پرتوی از نور : گزیده تفسیر نور جلد 9

مشخصات کتاب

سرشناسه:قرائتی، محسن، 1324 -

عنوان قراردادی:تفسیر نور .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور:پرتوی از نور : گزیده تفسیر نور / محسن قرائتی.

مشخصات نشر:تهران: مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، 1388.

مشخصات ظاهری:720 ص.

شابک:60000 ریال 978-964-5652-70-6 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:پشت جلد به انگلیسی: .Mohsen Gharaati. Radiance of light

یادداشت:کتاب حاضر قبلا به صورت جلدهای مجزا منتشر شده است.

یادداشت:چاپ دوم: 1388.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:تفاسیر شیعه -- قرن 14

شناسه افزوده:قرائتی، محسن، 1324-.تفسیر نور . برگزیده

شناسه افزوده:مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن

رده بندی کنگره:BP98/ق35پ36 1388

رده بندی دیویی:297/179

شماره کتابشناسی ملی:1838349

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

1- کار و کارگر

پرتوی از نور (9) » کار و کارگر

 قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَئْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَئْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ(سوره قصص آیه 26)

 یکی از آن دو (دختر، خطاب به پدر) گفت: ای پدر! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی که (می توانی) استخدام کنی، شخصِ توانا و امین است.

 

 * خداوند از مردم، عمران و آبادی زمین را خواسته که بدون کار و تلاش محقّق نمی شود. «هو أنشأکم من الارض و استعمرکم فیها»(1)

 * در سراسر قرآن بر  عمل صالح  - که دارای معنای بسیار گسترده ای است، - تکیه شده است.

 * انبیای الهی، کشاورز، چوپان، خیّاط و نجّار بوده اند.

 * کار در اسلام عبادت و به منزله ی جهاد است.(2)

 * دعای بیکار مستجاب نمی شود.

 * کار وسیله ی تربیت جسم و روح، پرکردن ایّام فراغت، مانع فساد و فتنه، عامل رشد و نبوغ و ابتکار، توسعه ی اقتصادی، عزّت و خودکفائی و کمک به دیگران می باشد.

ص: 10


1- 1) هود، 61.
2- 2) وسائل، ج 12، ص 43.

 * قرآن می فرماید: ما زمین را برای شما رام قرار دادیم، پس از پشت آن بالا روید و از رزق آن بخورید. «هو الّذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه»(1)

 * اسلام برای کار بازویی احترام ویژه ای قائل شده است و مراعات حقّ کارگر و تحصیل رضای او و پرداخت سریع مزد او و اضافه پرداخت بر مقدار تعیین شده و احترام به او همه و همه مورد سفارش اسلام است. همان گونه که برای کشاورزی سفارش نموده تا آنجا که سیراب کردن درخت، پاداش سیراب کردن مؤمن دارد.

 * حضرت علی علیه السلام به استاندارش سفارش می کند که کشاورزان مورد ستم قرار نگیرند و در گرفتن مالیات مراعات آنان را بکن.

 * کارهای فکری نیز از ارزش بالایی برخوردار است تا آنجا که یک ساعت فکر مفید از ساعت ها عبادت بهتر است.

 * کم کاری و سهل انگاری در کار، مورد انتقاد است تا آنجا که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: خداوند دوست دارد هر کس کاری انجام می دهد آن را به نحو أحسن انجام دهد.

 * به هر حال اسلام به کار اهمّیت داده تا آنجا که در حدیث می خوانیم: خداوند بنده پرخواب و انسان بیکار را دشمن دارد.(2) امام باقرعلیه السلام فرمود: کسی که در کار دنیایش تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر است.(3)

ص: 11


1- 3) ملک، 67.
2- 4) وسائل، ج 12، ص 37.
3- 5) وسائل، ج 12، ص 37.

 * قرآن می فرماید: هرگاه از کار فارغ شدی به کار دیگری بپرداز. «فاذا فَرَغتَ فَانصَب»(1) بنابراین بیکاری، ممنوع.

    آری، بیکاری مایه ی خستگی، تنبلی، فرسودگی، فرصتی برای نفوذ شیطان، ایجاد فتنه و گسترش گناه می باشد.

 * البتّه اسلام برای کار، ساعت و مرز قرار داده و به کسانی که در ایّام تعطیل کار می کنند، لقب متجاوز داده است.(2)

 * امام رضاعلیه السلام فرمود: مؤمن باید ساعات خود را بر چهار بخش تقسیم کند: ساعتی برای کار، ساعتی برای عبادت، ساعتی برای لذّت و ساعتی برای دوستان و رسیدگی به امور اجتماعی که در غیر این صورت انسان به صورت عنصری حریص در آمده و مورد تمام انتقادهایی که درباره حرص است قرار می گیرد.

 * اسلام به کیفیّت کار توجّه خاصّی دارد، نه به مقدار و کمّیت آن.(3)

 * در حدیث می خوانیم: شخص فقیر وبیکاری نزد پیامبر آمد و تقاضای کمک کرد. حضرت فرمود: آیا کسی در منزل تبری دارد؟ یک نفر گفت: بله، او تبر را آورد و پیامبر چوبی که در کنارش بود، دسته ی آن تبر قرار داد و به آن شخص بیکار تحویل داد و فرمود: این ابزار کار، امّا تلاش با خودت.

 * از این حرکت چند نکته استفاده می شود:

 1. انبیا در فکر زندگی مردم نیز هستند.

ص: 12


1- 6) انشراح، 7.
2- 7) الّذین اعتدوا منکم فی السبت» بقره، 65.
3- 8) ایّکم أحسنُ عملا»هود،7.

 2. ضعیف ترین فرد جامعه می تواند با شخص اوّل جامعه ملاقات کند.

 3. جامعه نیاز به تعاون و همکاری دارد. تبر از یکی و دسته آن از دیگری، هماهنگی، سازندگی و تبرسازی از فردی دیگر.

 4. برای مبارزه با فقر، باید ابزار تولید را در اختیار نیروهای فعّال جامعه قرار داد.

2- اهمیت ازدواج

پرتوی از نور (1) » اهمیت ازدواج

 قَالَ إِنِّی  أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَی   أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِندِکَ وَ مَآ    أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ

    (سوره قصص آیه 27)

 (حضرت شعیب به موسی) گفت: من قصد دارم تا یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم بر این (شرط) که هشت سال برای من کار کنی و اگر (این مدّت را) به ده سال تمام کردی، پس (بسته به خواست و محبّت) از ناحیه توست و من نمی خواهم که بر تو سخت گیرم، بزودی  به خواست خداوند، مرا از صالحان خواهی یافت.

 

در روایات می خوانیم: ازدواج سبب حفظ نیمی از دین است. دو رکعت نماز کسی که همسر دارد از هفتاد رکعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است. خواب افراد متأهّل از روزه ی بیداران غیر متأهّل بهتر است.(9)

 آری بر خلاف کسانی که ازدواج را عامل فقر می پندارند،

ص: 13


1- 9) میزان الحکمه.

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: ازدواج روزی را بیشتر می کند.

 همچنین فرمودند: کسی که از ترس تنگدستی ازدواج را ترک کند، از ما نیست و به خدا سوءظن برده است.(1)

 در روایات می خوانیم: کسی که برای ازدواجِ برادران دینی خود اقدامی کند، در روز قیامت مورد لطف خاص خداوند قرار می گیرد.(2)

 قرآن نسبت به تشکیل خانواده واقدام برای ازدواج، دستور أکید داده و سفارش کرده که از فقر نترسید، اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل و کرم خویش، آنان را بی نیاز خواهد کرد.(3)

 ازدواج وسیله ی آرامش است.(4) در ازدواج فامیل ها به هم نزدیک شده و دلها مهربان می شود و زمینه ی تربیت نسل پاک و روحیه تعاون فراهم می شود.(5)

 در روایات می خوانیم: برای ازدواج عجله کنید و دختری که وقت ازدواج او فرا رسیده، مثل میوه ای رسیده است که اگر از درخت جدا نشود فاسد می شود.(6)

3- معیار انتخاب همسر

پرتوی از نور (9) » معیار انتخاب همسر

 معیار انتخاب همسر در نزد مردم معمولا چند چیز است: ثروت، زیبایی، حَسب و نَسب.

 ولی در حدیث می خوانیم: «علیک بذات الدّین» تو در انتخاب

ص: 14


1- 10) میزان الحکمه.
2- 11) کافی، ج 5، ص 331.
3- 12) نور، 32.
4- 13) روم، 21.
5- 14) میزان الحکمه.
6- 15) میزان الحکمه.

همسر، محور را عقیده وتفکّر وبینش او قرار ده.(1) در حدیث دیگر می خوانیم: چه بسا زیبایی که سبب هلاکت و ثروت که سبب طغیان باشد.(2)

 رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دین و امانت داری او را پسندید، جواب ردّ ندهید و گرنه به فتنه و فساد بزرگی مبتلا می شوید.(3)

 امام حسن علیه السلام به کسی که برای ازدواج دخترش مشورت می کرد فرمود: دامادِ با تقوا انتخاب کن که اگر دخترت را دوست داشته باشد گرامیش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به خاطر تقوایی که دارد به او ظلم نمی کند.(4)

 در روایات می خوانیم: به افرادی که اهل مشروبات الکلی هستند و افراد بداخلاق وکسانی که خط فکری سالمی ندارند وآنان که در خانوادهای فاسد رشد کرده اند، دختر ندهید.(20)

 ناگفته نماند که ازدواج دو نوع است: دائم و موقّت که برای هر دو در قرآن و روایات اسلامی توصیه ها و دستورات خاصّی آمده است، متأسّفانه ازدواج دائم، بخاطر برخی آداب و رسوم بی منطق و بهانه گیری بعضی بستگان و توقّعات خانواده عروس و داماد و آرزوهای دور و دراز، به صورت یک معمّا و گردنه ی صعب العبور در آمده است و ازدواج موقّت نیز آن گونه زشت و ناپسند شمرده شده که فحشا جای آن را گرفته است.

20) میزان الحکمه.

ص: 15


1- 16) کنزالعمال، ح 46602.
2- 17) میزان الحکمه.
3- 18) بحار، ج 103، ص 372.
4- 19) مکارم الاخلاق، ج 1، ص 446.

4- استکبار و مستکبر

پرتوی از نور (9) » استکبار و مستکبر

وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِ ّ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ (سوره قصص آیه 39)

 او (فرعون) و سپاهیانش به ناحقّ در زمین تکبّر ورزیدند  پنداشتند که آنان به سوی ما بازگردانده نمی شوند.

 

* در طول تاریخ، افراد مغرور و متکبّری بوده اند که خودشان را محور و مرکز همه چیز می پنداشتند. در این سوره فرعون می گوید: «ما علمتم لکم من اله غیری» من جز خودم برای شما معبودی سراغ ندارم و هنگامی که ساحران به موسی ایمان آوردند گفت: «آمنتم به قبل أن آذن لکم» آیا بدون اجازه ی من به موسی ایمان آورده اید.

فرعون توقّع دارد که هیچ کس بدون اجازه او، هیچ عقیده ای نداشته باشد. امروز نیز فرعون ها و ابرقدرت هایی هستند که می خواهند خود را محور سیاست و اقتصاد جهان بدانند.

 * مستکبران گاهی برای قدرت نمایی، فرد یا گروه یا کشوری را نابود می کنند یا مورد لطف قرار می دهند. نظیر نمرود که به حضرت ابراهیم گفت: «اَنا اُحیی و اُمیت»(1) حیات و مرگ این مردم به دست من است، هر که را بخواهم می کشم و هر که را بخواهم از زندان آزاد می کنم.

 * مستکبران گاهی زرق و برق و جلوه های مادّی را به رخ مردم می کشند، همان گونه که فرعون می گفت: «ألیس لی مُلک مصر

ص: 16


1- 21) بقره، 258.

و هذه الانهار تجری من تحتی»(1) آیا حکومت مصر از آنِ من نیست؟ آیا نمی بینید این نهرها از زیر کاخ من جاری است؟

 * مستکبران، گاهی با ارعاب، مردم را به تسلیم وادار می کنند. فرعون به ساحرانی که به موسی ایمان آوردند گفت: «لاُقطّعنّ أیدیکم و أرجُلکم من خلاف»(2) من دست و پای شما را بر خلاف یکدیگر قطع می کنم.

 * مستکبران، گاهی با مانور وخودنمایی، مردم ساده لوح را فریفته ی خود می کنند. قارون به گونه ای در کوچه وبازار راه می رفت که مردم دنیاپرست، آه از دل کشیده و می گفتند: ای کاش برای ما نیز آنچه برای قارون است وجود داشت.(3)

 * مستکبران، گاهی با تطمیع می خواهند مغزها و فکرها را بخرند. فرعون به ساحران گفت: اگر آبروی موسی را بریزید، من به شما پاداش بزرگی می دهم وشما را از مقرّبان دربارم قرار می دهم.(4)

 * مستکبران، گاهی با سفرهای خود دلها را متزلزل می کنند. قرآن می فرماید: گردش کفّار در شهرها تورا مغرور نکند.(5)

 * مستکبران گاهی با تحقیر دیگران جنگ روانی به راه می اندازند و به طرفداران انبیا نسبت های ناروا می دهند و آنان را اراذل و اوباش می خوانند.(6)

 * مستکبران، گاهی با ایجاد ساختمان های بلند و رفیع، دلربایی می کنند. فرعون به وزیرش هامان گفت: برجی برای

ص: 17


1- 22) زخرف، 51.
2- 23) اعراف، 124.
3- 24) قصص، 79.
4- 25) اعراف، 114.
5- 26) آل عمران، 196.
6- 27) شعراء، 111.

من بساز تا از آن بالا روم و خدای موسی را ببینم!(1)

واقعاً قرآن چقدر زنده است که خلق و خوی و رفتار و کردار زشت مستکبران را به گونه ای ترسیم کرده که با زمان ما نیز قابل تطبیق است.

5- ایمان ابوطالب

پرتوی از نور (9) » ایمان ابوطالب

إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَآءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(سوره قصص آیه 56)

 (ای پیامبر!) همانا تو نمی توانی هر که را دوست داری هدایت کنی (و به مقصد برسانی)، بلکه این خداوند است که هر کس را بخواهد هدایت می کند و او به ره یافتگان آگاه تر است.

 

در جلد پنجم تفسیر درّالمنثور (از تفاسیر اهل سنّت) روایاتی به این مضمون نقل شده است که در آستانه ی فوت ابوطالب، پدر حضرت علی علیهما السلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به نزد او حاضر شد و اسلام را بر او عرضه فرمود، امّا او نپذیرفت و این آیه نازل شد!!

ما با قطع نظر از اینکه شأن نزول آیه چیست و آیا اصلاً ارتباطی با پدر بزرگوار امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد یا خیر، (که با اندک تأمّلی، عدم این ارتباط ثابت می شود، زیرا آیه در ادامه ی بحث پیرامون گروهی از مؤمنان اهل کتاب در مقابل مشرکان مکّه است) کمی به بحث پیرامون این روایات و ایمان حضرت ابوطالب می پردازیم.

ص: 18


1- 28) غافر، 36.

علاّمه امینی، صاحب کتاب گرانقدر «الغدیر» در جلد هشتم این کتاب از صفحه ی 19 به بعد با نقد و ردّ تمامی این روایات مجعول و با استناد به منابع تاریخی، معتقد است که راویان اینگونه روایات، در زمان فوت حضرت ابوطالب یا اطفالی شیرخوار بودند و یا همچون ابوهریره، هنوز اسلام نیاورده بودند.

همچنین ایشان از صفحه 330 تا 410 همان جلد، به دلایل مؤمن بودن حضرت ابوطالب می پردازد و صدها شعر از خود آن حضرت، ده ها خاطره و چهل حدیث از اهل بیت پیامبر ذکر می کند که حاکی از ایمان او به خداوند و رسول اللّه صلی الله علیه وآله است. بعضی از این دلائل عبارتند از:

1. سخنان پیامبر و ائمّه معصومین علیهم السلام پیرامون ایمان او.

2. حزن و اندوه پیامبرصلی الله علیه وآله در فوت او.

3. دعای پیامبرصلی الله علیه وآله بالای منبر، به ابوطالب وتشییع جنازه او.

4. حدیث پیامبرصلی الله علیه وآله که من شفیع والدین و عمویم ابوطالب در قیامت هستم.

5. وصیّت نامه او مبنی بر حمایت بنی هاشم از پیامبر اسلام.

6. سفارش او به همسر و فرزندش جعفر، برای حمایت از پیامبرصلی الله علیه وآله و توجّه به اسلام ونماز.

7. حمایت های بیدریغ او از پیامبر که در شب های خطرناک، جای خواب آن حضرت را با جای خواب فرزندش علی علیه السلام عوض می کرد وفرزندش را در معرض خطر قرار می داد.

8. زندگی فاطمه بنت اسد با ابوطالب که در اسلام او شکّی نیست، زیرا اگر ابوطالب مسلمان نبود، نباید زن مسلمان

ص: 19

همسرش باشد.

9. اشعار فراوان او که از اقرارش به اسلام حکایت دارد.

البتّه نباید فراموش کرد که تنها گناه نابخشودنی او این است که پدر علی علیه السلام است! و دشمنان آن حضرت چه بودجه هایی را در راه ضربه زدن به آن حضرت هزینه کردند و روایاتی را جَعل نمودند و برای اینکه میان ابوطالب پدر حضرت علی علیهما السلام و ابوسفیان پدر معاویه تعادلی برقرار کنند، سابقه ی شرک را به او تهمت زدند.

6- دنیا از منظر قرآن

پرتوی از نور (9) » دنیا از منظر قرآن

 وَ مَآ أُوتِیتُم مِّن شَیْ ءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ زِینَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی   أَفَلَا تَعْقِلُونَ(سوره قصص آیه 60)

 و آنچه به شما داده شده، بهره ی زندگی دنیا و زینت آن است (که فانی و زودگذر است)، در حالی که آنچه نزد خداست، بهتر و پایدارتر است. پس آیا نمی اندیشید؟!

 

در قرآن مجید، از دنیا وزندگانی دنیا با تعبیرات مختلفی یاد گردیده و انسان ها را از اقبال به آن و اغفال در برابر آن برحذر داشته است، از جمله:

 * دنیا، عارضی است. «عَرَض الحیاة الدّنیا»(1)

 * دنیا، بازیچه است. «و ماالحیاة الدّنیا الاّ لعبٌ و لَهو»(2)

 * دنیا، اندک و ناچیز است. «فما متاع الحیاة الدّنیا فی الآخرة الاّ قلیل»(3)

ص: 20


1- 29) نساء، 94.
2- 30) انعام، 32.
3- 31) توبه، 38.

 * زندگی دنیا، مایه ی غرور و اغفال است. «وما الحیاة الدّنیا الاّ متاع الغرور»(1)

 * زندگی دنیا، برای کفّار جلوه دارد. «زیّن للّذین کفروا الحیاة الدّنیا»(2)

 * مال و فرزند، جلوه های دنیا هستند. «المال والبنون زینة الحیاة الدّنیا»(3)

 * دنیا، غنچه ای است که برای هیچ کس گُل نمی شود. «زهرة الحیاة الدّنیا»(4)

 * چرا آخرت را به دنیا می فروشید؟ «اشتروا الحیاة الدّنیا بالآخره»(5)

 * چرا به دنیای فانی و محدود، راضی می شوید؟ «أرَضِیتم بالحیاة الدّنیا»(6)

 * چرا به دنیای کوچک و زودگذر شاد می گردید؟ «فَرِحوا بالحیاة الدّنیا»(7)

 * چرا دنیا را به آخرت ترجیح می دهید؟ «یَستحبّون الحیاة الدّنیا علی الآخره»(8)

 * چرا به دنیاداران خیره می شوید؟ «لاتمدّنّ عینیک الی ما متّعنا به»(9)

 * چرا فقط به دنیا فکر می کنید؟ «لم یرد الاّ الحیاة الدّنیا»(10)

 * آیا دنیاگرایان نمی دانند که جایگاهشان دوزخ است؟ «و آثر

ص: 21


1- 32) آل عمران، 185.
2- 33) بقره، 212.
3- 34) کهف، 46.
4- 35) طه، 131.
5- 36) بقره، 86.
6- 37) توبه، 38.
7- 38) رعد، 26.
8- 39) ابراهیم، 3.
9- 40) حجر، 88.
10- 41) نجم، 29.

الحیاة الدّنیا، فانّ الجحیم هی المأوی»(1)

البتّه این همه هشدار به خاطر کنترل مردم دنیاگرا است و آنچه در آیات و روایات انتقاد شده، از دنیاپرستی، آخرت فروشی، غافل شدن، سرمست شدن و حقّ فقرا را ندادن است، ولی اگر افرادی در چهارچوب عدل و انصاف سراغ دنیا بروند و از کمالات دیگر و آخرت غافل نشوند و حقّ محرومان را ادا کنند و در تحصیل دنیا یا مصرف آن ظلم نکنند، این گونه مال و دنیا فضل و رحمت الهی است.

7- نماز و بازدارندگی از منکرات

پرتوی از نور (9) » نماز و بازدارندگی از منکرات

 اُتْلُ مَآ أُوْحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ(سوره عنکبوت آیه 45)

 آنچه را از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده تلاوت کن و نماز را به پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز می دارد و البتّه یاد خدا بزرگ تر است و خداوند آنچه را انجام می دهید، می داند.

 سؤال: چگونه نماز فرد و جامعه را از فحشا و منکر باز می دارد؟

 

پاسخ: 1. ریشه ی تمام منکرات غفلت است و خداوند در آیه 179 سوره ی اعراف، انسان غافل را از حیوان بدتر شمرده است. «اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون» و نماز چون یاد خدا و بهترین وسیله ی غفلت زدایی است، پس

ص: 22


1- 42) نازعات، 38.

زمینه ی منکرات را از بین می برد.

 2. اقامه ی نماز و داشتن رنگ الهی، مانع گرفتن رنگ شیطانی است. چنانکه کسی که لباس سفید بپوشد، حاضر نیست در جای کثیف و آلوده بنشیند.

 3. در کنار نماز، معمولاً توصیه به زکات شده است، که فرد را از منکر بخل و بی تفاوتی در برابر محرومان و جامعه را از منکر فقر که زمینه ی رویکرد به منکرات است، رها می سازد.

 4. نماز، دارای احکام و دستوراتی است که رعایت هر یک از آنها انسان را از بسیاری گناهان باز می دارد، مثلاً:

 * شرط حلال بودن مکان و لباس نمازگزار، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران باز می دارد.

 * رعایت شرط پاک بودن آب وضو، مکان، لباس و بدن نمازگزار، انسان را از آلودگی و بی مبالاتی دور می کند.

 * شرط اخلاص، انسان را از منکر شرک، ریا و سُمعه باز می دارد.

 * شرط قبله، انسان را از منکر بی هدفی و به هر سو توجّه کردن باز می دارد.

 * رکوع و سجده، انسان را از منکر تکبّر باز می دارد.

 * توجّه به پوشش مناسب در نماز، انسان را از منکر برهنگی و بی حیایی حفظ می کند.

 * توجّه به عدالت امام جماعت، سبب دوری افراد از فسق و خلاف می شود.

