تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد 11

مشخصات کتاب

سرشناسه:انصاریان، حسین، 1323 -

عنوان قراردادی:صحیفه سجادیه. شرح

عنوان و نام پدیدآور:تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد 11 / حسین انصاریان.

مشخصات نشر:قم: دارالعرفان، 1389 -

مشخصات ظاهری:15 ج.

فروست:مجموعه آثار؛ 45، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59 .

شابک:900000ریال:دوره 978-964-2939-60-2: ؛ ج.1 978-964-2939-61-9: ؛ ج.2 978-964-2939-62-6: ؛ :ج.3 978-964-2939-63-3: ؛ :ج.4 978-964-2939-64-0: ؛ :ج.5 978-964-2939-65-7: ؛ :ج.6 978-964-2939-66-4: ؛ :ج.7 978-964-2939-67-1: ؛ :ج.8 978-964-2939-68-8: ؛ :ج.9 978-964-2939-69-5: ؛ :ج.10 978-964-2939-70-1: ؛ :ج.11 978-964-2939-71-8: ؛ : ج.12 978-964-2939-72-5 : ؛ ج.13 978-964-2939-91-6 : ؛ ج.14 978-964-2939-92-3 : ؛ ج.15 978-964-2939-93-0 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق.

موضوع:علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه -- نقد و تفسیر

شناسه افزوده:علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق. . صحیفه سجادیه. شرح

رده بندی کنگره:BP267/1/ع8ص3042225 1389

رده بندی دیویی:297/772

شماره کتابشناسی ملی: 1981717

ص :1

اشاره

ص :2

تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد 11

حسین انصاریان

ص :3

ص :4

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :5

ص :6

دعای 39 : طلب عفو و رحمت

اشاره

استاد حسین انصاریان

دعای 39 : طلب عفو و رحمت

«1»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْسِرْ شَهْوَتِی عَنْ کُلِّ مَحْرَمٍ وَ ازْوِ حِرْصِی عَنْ کُلِّ مَأْثَمٍ وَ امْنَعْنِی عَنْ أَذَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ «2»اَللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّی مَا حَظَرْتَ عَلَیْهِ وَ انْتَهَکَ مِنِّی مَا حَجَزْتَ عَلَیْهِ فَمَضَی بِظُلاَمَتِی مَیِّتاً أَوْ حَصَلَتْ لِی قِبَلَهُ حَیّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّی وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّی وَ لاَ تَقِفْهُ عَلَی مَا ارْتَکَبَ فِیَّ وَ لاَ تَکْشِفْهُ عَمَّا اکْتَسَبَ بِی وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَیْهِمْ أَزْکَی صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ أَعْلَی صِلاَتِ الْمُتَقَرِّبِینَ «3»وَ عَوِّضْنِی مِنْ عَفْوِی عَنْهُمْ عَفْوَکَ وَ مِنْ دُعَائِی لَهُمْ رَحْمَتَکَ حَتَّی یَسْعَدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِکَ وَ یَنْجُوَ کُلٌّ مِنَّا بِمَنِّکَ «4»اَللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَدْرَکَهُ مِنِّی دَرَکٌ أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِیَتِی أَذًی أَوْ لَحِقَهُ بِی أَوْ بِسَبَبِی ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَرْضِهِ عَنِّی مِنْ وُجْدِکَ وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِکَ «5»ثُمَّ قِنِی مَا یُوجِبُ لَهُ حُکْمُکَ وَ خَلِّصْنِی مِمَّا یَحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ فَإِنَّ قُوَّتِی لاَ تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِکَ وَ إِنَّ طَاقَتِی لاَ تَنْهَضُ بِسُخْطِکَ فَإِنَّکَ إِنْ تُکَافِنِی بِالْحَقِّ تُهْلِکْنِی وَ إِلاَّ تَغَمَّدْنِی بِرَحْمَتِکَ تُوبِقْنِی «6»اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْهِبُکَ - یَا إِلَهِی - مَا لاَ یُنْقِصُکَ بَذْلُهُ وَ أَسْتَحْمِلُکَ مَا لاَ یَبْهَظُکَ حَمْلُهُ «7»أَسْتَوْهِبُکَ - یَا إِلَهِی - نَفْسِیَ الَّتِی لَمْ تَخْلُقْهَا لِتَمْتَنِعَ بِهَا مِنْ

ص:7

سُوءٍ أَوْ لِتَطَرَّقَ بِهَا إِلَی نَفْعٍ وَ لَکِنْ أَنْشَأْتَهَا إِثْبَاتاً لِقُدْرَتِکَ عَلَی مِثْلِهَا وَ احْتِجَاجاً بِهَا عَلَی شَکْلِهَا «8»وَ أَسْتَحْمِلُکَ مِنْ ذُنُوبِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَی مَا قَدْ فَدَحَنِی ثِقْلُهُ «9»فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هَبْ لِنَفْسِی عَلَی ظُلْمِهَا نَفْسِی وَ وَکِّلْ رَحْمَتَکَ بِاحْتِمَالِ إِصْرِی فَکَمْ قَدْ لَحِقَتْ رَحْمَتُکَ بِالْمُسِیئِینَ وَ کَمْ قَدْ شَمِلَ عَفْوُکَ الظَّالِمِینَ «10»فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِی أُسْوَةَ مَنْ قَدْ أَنْهَضْتَهُ بِتَجَاوُزِکَ عَنْ مَصَارِعِ الْخَاطِئِینَ وَ خَلَّصْتَهُ بِتَوْفِیقِکَ مِنْ وَرَطَاتِ الْمُجْرِمِینَ فَأَصْبَحَ طَلِیقَ عَفْوِکَ مِنْ إِسَارِ سُخْطِکَ وَ عَتِیقَ صُنْعِکَ مِنْ وَثَاقِ عَدْلِکَ «11»إِنَّکَ إِنْ تَفْعَلْ ذَلِکَ - یَا إِلَهِی - تَفْعَلْهُ بِمَنْ لاَ یَجْحَدُ اسْتِحْقَاقَ عُقُوبَتِکَ وَ لاَ یُبَرِّئُ نَفْسَهُ مِنِ اسْتِیجَابِ نَقِمَتِکَ «12»تَفْعَلْ ذَلِکَ - یَا إِلَهِی - بِمَنْ خَوْفُهُ مِنْکَ أَکْثَرُ مِنْ طَمَعِهِ فِیکَ وَ بِمَنْ یَأْسُهُ مِنَ النَّجَاةِ أَوْکَدُ مِنْ رَجَائِهِ لِلْخَلاَصِ لاَ أَنْ یَکُونَ یَأْسُهُ قُنُوطاً أَوْ أَنْ یَکُونَ طَمَعُهُ اغْتِرَاراً بَلْ لِقِلَّةِ حَسَنَاتِهِ بَیْنَ سَیِّئَاتِهِ وَ ضَعْفِ حُجَجِهِ فِی جَمِیعِ تَبِعَاتِهِ «13»فَأَمَّا أَنْتَ - یَا إِلَهِی - فَأَهْلٌ أَنْ لاَ یَغْتَرَّ بِکَ الصِّدِّیقُونَ وَ لاَ یَیْأَسَ مِنْکَ الْمُجْرِمُونَ لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِی لاَ یَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ وَ لاَ یَسْتَقْصِی مِنْ أَحَدٍ حَقَّهُ «14»تَعَالَی ذِکْرُکَ عَنِ الْمَذْکُورِینَ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ عَنِ الْمَنْسُوبِینَ وَ فَشَتْ نِعْمَتُکَ فِی جَمِیعِ الْمَخْلُوقِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.

ص:8

[1»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْسِرْ شَهْوَتِی عَنْ کُلِّ مَحْرَمٍ وَ ازْوِ حِرْصِی عَنْ کُلِّ مَأْثَمٍ وَ امْنَعْنِی عَنْ أَذَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و بنای شهوتم را از هر حرامی در هم شکن، و میل شدیدم را از هر معصیتی دور دار، و مرا از آزردن هر مرد مؤمن و زن مؤمنه، و هر مرد مسلمان و زن مسلمه باز دار.

شهوت نفس

شهوت و میل، غریزه ای است که حضرت حق به امانت در وجود انسان قرار داده، تا به وسیلۀ آن امور معیشت و زندگی دنیا، و لذّات لازم را برای خود فراهم نماید.

این میل و شهوت از ابتدای کار، باید با قواعد الهیّه و مسائل ملکوتیّه و حلال و حرام الهی و توجّه به ثواب و عقاب کنترل شود.

در این صورت شهوت، خصلت عفّت و ورع، تقوا و پاکی، صداقت و درستی، راستی و امانت، کرامت و شرافت و سایر حسنات در انسان زنده می شود، و آدمی مصداق خلیفۀ حق، و منبع هدایت می گردد، و سعادت دنیا و آخرت او تأمین می گردد.

اگر میل و شهوت آزاد بماند از آدمی موجودی حریص بر انواع گناهان و معاصی

ص:9

و لذّت های محرّم و تجاوز به حقوق هر مؤمن و مؤمنه و مسلم و مسلمه ای به بار می آورد.

شهوت بی کنترل و آزاد، آدمی را به دست اندازی انواع برنامه های فساد انگیز وادار می کند.

میل خارج از اندازه چه در امور مادی و چه در امور معنوی انسان را دیو سیرت، عاصی، خطاکار، طاغوتی، شیطان، و مستحق هلاکت ابدی و شایستۀ عذاب جاودانی می نماید.

به همین خاطر امام معصوم به ما تعلیم می دهد که از حضرت حق بخواهید شهوت و میل شما را نسبت به هر حرامی فرونشاند، و هیبت این آتش خطرناک را که مقدمۀ آتش قیامت است با دست قدرتش بشکند، و تمایل به گناه را برگرداند و جهتش را به عبادت و طاعت سوق دهد، تا در درجۀ اول، وجود خود انسان و در مرحلۀ بعد، وجود هر مؤمن و مؤمنه و مسلم و مسلمه از آزار آدمی در امان بماند.

شهوت، وقتی در نفس و جان و در درون انسان کنترل شد، منافع عظیمی نصیب انسان می گردد.

صفا و پاکی قلب، حیات قریحه، نفوذ بصیرت، جَوَلان فکر، رقّت دل، درک لذّت مناجات، تأثیرپذیری از تذکّرات الهیّه، حضور قلب، نیّت پاک، حالت انکسار و ذلّت و خضوع و خشوع، و نفرت از شرّ و شرارت و بدی و فساد، و صبر در بلا و ابتلا، و توجّه به مواقف قیامت، و ثواب صالحان و عذاب مجرمان، و ولایت و حکومت بر خویش، و تسلّط بر نفس امّاره، و ورع و تقوا، و کم خوابی و شب بیداری، و دعا و نماز در سحر، و حال مواظبت بر عبادت، و کم خوری و حلال خوری، و در نتیجه سالم ماندن از انواع امراض، و سبکبالی و سبکباری در معیشت، و کم خرجی، و ایثار و صدقه و انفاق و کار خیر، و خوش اخلاقی و مهربانی، و

ص:10

صداقت و امانت داری، همگی نتیجۀ کنترل شهوت و امیال به وسیلۀ برنامه های الهیّه و قواعد ملکوتیّه و مسائل عرشیّه است.

ص:11

[«2»اَللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنِّی مَا حَظَرْتَ عَلَیْهِ وَ انْتَهَکَ مِنِّی مَا حَجَزْتَ عَلَیْهِ فَمَضَی بِظُلاَمَتِی مَیِّتاً أَوْ حَصَلَتْ لِی قِبَلَهُ حَیّاً فَاغْفِرْ لَهُ مَا أَلَمَّ بِهِ مِنِّی وَ اعْفُ لَهُ عَمَّا أَدْبَرَ بِهِ عَنِّی وَ لاَ تَقِفْهُ عَلَی مَا ارْتَکَبَ فِیَّ وَ لاَ تَکْشِفْهُ عَمَّا اکْتَسَبَ بِی وَ اجْعَلْ مَا سَمَحْتُ بِهِ مِنَ الْعَفْوِ عَنْهُمْ وَ تَبَرَّعْتُ بِهِ مِنَ الصَّدَقَةِ عَلَیْهِمْ أَزْکَی صَدَقَاتِ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ أَعْلَی صِلاَتِ الْمُتَقَرِّبِینَ «3»وَ عَوِّضْنِی مِنْ عَفْوِی عَنْهُمْ عَفْوَکَ وَ مِنْ دُعَائِی لَهُمْ رَحْمَتَکَ حَتَّی یَسْعَدَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا بِفَضْلِکَ وَ یَنْجُوَ کُلٌّ مِنَّا بِمَنِّکَ]

خدایا! هر بنده ای نسبت به من مرتکب کاری شده که آن کار را بر او حرام کردی، یا پردۀ حرمت مرا که دریدنش را بر او ممنوع کردی دریده، پس زیر بار ستمی که بر من داشته مرده، یا در حالی که هنوز زنده است، حقّی از من برعهدۀ او ثابت است؛ پس او را نسبت به ستمی که بر من روا داشته بیامرز، و در رابطۀ با حقی که از من پایمال کرده عفو فرما، و دربارۀ آنچه با من کرده مؤاخذه مکن، و به خاطر گناهانی که با ستم بر من مرتکب شده رسوایش نساز، و این عفو و گذشتم را از آنان و چشم پوشی و کار نیکی که بدون چشم داشت نسبت به آنان انجام دادم، از پرفایده ترین صدقات صدقه دهندگان و بالاترین عطاهای مقرّبین

ص:12

پیشگاهت قرار ده، و در برابر عفو من از آنان عفوت، و در مقابل دعایم برای آنان رحمتت را عوض قرار ده، تا هر یک از ما به سبب فزون بخشیت سعادتمند شویم، و هر کداممان محض احسانت رستگار گردیم.

درخواست بخشش و گذشت از دیگران

یکی از حقوق مسلمانان بر یکدیگر، اصلاح ذات البین یا همان آشتی بین مردم است. در معارف دینی بسیار به این موضوع اهمیّت داده شده که به عنوان یکی از برترین عبادات معرفی گردیده است و بزرگان دین بر آن همّت گماشته اند.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در آخرین سفارش های خویش به فرزندانش، لحظاتی پیش از شهادت فرمود:

فَاِنّی سَمِعْتُ جَدَّکُما رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله یَقُولُ: صَلاحُ ذاتِ الْبَیْنِ افْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلوةِ وَ الصِّیامِ. (1)

از جد شما رسول اللّه صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود: اصلاح ذات البین از عموم نماز و روزه بهتر است.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

صَدَقَةٌ یُحِبُّها اللّهُ إِصْلاحُ بَیْنِ النّاسِ إِذا تَفاسَدُوا وَ تَقارُبُ بَیْنِهِمْ إِذا تَباعَدُوا. (2)

بخششی، که خداوند دوست دارد؛ آشتی و پیوند دادن بین مردم است به هنگامی که به فساد گرایند و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر است به هنگامی که از یکدیگر دور شوند.

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: نامۀ 47. [1]
2- (2) - الکافی: 209/2، حدیث 1؛ [2]بحار الأنوار: 44/73، باب 101، حدیث 6. [3]

صدقه اقسامی دارد: از آن جمله صدقۀ زبانی است که میان مردم با سخن شیوا و شیرین واسطه شود و تلاش کند تا آتش کینه ها را خاموش کند و با تشویق به گذشت و مهربانی و طلب آمرزش و حلالیّت برای رضای خدا بین آنان صلح و دوستی برقرار کند. و بر این اساس خداوند متعال برای این بزرگواری؛ پاداش بزرگی در خور چنین تلاشی عطا می فرماید:

لَا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَحِ بَیْنَ النَّاسِ وَمَن یَفْعَلْ ذَ لِکَ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیًما» (1)

در بسیاری از رازگویی های آنان خیری نیست ، جز کسی که [ از این طریق ] به صدقه ، یا کار نیک ، یا اصلاح در میان مردم فرمان دهد ؛ و هر که برای طلب خشنودی خدا چنین کند ، پس پاداش بزرگی به او خواهیم داد .

پروردگار در این آیۀ شریفه آشتی دادن را در کنار صدقه و کار نیک قرار داده است و روشن است که اگر به همراه رضایت خداوند باشد، چه پاداش نیکی خواهد داشت؛ زیرا گاهی امر به معروف یا صدقۀ زبانی آشکار، شاید سبب شرمندگی و لجاجت کسی بشود باید به دور ازچشم دیگران و پنهانی عمل کرد و کمترین آنها دعا و درخواست آمرزش برای پیوند خوردن دل ها و گذشت از حقّ خویش برای ارتباط پیدا کردن بین انسان هاست.

از جامعترین روایات در باب حقوق مسلمان و حق های سی گانه مؤمن بر برادر مؤمن، این روایت است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

لِلْمُسْلِمِ عَلَی أَخِیهِ ثَلاثوُنَ حَقّاً لا بَرَائَةَ لَهُ مِنْها إِلاّ بِالْأداءِ أَوِ الْعَفْوِ یَغْفِرُ زِلَّتَهُ، وَ یَرْحَمُ عِبْرَتَهُ وَ یَسْتُرُ عَوْرَتُهُ وَ یُقیلُ عَثْرَتَهُ، وَ یَقْبَلُ مَعْذِرَتَهُ وَ یَرُدُّ

ص:14


1- (1) - نساء (4) : 114. [1]

غِیْبَتَهُ وَ یُدِیمُ نَصِیحَتَهُ وَ یَحْفَظُ خُلَّتَهُ وَ یَرْعَی ذِمَّتَهُ... . (1)

مسلمان بر برادر مسلمانش سی حق دارد که برائت ذمّه برای او از آنها حاصل نمی شود؛ مگر به ادای این حقوق یا عفو کردن او. لغزش های او را ببخشد، در ناراحتی ها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران کند، عذر او را بپذیرد، در برابر بدگویان از او دفاع کند، همواره خیرخواه او باشد، دوستی او را پاسداری کند، پیمان او را رعایت کند و... .

بدون شک در اینکه دل های برادران مؤمن به یکدیگر راه دارد و درد و شادی را به همدیگر منتقل می کنند هیچ جای بحثی نیست؛ امّا باید حق را در نظر گرفت که با نادیده گرفتن برخی حقوق نسبت به دیگران اسباب آزار و اذیّت مؤمنان فراهم می شود. در این میان دل ها می شکند، رفتارها به سردی و خشکی می گراید، کینه ها و شکایت ها آشکار می شود، رابطه ها قطع می گردد و گاهی به مرگ های ناگهانی و خودکشی پایان می یابد.

زیرا این حالت گاهی از هجوم وسوسه های شیطانی و شیفتگی بسیار به دنیا در انسان پدید می آید و او خود را در وضعیّت نفاق و دودلی قرار می دهد و گاهی خداوند برای آزمایش یا ساختن بنده ای او را در زندان فشار بلاها و مشکلات مادی و معنوی می اندازد و او احساس دلتنگی و بدبختی می کند، ولی نمی داند که آدم در کورۀ سختی ها پخته می شود و انسانی بزرگ دل و نیکوکار و عزیز در خدمت بندگان خدا به أدای حقوق می پردازد.

ص:15


1- (1) - بحار الأنوار: 236/71، باب 15، حدیث 36؛ [1]أعلام الدین: 321. [2]

روایت شده است که از امام کاظم علیه السلام سؤال شد: مردی غمگین می شود بی آنکه علت اندوه خود را بداند؟ فرمود:

چون این حال غم به او رسد باید بداند که برادرش غمی دارد و همچنین اگر بی دلیل شاد شود، پس در ادای حقوق برادران از خدا مدد می جوییم. (1)حضرت در این استدعا، به حقیقت انسان را به بندگی حق نزدیک می سازد، آن چنان که از خود هر گونه سست عنصری را دور کرده و فقط در پی کسب اراده و رضایت باری تعالی است.

کدامین عمل رضای حق را جلب می کند. چه حقوق شخصی را نادیده گرفته و خواستۀ خود را بر رضای حق مقدّم داشته است تا در اصلاح آن برآید و جانب حق را برگزیند و چنانچه معصوم از خداوند درخواست می دارد که این طلب عفو و غفران پنهان بماند که در آشکار، حق کسی از بین نرود و آن که ستم نموده اعلان نشود. بلکه پا را فراتر نهاده و برای او دعای رحمت و گذشت می کند تا هدیه ای خالصانه در راه جذب محبّت خداوند منّان باشد.

خداوند متعال به صاحبان مال که سوگند خورده اند که به نیازمندان یاری ندهند، می فرماید:

وَ لَایَأْتَلِ أُوْلُواْ الْفَضْلِ مِنکُمْ وَ السَّعَةِ أَن یُؤْتُواْ أُوْلِی الْقُرْبَی وَالْمَسَکِینَ وَ الْمُهَجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُواْ وَلْیَصْفَحُواْ أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (2)

و از میان شما کسانی که دارندگان ثروت و گشایش مالی هستند ، نباید سوگند یاد کنند که از انفاق مال به خویشاوندان و تهی دستان و مهاجرانِ در راه خدا دریغ ورزند ، و باید [ بدی آنان را که برای شما مؤمنان توانگر سبب خودداری از انفاق شده ] عفو کنند و از مجازات درگذرند ؛ آیا دوست

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 227/71، باب 15، ذیل حدیث 20؛ فقه الرّضا: 335، باب 87.
2- (2) - نور (24) : 22. [1]

نمی دارید خدا شما را بیامرزد ؟ [ اگر دوست دارید ، پس شما هم دیگران را مورد عفو و گذشت قرار دهید ] ؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است .

کسی که دیگران را ببخشد، به بخشش خداوند نزدیکتر است و عفو او سبب گشایش درهای رحمت و مغفرت می شود و لطف همه جا فراگیر می شود.

در این زمینه رسول اللّه صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود:

أَلا اخْبِرُکُم بِخَیْرِ خَلائِقِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ؟ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسانُ إِلی مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطاءُ مَنْ حَرَمَکَ؟ (1)

آیا شما را از بهترین خصلت های دنیا و آخرت خبر ندهم؟ گذشت از کسی که به تو ستم کرده است و پیوستن به کسی که از تو بریده است و نیکی با کسی که به تو بدی کرده است و عطا کردن به کسی که از تو دریغ داشته است.

ص:17


1- (1) - الکافی: 107/2، حدیث 1؛ [1]بحار الأنوار: 399/68، باب 93، حدیث1. [2]

[«4»اَللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَدْرَکَهُ مِنِّی دَرَکٌ أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِیَتِی أَذًی أَوْ لَحِقَهُ بِی أَوْ بِسَبَبِی ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَرْضِهِ عَنِّی مِنْ وُجْدِکَ وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِکَ «5»ثُمَّ قِنِی مَا یُوجِبُ لَهُ حُکْمُکَ وَ خَلِّصْنِی مِمَّا یَحْکُمُ بِهِ عَدْلُکَ فَإِنَّ قُوَّتِی لاَ تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِکَ وَ إِنَّ طَاقَتِی لاَ تَنْهَضُ بِسُخْطِکَ فَإِنَّکَ إِنْ تُکَافِنِی بِالْحَقِّ تُهْلِکْنِی وَ إِلاَّ تَغَمَّدْنِی بِرَحْمَتِکَ تُوبِقْنِی]

خدایا! هر یک از بندگانت که از جانب من صدمه ای به او متوجّه شده، یا از سوی من آزاری به او رسیده، یا از من یا به سبب من ستمی بر او شده، و از پی آن ستم به گونه ای حقش را پایمال کرده ام، که باز گرداندن آن حق برایش ممکن نیست، یا با حقی که بر عهدۀ من دارد، چنان از او پیش گرفته ام و از دستش فرار کرده ام، که یافتن من برای گرفتن حقّش به هیچ عنوان برایش میسّر نیست، در عین همۀ این امور بر محمد و آلش درود فرست، و آن صاحب حق را به توانگری خود از من راضی کن، و حقّش را به طور کامل از نزد خود بپرداز، و مرا از عقوبتی که بر اساس فرمانت مستحق آن شده ام نگاه دار، و از کیفری که عدالتت به آن حکم می کند نجاتم ده؛ زیرا نیروی من تاب عذاب تو را ندارد، و برای طاقت من امکان تحمّل خشم تو نیست. به درستی که اگر مرا بر پایۀ حق مکافات کنی هلاکم می کنی، و اگر به رحمتت نپوشانی، به مهلکه ام می اندازی.

ص:18

طلب آمرزش برای دیگران

اشاره

از نشانه های عظمت روحی و مرتبۀ بلند تقوا و تربیتی انسان در اسلام؛ درخواست غفران و عفو برای کسی است که نسبت به مقام او آزار روا داشته یا حقی را از بین برده است.

این روش از بزرگترین عبادت هایی است که به راه یافتن به مقامات و قرب معنوی کمک کرده است و بندگانی، از این مسیر در جهت فرشته گونه شدن گام های مؤثّری برداشته اند.

رسول اللّه اعظم صلی الله علیه و آله می فرماید:

عَلَیْکُم بِالْعَفْوِ؛ فَإِنَّ الْعَفْوَ لایَزیدُ الْعَبْدَ إِلاّ عِزًّا فَتَعافَوْا یُعِزُّکُمُ اللّهُ. (1)

بر شما باد گذشت؛ زیرا که گذشت جز بر عزّت بنده نمی افزاید. پس از یکدیگر گذشت کنید تا خداوند شما را عزّت بخشد.

ابوحمزۀ ثمالی از امام سجّاد علیه السلام نقل می کند:

إِذا کانَ یَوْمَ الْقِیامَةِ جَمَعَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی الاوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فی صَعیدٍ واحِدٍ ثُمَّ یُنادِی مُنادٍ: ایْنَ اهْلُ الْفَضْلِ؟ قالَ: فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ فَتَلَقَّاهُمْ الْمَلائِکَةُ فَیَقُولُونَ: وَ ما کانَ فَضْلُکُم فَیَقُولُونَ: کُنّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِی مَنْ حَرَمَنا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنا قالَ: فَیُقالُ لَهُمْ: صَدَقْتُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. (2)

هنگامی که روز قیامت فرا رسد خداوند متعال همه گذشتگان و آیندگان را در یک سرزمین گسترده گرد هم می آورد و سپس فرمان می دهد منادی در میان آنها فریاد می زند، اهل فضیلت و نیکی کجایند؟ فرمود: در این هنگام گروهی

ص:19


1- (1) - الکافی: 108/2، حدیث 5؛ [1]بحار الأنوار: 401/68، باب 93، حدیث 5. [2]
2- (2) - الکافی: 107/2، حدیث 4؛ [3]بحار الأنوار: 400/68، باب 93، حدیث 4. [4]

سر بلند می کنند، فرشتگان به طرف آنها می روند و می گویند: شما چه فضیلتی داشتید، آنها می گویند: ما با کسانی که با ما قطع رابطه می کردند ارتباط برقرار می کردیم و هر کس ما را محروم می کرد ما او را محروم نمی کردیم و هر که به ما ظلم می کرد ما او را عفو می کردیم، فرشتگان به آنها می گویند:

شما راست می گویید اکنون وارد بهشت شوید.

از زیباترین زیر بنای مسائل اخلاقی، گذشت و عفو بدون منّت و سرزنش است.

بعضی از انسان ها نگرانند که گذشت از آبرو سبب از از بین رفتن حق و شخصیت می شود و تنبیهی برای خطاکار نیست و اگر هم گذشتی کنند با منّت و دلخوری است. ولی خداوند حکیم در آیۀ شریفه می فرماید:

وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِ ّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَأَتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ * إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّقُ الْعَلِیمُ» (1)

و آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دوتاست ، جز به حق نیافریدیم ، و بی تردید قیامت آمدنی است ؛ پس [ در برابر ناهنجاری های مردم ] گذشتی کریمانه داشته باش . * یقیناً پروردگارت همان آفرینندۀ داناست .

اکنون که قیامت حق است و به حساب همه رسیدگی می شود، پس نگران حیله ها و دشمنی کفّار مباش و آنان را عفو کن.

صفح از صفحه به معنی صورت است. صفح جمیل یعنی رویگردانی از روی فضیلت و چشم پوشی باشد؛ نه از روی قهر و ناچاری؛ زیرا مراد از جمیل در آیه، گذشت با کمال میل و بدون منّت و تلخی است. همانگونه که حضرت رضا علیه السلام در تفسیر صفح جمیل فرمود:

ص:20


1- (1) - حجر (15) : 85 - 86. [1]

اَلْعَفْوُ مِنْ غَیْرِ عِتابٍ. (1)

مقصود گذشت بدون سرزنش است.

مردی را به نزد مأمون آوردند که خواست او را بکشد و حضرت رضا علیه السلام در مجلس نشسته بود. مأمون گفت: اباالحسن چه می گویی؟ فرمود: خداوند به نیکویی عفو تو بر عزّتت می افزاید، پس او گذشت نمود. (2)بزرگی که فرمان گذشت و بخشش می دهد خدایی است که پروردگار و آفریننده و داناست او که چنین به نیکی از گذشتن سخن به میان می آورد، می داند که در وجود انسان و جامعه چه جاذبه و رشدی را پدید می آورد و چه آثاری دارد که برخی از بندگان با این روش خودسازی کرده اند و سبب بیداری و هدایت دیگران شده اند. سلوک رفتاری معصومان علیهم السلام و یارانشان گواه بر این سیرۀ نیک است.

عفو و گذشت مالک اشتر

حکایت کرده اند که: روزی مالک اشتر که خداوند از او خشنود باد، از بازار کوفه می گذشت، وی یک پیراهن و شال از کرباس بر تن داشت. جوان بازاری که او را با آن هیبت دید او را به مسخره گرفت و گلوله ای از گل و خاک به سویش پرتاب کرد و مالک به او توجّه ننمود و به راهش ادامه داد، در این بین کسی به آن جوان گفت:

وای بر تو! آیا فهمیدی که به طرف چه کسی گلوله انداختی؟ گفت: نه، گفتند:

بیچاره، او مالک اشتر یار امیر المؤمنین بود، آن مرد به خود لرزید و به دنبال مالک رفت، تا از او معذرت خواهی کند، مالک وارد مسجد شد. وقتی که دید او وارد

ص:21


1- (1) - بحار الأنوار: 412/68، باب 93، حدیث 56؛ معانی الأخبار: 374.
2- (2) - بحار الأنوار: 357/75، باب 26، ذیل حدیث 12؛ أعلام الدین: 307.

مسجد شده و مشغول نماز است، نمازش را که تمام کرد، آن مرد روی پاهای مالک افتاد و شروع به بوسیدن پاهای مالک کرد، مالک رو به او کرد فرمود: این چه کاری است؟ گفت: از کاری که کرده ام پوزش می خواهم، مالک فرمود: باکی بر تو نیست، به خدا قسم وارد مسجد نشدم مگر این که برای تو طلب آمرزش نمایم. (1)

گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله از قاتل حمزه

زمانی که وحشی، قاتل حمزه سید الشهداء، عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از ارتکاب جنایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و توبه نمود و اسلام آورد. حضرت با اینکه عمویش را بسیار دوست می داشت، توبه اش را پذیرفت و با عفو و بزرگواری گذشت کردند و فرمود: برو از جلوی دیدگان ما دور باش. (2)

گذشت امام حسین علیه السلام از حرّ بن یزید ریاحی

هنگامی که حرّ بن یزید ریاحی با آن همه شرارت و جسارت به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و درخواست توبه نمود، حضرت فرمود: بله، پذیرفته است و او را به گرمی در آغوش رحمت به حضور پذیرفت تا در کاروان امام به شهادت رسید. (3)در این مدرسۀ اخلاق، بزرگان و اولیای الهی ما بسیاری از انسان ها را به راه راست هدایت فرموده اند.

ص:22


1- (1) - بحار الأنوار: 157/42، باب 124، حدیث 25؛ مجموعة ورّام: 2/1. [1]
2- (2) - تفسیر المیزان: 285/17؛ تفسیر نور الثقلین: 33/4، حدیث 117، ذیل آیۀ 53 سورۀ زمر.
3- (3) - بحار الأنوار: 319/44، باب 37، حدیث 1؛ الأمالی، شیخ صدوق: 159.

[«6»اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْهِبُکَ - یَا إِلَهِی - مَا لاَ یُنْقِصُکَ بَذْلُهُ وَ أَسْتَحْمِلُکَ مَا لاَ یَبْهَظُکَ حَمْلُهُ «7»أَسْتَوْهِبُکَ - یَا إِلَهِی - نَفْسِیَ الَّتِی لَمْ تَخْلُقْهَا لِتَمْتَنِعَ بِهَا مِنْ سُوءٍ أَوْ لِتَطَرَّقَ بِهَا إِلَی نَفْعٍ وَ لَکِنْ أَنْشَأْتَهَا إِثْبَاتاً لِقُدْرَتِکَ عَلَی مِثْلِهَا وَ احْتِجَاجاً بِهَا عَلَی شَکْلِهَا «8»وَ أَسْتَحْمِلُکَ مِنْ ذُنُوبِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَی مَا قَدْ فَدَحَنِی ثِقْلُهُ]

ای خدای من! از تو بخشیدن چیزی را می خواهم که بخشیدن آن، چیزی از تو نمی کاهد، و باری را از دوشم می خواهم برداری، که برداشتن آن بر تو دشوار و گران نیست.

ای خدای من! از تو می خواهم که وجودم را به من ببخشی؛ وجودی که آن را خلق نکردی، تا به وسیلۀ آن خودت را از شرّی باز داری، یا به سبب آن به سودی راه یابی؛ بلکه آن را آفریدی تا قدرتت را بر آفرینش نظیر آن به اثبات رسانی، و برهان و حجتی بر ایجاد شکل آن در آخرت قرار دهی، و از تو درخواست می کنم بار گناهانی که حمل آن مرا گران بار ساخته از دوشم برداری و از تو نسبت به آنچه سنگینی اش مرا به زانو درآورده، یاری می طلبم.

بذل و عنایت خداوند

اشاره

از کمالات برجستۀ خداوند منّان بذل و کرم او بر همۀ موجودات، چه فرمانبران

ص:23

و چه نافرمانان است. و انتظار آن کریم بنده نواز این است که نعمت های او را یاد آور شوند تا لطف او به خاطر سپاسگزاری پیوسته در جریان باشد.

از این رو فرمود:

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَآ أَنفَقْتُم مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّ زِقِینَ» (1)

بگو : یقیناً پروردگارم روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد و یا تنگ می گیرد ، و هرچه را انفاق می کنید [ چه کم و چه زیاد ] خدا عوضی را جایگزین آن می کند ؛ و او بهترین روزی دهندگان است .

و سپس در آیۀ دیگر فرمود:

وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» (2)

و نعمت های پروردگارت را بازگو کن .

زیرا بازگو کردن الطاف و کرامت الهی سبب عنایت پروردگار به شخص یا گروهی می گردد؛ حتی اگر آن خواستۀ بشر باشد که وسیله ای برای روزی رسانی به دیگران است و برخی امور آفرینش به دست بندگانی ویژه برقرار می گردد.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِنَّ لِلّهِ عِباداً اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ، یُقِرُّها فِیهِم ما بَذَلُوها لِلنّاسِ، فَإِذا مَنَعُوها حَوَّلَهَا مِنْهُمْ إِلَی غَیْرِهِم. (3)

خداوند بندگانی دارد که نعمت ها را در اختیار آنها نهاده است تا زمانی که این نعمت ها را به مردم بذل و بخشش کنند، آنها را در میانشان نگه می دارد و

ص:24


1- (1) - سبأ (34) : 39. [1]
2- (2) - ضحی (93) : 11. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 353/72، باب 81، ذیل حدیث 62؛ [3]عوالی اللآلی: 372/1. [4]

هر گاه دریغ ورزند، نعمت ها را از آنان به دیگران منتقل می کند.

بدون شک بذل و بخشش های بی حساب خداوند حقی برای او و بر انسان ها به وجود آورده است؛ که در هر حال، چه نعمت بزرگ یا کوچک باشد؛ بزرگی شأن او بر ما سایه افکنده است.

نعمت و عنایت خداوند در دنیا و آخرت

امیر المؤمنین علی علیه السلام بر این حقّ پروردگار توجّه داده و فرموده است:

اِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلالُ اللّهِ فِی نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ انْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذلِکَ کُلُّ ما سِواهُ. وَ انَّ أَحَقَّ مَنْ کانَ کَذلِکَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ، وَ لَطُفَ إحْسانُهُ الَیْهِ فَاِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ اللّهِ عَلی احَدٍ الاَّ ازْدادَ حَقُّ اللّهِ عَلَیْهِ عِظَماً. (1)

آن کس که جلال خدا در جانش بزرگ، و موضع حق در دلش با عظمت است، می سزد که به خاطر این بزرگی، ماسوای خدا در نظرش کوچک باشد. و سزاوارترین کس به این معنا کسی است که نعمت و لطف و احسان خدا بر او بسیار است؛ زیرا خداوند نعمت بسیار به کسی عنایت نکرده مگر اینکه عظمت حقّ خدا بر او افزون گشته.

چنین است که حضرت در بخشی از نامه اش به حارث همدانی، فرموده است:

وَ اسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَةٍ انْعَمَها اللّهُ عَلَیْکَ و لاتُضَیِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللّهِ عِنْدَکَ، وَلْیُرَ عَلَیْکَ اثَرُ ما أَنْعَمَ اللّهُ بِهِ عَلَیْکَ. (2)

از هر نعمتی که خداوند در اختیارت گذاشته به راه صلاح مصرف کن، و هیچ

ص:25


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 207. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: نامۀ 69. [2]

نعمت خداداده را به تباهی نبر، باید نشانۀ نعمت هایی که خداوند به تو داده در تو دیده شود.

احمد بن محمد بن ابی نصر می گوید: «مطلبی را خدمت امام رضا علیه السلام عرض کردم، حضرت فرمود:

شکیبا باش؛ زیرا امیدوارم که خداوند برایت کارسازی کند

انْ شاءَاللّه ، سپس فرمود: به خدا سوگند! آنچه خداوند از این دنیا برای مؤمن به آخرت اندازد، برایش بهتر از چیزی است که در همین دنیا به او دهد.

حضرت سپس دنیا را کوچک شمرد و فرمود: دنیا چه ارزشی دارد. آنگاه فرمود:

برخوردار از نعمت در محلّ خطر است؛ زیرا خداوند در آن نعمت حقوقی را بر او واجب گردانیده است. به خدا قسم، گاهی اوقات خداوند عزّوجلّ به من نعمت هایی می دهد و من پیوسته نسبت به آنها بیمناک هستم و دستش را تکان داد تا اینکه حقوقی که خداوند در این نعمت ها به گردن من دارد، بیرون آیم.

من عرض کردم: فدایت شوم، شما با چنین مقامی و منزلتی که دارید می ترسید؟! فرمود: آری، پروردگارم را در برابر نعمتی که به من ارزانی داشته می ستایم. (1)آفرینش انسان با امتیاز اراده و اختیار، دلیل بر قدرت نهایی خداوندگار است. با این اختیار، انسان را موجودی برتر ساخته است ولی با این حال ابزار بازدارنده ای که او را در مسیر حرکت انسانی غافلگیر کند و به جادۀ حیوانی گری بکشاند، فراوان است، غریزۀ غضب و شهوت در وجود انسان برحسب فطرت نهفته است؛ امّا برخی عوامل تحریک کنندۀ بیرونی است که در جذب او نقش کلیدی دارد. هر که بتواند در مجموعۀ کشمکش ها و هوس ها، حقیقت وجودی خود را به سلامت به

ص:26


1- (1) - الکافی: 502/3، حدیث 19؛ [1] بحار الأنوار: 105/49، باب 7، حدیث 32.

هدف برساند از بزرگترین نعمت های حق بهره مند گردیده است.

نکته دیگر این که: انسان در خواهش روزی مادّی و معنوی هیچ محدودیّتی ندارد؛ زیرا ظرف وجودی او از جهت روحی و درونی مجرّد است و می تواند به طور بی پایان سیر تکاملی داشته باشد. روزی معنوی تا آنجا پیش رود که رسیدن به مقام دنّو و نزدیک شدن به خدا برای او منزلت و شرافت محسوب می شود، در آنجا که حق متعال می فرماید:

وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَآ أَوْحَی» (1)

در حالی که در افق اعلا بود . * سپس نزدیک رفت و نزدیک تر شد ، * پس [ فاصله اش با پیامبر ] به اندازه فاصلۀ دو کمان گشت یا نزدیک تر شد . * آن گاه به بنده اش آنچه را باید وحی می کرد ، وحی کرد .

امّا روزی مادّی چون محدود به عالم ناسوت است و ناسوت هم در ظرف مادّه و طبیعت و اجسام است پس با این محدودیّت به طور قهری روزی مادّی انسان نیز به اندازۀ ظرف وجودی او کفایت می کند. و اگر برخلاف اساس حکمت حق؛ رزق و نعمت او بی نهایت باشد اعتقاد به جاودانگی در این دنیا او را به طغیانگری وا می دارد. بنابراین دنیا و آخرت خویش را تباه می سازد.

از این رو امیرمؤمنان علی علیه السلام در حکمت چنین اموری می فرماید:

اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی لایَفِرُهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ وَ لایُکْدِیهِ الْاِعْطاءُ وَ الْجُودُ اذْ کُلُّ مُعْطٍ مُنْتَقَصٌ سِواهُ، وَ کُلُّ مانِعٍ مَذْمُومٌ ما خَلاهُ. هُوَ الْمَنّانُ بِفَوائِدِ النِّعَمِ وَ عَوائِدِ الْمَزیدِ وَ الْقِسَمِ. عِیالُهُ الْخَلائِقُ، ضَمِنَ ارْزاقَهُمْ وَ قَدَّرَ اقْواتَهُمْ، وَ نَهَجَ سَبیلَ الرَّاغِبینَ الَیْهِ، وَ الطّالِبینَ ما لَدَیْهِ وَ لَیْسَ بِما سُئِلَ بِاَجْوَدَ مِنْهُ

ص:27


1- (1) - نجم (53) : 7 - 10. [1]

بِما لَم یَسْأَلْ. (1)

سپاس خدای را که امساک و جمود بر ثروتش اضافه نمی کند، و عطا و بخشش تهیدستش نمی نماید، زیرا هر بخشنده ای جز او ثروتش کم می شود، و هر منع کننده ای جز او شایستۀ مذمّت است. اوست بخشندۀ انواع نعمت ها، و فراوانی بهره ها و نصیب ها. جمیع آفریده ها روزی خور اویند، رزق همه را ضمانت کرده، و قوت و توشۀ آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت کنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده، و این طور نیست که جود و بخشش او در آنجا که از او بخواهند بیشتر از آنجا باشد که از او نخواهند.

و نیز در سفارشش به امام مجتبی علیه السلام یا محمد حنفیه فرمود:

وَ أَخْلِصْ فِی الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ فَإِنَّ بِیَدِهِ الْعَطاءَ وَ الْحِرْمانَ وَ اکْثِرِ الْاِسْتِخارَةَ، وَ تَفَهَّمْ وَصِیَّتی وَ لاتَذْهَبَنَّ عَنْها صَفْحاً، فَإِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ ما نَفَعَ. (2)

در مسألت از خداوند اخلاص پیشه کن، که بخشیدن و نبخشیدن به دست اوست. از خدایت بسیار طلب خیر کن. و وصیتم را بفهم و از آن روی مگردان به یقین بهترین سخن سخنی است که سود بخشد.

و نیز به کمیل بن زیاد نخعی فرمود:

یا کُمَیْلُ، مُرْ اهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فی کَسْبِ الْمَکارِمِ، وَ یُدْلِجُوا فی حاجَةِ مَنْ هُوَ نائِمٌ. فَوَ الَّذی وَسِعَ سَمْعُهُ الْاَصْواتَ، ما مِنْ احَدٍ اوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً الاّ وَ خَلَقَ اللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً، فَاِذا نَزَلَتْ بِهِ نائِبَةٌ جَری الَیْها کَالْماءِ

ص:28


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 90. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: نامۀ 31. [2]

فِی انْحِدارِهِ حَتّی یَطْرُدَها عَنْهُ کَما تُطْرَدُ غَریبَةُ الْاِبِلِ. (1)

ای کمیل، مردم خود را فرمان بده که روز را به دنبال به دست آوردن مکارم بروند، و شب را از پی قضای حاجت خفته باشند. قسم به کسی که شنواییش آوازها را فرا گرفته، احدی دلی را شاد نکند مگر اینکه خداوند برای وی از آن شادی لطفی بیافریند، و چون بلایی به او رسد آن لطف همانند آب به سوی آن روان گردد تا آن بلا را از او دور کند همان گونه که شتر غریب را از آبگاه دور نمایند.

در روایات تنها بر کمک به نیازمندان و گرسنگان تکیه نشده، بلکه در برخی از آنها اطعام مؤمنان هر چند بی نیاز باشند ثوابش همچون آزاد کردن برده است.

این نشان می دهد که هدف از این کار علاوه بر رفع نیازمندی ها جلب محبّت و تحکیم پیوندهای دوستی و صمیمیّت است. به عکس آنچه در دنیای امروز مرسوم است که گاهی دوستان یا خویشاوندان به مهمانخانه ای می روند هر کدام باید سهم خود را بپردازند. و یا در جایی دیگر برای خودنمایی تا حدّ بریز و بپاش، سرمایۀ خدادادی را اسراف می کنند. کجای این آداب و رسوم متناسب با اخلاق و احکام دین مبین اسلام و سفارش های معصومان علیهم السلام است؟!

ص:29


1- (1) - نهج البلاغه: حکمت 257. [1]

[«9»فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هَبْ لِنَفْسِی عَلَی ظُلْمِهَا نَفْسِی وَ وَکِّلْ رَحْمَتَکَ بِاحْتِمَالِ إِصْرِی فَکَمْ قَدْ لَحِقَتْ رَحْمَتُکَ بِالْمُسِیئِینَ وَ کَمْ قَدْ شَمِلَ عَفْوُکَ الظَّالِمِینَ]

پس بر محمّد و آلش درود فرست و وجودم را به خاطر ستم بر خود بر من ببخش، و رحمتت را به برداشتن بار سنگین گناه از دوشم بر من بگمار. چه بسیار رحمتت به بدکاران رسیده، و چه فراوان گذشت و عفوت شامل ستمکاران شده.

ص:30

[«10»فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنِی أُسْوَةَ مَنْ قَدْ أَنْهَضْتَهُ بِتَجَاوُزِکَ عَنْ مَصَارِعِ الْخَاطِئِینَ وَ خَلَّصْتَهُ بِتَوْفِیقِکَ مِنْ وَرَطَاتِ الْمُجْرِمِینَ فَأَصْبَحَ طَلِیقَ عَفْوِکَ مِنْ إِسَارِ سُخْطِکَ وَ عَتِیقَ صُنْعِکَ مِنْ وَثَاقِ عَدْلِکَ «11»إِنَّکَ إِنْ تَفْعَلْ ذَلِکَ - یَا إِلَهِی - تَفْعَلْهُ بِمَنْ لاَ یَجْحَدُ اسْتِحْقَاقَ عُقُوبَتِکَ وَ لاَ یُبَرِّئُ نَفْسَهُ مِنِ اسْتِیجَابِ نَقِمَتِکَ «12»تَفْعَلْ ذَلِکَ - یَا إِلَهِی - بِمَنْ خَوْفُهُ مِنْکَ أَکْثَرُ مِنْ طَمَعِهِ فِیکَ وَ بِمَنْ یَأْسُهُ مِنَ النَّجَاةِ أَوْکَدُ مِنْ رَجَائِهِ لِلْخَلاَصِ لاَ أَنْ یَکُونَ یَأْسُهُ قُنُوطاً أَوْ أَنْ یَکُونَ طَمَعُهُ اغْتِرَاراً بَلْ لِقِلَّةِ حَسَنَاتِهِ بَیْنَ سَیِّئَاتِهِ وَ ضَعْفِ حُجَجِهِ فِی جَمِیعِ تَبِعَاتِهِ]

پس بر محمّد و آلش درود فرست، و مرا سرمشق کسانی قرار ده، که آنان را به گذشتت از افتادن در افتادن گاه های خطاکاران سرپا نگاه داشتی، و به توفیقت از ورطه های مجرمان رها کردی، پس در سایۀ عفوت از اسارت خشمت رها شد، و به دست احسانت از بند عدالتت به آزادی رسید.

ای خدای من! اگر این گونه رفتار کنی، دربارۀ کسی رفتار کرده ای که استحقاق عقوبتت را انکار نمی کند و خود را از سزاوار بودن نسبت به خشمت تبرئه نمی نماید.

ای خدای من! این رفتار را با کسی می کنی که ترسش از تو، از امیدش به تو

ص:31

بیشتر است، و نومیدیش از نجات، از امیدش به رهایی پابرجاتر است، نه این که نومیدیش از باب یأس از رحمت تو یا امیدش بر اساس مغرور بودن به کرم تو باشد؛ بلکه از این جهت است که خوبی هایش نسبت به گناهانش اندک، و دلایلش در مورد وظایفی که برعهده اش بوده، سست و بی پایه است.

استحقاق عقوبت

خداوند در قرآن مجید راه بازگشت را همراه با امیدواری به روی گنهکاران می گشاید؛ زیرا هدف اصلی از یادآوری تند و هشدار و تهدید به عاقبت عذاب و دوزخ، جنبۀ هدایتی و تربیتی حق است نه انتقام جویی و خشونت و پروردگار منّان از شرک و کفر و سرکشی بشر زیانی نمی بیند که بخواهد برای ضرر خود انتقام بگیرد بلکه با زبانی آکنده از لطف و محبّت، آغوش رحمتش را به روی بندگان باز کرده و فرمان عفو و گذشت را هم صادر نموده است.

قُلْ یَعِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلَی أَنفُسِهِمْ لَاتَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (1)

بگو : ای بندگان من که [ با ارتکاب گناه ] بر خود زیاده روی کردید ! از رحمت خدا نومید نشوید ، یقیناً خدا همۀ گناهان را می آمرزد ؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .

کلمه به کلمۀ این آیۀ شریفه بوی خوش رحمت و لطف و آمرزش و امیدواری می دهد. و بر اساس روایات معصومان علیهم السلام آیۀ فوق از جهت گستردگی مفهوم و مراد حق تعالی، فراگیرترین آیه در اوج رضایت و دریای رحمت است.

در فرهنگ قرآن، اسراف معنای گسترده ای دارد که شامل اسراف در نفس و جان

ص:32


1- (1) - زمر (39) : 53. [1]

نیز می شود. به این معنا که انسان در بهره گیری از نیروهای خدادادی و ظرفیّت های وجودی خود از حدّ اعتدال خارج شده و خویش را مستحق هیچ تنبیه و توبیخی نداند، البته روش های خداوند برای بیدار ساختن انسان گوناگون است. یعنی هر کسی را با ابزار و شرایط خود می آزماید. اگر سزاوار پاداش و بهره ای باشد به طور یقین به او می رساند و اگر شایستۀ کیفر باشد گاهی به تناسب طاقت و موقعیّت او، گوشمالی داده و گاهی به جانش آتش می زند.

در این زمینه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ وَعَدَهُ اللّهُ عَلَی عَمَلٍ ثَواباً فَهُوَ مُنْجِزٌ لَهُ، وَ مَنْ أَوْعَدَهُ عَلَی عَمَلٍ عِقاباً فَهُوَ فِیهِ بِالْخِیارِ. (1)

هر که را خداوند بشارت پاداش دهد به یقین عملی می سازد و هر که را برای کرداری زشت، بیم کیفر دهد، اختیار با اوست. (عذاب کند یا ببخشد)

از این رو پیامبر مهربان مسلمانان، حتی در هنگام غضب الهی هم کوشش نمود تا رحمت حق را جلب کند و بسیار برای عفو و گذشت و شفاعت بندگان، بزرگواری نشان داد و فرمود:

سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ لایُعَذِّبَ الّلاهِینَ مِنْ ذُرِّیَهِ الْبَشَرِ فَأَعْطانِیِهِم. (2)

از پروردگارم خواهش کردم که افراد نادان و بی خبر از نسل بشر را عذاب نکند و او آنان را به من بخشید.

حضرت علی علیه السلام در ستایش خداوند سبحان می فرماید:

وَ لایَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَةٍ وَ لاتُولِهُهُ رَحْمَةٌ عَنْ عِقابٍ. (3)

ص:33


1- (1) - بحار الأنوار: 334/5، باب 18، حدیث 1؛ [1]المحاسن: 246/1. [2]
2- (2) - کنز العمال: 427/11، حدیث 32006؛ الجامع الصغیر: 35/2، حدیث 4598.
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 186. [3]

غضبش او را از رحمتش باز نمی دارد و رحمتش بر کسی او را از کیفر دیگری غافل نمی کند.

مفهوم این فراز این نیست که خداوند انسان را ناگهان عذاب نمی دهد و یا او را در دنیا بدون بلا یا دردی رها می کند؛ پس او نجات یافته است؛ بلکه خداوند مؤمن را از کافر جدا ساخته و برای فرد با ایمان، ویژگی های ارزشمند همراه با تلخی در دنیا برشمرده است.

زیرا لازمۀ رسیدن به درجات ایمان و قرب الهی، چشیدن تلخی بلا و فقر است و بهشت پاداش اوست. امّا برای فرد کافر همۀ امکانات راحتی و رفاهی را فراهم می کند تا به خوشی بگذراند و دنیا را پاداش او قرار می دهد و پس از عمری سیاه او را در آتش جهنّم رها می کند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

وَ الْمَوْتُ رَحْمَةٌ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لِعِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَ نَقِمَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ وَ لِلّهِ عُقُوبَتانِ: إِحْداهُما مِنَ أَمْرِ الرُّوحِ وَ الْأُخْری تَسْلیطُ بَعْضِ النّاسِ عَلَی بَعْضٍ فَما کانَ مِنْ قِبَلِ الرُّوحِ فَهُوَ السُّقْمُ وَ الْفَقْرُ وَ ما کانَ مِنَ تَسْلِیطٍ فَهُوَ النَّقِمَةُ. (1)

مرگ برای بندگان با ایمان رحمت خداست و برای گردنکشان کیفر تلخی است. خداوند را دو کیفر است: یکی کیفر روحی و دیگری مسلّط ساختن برخی از مردم بر برخی دیگر است. کیفرهای روحی، بیماری و ناداری است و کیفر مسلّط ساختن مردم، انتقام گیری است.

ص:34


1- (1) - بحار الأنوار: 296/58، باب 47، حدیث 6؛ [1]علل الشرایع: 108/1، حدیث 5. [2]

یعنی گناه روح، کیفرش فشار بیماری و تنگدستی است تا روح پاکیزه و پرورش یابد ولی گناهان اجتماعی، سزایش سلطه ستمگران و فاسدان بر مردم است.

حضرت در همین رابطه، ذات پروردگار را اهل چنین مقامی دانسته و می ستاید:

اَللّهُمَّ إِنَّکَ بِما أَنْتَ لَهُ أَهْلٌ مِنَ الْعَفْوِ أَوْلَی بِما أَنَا لَهُ أَهْلٌ مِنَ الْعُقُوبَةِ. (1)

بارخدایا! سزاواری تو به گذشت؛ بیشتر از سزاواری من به مجازات است.

عربی بادیه نشین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: ای رسول خدا! روز قیامت چه کسی به حساب مردم رسیدگی می کند؟ فرمود: خداوند عزیز و بلند مرتبه، بادیه نشین گفت: به خداوندگار کعبه سوگند، که نجات یافتیم! حضرت فرمود:

چگونه ای عرب؟ گفت: زیرا کریم هر گاه قدرت یابد ببخشاید. (2)امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در زمینه این بزرگ منشی پروردگار می فرماید:

فَتَعالی مِنْ قَوِیٍّ ما اکْرَمَهُ! وَ تَواضَعْتَ مِنْ ضَعیفٍ ما اجْرَاَکَ عَلی مَعْصِیَتِهِ! وَ انْتَ فی کَنَفِ سِتْرِهِ مُقیمٌ وَ فی سَعَةِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ فَلَمْ یَمْنَعْکَ فَضْلَهُ، وَ لَمْ یَهْتِکْ عَنْکَ سِتْرَهُ، بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَیْنٍ، فی نِعْمَةٍ یُحْدِثُها لَکَ، اوْ سَیِّئَةٍ یَسْتُرُها عَلَیْکَ، اوْ بَلِیَّةٍ یَصْرِفُها عَنْکَ، فَما ظَنُّکَ بِهِ لَوْ اطَعْتَهُ. (3)

بلند مرتبه است خدایی که با این قدرتش چه کریم است! و تو با این ناتوانی و پستی چه جرأتی بر معصیت او داری! در حالی که در پناه پوشش او مقیمی، و در فراخنای احسانش می گردی، فضلش را از تو بازنداشته و پردۀ حرمتت را ندریده است، بلکه در نعمتی که برای تو ایجاد می کند و گناهی که بر تو می پوشاند و بلایی که از تو دور می نماید چشم به هم زدنی از لطفش محروم

ص:35


1- (1) - بحار الأنوار: 228/75، باب 23، حدیث 104؛ [1]کشف الغمة: 206/2. [2]
2- (2) - مجموعة ورّام: 9/1؛ کنز العمال: 628/14، حدیث 39749.
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 214. [3]

نیستی. پس به او چه گمان می بری اگر او را بندگی کنی؟

چقدر خداوند منّان لغزش های ما را پرده پوشی کند؟! تا چه اندازه در تحمّل کردار زشت ما صبر پیشه کند؟! تا کی انسان در خواب غفلت باقی بماند؟!

حکایت امام سجّاد علیه السلام با راهزن

در سفری حضرت سجّاد علیه السلام به قصد حج در حال حرکت بوده تا در بین راه به صحرایی بین مکه و مدینه رسید. پس ناگهان مرد راهزنی به آن حضرت رسید و گفت: پایین بیا؟! حضرت به او گفت: مقصودت چیست؟ او گفت: می خواهم تو را بکشم و اموالت را بگیرم.

حضرت فرمود: من هر چه را دارم با تو قسمت کرده و بر تو حلال می نمایم او گفت: نه.

حضرت فرمود: برای من، به قدری که مرا به مقصد برساند بگذار و بقیه آن مال تو باشد او گفت: نه و روی گردانید.

حضرت فرمود: پروردگار تو کجاست؟ او گفت: در خواب است. در این حال دو شیر درّنده حاضر شدند و یک شیر سر آن ملعون را و دیگری پایش را گرفتند و کشیدند.

در این لحظه امام فرمود: گمان کردی که پروردگارت در خواب است. (1)

ص:36


1- (1) - بحار الأنوار: 41/46، باب 3، ذیل حدیث 36؛ مجموعة ورّام: 81/2.

[«13»فَأَمَّا أَنْتَ - یَا إِلَهِی - فَأَهْلٌ أَنْ لاَ یَغْتَرَّ بِکَ الصِّدِّیقُونَ وَ لاَ یَیْأَسَ مِنْکَ الْمُجْرِمُونَ لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِی لاَ یَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ وَ لاَ یَسْتَقْصِی مِنْ أَحَدٍ حَقَّهُ «14»تَعَالَی ذِکْرُکَ عَنِ الْمَذْکُورِینَ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُکَ عَنِ الْمَنْسُوبِینَ وَ فَشَتْ نِعْمَتُکَ فِی جَمِیعِ الْمَخْلُوقِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ]

ای خدای من! شایسته ای که صدّیقان به تو مغرور نشوند، و گنهکاران از تو مأیوس نگردند؛ زیرا تو پروردگار بزرگی هستی که احسانت را از احدی منع نمی کنی، و در گرفتن حق خود به کسی سخت گیری روا نمی داری، یادت از یاد شدگان برتر است، و نام هایت از نسبت نقص منزّه و پاک است، و نعمتت در میان تمام آفریده ها پراکنده و پخش است. تو را بر تمام آنچه از اوصافت بیان شد سپاس، ای پروردگار جهانیان!

امید به خدا و دوری از غرور

اشاره

غرور از صفات رذیلۀ نفس است که سرچشمۀ بسیاری از آفت ها و شرارت هاست.

در لغت ریشۀ غُرُور از کلمۀ غَرَّ به معنای شکاف زمین و جوی باریک و تیزی شمشیر و چین و چروک لباس است؛ امّا در اصطلاح به نیرنگ و فریب بیهوده و پوچ

ص:37

گفته می شود که با خودپسندی و خودبینی همراه است. در حقیقت امری برای فریفتن و گول زدن با امیدواری بیهوده در جریان باشد که دارای ابزار و زمینه های فریبنده است.

صاحب مفردات الفاظ القرآن در این بارۀ می نویسد:

فَالغَرُورُ: کُلُّ ما یَغُرُّ الْإِنْسانَ مِنْ مالٍ وَ جاهٍ وَ شَهْوَةٍ وَ شَیْطانٍ وَ قَدْ فُسِّرَ بِالشَّیطانِ إِذْ هُوَ أَخْبَثُ الغارِّینَ وَ بِالدُّنْیا لِما قِیلَ: الدُّنْیا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ. (1)

پس غرور؛ هر چه که انسان را می فریبد از مال و مقام و خواهش و شیطان و گاهی به اهریمن رانده شده تعبیر شده که او پلیدترین فریبندگان است و گاهی به دنیا؛ زیرا گفته شده که دنیا می فریبد و زیان می رساند و می گذرد.

غرور در روایات

حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:

جِماعُ الْغُرُورِ فِی الإِسْتِنامَةِ إِلی الْعَدُوِّ. (2)

اعتماد کردن به دشمن، جامع فریب است.

و نیز فرمود:

کَفَیَ بِالْمَرْءِ غُرُوراً أَنْ یَثِقَ بِکُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفْسُهُ. (3)

در فریب خوردگی آدمی همین بس که به هر آنچه نفس در نظرش بیاراید اعتماد کند.

ص:38


1- (1) - مفردات ألفاظ القرآن، [1] راغب اصفهانی: مادّه غرر.
2- (2) - غرر الحکم: 311، حدیث 7174. [2]
3- (3) - غرر الحکم: 311، حدیث 7177. [3]

و در گفتاری دیگر فرمود:

سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُورِ. (1)

مستی غفلت و فریب دیرتر از مستی شراب ها به بهبودی و تندرستی می انجامد.

و نیز فرمود:

لایُلْفَی الْعاقِلُ مَغْرُورَاً. (2)

خردمند، فریب خورده و بالندۀ به خویش، یافت نشود.

امام زین العابدین علیه السلام در سفارش های گهربار خویش می فرماید:

رُبَّ مَغْرُورٍ مَفْتُونٍ یُصْبِحُ لاهِیاً ضاحِکاً یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ هُوَ لایَدْرِی لَعَلَّهُ قَدْ سَبَقتْ لَهُ مِنَ اللّهِ سَخَطَةٌ یَصْلَی بِها نارَ جَهَنَّمَ. (3)

ای بسا شخص غافل فریفته ای که روز خود را به هوسرانی و خنده و خوردن و آشامیدن می گذارند، بی خبر از آن که شاید خشمی از خداوند او را فراگرفته باشد که بدان در آتش دوزخ افکنده شود.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مَنْ وَثِقَ بِثَلاثَةٍ کانَ مَغْرُوراً: مَنْ صَدَّقَ بِما لایَکُونُ وَ رَکِنَ إِلی مَنْ لایَثِقُ بِهِ وَ طَمَعَ فیما لایَمْلِکُ. (4)

هر کسی به سه چیز اعتماد کند، فریب خورده است:

کسی که آنچه را شدنی نیست، باور کند و به کسی که بدو اعتماد ندارد، تکیه

ص:39


1- (1) - غرر الحکم: 266، حدیث 5750. [1]
2- (2) - غرر الحکم: 311، حدیث 7183. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 140/75، باب 21، ذیل حدیث 3؛ [3] تحف العقول: 282.
4- (4) - بحار الأنوار: 232/75، باب 23، ذیل حدیث 107؛ [4] تحف العقول: 319.

کند و در آنچه مالک آن نیست، چشم طمع بندد.

غرور در کلام غزالی

ابوحامد غزالی در حقیقت نکوهش غرور می نویسد:

«هر چه دربارۀ ارزش دانش و معرفت و نکوهش جهل و نادانی گفته شده دلیل بر نکوهیدگی غرور می شود؛ زیرا غرور یکی از انواع جهل است؛ چون جهل عبارت از این است که انسان به چیزی برخلاف آنچه در عالم واقع هست باور داشته باشد. و غرور نیز همان جهل است. ولی هر جهلی غرور نیست، بلکه غرور مستلزم وجود دو چیز است: یکی آنچه انسان فریفتۀ آن می شود و دیگر عامل فریبنده است.

بنابراین، اگر مجهول مورد اعتقاد ما، چیزی باشد که با هوس و خواهش نفس سازگار باشد و عامل جهل هم یک شبهه و خیال نادرست باشد و ما گمان کنیم که آن دلیل است. حال آن که در عالم واقع چنین نباشد، جهل برگرفته از این امر، غرور نام دارد.

پس غرور، عبارت است از اعتماد و تکیه کردن نفس به آنچه مطابق هوا و هوس باشد و طبیعت آدمی به خاطر شبهه افکنی و فریب شیطان به آن گرایش یابد. با توجه به این برداشت، کسی که بر اثر یک شبهۀ نادرست، معتقد باشد که در دنیا یا در آخرت از خیر و خوبی برخوردار است. چنین کسی مغرور و فریب خورده است.

بیشتر مردم خیال می کنند که آدمهای خوبی هستند، در صورتی که در این پندار خویش دچار خطا هستند. پس بیشتر مردم مغرور و فریب خورده اند؛ گرچه که انواع غرور آنها متفاوت است و درجاتشان در این مورد فرق می کند و غرور و فریب خوردگی بعضی روشنتر و شدیدتر از دیگران می باشد.» (1)

ص:40


1- (1) - احیاء علوم الدین: 465/3 (کتاب ذم الغرور)؛ المحجة البیضاء: 292/6.

غرور در کلام ملااحمد نراقی

صاحب کتاب معراج السعادة، اهل غرور و غفلت را به چند گروه دسته بندی نموده است، که در اینجا به چکیده ای از آنها اشاره می شود:

«1- گروه کفّار و صاحبان مذاهب فاسد که شیطان آنان را به غفلت و تکبّر انداخته و با شبهات بی پایه آنها از راه حق بیرون کرده است. و آنان خود را حق دار می پندارند.

2- گروه فساق و معصیت کاران که برخی از آنان گمان می کنند دنیا نقد و آخرت نسیه است با فرورفتن در شهوات و لذّت های دنیایی نفس و جان خویش را دچار مرض روحی می کنند.

برخی از آنان گمان می کنند لذّت های دنیایی امری یقینی است ولی لذّت های آخرتی احتمالی و حدسی است و انسان عاقل امر یقینی را به امید امر احتمالی رها نمی کند. اینان در حقیقت مسألۀ معاد را انکار می کنند و از زمرۀ کفّار محسوب می شوند و خداوند دربارۀ آنان می فرماید:

الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَیهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَآءَ یَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا کَانُواْ بَِایَتِنَا یَجْحَدُونَ» (1)

آنان که دینشان را سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت ، پس ما امروز از یاد می بریمشان ، همان گونه که آنان دیدار امروزشان را از یاد بردند وهمواره آیات ما را انکار می کردند .

برخی از آنان مغرور به الطاف بی نهایت الهی شده، چون که خداوند فرموده است:

ص:41


1- (1) - اعراف (7) : 51. [1]

وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّی جَآءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» (1)

و آرزوها [ ی دور و دراز و بی پایه، ] شما را فریفت ، تا فرمان خدا [ به نابودی شما ] در رسید و [ شیطان ] فریبنده ، شما را فریب داد .

دنیا به آنان روی کرده و از نعمت های زیادی بهره مند شده اند و بسیاری از مؤمنان فقیر و دردمند را می بینند و می گویند: خداوند به ما لطف و مرحمتی کرده و لطف او به ما بیشتر بوده، پس در آخرت هم ما با احسان و مرتبۀ برتری برخوردار هستیم اما خیالی باطل است؛ زیرا زیادی مال و فرزند و فراوانی نعمت دنیایی و رفاه مادی دلیل بر بزرگی مقام و برتری شخصیتی نیست، بلکه دامی بر شیطان و آزمودن ظرفیّت آنهاست.

خداوند منّان دربارۀ آنان می فرماید:

وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (2)

و کسانی که کافر شدند ، گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان خواهد بود ، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند ، و برای آنان عذابی خوار کننده است .

أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَ تِ بَل لَّا یَشْعُرُونَ» (3)

آیا گمان می کنند افزونی و گسترشی که به سبب مال و اولاد به آنان می دهیم ،

ص:42


1- (1) - حدید (57) : 14. [1]
2- (2) - آل عمران (3) : 178. [2]
3- (3) - مؤمنون (23) : 55 - 56. [3]

* در حقیقت می خواهیم در عطا کردن خیرات به آنان شتاب ورزیم ؟ [ چنین نیست ] بلکه [ آنان ] درک نمی کنند [ که ما می خواهیم با افزونی مال و اولاد ، در تفرقه ، طغیان ، گمراهی و تیره بختی بیشتری فرو روند . ]

به هر حال خداوند همه درهای آسمان را بر روی آنان باز می کند و آنها شاد و سرگرم به دنیا می شوند و ناگهان بی خبر با بلا و کیفرها حالشان گرفته می شود.

برخی از آنان را شیطان با امید به رحمت خداوند فریب داده است؛ با اینکه می گویند خدا ارحم الراحمین است؛ گناه عاصیان در ساحل دریای رحمت او جایی ندارد و ناامیدی از کرم را ناپسند و امید به رحمت حق را نیکو می دانند و شیطان هم آنان را با این پندار سطحی و خیالی فریفته و به ستم عصیان وادار می سازد.

خداوند هم در برابر کردار پوشالی آنان که به دروغ ادّعای طلب رحمت و غفران الهی را می کنند، می فرماید:

کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ * إِلَّآ أَصْحَبَ الْیَمِینِ» (1)

هر کسی در گرو دست آورده های خویش است، * مگر سعادتمندان.

زیرا اعتماد مغرورانه به رحمت و گذشت حق با اعمال ناشایسته و ضدّ اخلاق ناسازگار است، برخی از آنان با فریب شیطان، بعضی از اعمال نامشروع را عبادت پنداشته اند و انتظار آمرزش دارند بلکه خود را آمرزیده می پندارند، مانند ستمگرانی که با ستم و زور مالی را از مردم می گیرند و به فقیران و مساجد کمک کرده و یا وقف می کنند.

برخی از آنان گناهان زیادی مرتکب می شوند و اطاعت بسیاری را از دست می دهند ولیکن همه را فراموش می کنند و یک طاعت ویژه را نگه داشته و با آن بر خدا منّت می گذارند و خود را آمرزیدۀ مطلق می دانند، مانند اینکه مسجدی یا پلی

ص:43


1- (1) - مدّثّر (74) : 38 - 39. [1]

می سازد و یا حج می رود و مهمانی مفصّل برپا می کند، ولی در ادای حقوق خداوند کوتاهی می کند.

3- گروه دانشمندان و خردمندان که عمر خود را صرف علوم و اختلافات فکری و علمی می کنند، ولی عقاید حقه را مطرح نمی کنند، از بیشتر دانش ها آگاهند ولی در معرفت خدا گمراهند، آنان با طرح شبهات و پندارهای ساختگی با اعتقادات مردم بازی می کنند با این خیال فاسد مغرور و از علوم دینی که سرچشمۀ سعادت دنیوی و اخروی است، بازمانده و در تهذیب اخلاق و اصلاح نفس نمی کوشند و در برابر هجمه های فراگیر به دین و بدعت ها سکوت اختیار می کنند و در نظام های شیطانی و دولت های کفر جانب حق را نمی گیرند. پس به دانسته های خود مغرورانه می نگرند.

4- گروه خطیبان و واعظان که از احوال نفس و صفات آن از خوف و رجا و توکّل و رضا و صبر و شکر و... سخن می رانند و انتظار تحوّل درونی از عموم مردم دارند، در حالی که خود از صفات ظاهری پیشرفتی ندارند. چه بسا مطالبی خلاف واقع و قصّه های ساختگی برای خوشایند دل مردم می بافند، ولی بدون شکّ اینان از شیاطین انس هستند و خود گمراهند و دیگران را هم گمراه می کنند.

5- گروه اهل عبادت و ریاضت که در مواظبت بر اجرای عبادت و مستحبّات و طهارت بسیار دقّت و وسواس به خرج می دهند تا نظر پروردگار را به دست آورند اما چون پای مال و شکم که به میان می آید به هر دلیلی آن را حلال و مباح نشان می دهند، گاهی در لباس و خوراک و مسکن به اندک چیزی قناعت می کنند و گمان می کنند که در زهد و دوری از دنیا به مرتبۀ کمال رسیده اند ولی دلشان از حبّ ریاست و شهرت در آفاق و انفس پر شده است. اینان به گستردگی عمل های عبادی مغرور می شوند و از مسائل پیرامون و آثار بر جا مانده، غافل می شوند.

6- گروه اهل تصوّف و درویشان که با رفتار و کردار زاهدانه، به درویشی و گدایی

ص:44

در بین مردم می پردازند و با قیافه های عجیب و غریب و اذکار و اوراد و ابزار و آلات مخصوصی به جذب و دوستی با خلق، روزگار می گذارنند.

اینان می پندارند که با این حرکات تارک دنیا و درویش می شوند و به درجات اهل توحید وعرفان ترقّی می کنند و داخل صف زاهدان و دوستان خدا می گردند و گاهی عبادت و مناجات را کنار می گذارند و می گویند: نفس ما به تکامل رسیده است و دیگران محتاج طاعتند.

و مرتبۀ خود را از پیامبران و اولیای الهی بالاتر می برند و صاحب مرام و مذهب جدید و مدعی الوهیّت و نبوّت و امامت و کشف و شهود و عرفان نو و... می گردند.

حکایت این طائفه بسی اندوهناک است. این گروه در نزد خدا و ارباب یقین و بصیرت از احمقان و جاهلانند و از آنچه به غرور ادّعا می کنند، از حق دورتر می گردند.

7- گروه حاکمان و سلاطین که دارای حکم و دستورند و مدّعی عدالت و داوری به حق در میان مردمند و در حکومت و سلوک اجتماعی خود را دارای مقام و منصب خدمتگزاری و نیکنامی می پندارند و از مردم توقّع مدح و ستایش و عدالت منشی و دادگری دارند ولی در عمل با رشوه گیری و چاپلوسی همفکران و تضییع حق مردم با سلطۀ شیطانی خود کسب قدرت می کنند. اینان خودخواهانه فریفته قدرت و مقام پوشالی و اهریمنی شده اند و آخرت خویش را نابود ساخته اند.

8- گروه ثروتمندان و مال داران که به واسطۀ مال و ثروت مادّی دیدۀ حقیقت و بصیرت آنان پوشیده مانده و کثافت های دنیوی در نظرشان اهمیّت دارد. این دسته مکنت مالی را نتیجه تقرّب به خدا می دانند و خود را بر فقرا ترجیح می دهند. مال را مایۀ مباهات و افتخار می دانند و فقر و تنگدستی را عامل بدبختی می پندارند؛ پس غرور، آنان را از مرتبه و منزلت در نزد خداوند پایین آورده و در زمرۀ ابلهان و کافران

ص:45

قرار می گیرند.» (1)بنابراین مؤمنان و متّقیان حقیقی از صفات فوق منزّه اند و به درگاه خداوند کمال عشق و امید را دارند.

ای بگفته در دلم اسرارها وی برای بنده پخته کارها

ای خیالت غمگسار سینه ها ای جمالت رونق گلزارها

ای کف چون بحر گوهر دادِ تو از کف پایم بکنده خارها

ای ببخشیده بسی سرها عوض چون دهند از بهر تو دستارها

خود چه باشد هر دو عالم پیش تو دانه ای افتاده از انبارها

آفتاب فضل عالم پرورت کرده بر هر ذره ای ایثارها

چاره ای نبود جز از بیچارگی گر چه حیله می کنیم و چارها

(مولوی)

ص:46


1- (1) - معراج السعادة، ملا احمد نراقی: 492 - 513، صفت بیست و سوم: غرور.

ص:47

ص:48

دعای 40 : یاد مرگ

اشاره

«1»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّی لاَ نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ وَ لاَ اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ وَ لاَ اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ وَ لاَ لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ «2»وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً وَ لاَ تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً «3»وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلاً نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَیْکَ وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَی وَشْکِ اللَّحَاقِ بِکَ حَتَّی یَکُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِی نَأْنَسُ بِهِ وَ مَأْلَفَنَا الَّذِی نَشْتَاقُ إِلَیْهِ وَ حَامَّتَنَا الَّتِی نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا «4»فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَیْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً وَ لاَ تُشْقِنَا بِضِیَافَتِهِ وَ لاَ تُخْزِنَا بِزِیَارَتِهِ وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِکَ وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِیحِ رَحْمَتِکَ «5»أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ طَائِعِینَ غَیْرَ مُسْتَکْرِهِینَ تَائِبِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لاَ مُصِرِّینَ یَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِینَ.

ص:49

[«1»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّی لاَ نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ وَ لاَ اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ وَ لاَ اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ وَ لاَ لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ «2»وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً وَ لاَ تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از آرزوی دور و دراز بی نیاز کن، و دست آرزوهای دراز با عمل راستین از دامن حیات ما کوتاه فرما تا به پایان بردن ساعتی را از پی ساعتی، و دریافتن روزی را که به دنبال روزی، و پیوستن نفسی را به نفسی، و رسیدن گامی را به گامی آرزو نکنیم، و از فریب آرزوها ما را سالم دار، و از بدی هایش امان ده، و مرگ را در برابر دیدگان ما قرار داده؛ قرار دادنی دائم و همیشگی، و یادش را به گونه ای قرار مده که روزی یادش کنیم، و روزی از آن غفلت ورزیم.

مرگ در روایات

در بیش از هزار آیه در قرآن مجید مسئلۀ مرگ، یا در حقیقت انتقال از این جهان به جهان دیگر مورد توجّه قرار گرفته، و در این زمینه روایات فراوانی از امامان معصوم علیهم السلام با توضیح تمام شؤون مسئله در معتبرترین کتب حدیث نقل شده است.

ص:50

هیچ انسانی از مرگ و سفر به جهان دیگر چاره ای ندارد، که این جهان مزرعه برای آن جهان است و انسان زارع و کشاورز اعمال، آنچه را از خوب و بد در این مزرعه کاشته بدون شک در آن جهان محصولش را به صورت بهشت یابرداشت خواهد کرد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در باب مرگ می فرماید:

اِذا ماتَ احَدُکُمْ فَقَدْ قامَتْ قِیامَتُهُ، فَاعْبُدُوا اللّهَ کَاَنَّکُمْ تَرَوْنَ، وَ اسْتَغْفِرُوهُ کُلَّ ساعَةٍ. (1)

هرگاه یکی از شما بمیرد قیامتش برپا شده؛ پس خدا را چنان عبادت کنید که گوئی او را می بینید، و هر ساعت از حضرت حق طلب مغفرت نمایید.

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

لِکُلِّ حَیٍّ مَوْتٌ. (2)

برای هر زنده ای مرگ است.

بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْیا. (3)

با مرگ پروندۀ زندگی در دنیا بسته می شود.

اَلْمَوْتُ بابُ الآْخِرَةِ. (4)

مرگ درِ آخرت است.

وَ الْمَوتُ غایَتُهُ، وَ الدُّنْیا مِضْمارُهُ، وَ الْقِیامَةُ حَلْبَتُهُ، وَالْجَنَّةُ سُبْقَتُهُ. (5)

ص:51


1- (1) - کنز العمال: 686/15، حدیث 42748.
2- (2) - عیون الحکم و المواعظ: 401.
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 155؛ [1]الکافی: 49/2، حدیث 1. [2]
4- (4) - غرر الحکم: 161، حدیث 3083. [3]
5- (5) - نهج البلاغه: خطبۀ 105؛ [4]بحار الأنوار: 382/65، باب 27، حدیث 32. [5]

مرگ نهایت کار، و دنیا میدان تمرین، و قیامت جای مسابقه، و بهشت جایزۀ مسابقه است.

اِنَّ لِلّهِ مَلَکاً یُنادِی فِی کُلِّ یَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ، وَ اجْمَعُوا لِلْفَناءِ، وَ ابْنُوا لِلْخَرابِ. (1)

برای خداوند فرشته ای است که هر روز ندا می دهد: بزائید برای مردن، جمع کنید برای از بین رفتن، بسازید برای خراب شدن.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مرگ، مرگ، بدانید که از مرگ ناچارید، مرگ با آنچه در آن است سر رسید، آمد با بشارت و راحت و هجومی مبارک، به سوی بهشت عالی برای آنان که آخرتی بودند، آنان که برای رسیدن به آن کوشیدند و برای درک آن رغبت نشان دادند، و مرگ با بدبختی و حسرت و هجوم خسارت بار برای کشیدن اهل دنیا به سوی آتش داغ رسید، آن مغرورانی که تنها و تنها برای دنیا کوشش کردند و دل به آن بستند. (2)و نیز فرمود:

مَنْ ماتَ عَلی شَیْ ءٍ بَعَثَهُ اللّهُ عَلَیْهِ. (3)

هر کس بر اساس محبّت و دلبستگی به چیزی بمیرد، بر مبنای همان برانگیخته می شود.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

ص:52


1- (1) - نهج البلاغه: کلمۀ 132؛ [1]بحار الأنوار: 180/79، باب 20، ذیل حدیث 25. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 200/69، باب 105، حدیث 31؛ نوادر الراوندی: 22. [3]
3- (3) - کنز العمال: 681/15، حدیث 42721؛ المستدرک علی الصحیحین: 313/4.

ترسناک ترین برنامۀ مردم در سه موقعیت است: روز خروج از شکم مادر که دنیا را مشاهده می کند، روز مرگ که آخرت و اهلش را روبه روی خود می بیند، و روز محشر که احکامی را ملاحظه می نماید که در دنیا ندیده بود! (1)حضرت سجّاد علیه السلام فرمود:

شدیدترین ساعات فرزند آدم سه ساعت است: ساعتی که ملک الموت را می بیند، ساعتی که از قبرش بر می خیزد، و ساعتی که در برابر حق است که خط سیرش به سوی بهشت یا جهنّم است. (2)امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

اگر کسی برای ابدی شدن در دنیا نردبانی می یافت، یا برای دفع مرگ راهی پیدا می کرد، هر آینه سلیمان بن داود علیه السلام بود، جنّ و انس و مقام نبوّت و منزلت عظیم مسخّر او بود، ولی زمانی که غذایش را خورد، و مدتش را تکمیل نمود، مرگ گریبانش را گرفت، شهر بدون او صبح کرد، خانه ها از رفت و آمد او تعطیل شد، و دیگران وارث او شدند. (3)و نیز آن حضرت فرمود:

اَوْقاتُ الدُّنْیا وَ انْ طالَتْ قَصیرَةٌ، وَ الْمُتْعَةُ بِها وَ انْ کَثُرَتْ یَسیرَةٌ. (4)

زمان های دنیا گرچه طولانی باشد کوتاه، و بهرۀ از آن گرچه زیاد باشد کم است.

ص:53


1- (1) - بحار الأنوار: 335/57، باب 41، حدیث 7؛ الخصال: 107/1، حدیث 71. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 159/6، باب 6، حدیث 19؛ الخصال: 119/1، حدیث 108. [2]
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 181. [3]
4- (4) - غرر الحکم: 133، حدیث 2288. [4]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اَلْمَوْتُ رَیْحانَةُ الْمُؤْمِنِ. (1)

مرگ دسته گل خوشبوی مؤمن است.

تُحْفَةُ الْمُؤْمِنِ الْمَوْتُ. (2)

هدیۀ مؤمن مرگ است.

امام علی علیه السلام می فرماید:

ما انْفَعَ الْمَوْتَ لِمَنْ اشْعَرَ الاِْیْمانَ وَ التَّقْوی قَلْبَهُ. (3)

چه اندازه مرگ سودمند است برای آن که قلبش بیدار ایمان و تقواست.

مَوْتُ الاَْبْرارِ راحَةٌ لاَِنْفُسِهِمْ، وَ مَوْتُ الْفُجّارِ راحَةٌ لِلْعالَمِ. (4)

مرگ نیکان راحت وجودشان، و مرگ بدکاران راحت مردم جهان است.

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

مردم دو نفرند: یکی راحت می شود، و یکی از او راحت می شوند، آن که راحت می شود مؤمن است چون بمیرد از دنیا و گرفتاری هایش راحت می شود، و آن که کافر است درخت و جنبندگان و بسیاری از مردم با مرگش راحت می شوند. (5)و نیز آن حضرت فرمود:

اَفْضَلُ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیا ذِکْرُ الْمَوْتِ، وَ افْضَلُ الْعِبادَةِ التَّفَکُّرُ، فَمَنْ اثْقَلَهُ ذِکْرُ

ص:54


1- (1) - بحار الأنوار: 179/79، باب 20، ذیل حدیث 23؛ [1] نوادر الراوندی: 10.
2- (2) - بحار الأنوار: 171/79، باب 20، حدیث 6؛ [2] الدعوات، راوندی: 235، حدیث 648.
3- (3) - غرر الحکم: 271، حدیث 5935. [3]
4- (4) - بحار الأنوار: 181/79، باب 20، ذیل حدیث 28؛ [4]کنز الفوائد: 349/1. [5]
5- (5) - بحار الأنوار: 151/6، باب 6، حدیث 1؛ [6]الخصال: 39/1، حدیث 21. [7]

الْمَوْتِ وَجَدَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ. (1)

برترین زهد در دنیا یاد مرگ است، و بهترین عبادت اندیشه است، کسی که یاد مرگ بر سنگینی نیکی هایش بیفزاید قبرش را باغی از باغ های بهشت یابد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ، وَ یَقْلَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ، وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَواعِدِ اللّهِ، وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ، وَ یُکْسِرُ اعْلامَ الْهَوی. (2)

یاد مرگ شهوات را در نفس می میراند، و مراکز روئیدن غفلت را نابود می کند، و قلب را به وعده های خدا تقویت می نماید، و طبع را رقیق کرده، نشانه های هوا را می شکند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

اَکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ، فَما عَبْدٌ اکْثَرَ ذِکْرَهُ الاّ احْیَی اللّهُ قَلْبَهُ وَ هَوَّنَ عَلَیْهِ الْمَوْتَ. (3)

بسیار یاد مرگ کنید، که هیچ بنده ای زیاد یاد مرگ نکند، مگر این که خداوند قلبش را زنده کند، و مرگ را بر او آسان نماید.

