دانشنامه عقايد اسلامي جلد 2

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدي ري شهري، محمد، 1325 -

عنوان قراردادي : موسوعه العقائد الاسلاميه . فارسي

عنوان و نام پديدآور : دانش نامه عقايد اسلامي/ محمدي ري شهري، همكار رضا برنجكار ؛ مترجم مهدي مهريزي ؛ براي موسسه علمي و فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمي فرهنگي دارالحديث، سازمان چاپ و نشر، 1385 -

مشخصات ظاهري : ج.

فروست : مركز تحقيقات دارالحديث؛ 102.

شابك : 245000ريال: دوره 964-493-117-3 : ؛ 550000 ريال: دوره، چاپ سوم 978-964-493-117-8 : ؛ ج.1 964-493-118-1 : ؛ ج.1، چاپ دوم: 9789644931178 ؛ ج.1، چاپ سوم 978-964-493-118-5 : ؛ ج.2 964-493-119-X : ؛ ج.2، جاپ دوم: 978-964-493-119-2 ؛ ج.3 964-493-120-3 : ؛ ج.3، چاپ دوم: 978-964-493-120-8 ؛ ج.4 964-493-121-1 : ؛ ج.4، چاپ سوم 978-964-493-121-5 : ؛ ج.5 964-493-123-X : ؛ ج.5، چاپ سوم 978-964-493-122-2 : ؛ ج.6 964-493-123-8 : ؛ ج.6 978-964-493-123-9 : ؛ 550000 ريال (دوره، چاپ دوم) ؛ ج.7 964-493-124-6 : ؛ ج.7 978-964-493-124-6 : ؛ 550000 ريال(ج.٬7چاپ دوم٬دوره) ؛ 50000 ريال (ج. 8) ؛ ج.8، چاپ سوم 978-964-493-252-6 : ؛ 50000 ريال: ج. 9 978-964-493-253-3 : ؛ 550000 ريال (ج.9، چاپ دوم)

يادداشت : فارسي- عربي.

يادداشت : هر يك از جلد هاي اين كتاب با همكاري و ترجمه افراد مختلف انجام شده است.

يادداشت : ج. 8 و 9 (چاپ اول: 1386).

يادداشت : ج.1تا 7، 9 (چاپ دوم: 1386).

يادداشت : ج. 1، 2، 4 تا 9 (چاپ سوم: 1387).

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.1-3. معرفت شناسي.- ج.4-7. خداشناسي.- ج.8 - 9 عدالت خداوند

موضوع : اسلام -- عقايد -- احاديث

موضوع : احاديث شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : برنجكار، رضا، 1342 -

شناسه افزوده : مهريزي، مهدي، 1341 -، مترجم

شناسه افزوده : دار الحديث. مركز تحقيقات

شناسه افزوده : دار الحديث. مركز چاپ و نشر

رده بندي كنگره : BP211/5م334م8041 1385/

رده بندي ديويي : 297/4172

شماره كتابشناسي ملي : 1047281

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

بخش سوم : نادانى

اشاره

بخش سوم : نادانىفصل يكم : پرهيز دادن از نادانىفصل دوم : انواع نادانانفصل سوم : نشانه هاى نادانىفصل چهارم : وظايف نادانفصل پنجم : جاهليّت نخستفصل ششم : جاهليّت ديگرفصل هفتم : پايان جاهليّت

.

ص: 10

. .

ص: 11

پژوهشى درباره معناى «جهل»

اشاره

پژوهشى درباره معناى «جهل»ملاحظه آنچه اسلام در ابواب مختلف معرفت شناختى آورده، نشان مى دهد كه اين آيين الهى، براى ساختن جامعه ارزشىِ مورد نظر خود، پيش و بيش از هر چيز ديگر ، به انديشه و شناخت و آگاهى ، اهمّيت داده و انسان ها را از خطر «جهل» و به كار نينداختن انديشه، بر حذر داشته است . از منظر اسلام ، جهل، آفت شكوفايى انسانيت و ريشه همه مفاسد فردى و اجتماعى است (1)(2) و تا اين آفت، ريشه كن نشود، ارزش ها شكوفا نمى گردند و جامعه انسانى تحقّق نمى يابد. از ديدگاه اسلام ، جهل، ريشه همه بدى ها ، (3) بزرگ ترين مصيبت ، (4) زيانبارترين بيمارى (5) و خطرناك ترين دشمن (6) است و شخص جاهل، بدترينِ جنبنده ها، بلكه مرده اى در ميان زندگان است . 7

.


1- .ر . ك : ج 2 ص 9 (آثار نادانى) .
2- .ر . ك : ج 2 ص 13 ح 910 .
3- .ر . ك : ص 515 (بزرگ ترينِ مصيبت) .
4- .ر . ك : ص 517 (ناگوارترين بيمارى) .
5- .ر . ك : ص 519 (زيانبارترين دشمن) .
6- .ر . ك : ج 2 ص 15 ح 922 .

ص: 12

معانى واژه «جهل»

1 . مطلق نادانى

براى فهم درست آيات و احاديثى كه درباره مذمّت جهل و جاهل و علائم و احكام آن ، و در يك جمله، ضرورتِ «جهل زدايى» وارد شده، نخستين مسئله اين است كه: جهل چيست؟ و آيا از منظر اسلام، مطلق جهل ، مذموم و خطرناك است ، يا معناى خاصّى از آن ؟ و در صورت دوم، آن معناى خاص كدام است ؟ به عبارت ديگر ، بايد فهميد كه: كدام جهل، ريشه همه شرور است ؟ كدام جهل، بزرگ ترين مصيبت است ؟ كدام جهل، بدترين و زيانبارترينِ دردها است ؟ كدام جهل، شديدترين فقر است ؟ كدام جهل، خطرناك ترين دشمن است ؟ وكدام جاهل به فرموده قرآن كريم، «شرّ الدّواب (بدترين جنبنده)» است و به گفته امام على عليه السلام : مرده اى در ميان زندگان است.

معانى واژه «جهل»به طور كلّى، براى جهلِ مذموم، چهار معنا متصوّر است: اوّل، مطلق نادانى ، دوم، نادانى نسبت به علوم و معارف مفيد و سازنده، سوم، نادانى نسبت به ضرورى ترين معارف مورد نياز انسان ، چهارم ، نيرويى در مقابل خِرد . و اينك ، توضيح اين معانى :

1 . مطلق نادانىهر چند در نگاه ابتدايى ، به نظر مى رسد كه مطلق نادانى، زيانبار و مذموم است،

.

ص: 13

2 . نادانى نسبت به معارف مفيد

ولى با تأمّل ، معلوم مى شود كه حقيقت ، اين است كه هر ندانستنى، نكوهيده و هر دانستنى، پسنديده نيست؛ بلكه بر عكس، برخى از دانستن ها زيانبار ، و برخى از ندانستن ها مفيد و سازنده اند و درست به همين دليل، در اسلام، تلاش براى تحقيق و كشف برخى از امور و اسرار، ممنوع شده است. توضيح بيشتر اين موضوع، در متن احاديث باب «وظايف نادان» از اين بخش (1) ، و نيز در بند «آنچه آموختنش ، حرام است» از احكام تعلّم، (2) و همچنين در بند «پرسيدن از چيزهايى كه پاسخش زيانبار است» از آداب پرسش، (3) آمده است .

2 . نادانى نسبت به معارف مفيدبى ترديد، اسلام براى همه علوم و معارفى كه در خدمت انسان اند، ارزش قائل است وتحصيل آنها را ، در صورتى كه جامعه نيازمند به آنها باشد و افرادِ آگاه به آنها به اندازه كافى وجود نداشته باشند، واجب مى داند؛ (4) ليكن اين ، بدان معنا نيست كه نادانى نسبت به همه اين علوم، براى همه مردم، مذموم يا خطرناك است . به بيان ديگر، ادبيات، صرف و نحو، منطق، كلام، فلسفه، رياضى، فيزيك، شيمى و ساير رشته هاى علوم و فنون ، در خدمت انسان ، و از منظر اسلام، ارزشمندند؛ ولى نمى توان پذيرفت كه ندانستن اين علوم، ريشه همه شرور، بزرگ ترين مصيبت، زيانبارترينِ دردها، خطرناك ترين دشمن و شديدترين فقر است و چنانچه كسى برخى از اين علوم و يا همه آنها را نداند، بدترينِ جنبندگان

.


1- .ر . ك : ج 2 ص 57 (وظايف نادان) .
2- .ر . ك : ج 3 ص 203 (آنچه آموختنش حرام است) .
3- .ر . ك : ج 3 ص 151 (پرسيدن از چيزهايى كه پاسخش زيانبار است) .
4- .ر . ك : ج 3 ص 213 (توضيحى درباره احكام آموختن است) .

ص: 14

3 . نادانى نسبت به ضرورى ترين معارفِ مورد نياز انسان

4 . نيرويى در مقابل خرد

بر روى زمين و همانند مرده اى در ميان زنده هاست .

3 . نادانى نسبت به ضرورى ترين معارفِ مورد نياز انسانعلوم و معارفى كه انسان را با مبدأ و مقصد خود آشنا مى كنند و راه رسيدن به فلسفه آفرينش خود را به او نشان مى دهند ، ضرورى ترين معارفِ مورد نياز اويند . انسان بايد بداند كه چگونه پديد آمده و هدف از آفرينش او چه بوده است ؟ چه بايد بكند تا به فلسفه آفرينش خود برسد ؟ به كجا مى رود ؟ و چه خطرهايى، او را تهديد مى كنند ؟ معارفى كه به اين مسائل پاسخ مى دهند، ميراث پيامبران الهى اند. اين معارف، مبدأ همه خيرها و مقدّمه شكوفايى عقل عملى و جوهر علم اند و جهل به اين معارف، جامعه انسانى را در معرض دشوارترين مصيبت ها و شرور ، قرار مى دهد . البتّه تنها ، شناخت اين معارف، كارساز نيست؛ بلكه اين معارف ، در صورتى كارآيى دارند كه «جهلِ» به مفهوم چهارم، به وسيله خرد ، مهار شود .

4 . نيرويى در مقابل خرددر متون اسلامى، جهل ، مفهومى دارد كه بر خلاف معانى گذشته، امرى وجودى است نه عدمى ، و آن، شعور مرموزى در مقابل خرد است كه همانند خرد ، آفريده خداوند متعال است (1) و آثار و پيامدهايى دارد كه از آنها به «سپاهيان نادانى» (در برابر «سپاهيان خرد») تعبير شده است . (2)

.


1- .ر . ك : ص 195 (آفرينش خرد و نادانى) .
2- .ر . ك : ص 331 (سپاهيان خرد و نادانى) .

