «زمانی که خدیجه در بستر بیماری بود، گریه می کرد. عرض کردم: شما که بانوی زنان جهان و همسر پیامبر هستید و آن حضرت، شما را به بهشت بشارت داده است، چرا می گریید؟ فرمود: برای مردن گریه نمی کنم. هر زنی در شب عروسی اش نیازمند مادر است که سرّش را با او در میان بگذارد و نیازها و خواسته هایش را به او بگوید. من از آن ناراحتم که در شب زفاف فاطمه کسی نیست که او را یاری دهد. گفتم: بانوی من! به شما قول می دهم که اگر تا آن روز زنده ماندم، به جای شما برای فاطمه مادری کنم.

شب زفاف فاطمه، رسول خدا فرمان داد که زنان همگی از خانۀ فاطمه خارج شوند، ولی من نرفتم. پیامبر هنگام خروج، متوجّه من شد و فرمود: تو کیستی؟ چرا نرفتی؟ عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما، قصد سرپیچی نداشتم، ولی به خدیجه وعده ای داده ام که می خواهم به آن وفا کنم. آن گاه جریان را به طور کامل تعریف کردم. پیامبر گریست و مرا دعا کرد.»(3)

ص: 143


1- . متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 16، ص 462.
2- . رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء3 بهجة قلب المصطفی، ص 472.
3- . همان، ص 686، اِربلی در کتاب کشف الغمّه می گوید: اسماء بنت عمیس همراه شوهرش جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کرده بود و تا سال ششم هجرت بازنگشت، حال آن که ازدواج فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال دوم هجری بوده است. وی معتقد است که سُلمی دختر عمیس، همسر حمزه بن عبدالمطلب در مراسم ازدواج فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ حضور داشته است و شاید روایت از زبان او نقل شده باشد.

4. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر امامت

یکی از ویژگی های پیامبران و امامان، داشتن پدر و مادری مؤمن و مطهّر و مخالف شرک و بت پرستی است. با نگاهی به زندگی پیامبران درمی یابیم که آنان همواره در دامن مادرانی پاک و پرهیزکار متولّد و تربیت شده اند. در روایات متعدّد بر این اصل تأکید شده است و در زیارت نامۀ ایشان نیز می خوانیم:

«اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَ الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلیَّةُ بِاَنْجاسِها... ؛(1) گواهی می دهم که تو نوری بودی در پشت های فرازنده و ارحام پاک که به پلیدی های دوران جاهلیّت نیالودی... .»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر تمام امامان است. پس مسلّم است که باید از ایمان و تقوایی والا برخوردار باشد تا خداوند شایستگی داشتن فرزندی چون فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به وی عطا کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حتّی پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به یگانگی خدا ایمان داشت و با داشتن ثروت، موقعیّت و حسن ظاهر هرگز دچار لغزش و خطا نشد، به گونه ای که در عصر جاهلیّت به ایشان لقب طاهره دادند؛(2) لقبی که در آن روزگار تباهی، نشان از پاکی و پرهیزکاری او دارد.

پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی یاد می کرد و در روایتی به صراحت ایشان را «ظرف امامت» می خواند. روزی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد و او را آشفته و بی قرار یافت. به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «چرا نگرانی؟» فرمود: «عایشه بر مادرم فخر می فروشد و می گوید با مردی پیش از شما آشنا نبوده است، حال آن که مادر من در میان سالی با شما ازدواج کرده است.» رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رو به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد و فرمود: «بدان که مادر تو ظرف امامت و محلّ پیشوایی امّت من است.»(3)

ص: 144


1- . محدث قمی، شیخ عباس، کلّیّات مفاتیح الجنان، زیارت وارث.
2- . کمال نیا، محمّدتقی، خدیجه کبری، ص 1 - 3.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 43.

5. خدیجۀ مبارکه عَلَيْها السَّلاَمُ

یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام، مباهله پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با علمای مسیحی نجران است. این حادثه به تفصیل در قرآن(1) و روایات آمده است. سید بن طاووس در کتاب سعد السعود تصریح می کند که خبر مباهله به پنجاه و یک شیوه، از شیعه و سنّی روایت شده است. یکی از علمای مسیحی در روایتی، با تأکید بر نبوّت پیامبر گرامی اسلام، به نشانه های پیامبر آخرالزمان که خداوند متعال به حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وحی کرده است، اشاره می کند. یکی از این نشانه های یاد شده مربوط به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. خداوند ایشان را به صفت «مبارکه» توصیف کرده است و تصریح می کند که نسل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از زنی مبارکه باقی و برقرار می ماند.(2) بنا بر این، قرن ها پیش از تولّد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خداوند ایشان را به صفت مبارکه نامیده است.

6. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قرآن

قرآن کریم در آیاتی چند به زنان بزرگ اشاره کرده و اوصاف و کردارشان را ستوده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از این زنان است. خداوند در قرآن کریم با اشاره به نقش مهم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حمایت اقتصادی از پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بخشش اموالش در راه گسترش دین اسلام می فرماید: «ای پیامبر! آیا ما تو را نیازمند نیافته و سپس تو را (با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) بی نیاز نگردانیدیم؟»(3) به نظر بسیاری از مفسّران، این آیه به نقش اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشرفت نهضت جهانی اسلام اشاره دارد.

7. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زن برگزیده

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زن برگزیدۀ جهان به شمار می آید. در روایتی آمده است روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می دانید این چیست؟» گفتند: خیر، خدا و رسولش داناترند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «بهترین زنان بهشت

ص: 145


1- . نک: آل عمران: 61.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 351 - 352.
3- . ضحی: 8.

چهار نفرند: خدیجه بنت خویلد؛ فاطمه بنت محمّد؛ مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم، همسر فرعون.»(1)

8. سلام جبرئیل بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مقام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن قدر والا است که خداوند به وسیلۀ امین وحی، جبرئیل بر او سلام می فرستد و او را گرامی می دارد. هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از معراج بازگشت، از جبرئیل پرسید: «آیا کار دیگری هست؟» جبرئیل فرمود: «از جانب خداوند و از سوی من به خدیجه سلام برسان.»

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ملاقات کرد، فرمود: «ای خدیجه! خداوند و فرشتگانش بر تو سلام می رسانند و گرامی ات می دارند.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند، خود، سلام است و سلام از او است و سلام به سوی او است و نیز سلام بر جبرئیل فرشتۀ حق باد.»(2)

از روایات دیگر برمی آید که جبرئیل هنگام نزول بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره سلام پروردگار را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ می کرد. یک بار جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرود آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نیافت. از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حال او را جویا شد و فرمود: «هنگامی که خدیجه باز آمد، او را خبر ده که پروردگار جهان، او را بزرگ می دارد و به او سلام و رحمت می فرستد.»(3)

9. مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بهشت

یکی دیگر از فضایل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مقامی است در بهشت که از جانب خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بارها این مسئله را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داده و فرموده است: «در بهشت، خانه ای داری که در آن رنج و سختی نمی بینی.»(4)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز می فرماید: «هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه بی تابی می کرد و

ص: 146


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162.
2- . همان، ج 16، ص 7 و ج 18، ص 385.
3- . همان، ص 8.
4- . همان؛ ج 16، ص 7 - 8.

گرد پدر می گشت و سراغ مادر را از او می گرفت. پیامبر از این حالت دختر کوچکش بیشتر محزون می شد و نمی دانست به او چه پاسخی بدهد تا آرام گیرد. فاطمه هم چنان بی تابی می کرد تا این که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در بهشت در خانه ای از طلا و نقره در کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختران عمران نشسته است. فاطمه هنگامی که این سخن را شنید، آرام گرفت و فرمود: خداوند خود سلام است، سلام از او است و سلام به سوی او است.»(1)

10. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اعراف

یکی از مواقف قیامت، اعراف است. در قرآن کریم می خوانیم: (وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یعْرِفُونَ کُلّاً بِسیماهُمْ؛(2) بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را به چهره می شناسند).

اعراف جایگاهی است میان بهشت و دوزخ و راهی است که پاره ای از گناهکاران از آن به بهشت می روند. در روایات فراوانی آمده است که منظور از رجال در این آیه، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاندان گرامی او است که در قیامت بر آن جایگاه می ایستند و هر یک از شیعیان که به ایشان معرفت داشته باشد، از عذاب دوزخ می رهد و به بهشت برین راه می یابد.

در حدیثی آمده است: «حضرت خدیجه نیز همراه پیامبر و علی و فاطمه و حسنین در اعراف حضور دارد.»(3) بنا بر این روایت، شناخت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دوستی با وی نیز همچون دوستی با اهل بیت:، نجات بخش گناهکاران و مایۀ رستگاری مؤمنان است.

سه. ویژگی های نخستین خانواده اسلامی

اشاره

اوّلین خانوادۀ اسلامی با پیوند مبارک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ شکل گرفت؛ خانواده ای که شش فرزند تربیت کرد. در واقع، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز تربیت یافتۀ این خانواده بود که بعدها داماد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حدیثی با اشاره به آغاز بعثت

ص: 147


1- . همان، ج 43، ص 27.
2- . اعراف: 46.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 255.

می فرماید:

«وَ لَمْ یُجْمَعْ بَیتٌ واحدٌ یَومئذٍ فِی الاسلامِ غَیرُ رسولِ اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ خَدیجَة3 و اَنَا ثالِثُهُما؛(1) در آن زمان هیچ خانوادۀ اسلامی شکل نگرفته بود، جز خانواده ای که از رسول خدا و همسرش، خدیجه پدید آمده بود و من سومین عضو آن خانواده بودم.»

در ادامه به چند ویژگی این خانواده اشاره می کنیم، به امید آن که بتوانیم گامی مفید و مؤثّر در زمینۀ گسترش فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در حیطۀ خانواده برداریم.

1. ارزش محوری

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاران پرنفوذی مانند عُقبة بن ابی معیط، ابوجهل و ابوسفیان را رد کرد؛ زیرا در پی ازدواج با کسی بود که او را از اخلاق و معنویّت بهره مند سازد و راه پرهیزکاری و زندگی پاک را به او نشان دهد. به همین دلیل، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای همسری انتخاب کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر ثروت، موقعیّت اقتصادی و سن و سال با یکدیگر تناسب و شباهتی نداشتند. پس چه چیز آن دو را به یکدیگر نزدیک کرد و چنان الفت و محبّتی میان آنها پدید آورد که سبب شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام ثروتش را به پای همسرش بریزد؟

چنین عشق و ایثاری تا ریشه ای پاک و پایدار نداشته باشد، هرگز به بار نمی نشیند. بی شک، این ازدواج، رهاورد ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پرهیزگاری، پاک دامنی و امانت داری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و از او جز حقیقت و معنویّت نمی خواست. از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از سال ها زندگی با آن بانوی بزرگوار فرمود: «خدیجه از زنان بهشتی است.»(2)

به یقین، هدف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ازدواج با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هدفی معنوی بود، نه مادّی. شواهد زیادی نیز تأیید کنندۀ این حقیقت است که ما به بیان نمونه هایی از آن بسنده می کنیم:

الف زمانی که کاروان تجارتی قریش از سفر بازگشت و میسره از پاک دامنی و درست کاری محمّد امین و جریان راهب مسیحی با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میسره

ص: 148


1- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162.

و همسرش را آزاد کرد. دویست درهم نیز به او داد و گفت: «از آن رو که علاقه مرا به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوچندان کردی، تو را آزاد می کنم.» این روایت حاکی از شوق و عشق معنوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.

ب ورقة بن نوفل، عموزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از دانایان عرب بود و اطّلاعات زیادی از کتاب های یهود و نصارا داشت. وی همیشه می گفت: «مردی از میان قریش از طرف خدا برای هدایت مردم برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را به همسری برمی گزیند.» گفته اند که او گاه و بیگاه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گفت: «روزی فرا می رسد که تو با شریف ترین مرد روی زمین وصلت می کنی.»

ج شبی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خواب دید که خورشید در آسمان مکّه چرخید و کم کم پایین آمد و در خانۀ او فرود آمد. پس خواب خود را برای ورقه نقل کرد. وی نیز در تعبیر خواب او گفت: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او جهان گیر خواهد شد.»

د روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کنیزان و غلامان در خانۀ خود نشسته بود. یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود. از قضا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کنار خانۀ آنها گذشت و دانشمند یهودی وی را دید. وی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخواهد چند دقیقه در مجلس آنان شرکت کند. پس از آن که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، دانشمند یهودی از وی خواست تا نشانه های نبوّت را که در بدنش بود، به او نشان دهد. پیامبر نیز پذیرفت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که شاهد ماجرا بود، به مرد یهودی گفت: «اگر عموهای او از تفتیش و کنجکاوی تو آگاه شوند، واکنش بدی نشان می دهند؛ چرا که آنان از توطئه یهود بر برادرزادۀ خود بیمناک اند.» دانشمند یهودی گفت: «مگر می شود کسی به محمّد آسیبی برساند، در صورتی که دست تقدیر او را برای اتمام نبوّت و ارشاد مردم پرورش داده است؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید: «از کجا می دانی که او به چنین مقامی می رسد؟» وی گفت: «من نشانه های پیامبر آخرالزمان را در تورات خوانده ام و از نشانه های او این است که پدر و مادرش می میرند و جدّ و عمویش از او حمایت می کنند. هم چنین از قریش زنی را انتخاب می کند که سرور قریش است.» آن گاه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرد و گفت:

ص: 149

«خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.»(1)

2. حاکمیت شعور بر نفس

ازدواج، منافع و آثار مادّی فراوانی دارد، ولی آنچه جایگاه خانواده را ارزشمند و استوار می سازد، توجّه به اهداف انسانی و مقاصد الهی است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جوانی شجاع و برومند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و پرنفوذ بود و همه چیز برای ازدواج و کام جویی و آسایش آنها فراهم بود. این شرایط و توانایی ها در خدمت تشکیل یک زندگی پاک و اجتماع پر از معنویّت قرار گرفت و سرانجام خانۀ اشرافی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جایگاه و پناهگاه مؤمنان و تهی دستان شد. عقل و شعور بر خواهش نفس غالب آمد و پایگاهی اسلامی برای مبارزه با فساد و کفر بنا نهاده شد.

3. قدرشناسی و وفاداری

ویژگی دیگر این خانواده، وفاداری این دو نسبت به هم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق می ورزید و حتّی در سخت ترین ایّام (در جریان شعب) از ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احساس پشیمانی نکرد.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همیشه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وفادار بود؛ به گونه ای که پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سوگ او بسیار گریست. وی تا آخرین لحظه عمرش همواره به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و همیشه از فداکاری او نسبت به خویش نزد دیگران یاد می کرد. بعد از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز همواره دوستان و اقوام او را گرامی می داشتند. هر گاه هدیه ای برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آوردند، ایشان می فرمود آن را به خانۀ فلان زن ببرید؛ زیرا وی از دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و او را دوست می داشت.(2) هم چنین هر گاه گوسفندی را قربانی می کرد، سهمی از آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کنار می گذاشت. همین امر سبب می شد که بعضی از زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حسادت ورزند.(3)

ص: 150


1- . نک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 195 - 196؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6، ص 104.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 217.
3- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 207.

4. مهر و عاطفه

این خانوادۀ اسلامی از مهر و محبّت، سرشار بود. با آغاز رسالت، زندگی امن و آرام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرآشوب شد و اوضاع هر روز بر خانه و خانواده تنگ تر و تنگ تر گردید. با این حال، این مشکلات هرگز از عشق و عاطفۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به هم کم نکرد و هر چه حلقۀ مشکلات تنگ تر شد، پیوند و دل بستگی اعضای این خانواده به یکدیگر محکم تر گردید. چشمۀ محبّت در این خانه چنان جوشان بود که نه تنها اعضای خانواده، بلکه دیگران نیز از زلال آن سیراب می شدند. این محبّت ها و موفّقیّت ها بود که همه را شیفتۀ این خانواده کرد و امّت اسلامی در پرتو نور این خانه شکل گرفت و بالید.

زید بن حارثه، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، جوانی پاک و باهوش بود. از این رو، مورد مهر رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید. او همواره در کنار حضرت بود و لحظه ای ایشان را رها نمی کرد. زمانی راهزنان عرب، زید را از مرزهای شام ربوده و برای بردگی به عربستان آورده بودند. پس از مدّتی پدر زید از وضعیّت فرزند خود آگاه شد. پس به خدمت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و از ایشان اجازه گرفت زید را به سرزمینش بازگرداند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زید را در رفتن به سرزمین خود یا ماندن در مکّه آزاد گذاشت. با این حال، عشق عمیق و دیرین رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سبب شد زید همان جا بماند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزاد کرد و زینب، دختر جُحش را که دختر عمّۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، به عقدش درآورد. سپس او را که سال ها مانند فرزند خودش پرورده بود، کنار حجرالاسود به پسرخواندگی پذیرفت.(1)

مهر و محبّت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فرزندانش چنان بود که خاطرۀ شیرین آن، نسل ها در خاندان پیامبر بر جای ماند و همواره از عشق و ایثار او به نیکی یاد می شد. فرزندان حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادربزرگ خویش را همواره بزرگ می داشتند و حتّی گفته شده است که به قبر

ص: 151


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 203. گفته اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مرگ فرزندان خود متأثّر بود و برای تسلّی خاطر خود از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست تا زید را بخرد. سپس رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزاد کرد و به فرزندی برگزید. عدّه ای می گویند زید را حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بازار مکّه خرید و هنگام ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، او را به عمّه اش بخشید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز پناه می بردند و از روح پاک او یاری می جستند. به گفتۀ تاریخ نگاران، حسین بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیست و پنج بار با پای پیاده از مدینه به حج رفت و هر بار، قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زیارت کرد. در یکی از این سفرها، انس بن مالک با آن حضرت بود. اَنَس می گوید: «حسین7 به کنار قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و سخت گریست. سپس رو به من کرد و گفت: از پیش من برو و مرا تنها بگذار. من خود را از چشم آن حضرت پنهان کردم تا حال او را نظاره گر باشم. امام حسین7 به نماز ایستاد و بسیار نماز خواند. آن گاه دست به دعا برداشت و بر آستان خدای خویش تضرّع کرد.»(1)

هیچ گاه یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دل خاندان پیامبر از میان نرفت و خاطرۀ نیکی و نیک کرداری او برای همیشه در دل و بر زبان نوادگان ایشان باقی ماند. از نشانه های این پیوند و دل بستگی، آن بود که بسیاری از ائمّه:، یکی از دختران خود را «خدیجه» می نامیدند تا یاد جدّۀ خود را همواره زنده بدارند. از ان جمله اند: خدیجه، دختر امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ ؛ خدیجه، دختر امام محمّدباقر7؛ خدیجه، دختر امام موسی کاظم7 و خدیجه، دختر امام جواد7 که برخی از آنها راویان حدیث و از زنان بزرگ و بافضیلت بودند.(2)

5. نفی تجمّل گرایی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خانۀ مجلّل و باشکوهی داشت، ولی پس از ازدواج، تمام این جلال و شکوه را به پای همسرش ریخت. آن خانۀ مجلّل که پیش از طلوع اسلام، پناهگاه مستمندان و فقیران بود، پس از اسلام پایگاه مؤمنان شد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رفتار خود، ساده زیستی را به فرزندانشان آموختند، به گونه ای که آنان همواره از تجمّل گرایی پرهیز می کردند و اگر چیزی داشتند، به فقیران و نیازمندان می بخشیدند.

امام محمّدباقر7 می فرماید:

«رسول خدا هر گاه می خواست به مسافرت برود، از آخرین کسی که خداحافظی

ص: 152


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 193.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 218.

می کرد، فاطمه بود و هنگام بازگشت [نیز] اوّلین کسی را که دیدار می کرد، فاطمه بود. پیامبر در بازگشت از یکی از مسافرت ها به خانۀ فاطمه وارد شد. فاطمه به استقبال پدر شتافت، در حالی که دو دستبند نقره بر دست داشت و پرده ای جدید بر در خانه آویخته بود. رسول خدا مدّت کوتاهی در خانۀ فاطمه درنگ کرد. [سپس] خارج شد. فاطمه از رفتار پیامبر مقصود ایشان را فهمید؛ زیرا این برخورد از سوی پیامبر تازگی داشت. از این رو، حسنین را فرا خواند و دستبند را به یکی و پرده را به دیگری داد تا نزد جدّشان ببرند. سپس به آن دو فرمود: از من به پیامبر سلام برسانید و بگویید، دیگر از فاطمه چنین اموری را مشاهده نخواهید کرد. این ها را آن گونه که خود مصلحت می دانید در راه خدا به مصرف برسانید. پیامبر حسنین را بوسید و به سینه چسبانید و در دامان خویش نشاند. آن گاه فرمود دستبندها و پرده را به مصرف مستمندان اهل صفه(1) برسانند. سپس فرمود: خداوند، فاطمه را رحمت کند. خداوند در مقابل این پرده، پوششی از پوشش های بهشتی و به جای این دستبندها، زینت های بهشتی به فاطمه خواهد بخشید.»(2)

امام موسی کاظم7 می فرماید:

«روزی پیامبر گردنبندی بر گردن فاطمه دید و با رفتار خویش، او را به پرهیز از تجمّل دنیا فرا خواند. فاطمه نیز گردنبند را از خود دور کرد و به پدر داد. پیامبر فرمود: اَنْتِ مِنّی. آن گاه گردنبند را به فقیری صدقه داد.»(3)

کتابنامه

1. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر، 1398 ق.

2. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

ص: 153


1- . اهل صفه، فقیران بی سرپناهی بودند که کنار مسجد و روی یک سکّو زندگی می کردند.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 83.
3- . همان، ص 84.

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، مصر: مکتبة محمّد، 1383 ق.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1374.

3. تاریخ اماکن زیارتی مکّه معظّمه و مدینة منوّره، چاپ سازمان حج و اوقاف، بخش مربوط به قبور «حجون».

4. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، 1369 ش.

5. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، تهران: دفتر تحقیقات و انتشارات

6. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، تهران: حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، 1376.

7. ، قم: مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، 1351.

8. شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، بیروت: مؤسّسة الاعلمی للمطبوعات، 1364.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الأمالی، تهران: کتابچی، 1376.

10. علی دخیل، علی محمّد، اعلام النساء، دارالمرتضی، [بی جا]، 1357.

11. کمال نیا، محمّدتقی، خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، قم: امید، [بی تا].

12. متقی هندی، علی بن حسام الدین (م 975 ق)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: دارالکتب العلمیّة، 1374.

13. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، مفاتیح الجنان، قم: بنیاد معارف اسلامی،

ص: 154

1. 1375.

2. محدث نوری، میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق: مؤسّسة آل البیت7، قم: مؤسّسۀ آل البیت7، 1407 ق.

3. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377.

4. نمازی شاهرودی ، شیخ علی (م 1364 ش)، مستدرک سفینة البحار، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1418ق.

5.

ص: 155

1.

ص: 156

31- زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

31

زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

حسن عاشوری لنگرودی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در رشد و گسترش اسلام نقش ارزنده ای ایفا کرد. او در دورۀ غربت اسلام با تمامی توان کوشید و از آیین نوپایی که همسرش برای هدایت بشر عرضه نمود، حمایت کرد. در خصوص ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت اصلی، پاک دامنی و عفّت و فضایل معنوی و انسانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. در این پیوند زناشویی انگیزۀ دو طرف در تن دادن به آن، برتری های معنوی و انسانی بود که هر یک در شریک زندگی خود می دید. صفحات تاریخ گواهی می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنان پاک دامن و باعفّت بود تا آن جا که در دوران جاهلیّت به او لقب «طاهره» داده بودند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، ثروت، هدایت، پاک دامنی.

یک. نیم نگاهی به زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اوّلین بانوی مسلمان و مادر حضرت فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که در رشد و گسترش اسلام نقش ارزنده ای ایفا کرد. او در دورۀ غربت اسلام با تمامی توان کوشید و از آیین نوپایی که همسرش برای هدایت بشر عرضه نمود، حمایت کرد.

ص: 157


1- همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): پرسش ها و پاسخ ها. حسن عاشوری لنگرودی، تهران: هستی نما، چاپ اوّل، 1386، ص 124 - 153.

تاریخ نگاران سال ولادت آن بانوی گرامی را با اختلافات فراوان نقل کرده اند: تولّد در «عام الفیل»، سه یا پنج و یا ده سال پیش از آن، نیز گفته اند: پانزده یا بیست سال پیش از عام الفیل.(1) آنچه شهرت دارد، پانزده سال قبل از عام الفیل است، یعنی شصت و هشت سال پیش از هجرت متولّد شد.(2)

خانواده ای که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن پرورش یافت، از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی، در شمار بهترین و بزرگ ترین قبایل عرب بود. پدر و اقوامش در زمرۀ ثروتمندان قریش قرار داشتند. پدرش خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی،(3) از بزرگان قریش بود که پیش از واقعه «فجار چهارم»(4) درگذشت.(5)

در قصی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هم می رسند. قصی جدّ سوم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و جدّ چهارم حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می باشد.

مادرش فاطمه، دختر زائدة بن اصم از بنی معیص بن عامر بن لؤی بود.(6)

ص: 158


1- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 183؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 132؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 115 - 116؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12 و 19.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، قسمت زندگانی پیامبر، ص 98؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.
3- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.
4- . فجار در لغت عرب به معنای قانون شکنی و گناه بزرگ است. نزد مورّخان اسلامی به جنگ هایی گفته می شود که در دورۀ جاهلیّت در ماه های حرام (ذی قعده، ذی حجّه، محرّم و رجب) رخ داده باشد. در دورۀ جاهلی چهار بار در ماه های حرام جنگ شد که فجار چهارم به چهارمین نبرد گفته می شود.
5- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 108.
6- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14.

از زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از آن که به همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآید، جز اشاره هایی در متون تاریخی نیست، از جمله آمده است: در دورۀ جاهلیّت بین اقوام خود ممتاز و یگانه و بی نظیر بود و به جهت پاک دامنی او را «طاهره» لقب داده بودند. بعد که صاحب فرزندی به نام «هند» شد، او را «امّ هند» می خواندند. پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت به وی لقب «کبری» داد.(1)

او در صفات نیکو و کمالات اخلاقی زبانزد و نمونه بود، که موجب شد برای همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شایسته شمرده شود.

بیشتر نویسندگان سیره و تاریخ اسلام نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از آن که به همسری پیامبر درآید، دو بار ازدواج کرده بود. نخستین بار با ابوهاله تمیمی، هند بن نباش بن زراره، که حاصل این پیوند زناشویی دو فرزند شد: پسری به نام «هند» و دختری به نام هاله. ابوهاله در جوانی درگذشت. دیگر بار با عتیق بن عائذ بن عبد اللّه مخزومی ازدواج نمود.(2) او هم در جوانی درگذشت و ثروت بسیاری برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ارث گذاشت. ثمره و حاصل این ازدواج دختری بود که نامش را «هند» نهادند.(3)و(4)

هند هم نام پسر است و هم نام دختر. بنا به برخی نقل ها حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عتیق بن عائذ بن عبد اللّه مخزومی پسری داشت به نام هند و از شوهر دیگر (ابوهاله تمیمی) دختری به دنیا آورد به همین نام.(5)

آن چه که بیان شد، بنا به نقل مشهور است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سومین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. برخی از

ص: 159


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.
2- . برخی نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بار اوّل با عتیق بن عائد مخزومی ازدواج کرد، بعد از درگذشت او و سرآمدن عِدّه با ابوهاله. ر.ک: ابن حجر در الاصابه و ابن قتیبه در المعارف.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 72؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 79.
4- . قاضی نعمان مغربی می نویسد: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّل به همسری عتیق بن عامر مخزومی درآمد که از او دختری دنیا آورد و نامش را حارثه گذاشتند. (قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 15)
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 582.

مورّخان بزرگ برخلاف این نوشته اند، همانند ابوالقاسم کوفی، بلاذری، شیخ طوسی و سیّد مرتضی. اینان نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر «عذرا» (دوشیزه) بود.

برخی از نویسندگان معاصر همانند جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم و حسین شاکری در کتاب ام المؤمنین خدیجة الطاهرة، برای اثبات این ادّعا، مطالبی را ذکر کرده اند(1) که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می شود.

ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از مرگ شوهر، ثروت فراوانی نصیبش شده بود و به عنوان یکی از ثروتمندان بزرگ و نامی قریش شناخته می شد و قریشی یان با مال التجاره وی به تجارت می پرداختند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که بیش از بیست و چهار سال از بهار عمرش سپری نشده بود، با مال التجاره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شام سفر می کند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غلامش را به همراه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، امین قریش می فرستد. پس از بازگشت کاروان و بیان کمالات و خوبی های امین قریش توسّط «میسره»، مقدّمات ازدواج فراهم می شود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ساله با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله پیوند زناشویی می بندد.(2) حاصل و ثمرۀ ازدواج شش فرزند بود. چهار دختر به نام های «امّ کلثوم»، «رقیّه»، «زینب» و «فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ» و دو پسر به نام های «قاسم» و «عبد اللّه» ملقّب به «طیّب» و «طاهر.»(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مدّت بیست و پنج سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد(4) که در این مدّت پیامبر

ص: 160


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 120 به بعد.
2- . در مورد سنّ ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخی 23 سال هم گفته اند. در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، 25، 28، 30، 35 و 36 سال نیز گفته شده است.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.
4- . این در صورتی است که سال درگذشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دهم بعثت بدانیم، مانند: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 582 و ج 2، ص 71؛ مومن سبزواری قمی، علی بن محمّد، جامع الخلاف و الوفاق، ص 85. امّا برخی تاریخ دیگری نیز ذکر کرده اند. از جمله هفت سال پس از بعثت، مانند: قرطبی در تفسیر خود ( الجامع لأحکام القرآن)، ج 14، ص 164؛ شیخ طوسی در المبسوط، ج 4، ص 270.

جز او همسر دیگری نگرفت.(1) از این مدّت حدود ده سال در دورۀ رسالت حضرت قرار داشت. او اوّلین زن مسلمان بود که با تمامی توان و کوشش، نیز با همۀ اموال و ثروت خود به حمایت از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست و سرانجام در شصت و پنج سالگی در روز دهم رمضان سال دهم بعثت، پس از رهایی مسلمانان از محاصرۀ اقتصادی، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قبرستان «حجون» مکّه به خاک سپرده شد.

دو. سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چند ساله بود؟

در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مورّخان و سیره نویسان اقوال گوناگونی را بدین شرح بیان داشته اند:

1. بیست و پنج؛(2)

2. بیست و هشت؛(3)

3. سی؛(4)

4. سی و پنج؛(5)

5. چهل؛(6)

ص: 161


1- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 275.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140.
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 183؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 132؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
5- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 295.
6- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.

6. چهل و چهار؛(1)

7. چهل و پنج؛(2)

8. چهل و شش.(3)و(4)

از میان این اقوال هشت گانه تنها دو قول است که طرفدارانی دارد: یکی قول به این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگامی که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد بیست و هشت ساله بود، و دیگری چهل ساله. آنچه معروف و بیشتر مورد پذیرش مورّخان و سیره نویسان قرار گرفته، این است که آن بانوی گرامی حدوداً چهل ساله بود که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد. از جمله دلیلی که ذکر می کنند، سخن حکیم بن حزام، خواهرزادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که می گوید: عمّۀ من که چهل ساله بود، با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ساله ازدواج کرد.(5)

مورّخ نامدار معاصر، سیّد جعفر شهیدی، در این باره می نویسد: چنان که بین مورّخان شهرت یافته و سنّت نیز آن را تأیید می کند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چهل سال داشت، ولی با توجّه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت، می توان گفت: تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده اند.

در مقابل این شهرت، ابن سعد با اسناد خود از ابن عبّاس روایت می کند که سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال بود.(6)

سه. رضایت به ازدواج

چرا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) راضی شد با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج نماید؟ آیا این ازدواج به جهت ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود؟ چرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حاضر شد با محمّد بن عبد اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که از ثروت و مال بهره

ص: 162


1- . بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 2، ص 303.
2- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 115 - 116.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 108.
6- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 23.

چندانی نداشت، ازدواج کند، در حالی که خواستگاران ثروتمند متعدّدی داشت؟

در ازدواج های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عوامل متعدّدی تأثیرگذار بودند، که هیچ یک از آنها معیارهای مادّی نداشت، که در بحث فلسفه چندهمسری بیان شد. در خصوص ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت اصلی، پاک دامنی و عفّت و فضایل معنوی و انسانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. در این پیوند زناشویی انگیزۀ دو طرف در تن دادن به آن، برتری های معنوی و انسانی بود که هر یک در شریک زندگی خود می دید. صفحات تاریخ گواهی می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنان پاک دامن و باعفّت بود تا آن جا که در دوران جاهلیّت به او لقب «طاهره» داده بودند.(1)

او به مقتضای پارسایی و پاک دامنی اش همواره خواهان شوهری باتقوا و پرهیزکار بود. از گفتار و کردار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دست می آید که علاقۀ وی به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر محور ارزش های پاک انسانی و صداقت و امانت داری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می چرخید، که فهمیده می شود انگیزۀ ازدواج وی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراتر از مسائل مادّی بود. اگر عنصر مادّیت در ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیرگذار بود، می بایست با یکی از خواستگاران ثروتمندش ازدواج می کرد. بسیاری از ثروتمندان، علاقه مند به ازدواج با او بودند و از وی خواستگاری کرده بودند.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یکی از اوّلین گفت وگوهای خود با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علّت علاقه و انگیزۀ ازدواج خود را چنین ابراز نمود: «به تو علاقه مند شدم، زیرا با من خویشاوندی(3) و میان قومت از شرافت بسیاری بهره مند هستی، نیز نزد قبیله ات به امانت داری شهرت داری و دارای اخلاق نیکو و با صداقت می باشی.»(4)

ص: 163


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ زوجات النبی و اولاده، ص 48.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 132؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 71 - 72؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، سیرة النبویّة، ج 2، ص 263؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 358؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 132.
3- . همان گونه که در آغاز بیان شد، «قصی» جدّ چهارم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جدّ سوم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 432.

در مورد ردّ انگیزۀ مادّی ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گوییم:

1. اگر ازدواج مبتنی بر اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که از هیچ بهانه ای برای ضربه زدن بر شخصیّت ایشان فروگذار نمی کردند، از آن بهره می گرفتند، و حضرت را به دنیاگرایی متّهم می کردند، در حالی که در تاریخ خبری از این گونه حرف ها نیست.

2. در برخی نقل ها آمده است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خود ابتدا پیشنهاد کرد که با حضرت ازدواج نماید.(1) اگر این نقل درست باشد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرایش پیدا نکرد، بلکه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که به سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گام برداشت، آن هم با انگیزۀ پاک دامنی و فضایل معنوی و انسانی که در حضرت مشاهده کرد.

3. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فضایل اخلاقی و کرامت انسانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت تا آن جا که فرمود: «خدیجه از زنان بافضیلت بهشت است(2) و خداوند توسّط جبرئیل به او سلام می رساند.»(3) این گونه ستایش، بیانگر معنویّت و جایگاه والای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.

4. آنانی که با انگیزۀ مادّی به ازدواج تن می دهند، نوع زندگی و توجّه آنان به مادیّت است، در حالی که رفتار و کردار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخلاف دنیاپرستی است و همیشه صفا و صمیمیّت و وفا و یگانگی در این خانواده حاکم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران عبادت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا همیشه مراقب حضرت بود و برای حفظ جان و جایگاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تمامی سختی ها را تحمّل کرد. او همیشه آماده بود، حتّی کوچک ترین تمایلات حضرت را که به زبان هم نمی آورد، انجام دهد، چنان که وقتی دید حضرت به «زید بن حارثه» که آن هنگام به عنوان برده نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سر می برد، علاقه دارد، او را به حضرت رسول بخشید.(4)

اگر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با هدف دست یابی به ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آن بانوی گرامی ازدواج

ص: 164


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 204.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 131؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 201 و 223؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115 - 116.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
4- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 102؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 498.

کرده بود، می بایست پس از ازدواج این هدف و انگیزه جلوه می کرد و با مال و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به زندگی زاهدانه پایان می داد و در ناز و نعمت زندگی می کرد، در حالی که زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از رفاه گرایی و فرورفتن در ناز و نعمت به دور بود و حضرت همواره در پی امور معنوی و زندگی زاهدانه بود.

این دلایل نشان می دهد که ازدواج آن دو بر اساس ارزش های الهی انسانی شکل گرفت، نه امور مادّی و هواهای نفسانی!

چهار. ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با زن چهل ساله

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حدود بیست سال پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دنیا آورد، اگر به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل ساله بود، چگونه می توان پذیرفت زن شصت ساله حامله شده باشد؟

هم سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طور دقیق روشن نیست و هم تاریخ ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.

از زندگانی آن بانوی بزرگ اسلام پیش از آن که با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند، جز گزارش ها و اشاره های کوتاه در دست نیست.(1) نمی توان قاطعانه نظر داد که سن او به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال بود. بنا بر این کمتر بودن سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج بعید به نظر نمی رسد و نمی توان آن را مردود دانست. همان گونه که در بحث مربوط به سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمانی که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمده بود، بیان شد که ممکن است عدد چهل تقریبی باشد و تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده باشند.

در مورد تاریخ ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز وضع به همین منوال است: «با همۀ کوششی که به کار رفته است، متأسّفانه در بارۀ سال ولادت دختر پیامبر، حضرت فاطمه اطّلاع درست و دقیقی در دست نیست و نمی توان نظر قاطعی ابراز نمود.»(2)

ص: 165


1- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 21.
2- . همان، ص 24.

توضیح: در مورد میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مورّخان سال های گوناگون را گفته اند که جملگی تقریباً محدود می شود به سال پنجم پیش از بعثت تا سال پنجم پس از بعثت، امّا همۀ گفته ها را می توان در سه قول خلاصه و جمع بندی کرد:

1. پنج سال پیش از بعثت

عموم سیره نویسان و مورّخان اهل سنّت مانند: محمّد بن سعد، کاتب واقدی، ابن عساکر، بلاذری، مداینی، قرطبی، ابن اثیر، ابن جوزی، فتنی و... سال میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پنج سال پیش از بعثت نوشته اند.(1)

طبق این قول اگر سنّ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هر یک از هشت قول مذکور فرض کنیم، معنایش این است که در هنگام ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 30، 33، 35، 40، 45، 49، 50 و یا 51 سال بود. در این فرض هیچ اشکالی به وجود نمی آید؛ چرا که بارداری زنان در این محدوده سنّی معمول و متعارف است.

2. حدود بعثت

برخی از نویسندگان شیعی مانند شیخ طوسی در مصباح المتهجّد و ابن واضح یعقوبی در تاریخ یعقوبی، نیز برخی از نویسندگان اهل سنّت مانند سیوطی در تفسیر درّ المنثور و حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و شمس الدّین ذهبی در ذیل المستدرک علی الصحیحین نوشته اند: میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال بعثت و یا یکی دو سال پیش یا پس از آن اتّفاق افتاد.(2)

طبق این قول در مورد میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و اقوال گوناگون در مورد سنّ ازدواج

ص: 166


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 19؛ سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 306؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 160؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج 1، ص 413؛ فتنی، تذکرة الموضوعات، ص 99؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 241.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 119؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 161 - 162؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 5، ص 218.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام به دنیا آوردن حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بین چهل تا پنجاه و پنج سالگی قرار دارد. این باور هم اشکالی ندارد، چون عموم زنان تا پنجاه سالگی و زنان نَبْطی و قریشی تا چند سال بیشتر زاد و ولد دارند.

3. پنج سال پس از بعثت

عدّه ای از نویسندگان شیعی مانند محمّد بن یعقوب کلینی در کافی سال میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پنج سال پس از بعثت ذکر کرده اند.(1)

طبق این قول و آن پیش فرض در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج (یعنی چهل سالگی)، نتیجه می گیریم سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، بین چهل و پنج تا شصت قرار دارد.

اگر چه در این سخن هم اشکال چندانی وجود ندارد، لیکن از این که زنان (حتّی زنان نبطی و قریشی) فرزندانشان را در سنین زیر شصت سالگی به دنیا می آورند و بارداری در شصت سالگی پدیده ای نادر است، بعید به نظر می رسد.

* گریز از احتمال

برای چاره جویی این احتمال می بایست یکی از راه های زیر را طی کرد:

1. نپذیریم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج چهل ساله بود.

2. نپذیریم حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال پنجم بعثت متولّد شد.

3. توجیه قول مشهور در مورد چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، به این که شمارۀ چهل در این مورد، به معنای حقیقی نیست، بلکه به معنای تقریبی و مجازی است و از این که شمارۀ چهل، عدد کاملی است، سیره نویسان آن را انتخاب کرده اند.(2)

4. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خاتم انبیا است و سرآمد همۀ آنان، نیز دارندۀ کمالات و کرامات همۀ آنان. از این که خداوند به پیامبران پیشین عنایت کرده و برخی از همسران شان در پیری صاحب

ص: 167


1- . کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 458.
2- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 23.

فرزند شده بودند، بعید نیست آخرین دختر پیامبر از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در سنین بالاتر از سنّ متعارف، با عنایت و برکت ویژۀ الهی متولّد شده باشد، چرا که حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ عنایت خاصّ خداوندی بود. ارادۀ پروردگار بر این تعلّق گرفت که امامت در فرزندان و ذرّیۀ آن بانوی گرامی قرار گیرد، و او به همسری علی بن ابی طالب7 امام پارسایان نائل گردد. در فضیلتش سورۀ کوثر نازل شود و خداوند پاکی او، پدر، شوهر و فرزندانش را بخواهد و آیۀ تطهیر در بارۀ آنان سخن گوید.

پنج. رضایت خویشان به ازدواج

اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل ساله و بیوه بود، چگونه خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به این امر راضی شدند؟

انتخاب همسر و مشخّصاتی که می بایست داشته باشد، نیز انتظارات و حسّاسیّت هایی که خویشان و بستگان در ازدواج دارند، بسته به اختلاف فرهنگ ها، گوناگون است. قضاوت همسان در جوامع گوناگون بشری شایسته و بایسته نیست، بلکه هر یک را با مشخّصات خود می بایست سنجید و اظهار نظر کرد.

در برخی از جوامع بشری فرهنگ «تک همسری» پذیرفته شده و فرهنگ «چند همسرگزینی» ناپسند و نکوهیده است، همانند فرهنگ غالب ایرانیان. در این فرهنگ انتخاب همسر از حسّاسیّت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که احساس می شود با ازدواج سرنوشت دو نفر تا پایان زندگی به هم گره می خورد، که به طور معمول و غالب از آن گریزی نیست. اگر هم راه گریزی پیدا بشود و با طلاق از یکدیگر جدا گردند، جدایی برای هر یک از دو طرف، یک شکست، یا یک امتیاز منفی در زندگی شان تلقّی می گردد. طبیعی است در این فرهنگ به طور معمول پسر حاضر نشود با زن بیوه ازدواج کند، و هم خودش و هم اطرافیانش نسبت به سنّ دختر حسّاسیّت نشان دهند، و خیلی با احتیاط امر ازدواج را دنبال کنند. پیدا کردن همسر مورد نظر در این فرهنگ کار دشواری است و هر یک از دو طرف و خانواده هایشان به راحتی به این گونه ازدواج ها رضایت نمی دهند.

ص: 168

امّا در برخی دیگر از جوامع بشری فرهنگ چند همسرگزینی مردان رواج دارد و پذیرفته شده است، همانند فرهنگ مردم شبه جزیرۀ عربی، نیز فرهنگ امروز مردم ساکن در برخی از مناطق جنوب ایران. در این فرهنگ مردان به طور معمول و غالب، بیش از یک زن اختیار می کنند. حسّاسیّتی که در مورد انتخاب همسر در فرهنگ تک همسری وجود دارد، در این فرهنگ وجود ندارد، چون که احساس می شود با ازدواج دو نفر، اگر چه سرنوشت آن دو به هم گره می خورد، لیکن این گره خیلی محکم نیست. باز کردن آن کار آسانی است، چرا که هم مرد می تواند به راحتی همسرش را طلاق دهد، و هم همسر مطلّقه به راحتی می تواند پس از انقضای عِدّه طلاق، دوباره ازدواج کند.

در این فرهنگ حتّی پسران با زنان بیوه ازدواج می کنند، نیز در سنّ دو طرف، حسّاسیّت رایج در فرهنگ تک همسری وجود ندارد، و اطرافیان دختر و پسر در امر ازدواج، آسان می گیرند و دید تنگ نظرانه و سخت گیرانه ندارند. بدین جهت پیدا کردن همسر در این فرهنگ، کار آسانی است.

پرسش مذکور در آغاز بحث، برآیند فرهنگ تک همسرگزینی ایرانیان است، به جهت این که در فرهنگ ایرانیان «تک همسری» جایگاه ویژه ای دارد و آنان چند همسر داشتن مردان را نمی پذیرند. با وجود این فرهنگ، اطرافیان در امر ازدواج، با حسّاسیّت خاصّی، شرایط عروس و داماد را دنبال می کنند. در این فرهنگ به طور معمول و غالب هم پسر راضی نمی شود همسر و شریک زندگی اش، بیوه و مثلاً پانزده سال از او بزرگ تر باشد، هم خویشان و بستگانش به چنین ازدواجی رضایت نمی دهند. امّا در زمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در محیط شبه جزیرۀ عربی، فرهنگ تک همسرگزینی مردان جایگاهی نداشت، بلکه فرهنگ چند همسرگزینی را پذیرا بودند.

شواهد تاریخی نشان می دهد که ازدواج با زنان بیوه و میان سال در فرهنگ آن روز شبه جزیرۀ عربی، عملی خلاف عادت و عرف نبود، بلکه رواج داشت. وانگهی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ویژگی های خوبی بهره مند بود، همان گونه که سیره نویسان و مورّخان نوشته اند: با شرافت ترین زنان قریش بود. از نظر مال و جمال برتری داشت. در دورۀ جاهلیّت به جهت

ص: 169

پاک دامنی، او را طاهره می خواندند و به وی بانوی قریش می گفتند. نیز به جهت امتیازاتی که داشت، خیلی افراد در پی آن بودند که از نزدیکان وی باشند.(1)

آن چه که بیان شد با توجّه به نقل مشهور است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیوه بود، امّا با توجّه به این که برخی از مورّخان بزرگ، همانند ابوالقاسم کوفی، بلاذری، شیخ طوسی و سیّد مرتضی نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر «عذرا» (دوشیزه) بود،(2) دیگر جایی برای طرح چنین پرسشی باقی نمی ماند.

شش. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر فرزندان

آیا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزند داشت یا این که از دیگر زنانش نیز فرزند داشت؟

فرزندان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و کنیزی به نام ماریه قبطیه بودند.

مشهور است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هفت فرزند داشت، چهار دختر به نام های امّ کلثوم، رقیّه، زینب و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه پسر به نام های قاسم، عبد اللّه (ملقّب به طیّب و طاهر) و ابراهیم.

همۀ این فرزندان از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند، و تنها ابراهیم از ماریه قبطیه.(3)

هفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسر محبوب

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چه مقدار علاقه و محبّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خود جلب کرد؟ آیا این بانوی گرامی محبوب ترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شمار می آید؟

محبّت و علاقه از امور قلبی و باطنی است که آثار آن در گفتار و کردار جلوه می یابد، حال اگر بخواهیم در مورد میزان علاقه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرانش به اطّلاعاتی دست یابیم و بدانیم بیشتر حضرت به کدام همسرش علاقه داشت، تنها از طریق گفتار و کردار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ممکن است.

ص: 170


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2،ص 294؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 137؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 107.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 137؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 122.
3- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 52 به بعد؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفوة الصفوة، ج 1، ص 69؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.

با توجّه به گفته ها و رفتار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فهمیده می شود ایشان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بیشتر از دیگر همسرانش دوست داشت. گفتار و سیرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نشان از آن دارد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد حضرت از جایگاه والا و رفیعی برخوردار بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته از او ستایش می کرد و نقش او را در پیشبرد اسلام و زندگی خود یادآور می شد.

رسول اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمان حیات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را گرامی می داشت. در آن محیطی که «چند همسر» داشتن امری معمولی و مرسوم بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، هیچ زن دیگری انتخاب نکرد که دلیلی گویا بر گرامی داشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. نیز پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همیشه از او به نیکی یاد می کرد و وی را به همراه حضرت مریم، آسیه و حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زنان برتر جهان برمی شمرد.(1)

نیز می فرمود: «خدیجه به مقامی رسیده است که خدا و جبرئیل بر او درود می فرستد.»(2)

در دوران سکونت در مدینه هر گاه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می شد، خشنودی خود را از آن بانوی بزرگ ابراز می داشت. هنگامی که گوسفندی را ذبح می کرد، سهمی از آن را برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نظر می گرفت و در توجیه کارش می فرمود: «إنّی لأحبُّ حبیبُها؛(3) (به جهت شدّت علاقه به خدیجه) دوستانش را نیز دوست دارم.»

عایشه می گوید: «هر وقت پیامبر به یاد خدیجه می افتاد، از فراق او دلتنگ و گرفته می شد و برای او آمرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: خدا به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد. پیامبر از شنیدن این سخن ناراحت شد و فرمود: نه، به خدا! آن گونه که تصوّر می کنی نیست. هیچ زنی برای من خدیجه نمی شود. خدا بهتر از او را به من

ص: 171


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 1، ص 96 و 107؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 2؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5،ص 437؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 126.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 274؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 2، ص 315؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 1887.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ص 108.

نداده است، زیرا هنگامی به من ایمان آورد که همه کافر بودند؛ زمانی مرا تصدیق کرد که دیگران سخنانم را نمی پذیرفتند؛ مال خود را در اختیار من قرار داد و شریک غم من بود. خداوند از او، نه از زنان دیگر، به من فرزندانی عنایت کرد.»(1)

نیز عایشه می گوید: «به هیچ زنی به اندازۀ خدیجه رشک نبردم، چون پیامبر بسیار از وی یاد می کرد.»(2)

از این مطالب برمی آید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جهت پاک دامنی و پارسایی و نقشی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی ایشان، نیز گسترش اسلام ایفا نمود، او را همیشه دوست می داشت.

هشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و موفّقیت های پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در موفّقیّت های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیشبرد اسلام چه نقشی داشت؟ معروف است که پیشرفت اسلام مرهون چند چیز است که از جمله آن ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.(3) آیا مقصود آن است که به مردم رشوه می داد تا آیین اسلام را بپذیرند، یا این که اموال را برای جلب قلوب و نظر مشرکان به آنان می پرداخت و یا معنای دیگر دارد؟

نقش حضرت خدیجه در موفّقیّت های رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر کسی پوشیده نیست. آن بانوی بزرگ اسلام تأثیرات بسیار درخشانی در زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت. رفتار او با حضرت رسول به گونه ای پسندیده بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کوچک ترین دغدغه و نگرانی از زندگانی مشترکش با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشت. آسودگی و آرامش خاطر حضرت در زندگی، زمینۀ خوبی را ایجاد کرد که با موفّقیّت قدم بردارد و آزار و بی مهری های مشرکان قریش را تحمّل نماید و هم چنان ثابت قدم و استوار به جلو حرکت کند.

تأثیراتی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، به حدّی بود که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 172


1- . همان.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
3- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 233.

بارها به ستایش او پرداخت و او را یکی از بهترین زنان جهان برشمرد.(1) در همین راستا تا هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری اختیار نکرد.(2) این در حالی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از برخی همسرانی که پس از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برگزید، نه تنها چنان حمایت های قهرمانانه ندید، بلکه ناملایماتی دید که خداوند در قرآن در نکوهش آنان آیاتی نازل کرد و به طلاق تهدید شدند.(3)

باز در بیان نقش بسیار مثبت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در موفّقیّت های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در پیشبرد اسلام، این مطلب به روشنی دلالت دارد که درگذشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به قدری بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران آمد و مصیبت به اندازه ای بزرگ بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سالی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشتند، آن را «عام الحزن؛ سال غم و اندوه» نام نهاد.(4)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّلین بانویی بود که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و مسلمان شد. گرویدن زنی همانند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که در عصر خود، از جایگاه اجتماعی ممتازی بهره مند بود، عامل مهم در جذب دیگران به اسلام شمرده می شد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ثروتش نیز در پیشبرد اسلام نقش خوبی ایفا نمود، تا جایی که از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده است: «ما قام و لا استقام دینی إلا بشیئین مال خدیجه و سیف علی بن ابی طالب؛(5) دین من، مانایی و پیشرفتش به دو چیز وابسته است: یکی ثروت خدیجه و دوم شمشیر علی بن ابی طالب!»

تأثیرگذاری و نقش اقتصاد در جنبش های مهم اجتماعی بر کسی پوشیده نیست. با توجّه به نقش مهم اقتصادی بود که مشرکان قریش در «دار الندوه» و مجلس شورای خود، به محاصرۀ اقتصادی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان رأی دادند و آن را با سنگدلی تمام به اجرا گذاشتند،

ص: 173


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 2.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.
3- . تحریم: 1 - 5.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 150؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، ص 372.
5- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 233.

در نتیجه به مدّت سه سال مسلمانان به جهت در امان ماندن از آزار مشرکان در درّه ای به نام شِعب ابی طالب به سر بردند. رویکرد دشمن نشانگر آن است که حمایت یا عدم حمایت مالی چه تأثیر مهمّی دارد، حال در این هنگام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ثروتش در خنثی کردن توطئۀ دشمنان نقش خوبی ایفا نمود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حمایت مالی خود از اسلام، نهایت تلاش خود را به کار برد. او با کمال میل و رغبت، تمامی ثروت خود را در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد و ایشان آن را برای رفع نیازهای مسلمانان به کار برد. تأثیرات مثبتی که ثروت حضرت خدیجه (آن هم در اوضاع بحرانی) به نفع مسلمانان و در خنثی سازی توطئۀ دشمنان داشت، بر کسی پوشیده نیست. در همین باره پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ما نفعنی مالٌ قط ما نفعنی مال خدیجه؛(1) هیچ ثروتی همانند دارایی خدیجه به من (و آیین من) سود نرسانیده است.»

در حالی که مسلمانان زیر فشار قریش و محاصرۀ اقتصادی بودند، ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا حدودی، مشکلات تحمیلی را کاهش داد و توانست توطئه ها را خنثی کند. در همین باره گفته اند: «اسلام با مال خدیجه پا بر جا ماند.»(2)

مشرکان

مسلمانان را تطمیع می کردند، تا دست از اسلام بردارند. برای خنثی کردن این توطئه سرمایۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیرگذار بود. امّا برای پذیرش اسلام به مردم رشوه داده نشد، نیز برای جذب قلوب مشرکان پرداخت نگردید، بلکه در راه حفظ جان مسلمانان خرج شد.(3)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، الموضوعات، بیروت: دار الفکر، 1403 ق.

ص: 174


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 4، ص 14؛ مطهّری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص 18.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 467؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
3- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 169.

1. ، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

4. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت 1406 / 1986.

5. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

6. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش: علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م.

7. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

8. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396 ق.

9. ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

10. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

11. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

12. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

13. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

ص: 175

1. بدران، عبدالقادر (ت 1346 ق)، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1407 ق.

2. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

3. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

4. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

5. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

6. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

7. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

8. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

9. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هشتم، 1366ش.

10. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

11. ، معانی الأخبار، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1361 ش.

12. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسۀ البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

ص: 176

1. ، المبسوط فی فقه الإمامیة، تحقیق: محمّد علی الکشفی، تهران: کتابخانۀ مرتضوی، 1387 ق.

2. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق: مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق.

3. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

4. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

5. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم9، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

6. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

7. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

8. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (م 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، تحقیق: محمّد عبد الرحمان مرعشلی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1405 ق.

9. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

11. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

ص: 177

1. مومن سبزواری قمی، علی بن محمّد، جامع الخلاف و الوفاق، قم: زمینه سازان ظهور امام عصر، 1379.

2. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، تهذیب الأسماء واللغات، بیروت: دار الفکر، 1416 ق.

3. هندی الفَتَّنی، محمّد طاهر بن علی (م 986 ق)، تذکرة الموضوعات، تحقیق: محمّد عبد الجلیل سامرودی، هند، 1342 ق.

4. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 178

32- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکوه زندگی

اشاره

32

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکوه زندگی(1)

محمّدتقی کمالی نیا

چکیده

شرح زندگانی و ویژگی های رفتاری و اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: در مورد این بانوی بزرگ که حق بسیار عظیمی بر گردن مسلمین و گسترش اسلام دارد، نوشته ای مستقل و رسا تنظیم نگردیده است. از این رو، نویسنده خود را ملزم دانسته که دست به کار شود و شرح زندگی سراسر شور و حماسۀ این «قهرمان راستین» را از لابه لای کتب و منابع گوناگون به صورت مجموعه ای مستقل در پیش روی آنهایی که به اصالت ها می اندیشند و به ارزش های والای انسانی عشق می ورزند، قرار دهد. این بانوی با اخلاص، در تکوین بنای اسلام و پیشبرد آن با بهره گیری از ثروت سرشار و موقعیت و جایگاه عظیمش در دنیای آن روز، سهم بسزایی دارد، تا آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در باره اش فرموده است: «ما قامَ الاسلامُ اِلّا بسیف علیٍّ ومالِ خدیجه؛ اسلام پا نگرفت مگر به شمشیر علی و ثروت خدیجه.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، شمشیر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تبلیغ.

مقدمه

تا آن جا که در امکان نگارنده بوده، به جست وجو و کاوش پرداخته، اما گویی در مورد این

ص: 179


1- بانوان نمونه، گروهی از مؤلفان، تهیه و تدوین: پژوهشکدۀ باقر العلوم7، قم: نور السجاد، چاپ اوّل، 1387، ص 329 354.

بانوی بزرگ که حق بسیار عظیمی بر گردن مسلمین و گسترش اسلام دارد نوشته ای مستقل و رسا تنظیم نگردیده است. از این رو، نویسنده خود را ملزم دانست که هر چه زودتر دست به کار شود و شرح زندگی سراسر شور و حماسه این «قهرمان راستین» را از لابه لای کتب و منابع گوناگون به صورت مجموعه ای مستقل در پیش روی آنهایی که به اصالت ها می اندیشند و به ارزش های والای انسانی عشق می ورزند، قرار دهد.

اهمیت بررسی زندگانی خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

چهار «زن» در میان تمام بانوان برجسته جهان، از آغاز تا انجام و در بین قهرمانان راستین تاریخ، به خاطر ویژگی های خاص خود در صدرند.(1) یکی از آن چهار زن، خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ است.

این بانوی با اخلاص، در تکوین بنای اسلام و پیشبرد آن با بهره گیری از ثروت سرشار و موقعیت و جایگاه عظیمش در دنیای آن روز، سهم بسزایی دارد، تا آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در باره اش فرموده است: «ما قامَ الاسلامُ اِلّا بسیف علیٍّ ومالِ خدیجة؛ اسلام پا نگرفت مگر به شمشیر علی و ثروت خدیجه.»

وی در لحظات آغازین «بعثت» و سنگینی نزول وحی، که برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دورانی بسیار سخت و بحرانی بود، در تأمین آرامش و امنیت خاطر او سخت می کوشید. با ایثار خالصانه ترین دوستی ها و جانفشانی های یک همسر، طعم شیرین محبت های یک مادر را مادری که از فرزند در قبال حمله هر نوع دشمنی و تهدید هر خطری دفاع و حمایت می کند بدو می چشانید.

بنت الشاطی بانوی دانشمند و نویسندۀ توانای مصری می گوید: «آیا هیچ همسری را تاب آن هست که چون خدیجه دعوت تاریخی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از صمیم دل و سویدای جان و با ایمانی نیرومند بدون یک ذرّه تردید و شک در صدق پیامش، بپذیرد و به استقبالش رود، با این یقین محکم که خداوند او را هیچ گاه خوار نخواهد ساخت؟

ص: 180


1- . پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: خدای متعال از زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم: آسیه، خدیجه و فاطمه. (شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج 10، ص 430)

آیا در توان هیچ بانویی جز خدیجه با آن همه ثروت بی حساب و بخشش های فراوان، هست که در اوج رفاه و آسایش، به نعمت و عزّت و شوکت شاهانه پشت کند تا در تیره ترین ایام سختی در کنار همسرش بایستد و با او در سخت ترین نوع شکنجه و آزار به پاس وفادار ماندن به ایمانش، شرکت کند؟

بعید است که چنین باشد! بلکه او یگانه بانویی است که تمام امکاناتش را برای یاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تأمین اعتماد و آرامش و سلامت او به کار گرفت.»(1)

«بودلی»

در کتابش الرسول می نگارد: «فضای اطمینان بخشی را که عقیده و ایمان خدیجه در مراحل اولیه ایجاد کرده بود، امروز می توان با یک ششم سکنۀ عالم برابر دانست.»(2)

و باز بنت الشاطی می نویسد: «خدیجه در سنینی نبود که تحمل رنج و سختی بر او آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت، محرومیت ها و تلخ کامی ها بار آمده و خو گرفته باشد. اما او، با وجود کهولت، راضی شد سختی هایی را که در اثر محاصره شدن بنی هاشم در شعب ابی طالب از طرف قریش تحمیل شد، تا سر حدّ مرگ تحمّل کند.»(3)

از این رو، بر ما است که به پاس آن همه حق عظیمی که این بانوی بزرگ و نمونه بر تمامی مسلمین دنیا دارد، یادش را گرامی داریم و خاطرش را ارج نهیم.

پدر و مادر

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پدر و مادری قریشی زاده شد. پدرش «خُوَیْلِد» پسر «اسد بن عبدالعُزّی» و مادرش «فاطمه» دختر «زائدة بن اَصَمّ» بود که سلسلۀ نیاکانش به «لُؤَیّ(4) بن غالب بن فِهْر» می انجامید. دودمان مادر بزرگش، هاله دختر عبد مناف بن حارث نیز به «لُؤَیّ» منتهی می شد.(5) بدین لحاظ، تمام مورّخان اعتراف دارند به این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پدر و مادری متولد

ص: 181


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص 21.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 46.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص 21.
4- . همدانی، رفیع الدین، سیرت رسول اللّه، ص 90.
5- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.

شد که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های جزیرة العرب بودند.

«اسد بن عبدالعُزّی» پدر خویلد و نیای بزرگوار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای مؤسس پیمان «حَلْفُ الْفُضُول» بود. پیمان مذکور را گروهی از مردمان با شخصیت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومان دفاع کنند و در یاری کردن درماندگان کوشش نمایند.

الف پدر

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویلد بود. همان کسی که در حادثۀ حملِ «حجر الاسود» به یمن و به خاطر حراست از یکی از مناسک دینش با تُبَّعْ (پادشاه یمن) در افتاد و در این طریق هیچ گاه نیرو و بی شماری یاران دشمن، او را به وحشت نیفکند و بالأخره در اثر فداکاری های او بود که تُبَّع از تصمیم خود منصرف شد و آن سنگ مقدس را از جایش حرکت نداد.(1)

ب پسر عمو

یکی دیگر از خویشان سرشناس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پسر عمویش «وَرَقَة بن نَوْفَل» بود که پیوسته (جهت یافتن آیینی اطمینان بخش) مشغول فحص و بررسی کتب یهود و نصارا بود.(2)

مورّخان و پژوهندگان سیرۀ نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کنند: هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نخستین طلیعه های نبوت را در غار حرا دید و آوایی را شنید که در غار با او سخن می گوید و از این رویدادها هراسان و بهت زده به خانه اش برگشت و قضایا را برای همسر صادق و وفادارش بازگو کرد، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سوی پسر عمّش «ورقه» شتافت و آنچه را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذشته بود، برایش نقل کرد و ورقه، او را به آیندۀ درخشان و جهان گیر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نوید داد.(3)

ص: 182


1- . امینی، ابراهیم، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی نمونه، ص 19، به نقل از: سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 213.
2- . «ورقه» در آن زمان جزء علما و بزرگان مسیحیت شمرده می شد. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207 و 212؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 319)
3- . میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، تاریخ روضة الصفا، ج 2، ص 106.

پناهگاه امن

شرافت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها به اصالت ها و نجابت های خانوادگی خلاصه نمی شد، بلکه خود به صفات نیک و خُلق نیکو زبانزد همه بود و پیش از زناشویی با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با القاب «طاهره»، «مبارکه»، «ملکۀ بطحا»، «سیّدۀ قریش» و «بانوی بانوان قریش» شهرت داشت.(1)

خانۀ او پناهگاه امن یتیمان و درماندگان و آوارگان بود. هر یتیمی که در حیات خود نقطۀ اتکا نمی یافت، هر پدری که نمی توانست برای فرزندان خود لقمه نانی تهیه کند، هر زنی که پس از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند و هر رنجدیده، صدمه کشیده و بی پناه، راه خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پیش می گرفت، به ثروت و مهربانی او پناه می برد و با برخورد پرلطف و عنایت او جراحات قلب خود را مرهم می گذارد. بدین جهت این گروه از مردم، نام دیگری به او داده بودند: «مادر یتیم ها.»

خانۀ او دو علامت داشت: یکی قبّۀ سبزی که بر بام آن بود، دیگری آمد و شد و ازدحامی که در طریق خانۀ او بود. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوست داشت به فقرا و ستمدیدگان کمک کند. آنها را در هر موقع از روز یا شب می پذیرفت، مهربانی می کرد، با آنها سخن می گفت و به درد دل آنها گوش می داد. دست نوازش بر سر و صورت بچه های آنها می کشید و اشک های چشم مادران را پاک می کرد که بوسه های آنها با قطرات اشک شان به دست او می نشست. آن وقت خدمت کارش «میسره» را می خواند. او نیز کیسه های پول را می آورد و میان آنها تقسیم می کرد.

گوشه ای از ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وی ثروت بسیاری داشت. شترهای زیاد او در راه های تجارتی مکه کار می کردند. عمارتش یکی از بهترین خانه های مکه محسوب می شد. بنای آن دو طبقه بود، با ایوان های کوچک مُشرِف به کعبه و بر راه شام.

یک طرف خانه جای سکونت خودش بود، طرف دیگر محلّ پذیرایی از مهمانان. در

ص: 183


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207.

اتاق خودش که مشرِف به کعبه بود، صندلی های عاج نشان و صدف نشان و حریرهای هند و زربفت های ایران که عمّالش آورده بودند، دیده می شد.

به هر یک از کارگزارانش به غیر از مخارجشان سالی دو شتر می داد. هر چیز خوبی را از اطراف یا به شکل هدیه و یا برای فروش به خانۀ او می آوردند.

در اتاق خوابش یک چراغ برنج قلمزنی ممتاز که مردم آن را طلا تصور می کردند، موجود بود. هر وقت کاروان های مکه از یمن و شام بر می گشتند، چیزهای تازه ای در اتاق های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده می شد و دخترهای مکه بدین جهت همیشه به خانه اش می آمدند.(1)

قبل از ازدواج با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده بود:

الف اوّلین شوهرش ابوهالة بن نباش بن زراره از قبیلۀ تمیم (تیم) بود،(2) که از او فرزند پسری(3) به نام هند به دنیا آورد. هند هنوز سه بهار از عمرش نگذشته بود که پدرش رحلت کرد.

امام حسن مجتبی7 حدیث وصف شمایل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از هند روایت کرده که بعداً بیشتر محدثان و راویان هم آن حدیث را از امام حسن7 گرفته و نقل کرده اند. او در تمام جنگ ها و غزوات همگام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در راه دعوت اسلامی هم چون مادرش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تا آخرین حدّ ممکن از جان گذشته بود. بعد از رحلت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم پیوسته همراه و ملازم رکاب حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود تا این که در بصره و جنگ جمل به شهادت رسید.(4)

ب ازدواج دیگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از مرگ شوهر نخستین خود(5) ابو هاله، با عتیق

ص: 184


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 202؛ محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99.
2- . و به قول دیگر، ابو هاله هند بن المنذر الاسدی. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202؛ محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99)
3- . البته علاوه بر هند، فرزند دیگری به نام «هاله» نیز داشت و به این خاطر هم کنیۀ شوهرش «ابوهاله» بود. (فارسی، جلال الدین، پیامبری و انقلاب، ص 47)
4- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 47؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317؛ ابو سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی، ص 57 59.
5- . بنا بر قول دیگر، نخستین شوهرش عتیق (عُتَّیق یا عُتَیِّق) می باشد. ر.ک: محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99.

بن عائذ (عابد) مخزومی بود. از او دختری(1) نصیبش شد که او را نیز هند نامید.(2)

این دختر تحت سرپرستی مادر بود تا این که با ظهور اسلام، مسلمان شد و در شمار صحابی های بزرگ و با اخلاص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفت.

آشنایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

راویان سیرۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کنند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار بازرگانی و فعالیت های اقتصادی اش گروهی را با دستمزدهای معیّن برای تجارت به شام و سایر جاها گسیل می داشت.

پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، که آوازۀ امانت و صداقت و پایداری اش در کارها به همه جا پیچیده بود و نقل مجالس و محافل مردان و زنان مکه بود، به دنبال وی فرستاد تا او نیز چون دیگران برای وی به تجارت بپردازد. و به خاطر همان امانت و درستی و سایر ویژگی های بی مانندش، به آن حضرت دو برابر دیگران مزد پیشنهاد کرد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بعد از مشورت با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، با پیشنهاد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موافقت کرد و بدین ترتیب قرارداد کار بسته شد و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رأس یک کاروان تجارتی به راه افتاد و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای انجام کارهای قافله و اجرای دستورات وی، غلامش مَیْسَره را به خدمت او گماشت.

کاروان به شام رسید. کالاهای تجارتی با وضعی دلخواه به فروش رفت. در برابر، متاع های دیگری خریداری شد و آهنگ بازگشت کرد. این کاروان برای اولین بار در کار تجارتش آن چنان موفقیت شایانی به دست آورد که برای هیچ یک از سایر کاروان ها سابقه نداشت و همه جا صدا کرد.

میسره، پیش از رسیدن کاروان به نزدیکی های مکه، با اشتیاق به سوی شهر و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شتافت تا حادثۀ شگفت ملاقات «راهب» با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و سایر رویدادهای عجیب و غریبی را که تا آن زمان برایشان رخ نداده بود، گزارش دهد. با پخش خبر نزدیک شدن

ص: 185


1- . و دختر دیگری به نام جاریه. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10)
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380.

کاروان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با آن شگفتی های خاص، مکه آماده شد تا از او استقبال شایانی به عمل آورد.

مردم به پیشباز او از شهر خارج شدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از درگاه بلند خانه اش همه را می نگریست و ردّپای قافله را دنبال می کرد. میسره هم در کنارش ایستاده بود. در انتها محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گزارش سفر خود را ارائه نمود و سپس به سوی عموی خویش رفت. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز این موفقیت را به او تبریک گفت.

در آرزوی همسری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بعد از آن سفر پیروزمندانه، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آثار اصالت و راستی و تمام صفات انسانی را به حدّ اعلا در محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافته بود و نیز آنچه از فکر ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نفوذ کرد، رویدادهای شگفت که در راه از وی سرزده و میسره برایش نقل کرده بود، فکر ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطور کرد.(1)

همان طور که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این افکار و آرزوها و شور و شوق های هیجان انگیز غرق بود و کبوتر خیالش بر گرد شاخ و برگ شجرۀ پاک و سرسبز و خرّم محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پرواز بود، ناگهان نفیسه بنت منیّه، یکی از دوستان یک رنگش بر او وارد شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محض دیدن او، کوشید تا اضطراب درونش را از او پنهان دارد و حالتی طبیعی و عادی به خود گیرد؛ ولی نفیسه راز درونش را کشف کرد و بر آنچه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنهان داشتنش می کوشید، دست یافت و گفت:

خدیجه جان! از شدّت غم، جانت را مکاه. امر آسانی است و من به تو قول می دهم سر صحبت را با او باز کنم و این عشق مقدس تو را با او در میان گذارم. مطمئن باش که در این راه آنچه از دستم برآید، دریغ نخواهم کرد.(2)

ص: 186


1- . برای آگاهی از جریان سفر تجارتی و کرامات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 219 230؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 30 52.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 49؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.

وساطت نفیسه

محمّد یتیم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این جوان تنها که در دنیا کسی جز عموی مهربان و غم پرور نداشت، چون همیشه در تنهایی خویش سر به جیب تفکر فرو برده و چونان همیشه به این سه مسئله اساسی زندگی «خدا، انسان، جهان» و به این آدم های گونه گون می اندیشید. نفیسه بر او وارد شد. سلام کرد و رشتۀ تفکرات او را با به میان آوردن این سخن ها از هم گسیخت: یا محمّد! سنّ مبارکت از بیست گذشته، تنهایی و بی همدمی تو را از معاشرت ها برکنار داشته. چرا در صدد ازدواج بر نمی آیی؟

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخی نداد. سر به زیر انداخت و در حالی که انبوهی از مشکلات و موانع به ذهن او هجوم آورده بود، به سکوت و تفکرش ادامه داد. ولی نفیسه جدّی تر از آن بود که بدین سادگی از او دست بردارد. از این رو، به گفت وگو ادامه داد او را به سخن گفتن و پاسخ واداشت.

لبخند شرم آگینی چون سپیدۀ صبح بر لبان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقش بست و گفت: خدا می داند که برای این امر، مال و منال چندانی ندارم. در این هنگام نفیسه که گویی به دنبال چنین پاسخی می گشت، راه را برای تصریح و بی پرده سخن گفتن، هموار دید و ادامه داد: چه خواهی گفت اگر بانویی آراسته، با اصل و نسب، با کفایت و دولت مند را به تو معرّفی کنم؟

تا آن زن که باشد.

به خدا! وی کسی جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی قریش نیست که هیچ یک از زنان قریشی و مکّی همسان و همتای او نیست.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این پیشنهاد خرسند گشت و آن را با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان گذاشت.(1)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را چون عزیزترین فرزندان خود دوست می داشت و به آیندۀ او بیش از دیگران می اندیشید، از این خبر، برق شادی بر چشمانش نشست. خطوط چهره اش از هم باز شد و به آیندۀ درخشان برادرزاده اش بیش از پیش، امیدوار و مطمئن گردید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراهی دو عموی بزرگوارش، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه به سوی خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 187


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، نساء النبی، ص 35؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 318.

رهسپار شدند. در حالی که همه چیز برای این ازدواج مبارک آماده بود، در فرصت کوتاهی تفاهم بر تمامی مسائل و مقدمات زناشویی بین آن دو برقرار گردید.

خواستگاری

مجلس خواستگاری برگزار شد و خطبۀ عقد توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن گونه که متداول بود خوانده شد و بدین ترتیب، اراده و مشیّت خدا این دو را در کنار یکدیگر قرار داد تا از پرتوِ قِران این خورشید و ماه، نه تنها جزیرة العرب که جهان از نور و شور پر گردد.

نقل شده است که پس از انجام مراسم و پذیرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چون حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که برخیزد و همراه عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از روی ادب و احترام اظهار داشت: «به خانۀ خودت خوش آمدی. خانه، خانۀ تو است. من نیز کنیز تو هستم.»(1)

آنچه اشاره شد، عقیدۀ بیشتر مورخان و نویسندگان سیرۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ چگونگی ازدواج آن حضرت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، که منشأ آن را نیز همان سفر تجارتی پیروزمندانۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خصالِ عالی انسانی و رویدادهای شگفتی که از عظمت و شخصیت و احیاناً آیندۀ شکوفای او حکایت می کرد، می دانند.

ولی عده ای دیگر از راویان، منشأ این زندگی مشترک را سفر به شام و وساطت نفیسه نمی دانند، بلکه قائل اند که واسطۀ این امر، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هاله بوده و مبنایش خواست و طلب خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است. از قول عمّار بن یاسر آمده است که وی می گفت:

«من به چگونگی زناشویی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همه آگاه ترم؛ زیرا افتخار دوستی و مصاحبت آن حضرت را داشته ام. روزی با آن حضرت در راه صفا و مروه می رفتیم. ناگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دیدم که با خواهرش هاله همراه است. همین که چشم آنان به ما افتاد، هاله نزد من آمد و نظر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نسبت به ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید. من هم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسیدم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود که روز خاصی را برای گفت وگو تعیین کن.

چون روز موعود فرا رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنبال عمویش عمرو بن اسد(2) فرستاد. مقدمش را

ص: 188


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 4.
2- . عده ای بر این باورند که پدرش خویلد در این تاریخ زنده بوده، و خواستگاری در حضور وی و دیگر بستگانش تحقّق یافت. (ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 237 242)

گرامی داشت و جامه ای فاخر بر دوشش انداخت. سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز با تنی چند از عموهایش که در صدر آنان ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داشت، در مجلس حاضر شدند. خطبۀ عقد توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خوانده شده و امر ازدواج انجام گرفت.»

آن گاه عمار چنین افزوده است: «هیچ گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از این واقعه، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به استخدام خود در نیاورده بود و نیز آن حضرت اجیر هیچ کس دیگر نبوده است.»(1)

در تاریخ «ابی الفداء» آمده است که پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شام و بازگو کردن میسره حوادثی را که در راه برای آن حضرت رخ داده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون واسطه، اشتیاق خود را به همسری با آن حضرت عرضه داشت. متقابلاً اعلام توافق شد و پیمان زناشویی در مدتی بسیار کوتاه بین آن دو برقرار گردید(2).(3)

عروسی این دو انسان نمونه برگزار شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درخواست کرد که شتری نحر کند تا ولیمۀ زفاف برگزار شود(4) و دیگران هم از برکت این ازدواج خجسته برخوردار شوند.