 * نماز جماعت، انسان را از گوشه گیری نابجا نجات می دهد.

 * احکام و شرایط نمازجماعت، بسیاری از ارزش ها را زنده

ص: 23

می کند از جمله: مردمی بودن، جلو نیافتادن از رهبر، عقب نماندن از جامعه، سکوت در برابر سخن حقّ، نظم و انضباط، ارزش گذاری نسبت به انسان های با تقوا، دوری از تفرقه، دوری از گرایش های مذموم نژادی، اقلیمی، سیاسی و حضور در صحنه که ترک هریک از آنها، منکر است.

 * لزوم تلاوت سوره حمد در هر نماز، رابطه ی انسان را با آفریننده ی جهان، «ربّ العالمین»، با تشکّر، تعبّد و خضوع در برابر او، «ایّاک نعبد» با توکّل و استمداد از او، «ایّاک نستعین»، با توجّه و یادآوری معاد، «مالک یوم الدین» با رهبران معصوم و اولیای الهی، «انعمت علیهم»، با برائت از رهبران فاسد، «غیرالمغضوب» و رابطه ی انسان را با دیگر مردم جامعه «نعبد و نستعین» بیان می کند که غفلت از

هریک از آنها منکر، یا زمینه ساز منکری بزرگ است.

8- هجرت در قرآن

پرتوی از نور (9) » هجرت در قرآن

   یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ

    (سوره عنکبوت آیه 56)

 ای بندگانِ با ایمانِ من! همانا زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید.

 

اسلام هجرت را برای گروهی از مردم واجب کرده است. کسانی که در مناطق کفر و طاغوت زده زندگی می کنند و گرفتار ستم و خفقانند و رشد و نجات خود را در هجرت می یابند باید هجرت کنند؛ لکن در برابر این وظیفه، وسوسه هایی از درون و بیرون به انسان القا می شود که در

ص: 24

آیات بعد پاسخ این وسوسه ها داده شده است از جمله:

 * خطر مرگ. انسان می گوید: اگر هجرت کنم، ممکن است مرگ به سراغم بیاید. آیه ی بعد می گوید: هر کجا باشید مرگ را می چشید.

 * خانه و مسکن؛ که برای انسان دل کندن از آن سخت است و وسوسه می شود که هجرت نکند، آیه 58 پاسخ می دهد که به جای مسکن دنیا به هجرت کنندگان، غرفه های بهشتی پاداش می دهیم.

 * سختی های هجرت؛ که گاهی مانع هجرت اهل ایمان است. در آیه ی 59 می فرماید: این وسوسه را باید با صبر و توکّل بر خداوند حل کرد.

 * تأمین معاش. کسی که در فکر هجرت است، ممکن است بگوید: هجرت، مرا از درآمد و روزی محروم می کند. در آیه 60 پاسخ می دهد: روزی دهنده خداست وحتّی به موجوداتی که قدرت حمل روزی خود را ندارند روزی می دهد، چه رسد به مهاجرانی که اهل کار و تلاشند.

هجرت، زمینه ی پیدایش اخلاص است. کسانی که هجرت نمی کنند و خود را وابسته به فرد، حزب، منطقه، قبیله، امکانات و توقّعات این و آن می دانند، خواه ناخواه مسائل منطقه ای، نژادی، قبیله ای، تنگ نظری های برخاسته از حسادت ها و رقابت های منفی خودی ها و بیگانگان، انسان را از اخلاص خارج می کند، و هجرت به مناطقی که مسائل فوق در آن نیست، بهترین زمینه برای پیدایش اخلاص است.

امام باقرعلیه السلام ذیل این آیه فرمودند: از حاکم فاسق پیروی

ص: 25

نکنید و اگر ترسیدید که آنان سبب فتنه و انحراف در دین شما شوند، هجرت کنید. «لاتطیعوا اهل الفسق من الملوک فان خفتموهم اَن یفتنکم عن دینکم فانّ ارضی واسعة»(1)

9- وجدان و یگانگی خدا

پرتوی از نور (9) » وجدان و یگانگی خدا

 ضَرَبَ لَکُم مَّثَلًا مِّنْ أَنفُسِکُمْ هَلْ لَّکُم مِّن مَّامَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَآءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَ لِکَ نُفَصِّلُ الْأَیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

    (سوره روم آیه 28)

 خداوند برای شما، مثالی از خودتان زده است (و آن این که) آیا در آنچه ما روزی شما کردیم، از بردگانتان شریکانی را می پذیرید، تا آنان در رزق، مساوی (و شریک) شما باشند؟ و آیا همانطور که از یکدیگر می ترسید، از بردگانتان می ترسید؟! (شما که در یک لقمه ی نان، حاضر نیستید با زیردستان خود شریک باشید، چگونه بت های بی روح را شریک خدا می دانید؟!) ما آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، این گونه

شرح می دهیم.

 

این آیه می فرماید: وجدان خود را قاضی کنید و بیاندیشید؛

 * شما که انسان های مشابه امّا زیردست خود را شریک خود نمی دانید، چگونه غیر مشابه خدا را شریک او می دانید؟!

 * شما که برای یک لحظه شریک را تحمّل نمی کنید، چگونه برای خداوند شریک دائمی می پذیرید؟!

 * شما که شریک در بهره گیری از رزق را قبول نمی کنید،

ص: 26


1- 43) تفسیر نورالثقلین.

چگونه شریک در آفرینش را برای او می پذیرید؟!

 * شما که از دخالت افراد مشابه خود بیمناک هستید، چگونه سنگ و چوب را در کار خدا دخالت می دهید؟!

 * شما که مالک حقیقی نیستید، حاضر به شریک شدن با دیگری نیستید، چگونه سنگ و چوب را شریک آفریدگار و مالک حقیقی قرار می دهید؟

10- غنا و موسیقی

پرتوی از نور (9) » غنا و موسیقی

 وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

    (سوره لقمان آیه 6)

 و برخی از مردم، خریدار سخنان بیهوده و سرگرم کننده اند، تا بی هیچ علمی، (دیگران را) از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره گیرند؛ آنان برایشان عذابی خوار کننده است.

 

از دیدگاه اسلام، آهنگ هایی که متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قوای شهوانی را تحریک نماید، حرام است، ولی اگر آهنگی مفاسد فوق را نداشت، مشهور فقها می گویند: شنیدن آن مجاز است.

 امام باقرعلیه السلام فرمود: غنا، از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده ی آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و من النّاس من یشتری لهو الحدیث...».(1) بنابراین غنا، از گناهان کبیره است، زیرا گناه کبیره به گناهی گفته می شود که در

ص: 27


1- 44) کافی، ج 6، ص 431.

قرآن به آن وعده ی عذاب داده شده است.

 در سوره ی حج می خوانیم: «واجتنبوا قول الزّور»(1) از سخن باطل دوری کنید. امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از «قول زور» آوازه خوانی و غناست.(2)

 از امام صادق و امام رضاعلیهم السلام نیز نقل شده که یکی از مصادیق «لهو الحدیث» در سوره ی لقمان، غنا می باشد.

 در روایات می خوانیم:(3)

 * غنا، روح نفاق را پرورش داده و فقر و بدبختی می آورد.

 * زنان آوازه خوان و کسی که به آنها مزد می دهد و کسی که آن پول را مصرف می کند، مورد لعنت قرار گرفته اند، همان گونه که آموزش زنان خواننده حرام است.

 * خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک درامان نیست، دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.(4)

11- آثار مخرّب غنا

پرتوی از نور (9) » آثار مخرّب غنا

 1. ترویج فساد اخلاق و دور شدن از روح تقوا و روی آوردن به شهوات و گناهان، تا آنجا که یکی از سران بنی امیّه (با آن همه آلودگی) اعتراف می کند: غنا، حیا را کم و شهوت را زیاد می کند، شخصیّت را درهم می شکند و همان کاری را می کند

ص: 28


1- 45) حج، 30.
2- 46) زور» به معنای باطل، دروغ و انحراف از حقّ است و غنا، یکی از مصادیق باطل است.
3- 47) این روایات در ابواب حرمت غنا در مکاسب محرّمه و کتب روایی آمده است.
4- 48) میزان الحکمه.

که شراب می کند.

 برخی انسان ها از راه نوشیدن شراب و یا تزریق هروئین و مرفین می توانند خود را وارد دنیای بی خیالی وبی تفاوتی کنند، برخی هم از طریق شنیدن سخنان باطل و شهوت انگیزِ یک آوازه خوان، غیرت خود را نادیده می گیرند و در دنیای بی تفاوتی به سر می برند.

 2. غفلت از خدا، غفلت از وظیفه، غفلت از محرومان، غفلت از آینده، غفلت از امکانات و استعدادها، غفلت از دشمنان، غفلت از نفس و شیطان. انسانِ امروز با آن همه پیشرفت در علم و تکنولوژی، در آتشی که از غفلت او سرچشمه می گیرد، می سوزد.

 آری، غفلت از خدا، انسان را تا مرز حیوانیّت، بلکه پائین تر از آن پیش می برد. «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»(1)

 امروزه استعمارگران برای سرگرم کردن و تخدیر نسل جوان، از همه ی امکانات از جمله ترویج آهنگ های مبتذل، از طریق انواع وسائل و امواج، برای اهداف استعماری خود سود می جویند.

 3. آثار زیانبار آهنگ های تحریک آمیز و مبتذل بر اعصاب، بر کسی پوشیده نیست. در کتاب تأثیر موسیقی بر روان واعصاب، نکات مهمّی از پایان زندگی و فرجام بدِ نوازندگان آلات موسیقی و گرفتاری آنها به انواع بیماری های روانی و سکته های

ص: 29


1- 49) اعراف، 179.

ناگهانی و بیماری های قلبی و عروقی و تحریکات نامطلوب ذکر شده که برای اهل نظر قابل توجّه و تأمّل است.(1)

 خواننده ی عزیز!

 خداوند، جهان را برای بشر و بشر را برای تکامل و رشد و قرب معنوی آفرید. او جهان آفرینش را مسخّر ما نمود و فرشتگان را به تدبیر امور ما وادار کرد. انبیا و اولیا را برای هدایت ما فرستاد و آنان تا سرحدّ مرگ و شهادت پیش رفتند. فرشتگان را برای آدم به سجده وا داشت، روح الهی را در انسان دمید و بهترین صورت و سیرت را به انسان عطا کرد، قابلیّت رشد تا بی نهایت را در او به ودیعه گذاشت، او را با عقل، فطرت،

و انواع استعدادها مجهّز نمود و تنها در آفرینش او، به خود آفرین گفت. «فتبارک اللّه احسن الخالقین»(2)

 آیا این گل سرسبد هستی، با آن همه امتیازات مادّی و معنوی، باید خود را در اختیار هر کسی قرار دهد؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: به هر صدایی گوش فرا دهی، برده ی او هستی. آیا حیف نیست ما برده یک خواننده ی کذائی باشیم؟!

 آیا شما حاضرید هر صدایی را روی نوار کاست ضبط کنید؟ پس چگونه ما هر صدایی را روی نوار مغزمان ضبط می کنیم؟ عمر، فکر و مغز، امانت هایی است که خداوند به ما داده تا در راهی که خودش مشخّص کرده صرف کنیم و اگر هر یک از این امانت ها را در غیر راه خدا صرف کنیم به آن امانت خیانت کرده ایم و در قیامت باید پاسخگو باشیم.

ص: 30


1- 50) تفسیر نمونه، ج 17، ص 19 - 27.
2- 51) مؤمنون، 14.

 قرآن با صراحت در سوره ی اسراء می فرماید: «انّ السمع والبصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً»(1) گوش و چشم و دل همگی مورد سؤال قرار می گیرند. آری انسان باید نگهبان چشم و گوش و دل خود باشد و اجازه ندهد هر ندایی وارد آن شود. در حدیث می خوانیم: دل، حَرَم خداست، نگذارید غیر خدا وارد آن شود.(2)

 اسلام، برای برطرف کردن خستگی و ایجاد نشاط، راه های مناسب و سالمی را به ما ارائه کرده است؛ ما را به سیر و سفر، ورزش، کارهای متنوّع و مفید، دید و بازدید، گفتگوهای علمی و انتقال تجربه، رابطه با فرهیختگان و مهم تر از همه ارتباط با آفریدگار هستی و یاد او که تنها آرام بخش دل هاست، سفارش کرده است.

 چرا خود را سرگرم لذّت هایی کنیم که پایانش، ذلّت و آتش باشد.

 حضرت علی علیه السلام می فرماید: «لا خیر فی لذّةٍ من بعدها النّار»(3)، در لذّت هایی که پایانش دوزخ است خیری نیست. «مَن تَلذّد لمعاصی اللّه اَورثه اللّه ذلّاً»(55) هر کس با گناه و از طریق آن لذّت جویی کند، خداوند او را خوار و ذلیل می نماید.

55) غررالحکم، 3565.

ص: 31


1- 52) اسراء، 36.
2- 53) بحار، ج 67، ص 25.
3- 54) دیوان امام علی علیه السلام، ص 204.

12- سیمای لقمان حکیم

پرتوی از نور (9) » سیمای لقمان حکیم

وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکَمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا  یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ

    (سوره لقمان آیه 12)

 و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جای آور و هر کس شکر کند، همانا برای خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمی رساند، زیرا) بی تردید خداوند بی نیاز و ستوده است.

 

در تفسیر المیزان بحثی درباره ی جناب لقمان آمده است که بخشی از آن را نقل می کنیم:

 پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: لقمان، پیامبر نبود، ولی بنده ای بود که بسیار فکر می کرد و به خداوند ایمان واقعی داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست می داشت و به او حکمت عطا کرد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: لقمان، حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده بود، بلکه او مردی پرهیزکار، تیزبین، باحیا و دلسوز بود. اگر دو نفر با هم درگیر می شدند و خصومتی پیدا می کردند، میان آنها آشتی برقرار می کرد.

لقمان با دانشمندان زیاد می نشست. او با هوای نفس خود مبارزه می کرد و...(1) او دارای عمری طولانی، معاصر حضرت داود واز بستگان حضرت ایّوب بود. او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را انتخاب کرد.

ص: 32


1- 56) تفسیر المیزان.

 از لقمان پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟ گفت: به خاطر امانت داری، صداقت و سکوت درباره ی آنچه به من مربوط نبود.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: لقمان نسبت به رهبر آسمانیِ زمان خود معرفت داشت.(2)

 گرچه خداوند به او کتاب آسمانی نداد، ولی همتای آن یعنی حکمت را به او آموخت.

روزی مولای لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد. لقمان زبان گوسفند را آورد. روز دیگر گفت: بدترین عضو آن را بیاور. لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد. چون مولایش دلیل این کار را پرسید، لقمان گفت: اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخن بگوید، بهترین عضو بدن است وگرنه بدترین عضو خواهد بود.(3)

در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول او و امامان معصوم علیهم السلام پندهای او را برای دیگران نقل کرده اند.

13- گوشه ای از نصایح لقمان

پرتوی از نور (9) » گوشه ای از نصایح لقمان

 * اگر در کودکی خود را ادب کنی، در بزرگی از آن بهره مند می شوی.

 * از کسالت و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.

 * با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادری مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.

ص: 33


1- 57) تفسیر مجمع البیان.
2- 58) تفسیر نورالثقلین.
3- 59) تفسیر کشّاف.

 * تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.

 * بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزله پلی در نظر بگیر.

 * بدان که در قیامت از تو درباره ی چهار چیز می پرسند: از جوانی که در چه راهی صرف کردی، از عمرت که در چه فنا کردی، از مال و دارایی ات که از چه راهی بدست آوردی و آن را در چه راهی مصرف کردی.

 * به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همه ی مردم با حسن خلق برخورد کن.

 * با همسفران زیاد مشورت کن و توشه ی سفر خود را بین آنها تقسیم کن.

 * اگر با تو مشورت کردند، دلسوزی خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمکی درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسی که سنّ او بیشتر از توست، گوش فراده.

 * نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّی در سخت ترین شرایط به جماعت بخوان.(1)

 * اگر در نماز بودی، قلب خود را حفظ کن.

 * اگر در حال غذا خوردن بودی، حلق خود را حفظ کن.

 * اگر در میان مردم هستی، زبان خود را حفظ کن.

 * هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن، امّا احسانی که به مردم می کنی یا بدی که دیگران در حقّ تو می کنند فراموش کن.(61)

61) تفسیر روح البیان.

ص: 34


1- 60) تفسیر کنزالدّقائق.

14- حکمت؛ معرفت و طاعت

پرتوی از نور (9) » حکمت؛ معرفت و طاعت

حکمت، بینشی است که در سایه ی معرفت الهی پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستی و رسیدن به حقّ، نور و تقوا می توان به آن دست یافت.

 امام باقرعلیه السلام فرمودند: حکمت، همان فهم، معرفت و شناخت عمیق است، شناختی که انسان را به بندگی خدا و رهبر آسمانی وا دارد و از گناهان بزرگ دور سازد. امام صادق علیه السلام فرمودند: رأس حکمت، طاعت خداوند است.(1)

 راغب در معنای این واژه می گوید: حکمت، رسیدن به حقّ به واسطه علم وعقل است.(2)

 پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: من سرای حکمت هستم و علیّ درگاه آن، هرکس طالب حکمت است باید از این راه وارد شود. «انا دار الحکمة و علیّ بابها فمن اراد الحکمة فلیأت الباب»(3) در روایات متعدّد، اهل بیت علیهم السلام دروازه و کلید حکمت معرّفی شده اند.(4)

15- ارزش حکمت

پرتوی از نور (9) » ارزش حکمت

یکی از وظایف انبیا، آموزش کتاب و حکمت است. «و یعلّمهم الکتاب والحکمة»(5)

 حکمت، همتای کتاب آسمانی است،  و به هر کس حکمت عطا شود، خیر کثیر داده شده است. «یؤتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا»(6)

ص: 35


1- 62) امالی صدوق، ص 487.
2- 63) مفردات.
3- 64) العمدة، ص 295.
4- 65) بحار، ج 23، ص 244.
5- 66) بقره، 129 ؛ آل عمران، 164 و جمعه، 2.
6- 67) بقره، 269.

 به گفته ی روایات؛ حکمت، همچون نوری است که در جان قرار می گیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا می شود.(1)

 حکمت، بینش و بصیرتی است که اگر در فقیر باشد، او را در جامعه از ثروتمند محبوب تر می کند و اگر در صغیر باشد، او را بر بزرگسالان برتری می بخشد.(2)

 حکمت، گمشده ی مؤمن است(3) و در فراگیری آن به قدری سفارش شده است که فرموده اند: همان گونه که لؤلؤ قیمتی را از میان زباله بر می دارید، حکمت را حتّی اگر از دشمنان بود فرا گیرید.(4)

 فرد حکیم در مسائل سطحی و زودگذر توقّف ندارد، توجّه او به عاقبت و نتیجه ی امور است. نه نزاعی با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر می کند، سخنی بدون علم و آگاهی نمی گوید و در گفتار و رفتارش تناقضی یافت نمی شود.

 نعمت های الهی را ضایع نمی کند و به سراغ بیهوده ها نمی رود، مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را برای خود بخواهد برای آنان می خواهد و هرگز با مردم حیله نمی کند.

16- حکمت چگونه به دست می آید؟

پرتوی از نور (9) » حکمت چگونه به دست می آید؟

 حکمت، هدیه ای است که خداوند به مخلصین عنایت می فرماید. در روایات متعدّد می خوانیم: «مَن اَخلَصَ للّه اربعین صَباحاً ظَهرت یَنابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»، هر کس چهل شبانه

ص: 36


1- 68) بحار، ج 14، ص 316.
2- 69) بحار، ج 67، ص 458.
3- 70) نهج البلاغه، حکمت 80.
4- 71) بحار، ج 2، ص 97 و 99.

روز کارهایش خالصانه باشد، خداوند چشمه های حکمت را از دل او به زبانش جاری می سازد.(1)

 در حدیث دیگری می خوانیم: کسی که در دنیا زاهد باشد و زرق و برق ها او را فریب ندهد، خداوند حکمت را در جانش مستقر می کند.(2) حفظ زبان، کنترل شکم و شهوت، امانتداری، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید، زمینه های پیدایش حکمت است.(3)

17- نمونه های حکمت

پرتوی از نور (9) » نمونه های حکمت

خداوند در سوره اسراء از آیه 22 تا آیه 38 دستوراتی داده و در پایان می فرماید: این اوامر و نواهی حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، آن دستورات عبارتند از:

 یکتاپرستی و دوری از شرک، احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیری، گفتار کریمانه وتواضع همراه با محبّت، دعای خیر به آنان، پرداخت حقّ الهی به اولیای خدا، فقرا و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و ولخرجی، میانه روی در مصرف، پرهیز از نسل کشی و عمل نامشروع جنسی، دوری از تصرّف در مال یتیم، ادای حقّ مردم و دوری از کم فروشی، پیروی نکردن از چیزی که به آن هیچ علم و آگاهی نداری و دوری از راه

رفتن متکبّرانه.

 سپس می فرماید: «ذلک مما اوحی الیک ربّک من الحکمة» این سفارشات نمونه های حکمت الهی است.

ص: 37


1- 72) جامع الاخبار صدوق، ص 94.
2- 73) بحار، ج 73، ص 48.
3- 74) میزان الحکمة

18- معنای شرک

پرتوی از نور (9) » معنای شرک

 وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَابُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(سوره لقمان آیه 13)

 و (یاد کن) زمانی که لقمان به پسرش در حال موعظه ی او گفت: فرزندم! چیزی را همتای خدا قرار نده، زیرا که شرک (به خدا)، قطعاً ستمی بزرگ است.

 

 شرک، معنای وسیع و گسترده ای دارد که بارزترین آن شرک به معنای بت پرستی است و این نوع شرک، به فتوای فقها موجب خروج از جرگه ی دین و سبب ارتداد انسان می شود.

 شرک معانی دیگری نیز دارد: اطاعت بی چون و چرا از غیر خدا و یا پیروی از هوای نفس که قرآن می فرماید: «و لقد بعثنا فی کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»(1) و همانا فرستادیم در هر امّتی رسولی، که خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. یا می خوانیم: «أفرأیت من اتّخذ الهه هواه»(2) آیا ندیدی کسی که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده است.

 در قرآن بیش از 100 مرتبه عبارتِ «دون اللّه» و «دونه» آمده است، یعنی اطاعت و پرستش غیر خدا شرک است. مؤمنان نیز در مواردی که به غیر از فرمان الهی و معیارهای الهی عمل می کنند، از مدار توحید خارج می شوند. «و ما یؤمن اکثرهم باللّه الاّ و هم مشرکون»(3) یعنی اکثر مؤمنان، مشرک نیز هستند و

ص: 38


1- 75) نحل، 36.
2- 76) جاثیه، 23.
3- 77) یوسف، 105.

تکیه گاه های غیر الهی دارند.

 در روایت آمده است که این گونه شرک، از حرکت مورچه در شب تاریک بر سنگ سیاه پوشیده تر است.

 بنابراین شرک، تنها بت پرستی نیست، بلکه وابستگی به هر قدرت، مقام، مال، مدرک، قبیله و هر امری که در جهت خدا نباشد، شرک است.