ص: 15

وجه تسميه اين نيرو به «جهل» ، دقيقا همان وجه تسميه ناميدن نيروى مقابل آن به «عقل» است . اين نيرو، نام هاى ديگرى نيز دارد كه شرح آن در مبحث آفرينش نادانى آمد . چنان كه در باب اوّل از «نشانه هاى خرد» آمد، همه زيبايى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى (مانند : خير ، علم ، معرفت ، حكمت ، ايمان ، عدالت ، انصاف ، اُلفت ، رحمت ، مودّت ، رأفت ، بركت ، قناعت ، سخاوت ، امانت ، شهامت ، حيا ، پاكيزكى ، اميد ، پيمان دارى ، صدق ، بردبارى ، صبر ، فروتنى ، غنا و نشاط) از سپاهيان خرد ، شمرده شده اند. در مقابل آنها نيز همه زشتى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى (مانند : شر ، جهل، (1) حماقت ، كفر ، ستم ، جدايى، قساوت ، قطع رحم ، عداوت ، بغض ، غضب ، مَحق ، حرص ، بخل ، خيانت ، كودنى ، جَلع ، پرده درى ، پليدى ، نااميدى ، خيانت ، دروغگويى ، ناشكيبايى ، بى تابى ، تكبّر ، فقر و كسالت) از سپاهيان نادانى ، شمرده شده اند . انسان در انتخاب و پرورش هر يك از اين دو نيرو و پيروى از آن ، آزاد است . او مى تواند از نيروى خرد خود پيروى كند و با احياى آن، نيروى نادانى و يا نفْس امّاره و شهوت را بميراند (2) و با پرورش سپاهيان خرد ، به مقصد اعلاى انسانيت برسد و خليفه خداوند متعال شود ، و نيز مى تواند با پيروى از نيروى نادانى و پرورش سپاهيان آن ، به اسفل السافلين، سقوط كند . (3)

.


1- .. مقصود از جهلى كه از «سپاهيان نادانى» شمرده مى شود ، جهلى است كه از جهل به معناى چهارم _ كه جهل اصلى و در مقابل «خرد» است _ سرچشمه مى گيرد و در مقابل «علم» قرار دارد .
2- .ر . ك : ص 441 ح 647 .
3- .تين : آيه 5 : «ثُمَّ رَدَدْنَ_هُ أَسْفَلَ سَ_فِلِينَ ؛ سپس او را به پست ترين [ مراتب] پستى باز گردانيد» .

ص: 16

دو نكته قبل توجّه

1 . خطرناك ترين جهل

دو نكته قابل توجّهبا عنايت به اين شرح، دو نكته مهم و قابل توجّه روشن مى گردد :

1 . خطرناك ترين جهلهر چند اسلام با جهلِ مذموم، بويژه با مفهوم سوم آن، به شدّت مبارزه مى كند ، ليكن خطرناك ترين جهل از منظر اين مكتب، جهل به مفهوم چهارم است ؛ يعنى انتخاب راهى كه نيروى نادانى ، انسان را بدان دعوت مى كند و پيروى از آن؛ زيرا اگر انسان، راهى را كه خرد براى او ترسيم كرده، انتخاب كند ، بى ترديد، علم و حكمت و ساير سپاهيان خرد، او را به مبدأ و مقصد انسانيت و راه وصول به آن و نيز همه معارف مفيد و سازنده، هدايت خواهند كرد و او به ميزان استعداد و تلاش خود، به فلسفه آفرينش خويش خواهد رسيد . امّا اگر انسان ، از روى نادانى ، راهى را انتخاب كرد سپاهيان نادانى، راه شناخت معارف سازنده و حقايق والاى انسانى و رسيدن به مقصد اعلاى انسانيت را بر او مسدود مى نمايند و در اين حال، اگر كسى بزرگ ترين دانشمند روى زمين هم بشود ، دانش او براى هدايتش سودى نمى بخشد و بيمارى نادانى ، او را از پاى در خواهد آورد: «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ . (1) و خداوند ، او را دانسته، گم راه گردانيده است» . بر اين اساس، محور اصلى سخن در نصوص اسلامى ، هنگامى كه «جهل» مورد بررسى قرار مى گيرد ، معناى چهارم آن است و ساير معانى جهل ، به ترتيب اهمّيت ، مورد توجّه اند .

.


1- .جاثيه : آيه 23 .

ص: 17

2 . رويارويى عقل و جهل

2 . رويارويى عقل و جهلنكته دوم ، روشن شدن سرّ تقابل «عقل» و «جهل» در متون اسلامى است . سؤال ، اين است كه: چرا بر خلاف متعارف كه «جهل» در مقابل «علم» مطرح مى شود، در متون اسلامى و به تبع آن در كتب حديث ، «جهل» در برابر «عقل» قرار گرفته است؟ وقتى به كتب حديثى مراجعه كنيد، عنوان «علم و جهل» را نخواهيد يافت، بر خلاف عنوان «عقل و جهل» كه در اغلب مجموعه هاى حديثى وجود دارد . راز اين مسئله، آن است كه اسلام ، «جهل» به مفهوم چهارم را _ كه امرى وجودى و در برابر «عقل» است _ خطرناك تر از «جهلِ» به مفهوم دوم و سوم _ كه امرى عدمى و در برابر «علم» است _ مى داند . به تعبير ديگر، تقابل ميان «عقل» و «جهل» در متون اسلامى، نشانه آن است كه اسلام، جهلِ در مقابل عقل را خطرناك تر از جهلِ در مقابل علم مى داند و تا اين جهل ، ريشه كن نشود ، ريشه كن شدنِ جهلِ در مقابل علم ، براى جامعه سودى اساسى در بر نخواهد داشت و اين، نكته اى است بسيار ظريف و مهم .

.

ص: 18

الفصل الأوّل : التحذير من الجهل1 / 1ذَمُّ الجَهلِالكتاب«إنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَ_وَ تِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أن يَحْمِلْنَهَا وَ أشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الاْءِنسَ_نُ إنَّهُ كَانَ ظَ_لُومًا جَهُولاً» . (1)

أ _ أعظَمُ المَصائِبِالحديث4087.الكافى ( _ به نقل از سَماعة بن مهران _ ) الإمام عليّ عليه السلام :أعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ. (2)4088.الكافى ( _ به نقل از مَسعَدة بن صَدَقه _ ) عنه عليه السلام :مِن أشَدِّ المَصائِبِ غَلَبَةُ الجَهلِ. (3)4089.دعائم الإسلام عن الإمام الصادق عليه السلام ( _ لِسائلٍ ، في قَولِهِ تَعالى : {Q} «كُنتُمْ خَيْ ) عنه عليه السلام :شَرُّ المَصائِبِ الجَهلُ. (4) .


1- .الأحزاب: 72 .
2- .غرر الحكم : ح 2844 .
3- .غرر الحكم : ح 9301 .
4- .غرر الحكم : ح 5680 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 293 ح 5227 .

ص: 19

فصل يكم : پرهيز دادن از نادانى

1 / 1 سرزنش نادانى

الف _ بزرگ ترين مصيبت

فصل يكم : پرهيز دادن از نادانى1 / 1سرزنش نادانىقرآن«ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم . پس ، از برداشتن آن ، سر باز زدند و از آن ، هراسناك شدند ؛ و[لى] انسان ، آن را برداشت . به راستى كه او ستمگرى نادان بود» .

الف _ بزرگ ترين مصيبتحديث4094.الأمالي للمفيد عن ابن عبّاس :امام على عليه السلام :بزرگ ترين مصيبت ، نادانى است .4092.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :از بزرگ ترين مصيبت ها ، چيرگىِ نادانى است .4093.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بدترينِ مصيبت ها ، نادانى است .

.

ص: 20

4094.الأمالى ، مفيد ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) الإمام الصادق عليه السلام :لا مُصيبَةَ أعظَمُ مِنَ الجَهلِ. (1)ب _ أسوَأُ السُّقمِ4095.كمال الدين ( _ به نقل از عبد الرحمان بن عبد اللّه [بن] حُصَين ) الإمام عليّ عليه السلام :أسوَأُ السُّقمِ الجَهلُ. (2)4096.كمال الدين عن محمّد بن إسحاق بن يسار المدني :عنه عليه السلام :الجَهلُ أدوَأُ الدّاءِ. (3)4096.كمال الدين ( _ به نقل از محمّد بن اسحاق بن يسار مدنى _ ) عنه عليه السلام :لا داءَ أعيى مِنَ الجَهلِ. (4)4097.اُسد الغابة ( _ في تَرجَمَةِ زيدِ بنِ عَمرِو بنِ نُفَيلٍ _ ) عنه عليه السلام :الجَهلُ داءٌ وعَياءٌ. (5)4098.السيرة النبويّة لابن هشام عن أسماء بنت أبي بكر :عنه عليه السلام :الجَهلُ فِي الإِنسانِ أضَرُّ مِنَ الآكِلَةِ فِي البَدَنِ. (6)ج _ أشَدُّ الفَقرِ4098.السيرة النبوية ، ابن هشام ( _ به نقل از اسماء دختر ابو بكر _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :يا عَلِيُّ ، لا فَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهلِ ، ولا مالَ أعوَدُ مِنَ العَقلِ. (7)4099.صحيح البخاري عن أسماء بنت أبي بكر :الإمام عليّ عليه السلام :لا غِنى كَالعَقلِ ، ولا فَقرَ كَالجَهلِ. (8) .


1- .الاختصاص : ص 246 ، غرر الحكم : ح 10673 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 538 ح 9951 وفيهما «أشدّ» بدل «أعظم» ، بحار الأنوار : ج 1 ص 94 ح 24 .
2- .غرر الحكم : ح 2882 .
3- .غرر الحكم : ح 820 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 42 ح 996 .
4- .مئة كلمة للجاحظ : ص 45 ح 29 .
5- .غرر الحكم: ح 689.
6- .غرر الحكم: ح 1830 .
7- .الكافي : ج 1 ص 25 ح 25 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عليه السلام و ج 8 ص 20 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 6 و ص 10 و ص 94 و ص 201 والأخيران عن الإمام عليّ عليه السلام ، الأمالي للطوسي : ص 146 ح 240 عن أبي وجزة السعدي عن أبيه عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 77 ص 61 ح 4 ؛ المعجم الكبير : ج 3 ص 69 ح 2688 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 157 ح 4647 عن عاصم بن ضمرة عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
8- .نهج البلاغة : الحكمة 54 ، غرر الحكم : ح 10472 و 10473 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 95 ح 30 .

ص: 21

ب _ ناگوارترين بيمارى
ج _ بدترين تنگ دستى

4100.اُسد الغابة عن زيد بن حارثة :امام صادق عليه السلام :هيچ بدبختى اى ، بزرگ تر از نادانى نيست .ب _ ناگوارترين بيمارى4100.اُسْدُ الغابَة ( _ به نقل از زيد بن حارثه _ ) امام على عليه السلام :ناگوارترين بيمارى ، نادانى است .4101.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى ، بدترين بيمارى است .4102.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ بيمارى اى ، ناتوان كننده تر از نادانى نيست .4103.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادانى ، بيمارى و درماندگى است .4101.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى در انسان ، از خوره براى بدن ، زيانبارتر است .ج _ بدترين تنگ دستى4103.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى على ! هيچ تنگ دستى اى ، بدتر از نادانى نيست و هيچ سرمايه اى سودمندتر از خردمندى نيست .4104.الأمالي للطوسي عن حمّاد السمدري :امام على عليه السلام :هيچ سرمايه اى به سانِ خردمندى ، و هيچ تنگ دستى اى مانند نادانى نيست .

.

ص: 22

4104.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از حمّاد سمدرى _ ) عنه عليه السلام :لا غِنى لِجاهِلٍ. (1)د _ أضَرُّ الأَعداءِ4105.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صَديقُ كُلِّ امرِىً عَقلُهُ ، وعَدُوُّهُ جَهلُهُ. (2)4106.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَنفَعهُ فِقهُهُ ضَرَّهُ جَهلُهُ. (3)4107.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا عَدُوَّ أضَرُّ مِنَ الجَهلِ. (4)4108.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :الجَهلُ أنكى عَدُوٍّ. (5)4109.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام العسكريّ عليه السلام :الجَهلُ خَصمٌ ، وَالحِلمُ حُكمٌ. (6)ه _ أشيَنُ سَوءَةٍ4107.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا سَوءَةَ أشيَنُ مِنَ الجَهلِ. (7)4108.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :كَفى بِالجَهلِ ذَمًّا أن يَبرَأ مِنهُ مَن هُوَ فيهِ ! (8) .