شکوه زندگی

باری، این دو زوج بی مانند پس از انجام تشریفات عقد و ازدواج، زندگی صمیمانه و پرشکوهی را با یکدیگر شروع کردند. با گذشت زمان، آوازۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خاطر ویژگی های برجسته، بذل و بخشش های بی شمار وفداکاری های بی نظیرش، گسترده تر می شد و دل های

ص: 189


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16. ابن کثیر هر دو روایت را نقل کرده است.
2- . مؤلّف کتاب «سیرة الائمة الاثنی عشر» در کتاب «سیرة المصطفی» در ضمن بیان روایات مربوط به ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، روایت «عمار بن یاسر» را بر سایر روایات ترجیح داده و نیز علل و اسباب این رجحان را ذکر کرده است.
3- . عواملی چون: بشارت ظهور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خاتم درمیان قریش توسّط علمای یهود و مسیحی، رؤیای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و تعبیر آن توسّط پسر عمویش، و شنیدن کرامات محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سفر تجارتی، باعث شد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شخصاً و مستقیماً مسئلۀ ازدواج را مطرح کند. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207 و 211 240)
4- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 100؛ میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، روضة الصفا، ج 2، ص 91 95.

بسیاری را به سوی او جذب می کرد تا آن که حضرتش پا به مرحلۀ چهل سالگی گذارد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهرش را همواره غرق عبادت می دید؛ چرا که وی گاه و بی گاه همین که فرصتی می یافت، از شهر و غوغاهایش کنار می کشید و در دل کوه های اطراف مکه به خلوتگه اُنسش غار حرا می شتافت.

علاوه بر این که قومش را نیز به خاطر داشتن افکار پوچ و سنّت های خرافی و جاهلی و پرستش بت هایی که بر گرد کعبه آویخته بودند، سرزنش می کرد و از این همه تقدیس و قربانی برای بت هایی که قادر به هیچ گونه جلب سود و دفع زیانی برای آنها نبود، بیزاری می جست.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این شور و حال ها و تفکرات عمیق به تدریج به سوی پیام و وحی آسمانی پیش می رفت و از خلال آن درمی یافت که به حقیقت بزرگ نزدیک می شود و راز مکنون بر او آشکار می گردد.(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به هیچ وجه مزاحم این تنهایی ها و خلوت گزیدن های شوهر که اغلب بین آن دو جدایی ایجاد می کرد نمی شد و نمی کوشید تا خلوت انس و دنیای باصفای تأمّلات او را بر هم زند و عرصه را بر او تنگ سازد. بلکه تا آن هنگام که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانه بود، با رعایت و آرامش بدو می پرداخت و چون از خانه به سوی حرا رهسپار می گردید، کسی را برای نگهبانی و مراقبت حال او هر چند از فواصل دور می گماشت و برای حفاظتش از گزند بدخواهان، خصوصاً قوم یهود، به دعا پرداخته و صدقه می داد.

تجلّی اعظم

چون پیک وحی در غار حرا بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد، بی درنگ و در تیرگی آغاز سپیده دمِ ماه رجب که هنوز هوا تاریک بود، از غار خارج شد و لرزان و بُهت زده در دل ظلمت راه خانه را پیش گرفت. شتابان رفت تا به حجرۀ همسر باوفا و صدیقش رسید. چون به خانه پاگذاشت احساس کرد که به پناهگاه امنش رسیده است. در کنارش نشست و تمام آنچه را که در غار رخ داده و فشارهای سختی که از این رویداد بر جسم و روح وی وارد آمده، برایش بازگو کرد.

ص: 190


1- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 53.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با دلسوزی ژرف به او گوش داد و افزود: پسر عم! شاد باش. مطمئن باش که خداوند، هرگز تو را خوار و رها نمی سازد. تو بزرگ مردی هستی که به صلۀ رحم و پیوند با خویشانت می پردازی، سخن راست می گویی، سختی ها را با بردباری تحمل می کنی، مهمان نواز هستی و در کشمکش های سخت روزگار، معین و مددکار مردمی و من نیز به پیامبری تو از سالیان پیش ایمان داشته و دارم.(1) و پیوسته این گونه با او سخن گفت تا اضطرابش آرام شده و او را خواب فراگرفت.

استاد جعفر سبحانی در بارۀ این نگرانی ها، بیان می دارد: «البته این اضطراب تا حدّی طبیعی بود و منافات با یقین و اطمینان او به درستی آنچه به او ابلاغ شده ندارد؛ زیرا روح هر اندازه توانا باشد، باز در آغاز کار چنین اضطراب و وحشتی به او رخ می دهد و لذا بعدها این اضطراب از بین رفت.»(2)

ورقة بن نوفل و ماجرای غار حرا

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پس از این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خواب رفت، از خانه خارج شد و راه خانۀ پسر عمویش ورقة بن نوفل را در پیش گرفت؛ چون به آن جا رسید، همۀ ماجرا را به او بیان کرد. ورقه پس از شنیدن این ماجرا با هیجان فریاد زد: «به خدایی که جان من در دست قدرت او است، خدیجه! اگر راست گفته باشی آنچه را گفتی، همان ناموسِ اکبری که بر موسی و عیسی می آمد، بر او نازل گردیده است. او پیامبر این امت است. به او بگو: ثابت قدم باش و به امر نبوّت یقین داشته باش.»(3)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سوی خانه شتافت تا هر چه زودتر به همسرش مژده رساند که او پیامبر شده، او حامل لوای رسالت است. همان رسالتی که بستگانش (عمرو بن اسد و ورقة

ص: 191


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 250 251.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 185 186، با تلخیص.
3- . بر اساس قول دیگر، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از شنیدن بشارت پسر عمویش، به نزد راهبی به نام «عداس» آمد و پس از سؤالاتی، مسئلۀ غار حرا را بازگو کرد. عداس نیز آغاز پیامبری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داد. (میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، تاریخ روضة الصفا، ج 2، ص 106 108)

بن نوفل) و دیگر خداپرستان و کاهنان و راهبانِ شبه جزیره انتظارش را می کشیدند.(1)

چون به خانه رسید، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همچنان در خواب بود؛ در حالی که این بزرگ بانوی عطوف، دیدگانش را به سیمای با ابهت و نورانی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوخته و به آیندۀ درخشان وی می اندیشید. ناگهان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بسترش به تب و تاب افتاد.

لرزه وجودش را فرا گرفت. نفسش به تنگی افتاد. قطرات درشت عرق چون مرواریدهای غلطانی بر پیشانی درخشانش ظاهر گشت. مدت زمانی در این وضع به سر برد؛ در حالتی که گویی به ندای گوینده اش گوش می دهد. سپس آرام گرفت و شروع به تلاوت کرد:

(یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ * وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛(2) هان ای گلیم به خود پیچیده! برخیز و (مردم را به اندرز و پند) خداترس گردان، و خدای را به بزرگی و کبریایی یاد کن، و لباست را (لباس جان و تن را) پاکیزه کن و از ناپاکی دوری گزین و بر هر که خوبی و احسان کنی ابداً منّت مگذار، و برای خدا صبر و شکیبایی پیشه کن).

آن گاه سری به اطراف گرداند. همسر مهربانش را در کنار خود دید. با چشمانی سرشار از سپاس و تقدیس بدو نگریست. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که نگران حال او بود با اصرار از وی خواست که در بستر آرام گیرد و به خوابش ادامه دهد. در این هنگام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با چهره ای مصمّم فرمود: همسرم! دیگر روزگارِ خواب و راحت سرآمد. این پیک وحی جبرئیل امین است که مرا مأمور ساخته تا مردم را از ثمرۀ زشت کاری هاشان بیم دهم و آنان را به سوی اللّه و پرستش او فرا خوانم. پس چه کسی را فراخوانم و کیست که دعوت مرا اجابت کند؟

فردای آن روز که ورقة بن نوفل در مسجد الحرام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، با دیدن او بی درنگ فریاد زد: «به آن خدایی که فرمانِ جان من در دست قدرت او است، تو پیغمبر این امّتی. قوم نادان بر سر این امر، تو را تکذیب می کنند، به آزارت بر می خیزند، از شهر خارجت می کنند و با تو به جنگ و ستیز می پردازند. اگر من آن روز را درک کنم، دین خدا را با حمایت تو

ص: 192


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 23.
2- . مدّثر: 1 7.

یاری می کنم.»

آن گاه به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک شد و سر مبارکش را بوسید. حضرت پرسید: مرا از وطن آواره می کنند؟ عرض کرد: بلی، ای کاش من جوان بودم. ای کاش تا آن روز زنده می ماندم!(1)

آغاز راه و همگامی های جانبازانه

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای انجام رسالت و ابلاغ پیام، پا به راه گذارد و تلاشش را آغاز کرد. پیشتازی در ایمان و سابقه در اسلام، یکی از افتخارات مهم است. مدتی پس از آغاز بعثت و دعوت، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه نفری بودند که کنار کعبه یا در خانه به پرستش خدای یگانه می پرداختند. به تعبیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «تنها خانه ای که بر محور اسلام بر پا بود، خانۀ پیامبر و خدیجه بود و من سومین نفر آن دو بودم.»(2)

این افتخار نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد که از زنان، اوّلین فردی باشد که دعوت آسمانی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می پذیرد و به او ایمان می آورد. عظمت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ نزد خدای متعال و کرّوبیان بسی والا بود. در همان سال های نخست بعثت که حادثۀ «معراج» پیش آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مخاطبِ سلام الهی قرار گرفت.

از زبان پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت است که: در شب معراج، هنگام بازگشت از آن سفر آسمانی، به جبرئیل گفتم: آیا حاجت و کاری نداری؟ گفت: چرا. حاجتم این است که از سوی خدا و از طرف من به خدیجه سلام برسانی.

وقتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سلام خدا و جبرئیل را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کرد، وی گفت: «خداوند، خود سلام است، سلام از او است و سلام به او باز می گردد و بر جبرئیل هم سلام باد.»(3)

محاصرۀ اقتصادی قریش

پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از سه سال دعوت پنهانی، به امر الهی مأمور به دعوت آشکار و گسترش

ص: 193


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 253 254؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 252.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ دشتی، محمّد، نهج البلاغه، خطبۀ 192، ص 398.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7 8 و 11.

دامنۀ پیام شد، ولی ندای دعوتش طوفان خشم جاه طلبان و گردن کشان را برانگیخت.

الف ابتدا از درِ استهزا و تمسخر و اتهامات (سحر و جنون) وارد شدند، ولی هیچ یک از آنها بر روح سرشار از یقین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خللی وارد نیاورد.

ب متوسل به انواع لطمه ها و آزارها و شکنجه ها شدند، امّا هیچ کدام ارادۀ پولادین و خدایی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را متزلزل نساخت.

ج تهدید و ارعاب را به سویش متوجه ساختند، لیکن روحیۀ قوی و تزلزل ناپذیرش را ذرّه ای هم نتوانستند تکان بدهند.

د نسیم نوازشگر تطمیع را به جانش وزانده و نغمۀ دلنواز مقام و عنوان را به گوشش نواختند. با این وجود هیچ ترفندی او را از راهش باز نداشت؛ بلکه مصمم تر و راسخ تر از پیش، فریاد می زد: «اگر آفتاب را در یک دست و ماه را در دست دیگرم بگذارید، هرگز از راه خویش برنمی گردم.»

قریشی یان که همه راه های چاره را برای انصراف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از دعوتش بر روی خود بسته دیدند، تصمیم گرفتند تا او و پیروانش را در محاصرۀ اقتصادی قرار دهند و آنها را حتی از ضروریات اولیۀ ادامه زیست محروم سازند. از این رو، آنان را از شهر بیرون کرده و به «شعب ابی طالب» روانه ساختند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با آنان بدون ذرّه ای تردید همگام شد و در این همگامی از خانه، مال و همه چیز خود با طیْب خاطر و روحی آرام و مطمئن دست برداشت.(1)

در آن ایام این بانوی بزرگ پا به مرز 65 سالگی می گذاشت، ولی علی رغم این فرسودگی و ضعف، هم چنان در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران اندکش صبر پیشه می ساخت تا آن جا که صبرشان، قریش مغرور را با آن قدرت و نیرو به زانو درآورد و بیچاره کرد.

در میان قریش از یک سو، بر سر پیمان محاصرۀ اقتصادی اختلاف بروز کرد و از سوی

ص: 194


1- . شایان توجه است که مصارف و آذوقۀ مسلمانان در طول سال های محاصره، به عهدۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود؛ به نحوی که هر از چند گاهی دامادش ابوالعاص، مایحتاج آنان را بر شترها بار کرده و به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رساند. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 211)

دیگر، خداوند موریانه ها را مأمور ساخت تا این پیمانه نامه را به جز کلمۀ «اللّه» بخورند. بدین ترتیب نقشۀ آنان نیز نقش بر آب شد و عده ای از سرشناسان مکه تصمیم گرفتند دست از محاصره بردارند و راه بازگشت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را به مکه و خانه هایشان بازگذارند.

عام الأحزان یا سال غم ها و دردها

دست تقدیر، سرنوشت دعوت اسلامی را این گونه پیش می آورد که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سال دهم بعثت عموی گرامی اش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را، که نیرومندترین مددکار دعوت و برترین شخصیتی بود که در قبال حملات و سخت گیری های قریش می ایستاد و از رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دفاع می کرد، از دست بدهد و بعد از وی به فاصلۀ چند روز یا چند ماه بر حسب اختلاف روایات(1) مواجه با فقدان صمیمی ترین یار زندگی اش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گردد.

خدیجه ای که از آغاز بعثت و هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسئله وحی را برای او بازگو کرد، به وی صادقانه گروید و در راه این ایمان، تمامی دارایی و راحتی و رفاهش را بذل کرد و پیوسته تا واپسین دم زندگی و آخرین نفس نیز آن چه در امکان داشت، نثار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و گسترش اسلام کرد.

این دو ضایعۀ غم انگیز در این سال، بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گران آمد و حضرتش را در اندوهی ژرف فرو برد. به مکه خیره شد. آن را از فقدان عموی مهربان و سرپرست حمایت گرش تیره و تار دید. به خانه اش روی آورد. آن را نیز از یار وفادار و شریک بذل و بخشش ها و فداکاری هایش خالی دید.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی درمی گذرند که اسلام مراحل بسیاری از پیشرفت را پشت سر گذارده است. سر از دیواره های مکه بر آورده و نورش را به تمامی منطقۀ حجاز و حتی سرزمین های دوردست نیز تابانیده است.

در هر کوی و برزنی و نشست و برخاستی، سخن ها بر گرد اسلام و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دور می زند.

ص: 195


1- . محدّث قمی می نویسد: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از سه روز یا 35 روز از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا می رود. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر او می شود و خودش با دست، پیکر او را وارد قبر می کند و به خاک می سپارد.» (محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 107)

دسته ای از یاران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ترک یار و دیار، زن و فرزند و عبور از صحراها و دریاها دامنۀ موج اسلام و عوت جدید را به حبشه سرزمینی از منطقۀ آفریقا می کشانند تا در برابر چشم جهان سیمایی نو از ایمان و چهره ای جدید از قهرمانی ها و از خود گذشتگی های محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران پاکبازش را ترسیم کنند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیای این مردم رخت بربست، ولی از قلب همسر بزرگ و باوفایش هرگز نرفت؛ بلکه همواره چون نوری در جلوی دیدگان وی حضور داشت. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا آن هنگام که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، همسر دیگری نگرفت(2) و این، نشان حُرمت گذاری به آن همسر باوفا است. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشک می ریخت و هر گاه از او یاد می کرد، می گریست و می فرمود: «خدیجه! کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود؟ ... .»(3)

جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آن گونه که تاریخ بیان می دارد، بعد از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنانی چند به زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شدند، ولی هیچ کدام در گسترۀ قلب آن حضرت مقام و موقعیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آن شکوه پیدا نکردند، بلکه همواره جای او در دایرۀ دل و دنیای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خالی ماند و هیچ یک از همسران بعدی جای خالی او را پر نکرد.

روزی از روزها سال ها بعد از درگذشت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهر وی «هاله» به مدینه وارد شد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به محض شنیدن صدای او داغ دلش تازه شد و به یاد نوای گرم همسر درگذشته اش، با اشتیاق فریاد زد: «خوش آمدی، هاله!»

عایشه که ناظر این صحنه بود، نمی توانست خویشتن داری کند، فریاد زد: «همیشه با حسرت و درد از عجوزه ای از پیرزنان قریش که از شدّت فرسودگی گونه هایش سرخ شده بود، یاد می کنی؛ در حالی که سال ها است که او مرده و خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است!»

نبیّ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رنجیده خاطر به عایشه فرمود: «به خدا سوگند که هرگز بهتر از او نصیبم

ص: 196


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 221.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 108؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 210.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 381؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 322.

نشده! وی هنگامی به من گروید که دیگران تکفیرم کردند و هنگامی مرا تصدیق کرد که دیگران به تکذیبم پرداختند و هنگامی با دارایی اش به یاری من شتافت که دیگران محرومم ساختند. و خداوند از او، نه از زنی دیگر، به من فرزند عنایت کرد.»

عایشه از سخن باز ایستاد و گفت: «به خدا سوگند! بعد از این دیگر از وی سخنی به میان نمی آورم.»(1)

هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: «دوستان خدیجه را خبر کنید تا از این گوشت بدانان داده شود.» و چون عایشه بر این کار، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مورد عتاب قرار می داد، حضرت فرمود: «به خدا سوگند! همانا من هر که خدیجه را دوست می داشت، دوست می دارم.»

هر گاه هدیه ای برای پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آوردند، می فرمود: «به خانۀ فلانی ببرید؛ چرا که دوست خدیجه و دوستدار او بود.»

در جای دیگر از عایشه نقل شده که وی در بیشتر اوقات می گفت: «من به هیچ کس چون خدیجه حسادت نورزیدم و رسول خدا با من پیمان زناشویی نبست، مگر بعد از مرگ او.» و گاهی می گفت: «در برابر هیچ یک از همسران محمّد به اندازۀ خدیجه، هر گاه که آن حضرت از او یاد می کرد، تحریک نمی شدم؛ چه پیامبر با من ازدواج نکرد، مگر سه سال بعد از درگذشت او.»(2)

شدّت علاقه و احترام ویژۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تا آن جا بود که حتی در روز فتح مکه که حدود ده سالِ پر از حوادث و رویدادهای شگفت از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گذشت چون وارد مکه شد و اراده کرد که جایگاهی مناسب برای تماشای صحنۀ زیبا و پرشکوه «فتح مکه» و سان دیدن از سپاه عظیم اسلامی برگزیند، جایی را نزدیک حَجون انتخاب کرد که

ص: 197


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1824؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 321 324.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3 و 8 و 12.

نزدیک قبر حبیبه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داشت.(1)

دهم رمضان سال دهم بعثت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در 65 سالگی چشم از زندگی این جهان بربست و به ملکوت اعلا پر کشید.(2) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیست و در دل و جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جای داشت و هیچ زنی چون او محبوب و مورد احترام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود. امروز در دل شهر مکه، در قبرستان ابوطالب که به «مقبرۀ مُعلّا» هم معروف است، قبر این بانوی بزرگوار قرار دارد و شیفتگان آن بانو و علاقه مندان حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، کنار این قبرستان می ایستند و از آن دو مؤمن راستین یاد می کنند و به زیارت می پردازند.

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

فرزندانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پس از ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دنیا آورد، از این قرارند:

1. پسران

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو فرزند پسر به دنیا آورد: یکی «قاسم» که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدان مناسبت کنیۀ «ابوالقاسم» به خود گرفت و دیگری «عبد اللّه» ملقّب به طاهر و طیّب.

بنا به روایت غیر مشهوری، طیّب و طاهر دو لقب برای یک فرزند نبوده، بلکه وی دو فرزند پسر بدین نام داشته که در خردسالی مرده اند؛ ولی مشهور بین مورّخان این است که این بانو جز دو فرزند به نام قاسم و عبد اللّه برای همسرش به دنیا نیاورد و هر دو در طفولیت مردند. از جمله قاسم را گفته اند که حدود دو سال و به روایتی بیشتر از آن زیسته و سپس درگذشته است(3).(4)

2. دختران

ص: 198


1- . ر.ک: طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، حوادث سال هشتم، فتح مکه.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفنیة البحار، ج 1، ص 380.
3- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 47؛ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 167.
4- . رحلت قاسم و عبداللّه خصوصاً برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زجرآور بود؛ لذا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وی بشارت داد که بچّه های مؤمنان در صورت ارتحال، برای والدین خود شفاعت می کنند و ... . (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 15 16)

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای چهار دختر به نام های: زینب، رقیه، ام کلثوم و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ گردید.(1) قولی نیز هست به این که جز زینب و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ وی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دختر دیگری نداشت و بنا به روایت دیگری، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه دختر به نام های زینب، رقیه و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورد.(2) از این سه قول، نخستین آن در میان تاریخ نویسان مشهورتر است.

ارادۀ خداوند

خواست و قضای خداوند بر این قرار گرفته بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پسرانش را از دست بدهد و برای او جز دخترانش فرزندی به جای نماند؛ آن هم در چنان موقعیت و جامعه ای که دختر و زن از هیچ گونه ارزش و اهمیّتی برخوردار نبود، و گروهی از اعراب، زشت انگاری دختر را به حدّی رسانده بودند که او را زنده زنده در زیر خاک پنهان می کردند و هر کس را که از وجود فرزند پسر بی بهره بود، ابتر و بی دنباله می خواندند.

خداوندِ سبب ساز، برای تسلّای قلب حبیبش و رفع نگرانی خاطر وی، سورۀ کوثر را نازل فرمود: (إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛(3) همانا ما به تو کوثر و خیر کثیر عطا کردیم. پس به شکرانۀ این موهبت بزرگ، برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن؛ همانا دشمن کینه جوی تو، ابتر است).

نگاهی به زندگی دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

الف زینب

همۀ دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در دامن پر مهر وی دوران کودکی را به سلامت پشت سر گذاردند و به دوران جوانی و بلوغ رسیدند. بزرگ ترین آنان زینب بود. وی با پسر خاله اش ابو العاص بن ربیع، فرزند هاله خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان زناشویی بست.

ص: 199


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379.
2- . برخی نیز معتقدند که به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مابقی دختران، خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند که سالیان سال در تحت سرپرستی خالۀ خود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند. (الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317 318؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 269)
3- . کوثر: 1 3.

همسر زینب هنوز گرویدنش به اسلام را آشکار نکرده بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هجرت بزرگ تاریخی اش را به مدینه به انجام رساند. چندی بعد حادثۀ «بدر» پیش آمد. جنگ به پیروزی مسلمین انجامید و ابوالعاص بن ربیع با تعدادی از مشرکان به دست مسلمانان اسیر گردید. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را بدون گرفتن عوض و فدیه آزاد کرد، بدین شرط که دخترش زینب را به مدینه نزد پدر بفرستد. وی نیز پس از ورود به مکه به پیمانش عمل کرد و همسرش را نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد.

در سال ششم هجرت در درگیری بین مسلمانان و کاروان تجارتی قریش، کالای قریش تحت سرپرستی ابوالعاص به دست مسلمانان افتاد. ابوالعاص که اوضاع را در هم دید آنچه از اموال و کالاهای بازرگانی با خود داشت، رها کرده پا به فرار گذارد تا از این مهلکه جان سالم به در برد. در دل شب به خانۀ همسرش زینب که اسلام بین آنان جدایی انداخته بود، وارد شد و از وی تقاضای پناهندگی کرد و خواست که از او نزد پدرش و مسلمانان شفاعت کند.

زینب درخواست شوهر را پذیرفت. صبح فردای آن روز به مسجد رفت و گفت: برادران مسلمان! آگاه باشید که من به ابوالعاص پناه دادم و از پدرم و از شما می خواهم که پناهندگی او را بپذیرید و آنچه از اموال و کالا از او به غنیمت گرفته اید، به وی بازگردانید.

مسلمین درخواست وی را اجابت کردند و آنچه را که از کاروان گرفته بودند، به ابوالعاص برگرداندند. او با باز گرفتن اموال به سوی مکه شتافت. به محض ورود، آنها را به صاحبانش تحویل داد و در جمع قریش اسلامش را اعلام کرد و بی درنگ به سوی مدینه برگشت. به مدینه داخل نشد؛ مگر این که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسرش را با عقد جدیدی به وی بازگرداند.

ابوالعاص نسبت به همسرش در طول زندگی پیوسته وفادار ماند تا این که در آغاز سال دهم (هشتم) هجرت، پیک مرگ به سراغ زینب آمد و دیدگانش را از این جهان فرو بست. دختری از ایشان به نام «امامه» به دنیا آمده بود که بعدها به عقد همسری امیر مؤمنان7 درآمد.(1)

ب رقیّه و امّ کلثوم

اشاره

ابولهب یکی از عموهای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که مخالفت ها و کارشکنی های سر سختانۀ وی با آن

ص: 200


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 198 200؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 226 227 و 412 415.

حضرت، به ویژه بعد از بعث معروف است و حتی در این خصوص و سرزنش او و همسرش، سوره ای در قرآن (سورۀ تبّت) نازل شده است.

به وساطت برادرش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، برای دو پسر خود «عُتْبه» و «عُتَیْبه» از دو دختر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رقیه و ام کلثوم، خواستگاری کرد. با توجه به این که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از محبوبیت و احترام ویژه ای برخوردار بود، پیمان زناشویی بین آن دو خواهر و این دو برادر برقرار گردید و آنان به خانۀ جدیدشان منتقل شدند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به خاطر پیشینه ای که از سرسختی و کینه جویی همسر ابولهب داشت، قلباً از این ازدواج خرسند نبود و یوسته از سنگ دلی و بی رحمی وی در بارۀ دختران دلبندش، در نگرانی به سر می برد.

البته نگرانی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دخترانش بی اساس نبود، بلکه مبتنی بر خبرگی و آگاهی دقیق وی از ویژگی های امّ جمیل همسر ابولهب، بود.

بعد از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دریافت پیام حق در راه دعوت خلق، قریش با تمام نیرو در مقابل آن حضرت ایستادند. در این میان، حملات و تحریکات امّ جمیل و همسرش نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر بیش از سایر بزرگان و سران قریش نبود، کمتر هم نبود.

آنان شروع به ایجاد اختلاف بین دختران رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسرانشان کردند. پیوسته نزد سه داماد وی رفت و آمد کرده، آنان را به جدایی از دخترانش تحریک و تشویق می کردند و در مقابل، بدان ها وعده می دادند که وسایل ازدواج با هر یک از دوشیزگان قریش را که اراده کنند، برایشان فراهم می سازند.

در این میان، عتبه و عتیبه بی درنگ برای تشفّی خاطر مادر و کفّار قریش که به خاطر محبوبیت و برتری و موقعیت برجستۀ بنی هاشم بر سایر تیره ها کینۀ شدیدی به دل داشتند، خواستۀ آنها را اجابت کردند تا هم موجبات خرسندی آنان را فراهم ساخته باشند و هم به اصطلاح تیری به جگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برجسته ترین بانوی بلامنازع و بدون رقیب مکه زده باشند. طولی نکشید که در نتیجۀ این دسیسه چینی ها، رقیه و ام کلثوم مجبور شدند به خانۀ پدر

ص: 201

بازگردند.

چندی بعد عثمان بن عفّان از رقیه خواستگاری کرد و با وی پیمان زناشویی بست و سپس به دنبال تعقیب و آزار شدید قریش، رقیه با شمار دیگری از مسلمین به حبشه مهاجرت کردند و پس از چند سال به مدینه آمد و با وی به ادامۀ زندگی پرداخت تا پیک مرگ به سراغش آمد.(1)

ازدواج امّ کلثوم با عثمان

در سال سوم هجرت در یکی از روزهای ماه ربیع الاول پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانه اش نشسته بود که ناگهان عمر با چهره ای برافروخته و خشمگین بر آن حضرت وارد شد و شروع کرد از ابوبکر و عثمان شکایت کردن که: یا رسول اللّه! من به هر دوی این ها یکی بعد از دیگری، پیشنهاد کردم که با دخترم حفصه ازدواج کنند، ولی آنها پاسخ مثبتی به من ندادند. ابوبکر ساکت ماند و عثمان گفت: من در حال حاضر قصد ازدواج ندارم.

آن حضرت به عمر فرمود: اما حفصه به عقد همسریِ کسی درخواهد آمد که بهتر از عثمان است (پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) و عثمان با کسی پیمان زناشویی خواهد بست که بهتر از حفصه است (امّ کلثوم).(2) طولی نکشید که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حفصه، دختر عمر را به عقد خود درآورد و عثمان هم از ام کلثوم خواستگاری و با وی ازدواج کرد.

امّ کلثوم حدود شش سال با عثمان روزگار گذراند، ولی طرز رفتار عثمان با امّ کلثوم خوب نبود و در این مورد لااقل ملاحظۀ پدرش را هم نمی کرد. رفتار خشن و بی رحمانۀ وی نسبت به دختر نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حدّی بود که گاه وی را مضروب می ساخت، تا آن جا که همین ضربات شدید به شکستن پهلوها و مرگ ناگوارش در شعبان سال دهم (نهم) هجرت انجامید.(3)

ص: 202


1- . ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 197 193؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 362 351.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 67.
3- . قابل توجه است که رقیّه به سبب شکنجه های عثمان از دنیا رفته است. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 193 197).

شایان ذکر است که از رقیه و امّ کلثوم فرزندی به دنیا نیامده است.(1)

ج فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

چهارمین دختر خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و برترین آنان، بلکه برترین زنان در میان زنان برجستۀ تاریخ بشری، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که هر چه در بارۀ او گفته و نوشته شود باز هم کم است؛ زیرا که بانوی بانوان عالم است و سبب استمرار نسل پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در طول تاریخ؛ بانویی که به نام «کوثر» لقب گرفته و مادر یازده امام معصوم7 است.

چهرۀ فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ چهره ای است که اگر درست ترسیم شود، نه تنها هر مسلمان، بلکه هر فردی که وفادار به ارزش های انسانی و معتقد به آزادی حقیقی است، او را به عنوان بزرگ ترین و بهترین اسوه خواهد پذیرفت.

این دختر ارجمند، که مادری چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و پدری چون رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسری چون امیرالمؤمنین7 داشت، عمری هیجده ساله داشت، اما تأثیرگذاری اش در طول تاریخ بی نظیر بود. در سال یازدهم هجری مظلومانه به شهادت رسید و عالمی را داغدار کوچ نابه هنگام خویش ساخت.

کتابنامه

1. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

3. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، 1371ش.

4. ابو

سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی، تهران: بابک، 1361ش.

ص: 203


1- . همان، ص 269 270.

1. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

2. ، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

3. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1385ش.

4. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

5. شریف رضی، نهج البلاغه، تحقیق: محمّد عبده، قم: دار الذخائر، 1412ق.

6. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة و محدّثیهم، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

7. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

8. علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، لبنان: الدار الاسلامیة، 1412ق.

9. فارسی، جلال الدین، پیامبری و انقلاب، نشر امیرعلی، چاپ چهارم، 1368ش.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

11. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

12. ، منتهی الآمال، قم: مؤسّسه انتشارات هجرت، 1373 ش.

13. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

14. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة الأئمّة الاثنی عشر، بیروت: دار التعارف، 1406 ق.

15. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة المصطفی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، 1978 م.

ص: 204

16. میر خوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه (م 903 ق)، روضة الصفا، تهران: مرکزی، 1262 ق.

17. همدانی، رفیع الدین، سیرت رسول اللّه، تهران: نشر مرکز، 1375ش.

ص: 205

33- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا زمان وفات

اشاره

33

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات(1)

منصوره اعتمادی

چکیده

شرح حال و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که بنا بر نظر مشهور در سن چهل سالگی به عقد آن حضرت در آمد و تا پایان عمر در کنار او زیست. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که تا زنده بود، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زن دیگری را به ازدواج درنیاورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از امتیازاتی برخوردار بوده است، به گونه ای که حتی پس از درگذشتش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز او را فراموش نکردند و امتیازات او را برای دیگران یادآوری می کردند؛ از جمله آن که در دورانی که همه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تکذیب کردند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را تصدیق نمود و وی را در رسالتش یاری رساند و دیگر آن که تنها او بوده است که شایستگی مادری فرزندان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داشته است.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، خواستگاری، مهریه، ازدواج، خطبه، فرزندان.

مقدّمه

در کتب تاریخی نام زنانی آمده است که با وجود زندگی در حساس ترین، سرنوشت سازترین و دشوارترین مقطع زمانی، دست به انتخابی شایسته زده و با تبدیل شدن به اسطوره، همواره عبرت آموز نسل های پس از خود بوده اند. یکی از این ستاره های پرفروغی که بر تارک

ص: 206


1- بانوان شیعه، سال پنجم: شمارۀ 15 (بهار 1387)، ص 136 - 163.

آسمان زنان نمونه می درخشد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. او که تصویر روشنی از یک همسر و مادر وفادار، نمونه و شکست ناپذیر است، با آن که در عقب افتاده ترین جوامع و در میان جهل زده ترین مردمان می زیسته است، با آن همه، ترسیم گر سرنوشت خود می شود بی آن که از کج اندیشی ها و سرزنش های نابخردانه هراسی به دل راه دهد . او چونان آسیه و مریم با جهل و عصبیت های زمان خود به مقابله بر می خیزد. او همان کسی است که در عداد چهار زن برتر جهان؛ یعنی آسیه، مریم، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از او یاد می شود.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی است که یکی از موفق ترین و افتخارآمیزترین بنیادهای خانوادگی را تشکیل می دهد و به عنوان همسر رسول خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برگزیده می شود و تا پایان عمر در کنار او می زید و سرآمد مؤمنان راستین می گردد. او در هنگامه غربت رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مبارزه با دشمنان عنود، بدو ایمان آورده و او را در انجام رسالتش یاری می رساند و هیچ گاه از حمایت و نصرت او دست برنمی دارد و اموال خود را در اختیار آن حضرت می گذارد تا در جهت هدایت مردم صرف نماید، و چنین بوده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از درگذشت او همواره یاد و خاطرش را گرامی می داشته و به ایمان راستین او و یاری و وفاداری اش مباهات می ورزیده و او را می ستوده است.(2) جبرئیل نیز بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل گشته و از همنشینی همسرش با آسیه و مریم در بهشت خبر می دهد.(3)

اهتمام به بازخوانی زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، به ویژه در مقطع ازدواج او با رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و شکل گیری زمینه های آن، بر اساس ارائۀ مستندات تاریخی روایی و با رویکردی تحلیلی و نقدگرایانه، هدف این نوشتار است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

شاید بتوان مهم ترین و ارزشمندترین رویداد زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در ازدواج و پیوند میمون و

ص: 207


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 594.
2- . خوارزمی، موافق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 370.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 74، ش 294/ 46.

مبارک او با رسول خدا3 جست وجو کرد؛ چرا که موجب گردید مسیرزندگی او به گونه ای دیگر رقم بخورد . هر چند این ازدواج به عنوان ارزش و فضیلتی برای او شمرده می شود، ولی نباید این مهم را از نظر دور داشت که آنچه او را شایسته این مصاحبت و مؤانست بیست و چند ساله ساخت، همانا ارزش های والای انسانی و اخلاقی او بوده است. نقش او در زندگی پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقشی بی بدیل است؛ وی در طی سالیان سخت و پرمرارت دوران بعثت و رسالت هرگز از یاری و حمایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست برنداشت و از هیچ کوششی در این راه فروگذار ننمود.(1)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در طول حیات خود با پانزده زن عقد نکاح بست، که نخستین آنها خدیجه 3 بود .(2) نکتۀ درخور توجه آن که در طول بیست و اندی سال که آن حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی می کرد ، جز او همسر دیگری اختیار نکرد و این مطلب مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. نویسنده کتاب المعجم الکبیر خبری از قتاده آورده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پانزده زن را به همسری برگزید که از میان ایشان شش تن از قریش ، یکی از هم پیمانان قریش، هفت نفر از دیگر اعراب و یک تن از بنی اسرائیل بودند و رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمان جاهلیت تنها با یکی از آنان ازدواج کرد و جز او نیز هیچ یک برای او فرزندی نیاوردند.(3) نخستین کسی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درزمان جاهلیت با او ازدواج کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالغری بوده است .(4)

در خبر دیگر، کلینی از علی بن ابراهیم، و او از پدرش، و وی از ابن ابی عمیر، و او از حماد ، و وی از حلبی، و او از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت کرده، که رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همزمان با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 208


1- . خوارزمی، موافق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364 .
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 41؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 419، ش 12.
3- . علی رغم آنچه در روایت فوق آمده، یکی دیگر از همسران آن حضرت به نام ماریه نیز فرزند پسری به دنیا آورد، که ابراهیم نام گرفت و در دوران کودکی درگذشت. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ش 29؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18، ش 15)
4- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22 ، ص 445، ش 1086.

زن دیگری را به عقد خود درنیاورد(1).(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مایۀ آرامش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

شاید این مطلب تا حدی سؤال برانگیز باشد که چرا با آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سال ها از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ تر بود و نیز در دورانی که چندهمسری امری متداول به شمارمی آمد، ولی تا زمانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسر دیگری اختیار نکرد؟ اگرچه در منابع مهم تاریخی به صراحت در بارۀ این موضوع، بحثی نشده است، ولی به طور مسلم باید آن را در شایستگی ها و ویژگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جست وجو کرد، و شاید بتوان پاسخ آن را در کلام ابن اسحاق جست، که گفته است: «خدیجه وزیری صادق و معاونی راستین برای پیامبر بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گلایه ها و شِکوه های خود را با او در میان می گذاشت و در کنار او آرامش می یافت .»(3)

سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

برخی مورّخان سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در زمان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال و گروهی دیگر چهل سال ذکر کرده اند. نیشابوری از ابوبکر محمّد بن احمد بن بالویه، و وی از عبد اللّه بن احمد بن حنبل، و او از احمد بن محمّد بن ایوب، و وی از ابراهیم بن سعد، و او از محمّد بن اسحاق روایت کرده، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال داشت(4).(5)

ص: 209


1- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 391، ش 6.
2- . منابع اهل سنت در این زمینه عبارت اند از: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 13؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 18؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه ، ج 2، ص 68؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 450، ش 1094 و ص 449، ش 1093.
3- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 243؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 2، ص 57.
4- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
5- . کتب ذیل مؤید همین نظر است: دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 52، ش 12؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16-17؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133، 135 و 139؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10 و 12.

محمّد بن سعد در خبری به نقل از محمّد بن عمر، و او از منذر بن عبد اللّه حزامی ، و وی از موسی بن عقبة، و او از ابی حبیبه آزاده شده زبیر می گوید که ازحکیم بن حزام شنیدم: وقتی خدیجه چهل ساله بود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که بیست وپنج سال بیش نداشت، با او ازدواج کرد(1).(2) حقیقت آن است که خبر معتبری در بارۀ سن ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دست نیامده، ولی نظر مشهور آن است که او در چهل سالگی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد و به نظر می آید که این رأی به واقع نزدیک تر باشد.

عوامل مؤثر در شکل گیری این ازدواج

اشاره

یکی از موضوعاتی که باید به بحث و بررسی پیرامون آن پرداخت، شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این ازدواج است، به ویژه آن که در آن شرایط خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از موقعیت اجتماعی و مال و ثروتی برخوردار بوده است و چنان که نقل شده، مردان بسیاری طمع ازدواج با او را داشته و بدان اظهار تمایل می نموده اند.

گزارش هایی در دست است که به این امر اشاره می کند. بدون در نظر گرفتن صحت و سقم هر یک، می توان آنها را چنین برشمرد :

الف نقل حکایات سفر و بشارت راهبان و کاهنان

1 . در سفری که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از ازدواج خود همراه گروهی از قریش به شام داشت، آنان با بحیرای راهب روبه رو شدند و در حیاط دیر او نشستند. بحیرا ایشان را به صرف غذا دعوت کرد و سپس در میان آنان به دنبال فرد مورد نظرخود گشت، ولی او را نیافت؛ پرسید: آیا کسی از شما باقی مانده است؟

ص: 210


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 و ج 1، ص 132.
2- . مصادر دیگری که نظر مذکور را تأیید می کنند، عبارت اند از: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 135؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 16؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 193 ؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 12 و 19.

پاسخ دادند: آری، پسر یتیمی است. بحیرا برخاست تا از حال او باخبر شود که دید رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خوابیده و ابری بر او سایه گسترانیده است. بحیرا گفت : او را نزد من بیاورید. وی را بیدار کردند و نزد بحیرا بردند. بحیرا دید او حرکت می کند و ابر هم چنان بر او سایه انداخته است و همراه با او حرکت می کند. وقتی بحیرا آن صحنه را دید آنان را از شأن و مرتبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه ساخت و گفت: او به زودی درمیان شما مبعوث می گردد.

وقتی آنان از سفر بازگشتند قریش را از این موضوع باخبر ساختند و آن خبر در حضور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به قریش داده شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از شنیدن خبر، خواهان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد ، حال آن که او سیده زنان قریش بود و سران و رؤسای قریش از او خواستگاری کرده بودند ، ولی او نپذیرفته بود و خود را به همسری همان کسی درآورد که خبر بحیرا را در بارۀ او شنیده بود.(1)

2 . در کتاب بحار الأنوار به نقل از ابوالحسن بکری خبری بدین شرح آمده است: روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانۀ خدیجه گذر می کرد در حالی که خدیجه در میان جمعی از زنان، کنیزان و خدمت کارانش نشسته بود و در میان آنان یکی از کَهَنۀ یهود نیز حضور داشت. وقتی پیامبر از آن جا عبور کرد، کاهن نگاهی به او افکند و گفت: ای خدیجه! بدان که هم اکنون جوانی از در خانه تو گذر کرد، فرمان بده تا کسی او را به این جا آورد .

خدیجه یکی از کنیزان خود را در پی آن حضرت فرستاد و آن کنیز به پیامبر گفت: مولای من تو را احضار نموده است . پس پیامبر همراه او آمد و به خانۀ خدیجه وارد شد . خدیجه به کاهن گفت: آیا این همان فرد مورد نظر تو است؟

کاهن پاسخ داد: آری. [خدیجه گفت:] این پسر عبد اللّه است .

پس کاهن از پیامبر خواست تا شکم خود را به او نشان دهد، و پیامبر شکم خود را به وی نشان داد، وقتی کاهن آن را مشاهده کرد، گفت: به خدا سوگند که این نشانۀ پیامبری است.

خدیجه به کاهن گفت : اگر عموی او ببیند که تو از حال او جست وجو می کنی، خواهی دید

ص: 211


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 317، ش 1228؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 225، ش 1.

که چه بلایی بر سر تو فرود می آید؛ چرا که عموهایش وی را از کاهنان یهود برحذر می دارند.

کاهن گفت : به موسای کلیم سوگند یاد می کنم که او فرستادۀ خدای بزرگ در آخرالزمان است و خوشا به حال آن که همسر او باشد، همسر او به شرافت دنیا و آخرت دست می یابد.

خدیجه از این سخنان به شگفت آمد ، و پیامبر در حالی آن جا را ترک کرد که دل خدیجه را به عشق و دوستی خود مشغول داشته بود... از زمانی که او سخنان کاهن را شنید به پیامبر علاقه مند گشت ولی آن را پنهان داشت . وقتی کاهن آن جا را ترک می کرد به خدیجه گفت: بکوش تا محمّد را از دست ندهی که او شرف دنیا و آخرت است(1) .(2)

به رغم نظر علامۀ مجلسی، این کتاب توسط یکی از متقدّمان شیعه به نگارش در آمده است و نمی تواند تألیف ابوالحسن بکری مشهور، یعنی استاد شهید ثانی باشد.(3) البته باید اذعان نمود که افزون بر عدم شناخت دقیق مؤلف آن ، محتویات کتاب را عموماً مطالبی شاذ و سخیف و دروغ تشکیل می دهد که سندی برای آنها ذکر نشده است و به طور مسلم چنین کتابی نمی تواند مورد اعتماد باشد .(4)

ص: 212


1- . علامۀ مجلسی این خبر را از کتاب الانوار فی مولد النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ص 203 تا 205 با تفاوت هایی ذکر کرده است . وی معتقد است که کتاب الانوار فی مولد النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراه دو کتاب دیگر یعنی کتاب مقتل امیرالمؤمنین7 و کتاب وفاة فاطمة3 از تألیفات شیخ بزرگوار ابوالحسن بکری ، استاد شهید ثانی است. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 22)
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20، ش 19.
3- . برای آگاهی بیشتر در بارۀ این کتاب و مؤلف آن، ر.ک. به: ثقه الاسلام تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب، ج 1، ص 172-179؛ افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 440؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الکشکول، ج 1، ص 299؛ ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 8، ص 292 ؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 15، ص 26، پاورقی؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 1، ص 112، ش 440؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج 1، ص 202، ش 640؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 19، ص 36، ش 22.
4- . شیخ آقا بزرگ تهرانی از آن کتاب با عنوان الانوار و مفتاح السرور و الافکار یاد کرده است و مؤلف آن را ابوالحسن احمد بن عبداللّه بکری معرفی نموده و پس از یادآوری نظر علامۀ مجلسی می افزاید : ظاهراً مقصود از ابوالحسن بکری مصری - استاد شهید ثانی که در شذرات الذهب از او با نام علاءالدین ابی الحسن علی بن جلال الدین محمّد بکری صدیقی شافعی یاد شده و به عنوان محدث، صوفی و متبحّر در فقه و تفسیر و حدیث معرفی گردیده و از تألیفات او کتاب های شرح المنهاج ، شرح الروض و شرح العباب ذکر شده است - همان کسی باشد که زرکلی در اعلام دو کتاب مخطوط به نام اَلسَّنا الباهر و النور السافر را به او نسبت داده است، و از او با عنوان محمّد بن محمّد بن عبدالرحمن ابوالحسن بکری صدیقی، مفسر و فقیه مصری که در سال 899 ق. تولد یافته و به سال 952 ق. در گذشته، نام برده است؛ و تفسیر شرح العباب و شرح المنهاج را از تألیفات او برشمرده است و نام صحیح او همان باشد که در کتاب شذرات الذهب مندرج گردیده است. به هر حال، در این دو کتاب نامی از کتب سه گانه یاد شده در بحار الأنوار نیامده است، در صورتی که آنان در عصر مؤلف می زیسته اند. ابن تیمیه (م 728 ق) در کتاب منهاج السنة النبویه می گوید: ابوالحسن بکری نویسندۀ کتاب الانوار، اشعری مذهب بوده است. بنا بر این، او پیش از عصر ابن تیمیه می زیسته است؛ پس چگونه امکان دارد که در زمان شهید ثانی نیز بوده باشد؟! نورالدین علی بن عبداللّه سمهودی در کتاب تاریخ مدینه (تألیف 888 ق) می گوید: سیره ابوالحسن بکری ذکر اباطیل و سخنان دروغ بوده است. همان گونه که در کشف الظنون نقل شده، گمان می رود که نام ابوالحسن بکری - نویسنده سه کتاب یاد شده در بحار الأنوار - احمد بن عبداللّه و از متقدمان باشد . (علامۀ طهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه، ج 2، ص 409، ش 1638). آنچه نظر فوق را تقویت می کند این است که علامه بحرانی به نقل از مورخی گفته است نسخه ای قدیمی از کتاب الانوار در نزد من موجود است که تاریخ کتابت آن سال 666 ثبت شده است و نام و نسب مؤلف در ابتدای آن احمد بن عبداللّه ذکر گردیده است؛ و بدین ترتیب، این نتیجه حاصل می شود که او از قدمای شیعه بوده است. (بحرانی، یوسف بن احمد، الکشکول، ج 1، ص 299) هم چنین میرزا عبداللّه افندی نسخه ای از آن کتاب را در اختیار داشته است که آن نیز اثبات می کند مؤلف کتاب از متقدمان بوده است. (افندی اصفهانی، عبد اللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 440)

3 . پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از سفر تجارتی شام، میسره که او را در این سفر همراهی می کرد، گفتار راهبی را که در بارۀ آن حضرت بشارت داده بود، بازگو کرد، و از دیگر رخدادهای سفر؛ مانند سایه گسترانیدن دو فرشته به آن حضرت در طول مسیر خبر داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از شنیدن سخنان او در پی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و به او گفت: ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی ام با تو ، و هم چنین مقام وجایگاه تو و نفوذ و قدرتت در میان قومت، و هم چنین به خاطر امانت داری، نکوخلقی و راست گویی ات در بین آنان خواستار و دوستدار تو بوده ام، و آن گاه خدیجه خود را به پیامبر نمایاند!(1)

ب اخبار مردی ناشناس

1 . ابن سعد در سندی که سلسلۀ آن به ابن عباس منتهی می شود، آورده است: به مناسبت عیدی در ماه رجب ، زنان مکه جشنی بر پا نمودند و در گرامی داشت آن از هیچ چیز فروگذار

ص: 213


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47 ، ش 7؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 156؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 2، ص 34.

نکردند. وقتی آنان بر گرد بتی حلقه زده بودند، فردی با هیبتی مردانه نمایان شده و به آنان نزدیک گشت و با صدای بلند فریاد برآورد: ای زنان تیماء! به زودی در سرزمین شما پیامبری به نام احمد به رسالت و مأموریت الهی مبعوث می گردد، پس هر که می تواند همسر او باشد، چنین کند!

زنان او را با سنگ زدند، و به درشتی با وی سخن گفتند، ولی خدیجه لب فروبست و همچون دیگر زنان با او برخورد نکرد و سخن او را رد ننمود.(1)

2 . در کتاب مناقب آمده است : ابوطالب ، خدیجه را به عقد پیامبر درآورد و سبب ازدواج آنان این بود که زنان قریش به مناسبت عیدی در مسجد گرد آمده بودند، به ناگاه مردی یهودی را دیدند که می گوید : به زودی در میان شما پیامبری برانگیخته می شود... . زنان قریش او را سنگ زدند، ولی سخن او در دل خدیجه جای گرفت و با آن آرامش یافت .(2)

ج مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از بازگشت از سفر شام، میسره خدمت کار خدیجه به پیامبر می گوید: ای محمّد! اگر تو زودتر به مکه بروی و به خدیجه مژده دهی که در این سفر چقدر سود برده ایم برای تو بهتر است . از این رو، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوار بر مرکب جلوتر حرکت می کند. در آن روز خدیجه همراه با زنانی در اتاق طبقۀ بالای خانه اش نشسته بود که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوار بر مرکب نمایان می شود . خدیجه بر ابر بالای سر آن حضرت که همراه با او حرکت می کرد نگاه می کند و دو فرشته را می بیند که در دست هر یک شمشیر برهنه ای قرار دارد و در طرف راست و چپ پیامبر در هوا همراه با او می آیند. خدیجه با خود می گوید: این سوار مقام والایی دارد و ای کاش به خانۀ من در آید ! که به یک باره می بیند وی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و قصد خانۀ او را دارد . خدیجه با پای برهنه به در خانه می آید با آن که هر گاه او می خواست از جایی به جایی برود، کنیزان تختی را که بر آن تکیه زده بود حرکت می دادند و وقتی به پیامبر نزدیک می شود می گوید: ای محمّد! هم اکنون برو و عمومیت ابوطالب را نزد من آور، و خود نیز برای عمویش پیغام می فرستد که وقتی محمّد بر تو

ص: 214


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 .

وارد شد مرا به عقد او در آور(1).(2)

البته آنچه در بخش گزارش های سفرهای تجاری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظر سند و متن می توان بدان اعتماد نمود، همان خبر حمیری است که افزون بر صحت سند آن ، از هر گونه قصه پردازی و اغراق گویی به دور است و با عقل نیز سازگارمی باشد. روشن است که این روایت از نظر دلالت غیر قابل قبول است و در جای خود مورد نقد و بررسی نگارنده قرار گرفته است. در عین حال ، به روشنی می توان این مطلب را دریافت که به دلیل شخصیت و منش استوار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ویژگی های منحصر به فردی که در او وجود داشته، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ازدواج با آن حضرت راغب می گردد، چه او آنها را از طریق اخبار راهبان و کاهنان دریافته باشد و چه خود به عینه آنها را در پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشاهده کرده باشد.

پیشنهاد ازدواج، مراسم خواستگاری و عقد

اشاره

از جمله مسائلی که در بارۀ زندگی مشترک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح است، این است که چه کسی در آغاز پیشنهاد ازدواج داد و به خواستگاری اقدام نمود و دیگر آن که مراسم خواستگاری و عقد چگونه برگزار شد؟

منابع تاریخی این رخداد را به دو گونه گزارش کرده اند. برخی گزارش ها اشعار دارند بر این که نخست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و در حقیقت او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستگاری نموده است؛ و برخی دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به عنوان پیشنهاد دهندۀ ازدواج مطرح می کنند . برای روشن شدن این موضوع به ذکر روایات مربوطه می پردازیم:

الف پیشنهاد مستقیم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

برخی اخبار حکایت از آن دارند که پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شام و شرح وقایع روی داده در طی مسیر و هم چنین مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سبب گردید او زمینه خواستگاری و ازدواج

ص: 215


1- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ص 139، ش 226؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3، ش 8.
2- . در کتاب ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 و حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص 142، ذیل ش 56، روایتی با مضمون فوق آمده است.

خود را با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم آورد و از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست کند به طور رسمی به خواستگاری او بیاید و او را به عقد خود در آورد.

1 . همان گونه که گذشت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل خویشاوندی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و شأن و نفوذ او در میان قومش و هم چنین ویژگی های اخلاقی مانند امانت داری، نکوخلقی و راست گویی خواهان ازدواج با آن حضرت بود. حال آن که خود وی زنی دوراندیش، عاقل و دارای نژادی پاک بوده است و از نظر نسب از متوسطین، و از حیث اصالت خانوادگی از برجسته ترین و از لحاظ مالی از ثروتمندان قریش به شمار می آمد، به طوری که هر یک از افراد قریش طمع ازدواج با او را داشتند.

پس از آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنچه را در دل داشت با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بازگو کرد، پیامبر سخنان او را با عموهایش در میان گذارد، سپس همراه حمزة بن عبدالمطلب نزدخویلد بن اسد، پدر خدیجه، رفتند و خدیجه را از او خواستگاری کردند؛ خویلد هم خدیجه را به عقد پیامبر درآورد.(1)

2 . در خبری آمده که پس از شرح وقایع سفر توسط میسره، خدیجه طبقی خرمای تازه درخواست نمود و مردانی را همراه پیامبر برای صرف آن دعوت کرد. آنان از طبق خرما خوردند و سیر شدند ، ولی چیزی از آن کاسته نشد. خدیجه به پاس این خبر میسره، وی و فرزندانش را آزاد کرد و ده هزار درهم به آنان مژدگانی داد و آن گاه زمینۀ خواستگاری خود را از عمویش عمرو بن اسد توسط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم ساخت.(2)

ب پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج از طریق واسطه

در متون دیگری آمده که خدیجه 3 به طور مستقیم گفت وگویی در این باره با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نداشته است، بلکه افرادی را واسطه قرار داد تا آنان این موضوع را با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درمیان گذاشته

ص: 216


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47 ، ش 7؛ بیهقی ، احمد بن حسین السنن الکبری، ج 2، ص 66؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 156 -157 .
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 67؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویّة، ص 143، ش 56؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص 4، ش 9.

و آن حضرت را برای اقدام به این کار تحریک نمایند، و خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم ترتیب مراسم رسمی خواستگاری و عقد را می دهد.

1 . ابن سعد از محمّد بن عمر واقد اسملی و وی از موسی بن شیبة و او از عمیرة بنت عبد اللّه بن کعب بن مالک و وی از ام سعد بنت سعد بن ربیع و او از نفیسه بنت منیه، حکایت می کند که خدیجه دختر خویلد بن اسد، زنی دوراندیش، بردبار و از نژادی پاک بود که خداوند بزرگواری و شرافت او را اراده کرده بود ... . هر قومی از قریش تا آن جا که در توان داشتند در ازدواج با او طمع می ورزیدند، و چه تلاش ها که برای به دست آوردن او نمی کردند و چه اموالی که بدین منظور به او نمی بخشیدند. پس از آن که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کاروان خدیجه از سفر بازگشت، خدیجه مرا برای کسب خبر نزد او فرستاد و من به او گفتم: ای محمّد! چه چیزی مانع ازدواج تو است؟!

او پاسخ داد: من مالی ندارم تا بتوانم ازدواج کنم!

نفیسه می گوید به او گفتم: اگر من آن را به عهده گیرم و کسی را که دارای زیبایی، ثروت و شایستگی است به تو معرفی کنم آیا تو آن را می پذیری؟

پیامبر پرسید: او کیست؟

گفتم: خدیجه.

او گفت : چطور چنین چیزی ممکن است؟!

گفتم: تو آن را به من واگذار کن.

او گفت: من در این صورت ازدواج می کنم.

پس من رفتم و خدیجه را از این موضوع باخبر ساختم و او به پیامبر پیغام داد که فلان ساعت بیا و برای عموی خود عمرو بن اسد هم پیغام فرستاد که او را به عقد پیامبر درآورد. عمرو بن اسد آمد و پیامبر نیز همراه عموهای خود وارد شد و یکی از آنان خدیجه را به نکاح درآورد .(1) ابن سعد تصریح دارد به این که نفیسه بنت منیه از طرف

ص: 217


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مأمور بوده تا زمینه ازدواج پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با او فراهم سازد .(1)

2 . ابن سعد در خبر دیگری از خالد بن خداش بن عجلان، و وی از معتمر بن سلیمان، و او از پدرش، روایت کرده که از ابامِجلَز شنیدم که خدیجه به خواهرش می گوید: نزد محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برو و در حضور او از من یاد کن. خواهر خدیجه بر پیامبر وارد می شود و پیامبر آنچه را خداوند خواسته بود بر زبانش می راند . سپس خدیجه با خواهر خود نقشه می کشد تا این که رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه را به عقد خود درآورد .(2)

3 . بیهقی در خبری به سند(3) خود از عمار یاسر حکایت می کند که گفته است : وقتی سخنان مردم و زیاده گویی های آنان را در بارۀ ازدواج رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه شنیدم، گفتم: من بیش از دیگران به این موضوع آگاهی دارم؛ چرا که من معاصر با وی و یار و دوست نزدیک او بودم. روزی به همراه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیرون رفتیم تا به «خروره»(4) رسیدیم. در آن جا از کنار خواهر خدیجه که پوستی را برای فروش آورده و بر روی آن نشسته بود گذر کردیم. او مرا صدا زد و من نزد او رفتم پیامبر به خاطر من همان جا ایستاد خواهر خدیجه گفت: آیا این دوست تو نمی خواهد با خدیجه ازدواج کند؟!

عمار می گوید: بازگشتم و پیامبر را از این مسئله آگاه ساختم. او گفت: به جانم سوگند که من قصد ازدواج با او را دارم. آن گاه رفتم و سخن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خواهر خدیجه بازگو کردم، او گفت: فردا صبح نزد ما بیایید . پس همان طور که او گفته بود ، صبح پیش آنان رفتیم و دریافتیم که گاوی قربانی نموده اند و بر پدر خدیجه جامه ای مخصوص پوشانیده اند و ریش او را زرداندود کرده اند. پس من با برادر خدیجه به گفت وگو نشستم و او با پدرش که

ص: 218


1- . همان ، ج 8، ص 15 -16.
2- . همان، ج 1، ص 132.
3- . سند به شرح ذیل است: ابوالحسن بن الفضل ، عبداللّه بن جعفر، یعقوب بن سفیان، ابراهیم بن المنذر، عمر بن ابی بکر موصلی، عبداللّه بن ابی عبیدة بن محمّد بن عمار بن یاسر، ابی عبیدة بن محمّد بن عمار بن یاسر، ابیه، مقسم ابوالقاسم، عبداللّه بن حارث.
4- . بازاری در مکه بوده که در صورت گسترش آن، دامنه اش به مسجدالحرام می رسیده است. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ج 2، ص 255)

شراب نوشیده بود صحبت کرد و شأن و مقام رسول خدا را به یادش آورد و از او خواست تا عقد آنان را جاری سازد و بدین ترتیب، او خدیجه را به نکاح پیامبر درآورد . و پس از آن، از آن گاو قربانی غذایی آماده ساختند و ما از آن خوردیم.(1)

ج. خواستگاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و درخواست او برای ازدواج

دولابی در کتاب خویش روایتی آورده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: وقتی از بازار حباشه بازگشتیم، به همراهم گفتم: بیا با هم برویم تا با خدیجه گفت وگو کنیم. وقتی نزد خدیجه رفتیم و در آن جا حضور پیدا کردیم، زنی که در بارۀ تولد فرزندان قریش پیش گویی می کرد وارد شد و گفت: آیا این محمّد است؟ سوگند به آن که بدو سوگند خورند، او به این جا نیامده مگر برای خواستگاری!

پیامبر می فرماید: گفتم: هرگز . وقتی به اتفاق همراهم از آن جا بیرون آمدیم، اوبه من گفت: چرا برای خواستگاری از خدیجه بهانه آوردی؟ به خدا سوگند که جز او زنی از قریش را شایسته تو نمی بینم!

پیامبر می فرماید : من و همراهم دوباره بازگشتیم و آن زن پیشگو هم باز وارد شد و گفت: آیا این محمّد است؟ سوگند به آن که بدو سوگند خورند، او به این جا نیامده مگر برای خواستگاری!

پیامبر می فرماید: با شرم و خجالت گفتم : آری. از این جا بود که خدیجه و خواهرش دیگر از این مسئله دست برنداشتند و نزد پدر خود خویلد بن اسد بن عبدالغری که از نوشیدن شراب مست گشته بوده، رفتند و به او گفتند: این پسر برادر تو محمّد بن عبد اللّه است که به خواستگاری خدیجه آمده است و خدیجه هم بدان رضایت دارد. پدر خدیجه در این باره از پیامبر پرسش می نماید و پیامبر هم خدیجه را از او خواستگاری می کند. سپس پدر خدیجه آنان را به عقد هم درمی آورد.(2)

ص: 219


1- . بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 2، ص 71-72 ؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 266-267.
2- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 49، ش 9.

نقد و نظر

هیچ یک از گزارش های تاریخی و روایات این بخش دارای اسناد قابل اعتمادی نیستند ؛ چرا که یا در زنجیرۀ سند آنها راویان ضعیف و ناشناخته هستند و یا سند ارسال دارد؛ ولی به هر صورت جمع میان آنها امکان دارد؛ زیرا نتیجه ای که از آنها حاصل می شود این است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علی رغم برخی تفاوت ها، به ازدواج با یکدیگر تمایل داشته اند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی میان سال بوده که پیش از آن دو بار ازدواج کرده و از ثروت و مکنتی برخورداربوده است، حال آن که پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سنین جوانی به سر می برده و از مال و دارایی بهره چندانی نداشته است ؛ ولی هر دو از شایستگی ها و ارزش های اخلاقی برخوردار بوده اند که این موضوع می تواند موجبات پیوند میان آنان را فراهم آورده باشد.

بنا بر این، اخبار فوق بیانگر آن است که ایشان به انحای مختلف علاقه خود را به یکدیگر ابراز داشته اند؛ ممکن است به طور رسمی و یا شاید به صورت غیر رسمی از یکدیگر خواستگاری نموده و پیشنهاد ازدواج داده اند، امّا این بدان معنا نیست که تمام جزئیات که در اخبار مربوطه آمده، قابل توجیه باشد؛ مانند آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دسیسه و نیرنگ زمینۀ ازدواج خود را فراهم می کند و یا با نوشاندن شراب به پدر خود رضایت او را جلب می نماید و در این حال ، او را وادار به اجرای خطبۀ عقد می سازد!

کدام عقل سلیمی می پذیرد که زنی با آن امتیازات اخلاقی و ویژگی های خانوادگی و اجتماعی که وصف آنها بارها گذشت، آن هم در دوران میان سالی و پس از دو بار ازدواج، بخواهد با نیرنگ و ترفند اسباب ازدواج خود را فراهم آورد و حتی تا بدان جا پیش رود که برای جلب توجه یا فریب پیامبر، خود را به اوبنمایاند؟!(1) علاوه بر آن، با کدامین توجیه می توان چنین رفتاری را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در صداقت، امانت و پاکی شهره بوده، پذیرفت؟!

موّرخان در بارۀ برخی گزارش ها مبنی بر این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از پدرش

ص: 220


1- . همان، ص 47 ، ش 7.

خواستگاری نموده است(1) اختلاف نظر دارند . برخی معتقدند پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جنگ فجار و یا پیش از آن فوت کرده بود، بنا بر این، در مجلس عقد آنان حضور نداشته است.(2)

ایراد خطبۀ عقد

در مجلس عقد پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ابوطالب، عموی آن حضرت ، خطبه ای ایراد می نماید و این خطبه افزون بر کتب تاریخ و سیره، در بعضی کتب فقهی شیعه و اهل سنت در ابواب مربوط به ازدواج نیز ذکر شده است؛ البته فحوای آن به صورت های مختلفی گزارش شده که در این جا دو نمونه از آنها بیان می شود:

1 . ابن مغازلی در کتاب مناقب علی بن ابی طالب7 نقل کرده است: هنگام ازدواج پیامبر با خدیجه ، ابوطالب بن عبدالمطلب خطبه ای ایراد می کند و می گوید: سپاس خدایی را که ما را از فرزندان ابراهیم و پرورش یافتگان اسماعیل قرار داد و سرزمین مکه و خانۀ حج گزاران را برای ما برقرار ساخت، و ما را بر مردم فرمانروا نمود .

این

محمّد بن عبد اللّه پسر برادر من است و هر جوانی با او مقایسه شود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظر درست کاری، شایستگی، جوانمردی ، عقل ، احترام و نجابت بر او برتری خواهد داشت ، اگر چه از مال بهره اندکی دارد؛ ولی مال چون سایه ای است که از بین می رود، و قرضی است که برگردانده می شود. او خدیجه دختر خویلد را دوست دارد و خدیجه هم به وی علاقه مند است. پس هر اندازه می خواهید مهر او کنید که من خود، آن را می پردازم(3).(4)

ص: 221


1- . بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 7، ص 70، 129؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة، ج 2، ص 135؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132-133 و ج 8، ص 16 .
3- . ابن المغازلی، علی بن محمّد، مناقب علی ابن ابی طالب7، ص 333، ش 379.
4- . این خطبه عیناً و یا با عبارات مشابهی در کتب زیر آمده است: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین7، ج 1، ص 24؛ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 5، ص 299؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274-275؛ حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص 143، ذیل ش 57؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 379، ش 4398؛ المجموع، ج 16، ص 129-130؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70 ؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 157 - 158.

2 . این خطبه به صورت دیگری در کتاب کافی (یکی از منابع چهارگانه فقهی شیعه) ذکر گردیده است. در این کتاب، کلینی= از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت کرده است که وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم می گیرد با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کند، ابوطالب همراه با خانواده خود و تنی چند از قریش بر ورقة بن نوفل وارد می شوند، و ابوطالب سخن آغاز می کند و می گوید: سپاس پروردگار این خانه را که ما را از پرورش یافتگان ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود منزل داده و فرمانروایان بر مردم نمود و در سرزمینی که در آن می زییم به ما برکت داد.

این پسر برادر من رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با هر مردی از قریش مقایسه گردد از او برتر و بزرگوارتر خواهد بود . او در میان مردم همتایی ندارد، اگر چه دارایی او ناچیز است؛ ولی مال پشتوانه و تکیه گاهی است که فرو می ریزد و سایه ای است که از میان می رود. او دوست دار خدیجه است و من نزد تو آمده ام تا با رضایت و اجازه خدیجه او را از تو خواستگاری کنم، و هر قدر مهریه درخواست نمایید، نقد یا نسیه، من آن را از مال خود می پردازم. سوگند به پروردگار این خانه که وی را نصیبی بزرگ، آیینی فراگیر و عقلی کامل خواهد بود.

آن گاه ابوطالب سکوت کرده و ورقه، عموی خدیجه، سخن آغاز می کند؛ به طوری که از جواب ابوطالب فرو مانده و بریده بریده و نفس زنان سخن می گوید در حالی که او یک کشیش مسیحی بوده است و خدیجه وقتی چنین می بیند ، خود رشتۀ کلام به دست گرفته و می گوید: عمو جان! اگرچه تو در شهادت به من از من شایسته تری ، ولی از من به خودم سزاوارتر نیستی! ای محمّد! من خود را به نکاح تو درمی آورم و مهریه را از مال خود می پردازم، پس به عموی خود بگو شتری نحر کند تا جشنی برپا نماییم و ما با هم عروسی کنیم.

پس از سخنان خدیجه، ابوطالب به حضار رو نموده می گوید: شاهد باشید که خدیجه، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت و مهریه را از مال خود ضمانت کرد. در این هنگام برخی از قریش

ص: 222

گفتند: شگفتا که مهر مردان بر زنان باشد! ابوطالب از این سخن برآشفته گشته و از جا برمی خیزد او کسی بود که مردان از او می هراسیدند و ازخشم وی دوری می جستند و می گوید: اگر آنها مردانی همانند پسر برادر من باشند، زنان با بیشترین بها و سنگین ترین مهریه ها از او درخواست ازدواج می کنند ، ولی اگر چونان شمایان باشند کسی جز با مهر سنگین، حاضر به ازدواج با او نخواهد بود.

بدین ترتیب، ابوطالب شتری نحر می کند و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان زناشویی می بندد ؛ و مردی از قریش به نام عبد اللّه بن غنم چنین می سراید:

«ای خدیجه بر تو تبریک و تهنیت باد که نیکوترین فال را به نام تو زدند. نیکوترین مردم تو را به همسری برگزیده است، و او در میان مردم اوصاف نکو دارد. و نیکانی چون عیسی بن مریم و موسی بن عمران بدو بشارت داده اند و وعدۀ آنان چه نزدیک است. کتاب های پیشین خبر داده اند که او در سرزمینی خشک و بی آب و علف مبعوث می شود. و او همان ره یافته ای است که به ارشاد و هدایت مردم می پردازد.»(1)و(2)

میزان مهریه

اشاره

اخبار مربوط به میزان مهریه همسران پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دو بخش قابل تقسیم است. بخش نخست، روایاتی است که مقدار معینی را برای تمامی همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ذکر نموده اند و بخش دوم، اخباری است که به طور اختصاصی میزان مهریه آنان را بیان داشته اند؛ و به دلیل آن که موضوع بحث، مهریه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، بنا بر این ، در بخش دوم تنها اخبار مربوط به ایشان عرضه می شود.

ص: 223


1- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374، ش 9.
2- . خطبۀ یاد شده در مصادر زیر نیز آمده است : ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج 3، ص 176-177؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 39-40؛ ابن ابی جمهور، محمّد بن علی، عوالی اللآلی، ج 3، ص 298 ، ش 78؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 14، ص 97، ش 10؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 5، 13.

روایات بخش اوّل

از میان روایات وارده در این زمینه ، تنها به ذکر یک روایت بسنده می گردد:

محمّد بن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم، و او از پدر خود، و وی از حماد بن عیسی و او از ابی عبد اللّه7 شنیده که به نقل از پدر خود فرمود: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مهریه هیچ یک از دختران و همسران خود را بیش از دوازده اوقیه و یک نَشْ قرار نداده است. هر اوقیه، چهل درهم و هر نَشْ ، بیست درهم است(1).(2)

روایات بخش دوم

1 . ابن سعد از محمّد بن السائب، و وی از پدرش ، و او از ابی صالح، و وی از ابن عباس روایت کرده است که: خدیجه هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دختری بیست و هشت ساله بود و پیامبر دوازده اوقیه برای او مهر نمود؛ مهریه دیگر همسران پیامبر نیز همین اندازه بود.(3)

2 . در خبری که سند آن به ابن عباس منتهی می شود آمده است: ... به من خبر داده اند که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه را با مهریه ای به میزان دوازده اوقیه به نکاح خود درآورد .(4)

3 . در خبر مرسلی آمده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیست شتر جوان مهر خدیجه کرد.(5)

نقد و نظر

روایات بخش دوم ، سند معتبری ندارند و افزون بر آن ، متن آنها هم سازگاری ندارد. ولی در بخش اول، روایت یاد شده، چه در منابع شیعی و چه در کتب اهل سنت ، دارای سند

ص: 224


1- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 376، ش 5.
2- . در منابع معتبر اهل سنت نیز به همین میزان تصریح شده است. برای آگاهی بیشتر، ر. ک. به: شافعی، محمد بن ادریس، مسند الشافعی، ص 246؛ شافعی، محمد بن ادریس، کتاب الام ، ج 5، ص 63 و 171؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 93-94؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 144؛ ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 607، ش 1886؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج 3، ص 315 ، ش 5513 .
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16 -17.
4- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 52، ش 12.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 157 ؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 359؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 263 .

معتبر و مورد وثوق است . بنا بر این، می توان نتیجه گرفت که مهریه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همانند دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده اوقیه و یک نش (معادل پانصد درهم) بوده است.

ثمرۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبرصَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

یکی از نکات مورد توجه درباره زندگی مشترک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که موجبات برتری و گرامی داشت او را نسبت به دیگر همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پی داشته ، این است که تمامی فرزندان آن حضرت ، به جز ابراهیم،(1) را خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورده است . ثمرۀ این ازدواج چهار دختر به نام های رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است، ولی در مورد تعداد پسران و اسامی آنان نظر و احدی وجود ندارد و تعداد آنان را دو نفر به نام های قاسم و طاهر(2) قاسم و عبد اللّه(3) و طاهر و طیّب(4) ذکر نموده اند.

غیر از آنچه بیان شد، گزارش های مختلفی در مورد تعداد پسران حضرت و نام های آنها نیز وجود دارد؛ برخی از سه پسر نام برده اند(5)، برخی از چهار پسر(6) و برخی دیگر شش پسر به نام های: عبد اللّه، قاسم، طاهر ، مطهّر ، طیّب، و مطیّب(7) را ذکر کرده اند.

مستندات اقوال یاد شده به جز قول نخست، اعتباری ندارد؛ ولی جمع میان آنها ممکن است ؛ چرا که در میان اعراب، رسم چنان بوده است که به جز اسامی خاص، کنیه و القابی

ص: 225


1- . ابراهیم فرزند زنی به نام ماریه قبطیه بوده است. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الإسناد، ص 9، ش 29؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 404، ش 115؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 1؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 11، ص 314، ش 12115)
2- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الإسناد، ص 9، ش 29؛ دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 67، ش 40؛ ص 68، ش 44؛ احمد بن حسین، بیهقی، السنن الکبری، ج 7، ص 70.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133 و ج 8، ص 16؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 181 و 183 ؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 11، ص 314، ش 12115.
4- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 328؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویه، ج 4، ص 608.
5- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 466.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 436.
7- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 328.

نیز برای آنان انتخاب می نموده اند، به گونه ای که بسیاری از افراد با کنیه یا لقب شناخته می شده اند . بنا بر این ، توجیه این اختلاف در تعداد و اسامی فرزندان ذکور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن است که برخی از این نام ها می تواند القاب پسران آن حضرت بوده باشد و ناقلان اقوال به آن توجهی نکرده اند و بدین سان، از فرزندان ذکور بیشتری یاد کرده اند.

امتیازات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر دیگر همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در بارۀ فضایل و مناقب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و امتیازات او بر دیگر همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطالب بسیاری آمده است که در این جا تنها به برخی از آنها اشاره می شود:

1 . صاحب کتاب الذریه الطاهرة در خبری که سلسلۀ آن به عایشه منتهی می شود ، روایت کرده است که هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه یاد می کرد، از ستایش و درخواست آمرزش برای او خسته نمی شد. روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او یاد کرد و حسد بر من چیره گشت ، پس به آن حضرت گفتم: خداوند به جای آن پیرزن تو را عوضی [نیکو] داد. ناگهان دیدم پیامبر خشمگین و برآشفته شد و من از گفته خود پشیمان گشتم و گفتم: خدایا، اگر خشم رسول خود را از من برگیری ، دیگر تا زنده ام از او به بدی یا نخواهم کرد.

وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ندامت و پشیمانی مرا دید فرمود: تو چگونه چنین سخنی به زبان راندی؟! سوگند به خدا، در زمانی که مردم به من ایمان نیاوردند، او به من ایمان آورد، و آن گاه که آنان مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود. او از من صاحب فرزندانی گردید، حال آن که شما از آن محرومید.

عایشه می گوید : آن روز چنان سپری شد که گویا بر من یک ماه گذشته است(1).(2)

2 . خوارزمی در خبری که زنجیرۀ سند آن به ام سلمه، سلمان فارسی و علی بن ابی

ص: 226


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 53، ش 17.
2- . منابع دیگری که خبر فوق را ذکر کرده اند عبارت اند از: خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین7، ج 1، ص 28؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 36، ص 237-238؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23، ص 13، ش 21؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 194-195 اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 138؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 12 ؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 224 .

طالب 7 منتهی می گردد، آورده است: روزی همۀ امّهات مؤمنین در خانۀ عایشه، دختر ابوبکر، بر گرد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جمع شدند و به دور آن حضرت حلقه زده ، گفتند : پدران و مادران ما به فدای تو یا رسول اللّه! ما به خاطر موضوعی در این جا جمع شدیم که اگر خدیجه زنده بود از آن شادمان می گشت. (علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از گذشت یک ماه از خواستگاری اش از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، خواستار تزویج با ایشان بود، اما حیای وی مانع از آن بود تا درخواست خویش را مستقیماً مطرح کند ؛ بدین منظور ، زنان پیامبر به عنوان واسطه، تقاضای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر 9 منتقل کردند).