و نیز آن حضرت فرمود:

یا طارِقَ اسْتَعِدَّ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْتِ. (4)

ای طارق! قبل از رسیدن مرگ آمادۀ مرگ باش.

ص:55


1- (1) - بحار الأنوار: 137/6، باب 4، حدیث 41؛ [1]جامع الأخبار: 165؛ [2] کنز العمال: 544/15، حدیث 42104.
2- (2) - بحار الأنوار: 133/6، باب 4، حدیث 32؛ [3]مصباح الشریعة: 171. [4]
3- (3) - کشف الخفاء: 166/1، ذیل حدیث 500؛ کنز العمال: 544/15، حدیث 42105، با کمی اختلاف.
4- (4) - فیض القدیر: 628/1، ذیل حدیث 979؛ المستدرک علی الصحیحین: 312/4.

امیر المؤمنین علیه السلام از جنگ صفین برمی گشت، به قبرستانی پشت شهر کوفه رسید، فریاد زد:

ای اهل دیار ترس آور، و قرار گرفته های در خاک و قبرهای تاریک، ای اهل خاک، ای اهل غربت، ای اهل تنهایی، ای اهل وحشت، شما بر ما در مرگ پیشی گرفتید و ما به شما ملحق می شویم، اما خانه های شما را دیگران ساکن شدند، و با زنان شما دیگران ازدواج کردند، و ثروت شما تقسیم شد، این خبری بود که ما داشتیم، چه خبری پیش شماست؟

سپس رو به یاران کرد و فرمود: اگر اجازۀ سخن داشتند به شما خبر می دادند که بهترین توشه برای قیامت و سفر آخرت تقواست. (1)به امیر المؤمنین علیه السلام گفته شد: آمادگی برای مرگ چگونه است؟ فرمود:

ادای واجبات، دوری از محرّمات و گناهان، داشتن مکارم اخلاقی، در این صورت باکی نیست که بر مرگ بیفتید یا مرگ به شما هجوم کند، واللّه پسر ابی طالب دو حالت مرگ برایش مساوی است. (2)امام صادق علیه السلام می فرماید:

هر که مشتاق است خداوند سکرات مرگ را بر او آسان کند به صلۀ رحم و نیکی به پدر و مادر برخیزد، چون این دو کار را انجام دهد سکرات بر او آسان شود و در دنیا روی فقر را نبیند.

سدیر صیرفی می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرضه داشتم: فدایت شوم، مؤمن از قبض روحش ناراحت است؟ فرمود:

ص:56


1- (1) - نهج البلاغه: حکمت 130؛ [1] مستدرک الوسائل: 369/2، باب 47، حدیث 2212.
2- (2) - بحار الأنوار: 137/6، باب 4، حدیث 43؛ مجموعة ورّام: 158/2.

نه، به خدا قسم، وقتی ملک الموت برای قبض روحش می رود؛ جزع می کند، فرشتۀ مرگ می گوید: ای دوست خدا ناراحت نباش، به خدائی که محمّد را به پیامبری فرستاد، من از پدر مهربان به تو مهربانترم، دیده باز کن و ببین، می نگرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل حسین علیهم السلام را مشاهده می کند، پس به او می گویند: این رسول خدا و ائمه که رفیقان تو هستند، در این موقعیت چه چیزی برای وی از قبض روح محبوب تر است؟

ص:57

[«3»وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلاً نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَیْکَ وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَی وَشْکِ اللَّحَاقِ بِکَ حَتَّی یَکُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِی نَأْنَسُ بِهِ وَ مَأْلَفَنَا الَّذِی نَشْتَاقُ إِلَیْهِ وَ حَامَّتَنَا الَّتِی نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا «4»فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَیْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً وَ لاَ تُشْقِنَا بِضِیَافَتِهِ وَ لاَ تُخْزِنَا بِزِیَارَتِهِ وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِکَ وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِیحِ رَحْمَتِکَ «5»أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ طَائِعِینَ غَیْرَ مُسْتَکْرِهِینَ تَائِبِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لاَ مُصِرِّینَ یَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِینَ]

و از اعمال شایسته عملی برایمان قرار ده، که آمدن به سوی تو را همراه با آن آرام و آهسته شماریم، و برای زود رسیدن به لقای تو حرص ورزیم؛ به طوری که مرگ برای ما محلّ انسی باشد که به آن انس گیریم، و مرکز الفتی باشد که به آن شوق ورزیم، و خویشاوند نزدیکی باشد که نزدیکی به او را دوست داشته باشیم. پس هنگامی که مرگ را بر ما وارد کنی و نازل فرمایی، ما را از دیدار چنین دیدار کننده ای خوشبخت فرما، و زمانی که بر ما وارد شد، ما را با او مأنوس ساز و ما را به مهمانیش به رنج و زحمت مینداز، و به زیارتش خوار و سرافکنده مکن، و آن را دری از درهای آمرزشت، و کلیدی از کلیدهای رحمتت قرار ده. ما را در زمرۀ هدایت یافتگان بمیران؛ نه گمراهان، و در سلک مطیعانی

ص:58

که از مرگ اکراه ندارند، و در جمع توبه کنندگان از دنیا ببر نه گناهکاران و اصرار ورزان به گناه، ای ضامن پاداش نیکوکاران، و اصلاح کنندۀ کردار بدکاران!.

مرگ با هدایت و طاعت

گردش جهان آفرینش، هدفدار است. و انسان که جزئی از آن است نیز بی هدف آفریده نشده است. این هدف، جز تکامل انسان در تمام ابعاد وجود خود، چیز دیگری نیست.

هدایت با آموزه های دینی، فرستادن پیامبران و کتاب های آسمانی و مسألۀ مرگ و معاد برای هدفمندی آفرینش بشر است.

قرآن کریم در مقام اشاره به همین حقیقت می فرماید:

وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوّهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّهَا» (1)

و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود ، * پس بزه کاری و پرهیزکاری اش را به او الهام کرد . * بی تردید کسی که نفس را [ از آلودگی پاک کرد و ] رشد داد ، رستگار شد . * و کسی که آن را [ به آلودگی ها و امور بازدارنده از رشد ] بیالود [ از رحمت حق ] نومید شد .

گناهان و شکستن سدّهای حدود الهی، مایۀ دوری از هدف آفرینش است.

انسانی که زندگی او را، دروغ و فریب و ستم و جنایت تشکیل می دهد، هرگز به هدف آفرینش نمی رسد و در حدّ یک حیوان باقی می ماند و انسانی که زندگی او بر پایۀ ایمان و اسلام و تقوا و ارزش های اخلاقی برنامه ریزی شود، به درجه های بالای

ص:59


1- (1) - شمس (91) : 7 - 10. [1]

کمال می رسد و نیز خداوند در حقیقت راهیابی انسان می فرماید:

إِنَّا هَدَیْنَهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا» (1)

ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس .

و نیز می فرماید:

وَ هَدَیْنَهُ النَّجْدَیْنِ» (2)

و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم [ تا راه خیر را بگزیند و راه شر را واگذارد ؟ ]

در اینجا هدایت به معنای نشان دادن راه است که هم در پرتو عقل و وجدان به صورت تکوینی و هم در پرتو تعالیم انبیا به صورت تشریعی بیان شده است.

راهنمایی در این مرحله گام به گام است. تا زمانی که او به راه هدایت و حق جویی گردن نهد و سپاسگزار نعمت ها و پندگیر از حوادث و بلایا باشد، به راهنمایی او ادامه داده می شود.

و خداوند پیوسته با ابزار و زمینه های گوناگونی که در شریعت و طبیعت نهاده است به هدایت عنایت می کند وگرنه او را به حال خویش رها می سازد و این رهایی و بی توجّهی از وی، مایۀ گمراهی او تا پایان عمر خواهد شد.

جاهلیّت در تاریخ

اشاره

صدرالدین بلاغی در شرح آیات فوق به صفحه ای از تاریخ اشاره می کند:

«جاهلیّت در بسیط زمین؛ تاریخی قدیم دارد. چنانکه ایمان در این بسیط؛ تاریخی قدیم دارد. این هر دو تاریخ با انسان نخستین به آدم ابوالبشر و به فرزندان او

ص:60


1- (1) - انسان (76) : 3. [1]
2- (2) - بلد (90) : 10. [2]

می پیوندند. چنانکه این هر دو تاریخ به جوهر طبیعت بشری و قابلیّت آن برای پذیرش ضلالت و هدایت و جاهلیّت و معرفت باز می گردد... .

چنانکه ملاحظه می شود منطق وحی در آیات نخستین، اوّلاً: به نفس انسان و آفرینندۀ آن قسم یاد می کند و آنگاه تذکّر می دهد که آفریدگار پس از آفرینش نفس فجور و تقوی را از رهگذر الهام به او نشان داده و پس از آن یادآور می شود که هر کس به تزکیه و تهذیب نفس بپردازد، رستگاری خواهد یافت. و این همان طریق ایمان است. و هر که آن را فاسد و تباه سازد دستخوش حرمان و گرفتار خسران خواهد شد و این همان طریق جاهلیّت است.

همچنین در آیۀ دوم خاطر نشان می سازد که خداوند راه رستگاری و هلاک را که همان راه ایمان و جاهلیّت است به آدمی نشان داده است و باز در آیۀ سوم تأکید می کند که خداوند راه را به آدمی نشان داده و او مختار است که به راه ایمان و از پی شاکران روان شود یا در طریق جاهلیّت و جادۀ کفران گام بسپرد.

بنابراین هر عملی از جانب بشر در این جهان سرزند و هر پیشامدی که در زندگی برای بشر رخ دهد، بی گمان به مقتضای همین سنّت الهی که انسان را دارای طبیعت مزدوج و پذیرای هدایت و ضلالت آفریده، جریان می پذیرد.

شکّ نیست که بشر در طول زندگانی خود ادوار مختلفی از تطوّر و تحوّل را طی می کند؛ گاهی این تطوّر به معنای واقعی و مفهوم حقیقی کلمه جریان می پذیرد و در این صورت بشر، راه رشد و نمو و کمال را می پیماید و گاهی هم این تطوّر به معنی باطل و در جهت انحراف از راه مستقیم سیر می کند. و بشریت در این دو گونه تطوّر، صور و اشکال مختلفی متناسب با محیط و هماهنگ سطح تقدّم مادی و عملی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به خود می گیرد، ولی بشر در همگی مراحل این تطوّر و در کلیّۀ صور و اشکال مختلف آن، هیچگاه از دو وضع خارج نیست، یا وضع هدایت و یا وضع ضلالت و به عبارت دیگر یا اسلام و یا جاهلیّت.

ص:61

با توجّه به این حقیقت به خوبی معلوم می شود که موضوع جاهلیّت هیچگونه ارتباطی به زمان و مکان و پستی و بلندی سطح علم و صنعت و تمدّن و نظامات اجتماعی ندارد و هدایت در همه حال یک حقیقت است؛ چنانکه جاهلیّت نیز در همه جا یک حقیقت است. و تنها اختلافی که هست مربوط به صور و اشکال است...

اما با همه اختلافی که در صورت و شکل بروز و ظهور می کند باز یک حقیقت به جای خود محفوظ می ماند و آن حقیقت این است که این اقتصاد و اجتماع و سیاست و علم و هنر، یا در مسیر هدایت است و یا در مسیر ضلالت و به عبارت دیگر یا از شؤون اسلام است و یا از شؤون جاهلیّت و از اینجا واضح می گردد که هیچگونه ارتباطی میان طور و شکل معینی از اطوار و اشکال حیات یا تاریخ بشر با جاهلیّت وجود ندارد.

دین در همۀ ادوار و اطوار خود مرکّب از دو جزء اساسی و دو عنصر عقیده و شریعت بوده است، اما عنصر عقیده در کلیّه ادوار و اعصار ثابت و تغییرناپذیر بوده و هست و روح این عنصر این است که آفریدگار جهان، معبود انسان خدای یگانه است. هر چند که صور و اشکال عبادت در هر دین و آیینی متناسب با همان دین و آیین است و اما عنصر شریعت همواره رشد و تکامل مردم همچنان از سادگی به تعقید و از اجمال به تفصیل گرائیده تا در رسالت تامّه و جامع پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که هر دو عنصر دین به اوج کمال خود رسیده و منطق وحی در مقام اشاره به همین حقیقت، گفته است:

الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَمَ دِینًا» (1)

ص:62


1- (1) - مائده (5) : 3. [1]

امروز [ با نصبِ علی بن ابی طالب به ولایت ، امامت ، حکومت و فرمانروایی بر امت ] دینتان را برای شما کامل ، و نعمتم را بر شما تمام کردم ، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم .

در طول تاریخ، همیشه هدایت و جاهلیّت دوشادوش و متعاقب یکدیگر خودنمایی کرده اند ودر هر زمان که خدا پیامبری را برانگیخته و رسالتی را در اختیار مردم نهاده در هر طور و در هر سطحی از زندگی که بوده اند. گروهی از ایشان به راه هدایت گراییده و گروهی دیگر یا در همان طور و یا در اطوار دیگر جاهلیّت را برگزیده اند و هدایت و جاهلیّت در هر دو طور متناسب و هماهنگ با سطح زندگی مردم بوده است.

در این مدّت چهارده قرنی که از ظهور اسلام و آغاز انتشار دعوت و رسالت الهی آن گذشته، زندگانی بشر مراحلی از تطوّر و تغییر را طی کرده است و در طول این مدّت، مردم جهان در هر دو طور که می زیسته اند و در هر سطح از تمدّن و فرهنگ که می بوده اند از دو فرقه تجاوز نکرده اند، یا در سلک اهل اسلام بوده اند و یا در عداد اهل جاهلیّت؛ یا اقوامی بوده اند که خدا را چنانکه می باید، شناخته و هدایت خدا و حکومت شریعت خدا در کلّیۀ شئون زندگانی خود پذیرفته اند و اینان مسلمین نامیده می شوند. و یا اقوامی بوده اند که خدا را چنانکه می باید نشناخته و هدایت خدا و حکومت خدا را در شئون زندگانی خود نپذیرفته اند، اینان اقوام جاهلی نامیده می شوند اگرچه از رهگذر وراثت و تقلید خود را مسلمان بخوانند.» (1)بنابراین انسان هر اندازه پایۀ دانش و مایۀ معرفت او بالا رود، همچنان عضو کوچکی از جهان خلقت است که بدون کمک و هدایت پروردگار نمی تواند برای

ص:63


1- (1) - جاهلیّت قرن بیستم، صدرالدین بلاغی: 24 - 30.

خود برنامه ای مناسب با هستی تنظیم کند ولی خداوند قدرت انتخاب و اراده را آزادانه در اختیار او نهاده تا با پای خود برود تا مانند ماشینی گوشتی احساس فشار و اجبار نکند که با فشردن دکمه ای بدون اراده و برنامه به کار افتد. یا مانند حیوان زبان بسته ای که قدرت تخلّف از اعمال غریزی را ندارد. و باید به تناسب غریزه و حکمت وجود تکوینی او همچو زنبور عسل که کندویی بسازد یا عنکبوت تاری بتند و کرم ابریشم برگرد خود پیله ای ببافد.

به هر حال زمینه های زیستن بر راه هدایت چه به گونه تکوینی یا به گونه تشریعی برای همۀ عمر بشر فراهم شده است و در مسیر هم نشانه ها و تابلوهایی هم نشانده اند. تا کسی به جادّۀ باطل نرود، اما چقدر نادانند گروهی که بسیار نور چراغ هدایت را می بینند و می شنوند ولی در غفلت و گمراهی به سر می برند. آنگاه که مالک روز قیامت از آنان می پرسند: چرا به دستورهای خداوند عمل نکردید؟ با حیرت می گویند: نمی دانستیم، سپس می پرسد: چرا ندانستید با این همه دلیل و راهنمایی که در زندگیتان بود.

تشویق به عمل نیک در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در تشویق به عمل نیک می فرماید:

رَحِمَ اللّهُ امْرَءًا سَمِعَ حُکْماً فَوَعی، وَ دُعِیَ الی رَشادٍ فَدَنا وَ اخَذَ بِحُجْزَةِ هادٍ فَنَجا. راقَبَ رَبَّهُ وَ خافَ ذَنْبَهُ قَدَّمَ خالِصاً وَ عَمِلَ صالِحاً... . (1)

خداوند رحمت کند مردی را که حکمتی بشنود و آن را حفظ نماید، دعوت به هدایت شود و به آن نزدیک گردد، و دامن هدایتگری را بگیرد و نجات یابد.

خدای را پاس دارد، و از گناه خود بترسد. تلاش خالص پیش فرستد، و عمل

ص:64


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 75. [1]

صالح انجام دهد... .

و در پایان همین خطبه می فرماید:

رَکِبَ الطَّریقَةَ الْغَرّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضاءَ. اغْتَنَمَ الْمَهَلَ، وَ بادَرَ الْاَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ. (1)

در راه روشن قدم نهد، و ملتزم راه روشن شود. مهلت را غنیمت داند، با عمل خود بر اجل پیشی گیرد، و از عمل خود زاد و توشه بردارد.

پایداری در راه حق در نهج البلاغه

امام علی علیه السلام در پایداری در راه حق می فرماید:

اَیُّهَا النّاسُ لاتَسْتَوْحِشُوا فی طَریقِ الْهُدی لِقِلَّةِ اهْلِهِ فَاِنَّ النّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلی مائِدَةٍ شِبَعُها قَصیرٌ وَجُوعُها طَویلٌ... (2)

ای مردم، در راه هدایت از کمی اهل آن وحشت نکنید، که مردم بر سر سفره ای گرد آمده اند که زمان سیری آن اندک، و مدّت گرسنگی آن طولانی است... .

و در پایان همین خطبه می فرماید:

اَیُّهَا النّاسُ، مَنْ سَلَکَ الطَّریقَ الْواضِحَ وَرَدَ الْماءَ وَ مَنْ خالَفَ وَقَعَ فِی التّیهِ. (3)

ای مردم، هر که راه درست و روشن را بپیماید به آب رسد، و هر که بیراهه رود در بیابان به سرگردانی افتد.

ص:65


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 75. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 192. [2]
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 192. [3]

وصف عاشقان خداوند در نهج البلاغه

در وصف عاشقان و دلدادگان به پروردگار می فرماید:

اللَّهُمَّ انْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتی، اوْ عَمِهْتُ عَنْ طَلِبَتی، فَدُلَّنی عَلی مَصالِحی وَ خُذْ بِقَلْبی الی مَراشِدی، فَلَیْسَ ذلِکَ بِنُکْرٍ مِنْ هِدایاتِکَ وَ لابِبِدْعٍ مِنْ کِفایاتِکَ. (1)

الهی! اگر از بیان مسألتم عاجزم، یا از اینکه چه بخواهم سرگردانم، پس به آنچه مصلحت من است راهنمایم باش، و عنان دلم را به سوی آنچه خیر من است بگردان، که این برنامه ها از هدایتها و کفایتهای تو بیگانه و عجیب نیست.

فاسقان و گمراهان در نهج البلاغه

در ویژگی های فاسقان و گمراهان در راه باطل می فرماید:

فَالصُّورَةُ صُورَةُ انْسان،ٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوانٍ. لایَعْرِفُ بابَ الْهُدی فَیَتَّبِعَهُ وَ لا بابَ الْعَمی فَیَصُدَّ عَنْهُ. فَذلِکَ مَیِّتُ الْاَحْیاءِ.

فَاَیْنَ تَذْهَبُونَ؟ وَ انّی تُؤْفَکُونَ؟ وَ الأَعَلاْمُ قائِمَةٌ، وَ الْآیاتُ واضِحَةٌ، وَالْمَنارُ مَنْصُوبَةٌ. فَاَیْنَ یُتاهُ بِکُمْ؟ بَلْ کَیْفَ تَعْمَهُونَ؟ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ، وَ هُمْ ازِمَّةُ الْحَقِّ، وَ اعْلامُ الدِّینِ، وَ الْسِنَةُ الصِّدْقِ، فَاَنْزِلُوهُمْ بِاَحْسَنِ مَنازِلِ الْقُرْآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیْمِ الْعِطاشِ. (2)

صورت صورت انسان است و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروی کند، و آشنای به گمراهی نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمی

ص:66


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 218. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 86. [2]

مرده ای است در میان زنده ها.

ای مردم به کجا می روید؟ و شما را به کجا برمی گردانند؟ در حالی که پرچمهای هدایت برپاست، و نشانه ها واضح است، و علامت درستی منصوب است. چه جایی شما را سرگردان کرده اند؟ بلکه چگونه متحیّرید؟ و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانه های دین و زبانهای صدق اند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمۀ آب بر ایشان وارد شود.

ایمان در کلام امام علی علیه السلام

عباد بن قیس در مجلسی که حضرت علی علیه السلام خطبه می خواند، ایستاد و پرسید از ایمان برای ما خبر بده؟

حضرت فرمود:

عُصِمَ السُّعَداءُ بِالْإِیمانِ وَ خُذِلَ الْأَشْقِیاءُ بِالْعِصْیانِ مِنْ بَعْدِ اتِّجاهِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِم بِالْبَیانِ؛ إِذْ وَضَحَ لَهُمْ مَنارُ الْحَقِّ وَ سَبیلُ الهُدی... (1)

خوشبختان به سبب ایمان محفوظ ماندند و بدبختان بر اثر عصیان خوار شدند، چه این که حجّت بر آنان به وسیلۀ بیان (قرآن) تمام گشته و بیرق حق و راه هدایت برای آنان هویدا شده بود.

هنگامی که ایمان و اطاعت از حق زمینه ساز رستگاری و نیک فرجامی است و شرک و گردنکشی؛ سبب سوز و بدعاقبتی در پی دارد؛ پس انسان باید برای طول عمر خویش فکر اساسی بردارد و به پایان کار بیندیشد.

همچنین که امیر بیان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

ص:67


1- (1) - کنز العمال: 188/16، حدیث 44216؛ نهج السعادة: 367/1، حدیث 118. [1]

إِنَّ حَقِیقَةَ السَّعادَةِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَةِ وَ إِنَّ حَقِیقَةَ الشِّقاءِ أَنْ یُخْتَمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ بِالشَّقاءِ. (1)

خوشبختی حقیقی این است که کار انسان به رستگاری بیانجامد و بدبختی حقیقی این است که فرجام کار آدمی به بدبختی پایان یابد.

تسلیم محض در برابر فرمان های الهی

عبدالله بن یحیی کاهلی گفت: امام صادق علیه السلام در زمینۀ هدایت پذیری از کلام حقّ می فرماید:

اگر مردمی خدای یگانه و بی شریک را بپرستند و نماز بخوانند و زکات بپردازند و حج بروند و ماه رمضان را روزه بگیرند ولی (از روی اعتراض) به عملکرد خداوند یا پیامبر صلی الله علیه و آله بگویند: چرا خلاف آن را عمل نکرد یا در دلشان چنین اعتراضی کنند، به سبب آن مشرک شوند. امام آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «به پروردگارت سوگند که ایمان نیاورده باشند، مگر آن گاه که در اختلافات میان خودشان، تو را داور کنند و از داوری تو احساس دلتنگی نکنند و به طور کامل تسلیم باشند.» (2) سپس حضرت فرمود: پس تسلیم باشد. (3)مقصود امام علیه السلام این است که به حرف ما گوش کنید تا در راه راست زندگی نیکی داشته باشید.

مردی به محضر حضرت سجّاد علیه السلام گفت: من گرفتار زنان هستم، روزی زنا می کنم و روزی روزه می گیرم، آیا روزه ام کفارۀ زنای من می شود؟

ص:68


1- (1) - بحار الأنوار: 364/68، باب 90، حدیث 3؛ [1] معانی الأخبار: 345، حدیث 1.
2- (2) - نساء (4) : 65.
3- (3) - الکافی: 398/2، حدیث 6؛ [2] تفسیر نور الثقلین: 511/1، حدیث 374.

حضرت به او فرمود:

چیزی نزد خدا محبوب تر از اطاعت کردن از او نیست و اینکه از نافرمانی او بپرهیزید، بنابراین نه زنا کن و نه روزه بگیر، سپس او را نزدیک خود خواند و دستش را گرفت و به او فرمود: عمل اهل دوزخ را انجام می دهی و امید ورود به بهشت داری؟! (1)

منم و عشق و بیقراری ها دمبدم ناله ها و زاری ها

تیغ خونین کشیده می آید می رسد وقت جانسپاری ها

ناامیدم مکن زنیم نگه کز تو دارم امیدواری ها

صد بلا می رسد به دل زغمت باشد اینها میان یاری ها

اشک ما می فتد ز پرده برون نیست در عشق پرده داری ها

بار عشق تو می بریم به خاک شرط یاری است بردباری ها

فیضی از گرد چهره پاک مکن مده از دست خاکساری ها

(فیضی هندی)

ص:69


1- (1) - الکافی: 541/5، حدیث 5؛ [1] بحار الأنوار: 286/67، باب 56، ذیل حدیث 8.

دعای 41 : طلب پرده پوشی

اشاره

ص:70

ص:71

ص:72

«1» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَفْرِشْنِی مِهَادَ کَرَامَتِکَ وَ أَوْرِدْنِی مَشَارِعَ رَحْمَتِکَ وَ أَحْلِلْنِی بُحْبُوحَةَ جَنَّتِکَ وَ لاَ تَسُمْنِی بِالرَّدِّ عَنْکَ وَ لاَ تَحْرِمْنِی بِالْخَیْبَةِ مِنْکَ «2»وَ لاَ تُقَاصَّنِی بِمَا اجْتَرَحْتُ وَ لاَ تُنَاقِشْنِی بِمَا اکْتَسَبْتُ وَ لاَ تُبْرِزْ مَکْتُومِی وَ لاَ تَکْشِفْ مَسْتُورِی وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَی مِیزَانِ الْإِنْصَافِ عَمَلِی وَ لاَ تُعْلِنْ عَلَی عُیُونِ الْمَلَإِ خَبَرِی «3»أَخْفِ عَنْهُمْ مَا یَکونُ نَشْرُهُ عَلَیَّ عَاراً وَاطْوِ عَنْهُمْ مَا یُلْحِقُنِی عِنْدَکَ شَنَاراً «4»شَرِّفْ دَرَجَتِی بِرِضْوَانِکَ وَ أَکْمِلْ کَرَامَتِی بِغُفْرَانِکَ وَ انْظِمْنِی فِی أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ وَجِّهْنِی فِی مَسَالِکِ الْآمِنِینَ وَ اجْعَلْنِی فِی فَوْجِ الْفَائِزِینَ وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

ص:73

[«1»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَفْرِشْنِی مِهَادَ کَرَامَتِکَ وَ أَوْرِدْنِی مَشَارِعَ رَحْمَتِکَ وَ أَحْلِلْنِی بُحْبُوحَةَ جَنَّتِکَ وَ لاَ تَسُمْنِی بِالرَّدِّ عَنْکَ وَ لاَ تَحْرِمْنِی بِالْخَیْبَةِ مِنْکَ «2»وَ لاَ تُقَاصَّنِی بِمَا اجْتَرَحْتُ وَ لاَ تُنَاقِشْنِی بِمَا اکْتَسَبْتُ وَ لاَ تُبْرِزْ مَکْتُومِی وَ لاَ تَکْشِفْ مَسْتُورِی وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَی مِیزَانِ الْإِنْصَافِ عَمَلِی وَ لاَ تُعْلِنْ عَلَی عُیُونِ الْمَلَإِ خَبَرِی]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و بستر کرامتت را برایم بگستران، و به آبشخورهای رحمتت درآور، و در وسط بهشتت جایم ده، و داغ مردود شدن از درگاهت را بر پیشانیم مگذار، و به نومیدی از درگاهت محرومم مکن، و به گناهانی که مرتکب شدم، مرا به عرصۀ تقاصّ و عقوبت مینداز، و به خاطر اعمال زشتی که انجام داده ام، حسابم را مورد دقت قرار مده، و رازم را آشکار مکن، و سرّم را فاش مساز، و عملم را در ترازوی عدالت مگذار، و امور پنهانم را در برابر چشم بزرگان و پیشوایان برملا مکن.

میزان پرده پوشی خداوند

اشاره

از صفات انسان های زشت خو، دریدن پرده های عصمت و عفّت بندگان خداست، به ویژه عیب جویی و کشف اسرار مردم در قالب غیبت و تهمت و شایعه بازی؛ ساختار روحی و فکری و اجتماعی بشر را دگرگون می سازد و آثار

ص:74

متقابلی را نیز در پی دارد. بسیاری از هتک حرمت ها و افشای اسرار نظامی و شنود پنهانی گفتگوهای مردم و آبرو ریزی مسلمانان، بازتاب سخت و ستم گرانه در بین انسان ها داشته است.

حضرت علی علیه السلام در باب مظالم عباد و فسادی که در زمین پدید می آورد، می فرماید:

لایَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ مَنْ ظَلَمَکَ فَإِنَّما یَسْعی فی مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ وَ لَیْسَ جَزاءُ مَنْ سَرَّکَ أَنْ تَسُوءَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِأَخِیهِ وَقَعَ فیها وَ مَنْ هَتَکَ حِجابَ أَخِیهِ انْهَتَکَتْ عَوْراتُ بَیْتِهِ بِئْسَ الزّادُ إِلی الْمَعَادِ الْعُدْوانُ عَلَی الْعِبادِ. (1)

ستم ستم کننده بر تو گران نیاید، همانا او در زیان خود و سود برای تو می کوشد. سزای کسی که تو را شاد کند، بد کردن به او نباشد. هر که تیغ ستم کشد بدان کشته شود و هر که برای برادرش چاهی بکند در آن بیفتد و هر که آبروی برادرش را ببرد آبرویش در خانه او بریزد. در قیامت ستم بر بندگان چه بد توشه ای است.

بنابراین؛ آن خدایی که زیبایی ها را آشکار می کند و زشتی ها را می پوشاند. آن خدایی که بر جسارت ارتکاب گناهان تندی نمی کند و پرده دری برای بندگان را روا نمی دارد، چگونه بندۀ مؤمنی که جامۀ پرهیزگاری و صداقت بر تن دارد و مظهر اسمای الهی و واسطۀ فیض و برکت بین آسمان ها و زمین است؛ به خود اجازه می دهد با حرفی یا حرکتی دل آفریدگار و آفرینش را به درد آورد و نظام خلقتی را در هم ریزد، چنین نیست که اسرار خلقت را هر که بداند و یا به هر که بگویند. امّا آثار ناگوار برخی اعمال قلبی و رفتاری در بین بندگان، عرش را به لرزه درمی آورد.

ص:75


1- (1) - بحار الأنوار: 321/72، باب 79، ذیل حدیث 50؛ [1]أعلام الدین: 184. [2]

امام باقر علیه السلام فرمود:

در تورات نوشته است از جمله مناجات خدای عزّوجلّ با موسی بن عمران علیه السلام این بود که:

ای موسی! راز پنهان مرا در باطن خویش پوشیده دار و در آشکارت، سازگاری با دشمن من و دشمن خود را از جانب من اظهار کن و با ابراز راز پنهانم سبب دشنام دادن آنها به من مشو تا در نفرین من شریک دشمن خود و دشمن من گردی. (1)گاهی عفو و پرده پوشی خداوند منّان به جایی می رسد که گناهکاری را دوست خود قرار می دهد تا حدّی به درجۀ قرب خود می رساند که پیامبر خود را به سوی او می فرستد که واسطۀ بارش نعمت الهی گردد.

حکایت موسی علیه السلام و برخ الأسود

اشاره

«از جمله اتفاقات لطیف مناجات «برخ الأسود» است، همان کسی که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام امر فرمود که، از او درخواست دعا کند تا برای بنی اسرائیل باران ببارد. بعد از این هفت سال در بنی اسرائیل قحطی آمد، حضرت موسی علیه السلام با هفتاد هزار نفر بیرون رفتند تا دعا کنند که باران بیاید. خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی فرمود: موسی! چگونه اجابت کنم دعای جمعیّتی را که غرق در گناه هستند و گناهان بر ایشان سایه افکنده است و با خباثت باطن و غیر یقین مرا می خوانند و خود را از مجازات من ایمن می دانند.

ای موسی! برگرد و برو به نزد یکی از بندگانم به نام برخ که دعا نماید، تا دعای او را بپذیرم. حضرت موسی علیه السلام در پی برخ رفت و او را پیدا نکرد، تا این که روزی

ص:76


1- (1) - الکافی: 117/2، حدیث 3؛ [1] بحار الأنوار: 438/72، باب 87، حدیث 106.

حضرت در کوچه ای عبور می کرد، ناگهان به بندۀ سیاه پوستی برخورد کرد در پیشانیش آثار سجده نمایان بود و چادر شبی به خود پیچیده و گوشۀ آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام کرد و گفت:

اسمت چیست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسی علیه السلام گفت: مدّتی در جستجوی تو بودیم، حال بیا برویم برای ما دعای باران بخوان، برخ به میان جمعیّت آمد و چنین دعا کرد:

اَللّهُمَّ ما هذا ِمْن فِعالِکَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِکَ وَ مَا الَّذی بَدا لَکَ انْقَضَتْ عَلَیْکَ عُیُونُکَ أَمْ عانَدَتْ الرِّیاحُ عَنْ طاعَتِکَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَکَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُکَ عَلَی الْمُذْنِبینَ، الَسْتَ کُنْتَ غَفّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئینَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرینا أَنَّکَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشی الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ.

خدایا! این خشکی و قحطی کار تو نیست، و این سخت گیری بر بندگان از بردباری تو نیست. چه آشکار شده بر تو که چشمه های تو کم آب شده است؟! آیا بادها از فرمانبری تو روگردان شده اند؟! یا آنچه نزد توست به پایان رسیده است؟! یا خشمت بر گنهکاران شدّت یافته است؟! آیا تو پیش از آفریدن معصیت کاران آمرزنده نبودی و رحمت را نیافریدی؟ مگر به مهربانی دستور ندادی؟ آیا می خواهی با این سخت گیری شوکت خود را به ما نشان دهی، آیا می ترسی فرصت از دست برود و ما نمیریم، پس قبل از مردن ما در کیفر شتاب نمودی؟!

هنوز برخ نرفته بود که باران رحمت خدا سرازیر شد، و بارش بنی اسرائیل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسی علیه السلام گفت: دیدی چگونه با پروردگار مشاجره کردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود.» (1)

ص:77


1- (1) - مسکن الفؤاد: 69 - 70؛ الجواهر السنیة: 77، باب 7.

از بزرگترین الطاف الهی بر بندگان این است که اسرار عموم مردم را پنهان نگه داشته و باطن ها را بر یکدیگر پوشیده می نماید تا از اسرار و نقشه های درونی آگاهی نیابند. بنابراین به زندگی و ارتباط در امور به گونۀ عادی مشغول هستند.

اگر پرده کشی بر ظاهر اعمال انسان ها نبود؛ اجتماع متلاشی شده و کار به سختی می کشید و هیچ کس میل و علاقه ای به رابطۀ قلبی نداشت و بیشتر بندگان خدا از این نعمت نهانی آگاه نیستند و نمی دانند که آبروی فردی و اجتماعی آنان در گرو رحمت الهی است.

اگر روزی گوشه ای از این پرده برای رسوایی یا آزمایش کنار رود، هیچ کسی قدرت زندگی با دیگران حتی با نزدیکان خود را نخواهد داشت.

میزان در قیامت

البته خداوند ستّار برای هر کسی میزان و معیاری بر اساس حق قرار داده تا مسائل درون و بیرون او سنجیده شود و هر چه ترازوی عدل و انصاف نشان دهد همان ملاک محکمۀ الهی خواهد بود؛ زیرا در آخرت حجاب و پرده ها برای حسابرسی برداشته می شود و همگان به حقایقی دست خواهند یافت که در دنیا پوشیده مانده است.

همانگونه که حق سبحان می فرماید:

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِینُهُ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلئِکَ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا کَانُواْ بَِایَتِنَا یَظْلِمُونَ» (1)

ص:78


1- (1) - اعراف (7) : 8 - 9. [1]

میزان [ سنجش اعمال ] در آن روز حق است ؛ پس کسانی که اعمال وزن شدۀ آنان سنگین و با ارزش باشد ، رستگارند . * و کسانی که اعمال وزن شدۀ آنان سبک و بی ارزش باشد ، به سبب اینکه همواره به آیات ما ستم می ورزیدند ، به خود زیان زده [ و سرمایۀ وجودشان راتباه کرده ]اند .

میزان وسیلۀ سنجش است و هر چیزی وسیلۀ آزمودن خاصی دارد، مثلاً دیوار را با شاقول، گرمی و سردی هوا را با دماسنج، میوه با کیلو و پارچه را با متر می سنجند.

همانطور که انسان های عادی را نسبت به انسان های کامل می سنجند تا نقص و کمال هر کسی در ترازوی حقّ معین شود.

ترازوهای دنیا بر پایۀ اصول اعتقادی و اخلاقی است و برخی انسان ها بر اساس دانش و ثروت و مقام سبک و سنگین می شوند. اما میزان روز قیامت حق و حقیقت است. روزی که حاکمیّت مطلق با خداست؛ تشکیلات قیامت حساب شده و قانونمند می باشد و قضاوت و صدور حکم و پاداش و کیفر، حقیقی است. و تنها وسیلۀ نجات، شفاعت انبیاء و اولیای الهی است.

و چون حق تعالی بخواهد حقیقت روشن شود باید قفل اسرار و رموز خلقت آدمیان را باز کند تا باطن و نیّت ها کشف شود، سپس بر ملاک ارزش های معنوی حسنات و خسارت های مادی گناهان، وزن آدمی به دست می آید.

خداوند در پرده برداری از این حقیقت می فرماید:

یَوْمَ هُم بَرِزُونَ لَایَخْفَی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ ءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَ حِدِ الْقَهَّارِ» (1)

روزی که همۀ آنان آشکار می شوند ، [ و ] چیزی از آنان بر خدا پوشیده نمی ماند . [ و ندا آید : ] امروز فرمانروایی ویژۀ کیست ؟ ویژۀ خدای یکتای قهّار است .

ص:79


1- (1) - غافر (40) : 16. [1]

و دیگر هاله ای از ابهام باقی نمی ماند، پس پرده ها و سویدای دل ها بیرون ریخته شود و درجۀ ایمان و نفاق انسان ها نمایش داده شود، پس بیشتر آدمیان از وجود خود وجود شرمنده و حسرت زده می شوند و کافران و منافقان درخواست برگشت به دنیا می کنند، بنابراین باید برای:

یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ * فَمَا لَهُ مِن قُوَّةٍ وَ لَانَاصِرٍ» (1)

روزی که رازها فاش می شود . * پس انسان را [ در آن روز در برابر عذاب ] نه نیرویی است و نه یاوری .

اندیشید.

در اینجا یکی از علمای بزرگ در شرح حال خویش آورده است:

«من در دنیا به گونه ای زندگی کردم که اگر همه حالات - غیر از اسرار خانوادگی - مرا به همۀ مردم اعلان کنند، هرگز شرمنده نخواهم بود.»

یعنی اعمال ظاهری و پنهان ایشان مایۀ خجالت و نگرانی نیست؛ اگر به فرض کار ناشایستی هم سرزند باید به توبه و عذرخواهی پاکسازی نماید، تا نامۀ عمل او نورانی بماند و از خداوند درخواست کند که با او به رحمت و رأفت رفتار کند و در برابر دید مردم به صورت علنی محاکمه نکند و مردم به افکار و اعمال نادرست او آگاه نشوند و امید تمام به لطف و فیض گسترده او داشته باشد.

کسانی که در دنیا از خطای دیگران زود گذشته و در رفتار با مردم سخت گیری نداشته اند، خداوند در قیامت با عفو و گذشت و آسانی با او رفتار می کند و در مقابل آنان که بسیار سخت گیر و بدگذشت هستند و همۀ ریزه کاری های رفتار دیگران را به حساب می کشند، به همین صورت از اندک و انبوه اعمال آنان پرسش دقیق می شود و رسیدگی به سختی انجام می شود. پس آنگاه معنای عدالت حق را درک می کنند.

ص:80


1- (1) - طارق (86) : 9 - 10. [1]

ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از قول خداوند پرسید که فرمود:

وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَهِرَةً وَ بَاطِنَةً» (1)

و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب فرمود:

أَمَّا الظّاهِرَةُ فَمَا سَوَّی مِنْ خَلْقِکَ وَ أَمّا الباطِنَةُ فَما سَتَرَ مِنْ عَوْرَتِکَ وَ لَوْ أَبْدَاَها لَقَلاکَ أَهْلُکَ فَمَنْ سِواهُم! (2)

نعمت ظاهری، آفرینش هماهنگ و موزون توست و نعمت باطنی، پوشاندن معایب و زشتی های توست که اگر آنها را آشکار می ساخت، خانواده ات هم از تو گریزان و نفرت زده می شد چه رسد به دیگران!

ص:81


1- (1) - لقمان (31) : 20. [1]
2- (2) - الدرّ المنثور: 167/5، [2] ذیل آیۀ 20 سورۀ لقمان؛ تفسیر الآلوسی: 93/21. [3]

[«3»أَخْفِ عَنْهُمْ مَا یَکونُ نَشْرُهُ عَلَیَّ عَاراً وَاطْوِ عَنْهُمْ مَا یُلْحِقُنِی عِنْدَکَ شَنَاراً «4»شَرِّفْ دَرَجَتِی بِرِضْوَانِکَ وَ أَکْمِلْ کَرَامَتِی بِغُفْرَانِکَ وَ انْظِمْنِی فِی أَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ وَجِّهْنِی فِی مَسَالِکِ الْآمِنِینَ وَ اجْعَلْنِی فِی فَوْجِ الْفَائِزِینَ وَ اعْمُرْ بِی مَجَالِسَ الصَّالِحِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ]

و آنچه که آشکار شدنش مایۀ ننگ من است.از آنان پنهان دار، و آنچه مرا در حضورت بدنام و رسوا کند، از دیدگان آنها بپوشان، مرتبه ام را به خشنودیت بالا بر، و کرامتم را به آمرزشت کامل کن، و مرا در زمرۀ اصحاب یمین درآور، و به جانب راه های ایمن یافتگان هدایتم کن، و در گروه رستگاران قرار ده، و انجمن شایستگان را به وجود من آباد کن، ای پروردگار جهانیان! دعایم را مستجاب فرما.

دعای 42 : ختم قرآن

اشاره

ص:82

ص:83

ص:84

«1» اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَهُ نُوراً وَ جَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ «2»وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلاَلِکَ وَ حَرَامِکَ وَ قُرْآناً أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْکَامِکَ وَ کِتَاباً فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِکَ تَفْصِیلاً وَ وَحْیاً أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - تَنْزِیلاً «3»وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلاَلَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لاَ یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ وَ نُورَ هُدیً لاَ یُطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لاَ یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ «4»اَللَّهُمَّ فَإِذْ أَفَدْتَنَا الْمَعُونَةَ عَلَی تِلاَوَتِهِ وَ سَهَّلْتَ جَوَاسِیَ أَلْسِنَتِنَا بِحُسْنِ عِبَارَتِهِ فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ یَدِینُ لَکَ بِاعْتِقَادِ التَّسْلِیمِ لِمُحْکَمِ آیَاتِهِ وَ یَفْزَعُ إِلَی الْإِقْرَارِ بِمُتَشَابِهِهِ وَ مُوضَحَاتِ بَیِّنَاتِهِ «5»اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - مُجْمَلاً وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکَمَّلاً وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً وَ فَضَّلْتَنَا عَلَی مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ وَ قَوَّیْتَنَا عَلَیْهِ لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ یُطِقْ حَمْلَهُ «6»اَللَّهُمَّ فَکَمَا جَعَلْتَ قُلُوبَنَا لَهُ حَمَلَةً وَ عَرَّفْتَنَا بِرَحْمَتِکَ شَرَفَهُ وَ فَضْلَهُ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ الْخَطِیبِ بِهِ وَ عَلَی آلِهِ الْخُزَّانِ لَهُ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَرِفُ بِأَنَّهُ مِنْ عِنْدِکَ حَتَّی لاَ یُعَارِضَنَا الشَّکُّ فِی تَصْدِیقِهِ وَ لاَ یَخْتَلِجَنَا الزَّیْغُ عَنْ قَصْدِ طَرِیقِهِ «7»اَللَّهُمَّ

ص:85

صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ وَ یَأْوِی مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ إِلَی حِرْزِ مَعْقِلِهِ وَ یَسْکُنُ فِی ظِلِّ جَنَاحِهِ وَ یَهْتَدِی بِضَوْءِ صَبَاحِهِ وَ یَقْتَدِی بِتَبَلُّجِ إِسْفَارِهِ وَ یَسْتَصْبِحُ بِمِصْبَاحِهِ وَ لاَ یَلْتَمِسُ الْهُدَی فِی غَیْرِهِ «8»اَللَّهُمَّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلاَلَةِ عَلَیْکَ وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیْکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَی أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَی مَحَلِّ السَّلاَمَةِ وَ سَبَباً نُجْزَی بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَی نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ «9»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَکَ بِهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّی تُطَهِّرَنَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِیرِهِ وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ وَ لَمْ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ «10»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَی الْمَعَاصِی حَابِساً وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الاِعْتِبَارِ نَاشِراً حَتَّی تُوصِلَ إِلَی قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَی صَلاَبَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ «11»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلاَحَ ظَاهِرِنَا وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلاَئِقَ أَوْزَارِنَا وَ اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا وَ أَرْوِ بِهِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا وَ اکْسُنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی نُشُورِنا «12»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ

ص:86

خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلاَقِ وَ سُقْ إِلَیْنَا بِهِ رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِیَ الْأَخْلاَقِ وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ حَتَّی یَکُونَ لَنَا فِی الْقِیَامَةِ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ قَائِداً وَ لَنَا فِی الدُّنْیَا عَنْ سُخْطِکَ وَ تَعَدِّی حُدُودِکَ ذَائِداً وَ لِمَا عِنْدَکَ بِتَحْلِیلِ حَلاَلِهِ وَ تَحْرِیمِ حَرَامِهِ شَاهِداً «13»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَی أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ وَ جَهْدَ الْأَنِینِ وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِیَ وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ؟ وَ تَجَلَّی مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ وَ دَنَا مِنَّا إِلَی الْآخِرَةِ رَحِیلٌ وَ انْطِلاَقٌ وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلاَئِدَ فِی الْأَعْنَاقِ وَ کَانَتِ الْقُبُورُ هِیَ الْمَأْوَی إِلَی مِیقَاتِ یَوْمِ التَّلاَقِ «14»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَارِکْ لَنَا فِی حُلُولِ دَارِ الْبِلَی وَ طُولِ الْمُقَامَةِ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ اجْعَلِ الْقُبُورَ بَعْدَ فِرَاقِ الدُّنْیَا خَیْرَ مَنَازِلِنَا وَ افْسَحْ لَنَا بِرَحْمَتِکَ فِی ضِیقِ مَلاَحِدِنَا وَ لاَ تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامِنَا «15»وَ ارْحَمْ بِالْقُرْآنِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ذُلَّ مَقَامِنَا وَ ثَبِّتْ بِهِ عِنْدَ اضْطِرَابِ جِسْرِ جَهَنَّمَ یَوْمَ الْمَجَازِ عَلَیْهَا زَلَلَ أَقْدَامِنَا وَ نَوِّرْ بِهِ قَبْلَ الْبَعْثِ سُدَفَ قُبُورِنَا وَ نَجِّنَا بِهِ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ شَدَائِدِ أَهْوَالِ یَوْمِ الطَّامَّةِ وَ بَیِّضْ وُجُوهَنَا یَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِی یَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ «16»وَ اجْعَلْ لَنَا فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ وُدّاً وَ لاَ تَجْعَلِ الْحَیَاةَ عَلَیْنَا نَکَداً «17»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ کَمَا بَلَّغَ رِسَالَتَکَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِکَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِکَ «18»اَللَّهُمَّ اجْعَلْ نَبِیَّنَا - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ - یَوْمَ الْقِیَامَةِ

ص:87

أَقْرَبَ الْنَّبِیِّینَ مِنْکَ مَجْلِساً وَ أَمْکَنَهُمْ مِنْکَ شَفَاعَةً وَ أَجَلَّهُمْ عِنْدَکَ قَدْراً وَ أَوْجَهَهُمْ عِنْدَکَ جَاهاً «19»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ ثَقِّلْ مِیزَانَهُ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ أَتِمَّ نُورَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ «20»وَ أَحْیِنَا عَلَی سُنَّتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَی مِلَّتِهِ وَ خُذْ بِنَا مِنْهَاجَهُ وَ اسْلُکْ بِنَا سَبِیلَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ أَوْرِدْنَا حَوْضَهُ وَ اسْقِنَا بِکَأْسِهِ «21»وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلاَةً تُبَلِّغُهُ بِهَا أَفْضَلَ مَا یَأْمُلُ مِنْ خَیْرِکَ وَ فَضْلِکَ وَ کَرَامَتِکَ إِنَّکَ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ فَضْلٍ کَرِیمٍ «22»اَللَّهُمَّ اجْزِهِ بِمَا بَلَّغَ مِنْ رِسَالاَتِکَ وَ أَدَّی مِنْ آیَاتِکَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِکَ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِکَ أَفْضَلَ مَا جَزَیْتَ أَحَداً مِنْ مَلاَئِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ الْمُصْطَفَیْنَ وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

ص:88

[«1»اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَهُ نُوراً وَ جَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ]

خدایا! تو مرا به پایان رساندن قرائت قرآنت یاری دادی؛ قرآنی که آن را به صورت نور فرستادی، و بر هر کتابی که نازل کردی، شاهد و نگهبان قرار دادی، و بر هر سخن و کلامی که بر خوانده ای برتری دادی.

حقیقت قرآن

اشاره

در آن زمان که میدان حیات انسان از همه طرف دستخوش حملات ویرانگر امیال و غرایز حیوانی و شهوات شیطانی شده بود، و بر اثر آن حملات و طوفان ها ساختمان کرامت و فضیلت از ریشه و بنیان رو به ویرانی می رفت، در آن زمان که بر سطح کرۀ خاک گروهی زورگو و عده ای مفت خور و معدودی شکم پرست و شهوتران، انسان و انسانیّت را به بردگی و بندگی برده بودند، و به دست و پای اندیشه و روح و قلب انسان زنجیر سنگین و غل هلاک کنندۀ اسارت نهاده بودند، در آن زمان که تمام محصولات مادی و معنوی جامعۀ انسانی در خدمت طاغیان و یاغیان و قلدران و استعمارگران و مستکبران و استثمارچیان بود، و انسان از انسانیّت و ابتدایی ترین حقوق خویش در محرومیّت و ممنوعیّت به سر می برد.

در آن زمان که ستون های درستی شکسته بود و مکتب زندگی هوا و هواپرستی بود، و خواب سنگین غفلت، بشریّت را از جادۀ انسانیّت بیرون برده بود، در آن

ص:89

زمان که عوارض جهل و نادانی در تمام شؤون زندگی سایه داشت، و عمق فاجعه در حدی بود که تصورش امکان ندارد، وجود مقدس حضرت حق عزّوجلّ از باب لطف و رأفت و عنایت و رحمت، برای نجات انسان و انسانیّت شخصیتی بزرگ و وجودی سترگ و انسانی فرزانه، که جامع تمام کمالات انسانی بود و بال و پر دانشش به جهان ملک و ملکوت گسترده بود به نام محمّد صلی الله علیه و آله را مبعوث به رسالت کرد، تا غبار تمام بدبختی ها و آلودگی ها را از دامن حیات انسان پاک کند و آدمی را به کمالاتی که لایق اوست، برساند.

خداوند عزیز برای پیشرفت انسان در تمام امور مادی و معنوی، و جهت تداوم رسالت تا صبح قیامت کتابی همچون قرآن بر قلب پیامبرش نازل کرد، تا به وسیلۀ آن سعادت ابدی انسان در دنیا و آخرت تأمین شود.

ظاهر قرآن

کتاب خدا از نظر فصاحت و بلاغت، و استعمال الفاظ و کلمات، و ترکیب جملات، و سبک آیات، و تعداد سوره ها و نظام بندیِ واقعیت هایی که در آن است در رأس تمام حقایق آفرینش است.

این شکل و ترتیب، و این نظمی که در قرآن است، و این که تمام جنّ و انس را دعوت می کند اگر شکی در این کتاب دارید که از جانب حق است یک سوره مانند آن را بیاورید، و تا کنون چنین اتفاقی نیفتاده و بعد از این هم نخواهد افتاد، نشان دهندۀ این معناست که معمار و مهندس بنای این ساختمان فقط خداست، و در این بنای محکم و استوار آنچه باید به کار رود به کار رفته، و از چنان قوت و قدرت و توان و سطوتی برخوردار است که تا قیامت دست تطاول ایام از دامنش کوتاه است.

آنچه امروز در دست تمام مسلمانان است، همان است که در طول بیست و سه سال برای آزادی انسان و رشد و کمالش به رسول حق صلی الله علیه و آله نازل شده و تدوینش به

ص:90

همین صورتی که امروز موجود است به دستور حق انجام گرفته و احدی را در آن دخالت نبوده، تنها کاری که نسبت به قرآن پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام گرفته اعراب گذاری آیات این منبع عظیم است آنهم برای این که عوام مردم و آنان که از علم و دانش بالا بی بهره اند، بتوانند آن را به صورت صحیح قرائت کنند.

آن که قائل به تحریف قرآن است، قلبش از نور خالی و دلش از کتاب حق به دور است. شیعۀ دوازده امامی از عامی و عالم، بر این اعتقاد است که قرآنی که اکنون در دست مسلمانان جهان است بدون یک نقطه کم و زیاد، همان قرآن زمان رسول خداست، و اگر چنین نبود حجت حق بر همگان تمام نبود، تمام بودن حجت خداوند بر بندگانش تا روز قیامت در گرو همین حقیقت است.

ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ» (1)

در [ وحی بودن و حقّانیّت ] این کتابِ [ با عظمت ] هیچ شکّی نیست.

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

قرآن ظاهرش شگفت انگیز است. (2)

باطن قرآن

قرآن مجید گرچه از نظر تعداد حروف و کلمات و آیات و نقطه ها و زیر و زبرها و سوره ها دارای حدود است، و شماره های تمام برنامه های ظاهریش را مفسران در تفاسیر خود معیّن کرده اند. (3) ولی معانی و مفاهیم کتاب به این جهت که تجلّی علم حق است، آن چنان دارای گستردگی و وسعت است، که جز عقل معصوم به عمق

ص:91


1- (1) - بقره (2) : 2. [1]
2- (2) - الکافی: 599/2، حدیث 2؛ وسائل الشیعة: 171/6، باب 3، حدیث 7657.
3- (3) - تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی: به تعداد حروف و کلمات و آیات هر سوره اشاره کرده است.

معنای آیات نرسد.

عقول جزئیه گاهی از یک آیه آن چنان مطالبی می فهمند که دیگران را به حیرت می نشانند، چه رسد به مفاهیمی که معصوم از قرآن درک می کند!

این کوه استوار کوهی است که مردان علم و عقل به قلّه اش نرسیده اند.

این دریای عمیق دریایی است که شناوران مجهز به ابزار معنوی به عمقش دست نیافته اند.

این شجرۀ طیّبه حقیقتی است که ریشه در زمین و شاخ و برگ در تمام هستی دارد.

رسول حق صلی الله علیه و آله درباره اش فرمود:

باطنش عمیق است، غرائبش کهنه نشود، و عجائبش شمرده نگردد. (1)تاکنون هیچ مفسری ادعا نکرده که به کشف تمام حقایق کتاب الهی موفّق شده، تمام مفسران تا به امروز همانند آنانی هستند که تا لب دریا آمده و از بیرون امواج ظاهرش را مشاهده می کنند، و هنوز به شناوری در آن توفیق نیافته اند تا ببینند در دل این بحر بی پایان و عمق این اقیانوس شگفت انگیز چه عجایبی نهفته است.

حکایتی در تفسیر قرآن

در کتاب پر قیمت «حقایق الاصول» مرجع بزرگ حضرت آیت اللّه العظمی حکیم - رضوان اللّه تعالی علیه - به نقل از بعض اعاظم است که با سیّد اسماعیل صدر و حاجی نوری صاحب «مستدرک الوسائل» و سید حسن صدر که از بزرگان مراجع شیعه است خدمت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی برای درس تفسیر رفتند.

آن مرد بزرگ که دارای قلب ملکوتی و نفس عرشی بود تفسیر آیۀ شریفۀ حَبَّبَ

ص:92


1- (1) - الکافی: 599/2، حدیث 2؛ [1] وسائل الشیعة: 171/6، باب 3، حدیث 7657.

الَیْکُمُ الاِْیْمانَ» (1) از سورۀ مبارکۀ حجرات را شروع کرد.

شب اول توضیح و تفسیر آیه برای آنان عجیب آمد که قبل از آن چنین چیزی به نظر آنان نرسیده بود و در تفاسیر به آن اشاره نشده بود. دیگر وقت رفتند گفتاری غیر گفتار روز قبل داشت، تا سی جلسه که هر جلسه همان آیه را بهتر و کامل تر از قبل تفسیر کرد! (2)این برداشت یک عالم شیعۀ دوازده امامی است، چه رسد به برداشت معصوم که دارای عقل کلّی است؟!

در آثار اسلامی آمده که هر آیۀ قرآن دارای هفتاد معنا، و هر معنائی نیز دارای هفتاد شعبه است که در حقیقت برای هر آیه چهار هزار و نهصد معنا البته در خور فهم عقول جزئیه است.

ضرب این عدد در تمام آیات از نظر گستردگی معنا سر به عرش الهی می زند، و چه بهتر که بگوئیم: این کتاب معجزۀ جاودانی رسول حق، و منبع علم خدا، و تجلّی وحی، و کتاب هدایت، و فروغ جاودانی، وچراغ پرنور ابدی، و مشعل فروزان الهی در راه حیات انسان است.

اسامی قرآن

نام هائی که در این سطور ملاحظه می کنید، هر یک در آیه ای یا آیاتی به آن اشاره شده، و هر کدام دلیل بر معنا یا معانی بلند و مفاهیم ملکوتی قرآن است.

قرآن، فرقان، کتاب، ذکر، تنزیل، حدیث، موعظه، تذکره، حکم، ذکری، حکمت، حکیم، مهیمن، شافی، هدی، هادی، صراط مستقیم، نور، رحمت، حبل، روح، قصص، حق، بیان، تبیان، بصائر، فصل، عصمت، مبارک، نجوم، مجید، عزیز،

ص:93


1- (1) - حجرات (49) : 7. [1]
2- (2) - حقایق الأصول: 95.

کریم، عظیم، سراج، منیر، بشیر، نذیر، عجب، قیّم، مبین، نعمت، علیّ. (1)

وظیفۀ مسلمانان نسبت به قرآن

وظیفۀ فرد فرد مسلمانان، وظیفه فرد فرد مؤمنان، نسبت به کتاب خدا و ثقل اکبر الهی وظیفه ای بس سنگین و مسئولیتی فوق العاده عظیم است. بدون شک در روز قیامت در دادگاه عدل هر مسلمانی نسبت به کتاب حق مورد بازپرسی و سؤال قرار خواهد گرفت، چنانکه آیات قرآن و روایات بر این مسئله دلالت واضح دارند.

برای مسلمانان نسبت به کتاب الهی سه وظیفۀ مهم است:

1 - قرائت قرآن

2 - فهم قرآن

3 - عمل به قرآن

فراگیری قرائت قرآن، و فهم مفاهیم آیات الهی، و عمل به کتاب عزیز حق، باعث سعادت دنیا و آخرت، و موجب سربلندی مسلمین نسبت به سایر ملل عالم است.

اکتفای به قرائت قرآن هیچ کس و هیچ جامعه ای را به جائی نمی رساند، این فهم قرآن و عمل به دستورهای الهی است که مرده را زنده، و بی جان را جاندار، و تاریک را نورانی می نماید.

قرآن می فرماید:

فَاقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ انْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الاَْرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبیلِ اللّهِ فَاقْرَؤُوا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ» (2)

ص:94


1- (1) - تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی: 8/1. [1]
2- (2) - مزّمّل (73) : 20. [2]

بنابراین آنچه را از قرآن برای شما میسر است بخوانید . او می داند که به زودی برخی از شما بیمار می شوند ، و گروهی برای به دست آوردن رزق و روزی خدا در زمین سفر می کنند ، و بعضی در راه خدا می جنگند ؛ پس آنچه را از آن میسّر است بخوانید.

بدون شک دستور به قرائت قرآن برای فراگیری مفاهیم آن و خودسازی و تربیت و پرورش ایمان و تقواست.

در سورۀ بقره آمده:

الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَبَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْخَسِرُونَ» (1)

کسانی که کتاب آسمانی به آنان عطا کرده ایم ، آن را به طوری که شایستۀ آن است قرائت می کنند [ و آن قرائت نمودن با تدبر و به قصد عمل است ] اهل ایمان به آن [ کتاب ] هستند و کسانی که به آن کفر می ورزند فقط آنان زیانکارند .

راغب اصفهانی در توضیح «تلو» و مشتقّات آن مطالبی را ذکر می کند که آن مطالب محصولی از آیات کتاب خداست، و از آن مطالب، لزوم قرائت قرآن و وجوب فهم آن و عمل به دستورهای الهی استفاده می شود و می گوید:

تلاوت، عامل ایمان و تحقق اعتقاد پاک در قلب و اخلاق حسنه در نفس و عمل صالح در اعضای آدمی است. (2)تلاوت کنندۀ قرآن در قیامت به چهار بهرۀ بالایی خواهد رسید:

ص:95


1- (1) - بقره (2) : 121. [1]
2- (2) - مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی: 167

1 - عزّت بی ذلّت

2 - غنای بی فقر

3 - علم بی جهل

4 - حیات بی موت

رسول خدا و ائمه طاهرین علیهم السلام در دویست و شصت و هشت سالی که بین مردم بودند، همّت خود را صرف تعلیم قرائت و فهم آیات و زمینه سازی برای عمل به قرآن مجید نمودند.

دورنمائی از حقایق قرآن

آن مدرسه ای که سفیران الهی یعنی پیامبران بزرگ حق برای تربیت انسان به مقتضای فطرت و عقل و وجدان بنا کردند، رسول با کرامت اسلام به وسیلۀ ارائۀ قرآن مجید تکمیل کرد.

قرآن، مردم را به بهترین زندگی و برترین تمدّن و خلاصه به راه اقوم و آراسته شدن به حقایق و معارف دعوت کرد، و علاج افسردگی عقل را در رجوع به آیات الهی دانست.

قرآن مجید، برای انسان حرّیّت و آزادی فکر به ارمغان آورد، و بشر را از قید خرافات و اوهام که همچون زنجیر گران، آنان را از همه جهت بسته و از رشد بازداشته بود نجات داد، و ایشان را از این بند مهلک خلاص نمود، تا روز به روز به ترقّی و تعالی و تکامل خود بیفزاید و در مسیر طبیعی سیر به سوی کمال قرار گیرد.

قرآن، آنچه به خیر انسان است تعلیم داد، و هر چه برای وی ضرر داشت او را به آن آگاهی داد و اعلام کرد: اعمال خیر مایۀ شادکامی و بهبود و اصلاح جامعه و علّت رسیدن به حق و فضیلت، و اعمال ناپسند موجب بدبختی و تباهی و گرفتاری در دنیا و آخرت و هلاکت ابدی است.

قرآن کریم، مردم را در تمام امور اعم از مادی و معنوی به تفکّر و تعمق دعوت

ص:96

کرد، و راه تقلید کورکورانه را راه ضلالت و جادۀ شیطان دانست، و در این زمینه مردم را به سیر در حقایق تشویق نمود، و رشد دادن عقل و اندیشه را بر آنان واجب کرد.

قرآن کریم، درب دانش را به روی همگان گشود و جهل و بی خبری را مایۀ ذلّت و تیره روزی دانست، و تعلیم و تعلّم را در رأس فرائض و واجبات قرار داد فاصلۀ بین فهمیده و نفهم را فاصلۀ بین حق و باطل و نور و ظلمت و حیات و مرگ دانست.

قرآن مجید، درس استقلال و آزادی به انسان آموخت و بر وی واجب کرد که طوق بندگی و بردگی غیر حق را از گردن حیات خود باز کند و جز در برابر حضرت رب و مالک حقیقی و وجود مستجمع جمیع صفات کمال، سر فرود نیاورد.

قرآن مجید، تکیه بر شرافت نژادی و حسب و نسب را که عامل ظلم و ستم و زور و قلدری است مردود دانست و سپید را بر سیاه و سیاه را بر سپید، و عرب را بر عجم و عجم را بر عرب، جز به تقوا امتیاز نداد.

قرآن عزیز، بین تمام افراد از هر نژاد و رنگ به شرط ایمان، طرح برادری و دوستی انداخت و همگان را به اتحاد و اتفاق و صدق و صفا و صمیمیت و حقیقت دعوت کرد، و از تمام مردم خواست که در تمام شؤون حیات پشتیبان و یار یکدیگر باشند.

هماهنگی قرآن با ابعاد وجود انسان

تنها کتابی که در پهنۀ آفرینش با تمام ابعاد وجود انسان هماهنگ است قرآن مجید می باشد.

با اندک دقتی در ابعاد وجود انسان، و معارف قرآن و نظام عالی این کتاب مسئله را به صورت یک امر بدیهی و حقیقت مسلّم می بینید.

اما ابعاد وجود انسان:

ص:97

1 - یکی از ابعاد وجود انسان میل به تجسس و کاوش و شناسایی است، انسان می خواهد از محیط اطراف و مجاورش آگاه شود، یعنی شناخت طبیعت و کاینات بخشی از وجود آدمی است، انسان نمی تواند مانند حیوانات ناآگاه به دنیا آید و ناآگاه بمیرد، و از کنار شگفتی های جهان و طبیعت بی تفاوت بگذرد، این قسمت از وجود انسان را می توان بُعد جهان شناسی نامید.

2 - هر انسانی می خواهد برای خود مبدأ فکری بسازد و زندگی خود را بر مبنای جهان بینی خاص خود بنا نهد، بنابراین مرحلۀ دوم وجود انسان جهان بینی یا تبیین جهان بر اساس بینشی است که از جهان دارد.

3 - از آن جا که انسان یک موجود اجتماعی است، از جامعه، طبقات، اصناف و اقشار اجتماعی و اوضاع سیاسی نمی تواند خود را دور نگهدارد و در مقابل جریانات حاکم بی تفاوت باشد، بنابراین نیاز سوم، نیاز اجتماعی - سیاسی است.

4 - تأثیر جوامع گذشته روی انسان های معاصر، یکی دیگر از ابعاد وجود انسان است، بنابراین انسان نیاز به تاریخ و فلسفۀ تاریخ دارد و مسئلۀ تاریخ یکی دیگر از ابعاد وجود انسان را تشکیل می دهد.

5 - رفتار و سلوک اخلاقی، نقش مؤثّری در حیات و رفاه انسان ایفا می کند، از این رو نباید از نقش سوء خلق و بدی تربیت انسان ها نیز غافل ماند.

6 - مسائل مادی و اقتصادی اگر در رأس نباشد محققاً نقش بسزائی در زندگی انسان دارد، از اینرو بُعد دیگر وجود انسان را اقتصاد و مسئلۀ تولید و توزیع ثروت تشکیل می دهد.

7 - میل به پرستش و اطاعت و عبودیت از نیروی مافوق چیزی است که نهاد هر انسان را به خود مشغول داشته است، آثار پرستش انسان های قدیم را از ابنیۀ تاریخی و آثار حجّاری ها و خطوط و نقوش باستانی آنها می توان به دست آورد.

جای شگفتی است که وقتی قرآن را به عنوان کتاب زندگی بخوانیم و تدبر کنیم

ص:98

خواهیم دید نام سوره های قرآن که معرّف محتویات آن است به طور دقیق با مسائل و محتویات زندگی انسان و ابعاد مختلف وجودی او منطبق است.

تعداد و نام های سوره های قرآن

«قرآن دارای 114 سوره است و به اضافۀ نام های مکرری که برخی از آنها دارد مانند سوره توبه (زکات) جمعاً دارای 120 نام است که با نسبت دقیق و مضبوط، آنها را به این صورت رده بندی می کنیم.

1 - بیشتر نام سوره های قرآن در رابطه با طبیعت و کاینات یعنی جهان شناسی است. این نام ها بازگو کنندۀ محتویات این سوره هاست.

بقره، فیل، زنبور عسل، مورچه، عنکبوت، نور، خورشید، ماه، ستاره، دود(گاز)، آهن، شب، روز روشن، صبحگاهان، رعد، زلزله، انسان، جنّ، خون بسته (علق)، انجیر، مردم، اسبان نفس زن، روزگار، شهر (مکّه) و غیره که همه نام 31 سوره را تشکیل می دهند.

2 - سپس نام های متناسب با موضوع جهان بینی مطرح می شود. به طور دقیق نسبت سوره هایی که به این نام در قرآن مجید آمده در درجۀ دوم قرار دارد به این شرح:

اعراف، قیامت، قارعه، واقعه، حاقّه، نازعات، غاشیه، قدر، فرشته، حشر، مرسلات، تکویر، انفطار، انشقاق و غیره. شمارۀ این سوره ها به 29 سوره می رسد.

3 - در درجۀ سوم سوره هایی قرار دارد که از جامعه و طبقات اجتماعی و سیاسی نام خود را برگزیده است از قبیل: احزاب، مؤمنون، شوری، زنان، صف، رزمندگان، شعرا، فتح، منافقون، روم، مردم و غیره. رقم نام این سوره ها به 27 می رسد.

4 - سوره هایی است که نام مسائل تاریخی و یا فلسفۀ تاریخ را حمل می کند از این نمونه است:

ص:99

آل عمران، انبیا، یونس، هود، یوسف، ابراهیم، نوح، مریم، سبا، محمّد صلی الله علیه و آله ، لقمان، حجر، بنی اسرائیل، کهف، قصص، احقاف، قریش و غیره. رقم اینها 17 سوره است.

5 - سوره هایی که از مسائل اخلاقی و طرز سلوک و رفتار انسانی بحث می کند، و با این نام ها معرفی می شوند: حجرات، عبس، همزه، مطفّفین، ماعون، تحریم و رقم آنها 6 سوره است.

6 - سوره هایی که از مسائل مادی و اقتصادی سخن می گوید، و با نام های: انفال، زکات (توبه)، مائده، تکاثر، انعام شناخته می شوند، و اینها 5 سوره اند.

7 - سوره هایی که از پرستش و شعائر دینی سخن گفته و نام عبادت دارد مانند:

حج و سجده که تنها همین دو سوره اند و این کمترین رقم از رده های تقسیمی ما را تشکیل می دهد، حال آن که مسائل مربوط به کاینات و طبیعت، مسائل جهان بینی و سیاست، و تاریخ و اقتصاد و اخلاق به مراتب بیشتر از مسائل مربوط به عبادت و ممنوعیت ها و احکام دینی است.

ما می خواهیم با این دیدگاه قرآن را به عنوان بزرگ ترین کتاب زندگی انسان، و الهام بخش مترقی ترین درس های جهانداری، سیاست، اقتصاد، تاریخ، و جامعه شناسی معرفی کنیم و بیش از پیش بدان روی آوریم تا بتوانیم وارثان زمین و پیمایندگان راه زندگی در جهان امروز باشیم.» (1)

نور بودن قرآن

اصطلاح نور در رابطه با قرآن مجید، واقعیتی است که در آیات کتاب حق به آن اشاره شده است.

آری، قرآن مجید نور عقل، نور وجدان، نور اخلاق، نور زندگی، نور جامعه، نور

ص:100


1- (1) - دائرة المعارف قرآن کریم: 76/3. [1]

دنیا و نور آخرت انسان است.

بدون این نور به دست آوردن زندگی صحیح، و حیات طیّبه برای احدی امکان ندارد. حیات بدون قرآن ظلمت محض، و دنیای بدون قرآن تاریکی مطلق، و آخرت منهای قرآن جز سَموم و حَمیم و تاریکی عذاب دهنده، چیزی نیست.

یا ایُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ انْزَلْنا الَیْکُمْ نُوراً مُبیناً» (1)

ای مردم ! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما برهان [ و دلیلی چون پیامبر و معجزاتش ] آمد ؛ و نور روشنگری [ مانند قرآن ] به سوی شما نازل کردیم .

قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ» (2)

بی تردید از سوی خدا برای شما نور و کتابی روشنگر آمده است .

مهیمن بودن قرآن

لفظ مُهَیْمِن در سورۀ مبارکۀ مائده آمده است:

وَ انْزَلْنا الَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ» (3)

و ما این کتاب [ قرآن ] را به درستی و راستی به سوی تو نازل کردیم در حالی که تصدیق کنندۀ کتاب های پیش از خود و نگهبان و گواه بر [ حقّانیّت همۀ ] آنان است .

در این آیه اشاره به موقعیت قرآن بعد از ذکر کتب پیشین انبیا شده است.

مهیمن در اصل به معنی چیزی است که حافظ و شاهد و مراقب و امین و

ص:101


1- (1) - نساء (4) : 174. [1]
2- (2) - مائده (5) : 15. [2]
3- (3) - مائده (5) : 48. [3]

نگاهداری کنندۀ چیزی بوده باشد، و از آن جا که قرآن در حفظ و نگهداری اصول کتاب های آسمانی پیشین مراقبت کامل دارد و آنها را تکمیل می کند لفظ مهیمن بر آن اطلاق کرده است.

قرآن برترین سخن

کلام، کلام حق است، تجلّی علم و حکمت و نور بی نهایت در بی نهایت است.

کلام حق حاوی مسائل و اخبار و حکایات امم گذشته است، که بدین وسیله هر گمراهی هدایت می شود، و هر دردمندی به درمان می رسد، و هر فقیری به غنا دست می یابد.

کلام خالق هستی، و پدیدآورندۀ بالا و پستی، و نقّاش نقش شگفت انگیز آفرینش است.

کلام مهر و محبّت، عشق و عاطفه، حق و حقیقت، عدل و انصاف، درستی و راستی، صدق و صداقت، و دوستی و کرامت است.

دریائی از واقعیت، بحری بی پایان، اقیانوسی بی ساحل، نوری جاودانی، ضیایی همیشگی، و حقیقتی ثابت و استوار است.

آنچه بندگان تا روز قیامت نسبت به آن نیازمندند در این کلام است. این کلام به پاکیزه ترین لفظ و در نیکوترین اسلوب و در بهترین شکل و ترتیب بیان شده است.

اَللّهُ نَزَّلَ احْسَنَ الْحَدیثِ» (1)

خدا نیکوترین سخن را نازل کرد .

بوی مشکی در جهان افکنده ای مشک را در لامکان افکنده ای

صد هزاران غلغله زین بوی مشک در زمین و آسمان افکنده ای

ص:102


1- (1) - زمر (39) : 23. [1]

از شعاع نور و نار خویشتن آتشی در عقل و جان افکنده ای

از کمال لعل جان افزای خویش شورشی در بحر و کان افکنده ای

تو نهادی قاعدۀ عاشق کشی در دل عاشق کُشان افکنده ای

هم شکار و هم شکاری گیر را زیر این دام گران افکنده ای

پُر دلان را همچو دل بشکسته ای بی دلان را در فغان افکنده ای

جان سلطان زادگان را بنده وار پیش عقل پاسبان افکنده ای

(مولوی)

ص:103

[«2»وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلاَلِکَ وَ حَرَامِکَ وَ قُرْآناً أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْکَامِکَ وَ کِتَاباً فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِکَ تَفْصِیلاً وَ وَحْیاً أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - تَنْزِیلاً]

و جدا کننده اش ساختی، که به وسیلۀ آن بین حلال و حرامت جدایی انداختی، و آیات به هم پیوسته ای است، که از برکت آن، راه های احکامت را آشکار کرده ای، و کتابی است که هر چیزی را برای بندگانت در آن بیان کرده ای؛ بیانی جامع و رسا، و وحی است که بر پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله فرود آوردی؛ فرود آوردنی به حق.

اسمای قرآن

اشاره

در این جملات ملکوتی به اسامی کتاب حق که هر یک نشانگر مفهومی بلند و معنائی آسمانی است اشاره شده و کنار هر اسم به صورت رمز به حقیقت آن تذکّر داده شده است:

فرقان، قرآن، کتاب، وحی، نور، شفا، میزان، عَلَم نجات.

فرقان

فرقان حقیقتی است که به وسیلۀ آن حلال از حرام، واجب از مستحب، معروف از منکر، نور از ظلمت، خیر از شرّ، حق از باطل تمیز داده می شود.

ص:104

این حقیقت اگر در جامعه نبود، و این واقعیّت اگر در حیات انسان تجلّی نمی کرد، حجت خدا بر بندگان تمام نبود.

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی انْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ» (1)

[ این است ] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده ، قرآنی که سراسرش هدایتگر مردم است و دارای دلایلی روشن و آشکار از هدایت می باشد ، و مایۀ جدایی [ حق از باطل ] است .

تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً» (2)

همیشه سودمند و با برکت است آن که فرقان را [ که قرآن جدا کنندۀ حق از باطل است ] به تدریج بر بنده اش نازل کرد ، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد .

قرآن

کلمۀ قرآن به معنای خواندن است، خواندن حلال و حرام، خواندن مسائل اخلاقی و تاریخی و حقایق ملکوتی و طبیعی و مسائل آفرینش، و ظاهر و باطن.

کتاب

کلمۀ کتاب هم معنای واضح و روشنی دارد، و آن مجموعه ای از مسائل و مطالب مدوّن و منظم است که با اسلوبی خاص آماده شده تا مردم از آن بهره مند شوند.

لفظ قرآن در حدود هفتاد مرتبه و کلمۀ کتاب نزدیک به 230 بار در قرآن کریم به

ص:105


1- (1) - بقره (2) : 185. [1]
2- (2) - فرقان (25) : 1. [2]

مناسبت های گوناگون ذکر شده است.

وحی

به آنچه از جانب حضرت حق تعالی به انبیا ابلاغ شده تا برای نجات مردم و تأمین سعادت دنیا و آخرت آنان به همگان برسانند، وحی گفته می شود.

آنچه با استحکامی فوق العاده قوی، و به صورت زنده و جاوید و ابدی در بردارندۀ وحی است فقط و فقط قرآن کریم می باشد.

قرآن مجید با دلایلی متین و براهینی قوی و استدلالاتی محکم و حتی با دعوت از جنّ و انس به معارضه، وحی بودن خود را ثابت می کند و با آیات کریمه اش انسان را به این معنا آگاهی می دهد که این مجموعه وحی الهی است که بر قلب رسول مطهّرش رسیده، و پیروی از آن موجب فلاح و رستگاری است.

قوانین و دستورهایی که منبعی جز وحی ندارد، قدرت دارد ظاهر و باطن انسان را اصلاح کند، و مفاسد مادی و معنوی را علاج نماید.

اختلافات مهلکی که به طور دائم در جوامع و یا در خانواده ها حکمفرما بوده، از طریق جعل قوانین به دست انسان ها رفع نشده و نمی شود، این درد سنگین و این مرض خطرناک جز از طریق حاکمیت دین، راه درمان ندارد.

جریانات عجیب و غریبی که در تمام شؤون حیات انسان جریان داشته و دارد و تمام آنها بر خلاف اصول انسانیّت بوده، تا اصول حکومت اخلاق عالی انسانی متّکی به ایمان و عقیده در همه جامعه ها تعمیم پیدا نکند، همچنان ادامه خواهد داشت و تحولاتی که واقع می شود عموماً صوری و قشری خواهد بود.

روش های اجتماعی انسان ها

«بدون شک طریق رفع این اختلافات و جریانات، اصلاح احساسات درونی

ص:106

انسان است نه تأکید و تشدید و اصلاح متولّی قوانین.

شما می دانید که به طور کلّی در میان بشر سه روش اجتماعی بیشتر نبوده و نیست:

1 - روش استبداد که مقدّرات مردم را به دست یک اراده می دهد و هر چه دلخواه او بوده باشد به مردم تحمیل می کند.

2 - روش حکومت اجتماعی که ارادۀ امور مردم به دست قانون گذارده می شود و یک فرد یا یک هیئت مسئول اجرا می شوند.

3 - روش دینی که ارادۀ تشریعی خدای جهان در مردم به دست همۀ مردم حکومت کرده و اصل توحید و اخلاق فاضله و عدالت اجتماعی را تضمین می نماید.

در روش اول و دوم تنها مراقب افعالِ مردمند، و کاری با اعتقاد و اخلاق ندارند، و به مقتضای آنها انسان در ماورای مواد قانونی یعنی در اعتقاد و اخلاق آزاد می باشد، زیرا ماورای قوانین اجتماعی ضامن اجرا ندارد. تنها روشی که می تواند صفات درونی انسان و اعتقاد را ضمانت نموده و اصلاح کند روش دین است که به هر سه جهت اعتقاد، اخلاق، اعمال، رسیدگی می نماید.

نتیجه این که: رافع حقیقی اختلافات اجتماعی تنها روش دین است و بس. نظر به این که ارتفاع اختلافات از جامعۀ انسانی بدون تردید صلاح نوع و کمال انسانی است و از طرف دیگر دین تنها راه رفع اختلافات می باشد و از سوی دیگر دستگاه آفرینش هر نوع را به سوی کمال حقیقی وی هدایت کرده و سوق می دهد، پس ناچار خالق دستگاه آفرینش، دین حق و سزاواری را باید برای انسانیّت تعیین کرده و به عالم انسانی وحی کند و این همان دین حقّی است که باید در جامعه بوده باشد.

نباید تصور کرد که درست است که رفع اختلافات باید با دین انجام گیرد ولی دستگاه آفرینش به الهامی که به واسطۀ عقل اجتماعی می نماید افراد نابغه و

ص:107

خیرخواهی تهیه می کند که مردم را به سوی عقاید حقه و اخلاق شایسته و اعمال نیک دعوت نمایند و اینها هستند که پیامبران نامیده می شوند.

زیرا چنانچه ثابت شده همان عقل اجتماعی انسان است که به اتکای احساسات درونی و نیروی فکر خود به سوی اختلاف دعوت می کند و البته چنین عاملی وسیلۀ رفع اختلاف نمی باشد.

و از این جا روشن است که این شعور انسانی که اصل دین را از غیب آفرینش به طور الهام می گیرد سنخ دیگری از شعور است، غیر از شعور فکری که در همۀ افراد موجود است و این شعورِ مخصوص، همان است که «وحی» نامیده می شود.» (1)

وحی در آیات قرآن

اِنّا اوْحَیْنا الَیْکَ کَما اوْحَیْنا الی نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اوْحَیْنا الی ابْراهِیمَ وَ اسْماعیلَ وَ اسْحقَ وَ یَعْقُوبَ والاَْسْباطِ وَ عیسی وَ ایُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هرُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً» (2)

ما به تو وحی کردیم ، همان گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم ؛ و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [ دارای مقام نبوتشان ] و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان نیز وحی نمودیم ؛ و به داود ، زبور دادیم .

وَالَّذی اوْحَیْنا الَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ انَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبیرٌ بَصیرٌ» (3)

و آنچه از کتاب به تو وحی کرده ایم ، همان حق است ، [ و ] تصدیق کنندۀ

ص:108


1- (1) - وحی یا شعور مرموز: 14.
2- (2) - نساء (4) : 163. [1]
3- (3) - فاطر (35) : 31. [2]

[ کتاب هایی که ] پیش از آن بوده است ؛ یقیناً خدا به بندگانش آگاه و بیناست .

قُلْ انَّما یُوحی الَیَّ انَّما الهُکُمْ الهٌ واحِدٌ فَهَلْ انْتُمْ مُسْلِمُونَ» (1)

بگو : به من فقط وحی می شود که معبود شما خدای یکتاست ؛ پس آیا تسلیم [ فرمان ها و احکام او ] می شوید ؟

فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذی اوحِیَ الَیْکَ انَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (2)

پس به آنچه بر تو وحی شده تمسک بجوی ، یقیناً تو بر راهی راست قرار داری .

اِتَّبِعْ ما اوحِیَ الَیْکَ مِنْ رَبِّکَ لا الهَ الاّ هُوَ وَ اعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ» (3)

از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن ، هیچ معبودی جز او نیست ، و از مشرکان روی بگردان .

وَ اوحِیَ الَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لاُِنذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (4)

و این قرآن [ که گواهی خدا بر حقّانیّت نبوّت من است] به من وحی شده تا به وسیلۀ آن شما وهر کس را که این قرآن به او می رسد؛ بیم دهم .

نور

مسئله نور در صفحات گذشته در حدّ لازم در رابطه با قرآن مجید توضیح داده شد.

ص:109


1- (1) - انبیاء (21) : 108. [1]
2- (2) - زخرف (43) : 43. [2]
3- (3) - انعام (6) : 106. [3]
4- (4) - انعام (6) : 19. [4]

شفا

امراض اعتقادی و اخلاقی که بر اعمال انسان اثر مستقیم می گذارند در رأس تمام امراض و بیماری هاست.