1- .غرر الحكم : ح 10450 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 309 ح 610 عن الحسن بن جهم عن الإمام الرضا عليه السلام ، الكافي : ج 1 ص 11 ح 4 ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 24 ح 1 ، علل الشرائع : ص 101 ح 2 كلّها عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام ، تحف العقول : ص 443 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 87 ح 11 .
3- .الفردوس : ج 2 ص 269 ح 4251 عن عبداللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 10 ص 191 ح 29004 نقلاً عن المعجم الكبير عن ابن عمر وفيه «علمه» بدل «فقهه» .
4- .الإرشاد : ج 1 ص 304 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 95 ح 35 ؛ حلية الأولياء : ج 3 ح 196 عن عائذ بن حبيب عن الإمام الصادق عليه السلام .
5- .غرر الحكم : ح 480 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 26 ح 290 .
6- .الدرّة الباهرة : ص 44 ، أعلام الدين : ص 313 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 377 ح 3 .
7- .غرر الحكم : ح 10640 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 534 ح 9762 .
8- .منية المريد : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 185 ح 107 وراجع المحاسن والمساوئ : ص 399 .

ص: 23

د _ زيانبارترين دشمن
ه _ رسواترين كار زشت

4109.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :نادان ، توانگرى ندارد .د _ زيانبارترين دشمن4111.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في وَصاياهُ لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دوست هر انسانى ، خِرد اوست و دشمن او نادانى اش .4112.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه فهمش به او سود نرساند ، نادانى اش به او آسيب مى رساند .4110.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ دشمنى ، زيانبارتر از نادانى نيست .4111.امام على عليه السلام ( _ در سفارش هايش به كميل بن زياد _ ) امام على عليه السلام :نادانى ، كشنده ترين دشمن است .4112.امام صادق عليه السلام :امام عسكرى عليه السلام :نادانى ، دشمن است و بردبارى ، حكمت .ه _ رسواترين كار زشت4114.تهذيب الأحكام عن ابن أخ الفضيل بن يسار :امام على عليه السلام :هيچ كار زشتى ، رسوايى اش بيش از نادانى نيست .4115.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :در زشتى نادانى ، همان بس كه نادان ، از آن بيزارى مى جويد .

.

ص: 24

4116.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: ما أقبَحَ بِالصَّبيحِ الوَجهِ أن يَكونَ جاهِلاً ! كَدارٍ حَسَنَةِ البِناءِ وساكِنُها شَرٌّ ، وكَجَنَّةٍ يَعمُرُها بومٌ ، أو صِرمَةٍ يَحرُسُها ذِئبٌ. (1)1 / 2ذَمُّ الجاهِلِالكتاب«إنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ» . (2)

الحديث4117.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَا استَرذَلَ اللّهُ تَعالى عَبدًا إلاّ حَظَرَ عَلَيهِ العِلمَ وَالأَدَبَ. (3)4118.تفسير الطبري عن سعيد بن جبير :الإمام عليّ عليه السلام :إذا أرذَلَ اللّهُ عَبدًا حَظَرَ عَلَيهِ العِلمَ. (4)4119.الإمام الباقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبٍ ، فَتَعَلَّموا وعَلِّموا ، وتَفَقَّهوا ولا تَموتوا جُهّالاً ، فَإِنَّ اللّهَ لا يَعذِرُ عَلَى الجَهلِ. (5)4120.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :الزّاهِدُ الجاهِلُ مَسخَرَةُ الشَّيطانِ. (6)4121.الأمالي عن يحيى بن العلاء وإسحاق بن عمّار جميعا عالإمام عليّ عليه السلام :عِظَمُ الجَسَدِ وطُولُهُ لا يَنفَعُ إذا كانَ القَلبُ خاوِيًا. (7)4122.الإمام العسكريّ عليه السلام ( _ لِشيعَتِهِ _ ) عنه عليه السلام :أبغَضُ الخَلائِقِ إلَى اللّهِ تَعالى الجاهِلُ ؛ لِأَنَّهُ حَرَمَهُ ما مَنَّ بِهِ عَلى خَلقِهِ وهُوَ العَقلُ. (8) .


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 306 ح 507 .
2- .الأنفال : 22 .
3- .كنز العمّال : ج 10 ص 157 ح 28806 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة .
4- .نهج البلاغة : الحكمة 288 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 196 ح 18 .
5- .كنز العمّال : ج 10 ص 147 ح 28750 نقلاً عن ابن السني عن ابن عمر .
6- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 272 ح 93 .
7- .غرر الحكم : ح 6309 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 341 ح 5832 .
8- .غرر الحكم : ح 3359 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 126 ح 2885 .

ص: 25

1 / 2 نكوهش نادان

4118.تفسير الطبرى ( _ به نقل از سعيد بن جُبَير _ ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: چه قدر زشت است براى انسانِ خوش چهره كه نادان باشد ، مانند خانه زيبايى كه انسان شرور در آن سكونت گزيند، يا باغى كه جغد ، آن را آباد كند و يا گله شترانى كه گرگى از آن پاسدارى نمايد!1 / 2نكوهش نادانقرآن«قطعا بدترين جنبندگان در نزد خدا ، كَران و لالانى هستند كه نمى انديشند» .

حديث4124.تهذيب الأحكام عن محمّد بن عليّ الحلبيّ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند متعال، بنده اى را فرومايه نكرد، مگر آن كه او را از دانش و ادب ، محروم ساخت .4125.الكافي عن محمّد بن القاسم :امام على عليه السلام :هنگامى كه خداوند بنده اى را فرومايه كند ، دانش را از او باز مى دارد .4123.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دلى كه در آن حكمت نيست ، مانند خانه اى ويران است . پس بياموزيد و آموزش دهيد ، و بفهميد و نادان نميريد . به راستى كه خداوند، بهانه نادانى (ناآگاهى) را نمى پذيرد .4124.تهذيب الأحكام ( _ به نقل از محمّد بن على حلبى _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پارساى نادان ، [ مايه] ريشخند شيطان است .4125.الكافى ( _ به نقل از محمّد بن قاسم _ ) امام على عليه السلام :بزرگى و بلندى جسم، سودى ندارد، هنگامى كه دل ، ويران است .4126.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :مبغوض ترينِ بندگان در نزد خداوند متعال ، نادان است ؛ چرا كه خداوند، او را از نعمت خردكه بر همه بندگانش ارزانى داشته، محروم كرده است .

.

ص: 26

4127.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :عَمَلُ الجاهِلِ وَبالٌ ، وعِلمُهُ ضَلالٌ. (1)4128.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :أشقَى النّاسِ الجاهِلُ. (2)4129.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّةٍ لَهُ _ ) عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَيِّتٌ بَينَ الأَحياءِ. (3)4126.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :الجاهِلُ صَغيرٌ وإن كانَ شَيخًا ، وَالعالِمُ كَبيرٌ وإن كانَ حَدَثًا. (4)4127.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :الجاهِلُ صَخرَةٌ لا يَنفَجِرُ ماؤُها ، وشَجَرَةٌ لا يَخضَرُّ عودُها ، وأرضٌ لا يَظهَرُ عُشبُها. (5)4128.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :لِلجاهِلِ في كُلِّ حالَةٍ خُسرانٌ. (6)4129.امام صادق عليه السلام ( _ در يكى از سفارش هايش _ ) عنه عليه السلام :كُلُّ جاهِلٍ مَفتونٌ. (7)4130.مشكاة الأنوار عن عبد اللّه بن سنان :عنه عليه السلام :الجاهِلُ حَيرانُ. (8)4131.الإمام زين العابدين عليه السلام ( _ يوصي شيعَتَهُ _ ) عنه عليه السلام :سُلطانُ الجاهِلِ يُبدي مَعايِبَهُ. (9)4132.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :نِعمَةُ الجاهِلِ كَرَوضَةٍ عَلى مَزبَلَةٍ. (10)4133.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :كُلَّما حَسُنَت نِعمَةُ الجاهِلِ ازدادَ قُبحًا فيها. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 6327 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 342 ح 5853 .
2- .غرر الحكم : ح 2894 .
3- .غرر الحكم : ح 2118 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 65 ح 1658 .
4- .كنز الفوائد : ج 1 ص 318 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 183 ح 85 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 327 ح 750 .
5- .غرر الحكم : ح 2081 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1638 .
6- .غرر الحكم : ح 7329 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 403 ح 6821 .
7- .غرر الحكم : ح 6845 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6392 .
8- .غرر الحكم : ح 198 .
9- .غرر الحكم : ح 5578 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 283 ح 5099 .
10- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 17 ، غرر الحكم : ح 9956 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 497 ح 9157 وفيهما «نِعَم الجهّال» بدل «نعمة الجاهل» ؛ ينابيع المودّة : ج 2 ص 414 ح 117 ، مائة كلمة للجاحظ : ص 57 ح 41 .
11- .غرر الحكم : ح 7198 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6699 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 343 ح 943 .

ص: 27

4134.الكافي عن إسماعيل بن عبد اللّه القرشيّ :امام على عليه السلام :كار نادان ، همراه با دشوارى ، و دانش او ، گم راهى است .4130.مشكاة الأنوار ( _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ ) امام على عليه السلام :بدبخت ترينِ مردمان ، نادان است .4131.امام زين العابدين عليه السلام ( _ در حالى كه به شيعيانش سفارش مى فرمود _ ) امام على عليه السلام :نادان ، مرده اى در ميان زندگان است .4132.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادان، كوچك است ، گرچه پير باشد، و دانشمند، بزرگ است، گرچه خردسال باشد .4133.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى، سنگى است كه از آن ، آب نمى جوشد ، و درختى است كه چوبش سبز نمى گردد و زمينى است كه در آن ، سبزه نمى رويد .4134.الكافى ( _ به نقل از اسماعيل بن عبد اللّه قُرَشى _ ) امام على عليه السلام :نادان، در هر حالتى ، در زيان است .4135.الكافي عن الحسين الشّيباني عن الإمام الصادق عليهامام على عليه السلام :هر نادانى، فتنه زده است .4135.الكافى ( _ به نقل از حسين شيبانى _ ) امام على عليه السلام :نادان، سرگردان است .4136.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :سيطره يافتن نادان ، عيب هايش را آشكار مى كند .4137.دلائل النبوّة عن موسى بن عقبة :امام على عليه السلام :نعمت در دست نادان ، مانند گلزارى در زباله دان است .4136.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر چه نعمت ها در دست نادانْ نيكوتر باشند، بر زشتى او [ بيشتر ]مى افزايند . .

ص: 28

4137.دلائل النبوة ( _ به نقل از موسى بن عقبه _ ) عنه عليه السلام :دولَةُ الجاهِلِ كَالغَريبِ المُتَحَرِّكِ إلَى النُّقلَةِ. (1)4138.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن لا عَقلَ لَهُ لا تَرتَجيهِ. (2)4138.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لِسانُ البَرِّ يَأبى سَفَهَ الجُهّالِ. (3)4139.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا يَردَعُ الجَهولَ إلاّ حَدُّ الحُسامِ. (4)4140.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في ذَمِّ أهلِ البَصرَةِ بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ _: أرضُكُم قَريبَةٌ مِنَ الماءِ ، بَعيدَةٌ مِنَ السَّماءِ ، خَفَّت عُقولُكُم ، وسَفِهَت حُلومُكُم ، فَأَنتُم غَرَضٌ لِنابِلٍ ، واُكلَةٌ لاِكِلٍ ، وفَريسَةٌ لِصائِلٍ. (5)4141.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام : لا تَصحَب أخَا الجَهلِ

وإيّاكَ وإيّاهُ فَكَم مِن جاهِلٍ أردى

حَليمًا حينَ آخاهُ (6)4142.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ قَلبًا لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ العِلمِ كَالبَيتِ الخَرابِ الَّذي لا عامِرَ لَهُ. (7)4143.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام العسكريّ عليه السلام :رِياضَةُ الجاهِلِ ورَدُّ المُعتادِ عَن عادَتِهِ كَالمُعجِزِ. (8) .