19- آثار شرک

پرتوی از نور (9) » آثار شرک

 1. حبط عمل:

 شرک، کارهای خوب انسان را از بین می برد، همان گونه که آتش، درختانِ سبز یک جنگل را از بین می برد. قرآن، خطاب به پیامبر می فرماید: «لئن اشرکت لیحبطنّ عملک»(1) اگر مشرک شوی، تمام اعمالت نابود می شود.

 2. اضطراب و نگرانی:

 هدف یک فرد خداپرست و موحّد، راضی کردن خدای یکتاست که زود راضی می شود، امّا کسی که به جای خدا در فکر راضی کردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانی است. زیرا تعداد مردم زیاد است و هر کدام هم خواسته ها و توقّعات گوناگونی دارند.

 حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دوستان مشرک خود فرمود: «ءارباب متفرّقون خیر ام اللّه الواحد القهّار»(2)، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یک خدای واحد.

 قرآن می فرماید: مثال کسی که از خدا جدا شود، مثال کسی

ص: 39


1- 78) زمر، 65.
2- 79) یوسف، 39.

است که از آسمان پرتاب شود و طعمه انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه ی او به مکان دوری پرتاب شود. «و مَن یشرک باللّه فکانّما خَرَّ من السماء فتَخطَفه الطیَر او تَهوی به الرّیح فی مکان سَحیق»(1)

 آری، توحید و بندگی خالص خداوند، قلعه ی محکمی است که انسان را از هدر رفتن، به هر کس دل بستن، دور هر کس چرخیدن، به هر کس امید داشتن، تملّق و ستایش از هر کس و ترسیدن از هر کس، حفظ می کند. در حدیث می خوانیم: «کلمة لااله الاّاللّه حِصنی فمن دَخل حِصنی أمِنَ من عذابی»(2)، توحید قلعه و دژ محکمی است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.

 3. اختلاف و تفرقه:

 در جامعه ی توحیدی، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین می کند و همه دور همان محور می چرخند، ولی در جامعه ی شرک آلود، به جای خدای واحد، طاغوت ها، سلیقه ها و راه های متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه می نماید. قرآن می فرماید: «لاتکونوا من المشرکین من الّذین فرّقوا دینهم»(3) از مشرکان نباشید، از کسانی که (به خاطر سلیقه های شخصی و نظریّات از پیش

ساخته)، عامل تفرقه می شوند.

 4. خواری و ذلّت در قیامت:

 قرآن می فرماید: «لا تَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقی فی جهنّم مَلوماً

ص: 40


1- 80) حج، 31.
2- 81) بحار، ج 49، ص 127.
3- 82) روم، 32.

مَخذولاً»(83) با خدای واحد، معبود دیگری قرار ندهید که با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.

83) اسراء، 38. زمانی شاه ایران با تکیه بر ابرقدرت ها مردم ایران را سرکوب می کرد، ولی چیزی نگذشت که گریه کنان و با ذلّت گریخت و این است معنای آیه که می فرماید: به سراغ غیر خدا رفتن عاقبتی جز سرافکندگی ندارد.

20- نشانه های شرک

پرتوی از نور (9) » نشانه های شرک

 یکی از نشانه های شرک، بهانه گیری در برابر قانون الهی است. قرآن به بعضی از آنها اشاره نموده، می فرماید:

 * آیا هرگاه پیامبر قانونی آورد که با سلیقه ی شما هماهنگ نبود، تکبّر می ورزید؟ «أفکلّما جاءکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم»(1)

 * همین که فرمان جهاد می رسید، می گفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ «لِمَ کتَبتَ علینا القِتال»(2)

 * هنگامی که غذا برای گروهی از بنی اسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ «لن نَصبِرَ علی طعام واحد»(3)

 * هرگاه خداوند مثالی می زد، می گفتند: چرا این مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً»(4)

 نشانه ی دیگر شرک، برتری دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجرای دستور خدا است. در آیه 24 سوره توبه می خوانیم: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و مسکن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب تر

ص: 41


1- 84) بقره، 87.
2- 85) نساء، 77.
3- 86) بقره، 61.
4- 87) بقره، 26.

باشد، منتظر قهر خدا باشید.

 شرک به قدری خطرناک است که با وجود آن که قرآن چهار مرتبه در کنار توحید، به احسانِ والدین سفارش کرده، امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن می فرماید: نباید از آنها اطاعت کرد.(1)

21- انگیزه های شرک

پرتوی از نور (9) » انگیزه های شرک

 مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ کسی می روند که قرآن می فرماید: تمام مردم حتّی قدرت آفریدن یک مگس را ندارند، «لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له»(2)

 یا به خاطر لقمه نانی به سراغ این و آن می روند، که قرآن می فرماید: «لا یملکون لکم رزقاً»(3)

 یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ کسی می روند که قرآن می فرماید: «فانّ العزّة للّه جمیعاً»(4)

 یا به خاطر نجات از مشکلات، دور کسی جمع می شوند که قرآن می فرماید: «فلا یملکون کشف الضرّ عنهم»(5)

 و در جای دیگر می فرماید: کسانی که به جای خدا به سراغشان می روید، بندگانی مثل خودتان هستند: «عباد امثالکم»(6) چرا شما بهترین آفریننده را رها می کنید و به دیگران توجّه دارید؟ «تذرون احسن الخالقین»(94)

94) صافّات، 135.

ص: 42


1- 88) عنکبوت، 8 و لقمان، 15.
2- 89) حج، 73.
3- 90) عنکبوت، 17.
4- 91) نساء، 139.
5- 92) اسراء، 56.
6- 93) اعراف، 194.

22- مبارزه با شرک

پرتوی از نور (9) » مبارزه با شرک

 اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرک و دعوت به بندگی خالصانه خداوند است.«ولقد بعثنا فی کلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت»(1)

 تمام گناهان، مورد عفو قرار می گیرد، جز شرک. «اِنّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک»(2) انبیا مأمور بودند با صراحت کامل از انواع شرک ها برائت جویند.(3) شریک قرار دادن برای خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار کم باشد. اگر نود و نه درصد کار برای خداوند و تنها یک درصد آن برای غیر خدا باشد، تمام کار باطل است. چنانکه قرآن می فرماید: «و اعبدوا اللّه و لا تشرکوا به شیئاً»(4)

 نه تنها بت ها و طاغوت ها، بلکه انبیا و اولیای الهی نیز نباید شریک خداوند قرار گیرند. خداوند به حضرت عیسی می فرماید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را شریک خدا قرار دهید. «ء انتَ قلتَ للناس اتّخذونی وامّی الهَین من دون اللّه»(5) شریک دانستن برای خداوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن یشرک باللّه فقد افتری اثماً عظیماً»(6)

 شرک، به قدری منفور است که خداوند می فرماید: پیامبر و مؤمنین حقّ ندارند برای مشرکان، حتّی اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما کان للنبیّ والّذین آمنوا اَن یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قُربی»(7)

ص: 43


1- 95) نحل، 36.
2- 96) نساء، 48 و 116.
3- 97) هود، 54.
4- 98) نساء، 36.
5- 99) مائده، 116.
6- 100) نساء، 48.
7- 101) توبه، 113.

 اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرک می پردازد و می فرماید: غیر خدا چه آفریده که شما به آن دل بسته اید؟! «ماذا خلقوا من الارض»(1) مرگ و حیات شما به دست کیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست کیست؟

 آری، رها کردن خداوندی که قدرت و علم بی نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائی رفتن که هیچ کاری به دستشان نیست، بزرگ ترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن و تکیه به صنعت کردن و کمک از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یکی از اهداف نقل داستان ها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه کن کردن رگه های شرک است.

23- احسان به والدین

پرتوی از نور (9) » احسان به والدین

 وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَی وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ (سوره لقمان آیه 14)

 و ما انسان را درباره ی پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را حمل کرد، در حالی که هر روز ناتوان تر می شد، (و شیر دادن) و از شیر گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش کردیم که) برای من و پدر و مادرت سپاس گزار، که بازگشت (همه) فقط  به سوی من است.

 

 در آیه های 83 سوره ی بقره، 36 سوره ی نساء ، 151 سوره ی انعام و 23 سوره ی اسراء در رابطه با احسان به والدین

ص: 44


1- 102) فاطر، 40.

سفارش شده، ولی در سوره ی لقمان، احسان به والدین به صورت وصیّت الهی مطرح شده است.

 در موارد متعدّدی از قرآن، تشکّر از والدین در کنار تشکّر از خدا مطرح شده و در بعضی موارد نیز به زحمات طاقت فرسای مادر اشاره شده است.

 جایگاه والدین به قدری بلند است که در آیه ی بعد می فرماید: اگر والدین تلاش کردند تو را به سوی شرک گرایش دهند، از آنان اطاعت نکن، ولی باز هم رفتار نیکوی خود را با آنان قطع نکن. یعنی حتّی در مواردی که نباید از آنان اطاعت کرد، نباید آنها را ترک کرد.

 آری، احترام به والدین از حقوق انسانی است، نه از حقوق اسلامی، از حقوق دائمی است، نه از حقوق موسمی و موقّت.

 در روایات می خوانیم که احسان به والدین در همه حال لازم است، خوب باشند یا بد، زنده باشند یا مرده.

 پیامبر را دیدند که از خواهر رضاعی خود بیش از برادر رضاعی اش احترام می گیرد، دلیل آن را پرسیدند، حضرت فرمود: چون این خواهر بیشتر به والدینش احترام می گذارد.(1)

 در قرآن می خوانیم که حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهما السلام هر دو مأمور بودند به مادران خویش احترام گذارند.(2)

 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: بعد از نماز اوّل وقت، کاری بهتر از احترام به والدین نیست.(3)

ص: 45


1- 103) کافی، ج 2، ص 161.
2- 104) مریم، 14 و 32.
3- 105) میزان الحکمه.

 در کربلا، پدری را شهید کردند و فرزندش به یاری امام برخواست. امام حسین علیه السلام به فرزند فرمود: برگرد، زیرا مادرت داغ شوهر دیده و شاید تحمّل داغ تو را نداشته باشد. جوان گفت: مادرم مرا به میدان فرستاده است.(1)

24- گستره ی معنای والدین

پرتوی از نور (9) » گستره ی معنای والدین

 در فرهنگ اسلام، به رهبر آسمانی، معلّم و مربّی و پدرِ همسر نیز پدر گفته می شود.

 در روزهای پایانی عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که حضرت در بستر بیماری بودند، به علی علیه السلام فرمودند: به میان مردم برو و با صدای بلند بگو:

 لعنت خدا بر هر کس که عاقّ والدین باشد،

 لعنت خدا بر هر برده ای که از مولایش بگریزد،

 لعنت خدا بر هر کسی که حقّ اجیر و کارگر را ندهد.

 حضرت علی علیه السلام آمد و در میان مردم این جملات را گفت و برگشت. بعضی از اصحاب این پیام را ساده پنداشتند و پرسیدند: ما درباره ی احترام به والدین و مولا و اجیر قبلاً این گونه سخنان را شنیده بودیم، این پیام تازه ای نبود که پیامبر از بستر بیماری برای ما بفرستد. حضرت که متوجّه شد مردم عمق پیام او را درک نکرده اند، بار دیگر علی علیه السلام را فرستاد و فرمود: به مردم بگو:

 مُرادم از عاقّ والدین، عاق کردن رهبر آسمانی است. یا علیّ! من و تو پدر این امّت هستیم و کسی که از ما اطاعت نکند

ص: 46


1- 106) اعیان الشیعه، ج 1، ص 607.

عاقّ ما می شود.

 من و تو مولای این مردم هستیم و کسانی که از ما فرار کنند، مورد قهر خدا هستند.

 من و تو برای هدایت این مردم اجیر شده ایم و کسانی که حقّ اجیر را ندهند، مورد لعنت خدا هستند.

 در این ماجرا ملاحظه می فرمایید که گرچه احسان و اطاعت از والدین یک معنای معروف و رسمی دارد، ولی در فرهنگ اسلام مسأله از این گسترده تر است.

25- شکر خداوند

پرتوی از نور (9) » شکر خداوند

 خداوند، نیازی به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بی نیاز است.(1) ولی توجّه ما به او، مایه ی عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازی به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایی آن استفاده می کنیم.

 یکی از ستایش هایی که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیه ی شکرگزاری است. مثلاً درباره ی حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتی که در برابر بی وفایی همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر می نامد. «کان عبداً شکوراً»(2)

 بارها خداوند از ناسپاسی اکثر مردم شکایت کرده است.

 البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه

ص: 47


1- 107) نمل، 40 ؛ لقمان، 12 و زمر، 7.
2- 108) اسراء، 3.

که حضرت سلیمان از او چنین درخواست کرد: «ربّ اوزعنی أن أشکر نعمتک الّتی انعمت علیّ»(1) ما غالباً تنها به نعمت هایی که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه می کنیم و از بسیاری نعمت ها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور می شود و یا نعمت های معنوی، مانند ایمان به خدا و

اولیای او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه الیکم الکفر والفسوق والعصیان»(2)

 علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشی از دعاهای معصومین نیز توجّه به نعمت های الهی و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزاری را در انسان زنده و تقویت کند.

 شکر الهی، گاهی با زبان و گفتار است و گاهی با عمل و رفتار.

 در حدیث می خوانیم: هرگاه نعمتی از نعمت های الهی را یاد کردید، به شکرانه ی آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّی اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمی توانید، صورت خود را بر بلندی زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمی توانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید.(111)

111) کافی، باب الشکر، حدیث 25.

ص: 48


1- 109) نمل، 19. («اوزعنی»، یعنی به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمت هایت، مرحمت فرما.)
2- 110) حجرات، 7.

26- نمونه های شکر عملی

پرتوی از نور (9) » نمونه های شکر عملی

 1. نماز، بهترین نمونه ی شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش می فرماید: به شکرانه ی اینکه ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «انّا اعطیناک الکوثر فصلّ لربّک و انحر»(1)

 2. روزه؛ چنانکه پیامبران الهی به شکرانه نعمت های خداوند، روزه می گرفتند.(2)

 3. خدمت به مردم. قرآن می فرماید: اگر بی سوادی از باسوادی درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامه ی او را بنویسد. «ولا یأب کاتب أن یکتب کما علّمه اللّه»(3) در اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعی شکر نعمت سواد دانسته شده است.

 4. قناعت. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «کن قَنِعاً تکن اشکر الناس»(4) قانع باش تا شاکرترین مردم باشی.

 5. یتیم نوازی. خداوند به پیامبرش می فرماید: به شکرانه ی اینکه یتیم بودی و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فامّا الیتیم فلا تقهر»(5)

 6. کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش می فرماید: به شکرانه ی اینکه نیازمند بودی و ما تو را غنی کردیم، فقیری را که به سراغت آمده از خود مران. «و امّا السائل فلا تنهر»(6)

ص: 49


1- 112) کوثر، 1 - 2.
2- 113) وسائل، ج 10، ص 446.
3- 114) بقره، 282.
4- 115) مستدرک، ج 11، ح 12676.
5- 116) ضحی، 9.
6- 117) ضحی، 10.

 7. تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش می فرماید: برای تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرام بخش آنان است. «و صلّ علیهم انّ صلاتک سکن لهم»(1)

تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسی که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزاری نکرده است. «مَن لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللّه»(2)

27- شکر بر تلخی ها

پرتوی از نور (9) » شکر بر تلخی ها

 قرآن می فرماید: «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبّوا شیئاً و هو شرّ لکم»(3) چه بسیار چیزهایی که شما دوست ندارید، ولی در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایی که شما دوست دارید، ولی به ضرر شماست.

 اگر بدانیم؛ دیگران مشکلات بیشتری دارند.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، توجّه ما را به خداوند بیشتر می کند.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، غرور ما را می شکند و سنگدلی ما را برطرف می کند.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به یاد دردمندان می اندازد.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار می اندازد.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، ارزش نعمت های گذشته را به ما یادآوری می کند.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، کفّاره ی گناهان است.

ص: 50


1- 118) توبه، 102.
2- 119) عیون الاخبار، ج 2، ص 24.
3- 120) بقره، 216.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب دریافت پاداش اُخروی است.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.

 اگر بدانیم؛ مشکلات، سبب شناسایی صبر خود و یا سبب شناسایی دوستان واقعی است.

 و اگر بدانیم؛ ممکن بود مشکلات بیشتر یا سخت تری برای ما پیش آید، خواهیم دانست که تلخی های ظاهری نیز در جای خود شیرین است.

 آری، برای کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است، امّا برای والدین که رشد و بینش بیشتری دارند، ترش و شیرین هردو خوشایند است.

 حضرت علی علیه السلام در جنگ اُحد فرمود: شرکت در جبهه از مواردی است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشری و الشکر»(1) و دختر او زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنی امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایی ندیدم. «ما رأیت الاّ جمیلاً»(122)

 به یکی از اولیای خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنی من توان شکر او را ندارم. سعدی گوید:

 از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به درآید

 بنده همان به که زتقصیر خویش

عذر به درگاه خدا آورد

122) بحار، ج 45، ص 116.

ص: 51


1- 121) نهج البلاغه، خطبه 156.

28- سیمایی از نماز

پرتوی از نور (9) » سیمایی از نماز

 یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَآ أَصَابَکَ إِنَّ ذَ لِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

    (سوره لقمان آیه 17)

 فرزندم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر آنچه از سختی ها به تو می رسد مقاومت کن که این (صبر) ازامور واجب و مهم است.

 

به مناسبت سفارش به نماز و امر به معروف در این آیه، به توضیح مختصری پیرامون این دو فریضه می پردازیم:

 * نماز، ساده ترین، عمیق ترین و زیباترین رابطه ی انسان با خداوند است که در تمام ادیان آسمانی بوده است.

 * نماز، تنها عبادتی است که سفارش شده قبل از آن، خوش صداترین افراد بر بالای بلندی رفته و با صدای بلند، شعارِ «حیّ علی الصلوة، حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیرالعمل» را سر دهند، با اذانِ خود سکوت را بشکنند و یک دوره اندیشه های ناب اسلامی را اعلام و غافلان را بیدار کنند.

 * نماز به قدری مهم است که حضرت ابراهیم علیه السلام هدف خود را از اِسکان زن و فرزندش در صحرای بی آب و گیاه مکّه، اقامه ی نماز معرّفی می کند، نه انجام مراسم حج.

 * امام حسین علیه السلام ظهر عاشورا برای اقامه ی دو رکعت نماز، سینه ی خود را سپر تیرهای دشمن قرار داد.

 * قرآن، به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام دستور می دهد که مسجد الحرام را برای نمازگزاران آماده و تطهیر نمایند. آری،

ص: 52

نماز به قدری مهم است که زکریّا و مریم و ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام خادم مسجد و محل برپایی نماز بوده اند.

 * نماز، کلید قبولی تمام اعمال است و امیرالمؤمنین علیه السلام به استاندارش می فرماید: بهترین وقت خود را برای نماز قرار بده و آگاه باش که تمام کارهای تو در پرتو نمازت قبول می شود.(1)

 * نماز، یاد خداست و یاد خدا، تنها آرام بخش دلهاست.

 * نماز، در بیشتر سوره های قرآن، از بزرگ ترین سوره (بقره) تا کوچک ترین آن (کوثر) مطرح است.

 * نماز، از هنگام تولّد در زایشگاه که در گوش نوزاد اذان و اقامه می گویند تا پس از مرگ که در گورستان بر مرده نماز می خوانند، جلوه می کند.

 * هم برای حوادث زمینی مانند زلزله و بادهای ترس آور آمده و هم برای حوادث آسمانی مانند خسوف و کسوف، نماز آیات واجب گشته و حتّی برای طلب باران، نماز باران آمده است.

 * نماز، انسان را از انجام بسیاری منکرات و زشتی ها باز می دارد.(2)

 در نماز، تمام کمالات به چشم می خورد که ما چند نمونه از آن را بیان می کنیم:

 * نظافت و بهداشت را در مسواک زدن، وضو، غسل و پاک بودن بدن و لباس می بینیم.

ص: 53


1- 123) نهج البلاغه، نامه 27.
2- 124) عنکبوت، 45.

 * جرأت، جسارت و فریاد زدن را از اذان می آموزیم.

 * حضور در صحنه را از اجتماع در مساجد یاد می گیریم.

 * توجّه به عدالت را در انتخاب امام جماعت عادل می یابیم.

 * توجّه به ارزشها و کمالات را از کسانی که در صف اوّل می ایستند، به دست می آوریم.

 * جهت گیری مستقل را در قبله احساس می کنیم. آری، یهودیان به سویی و مسیحیان به سوی دیگر مراسم عبادی خود را انجام می دهند و مسلمانان باید مستقل باشند و لذا به فرمان قرآن، کعبه، قبله ی مستقل مسلمانان می شود، تا استقلال در جهت گیری آنان حفظ شود.

 * مراعات حقوق دیگران را در این می بینیم که حتّی یک نخ غصبی، نباید در لباس نمازگزار باشد.

 * توجّه به سیاست را آنجا احساس می کنیم که در روایات می خوانیم: نمازی که همراه با پذیرش ولایت امام معصوم نباشد، قبول نیست.

 * توجّه به نظم را در صف های منظّم نماز جماعت و توجّه به شهدا را در تربت کربلا و توجّه به بهداشت محیط را در سفارشاتی که برای پاکی و نظافت مسجد و مسجدی ها داده شده است، می بینیم.

 * توجّه به خدا را در تمام نماز، توجّه به معاد را در «مالک یوم الدین»، توجّه به انتخاب راه را در «اهدنا الصراط المستقیم»، انتخاب همراهان خوب را در «صراط الّذین انعمت علیهم»، پرهیز از منحرفان و غضب شدگان را در «غیر المغضوب علیهم ولا الضّالّین»، توجّه به نبوّت و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله را در تشهّد

ص: 54

و توجّه به پاکان و صالحان را در «السلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین»

می بینیم.

 * توجّه به تغذیه ی سالم را آنجا می بینیم که در حدیث آمده است: اگر کسی مشروبات الکلی مصرف کند، تا چهل روز نمازش قبول نیست.

 * آراستگی ظاهر را آنجا می بینیم که سفارش کرده اند از بهترین لباس، عطر و زینت در نماز استفاده کنیم و حتّی زنها وسایل زینتی خود را در نماز همراه داشته باشند.

 * توجّه به همسر را آنجا می بینیم که در حدیث می خوانیم: اگر میان زن و شوهری کدورت باشد و یا یکدیگر را بیازارند و بد زبانی کنند، نماز هیچ کدام پذیرفته نیست.

 اینها گوشه ای از آثار و توجّهاتی بود که در ضمن نماز به آن متذکّر می شویم. امام خمینی قدس سره فرمود: نماز، یک کارخانه ی انسان سازی است.

29- امر به معروف و نهی از منکر

پرتوی از نور (9) » امر به معروف و نهی از منکر

 امر به معروف، یعنی سفارش به خوبی ها و نهی از منکر، یعنی بازداشتن از بدی ها.

 انجام این دو امر مهم نیاز به سنّ خاصّی ندارد، زیرا لقمان به فرزندش می گوید: «یا بنّی اقم الصلوة و امر بالمعروف...»