سستی بنیان اعتقاد، و انحرافات اخلاقی، وضع خانواده و جامعه را مختل می کند، و فساد را در تمام جوانب حیات گسترش می دهد، و دنیا و آخرت انسان را بر باد داده و او را به عذاب ابد دچار می کند.

امروزه انسان در جهت اعتقاد و اخلاق و به ناچار در زمینۀ عمل گرفتار مفاسد بی شماری است.

اضطراب و ناامنی در درون بشر موج می زند، اختلالات فکری مزاحم اوست، بنیاد خانواده و جامعه بر باد رفته، همه از دست هم می نالند، ظلم و ستم سراسری شده، جنایت و خیانت بیداد می کند، تمدّن در شُرف نابودی است، وحشت و ترس بر ارواح حکومت می نماید، امنیت از تمام زمینه های حیات رخت بسته، گناهان و معاصی به صورت طبیعت ثانویه درآمده است. ازدواج ها کاهش یافته و آمار طلاق به طور بی سابقه ای اوج گرفته است. بدبختی به جای خوشبختی و زحمت به جای راحت و ظلمت به جای نور و توحّش به جای انسانیّت در کار آمده است.

اختراعات علما و دانشمندان تبدیل به اسلحه های خطرناک گشته و در همه جای دنیا بر سر بشر فرو می ریزد.

اندک برخوردی در گوشه ای از جهان، وضع تمام ملت ها را در امور سیاسی و اقتصادی بهم می ریزد.

میدان زندگی صحنۀ وحشتناک جنگ و نبرد گشته و اصول مسلم علمی هم در چنین طوفانی دستخوش تحریف و تغییر شده است.

آمار خود کشی وحشت آور است، فرار اطفال از خانواده ها درد بی درمان شده، فساد در جوانان به صورت نان شب در آمده، علاقۀ مردم به مسائل پوچ و یاوه،

ص:110

سینما و تئاتر وقیحانه و مفتضح، استعمال بی حساب دود و مشروب و مواد مخدر از حد گذشته است.

انسان به شدّت بیمار شده و بیماری روحی و قلبی و عملی بر او چیره شده است. بیماری باطنی و درونی او از سرطان بدتر است.

مجامع بین المللی و مراکز دفاع از بشر و منابع قانون گذاری و محیطهای علمی و دادگستری ها و کتابخانه ها و خلاصه علما و دانشمندان برای این مریض داروی شفابخش ندارند! انسان اگر به این صورت راه زندگی را ادامه دهد معلوم نیست به کجا برسد؟

با قاطعیّت می توان گفت: تنها راه شفا گرفتن انسان از این همه بیماری بازگشت به قرآن مجید است.

قرآن داروی شفابخش است و دارو بودن خود را همراه با داشتن قدرت شفابخشی در عصر جاهلیّت ثابت کرد.

رسول پاک اسلام صلی الله علیه و آله کفّار را از کفر، مشرکین را از شرک، گرفتاران به خرافات را از خرافه پرستی، ظالمان را از ظلم، عاصیان را از عصیان، جاهلان را از جهل، فاسدان را از فساد، بیدادگران را از بیدادگری، بداخلاق ها را از سوء خلق، منحرفان را از انحراف، آلودگان را از آلودگی به وسیلۀ قرآن مجید معالجه کرد.

قرآن، شفادهندۀ انسان

به سه آیۀ زیر که کلام حضرت حق و تجلّی علم و عدل است. با دقت بنگرید، آیاتی که قرآن مجید را شفا دهندۀ انسان از تمام دردهای اعتقادی و اخلاقی و عملی می داند.

یَا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدورِ وَ

ص:111

هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (1)

ای مردم ! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما پند وموعظه ای آمده ، و شفاست برای آنچه [ ازبیماری های اعتقادی و اخلاقی ] در سینه هاست ، و سراسر هدایت و رحمتی است برای مؤمنان .

در این باره تفسیر نمونه می نویسد:

«در این آیه چهار صفت برای قرآن بیان شده که برای فهم بیشتر باید نخست روی لغات آن تکیه کنیم.

وعظ و موعظه آن چنانکه در «المفردات» آمده است، نهی آمیخته به تهدید است، ولی ظاهراً معنی موعظه وسیع تر از آن باشد، همان گونه که از «خلیل» دانشمند معروف عرب در همان کتاب آمده است: موعظه عبارت از تذکّر دادن نیکی هاست که توأم با رقّت قلب باشد، در واقع هرگونه اندرزی که در مخاطب تأثیر بگذارد، او را از بدی ها بترساند و یا قلب او را متوجه نیکی ها گرداند، وعظ و موعظه نامیده می شود.

البته مفهوم این سخن آن نیست که هر موعظه ای باید تأثیر داشته باشد بلکه منظور آن است که در قلب های آماده بتواند چنین اثری بگذارد.

منظور از شفا دادن بیماری در دل ها و یا به تعبیر قرآن شفای چیزی که در سینه هاست، همان آلودگی های معنوی و روحانی است، مانند بخل و کینه و حسد و جبن و شرک و نفاق و امثال اینها که همه از بیماری های روحی و معنوی است.

منظور از هدایت، راهیابی به سوی مقصود یعنی تکامل و پیشرفت انسان در

ص:112


1- (1) - یونس (10) : 57. [1]

تمام جنبه های مثبت است.

و منظور از رحمت همان نعمت های مادی و معنوی الهی است که شامل حال انسان های شایسته می شود، همان گونه که در کتاب «المفردات» می خوانیم: رحمت هرگاه به خدا نسبت داده شود به معنی نعمت بخشیدن اوست، و هنگامی که به انسان ها نسبت داده شود به معنی رقّت قلب و عطوفت است.

در واقع آیۀ شریفه، چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایۀ قرآن شرح می دهد:

مرحلۀ اول: مرحلۀ موعظه و اندرز است.

مرحلۀ دوم: مرحلۀ پاکسازی روح انسان از انواع رذایل اخلاقی است.

مرحلۀ سوم: مرحلۀ هدایت است که پس از پاکسازی انجام می گیرد.

مرحلۀ چهارم: مرحله ای است که انسان لیاقت آن را پیدا کرده است که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود. و هر یک از این مراحل به دنبال دیگری قرار دارد، و در پرتو قرآن انجام می گیرد.

قرآن انسان ها را اندرز می دهد، زنگار گناه و صفات زشت را از قلب می شوید، نور هدایت را به دل ها می تاباند، نعمت های الهی را بر فرد و جامعه نازل می گرداند.

امیر المؤمنین علیه السلام در «نهج البلاغه» با رساترین تعبیر، این حقیقت را توضیح داده است:

فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ ادْوائِکُمْ، وَاسْتَعینُوا بِهِ عَلی لأَوائِکُمْ، فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ. (1)

از قرآن برای بیماری های خود شفا جویید و از آن برای پیروزی بر مشکلات یاری خواهید، که شفای از بزرگترین بیماری ها که کفر و نفاق و تباهی و ضلالت می باشد در قرآن است.

و این خود می رساند که قرآن نسخه ای است برای بهبود فرد و جامعه از انواع

ص:113


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [1]

بیماری اخلاقی و اجتماعی، و این همان حقیقتی است که مسلمانان آن را به دست فراموشی سپرده و به جای این که از این داروی شفابخش بهره گیرند درمان خود را در مکتب های دیگر جستجو می کنند، و این کتاب بزرگ آسمانی را فقط یک کتاب خواندنی قرار داده اند نه اندیشیدنی و عمل کردنی.» (1)وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (2)

و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایۀ درمان ورحمت است ، نازل می کنیم.

وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً اعْجَمِیّاً لَقالُوا لَوْلا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَاعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفاءٌ» (3)

و اگر آن را قرآنی غیر عربی قرار داده بودیم قطعاً می گفتند : چرا آیاتش در نهایت روشنی بیان نشده است ، آیا [ قرآنی ] غیر عربی [ و نامفهوم ] برای [ مردمی ] عرب زبان [ و فصیح ؟ ! ] بگو : این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند ، سراسر هدایت و درمان است .

آنها که بر وجود و عدم در نبسته اند طَرْفی ز راحت دوجهان درنبسته اند

همّت بلند دار در این ره که عاشقان خطّ وفا به بال کبوتر نبسته اند

از جان مترس تا به حیات ابد رسی بر آب خضر سدّ سکندر نبسته اند

ص:114


1- (1) - تفسیر نمونه: 318/8 و 319. [1]
2- (2) - اسراء (17) : 82. [2]
3- (3) - فصّلت (41) : 44. [3]

در خود ببین که چهره کشایان نقشبند نقشی ز سادگیّ تو خوشتر نبسته اند

بگشا طلسم گنج که کارآگهان غیب اقبال را به سلسله زر نبسته اند

دل در چمن مبند که گر راست بنگری نخلی به قامت تو برابر نبسته اند

فیضی خموشی تو برین آستانه چیست بانگی بزن که حلقه بر این در نبسته اند

(فیضی هندی)

ص:115

[«3»وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلاَلَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لاَ یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ وَ نُورَ هُدیً لاَ یُطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لاَ یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ]

و آن را نوری قرار دادی، که در پرتو پیروی از آن از تاریکی های گمراهی و نادانی، به عرصه گاه هدایت راه یابیم، و شفا برای کسی که با رعایت سکوت به آیاتش گوش فرا دهد، برای آن که مفاهیم و معانی اش را درک کند، و واقعیت هایش را با دل و جان تصدیق نماید، و ترازوی عدلی که زبانه اش از حق منحرف نمی شود و نور هدایتی که روشنایی برهانش، از برابر بینندگان خاموش نگردد، و پرچم نجاتی که هر کس به جانب آیین استوارش قصد کند، گمراه نشود، و هر کس به دستگیرۀ عصمتش در آویزد، دست های هلاک کننده به او نرسد.

قرآن یا میزان و چراغ نجات

اشاره

قرآن مجید میزان تمام حقایق مُلکی و ملکوتی است و حق بودن و باطل بودن هر برنامه ای با آن باید سنجیده شود، و نیز کتاب خدا نشانۀ نجات انسان از چاه ضلالت و گمراهی و از گناه و معصیت و از عذاب فردای قیامت است.

آن که خود را به دستاویز عصمت و حقیقت آن و مسائلش بیاویزد، از مهالک و

ص:116

تباهی ها بدون شکّ و تردید در امان می ماند.

آری، قرآن نوری هدایتگر است که تاریکی های زندگی بشر را روشن می کند و جهالت ها و گمراهی ها با پیروی از او زدوده می شود. میزانی که وزنۀ حق و باطل و مرز آن دو را مشخّص می سازد.

امیر المؤمنین علیه السلام در کلمات گهربار ونورانی خود خطاب به مردم می فرماید:

یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِلّهِ سُبْحانَهُ حُجَّةٌ فی أَرْضِهِ أَوْکَدُ مِنْ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله َو لاحِکْمَةٌ أَبْلَغُ مِنْ کِتابِهِ الْقُرآنِ الْعَظیمِ. (1)

ای مردم! خداوند سبحان را در زمین حجّتی استوارتر از پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله و حکمتی رساتر از کتابش نیست.

و نیز حضرت در خطبۀ معروف به مخزون درجایگاه محوری قرآن می فرماید:

وَ فِی الْقُرآنِ بَیانُهُ وَ حُدُودُهُ وَ أَرْکانُهُ وَ مَواضِعُ تَقادِیرِ ما خُزِنَ بِخَزائِنِهِ وَ وُزِنَ بِمِیزانِهِ مِیزانُ الْعَدْلِ وَ حُکْمُ الْفَصْلِ. (2)

بیان این امور (عجایب و دلائل محکم) و مرزها و پایه های آن در قرآن، و موارد اندازه گیری آنچه در خزینه های نهفته است در قرآن می باشد؛ و به ترازوی قرآن کریم، معیار عدل و حکمی قاطعانه سنجیده می شود.

شناخت هر موجودی از سنخ همان وجود است. از آن جا که قرآن ریسمان متّصلی از باطن عالم حسّ تا آسمان عالم عقل است و پس از آن عرشِ عقل تا قاب قوسین یا نزدیک تر است، چنگ زدن به پرچم هدایت تنها با دستان معرفتی است که هم سنخ آن حد باشد. شناخت نزدیک ترین حدّ حسّی آن یعنی - برترین درجۀ شهود محض ایمانی - برای قلبی ممکن است که دیده هایش را دروغ نمی پندارد و

ص:117


1- (1) - غرر الحکم: 110، حدیث 1961. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 80/53، باب 29؛ [2] مختصر بصائر الدرجات: 197.

بیناییش توهّم زا نمی شود و هرگز دچار بیماری طغیان و خودبرتری نمی گردد و آن وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله و عترت پاک اویند، کسانی که از یک نورند.

خداوند کریم خطاب به کافرانی که دست از بیرق قرآن و اسلام می کشند، می فرماید:

وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَی عَلَیْکُمْ ءَایَتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَن یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَی صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ» (1)

و چگونه کفر می ورزید در حالی که آیات خدا بر شما خوانده می شود ، و پیامبر او در میان شماست ؟ ! و هر کس به خدا تمسّک جوید ، قطعاً به راه راست هدایت شده است .

معارف قرآنی از امور محسوس و موهوم نبوده و نیز از امور اعتباری و فرآوردۀ دست بشری نیست، بلکه از امور وجودی و حقیقی است. یگانگی و دانش و قدرت خداوند بر هر چیزی احاطه دارد و حیات ازلی و ابدی او فناپذیر نیست و نظیر این اوصاف حقیقی که قرآن در الهیّات بیان می کند جملگی از دسترس وهم و خیال و احساس دور است.

جالب تر اینکه حضرت سجّاد علیه السلام در این فراز، کلام نور را چنین تفسیر می فرماید:

«نُورَ هُدیً لایُطْفَأُ عَنْ الشّاهِدِینَ بُرْهانُهُ»

زیرا مطابق با فطرت اصیل انسانی است که در آفرینش او نور توحید نهادینه شده است. در هیچ زمان و مکانی دگرگونی و ناهمگونی نمی پذیرد و در افکار و دستان مردم دستخوش تحریف و تغییر نخواهد شد. از این رو هر که به آیات قرآن مجید دست می یابد، می بیند که همان است که در جان و فطرت او جای دارد و حقیقت او

ص:118


1- (1) - آل عمران (3) : 101. [1]

را می طلبد.

از قرآن مجید برمی آید که یکی از بارزترین و استوارترین خطی که خداوند متعال ما را به آن هدایت می کند، پایه گذاری زندگی بر پایۀ راه شناسی و پرهیز از آرزوها و الگوهای دروغین و غلط است؛ زیرا انسان در هر جایگاهی که باشد از ره آوردهای عقل و وحی برخوردار است که او را به جادۀ مستقیم هدایت می کند.

بنابراین باید در زندگی حق جو بود، چه پیشوا و فرمانده یا رهرو و فرمانبر؛ وگرنه پرچم را شیطان به دست می گیرد.

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَدِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَنٍ مَّرِیدٍ» (1)

و برخی از مردم اند که [ همواره ] بدون هیچ دانشی [ بلکه از روی جهل و نادانی ] دربارۀ خدا [ با اصرار بر یک اعتقاد بی پایه ] برخورد خصمانه و گفتگوی ستیزآمیز می کنند ، و از هر شیطان سرکشی پیروی می نمایند .

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یُجَدِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لَاهُدًی وَ لَاکِتَبٍ مُّنِیرٍ * ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ» (2)

و از مردمان کسی است که همواره بدون هیچ دانشی [ بلکه از روی جهل و نادانی ] و بدون هیچ هدایتی ، و هیچ کتاب روشنی دربارۀ خدا مجادله و ستیزه می کند . * [ آن هم ] با حالتی متکبّرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند ؛ برای او در دنیا رسوایی است و روز قیامت عذاب سوزان به وی می چشانیم .

چون نادانی که در جهل خود مقلّد است، دربارۀ خدا از روی تقلید جاهلانه

ص:119


1- (1) - حج (22) : 3. [1]
2- (2) - حج (22) : 8 - 9. [2]

می خروشد و از هر شیطانی که او را رهبری کرده و بر او برتری یافته پیروی می کند.

در حالی که باید تحقیق و کوشش کند تا حقایق را بفهمد.

جاهل در اعتقادات حق ندارد از کسی مثل خودش تقلید کند، بلکه ناگزیر است در اطاعت خود، یقین را مستند و حقیقی سازد وگرنه در چاه سرگردانی اطاعت از شیطان سرکش می افتد و به کیفر سوزانی گرفتار می شود. ریشۀ جاهلیّت کنونی هم که سر به عصیانگری از طاعت حق برمی دارد، به دورۀ جاهلیّت قبل از اسلام بازمی گردد که مردم بدون راهنما و کتابی رها شده اند، پس مردمان هیچ دوره و عصری نباید بدون پیشوا فرمان برند مگر پس از کسب آگاهی و هدایت از منبعی که به وحی و حقّ متّصل باشد و قرآن جوامع بشری را به سوی آن فرا می خواند.

حیاتی که قرآن، مردم را به سوی آن هدایت می کند، بر پایۀ تحقیق استوار است و آرزو و خیال بی اساس در دنیا و آخرت سودی ندارد. چون نظامِ تدبّر و تحقیق بر هر دو عالم و پیرامون آن دو، با حفظ ملکی و ملکوتی بودن حاکم است. بنابراین نظام آرزویی و بیهودگی جایی ندارد؛ زیرا قرآن حکیم همگان را به تحقیق با تدبّر دعوت می کند و باید در محتوای کتاب قرآن تفکّر نمود تا قلب هم با حقایق خلقت آشنا شود.

هَذَا بَیَانٌ لِلنّاسِ وَهُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ» (1)

این [ قرآن ] برای مردم ، بیانگر [ حوادث و واقعیت ها ] و برای پرهیزکاران ، سراسر هدایت و اندرز است .

قرآن، درخور فهم برای همۀ مردم در همۀ زمان ها و مکان هاست ولی گروهی از پرهیزکاران می پذیرند، امّا گروهی همچون حیوانات چشم و گوش بسته به راه تاریکی قدم برمی دارند و به آتش فرو می روند.

ص:120


1- (1) - آل عمران (3) : 138. [1]

نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَبَ بِالْحَقِ ّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَةَ وَالْإِنجِیلَ * مِن قَبْلُ هُدیً لِلنّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بَِایَتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ» (1)

این کتاب را تدریجاً به حق و راستی بر تو نازل کرد که تصدیق کنندۀ کتاب های پیش از خود است ؛ و تورات و انجیل را * پیش از این برای هدایت مردم فرستاد ، و فرقان را [ که مایۀ جدایی حق از باطل است ] نازل کرد .

مسلماً کسانی که به آیات خدا کافر شدند ، برای آنان [ به کیفرِ کفرشان] عذابی سخت است ؛ وخدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام است .

کافران باید بدانند خداوند که اندازۀ هر چیزی در دست اوست، ملاک هلاکت و نجات را تعیین می کند و ادّعاهای پوچ و آرزوهای دروغین و دراز مدّت هر حزب و گروه جایگاهی ندارد، مگر حزبی که ریشۀ آن در مکتب قرآن و وحی و رسالت باشد.

پیام های اساسی و نجات بخش برای انسان ها

این فراز دعا دارای سه پیام اساسی و نجات بخش برای انسان ها است:

الف - با اندیشه در براهین قرآن، نور و حقّانیّت به دست می آید، و هدایت پذیری تنها ویژه کسانی است که صاحب تعقّل و تفکّر باشند و از قرآن برای درک بهتر بهره گیرند.

ب - به قرآن خوب گوش فرا دهند و هنگام تلاوت آن سکوت را رعایت کنند و سکوت همراه با فهم و دگرگونی باشد، تا به مرور زمان شخصیّت قرآنی و ملکه عرفانی آن، در جان و قلب بنشیند و خوراک وجود او گردد. در این راه از بیان ژرف

ص:121


1- (1) - آل عمران (3) : 3 - 4. [1]

معصومان علیهم السلام در الگو برداری از معارف قرآن و تفسیر آیات آن کسب فیض نمایند.

ج - قصد او از گوش فرا دادن؛ پذیرش حق و راه یابی به صراط مستقیم قرآن باشد. با انتخاب راه قرآن، ترسی از هزاران خطّ انحرافی نداشته و با اطمینان قلبی به انجام وظایف قطعی خود بپردازد تا به نفس مطمئنه برسد و به سوی حق تعالی آرام گیرد.

در این باره رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِنَّ رَحَی الْإِسْلامِ سَتَدُورُ، فَحَیْثُ ما دارَ الْقُرآنُ فَدُوْرُوا بِهِ، یُوشَکُ السُّلْطانُ وَ الْقُرآنُ أَنْ یَقْتَتِلا وَ یَتَفَرَّقا، إِنَّهُ سَیَکُونُ عَلَیْکُمْ مُلُوکٌ یَحْکُمُونَ لَکُمْ بِحُکْمٍ وَ لَهُمْ بِغَیْرِهِ، فَإنْ أَطَعْتُمُوهُمْ أَضَلُّوکُمْ وَ إِنْ عَصَیْتُمُوهُمْ قَتَلُوکُمْ. قالُوا: یا رَسُولَ اللّهِ، فَکَیْفَ بِنا إِنْ أَدْرَکْنا ذلِکَ؟ قالَ: تَکُونُوا کَأَصْحابِ عِیسی:

نُشِرُوا بِالمَناشِیرِ وَ رُفِعُوا عَلَی الْخَشَبِ. مَوْتٌ فی طاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی مَعْصِیَةٍ. (1)

سنگ آسیاب اسلام به زودی به چرخش خواهد افتاد. پس شما بر محور قرآن بچرخید، نزدیک است که قدرت ها و حاکمان با قرآن به پیکار برخیزند و از هم جدا شوند. به زودی شاهانی بر شما حاکم خواهند شد که برای شما به گونه ای حکم می کنند و برای خود به گونه ای دیگر. اگر از آنان فرمان برید، گمراهتان می کنند و اگر نافرمانی کنید شما را می کشند.

گفتند: ای رسول خدا! ما وقتی آن زمان را درک کردیم چگونه باشیم؟ حضرت فرمود: مانند یارانی عیسی علیه السلام باشید که اخبار و دین عیسی را نشر می دادند تا جایی که به صلیب کشیده شدند. آری، مرگ در حال اطاعت و بندگی خداوند از زندگی در معصیت و گناه بهتر است.

ص:122


1- (1) - الدرّ المنثور: 300/2، [1] ذیل آیۀ 78 سورۀ مائده؛ کنز العمال: 216/1، حدیث 1081.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در لحظه های پایانی عمر مبارک خویش چنین سفارش فرمود:

ألا إِنِّی مُخْلِفٌ فِیکُمْ کِتابَ اللّهِ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلَیٍّ علیه السلام فَرَفَعَها، فَقالَ: هَذا عَلِیٌّ مَعَ الْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ مَعَ عَلِیِّ خَلِیفَتانِ نَصِیرانِ لایَفْتَرِقانِ حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَأَسْأَلْهُما ماذا خُلِّفْتُ فِیهِما. (1)

آگاه باشید من در بین شما، کتاب خدا، پروردگار بزرگ و بلند مرتبه ام را و خویشاوندانم؛ اهل بیت را به جا گذاردم، سپس دست علی علیه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی، این دو از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض نزد من آیند، پس آنچه را در دل آن دو جای نهادم، بجویید.

ص:123


1- (1) - بحار الأنوار: 476/22، باب 1، حدیث 26؛ [1]کشف الغمّه: 408/1. [2]

[«4»اَللَّهُمَّ فَإِذْ أَفَدْتَنَا الْمَعُونَةَ عَلَی تِلاَوَتِهِ وَ سَهَّلْتَ جَوَاسِیَ أَلْسِنَتِنَا بِحُسْنِ عِبَارَتِهِ فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ یَدِینُ لَکَ بِاعْتِقَادِ التَّسْلِیمِ لِمُحْکَمِ آیَاتِهِ وَ یَفْزَعُ إِلَی الْإِقْرَارِ بِمُتَشَابِهِهِ وَ مُوضَحَاتِ بَیِّنَاتِهِ «5»اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - مُجْمَلاً وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکَمَّلاً وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً وَ فَضَّلْتَنَا عَلَی مَنْ جَهِلَ عِلْمَهُ وَ قَوَّیْتَنَا عَلَیْهِ لِتَرْفَعَنَا فَوْقَ مَنْ لَمْ یُطِقْ حَمْلَهُ]

خدایا! هم اکنون که ما را به تلاوت قرآن یاری دادی، و عقده های زبانمان را به زیبایی عبارتش گشودی، پس ما را از کسانی قرار ده، که حق این کتاب را چنانکه سزاوار آن است رعایت کنند، و تو را با اعتقاد تسلیم در برابر آیات محکمش اطاعت نمایند، و به پناهگاه اقرار به متشابهاتش، و دلایل روشنش پناه برند.

خدایا! تو قرآن را بر پیامبرت محمّد صلی الله علیه و آله مجمل و سربسته نازل کردی، و دانش شگفتی هایش را به طور کامل به او الهام فرمودی، و علم آن را به عنوان تفسیر به ما ارث دادی، و ما را بر کسانی که از دانش قرآن بی خبرند برتری دادی، و قدرت آگاهی از حقایقش را به ما عنایت کردی، تا ما را بر کسانی که طاقت درک مفاهیم آن، و قیام به آیاتش را ندارند، رفعت و سروری بخشی.

ص:124

در جملات ملکوتی بالا به سه موضوع مهم در رابطه با قرآن اشاره شده است:

1 - قرآن، دارای آیات محکم و متشابه است.

2 - قرآن، سربسته نازل شده، و بیان دقایق و حقایقش به عهدۀ محمّد صلی الله علیه و آله است.

3 - قرآن، مفسّران حقیقی و واقعیش، امامان معصوم پس از پیامبرند.

محکم و متشابه

در رابطه با این مسئله که قرآن مجید آیاتش دارای دو بخش محکم و متشابه است در سورۀ مبارکۀ آل عمران آمده است:

هُوَ الَّذی انْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ امُّ الْکِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٌ» (1)

اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب ، آیات محکم است [ که دارای کلماتی صریح و مفاهیمی روشن است ] آنها اصل و اساس کتاب اند ، و بخشی دیگر آیات متشابه است.

آیات مُحکَم آیات صریح و روشن است که هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر با مراجعه به اینها برطرف می گردد.

آیات متشابه آیاتی است که به خاطر بالا بردن سطح مطلب و جهات دیگر در بدو نظر احتمالات مختلفی در آن می رود، ولی با توجّه به آیات محکم تفسیر آنها برای صاحب نظران آشکار می شود.

واژۀ محکم در اصل از احکام به معنی ممنوع ساختن گرفته شده است. و به همین دلیل به موضوعات پایدار و استوار محکم می گویند، زیرا عوامل نابودی را از خود می رانند، و نیز به سخنان روشن و قاطع که هر گونه احتمال خلافی را از خود

ص:125


1- (1) - آل عمران (3) : 7. [1]

دور می سازند محکم می گویند.

بنابراین منظور از آیات محکمات آیاتی است که مفهوم آن به قدری روشن است که جای گفتگو و بحث در معنی آن نیست. مثلاً آیات:

قُلْ هُوَ اللّهُ احَدٌ» (1)

بگو : او خدای یکتاست .

لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ» (2)

هیچ چیزی مانند او نیست.

اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ» (3)

خدا آفرینندۀ هر چیزی است.

لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنْثَیَیْنِ» (4)

سهم پسر مانند سهم دو دختر است.

و هزاران آیه مانند آنها دربارۀ عقاید و احکام و مواعظ و تواریخ همه از محکمات می باشند.

این آیات در قرآن امّ الکتاب نامیده شده، یعنی اصل و مرجع و مفسّر و توضیح دهندۀ آیات دیگر هستند.

واژۀ متشابه در اصل به معنی چیزی است که قسمت های مختلف آن شبیه یکدیگر باشند. به همین جهت به جمله ها و کلماتی که معنی آنها پیچیده باشد و گاهی احتمالات مختلف دربارۀ آنها داده شود متشابه می گویند، و منظور از

ص:126


1- (1) - اخلاص (112) : 1. [1]
2- (2) - شوری (42) : 11. [2]
3- (3) - زمر (39) : 62. [3]
4- (4) - نساء (4) : 11. [4]

متشابهات قرآن همین است، یعنی آیاتی که معانی آن در بدو نظر پیچیده است و در آغاز احتمالات متعدد در آن می رود اگرچه با توجّه به آیات محکم تفسیر آنها روشن است.

برای نمونۀ آیات متشابه، قسمتی از آیات مربوط به صفات خدا و چگونگی معاد را می توان ذکر کرد، مانند:

یَدُاللّهِ فَوْقَ ایْدیهِمْ» (1)

قدرت خدا بالاتر از همۀ قدرتهاست .

که دربارۀ قدرت خداوند می باشد.

وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (2)

و خدا [ نسبت به همۀ گفته های شما ] شنوا ، [ و نسبت به تمام کارهای شما ] داناست .

که اشاره به علم خداوند است.

و مانند:

وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» (3)

و ترازوهای عدالت را در روز قیامت می نهیم.

که دربارۀ وسیلۀ سنجش اعمال سخن می گوید:

بدیهی است نه خداوند دست (به معنی عضو مخصوص) دارد و نه گوش (به همین معنی) و نه ترازوی سنجش اعمال شبیه ترازوهای ماست، بلکه اینها اشاره به مفاهیم کلّی قدرت و علم و سنجش می باشد.

ص:127


1- (1) - فتح (48) : 10.
2- (2) - بقره (2) : 224. [1]
3- (3) - انبیاء (21) : 47. [2]

این نکته لازم به یادآوری است که محکم و متشابه، به معنی دیگری در قرآن نیز آمده است:

در آغاز سورۀ هود آمده است:

کِتابٌ احْکِمَتْ آیاتُهُ» (1)

[ این ] کتابی [ با عظمت ] است که آیاتش [ به صورت حقیقتی واحد ] استواری واستحکام یافته.

در این آیه تمام آیات قرآن «محکم» قلمداد شده است، و منظور از آن ارتباط و بهم پیوستگی آیات قرآن است.

و در سورۀ زمر آمده است:

کِتاباً مُتَشابِهاً» (2)

کتابی که [ آیاتش در نظم ، زیبایی ، فصاحت ، بلاغت و عمق محتوا ] شبیه یکدیگر است .

متشابه در این جا یعنی از نظر درستی و صحّت و حقیقت همانند یکدیگرند.

از آنچه دربارۀ محکم و متشابه گفتیم، معلوم شد که یک انسان واقع بین و حقیقت جو برای فهم کلمات پروردگار راهی جز این ندارد که همۀ آیات را در کنار هم بچیند و از آنها حقیقت را دریابد، و اگر در ظواهر پاره ای از آیات در ابتدای نظر ابهام و پیچیدگی بیابد با توجّه به آیات دیگر آن ابهام و پیچیدگی را برطرف سازد و به کنه آن برسد، در حقیقت «آیات محکم» از یک نظر همچون شاهراه های بزرگ و «آیات متشابه» همانند جاده های فرعی هستند، روشن است که اگر انسان در جاده های فرعی احیاناً سرگردان شود سعی می کند خود را به نخستین شاهراه

ص:128


1- (1) - هود (11) : 1. [1]
2- (2) - زمر (39) : 23. [2]

برساند و از آن جا مسیر خود را اصلاح کرده و راه را پیدا کند.

تعبیر از محکمات به «اُمُّ الکتاب» نیز مؤیّد همین حقیقت است. زیرا واژۀ «اُمّ» در لغت به معنی اصل و اساس هر چیزی است، و اگر مادر را «اُمّ» می گویند به خاطر این است که ریشۀ خانواده و پناهگاه فرزندان در حوادث و مشکلات می باشد، و به این ترتیب محکمات، اساس و ریشه و مادر آیات دیگر محسوب می گردد.

متشابه برای چه ؟

با این که قرآن نور و روشنائی و سخن حق و آشکار است و برای هدایت عموم مردم آمده، چرا آیات متشابه دارد؟ و چرا محتوای بعضی از آیات آن پیچیده است که موجب سوء استفادۀ فتنه انگیزها شود؟

این موضوع بسیار با اهمیّتی است که شایان هرگونه دقت است. به طور کلّی ممکن است جهات ذیل سرّ وجود آیات متشابه در قرآن باشد:

1 - الفاظ و عباراتی که در گفتگوهای انسان ها به کار می رود تنها برای نیازمندی های روزمره به وجود آمده، به همین دلیل به محض این که از دایرۀ زندگی محدود مادی بشر خارج شویم و مثلاً سخن دربارۀ آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان آید، به روشنی می بینیم که الفاظ ما قالب آن معانی نیست و ناچاریم کلماتی را به کار بریم که از جهات مختلفی نارسائی دارد، همین نارسائی های کلمات سرچشمۀ قسمت قابل توجهی از متشابهات قرآن است.

یَدُاللّهِ فَوْقَ ایْدیهِمْ» (1)

قدرت خدا بالاتر از همۀ قدرتهاست .

ص:129


1- (1) - فتح (48) : 10.

اَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» (1)

[ خدای ] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلّط است .

اِلی رَبِّها ناظِرَةٌ» (2)

[ با دیده دل ] به پروردگارش نظر می کند.

از این نمونه است، و نیز تعبیراتی همچون سمیع و بصیر همه از این قبیل می باشند که با مراجعه به آیات محکم تفسیر آنها به خوبی روشن می شود.

2 - بسیاری از حقایق مربوط به جهان دیگر یا جهان ماورای طبیعت است که از افق فکر ما دور است و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستیم، این نارسائی افکار ما و بلند بودن افق آن معانی سبب دیگری برای تشابه قسمتی از آیات است، مانند بعضی از آیات مربوط به قیامت و امثال آن.

و این درست به این می ماند که کسی بخواهد برای کودکی که در عالم جنین زندگی می کند مسائل این جهان را تشریح کند، اگر سخنی نگوید کوتاهی کرده، و اگر هم بگوید ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند، زیرا شنونده در آن شرایط توانایی و استعداد بیشتر از این را ندارد.

3 - یکی دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار و اندیشه ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکری در مردم است و این درست به مسائل فکری پیچیده ای می ماند که برای تقویت افکار اندیشمندان طرح می شود تا بیشتر به تفکّر و اندیشه و دقت و بررسی در مسائل بپردازند.

ص:130


1- (1) - طه (20) : 5. [1]
2- (2) - قیامت (75) : 23. [2]

4 - نکتۀ دیگری که در ذکر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بیت علیهم السلام آن را تأیید می کند این است که وجود این گونه آیات در قرآن نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهی و پیامبر و اوصیای او روشن می سازد و سبب می شود که مردم به حکم نیاز علمی به سراغ آنها بروند و رهبری آنها را عملاً به رسمیّت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمایی های مختلف آنان نیز استفاده کنند، و این درست به آن می ماند که در پاره ای از کتب درسی، شرح بعضی از مسائل به عهدۀ معلم و استاد گذارده می شود تا شاگردان رابطۀ خود را با استاد قطع نکنند و بر اثر این نیاز در همه چیز از افکار او الهام بگیرند، و در واقع در مورد قرآن مصداق وصیّت معروف پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که فرمود:

اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتابَ اللّهِ وَ اهْلَ بَیْتِی، وَ انَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ. (1)

دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار می گذارم: کتاب خدا و خاندانم، و این هر دو از هم جدا نمی شوند تا در قیامت در کنار حوض کوثر به من برسند.

بیان دقائق و لطایف قرآن

گرچه قرآن مجید به زبان عرب و به لغت قریش که فصیح ترین و بلیغ ترین لغت است نازل شد، ولی به خاطر دارا بودن مسائل ملکوتی و معانی عرشی، و حکمت های رمزی، و دقایق عقلی، و لطایف غیبی، دارای پیچیدگی و اجمال و ابهام است، و عقلِ تنها از درک واقعیت هایش عاجز است.

کسی نگوید که با تجهیزات علمی به سراغ قرآن می روم و از این طریق راه حلّ مشکل بر من آسان می شود، که با سلاح علم هم بسیاری از دقایق قرآن برای انسان کشف نمی شود.پس بدون کمک گرفتن از رسول خدا صلی الله علیه و آله که قرآن همراه با تمام

ص:131


1- (1) - مسند احمد بن حنبل: 14/3؛ [1] السنن الکبری، بیهقی: 114/10؛ المستدرک علی الصحیحین: 148/3؛ بحار الأنوار: 226/2، باب 29، حدیث 3. [2]

مفاهیم و معانیش بر قلب مبارک او نازل شده درک و فهم لطایف کتاب حق، غیر ممکن است.

قرآن مجید در آیات 129 و 151 سورۀ مبارکۀ بقره و آیۀ 164 سورۀ آل عمران و آیۀ دوم سورۀ جمعه، پیامبر را معلّم قرآن معرفی می کند، که بدون تعلیمات آن حضرت، رجوع به قرآن مورد رضایت حق نیست و رجوعی است که نتیجۀ آن گمراهی و ضلالت است.

آنها که تنها به قرآن مراجعه کردند، یا معلومات و افکار خود را به عنوان معنای قرآن به قرآن تحمیل کردند، یا معلومات و افکار دیگران را، از این مراجعه جز ضلالت نصیبی نبردند، و در برابر اسلام ناب محمّدی موضع گرفته و مخترع مکتب و مذهب شدند و گروه کثیری را به دنبال خود به گمراهی و تباهی کشیدند.

دقایق حیات رسول خدا و این که وجود مقدسش عقل کل است، و اندیشۀ او برترین اندیشه و دارای علم ملک و ملکوت است، و علمش متّصل به علم خداست. در تفسیر و شرح دعای دوّم صحیفه سجادیه به طور مفصل گذشت.

علوم رسول خدا، این انسان با کرامتی که مبلّغ رسالات حق بود نسبت به تمام واقعیت ها فراگیر است، و ادب انسانی برای هر انسانی اقتضا دارد در تمام برنامه های حیات و زندگیش، به خصوص در فهم معارف قرآنی، چنانکه قرآن خواسته، آن حضرت را به عنوان معلّم خود بپذیرد.

مفسّران واقعی قرآن

اعتقاد شیعه بر اساس آیات قرآن و معتبرترین روایات بر این است که دوازده امام معصوم علیهم السلام به اشارۀ حق به وسیلۀ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عنوان امام معصوم و واجب الاطاعة به جهانیان معرفی شده اند.

تمام مقاماتی که در ظاهر و باطن برای رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، به غیر از مقام نبوت،

ص:132

برای امامان بزرگوار علیهم السلام ثابت و مسلّم است.

همان طور که معرفت نسبت به خدا و رسولش واجب و لازم است معرفت به امام هم از واجبات عقلیّه و شرعیّه می باشد.

امامان معصوم بنابر اصیل ترین روایات، شهدای حق بر خلق، هدایت کنندۀ بشر به واقعیت ها، والیان امر و خزانه های علم حق، خلفای الهی و ابواب حضرت معبود، نور خدا در زمین و آسمان و دنیا و آخرت، ارکان ارض، آیات الهی، اهل ذکر، راسخون در علم، عباد انتخاب شده، نعمت الهی بر عباد، معدن دانش، و درخت نبوت، و محل رفت و آمد ملائکه، و وارثان علوم انبیا، و دارندگان اسم اعظم، و دارای جمیع علومند. (1)بر این اساس تمام علوم قرآن، و حقایق و دقایق و لطایف کتاب الهی در پیش آنان است، و مفسران واقعی قرآن، این بزرگوارانند.

شیعۀ دوازده امامی بر خلاف فرق دیگر اسلامی برای فهم قرآن مجید، علاوه بر کمک گیری از علوم، متوسّل به علوم امامان معصوم است، و به این خاطر در میان کلیّۀ تفاسیری که بر قرآن مجید نوشته شده تفاسیر شیعه از اعتبار و صحّت و سلامت و استحکام و اتقان بیشتری برخوردار است، و این واقعیتی است که مخالفان هم به آن اقرار دارند.

منصف وقتی با کمک علوم حقیقی و دانش ثابت و روایات رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام ، و نیز با کمک گیری از خود قرآن برای فهم قرآن به قرآن مراجعه کند، اعتراف قلبی می نماید که قرآن از جانب خداست و از هجوم شک و تردید در امان مانده، به حبل الهی در تمام امورش چنگ می زند، و برای تمیز حق از باطل به پناه کتاب حق می رود، و در سایه اش مقیم می گردد و از نورش استفاده می کند، و از

ص:133


1- (1) - به جلد اول اصول کافی باب حجت و مجلدات احقاق الحق و الغدیر و عبقات و [1]وافی فیض مراجعه نمایید.

غیرش طلب هدایت نمی نماید، و این همه حقایقی است که حضرت سجّاد علیه السلام در فرازهای آینده به آن تذکّر داده است.

ص:134

[«6»اَللَّهُمَّ فَکَمَا جَعَلْتَ قُلُوبَنَا لَهُ حَمَلَةً وَ عَرَّفْتَنَا بِرَحْمَتِکَ شَرَفَهُ وَ فَضْلَهُ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ الْخَطِیبِ بِهِ وَ عَلَی آلِهِ الْخُزَّانِ لَهُ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَرِفُ بِأَنَّهُ مِنْ عِنْدِکَ حَتَّی لاَ یُعَارِضَنَا الشَّکُّ فِی تَصْدِیقِهِ وَ لاَ یَخْتَلِجَنَا الزَّیْغُ عَنْ قَصْدِ طَرِیقِهِ «7»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ وَ یَأْوِی مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ إِلَی حِرْزِ مَعْقِلِهِ وَ یَسْکُنُ فِی ظِلِّ جَنَاحِهِ وَ یَهْتَدِی بِضَوْءِ صَبَاحِهِ وَ یَقْتَدِی بِتَبَلُّجِ إِسْفَارِهِ وَ یَسْتَصْبِحُ بِمِصْبَاحِهِ وَ لاَ یَلْتَمِسُ الْهُدَی فِی غَیْرِهِ]

خدایا! چنانکه دل های ما را حامل واقعیت های آن ساختی، و شرافت و فضیلتش را به ما فهماندی، پس بر محمد خطیب به قرآن و بر آلش خزانه داران قرآن درود فرست، و ما را از کسانی قرار ده که اعتراف دارند: قرآن از جانب توست، تا شک و شبهه ای در مسیر تصدیق آن، عارض دل های ما نشود و انحرافی، ما را از راه راستش باز ندارد.

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان محکم قرآن چنگ می زنند، و از متشابهات که محل لغزش عقول است، در پناه آیات محکمش مأوی می گیرند، و در سایۀ بال رحمتش آرامش می یابند، و به نور صبحگاهش راه می یابند، و به درخشندگی سپیده اش که موجب آشکار شدن حق است اقتدا می کنند، و از چراغش، چراغ می افروزند، و از غیر آن هدایت

ص:135

نمی جویند.

اعتصام به قرآن

زندگی هر موجودی از جمله انسان محدود به حدودی است. انسان در این فرصتِ بسته، پیوسته درحال تکمیل شدن بوده و شخصیت او در حال شکل گیری است.

شخصیت انسان که برگرفته از اعتقادات و باورهای اوست، منشأ اعمال و رفتار وی می گردد. اعمال و رفتار انسان نیز در روز قیامت، تجسم پیدا می کند. و هر کس با آثار و نتایج کردار خود دست به گریبان خواهد بود.

اگر انسان در عالم دنیا اعمال خود را بر اساس قرآن و دستورها و معارف الهی سامان دهد در عالم آخرت از آثار و محصول آنها بهره مند و شادمان خواهد شد.

حضرت علی علیه السلام که دانای به حقیقت دنیا و آخرت و رابطۀ میان آنهاست؛ نگران آیندۀ مسلمانان است و می فرماید:

اَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ شُفِّعَ فیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ. (1)

آن که قرآن در قیامت به شفاعتش برخیزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر که شکایت نماید شکایتش پذیرفته است.

یقینی است که: قرآن کلام خدا و برنامۀ زندگی همۀ انسان ها است. ولی سخن تنها و اقرار ظاهری، کافی نیست. ابراز عقیده در صورتی ایمان به قرآن و دستورهای حیات بخش است که از باور قلبی حکایت کند و انسان از عمق جان به حقیقت آن ایمان داشته باشد و در مقابل سخنان و پیام های حق تسلیم محض باشد.

ص:136


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [1]

رسول گرامی حق صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِنَّ هَذَا الْقُرآنَ مَأَدُبَةُ اللّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ. إِنَّ هَذَا الْقُرآنَ حَبْلُ اللّهِ وَ هُوَ النُّورُ الْبَیِّنْ وَ الشِّفاءُ النّافِعُ عِصْمَةٌ لِمَنْ تَمَسَّکَ بِهِ وَ نَجاةٌ لِمَنْ تَبِعَهُ. (1)

قرآن سفرۀ معنوی خداست پس هر چه می توانید از حقایق این سفرۀ معنوی فرا گیرید. به درستی که این قرآن پیمان خداوند است و نوری روشن و درمانی سودمند، نگهدارنده برای کسی که به آن چنگ زند و رهایی برای آن که پیروی از او نماید.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

إِنَّ هَذَا الْقُرآنَ فِیهِ مَنَارُ الْهُدَی وَ مَصابِیحُ الدُّجی فَلْیَجْلُ جالٍ بَصَرَهُ وَ یَفْتَحُ لِلضِّیاءِ نَظَرَهُ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصِیرِ کَما یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُماتِ بِالنُّورِ. (2)

همانا در این قرآن نشانۀ نور هدایت و چراغ های شب تار است. پس شخص تیزبین باید دقت کند و برای بهره گرفتن از روشنایی آن دیدۀ خود را بگشاید؛ زیرا که اندیشه کردن، حیات دل بیناست چنانکه کسی که جویای روشنی باشد در تاریکی ها به سبب نور راه می پیماید.

خداوند در قرآن کریم در دعوت های خود که به صورت مستقیم به پیامبران و معصومان علیهم السلام و اولیای خود و غیرمستقیم به همۀ انسان ها با واژه های انسان، مردم، مؤمنان، متقیان؛ و نیز ضمیرهای اشاره و کنایه و غایب، همگان را به اطاعت

ص:137


1- (1) - وسائل الشیعة: 168/6، باب 1، حدیث 7648؛ [1]بحار الأنوار: 19/89، باب 1، حدیث 18، [2] با کمی اختلاف.
2- (2) - الکافی: 600/2، حدیث 5؛ [3]وسائل الشیعة: 170/6، باب 3، حدیث 7655. [4]

از دستورهای وحی و شرع فرا می خواند. و تابلوهای گوناگونی هم برای راهنمایی به آن در راه زندگی نصب شده است.

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام به برخی از رهنمون ها اشاره می فرماید:

إِذا دَعاکَ الْقُرْآنُ إِلی خَلَّةٍ جَمیلَةٍ فَخُذْ نَفْسَکَ بِأَمْثالِها. (1)

هرگاه قرآن تو را به خویی نیک فرا خواند، وجود خود را به پندهای آن وادار کن.

سَلُوا اللّهَ الإِیمانَ وَ اعْمَلُوا بِمُوجِبِ الْقُرآنِ. (2)

از خداوند ایمان را خواهش کنید و به واجبات قرآن عمل کنید.

اِتَّبِعُوا النُّورَ الَّذِی لایُطَفأُ وَ الْوَجْهَ الَّذی لایَبْلی وَ اسْتَسْلِمُوا وَ سَلِّمُوا لاَِمْرِهِ فَإِنَّکُمْ لَنْ تَضِلُّوا مَعَ التَّسْلِیمِ. (3)

از نوری که خاموش نمی شود و حقیقتی که پوشیده نمی گردد؛ پیروی کنید و اطاعت نمایید و فرمانش را بپذیرید، پس به درستی که با پذیرش آن، هرگز گمراه نمی شوید.

عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْقُرآنَ احِلُّوا حَلالَهُ وَ حَرِّمُوا حَرامَهُ وَ اعْمَلُوا بِمُحْکَمِهِ وَ رُدُّوا مُتَشابِهَهُ إِلی عالِمِهِ فإِنَّهُ شاهِدٌ عَلَیْکُم وَ أَفْضَلُ ما بِهِ تَوَسَّلْتُمْ. (4)

شمارا به این قرآن سفارش می کنم؛ حلال آن را حلال بدانید و حرام آن را حرام بشمارید و به محکم آن عمل کنید و آیات متشابه آن را به دانای آن برگردانید. همانا قرآن گواهی بر شماست و برترین وسیله ای است که به آن دست می آویزید.

ص:138


1- (1) - غرر الحکم: 111، حدیث 1977. [1]
2- (2) - غرر الحکم: 111، حدیث 1979. [2]
3- (3) - غرر الحکم: 111، حدیث 1972. [3]
4- (4) - غرر الحکم: 111، حدیث 1986. [4]

حکمت الهی چنین برنامه ریزی شده که سنّت خداوند از طریق اهل بیت علیهم السلام باشد و مردم از کلام آنان با معارف قرآن آشنا شوند. و با به کار بستن آنها در تأمین سعادت خود بکوشند. هر چند مخالفان در دوره های گوناگون در صدد برآمدند تا مردم را از نور هدایت الهی که در مکتب اهل بیت علیهم السلام تجسّم می یابد خاموش کنند، ولی هرگز به این کار موفّق نشدند بلکه در تاریکی باطل خویش نابود شدند.

قرآن، خورشید فروزنده ای است که معارف آن پایان ناپذیر است. هر انسان و جامعه ای بخواهد با قرآن و کلام الهی آشنا شود و زندگی فردی و اجتماعی خود را بر اساس آیه ها و پیام های این کتاب مقدس سامان دهد، راهی جز تمسّک به آن بر پایۀ تفسیر و تبیین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام و الگو قرار دادن سیره و روش آنها ندارد.

امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر آیۀ 35 سورۀ نور می فرماید:

إِنَّ مَثَلَنَا فی کِتابِ اللّهِ کَمَثَلِ الْمِشْکاةِ وَ الْمِشکاةُ فِی الْقَنْدِیلِ فَنَحْنُ الْمِشْکاةُ فِیهَا مِصْبَاحٌ

وَالْمِصْباحُ مُحَمَّدٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ»

نَحْنُ الزُّجاجَةُ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ

عَلِیٌّ زَیْتُونَةٍ

مَعْرُوفَةٍ لَّاشَرْقِیَّةٍ وَ لَاغَرْبِیَّةٍ

وَ لا مُنْکَرَةٍ وَلا دَعِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ»

الْقُرآنُ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَآءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَلَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِ ّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ

بِأَنْ یَهْدِیَ مَنْ أَحَبَّ إِلَی وَلایَتِنا... (1)

مثل ما در کتاب خدا مانند چراغدانی است و چراغدان در آویزه ای می باشد و ما محل چراغی هستیم که در آن چراغی می باشد و آن محمد صلی الله علیه و آله است.

و چراغ در آبگینه ای بلورین و ما آن آبگینه ایم از درختی پربرکت که امام علی علیه السلام است؛ زیتون شناخته شده افروخته می شود. نه شرقی و نه غربی

ص:139


1- (1) - بحار الأنوار: 324/23، باب 18، حدیث 40؛ [1] تأویل الآیات الظاهرة: 357.

است، نه زشت صفت و نه آلوده نسب، روغن آن از پاکی و صافی نزدیک است که روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد؛ نوری است «قرآن» بر فراز نوری، خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت می کند و خدا برای مردم مثل ها می زند [ تا حقایق را بفهمند ] و خدا به همه چیز داناست. به اینکه هر که را بخواهد به دوستی و ولایت ما رهبری می کند.

ص:140

[«8»اَللَّهُمَّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلاَلَةِ عَلَیْکَ وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیْکَ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَی أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَی مَحَلِّ السَّلاَمَةِ وَ سَبَباً نُجْزَی بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَی نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ «9»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَکَ بِهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّی تُطَهِّرَنَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِیرِهِ وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ وَ لَمْ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ]

خدایا! همان گونه که محمّد را به وسیلۀ قرآن نشانه ای، برای هدایت به سوی خود نصب کردی و به سبب آل او، راه های خشنودی خود را آشکار ساختی، پس بر محمد و آلش درود فرست، و قرآن را برای ما وسیلۀ رسیدن به بالاترین منازل کرامت، و نردبانی که به جانب محل سلامت بالا رویم، و سببی که به وسیلۀ آن، رهایی در عرصۀ قیامت را پاداش داده شویم و وسیله ای که از برکت آن در نعمت های سرای اقامت وارد گردیم، قرار ده.

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و به واسطۀ قرآن، سنگینی گناهان را از دوش ما فرود آر، و زیبایی اخلاق نیکان را به ما عنایت فرما، و ما را پیرو آثار

ص:141

کسانی قرار ده که همه ساعات شب و تمام روز را، به وسیلۀ قرآن به بندگی برخاستند، تا جایی که ما را به پاک کنندگی آن، از هر آلودگی پاک کنی. و تابع آثار کسانی قرار دهی که به نور قرآن روشنی جستند، و آرزوی بی جا آنها را از عمل برای آخرت غافل نکرد، تا با فریب و نیرنگ هایش آنان را به هلاکت اندازد، و از به دست آوردن آخرت باز دارد.

قرآن، راهی برای رسیدن به منازل کرامت

اشاره

کریم در لغت به معنای بخشنده و دارندۀ کرم است. و برگرفته از مادۀ کرامت به مفهوم مفید فایده است. بنابراین کرامت نسبت به هر موجودی تفاوت دارد؛ دربارۀ ذات مقدس اللّه، شرافت ذاتی و بخشش بی عوض تفسیر شده است که دارای این مقام است، یعنی: پروردگاری که موجودات را آفریده و در پرورش آنان احسان و انعام و نعمت های بدون بها قرار داده است.

در مورد انسان؛ مقصود دارا بودن اخلاق و افعال ستوده و سجایای اخلاقی اوست و به طور کلی بزرگی مقام و محاسن ارزشی او در مجموعۀ آفرینش است.

هر گاه صفت کریم را به کتاب خدا نسبت می دهند، اشاره به زیبایی های ظاهری قرآن از نظر فصاحت و بلاغت واژگان و جمله ها و محتوای جالب آن که سرآغاز هر کمال و جمال و نیکی و زیبایی است و در بردارندۀ قواعد و حقایق اخلاقی و فضائل کریمانه و سودمند برای انسان، تنها موجود برتر آفرینش است.

پس فرستندۀ قرآن و متن قرآن و پیام آور قرآن و اهداف قرآن، همگی کریم هستند.

امام علی علیه السلام در باب کرامت قرآن می فرماید:

إِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَعِظْ احَداً بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللّهِ الْمَتینُ وَ سَبَبُهُ الْاَمینُ وَ فیهِ رَبیعُ الْقَلْبِ وَ یَنابیعُ الْعِلْم، وَ ما لِلْقَلْبِ جَلاءٌ غَیْرُهُ مَعَ

ص:142

أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکِّرُونَ وَ بَقِیَ النّاسُونَ اوِ الْمُتَناسُونَ. (1)

خداوند احدی را به مانند این قرآن پند نداده، که قرآن دستگیره استوار خدا و وسیلۀ امین اوست، در آن بهار دل و چشمه های دانش است، دل را به غیر آن مایۀ جلا نیست، دریغا که موعظه پذیران از قرآن از دنیا رفتند، و فراموشکاران یا آنان که خود را به فراموشی زده اند، ماندند.

جلوۀ کرامت قرآنی را می توان در عمق آیات الهی یافت؛ زیرا نزول آیات نورانی و رحیمانۀ قرآن، بر قلب پیامبر، آن انسان کامل و خواندن آن با زبان آشنای مردم، بر دل های خفته و خسته، کرامتی بزرگ و رحمتی روح بخش بوده است.

از سوی دیگر حکمت و دانایی حق ایجاب می کند که نظام قانون مداری با جهان آفرینش همسو و با آیندۀ انسان همگام و با حیات بشری و کمال جویی او همراه باشد تا به وسیلۀ نسخه ای نورانی و کتابی کریم هدفمند گردد.

قرآن ویژگی های کریمانه خود را نسبت به انسان چنین بیان می فرماید:

کَلَّآ إِنَّهَا تَذْکِرَةٌ * فَمَن شَآءَ ذَکَرَهُ * فِی صُحُفٍ مُّکَرَّمَةٍ * مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ * بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * کِرَامِ بَرَرَةٍ» (2)

این چنین [ برخوردی شایسته ]نیست ، بی تردید این آیات قرآن مایۀ پند است . * پس هرکه خواست از آن پند گیرد ، * در صحیفه هایی است ارزشمند * بلند مرتبه و پاکیزه * در دست سفیرانی * بزرگوار و نیکوکار .

إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَبٍ مَّکْنُونٍ * لَّایَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِ ّ الْعَلَمِینَ» (3)

ص:143


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [1]
2- (2) - عبس (80) : 11 - 16. [2]
3- (3) - واقعه (56) : 77 - 80. [3]

که یقیناً این قرآن ، قرآنی است ارجمند و باارزش ؛ *[ که ] در کتابی مصون از هر گونه تحریف و دگرگونی [ به نام لوح محفوظ جای دارد . ] * جز پاک شدگان [ از هر نوع آلودگی ] به [ حقایق و اسرار و لطایف ] آن دسترسی ندارند . * نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است .

کرامت های انسانی در قرآن

در قرآن کریم کرامت های انسانی بر دو گونه بیان شده است:

الف - کرامت معنوی و مقامی که نزد خداوند به عنوان مدال افتخار محسوب می شود؛ مانند کرامتی که اهل تقوا و پرهیزکاران نزد پروردگار عزیز دارند.

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ» (1)

بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست .

تاج کرامت و بزرگواری را خداوند بر سر کسانی قرار می دهد که اهل پرهیز و خواهان عزّت باشند و مولای متقیان علی علیه السلام می فرماید:

لا کَرَمَ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوی وَ سُئِلَ أَیُّ عَمَلٍ أَفْضَلُ، قالَ: التَّقْوی. (2)

هیچ کرامتی عزّت بخش تر از تقوا نیست و پرسیده شد چه عملی برتر است؟ فرمود: پرهیزکاری.

امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی دو نفر در حضور امیر المؤمنین علیه السلام بر یکدیگر فخرفروشی کردند، حضرت فرمود:

آیا به پیکرهایی پوسیده و روح هایی که در آتشند به یکدیگر می بالید؟ اگر عقل و فکر داشته باشی از خوبی و امتیازی برخورداری، و اگر باتقوا باشی،

ص:144


1- (1) - حجرات (49) : 13. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 288/67، باب 56، حدیث 16؛ [2]الأمالی، شیخ صدوق: 321، حدیث 8. [3]

کرامت و بزرگواری داری وگرنه الاغ از تو بهتر است و تو از هیچ کس بهتر نیستی. (1)ب - کرامت طبیعی و ذاتی و استعدادی و به عبارت دیگر: برتری ویژه ای که خداوند به انسان عطا نموده است.

پروردگار متعال در حق چنین موجودی می فرماید:

وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی ءَادَمَ وَحَمَلْنَهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَهُم مِّنَ الطَّیِّبَتِ وَ فَضَّلْنَهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» (2)

به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم ، و آنان را در خشکی و دریا [ بر مرکب هایی که در اختیارشان گذاشتیم ] سوار کردیم ، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم ، وآنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم .

اعطای کرامت به آدم و نسل او به این است که نعمت هایی مانند عقل و هوش و استعداد در نهاد او قرار داده و قانون آسمانی و رهبری معصوم و همراهی فرشتگان در اختیار او گذارده است. و او را از فرش خاکی به عرش برین نزدیک ساخته و زمینه های رشد و کمال را در او فراهم کرده و به بندگی او نزد فرشتگان و آسمانیان مباهات نموده است.

پروردگار کریم برای کسانی که در دنیا و آخرت خواهان پیشرفت و رشد معنوی هستند ابزار و وسائل کمال به سوی بهشت و سعادت را فراهم ساخته است و می فرماید:

انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلْأَخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَتٍ وَ أَکْبَرُ

ص:145


1- (1) - بحار الأنوار: 55/41، باب 105، حدیث 4؛ علل الشرایع: 393/2، حدیث 8. [1]
2- (2) - اسراء (17) : 70. [2]

تَفْضِیلاً» (1)

با تأمل بنگر چگونه برخی از آنان را بر برخی [ در امور مادی و بهره های دنیایی ] فزونی بخشیدیم ، و همانا آخرت از نظر درجات برتر ، و از جهت فزونی بیشتر است .

برتری های آخرت به معیارهای دنیایی نیست که هر انسانی بر پایۀ علم و استعداد و شهرت و هنر و نژاد و مقام و مدرک و منطقۀ جغرافیایی، به درجات بالا می رسد؛ بلکه نردبان اوج در آخرت بر اساس عقل و ایمان و اخلاق و تقوا و قرآن و... است که هر کسی برای رسیدن به بالاترین درجه باید در آرزو و تلاش به سر برد.

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:

مَعاشِرَ شِیعَتِنا! أَمَّا الْجَنَّةُ فَلَنْ تَفُوتَکُمْ سَرِیعاً کانَ اوْ بَطِیئًا وَلکِنْ تَنافَسُوا فِی الدَّرَجاتِ. (2)

ای شیعیان ما! هرگز بهشت قیامت از دست شما نخواهد رفت، چه شتاب کنید و چه کندی نمایید، اما برای رسیدن به درجات آن با هم رقابت کنید.

و نیز می فرماید:

عَلَیْکَ بِالْقُرآنِ فَإِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ بِیَدِهِ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ مَلاطَها الْمِسْکَ وَ تُرابَهَا الزَّعْفرانَ وَ حَصْباءَها اللُّؤْلُؤ وَ جَعَلَ دَرَجاتِها عَلَی قَدْرِ آیاتِ الْقُرآنِ فَمَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ، قالَ لَهُ: إِقْرَأْ وَ ارْقَ وَ مَنْ دَخَلَ مِنْهُمُ الْجَنَّةَ لَمْ یَکُنْ فی الْجَنَّةِ أَعْلی دَرَجَةً مِنْهُ ما خَلا النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ. (3)

ص:146


1- (1) - اسراء (17) : 21. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 308/71، باب 20، حدیث 61؛ [2]تفسیر الامام العسکری: 205، حدیث 94. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 133/8، باب 23، حدیث 39؛ [4]تفسیر القمی: 259/2، [5] ذیل آیۀ 65 سورۀ غافر.

بر تو باد به قرآن، زیرا خداوند بهشت را به قدرت خود با خشتی طلا و خشتی از نقره ساخته است و گِل آن را از مشک خوش بوی و خاک آن را از زعفران و سنگفرش آن را مروارید قرار داد و درجه های آن را به اندازۀ آیات قرآن قرار مقرّر نموده است. پس هر که قرآن بخواند قرآن به او می گوید: بخوان و بالا برو و هر که از آنان وارد بهشت شود بالاتر از مرتبه و مقام او نباشد، مگر پیامبران و اهل صدق و درستی.

ص:147

[«10»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَی الْمَعَاصِی حَابِساً وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الاِعْتِبَارِ نَاشِراً حَتَّی تُوصِلَ إِلَی قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَی صَلاَبَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و قرآن را برای ما زمینۀ این منافع قرار ده؛ در تاریکی های شب ها مونس، و از تحریکات شیطان برای ارتکاب گناه، و خطرات وسوسه ها نگهبان، و برای گام های ما از حرکت به سوی گناهان بازدارنده، و برای زبان هایمان از فرو رفتن در گفتار باطل، - نه به خاطر بیماری - لال کننده، و برای انداممان از ارتکاب گناه مانع شونده، و برای طومار و اوراق عبرت که دست غفلت آن را در هم پیچیده، گستراننده، تا فهم شگفتی هایش و پندهای باز دارنده اش را که کوه های استوار، با وجود صلابتشان از تحمل آن ناتوانند، به دل های ما برسانی.

ص:148

قرآن، همدم انسان در تاریکی های خطرناک

اشاره

انسان، علاوه بر جسم دارای جوهری مجرد که زنده و توانا و دانا و مختار است که از این حقیقت به نفس ناطقه یا روان تعبیر می شود و به عبارت دیگر وجودی که مجموعه ای از روح و جسم با متعلّقات آنهاست. دربارۀ ریشۀ واژۀ انسان از سوی اهل لغت و معرفت سه نظریه بیان شده است:

1- إنس: برخی معتقدند که: انسان برگرفته از مادۀ إنس است که در مقابل وحش و حیوان و چارپایان و موجودات بدون عقل و دانش و ادب به کار گرفته می شود.

و گاهی إنسیّ و إناس و أناسی هم در متون دینی در برابر جنّ و فرشته و شیطان و موجودات آسمانی به کار رفته است و در بیشتر آیات قرآنی و روایات این معنا اراده شده است.

2- نسیان: برخی از اهل ادب و عرفان معتقدند: ماهیّت انسان به حسب خلقت او که دارای نیروها و حواس گوناگون است و گاهی دچار غفلت و شبهه و فراموشی می شود؛ از مادۀ نسیان است. زیرا موجودی از جنس آدم به خاطر آفرینش پیچیده و مرموزی که دارد جریان گذشته خویش را، از ذهن و فکر و دانش کسبی خود از یاد می برد پس منکر تعهّد و تکالیفتش می شود در حالی که خلاف واقعیّت هم نیست.

خداوند منّان پس از آفرینش آدم و حوا آنها را به امری کوچک آزمایش نمود، ولی آنان در اوّلین مرحله از آن آزمون شکست خورده بیرون آمدند و پروردگار در حق آنان فرمود:

وَ لَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَی ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (1)

یقیناً پیش از این به آدم سفارش کردیم [ که از میوۀ آن درخت نخورد ] پس فراموش کرد و عزمی استوار برای او نیافتیم .

ص:149


1- (1) - طه (20) : 115. [1]

3- انس: برخی از حکما و دانشمندان علم اخلاق بر این باورند که بنیان هویّت انسان از مادۀ انس و حبّ قلبی است و خو گرفتن و همدلی و عشق ورزی به دور از وحشت از ویژگی های برجستۀ انسان است. و در اصطلاح اندیشمندان، انسانیّت آدمی به مکارم اخلاقی مانند تربیت و ادب و عاطفه و سجایای نیکوی اوست.

از افلاطون نقل شده که گفته است:

«آدمیزاد را نشاید انسان خواند جز این که وی در علم و ادب انسان باشد.» (1)

انسانیت در کلام امام علی علیه السلام

امام علی علیه السلام در نامۀ خویش به مالک اشتر، اصالت حقیقی انسان را چنین ترسیم می فرماید:

وَ اشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ امّا نَظیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ. (2)

مهربانی و محبّت و لطف به رعیّت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیّت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانی، که رعیّت بر دو گروهند: یا برادر دینی تواند، یا انسان هایی مانند تو.

حضرت در سفارش دیگری به محمد حنفیه چهرۀ انسانی را به گونۀ روشن تری بیان می فرماید:

بدان که انسانیّت مرد مسلمان به دو وجه است:

الف - انسانیّت در عرصۀ خانه و وطن خود که عبارت است از تلاوت قرآن و

ص:150


1- (1) - ربیع الأبرار: 217/3.
2- (2) - نهج البلاغه: نامۀ 53. [1]

همنشینی با دانشمندان و مطالعۀ احکام و علوم دینی و مواظبت بر نماز در جماعت.

ب - انسانیّت در سفر که عبارت است از بذل کردن مال و توشۀ خود، به همسفران، کمتر مخالفت کردن با همراهان، و در همۀ حالات زیاد به یاد خدا بودن. (1)انسان با هر چیزی که همدم گردد؛ در آغاز شیفتۀ او می شود و سپس به خاطر علاقۀ زیاد به او عشق می ورزد. اگر معشوق او مجازی باشد؛ به او لذّت جسمی و روانی زودگذری دست می دهد و شیطان در پدید آوردن چنین هوسی هنرمند است.

اما اگر آن معشوق حقیقی باشد؛ به او آرامش معنوی و روحی دست می دهد و از الطاف خداوند به مؤمن این است که خلوتی برای انس با خودش و تلاوت کتاب وحی آسمانی فراهم می سازد، که هیچ لذّت و شیرینی بالاتر از انس با آنان نیست.

امیر المؤمنین علیه السلام مولای عارفان در وصف عاشقان خدا می فرماید:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسینَ لِاَوْلِیائِکَ وَ احْضَرُهُمْ بِالْکِفایَةِ لِلْمُتَوَکِّلینَ عَلَیْکَ، تُشاهِدُهُمْ فی سَرائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فی ضَمائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصائِرِهِمْ. فَاَسْرارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ الَیْکَ مَلْهُوفَةٌ. إِنْ اوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ وَ انْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصائِبُ لَجَأُوا الَی الْإِسْتِجارَةِ بِکَ، عِلْماً بِاَنَّ ازِمَّةَ الْاُمُورِ بِیَدِکَ، وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِکَ. (2)

بار خدایا، تو برای عاشقانت بهترین مونسی، و برای کفایتِ مهمّ آنان که بر تو اعتماد نمایند از همه حاضرتری، آنان را که در باطنشان مشاهده می کنی، و به نهانشان آگاهی، و اندازۀ بیناییشان را می دانی. بنابراین رازهایشان نزد تو

ص:151


1- (1) - بحار الأنوار: 200/1، باب 4، حدیث 5؛ الخصال: 54/1، حدیث 71. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 218. [2]

معلوم است، و دلهایشان به جانب تو در غم و اندوه.اگر تنهایی آنان را به وحشت اندازد یاد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جویند، زیرا می دانند زمام همۀ امور به دست تو، و سرچشمۀ تمام کارها در کف با کفایت فرمان توست.

بنابراین مأنوس بودن با خداوند و قرآن او، بسیاری از وحشت ها و تنهایی ها را که زمینه ساز تولید بیماری های روانی و اجتماعی می شود، از بین می برد، و امنیّت را در درون خانه و جامعه برقرار می سازد.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِدَّخِرُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصیباً مِنَ الْقُرآنِ، فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذا قُرِئَ فِیهِ أَنِسَ عَلی أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کانَ سُکّانُهُ مُؤْمِنِی الجِنِّ وَ إِذا لَمْ یُقْرَأ فِیهِ أَوْحَشَ عَلَی أَهْلِهِ وَ قَلَّ خَیْرُهُ وَ کانَ سُکّانُهُ کَفَرَةَ الجِنِّ. (1)

برای خانه هایتان بهره ای از قرآن بگیرید که اگر در خانه قرآن قرائت شود قاری با خانواده اش انس می گیرد و برکتش فراوان شود و موجودات پنهان مؤمن در آن سکونت می کنند و اگر در آن قرآن خوانده نشود با اهلش أنس نمی یابد و خیرش اندک می گردد و شیاطین نامرئی کافر در آن خانه ساکن می شوند.

انس با قرآن آثار نیک بسیاری دارد که از مهمترین آن کنترل هوای نفس است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

المُؤْمِنُ قَیَّدَهُ القُرآنُ عَنْ کَثیرٍ مِنْ هَوَی نَفْسِهِ. (2)

قرآن، دست و پای مؤمن را در برآوردن بسیاری از خواهش های نفسانی

ص:152


1- (1) - کنز العمال: 393/15، حدیث 41525؛ صحیفة الرضا علیه السلام : 289، حدیث 40.
2- (2) - کنز العمال: 162/1، حدیث 814؛ التحصین، ابن فهد حلی: 26، حدیث 40.

بسته است.

از فایده های بارز همدمی با قرآن کریم این است که: کسی که با قرآن انس و محبّت می ورزد و به معانی و دستورهای آن توجّه دقیق می کند و آرام و شمرده قرائت می کند، به یقین خطورات شیطانی و وسوسه های او بر دل و جان نمی نشیند؛ زیرا به طور طبیعی هر چه را دل با آن مأنوس باشد و در عرصه ذهن بماند با او زندگی می کند و کسی که پیوسته با کتاب خدا همدم است و آیات رحمت و عزّت را به عمق جان می فرستد، انسانِ تربیت یافته ای شود که هوس های ناپسند و کردار حیوانی از او سر نزند و از سخن باطل فریب نخورد و از اندرزها و موعظه های آگاهانه بهرۀ کافی گرفته برای سازندگی و کمال وجود خویش به کار گیرد.

و در پایان کوشش ها، برای کسب بسیاری از حقایقِ کتاب حق، قلب او آمادگی دریافت عجایب و انبوه اسرار نهفته در قرآن را پیدا می کند و خود را عامل به فرامین کتاب و حامل امانت و وارث پیام سنگین حق به شمار خواهد آورد و این چنین رسالتی تنها در دل های بزرگ و مردان عارفی چون معصومان علیهم السلام قرار می گیرد.

از نمونه های بارز سیرۀ اولیای خداوند در انس شبانه با کلام حق، شیفتگی اباعبداللّه الحسین علیه السلام به قرآن در شب عاشورا است.

در مقتل آمده است راوی گفت: روز نهم محرّم امام حسین علیه السلام ملاحظه کرد که دشمنان برای جنگیدن شتاب می ورزند و محاصره را تنگتر می کنند و به پندها و اندرزها توجّه نمی کنند، به برادرش عباس علیه السلام فرمود: اگر می توانی نزد دشمنان برو و آنان را از جنگ با ما منصرف کن؛ این کار را انجام بده؛ تا امشب برای پروردگارمان نماز و دعا و استغفار به جای آوریم چرا که خدا می داند من نماز برای او و تلاوت آیات کتابش را و دعا و طلب مغفرت را دوست می دارم. به این منظور حضرت

ص:153

عباس علیه السلام به نزدیک دشمن رفت و از آنان مهلت گرفت. (1)

قرآن مجید در آئینه روایات پیامبر و اهل بیت علیهم السلام

کثرت روایات و احادیثی که از رسول الهی و امامان معصوم در رابطه با قرآن مجید در معتبرترین کتب حدیث نقل شده به اندازه ای است که اندیشمندان کتاب های مستقلّی در این زمینه فراهم کرده اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ، فَاِنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ ماحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ امامَهُ قادَهُ الَی الْجَنَّةِ، وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ الَی النّارِ، وَ هُوَ الدَّلیلُ یَدُلُّ عَلی خَیْرِ سَبیلٍ. (2)

به هنگامی که فتنه ها همچون پاره های شب تار به شما حمله ور شد، بر شما باد به قرآن، زیرا که قرآن شفاعتش در پیشگاه حق قبول، و شکایتش مورد پذیرش است، آن که قرآن را راهبرش قرار دهد قرآن او را به بهشت می برد، و هر که این منبع خیر را پشت سر اندازد قرآن او را به جهنّم روانه سازد، و قرآن راهنمای به بهترین راههاست.

و آن حضرت فرمود:

اَلْقُرْآنُ افْضَلُ کُلِّ شَیْ ءٍ دُونَ اللّهِ. (3)

ص:154


1- (1) - بحار الأنوار: 392/44، باب 37، ذیل حدیث 2؛ اللّهوف، سید ابن طاووس: 89. [1]
2- (2) - الکافی: 598/2، حدیث 2؛ [2]وسائل الشیعة: 171/6، باب 3، حدیث 7657. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 18/89، باب 1، حدیث 18؛ [4]مستدرک الوسائل: 236/4، باب 2، حدیث 4585. [5]

قرآن برترین چیزها در تمام هستی، به غیر خداست.

و نیز فرمود:

اِنَّهُ لا یَنْبَغی لِحامِلِ الْقُرْآنِ انْ یَظُنَّ انَّ احَداً اعْطِیَ افْضَلَ مِمّا اعْطِیَ، لاَِنَّهُ لَوْمَلَکَ الدُّنْیا بِاَسْرِها لَکانَ الْقُرْآنُ افْضَلَ مِمّا مَلَکَهُ. (1)

به حقیقت که برای حامل قرآن سزاوار نیست که گمان کند به احدی برتر از آنچه به او داده اند عنایت شده، زیرا اگر تمام دنیا را مالک شود هر آینه قرآن از آن برتر است.

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

لایُعَذِّبُ اللّهُ قَلْباً اسْکَنَهُ الْقُرْآنَ. (2)

خداوند قلبی که قرآن را در آن جای داده عذاب نمی کند.

و نیز امام باقر علیه السلام فرمود:

إنّ کِتابَ اللّهِ اصْدَقُ الْحَدیثِ وَ احْسَنُ الْقَصَصِ. (3)

به یقین قرآن صادق ترین سخن و بهترین داستان است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

به درستی که این قرآن نور مبین، ریسمان محکم، دستگیرۀ مطمئن، درجۀ برتر، شفا دهنده ترین داروها، فضیلت بزرگتر، و سعادت عُظْمی است.

آن که از نورش طلب روشنائی کند به عنایت حق نورانی شود، و هر که امورش را به آن ببندد خداوند حفظش کند، و هر که متمسک به آن شود خداوند او را برهاند، و هر که از احکامش جدایی نکند خداوند به او رفعت دهد، و هر که از آن طلب شفا کند خداوند شفایش دهد، و هر که آن را بر ماسوایش انتخاب کند خداوند او را هدایت فرماید، و هر که از غیر قرآن طلب

ص:155


1- (1) - مستدرک الوسائل: 236/4، باب 2، حدیث 4587؛ [1] الأمالی، سیدمرتضی: 24/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 184/89، باب 19، ذیل حدیث 19؛ [2]مستدرک الوسائل: 233/4، باب 1، حدیث 4572. [3]
3- (3) - الکافی: 423/3، ذیل حدیث 6؛ [4]بحار الأنوار: 211/21، باب 29، حدیث 2. [5]

هدایت نماید گمراه شود، و هر که آن را شعار زندگی کند به سعادت رسد، و هر که آن را رهبر و تکیه گاه خود قرار دهد حضرت حق او را در جنّت نعیم و عیش سلیم پناه دهد. (1)امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

ذلِکَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ، وَ لکِنْ اخْبِرُکُمْ عَنْهُ، الا انَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَأْتِی، وَ الْحَدیثَ عَنِ الْماضی، وَ دَواءَ دائِکُمْ، وَ نَظْمَ امْرِکُمْ. (2)

این است قرآن، از او بخواهید سخن گوید که سخن نمی گوید، ولی من از آن به شما خبر دهم: بدانید که دانش آینده و سخن گذشته و دوای دردهای شما و نظم زندگی و امورتان در قرآن مجید است.

و نیز آن حضرت فرمود:

اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ انْزَلَ کِتاباً هادِیاً بَیَّنَ فیهِ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ. (3)

خداوند سبحان کتاب هدایت فرو فرستاد، و در آن هر خیر و شری را بیان فرمود:

و از آن جناب روایت شده:

اَلْقُرْآنُ غِنیً لاغِنی دُونَهُ، وَ لا فَقْرَ بَعْدَهُ. (4)

قرآن ثروتی است که ثروتی غیر از آن نیست، و بعد از آن فقری تصور نمی شود.

حضرت سجّاد علیه السلام فرمود:

ص:156


1- (1) - بحار الأنوار: 211/21، باب 29، حدیث 2؛ [1] الاختصاص: 342.
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 157. [2]
3- (3) - نهج البلاغه: خطبۀ 166. [3]
4- (4) - وسائل الشیعة: 168/6، باب 1، حدیث 7646؛ [4] مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 44/1، مقدمۀ کتاب.

لَوْ ماتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ انْ یَکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی. (1)

اگر تمام کسانی که بین مشرق و مغرب هستند بمیرند در حالی که قرآن همراه من است، هر آینه ترس و وحشت به من دست نمی دهد.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

مَنْ اوتِیَ الْقُرْآنَ وَ الاِْیمانَ فَمَثَلُهُ مَثَلُ الاُْتْرُجَّةِ، رِیحُها طَیِّبٌ، وَ طَعْمُها طَیِّبٌ، وَ امَّا الَّذی لَمْ یُؤْتَ الْقُرْآنَ وَ لاَ الإْیْمانَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ الْحَنْظَلَةِ، طَعْمُها مُرُّ، وَ لا رِیحَ لَها. (2)

آن که قرآن و ایمان به او داده شود مثلش مانند ترنج است که بو و طعمش خوش است، و اما کسی که از قرآن و ایمان بی بهره است همانند هندوانۀ ابوجهل است که طعمش تلخ و بدون بوست.

امام کاظم علیه السلام فرمود:

مَنِ اسْتَکْفی بِآیَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ مِنَ الشَّرْقِ الَی الْمَغْرِبِ کُفِیَ إذا کانَ بِیَقینٍ. (3)

کسی که از شرق و غرب عالم به آیه ای از قرآن مجید اکتفا کند، او را کافی است، اگر به یقین و اطمینان باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اَشْرافُ امَّتی حَمَلَةُ الْقُرْآنِ. (4)

ص:157


1- (1) - الکافی: 602/2، حدیث 13؛ [1]وسائل الشیعة: 331/5، باب 20، حدیث 6704. [2]
2- (2) - الکافی: 604/2، حدیث 6؛ [3]وسائل الشیعة: 178/6، باب 6، حدیث 7671. [4]
3- (3) - الکافی: 623/2، حدیث 18؛ [5]مکارم الأخلاق: 363. [6]
4- (4) - من لایحضره الفقیه: 399/4، حدیث 5855؛ وسائل الشیعة: 168/6، باب 1، حدیث 7647. [7]

بزرگان امّتم حاملان قرآنند.

و نیز فرمود:

اَهْلُ الْقُرْآنِ هُمْ اهْلُ اللّهِ وَ خاصَّتُهُ. (1)

اهل قرآن اهل خدا و بندگان خاص حقّند.

و نیز می فرماید:

اِنَّ اهْلَ الْقُرْآنِ فِی اعلی دَرَجَةٍ مِنَ الآْدَمِیِّینَ ما خَلاَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلینَ، فَلا تَسْتَضْعِفُوا اهْلَ الْقُرْآنِ حُقُوقَهُمْ، فَاِنَّ لَهُمْ مِنَ اللّهِ الْعَزیزِ الْجَبّارِ لَمَکاناً عَلِیّاً. (2)

اهل قرآن در برترین درجه و مقام از مقامات انسان ها هستند، مقامی مادون مقام انبیا، شما ای مردم حقوق اهل قرآن را ضعیف و کم نشمارید، که اینان در پیشگاه حق از مکانت بلندی برخوردارند.

و نیز آن حضرت فرمود:

یا سَلْمانُ! عَلَیْکَ بِقِراءَةِ الْقُرْآنِ، فَاِنَّ قِراءَتَهُ کَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ، وَ سِتْرٌ مِنَ النّارِ، وَ امانٌ مِنَ الْعَذابِ. (3)

ای سلمان! بر تو باد به قرائت قرآن، که قرائت کتاب حق کفّارۀ گناهان است و پوششی از آتش و امانی از عذاب است.

و نیز از آن حضرت روایت شده:

ص:158


1- (1) - وسائل الشیعة: 168/6، باب 1، حدیث 7644؛ [1] مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 44/1.
2- (2) - الکافی: 603/2، حدیث 1؛ [2]وسائل الشیعة: 174/6، باب 4، حدیث 7663. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 17/89، باب 1، حدیث 18؛ [4]مستدرک الوسائل: 257/4، باب 10، حدیث 4637. [5]

لِیَکُنْ کُلُّ کَلامِکُمْ ذِکْرَاللّهِ وَ قِراءَةَ الْقُرْآنِ. (1)

باید تمام گفتار شما ذکر خدا و قرائت قرآن باشد.

سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ افْضَلِ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ فَقالَ: قِراءَةُ الْقُرْآنِ، وَ انْتَ تَمُوتُ وَ لِسانُکَ رَطْبٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ. (2)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: بهترین عمل نزد خدا چیست؟

فرمود: قرائت قرآن، و این که در حال مرگ زبانت در ذکر خدا باشد.

امیر المؤمنین علیه السلام در وصیّت خود به فرزندش محمد حنفیّه فرمود:

بر تو باد به تلاوت قرآن در شب و روزت و عمل به آن، و التزام به فرائض و شرایع قرآن، ورعایت حلال و حرام و امر و نهیش، و تلاوت در شب و روزت، که این کتاب عهد خدا به سوی خلق اوست، پس بر هر مسلمانی واجب است هر روز در عهد خدا بنگرد. (3)امام صادق علیه السلام فرمود:

قِراءَةُ الْقُرْآنِ فِی الْمُصْحَفِ تُخَفِّفُ الْعَذابَ عَنِ الْوالِدَیْنِ وَ انْ کانا کافِرَیْنِ. (4)

خواندن قرآن از روی قرآن عذاب پدر و مادر را سبک می کند گرچه کافر باشند.

ص:159


1- (1) - جامع الاخبار: 41؛ [1]مستدرک الوسائل: 259/4، باب 10، ذیل حدیث 4639. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 19/89، باب 1، ذیل حدیث 18؛ [3]مستدرک الوسائل: 259/4، باب 10، ذیل حدیث 4639. [4]
3- (3) - من لایحضره الفقیه: 628/2، حدیث 3215؛ وسائل الشیعة: 171/15، باب 2، حدیث 20224. [5]
4- (4) - الکافی: 613/2، حدیث 4؛ [6]وسائل الشیعة: 204/6، باب 19، حدیث 7736. [7]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مُعَلِّمُ الْقُرْآنِ وَ مُتَعَلِّمُهُ یَسْتَغْفِرُ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ حَتَّی الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ. (1)

برای تعلیم دهندۀ قرآن و یاد گیرندۀ آن همه چیز استغفار می کند حتی ماهی در دریا.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

یَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ انْ لا یَمُوتَ حَتّی یَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ اوْ یَکُونَ فِی تَعَلُّمِهِ. (2)

برای مؤمن سزاوار است نمیرد مگر این که قرآن مجید را فرا بگیرد، یا در حال فراگرفتن باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اِنْ ارَدْتُمْ عَیْشَ السُّعَداءِ، وَ مَوْتَ الشُّهَداءِ، وَالنَّجاةَ یَوْمَ الْحَشْرِ، وَ الظِّلَّ یَوْمَ الْحَرورَ، وَ الْهُدی یَوْمَ الضَّلالَةِ، فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ، فَاِنَّهُ کَلامُ الرَّحْمنِ، وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّیطانِ، وَ رُجْحانٌ فِی الْمیزانِ. (3)

اگر زندگی اهل سعادت، و مرگ شهیدان، و نجات روز قیامت، و قرار گرفتن زیر سایه در روز سوزان محشر، و هدایت از گمراهی را می خواهید قرآن بخوانید و کتاب حق را فرا بگیرید، که کلام خدا و پناه از شیطان و سنگینی در ترازوی عمل است.