1- .غرر الحكم : ح 5108 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 250 ح 4694 .
2- .غرر الحكم : ح 8088 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 432 ح 7456 .
3- .غرر الحكم : ح 7637 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 420 ح 7106 .
4- .غرر الحكم : ح 10816 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 541 ح 10035 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 14 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 246 ح 194 .
6- .كنز العمّال : ج 9 ص 179 ح 25592 نقلاً عن الشعبيّ .
7- .الأمالي للطوسي : ص 543 ح 1165 عن مسعدة بن زياد الربعي عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 357 ح 759 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «الخرب» بدل «الخراب الذي» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 52 ح 17 .
8- .تحف العقول: ص 489 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 374 ح 30 .

ص: 29

4144.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نعمت نادان، مانند غريبه اى است كه براى نقل مكان ، در حركت است .4139.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :به آن كه از خِرد ، بى بهره است، اميدوار مباش .4140.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :زبان نيكوكار ، از سفاهت نادان، جلوگيرى مى كند . (1)4141.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :جز تيزى شمشير، نادان را باز نمى دارد .4142.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در توبيخ مردمان بصره پس از واقعه جَمَل _: زمين شهر شما به آب، نزديك ، و از آسمان، دور است و خردهاى شما سبُك ، و انديشه هايتان فرومايه است . پس براى تيرانداز ، نشانه و براى خورنده ، لقمه، و براى درنده ، شكاريد .4143.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :با دوست نادان ، همنشينى /

مكن و از او بپرهيز .چه بسيار نادانى كه هنگام دوستى /

انسان هاى بردبار را به نابودى كشاند !4144.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :به راستى ، دلى كه در آن دانش نيست، مانند سراى ويرانى است كه آباد كننده اى ندارد .4145.عنه صلى الله عليه و آله :امام عسكرى عليه السلام :تربيت نادان و باز گرداندن عادت كرده [ به چيزى] از عادتش ، مانند معجزه است . .


1- .زيرا نيكوكار، در برابر درشتى هاى نادان ، يا خاموش مى شود و يا به نرمى پاسخ مى دهد . م .

ص: 30

4146.عنه صلى الله عليه و آله :لقمان عليه السلام :لَأَن يَضرِبَكَ الحَكيمُ فَيُؤذِيَكَ خَيرٌ مِن أن يُدهِنَكَ الجاهِلُ بِدُهنٍ طَيِّبٍ. (1)راجع: ج 1 ص 282 (التحذير من ترك التعقّل) .

1 / 3النَّوادِر4145.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أعَزَّ اللّهُ بِجَهلٍ قَطُّ ، ولا أذَلَّ بِحِلمٍ قَطُّ. (2)4146.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ بِالفَضائِلِ مِن أقبَحِ الرَّذائِلِ. (3)4147.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجَهلُ وَالبُخلُ مَساءَةٌ ومَضَرَّةٌ. (4)4148.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا قَرينَ شَرٌّ مِنَ الجَهلِ. (5)4149.صحيح البخارى ( _ به نقل از عبد اللّه بن عبّاس _ ) عنه عليه السلام :الجَهلُ وَبالٌ. (6)4150.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :لا يَزكو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ. (7)4151.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّكُم لَن تُحَصِّلوا بِالجَهلِ أرَبًا ، ولَن تَبلُغوا بِهِ مِنَ الخَيرِ سَبَبًا ، ولَن تُدرِكوا بِهِ مِنَ الآخِرَةِ مَطلَبًا. (8)4152.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ الزُّهدَ فِي الجَهلِ بِقَدرِ الرَّغبَةِ فِي العَقلِ. (9) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 26 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 426 ح 21 .
2- .الكافي: ج 2 ص 112 ح 5 ، مشكاه الأنوار : ص 379 ح 1245 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 404 ح 15 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 132 ح 5830 نقلاً عن ابن شاهين عن ابن مسعود .
3- .غرر الحكم : ح 2054 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 20 ح 113 .
4- .غرر الحكم : ح 1585 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 49 ح 1257 وفيه «الحسد» بدل «البخل» .
5- .تحف العقول : ص 93 ، كنز الفوائد: ج 1 ص 319 وفيه «سوء شرّ» بدل «شرّ»، بحارالأنوار: ج1 ص183 ح 88 .
6- .غرر الحكم : ح 237 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 27 ح 362 .
7- .غرر الحكم : ح 10542 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 537 ح 9864 .
8- .غرر الحكم : ح 3856 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 175 ح 3638 .
9- .غرر الحكم : ح 3444 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 150 ح 3293 .

ص: 31

1 / 3 گوناگون

4153.عنه عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) لقمان عليه السلام :اگر حكيمى تو را كتك بزند و بيازارد ، بهتر از آن است كه شخصى نادان ، تن تو را با روغنى خوش بو روغن مالى كند .ر . ك : ج 1 ص 283 (زنهار از كنار نهادن خردورزى) .

1 / 3گوناگون4151.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هيچ كس را به سبب نادانى ، عزيز نكرد و هيچ كس را به سبب بردبارى، خوار ننمود .4152.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ناآگاهى به فضيلت ها ، از زشت ترينْ رذيلت هاست .4153.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) امام على عليه السلام :نادانى و بُخل ، بدى و زيان است .4154.امام صادق عليه السلام : ( در اندرز به يكى از يارانش _ ) امام على عليه السلام :هيچ همراهى ، بدتر از نادانى نيست .4155.الأمالى ، صدوق ( _ به نقل از حسين بن ابى العلاء _ ) امام على عليه السلام :نادانى ، وبال [ و زمينه گرفتارى و بدفرجامى] است .4156.الإمام الكاظم عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ روشى، با نادانى ، پاكيزه (سالم) نيست .4157.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :به راستى كه شما با نادانى ، به هيچ خواسته اى نمى رسيد و با آن ، به هيچ سببى از اسباب خوبى دست نمى يابيد و به هيچ مقصد آخرتى هم نائل نمى گرديد .4158.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :به راستى كه بى رغبتى به نادانى ، به اندازه رغبت به خردمندى است .

.

ص: 32

الفصل الثّاني : أصناف الجهّال4156.امام كاظم عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الرِّجالُ أربَعَةٌ : رَجُلٌ يَدري ويَدري أنَّهُ يَدري فَذاكَ عالِمٌ فَاسأَلوهُ ، ورَجُلٌ لا يَدري ويَدري أنَّهُ لا يَدري فَذاكَ مُستَرشِدٌ فَأَرشِدوهُ ، ورَجُلٌ لا يَدري ولا يَدري أنَّهُ لا يَدري فَذاكَ جاهِلٌ فَارفُضوهُ ، ورَجُلٌ يَدري ولا يَدري أنَّهُ يَدري فَذاكَ نائِمٌ فَأَنبِهوهُ. (1)4157.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :الرِّجالُ أربَعَةٌ : رَجُلٌ يَعلَمُ ويَعلَمُ أنَّهُ يَعلَمُ فَذاكَ عالِمٌ فَتَعَلَّموا مِنهُ ، ورَجُلٌ يَعلَمُ ولا يَعلَمُ أنَّهُ يَعلَمُ فَذاكَ نائِمٌ فَأَنبِهوهُ ، ورَجُلٌ لا يَعلَمُ ويَعلَمُ أنَّهُ لا يَعلَمُ فَذاكَ جاهِلٌ فَعَلِّموهُ ، ورَجُلٌ لا يَعلَمُ ولا يَعلَمُ أنَّهُ لا يَعلَمُ فَذاكَ أحمَقٌ فَاجتَنِبوهُ. (2) .


1- .معدن الجواهر : ص 41 .
2- .أخبار الحمقى والمغفّلين : ص 46 ؛ عوالي اللآلي : ج 4 ص 79 ح 74 عن بعضهم عليهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 1 ص 195 ح 15 .

ص: 33

فصل دوم : انواع نادانان

اشاره

فصل دوم : انواع نادانان4159.امام على عليه السلام ( _ از خطبه ايشان پس از آن كه بسر بن ارطات، يمن را ) امام على عليه السلام :انسان ها چهار دسته اند: شخصى كه مى داند و به آگاهى اش علم دارد . چنين شخصى حقيقتا دانشمند است . از او بپرسيد ؛ شخصى كه نمى داند و مى داند كه نمى داند . او جوينده است. پس راهنمايى اش كنيد ؛ شخصى كه نمى داند و نمى داند كه نمى داند . او نادان است. كنارش بگذاريد ؛ شخصى كه مى داند و نمى داند كه مى داند . او خواب است . بيدارش كنيد .4160.تهذيب الأحكام عن إسحاق :امام صادق عليه السلام :انسان ها چهار دسته اند : شخصى كه مى داند و مى داند كه مى داند . او عالِم است . از او بياموزيد ؛ شخصى كه مى داند و نمى داند كه مى داند . اين شخص ، خواب است . بيدارش كنيد ؛ شخصى كه نمى داند و مى داند كه نمى داند . او نادان است . تعليمش دهيد ؛ شخصى كه نمى داند و نمى داند كه نمى داند . او احمق است . از او دورى كنيد .

.

ص: 34

. .

ص: 35

پژوهشى درباره انواع نادانى

1 . علم
2 . غفلت

پژوهش درباره انواع نادانىهمان طور كه در اين احاديث اشاره شده است، انسان در معرفت حقايق، چهار حالت دارد كه هر يك از اين حالات، احكام و تكاليف ويژه اى براى فرد يا جامعه ايجاب مى نمايد . اين حالات ، عبارت اند از:

1 . علمحالت اوّل، علم و آگاهى است. كسى كه مى داند و مى داند كه مى داند ، «عالِم» گفته مى شود. چنين فردى ، شايستگى دارد كه معلّم ديگران باشد و از منظر اسلام ، وظيفه او تعليم ، و وظيفه مردم، تعلّم و پرسش از اوست: «فَسْ_ئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. (1) از اهل ذكر (اهل دانش) بپرسيد، اگر نمى دانيد» .

2 . غفلتحالت دوم، غفلت است. غافل، كسى است كه مى داند و نمى داند كه مى داند.

.


1- .انبياء : آيه 7 .

ص: 36

3 . جهل بسيط
4 . جهل مركّب

در اين جا وظيفه كسانى كه هشيار هستند، اين است كه او را از خواب غفلت، بيدار كنند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ . (1) يادآورى كن؛ زيرا يادآورى ،مؤمنان را سود مى بخشد» .

3 . جهل بسيطحالت سوم، جهل بسيط است. جاهل بسيط، كسى است كه چيزى رانمى داند، اعم از اين كه بداند كه نمى داند و يا نداند كه نمى داند. وظيفه عالِم نسبت به چنين شخصى ، تعليم ، و تكليف او تعلّم است و مشمول آيه شريف: «فَسْ_ئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛ از اهل ذكر (آگاهان) بپرسيد ، اگر نمى دانيد» است .

