آیات ولایت جلد 3 (پاسخ گویی به شبهات آیۀ اکمال)

مشخصات کتاب

سرشناسه : مرتضوی، محمد

عنوان و نام پدیدآور : آیات ولایت/ محمد مرتضوی؛ [برای] مجمع جهانی شیعه شناسی.

مشخصات نشر : قم: آشیانه مهر،1390.

مشخصات ظاهری : ج.

شابک : دوره: 978-600-6164-25-0 ؛ 115000 ریال: ج.1 ٬ چاپ اول 978-600-6164-25-0 : ؛ 41000 ریال: ج.2، چاپ اول : 978-600-6164-09-0 ؛ 38000 ریال: ج.3،سلفون، گالینگور: 978-600-6164-25-0 ؛ 45000 ریال: ج.5 ، سلفون، گالینگور: 978-600-6164-12-0 ؛ 28000 ریال(ج.3، شومیز) ؛ 33500 ریال(ج.5، شومیز)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد سوم.

یادداشت : ج.1و ج.2(چاپ اول: 1390).

یادداشت : کتابنامه.

مندرجات : ج.2. همراه با پاسخگویی به شبهات آیه تبلیغ

.- ج.3.همراه با پاسخگویی به شبهات آیه اکمال.- ج.5. همراه با پاسخگویی به شبهات آیه اطاعت.-

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع : ولایت -- جنبه های قرآنی

شناسه افزوده : مجمع جهانی شیعه شناسی

رده بندی کنگره : BP104 /و8 م45 1390

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 2645151

ص: 1

اشاره

ص: 2

{الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِیناً}

(مائده/ 3)

مؤلف: حجت الاسلام و المسلمین دکتر سیدمحمد مرتضوی

عضو هیئت علمی مجمع جهانی شیعه شناسی

مجمع جهانی شیعه شناسی

قم-45 متری عمار یاسر-پلاک 90-ص پ 644-37158 تلفن: 7713773-7756092 / دورنگار: 7713774

ص: 3

نام کتاب: آیات ولایت (جلد سوم:آیۀ اکمال)

مؤلف: دکتر سید محمد مرتضوی

ویراستاری علمی: سید علی سجادی بهسودی

صفحه آرایی: علی اکبر احسانی تیرگر

حروفچینی: مهدی لطفی مرام

تنظیم و طرح روی جلد: قاسم نوراحمدی

ناشر: آشیانه مهر

نوبت چاپ: اول/1390

چاپ: گلها

شمارگان: 3000 جلد

قیمت (سلفون، گالینگور): 3800 تومان

قیمت (شومیز): 2800 تومان

شابک (دوره): 0-25-6164-600-978

شابک (جلد): 6-10-6164-600-978

کلیه حقوق این اثر متعلق به مجمع جهانی شیعه شناسی است.

ص: 4

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

مقدمه استاد انصاری بویراحمدی 11

فصل اول

تقریراستدلال شیعه به آیه اکمال

تقریر استدلال شیعه 21

محتوای آیه. 22

مقدمه اول: پایان بیان احکام اسلامی 23

الف - در منابع اهل سنت.. 23

اسباب نزول 25

اولین و آخرین آیه قرآن 26

صحابه و اهل سنت 27

آخرین سوره قرآن 34

ب - پایان بیان احکام اسلامی در منابع شیعه 39

مقدمه دوم: نزول آیه در حجة الوداع 43

1- نزول در روز جمعه در عرفات.. 43

2- نزول در شب جمعه 44

نقد 45

مقدمه سوم: برگزاری مراسم معارفه در غدیرخم 56

شواهد وقوع مراسم غدیر. 56

1- محدثان اهل سنت: 57

ص: 7

2- مورخان اهل سنت: 64

3- مفسران اهل سنت: 66

4- شعرای اهل سنت.. 67

5- احتجاج به حادثه غدیر: 67

مقدمه چهارم: اعلام ولایت و جانشینی بلافصل امام علی علیه السّلام در غدیر 70

1- فهم صحابه حاضر در جلسه 70

2- عمامه گذاری علی علیه السّلام. 71

3- مناشده به حدیث غدیر. 71

4- نزول عذاب آسمانی. 72

5- سروده های شاعران. 73

الف: شاعران صحابی 73

ب - شعراء تابعین 89

دلالت حادثه غدیر بر جانشینی از دیدگاه اهل سنت 92

فصل دوّم

شبهات ادبی

1 - مولا به معنای اولی نیست.. 99

نقد 100

2 - مولی به معنای متصرف نیست.. 104

نقد 105

3 - لزوم تغییر جمله 105

نقد 106

فصل سوم

شبهات اسباب نزول

1 - عدم نزول آیه در غدیر. 111

نقد 112

2- ساختگی بودن روایات.. 112

نقد 113

ص: 8

فصل چهارم

شبهات حدیثی

نصب نشدن امام علی علیه السّلام در غدیر: 119

نقد 120

1- بیان حدیث ثقلین 120

2- تواتر حدیث غدیر 121

3- کتاب شناسی حدیث «من کنت مولاه» 121

4- اطلاق لقب وصی بر امام علی علیه السّلام 121

5- اطلاق لقب «مولی» بر امام علی علیه السّلام 122

6- تبریک گفتن به امام علی علیه السّلام 122

7- عمامه گذاری امام علی علیه السّلام توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله 122

8 - نزول آیات ولایت 123

9- اختلاف قرائت در آیه تبلیغ 123

10- نزول آیه عذاب 124

11- احتجاج به نصب در غدیر 124

12- اعتراف صحابه 124

عدم نقل مسلم و بخاری 125

نقد 126

مقید نبودن به کلمه بعدی 129

نقد 129

فصل پنجم

شبهات سیاسی

1 - پذیرش صحابه 135

نقد 136

الف - اعزام نکردن سپاه اسامه: 136

ب - اقدامات مخالفان رهبری علی علیه السّلام 138

1- تضعیف فرماندهی 138

2 - تأخیر در حرکت سپاه 141

3 - نرفتن سپاه 146

ص: 9

4- جلوگیری از تدوین سند رسمی 148

2- مبارزه اصحاب با مخالفان وصیت 151

نقد 152

فصل ششم

شبهات تاریخی

1 - عدم تقاضای اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه وآله: 157

نقد 158

الف - روایات اهل سنت 159

ب - روایات شیعه 160

2 - بلافصل نبودن جانشینی 163

نقد 163

1- نزول آیات 163

2- ورود روایات 164

3- لغت 164

کلام پایانی. 166

ص: 10

مقدمه استاد انصاری بویراحمدی

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «إنّ الله جعل علیّاً وزوجته وابناءه حجج الله علی خلقه وهم أبواب العلم فی أمّتی، من اهتدی بهم هدی إلی صراط المستقیم».(1)

«به درستی که خداوند علی و همسرش و فرزندانش را حجت و راهنمایان خودش برای خلقش قرار داد و آنان در میان امت من درهای دانش هستند، هر کس به واسطۀ آنان هدایت گردد، هدایت گردیده به سوی صراط مستقیم».

مسلمانان در امام شناسی به سه طریق ره پیموده اند

نخست: با درک این مهم که معرفت حقیقی به ساحت مقدس امام علیه السّلام از ضروریات و مبانی اعتقادی اسلام است، به حقانیت و عظمت امام علیه السّلام از طریق صحیح واقف گشته، مقامات باطنی امام علیه السّلام را درک می کنند و به رهبری و

ص: 11


1- علامه حافظ حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 58، چاپ بیروت.

هدایت امام علیه السّلام در تمامی اعصار اعتقاد دارند. این گروه امام را برترین افراد بشر می دانند و او را واسطه فیض بین خالق و مخلوق و مصداق کامل «خلیفة الله فی الأرض» می دانند. جزاهم الله عن الاسلام اجراً!

دوم: گروهی در اوصاف امام زیاده روی کرده، راه افراط پیموده، شأن بشری ائمه را فراموش کرده اند و گرفتار غلو شده اند. در نتیجه مقام امام را در حدّ الوهیت بالا برده اند. مکتب تشیع، این دسته را خارج از اسلام می داند و از آنان بیزاری و برائت می جوید. لعنهم الله!

سوم: برخی دیگر در شناخت حقیقی و کامل امام کوتاهی کرده، مقام آنان را تنزّل داده اند و در برابر نصّ آیات قرآن و احادیث پیامبرصلی الله علیه وآله اجتهاد می نمایند؛ به مقام والا و الاهی امام اعتنایی نکرده، با مقدم داشتن مفضول بر افضل از ولایت خدا و رسول صلی الله علیه وآله و جانشینان واقعی آن دور مانده اند؛ شهر پیامبر را به غیر از درب و مسیر واقعی وارد شده اند و پس از فتنه بزرگ (انجمن شوم سقیفه) از اسلام راستین فاصله گرفتند. هَدیهُم الله إن شاء الله!

در این میان دیدگاه و مبانی اعتقادی تشیع در باب امام شناسی برگرفته از آیات هدایتگر قرآن کریم و احادیث نورانی ائمه معصومین علیه السّلام است. وجود ادله عقلی و نقلی فراوان، ضرورت تمسک به امامت را به عنوان اصلی مسلّم از اصول اعتقادی اسلام قرار داده است. هر انسان منصف و آزاده ای، با اندکی تأمل و تدبّر در معارف صحیح اسلام، به واقعیت این مهم پی خواهد برد.

ص: 12

امام شناسی شیعیان برخوردار از اطلاعات وسیع، خِردورزی، رعایت اعتدال، مبانی قوی، مستدل، مستند و ملاک شرعی، برگرفته از آیات ولایت در قرآن و سنت صحیح و بی انحراف پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله است.

همه ادیان الاهی، آموزنده توحید، نبوت، عدل و معاد بوده اند، اما ویژگی مهم و منحصربه فرد مکتب اسلام، استمرارِ حرکت انبیا به وسیله ی امامت و از طریق اهل بیت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله بوده که مشروعیت خاتمیت رسول به قبولی امامت و ولایت منصوب از طرف خداوند متعال است.

در مقابل دیدگاه تشیع، مسلمان نمایانی بودند که فریفته کرشمه لذت فانی دنیا گردیده، وجود امام را مانع تحصیل مال و منال وحشمت و جلال جاهلی خود می دیدند. این دسته با عمل به منهیات، ارتکاب محرمات، ظاهرسازی و عوام فریبی، افکار مسلمانان را منحرف و حقوق مسلّم اهل بیت علیه السّلام را غصب کردند. با این غصب، اصول اعتقادی و اصالت اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله گرفتار انحراف ، اکمال دین و اتمام نعمت جریحه دار، استمرار رسالت نبوی در امامت و ولایت حقیقی دچار وقفه و صدمات بزرگ و جبران ناپذیری به اسلام وارد شد.

در همان صدر اسلام به دلیل نداشتن امام شناسی قوی، چنان ظلم فاحشی بر امام مسلمانان و خلیفه بلافصل رسول الله صلی الله علیه وآله - حضرت علی علیه السّلام - روا داشتند

ص: 13

که آن حضرت از شدت غم و اندوه فرمودند: «صبرتُ و فی العین قَذی و فی الحلقِ شَجی؛ صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم.»(1)

مصائب غفلت از آیات امامت و ولایت در قرآن

برخی از اسفناک ترین نتایج غفلت و نداشتن امام شناسی مسلمانان در صدر اسلام عبارتند از:

- بی اعتنایی و عمل نکردن به آیات امامت و ولایت در قرآن کریم؛

- نافرمانی و سرپیچی از التزام به احادیث، سیره و کلام پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله به ویژه در امر خلافت ایشان؛

- هتک حرمت به اهل بیت پیامبر اسلام علیه السّلام؛

- ظلم و ستم به مقام مقدس حضرت فاطمه زهراعلیهاالسّلام؛

- محروم نمودن جامعه از اصل اصیل و رکن الاهی امامت؛

- محروم نمودن مسلمانان از عدالت و هدایت علوی؛

- ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمانان؛ و... .

ذکر حدیث ارزشمندی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد انکار امامت امام علی علیه السّلام بعد از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، گویای خوبی در مورد عظمت جانشنی امام علی علیه السّلام خواهد بود.

ص: 14


1- نهج البلاغة، خطبه شقشقیة؛ رسائل مرتضی، ج 2، ص 108؛ علل الشرایع، شیخ طوسی، ج 1، ص 151.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «یاعلیّ من أنکر إمامتک فقد أنکر نبوّتی».(1)

یا علی! کسی که امامت تو را انکار کند به تحقیق پیامبری مرا انکار نموده است.

بنابراین، پژوهش و مطالعه علمی و مستند، بازشناسی، بازگویی و بیان ابعاد متعدد امام و بررسی جامع الاطراف آیات ولایت در قرآن ضرورتی انکارناپذیر است. کشف حقایق و درک عظمت و آثار وجودی امام نیازمند تحقیقات عمیق و دقیق، گسترده و فراگیر،همراه با همت بلند و تلاش مستمر و اطلاع کامل از تاریخ و معارف صحیح اسلام است.

با وجود هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید، هنوز جامعه مسلمانان امام شناسی لازم از دیدگاه قرآن را ندارند و برخی غبارها زدوده نشده است.

شیعه مفتخر است از دانشمندان و محققان تمامی فرقه های اسلامی دعوت نماید تا به اقتضای عقل و منطق، حق گرایی و روشن اندیشی، از تعصب جاهلانه و تشکیک بی پایه دست برداشته، با تحقیقات گسترده و استوار به همراه براهین قاطع و دلایل واضح و محکم ترین مستندات نسبت به عظمت امام و آیات ولایت در قرآن فروتنی نشان دهند. در نتیجه، ضروری است هر مسلمان مؤمنی در پاسخ به شبهات و ابهامات مربوط به امام شناسی و آیات ولایت در قرآن آگاهی تمام داشته، تا بتوانیم نسبت به درّ غلطان وجود مقدس و جهان شمول امام علیه السّلام به

ص: 15


1- شیخ سلیمان حنفی، ینابیع المودة، ص 53، چاپ اسلامبول؛ ابن عقده، فضائل امیرالمؤمنین، ص 150؛ علامه بحرانی، غایة المرام، ص 456، چاپ بیروت؛ شیخ صدوق، امالی، مجلس 94، ح 5؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 297، ح 53.

صورت جامع الاطراف و واقع بینانه شناخت صحیح و کاملی پیدا کنیم و تصویر واقعی و زیبایی از امامت و ولایت الاهی به جهانیان عرضه نماییم.

اثبات و تبیین زوایای گوناگون این مهم، با دلایل روشن و براهین مستند و مستدل، وظیفه ای سترگ و عظیم بر عهده اندیشمندان مسلمان به ویژه علمای دین است.

در این راستا حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر حاج سید محمد مرتضوی از اساتید سطح عالی و عضو محترم هیأت علمی مجمع جهانی شیعه شناسی، آستین همّت بالا زده، با عمل به وظیفۀ شرعی و اخلاقی خود به نحو احسن، اثر ارزشمند دورۀ کامل «آیات ولایت در قرآن» را به رشتۀ تحریر در آورده که به وسیله ی مجمع جهانی شیعه شناسی به زیور طبع آراسته شده و به زودی به جامعۀ علمی امّت اسلام عرضه خواهد گردید. إن شاء الله

کثر الله امثالهم، جزاه الله عن الإسلام اجراً، ادام الله ظله ودامت افاضاته

والسّلام علیکم وعلی جمیع اخواننا المؤمنین بولایة علیّ بن أبی طالب علیه السّلام

فی اقطار العالم ورحمة الله وبرکاته

مسئول مجمع جهانی شیعه شناسی

انصاری بویراحمدی

ص: 16

(آیة إکمال)

اشاره

{الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِیناً}

(مائده/ 3)

فصل اول :تقریر استدلال به آیه اکمال

فصل دوم : شبهات ادبی

فصل سوم :شبهات اسباب نزول

فصل چهارم : شبهات حدیثی

فصل پنجم :شبهات سیاسی

فصل ششم : شبهات تاریخی

ص: 17

ص: 18

ص: 19

ص: 20

فصل اول :تقریراستدلال شیعه به آیه اکمال

اشاره

از آیاتی که شیعه برای اثبات امامت امام علی علیه السّلام به آن استدلال کرده اند؛ آیه اکمال است:

{الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً}(1)

«امروز کافران از این که به دین شما آسیب برسانند، مأیوس شدند؛ پس از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را به حد کمال رساندم و بر شما نعمت را تمام کردم و اسلام را به عنوان آئین برایتان برگزیدم».

تقریر استدلال شیعه

در تقریر استدلال به این آیه گفته اند:

«فقد روی العامة انّ النبیّ لما اخذ بضبعی علی یوم الغدیر لم یتفرّق الناس حتی نزلت هذه الآیة فقال: الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضاء الرب برسالتی و بالولایة

ص: 21


1- مائده/3.

لعلی من بعدی ثم قال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.»(1)

«اهل سنت روایت کرده اند در روز غدیر هنگامی که بازوی علی علیه السّلام در دست نبی صلی الله علیه وآله بود هنوز مردم پراکنده نشده بودندکه این آیه نازل شد. به دنبال نزول آیه رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: الله اکبر بر کامل شدن دین و اتمام نعمت و رضایت خداوند به رسالت من و به ولایت علی علیه السّلام بعد از من، سپس فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست، خدایا با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باش، هر که او را یاری کند، یار باش و هر که او را تحقیر کند، تحقیر کن».

محتوای آیه

1- این آیه پایان بیان احکام اسلامی را اعلام می کند؛

2- در حجة الوداع نازل شده است؛

3- در غدیر، رسول خدا صلی الله علیه وآله مراسم معارفه را برگزار کرده است؛

4- در غدیر، رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت علی علیه السّلام را اعلام کرده است.

ص: 22


1- عقاید الامامیة الاثنی عشریة، ص 83؛ نهج الحق و کشف الصدق، ص 192؛ منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، ص 119.

مقدمه اول: پایان بیان احکام اسلامی

الف - در منابع اهل سنت
اشاره

با توجه به واژه های به کار رفته در آیه از قبیل اکمال و اتمام، این آیه باید پایان نزول دستورات اسلامی باشد. گرچه عده ای گفته اند که اکمال و اتمام مترادف هستند.(1) ولی با توجه به کاربرد آن در این آیه باید متفاوت باشند.

درباره تفاوت آن دو نیز وجوهی گفته شده است که بهترین آنها سخن ابوهلال عسکری لغت شناس معروف است. او در این باره می نویسد:

«الفرق بین الکمال و التمام: ان قولنا کمال اسم لاجتماع ابعاض الموصوف به و التمام اسم للجزء و البعض الذی یتمّ به الموصوف بانّه تام.»(2)

«فرق بین کمال و تمام در این است که کاربرد کمال برای جمع شدن اجزاء شی ء است که وقتی اجزاء شی ء جمع شد، گفته می شود کامل است و کاربرد تمام در موردی است که با آمدن آن، شی ء تمام می شود».

ص: 23


1- شرح القاموس، ج 8، ص 103.
2- الفروق اللغویه، ص 218.

به تعبیر دیگر، کمال درباره خود شی ء کاربرد دارد، ولی تمام ممکن است درباره خود شی ء باشد و یا درباره هدف و غرض از آن شی ء.

در این جا خداوند دربارة دین واژه کمال را به کار برده است که آخرین جزء دین - که امامت باشد - نازل شده است و درباره نعمت - که هدایت خلق باشد - واژه اتمام را به کار برده است. بدین سان با اعلام امامت هدف مورد نظر از آن نیز تأمین شده است؛ در نتیجه پس از نزول آخرین واجب که امامت باشد و تأمین هدف، نعمت هدایت دین اسلام به عنوان دین مورد پسند خداوند تمام می شود؛ البته مشروط بر این که مردم از سخن حق اطاعت کنند.

راغب اصفهانی نیز با توجه به همین نکته معتقد است که با نزول آیه مورد بحث، دین به گونه ای استقرار یافته که تا قیامت قابل نسخ نیست. او می نویسد:

«و تمت کلمة ربّک اشارة علی قوله الیوم اکملت لکم دینکم الآیه و نبّه بذلک انّه لا تنسخ الشریعة بعد هذا.»(1)

«و تمام شد سخن پروردگارت اشاره است به سخن خداوند که فرمود: امروز دین شما را کامل کردم... و با این آیه به این مسأله توجه داشته است که شریعت بعد از این نسخ نخواهد شد».

ص: 24


1- المفردات، ص 440.

با توجه به نکات یاد شده، باید این آیه آخرین آیه از آیات قرآن باشد، چنان که سید قطب از دانشمندان اهل سنت در این باره می نویسد:

«فقد کانت آخر ما نزل من القرآن علی ارجح الاقوال»(1)

«براساس نظریه برتر، این آیه باید آخرین آیه نازل شده از قرآن باشد».

اسباب نزول

آیات قرآن به تناسب رخدادهای اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان، یا در حوادث اجتماعی که موضعگیری مسلمانان لازم بود، نازل می شد و گاهی نیز برای تبیین حقایق جهان هستی نازل می شد. شأن نزول آیه می تواند نقش بسیار ارزنده ای در تبیین آیه یا سوره داشته باشد. از طرفی دست جعل و تحریف در این میدان بسیار فعال بوده است و عده ای به سلیقه خود برای منافع سیاسی عقیدتی و... اسباب نزول جعل نموده و برخی از اسباب نزولها را تحریف کرده اند.(2)

ص: 25


1- فی ظلال القرآن، ج 2، ص 635.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 73.

گاه دیده می شود درباره یک آیه چندین سبب نزول یاد می شود که از نظر زمانی و مکانی و حوادث تاریخی با هم سازگار نبوده و تعارض دارند، به گونه ای که با توجه به مسلّمات تاریخی نیز این همه اسباب نزول نمی تواند واقعی باشد.

عده ای هم تنها به این دلیل که در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله زندگی کرده اند در مقابل دریافت پولهای کلان از سیاستمداران شأن نزول آیات را تغییر داده اند(1) تا بتوانند به اهداف سیاسی خود برسند، عده ای نیز بدون این که پولی دریافت کنند، تنها به دلیل حسن ظنی که به بعضی از اصحاب داشته و دارند، سخنان آنان را در شأن نزول آیات و سوره ها و بدون توجه به تعارضها و تناقضهای آن پذیرفته اند.

به عنوان نمونه، آیه مورد بحث آیه ای روشن است که اگر کسی بدون پیشداوری درباره آن نظر دهد، اذعان می کند که آخرین آیه از قرآن است که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله. نازل شد.

اولین و آخرین آیه قرآن

درباره اولین سوره ای که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است، اختلاف نظر وجود دارد، به گونه ای که حداقل چهار قول را یاد کرده اند.(2)

ص: 26


1- همان.
2- الاتقان فی علوم القرآن، ص 23.

درباره اختلاف در اولین سوره ای که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است شاید بتوان چنین توجیه کرد که در آن زمان مسلمانان اندک بودند و کمتر می توانستند بنویسند و شاید هم چندان به نوشتن و ثبت و ضبط قرآن توجه نمی کردند، ولی آیا پذیرفتنی است که بگوییم درباره آخرین آیه ای که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است، دوازده قول وجود دارد.(1)

با این که در این دوران در مدینه دهها حافظ قرآن و صدها کاتب وجود داشته است و با توجه به این که از مدتها قبل نیز رسول خدا صلی الله علیه وآله اعلام کرده بود که در آستانه ارتحال از این جهان قرار دارد ، این مسأله حساسیّت بیشتری برای ثبت آخرین آیه ای که بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شده است، ایجاد می کرد. گرچه دانشمندان اهل سنت در توجیه اختلاف اقوال در این مسأله مطالبی گفته اند،(2) ولی با توجه به نکات یاد شده در دوران پایانی عمر رسول خدا صلی الله علیه وآله آراء یاد شده برای توجیه علل اختلاف کافی نیست، بلکه باید دلیلی قویتر داشته باشد.

اکنون به بررسی این علت می پردازیم:

صحابه و اهل سنت

اکثریت اهل سنت درباره صحابه دیدگاهی افراطی دارند. در تبیین این دیدگاه، آرای برخی از آنها را می آوریم.

ص: 27


1- همان، ص 27.
2- همان.

ابن حجر درباره صحابه می نویسد:

«اتفق اهل السنّة علی انّ الجمیع عدول و لم یخالف فی ذلک الاّ شذوذ من المبتدعة.»(1)

«اهل سنت بر عدالت همة صحابه اتفاق نظر دارند و جز اندکی از بدعت گذاران کسی با این مسأله مخالف نیست».

خطیب بغدادی پس از ذکر آیاتی از قرآن - که به نظر او بر عدالت صحابه دلالت می کند - می نویسد: با وجود این آیات نیازی به روایات نیست؛ با این حال چند روایت را نقل کرده و سپس چنین اظهارنظر می نماید:

«و الاخبار فی هذا المعنی تتسع و کلّها مطابقة لما ورد فی نصّ القرآن و جمیع ذلک یقتضی طهارة الصحابة و القطع علی تعدیلهم و نزاهتهم فلا یحتاج احد منهم مع تعدیل الله تعالی لهم المطّلع علی بواطنهم الی تعدیل احد من الخلق له و... و هذا مذهب کافّة العلماء و من یعتدّ بقوله من الفقهاء»(2)

«روایات در این زمینه بسیار است و همه آنها مطابق نصّ قرآن است؛ این آیات و روایات بر پاکی صحابه دلالت می کند و

ص: 28


1- الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 6.
2- الکفایة فی علم الروایة، ص 49 48.

موجب یقین به عدالت و وارستگی آنان میشود و پس از عادل دانستن خداوندی که بر باطن انسانها آگاه است، صحابه نیازی به تایید هیچ کس از خلق ندارند. [همچنان در این زمینه ادامه می دهد تا این که می گوید]: و این دیدگاه همه علما و فقهایی است که به نظر آنان توجه می شود».

افزون بر اینها، درباره تعریف صحابی نیز دیدگاهی افراطی دارند که صحیحترین تعریف آن را ابن حجر چنین بیان می کند:

«و اصحّ ما وقفت علیه من ذلک انّ الصحابی من لقی النبیّ صلی الله علیه وآله مؤمنا به و مات علی الاسلام.»(1)

«صحیحترین تعریفی که من از آن اطلاع یافتم، این است که صحابی کسی است که پیامبر را در حال اسلام ملاقات کرده و بر حال اسلام هم از دنیا رفته باشد».

با توضیحی که ابن حجر درباره این قیود می دهد، واژه اصحاب منافقان مشهور و غیرمشهور را هم دربرمیگیرد. این دیدگاه افراطی درباره صحابه آنان را به جایی کشانده است که هرگونه نقد درباره اصحاب را نقد رسول خداصلی الله علیه وآله تلقی کنند. مالک ابن انس یکی از رهبران مذاهب چهارگانه در این زمینه می گوید:

ص: 29


1- الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 4.

«انّما هؤلاء اقوام ارادوا القدح فی النبیّ صلی الله علیه وآله فلم یمکنهم ذلک فقد حوافی اصحابه حتی یقال رجل سوء و لو کان رجلاً صالحا لکان اصحابه صالحین.»(1)

«افرادی که عملکرد صحابه را نقد می کنند، کسانی هستند که می خواهند پیامبر صلی الله علیه وآله را زیر سؤال ببرند، ولی چون نمی توانند این کار را انجام دهند، اصحاب آن حضرت را زیر سؤال می برند تا گفته شود پیامبر صلی الله علیه وآله (العیاذ بالله) مرد بدی بوده است و اگر مرد شایسته ای بود، اصحابش انسانهایی شایسته بودند.»

باید توجه داشت که این دیدگاه افراطی برخلاف عقل، قرآن، حدیث و تاریخ است. گرچه آیات و روایاتی در شأن عده ای از اصحاب نازل شده و از آنان تجلیل کرده است، ولی تعمیم این آیات و روایات درباره هر مسلمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله را دیده است، منطقی نیست و نادیده گرفتن آیاتی است که در مذمت اصحاب وارد شده است؛ همانند کسانی که بعضی از آنان منافقان قابل شناخت (منافقین/1) و برخی از آنان منافقان غیرقابل شناخت هستند. (توبه/101)؛ شماری از آنان بیمار دل و مریض هستند (احزاب/11)؛ بعضی از آنان از دستور خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله تخلف می کردند (توبه/47-45)؛ برخی از آنان برای دشمن

ص: 30


1- الصارم المسلول علی شاتم الرسول، ص 580.

جاسوسی می کردند (توبه/47)؛ بعضی از آنان ناخالصی داشتند (توبه/102)؛ شماری از آنان مرتدان مخفی بودند (آل عمران/154)؛ بعضی از آنان به تصریح خداوند فاسق بودند (حجرات/6)؛ برخی از آنان از جبهه جنگ فرار کرده و پیامبر را تنها گذاشته و به سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله اعتنایی نکرده اند (آل عمران/153) و (توبه/25)؛ بعضی از آنان مسلمان و غیرمؤمن بودند (حجرات/14) و دهها آیه دیگر که از مذمت اصحاب حکایت می کند. برای تبیین دیدگاه قرآن درباره اصحاب تنها کافی است انسان سوره توبه را که بیشتر عملکرد اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگ تبوک را به نقد کشیده است، مطالعه کند.