و نیز فرمود:

اَلْقُرْآنُ هُوَ الدَّواءُ. (4)

قرآن مجید دواست.

ص:160


1- (1) - مستدرک الوسائل: 235/4، باب 1، حدیث 4580؛ [1] جامع أحادیث الشیعة: 9/15، حدیث 14.
2- (2) - بحار الأنوار: 189/89، باب 20، حدیث 13؛ [2] الدعوات، راوندی: 220، حدیث 600.
3- (3) - مستدرک الوسائل: 232/4، باب 1، حدیث 4570؛ [3]بحار الأنوار: 18/89، باب 1، حدیث 18. [4]
4- (4) - بحار الأنوار: 176/89، باب 18، حدیث 4؛ [5] الدعوات، راوندی: 188، حدیث 521.

و نیز فرمود:

ما آمَنَ بِالْقُرْآنِ مَنِ اسْتَحَلَّ مَحارِمَهُ. (1)

کسی که حرام های قرآن را حلال بشمارد به قرآن ایمان نیاورده است.

ص:161


1- (1) - بحار الأنوار: 185/89، باب 19، حدیث 23؛ [1]مستدرک الوسائل: 250/4، باب 7، حدیث 4620. [2]

[«11»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلاَحَ ظَاهِرِنَا وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلاَئِقَ أَوْزَارِنَا وَ اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا وَ أَرْوِ بِهِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا وَ اکْسُنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی نُشُورِنا]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و به وسیلۀ قرآن آراستگی ظاهر ما را تداوم بخش و خطرات وسوسه ها را از پنجه انداختن به سلامت درونمان باز دار، و به سبب قرآن چرک دل هامان، و وابستگی گناهانمان را به وجودمان بشوی، و امور از هم پاشیدۀ ما را به قرآن سامان بخش، و در جایگاه عرض اعمال به پیشگاهت، تشنگی ما را که زاییده گرمای آن جاست، به سبب قرآن فرونشان، و در هنگام برانگیختنمان در روز وحشت بزرگ، به وسیلۀ قرآن بر ما جامۀ امن و امان پوشان.

قرآن، عامل آراستگی ظاهر و صفای باطن

اشاره

وجود انسان برخلاف وجود حیوان که تنها با غریزۀ فطری زندگی می کند دارای دو چهرۀ بیرونی و درونی است. انسان ها به وسیلۀ آثار ظاهری و نشانه های جسمانی یکدیگر را می شناسند و کمی فراتر با نشانه های عقلی و صفات اخلاقی شناسایی می شوند.

ص:162

اما خداوند متعال به دل ها و افکار می نگرد و بسیاری از سرنوشت ها و کیفرهای بشر بازتاب اعمال درونی اوست. به ویژه که حضرت حق؛ اولین نعمت حقیقی آدم را عقل قرار داد و بر این اساس نور هدایت و سعادت را به او بخشیده است و حقیقتِ زیبایی که برای انسان برشمرده اند همین نیروی عقل و اندیشه است.

امام حسن عسگری علیه السلام در مواعظ خویش می فرماید:

حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ. (1)

نیکویی چهره، زیبایی ظاهر است و نیکویی خرد، زیبایی درون است.

امیرمؤمنان علی علیه السلام در باب جایگاه خرد و کمال در آدمی می فرماید:

اَلْعَقْلُ غِطاءٌ سَتِیرٌ وَ الْفَضْلُ جَمالٌ ظاهِرٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِکَ بِفَضْلِکَ وَ قاتِلْ هَواکَ بِعَقْلِکَ تَسْلَمْ لَکَ الْمَوَدَّةُ وَ تَظْهَرْ لَکَ الْمَحَبَّةُ. (2)

عقل پردۀ پوشانندۀ درون است و برتری و شایستگی، زیبایی آشکار است.

پس نادرستی اخلاقت را به فضلت بپوشان و با عقلت هوست را بکش، تا دوستی مردم برایت سالم بماند و محبّت تو بر آنها آشکار گردد.

اگر ظرف دل و فکر انسان جایگاه پاکی ها و پاک کننده ها باشد بسیاری از مشکلات درونی او درمان می شود و صفای ضمیری برای او فراهم می شود.

هرگاه قرآن در دل پاک بنشیند و اثر تابناک خود را به جان بسپارد، دیگر جای شبهه و کجروی پدید نمی آید و تا پایان عمر در نور پرفروغ قرآن، زیبا زندگی می کند ولی گاهی قرآن در فرودگاه آلوده ای می نشیند و صاحب آن را نفرین می کند که در این راستا؛ رسول اللّه اعظم صلی الله علیه و آله می فرماید:

ص:163


1- (1) - بحار الأنوار: 379/75، باب 29، حدیث 4؛ [1]أعلام الدین: 313. [2]
2- (2) - الکافی: 20/1، حدیث 13؛ [3]وسائل الشیعة: 207/15، باب 8، حدیث 20292. [4]

کَمْ مِنْ قاِرئٍ لِلْقُرآنِ وَ الْقُرآنُ یَلْعَنُهُ. (1)

چه بسا خوانندۀ قرآنی که قرآن او را لعنت می کند.

و نیز فرمود:

إِنَّ أَحَقَّ النّاسِ بِالتَّخَشُّعِ فی السِّرِّ وَ الْعَلانِیَةِ لَحامِلُ الْقُرآنِ. (2)

سزاوارترین مردم به خشوع داشتن نهان و آشکار در برابر خدا، دانای به قرآن است.

امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:

لِیَکُنْ کُلُّ کَلامِکُمْ ذِکْرَ اللّهِ وَ قِراءَةَ الْقُرآنِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله سُئِلَ أَیُّ الْأَعْمالِ أَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ؟ قالَ: قِراءَةُ الْقُرآنِ وَ أَنْتَ تَمُوتُ وَ لِسانُکَ رَطْبٌ مِنْ ذِکْرِ اللّهِ تَعالی. (3)

باید همه سخنانتان یاد خدا و تلاوت قرآن باشد. همانا از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیده شد: چه عمل هایی نزد خداوند برتر است؟ فرمود: خواندن قرآن و این که وقت مرگ زبانت از ذکر خداوند متعال؛ تر و شاداب باشد.

انسان هایی که جایگاه قرآن را در قلب آلوده و ظرف ناپاک درون قرار می دهند به نوعی بی احترامی به ساحت کتاب اللّه روا می دارند و در نتیجه موجب بی توفیقی در بهره بردن از آثار و برکات او خواهند شد.

مولای ما علی بن ابی طالب علیه السلام در کسب نورانیّت از قرآن می فرماید:

وَ تَعَلَّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدیثِ وَ تَفَقَّهُوا فیهِ فَاِنَّهُ رَبیعُ الْقُلُوبِ وَ

ص:164


1- (1) - بحار الأنوار: 185/89، باب 19، حدیث 24؛ [1]مستدرک الوسائل: 250/4، باب 7، حدیث 4621. [2]
2- (2) - الکافی: 604/2، حدیث 5؛ [3]بحار الأنوار: 185/89، باب 19، حدیث 25. [4]
3- (3) - مستدرک الوسائل 259/4، باب 10، ذیل حدیث 4639؛ [5]جامع الأخبار: 41. [6]

اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَاِنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ، وَ أَحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَاِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ. (1)

و قرآن بیاموزید که بهترین گفتارست، ودر آن اندیشه کنید که بهار دل هاست، و از نورش شفا خواهید که شفای سینه هاست و آن را به نیکوترین صورت بخوانید که سودمندترین داستان سرایی است.

و در جای دیگر از فضایل قرآن برمی شمرد و می فرماید:

یُنادِی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «أَلا انَّ کُلَّ حارِثٍ مُبْتَلًی فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ». فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ اتْباعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُمْ.

وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أَنْفُسِکُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آراءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ اهْواءَکُمْ. (2)

ندادهنده ای در قیامت ندا می دهد: «امروز هر انسانی دچار بذری است که افشانده و گرفتار نتیجۀ عمل خود است جز آنان که زارع بذر قرآن در سرزمین حیات خود بودند.» پس از بذرافشانان قرآن و تابعان آن باشید، آن را رهنمای بر خدای خود قرار دهید، برای خود از قرآن طلب نصیحت کنید، آرای خود را که بر خلاف قرآن است متّهم نمایید و خواهش خود را که مخالف قرآن است خائن بدانید.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

عَلَی کُلِّ جُزْءٍ مِنْ أَجْزائِکَ زَکاةٌ واجِبَةٌ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ بَلْ عَلَی کُلِّ شَعْرَةٍ بَلْ عَلَی کُلِّ لَحْظَةٍ فَزَکاةُ الْعَیْنِ النَّظَرُ بِالْعَبْرَةِ وَ الْغَضِّ عَنِ الشَّهَواتِ وَ مایُضاهِیها وَ زَکاةُ الْأُذُنِ إِسْتماعُ الْعِلْمِ وَ الْحِکْمَةِ وَ الْقُرآنِ وَ فَوَائِدِ الدِّینِ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ النَّصیحَةِ وَ ما فِیهِ نَجاتُکَ بِالْإِعْراضِ عَمّا هُوَ

ص:165


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 109. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [2]

ضِدُّهُ مِنَ الْکِذْبِ وَ الْغِیبَةِ وَ أَشْباهِها. (1)

بر هر جزء از اجزای تو زکاتی واجب است. بلکه بر هر موی بدن تو و بر هر نگاه تو زکاتی است. پس زکات چشم؛ نظر به عبرت گرفتن و فروبستن از خواهش ها و هر چه وابستۀ به آنهاست. و زکات گوش؛ گوش فرا دادن دانش و حکمت و قرآن و فایده های دینی از پند و اندرز و آنچه که نجات تو در آن است به رو گردانی از خلاف آن از دروغ و بدگویی از دیگران و بهتان و مثل اینها.

حکایتی در نفوذ آیات قرآن مجید

تاریخ اسلام پر از نشانه های نفوذ عجیب قرآن در دل های مؤمنان است و حتی غیرمسلمانان که قلب های آماده ای داشتند با گوش دادن به صدای دلنشین آیات الهی به سوی حق مشتاق می شدند.

از نمونه های بارز تأثیر آیات قرآن کریم در قلب های مسلمانان صدر اسلام این که:

یکی از یاران پیامبر به نام ابوطلحه انصاری در مدینه نخلستان بسیار باشکوه و پربار و زیبایی در رو به روی مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت که همگان از آن به نیکی سخن می گفتند، در آن چشمۀ آب زلالی بود که هر گاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن باغ می رفت از آن آب میل می کرد و وضو می ساخت و همچنین آن باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت. پس از نزول آیۀ:

لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ» (2)

هرگز به [ حقیقتِ ] نیکی [ به طور کامل ] نمی رسید تا از آنچه دوست دارید

ص:166


1- (1) - بحار الأنوار: 7/93، باب 1، حدیث 1؛ [1]مصباح الشریعة: 51. [2]
2- (2) - آل عمران (3) : 92. [3]

انفاق کنید .

به خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: می دانم که محبوب ترین اموال من همین باغ است ولی من می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد. ای رسول خدا! پس آن را در هر جا که مصلحت می دانی قرار بده.

پیامبر فرمود: آفرین بر تو، آفرین بر تو، این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود. سپس فرمود: من صلاح می دانم که آن را به خویشاوندان نیازمند خود بدهی و ابوطلحه به دستور حضرت عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم نمود. (1)

ص:167


1- (1) - مستدرک الوسائل: 249/7، باب 44، حدیث 8164؛ [1] جامع أحادیث الشیعة: 413/8، حدیث 1193.

[«12»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ بِالْقُرْآنِ خَلَّتَنَا مِنْ عَدَمِ الْإِمْلاَقِ وَ سُقْ إِلَیْنَا بِهِ رَغَدَ الْعَیْشِ وَ خِصْبَ سَعَةِ الْأَرْزَاقِ وَ جَنِّبْنَا بِهِ الضَّرَائِبَ الْمَذْمُومَةَ وَ مَدَانِیَ الْأَخْلاَقِ وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ حَتَّی یَکُونَ لَنَا فِی الْقِیَامَةِ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ قَائِداً وَ لَنَا فِی الدُّنْیَا عَنْ سُخْطِکَ وَ تَعَدِّی حُدُودِکَ ذَائِداً وَ لِمَا عِنْدَکَ بِتَحْلِیلِ حَلاَلِهِ وَ تَحْرِیمِ حَرَامِهِ شَاهِداً]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و خلأ و شکاف تنگدستی و نداری ما را به وسیلۀ قرآن جبران فرما، و به سبب قرآن زندگی فراخ و گسترده و فراوانی ارزاق را به سوی ما سوق ده، و ما را در سایۀ قرآن، از خصلت های ناپسند و پستی های اخلاقی دور کن، و به وسیلۀ قرآن از سقوط در منجلاب کفر، و انگیزه های نفاق حفظ فرما، تا قرآن در روز قیامت راهبر و راهنمای ما به سوی خشنودیت و بهشت هایت باشد، و در این جهان از خشمت، و تجاوز از حدودت بازمان دارد، و برای ما در پیشگاهت، در حلال دانستن حلالش، و حرام دانستن حرامش شاهد و گواه باشد.

قرآن و وسعت رزق

اشاره

از اسمای حسنای الهی رزّاق به معنای روزی دهندۀ تمام موجودات است که

ص:168

خداوند رازق از باب لطف و کرم از سفرۀ خود به همۀ مخلوقات زمینی و آسمانی، رزق و نعمتی فراخور او عطا می کند و این موهبت را بر خویش واجب می داند و می فرماید:

وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا» (1)

و هیچ جنبده ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ او برخداست .

پروردگار کریم در هر روزیِ مادّی و معنوی؛ اندازه را بر پایۀ دانش و بینش که نسبت به قابلیت و استعداد هر یک از بندگانش دارد؛ نصیب او می گرداند و همه انسان ها نمی توانند از عطیه های حق به طور یکسان بهره مند گردند؛ زیرا سهم هر ظرفی به فراخور حال او پر می شود که خداوند در این باره می فرماید:

أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا» (2)

خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازۀ گنجایش و وسعتش [ سیلابی ] جاری شد.

روی این اصل قرآنی خداوند حکیم اساس رزق بندگانش را بر پایۀ حکمت بالغه اش تنظیم نموده است و برای رسیدن به درجه های بالاتر در کسب روزی افزونتر زمینه هایی را فراهم ساخته است:

قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مَآ أَنفَقْتُم مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ الرَّ زِقِینَ» (3)

بگو : یقیناً پروردگارم روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد وسعت می دهد و یا تنگ می گیرد ، و هرچه را انفاق می کنید [ چه کم و چه زیاد ] خدا

ص:169


1- (1) - هود (11) : 6. [1]
2- (2) - رعد (13) : 17. [2]
3- (3) - سبأ (34) : 39. [3]

عوضی را جایگزین آن می کند ؛ و او بهترین روزی دهندگان است .

بنابراین؛ آگاهی خداوند به عوامل و حجاب هایی که برای سهمیه هر آدمی مقدر است، انسان را از تباهی و گردنکشی نگه می دارد. و برپایۀ حکمت، ظهور اطلاقی رزق را محدود می سازد.

وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِی الْأَرْضِ وَ لَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَآءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرُبَصِیرٌ» (1)

و اگر خدا روزی را بر بندگانش وسعت دهد ، در زمین سرکشی و ستم کنند ، ولی آنچه را بخواهد به اندازه نازل می کند ؛ یقیناً او به بندگانش آگاه و بیناست .

گاهی ما در روزی مادی و جسمانی از خداوند درخواست زیاده طلبی ویژه ای همراه با تلاش فراوان می کنیم و می گوییم: خدایا! دارایی زیادی به ما ارزانی دار در حالی که چنین دعایی ارزنده نیست؛ زیرا اگر سزاوار نباشی و روزی تو نباشد باعث وزر و وبال می شود، سپس از خداوند طلب راحتی و مرگ می کنی از این رو گاه فرزند، دارایی و دانش و خردی که ایمان و تقوا به همراه نداشته باشد سبب گرفتاری و عذاب وجدان می گردد. چون هر افزایشی خیر و برکت نمی آورد.

حکایتی در رزق

«حضرت موسی علیه السلام فقیری را دید که از شدّت تهیدستی، برهنه روی ریگ های بیابان خوابیده است. چون نزدیک او رفت؛ فقیر گفت: ای موسی! دعا کن تا خداوند متعال رزق اندکی به من بدهد، از بی تابی، جانم به لب رسیده است.

موسی علیه السلام برای او دعا کرد و از آنجا (برای مناجات به کور طور) رفت. چند روز

ص:170


1- (1) - شوری (42) : 27. [1]

بعد موسی علیه السلام از همان مسیر باز می گشت، دید همان فقیر را دستگیر کرده اند و جمعیّتی بسیار دورش گرد آمده بودند. موسی علیه السلام از مردم پرسید چه اتفاقی افتاده است؟ مردم گفتند: تا به حال پولی نداشته تازگی مالی به دست آورده و شراب نوشیده و نعره می کشد، نفس کش می طلبد و شخصی را کشته است. اکنون او را دستگیر کرده اند تا به عنوان قصاص، اعدام کنند.

خداوند در قرآن می فرماید:

وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِی الْأَرْضِ» (1)

و اگر خدا روزی را بر بندگانش وسعت دهد ، در زمین سرکشی و ستم کنند .

پس موسی به حکمت الهی اقرار کرد و از جسارت و خواهش خود طلب آمرزش و توبه نمود.» (2)قرآن پیوند روشنی میان مسائل معنوی و مادّی برقرار می سازد و بازگشت به سوی خدا را مایۀ آبادانی و خرّمی و سرسبزی و گسترش نعمت ها می داند.

این حقیقت در بسیاری از آیات قرآن به چشم می خورد از جمله در سورۀ نوح از زبان این پیامبر بزرگ که در برابر دعوتش روی می گرداندند؛ آمده است:

فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَرًا» (3)

پس [ به آنان ] گفتم : از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره بسیار آمرزنده است . * تا بر شما از آسمان باران پی در پی و با برکت فرستد ، * و شما را با اموال و فرزندان یاری کند ، و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد ،

ص:171


1- (1) - شوری (42) : 27. [1]
2- (2) - حکایت های گلستان: 161.
3- (3) - نوح (7) : 10 - 12. [2]

استغفار که در آیۀ فوق به عنوان کلید گشایش رزق و روزی مطرح می شود از پیوندهای عمیق معنوی حق با گسترش امور مادّی انسان است که در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم می آمیزد و ریشه و ساقه را با گل و میوه ارتباط می دهد. کدام جامعه با آلودگی به گناه، خیانت، نفاق و دزدی و ستم و تنبلی و مانند آنها، می تواند آباد و پربرکت باشد.

کدام جامعه با از دست دادن روح تعاون و همکاری، می تواند زمین های خرّم و سرسبز و وضع اقتصادی مرفّهی داشته باشد.

کدام جامعه مردمش با آلودگی به انواع هوس ها و دام های شیطانی می تواند نیرومند در برابر دشمنان ایستادگی کند.

آری، هیچ مسألۀ قرآنی نیست مگر اینکه اثر مفید و سازنده ای بر زندگی مادّی مردم دارد و هیچ اعتقاد و ایمان راسخی مؤثّر نیست مگر اینکه در ساختن یک جامعۀ آباد و آزاد و مستقلّ سهم به سزایی دارد.

اگر کتاب حق و دین به صورت یک سلسلۀ آداب و تشریفات ظاهری و خالی از محتوا در میان انسان ها درآید، تأثیری در گسترش نظام حقوقی و اقتصادی اجتماع نخواهد داشت و آدمیان از ارزش ها و برکات آسمانی محروم خواهند شد.

ممکن است ما بعضی از مراحل پیوند معنوی استغفار یا صدقه یا پرهیزکاری را با نزول برکات مادی و خوراک جسمی درست درک نکنیم ولی بدون شک آثار و فایده های آن را در صحنه هایی از زندگی خویش احساس خواهیم نمود.

اگر درخواست زیاده بر نیاز شخصی در رشد و شکوفایی اقتصاد و یا در امور فرهنگی و علمی جامعه یا دستگیری از ضعیفان و مستمندان تأثیرگذار باشد؛ مطلوب نیکو و پسندیده است. امّا توفیق یافتن برای هر کسی امکان پذیر نیست؛ زیرا چه بسا تلاش فردی یا گروهی برای چنین خدماتی، انسان را از عبادت و رضایت خداوند دور می سازد. پس همان اندکی که همیشه از حلال و پاکی به دست

ص:172

می آورد او را کفایت کند.

امام حسن عسگری علیه السلام می فرماید:

لایَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَلٍ مَفْرُوضٍ. (1)

مبادا سرگرم شدن تو به روزی ضمانت شده، تو را از کار واجبی باز دارد.

زیرا برخی از انسان ها به خاطر نیّت خیری که دارند برای پایه گذاری سنتّی نیک یا صدقۀ جاریه ای بسیار کوشش می کنند؛ امّا به این نکته توجّه ندارند که در این میان حقوق کسی ضایع شود و یا خود او بدهکار گردد و دیگران اسیر آثار زیانبار زیاده خواهی آنها شوند؛ پس به گناهی نابخشودنی گرفتار آیند.

ص:173


1- (1) - بحار الأنوار: 374/75، باب 29، ذیل حدیث 1؛ [1] تحف العقول: 489.

[«13»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَی أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ وَ جَهْدَ الْأَنِینِ وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ التَّرَاقِیَ وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ؟ وَ تَجَلَّی مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ وَ دَنَا مِنَّا إِلَی الْآخِرَةِ رَحِیلٌ وَ انْطِلاَقٌ وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلاَئِدَ فِی الْأَعْنَاقِ وَ کَانَتِ الْقُبُورُ هِیَ الْمَأْوَی إِلَی مِیقَاتِ یَوْمِ التَّلاَقِ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و هنگام مرگ به سبب قرآن، سختی جان دادن، دشواری ناله کردن، و به شماره افتادن نفس را، آن هم وقتی که جان ها به گلو رسند، و گفته شود: چه کسی معالجه گر است؟! بر ما آسان فرما. آری، آسان فرما به خصوص هنگامی که فرشتۀ مرگ، برای گرفتن جان از پرده های غیب آشکار شود، و تیرهای وحشتناک فراق را از کمان اجل به سوی روح پرتاب کند، و از زهر کشندۀ مرگ، شربتی مسموم برای جان آماده نماید، و کوچ کردن و حرکت ما از دنیا به آخرت نزدیک شود، و عمل ها و کردارها، گردن بندهایی بر گردن گردد، و قبرها، تا روز دیدار و ملاقات آرامگاه باشد.

ص:174

قرآن و راحتی جان دادن

اشاره

دشواری مرگ حالتی شبیه به مستی است که بر اثر فرارسیدن مقدمات خروج روح از بدن، هیجان و انقلاب جان کندن به انسان دست می دهد و با شتاب بر عقل و قلب و اعضای بدن چیره می گردد و در او اضطراب و ناآرامی شدیدی پدید می آید.

این وضعیت یک مرحلۀ انتقالی مهم است که باید انسان در آن لحظه تمام پیوندهای قلبی خود را که سالیان دراز با آن خو گرفته است، پاره کند و در عالمی گام بگذارد که برای او بسیار تازه و اسرارآمیز است به ویژه اینکه در لحظۀ تولّد جدید، درک و ایدۀ نویی پیدا می کند و بی ثباتی این جهان را به چشم خویش می نگرد و حوادث ابتدایی پس از مرگ را مشاهده می کند. و وحشتی شبیه به گیجی و مستی به او دست می دهد. حتی انبیاء و مردان خدا که در لحظۀ مرگ از آرامش کاملی بهره مندند، از مشکلات این لحظۀ انتقالی بی نصیب نیستند.

در سیرۀ اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است که: در لحظات آخر عمر مبارکش، دست خود را در ظرف آبی می کرد و به صورت می کشید و لا اله الا اللّه می گفت و می فرمود:

إِنَّ لِلْمَوتِ سَکَراتٍ. (1)

برای مرگ لحظه های سختی است.

این حالت برگرفته از هراسی است که در آیۀ شریفه به آن اشاره فرموده است:

وَ جَآءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِ ّ ذَ لِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ» (2)

و سکرات و بیهوشی مرگ ، حق را [ که همه واقعیات جهان پس از مرگ

ص:175


1- (1) - صحیح البخاری: 141/5؛ تفسیر القرطبی: 13/17، [1]ذیل آیۀ 19 سورۀ ق. [2]
2- (2) - ق (50) : 19.

است ] می آورد [ و به محتضر می گویند : ] این همان چیزی است که از آن می گریختی .

جان دادن در روایات

در بعضی از روایات آمده است که امام رضا علیه السلام فرمود:

سه روز برای انسان وحشتناک است؛ روزی که متولّد می شود و این جهان ناآشنا را می بیند. روزی که می میرد و عالم پس از مرگ را مشاهده می کند.

روزی که وارد عرصۀ محشر می شود و اموری می بیند که در دار دنیا نبود. (1)خداوند دربارۀ یحیی بن زکریا علیه السلام می فرماید:

وَ سَلَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» (2)

و بر او سلام باد روزی که زاده شد، و روزی که می میرد، و روزی که زنده برانگیخته می شود .

و با کمی تفاوت از زبان حضرت عیسی علیه السلام دربارۀ خود می فرماید:

وَالسَّلَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا * ذَ لِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِ ّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ» (3)

و سلام بر من روزی که زاده شدم ، و روزی که می میرم ، و روزی که زنده برانگیخته می شوم . * این است عیسی بن مریم ، همان قول حق که [ یهود

ص:176


1- (1) - بحار الأنوار: 104/7، باب 5، حدیث 18؛ الخصال: 107/1، حدیث 71؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام : 257/1، حدیث 11. [1]
2- (2) - مریم (19) : 15. [2]
3- (3) - مریم (19) : 33 - 34. [3]

و نصاری ] دربارۀ او در تردیدند .

خداوند این دو پیامبر را مشمول عنایت ویژه خود در این سه روز قرار می دهد.

ولی مسلم است کسانی که شیفتگی شدید به دنیا دارند جان کندن و دل بریدن از آنچه وابسته بوده اند مشکل تر است و نیز آنهایی که مرتکب گناهان بیشتری شده اند؛ انتقالشان دردناک تر خواهد بود. و بدترین پوزش، است که مرگ فرا می رسد.

اما کسانی که در دنیا با ایمان و خلوص و زهد می زیستند، مرگ برایشان آسان مانند بوییدن گل خوشبویی است که احساس راحتی و نشاط می کنند.

در حدیث معراج از وجود مبارک پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله دربارۀ ویژگی اهل آخرت آمده است:

یَتْعَبُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ لایُرِیحُونَهَا وَ إِنَّ راحَةَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فِی الْمَوْتِ وَ الْآخِرَةَ مُسْتَراحُ الْعابِدِینَ. (1)

نفوس خویش را به رنج درمی افکنند و طعم آسودگی به آنها نمی چشانند همانا آسودگی اهل بهشت در مردن است و آخرت آسایشگاه، خداپرستان است.

هرگز درون خویش، هراس و نگرانی از رفتن به جهان آخرت، راه نمی دهند بلکه از غم و رنج ها رهایی پیدا می کنند.

نبی اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

مُسْتَرِیحٌ وَ مُسْتَراحٌ مِنْهُ أَمَّا الْمُسْتَرِیحُ فَالْعَبْدُ الصّالِحُ اسْتراحَ مِنْ غَمِّ الدُّنْیا وَ ما کانَ فِیهِ مِنَ الْعِبادَةِ إِلی الرّاحَةِ وَ نَعِیمِ الآخِرَةِ وَ أَمَّا المُسْتَراحُ مِنْهُ فَالْفاجِرُ یَسْتَرِیحُ مِنْهُ الْمَلَکانِ اللَّذانِ یَحْفَظانِ عَلَیْهِ وَ خادِمُهُ وَ أَهْلُهُ وَ

ص:177


1- (1) - بحار الأنوار: 25/74، باب 2، حدیث 6. [1]

الْأَرْضُ الَّتی کانَ یَمْشی عَلَیْها. (1)

آدمیزاد یا آسوده می شود یا از دستش آسوده می شوند، امّا آسوده شده: پس آن بندۀ رستگار و درستکاری است که از رنج دنیا و آنچه از تکالیف بندگی بر اوست به سوی آسایش ابدی و بهشت آخرت آرام می گیرد و اما آسوده کننده: آن انسان فاسقی است که دو فرشتۀ نگهبان او و نوکر و خانواده و زمینی که بر آن راه می رفته از وجود او راحت می شوند.

بنابراین مؤمنی که کردار او، عمل صالح و در جانش نفس مطمئنه را پرورانده؛ آمادۀ پرواز به سوی لقای دوست می شود تا در جوار نعمت های گوارای او آرامش گیرد و در لذّت های ابدی غوطه ور گردد.

رضای خداوند و راحتی جان دادن

سدیر صیرفی می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم فدایت شوم. ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روحش ناراضی باشد؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، هنگامی که فرشتۀ مرگ برای قبض روحش می آید به او خطاب نموده و می گوید: ای ولی خدا! ناراحت نباش، سوگند به آن که محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد من بر تو مهربان ترم از پدر مهربان، درست چشم هایت را بگشا و بنگر، او نگاه می کند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه علیها السلام و حسن و حسین علیهما السلام و امامان از نسل او را می بیند.

فرشته به او می گوید: ببین این رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السلام دوستان تواند.

ص:178


1- (1) - الکافی: 254/3، حدیث 11؛ [1]بحار الأنوار: 168/79، باب 20، ذیل حدیث 3. [2]

پس چشمش را باز می کند و می بیند و ناگاه گوینده ای از سوی پروردگار عزیز ندا می دهد و می گوید: یَأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ای کسی که به مقام محمد و اهل بیت او اطمینان داشتی و ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو، به ولایت آنان راضی هستی مَّرْضِیَّةً و او با ثوابش از تو خشنود است. فَادْخُلِی فِی عِبَدِی داخل شو در میان بندگانم، یعنی محمد و اهل بیت علیهم السلام او وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» (1) و داخل شو در بهشتم.

در این هنگام چیزی برای انسان محبوب تر از آن نیست که روحش هر چه زودتر از کالبدش جدا شود و به آن منادی بپیوندند. (2)

دارالسلام و آسایشگاه ابدی

در قرآن دارالسلام سرای سلامت و آسایشگاه و راحت ابدی است که در دو سورۀ انعام و یونس به آن اشاره شده است:

لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (3)

برای آنان نزد پروردگارشان خانۀ سلامت و امن است ؛ و به پاداش کارهای پسندیده ای که همواره انجام می دادند یار و سرپرست آنان است .

وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلَی دَارِ السَّلَمِ وَ یَهْدِی مَن یَشَآءُ إِلَی صِرَ طٍ مُّسْتَقِیمٍ» (4)

و خدا [ مردم را ] به سرای سلامت و امنیت [ که بهشتِ عنبر سرشت است ] دعوت می کند و هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می نماید .

مراد در آیات فوق؛ بهشت جایگاه جاودانی کسانی است که در آیات خداوند تدبّر و تفکّر کرده اند و در نتیجه جامۀ پرهیزگاری به تن کرده و با تسلیم جان خویش نزد پروردگارشان در خانۀ سلامت تا ابد خواهند ماند.

ص:179


1- (1) - فجر (89) : 27 - 30. [1]
2- (2) - الکافی: 127/3، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 196/6، باب 7، حدیث 49.
3- (3) - انعام (6) : 127. [2]
4- (4) - یونس (10) : 25. [3]

حکایت سیده نفیسه

از نمونه های تاریخی چنین بزرگانی که با قرآن کریم پیوند عارفانه داشته اند؛ «سیدۀ نفیسه فرزند حسن بن زید بن حسن مجتبی علیه السلام ، همسر اسحاق بن امام جعفر صادق علیه السلام ، صاحب جلالت و فضیلت در خاندان رسالت و ولایت بوده است. او در خانۀ خود قبری ساخته و در آن مشغول به قرائت قرآن و اقامۀ نماز می شد و بدین حال توانست هزاران بار قرآن را ختم کند. هنگامی که در ماه مبارک رمضان لحظۀ رحلت او فرا می رسد به او گفتند: که روزه ات را باز کن. گفت: من سی سال است که از خداوند خواسته ام که او را در حال روزه دیدار کنم، هرگز چنین نکنم و اکنون وقت آن رسیده که خداوند دعایم را مستجاب کند.

سپس مشغول به قرائت سورۀ انعام شد و لحظه ای که به آیۀ لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ رسید، برای آنان بهشت آماده است، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

سیدۀ نفیسه در ماه رمضان، سال دویست و هشتاد در دیار مصر دار فانی را به سوی دارالسلام وداع نمود و همسر او اسحاق خواست جنازۀ او را به مدینه منتقل کند تا در بقیع دفن نماید، پس مردم مصر از او خواستند که برای تبرّک و زیارت جنازۀ پاکیزه او را باقی بگذارد و به او هدایای زیادی تقدیم کردند ولی او نپذیرفت.

شبانگاه پیامبر صلی الله علیه و آله را در خواب زیارت نمود و حضرت به او فرمود:

ای اسحاق! دخترم را رها کن در مصر دفن شود؛ با اهل مصر دربارۀ نفیسه مخالفت مکن، پس همانا رحمت خدا به برکت مقام او بر مردم نازل گشته و بلا از آنان برطرف می شود.» (1)

ص:180


1- (1) - سفینة البحار: 301/8، السیدة نفیسة؛ وسائل الشیعة: 137/20، خاتمه، چاپ اسلامیه؛ الإرشاد، شیخ مفید: 211/2.

[«14»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَارِکْ لَنَا فِی حُلُولِ دَارِ الْبِلَی وَ طُولِ الْمُقَامَةِ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ اجْعَلِ الْقُبُورَ بَعْدَ فِرَاقِ الدُّنْیَا خَیْرَ مَنَازِلِنَا وَ افْسَحْ لَنَا بِرَحْمَتِکَ فِی ضِیقِ مَلاَحِدِنَا وَ لاَ تَفْضَحْنَا فِی حَاضِرِی الْقِیَامَةِ بِمُوبِقَاتِ آثَامِنَا «15»وَ ارْحَمْ بِالْقُرْآنِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ذُلَّ مَقَامِنَا وَ ثَبِّتْ بِهِ عِنْدَ اضْطِرَابِ جِسْرِ جَهَنَّمَ یَوْمَ الْمَجَازِ عَلَیْهَا زَلَلَ أَقْدَامِنَا وَ نَوِّرْ بِهِ قَبْلَ الْبَعْثِ سُدَفَ قُبُورِنَا وَ نَجِّنَا بِهِ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ شَدَائِدِ أَهْوَالِ یَوْمِ الطَّامَّةِ وَ بَیِّضْ وُجُوهَنَا یَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِی یَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ «16»وَ اجْعَلْ لَنَا فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ وُدّاً وَ لاَ تَجْعَلِ الْحَیَاةَ عَلَیْنَا نَکَداً]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ورود ما را در خانۀ کهنگی و پوسیدگی، و طول اقامتمان را بین طبقات خاک بر ما مبارک گردان، و قبرها را پس از جدایی از دنیا بهترین منازلمان قرار ده، و تنگی لحد را به رحمتت، برای ما وسعت ده، و در برابر حاضران عرصۀ قیامت، به گناهان هلاک کننده ای که بر گردن ماست رسوایمان مکن، و به سبب قرآن در جایگاه عرض اعمال، بر ذلّت و پستی وضع ما ترحم فرما، و هنگام لرزش پل جهنم، لغزش گام های ما را به وقت عبور از آن به وسیلۀ قرآن استوار ساز، و پیش از برپا شدن قیامت، تاریکی

ص:181

گورهای ما را به قرآن روشن کن، و ما را در سایۀ قرآن از هر گونه اندوه روز قیامت، و سختی ترس های روز بلای بزرگ و بی مانند نجات ده، و روزی که چهرۀ ستم پیشگان سیاه می شود - روز حسرت و پشیمانی - چهره های ما را سپید کن، و برای ما در دل های مردم مؤمن، محبّت و دوستی قرار ده، و زندگی را بر ما سخت و دشوار مکن.

قرآن و قیامت

بیشتر انسان ها دربارۀ قیامت به باور یقینی نرسیده اند. هر کار ناپسندی را مرتکب می شوند سپس برای پوشاندن گناه خود به هر عذر و بهانه ای روی می آورند و به تهدیدهای حق اعتماد نمی کنند تا در روز قیامت به پای میز محاکمه حاضر شوند.

یعنی بعضی از مردم راه را عوضی می روند که آنان گمراهند و تکلیفشان روشن است. ولی برخی از مردم عوضی راه می روند و با توجّه به آگاهی راه را اشتباهی پی می گیرند و تا سرشان به سنگ نخورد بیدار نمی شوند؛ مانند آن بیماری که رسول اکرم صلی الله علیه و آله او را از خواب غفلتی نابخردانه، بیدار ساخت.

«پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره جویای حال یاران خود می شد. یکی از یارانش بیمار و بستری شد به عیادت اورفت و بر بالینش نشست. پس از احوال پرسی، بیمار گفت:

یار رسول اللّه صلی الله علیه و آله نماز مغرب را با شما به جماعت خواندم، شما سورۀ قارعه را در نماز خواندید، من آنچنان تحت تأثیر قرار گرفتم که به خدا عرض کردم، اگر در نزد تو گنهکارم، طاقت عذاب آخرت را ندارم در همین دنیا مرا عذاب کن. اکنون رسول خدا می بینی که بیمار شده ام.

پیامبر فرمود: دعای خوبی نکرده ای، چرا نگفتی:

ص:182

رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْأَخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (1)

پروردگارا ! به ما در دنیا نیکی و در آخرت هم نیکی عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار .

آنگاه پیامبر برای او دعا کرد و او از بیماری نجات یافت.» (2)بشر با وضع اسفباری به صحنۀ قیامت وارد می شود و برای دفاع از نفس و عمل خود از هر برخورد و کیفری به جدال و اهانت روی می آورد و فراموش کرده که خداوند به او فرموده بود:

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَئِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّایَعْصُونَ اللَّهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ» (3)

ای مؤمنان ! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها است ، حفظ کنید . بر آن فرشتگانی خشن و سخت گیر گمارده شده اند که از آنچه خدا به آنان دستور داده ، سرپیچی نمی کنند ، و آنچه را به آن مأمورند ، همواره انجام می دهند .

پس در دادگاه الهی و پاسخگویی حاکم مطلق در می ماند که چرا وَقُودُهَا النَّاسُ شده است. یعنی او عامل تولید فساد و مواد آتش زای جهنّم شده است.

هنگامی که تجسّم عمل انسان در قیامت باشد همه خصلت ها و اعمال زشت او در دنیا، در آن روز آتش گیره می شود.

ص:183


1- (1) - بقره (2) : 201. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 285/92، باب 109، ذیل حدیث 1؛ مستدرک سفینة البحار: 293/7، فضل العافیة.
3- (3) - تحریم (66) : 6. [2]

ادعای ایمان و مسلمانی کافی نیست. حراست از جان و خانواده از خطرات و آسیب ها مهم است. پس باید مراقبت نمود که به جدال با حق نیانجامد.

یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجَدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ» (1)

[ یاد کن ] روزی را که هر کس [ به پیشگاه حق ] می آید [ برای مصون ماندنش از عذاب ] از خود دفاع می کند و هر کس هر عملی انجام داده است [ همۀ آن ] به طور کامل به او داده می شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت .

روزی هشام بن عبدالملک، بر یکی از مستخدمان خود خشم گرفته و با عصبانیّت او را سرزنش می کرد. آن بیچاره ایستاده بود و در مقام عذرخواهی، طلب عفو و گذشت و احسان می نمود.

در این حال هشام بر سر او فریاد کشید و گفت: هنوز در نزد من با فصاحت و درشتی عرض اندام می کنی؟!

آن خدمتگزار گفت: ای امیر! با آن همه گناه و جرمی که در نامۀ اعمال بندگان می باشد، آفریدگار جهان در روز قیامت به آنها فرصت می دهد که از خود دفاع کرده و با خداوند سخن بگویند، چنانکه در قرآن می فرماید: کُلُّ نَفْسٍ تُجَدِلُ عَن نَّفْسِهَا هر انسانی برای برداشتن کیفر از خود به جدل و دفاع برمی خیزد.

مجرمان می توانند سخن بگویند و عذر خود را بیان کنند، چرا با تو سخن نتوان گفت! امیر گفت: ای وای بر تو! بگو آنچه می خواهی. سپس خشم او فرونشست و او را آزاد کرد. (2)از جمله دستگیره های انسان در روز قیامت؛ شفاعت قرآن کریم می باشد که بسیار برای او سودمند و نجات بخش است.

ص:184


1- (1) - نحل (16) : 111. [1]
2- (2) - تاریخ مدینة دمشق: 212/68.

امیر المؤمنین علیه السلام در فضل قرآن می فرماید:

وَ اعْلَمُوا انَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَاِنَّهُ یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «أَلا انَّ کُلَّ حارِثٍ مُبْتَلًی فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ». (1)

بدانید که قرآن شافعی است که شفاعتش پذیرفته گشته، و گوینده ای است که گفتارش تصدیق شده است، آن که قرآن در قیامت به شفاعتش برخیزد شفاعتش در مورد او قبول است، و از هر که شکایت نماید شکایتش پذیرفته است، زیرا ندادهنده ای در قیامت ندا می دهد: «امروز هر انسانی دچار بذری است که افشانده و گرفتار نتیجۀ عمل خود است جز آنان که زارع بذر قرآن در سرزمین حیات خود بودند.»

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

الشُّفَعاءُ خَمْسَةٌ: الْقُرآنُ وَ الرَّحِمُ وَ الْأَمانَةُ وَ نَبِیِّکُمْ وَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیُّکُمْ. (2)

منجیان پنج تاست: قرآن، خویشاوندی، امانت، پیامبرتان و خانوادۀ پیامبرتان.

و نیز فرمود:

تَعَلَّمُوا الْقُرآنَ؛ فَإِنَّهُ شافِعٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ. (3)

قرآن را بیاموزید؛ زیرا که قرآن در روز رستاخیز شفاعت کننده است.

و نیز فرمود:

ص:185


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 43/8، باب 21، حدیث 39؛ [2]المناقب، ابن شهر آشوب: 164/2. [3]
3- (3) - مسند احمد بن حنبل: 251/5، [4] الزیارة و التوسل، صائب عبدالحمید: 127.

اَلصِّیامُ وَ الْقُرآنُ یَشْفَعانِ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیامَةِ. (1)

روزه و قرآن برای آدمی پا در میانی می کنند.

امام صادق علیه السلام پیرامون آیۀ:

وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلَا شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» (2)

و به وسیلۀ این قرآن کسانی را که از محشور شدن به سوی پروردگارشان می ترسند ، هشدار ده که آنان را [ در آن روز هول انگیز ] جز خدا سرپرست و شفیعی نخواهد بود ؛ باشد که بپرهیزند .

می فرماید:

أَنْذِرْ بِالْقُرآنِ مَنْ یَرْجُونَ الْوُصُولَ إِلی رَبِّهِمْ بِرَغْبَتِهِمْ فیما عِنْدَهُ فَإِنَّ الْقُرآنَ شافِعٌ مُشَفَّعٌ. (3)

به وسیلۀ قرآن هشدار ده کسانی را که برای رسیدن به پروردگارشان امید و اشتیاق به آنچه نزد خداست دارند؛ زیرا قرآن برای آنان شفاعت کننده و شفاعت پذیرنده است.

به راستی ایستگاه های قیامت غیرقابل تحمّل است، هنگامی که به حساب ها رسیدگی می شود و برای هر عملی باید پاسخگو باشی، اهل جهنّم به دوزخ می روند و بهشتیان به فردوس برین می شتابند؛ آنگاه فرشتگان بر دوزخیان ندا سر می دهند: مرگ در کار نیست و پیوسته در عذاب خواهید ماند، چه حالی پیدا می کنند، خدا می داند این خطاب چقدر برای گرفتاران عذاب، سخت و دلخراش

ص:186


1- (1) - کنز العمال: 444/8، حدیث 23575؛ مسند احمد بن حنبل: 174/2. [1]
2- (2) - انعام (6) : 51. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 333/67، باب 59؛ [3] مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 60/4، ذیل آیۀ 6 سورۀ انعام.

است و نیز وقتی که به اهل بهشت گفته می شود: ای ساکنان حرمِ امن و امان که در مینوی دل انگیز جای گرفته اید برای همیشه جاودانه خواهید بود؛ چه نشاط و لذّتی به آنان دست می دهد؟!

کلام پیامبر صلی الله علیه و آله در نقش قرآن در قیامت

پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله در خطبه اش دربارۀ نقش قرآن در محشر، چنین به مردم خطاب می کند:

ای مردم! شما در زمان صلح و آرامش هستید و مرکب سفر سواره و شتابان شما را به پیش می برد. شاهد بوده اید که شب و روز و خورشید و ماه هر جدیدی را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر وعده و وعیدی را به انجام می رسانند. پس برای پیمودن این صحرای دور و دراز زاد و توشه فراهم آورید.

مقداد بن اسود ایستاد و عرض کرد: ای رسول خدا! می فرمایید چه کنیم؟ فرمود:

دنیا برای بلا و آزمایش و سرآمدن و نیستی است. پس هر گاه کارها همچون پاره های شب تار بر شما تاریک و شبهه ناک شد؛ به قرآن روی آورید؛ زیرا قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او پذیرفته می شود و شاکی که درخواست او قبول می شود. هر که قرآن را فرا پیش خود قرار دهد، او را به سوی بهشت می کشاند و هر که آن را پشت سر خویش نهد به سوی دوزخش می راند. (1)

ص:187


1- (1) - بحار الأنوار: 17/89، باب 1، حدیث 16؛ [1] تفسیر العیاشی: 2/1، حدیث 1.

[«17»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ کَمَا بَلَّغَ رِسَالَتَکَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِکَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِکَ «18»اَللَّهُمَّ اجْعَلْ نَبِیَّنَا - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ - یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَقْرَبَ الْنَّبِیِّینَ مِنْکَ مَجْلِساً وَ أَمْکَنَهُمْ مِنْکَ شَفَاعَةً وَ أَجَلَّهُمْ عِنْدَکَ قَدْراً وَ أَوْجَهَهُمْ عِنْدَکَ جَاهاً «19»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شَرِّفْ بُنْیَانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ وَ ثَقِّلْ مِیزَانَهُ وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ قَرِّبْ وَسِیلَتَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ أَتِمَّ نُورَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ «20»وَ أَحْیِنَا عَلَی سُنَّتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَی مِلَّتِهِ وَ خُذْ بِنَا مِنْهَاجَهُ وَ اسْلُکْ بِنَا سَبِیلَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ أَوْرِدْنَا حَوْضَهُ وَ اسْقِنَا بِکَأْسِهِ]

خدایا! بر محمّد بنده و رسولت درود فرست، در برابر این که، پیام دینت را به مردم رساند، و فرمانت را آشکار کرد، و نسبت به بندگانت خیرخواهی فرمود.

خدایا! پیامبر ما را که درودت بر او و بر آلش باد، روز قیامت از مقرب ترین پیامبران، و از نظر شفاعت در پیشگاهت، از نیرومندترین آنان، و از جهت منزلت و مقام از والاترین آنان، و از نظر جاه و آبرو، آبرومندترین آنان قرار ده.

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و بنیانش را برتری ده، و دلیل و برهانش را بزرگ و با عظمت فرما، و میزانش را سنگین کن، و شفاعتش را بپذیر، و

ص:188

وسیله اش را نزدیک فرما، و رویش را سپید کن، و نورش را کامل، و درجه اش را بلند ساز، و ما را بر روش او زنده بدار، و بر آیینش بمیران، و ما را در راهش قرار ده، و در راه او راه بر، و از اهل طاعتش قرار ده، و در گروه او محشور کن، و به حوضش وارد فرما، و از جامش سیرابمان کن.

حشر با آل محمّد علیهم السلام در قیامت

اشاره

حشر در لغت به معنای گرد آوردن و برانگیختن به منظور وادار نمودن به کاری یا جمع کردن پراکنده ها به جهت آماده ساختن برای برنامه ای خاص است.

در اصطلاح شرع عبارت از این است که خداوند مردم را در روز قیامت برای سؤال و محاسبۀ اعمال گرد می آورد. و بر اساس آیات قرآن مجید، همه جنبندگان محشور می شوند خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:

وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَآئِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَبِ مِن شَیْ ءٍ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» (1)

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست ، و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند ، مگر آنکه گروه هایی مانند شمایند ؛ ما چیزی را در کتاب [ تکوین از نظر ثبت جریانات هستی و برنامه های آفرینش ] فروگذار نکرده ایم ، سپس همگی به سوی پروردگارشان گردآوری می شوند .

و نیز می فرماید:

وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَْخِرِینَ * وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ» (2)

ص:189


1- (1) - انعام (6) : 38. [1]
2- (2) - حجر (15) : 25 - 26. [2]

و بی تردید [ حالات ، اعمال و شمار ] پیشینیانِ شما و آیندگانتان را می دانیم .

* و مسلماً پروردگار توست که محشورشان می کند ؛ زیرا او حکیم و داناست .

و نیز می فرماید:

وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُواْ لَهُمْ أَعْدَآءً وَ کَانُواْ بِعِبَادَتِهِمْ کَفِرِینَ» (1)

و هنگامی که مردم را [ در قیامت ] گرد آورند [ معبودانشان ] با آنان دشمن باشند و پرستش آنان را انکار کنند .

از مضمون آیات فوق و دیگر آیه ها در این زمینه روشن می شود که: حشر آدمیان و جنّیان در قیامت مسلم است. اما آیا اصناف حیوانات و حشرات و پرندگان نیز حشر دارند یا خیر؟ این مسأله از دیرباز نزد دانشمندان به ویژه متکلّمان مورد اختلاف بوده است:

بعضی گفته اند: حشر هر حیوانی مرگ اوست، مگر جن و انس که به قیامت منتقل می گردد.

ابوالحسن اشعری بر این عقیده است که آنها مکلّف نیستند و حساب، خاص اهل تکلیف است و اینکه در روایات و اخبار آمده، انتقام حیوان بی شاخ از حیوان شاخ دار گرفته می شود از باب مثال و تشبیه و تقریب مطلب به ذهن مردم است، یعنی دقت در حساب می شود.

ولی اکثر دانشمندان قائلند: که همۀ حیوانات دارای شعور، در قیامت محشور می شوند و به تناسب درک و احساس آنها مورد بازخواست قرار می گیرند.

ص:190


1- (1) - احقاف (46) : 6. [1]

این عقیده موافق عقل و نقل هم می باشد؛ زیرا بیشتر حیوانات به سود و زیان آگاهند و دوست و دشمن خویش را می شناسند و از خطر می گریزند و به منفعت خود رو می آورند.

در قرآن کریم به این نظریه اشاره شده است:

وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (1)

و هنگامی که همۀ حیوانات وحشی محشور شوند.

وحوش جمع وحش به معنای حیوانی است که هرگز با انسان انس نمی گیرد.

مانند درندگان و چرندگان صحرایی که با اجتماع آدمیان، اهلی نمی گردند. بر پایۀ آیات پیشین، همۀ حیوانات وحشی و اهلی در قیامت محشور می شوند.

برخی از مفسّران با توجّه به سیاق آیات مربوط به نشانه های قبل از قیامت، نوشته اند:

«منظور آن است که قبل از قیامت در اثر زلزله های پی درپی، حیوانات از لانه ها و بیشه های خود بیرون آمده و در کنار یکدیگر جمع می شوند.» (2)و همچنین برخی از انسان ها به خاطر اعمال زشت در دنیا به شکل حیوانات مسخ شده اند و در آخرت هم گروهی با نیّت درونشان محشور می شوند. از جملۀ آنان، سخن چینان و حرام خواران هستند که به صورت بوزینه و خوک محشور می شوند.

روایات حشر مؤمنان در قیامت

امّا حشر مؤمنان با معصومان و اهل بیت علیهم السلام و نیکان روزگار در صحنۀ قیامت با امام و پیشوایی که او را هدایت می نموده، از بیّنات یقینی آیات و روایات در دین اسلام است.

ص:191


1- (1) - تکویر (81) : 5. [1]
2- (2) - تفسیر المیزان: 214/20، ذیل آیۀ 5 سورۀ تکویر.

امیر المؤمنین علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که فرمود:

إِذا حُشِرَ النّاسُ یَوْمَ الْقِیامَةِ نادانی مُنادٍ یا رَسُولَ اللّهِ! إِنَّ اللّهَ جَلَّ اسْمُهُ قَدْ امْکَنَکَ مِنْ مُجازاةِ مُحِبِّیکَ وَ مُحِبِّی أَهْلِ بَیْتِکَ الْمُوالِینَ لَهُمْ فِیکَ وَ الْمُعادِینَ لَهُمْ فِیکَ فَکَافِئْهُمْ بِما شِئْتَ وَ اقُولُ: یا رَبِّ، الْجَنَّةَ، فَأُبَوِّؤُهُمْ مِنْها حَیْثُ شِئْتَ، فَذَلِکَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ الَّذی وُعِدْتُ بِهِ. (1)

چون مردم روز قیامت محشور شوند، منادی مرا صدا می زند، ای رسول خدا! خداوند بزرگ تو را متصدّی پاداش دادن به دوستانت و علاقمندان به خاندانت و وابستگان به آنها در راه ارادتی که به تو داشته اند و دشمنان آنان، در اختیار تو قرار داده است، پس هر کیفری که خواهی به آنها روا دارد.

و من می گویم، ای پروردگارم! بهشت. پس آنان را در هر کجای آن بخواهم، جا می دهم این مقام محمودی است که مرا به آن نوید داده اند.

رسول اللّه اعظم صلی الله علیه و آله می فرماید:

إِلْزَمُوا مَوَدَتَّنا أَهْلَ الْبَیْتِ، فَإِنَّهُ مَنْ لَقِی اللّهَ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ هُوَ یَوَدُّنا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنا. (2)

به دوستی ما اهل بیت چنگ زنید؛ زیرا هر کس در روز قیامت خدا را در حالی که ما را دوست داشته باشد؛ دیدار کند، با شفاعت ما به بهشت می رود.

و نیز فرمود:

مَنْ أَحَبَّنا أَهْلَ الْبَیْتِ فی اللّهِ حُشِرَ مَعَنا وَ أَدْخَلْناهُ مَعَنا الْجَنَّةَ. (3)

هر که ما اهل بیت را به خاطر خدا دوست داشته باشد با ما محشور شود و او را با خود به بهشت بریم.

ص:192


1- (1) - بحار الأنوار: 117/65، باب 18، حدیث 42؛ [1]الأمالی، شیخ طوسی: 298، حدیث 586. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 170/27، باب 17، حدیث 10؛ [3]إرشاد القلوب، دیلمی: 254/2. [4]
3- (3) - بحار الأنوار: 202/46، باب 11، حدیث 77؛ [5]کفایة الأثر: 300. [6]

و نیز فرمود:

مَنْ أَحَبَّنا کانَ مَعَنا یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللّهُ مَعَهُ. (1)

هر که ما را دوست بدارد روز قیامت با ما خواهد بود. اگر مردی، سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با همان سنگ محشور می کند.

امام علی علیه السلام می فرماید:

وَ لَنا شَفاعَةً وَ لِأَهْلِ مَوَدَّتِنا شَفاعَةً فَتَنَافَسُوا فی لِقائِنا عَلَی الْحَوْضِ، فَإِنّا نَذُودُ عَنْهُ أَعْداءَنَا وَ نَسْقی مِنْهُ أَحِبّاءَنَا وَ أَوْلِیاءَنا. (2)

ما حق شفاعت داریم و دوستداران ما نیز حق شفاعت دارند، پس برای دیدار ما در کنار حوض کوثر با یکدیگر رقابت کنید؛ زیرا ما دشمنان خود را از حوض دور می کنیم و دوستان و علاقمندان خود را از آن، آب می دهیم.

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:

قَصِیرَهٌ مِنْ طَوِیلَةٍ؛ مَنْ أَحَبَّنا لا لِدُنْیا یُصِیبُها مِنّا وَ عَادَی عَدُوَّنا لا لِشَحْناءَ کانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ، أَتَی اللّهَ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ عَلِیٍّ علیه السلام . (3)

سخن کوتاه، هر که ما را دوست بدارد؛ اما نه به خاطر آنکه از ناحیه ما به دنیایی برسد و دشمن ما را دشمن بدارد، لیکن نه به سبب کینه ای که میان آن دو است، روز قیامت با همراه محمد صلی الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام و علی علیه السلام به پیشگاه خدا درآید.

ص:193


1- (1) - بحار الأنوار: 385/74، باب 15، حدیث 9؛ [1]مشکاة الأنوار: 84. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 19/8، باب 20، حدیث 9؛ [3] الخصال: 624/2، حدیث 10.
3- (3) - بحار الأنوار: 56/27، باب 1، حدیث 12؛ [4]المحاسن: 165/1، حدیث 120. [5]

[«21»وَ صَلِّ اللَّهُمَّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلاَةً تُبَلِّغُهُ بِهَا أَفْضَلَ مَا یَأْمُلُ مِنْ خَیْرِکَ وَ فَضْلِکَ وَ کَرَامَتِکَ إِنَّکَ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَ فَضْلٍ کَرِیمٍ «22»اَللَّهُمَّ اجْزِهِ بِمَا بَلَّغَ مِنْ رِسَالاَتِکَ وَ أَدَّی مِنْ آیَاتِکَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِکَ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِکَ أَفْضَلَ مَا جَزَیْتَ أَحَداً مِنْ مَلاَئِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ الْمُصْطَفَیْنَ وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ]

و بر محمّد و آلش درود فرست؛ درودی که به وسیلۀ آن او را به آنچه که از خیر و احسان و کرامتت امید دارد برسانی، همانا تو صاحب رحمت گسترده و احسان گران قدری. خدایا! به خاطر این که پیام هایت را رساند، و آیاتت را به سوی مردم برد، و برای بندگانت خیرخواهی کرد، و در راهت جهاد کرد، پاداشی به او عنایت فرما، برتر از پاداشی که به هر یک از فرشتگان مقربت، و انبیای مرسل و برگزیده ات عنایت فرمودی، سلام و رحمت و برکات خدا، بر او و بر اهل بیت پاکیزه و پاکش باد.

دعای 43 : نگاه کردن به هلال

اشاره

ص:194

ص:195

ص:196

«1» أَیُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ الدَّائِبُ السَّرِیعُ الْمُتَرَدِّدُ فِی مَنَازِلِ التَّقْدِیرِ الْمُتَصَرِّفُ فِی فَلَکِ التَّدْبِیرِ «2»آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِکَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِکَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَکَ آیَةً مِنْ آیَاتِ مُلْکِهِ وَ عَلاَمَةً مِنْ عَلاَمَاتِ سُلْطَانِهِ وَ امْتَهَنَکَ بِالزِّیَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْکُسُوفِ فِی کُلِّ ذَلِکَ أَنْتَ لَهُ مُطِیعٌ وَ إِلَی إِرَادَتِهِ سَرِیعٌ «3»سُبْحَانَهُ مَا أَعْجَبَ مَا دَبَّرَ فِی أَمْرِکَ وَ أَلْطَفَ مَا صَنَعَ فِی شَأْنِکَ جَعَلَکَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ «4»لِأَمْرٍ حَادِثٍ فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکَ وَ خَالِقِی وَ خَالِقَکَ وَ مُقَدِّرِی وَ مُقَدِّرَکَ وَ مُصَوِّرِی وَ مُصَوِّرَکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ یَجْعَلَکَ هِلاَلَ بَرَکَةٍ لاَ تَمْحَقُهَا الْأَیَّامُ وَ طَهَارَةٍ لاَ تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ «5»هِلاَلَ أَمْنٍ مِنَ الْآفَاتِ وَ سَلاَمَةٍ مِنَ السَّیِّئَاتِ هِلاَلَ سَعْدٍ لاَ نَحْسَ فِیهِ وَ یُمْنٍ لاَ نَکَدَ مَعَهُ وَ یُسْرٍ لاَ یُمَازِجُهُ عُسْرٌ وَ خَیْرٍ لاَ یَشُوبُهُ شَرٌّ هِلاَلَ أَمْنٍ وَ إِیمَانٍ وَ نِعْمَةٍ وَ إِحْسَانٍ وَ سَلاَمَةٍ وَ إِسْلاَمٍ «6»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَی مَنْ طَلَعَ عَلَیْهِ وَ أَزْکَی مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِلتَّوْبَةِ وَ اعْصِمْنَا فِیهِ مِنَ الْحَوْبَةِ وَ احْفَظْنَا فِیهِ مِنْ مُبَاشَرَةِ مَعْصِیَتِکَ «7»وَ أَوْزِعْنَا فِیهِ شُکْرَ نِعْمَتِکَ وَ أَلْبِسْنَا فِیهِ جُنَنَ الْعَافِیَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَیْنَا بِاسْتِکْمَالِ طَاعَتِکَ فِیهِ الْمِنَّةَ إِنَّکَ الْمَنَّانُ الْحَمِیدُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

ص:197

[«1»أَیُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ الدَّائِبُ السَّرِیعُ الْمُتَرَدِّدُ فِی مَنَازِلِ التَّقْدِیرِ الْمُتَصَرِّفُ فِی فَلَکِ التَّدْبِیرِ «2»آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِکَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِکَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَکَ آیَةً مِنْ آیَاتِ مُلْکِهِ وَ عَلاَمَةً مِنْ عَلاَمَاتِ سُلْطَانِهِ وَ امْتَهَنَکَ بِالزِّیَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْکُسُوفِ فِی کُلِّ ذَلِکَ أَنْتَ لَهُ مُطِیعٌ وَ إِلَی إِرَادَتِهِ سَرِیعٌ]

ای آفریدۀ فرمانبردار و پویندۀ دائم و شتابان، رفت و آمد کنندۀ در منازل معیّن شده و تصرّف کنندۀ در فلک تدبیر، ایمان آوردم به کسی که به سبب تو تاریکی ها را روشن کرد، آنچه را با حواس به سختی می توان یافت، به وسیلۀ تو آشکار ساخت، و تو را دلیلی از دلایل فرمانرواییش بر هستی، و نشانه ای از نشانه های سلطنت و قدرتش قرار داد، و تو را به زیادی و نقصان، و طلوع و غروب، و تابندگی و گرفتگی، به خدمت گرفت. در تمام این حالات فرمانبردار اویی، و به سوی خواسته اش شتابانی.

ماه پر فروغ

اشاره

ماه از جالب ترین و زیباترین اختران آسمان است.در پرتو فروغش ظلمت شب را می زداید، با شکل گیری های مختلفش صفحۀ زیبای آسمان را زیباتر می کند، چون به صورت هلال خودنمایی کند ورود ماه جدید را خبر می دهد، و زمانی که رخسارۀ

ص:198

پنهان می نماید و به محاق می رود پایان یافتن ماه را اطلاع می دهد.

بی خبران از توحید، در ادواری از تاریخ آن را می پرستیدند، و جاهلان از حقایق، این اختر زیبا را به طور مستقل در سرنوشت حیات مؤثر می دانستند.

قرآن و روایات و دعاها بر تمام آن عقاید خط باطل کشید، ماه را مخلوقی از مخلوقات و نشانه ای از نشانه های قدرت محبوب دانست، و آن را به عنوان نعمت حق که شکرش لازم است به مردم معرفی نمود.

مقیاس طبیعی شناخت اوقات

قرآن مجید هلال ماه و شکل های دیگر آن را به عنوان مقیاس طبیعی برای شناخت اوقات و تنظیم امور، و مسائل عبادی معرفی کرد، آن جا که فرمود:

یَسْئَلُونَکَ عَنِ الاَْهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ» (1)

از تو دربارۀ هلال های ماه می پرسند ، بگو : آنها وسیلۀ تعیین اوقات [ برای امور دنیایی و نظام زندگی ] مردم و [ تعیین زمان مراسم ] حج است .

طلوع ماه در ابتدای ماه ها به صورت هلال و سپس تغییر تدریجی آن، در انجام عبادات و وظایف دینی و همچنین نظام زندگی مادی آثار فراوانی دارد، زیرا همه می توانند به آسانی امور تجاری و قراردادهای خود را تنظیم کنند و وقت وعده و پیمان های خود را تعیین نمایند، و نیز روزه داشتن و انجام عبادت بزرگ حج موقع خاصی دارد که بهترین راه برای تعیین آن همین وضع هلال است، مردم با دیدن هلال همیشه می توانند ابتدا و وسط و آخر ماه ها را تشخیص دهند و کارهای خویش را بر طبق آن تنظیم نمایند.

«در حقیقت ماه یک «تقویم طبیعی» برای تمام افراد بشر محسوب می شود، که

ص:199


1- (1) - بقره (2) : 189. [1]

عموم مردم اعم از باسواد و بی سواد، در هر نقطه ای از جهان که باشند می توانند از این تقویم طبیعی استفاده کنند، نه تنها آغاز و وسط و آخر ماه را می توان با آن شناخت بلکه با دقت، روزهای ماه را نیز می توان تشخیص داد، و بدیهی است نظام زندگی اجتماعی بشر بدون تقویم یعنی یک وسیلۀ دقیق و عمومی برای تعیین تاریخ امکان پذیر نیست، به همین دلیل خداوند بزرگ برای نظام زندگی این تقویم جهانی را در اختیار همگان قرار داده است.

یکی از امتیازات قوانین اسلام این است که دستورهای آن معمولاً بر طبق مقیاس های طبیعی قرار داده شده است، زیرا مقیاس های طبیعی وسیله ای است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثری بر آن نمی گذارد، به عکس مقیاس های غیرطبیعی که در اختیار همه نیست حتی در عصر ما هنوز همۀ مردم نتوانسته اند از مقیاس های جهانی استفاده کنند، لذا می بینیم اسلام مقیاس را گاهی وجب، گاهی گام، و گاهی بند انگشتان، و گاهی طول قامت، و در مورد تعیین وقت:

غروب آفتاب و طلوع فجر و گذشتن خورشید از نصف النهار، و رؤیت ماه قرار داده است.» (1)قرآن مجید گذشته از آیۀ قبل، بیست و هفت بار مسئلۀ قمر را در آیات کریمه اش مطرح فرموده است. گاهی ماه و خورشید را دو وسیلۀ حساب در زندگی معرفی می کند:

فالِقُ الاِْصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً» (2)

شکافندۀ صبح [ از پردۀ تاریک شب است ] و شب را برای آرامش قرار داد ، و خورشید و ماه را وسیله ای برای محاسبه و اندازه گیری زمان مقرّر فرمود .

ص:200


1- (1) - تفسیر نمونه: 10/2 و 11، [1] ذیل آیۀ 189 سورۀ بقره.
2- (2) - انعام (6) : 96. [2]

«ممکن است منظور این باشد که گردش منظم و حرکت مرتب این دو کرۀ آسمانی موجب می شود که شما بتوانید برنامه های مختلف زندگی خود را تحت نظام و حساب درآورید.

بعضی احتمال داده اند که منظور این است که خود این دو کرۀ آسمان تحت نظام و حساب و برنامه است.

بنابراین در صورت اول اشاره به یکی از نعمت های الهی برای انسان هاست. و در صورت دوم اشاره به یکی از نشانه های توحید و دلایل اثبات وجود خداست، و ممکن است اشاره به هر دو معنا بوده باشد.

در هر صورت این موضوع بسیار جالب توجّه است که میلیون ها سال کرۀ زمین به دور خورشید و ماه به دور زمین گردش می کند و بر اثر آن قرص آفتاب در برابر برج های دوازده گانۀ فلکی در نظر ما زمینیان حرکت می نماید، و قرص ماه با هلال منظم خود و تغییر تدریجی و نوسان مرتب ظاهر می شود.

این گردش به قدری حساب شده است که حتی لحظه ای پس و پیش نمی شود.

اگر طول مسیر زمین را به دور خورشید در نظر بگیریم که در یک مدار بیضی شکل که شعاع متوسط آن 150 میلیون کیلومتر است می گردد، با آن نیروی عظیم جاذبۀ آفتاب، و همچنین کرۀ ماه که در هر ماه مسیر دایره مانند خود را با شعاع متوسط 384 هزار کیلومتر طی می کند، و نیروی عظیم جاذبۀ زمین دائماً آن را به سوی خود می کشد، آنگاه متوجه خواهیم شد که چه تعادل دقیقی در میان نیروی جاذبۀ این کرات از یک سو، و نیروی گریز از مرکز آنها از سوی دیگر برقرار شده است که در سیر منظم آنها لحظه ای وقفه یا کم و زیاد ایجاد نمی کند، و این ممکن نیست مگر در سایۀ یک علم و قدرت بی انتها که هم طرح آن را بریزد و هم دقیقاً آن را اجرا کند، لذا در پایان آیه می گوید، این اندازه گیری خداوندی است که هم توانا و

ص:201

هم داناست.» (1)

خورشید و ماه و ستارگان در قرآن

اشاره

گاهی آن دو ستارگان را تسخیر شده به امرش در رابطه با حیات و هستی عنوان می فرماید:

وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ» (2)

و خورشید و ماه و ستارگان را که مُسخّر فرمان اویند [ پدید آورد ] .

گاهی برای هر دو کره وقت معیّن و اجل مسمّی بیان می فرماید، کنایه از این که هر دو مخلوقند و عقیده ای جز این نسبت به این دو کوکب باطل است.

وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْری لاَِجَلٍ مُسَمًّی» (3)

و خورشید و ماه را رام و مسخّر ساخت ، که هر کدام تا زمان معینی روانند .

چه تسخیری از این بالاتر که همۀ اینها سر بر فرمان او هستند، و خدمتگزار انسان ها و همۀ موجودات زنده اند، نور می پاشند و جهانی را روشن می سازند، بستر موجودات را گرم نگه می دارند، موجودات زنده را پرورش می دهند در دریاها جزر و مد می سازند و خلاصه سرچشمۀ همۀ حرکت ها و برکت ها هستند.

ولی این نظام جهان مادّه جاودانی و ابدی نیست و هر کدام از خورشید و ماه تا سرآمد مشخّصی که برای آنها تعیین شده است در مسیر خود به حرکت ادامه

ص:202


1- (1) - تفسیر نمونه: 361/5، [1]ذیل آیۀ 96 سورۀ انعام. [2]
2- (2) - اعراف (7) : 54. [3]
3- (3) - رعد (13) : 2. [4]

می دهند.

گاهی هر دوی آنها و سایر موجودات را ساجد به پیشگاه مقدسش معرفی می نماید:

اَلَمْ تَرَ انَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِی الاَْرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوابُّ وَ کَثیرٌ مِنَ النّاسِ» (1)

آیا ندانسته ای که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای او سجده می کنند.

گاهی هر دو را از نشانه های قدرت حق معرفی می کند:

وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» (2)

از نشانه های [ ربوبیت و قدرت ] او شب و روز و خورشید و ماه است .

گاهی از خورشید به عنوان روشنایی و از ماه به عنوان نور یاد می کند:

هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» (3)

اوست که خورشید را فروزان و ماه را تابان قرار داد .

و گاهی بی خبران را از پرستیدن خورشید و ماه منع می کند و آنان را به پرستش خالق خورشید و قمر دعوت می نماید:

لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا للّهِ الَّذی خَلَقَهُنَّ انْ کُنْتُمْ ایّاهُ تَعْبُدُونَ» (4)

نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه ، برای خدایی که آنان را آفرید ، سجده کنید ، اگر می خواهید فقط او را بپرستید .

ص:203


1- (1) - حج (22) : 18. [1]
2- (2) - فصّلت (41) : 37. [2]
3- (3) - یونس (10) : 5. [3]
4- (4) - فصّلت (41) : 37 ( [4]سجدۀ واجبه).

و گاهی به منازل ماه و رفت و برگشت آن که به ارادۀ حق صورت می گیرد اشاره می فرماید:

وَ الٌقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ» (1)

و برای ماه منزل هایی قرار دادیم تا این که به صورت شاخۀ کهنۀ هلالی شکل و زرد رنگ خرما برگردد [ و باز به تدریج بدر کامل شود ، ]

تفسیر منازل در آیۀ شریفه

«تفسیر نمونه» در توضیح این آیۀ شریفه می نویسد:

«منظور از منازل همان منزلگاه های بیست و هشت گانه ای است که ماه قبل از محاق و تاریکی مطلق طی می کند، زیرا هنگامی که ماه سی روز تمام باشد تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است، ولی در این شب بیست و هشتم به صورت هلال بسیار باریک زردرنگ و کم نور و کم فروغ درمی آید و در دو شب باقیمانده قابل رؤیت نیست که آن را «محاق» می نامند، البته در ماه هایی که بیست و نه روز است تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان و دو شب باقیمانده محاق است.

این منزلگاه ها کاملاً دقیق و حساب شده است به طوری که منجمان از صدها سال قبل می توانند طبق محاسبات دقیقی که دارند آن را پیش بینی کنند.

این نظام عجیب به زندگی انسان ها نظم می بخشد و یک تقویم طبیعی آسمانی است که با سواد و بی سواد توانایی خواندن آن را دارد، به طوری که اگر انسان کمی دقت و ممارست در وضع ماه در شب های مختلف کند می تواند با نگاه کردن وضع آن دقیقاً و یا تقریباً بداند آن شب کدام شب از ماه است.

ص:204


1- (1) - یس (36) : 39. [1]

زیرا در آغاز ماه، نوک های هلال رو به طرف بالاست و تدریجاً بر حجم ماه افزوده می شود تا هفتم که نیمی از دایرۀ کامل ماه آشکار می شود، و باز بر آن افزوده می گردد تا چهاردهم که به صورت بدر کامل درمی آید.

از آن به بعد از سمت پایین ماه کم می شود تا بیست و یکم که باز به صورت نیم دایره درمی آید، همچنین از آن کاسته می شود تا شب بیست و هشتم که به صورت هلال ضعیف کمرنگی درمی آید که نوک های آن رو به طرف پایین است.

آری، زندگی انسان ها را نظم تشکیل می دهد و نظم بدون تعیین دقیق زمان امکان پذیر نیست، و خداوند این تقویم دقیق ماهانه و سالانه را در آسمان برای همین هدف قرار داده است.

و از همین جا مفهوم تعبیر لطیف کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ» (1) روشن می شود، زیرا عُرجون به طوری که غالب مفسران و ارباب لغت گفته اند: آن قسمت از خوشه خرماست که به درخت اتصال دارد.

توضیح اینکه: خرما به صورت خوشه بر درخت ظاهر می شود، پایۀ این خوشه به صورت چوب قوسی شکل زردرنگی است که به درخت متصل است و نوک آن مانند جاروست و دانه های خرما همچون دانه های انگور به نخ های آن متصلند، هنگامی که خوشۀ نخل را می برند آن پایۀ قوسی شکل بر درخت باقی می ماند که وقتی می خشکد و پژمرده می شود کاملاً به هلال قبل از محاق می ماند، زیرا همان گونه که هلال آخر ماه که در جانب مشرق آسمان نزدیک صبحگاهان ظاهر می شود خمیده و پژمرده و زردرنگ و نوک های آن رو به پائین است، «عرجون قدیم» نیز همین گونه است.

در حقیقت این شباهت در جهات مختلف ظاهر می شود: از نظر هلالی بودن چوب خوشۀ خرما، از نظر زردرنگ بودن، از نظر پژمردگی، از نظر تمایل نوک قوس

ص:205


1- (1) - یس (36) : 39. [1]

به طرف پائین، و از نظر قرار گرفتن در میان تودۀ سبزرنگ شاخه های درخت نخل که بی شباهت به قرار گرفتن هلال آخرین شب در میان آسمان تیره رنگ نیست و توصیف آن به «قدیم» اشاره به کهنگی آن است، زیرا هر قدر این شاخه ها کهنه تر می شود باریک تر و پژمرده تر و زردرنگ تر می شود و شباهت بیشتری به هلال آخر ماه پیدا می کند، سبحان اللّه که در یک تعبیر کوتاه چه ظرافت ها و چه زیبایی ها نهفته شده است!

ماه در آئینۀ مسائل علمی

ماه نزدیک ترین همسایۀ زمین است، فاصلۀ آن از ما نزدیک به 384،000 کیلومتر است.

قطر ماه در حدود 3200 کیلومتر و وزن آن تقریباً یک هشتادم وزن زمین است.

وقتی که ماه تمام یا بدر است به بزرگی خورشید به نظر می رسد، اما اجرام سماوی آن طوری که به نظر می رسند نیستند، زیرا که فاصله شان از زمین خیلی زیاد است.

قطر خورشید تقریباً چهارصد برابر قطر ماه است اما چون در یکصد و پنجاه میلیون کیلومتری ما قرار دارد فقط به بزرگی ماه به نظر می رسد.

ماه از تمام ستارگانی که شب می بینیم درخشان تر است، با این همه نوری که ساطع می کند از خودش نیست و گرمی فوق العاده ای هم مانند خورشید ندارد.

موجب درخشندگی ماه آن است که قسمتی از نوری را که از خورشید می گیرد منعکس می سازد.

اگر ممکن بود با هواپیمایی در فضا سفر کنید پنجاه روزه به ماه می رسیدید اما هواپیما در جو می تواند پرواز کند نه در خلأ.

قطر جو زمین چند صد کیلومتر بیشتر نیست و بعد از جوّ فاصلۀ زمین تا ماه خالی

ص:206

از هواست، فقط یک موشک فضانورد که با سرعت بیش از یازده کیلومتر در ثانیه از زمین حرکت کند ممکن است به ماه واصل شود، این سرعت زیاد برای آن است که جاذبۀ زمین به روی کشتی فضانورد اثر نکند و آن را به زمین بازنگرداند.

سطح ماه

وقتی که بدون دوربین به ماه نگاه می کنیم قسمت های تیره و روشنی به چشم می خورد، با دوربین های نجومی قسمت های تیره مسطح و قسمت های روشن برجسته به نظر می رسند.

عکس هایی که با بزرگترین تلسکوپ ها گرفته شده اند نشان می دهند که قسمت های تیره صحراهایی وسیع هستند که کوهستان هایی آنها را احاطه کرده اند، بعضی از این کوهستان ها به شکل سلسله جبالند، به این سلسله های کوهستانی نام هایی همانند آنچه در روی زمین متداول است داده اند.

بعضی کوه ها به شکل قلۀ واحدی قد برافراشته اند و ارتفاع بسیاری از آنها بین 300 تا 600 متر است و بلندی بعضی به هشت کیلومتر می رسد.

هزاران فرورفتگی به نام «دهانه» سطح این کوکب را ملکوک کرده اند، این دهانه ها که با تلسکوپ های بزرگ در کمال وضوح دیده می شوند شبیه به دهانه های آتشفشان های زمین هستند و معلوم نیست که این فرورفتگی های عظیم چگونه در سطح ماه به وجود آمده اند.

قطر بعضی از دهانه ها از هفتصد تا هشتصد متر تجاوز نمی کند ولی قطر بعضی دیگر به چند کیلومتر می رسد، دهانۀ یکی از آنها از یکی از شهرستان های ما بزرگتر است.

ماه کرۀ مفلوکی است نه آب دارد و نه هوا، نه گیاه بر روی آن است و نه جانور، چون هوا ندارد، صدا هم ممکن نیست شنیده شود.

ص:207

نیروی جاذبه در کرۀ ماه

فرض کنید که در کرۀ ماه هستید و به طرف نقطه ای که در یک متری شماست جستن می کنید، با کمال تعجب خواهید دید که شش متر آن طرف نقطه ای که بوده اید فرود می آیید.

اگر در کرۀ زمین بتوانید 1/5 متر پرش در ارتفاع کنید در کرۀ ماه خواهید توانست 9 متر در ارتفاع بپرید. اگر در روی زمین وزن شما شصت کیلو باشد در کرۀ ماه فقط ده کیلو خواهد بود.

شک نیست که این امر در نظر شما عجیب می نماید و می خواهید سبب آن را بدانید. وقتی که شما در روی زمین جستن کنید زمین شما را به سوی خود می کشد، این نیروی کشش را جاذبۀ زمین می گویند، چون ماه از زمین خیلی کوچکتر و خیلی سبک تر است، قوۀ جاذبۀ آن خیلی کمتر است یعنی در حدود یک ششم جاذبۀ زمین است.

حرکات ماه

ماه با سرعتی نزدیک به سه هزار و دویست کیلومتر در ساعت به دور زمین می چرخد، مسیر حقیقی آن به دور زمین، شکلی خیلی نزدیک به دایره است که در فاصلۀ 384،000 کیلومتری زمین قرار دارد، پس قطر دایره ای که مسیر ماه را تشکیل می دهد دو برابر 384،000 کیلومتر است.

ماه یک دور کامل زمین را در مدت یک دوم 29 روز طی می کند. ما همیشه یک روی ماه را می بینیم و هیچ کس اطلاعی از روی دیگر آن ندارد، تصور نکنید که ماه حرکت وضعی ندارد، این کوکب هم به دور محور خود می چرخد اما مدت حرکت وضعی آن درست مساوی است با مدت حرکت انتقالیش یعنی بیست و نه و نیم روز، پس ماه همیشه یک طرف خود را روبه روی ما نگاه می دارد و با سرعتی

ص:208

می چرخد که برای این که همیشه یک طرف ماه به سوی ما باشد کافی است.

گاهی ماه به شکل هلالی درمی آید و زمانی به صورت قرصی تمام جلوه گر می شود، بعضی اوقات هم به کلی از نظر غایب می گردد چرا چنین است؟

دو امر موجب تغییر ظاهری شکل ماه است: یکی آن که ماه از خود نور ندارد و نوری را که از خورشید می گیرد منعکس می کند و به سوی ما می فرستد، و دیگر آن که ماه به دور زمین می گردد.

ماه و جزر و مدّ

مردمی که در کنار دریا به سر می برند هر روز شاهد بالا و پایین رفتن سطح دریا در موقع جزر و مد هستند، وقتی که آب دریا هر چه ممکن است جلوتر می آید می گوییم که «مد» یا «آب بالا» است و وقتی که هر چه ممکن است دورتر و عقب تر می رود «جزر» یا «آب پایین» است.

آیا هیچ به فکر افتاده اید که جزر و مد چگونه به وجود می آیند؟ برای این که به این پرسش جواب دهیم باز باید از نیرویی که جاذبه نام دارد یاد کنیم، در جهان همه چیز یکدیگر را جذب می کنند، نیروی کششی هم بین ماه و زمین وجود دارد.

آبی که در قسمتی از زمین که رو به روی ماه است قرار دارد بیشتر جذب می شود و سبب مد می گردد، آبی که در قسمتی که طرف مقابل قرار دارد از همه از ماه دورتر و کمتر تحت تأثیر جاذبۀ آن است، پس آب به آهستگی عقب می رود و مدّی هم که در این قسمت از زمین تولید می شود، در همین موقع در مناطقی که بینابین قسمت های مذکور است جزر به وجود می آید.

نیروی جاذبۀ خورشید هم به پیدایش جزر و مد کمک می کند، اما خورشید از زمین خیلی دورتر است تا ماه، پس تأثیر آن در روی آب دریاهای ما خیلی کمتر است.

ص:209

جزر و مد برای بشر فایده ها دارد، در بعضی جاها از انرژی آن برای به کارانداختن چرخ های آبی و ماشین ها استفاده می شود.

کشتیبانان و ملوانان هم از آن کمک می گیرند، کشتی های بزرگ اقیانوس پیما برای نزدیک شدن به اسکله احتیاج به لنگرگاه های عمیق دارند، جزر و مد ریگ و لجن بسیاری از لنگرگاهها را به دریا می برد و آنها را ژرف نگاه می دارد به علاوه با جابه جا کردن و به حرکت درآوردن آب مانع آن می شود که آب لنگرگاه راکد و ناپاک شود.

روزی دوبار سواحل را می شویند و بسیاری از کثافات را با خود به دریا می برند و از جمع شدن آنها در کرانه ها جلوگیری می کنند.

جزر و مد به بسیاری از مردم که نان خود را از دریا به دست می آورند کمک می کند، زیرا که به هنگام جزر که قسمت بزرگی از ساحل از آب بیرون است، جمع کردن حیوانات دریایی که مانند صدف محفظه های استخوانی دارند آسان تر است.

چون جزر و مد دائماً در حرکت است پیوسته شکل سواحل را تغییر می دهد و به این نحو یکی از نیروهای بزرگ را تشکیل می دهد.

آخرین قسمت دربارۀ ماه اینکه: وقتی زمین از بین ماه و خورشید می گذرد به قسمی که خورشید و زمین و ماه بر یک امتداد واقع شوند ماه می گیرد یعنی زمین مانع رسیدن پرتوهای خورشید به کرۀ ماه می شود و ماه تیره و تار به نظر می رسد، در این هنگام بر مردم مؤمن خواندن نماز آیات و سجده بردن در پیشگاه خالق ماه، واجب می گردد.