ام سلمه حکایت می کند: تا از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کردیم، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گریست و فرمود: خدیجه؟! کجا است مثل خدیجه؟! آن زمانی که مردم مرا تکذیب نمودند، او مرا تصدیق کرد و بر دین خدا یاری نمود و با ثروت خویش مرا چنان بر دین خدا یاری رساند که خداوند به من فرمان داد تا او را به خانه ای در بهشت مژده دهم که جنس آن خانه از زمرّد است و در آن نه فریاد آزار دهنده ای بدو می رسد و نه دچار خستگی و ملامت می گردد.(1)

نتیجه

از بررسی و تتبّع در مستندات تاریخی به دست می آید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا بوده، که در سن چهل سالگی به نکاح وی درمی آید و تا زمان درگذشتش، یگانه همسر آن حضرت باقی می ماند. علاقۀ آنان به یکدیگر سبب می گردد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او خواستگاری نماید و مجلس عقد برگزار شود. ابوطالب، عموی پیامبر ، در مراسم عقد ایشان خطبه ای ایراد می کند و در ضمن آن، امتیازات رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بر سایرین برمی شمارد. ثمرۀ این ازدواج، چهار دختر و دو پسر بوده است و این خود از امتیازات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده که همواره و بعد از مرگ خدیجه 3 علاقۀ خویش را به او و هم چنین فداکاری های او را متذکر می شده است .

ص: 227


1- . خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364 ؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة، ج 1، ص 363-370؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان، [بی تا].

3. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: محی الدین عبدالحمید، مصر: مکتبة محمّد علی صبیح و اولاده، 1383 ق.

4. ، ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر ، 1398 ق.

5. ابن المغازلی، علی بن محمّد الواسطی الجلابی، مناقب علی بن ابی طالب7، تحقیق و تعلیق: محمّدباقر بهبودی ، [بی جا] : المکتبة الاسلامیة، 1394 ق.

6. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. ، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.

9. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

10. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، [بی تا].

11. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت، 1406 / 1986.

ص: 228

1. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

2. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

3. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

4. ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین محمد( م 841 ق)، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1413ق.

5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، السیرة النبویة ، تحقیق : مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة ، 1396 ق.

6. ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید (م 275 ق)، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

7. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

8. ، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

9. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

10. افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق: احمد حسینی، قم : مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی، 1415 ق.

11. بحرانی، یوسف بن احمد (م 1186 ق)، الکشکول ، تهران : مکتبة نینوی الحدیثه ، [بی تا].

12. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

13. ، دلائل النبوه، مدینة منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

ص: 229

1. تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب ، تحقیق: محمّدعلی حائری، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1421 ق.

2. حلّی، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر (برادر علامۀ حلّی)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی ، 1408ق.

3. حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1413 ق.

4. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1411 ق.

5. ، مقتل الحسین7، تحقیق : محمّد سماوی، نجف: مطبعة الزهراء، 1367 ق.

6. دولابی، محمّد بن احمد بن حماد انصاری، الذریة الطاهره، تحقیق: محمّدجواد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی ، 1407 ق.

7. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

8. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

9. ، میزان الاعتدال ، تحقیق : علی محمّد بجاوی، بیروت: دارالمعرفة، 1382 ق.

10. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

11. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، ربیع الأبرار ونصوص الأخبار، تحقیق: سلیم النعیمی، قم: منشورات الشریف الرضی، 1410 ق.

12. شافعی، محمّد بن ادریس، المسند، تحقیق: مطبعة بولاق الامیریة، بیروت: دارالکتب العلمیة ، [بی تا].

ص: 230

1. ، کتاب الام، چاپ دوم، بیروت: دارالفکر، 1403 ق.

2. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

3. صنعانی ، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن اعظمی، [بی جا]: المجلس العلمی، [بی تا].

4. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الکبیر ، تحقیق: حمری عبدالمجید سلفی، چاپ دوم، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، [بی تا].

5. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

6. طبری ، محمّد بن جریر، تاریخ طبری( تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: نخبة من العلماء الاجلاء، بیروت: مؤسسة الاعلمی، [بی تا].

7. علامۀ طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دارالاضراء، 1403 ق.

8. طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

9. کلینی ، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

11. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی وحاشیة الإمام السندی، بیروت: دار الجیل، 1407 ق.

12. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1406 ق.

13. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 231

34- خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

34

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

سیّد رضی سیّدنژاد

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: در دوران جاهلیّت که زن هیچ گونه ارج و منزلتی نداشت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء القریش» می نامیدند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن حضرت را که در کمال و ارزش های والای انسانی کم نظیر بود، با لقب «کبری» می خواند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که به وسیلۀ او هدایت می شود و این بر همۀ گنج های سراسر جهان برتری دارد. او احساس می کرد محبّت و دوستی را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اهدا می کند، ولی در عوض، همۀ ابعاد سعادت را از او کسب می کند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همۀ امامان معصوم7 به وجود نازنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار کرده اند و در کلامشان همواره از ایشان به بزرگی یاد می کردند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ثروت، هدایت، معصومین.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا، این خدیجه... هر گاه وارد شد، بر او از سوی پروردگارش و از سوی من سلام برسان و او را بر خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده. همانا او در آن خانه، در کمال آسایش و آرامش به سر خواهد

ص: 232


1- اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم، سیّد رضی سیّدنژاد، قم: مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی=، چاپ اوّل، 1389، ص 139 - 186.

برد.»(1)

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

«خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروتش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که به وسیلۀ او هدایت می شود، و این بر همۀ گنج های سراسر جهان برتری دارد. او احساس می کرد محبّت و دوستی را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اهدا می کند، ولی در عوض، همۀ ابعاد سعادت را از او کسب می کند.»(2)

شرح حالی مختصر از زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

نام: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.

لقب ها: مبارکه، طاهره، کبری، غرا و... .

کنیه: ام هند، ام المؤمنین و ام الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

پدر و مادر: خویلد بن اسد و فاطمه بنت زائده.

زمان تولّد: بنا بر نقل معروف، پانزده سال پیش از ولادت پیامبر اکرم (55 سال پیش از بعثت پیامبر اسلام).

محل تولّد: مکّۀ معظّمه.

زمان ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): پانزده سال پیش از بعثت، دهم ربیع الاول، سال 25 عام الفیل.

فرزندان: قاسم، عبد اللّه (ملقّب به طاهر و طیّب)، رقیّه، زینب، امّ کلثوم، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

مدّت عمر: حدود 65 سال. بنا بر نقل معروف، آن بزرگوار در سال دهم بعثت، در روز دهم ماه رمضان، سه روز پس از وفات ابوطالب، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در 65 سالگی درگذشت.

آرامگاه: قبرستان معلی (قبرستان ابوطالب) واقع در دامنۀ کوه حَجُون (بالای مکّه).

دوران زندگی:(3)

ص: 233


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 32.
3- . دوران زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بنا بر قولی که در چهل سالگی ازدواج کرده، تنظیم شده است. معروف است که در زمان ازدواج، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشت. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 4) این قول، قول معروف است، ولی روایت ها در این باره گوناگون است؛ مانند این که: این ازدواج شانزده سال پیش از بعثت، بیست سال پیش از بعثت، ده سال پیش از بعثت، پنج سال پیش از بعثت و سه سال پیش از بعثت رخ داد، و این که بیهقی در کتاب دلائل النبوة، ج 1، ص 71، نقل کرده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنجاه سالگی از دنیا رفت، با قول پایانی سازگار است. در این باره، ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 73 - 75؛ به نقل از: مدارک گوناگون.

دوران پیش از ازدواج با پیامبر (چهل سال)؛

دوران ازدواج با پیامبر تا آغاز بعثت (پانزده سال):

آغاز بعثت (طلوع اسلام) تا هنگام رحلت (ده سال).

مدّت زندگی با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): حدود 25 سال.

خاندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

سلسله نسب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پدر و مادر، به شخصیّت های بزرگواری می رسد. ایشان از سوی پدر، با چند واسطه، دختر عموی پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همدیگر را پسر عمو و دختر عمو می خواندند. سلسلۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پدر چنین است: خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب. نسبت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در قُصی مشترک است؛ زیرا حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز فرزند عبد اللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب است.

سلسله نسب مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز عبارت است از: خدیجه بنت فاطمه بنت زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لوَی بن غالب. لُوَی، جدّ هشتم پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز هست. بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی مادر نیز در جدّ هشتم، با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشترک است.

خویلد، پدر بزرگوار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قهرمان دلاوری بود که در دفاع از حریم کعبه، رشادتی به یادماندنی نشان داد. هنگامی که «تبع»، پادشاه خودکامۀ یمن تصمیم گرفت حجرالاسود را به یمن منتقل کند و در معبدی بگذارد که آن جا ساخته بود، خویلد شمشیر به دست گرفت و در برابر او مردانه جنگید. دیگران نیز به یاری اش برخاستند و دشمن را با خواری از حریم کعبه بیرون راندند.

ص: 234

اسد، پدربزرگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز از پیشگامان شرکت در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) است. این پیمان میان برخی جوانمردان قریش، با هدف ستاندن حق مظلومان، در خانۀ عبد اللّه بن جدعان بسته شد. حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در این پیمان، فعّالانه حضور داشت و همیشه از آن به نیکی یاد می کرد. هم چنین فاطمه بنت زائده، مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جاهلیّت، در پاکی و عفّت، سرآمد بانوان مکّه بود. وی پیرو آیین حنیف بود.(1)

لقب های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

لقب هایی که برای افراد برمی گزینند، بیان کنندۀ جنبه ای از شخصیّت یا فضیلتی از فضایل آنها است. برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چندین لقب بیان شده است:

مبارکه

در کتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نازل شده، از آن بانوی بزرگوار با لقب «مبارکه» و همدم مریم3 در بهشت یاد شده است. در عبارتی از انجیل، در توصیف پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده است: «نسل او از مبارکه (بانوی بابرکت) است که در بهشت، همدم مادرت، مریم3 خواهد بود.»(2)

طاهره

در دوران جاهلیّت، فساد و بی بندوباری بسیار رواج داشت و ارزش هایی چون اخلاق و پاک دامنی در جامعه رنگ باخته بود. بسیاری از زنان نیز به گونه های رایج انحراف آن زمان، آلوده بودند. در چنین اوضاعی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب رعایت فضیلت های اخلاقی و پاکی و پاک دامنی، با لقب «طاهره» (پاک سرشت و پاک منش) شناخته می شد. ایشان را عفیف ترین بانوی عرب در آن روزگار دانسته اند.(3)

ص: 235


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 10.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 352.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.

بانوی بانوان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همیشه به ارزش های متعالی اخلاقی و انسانی پایبند بود. از این روی، همگان به او احترام می گذاشتند و وی را سرور زنان می خواندند. امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در چکامه ای که در سوگ آن حضرت سروده است، از او با لقب «سَیدةُ النِسوان» (بانوی بانوان) یاد می کند.(1)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از این بانوی بزرگ با لقب «سیدۀ قریش» یاد کرده است.(2) اسماء بنت عمیس نیز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء العالمین» می خواند.(3)

آورده اند، حتّی در دوران جاهلیّت که زن هیچ گونه ارج و منزلتی نداشت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء القریش» می نامیدند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن حضرت را که در کمال و ارزش های والای انسانی کم نظیر بود، با لقب «کبری» می خواند.(4)

در دعای ندبه نیز که از ناحیۀ مقدّسه نقل شده است، از آن حضرت با صفت «خدیجۀ غرا» (ارجمند و بزرگوار) یاد می شود؛ هم چنین در خطبۀ عقدی که از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل شده، با عبارت «بانوی برخوردار از ویژگی سخاوت و عفّت، و بانوی بلندمرتبه ای که فضل و ارج و منزلتش زبانزد مردم است و جایگاه والایی دارد»(5) توصیف شده است.

در فرازی از زیارت نامۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز، هنگام درود «بر زوجات طاهرات»، از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با لقب «الصدیقه» یاد شده است.(6)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خود همواره از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به منزلۀ بهترین و برترین همسرانش یاد می کرد. بر همین اساسی، لقب «ام المؤمنین» به آن حضرت داده اند. افزون بر این، از این بانوی بزرگوار اسلام با لقب هایی چون مرضیه، راضیه، زکیه، ام الیتامی و ام الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کنند.

ص: 236


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 325.
2- . همان.
3- . قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ من المهد الی اللحد، ص 145.
4- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 29.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 69.
6- . همان، ج 100، ص 189.

ویژگی های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب آراستگی به فضایل اخلاقی و عفّت و پاک دامنی، با دیگر بانوان عصر جاهلیّت بسیار تفاوت داشت. آن حضرت، افزون بر انتساب به خاندانی اصیل و بزرگوار، به دلیل بهره مندی از فضیلت های اخلاقی، روحی و اعتقادی و عواطف انسانی و ایمان به پاکی و درستی، از همۀ بانوان آن روز جزیرةالعرب ممتاز بود. در کتاب های سیره و تاریخ، برای آن بانوی بزرگوار، ویژگی های بسیاری بیان شده است که در این بخش به برخی از آنها اشاره می کنیم.

1. مردم دوستی و رسیدگی به مستمندان

آورده اند که در وضعیّت بد اجتماعی دوران جاهلیّت که مال دوستی، تبعیض طبقاتی، ستم به زیردستان و پایمال ساختن حقوق انسان های فقیر و ضعیف رواج داشت، آن بانوی بزرگوار، از هر گونه ستم به دیگران خودداری می کرد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به مستمندان و یتیمان رسیدگی می کرد و مهر و محبّت ویژه ای به قشرهای ضعیف و آسیب دیده داشت. به دلیل همین رسیدگی، به ایشان «مادر یتیمان» لقب داده بودند.

خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خانۀ امید همۀ گرفتاران و بیچارگان بود و همۀ مردم برای حل مشکلات و گرفتاری هایشان به وی مراجعه می کردند. او نیز در حدّ توان به مردم کمک می کرد و همه با رضایت و خشنودی از خانه اش بیرون می رفتند. هم چنین کسانی که برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کار می کردند، از وی راضی بودند؛ زیرا حقوق آنان را به طور کامل می داد و وضع زندگی آنان را اصلاح می کرد.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ چگونگی رفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ایشان و همکارش، زمانی که به نمایندگی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در بازار تهامه تجارت می کرد، خاطراتی بازمی گوید. ایشان می فرماید: «من کارفرمایی بهتر از خدیجه ندیدم. هر گاه من و دوستم پس از کار، نزد او می رفتیم، غذای گوارایی را که برای ما آماده کرده بود، به ما هدیه می داد.»(1)

ص: 237


1- . همان، ج 16، ص 9 - 10.

2. ثروتمند پاک اندیش

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با هوش و تدبیری که داشت و از راه مدیریّت درست و حساب شده، ثروت فراوانی به دست آورده بود. وی از ثروتمندان کم نظیر جزیرةالعرب به شمار می آمد و حتّی ثروت افراد ثروتمندی چون ابوجهل، عقبة بن ابی معیط و ابوسفیان، در مقایسه با ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار ناچیز بود.

آورده اند، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خانۀ بسیار بزرگی داشت که همۀ مردم مکّه در آن جای می گرفتند، ولی چیزی که این بانوی بزرگ را از دیگر ثروتمندان، ممتاز می ساخت، فروتنی، حقیقت جویی، محبّت به زیردستان و دوری از فخرفروشی، غرور و تکبّر بود.

در اوضاعی که ارزش و اعتبار انسان ها به ثروت و دارایی شان بود، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فضیلت های انسانی و ویژگی های نیکوی اخلاقی، بیش از مال و ثروت اهمّیّت می داد. از این روی، وقتی معروف ترین شخصیّت های جزیرةالعرب، به پشتوانۀ مال و دارایی هایشان به خواستگاری اش رفتند، وی به همۀ آنان پاسخ منفی داد و آشکارا درخواست شان را رد کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای انتخاب همسر، تنها، داشتن ثروت را کافی نمی دانست، بلکه به فضیلت های اخلاقی و انسانی و باورهای درست و ایمان حقیقی می اندیشید و بیشتر ثروتمندان آن عصر نیز، از داشتن چنین سرمایه هایی محروم بودند.(1)

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قالب ها را شکست و در برابر سرزنش و شماتت مردم، به ویژه زنان، مقاومت کرد و به یاوه سرایی های آنان اعتنا نکرد. او در عمل نشان داد که معیار درست در انتخاب همسر، عقل، اخلاق نیک، جوانمردی و ایمان است، نه ثروت، خوش گذرانی و هوس بازی.

وی به زنان، آشکارا فرمود: «آیا در سراسر جزیرةالعرب مردی را از نظر داشتن کمالات می شناسید که برتر از محمّد باشد؟ من به سبب این کمالات و ارزش ها با او ازدواج کرده ام... .»(2)

بنا بر این ازدواج او بر اساس ارزش ها و اصالت ها و قالب شکنی ها بود.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این ازدواج، همۀ ملاک ها و معیارهایی را که بر پایۀ تعصّب اشرافی

ص: 238


1- . همان، ج 103، ص 374.
2- . همان.

جاهلی بنا شده بود، شکست و این درس بزرگ را به ما آموخت که ملاک اصلی، معرفت و تقوا است.

3. حق جویی

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج برخورداری از ثروت و منزلت، برخلاف دیگر ثروتمندان جزیرةالعرب که سرگرم ثروت اندوزی و خوش گذرانی بودند، همیشه به این فکر می کرد که چگونه می توان وضعیّت نابسامان اخلاقی و اجتماعی جامعه را اصلاح کرد. او می اندیشید چگونه به جای کینه، ستیز، بی عدالتی و باورهای خشک و خشن، عدالت، محبّت، عواطف انسانی و ویژگی های برجستۀ اخلاقی در جامعه حاکمیّت می یابد.

در این میان، آنچه بیشتر او را امیدوار می ساخت و همواره فروغ ایمان به پاکی ها را در دلش روشن نگاه می داشت، بشارت هایی بود که از دانشمندان مسیحی و دیگر عالمان اهل کتاب در بارۀ ظهور پیامبری در آخرالزمان می شنید. وی بارها از افرادی چون ورقة بن نوفل (پسر عمویش) و دیگر آشنایان به کتاب های آسمانی، شنیده بود که به زودی پیامبری در مکّه ظهور می کند که خورشید وجودش جهان گیر خواهد شد. این پیامبر، فضیلت های اخلاقی و صمیمیّت و مهربانی را در سراسر جامعه حاکم خواهد کرد و با ایمان به خدا، همۀ نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعۀ جاهلیّت را سامان خواهد داد. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از منتظران ظهور پیامبر آخرالزمان بود تا توفیق درک حضورش را بیابد و در حدّ توان، به پیشبرد اهداف وی کمک کند.

دیدار نشانه های نبوّت

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پسر عمویش، ورقة بن نوفل و دیگر آشنایان با کتاب های ادیان، در بارۀ پیامبر آخرالزمان مطالبی می شنید، اشتیاق او به دیدار پیامبر موعود بیشتر می شد. آورده اند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شنیده بود دانشمندان یهود، برخی نشانه های پیامبر آخرالزمان را با ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هماهنگ دانسته اند. این شنیده ها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را علاقه مند کرد تا در احوال و ویژگی های محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیش از پیش دقّت کند. هر چه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ اخلاق و

ص: 239

ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر پژوهش می کرد، با ویژگی های اخلاقی و کرامت های انسانی وی بیشتر آشنا می شد. بدین سان، مهر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفته رفته بر دل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست.

می گویند روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مجلسی حضور داشت. ناگاه دانشمندی یهودی با دیدن محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اختیار گفت: «به خدا سوگند، این جوان، خاتم پیامبران است.»

حاضران هر یک به گونه ای در برابر این سخن واکنش نشان دادند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز که مطالب بسیاری در این باره شنیده بود، از دانشمند یهودی پرسید: «تو از کجا دانستی که محمّد، پیامبر است؟» وی گفت: «من در بارۀ ویژگی های محمّد در کتاب آسمانی تورات خوانده ام. همین شخص در آخرالزمان به پیامبری برانگیخته می شود. پدر و مادرش از دنیا رفته اند؛ جدّش (عبدالمطّلب) و عمویش (ابوطالب) از او سرپرستی می کنند و به زودی با بانویی از قریش که سرور قوم و رئیس قبیلۀ خویش است، ازدواج می کند... .»

گویا یهودی در سخنان خود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را همان بانوی قریش خواند و تصریح کرد: «ای خدیجه! بکوش خشنودی محمّد را به دست آوری؛ زیرا او مایۀ کرامت، شرافت و بزرگی دنیا و آخرت تو خواهد بود.»(1)

ورقة بن نوفل نیز بارها به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته بود: «ای خدیجه! به زودی به مردی می پیوندی که برترین و شریف ترین انسان در سراسر زمین و آسمان ها است.»(2) افزون بر این، برخی خواب ها نیز چنین رویداد مبارکی را به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوید می دادند.

آشنایی بیشتر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر سال، افرادی را به نمایندگی از سوی خود، با کاروانی از کالاهای گوناگون به شام و دیگر مناطق تجارتی می فرستاد. یک بار نیز این مسئولیّت را بر دوش محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت و او با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تجارت پرسودی کرد. گرچه پیش از این سفر نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همانند دیگر مردم مکّه، محمّد امین را به درست کاری، راست گویی و امانت داری می شناخت، این سفر، راست کرداری، هشیاری و فضیلت های اخلاقی وی را بیش از پیش

ص: 240


1- . همان، ج 16، ص 20 - 21.
2- . همان، ص 21.

برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آشکار ساخت.

وقتی میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ماجرای سفر تجاری و تدبیرهای خردمندانۀ محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد، او بیشتر با شخصیّت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد. آورده اند که سخنان میسره در بارۀ ویژگی های اخلاقی شایستۀ محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان بر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیر گذاشت که برای رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیام فرستاد نزد وی بیاید. وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به وی گفت: «ای پسر عمو! من به دلیل خویشاوندی، شخصیّت، امانت داری، خوش اخلاقی و راست گویی تو در میان قوم، به تو مشتاق و علاقه مند شده ام.» سپس از وی خواستگاری کرد.(1)

محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او فرمود: «لازم است در این باره با عموهایم مشورت کنم.»(2)

ازدواج محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

آشکار است که پیشنهاد ازدواج، نخست از سوی خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مطرح شده است. ابن هشام چنین می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خود تمایل خویش را اظهار کرد و چنین گفت: «عموزاده، من به سبب خویشی ای که میان ما برقرار است و عظمت و عزّتی که میان قوم خود داری و امانت، حسن خلق و راست گویی ات، به جد مایلم با تو ازدواج کنم.» رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ وی فرمود: «لازم است عموهایم را از این کار آگاه سازم و با مشورت آنان این کار را انجام دهم.»

بیشتر مورّخان معتقدند که نفیسه، دختر «علیه»، پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را این گونه برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیان کرد: «محمّد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمی کنی؟ اگر من تو را به زیبایی و ثروت، شرافت و عزّت دعوت کنم می پذیری؟»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «مرادت کیست؟» وی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را معرّفی کرد. حضرت فرمود: «آیا

ص: 241


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 - 201.
2- . روایت دیگر این است که نفیسه، دختر علیه، پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پیامبر رساند. برخی نیز گفته اند هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این پیام را به عمّار که در آن زمان دوست محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، رساند تا عمّار آن پیام را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برساند. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2،ص 12)

خدیجه به این کار حاضر می شود؛ با این که وضع زندگی من با او بسیار تفاوت دارد؟»

نفیسه گفت: «اختیار او در دست من است و من او را حاضر می کنم. تو زمانی را معیّن کن که وکیل او (عمرو بن اسد) با شما و اقوامتان گرد هم آمده، مراسم عقد و جشن برگزار شود.»(1)

رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره با عموی بزرگوار خود، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، مشورت کرد. مشهور است که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مراسم خواستگاری و خواندن خطبۀ عقد محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برپا کرد و عمرو بن اسد، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز این ازدواج را تأیید کرد.(2)

شیخ صدوق و شیخ کلینی، خطبۀ عقد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را این گونه باز گفته اند: «... سپاس خدایی را که ما را از نسل ابراهیم و ذرّیۀ اسماعیل قرار داد و برای ما خانه ای مقدّس بنا کرد که مقصود حاجیان و حرمی امن است. ما را در شهری که هستیم، فرمانروایی داد و از برکت ها برخوردارمان ساخت... .

باری، برادرزادۀ من با هر یک از برجستگان قریش که مقایسه شود، برتری از آن او است. بزرگی او در سنجش با هر بزرگی، روشن است و در میان آفریدگان خدا، همانندی برای او نیست. ثروت چندانی ندارد، ولی ثروت مادّی، ارزشی است زودگذر و سایه ای است ناپایدار. او خواستگار خدیجه است و اینک ما برای عقد ازدواج او اگر او راضی باشد نزد شما آمده ایم. هر اندازه مهریه تعیین کنید، من از ثروت خود، آن را می پردازم.»(3)

گفته اند پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می خواست سخن بگوید که دچار لکنت شد و به ناچار خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ لب به سخن گشود و گفت: «ای محمّد! من خود را به عقد ازدواج تو درآوردم و مهریۀ آن را خودم بر دوش گرفتم.» بدین ترتیب، عقد نکاح میان

ص: 242


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 193.
2- . روایت است که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خویلد بن اسد، در جنگ فجار فوت کرده بود. از این روی، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی او صیغة عقد را جاری کرد. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 84)
3- . شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 397؛ کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 2، ص 19 - 20؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 114. این خطبه با اندکی تفاوت در مناقب آل ابی طالب، تألیف ابن شهرآشوب، ج 1، ص 42 و در بحار الأنوار، ج 16، ص 19 آمده است.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جاری شد.(1)

در این هنگام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به حاضران گفت: «گواهی دهید که خدیجه ازدواج با محمّد را پذیرفت و مهریۀ آن را خود بر دوش گرفت.» یکی از حاضران گفت: «شگفتا! تاکنون ندیده بودیم که زنی مهریۀ ازدواجش را خود بر دوش بگیرد.»

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که از سخنان او ناراحت شده بود، برخاست و گفت: «آری، اگر مردان همانند برادرزاده ام محمّد باشند، او را با گران ترین بها و سنگین ترین مهریه بربایند، ولی اگر امثال شما باشند، با شما جز به مهریّۀ سنگین ازدواج نخواهند کرد.»

سپس مراسم جشن عروسی برگزار شد. در این هنگام، عبد اللّه بن غنم، یکی از قریشی یان اشعاری را بدین مضمون خواند:

«ای خدیجه! گوارا و مبارک باد تو را که پرندۀ همای بختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز درآمد؛

چرا که با برترین انسان ها ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم، همچون محمّد دارای مقامات عالی است؟

دو راست گو و نیکوکار، یعنی حضرت عیسی و حضرت موسی، به ظهور او مژده داده اند و زمان ظهور، چقدر نزدیک شده است.

از روزگاران پیش، نویسندگان اقرار کرده اند که در سرزمین بطحا، پیغمبری راهنما و هدایت شده طلوع خواهد کرد.»(2)

آورده اند وقتی پس از مراسم عقد، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست تا همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خانه اش بازگردد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبّت به آن حضرت عرض کرد: «اِلی بیتِک

ص: 243


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 88، به نقل از: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 41 - 42. محدّت سروری در کتاب مناقب می نویسد: عمرو بن اسد، عموی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطبۀ عقد را پاسخ داد و پذیرش ازدواج را اعلام کرد. سپس می نویسد: خویلد، پدر حضرت خدیجه که در مجلس بود، گفت: «زَوَّجْناها و رَضِینا به؛ ما عقد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفتیم و به همسری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، راضی و خشنود شدیم.»
2- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 5، ص 374 - 375.

فبیتی بیتُک، و اَنَا جاریتُک؛(1) در خانۀ خود بمان. خانۀ من، خانۀ تو است و من کنیز توام.»

به این ترتیب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال اخلاص و ایثار و فروتنی، زندگی خود را با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز کرد.

جشن باشکوه عروسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از عقد، جشن باشکوهی برپا شد و گوسفندان بسیاری قربانی کردند و برای چند روز، مردم مکّه، به ویژه مستمندان را اطعام کردند.(2) خویشاوندان محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به شادی پرداختند و این روز را بسیار گرامی داشتند. بی شک روز ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روز بسیار مبارک و میمونی بود که منشأ آثار و برکت های فراوان در طول تاریخ شد. این ازدواج نهالی کاشت که به صورت درختی شاداب و پرمیوه درآمد و مردم تا قیامت از میوه های گوناگون معنوی آن استفاده می کنند. حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و یازده امام معصوم7، ثمرۀ این درخت اند.

بنا بر این، باید خاطرۀ چنین روزی را که سرچشمۀ خیر و برکت های بسیار شد، همیشه تجدید کرد و در چنین روزی جشن گرفت و خدای بزرگ را برای پدید آوردن چنین روزی سپاس گزارد. در روایت ها نیز آمده است، روزه گرفتن در این روز مستحب است، و بهتر است مؤمنان این روز را روزه بگیرند و با این کار، خدا را شکر کنند که توفیق ازدواج بین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به جهانیان بخشیده است.(3)

آورده اند که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این روز را بسیار گرامی داشت و و به مبارکی آن، «ام ایمن»، کنیز مادرش آمنه را که پس از ایشان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسیده بود، آزاد کرد.(4)

نقل می کنند «صفیه»، عمّۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در برپایی مراسم جشن عروسی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار زحمت کشید. صفیه، دختر عبدالمطّلب و مادر زبیر است. او هم سن پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و

ص: 244


1- . راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ص 187.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
3- . همان، ج 98، ص 357.
4- . همان، ج 15، ص 118.

افزون بر شجاعت کم نظیر، در سرودن شعر نیز توانایی داشت. اشعار صفیه در سوگ نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار جانسوز است.(1) وی پس از وفات پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همانند مادری دلسوز، از فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ حمایت می کرد. صفیه در روز عروسی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشعار زیبایی می خواند. یکی از این اشعار به این مضمون است:

«زمان شادی با فرح و گشاده رویی فرا رسید و هر گونه نحوست و ناگواری از میان رفت. ماه تابان، چهره برافروخت و فصل شادی و سعادت جلوه گر شد؛ به سبب وجود محمّد امین که در دشت و سرزمین بطحا (در همه جا) [از او] به نیکی یاد می شود. هر گاه احمد با همۀ خلایق سنجیده شود، بر همه برتری یابد و عظمت و شکوه محمّد برای قبیلۀ قریش آشکار شد و به طفیل وجود او، همای خوشبختی و سعادت همیشگی به پرواز درآمد. خوشبختی ای که به خدیجه، دختر کمالات و ارزش ها پیوست. خدیجه، همان دریای فضیلتی است که دست یابی به او موجب لبریز شدن از ارزش ها و کمالات است. به راستی، چقدر خدیجه بانوی شکوهمندی است و حلم و آرامش او، چقدر تابان و چشم گیر است. این محمّد امین است که در مدح و وصفش، هیچ گونه نقطۀ تاریکی نیست، و بر او درود بفرستید تا صعود کنید و خوشبخت شوید و خداوند به برکت وجود او به شما لطف و رحمت می کند.»(2)

پاسخ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اعتراض زنان مکّه

وقتی زنان قریش از تصمیم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه شدند، وی را بسیار سرزنش کردند. سرزنش آنها در دیدگاه های ظاهربینانه شان ریشه داشت. آنان همواره به معیارهای مادّی می اندیشیدند. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سرزنش می کردند و می گفتند: «خدیجه با آن همه حشمت و شوکت و ثروت، حاضر شده است با یتیم ابوطالب، محمّد امین که فردی تهی دست است، ازدواج کند. آیا این ننگ و عار نیست؟»

ص: 245


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 46، 95.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 75 - 76.

روشن است که معیارهای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ملاک های مادّی و ظاهری آنان بسیار تفاوت داشت. وی به تنها چیزی که در این ازدواج توجّه نداشت، ثروت و دارایی بود. از این روی، هنگام خواستگاری اشراف ثروتمند قریش، با قاطعیّت به آنان پاسخ رد داد. او در پی فضیلت های اخلاقی و ارزش های انسانی و ایمان و صداقت بود.

آورده اند که وقتی انتقادها و سرزنش های مردم مکّه به گوش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، آن بانوی خردمند، زنان مکّه را به خانه اش دعوت کرد. آن گاه پس از پذیرایی، به ایشان چنین گفت: «ای گروه زنان! شنیدم شما و همسرانتان بر ازدواج من با محمّد خرده می گیرید و این کار را ننگ می دانید. من از شما می پرسم، آیا در میان مردم مکّه شخصی مانند محمّد امین می شناسید؟ آیا در اطراف جزیرةالعرب، شخصیّتی با جمال و کمال محمّد و با فضایل و اخلاق نیک وی می یابید؟ من به سبب این ویژگی های والا و برجستگی های اخلاقی و انسانی با او ازدواج کردم و در بارۀ ویژگی هایش سخنانی شنیده ام که وی را از همۀ مردمان ممتاز می سازد. بنا بر این، شایسته نیست که شما بیهوده بر این تصمیم من خرده بگیرید و ناآگاهانه به کسی نسبت های ناروا دهید.»

زنان مکّه در برابر این سخنان متین و استوار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خاموش بودند. آنان با سکوت خود نشان دادند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کاری که کرده، به خطا نرفته است.(1)

ولی برخی از ایشان پس از خارج شدن از آن مجلس، دوباره به انتقاد و نکوهش های بیهودۀ خویش ادامه دادند و حتّی رفت و آمد با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تحریم کردند تا وی را از نظر روحی آزرده سازند. امّا از آن جا که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حقّانیّت کار خود ایمان داشت، در برابر رفتارهای نابخردانۀ آنان، ذرّه ای تردید به دلش راه نداد؛ زیرا وی تنها به رضای خدا می اندیشید.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: «روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که نزد تو آمده و برای تو طعام آورده است. هر گاه وارد شد، بر او از سوی

ص: 246


1- . همان، ص 81.

پروردگارش و از سوی من سلام برسان و او را بر خانه ای از زبرجد در بهشت، بشارت ده. همانا او در آن خانه در کمال آسایش و آرامش به سر خواهد برد.»(1)

ازدواج ارزش ساز

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنا بر ارزش هایی ویژه شکل گرفت و قالب ها و ملاک های رایج جاهلیّت را در هم شکست. این ازدواج ساده، ولی باشکوه، معیارهای شکل گرفته بر پایۀ نظام اشرافی را زیر پا گذاشت. در این ازدواج، به جای توجّه به معیارهایی چون مال، ثروت، زیبایی های ظاهری و ارتباط های ویژۀ قبیله ای و مانند آن، به اموری چون برخورداری از عقل و اندیشۀ پاک، اخلاق نیکو، ایمان، درست کاری و سیرت نیک اهمّیّت داده شد. در جزیرةالعرب آن زمان، چنین معیارهایی نه تنها ارزش به شمار نمی آمدند، بلکه به گونه ای، زیر پا نهادن آداب و سنّت های رایج در نظام اشرافی بود و به شدّت با آنها برخورد می شد.

پس از ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز، زنان مکّه فضای بسیار بدی را برای او به وجود آوردند؛ به گونه ای که هر گونه رفت وآمد با او را ممنوع کرده بودند و کسی را که با او آمدوشد داشت، از جمع خود بیرون می راندند. نقل می کنند، حتّی هنگام تولّد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، هیچ یک از زنان قریش حاضر نشدند به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کمک کنند. برخی از آنان حتّی تا پایان عمر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به این دشمنی ادامه دادند.

از سوی دیگر، ازدواج مردی 25 ساله با بانویی چهل ساله، در جامعه ای که پس از ثروت، در آن خوش گذرانی و هوا و هوس مهم ترین ارزش به شمار می آمد، برای بسیاری پرسش برانگیز شده بود.(2) بی شک، بسیاری از مردم مکّه از برتری ها و ویژگی های اخلاقی محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نیک سیرتی و پاکی وی آگاه بودند، ولی اوضاع حاکم بر جامعۀ آن روز، امکان پذیرش آشکار این ارزش ها را به آنان نمی داد. به هر حال، این ازدواج در نوع خود، انقلابی را بر ضدّ همۀ ارزش های دوران جاهلی پایه گذارد.

ص: 247


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191.

انتخاب زندگی ساده و صمیمی

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همسری محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد، با وجود آن همه ثروت، زندگی اشرافی را کنار نهاد و همانند رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زندگی همراه با سادگی و قناعت را برگزید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دارایی فراوانش، در راه کمک به مستمندان و گرفتاران بهره می گرفت. به گواهی تاریخ، از ویژگی های برجستۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بود که پس از ازدواج، همۀ اموالش را در اختیار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد تا حضرت به صلاحدید خویش، از آنها استفاده کند.

آورده اند،

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حتّی اندکی از ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای آسایش و رفاه خود خرج نکرد. او از این دارایی بابرکت، تنها در رفع گرفتاری مستمندان و بدهکاران، رسیدگی به مشکلات اجتماعی، رهایی مظلومان از دست ستمگران و احیای ارزش های اخلاقی و فضیلت های انسانی استفاده می کرد. روزی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با اشاره به برکت اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «هیچ مالی، آن گونه که ثروت خدیجه به من سود رساند، برایم سودمند نبود.»(1)

نقش دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از بعثت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پیشبرد اسلام چنان بود که گفته اند: «اگر اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود، اسلام پا نمی گرفت.»(2)

مهرورزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

پنج سال از ازدواج محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گذشت که علی بن ابی طالب7 متولّد شد. چند سال پیش از بعثت، خشک سالی و قحطی، سراسر سرزمین حجاز را فرا گرفت. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عمویش عبّاس پیشنهاد کرد که چون عمویش ابوطالب عیالمند است، سزاوار است نزد او رفته، سرپرستی فرزندانش را بر دوش گیرند. عبّاس این پیشنهاد را پذیرفت و با هم نزد ابوطالب آمدند و تصمیم خود را با او در میان گذاشتند. پس از گفت وگو، پیامبر سرپرستی

ص: 248


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
2- . به تعبیر سلیمان کتانی، دانشمند و نویسندۀ معروف عرب، پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنیان گذار اسلام است و اسلام به وسیلۀ شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استوار شده است. به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت می دهد که فرمود: «ما قام الاسلامُ الّا بسیفِ علی و ثروةِ خدیجَة؛ اسلام جز به شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا نشد.» (کتانی، سلیمان، فاطمة الزهرا وتر فی غمد، ص 112)

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را، و عبّاس سرپرستی جعفر را بر دوش گرفت. حمزه نیز سرپرستی طالب را عهده دار شد. البتّه بنا بر برخی روایت های دیگر، حمزه سرپرستی جعفر، و عبّاس سرپرستی طالب را به دوش گرفتند.(1)

آورده اند که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این نوزاد را بسیار دوست داشت و همواره هنگام خواب و بیداری، او را مراقبت و نوازش می کرد. گاه وی را در آغوش می گرفت و گاهی بر دوشش می نهاد. گاهی نیز با هدایایی، علاقۀ خود را به او نشان می داد و زمینۀ شادی و آسایش کودک را فراهم می کرد. بارها اطرافیان از محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شنیده بودند که این کودک، برادر، برگزیده، یاور و وصی او است.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همۀ ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا بود و می دانست که او، هیچ کاری را بدون حکمت و مصلحت انجام نمی دهد. از این روی، اطمینان داشت که مهرورزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به این نوزاد نیز حکمتی الهی دارد و بی تردید، این نوزاد که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اندازه به او عشق می ورزد، در آینده شخصیّتی برجسته و اثرگذار خواهد بود.

بنا بر این، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ محبّت می کرد و در مراقبت از او، مادرش، فاطمه بنت اسد را یاری می داد. گاه برای او لباس تهیّه می کرد و گاهی از او مراقبت می کرد.(3)

او وقتی علاقۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به امیر مؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دید، خود نیز به وی محبّت می کرد؛ او را پاکیزه می ساخت؛ لباس هایش را عوض می نمود؛ پیراهن آراسته و زیبا بر تن او می پوشانید. او به کنیزان و غلامانش می گفت که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را با خود حمل کنند (بر دوش و بغل گیرند) و به تفریح ببرند و او را نوازش کنند. بدین ترتیب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به خانۀ ابوطالب رفت وآمد داشت و ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد را کانون الطاف خود قرار می داد. کوتاه سخن این که، محبّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که روزهای کودکی را می گذراند، به گونه ای بود که مردم به او

ص: 249


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 263؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 118 - 119.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 179 - 180.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 309.

می گفتند:

«هذا اَخُو محمّد و احبَّ الْخَلْقِ اِلیه وَ قُرَّة عَیْنِ خدیجه؛(1) این، برادر محمّد و محبوب ترین انسان ها نزد محمّد و نور چشم خدیجه است.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ یار خلوت انس

سال ها پیش از بعثت، محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای تفکّر در آیات الهی و راز و نیاز با معبود خویش، خلوت می گزید. در این زمان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نه تنها مزاحم آرامش او نمی شد، بلکه چون با صفای باطن خویش، ارزش این کار را به خوبی درک می کرد، زمینۀ ایجاد و تداوم عبادت را برای حضرت فراهم می ساخت. گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود نیز به این خلوتگاه روی می آورد و از حلاوت عبادت با پروردگار و عرفان پاک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بهره می برد. روایت شده است که وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی کوه حرا رهسپار می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را بدرقه می کرد و آن قدر همان جا می ایستاد تا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظرش ناپدید می شد.

گاه که دوری و تنهایی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تاب نمی آورد، برای رسیدگی و بردن آب و غذا برای وی، به حرا می رفت. هم چنین اگر احساس خطر می کرد، افرادی را برای نگهبانی از جان محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گمارد؛ بی آن که مزاحم خلوت و راز و نیاز وی شود. هنگامی که هنوز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به رسالت برگزیده نشده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار او، با ایمان و باوری استوار به یکتایی پروردگار و در فضایی عرفانی و ملکوتی زندگی می کرد. او چه پیش از بعثت و چه پس از آن، هماره یار و مشوّق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و این، نشان الهی بودن پیوند این دو بزرگوار است.

نخستین بانوی مسلمان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با توجّه به اخبار اندیشمندان اهل کتاب در بارۀ پیامبر خاتم و نشانه های پیامبری که در وجود محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیده بود و شناختش از اخلاق، رفتار و اندیشه های وی، به رسالت پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان کامل داشت. از این روی، وقتی در 27 رجب سال چهلم هجری، از برانگیخته شدن آن حضرت به پیامبری آگاه شد، نخستین زنی بود که با ایمان قلبی، به یکتایی خدا و رسالت محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گواهی داد.

ص: 250


1- . همان، ج 35، ص 43.

آورده اند هنگامی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مبعوث شدن به پیامبری از غار حرا پایین آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرور بانوان قریش به استقبال ایشان شتافت و به سبب پاکی و طهارت روحی اش، نور پیامبری را در چهرۀ آن حضرت دید.

سپس گفت:

این چه نوری است که در پیشانی شما می بینم؟» حضرت فرمود: «این نور نبوّت است.» آن گاه ارکان اسلام را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برشمرد. وی نیز بدون کمترین تردید گفت: «آمَنْتُ و صَدَّقتُ و رَضیتُ و سَلَّمتُ؛(1) من ایمان آوردم، پیامبری ات را باور کردم، آیین اسلام را پسندیدم و تسلیم تو شدم.»

بنا بر نقل همۀ تاریخ نویسان، نخستین بانویی که اسلام را پذیرفت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. آورده اند امام حسین7 در خطبه ای که روز عاشورا برای دشمن ایراد کرد، برای معرّفی خود فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که مادربزرگ من، خدیجه، دختر خویلد، نخستین بانوی این امّت بود که اسلام را پذیرفت؟» همۀ حاضران گفتند: «آری، چنین است. او نخستین بانویی بود که به رسول خدا ایمان آورد.»(2)

نخستین بانوی نمازگزار

پس از بعثت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تا مدّت ها شمار پیروان دین مقدّس اسلام، به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و به قولی، زید بن حارثه منحصر بود.

آورده اند زمانی که هنوز مشرکان قریش از سوی اسلام و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گونه احساس خطر نمی کردند، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز سه بار به مسجدالحرام می رفت و روی به قبله می ایستاد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در سمت راست، و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشت سر آن حضرت می ایستادند و به نماز و پرستش خدا می پرداختند. این نخستین صحنه های نماز و پرستش معبود یکتا بود که مردم در روزهای نخست بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دیدند.

ص: 251


1- . همان، ج 18، ص 232.
2- . همان، ج 44، ص 318.

ابویحیی بن عفیف، از عفیف کندی نقل می کند: «در دورۀ جاهلیّت به مکّه رفتم. می خواستم برای خانواده ام مقداری جامه و عطر از مکّه بخرم. نزد عبّاس بن عبدالمطّلب رفتم و نشستم. او مردی بازرگان بود. ناگهان جوانی را دیدم که کنار کعبه آمد و در حالی که روی به سوی آسمان داشت، به راز و نیاز پرداخت. آن گاه روی به سوی قبله ایستاد. پس از اندک زمانی، پسر بچه ای آمد و در سمت راست او، روی به قبله ایستاد. سپس بانویی را دیدم که پشت سر آنها ایستاد و هر سه با هم به رکوع و سجود پرداختند. از عبّاس پرسیدم: این چه کاری است که این سه تن انجام می دهند؟ من تاکنون ندیده بودم کسی کنار کعبه این گونه عبادت کند.

عبّاس گفت: آری، کار شگفتی است! آیا می دانی این جوان کیست؟ وی محمّد بن عبد اللّه، برادرزادۀ من است. سپس پرسید: آیا می دانی این پسربچّه کیست؟ این علی، برادرزادۀ دیگر من، و پسر ابوطالب است و بانویی که پشت سر آن دو ایستاده، خدیجه، دختر خویلد و همسر محمّد است. برادرزاده ام محمّد خبر داده است که پروردگار جهانیان، او را به دینی که دارد، فرمان داده است و سوگند به خدا، در روی زمین، جز این سه تن، کس دیگری بر این دین نیست.»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ مونس روزهای سخت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

قریش، وقتی پیشرفت روزافزون اسلام و گرایش مردم به آموزه های پیامبر و مخالفت آن را با آیین بت پرستی و ارزش های جاهلی دید، به سختی در برابر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) موضع گرفت. آنان همۀ نیروهای خود را بسیج کردند تا پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از پیشبرد اهدافش بازدارند و از ادای رسالتش منصرف کنند.

مشرکان از راه ها و شیوه های گوناگونی برای مبارزه با اسلام و آزار رساندن به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان استفاده می کردند؛ چنان که آن حضرت فرمود: «هیچ پیامبری آن گونه که من آزار دیدم، اذیّت نشده است.»

ص: 252


1- . نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 226. این روایت از عبداللّه بن مسعود نیز نقل شده است.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که تا دیروز امین، راست گو، پاک اندیش و خیرخواه ترین مردم مکّه بود، امروز جادوگر، دروغ گو و ساحر خوانده می شد؛ زیرا با ارزش های نادرست و آداب و رسوم جاهلی مبارزه و مخالفت می کرد و منافع مشرکان را به خطر می انداخت.

در اوضاعی که حتّی نزدیک ترین خویشاوندان و بزرگان قبیلۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزار و شکنجه می دادند، تنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که وی را یاری و با همۀ وجود از او حمایت می کرد و با شیرینی لبخندش، از تلخی اندوه پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می کاست. این بانوی فداکار در حمایت از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیشبرد اهداف اسلام نقش بسیار بزرگی داشت. از این روی، نبود وی چنان برای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران و دشوار آمد که سال وفات او را «عام الحزن» نامید. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حتّی سال ها پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هر گاه به یاد او می افتاد، غمگین می شد و در فراقش می گریست.

بزرگ ترین مشکلی که پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان با آن روبه رو شدند، محاصرۀ اقتصادی بود. بی شک، گذشته از ایمان استوار مؤمنان واقعی، مهم ترین عامل پیروزی مسلمانان در آن دورۀ حسّاس تاریخ، دارایی و دانایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

دفاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آورده اند در سال پنجم یا ششم بعثت، پس از نزول آیۀ 94 و 95 سورۀ حجر در بارۀ آشکار کردن اسلام، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در موسم حج بر بالای کوه صفا رفت و با ندای بلند سه بار فرمود: «ای مردم! من رسول خدا، پروردگار جهانیانم.» بت پرستان از شنیدن این سخن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار خشمگین شدند. ابوجهل نیز از شدّت خشم، سنگی به سوی آن حضرت پرتاب کرد که پیشانی پیامبر را شکافت. با این کار ابوجهل، دیگران نیز جرئت یافتند و حضرت را سنگ باران کردند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای در امان ماندن از آسیب بیشتر، به محلّی در کوه صفا که از چشم مشرکان دور بود، پناه برد و مشرکان هر چه جست وجو کردند، وی را نیافتند.

یکی از حاضران، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را که در آن زمان سیزده سال بیشتر نداشت، از ماجرا آگاه کرد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز بی درنگ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و ماجرا را برای وی بازگفت. این بانوی فداکاری مقداری غذا تهیّه کرد و با شتاب، خود را به کوه صفا رساند و با کمک حضرت

ص: 253

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جست وجوی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداخت. وی در حال جست وجوی این عبارت ها را زمزمه می کرد: «چه کسی از پیامبر برگزیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده به من خبر می دهد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده است، مرا آگاه می کند؟ چه کسی از ابوالقاسم، مرا باخبر می سازد؟»

سرانجام پس از جست وجوی بسیار، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در حالی یافتند که خون از پیشانی مبارکش جاری بود. چون حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر را در این حال دید، گفت: «پدر و مادرم به فدایت! اجازه بده تا خون را از چهره ات پاک کنم... .» هنگامی که شب فرا رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تاریکی استفاده کرد و آن حضرت را به خانه آورد. او پیامبر را در حجره ای که دیوارهایش با سنگ ساخته شده بود، جای داد و خود همانند پاسداری وفادار، برای دفاع و پاسداری از آن حضرت آماده شد.

آورده اند، چون مشرکان از حضور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باخبر شدند، خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سنگ باران کردند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شجاعت فریاد زد: «ای گروه قریش، آیا زنی را در خانه اش سنگ باران می کنید؟» وقتی مشرکان صدای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را شنیدند، از کار ناپسند خود دست برداشتند و آن جا را ترک کردند. بدین ترتیب، با فداکاری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وجود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از گزند آزار مشرکان در امان ماند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب

سران قریش که از پیشرفت سریع و حیرت انگیز آیین اسلام نگران شده بودند، به چاره اندیشی افتادند تا از خطر گسترش اسلام رهایی یابند. آنان سرانجام پس از مشورت های فراوان تصمیم گرفتند با محاصرۀ اقتصادی و قطع کردن شریان حیاتی مسلمانان، از نفوذ و رشد اسلام جلوگیری کنند و آنان را به سازش و تسلیم وادارند. از این روی، پیمان نامه ای تهیّه کردند و بنا بر آن متعهّد شدند از هر گونه خرید و فروش، معاشرت و حتّی ازدواج با پیروان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خودداری کنند.

ص: 254


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 341، 243.

در پی تصویب این پیمان، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عمو و حامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از همۀ خویشاوندانش خواست تا از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت کنند. به مسلمانان نیز دستور داد به شعب ابی طالب بروند و همان جا زندگی کنند تا از گزند مشرکان در امان باشند. این محاصره حدود سه سال به طول انجامید و مسلمانان در این مدّت، سختی ها و فشارهای بسیاری را متحمّل شدند.

اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت های بی دریغش در دوران محاصره، بسیار سرنوشت ساز بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ ثروت خود را در ماجرای شعب ابی طالب خرج کرد؛ به گونه ای که پس از پایان این محاصره، ثروتی برایش باقی نماند. وی هم چنین خویشاوندان خود را برای کمک به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان فرا خواند. حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوالعاص، دامادش، از جمله افرادی بودند که پنهانی به شعب ابی طالب آذوقه می رساندند.

تاریخ نویسان معتقدند، اگر کمک های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود، ضربه های جبران ناپذیری به مسلمانان وارد می شد. از این روی، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد و وی را به سبب این همه ایثار و از خود گذشتگی می ستود.(1)

فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وجود فرزند، پیوند زناشویی را محکم تر می سازد و به شبستان زندگی فروغ و جلوۀ ویژه ای می بخشد. در بارۀ فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و شمار آنان سخنان و روایت های گوناگون نقل شده است. معروف است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه داشت که به آنان طاهر و طیّب می گفتند و هر دو در دوران کودکی، پیش از بعثت، یا قاسم پیش از بعثت و عبد اللّه پس از بعثت از دنیا رفتند. هم چنین چهار دختر داشت که عبارت اند از: رقیّه، زینب، امّ کلثوم و فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ. پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به سبب آوردن فرزند می ستود. چنان که روایت شده است پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمجید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عایشه فرمود: «خدیجه برای من فرزندانی آورد؛ در حالی که شما (همسران دیگر) دارای این ویژگی نبودید و نازایید.»(2)

ص: 255


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 271، 286.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 73.

مرحوم صدوق به سند خود از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت می کند: روزی پیامبر به خانۀ خود وارد شد. ناگاه دید عایشه با جیغ و داد به فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ می گوید: «ای دختر خدیجه! سوگند به خدا تو می پنداری مادرت بر ما برتری دارد. او چه برتری ای بر ما دارد؟ او نیز همسان ما است.» پیامبر این سخن را شنید. هنگامی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، گریه کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: «چرا گریه می کنی؟» فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از نارواگویی عایشه، به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خبر داد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خشمگین شد و به عایشه فرمود: «خاموش باش ای حمیرا! همانا خداوند متعال بانویی بسیار دوست داشتنی و زاینده عطا فرمود. بدان که خدیجه خدایش رحمت کند از من صاحب فرزندانی شد؛ مانند: طاهر (که همان عبد اللّه و طیّب لقبش است)، قاسم، فاطمه، رقیّه، امّ کلثوم و زینب. ولی خداوند، رَحِم تو را نازا قرار داد که فرزندی نیاوردی.»(1)

بنا بر نقلی، همۀ فرزندان پسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیش از بعثت زندگی را بدرود گفتند، ولی دخترانش، دوران نبوّت او را درک کردند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ همۀ حوادث، از جمله مرگ فرزندانش، خویشتن داری کرد. با این حال، در مرگ فرزندانش، گاهی قطره های اشک بر روی گونه هایش می غلتید. مراتب تأثّر او در مرگ ابراهیم که مادرش «ماریه» نام داشت، بیشتر بود، امّا در حالی که دلش می سوخت، با زبان به سپاس گزاری خدا سرگرم بود. عربی از سر نادانی در مبانی اسلام، به گریه کردن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق فرزندش اعتراض کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «چنین گریه ای رحمت است.» آن گاه افزود: «و من لا یرحم لا یرحم؛ کسی که رحم نکند، به او رحم نمی شود.» سپس خطاب به فرزندش فرمود: «اگر نه این بود که مرگ حق است و وعدۀ خدا راست و مرگ راهی است به سوی خدا و این که واپسین ما به نخستین می پیوندد، هر آینه حزن ما در مرگ تو ای ابراهیم، بسیار شدید می شد، ولی چون راهی است که همه باید سیر کنیم، فراق تو تحمّل پذیر است و ما بر مرگ تو اندوهناکیم» و فرمود: «دیده می گرید و قلب اندوهناک می شود، ولی چیزی که موجب خشم پروردگار شود، نمی گوییم.»(2)

ص: 256


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 37 - 38؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3.
2- . شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی، مسکن الفؤاد، ص 239.

دوری از یار مهربان

یکی از ماجراهای آموزنده و شگفت انگیز زندگی حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از او است. از این روی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ لیاقت آن را یافت که فرزندی مانند حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورد؛ فرزندی که بهترین زنان دنیا و آخرت است و هیچ بانویی از آغاز آفرینش تا پایان آن، به مقام او نمی رسد. در فضیلت او همین بس که خداوند تعالی خطاب به پیامبرش می فرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛(1) اگر تو نبودی، موجودات را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را نمی آفریدم، و اگر فاطمه نبود، شما دو تن را نمی آفریدم.»

در بارۀ چگونگی انعقاد نور فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در رحم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ماجرای ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ روایت های گوناگونی باز گفته اند که هر یک بیانگر بخشی از مقام ارجمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. در روایت ها آمده است: فرشتۀ وحی بر پیشوای بزرگ توحید فرود آمد و گفت: «ای محمّد! خداوند بزرگ بر تو سلام رساند و دستور داد که چهل روز از خدیجه کناره گیری کنی!»

این فرمان بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گران آمد؛ چرا که آن بانوی خردمند و باایمان را بسیار دوست می داشت. آن حضرت با وجود عشق و علاقۀ فراوان به خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ فرمان خدا را به جان خرید و در این مدّت، شب ها را به نیایش و عبادت و روزها را به روزه داری کمر بست. برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به وسیلۀ عمّار یاسر پیام فرستاد: «ای خدیجه! مبادا گمان کنی که کناره گیری من از تو به سبب بی محبّتی و بی اعتنایی است، بلکه پروردگارم چنین دستور داد تا امر خود را اجرا کند و من تنها به انجام دستور می اندیشم. از این روی، دوری گزیدن مرا جز به نیکی و خیر من گمان نداشته باش؛ چرا که خداوند هر روز چندین مرتبه به وجود شایستۀ تو بر فرشتگان گران مایه اش مباهات می کند. از این روی، هنگامی که شب فرا می رسد در را ببند و برای استراحت به بستر خویش درآی و آگاه باش که من در خانۀ فاطمه بنت اسدم.»

ص: 257


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 3، ص 335.

هنگامی که چهلمین روز فرا رسید، فرشتۀ وحی بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرود آمد و گفت: «هان ای محمّد! خدای بلندمرتبه بر تو درود می فرستد و فرمان می دهد که خویشتن را برای دریافت تحیّت و ارمغان او آماده سازی.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فرشتۀ وحی پرسید: «ارمغان و هدیۀ خداوند چیست؟»

جبرئیل گفت: «من نمی دانم.»

وقتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آماده شد، میکائیل فرود آمد و طبقی را که بر روی آن روپوشی از دیبا بود، در برابر او بر زمین نهاد.

فرشتۀ وحی پیش آمد و گفت: «ای محمّد! پروردگارت به تو فرمان می دهد که امشب با این غذا افطار کنی.»

امیر مؤمنان، امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این باره می فرماید: «روش همیشگی پیامبر این بود که هر گاه می خواست افطار کند، به من دستور می داد که در خانه را باز گذارم تا هر کس از راه می رسد وارد شود و اگر به غذا میل دارد، بتواند از آن بخورد. امّا آن شب مرا بر در خانه نشاند تا از ورود مردم جلوگیری کنم و فرمود: «علی جان! این غذایی است که جز بر من حرام است.»

امیر مؤمنان7 می افزاید: من به دستور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کنار در خانه نشستم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ارمغان آسمانی تنها ماند. هنگامی که سرپوش را از روی طبق برداشتند، دیدم خوشه ای خرمای تازه و خوشه ای انگور در آن سینی نهاده شده است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آن ارمغان آسمانی سیر خوردند و سپس آب گوارا نوشیدند. آن گاه دست مبارک را برای شست وشو دراز کردند. جبرئیل آب بر دست مبارکشان ریخت؛ میکائیل شست وشو داد و اسرافیل با دستمالی دست آن حضرت را خشک کرد. سپس باقی ماندۀ غذا با ظرف آن به سوی آسمان بالا رفت.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست تا نماز (نافله) آغاز کند که جبرئیل پیش آمد و گفت: «اینک نماز بر تو ممنوع است تا به سرای خدیجه بروی؛ چرا که خدا به ذات پاکش سوگند یاد کرده که امشب از شما، فرزندی پاک و پاکیزه و نسلی سرفراز را پدید آورد.»

در این هنگام، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از چهل روز کناره گیری برخاست و شتابان به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 258

رهسپار شد.

آن بانوی بزرگوار می گوید: من دیگر با تنهایی خو گرفته بودم. از این روی، هنگامی که شب فرا می رسید، سرم را می پوشانیدم و پرده ها را می انداختم و پس از نماز و بستن در خانه، چراغ را خاموش می کردم و در بستر خود می آرمیدم.

آن شب میان خواب و بیداری بودم که ناگهان پیامبر محبوب، در خانه را به صدا درآورد. گفتم: «کوبندۀ در خانه کیست که جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را نمی کوبد؟»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با نوای دل نشین و لحن آرام بخش و زیبایش فرمود: «خدیجه، منم محمّد. در را باز کن.» در اوج شادمانی از آمدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برخاستم و در را گشودم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد. بنای آن حضرت این بود که هر گاه به خانه وارد می شد، ظرف آب می خواست و وضو می گرفت و به اختصار دو رکعت نماز می خواند. سپس به بستر می رفت. امّا آن شب، آب نخواست و آمادۀ نماز نشد. بازوی مرا گرفت و به بستر خود برد.

آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سوگند یاد می کند: «به خدایی که آسمان بلند را برافراشت و آب را از زمین جوشاند و جاری ساخت، آن شب هنوز پیامبر خدا از من دور نشده بود که نور فاطمه را در رحم خود یافتم و سنگینی حمل را احساس کردم.»(1)

ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و احترام بانوان بزرگ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

شیخ صدوق در کتاب امالی، به سند خود از مفضل بن عمر چنین باز می گوید:

از امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدم: «ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ چگونه انجام شد؟» در پاسخ فرمود: «هنگامی که خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکّه [از سر عناد با اسلام] از خدیجه دوری می کردند؛ به خانۀ او نمی رفتند؛ به او سلام نمی دادند و نمی گذاشتند زنی با خدیجه دیدار کند. از این روی، وحشت و هراس بر خدیجه روی آورد و از این که مبادا به رسول خدا آسیبی برسانند. سخت غمگین و بی تاب شد. هنگامی که خدیجه، فاطمه را باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن می گفت و در فراز و نشیب ها، او را به پایداری و شکیبایی فرا

ص: 259


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 79 - 80.

می خواند. مادرش این رویداد شگرف را از پیامبر نهان می داشت؛ تا آن که روزی حضرت رسول به خانه وارد شد و دید، خدیجه با کسی سخن می گوید. از او پرسید: با چه کسی سخن می گویی؟

خدیجه پاسخ داد: فرزندی که در رحم دارم با من سخن می گوید و هنگام تنهایی مونس من است. پیامبر فرمود: خدیجه! این فرشتۀ وحی است. برای من خبر آورده است که آن کودک پرشکوه، دختر است و مادر فرزندانی پاک و مبارک. خدا نسل مرا از او قرار خواهد داد و پس از فرود قرآن و وحی، از نسل او پیشوایانی که برگزیدگان بارگاه او در زمین اند، برخواهد گزید.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همین ترتیب ایّام بارداری را سپری کرد تا آن که ولادت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ نزدیک شد. از این روی، برای زنان قریش پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید؛ چنان که بانوان، زنان را چنین هنگامی به کمک می خوانند. ولی زنان قریش و دیگران برایش پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن مان را رد کردی و با محمّد، یتیم ابوطالب، که فقیر بود ازدواج کردی. از این روی، نزد تو نمی آییم و به هیچ روی تو را یاری نخواهیم کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این پیام ناراحت و غمگین شد. امّا همان هنگام، ناگهان چهار زن بزرگوار که زیبایی و درخشندگی چهره هایشان وصف ناپذیر بود، بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شدند. او از دیدن آنان هراسناک شد، ولی یکی از ایشان گفت: «ای خدیجه! محزون مباش! ما از سوی خدا نزد تو آمده ایم. ما خواهران توایم. من ساره (همسر ابراهیم خلیل) هستم، و این آسیه دختر مزاحم است که در بهشت همنشین تو است. آن دیگری مریم دختر عمران است و آن یکی، کلثم خواهر موسی است. خداوند ما را نزد تو فرستاده تا هنگام وضع حمل یاری ات کنیم.»

در این هنگام، یکی از ایشان در جانب راست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست و دیگری در سمت چپ، سومی روبه رو و چهارمی پشت سر قرار گرفت. بدین ترتیب، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام طلوع خورشید جهان افروز، پاک و پاکیزه به دنیا آمد و وجودش پرتوی افکند که همۀ خانه های مکّه را نورباران ساخت. آن گاه شماری از حوریان بهشت که هر یک طشت و

ص: 260

ظرفی لبریز از آب کوثر با خود داشتند، وارد خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شدند و آن دخت بهشتی را که پاک و پاکیزه بود با آب کوثر شست وشو دادند. سپس دو پوشش سپید و عطرآگین بر او پوشاندند و از وی خواستند تا سخن بگوید. آن نوزاد به خواست خدا لب به سخن گشود و گفت: «گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و پدرم، رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیا است و فرزندانم دو آقای سبط اند.»

سپس به زنان و حوریان روی کرد و به هر یک با نام و نشان سلام گفت. آنان با روی شاد و خندان، به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ توجّه کردند و حوریان و اهل آسمان، به یکدیگر ولادت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را مژده می دادند. ناگهان در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان پیش از آن، چنین نوری را ندیده بودند.

زنان برگزیدۀ بهشت، نوزاد را به مادرش دادند و گفتند: «فرزند خود را که پاک و پاکیزه و پرمیمنت و مبارک است و نسلی پربرکت دارد بگیر.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شادی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به آغوش گرفت و پستان در دهان او گذاشت و به شیر دادنش سرگرم شد.(1)

ابن

عساکر در کتابش، تاریخ دمشق، می نویسد: «بانوی بزرگ حجاز، خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، این گونه بود که هر گاه خدا به او فرزندی می داد، او را به دایه ای شایسته می سپرد تا شیرش دهد، امّا هنگامی که دخت ارجمندش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ ولادت یافت، وقتی پستان در دهانش گذاشت، شیر جاری شد. بنا بر این خودش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را شیر داد و پرستاری او را بر دوش گرفت.»(2)

افتخار اهل بیت علیهم السلام به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همۀ امامان معصوم7 به وجود نازنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار کرده اند و در کلامشان همواره از ایشان به بزرگی یاد می کردند.

گفته اند امام حسین7 روز عاشورا در خطبه ای، خود را برای دشمنان این گونه معرّفی کرد:

ص: 261


1- . همان، ج 6، ص 247 و ج 16، ص 80 - 81 و ج 43، ص 2.
2- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 152.

«آیا می دانید که جدّۀ من، خدیجه دختر خویلد است؟»(1)

و در کلام دیگری فرمود: «آیا می دانید که من، فرزند همسر پیامبر شما، خدیجه هستم؟»(2)

روایت ها

چنین می گویند که امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در فرازی از خطبۀ معروف خود در مجلس یزید فرمود: «انا ابن خدیجةَ الکبری؛(3) من پسر خدیجه، بانوی بزرگ [اسلام] هستم.»

هم چنین در فرازی از دعای ندبه آمده است: «کجا است پسر پیامبر برگزیده و پسر علی مرتضی و پسر خدیجۀ والامقام؟»

گفته اند در روز یازدهم محرّم سال 61 هجری، وقتی حضرت زینب3 کنار پیکرهای پاره پاره و خونین شهیدان آمد، پس از ذکر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز یاد کرد و فرمود: «پدرم به فدای خدیجه، بانوی بزرگ، باد.»(4)

آورده اند که امام حسن مجتبی7 در پاسخ به اهانت های معاویه به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرمود: «ای آن که از علی به بدی یاد می کنی! منم حسن و پدرم علی... و مادرم فاطمه و جدّم رسول خدا و جدّۀ من خدیجه است... .»(5)

یادکرد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی

حضرت

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همیشه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی یاد می کرد. می گویند روزی پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد چند تن از همسرانش نشسته بود که ناگاه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن به میان آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان متأثّر شد که قطره های اشک از چشمانش فروریخت. یکی از همسران حضرت پرسید: «چرا گریه می کنی؟ آیا باید برای پیرزنی از فرزندان اسد گریه کرد؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شنیدن این سخن ناراحت شد و در پاسخ وی فرمود: «هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، او مرا تصدیق کرد و هنگامی که به من کافر بودید، او به من ایمان آورد.»(6)

ص: 262


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
2- . همان، ج 45، ص 6.
3- . همان، ج 44، ص 174.
4- . همان، ج 45، ص 59.
5- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ص 173.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عایشه که در حال برتری جویی بر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، فرمود: «آیا نمی دانی که خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی، حسن، حسین، حمزه سیّدالشهدا، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزید.»(1)

روز دیگری هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برای زیارت حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدار او به یاد یار از دست رفته اش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتاد و از شدّت اندوه بر خود لرزید. وقتی که هاله رفت، عایشه عرض کرد: «چقدر از پیرزن قریش که سال خوردگی، صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی؟! در صورتی که اکنون روزگار، او را نابود کرده و خدا همسری بهتر از او به شما عطا فرموده است؟»

رنگ رخسار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این سخن ناروای عایشه برافروخته شد و با رنجیدگی خاطر به او فرمود: «نه، نه! به خدا سوگند که هیچ گاه بهتر از خدیجه نصیبم نشد. او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و هنگامی با ثروت و همۀ وجودش به یاری من شتافت که دیگران مرا محروم ساختند.»(2)

آورده اند، هر گاه پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی قربانی می کرد، از گوشت آن برای دوستان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد و می فرمود: «من دوستان خدیجه را نیز دوست می دارم.»(3)

روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد. آن حضرت به او لطف سرشار خویش را ابراز کرد. وقتی پیرزن رفت، عایشه دلیل آن همه مهربانی را به پیرزن پرسید. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ فرمود: «این پیرزن در عصر زندگی خدیجه به خانۀ ما می آمد [و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه برخوردار بود]. همانا نیک نگه داشتن پیمان و پیشینه، از ایمان است.»(4)

ص: 263


1- . همان، ج 37، ص 63.
2- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج 10، ص 432؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 206.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 108.

در روایتی از امّ سلمه آمده است: در روز عروسی حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در محضر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفتیم: «اگر خدیجه بود، امروز چشمش روشن می شد.» ناگهان دیدیم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متأثّر شد و گریست. سپس فرمود: «خدیجه! کجا است همانند خدیجه؟ آن زمان که همه، مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد. وی مرا برای [گسترش] دین خدا یاری رساند و با ثروت خویش مرا [در] پیشبرد دین کمک کرد. خداوند تعالی به من فرمان داده است، خدیجه را به داشتن خانه ای از گوهر در بهشت مژده دهم؛ خانه ای که رنج و ناآرامی در آن نیست.»(1)

ابوالعاص بن ربیع، خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ (فرزند هاله) بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را مانند فرزندان خود دوست می داشت. به همین دلیل، از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست او را به دامادی خویش بپذیرد و زینب (یکی از دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) را همسر او گرداند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت و با این ازدواج موافقت کرد. هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کرد، زینب و رقیّه در مکّه ماندند. در جنگ بدر، ابوالعاص که در لشکر دشمن قرار داشت، به اسارت سپاه اسلام درآمد. پس از مدّتی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم گرفت اسیران کفّار را با گرفتن فدا آزاد کند. ابوالعاص نیز برای زینب پیام فرستاد که اموالی را به منزلۀ فدیه به مدینه بفرستد تا او را آزاد سازند. زینب اموالی را فراهم کرد و گردنبند خویش را که مادرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شب عروسی بر گردنش آویخته بود، بر سر آن اموال نهاد و برای ابوالعاص فرستاد.

ابوالعاص آن اموال و گردنبند را نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورد تا خویش را آزاد سازد. همین که چشم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن گردنبند افتاد، به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قلبش فروریخت و قطره های اشک چون دانه های مروارید از چشمانش سرازیر شد. آن گاه فرمود: «خداوند خدیجه را رحمت کند. این گردنبندی است که خدیجه آن را برای زینب فراهم کرده است.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوالعاص را به این شرط که زینب را آزاد بگذارد و از هجرت او به مدینه جلوگیری نکند، آزاد کرد. او نیز پس از آزادی، به این شرط عمل کرد و به عهد خویش وفا نمود.(2)

ص: 264


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130 - 131.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 226؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 241، 349.

بنا بر نقل دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از دیدن گردنبند به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتاد و گریست. آن گاه فرمود: «مثل این که بر زینب بسیار سخت گذشته که یادگار مادرش را از گردن گشوده و برای ما فرستاده است.» مسلمانان وقتی این حال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دیدند، عرض کردند: «ای رسول خدا، ما از حق خود گذشتیم. اختیار آن گردنبند با شما! اگر می خواهید آن را برای خود نگه دارید و اگر نمی خواهید، آن را برای زینب بفرستید.» به نقل دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مسلمانان اجازه خواست و مسلمانان چنین پاسخ دادند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز ابوالعاص را آزاد کرد و گردنبند و اموال را برای زینب باز فرستاد. به ابوالعاص نیز فرمود: «بدان که زینب به تو حلال نیست؛ زیرا او مسلمان است و تو کافری. هر گاه به مکّه رفتی، زینب را نزد من بفرست.» ابوالعاص شرط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت. پیامبر «زید بن حارثه» را برای آوردن زینب به مکّه فرستاد و ابوالعاص زینب را به سوی مدینه روانه کرد. سرانجام ابوالعاص پیش از فتح مکّه مسلمان شد و به مدینه آمد. سپس بار دیگر زینب را عقد کرد و به زندگی ادامه دادند.(1)

تسلّی خاطر دادن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بنا بر روایت های معتبر، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صاحب دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه شد، ولی هر دو در همان کودکی از دنیا رفتند.

می گویند روزی پس از وفات قاسم، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد خانه شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را گریان دید. پرسید: «چرا گریه می کنی؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «به یاد قاسم افتادم و گریه کردم.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! آیا خشنود نمی شوی، روز قیامت جلوی در بهشت برسی و آن کودک (قاسم) آن جا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را در عالی ترین خانۀ بهشت جای دهد؟ خداوند تعالی بزرگ تر از آن است که میوۀ دل مؤمنی را بگیرد و او صبر و تحمّل کند و آن را در راه خدا بداند و خدا را حمد و سپاس گوید؛ با این حال، وی را عذاب کند.»(2)

ص: 265


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 236؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 121، 126.
2- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 3، ص 618.

شبیه این روایت را در بارۀ رحلت عبد اللّه نیز باز گفته اند. بنا بر روایتی، هنگامی که عبد اللّه از دنیا رفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار گریه می کرد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وی را دلداری می داد و از گریه کردن بازمی داشت. روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «ای رسول خدا، باید صبر و تحمّل کرد، ولی بی اختیار به یاد طاهر (عبد اللّه)(1) افتادم و گریه امانم نداد.» آن گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ایشان فرمود: «آیا دوست نداری در روز قیامت، طاهر کنار در بهشت ایستاده باشد و وقتی تو را دید، دستت را بگیرد و تو را وارد عالی ترین و پاک ترین درجه های بهشت کند؟»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید: «به راستی چنین خواهد شد؟» پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آری، خداوند تعالی بزرگوارتر از آن است که میوۀ دل بنده ای را بگیرد و او صبر و تحمّل کند و آن را به حساب خدا گذارده، شکر الهی را به جای آورد؛ با این حال، وی را عذاب کند.»(2)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مسلمانان در جریان محاصرۀ اقتصادی و اقامت اجباری در شعب ابی طالب، که حدود سه یا چهار سال به طول انجامید، سختی های فراوانی را تحمّل کردند. در این دوران، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حدود 63 یا 65 سال سن داشت.(3) فشارها و سختی های محاصره و اقامت در شعب، آسیب های جسمی و روحی بسیاری بر جای گذاشت که از جملۀ آن ها، بیمار شدن حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. بر پایۀ برخی روایت ها، دو ماه پس از شکستن محاصره،

ص: 266


1- . چون عبداللّه پس از بعثت به دنیا آمد، به وی طیّب و طاهر می گفتند.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 15 - 16.
3- . در بارۀ زمان وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هایی وجود دارد. محمّد بن اسحاق می گوید: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب در یک سال از دنیا رفتند.» (ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 156) یعقوبی می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال پیش از هجرت، در ماه مبارک رمضان درگذشت و 65 سال عمر کرد. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35) از واقدی نیز نقل شده است: هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیگر مسلمانان، سه سال پیش از هجرت از شعب خارج شدند، ابوطالب درگذشت و خدیجه نیز شش ماه پس از وفات حضرت ابوطالب از دنیا رفت. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 14) در نقل دیگری آمده است که حضرت خدیجه، 35 شب پیش از حضرت ابوطالب از دنیا رفته است (ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 156)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت و پس از مدّتی در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز درگذشت.

معاذ بن جبل می گوید: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بالین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و او را در حال جان سپردن دید. فرمود: «ای خدیجه! از رنج و اندوهی که برای تو پیش آمده، نگران و اندوهگینم، ولی خداوند در رنج و اندوه، خیر بسیاری قرار داده است. هنگامی که نزد همدمان خود وارد شدی، سلام مرا به آنان برسان.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «ای رسول خدا! آن همدمان چه کسانی اند؟» پیامبر فرمود: «آنان عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و کلیمه خواهر موسی.»(1)

اندوه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از درگذشت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار ناراحت شد و آن سال را عام الحزن (سال اندوه) نامید. فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مصیبتی بزرگ و جان کاه بود؛ چرا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول 25 سال زندگی مشترک با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شب و روز همدم و مونس و یار مخلص و شریک غم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. از سوی دیگر، برخی به سبب وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آزار نمی رساندند. ولی پس از وفات او، دستشان به آزار آن حضرت باز شد.

چند روزی از رحلت جان سوز دو یار مهربان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نمی گذشت که کافران جرئت بیشتری برای آزار و اذیّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافتند.

گاهی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کوچه های مکّه عبور می کرد، ناگاه یکی از مزدوران قریش ظرفی پر از خاک روبه را بر سر آن بزرگوار می ریخت. در چنین مواقعی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه بازمی گشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبّت، سر و صورت آن حضرت را می شست. این برخوردهای پر مهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مرهمی بر زخم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

موضع گیری های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دفاع از اسلام و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از عوامل مهم تحکیم و

ص: 267


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20.