احادیث نبوی نیز ضمن آن که از بعضی از صحابه تجلیل شده نسبت به عملکرد برخی دیگر - چه در عصر خود آن حضرت و چه در عصر بعد از ارتحال او - احادیثی در مذمت آنان وارد شده است:

1- رسول خدا صلی الله علیه وآله عملکرد عده ای از اصحاب را عملکردی جاهلانه می دانست و از آن برائت می جست؛(1)

2- عده ای در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله آشکارا به او دروغ می بستند، به گونه ای که حضرت در حضور جمع، آنان را تهدید می کرد؛(2)

ص: 31


1- سیره، ابن هشام، ج 4، ص 73؛ کامل، ابن اثیر، ج 2، ص 256؛ مغازی، واقدی، ج 3، ص 880.
2- الاحکام فی اصول الاحکام، ج 1، ص 218.

3- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از اصحاب خود را دنیاطلبان و سفّاک می دانست که بعد از او به خاطر دنیا به کشتار یکدیگر می پردازند؛(1)

4- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از اصحاب خود را مرتد خواند که بعد از او راه ارتداد را در پیش می گیرند؛(2)

5- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از اصحاب خود را بدعت گذاران خوانده است که بعد از او به بدعت گذاری رو می آورند؛(3)

6- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از اصحاب خود را منافق خوانده است؛ چنان که قرآن نیز تصریح دارد که عده ای از اطرافیان رسول خدا صلی الله علیه وآله منافق هستند و در سوره ای به همین نام به بیان ویژگیهای آنان پرداخته است؛

7- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از اصحاب را «حسود» خوانده است که به خاطر حسادت به کشتار می پردازند؛(4)

8- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از آنان را «وحدت شکنان امت» خوانده است؛(5)

9- رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از آنان را «فتنه جو» نامیده است؛(6)

ص: 32


1- صحیح، مسلم، ج 4، ص 1796.
2- مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 664؛ صحیح البخاری، ج 4، ص 91.
3- مسند، احمدبن حنبل، ج 1، ص 389، و ج 3، ص 395 و 430.
4- کنزالعمال، ج 10، ص 200.
5- صحیح، مسلم، جزء 6، ص 22.
6- صحیح، البخاری، ج 4، ص 93.

در تاریخ نیز نقد عملکرد صحابه از یکدیگر فراوان است، به گونه ای که به هم نسبت کفر، نفاق و فسق می دادند و یکدیگر رالعن می کردند و حتی درگیریهایی در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله بین آنان صورت می گرفت و آن حضرت به اصلاح میان آنان می پرداخت که نقل این گونه مسائل بسیار طولانی خواهد شد.

به هر حال دیدگاه افراطی اهل سنت نسبت به صحابه مشکلات فراوانی را برای آنان به وجود آورده است که در فهم دین تأثیر منفی داشته و مانع روشن شدن واقعیت های تاریخ اسلام شده است.

درباره آخرین آیه ای که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده، بیش از دوازده قول از چندین نفر از صحابه نقل شده است و حتی گاه از یک نفر چند قول نقل شده است که نمی توان این مسأله را با این ادعا که از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده است توجیه کرد؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله یک قول را بیشتر نگفته است و واقعیت امر هم یکی بیش نیست و این تعداد آراء چیزی جزء دخالت اغراض غیردینی نیست و نخواسته اند عملکرد

صحابه را نقد کنند، بلکه تنها با نقل آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده است چشم خود را بر تعارض ها و تناقض های آن بسته اند!

ص: 33

آخرین سوره قرآن

پیشتر نقل کردیم که در بین اهل سنت اختلاف است که آخرین سوره نازل شده از قرآن کدام است؟ در این زمینه چهار قول نقل شده است؛(1) هر چند در روایات آنان نیز فراوان یافت می شود که سوره مائده آخرین سوره قرآن است که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شده است؛

«عن جبیر بن نفیر قال حججت فدخلت علی عایشة فقالت لی: یا جبیر تقرأ المائدة. فقلت: نعم. فقالت: اما انّها آخر سورة نزلت فما وجدتم فیها من حلال فاستحلوه و ما وجدتم فیها من حرام فحرمّوه.»(2)

«جبیربن نفیر می گوید: بعد از حج بر عایشه وارد شدم، از من پرسید: آیا سوره مائده را می خوانی؟ گفتم: آری. عایشه گفت: بدان، آن آخرین سوره ای است که نازل شده است؛ آنچه را در آن حلال شمرده شده است، حلال بدانید و آنچه را در آن حرام شمرده شده است، حرام بدانید».

ص: 34


1- الاتقان فی علوم القرآن، ص 23.
2- الاساس فی التفسیر، ج 3، ص 1298؛ تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 47؛ فی ظلال القرآن، ج 2، ص 634؛ البیان فی مقاصد القرآن، ج 3، ص 319؛ الدرّالمنثور، ج 2، ص 252؛ مسند، احمدبن حنبل، ج 6، ص 188؛ سنن، بیهقی، ج 7، ص 172؛ مستدرک، حاکم، ج 2، ص 312؛ المحلی، ج 9، ص 407؛ مجمع الزوائد، ج 1، ص 256.

اکنون سؤال این است که به چه دلیل سوره های دیگری به عنوان آخرین سوره مطرح شده است؟

واقعیت قضیه این است که این مشکل برگرفته از دیدگاه خاص اهل سنت درباره صحابه است؛زیرا روزی شخصی از خلیفه دوم درباره ربا و احکام آن مسأله ای پرسید و او نمی دانست، ولی به جای آن که بگوید نمی دانم، گفت:

«انّ آخر ما نزل من القرآن آیة الربا و ان رسول الله صلی الله علیه وآله قبض و لم یفسّرها، فدعوا الربا و الریبه.»(1)

«آخرین آیه ای که نازل شده آیه ربا است و رسول خدا صلی الله علیه وآله قبل از آن که آن را برای ما شرح دهد، از دنیا رفت! بنابراین ربا و ریبه را رها کنید»!

بدین سان براساس نظر خلیفه دوم آیه ربا، آخرین آیه ای است که بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شده است و چون در سوره مائده آیه ای درباره ربا وجود ندارد، بلکه آیات ربا در چهار سوره دیگر آمده است (آیات 275 و 276 سوره بقره، آیه 161 سوره نساء و آیه 39 سوره روم و آیه 130 سوره آل عمران) سوره دیگری غیر از مائده باید آخرین سوره باشد. علاوه بر آن اتهامی نیز به رسول خداصلی الله علیه وآله

ص: 35


1- مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 36؛ کنزالعمّال، ج 4، ص 186؛ المبسوط، سرخسی، ج 2، ص 52 و ج 12، ص 114؛ الاتقان فی علوم القرآن، ص 27.

وارد شده است که گویی آن حضرت دین را تفسیر نکرده است! در حالی که این سخن با اکمال دین - که خداوند در آیه مورد بحث می فرماید - سازگار نیست؛ چه آن را آخرین آیه بدانیم و چه ندانیم!

افزون بر اینها، چگونه ادعا می شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله احکام ربا را بیان نکرده است با این که فقها به استناد روایات آن حضرت احکام ربا را بیان می کنند.

ابوبکر جصاص پس از ذکر روایات متعارض و متناقض از خلیفه دوم درباره معنای «کلاله» می نویسد:

«فهذه الاخبار التی ذکرنا تدلّ علی انّه لم یقطع فیها بشی ء و انّ معناها و المراد بها کان ملتبسا علیه. قال سعید بن المسیب کان عمر کتب کتابا فی الکلالة فلما حضرته الوفاة محاه و قال ترون فیه رایکم.»(1)

«این اخباری که ذکر کردیم دلالت می کند که خلیفه دوم در مسأله کلاله اطمینان به معنی و مراد از آن پیدا نکرده بود و حکم آن برایش روشن نبود. سعید بن مسیب گفته است که عمر دستوری درباره کلاله نوشته بود، ولی هنگام مرگ دستور داد آن را از بین ببرند و گفت در این مسأله به نظر خود عمل کنید»!

ص: 36


1- ابوبکر جصاص، احکام القرآن ، ج 3، ص 18.

واقعیت قضیه این است که خلیفه دوم تا پایان عمر مسأله کلاله را نفهمید، چنان که خودش در این باره می گوید:

«انّی لا ادع بعدی شیئا اهمّ عندی من الکلالة ما راجعت رسول الله صلی الله علیه وآله فی شی ء ما راجعته فی الکلالة و ما اغلظ لی فی شی ء ما اغلظ لی فیه حتی طعن باصبعه فی صدری فقال یا عمر الا تکفیک آیة الصیف التی فی آخر سورة النساء.»(1)

«چیزی برایم مهمتر از کلاله نیست. آن قدر که در معنای کلاله از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم درباره هیچ چیزی نپرسیدم و آن قدر که رسول خدا صلی الله علیه وآله در این مسأله بر من درشتی کرد، در هیچ مسأله ای درشتی نکرد، تا جایی که انگشتش را در سینه ام فشرد و فرمود: ای عمر! آیا آیه تابستانی که در پایان سوره نساء است، برایت کافی نیست!

بدینسان خلیفه دوم خود اعتراف می کند مسأله کلاله را تا پایان عمر نفهمیده است، ولی در این جا نیز اتهام کاستی و قصور را به رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت دادند:

ص: 37


1- صحیح، مسلم، ج 2، ص 81 و ج 5، ص 61.

«عن ابن عمر قال: خطب عمر علی منبر رسول الله صلی الله علیه وآله... و ثلاثة اشیاء وددت ایها الناس انّ رسول الله صلی الله علیه وآله کان عهدالینا فیها: الجدّ و الکلالة و ابواب من ابواب الربا.»(1)

«عبدالله بن عمر می گوید: عمر روی منبر رسول الله صلی الله علیه وآله سخنرانی کرد و گفت: ای مردم! سه چیز است که دوست داشتم رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آنها به ما توصیه می کرد؛ یکی میراث جد، یکی میراث کلاله و یکی هم بخشهایی از ربا».

بدین ترتیب آیه کلاله آخرین آیهای است که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد.(2) بقیه اقوال هم این چنین بوده است و یکی از اصحاب به هر دلیل جمله ای گفته است و آن گاه سند سخن دیگران شده است، بدون این که به تعارض و تناقض آن توجه کنند.

به عنوان نمونه دو قول یاد شده از عمر درخور توجه است. با این که سخنان عمر رااز معتبرترین کتب اهل سنت نقل کردیم، ولی هیچ یک به این نکته توجه نکرده اند که آخرین آیه بودن بهانه نیست و عجیب این است که در هر دو

ص: 38


1- صحیح، مسلم، ج 8، ص 245؛ صحیح، البخاری، ج 6، ص 243.
2- الاتقان فی علوم القرآن، ج 27.

صحیح (مسلم و بخاری) که به نظر آنان صحیح ترین کتب بعد از قرآن است،(1) رسول خداصلی الله علیه وآله متهم شده که وظیفه اش را درست انجام نداده است و عجیب تر این که توجه نکرده اند که این گونه روایات با نصّ قرآن تعارض دارد؛ زیرا خداوند در آیه مورد بحث تصریح می کند که دین را کامل و نعمت را تمام کردم.

بنابراین با توجه به تناقض این روایات با هم و تعارض آنها با صریح قرآن و متهم شدن رسول خدا صلی الله علیه وآله نمی توان به این روایات اعتماد کرد و نیازی به بحث و بررسی سند آنها نیست.

ب - پایان بیان احکام اسلامی در منابع شیعه

شیعه به دلیل تبعیت از عترت که رسول خدا صلی الله علیه وآله در حدیث ثقلین - که مورد توافق امت اسلامی است - آنان را عدل قرآن قرار داده و به مسلمانان دستور داده است تا از آنان پیروی کنند، در پایان بیان احکام اسلامی وحدت نظر دارند و آیه مورد بحث را اعلام آخرین واجب الهی می دانند؛

«قال ابوجعفر علیه السّلام: «امرالله عزّوجلّ رسوله بولایة علیّ و انزل علیه انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة. و فرض ولایة اولی الأمر فلم یدروا ما هی، فامرالله محمدا صلی الله علیه وآله ان

ص: 39


1- الصواعق المحرقه، ص 18.

یفسّر لهم الولایة کما فسّر لهم الصلاة و الزکاة و الصوم و الحجّ، فلمّا اتاه ذلک من الله ضاق بذلک صدر رسول الله صلی الله علیه وآله و تخوّف ان یرتدّوا عن دینهم و ان یکذّبوه، فضاق صدره و راجع ربّه عزّ و جلّ فاوحی الله عزّوجلّ الیه: یا ایّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس فصدع بامراللّه تعالی ذکره فقام بولایة علی یوم غدیر خم، فنادی الصلاة جامعة و امرالناس ان یبلّغ الشاهد الغائب... و کانت الفریضة تنزل بعد الفریضة الاخری و کانت الولایة آخر الفرائض فانزل الله عزّوجلّ: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی. قال ابوجعفرعلیه السّلام یقول الله عزّوجلّ لا انزل علیکم بعد هذه فریضة قد اکملت لکم الفرائض.»(1)

«امام باقر علیه السّلام می فرماید: خداوند رسولش را مأموریت داد تا ولایت علی علیه السّلام را اعلام کند و این آیه را بر او نازل کرد: تنها سرپرست شما خدا و رسول او و کسانی هستند که نماز را به پا می دارند و زکات می دهند، و ولایت ولی الامر را واجب کرد، ولی

ص: 40


1- الکافی، ج 2، ص 48؛ کتاب الوافی، ص 276؛ العمدة، ص 171 و منابع دیگر.

مردم نمی دانستند ولایت چیست؟ براین اساس خداوند محمد را - که درود خدا بر او و خاندانش باد – مأموریت داد تا ولایت را برای آنان تفسیر کند،همان طور که نماز، زکات، روزه و حج را تفسیر کرده است. با آمدن این دستور، رسول خداصلی الله علیه وآله احساس دلتنگی کرد و از این که مبادا مردم از دین برگردند و او را تکذیب کنند، ترسید. به دنبال این احساس دلتنگی از خداوند تقاضا کرد (که او را معاف دارد) که خداوند به او وحی کرد: ای پیامبر! آنچه از پروردگارت به تو رسیده است، تبلیغ کن و اگر این کار را نکنی رسالت او را تبلیغ نکرده ای و خداوند تو را از مردم نگهدار است. پس از آن رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور خداوند را علنی اعلام کرد و در روز غدیرخم با اعلام نماز جماعت عمومی ولایت علی علیه السّلام را اعلام کرد و به مردم دستور داد که این مطلب را شاهدان به غائبان برسانند.

سپس امام باقر علیه السّلام ادامه داد که واجبات الهی یکی پس از دیگری نازل می شد و ولایت آخرین واجبی بود که نازل شد و به دنبال آن خداوند این آیه را فرستاد: امروز دین شما را کامل و نعمت خودم را بر شما تمام کردم.

ص: 41

امام باقر علیه السّلام فرمود: خداوند عز و جل می فرماید: بعد از این واجب، واجب دیگری بر شما نازل نمی کنم و بدون تردید واجبات شما را کامل کردم».

براین اساس تردیدی نیست که این آیه آخرین آیه ای است که متضمن احکام اسلامی است و با این بیان نه پیامبر متهم به قصور در انجام وظایف خود می شود و نه تعارض با قرآن صدق می کند و نه روایات متعارض داریم.

بدین سان مقدمه اول بحث - که پایان بیان احکام اسلامی در آیه مورد بحث و مشخص شدن آخرین واجب اسلامی از طرف خداوند (تعیین رهبری امت اسلامی) بود - روشن شد.

ص: 42

مقدمه دوم: نزول آیه در حجة الوداع

اشاره

در این که آیه «اکمال» در حجة الوداع نازل شده است، شبهه ای نیست و مورد اتفاق امت اسلامی است، ولی این که در چه روزی نازل شده است مورد اختلاف است که به نظر می رسد ذهنیت اهل سنت درباره صحابه در این مسأله نیز دخالت داشته و آنان نیز با انگیزه دیگری این آراء را گفته اند؛ از این جهت به تناقض گویی کشیده شده اند که اکنون به بررسی آنها می پردازیم:

1- نزول در روز جمعه در عرفات

در بعضی از روایات اهل سنت آمده است که این آیه روز جمعه در عرفات نازل شده است؛

«عن طارق بن شهاب عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه انّ رجلاً من الیهود قال له: یاامیرالمؤمنین آیة فی کتابکم تقرؤنها لو علینا معشر الیهود نزلت، لاتّخذنا ذلک الیوم عیدا قال ایّ آیة؟ قال: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا. قال عمر قد عرفنا ذلک

ص: 43

الیوم و المکان الذی نزلت فیه علی النبی صلی الله علیه وآله و هو قائم بعرفة یوم جمعة.»(1)

«طارق بن شهاب از عمر بن خطاب نقل می کند که مردی یهودی به او گفت: ای خلیفه در کتاب شما آیه ای است می خوانید که اگر این آیه بر یهودیان نازل می شد ما آن روز را عید می دانستیم.عمر پرسید: کدام آیه؟یهودی گفت: آیه «امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم. عمر گفت: ما آن روز و آن مکانی را که این آیه در آن بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده است می شناسیم. این آیه در روز جمعه در عرفات، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله ایستاده بود، نازل شده است».

2- نزول در شب جمعه
اشاره

در بعضی از روایات اهل سنت آمده است که این آیه در شب جمعه در عرفات نازل شده است؛

«عن طارق بن شهاب قال: قال یهودی لعمر لو علینا نزلت هذه الآیة لا تخذناه عیدا؛ الیوم اکملت لکم دینکم و قال عمر قد علمت الیوم الذی انزلت فیه و اللیلة التی انزلت

ص: 44


1- صحیح، البخاری، ج 1، ص 16، ج 5، ص 127، ج 8، ص 138.

لیلة الجمعة و نحن مع رسول الله صلی الله علیه وآله بعرفات.»(1)

«طارق بن شهاب می گوید: مردی یهودی به عمر گفت: اگر آیه {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ} بر ما نازل می شد ما آن را عید می گرفتیم. عمر گفت: بدون تردید من روز و شبی که این آیه در آن نازل شده است، می شناسم. این آیه در شب جمعه بر رسول خدا صلی الله علیه وآله در عرفات نازل شد و ما با او بودیم».

عجیب این است که نسایی در کتاب خود از همین راوی از عمر(2) نقل می کند که این آیه در روز جمعه نازل شده است و اکنون نقل می کند که روز عرفه پنجشنبه بوده و آیه در شب جمعه نازل شده است.

نقد

1- بسیاری از صحابه همانند ابوهریره و ابوسعید خدری نقل کرده اند که این آیه در روز غدیر نازل شده است.(3)

ص: 45


1- سنن، نسایی، ج 5، ص 257.
2- همان، ج 8، ص 118.
3- تاریخ بغداد، ج 8، ص 290؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 19؛ مناقب، باعونی، ج 1، ص 118 و 137؛ النورالمشتعل، ص 56؛ مناقب، ابن مردویه، ص 251؛ ترجمة الامام علی من تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 75؛ شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج 1، ص 200.

بنابر این بین گفته عمر و بقیه صحابه تعارض ایجاد می شود و با توجه به تعارضهایی که قول عمر دارد - که آنها را بیان می کنیم - قول او از درجه اعتبار ساقط می شود و باید گفته دیگران را که روز غدیر باشد، پذیرفت.

2- روایاتی که می گوید در عرفات نازل شده است راوی آنها عمر و معاویه است. حال با توجه به این که در مراسم حج، در عرفات بیشترین ازدحام و تجمع وجود دارد، چگونه می شود که بین چندین هزار صحابی تنها این دو نفر نقل می کنند که این آیه در آنجا نازل شده است و دیگران چیزی نشنیده اند؟

3- اگر قول عمر را مبنی بر این که آیه «اکمال» در شب جمعه و در عرفات نازل شده است، بپذیریم برخلاف فقه امت اسلامی - چه شیعه و چه سنی - است؛ زیرا و هیچ مسلمانی نباید شب را در عرفه بماند! بلکه باید بعد از غروب آفتاب به طرف مشعر حرکت کنند و رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز چنین کرده است؛

«فلم یزل واقفا حتی غربت الشمس و ذهبت الصفرة قلیلاً حین غاب القرص واردف اسامه خلفه فدفع رسول الله.»(1)

«پیامبر در عرفه حضور داشت تا این که خورشید غروب کرد و مقدار کمی از زردی خورشید از بین رفته بود که سوار شد و اسامه را نیز پشت سر خودسوار کرد و به راه افتاد».

ص: 46


1- سنن، ابی داود، ج 2، ص 133.

همچنین رسول خدا صلی الله علیه وآله آن شب نماز مغرب و عشاء را در مزدلفه خوانده است.(1) پس چگونه قابل قبول است که بگوییم رسول خدا صلی الله علیه وآله آن شب را در عرفات مانده! و این آیه بر او نازل شده و عمر نیز همراه او بوده است!

4- اگر گفته عمر را مبنی بر این که روز عرفه مصادف با روز جمعه بوده است، بپذیریم این مسأله با تاریخ حرکت پیامبر از مدینه و ورود او به مکه و بقیه ایام آن سال سازگار نیست که شرح این مسأله طولانی است و برای آگاهی از شرح این جریان می توان به منابع رجوع کرد.(2)

5- گذشته از تعارضی که بین آراء خلیفه دوم در این مسأله وجود دارد - که بقیه دانشمندان هم با توجه به ذهنیت خود دربارة صحابه گرفتار آن شده اند و راهی برای آن نمی یابند - اشکال دیگری به شرح زیر بر این نظر وارد می شود؛ چه روز عرفه را پنجشنبه بدانیم و چه جمعه و چه نزول آیه را روز و یا شب جمعه بدانیم، این قول با تاریخ ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله سازگار نیست؛ زیرا از یک طرف اکثریت اهل سنت ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله را در 28 صفر می دانند(3) و از طرفی مدعی هستند که فاصله نزول این آیه تا ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله هشتاد و

ص: 47


1- همان.
2- آیات الغدیر، ص 363 به بعد.
3- تاریخ طبری، ج 2، ص 442؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 323؛ سیرة النّبویّه، ذهبی، ج 2، ص 472.

یا هشتاد یک روز بوده است،(1) در حالی که اگر روز عرفه که مصادف با نهم ذیحجه است نازل شده باشد و روز ارتحال را دوازدهم ربیع الاول بدانیم، بیش از نود روز می شود!

گذشته از اشکالهایی که بر نظریه نزول آیه در عرفات یاد شد، شبهات دیگری نیز وارد است؛ مانند این که آیه در حالی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد که:

«واقف بعرفة علی ناقته العضباء فکاد عضد الناقة ینقدّ من ثقلها فبرکت».(2)

«حضرت بر شترش به نام عضبا سوار بود، به گونه ای که بازوی شترش از سنگینی آن فرو خوابید.»

بنابراین می باید رسول خدا صلی الله علیه وآله این آیه را در خطبه عرفه خوانده باشد، در حالی که هیچ کس این جمله را جزء خطبه عرفه آن حضرت نقل نکرده است.

گرچه عده ای تلاش گسترده ای را به کار گرفته اند تا اثبات کنند که این آیه در روز غدیر نازل نشده است تا ولایت امام علی علیه السّلام رااز طرف رسول خداصلی الله علیه وآله اعلام نشده بدانند، ولی باید توجه داشته باشند که حتی اگر بپذیریم که آیه مورد بحث، روز عرفه در حالی که آن حضرت بر شتر غضبایش سوار بود، نازل شده است باز هم با ولایت امام علی علیه السّلام در ارتباط است؛ زیرا یکی از احادیث مورد

ص: 48


1- تفسیر، قرطبی، ج 20، ص 233؛ تفسیر رازی، ج 11، ص 139.
2- تفسیر، قرطبی، ج 6، ص 61.

توافق شیعه و اهل سنت حدیث ثقلین است که رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن حدیث، اهل بیت علیهاالسّلام خود را عِدل قرآن و امانت ماندگار بین امت تا قیامت اعلام کرده است و از طرفی بر اساس منابع اهل سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث را در سال پایانی عمر شریفش چهار بار و نخستین بار در حجة الوداع و در روز عرفه اعلام کرده است. به این جریان توجه کنید:

«عن جابر بن عبدالله قال رایت رسول الله صلی الله علیه وآله فی حجّه یوم عرفة و هو علی ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول: یا ایهاالناس انّی ترکت فیکم من (ما) ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی اهل بیتی.»(1)

«جابر بن عبدالله می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله را روز عرفه در حال سخنرانی دیدم که بر شترش (قصوا) سوار بود و می فرمود: ای مردم چیزی را در بین شما گذاشتم که اگر از آن پیروی کنید گمراه نمی شوید، آنها کتاب خدا و عترتم واهل بیتم هستند».

ص: 49


1- سنن، ترمذی، ج 5، ص 433؛ السنن الکبری، ج 10، ص 114؛ السنة، ج 2، ص 643؛ الفقه و المتفقه، ج 1، ص 94؛ جواهر العقدین، ص 234؛ کنزالعمّال، ج 1، ص 172؛ الضعفاء الکبیر، ج 2، ص 250؛ نوادر الاصول، ص 68؛ الاصل الخمسون، المعجم الکبیر، ج 3، ص 63 حدیث 2679؛ مجمع الزوائد، ج 5، ص 195 و ج 9، ص 163 و ج 10، ص 363؛ المصابیح، ج 2، ص 206؛ جامع الاصول، ج 1، ص 277 رقم 65؛ تهذیب الکمال، ج 1، ص 51؛ تحفة الاشراف، ج 2، ص 278 رقم 2615؛ مقتل الحسین علیه السّلام، خوارزمی، ج 1، ص 114؛ مشکاة المصابیح، ج 3، ص 258؛ نظم دررالسمطین، ص 232؛ معرفة ما یجب لآل البیت النبوی، ص 38.

براین اساس - همان طور که در عنوان بحث مطرح کردیم - در نزول آیه در حجة الوداع تردیدی نیست و با توجه به محتوای آیه می باید مشخص شدن جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله از طرف خداوند باشد تا اکمال دین و اتمام نعمت صادق باشد. از طرفی چنان که در شرح آیه تبلیغ بیان کردیم، این آیه در غدیر خم نازل شده است و محتوای آیه تبلیغ حکایت دارد که چیزی به عهده رسول خداصلی الله علیه وآله گذاشته شده است که تبلیغ نکردن آن مساوی با عدم ابلاغ رسالت آن حضرت است. البته با توجه به اختلاف قرائت آیه که «ما انزل الیک فی علی» باشد که پیشتر منابع آن را مشخص کردیم و نیز جمله پایانی آیه تبلیغ که از خوف رسول خدا صلی الله علیه وآله حکایت دارد و همچنین قرائنی که در مشخص کردن مقصود از ناس در آیه و در بحث آیه تبلیغ مطرح کردیم - که مقصود سران قریش هستند که مدعی مشارکت در قدرت و تصاحب رهبری امت بعد از پیامبر بودند - آیه مورد بحث باید قبل از غدیر نازل شده باشد، ولی با توجه به آیه تبلیغ، رسول خدا صلی الله علیه وآله اعلام این آیه را به تأخیر انداخته است که با نزول آیه تبلیغ و تهدید رسول خدا صلی الله علیه وآله از طرف خداوند آن را در غدیر اعلام می کند و این مسأله با نقل منابع شیعه و سنی که آیه در غدیر نازل شده است، منافاتی ندارد؛ زیرا تا رسول خدا صلی الله علیه وآله آیه ای را برای مردم نخواند مردم نمی دانند آیه ای نازل شده است و پیامبر نیز قرائت آیه را تا روز غدیر به تأخیر انداخت که آیه تبلیغ نازل شد و به دنبال آن رسول خدا صلی الله علیه وآله مراسم غدیر را برگزار کرد. تکمیل

ص: 50

دین با اعلام امامت و نزول آیه قبل از غدیر و ترس رسول خدا صلی الله علیه وآله از اعلام آن و نزول آیه تبلیغ و به دنبال آن برگزاری مراسم در روز غدیر و اعلام رسول خداصلی الله علیه وآله به نزول آیه اکمال دین در روایتی بسیار زیبا از امام باقرعلیه السّلام چنین آمده است:

«عن ابی الجارود عن ابی جعفر علیه السّلام قال: سمعت اباجعفرعلیه السّلام یقول: فرض الله عزّوجلّ علی العباد خمسا اخذوا اربعا و ترکوا واحدا. قلت: اتسمیهنّ لی جعلت فداک؟ فقال: الصلاة و کان الناس لا یدرون کیف یصلّون، فنزل جبرئیل علیه السّلام فقال: یا محمد اخبرهم بمواقیت صلاتهم، ثم نزلت الزکاة، فقال: یا محمد اخبرهم من زکاتهم ما اخبرتهم من صلاتهم، ثم نزل الصوم، فکان رسول الله صلی الله علیه وآله اذا کان یوم عاشوراء بعث الی ما حوله من القری، فصامواذلک الیوم، فنزل (صوم) شهر رمضان بین شعبان و شوال، ثم نزل الحجّ، فنزل جبرئیل علیه السّلام فقال: اخبرهم من حجّهم ما اخبرتهم من صلاتهم و زکاتهم و صومهم، ثم نزلت الولایة و انّما اتاه ذلک فی یوم الجمعة بعرفة، انزل الله عزّوجلّ: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی، و کان کمال الدین بولایة علیّ بن ابی طالب علیه السّلام، فقال عند

ص: 51

ذلک رسول الله صلی الله علیه وآله: امتی حدیثوا عهد بالجاهلیه و متی اخبرتهم بهذا فی ابن عمّی یقول قائل و یقول قائل - فقلت فی نفسی من غیر ان ینطق به لسانی - فاتتنی عزیمة من الله عزّوجلّ بقله اوعدنی ان لم ابلّغ ان یعذبّنی، فنزلت: یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس، انّه لم یکن نبیّ من الانبیاء ممّن کان قبلی الاّ و قد عمّره الله، ثم دعاه، فاجابه، فاوشک ان ادعی فاجیب و انا مسؤول و انتم مسؤولون، فماذا انتم قائلون؟ فقالوا: نشهد انّک قد بلّغت و نصحت و ادّیت ما علیک فجزاک الله افضل جزاء المرسلین، فقال: اللهم اشهد - ثلاث مرّات - ثم قال: یا معشر المسلمین هذا ولیّکم من بعدی فلیبلّغ الشاهد منکم الغائب...»(1)

«ابو جارود می گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم که می فرمود: خدای عزوجل پنج چیز را بر بندگان واجب ساخت و آنان به چهار مورد آن عمل کردند. و یکی را رها کردند. عرض کردم: قربانت گردم، آنها را برای من نام می بری؟»

ص: 52


1- الکافی، ج 2، ص 49؛ کتاب الوافی، ج 2، ص 273.