4 . جهل مركّبحالت چهارم، جهل مركّب است. اين جهل، تركيبى از دو جهل است : ندانستن و تصوّر دانستن. جاهل مركّب ، كسى است كه نمى داند و تصوّر مى كند كه مى داند. ظاهرا همين معنا مقصود احاديث ذكر شده است كه در يكى آمده: «لا يَعلَمُ و لا يَعلَمُ أنَّهُ لا يَعلَمُ» و در ديگرى آمده : «لا يَدري ولا يَدري أنَّهُ لا يَدري» 2 . از اين رو ، امام على عليه السلام تكليف مردم را در مورد برخورد با چنين نادانى، «كنار نهادن» دانسته است :

.


1- .ذاريات : آيه 55 .

ص: 37

درد بى درمان !

فَذاكَ جاهِلٌ فَارفُضوهُ . او نادان است . كنارش بگذاريد . امام صادق عليه السلام نيز وظيفه مردم را اجتناب از چنين كسى مى داند: فَذاكَ أحمَقُ فَاجتَنِبوهُ. او نادان است . از او دورى كنيد .

درد بى درمان !سؤال اصلى در زمينه رهنمودى كه در احاديث اين باب ، در مورد برخورد با انواع نادانان ، ارائه شده، اين است كه: چرا آگاهان جامعه موظّف اند كه غافل و جاهل بسيط را آگاه كنند؛ ولى در مورد جاهل مركّب، نه تنها وظيفه اى ندارند، بلكه وظيفه آنها اجتناب از اوست ؟ جواب ، اين است كه جهل مركّب، خطرناك ترين انواع نادانى است و در حقيقت، دردى است بى درمان . از اين رو ، كسى كه نمى داند و تصوّر مى كند كه مى داند ، مبتلا به بيمارى خطرناك خود دانابينى است و اين بيمارى، بخصوص در صورتى كه مزمن شده باشد، قابل علاج نيست . 1 امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد: مَن اُعجِبَ بِنَفسِهِ هَلَكَ ، وَمَن اُعجِبَ بِرَأيِهِ هَلَكَ ، وإنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ : داوَيتُ المَرضى فَشَفَيتُهُم بِإذنِ اللّهِ ، وأبرَأتُ الأَكمَهَ وَالأَبرَصَ بِإِذنِ اللّهِ ، وعالَجتُ المَوتى فَأَحيَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ ، وعالَجتُ الأَحمَقَ فَلَم أقدِر عَلى إصلاحِهِ ! فَقيلَ : ياروحَ اللّه وما الأحمَقُ؟ قالَ : المُعجَبُ بِرَأيِهِ ونَفسِهِ ، الَّذي يَرَى الفَضلَ كُلَّهُ لَهُ لا عَلَيهِ ،

.

ص: 38

ويوجِبُ الحَقَّ كُلَّهُ لِنَفسِهِ ولا يوجِبُ عَلَيها حَقّا ، فَذاكَ الأَحمَقُ الَّذي لا حيلَةَ في مُداواتِهِ. (1) آن كه از خود راضى باشد، تباه مى گردد و آن كه از رأى خود، راضى باشد، هلاك مى شود و به درستى كه عيسى ، فرزند مريم ، فرمود: «بيماران را با اجازه خداوند، مداوا كردم و نابينا و پيس را به اذن خداوند ، بهبود بخشيدم و مردگان را با اذن الهى زنده كردم . به مداواى احمق [ نيز ]پرداختم؛ ولى نتوانستم او را اصلاح كنم . گفته شد : اى روح خدا! احمق كيست؟ فرمود: آن كه از خود و رأى خود، راضى باشد ، آن كه فضيلت ها را از آنِ خود مى داند [و كاستى اى بر خود نمى پذيرد] و حق را به خود مى دهد و تكليف و حقّى را بر خويش باور ندارد . اين ، احمقى است كه چاره اى براى درمانش نيست . بنا بر اين تفسير ، احمقِ حقيقى ، كسى نيست كه دچار آفت مغزى است و به دليل بيمارى جسمى، قادر به فهم مسائل نيست، كه بيمارِ اين گونه، اگر از طُرُق طبيعى ، قابل درمان نباشد، معالجه اش از طريق اعجاز، امكان پذير است . احمق حقيقى، كسى است كه مغز او سالم است؛ ولى بيمارى روانىِ عُجب و خوددانابينى، خرد و انديشه او را فاسد كرده و در نتيجه پاسخ مثبت ندادن به دعوت عقلِ عملى ، مرگ عقلى او فرا رسيده است . علاج چنين بيمارى ، ممكن نيست و عيسى عليه السلام هم نمى تواند چنين مرده اى را زنده كند . عيسى عليه السلام به اذن خداى متعال، انواع بيمارى هاى جسمى را بدون استفاده از ابزار پزشكى ، علاج مى كرد و حتّى مردگان را زنده مى ساخت ؛ ليكن قادر به زنده كردن انديشه مرده نبود . هيچ پيامبرى ، چنين قدرتى ندارد . قرآن كريم خطاب به خاتم انبيا صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

.


1- .الاختصاص : ص 221 .

ص: 39

«إِنَّكَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ. (1) در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمى گردانى و اين دعوت را به كَران نمى توانى بشنوانى» . اين گونه انسان ها ، تنها ظاهر دنيا را مى بيند ؛ ولى از باطن آن _ كه آخرت است _ غافل اند : «يَعْلَمُونَ ظَ_هِرًا مِّنَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْأَخِرَةِ هُمْ غَ_فِلُونَ. (2) از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند و حال آن كه از آخرت ، غافل اند» . اين جاست كه تعليم مرده، سودى ندارد . كسى كه به مرگِ انديشه گرفتار شد، تبديل به خطرناك ترين جنبندگان مى گردد و به گفته قرآن كريم: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَآبِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ . (3) قطعا بدترين جنبندگان در نزد خدا ، كران و لالانى هستند كه نمى انديشند» . از سوى ديگر، حتّى نزديك شدن به چنين كسى ، خطرناك است؛ زيرا بيمارى انديشه، واگير دارد و ممكن است به ديگران نيز سرايت كند. از اين رو ، وظيفه مردم در برخورد با بيمارانى اينچنين ، اجتناب و روى برتابيدن است، همان طور كه خداوند سبحان مى فرمايد : «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا . (4) پس ، از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نيست، روى برتاب» .

.


1- .روم : آيه 52 .
2- .روم : آيه 7 .
3- .انفال : آيه 22 .
4- .نجم : آيه 29 .

ص: 40

الفصل الثّالث : علامات الجهل3 / 1آثارُ الجَهلِأ _ الكُفرالكتاب« وَ إذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا ألْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أوَ لَوْ كَانَ ءَابَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْ_ئا وَلاَ يَهْتَدُونَ » . (1)

« وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إلاَّ دُعَاءً وَ نِدَاءً صُمُّم بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ » . (2)

« وَإذَا نَادَيْتُمْ إلَى الصَّلَوةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْقِلُونَ » . (3)

الحديث4173.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما يُدرَكُ الخَيرُ كُلُّهُ بِالعَقلِ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ. (4) .


1- .البقرة : 170 .
2- .البقرة : 171 .
3- .المائدة : 58 .
4- .تحف العقول : ص 54 ، غرر الحكم : ح 10768 وليس فيه صدره ، بحار الأنوار : ج 77 ص 158 ح 143 ؛ الفردوس : ج 2 ص 150 ح 2764 ، حلية الأولياء : ج 3 ص 220 عن أبي هريرة وليس فيه صدره .

ص: 41

فصل سوم : نشانه هاى نادانى

3 / 1 آثار نادانى

الف _ كفر

فصل سوم : نشانه هاى نادانى3 / 1آثار نادانىالف _ كفرقرآن«و چون به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد ، مى گويند : «نه ، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته ايم ، پيروى مى كنيم» . آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى كرده و به راه صواب نمى رفته اند [، باز هم در خور پيروى هستند]؟» .

«و مَثَل [دعوت كننده] كافران، چون مَثَل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم ، چيزى] نمى شنود، بانگ مى زند . [آرى،] كرند ، لال اند ، كورند [و ]در نمى يابند» .

«و هنگامى كه [با اذان ، مردم را] به نماز مى خوانيد ، آن را به مسخره و بازى مى گيرند ؛ زيرا آنان مردمى هستند كه نمى انديشند» .

حديث4177.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تمام خوبى ها ، با خرد به دست مى آيد و كسى كه خردمند نيست ، دين ندارد .

.

ص: 42

4178.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ ، ولا دينَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ. (1)4179.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :دينُ المَرءِ عَقلُهُ ، ومَن لا عَقلَ لَهُ لا دينَ لَهُ. (2)4180.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :ما كَفَرَ الكافِرُ حَتّى جَهِلَ. (3)4181.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :الكافِرُ خَبٌّ (4) ، لَئيمٌ ، خَؤونٌ ، مَغرورٌ ، بِجَهلِهِ مَغبونٌ. (5)4182.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :الكافِرُ فاجِرٌ جاهِلٌ. (6)4183.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :الجاهِلُ إذا جَمَدَ وَجَدَ ، وإذا وَجَدَ ألحَدَ. (7)4175.امام على عليه السلام :الكافي عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فيما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عيسى عليه السلام : ... يا عيسى ، لا تُشرِك بي شَيئاً . . . وكُن مَعَ الحَقِّ حَيثُما كانَ وإن قُطِّعتَ واُحرِقتَ بِالنّارِ ، فَلا تَكفُر بي بَعدَ المَعرِفَةِ ، فَلا تَكونَنَّ مِنَ الجاهِلينَ. (8)راجع : ص 94 (الوقوف عند الشبهة) ، ج 1 ص 348 (معرفة اللّه ) و 352 (الدين) .

.


1- .شُعب الإيمان : ج 4 ص 157 ح 4644 ، الفردوس : ج 3 ص 217 ح 4629 كلاهما عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : ج 3 ص 379 ح 7034 ؛ كنز الفوائد : ج 2 ص 31 ، روضة الواعظين : ص 9 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 94 ح 19 .
2- .الجامع الصغير : ج 1 ص 652 ح 4242 ، كنز العمّال : ج 3 ص 379 ح 7033 كلاهما نقلاً عن أبي الشيخ في الثواب وابن النجّار عن جابر .
3- .غرر الحكم : ح 9554 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 476 ح 8746 .
4- .الخَبّ _ بالفتح _ : الخدّاع الذي يسعى بين الناس بالفساد (النهاية : ج 2 ص 4) .
5- .غرر الحكم : ح 1900 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 57 ح 1456 .
6- .غرر الحكم : ح 715 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 30 ح 463 .
7- .غرر الحكم : ح 1534 وفي نسخة «الجاهل إذا جحد وحد ، وإذا وحد ألحد» .
8- .الكافي : ج 8 ص 31 _ 141 ح 103 ، تحف العقول : ص 500 نحوه من دون إسناد ، بحار الأنوار : ج 14 ص 299 ح 14 .

ص: 43

4177.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اصل آدمى ، خرد است و آن كه خردمند نيست ، ديندار نيست .4178.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ديندارىِ آدمى ، به خرد اوست و آن كه خردمند نيست ، دين ندارد .4179.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ كس كافر نگشت ، مگر آن كه نادان بود .4180.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :كافر ، حيله گرى پَست و خيانت پيشه اى خودبين است كه فريفته نادانى اش شده است .4181.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :كافر ، تبهكارى نادان است .4182.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :نادان ، هر گاه بخل بورزد ، صاحب مال مى شود و هر گاه صاحب ثروت شود، سر از الحاد در مى آورد .4183.امام على عليه السلام :الكافى_ به نقل از على بن اسباط ، از يكى از معصومان عليهم السلام _: در پندهاى خداوند به عيسى عليه السلام چنين آمده است : «اى عيسى ! چيزى را شريك من مساز . . . هميشه با حق باش ، هر جا كه باشد ، گرچه پاره پاره شوى و به آتش ، سوزانده شوى . پس از شناخت، به من كفر مورز تا در زمره نادانان نباشى» .ر . ك : ص 95 (درنگ كردن به هنگام شبهه) ، ج 1 ص 349 (شناخت خدا) و 353 (دين) .