ص:210

[«3»سُبْحَانَهُ مَا أَعْجَبَ مَا دَبَّرَ فِی أَمْرِکَ وَ أَلْطَفَ مَا صَنَعَ فِی شَأْنِکَ جَعَلَکَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ «4»لِأَمْرٍ حَادِثٍ فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکَ وَ خَالِقِی وَ خَالِقَکَ وَ مُقَدِّرِی وَ مُقَدِّرَکَ وَ مُصَوِّرِی وَ مُصَوِّرَکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ یَجْعَلَکَ هِلاَلَ بَرَکَةٍ لاَ تَمْحَقُهَا الْأَیَّامُ وَ طَهَارَةٍ لاَ تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ «5»هِلاَلَ أَمْنٍ مِنَ الْآفَاتِ وَ سَلاَمَةٍ مِنَ السَّیِّئَاتِ هِلاَلَ سَعْدٍ لاَ نَحْسَ فِیهِ وَ یُمْنٍ لاَ نَکَدَ مَعَهُ وَ یُسْرٍ لاَ یُمَازِجُهُ عُسْرٌ وَ خَیْرٍ لاَ یَشُوبُهُ شَرٌّ هِلاَلَ أَمْنٍ وَ إِیمَانٍ وَ نِعْمَةٍ وَ إِحْسَانٍ وَ سَلاَمَةٍ وَ إِسْلاَمٍ]

چه شگفت است تدبیری که در برنامۀ تو به کار برده، و چه دقیق است آنچه در شأن تو انجام داده، تو را کلید ماهی جدید، برای کاری جدید قرار داده. از خداوند، پروردگارم و پروردگارت، و آفریننده ام و آفریننده ات، و تقدیر کننده ام و تقدیر کننده ات، و صورتگرم و صورتگرت، درخواست می کنم که بر محمد و آلش درود فرستد، و تو را هلال با برکتی قرار دهد، که گذشت روزگاران آن برکت را از بین نبرد، و هلال پاکی که گناهان آلوده اش نکند، هلال ایمنی از بلاها، و سلامتی از بدی ها، هلال خوشی طالعی که نحسی در آن نباشد، و با میمنتی که مشقّت گرد آن نگردد، و آسایشی که دشواری با آن مخلوط نشود، و خیری که ممزوج به شرّ نگردد، هلال امن و امان، و نعمت و احسان، و سلامت و اسلام.

ص:211

[«6»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَی مَنْ طَلَعَ عَلَیْهِ وَ أَزْکَی مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِلتَّوْبَةِ وَ اعْصِمْنَا فِیهِ مِنَ الْحَوْبَةِ وَ احْفَظْنَا فِیهِ مِنْ مُبَاشَرَةِ مَعْصِیَتِکَ «7»وَ أَوْزِعْنَا فِیهِ شُکْرَ نِعْمَتِکَ وَ أَلْبِسْنَا فِیهِ جُنَنَ الْعَافِیَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَیْنَا بِاسْتِکْمَالِ طَاعَتِکَ فِیهِ الْمِنَّةَ إِنَّکَ الْمَنَّانُ الْحَمِیدُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از خشنودترین کسانی قرار ده که ماه نو بر آن طلوع کرده، و از پاکیزه ترین کسانی که به آن نگاه کرده، و خوشبخت ترین کسانی که در آن به انجام هر گونه عبادت، از واجب و مستحب برخاسته اند، و ما را در این ماه به توبه موفّق کن، و از گناه حفظ فرما، و از دست زدن به معصیتت نگاه دار، و ما را در این ماه به سپاسگزاری نعمتت برانگیز، و پوشش های عافیت را به ما بپوشان، و به سبب کامل به جا آوردن بندگیت در این ماه، نعمتت را بر ما کامل کن. تو بسیار نعمت دهنده و ستوده ای، و درود خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه اش باد.

دعای 44 : ماه مبارک رمضان

اشاره

ص:212

ص:213

ص:214

«1»اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ «2»وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِهِ حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَ یَرْضَی بِهِ عَنَّا «3»وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرَ الصِّیَامِ وَ شَهْرَ الْإِسْلاَمِ وَ شَهْرَ الطَّهُورِ وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ وَ شَهْرَ الْقِیَامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَ الْفُرْقَانِ» «4 فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکْرَاماً وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً لاَ یُجِیزُ - جَلَّ وَ عَزَّ - أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ وَ لاَ یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ «5»ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَی لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ وَ سَمَّاهَا لَیْلَةَ الْقَدْرِ تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلاَمٌ دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ «6»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلاَلَ حُرْمَتِهِ وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ وَ أَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ حَتَّی لاَ نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ وَ لاَ نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ «7»وَ حَتَّی لاَ نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ وَ لاَ نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ وَ حَتَّی لاَ

ص:215

تَعِیَ بُطُونُنَا إِلاَّ مَا أَحْلَلْتَ وَ لاَ تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلاَّ بِمَا مَثَّلْتَ وَ لاَ نَتَکَلَّفَ إِلاَّ مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ وَ لاَ نَتَعَاطَی إِلاَّ الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِکَ ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَائِینَ وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ لاَ نَشْرَکُ فِیهِ أَحَداً دُونَکَ وَ لاَ نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاکَ «8»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَی مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِی وَقَّتَّ «9»وَ أَنْزِلْنَا فِیهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِیبِینَ لِمَنَازِلِهَا الْحَافِظِینَ لِأَرْکَانِهَا الْمُؤَدِّینَ لَهَا فِی أَوْقَاتِهَا عَلَی مَا سَنَّهُ عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - فِی رُکُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِیعِ فَوَاضِلِهَا عَلَی أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ وَ أَبْیَنِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ «10»وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِیرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِیَّةِ وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّکَوَاتِ وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَی مَنْ عُودِیَ فِیکَ وَ لَکَ فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِی لاَ نُوَالِیهِ وَ الْحِزْبُ الَّذِی لاَ نُصَافِیهِ «11»وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاکِیَةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ تَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیُوبِ حَتَّی لاَ یُورِدَ عَلَیْکَ أَحَدٌ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ إِلاَّ دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَکَ وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیْکَ «12»اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الشَّهْرِ وَ بِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ مِنِ ابْتِدَائِهِ إِلَی وَقْتِ فَنَائِهِ مِنْ مَلَکٍ قَرَّبْتَهُ أَوْ نَبِیٍّ أَرْسَلْتَهُ أَوْ عَبْدٍ صَالِحٍ اخْتَصَصْتَهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَهِّلْنَا فِیهِ لِمَا وَعَدْتَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ کَرَامَتِکَ وَ أَوْجِبْ لَنَا فِیهِ مَا أَوْجَبْتَ لِأَهْلِ الْمُبَالَغَةِ فِی طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ مَنِ اسْتَحَقَّ الرَّفِیعَ الْأَعْلَی بِرَحْمَتِکَ «13»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جَنِّبْنَا

ص:216

الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِکَ وَ الْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِکَ وَ الشَّکَّ فِی دِینِکَ وَ الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِکَ وَ الاِنْخِدَاعَ لِعَدُوِّکَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ «14»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِذَا کَانَ لَکَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ لَیَالِی شَهْرِنَا هَذَا رِقَابٌ یُعْتِقُهَا عَفْوُکَ أَوْ یَهَبُهَا صَفْحُکَ فَاجْعَلْ رِقَابَنَا مِنْ تِلْکَ الرِّقَابِ وَ اجْعَلْنَا لِشَهْرِنَا مِنْ خَیْرِ أَهْلٍ وَ أَصْحَابٍ «15»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْحَقْ ذُنُوبَنَا مَعَ إمْحَاقِ هِلاَلِهِ وَ اسْلَخْ عَنَّا تَبِعَاتِنَا مَعَ انْسِلاَخِ أَیَّامِهِ حَتَّی یَنْقَضِیَ عَنَّا وَ قَدْ صَفَّیْتَنَا فِیهِ مِنَ الْخَطِیئَاتِ وَ أَخْلَصْتَنَا فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ «16»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَیْنَا عَدُوُّکَ الشَّیْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ «17»اَللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَی صِیَامِهِ وَ فِی لَیْلِهِ عَلَی الصَّلاَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ وَ الْخُشُوعِ لَکَ وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ حَتَّی لاَ یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ وَ لاَ لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ «18»اَللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ کَذَلِکَ مَا عَمَّرْتَنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (1)، «وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» (2)، وَ مِنَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ» (3)«19»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی کُلِّ وَقْتٍ وَ کُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ کُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِی لاَ یُحْصِیهَا غَیْرُکَ إِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ.

ص:217


1- (1) - مؤمنون (23) : 11. [1]
2- (2) - مؤمنون (23) : 60. [2]
3- (3) - مؤمنون (23) : 61. [3]

[«1»اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ «2»وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِهِ حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا وَ یَرْضَی بِهِ عَنَّا]

خدا را سپاس، که ما را به سپاس گزاریش هدایت فرمود، و ما را اهل سپاس قرار داد، برای این که از شکرگزاران احسانش شویم، تا در برابر این سپاس و شکر، پاداش نیکوکاران را به ما عنایت فرماید.

خدا را سپاس که دینش را به ما عطا کرد، و ما را به آیینش اختصاص داد، و در راه های احسانش وارد کرد، تا در آنها به لطف و فضلش به جانب رضوانش حرکت کنیم؛ حمدی که از ما بپذیرد، و به سبب آن از ما خشنود شود.

سپاس بر عظیم ترین نعمت ها

اشاره

مقام حمد و ستایش مقامی بس بزرگ، و نعمتی بس عظیم از نعمت های معنوی حضرت محبوب است.

حامدان را در پیشگاه حضرت دوست ارزش والایی است، و اجرشان و مزدشان آن چنان اجر و مزدی است که فوق آن را نمی توان تصور کرد.

فاتحة الکتاب که خواندنش در نمازهای یومیه واجب است، بدون قرائت آن، نماز به پا نمی شود، پس از بسم اللّه تعلیم می دهد که چگونه تمام نعمت ها را حمد و

ص:218

سپاس گویید، که نعمت جز از خدا نیست، و سپاس و حمد جز به او روا نیست.

منعم را بشناسید، و نعمت را از او بدانید، و دادۀ حضرت او را در همان جا خرج کنید که او از شما خواسته، و این همه از جملۀ عرشی و آیۀ آسمانی و کلمات ملکوتی

الحمدللّه ربّ العالمین

استفاده می شود، که این گونه توجّه به صاحب و خالق نعمت، و ادای سپاس و حمد به محضر مبارک او جز به هدایت او و عنایت و لطفش صورت نمی پذیرد.

اگر او بر قلب عبد اشراق نکند، و دل بنده را به نورش منوّر ننماید، و سینه را جلوه گاه معرفت ننماید، و آتش عشق به سپاس را در باطن شعله ور نسازد، و جملاتی که بیان کنندۀ حمد و سپاسش است القا نفرماید، از دست و زبان که برآید که بتواند به حمد و سپاسش برخیزد، و در مدار تسبیح و تحمیدش به گردش آید؟

این نکتۀ با ارزش را باید توجّه داشت که معرفت به صاحب نعمت، و عشق و ایمان به او، و حضور عملی نسبت به دستورهایش را باید بدرقۀ حمد و سپاس قولی کرد، تا سپاسی که دوست از بنده اش خواسته تحقق یابد، این نوع سپاس و حمد که معرفت و قول و عمل است سپاس واقعی و حمد حقیقی است، و ورود به فضای این سپاس، انسان را به مقام بندگی و اخلاص و رشد و کمال می رساند، این گونه سپاس و حمد، نسبت به تمام نعمت ها فراگیر، و در حدّ ظرفیت انسان ادای حق منعم است.

می فرستد هر زمانی دوست پیغامی دگر می رسد دل را از او هر لحظه الهامی دگر

کای دل سرگشته غیر از ما دلآرامی مجوی زانکه نتوان یافتن جز ما دلآرامی دگر

از پی صیادی مرغ دل ما می نهد خال و زلفش هر زمانی دانه و دامی دگر

ص:219

چون توان هشیار بودن چون پیاپی می دهد هر زمان ساقی شرابی دیگر از جامی دگر

گرچه او را نیست آغازیّ و انجامی ولی هر زمان داریم از او آغاز و انجامی دگر

در حقیقت هیچ نامی نیست او را گرچه او می نهد مر خویش را هر لحظه ای نامی دگر

دل به کامی از لب جانان کجا راضی شود هر نفس خواهد کز او حاصل کند کامی دگر

هر که گامی بر هوای نفس ناسوتی زند در فضای نفس لاهوتی نهد گامی دگر

گرچه ما مستغرق احسان و انعام وئیم می کنم از وی طلب هر ساعت انعامی دگر

جز رخ و زلفش که صبح و شام ارباب دلند مغربی را نیست صبحی دیگر و شامی دگر

(مغربی)

حمد و ستایش در قرآن مجید

با این گونه سپاس می توان از حضرت محبوب نسبت به آفرینش آسمان ها و زمین قدردانی کرد:

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ» (1)

همۀ ستایش ها ویژۀ خداست که آسمان ها و زمین را آفرید.

ص:220


1- (1) - انعام (6) : 1. [1]

با این گونه سپاس و حمدی که مرکّب از قول و معرفت و عمل است می توان حضرت حق را به خاطر پیروزی دادن به مؤمنان علیه ستمگران ستایش کرد:

فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ» (1)

در نتیجه ریشۀ کسانی که [ به آیات ما و به مردم ] ستم ورزیدند ، بریده شد ؛ و همۀ ستایش ها ویژۀ خدا مالک و مربی جهانیان است .

با این حمد و سپاس می توان نعمت با عظمت هدایت را که نعمتی ما فوق آن نیست و به وسیلۀ آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین می شود و آدمی در سایۀ آن به خیر دنیا و آخرت می رسد، شکر و سپاس گزارد:

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا انْ هَدانَا اللّهُ» (2)

و همه ستایش ها ویژۀ خداست که ما را به این [ نعمت ها ] هدایت کرد ، و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد هدایت نمی یافتیم .

با این ستایش و حمد، می توان نزول قرآن را از جانب حضرت محبوب برای رشد و کمال انسان و روشن کردن بزم، حیات سپاس گفت:

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی انْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً» (3)

همۀ ستایش ها ویژۀ خداست که این کتاب را بر بنده اش نازل کرد و برای آن هیچ گونه انحراف و کژی قرار نداد .

با این حمد و سپاس می توان از عنایت حضرت دوست که باعث نجات انسان از شر ستمگران شد تشکّر و قدردانی کرد:

ص:221


1- (1) - انعام (6) : 45. [1]
2- (2) - اعراف (7) : 43. [2]
3- (3) - کهف (18) : 1. [3]

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی نَجّانا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ» (1)

همۀ ستایش ها ویژۀ خداست که ما را از این گروه ستم پیشه نجات داد .

با این حمد و سپاس می توان از آنچه در آسمان ها و زمین است و در به پا داشتن خیمۀ هستی مؤثّر است و به صورتی یار و مددکار آدمی است، به ادای کمترین حقّی از حقوق که از حضرت ربّ العزّه بر عهدۀ انسان است، اقدام کرد:

اَلْحَمْدُ للّهِ الَّذی لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاَْرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الآْخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ» (2)

همۀ ستایش ها ویژۀ خداست که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطرۀ مالکیّت و فرمانروایی اوست ، و همۀ ستایش ها در آخرت مخصوص اوست ، و او حکیم و آگاه است .

با این حمد و سپاس می توان به ادای شکر او به عنوان این که مالک حقیقی آسمان ها و زمین، و مالک تمام جهانیان است برخاست، مالکی که در فضای مالکیتش از باب لطف و رحمت به تربیت موجودات و رشد و کمال اجزای هستی توجه دارد.

فَلِلّهِ الْحَمْدُ ربِّ السَمواتِ وَ رَبِّ الاَْرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ» (3)

در نهایت همۀ ستایش ها مخصوص خداست که پروردگار آسمان ها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است .

اگر هدایت او نسبت به چنین حمدی نبود، در قدرت و توان کسی نمی دیدی که به ادای حمد برخیزد.

ص:222


1- (1) - مؤمنون (23) : 28. [1]
2- (2) - سبأ (34) : 1. [2]
3- (3) - جاثیه (45) : 36. [3]

اوست که از باب لطف و مرحمت عباد صالح خود را به چنین حمدی رهنمون است، و آنان را اهل چنین حمدی می نماید تا بتوانند احسانش را شکر کنند، و از این راه به جزای نیکوکاران دست یابند.

من فراموش کنم هرچه بود الاّ تو عشقبازی نکنم در دو جهان جز با تو

گر دلیل من سرگشته تو باشی گامی است هر مسافت که بود از من بیدل تا تو

در درون دل تنگم که بود خلوت انس راه هر پرده نشین نیست مگر تنها تو

در میان غم و اندوه و پریشانی من بر کنار دل آشفتۀ ناپروا تو

ساقی از باده چنان بی خبرم کن نفسی که زمستی نشناسم که منم این یا تو

تو برفتیّ و برفت از پی تو عمر عزیز عمر اگر بازنیاید چه شود بازآ تو

بشکستی به جفا عهد دلآرام عماد ای ز سودازدگان عاشق پابرجا تو

(عماد فقیه کرمانی)

ص:223

[«3»وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرَ الصِّیَامِ وَ شَهْرَ الْإِسْلاَمِ وَ شَهْرَ الطَّهُورِ وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ وَ شَهْرَ الْقِیَامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَ الْفُرْقَانِ» (1) «4 فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکْرَاماً وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً لاَ یُجِیزُ - جَلَّ وَ عَزَّ - أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ وَ لاَ یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ]

و خدا را سپاس که از جملۀ آن راه ها، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد؛ ماه روزه، و ماه اسلام، ماه پاک کننده، ماه آزمایش، ماه قیام به عبادت، و ماهی که قرآن را در آن نازل کرد، که سراسر برای مردم هدایت است و نشانه هایی روشن از هدایت، و جداکنندۀ بین حق و باطل؛ پس برتریش را بر ماه های دیگر بر پایۀ احترامات زیادی که برایش قرار داد، و فضیلت هایی که بین مردم مشهور است، آشکار ساخت.

پس آنچه را در ماه های دیگر حلال بود، به خاطر بزرگداشت این ماه حرام کرد، و خوراکی ها و آشامیدنی ها را محض گرامی داشت آن ممنوع فرمود، و بر آن وقتی واضح و روشن قرار داد، و آن نهمین ماه از ماه های قمری است که

ص:224


1- (1) - بقره (2) : 185. [1]

حضرتش جلّ و عزّ اجازه نمی دهد از آن وقت معین پیش افتد، و نمی پذیرد که از آن پس افتد.

ماه مبارک رمضان و مسئلۀ با عظمت روزه

فرازهای عرشی و ملکوتی این دعا، موقعیت بسیار مهم ماه رمضان، و اهمیّت مسئلۀ الهی روزه را نشان می دهد.

جملات زیبای این دعا، به این معنا هشدار می دهد، که ماه رمضان و روزۀ در آن باعث سوختن هیمۀ گناه از پرونده و ریزش رحمت الهی بر عبد خداست.

این ماه به حقیقت ماه اسلام است، زیرا هر انسان عاشقی با اتصال به روزه ای که شرایط ظاهری و باطنی آن در قرآن و روایات بیان شده، تبدیل به یک مسلمان واقعی و یک موجود با تقوا و یک عنصر تسلیم در برابر حضرت محبوب می شود.

در این ماه دامن جان و حقیقت نفس، و اعضا و جوارح به کشور پاکی سفر می کنند، و در پایان ماه به تقوا و طهارت مورد نظر دوست می رسند.

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (1)

ای اهل ایمان ! روزه بر شما مقرّر و لازم شده ، همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد ، تا پرهیزکار شوید.

ماه رمضان ماه تصفیۀ بدن از آلودگی ها و رسوب های غذایی است، رسوب هایی که باعث امراض گوناگون وریدی، خونی، قلبی، و جسمی است.

ماه تصفیه و پاکی از گناهان و معاصی و رذایل اخلاقی و نفسی و روحی و عملی است، و این همه وقتی میسّر است که روزۀ جسمی و نفسی و قلبی گرفته شود، و به

ص:225


1- (1) - بقره (2) : 183. [1]

تعبیر اهل دل، روزۀ عام که روزۀ بدن، و روزۀ خاص که روزۀ جان، و روزۀ خاصّ الخاص که روزۀ قلب است.

روزۀ بدن امساک از مفطرات، و روزۀ نفس امساک از رذایل اخلاقی و معاصی اعضا و جوارح، و روزۀ قلب امساک از غیر حق است!

این ماه به راستی ماه قیام و به پا خاستن برای کسب معرفت و بینش، و تحصیل حق و حقیقت و به دست آوردن کرامت و فضیلت، و فراهم آوردن عشق و شور از توجه به حضرت محبوب، و ماه اقدام جانانه برای ورود به مدار عبادت خالصانه و بندگی عاشقانه است.

ماه رمضان ماه پیوند خوردن به قرآن برای کسب هدایت، و منور کردن جان به نور آیات بیّنات، و ماه تلاوت قرآن و ماه تشخیص حق از باطل در همۀ امور است.

فضایل این ماه فضایلی فوق العاده و بی شمار است. به خاطر حرمت این ماه آنچه در دیگر ماه ها بر انسان از طلوع فجر تا فجر دیگر حلال است حرام می باشد، جسم از روی آوردن به خوراکی ها و آشامیدنی ها ممنوع است، روزۀ این ماه را نمی توان پیش انداخت، و نیز جایز نیست آن را به دست تأخیر سپرد، که بر واجد شرایط واجب است در همان ماه مبارک قیام به این عبادت بزرگ کند.

روزه فواید جسمی و روحی فراوان دارد، شفابخش جسم، و توانبخش جان است، پاک کنندۀ آدمی از رذایل حیوانی است، در ساختن فرد صالح و سامان دادن اجتماع بسیار مؤثّر است، در تهذیب و تزکیۀ نفس و رهاندن انسان از روزمرّگی و واماندگی در نیازهای تن، تأثیر بسزائی دارد.

فوائد طبّی و بهداشتی روزه که از سودمندی های کوچک این فرضیۀ انسان ساز می باشد به حدّی است که شاید نیاز به توضیح و تکرار نداشته باشد و بیشتر مردم کم و بیش از آن آگاهند.

معده و دستگاه گوارش از اعضای پرکار اندام آدمی است، با سه وعده غذا که

ص:226

معمول مردم است تقریباً در همۀ ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحلیل و جذب و دفع مشغول است.

روزه باعث می شود که از یک سو این اعضا استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازه ای بگیرند، و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیان های مهلکی دارند تحلیل رفته و کاسته شوند.

روزه و سلامتی

اشاره

در روایات اسلامی حتی به فوائد جسمی روزه نیز تصریح شده تا برخی از سست عنصران اگر نه با ایمان کامل حدّاقل با توجّه به فوائد بهداشتی روزه، این فریضۀ ثمربخش را بجای آورند و از سودمندی های گوناگون آن در حدّ خود بهره ور شوند.

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله در همین رابطه فرموده است:

صُومُوا تَصِحُّوا. (1)

روزه بگیرید تا سالم بمانید.

و نیز در روایات بسیاری، پیشوایان بزرگ اسلام فرموده اند:

معدۀ آدمی خانۀ بیماری های اوست و پرهیز از غذا درمان آن است. (2)بدیهی است، آنگاه این فواید بهداشتی بهتر به دست می آید که روزه دار امساک روز را با زیاده روی در شب تلافی نکند، که پرخوری خود موجب زیان های چشمگیر برای دستگاه گوارش است.

با پیشرفت دانش پزشکی، برخی از پزشکان و متخصصان دریافته اند که امساک

ص:227


1- (1) - بحار الأنوار: 267/59، باب 88، حدیث 46؛ الدعوات، راوندی: 76، حدیث 179.
2- (2) - مستدرک الوسائل: 453/16، باب 109، حدیث 20527؛ عوالی اللآلی: 30/2، حدیث 72.

از خوردن و آشامیدن، عالی ترین روش درمانی است.

یکی از پزشکان می گوید:

طرح درمان به وسیلۀ روزه چنان معجزه آساست که به کار بستن آن مسیر طرح ها و برنامه های طب عملی و جرّاحی را تغییر خواهد داد، زیرا روزه راه تازه ای به روی دانش پزشکی می گشاید و سلاح مؤثری برای مبارزه با بیماری ها به این دانش می بخشد، سلاحی که می توان آن را از راه های گوناگونی مورد استفاده قرار داد و انسان را در مبارزه با علّت بیماری ها برای بهبود بیماران به نتیجۀ مطلوب و آشکار می رساند.

با روزه و امساک می توان بیماری هایی را بهبود بخشید و معالجه کرد، البته در صورتی که با اعتدال و میانه روی مقرون باشد و هنگام سحر و افطار در خوردن و آشامیدن افراط نشود.

باید توجّه داشت بر خلاف تصور کوتاه اندیشان، روزه هیچ گونه ضرری برای افراد سالم مکلف ندارد، و اگر کسی بیمار باشد و نتواند روزه بگیرد از انجام این تکلیف اسلامی معاف است، و نیز اگر روزه بگیرد و با این کار بیمارتر شود، و یا روزه اش باعث گردد که بیماریش ادامه یابد، کار حرامی مرتکب شده و روزه اش هم نزد خدا پذیرفته نیست.

افراد سالم باید بدانند که روزه نه تنها زیانی برایشان ندارد، بلکه موجب تندرستی و صحّت مزاج است، و به گفتۀ برخی شکم پرستان که خود روزه نمی گیرند و دیگران را نیز از روزه باز می دارند و تلقین می کنند که روزه موجب زخم معده می شود، نباید اعتنا کرد. این گونه دروغ ها فقط بهانۀ افراد سست عنصری است که اسیر شکم خویشند و از عزم و ارادۀ انسانی در آنان خبری نیست.

روزه باعث استراحت معده است و در حال روزه داری اسید معده به جای غذا

ص:228

به وسیلۀ صفرا خنثی می شود و زخم ایجاد نمی گردد. (1)اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان متدین ماه مبارک رمضان را روزه می دارند و به هیچ وجه شکایتی از این بیماری ندارند و نسبت بیماری زخم معده در میان روزه داران بیشتر از دیگران نیست.

روزه و تقوا

روزه عامل مؤثّری در ایجاد و تقویت روحیّۀ تقوا و پرهیزکاری است.

قرآن مجید این فایدۀ بزرگ را با جملۀ:

لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (2)

تا پرهیزکار شوید .

یادآور می شود و این عبادت را عامل مهم تقوا می شمارد. تقوا و پرهیزکاری در تربیت و سازندگی و شخصیت اسلامی یک مسلمان نقش بسیار مهمی دارد، و برای رسیدن به همین اثر پر ارزش است که بهترین عبادت در ماه صیام و در حال روزه اجتناب از گناهان است.

ورع از محارم الهی که رسول خدا آن را بهترین عمل در ماه رمضان دانسته (3) شرط کمال روزه است.

روزه دار با به کار بستن این دستور ملکوتی روح تقوا را در خود زنده می کند و این

ص:229


1- (1) - اولین دانشگاه و آخرین پیامبر: 79/3.
2- (2) - بقره (2) : 183.
3- (3) - وسائل الشیعة: 313/10، باب 18، حدیث 13494؛ الأمالی، شیخ صدوق: 93، حدیث 4. [1]

مراقبت ثمربخش در ماه مبارک رمضان و در حال روزه بسیار آسان تر است، چرا که گرسنگی و تشنگی و دیگر محدودیت های روزه، شعله های سرکش غرایز حیوانی و هوس ها را تا حدّ چشمگیری خاموش می سازد و حتی اگر موقتاً هم باشد گریبان عقل و جان را از چنگ شهوات رها می سازد و برای روزه دار زمینه ای آماده برای تمرین تقوا و پرهیزکاری فراهم می شود، و با مراقبت و تمرین پیاپی در یک ماه نیروی بازدارنده از گناه در او به وجود می آید و خصلت خودداری در او ریشه می گیرد و رشد می کند، و او با گذراندن این برنامۀ یک ماهه توفیق می یابد که پس از یک ماه روزه نیز پرهیزکار باقی بماند و بدین ترتیب به مقام پر ارج تقوا که به فرمودۀ قرآن و پیشوایان معصوم ما کرامت انسان بدان وابسته است، برای همیشه نایل آید.

حکومت غرایز و شهوات بر انسان خطرناک ترین حکومت ها است و آدمی را اسیر و بی اختیار می سازد و به پستی و رذالت می کشاند. مبارزه با سلطۀ شهوات نفس که در اسلام جهاداکبر نامیده شده به پایمردی و اراده ای استوار نیاز دارد.

انسان با روزه داری که امساک از خوردن و آشامیدن و خودداری از برخی چیزهای دیگر است در واقع با خواهش های خویش می جنگد و در برابر غرایز خود مقاومت می کند، تمرین این عمل اراده و تصمیم را در انسان نیرومند می سازد و جان را از قید حکومت و سلطۀ هواها و خواهش ها می رهاند.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ جاهَدَ هَواهُ وَ اقْوَی النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ. (1)

بهترین مردم کسی است که با هوای نفس مبارزه کند، و نیرومندترین آنان کسی است که بر آن پیروز شود.

پس روزه داران بهترین مردمند، چرا که با خواسته های نفسانی مبارزه می کنند، و اگر با مراقبت و کوشش از روزۀ خود این بهره را بگیرند که بر نفس خود مسلّط شوند از نیرومندترین مردم نیز خواهند بود.

گر برفت اندر غمت دل گو برو جان اگر هم شدفدایت گو بشو

ص:230


1- (1) - غرر الحکم: 242، حدیث 4903. [1]

حسن تو ای جان من پاینده باد هر چه جز تو گو به قربان تو شو

من طمع از خود بریدم آن زمان که به عشقت جان و دل کردم گرو

هر دمی جانی فدا سازم تو را در هماندم بخشی از سر جان نو

جان نو بخشد جمالت نو مرا کهنه را گوید جلالت که برو

هر دمم عیدیّ و قربان نوی است خلعتی نوروز نو روزیّ نو

دوست می خواند تو را ای فیض هان در ره او پای از سر کن بدو

(فیض کاشانی)

روزه و معرفت

روزه چراغ معرفت و آگاهی را در درون برمی افروزد، روزه و به ویژه روزۀ ماه رمضان موجب می شود که حکومت شهوات و امیال شیطانی جای خود را به حکومت تقوا و پیروی از دستورهای الهی بدهد و تیرگی هوس ها و شهوات در جان آدمی به نورانیّت و روشنی باطن تبدیل شود.

در سایۀ همین صفا و پاکی حاصل از روزه است که روزه دار با خودآگاهی نه تنها شکم را از خوردن و آشامیدن، که دست و پا و چشم و گوش و زبان و همۀ اعضای خویش را از آنچه خدا حرام فرموده نگاه می دارد، و می تواند به آن درجه از تقوا نایل آید که حتی از اندیشه و فکر گناه نیز دوری گزیند، و این اوج نورانیت روزه است.

امیر المؤمنین علیه السلام نیز به همین مرتبه اشاره می فرماید:

صِیامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فِی الآْثامِ افْضَلُ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ. (1)

روزۀ دل از اندیشۀ گناهان برتر از روزۀ شکم از خوردن و آشامیدن است.

ص:231


1- (1) - غرر الحکم: 176، حدیث 3365. [1]

باری صفا و پاکی حاصل از روزه و خودداری و پرهیزکاری روزه دار همچون سپری است که روزه دار را از آتش عذاب الهی که مولود گناهان است، مصون می دارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

اَلصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ. (1)

روزه، سپری است که روزه دار را از آتش جهنّم حفظ می کند.

روزه و صبر

اشاره

صبر از خصلت هایی است که در اخلاق اسلامی بر آن بسیار تأکید شده است، انسان مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خویش در راه هدف هایی مبارزه می کند و با مشکلاتی نیز رو به رو است، بدون خصلت صبر، پیروزی بر مشکلات و رسیدن به هدف ها آسان نیست، صبر و تحمّل بر نیروی مقاومت و پایداری آدمی می افزاید و اراده را توانا می سازد، هیچ ملّتی اگر تحمل ناگواری ها را نداشته باشد بر مشکلات خویش و بر دشمنان خود نمی تواند پیروز گردد. با صبر و مقاومت است که می توان به پیکار ستمگران رفت.

و دست استعمارگران را کوتاه نمود، و روزه به ویژه در روزهای گرم و طولانی تابستان که فشار تشنگی طاقت فرسا می شود، به طور چشمگیری به انسان صبر و مقاومت می بخشد و تحمّل رنج و سختی را بر آدمی آسان می سازد.

قرآن کریم با توجّه به همین اثر است که از روزه به «صبر» تعبیر کرده است:

وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» (2)

ص:232


1- (1) - من لایحضره الفقیه: 74/2، حدیث 1871؛ تهذیب الأحکام: 151/4، باب 40، حدیث 1.
2- (2) - بقره (2) : 45. [1]

از صبر و نماز [ برای حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگی ها و رسیدن به رحمت حق ] کمک بخواهید.

امامان معصوم ما صبر را در این آیه به روزه تفسیر کرده اند (1) و پیامبر بزرگوار اسلام نیز ماه رمضان را ماه صبر نامیده اند:

شَهْرُ الصَّبْرِ، وَ انَّ الصَّبْرَ ثَوابُهُ الْجَنَّةُ. (2)

رمضان ماه صبر است، و پاداش صبر بهشت است.

امام صادق علیه السلام فرموده:

هرگاه بر کسی حادثه ای جانکاه پیش آمد روزه بگیرد که خدا فرموده است:

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» (3)

امامان بزرگوار ما در روایات و دعاها، ماه رمضان را ماه مواسات نامیده اند. (4)از نتایج بارز روزه برانگیختن حسّ همدردی نسبت به مستمندان و همنوعان تنگ دست است، آنان که زندگی آسوده ای دارند و رنج فقر و طعم روزه، وسیله ای است که آنان را از غفلت می رهاند و رنج مستمندان را به یاد آنان می آورد تا به دستگیری فقیران همّت گمارند و به درد دل آنان برسند.

از سویی به احسان و اطعام و انفاق به مستمندان در ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است، و از سوی دیگر گرسنگی و تشنگی روزه، موجب درک رنج مستمند می گردد و بدین ترتیب ثروتمند به فقیر نزدیک می شود و احساس ها رقت می یابد و احسان و انفاق فزونی می گیرد و جامعه کمک به همنوع را می آموزد.

ص:233


1- (1) - الکافی: 63/4، حدیث 7؛ من لایحضره الفقیه: 76/2، حدیث 1776.
2- (2) - الکافی: 64/4، حدیث 4؛ [1]وسائل الشیعة: 307/10، باب 18، حدیث 13484. [2]
3- (3) - الکافی: 63/4، حدیث 7؛ [3] من لایحضره الفقیه: 76/2، حدیث 1777.
4- (4) - وسائل الشیعة: 7/10، باب 1، حدیث 12697؛ من لایحضره الفقیه: 73/2، حدیث 1766.

مواسات یعنی سهیم ساختن برادران در رزق و روزی، و رمضان را به همین جهت ماه «مواسات» نامیده اند تا مسلمانان به احسان نسبت بهم بپردازند و با تمرین بر این صفت ارزندۀ انسانی، جامعه را از حقد و کینه برهانند و برادروار در کنار هم از نعمت های الهی بهره بگیرند.

شایسته است که روزه داران به همۀ این نکات انسانی توجّه کنند و بکوشند حقیقت فریضۀ روزه را آن چنانکه باید به جا آورند و ماه مبارک رمضان را آن چنانکه سزاوار این ماه است به سر آورند تا همگان ازبرنامه های سازندۀ اسلامی بهره ور شوند.

از حضرت عسگری علیه السلام پرسیدند: چرا روزه واجب شده است؟ فرمودند:

تا ثروتمند درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجّه کند. (1)هشام از حضرت صادق علیه السلام علّت روزه را پرسید، امام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم مساوی باشند. و بدان جهت که غنی رنج گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته قدرت به دست آوردن آن را داشته است، خدا خواسته است که میان بندگانش یکنواختی به وجود آورد و خواسته است ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد، و اگر جز این بود ثروتمند بر مستمند و گرسنه ترحّم نمی کرد. (2)

روزه و توبه

ماه رمضان ماه خدا، ماه آشنایی با قرآن، ماه عبادت، ماه دعا، ماه آمرزش، ماه توبه و بازگشت از گناهان و اصلاح نفس است.

ص:234


1- (1) - وسائل الشیعة: 8/10، باب 1، حدیث 12700؛ الکافی: 181/4، حدیث 6.
2- (2) - بحار الأنوار: 371/93، باب 46، حدیث 53؛ من لایحضره الفقیه: 73/2، حدیث 1766.

در این ماه به قرائت قرآن بسیار سفارش شده و مرسوم مسلمین است که در رمضان بیشتر از ماه های دیگر قرآن می خوانند و این وسیله ای است که جامعۀ اسلامی با قرآن و معارف آن آشنایی بیشتری پیدا کند و برای پیشرفت در صراط خدا و اسلام از کلام خدای متعال آموزش بگیرد.

رمضان ماه عبادت و بندگی و راز و نیاز با معبود جهان است.

در روایات اسلامی تأکید شده که در این ماه با توجّه و خضوع بیشتر نمازها را به جا آورند، و از نمازهای مستحبی در شب و روز غفلت نورزند، و بدین ترتیب با یک ماه تمرین مؤمنان به عبادت خالص تری موفّق می شوند و جان ها به خدا نزدیکتر می گردد. ماه رمضان ماه دعا است.

پیشوایان گرامی فرموده اند:

مؤمنان در این ماه و به ویژه در شب های مبارک قدر در دعا و نیایش مبالغه کنند و با توجّه به اثرات سازندۀ دعا و نیایش، روزه داران می توانند در پیوند معنوی خویش با خدای متعال تحولی به وجود آورند و بیش از پیش به ذات متعال هستی بخش او نزدیک شوند و کسب فیض کنند.

رمضان ماه آمرزش و توبه و بازگشت به سوی خداست، آنان که در زندگی خویش آلودگی هایی داشته اند می توانند با روزه جان خویش را شستشو دهند و در خلوت سحرها با رو کردن به خدای مهربان درون را صفا بخشند و از خدای خویش طلبِ آمرزش کنند، و می توانند با همین زمینه برای همیشه از کجی ها و گمراهی ها دست بردارند و به راه آیند.

معصومان علیهم السلام فرموده اند:

گناهان در این ماه بخشیده می شود؛ و این مژدۀ بزرگی است برای آنان که لغزش هایی داشته اند تا نومید نباشند و از برکات این ماه استفاده کنند و به سوی خدا بازگردند و روی دل به جانب او دارند و با او پیمان ببندند که از گناهان دست

ص:235

بشویند و خود را اصلاح کنند و گذشته را جبران نمایند، و بدون تردید گناهکار پشیمانی که در این ماه مبارک برای خدا روزه بدارد و از گذشتۀ خویش شرمسار باشد و از خدا آمرزش بخواهد، مورد مهر و عفو خدا قرار خواهد گرفت و سعادتش تأمین می شود.

از برکت های این ماه همین انقلاب روحی و تحول درونی روزه داران و همین توفیقات عملی است، که انسان آلوده را پاک می سازد و از عذاب الهی که محصول گناهان است نجات می بخشد و روزه دار را از ظلمت ها به نور و تقوا و فضیلت های اخلاقی، به نور توبه و بازگشت به سوی خدا، به نور مهر و رحمت حضرت حق می کشاند.

رضا دادم به عشق او اگر غارت کند جانم که جان صد چو من بادا فدای عشق جانانم

به زخم عشق او سازم که زخمش مرهم جانست به داغ درد او سازم که درد اوست درمانم

غمی کز عشق یار آید به شادی بر سرش گیرم به هر چه دوست فرماید غلام بنده فرمانم

مرا همّت چو طور آمد ارادت وادی اقدس درخت آتشین عشق است و من موسیّ عمرانم

مرا همّت چنان آمد که گر از تشنگی میرم به منّت آب حیوان را ز دست خضر نستانم

(منصور حلّاج)

ص:236

[«5»ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَی لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ وَ سَمَّاهَا لَیْلَةَ الْقَدْرِ تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلاَمٌ دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ]

سپس یکی از شب هایش را بر شب های هزار ماه برتری داد، و آن را شب قدر نامید، فرشتگان و روح در آن شب، به دستور پروردگارش، برای تعیین سرنوشت ها، و آوردن هر خیر و برکتی، و تقدیر هر کاری نازل می شوند. شبی است آکنده از سلامت و رحمت، برکتش تا سپیده دم بر هر کس از بندگانش که بخواهد، از طریق قضایش که محکم و استوار کرده، پیوسته و دایمی است.

شب قدر

اشاره

خداوند مهربان از باب لطف و عنایت و رحمت و محبّت نسبت به بندگانش یک شب از تمام شب های سال را آنهم در ماه مبارک رمضان شب قدر قرار داده و برای عبادت و بیداری آن شب ارزشی بهتر از عبادت در هزار ماه مقرّر فرموده است.

آری، عظمت و موقف و موقعیت آن شب و بهرۀ معنوی و اجر اخروی در آن شب از سی هزار شب بهتر و بالاتر است.

نورانیت و برکت و برق و روشنایی آن شب بیش از سی هزار شب می باشد، آن شب باید عاشق بیقرار، و دلدادۀ مست، و دلباختۀ دلسوخته، با عبادت و بیداری و با قال و حال و با تضرع و زاری، و مسکنت و خواری، و خشوع و خشیت، خود را به

ص:237

دامن معشوق اندازد و هر چه برای دنیا و آخرتش می خواهد از حضرت محبوب بگیرد، که معشوق عاشقان و محبوب محبان در آن شب، عاشقی را از درگاهش ناامید نمی کند.

انسان ها اگر شب قدر را قدر بدانند، به نتایج و آثاری دست می یابند که ارزیابی آن نتایج و آثار برای احدی از جنّ و انس و ملائکه مقدور نیست.

در عظمت آن شب همین بس که ظرف نزول تمام قرآن برای هدایت ناس، و فضای فرود ملائکه و روح و هدیه آوردن سلامت دائم و برکت همیشگی برای عباد الهی است.

قرآن به ده شب اول ذوالحجّة یا ده شب عاشورا یا به شب قسم یاد کرده، قرآن از نیمه شب برای عبادت و از سحر برای استغفار به عظمت اسم می برد.

قرآن می گوید: مهمانی موسی را در پیشگاه حق با افزودن ده شب کامل کردیم.

قرآن می فرماید: محمّد صلی الله علیه و آله به شب، معراج رفت، و این همه دلیل برای بزرگی و عظمت شب است، ولی هیچ یک از شب های مذکور ما، همۀ موقعیت و موقفش شب قدر نبوده است. با توجّه به این واقعیّت ها، شب قدر چه شب پرقیمت و چه زمان فوق العاده ای است! که خداوند می فرماید:

إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَئِکَة وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (1)

ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم . * تو چه می دانی شب قدر چیست ؟ * شب قدر ، بهتر از هزار ماه است . * فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [ تقدیر و تنظیم ] هر کاری نازل می شوند . * این شب تا

ص:238


1- (1) - قدر (97) : 1 - 5. [1]

برآمدن سپیده دم [ سراسر ] سلام و رحمت است .

هزار ماه بیش از هشتاد سال است. به راستی چه شب با عظمتی است که به اندازۀ یک عمر طولانیِ پر برکت ارزش دارد.

عظمت شب قدر در روایات و تفاسیر

«در بعضی از تفاسیر آمده است که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

یکی از بنی اسرائیل لباس جنگ در تن کرده بود و هزار ماه در این لباس بود، و آماده بود تا در جهاد در راه خدا شرکت کند، اصحاب و یاران از این مرد تعجّب کردند و آرزو داشتند چنان فضیلت و افتخاری برای آنها نیز میسّر می شد، آیۀ فوق نازل شد و بیان کرد که شب قدر از هزار ماه بهتر است. (1)در حدیث آمده است که:

پیغمبر اکرم از چهار نفر از بنی اسرائیل که هشتاد سال عبادت خدا را بدون عصیان انجام داده بودند سخن به میان آورد، اصحاب آرزو کردند، ای کاش آنان هم چنین توفیقی پیدا می کردند، آیۀ فوق در این زمینه نازل شد. (2)در شب قدر همراه با ملائکه، روح نازل می شود و روح مخلوق عظیمی است ما فوق فرشتگان چنانکه در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که شخصی از حضرت پرسید: آیا روح همان جبرئیل است؟ امام فرمود:

جبرئیل از ملائکه است و روح اعظم از ملائکه است، مگر خداوند نمی فرماید:

ملائکه و روح نازل می شوند؟ (3)

ص:239


1- (1) - مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 409/10، [1] سورۀ قدر؛ تفسیر نور الثقلین: 615/5، حدیث 16، سورۀ قدر؛ مستدرک الوسائل: 458/7، باب 22، حدیث 8653.
2- (2) - الدرّ المنثور: 371/6، سورۀ قدر؛ تفسیر ابن کثیر: 567/4، سورۀ قدر.
3- (3) - بحار الأنوار: 64/25، باب 3، حدیث 45؛ بصائر الدرجات: 464، باب 19، حدیث 4.

منظور از مِنْ کلِّ امر این است که فرشتگان برای تقدیر و تعیین سرنوشت ها و آوردن هر خیر و برکتی در آن شب نازل می شوند.

شب قدر شبی است آکنده از سلامت و خیر و رحمت تا طلوع صبح. هم قرآن در آن نازل شده، هم عبادت و احیای آن معادل هزار ماه است، هم خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود، هم رحمت خاصش شامل حال بندگان می گردد و هم فرشتگان و روح در آن شب نازل می شوند.

بنابراین شبی است سر تا سر سلامت از آغاز تا پایان، حتی طبق بعضی از روایات در آن شب شیطان در زنجیر است و از این نظر نیز شبی است سالم و توأم با سلامت.

در حدیثی در «تفسیر برهان» آمده است از امام باقر علیه السلام سؤال شد: آیا شما می دانید شب قدر کدام شب است؟ فرمود:

کَیْفَ لا نَعْرِفُ وَ الْمَلائِکَةُ تَطُوفُ بِنا فِیها. (1)

چگونه نمی دانیم در حالی که فرشتگان در آن شب گرد ما دور می زنند!

در داستان ابراهیم علیه السلام آمده است که: چند نفر از فرشتگان الهی نزد او آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند. (2)می گویند: لذّتی که ابراهیم علیه السلام از سلام این فرشتگان برد با تمام دنیا برابری نداشت. اکنون باید فکر کرد که وقتی گروه گروه فرشتگان در شب قدر نازل می شوند و بر مؤمنان سلام می کنند چه لذّت و لطف و برکتی دارد.

وقتی ابراهیم علیه السلام را در آتش نمرودی افکندند، فرشتگان آمدند و بر او سلام

ص:240


1- (1) - البرهان فی تفسیر القرآن: 716/5، [1] ذیل آیۀ 4 سورۀ قدر؛ بحار الأنوار: 14/94، باب 53، حدیث 23. [2]
2- (2) - هود (11) : 69.

کردند، آتش بر او گلستان شد، آیا آتش دوزخ به برکت سلام فرشتگان بر مؤمنان در شب قدر «بَرْد و سلام» نمی شود؟

آری، این نشانۀ عظمت امّت محمّد صلی الله علیه و آله است که در آن جا بر خلیل نازل می شود و در این جا بر امّت اسلام فرود می آید.

شب قدر به این جهت «قدر» نامیده شده که جمیع مقدّرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین می شود. شاهد این معنا سورۀ دخان است که می فرماید:

اِنّا انْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ انّا کُنّا مُنْذِرینَ * فِیها یُفْرَقُ کُلُّ امْرٍ حَکیمٍ» (1)

به راستی ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم ؛ زیرا که همواره بیم دهنده بوده ایم ؛ * در آن شب هر کار استواری [ به ارادۀ خدا ] فیصله می یابد .

این بیان هماهنگ با روایات متعددی است که می گوید:

در آن شب مقدّرات یک سال انسان ها تعیین می گردد و ارزاق و سرآمد عمرها و امور دیگر در آن لیلۀ مبارکه تفریق و تبیین می شود.

البته این مسئله هیچ گونه تضادّی با آزادی ارادۀ انسان و مسئلۀ اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهی به وسیلۀ فرشتگان بر طبق شایستگی ها و لیاقت های افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکی نیّت و اعمال آنهاست.

یعنی برای هر کس آن مقدّر می کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیۀ خود او فراهم شده و این نه تنها منافاتی با اختیار ندارد بلکه تأکیدی بر آن است.

مشهور و معروف در روایات این است که قدر در دهۀ آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، لذا در روایتی می خوانیم که در دهۀ آخر ماه مبارک رسول الهی تمام شب ها را احیا می داشت. (2)

ص:241


1- (1) - دخان (44) : 3 - 4. [1]
2- (2) - الکافی: 175/4، حدیث 1؛ [2] من لایحضره الفقیه: 184/2، حدیث 2087؛ الکافی: 156/4، حدیث 2. [3]

و در روایتی از حضرت صادق علیه السلام است که:

شب قدر شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، حتی هنگامی که راوی اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدام یک را انتخاب کنم؟ امام تعیین نفرمود و افزود:

ما ایْسَرَ لَیْلَتَیْنِ فِیما تَطْلُبُ. (1)

چه آسان است دو شب برای آنچه می خواهی.

در روایات اهل بیت بیشتر روی شب بیست و سوم تکیه شده است. (2)بسیاری معتقدند: مخفی بودن شب قدر در میان شب های ماه مبارک رمضان برای این است که مردم به همۀ این شب ها اهمیّت دهند، همان گونه که خداوند رضای خود را در میان انواع طاعات پنهان کرده تا مردم به همۀ طاعات روی آورند، و خشمش را در میان معاصی پنهان کرده تا از همۀ گناهان بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفی کرده تا همه را احترام کنند، اجابت را در میان دعاها مخفی داشته تا به همۀ دعاها رو آورند، اسم اعظم را در میان اسمایش پنهان فرموده تا همه را بزرگ دارند، وقت مرگ را مخفی ساخته تا در همه حال آماده باشند.

حضرت صادق علیه السلام به علیّ بن ابی حمزۀ ثمالی فرمود:

فضیلت شب قدر را در شب بیست و یکم و بیست و سوم بطلب و در هر کدام از این دو شب یکصد رکعت نماز بجای آور و و اگر بتوانی هر دو شب را تا طلوع صبح احیا بدار و در آن شب غسل کن.

ابوحمزه می گوید: عرض کردم: اگر نتوانم ایستاده این همه نماز بخوانم، فرمود:

نشسته بخوان، عرض کردم: اگر نتوانم فرمود: در بستر بخوان و مانعی ندارد در آغاز

ص:242


1- (1) - تفسیر نور الثقلین: 624/5، حدیث 58، ذیل آیۀ 3 سورۀ قدر؛ الکافی: 156/4، حدیث 2. [1]
2- (2) - الکافی: 156/4، حدیث 2؛ تهذیب الأحکام: 58/3، باب 4، حدیث 4.

شب خواب مختصری بنمایی و بعد مشغول عبادت شوی، درهای آسمان در ماه رمضان گشوده است، و شیاطین در غل و زنجیرند و اعمال مؤمنان مقبول است و چه ماه خوبی است ماه رمضان». (1)

احیای شب قدر

در فضیلت احیای شب قدر همین بس که در روایت آمده:

کانَ ابُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام مَریضاً مُدْنِفَاً فَاَمَرَ فَاُخْرِجَ الی مَسْجِدِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَکانَ فِیهِ حَتّی اصْبَحَ لَیْلَةَ ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ. (2)

امام صادق علیه السلام در مرض مشرف به موت، امر فرمود در شب بیست و سوم او را به مسجد پیامبر ببرند، تمام شب را در مسجد بود تا صبح روز بیست و سوم رسید.

زراره می گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمود: در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم قرآن را برگیر و باز کن و روبه روی خود قرار ده و بگو:

اَلَّلهُمَّ انّی اسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ، وَ ما فِیهِ وَ فیهِ اسْمُکَ الاَْکْبَرُ وَ اسْماؤُکَ الْحُسْنی وَ ما یُخافُ وَ یُرْجی انْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ.

خدایا از تو درخواست می کنم به حق کتاب نازل شده ات و آنچه در آن است، و در آن است نام بزرگترت، و نام های نیکوترت و آنچه بیم انگیز است و امیدبخش. اینکه مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهی.

و هر چه می خواهی از خدا بخواه. (3)

ص:243


1- (1) - تفسیر نمونه: 27/ 183 - 191، [1] ذیل تفسیر سورۀ قدر.
2- (2) - بحار الأنوار: 53/47، باب 4، حدیث 87؛ [2]مستدرک الوسائل: 474/7، باب 23، حدیث 8692. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 4/94، باب 53، حدیث 5؛ مستدرک الوسائل: 475/7، باب 23، حدیث 8695.

امام صادق علیه السلام دربارۀ احیاداران شب بیست و سوم فرمود:

خوشا به حال راکعان و ساجدان آن شب، و آنان که خطاهای گذشته را در نظر می گیرند و اشک می ریزند، من امید دارم که چنین افرادی از پیشگاه مقدس حق ناامید نشوند. (1)حضرت صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

خداوند از میان روزها روز جمعه را، و از میان ماه ها ماه رمضان، و از بین شب ها شب قدر را انتخاب کرد. (2)رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

هذا شَهْرُ رَمَضانَ شَهْرٌ مُبارَکٌ، افْتَرَضَ اللّهُ صِیامَهُ، تُفْتَحُ فِیهِ ابْوابُ الْجِنانِ، وَ تُصَفَّدُ فیهِ الشَّیاطینُ، وَ فیهِ لَیْلَةٌ خَیْرٌ مِنْ الْفِ شَهْرٍ، فَمَنْ حُرِمَها حُرِمَ - یُرَدِّدُ ذلِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ. (3)

این است ماه رمضان، ماه مبارکی که خداوند روزه را در آن واجب فرموده، در این ماه درهای بهشت باز است، و شیاطین در غل و زنجیرند، شب قدر که بهتر از هزار ماه است در این ماه مبارک قرار دارد، کسی که از آن محروم شود از برکات عظیمه اش محروم شده - این مسئله را حضرت سه بار فرموده است.

در باب اهمیّت شب قدر و اعمال و اذکار و اوراد وارده در آن، و کیفیّت شب زنده داری در آن فضای ملکوتی به جلد 94 «بحار الأنوار» و «زاد المعاد» و

ص:244


1- (1) - بحار الأنوار: 4/94، باب 53، ذیل حدیث 5.
2- (2) - بحار الأنوار: 7/94، باب 53، حدیث 9؛ [1]مستدرک الوسائل: 63/6، باب 32، حدیث 8660. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 366/93، باب 46، حدیث 41؛ [3] الأمالی، شیخ مفید: 301، حدیث 1.

«مفاتیح الجنان» مراجعه نمایید.

تفسیر سورۀ قدر

اشاره

در تفسیر فرات الکوفی، حدیثی متفاوت در شأن شب قدر نقل شده است:

امام صادق علیه السلام در تفسیر سورۀ قدر می فرماید:

إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ

اللَّیْلَةُ فاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللّهُ، فَمَنْ عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِها فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِها (اوْ مِنْ مَعْرِفَتِها) وَ قَوْلُهُ وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ

یَعْنی خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ مُؤْمِنٍ وَ هِیَ امُّ الْمُؤْمِنینَ.

تَنَزَّلُ الْمَلَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا

وَ الْمَلائِکَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ یَمْلِکُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الرُّوْحُ الْقُدُسِ هِیَ فاطِمَةُ علیها السلام بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ

یَعْنی حَتّی یَخْرُجَ الْقائِمُ علیه السلام . (1)

در آیۀ إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مقصود از «لیلة» فاطمه علیها السلام است و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر که حق فاطمه را بشناسد، شب قدر را درک کرده است و همانا او فاطمه نامیده شد چون مردم از کسب معرفت حقیقی او باز مانده اند.

و گفتۀ خداوند: وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ مقصود این است که او بهتر از هزار مؤمن است که فاطمه مادر مؤمنان می باشد.

و تَنَزَّلُ الْمَلَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا «ملائکه» مؤمنان عالمی هستند که دارای دانش خاندان و اهل بیت نبوّتند. «روح» جان پاک و قدسی فاطمه علیها السلام است.

و بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ یعنی تا هنگامی که حضرت حجت قائم آل محمد علیه السلام ظهور نماید.

ص:245


1- (1) - تفسیر فرات الکوفی: 581، حدیث 747؛ [1]بحار الأنوار: 97/25، باب 3، حدیث 69. [2]

و نیز فرمود:

بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ

أَیْ بِکُلِّ أَمْرٍ إِلی مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ سَلامٌ. (1)

فرشتگان برنامۀ هر امری و رخدادی را بر محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام تسلیم می کنند و در سلامت و رحمت، امور را تا دمیدن سحرگاهان؛ تقدیر و تحکیم می نمایند.

مناسب با روایت فوق در تشریح محور بودن فاطمه و باب معراج وحی و نبوّت، حدیثی از عبداللّه بن عجلان سکونی است که می گوید: از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود:

خانۀ علی و فاطمه از غرفه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و سقف خانۀ آنها عرش پروردگار، و در دل خانۀ آنها روزنه ای به عرش است که وحی فرشتگان از آنجا فرود می آید. در شب و روز و در هر ساعت و پلک بر هم زدن، فوج فوج فرشتگان بدون وقفه فرود می آیند و بالا می روند. خداوند تبارک و تعالی آسمان ها را برای ابراهیم گشود تا چشمش به عرش افتاد و قدرت نظر کردن او را افزون کرد. خداوند نیروی دید محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را افزایش داده که عرش را در میان خانه خود مشاهده می کردند؛ و برای آنها سقفی جز عرش نبود، و خانه های آنها سقفش؛ عرش رحمان است و محل عروج دسته دسته بدون توقّف فرشتگان و روح می باشد. هر یک از خانه های اهل بیت علیهم السلام خانوادۀ معراج ملائکه است. به دلیل آیۀ: تَنَزَّلُ الْمَلَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ

گفتم: مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ (از هر امری) فرمود: به کل امر (برای همه امری). گفتم:

ص:246


1- (1) - تفسیر فرات الکوفی: 581، حدیث 746؛ [1] بحار الأنوار: 145/36، باب 39، حدیث 116.

اینگونه نازل شده فرمود: آری. (1)لیلة القدر یک شب است. «ة» در «لیلة» دلالت بر وحدت می کند و در طول هر سال یک شب است. سپس خداوند یک شب را از شب های ماه رمضان را بر شب های هزار ماه دیگر برتری داد و آن را شب قدر نامیده است.

شب در مسائل معنوی جایگاه ویژه ای دارد. پروردگار برای اهدای تورات، حضرت موسی علیه السلام را به مناجات شبانه فرا خواند.

قرآن، زمان مناسب برای استغفار و تهجّد را، هنگام سحرگاهان بر می شمرد.

عروج پیامبر صلی الله علیه و آله به آسمان هنگام شب بوده است و پیامبر مأمور شد که مناجات و عبادت های شبانه داشته باشد. حتی خداوند چند بار به شب سوگند یاد کرده است.

از این رو بیشتر کرامات و ارتباطات و راز و نیاز مخلوقات با خالق خویش، شب هنگام است؛ زیرا در شب بیشتر مردم از امور دنیوی فراغت دارند، بیشتر به یاد پروردگارشان هستند. فضیلت عبادت و نیایش در آن، نیز از اعمال عبادی روز، افزون تر است.

رمز تقارن شب تقدر بشر با شب نزول قرآن، شاید این مطلب باشد که سرنوشت بشر وابسته به قرآن است. اگر اهل قرآن باشند نیکبخت و گرنه نگون بخت می گردند.

ابوذر غفاری می گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم؛ ای پیامبر خدا! آیا شب قدر همان شبی می باشد که در عهد انبیا علیهم السلام نیز امر بر آنان نازل می شده است و پس از رحلت آنان، امر در آن شب تعطیل شده است؟ حضرت فرمود:

ص:247


1- (1) - بحار الأنوار: 97/25، باب 3، حدیث 70؛ تأویل الآیات الظاهرة: 792.

خیر، شب قدر تا روز قیامت باقی است. (1)اصبغ بن نباته از حضرت علی علیه السلام روایت نموده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:

یا علی! آیا میدانی معنی شب قدر چیست؟ عرض کردم: نه، ای رسول خدا! پس حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی آنچه در آن شب، تقدیر و سرنوشتِ انسان تا روز قیامت خواهد بود، تحکیم و اندازه گیری نموده است و در آنچه خدای عز و جل به ولایت تو و ولایت امامان از نسل تو تا روز قیامت، فرمان داده است. (2)بیان حقیقت باطنیّۀ شب قدر در الفاظ و جملات نمی گنجد؛ همانگونه که تحدید به زمان و مکان و عدد در حدّ اشاره، برای درک محدود انسان است.

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ شب قدری که برتر و بهتر از هزار ماه است. با اینکه شب قدر در هر سال یک مرتبه است و هزار ماه هشتاد و چهار سال می شود.

خداوند نفرمود: شب قدر بهتر از هشتاد و چهار سال است؛ نکته اش این است:

مقصود حق، تحدید به حدّ معیّنی نیست و فضیلت شب قدر از ابتدا تا انتهای این جهان از همۀ اوقات دیگر بیشتر است. ولی چون هزار، عدد کاملی است کنایه از کلّ روزهاست.

بنابراین هزار، عدد کاملی است و تنها رمزی است که اگر تا آخر جهان، عمر و زندگی انسان بدون کسب کمالی معنوی سپری شود هیچگونه ارزشی ندارد، چه رسد به اینکه آن عمر در راه ستم کردن به دیگران یا در مسیر شیطان باشد.

ص:248


1- (1) - بحار الأنوار: 97/25، باب 3، حدیث 71؛ تأویل الآیات الظاهرة: 792؛ تفسیر البرهان: 354/10، سورۀ قدر.
2- (2) - بحار الأنوار: 18/94، باب 53، حدیث 38؛ معانی الأخبار: 315، حدیث 1. [1]

هزار ماه، کنایه از تمامی مخلوقات است و شب قدر اشاره به کامل ترین و برترین موجودات، حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله که در حقیقت مظهر لیلة القدر است و پس از ایشان اهل بیت معصومین علیهم السلام به ویژه حضرت بقیة اللّه الاعظم علیه السلام می باشند.

خداوند هزار و یک اسم دارد که در شب قدر، همۀ آن اسمای اعظم الهی، در نبیّ گرامی صلی الله علیه و آله تجلّی کرده است.

شأن نزول سورۀ قدر

در داستان نزول سورۀ قدر آمده است:

امام حسن مجتبی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمود: پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در خواب دید قوم بنی امیّه یکی پس از دیگری بر بالای منبر ایشان می روند و خطبه می خوانند. پس حضرت از این خواب دلتنگ و ناراحت شد. جبرئیل نزد ایشان رفت و تسلیت داد و سورۀ کوثر و سورۀ قدر را ابلاغ کرد.

سهل ساعدی می گوید:

پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله در عالم خواب دید میمون ها و بوزینه هایی بر فراز منبرش بالا و پایین می روند. آن حضرت از دیدن این خواب غمگین و ناراحت گردید، پس از این حکایت، هرگز کسی ایشان را خندان ندید تا رحلت فرمود.

قاسم بن فضل حرّانی می گوید:

وقتی مدّت حکومت دودمان بنی امیه را برشمردیم هزار ماه بوده است. (1)امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالم خواب مشاهده نمود که بنی امیّه از منبرش بالا می روند و مردم را از راه هدایت برمی گردانند. پس شب را اندوهگین به صبح رسانید.

جبرئیل علیه السلام بر او نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! چه شده تو را غمگین و افسرده می بینم؟!

ص:249


1- (1) - بحار الأنوار: 59/44، باب 19، حدیث 7؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 36/4.

فرمود: ای جبرئیل! دیشب خواب دیدم که بنی امیّه از منبرم بالا می روند و مردم را گمراه می کنند.

جبرئیل عرض کرد: به آن خدایی که تو را بر حق به نبوّت مبعوث کرده است من اطلّاعی بر آن نداشتم سپس به آسمان عروج کرد و در مدّت کوتاهی با آیه ای از قرآن فرود آمد و آن آیۀ:

أَفَرَءَیْتَ إِن مَّتَّعْنَهُمْ سِنِینَ * ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ * مَآ أَغْنَی عَنْهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ» (1)

پس خبر ده اگر ما آنان را سالیانی بهره مندی و برخورداری دهیم ، * سپس آن عذابی که به آن تهدید می شدند ، به سراغشان آید . * آنچه را [ چند سال ] همواره از آن برخورداری می یافتند [ عذاب را ] از آنان دفع نخواهد کرد .

و همچنین آیۀ:

إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (2)

ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم . * تو چه می دانی شب قدر چیست ؟ * شب قدر ، بهتر از هزار ماه است .

و خداوند منّان شب قدر را برای پیامبرش بهتر از هزار ماه سلطنت بنی امیّه قرار داد. (3)

رمز مخفی بودن شب قدر

و اما رمز مخفی بودن شب قدر در چیست؟

ص:250


1- (1) - شعراء (26) : 205 - 207. [1]
2- (2) - قدر (97) : 1 - 3. [2]
3- (3) - الکافی: 159/4، حدیث 10؛ [3] بحار الأنوار: 77/28، باب 2، حدیث 36.

عبدالواحد انصاری می گوید: از امام باقر علیه السلام از شب قدر پرسیدم که: از شب قدر برایم خبر بده؟

حضرت فرمود: در یکی از دو شب بیست و یکم یا بیست و سوم بخواه.

عرض کردم: یکی از آنها را به تنهایی یاد بفرما، فرمود: چه می شود که در هر دو شب، عمل نیک انجام داده و کوشش نمایی. (1)شاید جهت مخفی بودن این شب ها در بین شب های رمضان این باشد که:

همچنان که خداوند اسم اعظم خود را در بین اسمای حسنای خود پنهان داشته، شب قدر را هم به خاطر جلالت شأن در بین شب ها، پنهان نگه داشته است.

شاید مخفی بودن این شب برای این باشد که مردم شب های متعدّدی را به عبادت بپردازند تا آنان که شب را درک کردند مغرور نشوند و کسانی که درک نکرده اند از باقی شب ها محروم نشوند و بندگان به شوق درکِ بهره های فراوان شب های ماه مبارک، از راه عبادت و نیایش بکوشند و بر اخلاص و بندگی خویش بیافزایند، تا مورد رحمت و غفران حق قرار گیرند.

پس شایسته است هر بندۀ خدا در شب هایی که احتمال شب قدر می رود، در طلب مغفرت و رحمت و عافیت و معرفت اهل بیت علیهم السلام به ویژه مقام عصمت فاطمۀ زهرا علیها السلام ، شب زنده داری و احیا بدارد و شکر منعم و توفیق پرفیض آن شب های عظیم الشأن را به دست آورد.

برخی از عرفا در تفسیر «لیلة القدر» به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام چنین گفته اند که:

شب قدر بین سه شب مشهور مخفی است همانطور که قبر فاطمه زهرا علیها السلام هم در سه مکان: قبرستان بقیع، روضه بین محراب و منبر در مسجد النبی و خانۀ خود، نزد قبر پدرش رسول اللّه صلی الله علیه و آله پنهان می باشد.

ص:251


1- (1) - بحار الأنوار: 149/95، باب 7، حدیث 4؛ إقبال الأعمال: 194.

[«6»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلاَلَ حُرْمَتِهِ وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ وَ أَعِنَّا عَلَی صِیَامِهِ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیکَ وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکَ حَتَّی لاَ نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ وَ لاَ نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ «7»وَ حَتَّی لاَ نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ وَ لاَ نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ وَ حَتَّی لاَ تَعِیَ بُطُونُنَا إِلاَّ مَا أَحْلَلْتَ وَ لاَ تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلاَّ بِمَا مَثَّلْتَ وَ لاَ نَتَکَلَّفَ إِلاَّ مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ وَ لاَ نَتَعَاطَی إِلاَّ الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِکَ ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَائِینَ وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ لاَ نَشْرَکُ فِیهِ أَحَداً دُونَکَ وَ لاَ نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاکَ]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، و شناخت برتری این ماه، و بزرگ داشت احترامش را، و خودداری از آنچه که در این ماه ممنوع کردی، به ما الهام فرما، و ما را به روزه داشتن این ماه، و حفظ انداممان از گناهانت و به کار گرفتن آنها در آنچه که تو را خشنود می کند یاری ده، تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم، و با چشممان به تماشای لهو نشتابیم، و تا جایی که دست هامان را به جانب حرامی نگشاییم، و با گام هامان به سوی ممنوعی نرویم، و شکم هامان جز آنچه را حلال کردی، در خود جای ندهد، و زبانمان جز به آنچه تو گفته ای گویا نشود، و عمل و وظیفه ای جز آنچه ما را به ثواب تو نزدیک می کند، متحمّل

ص:252

نشویم، و جز آنچه ما را از کیفر تو نگاه می دارد، انجام ندهیم. آنگاه همۀ اینها را از ریای ریاکاران، و شهرت طلبی شهرت طلبان، خالص و پاک فرما؛ به گونه ای که کسی را جز تو در اعمالمان شریک نکنیم، و مقصد و منظوری در آن اعمال غیر تو نطلبیم.

فضیلت و حرمت ماه مبارک رمضان

اشاره

برای شناخت عظمت و اهمیّت و موقعیت ماه مبارک رمضان چاره ای جز مراجعه به معارف اسلامی نیست. بیان ثواب عبادات و اعمال و اخلاقیات و انجام امور خیر در روایات و اخبار نشانگر این است که ماه رمضان در میان تمام ایّام سال از امتیازات بسیار مهمی برخوردار است.

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

شعبان ماه من است، و ماه رمضان ماه خداوند، هر کس در ماه من یک روز روزه بدارد او را در قیامت شفاعت کنم، و هر کس دو روز از ماه مرا روزه بدارد گناهان گذشته و آینده اش مورد مغفرت قرار خواهد گرفت، و هر کس سه روز از ماه مرا روزه بگیرد به او می گویند: کارت را از سر بگیر، و هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد و شهوت و زبانش را حفظ کند و از آزار مردم بپرهیزد، گناهان گذشته و آینده اش بخشیده می شود و او را از آتش جهنّم آزاد می کنند، و در دارالقرارش جای می دهند و شفاعتش را به تعدادی قبول می کنند که تمام گنهکاران از اهل توحید نجات یابند. (1)

ص:253


1- (1) - بحار الأنوار: 356/93، باب 46، حدیث 24؛ الأمالی، شیخ صدوق: 19، حدیث 1.

فضیلت رمضان در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله

حضرت رضا علیه السلام از پدرانش از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی برای ما دربارۀ فرا رسیدن ماه رمضان چنین فرمودند:

ای مردم! به حقیقت که ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به سوی شما روی آورد.

ماهی است که نزد خداوند بهترین ماه ها، و ایّامش بهترین ایّام، و شب هایش بهترین شب ها، و ساعاتش برترین ساعت هاست.

این ماهی است که در آن به ضیافت خدا دعوت شده اید، و خداوند در این ماه شما را اهل کرامت قرار داده، نَفَس های شما در این ماه تسبیح، و خوابتان عبادت، و اعمالتان مقبول، و دعای شما در این ماه مستجاب است.

خدا را به نیّت های پاک بخوانید، و با قلب های خالی از آلودگی از جنابش بخواهید که شما را به روزه گرفتن و تلاوت قرآن موفّق بدارد، شقی و بدبخت در این ماه بزرگ کسی است که از مغفرت حق محروم گردد.

در این ماه از گرسنگی و تشنگی خود به گرسنگی و تشنگی قیامت توجّه کنید، به فقرا و مساکین صدقه دهید، بزرگانتان را احترام و به کوچکترها ترحم کنید و صلۀ ارحام بجا آورید.

زبان را از آنچه بر زبان حرام است حفظ کنید، و چشم از آنچه حلال نیست بپوشید، و گوش از آنچه نباید بشنوید نگاه دارید، به ایتام ببخشید تا به ایتامتان ببخشند.

از گناهان خود به پیشگاه محبوب توبه کنید، و به وقت نمازها دست به دعا بردارید، که آن ساعات بهترین ساعات است، و وقتی است که خداوند با نظر رحمت به بندگانش می نگرد، آنان را جواب می دهد چون بخوانندش، و پاسخ می گوید چون صدایش بزنند، و مستجاب می کند چون دعا کنند.

ص:254

ای مردم! وجودتان در گرو اعمال شماست، آن را با استغفار آزاد کنید، و پشت شما از بار گناهان سنگین است آن را با طولانی کردن سجود سبک نمایید، و بدانید که حضرت حق قسم یاد کرده نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب ننماید، و آنان را در قیامت از عذاب نترساند.

مردم! هر یک از شما در این ماه به مؤمنی افطار دهد ثوابش نزد حق همانند آزاد کردن یک بنده در راه خداست، و گناهان گذشته اش قرین مغفرت می گردد. عرضه داشتند: یا رسول اللّه! همۀ ما قدرت بر این کار را نداریم، فرمود: خود را از آتش جهنّم نگاه دارید گرچه به نصف خرما یا یک مقدار آب دادن به روزه دار باشد.

ای مردم! هر کس در این ماه اخلاقش را نیکو کند برای خود جواز عبور از صراط آماده کرده آنهم در روزی که قدم ها می لغزد، و هر کس در این ماه به زیر دستش همۀ امور را سبک بگیرد خداوند حسابش را سبک خواهد گرفت، و هر کس شرّش را از مردم حفظ کند خداوند او را در روز جزا از غضبش حفظ خواهد کرد، و هر کس در این موقع یتیمی را گرامی بدارد خداوند در قیامت او را گرامی خواهد داشت، و هر کس صلۀ رحم کند خداوند او را در محشر به رحمتش متصل کند، و رحمتش را در روز جزا از قاطع رحم قطع نماید.

ثواب نماز مستحبی در این ماه برائت از آتش، و ادای واجب در این زمان هفتاد برابر از زمان دیگر بهره اش بیشتر است.

کسی که در این ماه زیاد بر من صلوات فرستد خداوند روزی که میزان عده ای را سبک کند میزانش را سنگین می نماید، تلاوت یک آیه در این ماه اجرش به مانند ختم یک قرآن است در غیر این ماه.

ای مردم! درهای بهشت در این ماه باز است از خدا بخواهید که به روی شما

ص:255

نبندد، و درهای جهنّم بسته است از او تقاضا کنید که به روی شما باز نکند، و شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند از حضرتش تمنّا کنید که آنان را بر شما مسلّط ننماید.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

من در این جا از جای برخاستم و عرضه داشتم: یا رسول اللّه! بهترین عمل در این ماه چیست؟ فرمود: بهترین عمل در این ماه خودداری از محارم الهی است.

در این وقت رسول حق گریست، عرضه داشتم: علت گریۀ شما چیست؟ فرمود: برای تو گریه می کنم، گویا تو را در نماز می بینم که بدبخت ترین مردم و همپایۀ پی کنندۀ ناقۀ صالح ضربتی بر تو وارد می کند که محاسنت به خون سرت خضاب می شود.

عرضه داشتم: در آن وقت دینم سالم است؟ فرمود: آری. سپس گفت: قاتلت قاتل من است، دشمنت دشمن من است، ناسزا گوی به تو ناسزا گوی به من است، زیرا تو جان منی و روح تو روح من است و طینت تو طینت من است.

خداوند مرا آفرید و تو را پدید آورد و هر دوی ما را انتخاب نمود، مرا برای نبوت، تو را برای امامت، منکر امامت تو منکر نبوت من است.

تو جانشین من و پدر فرزندان من و شوهر دختر من، و خلیفۀ من در امّتم در حیات و ممات منی.

امر تو امر من است، نهی تو نهی من است، قسم به آن که مرا مبعوث به رسالت کرد و به عنوان بهترین آفریدگان قرار داد هر آینه تو حجت خدا بر مردم و امین سرّ او و خلیفه اش در میان بندگانی. (1)

ص:256


1- (1) - بحار الأنوار: 356/93 - 358، باب 46، حدیث 25؛ وسائل الشیعة: 313/10 و 314، باب 18، حدیث 13494.

امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

به حقیقت که ماه رمضان ماه بزرگی است، حسنات در آن اضافه می شود، سیّئات محو می گردد، درجات بالا می رود، هر کس در این ماه صدقۀ مختصری بدهد خداوند او را می آمرزد، و هر کس به زیر دست نیکی کند مورد مغفرت قرار می گیرد، و هر کس اخلاقش را نیکو نماید آمرزیده می شود، و هر کس خشمش را فرو خورد به غفران حق می رسد، و هر کس صلۀ رحم نماید بخشیده می شود.

این ماه چون ماه های دیگر نیست، وقتی می آید با برکت و رحمت می آید، و وقتی می رود با غفران ذنوب می رود، خوبی ها در این ماه به چند برابر محاسبه می شود، و اعمال خیر در این ماه قبول درگاه حق است، دو رکعت نماز مستحب در این ماه غفران الهی را به دنبال دارد. سپس فرمود: بدبخت کسی است که بدون آمرزش گناه از این ماه بیرون رود، در این وقت مبتلا به خسارت شده در حالی که نیکوکاران به جایزه های حق رسیده اند. (1)

هستی ام یک قطره از دریای تو مستی ام یک نشئه از صهبای تو

گر قبولم می کنی دُرّ یتیم رانیم از خود کف دریای تو

حسن تو نور دل بینای من عشق من زیب رخ زیبای تو

چشم تو مفتون سر تا پای خود چشم من حیران سر تا پای تو

آبروی شمع و مه را ریخت دوش آفتاب روی بزم آرای تو

می فزاید شور بر شور دلم چون تبسّم می کند لب های تو

آه من از تاب آن زلف سیاه شور من از لعل شکّر خای تو

ص:257


1- (1) - بحار الأنوار: 361/93، باب 46، حدیث 29؛ الأمالی، شیخ صدوق: 54، حدیث 2.

هر که سودا کرد با تو سود برد فیض را سر رفت از سودای تو

(فیض کاشانی)

فضیلت رمضان در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمود:

چون در ماه مبارک روزه گرفتید زبان از دروغ نگهدارید، چشم از حرام بپوشید، با یکدیگر بر سر امور ناچیز دنیایی و مسائل زندگی نزاع و دعوا نکنید، بر هم حسد نورزید، از یکدیگر غیبت ننمایید، جدال نکنید، دروغ نگویید، مباشر با زنان نشوید، با یکدیگر مخالفت ننمایید، بر هم خشم نگیرید، به یکدیگر ناسزا ندهید، شماتت نکنید، سستی نورزید، دعوا نکنید، آزار نرسانید، ستم ننمایید، بدرفتاری نکنید، ملول و بی قرار نشوید، و از یاد خدا و نماز غفلت ننمایید.

ملازم سکوت و بردباری و صبر و صدق باشید، از اهل شر کناره گیری کنید، و از قول زور و دروغ و افترا، دشمنی و بدگمانی، و غیبت و دو بهم زنی بپرهیزید.

مشرف به آخرت و منتظر رسیدن ایّام رخت بر بستن باشید، به انتظار وعدۀ خدا به سر برید، و برای لقاء اللّه توشه بردارید، بر شما باد به آرامش و وقار و خشوع و خضوع و خاک سپاری بنده ای که از مولایش در ترس است.

نیکوکار و ترسناک از عذاب، و امیدوار به رحمت، و در حالت رعب و ترس، و رغبت و میل به حقایق باشید.

قلب از عیوب پاک شود، باطن ها از آلودگی قداست پیدا کند، جسم از آلودگی ها تمیز گردد، تبرّی از دشمنان حق برایتان حاصل شود، ماه روزه است روزه ات را با سکوت از تمام جهات به دوستی حق برسان و آن به این

ص:258

صورت است که از آنچه در آشکار و نهان نهی شده ای بپرهیزی، و حقّ خشیت را در باطن و ظاهر بجای آوری، وجودت را در ایّام روزه داریت به او واگذار کنی، و دل برای او فارغ نمایی، و همۀ هستیت را برای خواسته های حضرت دوست مایه بگذاری.

چون این امور را رعایت کردی به حقیقت روزه برای خدا روزه دار شده ای، و امرش را در امر روزه اطاعت کرده ای، و به هر مقدار از این امور کم بگذاری از واقعیّت و معنویّت روزه ات کاسته ای.

پدرم حضرت باقر علیه السلام فرمود:

پیامبر صلی الله علیه و آله شنید زنی کنیزش را ناسزا گفت، غذا خواست و به آن زن فرمود:

بخور، عرضه داشت: روزه ام، فرمود: این چه روزه ای است که کنیزت را در آن ناسزا گفتی؟ روزه فقط از خوردن و آشامیدن نیست، خداوند روزه را به غیر از خوردن و آشامیدن حجاب بین عبد و تمام بدی ها قرار داده، قول بد روزه را به افطار می کشاند، چقدر روزه گیر کم و گرسنه زیاد است؟ (1)در هر صورت، برابر روایات و اخبار فراوانی که در جهت ماه مبارک رمضان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام رسیده، روزۀ حقیقی در ماه رمضان روزه ای است که روزه دارش از تمام گناهان ظاهری و باطنی بپرهیزد.

ص:259


1- (1) - بحار الأنوار: 292/93 - 293، باب 36، ذیل حدیث 16؛ نوادر الاشعری: 21 و 22، باب 2، حدیث 10.

[«8»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَی مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ وَ أَوْقَاتِهَا الَّتِی وَقَّتَّ «9»وَ أَنْزِلْنَا فِیهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِیبِینَ لِمَنَازِلِهَا الْحَافِظِینَ لِأَرْکَانِهَا الْمُؤَدِّینَ لَهَا فِی أَوْقَاتِهَا عَلَی مَا سَنَّهُ عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ - صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ - فِی رُکُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِیعِ فَوَاضِلِهَا عَلَی أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِهِ وَ أَبْیَنِ الْخُشُوعِ وَ أَبْلَغِهِ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را در این ماه، بر اوقات نمازهای پنج گانه، با آدابی که برای آنها معین کردی، و واجباتی که جهت آنها واجب فرمودی، و شروطی که محض آنها مقرّر نمودی، و اوقاتی که تعیین کردی آگاه ساز، و ما را در ادای این نمازهای پنج گانه، در رتبۀ کسانی قرار ده، که به مراتب و منزلت های آن رسیده اند، کسانی که حفظ کنندۀ ارکان آنهایند، و هر یک از پنج نماز را در اوقات مخصوص به خودش ادا می کنند، و بر پایۀ آن کمیت و کیفیتی که بنده و رسولت که درود تو بر او و خاندانش باد؛ تشریع فرموده و بیان کرده، در رکوع و سجودش و همۀ فضایل و درجاتش، با کامل ترین طهارت و روشن ترین مرتبۀ خشوع و رساترینش.

ص:260

مسئلۀ با عظمت نماز

اشاره

نماز واقعیتی ملکوتی و حقیقتی عرشی و مسئله ای الهی است که از شروع حیات انسان در زمین، به صورت تکلیفی واجب در جهت رشد و کمال و تربیت این موجود برتر به او ارائه شده است.

نماز گفتگوی عاشق با معشوق، محبّ با محبوب، مملوک با مالک، عبد با مولا، فقیر با غنی، و ذلیل با عزیز، و میّت با زنده است.

نماز عبادتی جامع، و برنامه ای نورانی، و روشی متین، و راه مستقیم به سوی مقصد اعلی، و وسیلۀ قرب انسان به حق، و زمینه ساز تحصیل لقا و وصال حضرت دوست، و موجب رضایت و خشنودی وجود مقدس ربّ العالمین است.

نماز در روایات

رسول اللّه صلی الله علیه و آله می فرماید:

اَلصَّلاةُ مِنْ شَرائِعِ الدّینِ، وَ فِیها مَرْضاةُ الرَّبِّ عَزَّوَجَلَّ، فَهِیَ مِنْهاجُ الاَْنْبِیاءِ. (1)

نماز از احکام عملی دین، و مایۀ رضایت و خشنودی حق، و راه انبیای الهی است.

و نیز آن حضرت فرموده:

وَ لِیَکُنْ اکْثَرُ هَمِّکَ الصَّلاةَ، فَاِنَّها رَأْسُ الاِْسْلامِ بَعْدَ الاِْقْرارِ بِالدِّینِ. (2)

باید قسمت عمدۀ همّ و غمّت نماز باشد، زیرا نماز بعد از اقرار به دین خدا در رأس فرهنگ الهی است.

ص:261


1- (1) - مستدرک الوسائل: 77/3، باب 29، حدیث 3071؛ [1] الخصال: 522/2، حدیث 11.
2- (2) - بحار الأنوار: 128/74، باب 6، حدیث 33؛ [2]تحف العقول: 25. [3]

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

اَحَبُّ الاَْعْمالِ الَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ الصَّلاةُ، وَ هِیَ آخِرُ وَصایَا الاَْنْبِیاءِ. (1)

محبوب ترین عمل در پیشگاه حضرت حق نماز است، و این حقیقت آخرین سفارش تمام انبیا علیهم السلام به امّت ها بود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خداوند بزرگ نور چشمم را در نماز قرار داد، و نماز را آن چنان محبوب قلب من کرد که طعام محبوب گرسنه و آب معشوق تشنه است، گرسنه چون بخورد سیر می شود، تشنه چون بنوشد سیراب می گردد، و من از نماز سیر نمی شوم. (2)حضرت صادق علیه السلام فرمود:

اِنَّ طاعَةَ اللّهِ خِدْمَتُهُ فِی الاَْرْضِ، فَلَیْسَ شَیْ ءٌ مِنْ خِدْمَتِهِ یَعْدِلُ الصَّلاةَ. (3)

طاعت حق خدمت به پیشگاه او در روی زمین است، و چیزی از خدمت به او همسنگ نماز نیست.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

أُوصِیکُمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِها، فَاِنَّها خَیْرُ الْعَمَلِ، وَ هِیَ عَمُودُ دینِکُمْ. (4)

به شما نماز را سفارش می کنم، و وصیّتم این است که در حفظ آن کوشا باشید، نماز بهترین عمل و ستون خیمۀ دین است.