فرمود: 1- نماز، مردم نمی دانستند چگونه نماز گزارند تا جبرئیل علیه السّلام فرود آمد و گفت: ای محمد وقتهای نماز را به مردم خبر ده؛

2- زکات پس از نماز نازل شد. جبرئیل علیه السّلام گفت: ای محمد درباره زکات آنان را خبر ده، چنان که درباره نماز خبردادی؛

3- روزه بعد از زکات نازل شد. چون روز عاشورا می رسید پیامبر صلی الله علیه وآله به روستاهای اطراف خود افرادی را می فرستاد تا آن روز را روزه بدارند. سپس روزه ماه رمضان - میان شعبان و شوال - نازل شد؛

4- سپس امر به حج رسید و جبرئیل علیه السّلام فرود آمد و گفت چنان که درباره نماز و زکات و روزه به مردم خبر دادی درباره حج هم خبر ده؛

5- سپس امر به ولایت رسید و آن روز جمعه در عرفات رسید و خدای عز و جل آیه «امروز دینتان را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم» را نازل کرد و کمال دین با ولایت علی بن ابی طالب بود. پیامبر صلی الله علیه وآله در آن جا فرمود: امت من هنوز به دوران جاهلیت نزدیکند (تازه از جاهلیت به اسلام گراییده اند). اگر من نسبت به پسر عمویم به آنان خبر دهم، کسی سخنی

می گوید - من این مطلب را بدون این که به زبان

ص: 53

آورم در دلم می گفتم - تا آن فرمان قطعی خدای عز و جل به من رسید و مرا تهدید کرد که اگر ابلاغ نکنم، عذابم خواهد کرد و این آیه نازل شد:

«ای پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده برسان و اگر این کار را انجام ندهی رسالت خدا را نرسانده ای. وظیفه ات را انجام ندادهای خدا تو را از شر مردم نگه می دارد و خدا مردم کافر را هدایت نمی کند.»

آن گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود:

ای مردم! خدا همه پیامبران پیش از مرا عمری معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنان هم اجابتش کردند (از دار فانی به عالم باقی رهسپارشدند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و اجابت کنم. من مسؤولیت دارم و شما هم مسؤولیت دارید. اکنون شما چه می گویید؟ آنها گفتند: گواهی میدهیم که تو ابلاغ کردی و خیرخواهی نمودی و آنچه بر تو بود، رساندی. خدا بهترین پاداش پیامبران را به تو دهد.

پیامبر سه مرتبه فرمود: خدایا شاهد باش. سپس فرمود: ای گروه مسلمانان این (شخصی که روی دست من و نامش علی بن ابی طالب علیه السّلام است) ولیّ شما پس از من است. شما که حاضرید به غایبان برسانید».

ص: 54

مقدمه سوم: برگزاری مراسم معارفه در غدیرخم

اشاره

در همه جای دنیا مرسوم است که اگر بخواهند مسؤولیّتی را به شخصی واگذار کنند، در حوزه کاری او که باید در آن جا مسؤولیتش را انجام دهد، عده ای از نیروهایی که باید با او کار کنند و عده ای دیگر از بخشهای دیگر و مسؤول بالاتر در مراسم شرکت می کنند. مسؤول بالاتر اهمیت کار و حساسیت آن را بیان و شخص مورد نظر را به آنان معرفی می نماید و ضمن تایید شایستگی شخص معرفی شده از دیگران می خواهد که با او در پیشبرد اهداف سازمان همکاری کنند. اکنون به بررسی این قطعه از تاریخ میپردازیم تا ببینیم آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله این وظیفه را انجام داده است یا نه؟

مراسم عبادی حج با حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله به پایان می رسد. مسلمانان از این که توانسته اند در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله اعمال حج را انجام دهند، بسیار خوشحال هستند و اکنون دیگر با کعبه وداع می کنند و به سوی خانه و دیار خود روانه می شوند؛ بخصوص با خبری که رسول خدا صلی الله علیه وآله در عرفات به آنان داده بود که دیگر او را نخواهند دید، جدایی از رسول خدا صلی الله علیه وآله برای همیشه بود؛ از این رو یک لحظه همراهی با آن حضرت برای مردم غنیمت و گذشت این زمان بسیار سنگین بود، تا این که کاروان بسیار عظیم مسلمانان که دهها هزار نفر در آن

ص: 55

حضور دارند، به منطقه «رابغ»(1) در سه مایلی «جحفه»(2) رسید. در آن هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را بر رسول خدا صلی الله علیه وآله خواند(3):

{یا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الکافِرِینَ}(4)

«ای پیامبر چیزی که از طرف پروردگارت بر تو نازل شد، ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی رسالت خدا را انجام نداده ای. خداوند در برابر مردم تو را نگه می دارد و کافران را هدایت نمی کند».

شواهد وقوع مراسم غدیر
اشاره

از آن جا که رسول خدا صلی الله علیه وآله مراسم معرفی امام علی علیه السّلام را در منطقه غدیر انجام داده،خطبه غدیریه رسول خدا صلی الله علیه وآله مورد توجه امت اسلامی بوده است و دانشمندان اسلامی در هر دو گروه، شیعه و سنی درباره خطبه و سخنان آن حضرت، دلالت کلمات بر ولایت، اسناد حدیث غدیر و... سخن گفته اند، به گونه ای که اصل حادثه غدیر قابل انکار نیست، ولی با توجه به بعضی از شبهاتی

ص: 56


1- رابغ، هم اکنون بر سر راه مکه به مدینه است.
2- یکی از میقاتهای احرام است که راه اهل مدینه و مصر و عراق از آن جا جدا می شود. در واقع اولین جایی است که حاجیان از هم جدا می شوند.
3- منابع آن پیشتر بیان شد.
4- مائده/67.

که در آینده درباره این حادثه مطرح می شود، شواهد وقوع این حادثه را به طور مختصر مطرح می کنیم. قبل از طرح این شواهد تذکر این نکته ضروری است که ما این شواهد را تنها از منابع اهل سنت نقل می کنیم و اگر بنا باشد از منابع شیعه نقلی بیاوریم، سخن بسیار طولانی خواهد شد.

1- محدثان اهل سنت:

محدثانی که سخنان رسول خدا صلی الله علیه وآله و در حقیقت، وقوع حادثه غدیر را ثبت کرده اند، به دو گروه زیر تقسیم می شوند:

یک - محدثانی که حدیث ثقلین را - که رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیر بیان کرده است - نقل کرده اند؛ زیرا یکی از موارد حدیث ثقلین غدیر خم است؛.

1- احمد بن شعیب نسایی، در خصائص امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب علیه السّلام، ص 79، حدیث 119.

2- بخاری در کتاب التاریخ الکبیر، ج 3، ص 96؛

3- مسلم، در کتاب الجامع الصحیح، ج 4، ص 122؛

4- احمد بن حنبل در مسند، ج 3، ص 394، حدیث 10747 و در ج 5، ص492، حدیث 18780؛

5- ابن حمید در مسند، حدیث شماره 265؛

6- ابن حجر در المطالب العالیه، ج 4، ص 65، حدیث 1873؛

7- دارمی در سنن، ج 2، ص 310، حدیث 2319؛

ص: 57

8- سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص، ص 322؛

9- ابن ابی عاصم در کتاب السنة، ص 629، حدیث 1551 و ص 630، حدیث 1555؛

10- بلاذری در انساب الاشراف، ص 110، حدیث 48؛

11- ابونعیم اصفهانی، در حلیة الاولیاء، ج 1، ص 355 و ج 9، ص 64؛

12- الفسودی در المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 536؛

13- متقی هندی در کنزالعمّال، ج 5، ص 289، حدیث 12911، و ج 13، ص 140، حدیث 36441، و ص 104 حدیث 36340 و 36341؛

14- سیوطی در جمع الجوامع، ج 2، ص 357 و 395؛

15- یشار عواد در جامع الاحادیث، ج 7 حدیث 14523 و حدیث 15112 و 15122 و 15113 و ج 4، دیث 7773 و 8072؛

16- طحاوی در مشکل الآثار، ج 2، ص 307 و ج 4، ص 368؛

17- طبرانی در المعجم الکبیر، ج 3، حدیث 2679 و 2681 و 2683 و 3052 و ج 5، حدیث 4969 و 4970 و 4971 و 4986 و 5026 و 5028؛

18- حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 109، 110 و 161؛

19- بیهقی در السنن الکبری، ج 2، ص 148 و ج 7، ص 30 و ج 10، ص 114؛

20- خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ج 8، ص 442؛

ص: 58

21- ابن مغازلی در مناقب علی بن ابی طالب، ص 16، حدیث 23 و ص 233، حدیث 281 و 282 و 283 و284؛

22- خطیب خوارزمی در مناقب، ص 93؛

23- گنجی در کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 53؛

24- ابن عساکر در تاریخ دمشق در ترجمة امام علی علیه السّلام، ص 45، حدیث 547؛

25- البغوی در مصابیح السنة، ج 2، ص 205؛

26- ابن اثیر در اسد الغابة، ج 3، ص 93 (در چاپی ص 139)، در شرح حال عامر بن لیلی، شماره 2727؛

27- المزی در تحفة الاشراف، ج 3، ص 203، حدیث 3688؛

28- ابن تیمیه در منهاج السنة، ج 4، ص 85؛

29- هیثمی در مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 و 164؛

گذشته از آن که عده ای از علمای اهل سنت درباه حدیث ثقلین کتاب مستقل نوشته اند؛ کتاب طرق حدیث «انّی تارک فیکم الثقلین» که حافظ ابوالفضل محمد بن طاهر بن علی بن احمد المقدسی (448 - 507 ق) نوشته است و ذهبی شرح حال او را در سیر اعلام النبلاء (ج 19، ص 371 - 361) آورده است. همچنین اسماعیل پاشا در هدیة العارفین (ج 2، ص 82) شرح حال او را آورده و این کتاب را از آثار او برشمرده است.

دو - محدثانی که حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» را نقل کرده اند؛

ص: 59

1- همه محدثانی که حدیث ثقلین در موقف غدیر را نقل کرده اند این حدیث را نیز آورده اند؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از بیان ثقلین دست علی علیه السّلام را گرفت و به عنوان مصداق عترت به آنان معرفی کرد و سپس فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»؛

2- محدثانی که درباره حادثه غدیر کتاب نوشته اند؛

2-1- شمس الدین ابن طولون حنفی (880 - 953 ق) که در علوم متداوله عصر خود تخصص داشت و کتابی دارد به نام «طراز الکم فی ماروی فی غدیر خم» او دارای تألیفات

بسیاری است و کتابی درباره آثار خود دارد به نام «الفلک المشحون فی احوالات ابن طولون» که در صفحه 48 نام این کتاب خود را آورده است؛

2-2- محمد بن جریر طبری صاحب تفسیر، تاریخ و... کتابی درباره حدیث غدیر دارد؛

2-3- حافظ دار قطنی کتابی دارد به نام طرق حدیث الغدیر که گنجی شافعی در کفایة الطالب (ص 60) از آن یاد کرده است؛

3- محدثانی که درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» کتاب نوشته اند؛

3-1- حاکم حسکانی کتابی به نام دعاء الهداة الی اداء حق الموالات درباره طرق حدیث من کنت مولاه دارد، خود درباره آن می نویسد:

ص: 60

«و طرق هذا الحدیث مستقصات فی کتاب دعاء الهداة الی

اداء حق الموالات من تصنیفی فی عشرة اجزاء.»(1)

« بررسی کامل طرق این حدیث در کتابم به نام دعوت هدایتگران به ادا کردن حق ولایت در ده جلد انجام گرفته است».

3-2- قندوزی صاحب ینابیع الموده درباره طرق حدیث من کنت مولاه مینویسد:

«حکی ابوالمعالی الجوینی المقلّب بامام الحرمین استاذ ابی حامد الغزالی رحمهما الله یتعجب و یقول رایت مجلدا فی بغداد فی ید صحاف فیه روایات خبر غدیرخم مکتوبا علیه المجلدة الثامنة و العشرون من طرق قوله صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلی مولاه و یتلوه المجلدة التاسعه و العشرون.»(2)

«ابوالمعالی جوینی ملقب به امام الحرمین که استاد ابوحامد غزالی است - که رحمت خدا بر آن دو باد - با تعجب حکایت می کند و می گوید در بغداد در دست کتابفروشی کتابی دیدم که

ص: 61


1- شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج 1، ص 252.
2- ینابیع المودة، الباب الرابع، ص 36.

درباره روایات حدیث غدیر بود و روی جلد آن نوشته شده بود؛ جلد بیست و هشتم از طرق حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه و جلد بیست و نهم بعد از آن خواهد آمد».

3-3- حاکم نیشابوری ابن البیع کتابی دارد به نام «طرق حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه» که خود در کتاب دیگرش به نام «معرفة علوم الحدیث» در جلد پنجاهم، صفحه 312 از آن یاد کرده است؛

3-4- شمس الدین ذهبی مورخ مشهور کتابی دارد به نام حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه که خود درباره این کتاب می نویسد:

«و قد جمعت طرق حدیث الطیر فی جزء و طرق حدیث من کنت مولاه و هو اصحّ.»(1)

«طرق حدیث طیر را در یک جلد جمع کردم. همچنین طرق حدیث من کنت مولاه را نیز در یک جلد جمع کردم که این حدیث صحیح تر است».

3-5- ابوسعید ناصر سجستانی کتابی به نام «الداریه فی حدیث الولایه» دارد که 17 جزء است و سمعانی از دانشمندان اهل سنت آن را دیده است.(2)

ص: 62


1- سیر اعلام النبلاء، ج 17، ص 169.
2- الانساب، ج 7، ص 86.

از دانشمندان شیعه نیز ابن شهر آشوب از این کتاب یاد کرده می نویسد: «مولف این کتاب، این حدیث را از یکصد و بیست صحابی نقل کرده است».(1)

4- محدثانی که درباره حدیث غدیر قضاوت کرده اند:

4-1- ابن مغازلی شافعی پس از آن که حدیث غدیر را با سیزده سند نقل کرده است از قول ابوالقاسم فضل بن محمد می نویسد:

«هذا حدیث صحیح عن رسول الله علیه السّلام و قد روی حدیث غدیر خم عن رسول الله علیه السّلام نحو من مائة نفس منهم العشرة المبشّرة و هو حدیث ثابت لا اعرف له علّه تفرد علی بهذه الفضیلة لیس یشرکه فیها احد.»(2)

«این حدیث صحیحی است از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سپس خودش می گوید: حدیث غدیر را ازرسول خدا صلی الله علیه وآله حدود یکصد نفر از اصحاب آن حضرت نقل کرده اند که عشره مبشره نیز از آن جمله اند. این حدیث ثابتی است که من نسبت به آن نقصی نمی شناسم؛ این امتیازی است که تنها علی دارای آن است و کسی با او در این امتیاز شریک نیست».

ص: 63


1- مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 529.
2- مناقب، ابن مغازلی، ص 27.
2- مورخان اهل سنت:

مورخان اسلامی که سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله را نوشته اند به حادثه غدیر اشاره کرده اند؛ چه مشروح و چه به عنوان خطبه رسول خدا صلی الله علیه وآله در حجة الوداع. حتی کسانی که عناد خاصی با شیعه دارند نیز نتوانسته اند وقوع حادثه را نادیده بگیرند؛

«فصل فی خطبته صلی الله علیه وآله بمکان بین مکة و مدینة فی ایراد الحدیث الدال علی انّه علیه السّلام خطب بمکان بین مکة والمدینة مرجعة عن حجة الوداع قریب من الجحفة یقال له غدیرخم»(1)

«فصلی درباره سخنرانی رسول خدا صلی الله علیه وآله در محلی بین مکه و مدینه و آوردن احادیثی که دلالت می کند رسول خدا صلی الله علیه وآله هنگام بازگشت از حجة الوداع نزدیک جُحفه که به آن غدیر خم می گویند، سخنرانی کرده است».

ابن کثیر عناد خاص خود را به شیعه چنین ابراز می دارد:

«و نحن نورد عیون ما روی فی ذلک مع اعلامنا انّه لا حظ للشیعة فیه و لا متمسک لهم و لا دلیل لما نبینّه و ننبّه علیه.»(2)

ص: 64


1- البدایة و النهایة، ج 4، 167.
2- همان.

«ما عین آنچه را درباره حادثه غدیر وارد شده است، می آوریم با این که پیشتر اعلام می کنیم که حادثه غدیر بهره ای برای شیعه ندارد و وسیله ای برای آنان نیست و دلیلی نیز برای حقانیت آنان نیست که در آینده آن را بیان می کنیم و به این مسأله توجه خواهیم کرد».

عجیب است که ابن کثیر پس از نقل حدیثی در این زمینه می نویسد:

«قال شیخنا ابوعبدالله الذهبی و هذا حدیث صحیح.»(1)

«استاد ما ذهبی گفته است حدیث غدیر صحیح است.»

کسی نیست به ابن کثیر بگوید که اگر این حدیث صحیح است، چگونه به نفع شیعه نیست و عجیب تر آن که با دیدگاه افراطی اهل سنت دربارة صحابه به خصوص سلفیون که ابن کثیر از آنان است در ادامه برای این که به گفته خود او شیعه را از این حدیث بی بهره کند، حاضر شده است به ابوهریره - که از صحابه است - نسبت دروغگویی بدهد، چرا که وی نزول آیه {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ} را در روز غدیر نقل کرده است(2) و عجیب تر آن است که ابن کثیر در تفسیرش به حادثه غدیر اشاره می کند و می نویسد:

ص: 65


1- همان، ص 168.
2- همان، ص 174.

«و قد ثبت فی الصحیح»؛(1) در نقل صحیح، این حادثه ثابت شده است.

3- مفسران اهل سنت:

مفسران اسلامی نیز به نوبه خود به وقوع حادثه غدیر و صدور حدیث ثقلین اشاره کرده اند؛ آنان در ذیل آیاتی به تناسب آیه،مسأله غدیر را مطرح کرده اند که می توان آنها را چنین تقسیم بندی کرد:

3-1- گروهی که نزول آیه {یا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ} را در روز غدیر می دانند؛(2)

3-2- گروهی که نزول آیه {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ} را در روز غدیر می دانند؛(3)

3-3- مفسرانی که نزول آیه {سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ} را بعد از حادثه غدیر می دانند؛(4)

ص: 66


1- تفسیر، ابن کثیر، ج 6، ص 199.
2- تفسیر غرائب القرآن، ج 6، ص 129؛ تفسیر المنار، ج 6، ص 463؛ تفسیر، ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1172؛ تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 49؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 4، ص 19؛ تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 193؛ الدرّالمنثور، ج 2، ص 298.
3- گروهی از محدثان نیز نزول این آیه را در روز غدیر در کتب خود آورده اند؛ تاریخ بغداد، ج 8، ص 290؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 19؛ مناقب، باعونی، ج 1، ص 118 و 137؛ النور المشتعل، ص 56؛ مناقب، ابن مردویه، ص 251؛ ترجمة الامام علی علیه السّلام من تاریخ مدینه دمشق، ج 2، ص 75؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 200.
4- تفسیر قرطبی، ج 18، ص 278.

3-4- مفسرانی که حادثه غدیر را ذیل آیات: مودت، اعتصام، قربی، تطهیر و... نقل کرده اند که مطرح کردن آنها به درازا می کشد.

4- شعرای اهل سنت

شاعرانی که درباره حادثه غدیر از اهل سنت شعر گفته اند، فراوان هستند که ما در مقدمه چهارم تنها به نمونه ای از سروده شاعرانی که از بین صحابه و تابعان درباره این حادثه شعر سروده اند اشاره می کنیم.

5- احتجاج به حادثه غدیر:
اشاره

از مسائلی که بر وقوع حادثه غدیر در تاریخ اسلام دلالت می کند، احتجاج به کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله در این خطبه است. این احتجاجات در مناظرات انجام شده از طرف اهل البیت علیه السّلام، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله، تابعان و شیفتگان حضرت علی علیه السّلام آمده است که در منابع شیعه و اهل سنت فراوان یافت می شود که آوردن آنها موجب طولانی شدن بحث خواهد شد.

ما تنها به احتجاج حضرت علی علیه السّلام به این حادثه و آن هم براساس منابع اهل سنت اکتفا می کنیم:

5-1- احتجاج به حدیث غدیر در «یوم الشوری»:

عمر در آستانه مرگ، شورایی شش نفره را تشکیل داد که برای جامعه رهبر تعیین کنند و علی علیه السّلام نیز یکی از آنان بود. آن حضرت برای اثبات این که

ص: 67

شایسته ترین فرد امت برای رهبری جامعه است به استدلال پرداخت، و به حدیث غدیر و جمله رسول خدا صلی الله علیه وآله که درباره اش فرموده بود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» احتجاج کرد.(1)

5-2- ایام حکومت عثمان:

در ایام خلافت عثمان روزی حدود دویست نفر از مهاجران و انصار در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله نشسته بودند و درباره فضائل هر دو گروه سخن می گفتند. حضرت علی علیه السّلام ساکت بود تا این که در پایان از او خواستند که در این باره اظهارنظر کند. حضرت وارد بحث شد و به سخنان آنان پاسخ داد و سپس به بیان امتیازات خود برای رهبری جامعه اسلامی پرداخت و به حدیث غدیر و جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» استدلال کرد.(2)

5-3- احتجاج در یوم الرحبه:

در دوران خلافت امام علی علیه السّلام، معاویه و طرفداران او تلاش میکردند تا مشروعیت حکومت امام را خدشه دار نموده و چنین القا کنند که حکومت آن حضرت نیز همانند حکومت معاویه است؛ از جمله این تلاشها آن بود که امام علی علیه السّلام را متهم کردند که به رسول خدا صلی الله علیه وآله تهمت می زند که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله او را بر دیگران مقدم داشته است.

ص: 68


1- مناقب، خوارزمی، ص 313، حدیث 314.
2- فرائد السمطین، ج 1، ص 312، حدیث 250.

به دنبال این جریان امام علی علیه السّلام در جمع مردم رحبه کوفه حضور یافت و ضمن یک سخنرانی از آنان خواست که هرکس در غدیر حضور داشته و جریان مراسم معارفه او را توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله دیده است برخیزد و شهادت دهد که دوازده نفر برخاستند و شهادت دادند.(1)

5-4- احتجاج در یوم الجمل:

در جریان جنگ جمل - که اولین جنگ داخلی مسلمانان بود و رهبری جریان مخالف امام را همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله و طلحه و زبیر دو نفر از اصحاب با سابقه رسول خدا صلی الله علیه وآله به عهده داشتند - حضرت برای این که حقانیت خود را اثبات کند، زبیر را خواست و با او مذاکره کرد تا شاید بتواند جلو خونریزی را بگیرد. وقتی حضرت در مذاکره با زبیر به حدیث غدیر استدلال کرد زبیر ضمن اعتراف به این حادثه از عملکرد خود پشیمان شد و از جنگ کناره گرفت.(2)

ص: 69


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 74؛ اسنی المطالب فی مناقب ابن ابی طالب، ص48؛ تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبییِن، ص 62.
2- کنزالعمّال، ج 11، ص 332، حدیث 31662.

مقدمه چهارم: اعلام ولایت و جانشینی بلافصل امام علی علیه السّلام در غدیر

اشاره

پس از اثبات وجود حادثه غدیر در تاریخ اسلام این مقدمه باید اثبات شود که آیا این حادثه بر جانشینی بلافصل امام علی علیه السّلام پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله دلالت دارد یا نه؟ پاسخ این سؤال را از راههای گوناگون می توان ارائه کرد:

1- فهم صحابه حاضر در جلسه

بدون تردید صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله - که در جلسه حضور داشتند و عرب زبان هم بودند - از کلمات به کار رفته در سخنرانی رسول خدا صلی الله علیه وآله مسأله امامت و رهبری امت را فهمیدند. این مسأله را از راههای گوناگون می توان اثبات کرد؛ از قبیل احتجاجات آنان به حدیث غدیر، اعترافات آنان و... که ما در این جا تنها به تبریک خلیفه دوم اشاره می کنیم.

بعد از آن که معرفی حضرت علی علیه السّلام توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله پایان یافت:

«فلقیه عمر فقال: هنیئا لک یا ابن ابی طالب، اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة.»(1)

ص: 70


1- تفسیر غرائب القرآن، ج 6، ص 129؛ تفسیر، فخر رازی، ج 11، ص 49؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 5، ص 355؛ البدایة و النهایة، ج 4، ص 169؛ تاریخ بغداد، ج 8، ص 290؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 19؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 71 و 77؛ فضائل الطالبیین، ص 59؛ تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 194؛ المعیار و الموازنه، ص 212.

«عمر، علی علیه السّلام را ملاقات کرد و به او گفت: گوارا باد بر تو ای پسر ابو طالب که مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی شده ای!»

اگر این حدیث بر ولایت و رهبری امام علی علیه السّلام دلالت نمی کرد، تبریک گفتن خلیفه دوم معنی نداشت.

2- عمامه گذاری علی علیه السّلام

علاوه بر فهم صحابه حاضر در جلسه، عمل و اقدام ویژه رسول اعظم صلی الله علیه وآله مبنی بر مراسم عمامه گذاری برای علی علیه السّلام در همان جلسه با توضیحاتی که قبلاً گذشت دلیل بسیار محکم و مستقل دیگری است و همچنین افزون بر این دلائل اطلاق لقب مولا بر علی علیه السّلام از طرف آن حضرت و صحابه مؤید ادعای ماست.(1)

3- مناشده به حدیث غدیر

از شواهدی که دلالت حدیث غدیر را بر امامت علی علیه السّلام قطعی می کند - گذشته از اعتراف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و فهم آنان از این حدیث - مناشده

ص: 71


1- .توضیح کامل این مطلب در همین جلد در مبحث شواهد نزول آیه تبلیغ بیان شده است.

آنان به این حدیث است. اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و اصحاب آن حضرت در تمام مناظراتی که می خواستند شایستگی علی علیه السّلام را برای جانشینی رسول خداصلی الله علیه وآله اثبات کنند به حدیث غدیر استدلال می کردند؛ آن هم استدلال همراه با اعتراف و قسم به خداوند که به آن، «مناشده» گویند؛ بدین گونه که شخص را قسم می دادند که آیا چنین چیزی را قبول دارد یا نه؟ و سپس شخص اعتراف می کرد که چنین چیزی وجود دارد.

مناشده به حدیث غدیر از همان روزی که عده ای حق علی علیه السّلام را غصب کردند، آغاز شد و در طول تاریخ اسلام هر جا که طرفداران علی علیه السّلام در برابر مخالفان آن حضرت قرار گرفته اند به این حدیث استدلال کرده اند. بیشترین کسی که به این حدیث استدلال کرده خود امام علی علیه السّلام است که پیشتر مواردی از آنها را نقل کردیم.

4- نزول عذاب آسمانی

از شواهدی که دلالت حادثه غدیر بر امامت آن حضرت را تأیید می کند، مقاومتهایی است که از طرف بعضی از اصحاب آن حضرت انجام گرفته و در نتیجه به مناظره با رسول خدا صلی الله علیه وآله و تقاضای نزول عذاب آسمانی در صورت صحت سخنان آن حضرت انجامید که عذاب نیز نازل شد و او نابود شد که شرح آن در آیه تبلیغ گذشت و تکرار نمی کنیم.