گسترش اسلام بود. او نخستین بانوی مسلمان بود و ایثار و مقاومتش، با شمشیر امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هم طراز بود. درگذشت او، یکی از ستون های استوار و محکم اسلام را ویران کرد.

آری، فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار جان سوز و دردآور بود. از این رو، می گویند پس از این رویداد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای مدّتی کمتر از خانه بیرون می آمد.(1) آن حضرت همواره می فرمود: «تا هنگامی که ابوطالب و خدیجه زنده بودند، هرگز غم و اندوهی بر دل من راه نیافت... .» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز از خانه بیرون نمی رفت، مگر این که از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد... .(2)

بنا بر نقلی دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرموده اند: «از قریش هیچ گزندی به من نرسید، تا این که ابوطالب از دنیا رفت.»(3)

قریش پس از رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ جرئت یافتند که به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جسارت و بی حرمتی کنند. برخی از آنان بر سر آن حضرت، خاک و بعضی هنگام نماز، روده و احشای گوسفند می ریختند.(4)

مراسم خاک سپاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این که برای اسلام نهایت فداکاری را کرد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته به او مژدۀ بهشت می داد، از مرگ می ترسید و خود را بنده ای کوچک و ناچیز می دانست و از درگاه خدا می خواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود. او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که برایش مغفرت طلب کند و از آن حضرت می خواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، به او لطف ویژه داشته، در قبرش بخوابد و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد. امّا گویا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شرم داشت از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست دیگری بکند. از این روی، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را که حدود پنج سال داشت، واسطه قرار داد و به او فرمود: «دخترم، نزد پدر برو و از او بخواه پیکرم را با یکی از

ص: 268


1- . همان، ص 21.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 2، ص 59.
3- . همان.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 91.

روپوش های خود کفن کند و بپوشاند.»(1)

بنا بر نقل معروف، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت از دنیا رفت. هنگامی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درگذشت، فرشتگان رحمت از سوی خداوند تعالی کفن ویژه ای برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدا آوردند. این هدیه، افزون بر این که مایۀ برکتی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، موجب تسلّای خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. بدین ترتیب، خداوند از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تجلیل و تقدیر کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیکر پاک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آن کفن پوشانید.

به دستور رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مراسم کفن، پیکر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دامنۀ کوه حجون (قبرستان معلّی) بردند و در کنار مرقد پاک حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای او قبری آماده کردند. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنا بر وصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد قبر شد و پیکر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با دست مبارکش در دل خاک قرار داد.(2) از آن پس، مرقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مکان های مقدّسی شد که همه ساله در موسم حج و غیر آن، عاشقان اهل بیت: برای زیارت و اظهار ادب و اخلاص به آن جا روی می آورند.

مقام ارجمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قیامت

امام باقر7 از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کند که فرمودند: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، برای رسولان و پیامبر منبرهایی از نور نصب می شود و منبر من در قیامت بلندترین منبرها است... . هم چنین برای اوصیا، منبرهایی از نور نصب می شود که منبر حضرت علی از همه ارجمندتر است. هم چنین برای فرزندان پیامبران منبرهایی از نور نصب می شود که منبر امام حسن و امام حسین از همۀ آنها باشکوه تر است. آن گاه من و علی و حسن و حسین به فرمان خدا خطبه می خوانیم.

سپس منادی خدا، جبرئیل فریاد می زند: کجا است فاطمه دختر محمّد؟ کجا است خدیجه دختر خویلد؟ کجا است مریم دختر عمران؟ کجا است آسیه دختر مزاحم؟ کجا

ص: 269


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 138.

است امّ کلثوم مادر یحیی بن زکریا؟

همه برمی خیزند. آن گاه خداوند خطاب به مردم می فرماید: ای مردم محشر! امروز بزرگی مقام و بزرگواری از آن کیست؟

پیامبر، علی، حسن و حسین می گویند: از آن خدای یکتا و توانا است. خداوند می فرماید: ای مردم محشر! من مقام ارجمندی را برای محمّد، علی، حسن، حسین و فاطمه قرار دادم. سرها را در گریبان کنید و چشم ها را فروخوابانید که اینک این فاطمه است که به سوی بهشت می رود.

در حالی که فاطمه بر شتری سوار است که صد هزار فرشته در جانب راستش و صد هزار در جانب چپ و صد هزار فرشته پرهای خود را در زیر پای آن شتر قرار می دهند، تا این که آن حضرت را به درگاه بهشت برسانند... .»(1)

در حدیث آمده است: «آسیه، مریم و خدیجه در پیشاپیش حضرت زهرا همانند پیش قراولان و حاجبان به سوی بهشت روانه می شوند.»(2)

سخنان بزرگان درباره حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

سخنان بزرگان در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(3)

دانشمندان، نویسندگان و تاریخ نگاران، حتّی با گذشت زمان و اختلاف مذهب و اندیشه، همگی در ستایش ام المؤمنین، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اتّفاق نظر دارند. همۀ آنان از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با نیکی و بزرگی یاد کرده و عقیدۀ صادق، ایمان استوار، فداکاری و از خود گذشتگی وی را ستوده اند؛ در حالی که در ارزش یابی دیگر زنان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اختلاف نظرهایی وجود دارد. این نویسندگان و تاریخ نگاران، از برخی زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با طعن و انتقاد یاد می کنند و این نشانۀ تفاوت ها و امتیازهایی است که میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وجود داشت. گرچه دیدگاه های بسیاری در بارۀ عظمت شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وجود دارد، در این جا به

ص: 270


1- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، بنا بر نقل مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 64 - 65 (با تلخیص).
2- . همان، ص 37.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 28 - 34.

چند نمونه اشاره می کنیم:

1. ام سلمه به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «تو از خدیجه امری را بیان نمی کنی، مگر این که او آن چنان بود که می گویی، جز این که به سوی پروردگارش شتافت. پس خداوند این را برای او گوارا کند و میان ما و او را در بهشت خود گرد آورد.»(1)

2. از زبیر بن بکار روایت شده است: «خدیجه را در جاهلیّت طاهره می خواندند.»(2)

3. ابن اسحاق گفته است: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود.(3) وی زنی دوراندیش، شریف و خردمند بود، با آن کرامتی که پروردگار آن را برای او خواسته بود.»(4)

4. هشام بن محمّد روایت کرده است: «رسول خدا خدیجه را دوست داشت و به وی احترام می گذاشت و در همۀ کارها با او مشورت می کرد. او وزیر راستی بود و نخستین کسی است که به پیامبر ایمان آورد، و رسول خدا تا زمانی که خدیجه زنده بود، هرگز همسر دیگری برنگزید. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه هستند.»(5)

5. ابن اثیر گفته است: «خدیجه، زنی دوراندیش، خردمند و شریف بود، با آن همه بزرگواری و کرامتی که پروردگار برای او اراده کرده بود. پس خدیجه شخصی را نزد رسول خدا فرستاد و به ایشان پیشنهاد ازدواج داد. او شریف ترین زنان قریش از نظر نسبت و از همۀ آنان ثروتمندتر و شریف تر بود. همۀ قومش به ازدواج با وی علاقه مند بودند.»(6)

6. بنا به گفتۀ محمّد بن احمد ذهبی: «خدیجه، ام المؤمنین و سرور زنان جهانیان در زمان خویش است. او امّ القاسم، دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی بن کلاب قُرشی اسدی و مادر فرزند رسول خدا است. وی نخستین بانویی است که اسلام آورد و پیش

ص: 271


1- . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 15، ص 79.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 273.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 439.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 200.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 312.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 14.

از هر کس، پیامبر را تصدیق کرد.»(1)

سخنان بسیاری در منقبت و بزرگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیان شده است. او بانویی خردمند، بزرگوار، دین دار، پاک دامن و از زنان اهل بهشت بود. رسول اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می ستود و بر دیگر زنان برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت؛ تا جایی که عایشه می گفت: «آن گونه که به خدیجه حسد ورزیدم، به زن دیگری رشک نبردم؛ زیرا پیامبر از او بسیار یاد می کرد.»(2)

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صاحب فرزندانی شد و تا وی زنده بود، همسر دیگری برنگزید و پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار غمگین شد؛ زیرا او بهترین خویشاوند و یاور وی بود. خداوند به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمان داد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به خانه ای زبرجد در بهشت بشارت دهد که در آن، هیچ رنج و اندوهی نباشد.(3)

7. عبدالملک بن هشام نیز گفته است: «خدیجه، دختر خویلد به پیامبر ایمان آورد و آنچه را از خداوند به وی نازل شده بود، تصدیق کرد. پس پروردگار بدین امر، بار اندوه پیامبرش را سبک کرد، و پیامبر پاسخی ناخوشایند و تکذیبی برای رسالتش که او را غمگین کند، نشنید؛ مگر این که خداوند آن را به وجود خدیجه برطرف ساخت.»(4)

8. جمال الدّین ابوالفرج عبدالرّحمن بن جوزی نیز در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «چون امر نبوّت ظاهر شد، خدیجه به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به پیامبر ایمان آورد و پیامبر نیز با زن دیگری ازدواج نکرد، تا این که خدیجه از دنیا رفت. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه هستند.»(5)

ص: 272


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 81.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 257.
5- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 2، ص 2.

9. حافظ عبدالعزیز جنابذی حنبلی در کتابش معالم العترة النبویة نوشته است: «خدیجه زنی دوراندیش، خردمند و شریف بود. او در آن روز از نظر نسب، پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود. همۀ قومش بر ازدواج با او سخت حریص بودند، ولی او خودداری ورزید و خود، ازدواج با پیامبر اکرم را به ایشان پیشنهاد کرد و گفت: ای پسر عمو، من به تو میل و رغبت دارم؛ به سبب خویشاوندی ات با من و شرفت در میان قومت و امانتت نزد آنان و خوش اخلاقی و راستی گفتارت.»(1)

10. از اشرف علی هندی روایت شده است: «خدیجه از بهترین زنان پیامبر و محبوب ترین آنان نزد او بود. وی در انتظار نبوّت پیامبر بود و این امر را از پسر عمویش می پرسید و از دلایلی که آنها را می شناخت، به او خبر می داد و می گفت: سوگند به پروردگار، او نبی منتظر است.»

11. سیّد عبدالحسین شرف الدّین گفته است: «خدیجه، صدیقۀ این امّت و از نظر ایمان به پروردگار و تصدیق کتاب او و یاری رسول خدا، نخستین کس است. او 25 سال، بی آن که زنی دیگر در زندگی اش شریک باشد، با پیامبر، زندگی کرد و اگر زنده می ماند، پیامبر باز هم شریک دیگری برای او برنمی گزید. او در طول زندگانی زناشویی، پیوسته شریک درد و رنج پیامبر بود. با مال خود به او نیرو می بخشید و با همۀ گفتار و کردار از وی دفاع می کرد و آزار و شکنجۀ کافران را در راه رسالت و ادای آن، به او تسلّا می داد. هنگامی که نخستین بار وحی نازل شد، او و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غار حرا بودند.»(2)

12. عبداللّه علایلی روایت کرده است: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دردهای مبارزه ای هم نشینش، پیامبر استقبال می کرد و در امواج این پیکار، دوشادوش او در کمال فعّالیّت، شکیبایی، قاطعیّت و خداجویی غوطه ور می شد؛ بی آن که سست شود یا هراسی به دل راه دهد، بلکه از این پل های غم و اندوه و حوادث سنگین با تبسّم و بزرگواری عبور می کرد؛ چنان که مانند

ص: 273


1- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 133.
2- . موسوی عاملی، سیّد عبدالحسین شرف الدّین، عقیلة الوحی، ص 20.

این، جز از سازندگان تاریخ، پیشینه نداشته است. او با سینۀ باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود، از توفان حوادث استقبال می کرد، بی آن که احساسی از بازتابی ویرانگر یا اضطرابی چون صاعقه داشته باشد.»(1)

13. عمر ابونصر می گوید: «به خدیجه، دختر خویلد، بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب و کرامت گوهر و سروری قبیله و عزّت عشیره و فراوانی مال پایان یافته است. به همین دلیل، نیاز تهی دست را برمی آورد و گرسنه را سیر می کرد و برهنه را می پوشانید. پس خدیجه در اخلاق و نسب و ثروت، میان قوم خویش و همگنانش یگانه و منحصر بود.»(2)

14. علی ابراهیم حسن می نویسد: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، نمی توانیم بهتر از خدیجه، امّ المؤمنین، را بیابیم. این بانوی بسیار خردمند، جاهلیّت و اسلام را درک کرد و جایگاهی ممتاز داشت؛ تا جایی که طاهره نامیده شد. او از مال، جمال و کمال یک جا بهره برده بود و این ویژگی های سه گانه، هر گاه یک جا جمع شوند، به زن آثاری از عظمت و بلندی مقام می دهند، و خدیجه چنین بود. خدیجه نخستین بانویی بود که به اسلام گروید و از همان زمان، با همسرش نماز می گزارد و او را یاری می کرد و از روح خود، وی را استوار و نیرو می بخشید. پیامبر از خانه بیرون می رفت تا اسلام را به قوم خود بشارت دهد، ولی از آنان جز تکذیب و اهانت نمی دید. پس غمگین و ناامید به خانه بازمی گشت و این خدیجه بود که غم را از چهرۀ او می زدود و به وی امید می بخشید و کار را بر او آسان می کرد.»(3)

15. عمر رضا کحاله می گوید: «خدیجه به سال 68 پیش از هجرت، در خانۀ مجد و سروری متولّد شد و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و خرد و پاک دامنی آراسته شد؛ تا آن جا که قومش او را حتّی در زمان جاهلیّت طاهره می نامیدند.»(4)

16. بودلی در کتابش، رسول، می نویسد: «اطمینان خدیجه به مردی که او را دوست

ص: 274


1- . علایلی، عبداللّه، مثلهنّ الأعلی السیدة خدیجة، ص 98.
2- . قطیفی، عبداللّه منصور، الزهراء فاطمه بنت محمّد، ص 6.
3- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهن فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21 - 23.
4- . کحاله، عمر رضا، اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 326.

می داشت و تصدیق او و ایمان به وی تا واپسین دم، فزایندۀ فضای اعتمادی است که در نخستین مراحل عقیده وجود داشت؛ آن مراحلی که امروز، هر یک از شش تن ساکنان جهان مدیون آن اند.»(1)

17. سلیمان کتّانی می گوید: «خدیجه، دوستی خود را به همسرش بخشید؛ حال آن که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس می کرد محبّت و دوستی را از او می گیرد و همۀ سعادت را از او به دست می آورد. ثروتش را به او بخشید و حال آن که احساس نمی کرد که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را، که بر همۀ گنج های زمین برتری دارد، به دست می آورد. پیامبر نیز به او دوستی و قدرشناسی داد، که همین او را به عالی ترین درجه رسانید. او نیز احساس نمی کرد که آن را به خدیجه داده است، بلکه می فرمود: ما قام الاسلامُ الّا بسیفِ علی و ثروةِ خدیجَة؛ اسلام جز به شمشیر علی و ثروت خدیجه برپا نشد.

پیامبر، عُمر و بهترین دورۀ جوانی خود را به خدیجه بخشید و به جای او همسر دیگری برنگزید، تا این که خدیجه روی در نقاب خاک کشید. پیامبر باز هم این احساس را نداشت که جوانی اش را به او بخشیده است، بلکه می گفت: نه، سوگند که پروردگار، مرا بهتر از او عوض نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند و با مال خویش مرا یاری کرد، هنگامی که دیگران مرا محروم کردند.»(2)

18. بنت الشاطی نیز می گوید: «خدیجه دختر خویلد، نخستین مادر برای مادران مؤمنان و نزدیک ترین زنان پیامبر از نظر خویشاوندی، و گرامی ترین آنها بر او در زندگی و مرگ است. او به محبّت و گرامی داشت پیامبر، 25 سال منحصر و یگانه بود و در آن مدّت، زن دیگری با وی شریک نبود. خدیجه در سال های نخستین مظلومیّت پیامبر، مانند یاری غم خوار و مبارز در کنار وی قرار گرفت و مقاومت کرد و رنج و عذابی را که پیامبر در راه رسالتش از قریش می دید، بر وی آسان کرد.»(3)

«به زودی پس از خدیجه، میلیون ها زن به اسلام ایمان خواهند آورد، ولی تنها او، به

ص: 275


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، بطلة کربلاء، ص 14.
2- . کتانی، سلیمان، فاطمة الزهراء وتر فی غمد، ص 112.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، بطلة کربلاء، ص 13.

منزلۀ نخستین زن مسلمانی که پروردگار او را برگزید تا نقش عظیم خود را در زندگانی رسول قهرمان ایفا کند، باقی خواهد ماند، و در آینده، همۀ تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان، این نقش را در تاریخ ثبت خواهند کرد.»(1)

19. زینب، دختر علی فواز عاملی می گوید: «خدیجه، خردمند و دوراندیش و شریف و از نظر نسب، شریف ترین قریش و ثروتمندترین آنان بود. همۀ قوم او ازدواج با وی را آرزو داشتند، ولی نتوانستند.»(2)

20. سنیّۀ قرّاعه نیز در فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گوید: «خدیجه، سرور قریش و ثروتمند مشهور آنان بود و جایگاهی والا و نسبی عالی داشت. خدیجه آن زنی نبود که این آرزوی محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به زودی برآورده کند؛ زیرا خداوند تعالی او را خواسته و مقدّر کرده بود و خدیجه از مدّت ها پیش در علم او بوده است.

تاریخ در برابر عظمت امّ المؤمنین، خدیجه سر فرود آورده، در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد و نمی داند این بانو را در کدام شناسنامۀ بزرگان ثبت کند.»(3)

21. قدریه حسین نیز گفته است: «سرور زنان، خدیجۀ کبری، نمونه ای از پاک ترین، باشکوه ترین و والامقام ترین نمونه های زنان اسلام است.»(4)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ،

ص: 276


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، موسوعة آل النبی، ص 230.
2- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 180.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، نساء محمّد، ج 16، ص 20، 37.
4- . امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، ص 2 - 5.

1. 1399ق.

2. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

6. ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف: مطبعه العدل.

7. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

8. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

9. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقاء، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

10. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.

11. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، تهران: کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی

ص: 277

1. کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی، [بی تا].

2. امین عاملی، سید محسن (م 1371 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

3. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، بطلة کربلاء، بیروت: دارالندلس.

4. ، موسوعة آل النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اصفهان: کتابخانه عمومی زهرائیه نجف آباد، 1387 / 1967.

5. ، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

6. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

7. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسۀ آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

8. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

9. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

10. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

11. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، تذکرة الخواص، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

12. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، چاپخانۀ علمیه،1421ق.

13. شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، بیروت: مؤسّسۀ اعلمی مطبوعات، 1364.

شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی (م 966 ق)، مسکن الفؤاد،

ص: 278

1. ترجمه: حسین جنّاتی، قم: روح، 1379.

2. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، چاپ دوم، 1410 ق.

3. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

4. ، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

5. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، تحقیق: مؤسسۀ آل البیت7، قم، مؤسسۀ آل البیت7، 1413 ق.

6. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

7. ، بنات النبی ام ربائبه، قم، 1413 ق.

8. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمۀ فیروز حریرچی، امیرکبیر، تهران، 1364ش.

9. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی چاپ اوّل،1410.

10. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء7 من المهد إلی اللّحد، بیروت: موسسه النور المطبوعات، 1411 ق.

11. قطیفی، عبداللّه منصور، الزهراء فاطمه بنت محمّد، قم: مهدی یار، 1385ش.

12. کتانی، سلیمان، فاطمة الزّهراء وَتَرٌ فِی غمد، بیروت: دارالکتا ب العربی ، 1399 ق.

13. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، فروع الکافی، تحقیق: علی اکبر

ص: 279

1. الغفّاری محمّد الآخوندی، بیروت و طهران: دار صعب ودار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثالثة والخامسة.

2. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

4. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

5. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

6. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377.

7. موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، عربی.

8. موسوی، سیّد هاشم، ام المومنین خدیجه بنت خویلد، مترجم: محمد ابراهیمی، نشر ایلاف، 1389ش.

9.

ص: 280

1.

ص: 281

35- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین(1)

فضل اللّه فولادی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین کمک کار و یاور پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رسیدن به اهداف عالیه اش قبل و بعد از بعثت بود . در حقیقت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از حامیان اصلی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ترویج دین اسلام بود. او کسی بود که هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی با تمام توان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جهت دست یابی به اهداف عالیه اش یاری نمود. در این مقاله در حد اطلاعات و منابع موجود، به برخی از ایثارها و فداکاری های این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته می شود. در پایان به عنوان نمونه به سخنان چند تن از بزرگان در بارۀ این بانوی فداکار اسلام اشاره می شود: ابن اسحاق: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای اسلام وزیر صداقت بود. زبیر بن بکار: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جاهلیت طاهره خوانده می شد. حافظ عبدالعزیز حنبلی: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی دوراندیش ، خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین، شریف ترین و ثروتمندترین قریش بود.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ابن اسحاق، زبیر بن بکار، حافظ عبدالعزیز حنبلی.

در حقیقت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از حامیان اصلی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ترویج دین اسلام بود.

ص: 282


1- درس هایی از مکتب اسلام، شمارۀ 603 (مرداد 1390)، ص 58 - 69.

او کسی بود که هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی با تمام توان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جهت دست یابی به اهداف عالیه اش یاری نمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در بین مردم مکه به عنوان زنی درست کار، ثروتمند و ملقب به طاهره شهرت داشت و بعد از آغاز زندگی مشترک با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حفظ و تقویت ویژگی های فوق در کنار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فداکاری های فراوانی از خود نشان داد. در این مقاله در حد اطلاعات و منابع موجود، به برخی از ایثارها و فداکاری های این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته می شود .

مقدمه

اکثر منابع تاریخی به ویژه سیره نویسان، در مورد خدیجه 3 همسر گرامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دومین حامی قدرتمند او سکوت کرده و اطلاعات مشخص و معینی در مورد نقش ایشان در پیشبرد رسالت آن حضرت ارائه نکرده اند. بیشتر اطلاعاتی که کتب تاریخی (سیره ها) در مورد این بانوی گرامی ارائه نموده اند، در زمینۀ بیوگرافی ایشان می باشد، اطلاعاتی چون وی فرزند خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب است،(1) که از خاندان خود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است. طایفۀ اسد یکی از طوایف بزرگ و زیرمجموعۀ قریش است.

وی قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اموالی در اختیار ایشان نهاد تا با آنها تجارت نماید . چون صداقت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، با او ازدواج نمود و این ازدواج درحالی صورت گرفته است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشته است.(2) از دیگر اطلاعات ارائه شده در مورد خدیجه 3 در منابع تاریخی می توان به بیانات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او پس از نزول نخستین آیات الهی در غار حرا و اطمینان بانوی مکرّمه از این که او همان رسول آخر زمان است، اشاره کرد.(3) پس با توجه به مطالب فوق که بیشتر به معرفی خدیجه 3 می پردازند، نمی توان به

ص: 283


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص226.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص132 - 131. «خدیجه در زمان ازدواج 45 سال بیش نداشته» این گفته سیره نویسان در مورد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درست نمی باشد و احتمال می رود که چندین سال جوان تر باشد؛ چرا که چهار فرزند دختر و پسر به دنیا آورده که برخی از آنها در کودکی درگذشته اند. ر. ک: به مونتگمری وات، محمّد پیامبر و سیاستمدار، ص14.
3- . همدانی، رفیع الدین اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج2، ص45 .

قضاوت درستی در مورد نقش ایشان در موفقیت و پیشبرد رسالت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست پیدا نمود .

بیوگرافی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پدر: خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی بن کلاب.

مادر : فاطمه دختر زائدة بن أصّم.

تولد: سال 68 پیش از هجرت.

شوهران: أبو هالة بن زواره تمیمی و عتیق بن عائذ مخزومی.

فرزندان: هند، قاسم، عبد اللّه، زینب، أم کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیه .

وضعیت اقتصادی : بازرگان(1) و اهالی مکه با اموال او پیش از آن که با پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند، تجارت می کردند و پس از ازدواج با آن حضرت همۀ ثروت خود را در اختیار رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهاد.

القاب: طاهره، أم الصعالیک، أم الأیتام.(2)

دین: اولین زنی که به دین اسلام گروید.

نسب: طایفۀ اسد (یکی از تیره های قبیله بزرگ قریش) از لحاط نسب از همۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او نزدیک تر بود.

وفات: رمضان سال دهم بعثت.

محل دفن: حجون.

سن هنگام وفات: شصت و پنج سال.(3)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در همراهی با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از بعثت

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین کمک کار و یاور پیامبر گرامی اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رسیدن به اهداف عالیه اش قبل و بعد از بعثت بود . وی که خود از اشراف و ثروتمندان مکه بود ، از دو

ص: 284


1- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
2- . محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص87.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص12.

شوهری که قبل از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرده بود، ثروت زیادی به او رسیده بود و از طریق تجارتی که انجام می داد، روز به روز بر ثروتش افزوده می شد؛ زیرا از بازرگان بود و شتران و اموالش را برای تجارت در اختیار مردم مکه یا مردانی که اجیر می نمود ، قرار می داد.(1) خدیجه 3 با همۀ ثروتی که داشت، برخلاف اشراف مکه، تا جایی که می توانست به بینوایان و ایتام کمک می داد و خانواده های بی سرپرست را سرپرستی می کرد، تا آن جا که او را «أم الصعالیک» و «أم الأیتام» یعنی مادر بینوایان و یتیمان می خواندند.(2)

علاقه خدیجه 3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صرف نظر از جنبۀ علاقه و محبت های معمولی که میان زن و شوهر است، عشقی معنوی و علاقه ای روحانی بود؛ زیرا او را مردی کامل در صفات انسانی و دور از رذایل اخلاقی می دید و افتخار می کرد که به همسری مردی شریف و بزرگوار، امین، راست گو، کریم و متواضع در آمده است . کسی که بیشتر وقت خود را صرف اصلاح مردم و دست گیری از یتیمان و بینوایان می کند و همیشه در این فکر است تا عادات ناپسند و زشت مردم جاهلیت را اصلاح نماید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عاشق فضیلت و شیفته اصلاح اجتماع بود و معشوق خود را در وجود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافته بود و اساساً کمال و شخصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در همین بود و این ویژگی او را از زنان دیگر متمایز می کرد، لذا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را دوست داشت و این توافق روحی و ازدواج روحانی سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طرفی با مال و ثروت خود و از سوی دیگر با تقویت روحی و دل داری آن حضرت بهترین کمک را به پیشرفت هدف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بکند . به همین جهت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زنده بود، از یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیرون نمی رفت. همین علاقه و محبت سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهر عزیز خود را به حال خود بگذارد تا با آرامش روحی بهتر به اصلاح اجتماع بپردازد و پس از ازدواج، آن حضرت را از فعالیت تجارتی معاف کرد جز در یکی دو مورد که مورخان نوشته اند، به کار تجارت نپرداخت.(3)

ص: 285


1- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
2- . محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص87.
3- . همان، ص97 - 96.

فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از بعثت رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

قریش در برابر رسول گرامی اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمر همت بست تا از بت ها و آداب و رسوم باطل و منافع نامشروع خویش دفاع کند. در این راه همۀ نیروهای خود را بسیج نمودند تا وی را از دعوتش بازدارند و او را از ادای رسالتش منصرف نمایند. برای این منظور از شیوه های گوناگون استفاده کرده و از هر وسیله ای که تصور می شد، بهره گیری می کردند. جای شگفتی است محمّدی را که تا دیروز صادق و امین می دانستند، امروز جادوگر و کذّاب می خواندند!(1)

در

زمانی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آزارها در فشار بود و از دشواری ها رنج می برد، در خانه آغوش گرمِ همسری مهربان منتظر او بود، تا وجودش را تسلی دهد و خاطر او را آرامش بخشد و از بار اندوه و غم های او بکاهد تا غم ها و اندوه های خود را به فراموشی سپارد. آری او خدیجه 3 بود. همان زن باایمان و گرانقدری که یاور و شریک شوهرش در سختی های مسیر رسالتش بود.(2) به گفتۀ تمام سیره نویسان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی بود که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و صدق گفتارش را تأیید کرد. او را پیامبری دانست که همواره به آمدن آن بشارت داده شده بود.(3)

در حالی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بیرون از خانه حتی توسط اعضای خاندان خودش، مانند ابولهب مورد تمسخر قرار می گرفت، اما در درون خانه این خدیجه 3 بود که او را تسکین می داد . بارها اذعان می کرد که «ای محمّد! بدان خدایی که جانم در دست او است، من امید آن دارم که تو پیغمبر این امت باشی.»(4)

این ازدواج فرخنده هرگز سست نشد ، و تا پایان عمر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم چنان ادامه داشت و برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زمینۀ بسیار مناسب در جهت رشد و تعالی رسالتش بود.(5) در حدیث می خوانیم که خداوند او را به دست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آرامش بخشید؛ زیرا وی حضرت را تشویق و کار را

ص: 286


1- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص15.
2- . همان.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص227.
4- . همان.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج1، ص132.

برایش آسان می کرد و در ایمانش نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطمینان داشت و بیهودگی حرف های مردم را به ایشان نشان می داد.(1)

خدیجه 3 در مکه که مظهر بت پرستی، ظلم و تبعیض بود، با تمام توان با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همکاری نمود و تمام اموال خود را صرف کرد؛ به طوری که در آخر عمر از نظر مادی چیزی نداشت. کسی نمی تواند منکر شود که چه اندازه حضرت خدیجه 3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمک نمود و در رسالت او و گسترش اسلام همکاری داشته است و بعدها روزی عایشه به جهت حسادت حرفی توهین آمیز در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زد، مبنی بر این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فقط خدیجه 3 را همسر می داند، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخوردی جدی نسبت به عایشه کرد و فرمودند: «زمانی که من تنها بودم او رو به من آورد و مرا کمک کرد و زمانی که چیزی نداشتم، او بود که با امکانات مادی به من کمک کرد.»(2)

بنا بر این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون درنگ دعوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت و آن حضرت سپاس ایمان او را که از اعماق درون او تراوش می کرد ، به جای می آورد. هیچ چیز برای کسی لذت بخش تر از آن نیست که در رأی و عقیده خود شریک و هم رأیی استوار مشاهده کند.

نوفالیس، نویسندۀ اروپایی می گوید: «در دنیا مانند توافق و انضمام رأی و هم دلی این زن و شوهر ندیده ام، چون خدیجه اول اجابت کننده دعوت توحید و ایمان آورنده به خدای واحد بود، بنا بر این محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سبقت ایمان و فضیلت او را همیشه منظور داشت و به شکر و خیر یادش می کرد.»(3)

حمایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جریان محاصره اقتصادی بنی هاشم در شعب ابوطالب

یکی از عظیم ترین خطرهایی که پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را در آغاز رسالت مورد تهدید جدی قرار داد، محاصرۀ اقتصادی بود که به مدت سه سال از سال هفتم تا دهم بعثت ادامه داشت و نقش خدیجه 3، چه به عنوان حامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمینۀ روحی و معنوی و

ص: 287


1- . امیر علی، تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، ص31.
2- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
3- . کارلایل، توماس، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص20.

چه حامی مالی، برجسته و قابل توجه است. اموال ایشان در واقع کلید شکست این محاصره بود . او مواد مصرفی را برای غذای کسانی که در محاصره بودند، می خرید و سپس به دامادش ابوالعاص بن ربیع البته هنوز اسلام نیاورده بود و گویا انگیزه او در این کارخویشی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است دستور می داد که شترانی که گندم و خرما بار داشتند ، مخفیانه روانه شعب ابی طالب نماید و گاهی هم به حکیم بن حزام بن خویلد، برادرزاده اش سفارش می کرد تا شتران را با بار گندم به شعب براند و از این طریق گندم ها را به محاصره شدگان در شعب می رساند.(1)

این، در شرایطی بود که سران قریش وقتی که از ابوطالب7 در تسلیم یا ممانعت از اقدامات برادرزاده اش ناامید شدند، در دارالندوه تشکیل جلسه دادند و پیمان بستند که تمام پیوندهای خود را با بنی هاشم قطع نمایند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ناچار به همراه بنی هاشم در شعب ابوطالب اقامت گزیدند.

از سران قریش افرادی مانند ولید بن مغیره، ابوجهل، ابوسفیان و ... مأموریت داشتند که از خرید آذوقه و رساندن آذوقه به مسلمانان جلوگیری کنند. به عنوان نمونه ولید بن مغیره در بازار مکه فریاد می زد و می گفت مواد غذایی را چند برابر به یاران محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بفروشند و ابوجهل در نزدیکی شعب نگهبانی می داد تا کسی مواد غذایی به ساکنان شعب نرساند تا آنان از گرسنگی جان سپارند.

در این سه سال زندگی وحشتناک که بنی هاشم در محاصره همه جانبه بودند ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مسئولیتی عظیم داشت و اگر ثروت وی نبود آنها از گرسنگی جان می دادند.(2) بنا بر این محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) علاوه بر این که در کنار خدیجه 3 آرامش می یافت، اموال وی را نیز به عنوان عاملی در جهت پیشبرد رسالتش به کار می گرفت.

جایگاه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

روایات و احادیث بسیاری از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده است که نشان دهندۀ نقش این بانوی فداکار در

ص: 288


1- . سبحانی، جعفر، تاریخ اسلام، ص59.
2- . بحرالعلوم، محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ص116 - 117 .

رسالت ایشان و پیشبرد اهداف عالیۀ آن حضرت می باشد، که در این مقاله به چند نمونه از احادیثی که از آن حضرت در بارۀ خدیجه 3 روایت شده است، اشاره می شود:

1 . قال رسول اللّه: «أتانی جبرئیل فقال: یا رسول اللّه هذه خدیجة قد أتتک و معها اناء فیه أدام، أو طعام، أو شراب، فاذا هی أتتک فاقرأ 3 من ربها و منی و بَشِّرْها ببیتٍ فی الجنة من قصب، ما صخب فیه و لا نصب؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: جبرئیل به نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن نان خورش یا طعام یا نوشیدنی است. هر گاه نزد تو درآمد، بر او از سوی پروردگارش و از من سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت که در آن سر و صدا و رنجی نباشد، بشارت ده.»

2 . در عظمت و بزرگی خدیجه 3 همین بس که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در یک حدیث متواتر او را در زمرۀ چهار زن اهل بهشت می داند.

قال رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «أفضل النساء أهل الجنة خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم أمرأة فرعون؛(2) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: بهترین زنان اهل بهشت عبارت اند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، زن فرعون.»

3 . قال رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان باللّه و بمحمّد؛(3) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: سبقت گیرنده زنان جهانیان به ایمان به خداوند و محمّد، خدیجه است.»

4 . عایشه گفته است: هر گاه رسول خدا گوسفندی را ذبح می کرد، می گفت: سهمی از آن را به دوستان خدیجه بفرستید. پس روزی علت این امر را پرسیدم گفت: من دوست خدیجه را هم دوست می دارم.(4)

پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه محبت های همسر فداکارش را فراموش نمی کرد و در

ص: 289


1- . همان، ص31.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة ، ج2، ص31.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص23.
4- . همان، ص25.

حالی که همسران دیگری داشت هیچ وقت آنان را در سطحی برابر با خدیجه 3 قرار نمی داد، به طوری که مورد اعتراض عایشه، به جهت اظهار محبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن بانوی بزرگوار قرار گرفت. عایشه به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «ای محمّد! آیا بر پیرزنی سرخ موی از بنی اسد گریه می کنی، پیامبر بی درنگ پاسخ داد که آری بر او می گریم، زنی که وقتی شما مرا تکذیب می کردید، او مرا تصدیق کرد، هنگامی که شما کفر می ورزیدید، او به من ایمان آورد و زمانی که شما عقیم بودید، او برایم فرزند آورد.»(1)

بنا بر این وجود خدیجه 3 عامل مهمی در زندگی رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حیات اسلام، که در آن موقع در آغاز رشد و نمو بود، به شمار می رود . اگر وجود این بانو در کنار رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تأثیر عظیمش نمی بود ، فقدان او بر پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دشوار و گران نمی آمد و وفاتش وجود او را مالامال از اندوه نمی ساخت و سال وفاتش عام الحزن (سال غم ها) خوانده نمی شد.(2) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سال های سال او را یاد می کرد و همواره از نعمت های او در امر رسالت و سهم او را در حصول به پیروزی یاد می کرد.

سه سال مقاومت مؤمنانه و خیره کنندۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب بیش از هر چیز دیگری در زندگی ایشان با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عشق و معرفت او را به همسر و راه وی نشان می دهد و عشقی که مسیر رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را هموار کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عنوان یکی از زنان فداکار در تاریخ اسلام برای همیشه زنده و جاوید نگاه داشت، تا این که بار دیگر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جانب خداوند، مورد امتحان الهی قرار گرفت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خود به این امتحال راضی بود، چرا که می دانست خداوند هیچ گاه او را تنها نخواهد گذاشت. بعد از خروج از شعب، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابتدا عمویش را از دست داد. در حالی که هنوز داغ ابوطالب تسلی نیافته بود، دو ماه بعد از پایان زندگی مشقت بار شعب، مشقاتی که اگر چه توان جسمی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تحلیل داد ، اما روح او را بیشتر به سوی کمال سوق داد ، چشم از جهان فروبست. آری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 290


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج3، ص128 - 129.
2- . مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، ج 3، ص138.

نخستین کسی (زنی) بود که به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، درگذشت .(1)

وفات خدیجه 3 که با فاصله کمی بعد از وفات حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رخ داده بود، برای آن حضرت بسیار غمگین و سخت بود و خود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره فرمودند : «در این روزها برای این امت، دو مصیب رخ داد که نمی دانم برای کدام یک بیشتر اندوهگین شوم، مصیبت ابوطالب عمویم و یا خدیجه همسرم.»(2)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از وفات همسر فداکارش ، بر بالای جنازه او ایستاد و درحالی که سخت می گریست، فرمود : «مرا آنچه می بینم، ناگوار است. شاید که خداوند در ناگواری خیری بسیار قرار داده است.»(3) بنا بر این با وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو حامی فداکارش را از دست داد، زیرا ابوطالب در مقابل مشرکان قریش و درون شهر مکه حامی او بود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حامی روحی او در درون خانه اش بود.(4) در نتیجه در درون خانه با رنج و غم و مرگ خدیجه 3 و گریه های فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در فراق مادر دست به گریبان بود و با مرگ این دو، اشراف قریش عرصه را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز تنگ و تنگ تر می کردند که منجر به انزوای هر چه بیشتر آن حضرت و یارانش گردید و سرانجام به ناچار به هجرت به یثرب (مدینه) که مقدمۀ گسترش و نهایتاً قدرتمند شدن روزافزون اسلام گردید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نگاه بزرگان

در پایان، به عنوان نمونه به سخنان چند تن از دانشمندان و بزرگان در بارۀ این بانوی فداکار اسلام اشاره می شود:

الف ابن اسحاق گفته است: خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود.(5)

ب زبیر بن بکار گفته است: خدیجه در جاهلیت طاهره خوانده می شد.

ص: 291


1- . مولانا، محمّدعلی، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده خدا، ص149 .
2- . دوانی، علی ، تاریخ اسلام، ص240.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج1، ص342.
4- . حسنین هیکل، محمّد، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، ص262.
5- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص29.

ج جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی گفته است: چون امر نبوت ظاهر شد، خدیجه به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به پیامبر ایمان آورد و پیغمبر هم با زن دیگر ازدواج ننمود، تا این که او از دنیا رفت. (1)

د عبدالملک بن هشام گفته است: خدیجه دختر خویلد به او ایمان آورد و آنچه را که از خداوند به پیغمبر آمده بود، تصدیق کرد.(2)

ه حافظ عبدالعزیز جنابذی حنبلی گفته است: خدیجه 3 زنی دوراندیش ، خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین، شریف ترین و ثروتمندترین قریش بود. (3)

و اشرف علی هندی گفته است: خدیجه از بهترین زنان پیغمبر و محبوب ترین آنها بود و در انتظار نبوت پیغمبر بود. (4)

ز عُمَر رضا کحاله گفته است: خدیجه به سال 68 پیش از هجرت، از خانه مجد و سروری متولد شد و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و خرد و پاک دامنی متصف گردید تا این که قومش او را در جاهلیت طاهره نامیدند. (5)

کتابنامه

1. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1960 م.

2. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، بیروت: مکتبة المعارف ، 1966 م.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دارالثرات العربی، 1985م.

ص: 292


1- . همان، ص 30.
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان، ص 31.
5- . همان، ص 32.

1. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، بیروت: 1993م.

2. امیر علی، تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، ترجمه: ایرج رزاقی و محمدمهدی حیدرپور، مشهد: انتشارات طوس، 1370ش.

3. آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، تهران: چاپ دانشگاه تهران، 1362ش.

4. بحرالعلوم، سید محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ترجمه: محمّدعلی امینی، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1358ش.

5. حسنین هیکل، محمّد، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، [بی تا].

6. دوانی، علی، تاریخ اسلام، تهران: انتشارات اسلامی، 1361ش.

7. سبحانی، جعفر، تاریخ اسلام، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1370ش.

8. علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ترجمه: فیروز حریرچی ، چاپ پنجم، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1373ش.

9. کارلایل، توماس، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ترجمه: أبوعبد اللّه زنجانی، چاپ سوم، تهران: انتشارات سروش ، 1320 ش.

10. محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول.

11. مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، تهران: امیرکبیر ، 1376ش.

12. مولانا، محمّدعلی، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده خدا، ترجمه: احسان یارشاطر، تهران: انتشارات پدید، 1344.

13. همدانی، رفیع الدین اسحاق، سیرت رسول اللّه، چاپ دوم، تهران: انتشارات خوارزمی، 1361ش.

ص: 293

36- بانویی مظلوم

اشاره

36

بانویی مظلوم(1)

محمّدحسین غلامرضایی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به سخنان اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان است. به عنوان نمونه: خانم آنه ماری شیمل آلمانی نوشته است: «وقتی حضرت محمّد به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفتۀ صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگ تر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوشبختی بود. هم شیعه و هم سنی او را به عنوان بانویی پاک گهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجۀ کبری، طاهره، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نموده اند.» سلیمان کتانی دانشمند مسیحی اهل لبنان نوشت است: «ارادۀ استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزه ای شد تا او به عاطفۀ راستین خود دست یابد. از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمّد معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این ره گذر محبت او تجسم یابد.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، آنه ماری شیمل، سلیمان کتانی.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی نامدار قریش تا آن هنگام که برای اولین بار نام حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شنید، روزی نبود که از سوی سران قبایل، تاجران و نامداران دیگر از او خواستگاری نشود؛ اما او

ص: 294


1- پیام زن، شمارۀ 245 (مرداد 1391)، ص 30 35.

همۀ دست ها را پس زند. گویا گوهر ارجمند خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت می کرد.

در انتظار پیش آمدی آرام بخش لحظه شماری می کرد. گویا هر چه بر لحظات عمرش افزوده می شد به سپیده دم نزدیک تر می گردید؛ آن زمان که خوابی شگفت دید و پسرعمویش «ورقة بن نوفل» آن را نویدبخش دانست و هنگامی که با جمعی از بانوان قریش مشغول گفت وگویی نشاط آور برای فرا رسیدن عیدی خجسته بود، پیرمردی میان بالا با محاسن سپید و بلند و سیمایی اسرارآمیز به سوی آنان آمد و گفت: «ای زنان قریش! طلوع آخرین پیامبر به زودی فرا می رسد. کدام یک حاضرید به عقد ازدواج او درآیید؟»

این موارد در حافظۀ او جلوه های امیدوارکننده ای داشت. علاقۀ او به ازدواج با این فرستادۀ الهی ریشه در فضیلت جویی و اشتیاقش به درستی و راستی داشت. او با فراستی که در خویش شکوفا ساخته بود، در نهاد محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چیزی فراتر از انسان های پیرامونش می دید و احساس می کرد او می تواند زنجیرهای ضلالت را از هم بگسلد و به اسارت آدمی در زندان ستم، جهالت و انحراف خاتمه دهد. با این تفکرات، پرتوهایی از خرسندی درون بر سیمایش ترسیم می گردید.

سرانجام آرزویش تحقق یافت و لیاقت همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خود اختصاص داد. زیستن بعد از این پیوند پاک، نیایش های شویش، رفت و آمد در غار حرا، اعتکاف در شکاف کوه، شب اول وحی، آن صبح نزول نخستین آیۀ قرآن و ایمان آوردن به تعالیم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نماز خواندن با او، همه برایش کمال آفرین و سعادت بخش بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی به این وصلت تن داد، تمامی آرزوهای خود را به دور افکند و برای شوی خود و هدف مقدسش خالص گردید. همیشه با شکیبایی، وفاداری و فداکاری در کنارش ایستاد و سپر بلاهایش بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مقابل این ایثار و نثار عواطف و احساسات، خاموش نبود و آن را قدر می نهاد و چنین مودتی را با کرامتی والاتر پاسخ می گفت. زنی که دوستی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و گرامی داشت آن حضرت را در حیات و ممات به خود اختصاص داد، شایستۀ تمجید و تحسین است.

ص: 295

منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که به گواه قرآن و سخن راویان و مورخان، دقیق، سنجیده و بدون گزافه و کاستی، وصف و نقد می کرد، در سخنی فرمود: «به درستی که خداوند از میان بانوان چهار نفر را برگزید (اسوۀ انسان ها قرار داد) که عبارت اند: از مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.»(1) آن حضرت در سخنی دیگر این چهار بانو را سروران جهان معرفی کردند.(2)

ایشان در ایامی که در غار حرا به اعتکاف و عبادت مشغول بود، توسط «عمار یاسر» برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این گونه مژده داد: «همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»(3)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این گونه نوید داده اند: «بهشت مشتاق چهار زن است: مریم، دختر عمران، آسیه، دختر مزاحم همسر فرعون، خدیجه، دختر خویلد و فاطمۀ زهرا.»(4)

روزی همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای فراهم آمدن مقدمات ازدواج فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گرد آمدند و خطاب به رسول خدا فرمودند: «والدین ما به فدایت ای فرستادۀ الهی! برای صحبت پیرامون موضوعی اجتماع کرده ایم اما اگر خدیجه در این جا بود، چشمش بر آن روشن می گردید.»

به گفتۀ «ام سلمه»، تا نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر زبان آمد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گریست و فرمود: «خدیجه! کجاست زنی همچون خدیجه؟ در آن هنگام که مردم رسالت مرا تکذیب کردند، او مصدق من بود و برای رونق دین خدا با من همکاری نمود. با دارایی خویش برای پیشرفت دیانت کمک کرد. خداوند به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانه ای در بهشت که رنجی در آن نخواهد بود، مژده دهم.»(5)

ص: 296


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص130.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص71.
3- . همان، ص78.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص 53 54.
5- . همان، ص130 131.

خاتم پیامبران در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این گونه گوهر افشانی نموده اند: «همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه نیز بر بانوان امت من برتری داده شده است.»(1) و خطاب به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرموده اند: «یا خدیجه! أنت خیر امهات المؤمنین و أفضلهن؛(2) ای خدیجه! همانا تو بهترین مادران مؤمنان و بافضیلت ترین آنان هستی.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به عایشه یادآور گردید: «آیا نمی دانی خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزیده است.»(3)

روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجد در حضور مردم در شأن امام حسن7 و امام حسین7 مطالبی فرمود که در بخشی از آن آمده بود: «أیها النّاسُ! اَلا اُخبرکُم بخیرالناس جَدّاً وجدّه؛ ای مردم! آیا شما را آگاه نکنم به بهترین انسان ها به لحاظ جدّ و جدّه.» حاضران عرض کردند: «آری یا رسول اللّه، ما را باخبر سازید.» پس افزودند: «الحسن و الحسین جدّهما رسول اللّه و جدّتهما خدیجه بنت خویلد؛(4) آنان حسن و حسین اند که جدشان رسول خدا و جدّۀ آنها خدیجه دختر خویلد است.»

از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت شده است: «جبرئیل به نزدم آمد و عرض کرد: ای فرستادۀ خداوند! این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن خوراکی یا نوشیدنی است. هر گاه نزدت آمد بر او از سوی پروردگارش و من، سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در جنت بشارت ده.»(5)

در چندین مورد روایت گردیده که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرموده اند: «یا خدیجه! جبرئیل یقرئک السلام؛ ای خدیجه! جبرئیل بر تو درود می فرستد.» از برخی روایات نیز استفاده شده است: «ای محمّد! بر خدیجه از خدایش سلام بفرست.»(6)

ص: 297


1- . شیخ طوسی، جعفر بن محمّد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص455.
2- . سیلاوی، غالب، الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص17.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج37، ص63.
4- . همان، ص61-90 و ج43، ص302.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص438.
6- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص719.

از دیدگاه ائمۀ هدی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از هنگام کودکی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به ایشان علاقه داشت و چون او در سنین تحت تربیت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوران شکوفایی و رشد را سپری می کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاکیزه اش می نمود. پیراهن آراسته و زیبا بر تنش می پوشانید و به خدمه اش می گفت او را بر دوش خود گرفته، به تفریح ببرند و در نوازش وی بکوشند. محبت این بانو و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حق علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حدی است که مردم به آن بزرگوار می گفتند: «این [فرد]، برادر محمّد و محبوب ترین انسان ها از نظر محمّد و نورچشم خدیجۀ کبری است.»(1)

مورخان نوشته اند: «رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از شش سالگی تحت سرپرستی خود قرار داد و آن حضرت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پرورش این طفل کوشیدند.»(2)

حضرت

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در «خطبۀ قاصعه» فرموده اند: «در آغاز بعثت و طلوع اسلام هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر خانۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و من سومین نفر بودم.»(3)

روزی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «تو همسری همچون فاطمه و مادرزنی همچون خدیجه داری.»(4)

امام

حسن مجتبی7 که در زیبایی ظاهری در میان بنی هاشم ضرب المثل بود فرمود: «در آن هنگامی که خداوند صورت گری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری بودم.»(5)

حضرت امام حسین7 در فراز خطبه ای که طی آن خود را به دشمنان معرفی کرد، فرمود: «آیا می دانید مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد است؛ اولین بانویی که اسلام را پذیرفت؟» گفتند: آری.(6)

امام سجاد7 در شام و در مجلس یزید، طی خطبه ای خود را چنین معرفی کرد: «من

ص: 298


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج35، ص43.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص179.
3- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج40، ص68.
5- . همان، ج24، ص316.
6- . همان، ج44، ص318.

فرزند خدیجۀ کبری هستم.»(1)

در دعای ندبه که از ناحیۀ مقدسۀ امام عصر[ صادر گردیده، آمده است: «من فرزند خدیجۀ والامقام هستم.»

در وصف شخصیت های جهان اسلام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «همانا خدیجه بانویی کامل، بابرکت، مبارک و زیبنده است و ساحت وجودش از هر گونه ننگی به دور است. بانویی باشخصیت و آبرومند است.»(2)

محمّد از نوادگان امام حسن مجتبی7 که مورخی نیکوخصال است می نویسد: «از همسران پیامبر، برترین شان خدیجۀ پاک سرشت و نیکومنش است.»

ابن حجر عسقلانی: «از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می نمود.»

ابن

اسحاق می گوید: «خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف می کرد و راه را برای ادامۀ رسالت او هموار می ساخت.» او می افزاید: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت.»

هشام بن محمّد گفته است: «رسول خدا در کارها با خدیجه مشورت می کرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمّد به وی احترام می گذاشت.»

عزالدین ابن اثیر: «خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یکدیگر سبقت می گرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیشنهاد ازدواج با رسول اللّه را داد.»

محمّد بن احمد ذهبی: «او مادر مؤمنان و سرور زنان جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری می داد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن

ص: 299


1- . همان، ص174.
2- . همان، ص16، 75 و 56.

رجحان می داد.»

عبدالرحمن بن جوزی: «چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همۀ فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجه اند.»

حافظ

عبدالعزیز جنابذی در کتاب خود «معالم العتره النبوه»: «خدیجه از لحاظ نسب، پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود. تمامی افراد قومش سخت بر ازدواج با او، اصرار داشتند ولی او خودداری ورزید و به پیامبر اکرم گفت من به شما محبت دارم به دلیل خوش اخلاقی، راست گفتاری، امانت داری و خویشاوندی و شرف شما در میان قومت.»

عمر ابونصر: «به خدیجه دختر خویلد بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب، کرامت گوهر، سروری قبیله، عزت عشیره و فراوانی مال ختم گردیده است. به همین دلیل نیاز محرومان را تأمین می کرد، گرسنه را اطعام می نمود و برهنه را می پوشانید. خدیجه در اخلاق و ثروت میان همگنان خویش منحصر به فرد بود.»

دکتر علی ابراهیم حسن: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص، پاک دامن، زنی باوقار و خردمند معرفی کنیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین نمی توانیم بیابیم. این بانوی خردمند، هم در عصر جاهلیت و هم در هنگامۀ بعثت، از منزلتی ممتاز برخوردار بود تا جایی که طاهره نامیده شد. او مال، جمال و کمال را در خویش جمع کرد و این خصال که در کمتر فردی جمع می گردد بر او آثاری از عظمت و علّو مقام اهدا کرد. خدیجه که اولین گرونده به اسلام بود، با تشویق خود، پیامبر را یاری می کرد و از روح خود در وجود او نیرو و استواری می بخشید.

وقتی به قصد بشارت اسلام می رفت و جز تکذیب و اهانت از مخالفان چیزی نمی شنید، پس ناراحت و محزون به خانه باز می گشت و این خدیجه بود که زایل کنندۀ غم های شوهرش بود و کارها را بر او آسان می ساخت.»

عمر رضا کحاله: «خدیجه در خانۀ مجد و سروری متولد گردید و با اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و پاک دامنی متصف گردید.»

ص: 300

عبداللّه

علایلی: «خدیجه از دردهای مبارزه ای که پیامبر اکرم در آن وارد شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهده و پیکار، دوشادوش با او در کمال فعالیت، شکیبایی، قاطعیت و خداجویی غوطه ور می گشت بی آن که سست گردد یا هراسی به دل راه دهد. او با سینه ای باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود در توفان حوادث از نبی اکرم حمایت می کرد.»

علامه سید عبدالحسین شرف الدین: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، صدیقۀ این امت و از حیث ایمان به خداوند متعال و تصدیق وحی و یاری رسول او، نخستین کس است. او مدت بیست و پنج سال شریک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با ایثار مال، به او نیرو می بخشید و با گفتار و کردار از ایشان دفاع می کرد و به او آن چه از عذاب و در کافران، در راه رسالت نصیبش می کردند تسلی می داد. او با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غار حرا بود، هنگامی که اولین بار وحی نازل شد.»(1)

علی بن عیسی اربلی، صاحب کتاب «کشف الغمه»: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به راستی بانویی خردورز و بادرایت بود و در روزگار خویش به لحاظ تبار از برترین بانوان قریش به شمار می آمد و از نظر برخی کمالات، با شکوه ترین آنان معرفی می گردید. در همان حالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آینده نگری شگفتی به خواستگاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و با درایت و نجابت، انگیزه های خویش را برای این پیش گامی بیان نمود.»(2)

علامه

محمّدباقر مجلسی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور راستین و بااعتبار اسلام بود که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وسیلۀ حمایت های بی دریغ و کارسازش، در رسیدن به هدف های بلند خود آرامش می یافت. به همین دلیل است که فرشتۀ وحی از سوی خداوند متعال به او درود می فرستد.»(3)

علامۀ مامقانی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسر جاودانۀ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. به راستی او مادر شایسته کردار و بامعنویت مؤمنان است. برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همین افتخار و شرافت بس است که آیین اسلام پا نگرفت، مگر با جهاد مالی و فداکاری های او در حق شوهرش.»(4)

ص: 301


1- . علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام: خدیجه، ص 29 31.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص509.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص11.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص77.

ترجمۀ سروده ای از شیخ حر عاملی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ: «همسر پیامبر، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که فضل و برتری اش از گفتار و کردارش آشکار است، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سرای جاوید و بهشت برین خانه ای عاری از هر گونه گزندی در نظر گرفته شده است.»(1)

هاشم معروف حسنی دانشور شیعی لبنانی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در فرزندانش منحصر ساخت و والاترین نسلی را که مسلمانان شناخته اند در او حفظ کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از والدینی زاده شد که هر دو از اصیل ترین دودمان ها در عربستان بودند. به علاوه او از شهرت نیکو، خلق پسندیده و خصال برجسته برخوردار بود. دین داری از محیط خانواده در سرشت او نهفته بود.»(2)

دکتر محمّدابراهیم آیتی، مورخ معاصر: «تولد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد پانزده سال قبل از واقعۀ اصحاب فیل رخ داد. مادرش فاطمه دختر زائده نام داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بانویی است که به عقد ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد و به اجماع مسلمین اولین کسی است که به رسول خدا ایمان آورد و احدی از مسلمانان بر وی تقدم نیافت. او بیست و پنج سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد.»(3)

علامه سید محمّدکاظم قزوینی: «مام گرامی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانوی ارجمندی است به نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ بانویی بلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان جامعه و مردمش محترم بود. در کارهایش خردمندانه و مدبرانه عمل می کرد. در پرتو استقلال فکر و عمل و اعتماد به نفس خویش می زیست و به برکت هوش و فراست خویش چرخ های امور اقتصادی و بازرگانی خود را به حرکت درمی آورد. دارایی سرشارش را به شوهر گرانقدر خود حضرت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید تا به هر صورتی که صلاح می داند مصرف کند و بدون تردید دارایی هنگفت و سرمایۀ عظیم او، به عنوان بانویی فداکار، در پیشرفت و استواری اسلام مؤثر بود.

ازدواج او با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شباهتی به دیگر ازدواج ها نداشت، بلکه در نوع خود بی نظیر بود چرا

ص: 302


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص209.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، زندگی دوازده امام، ج 1، ص 43 44.
3- . آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص72.

که این پیوند مبارک و مقدس بر اساس هدف ها ی والا و کمال یابی و فضیلت جویی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استوار گردید و انگیزه های مادی، اغراض رایج و عشق های زودگذر در آن دخالت نداشت. به علاوه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ امکانات رفاهی و مادی در وضعی قرار داشت که با شرایط اقتصادی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تناسبی دیده نمی شد و بین آنان در این بعد، فاصلۀ زیادی وجود داشت، اما آن بانوی خوش نیت به خوبی می دانست که آیندۀ درخشان و امیدبخشی در انتظار رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.»(1)

دکتر

محمّد عبده یمانی، وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی و برادر «زکی یمانی» می نویسد: «پاک سرشتی، حق گرایی و اشتیاق به کمال و رشد فکری و دینی، از ویژگی های خدیجه بود. از همان روزگار جوانی از دختران نامدار عرب و بافضیلت حجاز به شمار می رفت. اولین زن توانمند مسلمان است که در تجارت درخشید و در این راه شهرت منطقه ای به دست آورد. این بانوی بزرگ نه تنها انسانی پیشتاز و رشد یافته و آراسته به جمال و کمال و دارای خرد و روحی بزرگ بود، که گویی فرشته ای باشکوه در سیمای انسانی جلوه یافته بود.

او از شهامت و عظمت روحی و فکری وصف ناپذیری بهره داشت. او در راه همگامی و همراهی با پیامبر، حکیمانه خطرهایی را خنثی می کرد و مسیرهای سختی را هموار می ساخت و فداکاری های شجاعانه ای می کرد. برای نمونه او با آن نفوذ اجتماعی و شهرت زاید الوصف، از خانۀ خویش که نزدیک مسجد الحرام بود، حرکت می کرد و با پیمودن مسافت زیادی تا کوه حرا می رفت و با بالا رفتن از دامنۀ پرشیب این کوه برای پیامبر آب و غذا می برد و ایشان را در اوج گرفتن به سوی قدس و ملکوت، به اهتزاز در آوردن پرچم توحید، نجات بشریت و رستگاری انسان ها یاری و همراهی می کرد.»(2)

در نگاه بانوان نامی

حضرت زینب کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، نوادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در یازدهم محرم سال 61 هجری هنگامی که در کنار پیکرهای شهیدان کربلا آمد، در بیاناتی بعد از ذکر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از جده اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 303


1- . قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از ولادت تا شهادت، ص70.
2- . سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، ص362.

یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری؛(1) پدرم به فدای خدیجۀ کبری باد.»

ام سلمه از همسران پیامبر: «ای رسول خدا! به راستی خدیجه همان گونه بلندمرتبه، بااخلاص، درست اندیشه و دارای کرداری شایسته بود که شما همواره وصفش می کردید.»(2)

اسماء بنت عمیس: «ای خدیجه! تو به راستی سالار زنان در جهان خواهی بود.»

صفیه دختر عبدالمطلب و عمۀ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «به راستی که خدیجه چه بانوی شکوه مند و آراسته ای است و چه قدر از گفتار و رفتارش، صبر و ژرف اندیشی و درایت هویدا است.»(3)

دکتر بنت الشاطی: «خدیجه اشرف امهات مؤمنین و نزدیک ترین همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ است. مدت بیست و پنج سال به تنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست. در سال نخستین اسلام که توأم با رنج و مشقت بود در کنار آن حضرت بود و به آن وجود گرامی، کمک و همراهی می رساند و دشواری هایی را که آن بزرگوار در راه رسالتش از جانب قریش می دید، آسان می کرد. روح پیامبر نزد خدیجه بیش از دیگران آرام می گرفت.»(4)

اعتراف نویسندگان اروپایی و مسیحی

«کنستانتین ویرژیل گئورگیو» نویسندۀ رومانیایی:

«برای خدیجه امکان داشت شوهرهای ثروتمندی پیدا شود، ولی در میان آنها جوانی از قبیلۀ هاشمی و نیک نام چون حضرت محمّد نبود و او مایل بود با کسی ازدواج کند که خوش خو باشد. حضرت محمّد وقتی این پیمان برقرار گردید و تشکیل خانواده داد و به کمک خدیجه از بضاعت مالی کافی برخوردار گردید. حضرت علی را که کودکی بیش نبود تحت سرپرستی و تربیت خود گرفت و عهده دار تأمین معاشش گردید. غلامی اهل سوریه به

ص: 304


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج45، ص59.
2- . همان، ج43، ص131.
3- . همان، ص138.
4- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی کربلا، ص 32 33.

نام «زید بن حارثه» را که خدیجه به ایشان بخشیده بود، آزاد کرد ولی زید مسلمان گردید و در خدمت پیامبر باقی ماند و به والدین خود که می خواستند او را به شام ببرند گفت: محمّد برایم از پدر و مادر بهتر است.

حضرت محمّد با کمک خدیجه به محرومان کمک کرد و آنان را از فقر و بی نوایی رهانید. خدیجه برای محمّد فقط یک زن نبود بلکه صمیمی ترین دوست و مشاور او محسوب می گردید. و پیامبر او را دوست می داشت و بیست و پنج سال مداوم به خدیجه وفادار ماند. هر موقع که رسول اکرم راجع به برنامه های خود با خدیجه صحبت می کرد خدیجه بهترین راه را که به نظر می رسید ارائه می داد و در مواقعی، حضرت از دیدگاه های او استفاده می نمود. با این که خدیجه بازرگان بود و معمولاً تاجران صرفاً به کسب و کار خود توجه دارند ولی او وقتی پیامبر، مبعوث به رسالتی بزرگ شد به او ایمان آورد و بعد از آن هم تمام اموال خویش را در راه اسلام به مصرف رسانید؛ به طوری که وقتی از دنیا رفت هیچ ثروتی نداشت.»(1)

«مونتگمری وات» انگلیسی: «ازدواج پیامبر با خدیجه موجب تقویت روحی ایشان گردید و به او فرصت داد در مسیری که انتخاب کرده بود، مصمم تر گام بردارد. ازدواج با خدیجه تحول بزرگی در زندگی حضرت محمّد به وجود آورد. به همین سبب تا زمان حیات وی، همسر دیگری اختیار نکرد.»(2)

«بودلی» در کتاب خود رسول نوشته است: «فضای اطمینان بخشی را که عقیده و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مراحل اولیه به وجود آورده بود، امروز می توان با یک ششم سکنۀ عالم برابر دانست.»(3)

«جان دیون پورت» دانشمند انگلیسی: «چند روزی که از وفات ابوطالب گذشته بود خدیجه همسر باوفای پیامبر در حالی که سرش در آغوش وی بود، درگذشت. رحلت این

ص: 305


1- . ویرژیل گئورگیو، کنستانتین، محمّد پیامبری که از نو باید شناخت، ص41، 60 و 117 118.
2- . مونتگمری وات، دبلیو، محمّد پیامبر و سیاست مدار، ص 13 14.
3- . کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص16.

شریک زندگی که بسیار مورد محبت پیامبر واقع می گردید، برای آن حضرت حادثۀ جان سوزی بود؛ زیرا مدت 25 سال این زن برای محمّد مشاور و حامی به حساب می آمد. حضرت محمّد تا آخرین لحظات حیات، خاطرات حق شناسی او را در ذهن نگه می داشت؛ تا جایی که یادآوری این خاطرات شیرین، اشک عایشه را که جوان ترین همسر پیامبر بود برانگیخته بود.»(1)

خانم «آنه ماری شیمل» آلمانی: «وقتی حضرت محمّد به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفتۀ صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگ تر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوش بختی بود. هم شیعه و هم سنی او را به عنوان بانویی پاک گهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجۀ کبری، طاهره، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نموده اند. موقعی که پیامبر در چهل سالگی مخاطب کلام وحی گردید، خدیجه بزرگ ترین حامی اش بود. محمّد در سال دهم بعثت همسر باوفای خود، خدیجه را که در روزگار رنج و آمیخته به ناراحتی و حرمان، نیرومندترین پشتیبانش بود، از دست داد.»(2)

«سلیمان کتانی» دانشمند مسیحی اهل لبنان: «ارادۀ استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزه ای شد تا او به عاطفۀ راستین خود دست یابد. از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمّد معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این رهگذر محبت او تجسم یابد. اما محمّد امین هنگامی که پاسخ محبت خدیجه را داد چنین احساس کرد که این علاقه که قلب او را به طپش واداشته، همراه با خردمندی و درایت است و در دیدگان این بانوی میان سال، جوانیِ روح و استواریِ اراده خوانده می شد ... خدیجه در راه این شیدایی و در پیش پای محمّد، هر چه داشت نثار کرد تا آن را وسیله ای برای ارتقای آرمان قرار دهد.»(3)

ص: 306


1- . دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ص 31 32.
2- . شیمل، آنه ماری، محمّد رسول خدا، ص 14 16.
3- . کتانی، سلیمان، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ زهی در نیام، ص 1 127.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

5. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

6. آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.

7. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

8. دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه: سیدغلام رضا سعیدی.

9. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

10. سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، قم: موسسه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 1375ش.

11. سیلاوی، غالب، الانوار الساطعه من الغراء الطهره، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

12. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، التبیان فی تقسیر القرآن، تحقیق: احمد شنوقی الامین، نجف: مکتبه الامین، 1376ق.

13. شیمل، آنه ماری، محمّد رسول خدا، ترجمه: حسن لاهوتی.

14. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

ص: 307

1. قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی ، قم: نشر مرتضی، 1377ش.

2. کتانی، سلیمان، فاطمة زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ زهی در نیام، ترجمۀ جعفر طباطبایی.

3. کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، قم: انتشارات امید، [بی تا].

4. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف:

طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

5. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

6. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ق.

7. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، زندگانی دوازده امام، ترجمه: محمّد رخشنده، تهران: امیر کبیر، 1376 ش.

8. مونتگمری وات، دبلیو، محمّد پیامبر و سیاست مدار، ترجمه: اسماعیل والی زاده.

9. ویرژیل گئورگیو، کنستانتین، محمّد پیامبری که از نو باید شناخت، ترجمه: ذبیح اللّه منصوری.

ص: 308

ص: 309

37- زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

حسین تهرانی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه سال قبل از واقعۀ عام الفیل در مکه مکرمه، گیتی را به وجود خود مزین فرمودند و از جایگاه رفیع خود در جوار رحمت الهی، قدم به این عرصه نهادند، تا آغاز «فمن اللّه علینا بکم» را به تشنگان حقیقت نوید دهند! پس از ولادت او، خاندانش خلاف رسوم زمانه (زنده به گور کردن دختران)، ولادتش را گرامی داشتند و پدر و مادرش (خویلد و فاطمه) در همان مراسم ساده و روح بخش، نام او را خدیجه؛ به مفهوم «گسسته و بیگانه از زشتی ها و ناپسندی ها» برگزیدند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، منتسب به خاندانی اصیل، ممتاز، برجسته و اهل دانش و حکمت است. جد، مادر، پدر و افراد برجستۀ دیگری از خاندان ایشان، همگی موحد و متدین به ادیان آسمانی بوده اند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، ثروت، دعوت.

ولادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه سال قبل از واقعۀ «عامّ الفیل» در مکّۀ مکرّمه؛ گیتی را به وجود خود مزیّن فرمودند(2) و از جایگاه رفیع خود در جوار رحمت الهی، قدم به این عرصه نهادند تا

ص: 310


1- سیری کوتاه در زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قم: طوبای محبت، چاپ دوم، 1395، ص 10 42 و 65 96.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

آغاز «فمن اللّه علینا بکم»(1) را به تشنگان حقیقت نوید دهند! پس از ولادت او، خاندانش خلاف رسوم زمانه (زنده به گور کردن دختران)، ولادتش را گرامی داشتند و پدر و مادرش (خویلد و فاطمه)؛ در همان مراسم ساده و روح بخش، نام او را «خدیجه» به مفهوم «گسسته و بیگانه از زشتی ها و ناپسندی ها» برگزیدند.

خاندان شریف حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، منتسب به خاندانی اصیل، ممتاز، برجسته و اهل دانش و حکمت است. جدّ، مادر، پدر و افراد برجسته دیگری از خاندان ایشان. همگی موحّد و متدیّن به ادیان آسمانی بوده اند.

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خویلد، فرزند اسد، فرزند عبدالعُزّی، فرزند قُصّی، فرزند کلاب، فرزند مُرَّة، فرزند کعب، فرزند لُؤَی، فزرند غالب و فرزند فهر است.(2)

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از بزرگان «قریش» و پیروِ آیین حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود. او به سبب امتیازات و موقعیّت بالایی که داشت، مهتر و رئیس طایفه خود و از احترام ویژه ای برخوردار بود.

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه، دخت زائده، پسر أصم، پسر رواحه، پسر حَجَر، پسر عبد، پسر معیص، پسر عامر، پسر لُؤَی، پسر غالب و پسر فِهر است.(3)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از سوی پدر، با جدّ سوم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قُصَیّ و از جانب مادر، با جدّ هشتم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، لؤی هم نَسَب می گردند که در نهایت، اجداد هر دو به حضرت اسماعیل7 و ابراهیم خلیل7 متنهی می گردد.(4)

ص: 311


1- . زیارت جامعۀ کبیره.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 8.
3- . همان.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11.

جدّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اسد بن عبدالعزی، جدّ پدری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای برجسته پیمان «حِلفُ الفُضُول» است. پیمان مذکور را گروهی از رجال برجسته و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومین دفاع کنند و در یاریِ درماندگان بکوشند. این انجمن، بدان دلیل که سه عضو مرکزی و اصلی اش «فضل» نام داشتند؛ پس به عنوان «حِلْفُ الفُضُول» یا پیمان جوانمردان عرب شهرت یافت. در ارزش این پیمان و انجمن همین بس که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در آن انجمن عضویت داشتند و پس از روزگار درخشان بعثت و رسالت نیز در این مورد فرمودند:

«لقد شهدتُ فی دار عبد اللّه بن جذعان حلفا لو دعیت به فی الإسلام لأجبت؛(1) من در خانۀ عبد اللّه بن جذعان حاضر بودم که پیمان بسته شد.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای این پیمان، احترام شایانی قائل بودند.(2)

ازدواج پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در سنه [6188](3) بعد از هبوط حضرت آدم7، که بیست و پنج سال از عمر شریف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذشته بود؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای خود تزویج نمود.(4)

سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

در منابع مختلف، راجع به سن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به هنگام ازدواج چهار قول ذکر شده که عبارت اند از: بیست و یک، بیست و سه، بیست و پنج و سی سال؛ که در میان آنها، قول بیست و پنج سال مشهور می باشد. در واقع پانزده سال قبل از بعثت. روایات متعدّدی این

ص: 312


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد ، الطبقات الکبری، ج 1، ص 103؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج1، ص 155 157.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 181؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11.
3- . عالم ارجمند جناب ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس سره تاریخ ولادت و سن شریف رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بر اساس زمان هبوط حضرت آدم7 بیان فرموده اند و سال ولادت حضرت خاتم النبیین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را 6163 سال بعد از هبوط حضرت آدم7 ذکر نموده اند.
4- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 100.

قول را تأیید می کند؛ از جمله: «... زوّج بها وهو ابن خمس وعشرین سنه، قبل أن یبعثه اللّه نبیاً بخمس عشرة سنة؛(1) پیامبر با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال داشت و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری رسد.»

در مورد سن و سال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام پیوندش با والاترین جوان روزگاران، دیدگاه ها یکسان نیست و مورّخان سنّ ایشان را بین بیست و پنج تا چهل و شش سال بیان نموده اند؛ به شرح ذیل:

الف بیست و پنج سال، که بیهقی آن را صحیح دانسته است.

بیهقی، بر این قول صحّه می گذارد و می گوید:

«... ثم بلغت خدیجة خمسا وستین سنه، ویقال خمسین سنه وهو أصح؛(2) می گویند که حضرت خدیجه در سنّ شصت و پنج یا پنجاه سالگی وفات یافت، در حالی که سنّ پنجاه سالگی صحیح تر است.»

بنا بر این، اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پانزده سال قبل از بعثت(3) با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدوج کرده باشد که «بیهقی» نیز آن را تأیید می کند؛ یعنی هنگام ازدواج بیست و پنج سال داشته(4) و سال وفات ایشان هم سال دهم بعثت است.

در میان معاصران نیز برخی از علما تصریح کرده اند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمان بعثت

ص: 313


1- . ابن کثیر اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، ج 2، ص 295؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 227.
2- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج2، ص 71؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج1، ص 264؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج2، ص 294.
3- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 72. «... زوّج بها و هو ابن خمس و عشرین سنة. قبل أن یبعثه اللّه نبیا بخمس عشرة سنة؛ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بیست و پنج سالگی ازدواج کرد و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری رسد.» (عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ص 110 و 116)
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 275.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی چهل ساله بوده اند. حال با توجه به این که در زمان بعثت، پازده سال از ازدواج ایشان گذشته، پس هنگام ازدواج، بیست و پنج سال داشته اند.

ب بیست و هشت سال، که بیشتر آن را ترجیح می دهند.

ابن عماد حنبلی، به نقل از صحیح بخاری می نویسد:

«وتزوج خدیجة وهو ابن خمس وعشرین سنة، وهی بنت أربعین علی الصحیح فیهما؛ پیامبر، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال داشت و حضرت خدیجه به احتمال قوی دختری چهل ساله بود.»

سپس در ردّ این نظریّه می گوید:

«در حالی که بسیاری از تاریخ نگاران(1) این دیدگاه را ترجیح داده اند که، حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر، دوشیزه ای بیست و هشت ساله بوده است.»

«ورجّح کثیرون آنها ابنة ثمان وعشرین و؛(2) و بیشتر محققان برآنند که، او دختری بیست و هشت ساله بود.»

بلاذری ضمن بحث در این مورد می نویسد که: «پیامبر به هنگام ازدواج با حضرت خدیجه، جوانی بیست و سه ساله و حضرت خدیجه، دختری بیست و هشت ساله بوده اند؛ تزوّجها وهو ابن ثلاث وعشرین سنة وهی ابنة ثمان وعشرین سنة.»(3)

ابن عساکر، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «کانت خدیجة یوم تزوّجها رسول اللّه ابنة ثمان و عشرین سنة ومهرها اثنتی عشرة أوقیة وکذلک کانت مهور نسائه؛(4) روزی که حضرت

ص: 314


1- . ابن عماد حنبلی متوفی در قرن یازدهم در کتاب خود به معرفی 45 نفر از مورخین سال اول تا هزارم هجری پرداخته و ضمن بیان حوادث مهم و وفیات و تراجم اعلام کوشیده بی طرفی خویش را حفظ کند، اما گاه به نقد و تحلیل منابع فراوانی که در تألیف بر آنها تکیه داشته می پردازد.
2- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 134، در رویدادهای سال 11؛ ابن اثیر جزری، مجدالدین علی بن محمد، جامع الاُصول فی أحادیث الرسول، ج 5، ص 183 184؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 116.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98.
4- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 193.

خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله و مهریه آن بزرگوار، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکّی] بود که با مهریه دیگر زنان برابری می کرد.»

ابن کثیر، در «البدایة والنّهایة» می نویسد: «حضرت خدیجه به هنگام ارتحال، پنجاه ساله بود، که بیست و پنج سال آن را در خدمت پیامبر اکرم سپری کرده بود.»(1)

کلبی، یکی از شیعیان امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «انّ النّبی تزوّجها بنت ثمان وعشرین سنة؛(2) پیامبر، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و او دختری بیست و هشت ساله بود.»

حاکم نیشابوری قول به بیست و هشت سال را به نقل از ابن اسحاق روایت می کند: «وکان لها یوم تزوّجها ثمان وعشرون سنّة؛(3) روزی که حضرت خدیجه ازدواج کرد، بیست و هشت ساله بود.»