.

ص: 44

ب _ الشُّرور4186.عنه عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ. (1)4187.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ. (2)4188.الإمام الرضا عليه السلام :عنه عليه السلام :الجَهلُ فَسادُ كُلِّ أمرٍ. (3)4189.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :بِالجَهلِ يُستَثارُ ، كُلُّ شَرٍّ. (4)4184.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :الجَهلُ مَعدِنُ الشَّرِّ. (5)ج _ عَداوَةُ العِلمِ وَالعالِمِ4186.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :النّاسُ أعداءُ ما جَهِلوا. (6)4187.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن جَهِلَ شَيئاً عاداهُ. (7)4188.امام رضا عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن جَهِلَ شَيئاً عابَهُ. (8) .


1- .جامع الأحاديث للقمّي : 102 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 175 ح 9 نقلاً عن الإمامة والتبصرة .
2- .غرر الحكم : ح 819 .
3- .غرر الحكم : ح 930 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 31 ح 514 .
4- .غرر الحكم : ح 4321 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 189 ح 3902 .
5- .غرر الحكم : ح 658 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 19 ح 73 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 172 و 438 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 110 ، الاختصاص : ص 245 ، غرر الحكم : ح 288 ؛ المناقب للخوارزمي : ص 375 ح 395 عن الجاحظ وفيه «المرء عدوّ ما جهله» ، ينابيع المودّة : ج 2 ص 414 ح 113 وفيه «المرء عدوّ لما جهل» .
7- .الأمالي للطوسي : ص 494 ح 1082 عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، كنز الفوائد : ج 2 ص 182 ، تحف العقول : ص 406 عن الإمام الكاظم عليه السلام وفيه «أمرا» بدل «شيئًا» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 93 ح 104 .
8- .كشف الغمّة : ج 3 ص 137 عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 79 ح 61 .

ص: 45

ب _ بدى ها
ج _ دشمنى با دانش و دانشمند

ب _ بدى ها4190.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادانى ، رأس همه بدى هاست .4191.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى، ريشه هر بدى است .4192.الاختصاص عن صفوان بن مهران الجمّال عن الإمام الصاامام على عليه السلام :نادانى ، تباه كننده هر كارى است .4193.الإمام الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام :با نادانى، هر بدى اى برانگيخته مى شود .4194.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادانى ، سرچشمه بدى است .ج _ دشمنى با دانش و دانشمند4190.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :مردم، دشمن چيزى هستند كه نمى دانند .4191.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه چيزى را نداند ، با آن دشمنى مى ورزد .4192.الاختصاص ( _ به نقل از صفوان بن مهران جمّال _ ) امام على عليه السلام :آن كه چيزى را نداند ، از آن عيبجويى مى كند .

.

ص: 46

4193.امام باقر عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن قَصُرَ عَن مَعرِفَةِ شَيءٍ عابَهُ. (1)4194.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ما ضادَّ العُلَماءَ كَالجُهّالِ. (2)4195.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا تُعادوا ما تَجهَلونَ ، فَإِنَّ أكثَرَ العِلمِ فيما لا تَعرِفونَ. (3)راجع : ص 106 (إنكار ما يجهل) ، ج 1 ص 342 (العلم والحكمة) .

د _ مَوتُ النَّفسِ4196.امام باقر عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ مُميتُ الأَحياءِ ومُخَلِّدُ الشَّقاءِ. (4)4197.دعائم الإسلام :عنه عليه السلام :الجَهلُ مَوتٌ ، التَّواني فَوتٌ. (5)4198.صفات الشيعة عن عبد اللّه بن زياد :عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَيِّتٌ وإن كانَ حَيًّا. (6)4199.الكافي عن زيد الشحّام :عنه عليه السلام :العالِمُ حَيٌّ بَينَ المَوتى ، الجاهِلُ مَيِّتٌ بَينَ الأَحياءِ. (7)4198.صفات الشيعة ( _ به نقل از عبد اللّه بن زياد _ ) عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الجَهلُ بِالفَضائِلِ عِدلُ المَوتِ. (8)4199.الكافى ( _ به نقل از زيد شحّام _ ) عنه عليه السلام :مَنِ استَحكَمَت لي فيهِ خَصلَةٌ مِن خِصالِ الخَيرِ احتَمَلتُهُ عَلَيها وَاغتَفَرتُ فَقدَ ما سِواها ، ولا أغتَفِرُ فَقدَ عَقلٍ ولا دينٍ ؛ لِأَنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةُ الأَمنِ ، فَلا يُتَهَنَّأُ بِحَياةٍ مَعَ مَخافَةٍ ، وفَقدَ العَقلِ فَقْدُ الحَياةِ ، ولا يُقاسُ إلاّ بِالأَمواتِ. (9) .


1- .الإرشاد: ج 1 ص 301، الدرّة الباهرة: ص 33 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «معرفة» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 228 ح 106 .
2- .غرر الحكم : ح 9612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 480 ح 8827 .
3- .غرر الحكم : ح 10246 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9479 .
4- .غرر الحكم : ح 1464 .
5- .غرر الحكم : ح 47 و 48 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 754 و 755 .
6- .غرر الحكم : ح 1125 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 45 ح 1094 .
7- .غرر الحكم : ح 2117 و 2118 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 65 ح 1657 و 1658 .
8- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 258 ح 23 .
9- .الكافي : ج 1 ص 27 ح 30 ، تحف العقول : ص 219 ، غرر الحكم : ح 3785 كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 59 ح 131 .

ص: 47

د _ مرگ جان

4200.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه از درك چيزى ناتوان شود ، از آن ، عيبجويى مى كند .4201.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ كس مانند نادانان ، با دانشمندان ، مخالفت نكرد .4200.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :با آنچه نمى دانيد ، دشمنى مَوَرزيد ؛ چرا كه بيشترِ دانش ، در آن چيزهايى است كه شما نمى دانيد .ر . ك : ص 107 (انكار آنچه نمى داند) ، ج 1 ص 343 (دانش و حكمت).

د _ مرگ جان4203.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في بَيانِ ما يَتَشَعَّبُ مِنَ العَقلِ _ ) امام على عليه السلام :نادانى ، زنده ها را مى ميراند و بدبختى را جاودانه مى سازد.4204.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في صِفَةِ الجاهِلِ _ ) امام على عليه السلام :نادانى، مرگ است و سستى ، از دست دادن .4205.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ _ ) امام على عليه السلام :نادان، مرده است ، گرچه زنده باشد .4202.امام رضا عليه السلام ( _ در بيان خصوصيات اهل بيت عليهم السلام _ ) امام على عليه السلام :دانشمند، زنده اى در ميان مردگان است و نادان، مرده اى در ميان زندگان .4203.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در بيان آنچه از خِرد شاخه شاخه مى شود _ ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: ناآگاهى به فضيلت ها، برابر مرگ است .4204.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در توصيف نادان _ ) امام على عليه السلام :آن كه صفتى از صفات نيك در او پابرجا شود، او را بدان جهت ، تحمّل مى كنم و نبودِ ساير صفات [ نيك] را بر او مى بخشم ؛ امّا نبودِ خرد و دين را نمى بخشم ؛ چرا كه از دست دادن دين، از ميان رفتن امنيت است و زندگى با ترس [ حاصل از نبود امنيّت]، گوارا نيست ، و از دست دادن خِرد، از دست دادن زندگى است و [ بى خرد،] جز با مردگان ، سنجيده نمى شود.

.

ص: 48

ه _ مَساوِئُ الأَخلاقِ4206.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في عَهدِهِ إلى مالِكٍ الأَشتَرِ _ ) الدرّ المنثور عن صالح بن مسمار :بَلَغَني أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله تَلا هذِهِ الآيَةَ «يَ_أَيُّهَا الاْءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» (1) ثُمَّ قالَ : جَهلُهُ. (2)4207.عنه عليه السلام ( _ فيما أوصى بِهِ رَجُلاً بَعَثَهُ مِنَ الكوفَةِ إ ) الإمام عليّ عليه السلام :الحِرصُ وَالشَّرَهُ وَالبُخلُ نَتيجَةُ الجَهلِ. (3)4208.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ مِمّا كانَ يَدعو بِهِ كَثيرا _ ) عنه عليه السلام :رَأسُ الجَهلِ الخُرقُ. (4)4206.امام على عليه السلام ( _ در فرمانش به مالك اشتر _ ) عنه عليه السلام_ في دُعائِهِ _: أنتَ العالِمُ وأنَا الجاهِلُ ، عَصَيتُكَ بِجَهلي ، وَارتَكَبتُ الذُّنوبَ بِجَهلي ، وألهَتنِي الدُّنيا بِجَهلي ، وسَهَوتُ عَن ذِكرِكَ بِجَهلي ، ورَكَنتُ إلَى الدُّنيا بِجَهلي. (5)4207.امام على عليه السلام ( _ در سفارش به مردى كه او را براى جمع آورى زكات از ) الإمام الصادق عليه السلام :الجَهلُ في ثَلاثٍ : الكِبرِ ، وشِدَّةِ المِراءِ ، وَالجَهلِ بِاللّهِ ، فَاُولئِكَ هُمُ الخاسِرونَ. (6)4208.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعايى كه بسيار آن را مى خواند _ ) الإمام عليّ عليه السلام :ما عَقَلَ مَن بَخِلَ بِإِحسانِهِ. (7)راجع: ج 1 ص 356 (مكارم الأخلاق) .

و _ الفُرقَةالكتاب« لاَ يُقَ_تِلُونَكُمْ جَمِيعًا إلاَّ فِى قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أوْ مِن وَرَاءِ جُدُرِم بَأْسُهُم بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّىذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْقِلُونَ » . (8)

.


1- .الانفطار : 6 .
2- .الدرّ المنثور : ج 8 ص 439 نقلاً عن عبد بن حميد ؛ مجمع البيان : ج 10 ص 682 نحوه .
3- .غرر الحكم : ح 1694 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 26 ح 304 .
4- .غرر الحكم : ح 5225 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4804 .
5- .الدروع الواقية : ص 249 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 219 .
6- .الاختصاص : ص 244 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 131 ح 26 .
7- .غرر الحكم : ح 9588 .
8- .الحشر : 14 .

ص: 49

ه _ اخلاق زشت
و _ اختلاف و جدايى

ه _ اخلاق زشت4210.امام صادق عليه السلام :الدرّ المنثور_ به نقل از صالح بن مِسمار _: به من خبر رسيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت كرد : «اى انسان ! چه چيزى تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است ؟» . آن گاه فرمود : «نادانى اش» .4211.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آز و شهوت و بخل، نتيجه نادانى است .4212.الكافى ( _ به نقل از زيد بن صائغ _ ) امام على عليه السلام :بنياد نادانى ، حماقت است .4213.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در دعايش _: تو دانايى و من نادانم . با نادانى ام ، تو را نافرمانى كردم ، و با نادانى ام، گناهانى را مرتكب شدم، و دنيا با نادانى ام، مرا سرگرم كرد، و از ياد تو ، به جهت نادانى ، غفلت ورزيدم ، و بر اثر نادانى ، به دنيا روى آوردم .4214.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّه ِ بنِ أبي يَعفورٍ ) امام صادق عليه السلام :نادانى ، در سه چيز است : خودخواهى ، جَدَل بسيار و نشناختن خداوند . و اينان اند زيانكاران .4215.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه از نيكى كردنْ بخل بورزد ، خردمند نيست .ر . ك : ج 1 ص 357 (مكارم اخلاق).