ص: 72

5- سروده های شاعران
اشاره

اگر چه در بیان آیه قبل به صورت اختصار به سروده شاعران استدلال کردیم امّا از شواهدی که دلالت حدیث غدیر بر امامت و وصایت آن حضرت را اثبات می کند، سروده های شاعرانی است که در آنها لقب وصی برای حضرت امیر علیه السّلام انتخاب شده است. شاعرانی که در طول تاریخ درباره حادثه غدیر شعر سروده اند بسیارند که مرحوم حجة الاسلام دکتر محمدهادی امینی فرزند علامه امینی قدس سره اشعار و شرح حال آنان را در چندین جلد منتشر کرده است، ولی آنچه ما بنا داریم که در اینجا بیاوریم، خود صحابی یا تابعی است که یا در مراسم حضور داشته و یا آن که نزدیک به عصر حضور رسول خداصلی الله علیه وآله بود که سخن آنان سند است. البته بی شک نقل کامل این اشعار نیاز به تدوین کتاب جداگانه ای دارد؛ از این رو ما تنها به بیتی از آن قصیده هایی اکتفا می کنیم که به وصایت حضرت اشاره کرده است:

الف: شاعران صحابی
1- خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین (37 ق):

وی از اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله است که آن حضرت شهادت او را در دستگاه قضاوت اسلامی به منزله دو شهادت پذیرفته و شرح حال او در منابع بسیاری آمده است.(1)

ص: 73


1- اسد الغابة، ج 2، ص 133، رقم 1446؛ الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 425، رقم 2251؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 48 رقم 100؛ الوافی بالوفیات، ج 13، ص 310؛ الاعلام، ج 2، ص 305.

او از حادثه غدیر و... جانشینی بلافصل امام علی علیه السّلام پس از رسول خداصلی الله علیه وآله را باور داشت و در چندین قصیده آن را بیان کرده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1-1- با نزول آیه {انّما ولیّکم الله...} خزیمه این جریان را به شعر سروده است

وصی الرسول و زوج البتول امام البریّة شمس الضحی(1)

جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله وهمسر زهرای بتول علیهاالسّلام ، رهبر مردم و خورشید تابان است

2-1- در جریان جنگ جمل که عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن نقش می آفرید و خزیمه در این جنگ حضور داشت، ضمن قصیده ای خطاب به عایشه، جانشینی امام علی علیه السّلام را به او یادآور می شود که از آن قصیده است:

وصیّ رسول الله من دون اهله و انت علی ما کان من ذاک شاهدة(2)

«جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله از بین خاندان او بود و خود بر این جانشینی گواه هستی».

3-1- بعد از قتل عثمان و بیعت مردم با امام علی علیه السّلام در حالی که حضرت روی منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله نشسته بود و مردم با او بیعت می کردند، خزیمة بن ثابت ایستاده و شاهد جریان بود، آن گاه قصیده ای به این مناسبت سرود. بیتی از آن بدین قرار است:

ص: 74


1- دیوان خزیمة بن ثابت، ص 64؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ص 70.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 146.

وصیّ رسول الله من دون اهله وفارسه قد کان فی سالف الزمن(1)

«جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله از بین خاندان او و تک سوار او در زمان گذشته است».

2- زیاد بن لبید بن ثعلبه (41 ق):

از اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله است که در پیمان عقبه حضور داشت. او در تمام جنگهای رسول خدا صلی الله علیه وآله حاضر بود و نمایندگی آن حضرت در حَضَرِموت را به عهده داشت. ابوبکر نیز او را برای جنگ با مرتدان یمن فرستاد. شرح حال او در برخی از منابع آمده است.(2)

او در جنگ جمل شرکت داشت و در دفاع از امام علی علیه السّلام قصیده ای گفته است که ضمن آن به جانشینی آن حضرت پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز اشاره می کند:

ولانبالی فی الوصیّ من غضب و انّما الانص-ار جدّ لا لعب(3)

«ما از خشم علیه جانشین واهمه نداریم بدون تردید انصار استوارند نه بازیچه».

ص: 75


1- الفتوح، ج 2، ص 275؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 124، حدیث 4595؛ الفصول المختاره، ص 267؛ الوافی بالوفیات، ج 3، ص 310؛ المجموع الرائق، ج 2، ص 53.
2- الاستیعاب، القسم الثانی، ص 523، رقم 834؛ اسدالغابة، ج 2، ص 273، رقم 1809؛ الاصابة، ج 1، ص 558، رقم 2864؛ الطبقات الکبری، ج 6، ص 22.
3- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 145.
3- عبدالله بن المغیره بن الحارث بن عبدالمطلب:

وی یکی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله بود. برخی از منابع شرح حال او را نگاشته اند.(1) او که شاعری چیره دست بود، در جواب قصیده ای که ولید بن عقبه علیه امام علی علیه السّلام گفته بود به دفاع از آن حضرت برخاست و چندین بار به جانشینی او پس از رسول خدا صلی الله علیه وآلهاشاره کرده است؛

وصیّ النبیّ المصطفی وابن عمّه فمن ذا یدانیه و من ذایقا ربه

و انّ ولی الامر بعد محمّد علیّ و فی کل المواطن صاحبه

وصیّ رسول الله حقّا و صنوه و اوّل من صلّی ومن لان جانبه(2)

«جانشین پیامبر برگزیده و پسر عمویش پس چه کسی بر او چیره می گردد و چه کسی با او برابری می کند بدون تردید ولی امر بعد از پیامبر علی علیه السّلام است که در همه جا همراه پیامبر است؛ جانشین بحق رسول خدا صلی الله علیه وآله و برادر اوست؛ اولین نمازگزار و کسی است که در بستر او خوابیده است»..

4- قیس بن سعد بن عبادة (ت 60 ق)

او صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله است که در همه جنگهای آن حضرت حضور داشت و نماینده آن حضرت در جمع آوری صدقات بود. در عصر امام علی علیه السّلام از طرف آن حضرت حاکم مصر و آذربایجان شد و در جنگ صفین

ص: 76


1- الاستیعاب، القسم الثالث، ص 921، رقم 1578؛ المعارف ابن قتیبه، ص 126؛ اسد الغابة، ج 3، ص 263، رقم 2980؛ الاصابة، ج 2، ص 320، رقم 4724.
2- الفتوح، ج 2، ص 277؛ مروج الذهب، ج 2، ص 365؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 143 و ج 13، ص 231؛ کفایة الطالب، باب 25، ص 127؛ المجموع الرائق، ج 2، ص 50.

پرچمدار آن حضرت بود. او صاحب ویژگی هایی همانند شجاعت، سخاوت، قاطعیت و دوراندیشی بود. وی

خطیبی برجسته به شمار می رفت. آنچه در منابع درباره او گفته اند، بیش از اینهاست. (1) در آغاز جنگ جمل حضرت او و عمار یاسر و فرزندش امام حسن علیه السّلام را به کوفه فرستاد تا مردم را به شرکت در جنگ و حمایت از آن حضرت تشویق کنند.

قیس در یک سخنرانی مشروح ضمن تجلیل از امام علی علیه السّلام به جانشینی او چنین اشاره می کند:

اتاکم سلیل المصطفی و وصیّه و انتم بحمدالله عار من الهدّ(2)

فرزند پیامبر و جانشین او نزد شما آمد و شما نیز بحمدالله از سستی بیگانه اید

قیس بن سعد که در جنگ صفین حضور داشت، در دفاع از امام علی علیه السّلام در برابر معاویه ضمن قصیدة زیر به حادثه غدیر اشاره می کند که بر امامت آن حضرت دلالت دارد؛

و علی امامنا و امام لسوانا اتی به التنزیل حین قال النبیّ من کنت مولاه مولاه خطب جلیل(3)

«و علی علیه السّلام پیشوای ماست که قرآن در شأن او نازل شده است، هنگامی که پیامبر

ص: 77


1- اسدالغابة، ج 4، ص 424، رقم 4348؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 102، رقم 21؛ الاعلام، ج 5، ص 206.
2- النصرة فی حرب البصره، ص 133.
3- الفتوح، ج 3، ص 61؛ المجموع الرائق، ج 2، ص 56.

گفت هر که من مولای اویم این علی مولای اوست، و این سخن بلند مرتبهای است».

5- ابوالهیثم مالک بن التّیهان (ت - 37 ق)

صحابی جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه وآله است که بیشتر به کنیه اش مشهور شده است. اولین کسی است که در عقبه با رسول خدا صلی الله علیه وآله بیعت کرده است و جزء دوازده نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله است که به حکومت ابوبکر اعتراض کردند. او در تمام جنگهای رسول خدا صلی الله علیه وآله حضور داشت و در جنگهای جمل و صفین نیز حاضر بود. او از چند نفری است که حضرت در خطبه 182 نهج البلاغه بخاطر از دست دادن آنان حسرت می خورد که در جنگ صفین شهید شده اند. شارحان شرح حال او را نوشته اند.(1)

او که روزی همرزم طلحه و زبیر در دفاع از اسلام بود، وقتی در جنگ جمل دید که طلحه و زبیر در برابر علی علیه السّلام صف آرایی کردند، قصیده ای در نقد رفتار آن دو سرود که در بیتی از آن می گوید:

انّ الوصیّ امامنا و ولیّنا برح الخفاءو باحت الاسرار(2)

«بدون تردید جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله رهبر و سرپرست ماست امور مخفی آشکار و اسرار هویدا شد»

ص: 78


1- الاستیعاب، القسم الرابع، ص 1773 رقم 3213؛ اسدالغابة، ج 5، ص 14 رقم 4566 و 6324؛ الاصابة، ج 4، ص 212، رقم 1119؛ الاعلام، ج 5، ص 258؛ الفتوح، ج 2، ص 307.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 143.

6- المغیرة بن الحارث بن عبدالمطلب:

صحابی، و نیز پسر عمو و برادر رضاعی رسول خدا صلی الله علیه وآله است؛ زیرا از حلیمه سعدیه شیر خورده است. شارحان شرح حال او را آورده اند.(1)او نیز درباره درگیری صفین قصیده ای دارد که خطاب به سپاه امام می گوید:

فیکم وصیّ رسول اللّه قائدکم و صهره و کتاب اللّه قد نشرا(2)

«جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله میان شماست. او داماد رسول خدا صلی الله علیه وآله است و هر آینه کتاب خدا را به صحنه آورده اند»

7- النعمان بن عجلان بن النعمان بن عامر:

وی صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله است. در زمان امام علی علیه السّلام حاکم بحرین بود. او شاعری فصیح و ملقّب به زبان گویای انصار بود. در مناظرات از او استفاده می کردند. عمرو بن عاص روز سقیفه سخن نابجایی گفته بود که انصار برای مناظره با عمرو بن عاص، نعمان بن عجلان را همراه با جمعی فرستادند که شرح حال او را گزارش کرده اند.(3)

ص: 79


1- الطبقات الکبری، ج 4، ص 49؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص 173، رقم 3002؛ اسدالغابة، ج 6، ص 144، رقم 5959؛ صفة الصفوه، ج 1، ص 519، رقم 57؛ الاعلام، ج 276.
2- وقعة صفین، ص 358؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 149.
3- الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 562، رقم 8746؛ اسدالغابة، ج 5، ص 334، رقم 5247؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص 1501، رقم 2619.

او در مناظره با عمرو بن عاص از قدرت شعری خود نیز بهره جست و به بیان فضائل امام علی علیه السّلام پرداخت؛

وصیّ النبیّ المصطفی و ابن عمّه و قاتل فرسان الضلالة و الکفر(1)

«جانشین پیامبر و پسر عموی او و قاتل همة قهرمانان کفر و گمراهی است»

نعمان در جریان صفین حضور داشته و در ایامی که سپاه مسلمانان تصمیم به جدا شدن از امام و عقب نشینی داشتند با سرودن اشعاری درصدد انصراف آنان از این تصمیم برآمد. وی در ضمن آن قصیده می گوید:

کیف التفرّق و الوصیّ امامنا لا کیف الاّ حیرة و تخاذلاً(2)

«چگونه جدا شدیم در حالی که جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله رهبر ماست زندگی بعد از جدا شدن از وصی جز سرگردانی و خواری چیزی نیست».

8- عبدالله بن بدیل بن ورقاء (ت - 37 ق):

صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله است که گذشته از شرکت در جنگهای آن حضرت در فتوحات اسلامی نیز شرکت داشت.

او در جنگ صفین نیز حضور داشت و فرمانده لشکر پیاده حضرت بود و چنان شجاعانه با دو شمشیر می جنگید که سپاه معاویه وادار به عقب نشینی شد،

ص: 80


1- الاخبار الموفقیات للزبیر بن بکار، ص 592 594؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص 1502 1501، رقم 2619.
2- وقعة صفین، ص 365؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 149.

ولی سرانجام با سنگ باران کردن او و هجوم همه جانبه وی را شهید کردند. در برخی منابع شرح حال او را نوشته اند.(1)

او در جنگ جمل نیز حضور داشت و در ضمن قصیده ای خطاب به سپاه عایشه می گوید:

یا قوم للحظة العظمی التی حدثت حرب الوصیّ و ما للحرب من آسی(2)

«ای مردم! برای این حادثه بزرگی که اتفاق افتاده جنگ با جانشین رسول خدا است که آثار ناگوار دارد».

9- عبدالرحمان بن الحنبل بن مالک:

وی صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله و شاعری نقاد بود. حتی در عصر عثمان، در پی تجلیلی که عثمان از مروان بن الحکم کرد، (با این که تبعید شده رسول خداصلی الله علیه وآله بود) قصیده ای در نکوهش مروان و عملکرد عثمان سرود.عثمان نیز او را در خیبر زندانی کرد. او در جنگ جمل حضور داشت و در جنگ صفین شهید شد(3) او در جریان سقیفه با مشاهده انحراف مسأله جانشینی

ص: 81


1- المحتّبر، ص 184؛ الاستیعاب، القسم الثالث، ص 172، رقم 1481؛ اسدالغابة، ج 3، ص 184، رقم 2832؛ الاعلام، ج 4، ص 73.
2- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 146.
3- الاستیعاب، القسم الثانی، ص 828، رقم 1401؛ اسدالغابة، ج 3، ص 436، رقم 3286؛ الاصابة، ج 2، ص 395، رقم 5107؛ تهذیب الکمال، ج 24، ص 206، رقم 4989؛ الفتوح، ج 2، ص 247.

رسول خداصلی الله علیه وآله از مسیر اصلی آن در قصیده ای به نقد رفتار مسلمانان پرداخته در ضمن آن می گوید:

ابا حسن فارضوا به و تمسّ-کوا فلیس ل-من فیه یری العیب منطقا

علیّا وص-یّ المصطفی و ابن عمّه و اوّل من صلّی لذی العرش واتقی(1)

«به ابوالحسن رضایت دهید و از او پیروی کنیدکه عیب جویان نیز در او عیبی نمی بینند؛ علی علیه السّلام جانشین پیامبر و پسر عموی اوست و اولین کسی است که برای صاحب عرش نماز گزارده و تقوا پیشه کرده است».

10- جریر بن عبدالله بن جابر (ت – 51 ق):

وی صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله است. پیامبر صلی الله علیه وآله در سخنانی از عقل و تدبیر و اخلاق او تجلیل کرده است. عمر او را یوسف این امت می دانست. رسول خدا صلی الله علیه وآله او را مأمور منهدم کردن بتخانه یمن کرد. جریر در جنگ قادسیه نیز نقش اساسی داشت. وی در چندین مورد به جانشینی امام علی علیه السّلام اشاره کرده است.(2)

او در دوران عثمان حاکم همدان بود و چون حضرت به خلافت رسید نامه ای به ایشان نوشت که مردم را در جریان حوادث مدینه قرار دهد و از آنان

ص: 82


1- کفایة الطالب، باب 25، ص 127.
2- الاستیعاب، القسم الاول، ص 236، رقم 322؛ اسدالغابة، ج 1، ص 333، رقم 730؛ الاصابة، ج 1، ص 232، رقم 1136؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 530، رقم 108.

بیعت بگیرد. او ضمن قصیده ای در حقانیت امام در جانشینی رسول خداصلی الله علیه وآله چنین می گوید:

رسول الملیک و من بعده خلیفتنا القائم المدّعم

علیا عنیت وصیّ النبیّ نجالدعنه غواة الامم(1)

«رسول خدا صلی الله علیه وآله و بعد از اوخلیفه استوار و پناهگاه ما مقصودم علی علیه السّلام جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله است ما گمراه کنندگان امتها را از او دور خواهیم کرد».

امام علی علیه السّلام در دوران خلافت خود او را نزد معاویه فرستاد تا از او بیعت بگیرد، ولی معاویه به پشتوانه نیروهای نظامی شرحبیل بن سمط - که رئیس یمامه بود - مقاومت می کرد. در پی آن جریر قصیده ای سرود و شرجبیل را نصیحت کرد که از حمایت معاویه دست بکشد. به او چنین می گوید:

وصیّ رسول اللّه من دون اهله و فارسه الحامی به یضرب المثل(2)

«از خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله او جانشین اوست او تک سوار و مدافع رسول خداصلی الله علیه وآله است که [شجاعت او] ضرب المثل است».

ص: 83


1- وقعة صفین، ص 18؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 147؛ المجموع الرائق، ج 2،ص58.
2- وقعة صفین، ص 48 49؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 149.
11- عمرو بن العاص بن واثل:

از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله یکی از زیرکان عرب به شمار می آید. آنان که با تاریخ اسلام آشنایند، از نقش او را در به قدرت رسیدن معاویه و تضعیف امام آگاهی دارند. او همکاری خود با معاویه در جنگ با علی علیه السّلام را مشروط به واگذاری حکومت مصر کرده بود و بعد از آن که به حکومت مصر رسید، از ارسال مالیات مصر به شام امتناع کرد. در پی آن معاویه نامه ای به او نوشت و از او گله کرد. عمرو بن العاص هم در پاسخ ضمن یک قصیده 66 بیتی حوادث آن دوران و نقش خود در به قدرت رساندن معاویه را شرح داد.(1) او در این قصیده به معاویه گوشزد می کند که رقیب او جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است. اوهم به وقوع حادثه غدیر و حضورش در آنجا اعتراف می کند و هم از قضیه غدیر، امامت و رهبری را استنباط می کند. به این چند بیت توجه کنید:

و کم سمعنا من المصطفی وصایا مخصّصه فی علیّ

و فی یوم خم رقی منبرا یبلّغ و الرکّب لم یرحل و فی کفهکفّه معلنا ینادی بامر العزیز العلیّ الست بکم منکم فی النفوس باولی، فقالوا بلی فافعل فانحله امرة

ص: 84


1- انساب الاشراف، ج 10، ص 277؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 46، ص 108؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 54، رقم 15؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 4، ص 89؛ الاعلام، ج 5، ص 75.

المومنین من الله مستخلف المنحل وقال فمن

کنت مولی له فهذا له الیوم نعم الولیّ(1)

«چقدر از پیامبر شنیدیم وصیت های ویژه درباره علی از جمله در روز غدیر منبر رفت کاروان متوقف بود و او تبلیغ می کرد. در حضور جمع دست علی علیه السّلام در دستش بودو به دستور خداوند فریاد می زد؛ آیا من از خودتان به شما سزاوارتر نیستم همه گفتند: آری! هر چه می خواهی انجام ده. به دستور خداوندی که همیشه عطا کننده است پس او رهبری مسلمانان را به علی داد و گفت هر که من مولای اویم امروز این علی علیه السّلام بهترین مولا برای اوست».

12- الاشعث بن قیس بن معدی کرب (ت - 40 ق)

از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله است که در سال دهم همراه جمعی از قبیله اش مسلمان شد. او - چه در جاهلیت و چه در اسلام - رهبری قبیلة خود را در اختیار داشت. وی در زمان ابوبکر از مرتدان محسوب می شد، ولی ابوبکر با او مصالحه کرد و در فتوحات قادسیه، مدائن،

نهاوند و... حضور فعال داشت و در جنگ صفین در سپاه امام بود.(2)

ص: 85


1- ریاض الجنّه، الروضة الثانیة؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 10، ص 56.
2- الطبقات الکبری، ج 6، ص 22؛ الاستیعاب، القسم الاول، ص 133، رقم 135؛ اسدالغابة، ج 1، ص 118، رقم 185؛ سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 148، رقم 8؛ الاعلام، ج 1، ص 332.

هنگامی که نمایندگان امام در جریان جنگ جمل برای گردآوری نیرو به کوفه آمدند، اشعث از این گروه تجلیل کرد و به جانشینی امام علیه السّلام اشاره می کند:

اتانا الرسول رسول الوصیّ علی المهذّب من هاشم(1)

«آمد نزد ما نماینده جانشین پیامبر که علی پاک شده از نسل هاشم است».

13- حسان بن ثابت بن المنذر (ت - 54 ق):

وی صحابی و شاعر مشهور رسول خدا صلی الله علیه وآله است که بیش از 120 سال عمر کرد. او شخصی بسیار

ترسو بود، به گونه ای که حتی در یک جنگ هم حاضر نشد.(2)

وی نیز در موارد متعدد به وصایت و خلافت حضرت امیر علیه السّلام اشاره کرده است؛

13-1- در جریان سقیفه که خزرجیان انصار به نفع ابوبکر تلاش نکرده بودند عمرو بن عاص آنان را مورد انتقاد قرار داد. انصار از حسان بن ثابت خواستند از امام علی علیه السّلام بخواهد که با عمرو بن عاص مذاکره کند. او این خواسته و نقد عمرو بن عاص و جایگاه انصار را در قصیده ای بیان کرده است؛ وی می گوید:

الست اخاه فی الهدی و وصیّه و اعلم منهم بالکتاب و بالسنن(3)

ص: 86


1- وقعة صفین، ص 24، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 148.
2- الاعلام، ج 2، ص 175.
3- الاخبار الموفقیات، ص 598؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 35.

«مگر نه این است که تو برادر پیامبر در هدایت و جانشین او و آشناترین امت به کتاب خدا و سنت رسول هستی».

13-2- حسان در جریان غدیرخم حضور داشت و بعد از آن که رسول خداصلی الله علیه وآله امام علی علیه السّلام را به جانشینی پس از خود نصب کرد، خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله رسید و از حضرت تقاضا کرد که اجازه دهد این جریان را به شعر درآورد. پس از اجازه رسول خدا صلی الله علیه وآله او جریان را به شعر بیان کرد که بخشی از آن چنین است:

ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم بخم فاسمع بالرسول منادیا

و قال فمن مولاکم ولیّکم فقالوا ولم یبدوا هناک التعادیا

فقال له قم یا علیّ فانّنی رضیتک من بعدی اماما وهادیا

فمن کنت مولاه فهذا ولیّه فکونوا له انصار صدق موالیا

هناک دعا اللهم وال ولیّه و کن للذی عادا علیا معادیا

«و یروون انّ النبی صلی الله علیه وآله لما سمعه ینشد هذه الابیات قال له: یا حسان لاتزال مؤیّدا بروح القدس ما نصرتنا او نافحت عنّا بلسانک.»(1)

ص: 87


1- تذکرة الخواص، ص 39؛ مناقب، ابن مردویه، ص 233؛ مناقب، باعونی، ج 1، ص 119؛ النور المشتعل، ص 57؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 73؛ تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبیین، ص 60.

پیامبر در غدیر خم آنان را صدا زد. من آن صدای رسول خداصلی الله علیه وآله را می شنوم که فرمود: رهبر و سرپرست شما کیست؟ به علی علیه السّلام گفت: ای علی برخیز که من تو را بعد از خود جانشین و امام کردم؛ بس هرکه من مولای اویم این علی ولیّ اوست برایش یاران راستین باشید. آنگا فرمود: خدایا با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش.

روایت شده است که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله این اشعار را شنید به حسان بن ثابت فرمود: ای احسان! تا تو ما را با زبانت یاری و از ما دفاع می کنی، روح القدس تو را تایید می کند.

14- حجر بن عدی بن بجیله (ت - 51 ق):

وی صحابی جلیل القدری است که بسیار شجاع و در حق گویی کم نظیر بود. او در فتوحات بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقش داشت. چمنزار عذراء را او فتح کرد و اولین کسی است که در آن منطقه تکبیر گفت و در همان منطقه نیز به دستور معاویه به شهادت رسید. حجر در جنگهای جمل، صفین، نهروان در سپاه علی علیه السّلام شرکت داشت.(1) حجر بن عدی در جمل در حملات نظامی خود رجزی در وصف امام علی علیه السّلام خواند و در ضمن آن گفت:

ص: 88


1- الطبقات الکبری، ج 6، ص 217؛ الاستیعاب، القسم الاول، ص 329، رقم 487؛ اسدالغابة، ج 1، ص 461، رقم 1093؛ الاصابة، ج 1، ص 314، رقم 1629؛ الاعلام، ج 2، ص 169.

فیه فقد کان له ولیّا ثم ارتضناه بعده وصیّا (1)

«خدایا علی علیه السّلام را حفظ کن که او یار پیامبر صلی الله علیه وآله بود. پیامبر بعد از خودش او را به عنوان جانشین انتخاب کرد».

آنچه آوردیم، بخش بسیار ناچیزی است که در شعر اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله به وصایت امام علی علیه السّلام تصریح شده است.

ب - شعراء تابعین
اشاره

تابعین گرچه عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله را درک نکردند، ولی با توجه به نزدیکی عصر آنان به عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله به گونه ای که بسیاری از حاضران در غدیرخم و... را دیده اند، سخن آنان در حوادث صدر اسلام از اعتبار خاصی برخوردار است. در ادامه به ذکر اشعار برخی از آنان می پردازیم:

1 - فضل بن عباس بن ربیعه (ت 63 ق).

او از قهرمانان قریش و رهبران شورش مدینه علیه بنی امیه است که در همان حادثه نیز کشته شد. او را از تابعین شمرده اند.(2) او در صفین حضور داشته و در قصیده ای خطاب به معاویه از امام علی علیه السّلام دفاع کرده چنین می گوید:

وصیّ رسول اللّه من دون اهله و فارسه ان قیل هل من منازل(3)

ص: 89


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 145.
2- الاعلام، ج 5، ص 149.
3- وقعة صفین، ص 416؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 150.

«او از خاندان رسول خداصلی الله علیه وآله، تکسوار و جانشین اوست، آیا هم آوردی دارم؟»

2 - سعید بن قیس بن زید (ت - 50 ق).:

او قهرمانی جسور، شاعری برجسته و رئیس قبیله همدان است. او در جنگ جمل و صفین جایگاهی رفیع دارد و با فرماندهی او قبیله همدان مقاومتی جانانه داشت؛ به گونه ای که تجلیل امام علی علیه السّلام را برانگیخت. وی بعد از شهادت امام علی علیه السّلام از فرماندهان سپاه امام حسن علیه السّلام بود. وی از بزرگان تابعین است.(1) او در جنگ جمل در ضمن اشعاری چنین می گوید:

قل للوصیّ اقبلت قحطانها فادع بها تکفیکها همدانها(2)

«به جانشین پیامبر بگو قبایل قحطان آمده است بخوان آنان را، که قبیله همدان تنها برای این جنگ کافی است».

3 - ابوالاسود ظالم بن عمرو بن سفیان الدّؤلی (ت - 69 ق).:

او از شخصیتهای برجسته علمی تابعین است. وی را از فقهاء، امراء، شعراء و قهرمانان شمرده اند.(3)

ص: 90


1- الاعلام، ج 3، ص 100.
2- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 144.
3- الاغانی، ج 12، ص 346؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 176، رقم 2996؛ معجم الادباء، ج 12، ص 34؛ اسدالغابة، ج 3، ص 103، رقم 2650؛ وفیات الاعیان، ج 2، ص 535، رقم 313؛ الاعلام، ج 3، ص 236.

او اولین کسی است که به دستور امام علی علیه السّلام علم نحو را تدوین کرد و بیشتر بر این عقیده اند که او اولین کسی است که قرآن را نقطه گذاری کرده است.

ابوالاسود در دوران خلافت امام علی علیه السّلام از طرف آن حضرت حاکم بصره بوده و در جنگ صفین نیز حضور داشته است. او همسایه ای از بنی قشیر داشت که به دلیل عشق و علاقه ابوالاسود به اهل بیت علیهم السلام او را مورد اذیت قرار می داده است. ابوالاسود ضمن قصیده ای اشاره می کند که عشق به علی علیه السّلام از واجبات اسلامی است و چگونه من آن را ترک کنم:

یقول الارذلون بنو قشیر طوال الدهر لا تنسی علیّا

فقلت لهم وکیف ترون ترکی من الاعمال مفروضا علیّا

احبّ محمّدا حبّا شدیدا و عبّاسا و حمزة و الوصیّا(1)

«دونمایگان بنی قشیر می گویند در طول عمر علی علیه السّلام را فراموش نمی کنی

به آنان گفتم چگونه ترک کنم کاری را که از واجبات من است

من محمد صلی الله علیه وآله را بسیار دوست دارم همچنین عباس و حمزه و جانشین پیامبر را ».