 امر به معروف، نشانه ی عشق به مکتب، عشق به مردم، علاقه به سلامتی جامعه و نشانه ی آزادی بیان، غیرت دینی، ارتباط دوستانه بین مردم و نشانه ی فطرت بیدار و نظارت عمومی و حضور در صحنه است.

ص: 55

 امر به معروف و نهی از منکر، سبب تشویق نیکوکاران، آگاه کردن افراد جاهل، هشدار برای جلوگیری از خلاف و ایجاد نوعی انضباط اجتماعی است. قرآن می فرماید: شما مسلمانان بهترین امّت هستید، زیرا امر به معروف و نهی از منکر می کنید.(1)

 حضرت علی علیه السلام می فرماید: امر به معروف و نهی از منکر، مصلحت عامّه است.(2) چنانکه در حدیث دیگر می خوانیم: کسی که جلوی منکر را نگیرد، مانند کسی است که مجروحی را در جاده رها کند تا بمیرد.(3)

 پیامبرانی همچون حضرت داود و حضرت عیسی علیهما السلام به کسانی که نهی از منکر نمی کنند، لعنت فرستاده اند.(4)

 قیام امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر بود. «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»(5)

 در حدیث می خوانیم: به واسطه ی امر به معروف و نهی از منکر، تمام واجبات به پا داشته می شود.(6)

 قرآن می فرماید: اگر در مجلسی به آیات الهی توهین می شود، جلسه را به عنوان اعتراض ترک کنید تا مسیر بحث عوض شود.(7)

 انسان باید از انجام گناه هم در دل ناراحت باشد، هم با زبان،

ص: 56


1- 125) آل عمران، 110.
2- 126) نهج البلاغه، حکمت 252.
3- 127) کنز العمّال، ج 3، ص 170.
4- 128) مائده، 78.
5- 129) بحار، ج 44، ص 328.
6- 130) کافی، ج 5، ص 55 .
7- 131) نساء، 140 و انعام، 67.

نهی کند و هم با اِعمال قدرت و قانون، مانع انجام آن شود.

 اگر کسی را به کار خوبی دعوت کردیم، در پاداش کارهای خوب او نیز شریک هستیم، ولی اگر در برابر فساد، انحراف و گناه ساکت نشستیم، به تدریج فساد رشد می کند و افراد فاسد و مفسد بر مردم حاکم خواهند شد.

 سکوت و بی تفاوتی در مقابل گناه، سبب می شود که گناه کردن عادّی شود، گنهکار جرأت پیدا کند، ما سنگدل شویم، شیطان راضی گردد و خدا بر ما غضب نماید.

 امر به معروف و نهی از منکر، دو وظیفه ی الهی است و توهّماتی از این قبیل که:

 گناه دیگران کاری به ما ندارد، آزادی مردم را سلب نکنیم، من اهل ترس وخجالت هستم، با یک گل که بهار نمی شود، عیسی به دین خود موسی به دین خود، ما را در یک قبر قرار نمی دهند، دیگران هستند، من چرا امر به معروف کنم؟ با نهی از منکر، دوستان یا مشتریان خود را از دست می دهم، و امثال آن، نمی توانند این تکلیف را از دوش ما بردارند. البتّه امر به معروف و نهی از منکر باید آگاهانه، دلسوزانه، عاقلانه

وحتّی المقدور مخفیانه باشد.

 گاهی باید خودمان بگوییم، ولی آنجا که حرف ما اثر ندارد، وظیفه ساقط نمی شود، بلکه باید از دیگران بخواهیم که آنان بگویند.

 حتّی اگر برای مدّت کوتاهی می توان جلوی فساد را گرفت، باید گرفت و اگر با تکرار می توان به نتیجه رسید، باید تکرار کرد.

ص: 57

30- تواضع

پرتوی از نور (9) » تواضع

 وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(سوره لقمان آیه 18)

 و روی خود را از  مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشی را دوست ندارد.

 

 در این آیه لقمان به فرزندش می گوید: در زمین متکبرانه راه نرو «لا تمش فی الارض مرحاً» و در سوره ی فرقان، اوّلین نشانه ی بندگان خوب خدا، حرکت متواضعانه ی آنهاست. «و عباد الرّحمن الّذین یمشون علی الارض هَونا»(1)

 یکی از اسرار نماز که در سجده ی آن بلندترین نقطه بدن را (حداقل در هر شبانه روز 34 مرتبه در هفده رکعت نماز واجب) روی خاک می گذاریم، دوری از تکبّر، غرور و تواضع در برابر خداوند است.

 گرچه تواضع در برابر تمام انسان ها لازم است، امّا در برابر والدین، استاد و مؤمنان لازم تر است. تواضع در برابر مؤمنان، از نشانه های برجسته ی اهل ایمان است. «اذّلة علی المؤمنین»(2)

 بر خلاف تقاضای متکبّران که پیشنهاد دور کردن فقرا را از انبیا داشتند، آن بزرگواران می فرمودند: ما هرگز آنان را طرد نمی کنیم. «و ما انا بطارد الّذین آمنوا»(3)

 انسانِ ضعیف و ناتوانی که از خاک و نطفه آفریده شده، و در

ص: 58


1- 132) فرقان، 63.
2- 133) مائده، 54.
3- 134) هود، 29.

آینده نیز مرداری بیش نخواهد بود، چرا تکبّر می کند؟!

 مگر علم محدود او با فراموشی آسیب پذیر نیست؟!

 مگر زیبایی، قدرت، شهرت و ثروت او، زوال پذیر نیست؟!

 مگر بیماری، فقر و مرگ را در جامعه ندیده است؟!

 مگر توانایی های او نابود شدنی نیست؟!

 پس برای چه تکبّر می کند؟! قرآن می فرماید: متکبّرانه راه نروید که زمین سوارخ نمی شود، گردن کشی نکنید که از کوه ها بلندتر نمی شوید. «ولاتَمشِ فی الارض مَرحاً اِنّک لن تَخرق الارض و لن تَبلغ الجبال طولا»(1)

31- نمونه هایی از تواضع اولیای الهی

پرتوی از نور (9) » نمونه هایی از تواضع اولیای الهی

 1. شخص اوّل آفرینش که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، آنگونه می نشست که هیچ امتیازی بر دیگران نداشت و افرادی که وارد مجلس می شدند و حضرت را نمی شناختند، می پرسیدند: کدام یک از شما پیامبر است؟ «ایّکم رسول اللّه»(2)

 2. در سفری که برای تهیه غذا هر کس کاری را به عهده گرفت، پیامبر نیز کاری را به عهده گرفت و فرمود: جمع کردن هیزم با من.(3)

 3. همین که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دیدند برای نشستنِ بعضی فرش نیست، عبای خود را دادند تا چند نفری روی عبای حضرت بنشینند.(4)

 پوشیدن لباس ساده، سوار شدن بر الاغ برهنه، شیر

ص: 59


1- 135) اسراء، 38.
2- 136) بحار، ج 47، ص 47.
3- 137) بحار، ج 47، سیره پیامبر.
4- 138) بحار، ج 16، ص 235.

دوشیدن، هم نشینی با بردگان، سلام کردن به اطفال، وصله کردن کفش و لباس، پذیرفتن دعوت مردم، جارو کردن منزل، دست دادن به تمام افراد و سبک نشمردن غذا از سیره های حضرت بود.(1)

 4. برخی شیعیان خواستند به احترام امام صادق علیه السلام حمّام را خلوت و به اصطلاح قُرق کنند، حضرت اجازه نداد و فرمود: «لا حاجة لی فی ذلک المؤمن اَخفّ من ذلک» نیازی به این کار نیست، زندگی مؤمن ساده تر از این تشریفات است.(2)

 5. هر چه اصرار کردند که سفره ی امام رضاعلیه السلام از سفره غلامان جدا باشد، آن حضرت نپذیرفت.(3)

 6. شخصی در حمّام، امام رضاعلیه السلام را نشناخت و از او خواست تا او را کیسه بکشد، حضرت بدون معرّفی خود و با کمال وقار تقاضای او را قبول کرد. همین که آن شخص حضرت را شناخت، شروع به عذرخواهی کرد، حضرت او را دلداری دادند.(142)

 از نشانه های تواضع و فروتنی، پذیرفتن پیشنهاد و انتقاد دیگران و نشستن در پایین تر از جایی است که در شأن اوست.

142) بحار، ج 49، ص 99.

ص: 60


1- 139) بحار، ج 16، ص 155 و بحار، ج 73، ص 208.
2- 140) بحار، ج 47، ص 47.
3- 141) کودک، فلسفی، ج 2، ص 457.

32- سفارش های لقمان

پرتوی از نور (9) » سفارش های لقمان

وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ(سوره لقمان آیه 19)

 و در راه رفتن (و رفتارت)، میانه رو باش و از صدایت بکاه، زیرا که ناخوش ترین صداها، آواز خران است.

 

در سفارش های لقمان، نُه امر، سه نهی و هفت دلیل برای این امر و نهی ها آمده است:

 امّا نه امر: 1. نیکی به والدین. 2. تشّکر از خدا و والدین.  3. مصاحبت همراه با نیکی به والدین. 4. پیروی از راه مؤمنان و تائبان. 5. برپا داشتن نماز. 6- امر به معروف. 7. نهی از منکر. 8. اعتدال در حرکت. 9. پایین آوردن صدا در سخن گفتن.

 و امّا سه نهی: 1. نهی از شرک. 2. نهی از روی گردانی از مردم. 3. نهی از راه رفتن با تکبّر.

 و امّا هفت دلیل:

 1. چون شکرگزاری انسان به نفع خود اوست، پس شکرگزار باشید. «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه»

 2. چون شرک، ظلم بزرگی است، پس شرک نورزید. «ان الشرک لظلمٌ عظیم»

 3. چون بازگشت همه به سوی اوست و باید پاسخگو باشید، پس به والدین احترام بگذارید. «اِلیَّ المصیر»، «الیّ مرجعکم»

 4. چون خداوند بر همه چیز آگاه است، پس مواظب اعمال خود باشید. «ان اللّه لطیف خبیر»

ص: 61

 5. چون شکیبایی از کارهای با اهمیّت است، پس صابر باشید. «ان ذلک من عزم الامور»

 6. چون خداوند متکبّران را دوست ندارد، پس تکبّر نورزید. «انّ اللّه لا یحبّ کلّ مختال فخور»

 7. چون بدترین صداها، صدای بلند خران است، پس صدای خود را بلند نکنید. «انّ انکر الاصوات لصوت الحمیر»

33- کلمة اللّه چیست؟

پرتوی از نور (9) » کلمة اللّه چیست؟

 وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (سوره لقمان آیه 27)

 و اگر آنچه درخت در زمین است، قلم شوند، و دریا و از پسِ آن هفت دریا به کمک آیند، (و مرکّب شوند تا کلمات خدا را بنویسند،) کلمات خدا به پایان نرسد، همانا خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.

 

در قرآن «کلمة الله» به موارد زیادی اطلاق شده، از جمله:

 1. نعمت های خداوند. «قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربّی لنفد البحر...»(1)

 2. سنّت های الهی. «و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انّهم لهم المنصورون»(2) و «ولولا کلمة الفصل لقضی بینهم»(3)

 3. آفریده های ویژه ی خداوند. «انّما المسیح عیسی ابن مریم رسول

ص: 62


1- 143) کهف، 109.
2- 144) صافات، 171-172.
3- 145) شوری، 21.

اللّه و کلمته»(1)

 4. حوادثی که انسان با آنها آزمایش می شود. «و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات»(2)

 5. آیات الهی. درباره ی حضرت مریم می خوانیم: «و صدّقت بکلمات ربّها»(3)

 6. اسباب پیروزی حقّ بر باطل. «و یرید اللّه ان یحقّ الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین»(4)، «و یمح اللّه الباطل و یحقّ الحق بکلماته»(5)

از جمع مطالب گذشته به دست می آید که مراد از «کلمة» تنها لفظ نیست، بلکه مراد سنّت ها، مخلوقات، اراده و الطاف الهی است که در آفرینش جلوه می کند.

بنابراین، اگر همه ی درختان قلم و همه ی دریاها مرکّب شوند، نمی توانند کلمات الهی را بنویسند، یعنی نمی توانند آفریده های خدا، الطاف الهی و سنّت هایی را که در طول تاریخ برای انسان ها و همه ی موجودات وجود داشته است بنویسند. «واللّه العالم»

در روایت می خوانیم: امام کاظم علیه السلام فرمود: مصداق «کلمات اللّه» ما هستیم که فضایل ما قابل ادراک و شماره نیست.(151) آری، اولیای خدا از طرف ذات مقدّس او واسطه ی فیض هستند و هر لطف و کمالی، از طریق آن بزرگواران به دیگران می رسد.

151) تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه.

ص: 63


1- 146) نساء، 171.
2- 147) بقره، 124.
3- 148) تحریم، 12.
4- 149) انفال، 7.
5- 150) شوری، 24.

34- اخلاص

پرتوی از نور (9) » اخلاص

 وَ إِذَا غَشِیَهُم مَّوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا یَجْحَدُ بَِایَاتِنَآ إِلَّا    کُلُّ خَتَّارٍ کَفُورٍ (سوره لقمان آیه 32)

 و هرگاه موجی(خروشان در دریا) همچون ابرها(ی آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتی خالصانه می خوانند، پس چون خداوند آنان را به خشکی (رساند و) نجات دهد، بعضی راه اعتدال پیش گیرند (و بعضی راه انحراف)، و جز پیمان شکنانِ ناسپاس، آیات ما را انکار نمی کنند.

 

اخلاص آن است که کاری صد در صد برای خدا باشد. تا آنجا که حتّی اگر یک درصد و یا کمتر از آن هم برای غیر خدا باشد، عبادت باطل و یا مورد اشکال است.

 * اگر مکان نماز را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً در جایی بایستیم که مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد.

 * اگر زمان عبادت را برای غیر خدا انتخاب کنیم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانیم تا توجّه مردم را به خود جلب کنیم.

 * اگر شکل و قیافه ای که در آن نماز می خوانیم، برای غیر خدا باشد، مثلاً عبایی به دوش بگیریم، گردنی کج کنیم، در صدای خود تغییری بدهیم و هدفی جز رضای خدا داشته باشیم، در همه ی این موارد، نماز باطل است و به خاطر ریاکاری، گناه هم کرده ایم.

 به بیانی دیگر، اخلاص آن است که تمایلات و خواسته های نفسانی، طاغوت ها و گرایش های سیاسی و خواسته های این

ص: 64

و آن را در نظر نگیریم، بلکه انگیزه ی ما تنها یک چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه.

 براستی رسیدن به اخلاص جز با امداد الهی امکان ندارد. قرآن در آیه 32 سوره لقمان می فرماید: هنگامی که موجی همچون ابرها آنان را فراگیرد، خدا را خالصانه می خوانند، امّا زمانی که آنان را به خشکی نجات داد، (تنها) بعضی راه اعتدال را پیش می گیرند (وبه ایمان خود وفادار می مانند).

35- راه های کسب اخلاص

پرتوی از نور (9) » راه های کسب اخلاص

 1. توجّه به علم و قدرت خداوند.

 اگر بدانیم تمام عزّت ها، قدرت ها، رزق و روزی ها به دست اوست، هرگز برای کسب عزّت، قدرت و روزی به سراغ غیر او نمی رویم.

 اگر توجّه داشته باشیم که با اراده ی خداوند، موجودات خلق می شوند و با اراده ی او، همه چیز محو می شود. اگر بدانیم او هم سبب ساز است هم سبب سوز، یعنی درخت خشک را سبب خرمای تازه برای حضرت مریم قرار می دهد و آتشی را که سبب سوزاندن است، برای حضرت ابراهیم گلستان می کند، به غیر او متوسّل نمی شویم.

 صدها آیه و داستان در قرآن، مردم را به قدرت نمایی خداوند دعوت کرده تا شاید مردم دست از غیر او بکشند و خالصانه به سوی او بروند.

 2. توجّه به برکات اخلاص.

 انسان مخلص تنها یک هدف دارد و آن رضای خداست و

ص: 65

کسی که هدفش تنها رضای خدا باشد، نظری به تشویق این و آن ندارد، از ملامت ها نمی ترسد، از تنهایی هراسی ندارد، در راهش عقب نشینی نمی کند، هرگز پشیمان نمی شود، به خاطر بی اعتنایی مردم، عقده ای نمی شود، یأس در او راه ندارد، در پیمودن راه حقّ کاری به اکثریّت و اقلیّت ندارد.

 قرآن می فرماید: رزمندگان مخلص باکی ندارند که دشمن خدا را بکشند، یا در راه خدا شهید شوند. امام حسین علیه السلام در آستانه ی سفر به کربلا فرمود: ما به کربلا می رویم، خواه شهید شویم، خواه پیروز، هدف انجام تکلیف است.

 3. توجّه به الطاف خدا.

 راه دیگری که ما را به اخلاص نزدیک می کند یادی از الطاف خداوند است. فراموش نکنیم که ما نبودیم، از خاک و مواد غذایی نطفه ای ساخته شد و در تاریکی های رحم مادر قرار گرفت، مراحل تکاملی را یکی پس از دیگری طی کرد و به صورت انسان کامل به دنیا آمد. در آن زمان هیچ چیز نمی دانست و تنها یک هنر داشت و آن مکیدن شیر مادر. غذایی کامل که تمام نیازهای بدن را تأمین می کند، شیر مادر همراه با مهر مادری،

مادری که بیست و چهار ساعته در خدمت او بود. آیا هیچ وجدان بیداری اجازه می دهد که بعد از رسیدن به آن همه نعمت، قدرت و آگاهی، سرسپرده ی دیگران شود؟ چرا خود را به دیگرانی که نه حقّی بر ما دارند و نه لطفی به ما کرده اند بفروشیم؟!

 4. توجّه به خواست خدا.

 اگر بدانیم که دلهای مردم به دست خداست و او مقلّب

ص: 66

القلوب است، کار را برای خدا انجام می دهیم و هر کجا نیاز به حمایت های مردمی داشتیم، از خدا می خواهیم که محبّت و محبوبیّت و جایگاه لازم را در دل مردم و افکار عمومی نصیب ما بگرداند.

 حضرت ابراهیم در بیابان های  گرم و سوزان حجاز، پایه های کعبه را بالا برد و از خداوند خواست دلهای مردم به سوی ذرّیه اش متمایل گردد. هزاران سال از این ماجرا می گذرد و هر سال میلیون ها نفر عاشقانه، پر هیجان تر از پروانه، دور آن خانه طواف می کنند.

 چه بسیار افرادی که برای راضی کردن مردم خود را به آب و آتش می زنند، ولی باز هم مردم آنان را دوست ندارند، و چه بسا افرادی که بدون چشم داشت از مردم، مادّیات، نام، نان و مقام، دل به خدا می سپارند و خالصانه به تکلیف خود عمل می کنند، امّا در چشم مردم نیز از عظمت و کراماتی ویژه برخوردارند، بنابراین، هدف باید رضای خدا باشد و رضای مردم را نیز از خدا بخواهیم.

 5. توجّه به بقای کار.

 کار که برای خدا شد، باقی و پا برجا می ماند، چون رنگ خدا به خود گرفته و کار اگر برای خدا نباشد، تاریخِ مصرفش دیر یا زود تمام می شود. قرآن می فرماید: «ما عندکم یَنفد و ما عنداللّه باق»(1) و هیچ عاقلی باقی را بر فانی ترجیح نمی دهد و با آن معامله نمی کند.

ص: 67


1- 152) نحل، 96.

 6. مقایسه ی پاداش ها.

 در پاداش مردم، انواع محدودیّت ها وجود دارد، مثلاً اگر مردم بخواهند پاداش یک پیامبر را بدهند، بهترین لباس، غذا و مسکن را در اختیار او قرار می دهند، در حالی که تمامی این نعمت ها محدودیّت دارد و برای افراد نااهل نیز پیدا می شود. نااهلان هم می توانند از انواع زینت ها، کاخ، باغ و مَرکب های مجلّل شخصی استفاده کنند.

 امّا اگر کار برای خدا شد، پاداشی بی نهایت در انتظار است، پاداشهای مادّی و معنوی.

 در اینجا نیز اگر درست فکر کنیم، عقل به ما اجازه نمی دهد که پاداشهای بی نهایت و جامع را با پاداشهای محدود بشری عوض کنیم.

36- قیامت، روز تنهایی

پرتوی از نور (9) » قیامت، روز تنهایی

 یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ وَاخْشَوْاْ یَوْماً لَّا یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ    فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ (سوره لقمان آیه 33)

 ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید و بترسید از روزی که هیچ پدری مسئولیّت (اعمال) فرزندش را نمی پذیرد و هیچ فرزندی به جای پدرش قبول مسئولیّت نمی کند، قطعاً وعده ی خداوند حقّ است، پس زندگی دنیا شما را نفریبد و (شیطانِ) فریبکار، شما را نسبت به خدا فریب ندهد.

ص: 68

 

 خداوند، حکیم است و خدایِ حکیم، ساخته ی خود را نابود نمی کند. دنیا، خانه ای است که مهندسش آن را خراب می کند تا، بنای بهتری بسازد. بنا بر روایات؛ مرگ، تغییر لباس، تغییر منزل و مقدّمه ای برای تکامل و زندگی ابدی است.

 به علاوه عدالتِ خداوند، وجود قیامت را برای انسان ضروری می کند، زیرا ما خوبان و بدانی را می بینیم که در دنیا به پاداش و کیفر نمی رسند، بنابراین خداوند عادل باید سرای دیگری را برای آن پاداش و کیفر آنها قرار دهد.

 گرچه گاه و بیگاه کیفر و پاداشهایی در دنیا مشاهده می شود، ولی جایگاه بسیاری از اعمال تنها قیامت است، زیرا در بعضی موارد امکان آن در دنیا وجود ندارد. مثلاً کسی که در راه خدا شهید شده، در دنیا حضور ندارد تا پاداش بگیرد و یا کسی که افراد زیادی را کشته، در دنیا امکان تحمّل بیش از یک کیفر را ندارد.

 علاوه بر آنکه رنج و کیفر خلافکار در دنیا به تمام بستگان بی تقصیرش نیز سرایت می کند، پس باید پاداش و کیفر در جایی باشد که به دیگران سرایت نکند.

 جمع شدن ذرّات پخش شده ی مردگان نیز کار محالی نیست. همان گونه که ذرّات چربیِ پخش شده در مَشکِ دوغ، در اثر تکانِ مَشک، یکجا جمع می شود، خداوند نیز با تکان شدید زمین، اجزای همه ی مردگان را یکجا جمع می کند. «اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها»(1) بگذریم که خود

ص: 69


1- 153) زلزال، 1 - 2.

ما نیز از یک تک سلول آفریده شده ایم که این سلول نیز از ذرّات خاکی است که تبدیل به گندم، برنج، سبزی و... شده و به صورت

غذای والدین و سپس نطفه و سرانجام به شکل انسانی کامل در آمده است.

 آنچه در این آیه مورد توجّه قرار گرفته، صحنه ی دلخراشی است که پدر نمی تواند کاری برای فرزند خود انجام دهد.