ص:262


1- (1) - الکافی: 264/3، حدیث 2؛ [1] من لایحضره الفقیه: 210/1، حدیث 638.
2- (2) - بحار الأنوار: 233/79، باب 1، حدیث 58؛ [2]مستدرک الوسائل: 42/3، باب 10، حدیث 2968. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 219/79، باب 1، حدیث 39؛ [4]تفسیر العیاشی: 173/1، حدیث 46. [5]
4- (4) - بحار الأنوار: 209/79، باب 1، حدیث 20؛ [6]مستدرک الوسائل: 30/3، باب 7، حدیث 2938. [7]

از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد:

چه عملی بعد از معرفت برترین عمل است؟ فرمود: چیزی در دین معادل نماز نیست. (1)رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:

اِذا قامَ الْعَبْدُ الَی الصَّلاةِ فَکانَ هَواهُ وَ قَلْبُهُ الَی اللّهِ تَعالَی انْصَرَفَ کَیَوْمِ وَلَدَتْهُ امُّهُ. (2)

چون عبد به نماز برخیزد و خواسته و نیّت قلبش، خدا باشد، از نماز بیرون می رود مانند روزی که از مادر متولّد شده است.

حضرت باقر علیه السلام فرمود:

اِنَّ اوَّلَ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها. (3)

به حقیقت اول چیزی که عبد به آن محاسبه می شود نماز است، اگر قبول شود بقیۀ اعمالش از برکت قبولی نماز پذیرفته خواهد شد.

حضرت رضا علیه السلام فلسفۀ نماز را بدین صورت بیان می کنند:

اقرار به مالکیت حق بر سراسر هستی و نفی غیر او از تمام امور حیات، قرار گرفتن در برابر حضرت جبّار به حالت ذلّت و مسکنت و خضوع و اعتراف به تقصیر و کوچکی و پستی در برابر عظمت او.

درخواست درگذشتن از گناهان گذشته، و قرار دادن صورت در پنج وقت برای نشان دادن حقارت در برابر عظمت و این که این عبد فراموشت نکرده و

ص:263


1- (1) - بحار الأنوار: 225/79، باب 1، حدیث 50؛ [1]الکافی: 264/3، حدیث 1. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 361/81، باب 16، ذیل حدیث 59؛ [3]مستدرک الوسائل: 102/4، باب 2، حدیث 4234. [4]
3- (3) - بحار الأنوار: 267/7، باب 11، حدیث 33؛ [5]وسائل الشیعة: 108/4، باب 1، حدیث 4636. [6]

در مقام طغیان نیست.

نماز خضوع و ذلّت و رغبت به رحمت و طلب زیاد شدن دین و دنیاست.

نماز ترمزی در برابر گناهان، و مداومت بر یاد خدا در شب و روز، و اعلام به این معناست که عبد مولا و آقایش و مدبّر امورش را فراموش ننموده تا بر اثر فراموشی به طغیان و شرارت دچار شود.

نماز یاد خداست، یادی که عبد را از انواع معاصی و فساد باز می دارد. (1)حضرت باقر علیه السلام فرمود:

اِذَا اسْتَقْبَلَ الْمُصَلِّی الْقِبْلَةَ اسْتَقْبَلَ الرَّحْمانُ بِوَجْهِهِ، لا الهَ غَیْرُهُ. (2)

چون نمازگزار به قبله رو کند خداوند رحمان، که خدایی جز او نیست، به او رو کند.

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

اِذا قامَ الرَّجُلُ الَی الصَّلاةِ اقْبَلَ الَیْهِ ابْلیسُ یَنْظُرُ الَیْهِ حَسَداً لِما یَری مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ الَّتی تَغَشّاهُ. (3)

چون عبد به نماز برخیزد، ابلیس با چشم حسد به او می نگرد، زیرا وی را پوشیده در رحمت حق می بیند.

حضرت رضا علیه السلام فرمود:

اَلصَّلاةُ لَها ارْبَعَةُ آلافِ بابٍ. (4)

برای نماز چهارهزار در از آداب و شرایط است.

ص:264


1- (1) - بحار الأنوار: 261/79، باب 2، حدیث 10؛ [1] علل الشرایع: 317/2، باب 2، حدیث 2.
2- (2) - بحار الأنوار: 219/79، باب 1، حدیث 37؛ [2]وسائل الشیعة: 289/7، باب 32، حدیث 9367. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 110/10، باب 7، حدیث 1؛ [4]مستدرک الوسائل: 80/3، باب 29، ذیل حدیث 3074. [5]
4- (4) - بحار الأنوار: 303/79، باب 4، حدیث 1؛ [6] الخصال: 638/2، حدیث 12.

امام صادق علیه السلام فرمود:

چون به نماز برخاستی بگو: الهی برای نیازهایم محمّد صلی الله علیه و آله را شفیع می آورم، و با آبروی او به تو توجّه می کنم، خدایا به حقّ او مرا در پیشگاهت در دنیا و آخرت آبرومند گردان، و مرا از بندگان مقرّب درگاهت قرار ده، به حقّ او نمازم را قبول کن، گناهانم را ببخش، دعایم را مستجاب کن، هر آینه تو غفور و رحیمی. (1)

ما را به جز از روی تو منظور نظر نیست ما را به جز از کوی تو مأوای دگر نیست

از جور رقیبان ز رهت روی نتابم من وصل تو می جویم و خوفم ز خطر نیست

قدر رخ خوب تو نداند همه چشمی هر بی سر و پائی به جهان اهل نظر نیست

گو خون جگر نوش کن و خاک به سر ریز آن را که ز دیدار تواش شوق به سر نیست

گر عشق نداری برِ کس قدر نداری قدری نبود آن شجری را که ثمر نیست

ما بوسه نخواهیم جز از لعل لب یار آری، مگسان را هوس الاّ به شکر نیست

جانا ز صغیر ارنکنی یاد چه تدبیر شاهی و تو را جانب درویش گذر نیست

(صغیر)

ص:265


1- (1) - من لایحضره الفقیه: 302/1، حدیث 916؛ تهذیب الأحکام: 287/2، باب 15، حدیث 5.

آداب باطنی نماز

امام علی علیه السلام فرمود:

یا کُمَیْلُ! لَیْسَ الشَّأْنُ انْ تُصَلِّیَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، الشَّأْنُ انْ تَکُونَ الصَّلاةُ فُعِلَتْ بِقَلْبٍ نَقِیٍّ، وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللّهِ مَرْضِیٍّ، وَ خُشُوعٍ سَوِیٍّ. (1)

ای کمیل! کار به نماز و روزه و صدقه دادن نیست. کار به این است که نمازت را با قلبی پاک و تصفیه شده از تمام آلودگی ها بخوانی، و عملت عمل مورد رضای حق باشد، و خشوعی صاف و استوار به حضرت دوست ارائه دهی.

سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَا الْخُشُوعُ؟ قالَ: التَّواضُعُ فِی الصَّلاةِ، وَ انْ یُقْبِلَ الْعَبْدُ بِقَلْبِهِ کُلِّهِ عَلی رَبِّهِ. (2)

از رسول حق صلی الله علیه و آله از خشوع پرسیدند؟ فرمود: تواضع در نماز، واین که بنده با تمام قلب به خدا رو کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصی را به وقت خواندن نماز مشغول به بازی با دست و صورت دیدند، فرمودند: اگر قلبش خاشع بود هر آینه اعضایش نیز خاشع بودند. (3)مرحوم شیخ طبرسی در توضیح خشوع می فرماید:

«خضوع و تواضع و ذلّت و دیده از موضع سجده بر نداشتن و به راست و چپ نظر نکردن، خشوع در نماز است.» (4)از روایت استفاده می شود که خشوع در نماز هم به قلب است هم به اعضا. اما خشوع قلب فارغ بودن آن از ماسوی اللّه است واین که جز عبادت و معبود چیزی در میان نباشد. و اما خشوع جوارح چشم پوشی از نظر به راست و چپ و ترک التفات

ص:266


1- (1) - بحار الأنوار: 417/74، باب 15، حدیث 38؛ [1]تحف العقول: 714. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 264/81، باب 16، ذیل حدیث 66؛ [3]مستدرک الوسائل: 98/1، باب 8، حدیث 84. [4]
3- (3) - بحار الأنوار: 266/81، باب 16، حدیث 67؛ دعائم الإسلام: 174/1.
4- (4) - مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 176/7، [5] ذیل آیۀ 2 سورۀ مؤمنون.

و بازی است.

در روایت است که:

رسول حق صلی الله علیه و آله با ما سخن می گفت و ما با او سخن می گفتیم، چون وقت نماز می رسید گویی ما را نمی شناسد و ما هم او را نمی شناسیم! (1)حضرت صادق علیه السلام می فرماید:

چون علی علیه السلام به نماز برمی خاست و آیۀ وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی» (2) را قرائت می کرد رنگش تغییر می نمود به طوری که تغییر رنگ را در صورتش می دیدند. (3)ائمّۀ دیگر علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام نیز خشوعشان در نماز همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام بود.

امام صادق علیه السلام از قول حضرت حق عز و جل نقل می کند:

نماز کسی را قبول می کنم که در برابر عظمتم تواضع کند، و به خاطر من نفس را از شهوات حرام حفظ کند، و روزش را به یاد من تمام کند، و بر بندگانم تکبر نورزد، گرسنه را سیر کند، و برهنه را بپوشاند، و مصیبت زده را ترحم نماید، و غریب را جای دهد. چنین نمازگزاری نورش چون نور خورشید می درخشد، من برای او در ظلمات روشنایی، و در جهالت علم و بصیرت قرار می دهم. (4)

ص:267


1- (1) - عوالی اللآلی: 324/1، حدیث 61؛ مستدرک الوسائل: 100/4، باب 2، حدیث 4228.
2- (2) - انعام (6) : 79. [1]
3- (3) - بحار الأنوار: 366/81، باب 22، حدیث 21؛ فلاح السائل: 101.
4- (4) - بحار الأنوار: 391/66، باب 38، حدیث 66؛ وسائل الشیعة: 210/15، باب 9، حدیث 20302.

موانع قبولی نماز

آنچه مانع از قبولی نماز است:

1 - نظر به خشم و دشمنی به پدر و مادر.

2 - غیبت از مسلمانان.

3 - سبک انگاشتن نماز.

4 - آلودگی به شراب.

5 - نشوز زن از شوهر.

6 - نپرداختن زکات.

7 - ترک کردن وضو.

8 - رعایت نکردن حجاب به وسیلۀ زن در نماز.

9 - امامت نماز از جانب کسی که مردم او را نمی خواهند.

10 - مستی.

11 - عدم رعایت آداب تخلّی.

امام سجّاد علیه السلام در باب حق نماز در «رسالۀ حقوق» می فرماید:

حق نماز به این است که بدانی نماز ورود به خدا و ایستادن در پیشگاه اوست، چون به این حقیقت توجّه کنی می ایستی ایستادن ذلیل، حقیر، راغب به رحمت، خوفناک از عذاب، امیدوار، خائف، مستکین، متضرع، و عظیم دانستن معبود با رعایت سکون و وقار، و روی آوردن به نماز با همۀ وجود، و رعایت حدود و حقوق نماز. (1)از اهل بیت علیهم السلام دربارۀ معنای نماز سؤال شد، فرمودند:

اتصال عبد به رحمت الهی است، و درخواست وصال معشوق به توسط

ص:268


1- (1) - بحار الأنوار: 4/71، باب 1، حدیث 1؛ الأمالی، شیخ صدوق: 369، حدیث 1. [1]

عاشق، در صورتی که با نیّت پاک وارد شود، و با توجّه به عظمت حق تکبیر گوید، و ترتیل در قرائت را رعایت نماید، و رکوعش با خشوع باشد، و به تواضع دست بردارد، و با ذلّت و خضوع سجده آورد، و با اخلاص و آرزو تشهّد نماید، و با رحمت و رغبت سلام دهد، و با خوف و رجا از این سفر بازگردد؛ چون چنین نمازی به جا آورد نماز حقیقی به جا آورده است. (1)

ص:269


1- (1) - مسائل عمده و مهم نماز را در رساله ای جداگانه به عنوان «سیمای نماز» نوشته ام، می توانید برای دریافت آن مسائل، به آن رساله مراجعه کنید.

[«10»وَ وَفِّقْنَا فِیهِ لِأَنْ نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ وَ الصِّلَةِ وَ أَنْ نَتَعَاهَدَ جِیرَانَنَا بِالْإِفْضَالِ وَ الْعَطِیَّةِ وَ أَنْ نُخَلِّصَ أَمْوَالَنَا مِنَ التَّبِعَاتِ وَ أَنْ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ الزَّکَوَاتِ وَ أَنْ نُرَاجِعَ مَنْ هَاجَرَنَا وَ أَنْ نُنْصِفَ مَنْ ظَلَمَنَا وَ أَنْ نُسَالِمَ مَنْ عَادَانَا حَاشَی مَنْ عُودِیَ فِیکَ وَ لَکَ فَإِنَّهُ الْعَدُوُّ الَّذِی لاَ نُوَالِیهِ وَ الْحِزْبُ الَّذِی لاَ نُصَافِیهِ]

و ما را در این ماه توفیق ده، که با خویشاوندان خود با نیکی و صلۀ رحم ارتباط پیدا کنیم، و با احسان و بخشش به همسایگان خود رسیدگی نماییم، و اموال خود را از مظالم و حقوق مردم پاک کنیم، و با بیرون کردن زکات، ثروت و مال خود را در مدار پاکی قرار دهیم، و با کسی که با ما قهر کرده آشتی نموده و با آن که به ما ستم روا داشته، به عدالت و انصاف معامله کنیم، و با شخصی که با ما دشمنی کرده، از در مسالمت در آییم، مگر کسی که در راه تو، و به خاطر تو با او دشمنی شده باشد؛ همانا او دشمنی است که با او دوستی نکنیم، و حزبی است که به او دست صداقت ندهیم.

مسائل مهم در خانواده و اجتماع

اشاره

در فرازهای ملکوتی بالا به چند مسئله بسیار مهم خانوادگی، اجتماعی، مالی، اخلاقی و سیاسی اشاره شده است.

1 - صلۀ رحم

ص:270

2 - همسایه

3 - مال حلال مخلوط به حرام

4 - آشتی با آن که در قهر و هجر است.

5 - انصاف و مدارا

6 - دشمنی با دشمنان خدا

صلۀ رحم

اشاره

قرآن مجید در بیست و سه مورد به اهل ایمان و سایر مردم سفارش اقوام و ذوی القربی را نموده، و این همه تأکید تحت این عنوان که با مال و ارث و ادای حقوق نسبت به آنان از آنان رعایت کنید، دلیل بر اهمیّت صله رحم در پیشگاه حضرت حق است.

حضرت صادق علیه السلام در توضیح آیۀ شریفۀ:

اَلَّذینَ یَصِلُونَ ما امَرَ اللّهُ بِهِ انْ یُوصَلَ» (1)

و آنچه را خدا به پیوند آن فرمان داده پیوند می دهند.

می فرماید:

از جمله اموری که حضرت حق امر به اتصال کرده اند صلۀ رحم و رسیدگی به اقوام است، و نهایت تأویل آیه، صلۀ مردم نسبت به ما اهل بیت است. (2)صلۀ نسبت به اهل بیت علیهم السلام ، قبول ولایت و امامت آن بزرگوار و تأسّی به آنان در اخلاق و اعمال و اطاعت از امر و نهی ایشان است. (3)

ص:271


1- (1) - رعد (13) : 21. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 130/71، باب 3، حدیث 95؛ الکافی: 156/2، حدیث 28. [2]
3- (3) - مسئلۀ ذوی القربی را حضرت حق در سوره های بقره آیات 83 و 180 و 215، نساء آیات 7 و 33 و 36 و 135، مائده آیۀ 106، انعام آیۀ 152، انفال آیۀ 41، توبه آیۀ 113، نحل آیۀ 90، اسراء آیۀ 26، نور آیۀ 22، شعراء آیۀ 214، روم آیۀ 38، فاطر آیۀ 18، شوری آیۀ 23، حشر آیۀ 7، به تفصیل ذکر کرده است.
صله رحم در قرآن مجید

قطع رحم آن چنان مورد نفرت حق است که در قرآن مجید فرموده است:

وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا امَرَ اللّهُ بِهِ انْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاَْرْضِ اولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» (1)

و کسانی که عهد خدا را پس از استوار کردنش می شکنند ، و پیوندهایی را که خدا به برقراری آن فرمان داده می گسلند ، و در زمین فساد می کنند ، لعنت و فرجام بد و دشوار آن سرای، برای آنان است .

اَلَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما امَرَ اللّهُ بِهِ انْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاَْرْضِ اولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (2)

آنان کسانی هستند که پیمان خدا را [ که توحید و وحی و نبوت است ] پس از استواری اش [ با دلایل عقلی و علمی و براهین منطقی با عدم وفای به آن ] می شکنند و آنچه را خدا پیوند خوردن به آن را فرمان داده است [ مانند پیوند با پیامبران و کتاب های آسمانی و اهل بیت طاهرین و خویشان ] قطع می نمایند و در زمین تباهی و فساد بر پا می کنند ، آنانند که زیانکارند .

وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الاَْرْحامَ انَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً» (3)

و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید ، پروا کنید و از [ قطع رابطه با ] خویشاوندان بپرهیزید . یقیناً خدا همواره بر شما حافظ و نگهبان است .

ص:272


1- (1) - رعد (13) : 25. [1]
2- (2) - بقره (2) : 27. [2]
3- (3) - نساء (4) : 1. [3]

امام صادق علیه السلام در توضیح آیه می فرماید:

منظور از ارحام در این آیه اقوام مردمند که خداوند نسبت به آنان امر به صلۀ فرموده و آن را بزرگ دانسته است. (1)

صلۀ رحم در روایات

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

اَعْجَلُ الْخَیْرِ ثَواباً صِلَةُ الرَّحِمِ. (2)

سریع ترین نیکی برای رسیدن به ثواب صلۀ رحم است.

امام علی علیه السلام در «نهج البلاغه» می فرماید:

ای مردم! هیچ کس از طایفه و خویشان خود بی نیاز نیست هر چند صاحب مال و دارایی باشد، بدون شک به دست و زبان آنان برای این که از او دفاع کنند و به یاریش برخیزند نیازمند است، و نزدیکان شخص برای این که او را به هنگام نبودنش یاری دهند مهم ترین اشخاصند و بهتر می توانند پراکندگی و گرفتاری او را رفع کنند و در هنگام سختی و پیشامدهای ناگوار از همگان نسبت به او مهربان ترند، و نام نیکو که حضرت حق به شخص در میان مردم عطا فرماید بهتر است برای او از ثروت و دارایی که برای دیگری به ارث بگذارد.

بدانید که یک نفر از شما حقّ روگرداندن از خویشان خود را ندارد آنگاه که آنان را در فقر و پریشانی ببیند، بر او لازم است با مالی که به خاطر ماندنش زیاد نمی شود به آنان احسان کند، و کم نمی گردد اگر آن را به مصرف حق

ص:273


1- (1) - الکافی: 150/2، حدیث 1؛ [1] وسائل الشیعة: 533/21، باب 17، حدیث 27785.
2- (2) - الکافی: 152/2، حدیث 15؛ [2]وسائل الشیعة: 536/21، باب 17، حدیث 27795. [3]

برساند. هر کس از اقوام خود دست بکشد از آنان یک دست گرفته شده، و از او دست های بسیار؛ و آن که نسبت به اقوامش متواضع باشد و مهربان و همراه، به طور دائم دوستی آنان را به طرف خود جلب خواهد کرد. (1)امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

وَ اکْرِمْ عَشیرَتَکَ، فَاِنَّهُمْ جَناحُکَ الَّذی بِهِ تَطِیرُ، وَ اصْلُکَ الَّذی الَیْهِ تَصِیرُ، وَ یَدُکَ الَّتی بِها تَصُولُ. (2)

اقوامت را گرامی بدار، زیرا آنان برای تو بالی هستند که به وسیلۀ آن طیران می کنی، و ریشه ای هستند که به سوی آنان می روی، و دستی هستند که با آن قدرت پیدا می کنی.

ابوبصیر می گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم:

عَنِ الرَّجُلِ یَصْرِمُ ذَوی قَرابَتِهِ مِمَّنْ لا یَعْرِفُ الْحَقَّ؟ قالَ. لایَنْبَغی لَهُ انْ یَصْرِمَهُ. (3)

مردی به خاطر این که اقوامش شناختِ به حق ندارند با آنان قطع رابطه می کند، فرمود: قطع رابطه با رحم سزاوار نیست.

صفوان می گوید: به حضرت صادق علیه السلام گفتم: مرا نزدیکی هست که بر غیر دین من و راه و روش اهل بیت است، آیا او را بر من حقّی هست؟ فرمود: آری، حق خویشاوندی را هیچ چیز قطع نمی کند. و اگر بر آیین تو باشند دارای دو حقّند. حق رحم و حق اسلام. (4)

ص:274


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 23، [1]بحار الأنوار: 101/71، باب 3، حدیث 53. [2]
2- (2) - نهج البلاغه: نامۀ 31؛ [3]غرر الحکم: 407، حدیث 9329. [4]
3- (3) - الکافی: 344/2، حدیث 3؛ [5]وسائل الشیعة: 261/12، باب 144، حدیث 16254. [6]
4- (4) - بحار الأنوار: 131/71، باب 3، حدیث 97؛ [7]الکافی: 157/2، حدیث 30. [8]

رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

صِلُوا ارْحامَکُمْ فِی الدُّنیا وَ لَوْ بِسَلامٍ. (1)

در دنیا صلۀ رحم کنید گرچه به یک سلام باشد.

و نیز آن حضرت فرمود:

اِذا قَطَعُوا الاَْرْحامَ جُعِلَتِ الاَْمْوالُ فی ایْدِی الاَْشْرارِ. (2)

چون گناه قطع رحم به میان آید اموال در دست اشرار قرار خواهد گرفت.

حضرت باقر علیه السلام فرمود:

صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَکِّی الاَْعْمالَ، وَ تُنْمِی الاَْمْوالَ، وَ تَدْفَعُ الْبَلْوی، وَ تُنْسِیءُ فیِ الاَْجَلِ. (3)

صلۀ ارحام، اعمال را پاک می کند، اموال را زیاد می نماید، بلا را دفع می کند، اجل را به تأخیر می اندازد (کنایه از این که عمر را طولانی می نماید).

امام صادق علیه السلام می فرماید:

صلۀ ارحام اخلاق را نیکو، شخص را با گذشت، نفس را پاکیزه، رزق را زیاد و اجل را به تأخیر می اندازد. (4)و نیز فرمود:

صلۀ ارحام و نیکی به آنان، حساب را آسان می کند، و حافظ شخص از گناه

ص:275


1- (1) - بحار الأنوار: 104/71، باب 3، ذیل حدیث 62؛ [1]نوادر الراوندی: 6. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 372/70، باب 138، حدیث 5؛ [3]الأمالی، شیخ صدوق: 308، حدیث 2. [4]
3- (3) - بحار الأنوار: 111/71، باب 3، حدیث 71؛ [5]وسائل الشیعة: 534/21، باب 17، حدیث 27787. [6]
4- (4) - بحار الأنوار: 114/71، باب 3، حدیث 74؛ الکافی: 152/2، حدیث 12. [7]

است، صلۀ رحم کنید و به برادران نیکی نمایید گرچه به خوب سلام کردن و یا جواب سلام دادن باشد. (1)موسی علیه السلام از حضرت حق عز و جل پرسید:

فَما جَزاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ؟ قالَ: یا مُوسی! انْسِئُ لَهُ اجَلَهُ، وَ اهَوِّنُ عَلَیْهِ سَکَراتِ الْمَوْت. (2)

جزای آن که صلۀ رحم کند چیست؟ خطاب رسید: اجلش را به تأخیر می اندازم و سختی های مرگ را بر او راحت و آسان می کنم.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:

صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ، و تَزیدُ فی الاَعْمارِ وَ انْ کانَ اهْلُها غَیْرَ اخْیارٍ. (3)

صله رحم مملکت را آباد و عمر را زیاد می کند گرچه کنندگان این کار از خوبان نباشند.

رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمود:

سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَکَ. (4)

یکسال مسیری را طی کن، صلۀ رحم بجای آور.

و نیز فرمود:

من به حاضر و غائب امّتم سفارش می کنم و به هر که در اصلاب مردان و رحم زنان است تا روز قیامت، صلۀ رحم کنید گرچه مسیر یکسال راه باشد، که صلۀ رحم از دین است. (5)

ص:276


1- (1) - بحار الأنوار: 131/71، باب 3، حدیث 98؛ [1] وسائل الشیعة: 539/21، باب 19، حدیث 27804.
2- (2) - بحار الأنوار: 327/13، باب 11، حدیث 4؛ [2]الأمالی، شیخ صدوق: 208، حدیث 8. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 94/71، باب 3، حدیث 21؛ [4]الأمالی، شیخ طوسی: 481. [5]
4- (4) - بحار الأنوار: 52/74، باب 3، حدیث 3؛ [6]وسائل الشیعة: 344/11، باب 1، حدیث 14971. [7]
5- (5) - بحار الأنوار: 114/71، باب 3، حدیث 73؛ الکافی: 151/2، حدیث 5. [8]

حضرت صادق علیه السلام می فرماید:

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد عرضه داشت: مرا اقوامی است که نسبت به آنان اهل صله هستم ولی آنان مرا آزار می دهند، می خواهم آنان را ترک کنم، حضرت فرمود: در این وقت خداوند هم همۀ شما را ترک خواهد کرد، عرض کرد: چه کنم؟ فرمود: به آن که تو را محروم کرد عطا کن، با آن که از تو قطع کرد صله کن، و آن که به تو ظلم کرد از او بگذر. چون این برنامه را عمل کردی خداوند در مقابل آنان پشتیبان و یار و یاور توست. (1)رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

ثَلاثَةٌ لا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: مُدْمِنُ خَمْرٍ، وَ مُؤْمِنُ سِحْرٍ، وَ قاطِعُ رَحِمٍ. (2)

سه نفر وارد بهشت نمی شوند، دائم الخمر، مؤمن به سحر و جادو، قطع کنندۀ رحم.

امام علی علیه السلام فرمود:

اَقْبَحُ الْمَعاصِی قَطیعَةُ الرِّحِمِ وَ الْعُقُوقُ. (3)

زشت ترین گناهان قطع رحم و عاقّ پدر و مادر شدن است.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

اَلذُّنُوبُ الَّتی تُعَجِّلُ الْفَناءَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ. (4)

از گناهانی که انسان را دچار مرگ زودرس می کند قطع رحم است.

ص:277


1- (1) - بحار الأنوار: 100/74، باب 3، حدیث 50؛ [1]الزهد: 36، باب 5، حدیث 95. [2]
2- (2) - الخصال: 179/1، حدیث 243؛ معانی الاخبار: 330، حدیث 1.
3- (3) - غرر الحکم: 406، حدیث 9315. [3]
4- (4) - بحار الأنوار: 94/71، باب 3، ذیل حدیث 23؛ [4] الاختصاص: 238.

همسایه

ارزش و اهمیّت حقوق همسایه در آیات و روایات و تفسیر دعای بیست و ششم گذشت.

مال حلال مخلوط به حرام

کتاب خدا در به دست آوردن روزی تأکید بر مال حلال دارد، زیرا حضرت محبوب آنچه را روزی عبد کرده از حلال است، و حرام هیچ ارتباطی با رزق و روزی و ارادۀ حق ندارد.

حلال از طریق کسب مشروع و زحمت بازو و طرق اسلامی قابل کسب است، به دست آوردن مال از طریق غیر شرعی بدون شک حرام است و توبۀ آن به این است که مال به صاحبش برگردد.

در دستورهای الهی و انبیا و امامان آمده؛ اگر حرامی به دست آورده اید و صاحبش معلوم است، موظف هستید آن را برگردانید، اگر مالکش مجهول است از جانب صاحبش در راه حق صدقه بدهید.

مال حرام و روایات آن

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ کَسَبَ مالاً مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ افْقَرَهُ اللّهُ. (1)

هر کس از راه غیر حلال مالی به دست آورد خداوند او را به فقر و نداری مبتلا می کند.

و نیز فرمود: خداوند فرموده:

ص:278


1- (1) - بحار الأنوار: 382/66، باب 38، حدیث 44؛ [1]الأمالی، شیخ طوسی: 182، حدیث 306. [2]

مَنْ لَمْ یُبالِ مِنْ ایِّ بابٍ اکْتَسَبَ الدّینارَ وَ الدِّرْهَمَ لَمْ ابالِ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ ایِّ ابْوابِ النّارِ ادْخَلْتُهُ. (1)

کسی که در به دست آوردن مال از هر راهی باک نداشته باشد، من هم در قیامت باک نکنم که او را از چه دری وارد آتش کنم.

امام علی علیه السلام فرمود:

شَرُّ الاَْمْوالِ مالَمْ یُخْرَجْ مِنْهُ حَقُّ اللّهِ سُبْحانَهُ. (2)

بدترین اموال، مالی است که حق خدا از آن خارج نشده باشد.

و نیز فرمود:

شَرُّ الْمالِ مالَمْ یُنْفَقْ فی سَبیلِ اللّهِ مِنْهُ وَ لَمْ تُؤَدَّ زَکاتُهُ. (3)

بدترین مال، مالی است که از آن در راه خدا انفاق نشده باشد، و از پرداخت زکاتش خودداری کنند.

زکات

اشاره

کسی که زکات مال نپرداخته بدون شک چون حق هشت طایفه در مال اوست:

فقرا، مساکین، متصدیان زکات، آنان که باید از آنان تألیف قلب شود، بندگان، قرض داران، راه خدا، بازماندگان از راه، (4) مالش مال مخلوط به حرام است و از این قبیل است مالی که خمسش پرداخت نشده یا از رشوه و غصب و ارث دیگران به ناحق در مال اوست، یا از دزدی و کسب حرام به دست آمده تصفیۀ چنین مالی به بیرون

ص:279


1- (1) - بحار الأنوار: 11/100، باب 1، حدیث 46؛ [1]مستدرک الوسائل: 67/13، باب 4، حدیث 14766. [2]
2- (2) - غرر الحکم: 369، حدیث 8355. [3]
3- (3) - غرر الحکم: 369، حدیث 8354. [4]
4- (4) - توبه (9) : 60.

کردن حرام از آن است.

در باب زکات نزدیک به سی و چهار آیه در قرآن مجید آمده، تعداد آیات و تأکیدی که در آنها بر مسئلۀ زکات شده، و وعدۀ خوفناکی که نسبت به عذاب مانعان زکات داده شده، همه و همه دلیل بر عظمت این مسئله در اسلام است.

در قرآن مجید زکات در کنار نماز ذکر شده است و قرآن خواسته بگوید: اهمّیّت زکات کمتر از نماز نیست و نماز بی زکات قابل توجّه نمی باشد.

زکات در روایات

امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

کسی که زکات شتر و گاو و گوسفند به عهدۀ اوست و نپردازد، در قیامت در سرزمینی صاف او را به پا می دارند، در آن وقت هر حیوان صاحب شاخی به او شاخ می زند، و هر گزنده ای او را می گزد، و هر سم داری او را لگدکوب می کند تا حضرت حق از حساب خلق فارغ شود!

و هر که زکات خرما و جو و گندم و انگور بر عهدۀ اوست و نپرداخته، زمینش را تا طبقۀ هفتم تا به پا شدن قیامت، قلادۀ گردن او می کنند. (1)و نیز حضرت صادق علیه السلام از پدرانش از رسول حق صلی الله علیه و آله روایت می کند:

اَسْخَی النّاسِ مَنْ ادّی زَکاةَ مالِهِ، وَ ابْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِما افْتَرَضَ اللّهُ عَلَیْهِ. (2)

سخی ترین مردم کسی است که زکات مالش را بپردازد، و بخیل ترین آنان کسی است که از ادای واجب الهی بخل ورزد.

ص:280


1- (1) - بحار الأنوار: 8/93، باب 1، حدیث 2؛ مستدرک الوسائل: 18/7، باب 3، حدیث 7527.
2- (2) - بحار الأنوار: 11/93، باب 1، حدیث 11؛ [1]الأمالی، شیخ صدوق: 20 و 21، حدیث 4. [2]

ائمۀ طاهرین علیهم السلام از رسول اللّه صلی الله علیه و آله روایت می کنند:

بیماران خود رابا صدقه معالجه کنید، ابواب بلا را با دعا دفع نمایید، اموال خود را با زکات حفظ کنید، پرنده ای صید نمی شود مگر این که تسبیح حق را ضایع کرده باشد. (1)امام صادق علیه السلام فرمود:

السُّرّاقُ ثَلاثَةٌ: مانِعُ الزَّکاةِ، وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ، وَ کَذلِکَ مَنِ اسْتَدانَ وَ لَمْ یَنْوِ قَضاءَهُ. (2)

دزدان سه نفرند: آن که زکات نمی پردازد، آن که مهر زنان را به خود حلال می داند، آن که قرض می گیرد و نیّت دارد باز پس ندهد.

حضرت رضا علیه السلام در روایت مهمّی می فرماید:

خداوند به سه چیز همراه سه چیز امر فرموده: نماز را با زکات امر کرده، پس هر کس نماز بجای آورد و زکات نپردازد نمازش قبول نمی شود. شکر نسبت به خودش را با شکر از پدر و مادر امر نموده، پس هر کس از والدین شکر نکند خدا را شکر نکرده؛ تقوا را با صلۀ رحم دستور داده، پس هر کس صلۀ رحم نکند از خدا پروا نکرده است. (3)

داستانی عجیب از مال حرام

علی بن ابی حمزه می گوید:

دوستی داشتم که در دستگاه بنی امیه نویسنده بود، از من خواست از حضرت

ص:281


1- (1) - بحار الأنوار: 11/93، باب 1، حدیث 13؛ [1]وسائل الشیعة: 29/9، باب 3، حدیث 11443. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 12/93، باب 1، حدیث 15؛ [3] الخصال: 153/1، حدیث 190.
3- (3) - بحار الأنوار: 12/93، باب 1، حدیث 17؛ الخصال: 156/1، حدیث 196. [4]

صادق علیه السلام برای او وقت ملاقات بگیرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام کرد و نشست و عرضه داشت: فدایت شوم، در ادارات بنی امیه نویسنده بودم و از اینرو مال فراوانی به دست آوردم.

حضرت فرمود: اگر بنی امیه کسی را نمی یافتند تا در تمام امور به آنان کمک دهد، امر مال و غنیمت و مسئلۀ جنگ و امور سیاسی و اجتماعی، قدرت غارت کردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها می کردند چیزی جز آنچه در دست داشتند، نمی یافتند.

جوان عرض کرد: فدایت شوم راهی برای خروج از مال حرام جهت من هست؟ فرمود: اگر راهنمایی کنم می پذیری؟ عرضه داشت: آری، فرمود: از آنچه از این راه به دست آورده ای بیرون شو، اگر صاحبان مال را می شناسی به آنان برگردان، اگر نمی شناسی از جانب آنان صدقه بده، در این صورت من بهشت را برای تو ضامنم!

جوان زمانی طولانی سکوت کرد و سر به زیر انداخت، سپس گفت: فدایت شوم، انجام دادم.

او با ما به کوفه برگشت، چیزی نبود جز این که از آن جدا شد حتی از لباس ضروری بدنش، ما برای او لباس تهیه کردیم و مختصر نفقه ای به او می رساندیم.

چیزی نگذشت که مریض شد، به عیادتش رفتیم، در یکی از عیادت ها او را به حال احتضار دیدم، چشم گشود و گفت: ای علی بن ابی حمزه! به خدا قسم! امام صادق علیه السلام به عهدش وفا کرد!

این را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسیدم به من نگریست و فرمود: عهدم را نسبت به دوستت وفا کردم، گفتم: فدایت شوم، راست می گویی، او این مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد. (1)در هر صورت از مال حرام به هر صورت که هست بپرهیزیم، زیرا مال حرام

ص:282


1- (1) - بحار الأنوار: 237/93، باب 28، حدیث 4؛ الکافی: 106/5، حدیث 4. [1]

باعث تاریکی باطن و غضب حضرت حق و دور افتادن از رحمت دوست و در بسیاری از مراحل، علت بطلان قطعی واجبات مانند نماز و طواف حج است.

جدایی و هجران از مردم مؤمن و مسلمان

اشاره

اسلام دین محبّت، علاقه، مهر، وفا، صفا، مواسات، عدل، انصاف، کرامت، وقار، اخلاق و عمل صالح و عقاید حقّه، و آیین عفو و اغماض و گذشت است.

مردم مؤمن با هم برادر و برابرند، و کسی بر کسی جز به تقوا آن هم در پیشگاه حضرت حق امتیاز ندارد.

قهر کردن مؤمن با مؤمن، مسلم با مسلم، زن با شوهر، شوهر با زن، فرزند با پدر و مادر، پدر و مادر با فرزند، همسایه با همسایه، شریک با شریک در اسلام جائز نیست، و چنانکه کسی کم ظرفیتی نشان دهد و با طرف مقابلش قهر کند لازم است هر چه زودتر و سریع تر به آشتی برخیزد، و نگذارد قهر و هجران، زمانش طولانی شود.

قهر و هجران در روایات

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هَجْرُ الْمُسْلِمِ اخاهُ کَسَفْکِ دَمِهِ. (1)

جدایی مسلمان از برادرش همانند ریختن خون اوست.

در روایت دیگر آمده:

مَنْ هَجَرَ اخاهُ سَنَةً فَهُوَ کَسَفْکِ دَمِهِ. (2)

ص:283


1- (1) - کنز العمال: 32/9، حدیث 24789؛ الجامع الصغیر: 711/2، حدیث 9585.
2- (2) - کنز العمال: 32/9، حدیث 24788؛ مسند احمد بن حنبل: 220/4. [1]

کسی که یک سال از برادر مسلمانش کناره بگیرد چنان است که خون او را ریخته باشد.

امام علی علیه السلام می فرماید:

عَلَیْکُمْ بِالتَّواصُلِ وَ الْمُوافَقَةِ، وَ ایّاکُمْ وَ الْمُقاطَعَةَ وَ الْمُهاجَرَةَ. (1)

بر شما باد به صله و رفاقت با یکدیگر، و بپرهیزید از قطع رابطه و دوری جستن.

رسول اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

یا اباذَرٍّ! إیّاکَ وَ هِجْرانَ اخیکَ، فَاِنَّ الْعَمَلَ لایُتَقَبَّلُ مِنَ الْهِجْرانِ. (2)

ای ابوذر! از قهر کردن با برادر دینیت بپرهیز، که عمل با این کار قبول درگاه حق نشود.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

افتراق و جدایی دو مسلمان باعث می شود از یکی از آن دو بیزار شویم و حتی مستحق لعنت شود، و چه بسا هر دو مستحق بیزاری ما و لعنت گردند.

معتّب به حضرت عرضه داشت: فدایت شوم، یکی از دو طرف ظالم است و مستحق برائت و لعنت، مظلوم در این زمینه چه گناهی دارد؟

حضرت فرمود: برای این که مظلوم به دنبال دیگری برای آشتی و تغافل از کارش نرفت. از پدرم شنیدم: وقتی دو نفر با هم نزاع کردند، باید مظلوم به طرف مقابلش برود و بگوید: برادر جان در این قضیه من ستم کردم؛ تا غائله

ص:284


1- (1) - غرر الحکم: 437، حدیث 10020. [1]
2- (2) - وسائل الشیعة: 264/12، باب 144، حدیث 16262؛ [2]مجموعة ورّام: 64/2. [3]

پایان پذیرد و قهر مبدّل به آشتی شود، خداوند تبارک و تعالی حاکم عادل است، حق مظلوم را از ظالم می گیرد. (1)حضرت رضا علیه السلام از پدرانش روایت می کند:

شب اول ماه رمضان مَرَدۀ شیاطین به غل بسته می شوند، هر شب هفتاد هزار نفر بخشیده شده به مغفرت حق می رسند، چون شب قدر برسد به اندازۀ آنچه در رجب و شعبان و رمضان آمرزیده شده اند آمرزیده می شوند مگر آن که بین او و برادرش کینه وجود دارد، در این جا خداوند می فرماید: اینان را در جهت آمرزش مهلت دهید تا با یکدیگر آشتی کنند. (2)روایات زیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده:

لا هِجْرَةَ فَوْقَ ثَلاثٍ. (3)

دوری و قهر بیش از سه روز جایز نیست.

لا یَحِلُّ لِلْمُؤْمِنِ انْ یَهْجُرَ اخاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ ایّامٍ. (4)

برای مؤمن، دوری و قهر از برادرش بیش از سه روز جایز نیست.

لا تَقاطَعُوا، وَ لاتَدابَرُوا، وَ لاتَباغَضُوا، وَ لاتَحاسَدُوا، وَ کُونُوا عِبادَ اللّهِ اخْواناً، وَ لایَحِلُّ لِمُسْلِمٍ انْ یَهْجُرَ اخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ. (5)

قطع رابطه نکنید، به هم پشت ننمایید، نسبت به هم خشمگین نگردید، با هم حسد نورزید، بندگان حق با هم برادر باشید! بر مسلمان جایز نیست بیش از سه روز با برادر مسلمانش قهر باشد.

ص:285


1- (1) - الکافی: 344/2، حدیث 1؛ [1] وسائل الشیعة: 261/12، باب 144، حدیث 16253.
2- (2) - بحار الأنوار: 366/93، باب 46، حدیث 40؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام : 71/2، باب 31، حدیث 331. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 185/72، باب 60، حدیث 2؛ [3]الکافی: 344/2، حدیث 2. [4]
4- (4) - بحار الأنوار: 188/72، باب 60، حدیث 9؛ [5]مستدرک الوسائل: 97/9، باب 124، حدیث 10329. [6]
5- (5) - کنز العمال: 175/9، حدیث 25575؛ سنن الترمذی: 221/3، حدیث 2000.

و نیز فرمود:

دو مسلمان اگر هجر و قهرشان بیش از سه روز طول بکشد و آشتی نکنند از اسلام خارجند و بین آن دو ولایتی نخواهد بود، پس هر یک از آن دو نفر به صحبت کردن با برادرش پیشی بگیرد در روز حساب به سوی بهشت پیشی خواهد گرفت. (1)

بیائید یاران به هم دوست باشیم همه مغز ایمان بی پوست باشیم

نداریم پنهان ز هم عیب هم را که تا صاف و بیغش به هم دوست باشیم

بود غیب ما و شهادت برابر قفا هم به طوری که در روست باشیم

بود دوستی مغز و اظهار آن پوست چه حیف است ما حامل پوست باشیم

مکافات بد را نکویی بیاریم اگر بد کنیم آن چنان کوست باشیم

بکوشیم تا دوستی خوی گردد به هر کو کند دشمنی دوست باشیم

بیائید خود را به دریا رسانیم چرا بستۀ آنچه در جوست باشیم

برآئید چون فیض از پوست یاران که تا جملگی مغز بی پوست باشیم.

(فیض کاشانی)

بیزاری از دشمنان خدا

ملحدان، منکران، منافقان، مشرکان، معاندان، عمده ای از یهود و نصاری بنا به فرمودۀ قرآن مجید از دشمنان حقّند و هدف آنان خاموش کردن چراغ توحید و نبوت و ولایت و ملّت اسلام است، و روی این حساب دوستی با آنان و قبول آنان در زندگی و امور حیات جایز نیست.

ص:286


1- (1) - بحار الأنوار: 186/72، باب 60، حدیث 5؛ ارشاد القلوب، دیلمی: 178/1، باب 51. [1]

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ اوْلیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ اتُریدُونَ انْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً» (1)

ای اهل ایمان ! کافران را به جای مؤمنان ، سرپرست و یار خود مگیرید . آیا می خواهید برای خدا بر ضد خودتان دلیلی آشکار [ نسبت به عذابتان در دنیا و آخرت ] قرار دهید ؟ !

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری اوْلیاءَ بَعْضُهُمْ اوْلیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ انَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ» (2)

ای اهل ایمان ! یهود و نصاری را سرپرستان و دوستان خود مگیرید ، آنان سرپرستان و دوستان یکدیگرند [ و تنها به روابط میان خود وفا دارند ] . و هر کس از شما ، یهود و نصاری را سرپرست و دوست خود گیرد از زمرۀ آنان است ؛ بی تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی کند .

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ اخْوانَکُمْ اوْلیاءَ انِ اسْتَحَبُّوا الکُفْرَ عَلَی الاِْیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَاُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ» (3)

ای اهل ایمان ! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند ، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگیرید ؛ و کسانی از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گیرند ، هم اینانند که ستمکارند .

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ اوْلیاءَ تُلْقُونَ الَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ» (4)

ای اهل ایمان ! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید ، شما با

ص:287


1- (1) - نساء (4) : 144. [1]
2- (2) - مائده (5) : 51. [2]
3- (3) - توبه (9) : 23. [3]
4- (4) - ممتحنه (60) : 1. [4]

آنان اظهار دوستی می کنید ، در حالی که آنان به طور یقین به آنچه از حق برای شما آمده کافرند.

یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ» (1)

ای مؤمنان ! با قومی که خدا بر آنان خشم گرفته ، دوستی نکنید .

لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ اوْاَبْناءَهُمْ اوْ اخْوانَهُمْ اوْعَشِیرَتَهُمْ اولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الإیمانَ وَ ایَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اولئِکَ حِزْبُ اللّهِ الا انَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (2)

گروهی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند ، نمی یابی که با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت دارند ، دوستی برقرار کنند ، گرچه پدرانشان یا فرزاندانشان یا برادرانشان یا خویشانشان باشند . اینانند که خدا ایمان را در دل هایشان ثابت و پایدار کرده ، و به روحی از جانب خود نیرومندشان ساخته ، و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است درمی آورد ، در آن جا جاودانه اند ، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند . اینان حزب خدا هستند ، آگاه باش که بی تردید حزب خدا همان رستگارانند .

اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ اولئِکَ حِزْبُ الشَّیطانِ الا انَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (3)

ص:288


1- (1) - ممتحنه (60) : 13. [1]
2- (2) - مجادله (58) : 22. [2]
3- (3) - مجادله (58) : 19. [3]

شیطان بر آنان چیره و مسلط شده و یاد خدا را از خاطرشان برده است ، آنان حزب شیطانند ، آگاه باش که حزب شیطان یقیناً همان زیان کارانند !

آری، دشمنان الهی حزب شیطانند و حزب اللّه با حزب شیطان تا قیامت آشتی ندارد.

ص:289

[«11»وَ أَنْ نَتَقَرَّبَ إِلَیْکَ فِیهِ مِنَ الْأَعْمَالِ الزَّاکِیَةِ بِمَا تُطَهِّرُنَا بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ تَعْصِمُنَا فِیهِ مِمَّا نَسْتَأْنِفُ مِنَ الْعُیُوبِ حَتَّی لاَ یُورِدَ عَلَیْکَ أَحَدٌ مِنْ مَلاَئِکَتِکَ إِلاَّ دُونَ مَا نُورِدُ مِنْ أَبْوَابِ الطَّاعَةِ لَکَ وَ أَنْوَاعِ الْقُرْبَةِ إِلَیْکَ]

و ما را در این ماه توفیق ده، که به وسیلۀ اعمال شایسته، که ما را به سبب آنها از گناهان پاک کنی به تو تقرّب جوییم، و ما را در این ماه از این که بخواهیم اعمال زشت را از سر بگیریم حفظ فرما، و کار بندگی ما در این ماه به جایی رسد، که هیچ یک از فرشتگانت نتواند، بالاتر از آنچه ما به جا آوردیم، از ابواب بندگی و طاعت برای تو، و انواع اعمالی که سبب قرب ما به حضرت توست، به پیشگاهت عرضه کند.

دعا و توسّل در رمضان برای شستشوی قلب

طبیعت جهان مادّی فنا و نابودی است، محکمترین بناها و حکومت ها و قوی ترین انسان ها بدون اتصال به منبع وحی فرسوده و خاموش می گردند.

اگر موجودات را به گونه ای بتوان با ذات پاک خداوند پیوند داد و راه آنان را به سوی هدایت حق، باز کرد، رنگ جاودانگی به خود می گیرند. پیامبران و امامان علیهم السلام و دانشمندان راستین و مجاهدان در راه حق، در تاریخ ابدی هستند. شهیدان و نیکان و اعمال صالح در افکار مردم، جاودانه می مانند؛ زیرا که همگی رنگ الهی

ص:290

دارند.

خداوند حکیم در این زمینه می فرماید:

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَبِدُونَ» (1)

[ به یهود و نصاری بگویید : ] رنگ خدا را [ که اسلام است ، انتخاب کنید ] و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست ؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم .

چه رنگی بهتر از رنگ خدایی که او را عبادت و بندگی می کنیم و رنگ و بوی مذهبی به خود می دهیم، بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته باشد و چشم اولیای خدا را به خود جلب کند، همرنگ با فطرت و منطق بودن. مشتری آن خدا و بهای آن بهشت باشد. همه رنگ ها پاک می شود، ولی آنچه ابدی است رنگ اخلاص و ایمان الهی است.

برای جاودانگی رنگ ها و فطرت های توحیدی باید راه نور را به دل بازگذاشت.

«شخصی در دیوار خانه اش سوراخی ایجاد می کرد؛ امام صادق علیه السلام پرسید: چرا این کار را می کنی؟ او جواب داد: تا دود اجاق منزل بیرون رود. امام علیه السلام فرمود:

می توانی این منظور را داشته باشی که روزنه ای برای ورود روشنایی نور قرار دهی تا اوقات نماز را بشناسی. یعنی اگر بناست در دیوار روزنه ای ایجاد شود، چرا تنها برای بیرون کردن دود باشد، برای ورود نور نباشد. (2)اگر رنگ خدایی نباشد، رنگ های دیگر انسان را گیج و سرگردان می کند. همرنگ شدن با جماعت های گمراه، بیشتر انسان را گمراه می کند و خود مایۀ رسوایی و خواری قیامت است.

ص:291


1- (1) - بقره (2) : 138. [1]
2- (2) - تفسیر موضوعی قرآن کریم، (معاد در قرآن)، جوادی آملی: 132/5؛ تفسیر نور: 214 - 215، [2] ذیل آیۀ 138 سورۀ بقره.

پیمان شکنی از صفات رذیلۀ برخی انسان های سست عنصر است؛ زیرا سبب سوء استفاده از مقدسات و بدعاقبتی است. گاهی یک گناه، زمینه ساز گناهان دیگری می شود و بازداشتن دیگران از راه خدا، گناه نابخشودنی است. خداوند به چنین افرادی توصیه می فرماید:

وَلَا تَشْتَرُواْ بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً إِنَّمَا عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ» (1)

و پیمان خدا را به بهایی اندک نفروشید ؛ زیرا آنچه نزد خداست ، برای شما بهتر است ، اگر بدانید [ که ارزش وفای به پیمان خدا قابل مقایسه با همۀ دنیا نیست . ]

همۀ سرمایه های جاودانی آدمی خدادادی هستند و از همۀ سرمایه های مادی بشری مفیدتر و ماندگارترند. به همین دلیل قرآن به ما هشدار می دهد که سرمایه های وجود خود را از فناپذیری نجات بخشید؛ و در صندوق پس اندازی ذخیره کنید و گذشت شب و روز آن را به فنا و نیستی سوق نمی دهد و در حافظۀ طبیعت ثبت شده و آثار آن ها، در دنیا و آخرت نمایان می گردد.

مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (2)

آنچه [ از ثروت و مال ] نزد شماست ، فانی می شود و آنچه [ از پاداش و ثواب ] نزد خداست ، باقی می ماند ، و قطعاً آنان که [ برای دینشان ] شکیبایی ورزیدند ، پاداششان را بر پایۀ بهترین عملی که همواره انجام می داده اند ، می دهیم .

ص:292


1- (1) - نحل (16) : 95. [1]
2- (2) - نحل (16) : 96. [2]

از دست دادن الطاف الهی برای به دست آوردن کامیابی اندک، ساده نگری محض است. هیچ مشتری بهتر از خدا نیست، چون جنس معمولی یا کم ارزشی را هم به قیمت گران می خرد. بنابراین دل کندن از مادّیات و پیوسته با خدا بودن و پایبندی به تعهّدات دینی و وفای به عهد؛ نیاز به صبر و مخالفت با هوای نفس دارد.

اگر کسی حیات طیّبه بخواهد باید در پی روحی پرفتوح و دلی آرام باشد، مؤمن به نور خدا می بیند و مشمول دعای رحمت فرشتگان و تأییدات غیبی پروردگار می گردد.

قلب انسان در ماه رمضان که شهر الطَّهُور و ماه پاکیزگی و صفا و سازندگی جان و روح است، با برپایی عبادت های شبانه و سحرگاهی، صیقل می یابد و اگر به سان زغال سنگ هم باشد، تبدیل به الماس شفاف و باارزش می گردد.

شب زنده داری از صفات با صفای بزرگان دین است. اگر این ویژگی با روزۀ روز همسان گردد و اعضای بدن هم همکاری کنند، نهادینه شدن طهارت در دل و جان قطعی است؛ زیرا این گونه روزه داری در اعماق وجود انسان ریشه می دواند و هر جا زنگاری رسوب یافته باشد؛ می زداید.

روزه و هر عبادتی دو چهرۀ ظاهر و باطن دارد، چهرۀ ظاهر آن عبارت از ایجاد پیکرۀ عبادت و دعا به شکل صحیح با تمام اجزا و شرایط و احتیاط است. ولی چهرۀ باطن و ملکوت عمل، مربوط به اندام های ظاهری نیست، بلکه عمل قلبی و باطنی بوده که برپایی عمل به انگیزۀ رضای خداوند و تقرّب به اوست.

دام های شیطانی را که ابلیس ملعون بر سر راه انسان ها گسترانیده در زمینۀ کشاندن مستمرّ انسان به وادی بی بندوباری است. از این رو آنگاه که انسان با زحمت و رنج بسیار از کیدهای او رهایی می یابد؛ دام دیگری را در مسیر او قرار می دهد و چه بسا گمان می کند از نیرنگ های شیطانی رسته است.

بنابراین باید چهرۀ باطنی اعمال را نیز از دام ابلیس رهانیده و عمل را خالصانه به

ص:293

درگاه خداوند تقدیم بداریم، تا چهرۀ ملکوتی انسان بیمۀ دستگاه حق گردد.

امام علی علیه السلام درمان حقیقی شخصیت آدمی را، روزۀ جان می داند و می فرماید:

دَوَاءُ النَّفْسِ الصَّوْمُ عَنِ الْهَوَی وَ الْحِمْیَةُ عَنْ لَذَّاتِ الدُّنْیا. (1)

داروی نفس، خویشتن داری از هوس؛ و پرهیز کردن از لذّت های دنیا است.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در باب اهتمام به عبادت و نقش آن در حیات انسان می فرماید:

أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ أَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها، فَهُوَ لایُبالِی عَلَی ما أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ. (2)

برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با پیکر خود با آن درآمیزد و خویشتن را وقف آن گرداند، پس چنین شخصی را باکی نباشد که دنیایش به سختی گذرد یا به آسانی.

ص:294


1- (1) - غرر الحکم: 235، حدیث 4718. [1]
2- (2) - الکافی: 83/2، حدیث 3؛ [2]بحار الأنوار: 253/67، باب 55، حدیث 10. [3]

[«12»اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذَا الشَّهْرِ وَ بِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ مِنِ ابْتِدَائِهِ إِلَی وَقْتِ فَنَائِهِ مِنْ مَلَکٍ قَرَّبْتَهُ أَوْ نَبِیٍّ أَرْسَلْتَهُ أَوْ عَبْدٍ صَالِحٍ اخْتَصَصْتَهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَهِّلْنَا فِیهِ لِمَا وَعَدْتَ أَوْلِیَاءَکَ مِنْ کَرَامَتِکَ وَ أَوْجِبْ لَنَا فِیهِ مَا أَوْجَبْتَ لِأَهْلِ الْمُبَالَغَةِ فِی طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا فِی نَظْمِ مَنِ اسْتَحَقَّ الرَّفِیعَ الْأَعْلَی بِرَحْمَتِکَ]

خدایا! به حق این ماه و به حق کسی که از آغاز تا پایانش تو را بندگی کرده، از فرشته ای که او را مقرّب خود کردی، یا پیامبری که برای هدایت مردم فرستادی، یا بندۀ شایسته ای که به کرامت خود اختصاص دادی، از تو می خواهم که بر محمد و آلش درود فرستی، و ما را در این ماه شایسته کرامتی که به اولیایت وعده دادی گردان، و آنچه برای اهل کوشش در بندگیت قرار دادی برای ما قرار ده، و ما را در زمرۀ کسانی که به رحمتت، شایستگی رسیدن به برترین مرتبه را یافتند، درآر.

ص:295

[«13»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جَنِّبْنَا الْإِلْحَادَ فِی تَوْحِیدِکَ وَ الْتَّقْصِیرَ فِی تَمْجِیدِکَ وَ الشَّکَّ فِی دِینِکَ وَ الْعَمَی عَنْ سَبِیلِکَ وَ الْإِغْفَالَ لِحُرْمَتِکَ وَ الاِنْخِدَاعَ لِعَدُوِّکَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از انحراف در توحیدت، و کوتاهی در ستایشت، و تردید در دینت، و کوری از راهت، و بی احترامی به حرمتت، و گول خوردن از دشمنت، شیطان رانده شده، بر کنار کن.

پناه بردن به خدا از انحراف و شک در دین

اشاره

کفران نعمت تنها به ناسپاسی از خداوند نیست، بلکه هر گونه بهره گیری انحرافی و غلط از نعمت های خداوند، حق نعمت را از بین می برد. و اصل کفران نعمت همین است.

اصل توحید، دین، هدایت، رسالت، راه مستقیم، نظام هستی و... از نعمت ها و برکات خدادادی است که حق تعالی بر روی آنها سرمایه گذاری کرده است. و امانت های بزرگی چون عقل، فطرت، اراده، هدایت، پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان امتیاز، تنها به انسان بخشیده است.

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَوَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا

ص:296

وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَنُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (1)

یقیناً ما امانت را [ که تکالیف شرعیۀ سعادت بخش است ] بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش [ به سبب اینکه استعدادش را نداشتند ] امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند ، و انسان آن را پذیرفت بی تردید او [ به علت ادا نکردن امانت ] بسیار ستمکار ، و [ نسبت به فرجام خیانت در امانت ] بسیار نادان است .

در زیارت جامعه کبیره خطاب به اهل بیت علیهم السلام چنین می خوانیم:

أَنْتُمْ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّراطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ وَ شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآیَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمانَةُ الْمَحْفُوظَةُ. (2)

شمایید راه راست تر و گواهان خانۀ فنا و شفیعان خانۀ بقا، و رحمت پیوسته و نشانۀ انباشته و امانت نگاه داشته.

در اینجا بین حمل و تحمیل فرق اساسی است و انسان امانت الهی را با اختیار پذیرفت و آن را برداشت هر چند او در امانتداری بس ستمگر و نابخردانه رفتار می کند. آیۀ فوق واقعیت هایی را در مورد انسان بیان می کند که هنوز عقل بشر به آن نرسیده است.

امّا آنچه از ظاهر آیه فهمیده می شود این است که: خداوند ویژگی های بسیاری به بشر داده که هیچ یک از موجودات در آسمان و زمین آن را ندارند و این امتیازات امانت الهی است و برای انسان مسئولیت آور است. امّا بسیاری از انسان ها در این

ص:297


1- (1) - أحزاب (33) : 72. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 129/99، باب 8، حدیث 4؛ [2]عیون أخبار الرضا علیه السلام : 274/2، حدیث 1. [3]

امانت خیانت کرده و از آن، در مسیر خلافِ ارادۀ خداوند، بهره می برند.

عقل و ارادۀ آدمی که باید در مسیر شناخت حق و انتخاب آن به کار رود تا مایۀ رشد و کمال بشر شود، در راه های باطل به کار گرفته شده و به گسترش ظلم و فساد انجامیده است.

در حدیث آمده است:

هنگامی که وقت نماز فرا می رسید، حضرت علی علیه السلام لرزه بر اندام و هراسان و رنگ به رنگ می شد. به حضرت گفته شد: یا امیرالمؤمنین! چه شده است؟ می فرمود: وقت نماز آمده، نماز همان امانت الهی است که کوه ها و آسمان ها از تحمّل آن سرباز زدند. (1)امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در این زمینه فرموده است:

ثُمَّ اداءُ الْأَمانَةِ، فَقَدْ خابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ أَهْلِها. انَّها عُرِضَتْ عَلَی السَّمواتِ الْمَبْنِیَّةِ وَ الْأَرَضینَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبالَ ذاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ، فَلا أَطْوَلَ وَ لا أَعْرَضَ وَ لا أَعْلی وَ لا أَعْظَمَ مِنْها، وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْ ءٌ بِطُولٍ اوْ عَرْضٍ اوْ قُوَّةٍ اوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لکِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ ما جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْاِنْساُن اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً». (2)

سپس ادای امانت است، آن که امین نیست زیانکار است. امانت بر آسمان های برافراشته، و زمین های گسترده، و کوه های بلند و استوار عرضه شد، در حالی که درازتر و پهن تر و بلندتر و بزرگتر از آنها نبود، و اگر چیزی به خاطر طول و عرض و یا قدرت و عزّت از قبول امانت امتناع می ورزید هر آینه آسمان و زمین و کوه بود، امّا از عقوبت ترسیدند، و آنچه را که موجود ضعیف تری چون انسان به آن نادان بود درک کردند «انسان ستمکار و نادان است».

ص:298


1- (1) - عوالی اللآلی: 324/1، حدیث 62؛ تفسیر نور الثقلین: 313/4، حدیث 265.
2- (2) - نهج البلاغه: خطبۀ 190. [1]

توحید تنها صراط مستقیمی است که با مقام و مراتب خود، جامعۀ انسانی را به معدن عظمت و نور می رساند و انحراف از آن، سقوط به وادی تنگ و تاریک شرک را در پی دارد. بعضی از مشرکان از ابتدا بر شرک و الحاد بودند و برخی موحّدانی بوده اند که به مرور زمان با فاصله گرفتن از معارف توحیدی به وادی هولناک شرک گرفتار شده اند، مانند اهل کتاب که در ابتدا دارای پیامبر و کتاب آسمانی و دین توحید بودند و به مرور زمان از مشرکان، تأثیرپذیر شدند.

در قرآن کریم به گروه هایی از مشرکان اشاره نموده که از آنان دهریه (مادی گرایان)، بت پرستان، دوگانه پرستان، اهل کتاب (نصاری و یهود) و... هستند و اکنون شاخه ای از آنها باقی است.

ریشۀ بیماری های الحادی در نفس

شناخت ریشه های شرک و الحاد به درون نفس آدمی باز می گردد.

در آیات و روایات ما ریشۀ بیماری های الحادی که برای نفس انسان برشمرده اند عبارتند از:

1 - هواپرستی:

انسان هوا مدار می خواهد که راه او برای عصیان باز باشد تا هر چه نفس أمّاره خواست همان را عمل کند و چون ایمان و اعتقاد به معاد مانع رهایی و بی بندوباری است؛ اصل ایمان و قیامت را انکار می کند.

2 - جهالت:

جهل مهمترین عامل شرک است و زمینه ساز شرک در طول تاریخ بوده است.

قرآن کریم جهالت را ریشۀ عناد و لجاجت و استهزای مشرکان و کافران با موحّدان می داند و خطر جاهل مدرن، بیشتر از نادان بادیه نشین است؛ زیرا او با ابزار و دانش نو جنگ افروزی می کند و جهانی را با هوای نفس خود به آتش می کشد.

ص:299

3 - حس گرایی:

انس بشر با عالم طبیعت در همان شناخت حسّی و ظاهری او خلاصه می شود و بینش او از هستی، و آفرینش در حدّ مادیات و امور جسمی و جنسی است.

بت پرستان که گرفتار محسوسات هستند؛ خدای خود را از سنگ و چوب می سازند تا معبودی را پرستش کنند. تا جایی که از حضرت موسی علیه السلام خواستند که خداوند را آشکارا نشان دهد و این دیدگاه ظاهری بشر است.

4 - تنوّع موجودات و گوناگونی حوادث:

از سرچشمه های شرک، دوگانه پرستی یا چندگانه پرستی به خاطر کثرت موجودات و حوادث روزگار است. اعتقاد به خیر و شر و حادثه های زشت و زیبا گروهی را وادار می سازد که برای هر یک مبدأ جداگانه بسازد. رواج خدایان دروغین برای باد، باران، نور، عشق و... از این باب است.

5 - تقلید کورکورانه:

قبول و پذیرش گفتار و روش دیگری بدون دلیل و استدلال به ویژه در مسائل اساسی دین که با مبدأ و معاد و نبوّت و رسالت سر و کار دارد، سبب پیدایش مذاهب و تعصّبات قومی و قبیله ای و عرفان های دروغین در جوامع می شود و بر این اساس اصل دین و سنّت به زیر سؤال می رود و خرافه پرستی و بدعت گذاری در جامعه شیوع پیدا می کند.

6 - زمامداران زر و زور:

سرمایه داران و عالمان فاسد از عوامل مهمّ بروز و اشاعۀ شرک در بین مردم بوده اند. پول داران با تطمیع مردم و رواج خرافه و تبلیغات نو، به آرزوهای دنیایی خود می رسند و اندیشمندان باطل؛ بت پرستی را از سنّت و روش گذشتگان می دانستند و برای حفظ آثار و الحاد می کوشیدند و پرستش الهۀ ساختگی را وسیلۀ شفاعت و محبوبیّت، نزد خداوند معرفی می نمودند.

ص:300

7 - شخصیّت پرستی:

سطحی نگری و ساده بینی بشر زمینۀ گرایش به شخصیّت های توهّمی و خیالی شده است. در جاهلیّت قرن اخیر توده ای از مردم به افرادی ممتاز مانند: هنرمندان، ورزشکاران، ثروتمندان و... اشتیاق پیدا کرده اند و کمتر به ملاک های الگوی سالم و مقدّس توجّه می کنند. این معضل همگانی، موجب شهرت شرک و نفاق در رفتار و گفتار مردم گردیده است.

8 - منفعت پنداری:

گروه دنیاطلب به دنبال منافع مادّی و انتفاعی خود هستند. بت پرستان با رواج پرستش بتان کاسبی می کردند و در وقت بروز مشکلات و کمبودها، بت ها را وسیلۀ شفاعت و عزّت قرار داده؛ و با تشویق به دریافت هدایا و نذورات و خیرات و مالیات و... به عنوان حق و سرانۀ حکومت؛ ادارۀ دین مردم را به عهده می گرفتند.

9 - تعصّب و لجاجت:

لجاجت مرضی است که اگر کسی گرفتار آن شود هیچ استدلال منطقی را نمی پذیرد و در نتیجه دچار انحطاط و عذاب وجدان می شود. آن که با اتمام حجّت با علم و عمد، توحید را انکار می کند و مظاهر شرک را ترویج می دهد، چنین موجودی در هیچ شرایطی در راه هدایت الهی قرار نمی گیرد و زمینۀ کفر و فساد در زمین را هم فراهم می کند.

درخواست معجزه و شفا از پیامبران و اعطای هدیه و رشوه به آنان از سوی مشرکان و کفّار به خاطر همین سودجویی و لجبازی بوده است و هرگز در پی حق شناسی نبوده اند. از این رو جدال حق و باطل و انتقام شدید آنان، نشانۀ شرک و کفر باطنی آنان بوده است.

ص:301

پیامدهای شرک

آثار شوم شرک و الحاد در زندگی فردی و اجتماعی، علمی و عملی و دنیوی و اخروی بشر بسیار است مانند:

1 - محروم شدن از معارف الهی

2 - تفرقه و جنگ و جدال

3 - محرومیّت از مغفرت و فیض الهی

4 - مذمّت و خواری در دنیا

5 - عذاب جهنّم جاودانه. (1)

حقیقت خسارت و ضرر

پروردگار حکیم، قرآن را، درمان همۀ دردهای معنوی بشر و شفای سینه های انسان می داند و می فرماید:

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَ لَایَزِیدُ الظَّلِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» (2)

و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایۀ درمان ورحمت است ، نازل می کنیم وستمکاران را جز خسارت نمی افزاید .

با آنکه قرآن برای همه است، ولی تنها کسانی از این نور بهره می برند که پنجرۀ روح خود را به سوی آن باز کنند و لجاجت و دشمنی را کنار گذاشته، با روحی سالم به استقبال قرآن روند. پس بیمار دلان را غیر از خسارت نمی افزاید، مانند باران که وقتی بر مرداری ببارد، بوی تعفّن برخیزد هر چند باران زلال و پاک است.

استدلال قرآن، رکود فکری را شفا می دهد؛ موعظۀ قرآن، قساوت را درمان

ص:302


1- (1) - برگرفته از تفسیر موضوعی قرآن کریم، توحید در قرآن، جوادی آملی: 603/2.
2- (2) - اسراء (17) : 82. [1]

می کند؛ تاریخ قرآن، تحیّر را برطرف می سازد؛ زیبایی آهنگ و فصاحتش، روح فراری را جذب می کند؛ قوانین و احکامش، عادات خرافی را ریشه کن می کند؛ تلاوت و تدبّر در آن، بیماری غفلت را شفا می بخشد؛ تبرّک به آن، امراض جسمی را شفا می دهد و رهنمودهای آن تاریکی ها را روشن می کند.

چون کافران به امر و نهی قرآن و مواعظ آن عمل نمی کنند با نزول هر دستور، جرمشان بیشتر و خسارتشان افزونتر می شود.

تفاوت خسارت با ضرر در این است که در ضرر تنها سود و بهره از بین می رود ولی در خسارت سرمایه و سود و پاداش همه نابود می شود، مانند یخ فروشی که سرمایه اش یخ است و با گرمای آفتاب، اصل و سود مال او آب می شود.

بنابراین قرآن سرمایه ای عظیم از جانب خداست که آفرینندۀ بشر و فطرت اوست. قوانین آن نیز مطابق با فطرت و نجات دهنده و رحمت برای مؤمنان است؛ امّا کافران و مشرکان با کفر و الحاد خود هدف از آفرینش و آفریدگار را به طور کلّی انکار می کنند و اصل فطرت و بهرۀ سعادت و بهشت را یکباره به باد فنا می دهند.

حضرت علی علیه السلام در فضل قرآن چنین می فرماید:

فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ فَاسْاَلُوا اللّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا الَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لاتَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، أَنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ الَی اللّهِ بِمِثْلِهِ. (1)

شفای از بزرگترین بیماری ها که کفر و نفاق و تباهی و ضلالت می باشد در قرآن است. پس به وسیلۀ قرآن از خدا بخواهید، و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید، و به وسیلۀ آن از مردم چیزی مخواهید، به طور یقین، بندگان خدا در این دنیا با وسیله ای مانند قرآن به خداوند توجّه نکرده اند.

ص:303


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 175. [1]

[«14»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِذَا کَانَ لَکَ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ لَیَالِی شَهْرِنَا هَذَا رِقَابٌ یُعْتِقُهَا عَفْوُکَ أَوْ یَهَبُهَا صَفْحُکَ فَاجْعَلْ رِقَابَنَا مِنْ تِلْکَ الرِّقَابِ وَ اجْعَلْنَا لِشَهْرِنَا مِنْ خَیْرِ أَهْلٍ وَ أَصْحَابٍ «15»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْحَقْ ذُنُوبَنَا مَعَ إمْحَاقِ هِلاَلِهِ وَ اسْلَخْ عَنَّا تَبِعَاتِنَا مَعَ انْسِلاَخِ أَیَّامِهِ حَتَّی یَنْقَضِیَ عَنَّا وَ قَدْ صَفَّیْتَنَا فِیهِ مِنَ الْخَطِیئَاتِ وَ أَخْلَصْتَنَا فِیهِ مِنَ السَّیِّئَاتِ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و چنانچه در هر شب از شب های این ماه رمضانمان، بندگانی هستند که عفوت آنها را آزاد می کند، و گذشت و چشم پوشیت آنان را می بخشد، پس ما را از آن بندگان محسوب کن، و ما را برای ماه رمضانمان از بهترین اهل و اصحاب قرار ده.

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و با به محاق نشستن هلالش، گناهانمان را محو کن، و با سپری شدن روزهایش، گناهان را از وجود ما برکَن، تا ماه رمضان در حالی از ما بگذرد که وجودمان را از خطاها پاکیزه، و از بدی ها خالص و آراسته فرموده باشی.

کاسته شدن گناه در رمضان

اشاره

گناهان، آفاتی هستند که حیات معنوی انسان را تهدید می کنند و مانع شکوفایی

ص:304

آن می شوند، پس حضور گناه در تکامل بشر سدّی در راه رشد معنوی انسان است.

روزه هم مانند دیگر عبادت ها به تنهایی نمی تواند موجب تحوّل معنوی در انسان شود، بنابراین روزه دار مبتلا به آفت گناه، از روزه اش بهره نمی برد هر چند گرسنگی و تشنگی و شب بیداری بسیاری را تحمّل کرده باشد.

آدابی که رعایت آنها، شرط ضروری برای بهره برداری از ضیافت ماه رمضان در جهت تجدید حیات معنوی خویش و رسیدن به تکامل روحی و جامع همۀ آداب روزه است، پرهیز از محرّمات الهی می باشد.

در خطبۀ معروفی که پیامبر صلی الله علیه و آله در آستانۀ ماه رمضان بیان فرموده، آمده است که امام علی علیه السلام در حین آن خطبه پرسید:

یا رَسُولَ اللّهِ!، ما أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فِی هذَا الشَّهْرِ؟ فَقَالَ: یا أَبَا الْحَسَنِ! أَفْضَلُ الْأَعْمالِ فی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. (1)

ای پیامبر خدا! بهترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: ای أباالحسن! بهترین کارها در این ماه، پرهیز از محرّمات الهی است.

به همین مناسبت دربارۀ واژۀ رمضان از ریشه رَمَضَ و رَمَضی، دو معنا بیان شده است:

1 - بارانی که اول پاییز می بارد و هوا را از خاک و غبارهای تابستان پاک می کند.

2 - داغی سنگ و شن ریزه که از شدّت گرمای آفتاب بدن را می سوزاند.

بسیاری از روایات این نامگذاری را به سبب نقش ماه رمضان در پاکسازی آئینه جان از آلودگی های گناه و شویندگی روان از زنگار خطاها دانسته اند.

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود:

ص:305


1- (1) - بحار الأنوار: 190/42، باب 126، حدیث 1؛ [1]عیون أخبار الرضا: 297/1، حدیث 53. [2]

وَ إِنَّمَا سُمِّیِ رَمَضَانُ رَمَضَانُ لِأَنَّهُ تُرْمَضُ فِیهِ الذُّنُوبُ أَیْ تُحْرَقُ. (1)

و همانا رمضان را رمضان نامیده اند؛ زیرا گناهان در آن زدوده می شود، یعنی می سوزد.

فوائد روزه در روایات

معصومان علیهم السلام در باب فوائد روزه احادیث و گفتارهای ارزشمند بسیاری دارند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ به فرد یهودی که از پاداش روزه دار پرسیده بود، فرمود:

هیچ مؤمنی نیست که به خاطر خدا ماه رمضان را روزه بدارد، مگر آن که خداوند متعال، هفت ویژگی را برای او حتمی می سازد:

1 - حرام در بدنش ذوب می شود.

2 - به رحمت الهی نزدیک می گردد.

3 - کفّارۀ خطای پدرش آدم علیه السلام را ادا می کند.

4 - خداوند دشواری های هنگام جان دادن را بر او آسان می کند.

5 - از گرسنگی و تشنگی روز قیامت، ایمن می گردد.

6 - خداوند به او از آتش امان می دهد.

7 - خداوند به او از نعمت های پاکیزۀ بهشت می خوراند. (2)امام علی علیه السلام می فرماید:

صَوْمُ النَّفْسِ إمْساکُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوِّ الْقَلْبِ عَنْ جَمِیعِ أَسْبابِ الشَّرِّ. (3)

ص:306


1- (1) - مستدرک الوسائل: 546/7، باب 26، حدیث 8851؛ [1] المصباح، کفعمی: 513، باب 42.
2- (2) - بحار الأنوار: 369/93، باب 46، حدیث 49؛ الخصال: 346/2، حدیث 14.
3- (3) - غرر الحکم: 176، حدیث 3362. [2]

روزۀ نفس، نگهداری حواسّ پنجگانه از دیگر گناهان و تهی کردن دل از تمام اسباب بدی است.

حجاب ها در ماه رمضان

لغزش ها و معصیت های گوناگون، حجاب هایی هستند که آدمی را از مشاهدۀ جمال حضرت محبوب محروم می کند، راستی انسان با این مصیبت بزرگ چه کند؟

انسانی که در طول سال در اثر خطاها و لغزش های نفس از درگاه حضرت دوست فاصله گرفته است باید در صدد کم کردن این فاصله ها برآید. و بهترین موقعیّتی که او را به این هدف نزدیک می سازد روزه داری حقیقی در رمضان است.

روزه داری در تغییر رفتار و اصلاح شخصیّت انسان مؤثّر است.

بر اساس مطالعات علمی و تحقیقات روانشناسان و گزارش های قضایی که در ایران و کشورهای مختلف مسلمانان به عمل آمده است، نشانگر این است که رفتارهای ناهنجار و جرایم اجتماعی و خشونت خانوادگی و... در ماه رمضان به مقدار زیادی کاهش می یابد.

و این به خاطر تسلّط بر نفس است که انسان ها در این ماه بر افکار و اعمال خود دارند و ترسی که در اثر خوف از غضب الهی و رحمت بیکران پروردگار، در دل افکنده می شود.

ریشۀ این دگرگونی در حال انسان به طبیعت روزه برمی گردد که زمینه ای را که شیطان بر اساس آن انسان را به گمراهی می کشاند، از بین می برد، زنجیری که در ماه رمضان شیطان را به بند می کشد، همان جهاد با نفس و گرسنگی و تشنگی و فروکشی غضب است.

حکمت این نکته را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین بیان می فرماید:

ص:307

إِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْری مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ بِالْجُوعِ. (1)

شیطان از جایگاه خون آدمی در انسان وارد می شود، پس با گرسنگی، محلّ های ورود او را تنگ کنید.

یعنی شیطان از راه شهوت خوراک و لذّت جنسی و غضب نفس و خیالات آدمی، در اطراف رگ های قلب و مغز او جای می گیرد و سپس برای طرح های شیطانی خود برنامه ریزی می کند.

بنابراین شیطان به تنهایی زمینه ساز گناهان نیست و در بند بودن شیطان ها نسبی است. هر چه روزه کامل تر باشد، زنجیری که شیطان را اسیر می کند و جلوی نفس أمّاره را می گیرد؛ محکم تر خواهد بود و از میزان غفلت و انحرافات ناشی از آن خواهد کاست.

بر این پایه می توان گفت: روزۀ آنانی که در ماه رمضان، گناهانی را از روی غفلت یا عمد مرتکب می شوند، کامل و مقبول نیست.

امام علی علیه السلام ، خطاب به بندگان در خطبۀ روز فطر می فرماید:

وَ اعْلَمُوا عِبادَ اللّهِ أَنَّ أَدْنَی ما لِلصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ أَنْ یُنادِیَهُمْ مَلَکٌ فی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، أَبْشِرُوا عِبادَ اللّهِ! فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیما تَسْتَأنِفُونَ. (2)

ای بندگان خدا! بدانید کمترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار می باشد این است که: در روز آخر ماه رمضان فرشته ای به آنان ندا می دهد:

بشارت باد بر شما ای بندگان خدا! که خداوند گناهان گذشته شمارا بخشود،

ص:308


1- (1) - بحار الأنوار: 332/60، باب 3؛ [1]عوالی اللآلی: 273/1، حدیث 97. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 362/87، باب 1، حدیث 13؛ [3]مجموعة ورام: 158/2. [4]

پس مواظب باشید که از این پس چه می کنید!

[«16»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ إِنْ مِلْنَا فِیهِ فَعَدِّلْنَا وَ إِنْ زُغْنَا فِیهِ فَقَوِّمْنَا وَ إِنِ اشْتَمَلَ عَلَیْنَا عَدُوُّکَ الشَّیْطَانُ فَاسْتَنْقِذْنَا مِنْهُ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست؛ چنانچه ما در این ماه از حق و عدالت و بندگی و طاعت منحرف شویم، به دایرۀ عدل و درستی برگردان، و اگر از راه هدایت به گمراهی افتیم، استوارمان ساز، و اگر دشمنت شیطان بر ما چیره شود، از کید و مکرش ما را رهایی بخش.

ص:309

[«17»اَللَّهُمَّ اشْحَنْهُ بِعِبَادَتِنَا إِیَّاکَ وَ زَیِّنْ أَوْقَاتَهُ بِطَاعَتِنَا لَکَ وَ أَعِنَّا فِی نَهَارِهِ عَلَی صِیَامِهِ وَ فِی لَیْلِهِ عَلَی الصَّلاَةِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَیْکَ وَ الْخُشُوعِ لَکَ وَ الذِّلَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ حَتَّی لاَ یَشْهَدَ نَهَارُهُ عَلَیْنَا بِغَفْلَةٍ وَ لاَ لَیْلُهُ بِتَفْرِیطٍ]

خدایا! این ماه را با بندگیمان برای حضرتت پُر کن، و اوقاتش را به طاعتمان برای وجود مبارکت زینت ده، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش ما را به نماز و زاری به درگاهت، و فروتنی به پیشگاهت، و خواری در برابرت یاری فرما تا روزش به غفلت ما از روزه، و شبش به کوتاهی ما از عبادت گواهی ندهد.

ارزش عبادات در رمضان

اشاره

انسان از نگاه اسلام، ترکیبی از جسم و جان است. همان گونه که جسم انسان برای تداوم وجود خویش نیازمند غذاهای مادّی است. هویّت و حقیقت انسانی او نیز نیازمند غذاهای معنوی از سنخ خود است.

روشن است که خداوند سبحان، میهمانی رمضان را برای پذیرایی از جسم و وجود مادّی دوستانش فراهم نساخته است؛ چرا که بدن های آنان مانند همه در ضیافت همیشگی خدایند.

جناب سعدی می سراید:

ولیکن خداوند بالا و پست به عصیان درِ رزق بر کس نبست

ادیم زمین، سفرۀ عام اوست چه دشمن بر این خوانِ یغما چه دوست

(سعدی)

این در حالی است که همۀ دشمنان خدا از این سفرۀ گسترده بیش از دیگران بهره می برند. پس ارزش پذیرایی از جسم و تأمین خواسته های مادّی هرگز به پای تأمین نیازهای معنوی نمی رسد.

بلکه خدای متعال در میهمان سرای رمضان، جان ها و افکار مؤمنان را به ضیافت فرا خوانده است؛ و ارزش آن را تنها پروردگار منّان می داند.

از سوی دیگر شرایط و آداب این میهمانی باید هماهنگ با ضیافت معنوی و روحانی بوده و غذا و نوشیدنی آن متناسب با تحوّل روحی و تجدید حیات معنوی و تقویت بنیۀ روانی انسان باشد.

از برجستگی هایی که در فضای این ماه با فضیلت جلوه گر است؛ زمینه ها و ظرفیّت هایی است که خداوند سبحان برای دعوت فراهم ساخته است؛ آن گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در توصیف دعوت فرمود:

هُوَ شَهْرٌ دُعیتُمْ فِیهِ إِلی ضِیافَةِ اللّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کِرامَةِ اللّهِ. (1)

ماهی که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید و از اهل کرامت خدا قرار گرفته اید.

فقیه و فیلسوف و عارف وارسته؛ مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی در «الرسالة المجدیة» در شرح فراز فوق از خطبۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دربارۀ دعوت می فرماید:

«دعوت به ماه رمضان، دعوت به بهشت است و غذاهای این میهمانی نیز از نوع

ص:310


1- (1) - بحار الأنوار: 356/93، باب 46، حدیث 25؛ [1]عیون أخبار الرضا علیه السلام : 295/1، حدیث 53. [2]

ص:311

غذاهای بهشتی است. هر دو میهمان خانۀ خدایند؛ لیکن نام میهمان سرا در این جا «ماه رمضان» است و نامش در آن جا غرفه های بهشتی؛ این جا غیب است و آن جا مشهود و عیان؛ اینجا تسبیح و تهلیل است و آن جا چشمۀ سلسبیل؛ اینجا نعمت های پوشیده و اندوخته هستند و آن جا «میوه ای از آنچه برمی گزینند و گوشت بریان پرنده ای که میل دارند. (1)پس نعمت در هر جهان با پوشش همان جهان آشکار می شود و گاهی هم هست که نعمت ها در همین دنیا برای پیامبران و معصومان علیهم السلام به شکل آن جهان آشکار می شوند.

آنچه در روایات آمده که: پیامبر خدا برای فاطمه زهرا علیها السلام یا امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام میوه ای از میوه های بهشت یا جامه ای از جامه های بهشت آورد، گواه این مطلب است.

شراب طهور در زندگی دنیا محبّت خداست و بهترین وقتی که برای فراهم ساختن آن مغتنم است، همین ضیافتی است که ساقیش همان میزبانش است.» (2)جایگاه و پاداش عبادات و امور خیر معنوی دراین ماه چندین برابر می شود و از آنجا که پیامبر حق صلی الله علیه و آله فرموده اند:

هر کار آدمیزاد چند برابر می شود. کار نیک، ده برابر تا هفتصد برابر می شود، خداوند فرموده است: مگر روزه که برای من است و خودم پاداش آن را می دهم و روزه دار خواستۀ دل و خوراکش را به خاطر من وامی گذارد. (3)از جمله خطابه های رسول اللّه صلی الله علیه و آله در هنگام ماه رمضان این بود که:

ص:312


1- (1) - اشاره به سورۀ واقعه (56) : 20 - 21.
2- (2) - جامع الدّرر، حسین فاطمی: 335 - 336، [1] به نقل از رسالۀ مجدیه.
3- (3) - کنز العمال: 448/8، حدیث 2359؛ الدرّ المنثور: 179/1، [2]ذیل آیۀ 184 سورۀ بقره. [3]

مَنْ تَطَوَّعَ بِخَصْلَةٍ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ فی شَهْرِ رَمَضانَ کانَ کَمَنْ أَدَّی سَبْعینَ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللّهِ وَ مَنْ أَدَّی فِیهِ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللّهِ کانَ کَمَنْ أَدَّی سَبْعینَ فَریضَةً مِنْ فَرائِضِ اللّهِ تَعالی فِیما سِواهُ مِنَ الشُّهُورِ. (1)

کسی که در ماه رمضان یکی از کارهای نیک را انجام دهد همچون کسی است که هفتاد واجب از واجبات خدا را انجام داده است. و هر کس در این ماه، واجبی از واجبات خدا را انجام دهد همچون کسی است که هفتاد واجب از واجبات خدای متعال را در ماه های دیگر انجام داده است.