کاربرد وصی درباره آن حضرت بقدری شهرت داشته است که لقب آن حضرت شده است؛ به گونه ای که زبیدی در این باره می گوید:

ص: 91


1- الکامل فی اللغة و الادب، ج 2، ص 171؛ الاغانی، ج 12، ص 372؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 25، ص 200.

«و الوصی کفنی لقب علی»(1)

مسأله دلالت حادثه غدیر بر جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله چیزی نیست که صحابه یا تابعان تنها آن را قبول داشته باشند، بلکه بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز آن را قبول دارند.

دلالت حادثه غدیر بر جانشینی از دیدگاه اهل سنت

1- گنجی شافعی مؤلف کتاب کفایة الطالب پس از نقل یکی از احادیثی که از امتیازات حضرت علی علیه السّلام محسوب می شود، می نویسد:

«هذا الحدیث و ان دلّ علی عدم الاستخلاف، و لکن حدیث غدیر خم دلیل علی التولیة و هی الاستخلاف و هذا الحدیث اعنی حدیث غدیرخم ناسخ، لانّه کان فی آخر عمره.»(2)

«این حدیث دلیل بر جانشینی علی علیه السّلام

بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله نیست، ولی حدیث غدیر خم دلیل بر ولایت است و ولایت همان جانشینی است و حدیث غدیر ناسخ بقیه احادیث است؛ زیرا حدیث غدیر در پایان عمر آن حضرت بوده است».

ص: 92


1- تاج العروس، ج 20، ص 297.
2- کفایة الطالب، ص 167.

2- سبط ابن جوزی صاحب تذکرة الخواص، پس از طرح حدیث غدیر و نقل ده معنی برای کلمه «ولی» در لغت عرب و اثبات عدم تناسب معانی نُه گانه با حدیث می گوید:

«و المراد من الحدیث الطاعة المحصنة المخصوصة فتعین الوجه العاشر و هو الاولی و معناه من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به و قد صرّح بهذا المعنی الحافظ ابوالفرج یحیی بن السعید الثقفی و الاصبهانی فی کتابه المسمّی بمرج البحرین، فانّه روی هذاالحدیث باسناده الی مشایخه و قال فیه فاخذ رسول الله صلی الله علیه وآله بید علیّ علیه السّلام فقال: من کنت ولیّه و اولی به من نفسه فعلیّ ولیّه، فعلم انّ جمیع المعانی راجعة الی الوجه العاشر و دلّ علیه ایضا قوله علیه السّلام: الست اولی بالمؤمنین من انفسهم، و هذا نصّ صریح فی اثبات امامته و قبول طاعته و کذا قوله علیه السّلام: و ادر الحق معه حیث مادار و کیف دار، فیه دلیل علی انّه ما جری خلاف بین علی علیه السّلام و بین احد من الصحابة الاّ و الحق مع علی علیه السّلام، هذا باجماع الامّة،

ص: 93

الاتری انّ العلماء انّما استنبطوااحکام البغاة من وقعة الجمل و صفین.»(1)

«مقصود از حدیث غدیر اطاعت محض از علی علیه السّلام است. بدین سان معلوم شد تنها وجه دهم از معانی کلمه مولی در این مورد کاربرد دارد که آن به معنای اولی باشد. پس معنای حدیث چنین می شود که هر که من به او سزاوارترم علی هم نسبت به او سزاوارتر است. (تنها ما این معنی را برای حدیث قائل نیستم، بلکه حافظ ابوالفرج یحیی بن سعید ثقفی اصفهانی در کتابش به نام مرج البحرین تصریح کرده است که معنای حدیث همین است؛ زیرا او این حدیث را از اساتیدش نقل می کند و می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السّلام را گرفت و گفت: هرکس که من مولای او و از خودش سزاوارتر به تصرف هستم علی علیه السّلام مولای اوست. پس معلوم شد که از بین همه معانی وجه دهم معین می شود و به این معنی (معنای دهم) سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله است که فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان شایسته تر نیستم؟ حدیث غدیر به صراحت بر اثبات امامت علی علیه السّلام و پذیرش اطاعت از او دلالت می کند. همچنین حدیث دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله که فرمود: «خدایا حق

ص: 94


1- تذکرة الخواص، ص 38.

را بر محور او بگردان هر جا او می گردد» دلالت صریح بر امامت علی علیه السّلام دارد. این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله دلیل بر این است که در هر اختلافی که بین علی علیه السّلام و اصحاب پیامبر پیش آمده است، حق با علی علیه السّلام است و امت بر این اجماع دارند. مگر نمی بینی که علما احکام متجاوزان را از حادثه جمل و صفین و عملکرد علی علیه السّلام به دست آورده اند».

3- عده ای از دانشمندان اسلامی درباره دلالت حادثه غدیر بر جانشینی آن حضرت کتاب نوشته اند. شوکانی کتابی به نام «العقد الثمین فی اثبات وصایة امیرالمؤمنین علیه السّلام» دارد که اخیرا با تحقیق عدنان السید علی توسط مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة چاپ شده است.

با توجه به نکات یاد شده، جانشینی پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله یکی از وظایف و واجباتی است که می باید از طرف خداوند متعال مشخص شود و با توجه به محتوای آیه اکمال دین این وظیفه می باید با نزول این آیه ابلاغ گردد و بر اساس مدارک موجود چنانچه ما نزول آیه را روز عرفه بدانیم - که اکثریت اهل سنت بر این باورند - باز هم با محتوای آیه سازگار است؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز عرفه برای اولین بار براساس مدارک اهل سنت حدیث ثقلین را بیان کرده است. همچنین اگر نزول آیه را در روز غدیر بدانیم باز هم با محتوای آیه سازگاری دارد؛ زیرا وقوع حادثه غدیر و انجام مراسم معارفه امام علی علیه السّلام در آن جمع قابل انکار نیست و براساس شواهد موجود، همه کسانی که در آنجا حضور

ص: 95

داشتند از این حادثه، جانشینی امام علی علیه السّلام پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله را فهمیده اند و براساس اسناد و مدارک موجود دلالت حادثه بر جانشینی بلافصل غیر قابل انکار است.

ص: 96

فصل دوّم :شبهات ادبی

اشاره

ص: 97

ص: 98

شبهات ادبی

اشاره

شبهاتی بر استدلال شیعه به آیه اکمال دین وارد شده است که در یک تقسیم بندی کلی می توان آنها را به چند دسته زیر تقسیم کرد:

1 - مولا به معنای اولی نیست
اشاره

1-1- در لغت عرب مولی به معنای اولی نیامده است. آلوسی پس از بیان استدلال شیعه به خبر غدیر می نویسد:

«و لا یخفی انّ اول الغلط فی هذا الاستدلال جعلهم المولی بمعنی الاولی و قد انکر ذلک اهل العربیّة قاطبة، بل قالوا لم یجی مفعل بمعنی افعل اصلاً و لم یجوز ذلک

ص: 99

الاّ ابو زید اللغوی متمسّکا بقول ابی عبیدة فی تفسیر قوله تعالی{هِیَ مَوْلاکُمْ} ای اولی بکم.»(1)

پوشیده نیست که اولین اشتباه در این استدلال این است که «مولی» را به معنای اولی گرفته اند، در حالی که تمام ادیبان عرب منکر این معنی شده و گفته اند در لغت عرب هرگز مفعل به معنای افعل نیامده است و هیچ یک از ادیبان جز ابوزید لغوی آن را تجویز نکرده است. او هم به قول ابوعبیده در تفسیر آیه شریفه {هِیَ مَوْلاکُمْ} یعنی اولی بکم استشهاد کرده است.

آلوسی معتقد است:

الف - در لغت عرب مولی به معنای اولی نیامده است؛

ب - در تفسیر غیر از ابوعبیده کسی مولی را به معنای اولی نگرفته است.

نقد

در نقد بخش اول سخنان آلوسی باید گفت: مستند کاربرد «مولی» به معنای «اولی» سخن ابوعبیده نیست، بلکه عرب جاهلی در شعر و نثر و لغت شناسان عرب آن را به کار برده اند که به چند نمونه اشاره می کنیم:

ص: 100


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 195.

1- لبید بن ربیعه عامری(1) در شعری چنین گفته است:

فغدت کلا الفرجین تحسب انّه مولی المخافة خلفها و امامها(2)

«شعر در وصف یک گاو وحشی است که صدایی شنیده، ولی نمی داند که از کدام طرف است و گمان می کند که سزاوارتر آن است که هم از پشت سر و هم از پیش رو بترسد».

2- اخطل(3) که شاعری مسیحی است، خطاب به عبدالملک بن مروان می گوید:

فاصبحت مولاها من الناس کلّهم واحری قریش ان تهاب و تحمد(4)

اخطل در این شعر مولا را درباره کسی به کار برده است که خلیفه تام الاختیار و متصرف در همه امور مسلمانان است.

ابوهلال عسکری لغت شناس معروف عرب نیز در کتابش الفروق اللغویّه درباره معانی مولی می نویسد: «والاولی بالشی ء»(5)

ص: 101


1- لبید، از شعرای جاهلی است که اسلام را درک کرده است. یکی از «معلّقات سبع» که بهترین سروده های عرب جاهلی است از اوست. لبید بعد از اسلام آوردن سرودن شعررا رها کرد و تنها یک بیت سرود. اشعار او در دیوانی گردآوری و به زبان آلمانی نیز ترجمه شده است. اعلام، ج 5، ص 240.
2- شرح المعلقات السبع، ص 126.
3- غیاث بن غوث مشهور به أخطل 19-90 ق از نظر عقیده مسیحی است و همه اتفاق نظر دارند که از شاعران برجسته عصر خود بوده است. (الاعلام، ج 5، ص 122).
4- عمدة عیون صحاح الاخبار، ص 158.
5- الفروق اللغویة، ص 235.

ابن منظور درباره «ولی» و «مولی» از قول فراء نقل می کند:

«الولیّ و المولی واحد فی کلام العرب.»(1)

«ولی و مولی در کلام عرب به جای هم به کار می روند».

سپس چنین می نویسد:

«و کل من ولی امرا اوقام به فهو مولاه و ولیّه.»(2)

هر کس کاری را سرپرستی یا به انجام آن اقدام کند، او مولی و ولی آن کار محسوب می شود.

ابن منظور سپس به شعر لبید استدلال می کند و می نویسد:

«فیرید انّه اولی موضع.»(3)

مقصود لبید این است که سزاوارترین موضع آن است.

بنابر این کاربرد «مولی» به معنای اولی در ادبیات عرب، - چه شعر و چه نثر، - مسأله ای بسیار روشن است که نیازی به استشهاد بیشتر نیست.

اما بخش دوم کلام آلوسی که ادعا می کند تنها ابوعبیده در آیه {... ماؤکم النارهی مولیکم}(4) معتقد است که مولی به معنای اولی به کار رفته، خلاف واقع

ص: 102


1- لسان العرب، ج 15، ص 408.
2- همان، ص 409.
3- همان، ص 410.
4- حدید/15.

است؛ زیرا بیش از پنجاه تن از مفسران اهل سنت در آیه یاد شده مولی را به معنای اولی گرفته اند.(1)

به چند نمونه زیر توجه کنید:

زجاج گفته است: «مولاکم ای اولی بکم»(2) و سپس به شعر لبید استشهاد کرده است.

نیشابوری گفته است: «مولاکم ای اولی بکم.»(3)

کلبی گفته است: «هی مولاکم: اولی بکم و حقیقة المولی؛ الولی.»(4)

فراء گفته است: «مولاکم. هی اولی بکم.»(5)

بخاری گفته است: «مولاکم ای اولی بکم.»(6)

ابوالعباس مبرد گفته است: «هی مولاکم، اولی بکم.»(7)

فخررازی گفته است: «مولاکم هی اولی بکم.»(8)

ص: 103


1- النهج السویّ فی معنی المولی و الولی، ص 40.
2- معانی القرآن و اعرابه، ج 5، ص 125.
3- ایجاز البیان عن معانی القرآن، ج 2، ص 804.
4- التسهیل لعلوم التنزیل، ج 2، ص 412.
5- معانی القرآن، ج 3، ص 134.
6- معجم غریب القرآن مستخرجا من صحیح البخاری، ص 230.
7- کامل مبرد، ص 699.
8- التفسیر الکبیر، ج 29، ص 227.

ابوعبیده معمر بن المثنی گفته است: «هی مولاکم، اولی بکم» و به شعر لبید استشهاد کرده است.(1)

با این که ابوعبیده نه تنها گرایشی به شیعه و امیرالمؤمنین علیه السّلام ندارد، بلکه از خوارج است.(2)

ابوعبیده خود به شعر لبید - که شعر جاهلی است - استشهاد کرده است و دیگران نیز به این شعر جاهلی که لغت اصیل عرب است استدلال کرده اند، گذشته از آن که اختصاص به لبید هم ندارد، بلکه از اخطل و دیگران هم نقل کردیم، تعجب از آلوسی است که چگونه می نویسد: تنها ابو زید نحوی معتقد است که در این آیه مولی به معنای «اولی» است و مستند او قول ابوعبیده است.

2 - مولی به معنای متصرف نیست
اشاره

1-2- از شبهاتی که بر حدیث غدیر وارد شده، از این قرار است:

«لو سلّمنا انّ المولی بمعنی الاولی لا یلزم ان یکون صلته بالتصرف، بل یحتمل ان یکون المراد اولی بالمحبّة واولی بالتعظیم و نحو ذلک.»(3)

«بر فرض که بپذیریم مولی در این کلام به معنای اولی است،

ص: 104


1- اعجاز القرآن، ج 2، ص 254.
2- تهذیب التهذیب، ج 5، ص 503؛ الاعلام، ج 7، ص 272.
3- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 195.

لازم نیست اولویت در تصرف باشد، بلکه احتمال دارد مقصود اولویت در محبت و احترام و مانند آن باشد».

نقد

1- گرچه مولی در لغت عرب به ده معنا آمده است، ولی آن گونه نیست که معنای این کلمه در هر جا به دلخواه اراده شود، بلکه باید به جایگاه کلمه در کلام گوینده کلام و... توجه کرد.

2- در این که کلمه «مولی» در این کلام به چه معنی است و با توجه به قرائن چه معنایی را می توان معین کرد، قضاوت را به عهده پژوهشگران می گذاریم.

3 - لزوم تغییر جمله
اشاره

از شبهاتی که به حدیث غدیر وارد کردهاند، مورد زیر است:

«لو کان المراد من المولی المتصرف للامور او الاولی بالتصرف لقال علیه السّلام: اللهم وال من کان فی تصرفه و عاد من لم یکن کذلک.»(1)

اگر مقصود از مولی در حدیث غدیر کسی بود که در امور تصرف می کرد و یا این که سزاوارتر به تصرف بود، می بایست

ص: 105


1- همان.

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود: خدایا هر که را در تصرف اوست، دوست بدار و با هر که در تصرف او نیست، دشمن باش.

نقد

1- اولاً: اثبات وصایت امام علی علیه السّلام مستند به تنها حدیث نیست تا اگر بر دلالت این حدیث از حیث محتوا خدشه ای وارد شد آن سخن بدون دلیل باشد.

ثانیا: استناد به این حدیث در کلام شیعه صرفا به این جمله جدا شده از بقیه کلمات رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن خطبه نیست، بلکه قرائن زیادی ضمیمه می شود که با توجه به آنها معنای واژه مولی مشخص می شود.

2- به نظر می رسد آلوسی به محتوای اشکال توجهی نداشته، بلکه تمام تلاش او این بوده است که بر شمار شبهات بیفزاید و تصور می کرده است که شبهه بیشتر دلیل بر بی اعتباری سخن است.

3- اگر مقصود از «مولی» متصرف یا «اولی» به تصرف باشد که هست، باز هم می باید همان جمله گفته شود، نه جمله ای که آلوسی پیشنهاد می کند؛ زیرا مقصود از مولی در این صورت خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله یا به عبارت دیگر حاکم اسلامی است و در کشور اسلامی همه گونه انسان زندگی می کنند؛ اعم از یهودی، مسیحی، کافر، مشرک، منافق و... و همه آنان تحت تصرف حاکم اسلامی هستند و از قوانین حکومت تبعیت می کنند و حکم او درباره همه جاری است. حال آیا درست است که بگوییم رسول خدا صلی الله علیه وآله امام علی علیه السّلام را به

ص: 106

عنوان جانشین خود نصب کرد و چنین دعا کرد: خدایا! با هر کس که در حکومت علی علیه السّلام زندگی می کند، دوست باش و با هر که در حکومت او زندگی نمی کند دشمن باش، در حالی که از کسانی که در حکومت علی علیه السّلام زندگی می کنند قاتل خود اوست که رسول خدا صلی الله علیه وآله از چنین شخصی به اشقی الآخرین تعبیر کرده است.

به این روایت توجه کنید:

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلیّ: مَن اشقی الاولین یا علی؟ قال: الذی عقر ناقة صالح. قال: صدقت. فمن اشقی الآخرین؟ قال: الله و رسوله اعلم. قال رسول الله: اشقی الآخرین الذی یضربک علی هذه و اشار الی یافوفه، فکان علیّ یقول لاهله: و اللّه لو ددت ان لو انبعث اشقاها.»(1)

«رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ای علی علیه السّلام بدبخت ترین گذشتگان چه کسی است؟ علی علیه السّلام عرض کرد: آن که شتر صالح را کشت.رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: راست گفتی.

پس بدبخت ترین آیندگان چه کسی است؟ علی علیه السّلام عرض کرد: خدا و رسولش

ص: 107


1- تاریخ بغداد، ج 1، ص 135؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 5، ص 326؛ خصائص، نسایی، ص 209؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 136؛ الریاض النضرة، ج 2، ص 205؛ مناقب، ابن مغازلی، ص 204؛ کفایة الطالب، ص 463؛ اسدالغابه، ج 4، ص 110؛ الاستیعاب، ج 3، ص 219.

آگاهترند. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بدبخت ترین آیندگان کسی است که فرق تو را می شکافد. همیشه علی علیه السّلام به خانواده اش می فرمود: چقدر دوست دارم که شقی ترین آنها برانگیخته شود».

ص: 108

فصل سوم :شبهات اسباب نزول

اشاره

ص: 109

ص: 110

شبهات اسباب النزول

1 - عدم نزول آیه در غدیر:
اشاره

از شبهاتی که بر استدلال شیعه به حدیث غدیر وارد کرده اند، این است که گفته اند:

«ولا والله نزلت تلک الآیة الاّ یوم عرفة قبل غدیر خم بایّام»(1)

هرگز چنین نیست، به خدا قسم این آیه در روز عرفه چند روز قبل از غدیر خم نازل شده است.

ص: 111


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 195.
نقد

1- پیشتر گفتیم که این مسأله اختلافی است و راوی این قول که آیه اکمال در روز عرفه نازل شده تنها خلیفه دوم است، در حالی که در طرف مقابل چندین صحابی راوی نزول آیه در غدیرخم هستند.

2- پیشتر بیان کردیم که در روایات نزول آیه در عرفه تناقضهایی وجود دارد که قابل جواب دادن نیست و تکرار نمی کنیم.

3- استدلال به حدیث غدیر متوقف بر نزول آیه در آن روز نیست، بلکه خطبه غدیر خطبه ای مستقل است که رسول خدا صلی الله علیه وآله مطالب زیادی را در آن بیان کرده است؛ از جمله امامت امام علی علیه السّلام که اثبات هیچ یک از آنها به اثبات نزول آیه در غدیر نیاز ندارد.

4- پیشتر یاد کردیم که یکی از موارد بیان حدیث ثقلین از طرف رسول خداصلی الله علیه وآله که درآن عبارت «عترتی اهل بیتی» آمده روز عرفه است و بر فرض که بپذیریم آیه در روز عرفه نازل شده است، باز هم با امامت امام علی علیه السّلام ارتباط دارد؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله پیشتر حدیث ثقلین و تعیین دو جانشین و یادگار ارزشمند در بین امت را - که همان کتاب خدا و عترت باشد - بیان کرده است.

2- ساختگی بودن روایات:
اشاره

از شبهاتی که بر استدلال شیعه به آیه اکمال وارد کرده اند، این است:

ص: 112

«واخرج الشیعة عن ابی سعید الخدری ان هذه الآیة نزلت بعد ان قال النبیّ فی غدیرخم: من کنت مولاه.... و لا یخفی انّ هذا من مفتریاتهم.»(1)

شیعه روایتی را نقل کرده است که این آیه بعد از آن که رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیر خم گفت: «هر که من مولای اویم این علی علیه السّلام مولای اوست.» نازل شده است و پوشیده نیست که این روایت از ساخته های آنان است.

نقد

1- آنچه در شبهه قبل پاسخ داده شد، بر این شبهه نیز وارد است؛

2- شیعه این روایت را جعل نکرده است و نیازی هم به جعل روایت ندارد؛ زیرا ادلّه کافی برای اثبات مسأله امامت امام علی علیه السّلام از آیات و روایات موجود در منابع اهل سنت در اختیار دارد؛

3- ما روایات مربوط به نزول این آیه در غدیر را از منابع شیعه نقل نکرده ایم، بلکه همه آنها را از منابع اهل سنت و از ائمه حدیثی و تفسیری آنان نقل می کنیم(2)؛

ص: 113


1- همان، ص 191.
2- غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 6، ص 129؛ تفسیر المنار، ج 6، ص 463؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1174؛ تفسیر فخررازی، ج 11، ص 49؛ ینابیع المودة، ص 120؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 237؛ اسباب النزول واحدی، ص 115؛ الدرّالمنثور، ج 3، ص 117؛ المعیار و الموازنة، ص 210؛ شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج 1، ص 86؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 158؛ عمدة القاری، ج 18، ص 206؛ الفصول المهمة، ص 42؛ فتح القدیر، ج 2، ص 60؛ تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبیین، ص 60؛ تسهیل الوصول الی معرفة اسباب النزول، ص 134؛ فتح البیان فی مقاصد القرآن، ج 4، ص 19؛ تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 193؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص80.

4- امامت امام علی علیه السّلام را از حدیث غدیر به همراه قراین زیر به دست آورده ایم

4-1- عمامه گذاری امام علی علیه السّلام توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله؛

4-2- تبریک گفتن به امام علی علیه السّلام به عنوان رهبر مسلمانان از طرف صحابه؛

4-3- سروده شاعران حاضر در جلسه از جمله حسان بن ثابت درباره محتوای خطبه غدیر و نصب امام علی علیه السّلام به عنوان جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله؛

4-4- اعتراف صحابه به این که در این حادثه حاضر و شاهد نصب امام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند؛

4-5- فهم صحابه از جریان غدیر مبنی بر نصب امام علی علیه السّلام به عنوان خلیفه رسول خدا صلی الله علیه وآله؛

4-6- اطلاق لقب «مولی» به امام علی علیه السّلام به استناد استنباط صحابه از حادثه غدیر؛

ص: 114

4-7- مناشده به حدیث غدیر در درگیریهای سیاسی - اجتماعی مربوط به جانشینی پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله از طرف اهل البیت، صحابه، و بویژه از طرف امام علی علیه السّلام؛

4-8- نزول آیه عذاب به تقاضای مخالفان نصب امام علی علیه السّلام به رهبری توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله؛مدارک و منابع این قرائن پیشتر از منابع اهل سنت نقل شده است که تکرار نمی کنیم.

ص: 115

ص: 116

فصل چهارم :شبهات حدیثی

اشاره

ص: 117

ص: 118

شبهات حدیثی

نصب نشدن امام علی علیه السّلام در غدیر
اشاره

از شبهاتی که بر استدلال شیعه به حدیث غدیر وارد کرده اند، این است که گفته اند:

«وانت تعلم انّ اخبار الغدیر التی فیها الامر بالاستخلاف غیر صحیحة عند اهل السنّة و لا مسلّمة لدیهم اصلاً.»(1)

و تو می دانی که گزارشهای حادثه غدیر که در آن اثری از جانشینی [علی علیه السّلام]پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله باشد، نزد اهل سنت گزارش واقعی و درستی نیست و اصل حادثه غدیر نزد آنان به طور کلی قطعی نیست.

ص: 119


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 193.
نقد

همه کسانی که با تاریخ اسلام آشنایی دارند، می دانند که سفر حجة الوداع از بخشهای غیر قابل انکار زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله است. بخشی از این سفر، توقف رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیرخم و سخنرانی مهم اوست. پیشتر نقل کردیم که ابن کثیر با عناد خاصی که با شیعه دارد، یک فصل از کتابش را به حادثه غدیر خم اختصاص می دهد و در ابتدای فصل نیز دشمنی خود را آشکار کرده، می نویسد:

من گزارشهای مربوط به حادثه غدیر را می آورم، ولی اعلام می کنم که شیعه از این حادثه بهره ای ندارد.

بنابر این انکار اصل حادثه غدیر در حد انکار اصل حجة الوداع است که مستند چنین انکاری تنها می تواند عناد و لجبازی باشد. ولی در پاسخ به این بخش از سخن آلوسی که در حادثه غدیر مسأله جانشینی مطرح نشده است، باید گفت: قراین زیر در منابع اهل سنت وجود دارد که دلالت می کند این جانشینی و نصب امام علی علیه السّلام در آن روز اتفاق افتاده است:

1- بیان حدیث ثقلین:

مراسم غدیر، یکی از موارد چهارگانه ای است که رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث ثقلین را بیان کرد. در حدیث ثقلین رسول خدا صلی الله علیه وآله قرآن و عترت خود را به عنوان دو امانت و در بعضی از روایات دو خلیفه در بین امت گذاشته است که

ص: 120

مصداق آن سید و سرور اهل بیت علیه السّلام امام علی علیه السّلام است که پیشتر منابع آن را از کتب اهل سنت نقل کردیم.

2- تواتر حدیث غدیر:

یکی از قراینی که بر وقوع حادثه غدیر و طرح جانشینی پس از رسول خداصلی الله علیه وآله دلالت دارد، تواتر حدیث غدیر و حدیث «من کنت مولاه» است که پیشتر آن را از منابع اهل سنت نقل کردیم.

3- کتاب شناسی حدیث «من کنت مولاه»:

از قراینی که بر طرح جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیر دلالت می کند، کتبی است که درباره طرق حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» و دلالت آن بر امامت از طرف دانشمندان اهل سنت نوشته شده است که پیشتر به بعضی از آنها اشاره کردیم.

4- اطلاق لقب وصی بر امام علی علیه السّلام:

از قراینی که بر طرح جانشینی امام علی علیه السّلام از سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیر خم دلالت دارد، این است که صحابه به استناد آن حادثه، لقب

وصی را بر آن حضرت اطلاق کرده اند که پیشتر از منابع اهل سنت شواهدی به نقل از چهارده نفر از شعرای صحابی و چندین نفر از شعرای تابعی که این لقب را در اشعار خود برای آن امام به کار برده اند، یاد کردیم.

ص: 121

5- اطلاق لقب «مولی» بر امام علی علیه السّلام:

از قراینی که جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیرخم را می رساند، این است که صحابه حاضر در آن حادثه به استناد جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» امام علی علیه السّلام را «مولی» خطاب می کردند که پیشتر از منابع اهل سنت نقل کردیم.

6- تبریک گفتن به امام علی علیه السّلام:

از قراینی که بر طرح جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله در حادثه غدیر دلالت می کند، این است که صحابه از جمله خلیفه اول و دوم در همان مجلس به امام این نصب را با جمله

«بخّ بخّ لک یا ابن ابی طالب، اصبحت مولای و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة»

تبریک گفتند که اگر این نصب انجام نگرفته بود، چه چیزی را به او تبریک گفته اند؟ پیشتر مدارک این تبریک را از کتب اهل سنت نقل کردیم.

7- عمامه گذاری امام علی علیه السّلام توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله:

از دیگر قراین جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله در حادثه غدیر، مراسم بعد از سخنرانی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور اجرای آن را داده بود، بدین گونه که خیمه ای برای این کار در نظر گرفت تا امام علی علیه السّلام در آن

ص: 122

خیمه بنشیند و مردم با او بیعت کنند و به او تبریک بگویند. همچنین رسول خداصلی الله علیه وآله برای ابهت بخشیدن به مراسم برای امام علی علیه السّلام به سبک خاصی عمامه بست که اسناد آن را پیشتر ارائه کردیم.

8 - نزول آیات ولایت:

از قراینی که بر طرح جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله در حادثه غدیر دلالت می کند، مسأله نزول آیات اکمال و تبلیغ در این ایام است که رسول خدا صلی الله علیه وآله را به عدم انجام رسالت در صورت انجام نگرفتن این کار تهدید می کند و پس از انجام کار، خداوند پایان نزول احکام و اکمال دین و اتمام نعمت را اعلام کرده است که پیشتر از منابع اهل سنت، نزول این آیات را نقل کردیم.