 در موارد دیگر قرآن، صحنه هایی مطرح شده که اگر آن آیات را یکجا بنگریم غربت، ذلّت و وحشت انسان را درک خواهیم کرد:

 در آن روز، نه مال به فریاد انسان می رسد و نه فرزند.  «یوم لا ینفع مال ولا بنون»(1)

 در آن روز، دوستان گرم و صمیمی از حال یکدیگر نمی پرسند. «و لا یسئل حمیم حمیاً»(2)

 در آن روز، پشیمانی و عذرخواهی سودی ندارد. «و لا یؤذن لهم فیعتذرون»(3)

 در آن روز، نسبت ها و آشنایی ها سودی ندارند. «فلا انساب بینهم یومئذ»(4)

 در آن روز، وسیله ها و سبب ها از کار می افتد. «تَقطّعت بهم الاسباب»(158)

 به هر حال، آن روز، روز غربت و تنهایی انسان است.

158) بقره، 166.

ص: 70


1- 154) شعراء، 88.
2- 155) معارج، 10.
3- 156) مرسلات، 36.
4- 157) مؤمنون، 101.

37- اصول مهم نهی از منکر

پرتوی از نور (9) » اصول مهم نهی از منکر

 یَا نِسَآءِ النَّبِیِ ّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَآءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا    مَّعْرُوفاً(سوره احزاب آیه 32)

 ای همسران پیامبر! شما مثل یکی از زنان (عادّی) نیستید. اگر تقوا پیشه اید پس به نرمی و کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیماری است طمعی پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید.

 

از این آیه چند اصل مهم نهی از منکر استفاده می شود:

 1. از موقعیّت خانوادگی افراد کمک بگیریم. «یا نساء النّبیّ»

 2. از موقعیّت اجتماعی افراد استفاده کنیم. «لَستُنّ کاَحدٍ من النساء»

 3. القابی را به کار ببریم که محبوب همه است. «اِن اتّقیتُنّ»

 4. از ساده ترین کار شروع کنیم. «فلا تخضعن بالقول»

 5. از بزرگان و خودی ها شروع کنیم. «یا نساء النّبیّ»

 6. از سرچشمه ی گناهان نهی کنیم. «فلا تَخضعنَ بالقول فیطمع»

 7. از رفتارها و انحرافات کوچک غافل نباشیم. «فلا تَخضعنَ بالقول»

 8. عوارض و پیامدهای فساد و انحراف را بیان کنیم. «فیطمع الّذی فی قلبه مرض»

 9. امر به معروف و نهی از منکر در کنار هم باشد. «فلا تخضعن - قلن»

 10. حتّی برای جلوگیری از یک منکر از یک فرد اقدام کنیم. «فیطمع الّذی» نفرمود: «فیطمع الّذین»

ص: 71

 11. با هوس و آرزوی گناه هم باید مبارزه کرد تا چه رسد به خود گناه. «فیطمع»

38- آیه ی تطهیر

پرتوی از نور (9) » آیه ی تطهیر

 وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُوْلَی وَأَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَءَاتِیْنَ الزَکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ    لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (سوره احزاب آیه 33)

 و در خانه های خود قرار گیرید و همچون دوران جاهلیّتِ نخستین، با خودآرایی ظاهر نشوید (و زینت های خود را آشکار نکنید)، و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید، و از خدا و رسولش اطاعت کنید؛ همانا خداوند اراده کرده است که پلیدی (گناه) را از شما اهل بیت (پیامبر) دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

 

«اِنَّما یُریدُ اللّهُ لیُذهِبَ عنکْم الرِّجْسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطهِّرَکُمْ تَطهیراً»

 * کلمه ی «اِنّما» نشانه ی این است که آیه ی شریفه درباره ی یک موهبت استثنایی در مورد اهل بیت علیهم السلام سخن می گوید.

 * مراد از «یُرید»، اراده ی تکوینی است، زیرا اراده ی تشریعی خداوند، پاکی همه مردم است نه تنها اهل بیت پیامبرعلیهم السلام.

 * مراد از «رجس» هر گونه ناپاکی ظاهری و باطنی است.(1)

 * مراد از «اهل البیت» همه ی خاندان پیامبر نیست، بلکه برخی افراد آن است که نام آنان در روایات شیعه و سنّی آمده است. این گروه عبارتند از: علیّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام.

ص: 72


1- 159) تفسیر برهان.

 سؤال: دلیل این انحصار چیست؟ و چرا این بخش از آیه درباره ی زنان پیامبر یا تمام خاندان آن حضرت نیست؟

 پاسخ: 1. روایاتی از خود همسران پیامبر حتّی از عایشه و امّ سلمه نقل شده که آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدند: آیا ما هم جزء اهل بیت هستیم؟ پیامبر فرمود: خیر.

 2. در روایات متعدّدی می خوانیم: پیامبر عبایی بر سر این  پنج نفر کشید (که یکی از آنان خود حضرت بود) و فرمود: این ها اهل بیت من هستند و اجازه ی ورود دیگران را نداد.

 3. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله برای این که اختصاص اهل بیت را به پنج نفر ثابت کند، مدّت شش ماه (و به گفته ی بعضی روایات هشت یا نه ماه) به هنگام نماز صبح  از کنار خانه ی فاطمه علیها السلام می گذشت و می فرمود: «الصّلوة یا اهل البیت انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

در کتاب احقاق الحق بیش از هفتاد حدیث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آیه شریفه به پنج نفر ذکر شده و در کتاب شواهد التنزیل که از کتب معروف اهل سنّت است بیش از یکصد و سی روایت در همین زمینه آمده است.(1)

 به هر حال این آیه شامل زنان پیامبر نمی شود زیرا:

آنها گاهی مرتکب گناه می شدند. در سوره ی تحریم می خوانیم: پیامبر رازی را به بعضی از همسرانش فرمودند و او امانت داری نکرد و به دیگری گفت. قرآن این عمل را گناه نامیده، فرمود: «ان تتوبا اِلی اللّه فقد صغت قلوبکما»(2)

ص: 73


1- 160) تفاسیر نورالثقلین و نمونه.
2- 161) تحریم، 4 .

عایشه که همسر پیامبر بود، جنگ جمل را علیه حضرت علی علیه السلام به راه انداخت و سپس پشیمان شد، با آنکه در این جنگ عدّه بسیاری از مسلمانان کشته شدند؟

39- پاسخ به شبهات

پرتوی از نور (9) » پاسخ به شبهات

 1. آیا «یطهّرکم» به معنای آن نیست که اهل بیت علیهم السلام آلودگی داشته اند و خداوند آنان را تطهیر کرده است؟

 پاسخ: شرط تطهیر آلودگی نیست، زیرا قرآن درباره ی حوریان بهشتی کلمه «مطهّرة» را به کار برده در حالی که هیچ گونه آلودگی ندارند. به عبارت دیگر «یطهّرکم» به معنای پاک نگه داشتن است نه پاک کردن از آلودگی قبلی.

 2. اگر اهل بیت تنها پنج نفرند، چرا این آیه در میان جملاتی قرار گرفته که مربوط به زنان پیامبر است؟

 پاسخ: الف: جمله ی «انّما یرید اللّه ...» به صورت جداگانه نازل شده ولی هنگام جمع آوری قرآن در این جا قرار گرفته است.

ب: به گفته ی تفسیر مجمع البیان، رسم فصیحان و شاعران و ادیبان عرب این بوده که در لابلای مطالب معمولی حرف جدید و مهمّی مطرح می کنند تا تأثیرش بیشتر باشد. چنانکه در میان اخبار صدا و سیما، اگر گوینده یک مرتبه بگوید: به خبری که هم اکنون به دستم رسید توجّه فرمایید، این گونه سخن گفتن یک شوک روانی و تبلیغاتی ایجاد می کند. نظیر این آیه را در آیه ی سوّم سوره ی مائده خواندیم که مطلب مربوط به

ولایت و امامت و کمال دین و تمام نعمت و یأس کفّار و رضای الهی، در کنار احکام مربوط به گوشت خوک و

ص: 74

خون، نازل شده و این گونه جا سازی ها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه که گاهی زنان هنگام خروج از خانه زیور آلات خود را در لابلای پنبه های متّکا قرار می دهند. با این که طلا و پنبه رابطه ای ندارند ولی برای محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان این کار انجام می گیرد.

 ج: در میان سفارش هایی که به زنان پیامبر می کند، یک مرتبه می فرماید: خدا اراده ی مخصوص بر عصمت اهل بیت دارد، یعنی ای زنان پیامبر! شما در خانه ای هستید که معصومین علیهم السلام هستند و حتماً باید تقوا را بیشتر مراعات کنید.

د: در مورد اهل بیت ضمیر جمع مذکر به کار رفته که نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پیامبر که در آنها از ضمیر جمع مؤنث استفاده شده است. «بیوتکنّ، اقمن - عنکم، یطهّرکم»

گرچه این آیه خطاب به زنان پیامبر است، ولی قطعاً مراد همه ی زنان مسلمان هستند که باید به این دستورات عمل کنند.

ص: 75

40- وظایف انسان کامل

پرتوی از نور (9) » وظایف انسان کامل

 إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّآئِمِینَ وَ الصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ

الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً   (سوره احزاب آیه 35)

 همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، و مردان مطیع خدا و زنان مطیع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شکیبا و زنان شکیبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان انفاق گر و زنان انفاق گر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن، و مردانی که خدا را بسیار یاد می کنند و زنانی که بسیار به یاد خدا هستند، خداوند برای (همه ی) آنان

آمرزش و پاداشی گرانقدر وبزرگ آماده کرده است.

 

انسان کامل، علاوه بر اقرار به زبان (اسلام) و باور قلبی (ایمان)، باید شکم و شهوت و زبان خود را کنترل کند.

 * کنترل شکم با روزه. «الصائمین»

 * کنترل زبان با صداقت. «الصادقین»

 * کنترل شهوت با دوری از حرام. «والحافظین فروجهم»

 * مبارزه با غرور، با داشتن تواضع. «القانتین »

 * غفلت زدایی با ذکر و یاد خدا. «والذاکرین»

 * مقاومت در برابر نیش ها و نوش ها با صبر. «و الصابرین»

 * غافل نماندن از محرومان با انفاق. «والمتصدّقین»

ص: 76

41- آخرین دین

پرتوی از نور (9) » آخرین دین

 مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِ ّ شَیْ ءٍ عَلِیماً

    (سوره احزاب آیه 40)

 محمّدصلی الله علیه وآله پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، بلکه رسول خدا وخاتم پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.

 

چند سؤال در باره آخرین دین:

 1. چرا پس از اسلام انسان ها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟

 پاسخ: دلیل اصلیِ تجدید نبوّت ها و آمدن پیامبران جدید، دو چیز بوده است: یکی تحریف دین سابق، به گونه ای که از کتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیاری تحریف شده باشد و دیگری تکامل بشر در طول تاریخ که مقتضی نزول قوانین جامع تر و کامل تر بود.

امّا پس از پیامبر اسلام، این دو امر واقع نشده است. زیرا اوّلاً قرآن، بدون آنکه کلمه ای از آن تحریف شود، در میان مردم باقی است و ثانیاً جامع ترین و کامل ترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند، تا روز قیامت هیچ نیازی برای بشر نیست، مگر آنکه حکمش در اسلام بیان شده است.

 2. چگونه نیازهای متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است؟

 پاسخ: انسان در مراحل تحصیلی خود تا درجه ی اجتهاد و دکتری به استاد نیاز دارد، پس از آن به مرحله ای می رسد که می تواند بدون استاد، نیازهای خود را از مطالبی که آموخته به دست آورد. باب اجتهاد باز است و می توان قوانین مورد

ص: 77

نیاز را از قواعد کلّی استنباط کرد. البتّه بر اساس اصولی که فقها برای استخراج احکام تدوین نموده اند.

 3. چرا رابطه بشر با عالم غیب قطع شد؟

 پاسخ: وحی نازل نمی شود ولی رابطه با غیب همچنان باقی است، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهی بر او نازل می شوند،(1) امدادهای غیبی به انسان های شایسته می رسد؛ حتّی افراد عادی اگر متّقی باشند نور الهی پیدا می کنند و خداوند راه حقّ را به نحوی به آنان نشان می دهد. «اتّقوا اللّه... یجعل لکم نورا»(2)

42- فلسفه تعدد همسران پیامبراکرم

پرتوی از نور (9) » فلسفه تعدد همسران پیامبراکرم

 یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّآ أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ الَّتِی  ءَاتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَات خَالاَتِکَ الَّتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِ ّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنْکِحَهَا خَالِصَةً

لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی  أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ لِکَیْلَا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً (سوره احزاب آیه 50)

 ای پیامبر! ما برای تو همسرانی را که مهرشان را پرداخته ای حلال کردیم و همچنین کنیزانی را که (به عنوان غنایم جنگی) خداوند بر تو ارزانی داشته و مالک شدی (بر تو حلال کردیم) و نیز (ازدواج با)

ص: 78


1- 162) بنگرید به اصول کافی بحث امامت.
2- 163) حدید، 28.

دختران عمویت و دختران عمّه هایت ودختران دایی و دختران خاله هایت را که با تو هجرت کرده اند، (برای تو حلال کردیم،) و زن با ایمانی که خود را به پیامبر ببخشد (و مهریّه ای از حضرت نخواهد) اگر پیامبر بخواهد

می تواند او را به عقد خویش در آورد؛ (این قانونِ عقد بدون مهریّه) مخصوص توست نه دیگر مؤمنان؛ همانا می دانیم که برای مؤمنان درباره ی همسران و کنیزانشان چه حکمی کرده ایم، (این برای آن است که) تا برای تو مشکلی نباشد، و خداوند آمرزنده ی مهربان است.

 

سؤال: چرا پیامبراکرم صلی الله علیه وآله زنان متعدّد داشت؟

 پاسخ: اوّلاً: در ازدواج های رسول خداصلی الله علیه وآله مسأله شهوت محور نبوده است، زیرا پیامبر عزیز اسلام از 25 سالگی تا 53 سالگی فقط با خدیجه زندگی کرد، زنی که هنگام ازدواج سنّش پانزده سال از حضرت بیشتر بود و پیامبر تا او را داشت با دیگری ازدواج نکرد.

 ثانیاً: تمام قبایل علیه حضرت بودند و پیامبر باید با طرحی دقیق این وحدت نا مقّدس را می شکست و بهترین و ساده ترین و ارزان ترین و طبیعی ترین راه این بود که پیامبر داماد قبایل مختلف شود و مردم طبق رسوم آن زمان حمایت داماد را بر خود لازم می دانستند و پیامبر بدین وسیله می توانست مشکلات راه تبلیغ دین را هموار کند.

 ثالثاً: بعضی ازدواج ها برای مبارزه با آداب و رسوم غلط بود. نظیر ازدواج پیامبر با زینب دختر عمّه اش که در آیه ی 37 همین سوره گذشت.

ص: 79

 رابعاً: پیامبر بعضی زنان را تنها عقد نمود و با آنان همبستر نشد و از بعضی قبایل تنها خواستگاری نمود و عقد هم نکرد و همین رفتارها وسیله ی ارتباط می شد.

 خامساً: اگر هدف مسأله ی جنسی بود باید از این همه همسر فرزندان بسیاری می داشت.

 سادساً: عایشه بسیار کوچک بود که به عقد پیامبر درآمد و مدّت ها گذشت تا توانست همسر واقعی حضرت باشد. اگر هدف مسایل جنسی باشد انسان با بچّه ازدواج نمی کند.

 سابعاً: ما نباید پیامبر را با خود مقایسه کنیم؛ ما با داشتن یک همسر از بسیاری توفیقات باز می مانیم، ولی پیامبر اکرم با داشتن چند همسر چنان غرق در عرفان و مناجات و تبلیغ بود که خداوند به حضرت خطاب می کند: چرا این قدر برای هدایت مردم حرص می خوری، «لعلّک باخع نفسک»(1) چرا خود را به مشقّت می اندازی، «لتشقی»(2) چرا حلال هایی را بر خود حرام می کنی، «لم تُحرّم ...» آری، نسیم تند معرفت،

خیمه ی وجودی پیامبر را چنان بلند می کرد که این همه زن، نمی توانست آن را از پرواز باز دارد.

به هر حال، ازدواج های مجدّد پیامبر بعد از سنّ 53 سالگی بوده است، آن هم با زنان بیوه و متروکه یا داغدیده، با تمایل کامل آنان به ازدواج و اجرای عدالت از سوی پیامبر و آموختن درس عملی برای اداره چند همسر و انتخاب زندگی ساده و بی توجّهی به خواسته های تجّمل گرایانه ی برخی

ص: 80


1- 164) شعراء، 3.
2- 165) طه، 2.

همسران. علاوه بر همه ی این ها در آن زمان داشتن چند همسر هیچ عیبی نبوده است و گاهی همسر اوّل به خواستگاری همسر دوّم

می رفت و ده ها نکته ی دیگر که باید در آنها دقّت نمود.

43- حجاب و آفات بی حجابی

پرتوی از نور (9) » حجاب و آفات بی حجابی

 یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلِ لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذَ لِکَ أَدْنَی   أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً (سوره احزاب آیه 59)

 ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسری های بلند بر خود بیفکنند، این (عمل) مناسب تر است، تا (به عفّت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده مهربان است.

 

آفات بی حجابی و بدحجابی بسیار است، از جمله:

 1. رونق گرفتن چشم چرانی و هوسبازی.

 2. توسعه ی فساد و فحشا.

 3. سوء قصد و تجاوز به عنف.

 4. بارداری های نامشروع و سقط جنین.

 5. پیدایش امراض روانی و مقاربتی.

 6. خودکشی و فرار از خانه در اثر آبروریزی.

 7. بی مهری مردان چشم چران نسبت به همسران خود.

 8. بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگی.

 9. رقابت در تجمّلات.

 10. ایجاد دلهره برای خانواده های پاکدامن.

ص: 81

44- مواهب الهی به داود

پرتوی از نور (9) » مواهب الهی به داود

 وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلاً یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ(سوره سبأ آیه 10)

 و همانا داوود را از سوی خود فضیلتی دادیم (و گفتیم:) ای کوه ها! با او (در تسبیح خدا) هم نوا شوید و (ای) پرندگان!(همراهی کنید) و آهن را برای او نرم کردیم.

 

خداوند به حضرت داودعلیه السلام دوازده فضیلت داده است:

 1. علم الهی. «و لقد آتینا داود و سلیمان علما»(1)

 2. نبوّت و رسالت. «آتاه اللّه الملک و الحکمة»(2)

 3. کتاب آسمانی. «آتینا داود زبورا»(3)

 4. خلافت. «یا داود انّا جعلناک خلیفة فی الارض»(4)

 5. استواری حکومت. «شدّدنا ملکه»(5)

 6. امکانات فراوان. «اوتینا من کل شی ء»(6)

 7. حکمت. «آتیناه الحکمة و فصل الخطاب»(7)

 8. قضاوت. «فاحکم بین النّاس بالحقّ»(8)

 9. نرم شدن آهن در دست او. «اَلَنّا له الحدید»

 10. فهمیدن سخن پرندگان. «عُلّمنا منطق الطیر»(9)

 11. هم صدایی کوه ها وپرندگان با او. «یا جبال اوّبی معه والطّیر»

 12. فرزندی مثل سلیمان. «وهبنا لداود سلیمان»(175)

175) ص، 30.

ص: 82


1- 166) نمل، 15.
2- 167) بقره، 251.
3- 168) اسراء، 55.
4- 169) ص، 26.
5- 170) ص، 20.
6- 171) نمل، 16.
7- 172) صف، 20.
8- 173) ص، 26.
9- 174) نمل، 16.

45- سلیمان و نعمت ها

پرتوی از نور (9) » سلیمان و نعمت ها

 یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَالشَّکُورُ(سوره سبأ آیه 13)

 جنّیان، هر چه را که سلیمان می خواست از محراب و تمثال و ظروف بزرگ مانند حوضچه و دیگ های ثابت برایش می ساختند. ای خاندان داوود! شکر (این همه نعمت را)بجا آورید. امّا اندکی از بندگان من سپاسگزارند.

 

عملکرد حضرت سلیمان در مواجهه با نعمت های الهی:

 1. در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق شکرگزاری خواست. «ربّ أوزعنی أن اشکر نعمتک»(1)

 2. نعمت ها را وسیله ی آزمایش می دانست. «هذا من فضل ربّی لیبلونی ءاشکر ام اکفر»(2)

 3. جذب هدایای بیگانگان نشد. «اتمدّوننی بمال»(3)

 4. از فهم علمی مخصوص برخوردار بود. «ففهّمناها سلیمان»(4)

 5. با زبان پرندگان آشنا بود. «علّمنا منطق الطیر»(5)

 6. از لشکریانش سان می دید. «و حُشر لسیلمان جنوده»(6)

 7. پرندگان در خدمت او بودند. «و تفقّد الطیر»(7)

 8. از همه ی امکانات برای تبلیغ دین استفاده می کرد. (فرستادن نامه به وسیله ی پرنده) «اِذهب بکتابی هذا»(8)

ص: 83


1- 176) احقاف، 15.
2- 177) نمل، 40.
3- 178) نمل، 36.
4- 179) انبیاء، 79.
5- 180) نمل، 16.
6- 181) نمل، 17.
7- 182) نمل، 20.
8- 183) نمل، 28.

 9. دست اندرکاران او، طیّ الارض داشتند. «قال الّذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل ان یرتدّ الیک طرفک»(1)

 10. حکومت بی نظیر داشت. «هب لی ملکاً لا ینبغی لاحد»(2)

 11. به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. «و انّ له عندنا لزلفی و حسن مأب»(3)

 12. جنّ در خدمت او بود. «و الشیاطین کلّ بناء و غوّاص»(4)

46- حیوانات، مأموران الهی

پرتوی از نور (9) » حیوانات، مأموران الهی

 فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَآبَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُواْ فِی الْعَذَابِ الْمُهِینُ (سوره سبأ آیه 14)

 پس چون مرگ را بر سلیمان مقّرر داشتیم، کسی جنّیان را از مرگ او آگاه نساخت مگر جنبنده ی زمین (= موریانه) که عصایش را (به تدریج) می خورد، پس چون سلیمان به زمین افتاد جنّیان دریافتند که اگر غیب می دانستند، در آن عذاب خوار کننده (کارهای سخت) نمی ماندند.

 

حیوانات مأمور خدا هستند، چنانکه:

 1. تکّه ای از بدن گاو (گاو بنی اسرائیل)، مقتولی را زنده می کند تا قاتل خود را معرّفی کند.  «اِنّ اللّه یأمر أن تذبحوا بقرة»(5)

 2. عنکبوت، پیامبرصلی الله علیه وآله را در غار حفظ می کند. «الاّ تنصروه فقد نصره اللّه»(6)

ص: 84


1- 184) نمل، 40.
2- 185) ص، 35.
3- 186) ص، 25.
4- 187) ص، 37.
5- 188) بقره، 63 - 73.
6- 189) توبه، 40.