و _ اختلاف و جدايىقرآن«[آنان ، به صورت] دسته جمعى ، جز در قريه هايى كه داراى استحكامات اند ، يا از پشت ديوارها ، با شما نخواهند جنگيد . جنگشان ميان خودشان ، سخت است . آنان را متحد مى پندارى، و[لى ]دل هايشان پراكنده است ؛ زيرا آنان مردمانى هستند كه نمى انديشند» .

.

ص: 50

الحديث4216.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لَو سَكَتَ الجاهِلُ مَا اختَلَفَ النّاسُ. (1)4217.الكافى ( _ به نقل از عبد الرحمان بن سيابه _ ) عنه عليه السلام_ مِن كَلامِهِ لِأَهلِ الكوفَةِ _: أيُّهَا القَومُ ، الشّاهِدَةُ أبدانُهُمُ ، الغائِبَةُ عَنهُم عُقولُهُمُ ، المُختَلِفَةُ أهواؤُهُمُ ، المُبتَلى بِهِم اُمَراؤُهُم ، صاحِبُكُم يُطيعُ اللّهَ وأنتُم تَعصونَهُ ! وصاحِبُ أهلِ الشّامِ يَعصِي اللّهَ وهُم يُطيعونَهُ ! (2)4218.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أيَّتُهَا النُّفوسُ المُختَلِفَةُ ، وَالقُلوبُ المُتَشَتِّتَةُ ، الشّاهِدَةُ أبدانُهُم ، وَالغائِبَةُ عَنهُم عُقولُهُم ، أظأَرُكُم عَلَى الحَقِّ وأنتُم تَنفِرونَ عَنهُ نُفورَ المِعزى مِن وَعوَعَةِ الأَسَدِ ! (3)ز _ الزَّلَّة4218.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن جَهِلَ مَوضِعَ قَدَمِهِ زَلَّ. (4)4219.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجَهلُ يُزِلُّ القَدَمَ ويورِثُ النَّدَمَ. (5)4220.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجَهلُ مَطِيَّةٌ شَموسٌ (6) ، مَن رَكِبَها زَلَّ ومَن صَحِبَها ضَلَّ. (7)4221.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :الجاهِلُ كَزَلَّةِ العالِمِ صَوابُهُ. (8) .


1- .كشف الغمّة : ج 3 ص 139 عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 81 ح 75 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 97 ، الإرشاد : ج 1 ص 279 ، الاحتجاج : ج 1 ص 411 ح 89 وفيهما صدره إلى «أهواؤهم» .
3- .نهج البلاغة: الخطبة 131، بحار الأنوار: ج 77 ص 295 ح 3 ؛ تذكرة الخواصّ : ص 120 عن عبداللّه بن صالح العجلي نحوه.
4- .غرر الحكم : ح 7920 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 424 ح 7172 .
5- .غرر الحكم : ح 1339 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 48 ح 1212 .
6- .شَمَسَ الفرس شُمُوسًا : أي منع ظهره (الصحاح : ج 3 ص 940) .
7- .غرر الحكم : ح 1969 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 59 ح 1500 .
8- .غرر الحكم : ح 1162 .

ص: 51

ز _ لغزش

حديث4223.الأمالي عن يحيى بن العلاء وإسحاق بن عمّار عن الإمامام على عليه السلام :اگر نادانْ سكوت اختيار كند ، مردم با يكديگر اختلاف نمى كنند .4224.الإمام الكاظم عليه السلام :امام على عليه السلام_ در سخنى خطاب به اهل كوفه _: اى گروهى كه تن هايشان حاضر، و خردهايشان غايب و خواست هايشان گوناگون است و فرمان روايانشان بِديشان گرفتار! فرمانده شما ، خدا را اطاعت مى كند؛ ولى شما او را نافرمانى مى كنيد و فرمانده شام، خدا را نافرمانى مى كند؛ ولى اهل شام ، مطيع او هستند .4225.الكافي عن حفص بن قرط :امام على عليه السلام :اى جان هاى گوناگون و اى دل هاى پراكنده كه بدن هايشان حاضر و خردهايشان از آنها غايب است ! با مهربانىِ تمام، شما را به طرف حق سوق مى دهم ، و[ لى] شما از آن گريزانيد ، مانند رميدن بُز از غرّش شير .ز _ لغزش4220.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه جاى پايش را نبيند، خواهد لغزيد .4221.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى، پا را مى لغزاند و پشيمانى به جاى مى گذارد .4222.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) امام على عليه السلام :نادانى ، مَركبى چموش است ؛ آن كه بر آن سوار شود، مى لغزد و آن كه با آن همراه شود، گم راه مى گردد .4223.الأمالى ، طوسى ( _ به نقل از يحيى بن علاء و اسحاق بن عمّار _ ) امام على عليه السلام :به حقيقت رسيدن نادان، به اندازه لغزش هاى دانشمند [، اندك ]است .

.

ص: 52

4224.امام كاظم عليه السلام :عنه عليه السلام :صَوابُ الجاهِلِ كَالزَّلَّةِ مِنَ العاقِلِ. (1)4225.الكافى ( _ به نقل از حفص بن قرط _ ) عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَوقِعُ الصَّوابِ مِنَ الجُهّالِ مِثلُ مَوقِعِ الخَطَاَءمِنَ العُلَماءِ . (2)ح _ الذِّلَّة4227.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :مَن فاتَهُ العَقلُ لَم يَعدُهُ الذُّلُّ. (3)4228.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كَم مِن عَزيزٍ أذَلَّهُ جَهلُهُ ! (4)4229.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ذِلَّةُ الجَهلِ أعظَمُ ذِلَّةٍ. (5)4227.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كَفى بِالجَهلِ ضَعَةً ! (6)4228.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَرفَعُ نَفسَهُ فَيَتَّضِعُ. (7)4229.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :جَهلُ الغَنِيِّ يَضَعُهُ ، وعِلمُ الفَقيرِ يَرفَعُهُ. (8)4230.سنن أبي داوود عن أبي الدرداء :الإمام الصادق عليه السلام :الجَهلُ ذُلٌّ. (9)ط _ الإِفراطُ وَالتَّفريطُ4232.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :لا يُرَى الجاهِلُ إلاّ مُفَرِّطاً. (10) .


1- .غرر الحكم : ح 5821 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 303 ح 5383 .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 271 ح 130 .
3- .غرر الحكم : ح 8700 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 461 ح 8380 .
4- .غرر الحكم : ح 6922 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 379 ح 6422 .
5- .غرر الحكم : ح 5935 .
6- .غرر الحكم : ح 7012 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 386 ح 6525 .
7- .غرر الحكم : ح 678 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 24 ح 235 .
8- .غرر الحكم : ح 4765 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 223 ح 4337 .
9- .الكافي : ج 1 ص 26 ح 29 عن مفضّل بن عمر .
10- .غرر الحكم : ح 10697 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ح 9991 .

ص: 53

ح _ خوارى
ط _ افراط و تفريط

4233.المعجم الأوسط عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله ( _ أنَّهُ قالَ لِمَن حَولَهُ مِن اُمَّتِهِ _ ) امام على عليه السلام :[ سر زدنِ] درستى از نادان ، به اندازه [ سر زدنِ] لغزش از خردمند [، اندك ]است .4230.سنن أبى داوود ( _ به نقل از ابو درداء _ ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: ميزان درستى نادانان ، به اندازه اشتباه دانشمندان است .ح _ خوارى4232.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه خرد را از دست دهد ، خوارى از او نمى گذرد .4233.المعجم الأوسط ( _ به نقل از ابو هريره _ ) امام على عليه السلام :چه بسيار عزيزى كه نادانى ، خوارش ساخت !4234.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خوارى نادانى ، بزرگ ترين خوارى است .4235.صحيح البخاري عن أبي موسى عن رسول اللّه صلى الله عامام على عليه السلام :نادانى ، براى پستى ، بس است .4236.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان، خود را بلند مى گرداند ؛ امّا پست مى شود .4237.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادانىِ ثروتمند، او را پست مى گرداند و دانايىِ فقير، او را رفعت مى بخشد .4234.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :نادانى ، خوارى است .ط _ افراط و تفريط4236.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان، جز در حال كوتاهى كردن ، ديده نمى شود .

.

ص: 54

4237.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطاً أو مُفَرِّطاً. (1)راجع : موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب عليه السلام : الحرب الثالثة : وقعة النهروان / المدخل : دراسة حول المارقين وجذور انحرافهم .

ي _ شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ4240.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ. (2)4238.لقمان عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الجَهلُ يُفسِدُ المَعادَ. (3)ك _ النَّوادِر4240.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن قالَ : «أنَا عالِمٌ» فَهُوَ جاهِلٌ. (4)4241.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :الجَهلُ ضَلالَةٌ. (5)4242.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :الحُمقُ مِن ثِمارِ الجَهلِ. (6)4243.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :سِلاحُ الجَهلِ السَّفَهُ. (7)4244.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ نِزاعُهُ بِالجَهلِ دامَ عَماهُ عَنِ الحَقِّ. (8)4245.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن جَهِلَ اُهمِلَ. (9) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 70 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 159 ح 35 .
2- .روضة الواعظين : ص 17 .
3- .غرر الحكم : ح 848 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 710 .
4- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 59 ح 6846 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 10 ص 243 ح 29290 ؛ منية المريد : ص 137 ، بحار ج الأنوار : ج 2 ص 110 ح 23 .
5- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 70 ؛ الفردوس : ج 3 ص 155 ح 4419 عن عائشة .
6- .غرر الحكم : ح 1197 .
7- .غرر الحكم : ح 5552 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 284 ح 5120 .
8- .نهج البلاغة : الحكمة 31 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 348 ح 17 .
9- .غرر الحكم : ح 7687 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 451 ح 8047 .

ص: 55

ى _ بدى دنيا و آخرت
ك _ گوناگون

4246.ربيع الأبرار :امام على عليه السلام :نادان را جز در حال زياده روى يا كوتاهى كردن نمى بينى .ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين بر پايه قرآن ، حديث و تاريخ : نبرد سوم : جنگ نهروان / درآمد : پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آن .

ى _ بدى دنيا و آخرت4243.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدى دنيا و آخرت ، با نادانى است .4244.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى ، آخرت را تباه مى سازد .ك _ گوناگون4246.ربيع الأبرار :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركه بگويد : من دانايم ، او نادان است .4247.الإمام الباقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادانى، گم راهى است .4248.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :حماقت ، از ميوه هاى نادانى است .4247.امام باقر صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :سلاح نادانى ، ناشكيبايى است .4248.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه از روى نادانى، درگيرى اش زياد شود ، كورى اش نسبت به حقيقت، طولانى مى گردد .4249.الإمام الهادي عليه السلام ( _ فِي زِيارَةِ الجامِعَةِ الكَبيرَةِ _ ) امام على عليه السلام :هر كه نادان شود ، بدو اعتنا نمى شود .

.