به طور واضح سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را روشن نساخته، اما آن جا که از هشام بن عروه نقل می کند که گفت: «توفّیت خدیجة بنت خویلد2 وهی ابنة خمس وستین سنة؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنّ شصت و پنج سالگی وفات یافته است.»

می گوید: «هذا قول شاذ فإن الذی عندی انها لم تبلغ ستین سنة؛ این سخن نادر و شاذی ا ست و به نظر من، ایشان به سنّ شصت سالگی نرسیدند.»

بنا بر این، ایشان برآنند به این که سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج، کمتر از سی سال بوده است.

از ابن عبّاس نقل شده: «أنه تزوّجها وهی ابنة ثمانی وعشرین سنة ومهرها اثنتی عشرهة أوقیة وکذلک کانت مهور نسائه؛(4) روزی که حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله بود و مهریه آن بزرگوار، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکّی] بود که با مهریه

ص: 315


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 359.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.

دیگر زنان برابری می کرد.»

ابن حماد می گوید: «بلغنی أنّ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تزوّج خدیجة علی اثنتی عشرة أوقیة ذهباً وهی یومئذ ابنة ثمانی وعشرین سنة؛(1) به من خبر دادند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و مهریه اش، دوازده اوقیه طلا و حضرت خدیجه بیست و هشت ساله بود.»

نویری، قول به بیست و هشت سال را پذیرفته و در مورد چهل سال می گوید: «قیل»؛ یعنی از نظر ایشان، سند مشخّص و معلومی برای قول به چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وجود ندارد!

«فتزوّجها وهو ابن خمس وعشرین سنة وشهرین وعشرة أیام، وخدیجة یومئذ بنت ثمان وعشرین سنة، وقیل: بنت أربعین سنة؛(2) پیامبر با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال و دو ماه و ده روز داشت و حضرت خدیجه بیست و هشت ساله بود و گفته اند که چهل سال است.»

ابن سعد با اسناد خود، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «أخبرنا هشام بن محمّد بن السائب عن أبیه عن أبی صالح عن ابن عباس قال: کانت خدیجة یوم تزوّجها رسول اللّه ابنة ثمان و عشرین سنة ومهرها اثنتی عشرة أوقیة؛(3) ابن عبّاس گفت: روزی که حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله و مهریه اش، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکی] بود.»

پس آنچه مسلّم است، آن است که سنّ مبارک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کمتر از سی سال بوده و مورخانی که بیشتر از سی سال را مطرح نموده اند،

ص: 316


1- . همان، ص 12.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 98.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 510 و 513: «و قال ابن حماد بلغنی أن رسول اللّه تزوج خدیجة علی اثنتی عشرة أوقیة ذهباً وهی یومئذ ابنة ثمانی وعشرین سنة؛ ابن حمّاد گفت: خبرم کردند که رسول خدا، با مهریه دوازده اوقیه طلا با حضرت خدیجه ازدواج کرد و حضرت خدیجه، بیست و هشت سال داشت.»

دلیلی برای قول خود ذکر نکرده اند و ما هم نیافتیم.

مطلب دیگر این که با توجّه به فرزندانی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از ازدواج به دنیا آورده، با چهل ساله بودن ایشان مناسبتی نداشته و نمی تواند، مطابقتی با واقع داشته باشد! از طرفی، وجود خواستگاران زیاد و استنکاف از پذیرش آنان،(1)خود مطلبی ست که وضعیت سنّی مناسبی را برای یک زن آشکار می کند. وضعیت سنّی مناسب، یک از جاذبه های طبیعی زن است که از کثرت خواستگاران حکایت می کند؛ زیرا همۀ کسانی که اخباری نقل کرده و روایاتی از آنان برجای مانده از شیعه و اهل سنّت اجماع دارند، مردی از اشراف قریش و رؤسای آنان نمانده بود که به خواستگاری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نرود و یا در صدد آن برنیاید؛ از جمله عقبة بن أبی معیط؛ الصلت بن أبی یهاب؛ ابوجهل بن هشام و ابوسفیان و... . حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم از پذیرش استنکاف می نمود، تا جایی که وقتی به همسری رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد؛ زنان قریش بر او خشم گرفتند و از او کناره گیری کردند و گفتند:

«بزرگان و اشراف قریش، از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچ یک درنیامدی و به همسری محمّد یتیم ابوطالب که مردی فقیر است و مالی ندارد درآمدی!»

حال جای بحث و سؤال است که چرا لازم است این همه اختلاف، در خصوص سنّ این بانوی بزرگ به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح شود؟ آیا غیرعمدی یا این که تعمّدی و بر اساس سیاست پنهان است؟

آیا می خواهند انتخاب شایسته حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زیر سؤال ببرند، که اگر بانویی به بالای سنّ چهل برسد، تن به ازدواج با هر شرایطی خواهد داد و انتخاب حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای ایشان در این سن، فضیلت نبوده است؟ آیا هدف، کاستن مقام و منزلت و ارزش

ص: 317


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22 23: «خطبها عقبة بن أبی معیط والصلت بن أبی یهاب وکان لکل واحد منهما أربعمائة عبد و أمة وخطبها أبوجهل بن هشام وأبوسفیان و خدیجة لاترغب فی واحد منهم وکان قد تولع قلبها بالنبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ عقبة بن ابومعیط و صلت بن ابویهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند، از حضرت خدیجه خواستگاری کردند. هم چنین ابوجهل و ابوسفیان از او خواستگاری کردند و حضرت خدیجه هیچ رغبتی به آنان نداشت و قلبش فقط برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می تپید!»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده که تن به ازدواج با بیوه چهل ساله ای داده تا به مال و ثروت او دست یابد؟ لازم است گفت شود که، این دسیسه ای از طرف دشمنان اسلام، یهود و پیروان بنی امیه، به منظور کاستن شخصیت و عظمت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به غیر از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کسی ازدواج نکرد

عده ای برآنند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام مفتخر شدن به همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی بودند که چیزی حدود چهار دهه زندگی شایسته و مترقی داشته و از دو همسر پیشین خود که زندگی را بدرود گفته بودند دارای فرزندانی نیز بوده اند؛ به عبارتی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی صاحب فرزند بوده است! این دیدگاه، سست و ناشی از اشتباه مورخان و یا به هر دلیل دیگر است! گفته شده که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دوشیزه ای جز عایشه ازدواج نکرده و در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گویند که قبل از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دو نفر دیگر ازدواج کرد و از آنان فرزندانی نیز داشت و آن دو عتیق بن عائذ بن عبد اللّه المخزومی و اعرابی به نام ابوهاله تمیمی بوده اند.

ولی ادّعای آنان مخدوش است و بسیاری از این گفته ها، ساخته های دشمنان است؛ به دلایلی که به آن خواهیم پرداخت:

سید مرتضی در «الشّافی» و شیخ طوسی در «تلخیص الشّافی» همین دیدگاه را آورده اند و تصریح کرده اند که: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوشیزه بود.»(1)

بلاذری در «أنساب الأشراف» در این باره می نویسد: «پیامبر به هنگام ازدواج با حضرت خدیجه، جوانی بیست و سه ساله و حضرت خدیجه دوشیزه ای بیست و هشت ساله بود.»(2)

علامه ملا محمّدباقر مجلسی در این باره می نویسد: «آنچه این نکته را مورد تأیید و

ص: 318


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 199؛ مجلسی، محمّدباقر، حیوة القلوب، ج 2، ص 595؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 269؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 123.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98.

تأکید قرار می دهد، این است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوشیزه بود و رقیّه و زینب، دختران او نبودند، بلکه دختران خواهرش، هاله بودند و تحت سرپرستی و مدیریت و مورد مهر و مراقبت او قرار گرفتند؛ تأکیدی است که در دو کتاب «البِدع» و نیز «الأنوار»(1) آمده است.»(2)

ابن حمّاد حنبلی، دانشمند معروف اهل سنّت در این باره می نویسد: «بسیاری از تاریخ نگاران، این دیدگاه را ترجیح داده اند که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر، بیست و هشت ساله بوده است.»(3)

ابن

شهرآشوب، حدیث نگار نامدار شیعه در این باره می نویسد: «ان النبی قد تزوّج خدیجة وهی عَذْراء؛(4) پیامبر اکرم، درحالی با حضرت خدیجه ازدواج کرد که او دوشیزه بود.»

واقدی می گوید: «وکانت خدیجة وهی بکر ...؛(5) حضرت خدیجه (به هنگام ازدواج با رسول خدا) باکره بوده است.»

عمادالدین طبری، در «کامل بهائی» در این باره می نویسد: «در کتب تاریخ آمده، حضرت خدیجه باکره بود که به عقد رسول خدا درآمد و رؤسای عرب و اشراف، از حضرت خدیجه خواستگاری نمودند و او هیچ کدام را اجابت نکرد! حال چگونه او به ابی هند، که از لئام بنی تمیم، بود پاسخ مثبت داده است؟!»(6)

ص: 319


1- . «الأنوار» از تألیفات ابوالحسن البکری، و«البِدع» همان کتاب «الاستغاثة فی بدع الثلاثة» می باشد، که از تألیفات ابوالقاسم کوفی (م 352 ق) بوده؛ عالم امامیه ای که نسبش از طریق امام حسین7 به امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می رسد.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 160؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191.
3- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 14.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی أم ربائبه، ص 75 124.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 271؛ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 45؛ ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ص 178؛ شیرازی، امّهات المؤمنین، ص 90.
6- . طبری، عمادالدین ابوجعفر محمد، کامل بهائی، ج 1، ص 268.

اسماعیل بن محمّد بن فضل اصفهانی در این باره می نویسد: «لمّا بلغ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خمساً وعشرین سنة ولیس له بمکة إسم إلا الأمین. لمّا تکاملت فیه خصال الخیر، قال له ابوطالب: یابن أخی! خدیجة تبعث رجالاً من قومک فی عیرانها. فیتجرون ... وکانت خدیجة إمرأة باکرة، ذات شرف ومال کثیر؛(1) هنگامی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سنّ بیست و پنج سالگی رسیدند، تمامی اهالی مکه آن حضرت را به نام امین می شناختند. زمانی که پیامبر به کمال رسید و تمامی خصلت های خوب و پسندیده در آن حضرت جمع شد، حضرت ابوطالب پیشنهاد ازدواج با حضرت خدیجه را داد و خطاب به پیامبر عرض کرد: پسر برادرم! حضرت خدیجه عدّه ای از اقوام و مردان قبیله ات را برای تجارت می فرستد... حضرت خدیجه در آن زمان باکره و از جایگاه شریف و ثروت زیادی برخوردار بود.»

به نظر می رسد که ادّعای مسن بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از دروغ های هشام بن عروة باشد! وی معتقد بود که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام رحلت در سال دهم بعثت، شصت و پنج سال سن داشته اند.

حاکم

نیشابوری این مطلب را از هشام بن عروة نقل کرده و این قول را شاذّ دانسته و می نویسد: «به نظر من، سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام رحلت؛ کمتر از شصت سال بوده است.»(2)

در کتاب «تاریخ سیستان» آمده است: «حضرت خدیجه بنت خویلد، اندر زمان حضرت رسول، بکر و با خرد و کمال و جمال بود.»(3)

در روایت دیگری آمده است: «حضرت خدیجه، خواهری به اسم هاله داشت که با مردی مخزومی ازدواج کرد و از او دختری متولد شد. بعد از مرگ همسرش، مردی از تمیم، که او را ابوهند می نامیدند و دو فرزند به نام های رقیّه و زینب از همسر اولش که مرده بود داشت؛ با هاله، خواهر حضرت خدیجه ازدواج کرد و دارای فرزندی به نام هند شد. بعد از

ص: 320


1- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 178، ح 227.
2- . عن هشام بن عروة: توفّیت خدیجة وهی ابنة خمس و ستّین سنة. هذا قول شاذ، فانّ الّذی عندی آنها لم تبلغ ستّین سنة. (حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 201)
3- . تاریخ سیستان، مؤلف مجهول، تحقیق: ملک الشعرای بهار، ص 52.

مردن مرد تمیمی، هند به طایفه پدرش ملحق شد و هاله با فرزندان دیگرش باقی ماند و حضرت خدیجه آنان را نزد خود گرد آورد. بعد از ازدواج ایشان با پیامبر، بچه ها در خانۀ پیامبر و حضرت خدیجه باقی ماندند و عرب می پندارد که اگر کسی را بزرگ کنی، فرزند تو است و به همین خاطر به پیامبر نسبت داده شدند.»(1)

احمد بن ابی یعقوب، در «تاریخ یعقوبی» و شیخ ذبیح اللّه محلاتی، در «ریاحین الشّریعه» در این باره می نویسند: «حضرت خدیجه، خواهری به نام هاله داشت، که همسرش از دنیا رفت و دو فرزندش را بی سرپرست نهاد! آن حضرت که دارای ثروتی بسیار و درایت و هوش و عاطفه ای سرشار بود سرپرستی خواهر و خواهرزاده های خود را به عهده گرفت و پس از امضای پیمان زندگی مشترک با پیامبر، خواهرزاده ها هم چنان مورد مهر و محبت و در قلمرو سرپرستی و مراقبت مادرانه و آموزگارانه اش بودند؛ به همین جهت برخی از مردم، آنان را دختران حضرت خدیجه و حضرت محمّد می پنداشتند، نه هاله!»(2)

محمّد دخیّل، در کتاب «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ» در این باره می نویسد: «زینب و رقیه، خلاف پندار برخی از تاریخ نگاران و آورندگان حدیث، دختران پیامبر و همسرش حضرت خدیجه نبودند. بلکه خواهرزاده های حضرت خدیجه و فرزندان هاله بودند؛ اما به خاطر گمنامی هاله و شهرت جهانی حضرت خدیجه، به ایشان نسبت داده شده اند.»(3)

علّامه خبیر ابوالقاسم علی بن احمد بن موسی بن الإمام جواد7، مشهور به «ابوالقاسم کوفی» [م 352 ق]، در کتاب «الإستغاثة فی بدع الثلاثة» تحقیق کرده: «رقیه و زینب (همسران عثمان)، دختران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه نیستند و این شبه های است که

ص: 321


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 125 126؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 431.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص 38؛ محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 268.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 11.

مردم عوام، به دلیل عدم معرفت و فهم شان در مورد أنساب ایجاد کردند.»(1) سپس به بررسی نسب رقیه و زینب می پردازد.

برخی محققان و اندیشمندان، در مورد دختران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پژوهش های گسترده، تحلیلی، مستند و جالبی نموده اند و نظر آنان در این باره چنین است:

«از پژوهش گسترده ای که در مورد دختران ارجمند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انجام شده، می توان چنین دریافت که ازدواج رقیه و امّ کلثوم با پسران ابولهب و هم چنین جدایی از آنان، به خاطر تاریک اندیشی و یک دندگی شوهرانشان در دشمنی و عداوت با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و سپس ازدواج عثمان با آن دو، یکی پس از دیگری واقعیت ندارد.»(2)

پس در واقع، سه دختر با نام زینب، رقیه و کلثوم فرزندان هاله، خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند و درست این است که بگوییم، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خویلد، خواهری با نام «هاله» داشته که با مردی از «بنی مخزوم» ازدواج کرد. هاله از این مرد، فرزندانی را آورد و وقتی همسرش از دنیا رفت؛ پریشان شد! چون خواهرش، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمند بود؛ خواهر و فرزندانش را تحت کفالت خود قرار داد و پس از ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فرزندانش در حجر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماندند و به آن حضرت منسوب گردیدند.(3)

از این رو برخی محققین معتقدند که جز حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مابقی دختران،

ص: 322


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 64. «زینب و رقیه به خاطر گمنامی هاله و علوّ درجۀ حضرت خدیجه، به آن حضرت نسبت داده شده اند.» (علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 11)
2- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 160؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191 و... .
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی أحوال النّساء الشّیعه، ج 2، ص 269؛ حسینی همدانی سید محمّدحسین، انوار درخشان، ج 7، ص 414. «ربیبه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خواهرزادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند. (کاظمی قزوینی، سید امیرمحمّد، الآلوسی والتشیع، فصل 11، پاورقی ص 231) «قیل إن رقیة وأم کلثوم کانتا ابنتی هالة أخت خدیجة عَلَيْها السَّلاَمُ من ذلک یقوی القول َإنهما لیستا بناته. وقال جماعة آخرون کانتا ربیبتیه من جحش؛ گفته اند که رقیه و امّ کلثوم، دختران هاله بودند و هاله، خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. از این رو، چنین می نماید که آن دو دختر، از آن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیستند. برخی نیز گفته اند که آن دو دختر، فرزندان جحش بوده اند.»

خواهرزاده های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند که سالیان سال، تحت سرپرستی خالۀ خود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفتند.(1)

اجماع عام و خاص راویان اخبار بر آن است که همۀ اشراف، سادات و ثروتمندان قریش، از طاهرۀ قریش خواستگاری کردند و آهنگ ازدواج با او را داشتند، ولی امتناع و مخالفت می کرد و هنگامی که با حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد، زنان قریش بر او خشم گرفته و او را ترک کردند و گفتند: «اشراف و بزرگان قریش از تو خواستگاری کردند، ولی تو با هیچ کدام ازدواج نکردی و با محمّد، یتیم ابوطالب که فقیر است و مالی ندارد ازدواج کردی.»(2)

با این اوصاف، کسی که اهل دانش و بصیرت باشد؛ چگونه می تواند بپذیرد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با اعرابی از قبیله «بنی تمیم» ازدواج کرده و از ازدواج با سروران قریش، خودداری نموده باشد و چطور سروران قریش که از ایشان خواستگاری کردند و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنان را رد کرد او را متهم به عیب و عار نساختند که چرا با وجود این همه خواستگار، با یک اعرابی ازدواج کرده است؟! آیا می توان پذیرفت که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از ناحیۀ قریش مورد ملامت قرار گرفته، اما در ازدواج با یک اعرابی هیچ سرزنشی نشده باشد؟!

پس با توجه به آنچه نقل نمودیم، شایعه ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو تن دیگر و پیش از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تحریف عمدی تاریخ برای طرح عایشه به عنوان تنها دختری که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرده است؛ چنان که طرح دامادی عثمان ملقب کردن به «ذوالنّورین»، منحصراً برای تراشیدن رقیب سیاسی برای مولای متقیان، امیرالمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد.

مؤید این مطلب روایتی است که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به امام امیرالمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «یا

ص: 323


1- . علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317 318؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 269.
2- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 123؛ ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 70.

علیّ! اُوتیتَ ثلاثاً لم یُوتَهُنَّ أحدٌ ولا انا، اوتیتَ صِهراً مِثْلی. ولم اُوتِ انا مِثلْی ...؛(1) ای علی! در زندگی، سه امتیاز و ویژگی به تو ارزانی گردید، که به هیچ کس دیگر از مردم، حتی به من، ارزانی نشد!

الف . به تو افتخار دامادیِ من داده شد، در حالی که من پدر همسری بسان تو ندارم!

ب. به تو همتا و همسری، مانند دخت فرزانه ام (حضرت فاطمه) عنایت شد، در حالی که به من همتا و همدمی، بسان تو ارزانی نگردید!

ج. به تو بدون واسطه، پسرانی ارجمند و تاریخ ساز مانند: حضرت حسن و حسین عنایت گردید، اما به من عنایت نشد؛ اما شما از من هستید و من از شما.»

بیان این روایت چنین می فهماند که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دختری جز حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و دامادی جز امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نداشته است.

اما دشمنان، چون تحمّل این همه فضایل و مناقب را برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشتند و از طرف دیگر می خواستند که مقابل آن حضرت، عایشه را عَلَم نمایند؛ پس در این راستا، آمدند و اقدام به دو کار نمودند:

اول

این که: فضایل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مورد انکار قرار داده و از کتب خود حذف کردند.

دوم این که: با جعل روایت و تحریف تاریخ، آن حضرت را به گونه ای معرّفی نمودند که عایشه بتواند مقابل ایشان قد عَلَم کرده و سرفرازی کند. این شگرد آنان بود و از قبل نیز برای جا انداختن خلافت خلفای سه گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) و توجیه انتساب آنان به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با عنوان «خلیفة الرسّول» نزد مردم و بستن دهان عوام برابر اشتباهات و اعمال خلاف دین و شرع، دست به جعل روایات و حکایات تاریخی زدند که به واسطۀ آن، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نعوذ باللّه به عنوان مسلمانی بی قید و بند و متمایل به لهو و لعب معرفی کردند تا اگر فردی به خلفا خُرده گرفت که هر روز، حکمی از احکام الهی را عوض کرده و یا حکم تازه ای جعل می کنند و یا دستور به قتل بی گناهان می دهند و یا منافقان طرد شده در زمان

ص: 324


1- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وازهاق الباطل، ج 5، ص 74؛ شافعی، عبداللّه، مناقب، ص 50.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نزد خود راه داده و به آنان منصب و مقام می دهند و در عوض، یاران و صحابه واقعی ایشان را طرد و تبعید کرده و یا دستور قتل آنان را صادر می کنند؛ در جواب، پیامبری را معرّفی کنند که به مراتب از خلفایش پراشتباه تر و به دنیا متمایل تر است؛ پیامبری که نه تنها مصداق «ماینطق عن الهوی» نیست، بلکه پیوسته در تصمیم گیری ها اشتباه عمل می کند و برای موضع گیری ها و برخوردهای خود برابر افراد، اعتباری قائل نیست و دائم می گوید: «من فردی مانند شما هستم که ممکن است در جذب و یا طرد افراد و قضاوت در بارۀ آنان اشتباه کرده باشم!» آنان این گونه پیامبری را به پیروان خودشان معرّفی کرده اند، اما حاشا و کلّا! اگر آیات قرآن و روایات وارده از ائمّۀ اطهار7 در تبیین مقام و شخصیت رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود و برای شناخت آن حضرت فقط به تعاریف دشمنان درجۀ یک ایشان، یعنی کفار قریش و یهودیان ساکن در مدینه و مسیحیان نجران و دیگر دشمنان اکتفا می شد؛ در شناخت عظمت وجودی ایشان و مبرّا بودن ساحت مقدّسشان از بافته های منافقان، کفایت می کرد.

پس ملاحظه می کنید که این روش، یعنی پایین آوردن مقام بزرگان دین در انظار مردم، برای رسیدن به اهداف شوم و پلیدی که در دستور کار خود داشتند، شگرد آنان بود؛ شگردی که به واسطۀ آن، فقط خدا می داند، چقدر مردم را از وصول به حقیقت، دور و سمت آنان جذب نمود.

نسبت چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و هم چنین بیوه بودن ایشان نیز از نتایج همین شگرد منافقین است. اما این تهمت، با واقعیّت زندگیِ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاصلۀ بسیاری دارد؛ زیرا اول این که این نسبت، با عقاید حقّه ناسازگاری و منافات دارد و دوم این که از لحاظ تاریخی نیز فاقد وجاهت و اعتبار کافی می باشد که در ادامه به تفصیل این دو می پردازیم.

ناسازگاری بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، با مبانی اعتقادی تشیّع

ص: 325

یکی از ضروریات اعتقادی مذهب حقّه جعفری علیه و علی آبائه وابنائه السلام عصمت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت ایشان، یعنی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمّۀ هدی7 می باشد. معنای اولیه ای که از این کلمه در ذهن انسان وارد می شود، دوری از گناه و اشتباه و فکر آن می باشد، که اگر چه معنایی درست و مطابق با موازین اعتقادی است، اما دربرگیرندۀ تمام مفهوم آن نمی باشد. کامل ترین معنای عصمت در قرآن مجید و در آیۀ تطهیر(1) وارد شده است. خداوند در این آیه، اهل بیت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از هر گونه ناپاکی و پلیدی مبرّا گردانیده و دارای مقام تطهیر دائمی معرفی کرده است.

عصمت از گناه، فکر آن و اشتباه، دربرگیرندۀ یک قسمت از معنای آیه تطهیر می باشد، اما این آیه، نوعی دیگر از عصمت را نیز متوجّه این بزرگواران می کند. اغلب در بیان معنای عصمت غفلت می شود، یعنی دوری از هر گونه ناپاکی. این ناپاکی، دارای مصادیق بسیاری می باشد؛ یکی از آن مصادیق، آلودگیِ آباء و اجداد معصومین7 به أنجاس زمان جاهلیت می باشد و در این آیه، به طور کلّی این مسئله نفی شده است. مؤیّد ما بر اثبات این مطلب، عباراتی است که در اغلب زیارت نامه های وارده از معصومین7 آمده که فرموده اند:

«کنت نوراً فی الأصلاب الشّامخه والأرحام المطهّره لم تنجّسک الجاهلیّة بأنجاسها؛(2) شما نوری در صُلب های مردان بلندمرتبه و در رحم های زنان پاک بودید که جاهلیت، شما را با آلودگی های خود نیالود.»

حال اگر کسی معتقد باشد که یکی از اجداد پدری یا مادری این بزرگواران، عاری از طهارت و آلوده به انجاس جاهلیّت می باشد، در مسیر انکار این اصل ضروری دین قرار گرفته و از دایرۀ دین خارج می گردد.

حال با بیان این مقدمه، دیگر وجه ناسازگاریِ بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مبانی اعتقادی تشیّع، واضح و آشکار می شود؛ زیرا بنا بر آنچه در کتب تاریخی تحریف شده در

ص: 326


1- . (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً). (احزاب: 33)
2- . زیارت اربعین امام حسین7.

مورد ایشان آمده، آن حضرت قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو نفر کافر بت پرست به نام های عتیق بن عائد مخزومی و ابوهاله ازدواج نموده و از آنان صاحب اولاد شده بودند، که این درست خلاف مبانی اعتقادی شیعه است. ازدواج آن حضرت با دو کافر بت پرست، ایشان را از دایرۀ طهارت خارج و قابلیّت مادری برای حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمۀ هدی7 را از وی سلب می کند؛ زیرا حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمه طاهرین7، از مصادیق آیۀ تطهیر هستند و می بایست از هر گونه ناپاکی مبرّا باشند؛ یکی از آن ناپاکی ها، غرقه شدن پدران و مادران ایشان به آلودگی های جاهلیّت می باشد.

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، موحّد و تابع شریعت حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده اند. طبق شریعت های توحیدی، ازدواج موحّد با کافر مشرک حرام می باشد و اگر خلاف دستور دین چنین ازدواجی صورت گیرد، باطل محسوب می شود. با این حساب، ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عتیق و ابوهاله که دو کافر بت پرست بوده اند از لحاظ دینی، حرام و در صورت وقوع آن، ازدواجی غیرشرعی محسوب شده و این خود، منافات با پاکی و طهارت دارد.

حال در این جا افرادی که با توجه به تاریخ تحریف شده، ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عتیق و ابوهاله را مورد تأیید قرار می دهند؛ مقابل دو قضیه متناقض قرار می گیرند:

1. ادّعای تاریخی مبنی بر ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو کافر که با قبول آن، می بایست معتقد به خروج ایشان از طهارت و عدم قابلیت برای مادری معصومین7 باشند، حال آن که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در واقع مادر این بزرگواران بوده اند.

2. اصل اعتقادی عصمت برای معصومین7 که به واسطۀ آن، می بایست معتقد به پاکیِ پدران و مادران ایشان باشند. بنا بر این با قبول قضیۀ اول، اصل اعتقادی عصمت که از ضروریات دین است زیر پا گذارده می شود و با قبول اصل عصمت، مسئلۀ تاریخی ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست محال به نظر می آید.

آنچه در این دو مسئله متناقض برای ما روشن است:

اول این که: ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست، مسئله ای تاریخی است که به خودی

ص: 327

خود، دارای هیچ گونه اعتبار و حجیّت شرعی نمی باشد؛ یعنی نه در کتاب خداوند و نه در سنّت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ائمّۀ هدی7 برای آن مؤیّدی یافت نمی شود که به واسطۀ آن، دارای اعتبار و حجیّت شود؛ به خصوص این که تاریخ صدر اسلام، مملو از تحریف است؛ با توجّه به این مطلب، دیگر هیچ وجه عقلایی ای برای اتّکا به آن تاریخ تحریف شده یافت نمی شود.

دوم این که: طهارت آباء و اجداد معصومین7، اصل ضروری دین می باشد، که اعتقاد به آن واجب و عدم اعتقاد به آن، موجب خروج از دین می گردد. پس با این حساب، در مواجهۀ این دو قضیّه و موارد مشابه آن، آنچه مورد قبول واقع می شود، اصل اعتقادی و آنچه طرد می گردد، مسائل تاریخیِ متناقض با آن می باشد و این نصب العین قراردادن اصول اعتقادی در هنگام مطالعه و تحقیق تاریخ صدر اسلام تنها راه فهم تحریفات وارد شده در تاریخ مُحرَّف و فرار از انحرافات عقیدتی می باشد؛ زیرا هدف دشمنان دین در مسئلۀ تحریف تاریخ، جز منحرف کردن مخاطبان آن از اصول عقیدتی و دور نگه داشتن آنان از حقیقت زندگیِ اولیای دین نبوده، که با نصب العین قرار دادن اصول اعتقادی در حین مطالعه و تحقیق آن، این تلاش آنان ناکارآمد می گردد.

عدم اعتبار بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر تاریخ

بنا بر آنچه گذشت، اعتقاد به ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو نفر کافر بت پرست، مغایرت با اصول اعتقادی شیعه دارد و هیچ تردیدی در بطلان آن نباید داشت، امّا نکتۀ جالبی که لازم است در این جا به آن اشاره نمود، منابع اولیه ای است که بیان می دارد، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو نفر کافرِ بت پرست ازدوج نموده بودند! این مطالب، به اهل سنت برمی گردد و به طور حتم می توان گفت که در هیچ یک از کتب روایی و تاریخی شیعه، ردّپایی از این ادعا یافت نمی شود و این خود، جای تأمّل بسیاری دارد.

اگر شخصی به کتب تاریخی و روایی اهل سنّت اندک مراجعه ای داشته باشد، متوجّه می شود که این کتاب ها، دارای موارد متضاد و متناقض بسیاری هستند که اعتبار آنها، نه فقط از طریق شیعه، بلکه از طرف علمای اهل سنّت نیز مورد خدشه می باشد. به عنوان مثال، در

ص: 328

بین آن همه کتب روایی اهل سنّت، کتب «صحاح شش گانه» از اعتبار خاصی برخوردار است و در بین کتب «صحاح شش گانه»، «صحیح بخاری» بیشتر مورد توجه قرار گرفته، طوری که اگر ادّعا شود، اهل سنّت بعد از قرآن هیچ کتابی را به اندازۀ صحیح بخاری مورد توجّه قرار نمی دهند؛ ادّعای گزافی نیست. اما با این حال، کتب زیادی در تنقیح احادیث صحیح بخاری نوشته شده، که بسیاری از احادیث آن را مورد خدشه قرار می دهد؛ زیرا احادیث ساختگی و جعلی و نیز نقل های تاریخی تحریف شده فراوانی در این کتاب وجود دارد، که تعصّب و عناد و دشمنی با اهل بیت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می توان از مهم ترین ادلّه جعل و ورود این احادیث و نقل های تاریخی به این کتاب دانست.

حال با اوضاع وخیمی که کتب روایی و تاریخی اهل سنت دارد، نقل این مسئله آن هم فقط از طریق اهل سنّت، قابل تأمّل می باشد؛ زیرا بانیان انحراف و غاصبان خلافت، برای اثبات موضع خود در بین مردم، دست به جعل و تحریفِ تاریخ و دین زدند، که نتیجۀ آن را امروز می توان در کتب روایی و تاریخی بقایای آنان، یعنی اهل سنّت مشاهده نمود.

ممکن است این اشکال مطرح شود که این مسئله، در بعضی کتب روایی و تاریخی شیعه نیز وارد شده، که در جواب می گوییم:

اول این که: نقل های وارده در کتب روایی و تاریخی شیعه نیز به این علت که به منابع اهل سنت برمی گردد فاقد وجاهت و اعتبار می باشد.

دوم این که: همان گونه که گفتیم، بزرگان علمای شیعه، مانند سید مرتضی، شیخ طوسی، ابوالقاسم کوفی، ابن شهرآشوب، علّامۀ مامقانی و ... در کتب خود، زیر بار این مسئله نرفته اند و «عَذراء» بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مورد تأکید قرار داده اند. مرحوم علامه ملّا محمّدباقر مجلسی نیز در کتاب شریف «بحار الأنوار» با ذکر روایتی، سنّ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیست و هشت سال بیان کرده است.(1)

پس در نتیجه لازم است گفت:

ص: 329


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

نقش عایشه، در تخریب چهرۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و نیز با توجّه به تصریح مورخان به این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی به همسری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد، دختری بکر بود، هر محققی را وادار می کند که به موضوع ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از همسری با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دیدۀ شک و تردید بنگرد. با اندکی تدبیر، هم به بیست و هشت ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هم به اولین ازدواج ایشان و هم به داشتن تنها یک فرزند، آن هم دختری بافضیلت، یعنی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ می توان پی برد.

از این رو حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خطبۀ عقدی که در ازدواج پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایراد کرد، به این حقیقت اشاره نموده و فرمود: «برادرزاده ام از دختر شما که بانویی بافضیلت، مشهور به عفّت و سخاوت و دوشیزه ای بلندجایگاه است، خواستگاری می کند.»(1)

مرحوم آیت اللّه نمازی شاهرودی در «مستدرک سفینة البحار» می نویسد: «إنَّ زینب ورقیة کانت ربیبتاه من جحش وأمهما زینب؛(2) زینب و رقیّه، دختران جحش بودند و مادرشان، زینب بود.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرپرستی این دو را به عهده داشت؛ بدین ترتیب، یکی دیگر از فضایل این بانوی بزرگ آشکار می گردد که، ایشان علی رغم مجرد بودن و مشکلاتی که در امر تعیلم و تربیت وجود دارد؛ سرپرستی فرزندان خواهر خویش را نیز پذیرفته است.

ناقلان ازدواج های دروغین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

راویان ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، سه نفر می باشند:

1 . هشام بن محمّد بن سائب کلبی

علمای علم رجال قائل اند به این که وی مبتلا به مرضی شد و همه چیز را فراموش کرد.(3) حال با وجود فراموشی ای که وی داشته، چگونه می توان به آنچه او در بارۀ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل کرده، اطمینان حاصل نمود؟!

ص: 330


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 216.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 2، ص 396.
3- . نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص 434.

2 . زبیر بن بکّار

محمّدبن اسحاق خراسانی، در بارۀ زبیر بن بکّار می گوید: «از علی بن محمّد نوفلی شنیدم که بین قبر و منبر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که باغی از باغ های بهشت می باشد، مردی از بنی هاشم، زبیر بن بکّار را در بارۀ موضوعی قسم داد! زبیر قسم دروغ خورد؛ بلافاصله به مرض برص مبتلا شد.»

پدر زبیر (یعنی بکّار)، بر امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُدر بارۀ چیزی ستم کرد! حضرت، او را نفرین نمودند؛ بلافاصله از قصر سقوط کرد و گردنش کوبیده شد.

پدر بکّار (یعنی عبد اللّه) نیز سابقۀ خوبی ندارد. او عهدنامۀ بین هارون الرشید و یحیی بن عبد اللّه بن حسن را پاره کرد و به هارون گفت که یحیی را بکُشد؛ زیرا دیگر امان نامه ای وجود ندارد.

یحیی به هارون گفت: «این مرد دیروز با برادرم، در قیام علیه تو شرکت داشت و حتی اشعاری را در این زمینه سرود! عبد اللّه، منکر شد! یحیی او را قسم داد! عبد اللّه قسم دروغ خورد و حاشا کرد و بعد از سه روز مرد! چندین مرتبه او را دفن کردند، ولی قبر او را نپذیرفت!»(1)

زبیر بن بکّار، در مکه قاضی بوده، و در سال 265 قمری و در سنّ 84 سالگی از دنیا رفت . وی کتابی در بارۀ «انساب قریش» نیز نگاشته است.

در روایتی او را مذمّت کرده اند، همان طور که پدر و جدّش نیز مذمّت شده اند.(2)

شیخ محمّدتقی شوشتری در «قاموس الرجال» راجع وی می نویسد: «زبیر بن بکّار هذا معلوم حاله وعدائه لأهل البیت7 وکان یعرف بالوضع والکذب حتی عند العامّة؛(3) حال زبیر بن بکّار معلوم است، که از دشمنان اهل بیت: می باشد و به دروغ گویی و جعل احادیث، نزد علمای عامّه معروف است.»

ص: 331


1- . غروی اردبیلی، محمّد بن علی، جامع الرّواة، ج 1، ص 125.
2- . شبیری زنجانی، سید موسی، الجامع فی الرّجال، ص 786؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ج2، باب 48، ص 226.
3- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 4، ص 408.

شیخ مفید نیز در بارۀ وی می گوید: «اعتمادی به گفته های زبیر بن بکّار نیست؛ زیرا در آنچه نقل کرده، متّهم به دشمنی با حضرت امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد.»(1)

3 . قتادة بن دعامة

ابوحمزۀ ثمالی نقل می کند: در مسجد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نشسته بودم که مردی وارد شد و گفت: آیا اباجعفر محمّد بن علی را می شناسی؟

گفتم: آری! چه حاجتی داری؟!

گفت: چهل مسئله دارم، می خواهم از او بپرسم... . حرفش تمام نشده بود که امام باقر7 وارد شد؛ اطراف ایشان را عده ای از خراسانی ها و غیره گرفته بودند و از مناسک حجّ می پرسیدند. چیزی نگذشت که حضرت نشست. حضرت از او پرسید: کیستی؟ گفت: قتادة بن دعامه بصری. حضرت پرسید: تو فقیه اهل بصره هستی؟

جواب داد: آری!

حضرت فرمود: وای بر تو! خدا انسان را خلق کرد و بر آنان حجّت قرار داد و آنان پایه های استوار زمین و قائمین به علم خدایند. خداوند پیش از ایجاد خلق، آنان را برگزید و انوارشان در طرف راست عرش خدا قرار داد.

پس مدتی ساکت ماند! قتاده گفت: به خدا قسم! نزد فقهای زیادی نشسته ام، حتی نزد ابن عباس؛ آن چنان که اکنون قلبم به تپش و لرزه درآمد، نزد آنان چنین حالتی نیافتم!

حضرت فرمود: وای بر تو! آیا می دانی این جا کجا است؟

«فی بیوت أذن اللّه أن ترفع ویذکر فیها اسمه، یسبح له فیها بالغدوّ والآصال، رجل لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکر اللّه و إقام الصّلاة وإیتاء الزّکاة فانت ثم ونحن اولئک؛(2) (این چراغ پرفروغ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اجازه داده، دیوارهای آن را بالا برند تا از دسترس شیاطین و هوس بازان در امان باشند؛ خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود و صبح و شام در آن جا

ص: 332


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 542.
2- . شیخ حرّ عاملی، محمّد بن حسن، اثبات الهداة، ج3، ص 42.

تسبیح

گویند، مردانی که نه تجارت و نه معامله، آنان را از یاد خدا، برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی نماید! تو در چنین مکانی هستی و ما از آن جا می باشیم.»

ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التّهذیب» از اسماعیل قاضی نقل می کند که وی در «أحکام القرآن» گفته است: «از علی بن مدائنی شنیدم که می گفت: آنچه او (قتادة بن دعامه) نقل می کند، ضعیف است.»(1)

حنظلة بن ابی سفیان نیز می گوید: «طاووس یمانی از قتاده فرار می کرد و حاضر به ملاقات با او نبود، چون او را قَدَری مذهب می دانست.»(2)

شمس الدین ذهبی در میزان الإعتدال، در این باره می نویسد: «قتادة بن دعامه الدوسی، مدلّس(3) و فریب کار می باشد و می گفتند عقیده قَدَریّه(4) دارد.»(5)

باکره بودن مادران ائمّه اطهار علیهم السلام

از روایات و احادیثی که در بارۀ مادران بافضیلت ائمّه: وار شده، به دست می آید که برخی از آنان کنیز بوده اند. اما تا زمانی که به همسری امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ درآمده اند، دست هیچ انسانی به آنان نرسیده است. این مطلب، گویای این حقیقت است که ارادۀ پروردگار در بارۀ آنان تعلّق

ص: 333


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج8، ص 356.
2- . همان، ص 353.
3- . مدلَس به کسی گفته می شود که حدیث ضعیف روایت می کند. (ر. ک: مسعود، جبران، الرائد، ذیل کلمۀ مدلّس)
4- . طبق اخبار و روایات به کسانی که قائل به جبر می باشند، قَدَریّه گفته می شود. اما مطابق بعضی از روایات دیگر مراد از قدریه قائلین به تفویض می باشند. (محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ذیل کلمۀ قدر) قال النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «القدریة مجوس هذه الأمة؛ قدریه مجوس این امّت می باشند.» در روایت دیگر فرمود: «القدریة خصماء اللّه فی القدر؛ قدریّه، دشمنان خدا در بارۀ مقدّرات الهی هستند.» (شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج 1، ص 43) سید بن طاووس1 نقل می کند که جماعتی از علمای اسلام به نقل از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت نموده اند: «لعنة القدریة علی لسان سبعین نبیّا. قیل ومن القدریة یا رسول اللّه؟ فقال: قوم یزعمون اللّه سبحانه قدر علیهم المعاصی وعذّابها علیها؛ قدریّه، توسط هفتاد پیامبر نفرین شده اند. گفته شد: ای رسول خدا! قدریه چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: جماعتی هستند که می پندارند، خداوند بر آنان گناه و معصیت را تقدیر نموده و با این حال، آنان را بر این گناه عذاب می نماید.»
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 3، ص 385.

گرفته که به صورتی پاک، نزد همسر خودشان رسند و ظرفی که نور مقدس امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آن قرار می گیرد؛ منزّه از هر پلیدی و آلودگی باشد.

علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

صفحات تاریخ گواهی می دهد که علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به دلیل تقوا، پاک دامنی، عفّت و امانت «عزیز قریش» بود.

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و روایاتی که در فضیلت آن حضرت وارد شده، این مطلب را بیشتر روشن می نماید؛ زیرا وی زنی پاک دامن و عفیف بود و همواره دنبال شوهری متّقی و پرهیزگار می گشت. به علاوه عوامل دیگری که پیش از این ذکر نمودیم، موجب تمایل و علاقه شدید آن حضرت، نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید؛

از این رو، متمایل به ازدواج با آن حضرت گشت و علاقه شدید خود را با سرودن شعری در وصف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اظهار کرد! این ابراز احساسات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از عشق مجازی ای که از هوس های نفسانی نشئت می گیرد نبود، بلکه علاقۀ او نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جنبۀ معنوی داشت که در جای جای قلب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داشت! فضا، فضای ملکوت بود، نه فضای ناسوت که درچنین فضایی، عشق حیوانی را راهی نیست بر همین اساس، اهل دل این ندای آسمانی را شنیدند که می گفت:

«اِنَّ اللَه زَوَّجَ الطّاهِرَة بِالطّاهِرِ الصّادِقِ؛ به راستی خداوند بانوی پاک را همسر مردی پاک و راستین نمود.»

در این هنگام، پرده از جلوِ چشم ها کنار رفت؛ حوریان بهشتی، بر مجلس عقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عطرافشانی کردند و همه گفتند: «هذا مِن طَیِّب؛(1) این بوی خوش، از وجود این پاک مرد، سرچشمه گرفته است.»

علاقۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مورد علاقۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و بسیار به او محبّت می ورزید و او را دوست می داشت و پس از مراسم ازدواج، خداوند را مورد حمد و سپاس قرار داد و گفت:

ص: 334


1- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 246.

«الحمدللّه ... وزوّجنی خدیجة وکنت لها عاشقاً.»(1)

همچنین روایت شده: «کان لها محبّاً وبها وامقاً؛(2) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، محب و علاقه مند بود!»

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیست و چهار سال با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی کرد(3) و تا آن حضرت زنده بود، همسر دیگری برنگزید و وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت، به هنگام دفن او، ابتدا رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در قبر آن حضرت داخل شد و سپس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در آن جای داد.(4)

سید احمد سایح، از علمای اهل سنّت، در کتاب الاضواء فی مناقب الزهراء می نویسد: «وقد ظلّ رسول اللّه یحبّها ویذکرها ویثنی علیها حتی بعد انتقالها الی الرفیق الاعلی... وکان رسول اللّه اذا اهدی الیه تقول: اذهبوا به الی بیت فلانة فانها کانت صدیقة لخدیجة؛(5) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره او (خدیجه) را دوست می داشت و یاد می کرد و بر وی درود می فرستاد، حتی بعد از انتقالش به رفیق اعلی... وقتی برای پیامبر اکرم هدیه ای آورده می شد، می فرمود: آن را به خانۀ فلان زن ببرید؛ زیرا او دوست خدیجه بوده است!»

عایشه گوید: «بر هیچ یک از همسران رسول خدا، همانند

خدیجه حسد

نورزیدم...! پیامبر، زیاد نام او را می برد! چه بسا حضرت، گوسفندی را قربانی و برای دوستان خدیجه می فرستاد!»(6)

همچنین عایشه می گوید: «روزی رسول خدا را خشمگین نمودم و با تصغیر کلمه خدیجه، او را مسخره کردم! حضرت، مرا از این کار منع کرد و فرمود: خداوند، محبت خدیجه را روزیِ من کرده است!»(7)

باز از عایشه نقل شده که گفت: «کان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا یکاد یخرج من البیت حتی یذکر

ص: 335


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، باب خاء، ص 379.
4- . همان، ص 380.
5- . سایح، سید احمد، الاضواء فی مناقب الزهراء، ص 21 22.
6- . امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 133.
7- . همان، ص 134.

خدیجه فیحسن الثناء علیها والاستغفار لها فذکرها ذات یوم فحملتنی الغیرة فقلت عوضک اللّه من کبیرة السنّ، قال: فرأیت رسول اللّه غضب غضبا شدیداً...؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که حضرت خدیجه را یاد می نمود و برایش استغفار می کرد. روزی از او یاد نمود و من حسد بردم و گفتم: او پیرزنی بیش نبود! خدا، بهتر از او را به شما عوض داده است؟!(2) پیامبر خشمگین شد و فرمود: نه! به خدا قسم که بهتر از او به من نداده است!»

«خدیجه! و این مثل خدیجه؟ صدّقتنی حین کذّبنی الناس ووازرتنی علی دین اللّه وأعانتنی بمالها خدیجه؛ دیگر مثل خدیجه کجا است؟! او به من ایمان آورد، آن هنگام که مردم مرا انکار کردند! او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب می نمودند! او با مال خود مرا یاری کرد و خداوند از میان همسران، فقط از خدیجه به من فرزند داد!»

گویند: «هر وقت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می شنید، می گریست!»

همچنین روایت شده: «زمانی پیرزنی بر پیامبر وارد شد، پیامبر بر او مهربانی نمود! پس از خروج او، عایشه علت آن را جویا شد؛ حضرت فرمود: این بانو، در زمان حضرت خدیجه بر من وارد می شد!»(3)

عایشه

می گوید: «هیچ یک از زنان پیامبرخدا، مانند خدیجه مورد حسادتم قرار نگرفت، با وجود این که هرگز او را ندیده بودم؛ زیرا رسول خدا، بسیار

از حضرت خدیجه یاد

می نمود و زبان به مدح و تعریفش می گشود، به خصوص این که خداوند از طریق وحی به پیامبرش خبر داده بود که، حضرت خدیجه را کاخی بس مجلّل و پرشکوه در بهشت ارزانی داشته است!»(4)

ص: 336


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . منظور عایشه از این که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «خدا بهتر از او را به شما عوض داده است» خودش بوده، که جوان و دختر بوده است؟!
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، باب خاء، ص 380.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231 و ج 6، ص 158؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 123؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 58؛ ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 643؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، فضائل الصحابة، ص 75؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 7، ص 307.

همچنین وی از رفتار خود با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حکایت کرده: «روزی هاله (خواهر حضرت خدیجه) از پیامبر خدا اجازۀ دخول خواست تا ایشان را دیدار نماید. رسول خدا که گویی با شنیدن صدای هاله، به یاد صدای خدیجه افتاده بود؛ حالش به شدّت دگرگون گردید! من که از رفتار پیامبر، حسادتم به خدیجه سخت تحریک شده بود؛ بلافاصله گفتم: چقدر از آن پیرزن بی دندان قریشی یاد می کنی!؟ مدت ها است که او مُرده و خداوند، بهتر از او را به تو ارزانی داشته است؟ پس از این اعتراض، دیدم که چهره رسول خدا برافروخت و به شدّت غضبناک شد؛ به حدّی که موهای جلو سر مبارکش، از شدّت غضب تکان خورد و آن چنان حالش دگرگون شد که مانندش را فقط به هنگام نزول وحی در آن حضرت دیده بودم. که نگران دستورهای آسمانی بود تا پیام رحمت نازل شود یا عذاب.»(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

میان همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین آنان بوده؛ از این جهت، آن حضرت را «اشرف زوجات الرّسول» می نامند.(2)

گر چه این تعبیر، از جهتی شایسته این بانوی مکرّمه نمی باشد؛ زیرا لفظ «برتر» در مورد اشخاص و افراد و در جایی استفاده می شود که همۀ آنان خوب باشند و بین آنان، یکی را به عنوان «برتر» برمی گزینند. در صورتی که به شهادت تاریخ، برخی از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نه تنها خوب نبودند، بلکه بد بودند و اسباب ناراحتی و رنجش خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را فراهم می نمودند؛ نظیر عایشه و حفصه. بنا بر این، لفظ برترین از این جهت زیبنده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمی باشد و لازم است بگوییم که بر حسب روایات وارده چه در شیعه و چه در سنّی آن حضرت از نظر شخصیت، تقوا و فضیلت، یگانه بانوی جهان اسلام بوده است.

در مقایسۀ بین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و برخی دیگر از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که مدّعی در تاریخ

ص: 337


1- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 150 و 154؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 286؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، صحیح ابن حبان، ج15، ص 468؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 158.
2- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 232.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هستند تفاوت عمده این بود که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خودش را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواست و هویت خود را کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می جست، ولی آنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خودشان می خواستند؛ پس او همه هستی اش، از مال و جان و آبرویش را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرد، ولی آنان بعدها از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خود هزینه کردند!

حُسن رفتار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

یکی از برنامه های تربیتی اسلام، آموزش آیین شوهرداری به بانوان می باشد. اگر به آمار اختلافات خانوادگی، طلاق و ناهنجاری های خانواده توجه شود، بخش قابل توجهی از این مشکلات، به رفتارهای بانوان ، زنان و دختران جوان برمی گردد و این همه، به خاطر ناآگاهی و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نکردن آداب معاشرت و عدم آگاهی از اصول شوهرداری در اسلام است. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در ترویج آیین شوهرداری اسلامی و رعایت حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل می آورد.

آن حضرت، در طول بیست و پنج سال زندگی مشترک با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوسته همدم، همفکر و همگام با آن حضرت بود و با وجود ثروت و شکوه و جمال و کمال، راه فروتنی و اطاعت از همسر بزرگوارش را در پیش گرفت و در همان برخوردهای اولیه، از فرط ادب و تواضع، خود را کنیز و خدمت گزار او خواند و اظهارداشت: «به خانۀ خودت خوش آمدی! خانه، خانۀ تو است، من نیز کنیز تو هستم!»(1)

همچنین در سراسر زندگیِ مملو از مهر و محبّت خود، نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره بهترین یاور و مهربان ترین مونس و وزیر و مشاور کارآمد آن حضرت بود؛ طوری که نوشته اند: «کانت خدیجة3 وزیرة صدق علی الاسلام وکان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یسکن الیها؛(2) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وزیر راستین اسلام بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با [مهر و ملاطفت] او آرامش خاطر می یافت!»

ص: 338


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 4؛ محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 304.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 511.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قبل از بعثت؛ هر ماه، چند روز و هر سال، ماه رمضان را برای عبادت و نیایش با خدا به غار «حِرا» می رفت و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نه فقط مانع اجرای برنامه عبادی همسرش و رفتن او به غار حِرا نمی شد، که خود نیز مشوّق آن حضرت بود و هر بامداد و شامگاه او را بدرقه می کرد و هنگام بازگشت، به پیشوازش می رفت! گاه برایش آب و غذا می برد و مواظب بود تا خلوت همسرش با پروردگارش را به هم نزند و گاه غلامان و نزدیکان خود را در اطراف کوه حرا، به مراقبت از جان گرامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گماشت و خود در انتظار بازگشتن محبوبش به سر می برد.(1)

پس به خاطر این حُسن رفتاری که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول زندگی خود با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، خداوند به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدیجه را بشارت ده، به خانه ای در بهشت از قصب، یعنی مروارید، که در آن صَخَب و نصب، یعنی سر و صدا و رنج و درد، وجود ندارد!»(2)

ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری بشرح صحیح البخاری» در شرح این حدیث از سهیلی نقل می کند: «تعبیر قصب از این جهت است که آن بانوی بزرگوار، گوی سبقت را از همه بانوان جهان ربوده است وتعبیر صَخَب از این جهت است که خدیجه، هرگز با پیامبر درگیر نشد، صدایش را بلند نکرد، سر و صدا ایجاد نکرد و خانه را محیط امن و آرام برای آن حضرت قرار داد. و تعبیر نصب هم از این جهت است که وی خلاف برخی همسران پیامبر، هرگز آن حضرت را نیازرد! از این رهگذر، خداوند قصری در بهشت به آن حضرت بخشید که محیط آرام، بی سر و صدا و بدون اذیّت و آزار باشد!»(3)

آری! حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کمال حُسن رفتار را با همسرش، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، از

این رو رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همواره به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چه در زمان حیات او و چه بعد از رحلت جانسوز او عشق می ورزید؛ چنان که روایت شده: «کان لها محبّاً وبها

ص: 339


1- . ر.ک: علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 3، ص 238.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.

وامقا؛(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، محب و علاقمند بود!»

بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نهایت حُسن رفتار را با همسر خود داشت و آیین شوهرداری را به گونه ای نیکو به مرحله اجرا گذاشت.

دکتر علی ابراهیم حسن در این باره می نویسد: «هر گاه بخواهیم، نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از حضرت خدیجه، امّ المؤمنین3 نمی توانیم بیابیم!»(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانویی محجّبه

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نه تنها در زمان ظهور اسلام، بلکه قبل از آن هم مسئلۀ حجاب را به طور کامل رعایت می کرد و خود را در معرض دید نامحرمان قرار نمی داد؛ از این رو در عصر جاهلیت، آن حضرت ملقّب به «طاهره» شد.(3)

بعد از بعثت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز مانند گذشته، این سیره و روش را ادامه داد و به سفارش و توصیه پروردگار که خطاب به همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: (قَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ؛(4) زن ها در خانه هایشان بمانند،) عمل کرد و حتی وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حسب دستور پروردگار مأموریت یافت که چهل روز از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاصله گیرد و به عبادت پردازد؛ در این مدت نیز در خانه ماند و تخلّف از امر پروردگار و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نکرد و پس از اتمام چهل روز، وقتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه مراجعت کرد و در خانه را به صدا درآورد؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه داشت: «کوبنده در کیست؟ کسی، جز محمّد حق ندارد در این خانه را بزند!» رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! در را بگشا که محمّد آمده است!»(5)

ص: 340


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
2- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99؛ ابن کثیر اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 157؛ صالحی شامی، محمتد بن یوسف، سبل الهدی والرّشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 434؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 107.
4- . احزاب: 33.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.

بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول مدّت عمر خود، مسئلۀ حجاب و پوشش خود برابر نامحرم را به خوبی رعایت کرد. از این رو بانوان جامعه ما در رابطه با مسئلۀ حجاب لازم است این درس را از زندگی نورانی آن حضرت بگیرند و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را الگوی خویش در همۀ ابعاد، به ویژه در مورد موضوع حجاب قرار دهند.

نقش اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشرفت اسلام

اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو عامل اساسی، بسط و گسترش و پایداری یافت؛ جهاد و فداکاری همه جانبۀ امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگر، ثروت و امکانات و حمایت های گسترده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، (1) مثلث مبارکی که باعث پیشرفت و گستردگی اسلام در سراسر گیتی شدند، عبارت بودند از:

1 . وجود مقدّس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،

2 . امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ،

3 . ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ.

به این معنا که قلب و وجود مبارک رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شایستگی دریافت وحی و وظیفۀ خطیر رسالت را داشت. امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، با شجاعت و توانمندی بی نظیرش، اسلام را قدرت بخشید و حفظ نمود.(2) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز تمام مهر، محبت و ثروتش را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، حال آن که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس دریافت سعادت و خوشبختی می نمود! پس وجود مبارک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ایثار، عطوفت و مهربانی بی نظیر خود، حامی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با انفاق مال خویش در راه استحکام و تحکیم اسلام، موانع و مشکلات را از راه مسلمانان کنار زد. روی این جهت، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ما قام ولا استقام الدّین الا بسیف علی ومال خدیجة؛(3) دین اسلام برپا و مقاوم نشد، مگر به دو چیز؛ اموال

ص: 341


1- . ر. ک: کتانی، سلیمان، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ وتر فی غمد، ص 112.
2- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وإزهاق الباطل، ج 6، ص 54 55.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 164؛ حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 233.

خدیجه و شمشیر علی.»

در روایت دیگر فرمود: «ما نَفَعَنِی مَالٌ قَطُّ ما نَفَعَنِی مَالُ خَدیجَة؛(1) هیچ مالی هرگز به من سود نرسانید، آن گونه که ثروت خدیجه برای من سود رسانید.»

به راستی که نقش تاریخی و فداکاری های اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در یاری رسول خدا9 که مشکلات فراوانی را از پیش پای ایشان برداشت و منجر به آرامش روحی شان گردید بسیار مشهود است.

پس از ازدواج مبارک امین مکّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و طاهرۀ قریش3؛ حرف روز مردم، ازدواج این بانوی بزرگ که به ثروتمندی نیز زبانزد خاص و عام است با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوان فقیر و بی بضاعت بود. شکسته بالان وادی عشق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در گوشه و کنار کمین کرده، پیمانه وجودشان از کینه و حسد مالامال بود و از هر فرصتی برای تحقیر و توهین حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) استفاده می کردند! بزرگ ترین دستاویزی که داشتند، یتیمی و تهی دستی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و این خود می توانست مجوزی برای سیل اتهامات و گفت و شنودهای ناروا و به دور از فضیلت در بارۀ آن حضرت باشد.

این خدیجۀ طاهره3 بود که لحظه به لحظه در جریان اخبار روزمرّه و حرف و حدیث های کوچه و خیابان قرار می گرفت و از بی حرمتی مردم نسبت به همسرش آزرده خاطر می شد؛ پس برای این که کار را یکسره کند و طعنه زنان بی منطق را خلع سلاح نماید تا دیگر کسی جرئت بدگویی از حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خاطر فقر و تنگ دستی اش نداشته باشد؛ پسرعمویش، ورقه را خواست و اختیار تمام اموال و دارایی های خود را به او سپرد و دستور داد که ورقه، تمام دارایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هدیه نماید و یادآور شد: «این همه دارایی و اموال، از این پس ملک حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و به او تعلق دارد و هر طور که بخواهد می تواند در آن تصرف نماید.»

ص: 342


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63؛ شیخ طوسی، محمّدبن حسن، الامالی، ص 468؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 163؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 4، ص 13.

در ضمن فرمود: «از قول من به محمّد بگو که همۀ ثروت و سرمایه ام، تمام عمّال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان می دادند، تمام آن چیزهایی که به نام من ثبت شده و در دست من قرار دارد و یا زیر نظر من اداره می شود، همه و همه را به او بخشیدم؛ از این پس، من و هر آنچه از آن من بود، به محمّد تعلّق دارد.»

ورقه هم فرصت را مغتنم شمرد و با دستور العملی جامع از طرف حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در میان جمعیت حاضر کنار کعبه و بین زمزم و مقام وارد شد و با صدای بلند فریاد زد: «ای جمعیّت عرب! من از طرف خدیجه سخن می گویم و پیام رسان او هستم!»

«إن خدیجة تشهدکم علی آنها قد وهبت نفسها ومالها وعبیدها وخدمها وجمیع ما ملکت یمینها والمواشی والصداق والهدایا لمحمّد... إجلالا له وإعظاماً ورغبة فیه فکونوا علیها من الشاهدین؛(1) خدیجه بانوی بزرگ و بااقتدار قریش، شما را به گواهی می طلبد! همۀ شما شاهد باشید که او (حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) خودش، ثروت و سرمایه اش و همۀ خدم و حشم و جمیع مایملک خود و چهارپایان و صداق و مهریه و هدایای را که از گوشه و کنار به او رسیده، همه را به محمّد بخشیده

و در ملک خاص او قرار داده، تا تجلیل شایسته ای از شأن و شخصیت او به عمل آید و مورد تعظیم و تکریم واقع شود. در عین حال، عشق و علاقۀ خدیجه را به محمّد بازگو کند! همۀ شما که حرف های مرا شنیدید، بر این گفته ها گواه باشید!»

این تصمیم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از جهاتی بزرگ تر از تصمیم نخستین او برای ازدواج با حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

همۀ بدخواهان را منکوب کرد، زبان های طعن و استهزا را برید و زمینه را به نفع حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیامی که از طرف خداوند خواهد داشت، آماده ساخت.

اهمیت این گذشت مالی و حمایت اجتماعی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به حدّی قابل توجه است که برخی از شرق شناسان، در تحلیل علل پیروزی و موفّقیّت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دخیل و تأثیرگذار دانسته اند و صد البته که این اموال در روزهای سخت، به ویژه در محاصرۀ همه جانبۀ شعب ابی طالب، مایۀ قوّت و پایداری

ص: 343


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.

مسلمانان گردید.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بدین طریق به مصرف رسانید:

1 . با اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بردگان تحت شکنجه را خریداری می نمود؛ بدهکاران را از قید بدهکاری آزاد می کرد؛ به بینوایان و تهی دستان کمک می کرد و مسلمانانی را که از مکّه به مدینه هجرت می کردند و مشرکان اموال آنان را مصادره می نمودند، بی نیاز می نمود تا خودشان را به مدینه برسانند.

2. هنگامی که حلیمه، مادر رضاعی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به مکه آمد و از قحطی و خشک سالیِ آن سال (پانزده سال قبل از بعثت) شکایت کرد؛ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آنان را بی نیاز نمود و سوی قبیله شان «بنی اسد» روانه ساخت.(1)

3. در ماجرای محاصرۀ اقتصادیِ قریش که مدت سه یا چهار سال به طول انجامید و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پس از سه سال دعوت پنهانی، به امر الهی مأمور به دعوت آشکار و گسترش دامنۀ پیام رسالت شد، ولی ندای دعوتش، طوفان خشم جاه طلبان و گردن کشان را برانگیخت و با طرق گوناگون وارد عرصۀ مبارزه با آن حضرت شدند:

الف ابتدا از درِ استهزا، تمسخر و اتّهامات (سحر و جنون) وارد شدند، ولی هیچ یک از آنها بر روح سرشار از یقین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خللی وارد نیاورد!

ب متوسّل به انواع لطمه ها، آزارها و شکنجه ها شدند، اما هیچ کدام ارادۀ پولادین و خدایی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را متزلزل نساخت!

ج تهدید و ارعاب را به سویش متوجه ساختند، پس روحیۀ قوی و تزلزل ناپذیرش را نتوانستند ذرّه ای تکان دهند!

د نسیم نوازشگر تطمیع را به جانش وزانده و نغمۀ دلنواز مقام و عنوان را به گوشش نواختند؛ با این وجود، هیچ ترفندی او را از راهش بازنداشت، بلکه مصمم تر و راسخ تر

از پیش، پیام و سخن آخر خود را توسط عمویش، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به مشرکین

رساند و فرمود:

ص: 344


1- . همان، ج 15، ص 401.

«واللّه یا عماه لو وضعوا الشمس فی یمینی والقمر فی شمالی علی انْ أترک هذا الأمر حتّی یظهره اللّه أو أهلک فیه ما ترکته؛(1) عموجان! به خدا سوگند! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنی سلطنت تمام عالم را در اختیار من بگذارند) که از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود دست بردارم، هرگز برنمی دارم و هدف خود را تعقیب می کنم تا بر مشکلات پیروز شوم و به مقصد نهایی رسم و یا در طریق هدف، جان بسپارم!»

قریشی یان که همۀ راه های چاره را برای انصراف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از دعوتش بر روی خود بسته دیدند، تصمیم گرفتند تا او و پیروانش را در محاصرۀ اقتصادی قرار دهند و آنان را حتی از ضروریات اولیه ادامه زیست محروم سازند!

تا این که سرانجام در میان قریش از یک سو، بر سر پیمان محاصرۀ اقتصادی اختلاف بروز کرد و از سوی دیگر، خداوند موریانه ها را مأمور ساخت تا این پیمان نامه را به جز کلمۀ «اللّه» بخورند.

بدین ترتیب، نقشۀ آنان نیز نقش بر آب شد و عدّه ای از سرشناسان «مکّه» تصمیم گرفتند دست از محاصره بردارند و راه بازگشت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را به مکه و خانه هایشان بازگذارند. پس در این محاصره مخوف اقتصادی، همۀ اموال حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، صرف حمایت از محاصره شدگان و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.

«وَ کَانَتْ خَدِیجَةُ2 لَهَا مَالٌ کَثِیرٌ فَأنفَقَتْهُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ فِی الشِّعْب... .»(2)

این محاصره، در شعب ابی طالب، خطر عظیمی بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رسالت خود با آن مواجه بود.

شدّت محاصره به حدّی رسیده بود که همۀ راه های منتهی به شعب، سخت تحت کنترل جلادان قریش بود و اگر در ماه های حرام که موسم حج و عمره بود و آزادی تردّد وجود داشت، با ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، موادّ مصرفی را به چندین برابر

ص: 345


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 265 266.
2- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50، فصل ششم در ذکر إسراء و شعب ابی طالب؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 1 2.

قیمت واقعی اش خریداری نمی نمودند، همۀ محاصره شدگان و حتی خود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جان خود را بر اثر گرسنگی شدید از دست می دادند! بنا بر این، حمایت اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در واقع کلید مقاومت و شکستن این محاصره بود.

بنا بر این، گذشت؛ ایثار؛ انفاق و حمایت های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق بذل اموال، موجب پیشرفت اسلام گردید. مرحوم علامه مامقانی، در این باره می فرماید:

«بذلت أموالها فی رواج الإسلام وتحمّلت فی سبیل اللّه ما تحمّلت وهی فوق مرتبة التقوی والوثاقة؛(1) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اموالش را در راه رواج و پیشبرد اسلام بخشید و در راه خداوند، همه سختی ها را تحمل کرد و از نظر تقوا و وثاقت، در مرتبۀ بالاتر از تقوا و وثاقت بوده است.»

مرحوم آیت اللّه خویی نیز در این مورد می فرماید: «وضوح جلالتها وعظم شأنها وبذل اموالها فی سبیل الاسلام وخدمتها للنبی الأکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أغناناً عن الاطالۀ فی المقال؛(2) جلالت و عظمت شأن و مقام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بخشش اموالش در راه اسلام و خدمت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چنان آشکار است که نیاز به گفتار در بارۀ آن نیست!»

سلیمان کتّانی، در این باره می نویسد: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروت هنگفت خود را با سخاوتی وصف ناپذیر به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، در حالی که هرگز این احساس را نداشت که چیزی می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از وجود گرانمایۀ او، هدایت و سعادت و رستگاری دو جهان را که بر همۀ گنجینه های گیتی برتری دارد به دست می آورد. او احساس می کردکه مهر و عشق پاک را به پیامبر هدیه می کند و برابر آن، سعادت و رستگاری و ماندگاری همه جانبه را به دست می آورد!»(3)

به طور کلی، با بررسی روایات می توان گفت که اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به مصارف هشتگانۀ زکات رسیده که عبارت است از: فقیران؛ تهی دستان؛ کارکنان جمع آوری زکات؛

ص: 346


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
2- . خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 24، ص 216 217، روایت 15667.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 32.

جلب محبت مخالفان؛ آزادی بردگان؛ ادای دین و قرض بدهکاران و تقویت آیین خدا، که همۀ این موارد، حکایت از حمایت از مسلمین دارد؛ پس بی ربط نیست که اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یکی از ارکان اسلام شماریم؛ چرا که در میان این مصارف، از همه مهم تر جلب محبت و جذب دل های کافران می باشد که از آن به (الْمُؤَلَّفَة قُلُوبُهُمْ)(1) تعبیر می شود و البته، نه به این معنا که به کافران پول و رشوه داده شد که اسلام آورند، بلکه به این معنا که با از بین بردن مشکلات مالی آنان، دلشان را نرم و توجه شان را به زیبایی های دین اسلام و آیین نوع دوستی و برادری آن جلب نمودند!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، با ایثار مال خویش برای پیشرفت اسلام، در روزهایی که اسلام و مسلمین نیاز شدید به بودجه داشتند، بزرگ ترین حق را بر همۀ مسلمانان جهان تا روز قیامت دارند!

از طرفی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخت ترین مشکلات را به خاطر حفظ ایمان به خدا و دفاع از اسلام و رهبر بزرگوار آن، متحمل شد و از آن جایی که از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حمایت همه جانبه داشتند و مایۀ آرامش و تسلّی خاطر ایشان برابر طوفان های حوادث سهمگین و اندوه های فراوان آغاز رسالت بودند؛ گویی که از تمام مسلمین حمایت کرده اند، چراکه راهنما، راهبر، مرشد و مریدشان را حمایت نمودند؛ از این رو از نگاه مفسّران، آیات زیر در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت مالی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شده است:

(أَلَمْ یجِدْکَ یتِیمًا فَاوَی * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی * وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی * فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ؛(2) مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؛ تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد؛ تو را تنگ دست یافت و بی نیازگردانید، اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار و گدا را مران!)

کلمۀ «عائل»، به معنای تهی دست است که از مال دنیا چیزی ندارد. زمانی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عائل و تنگ دست بودند؛ خدای تعالی، او را از طریق ازدواج با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بی نیاز گردانید

ص: 347


1- . توبه:60: (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ ).
2- . ضحی: 6 10.

و حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، تمامی دارایی خود را به آن حضرت بخشید!(1)

اگر چه برخی از مفسّران، مانند: زمخشری، در «تفسیر کشّاف»(2) و علامۀ طباطبایی، در «تفسیر المیزان»،(3) بی نیازی مورد اشاره در این آیه را اقتصادی دانسته اند؛ اما کلی بودن آیه و کلام امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُکه فرمودند: «خداوند، با مستجاب نمودن دعای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ایشان را بی نیاز نمود»،(4) می توان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را عاملی بشری و مادی، برای فراهم نمودن بستر بی نیازی معنوی و مادی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانست و دلیل بر اثبات این مطلب، کلام قُرَطبی در تفسیر این آیه است که می نویسد: «یعنی تو را به واسطۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بی نیاز نمود.»(5)

بنا بر این، خداوند توسط حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بی نیاز ساخت، به ویژه در امور مادّی.

«ابن عبّاس» می گوید: «سألته عن قوله اللّه... ووجدک عائلا یقول فقیراً عند قومک یقولون لا مال لک فأغناک اللّه بمال خدیجة ثم زادک من فضله فجعل دعاءک مستجابا حتی لو دعوت علی حجران یجعله اللّه لک ذهبا لنقل عینه الی مرادک وأتاک بالطّعام حیث لاطعام وأتاک بالماء حیث لاماء واغاثک بالملائکة حیث لا مغیث فأظفرک بهم علی اعدائک؛(6) در مورد تفسیر این آیۀ شریفه که خداوند می فرماید «وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی» پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: تو را تهی دست یافت، یعنی نزد قومت فقیر بودی! آنان می گفتند: اندوخته ای ندارد! خداوند، به وسیلۀ ثروت سرشار حضرت خدیجه بی نیازت کرد؛ فضیلت بیشتر به تو داد؛ تو را مستجاب الدعوه قرار داد! چنان که اگر از خدا بخواهی، سنگی را برایت به طلا

ص: 348


1- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 311؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص 345، و ج 2، ص 295.
2- . زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر کشّاف، ج 4، ص 768.
3- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 311.
4- . فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 342؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 14، ص 321.
5- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 99.
6- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، معانی الأخبار، ص 53؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 142.

مبدّل گرداند، بدون چون و چرا تو را به خواسته ات می رساند و سنگ تبدیل به طلا می گردد! هر گاه غذایی نداشتی، برایت غذایی فرستاد؛ هر جا آب نبود، برایت آب فراهم ساخت و در آن ایامی که هیچ کس تو را یاری نمی کرد، فرشتگان را به یاری تو فرستاد و به وسیلۀ آنان، تو را بر دشمنانت پیروز گرداند!»

بنا بر این، ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عامل مؤثّر در پیشرفت اسلام بوده است؛

پس این حقیقت، در روایتی که پیش از این ذکر شد، بیان گردیده: «ما قام ولا استقام الدین

الا بسیف علی ومال خدیجة؛(1) دین اسلام، برپا و مقاوم نشد، مگر به دو چیز: اموال خدیجه و شمشیر علی.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بستر رحلت

هنگامی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بستر رحلت قرار گرفت، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دخترش، حضرت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، همواره کنار بالین آن حضرت بودند و از او پرستاری می نمودند.

از معاذ بن جبل نقل شده: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به بالین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و دید که او در حال جان سپردن است، فرمود:

«اکره مانزل بک یا خدیجة، وقد جعل اللّه فی الکره خیرا کثیرا فاذا قدمت علی ضرائرک فاقرأهن منی السلام؛ ای خدیجه! برای آنچه از رنج و اندوه بر تو پیش آمده، نگران و اندوهگین هستم، ولی خداوند، در رنج و اندوه؛ خیر بسیار قرار داده! هنگامی که نزد همشوها و همدم های خود وارد شدی، سلام مرا به آنان رسان!»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «ای رسول خدا! آن همدم ها کیستند؟»

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آنان عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و کلیمه(کُلثُم) خواهر موسی.»

ص: 349


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطاهرة، ص 164؛ حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 233.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «بالرفاء والبنین(1) یا رسول اللّه؛(2) گوارا و مبارک باد! ای رسول خدا!»

پریشانی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فراق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از وفات حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مصیبت های پیاپی و فراوانی به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و کافران و مشرکان، جسورتر شده و جرأت بیشتری یافتند و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیش از گذشته اذیت و آزار نمودند!

روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از یکی از کوچه های «مکّه» می گذشت؛ ناگاه یکی از مزدوران قریش، ظرفی پر از خاکروبه را بر سر و روی آن حضرت ریخت! هر وقت چنین حوادث تلخی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رخ می داد، به خانه بازمی گشت و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبت، سر و صورت آن حضرت را می شست و برخوردهای پرعطوفت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مرهمی بر زخم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود! اینک پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه بازگشته، ولی جای خالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می نگرد! به راستی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار رنجیده خاطر شد... حضرت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در حالی که می گریست، به جای مادرش، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، آب آورد تا سر و روی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بشوید! پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او فرمود: «دخترم! گریه مکن! خداوند، گزند دشمن را از پدرت دفع خواهد کرد!»(3)

به راستی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پس از بازگشت از قبرستان، سوی خانه و دیدار حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ که در آن وقت خردسال بود چه حالتی داشت و چگونه می توانست جای خالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پس از بیست و پنج سال ایثار و مقاومت بنگرد؟ عظمت این مصیبت و فاجعه را جز خدای بزرگ نمی داند! شاید بتوان گفت که در زندگی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هیچ مصیبت و حادثۀ

ص: 350


1- . جمله «بالرفاء والبنین»، اصطلاحی است که در آن عصر در عروسی ها به عنوان مبارک باد گفته می شد، تقریباً معادل فارسی آن چنین است: «به به از این دیدار، مبارک و پرثمر باد.»
2- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 30؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20 و24.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 58.

تلخی برای آن حضرت، مانند رحلت جانسوز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود که به حق، جگرسوز و کمرشکن بود! چرا که وجود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عامل مهمی در ساختار زندگی درخشان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حیات و پیشرفت اسلام، در سال های آغاز بعثت بود، اگر وجود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دارای این تأثیر عظیم نبود؛ فقدان او موجب آن همه تأثر و اندوه وصف ناپذیر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی گردید و مرگ او باعث بی تابی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی گشت و سال مرگش «سال حزن» اعلام نمی نمود!

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در طول سال هایی که بعد از رحلت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود؛ از او به عظمت یاد می کرد و سهم او را در پیشرفت اسلام، همواره یادآوری می نمود و در سوگش و یاد خاطراتش اشک می ریخت! آن همه تأثّر و یادآوری، بیانگر چیست؟!

موضع گیری های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دفاع از اسلام و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از عوامل مهم تحکیم و گسترش اسلام بود. او اولین بانوی مسلمان بود و ایثار و مقاومتش، هم طراز شمشیر امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به حساب می آمد. چگونه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن همه فداکاری های او را فراموش کند و رحلت جانسوزش را یک حادثۀ معمولی تلقّی نماید؟!

اندوه

جانکاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق او، بیانگر عظمت، ایثار، فداکاری ها و مقاومت های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ چرا که رحلت آن حضرت، یکی از ستون های استوار و محکم اسلام را ویران ساخت و وفات دلخراش حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، چند روز قبل از او نیز، فاجعۀ کمرشکن دیگری بود! از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با از دست دادن این دو یار استوار و پرصلابت، دیگر توان زندگی در مکه را نداشت؛ به همین دلیل ناگزیر به هجرت سوی مدینه شد!