9- اختلاف قرائت در آیه تبلیغ:

از قراینی که دلالت می کند رسول خدا صلی الله علیه وآله مسأله جانشینی امام علی علیه السّلام را مطرح کرده است، مسأله اختلاف قرائت صحابه در آیه تبلیغ است، چنان که در قرائت عبدالله بن مسعود {بلّغ ما انزل الیک من ربّک انّ علیّا مولی المؤمنین و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته} آمده است و پیشتر اسناد آن را از منابع اهل سنت ارائه کردیم.

ص: 123

10- نزول آیه عذاب:

از قراینی که بر مطرح شدن جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خداصلی الله علیه وآله در غدیر خم دلالت می کند، نزول آیه عذاب است که از طرف مخالفان امامت امام علی علیه السّلام پس از پایان مراسم و مناظره با رسول خدا صلی الله علیه وآله از خداوند درخواست شده بود که اسناد آن از منابع اهل سنت ارائه شد

11- احتجاج به نصب در غدیر:

از قراینی که بر مطرح شدن جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خداصلی الله علیه وآله در غدیرخم دلالت می کند، احتجاج به این نصب در طول سی سال

بعد از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله است؛ به گونه ای که در اختلافات سیاسی اعم از انتخاب ابوبکر، انتصاب عمر، رأی شورا، جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان و... که یک طرف منازعه امام علی علیه السّلام بود، برای اثبات حقانیت آن حضرت به نصب در غدیر از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله مناشده انجام می گرفت؛ چه از طرف خود امام علی علیه السّلام و چه از طرف اهل البیت و چه از طرف صحابه که پیشتر اسناد آن را از منابع اهل سنت ارائه کردیم.

12- اعتراف صحابه:
اشاره

از قراینی که مطرح شدن جانشینی امام علی علیه السّلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله درغدیرخم را می رساند، این است که در دوران حکومت ظاهری امام علی علیه السّلام

ص: 124

بعد از جنگ صفین، معاویه و اطرافیانش برای تضعیف حکومت امام و نامشروع جلوه دادن آن شایعه ای را پخش کردند که علی علیه السّلام به رسول خدا صلی الله علیه وآله تهمت می زند که میگوید: رسول

خدا صلی الله علیه وآله او را به عنوان جانشین و خلیفه خود تعیین کرده است. با پخش این شایعه امام علی علیه السّلام در یک سخنرانی از صحابه رسول خداصلی الله علیه وآله که در جلسه حاضر بودند و در غدیر نیز حضور داشتند و شاهد مراسم نصب بوده اند، خواست تا برخیزند و شهادت دهند که در آن مراسم بعد از گذشت حدود سی سال، دوازده نفر برخاستند و شهادت دادند که ما در غدیرخم شاهد این جریان بودیم. اسناد آن از منابع اهل سنت پیشتر ارائه شد.

براساس قراین یاد شده - که اسناد آن در منابع اهل سنت فراوان یافت می شود - نه اصل حادثه در تاریخ اسلام قابل انکار است و نه دلالت حادثه بر امامت آن حضرت قابل تردید است.

عدم نقل مسلم و بخاری

از شبهاتی که بر خبر غدیر وارد کرده اند، این است که گفته اند:

«والشیخان لم یرو یا خبر الغدیر فی صیحیحهما لعدم وجدانهما له علی شرطهما.»(1)

مسلم و بخاری گزارش غدیر را در کتابشان نیاورده اند؛ زیرا این گزارش شرایط صحت نزد آنان را نداشته است.

ص: 125


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 193.
نقد

1- همه کسانی که با حدیث و کتب حدیثی سروکار دارند، می دانند که تمام روایات صحیح در این دو کتاب نیامده است، تا نیاوردن حدیث غدیر دلیل بر عدم صحت آن باشد؛

2- اگر آن دو همه روایات صحیح را آورده اند، با این که مؤلفان این کتب نیز در ابتدای کتاب خود به صحت روایات کتابشان حکم نموده اند، به چه دلیل دیگر صاحبان

صحاح سته اقدام به تدوین کتب خود نموده اند؟؛

3- تدوین هریک از این صحاح با این که از نظر عدد روایات، بیشتر از روایات آن دو کتاب است، دلیل بر این است که آن دو همه روایات صحیح را نیاورده اند؛

4- اختلاف مسلم و بخاری در شرایط صحت روایات - به گونه ای که بخاری دو شرط و مسلم سه شرط برای صحت روایت معتبر می داند - خود دلیل بر این است که آنان همه روایات صحیح را نیاورده اند، بلکه آنچه را که تصور کرده اند در نظر خودشان صحیح است، آورده اند؛

5- نوشتن مستدرک بر صحیحین از طرف دانشمندان اهل سنت بر این دو کتاب خود دلیل بر این است که این دو همه روایات صحیح را نیاورده اند، به گونه ای که تاکنون بیش از ده مستدرک بر آنها نوشته شده است که مشهورترین آنها، مستدرک حاکم نیشابوری است؛

ص: 126

6- حاکم نیشابوری در مستدرک خود گزارش خبر غدیر را چنین آورده است:

«عن زید بن ارقم... ان الله عزوجل مولای و انا مولی کلّ مؤمن، ثم اخذ بید علیّ رضی الله عنه فقال: «من کنت مولاه فهذا ولیّه، الله وال من والاه و عاد من عاداه.»(1)

بدون تردید خداوند مولای من است و من مولای هر مؤمنی هستم. سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، این علی علیه السّلام سرپرست اوست؛ خدایا با دوستان او دوست و با دشمنانش دشمن باش.

حاکم نیشابوری درباره حدیث غدیر چنین قضاوت می کند:

«هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه بطوله.»(2)

«این حدیث براساس شرایط مسلم و بخاری واجد شرایط است؛ گرچه آن دو به تفصیل آن را نیاورده اند.

ص: 127


1- مستدرک حاکم، ج 3، ص 119-118.
2- المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 126.

7- ما درصدد نقد کتاب بخاری و راویان و روایات او نیستیم و اگر فرصتی بود که آن را به نقد بکشیم، دلیل ذکر نکردن این روایت آشکار می شد.

برای آشنایی دیگران با این بحث آنان را به مطالعه کتاب «القول الصراح فی البخاری و صحیحة الجامع» ارجاع می دهیم.

8- پیشتر از دو کتاب یاد شده بخشهایی از خطبه غدیریه را نقل کردیم؛ جمله «لاترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض» را بخاری در کتاب العلم، باب الانصاف للعلماء و کتاب الفتن، باب لا ترجعوا... و مسلم در کتاب الایمان، باب لا ترجعوا آورده اند. همچنین بخشهای مربوط به حدیث ثقلین و نیز «من ادعی الی غیر ابیه و من تولی غیر موالیه» و... را آورده اند.

اکنون سؤال این است که اگر حدیث غدیر نزد آنان صحت نداشته است، بخشهای یاد شده از حدیث را از کجا آورده اند؟

در پایان به بیان خود بخاری درباره کتابش بسنده می کنیم:

«لم اخرج فی هذا الکتاب الاّ صحیحا و ما ترکت من الصحیح اکثر»(1)

من در این کتاب تنها روایات صحیح را آورده ام ولی روایات صحیحی که من نیاورده ام، بیشتر است از آنچه که من آورده ام.

ص: 128


1- هدی الساری، ج 1، ص 7.
مقید نبودن به کلمه بعدی

از شبهاتی که بر استدلال به حدیث غدیر وارد کرده اند، این است که گفته اند:

گاهی استدلال می شود بر این که مقصود از ولایت در حدیث محبت است؛ زیرا در آن کلمه من بعدی نیامده است.

نقد

1- ابوهلال عسکری لغت شناس معروف عرب در بحث فرق بیان مولی و ولی، «ولی» را چنین معنی می کند:

«واصل الولیّ جعل الثانی من بعد الاول من غیر فصل من قولهم هذا یلی ذاک ولیّا.»(1)

اصل معنای «ولیّ» قراردادن دوم به جای اول است، بدون فاصله و این واژه از قول عرب گرفته شده است که این پشت سر آن آید.

راغب اصفهانی همین معنی را با شرح بیشتری آورده است که پیشتر نقل کردیم.

بنابر این تنها کاربرد واژه «ولیّ» برای فهماندن ولایت شخص بعدی کفایت می کند و نیازی به قید «من بعدی» نیست.

ص: 129


1- الفروق اللغویه، ص 235.

2- در خطبه غدیریه رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث ثقلین را نیز بیان فرموده است که به وضوح در آن مفهوم «بعدی بودن» گنجانده شده است.

3- در همین خطبه رسول خدا صلی الله علیه وآله جمله «لا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم بعض» را فرموده است که پیشتر منابع آن را نقل کردیم که بیانگر درگیریهای سیاسی بعد از آن حضرت است. همچنین در بخشی دیگر از خطبه غدیر فرموده است: من علی علیه السّلام را به عنوان ولیّ شما انتخاب کرده ام، که به وضوح دلالت می کند مقصود دوران بعد از خود آن حضرت است.

4- در روایت زیر رسول خدا صلی الله علیه وآله واژه «ولیّ» را درباره امام علی علیه السّلام به کار برده است:

«عن عبدالله عن ابیه بریده قال: بعث رسول الله صلی الله علیه وآله بعثین الی الیمن علی احدهما علی بن ابی طالب و علی الآخر خالد بن ولید، فقال: اذا لقیتم فعلی علی الناس و ان افتر قتما فکل واحد منکم علی جنده، قال فلقینا بنی زید من اهل الیمن فاقتتلنا فظهر المسلمون علی المشرکین فقتلنا المقاتله و سبینا الذریّة فاصطفی علیّ امراة من السبی لنفسه، قال بریده فکتب معی خالد بن ولید الی رسول الله یخبره بذلک فلما اتیت النبی صلی الله علیه وآله دفعت الکتاب فقری علیه،

ص: 130

فرأیت الغضب فی وجه رسول الله فقلت یا رسول الله صلی الله علیه وآله: هذا مکان العائذ، بعثتنی مع رجل و امرتنی ان اطیعه، ففعلت، ما ارسلت به فقال رسول الله: لا تقع فی علیّ، فانّه منّی و انا منه و هو ولیّکم بعدی.»(1)

«بریده میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله دو گروه نظامی را به سوی یمن گسیل داشت: فرمانده یک گروه علی بن ابی طالب علیه السّلام و فرمانده گروه دیگر خالد بن ولید بود. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: اگر با هم بودید فرمانده همه نیروها علی بن ابی طالب علیه السّلام است و اگر از هم جدا حرکت کردید هر یک فرمانده سپاه خود باشد :بریده می گوید: حرکت کردیم و با قبیله بنی زید برخورد کردیم و جنگ در گرفت و مسلمانان پیروز شدند و رزمندگان آنان را کشتیم و زنان آنان را به اسارت گرفتیم. علی علیه السّلام یکی از زنان اسیر را برای خود انتخاب کرد. خالد بن ولید نامه ای به رسول خدا صلی الله علیه وآله نوشت و به من داد که به آن حضرت برسانم و گزارش این عملیات و عملکرد علی علیه السّلام را به پیامبر بازگویم. پس از آن که خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسیدم و نامه را خدمت

ص: 131


1- مسند، احمد بن حنبل، ج 6، ص 489، حدیث 22503؛ خصائص، نسایی، ص 144، حدیث 90؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 119 و 130؛ کنوز الحقایق، ج 1، ص 386؛ کفایة الطالب، ص 274؛ ینابیع المودة، ص 53.

آن حضرت دادم، نامه را برایش خواندند، دیدم آثار غضب در چهره رسول خدا صلی الله علیه وآله ظاهر شد.

عرض کردم: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله اینجا پناهگاه ماست. شما مرا تحت فرماندهی مردی فرستادی و به من دستور دادی که از او اطاعت کنم و اکنون من وظیفه ام را انجام داده ام؟!

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: از علی علیه السّلام بدگویی نکن. بدون تردید علی علیه السّلام از من است و من از علی علیه السّلام هستم. علی علیه السّلام بعد از من ولیّ سرپرست شماست».

بنابر این گذشته از خود واژه «ولیّ» که بعدی بودن را می رساند و در جملاتی از خطبه غدیر که در این زمینه نقش اساسی دارند واژه «بعدی» آمده است، در روایات دیگری نیز این واژه آمده است.

ص: 132

فصل پنجم :شبهات سیاسی

اشاره

ص: 133

ص: 134

1 - پذیرش صحابه

اشاره

از شبهاتی که بر استدلال به حدیث غدیر وارد کرده اند، این است که گفته اند:

«و لو وصی بخلافة لعبد حبشی و لیس لعلیّ بن ابی طالب الهاشمی القریشی الصحابی الجلیل المجاهد العظیم و العالم الواسع العلم لتقبل اصحابه و بخاصّة کبارهم و بالاخص ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم ذلک بکلّ خضوع و تسلیم و لنفذوا وصیّته بدون ایّ تردد، لانّ المسأله فی ذلک الوقت لیست مسألة حکم و سیاسة و انّما هی مسألة ایمان و دین.(1)

اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت به یک برده حبشی هم وصیت می کرد که جانشین او باشد، اصحابش بخصوص بزرگان صحابه، و بالاخص برجستگان آنان همانند ابوبکر، عمر و

ص: 135


1- التفسیر الحدیث، ج 9، ص 185.

عثمان با تمام فروتنی و بدون تردید، آن وصیت را اجرا می کردند، تا چه رسد به این که وصیت درباره علی بن ابی طالب قریشی از نسل هاشم، صحابی بزرگوار مجاهد بزرگ و دانشمند بی نظیر باشد؛ زیرا در آن دوران مسأله حکومت و سیاست مطرح نبوده است، بلکه آنچه در بین صحابه مطرح بود، مسأله عقیده و ایمان بود.

نقد
اشاره

1- جنگ برسر قدرت و حکومت ریشه در عمر بشر دارد و مسأله امروز نیست، تا بگوییم در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله بین صحابه چنین چیزی مطرح نبوده است.

2- تصور محمد عزّه از صحابه تصوری بسیار ساده لوحانه است و بهترین توجیه این نوع اندیشه نسبت به صحابه این است که وی از عملکرد صحابه در تاریخ بی اطلاع است و ما برای آگاهی وی از عملکرد همین دو صحابی بزرگ! شایسته است به رخدادهای دو هفته پایانی عمر رسول خدا صلی الله علیه وآله اشاره کنیم:

الف - اعزام نکردن سپاه اسامه:

با توجه به اهمیت این برهه از زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله این دوران را لحظه به لحظه بررسی می کنیم:

ص: 136

روز دوشنبه چند روز مانده به پایان ماه صفر سال یازدهم، رسول خداصلی الله علیه وآله دستور دادکه مردم برای نبرد با روم به سرعت آماده شوند. مردم از دور رسول خداصلی الله علیه وآله پراکنده شدند، در حالی که همه تلاش آنان برای شرکت در نبرد بود.

صبح روز سه شنبه رسول خدا صلی الله علیه وآله اسامة بن زید را خواست و به او فرمود:

با نام خدا حرکت کن و تا جای شهادت پدرت پیشروی کن. من تو را به عنوان فرمانده این سپاه انتخاب کردم. سریع حرکت کن، قبل از آن که خبر حرکت تو پخش شود. اگر پیروز شدی زیاد در آن جا نمان، همراه خودت راهنما ببر، جاسوسانت را زودتر اعزام کن.

چون روز چهارشنبه شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله بیمار شد و تب کرد.

روز پنج شنبه پرچم جنگ را با دست خود بست و به اسامه داد و فرمود: برای خدا در راه خدابجنگ؛ با آنان که کفر ورزیدند نبرد کن؛ بجنگید، خیانت نکنید، کودکان و زنان را نکشید و آرزوی برخورد با دشمن را نداشته باشید؛ چون نمی دانید شاید شما گرفتار شوید ولی بگویید خدایا ما را حفظ کن، خدایا شر دشمن را از سر ما بردار؛ اگر با دشمن برخورد کردید که کوچ کرده اند آرامش خود را حفظ کنید، اختلاف نکنید، سستی نکنید که آبرویتان خواهد رفت و بگویید: خدایا ما بندگان تو هستیم، آنان نیز بندگان تو

ص: 137

هستند، زندگی ما و آنان در اختیار توست و این تویی که بر آنان پیروز می شوی و بدانید که بهشت زیر برق شمشیر است».(1)

ب - اقدامات مخالفان رهبری علی علیه السّلام
اشاره

ساده اندیشی است که تصور کنیم، سیاستمداران از اصحاب رسول خداصلی الله علیه وآله معنای اقدام رسول خدا صلی الله علیه وآله را درک نمی کردند. آیا قابل قبول است که بگوییم آنان که تنها در عرفه هشدار پیامبر را نسبت به رهبری آینده شنیدند، به قدری تحریک شدند که در بازگشت به مکه 35 نفر از آنان در خانه خدا هم پیمان شدند که نگذارند رهبری به دست خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله بیفتد، حال بعد از جریان غدیر و هشدار نسبت به رهبری و... آرام بنشینند؟!

به دنبال تصمیم رسول خدا صلی الله علیه وآله مبنی بر اعزام سپاه، آنان که معنای سیاسی این تصمیم را می فهمیدند، برای این که رهبری به دست علی علیه السّلام نیفتد، دست به اقداماتی زدند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1- تضعیف فرماندهی:

اولین اقدامی که مخالفان رهبری علی علیه السّلام به آن دست زدند، تضعیف فرماندهی اسامه بود. اسامه فرزند شهید زید بن حارثه بود که درنوار مرزی شام در منطقه موته شهید شده بود و اکنون رسول خدا صلی الله علیه وآله اسامه فرزند او را به

ص: 138


1- مغازی، واقدی، ج 3، ص 1117.

همان منطقه اعزام می کرد. در این دوران اسامه هیجده سال بیش نداشت و در بین مهاجران و انصار - که بعضی از آنها رؤسای قبایل بودند - و بعضی شخصیتهای اجتماعی، سیاسی همانند ابوسفیان، سعید بن عباده، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، ابوبکر، عمر، عبدالرحمان بن عوف و... در مدینه حضور داشتند و با حضور آنان در اطراف رسول خدا صلی الله علیه وآله، آن حضرت اسامه را به عنوان فرمانده سپاه منصوب کرد و به دیگران دستور داد که از او اطاعت کنند.

به احتمال قوی یکی از انگیزه های رسول خدا صلی الله علیه وآله در این اقدام آن بود که به مسلمانان تذکر دهد کهولت سن از شرایط رهبری نیست و جوان بودن هم نقطه ضعف برای رهبر نیست. او می خواست با این اقدام، فرماندهی اسامه هیجده ساله را بپذیرند، تا فردا در برابر رهبری علی علیه السّلام 33 ساله اعتراض نکنند و از انتقادی که آنان به رسول خدا صلی الله علیه وآله داشتند نیز می توان به هدف و انگیزه پیامبر پی برد.

از طرف دیگر آنان که در فرماندهی اسامه تردید کردند، در واقع تصمیم پیامبر صلی الله علیه وآله را زیر سؤال می بردند و انگیزه قوی آنان شکستن قداست رهبری رسول خدا صلی الله علیه وآله بود تا این حرکت زمینه شکستن بقیه تصمیمهای آن حضرت باشد. آنان می خواستند با این اقدام، تصمیمهای رسول خدا صلی الله علیه وآله را در حد تصمیم بقیه انسانها قابل نقد و رد جلوه دهند تا در آینده به راحتی بتوانند تصمیم آن حضرت نسبت به رهبری علی علیه السّلام را نیز نقد و رد کنند و چنین کردند.

ص: 139

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که این اقدامات از طرف مهاجرین اعمال می شد و انصار در آن نقشی نداشتند. به این جریان توجه کنید:

«فقال رجال من المهاجرین و کان اشدهم قولاً عیاش بن ابی ربیعة سیعمل هذا الغلام علی المهاجرین الاولین؟»(1)

عده ای از شخصیت های مهاجرین و از بین آنان بیشترین تلاش را عیاش بن ابی ربیعه می کرد، می گفتند: این نوجوان را فرمانده مهاجران اولی قرار داده است؟

در پی تبلیغات گسترده این گروه برای تضعیف فرماندهی اسامه - که در واقع تضعیف رهبری رسول خدا صلی الله علیه وآله بود - وقتی آن حضرت از این تبلیغات مطلع شد، واکنش نشان داد:

«فغضب رسول اللّه صلی الله علیه وآله غضبا شدیدا فخرج و قد عصب رأسه عصابة و علیه قطیفة ثم صعد المنبر فحمد اللّه و اثنی علیه ثم قال: اما بعد ایها الناس فما مقالة بلغتنی عن بعضکم فی تامیری اسامة بن زید؟ و اللّه لئن طعنتم فی امارتی اسامة لقد طعنتم فی امارتی اباه

ص: 140


1- همان، ج 3، ص 1118.

من قبله و ایم اللّه انّه کان للامارة لخلیقا و ان ابنه من بعده لخلیق للامارة.»(1)

پیامبر صلی الله علیه وآله از این تبلیغات بسیار عصبانی شد و در حالی که (بیمار بود) سرش بسته و پارچه ای بر روی خود انداخته بود به مسجد آمد و بر منبر رفت، پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: ای مردم! این چه سخنی است که درباره تصمیم من درباره فرماندهی اسامه می گویید؟ به خدا قسم اگر امروز به این تصمیم من اعتراض دارید در گذشته نیز که پدرش را به عنوان فرمانده نصب کردم شما اعتراض داشتید. به خدا قسم هم پدر و هم پسر شایسته فرماندهی جنگ بوده و هستند.

2 - تأخیر در حرکت سپاه:

با حمایت رسول خدا صلی الله علیه وآله از اسامه، آنان بیش از این نمی توانستند علیه اسامه سخن بگویند؛ از این رو اقدامات خود را متوجه حرکت نکردن سپاه کردند؛ همان انگیزه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله با تمام توان می خواست این سپاه را به هر شکل ممکن از مدینه خارج کند.

از یک طرف با کمال تأسف باید گفت مخالفان رهبری علی علیه السّلام که به گونه ای مخالف صریح رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند، در خانه پیامبر عناصری را داشتند

ص: 141


1- همان، ج 2، ص 1119.

که گزارش حال رسول خدا صلی الله علیه وآله را لحظه به لحظه به بیرون منعکس می کردند و آنان براساس این گزارشها تصمیم می گرفتند. همین که گزارش می رسید حال رسول خدا صلی الله علیه وآله رو به بهبود است به طرف لشکرگاه می رفتند و همین که گزارش می رسید حال پیامبر رو به وخامت است، به طرف مدینه سرازیر می شدند. از طرفی تمام تلاش رسول خدا صلی الله علیه وآله بر این مسأله متمرکز شده است که این سپاه از شهر خارج شود. به این تلاش دو سویه یعنی تلاش رسول خداصلی الله علیه وآله برای حرکت سپاه و تلاش مخالفان علی علیه السّلام در این لحظات تاریخی توجه کنید:

«و جعل رسول اللّه صلی الله علیه وآله فی مرضه یثقل و یخفّ و یؤکد القول فی تنفیذ ذلک البعث حتی قال له اسامة: بابی انت و امّی اتاذن لی ان امکث ایاما حتی یشفیک اللّه تعالی. فقال: اخرج و سر علی برکة اللّه. فقال: یا رسول اللّه ان انا خرجت و انت علی هذه الحال خرجت و فی قلبی قرحة منک. فقال: سر علی النصر و العافیة. فقال: یا رسول اللّه! انّی اکره ان اسأل عنک الرکبان، فقال: انفذ لما امرتک به؟»(1)

بیماری و درد رسول خدا صلی الله علیه وآله گاه شدت می گرفت و گاه

ص: 142


1- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 52.

کاهش می یافت و مرتب رسول خدا صلی الله علیه وآله تأکید می کرد که سپاه حرکت کند، تا این که خود اسامه به پیامبر عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه می دهی چند روزی بمانم تا این که خداوند به شما شفا دهد؟

پیامبر فرمود: برو بیرون و با استمداد از خداوند حرکت کن.

اسامه: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله اگر با این وضع شما من از مدینه خارج شوم قلبم جریحه دار خواهد بود!

پیامبر: با اعتماد بر پیروزی و عافیت برو.

اسامه: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله دوست ندارم حال شما را از دیگران بپرسم؟!

پیامبر: آنچه به تو دستور می دهم انجام بده؟!

اگر به همین قطعه تاریخ توجه شود، این بگو و مگوی اسامه با رسول خداصلی الله علیه وآله تأمل برانگیز است. در کجای تاریخ سراغ دارید که یک نیروی تحت امر با فرمانده اش این گونه بگو و مگو کند؟! این تنها اسامه نیست که تلاش در تأخیر سپاه دارد، بلکه دیگران نیز دخالت می کردند تا این سپاه حرکت نکند و به بهانه های مختلف به خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله می آمدند و از نزدیک وضع آن حضرت رامی دیدند و هر چه رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود سپاه اسامه حرکت کند، ولی از این حرکت خبری نبود!

ص: 143

به این جریان توجه کنید:

«و جاء المسلمون الذین یخرجون مع اسامة یودّعون رسول اللّه صلی الله علیه وآله فیهم عمر بن الخطاب. و رسول اللّه صلی الله علیه وآله یقول: انفذوا بعث اسامة و دخلت ام ایمن فقالت: ای رسول اللّه لو ترکت اسامة تقیم فی معسکره حتی تتماثل فان اسامة ان خرج علی حالته هذه لم ینتفع بنفسه، فقال رسول اللّه: انفذوا بعث اسامة.»(1)

مسلمانانی که می خواستند همراه اسامه بروند، برای وداع نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله می آمدند و در بین آنان عمر بن خطاب هم بود. پیامبر می فرمود: سپاه اسامه را اعزام کنید. ام ایمن (که مادر اسامه است) بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله! اگر اجاز دهی اسامه چند روزی بماند تا شما بهبود یابید. چون اگر اسامه با این وضع بیرون برود نمی تواند کاری از پیش ببرد! پیامبر فرمود: سپاه اسامه را اعزام کنید؟!

گویا اینان از رسول خدا صلی الله علیه وآله بهتر می دانند که چه کسی چه کاری باید انجام دهد و برای رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز تکلیف مشخص می کردند؟!

ص: 144


1- مغازی واقدی، ج 3، ص 1119.

لحظات را تصور کنید که رسول خدا صلی الله علیه وآله یعنی کسی که این مردم را از بدبختی، گمراهی، نداری و... نجات داد و عزیز کرد و هر چه دارند از او دارند و امروز در آستانه ارتحال قرار گرفته و تنها یک خواسته کوچک

دارد که این سپاه حرکت کند، ولی با او همکاری نمی کنند؟!

به دنبال این بگومگو با اسامه و ام ایمن و...

«ثم اغمی رسول اللّه صلی الله علیه وآله و قام اسامة فتجهّز للخروج فلما افاق رسول اللّه صلی الله علیه وآله سأل عن اسامة و البعث فاخبر انهم یتجهّزون فجعل یقول انفذوا بعث اسامة لعن اللّه من تخلّف عنه و کرّر ذلک.»(1)

پیامبر بیهوش شد و اسامه نیز برای حرکت سپاه از خانه بیرون رفت. پس از مدتی رسول خدا صلی الله علیه وآله به هوش آمدو پرسید: اسامه و سپاه چه شد؟

گفتند: برای حرکت آماده می شوند.

مرتب می گفت: سپاه اسامه را اعزام کنید. خدا لعنت کند آنان را که همراه این سپاه بیرون نروند! و چندین بار این جمله را تکرار می کرد.

ص: 145


1- شرح نهج البلاغه ابی ابی الحدید، ج 6، ص 52.

این جمله رسول خدا صلی الله علیه وآله در آستانه ارتحال که با صیغه جمع می فرماید سپاه را اعزام کنید، نشان می دهد که این گروه افراد متعددی بودند و تنها اسامه نبود.

«فمضی الناس الی المعسکر فباتوا لیلة الاحد نزل اسامة یوم الاحد و رسول اللّه صلی الله علیه وآله ثقیل مغمور.»(1)

«به دنبال این جریانها و لعنت رسول خدا صلی الله علیه وآله بر متخلفان، مردم به طرف اردوگاه رفتند و شب یکشنبه را در اردوگاه به سر بردند. روز یکشنبه اسامه نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد؟!

یکی از علل تأخیر در اعزام سپاه، آمد و شد بی مورد اسامه به مدینه بود با این که رسول خداصلی الله علیه وآله آن چنان تند با او در روز شنبه برخورد کرده است که باید سپاه را حرکت دهد، آمدن روز یکشنبه به خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله تأمل برانگیز است؟!

3 - نرفتن سپاه:

عده ای که از اول بنا نداشتند همراه این سپاه از مدینه خارج شوند و برای اجرای نقشه های خود تصمیم به ماندن در مدینه داشتند. بعد از آن که رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را که همراه سپاه نروند لعنت کرد، اگر لعن و نفرین

ص: 146


1- مغازی، واقدی، ج 3، ص 1119.