 3. کلاغ، معلّم بشر می شود. «فبعثه اللّه غرابا»(1)

 4. هدهد، مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس می شود. «اذهب بکتابی هذا»(2)

 5. ابابیل، مأمور سرکوبی فیل سواران می شود. «و ارسل علیهم طیرا ابابیل»(3)

 6. اژدها، وسیله حقّانیّت موسی می شود. «هی ثعبان مبین»(4)

 7. نهنگ، مأمور تنبیه یونس می شود. «فالتقمه الحوت»(5)

 8. موریانه، وسیله ی کشف مرگ سلیمان می شود. «دابّة الارض تأکل منساته»(6)

 9. سگ اصحاب کهف مأمور نگهبانی می شود. «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»(7)

 10. چهار پرنده (طاووس، کبوتر، خروس و کلاغ) سبب اطمینان ابراهیم می شود. «فخذ اربعة من الطیر»(8)

 11. الاغ، سبب یقین عُزیر به معاد می شود. «و انظر الی حمارک»(9)

 12. شتر، گاو و گوسفند در حج، شعائر الهی می شوند. «و البُدن جعلناها لکم من شعائر اللّه»(10)

 13. حیوان، وسیله ی خداشناسی می شود. «افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت»(11)

 14. حیوان، وسیله ی آزمایش انسان می شود. «تناله ایدیکم و رماحکم»(12)

ص: 85


1- 190) مائده، 31.
2- 191) نمل، 28.
3- 192) فیل، 3.
4- 193) اعراف، 107.
5- 194) صافات، 142.
6- 195) سبأ، 14.
7- 196) کهف، 18.
8- 197) بقره، 260.
9- 198) بقره، 259.
10- 199) حج، 36.
11- 200) غاشیه، 17.
12- 201) مائده، 94.

 15. حیوان، معجزه الهی می شود. «هذه ناقة اللّه»(1)

 16. حیوان، وسیله ی قهر و عذاب الهی می شود. «الجراد والقّمل و الضفادع»(2)

47- داستان قوم سبأ

پرتوی از نور (9) » داستان قوم سبأ

 فَقَالُواْ رَبَّنَا بَاعِدْ بَیْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیَاتٍ لِّکُلِ ّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (سوره سبأ آیه 19)

 پس (قوم سبأ به ناسپاسی) گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله بیانداز و بر خویشتن ستم کردند، پس ما آنان را موضوع داستان هایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و آنان را به کلّی پراکنده و متلاشی کردیم، همانا در این (ناسپاسی آنان و قهر ما) نشانه هایی (از عبرت)برای هر صبر کننده و شکرگزاری وجود دارد.

 

چنانکه از این آیات و برخی روایات استفاده می شود، قوم سبأ، جمعیّتی بودند که در جنوب جزیره عربستان زندگی می کردند و تمدّنی عالی و درخشان داشتند.

این منطقه رودخانه مهمی نداشت و آب باران در دشت به هدر می رفت، لذا مردم به فکر افتادند که سدّ بزرگی بسازند و آب را پشت آن ذخیره کنند. در انتهای یکی ار درّه ها، در کنار شهر «مَارِب»، سدّ خاکی عظیمی ساختند که به همین نام مشهور شد.

ص: 86


1- 202) اعراف، 73.
2- 203) اعراف، 133.

آب خروجی از این سدّ باعث آبادانی دو طرفِ رودی شد که از پای سدّ جاری بود و روستاهای بسیاری با باغستان ها و کشتزارهای زیبا در دو طرف آن پدیدار گشت. فاصله این روستاها با یکدیگر بسیار کم و تقریباً به هم متّصل بود و وفور نعمت همراه با امنیّت، محیطی مرفّه را برای زندگی آماده ساخته بود، امّا آنها خدا را به فراموشی سپردند، به فخرفروشی پرداختند و به اختلافات طبقاتی دامن زدند. اغنیا مایل نبودند

که افراد کم درآمد، همانند آنان و یا همراه آنان در رفت و آمد میان این مناتطق باشند و می خواستند این امتیاز برای آنان باشد.

چنانکه در تاریخ آمده است موش های صحرایی به دیواره این سدّ خاکی حمله کردند و آن را از درون سست کردند، چنانکه با جاری شدن یک سیلاب عظیم، دیواره سدّ شکست و سیل عظیمی جاری شد که تمدّن عظیم سبأ را در زیر گِل و لای مدفون ساخت. سیلی که به قول قرآن، از آن سرزمین آباد، جز درختان تلخ «أراک» و شور «گز» و اندکی درختان «سدر» چیزی به جای نگذاشت.(204) «فارسلنا علیهم سیل العرم و بدّلناهم بجنّتیهم جنّتین

ذواتی اُکلٍ خمط و أثل و شی ء من سدر قلیل»

204) تفسیر نمونه.

ص: 87

48- اجر و پاداش پیامبر

پرتوی از نور (9) » اجر و پاداش پیامبر

 قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَهُوَعَلَی کُلِ ّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ(سوره سبأ آیه 47)

 بگو: هر مزدی که از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نیست و او بر هر چیزی گواه است.

 

بارها در قرآن این سخن به میان آمده که انبیا از مردم مزد و پاداشی نمی خواستند، در سوره ی شعرا از آیه 100 تا 180 این مطلب از قول پیامبران مختلف تکرار شده است، امّا پیامبر اسلام در دو مورد تقاضای اجر و مزد کرده است: یک بار فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودّة فی القربی»(1) من مزدی جز مودّتِ اهل بیتم از شما نمی خواهم. و بار دیگر در آیه 57 سوره ی فرقان فرمود: «قل لا اسالکم علیه من اجر الاّ

مَن شاء أن یتّخذ الی ربّه سبیلا» من برای رسالتم از شما مزدی نمی خواهم، جز آن که می خواهد راهی به سوی خدا انتخاب کند.

آیه مورد بحث، جمع بین آیات فوق است که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله می خواهد اعلام کند: اگر من از شما مزدی درخواست می کنم و می گویم اهل بیتم را دوست بدارید، به خاطر آن است که فایده ی این مزد به خود شما بر می گردد. «فهو لکم» زیرا کسی که به اهل بیت معصوم پیامبر اکرم علیهم السلام علاقمند باشد از آنان پیروی می کند و هر کس از رهبران معصوم

ص: 88


1- 205) شوری، 23.

پیروی کند از راه خدا پیروی کرده است. «الاّ من شاء

أن یتّخذ الی ربّه سبیلا»، پس فایده این مزد به خود ما برمی گردد مثل معلّمی که به شاگردش بگوید من مزدی از شما نمی خواهم جز آنکه درس مرا خوب بخوانید که فایده این امر به خود شاگرد بر می گردد.

49- سیمای فرشتگان در قرآن

پرتوی از نور (9) » سیمای فرشتگان در قرآن

 ألْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلاَئِکَةِ رُسُلاً أُوْلِی  أَجْنِحَةٍ مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِ ّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(سوره فاطر آیه 1)

 ستایش، مخصوص خداوندی است که آفریدگار آسمان ها و زمین است؛ فرشتگان را که دارای بال های (قدرت) دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا هستند، رسولانی قرار داد. او هر چه را بخواهد درآفرینش می افزاید، البتّه خداوند بر هر کاری تواناست.

 

قرآن کریم درباره ی فرشتگان مطالبی دارد از جمله:

 1. فرشتگان، بندگان گرامی خدا هستند. «بل عباد مکرمون»(1)

 2. مطیع خداوند می باشند. «لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»(2)، «لا یعصون اللّه ما امرهم و یفعلون ما یُؤمرون»(3)

 3. تدبیر و تقسیم امور بر عهده ی آنهاست. «فالمدبّرات أمراً»(4) «فالمقسّمات أمراً»(5)

 4. مراقب الفاظ و سخن انسانند. «ما یلفظ من قول»(6)

ص: 89


1- 206) انبیاء، 26.
2- 207) انبیاء، 27.
3- 208) تحریم، 6.
4- 209) نازعات، 5.
5- 210) ذاریات، 4.
6- 211) ق، 18.

 5. کاتب اعمالند. «و رسلنا لدیهم یکتبون»(1)

 6. بشارت دهنده به رزمندگان در جنگ و جهاد هستند. «بجنود لم تروها»(2)

 7. بشارت دهنده در مورد اجابت دعا و فرزنددار شدن هستند. «انّا نبشرک بغلام اسمه یحیی»(3)

 8. بشارت دهنده به مؤمنان در لحظه ی مرگ هستند. «الاّ تخافوا ولا تحزنوا»(4)

 9. مأمور عذاب الهی بر مجرمان هستند. «لمّا جاءت رسلنا لوطا سی ء بهم»(5)

 10. محافظ انسان هستند. «یُرسل علیکم حفظه»(6)

 11. دعاگوی مؤمنانند. «و یستغفرون للذین آمنوا»(7) «و یستغفرون لمن فی الارض»(8)

 12. شفاعت می کنند. «و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئا الاّ من بعد ان یأذن اللّه لمن یشاء و یرضی»(9)

 13. لعن کننده ی کفّارند. «اولئک علیهم لعنة اللّه والملائکة والنّاس اجمعین»(10)

 14. امدادگر جبهه ها هستند. «یُمدّکم ربّکم بثلاثة آلاف من الملائکة منزلین»(11)، «بلی ان تصبروا و تتّقوا... یمددکم بخمسة آلاف»(12)

 15. مجرمان را در لحظه ی مرگ تنبیه می کنند. «توفّتهم الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم»(13)

ص: 90


1- 212) زخرف، 80.
2- 213) توبه، 40.
3- 214) مریم، 7.
4- 215) فصلت، 30.
5- 216) هود، 77.
6- 217) انعام، 61.
7- 218) غافر، 70
8- 219) شوری، 5.
9- 220) نجم، 26.
10- 221) بقره، 161.
11- 222) آل عمران، 126.
12- 223) آل عمران، 125.
13- 224) محمّد، 27.

 16. از بهشتیان استقبال می کنند. «سلام علیکم بما صبرتم»(1)

 17. مسئول عذاب دوزخ هستند. «علیها تسعة عشر»(2)

 18. مسئول قبض روح هستند. «توفّته رسلنا»(3)

 19. دارای درجاتی هستند. «ما منّا الا له مقام معلوم»(4)

 20. مسئول نزول وحی می باشند. «ینزّل الملائکة بالروح»(5)

 21. گاهی به شکل انسان در می آیند. «فتمثّل لها بشراً سویّا»(6)

 22. از عبادت خسته نمی شوند. «یسبّحون له باللیل والنهار و هم لا یسئمون»(7)

 23. با غیر انبیا نیز تماس و گفتگو دارند. «انّما انا رسول ربّک لاهب لک غلاماً»(8)

 24. بعضی فرشتگان برگزیده اند. «اللّه یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس»(9)

 25. ایمان به فرشتگان لازم است. «والمؤمنون کلّ آمن باللّه و ملائکته و کتبه و رسله»(10)، «و مَن یکفر باللّه و ملائکته و کتبه و رسله فقد ضلّ ضلالاً بعیدا»(235)

235) نساء، 136.

ص: 91


1- 225) زمر، 73.
2- 226) مدّثر، 31.
3- 227) انعام، 61.
4- 228) صافّات، 164.
5- 229) نحل، 2.
6- 230) مریم، 19.
7- 231) فصّلت، 38.
8- 232) مریم، 19.
9- 233) حج، 75.
10- 234) بقره، 285.

ص: 92

ص: 93

50- نعمت های منّت دار

پرتوی از نور (9) » نعمت های منّت دار

 وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةًوَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (سوره قصص آیه 5)

 و ما اراده کرده ایم که بر کسانی که در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثین (روی زمین) قرار دهیم.

 

با این که همه نعمت ها از جانب خداوند است وبندگان در هر نعمتی رهین منّت او هستند، لکن او در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت فرموده که طبعاً از اهمیّت بالای آنها حکایت دارد، از جمله:

 الف: نعمت اسلام. «کذلک کنتم مِن قبل فمَنّ اللّه علیکم»(1)

 ب: نعمت نبوّت. «لقد مَنّ اللّه علی المؤمنین اذ بَعثَ فیهم رسولاً»(2)

 ج: نعمت هدایت. «بل اللّه یمُنّ علیکم أن هَداکم»(3)

 د: نعمت حاکمیّت مؤمنان. «و نُرید أن نمُنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض...»

51- حاکمیت مستضعفان بر زمین

پرتوی از نور (9) » حاکمیت مستضعفان بر زمین

مسئله حاکمیّت مستضعفان بر زمین، با عبارات و بیان های مختلفی در قرآن آمده است:

 الف: «وَعَداللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی

ص: 94


1- 236) نساء، 94.
2- 237) آل عمران، 164.
3- 238) حجرات، 17.

الارض»(1) خداوند به کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند، وعده خلافت در زمین را داده است.

 ب: «و لقد اهلکنا القرون من قبلکم لمّا ظلموا ... ثم جعلناکم خلائف فی الارض»(2) بعد از آنکه اقوام ستمگر پیشین را هلاک کردیم... شما را جانشینان زمین قرار دادیم.

 ج: «انّ الارض یرثها عبادی الصالحون»(3) بندگان صالح، وارث زمین می شوند.

 د: «و اورثنا القوم الّذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها»(4) ما گروه مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین گرداندیم.

 ه : «لنهلکنّ الظالمین ولنسکننّکم الارض من بعدهم»(5) ما ستمگران را نابود وبعد از آن شما را ساکن زمین می گردانیم.

52- پیشوایان نار و نور

پرتوی از نور (9) » پیشوایان نار و نور

 وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَایُنصَرُونَ (سوره قصص آیه 41)

 وآنان (فرعونیان) را پیشوایانی قراردادیم که به آتش (دوزخ) دعوت می کنند و (البتّه در) روز قیامت، یاری نخواهند شد.

 

قرآن مجید همچنان که در مورد پیشوایان هدایت و نور، کلمه ی «ائمّة» را بکار برده است، «و جعلناهم ائمّة یَهدون باَمرنا»(6) این کلمه را بر جلوداران ضلالت و نار نیز اطلاق

ص: 95


1- 239) نور، 55.
2- 240) یونس، 12 - 13.
3- 241) انبیاء، 105.
4- 242) اعراف، 137.
5- 243) ابراهیم، 13 - 14.
6- 244) انبیاء، 73.

فرموده است، «و جعلناهم ائمّة یدعون الی النّار» و از این رو در قیامت، هر کس با رهبری که در دنیا انتخاب کرده به دادگاه عدل الهی احضار می شود. «یوم نَدعوا کلّ اُناس بامامهم»(1) فرعون نیز به عنوان یکی از همین پیشوایان در آن روز

قومش را به دوزخ وارد می کند. «یقدم قومه فاوردهم النّار»(2)

53- دشمنان معنوی

پرتوی از نور (9) » دشمنان معنوی

 فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَآءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّن اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدیً مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی    الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(سوره قصص آیه 50)

 پس اگر (خواسته و پیشنهاد) تو را نپذیرفتند، بدان که آنان پیرو هوسهای نفسانی خویش اند و کیست گمراه تر از آن کس که بدون (پذیرش حقّ و توجّه به) هدایت و رهنمون الهی، از هوس خود پیروی نماید؟ همانا خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمی کند.

 

برای انسان سه دشمن معنوی برشمرده اند: جلوه های دنیوی، تمایلات نفسانی و وسوسه های شیطانی.

در این میان، دنیا و جلوه های آن همچون کلیدی است که با حرکت به یک سوی، در را باز می کند و با حرکت به سوی دیگر می بندد، یعنی هم می توان از آن بهره ی خوب گرفت و هم می توان آن را در راه بد بکار برد.

وسوسه های شیطانی نیز - اگر چه نقش آفرین هستند، ولی - انسان را به گناه مجبور نمی کنند، مضافاً بر اینکه، شیطان در

ص: 96


1- 245) اسراء، 71.
2- 246) هود، 98.

دل اولیای خدا راه نفوذ و تسلّطی ندارد.

امّا دشمن دوّم، هواها و تمایلات نفسانی، از همه کارسازتر و خطرناک ترین دشمن انسان به شمار می رود.(1)

54- مواقف قیامت

پرتوی از نور (9) » مواقف قیامت

 وَنَزَعْنَا مِن کُلِ ّ أُمَّةٍ شَهِیداً فَقُلْنَا هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ فَعَلِمُواْ أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ (سوره قصص آیه 75)

 و (در آن روز) از هر امّتی، گواهی بیرون می آوریم، پس (به مشرکان) می گوییم: دلیل خود را (بر شرک) بیاورید! پس می فهمند که حقّ، مخصوص خداست و هر چه به دروغ می بافتند، از (دست) آنان رفته و محو شده است.

 

مواقف قیامت، متعدّد است، در یک موقف بر لب های انسان مُهر خورده و اعضا و جوارح دیگر به شهادت می پردازند؛ «شَهِد علیهم سَمعُهم و ابصارهم و جُلودهم»(2) در موقفی دیگر، انسان می تواند سخن بگوید؛ «وَقِفوهم اِنّهم مسئولون»(3) در یک جا سخنی با انسان گفته نمی شود؛ «لا یکلّمهم اللّه»(4) ولی در جای دیگر، خداوند می فرماید: «هاتوا برهانکم»

گرچه بعضی احتمال داده اند که مراد آیه این باشد که خداوند از هر گروه مشرک، یکی از افراد برجسته را به عنوان شاهد و سخنگو بیرون می کشد و از او می پرسد: برهان شرک

ص: 97


1- 247) تفسیر اطیب البیان.
2- 248) فصّلت، 20.
3- 249) صافّات، 24.
4- 250) بقره، 174.

شما چیست؟ ولی با توجّه به روایتی که در ذیل آیه از امام باقرعلیه السلام آمده است(1) مراد این است که در هر عصر و زمانی، انسان معصومی (پیامبر یا وصیّ پیامبر) که به اعمال مردم آگاه باشد، وجود دارد تا در قیامت به عنوان گواه رفتار مردم،

شاهد قرار گیرد.

55- محورهای مبارزاتی حضرت موسی

پرتوی از نور (9) » محورهای مبارزاتی حضرت موسی

 إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ ءَاتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ  قَوْمُهُ لَاتَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ

    (سوره قصص آیه 76)

 همانا قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم نمود، با آن که ما آنقدر از گنج ها (و صندوق جواهرات) به او داده بودیم که حمل (آن ذخایر و) کلیدهایش بر گروه نیرومند نیز سنگین بود. روزی قومش به او گفتند: مغرورانه شادی مکن، به درستی که خداوند شادمانان مغرور را دوست نمی دارد.

 

حضرت موسی درطول دوران مبارزه اش با سه محور اصلی فساد و طغیان، درگیر بود:

یکی محور قدرت و زور که فرعون، سردمدار آن بود.

دیگری اهرم ثروت و زَر که قارون، مظهر آن بشمار می رفت، و سوّمی عامل فریب و تزویر که سامری رهبری آن را به عهده داشت. به عبارت دیگر، حضرت موسی با مثلّث شومِ

ص: 98


1- 251) تفسیر المیزان، ج 16، ص 20.

زور، زر و تزویر، دست به گریبان بود.

56- پرسش هایی در قیامت

پرتوی از نور (9) » پرسش هایی در قیامت

 قَالَ إِنَّمَآ أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی  أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَلَا یُسْئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ(سوره قصص آیه 78)

 (قارون در جواب) گفت: همانا این (ثروت فراوان) به واسطه دانشی که نزد من است، به من داده شده، آیا او نمی دانست که خداوند، قبل از او از میان نسل ها، کسانی را که از او نیرومندتر و مال اندوزتر بودند، هلاک کرده است؟ و (در آن هنگام حتّی) ازگناهان مجرمان (هم) سؤالی نمی شود؟!

 

سؤال: با این که در آیات بسیاری از قرآن می خوانیم که سؤالِ قیامت از همه کس؛ «فلنسئلنّ الّذین اُرسل الیهم و لنسئلنّ المرسلین»(1)، از همه چیز؛ «ولتسئلنّ عما کنتم تعلمون»(2)، از همه حال؛ «اِنْ تُبدوا ما فی انفسکم او تُخفوه یُحاسبکم به اللّه»(3) و از همه جا؛ «اِنْ تَک مثقال حبّة مِن خَردَلٍ فَتکن فی صَخرةٍ او فی السموات او فی الارض یأتِ بها اللّه»(255) خواهد بود، پس چرا در این آیه آمده است:

«لا یسئل عن ذنوبهم المجرمون»؟!

 پاسخ: آیاتی که دلالت بر سؤال دارد، مربوط به قیامت است ولی آیه اخیر، اشاره به زمان نزول قهر الهی در دنیاست که در آن هنگام دیگر مهلتی برای سؤال و جواب وجود ندارد.

255) لقمان، 16.

ص: 99


1- 252) اعراف، 6.
2- 253) نحل، 93.
3- 254) بقره، 284.

57- هرگونه برتری جویی ممنوع

پرتوی از نور (9) » هرگونه برتری جویی ممنوع

 تِلْکَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الْأَرْضِ وَ لَافَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(سوره قصص آیه 83)

 (ما، نجات و سعادت در) آن سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که خواستار برتری و فساد در زمین نباشند و سرانجام، (رستگاری) از آن پرهیزکاران است.

 

این آیه به منزله قطعنامه داستان قارون است که هر گونه ثروت اندوزی و برتری جویی، مایه ی هلاکت در دنیا و شقاوت در آخرت می شود. بر اساس روایات، حضرت علی علیه السلام، این آیه را برای تاجران بازار تلاوت می فرمود.(256) امام خمینی قدس سره بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز در پایان درس اخلاقشان برای طلاّب و فضلای حوزه ی علمیّه ی قم به آن عنایت داشتند.

در حدیث می خوانیم که اگر کسی به واسطه بهتر بودن بند کفشش بر دیگری خود را برتر ببیند، جزو کسانی است که اراده ی علوّ در زمین دارند.

چه بسیارند کسانی که در تهیه مسکن، مرکب، لباس، کلام، ازدواج و نام گذاری فرزند، کاری می کنند که در جامعه نمودی داشته باشند و مردم متوجّه آنان شوند که به فرموده روایت، این افراد اراده برتری در زمین دارند و از بهشت محرومند.

256) تفاسیر مجمع البیان و روح البیان.

ص: 100

58- مراحل بعثت

پرتوی از نور (9) » مراحل بعثت

 وَ لَا یَصُدُّنَّکَ عَنْ ءَایَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَیْکَ وَ ادْعُ إِلَی رَبِّکَ وَ لَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(سوره قصص آیه 87)

 و (به هوش باش) پس از آنکه آیات الهی به سوی تو نازل گردید، (وسوسه ها و تهدیدات کفّار) تو را (از تبلیغ و عمل به آن) باز ندارد و (همچنان دیگران را) به سوی پروردگارت دعوت کن وهرگز از مشرکان مباش.

 

بعثت، مراحلی دارد:

 الف: گرفتن وحی. «یُلقی الیک الکتاب»

 ب: برائت از کفّار. «فلا تکوننّ ظهیراً»

 ج: صلابت در کار. «لا یصدنّک»

 د: دعوت دیگران. «اُدع الی ربّک»

 ه : اخلاص در عقیده و عمل. «لا تکوننّ من المشرکین»

59- شرک زدایی

پرتوی از نور (9) » شرک زدایی

 وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لَا  إِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (سوره قصص آیه 88)

 و (هرگز) معبود دیگری را با «اللّه» مخوان که معبودی جز او نیست. همه چیز جز وجه او نابود است، حُکم (و حاکمیّت، تنها)از آن اوست، و همه به سوی او بازگردانده می شوید.