در این باره هر چه بگوییم، کم گفته ایم و نمی توانیم، یک هزارم مطلب را ترسیم نماییم! چگونه می توان تأثر و اندوه عمیق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فراق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با زبان و قلم بیان کرد؟ آیا می توان با یک لیوان معمولی، آب دریا را برداشت؟!

مظلومیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

تا این جا مطالبی به اختصار پیرامون شخصیت، جلالت، عظمت، شأن، ایثار و خدمات بسیار ارزشمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عنوان

شد. در یک کلام لازم است گفت:

ص: 351

«سخن راندن از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هم سهل است و هم صعب! سهل است؛ چرا که کدام مسلمان می باشد که نام این بانوی بزرگوار و حکایت ایثار بی مانند او و تأثیر آن در احداث، ابقا و اقامۀ دین اسلام را نشنیده باشد؟ صعب و دشوار است؛ چون با شخصیتی عظیم روبه رو هستیم که مات و مبهوت عظمت و جلالت اوییم! سخن گفتن در مورد چنین بانویی، کار ساده ای نیست و با این قلم های سرشکسته و درمانده، نمی توان قلم زد.»

اما نکته ای که در خور اهمیت است آن است که همان گونه که شخصیت و عظمت آن حضرت، در افق اعلی می باشد و قلم و بیان از وصف آن عاجز است؛ مظلومیت آن حضرت نیز چنین است! در مظلومیت و غربت آن حضرت، همین بس که با این که برترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به این مطلب تصریح نموده، ولی در عین حال عده ای از اهل سنت، آن گونه که از عایشه تجلیل می کنند، از سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به ویژه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تجلیل به عمل نمی آورند!

به عنوان نمونه یک بانوی سنّی به نام «فاطمۀ محجوب» که پزشک و اهل سیوط(1) و شافعی مذهب می باشد. ایشان می گوید: «وقتی که من در آمریکا مشغول تحصیل بودم، با خودم عهد کردم که اگر موفق به اخذ مدرک پزشکی شدم کتابی در معرفی بانوان بزرگ اسلام بنویسم.»

تا این که وی بالاخره موفق به گرفتن مدرک پزشکی می شود و به عهد خود عمل می کند و کتابی که با خود عهد کرده بود به نام «الموسوعة الذهبیة فی أعلام النساء» به رشتۀ تحریر درمی آورد.

این کتاب یک دائرة المعارف عظیم در معرفی بانوان بزرگ اسلام است و حدود چهل جلد است و هم زمان زیر نظر ادارۀ اوقاف مصر، به زبان فرانسه و انگلیسی نیز ترجمه و به چاپ رسیده است. نویسنده، طبق حروف الفبا به شرح حال بانوان نمونۀ اسلام پرداخته است. تا می رسد به حرف «خاء»؛ و در حرف «خاء» قاعدتاً باید نام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که

ص: 352


1- . سیوط، یکی از شهرهای بزرگ مصر می باشد و در شمال شرقی اسکندریه واقع شده است.

برترین همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بزرگ ترین یار و مددکار آن حضرت بوده است را بیاورد و به تفصیل در بارۀ او قلم فرسایی کند، ولی با کمال تأسف در حرف «خا» هیچ نامی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبرده، گویا که آن حضرت اصلاً در این عالم وجود خارجی نداشته است. اما همین نویسندۀ سنّی به حرف «ع» که می رسد نام عایشه را با عزّت و احترام می برد و در تمجید عایشه غوغا می کند، تا جایی که دو جلد از این موسوعۀ چهل جلدی خودش را اختصاص به شرح حال عایشه می دهد و این بیانگر بغض و عداوت نویسنده نسبت به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد.

از این قبیل جفاها توسط نویسندگان اهل سنت در حق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار زیاد است و حاضر نیستند آن گونه ای که از عایشه تجلیل می کنند از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخنی به میان آورند. گویی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسری جز عایشه نداشته است! دلیل آن، بغض و عداوت عایشه نسبت به امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد؛ زیرا در طول تاریخ اسلام، به ویژه بعد از شهادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هر کس که طرفداری از امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرد، مبغوض و مطرود غاصبان خلافت و پیروان آنان گشت و هر کس که دشمنی و عداوت با آن حضرت نمود؛ مورد احترام و تجلیل قرار گرفت؛ پس در میان همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تجلیل بی اندازه از عایشه، توسط پیروان اصحاب سقیفه، دلیلی جز این ندارد.

همان طور که در میان همه برادرزن هایی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشته، فقط به معاویه، «خال المؤمنین» می گویند، در صورتی که چنین لقبی را حاضر نیستند که به محمّد بن ابوبکر دهند، با این که او نیز برادرزن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است. اما چون طرفدار و مدافع امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده، نه تنها حاضر نشدند او را «خال المؤمنین» گویند، بلکه فرزند خلیفۀ اول خود (ابوبکر) را به فجیع ترین شکل به شهادت رساندند!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به همین دلیل در طول تاریخ، مورد بی مهری عده ای از خوارج، نواصب و دشمنان اهل بیت: قرار گرفته، اما بالعکس از عایشه همواره به نیکویی و عظمت یاد می کنند! در صورتی که عایشه نه فرزندی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشته که منشأ خیرات و برکات شده باشد و نه ثروتی که در راه اسلام خرج کرده باشد و نه اخلاق شایسته ای که موجب

ص: 353

خوشایندی و دلگرمی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده باشد، تا جایی که بنا به نقل خود اهل سنت، به طور مکرر اسباب ناراحتی و خشم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را فراهم آورده که در چندین مورد که پدرش ابوبکر شاهد جسارت ها و اهانت های او به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده، طاقت نیاورده و سیلی محکمی به صورت دخترش، عایشه زده، طوری که خون از صورت او جاری شده است!(1)

عایشه، اسائۀ ادب نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به جایی رسانید که وقتی آن حضرت مشغول نماز می شد؛ روبه روی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می نشست و پاهایش را می گشود و به مسخره گی می پرداخت!(2)

او جسارت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به نهایت رسانید به گونه ای که چندین مرتبه به حضرت گفت: «تویی آن کسی که ادّعا می کنی، پیامبر خدا هستی؟!!»(3) پناه می بریم به خدای منّان، از این جسارت ها! مگر عایشه آن حضرت را پیامبر بر حق نمی دانست که نسبت به وی این چنین گستاخی و بی ادبی می نموده است؟!

تخریب مزار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

از مظلومیت های بارز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تخریب مزار آن حضرت است. مسلمانان در سال 727 هجری قمری بارگاهی روی مرقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا کردند. مردم مکه و سایر زائران کنار قبر او می آمدند و آن جا متوسل به حضرت می شدند و راز و نیاز با خدا می کردند و اظهار ادب و خلوص می نمودند و قصیده هایی بسیار فصیح و پرمحتوا که ادیبان عرب در

ص: 354


1- . غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، احیاء العلوم، ج 2، ص 435؛ مناوی، محمّد عبدالرؤوف، فیض القدیر، ذیل حدیث، 4100؛ ابویعلی، احمد بن علی تمیمی، مسند ابی یعلی، ج 8، ص 30، ح 4670؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 9، ص 71.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 1، ص 101 و ج 2، ص 61؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، ص 60؛ نیشابوری، ابواسحاق احمد بن محمّد ابراهیم ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ج 3، ص 315؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج 1، ص 102؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 418، بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 1، ص 128 و ... .
3- . غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، احیاء العلوم، ج 2، ص 2(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ قمی شیرازی، محمّدطاهر، کتاب الاربعین، ص 625؛ عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، ص 326، امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، ج 11، ص 163.

شأن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سروده بودند در لوح هایی نوشته و در آن بارگاه نصب می کردند. و دریغا! در سال 1344 هجری قمری با تسلط وهابیان بی رحم و سبک مغز، همۀ آن بارگاه های مقدس را به بهانۀ باطل، مبنی بر این که توسل به آنها یک نوع شرک است، ویران کردند و با این کار ظالمانه خود، حق عظیمی که این بانوی بزرگوار به گردن اسلام و مسلمین دارد را ادا نمودند؟!

فضیلت زیارت قبر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

زیارت قبر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مورد توجه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاندان رسالت بوده و به توصیۀ آنان، شیعیان نیز قبر آن حضرت را زیارت نموده و می نمایند.

مرحوم آیت اللّه سبزواری در این باره می نویسد:

«ویستحب زیارة قبر خدیجة المعروفة بالمعلّی، لانّها اُمِّ المسلمین ومِنْ برِّ الأولاد

بأمّهم زیارة قبرها بعد ارتحالها، مع آنها بذلت نهایة جهدها فی خدمة سَیِّدِ المُرْسَلِین اِلی غَیرِ ذلِکَ مِن مَفاخِرِها الَّتی مَلأت کتب الفریقین، فَمَن شَکَّ بَعدَ ذلک فی رُجحان زیارتهَا فهَوُ عاقٌّ لأُمِّه؛(1) زیارت قبر حضرت خدیجه در قبرستان معلّی؛ مستحب است؛ چرا که او مادر مسلمانان است! از جمله نیکی های فرزند لایق و حق شناس در حق مادرش این است که پس از رحلت او، قبرش را زیارت نماید. او افزون بر حق مادری بر مردم باایمان، از هیچ تلاش و فداکاری در یاری و همراهی سالار پیامبران و خدمت خالصانه به اهداف آن حضرت، فروگزار نکرد و ثروت و امکانات خویش را در راه پیشرفت و استواری دین خدا و پیامبرش، در طبق اخلاص نهاد. او دارای ویژگی ها و امتیازات و افتخارات بی شماری است که در انبوه کتاب های معتبر شیعه و اهل سنت موج می زند! با این وصف، اگر کسی در رجحان زیارت او تردید کند، در حقیقت، به مادر خوش ستم روا داشته است!»

ص: 355


1- . سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذّب الأحکام، ج 14، ص 400.

معجزه و کرامتی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در این مجموعه، سزاوار بود که فصلی به عنوان معجزات و کرامات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ منظور گرد. اما لازم است بگویم که زندگی سراسر پرخیر و برکت آن حضرت، چیزی جز معجزه و کرامت نبوده و نیست. ولی معجزه و کرامتی که از ناحیۀ آن حضرت، شامل حال اینجانب شد و این انگیزه را در من ایجاد کرد که کتابی در باب فضایل، مناقب و ویژگی های آن حضرت به نگارش درآورم، آن است که این حقیر، از امکانات مالی مناسبی برخوردار نبودم، تا این که همسر اینجانب صاحب حملی شد و از آن جا که مستحب است قبل از به دنیا آمدن طفل، نام روی او گذاشته شود، پس بنده بدون آن که در کتابی خوانده یا از کسی شنیده باشم، به ناگاه به ذهنم خطر کرد که اگر می خواهی از تنگ دستی نجات یابی، نام این حمل را خدیجه بگذار! حقیر هم نام خدیجه را روی او گذاشته، تا این که در بیستم جمادی الثانی، سالروز ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ این دختر به دنیا آمد و از آن روز به بعد، وضع زندگی ما به طور کلی تغییر کرد و گشایشی در امور مادی ما ایجاد شد. عجیب آن است که تا به حال به هر کس هم که این توصیه را نمودم، نتیجه گرفته و از امکانات مالی خوبی برخوردار گردیده است! گویا این اثر، در نام شریف آن حضرت می باشد، که اگر کسی نام دخترش را خدیجه بگذارد؛ گرفتار فقر و تنگ دستی نخواهد شد.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. ابن اثیر جزری، مجدالدین علی بن محمد (م 606 ق)، جامع الاُصول فی أحادیث الرسول، تحقیق: عبدالقادر الأرناؤوط، بیروت: مکتبة دارالبیان، 1389 ه.

3. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ترتیب: علی بن بلبان فارسی (م 739 ق)، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسّسة الرسالة، 1414 ق.

ص: 356

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ، تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، 1404ق / 1984م.

3. ، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

4. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، فضائل الصحابة، تحقیق: وصی اللّه بن محمّد عبّاس، مکه: جامعة اُمّ القری، 1403 ق.

5. ، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

6. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

7. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

8. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

9. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

10. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

11. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396 ق.

12. ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید (م 275 ق)، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث، 1395 ق.

13. ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

ص: 357

1. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

3. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق، دوم.

4. ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی (م 307 ق)، مسند أبی یعلی، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة، 1408 ق.

5. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

6. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

7. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر، [بی تا].

8. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

9. بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قم: انتشارات شریف رضی، 1411 ق.

10. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

11. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، السنن الکبری، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة، 1414 ق.

12. ، دلائل النبوة، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

13. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

ص: 358

1. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: مکتبة الحیدریة، 1385 ق.

2. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

3. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

4. خوئی، سیّد ابوالقاسم موسوی (م 1413 ق)، معجم رجال الحدیث، قم: مدینة العلم، 1403 ق.

5. ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد عثمان (م 748 ق)، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

6. ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت: دار المعرفة، 1382ق / 1963م.

7. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، الکشّاف، بیروت: دار المعرفة.

8. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1372ش.

9. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

10. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

11. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

12. شهرستانی، محمّد بن عبدالکریم (م 548 ق)، الملل والنحل، بیروت: دار المعرفة، 1406 ق.

13. شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل، با تعلیقات: سید شهاب الدین مرعشی، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1411 ق.

14. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، شرح و ترجمه: محمّد نصر اللّهی، قم: المطبعة العلمیّة.

15. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تحقیق: سیّد مهدی حسینی لاجوردی، تهران: جهان.

ص: 359

1. ، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1361 ش.

2. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

3. شیرازی، محمّدطاهر قمی، کتاب الأربعین، قم: چاپ علمیه، 1358 ش.

4. صالحی شامی، محمد بن یوسف (م 942 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1414 ق.

5. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

6. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

7. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار السیرة، 1415 ق.

8. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

9. عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین (م 1377 ق)، المراجعات، تحقیق: حسین الراضی، قم: دارالکتاب الإسلامی.

10. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1372 ق.

11. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

12. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن،قم: إسماعیلیان، 1394 ق.

13. علی بن محمّد الواسطی الشافعی (ابن المغازلی) (م 483 ق)، مناقب علی بن ابی طالب 7 (المناقب لإبن المغازلی)، به کوشش: محمّدباقر البهبودی، تهران: المکتبة الإسلامیة، 1402 ق.

ص: 360

1. علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، لبنان: الدار الاسلامیة، 1412ق.

2. ، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

3. غروی اردبیلی، محمّد بن علی (م 1101 ق)، جامع الرواة، بیروت: دارالأضواء، 1403 ق.

4. غزالی، ابو حامد محمّد بن محمّد (م 505 ق)، إحیاء العلوم (إحیاء علوم الدین)، تحقیق: دار الهادی، بیروت: دار الهادی، 1412ق.

5. فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن بن شاه مرتضی (م 1059 ق)، الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، تهران: مکتبة الصدر، 1415 ق.

6. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (ت 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، تحقیق: محمّد عبد الرحمن مرعشلی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1405 ق.

7. قمی مشهدی، میرزا محمّد (م 1125 ق)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: مجتبی عراقی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.

8. کاظمی قزوینی، سید امیرمحمّد، الآلوسی والتشیع، قم: مرکز الغدیر للدراسات.

9. کتانی، سلیمان، فاطمة الزهراء3 وتر فی غمد، بیروت: دار الکتاب العربی، 1399ق.

10. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

12. ، حیوة القلوب، تحقیق: علی امامیان، قم: سرور، 1384ش.

13. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

14. ، منتهی الآمال، تحقیق: حسینی، 1371 ش.

ص: 361

1. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404 ق.

2. مناوی، محمّد عبد الرؤوف (ت 1031 ق)، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبدالسلام، بیروت: دارالکتب العلمیة 1415 ق.

3. مؤلف مجهول، تاریخ سیستان، تحقیق: ملک الشعرای بهار.

4. نجاشی، احمد بن علی (م 450 ق)، رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)، بیروت: دار الأضواء، 1408 ق.

5. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی وحاشیة الإمام السندی، بیروت: دار الجیل، 1407 ق.

6. نمازی شاهرودی، شیخ علی (م 1405 ق)، مستدرک سفینة البحار، تحقیق: بخل المؤلف، مؤسسة النشر الاسلامی، 1418 ق.

7. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره، [1923] 1990.

8. نیشابوری، ابواسحاق احمد بن محمّد ابراهیم ثعلبی، تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1422ق / 2002م.

ص: 362

ص: 363

38- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد(1)

مرضیه محمّدزاده

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دارای القابی است: طاهره، کبری، مبارکه، غرّا، سیدة نسوان، که لقب کبری از شهرت بیشتری برخوردار است و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از ازدواج او را با این لقب خواند. در عصر جاهلیت، اعراب با دادن لقب طاهره به آن حضرت به صراحت به این فضیلت در او اعتراف کرده اند. او به عظمت و شرافت آراسته بود. در دعای ندبه نیز از او به لقب غرّا (شامخ و ارجمند) یاد شده است. به هر صورت، صرف نظر از روایت شاذ یعقوبی که ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حاصل دیداری ناگهانی در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدمۀ اصلی این ازدواج ذکر شده است؛ اما آنچه بسیار مهم است این است که ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ ربطی به سفر تجاری نداشته است. این دو بزرگوار همدیگر را خوب می شناختند. آنان به علت انتساب خویشاوندی و هم چنین کوچکی شهر مکّه نسبت به یکدیگر آشنایی کامل داشتند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، خواستگاری، صداقت، خانواده.

خدیجه دختر خُوَیلِد بن اسد، أمّ المؤمنین،(2) نخستین همسر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نخستین زن

ص: 364


1- زنان پیامبر اکرم و زنان با پیامبر اکرم، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1395، ص 43 64.
2- . اُمّ المؤمنین: لقبی که در فرهنگ اسلامی به طور مشترک بر همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطلاق گردیده است. این لقب از مضمون آیۀ شش سورۀ احزاب گرفته شده است که ضمن بیان حق پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله)بر مؤمنان، می فرماید:Ñ Ø «النَّبیُ أوْلی بِالْمؤمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم؛ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب می شوند.» در واقع با نزول این آیۀ شریفه، مسلمانان موظف گشتند تا در مناسبات اجتماعی خود، مراتب تکریم همسران آن حضرت را به جای آورند. گفتنی است که به عنوان یکی از جوانب حرمت همسران و حفظ حریم رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ازدواج با ایشان پس از درگذشت آن حضرت تحریم شده است؛ نه این که آنان بر مردان محرم هستند. برای تفصیل بیشتر ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل تفسیر آیه.

مسلمان است. پدرش خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُضَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب بن لُؤَیَ بن غالب بن فِهر بن مالک بن نِضر بن کنانه است(1) که در مقایسه با سلسلۀ انساب پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می توان اشتراک این دو بزرگوار را در اجداد خود از قُصَی بن کِلاب تا عدنان به وضوح دریافت.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزند عبد اللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب است. عبدالعزی و عبدمناف با هم برادر بوده اند. پس رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوۀ عموی یکدیگرند و خویشاوندی نزدیکی میان آنان وجود داشته است.

نِضر بن کنانه اولین کسی است که به نام قریش خوانده شده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تیره بنی اسد می باشد.این طایفه از ذُریه اسد بن عبدالعزّی هستند که بطنی از عدنان و شاخه ای بزرگ از قبیلۀ قریش به حساب می آیند.(2) مادرش فاطمه، دختر زائدة بن أصَم بن هرم است که از لُؤیّ بن غالب با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیگر هاشمیان مشترک می شود.(3)

در زادروز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف است. بنا به نقل پسر برادرش حُکیم بن حَزام او پانزده سال قبل از عام الفیل متولد شد و بنا به نقل عبد اللّه بن عباس سه سال قبل از عام الفیل متولد شده است.(4) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یکی از خانواده های اصیل و شریف قریش به دنیا آمد. پدرش خویلد در دورۀ جاهلیت مهتر طایفۀ خود بود. در جنگ فجار دوم و در روزی که قریش

ص: 365


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 7 8؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480، زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 214.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ح 8، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 8.

آماده جنگ با کنانه شد، او ریاست طایفۀ اسد را برعهده داشت.(1)

نوشته اند هنگامی که تُبع، شاه قدرتمند یمن، با لشکر خود وارد مکّه شد و قصد داشت حجر الاسود را با خود به یمن ببرد، خویلد در مقام دفاع با او به نزاع برخاست. خویلد آن چنان شجاعتی از خود نشان داد که تبع از تصمیم خود منصرف شد. این ایستادگی نشان دهندۀ موقعیت ممتاز او در آن عصر است.(2)

به استناد شواهد تاریخی خویلد علاوه بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزندان دیگری نیز داشته است که از آن میان عَوّام، حَزام و هاله شهرت بیشتری دارند. شهرت عوام به واسطه فرزندش زُبیر صحابی رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حزام به واسطه فرزندش، حُکیم که از مردان شریف و محترم قریش بود و هاله به واسطه فرزندش، ابوالعاص، داماد رسول اللّه بوده است.(3)

خویلد شش برادر به نام های حبیب، حارث، حُوَیرث، مُطَلِّب عَمرو و نَوفَل داشت که در میان آنان نوفل به جهت فرزندش وَرَقَه از شهرت بیشتری برخوردار است. ورقة بن نوفل در مقطعی از زندگانی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقش خاصی را ایفا کرده است. ورقه از شخصیت های برجسته و به عنوان دانشمند مسیحی مکّه شناخته می شد و اطلاعات وسیعی در بارۀ کتاب های آسمانی داشت. گویند او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مژدۀ رسالت رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داد.(4)

القاب و کنیه های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای القابی است: طاهره، کبری، مبارکه، غرّا، سیدة نسوان، که لقب کبری از شهرت بیشتری برخوردار است و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از ازدواج او را با این لقب خواند. در عصر جاهلیت، اعراب با دادن لقب طاهره به آن حضرت به صراحت به این فضیلت در او اعتراف کرده اند. او به عظمت و شرافت آراسته بود.(5) در دعای ندبه نیز از او با لقب غرّا

ص: 366


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 102؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 593.
2- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 213.
3- . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج2، ص 298.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 106.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 163.

(شامخ و ارجمند) یاد شده است.(1)

کنیۀ او به واسطۀ پسرش هند، ام هند می باشد.(2) از دوران کودکی و نوجوانی او تا هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حتی بعد از آن، اطلاعات اندکی در دست است و بخشی از اخبار تاریخی در بارۀ احوال ایشان نیز دستخوش دخل و تصرف قصه پردازان شده و با اسرائیلیات درهم آمیخته است.

همسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بر اساس اغلب منابع، وی قبل از ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دو بار ازدواج کرده است، ولی در ترتیب این ازدواج ها اختلاف هست.(3) برخی نیز به استناد شواهدی، ازدوادج های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از وصلت با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را رد کرده اند.(4) این قول قابل قبول نیست و ممکن است از نظر عاطفی وارد تاریخ شده باشد.

طبق منابع، وی نخست با عُتَیِّق بن عائذ بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد. پس از مرگ عتیق به همسری ابوهاله نبَّاش بن زُراره از بنی عمرو بن تمیم که از هم پیمانان بنوعبدالدّار بود، درآمد.(5)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابوهاله، صاحب پسرانی به نام های حارث، هند،(6) طاهر و هاله(7) و دختری به

ص: 367


1- . ر. ک: مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 352.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11 و 15.
3- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 11؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 32.
4- . ر. ک: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 6470؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 121 129.
5- . ر.ک: ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 190؛ سلوی بالحاج صالح، دثّرینی ... یا خدیجه، ص 29 30. نیز ابن سعد واقدی در طبقات الکبری، ج 8، ص 1415 ترتیب ازدواج ها را برعکس ذکر کرده است.
6- . ر.ک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 32؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 31.
7- . ر. ک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه،Ñ Ø الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246.

نام زینب(1) شد. در میان این فرزندان، هند مشهور است. او بسیار مورد توجه و علاقه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و بعدها در زمرۀ صحابه آن حضرت درآمد.(2) وی در جنگ بدر حضور داشت و بعدها در جنگ جمل در کنار علی بن ابی طالب7 به شهادت رسید.(3) وی که نوجوانی خود را در خانۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذرانده بود، تصویری کامل از خُلق وخوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ به پرسش امام حسن7 ارائه کرده و از این رو «وصّاف النّبی» نامیده شده است.(4)

در برخی گزارش های دیگر که ترتیب ازداج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسرانش به گونه ای دیگر آمده، گفته شده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفات ابوهاله، به عقد پسرعمۀ خود، عُتَیِّق بن عائذ درآمد و از وی صاحب پسری به نام عبد اللّه(عبدمناف) و دختری به نام هند (جاریه) شد.(5)

بنا به نقلی دیگر هند دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با صیفی بن امیّه ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام محمّد گردید. اعقابش در مدینه به سبب انتساب به مادربزرگ شان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به بنوطاهره معروف شدند. آنان روزگاری در مدینه می زیستند و سپس از میان رفتند.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی خردمند و از زنان برجستۀ قریش بود. از نظر ظاهری زنی بسیار زیبا و شکوهمند بود. قامتی بلند و چهارشانه داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از درگذشت شوهر دومش،

ص: 368


1- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 32؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 171.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 558.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422 423؛ ؟بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 333 334.
4- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422 423؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 80 81؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین و سبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 5357؛ محمّدرضا حسینی جلالی، «حِلْیَةُ رسول اللّه بروایة الحسن و الحسین»، علوم حدیث، ش 20، ص 176 184.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
6- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 8 11.

عتیق بن عائذ ازدواج نکرد(1) و به تجارت پرداخت.(2)

در چگونگی همکاری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن سال ها حدود بیست سال داشت، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هست. برخی آغاز روابط تجاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به توصیه و سفارش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دانسته اند.(3) اما در خبری از ابن اسحاق آمده است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از امانت داری و درست کاری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود مال فراوانی را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد.(4)

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حداکثر پنج سفر تجاری، چهار سفر به یمن و یک سفر به شام، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجام داد.(5) مهم ترین آن ها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجاری شام بود و به دلیل اهمیتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتدای همکاری آن حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دانسته اند. ظاهراً اولین سفر تجاری آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده(6) و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفری نیز به جُوَش در یمن، کرد. به زعم حلبی، بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر برای آزمودن قدرت تجاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.(7)

ص: 369


1- . ابن اسحاق، ابوعبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 81.
2- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ سلوی بالحاج صالح، دثّرینی ... یا خدیجه، ص 33 39.
3- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 110.
4- . ابن اسحاق، ابوعبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ و نیز ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 11 12.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج 1، ص 136.
6- . محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 12؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، ج 1، ص 73.
7- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 136.

بعد از انقعاد قرارداد، ابتدا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کارمزد دو قلوص(1) به همراه شریک تجاری خود سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد و مَیْسَره غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عازم بازار حباشه شد و با موفقیت بازگشت.(2) میسره اخبار شگفت انگیزی از این سفر به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این سفرها راه و رسم سوداگران را آموخت و به رموز تجارت آگاهی کامل یافت. او در تجارت جانب عدل و انصاف را رعایت می کرد. سائب بن ابی سائب گوید: من در دوران جاهلیت در کار تجارت با او شریک بودم. او نه با کسی مجادله می کرد، نه لجاجت می نمود و نه کار خود را به گردن شریک خود می انداخت.(3) آن حضرت آن چنان به راست گویی و درست کاری شهرت یافت که همگی به امانت او اذعان داشتند و او را محمّد امین می خواندند.(4)

در آخرین سفر تجاری، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای اولین بار با رضایت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در رأس کاروانی بزرگ به شام تجهیز کرد.(5) گفته شده چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قصد داشت مال بسیاری برای تجارت بفرستد و احتیاج به فردی امین داشت، کسی را به نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و از او خواست تا سرپرستی کاروان را بر عهده بگیرد. آن حضرت نیز با موافقت عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پذیرفت.(6)

به هر حال این سفر کاملاً موفقیت آمیز بود و سود فراوانی نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. میسره نیز در بازگشت از حُسن رفتار و امانت آن حضرت برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد.

ص: 370


1- . قلوص: ماده شتر جوان.
2- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 89؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 135؛ و نیز ر.ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 407.
3- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 162.
4- . همان، ص 172.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 70.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 143 144؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 832 833.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامی آمده است،(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ایشان علاقه مند شد. دلایلی که برای ایجاد این علاقه در منابع اسلامی آمده است، عبارت اند از: سفر تجاری پرسود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شام؛ گزارش مَیْسَره از اخبار شگفت انگیز این سفر؛(2) مشاهدۀ دو فرشته ای که به هنگام ورود به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سایه افکنده بودند؛(3) پیش گویی ورقة بن نوفل در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مردی از قریش که نبیّ قوم خواهد شد؛(4) پیش گویی مردی، در یک جشن زنانه که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز حضور داشت، از آمدن پیامبری و بشارت به این که هر یک از زنان که می تواند با او ازدواج کند.(5)

آنچه در مصادر تاریخی در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده، بیش از همه مبتنی بر روایات محمّد بن اسحاق بن یسار (م. 151ق)، و سپس محمّد بن عمر واقدی (م. 207 ق). هشام بن سائب کلبی (م. 204 ق) و عمر بن سعد کاتب واقدی (م. 230 ق) است. یکی از مصادر نقل این ازدواج ابوالحسن بکری است.(6) کتاب او دربردارندۀ گزارش های تاریخی آمیخته با مطالب نادرست و غرائب بسیار است و از این رو محلّ استناد نیست و مجلسی نیز که برخی روایات آن کتاب را در بحار الأنوار درج کرده، به غیر قابل اعتماد بودن و اشتمال آن ها بر غرائب تأکید کرده است.(7)

ص: 371


1- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199 200؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 90 91؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام بالهدی، ج 1، ص 65 67.
2- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131.
3- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 23 24.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 4.
6- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 137 190.
7- . ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 96.

به هر صورت، صرف نظر از روایت شاذ یعقوبی(1) که ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حاصل دیداری ناگهانی در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدمۀ اصلی این ازدواج ذکر شده است؛(2) اما آنچه بسیار مهم است این است که ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ ربطی به سفر تجاری نداشته است. این دو بزرگوار همدیگر را خوب می شناختند. آنان به علت انتساب خویشاوندی و هم چنین کوچکی شهر مکّه نسبت به یکدیگر آشنایی کامل داشتند. به همین جهت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون قصد ازدواج داشت در نهایت به وسیلۀ میسره(3) یا دوست خود نفیسه، دختر مُنیّه(4) یا شخصاً(5) خواستِ خود را به اطلاع پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند که: ای پسرعمو! من به واسطۀ خویشاوندی، شرف و بزرگواری، امانت، راستی، درستی و حُسن خلق تو مایل به ازدواج با شما هستم.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان زنان قریش از همه محترم تر و شریف تر بود؛ آن چنان که مردان قریش خواستار ازدواج با او بودند. واقدی می نویسد: «خدیجه بانویی دوراندیش، کاردان، شریف و خردمند بود و از لحاظ نسب از برترین زنان قریش بود و از لحاظ شرف و مال هم از همگان برتر بود. خداوند نیز برای او خیر و کرامت اراده فرموده بود. اگرچه تمام خویشاوندانش کمال اشتیاق به ازدواج با او را داشتند و برای او کابین های سنگین را متقبل شده بودند، اما او هیچ کدام را نپذیرفته بود و خود خواهان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.»(7)

ص: 372


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 72؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 90 91؛ و نیز ر. ک: دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل مدخل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.
3- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم وغیرهم، ص 33؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 601 602.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 53 54.
6- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 215.
7- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 103.

ابتدا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنگ دستی خود و ثروتمندی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مانع این پیوند می دید، اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را مطمئن ساخت که این اختلافات مانع ازدواج آنان نخواهد بود. پس از آن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مناسب خود دید، ماجرای خواستگاری را برای عموهای خود عباس، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه، بیان کرد. آنان از شنیدن این خبر شگفت زده شدند. ابتدا صفیّه، عمۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای کسب اطلاع به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستادند(1) و پس از اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرر به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و او را از عمویش، عَمرو بن اسد، خواستگاری کردند.(2)

برخی بین عموهای حضرت تنها به نام حمزه اکتفا کرده اند؛(3) در حالی که بیشتر منابع نمایندۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خوانندۀ خطبه را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذکر کرده اند.(4)

در بارۀ وکیل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این مراسم، اختلاف هایی در منابع مشاهده می شود: ابن هشام(5) خویلد بن اسد، پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ ابن اسحاق و ابن کلبی(6) عمویش عمرو بن اسد؛ ابن سیّد الناس(7) برادرش عمرو بن خویلد را ذکر کرده اند. با توجه به این که خویلد بن اسد در جنگ فِجار و به قولی قبل از آن درگذشته بود،(8) حضور وی در این خواستگاری و این که

ص: 373


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 57.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 111؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
3- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 71.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 87.
7- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 72.
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای راضی کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود، مبنایی ندارد.(1)

به هر حال پس از موافقت عمرو بن اسد، مراسم خواستگاری و عقد، در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا شد. این مراسم دو ماه و 25 روز بعد از سفر تجاری شام برگزار شد.(2) در این مجلس عموهای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چند تن از بستگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عده ای از بزرگان قریش حضور داشتند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبۀ عقد را چنین خواند:

«سپاس خدا را که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را به کعبه ای حرام و حرمی امن سرفراز داشت و ما را بر مردم سروری داد و شهر ما را مبارک گرداند. برادرزاده ام محمّد بن عبد اللّه اگرچه از مال دنیا تهی دست است اما با هیچ مردی از قریش سنجیده نشود، جز آن که بر او فزونی آید و با احدی قیاس نشود، مگر آن که از او بالاتر و فزون تر باشد. چه مال روزی دگرگون و سایۀ بی دوامی است. او خواهان خدیجه و خدیجه نیز خواهان او است و کابین آنچه بخواهید، نقد آن از مال من است. سوگند به پروردگار کعبه، او را امری بزرگ و پیشامدی جهان گیر است.»(3)

مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بیست شتر ماده و یا مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه، معادل پانصد درهم تعیین شد (هر اوقیه چهل درهم است) که توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرداخت گردید.(4) پس از

ص: 374


1- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132 133؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10 11؛ و نیز: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 32 33.
2- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 9.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ و نیز ر.ک: حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 104؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
4- . برای اقوال مختلف ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 82؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 111؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 105؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10، 12.

آن ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتری را قربانی کرد و به مردم اطعام نمود و مجلس ازدواج برپا شد. پس از برگزی جشن ازدواج،(1) این دو برای مدتی کوتاه در خانه حُکیَم بن حزام سکنی گزیدند و سپس به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انتقال یافتند.(2) به هر حال پانزده سال قبل از بعثت این ازدواج صورت گرفت و این دو بزرگوار با کمال عزت و محبت زندگی زناشویی را آغاز کردند.(3)

در اکثر منابع، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را هنگام ازدواج 25 ساله و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را چهل ساله دانسته اند. آنان به قول حکیم بن حزام که تولد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پانزده سال قبل از عام الفیل می داند، استناد کرده اند؛ اگر چه برخی نیز اقوال دیگری در باب سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده اند(4) که به نظر می رسد قول ابن عباس که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال قبل از عام الفیل متولد شده است،(5) قابل قبول باشد؛ زیرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صاحب چند فرزند شد و دو تن از فرزندانش عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از بعثت متولد شدند؛ به نظر می رسد که چهل سال سن تقریبی بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگی سن کمال و بلوغ عقلی محسوب می شود و تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده اند.(6)

زناشویی این دو بزرگوار بر شالودۀ تجانس اخلاقی و حُبّ فضیلت و ائتلاف روحی و محبت استوار بود. ملاک در ازدواج آنان سیرت نیک بود. به همین جهت پایدار ماند. این ازدواج در واقع نقطه عطفی در زندگی این زوج به شمار می آید و منشأ تحول اساسسی و مهم در زندگی خصوصی و اجتماعی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. پس از ازدواج، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از تنگنای اقتصادی و معیشتی آسوده شد و بیش از گذشته از موقعیت وزین اجتماعی برخوردار گشت. این پیوند در پیشبرد دعوت اسلام نیز عامل مؤثر و سودمندی بود.

ص: 375


1- . ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 70 76.
2- . ر. ک: ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199 و 251.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 4.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 112؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 8.
6- . ر. ک: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 35 40.

ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ابن سعد می نویسد: «خدیجه بانویی بسیار شریف و دارای ثروت سرشار و بازرگانی توانا بوده است. او کاروان بازرگانی قریش را به شام گسیل می داشت و اهمیت و ارزش کاروان او به اندازۀ کاروان قریش بود. او مردان کارآزموده را به خدمت می گرفت و اموالی برای مضاربه در اختیارشان می نهاد.»(1)

یکی از نکاتی که می توان روح بزرگ و همت عالی و حریّت و استقلال نفسانی آن بانوی شریف را روشن سازد، این است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتی را که از پدر و همسرانش به ارث برده بود را راکد نگذاشت و در راه رباخواری که معمول آن روزگار بود، نیز نینداخت؛ بلکه آن را در راه تجارت و بازرگانی به کار برد و افراد درست کاری را استخدام نمود و به وسیلۀ آنان به تجارت پرداخت و از این راه به ثروت فراوانی دست یافت. او بر اثر تدبیر و سعی و کوشش در تجارت و امور اقتصادی توانست ثروت قابل ملاحظه ای به دست آورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک حالت استقلال طلبی داشت. به همین سبب همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت. اداره کردن کاروان بازرگانی در آن عصر و در جزیرة العرب کار آسانی نبود؛ اما او به جهت دارا بودن نبوغ فوق العاده، استقلال نفسانی و اطلاعات کافی توانست آن تجارت را اداره کند.(2)

ویژگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای چه ویژگی هایی بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آن چنان مجذوب خود کرده بود که در جامعۀ چند همسری عربستان دست به ازدواج مجدد نزد؟

آیا همان طور که مستشرقین می گویند چون از نظر سن از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسن تر بود و هم چنین به لحاظ داشتن تجربه زندگی، می توانست بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسلط شود؟

آیا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادرش را می دید و محبت او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها محبت به یک همسر نبود و او که در کودکی یتیم شده بود، احساس کمبود داشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جای مادر را برای او می گرفت و به او محبت مادرانه می کرد؟ به همین دلیل در چشم و دل

ص: 376


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان محبوب بود که دیگر به دنبال همسر دیگری نرفت؟

آیا چون به لحاظ مالی متمکن و ثروتمند بود و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از نظر اقتصادی نجات داد، آن حضرت خود را مدیون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست؟

مستشرقین این سه عامل را مهم ترین عوامل در تک همسری رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند، اما این نظریه مسلماً درست نمی باشد.

اولاً: برای مردان و زنان عرب در امر ازدواج، سن مطرح نبوده است. چه بسیار دختران جوان که به عقد مردان مسن درمی آمدند و چه بسیار زنان مسن که به همسری مردان جوان درآمده اند. عرب با مسئلۀ ازدواج بسیار راحت برخورد می کرد. از طرف دیگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تفاوت سنی بسیار با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نداشته است؛ اما این دو بزرگوار در هر سنی که ازدواج کرده باشند، این تفاوت موجب نشد که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری غیر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشته باشد؛ بلکه ویژگی های خاص خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باعث این امر گردید.

ثانیاً:

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه کمبود محبت نداشته است. از هنگام تولد مورد مهر و محبت مادرش آمنه، پدربزرگش عبدالمطلب، دایه اش حلیمه و خدمت کارش ام اَیمن بود. پس از رحلت مادرش تحت تکفل عبدالمطلب قرار گرفت. عبدالمطلب او را به خانۀ خود برد و چندان توجه و مراقبتی نسبت به آن حضرت مبذول داشت که نسبت به هیچ یک از فرزندان خود چنان نبود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان به پدربزرگش نزدیک بود که تنها کسی که اجازه نشستن بر فراش او را داشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. بنا به نقل ابن سعد، عبدالمطلب بدون رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غذایی نمی خورد. هرگز او را از خود جدا نمی کرد و حتی در مجلس بزرگان قریش که در مسجد الحرام منعقد می شد و عبدالمطلب صدرنشین بود، او را بر روی مسند خود می نشاند.(1)

چون مرگ او فرا رسید، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پسرش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که با عبد اللّه پدر رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از

ص: 377


1- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 144؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 105 110؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 365؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 129؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 95.

یک مادر بودند، سپرد.(1) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان به عبدالمطلب دلبستگی داشت که در فوت او اشک ریزان به دنبال جنازه حرکت می کرد.(2)

رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هشت سالگی تحت سرپرستی عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار گرفت.(3) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز تا زمان مرگ لحظه ای دست از حمایت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برنداشت و در مدح او می گفت: خاندان هاشم که همگی یکی پس از دیگری سالارهای قبیله کعب بن لؤی هستند، به او پناه می برند.(4) بنا به نقل ابن سعد، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و همسرش فاطمه بنت أسد نسبت به آن حضرت چندان دوستی و محبت شدیدی ابراز می داشتند که نسبت به فرزندان خود نیز چنین نبودند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بهترین خوراکی ها را مخصوص او قرار می داد. او را نزد خود می خواباند و بدون او بر سر سفره نمی نشست.(5) فاطمه بنت اسد او را پرورش داد و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را مادر خود می خواند. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مرگ او سخت بی تابی کرد و در جواب مردم که چرا این قدر بیقرار هستی و می گریی؟ فرمود: او به راستی مادرم بود؛ چه کودکان خود را گرسنه می داشت و مرا سیر می کرد. مرا تمیز و آراسته می داشت و نسبت به من محبت زیادی داشت.(6)

ثالثاً: ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برخلاف نظر مستشرقین آن چنان زیاد نبود که گفته شده است اسلام به وسیلۀ ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشرفت کرده است. در کمیت اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ ارقام مختلفی ذکر شده است؛ ولی آنچه مسلم است او پس از ازدواج با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همۀ

ص: 378


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 156.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 107؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، ص 222؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 96 97.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 123.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 123؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 36.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 114؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 109؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 369.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 369؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 97.

ثروت، اموال و مایملک خود را به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هبه کرد و پس از بعثت نیز اموالش در راه اعتلای کلمه توحید و کمک به مستمندان مصرف گردید.(1) اما آن ثروت به حدّی نبوده است که بتواند همۀ نومسلمانان را آزاد و یا جلوی شکنجۀ آنان را بگیرد. پیشرفت اسلام به خاطر شعار توحیدی و برابری اجتماعی بود و مردم مشتاقانه به سوی آن جذب می شدند.

به هر حال پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زندگی خانوادگی خود نوعی آزادی به همسر فهیم خود داده بود و در امور خانه مخالف رأی او عمل نمی کرد. برای مثال در امر ازدواج دخترش زینب با ابوالعاص بن ربیع فرزند خواهر خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون احساس کرد همسرش موافق است، پذیرفت. هم چنین در امور اقتصادی خانواده نیز رأی و نظر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار اهمیت داشت.

این

مسائل به شخصیت متعالی و والا و ارزش های وجودی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برمی گردد؛ نه به دلیل سن بیشتر ویا برتری مالی او از رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها کفو رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و تمامی شرایط کفویت در او جمع بود. او زنی باایمان و یار وفادار و همسر مهربان شوی خود بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کارهای تجاری خود را به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپرد. غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره را آزاد کرد.(2) حلیمه سعدیه، دایه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در ایام خشک سالی به منزل ایشان آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای تشکر از زحمات دایۀ همسرش، وی را بسیار احترام کرد و چهل گوسفند و یک شتر نیز به او هدیه داد.(3)

ثوبیه، کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شیر داده بود، از جمله کسانی بود که با آنان در ارتباط بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حتی برای جبران خدمت وی و کسب رضایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند؛ ولی موفق نشد. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمام مدتی که در مکّه بود از او خبر می گرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را گرامی می داشت.(4)

زید بن حارثه، غلام حکیم بن حزام بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را خرید و یا به عبارتی حکیم او را

ص: 379


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.
2- . همان، ص 72.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 108.
4- . همان، ص 108 109.

به عمه اش بخشید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون می دانست که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را دوست می دارد، به آن حضرت بخشید.(1) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز او را آزاد و پسرخواندۀ خویش کرد و از این رو تا مدت ها زید بن محمّد نامیده می شد.(2)

یکی از افتخارات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که نام او نیز به عنوان مربّی امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثبت گردیده است. در هنگام تنگ دستی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را که کودکی چند ساله بود به خانۀ خود آورد و تحت سرپرستی خود قرار داد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحت نظارت دقیق تربیتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار گرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشاهده کرد که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ علاقه ای خاص دارد، پس او نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را چون فرزند خود دوست داشت و بزرگ کرد و بدین ترتیب به محبت بی حدّ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فاطمه بنت اسد3 به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این چنین پاسخ گفت.(3)

فعالیت های اجتماعی سیاسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از هوش، عقل و تدبیر سرشاری برخوردار بود. در عصر جاهلیت که جهل و بی سوادی همه جا را فراگرفته بود، دارای کمال ادب، ایمان و عقل بود. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کارها با او مشورت می کرد. او مشاوری امین، معاون و وزیری راستین و کارساز برای آن حضرت بود.(4)

در برخی گزارش های تاریخی از آغاز وحی، ذکر شده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با تسلی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خصوص نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با پسرعموی خود ورقة بن نوفل مشورت

ص: 380


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 497؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 556 559؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 335 336.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 179 180.
4- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 302؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمده، ص 204؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.

کرد آرام گرفت.(1) سوای تردید در شخصیت تاریخی ورقه،(2) گزارش های مذکور با احادیث معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است. آیا می توان پذیرفت که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین گام هایش را پس از بعثت با تردید بردارد و زنی غیرمعصوم، حتی زن با کمالاتی چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر آخر زمان تردیدزدایی کند؟ پذیرفتن این سخن در حدّ کفر و به معنای انکار عصمت رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.

حرکت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاهانه بوده است. آن حضرت از چندین سال قبل با فرشته در ارتباط بوده و او را در خواب می دیده و می شناخته است. رسالت یک امر دفعی و غیرمترقبه نبوده است؛ بلکه به تدریج و در طول زمان این آمادگی در رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایجاد شده است. او انتظار این تولد را می کشید. اولین آیات سوره علق چون بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد، همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن روز فرشتۀ وحی را آشکار دید و سخنان خداوند را توسط او شنید. گفته شده پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از غار که بیرون آمد به هر درخت و سنگی که می گذشت، به رسالت بر او سلام می دادند.(3)

تاریخ حیات پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی نشان می دهد که او مردی راست گو و باایمان بوده و به صحت ادعای خویش یقین داشته است. نه فقط مقاومت عجیب او در تحمل ایذاء و جفای مخالفان خویش بلکه علو مقام اخلاقی بعضی تربیت یافتگان و پیروان او نیز گواه صدق قول او است. او خود در رسالت خویش شک نداشته است. به همین جهت سال ها در مکّه آزار و فشار و تحقیر مشرکان قریش را تحمل کرد و از نشر دعوت خویش بازنایستاد.

به هر حال همین که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه آمد به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود که به رسالت مبعوث شده و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: من به تو ایمان آوردم. سپس گفت: مژده بر تو باد که به خداوند

ص: 381


1- . برای نمونه ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 132 133؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 121 122.
2- . ر. ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 108 109.
3- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 305؛ ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 259.

سوگند تو پیوند خویشاوندی را رعایت می کنی و گرفتاری های مردم را به دوش می کشی و به بینوایان رسیدگی می کنی و در حوادث یار و یاور مردمی. خداوند هیچ گاه تو را خوار و زبون نمی سازد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بانویی است که به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گروید. او صدیقۀ اول است.(2) کسب این مقام می تواند گویای عظمت حرکت و شخصیت آن حضرت باشد. صرف تقرب فیزیکی به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زمینه ساز پذیرش اسلام نمی باشد؛ بلکه خمیرمایه ای از معرفت، شرف و باطنی سالم باید داشت که به مجرد اولین تماس با حقیقت اسلام آن را بپذیرد و تا پای جان در دفاع از آن بکوشد و همۀ هستی خود را نثار آن کند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اهداف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاملاً ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس از هیچ گونه کوشش و فداکاری دریغ نداشت. این همسویی، همگامی و همراهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معلول شخصیت و وجاهت ذاتی خود آن حضرت است، نه صرف زندگی با یک نفس قدسی؛ زیرا نمونه های نقض آن در تاریخ بسیار است. در کنار پیامبران الهی گاهی همسرانی زندگی می کردند که باعث آزار آنان بودند و به اندیشه، عقیده، هدف و آرمان های آنان خیانت می کردند.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با زنان دیگری ازدواج کرد، اما هیچ کدام نتوانستند جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در زندگی آن حضرت پر کنند.

بنا بر گزارش ابن سعد(3) وی همراه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به طور مخفیانه در دره های مکّه

ص: 382


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . ابن سعد در الطبقات الکبری، ج 3، ص 21، این مطلب را اجماع اهل سیره دانسته است. و نیز ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، ج 8، ص 17: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص 260 261؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 860؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 114؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 191؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 80 82.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 18.

و خانه خود و یا به طور آشکارا در مسجد الحرام نماز می گزارد. اگر در آن شرایط او حضور نداشت، نیمی از جامعۀ بشریت نماینده ای نداشتند.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که به انزوا و تفکر علاقه ای خاص داشت. قبل از بعثت یک دوره ای از اعتکاف و عُزلت نشینی و تفکر و عبادت داشته است و گاه گاه و در ماه رمضان به مدت یک ماه در کوه حرا معتکف می شد.(1) پس از ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به جهت آرامش و آسایشی که یافته بود، بیشتر به خلوت و تفکر می پرداخت و در سال های نزدیک به بعثت این اعتکاف بیشتر شده بود.

نکتۀ مهم برخورد آگاهانه و عالمانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این اعتکاف و حتی همراهی و همسویی او در مدت اعتکاف بود که نشان دهندۀ مقام معنوی بالای او است. هر گاه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار رهسپار می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را بدرقه می کرد. گاه خود برای رساندن آب و غذا به نزد آن حضرت می رفت و گاه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ یا زید بن حارثه را می فرستاد تا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کمال آرامش به عبادت خداوند بپردازد. گاهی نیز به حرّا می رفت و بدون آن که خلوت همسرش را برهم زند، خود نیز به ریاضت می پرداخت.(2)

در مرحلۀ دعوت علنی، هر گاه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قریش را به اسلام و راه حق دعوت می کرد و آنان به وی بی توجهی می کردند و او را به سخره می گرفتند و به او آزار می رساندند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با سخنان مهرآمیزش وی را دلداری می داد(3) و به پیشرفت کار امیدوارش می کرد و در راه رسیدن به هدف یاور و کمک کارش بود. زمانی که کفار آزارش می دادند، چون به منزل می آمد از مهر و محبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برخوردار می گشت و از آن کانونِ گرم نیرو می گرفت. او پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پایداری تشویق می کرد. سخنانش را تصدیق می نمود و از غم و اندوهش

ص: 383


1- . برای نمونه ر.ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 132 133؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 121 122.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
3- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820.

می کاست.(1) ایستادگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شرایط ناگوار بعداز بعثت و عشق و علاقه اش به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و درک عالمانه اش نسبت به ویژگی های روحی و والای ایشان سبب می شد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همۀ زخم زبان ها، تمسخرها و تحقیرها را به جان بخرد.

روزی مشرکان قریش به سوی رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگ پرتاب می کردند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طرف خانه آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مقابل خانه ایستاد و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پشت سر خود قرار داد و خود را سپر جان آن حضرت نمود تا سنگ ها به او اصابت کند. در این هنگام با فریاد قریشی یان را مورد خطاب قرار داد که: ای گروه قریش! آیا زن آزاده ای را در جلوی خانۀ خود سنگ باران می کنید؟ قریشی یان شرمنده برگشتند.(2)

شگفت نیست که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سال ها پس از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چون به یاد او می افتاد، اندوهناک می گشت و گه گاه در فراق او می گریست. بیهقی می نویسد: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور راستین اسلام بود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با وجود او احساس آرامش می کرد. او مایۀ آرامش رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.(3) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانو و مدیر خانۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. آن حضرت او را بسیار دوست می داشت و به او احترام می گذاشت.(4)

در ایام محاصرۀ اقتصادی بنی هاشم در شعب ابی طالب، آنچه را که از اموالش باقی مانده بود در حمایت از پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرد.(5) از طرف دیگر یک برنامه ریزی حساب شده و هماهنگ در بارۀ خویشان خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که با او ارتباط نسبی یا سببی داشتند، ملاحظه می شود که به خاطر او و یا به تدبیر او به شعب نشینان کمک هایی صورت می گرفت. کمک های ابوالعاص بن ربیع و حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به محاصره شدگان در شعب ابی طالب، در حالی که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان آنان بود. گفته شده است که دامادش ابوالعاص بن ربیع و فرزند برادرش

ص: 384


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 241.
3- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 2، ص 81.
4- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 302.
5- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 125.

حکیم بن حزام گاهی شب ها گندم، خرما و حتی البسه بر شتری حمل کرده و تا دهانۀ شعب می بردند و آن جا افسار شتر را دور گردنش می پیچیدند و رها می کردند. البته گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان نیز می شد.(1)

این محاصره در سال سوم به اوج خود رسید؛ به طوری که گفته شد علف نیز دیگر در شعب یافت نمی شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از گرسنگی مشک خشکیده ماست را می مکید و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگ بر شکم می بست و کودکان که در میان آنان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خردسال نیز وجود داشت، از گرسنگی بی تابی می کردند. قریش حتی جلوی دادوستد با آنان را نیز گرفته بود. بلاذری می نویسد: «خدیجه به زَمَعَة بن اسود اسدی از طایفۀ خود پیام فرستاد که ابوجهل مانع از خرید ما می شود. زمعه نیز به ابوجهل پرخاش کرد و از سران قریش خواست تا مقابل ابوجهل بایستند.»(2)

این حوادث و شدت عمل قریش چون ذره ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست، سبب شد گروهی تحت تأثیر قرار بگیرند و تصمیم به لغو محاصره را عملی کنند.

به نظر عده ای از مفسران، آیۀ هشت سوره ضحی به حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره دارد که می فرماید: «ای پیامبر! آیا تو را نیازمند نیافت، پس بی نیاز و توانگرت ساخت.»(3) تأثیر حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حدّی بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود.»(4)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اندک زمانی پس از شکست محاصرۀ اقتصادی؛ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در رمضان سال دهم بعثت(5) به

ص: 385


1- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 161؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 379؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 127.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 234.
3- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18.

فاصلۀ سه روز بعد از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشت.(1) رحلت شهادت گونۀ او به خاطر تضییقات و فشارها و محدودیت هایی بود که در شعب تحمل کرده بود. این سختی ها تنها مسائل مادی نبود، بلکه مشاهده می کرد که همسر محبوبش به خاطر تبلیغ رسالتش چه سختی هایی را تحمل می کند و مسلمانان به خاطر حمایت از او به چه مشکلاتی دچار می شوند و او نگران جان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بود و این نگرانی روح او را می آزرد. همچنین او شاهد رنج های کودکان بنی هاشم بود که باید متحمل این همه فشار باشند. این ها بود که موجب شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آن روح حساس و عاطفه بالا بشکند و توان از دست بدهد. ضعف بر او چیره شد و بر بستر بیماری افتاد. بیماری او سه روز طول کشید. در این مدت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کنار بستر او دور نشد. او را به بهشت مژده داد و فرمود: «به من دستور داده شده است تا به تو مژده دهم که در بهشت خانه ای از مروارید برای تو خواهد بود که در آن نه اندوه است و نه نگرانی؛ نه آزاری و نه دردسری!»(2)

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنجاه و سه و یا شصت و پنج سالگی از دنیا رحلت فرمود. ام اَیمن، کنیز آزاد شدۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، و ام فضل او را غسل دادند.(3) پیکرش را از خانه اش تشییع کردند. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خود شخصاً کار تدفین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر عهده داشت. آن حضرت با دستان مبارکش وی را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون ادای نماز به خاک سپرد؛ چرا که هنوز نماز میّت واجب نشده بود.(4)

این مصیبت چنان بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امت دو مصیبت وارد شده است که نمی دانم به کدام یک از آن دو بی تاب ترم.»(5) از این رو آن سال «عام

ص: 386


1- . ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491492؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 223؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1825.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 245.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18 19؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.

الحزن» نامیده شد.(1)

مرگلیوت در کتاب زندگانی محمّد می نویسند: «با وفات خدیجه، محمّد کسی را از دست داد که قبل از همه به رسالتش آگاه شد و او را تصدیق کرد. زنی که همیشه به قلبش آرامش می داد. همسری که تا زنده بود محبت زنان و مهر مادران را شامل حالش می کرد.»(2)

قبر

خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده است. در سال 727 هجری بارگاهی بر سر قبر بنا کردند، ولی در سال 1343 هجری با تسلط و هابیون بر عربستان آن بارگاه ویران شد.(3)

فضائل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ارزش و احترام او نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خویشان وی، سخنان زیادی وارد شده است. از این احادیث چنین برداشت می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین زن ایشان بوده است.(4) بنا بر حدیثی از پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تفسیر آیۀ 42 سوره آل عمران خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زن برتر دنیا بوده است.(5)

بنا بر روایت ابن اسحاق، خداوند به واسطۀ امین وحی (جبرئیل) بر او سلام فرستاده و او را گرامی داشته است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در پاسخ عرض کرد: «سلام مخصوص خداوند است که از همه عیب ها پاک است و جمله سلامت ها از او است.»(6)

هم چنین آورده اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «تو همسری چون فاطمه داری که من چنان همسری ندارم. تو مادرزنی چون خدیجه داری که من چنان مادرزنی ندارم.»(7)

ص: 387


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 125.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 58.
3- . امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمّد بن عبدالوهاب، ص 55.
4- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 244 245؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 1823.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 36؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 1823.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 161؛ و نیز ر.ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 257؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 385.
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 40، ص 68.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به پیمانی که با همسرش بست، وفادار ماند و این وفاداری را در زمان حیات و پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاس می داشت. از عایشه روایت شده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر گاه گوسفندی قربانی می کرد، از گوشت آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(1)

و در روایتی دیگر نقل شده که پیرزنی از قبیله مُزّنی در حالی که زمین گیر بود، نزد پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او اکرام زیادی کرد و فرمود: تو حَسّانه هستی؟ حالت چگونه است؟ بعد از ما چه کردی و تا حال کجا بودی؟ زن به سؤالات رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخ داد. وقتی رفت، عایشه پرسید: این زن کیست که این گونه از او استقبال کردی؟ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «او در زمان خدیجه نزد ما رفت و آمد داشت. من به خاطر خدیجه به او اکرام کردم. نیک عهدی جزئی از ایمان است.»(2)

عایشه بارها گفته بود: «به هیچ یک از زنان پیامبر به اندازۀ خدیجه حسادت نورزیدم؛ در حالی که هرگز او را ندیده بودم و این به سبب یادآوری بیش از حدّ او توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.»(3) هر گاه از خانه بیرون می رفت از او یاد می کرد و او را می ستود. روزی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کردم: چقدر از او یاد می کنی؟ خداوند بهتر از او را نصیب شما گردانید. چهره پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دگرگون شد و فرمود: «خداوند هرگز بهتر از او را نصیب من نکرده است. او زمانی به من ایمان آورد که همه نسبت به من کفر می ورزیدند. زمانی مرا تصدیق کرد که همه تکذیب می کردند. او در دارایی خود با من مواسات کرد؛ در حالی که مردم مرا محروم می کردند. همۀ فرزندانم از او هستند. هیچ کس بهتر از او نیست.»(4)

ص: 388


1- . نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 605.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 16.
3- . ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 230؛ ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 3، ص 249؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 498؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 498؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.

عایشه

هم چنین گوید: «گاهی به پیامبر اکرم می گفتم: انگار که در دنیا زنی غیر از خدیجه نیست؟ آن حضرت می فرمود: کاش او زنده بود. او قابل مقایسه با هیچ زنی نیست.»(1)

این همه تجلیل و تکریم های رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دلیلی است بر وفاداری و اخلاق والا و قدرشناسی ایشان نسبت به همسر دوراندیش و بانوی فاضلش که هیچ گاه او را از یاد نبرد.

خاطرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن چنان همراه رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که درعمرة القضا وفتح مکّه هنگام ورود به مکّه ابتدا در قبرستان حَجون کنار مرقد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای او خیمه ای برپا کردند و او جای استراحت خود را در نزدیکی آرامگاه همسرش قرار داد. سپس از آن جا وارد مسجد الحرام شد.(2)

سنیّه قرّاعه بانوی دانشمند عرب می گوید: «تاریخ در مقابل عظمت امّ المؤمنین خدیجه سر فرود می آورد و در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد. نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت کند؟»(3)

مهر و محبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فرزندانش چنان بود که خاطره او تا نسل ها در خاندان پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد می شد. امام حسین7در واقعه عاشورا در کربلا در مقابل سپاه کوفه به مادربزرگش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فخر می ورزید که اولین زن مسلمان بود.(4) امام سجاد7 در خطبه اش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست.(5)

زبیر بن عوّام در مباحثه ای با ابن عباس عمه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مایه مباهات خویش می دانست.(6) همچنین ابن عباس در برابر یاوه سرایی های عبد اللّه بن زبیر نوۀ برادر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 389


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 230.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 187.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، نساء محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 38.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
5- . همان، ج 45، ص 174.
6- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.

گفت: اگر منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان ما نبود، برای خاندان اسد بن عبدالعزی هیچ استخوانی باقی نمی گذاشتم و آن را می شکستم.(1)

قابلۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کنیز عُقبه به نام سَلمی مکنّی به ام رافع بود. آن حضرت برای فرزندان خود پیش از زایمان دایه می گرفت.(2)

کتاب های فراوانی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوشته شده است. کهن ترین این آثار کتاب «خدیجة وعقبها وازواجها» نوشته ابوالحسن علی بن عبد اللّه خدیجی است که ادعا داشته از نوادگان خدیجه از همسرش هاله است.(3) «خدیجه أم المؤمنین: هی قصة دینیة تاریخیة» نوشتۀ زهران عیسوی افندی نیز از آثار متأخر است.(4)

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم، عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هست.(5) در برخی منابع از سه یا چهار پسر یاد شده است که ظاهراً القاب عبد اللّه، یعنی طیّب و طاهر، به عنوان اسامی جداگانه ای در نظر گرفته شده است.(6)

عده ای زینب(7) و برخی قاسم(8) را اولین فرزند ایشان دانسته اند. در بارۀ دختران نیز ترتیب

ص: 390


1- . همان.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13.
3- . ر. ک: نجّاشی، احمدبن علی، رجال نجاشی، ص 206 207.
4- . ر. ک: الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیة والمعربه، ج 1، ستون 979.
5- . ر. ک: زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ج 1، ص 18، 21، 231؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480، 475 477؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 52، 79؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، الاعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 119، 127، 130 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 34 35.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 245؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 275.
7- . ر. ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 39؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
8- . ر. ک: ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818 1819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 91.

قابل قبولی ارائه نشده است. با توجه به این که زینب در سی سالگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متولد شده،(1) به نظر می رسد بزرگ ترین فرزند حضرت بوده است و از آن جا که رقیه و ام کلثوم پس از جدایی از پسران ابولهب یکی پس از دیگری به نکاح عثمان درآمدند،(2) ظاهراً از حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که در سال دوم یا پنجم بعد از بعثت متولد شده است، بزرگ تر بودند.(3)

حسن امین به نقل از آل یاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخی، جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر دیگری برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر قائل نیست.(4) این نظر را جعفر مرتضی عاملی در کتاب «ربائب الرسول: شبهات و ردود» و کتاب «البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم» با تفصیل بیشتری مورد تأکید قرار داده است؛ اما ابوماذ بن احمد در کتاب «زینب و رقیه و ام کلثوم بنات رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا ربائبه» و خلیفه عبید کلبانی عمانی در کتاب «أولاد النبی وهل للنبی بنت غیر الزهراء» مورد نقد قرار داده اند.

آنچه مسلم است خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دارای شش فرزند به نام های قاسم، زینب، رقیه، اُم کلثوم، عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد.

قاسم: قاسم اولین فرزند آن حضرت بود. کنیه ابوالقاسم برای رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همین جهت است. وی در دوران کودکی و در سن چهار سالگی درگذشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مرگ او بسیار گریست. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در تشییع جنازۀ او در حالی که به کوهی از کوه های مکّه می نگریست، فرمود: ای کوه! اگر آنچه به من رسید، به تو می رسید، تو را خُرد می کرد.(5)

ص: 391


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . ر. ک: زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ج 1، ص 22 32؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 485 486؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 53؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 119، 127، 130 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 34 35.
3- . ر. ک: شوشتری، محمد تقی تستری، رسالة فی تواریخ النبی والآل(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 8 9.
4- . ر. ک: امین، سید حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 1، جزء 1، ص 38.
5- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 85؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18181819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 91.

زینب: فرزند دوم آنان زینب نام داشت. او ده سال قبل از بعثت متولد و در سال هشتم هجری از دنیا رفت.(1)

رقیه: رقیه سومین فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او هفت سال قبل از بعثت متولد شد و در رمضان سال دوم هجرت درگذشت.(2)

اُم کلثوم: اُم کلثوم چهارمین فرزند آنان بود. او نیز قبل از بعثت متولد شد و در شعبان سال نهم هجرت در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

عبد اللّه: عبد اللّه پنجمین فرزند آنان بود که در سال اول بعثت متولد شد و چون جاهلیت را درک نکرد به طیّب و طاهر ملقب شد. او در همان سال از دنیا رفت. مرگ او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار آسیب رساند. آن حضرت بسیار می گریست. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مرگ فرزندانش شریک غم های همسرش بود و او را دلداری می داد و با بیان احادیث و یادآوری پاداش های عظیم آخرت قلب اندوهگین او را آرام می ساخت.

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ: فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ آخرین فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و تنها فرزندی است که پس از رحلت پدر بزرگوارش در قید حیات بود، اما پس از مصائب بسیار در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رحلت فرمود.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

ص: 392


1- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 32: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18531854. در فصل دوم به زندگانی آن حضرت و خواهرانش به طور مفصل پرداخته ایم.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 32؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18391841.

1. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

2. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، به کوشش: زکار، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.

3. ابن بطریق، یحیی بن حسن اسدی حلّی، العمدة (عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار)، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1407ق.

4. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

5. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق..

6. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، تحقیق: گروهی از علما، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1403 ق.

7. ، جوامع السیرة النبویة، تحقیق: نایف عباس، دمشق: دار ابن کثیر، 1406 ق.

8. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

9. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت: انتشارات دار القلم، 1414 ق.

10. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

11. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

12. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

13. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

ص: 393

1. ، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) (ترجمۀ السیرة النبویّة)، ترجمه: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

3. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق.

4. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

5. ازرقی، محمّد بن عبد اللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983.

6. الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346 / 1928، چاپ افست قم، 1410.

7. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبد الوهاب، موسسة دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 2007.

8. امین، سید حسن، دائرة المعارف الإسلامیة الشیعیة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1415 ق.

9. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

10. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

11. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

12. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، دلائل النبوه، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیه، 1389ق.

ص: 394

1. ترمذی، محمّد بن عیسی (م 279 ق)، سنن الترمذی، بیروت: چاپ عبدالرّحمان محمّد عثمان، 1403.

2. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

3. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

4. دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، بیروت: چاپ فهمی سعد، 1409 / 1989.

5. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، قاهره: چاپ لوی پرووانسال، 1953.

6. زِرِکلی، خیر الدین (م 1966 م)، الأعلام، بیروت: دار العلم، 1980م.

7. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

8. سلوی بالحاج صالح، دَثرینی... یا خدیجة: دراسة تحلیلیة لشخصیة خدیجة بنت خویلد، بیروت، 1999م.

9. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، قاهره: چاپ عبدالرحمان وکیل، 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

10. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

11. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، رسالة فی تواریخ النبی والآل، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1423 ق.

12. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1361 ش.

13. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

ص: 395

1. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

2. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

1. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار السیرة، 1415 ق.

2. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

45. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، تهران: جهان، 1352 1351 ق.

46. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

47. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 694 ق)، السَّمط الثَّمین فی مناقب اُمّهات المؤمنین، قاهره، 1402 / 1983.

48. محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، دمشق، 1417 / 1996.

49. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

50. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

51. نجاشی، احمد بن علی (م 450 ق)، رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)، بیروت: دار الأضواء، 1408 ق.

52. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، قاهره: چاپ ابو عبدالرّحمان عادل بن سعد، [2003].

53. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره، [1923] 1990.

ص: 396

ص: 397

39- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: آگاهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آموزه های آیین ابراهیمی و سایر پیامبران الهی و معارف و احکام دین، او را به یکی از آگاه ترین یکتاپرستان زمان خود تبدیل کرده بود. یکی از شواهد دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، روایاتی است که نشان می دهد، امام محمدباقر7، شکافندۀ دانش انبیا را به عنوان فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، امیرمؤمنان7 و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می شناختند. با توجه به دور از نظر بودن وراثت در این گونه یادکردها، بعید نیست این تعبیر، افزون بر اشاره به وراثت فضیلت های آنان، اشاره به ارث بردن علم آنان نیز باشد و یا آن را با تأکید بیشتری برساند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواست که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او ببخشد تا برای رسالتش او را یاری و کفایت کند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: از پسرعمویت پیروی کن وگفتار او را بشنو که تو را جز به نیکی فرانمی خواند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که محبت شدید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دید، با بهترین پوشش ها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را زینت می داد و کنیزان خود را برای مراقبت بیشتر به همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرستاد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شش سالگی در دامان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ شد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، خواستگاری، ازدواج، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

سخن گفتن از شخصیت بانویی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را بی مانند دانسته و در بیستمین بهار

ص: 398


1- ام المؤمنین خدیجه: از ولادت تا شهادت، قم: مشهور، چاپ سوم، 1395، ص 39 98.

زندگی خود، یگانه دختر روزگاران و امت خود شده، بسیاردشوار است.

کتاب فضل او را آب بحر کافی نیست

تا تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

اما آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

به گواه قرآن و روایات شیعه و اهل سنت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در فضایل ومکارم پس از دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین زن است.

خداوند در قرآن کریم پیشگامی در ایمان، خیرات و فضایل را سنجه و معیار قرب به حق شمرده است.(1) تردیدی نیست که اولین بانوی مسلمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و این مطلب مورد اتفاق نظر مسلمان است.(2)

داود ظاهری (م 270 ق) و ابن حجر عسقلانی (م 852 ق) با مقایسه روایات اهل سنت در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. ابن عربی (م 638 ق) نیز بر برتری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ادعای اجماع کرده است.(3)

فشردۀ گفتار اندیشمند نامی اهل سنت، شمس الدین ذهبی (م 748 ق)، زیبا و خواندنی است:

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ام المؤمنین و سرور زنان روزگار خود، به بالاترین مراتب کمال رسید؛ خردمند، بزرگ منش، دین دار، مصون از آلودگی، بخشنده و از اهل بهشت که پاکی او زبانزد عام و خاص بود. برابر روایتی که به اتفاق اندیشمندان صحیح است، خدا و جبرئیل بر او سلام رسانده و به قصری در بهشت بشارت دادند.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حقش فرمود: «بهترین بانوی بنی اسرائیل مریم و بهترین بانوی اسلام خدیجه است.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشتیبان صادق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بسیار ثروتمند بود.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدیجه پیشگام زنان دنیا در ایمان به خدا و پیامبر است. او همانند

ص: 399


1- . توبه: 100؛ واقعه: 10 11.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، ج 7، ص 84 و 105.

فاطمه، مریم و آسیه بهترین زنان است.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدا بهتر از او را به من نداده و زمانی به من ایمان آورد که مردم مقام نبوت مرا انکار کردند، هنگامی که مردم مرا محروم کردند، مرا در مال خود شریک کرد و خداوند نسل مرا از او قرار داد.»(1)

اینک به بررسی قسمتی از فضائل آن حضرت می پردازیم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شب معراج

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر کرانه نهری از نهرهای بهشتی و در قصری زرین دید.(2)

(فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا).(3)

روزی جبرئیل7 به صورت مردی با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روبه رو شد و در بارۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ایشان پرسید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او پرهیز کرده و ترسید که از دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باشد که به دنبال آسیب زدن به حضرت بودند. چون این مطلب را با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در میان نهاد، حضرت فرمود: «او جبرئیل بوده و مرا فرمان داده که بر تو درود فرستم و تو را به خانه ای زرین در بهشت بشارت دهم.»(4)

میهمان مائده آسمانی

همان گونه که قرآن کریم فرموده است: زکریا نزد مریم طعامی از جانب خداوند می یافت، (5) گفته شده این خوراکی، میوه در غیر فصل آن و یا میوه بهشتی بوده است.(6)

در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز این منزلت با دو فضیلت دیگر همراه است: نخست این که

ص: 400


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109 117.
2- . ر. ک: ابن ابی عاصم، احمد بن عمر، الآحاد و المثانی، ج 5، ص 381.
3- . این آیه در بارۀ حضرت مریم است که جبرئیل بر او ظاهر شد. (مریم: 17)
4- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 102.
5- . (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یامَرْیمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَن یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ). (آل عمران: 37)
6- . ر. ک: طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ص 333 334.

واسطۀ این فیض الهی برترین موجود هستی بوده است؛ چرا که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با میوه بهشتی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پذیرایی کرد.(1) دیگر این که این فضیلت در بارۀ دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، دامادش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فرزندان آن دو نیز رخ داده است.(2)

خانه ای ویژه در بهشت

مسلمانان در بهشتی بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اجماع دارند.(3) جبرئیل7 به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قصری زرین به در بهشت نوید داد.(4) عایشه می گوید: «به هیچ زنی مانند خدیجه رشک نبردم، پروردگار، پیامبر را به خانه ای بهشتی برای او بشارت داده بود.»(5)

از برترین شخصیت ها

در روایات از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جایگاه یکی از برترین شخصیت ها پس از چهارده معصوم7 یاد شده است. به عنوان نمونه، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و چهارده معصوم7 در بافضیلت ترین و شریف ترین جایگاه بهشت که عدن است، سکونت دارند.(6)

زیارات مأثور معصومان7 نیز گویای همین حقیقت است. در یکی از آنها بر وجود جایگاه و مقامات مشترکی برای چهارده معصوم7 و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأکید شده است.(7)

بهترین زن آسمان و زمین

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «بهترین زنان آن، خدیجه دختر خویلد و مریم دختر عمران هستند.»(8) در

ص: 401


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الاوسط، ج 6، ص 168.
2- . ر. ک: قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 2، ص 401404.
3- . سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص 291.
4- ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231.
5- . همان، ج 8، ص 195.
6- . ر. ک: کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص 531532.
7- . شیح طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 1، ص 288289. در بخش چهارم به این زیارت و برخی از معارف آن اشاره کرده ایم.
8- . ر. ک: ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 366367.

تفسیر این فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفته شده این دو بانو، بهترین زنان آسمان ها و زمین(1) یا امت خود(2) بوده اند.

افزون بر آن، هر دو از همسران بهشتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هستند.(3) تردیدی نیست که امت اسلامی برترین امت ها(4) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که شایستگی همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هر دو جهان را دارد، از حضرت مریم3 برتر و بافضیلت تر و پس از دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین زنان عالم است.

سرمشق جهانیان

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«شناخت چهار بانو تو را کفایت می کند: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و آسیه دختر مزاحم»؛(5) یعنی این زنان به بالاترین مراتب کمال رسیده اند که می توان به آنان اقتدا و محاسن، مناقب و زهد آنان در دنیا و اقبالشان به آخرت را بیان کرد.(6)

مایۀ مباهات روزگار

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند عزیز و بلندمرتبه روزی چند بار به وجود تو بر فرشتگان مقربش مباهات می کند.»(7) برای روشن شدن اهمیت فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باید گفت وگوی خداوند و فرشتگان در مورد جانشینی خدا در زمین را به یاد آورد.(8) خداوند سبحان برای آگاه ساختن فرشتگان بر برتری بشر بر ملائک که همواره در تسبیح، تقدیس و اطاعت اند برای جانشینی در زمین فرمود: «من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.»(9) این

ص: 402


1- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 132.
2- . ر. ک: جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، ج2، ص 1042.
3- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
4- . آل عمران: 110.
5- . ر. ک: سمرقندی، نصر بن محمّد، تفسیر السمرقندی، ج 3، ص 449.
6- . مبارک فوری، محمّد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج 10، ص 265.
7- . شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم، ص 452.
8- . (وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ). (بقره: 30)
9- . سید المرتضی، علی بن حسین، غرر الفوائد ودرر القلائد (امالی المرتضی)، ج 2، ص 6970.

چنین است که مباهات پروردگار به وجود بندگانی چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ معنا پیدا می کند. باید گفت بندگانی چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ هدف از خلقت(1) هستند.

برگزیده الهی

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر مردم جهان برتری داده است.»(2)

بافضیلت ترین زن

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «چهار بانو با فضیلت ترین زنان بهشت اند: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»(3)

جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

همان گونه که خداوند فرموده، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از روی خواهش دل و هوای نفس سخن نمی گوید و سخنان او وحی الهی است؛(4) از این رو تعریف و انتخاب همسر توسط او(5) از روی خواهش نفس و با انگیزه های بشری نیست.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری اختیار نکرد و به احترام او(6) در حال حیاتش با زن آزاد دیگر(7) یا کنیزی(8) ازدواج دائم یا موقت نکرد.(9) تنها همسری که در مکه اختیار کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.(10)

ص: 403


1- . (وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم، جز برای آن که مرا بپرستند). (الذاریات: 56)
2- . حضرت به آیۀ (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَاهِیمَ وَءَالَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ * ذُرِّیةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) (آل عمران: 33 34) اشاره داشته است. ر. ک: فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 80.
3- . ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 316.
4- . (وَ مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یوحَی). (نجم: 3 4)
5- . در تعداد همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اختلاف بسیاری وجود دارد که در درستی برخی از آنها تردید جدی وجود دارد، به ویژه با توجه به روایات ساختگی که تمام خانواده همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بهشتی معرفی نموده است! (ر. ک: هیثمی، علی بن ابی بکر، بغیة الباحث، ج 2، ص 920)
6- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
7- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134.
8- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
9- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 95.
10- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 72.