رسول خدا صلی الله علیه وآله شامل حال آنان شود در جامعه اسلامی نمی توانند مسؤولیتی را به عهده گیرند، درصدد برآمدند که این اقدام را توجیه کنند. به این جریان توجه کنید:

«فلما اصبح یوم الاثنین غدا من معسکره و اصبح رسول اللّه صلی الله علیه وآله مفیقا فجائه اسامة فقال: اغد علی برکة اللّه، فودّعه اسامة رسول اللّه صلی الله علیه وآله مفیق مریح، فدحل ابوبکر رضی اللّه عنه فقال یا رسول اللّه اصبحت مفیقا بحمداللّه و الیوم یوم ابنة خارجة فائذن لی، فاذن له فذهب الی السنح.»(1)

صبح دوشنبه اسامه از لشکرگاهش به طرف مدینه حرکت کرد و رسول خدا صلی الله علیه وآله حالش خوب بود. اسامه نزد رسول خداصلی الله علیه وآله آمد. حضرت به او فرمود: فردا حرکت کن. اسامه با رسولخداصلی الله علیه وآله خداحافظی کرد. ابوبکر بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: بحمداللّه حالتان خوب است و امروز نوبت دختر خارجه است (همسر ابوبکر) اجازه بده نزد او باشم. رسول خدا صلی الله علیه وآله اجازه داد! وابوبکر به سنح رفت».(2)

ص: 147


1- همان، ج 3، ص 1120.
2- یکی از علل تأخیر حرکت سپاه، رفت و آمدهای تامل برانگیز اسامه به مدینه است. با این که هر بار که می آمد رسول خدا صلی الله علیه وآله به او می فرمود کاری را که به تو گفتم انجام بده، باز هم او در حرکت سپاه تعلل می کرد و معلوم نیست چه کسانی پشت این جریان بودند؟!

گویا دستور حرکت سپاه اسامه برای زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که چون اکنون حال رسول خدا صلی الله علیه وآله رو به بهبود است، لازم نیست سپاه حرکت کند؛ با این که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر متخلفان از سپاه اسامه لعنت فرستاد!

گویا نزد همسر بودن مهمتر از پیروی کردن از دستور رسول خداست؟!

آنچه در خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله و اطراف آن می گذشت، نشان می داد که آرزوی اعزام سپاه اسامه باید بر دل رسول خدا صلی الله علیه وآله بماند و این آرزو دست نیافتنی بود، با این که به صلاح خود آنان بود؛ زیرا از دوشنبه ای که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمان بسیج را صادر کرد و اسامه را به عنوان فرمانده سپاه نصب نمود، تا روز ارتحال رسول خدا یک هفته به طول انجامید و اسامه و دست اندرکاران اعزام سپاه مرتب در اعزام سپاه تعلّل کرده، هر روز به بهانه ای نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله می آمدند و هر بار که می آمدند آن حضرت دستور می داد سپاه را روانه کنید، حرکت کنید، خدا لعنت کند کسی را که همراه این سپاه نرود و... ولی این سخنان سودی نمی بخشید؛ زیرا رقبای سیاسی امام علی علیه السّلام فهمیده بودند که پیامبر آخرین روزهای عمر خود را می گذراند و موقع انتقال قدرت و رهبری است که باید در این تقسیم ارث شریک باشند!

4- جلوگیری از تدوین سند رسمی

گرچه تاکنون اقدامات رسول خدا صلی الله علیه وآله را برای تثبیت رهبری علی علیه السّلام نقل کردیم، ولی با وضعی که درباره لشکر اسامه پیش آمده بود وپیامبر دریافت که

ص: 148

این سپاه حرکت نخواهد کرد و در نتیجه مزاحمان علی علیه السّلام نخواهند گذاشت که رهبری به آرامی به علی علیه السّلام انتقال یابد، آخرین اقدام را در روز پنج شنبه انجام داد و تصمیم گرفت طی یک سند رسمی در حضور جمع، مانع از انحراف رهبری شود، ولی عده ای نگذاشتند. اکنون ببینیم پنج شنبه چه روزی بوده است؟

«عن عبیداللّه بن عبداللّه بن ابن عباس رضی اللّه عنهما قال: لمّا حضر رسول اللّه صلی الله علیه وآله و فی البیت رجال فیهم عمر بن خطاب قال النبی صلی الله علیه وآله: هلّم اکتب لکم کتابا لا تضلّوا بعده. فقال عمر: انّ النبی صلی الله علیه وآله قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب اللّه. فاختلف اهل البیت فاختصموا منهم من

یقول تقرّبوا یکتب لکم النبی صلی الله علیه وآله کتابا لن تضلّوا بعده و منهم من یقول ما قال عمر، فلمّا اکثروا اللغو و الاختلاف عند النبی صلی الله علیه وآله قال رسول اللّه صلی الله علیه وآله: قوموا! قال عبیداللّه و کان ابن عباس یقول ان الرزیّة کل الرزیّة ما حال بین رسول اللّه صلی الله علیه وآله

ص: 149

و بین ان یکتب لهم ذلک الکتاب من اختلافهم و لغطهم.»(1)

ابن عباس می گوید: در آستانه ارتحال رسول خدا صلی الله علیه وآله در خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از جمله عمر بن خطاب جمع بودند، پیامبر فرمود: بیاورید تا نوشته ای برایتان بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.

عمر گفت: درد بر او غلبه کرده است. کتاب خدا پیش ماست و همان کافی است؟! افرادی که در خانه بودند درگیر شده، عده ای می گفتند کاغذ و قلم بیاورید تا رسول خدا صلی الله علیه وآله بنویسد و عده ای هم سخن عمر را تکرار می کردند. چون حرفهای بیهوده و درگیری زیاد شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید. ابن عباس می گفت: همه مصیبت و بدبختی از هنگامی شروع شد که مانع از نوشتن آن نامه شدند.

آنچه درباره آخرین اقدام رسول خدا صلی الله علیه وآله برای تثبیت رهبری علی علیه السّلام نقل شد، از متقن ترین کتب حدیثی اهل سنت یعنی صحیح بخاری و مسلم آوردیم.

ص: 150


1- صحیح، البخاری، کتاب المرض باب قول المریض قوموا عنی؛ صحیح، مسلم، باب ترک الوصیه، ص 76؛ مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 308، ج 1، ص 552؛ تاریخ، طبری، ج 2، ص 436؛ کامل، ابن اثیر، ج 2، ص 320.

گرچه این حادثه درمنابع دیگر مفصلتر یاد شده است، ولی ما به همین مقدار اکتفا می کنیم.

آنچه بیان شد، بخشی از اقدامات همان اصحاب بزرگ بود که مانع اجرای وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله در آخرین هفته زندگی او شده اند و اگر بنا باشد این گونه اقدامات صحابه گردآوری شود، بیش از یک جلد کتاب خواهد شد.

2- مبارزه اصحاب با مخالفان وصیت:

اشاره

از شبهاتی که بر استدلال به حدیث غدیر وارد کرده اند، بدین قرار است:

«و علی فرض المحال لو حدثت نفوس بعض اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله بعدم تنفیذ وصیة النبیّ لو کانت صحیحة لحا ربهم جمهور اصحاب رسول الله و لما کان یصحّ تراجع علی عنها، لانّه یکون فی ذلک خالف وصیّة رسول الله و لحا رب دونها و لوجد من المسلمین جمهورا عظیما یحاربون معه و هو یعدّ اقوی عصبة من ابی بکر و عمر.»(1)

بر فرض محال، اگر بعضی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله تمایلی به انجام وصیت آن حضرت نداشتند، اکثریت اصحاب رسول

ص: 151


1- التفسیر الحدیث، ج 9، ص 185.

خدا صلی الله علیه وآله با آنان به مبارزه برمی خاستند، گذشته از آن که برای علی علیه السّلام درست نبود که از این وصیت دست بردارد؛ زیرا در آن صورت با رسول خدا صلی الله علیه وآله مخالفت کرده است و اگر به مبارزه با مخالفان وصیت آن حضرت برمی خاست جمعیت فراوانی از مسلمانان به حمایت از او برمی خاستند، در حالی که او از نظر قبیله ای نیز از ابوبکرو عمر قوی تر بود.

نقد

1- براساس آنچه در شبهه قبل بیان شد، مخالفت بعضی از اصحاب با رسول خدا صلی الله علیه وآله در برخی موارد نه تنها محال نیست، بلکه از مسلّمات تاریخ صدر اسلام است که برای فهم آن تنها مقداری مطالعه تاریخ و قدری انصاف لازم است.

2- در پاسخ به این که اگر عده ای با انجام وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله مخالف بودند، جمهور اصحاب به مبارزه با آنان برمی خاستند، باید به محمد عزه گفت همان عکس العملی که اصحاب در برابر مخالفان اعزام سپاه اسامه و تدوین نامه رسول خدا صلی الله علیه وآله نشان دادند - با این که هنوز رسول خدا صلی الله علیه وآله در بین آنان بود و در حضور او مخالفت کردند و حیا نکردند - با مسأله بیعت با امام علی علیه السّلام نیز همان گونه برخورد میکردند و بسیاری از مسائلی که به نظر چنین افرادی محال است، در تاریخ اتفاق افتاده و از مسلمات تاریخ است.

ص: 152

3- اما این که اگر چنین وصیتی در کار بود علی علیه السّلام برای تحقق آن مبارزه می کرد، همان طور که پیشتر گفتیم، نه تنها امام علی علیه السّلام چنین وصیتی را قبول داشت، بلکه آن را حقّ مسلم خود می دانست و تا وقتی که مردم بعد از عثمان با او بیعت کردند، متناسب با شرایط آن را اعلام می کرد:

1-3- روشنگری نسبت به این که خلافت حقّ اوست؛

2-3- اقدام به تحصّن در خانه حضرت زهرا علیهاالسّلام؛

3-3- بیعت نکردن با ابوبکر تا زمانی که حضرت زهرا علیهاالسّلام زنده بود؛

4-3- اقدام به جلب حمایت اصحاب؛

5-3- استفاده از فرصتها؛

4- اما این که اگر امام علی علیه السّلام قیام می کرد، عده زیادی از مسلمانان با او همراهی می کردند. چنان که پیشتر بیان کردیم، براساس منابع اهل سنت آن حضرت حرکت را آغاز کرد، ولی از مسلمانان حتی به عدد انگشتان دو دست هم حاضر نشدند با او همراهی می کنند.

ص: 153

ص: 154

فصل ششم :شبهات تاریخی

اشاره

ص: 155

ص: 156

شبهات تاریخی

1 - عدم تقاضای اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه وآله:
اشاره

سید اسماعیل حمیری در قصیده ای درباره امامت امام علی علیه السّلام میگوید:

«جمعی از صحابه نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمدند و از آن حضرت تقاضا کردند که جانشینی برای خودش معین کند.آن حضرت امام علی علیه السّلام را معین کرد».

آلوسی پس از نقل این قصیده می نویسد: این دروغ است و نه شیعه چنین چیزی را نقل کرده است و نه سنّی.

به این شبهه توجه کنید:

«ثم انّ ما اشار الیه الحمیری فی قصیدته التی اسرف فیها من انّ الصحابة رضی الله عنهم بهذه الهئیة الاجتماعیة جاؤوا الی النبی صلی الله علیه وآله و طلبوا منه تعیین الامام بعد ممّا لم یذکره

ص: 157

المورّخون و اهل السیر من الفریقین فیما اعلم، بل هو محض زور و بهتان.»(1)

آنچه سید حمیری در قصیده اش به آن اشاره کرده است که صحابه با هم خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله رسیدند و از او تقاضا کردند که برای بعد از خود جانشین تعیین کند زیاده روی است، و چنین چیزی را تا آنجا که من می دانم نه مورخان شیعه و نه مورخان سنی نوشته اند و نه سیره نویسان دو گروه، بلکه این سخن، یک کذب و تهمت است!

نقد

1- پیشتر بیان کردیم که مسأله جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله از همان ابتدای بعثت مورد توجه و موجب دغدغه مسلمانان و رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است و در اواسط بعثت، یعنی هنگام هجرت به مدینه نیز در مسأله «بیعة الحرب» مطرح بوده و در مدینه نیز پس از تشکیل حکومت دینی هم از طرف مسلمانان و هم از طرف سیاستمداران، منافقان و... قابل توجه بوده است.

2- برخلاف آنچه آلوسی می نویسد، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت به این مهم اشاره شده است.

ص: 158


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 197.

براساس اسناد تاریخی هم این مسأله برای مسلمانان اهمیت داشته و هم از آن حضرت پرسیده اند و این مهم در روایات اسلامی مطرح شده است:

الف - روایات اهل سنت

در روایات اهل سنت موارد زیادی وجود دارد که از دغدغه مسلمانان نسبت به این مسأله و پرسش آنان از رسول خدا صلی الله علیه وآله حکایت دارد؛

به این جریان توجه کنید:

«قیل یا رسول الله: من یؤمّر بعدک؟»

قال: إن تؤمّروا ابابکر رضی الله عنه تجدوه امینا زاهدا فی الدنیا راغبا فی الآخرة، و إن تؤمّروا عمر رضی الله عنه تجدوه قویّا امینا لا یخاف فی الله لومة لائم، و إن تؤمّروا علیا رضی الله عنه، و لا اراکم فاعلین، تجدوه هادیامهدیا یاخذکم الطریق المستقیم.»(1)

به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض شد: بعد از شما چه کسی امیر است؟ فرمود: اگر ابوبکر را انتخاب کنید، انسانی امین و زاهد است و

ص: 159


1- مسند، احمد بن حنبل، ج 11، ص 175، اسدالغابة، ج 4، ص 106؛ الاستیعاب، ج 3، ص 212؛ تاریخ دمشق، ج 421؛ تاریخ بغداد، ج 11، ص 47؛ البدایة و النهایة، ج 5، ص 477؛ کفایة الطالب، ص 162؛ مناقب الاسد الغالب، ص 33؛ کنزالعمّال، ج 6، ص 160؛ ج 11، ص 630؛ مستدرک، حاکم، ج 3، ص 153؛ حلیة الاولیاء، ج 1، ص 64.

اگر عمر را انتخاب کنید، انسانی امین است و از کسی واهمه ندارد، ولی اگر علی را به عنوان امیر برگزینید - که تصور نمی کنم این کار را انجام دهید - او را شخصی هدایت کننده و هدایت شده خواهید یافت که شما را به راه راست رهنمون خواهد کرد.

ب - روایات شیعه

در روایات شیعه نیز این مسأله مطرح شده است که به عنوان نمونه می توان از این روایت یاد کرد:

«عن ابی جعفر علیه السّلام فی قول الله تعالی:{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا}

«قال انّ رهطا من الیهود اسلموا، منهم عبدالله بن سلام و اسد و ثعلبة و ابن امین و ابن صوریا، فاتوا النّبی فقالوا یا نبیّ الله انّ موسی علیه السّلام اوصی الی یوشع بن نون، فمن وصیّک یا رسول الله و من ولیّنا بعدک؟»

فنزلت هذه الآیة:

{إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذ ِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ}

ص: 160

« قال رسول الله صلی الله علیه وآله قوموا، فقاموا، فاتوا المسجد، فاذا سائل خارج، فقال: یا سائل ! اما اعطاک احد شیئاً؟

قال نعم: هذا الخاتم.قال: من اعطاکه؟قال: اعطانیه ذلک الرجل الذی یصلّی.قال: علی ایّ حال اعطاک؟

قال: کان راکعا.فکبّر النّبی صلی الله علیه وآله و کبّر اهل المسجد، فقال النّبی صلی الله علیه وآله علیّ ابن ابی طالب ولیّکم بعدی.

قالوا: رضینا باللّه ربّا و بالاسلام دینا و بمحمّد نبیّاو بعلیّ بن ابی طالب ولیّا، فانزل الله تعالی»

{وَمَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الغالِبُونَ» (مائده/56)}(1)

امام باقر علیه السّلام درباره آیه «انّما ولیّکم...» فرمود: جمعی از یهودیان مسلمان شدند، عبدالله بن سلام، اسد، ثعلبه، ابن امین و ابن صوریا هم جزء آنان بودند. این جمع خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله رسیدند و به حضرت عرض کردند: ای پیامبر خدا! حضرت موسی علیه السّلام یوشع بن نون را به عنوان وصی خود انتخاب کرده بود. وصی شما و ولیّ ما بعد از شما کیست»؟

«به دنبال این جریان آیه «انّما ولیکم...» نازل

ص: 161


1- الوافی، ج 2، ص 278.

شد.رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید، آنان برخاستند و به مسجد آمدند که فقیری در حال خروج از مسجد بود. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: ای فقیر! کسی به تو چیزی نداد؟فقیر گفت: چرا این انگشتری را به من دادند.رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسید: چه کسی انگشتری را به تو داد؟ فقیر گفت: آن مردی که در حال نماز خواندن است.پیامبرصلی الله علیه وآله پرسید: در چه حالی انگشتری را به تو داد. فقیر گفت: در حال رکوع بود که آن را به من داد؟رسول خدا - که درود خدا بر او و خاندانش باد - تکبیر گفت و اهل مسجد تکبیر گفتند.پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: علی بن ابی طالب بعد از من ولیّ شماست.جمع تازه مسلمان شده گفتند: ما به ربوبیت اللّه و دین اسلام و پیامبری محمد و ولایت علی بن ابی طالب راضی هستیم.

به دنبال این جریان، خداوند این آیه را نازل کرد: «و هر کس خدا، پیامبر او وکسانی را که ایمان آورده اند ولیّ خود بداند پیروز است، چرا که حزب خدا همان پیروزمندانند.»

چنان که ملاحظه می کنید، در این روایت هم دغدغه مسلمانان نسبت به رهبری بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله مطرح شده است و هم دخالت خداوند در تعیین جانشین و تنها نقشی که رسول خدا صلی الله علیه وآله دارد، ابلاغ پیام خداوند است.

ص: 162

2 - بلافصل نبودن جانشینی
اشاره

از شبهاتی که بر استدلال به حدیث غدیر مطرح کرده اند، این است که گفته اند:

«و کون ذلک بعد الوفاة من غیر فصل ممّا لا دلیل علیه.»(1)

این که باید خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله بدون فاصله از ارتحال آن حضرت باشد، دلیلی ندارد.

نقد
اشاره

بعد از پذیرش دلالت حدیث غدیر بر امامت علی علیه السّلام، بلافصل بودن آن را از چند راه زیر می توان اثبات کرد:

1- نزول آیات:

با توجه به نزول آیاتی در حجة الوداع و ارتباط آنها از نظر محتوا با امامت امام علی علیه السّلام به خصوص آیه تبلیغ - که پیشتر بحث مشروح آن گذشت - عدم تبلیغ امامت را با عدم تبلیغ رسالت برابر کرده است؛ بیانگر این است که اولاً: این مسأله باید بلافاصله باشد و ثانیا: دخالت و تصرف دیگران در آن حرام است.

ص: 163


1- تفسیر روح المعانی، ج 6، ص 197.
2- ورود روایات:

پیشتر در بحث از شبهه ای که می گفت؛ اگر مقصود از ولایت «تصرف» بود، می باید به کلمه «بعدی» مقید شود، روایات آن را از منابع اهل سنت آوردیم که در آن روایات عبارت «علیّ ولیّکم من بعدی» را دارد که از تکرار مجدد آنها خودداری می کنیم.

3- لغت:

پیشتر از لغت شناس معروف عرب، ابوهلال عسکری در معنای ولی نقل کردیم که او در این باره می نویسد:

«اصل الولیّ جعل الثانی بعدالاول من غیر فصل، من قولهم هذا یلی ذاک ولیا و ولاّه الله، کانّه یلی امره و لم یکله الی غیره و ولاه امره و کله الیه، کانّه جعله بیده و ولی امر نفسه قام به من غیر وسیطة.»(1)

اصل «ولی» قراردادن دومی بعد از اول و بدون فاصله است و این از سخن عرب گرفته شده است که این پشت سر آن می آید و این که گفته می شود خداوند او را «ولی» قرار داد گویا کارش را به او واگذار کرده و به دیگری واگذار نکرده است و

ص: 164


1- اسنی المطالب، ص 49.

اینکه گفته می شود او را ولیّ امرش قرار داده گویا کار را به دست او سپرده است و اینکه گفته می شود خودش «ولیّ» خود شد؛ یعنی بدون واسطه کار خودش را به عهده گرفته است.

ص: 165

کلام پایانی

به نظر می رسد مخالفان شیعه از روی عناد و نه انصاف علمی، هر چه را از هر جا شنیده اند بدون تحقیق به شیعه نسبت می دهند، در حالی که اگر مسأله اختلاف شیعه و اهل سنت منصفانه مورد بررسی قرار گیرد، مسأله به راحتی قابل حل است و این مقدار کینه و دشمنی ایجاد نمی شود. در دنیای کنونی که اسلام مورد هجوم همه جانبه دنیای کفر قرار گرفته است و مسلمانان نیاز به وحدت دارند باید تلاش همه مسلمانان در کاستن از اختلاف ها و حرکت به سمت وحدت باشد، نه این که بر اختلافات دامن زده، هر روز با ایجاد شبهات واهی و بی اساس مسلمانان را به هم بدبین کرده و آتش تفرقه را بین آنان شعله ور نمایند؛ چرا که دود این آتش به چشم مسلمانان خواهد رفت و سود آن نصیب دشمنان اسلام خواهد شد. درباره چگونگی رسیدن به وحدت - که آرزوی همه اندیشمندان دلسوز اسلامی است - در آغاز نکاتی را گوشزد کردیم.

به امید روزی که مسلمانان بخصوص دانشمندان آنان این خطر را به خوبی احساس کنند و همه به فکر نجات کشورهای اسلامی افتاده و درد مشترک پیدا کنند و برای دفاع از اسلام گام بردارند که قرآن می فرماید:

ص: 166

{یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ}(1)

به امید آن روز و سپاس از تلاشگرانی که برای رسیدن به آن هدف بزرگ تلاش می کنند و آرزوی بیداری برای کسانی که در غفلتند.

والسلام علی عبادالله الصالحین

ص: 167


1- محمد/7.

ص: 168

فهرست منابع

الف) منابع تفسیری / تفسیر و روش های تفسیر

1) الاساس فی التفسیر، حوی، سعید، دارالسلام، الطبعة الثانیه، (1409) 1989م.

2) اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، الامین، محمد بن محمد، بیروت، عالم الکتب.

3) البحر المحیط فی التفسیر، ابوحیان، الاندلسی، محمد بن یوسف، تحقیق، الشیخ عادل احمد، عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1413 ه-- .) 1993 م.

4) تفسیر القرآن، سلطان العلماء، عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام، تحقیق الدکتور عبدالله بن ابراهیم، دار ابن حزم، الطبعة الاولی، (1416 ه-- .) 1996 م.

5) تفسیر المراغی، المراغی، احمد مصطفی، بیروت، درالکتب العلمیه، الطبعة الاولی، (1418 ه- .) 1998 م.

6) تفسیر ابی السعود او ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم، العمادی، ابوالسعود بن محمد، دارالفکر، للطباعة و النشر.

ص: 169

7) تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، اسماعیل، قاهره، دارالحدیث، الطبعة الاولی.

8) تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، النیشابوری القمی، نظام الدین حسن بن محمد بن الحسین، تحقیق، الدکتور حمزه النشرتی، القاهره، المکتبة القیمة.

9) تفسیر البغوی، البغوی، ابو محمد الحسین بن سعود، تحقیق، محمد عبدالعزیز، النمر و غیره، المملکة العربیة السعودیة، دارالطیبة، الطبعة الرابعة، (1417 ه- .) 1997 م.

10) التفسیر الحدیث، دروزه، محمد عزه، مطبعة عیسی البابی، الطبعة الاولی، 164 م.

11) تفسیر کتاب الله العزیز، الهواری، هود بن محکم، تحقیق، بالحاج بن سعید، شریفی، دارالغرب الاسلامی. الطبعة الاولی،1990 م.

12) التفسیر، مقاتل بن سلیمان، تحقیق، الدکتور عبدالله محمود شحاته.

13) التفسیر الواضح، حجازی، الدکتور محمد محمود، القاهره، دارالتفسیر، الطبعة العاشرة، (1406 ه- .) 1986 م.

14) تفسیر الثعالبی المسمی بالجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، الثعالبی، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف، حققه، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، الطبعة الاولی، 1418 ه- .

15) تفسیر التابعین عرض و دراسه، الخضری، محمد بن عبدالله بن علی، الریاض، دارالوطن، 1420 ه- .

16) التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، ابن عاشور، محمد، الطاهر، بیروت، مؤسسة التاریخ، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

17) التفسیر و المفسرون، الذهبی، الدکتور محمد حسین، دارالکتب الحدیثه، الطبعة الثانیة، 1396 ه- .

ص: 170

18) تفسیر مبهمات القرآن، البلنسی، محمد بن علی، دراسة وتحقیق، عبدالله، عبدالکریم محمد، بیروت، دارالغرب الاسلامی.

19) التفسیر و المفسرون، معرفة، محمدهادی، مشهد، الجامعة الرضویة، الطبعة الاولی، 1419 ه- .

20) تفسیر النسایی، النسایی، احمد بن شعیب، تحقیق، سید الحلمی، صبری الشاطی، القاهره، مکتبة السنة، الطبعة الاولی،1410 ه- .) 1990 م.

21) تفسیر القاسمی المسمی محاسن التاویل، القاسمی، محمد جمال الدین، تحقیق، محمد نژاد، عبدالباقی.

22) الجامع لاحکام القرآن، القرطبی، ابوعبدالله، محمد بن احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

23) جامع البیان فی تاویل آی القرآن، الطبری، محمد بن جریر، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1412 ه- .

24) زادالمسیر فی علم التفسیر، الجوزی، ابوالفرج، جمال الدین، عبدالرحمن بن علی بن محمد، تحقیق، محمد بن عبدالرحمن عبدالله، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، (1408 ه- .) 1987 م.

25) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، السیوطی، جلال الدین، بیروت، دارالمعرفة.

26) روح المعانی، فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، الآلوسی، شهاب الدین السید محمود، الطبعة الرابعة، 1985 م.

27) فتح البیان فی مقاصد القرآن،القنوجی، صدیق بن حسن بن علی الحسین، تحقیق، عبدالله بن ابراهیم الانصاری المکتبة العصریة، الطبعة الثانیة، (1415 ه- .) 1995م.

ص: 171

28) فتح الرحمان فی تفسیر القرآن، تعیلب، عبدالمنعم، احمد، القاهره، دارالسلام، الطبعة الاولی، (1416ه- .) 1995م.

29) فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة و الدرایة من علم التفسیر، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، تحقیق، یوسف القرش، بیروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانیة، (1416 ه- .) 1996 م.

30) فی ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دارالشروق، (1400 ه- .) 1980م.

31) اللباب فی علوم الکتاب، ابن عادل، عمر بن علی، تحقیق: الشیخ عادل احمد، دارالکتب العلمیة الطبعة الاولی، 1419 ه- . -1998م.

32) الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل، الزمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، تحقیق، الشیخ عادل، احمد عبدالوجود.

33) مختصر تفسیر الخازن، عبدالغنی، الشیخ، الیمامة، الطبعة الاولی، 1415 ه.

34) مجمع البیان لعلوم القرآن، الطبرسی، الشیخ ابوعلی، فضل بن الحسن، تهران، کتابفروشی اسلامیة.

33) المیزان فی تفسیر القرآن، الطباطبایی، العلامه، السید محمد حسین، بیروت، منشورات، مؤسسة الاعلی، للمطبوعات.

35) المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ابن عطیه، ابومحمد، عبدالحق، بن غالب، تحقیق، المجلس الاعلی بفاس.

36) النکت و العیون، الماوردی، علی بن محمد بن حبیب، تحقیق، السید بن عبدالمقصود، بیروت، دارالکتب العلمیة.

ص: 172

ب) علوم قرآنی

1) اسباب النزول، الواحدی، ابوالحسن علی بن احمد، بیروت، دار ابن کثیر، الطبعة الثالثة، 1417 ه- .

2) احکام القرآن، الجصاص، ابوبکر احمد بن علی، تحقیق، محمد، الصادق قمحاوی، بیروت، داراحیاء، التراث العربی.

3) احکام القرآن، ابن العربی، ابوبکر محمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1408 ه- .

4) الاتقان فی علوم القرآن، السیوطی، جلال الدین، سعید المندره، بیروت، موسسة الکتب الثقافیة، الطبعة الاولی 1416 ه- . -1997 م.

5) التسهیل لعلوم التنزیل، الکلبی، محمد بن احمد، بن جزی، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الثانیة، (1393 ه- .) 1973 م.

6) جامع النقول فی اسباب النزول، علیوی، ابن خلیفه، الریاض، مطابع الاشعاع، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

7) معانی القرآن و اعرابه، الزجاج، ابواسحاق ابراهیم بن السری، تحقیق، الدکتور عبدالجلیل، عبده، بیروت، عالم الکتب،1408 ه- .

8) مباحث فی علوم القرآن، صبحی الصالح، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة العاشرة، 1997 م.