 

در این آیه، شرک زدایی با عبارات مختلفی بیان شده است؛

 الف: خدای دیگری را با «اللّه» مخوانید.

 ب: معبودی جز اللّه نیست.

ص: 101

 ج: همه چیز جز او نابود شدنی است.

 د: حاکمیّت، تنها از آن اوست.

 ه : تنها به سوی او باز می گردید.

60- کفار و راههای ایمان زدایی

پرتوی از نور (9) » کفار و راههای ایمان زدایی

 وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَ مَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُمْ مِّن شَیْ ءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ  (سوره عنکبوت آیه 12)

 و کسانی که کافر شده اند، به کسانی که ایمان آوردند گفتند: شما راه ما را پیروی کنید، (اگر گناهی داشته باشد) ما گناهان شما را بر عهده می گیریم. در حالی که چیزی از گناهانشان را عهده دار نیستند؛ قطعاً آنان دروغگویانند.

 

شاید بتوان گفت: کفّار که علاقه دارند مردم از ایمانشان دست بردارند، «وَدَّ کثیرٌ من اهل الکتاب لو یَرُدّونَکم من بعد ایمانکم کُفّارا»(1)، کار خود را در چند مرحله انجام می دهند:

 الف: با آزار مؤمنان، مانع ایمان آوردن آنان می شوند. «یصدّون عن سبیل اللَّه»(2)

 ب: جنگ به راه می اندازند. «لا یزالون یقاتلونکم حتّی یردّوکم عن دینکم اِن استطاعوا»(3)

 ج: می گویند: شما لااقل در عمل پیرو ما باشید. «اتّبعوا سبیلنا» که اگر چنین نمودید، دیگر آزار و اذیّت نمی شوید و ما تمام

ص: 102


1- 257) بقره، 109 .
2- 258) حج، 25 و اعراف، 45 .
3- 259) بقره، 217 .

مسئولیّت ارتداد شما را بر عهده می گیریم. «و لْنَحمل خطایاکم»

 د: اگر به هیچ یک از کارهای فوق موفّق نشدند، دوست دارند حداقل با آنان مداهنه و سازش کنید. «ودّوا لو تدهن فیدهنون»(260)

61- اصول مشترک ادیان

پرتوی از نور (9) » اصول مشترک ادیان

 وَإِن تُکَذِّبُواْ فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاَغُ الْمُبِینُ * أَوَلَمْ یَرَوْاْ کَیْفَ یُبدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ    إِنَّ ذَ لِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ  (سوره عنکبوت آیات 18 و 19)

 و اگر (مرا) تکذیب کنید (تعجب ندارد)، زیرا امّت های پیش از شما (نیز پیامبرانشان را) تکذیب کردند و بر پیامبر (خدا) جز تبلیغ روشن (مسئولیّتی) نیست. آیا ندیده اند که خداوند چگونه آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را باز می گرداند؟ البتّه این (کار) بر خداوند آسان است.

 

در این دو آیه به سه اصل مشترک میان ادیان الهی اشاره شده است:

 الف: توحید.  «یُبدی ء اللَّهُ الخلق»

 ب: نبوّت. «و ما علی الرّسول الاّالبلاغ»

 ج: معاد. «ثمّ یعیده»

260) قلم، 9.

ص: 103

62- مواهب خدا به حضرت ابراهیم

پرتوی از نور (9) » مواهب خدا به حضرت ابراهیم

 وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَابَ وَ ءَاتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِنَّهُ فِی الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (سوره عنکبوت آیه 27)

 و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) عطا کردیم، و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب را قرار دادیم، و پاداشِ او را در دنیا عطا کردیم و قطعاً او در آخرت از شایستگان است.

 

پاداش آن همه خلوص، تلاش و هجرت حضرت ابراهیم علیه السلام موهبت های چهارگانه ای است که این آیه بیان می کند:

اوّل: فرزندان پاک.

دوم: مقام نبوت در نسل و دودمان.

سوم: نام نیکو در دنیا.

چهارم: عزّت در آخرت.

توضیح: یعقوب، یوسف، هارون، موسی، سلیمان، زکریّا، یحیی و عیسی علیهم السلام، همه از نسل حضرت اسحاق بودند و پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از ذرّیه ی اسماعیل است؛ بنابراین، پیامبران اولواالعزم بعد از حضرت ابراهیم، همه از نسل او بودند.

63- مقام و منزلت صالحان

پرتوی از نور (9) » مقام و منزلت صالحان

صالح بودن و در زمره ی صالحان قرار گرفتن، مقامی است که انبیا آرزوی آن را داشته اند: * یوسف علیه السلام از خدا می خواهد: «و ألحقنی بالصالحین»(1)

ص: 104


1- 261) یوسف، 101 .

* سلیمان علیه السلام دعا می کند: «و أدخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین»(1) * شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام می گوید: «ستجدنی ان شاءاللَّه من الصالحین»(2) * ابراهیم علیه السلام به خداوند عرض کرد: «و ألحقنی بالصّالحین»(3) و در اینجا

خداوند درباره ی حضرت ابراهیم می فرماید: «و اِنّه فی الآخرة لَمِن الصالحین»

64- دو منبع نیروبخش معنوی

پرتوی از نور (9) » دو منبع نیروبخش معنوی

 اُتْلُ مَآ أُوْحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (سوره عنکبوت آیه 45)

 آنچه را از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده تلاوت کن و نماز را به پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز می دارد و البتّه  یاد خدا بزرگ تر است و خداوند آنچه را انجام می دهید می داند.

 

در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش می باشند.

 خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر می دهد، «انّا سنلقی علیک قولاً ثقیلاً»(4) به او می فرماید: برای انجام این مسئولیّت سنگین، از دو منبع نیروبخش کمک بگیر: یکی

ص: 105


1- 262) نمل، 19 .
2- 263) قصص، 27 .
3- 264) شعراء، 83 .
4- 265) مزمّل، 5.

تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتیلا»(1) و دیگری نماز شب. «اِنّ ناشئة اللیل هی اَشدّ وَطاً و أقوم قیلاً»(2)

البتّه علاوه بر این آیه، نماز و قرآن، بارها در کنار هم آمده است؛ از جمله: «یتلون کتاب اللّه و اقاموا الصلوة»(3) و «یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصلوة»(4)

65- نصرت الهی در قرآن

پرتوی از نور (9) » نصرت الهی در قرآن

 وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلاً إِلَی قَوْمِهِمْ فَجَآءُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ    الْمُؤْمِنِینَ (سوره روم آیه 47)

 و البتّه ما پیش از تو پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، پس آنان دلایل روشن برای مردم آوردند، (برخی ایمان آوردند و بعضی کفر ورزیدند) پس، از کسانی که مرتکب جرم شدند انتقام گرفتیم، و    (مؤمنان را یاری کردیم که) یاری مؤمنان حقّی است بر عهده ی ما.

 

نصرت الهی مؤمنان، در قرآن مکرّر بیان شده است از جمله:

 الف: اگر شما خدا را یاری کنید، او نیز شما را یاری می کند. «اِن تنصروا اللّه ینصرکم»(5)

 ب: کسانی که در راه ما تلاش و مجاهده کنند، همانا ما آنان را به راه های خود هدایت می کنیم. «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»(6)

 ج: ما قطعاً پیامبران و مؤمنان را یاری خواهیم کرد. «انّا لننصر

ص: 106


1- 266) مزمل، 4 .
2- 267) مزمل، 6 .
3- 268) فاطر، 29 .
4- 269) اعراف، 170 .
5- 270) محمّد، 7.
6- 271) عنکبوت، 69 .

رسلنا والّذین آمنوا»(1)

 د: عاقبت و سرانجام نیک، از آنِ متّقین و پرهیزکاران است. «و العاقبة للمتّقین»(2)

66- سنت های الهی

پرتوی از نور (9) » سنت های الهی

 در این آیه چهار برنامه و سنّت الهی مطرح شده است:

 الف: سنّت فرستادن پیامبر.

 ب: سنّت معجزه داشتن انبیا.

 ج: کیفر مجرمان.

 د: نصرت مؤمنان

67- عوامل گمراه کننده

پرتوی از نور (9) » عوامل گمراه کننده

 وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ  بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ(سوره لقمان آیه 6)

 و برخی از مردم، خریدار سخنان بیهوده و سرگرم کننده اند، تا بی هیچ علمی، (دیگران را) از راه خدا گمراه کنند و آن را به    مسخره گیرند؛ آنان برایشان عذابی خوار کننده است.

 

این آیه به یکی از مهم ترین عوامل گمراه کننده که سخن باطل است اشاره نموده است. در آیات دیگر قرآن، به برخی دیگر از عوامل گمراهی مردم اشاره شده که عبارتند از:

 الف: طاغوت، که گاهی با تحقیر «استخفّ قومه»(3) و گاهی با

ص: 107


1- 272) غافر، 51 .
2- 273) اعراف، 128 .
3- 274) زخرف، 54.

تهدید مردم را منحرف می کند. «لاجعلنّک من المسجونین»(1)

 ب: شیطان، که با وسوسه هایش انسان را گمراه می کند. «یرید الشیطان ان یضلّهم»(2)

 ج: عالم و هنرمند منحرف که با استفاده از دانش و هنرش دیگران را منحرف می سازد. «و اضلّهم السّامری»(3)

 د: صاحبان قدرت و ثروت، که با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حقّ بازمی دارند. «انّا اَطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلّونا السبیلا»(278)

 ه: گویندگان و خوانندگانی که مردم را سرگرم کرده و آنان را از حقّ و حقیقت بازمی دارند. «یشری لهو الحدیث لیضلّ عن سبیل اللّه»

68- اعجاز علمی قرآن

پرتوی از نور (9) » اعجاز علمی قرآن

خَلَقَ السَّمَوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَی فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِ ّ دَآبَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ    السَّمَآءِ مَآءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِ ّ زَوْجٍ کَرِیمٍ(سوره لقمان آیه 10)

 (خداوند،) آسمان ها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوه هایی بیفکند که زمین شما را نلرزاند، و در آن از هر جنبنده ای منتشر ساخت؛ و از آسمان، آبی فرو فرستادیم پس در زمین (انواع    گوناگونی) از جفت های (گیاهان) نیکو و پرارزش رویاندیم.

278) احزاب، 67.

ص: 108


1- 275) شعراء، 29.
2- 276) نساء، 60.
3- 277) طه، 85.

 

در این آیه، به چند نمونه از اعجاز علمی قرآن در زمانی که بشر حتّی تصور و گمان آن را نیز نداشت، اشاره شده است: یکی اشاره به ستون ها و اهرم های نامرئی برای استقرار کرات و اجرام آسمانی. یعنی قوّه ی جاذبه و نیروی گریز از مرکز، دو قدرتی که رمز گردش کرات در مدار خود هستند.

اعجاز دیگر، اشاره به محافظت زمین از لرزش، به وسیله ی استقرار کوه ها،

همچنین اشاره به قانون زوجیّت در گیاهان می باشد.

69- انواع اطاعت

پرتوی از نور (9) » انواع اطاعت

 وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَی   أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ    أَنَابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره لقمان آیه 15)

 و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش کردند چیزی را که بدان علم نداری، شریک من سازی، از آنان فرمان مبر، ولی با آنان در دنیا به نیکی رفتار کن، و راه کسی را پیروی کن که به سوی من باز آمده است، پس بازگشت شما به سوی من است، من شما را به آنچه عمل می کردید آگاه خواهم ساخت.

 

در قرآن، سه نوع اطاعت داریم:

 1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پیامبر و اولی الامر. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»(1)

ص: 109


1- 279) نساء، 59.

 2. عدم اطاعت مطلق از کافران، منافقان، مفسدان، گناهکاران، ظالمان و... .«و لاتطع الکافرین و المنافقین»(1)، «لاتطع آثماً او کفوراً»(2)، «لا تتّبع سبیل المفسدین»(3)

 3. اطاعت مشروط نسبت به والدین؛ یعنی اگر دستورات مفید یا مباح دادند، لازم است پیروی کنیم، امّا اگر تلاش کردند فرزند را به غیر خدا فراخوانند نباید اطاعت کرد.

70- انواع صبر

پرتوی از نور (9) » انواع صبر

 یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَی مَآ أَصَابَکَ إِنَّ ذَ لِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ        (سوره لقمان آیه 17)

 فرزندم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر آنچه از سختی ها به تو می رسد مقاومت کن که این (صبر) از امور واجب و مهم است.

 

صبر، گاهی در برابر مصیبت است، «وبشّرالصابرین الّذین اذا اصابتهم مصیبة»(4)

 گاهی در برابر انجام وظیفه، «وامر بالمعروف و انه عن المنکر واصبر علی ما اصابک»

 و گاهی در برابر گناه، چنانکه یوسف در زندان گفت: «ربّ السّجن احبّ الیّ...» پروردگار! زندان نزد من بهتر از ارتکاب گناهی است که مرا به آن می خوانند، تا آنجا که فرمود: «انّه مَن یتّق و یصبر فانّ اللّه لا یضیع اجر المحسنین»(284)

284) یوسف، 33 و 90.

ص: 110


1- 280) احزاب، 1.
2- 281) انسان، 24.
3- 282) ص، 26.
4- 283) بقره، 154 - 155.

71- تسلیم خدا یا اسارت غیر او

پرتوی از نور (9) » تسلیم خدا یا اسارت غیر او

 وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ  بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَإِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ

(سوره لقمان آیه 22)

 و هر کس روی خود را (به حقیقت) به سوی خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد، پس بی تردید به دستگیره (و رشته ی) محکمی  چنگ زده، و پایان همه ی کارها به سوی اوست.

 

تسلیم غیر خدا بودن، بردگی و اسارت است، ولی تسلیم خدا بودن، آزادی و رشد است. چنانکه قرآن می فرماید: «فمَن اَسلم فاولئک تَحَرَّوا رَشَداً»(1) راستی اگر تمام هستی تسلیم خدایند، چرا ما نباید تسلیم او باشیم؟! قرآن می فرماید: «أ فغیر دین اللّه یبغون و له اسلم مَن فی السموات و الارض»(2) آیا به سراغ غیر خدا می روید در حالی که هر کس در آسمان ها و زمین است، تسلیم اوست.

خداوند، فرمانِ تسلیمِ بشر را صادر فرموده است، «فله اَسلِموا»(3) پیامبر نیز باید تسلیم خدا باشد، «اُمرت أن اکون اوّل من اسلم»(4) در این آیه نیز می فرماید: «و مَن یُسلم وجهه الی اللّه و هو محسن فقد استمسک بالعروة الوثقی» هر نیکوکاری که خالصانه جهت گیری الهی داشته باشد، به ریسمان محکمی چنگ زده است. در آیه ای دیگر می خوانیم: «مَن اَسلم وجهه للّه و هو محسن فله اجره عند ربّه»(5) نیکوکاری

که خالصانه، تسلیم خدا باشد، پاداشی تضمین شده دارد. یا می خوانیم:

ص: 111


1- 285) جنّ، 14.
2- 286) آل عمران، 83.
3- 287) حج، 34.
4- 288) انعام، 14.
5- 289) بقره، 112.

«و مَن احسن ممّن اَسلم وجهه للّه»(1) چه کسی بهتر است از آنکه خود را تسلیم خدا کرده است.

72- تأکید بر نزول الهی قرآن

پرتوی از نور (9) » تأکید بر نزول الهی قرآن

   الم * تَنزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِ ّ الْعَالَمِینَ

    (سوره سجده آیات 1 و 2)

 الف، لام، میم. نازل کردن این کتاب که شکّی در آن نیست، از سوی پروردگارِ جهانیان است.

 

قرآن در این که از طرف خداست، بارها تأکید کرده، از جمله:

«تنزیل الکتاب... من ربّ العالمین»

«انّه لتنزیل ربّ العالمین»(2)

«تنزیل العزیز الرّحیم»(3)

«تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم»(4)

«تنزیل الکتاب من اللّه العزیز العلیم»(5)

«تنزیل من الرّحمن الرّحیم»(6)

«تنزیل من حکیم حمید»(7)

«تنزیلاً ممّن خلق الارض والسموات العُلی»(297)

آری، کسی قرآن را نازل کرد که تمام هستی از اوست، بر همه چیز سلطه دارد، عزیز، رحیم، حکیم، علیم و حمید است.

297) طه، 4.

ص: 112


1- 290) نساء، 125.
2- 291) شعراء، 192.
3- 292) یس، 5.
4- 293) زمر، 1.
5- 294) غافر، 2.
6- 295) فصّلت، 2.
7- 296) فصّلت، 42.

73- چگونگی قبض روح

پرتوی از نور (9) » چگونگی قبض روح

 قُلْ یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (سوره سجده آیه 11)

 بگو: فرشته ی مرگ که بر شما گمارده شده، جانتان را می گیرد، سپس به سوی پرودگارتان برگردانده می شوید.

 

قرآن درباره ی شیوه ی قبض روح، سه تعبیر دارد:

الف: در یک جا می فرماید: فرشتگان، جان وروح آدمی را می گیرند. «تتوفّاهم الملائکة»(1)

ب: در آیه ی مورد بحث، مأمور قبض روح را فرشته ای به نام ملک الموت معرّفی کرده است.

ج: در جای دیگر به خدا نسبت می دهد. «اللّه یتوفی الانفس»(2)

در جمع این سه آیه شاید بتوان گفت: فرشتگان، روح را می گیرند و آن را به ملک الموت تحویل داده و او به خداوند تحویل می دهد. چنانکه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که در اطراف جهان افراد زیادی در آنِ واحد می میرند، چگونه ملک الموت در یک لحظه در همه جا حضور دارد؟ فرمود: او یارانی از فرشتگان دارد که روح مردم را می گیرند، سپس ملک الموت آنها را از فرشتگان تحویل می گیرد.(300)

شاید هم درجات مردم سبب تفاوت قبض روح آنان می شود به این معنا که مردم عادی را فرشتگان و مردم با تقوا را ملک الموت و اولیای خدا را خداوند قبض روح می کند.

300) تفسیر نورالثقلین.

ص: 113


1- 298) نحل، 28.
2- 299) زمر، 42.

74- میزان پاداش های الهی

پرتوی از نور (9) » میزان پاداش های الهی

 فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَآءً بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (سوره سجده آیه 17)

 هیچ کس نمی داند چه پاداش مهمّی که مایه ی روشنی چشم هاست برای آنان نهفته است، این پاداش کارهایی است که انجام می دادند.

 

قرآن در مورد میزان پاداش های الهی چند تعبیر دارد:

یک جا «ضِعف»(1) به معنای دو برابر، یک جا «اَضعاف»(2) به معنای چند برابر یک جا «عشر امثالها»(3) به معنای ده برابر و در جای دیگر تشبیه به دانه ای که هفت خوشه برآورد و در هر خوشه صد دانه باشد، یعنی هفتصد برابر؛(304) ولی این آیه فراتر از عدد و رقم را بازگو می کند و می فرماید: هیچ کس از پاداش این گروه از مؤمنان، که اهل نماز شب و انفاق هستند، آگاه نیست.

75- انواع برادری

پرتوی از نور (9) » انواع برادری

 قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنکُمْ وَالْقَآئِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لَا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلاً (سوره احزاب آیه 18)

 بدون شک خداوند کسانی از شما که مردم را (از جبهه و جهاد) باز می داشتند و کسانی را که به برادران خود می گفتند: به سوی ما بیایید (و خود را به کشتن ندهید) به خوبی می شناسد؛ (آنان ضعیف و ترسو هستند) و جز اندکی به جبهه نمی روند.

304) بقره، 261.

ص: 114


1- 301) اعراف، 38.
2- 302) بقره، 245.
3- 303) انعام، 160.

 

در قرآن به انواع برادری اشاره شده است:

 الف: برادری طبیعی که از طریق والدین می باشد.

 ب: برادری دینی که به واسطه ی هم کیشی حاصل می شود «انّما المؤمنون اخوة»(1)

 ج: برادری سیاسی و حزبی که این آیه به آن اشاره دارد.

 د: برادری رفتاری که به واسطه ی پیروی حاصل می شود. چنانکه مبذّرین، برادران شیطان معرّفی شده اند. «انّ المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین»(2)

76- انواع گناه

پرتوی از نور (9) » انواع گناه

 یَا نِسَآءِ النَّبِیِ ّ مِن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَ لِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً

    (سوره احزاب آیه 30)

 ای همسران پیامبر! هر کس از شما کار زشت (و گناهی) آشکار مرتکب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و این (کار) برای خدا آسان است.

 

گناهان دو دسته اند: کبیره و صغیره.

سرچشمه این تقسیم، آیه مبارکه «اِن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم»(3) است، یعنی اگر شما از گناهان بزرگ دوری کنید ما سیّئات و گناهان کوچک شما را می بخشیم. لکن در مواردی گناه صغیره حکم گناه کبیره پیدا می کند، نظیر گناه در زمان خاص مانند ماه رمضان که جرم و مجازات آن بیشتر است. یا گناه در مکان خاص، تکرار گناه و اصرار بر آن،

ص: 115


1- 305) حجرات، 10.
2- 306) اسراء، 27.
3- 307) نساء، 31.

گناه همراه با شادی، گناهِ آشکارا و گناهِ افراد

برجسته و الگو نظیر همسران پیامبر. به هر حال مسایل جنبی می تواند در گناه و کیفر آن اثر بگذارد.

77- شرایط موفقیت در تبلیغ

پرتوی از نور (9) » شرایط موفقیت در تبلیغ

 ألَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَی بِاللَّهِ حَسِیباً(سوره احزاب آیه 39)

 کسانی که پیام های الهی را ابلاغ می کنند و از خدا می ترسند، و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند، و خداوند برای حسابرسی کافی است.

 

موفقیّت در تبلیغ، شرایطی دارد:

 الف: تداوم تبلیغ. «یبلّغون»

 ب: تقوا در عمل. «یخشونه»

 ج: شهامت و قاطعیّت. «ولا یخشون احداً الا اللّه»

 د: توکّل به خدا. «و کفی باللّه حسیبا»

78- خاتمیت پیامبر اسلام

پرتوی از نور (9) » خاتمیت پیامبر اسلام

 مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِ ّ شَیْ ءٍ عَلِیماً

    (سوره احزاب آیه 40)

 محمّد صلی الله علیه وآله، پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست، بلکه رسول خداو خاتم پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.

 

«خاتَم» به معنای نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روی آن، پایان نامه ها و دستورات را با آن مُهر می کردند. خاتم و در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.

ص: 116

گرچه در قرآن آیات فراوانی بیانگر جهان شمولی و جاودانگی آیین حضرت محمّدصلی الله علیه وآله است، مانند: «للعالمین نذیرا»(1)، «لانذرکم به و من بلغ»(2)، «کافّة للناس»(3) و در روایات، حدیث متواتر «لا نبیّ بعدی» و حدیث معروف «حلال محمّد حلال ابداً الی یوم القیامة»(4) و ده ها حدیث دیگر بر این مطلب تأکید کرده اند، ولی این آیه روشن ترین دلیل بر خاتمیّت پیامبر اسلام است.