او بهترین هم نشین و همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر فقدانش بسیار اندوهناک شد، (1) تا آن جا که پس از رحلت (شهادت) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ترسیدند.(2)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از او یاد می کرد؛(3) در بارۀ همسرش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند بهتر از خدیجه را روزی من نکرده است.»(4) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بزرگ داشت او بسیار می کوشید، او را بسیار می ستود و بر سایر زنانش برتری می داد.(5)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سه تیره از قبیله قریش را بسیار دوست داشت: بنی هاشم، بنی اسد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آنان بود و بنی زهره که مادرش آمنه3 از آنان بود.(6)

تولد

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال میلاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(7) و در خانۀ ویلد بن اسد بن نوفل بن عبد العزی بن قصی(8) و فاطمه دختر زائده عامری(9) که هر دو از نوادگان ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح اللّه

ص: 404


1- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
2- . ر. ک: همان، ج 2، ص 116.
3- . ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 7، ص 76.
4- . ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 117 118.
5- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
6- . ر. ک: طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل البهائی، ج 1، ص 409.
7- . برابر نقل ابن عباس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پانزده سال پیش از عام الفیل، به دنیا آمد. (عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 16) به گواهی بلاذری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در همان سال به دنیا آمده است، (بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 9، ص 454) این نقل مؤید به اخبار شیعه از امام کاظم7 است که هجوم سپاه ابرهه را پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 319) برخی از خاورشناسان با استناد به متون کهن اسلامی تولد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سیزده سال پس از میلاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. این گفتار نیازمند بررسی بیشتر است.
8- . ابوالحسن یمنی، التعریف بالانساب، ص2. البته در بارۀ شجره نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه قول دیگر نیز وجود دارد که تنها این نقل که ورقة بن نوفل را عموی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرفی کرده، موافق با روایت امام صادق(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. (کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374)
9- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 77 79.

بودند، به دنیا آمد.

نام گذاری

این مولود پرشگون که در انجیل «مبارکه» لقب یافته بود، (1) از آغاز نیز شگفتی ساز بود؛ چرا که شش ماهه به دنیا آمد و به همین دلیل «خدیجه» نام گرفت.(2)

خانوادۀ بی بدیل

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تنها همسری است که از حیث نسب در قرشی بودن او تردیدی نیست.(3) قبیلۀ قریش به دلیل آشنایی به سنن و مناسک ابراهیمی و ویژگی هایی چون پرهیز از ازدواج با محارم و ستم نکردن به دیگران، قوم برگزیده الهی بودند.(4) یکی از دلایل ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نیز اصالت خانوادگی و قرابت بسیار نزدیک با ایشان بوده است.(5)

ص: 405


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 271.
2- . واژۀ خدیج به نوزاد ناقص الخلقه یا تام الخلقه که پیش از موعد مورد انتظار، در شش یا هفت ماهگی به دنیا بیاید، اطلاق می شود. (ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، الجراثیم، ج 2، ص 181؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 1، ص 443) این معنا تا امروز دچار تطور نشده و هانس ور نیز معنای شش ماهه را برای این واژه در فرهنگ خود بیان کرده است. (آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی فارسی، ص 158) از آن جا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج سلامت به دنیا آمده تردیدی باقی نمی ماند که منظور از آن معنای شش ماهه است، زیرا هفت ماهه بودن نیز چندان دور از انتظار نبوده و نیست.
3- . در مورد این که قریش از کدام یک از اجداد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز می شود، اختلاف بسیاری وجود دارد، که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا به تمام آنها از قریش محسوب می شود. (ر. ک: عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد، عمدة القاری، ج 1، ص 81_82) در روایات بسیاری، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جانشینان خود را دوازده امام از قریش معرفی فرموده است. (ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 8، ص 127) همین سبب تکاپوی بسیاری برای توسعه معنای قریش شده است. خاستگاه قول مشهور که تمام خلفا را نیز شامل می شود روایات جعلی غالیان اهل حدیث است. در روایات اهل بیت: در موارد بسیاری عنوان قریش کنایه از جریان سقیفه و غاصبان خلافت امیرمؤمنان7 است و ناظر به معنا و مصادیق واقعی آن نیست.
4- . ر. ک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 21.
5- . برای اطلاع از گفت و گوی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ر. ک: راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 139 140. خداوند حکیم در آیۀ پنجاه سورۀ احزاب: تنها دختران عمو، عمه، دایی و خالۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را، شایسته ازدواج دائم با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی نموده است.

به باور شیعه اجداد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه از یکتاپرستان بوده اند.(1) از آن جا که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جد اعلای خود مشترک اند تردیدی در ایمان آنان وجود ندارد. افزون بر این که به یکتاپرست بودن جد، پدر و عموی ایشان تصریح شده است.

جد ایشان اسد از یکتاپرستان بزرگ دوران خود بود.(2) خویلد داناترین مردم به علم انبیای پیشین(3) و از یکتاپرستان غیور بود که به پشتوان جایگاه اجتماعی خود، مانع هتک حرمت مسجدالحرام توسط تبع، پادشاه یمن، شد.(4)

عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ورقة بن نوفل به زبان عبری و سریانی آگاهی داشت، (5) صحف ابراهیم، تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داود را خوانده و ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناخت.(6) او و بَحیرا(7) داناترین افراد به ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند.(8)

اسود و خالد برادرزاده های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حبشه هجرت کردند. خالد در این سفر در اثر مسمومیت درگذشت.(9)

حولاء دختر تویت پسرعموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مهاجران نخستین، شب زنده داران، عالمان به شریعت و ملجأ پرسش های دینی مسلمانان بود. (10)

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاطمه دختر زائده از فواطم قریش (با فضیلت ترین زنان

ص: 406


1- . ر. ک: شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص 139.
2- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، ج 7، ص 125.
3- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 217.
4- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 175176.
5- .ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 226.
6- . ر. ک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 373.
7- . بَحیرا یکی از یکتاپرستان پای بند به دین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در شامات بود که در بُصرای شام مروج پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.
8- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 50.
9- .ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 88.
10- . ر. ک: ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 118.

«فاطمه نام») بود که انتساب به آنان مایۀ مباهات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت: بوده است.(1)

دایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عبد اللّه بن زائد مشهور به ابن ام مکتوم(2) اولین مهاجر مدینه پیش از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان به آن شهر است(3) که برای تبلیغ اسلام راهی یثرب شد(4) و پس از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مؤذن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جانشین حضرت و امام جماعت مسلمین در جنگ ها بوده است.(5)

یگانه پرست دوران

مسلمانان بر این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین بانوی مسلمان است، اتفاق دارند.(6) اما این بدان معنا نیست که پیش از ظهور اسلام، مشرک و یا کافر بوده است. کسانی چون عبدالمطلب، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ظهور اسلام نیز به خدای یگانه ایمان داشتند.(7)

به باور شیعه در دوران فترت رسل دوران پس از حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تا بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

انبیای الهی وجود داشته و پنهان و ترسان به ترویج دین خدا و آخرین پیامبر می پرداختند.(8) ورقه بن نوفل را از

ص: 407


1- . ر. ک: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در معرفی خود، انتساب به فواطم را یادآور می شد (ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 532) و نیز امام حسین7 و محمّد بن حنفیه در مناظره با عایشه این گونه بوده اند. (کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 303)
2- . ابن عبدالبر و سمعانی نام او را عبداللّه (دایی خدیجه) دانسته اند (ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 3، ص 997؛ ابو سعد سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج 1، ص 315)، اما غالیان اهل حدیث نام او را عمرو دانسته اند؛ زبیریان تکاپوی بسیاری داشته اند تا ایشان را فرزند قیس و پسردایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرفی کنند. (ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 3، ص 997)
3- . ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 11، ص 24.
4- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 495.
5- . ر. ک: ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، المعارف، ص 290.
6- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115.
7- . این مطلب را غیر شیعیان نیز نقل کرده اند. ر. ک: ابن ولید، علی بن محمّد، تاج العقائد، ص 51.
8- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 659. اسناد متعدد تاریخی عامه و خاصه نشان می دهد. فضای خاورمیانه در دوران ظهور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو قطبی و متشکل از یکتاپرستان و مشرکان بوده است. در حالی که در منابع تاریخی وابسته، تلاش بسیاری شده تا این دوران سیاه، با خاکستری نشان داده شود. شوربختانه این مطلب به غلط شهرت یافته است. شاید یکی از دلایل تکاپوی غالیان اهل سنت و منابع وابسته، کاستن از ارزش ایمان برخی از صحابه راستین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تطهیر چهره برخی دیگر از صحابه باشد!

انبیای

این دوران، دانسته اند.(1) اما تنها احبار، راهبان و عالمان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناختند.(2)

در این دوران یگانه پرستان، معتقد به مبدأ و معاد، (3) پیرو آیین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و رویگردان از دین تحریف شده یهودیان و مسیحیان و عبادت بت ها بودند.(4) آنها به کوچک ترین ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند زمان آشکار شدن بعثت، استقرار در یثرب و رحلت در آن شهر، (5) و کوچک ترین ویژگی های وصی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند زمان تولد ایشان(6) و حتی اختلاف امت پس از رحلت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آشنایی داشتند.(7)

از آن جا که دین اسلام استمرار دین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، حنفای پیش از ظهور اسلام در احکام دینی مانند یک مسلمان عمل می کردند.(8) مانند نمازگزاردن، امر به معروف و نهی از منکر، (9) انجام مناسک حج، تبعیت از فرایض ارث، صله رحم، شست وشو و طهارت با آب، غسل جنابت، غسل و کفن و دفن میت در قبور لحددار، پرهیز از شراب و اعمل زشت و... .(10) کسانی چون عبدمناف، هاشم، عبدالمطلب و ابوطالب، هرگز بت نپرستیدند و به سمت کعبه نماز می گزاردند.(11) به باور شیعیان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حین بلوغ مقید به نماز و روزه بود(12)

ص: 408


1- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 1، ص 87.
2- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 200201.
3- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 1، ص 78.
4- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 30 و 37.
5- . ر. ک: حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 319.
6- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 191.
7- . ر. ک: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2؛ ص 255 256.
8- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 31؛ در آیه 78 سوره حج و آیات متعدد دیگر به این حقیقت اشاره شده است.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص 60.
10- . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 2، ص 115، 117 و 177؛ ج 13، ص 237 238؛ ج 12، ص 31؛ ج 20، ص 411.
11- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 174175.
12- . فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ج 1، ص 52.

و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش از بعثت نماز می گزاردند.(1)

خاندان اسد و هاشم از پیروان دین حنیف بودند. با این همه در منابع اهل حدیث، روایات ساختگی دال بر دلبستگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به بت پرستی وجود دارد که باید آن را ناشی از دشمنی و عناد آنان با اهل بیت: تفسیر کرد.(2)

زیباترین رخسار

برخلاف گزارش های منابع وابسته، (3) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زیبایی بی نظیر و یگانه دوران بود و در مکه دختری به زیبایی او وجود نداشت و سفیداندام، فربه و چون خورشیدی درخشان بود.(4)

به فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، امام حسن مجتبی7 و یوسف7 زیباترین مردان عالم بوده اند.(5) امام حسن مجتبی7 خود فرمود که شبیه ترین فرد به خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ است.(6) امام حسن مجتبی7 سیمایی نمکین، رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی، مردمک چشمان بسیار سیاه، گردنی نقره فام و قامتی میانه داشت.(7)

درخشش دندان های امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ سبب شگفتی بود. وقتی از عبد اللّه محض نوادۀ امام حسن مجتبی7 در این باره پرسیدند، گفت: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز چنین بوده اند.»(8)

ص: 409


1- . ابن سعد، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14.
2- . در این باره روایاتی جعلی در منابع غالیان حدیث گر وجود دارد. برای نمونه ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 222.
3- . آنچه ما را بر بیان این مطلب واداشته، اصرار منابع وابسته بر کتمان این حقیقت و وارونه جلوه دادن آن است. شاید زیبایی حضرت در شخصیت ایشان بی تأثیر به نظر برسد. اما برای اثبات یگانه بودن ایشان در کمالات، لازم باشد.
4- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 347.
5- . ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، ذکر اخبار اصبهان، ج 2، ص 242.
6- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 2.
7- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریه الطاهرة، ص 119120.
8- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، ص 151. بدیهی است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کمالات ظاهری نیز با دخترش «حوراء انسیه» قابل قیاس است!

لطافت طبع و شوخ طبعی

بنی اسد سخنوران بزرگ عرب(1) بودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز دارای طبع شعر لطیفی بود که سروده های دلکش او در ستایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی نشان از آن دارد.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوخ طبع بود(3) و به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آرامش می بخشید و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می کاست.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مهر سرشار خود نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را صادقانه این چنین سرود:(5)

اگر تمام نعمت های دنیا جاودانه از آن من باشد

و ملک سلاطین کسروی برای من باشد

اما چشمم نگران به چشمان تو نباشد

برایم به اندازۀ بال مگسی ارزش ندارد

زبانزد در پاک دامنی

در زمان جاهلیت، مشرکان، همجنس بازی(6) و روابط نامشروع با کنیزان(7) و روابط پنهانی با بیگانه را روا می دانستند و تنها رابطه علنی را زنا می شمردند.(8) افزون بر این، برخی زنان، برهنه کعبه را طواف می کردند.(9)

اما یکتاپرستان از هر گونه اختلاط و آمیزیش نامشروع با نامحرم و بی بندو باری به دور بودند. آنان زنا، ازدواج با محارم، (10) ازدواج هم زمان با دو خواهر، (11) و طواف با بدن برهنه را حرام می دانستند.(12)

ص: 410


1- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 177.
2- . علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 2، ص 38.
3- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الانوار، ص 309.
4- . ر. ک: ابن ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 240.
5- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 301.
6- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 9، ص 142.
7- . ر. ک: همان، ص 138.
8- . ر. ک: همان، ج 9، ص 141 و ج 10، ص 218.
9- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 8، ص 243 244.
10- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 10، ص 321 و 324.
11- . ر. ک: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 20، ص 411.
12- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 10، ص 321 و 324.

در چنین دورانی که زنان یکتاپرست، پارسا و پاک دامن بودند، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که زیباترین دختر روزگار بود در آزرم و پاک دامنی نیز سرآمد یکتاپرستان روزگار خود بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاکی و عفت زبانزد بود(1) و به طاهرۀ دختر خویلد شهرت داشت.(2) ایشان پیش از ظهور اسلام و نزول آیۀ حجاب با مردان بیگانه از پشت پرده سخن می گفت، (3) پس از ظهور اسلام نیز هنگام نمازگزاردن با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجدالحرام زیبایی های(4) خود را می پوشاند.(5)

سرآمد در دانش و خرد

یکتاپرستان طبقه بافرهنگ جامعه، آشنا به خواندن و نوشتن، آگاه از جریان های فکری روزگار خود، اهل مطالعه و خرید کتاب و ارتباط با اندیشمندان و دین شناسان بودند.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز چنین بود و در خرد، یگانه روزگاران خود بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در تدبیر، تنها با سلمی، همسر هاشم، جد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در جایگاه بالایی از عقل و تدبیر و حلم بود، قابل قیاس دانسته اند.(7)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که خود عقل کل بود در تمام کارها با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشورت می کرد.(8)

اما از دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که 25 سال همدم و هم نشین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بهترین گواه سیرۀ حضرت بوده، جز یک روایت مرسل(9) که مضمون قابل تردیدی دارد از ایشان نقل نشده است، در حالی که حولاء دوست او، یکی از صحابه دانشمند، دانا به شریعت و ملجأ پرسش های

ص: 411


1- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.
2- . ر. ک: ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 131.
3- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 250 و 252.
4- . در فقه اسلامی پوشش زن زمانی کامل است که اعضای بدن جز قرص صورت و دست ها تا مچ و نیز زینت هایی که آشکار بودن آنها نظر نامحرم را جلب می کند، بپوشاند.
5- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 225.
6- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 32، 34 و ج 15، ص 108.
7- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 102.
8- . ر. ک: سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 272.
9- . ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی، مسند ابی یعلی، ج 12، ص 504505؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 217218.

دینی مردم بوده است.(1)

آگاهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آموزه های آیین ابراهیمی و سایر پیامبران الهی و معارف و احکام دین، او را به یکی از آگاه ترین یکتاپرستان زمان خود تبدیل کرده بود. یکی از شواهد دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایاتی است که نشان می دهد، امام محمّدباقر7، شکافندۀ دانش انبیا را به عنوان فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، امیرمؤمنان7 و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می شناختند.(2) با توجه به دور از نظر بودن وراثت در این گونه یادکردها، بعید نیست این تعبیر، افزون بر اشاره به وراثت فضیلت های آنان، اشاره به ارث بردن علم آنان نیز باشد و یا آن را با تأکید بیشتری برساند.

زاهده و عباده روزگار

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مریم3 را برترین زن بنی اسرائیل و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برترین زن اسلام معرفی فرمود.(3) خداوند مریم3 را از قانتان که همواره در حال بندگی خدا هستند، شمرده(4) و او را به دلیل بریدن از وابستگی به دنیا برای عبادت خدا، برگزیده است.(5)

بی تردید راز تشبیه این دو بانوی بزرگ به یکدیگر کمالات و شایستگی های آنان است. بدون شک پس از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرآمد زنان عابده امت اسلامی است. پیش از این اشاره شد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجد الحرام به نماز می ایستاد.

از روایات که بگذریم، یکی از راه های شناخت شخصیت حضرت، شناخت هم نشینان او است. حولاء به فراوانی عبادت و شب زنده داری مشهور بوده است.(6) بدون تردید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قانتان و عابده های بزرگ روزگاران خود بوده است، هر چند مورخان گزارشی در این باره نقل نکرده باشد.

ص: 412


1- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 9، ص 144.
2- . ر. ک: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 183.
3- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، ج 2، ص 1042.
4- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 55.
5- . همان، ج 2، ص 456.
6- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1815.

ثروتمندترین زن روزگار

بیشتر حنفا از خانواده های سرشناس و برخوردارتر از سطح متوسط جامعه بودند.(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پدر و خاندان و نیز همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازرگان بودند.(2) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نه سالگی به همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای تجارت به بُصرای شام رفت.(3) آن حضرت از بازرگان مکه بود و به گفته یعقوبی هرگز کارگزار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا دیگری نبوده است.(4)

بازرگانی قریش در شام، عراق و یمن گسترده بود(5) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمندترین آنان بود.(6) در کوچ تابستانه و زمستانه بازرگانان قریش، کاروان های مستقلی از شتران(7) مال التجاره او را حمل می کردند.(8)

مصلح بزرگ اجتماعی

یکتاپرستان همواره در حال مبارزه با خرافات و عادات و رسوم غلط جاهلی و تلاش برای درمان بیماری های اجتماعی، مانند بت پرستی، قماربازی و شراب خواری بودند.(9)

مکه سرزمین بازرگانان و رباخواران شناخته می شد.(10) در دیدگاه جاهلی ربا نوعی خرید

ص: 413


1- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 34.
2- . همان، ج 16، ص 285.
3- . ر. ک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 9.
4- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
5- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 71.
6- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 189.
7- . در حالی که سایرین دارایی به پا کردن یک کاروان مستقل نداشته و چند نفر با هم یک کاروان را راه اندازی می کردند.
8- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 468. فارغ از مستندات قابل دفاع تاریخی در مورد میزان دارایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دو نگاه افراطی و تفریطی وجود دارد. برابر گزارش یکی از نویسندگان قرن هفتم، هشتاد هزار شتر دارایی حضرت را حمل می کردند، در برابر، برخی ثروت حضرت را در حد یک بازرگان نیشابوری دانسته اند. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22، ص 215؛ مطهری، مرتضی، مجموعۀ آثار، ج 16، ص 181)
9- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 33 و 38.
10- . همان، ج 13، ص 21.

و فروش شمرده می شد(1) و رباخواران برای مهلت دادن به بدهکاران چندین برابر بر میزان بدهکاری آنان می افزودند.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارایی خود را در اختیار افراد بسیاری قرار داد تا به بازرگانی بپردازند.(3) بی تردید یکی از اهداف خیرخواهانه حضرت پیش گیری از رباخواری و رونق بخشیدن به کسب حلال، از راه قراض بوده است.(4)

قراض، قراردادی میان صاحب دارایی و کارگزار برای شراکت در سود تجارت با تقسیم آن به نسبت بود. کارگزار با محاسبه و کاستن هزینه های تجارت خود، سود حاصل مورد توافق را برداشته و باقی مانده سود و اصل سرمایه را به صاحب مال می داد و زیان ها از سرمایه محاسبه می شد.(5)

از راه های دیگر کسب درآمد در دوران جاهلی، نگهداری کنیزان و واداشتن آنان به خودفروشی بود.(6) اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که کنیز و غلام بی شماری داشت، خانه و وسایل ازدواج آنان را فراهم ساخته بود. آنان از گله های بزرگ اسب، شتر و گوسفندان او در قبایل، نگهداری می کردند.(7)

ازدواج محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

به دلیل شایستگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بسیاری آرزومند ازدواج با دختری چون او بودند.(8) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه دختران روزگار خود بود. در نسب از نوادگان ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و برترین زنان قریش

ص: 414


1- . قرآن کریم بر این نگاه آنان خط بطلان کشیده است: (ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُو ا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبَوا). (بقره: 275)
2- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 14، ص 113 114.
3- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 15.
4- . قراض همان مضاربه مورد تأیید اسلام است. برای آشنایی با تفاوت های ربا و مضاربه به کتب فقهی مراجعه کنید. برای نمونه ر.ک: سبحانی، جعفر، رساله توضیح المسائل، ص 412.
5- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 14، ص 122.
6- . همان، ج 9، ص 136.
7- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الانوار، ص 242.
8- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189.

بود. افزون بر آن در ثروت، زیبایی، پاک دامنی، خردمندی، فرهیختگی، بخشندگی، دین داری، سخنوری، لطافت طبع و شوخ طبعی به بالاترین مراتب کمال رسیده و مصلح بزرگ اجتماعی روزگار خود بود.

اما او همه خواستگاران را رد کرد.(1) چون می دانست که در انجیل «مبارکه» لقب یافته و همسر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواهد بود.(2) این مطلب برای یکتاپرستان روشن و آشکار بود. عبدالمطلب، خویلد را به وصلت با بهترین داماد بشارت داده بود.(3) ورقة بن نوفل نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4) و ازدواج با وی و سرافرازی در دنیا و نعمت های بهشتی بشارت می داد.(5)

شایستگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وی را در خور آن ساخت تا خداوند او را محبوب و دلبر خاتم پیامبران(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سازد.(6)

زمانی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سن بیست و یک سالگی رسید، (7) همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموها، پسرعموها، فرزندان عبدالمطلب و بزرگان بنی هاشم روانۀ خانه خویلد شدند(8) تا از

ص: 415


1- . به گواه ابوالقاسم کوفی دوشیزه بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پاسخ منفی او به خواستگاران بسیارش تا روزگار او در قرن چهارم مورد اتفاق شیعه و سنی بوده است. (ر. ک: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ص 115).
2- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 271.
3- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 217.
4- . ر. ک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 373.
5- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 226.
6- . از متون کهن تاریخی استفاده می شود که در رخداد این ازدواج پیش یا پس از ظهور نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اختلاف نظر وجود داشته است. (ر. ک: ابوعبیده، معر بن مثنی، تسمیة ازواج النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده، ص 47 49) مشهور آن است که این ازدواج پیش از بعثت رخ داده است. قرائن بسیاری این اختلاف نظر را موجه جلوه می دهد. مانند: خطبۀ حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از طریق شیعه، شعر عبداللّه بن غنم، کینه دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این ازدواج، گفت وگوی سواد بن قارب و ابوسفیان و سخن زنان مکه پیش از به دنیا آمدن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.
7- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 35. البته برابر نقل های متعدد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این زمان 21 تا 37 ساله بوده است. از آن جا که تسریع در زمینه ازدواج یکی از سنن الهی و سفارش های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است، دلیلی برای ترجیح سایر اقوال وجود ندارد.
8- . ر. ک: سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 272.

دوشیزه ای(1) که در بیست و یک سالگی(2) به آن همه کمال رسیده و سرآمد دختران روزگار خود شده بود، خواستگاری کنند.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطاب به خویلد و خویشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آغاز به سخن کرد و گفت: «سپاس خدای که ما را از نسل ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فرزندان اسماعیل7 قرار داد و ما را در خانه ای که مردمان، آن را قصد می کنند و حرم امنی که از اطراف جهان نعمت ها به سوی آن آرند، (3) جای داد و ما را فرمانروای سرزمین مان قرار داد. این برادرزادۀ من، محمّد پسر عبد اللّه و نوادۀ عبدالمطلب و فرستادۀ خدا است که هیچ جوانی از قریش را نمی توان با او سنجید و در نیکی، فضیلت، دوراندیشی، خرد، بزرگی و بزرگ زادگی سرآمد همۀ آنان است. هرچند دارایی او [نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ] اندک است، اما دارایی بهره ای ناپایدار و سایه ای زودگذر است. محمّد خواهان و شیفتۀ خدیجه و خدیجه خواهان و شیفتۀ محمّد است. مهریه و صداق او هرچه بخواهید، بر عهدۀ من است.(4) او دارای شأنی بزرگ [آینده ای درخشان] و شخصیت والا و زبان نافذ و دینی گیت گستر است.»(5)

ورقة بن نوفل به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: «ای ابوطالب خود می دانی که انتخاب [مانند هر دوشیزه یکتاپرست دیگری] با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. پس کسی را به سوی او فرستاده نظرش را

ص: 416


1- . در مقدمه به مهم ترین منابع این واقعیت تاریخی اشاره شده است.
2- . با توجه به این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یک سال متولد شده اند. سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز حدود 21 سال بوده است. یادآوری این نکته نیز لازم است که آنچه بیان شد، با توجه به اسناد تاریخی است، اما جامعه شناسی مردم مکه در آن زمان نشان می دهد سن دوشیزگان هنگام ازدواج بیش از 12 تا 16 سال نبوده است. (ابراهیم جمل، ام المؤمنین خدیجة3، ص 99)
3- . این فراز از خطبه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در منابع شیعه ذکر شده، بخشی از آیۀ 57 سورۀ قصص است.
4- . در منابع وابسته، تأکید شده که مهریه را خود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عهده گرفته است، تا هم این فضیلت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را منکر شوند و هم فقر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را که مورد ادعایشان است، اثبات کنند.
5- . آنچه بیان شد، نقل شیعیان از خطبه حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 21، ص 20؛ کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374375؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 397398)

جویا می شوم.» پس کسی را فرستاده و نظرش را جویا شد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «عموجان، این ازدواج را بپذیر که [محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)] دارای نسبی درخشان و از شاخساری والا است و شایسته نیست چنین کسی را رد کرد.»(2)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پانصد درهم نقره قرار داد(3) و خویلد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآورد.(4) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اجازه گرفت و بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد.(5)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ماده شتری را ذبح کرد و از مهمانان پذیرایی کرد.(6)

عبد اللّه غنم از یکتاپرستانی که بعدها از شیعیان امیرمؤمنان7 شد شعر خود را سروده و این ازدواج مبارک را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در ضمن اشعاری چنین تبریک گفت:

«گوارایت باد ای خدیجه که نیک بخت بودی

و با بهترین مردمان ازدواج کردی

چه کسی در میان مردم همانند محمّد است

کسی که عیسی و موسی بشارت آمدنش را داده اند

کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند

رسول خداوند رحمان

که هدایت کننده و هدایت شونده است.»

(7)

ص: 417


1- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 52.
2- . همان.
3- . برابر روایات شیعه، مهر آل محمّد و همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده و نیم اوقیه و معادل وزن پانصد درهم نقره است. (ر. ک: شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 398).
4- . ر. ک: فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 269. تردیدی نیست که پدر، برادر و عمویش ایشان در زمان عقد زنده بوده اند و از این رو در گزارش ها به هر سه نفر نسبت داده شده است. (ر. ک: حلبی: علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 225)
5- . فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج 5، ص 185.
6- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375.
7- . ر. ک: همان.

هر دو خانواده شادمان از این وصلت از مجلس خارج شدند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با یکدیگر خلوت کرده و شب را در حالی به صبح آوردند که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) محبوب ترین خلایق نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز خدیجه 3 را چنان یافت که خدا را برای ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عشق ورزیدن به او سپاس گوید.(2)

ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان اندازه که سبب خوشحالی خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) [و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ] شد، دشمنان و رشکبران پیامر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ناراحت کرد و بر بغض و کینه آنان نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) افزود.(3)

پرورش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

از نعمت های الهی بر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این بود که پیش از اسلام در دامن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرورش یافت.(4) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آغاز تولد امیرمؤمنان7 علاقه و توجه بسیاری به او داشت و خود سرپرست پرورش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شد. او را به سینه و دوش خود حمل می کرد و به اطراف مکه می برد و می فرمود: «این علی برادر، دوست، یاور، صفی، وصی، ذخیره، مورد اعتماد، داماد، شوهر دخترم و امین بر وصیت من است.»(5)

امیرمؤمنان7 می فرماید: «من همواره با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودم، چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا نمایم.»(6)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواست که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او

ص: 418


1- . خصیبی، حسبن بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 53.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 201.
3- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 312.
4- . طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 312.
5- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.
6- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه. ترجمه عبارات را از مرحوم دشتی نقل کرده ایم. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 399)

ببخشد تا برای رسالتش او را یاری و کفایت کند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید.(1) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: «از پسرعمویت پیروی کن و گفتار او را بشنو که تو را جز به نیکی فرا نمی خواند.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که محبت شدید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دید، با بهترین پوشش ها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را زینت می داد و کنیزان خود را برای مراقبت بیشتر به همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرستاد.(3) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شش سالگی در دامان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ شد.(4)

بعثت و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از زمان بلوغ، رسول ونبی الهی بود، ولی آن را مخفی می داشت تا اجازۀ اظهار یافت.(5)

هنگام نخستین نزول وحی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «علی! تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، می بینی؛ جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی.»(6) در این زمان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در کنار حضرت بود.(7)

حضرت آنچه را از جبرئیل امین دریافت کرده بود، با امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت و خطاب به امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «جبرئیل نزد من است و شما را به بیعت با [معارف و احکام] اسلام فرامی خواند، پس بپذیرید و فرمان برید تا هدایت شوید.»

امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفتند: «فرمانبرداریم.» پس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیمان های اسلام را برایشان

ص: 419


1- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 180. در منابع وابسته، به جای بخشش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، افسانه خشک سالی و قحطی مکه و فقر و ناتوانی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از سرپرستی همۀ فرزندان و پیشنهاد نگهداری از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای کاهش هزینه های ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مطرح شده که زیرکی آنان در تحریف تاریخ، حیرت انگیز است.
2- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 50.
3- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 15.
5- . به گواه مرحوم فتال نیشابوری (ش 508 ق) شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی این مطلب مورد اتفاق شیعه است. (فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ج 1، ص 52)
6- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه، ترجمه از مرحوم دشتی.
7- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 53.

بیان کرد: گواهی به یگانگی خدا و مظاهر توحید، رسالت جهانی خود در جایگاه آخرین فرستادۀ الهی، شناخت ولی امر و امامان پس از خود، زندگی و مرگ بر پایه سنت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و وصی او تا قیامت و پیشی نگرفتن یا پس نیافتادن از آنان و درنگ هنگام برخورد با شبهه ها در امور دینی تا آگاهی از نظر آنان، دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا، حزب شیطان و احزاب (منافقان امت) و پیروانشان، وضوی کامل، غسل جنابت در هوای سرد و گرم، برپا داشتن نماز، ادای زکات، روزه ماه رمضان، حج، جهاد در راه خدا، نیکی به پدر و مادر، صلۀ ارحام، رفتار عادلانه با مردم، مساوات و برابری هنگام تقسیم، دوری از نوشیدن شراب و ستیزه جویی با مردم.

امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همه را پذیرفتند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «ای علی! به خدای کعتبه سوگند هدایت شدی و رشد و توفیق یافتی و خداوند تو را ارشاد کرد.» سپس رو به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «با علی بیعت کن!» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم مانند علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کرد و نسبت به همۀ موارد جز جهاد که از زنان برداشته شده متعهد شد.»

سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «ای خدیجه! این علی، مولای تو و مؤمنان و امامشان پس از من است.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «راست گفتی ای پیامبر! به درستی که بیعت کردم با علی آن گونه که فرمودی. خدا و شما را بر این بیعت گواه می گیرم که گواهی دانایی چون خداوند کافی است.»(1)

امیرمؤمنان7 می فرماید: «در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت، جز خانۀ رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.»(2)

به فرموده امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ اولین نماز جماعت(3) زمانی بود که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز می خواندند و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جعفر فرمود در کنار آنان نماز بخواند.(4)

ص: 420


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 115 118.
2- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه. ترجمۀ عبارات را از مرحوم محمّد دشتی نقل کرده ایم. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 399)
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 508.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 37.

اولین زنی که پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کرد فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امیرمؤمنان7 بود.(1)

روزی عفیف کِندی به مکه سفر کرد و بر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شد. او می گوید: «هنگامی که در کنارش در مسجد الحرام نشسته و به کعبه چشم دوخته بودم و آفتاب حلقه زده بود، جوانی که چهره اش چون ماه بود وارد شد. نگاهی به آسمان کرد و پس از درنگی به کنار کعبه رفته و رو به کعبه به نماز ایستاد. نوجوانی که چهره ای چون شمشیر یمنی داشت، به دنبالش آمد و طرف راستش ایستاد. سپس بانویی سراسر پوشیده آمد و پش سر آن دو به نماز ایستاد. پس آن جوان به رکوع رفت و آن دو هم چنین کردند، سپس به سجده رفت و آن دو نیز با او به سجده رفتند.»

به ابوطالب گفتم: «ای ابوطالب! کار بزرگی است!» ابوطالب گفت: «آری به خدا کاری است بس بزرگ! این جوان محمّد بن عبد اللّه برادرزاده من است، این نوجوان فرزندم علی، و این بانو خدیجه همسر محمّد است.»(2) عفیف پرسید: «جانشین او چه کسی خواهد بود؟» ابوطالب در پاسخ گفت: «پسرعمو و دامادش علی؛ ای عفیف وای بر کسی که علی را از حقش منع کند.»(3)

دعوت خویشان در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خداوند بنی هاشم را به دلیل پای بندی بیشتر به سنت ابراهیم و پاکی از رذایل جاهلیت و گناهان برگزیده است.(4) آن گونه که نقل شده، در ابتدای بعثت و پیش از آشکار شدن اسلام در مکه(5) آیۀ (وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)(6) نازل شد. حضرت، چهل مرد از بنی هاشم را به مهمانی(7) در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دعوت کرد و آنان را به اسلام و جانشینی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دعوت فرمود.(8)

ص: 421


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیّین، ص 2829.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 209 و 226227.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 18.
4- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 58
5- . اسکافی، محمّد بن عبداللّه، نقض العثمانیة، ص 244.
6- . شعراء: 214.
7- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 124؛ اهل سنت نیز اذعان دارند که مقصود از خویشان نزدیک پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنی هاشم است. (عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد، عمدة القاری، ج 9، ص 80)
8- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، متشابه القرآن ومختلفه، ج 2، ص 3031.

زنان بنی هاشم نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کردند؛ مانند: ام هانی (نامش فاطمه، فاخته یا هند است) و جُمانه دختران ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، صفیه، اروی، عاتکه (مادر ام سلمه)، دختران عبدالمطلب7، صفیه، ضباعه(همسر مقداد) و ام الحکم، دختران زبیر بن عبدالمطلب، ام ایمن (همسر زید بن حارثه) و سلمی (همسر ابورافع).(1)

امیرمؤمنان7 فرمود: «خاندان پیامبر نخستین گروهی بودند که به وی ایمان آوردند و آنچه را از جانب خدا آورده بود، تصدیق کردند. پس چند سال کامل بر ما گذشت و عربی جز ما نبود که خدا را بپرستد.»(2)

معراج و باردار شدن به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

هنگام معراج، جبرئیل بُراق(3) را به در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورد.(4) در شب معراج همۀ انبیا به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گواهی دادند که به توحید و یگانگی خدا، اقرار به نبوت و ولایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ولایت امیرمؤمنان7 مأمور شده اند.(5)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بهشت از میوۀ درخت طوبی، تناول نمود و نور فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در صلب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) استوار شد و جبرئیل حضرت را به تولد فاطمه دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داد. پس از هبوط به زمین حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمیزش کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ حامله شد. هر گاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشتاق بوی بهشت می شد، بوی بهشت را از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ استشمام می کرد و می فرمود: «فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 422


1- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 406. و نیز سلمی بنت عمیس، همسر حمزه، اسماء بنت عمیس همسر جعفر، امیمه دختر عبدالمطلب (همسر جحش بن رئاب اسدی) و زینب (همسر پیامبر) و حمنة (همسر مصعب بن عُمَیر) دختران امیمه.
2- . منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 89. این مطالب با اندک کاستی در نامۀ نهم نهج البلاغه نامۀ حضرت به معاویه بیان شده است. (نهج البلاغه، ترجمۀ دشتی، نامۀ نهم، ص368369)
3- . مرکب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج که دارای دو بال و کوچک تر از استر بود.
4- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 84.
5- . ر. ک: سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 233.

حوراء انسیه است.»(1)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر کرانۀ نهری از نهرهای بهشتی و در قصری زرین(2) و ورقة بن نوفل را در جامه ای از دیباج در میان بهشت دید.(3)

هنگام بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از معراج، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جبرئیل فرمود: «خواسته ای نداری؟» جبرئیل گفت: «خواسته ام این است که سلام پروردگار و مرا به خدیجه ابلاغ کنی.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «خداوند سلام کرد و سلام از او است و به او بازمی گردد و بر جبرئیل نیز سلام باد.»(4)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنچه را دیده بود به مردم عرضه داشت، ولی تنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مؤمنان راستین(5) مانند ام هانی(6) او را تصدیق کردند.

معراج در سال دوم(7) و ماه هجدهم بعثت(8) رخ داد و نمازهای پنج گانه در آن شب واجب شد.(9) اما پیش از آن، نمازها دو رکعتی بود.(10)

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مونس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وابستگی فراوانی به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت و با خارج شدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه، اندوهگین می شد. در این دوران فرزند درون شکمش با او سخن می گفت و او را به شکیبایی دعوت می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پنهان داشته بود. (تا اندوه او سبب ناراحتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 423


1- . ر. ک: طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 400 401.
2- . ر. ک: ابن ابی عاصم، احمد بن عمر، الآحاد والمثانی، ج 5، ص 381.
3- . ر. ک: ابی یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی، مسند ابی یعلی، ج 4، ص 41.
4- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 279.
5- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 85.
6- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 233.
7- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 70.
8- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 1712.
9- . ر. ک: ابن حجرعسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 155.
10- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 47.

نشود.)

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر او وارد شد و هم سخنی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با فرزندش را دید. فرمود: «خدیجه با چه کسی سخن می گوی؟»گفت: «کودکی که در شکم دارم با من انس گرفته و سخن می گوید.» فرمود: «اینک جبرئیل مرا بشارت داد که او دختر و دارای نسل پاک و بابرکتی است که خداوند نسل من و امامان این امت را از او قرار داده و آنان جانشینان خدا بر زمین پس از پایان وحی خواهند بود.» سخن گفتن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با مادر تا زمان تولدش ادامه داشت.(1)

تذکر فرزند به مادر

روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آهنگ سلام دادن در رکعت سوم نماز را داشت که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر به او فرمود: «مادرم بایست که در رکعت سوم نمازی (نه چهارم).»(2)

ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرود آمدن چهار زن بهشتی

برابر روایات شیعه، هنگام ولادت اهل بیت: قابله ها اجازۀ حضور ندارند.(3)

در بیستم جمادی الثانی سال دوم بعثت(4) هنگامی که ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرارسید، چهار زن شبیه زنان بنی هاشم، بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدن آنان بیمناک شد. یکی از آنان گفت: «ای خدیجه! بیمی به خود راه مده، ما فرستادگان پروردگارت به سوی تو و خواهران توایم؛ من ساره و این آسیه دختر مزاحم، هم نشین تو در بهشت است. این مریم

ص: 424


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 593396.
2- . ر. ک: بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج 11، ص 855.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 134. در برخی منابع، از قطع رابطه زنان قریش و بنی هاشم با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل این ازدواج سخن به میان آمده که پذیرفتنی نیست و غرض از آن انکار فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، و زنان قریش است. چون برابر این روایت، کسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ترک نکرده، بلکه به دلیل جایگاه والای فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ اجازۀ حضور در این هنگام را نداشته است. (ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 594)
4- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 2، ص 793.

دختر عمران و آن دیگری کلثم خواهر موسی است. خداوند ما را فرستاده تا زایمانت را به عهده گیریم.»

یکی جلو، دومی طرف راست، سومی طرف چپ و دیگری پشت سر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشستند، تا حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پاک و پاکیزه به دنیا آورند. هنگامی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به زمین آمد، نوری از او تابید که تمام خانه های مکه، خاور و باختر زمین را روشن ساخت. زنی که روبه روی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشسته بود، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را گرفت.

ده حور العین که در دست هر یک طشت و ابریقی از آب کوثر بود، وارد شدند. زنی که پیشاپیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشسته بود، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آب کوثر شست وشو داد و با پارچه سفیدتر از شیر و خوش بوتر از مشک و عنبر پیچیده و با پارچه دیگر سرش را پوشاند.

سپس فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست، پدرم، محمّد، فرستاده و سرآمد فرستادگان خدا و شوهرم، علی، سرآمد جانشینان آنان و پسرانم سرآمد نوادگان انبیا هستند.» آن گاه به هر یک از آنان بانوان سلام داد و هر یک را به نامش یاد کرد. آنان نیز به روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خندیدند. حوریان بهشت و بهشتیان یکدیگر را به ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مژده دادند. آنان گفتند: «ای خدیجه! بگیر این فرزند پاک، پاکیزه، رشدیافته و پربرکت را که خداوند به او و نسلش برکت داده.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خرسند و شادمان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را گرفت و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پستان مادرش را مکید و رشدی بیش از سایر نوزادان داشت.(1)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از اعلام عمومی بعثت

پیش از اعلام عمومی بعثت، رسول خدا9 مخفیانه به یگانگی و پرستش خدا و اقرار به پیامبری خود(2) و ولایت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دعوت می کرد.(3)

در این دوران افزون بر بنی هاشم، عُبَیدة و طُفَیل پسران حارث بن مطلب و مِسطح بن

ص: 425


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 594595.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، متشابه القرآن ومختلفه، ج 2، ص 3031.

أثاثه پسر عباد بن مطلب از هم پیمانان بنی هاشم، از نخستین مسلمانان هستند.(1)

نخستین مسلمانان غیر از خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زید بن حارثه، سلمان فارسی، مقداد بن اسود، مصعب بن عمیر، خباب بن ارت خزاعی، ابوذر غفاری، یاسر بن عامر عنسی و همسرش سمیه و فرزندانش عمار و عبد اللّه، بُریدة بن حُصَیب اسلمی، ابورافع، خالد بن سعید، عبد اللّه بن مسعود هُذلی و عامر بن فُهَیره و بلال آزاد شدگان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند.(2)

افزون بر آن آل قعین و آل علباء از تیره های بنی اسد به پیروی از جحش بن رئاب اسدی پدر زینب یکی از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و داماد عمۀ حضرت مسلمان شدند(3) و عبد اللّه بن سعید و آل جهیم نیز به واسطۀ ازدواج با بنی حارث بن عبدالمطلب مسلمان شدند.(4)

وقتی آیۀ (فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ)(5) نازل شد، (6) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مأمور شد تا رسالت خود را آشکار سازد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ابطح ایستاده و فرمود: «من پیامبر خدا به سوی شما هستم و شما را به عبادت خداوند، رهایی از بتهایی که سود و زیانی نمی رساند، نمی آفریند، روزی نمی دهد، زنده نمی کند و نمی میراند، دعوت می کنم. مشرکان زبان به خنده و ریشخند گشودند و حضرت را آزردند.»(7)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردم را به یگانه پرستی فرامی خواند، اما معارف و احکام اسلام را به طور جداگانه به آنان می آموخت. حضرت افزون بر اصل توحید و نبوت، آنان را به اموری فرا می خواند و

ص: 426


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 284.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 2324؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 179 و ج 4، ص 1865؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 144145. در اینجا توجه به دو نکته لازم است. نخست این که مقداد و مصعب به دلیل ازدواج با دخترعمه های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خویشان سببی حضرت به شمار می آیند و در زمرۀ سابقان به اسلام هستند. دوم این که در برخی منابع، زمان اسلام سلمان پس از هجرت به مدینه و در مسجد قبا معرفی شده، که به دلایل متعددی مخدوش است.
3- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 250.
4- . همان، ص 252253.
5- . حجر: 94.
6- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 377378.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24.

از آنان بیعت می گرفت. مانند: مراتب توحید، پیامبری خود، جانشینی علی و یازده فرزندش7، دوستی، و پیروی از آنان، پایمردی در دفاع از آنان و پناه بردن به آنان در متشابهات و تفسیر قرآن، گردن نهادن به رهبری قرآن و پای بندی به احکام آن، قبله بودن مسجدالحرام برای مسلمانان، حقانیت بهشت و جهنم و سزاواری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت و شیعیان و دوست دارانشان برای ورود به بهشت و سزاواری دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت7 و ناسزاگویان، و شمشیرکشندگان بر آنان و قاتلان آنها و کفار برای سقوط در جهنم، و احکام چون نماز در وقت، روزه رمضان، پرداخت زکات و خمس، حج، جهاد در راه خدا و اهل بیت، غسل جنابت، وضوی کامل و آداب اجتماعی چون عدالت در میان مردم، اطعام و خوراندن مردم از غذایی که به آن علاقه دارند، تقسیم مساوی و گفتار حق.(1)

تکذیب و تمسخر مشرکان

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عبدمناف را در مروه گرد آورده و آنان را به توحید دعوت کرد. ابولهب گفت: «تبا لک(مرگ بر تو) آیا به این خواسته ما را گرد آوردی؟» اینجا بود که آیۀ «تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»(2) نازل شد.(3)

امیرمؤمنان7 که در این هنگام پانزده ساله بود، (4) با کسانی که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدگویی می کردند درگیر و زخمی می شد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را به شکیبایی سفارش می کرد.(5)

خداوند رنج های دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از سخنان ناگوار، انکار و تکذیب مشرکان را به وسیله خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آرامش می بخشید و وقتی به خانه وارد می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ناسازگاری و کارشکنی مشرکان را کم اهمیت جلوه داده و با دلداری دادن و کاستن از رنج ها و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دل

ص: 427


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 129133.
2- . مسد: 1.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 61.
4- . به گفتۀ مسعودی و شیخ مفید کسانی برای رد فضائل امیرمؤمنان7 سن حضرت در این هنگام را خیلی پایین ذکر کرده اند، تا اسلامش را اسلام طفل صغیر و بدون بصیرت بشناسانند. (مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 198 و 257؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص 254)
5- . موسوی، سید فخار بن معد، ایمان ابی طالب7، ص 276277.

حضرت را شاد و گام هایش را استوارتر می ساخت.(1)

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام دریافت وحی بی تاب شد. مشرکان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مدهوش به نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده و گفتند: «با مردی دیوانه ازدواج کرده ای.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به سینۀ خود فشرد، سر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در دامن گرفت و دو چشم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بوسید و گفت: «با پیامبری که فرستادۀ الهی است ازدواج کردم.»(2)

نفوذ روزافزون اسلام در جزیرة العرب

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از هر فرصت مناسبی برای دعوت مردم استفاده می کرد و آنان را بیم می داد. کسانی که ویژگی های حضرت را از اهل کتاب شنیده بودند، به فرمان او درآمدند.(3)

سوید بن صامت، پسرخالۀ عبدالمطلب جد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یکتاپرستان پیرو دین حنیف در یثرب بود که به پاس نسب، شرافت، ذکاوت و کمالاتش به «کامل» معروف بود. او پس از مبعث به مکه رفته و به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و به یثرب بازگشت و پیش از جنگ بُعاث در سال هفتم بعثت کشته شد.(4)

سواد بن قارب نیز از یمن به مکه آمد و با پرس وجو خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یافت و ایمان آورده و به یمن بازگشت.(5)

پذیرش احکام اسلام مانند حرمت زنا و شراب برای مشرکان گران بود.(6) افزون بر آن، از موج اسلام گرایی به هراس افتاده و از گرایش جوانان به ایشان ناخرسند بودند.(7) آنان گرد آمده و گفتند: «محمّد ما را به باور و گواهی دادن به یگانگی خدا و دست شستن از بت هایمان فرا

ص: 428


1- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 240.
2- . بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الابرار، ج 1، ص 6768.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 39.
4- . ر. ک : ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 425427.
5- . سواد پس از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یاران امیرمؤمنان7 بود و در جنگ صفین در رکاب امیرمؤمنان7 به شهادت رسید. (شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 182183)
6- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 9، ص 139.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 39.

می خواند و از ما می خواهد 360 بت خود را رها کنیم و تنها یک خدا را بپرستیم؟!»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیمناک بود. روزی نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

آمده و نگرانی خود را به او گفت. ابوطالب3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «می دانم خداوند پشتیبان این دین است، اما از مشرکان بر شما بیم دارم که نسبت به شما حسادت می ورزند و آنچه شما آنان را به آن می خوانید بر ایشان گران است.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «جبرئیل مرا خبر داده که به زودی بر آنان مسلط می شوم و آنان از روی میل یا ناگزیر تسلیم خواهند شد.» ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شادمان نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمده و او را به این بشارت مسرور ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار شادمان شد و یقین کرد که آن دو در پناه خداوند از گزند آسیب ها محفوظ خواهند بود.(2)

تحریم اقتصادی و اجتماعی

در سال ششم بعثت، مشرکان هم سوگند شده و پیمانی را مهر کردند که بنی هاشم را در تنگنای شدید اقتصادی و اجتماعی قرار دهند و آنان را وادار کنند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به مشرکان واگذارند، تا او را بکشند.(3)

مفاد پیمان نامه آن بود که نه از بنی هاشم زن بگیرند نه به آنها زن بدهند، نه چیزی به

آنان بفروشند، نه چیزی از آنان بخرند، نه با آنان رفت و آمد داشته باشند و نه با آنان سخن بگویند.(4)

این تحریم ها(5) اول ماه محرم آغاز شد.(6) آنان از شدت گرسنگی در انتظار مرگ بودند(7) و

ص: 429


1- . همان، ص 40.
2- . خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 65.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 148.
5- . از این تحریم ها با عنوان محاصرۀ شعب ابی طالب یاد می شود. در تعیین دقیق محل شعب دست کم سه نظریه وجود دارد. برابر اسناد معتبر تاریخی شعب ابی طالب که محل سکونت بنی هاشم و تولد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده در برابر کعبه و مابین مسجدالحرام و مسعی بوده است. این محله با توسعه مسجدالحرام، به ویژه در زمان مهدی عباسی(م 169ق) داخل مسجدالحرام قرار گرفته از میان رفته است. (واقدی، محمّد بن عمر، المغازی، ج 2، ص 829؛ ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 234؛ فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج 3، ص 241 247. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 356. بلاذری، احمد بن یحیی، معالم مکة التاریخیة والاثریة، ص 145) از این رو، محاصرۀ شعب، اجتماعی و اقتصادی، نه جغرافیایی، بوده است.(جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 105، 126 و 149151 و امیرعلی، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 359)
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 163.
7- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 254.

برخی از آنان(1) به خصوص کودکانشان از گرسنگی مردند.(2) ناله کودکان بنی هاشم مردم مکه را (از شرایط سخت آنان و سنگدلی مشرکان) اندوهگین کرده بود.(3)

بنی هاشم تنها در ایام عمره و حج اجازه خرید و فروش داشتند.(4) مشرکان از بازرگانان می خواستند بهای آذوقه و پوشاک را به اندازه ای افزایش دهند که امکان خرید را از آنان بگیرد؛(5) از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال بسیاری در این راه هزینه کردند.(6) چون کاروان هایی که وارد شهر مکه می شدند، از ترس مشرکان با بنی هاشم داد و ستد نمی کردند.(7) گاهی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پنهانی برای تهیه آذوقه اقدام می کرد.(8)

بنی هاشم تنها در موسم عمره و حج مجاز به ارتباط با مردم بودند.(9) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این فرصت با قبایل عرب گفت و گو می کرد(10) و هر شخص سرشناسی را که به مکه وارد می شد، به اسلام دعوت می کرد.(11)

ص: 430


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 234.
2- . جیلانی، محمّد بن محمّد مومن، الذریعة الی حافظ الشریعة، ج 2، ص 71. برخی از پسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این زمان، درگذشتند. (فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج3، ص 68) البته در این منابع فقط از مرگ آنان بدون اشاره به دلیل و زمان آن سخن رفته است، اما شواهد نشان گر مرگ برخی از آنان در اثر این تحریم ها است.
3- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 160.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50.
5- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 3، ص 354355.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 51.
8- . اسکافی، محمّد بن عبداللّه، المعیار والموازنة، ص 88.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 56.
10- . همان، ص 50.
11- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 425.

سفر دایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به یثرب

یهودیان یثرب شب ولادت آخرین پیامبر به نام «احمد» را به مردم خبر داده بودند(1) و به مردم می گفتند زمان ظهور پیامبر فرارسیده است.(2)

پس از جنگ بعاث در سال هفتم بعثت و هنگام عمره رجب(3) گروهی از مردم یثرب مانند ابوالهیثم بن تیهان و اسعد بن زراره خواهرزاده سعد بن معاذ نزد عتبة بن ربیعه بهرائی رفتند. عتبه از پیشرفت اسلام گلایه کرد و با اشاره به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «این نمازگزار ما را از همه چیز بازداشته است.»(4)

ابوالهیثم و اسعد که از یکتاپرستان یثرب بودند(5) در حجر اسماعیل7 به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شرفیاب شده و به حضرت ایمان آوردند.(6) آنان از حضرت کسی را خواستند که معارف و شرایع اسلام را به آنان تعلیم کند.(7) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای تبلیغ و ترویج اسلام به همراه آنان فرستاد.(8)

پیمان عقبۀ دوم

در موسم حج سال هفتم بعثت، دوازده نفر از مردم یثرب در عقبه با حضرت ملاقات کرده، مسلمان شدند.(9) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصعب بن عمیر2 شوهر دختر عمه اش، را نیز به همراه آنان فرستاد.(10)

ص: 431


1- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 75.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 428429.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5556.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 169170.
5- . ر. ک: همان، ص 169.
6- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5657.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
8- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 72. البته در این کتاب سخن از هم زمانی هجرت ایشان و مصعب است، در حالی که در کتاب های متقدمان بر ابن حزم تصریح شده اولین مهاجر مدینه ابن ام مکتوم بوده است.(ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 11، ص 24) و منابع دیگری نشان می دهد فرستادن مصعب بعد از عقبه بوده است. (ر. ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 406).
9- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 4، ص 406.
10- . ابن اثیر، عز الدین علی بن محمّد، اسدالغابة، ج 4، ص 406.

با حمایت سعد بن معاذ بسیاری از اوس و خزرج اسلام آوردند و اسلام در مدینه آشکار شد.(1)

سال پس از آن (هشتم بعثت) هفتاد مرد و دو زن با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیدار کردند.(2) این دیدار در موسم حج و در عقبه منا رخ داد.(3) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آنان خواست که تنها خدا را بپرستند، شرک نورزند و از حضرت و خاندانش همانند خود و خانواده خود حمایت کنند. در برابر، سروری در دنیا و بهشت را برای آنان ضمانت کرد.(4) پس از بازگشت آنان خانه ای در مدینه نبود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن به نیکی یاد نشود.(5)

در همین سال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عقد امیرمؤمنان درآورد.(6)

پایان تحریم ها و نفوذ بیشتر اسلام

پس از چهار سال تحریم(7) و در سال دهم بعثت(8) خداوند موریانه ها را برای از میان بردن پیمان ظالمانۀ مشرکان بر آن چیره ساخت(9) و از پیمان نامه تنها «باسمک اللهم» نام خدا را باقی گذارد.(10) جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و خبر داد که موریانه به مدد بنی هاشم آمده و پیمان نامۀ مشرکان، جز نام خدا، را از میان برده است.(11)

ص: 432


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5759.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 59.
4- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 272273.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
6- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 10، ص 11.
7- . در منابع بسیاری این دوران چهار سال معرفی شده است. (ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 2، ص 287)
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 164.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 51.
10- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 163.
11- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به مشرکان خبر داد و آنان مهر و موم پیمان نامه را شکستند و آن را همان گونه که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفته بود، یافتند.(1) در این زمان مسلمانان تکبیر گفتند و رنگ رخسار مشرکان دگرگون شد.(2) در این روز مردمان بسیاری اسلام آوردند و تحریم های ظالمانه از بنی هاشم برداشته شد.(3)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید ، عزالدین ابوحامد (م 656ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن ابی عاصم، احمد بن عمر (م 287 ق)، الآحاد و المثانی، تحقیق: باسم فیصل الجوابرة، ریاض: دار الرایة، 1411 ق.

3. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 140(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ق.

4. ابن اسحاق، ابو عبد اللّه محمّد بن اسحاق بن یسار مطلبی (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: محمّد حمید اللّه ، مغرب: معهد الدراسات و الأبحاث للتعریب، 1369 ق.

5. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، بیروت: انتشارات صادق، 1358ه.

6. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المحبر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

7. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق: فاروق احمد خورشید، بیروت: عالم الکتب، 1405 ق.

8. ، المنمق فی اخبار قریش، محقق: فاروق خورشید، بیروت: عالم الکتاب.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق

ص: 433


1- . همان.
2- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 86.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.

1. عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

3. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، تحقیق: گروهی از علما، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1403 ق.

4. ، جوامع السیرة النبویة، تحقیق: نایف عباس، دمشق: دار ابن کثیر، 1406 ق.

5. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

6. ابن دُرَید، محمّد بن حسن ازدی بصری (م 321 ق)، جمهرة اللغة، تحقیق: إبراهیم شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1426 ق.

7. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

8. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت: انتشارات دار القلم، 1414 ق.

9. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، متشابه القرآن و مختلفه، قم: بیدار، 1400 ق.

10. ، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

11. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

12. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

13. ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم (م 276 ق)، الجراثیم، دمشق: المکتبة الشاملة الحدیثة.

ص: 434

1. ، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

4. ابو سعد سمعانی، عبدالکریم بن محمد (م 562 ق)، الانساب، به کوشش: عبد اللّه عمر، بیروت: دارالجنان، 1408 ق.

5. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصفهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406ق، دوم.

6. ، ذکر اخبار اصبهان، تحقیق: سیّد کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1410 ق.

7. ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی (م 307 ق)، مسند ابی یعلی، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة، 1408 ق.

8. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیّین، تحقیق: کاظم مظفر، قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

9. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

10. ازرقی، محمّد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983.

11. اسکافی، محمّد بن عبداللّه (م 240 ق)، المعیار والموازنة فی فضائل الإمام امیرالمؤمنین 7، تحقیق: محمّدباقر المحمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، 1402ق.

12. ، نقض العثمانیه، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، 1383ش.

امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر،

ص: 435

1. [بی تا].

2. بحرانی اصفهانی، نورالدین عبد اللّه بن نوراللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسۀ امام مهدی7، قم: مدرسۀ امام مهدی7، 1408 ق.

3. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار7، تحقیق: غلام رضا مولانا بروجردی، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1413 ق.

4. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

5. بسوی، یعقوب بن سفیان (م 227 ق)، المعرفة والتاریخ، بغداد: رئاسة دیوان الأوقاف، 1354 ق.

6. بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قم: انتشارات شریف رضی، 1411 ق.

7. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

8. ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، بیروت: چاپ عبدالرّحمان محمّد عثمان، 1403.

9. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، محقق: ناصر بن محمد بن حامد غریبی، جامعة ام القری، 2004 / 1424.

10. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

11. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

12. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسة آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

ص: 436

1. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

2. دشتی، محمّد، ترجمۀ نهج البلاغه، قم: مشهور، 1379ق.

3. دولابی، محمّد بن احمد بن حماد انصاری رازی، الذریة الطاهره، قم : مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.

4. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

5. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

6. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

7. سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی، محقق: عمروی، بیروت: دارالفکر، 1416ق.

8. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، قاهره: چاپ عبدالرحمان وکیل، 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

9. سید المرتضی، علی بن حسین موسوی (م 436 ق)، أمالی المرتضی (غرر الفوائد ودرر القلائد)، تحقیق: أبوالفضل ابراهیم، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق 1967 م.

10. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (ت 664 ق)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، تحقیق و نشر: مطبعة الخیام قم، 1399ق.

11. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الطرف من الأنباء والمناقب، تحقیق: قیس العطّار، مشهد: تاسوعا، 1420ق.

شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم ( ق 7 ق)، الدر النظیم فی مناقب الأئمّة اللَّه امیم،

ص: 437

1. تحقیق: مؤسّسة النشر الإسلامی، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1420 ق.

2. شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل، با تعلیقات: سید شهاب الدین مرعشی، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1411 ق.

3. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، وسائل الشیعة، بیروت: مؤسسة آل البیت7 لإحیاء التراث، 1414 ق.

4. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الأمالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، 1407 ق.

5. ، کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی.

6. ، کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1405 ق.

7. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

8. ، التبیان فی تفسیر القرآن، نجف: مکتبة الأمین، 1381 ق.

9. ، مصباح المتهجّد، تحقیق: علی أصغر مروارید، بیروت: مؤسّسة فقه الشیعة، 1411 ق.

10. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری (م 413 ق)، الاختصاص، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

11. ، الفصول

المختارة من العیون والمحاسن، تحقیق: السیّد میرعلی الشریفی، بیروت: دار المفید، 1414ق / 1993م.

12. ، تصحیح الاعتقاد (مصنّفات الشیخ المفید)، تحقیق: حسین درگاهی، قم: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413 ق.

13. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض اللّه و عبد الحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره: دار الحرمین، 1415 ق.

، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی سلفی، بیروت: دار احیاء التراث

ص: 438

1. العربی، 1404 ق.

2. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

3. ، تاج الموالید (طبع ضمن «مجموعة نفیسة»)، قم: مکتبة بصیرتی، 1406 ق.

4. ، مکارم الأخلاق، تحقیق: علاء آل جعفر، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1414 ق.

5. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

6. طبری، محمّد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

7. ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت: دار الفکر، 1408 ق.

8. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، 1413ق.

9. عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل (م 395 ق)، الأوائل، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.

10. عُصفُری، خلیفه بن خیّاط (م 240 ق)، تاریخ خلیفة بن خیّاط، تحقیق: سهیل زکّار، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

11. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

12. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

13. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

ص: 439

1. عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد (م 855 ق)، عمدة القاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1995م.

2. فاکهی، محمّد بن اسحاق (م ق 3 ق)، أخبار مکة فی قدیم الدهر وحدیثه، تحقیق: عبد الملک بن عبد اللّه بن دهیش، بیروت: دار خضر، 1414 ق.

3. فتّال نیشابوری، محمّد بن حسن (م 508 ق)، روضة الواعظین، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی، 1406 ق.

4. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی 1410.

5. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

6. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم: مؤسسة دار الکتاب، 1404ق.

7. کلینی ، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

8. مبارک فوری، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم (م 1282 ق)، تحفة الاحوذی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.

9. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

10. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب7، بیروت: دار الأضواء، 1409 ق.

11. ، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

12. ، مروج الذهب، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

13. مطهّری، مرتضی (م 1358 ش)، مجموعه آثار شهید مطهّری، تهران: صدرا، 1377ش.

مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت:

ص: 440

1. دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

2. منقری، نصر بن مزاحم (م 212 ق)، وقعة صفّین، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی، 1382 ق.

3. موسوی، سید فخار بن مَعَد (م 630 ق)، إیمان ابی طالب، تحقیق: محمّد بحرالعلوم، قم: سید الشهداء، 1410 ق.

4. واقدی، محمّد بن عمر (م 207 ق)، المغازی و الفتوح و الرِّدّة، تحقیق: مارسدن جونز، بیروت: الأعلمی، 1409 ق.

5. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، بُغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، تحقیق: حسین أحمد صالح باکری، مدینه: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة، 1413 ق.

6. ، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

7.

ص: 441

1.

ص: 442

40- سرور زنان قریشی

اشاره

40

سرور زنان قریشی(1)

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

سخن از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد، سخن از سرور زنان جامعه مکی است که کسی به مقام او از نظر نسب، شرافت و مال و جمال و منزلت اجتماعی نمی رسد. خدیجۀ قریشی، دختر خویلد، پسر اسد عبدالعزی، پسر قصی پسر کلاب، پسر مرّه، پسر کعب، پسر لؤی، پسر غالب قریشی است. از نظر نسبت به یکی از 25 عشیره قریش می رسد و با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جد اعلا یعنی قصی فامیل و هم ریشه می شود، به طوری که آن حضرت تنها با یک نفر واسطه به قصی می رسد و این گونه با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرابت و خویشی نزدیکی می یابد.(2)

مادرش فاطمه دختر زائده، پسر اصم است. نام پدر مادری اش جندب، پسر هرب، پسر رواحه، پسر حجر، پسر عبد معیص، پسر عامر، پسر لؤی است. چنان که مورخان نگاشته اند: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ام حبیبه با هیچ زنی از فرزندان قصی ازدواج نکرده است.

همۀ مزایا و امتیازات برتری اجتماعی از مال و نسب، نیک سیرتی، خوشی شهرتی، جمال و زیبایی برای آن حضرت فراهم بود. ایشان از نظر منزلت و مرتبت اجتماعی به مال و نسب و خوش شهرتی و نیک نامی جایگاهی بزرگ در جامعه مکی داشت. سیره نویسان در کتب سیره با عباراتی از منزلت ایشان یاد می کنند که گویای برتری شخصیت آن حضرت در

ص: 443


1- حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، ترجمۀ محمود شریفی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1396، ص 31 100.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 114.

جامعۀ مکی بوده است.

ابن اسحاق سیره نویس می نویسد: «خدیجه بنت خویلد، زنی بازرگان و تاجر، دارای ثروت و مال بود و مردان را برای کار تجارت به مزد می گرفت و با آنان مضاربه می کرد و قسمتی از سود را طبق قرارداد به آنان می داد.»(1)

حلبی شافعی در کتاب سیره خود در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «نفیسه دختر منیه، خواهر یعلی که از زنان هم عصر خدیجه است، نقل می کند که گفت: خدیجه دختر خویلد زنی دوراندیش، قوی و شریف بود و در زمان خودش از نظر نسب متوسط زنان قریش و از نظر شرف اعظم و از نظر مال ثروتمندتر و از نظر جمال نیکوترین بود. در جاهلیت او را طاهره می خواندند، که نشانۀ پاک دامنی او بود.»(2)

در نسخۀ دیگر آمده است: «به او سرور زنان قریشی می گفتند.»(3)

ابن اثیر می نویسد: «زبیر می گوید: خدیجه در جاهلیت طاهره خوانده می شد.»(4)

ابومحمّد عبدالعزیز بن الاخضر الجنابذی، در کتاب «المعالم العترة النبویة» در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «خدیجه زنی دوراندیش و خردمند بود و در آن زمان از نظر نسب متوسط و از نظر شرف اعظم و از نظر مال داراترین ایشان بود.»(5)

خویلد، پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از مردان قریش است که تاریخ مکۀ مکرمه داستان ها و خاطرات مهم و تأثیرگذاری از او را ثبت کرده است. دفاع جانانه خویلد از کعبه در زمان هجوم و لشکرکشی تبّع (حمله ابرهه) زمانی که می خواستند حجرالاسود را به یمن منتقل کنند، از نمونه های دفاعی جانانه و خدمات او است.

خویلد در آن زمان رهبری گروهی از مردان قریش را به عهده داشت و با تُبّع جنگید تا

ص: 444


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ص 137.
3- . همان.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، حرف خ.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.

نگذارند حجر الاسود را برگیرند و از کعبه به یمن منتقل سازند. پس خدا نخواست تا نقشۀ شوم تُبّع تحقق یابد و سرنوشت نگذاشت تا آنان مقصود خودشان را برآورده سازند.

ابن اثیر می نویسد: او (خویلد) کسی است که با تبع جنگید زمانی که خواستند حجرالاسود را برگیرند و به یمن ببرند. در آن زمان خویلد با گروهی از قریش مقاومت کردند. سپس تبع در خواب چیزی دید که او را هراسان و وحشت زده کرد. پس دست از آن برداشت و حجرالاسود را در مکانش رها کرد و رفت.

موقعیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان جامعۀ مکی و قومش این گونه بود: زنی اصیل زاده و با خانواده ای ریشه دار که او را در میان مردمش بزرگ ساخت و مردمان به این بزرگی ها او را طاهره و سرور قریش نامیدند.

سیره نویسان می گویند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و بازرگان بود و در جامعۀ تجاری مکه به تجارت و بازرگانی اشتغال داشت و با ثروت و مالش سرمایه گذاری و مضاربه می کرد و با دانش و خرد تجاری اش و نیز توانایی و برتری اش در این رشته، اقتصاد و شرکتش را خوب مدیریت می کرد و بر ثروت خویش می افزود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار تجاری سابقه دار و ریشه دار و موفق بود؛ چنان که از نظر اجتماعی نیز زنی دارای جایگاه اجتماعی برخاسته از خانوادۀ اصیل و ریشه دار بود. تاریخ چنان که بعضی از محققان ذکر کرده اند، نقل نکرده که ایشان معلاملات ربوی داشته باشد، بلکه تجارتش را از راه کارگران و سهامداران تجاری با سهم و قسمتی از سود و بهره مدیریت می کرد. تجارتش میان شام و مکه بود؛ چنان که بازرگانان قریش این شیوۀ تجاری و بازرگانی را انجام می دادند. این پدیده ای بود که قرآن در توصیف آن می فرماید:

(لِإِیلَافِ قُرَیشٍ * إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیفِ ؛(1) برای الفت دادنِ قریش، الفت دادنشان در کوچ زمستانی (به سوی یمن) و کوچ تابستانی (به سوی شام)).

ریشه و خاستگاه ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروت خانوادگی اش بود و آنچه این مطلب را تأیید

ص: 445


1- . قریش: 1 2.

می کند، این که پسر برادرش حکیم بن حزام، تاجری ثروتمند بود. او کسی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را در مدینه از احتکار غذا بازمی داشت، چرا که تنها تاجری بود که مواد غذایی را در اختیار داشت و هر چه وارد بازار مدینۀ منوره می شد، خریداری می کرد، از این رو در احتکار و نرخ گذاری دستش باز بود و حاکمیت بازار را برعهده داشت.

برخی از روایات بیان می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال زیادی را از همسرش پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ارث برده بود. این روایات بیان می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ابی هاله ازدواج کرد و پس از مرگ وی با عتیق ازدواج کرد. این پیش از آن زمانی است که آن حضرت با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج نماید.

البته روایات دیگری که در آینده نقل خواهد شد این مطلب را می رساند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که دوشیزه بود ازدواج کرده است، نه آن که او زنی بیوه باشد.

آغاز سرنوشت

در باشگاه ها، انجمن ها، مجالس و محافل، همه مردم از ثروتمند، بازرگانان و کارگران و خدمۀ تجاری و از نزدیکی حرکت کاروان های تجاری به سوی شام سخن می گفتند. آنان همگی اتفاق داشتند که این سفر تجاری برایشان کالا و سود زیادی را به ارمغان خواهد آورد. مکه در منطقه ای قرار داشت که زندگی مردمان با بازرگانی و تجارت سپری می گشت. از این رو، برای قریش امور تجاری و آوردن کالا بسیار بااهمیت بود.

در این میان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از برجسته ترین بازرگانان مکه نیز در جست وجوی کارگزاران و سهام داران بود.

پس

خدیجه مثل همیشه در اندیشه بود تا کاروانی تجاری را به سوی شام حرکت دهد. او در جست و جوی کارگزاران و سهام دارانی بود تا در این امر با او مشارکت کنند؛ یعنی کسانی که بتوان به امانت داری ایشان اطمینان کرده و صلاحیت تجاری و همراهی با ایشان را داشته باشند.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوانی از بازرگانان مکه بود که جدش عبدالمطلب رهبر قریش و سرور بنی هاشم بود. از نظر خویشاوندی با هم بسیار نزدیک بودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود او را از نزدیک

ص: 446

می شناخت. مردم از صداقت و راستی و امانت داری اش سخن می گفتند و او را به خوش خویی و خردمندی و توانایی می ستودند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جست وجوی امانت داری بود که مالش را حفظ کرده و توانایی و صلاحیت تجاری داشته و بتواند سودی را برای او کسب کند و آدم خوش خویی که بتواند روابط خوبی را با دیگر بازرگانان و ثروتمندان برقرار سازد. اما کدامین تاجر و بازرگان حاضر بود که عقد قراردادی با او ببندد و مالش را تسلیم او نماید؛ هر کسی نام ها و نشانه های مطلوب خود را می جست و پیشنهادی را عرضه می کرد و کسانی را برای این مسئولیت مهم نامزد می کردند. هر کسی شخصی را که شایستۀ این امور و شروط می دانستند معرفی می کردند و می گفتند که آنان می توانند اهداف تجاری از سود و امانت و مدیریت درست را برآورده ساخته و تحقق بخشند.

خدیجه همۀ این ها را سبک و سنگین می کرد، ولی کسی را جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیافت که بتواند این مسئولیت خطیر را برعهده گیرد. از این رو انتخابش جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود تا به عنوان شریک تجاری امین، عهده دار این مسئولیت باشد.

پس باید دیدار و ملاقاتی با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می داشت. ملاقات و دیدار با کسی که قلب و جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به وثاقت و قناعت پر کرده بود. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی را نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و او را برای دیدار و تفاهم و عقد قرارداد فراخواند.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ مثبت داد و با او دیدار کرد و به پیشنهادش گوش داد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد کرد که مالی را به او بسپارد(1) تا آن را مال التجاره قرار داده و برای تجارت به شام برود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد داد سودی به او بدهد که بیش از سودی است که دیگران در سفرهای تجاری پیشین به او می دادند. او هم چنین پیشنهاد کرد تا میسره غلام ویژه اش او را در این سفر تجاری همراهی کند و در طول سفر در خدمت ایشان باشد و

ص: 447


1- . در بعضی روایات آمده، که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیشنهاد کرد و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست که مالی را در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار دهد که او تجارت کند؛ همان گونه که در بعضی از روایات هم آمده، که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیشنهاد کرد با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تماس بگیرد و از او بخواهد که مال التجاره در اختیار او بگذارد تا او کار تجاری انجام دهد.

نیازهای شخصی اش را برآورده نماید و در این سفر سخت و دشوار کمک کار و یار و یاور او باشد و این که غلامش زیر نظر و تحت فرمانش عمل کند و کارهایش را انجام دهد.

در آن زمان حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، شرایط سخت مالی را می گذراندند؛ به طوری که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به برادرش عباس بدهکار بود و توانایی پرداخت بدهکاری اش را نداشت، از این رو از مسئولیت سقایت حجاج به نفع عباس کناره گرفت؛ زیرا توانایی مالی نداشت و نمی توانست از عهدۀ بدهکاری برآید و روز به روز بدهکاری اش افزایش یافته بود.

پس

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در مشکل اقتصادی و مالی بود. او نیز مانند عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیازمند مال و در آمدی بود؛ زیرا آن حضرت در خانۀ عمویش می زیست و مشکلات اقتصادی خانواده بر دوش او نیز سنگینی می کرد. از برخی از روایات چنین برمی آید که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از برادرزاده اش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست تا به تجارت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بپردازد؛ چرا که فشار اقتصادی خانواده را دربر گرفته بود و به تنهایی نمی توانست از عهدۀ هزینه ها مخارج برآید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مشارکت تجاری با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ مثبت داد و عقد قراردادی بسته شد و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسئولیت مال و کاروان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دست گرفت، و به سوی شام در سفر تجاری تابستانی حرکت کرد. قریش بر پایۀ سابقۀ تجاری با شام، تابستان به این سمت و سو می رفت. کاروان کالا و اثاث صادراتی مکه به شام را حمل می کرد. پس از مدتی این قافله به شام و بازار بصری(1) رسید. این بازار معروف در شام و مرکز خرید و فروش در منطقه بود.

معاملات پرسود و سودها نیز دور از انتظار بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیازهای بازار مکه را خریداری کرد و به سرزمین مقدس مکه بازگشت. کاروان پربار آهسته راه می پیمود و به آرامی از میانۀ بیابان و گرمای تابستان شام و صحرای عرب می گذشت. کاروان با آن آرزوها و آمال پاک و زیبای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حرکت درآمد؛ بلکه در حقیقت با این حرکت قلب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عشق راستین و پاکش به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم به سیر و حرکت درآمد. او در انتظار قافله و کاروان و آمدن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لحظه شماری می کرد. بی گمان تقدیر نهان و سرنوشت پنهان، پشت پرده های غیب

ص: 448


1- . طبرسی نقل کرده که کاروان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بازار خماشه در شام رسید، ص 139.