9) المفردات فی غریب القرآن، راغب، ابوالقاسم، حسین بن محمد، تحقیق، سید محمد، گیلانی، تهران، المکتبة المرتضویة.

ص: 173

ج) حدیث

1) ارشاد القلوب، الدیلمی، حسن بن ابی الحسن، تحقیق، السید هاشم، المیلانی، تهران، دارالاسوه، للطباعة و النشر، الطبعة الاولی، 1417 ه- .

2) الاحتجاج، الطبرسی، احمد بن علی بن ابی طالب، قم، کتابفروشی، مصطفوی.

3) امالی، الطوسی، محمد بن الحسن، بغداد، شارع المتنبّی، 1384 ه- .

4) الامالی الخمیسیه، الجرجانی، یحیی بن الحسین، تحقیق، محمدحسن، محمدحسن اسماعیل، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

5) الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، المفید، محمد بن محمد النعمان، موسسة آل البیت (ع)، لاحیاء التراث، قم.

6) الامثال فی الحدیث النبوی، الاصفهانی، عبدالله بن محمد، تحقیق، عبدالعلی، عبدالحمید، الطبعة الاولی، 1982 م.

7) بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، المجلسی، فخرالامه، الشیخ محمد باقر، بیروت، موسسة الوفاء، الطبعة الثالثة، 1403 ه- .

8) تذکرة الخواص، الجوزی، العلامة، شمس الدین، ابوالمظفر، یوسف بن فرنلی، قم، منشورات الرضی.

9) التمهید لما فی الموطأمن المعانی و الاسانید، ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، مغرب، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة.

10) الجامع الصحیح، اقشیری، النیشابوری، مسلم بن الحجاج، بیروت، دارالفکر.

ص: 174

11) جواهر العقدین فی فضل الشرفین، السمهودی، نورالدین علی بن عبدالله، تحقیق، مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1415 ه- .) 1995 م.

12) جلاء الافهام فی الصلاة علی خیر الانام، ابن القیم، ابوعبدالله محمد بن ابیبکر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

13) خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، النسایی، الامام الحافظ، احمد بن شعیب، تحقیق، السید جعفر، الحسینی، قم، دارالثقلین، الطبعة الاولی،1419 ه- .

14) خصائص الوحی المبین، ابن البطریق، یحیی بن الحسن، حققه، المحمودی، تهران، وزارة الارشاد الاسلامی، الطبعة الاولی، 1406 ه- .

15()) خصال، صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، مترجم، کمره ای، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ هفتم.

16) الدر النظیم فی مناقب الائمه اللهامیم، الشامی، الشیخ جمال الدین، یوسف بن حاتم، تحقیق، قم، موسسة النشر الاسلامی، الطبعة الاولی،1420 ه- .

17) ذخائر العقبی فی مناقب ذوالقربی، الطبری، الامام، الحافظ، احمد بن عبدالله، حققه، اکرم البوشی، جده، الطبعة الاولی، مکتبة الصحابة.

18) الریاض النضره فی مناقب العشره، الطبری، الامام الحافظ احمد بن عبدالله، اخرجه، عبدالمجید، طعمه، حلبی، بیروت، دارالمعرفة.

19) رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، الحضرمی، ابوبکر شهاب الدین، تحقیق، السید علی عاشور، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1418 ه- .- 1998م.

ص: 175

20) سنن الترمذی، ابن سوره، ابو عیسی، محمد بن عیسی، حققه، احمد شاکر و غیره، بیروت، دارالفکر، 1414 ه- . 1994 م.

21) السنن الکبری، البیهقی، احمد بن الحسین، بیروت، دارالمعرفة.

22) السنن، لقزوینی، ابن ماجه، تحقیق، الشیخ خلیل، مأمون، بیروت، دارالمعرفة.

23) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الایات النازلة فی اهل البیت (ع)، الحسکانی، الامام الحافظ عبیدالله بن عبدالله، تحقیق، الشیخ المحمودی، بیروت، موسسة الاعلمی.

24) شرح صحیح مسلم، النووی، محیی الدین یحیی بن شرف، تحقیق، خلیل المیس، بیروت، دارالعلم، الطبعة الاولی، 1407 ه- .

25) شرح نهج البلاغه، البحرانی، میثم بن علی بن میثم، قم، دفتر تبلیغات، 1362 ش.

26) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، الیحصبی، عیاض بن موسی، تحقیق، علی محمد، البجاوی.

27) الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه، الهیثمی، المحدث، احمد بن حجر، تحقیق، عبدالوهاب عبداللطیف، القاهره، مکتبة القاهره.

28) صحیح جامع بیان العلم و فضله، ابن عبدالبر، هذبه ابوالاشیال، القاهره، مکتبة ابن تیمیه، الطبعة الاولی، (1416 ه- .) 1996 م.

29) صحیح، البخاری، محمد بن اسماعیل، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر.

30) طرز الوفا فی فضائل آل المصطفی، زین العابدین، احمد المصری الشافعی، تحقیق، سامی الغریری، قم، موسسة دارالکتاب الاسلامی، الطبعة الاولی، 1423 ه- .

31) عمدة عیون صحاح الاخبار، ابن البطریق، شمس الدین، یحیی بن الحسن، تحقیق، الشیخ مالک المحمودی و الشیخ ابراهیم البهادری،قم، الطبعة الثالثة، 1412 ه- .

ص: 176

32) عمدة القاری، العینی، بدرالدین ابومحمد، محمود، ناشر، مصطفی البابی و الحلبی و شرکاء، الطبعة الاولی.

170) علل الشرایع، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، قم، مکتبة الداوری.

33) غایة المرام فی حجة الخصام عن طریق الخاص و العام، البحرانی، المحدث، السید هاشم، تحقیق، العلامه، السید علی، عاشور، بیروت، موسسة التاریخ العربی، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

34) فضائل الصحابه، ابن حنبل، احمد بن محمد، تحقیق، ولی الله بن محمد، الطبعة الاولی، 1983م.

35) فضائل آل البیت فی میزان الشریعه الاسلامیه، عمر الحاجی، الدکتور محمد، دمشق، دارالمکتبی، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

36) فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، العسقلانی، ابن حجر، تحقیق، الشیخ عبدالعزیز بن باز، بیروت، دارالمعرفة.

37) فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین، الجوینی، ابراهیم بن محمد، تحقیق، المحمودی، بیروت، موسسة المحمودی.

38) القول البدیع فی الصلاه علی الحبیب، السخاوی، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الاولی.

39) کنزالعمال فی سنین الاقول و الافعال، لهندی، علاء الدین، المتقی بن حسام الدین، بیروت، موسسة الرسالة.

40) کنوز الحقایق من حدیث خیرالخلایق، المناوی، الامام، الحافظ عبدالرو بن علی بن زین العابدین، حققه، ابوعبدالرحمن، صلاح به، بیروت، دارالکتب العلمیة.

ص: 177

41) کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، الگنجی، الامام الحافظ، محمد بن یوسف بن محمد القرشی، تحقیق، محمد هادی، الامینی، نجف، المطبعة الحیدریة، الطبعة الثانیة.

42) الکتاب المصنف فی الاحادیث و الاثار، ابن ابی شیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، تحقیق، محمد، عبدالسلام شاهین، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1416 ه- .) 1995 م.

43) لوامع الانوار البهیه و سواطع الاسرار الاثریه، السفارینی، محمد بن احمد، بیروت، المکتب الاسلامی.

44) مرویات الامام احمد بن حنبل فی التفسیر، ابن حنبل، احمد، محمد بن رزقه بن طرهوتی و غیره، الطبعة الاولی، (1414 ه- .) 1993 م.

45) مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهیثمی، الامام، الحافظ، نورالدین علی بن ابی بکر، بتحریر الحافظین، العراقی و ابن حجر، بیروت،منشورات موسسة المعارف.

46) مناقب علی بن ابی طالب، الخطیب، الواسطی، علی بن محمد، الشهیر بابن المغازلی، حققه، محمد باقر، البهبودی، تهران، مکتبة الاسلامیة.

47) المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری، الامام الحافظ، بیروت، دارالکتب العلمیة.

48) مناقب الاسد الغالب، الجوزی، العلامه، شمس الدین محمد، تحقیق، طارق الطنطاوی، قاهره، مکتبة القرآن.

49) مسند الامام احمد بن حنبل، ابن حنبل، ابوعبدالله احمد، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة، (1415 ه- .) . 1994 م.

ص: 178

50) المراتب فی فضائل امیرالمومنین (ع)، البستی، ابوالقاسم، اسماعیل بن احمد، تحقیق، محمدرضا، الانصاری، قم، الدلیل، الطبعة الاولی،1421 ه.

51) المناقب، اخطب خوارزم، الحافظ ابوالمؤد، الموفق بن احمد، تحقیق، الشیخ مالک المحمودی، قم، موسسة النشر الاسلامی، الطبعة الثانیة، 1414 ه.

52) نهج البلاغه، صبحی الصالح، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1387ه.

53) مناقب علی بن ابی طالب و ما نزل من القرآن فی علی، ابن مردویه، ابوبکر، احمد بن موسی، تحقیق، عبدالرزاق، محمدحسین، حرزالدین، قم، دارالحدیث، الطبعة الاولی، 1422 ه- .

54) المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه، العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، بیروت، دارالمعرفة، (1414 ه- .) 1993 م.

55) من لا یحضره الفقیه، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1410ه- .

56) مسند، الثمالی، ابوحمزه، ثابت بن دینار، تحقیق، عبدالرزاق، محمد حسین حرز الدین، قم، انتشارات دلیل، الطبعة الاولی، 1420 ه- .

57) المنتقی شرح موطأ مالک، الباجی، سلیمان بن خلف، بیروت، دارالکتاب العربی، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

58) معانی الاخبار، الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، تصحیح، علی اکبر، الغفاری، موسسة النشرالاسلامی، الطبعة الرابعة، 1418 ه- .

59) مختصر مسند البزاز علی الکتب الستة، العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل، تحقیق، صبری عبدالخالق، موسسة الرسالة، الطبعة الاولی،1992 م.

ص: 179

60) مشکل الاثار، الطحاوی، ابوجعفر، احمد بن محمد، بیروت، دارصادر.

61) المعجم الکبیر، الطبرانی، الحافظ سلیمان بن احمد، تحقیق، صمدی، عبدالمجید، داراحیاء التراث العربی، 1994م.

62) المصنف، الصنعانی، ابوبکر عبدالرزاق، بیروت، دارالتاج، الطبعة الاولی، 1414 ه- .

63) النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فی علی علیه السّلام، الاصفهانی، ابونعیم، احمد بن عبدالله، حققه، الشیخ محمد باقر المحمودی، تهران، وزارة الارشاد، الطبعة الاولی، 1406 ه- .

64) نورالابصار فی مناقب آل البیت النبی المختار، الشبلنجی، الشیخ مؤمن بن حسن مؤمن، قم، منشورات الرضی.

65) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و البتول و السبطین، الزرندی، جمال الدین، محمد بن یوسف، حققه، محمد هادی، الامینی، طهران، مکتبة النینوی، الحدیثه.

66) نیل الاوطار شرح منتقی الاخبار، الشوکانی، بیروت، دارالکتب العلمیة.

67) النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر، مبارک بن محمد، تحقیق، ابوعبدالرحمن صلاح به، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی،1985 م.

د) داریة الحدیث

1) علوم الحدیث و مصطلحة، صبحی الصالح، قم، منشورات الشریف الرضی، الطبعة الخامسة، 1364 ش.

ص: 180

2) قواعد فی علوم الحدیث، التهانوی، ظفر احمد، تحقیق، عبدالفتاح، ابوغده، حلب، مکتبه المطبوعات الاسلامیة، (1404 ه- .) 1984 م.

3) الکفایة فی علم الروایة، البغدادی، احمد بن علی، المعروف بالخطیب، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1409 ه- .) 1988 م.

ه-) رجالی

1) اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، الطوسی، شیخ الطائفة، محمدبن الحسن، تحقیق، حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1348ش.

2) تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، المزی، جمال الدین، ابی الحجاج، یوسف، تحقیق، الدکتور بشار عواد، بیروت، موسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، (1405 ه- .) 1985م.

3) تحفه الاحووی، المبارک غوری، محمد، عبدالرحمن، تحقیق، علی محمد، معوض، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الاولی، (1419 ه- .) 1998 م.

4) التحریر الطاووسی، الشیخ حسن بن زین الدین، تحقیق، فاضل الجواهری، قم، مکتبة المرعشی، الطبعة الاولی، 1411 ه- .

5) جامع الروات، الاردبیلی، محمد بن علی، قم، مکتبة المصطفوی.

6) رجال النجاشی، النجاشی، ابوالعباس، احمد بن علی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

7) رجال العلامه الحلی، الحلی، حسن بن یوسف، النجف، الطبعة الثانیة، مطبعة الحیدریة.

ص: 181

8) طبقات علماء الحدیث، الصالحی، محمد بن احمد، تحقیق، اکرم البوشی، و غیره، بیروت، موسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، (1417ه- .) 1996 م.

9) الضعفاء الکبیر، العقیلی، ابوجعفر، محمد بن عمرو بن موسی، تحقیق، عبدالمعطی، امین، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1404 ه- .

10) الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی، ابو احمد عبدالله، تحقیق، عادل، احمد، عبدالموجود، بیروت، دارالمعرفة، الطبعة الاولی،1418 ه- . – 1997م.

11) منتهی المقال فی اصول الرجال، المازندرانی، الشیخ محمد بن اسماعیل، قم، موسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1416 ه- .

12) مجمع الرجال، القهپایی، عنایة الله علی، قم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.

13) نقد الرجال، التفرشی، السید مصطفی، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1418 ه- .

و) تراجم

1) الاصابة فی تمییز الصحابة، العسقلانی، احمد بن حجر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

2) الاعلام، الزرکلی، خیرالدین، بیروت، دارالعلم للملایین.

3) اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ابن الاثیر، عزالدین، تحقیق، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة.

4) الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، القرطبی، محمد بن عبدالبر، تحقیق، الشیخ علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة.

ص: 182

5) انساب الاشراف، البلاذری، احمد بن یحیی، تحقیق، الشیخ محمدباقر، المحمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الاولی، (1394 ه- .) 1974 م.

6) اهل البیت، ابوعلم، توفیق، القاهره، دارالکتب الجامعی، الطبعة الثانیة، 1413ه- .) 1992 م.

7) تاریخ الخلفاء، السیوطی، جلال الدین، تقدیم، الاستاذ، عبدالله، مسعود، حلب، منشورات دارالعلم العربی

8) تهذیب التهذیب، العسقلانی، احمد بن حجر، بیروت، داراحیاء، التراث العربی.

9) ترجمة الامام علی بن ابی طالب عن تاریخ مدینه دمشق، المحمودی، محمدباقر، بیروت، مؤسسة المحمودی، الطبعة الثالثة، 1400 ه- .

10) حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، الاصفهانی، ابو نعیم، احمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیة.

11) الذریعة الی تصانیف الشیعه، تهرانی، الشیخ آقابزرگ، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثالثة، 1403 ه- .

12) سیرة اعلام النبلاء، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، بیروت، مؤسسة الرسالة.

13) سیرة آل بیت النبی الاطهار، مجدی فتحی السید، المکتبة التوفیقة.

14) الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، تحقیق، محمد عبدالقادر، عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، (1410 ه- .) 1990 م.

15) الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ، الشیخ الامام، علی بن محمد، بیروت، مؤسسة الاعلمی، للمطبوعات، الطبعة الاولی، 1408 ه- .

16) فضل آل البیت، معرفة ما یجب لال البیت النبوی، المقریزی، القاهره، 1973م.

ص: 183

17) لسان المیزان، العسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل،احمد بن علی حجر، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الثالثة، 1406.

18) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، تحقیق، الشیخ، علی محمد، معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1416ه- .

19) معرفة الصحابة، الاصفهانی، ابو نعیم، احمد بن عبدالله، تحقیق، عادل بن یوسف، الریاض، دارالوطن، الطبعة الاولی، (1419 ه- .) 1998 م.

20) وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد، تحقیق، الدکتور، احسان عباس، بیروت، دار صادر.

ز) فقهی و اصولی

1) الاحکام فی اصول الاحکام، الآمُدی، علی بن محمد، تحقیق، سیدالجمیلی، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الثانیة، (1406 ه- .) 1986 م.

2) ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، فخرالمحققین، محمد بن الحسن بن یوسف، حققه الاشتهاردی و الکرمانی، قم، الطبعة الاولی، 1387 ه- .

3) ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، بیروت، دارالفکر.

4) الاختیارات الفقهیة، ابن تیمیه، شیخ الاسلام، علاءالدین ابوالحسن علی بن محمد البعلی، بیروت، دارالمعرفة.

ص: 184

5) الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام احمد، المرادی، علی بن سلیمان، تحقیق، محمد حامد النقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.

6) تذکرة الفقهاء، الحلی، حسن بن یوسف، قم، مؤسسة آل البیت، 1414ه- .

7) جامع المقاصد فی شرح القواعد، المحقق الثانی، علی بن الحسین، قم، مؤسسة آل البیت، 1411 ه- .

8) شرح المعالم فی اصول الفقه، ابن تلمسانی، عبدالله بن محمد بن علی، تحقیق، الشیخ عادل، بیروت، عالم المکتب، الطبعة الاولی،1419 ه- .) 1999 م.

9) قواطع الادله فی الاصول، السمعانی، ابوالمظفر، تحقیق، الدکتور محمدحسن، بیروت، مؤسسة الرساله، الطبعة الاولی، (1417 ه- .) 1996 م.

10) القواعد و الفوائد الاصولیه و ما یتعلق بها من الاحکام الفرعیه، ابن اللحام، محمد بن عباس، تحقیق عبدالکریم الفضیلی، بیروت، المکتبة العصریة، الطبعة الاولی،1418 ه- .) 1998 م.

11) اللمعة الدمشقیة، الشهید الاول، محمد بن جمال الدین، قم، دارالفکر، الطبعة الثانیة، 1412ه- .

12) موسوعة الفقه الاسلامی طبق لمذهب اهل البیت، قم، مؤسسة دائره معارف الفقه الاسلامی، الطبعة الاولی، (1423 ه- .) 2002 م.

13) مجموع فتاوی، ابن تیمیه، الریاض، دار عالم الکتب.

14) المحصول فی علم اصول الفقه، الرازی، فخرالدین محمد بن عمر، دراسه و تحقیق، الدکتور طه، جابر، بیروت، مؤسسة الرسالة، (1418 ه- .) 1997م.

ص: 185

ح) کلامی

1) اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، المسعودی، علی بن الحسین، النجف، المکتبة المرتضویة.

2) اصول مذهب الشیعة، القفاری، ناصر، ریاض، 1993 م.

3) آل الرسول و اولیاءه موقف اهل السنه و الشیعه، محمد بن عبدالرحمن بن قاسم، الطبعة الثانیة، 1421 ه- .

4) الامامة و السیاسة، الدینوری، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تحقیق، الدکتور طه محمد، الزینی، مؤسسة الحلبی و شرکاء.

5) تنزیه القرآن عن المطاعن، عمادالدین، ابوالحسن عبدالجبار بن احمد المعتزلی، بیروت، دارالنهضة الحدیثة.

6) الشیعة و السنة، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1973م.

7) الشیعة و اهل البیت، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1981م.

8) الشیعة و القرآن، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1983 م.

9) الشیعة و التشیع، الهی ظهیر، احسان، لاهور، اداره ترجمان السنة، 1984م.

10) الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیة، جمیل حمود، الشیخ محمد، بیروت، مؤسسة الاعلمی، الطبعة الثانیة، 1421 ه- . ، 2001 م.

11) منهاج السنة النبویة، ابن تیمیة، تحقیق، الدکتور محمد رشاء سالم، ریاض، دار أحد.

12) منهج الحق و کشف الصدق، الحلی، حسن بن یوسف، تعلیق، الحجه الشیخ عین الله الحسنی الارموی، قم، مؤسسة دارالهجره، الطبعة الثالثة، 1411 ه- .

ص: 186

13) منهاج الکرامة فی معرفة الامامة، الحلی، حسن بن یوسف، بن المطهر، تحقیق، الاستاذ عبدالرحیم، مبارک، مؤسسة پژوهش و مطالعات عاشورا، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

ط) تاریخی

1) تاریخ الاسلام، الذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، تحقیق، الدکتور، عمر، عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی.

2) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، الامام، الحافظ، ابوالقاسم، علی بن الحسن، تحقیق، علی، شیری، بیروت، دارالفکر، الطبعة الاولی، 1417 ه- .

3) تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، بیروت، دار صادر.

4) تاریخ الخلفاء، السیوطی، جلال الدین، تحقیق، محمد، محیی الدین عبد الحمید.

5) تاریخ الطبری المعروف بتاریخ الامم و الملوک، الطبری، الامام، ابوجعفر، محمد بن جریر، بیروت، مؤسسة الاعلمی.

6) التدوین فی اخبار قزوین، رافعی قزوینی، تحقیق، عزیزا... عطاردی، تهران، نشر عطارد.

7) الخوارج اصول و عقاید، طاهر الشمری، حبیب، مشهد، البحوث الاسلامیه، الطبعة الاولی، 1415 ه- .

8) السیرة النبویة، ابن هشام، حققه، مصطفی السقا و غیره، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

9) الفتوحات الاسلامیة بعد معنی الفتوحات النبویة، زینی دحلان، السید احمد، القاهرة، مؤسسة الحلبی و شرکاء، (1387 ه-) 1968 م.

ص: 187

10) الکامل فی التاریخ، ابن الاثیر، عزالدین، علی بن ابی الکرم، بیروت، دار صادر.

11) کتاب المعرفة و التاریخ، الفسوی، یعقوب بن سفیان، تحقیق، اکرم ضیاء الصمدی، مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، 1981 م.

ی) لغوی و ادبی

1) اقرب الموارد فی فصیح العربیة و الشوارد، سعید الخوری، الشرتونی، تهران، دارالاسوة، 1416 ه- .

2) تهذیب اللغة، الازهری، ابومنصور محمد بن احمد، بیروت، دار احیاء التراث، (1421 ه- .) 2000م.

3) تاج العروس من جواهر، الزبیدی، السید مرتضی، الحسینی الواسطی، تحقیق، علی شبری، بیروت، دارالکفر، (1414ه- .) 1994م.

4) شرح المختصر علی تلخیص المفتاح، التفتازانی، سعدالدین، قم، کتابفروشی مصطفوی.

5) القاموس المحیط، الفیروزآبادی، محمدالدین محمد بن یعقوب، بیروت، دارالجیل.

6) لسان العرب، ابن منظور، العلامه، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، قم، نشر ادب الحوزه.

7) مفتاح العلوم، السکاکی، ابویعقوب، یوسف بن ابی بکر، بیروت، دارالکتب العلمیة.

8) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس، ابوالحسین احمد، تحقیق، عبدالسلام، هارون، قم، مرکز الاعلام الاسلامی، 1404 ه- .

ص: 188

9) المعجم الوسیط، عدة من العلماء، استانبول، دارالوادعوه، 1379 ه- .

10) المطول فی شرح تلخیص المفتاح، التفتازانی، سعدالدین، تهران، کتابفروشی اسلامیة، 1374 ه- .

11) مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، المصری، جمال الدین ابومحمد عبدالله بن یوسف، تهران، کتابفروسی اسلامیة، 1391 ه- .

12) مجمع الامثال، میدانی، احمد بن محمد، تحقیق، قصی الحسین، طرابلس لبنان، دارالشمال.

ک) کلیات

1) سلسله مؤلفات، المفید، محمد بن محمد بن النعمان، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالمفید، (1414 ه- .) 1993 م.

2) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد بن هبة الله، تحقیق، محمد، ابوالفضل، ابراهیم، بیروت، دارالکتب العلمیة.

3) العقد الفرید، ابن عبد ربه، احمد بن محمد، تحقیق، الدکتور، مفید، بیروت، دارالکتب العلمیة، (1417 ه- .) 1997 م.

4) الفتوحات المکیة، ابن العربی، محیی الدین.

5) منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، الهاشمی الخویی، العلامه میرزا حبیب الله، تهران، کتابفروشی، اسلامیة.

ص: 189

6) شرح فتح القدیر، کمال الدین محمد بن عبد الواحد، ابن همام، بیروت، دارالفکر، الطبعة الثانیة، 1297 م.

7) سلسلة الاحادیث الصحیحه، محمد ناصر الدین الالبانی، مکتبة المعارف، الریاض طبعة جدید ه- . 1995

8) البدایة و النهایة، ابو الفدا، ابن کثیر، دارالفکر، بیروت، 1419 ه- .

9) ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم، القندوزی، قم، کتابفروشی بصیرتی

10) المجموع الرائق من أزهار الحدائق، سید هبة الله، الموسوی، تهران، موسسة دائرة المعارف اسلامیة 1417 ه- .

11) الجمل اوالنصره فی حرب بصره، شیخ المفید ، قم ، مکتبة الداوری

12) الاغانی، ابو الفرح، علی بن الحسین، تحقیق عبد الا میر علی مهنا، بیروت، دارالفکر، 1407 ه- .

13) شرح کتاب الفقه الاکبر، للفاری ملا علی، بیروت، دارالکتب العلمیّة

14) فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، عبد الرئوف المناوی، بیروت، دارالمعرفة

15) فضائل آل البیت، المقریزی، القاهره، 1973 م.

16) فضائل آل البیت فی المیزان الشریعة الاسلامیة، الدکتور محمد عمر الحاجی، دمشق، دارالمکتبی، 1420 ه- .

17) فضائل الطالبیین، حاکم ابی سعد، محسن بن کرامه، تحقیق، محمد رضا انصاری، تهران 1378 شمسی .

18) غریب الحدیث، ابن قتیبة، بغداد ، 1977 م .

ص: 190

19) غریب الحدیث، ابو عبید ابن قاسم بن سلار. حیدرآباد 1964 م .

20) غریب الحدیث، خطابی، مکة المکرمة

21) نهایة الارب، فی مصرفة انساب العرب، القلقشندی، احمد بن علیس، القاهره ، 1959 م .

22) اضوا ء علی السنة المحمدیة، محمود ابو ریه، القاهره، 1960 م.

23) سنن، ابی داوود، سلیمان بن الا شعث، بیروت، دارالفکر 1414 ه- .

24) جامع التفسیر من کتب الاحادیث ، اشراف علی اخراجه خالد بن عبدالقادر آل عقده، الریاض، دار طیبه، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

25) التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، محمد عزه، دروزه، بیروت، دارالعرب الاسلامی، الطبقة الثانیة، 1404 ه- .

26) غریت الحدیث ، شیخ الاسلام ، ابی الفرج ، عبد الرحمن بن علی بن الجوزی المتوفی 597 ه-، علق علیه، الدکتور عبد المصطفی امین، بیروت، دارالکتب الصلحیة، الطبعة الاولی 1985م .

27) النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، الامام مجد الدین المبارک بن محمد، ابن اثیر، علق علیه، ابو عبد الرحمن صلاح به، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی 1997م.

28) المحکم و المحیط الاعظم، ابی الحسن علی بن محمد اسماعیل بن سید المعروف با بن سید، المتوفی 458 ه- .، تحقیق، الدکتور عبد الحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی، 1421 ه- .

29) جمهره اللغة، ابوبکر محمد بن درید متوفی 321، حققه، الدکتور رمزی منیر، بعلبک بیروت دارالعلم، ملایین.

ص: 191

30) الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، للشهید الثانی زین الدین بن علی بن احمد، تحقیق، السید محمد کلانتر، قم، منشورات المطبعة العلمیة.

31) شرح الاصول الخمسه، لا بی الحسین القاضی عبد الجبار بن احمد، تحقیق، عبد الکریم عثمان، الطبعة الاولی، القاهره، مکتبه وهبه 1384 ه- .

32) شرح العقاعد النسفی، لسعد الدین مسعود بن عمر التفتازانی، الطبعة الحجریة، دارالخلافة العثمانیة، المطبعة العثمانیة 1315 ه- .

33) شرح المطالع، لقطب الدین الرازی، قم ، منشورات کتب النجفی.

34) شرح مطالع الانور، لقطب الدین الرازی، دارالخلافة، طبعة العثمانی.

35) شرح المواقف، للسید الشریف علی بن محمد الجرجانی، اعداد السید محمد بدر الدین النسعانی، قم، منشورات الرضی 1412 ه- .

36) شرح المقاصد، اسعد الدین مسعود بن عمر، قم، منشورات الرضی.

37) الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة، لعلی بن محمد المعروف با بن الصباغ بیروت موسسه الاعلمی، للمطبوعات، الطبعة الا ولی 1408 ه- .

38) کتاب الاربعین فی اصول الدین، احمد بن عمر الخطیب فخر الدین الرازی، الطبعة الاولی، حیدر آباد، مطبعة دارالمعارف العثمانیة

39) منتهی الارب فی لغة العرب، لعبد الرحیم بن عبد الکریم الصنفی، طهران، منشورات مکتبة النسایی.

ص: 192

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109