بحث های علمی در شب قدر

از بهترین فضایل و عبادت های برتر در شب های قدر رمضان؛ مذاکرۀ علمی و گفتگو دربارۀ اعتقادات و مسائل آخرت است، تا عبادت و نیایش همراه با بینش و آگاهی باشد. به ویژه در شب های قدر که از سوی دانشمندان دینی هم مورد سفارش قرار گرفته است.

شیخ صدوق در این زمینه نوشته اند:

وَ مَنْ أَحْیا هاتَینَ اللَّیْلَتَینِ بِمُذاکَرَةِ الْعِلْمِ فَهْوَ أَفْضَلُ.

هر که این دو شب را با گفتگوی علمی زنده بدارد؛ پس آن برتر است.

ارزش عبادی کسب دانش و کمال در این شب ها به اندازه ای بالاست که چنانچه انسان همه کارهای خود را رها کند و به بحث علمی و دینی بپردازد، نیکوست؛ زیرا دریافت فضل فکری و معرفت حق و معارف دینی، از قدرشناسی ماه مبارک رمضان است.

ص:313


1- (1) - المقنعه، شیخ مفید: 341، باب 18؛ الینابیع الفقهیه: 66/2.

دراین باره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به ابوذر فرمود:

عَلَیْکُمْ بِمُذاکَرَةِ الْعِلْمِ فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلالَ مِنَ الْحَرَامِ، یا أَباذَرٍّ! الْجُلُوسُ ساعَةً عِنْدَ مُذاکَرَةِ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ صِیامٍ نَهارُها وَ قِیامٍ لَیْلُها. (1)

بر تو باد به گفتگوی علمی، پس به سبب دانش حلال از حرام شناخته می شود.

ای اباذر! یک ساعت نشستن برای گفتگوی علمی، برای تو از عبادت یک سال که روزش را روزه بداری و شبش را به نماز بایستی، بهتر است.

از دیدگاه معصومان علیهم السلام و متون اسلامی، عبادات، نقشی بنیادی در پیدایش و پیوستگی فروغ دانش و معرفت دارند. از این رو احادیثی که علم را برتر از عبادت می دانند، تخریب یا انکارِ نقش سازندۀ عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم برای دوری جستن از عبادت ناآگاهانه است که نه تنها بی ارزش بلکه خطر ساز است.

بنابراین با بررسی سیرۀ عملی اهل بیت علیهم السلام دربارۀ شب قدر و عنایت ویژه که آنان به راز و نیاز و عبادت و اذکار، در چنین شب های حساس داشته اند و رهنمودها و سفارش هایی که به بهره گیری بیشتر از آن شب ها فرموده اند، به دست می آید: به غیر از موارد استثنایی، باید زمانِ محدود، صرف عبادت و ذکر و تلاوت قرآن و نیایش و انس شبانه با خدای متعال گردد. و از سرگرمی و تفریحی که انسان را از یاد خداوند غافل می سازد، دوری نمود.

امام حسن علیه السلام در روز عید فطر بر گروهی گذشت که سرگرم بازی و شادی بودند، بالای سر آنان ایستاد و فرمود:

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقۀ خلق خود قرار داد، تا به سبب طاعت او

ص:314


1- (1) - بحار الأنوار: 203/1، باب 4، حدیث 21؛ [1]جامع الأخبار: 38. [2]

به سوی خشنودیش از یکدیگر سبقت گیرند. پس گروهی پیش گرفتند و کامیاب شدند و گروهی عقب ماندند و ناکام شدند، بسیار بسیار جای تعجّب است از کسی که در این روزی که نیکوکاران پاداش داده می شوند و هرزه کاران زیان می بینند در حال سرگرمی است. به خدا سوگند! اگر پرده کنار رود، خواهند دانست که نیکوکار به نیکوکاری خود مشغول است و بدکار به بدکرداری خود گرفتار گردیده است. (1)سپس حضرت به راه خود ادامه داد و رفت.

چشمان گریان در قیامت

یوسف بن اسباط می گوید:

«پدرم برای من تعریف کرد که نیمه شبی به مسجد الحرام رفتم. صدای سوزناک جوانی که سر به سجده داشت توجّه مرا به خود جلب نمود. نزدیک تر رفتم. شنیدم که در حالت سجود می گفت: صورت خاک آلودم برای آفریدگارم سجده کرد و او سزاوار سجده است. چون به نزدیک جوان رسیدم با کمال تعجّب دیدم که او امام عارفان حضرت سجّاد علیه السلام است که خاضعانه با خالق خویش نیایش می کند.

چون هوا روشن شد به سوی او شتافتم و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چرا آن همه خود را زحمت می دهی و در مشقّت می اندازی، با اینکه بر همگان معلوم است که خداوند تو را برتری داده و در نزد خود عزیز و ارجمند نموده است. امام چون این سخنان را شنید، صدا به گریه بلند کرد و فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

تمامی چشمان در روز قیامت گریانند مگر چهار چشم:

1 - چشمی که از ترس خداوند بگرید.

ص:315


1- (1) - الکافی: 181/4، حدیث 5؛ [1] بحار الأنوار: 110/75، باب 19، ذیل حدیث 4.

2 - چشمی که در راه خدا نابینا شده باشد.

3 - چشمی که به نامحرم نگاه نکرده باشد.

4 - چشمی که شبانه و سحرگاه در حال سجده برای خداوند گریسته باشد.

آنگاه فرمود: خداوند چون بنده شب زنده دارش را می بیند به فرشتگان مباهات می کند و به آنها می گوید:

بنده ام را بنگرید که روحش نزد من و پیکرش در اطاعت من است. بستر خواب را از ترس من رها کرده و رحمت مرا طلب می کند. شاهد باشید که من او را آمرزیدم.» (1)

ص:316


1- (1) - کشف الغمة: 99/2؛ [1]بحار الأنوار: 99/46، باب 5، حدیث 88. [2]

[«18»اَللَّهُمَّ وَ اجْعَلْنَا فِی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ کَذَلِکَ مَا عَمَّرْتَنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (1)، وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ» (2)، وَ مِنَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ» (3)]

خدایا! ما را در دیگر ماه ها، و دیگر ایام، مادامی که زنده مان می داری چنین قرار ده، و هم چنین ما را از بندگان شایسته ات قرار ده؛ آنان که بهشت را به ارث می برند و در آن جاودانند، و از اموال خود در راه خدا می بخشند، و عمل شایسته انجام می دهند، در حالی که دل هاشان از اندیشه بازگشت به سوی پروردگارشان ترسان است، و از کسانی قرار ده که به سوی خیرات می شتابند، و نسبت به آن از دیگران پیشی می گیرند.

ص:317


1- (1) - مؤمنون (23) : 11. [1]
2- (2) - مؤمنون (23) : 60. [2]
3- (3) - مؤمنون (23) : 61. [3]

[«19»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی کُلِّ وَقْتٍ وَ کُلِّ أَوَانٍ وَ عَلَی کُلِّ حَالٍ عَدَدَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی مَنْ صَلَّیْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْعَافَ ذَلِکَ کُلِّهِ بِالْأَضْعَافِ الَّتِی لاَ یُحْصِیهَا غَیْرُکَ إِنَّکَ فَعَّالٌ لِمَا تُرِیدُ.]

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، در همه وقت و در همه دم و در هر حال، به شمارۀ درودی که فرستاده ای، بر هر که درود فرستاده ای و چندین برابر همۀ آنها، به چندین برابری که جز تو نتواند آنها را بشمارد؛ همانا تو آنچه را بخواهی، انجام می دهی.

دعای 45 : وداع با ماه مبارک رمضان

اشاره

ص:318

ص:319

ص:320

«1»اَللَّهُمَّ یَا مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ «2»وَ یَا مَنْ لاَ یَنْدَمُ عَلَی الْعَطَاءِ «3»وَ یَا مَنْ لاَ یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَی السَّوَاءِ «4»مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ «5»إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً «6»تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ «7»وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ «8»وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ حَمْدَکَ تَسْتُرُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ وَ تَجُودُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ وَ کِلاَهُمَا أَهْلٌ مِنْکَ لِلْفَضِیحَةِ وَ الْمَنْعِ غَیْرَ أَنَّکَ بَنَیْتَ أَفْعَالَکَ عَلَی التَّفَضُّلِ وَ أَجْرَیْتَ قُدْرَتَکَ عَلَی التَّجَاوُزِ «9»وَ تَلَقَّیْتَ مَنْ عَصَاکَ بِالْحِلْمِ وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِکَ إِلَی الْإِنَابَةِ وَ تَتْرُکُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَی التَّوْبَةِ لِکَیْلاَ یَهْلِکَ عَلَیْکَ هَالِکُهُمْ وَ لاَ یَشْقَی بِنِعْمَتِکَ شَقِیُّهُمْ إِلاَّ عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِ وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ کَرَماً مِنْ عَفْوِکَ یَا کَرِیمُ وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِکَ یَا حَلِیمُ «10»أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَی عَفْوِکَ وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ وَ جَعَلْتَ عَلَی ذَلِکَ الْبَابِ دَلِیلاً مِنْ وَحْیِکَ لِئَلاَّ یَضِلُّوا عَنْهُ فَقُلْتَ - تَبَارَکَ اسْمُکَ - تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» «11»یَوْمَ لاَ یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» 1 فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِکَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ

ص:321

فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِیلِ «12»وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّوْمِ عَلَی نَفْسِکَ لِعِبَادِکَ تُرِیدُ رِبْحَهُمْ فِی مُتَاجَرَتِهِمْ لَکَ وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَیْکَ وَ الزِّیَادَةِ مِنْکَ فَقُلْتَ: - تَبَارَکَ اسْمُکَ وَ تَعَالَیْتَ - مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلاَّ مِثْلَهَا «13»وَ قُلْتَ: مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ قُلْتَ: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِی الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِیفِ الْحَسَنَاتِ «14»وَ أَنْتَ الَّذِی دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِکَ مِنْ غَیْبِکَ وَ تَرْغِیبِکَ الَّذِی فِیهِ حَظُّهُمْ عَلَی مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ تُدْرِکْهُ أَبْصَارُهُمْ وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ فَقُلْتَ: اُذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» «15»وَ قُلْتَ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» «16»فَسَمَّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَاراً وَ تَوَعَّدْتَ عَلَی تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ فَذَکَرُوکَ بِمَنِّکَ وَ شَکَرُوکَ بِفَضْلِکَ وَ دَعَوْکَ بِأَمْرِکَ وَ تَصَدَّقُوا لَکَ طَلَباً لِمَزِیدِکَ وَ فِیهَا کَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاکَ «17»وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَی مِثْلِ الَّذِی دَلَلْتَ عَلَیْهِ عِبَادَکَ مِنْکَ کَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ وَ مَنْعُوتاً بِالاِمْتِنَانِ وَ مَحْمُوداً بِکُلِّ لِسَانٍ فَلَکَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِی حَمْدِکَ مَذْهَبٌ وَ مَا بَقِیَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ وَ مَعْنًی یَنْصَرِفُ إِلَیْهِ «18»یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَی عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ مَا أَفْشَی فِینَا نِعْمَتَکَ وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَکَ وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّکَ! «19»هَدَیْتَنَا لِدِینِکَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ وَ

ص:322

مِلَّتِکَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ وَ سَبِیلِکَ الَّذِی سَهَّلْتَ وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ وَ الْوُصُولَ إِلَی کَرَامَتِکَ «20»اَللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا تِلْکَ الْوَظَائِفِ وَ خَصَائِصِ تِلْکَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِی اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ وَ تَخَیَّرْتَهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ وَ آثَرْتَهُ عَلَی کُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِیهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ وَ ضَاعَفْتَ فِیهِ مِنَ الْإِیمَانِ وَ فَرَضْتَ فِیهِ مِنَ الصِّیَامِ وَ رَغَّبْتَ فِیهِ مِنَ الْقِیَامِ وَ أَجْلَلْتَ فِیهِ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ «21»ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ وَ اصْطَفَیْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ فَصُمْنَا بِأَمْرِکَ نَهَارَهُ وَ قُمْنَا بِعَوْنِکَ لَیْلَهُ مُتَعَرِّضِینَ بِصِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ تَسَبَّبْنَا إِلَیْهِ مِنْ مَثُوبَتِکَ وَ أَنْتَ الْمَلِیءُ بِمَا رُغِبَ فِیهِ إِلَیْکَ الْجَوَادُ بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِکَ الْقَرِیبُ إِلَی مَنْ حَاوَلَ قُرْبَکَ «22»وَ قَدْ أَقَامَ فِینَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ «23»فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَیْنَا وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِیَّةُ وَ الْحَقُّ الْمَقْضِیُّ فَنَحْنُ قَائِلُونَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ «24»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ «25»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ «26»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ «27»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ «28»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ «29»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَی

ص:323

الشَّیْطَانِ وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ «30»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا أَکْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِیکَ وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَی حُرْمَتَکَ بِکَ! «31»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَمْحَاکَ لِلذُّنُوبِ وَ أَسْتَرَکَ لِأَنْوَاعِ الْعُیُوبِ! «32»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَطْوَلَکَ عَلَی الْمُجْرِمِینَ وَ أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ! «33»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ لاَ تُنَافِسُهُ الْأَیَّامُ «34»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلاَمٌ «35»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ غَیْرَ کَرِیهِ الْمُصَاحَبَةِ وَ لاَ ذَمِیمِ الْمُلاَبَسَةِ «36»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ کَمَا وَفَدْتَ عَلَیْنَا بِالْبَرَکَاتِ وَ غَسَلْتَ عَنَّا دَنَسَ الْخَطِیئَاتِ «37»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لاَ مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً «38»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ «39»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا «40»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَی لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ «41»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیْکَ وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیْکَ! «42»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَی فَضْلِکَ الَّذِی حُرِمْنَاهُ وَ عَلَی مَاضٍ مِنْ بَرَکَاتِکَ سُلِبْنَاهُ «43»اَللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِی شَرَّفْتَنَا بِهِ وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّکَ لَهُ حِینَ جَهِلَ الْأَشْقِیَاءُ وَقْتَهُ وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ «44»أَنْتَ وَلِیُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ هَدَیْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ وَ قَدْ تَوَلَّیْنَا بِتَوْفِیقِکَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ عَلَی تَقْصِیرٍ وَ أَدَّیْنَا فِیهِ قَلِیلاً مِنْ کَثِیرٍ «45»اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الاِعْتِذَارِ فَأْجُرْنَا عَلَی مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ التَّفْرِیطِ أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ «46»وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَکَ عَلَی مَا قَصَّرْنَا فِیهِ مِنْ

ص:324

حَقِّکَ وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَیْنَ أَیْدِینَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَی تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ أَدِّنَا إِلَی الْقِیَامِ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا یَکُونُ دَرَکاً لِحَقِّکَ فِی الشَّهْرَیْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ «47»اَللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِی شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ أَوْ وَاقَعْنَا فِیهِ مِنْ ذَنْبٍ وَ اکْتَسَبْنَا فِیهِ مِنْ خَطِیئَةٍ عَلَی تَعَمُّدٍ مِنَّا أَوْ عَلَی نِسْیَانٍ ظَلَمْنَا فِیهِ أَنْفُسَنَا أَوِ انْتَهَکْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَیْرِنَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِکَ وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِکَ وَ لاَ تَنْصِبْنَا فِیهِ لِأَعْیُنِ الشَّامِتِینَ وَ لاَ تَبْسُطْ عَلَیْنَا فِیهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِینَ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا یَکُونُ حِطَّةً وَ کَفَّارَةً لِمَا أَنْکَرْتَ مِنَّا فِیهِ بِرَأْفَتِکَ الَّتِی لاَ تَنْفَدُ وَ فَضْلِکَ الَّذِی لاَ یَنْقُصُ «48»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَیْرِ یَوْمٍ مَرَّ عَلَیْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِیَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ «49»اَللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلاَخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَایَانَا وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَیِّئَاتِنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ وَ أَجْزَلِهِمْ قِسْماً فِیهِ وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ «50»اَللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَی هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِیَامِهَا وَ اتَّقَی ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا أَوْ تَقَرَّبَ إِلَیْکَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاکَ لَهُ وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَکَ عَلَیْهِ فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِکَ وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِکَ فَإِنَّ فَضْلَکَ لاَ یَغِیضُ وَ إِنَّ خَزَائِنَکَ لاَ تَنْقُصُ بَلْ تَفِیضُ وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِکَ لاَ تَفْنَی وَ إِنَّ عَطَاءَکَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا «51»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ أَوْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ «52»اَللَّهُمَّ إِنَّا نَتُوبُ إِلَیْکَ فِی یَوْمِ فِطْرِنَا الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ عِیداً وَ سُرُوراً وَ لِأَهْلِ مِلَّتِکَ

ص:325

مَجْمَعاً وَ مُحْتَشَداً مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْنَاهُ أَوْ سُوءٍ أَسْلَفْنَاهُ أَوْ خَاطِرِ شَرٍّ أَضْمَرْنَاهُ تَوْبَةَ مَنْ لاَ یَنْطَوِی عَلَی رُجُوعٍ إِلَی ذَنْبٍ وَ لاَ یَعُودُ بَعْدَهَا فِی خَطِیئَةٍ تَوْبَةً نَصُوحاً خَلَصَتْ مِنَ الشَّکِّ وَ الاِرْتِیَابِ فَتَقَبَّلْهَا مِنَّا وَ ارْضَ عَنَّا وَ ثَبِّتْنَا عَلَیْهَا «53»اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا خَوْفَ عِقَابِ الْوَعِیدِ وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّی نَجِدَ لَذَّةَ مَا نَدْعُوکَ بِهِ وَ کَأْبَةَ مَا نَسْتَجِیرُکَ مِنْهُ «54»وَ اجْعَلْنَا عِنْدَکَ مِنَ التَّوَّابِینَ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ مَحَبَّتَکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ مُرَاجَعَةَ طَاعَتِکَ یَا أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ «55»اَللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ «56»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی مَلاَئِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ صَلاَةً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ.

ص:326

[«1»اَللَّهُمَّ یَا مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ «2»وَ یَا مَنْ لاَ یَنْدَمُ عَلَی الْعَطَاءِ «3»وَ یَا مَنْ لاَ یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَی السَّوَاءِ «4»مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ «5»إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیاً «6»تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ «7»وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ]

خدایا! ای که میل و رغبتی به پاداش ندارد؛ چون بی نیاز از آفریده هاست، و ای که بر عطا بخشی اش، پشیمان نمی شود، و ای که پاداش بنده اش را مساوی و برابر نمی دهد؛ بلکه پاداشش بیش از عمل بنده است، نعمتت ابتداست، دست کسی در ساخت و پرداختش دخالت ندارد، و گذشتت احسان و مجازاتت عدالت، و فرمانت اختیاری است. اگر عطا کنی، عطایت را به منّت آلوده نمی کنی و اگر منع کنی، منعت بر پایۀ تجاوز نیست. کسی که تو را شکر کند، جزایش می دهی، در حالی که خودت شکر را به او الهام کردی، و کسی که تو را سپاس گوید، پاداشش می بخشی، در صورتی که سپاس را خودت به او تعلیم دادی.

وداع با ماه مبارک رمضان

معرفت و بصیرت حضرت زین العابدین علیه السلام نسبت به معنویّت ماه مبارک، و

ص:327

ملکوتی بودن این قسمت از زمان، علّت عشق و علاقۀ شدید حضرت به این ماه بود، او از ملاقات با محبوب و معشوقش فوق العاده خوشحال می شد، و به هنگام رسیدن زمان هجران از ماه، گویی به سخت ترین مصیبت دچار می گشت.

او در وداع با ماه مبارک رمضان نالۀ سوزان داشت، دلش پردرد بود، غصه اش فزونی می گرفت، غمش جانکاه می شد، آه آتشین از نهاد پاکش خرمن فلک را می سوخت، بی تاب می گشت، قرار از کفش می رفت، در دریایی از اشک حسرت غرق می شد، در اقیانوس محنت و رنج دست و پا می زد، و همچون کسی که بی اختیار عزیزترین موجودش را از دست می دهد به عزا می نشست.

اشکش فزون بود، سوزش می سوزاند، ناله اش دل سنگ را آب می کرد، چه باید گفت که آن عاشق دلباخته می دید ماه مبارک در تمام ایام سال جایگزین ندارد، باید دید که معشوق از برابر دیدۀ عاشق پنهان می شود، و عاشق را برای حفظ معشوق چاره ای نیست.

فیض بزرگوار در فراق ماه رمضان این غزل را سروده است:

بی لقای دوست حاشا روزگارم بگذرد سر بسر چون زندگانی بی بهارم بگذرد

بی جمال عالم آرایش نیارم زیستن عمر بی حاصل مگر در انتظارم بگذرد

گر سر آید یک نفس بی دوست کی آید به کف در تلافی عمرها گر بی شمارم بگذرد

بی قراری برقرارستم اگر صدبار یار بر دل بی صبر و جان بی قرارم بگذرد

گرچه می دانم به سویم ننگرد از کبر و ناز می نشینم بر سر ره تا نگارم بگذرد

ص:328

از برای یک نظر بر خاک راهش سالها می نشینم تا مگر آن شهسوارم بگذرد

جویباری کرده ام از آب چشم خود روان شاید آن سرو روان بر جویبارم بگذرد

بر من او گر نگذرد تا جان بود در قالبم می شوم خاک رهش تا بر غبارم بگذرد

صد در از جنّت گشاید در درون مرقدم نفخه ای از کوی او گر بر مزارم بگذرد

بر مزارم گر گذار آرد ز سر گیرم حیات یا رب آن عیسی نفس گر بر مزارم بگذرد

یاد وصلش بگذرد چون بر کنار خاطرم دجله ای از اشک خونین بر کنارم بگذرد

در دل و جان داده ام جای خیالش بر دوام اشک نگذارد به چشم اشکبارم بگذرد

روز می گویم مگر شب رو دهد، شب همچو روز در امید یک نظر لیل و نهارم بگذرد

پار می گفتم مگر سال دگر، این هم گذشت سال دیگر نیز می ترسم چو پارم بگذرد

عمر شد مر فیض را در حسرت و در انتظار کی بود حسرت نماند انتظارم بگذرد

(فیض کاشانی)

ص:329

پاداش بیش از عمل

جزا و پاداش خداوند نه تنها زیاده بر اعمال ما است، بلکه اعمال ما در مقابل فضل و احسان او چیزی به حساب نمی آید، چرا که اگر یک لحظه خداوند نظر لطف و عنایتش را از ما بردارد و با نگاه عدالتِ بدون تفضّل، به اعمال ما رسیدگی کند، دیگر چیزی از هستی باقی نمی ماند، تفضّل و احسان او به خاطر اعمال ما نیز نمی باشد، جه عمل داشته باشیم چه نداشته باشیم، همیشه مرهون عنایت او هستیم، از ابتدای خلقت که انسان پا به عرصه وجود می گذارد، یا بهتر بگوییم از ابتدای خلقت هستی، حالا چه خلقت انسان، چه خلقت دیگر موجودات، خداوند تمام نعمت های مادّی و معنوی را بدون هیچ گونه چشمداشت و توقّعی در اختیار انسان و باقی موجودات گذاشته، چون او نیاز به عمل ما ندارد، ماییم که محتاج به لطف و کرامت او هستیم او حتّی احتیاج به شکرگزاری ما ندارد چون او بی نیاز مطلق است، احسان و تفضّل او به خاطر تشکّر بندگان از او نیست که منتظر تشکّر بنده اش باشد.

به قول غزالی دانشمند معروف:

«تفضّل فرماینده به جای همۀ اصناف خلق، خدای تعالی است:

در مرتبۀ اوّل: به هست کردن ایشان، در مرتبۀ دوّم: به کامل گردانیدن ایشان به عضوها و سبب ها که ایشان را ضروری بود، در مرتبۀ سوّم: بدانچه ایشان را در نعمت و رفاهیت دارد، به آفریدن سبب ها که محتاج باشد، اگر چه حاجتشان بدان ضرور نبود، در مرتبۀ چهارم: بدانچه ایشان را بیاراید، به مزیّت ها [ و زواید ] که آرایش ایشان باشد و بیرون است از ضرورات و حوایج.

مثال ضروری، از عضوها سر است و دل و جگر و مثال حاجت، چشم و دست و پای و مثال زینت، خمیدگی ابرو و لعلی لب و بادام چشمی وجز آن، از چیزهایی که بدان ضرورت و حاجت نباشد، و مثال ضرورت از نعمت هایی که بیرون تن آدمی

ص:330

است نان و آب، و مثال حاجت دوا و گوشت و میوه ها و مثال مزیّت ها و زواید، سبزی درختان و خوبی شکوفه ها و میوه ها و طعام های لذیذ که بدان حاجتی و ضرورتی نیست، و این سه قسم هر حیوانی را موجود است، بلکه هر نباتی را، بلکه هر صنفی را از اصناف خلق، از ذروۀ عرش تا حضیض ثری، پس محسن اوست و غیر او چگونه محسن باشد.» (1)آری، خداوند نه تنها به اعمال ناقص ما چندین برابر پاداش می دهد و خودش اهل احسان و تفضّل است، بلکه علاوه بر این به انسان ها و مؤمنان نیز امر می کند که اهل احسان و فضیلت باشند، از اینرو در سورۀ نحل می فرماید:

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ وَ إِیتَآیِ ذِی الْقُرْبَی وَ یَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (2)

به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد ، و از فحشا و منکر و ستم گری نهی می کند . شما را اندرز می دهد تا متذکّر [ این حقیقت ] شوید [ که فرمان های الهی ، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست . ]

و نیز می فرماید:

مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی الاّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (3)

هر کس کار نیک بیاورد ، پاداشش ده برابر آن است ، و آنان که کار بد بیاورند ، جز به مانند آن مجازات نیابند و ایشان مورد ستم قرار نمی گیرند .

ص:331


1- (1) - ترجمۀ احیاء العلوم: 523/4 - 524.
2- (2) - نحل (16) : 90. [1]
3- (3) - انعام (6) : 160. [2]

از امیرمؤمنان علی علیه السلام در توضیح آیۀ فوق سؤال شد، ایشان فرمودند:

اَلْعَدلُ الْاِنْصافُ وَ الْاِحْسانُ التَّفَضُّلُ. (1)

عدل آن است که حق مردم را به آنها برسانی و احسان آن است که بر آنها تفضّل کنی.

محتوا و جاذبۀ آیه این قدر بالاست که وقتی آیۀ عدل و احسان نازل شد و آن را پیامبر صلی الله علیه و آله برای مردم خواندند، تأثیر به سزائی بر قلب های آنان گذاشت به طوری که در روایتی عثمان بن مظعون از صحابۀ معروف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می گوید:

«من در آغاز، اسلام را تنها به طور ظاهری پذیرفته بودم، نه با قلب و جان، دلیل آن هم این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله همواره پیشنهاد اسلام به من کرد و من هم از روی حیا پذیرفتم، این وضع هم چنان ادامه یافت تا این که روزی خدمتش بودم، دیدم سخت در اندیشه فرورفته است، ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت، گویی پیامی دریافت می دارد، وقتی به حالت عادی بازگشت، از ماجرا پرسیدم، فرمود: آری، هنگامی که با شما سخن می گفتم، ناگهان جبرئیل را مشاهده کردم که این آیه را برای من آورد: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ پیامبر صلی الله علیه و آله آیه را تا آخر خواند، چنان محتوای آیه در قلب من اثر گذاشت که از همان ساعت اسلام در جان من نشست، من به سراغ ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم و جریان را به او خبر دادم، فرمود: ای طایفه قریش! از محمد صلی الله علیه و آله پیروی کنید که هدایت خواهید شد؛ زیرا او شما را به مکارم اخلاق دعوت می کند.

سپس به سراغ ولید بن مغیره، دانشمند معروف عرب و یکی از سران مشرک آمدم و همین آیه را بر او خواندم، او گفت: اگر این سخن از خود محمد صلی الله علیه و آله است

ص:332


1- (1) - بحار الأنوار: 312/73، باب 59، حدیث 3؛ [1] معانی الأخبار: 257، حدیث 1.

بسیار خوب گفته و اگر از پروردگار اوست باز هم بسیار خوب است.» (1)امام صادق علیه السلام می فرماید:

اِذا أَحْسَنَ الْمُؤْمِنُ عَمَلَهُ ضاعَفَ اللّهُ عَمَلَهُ بِکُلِّ حَسَنَةٍ سَبْعَمِائَةٍ وَ ذلِکَ قَوْلُ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی: وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» (2)

فَاَحْسِنُوا

اَعْمالَکُمْ الَّتی تَعْمَلُونَها لِثَوابِ اللّهِ، فَقُلْتُ لَهُ: وَ مَا الْاِحْسانُ؟ قالَ: اذا صَلَّیْتَ فَاَحْسِنْ رُکُوعَکَ وَ سُجُودَکَ وَ اذا صُمْتَ فَتَوَقَّ کُلَّ ما فیهِ فَسادُ صَوْمِکَ وَ اذا حَجَجْتَ فَتَوَقَّ ما یَحْرُمُ عَلَیْکَ فی حَجِّکَ وَ عُمْرَتِکَ، قالَ: وَ کُلَّ عَمَلٍ تَعْمَلُهُ فَلْیَکُنْ نَقیًّا مِنَ الدَّنَسِ. (3)

هنگامی که مؤمن عمل نیکی انجام دهد و اعمالش را نیکو نماید، خداوند عملش را چندین برابر نموده، برای هر عمل نیک هفتصد برابر عنایت می فرماید که در قرآن فرمود: «و خدا برای هر که بخواهد چند برابر می کند».

بنابراین اعمال خود را برای رسیدن به ثواب های الهی نیکو کنید، عرض کردم: احسان و نیکو کردن عمل چگونه است؟ فرمود: نماز که می خوانی رکوع و سجودت را نیکو به جا آور و روزه که می گیری از آنچه که روزه را فاسد می کند، خودداری کن و حجّی که انجام می دهی از آن چه که در حجّ و عمره بر تو حرام است، خودداری کن و هر عملی که به جا می آوری باید از آلودگی و فساد پاکیزه باشد.

ص:333


1- (1) - بحار الأنوار: 112/22، باب 37، حدیث 78؛ [1]مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 587/6، [2] ذیل آیۀ 90 سورۀ نحل.
2- (2) - بقره (2) : 261. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 247/68، باب 71، حدیث 7؛ [4]المحاسن: 254/1، باب 30، حدیث 283. [5]

با این همه لطف و کرامت خداوند و چند برابر کردن پاداش، وای به حال بنده ای که از این فرصت استفاده نکند و نتواند برای آخرت خود توشه برگرفته و دست خالی این دار فانی را وداع کند.

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:

یا سَؤْاَتاهُ لِمَنْ غَلَبَتْ احْداتُهُ عَشَراتِهِ یُرِیدُ انَّ السَّیِّئَهَ بِواحِدَةِ وَ الْحَسَنَةَ بِعَشَرَةٍ. (1)

وای بر آن کس که یکی او بیشتر از دهگانش باشد، منظورش گناه است که به اندازۀ همان گناه کیفر می شود ولی ثواب ده برابر خواهد شد.

ص:334


1- (1) - بحار الأنوار: 139/75، باب 21؛ [1] تحف العقول: 281.

[تَسْتُرُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ وَ تَجُودُ عَلَی مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ وَ کِلاَهُمَا أَهْلٌ مِنْکَ لِلْفَضِیحَةِ وَ الْمَنْعِ غَیْرَ أَنَّکَ بَنَیْتَ أَفْعَالَکَ عَلَی التَّفَضُّلِ وَ أَجْرَیْتَ قُدْرَتَکَ عَلَی التَّجَاوُزِ «9»وَ تَلَقَّیْتَ مَنْ عَصَاکَ بِالْحِلْمِ وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِکَ إِلَی الْإِنَابَةِ وَ تَتْرُکُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَی التَّوْبَةِ لِکَیْلاَ یَهْلِکَ عَلَیْکَ هَالِکُهُمْ وَ لاَ یَشْقَی بِنِعْمَتِکَ شَقِیُّهُمْ إِلاَّ عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِ وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ]

پرده می پوشی بر کسی که اگر می خواستی رسوایش می کردی. جود و کرم می کنی بر کسی که اگر می خواستی منعش می فرمودی، در حالی که هر دوی اینها از جانب تو سزاوار رسوایی و منعند؛ امّا چنین نمی کنی، چون تمام کارهایت را بر پایۀ احسان و تفضّل بنا نهادی، و قدرتت را بر آیین گذشت به جریان انداختی، و با کسی که با تو به مخالفت برخاسته، با بردباری روبه رو شدی، و کسی را که بر ستم به خود همّت گماشت مهلت دادی، با حلم و بردباریت مهلتشان می دهی، تا به سویت باز گردند. شتاب در عقوبت را وا می گذاری، تا به عرصه گاه توبه و بازگشت بنشینند، تا آن که از جانب تو سزاوار هلاکت شده، هلاک نشود، و تیره بختشان به نعمت تو بدبخت نگردد. هلاکت و بدبختی آنان پس از طول مدتی است، که حرام و حلالت را برای آنان روشن کردی، و پیوسته به عذاب تهیدستان فرمودی، و عذر بسیاری از این قبیل در برابرشان قرار

ص:335

دادی، و پی در پی بر آنان اتمام حجّت کردی.

مهلت دادن خداوند به گناهکاران

اشاره

مهلت دادن و تأخیر در عذاب خداوند بر دو وجه منظور است: گاهی خداوند نسبت به افراد صالح و مؤمنی که مرتکب لغزش و گناه شده اند مهلت می دهد و عذاب را به تأخیر می اندازد و گاهی نسبت به افراد مخالف و کفّار مهلت می دهد که در آیات و روایات متعددی، هر دو مورد بیان شده است.

امهال و تمهیل در لغت

«امهال: به معنای تأخیر انداختن عذاب و مجازات مخالفان و کفّار و عجله نداشتن نسبت به مجازات آنان می باشد.

تمهیل: استعمال کلمۀ تمهیل برای تثبیت حق و اتمام حجّت و امید به بیداری و اصلاح و توبه و رفع عذر و بازگشت به سوی خداوند است و این مهلت مخصوص مؤمنان و صالحان می باشد.»

آری، مهلت دادن و به تأخیر انداختن مجازات برای مؤمنان و اهل صالح نعمت و حجت و امید به بازگشت و برای کفّار و مخالفان نقمت و بدبختی است.

مهلت دادن به مؤمنان

امّا مهلت دادن خداوند به مؤمنان و بندگان صالحی که دچار لغزش گردیده اند از بزگترین الطاف و نعم الهی است و اگر این مهلت دهی نبود، دنیا جایی برای زندگی نبود و اگر خداوند اسرار انسان ها را فاش می کرد و در عقوبت و مجازات عجله می نمود، دیگر چیزی از هستی باقی نمی ماند هم چنان که در قرآن مجید می فرماید:

وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ

ص:336

إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَایَسْتَئْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَایَسْتَقْدِمُونَ» (1)

و اگر خدا مردم را به سبب ستمشان مؤاخذه کند ، هیچ جنبنده ای را [ که مستحقّ مؤاخذه است ] بر روی زمین باقی نمی گذاشت ، ولی آنان را تا مدتی معین مهلت می دهد، پس هنگامی که اجلشان سرآید ، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند .

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دربارۀ مهلت دهی خداوند به انسان ها می فرماید:

أُجِّلَ سَبْعَ ساعاتٍ وَ قالَ صاحِبُ الْحَسَناتِ لِصاحِبِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ صاحِبُ الشِّمالِ لاتَعْجَلْ عَسی انْ یُتْبِعَها بِحَسَنَةٍ تَمْحُوها... وَ انْ مَضَتْ سَبْعُ ساعاتٍ وَ لَمْ یُتْبِعْها بِحَسَنَةٍ وَ لا اسْتِغْفارٍ، قالَ صاحِبُ الْحَسَناتِ لِصاحِبِ السَّیِّئاتِ اکْتُبْ عَلَی الشَّقِیِّ الْمَحْرُومِ. (2)

خداوند به گناهکار هفت ساعت فرصت می دهد در حالی که دو فرشته در طرف راست و چپ آن می باشد، فرشتۀ طرف راست که مأمور ثبت حسنات است بر فرشتۀ سمت چپ که مأمور ثبت گناهان است می گوید: عجله نکنی شاید حسنه ای انجام دهد که باعث محو گناهش شود و چون هفت ساعت گذشت و استغفار نکرد فرشتۀ مأمور ثبت حسنات می گوید: بنویس، چقدر این بنده بی شرم است.

و چه نعمت و رحمتی می تواند به این عظمت و ارزش برسد که خداوند درِ توبه و انابه را تا آخرین لحظۀ حیات باز گذاشته و ناامیدی از درگاه خود را یکی از گناهان عظیم به شمار می آورد و بارها بر پیامبرِ رحمتِ خود پیام فرستاد: که ای رسول ما! بندگان ما را به سوی رحمت و عفو پروردگارت دعوت نما و به آنان بگو با توبه و

ص:337


1- (1) - نحل (16) : 61. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 326/5، باب 17، حدیث 17؛ [2]الکافی: 429/2، حدیث 4. [3]

بازگشت و انجام نیکی ها قلبشان را پاک کنند و با توبه روح و روان خود را شستشو دهند و باعث محو گناهان و لغزش های خود شوند.

از امام صادق علیه السلام دربارۀ اینکه انسان گناهکار تا چه زمانی برای توبه و استغفار مهلت دارد سؤال شد، ایشان به نقل از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند:

مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَةٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ السَّنَةَ لَکَثیرَةٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ الشَّهْرَ لَکَثیرٌ، مَنْ تاب َقبْلَ مَوْتِهِ بِجُمُعَةٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ الْجُمُعَةَ لَکَثیرٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِیَوْمٍ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ، ثُمَّ قالَ: انَّ الْیَوْمَ لَکَثیرٌ، مَنْ تابَ قَبْلَ انْ یُعایِنَ قَبِلَ اللّهُ تَوْبَتَهُ. (1)

هر کس یکسال پیش از مرگ خویش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد، سپس فرمود: یک سال زیاد است، هر آن کس که یک ماه پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد، سپس فرمود: یک ماه بسیار است، اگر کسی یک هفته پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد، سپس فرمود: یک هفته بسیار است، هر کس یک روز پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد، سپس فرمود: یک روز زیاد است، هر کس پیش از آن که پلک به هم نهد و بمیرد، توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.

آیات قرآن، امامان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین و اخلاق، همه سفارش به فوریّت توبه دارند، یعنی اگر انسان دچار لغزش شد بدون فوت وقت باید از خداوند طلب مغفرت کند، چرا که معلوم نیست توفیق توبه و انابه را پیدا کند یا مرگ این توفیق را از او سلب خواهد کرد.

ص:338


1- (1) - بحار الأنوار: 19/6، باب 20، حدیث 4؛ [1]الکافی: 440/2، حدیث 2. [2]

مهلت دادن به کفّار و مخالفان

اما مهلت دهی خداوند به کفّار و مخالفان خود که در قرآن و روایات گوناگون بیان شده است:

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُوْلِی النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلاً * إِنَّ لَدَیْنَآ أَنکَالًا وَجَحِیًما * وَ طَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَ عَذَابًا أَلِیمًا * یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبَالُ وَ کَانَتِ الْجِبَالُ کَثِیبًا مَّهِیلاً» (1)

و مرا با تکذیب کنندگان توانگر و نازپرورده واگذار و آنان را اندکی مهلت ده ، * که حتماً [ برای آنان ] نزد ما [ به کیفر اعمالشان ] زنجیرهایی گران و آتشی به شدّت شعله ور است ، * و غذایی گلوگیر و عذابی دردناک است ، * در روزی که زمین و کوه ها به لرزه درآیند ، و کوه ها به صورت توده ای شن روان گردند !

در تفسیر و توضیح این آیات می توان به نکات ذیل اشاره کرد:

«1 - خداوند پیامبرش را در برابر یاوه گویی دشمنان دلداری می دهد.

2 - آنچه انسان را به صبر وامی دارد و او را دل گرم می کند، حمایت بی دریغ الهی است.

3 - بیشتر تکذیب کنندگان از طبقۀ مرفّه و خوشگذران بوده اند.

4 - اگر شما قادر به مقابله با صاحبان ثروت و قدرت نبودید نگران نباشید، زیرا خداوند قادر به مقابلۀ با آنان است.

5 - مهلت دادن به مخالفان سنّت الهی است.

6 - دورۀ تکذیب حق و خوشگذرانی مدّت زیادی طول نمی کشد و فرصت آنان

ص:339


1- (1) - مزّمّل (73) : 11 - 14. [1]

در دنیا اندک است.

7 - اگر خداوند به کافران خوشگذران مهلت می دهد، نشانۀ رضایت او نیست، بلکه مهلت است تا قیامت فرا رسد.

8 - کافران به کامیابی های زودگذر مغرور نشوند؛ زیرا که غل و زنجیر و آتش برافروخته و غذایی گلوگیر در پی دارد.

9 - غذای لذیذ امّا حرام دنیا، طعام گلوگیر آخرت را به دنبال دارد.

10 - تبدیل رفاه دنیا به عذابی دردناک برای قادری که کوه را به شن تبدیل می کند، کاری آسان است.» (1)خداوند ابتدا به کافران هشدار می دهد که این دنیا در مقابل آخرت ارزشی ندارد و زندگی این دنیا در مقابل جاودانگی آخرت، چیزی به حساب نمی آید.

و بعد می فرماید:

کفّار از مهلت داده شده، خوشحال نشوند و حمل بر رضایت خداوند نکنند بلکه مجازات و عذاب را برای آخرت آنان در نظر گرفته ایم، چون دنیا گنجایش عذاب الهی را ندارد.

وقتی شیطان، که ریشۀ تمامی تباهی ها و لغزش هاست، از خداوند درخواست مهلت می نماید که:

قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (2)

گفت : مرا تا روزی که [ مردگان ] برانگیخته شوند ، مهلت ده .

خداوند می فرماید:

ص:340


1- (1) - تفسیر نور: 271/12، [1] ذیل آیۀ 11 - 14 سورۀ مزّمّل.
2- (2) - اعراف (7) : 14. [2]

قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ» (1)

خدا فرمود : البته تو از مهلت یافتگانی .

پس مهلت به عنوان نقمت و بدبختی بیشتر برای کفّار و مخالفان الهی است تا گناهانشان زیادتر شده، در آخرت گریبانگیرشان گردد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی اهْبَطَ مَلَکاً الَی الْأَرْضَ فَلَبِثَ فیها دَهْراً طَویلاً ثُمَّ عَرَجَ الَی السَّماءِ فَقیلَ لَهُ: ما رَأَیْتَ؟ قالَ: عَجائِبَ کَثیرةً وَ اعْجَبُ ما رَأَیْتُ أَنّی رَأَیْتُ عَبْداً مُتَقَلِّباً فی نِعْمَتِکَ یَأْکُلُ رِزْقَکَ وَ یَدَّعِی الرُّبُوبِیَّةَ فَعَجِبْتُ مِنْ جُرْأَتِه عَلَیْکَ وَ مِنْ حِلْمِکَ عَنْهُ، فَقالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ: فَمِنْ حِلْمی عَجِبْتَ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَ: قَدْ امْهَلْتُهُ ارْبَعَمِأئَةِ سَنَةٍ لایَضْرِبُ عَلَیْهِ عِرْقٌ وَ لایرُیدُ مِنَ الدُّنْیا شَیْئاً الاّ نالَهُ وَ لایَتَغَیَّرُ عَلَیْهِ فیها مَطْعَمٌ وَ لامَشْرَبٌ. (2)

خداوند متعال فرشته ای را به زمین فرستاد و او مدّتی در آن جا زندگی کرد و بار دیگر به طرف آسمان بالا رفت، از آن فرشته سؤال کردند: در زمین چه دیدی؟ فرشته گفت: در آن جا شگفتی های زیادی را مشاهده کردم، یکی از عجایب، بنده ای در نعمت های تو غوطه ور بود، او روزی تو را می خورد، و ادّعای خدائی هم می کرد و من از این جرأت او و صبوری و حلم تو در شگفت بودم، خداوند فرمود: تو از حلم من در شگفت شدی؟ گفت: آری، خداوند فرمود: من او را چهارصد سال مهلت دادم و در این مدّت هرگز بیمار هم نشد، و هر چه از دنیا خواست به او رسید و از خوردنی ها و آشامیدنی ها

ص:341


1- (1) - اعراف (7) : 15. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 381/70، باب 139، حدیث 1؛ [2] الخصال: 41/1، حدیث 31.

بهره مند گردید.

پس کفّار از این که در خوشی دنیا غرق شده، و به زرق و برق دنیا مغرورند، خوشحال نباشند و این را حمل بر خوشبختی خود نکنند و به مؤمنان طعنه نزنند، افراد مؤمن هم از خوشحالی کفّار و مخالفان نگران نباشند، چرا که خداوند به این ها مهلت داده و فرموده:

وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ» (1)

و کسانی که کافر شدند ، گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم به سودشان خواهد بود ، جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند ، و برای آنان عذابی خوار کننده است .

رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللّهُ عَزیزاً حَکیماً» (2)

پیامبرانی که مژده رسان و بیم دهنده بودند تا مردم را [ در دنیا و آخرت در برابر خدا ] پس از فرستادن پیامبران ، عذر و بهانه و حجتی نباشد ؛ و خدا همواره توانای شکست ناپذیر و حکیم است .

و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در وصیّتش به امام علی علیه السلام فرمود:

یا عَلِیّ! إِنّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وَ جَنّةُ الْکافِر. (3)

ای علی! همانا دنیا زندانی برای افراد با ایمان و بهشتی برای کافران است.

ای صفات کبریایت برتر از ادراک ما قاصر از کنه کمالت فکرت و ادراک ما

ص:342


1- (1) - آل عمران (3) : 178. [1]
2- (2) - نساء (4) : 165. [2]
3- (3) - وسائل الشیعة: 17/16، باب 63، حدیث 20846؛ [3]بحار الأنوار: 242/64، باب 12، حدیث 77. [4]

ما چو خاشاکیم در دریای هستی روی پوش موج وحدت کی به ساحل افکند خاشاک ما

ما به جولانگاه وحدت غیر شه را ننگریم گر دو عالم را ببندد بخت بر فتراک ما

از وفاداری چو خاک پای اهل دل شدیم قبلۀ اهل وفا شد تا قیامت خاک ما

درد راحت بخش خود بر ما حوالت کن که نیست جز به دردت شادی جان و دل غمناک ما

جز به سوز شمع دیدارت نمی سازد بلی همچو پروانه دل آشفته بی باک ما

از جراحتها چه راحتهاست ما را ای که هست نیش تو نوش حسین و زهر تو تریاک ما

(منصور حلّاج)

ص:343

[کَرَماً مِنْ عَفْوِکَ یَا کَرِیمُ وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِکَ یَا حَلِیمُ «10»أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَی عَفْوِکَ وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ وَ جَعَلْتَ عَلَی ذَلِکَ الْبَابِ دَلِیلاً مِنْ وَحْیِکَ لِئَلاَّ یَضِلُّوا عَنْهُ فَقُلْتَ - تَبَارَکَ اسْمُکَ - تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» (1)«11»یَوْمَ لاَ یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ» (2)]

این همه، بر پایۀ کرم و بخششی از عفو توست ای بزرگوار! و سود و بهره ای است از مهربانی تو ای بردبار! تویی که دری برای بندگانت به سوی عفوت گشودی، و آن را توبه نامیدی، و بر آن درِ گشوده دلیلی از وحیت قرار دادی، تا آن را گم نکنند، - ای که نامت والا و مبارک است! - فرمودی: «به سوی خدا بازگردید؛ بازگشتی خالص باشد که پروردگار گناهانتان را محو کند و شما را وارد بهشت هایی کند که از زیر آنها نهرها روان است. روزی که خداوند، پیامبر و کسانی که به او ایمان آوردند، خوار نمی کند، نورشان پیش رویشان، و از جانب راستشان در حرکت است. می گویند: خدایا! نور ما را کامل کن و ما را بیامرز، که تو بر هر کاری توانایی.»

ص:344


1- (1) - تحریم (66) : 8. [1]
2- (2) - تحریم (66) : 8. [2]

[فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِکَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِیلِ «12»وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّوْمِ عَلَی نَفْسِکَ لِعِبَادِکَ تُرِیدُ رِبْحَهُمْ فِی مُتَاجَرَتِهِمْ لَکَ وَ فَوْزَهُمْ بِالْوِفَادَةِ عَلَیْکَ وَ الزِّیَادَةِ مِنْکَ]

پس بهانه و عذر کسی که پس از گشوده شدن در و اقامۀ دلیل، از ورود به عرصه گاه عفوت غفلت کند چیست؟

و تویی که در معاملۀ با خود، به بهره و سود بندگانت افزودی، و در این داد و ستدشان با تو، سودشان، و کامیابی و فوزشان به وقت ورود بر تو، و بهره افزون را از جانب خود برای آنها خواسته ای.

سزای غافلان از توبه

اشاره

شکی نیست که وجوب توبه بر عاصیان فوری است و تأخیر و تعویق در آن جایز نیست و کسانی که از توبه غافلند و برای آشتی کردن با خدا و برگشت به سوی او تلاش نمی کنند، به خاطر این است که از عواقب آن بی خبرند و نمی دانند که چه سرنوشت خطرناکی در انتظار آنان می باشد، ولی اگر کمی در احوال گذشتگان تفکّر و تدبّر نمایند و به آینده اندیشه کرده و بفهمند که انسان تا ابد در این دنیا جاودانه نخواهد ماند و روزی از این دنیا که محل امتحان برای آخرت جاودانه است، رخت برخواهند بست و به محضر دادگاه عدل الهی وارد خواهند شد؛ دیگر توبه را به

ص:345

تأخیر نینداخته و هیچ گونه درنگ را برای بازگشت و عذرخواهی از خداوند جایز ندانسته و آمادۀ آشتی با خداوند خواهند شد.

برای بیداری این گونه افراد غافل باید گفت: توجّه داشته باشند که گناه به منزلۀ زهر می ماند می ماند و دین که به آن آلوده می شود به منزلۀ بدن شماست، پس هر گاه زهر بر بدن وارد شود، باید دنبال چاره بود تا زهر را هر چه سریع تر استفراغ کرده تا در معرض نابودی و هلاکت قرار نگیرد، چون اگر بیرون کردن زهر از بدن طولانی شود و به تأخیر بیفتد، زهر به تمام اعضای بدن وارد شده، دیگر با هیچ دوائی نمی شود آن زهر را از بدن خارج کرد، پس هیچگونه اهمال و سهل انگاری جایز نیست.

خطرات تأخیر توبه

اگر تأخیر در توبه طولانی شود انسان در معرض دو خطر بسیار عظیم قرار خواهد گرفت، که سالم ماندن از این خطرها و به سلامت بیرون آمدن از آن مشکل و شاید محال باشد:

خطر اول: رسیدن اجل موعود است، وقتی خبردار می شود که باید از دنیا برود و فرصت هیچ کاری نمانده و تدارک و تلافی ممکن نیست و وقت آن رسیده است که خداوند می فرماید:

وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ» (1)

و [ در نتیجه ] میان آنان و همۀ خواسته هایشان [ به وسیلۀ مرگ ] جدایی انداخته شد.

و هر چه خواهش نماید که یک روز یا یک ساعت مرا فرصت دهید، جواب

ص:346


1- (1) - سبأ (34) : 54. [1]

خواهد شنید که: فرصت گذشته و تو را مهلت آن نیست که خداوند در این باره می فرماید:

مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِ ّ لَوْلَآ أَخَّرْتَنِی إِلَی أَجَلٍ قَرِیبٍ» (1)

پیش از آنکه یکی از شما را مرگ در رسد و بگوید : چرا مرا تا مدتی نزدیک مهلت ندادی.

در تفسیر این آیۀ شریفه چنین آمده است که:

در وقت جان کندن، بعد از آن که پرده از روی کار برداشته شود و این شخص بر زشتی کردۀ خود اطلاع یابد، می گوید: ای ملک الموت! چه شود که اگر یک روز دیگر مرا مهلت دهی که در آن عذر گناهان خود را از پروردگار خود بخواهم و توبه و انابه نمایم و به واسطۀ آن توشه ای از عمل صالح بردارم؟

جواب می شنود: که ایام منقضی شده است و روزی از برای تو نمانده، که تو را فرصت آن دهیم.

سپس بگوید: یک ساعت مرا مهلت ده!

جواب می شنود که: ساعت های تو نیز در معرض فنا و زوال بوده و مهلت در آن نیز میسّر نیست، پس در توبه به روی او بسته شود و او را به دوزخ کشانند و ساقی یأس و ناامیدی، شراب حسرت و ندامت بر تضییع عمر و تلف کردن اوقات بر او بنوشاند، و بسا باشد که از هول صدمات آن حال، تزلزل در بنیان ایمان او راه یابد و اصل دین او نیز بر جای نماند.

خطر دوّم: آن که از تراکم ظلمت و معاصی و نشستن غبار گناه بر آینۀ دل او، آن چنان زنگاری ایجاد شود که دیگر به صیقل هیچ توبه و انابه ای نتوان به آن جلا داد

ص:347


1- (1) - منافقون (63) : 10. [1]

واو را مثل روز اول درآورد؛ زیرا که هر معصیتی که انسان مرتکب می شود در دل او تاریکی از آن بهم رسد و چون گناهان او بسیار شد، آن تاریکی مرتبه به مرتبه زیاد شود تا آنکه تمام قلب را فراگرفته و سیاه کند و چون بر گناهان خود اصرار ورزیده و ثبات بخشد و در مقام رفع آن برنیاید آن جرم می ماند و جوهر قلب را فاسد می کند که همچون آیینه ای که چندین سال زنگار بر آن مانده، هرگز صیقل نگردد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

ما مِنْ شَیْ ءٍ افْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیْئَةٍ انَّ الْقَلْبَ لَیُواقِعُ الْخَطیئَةَ فَلاتَزالُ بِهِ حَتّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرُ اعْلاهُ اسْفَلَهُ. (1)

هیچ چیز بیشتر از گناه باعث فساد دل نمی شود، به درستی که دل هر آینه به گناه در می افتد و همیشه با گناه زد و خورد می نماید تا مغلوب او شود، پس چون مغلوب او شد و گناه بر او غالب آمد، بالای او زیر می گردد. (یعنی سرازیر می شود و به رو درمی افتد چنان که هرگز نتوان برخاست.)

امام باقر علیه السلام می فرماید:

ما مِنْ عَبْدِ الاّ وَ فی قَلْبِهِ نُکْتَةً بَیْضاءَ فَاِذا اذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ سَوْداءُ فَاِنْ تابَ ذَهَبَ ذلِکَ السَّوادُ وَ انْ تَمادی فِی الذُّنُوبِ زادَ ذلِکَ السَّوادُ حَتّی تُغَطِّیَ الْبَیاضَ فَاِذا غَطَّی الْبَیاضُ لَمْ یَرْجِعْ صاحِبُهُ الی خَیْرٍ ابَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللّه عَزَّوَجَلَّ: کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» (2). (3)

بنده ای نیست مگر آن که در دل او نقطه ای سفید است. پس چون مرتکب گناهی شد، در آن نقطه سیاهی به هم رسد. پس اگر در مقام استغفار برآمد و

ص:348


1- (1) - الکافی: 268/2، حدیث 1؛ [1]وسائل الشیعة: 301/15، باب 40، حدیث 20572. [2]
2- (2) - مطفّفین (83) : 14. [3]
3- (3) - الکافی: 273/2، حدیث 20؛ [4]وسائل الشیعة: 303/15، باب 40، حدیث 20580. [5]

از آن گناه توبه کرد آن سیاهی برطرف می گردد، و اگر در گناه باقی ماند و باز گناه کرد آن سیاهی زیاد می شود و تا آن که همه سفیدی را بپوشد. پس چون سفیدی تمام شد، دیگر هرگز صاحب آن دل روی خیر را نمی بیند که خداوند می فرماید: «این چنین نیست که می گویند ، بلکه گناهانی که همواره مرتکب شده اند بر دل هایشان چرک و زنگار بسته است [ که حقایق را افسانه می پندارند . ]»

آری، بزرگترین و شدیدترین عذاب الهی برای غافلان از توبه، همین بس که بر قلب هایشان مهر زده خواهد شد و همچنان که آنها خدا را فراموش کردند خدا هم آنان را فراموش می کند و دیگر روی سعادت و خیر را نخواهند دید که قرآن می فرماید:

وَ لَاتَکُونُواْ کَالَّذِینَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ» (1)

و مانند کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند ، پس خدا هم آنان را دچار خود فراموشی کرد ؛ اینان همان فاسقانند .

و نیز می فرماید:

فَإِنَّهَا لَاتَعْمَی الْأَبْصَرُ وَ لَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (2)

حقیقت این است که دیده ها کور نیست بلکه دل هایی که در سینه هاست ، کور است !

ص:349


1- (1) - حشر (59) : 19. [1]
2- (2) - حج (22) : 46. [2]

[فَقُلْتَ: - تَبَارَکَ اسْمُکَ وَ تَعَالَیْتَ - مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی إِلاَّ مِثْلَهَا «13»وَ قُلْتَ: مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ» (1) وَ قُلْتَ: مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِیرَةً» (2) وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِی الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِیفِ الْحَسَنَاتِ]

پس گفتی - ای که نامت مبارک و والاست! - «هر کس یک خوبی بیاورد، ده برابرش برای اوست، و هر کس یک بدی بیاورد، جز به مانند آن عقوبت نشود.»

و فرمودی: «داستان آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند، مانند دانه ای است که هفت خوشه رویانده، در هر خوشه صد دانه است، و خدای برای هر که بخواهد، چند برابر می کند.»

و گفتی: «کیست که به خدا قرض نیکو دهد، تا خدا آن را برایش به چندین برابر بیفزاید.» و آنچه از نظایر این آیات دربارۀ چندین برابر کردن خوبی ها در قرآن نازل فرمودی.

ص:350


1- (1) - بقره (2) : 261. [1]
2- (2) - بقره (2) : 245. [2]

پاداش انفاق و قرض

اشاره

انفاق کردن و قرض دادن به افراد محتاج از سفارش های بسیار مهم و مورد تأکید دین اسلام است و وام دادن به افراد محتاج از آثار سخاوت می باشد.

از آن جایی که مردم محروم مشکلات متعدّدی دارند، گاهی به اندک چیزی گرفتاریشان آسان می شود، رعایت و توجّه به آنان لازم است.

قرض دادن در اسلام از صدقه دادن بالاتر است و بنابراین اهمیّت آن بدان جهت است که جامعه دچار ربا و سود و دیگر معاملات ربوی نشود.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

مَنْ ایْقَنَ بِالْخَلْفِ سَخَتْ نَفْسُهُ بِالنَّفَقَةِ.

کسی که یقین به عوض و جانشین داشته باشد، در انفاق کردن سخاوتمند خواهد بود.

و به خاطر همین اعتقاد و ارزش انفاق است که خداوند در قرآن کریم می فرماید:

إِن تُقْرِضُواْ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ» (1)

اگر به خدا وام نیکو دهید ، آن را برای شما دو چندان می کند و شما را می آمرزد و خدا عطا کنندۀ پاداش فراوان در برابر عملِ اندک و بردبار است.

قرض در اصل به معنی قطع کردن و بریدن است و چون با واژۀ حسن همراه شود اشاره به جدا کردن مال از خویشتن و دادن در راه خیر است.

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ شریفۀ:

لَّا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ» (2)

ص:351


1- (1) - تغابن (64) : 17. [1]
2- (2) - نساء (4) : 114. [2]

در بسیاری از رازگویی های آنان خیری نیست ، جز کسی که [ از این طریق ] به صدقه ، یا کار نیک ، یا اصلاح در میان مردم فرمان دهد .

می فرماید:

منظور از معروف در آیۀ شریفه قرض دادن است. (1)آری، خداوند روزی قرض دهنده را زیاد و بر مکارم اخلاق او می افزاید واگر شخص متمکّن و ثروتمند در قرض دادن کوتاهی و تقصیر کند، به فقر مبتلا می شود.

کلامی از فخررازی در انفاق

فخر رازی در سورۀ سبأ آیۀ 39 می گوید:

«عجب این است که تاجر، هنگامی که بداند یکی از اموالش در معرض تلف می باشد، حاضر است آن را به صورت نسیه بفروشد، هر چند فقیر باشد، می گوید:

این بهتر از این است که بگذارم و نابود شود.

و اگر تاجری در چنین شرایطی اقدام به فروش اموالش نکند تا نابود شود، او را خطاکار می شمرند. و اگر در چنین شرایطی خریدار سرمایه داری پیدا شود و به او نفروشد، او را بی عقل معرفی می کنند و اگر علاوه بر همۀ اینها خریدار با داشتن تمکّن مالی همه گونه وثیقه بسپارد و سند قابل اطمینانی نیز بنویسد در عین حال به او نفروشد، دیوانه اش خوانند.

ولی تعجب در این است که همۀ ما این کارها را انجام می دهیم و هیچ کس آن را جنون نمی شمرد؛ زیرا تمام اموال ما به یقین در معرض زوال است و خواه ناخواه از

ص:352


1- (1) - بحار الأنوار: 140/100، باب 1، حدیث 12؛ الکافی: 34/4، حدیث 3.

دست ما بیرون خواهد رفت، و انفاق کردن در راه خدا یک نوع وام دادن به اوست، و ضامنی معتبر یعنی خداوند بزرگ فرموده:

وَ مَآ أَنفَقْتُم مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» (1)

و هرچه را انفاق می کنید [ چه کم و چه زیاد ] خدا عوضی را جایگزین آن می کند .

و در عین حال املاک خود را نزد ما گروگان گذاشته، چرا که هر چه در دست انسان است عاریتی از ناحیه اوست و محکم ترین مسندها را از کتب آسمانی در این زمینه در اختیار ماه نهاده، اما با همۀ این ها بسیاری از ما، اموال خود را انفاق نمی کنیم و می گذاریم از دستمان برود، نه اجری داریم و نه شکری.» (2)

شرایط انفاق و قرض

البته باید توجّه داشت قرض الحسنه ای ارزشمند و نیکو خواهد بود و خداوند ثوابش را چند برابر کرده تا جایی که می فرماید: ثوابش را به جز من احدی نمی داند که دارای شرایط خاصّ انفاق و قرض باشد.

شرایط انفاق و قرض

مرحوم شیخ طبرسی رحمة ا... علیه در تفسیر شریف مجمع البیان شرایط انفاق و قرض را چنین بیان کرده اند:

«1- این که از مال حلال باشد. زیرا که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

إِنَّ اللّهَ طَیِّبُ وَ لایَقْبَلُ إِلاَّ الطَیِّبَ. (3)

به راستی که خداوند پاک و منزه است و نمی پذیرد مگر پاک را.

ص:353


1- (1) - سبأ (34) : 39. [1]
2- (2) - التفسیر الکبیر، فخر رازی: 263/25، ذیل آیۀ 39 سورۀ سبأ.
3- (3) - عوالی اللآلی: 70/2، حدیث 181؛ [2] إرشاد القلوب، دیلمی: 69/1.

2- این که از بهترین چیزی باشد که مالک آن است، نه این که چیز پستی را انفاق کند.

3- این که تصدّق کند در حالی که او آن را دوست دارد و امیدوار به زندگی است.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره فرمود:

برترین صدقه آن است که آن را بدهی در حالی که تو تندرست و سالم هستی و امید به زندگی و ترس از فقر داری. (1)4 - این که آن را واپس نگذاری تا وقتی که جان به گلویت برسد و بگویی برای فلانی چقدر و برای فلانی چقدر.

5 - این که آن را برای دوست ترین افراد و نیازمندترین و شایسته ترین آن ها قرار دهی که آن را بگیرند.

6 - این که تا می تواند و امکان دارد آن را پنهان و مخفی بدارد.

7 - این که در پی و تعقیب آن منّت نگذارده و آزار نکند.

8 - این که فقط قصد کند به این کار وجه الله و رضای خدا را و ریا نکند برای آن که ریا و خود نمایی مذموم و ناپسند است.

9 - این که آن چه داده به نظرش کوچک و کم آید، هر چند که زیاد باشد، برای آن که متاع دنیا قلیل و اندک است.

10 - این که از محبوب ترین مال او باشد و از بهترین مالی باشد که خود او آن را دوست دارد.» (2)پس اگر این ده صفت در صدقه و قرض الحسنه جمع شود مصداق آیۀ شریفۀ:

ص:354


1- (1) - بحار الأنوار: 266/75، باب 23؛ تحف العقول: 380.
2- (2) - مجمع البیان فی تفسیر القرآن: 390/9، [1]ذیل آیۀ 11 سورۀ حدید. [2]

وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» (1)

و او را پاداشی نیکو و باارزش باشد .

خواهد بود. یعنی خالصی که مشوب و آلوده به صفت نقص نمی شود، و از شأن خداوند کریم است که خیر فراوان عطا کند و چون این نفع و سود و بزرگی به انسان می دهد، خداوند در آیۀ شریفه توصیف به کریم نمود، و اجر کریم همان بهشت برین است.

ص:355


1- (1) - حدید (57) : 11. [1]

[«14»وَ أَنْتَ الَّذِی دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِکَ مِنْ غَیْبِکَ وَ تَرْغِیبِکَ الَّذِی فِیهِ حَظُّهُمْ عَلَی مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ تُدْرِکْهُ أَبْصَارُهُمْ وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ فَقُلْتَ: اُذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ» (1) وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» (2)]

و تویی که با گفتارت از غیبت خود، و تشویقت که بهرۀ آنها در آن است، به اموری راهنمایی کردی که اگر آن امور را از ایشان می پوشاندی، دیدگانشان آنها را درک نمی کرد، و گوش هایشان فرا نمی گرفت و اندیشه و فکرشان به آنها نمی رسید. پس گفتی: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و مرا سپاس گزارید، و کفران نکنید.» و فرمودی: «اگر شکر کنید، بر شما افزون می کنم و اگر ناسپاسی کنید، محققاً عذاب من سخت است.»

قرآن، بهترین راه دعوت به سوی خداوند

اشاره

امام سجاد علیه السلام با توجّه به آیات ذکر شده در این فرازهای دعا، مردم امّت و اسلامی را نسبت به استفادۀ از قرآن و بهره مندی از آن، توجّه می دهد و اگر انسان در آیات الهی تفکّر و تدبّر کند و به لطایف و راهنمایی های قرآن واقف گردد، به طور

ص:356


1- (1) - بقره (2) : 152. [1]
2- (2) - ابراهیم (14) : 7. [2]

یقین در سرنوشت خود و در اجتماع دچار نابسامانی و کجی نخواهد شد و او را در مسیر صراط مستقیم، کمک و یاوری خواهد نمود.

وقتی انسان، تاریخ را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد، می فهمد که:

«بشریت برای فرار از جاهلیّت و گمراهی و بدبختی و سرگردانی و اضطراب و نگرانی و پراکندگی زندگانی و فکر و حواس و مشاعر خود، جز اسلام راهی ندارد، چنان که در طول تاریخ زندگانی خود، برای رهایی از شرور و طغیان جاهلیّت جزت اسلام راهی نداشته است. این اسلام در صورت کامل و نهایی خود تنها علاج برای همگی جاهلیّت های جهان به خصوص جاهلیّت نوین است، بی گمان اسلام همان آیینی است که هر چه را جاهلیّت منحرف ساخته، به وضعی صحیح باز می گرداند و تصور و سلوک و سیاست و اجتماع و اقتصاد و اخلاق و هنر و روابط زن و مرد و کلیۀ شئون زندگی انسان را در نصاب خود قرار می دهد.» (1)آری، قرآن به عنوان بهترین راهنما، باورهای غلطی که نزد مردم می باشد را اصلاح کرده و آنها را در مسیر تکامل و تعالی بشر قرار می دهد و رشد عقلی و فکری بشر را شکوفا کرده و او را به سوی قرب الی اللّه سوق می دهد.

قرآن منحصر به یک عصر و زمان یا یک شهر و بلادی نیست، قرآن متعلّق به همه اعصار و امصار است.

«قرآن، زبانی جهانی و فطری دارد، در فهم معارف قرآن کریم نه بهره مندی از فرهنگی خاص شرط است، تا بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد و نه تمدّن ویژه ای مانع، تا انسان ها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوص، از لطایف قرآنی محروم باشند و یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گستردۀ بشری است، زبان فطرت است که فرهنگ عمومی و مشترک همۀ انسان ها در همه اعصار و امصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره مند است و هیچ فردی نمی تواند بهانۀ بیگانگی با آن

ص:357


1- (1) - جاهلیّت قرن بیستم: 276.

را در سر بپروراند و دست تطاول تاریخ به دامان پاک و پایه های استوار آن نمی رسد که خدای فطرت آفرین آن را از هر گزندی مصون داشته است:

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَ لِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ» (1)

پس [ با توجّه به بی پایه بودن شرک ] حق گرایانه و بدون انحراف با همۀ وجودت به سوی این دین [ توحیدی ] روی آور ، [ پای بند و استوار بر ] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست ؛ این است دین درست و استوار.

باید توجّه داشت که مراد از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسان ها گرچه در لغت و ادبیّات از یکدیگر بیگانه اند و در فرهنگ های قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراکی ندارند. اما در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است با هم مشترکند و قرآن کریم با همین فرهنگ با انسان ها سخن می گوید.

مخاطب آن فطرت، انسان هاست و در رسالت آن شکوفا کردن فطرت هاست و از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش برای عموم بشر آسان است.

از قرآن کریم به «نور»، «کتاب مبین» (روشن و روشنگر)، «برهان» (نور سپید و درخشان) تعبیر شده است. گرچه نور درجات و مراتب مختلفی دارد و برخی چشم ها از دیدن درجات شدید آن محروم است، اما هیچ کس نمی تواند تیره بودن نور یا عجز از شهودِ اصل آن را، ادعا کند.

قرآن کریم تبیان (بیانگر) همۀ معارف ضروری و سودمند برای بشر و عهده دار بیان همۀ معارف و احکام هدایتگر، سعادت بخش و سیادت آفرین جوامع انسانی

ص:358


1- (1) - روم (30) : 30. [1]

است.» (1)

عظمت قرآن در روایات

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِرِ الْکَلامِ کَفَضْلِ اللّهِ عَلی خَلْقِهِ. (2)

فضل قرآن بر باقی سخنان، چون فضل خدا بر خلق است.

و نیز می فرماید:

اَلْقُرآنُ غِنیً لاغِنی دُونَهُ وَ لا فَقْرَ بَعْدَهُ. (3)

قرآن بی نیازی و غنایی است که غنایی غیر از آن نیست و فقری بعد از آن نمی باشد.

امام علی علیه السلام در عظمت قرآن می فرماید:

وَ عَلَیْکُمْ بِکِتابِ اللّهِ فَاِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتینُ وَ النُّورُ الْمُبینُ وَ الشِّفاءُ النّافِعُ وَ الرِّیُّ النّاقِعُ وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّکِ وَ النَّجاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لایَعْوَجُّ فَیُقامَ وَ لایَزیغُ فَیُسْتَعْتَبَ وَ لاتُخْلِقُهُ کِثْرَةُ الرَّدِّ وَ وَلُوجُ السَّمْعِ. مَنْ قالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ. (4)

بر شما باد به کتاب خدا که ریسمانی محکم، و نوری آشکار، و دارویی سودمند، و سیراب کننده ای فرونشانندۀ عطش است، نگاهدار کسی است که

ص:359


1- (1) - تفسیر تسنیم، جوادی آملی: 32/1 - 35.
2- (2) - بحار الأنوار: 19/89، باب 1، حدیث 18؛ [1]جامع الأخبار: 40؛ [2]مستدرک الوسائل: 237/4، باب 2، حدیث 4589. [3]
3- (3) - بحار الأنوار: 19/89، باب 1، حدیث 18؛ [4]جامع الأخبار: 40؛ [5]وسائل الشیعه: 168/6، باب 1، حدیث 7646. [6]
4- (4) - نهج البلاغه: خطبۀ 155. [7]

به آن چنگ زند و نجات بخش کسی که به آن درآویزد. کژ نشود تا راستش کنند، و منحرف نگردد تا از او بخواهند که بازگردد، و از خواندن بسیار و به گوش خوردن کهنه نگردد. آن که با قرآن سخن گوید راست گفته، و هر که به آن عمل کند پیش افتاده است.

قرآن چنان آن قوم خونخوار و جاهل و متعصّب را که انواع بیماری های اجتماعی و اخلاقی، سرتاپای وجودشان را فرا گرفته بود، شفا داد که نه تنها درمان یافتند، بلکه آن چنان قوی و نیرومند شدند که ابرقدرت های جبّار جهان را به زانو درآوردند و این درست همان حقیقتی است که مسلمانان امروز آن را از یاد برده اند.

ص:360

[«15»وَ قُلْتَ: اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (1)«16»فَسَمَّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَاراً وَ تَوَعَّدْتَ عَلَی تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ فَذَکَرُوکَ بِمَنِّکَ وَ شَکَرُوکَ بِفَضْلِکَ وَ دَعَوْکَ بِأَمْرِکَ وَ تَصَدَّقُوا لَکَ طَلَباً لِمَزِیدِکَ وَ فِیهَا کَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِکَ وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاکَ]

و گفتی: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. آنان که از عبادت من - دعا - تکبّر می کنند، به زودی خوار و ذلیل وارد جهنّم می شوند. دعا و خواندن خود را عبادت، و ترکش را استکبار نامیدی، و بر ترک دعا به ورود در جهنّم با ذلّت و خواری تهدید کردی. بندگان واقعی ات، به خاطر نعمتت تو را یاد کردند، و به سبب احسانت به شکرگزاریت برخاستند، و به فرمانت تو را خواندند، و برای گرفتن عطای افزونت صدقه دادند، نجاتشان از خشمت، و کامیابیشان به خشنودیت در این امور بود.»

ذلّت و خواری در استکبار از دعا

اشاره

دعا، ارتباط انسان با خدا را بیشتر کرده و هر موفّقیّت و پیروزیی را که انسان در زندگی به دست می آورد و یا هر نعمتی که نصیبش می شود را از طرف خدا دانسته و

ص:361


1- (1) - غافر (40) : 60. [1]

شناخت و معرفتش نسبت به پروردگار افزون می شود، که اگر انسان به این درجه از معرفت و شناخت برسد، یعنی هر چیز را که موجب رشد و کمال او شده یا هر نعمت و موفّقیّت را، از باری تعالی دانسته و به برترین سرمایۀ زندگی دست پیدا کرده است، و از طرف دیگر اگر انسان خود را بی نیاز دید و در هر توفیقی یا نعمتی که به او رسید، نسبت به پروردگار عالم بی اعتنا بود و تلاش و کوشش خود را باعث این موفقیت دانست، و در برابر پروردگار تکبّر ورزید، این جاست که به انواع و اقسام بدبختی ها و مجادله ها در آیات الهی دچار شده، که خسران دنیا و آخرت را در پی دارد.

اقسام تکبّر

تکبّر، انواع مختلفی دارد که به اعتبار شخصی تکبّر بر سه قسم تقسیم می شود:

1 - تکبّر در برابر خدا، و آن زشت ترین انواع تکبّر است و فقط از جهالت محض و طغیان نشأت می گیرد، مانند: تکبّر نمرود؛ زیرا او با خود می گفت: من پروردگار جهانیان هستم و با پروردگار آسمان پیکار می کنم، هم چنان که مدّعیان ربوبیّت مانند فرعون و دیگران بر اثر تکبّرشان می گفتند:

فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی» (1)

و گفت : من پروردگار بزرگ تر شما هستم .

چون امتناع کرد که بندۀ خدا باشد، از این رو خدای متعال فرمود:

إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (2)

آنان که از عبادت من تکبّر ورزند ، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند .

ص:362


1- (1) - نازعات (79) : 24. [1]
2- (2) - غافر (40) : 60. [2]

و نیز فرمود:

لَّن یَسْتَنکِفَ الْمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبْدًا لِّلَّهِ وَلَا الْمَلَئِکَة الْمُقَرَّبُونَ وَمَن یَسْتَنکِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعًا * فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِینَ اسْتَنکَفُواْ وَاسْتَکْبَرُواْ فَیُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَلَا یَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا» (1)

مسیح از اینکه بندۀ خدا باشد ، هرگز امتناع ندارد ، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند ؛ و کسانی که از بندگی او امتناع کنند و تکبّر ورزند ، به زودی همه آنان را [ برای حسابرسی ] به سوی خود گردآوری خواهد کرد . * اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند ، پاداششان را به طور کامل می دهد ، و از فضل و احسانش بر آنان می افزاید ؛ و اما کسانی که [ از ایمان و عمل شایسته ] امتناع کردند و تکبّر ورزیدند ، به عذاب دردناکی عذاب می کند ؛ و برای خود جز خدا سرپرست و یاوری نخواهند یافت .

2 - تکبّر کردن بر پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی وجود خود را بزرگتر از آن می داند که در برابر بشری چون دیگر انسان ها اطاعت کند، چنین تکبّری، گاه متکبّر را از اندیشیدن باز می دارد و بر اثر تکبّر در تاریکی جهل می ماند، سپس از اطاعت پیامبر خودداری می کند، به این گمان که خود بر حق است و گاه با این که پیامبر را می شناسد اطاعت نمی کند، زیرا نفسش، او را بر اطاعت از حق و تواضع در برابر آن همراهی نمی کند، چنان که خداوند متعال از قول کافران نقل می کند:

أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا» (2)

ص:363


1- (1) - نساء (4) : 172 - 173. [1]
2- (2) - مؤمنون (23) : 47. [2]

آیا به دو بشری که مانند خودمان هستند ایمان بیاوریم.

إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا» (1)

شما بشرهایی مانند ما هستید.

وَ لَئِن أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَسِرُونَ» (2)

و بی تردید اگر بشری مانند خود را اطاعت کنید ، یقیناً زیانکارید .

3 - تکبّر ورزیدن بر بندگان، و آن این است که خود را بزرگ و دیگران را کوچک شمارد و از اطاعت آن ها امتناع ورزد و تکبّر، او را بر برتری خود نسبت به آنها فراخواند، پس آنها را تحقیر کرده و کوچک شمارد و برابر بودن با آنها را برای خود ننگ بداند.

این نوع تکبّر اگر چه از نوع اوّل و دوّم پایین تر است، اما از دو جهت مهم است:

الف - بزرگی و عزّت و عظمت و بلندی مرتبه، جز به خدای توانا نمی سزد. اما بندۀ ضعیف و ناتوان که بر هیچ توان ندارد، کجا لایق تکبّر ورزیدن است و هرگاه بنده تکبّر ورزد با خدای متعال در صفت کبریایی که محض ذات اوست ستیز کرده که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از قول پروردگار عز و جل می فرماید:

یَقولُ اللّهُ تَعالی الکبریاءُ رِدائی وَ الْعَظَمَةُ ازاری فَمَنْ نازَعَنی فی واحدٍ مِنْهُما الْقَیْتُهُ فی جَهَنَّمَ. (3)

خداوند عز و جل فرمود: بزرگی، جامۀ رویین من و کبریایی، جامۀ درون من است.

پس هر کس در این دو صفت با من بستیزد او را در هم می شکنم.

ص:364


1- (1) - ابراهیم (14) : 10. [1]
2- (2) - مؤمنون (23) : 34. [2]
3- (3) - مجموعة ورّام: 198/1؛ [3]إرشاد القلوب، دیلمی: 189/1. [4]

یعنی صفت تکبّر ویژۀ من است و جز من لایق هیچ کس نیست، پس هر که بر بندگان خدا تکبّر ورزد نسبت به من جنایت کرده است.

ب - صفت رذیله تکبّر در هر کسی قوی شود او را به مخالفت با امر خدا فرامی خواند؛ زیرا متکبّر هر گاه حق را از بنده ای از بندگان خدا بشنود از قبول آن سرپیچی کرده و برای انکار آن مهیّا می شود.

آری، هر کس به منظور غلبه و مجاب کردن طرف، که به قصد دستیابی به حق بحث کند، با کافران و منافقان در این اخلاق شریک شده است. همچنین این اخلاق او را به ننگ داشتن از قبول موعظه وادار می کند چنان که خداوند می فرماید:

وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ» (1)

و چون به او گویند : از خدا پروا کن ، غرور و سرسختی و تعصّب و لجاجت ، او را به گناه وا می دارد ؛ پس دوزخ او را بس است ، و یقیناً بد جایگاهی است .

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

بِئسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ تَجَبَّرَ وَ اخْتالَ وَ نَسِیَ الْکَبیرَ الْمُتَعالَ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبدٌ عَتا وَ بَغَیَ وَ نَسِیَ الجَبّارَ الْاَعْلی. (2)

بد بنده ای است بنده ای که تکبّر ورزد و خدای بزرگ و بلند مرتبه را فراموش کند، بد بنده ای است که سرکشی و نافرمانی کند و خدای جبار بلند پایه را فراموش کند.

انسان زمانی که دچار کبر و غرور شود و خود را برتر و بزرگ تر ببیند با این صفت زشت بر هدایت خود پشت پا زده و هر لحظه از خدا دور و دورتر می شود و این غفلت و فراموشی خداوند تا آنجا ادامه می یابد که دیگر اثری از ایمان در وجود او باقی نمی ماند و چون این گونه شد، با دست خود آتش جهنّم را برای خود مهیّا

ص:365


1- (1) - بقره (2) : 206. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 201/69، باب 105، حدیث 31؛ [2]مجموعة ورّام: 198/1. [3]

نموده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

لایَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ وَ لایَدْخُلُ النّارَ مَنْ فی قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ ایمانٍ. (1)

هرگز داخل بهشت نشود بنده ای که در دلش به اندازۀ یک دانۀ خردل از کبر و غرور باشد و داخل آتش نشود بنده ای که به اندازۀ یک خردل، ایمان داشته باشد.

آری، شخص متکبّر در واقع در مقابل خدا شرک ورزیده، و خود را در بزرگی خدا شریک می بیند و به جای خداوند بر کرسی پادشاهی می نشیند، و دیگر خود را نیازمند به دعا و درخواستِ از خدا نمی بیند، و حال آن که اگر کمی از خواب غفلت بیدار می شد و تواضع پیشه می کرد می فهمید که دعا، رابطۀ معنوی میان خالق و مخلوق و رشتۀ پیوند میان عاشق و معشوق می باشد و وسیله ای برای درآمدن به اندرون قلعۀ محکم و چنگ زدن به آن دست آویز استوار است که به این غرض نهایی و مقصد اعلی، امکان وصول نیست، مگر آن که به هر اندازه ممکن است به معنای دعاها توجّه یافته و به مقدار توانایی، به سرّ و حقیقت آنها پی برده شود.

و متکبّر چه بدبخت است که با این صفت رذیلۀ خود چنان به سرازیری سقوط قرار می گیرد که خداوند می فرماید:

یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَی کُلِ ّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» (2)

این گونه خدا بر دل هر گردنکش زورگویی ، مُهر [ تیره بختی ] می نهد.

خداوند بر قلب مغرور مهر می زند که دیگر امیدی به نجات او نیست و چون در

ص:366


1- (1) - بحار الأنوار: 355/8، باب 27، حدیث 7؛ [1] معانی الأخبار: 241، حدیث 3.
2- (2) - غافر (40) : 35. [2]

این دنیا خود را بزرگ دید خداوند هم، در آن دنیا او را ذلیل و خوار محشور می کند.

پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

یُحْشَرُ الجَبَّارُونَ وَ الْمُتَکَبِّرُونَ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِی صُورَةِ الذَّرِّ یَطَأَهُمْ النَّاسُ لِهَوانِهِمْ عَلَی اللّهِ. (1)

متکبّران و گردنکشان خودخواه در روز قیامت به صورت ذرّه ای محشور می شوند که به خاطر پستیشان در پیشگاه خدا، مردم آنها را لگدکوب می سازند.

و نیز می فرماید:

یُحْشَرُ الْمُتَکَبِّرُونَ یَوْمَ القِیامَةِ ذَرَّاً مِثلَ صُوَرِ الرِّجالِ یَعْلُوهُمْ کُلُّ شَیءٍ مِنَ الصِغارِ ثُمَّ یُساقُونَ الی سِجْنٍ فی جَهَنَّمَ یُقالُ لَهُ: بُولَس، یَعْلُوهُمُ النّارُ الأَثْبارُ یَسْقُوْنَ مِنْ طینِ الخَبالِ عُصارَةُ اهلِ النّار. (2)

متکبّران روز قیامت به صورت ناچیزی محشور گردند و به گونۀ مردانی هستند که هر چیز کوچکی، آنها را از جا می کند و به زندانی در جهنّم می افکند که به آن جا «بولس» گویند و آنان را تپه هایی از آتش بالا می برد، و از گل فاسدی که عصارۀ اهل دوزخ است بیاشامند.