با کاروان تجاری نهان شده بود. در آن زمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را برای دیدار و ملاقات از نزدیک با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آماده می ساخت.

راویان رخدادها و حوادث سفر تجاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و هم چنین درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ازدواجش با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را توصیف کرده اند. آنان همگی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که علت و منشأ ازدواج آن دو، شکل گیری علاقه ای در جان و روح خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به شخصیت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مشارکتش در فعالیت بازرگانی و سفر تجارتی بوده است. تحلیل و ارزیابی چگونگی نشأت گرفتن این روابط تجاری میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در برخی روایات مانند آن چیزی که ابن هشام در سیرۀ خودش نقل می کند نشان می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می کوشید به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک تر شود و او است که درخواست ازدواج را از طریق روابط تجاری برنامه ریزی کرده بود.

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مقام و منزلت بلند و رفیع شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خوبی می شناخت؛ چرا که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزند مکه و پسرعمویش و فرزند سرور قریش بود و آن دو از نظر نسب خویشاوندی نزدیک بودند و تنها این فعالیت تجاری موجب این شناخت و معرفت نبود؛ بلکه از راه این رابطۀ تجاری و این شناخت جدید بود که او درخواست می کند که مسئولیت کاروان تجاری اش را بپذیرد تا بیش از مزد و سودی که دیگران پرداخت می کنند به او بپردازد.

از نظر منزلت اجتماعی و مالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی است که جامعه مکی او را طاهره و سرور زنان قریش می نامند. چنین خدیجه ای در اندیشه بود تا با مردی چون محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند که در شرافت و خویش خویی و شهرت نیک همانندی نداشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جوانان قریش را می شناخت؛ چنان که مردان برجسته و ثروتمندان و صاحب منصبان مکه را می شناخت. بسیاری از بزرگان قوم دست خواستگاری برای همسری به سوی او دراز کردند، ولی ایشان به درخواست همۀ آنان دست رد زد.

اینک کاروان با سود فراوان بازگشت و با خود خبر شهرت و پاکی و پاک دامنی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آورد؛ چرا که غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میسره از آنچه از بزرگواری و عظمت این مرد دیده بود،

ص: 449

گزارشی داد و از سلوک رفتاری و اخلاقش، شگفتی های بسیاری گفت که در مردان دیگر هیچ طاقت نمی شد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان طوری که مال و سودی را دریافت کرد، که به دست محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیاد شده بود، اعتماد و آمال و آرزوهایش در حق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رشد و زیادتر شده بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او مال بسیاری را دریافت کرد که البته نهایت آرزوی وی نبود، بلکه او تلاش می کرد تا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به همسری خود درآورد و او را شریک زندگی خویش قرار دهد. این اندیشه ای بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدان می اندیشید و در بارۀ آن فکر می کرد و برای رسیدن به این هدف در زندگی اش تلاش می کرد.

خواستگاری و ازدواج

مرحلۀ جدیدی در زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با تفکر و اندیشۀ جدّی در بارۀ همسری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همراه با رسیدن به آن حضرت پیش آمد، پس پیشنهاد به وی آغاز شد. این همان علتی است که آرزوهای بزرگی را در جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برانگیخت.

مورخان دو روایت مختلف از چگونگی پیشنهاد و عرضۀ درخواست ازدواج به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن گفته اند.

ابن هشام در کتاب سیرۀ نبوی خودش می نویسد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی را نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و خواستار دیدار شد و سپس موضوع ازدواج را عرضه داشت و آن را مطرح و پیشنهاد کرد. وی عبارات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نقل می کند که دلالت بر شخصیت و سطح آگاهی اجتماعی و فهم ایشان در بارۀ مرد مناسبی دارد که می تواند شریک زندگی اش باشد.

این خواستگاری، یعنی خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و درخواست همسری در سیرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اساس تشریع را نیز تشکیل می دهد تا آن جایی که اسلام به زن عاقل و رشید این حق را بدهد که از مردش خواستگاری کند و خودش درخواست ازدواج را مطرح سازد.

پس این وقایع اگر چه قبل از پیامبری آن حضرت بوده، ولی هرگز پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاری را پیش از پیامبری که مخالف با پس از آن باشد، انجام نداده است. از این رو شریعت اسلامی و

ص: 450

قانون آن پس از نبوت، این حق را تثبیت می کند و چنین شرط نمی کند که مرد باید آغاز به خواستگاری کند، هر چند که عرف اجتماعی بر آن بوده است.

ابن هشام نصوصی را مطرح و نقل می کند که دلالت بر ارائۀ پیشنهاد و خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دارد. بر اساس این گزارش ها، این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواهد تا با ازدواج با وی موافقت نماید.

ابن هشام می نویسد: «خدیجه نزد پیامبر کسی را فرستاد و به او گفت (آن چنان که گمان می رود): ای پسر عمو! به جهت خویشی و جایگاه تو در قوم و امانت داری و نیک گفتاری به تو علاقمندم. سپس خودش را به ایشان عرضه داشته و پیشنهاد داد و خدیجه در آن زمان از نظر نسب جزو زنان متوسط و از نظر شرف بزرگ ترین و از نظر مال داراترین در میان قومش بود به طوری که همۀ قوم خواستار ازدواج با ایشان بودند، هر چند که به آن آرزو نمی رسیدند و به آن حضرت دسترسی نداشتند.»(1)

بر پایۀ این مبنا حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهرش را اختیار و انتخاب کرد. خاستگاه انتخاب آن حضرت ارزش های اخلاقی و کمالات شخصیتی است. انگیزۀ آن حضرت، ثروت و مال نبود چرا که وی از ثروتمندان مکه و سرمایه دارترین بازرگانان آن شهر بود.

البته

روایتی دیگر نیز از این سخن می گوید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به طور مستقیم از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستگاری نکرد، بلکه یکی از زنان را واسطه در این کار قرار داد که نامش نفیسه دختر هنیه است.

ابن اثیر نوشته است: «خدیجه کسی را نزد پیامبر فرستاد و پیشنهاد خویش را عرضه داشت و واسطۀ میان خدیجه و پیامبر، نفیسه بنت هنیه خواهر یعلی بن هنیه بود. نفیسه در روز فتح مکه اسلام آورد و پیامبر به او نیکی کرد و بزرگ و گرامی اش داشت.»(2)

ابن سعد در طبقات به طور تفصیل به این وساطت اشاره کرده است. وی می نویسد:

محمّد بن عمر بن واقد اسمعی، از موسی بن شیبه، از عمیره بنت عبیداللّه بن کعب بن

ص: 451


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 200.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40.

مالک، از ام سعد بنت سعد بن ربیع، از نفیسه بنت هنیه نقل می کند که او گفت: خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی، زنی دوراندیش، قوی و شریف و دارای همۀ کمالاتی بود که خداوند برای یک زن از کرامت و خیر بخواهد. او در میان زنان قریش آن روزگار از نسبی میانه و متوسط، شرافتی بزرگ و مالی بسیار برخوردار بود و همه قومش آرزوی ازدواج با او را داشتند که اگر می توانستند این کار را می کردند، و او را می خواستند و برایش مال بسیار، بذل و بخشش می کردند.

نفیسه می گوید: پس خدیجه برای زمینه چینی مرا به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و این زمانی بود که آن حضرت همراه کاروان تجاری خدیجه از شام بازگشته بود. پس گفتم: ای محمّد! چه چیزی مانع از ازدواج تو است؟

ایشان گفت: چیزی ندارم تا بدان ازدواج کنم.

گفتم: اگر مالی کافی باشد و تو را به جمال، مال و شرف و دارایی بخوانند، پاسخ می دهی؟

گفت: آن زن کیست؟

گفتم: خدیجه.

فرمود: این چگونه ممکن است؟

گفتم: آن با من.

گفت: من حاضرم.

پس نزد خدیجه رفتم و خبر موافقت را دادم. پس فردی را به سویش فرستاد و گفت فلان ساعت بیا.(1)

این گونه رضایت آن حضرت فراهم شد و اوضاع برای ازدواج و همسری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم آمد؛ همسری که یاورش بود و محبت خویش را به او بخشید و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز محبت صادقانه و پاکش را به سوی او سرازیر کرد تا خانوادۀ نمونه ای را در جهان انسانیت و

ص: 452


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132.

بشریت بنا گذارند. پس در این هنگام بود که خواستگاری به شکل عرف جامعۀ آن روز مکه انجام گرفت.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جا برخاست و سمت خویشان خود حرکت کرد و با عموهاش در بارۀ پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و درخواست ازدواجش سخن گفت تا هیئتی از بنی هاشم متوجۀ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای خواستگاری و درخواست ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شوند. پس عموها نیز بدون اعتراض و بحثی به آن حضرت پاسخ مثبت دادند؛ چرا که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنانی نیست که سران بنی هاشم در بارۀ ازدواجش با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اعتراضی داشته باشند. این گونه بود که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه در هیئتی به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حرکت کردند و مجلسی با حضور آنان برپا شد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درخواستش را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عمویش عمرو بن اسد در میان گذاشت؛ چرا که در آن زمان پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از جنگ «فجار» درگذشته بود.

ابن کثیر در کتاب بدایه و نهایه می نویسد: موملی گفت: عموی خدیجه عمرو بن اسد کسی است که خدیجه را به عقد ازدواج محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآورد.

سهیلی نیز این قول را ترجیح داده است و ابن عباس و عایشه از او حکایت کرده اند. عایشه گفته است: خویلد قبل از جنگ فجار مرده بود.(1)

اول حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سخن گفت و خواستگاری رسمی را در مجلسی انجام داد که بزرگان قریش و بنی هاشم در آن بودند. وی گفت:

ستایش خداوندی را که ما را از فرزندان ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در معدن نور و عنصر اصلی قرار داد وحضانت خانه اش را بر دوش ما گذاشت و به خدمت حرمش گماشت و آن را برای ما خانۀ محبوب و حرم امن قرار داد و حاکمان بر مردم کرد. این برادرزاده ام محمّد بن عبد اللّه است که از نظر شرافت، بزرگی، فضل و عقل، هیچ مردی به ارزش و وزنش نرسد و اگر چه از نظر مالی چنین نیست، اما مال و ثروت سایۀ گذرا، امری حایل و عاریه ای است که باید بازپس داد. به خدا سوگند! خبر عظیم و تمام بزرگی و ارج و منزلت برای او است. او خواستگار کریمۀ شما خدیجه

ص: 453


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة النهایه، ج 2، ص 362.

است و میل به او دارد و برای صداق و مهریه از «دوازده اوقیه و نش» بذل می کند نش بیست درهم و اوقیه چهل درهم است و اوقیه هاونش از زر و طلا است چنان که محب طبری گفته است پس کل مهریه خدیجه پانصد درهم شرعی است.

البته گفته شده مطلب درست تر آن که صداق آن حضرت بیست شتر جوان بود، اما چنان که گذشت، می توان گفت: منافاتی در میان این دو قول نیست؛ زیرا می تواند شترهای جوان به عنوان عوض از مهریه یاد شده باشد.

و برخی دیگر نیز گفته اند: ممکن است ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ صداق و مهریه اش را همان مقدار قرار داده باشد، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خودش، آن شتران جوان را به مهریه افزوده باشد. پس همۀ این مطالب و میزان مهریه می تواند درست باشد؛ و خداوند بدان داناتر است.

او

می نویسد: در این هنگام عموی خدیجه عمرو بن اسد گفت: او خود مردی بزرگ است که کسی نمی تواند به زمینش بزند و بر او چیره شود. پس خدیجه را به نکاح او درآورد.(1)

در

روایات، سن حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در هنگام ازدواجش با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال گفته اند.

هم چنین

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین زنی است که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرد و زمان این ازدواج قبل از تجدید بنای کعبه به دست قریش بود که بر اثر اختلاف میان رهبران قریش، حضرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشکل گذاشتن حجرالاسود در مکانش را با تدبیر خویش حل و فصل کرد.

بسیاری از روایات بر این نکته اجماع دارند که سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال بود، ولی برخی از روایات سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هنگام ازدواج 25 گفته است؛ چنان که برخی دیگر از روایات نیز سنش را 28 سال بیان کرده است. ابن کثیر بیهقی از حاکم نقل می کند که سن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال و سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن زمان 35 سال یا 25 سال بوده است.(2)

ابن کثیر نقل می کند که سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال بوده است. البته

ص: 454


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج1، ص 137.
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 360؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 265.

روایتی هم آن را تأیید می کند. ابن کثیر در کتابش آورده است که: بیهقی از حاکم نقل می کند که به خط ابی بکر بن ابی خثعمه دیدم که از مصعب بن عبد اللّه زبیری حدیث کرده، او گفته است: خدیجه هنگام وفات و رحلت به 65 ساله رسید؛ و برخی نیز گفته اند که او به پنجاه سال رسیده بود. به نظر می رسد که این درست تر باشد.(1)

پس صحیح آن است که گفته شود سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام وفات پنجاه سال بود. روایتی که می گوید او در 25 سالگی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدوج کرده این قول را تأیید می کند؛ زیرا آن حضرت پیش از ازدواج 25 سال و پیش از بعثت 51 سال و ده سال پس از آن زیسته است که روی هم پنجاه سال می شود.

اربلی از ابن عباس نقل می کند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی ازدواج کرد که وی دختری 28 ساله بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صداق و مهریه اش را دوازده اوقیه قرار داد؛ چنان که مهریۀ دیگر زنانش نیز این اندازه بود. البته گفته شده است: خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل به دنیا آمد و در چهل سالگی ازدواج کرد و در آن زمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 ساله بود.(2)

همچنین اربلی از ابن حماد نقل کرده که او گفت: به من چنین رسیده که پیامبر خدیجه را با دوازده اوقیه طلا ازدواج کرد و خدیجه آن زمان 28 ساله بود.(3)

روایات در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مختلف است که بین چهل سال و سی و پنج سال و بیست و هشت سال و بیست و پنج سال دور می زند.

روایات بیان می کنند که مهریۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دخترانش پانصد درهم بود. حماد بن عیسی از ابی عبد اللّه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل می کند که از ایشان شنیدم که می گفت: پدرم گفت: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیگر دخترانش را جز به همین مهریه به عقد کسی درنیاورد و زنی را نیز به بیش از دوازده اوقیه و نش به تزویج خوش درنیاورده است.(4)

اما مسئلۀ دیگر که روایات از آن سخن می گوید این است که آیا حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با

ص: 455


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 264.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139.
3- . همان، ص 136.
4- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 20.

رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی ازدواج کردکه دوشیزه بود یا آن که زنی بیوه بود؟

روایات در این زمینه اختلاف دارد. برخی از روایات می گوید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرده و برخی می گوید که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجۀ دوشیزه ازدواج کرده است.

به عنوان نمونه در برخی روایات آمده که: خدیجه بنت خویلد نخست در مکه ازدواج کرد؛ آنان می گویند: خدیجه همسر عتیق بن عائذ مخزومی بود. وی سپس با ابی هاله زرارة بن نبائی اسدی ازدواج کرد.

احمد بلاذری و ابوقاسم کوفی در کتاب های خودشان و مرتضی در کتاب شافی و ابوجعفر در کتاب تخلیص آورده اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کرد در حالی که دوشیزه بود.(1)

در بارۀ همین مسئله گزارشی است که می گوید: عایشه دختر ابوبکر با پیامبر در حالی ازدواج کرد که او دختر هفت ساله بود. این ازدواج در سال پیش از هجرت بوده است؛ ولی گزارشگری دیگر گفته است: عایشه دختری شش ساله بود که پیامبر در ماه شوال با او در مدینه ازدواج و زناشویی کرد و عایشه آن زمان نُه ساله بود و این که غیر از عایشه آن حضرت با دوشیزۀ دیگری ازدواج نکرد.(2)

به هر حال ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صورت گرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست تا به خانه اش منتقل شود تا در آن خانه سعادت و خوشبختی، با همدیگر بر اساس محبت و وفاداری زندگی کند. بی گمان این بزرگ ترین خانه ای است که بر روی زمین ساخته شده است؛ چرا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر اخلاقی همسر نمونه بود و ایشان روابط زناشویی را بر اساس محبت، وفاداری، بذل و بخشش و همراهی در کنار شوهر در سخت ترین برهه های زندگی و مشکلات و محنت ها به نمایش گذاشت. چنان که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز عواطف پر از مهر و محبت و احترام خویش را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مبادله می کرد. این عشق و دلدادگی چنان استوار و محکم بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها پس از وفات و رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این جمله معروف را بر زبان می راند که: «من دوستان خدیجه را به

ص: 456


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج22، ص 1(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)1.
2- . همان.

خاطر

خدیجه دوست می دارم.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دو مقطع از زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشارکت داشت: دورۀ دارایی، راحتی و استقرار و امنیت و آرامش و آسایش؛ و دورۀ رسالت، دعوت، جهاد، مبارزه و تحریم.

شرایط سخت محنت و سختی و دشواری جهاد و مبارزه جز بر محبت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ایستادگی در کنار آن حضرت و فداکاری در راه اهدافش نیافزود.

ابن هشام در توصیف علاقۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و زندگی با آن حضرت در محیط خانوادگی می نویسد: «خدیجه بنت خویلد به آن حضرت ایمان آورده و بر آورده هایش از سوی خدا تصدیق کرد و بر امر رسالت و دعوت، پشتیبانی و یاری رساند در حالی که او نخستین کسی است که به خدا و رسالت رسول ایمان آورد و او را تصدیق کرد و این گونه خداوند به کمک و یاری خدیجه کار رسالت را بر پیامبرش آسان کرد، به طوری که پیامبر چیزی از سخنان و رفتارهای ناخوشایند از ردّ و تکذیب نمی شنید و امری ایشان را محزون نمی کرد، مگر آن که به واسطۀ خدیجه آن حزن و اندوه از دل آن حضرت برداشته می شد و خدیجه گشایشگر و آرامش بخش او می شد.»(1)

از این رو است که آن حضرت استحقاق یافت تا به عنوان بزرگ زنان زمینیان و برترین زنان بهشت و الگو و نمونۀ آنان معرف شود؛ چنان که مستحق آن شد تا درود و تحیت پروردگارش را دریافت کند که جبرئیل از سوی خدا به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورده بود.

و به همین دلیل است که آن حضرت سزاوار آن شد و استحقاق آن را یافت تا به خانه ای از درّ بهشت بشارت و مژده داده شود که در آن هیچ سختی و رنجی نیست؛ زیرا هیچ روزی ایشان در برابر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سبب مشکلات و سختی ها تند و خشمگین نشد و خشن برخورد نکرد، و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او چیزی ندید که او را به تشویش و نگرانی افکند و یا صفای زندگی اش را در طول مدت زندگی اش مکدّر و تیره نماید؛ بلکه آن حضرت هماره محبت خودش را به او پیش کش می کرد و در همه حال یاری اش می رسانید و دردها و رنج هایش را در زمانی کاهش می داد که درگیری با دشمنان رسالت و پیامبری به اوج می رسید و او را می آزرد.

ص: 457


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج4، ص 393.

این سیره و رفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود به طوری که پروردگار کریم او را می ستاید و زبان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمام طول زندگی اش در ستایش ایشان به حرکت درمی آمد. پس این زن گرامی و بزرگوار بود که هرگز از قلب و خاطرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غایب نشد.

خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و بزرگ بود که در مکه خانه ای اصیل و اشرافی داشت؛ چرا که از ثروتمندترین بازرگانان قریش بود. ایشان حتی از نظر ثروت و دارایی از برترین های قریش بود؛ چرا که حجم مبادلات او بالا بود و ارزش تجارتی اش در برخی سال ها که به خارج مکه حرکت می داد، معادل کل تجارت قریش برآورده شده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که اکنون خداوند برایش شرافت همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را خواسته بود، همۀ محبت و مالش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خالصانه می بخشد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ عمویش ابی طالب7 زندگی فقیرانه ای داشت، او در بیست و پنج سالگی از عمر مبارکش بی ثروت و بدون خانه بود.

وقتی خواستگاری تمام شد و عقد ازدواجش در محضر سران قریش و بزرگان بنی هاشم بسته شد، بر پایۀ سنت های ازدواج و تشکیل کانون خانواده زن باید به خانۀ شوهرش منتقل شود، این در حالی است که خدیجه او را برای اقامت با خودش به خانه اش خوانده بود. این همان خانه ای است که در نهایت مسجدی جاودانه شد و جزئی از تاریخ و میراث درخشان باشکوه امت درآمد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فضای چنین خانه ای با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با خوشبختی می زیست و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همسر گرامی اش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سعادتمند زندگی می کرد. این خانه هم چون یک وادی سبز در صحرای تاریخ بود که نور را در تاریکی مکه پراکنده ساخت.

روزها و سال ها گذشت و تاریخ پانزده سال از عمر این خانه و خانوادۀ بی نظیر را بر روی این سیاره نگاشت. این در حالی بود که زمین با آرزوی روشن منتظر درخشش وحی بود. این گونه بود تا این که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به رسالت مبعوث شد و پیامبری و دعوت به توحید و اسلام از این خانه آغاز گردید و در پیرامون این خانه، حوادثی بزرگ رقم خورد و رنج ها و دردهای

ص: 458

بسیاری خانه و اهلش را فراگرفت به طوری که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره در طول مدت پیامبری در مکه با اذیت و آزار همسایگان و خویشان مواجه بود.

این اذیت و آزارها از سوی خویشانی بود که با او نسبت خویشاوندی داشتند و چرا که عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسایه اش بود و او را زیر نظر گرفته و با سنگ می زد و عدی بن ابی الحمراء ثقفی نیز که خانه اش در آن نزدیکی بود، ابولهب را در این اذیت و آزار همراهی می کرد. این اذیت و آزار در زمانی به وقوع پیوست که آن حضرت به میان آنان بیرون می آمد و آنان را به اسلام و ایمان می خواند و با آنان در بارۀ دین و توحید احتجاج می کرد و آنان را به آنچه از احساسات و عواطف انسانی، وجدان و اخلاق اجتماعی و ارزش های نیک ماندگار فرامی خواند و از آنان می خواست تا به اصول ارزشی انسانیت که هنوز محل احترام مردم و جامعه بود، رو آورند و به ارزش های انسانی پاسخ مثبت دهند.

آن حضرت در میان این مردمان این چنین ندا می داد: ای بنی عبدالمطلب! این چه همسایه ای است. پس این رفتار بد و زشتی است که در میان عرب مرسوم و معمول نبود آنان به حمایت از همسایه و احترام به همسایه معروف بودند.

ابن اثیر در توصیف این خانه جاودانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ بشریت چنین سخن می گوید: «منزل خدیجه تنها منزلی است که امروز معروف و شناخته شده است. پس گفته شده که معاویه آن منزل را خرید و آن را مسجدی قرارداد که در آن نماز خوانده شد.»(1)

طبری از این خانۀ تاریخی و نشانه هایش این چنین می نویسد: «منزل خدیجه امروز منزلی شناخته شده است که به نام منزل خدیجه نام برده می شود. معاویه آن را، چنان که گفته اند، خرید و آن را مسجدی قرار داد که در آن مردم نماز می گزارند. این خانه بر همان حالتی ساخته شده که اکنون است و تغییری در آن داده نشده است؛ اما آن سنگی که در جلوی در خانه در سمت چپ کسی که وارد خانه می شود وجود دارد، همان سنگی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پشت آن می نشست و در آن جا پناه می گرفت و نهان می شد تا از ضربه سنگ

ص: 459


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40.

پرتابی از خانۀ ابولهب و خانۀ عدی بن ابی حمراء ثقفی و پشت خانه ابن علقمه می آمد، در امان باشد. اندازۀ این سنگ یک ذراع و یک وجب است.»(1)

در

دائرة المعارف عتبات مقدسه آمده است: «از مشاهد مکه که دیدارش رفتیم، خانۀ وحی بود، این همان خانۀ ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. در این خانه بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به

رسالت رسید و در آن قبّه کوچکی است و در این خانه فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ دختر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مادر سرور جوانان بهشت امام حسن7 و امام حسین7 به دنیا آمدند. این مکان مقدس از تاراج حوادث روزگار مصون بوده و اکنون بر آن ساختمان و سازه ای در شأن آن ساخته شده است.»(2)

ابوولید ازرقی در کتاب خود، اخبار مکه، از خانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفته و می نویسد: «خانۀ خدیجه دختر خویلد همسر پیامبر، همان خانه ای است که پیامبر و خدیجه و دو دخترش در آن سکونت داشتند و خدیجه همۀ فرزندان را در آن جا به دنیا آورده و در همان جا نیز وفات یافت و پیامبر نیز تا زمان مهاجرت به مدینه در آن زیست. سپس عقیل بن ابی طالب آن را از وی گرفت و بعدها، معاویه از او در زمان خلافت خودش خرید و خانه را مسجدی قرار داد که در آن نماز خوانده می شد. معاویه بنایی را بر آن ساخت، بدون آن که حدود آن را که در زمان خدیجه بود، تغییر دهد. او در این امر از افرادی از اهل مکه استفاده کرد که اهل وثاقت بودند. البته معاویه در آن خانه دری را به سوی خانه ابوسفیان بن حرب گشود که امروز نیز باقی است.»(3)

این همان خانه ای است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در روز فتح مکه فرمود: هر که به خانۀ ابوسفیان وارد شود در امان است.

و این خانه ابوسفیان همان خانه ای است که امروز به عنوان خانۀ «ربطه بنت ابی العباس امیرالمؤمنین» شده است.

ص: 460


1- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 26.
2- . خلیلی، جعفر، موسوعه عتبات المقدسه، ج 2، ص 116، بخش مکه.
3- . روشن است که این خانه در زمان گوینده بوده، ولی متأسفانه وهّابی های منحرف همۀ این آثار را از بین بردند، مترجم.

در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سنگی صاف و بزرگ بر کنار دیوار است که در آن جا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سکونت داشت.

اکنون جلوی این لوح سنگی، مسجد قرار داده شده است و این تخت سنگ بزرگ در روبه روی دیوار بر روی زمین قرار گرفته است. اندازۀ آن به میزانی است که یک مرد روی آن بنشیند و از نظر اندازه، یک ذراع در یک ذراع و یک وجب است.

ابوالولید می نویسد: از جدم احمد بن محمّد و یوسف بن محمّد بن ابراهیم و غیر آن دو از اهل علم مکه در بارۀ این صفحه (و تخت سنگ) پرسیدم و این که چرا آن جا قرار داده شده است؟ من از آنان یا برخی از آنان پرسیدم: از مردم شنیده ام که می گویند: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پشت آن می نشست و خود را در برابر ضربۀ سنگ هایی که از سوی خانۀ ابولهب و عدی ابن ابی الحمراء ثقفی می آمد، حفظ می کرد.

جدم و دیگران این مطلب را انکار کردند و گفتند: این را از کسی نشنیده ام که اهل ثبت و ضبط حدیث باشد، ولی از کسانی از اهل علم هستند، این را شنیده ام.

درست ترین مطلبی که بدان در این باره دست یافته ام آن است که اهل مکه تخته سنگ هایی را می آوردند و در خانه هایشان تعبیه می کردند که شبیه تاقچه بود تا اجناس و چیزهایی بر روی آن بگذارند و این گونه آن را از دسترس کودکان و مرغان دور نگه دارند. پس کم خانه ای بود که در آن چنین تاقچه های سنگی نباشد.

جدی می گوید: من برخی از خانه های قدیمی مکه را دیدم که در آنها تاقچه های از سنگ قرار داشت که بر روی آنها بعضی از اجناس و اثاثیه های خود را قرار می دادند. او نوشته است: می گویند این گونه تخته های سنگی در خانه خدیجه نیز بود.(1)

به هر حال، این خانۀ تاریخی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک نماد جاودانه هم چنان باقی مانده است تا هم چنان قصۀ خانه نخست پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را حکایت کند. خانه ای که تاریخ و تحولات عظیم و جاودانه ای را ثبت کرد و با تمام وجودش اطلاعات و دانشی را در بارۀ آنچه در

ص: 461


1- . خلیلی، جعفر، موسوعه عتبات المقدسه، ج 2، ص 199.

آغازین روزهای اسلام گذشت، حفظ می کند. این همان خانه ای است که نشانه های اذیت و آزار و ستمی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تحمل کرد را حفظ می کند تا عبرت مبلغان و مصلحان در طول تاریخ باشد؛ چنان که این خانه نشانه های وحی و محل هبوط جبرئیل7 را برای ما و آیندگان حفظ می کند. این ها است که به این خانه قداست خاصی را بخشیده و نورانیت یگانه ای را بدان داده است.

یکی از بخش هایی که تاریخ فروزان و جاودانه این خانه تاریخی آن را دربردارد، مکان و جایگاهی است که حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که ام الائمه و مادر امامان از خاندان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن متولد شده است و هنوز آن مکان و جایگاهی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن متولد شده وجود دارد. در آن مکان گنبد و بارگاهی وجود دارد که در کنار گنبدی دیگر در همان خانه قراردارد که آن مکان نزول وحی بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است؛ یعنی جایی که محل نزول فرشته رسالت و مهبط جبرئیل بود؛ و در آن مکان، وحی و رسالت از آسمان فرود می آمد. جایی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این تلاقی گاه عالم غیب و شهادت، ناظر و شاهد ماجرا بود.

این گنبد مکان و بقعۀ مبارکی است که در آن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همسری هم درآمدند و در آن جبرئیل هبوط کرد و با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن گفت و در آن جا بود که جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جگرگوشه اش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ متولد شد.

این خانه چه بسیار از حقایق تاریخی، اخبار و خاطرات نیک و خیری را با خود همراه دارد. این خانه همان جایی است که نور به ساحل رسید و دعوت از آن جا شروع شده و حرکت و انقلاب اسلامی آغاز شده بود؛ خانه ای که جایگاه محبت، مکان آرامش و آسایش رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خانۀ فرزندان او بود. خانه ای که سکونت نخستین خانواده مسلمانان بر روی زمین، یعنی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

در انتظار وحی

به وعده ات عمل کن ای محمّد!... امروز مکه و این جهان در انتظار بشارتی است و امروز زمان آن است تا این دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحقق یابد. زمانی است که دعای پدر پیامبران پیامبران، یعنی دعا و نیایش حضرت ابراهیم خلیل الرحمان به درگاه الهی پاسخ مثبت گیرد

ص: 462

و به منصۀ ظهور رسد.

امروز جهان انتظار می کشد و تاریخ همۀ کرانه هایش را گشوده است، در حالی که خانۀ خدا، این بیت اللّه الحرام، هم چنان گلایه مند از بت پرستی و دوگانه پرستی مشرکان است.

جهان به انتظار آن است که خداوند دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت کند؛ دعا و نیایش حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روزی که دست هایش را برای دعا و نیایش به سوی آسمان بالا برد، در حالی که هاجر و اسماعیل7، جد قریش را در کنار خانۀ خدا در حریم امن حرم سکونت می داد و از خداوند می خواست:

(رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیتِی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیقِیمُوا الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْکُرُونَ؛(1) پروردگارا! من یکی از فرزندانم را در درّهای بی کشت و زرع، نزد خانۀ گرامی تو، سکونت دادم. تا نماز را به پا دارند، پس دل های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات مورد نیازشان روزی ده، باشد که سپاس گزاری کنند).

و از خداوند در نیایش خویش خواست تا رسولی در میان ایشان برانگیزد:

(رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَة وَ یزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ؛(2) پروردگارا! در میان آنان، فرستاده ای از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند، زیرا که تو خود، شکست ناپذیر حکیمی).

و اینک پس از سالیانی بس دراز خداوند دعای ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت کرده و این گونه در قرآن نقل می کند و می فرماید:

(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ

ص: 463


1- . ابراهیم: 37.
2- . بقره: 129.

یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛(1) او است آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند).

خداوند بر مردمان منت نهاد و دعای ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت نمود:

(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛(2) به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند).

پس وجود حضرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دعای الهام بخش ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بیانی از حوادث و برنامه ریزی آیندۀ بشریت از سوی خداوند و بشارت و مژده ای به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و وعده ای به عرب در حال انتظار بود.

این

حرکت تاریخی از روزی آغاز شد که حکمت الهی به دست حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحقق یافت؛ یعین از زمانی آغاز شد که آن حضرت از سرزمین بابل به سوی شهر شام رفت تا رهبری دعوت توحیدی را در شام و مصر به عهده گیرد و در آن جا هاجر را به همسری خود درآورد.

این حرکت عظیم تحول تاریخی از زمانی آغاز شد که حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ با هاجر به سرزمین حرم قدس الهی در مکه بازگشت، هاجر مادر اسماعیل7 و محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردد؛ آن حضرت آمد تا در آن جا با اسماعیل در پیرامون چشمۀ زمزم و حول حرم امن الهی مستقر شود. آمد تا اسماعیل در آن جا و در محیط عربی رشد کند تا جایی که به بلوغ کامل رسیده و مستقل شود و پس از آن نیز از امتحان و آزمون سخت الهی و آزمون های بسیار در کنار پدرش سربلند بیرون آید. آمدند تا بیت الحرام و خانۀ عتیق را تأسیس و بنیان گزارند تا آن

ص: 464


1- . جمعه: 2.
2- . آل عمران: 164.

خانۀ خدا به عنوان مکانی امن و جایگاه ثواب و بهره مندی مردمان و محل انوار الهی و نشانۀ حق گردد.

قرآن همه این احادیث را این گونه ثبت کرده است:

(وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛(1) و به یاد آور و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه [کعبه] را بالا می بردند [و می گفتند] ای پروردگار ما، از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنوای دانایی).

و در آیات دیگر می فرماید:

(وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ * وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَاذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْأَخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَی عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛(2)

و چون ابراهیم را پرودگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور؟] فرمود: پیمان من به ستمگران نمی رسد. و چون خانۀ [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم، [دستور دادیم] در مقام ابراهیم، محل نمازی برای خود اختیار کنید * و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادی مکه، خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید. و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این [سرزمین] را شهری امن گردان، و مردمش را هر کس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد از فرآورده های آن روزی بخش، فرمود: و هر کس کفر بورزد، اندکی برخوردارش می کنم. سپس او را با خواری به سوی عذاب

ص: 465


1- . بقره: 127.
2- . بقره: 124 126.

آتش [دوزخ] می کشانم، و چه بد سرانجامی است).

هم چنین در جای دیگری می فرماید: «همان کسانی که از این فرستاده و پیامبر درس ناخوانده خط ننوشته، کسی که (نام و نشانه های نبوّت) او را در نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند پیروی می کنند (پیامبری) که آنها را به هر کار پسندیده فرمان می دهد و از هر کار زشت بازمی دارد و پاکیزه ها (مادی و معنوی) را بر آنها حلال می کند و ناپاک و پلیدها (ی مادی و معنوی) را بر آنها حرام می کند، و بار سنگین و زنجیرهایی را که بر گردنشان است (رسوم جاهلیت و احکام سخت شرایع گذشته را) از دوش آنها برمی دارد. پس کسانی که به او ایمان آورند و تعظیمش نمایند و یاریش کنند و از نوری که با او فروفرستاده شده (کتاب او) پیروی نمایند، آنهایند که رستگارند.»(1)

او بشارت الهی بود که پیامبران بزرگ خداوند نیز به پیروی از حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در انتظار قدوم مبارک ایشان بودند؛ چنان که خداوند می فرماید:

(وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یبَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَینَ یدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ؛(2) و (به یاد آر) هنگامی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل، بی تردید من فرستادۀ خدا به سوی شمایم در حالی که آنچه را پیش از من آمده، که تورات باشد، تصدیق کننده ام و به فرستاده ای که پس از من خواهد آمد، که نام او احمد است، بشارت دهنده ام. پس چون احمد آمد و برای آنان دلایل روشنی آورد گفتند: این جادویی است آشکار).

قریش افتخار می کرد که از فرزندان و نسل ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است از همین رو، مستبدان و اهل تفاخر از عرب بارها این کلمه و عبارت را تکرار می کردند که ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ پدر ما است و خداوند نیز این فرزندی عرب را این گونه بیان می کند و می فرماید:

ص: 466


1- . اعراف: 157.
2- . صف: 6.

(وَ جَهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَ فِی هَذَا لِیکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ؛(1) و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] او است جهاد کنید، او است که شما را [برای خود] برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید، و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید. او مولای شما است چه نیکو مولایی و چه نیکو یاوری).

اکنون زمان اجابت دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرارسیده بود و خداوند بدان پاسخ مثبت داده و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به سوی آنان فرستاد. از همین رو است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به قومش چنین فرموده است: من دعای پدرم ابراهیم هستم.

اینک زمان بعثت خاتم پیامبران رسیده بود و این در حالی بود که زمین را ابرهای تیره جهالت و نادانی پوشانده و فریادها و ناله های شکنجه شده به آسمان بی کران بالا رفته بود و طغیان و سرکشی همه جا را پر کرده و نشانه های روشن دعوت توحیدی ابراهیمی، تحریف و تغییر داده شده و مردم به جهالت و خرافات بازگشته و بنده، بتان شده و به شرک و جاهلیت گرفتار شده بودند؛ این زمانی بود که مردمان، مبتلا و گرفتار به انواع خرافات و اعتقادات گردیده بودند.

آنان گرفتار خدایان تثلیث و سه گانه پرستی، گرفتار خدایی مسیح و عزیز و گرفتار تجسم خدا و گمراهی و ضلالت های دیگر شده بودند.

در چنین روزگاری بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاری ناگهانی و دور از انتظار نبود. البته برخی از روایات تحریف شده بر آن دلالت می کند که این امر دور از انتظار بوده است؛ در حالی که

ص: 467


1- . حج: 78.

این دروغی بیش نیست. پس برخلاف محتوای برخی از روایات تحریف شده این گونه نبود که نبوت با هبوط جبرئیل و فرود آن حضرت در غار حرا بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و قرائت آیۀ: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ»(1) شروع شده باشد، بلکه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قبل برای پیامبری آماده شده بود؛ چنان که افکار و اذهان مردم برای این امر و پذیرش اسلام، به ویژه از سوی اصحاب کتب آسمانی آماده شده بود، که از این حادثه بزرگ سخن گفته و مردم را برای پذیرش آن آماده می کردند. بنا بر این توجه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار حرا و رفتن ایشان بدان سمت، برای آماده سازی خود و انتظار برای این حادثه بزرگ و در راستای انتظار وحی و رسالت بود.

مورخان و نویسندگان اخبار و روایات می نویسند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ناگهان با وحی الهی و رسالت مواجه نشد، بلکه نخست رسالت و وحی با رؤیای صادق همراه بود و وحی این گونه آغاز شده بود؛ چرا که رؤیای صادقه اولین درجۀ وحی و نبوت است.

از امام باقر7 روایت است که فرمود:

«رسول کسی است که جبرئیل از پیش روی او می آید و رسول او را می بیند و با او سخن می گوید، اما نبی کسی است که او را در خواب و رؤیا می بیند، چنان که رؤیای ابراهیم و آنچه پیامبر پیش از وحی در رؤیا دید از همین امور است؛ زیرا این رؤیاهای پیامبر به عنوان اسباب آمادگی نبوت بود و این ادامه داشت تا زمانی که جبرئیل هنگام رسالت از سوی خداوند آمد و او را به عنوان رسول الهی برگزید.

البته از آن جایی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) میان نبوت و رسالت از سوی خداوند را جمع کرده است، جبرئیل با هر دو شکل به نزدش می آمد و با او از روبه رو و چهره به چهره هم سخن می گفت.

هم چنین به اصطلاح پیامبران به کسانی گفته می شود که نبوت و رسالت را برایش جمع کرده و او در خواب و رؤیا می بیند و هم چنین «روح» به نزدش می آید و با او سخن می گوید بدون آن که او را در بیداری ببیند. اما محدث آن کسی است که با او سخن گفته می شود و او

ص: 468


1- . بخوان به نام پروردگارت که آفرید. (علق: 1)

می شنود، ولی او را به چشم نمی بیند؛ چنان که در خواب و رؤیا هم او را بیند.»(1)

از این روایت روشن می شود که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از نزول وحی در غار حرا، جبرئیل را می دید. البته روایاتی دیگر نیز این مطلب را تأیید می کند.

عایشه روایت می کند: «نخستین چیزی که پیامبر از وحی دریافت، رؤیای صادق بود که در خواب و بیداری می دید. ایشان رؤیا را هم چون فلق و سپیدی صبحگاه می دید. سپس خلوت برایش دوست داشتنی شد و برای خلوت به غار حرا می رفت و آن جا روزها را به سکوت و خاموشی و شب ها را به عبادت بسیار می گذراند و این پیش از آن بود که از خانواده اش جدا شود و برای آن جا آذوقه ای بردارد. بعدها مدتی در آن جا درنگ می کرد و بعد به سوی خدیجه بازمی گشت و زاد و توشه برمی گرفت و دوباره به غار حرا بازمی گشت و این کار ادامه داشت تا این که در غار حرا وحی از سوی حق تبارک و تعالی آمد.»(2)

علامۀ مجلسی می نویسد: «بدان که از اخبار معتبر و روایات مستفیض برایم روشن شد که خداوند پیش از بعثت، عقل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را کامل کرد و در همان آغاز نبوت او را به روح القدس تأیید کرد. در آن زمان فرشته ای با او سخن می گفت و ایشان صدایش را می شنید و او را در خواب و رؤیا دید تا پس از آن به چهل سالگی رسید و به رسالت مبعوث شد. در آن زمان بود که فرشته را به عیان دید و قرآن بر او نازل شد و مأمور به تبلیغ آن شد.»(3)

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره در عبادت و اطاعت الهی به سر می برد و منتظر بشارت و کرامت الهی بود؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گواه و شاهد آغاز این حادثۀ بزرگی بود که در خانه اش در جریان بود. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دید که تحولی در زندگی همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پدیدار شده و او دوست می دارد در تنهایی و گوشه نشینی باشد و دلش را برای عالم غیب بگشاید و در ملکوت آسمان ها و زمین تأمل نماید. او می دید که همسرش دوست می دارد شب ها و روزها در این حالت بماند و عبادت و گوشه نشینی و تکفر و تأمل کند و ره توشه ای برای قرب و

ص: 469


1- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 176.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج1، ص 3.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج18، ص 277.

کمال برگیرد و برای استقبال بشارت و حمل امانت خود را آماده سازد... .

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و او را همراهی می کرد و برایش غذا فراهم آورده و برایش آبی جهت حضورش در غار حرا آماده می کرد و فضای خانواده را طوری هماهنگ می ساخت تا او را در انجام مأموریتش یاری کند.

نویسندگان کتاب های «سیره» بیان می کنند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رؤیاهایش سخن می گفت و این که در رؤیاهایش فرشته را می بیند و با او سخن می گوید و با آنها دیدارهای شبانه دارد. پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با فضا و شرایط آغاز وحی می زیست و منتظر بود تا آن بشارت تحقق یابد و آرزویش را به چشم ببیند.

زهری از سعید بن مسیب روایت کرده که: آنچه به ما رسیده آن است که اول چیزی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دید همان چیزی است که خداوند در رؤیا به او نشان داده بود و این امر بر آن حضرت سخت و دشوار آمد. از این رو، آن حضرت این مطلب را با همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت و خداوند نیز آن دو را از تکذیب این امر در امان نگه داشت و سینۀ آنان را برای تصدیق آن گشود. پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او گفت: بشارت باد که خداوند سعادت و نیکی را برای تو فراهم کرده است.

سپس روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نزدش آمد و خبر داد که دیده شکمش شکافته و سپس شسته و پاک شده و سپس به جای اولش بازگردانده شده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: به خدا سوگند این خیر است. پس بشارت بر تو باد و مسرور و شاد باش!

عایشه روایت می کند که گفته است: آن زمان، خداوند تعالی خلوت و تنهایی را محبوبش گردانید و چیزی محبوب تر از خلوت و تنهایی برایش نبود.(1)

لنگرگاه نور

«غار حرا» لنگرگاه نور و محل نزول وحی و مهبط وحی و محل تلاقی عالم غیب و شهادت است. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها زنی بود که در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایستاد و شاهد رخدادها و

ص: 470


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص 250.

تحولات پیاپی در زندگی اش در آغازین روزهای رسالت بود.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ماه مبارک رمضان با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا بود، ماهی که در آن وحی نازل شد. او در همان لحظات نخست از همسرش داستان نزول وحی را شنید. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نخست با او سخن گفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز از این امر استقبال کرد.

در آن زمان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگینی آثار وحی را در تن خویش احساس می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حالات بدنی و روحی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با آن مواجه بود می دید. او دید که چگونه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جامه به تن پیچید و در آن نهان شد و وحی الهی او را مورد خطاب قرار داد و او را به عنوان مدثر و مزمل نامید. همان نام هایی که در دو سوره از نخستین سوره هایی که بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قرآن نازل شده بود، آمده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ این ها را می دید، ولی او هرگز این حادثه بزرگ را عجیب و غریب نیافت و با تردید و شک با آن مواجه نشد؛ چرا که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناخت و از نزدیک در طول روابط زناشویی که بیش از پانزده سال گذشته بود، از همه حالاتش خبر داشت. او برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مردی صادق و امین و در عقلانیت یکتا و یگانه و در نفس و جان به کمال و زیرکی و تیزهوشی شناخته بود. حرکت حوادث نخستین که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سیرۀ همسر بزرگوارش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دید و همراهی و مجاورت با او در حرا در طول یک ماه در سال که به عبادت و خلوت می گذراند و این که او تنهایی را دوست می داشت و نیز آنچه از حالات غیرعادی در زندگی عموم مردم در شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دید و هم چنین آنچه از رؤیای صادقه در خواب می دید و همسرش از آن با او سخن می گفت، همۀ این ها نشانه هایی بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با انتظار خبر وحی الهی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آن سخن گفت، هماهنگ و سازگار بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این امور هر روز برخورد و تعامل داشت. پس از همان آغاز نزول وحی و تلقی و دریافت آن از سوی خدا، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایشان را به رسالت و نبوت تصدیق می کرد. پس گفت وگوی میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسرش، گفت وگوی از روی شکاکیت یا رخداد عجیب و غریب نبود، بلکه هم چون گفت وگوی تصدیق کننده ای بود که در جست وجوی

ص: 471

واضح تر شدن و بیان روشن تر بود تا به اطمینان برسد و بتواند در حمل مأموریت سخت و بشارت بزرگ و حادثه عظیم پیامبری همسرش را یاری رساند و مشارکت جدی و مثبتی با او داشته باشد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسرش را در لنگرگاه وحی و محل هبوط جبرئیل در غار حرا همراهی می کرد. چنان که روایت نزول وحی بر این مطلب دلالت دارد، او در سالی که وحی در آن نازل شده بود، با همسرش در غار بود. در روایت آمده است که: هر سال رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یک ماهی را در غار حرا بسر می برد و اعتکاف می کرد و این شیوه و رویه ای بود که قریش در جاهلیت به عنوان عبادت انجام می داد و این گونه مدتی عبادت می کرد.

محمّد

بن اسحاق، از عبدالملک، از عبد اللّه بن ابی سفیان، از علاء بن حارثه نقل می کند که: «هر سال رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماهی را به غار حرا می رفت و در آن جا عبادت دینی داشت. این آیین قریش در دورۀ جاهلیت بود. بر اساس این آیین، در زمان اعتکاف، هر مسکینی می آمد او را اطعام می کرد و این روش او بود تا زمانی که از آن جا برمی گشت و به مجاورت غار حرا پایان می داد. او پیش از آن که وارد خانه اش شود خانۀ کعبه را طواف می کرد.»(1)

او هم چنین می نویسد: «زمانی که خداوند تعالی خواست تا در آن ماه، کرامت خویش را به او عنایت کند یعنی سالی که پیامبر در آن سال به پیامبری مبعوث شود ماه رمضان بود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار حرا بیرون رفت؛ چنان که در سال های پیش از این، برای مجاورت و اعتکاف خارج شد. او در آن سال همراه خانواده اش بود. این مجاورت و اعتکاف ادامه داشت تا این که خداوند بر او کرامت کرد و او را به رسالت برانگیخت.»(2)

در این روایات از مجاورت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و سپس حرکتش به سوی پسرعمویش ورقة بن نوفل سخن به میان آمده تا حادثه را تشریح کند. او تلاش می کرد تا این گونه نشانه ها را روشن نماید، و به دور از هر گونه تشویه و تلفیقی که با این رخداد و حادثه همراه است، حقیقت را روشن و آشکار کند.

ص: 472


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 9.
2- . همان.

البته

ارتباط خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پسرعمویش ورقة بن نوفل و سخن گفتن با وی در بارۀ آن رخدادهایی که می دید امری مقبول است؛ چرا که ورقه از اهل کتاب و از پیروان مسیحی و در انتظار نبوت بوده است. بنا بر این، سخن گفتن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با چنین شخصی در بارۀ خبر بزرگ پیامبری و وحی و نیز تطبیق نشانه های مربوط به پیامبری امری طبیعی بوده است. این مطلب هرگز به معنای آن نیست که این حادثه بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مبهم و امری پیچیده بود و ورقه مسئولیت روشن گری و تبیین و تفسیر رخداد را داشته باشد. البته از برخی از روایات دروغین چنان برمی آید که مسئله این گونه بود و هدف از این دیدار ابهام زدایی و روشنگری بوده است.

اما بر کسی پوشیده نیست که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در انتظار نبوت بود، چرا که جبرئیل در غار حرا پیش از آن نازل شده و او را در جریان گذاشته بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رؤیا وحی را دریافت می کرد؛ چنان که بر این امر روایت نیز دلالت دارد.

اما مسئلۀ عنایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به رخدادهای پیرامونی و گفت وگویش با پسرعمویش ورقة بن نوفل و آنچه از راه پرسش ها برایش آشکار می شود، شاید جزیی از برنامۀ تبلیغی و معرفی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای نبوت و کسب و جلب موقعیت ورقة بن نوفل در کنار رسالت جدید باشد.

آن حماسه و تلاش ها و بررسی های پیاپی از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در روزهای آغازین وحی از اهتمام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به فعالیت های بزرگ و واکنش ها و ایمان راستین و رغبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آشکار کردن نشانه ها و دلایل پیامبری پرده برمی دارد تا موجبات روشنی مخاطبان وحی در فضای مکه فراهم آید و این گونه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همراهی و پشتیبانی ایشان را با خود در امر رسالت و دعوت داشته باشد و موجبات کاهش رنج های روحی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حمل رسالت با آن مواجه بود، را احساس نماید.

اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و تصدیق پیامبری

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اخبار وحی و هر آنچه که بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا گذشت را تصدیق می کند و از آن امر عظیم استقبال می نماید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نزول وحی، سخن گفتن جبرئیل و نزول آیات پنج گانه سورۀ علق: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...)، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون مخالفت و تشکیک و

ص: 473

مجادله ای در دلیل پیامبری، دعوت همسرش را اجابت می کند و بدان پاسخ منتظر می دهد. تو گویی منتظر نبوت بود؛ چنان که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) منتظر بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اسلام می آورد و به نبوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شهادت می دهد. ایشان نخستین زن در روی زمین است که اسلام آورد و این گونه شرافت دنیا و کرامت آخرت را برای خودش ثبت کرد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز این عنوان و افتخار را برایش چنین ثبت می کند: «خدیجه سبقت گیرنده زنان جهان به ایمان به خدا و محمّد است.»(1)

ابن هشام در بارۀ اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «خدیجه دختر خویلد به محمّد ایمان آورد و آنچه پیامبر از جانب خدا آورده را تصدیق کرد و پیامبر را بر امر نبوت کمک و پشتیبانی نمود. او نخستین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده و آنچه را که پیامبر آورده بود تصدیق نمود و خدا به واسطۀ این کار خدیجه کار را بر پیامبرش آسان می کرد. پیامبر در طول رسالت و پیامبری چیزی از رد و تکذیب و دیگر مکروهات و زشتی ها را از مردم نمی شنید و اندوهگین و غمگین نمی شد، مگر آن که وقتی به سوی خدیجه برمی گشت، آن غم و اندوه ها را خداوند به واسطۀ خدیجه برطرف می کرد و به او ثبات قدم می داد و غم های او را کاهش می داد. از این رو زمانی که رسول خدا به سوی خدیجه بازمی گشت، دلش گشایش می یافت. او مکار مردم را بر آن حضرت آسان می کرد؛ خدایش بر او رحم آورد.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاهد آغاز وحی و رؤیای نخست نبوت بود؛ چون که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنچه را در رؤیا در بارۀ وحی می دید با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن می گفت. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را تصدیق می کرد و بدو ایمان می آورد.

از عمر بن عنبسه سلمی روایت شده که گفت: در روزهای نخست بعثت نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمدم و ایشان مرا از نبوت خبر داد. گفتم: امر خود را برایم توصیف کن! آن حضرت برایم از امر نبوت و آنچه خدا بدان ایشان را مبعوث کرده بود وصف نمود. گفتم: آیا کسی تو را در این پیروی می کند؟ فرمودند: بله! همسرم، کودکی و برده ای! منظورش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر

ص: 474


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
2- . همان، ج 1، ص 257.

خویلد و علی بن ابی طالب7 و زید بن حارثه بود.

از سبقت و پیشگامی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اسلام و بیان حوادث وحی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارزش زن در رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اسلام پرده برداشته می شود و این که رسالت اسلام، میان مرد و زن جز در بخش کوچک از تفاوت های فیزیکی و طبیعی هیچ تفاوتی قائل نیست. به هر حال این گونه است که عواطف و احساسات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عقل و قلب وی به دعوت و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واکنش مثبت داده و با او همراه می شود. این پاسخ گویی مثبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نتیجۀ آمادگی تربیتی، تغییر روحی و روانی و عقلی است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول پانزده سال از زندگی مشترک گذشته به دست آورده و کسب کرده بود.

علی بن ابی طالب7 در محیط خانوادۀ گرامی نبوت، در دامن رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تحت توجهات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می زیست و آن حضرت در فضای معنوی و روحی که این خانواده در آن می زیست، زندگی و رشد می کرد. او از سوی پسرعمویش به طور ویژه و اختصاصی مورد عنایت قرار داشت و تربیت، توجه و آموزشی خاصی را دریافت می کرد. این گونه علی بن ابی طالب7 به طوری در سطحی از کمال قرار می گیرد که در سن کودکی نبوت را تصدیق کرده و به تمام و کمال دعوت الهی را اجابت کرده و به حمایت از آن می پردازد.

این گونه است که هستۀ نخستین سازۀ اسلامی باعظمت، با محمّد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکل می گیرد. این در زمانی است که جز این خانه، هیچ خانواده اسلامی نبود. از این خانه حرکت نور اسلام آغاز شد و در پیرامون این خانه و خانواده رخدادهای تاریخی پیاپی شکل گرفت.

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این رخداد تاریخی و سبقت جویی و شرافت عظیم در ایمان و اسلام را این گونه با سخن خویش در تاریخ ثبت می کند و می فرماید: «زمانی بود که غیر از رسول اللّه و خدیجه و من که سومین آنان بودم، هیچ خانواده و خانه ای در اسلام نبود.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی بن ابی طالب7 از نبوت و دعوت اسلامی پیامبر، با صداقت و راستی استقبال کردند و نخستین تصدیق کنندگان در جهان اسلام به شمار آمدند؛ و چه زیبا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 475

در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «خدیجه وزیر و یاور صدق و راستی بود.»

نخستین سجده کنندگان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با روی گشاده و اوج همدلی و همراهی به استقبال توحید رفت و نخستین مخاطب و شنوندۀ بعثت و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و آن را به کام جان نوشید، بی آن که شکی، درنگ و توقفی در آن نماید. او وحی را در حالی پذیرفت که در انتظار زمان نبوت بود؛ زمانی که قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به روی عالم غیب و خطاب پروردگار مهربان گشوده بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز بشارت الهی را با روی گشاده پذیرفت. او این بشارت را زمانی پذیرفت که منتظر تازه های رسالت از سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او همان چیزی را می دانست که قریشی یان آن را می دانستند و در انتظار آن بود؛ چرا که آنان از فرزندان ابراهیم خلیل7 بودند. آنان می دانستند ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیامبر و صاحب رسالت است و خداوند پس از ابراهیم، موسی و عیسی را با شرایطی برانگیخت.

بر پایۀ همین دانسته ها و باورها بود که ورقة بن نوفل که نصرانیت را پذیرفته بود و تورات و انجیل را می خواند، از نزدیکی ظهور پیامبری سخن می گفت و بیان می کرد که در این دین ها، شرایع الهی، عبادت ها و طهارتی از هر گونه پلیدی شرک و بت پرستی وجود دارد.

پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به انتظار نزول و هبوط وحی و آمدن آموزۀ الهی و شریعت و قرآن بود. او منتظر بود تا این که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سورۀ علق را بر او خواند و گفت که او همان پیامبری است که رسالت بزرگ الهی را بر دوش و جانش حمل می کند تا بشریت را از ظلمات به نور و روشنایی بیرون آورد. همۀ این ها برای خدیجه 3 روشن و هویدا بود.

دو روز بیشتر از آمدن جبرئیل و بشارت رسالت نگذشته بود که در روز سوم وجوب نماز ابلاغ می شود و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابلاغ می کند و آن دو نیز با اشتیاق و شور و شوق تمام پاسخ مثبت به این واجب الهی می دهند و از آن استقبال می کنند.

روایات می گوید که جبرئیل به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وضو و نماز را در همان آغاز وحی در روز سوم آموزش داده است و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این خبر خوش وجوب نماز را به اطلاع علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 476

می رساند(1) و به آنان وضو و نماز را آموزش می دهد و سپس سه نفری با هم نماز می خوانند.

ابن اثیر می نویسد: جبرئیل اولین باری که نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، شب های شنبه و یک شنبه بود و سپس رسالت الهی را در روز دوشنبه اظهار می کند و به او وضو و نماز و (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ) را تعلیم می دهد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن زمان چهل ساله بود.

نخستین چیزی که خداوند از شریعت اسلام واجب کرده، اقرار به توحید، برائت از بت پرستی و نماز بود، زمانی که نماز بر آن حضرت واجب شد جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد در حالی که در بالای مکه بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به وادی برد و در آن جا چشمه ای را پدید آورد و جبرئیل وضو می گرفت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او می نگریست تا ببیند چگونه برای نماز طهارت کسب کند، سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مثل جبرئیل وضو گرفت. بعد جبرئیل برخاست و نماز گزارد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم همانند او نماز گزارد. جبرئیل پس از پایان نماز، از نزد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و به او وضو و نماز را آموزش داد و سپس با او نماز گزارد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم همانند او، نماز خواند.

از آن پس، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشت سر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حرکت می کرد و او را همراهی می نمود و گام در جای گام های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می نهاد و همان راهی را می پیمود که پیامبر پیموده بود. او با همراهی پیامبر خدا، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جنگ و مبارزه طلبی دین قوم می رفت و علیه بت پرستی موضع می گرفت؛ چنان که مریم دختر عمران و آسیه بنت مزاحم به مبارزه با دیانت کفر و شرک رفته بودند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علیه شرک و بت پرستی در زمان اوج آنها به مبارزه برخاست و در استوارترین پایگاه بت پرستی، یعنی در شهر مکۀ مکرمه و مسجدالحرام جایی که مرکز بتان بود، به جنگ آنها رفت. این گونه بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیرامون خانۀ خدا پشت سر محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به

ص: 477


1- . بعضی ها نقل کرده اند که نماز در این زمان دو رکعت و دو فریضه بود، یکی قبل از طلوع آفتاب و دیگری قبل از غروب و بعد نمازهای پنج گانه تشریع شد. به حاشیۀ سیرة النبویة، ج1، ص 226 مراجعه شود. بعضی ها هم در آموزش وضو در این مرحله و زمان اشکال کرده، و گفته اند آیۀ وضو بعد از هجرت در مدینه نازل شد، که فرمود: (إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدِیکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ) (مائده: 6)

تنهایی به نماز و سجده می ایستاد تا خانۀ خدا را از پلیدی بتان پاک کند و شعار توحید را که از سوی همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح شده بود را اعلان نماید.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پسر عمویش به جنگ بتانی رفته بودند و تقدیر و سرنوشت این بود تا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز فتح مکه بر دوش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بالا رود و آن بتان را بشکند. آنان بت شکنی کردند؛ چنان که جدش ابراهیم پیش از این چنین کرده بود.

این نمازخوانی آنان منظره ای شگفت برای اهل مکه به وجود آورده بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پشتش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نماز را در مسجد الحرام ادا می کردند، درحالی که آنان تنها برای خدای یکتا رکوع و سجود انجام می دادند. این ها کارهای آغازین و گام نخست انقلاب علیه بت پرستی و آغاز حرکت تغییر و تحول بود.

یحیی بن عتیق کندی نقل می کند: «پدرم نقل کرد که با عباس بن عبدالمطلب در مکه در مسجد نشسته بودم، و این پیش از آن بود که امر رسول اللّه آشکار شود. پس جوانی آمد و به آسمان نظر انداخت و آن زمانی بود که خورشید در آسمان (حلقه زده) بود. سپس رو به روی کعبه قرار گرفت و شروع به نماز کرد. پس نوجوانی آمد و سمت راست وی ایستاد و بعد زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس جوان رکوع کرد و نوجوان و زن رکوع کردند سپس ایستاد و آن دو ایستادند. پس سجده کرد و آن دو سجده کردند.

پس گفتم: ای عباس! امر بزرگی است.

عباس گفت: این جوان را می شناسی؟

گفتم: نه!

گفت: این محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطلب برادرزاده ام است. آیا می دانی این نوجوان کیست؟ این علی بن ابی طالب برادرزاده است. این زن را می شناسی؟ این خدیجه دختر خویلد است.

سپس افزود: این برادرزاده ام به من گفت که پروردگارش، پروردگار آسمان ها و زمین با او سخن می گوید و او است که او را به این دینی که بر آن است، فرمان داده است. به خدا

ص: 478

سوگند! امروز بر روی زمین جز اینان کسی بر این دین نیست.»(1)

طبرسی در کتاب «اعلام الوری بأعلام الهدی» این منظرۀ بزرگ تاریخی را نیز نقل کرده است؛ جز آن که در روایت طبرسی آمده که این حادثه و رخداد را عقیق کندی در «منی» در زمان و موسم حج مشاهده کرده است و این که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مخفی گاه خود بیرون آمد و سپس متوجه بیت الحرام شد و نماز گزارد و پشت سرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نماز گزاردند.

تحیت و درود خدا و بشارت و مژده جاودانه

جبرئیل حامل تحیت و درود خداوند و سلام پروردگار جهانیان بود تا آن را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برساند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز آن را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ می کند، تا عظمت این زن برای نسل های آینده شناخته شود؛ و انسان نیز عظمت و بزرگی این زن صالح را در اسلام بداند.

خداوند به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سلام می رساند تا او را از جایگاه عظیمش در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه سازد، تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاداش نقش خودش در گرفتن پیام خدا و پشتیبانی هایش از همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دفاع و از خود گذشتگی اش را برای اصل اسلام دریافت کند.

این مدالی جاودانه، شرافتی یکتا و بخششی بی پایان از سوی خدا بود که جبرئیل حامل رسالت، تکریم و تحیت پروردگار به سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باشد؛ تحیت و سلامی که زندگی در سایۀ سلام را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ارمغان آورد؛ تا این که با کلمه سلام در روز جاوید مورد استقبال الهی قرار گیرد.

همان طور که خداوند فرمود:

(سَلامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ؛(2) سلام بر شما، (از نظر جسم و روح) پاکیزه شدید، پس برای اقامت جاودانه در آن داخل شوید).

و در جایی دیگر فرمود:

(وَالْمَلَائِکَةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِم مِّن کُلِّ بَابٍ؛(3) درود بر شما به پاس صبر و شکیبایی تان چه

ص: 479


1- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 34.
2- . زمر: 73.
3- . رعد: 23.

نیکو است عاقبت آن سرای).

همانا جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و گفت: «از سوی پروردگار سلام خدا را به خدیجه برسان.» رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می رساند.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: سلام و از او است سلام و بر جبرئیل باد سلام.»

ابوهریره روایت می کند که جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و گفت: «این خدیجه است که با ظرفی پوشیده که در آن خورشت (غذا یا نوشیدنی) است به سویت می آید. پس زمانی که نزدت آمد از سوی پروردگارش و من سلام را برسان و او را به خانه ای در بهشت از لؤلؤ و درّ خالی شده که در آن سختی و رنجی نیست بشارت و مژده ده.»(1)

این مژده به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همان بشارت و مژده ای است که حضرت آسیه بنت مزاحم از پروردگارش خواسته تا برای او تحقق بخشد؛ که در قرآن آمده که گفت: «پروردگارا! برای من در نزد خود (در قرب جلال و رحمت خود) در بهشت خانه ای بساز، و مرا از فرعون و عمل وی رهایی بخش، و از گروه ظالمان (دربار و ملتش) نجات ده.»(2)

اکنون

پروردگار سلام به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رساند و او را به خانه ای در بهشت که در آن درشتی و سختی و رنجی نباشد بشارت می دهد؛ خانه ای که در آن محبت و سلامتی استقرار دارد و همۀ اطراف و گوشه هایش از شادی و نعمت پر است. خانه ای که همانند قلب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نور و هدایت می درخشد. آری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استحقاق و شایستگی آن را دارد که در خانه ای که در آن هیچ سختی و درشتی نیست مستقر گردد؛ زیرا این ها همه پاداش صبر و شکیبایی است که بر اذیت و رنج و محنت در مدت طولانی ده سال تحمل کرد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار رسالت همسرش با همۀ هستی از مال و جان و عواطف و احساسات کوشید و در این راه مجاهدت و تلاشی بسیار می کرد و محبت، راحتی و آسایش و آرامش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می بخشید و دردها و رنج ها و فشارهای درگیری ها و مبارزات در راه رسالت را تخفیف و کاهش می داد و از سنگینی آن می کاست؛ پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سزاوار و

ص: 480


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج4، ص 231.
2- . تحریم: 11.

شایسته آن بود تا به بهشت و خانه ای بشارت داده شود که در آن محبت و آرامش و سلام جاودانه باشد.

مفسران بیان می کنند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شایستگی آن را یافت که در بهشت در خانه ای که رنج و سختی و درشتی در آن نباشد ساکن شود؛ زیرا در طول زندگی اش هیچ روزی صدایش را بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بلند نکرد و بر او درشتی ننمود و هیچ روزی او را نیازرد. پس شایستگی آن را دریافت تا در دنیا از تحیت و سلام و در آخرت با تحیت و سلام مورد استقبال قرار گیرد؛ چنان که خداوند فرموده است: (سَلَامٌ عَلَیکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ).(1) و برای این همه صبر بر مشقت و همراهی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ بهشتی بدون رنج و درشتی و سختی مستقر گردد.

زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای هر زنی که در زندگی دنبال ارزش ها است، عبرت و پند و اندرز است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همۀ ثروت و زندگی مرفّه و نعمت و آسایش خویش دست شست و زهد و پارسایی را پیش کشید و همۀ آنچه را در اختیار داشت و مالک آن بود، تنها به خاطر دعوت و رسالت، در راه خدا بخشید تا جایی که در روایات آمده که همواره در روی پوست قوچی زندگی را می گذراند. او در دورۀ تحریم، شب ها را بدون غذا و خوراکی در شعب ابی طالب می خوابید و آخرت را بر دنیا برگزید و نصرت و یاوری حق را بر باطل اختیار کرد و ایستادگی در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را انتخاب نمود.

این گونه بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارزش و بهای خود و نیز ارزش زندگی را شناخت و این که ارزش زندگی در ریخت و پاش و رفاه و انواع و اقسام خوراکی و نوشیدنی و پوشاک نیست و اگرچه همه این ها از امور مباح است، ولی قیمت و بهای انسان مرد و زن در موضع گیری است که در جنگ حق و باطل اتخاذ می کنند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب در دوران تحریم و محاصره

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درگیر دعوت و پیامبری خود است و مردم را به رسالت و اسلام می خواند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 481


1- . زمر: 73.

نیز استوار و محکم پشت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می ایستد و با مال و پشتیبانی هایش خانواده را حمایت و یاری می رساند. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با طاغوتی های قریشی مبارز می طلبید و با بزرگان بت پرستی و مغروران حکومت و ثروت روبه رو می شود و آنان را به ایمان به خدا و آزادی انسان از ستم و طاغوت دعوت می کند. در این میان دل های سالم و خردهای جوینده حقیقت و انسان های ستمدیده که آزادی و زندگی در سایۀ ارزش های حق و عدالت و کرامت را می جستند، به این دعوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخ مثبت می دهند.

دعوت اسلامی لرزه ای شدید و چالشی بزرگ را در جامعۀ مکه ایجاد کرد. بهتر این است که بگوییم، این دعوت زلزله ای در جامعۀ جاهلی پدید آورد و عقاید خرافی و ارزش های پوسیده و سنت ها و آداب و رسوم شناخته شدۀ جاهلی را فروریخت. مردم مکه به سوی این دعوت گرایش یافته و بدان پاسخ مثبت می دادند و روز به روز بر شمار مؤمنان افزوده می شد. پس قریش همۀ ابزار و وسایلی که فکر می کرد بتواند مانعی بر سر راه حرکت دعوت اسلامی باشد و جلوی این تغییر و اصلاح فکری و اجتماعی عظیم را که قرآن آن را برای همۀ بشریت آورده، بگیرد، به کار بست تا اجازۀ رشد و گسترش به آن را ندهد.

همۀ

ابزارها و وسایل برای بدنامی و همۀ انواع و اقسام مخالفت ها برای بدنام کردن شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دعوتش به کار گرفته شد، ولی سودی نبخشید. پس ابزارهای عذاب و قتل و شکنجه را به کار گرفتند، ولی باز هم این ها نتوانست جلوی حرکت دعوت اسلامی را بگیرد. آنان برای قتل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برنامه ریزی کردند. خبر توطئه به عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت ابوطالب2 رسید. آن حضرت نیز علیه این توطئه، موضع گیری سخت و محکمی را در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گرفت و آمادگی غیر محدود خودش را در دفاع از او اعلام کرد. با موضع گیری و حمایت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قریش عقب نشینی کرد تا توطئۀ دیگری را ضد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عموهایش از بنی هاشم و در پیشاپیش همۀ آنها، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برنامه ریزی و آماده کند.

در نهایت قریش به این نتیجه رسید تا تحریم را برنامه ریزی کند و این گونه دعوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و فعالیت های تبلیغی آن حضرت را محدود کرده و جلوی حرکت رو به جلوی

ص: 482

پیامبری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بگیرد. پس قریش بر این امر عهدی بستند و قرارداد تحریم و عهدنامه را نوشته و در درون کعبه آویختند. این گونه بود که تحریم و محاصرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش در ماه محرم الحرام در سال هفتم از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز شد.

یعقوبی مورخ مشهور اسلامی از این محاصره سخن گفته است. او می نویسد که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بنی هاشم و... فرزندان عبدالمطلب با چه مشکلاتی مواجه بودند. در بخشی از گزارش یعقوبی آمده است:

«زمانی که قریش دانست که نمی تواند رسول اللّه را بکشد و این که ابوطالب او را تسلیم نمی کند و این مطلب را نیز از ابوطالب شنید، عهدنامه ظالمانه و کوبنده ای را نوشتند که مفاد و محتوای آن این بود که هیچ کس با بنی هاشم خرید و فروش نکند و همسری از ایشان نگیرد و معاملات و تجارتی با آنان نداشته باشد تا این که بنی هاشم، محمّد را به قریش تحویل دهند تا آنان او را به قتل رسانند. آنان این عهدنامه را نوشتند و بر پای آن هشتاد نفر مهر نهادند. این عهدنامه را منصور بن عکرمة بن عامر بن هاشم بن عبدمناف بن عبدالدار نوشت که پس از نگارش عهدنامه دست شل شد و از کار افتاد.

پس از نگارش و امضای این عهدنامه بود که قریش رسول اللّه و اهل بیت او از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب بن عبدمناف را در شعب محاصره و تحریم کردند. این همان شعبی است که به آن شعب بنی هاشم می گویند. شش سال پس از مبعث پیامبر، و همۀ بنی هاشم و بنی عبدالمطلب در شعب به مدت سه سال اقامت داشتند. در این مدت پیامبر و خدیجه دختر خویلد همۀ مالش را صرف کردند تا جایی که گرفتار فقر و تنگ دستی شدند.

سپس جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: خداوند موریانه ای را برانگیخته است تا عهدنامۀ قریش را بخورد و آن موریانه همۀ آن را از مفاد ظلم و محدودیت و تحریم که در عهدنامه بود خورده، و جز جاهایی که در آن نام خدا برده شده، چیزی از آن عهدنامه باقی نمانده است. پس رسول اللّه ابوطالب را به این موضوع آگاه کرد و خبر داد.»(1)

ص: 483


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص 31.

این چنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای زندگی در محنت و رنج محاصره وارد شعب شد و مؤمنان در شرایط بسیار قساوت آمیز و سخت با هم می زیستند و فشارهای روانی همراه با تحریم اقتصادی و اجتماعی را تحمل می کردند. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر آنچه از مال و ثروت بسیار داشت در این راه خرج کرد، ثروتی که مورخان در برخی از سالیان میزان و تعدادش را معادل تمام مال تجاری قریش گفته اند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ مال خویش را خرج کرد. این امر ادامه داشت تا زمانی رسید که دیگر اوضاع سخت شد و گرسنگی و تنگدستی غلبه پیدا کرد.

این مطلب چنان که از یعقوبی پیش از این نقل شد، بسیار سخت و دشوار شد. برخی از منابع تاریخی می گویند که مسلمانان محاصره شده در شعب در این مدت کشک و برگ های درختان را می خوردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این زن ثروتمند و مرفه در زندگی اش، اینک در دوران محاصره همانند یکی از آنان بود و در این رنج و مصیبت با آنان مشارکت می کرد و زندگی با گرسنگی را تحمل می نمود.

خویشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محنت و دردها و رنج هایش را احساس می کردند و با او همدردی می کردند و هر از گاهی پنهانی غذایی را در تاریکی شب به او می رساندند، اما سرکشان قریش مانع از این کمک ها و مساعدت ها می شدند و تلاش می کردند تا از رسیدن هر کمک غذایی به آنان جلوگیری کنند.

ابن اثیر محاصرۀ سخت را این گونه توصیف می کند. او می گوید: آنان دو تا سه سال این گونه در آن شعب اقامت کردند. در این مدت قریش تلاش می کرد تا چیزی به آنان نرسد، جز آن میزای که به طور پنهانی و به دور از چشم قریش به آن جا برده می شد.

او نقل می کنند که: «ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد را دید که با او گندم بود و می خواست آن را به عمه اش خدیجه برساند که با پیامبر در شعب بود. ابوجهل بر او آویخت و گفت: به خدا سوگند! از جا تکان نمی خورم تا تو را رسوا سازم.

پس ابوالبختری بن هشام آمد و گفت: به تو چه؟ او می خواهد غذایی را به عمه اش

ص: 484

برساند. آیا او را از این کار مانع می شوی؟ رهایش کن!

اما ابوجهل دست بردار نبود. پس آن دو با هم گلاویز شدند و ابوالبختری با استخوان شتر بر او ضربه زد و سرش را شکافت و او را بر زمین انداخت و به شدت بر او کوبید. در این زمان حمزه آنان را می نگریست و آنان نیز از این امر ناخشنود بودند که خبر به پیامبر برسد و مسلمانان و پیامبر آنان را شماتت و سرزنش کنند.

این زمانی بود که حتی رسول خدا هم چنان مردم را آشکار و نهان به اسلام دعوت می کرد و وحی بر او می آمد. پس این حالت محاصره و تحریم تا سه سال ادامه داشت.»(1)

چنان که گزارش های تاریخی بیان کرده اند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال در شعب و در محاصره در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیست و با تمام ثروت و جانفشانی خالصانه و وفادارانه نسبت به همسرش با او همدردی داشت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را صادقانه و با کمال وفاداری دوست می داشت؛ چون به آن حضرت ایمان خالصی آورده، و همۀ مالش را در راه دعوتش بذل و بخشش کرده بود.

در این دوران سخت محاصره و تحریم مکه، یاران دعوت پیامبر سه گروه بودند: ابوطالبی که حمایت اجتماعی برای دعوت فراهم آورده بود؛ و خدیجه ای که مالش را برای یاری و نصرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرده بود؛ و سپس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در همۀ جنگ ها برای دفاع از اسلام وارد شد و از جان مایه گذاشته بود. پس اسلام به جان فشانی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت ابو طالب7 پیروز شد و آنان مهم ترین و اصلی ترین یاران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این محنت و کمک کارش در زمان سختی و ترس بودند.

تلاش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مجاهدت ها و وفا و تحمل های او درس است برای هر زنی که ارزش و نقش خودش در زندگی را می شناسد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به خاطر اصول ارزشی زیست و به خاطر آن نیز جان داد و به رنجی که برای دعوت و رسالت کشیده بود مرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمونه و الگوی زن مسلمان در زندگی است.

جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دعوت و تاریخ اسلام و زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارزش زن را در اسلام و نقش

ص: 485


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 87.

زن در بنیاد جامعه و مشارکتش با همسرش در تحمل مسئولیت های بزرگ در زندگی را برای ما روشن می سازد.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن صبّاغ، علی بن محمّد مالکی مکی (م 855 ق)، الفصول المهمّة فی معرفة اوال الأئمّة7، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1408ق.

6. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

7. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

8. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

9. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

10. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

11. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

ص: 486

12. خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدّسة، دار الأعلمی للمطبوعات، 1407ق.

13. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

14. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

15. کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، بیروت: دار صعب ودار التعارف، 1401ق.

16. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

ص: 487

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109