79- برکات یاد خدا

پرتوی از نور (9) » برکات یاد خدا

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً * وَسَبِّحُوهُ  بُکْرَةً وَأَصِیلاً  (سوره احزاب آیات 41 -42)

 ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید. و او را درهر صبح و شام تسبیح نمایید(و به پاکی بستایید).

 

یاد خداوند تنها با زبان و گفتار نیست، بلکه در هر فکر، کار و حرکتی رضایت خداوند را در نظر داشتن است.

قرآن برای ذکر خدا آثار و برکاتی بیان کرده و یکی از دلایل نماز را ذکر خدا دانسته است، «اقم الصلوة لذکری»(5) یاد خدا تنها وسیله ی آرامش دل هاست. «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب»(6) و روح آرام و نفس مطمئنّ به پرواز در می آید و به حقّ می رسد. «یا ایّتها النّفس المطمئنّة اِرجعی الی ربّک»(7) و اعراض از ذکر خدا زندگی نکبت باری را به همراه دارد

ص: 117


1- 308) فرقان، 1 .
2- 309) انعام، 19 .
3- 310) سبأ، 28 .
4- 311) کافی، ج 1، ص 58 .
5- 312) طه، 14.
6- 313) رعد، 28.
7- 314) فجر، 27 - 28.

«و مَن اَعرض عن ذکری فانّ له معیشة ضَنکا»(1)

80- سلام، سخنی همه جانبه

پرتوی از نور (9) » سلام، سخنی همه جانبه

 تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً (سوره احزاب آیه 44)

 تحیّت آنان در روزی که خدا را ملاقات کنند سلام است؛ و خداوند برای آنان پاداشی نیکو فراهم کرده است.

 

سلام، هم از طرف خداست. «سلام قولاً من ربّ رحیم»(2)

هم از سوی فرشتگان است. «سلام علیکم بما صبرتم»(3)

هم نشانه ی سلامتی است. «ادخلوها بسلام آمنین»(4)

هم سخن رسمی بهشتیان است. «قیلاً سلاماً سلاماً»(5)

81- برخی از آداب مهمانی

پرتوی از نور (9) » برخی از آداب مهمانی

 یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتَ النَّبِیِ ّ إِلَّا  أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُواْ فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُواْ وَلَا مُسْتَئْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَ لِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِ مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِ مِنَ الْحَقِ ّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ

مَتَاعاً فَسْئَلُوهُنَّ من وَرَآءِ حِجَابٍ ذَ لِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَ مَاکَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَلَا  أَن    تَنکِحُواْ أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَ لِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیماً  (سوره احزاب آیه 53)

ص: 118


1- 315) طه، 124.
2- 316) یس، 58 .
3- 317) رعد، 24 .
4- 318) حجر، 46 .
5- 319) واقعه، 26 .

 ای کسانی که ایمان آورده اید! به خانه پیامبر وارد نشوید مگر آن که به شما اجازه داده شود برای خوردن غذا، (به شرط آن که قبل از موعد نیایید) و در انتظار وقت غذا نباشید؛ ولی هرگاه دعوت شدید پس داخل شوید، و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازید؛ همانا این (گفتگوهای پس از غذا) پیامبر را آزار می دهد، امّا او از شما شرم می کند (و چیزی نمی گوید) ولی خداوند از (گفتن)

حقّ شرم ندارد. و هرگاه از همسران پیامبر چیزی از وسایل زندگی (به عنوان عاریت) خواستید از پشت پرده بخواهید؛ این رفتار برای دل های شما و دل های آنان به پاکی و پاکدامنی است و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید و با همسران او پس از رحلتش ازدواج کنید که این کار نزد خداوند (گناهی) بزرگ است.

 

در این آیه قسمت هایی از آداب مهمانی مطرح شده، و در آیات دیگر بخش های دیگری از آن آمده است:

 * هنگام ورود، سلام کنید. «فسلّموا»(1)

 * اگر جواب ردّ دادند ناراحت نشوید و برگردید. «اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا»(2)

 * نوع پذیرایی به خصوص اگر دعوت کرده اید، خوب باشد. «و جاء بعجل حنیذ»(3)

 * سفره را نزد مهمان ببرید، نه آنکه مهمان را به محل پذیرایی ببرید. «فقرّبه الیهم»(323)

323) ذاریات، 27.

ص: 119


1- 320) نور، 61.
2- 321) نور، 28.
3- 322) هود، 69.

82- رابطه رهبر و مردم

پرتوی از نور (9) » رابطه رهبر و مردم

 إِنَّ اللَّهَ وَ مَلاَ ئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِ ّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِیماً (سوره احزاب آیه 56)

 همانا خداوند و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! شما (نیز) بر او درود فرستید و به او سلام کنید سلامی همراه با تسلیم.

 

خداوند در قرآن به پیامبرش می فرماید: به زکات دهندگان صلوات فرست، «خذ من اموالهم صدقة... صلّ علیهم»(1)، در این آیه به مردم سفارش می کند که بر پیامبر صلوات فرستاده شود. آری، در اسلام رابطه مردم و رهبر، رابطه صلوات ودرود است همان گونه که در آیه 54 سوره انعام خدا به پیامبرش دستور می دهد به کسانی که به ملاقاتت می آیند سلام کن. «اذا جاءک الّذین یؤمنون بایاتنا فقل سلام علیکم»

83- انگیزه های سؤال و پرسش

پرتوی از نور (9) » انگیزه های سؤال و پرسش

 یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً (سوره احزاب آیه 63)

 مردم پیوسته از زمان وقوع قیامت از تو می پرسند، بگو: علم آن تنها نزد خداست و تو چه می دانی؟ شاید قیامت نزدیک باشد.

 

انگیزه های سؤال متعدّد است:

 * گاهی سؤال، برای آزمایش است. مانند سؤالات امتحانی.

ص: 120


1- 324) توبه، 103.

 * گاهی سؤال، از روی استهزا است. مانند پرسش قدرتمند متکبّر از انسان ضعیف.

 * گاهی سؤال، از روی تعجّب است. مانند پرسش انسان ترسو از انسان شجاع.

 * گاهی سؤال، برای به بن بست کشاندن است. مانند پرسش بازپرس از مجرم.

 * گاهی سؤال، برای به انحراف کشیدن است. مانند پرسش استاد منحرف از شاگرد.

 * گاهی سؤال، برای ایجاد شک در دیگران است. مانند پرسش منحرفان.

 * گاهی سؤال، برای رفع نگرانی است. پرسش مادر از فرزند.

 * گاهی سؤال، برای دانستن است. مانند سؤال جاهل از عالم.

 * گاهی سؤال، برای توبیخ است. مانند پرسش معلم از دلیل تنبلی شاگرد.

84- نعمت و مسئولیت

پرتوی از نور (9) » نعمت و مسئولیت

 لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ ءَایَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمَالٍ کُلُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُواْ لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ(سوره سبأ آیه 15)

 همانا برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانه ای (از قدرت و رحمت الهی) بود: دو باغ و بوستان از راست و چپ. از روزی پروردگارتان بخورید و برای او شکرگزار باشید (که) شهری  پاک و پروردگاری آمرزنده (دارید).

ص: 121

 

در قرآن هر کجا فرمان خوردن آمده، در کنارش مسئولیّتی آمده است:

شکرگذاری؛ «کلوا... واشکروا»(1)

اطعام دیگران؛ «فکلوا... اطعموا»(2)

کارهای شایسته؛ «کلوا... واعملوا صالحا»(3)

ممنوعیت اسراف و زیاده روی؛ «کلوا... لا تسرفوا»(4)

85- انواع اعراض و روی گردانی

پرتوی از نور (9) » انواع اعراض و روی گردانی

 فَأَعْرَضُواْ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ

    (سوره سبأ آیه 16)

 پس (به جای شکر، از خداوند) روی گرداندند، و ما بر آنان سیل ویرانگر عَرِم را فرستادیم و دو باغستان (پر محصول) آنان را به دو باغ با میوه های تلخ و شور گز و اندکی از درخت سدر تبدیل نمودیم.

 

در قرآن بارها از اعراض مردم سخن به میان آمده است:

 گاهی اعراض از ذکر خدا. «و مَن أعرض عن ذکری»(5)

 گاهی اعراض از آیات خدا. «و اِن یَروا آیة یعرضوا»(6)

گاهی اعراض از نعمت های خدا. (همین آیه) و آیه «اذا انعمنا علی الانسان اعرض»(7)

گاهی اعراض از پیامبر خدا. «هو نبأ عظیم انتم عنه معرضون»(332)

332) ص، 67 - 68.

ص: 122


1- 325) بقره، 168.
2- 326) حج، 28.
3- 327) مؤمنون، 51.
4- 328) اعراف، 31.
5- 329) طه، 124.
6- 330) قمر، 2.
7- 331) اسراء، 83.

86- خداوند، بهترین رازق

پرتوی از نور (9) » خداوند، بهترین رازق

 قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ    وَ مَآ أَنفَقْتُم مِّن شَیْ ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (سوره سبأ آیه 39)

 بگو: بدون شک، پروردگارم برای هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را گشایش می دهد، و یا برای او تنگ (و محدود) می گرداند و هر چه را (در راه او) انفاق کردید پس او (عوضش  را) جایگزین می کند و او بهترین روزی دهندگان است.

 

خداوند بهترین رازق، «خیر الرّازقین» است، چون:

 الف: همه چیز به دست اوست و می تواند ببخشد.

 ب: بخل ندارد.

 ج: به همه می بخشد.

 د: بخشش او، بی منّت و بی توقّع است.

 ه: دائمی است.

 و: نیازها را می داند.

 ز: چیزهایی می بخشد که دیگران توان بخشیدن آن را ندارند.

87- شیوه انکار کفار

پرتوی از نور (9) » شیوه انکار کفار

 وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ ءَایَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُواْ مَا هَذَآ إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ ءَابَآؤُکُمْ وَقَالُواْ مَا هَذَآ إِلَّا  إِفْکٌ مُّفْتَریً وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِلْحَقِ ّ لَمَّا جَآءَهُمْ إِنْ هَذَآ إِلَّا    سِحْرٌ مُّبِینٌ (سوره سبأ آیه 43)

ص: 123

 و هرگاه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود گویند: جز این نیست که این مرد می خواهد شما را از آن چه پدرانتان می پرستیدند باز دارد. و گویند: این قرآن جز دروغی بافته شده نیست. و کسانی که کفر ورزیدند، همین که حقّ به سراغشان  آمد، گفتند: این، جز یک جادو و سحر روشن چیز دیگری نیست.

 

شیوه ی انکار کفّار عبارت است از:

 الف: تحقیر رهبر. «ما هذا الا رجل»

 ب: تهمت. «یرید ان یصدّکم... ان هذا الاّ سِحر»

 ج: تکیه بر روش پدران و پیشینیان خود. «یعبد آباؤکم»

88- عناصر اصلی قیام

پرتوی از نور (9) » عناصر اصلی قیام

 قُلْ إِنَّمآ أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (سوره سبأ آیه 46)

 بگو: من شما را به یک سخن پند می دهم؛ برای خدا قیام کنید، دو نفر دو نفر و یک نفر یک نفر، پس بیاندیشید (تا ببیند) که هیچ گونه جنونی در هم سخن شما (پیامبر) نیست، او برای شما از  عذاب سختی که در پیش است جز هشدار دهنده ای نیست.

 

قیام سه عنصر لازم دارد: خلوص نیت، «للّه» رهبر، «صاحبکم» فکر و برنامه. «تتفکّروا»

حرکت ها و انقلاب هایی که برای خدا نباشد و برخاسته از عقده ها و هوس ها و برای کسب ثروت باشد به جایی نمی رسد. اگر انقلاب همراه با فکر و برنامه جامع نباشد و یا

ص: 124

رهبر الهی همراه و مصاحب با انقلابیون نباشد به نتیجه ای نمی رسد و بقا و برکاتی نخواهد داشت.

89- سابقه دشمنی شیطان با بشر

پرتوی از نور (9) » سابقه دشمنی شیطان با بشر

 إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا یَدْعُواْ حِزْبَهُ لِیَکُونُواْ مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ (سوره فاطر آیه 6)

 بی گمان، شیطان دشمن شما است، پس شما نیز او را دشمن بگیرید؛ جز این نیست که او دار و دسته ی خود را فرامی خواند تا از اصحاب دوزخ باشند.

 

سابقه ی دشمنی شیطان با بشر دیرینه است:

پدرمان آدم را از بهشت بیرون کرد. «کما اخرجک ابویک»(1)

او دشمنی است که دیده نمی شود. «انّه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم»(2)

او دشمن قسم خورده است. ««فبعزّتک...»(3)

از هر سو حمله می کند. «من بین ایدیهم و من خلفهم...»(4)

وسیله ی او برای انحراف مردم، وعده ی فقر و امر به فحشا است. «الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء»(5)

او جز با دوزخی کردن مردم راضی نمی شود. «یدعوا حزبه لیکونوا من اصحاب السعیر»

امام صادق علیه السلام فرمود: اگر شیطان دشمن است، پس غفلت از او چرا؟(338)

338) تفسیر نورالثقلین.

ص: 125


1- 333) اعراف، 27.
2- 334) اعراف، 27.
3- 335) ص، 82.
4- 336) اعراف، 17.
5- 337) بقره، 268.

90- امتیازات تجارت با خدا

پرتوی از نور (9) » امتیازات تجارت با خدا

 إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ

    (سوره فاطر آیه 29)

 همانا کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز بر پا می دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق می کنند، به تجارتی دل بسته اند که هرگز زوال نمی پذیرد.

 

تجارت با خداوند دارای امتیازات و برکاتی است:

 1. آنچه از سرمایه داریم، (سلامتی، علم، عمر، آبرو، مال و...) از اوست پس به خود او بفروشیم. آری، اگر فرزندی زمین و مصالح و پولی از پدر گرفت و منزلی ساخت و بعد افرادی خریدار منزلش شدند که یکی از آنان همان پدر بود، عقل و وجدان می گوید آن را به پدر بفروشد، زیرا تمام دارایی هایش از اوست و به بیگانه فروختن جوانمردی نیست.

 2. خداوند به بهای بهشت ابدی می خرد، ولی دیگران هر چه بخرند، ضرر و خسارت است، چون ارزان می خرند و زودگذر است.

 3. خداوند کم را می پذیرد، «فمَن یَعمل مثقال ذرّة» ولی دیگران کم را نمی پذیرند.

 4. خداوند، از روی عفو و اغماض، عیب جنس را می پوشاند و با همان نواقص می خرد. در دعای بعد از نماز می خوانیم: خداوندا! اگر در رکوع و سجود نمازم خلل و نقصی است نادیده بگیر و نمازم را قبول فرما.

ص: 126

در دعای ماه رجب می خوانیم: «خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرّضون الاّ لک»(339) یعنی باختند کسانی که در خانه غیر تو آمدند و خسارت کردند کسانی که به سراغ دیگران رفتند.

پرتوی از نور (9) » تقاضای دوزخیان

 وَالَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقْضَی عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُواْ وَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا کَذَ لِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ

    (سوره فاطر آیه 36)

 و کسانی که کفر ورزیدند، برایشان آتش دوزخ است، نه بر آنها حکم می شود که بمیرند و نه از عذاب دوزخ تخفیفی برایشان هست؛ ما این گونه هر ناسپاسی را کیفر می دهیم.

 

این آیه به دو تقاضای اهل دوزخ پاسخ می دهد:

یک بار می گویند: «لیقضِ علینا ربّک»(340) خدا ما را مرگ دهد تا راحت شویم. خداوند می فرماید: «لا یُقضی علیهم فیموتوا» در دوزخ مرگی در کار نیست که دوزخیان بمیرند و از عذاب نجات یابند.

بار دیگر می خواهند لااقل تخفیفی به آنان داده شود: «یخفّف عنّا یوماً من العذاب»(341) این آیه می فرماید: «لا یخفّف» تخفیفی در کار نیست.

91- موارد غضب شدید

پرتوی از نور (9) » موارد غضب شدید

 هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَ لَا یَزِیدُ الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَلَا یَزِیدُ    الْکَافِرِینَ کُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَاراً (سوره فاطر آیه 39)

 او کسی است که شما را در زمین جانشینان (پیشینیان) قرار داد؛ پس هر کس کفر ورزد بر ضررش خواهد بود و کافران را کفرشان جز دشمنی و خشم نزد پروردگارشان نمی افزاید، و کافران را کفرشان جز خسارت نمی افزاید.

 

«مَقت» به معنای غضب شدید است که در قرآن در مورد چهار چیز بکار رفته است:

 1. کفر. «لا یزید الکافرین کفرهم... الاّ مقتاً»

 2. زنا. «انّه کان فاحشة و مقتاً»(1)

 3. گفتن وعمل نکردن. «کَبُر مقتاً عنداللّه ان تقولوا مالاتفعلون»(2)

 4. سخن بی منطق. «یجادلون فی آیات اللّه بغیر سلطان اَتاهم کبر مقتاً عنداللّه»(344)

92- انواع کتاب در قیامت

پرتوی از نور (9) » انواع کتاب در قیامت

 إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی  إِمَامٍ مُّبِینٍ(سوره یس آیه 12)

 همانا ما مردگان را زنده می کنیم وآنچه را پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم و هر چیزی را در (کتاب و) پیشوایی روشن برشمرده ایم.

344) غافر، 35.

ص: 128


1- 342) نساء، 22.
2- 343) صف، 3.

 

آنچه از انسان سرمی زند، در پرونده عمل او ثبت می شود و در قیامت به شکل کتابی در اختیار او قرار می گیرد. این کتاب ها سه نوع می باشد:

 الف: کتاب شخصی. «اقرء کتابک»(1)

 ب: کتاب امّت ها. «کلّ اُمّة تدعی الی کتابها»(2)

 ج: کتاب جامع. «کلّ شی ء احصیناه فی امام مبین»، «فی لوح محفوظ»(3)

93- تفأل و فال بد

پرتوی از نور (9) » تفأل و فال بد

 قَالُواْ إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُواْ لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ (سوره یس آیه 18)

 (کفّار به انبیا) گفتند: ما (حضور) شما را به فال بد گرفته ایم (وجود شما شوم است و مایه ی بدبختی ما) و اگر از حرفتان دست بر ندارید قطعاً شما را طرد خواهیم کرد و از طرف ما  عذاب دردناکی به شما خواهد رسید.

 

فال بد یکی از خرافاتی است که در قدیم بوده و امروزه نیز در شرق و غرب عالم وجود دارد و هر منطقه و قومی به چیزی فال بد می زنند. اسلام آن را شرک دانسته و با جمله «الطیرة شرک»(4) بر آن خط بطلان کشیده و راه جبران آن را توکّل بر خداوند دانسته است. «کفّارة الطیرة التوکّل»(5)

فال بد آثار شومی دارد، از جمله: سوء ظن به افراد، رکود در

ص: 129


1- 345) اسراء، 14.
2- 346) جاثیه، 28.
3- 347) بروج، 22.
4- 348) بحار، ج 55، ص 322.
5- 349) کافی، ج 8، ص 198.

کارها، تلقین شکست و احساس حقّارت.

بدترین آن، فال بد به مقدّسات و اولیای الهی است.

94- بهشت، جایگاه سلام

پرتوی از نور (9) » بهشت، جایگاه سلام

    سَلاَمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ (سوره یس آیه 58)

    سلام، سخن پروردگار مهربان به آنان است.

 

در بهشت از هر سو سلام است؛

خدا به آنان سلام می کند: «سلام قولا من ربّ رحیم» فرشتگان سلام می کنند: «والملائکة یدخلون علیهم من کلّ باب سلام علیکم»(1) اهل بهشت نیز به یکدیگر سلام می کنند. «تحیّتهم فیها سلام»(2)

95- قرآن، ذکر الهی

پرتوی از نور (9) » قرآن، ذکر الهی

وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْءَانٌ  مُّبِینٌ(سوره یس آیه 69)

 و ما به او (پیامبر) شعر نیاموختیم و سزاوار او نیز نیست، آن (چه به او آموختیم) جز مایه ی ذکر و قرآن روشن نیست.

 

قرآن، جز ذکر نیست. «اِن هو الاّ ذکر»

ذکر قدرت و قهر خدا،

یاد الطاف و نعمت های او،

یاد عفو و مغفرت او،

یاد سنّت ها و قوانین او،

ص: 130


1- 350) رعد، 24.
2- 351) یونس، 10.

یاد انبیا و اوصیا و اولیای او،

یادی از تاریخ های پر عبرت،

یادی از عوامل عزّت و سقوط امّت ها،

یادی از نیکوکاران و هدایت شدگان،

یادی از تبه کاران و کافران و فاسقان و مجرمان و ستمگران و عاقبت آنان،

یادی از اخلاص ها، ایثارها، شجاعت ها، انفاق ها، صبرها و پایان نیک آن،

یادی از قتل ها، شکنجه ها، اذیّت ها، تهمت ها، تحقیرها، حقّ کشی ها و به استضعاف کشیدن ها و عاقبت شوم مستکبران و هر یک از آنان،

یادی از اوامر و نواهی و مواعظ و حکمت ها،

یادی از آفریده های آسمانی و زمینی و دریایی،

یادی از آینده تاریخ و پیروزی حکومت حقّ و پر شدن جهان از عدل و داد و محکومیّت ظلم و ستم،

یادی از برزخ و معاد و حوادث قبل از قیامت و چگونگی صحنه های قیامت و خطرات دوزخ و نعمت های بهشتی.

آری، تمام قرآن به نوعی تذکّر و یادآوری است.

96- انواع حیات

پرتوی از نور (9) » انواع حیات

    لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکَافِرِینَ(سوره یس آیه 70)

 (این قرآن برای آن است که) تا هر کس زنده (دل) است، هشدارش دهد و(حجّت را بر کافران تمام کند) و گفتار خدا درباره آنان محقّق گردد.

ص: 131

 

حیات چند نوع است:

 1. حیات نباتی. «یحیی الارض بعد موتها»(352) خداوند زمین را (با رویاندن گیاهان) زنده می کند.

 2. حیات حیوانی. «کنتم امواتا فاحیاکم»(353) شما مرده بودید پس او شما را زنده کرد.

 3. حیات فکری. «دعاکم لما یحییکم»(1) پیامبر شما را به چیزی دعوت می کند که (دل های مرده) شما زنده می کند.

 4. حیات اجتماعی. «و لکم فی القصاص حیاة»(355) حیات (سیاسی و اجتماعی شما که در سایه امنیّت بدست می آید) در قصاص و انتقام به حقّ است.

 5. حیات قلبی و روحی. «لیُنذر مَن کان حیّا» (آیه مورد بحث) قرآن افرادی را که دارای دل های زنده و روح های پاک و آماده اند هشدار می دهد.

آری، مؤمنان انسان های زنده دل و برخوردار از حیات واقعی و معقول و کافران همچون مردگان محروم از حیات واقعی هستند.

«والحمدللّه ربّ العالمین»

355) بقره، 179.

   

ص: 132


1- 354) انفال، 24.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109