این است سزای کسی که خود را بی نیاز از خداوند ببیند و از باری تعالی درخواست نداشته و در مقابل او تواضع ننماید و نسبت به دعا استکبار ورزد، آن هم دعائی که خداوند از آن به عنوان عبادت مخصوص خود نام می برد و در فضیلت دعا همین بس که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

یَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلانِ کانا یَعْمَلانِ عَمَلاً واحِداً فَیَری احَدُهُما صاحِبَهُ فَوْقَهُ

ص:367


1- (1) - مجموعة ورّام: 199/1؛ [1]ثواب الأعمال: 222. [2]
2- (2) - مجموعة ورّام: 198/1؛ [3]ثواب الأعمال: 222. [4]

فَیَقُولُ: یا رَبِّ بِما اعْطَیْتَهُ وَ کانَ عَمَلُنا واحِداً فَیَقُولُ اللّهُ تَعالی: سَأَلَنی ثُمَّ قالَ: سَلَوُا اللّهَ وَ أَجْزِلوا فَإنَّهُ لایَتَعاظَمُهُ شَیءٌ. (1)

دو نفر که هر دو یک گونه عمل انجام داده اند وارد بهشت می شوند ولی یکی دیگری را برتر از خود می بیند و می گوید: پروردگارا! عمل من و او یکی بود، این مقام برتر او در برابر چیست؟ خداوند می فرماید: او از من درخواست کرد ولی تو نخواستی. آن گاه حضرت فرمود: از خدا بخواهید و زیاد هم بخواهید، چون در برابر ذات اقدس احدیّت، چیزی بزرگ نیست.

ص:368


1- (1) - بحار الأنوار: 221/8، باب 23، حدیث 216؛ [1]وسائل الشیعه: 24/7، باب 1، حدیث 8605. [2]

[«17»وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقاً مِنْ نَفْسِهِ عَلَی مِثْلِ الَّذِی دَلَلْتَ عَلَیْهِ عِبَادَکَ مِنْکَ کَانَ مَوْصُوفاً بِالْإِحْسَانِ وَ مَنْعُوتاً بِالاِمْتِنَانِ وَ مَحْمُوداً بِکُلِّ لِسَانٍ فَلَکَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِی حَمْدِکَ مَذْهَبٌ وَ مَا بَقِیَ لِلْحَمْدِ لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ وَ مَعْنًی یَنْصَرِفُ إِلَیْهِ «18»یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَی عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ مَا أَفْشَی فِینَا نِعْمَتَکَ وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَکَ وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّکَ! «19»هَدَیْتَنَا لِدِینِکَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ وَ مِلَّتِکَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ وَ سَبِیلِکَ الَّذِی سَهَّلْتَ وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ وَ الْوُصُولَ إِلَی کَرَامَتِکَ]

و اگر مخلوقی از جانب خودش مخلوقی دیگر را، به همین گونه که تو بندگانت را راهنمایی کردی، راهنمایی می کرد، موصوف به احسان، و نعمت بخشی بود، به هر زبانی مورد ستایش قرار گرفته بود. پس تو را سپاس تا آن جا که در سپاست راهی یافت شود، و تا آن جا که برای سپاس، کلمه ای که به آن ستوده شدی، و معنایی که به سپاس منحرف شود، باقی باشد.

ای که با احسان و فضل، بندگانش را به سپاس فرا خوانده و آنان را در دریای نعمت و عطا غرق کرده، چه آشکار و پخش است نعمتت در عرصۀ حیات ما، و چه سرشار و فراوان است عطایت بر ما، و چه قدر ما را به نیکی و احسانت اختصاص داده ای! ما را به دینت؛ دینی که برگزیده ای، و به آیینت؛ آیینی که

ص:369

پسندیده ای و راهت؛ راهی که هموار کرده ای هدایت فرمودی، و به چیزی که مایۀ قرب به توست، و زمینۀ رسیدن به کرامتت، بینا کردی.

ص:370

[«20»اَللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا تِلْکَ الْوَظَائِفِ وَ خَصَائِصِ تِلْکَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِی اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ وَ تَخَیَّرْتَهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ وَ آثَرْتَهُ عَلَی کُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِیهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ وَ ضَاعَفْتَ فِیهِ مِنَ الْإِیمَانِ وَ فَرَضْتَ فِیهِ مِنَ الصِّیَامِ وَ رَغَّبْتَ فِیهِ مِنَ الْقِیَامِ وَ أَجْلَلْتَ فِیهِ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ «21»ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ وَ اصْطَفَیْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ فَصُمْنَا بِأَمْرِکَ نَهَارَهُ وَ قُمْنَا بِعَوْنِکَ لَیْلَهُ مُتَعَرِّضِینَ بِصِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ تَسَبَّبْنَا إِلَیْهِ مِنْ مَثُوبَتِکَ وَ أَنْتَ الْمَلِیءُ بِمَا رُغِبَ فِیهِ إِلَیْکَ الْجَوَادُ بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِکَ الْقَرِیبُ إِلَی مَنْ حَاوَلَ قُرْبَکَ]

خدایا! تو از خالص ترین آن وظایف، و برگزیده ترین آن فرایض، ماه رمضان را قرار دادی که آن را از میان سایر ماه ها برگزیدی، و از میان همۀ زمان ها و روزگارها انتخاب فرمودی، و بر تمام اوقات سال ترجیح دادی؛ به خاطر آن که قرآن و نور را در آن نازل کردی، و ایمان را در آن چند برابر ساختی، و روزه گرفتن در آن را واجب کردی، و به شب زنده داری در آن تشویق فرمودی، و شب قدر را در آن که از هزار شب بهتر است، بزرگ داشتی. سپس ما را به سبب

ص:371

آن، بر دیگر امّت ها ترجیح دادی، و در پرتو فضلش ما را از میان همۀ ملّت ها برگزیدی. پس به فرمانت روز را روزه گرفتیم، و شبش را به یاریت به عبادت برخاستیم، در حالی که خود را به سبب روزه و شب زنده داریش در معرض رحمتت قرار دادیم؛ زیرا خودت ما را در این ماه در معرض رحمتت قرار دادی، و آن را وسیلۀ رسیدن به پاداشت انتخاب کردیم، و تو به انجام آنچه از درگاهت طلب شود توانایی، و به آنچه از احسانت درخواست شود، جواد و بخشنده ای، به کسی که برای تقرّب به تو بکوشد قریب و نزدیکی.

ارزش و منافع روزه در روایات

رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود:

شما را خبر دهم به چیزی که اگر انجام دهید به اندازۀ فاصلۀ مشرق تا مغرب، شیطان از شما دور می شود؟ عرضه داشتند آری، فرمود: روزه رویش را سیاه می کند، صدقه پشتش را می شکند، دوستی و حبّ فی اللّه و شتاب بر عمل شایسته به خاکش می نشاند، و استغفار از گناه رگش را قطع می نماید، و برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن ها روزه است. (1)امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول صلی الله علیه و آله حق روایت می کند:

اَلصّائِمُ فِی عِبادِةَ اللّهِ وَ انْ کانَ نائِماً عَلی فِراشِهِ مالَمْ یَغْتَبْ مُسْلِماً. (2)

روزه دار در عبادت خداست اگر چه در بسترش خواب باشد در صورتی که از مسلمانی غیبت نکند.

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

ص:372


1- (1) - بحار الأنوار: 246/93، باب 30، حدیث 1؛ الکافی: 62/4، حدیث 2. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 247/93، باب 30، حدیث 2؛ [2]ثواب الاعمال: 50، [3] ثواب الصائم.

کسی که در روز گرم و پرحرارت روزه بگیرد، خداوند هزار ملک بر او می گمارد تا صورتش را مسح کنند و وی را تا زمان افطار بشارت دهند.

خداوند می فرماید: چه پاکیزه است بویت و روحت، ای ملکوتیان! شاهد باشید او را مورد مغفرت قرار دادم. (1)رسول حق صلی الله علیه و آله فرمود:

نَوْمُ الصّائِمِ عِبادَةٌ وَ نَفَسُهُ تَسْبیحٌ. (2)

خواب روزه دار عبادت، و نَفَسَش تسبیح خداست.

امام صادق علیه السلام فرمود:

لِلصّائِمِ فَرْحَتانِ: فَرْحَةٌ عِنْدَ الاِْفْطارِ، وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (3)

برای روزه دار دو خوشحالی است: یکی وقت افطار، و دیگر زمان لقای الهی.

امام علی علیه السلام به وقت وفاتش فرمود:

عَلَیْکَ بِالصَّوْمِ، فَاِنَّهُ زَکاةُ الْبَدَنِ، وَ جُنَّةٌ لاَِْهْلِهِ. (4)

بر تو باد به روزه، که این واجب الهی زکات بدن، و برای اهلش مانع از عذاب الهی است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَنْ صامَ یَوْماً فِی سَبیلِ اللّهِ کانَ کَعَدْلِ سَنَةٍ یَصُومُها. (5)

ص:373


1- (1) - بحار الأنوار: 247/93، باب 30، حدیث 5؛ [1] من لایحضره الفقیه: 76/2، حدیث 1781.
2- (2) - بحار الأنوار: 248/93، باب 30، حدیث 6؛ [2]ثواب الاعمال: 51، [3] ثواب الصائم.
3- (3) - بحار الأنوار: 248/93، باب 30، حدیث 7؛ [4]الکافی: 65/4، حدیث 15. [5]
4- (4) - بحار الأنوار: 248/93، باب 30، حدیث 10؛ [6]الأمالی، شیخ طوسی: 8، حدیث 7. [7]
5- (5) - بحار الأنوار: 253/93، باب 30، حدیث 25؛ [8]ثواب الاعمال: 52. [9]

کسی که یک روز روزه بگیرد و نیّتش در راه حق باشد، روزۀ آن روزش برابر با یک سال روزه است.

و نیز آن حضرت فرمود:

اِنَّ اللّهَ وَکَّلَ مَلائِکَةً بِالدُّعاءِ لِلصّائِمینَ. (1)

خداوند پاره ای از ملائکه را مأمور دعا برای روزه داران کرده است.

رسول الهی صلی الله علیه و آله فرمود که خداوند عز و جل فرموده:

اَلصَّوْمُ لی وَ انَا اجْزی بِهِ. (2)

روزه برای من است و من جزای آن هستم (یا من به آن جزا می دهم، زیرا احدی جز من توان حساب کردن بهرۀ آن را ندارد).

امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

چهار طائفه دعایشان مستجاب است، زیرا درهای آسمان به روی آنان باز می باشد و دعا تا عرش حق می رسد:

دعای پدر برای فرزندش، دعای مظلوم علیه ستمگر، دعای حج رفته، و دعای روزه دار تا وقت افطار. (3)

ص:374


1- (1) - بحار الأنوار: 253/93، باب 30، حدیث 26؛ [1]المحاسن: 72/1، باب 122، حدیث 149. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 255/93، باب 30، حدیث 31؛ [3] من لایحضره الفقیه: 75/2، حدیث 1773.
3- (3) - بحار الأنوار: 256/93، باب 30، ذیل حدیث 39؛ [4] فضائل الأشهر: 86، حدیث 64.

[«22»وَ قَدْ أَقَامَ فِینَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ «23»فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَیْنَا وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِیَّةُ وَ الْحَقُّ الْمَقْضِیُّ فَنَحْنُ قَائِلُونَ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ]

به تحقیق این ماه در بین ما، در مرتبه و محلی ستوده ای است، و با ما مصاحبت کرد؛ مصاحبتی پسندیده و نیکو، و ما را به برترین بهره های جهانیان، سودمند کرد. سپس هنگام پایان یافتن وقتش، و به سر رسیدن مدّتش، و کامل شدن روزهایش از ما جدا شد. پس ما او را وداع می کنیم؛ وداع کسی که هجرانش بر ما سخت و غم انگیز است، و روگرداندنش ما را غم زده و دچار وحشت کرد. برای او برعهدۀ ما پیمانی محفوظ، و حرمتی در خور رعایت، و حقی واجب الاداء لازم شد. بر این اساس می گوییم: سلام بر تو ای بزرگترین ماه خدا! و ای عید دوستانش!.

ص:375

[«24»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ «25»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ «26»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ «27»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ «28»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ «29»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَی الشَّیْطَانِ وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ «30»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا أَکْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِیکَ وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَی حُرْمَتَکَ بِکَ! «31»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَمْحَاکَ لِلذُّنُوبِ وَ أَسْتَرَکَ لِأَنْوَاعِ الْعُیُوبِ! «32»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَطْوَلَکَ عَلَی الْمُجْرِمِینَ وَ أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ!]

سلام بر تو ای از میان اوقات، گرامی ترین همنشین! و ای بهترین ماه در ایام و ساعات! سلام بر تو؛ ماهی که در آن آرزوها و حاجات، به برآورده شدن نزدیک است، و اعمالی که موجب خشنودی خداست در آن پخش شده. سلام بر تو؛ همنشینی که هنگام موجود بودن منزلتش بزرگ، و وقت مفقود شدن فقدانش دردناک، و مایۀ امیدی که دوریش رنج آور است. سلام بر تو همدمی که چون

ص:376

رو کند، مونس گردد و مسرور و شاد کند، و زمانی که سپری شود، به وحشت اندازد، و دل ها را به درد آورد. سلام بر تو، همسایه ای که دل ها در آن نرم، و گناهان در او کم شد.

سلام بر تو یاوری که ما را در مبارزۀ با شیطان یاری داد، و رفیقی که راه های احسان را هموار و آسان ساخت. سلام بر تو، چه بسیارند آزادشدگان خدا در تو، و چه خوشبخت است کسی که حرمتت را محض وجود خودت رعایت کرد. سلام بر تو، چه بسیار گناهان را محو کردی و چه بسیار عیب ها را پوشاندی. سلام بر تو، چه طولانی بودی بر گناهکاران و چه با هیبت بودی در قلوب اهل ایمان.

ص:377

[«33»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ لاَ تُنَافِسُهُ الْأَیَّامُ «34»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلاَمٌ «35»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ غَیْرَ کَرِیهِ الْمُصَاحَبَةِ وَ لاَ ذَمِیمِ الْمُلاَبَسَةِ «36»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ کَمَا وَفَدْتَ عَلَیْنَا بِالْبَرَکَاتِ وَ غَسَلْتَ عَنَّا دَنَسَ الْخَطِیئَاتِ «37»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لاَ مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً «38»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ «39»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا «40»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَی لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ «41»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیْکَ وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیْکَ! «42»اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَی فَضْلِکَ الَّذِی حُرِمْنَاهُ وَ عَلَی مَاضٍ مِنْ بَرَکَاتِکَ سُلِبْنَاهُ]

سلام بر تو؛ ماهی که تمام زمان ها قدرت رقابت با او را ندارند. سلام بر تو؛ ماهی که نسبت به هر کاری مایۀ سلامتی است. سلام بر تو؛ که مصاحبت و همنشینی اش ناپسند، و معاشرتش نکوهیده نیست. سلام بر تو، چنانکه با برکات بر ما وارد شدی، و چرک خطاها را از ما شستی. سلام بر تو که وداع با تو؛ نه از باب خستگی، و فراغت از روزه ات، نه به خاطر ملالت است. سلام بر تو که قبل

ص:378

از آمدنش خواستارش بودیم، و پیش از رفتنش بر او اندوهگینیم. سلام بر تو، چه بدی ها که به سبب تو از ما برطرف شد و چه خوبی ها که به وسیلۀ تو بر ما فرو ریخت. سلام بر تو، و بر شب قدری که از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، دیروز نسبت به تو چه حریص بودیم، و فردا به سوی تو چه بسیار شوق داریم. سلام بر تو و بر فضیلتت که از آن محروم شدیم و بر برکات گذشته ات که از ما گرفته شد.

ماه رمضان، بهترین ایّام

اشاره

رمضان ماه میزبانی خداوند و مهمانی بندگان او برای پرورش روح معنوی و الهی بندگان و بالا بردن کمال و معنویّت انسان های بیدار و هوشیار است.

ماه مبارک رمضان ماهی است که خداوند سفرۀ، مغفرت و رحمت خود را گسترانده و آمادۀ پذیرایی از بندگان صالح خود است و اگر کسی به حقیقت و فضیلت واقعی این ماه برسد و معرفت واقعی رمضان نصیبش شود در پایان ماه چون فردی که تازه از مادر متولد شده، پاک و پاکیزه می گردد.

آری، ماه رمضان، ماه خودسازی، ماه شکوفایی روح معنویّت و کمال و انسانیّت است.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

اِنَّما سُمِّیَ رَمَضانُ لِاَنَّهُ یَرْمِضُ الذُّنُوبَ. (1)

همانا رمضان، رمضان نامیده شد چون گناهان ما را می سوزاند.

بندگان در این ماه با اعمال صالح و برقراری ارتباط معنوی با خداوند، زنگارهای گناه و معصیت را از قلب خود پاک نموده و به سوی رشد و ترقّی و تقرّب حق تعالی حرکت می کنند. از این رو می توان این ماه را آغاز سال معنوی نامید.

ص:379


1- (1) - مستدرک الوسائل: 484/7، باب 25، حدیث 8710؛ [1] کنز العمال: 466/8؛ الدرّ المنثور: 183/1. [2]

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:

اِنَّ اوَّلَ کُلِّ سَنَةٍ اوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ. (1)

آغاز هر سال، نخستین روز از ماه رمضان است.

رمضان به عنوان دروازۀ عبادت ها ذکر شده، چرا که در شب قدر این ماه، سرنوشت یک سال انسان ها مشخص می شود.

پیامبر صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

لِکُلِّ شَیءٍ بابٌ وَ بابُ الْعِبادَةِ الصُّومُ. (2)

برای هر چیزی دری است و دروازۀ عبادت روزه است.

و نیز می فرماید:

اِنَّ فِی الْجَنَّةِ باباً یُقالُ لَها: الرَّیّانُ. لایَدْخُلُ بِها الَّا الصائِمُونَ فَاِذا دَخَلَ آخِرُهُمْ اغْلِقَ ذلِکَ الْبابُ.

به درستی در بهشت دری به نام ریّان «سیراب شده» است که داخل نمی شود از آن در، مگر روزه داران و چون آخرین فرد از روزه داران داخل گردد آن در بسته می شود.

از فوائد مهم روزه این است: که روح انسان را تلطیف، و ارادۀ انسان را قوی، و غرایز انسان را تعدیل می کند.

فوائد روزه و ارزش معنوی آن به قدری والاست که اگر کسی به عمق آن پی ببرد آرزو می کند که ماه رمضان به جای یک ماه، یک سال باشد.

پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

ص:380


1- (1) - بحار الأنوار: 350/94؛ [1]وسائل الشیعه: 326/3، باب 14، حدیث 3776. [2]
2- (2) - احیاء علوم الدین: 423/3.

لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فی رَمَضانَ لَوَدَّ انْ یَکُونَ رَمضانُ السَّنَةَ. (1)

اگر بنده می دانست چه نعمت و آثاری در ماه رمضان هست، آرزو می کرد که رمضان، یک سال باشد.

و نیز دربارۀ اهمیّت ماه مبارک رمضان و فضایل آن و برتری امّت اسلام بر دیگر امّت های پیشین، می فرماید:

اُعْطِیَتْ امَّتی فی شَهْرِ رَمَضانَ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ امَّةُ نَبیٍّ قَبلی: امّا واحِدَةٌ:

فَإذا کانَ اوَّلُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ نَظَرَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الَیْهِمْ، وَ مَنْ نَظَرَ اللّهُ الَیْهِ لَمْ یُعَذِّبْهُ ابَداً. وَ امَّا الثّانِیَةُ: فَاِنَّ خُلُوفَ افْواهِهِمْ حینَ یُمْسُونَ عِنْد اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اطْیَبُ مِنْ رِیحِ المِسْکِ. وَ امّا الثّالثةُ: فَانَّ المَلائِکَةَ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُمْ فی لَیْلِهِمْ وَ نَهارِهِمْ وَ امّا الرّابِعَةُ: فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَأمُرُ جَنَّتَهُ انِ اسْتَغْفِری وَ تَزَیَّنی لِعِبادی فَیُوشِکُ انْ یَذْهَبَ بِهِمْ نَصَبُ الدُّنْیا وَ أَذاها وَ یُصیرُوا الی جَنَّتی وَ کِرامَتی وَ امَّا الْخامِسَةُ: فَاِذا کانَ آخِرُ لَیْلَةٍ غَفَرَلَهُمْ جَمیعاً. (2)

به امّت من در ماه رمضان، پنج چیز داده شده که به امّت هیچ پیامبری پیش ازمن عطا نشده است.

یکی آن که: چون نخستین شب ماه رمضان شود، خداوند با نظر رحمت به آنان می نگرد و خداوند به هر کسی چنین نگاه کند، هرگز عذابش نمی کند.

دوم آن که: بوی ناخوش دهان آنان، آن گاه که به شب وارد می شوند، نزد خداوند متعال از بوی مشک، خوش بوتر است.

سوم آن که: فرشتگان در هر شب و روزشان، برای آنان طلب آمرزش

ص:381


1- (1) - بحار الأنوار: 346/93، باب 46، حدیث 12؛ [1]مستدرک الوسائل: 424/7، باب 11، حدیث 8588. [2]
2- (2) - بحار الأنوار: 364/93، باب 46، حدیث 36؛ [3]الخصال: 317/1، حدیث 101. [4]

می کنند.

چهارم آن که: خداوند متعال به بهشت خود فرمان می دهد که استغفار کن و خود را برای بندگانم بیارای، نزدیک است که رنج و آزار دنیا از آنان زدوده شود و به بهشت من و کرامت من روی آورند.

پنجم آن که: چون آخرین شب فرا رسد، همه آنان آمرزیده می شوند.

روزه و درمان بیماری های جسمی

روزۀ ماه رمضان علاوه بر درمان بیماری های روحی در درمان بیماری های جسمی نیز اثر فراوان دارد.

اهمیّت روزه به قدری است که حتی دانشمندان غیراسلامی را به شگفتی واداشته است.

الکسی سوفورین دانشمند روسی در کتاب خود می نویسد:

«درمان از طریق روزه فایدۀ ویژه ای برای درمان کم خونی، ضعف روده و التهاب بسیط و مزمن، دمل های خارجی و داخلی، سل، اسکلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقا، نوراستنی، عرق النساء، بیماری های چشم، مرض قند، بیماری های جلدی، بیماری های کلیه، کبد و بیماری های دیگر دارد.

معالجه از طریق امساک اختصاص به بیماری های فوق ندارد، بلکه بیماری هایی که مربوط به اصول جسم انسان است و با سلول های جسم آمیخته شده همانند:

سرطان، سفلیس، سل و طاعون را نیز شفا می بخشد.» (1)

ص:382


1- (1) - روزه، روش نوین بر درمان بیماری ها: 65.

[«43»اَللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِی شَرَّفْتَنَا بِهِ وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّکَ لَهُ حِینَ جَهِلَ الْأَشْقِیَاءُ وَقْتَهُ وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ «44»أَنْتَ وَلِیُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ هَدَیْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ وَ قَدْ تَوَلَّیْنَا بِتَوْفِیقِکَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ عَلَی تَقْصِیرٍ وَ أَدَّیْنَا فِیهِ قَلِیلاً مِنْ کَثِیرٍ]

خدایا! ما اهل این ماهیم، که ما را به سبب آن شرافت و بزرگی بخشیدی، و با لطف و احسانت بر انجام اعمالش ما را موفّق فرمودی. هنگامی که تیره بختان وقتش را نشناختند، و از بخت بدشان، از فضیلتش محروم شدند. تویی صاحب اختیار و سرپرست، که ما را به شناسایی آن برگزیدی، و به راه و روش آن هدایتمان کردی، و ما به توفیق تو، با همۀ کوتاهی و تقصیر، عهده دار روز و شب زنده داری او شدیم، و در آن اندکی از بسیار را به جا آوردیم.

ص:383

[«45»اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الاِعْتِذَارِ فَأْجُرْنَا عَلَی مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ التَّفْرِیطِ أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ «46»وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَکَ عَلَی مَا قَصَّرْنَا فِیهِ مِنْ حَقِّکَ وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَیْنَ أَیْدِینَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَی تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ أَدِّنَا إِلَی الْقِیَامِ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا یَکُونُ دَرَکاً لِحَقِّکَ فِی الشَّهْرَیْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ]

خدایا! تو را سپاس؛ در حالی که به بدی هامان اقرار، و به ضایع کردن ماه مبارک و هم چنین به تباه کردن اعمالمان اعتراف داریم، و برای تو در دل هامان پشیمانی پا برجا و ثابت، و در زبانمان عذر صادقانه قرار دارد. بر این اساس در برابر تقصیر و تفریطی که در این ماه گریبان گیر ما شد، پاداشی عنایت کن که از پرتو آن پاداش فضیلت دلخواهمان را در این ماه به دست آوردیم، و اندوخته های گوناگون را که مورد علاقه است عوض بستانیم، و عذر ما را در کوتاهی از ادای حقّت بپذیر، و عمرهای ما را، که پیش روی ماست، به ماه رمضان آینده برسان، و چون ما را به آن رساندی، بر انجام عبادتی که شایستۀ توست یاریمان فرما، و به انجام طاعتی که سزاوار آن ماه است برسان، و عمل

ص:384

شایسته ای که موجب تدارک حق توست، در آن دو ماه از ماه های روزگار به دست ما جاری فرما.

ص:385

[«47»اَللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِی شَهْرِنَا هَذَا مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ أَوْ وَاقَعْنَا فِیهِ مِنْ ذَنْبٍ وَ اکْتَسَبْنَا فِیهِ مِنْ خَطِیئَةٍ عَلَی تَعَمُّدٍ مِنَّا أَوْ عَلَی نِسْیَانٍ ظَلَمْنَا فِیهِ أَنْفُسَنَا أَوِ انْتَهَکْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَیْرِنَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِکَ وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِکَ وَ لاَ تَنْصِبْنَا فِیهِ لِأَعْیُنِ الشَّامِتِینَ وَ لاَ تَبْسُطْ عَلَیْنَا فِیهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِینَ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا یَکُونُ حِطَّةً وَ کَفَّارَةً لِمَا أَنْکَرْتَ مِنَّا فِیهِ بِرَأْفَتِکَ الَّتِی لاَ تَنْفَدُ وَ فَضْلِکَ الَّذِی لاَ یَنْقُصُ]

خدایا! در هر گونه لغزشی که در این ماه رمضانمان وارد شدیم از گناه کوچک یا بزرگ، یا معصیتی که در آن مرتکب شدیم، یا خطایی که در آن کسب کردیم، از روی عمد، یا فراموشی، که در آن به خود ستم روا داشتیم، یا به آن پردۀ حرمت دیگری را دریدیم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را به پرده پوشیت بپوشان، و به گذشتت از ما بگذر، و ما را به خاطر گناهی که کردیم، در برابر دیدۀ شماتت کنندگان قرار مده، و زبان طعنه زنندگان را به روی ما باز مکن، و ما از باب رأفت و لطفت که پایان نمی پذیرد، و بر پایۀ احسانت که کاستی ندارد، به اعمالی بدار که باعث ریزش گناهان، و کفارّه اموری شود که در این ماه، از ما ناپسند شمردی.

ص:386

[«48»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَیْرِ یَوْمٍ مَرَّ عَلَیْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِیَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ «49»اَللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلاَخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَایَانَا وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَیِّئَاتِنَا وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ وَ أَجْزَلِهِمْ قِسْماً فِیهِ وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ]

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و مصیبت از دست رفتن رمضانمان را جبران کن و روز عید و فطرمان را بر ما مبارک فرما، و آن را از بهترین روزهایی که بر ما گذشته قرار ده، جلب کننده ترین روز نسبت به عفو، و محو کننده ترین زمان برای گناه، و معاصی پنهان و آشکارمان را بیامرز.

خدایا! با گذشتن این ماه از خطاهای ما بگذر، و با خارج شدنش، ما را از گناهانمان خارج کن، و ما را از خوشبخت ترین اهل این ماه به آن و پرنصیب ترین آنان در آن، و بهره مندترین ایشان از آن قرار ده.

ص:387

[«50»اَللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَی هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِهِ وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِیَامِهَا وَ اتَّقَی ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا أَوْ تَقَرَّبَ إِلَیْکَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاکَ لَهُ وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَکَ عَلَیْهِ فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِکَ وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِکَ فَإِنَّ فَضْلَکَ لاَ یَغِیضُ وَ إِنَّ خَزَائِنَکَ لاَ تَنْقُصُ بَلْ تَفِیضُ وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِکَ لاَ تَفْنَی وَ إِنَّ عَطَاءَکَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا «51»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اکْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ أَوْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ]

خدایا! کسی که این ماه را آن طور که می بایست رعایت کرد، و احترامش را به نحوی که شایسته بود حفظ نمود، و حدودش را به صورتی که سزاوار بود به پای داشت، و از گناهانش به طور کامل پرهیز کرد یا به وسیلۀ عمل خالصی به تو تقرّب جست، عملی که موجب خشنودیت، و معطوف کردن رحمتت بر اوست، پس مانند آنچه به او بخشیدی، بر ما هم از توانگریت ببخش، و چندین برابر آن را از احسانت به ما عطا کن. مسلماً احسانت کاستی نمی پذیرد، و خزاینت نقصان پیدا نمی کند؛ بلکه افزون می شود، و همانا معادن احسانت از بین نمی رود، و قطعاً عطای تو عطایی است گوارا.

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و برای ما پاداشی، همانند پاداش کسی که این ماه را روزه گرفت، یا در آن تا روز قیامت به بندگیت برخاست، ثبت

ص:388

فرما.

رعایت حق رمضان

برای شناخت حق ماه مبارک رمضان و اهتمام در ادای حق آن باید بیندیشیم هدف از روزه چه بوده و چرا خداوند این ماه را گرامی داشته است.

این طور که از بیان معصومان علیهم السلام پیداست، همۀ حیثیت و منفعتی که برای روزه متصوّر است، همان جنبۀ ایجاد مصونیت و ملکۀ تقوا نسبت به همۀ اعضا و جوارح انسان است، چرا که هر یک از اعضا و جوارح، به نحوی در معرض تهدید گناه قرار دارند.

زبان، گوش، چشم، شکم و غریزۀ جنسی، همه در معرض خطر هستند و روزه یک عمل عبادی تمرینی است که ابتدایی ترین شکل آن، با پرهیز و خودداری از آشامیدن و خوردن تحقّق پیدا می کند، و زمانی این عمل به مرحلۀ کمال می رسد که تورّع و پرهیز، به همۀ تمایلات و خواهش ها تسرّی پیدا کند، یعنی همانگونه شخص برای مدّتی دهان و شکم را از لذایذ، حتی خوردنی ها و نوشیدنی های حلال محروم می کند، باید چشم و گوش را از دیدن و شنیدن ناروا و حرام باز دارد و غریزۀ جنسی را مهار کند، در این صورت نتیجۀ روزه که همان توفیق در مالکیت نفس و غرایز است برای انسان حاصل می شود و اگر انسان توانست مالک نفس خود شود، خویش را از خطرات و عواقب سوء دنیوی و اخروی شهوت پرستی حفظ کرده است.

امام علی علیه السلام می فرماید:

فازَ مَنْ غَلَبَ هَواهُ وَ مَلِکَ دَواعِیَ نَفْسَهُ. (1)

ص:389


1- (1) - غرر الحکم: 241، حدیث 4885. [1]

کسی که زمام تمایلات خود را به دست گرفت و مهار کرد، رستگار است.

آری، اگر انسان موفّق شد به وسیلۀ روزه و ممارست در اطاعت، دشمن درونی را مهار کند، به روزۀ واقعی نایل شده است.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ. (1)

روزه، سپر آتش است.

و این همان معنای سپر بودن و حایل شدن روزه در برابر آتش است یعنی: روزه میان انسان و آتش حایل می شود و او را از ابتلای به آتش شهوات و تمنّیات غرایز باز می دارد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

اَعْدی عَدُّوِکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک. (2)

دشمن ترین دشمنان همان دشمن درونی است که بین دو پهلوی تو می باشد.

اگر توانستی حق روزه را به درستی و با تمام و کمال به جا آوری، در حقیقت به ثمرۀ روزه و دستاورد آن، نیز خواهی رسید.

جالب این است که ثمرۀ تقوا که خداوند بر روزه مترتّب می فرماید، ریشه در نگهبانی و پاسداری از هویّت انسانی دارد و به طور کلی هر ثمره و خصوصیّتی برای روزه ذکر شده، برای تقوا هم ذکر شده است، چون روزه طریق تحصیل همان ملکه است.

امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

ص:390


1- (1) - بحار الأنوار: 333/65، باب 27، حدیث 10؛ الکافی: 62/4، حدیث 1؛ [1] من لایحضره الفقیه: 74/2،حدیث 1871.
2- (2) - بحار الأنوار: 64/67، باب 45، حدیث 1؛ [2]عوالی اللآلی: 118/4، حدیث 187. [3]

فَاِنَّ التَّقْوی فِی الْیَوْمِ الْحِرْزُ وَ الْجَنَّةُ وَ فی غَدٍ الطَّریقُ الَی الْجَنَّةِ. (1)

به طور قطع امروز، تقوا، سپر از بلا و فردا، راه بهشت الهی است.

اگر در دنیا سپر را به دست آوردی و این حائل را در میان خود و آتش قرار دادی، نتیجه اش این است که در قیامت هم راه بهشت به سوی تو باز خواهد بود. یعنی باید تقوای فرد به مرحله ای برسد که احساس نفرت و گریز از پلیدی، حرام، گناه و نامشروع را در او، به وجود آورد.

برای به دست آوردن حق ماه رمضان، باید همۀ حقوقی که پیرامون گوش، چشم، زبان، دست و پا، شکم و غریزۀ جنسی می باشد و همچنین درمان همۀ دردها و رنج ها و خطراتی که هر یک از این اعضا و جوارح را تهدید می کند را با عبادت روزه به جا آورد؛ چرا که با ملکه ای که در سایۀ این عبادت برای انسان حاصل می شود، می توان به مبارزۀ با خطرات برخاست و بر همۀ آنها پیروز شد، این از خواص روزۀ حقیقی است.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اِذا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ اشْیاءَ غَیْرَ هذَا وَ قالَ: لایَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَومِ فِطْرِکَ. (2)

تو زمانی روزه داری، که گوش و چشم و موی و پوست و دیگر اعضای بدنت روزه باشد، باید روزی که روزه داری با روزهای دیگرت متفاوت باشند.

انسان روزه دار باید وقار و طمأنینۀ روزه در او پیدا شود به گونه ای که نه تنها زبان، چشم، گوش او باید روزه باشد، بلکه این ملکه و ممارست باید به حدّی از کمال برسد که علاوه بر این ها، قلب روزه دار هم روزه باشد.

ص:391


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 233. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 351/94؛ [2]الکافی: 87/4، حدیث 1؛ [3] من لایحضره الفقیه: 108/2، حدیث 1855.

امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

صِیامُ القَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فی الآثامِ افْضَلُ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعامِ. (1)

اگر انسان موفّق شود قلب را از اندیشۀ گناه پاک و مطهّر نگاه دارد بهتر از آن است که فقط شکم را از خوردن و آشامیدن باز دارد.

هنگامی دستیابی به چنین مرحله ای، میسّر است که انسان بتواند بر پلیدی و پستی گناهان، چنان اشراف پیدا کرده، و به عوارض سوء آن ها آگاه شود، که هرگز فکر و ذهن او به سوی گناه نرود، از طرفی آن چنان اقتداری بر اندیشۀ خود پیدا کند که راه گناه را بر خیال و تصوّر خود ببندد.

با وجوب چنین واجبات عبادی، در واقع خداوند منتّی بر انسان گذاشته که راه و رسم صحیح زندگی را به او بیاموزد و در سایۀ این واجبات عبادی، ملکۀ تقوی برای او حاصل شود و روح او در سایۀ این تقوی لطافت پیدا کند.

خاطره ای دربارۀ ریاضت نفس

شهید بهشتی رحمه الله خاطرۀ جالبی از مسافرت خود در این زمینه می گوید:

«یکی از مشاهدات خودم را بگویم: وین پایتخت اتریش از شهرهای توریستی است و از مراکز دیدنی آن کاخ سلاطین اتریش است. آخرین امپراتور آن «فرانتس یوزف اول» است. در بازدید از آن کاخ، بخشی بود مربوط به حرم سرا که در آن تخت و وسایل خواب و اتاق های خواب قرار داشت. در دفترچۀ راهنمایی که برای بازدید کنندگان تهیّه شده بود، نوشته شده بود که امپراتور در مواقعی که طبق برنامه به اندرون می رفت و در حرم سرا زندگی می کرد، بسیاری از اوقات و ساعاتش را در اتاق اختصاصی اش می گذراند، آن اتاق خصوصیاتی داشت. در این اتاق یک تخت

ص:392


1- (1) - غرر الحکم: 176، حدیث 3365. [1]

فلزّی سیمی و یک آفتابه و لگن دستی گذاشته شده بود. آب لوله کشی گرم و سرد در آن جا نبود. با آن که در اتاق های دیگر بود. او مانند یک افسر که چادری در میدان جنگ دارد، در اتاقش زندگی می کرد.

چرا؟ علت آن را هم در آن جا نوشته بود، برای این که هر زمان که حضورش در یکی از میدان های جنگ لازم بود، سست نباشد و نگوید: چگونه این کاخ و کاشانه را رها کنم و در چادر زندگی کنم، بنابراین به این صورت تمرین می کرد.

و حالا اسلام می خواهد مسلمان ها، این چنین تمرینی را لا اقل کوتاه مدت در زندگی داشته باشند، اسلام می خواهد مسلمانی نیرومند، که اراده اش بر همه خواسته های دیگرش مسلّط باشد بسازد، مسلّط بر شهوات، مسلّط بر خودخواهی و غصب، مسلّط بر تن آسایی، مسلّط بر خودآرایی و آماده برای تن دادن به یک زندگی ای که در هر جا ممکن باشد و جز این هم نمی شود.» (1)روزه یکی از آن تمرینات عمومی است که اگر کسی به حکمت و فلسفۀ حقیقی آن رسید، دیگر وداع برای او معنی و مفهومی نخواهد داشت و همیشه خود را در تحت توجّهات الهی می بیند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

فَاِذا صُمْتَ فَانوِ بِصَوْمِکَ کَفَّ النَّفْسِ عَنِ الشَّهَواتِ وَ قَطْعَ الهِمَّةِ عَنْ خُطُواتِ الشیاطینِ وَ انْزِلْ نَفْسَکَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضی لاتَشْتَهی طَعاماً وَ لا شَراباً وَ تَوَقَّعْ فی کُلِّ لَحْظَةٍ شَفاءَکَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْ باطِنَکَ مِنْ کُلِّ کَدَرٍ وَ غَفْلَةٍ وَ ظُلْمَةٍ یَقْطَعُکَ عَنْ مَعْنَی الْاِخْلاصِ لِوَجْهِ اللّهِ. (2)

وقتی روزه می گیری، در درجۀ اول، نیّتت این باشد که: نفس خود را از غلتیدن در دام شیطان محافظت کن و دوم این که: سعی کن که پیوند خود را با

ص:393


1- (1) - حج در قرآن، بهشتی: 136 - 137.
2- (2) - بحار الأنوار: 254/93، باب 30، حدیث 28؛ [1]مستدرک الوسائل: 369/7، باب 10، حدیث 8441. [2]

راه های انحرافی شیطان قطع کنی، خود را مانند مریضی تربیت کن که وقتی غذا را می بیند، طعام و شراب را می بیند، از غذا تنفّر دارد. تو نیز باید نسبت به گناه نفرت پیدا کنی و اگر چنین کردی منتظر باش که خداوند تو را از امراض و آلودگی های گناهان پاک می کند و شفا می دهد. آن گاه باطنت را از دروغ، تیرگی، غفلت و تاریکی که ارتباط با خلوص تو را با خدا قطع می کند، پاک گردان.

آری، اگر این طور شد دیگر حاضر نیستی با ماه رمضان وداع کنی، مگر اینکه به وصال حقیقی محبوب خود برسی، که امام سجّاد علیه السلام در مناجات خمس عشر می فرماید:

اِلهی.. غُلَّتی لایُبَرِّدُها الاّ وَصْلُکَ وَ لَوْعَتی لایُطْفِئُها الاّ لِقاؤُکَ وَ شَوْقی الَیْکَ لایَبُلُّهُ الَّا النَّظَرُ الی وَجْهِکَ وَ قَراری لایُقِرُّ دُونَ دُنُوِّی مِنْکَ وَ لَهْفَتی لایَرُدُّها الاّ رَوْحُکَ وَ سُقْمی لایَشْفیهِ الاّ طِبُّکَ وَ غَمّی لایُزیلُهُ الاّ قُرْبُکَ... فَیا مُنْتَهی امَلِ الْآمِلینَ وَ یا غایَةَ سُؤْلِ السّائِلِینَ وَ یا اقْصی طَلِبَةِ الطّالِبینَ. (1)

خدایا!.. این سوز سینه ام جز با وصال تو خنک نمی شود، خدایا! این سوزش دل من جز با دیدن تو خاموش نمی شود، خدایا! این شور و اشتیاق من جز با نظر به جلوۀ تو سیراب نمی گردد. خدایا! این التهاب و بی قراری من آرامش نمی پذیرد، جز با نزدیکی به تو، خدایا! این حزن و این ناله و استغاثۀ من ساکت می شود مگر روح و ریحان تو بر دل بتابد، خدایا! بیماری و درد و کسالت من جز با طبابت تو شفا پیدا نمی کند. خدایا! این غم و اندوه و درد دل

ص:394


1- (1) - بحار الأنوار: 150/91، باب 32، ذیل حدیث 21 [1] مناجاة المفتقرین؛ مفاتیح الجنان: [2] مناجات خمس عشر (مناجاة المفتقرین).

من از بین نمی رود، جز این که به وصال و قرب تو دست یابم،... ای منتهای آرزوی همه آرزومندان، و این منتهای همۀ گدایان و طلب کنندگان، و ای بالاترین مطلب جویندگان.

ص:395

[«52»اَللَّهُمَّ إِنَّا نَتُوبُ إِلَیْکَ فِی یَوْمِ فِطْرِنَا الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ عِیداً وَ سُرُوراً وَ لِأَهْلِ مِلَّتِکَ مَجْمَعاً وَ مُحْتَشَداً مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْنَاهُ أَوْ سُوءٍ أَسْلَفْنَاهُ أَوْ خَاطِرِ شَرٍّ أَضْمَرْنَاهُ تَوْبَةَ مَنْ لاَ یَنْطَوِی عَلَی رُجُوعٍ إِلَی ذَنْبٍ وَ لاَ یَعُودُ بَعْدَهَا فِی خَطِیئَةٍ تَوْبَةً نَصُوحاً خَلَصَتْ مِنَ الشَّکِّ وَ الاِرْتِیَابِ فَتَقَبَّلْهَا مِنَّا وَ ارْضَ عَنَّا وَ ثَبِّتْنَا عَلَیْهَا]

خدایا! در روز فطرمان که آن را برای مؤمنین عید و سرور، و برای اهل آیینت روز اجتماع و گردهمایی قرار دادی، به درگاهت از هر گناهی که مرتکب شدیم، یا کار زشتی که از پیش فرستادیم، یا اندیشه سوئی که در باطنمان پنهان داشتیم، توبه می کنیم؛ توبۀ کسی که خیال بازگشت به گناه را ندارد، و پس از آن به دامن خطایی بر نمی گردد؛ توبه ای خالص که از شک و تردید پاک باشد؛ پس آن را از ما بپذیر و از ما خشنود باش، و ما را بر آن توبه ثابت قدم دار.

عید فطر

اشاره

بدان که نام های عید چهار چیز است:

در فارسی به روز عید، جشن می گویند.

گفته اند: عید روزی است که در آن اجتماع باشد و برگرفته از عود به معنی بازگشتن است. از آن جهت عید نامیده شده است که در آن از اندوه به شادی باز

ص:396

می گردند و آن روز برای همۀ مردم روز شادی است، مگر نمی بینید که در روز عید زندانیان را کیفر و مؤاخذه نمی کنند و پرندگان را شکار نمی کنند و جانوران وحشی را نمی گیرد و کودکان را به مدرسه نمی فرستند.

و هم گفته اند: از این جهت به آن نام عید داده اند که هر انسانی به آنچه که خداوند به او وعده داده است، در این روز می رسد.

و نیز گفته اند: از این جهت عید می گویند که انسان ها در آن روز به توبه و دعا به پیشگاه خداوند برمی گردند و خداوند هم به عطا و بخشش به ایشان برمی گردد.

و هم گفته اند: از این سبب به آن عید می گویند که خداوند به بندگان مؤمن خود فایده های نیکو و منفعت های بزرگ و عطیّه و بخشش های فراوان ارزانی می دارد.

یوم الزّینة (روز جشن) که خداوند در سورۀ طه در حکایت موسی علیه السلام فرمود:

قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَةِ وَ أَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًی» (1)

موسی گفت : وعده گاه شما روز جشن است [ روزی که ] همۀ مردم را پیش از ظهر گرد هم می آورند .

یعنی روز عید آنان که در آن روز از همه جا آمده و در آنجا جمع می شدند، همان طور که یوم الدّین به معنای روز جزاست.

عید فطر زمان روزه گشایی، از اعیاد بزرگ اسلامی است که در آن روز درهای رحمت و برکت و پاداش و عیدی به سوی مسلمانان گشوده می شود و عبادت و تلاش روزه دار مورد سپاس پروردگار قرار می گیرد.

در آن روز خجسته شور و حالی برپا می گردد؛ فرشتگان فوج فوج به سوی زمین برای تبرّک و شاد باش پراکنده می شوند و بوی عطر خوشی از الطاف الهی در سراسر زمین گسترده می شود؛ زیرا این روز، عید فطر است و انسان ها به پاس یک

ص:397


1- (1) - طه (20) : 59. [1]

ماه بندگی و صبر، آمرزش خداوند را هدیه می گیرند.

امام باقر علیه السلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در توصیف ماه شوّال نقل می فرماید:

هر گاه هلال ماه شوّال طلوع کند به مؤمنان ندا می رسد، بشتابید برای دریافت جایزه های خود که این روز، روزه جایزه است.

سپس حضرت فرمود: سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست که این جایزه ها درهم و دینار نیست. (1)امام علی علیه السلام فرمود: رسول اللّه صلی الله علیه و آله در خطبۀ شعبانیه معروف؛ اوضاع روز عید فطر را چنین شرح فرمود:

بامداد عید فطر، خداوند فرشتگان را به همۀ سرزمین ها می فرستد. آنان به زمین فرود می آیند و بر دهانۀ کوچه ها و راه ها می ایستند و با صدایی که آن را همه آفریده های خدا جز جنّ و آدمیان می شنوند، می گویند: ای امّت محمد! برای نمازگزاردن، به پیشگاه خداوند کریم بروید که از گناهان بزرگ عفو می کند و پاداش های گران عنایت می کند.

و چون در محل نماز عید حاضر می شوند، خداوند متعال به فرشتگان می فرماید:

ای فرشتگان من! مزد کارگر چون کار خود را انجام می دهد چگونه است؟

آنان عرضه می دارند: پروردگارا! باید مزدش کامل پرداخت شود.

خداوند می فرماید: شما را گواه می گیرم که من پاداش روزۀ رمضان و نمازشان را، خشنودی و آمرزش خود از ایشان قرار دادم و خداوند خطاب به بندگان خویش می فرماید:

ای بندگان من! هر چه می خواهید از من بخواهید که سوگند به عزّت و جلال

ص:398


1- (1) - روضة الواعظین: 339/2. [1]

خودم که امروز در این اجتماع خویش، هر چه برای دنیا و آخرت خود بخواهید عطا می کنم؛ و سوگند به عزّت خودم تا آنگاه که مراقب باشید، اسرار شما را پوشیده می دارم و شما را در پناه می گیرم و رسوا نمی کنم. باز گردید که آمرزیده شدید. همانا مرا خشنود کردید و من از شما خشنود شدم؛ پس فرشتگان شاد می شوند و از اینکه خداوند در روز عید فطر، چنین نعمت هایی به بندگان خود در این امّت ارزانی فرموده است: بشارت و تبریک می دهند. (1)حضرت علی علیه السلام در بعضی از اعیاد فطر، فرمود:

اِنَّما هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللّهُ صِیامَهُ وَ شَکَرَ قِیامَهُ وَ کُلُّ یَوْمٍ لایُعْصَی اللّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ. (2)

این عید است برای کسی که خداوند روزه اش را قبول و نمازش را سپاس نهاده، و هر روزی که خداوند در آن نافرمانی نشود، روز عید است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: امیرمؤمنان علی علیه السلام در روز عید فطر خطبه ای ایراد فرمود که در فرازی از آن آمده است:

ای مردم! همانا این روز شما؛ روزی است که در آن نیکوکاران پاداش دریافت می کنند و هرزه کاران زیان می بینند و شباهت بسیاری به روز قیامت دارد. پس با بیرون آمدن از خانه های خود به سوی عبادتگاه هایتان، به یاد آن روزی افتید که از گورهایتان به سوی پروردگار بیرون می آیید و از ایستادن در جایگاه نماز به یاد آن روزی باشید که در پیشگاه پروردگارتان می ایستید و از بازگشتن به سوی خانه هایتان آن روزی را یاد آورید که به خانه های خود در بهشت و جهنّم باز می گردید. ای بندگان خدا! کمترین چیزی

ص:399


1- (1) - روضة الواعظین: 347/2؛ [1] فضائل الأشهر الثلاثة: 127 - 128.
2- (2) - نهج البلاغه: حکمت 428. [2]

که برای مردان و زنان روزه گیر می باشد این است که: فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان ندا می دهد که ای بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشتۀ شما آمرزیده شد؛ بنگرید در آینده چگونه خواهید بود. (1)عید فطر از خواسته های بارز پروردگار است که گرد آمدن مردم را برای حمد و ستایش خود، دوست می دارد.

فضل بن شاذان می گوید: شنیدم که امام رضا علیه السلام می فرمود:

روز فطر، عید قرار داده شد تا برای مسلمانان محلّ گردهمایی باشد که در آن گردهم می آیند و به خاطر خدای عز و جل به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمت هایش به شکوه و بزرگی یاد کنند، تا هم روز عید و اجتماع و هم روز بالندگی و روز زکات دادن و روز اشتیاق و روز فروتنی باشد. چون روز عید فطر، روز اول سال است که خوردن و نوشیدن در آن حلال می شود. از این روز خداوند دوست دارد، اجتماعی در این روز برای مسلمانان باشد که خداوند را در آن ستایش و نیایشِ با شکوهی به جای آورند. (2)

آداب عید فطر

اشاره

شیوه های بروز شادی در روز عید فطر برگرفته از فلسفه و حکمتِ عید قرار دادن این روز است. اگر شادی برای انجام تکلیف است، باید شیوه های شادی نیز همسو با ادای تکلیف باشد. به چند نمونه از آداب شادی در فرهنگ معصومان علیهم السلام اشاره می کنیم:

ص:400


1- (1) - بحار الأنوار: 362/87، باب 1، حدیث 13؛ الأمالی، شیخ صدوق: 101، حدیث 10. [1]
2- (2) - من لایحضره الفقیه: 522/1، حدیث 1485؛ وسائل الشیعه: 481/7، باب 37، حدیث 9911.
1 - شاد کردن دیگران:

ائمه اطهار علیهم السلام جشن و شادی این روز را به شکل های گوناگونی به دیگران منتقل می کردند. از جمله روایات معتبری از سیرۀ امام سجّاد علیه السلام دربارۀ آزادی برده ها آمده است که حضرت در شب عید از بردگان، طلب عفو و گذشت می فرمود و برده ها را در روز عید آزاد می کردند و برده های دیگر را جایگزین آنان می نمودند. (1)

2 - تکبیر و تهلیل

از جلوه های سرور در این روز و شب قبل از آن، سر دادن شعار توحیدی است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در روز عید فطر و قربان در حالی که صدایش را به تکبیر بلند می کرد، بیرون می رفت و می فرمود: دو عید فطر و قربان را با تهلیل (لا اله الا اللّه) و تکبیر (اللّه اکبر) و تحمید (الحمداللّه) و تقدیس (سبحان اللّه) زینت دهید. (2)

3 - طهارت و پاکیزگی

غسل کردن و عطر زدن و لباس تمیز پوشیدن و تبریک گفتن از سنّت های شادی آفرین روز عید است.

امام صادق علیه السلام می فرمود:

کسی که روز عید نمی تواند در جماعت مردم شرکت کند، پس غسل کند و خود را به آنچه یافت خوش بو کند و تنهایی نماز بخواند همانگونه که به جماعت می خواند.

پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله هم وقتی عطر و گلی در روز عید فطر به دستش می رسید

ص:401


1- (1) - بحار الأنوار: 103/46، باب 5، حدیث 93؛ إقبال الأعمال: 260.
2- (2) - کنز العمال: 546/8، حدیث 24095؛ الجامع الصغیر: 32/2، حدیث 4579.

از همسرانش شروع می کرد. (1)

4 - کمک به مستمندان

کمک به فقیران در این روز بزرگ اختصاص به فطریه و کفّارات و صدقات ندارد، سیرۀ عملی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و اولیای الهی چنین نشان می دهد، روز عید نسبت به نیازمندان ایثار و گذشت فراوانی داشته اند. صدقات مردم را جمع نموده و به فقیران و سالمندان اطعام و ولیمه می دادند. (2)

5 - زیارت
اشاره

دید و بازدید از اقوام و آشنایان و بزرگان دینی از سیرۀ رفتار نیک اعیاد است، به ویژه در روز عید فطر که برای تبریک و تهنیت و امداد به یکدیگر؛ ملاقات و صله رحم به جای آورده می شود.

یکی از آدابی که در روز عید فطر به آن سفارش شده، خواندن دعای ندبه و زیارت امام حسین علیه السلام است. کسانی که امکان رفتن به زیارتگاه آن حضرت را ندارند، مناسب است از راه دور زیارت کنند و زیارت هایی دیگر برای آن حضرت به مناسبت های مهم در کتب ادعیه آمده است. (3)به طور کلی آثار رحمت و برکات عید سعید فطر بسیار است، حتّی به یوم الرّحمة (روز رحمت) شناخت شده است؛ زیرا در آن روز بندگان خدا مورد لطف و رحمت پروردگار قرار می گیرند و نیز خداوند در آن روز مبارک، دستور ساختن عسل را به زنبور عسل الهام فرموده و بیان کرده که در زنبور عسل عبرت بزرگی است و

ص:402


1- (1) - بحار الأنوار: 372/87، باب 1، ذیل حدیث 24؛ الکافی: 170/4، باب نوادر، حدیث 5.
2- (2) - جامع الأصول، ابن اثیر: 89/7.
3- (3) - بحار الأنوار: 100/98، باب 13، حدیث 34.

هنرمندی و شگفتی آفرینش در زنبور آشکار می باشد. (1)

ص:403


1- (1) - بحار الأنوار: 234/61، باب 10؛ [1]المصباح، کفعمی: 514، فصل 42. [2]

[«53»اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا خَوْفَ عِقَابِ الْوَعِیدِ وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّی نَجِدَ لَذَّةَ مَا نَدْعُوکَ بِهِ وَ کَأْبَةَ مَا نَسْتَجِیرُکَ مِنْهُ «54»وَ اجْعَلْنَا عِنْدَکَ مِنَ التَّوَّابِینَ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ مَحَبَّتَکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ مُرَاجَعَةَ طَاعَتِکَ یَا أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ]

خدایا! ترس از عذاب وعده شده، و شوق ثواب موعود را روزی ما فرما، تا لذّت آنچه که از تو می خواهیم و اندوه آنچه که از آن به تو پناه می بریم در یابیم، و ما را نزد خود از توبه کنندگانی که محبّتت را بر آنان ختم کردی، و بازگشت به طاعتت را از ایشان پذیرفتی قرار ده؛ ای عادل ترین عادلان!

ترس از عذاب و شوق ثواب

خداوند متعال پس از توجّه بشارت های الهی به مؤمنان و نیکوکاران، خطاب به آنان فرمود:

وَ بَشِّرِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَ أُتُواْ بِهِ مُتَشَبِهًا وَ لَهُمْ فِیهَآ أَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ» (1)

و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته [ چون عبادت حق و خدمت

ص:404


1- (1) - بقره (2) : 25. [1]

به خلق ] انجام داده اند ، مژده ده که بهشت هایی ویژۀ آنان است که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است ؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند ، گویند : این همان است که از پیشْ روزیِ ما نمودند ، و از میوه های گوناگون که [ در طعم و گوارایی و زیبایی ] شبیهِ هم است ، نزد آنان آورند ؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه [ از هر آلودگی ] است ؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند .

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَتِ جَنَّتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَْنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا وَمَسَکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّتِ عَدْنٍ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (1)

خدا به مردان و زنان با ایمان بهشت هایی را وعده داده که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است ؟ در آن جاودانه اند ، و نیز سراهای پاکیزه ای را در بهشت های ابدی [ وعده فرموده ] و هم چنین خشنودی و رضایتی از سوی خدا [ که از همۀ آن نعمت ها ] بزرگ تر است ؛ این همان کامیابی بزرگ است .

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ أُوْلئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ * جَزَآؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَ لِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ» (2)

مسلماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، اینانند که بهترین مخلوقاتند . * پاداششان نزد پروردگارشان بهشت های پاینده ای است که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است ، در آنها جاودانه اند ، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند ؛ این [ پاداش ] برای کسی است که از پروردگارش بترسد .

ص:405


1- (1) - توبه (72) : 72. [1]
2- (2) - بیّنه (98) : 7 - 8. [2]

و از سوی دیگر در وعیدها و هشدارهایی، به کافران و ستمکاران می فرماید:

وَ الَّذِینَ کَسَبُواْ السَّیَِّاتِ جَزَآءُ سَیِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ کَأَنَّمَآ أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ الَّیْلِ مُظْلِمًا أُوْلئِکَ أَصْحَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَلِدُونَ» (1)

و کسانی که مرتکب بدی ها شدند ، کیفر هر بدی مانند همان بدی است و خواری آنان را فرامی گیرد ، برای آنان از [ خشم و عذاب ] خدا هیچ حافظ و نگه دارنده ای نخواهد بود ؛ گویی چهره هایشان با پاره هایی از شب تاریک پوشیده شده ؛ آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند .

إِنَّ الْمُنَفِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا» (2)

بی تردید منافقان در پایین ترین طبقه از آتش اند ، و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت .

از این رو انسان مؤمن و کافر تکلیفشان از جهت مسائل اعتقادی و قیامت و آخرت روشن است و جایگاه کسی که در باور خود حق و باطل را می شناسد و تا پایان عمر بر آن استوار می ماند؛ در صحنۀ محشر بر همگان آشکار می گردد.

امّا گروهی در میان راه زندگی، رنگ عوض می کنند، گاهی مانند افراد با ایمان خداجو می شوند و گاهی مانند منافقان برای تباهی و گمراهی دیگران تلاش می کنند، از این دسته؛ بسیاری از آدم هایی که گرفتار ترس و امید می شوند؛ اشتیاق به بهشت و زیبایی ها و ترس از جهنّم و وحشت آن در دلشان موج می زند. آرزوی پرواز به سوی دوست و جایگاه ابدی و آسایش همیشگی بر زبان جاری می سازند.

روزانه برای کار و خدمت شرافتمندانه در تکاپو هستند و در شب مانند بیماران در

ص:406


1- (1) - یونس (10) : 27. [1]
2- (2) - نساء (4) : 145. [2]

بستر خویش به خود می پیچند.

جان در کالبد تن آنان در فشار و اذیّت است و با کوچ از دیار فانی و نوشیدن شربت مرگ در فضایی آزاد و پرنعمت به پرواز در می آید و بر رفتار و اعمال دیگران نظاره می کنند.

امام صادق علیه السلام در توصیف حال چنین بندگانی به عبداللّه بن جندب می فرماید:

یَا ابْنَ جُنْدَبٍ یَهْلِکُ الْمُتَّکِلُ عَلَی عَمَلِهِ وَ لایَنْجُو الْمُجْتَرِئُ عَلَی الذُّنُوبِ الواثِقُ بِرَحْمَةِ اللّهِ. قُلْتُ: فَمَنْ یَنْجُو؟ قالَ: الَّذینَ هُمْ بَیْنَ الرَّجاءِ وَ الْخَوْفِ کَأَنَّ قُلُوبَهُم فی مَخْلَبِ طائِرٍ شَوْقاً إِلی الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعَذابِ. (1)

ای پسر جندب! هر که بر عمل خود تکیه داشته باشد هلاک می شود و آن کس که بی باکانه گناه می کند و دل به رحمت خدا بسته است، نجات نخواهد یافت.

عرض کردم: پس چه کسی نجات می یابد؟ فرمود: کسانی که بین امید و ترس مثل این که دل هایشان در چنگال پرنده ای است به واسطۀ اشتیاقی که به پاداش و ترسی که از کیفر دارند.

امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام در وصف مؤمنان و متّقیان حقیقی چنین می فرماید:

فَالْمُتَّقُونَ فیها هُمْ أَهْلُ الْفَضائِلِ. مَنْطِقُهُم الصَّوابُ وَ مَلْبَسُهُم الْاِقْتِصادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّواضُعُ. غَضُّوا أَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ. وَ وَقَفُوا أَسْماعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ وَ لَوْلَا الْاَجَلُ الَّذی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْواحُهُمْ فی أَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً الَی الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ. عَظُمَ الْخالِقُ فی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فیها

ص:407


1- (1) - بحار الأنوار: 280/75، باب 24، حدیث 1؛ [1] تحف العقول: 302.

مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النّارُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فیها مُعَذَّبُونَ. (1)

پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائلند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوش های خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت، حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمانی معیّن را مقرّر نکرده بود، از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازۀ چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت. خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنّم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذّبند.

از اوصاف بارز مشتاقان و خائفان، انتظار و بی قراری است. درد اشتیاق و پیوستن به دوست، آرامش روانی و قلبی آنان را می گیرد وبرای لقای حق بی تابی می کنند.

امام صادق علیه السلام در باب معرفت عارف می فرماید:

العارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللّهِ وَ لَوْ سَها قَلْبُهُ عَنِ اللّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ لَماتَ شَوْقاً الَیْهِ. (2)

انسان عارف، جسمش در میان مردم است و دلش با خداوند است؛ اگر دل او چشم به هم زدنی از خداوند غافل شود، از شوق او جان سپرد.

حضرت ام کلثوم علیها السلام می فرماید:

شب نوزدهم پدرم امیرمؤمنان علیه السلام در خانۀ من قرار و آرام نداشت، روی پایش

ص:408


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 184. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 14/3، باب 1، حدیث 35؛ [2]مصباح الشریعة: 191. [3]

بند نبود. وقتی من از ایشان پرسیدم، چه شده که امشب شما همین طور به ستاره ها نگاه می کنید؟ فرمود: دخترم امشب آن شبی می باشد که حبیب من پیغمبر صلی الله علیه و آله دربارۀ آن به من خبر داده است. (1)از شدّت عشق به وصال دوست روی پا نبود و هر چه موانعی برای حرکت حضرت پیش آمد، کنار می زد.

این نگاه اولیای خداست؛ چنین کاری، ساده نیست؛ این معنای سخن امیرمؤمنان است که فرمود:

إِنَّ اوْلِیاءَ اللّهِ هُمُ الَّذینَ نَظَرُوا الی باطِنِ الدُّنْیا اذا نَظَرَ النّاسُ الی ظاهِرِها. وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِها اذَا اشْتَغَلَ النّاسُ بِعاجِلِها. (2)

اولیای خدا آنانی هستند که به باطن دنیا نظر کردند وقتی که مردم به ظاهرش نگریستند، و به فردای آن مشغول شدند وقتی مردم به امروز پرداختند.

اولیای الهی در برابر آن همه مرارت و رنج ها که به آنان می رسد، می گویند: ما زیبایی فقط می بینیم. آنان که چنین می گویند: باطن هر چیز را می نگرند چون تلخی ظاهری که مردم از آن رنج می برند برای اولیای خداوند از دید زیبانگری، شیرینی و شیدایی است.

حضرت امام حسین علیه السلام وقتی از مکه به طرف کربلا می رود، جلوی اسبش را می گیرند و به او می گویند که: نرو، می پرسد چرا؟ می گویند: سفرت بوی خون می دهد. یعنی جانت در خطر است، البته پیش خودشان فکر کردند امام را بترسانیم که شاید نرود. به محض این که مرگ را مطرح کردند، حضرت ارزیابی باطنی و الهی کرد و فرمود:

ص:409


1- (1) - بحار الأنوار: 225/42، باب 127، حدیث 35؛ روضة الواعظین: 135/1. [1]
2- (2) - نهج البلاغه: حکمت 432. [2]

اشتیاقم به مرگ از اشتیاق یعقوب به دیدن یوسف شدیدتر است. (1)این برنامه؛ سیرۀ پروردگار عالم است امّا کسی که بر اساس دید سطحی ارزیابی می کند، می گوید: خداوند مرا پست و کوچک کرد. گاهی که کمی از اموالش یا تعداد فرزندانش آسیب می بیند ناله و فریادش بلند می شود که: گویا خدا ما را فراموش کرده یا چرا تنها مرا امتحان می کند و...

اگر در سیرۀ انبیا و معصومان علیهم السلام چنین طرز فکری باشد، پس دنیای آنان با دنیای مردم چه فرق می کند؟! روح بلند در کالبد بزرگ جای می گیرد و هر چه مقام معنوی برتر باشد، افق دیدگاه نسبت به لقای دوست گسترده تر می شود.

آنگاه که امام حسین علیه السلام فرمود: شوقم به مرگ از اشتیاق یعقوب به یوسف افزونتر است؛ بنابراین کلام او اوج نشاط روحی و افق بلند نگاه عرشی را می فهماند، آن جایی که یک مرتبه همۀ باطن را می بیند و با حال مخلصانه بر لبان مبارکش زمزمه می کند:

صَبْراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لا الهَ سِواکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ مالی رَبٌّ سِواکُ وَ لامَعْبُودَ غَیْرُکَ، صَبْرًا عَلی حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ... (2)

صبر بر تقدیراتت پروردگار، ای که هیچ معبود حقی جز تو نیست، ای فریادرس فریادخواهان، هیچ صاحب اختیار و معبودی جز تو ندارم. صبر بر داوری ات ای دادرس بی پناهان.

سپس در نهایت اشتیاق به سوی پروردگارش می شتابد.

ص:410


1- (1) - بحار الأنوار: 366/44، باب 37؛ کشف الغمة: 29/2.
2- (2) - موسوعۀ کلمات الامام الحسین علیه السلام : 510؛ [1]مقتل الحسین علیه السلام ، مقرم: 357. [2]

[«55»اَللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ «56»اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی مَلاَئِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ صَلاَةً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ]

خدایا! از تمام پدران و مادران و اهل دینمان بگذر؛ چه هر که از ایشان درگذشته، و چه آنها که تا روز قیامت خواهند آمد.

خدایا! بر محمد پیامبر ما و آلش درود فرست؛ همان گونه که بر فرشتگان مقربت درود فرستادی، و بر او و آلش درود فرست؛ همان گونه که بر پیامبران مرسلت درود فرستادی، و بر او و آلش درود فرست؛ همان گونه که بر بندگان شایسته ات درود فرستادی، و برتر و بهتر از آن را، ای پروردگار جهانیان، درودی که برکتش به ما رسد، و سودش نصیب ما شود، و به خاطر آن دعایمان مستجاب گردد. تو بزرگوارتر کسی هستی که به او روی آورده شده، و بی نیاز کننده تر کسی هستی که به او اعتماد شده، و بخشنده تر کسی هستی که احسانش

ص:411

درخواست شده، و تو بر هر کاری توانایی.

آمرزش برای آباء و اجداد و مؤمنان
اشاره

مرتبۀ بندگان صالح به اعتبار مرتبۀ عبودیّت و بندگی، نزد خداوند متعال متفاوت است؛ زیرا هر بنده ای از بندگان درستکار به اعتبار مقام یا اسمی که در او غلبۀ ظهوری دارد مرتبۀ ویژه ای پیدا می کند. ما در نماز بعد از سلام بر نبیّ مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله منزلت آنان را با خطاب مخصوص

«السَّلامُ علینا و علی عِبادِ اللّهِ الصَّالِحینَ» بیان می کنیم. اگر چه در خطاب عباد، به ویژگی و صلاحیّت آنان اشاره دارد و خود را هم در شمار آنان می داند ولکن مقصود مقامی است که در کائنات و عرش الهی به آنان اختصاص داده اند، به ویژه کسانی که در مراتب ایمان و اسلام و تقوا حقوق دینی برتری دارند.

بسیاری از نیاکان و پیشگامان حقیقی و حقوقی که در عصرهای پیشین می زیسته اند؛ و به گردن همۀ نسل های جدید حق حیات و سرافرازی دارند؛ و در طلب مغفرت و عفو اهل استحقاق هستند. محبّت و پیوند رشته های دوستی بین دو نسل گذشته و آینده در تحکیم مبانی اعتقادی و اخلاقی مؤثّر است.

امیر المؤمنین علیه السلام در حکمت های خویش می فرماید:

مَوَدَّةُ الْآباءِ قَرابَةٌ بَیْنَ الْاَبْناءِ وَ الْقَرَابَةُ الَی الْمَوَدَّةِ احْوَجُ مِنَ الْمَوَدَّةِ الَی الْقَرابَةِ. (1)

دوستی پدران، خویشاوندی بین فرزندان است، و خویشاوندی به دوستی محتاج تر از دوستی به خویشاوندی است.

ص:412


1- (1) - نهج البلاغه: حکمت 308. [1]

و نیز می فرماید:

أَبْلَغُ الْعِظاتِ النَّظَرُ إِلَی مَصارِعِ الْأَمْواتِ وَ الْاِعْتِبارُ بِمَصائِرِ الْآباءِ وَ الْأُمَّهاتِ. (1)

رساترین پندها نگاه کردن به آرامگاه مردگان و عبرت گرفتن از سرنوشت پدران و مادران است.

در روایت آمده است:

امام موسی بن جعفر علیه السلام به مرد زشت رویی از اهالی عراق برخورد کرد و به او سلام کرد و در کنارش نشست و مدّتی طولانی با وی گفتگو کرد. و سپس فرمود: اگر برایت مشکلی یا حاجتی پیش آید حاضرم آن را برآورده سازم.

شخص دیگری گفت: یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ! نزد این مرد می نشینی و سپس از نیازهایش می پرسی، در صورتی که او به شما نیازمندتر است، حضرت فرمود:

او بنده ای از بندگان خداست و به حکم کتاب خدا با ما برادر است و در سرزمین خدا به سر می برد. ما و او را، از بهترین پدران یعنی آدم علیه السلام و برترین ادیان یعنی اسلام به هم پیوند داده است وشاید روزی زمانه ما را در کاری نیازمند او کند و آنگاه ما را ببیند که دیروز بر او بزرگی فروختیم و امروز در برابرش فروتنی می کنیم... (2)پیشگامان در نیکی ها و پیشینیان در اعمال صالح نباید فراموش شوند؛ زیرا مقام معنوی آنان بالاتر از کامیابی مادّی آنهاست، به ویژه سبقت آنان در ایمان و جهاد و انفاق در راه خدا، برای تقرّب به پروردگار بوده است. و خداوند متعال هم در تجلیل از آنان فرموده است:

ص:413


1- (1) - غرر الحکم: 162، حدیث 3131. [1]
2- (2) - بحار الأنوار: 325/75، باب 25، ذیل حدیث 3؛ تحف العقول: 413. [2]

وَ السَّبِقُونَ السَّبِقُونَ * أُوْلئِکَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّتِ النَّعِیمِ» (1)

و پیشی گیرندگان [ به اعمال نیک ] که پیشی گیرندگان [ به رحمت و آمرزش ]اند ، * اینان مقربان اند ، * در بهشت های پر نعمت اند .

منظور از قرب در آیه، قرب منزلتی است نه مکانی؛ و تقرّب به خداوند با ادّعا حاصل نمی شود؛ روش و دلیل دارد.

یهودیان می گفتند: ما مقربان درگاه خدا هستیم ولی خداوند در پاسخ آنان مقرّبان را کسانی می داند که در کمالات و ارزش های دینی پیش قدم باشند. آنانی که در شرایط سخت و گرفتاری برای تعالی اسلام ایستادگی می نمودند و همۀ تلخی ها را به جان می خریدند تا نور حق بر دل های مردم تابیده شود.

و خداوند هم در برابر حق شناسی و قدردانی از آنان، بالاتر از غفران و بهشت؛ درجه و مدال افتخار مقرّبان و رضایت خویش را به آنان عطا فرموده است:

وَ السَّبِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَنٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا ذَ لِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (2)

پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی و درستی از آنان پیروی کردند ، خدا از ایشان خشنود است و آنان هم از خدا راضی هستند ؛ برای ایشان بهشت هایی آماده کرده که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است ، در آنجا برای ابد جاودانه اند ؛ این است کامیابی بزرگ .

از مصادیق بارز

«سابقون» می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

انبیا و اولیای الهی به ویژه رسول اللّه صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام و

ص:414


1- (1) - واقعه (56) : 10 - 12. [1]
2- (2) - توبه (9) : 100. [2]

اهل بیت وانصار و مهاجرین و تابعین و مؤمنان و شهیدان و پدران و مادران صالحی که برای هدایت و دیانت بسیار کوشا و جانفشانی کردند و جان عزیزشان را در راه هدف الهی به حق سپردند.

و همه مسلمانان و نسل های بعد در قرون اخیر، مدیون پایداری و همّت بلند آن بزرگواران هستند؛ زیرا آنان راه شناخت خدا و سعادت و راهیابی به بهشت را به ما نشان دادند.

ابن عباس می گوید: از تفسیر کلام خدا که فرمود: وَ السَّبِقُونَ السَّبِقُونَ * أُوْلئِکَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّتِ النَّعِیمِ از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم، فرمود: جبرئیل به من گفته است:

اینان علی و شیعیان اویند، آنانند که به بهشت پیشی گیرند به خاطر کرامتی که خداوند به آنان نموده و مقرّبان درگاه خداوند می باشند. (1)مکتب کامل و شایسته: مکتبی است که برای پیروان و نسل آینده خود نیز طرح کمال و رشد داشته باشد و دعای خیر و استغفار برای گذشتگان، وظیفۀ آیندگان باشد. سابقه در ایمان ارزش محسوب می شود و برادری واقعی در پرتو ایمان است و رحمت و رأفت حق پشتوانه قبول دعاهاست. همانطور که خداوند دربارۀ مسلمان صدر اسلام می فرماید:

وَ الَّذِینَ جَآءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَ نِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَنِ وَ لَاتَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» (2)

و نیز کسانی که بعد از آنان [ انصار و مهاجرین ] آمدند در حالی که می گویند : پروردگارا ! ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند

ص:415


1- (1) - بحار الأنوار: 332/35، باب 12، حدیث 1؛ کشف الغمّة: 306/1.
2- (2) - حشر (59) : 10. [1]

بیامرز ، و در دل هایمان نسبت به مؤمنان ، خیانت و کینه قرار مده .

پروردگارا ! به حقیقت تو رؤوف و مهربانی .

خودسازی فردی و اجتماعی بدون استمرار از خداوند ممکن نمی شود، بلکه باید به سراغ ریشۀ گناهانی همچون حسادت و کینه رفت و با دعای خیر و طلب آمرزش، کینه ها را از دل دور کنیم، تا همدلی و محبّت در دل های همۀ انسان ها موج بزند.

از جمله حقوقی که سید ساجدان و زینت عابدان امام سجّاد علیه السلام دربارۀ بزرگان می فرماید:

وَ حَقُّ الْکَبِیرِ تَوْقِیرُهُ لِسِنِّهِ وَ إِجْلالُهُ لِتَقَدُّمِهِ فِی الْاِسْلامِ قَبْلَکَ وَ تَرْکُ مُقابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصامِ وَ لاتَسْبِقْهُ إِلی طَرِیقٍ وَ لاتَتَقَدَّمْهُ وَ لاتَسْتَجْهِلْهُ وَ إنْ جَهِلَ عَلَیْکَ احْتَمَلْتَهُ وَ اکْرَمْتَهُ لِحَقِّ الْإسْلامِ وَ حُرْمَتِهِ. (1)

حق بزرگتر این است که او را به خاطر سنّش احترام کرده و به خاطر سبقت او بر تو، در اسلام او را بزرگ شماری و در مقام ستیزه جویی او؛ رویارویی با او نکنی و در هیچ راهی بر او سبقت نجویی و او را به نادانی نگیری و اگر او اقدام به جهالت با تو کرد، او را تحمّل نمایی و به خاطر حقّ بزرگی در اسلام و احترام آن، او را عزیز و گرامی داری.

سپس حضرت در ادامه حقوق اهل دین و شریعت را که در پناه قرآن و رسالت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هستند برمی شمرد و می فرماید:

وَ حَقُّ أَهْلِ مِلَّتِکَ إِضْمارُ السَّلامَةِ لَهُمْ وَ الرَّحْمَةُ لَهُمْ وَ الرِّفْقُ بِمُسِیئِهِمْ وَ تَأَلُّفُهُمْ وَ اسْتِصلاحُهُم وَ شُکْرُ مُحْسِنِهِمْ وَ کَفُّ الْأَذی عَنْهُمْ وَ تُحِبُّ لَهُمْ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهُ لَهُمْ ما تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ أَنْ تَکُونَ شُیُوخُهُمْ بِمَنْزِلَةِ

ص:416


1- (1) - بحار الأنوار: 9/71، باب 1، حدیث 1، باب جوامع الحقوق؛ [1] تحف العقول: 270.

أَبیکَ وَ شَبابُهُمْ بِمَنْزِلَةِ إِخْوَتِکَ وَ عَجائِزُهُمْ بِمَنْزِلَةِ أُمِّکَ وَ الصِّغارُ بِمَنْزِلَةِ أَوْلادِکَ. (1)

و حق همکیشان تو این است که در نهان خانۀ دل، خواستار سلامت آنان بوده و نسبت به آنان دلسوز باشی و با بدانشان مدارا کرده، و با آنان انس و الفت برقرار کرده و خواستار اصلاحشان باشی، و نیکوکارشان را سپاسگزار بوده و دست آزار خویش از آنان باز داری و برای آنان دوست بداری آن چه برای خود دوست می داری؛ و برایشان ناپسند شماری آنچه برای خود نمی پسندی و باید که پیرمردان آنان برایت به منزلۀ پدر و جوانانشان به منزلۀ برادر و پیرزنان آنان به جای مادرت و کوچکان به مانند فرزندانت باشند.

همه در جامعۀ اسلامی دارای حقوق فردی و اجتماعی هستند و اسلام در میان آنها پیوند همکیشی ایجاد کرده است و در دل ارتباط و محبّت و دوستی به خاطر خدا می کنند و هیچ هدفی آنان را از تلاش و سیر به سوی خدا باز نمی دارد.

از فرازهای دعای حضرت چنین برداشت می شود؛ توجّه و عنایت به گذشتگان از پدر و مادران و بزرگان دینی، انسان را از دایرۀ ذهن کوچک و شخصیّت محدود بیرون کشیده و او را به گذشته و آینده اش پیوند می زند. تجربه نیاکان و خاطرات زندگی آنان، ره توشه آیندگان می شود.

از سوی دیگر این دید گسترده، پرده از نیاز انسان به دعای دیگران بر می دارد که در دل خود هر چه را دیگران برای خود می خواهند و زمینه های سعادت را برای خویش فراهم کرده اند برای او نیز بسازند، تا با عبور از او نسل بعد هم بهره مند گردد.

از این رو طلب عفو و مغفرت برای آنان و دعا برای شادی روح آنان، در تداوم نظارت و عنایت آنان در عالم ارواح بر زندگان و توفیق یافتن در راه حق، مؤثّر است.

ص:417


1- (1) - بحار الأنوار: 9/71، باب 1، حدیث 1، باب جوامع الحقوق؛ [1] تحف العقول: 270.

با درود پیوسته بر مقام رسالت و اهل بیت نبوّت و بزرگوارانی که ما را با یاد دادن آموزه های دینی و فراخواندن به رفتار و کردار نیک و نظام تربیتی به حق رهنمون شدند و در انسان انگیزۀ بیشتری برای تکامل و رسیدن به کمالات معنوی برتر، پدید آوردند.

حضرت علی علیه السلام در رابطه با فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله و کرامت اهل بیت علیهم السلام چنین می فرماید:

هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ. لایُخالِفُونَ الْحَقَّ وَ لایَخْتَلِفُونَ فِیهِ.

هُمْ دَعائِمُ الْإِسْلامِ وَ وَلائِجُ الْاِعْتِصامِ بِهِمْ عادَ الْحَقُّ فی نِصابِهِ وَ انْزاحَ الْباطِلُ عَنْ مُقامِهِ وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ. عَقَلُوا الدّینَ عَقْلَ وِعایَةٍ و رِعایَةٍ، لا عَقْلَ سَماعٍ وَ رِوایَةٍ. فَاِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ وَ رُعاتَهُ قَلیلٌ. (1)

اینان حیات دانش، و مرگ جهلند. بردباری آنان از دانششان، و آشکارشان از نهانشان، و سکوتشان از حکمت گفتارشان شما را خبر می دهد. با حق مخالفت نمی ورزند و در آن اختلاف نمی نمایند. ستون های اسلام، و پناهگاه مردمند. حق به آنان به جای اصلیش بازگشت، و باطل از جایگاهش دور شد، و زبانش از ریشه قطع گردید. دین را همراه با فراگیری و عمل درک کردند، نه فقط از راه شنیدن و روایت کردن؛ زیرا راویان دانش فراونند، و عمل کنندگان به حق اندک.

صبر بر مسائل و مشکلات اجر و مزد بالایی دارد. در همۀ امور بزرگان حقیقی، باری را به دوش می گیرند و تا پای جان بر آن می ایستند، تا نور حق و حقیقت بر هر جا بتابد. البته کسانی که خدا را به عنوان معبود خود می پذیرند باید ایستادگی کنند

ص:418


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 239. [1]

تا برکات و ثمرات آن را ببینند.

قرآن دربارۀ صابران و جویندگان راه مستقیم می فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ» (1)

بی تردید کسانی که گفتند : پروردگار ما خداست ؛ سپس [ در میدان عمل بر این حقیقت ] استقامت ورزیدند ، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [ و می گویند : ] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتی که وعده می دادند ، بشارت باد .

آنچه ایمان را بارور می کند و به نتیجه می رساند، مقاومت است وگرنه چه بسیار مؤمنانی که برای اسلام هم زحمت کشیده اند ولی بد عاقبت شدند. استقامت در کنار ایمان ارزشمند و مفید است. انسان در اثر ایمان و امیدی که به هدف دارد مقاومت می ورزد و فرشتگان را به خود جلب می کند؛ در نتیجه ترس و اندوه نسبت به گذشته از او برطرف می شود.

بالاترین هدیۀ آسمانی که فرشتگان برای مؤمنان مقام می آورند؛ آرامش روحی و روانی است. سپس امنیّت اجتماعی در پی خواهد داشت. اگر مقاومت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در راه دین و ایستادگی ائمه اطهار علیهم السلام به خاطر پاسداری از کیان دین و استقامت مبارزان و انقلابیون در راه جهاد با دشمنان و کافران نبود؛ تاکنون بویی از شریعت هم به مشام نسل نو نمی رسید و شناختی از اصول دین پیدا نمی کردند. اگر در بین جوانان ارتباط و احترام بزرگان بر اساس سیرۀ پسندیدۀ اسلامی باشد، بسیاری از مشکلات آنان برطرف می شود و خداوند متعال عنایت ویژه ای به این آداب دارد.

ص:419


1- (1) - فصّلت (41) : 30. [1]
احترام بزرگان و پیرمردان در روایات

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دربارۀ احترام به بزرگان و ریش سفیدان می فرماید:

مَنْ وَقَّرَ ذا شَیْبَةٍ فِی الْإِسْلامِ آمَنَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیامَةِ. (1)

هر که پیر مسلمانی را تکریم و احترام نماید، خداوند او را از ترس روز قیامت ایمنی دهد.

و نیز فرمود:

مِنْ إِجْلالِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ إِجْلالُ ذِی الشَّیْبَةِ الْمُسْلِمِ. (2)

از والا شمردن خدای عزیز و بلند مرتبه؛ احترام موی سپید مسلمان است.

و نیز می فرماید:

الشَّیْخُ فی أَهْلِهِ کَالنَّبِیُّ فی أُمَّتِهِ. (3)

پیرمرد در خاندانش همچون پیامبر در امّتش است.

در روایت أنس آمده است: پیرمردی به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد.

کسانی که در محضر آن حضرت بودند رعایت احترامش را ننمودند. و در جا دادن کندی نشان دادند.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از این رفتار برخلاف ادب، ناراحت شد و به آنان فرمود:

کسی که به خردسالان ما ترحّم نکند و پیران ما را تکریم ننماید، از ما نیست. (4)

ص:420


1- (1) - کافی: 658/2، حدیث 3؛ بحار الأنوار: 302/7، باب 15، حدیث 53. [1]
2- (2) - کافی: 658/2، حدیث 6؛ بحار الأنوار: 138/72، باب 53، حدیث 2. [2]
3- (3) - بحار الأنوار: 137/72، باب 52، حدیث 4؛ [3]روضة الواعظین: 476/2. [4]
4- (4) - مجموعة ورام: 34/1؛ بحار الأنوار: 137/72، باب 52، ذیل حدیث 4؛ جامع الأخبار: 92.

یعنی وابستگی و رابطه ای بین ما و او ایجاد نشده است، چه رسد به اینکه مورد آمرزش و شفاعت قرار گیرد.

ص:421

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109