ص: 56

4250.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجَهلُ يَجلِبُ الغَرَرَ. (1)4251.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _ ) عنه عليه السلام :مَن ضَيَّعَ عاقِلاً دَلَّ عَلى ضَعفِ عَقلِهِ. (2)4252.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن قَلَّ عَقلُهُ ساءَ خِطابُهُ. (3)4253.الإمام الحسين عليه السلام ( _ فِي الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهيِ عَنِ المُنكَ ) عنه عليه السلام :مَن قَلَّ عَقلُهُ كَثُرَ هَزلُهُ. (4)4249.امام هادى عليه السلام ( _ در زيارت «جامعه كبيره» _ ) عنه عليه السلام :الطُّمَأنينَةُ إلى كُلِّ أحَدٍ قَبلَ الاِختِبارِ مِن قُصورِ العَقلِ. (5)4250.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن وادَّ السَّخيفَ أعرَبَ عَن سُخفِهِ. (6)4251.امام على عليه السلام ( _ در حكمت هاى منسوب به ايشان _ ) عنه عليه السلام :طالِبُ الخَيرِ بِعَمَلِ الشَّرِّ فاسِدُ العَقلِ وَالحِسِّ. (7)4252.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :العَقلُ يَهدي ويُنجي ، وَالجَهلُ يُغوي ويُردي. (8)4253.امام حسين عليه السلام ( _ درباره امر به معروف و نهى از منكر _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :رَأيتُ أنَّ طَلَبَ المُحتاجِ إلَى المُحتاجِ سَفَهٌ مِن رَأيِهِ وضَلَّةٌ مِن عَقلِهِ. (9)4254.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :المُرُوَّةُ أن لا تَطمَعَ فَتَذِلَّ ، وتَسأَلَ فَتُقِلَّ ، ولا تَبخَلَ فَتُشتَمَ ، ولا تَجهَلَ فَتُخصَمَ. (10)4255.الإمام عليّ عليه السلام :الكافي عن محمّد بن خالد عن بعض أصحابنا عن الإمام الصّادق عليه السلام :لَيسَ بَينَ

الإِيمانِ وَالكُفرِ إلاّ قِلَّةُ العَقلِ ، قيلَ : وكَيفَ ذاكَ يَا ابنَ رَسولِ اللّهِ ؟ قالَ : إنَّ العَبدَ يَرفَعُ رَغبَتَهُ إلى مَخلوقٍ، فَلَو أخلَصَ نِيَّتَهُ للّهِِ لَأَتاهُ الَّذي يُريدُ فيأسرَعَ مِن ذلِكَ. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 815 .
2- .غرر الحكم : ح 8240 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7830 .
3- .غرر الحكم : ح 7985 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 430 ح 7365 .
4- .غرر الحكم : ح 8556 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8265 .
5- .غرر الحكم : ح 1980 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 59 ح 1509 .
6- .غرر الحكم : ح 8229 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7837 .
7- .غرر الحكم : ح 5996 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 317 ح 5534 .
8- .غرر الحكم : ح 2151 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 67 ح 1712 .
9- .الصحيفة السجّاديّة : ص 117 الدعاء 28 .
10- .تحف العقول : ص 293 ، بحار الأنوار : ج 87 ص 172 ح 5 .
11- .الكافي : ج 1 ص 28 ح 33 .

ص: 57

4256.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانى ، فريب را جلب مى كند .4257.تفسير العيّاشي عن أبان بن تغلب :امام على عليه السلام :هركه خردمندى را خوار سازد ، بر كم خردىِ خود ، دليل آورده است.4254.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كه كم خرد باشد ، بد سخن مى گويد .4255.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :هر كه خردش كم شود ، شوخى اش بسيار مى گردد .4256.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :اعتماد به هر كسى پيش از آزمودن ، نشانه كم خردى است .4257.تفسير العيّاشى ( _ به نقل از ابان بن تَغلِب _ ) امام على عليه السلام :هر كه با سبُك سر ، دوستى كند ، سبُك سرى خويش را نشان داده است .4258.مصباح المتهجّد ( _ في دُعاءِ يَومِ الإِثنَينِ _ ) امام على عليه السلام :آن كه با رفتار بد، در جستجوى خوبى باشد ، خرد واحساسش فاسد است .4259.الخصال عن الأصبغ بن نباتة :امام على عليه السلام :خرد، راهنمايى مى كند و نجات مى دهد، و نادانى ، گم راه مى سازد و نابود مى گرداند .4258.مصباح المتهجّد ( _ در دعاى روز دوشنبه _ ) امام سجاد عليه السلام :بر اين عقيده ام كه به راستى ، درخواست نيازمند از نيازمند، نشانه كوته فكرى و گم گشتگىِ خرد اوست .4259.الخصال ( _ به نقل از اصبغ بن نُباته _ ) امام باقر عليه السلام :جوان مردى ، آن است كه طمع نَوَرزى تا خوار نشوى، و درخواست نكنى تا سبُك نشوى، و بُخل نورزى تا ناسزايت نگويند، و نادانى نكنى كه دشمنت نشوند .4260.الإمام عليّ عليه السلام :الكافى_ به نقل از محمّد بن خالد ، از يكى از شيعيان _: امام صادق عليه السلام فرمود: «بين ايمان و كفر، جز كم خردى ، فاصله نيست» .

گفته شد : چگونه است ، اى فرزند پيامبر؟

فرمود : «به راستى ، بنده، خواسته اش را نزد بنده ديگر مى برد ، با آن كه اگر خداوند را با نيّتى خالص مى خوانْد ، خواسته اش را در زمانى كوتاه تر برآورده مى ساخت» . .

ص: 58

4261.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :لا يُفلِحُ مَن لا يَعقِلُ ، ولا يَعقِلُ مَن لا يَعلَمُ. (1)4262.قصص الأنبياء عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر :الإمام الجواد عليه السلام :مَن لَم يَعرِفِ المَوارِدَ أعيَتهُ المَصادِرُ. (2)3 / 2صِفاتُ الجُهّالِالكتاب«وَ إذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أن تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أعُوذُ بِاللَّهِ أنْ أكُونَ مِنَ الْجَ_هِلِينَ» . (3)

«قَالَ يَ_نُوحُ إنَّهُ لَيْسَ مِنْ أهْلِكَ إنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَ__لِحٍ فَلاَ تَسْ_ئلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إنِّى أعِظُكَ أن تَكُونَ مِنَ الْجَ_هِلِينَ» . (4)

«قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أحَبُّ إلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِى إلَيْهِ وَ إلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى كَيْدَهُنَّ أصْبُ إلَيْهِنَّ وَ أكُن مِّنَ الْجَ_هِلِينَ» . (5)

راجع : البقرة : 170 _ 171 ، المائدة : 58 ، الحشر : 14 .

.


1- .الكافي : ج 1 ص 26 ح 29 عن مفضّل بن عمر .
2- .الدرّة الباهرة : ص 39 ، أعلام الدين : ص 309 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 364 ح 4 .
3- .البقرة : 67 .
4- .هود : 46 . النهي عن السؤال بغير علمٍ لا يستلزم تحقّق السؤال ... لأنّ النهي عن الشيء لا يستلزم الارتكاب قبلاً ... ومن الدليل عليه قول نوح عليه السلام : «رَبِّ إنِّى أعُوذُ بِكَ أنْ أسْ_ئلَكَ مَا لَيْسَ لِى بِهِ عِلْمٌ» في الآية التالية ، ولو كان سأل شيئًا لقال : أعوذ بك من سؤالي ذلك ، ليفيد المصدر المضاف إلى المفعول التحقّق والارتكاب (راجع الميزان في تفسير القرآن : ج 10 ص 236 و237) .
5- .يوسف : 33 .

ص: 59

3 / 2 ويژگى هاى نادانان

4265.ربيع الأبرار :امام صادق عليه السلام :آن كه خرد نورزد، رستگار نمى گردد ، و آن كه چيزى نمى داند ، خرد نمى ورزد.4266.الإمام عليّ عليه السلام :امام جواد عليه السلام :آن كه جايگاه ورود را نشناسد ، خارج شدن ، او را خسته مى كند .3 / 2ويژگى هاى نادانانقرآن«و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت : «خدا به شما فرمان مى دهد كه ماده گاوى را سر ببريد» ، گفتند : «آيا ما را به ريشخند مى گيرى ؟». گفت : «پناه مى برم به خدا كه [مبادا] از نادانان باشم»» .

«فرمود : «اى نوح! او در حقيقت ، از كسان تو نيست؛ او [داراى] كردارى ناشايسته است. پس ، چيزى را كه بدان علم ندارى، از من مخواه . من به تو اندرز مى دهم كه مبادا از نادانان باشى»» .

«[يوسف] گفت : پروردگارا ! زندان براى من ، دوست داشتنى تر است از آنچه مرا به آن مى خوانند ، و اگر نيرنگ آنان را از من باز نگردانى ، به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله ]نادانان خواهم شد» .

ر . ك : بقره : آيه 170 _ 171 ، مائده : آيه 58 ، حشر : آيه 14 .

.

ص: 60

الحديث4268.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أطِع رَبَّكَ تُسَمّى عاقِلاً ، ولا تَعصِهِ تُسَمّى جاهِلاً. (1)4269.امام حسين عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللّهَ وإن كانَ جَميلَ المَنظَرِ عَظيمَ الخَطَرِ. (2)4270.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله_ لِمَن سَأَلَهُ عَن أعلامِ الجاهِلِ _: إن صَحِبتَهُ عَنّاكَ (3) وإنِ اعتَزَلتَهُ شَتَمَكَ ، وإن أعطاكَ مَنَّ عَلَيكَ ، وإن أعطَيتَهُ كَفَرَكَ ، وإن أسرَرتَ إلَيهِ خانَكَ ، وإن أسَرَّ إلَيكَ اتَّهَمَكَ ، وإنِ استَغنى بَطِرَ وكانَ فَظًّا غَليظاً ، وإنِ افتَقَرَ جَحَدَ نِعمَةَ اللّهِ ولَم يَتَحَرَّج ، وإن فَرِحَ أسرَفَ وطَغى ، وإن حَزِنَ أيِسَ ، وإن ضَحِكَ فَهَقَ (4) ، وإن بَكى خارَ (5) ، يَقَعُ فِي الأَبرارِ ، ولا يُحِبُّ اللّهَ ولا يُراقِبُهُ ، ولا يَستَحيي مِنَ اللّهِ ولا يَذكُرُهُ ، وإن أرضَيتَهُ مَدَحَكَ وقالَ فيكَ مِنَ الحَسَنَةِ ما لَيسَ فيكَ ، وإن سَخِطَ عَلَيكَ ذَهَبَت مِدحَتُهُ ووَقَعَ مِنَ السّوءِ ما لَيسَ فيكَ ، فَهذا مَجرَى الجاهِلِ. (6)4271.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :الدُّنيا دارُ مَن لا دارَ لَهُ ، ومالُ مَن لا مالَ لَهُ ، ولَها يَجمَعُ مَن لا عَقلَ لَهُ ، وشَهَواتِها يَطلُبُ مَن لا فَهمَ لَهُ ، وعَلَيها يُعادي مَن لا عِلمَ لَهُ ، وعَلَيها يَحسُدُ مَن لا فِقهَ لَهُ ، ولَها يَسعى مَن لا يَقينَ لَهُ. (7)4272.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :صِفَةُ الجاهِلِ : أن يَظلِمَ مَن خالَطَهُ ، ويَتَعَدّى عَلى مَن هُوَ دونَهُ ، ويَتَطاوَلَ

عَلى مَن هُوَ فَوقَهُ ، كَلامُهُ بِغَيرِ تَدَبُّرٍ ، إن تَكَلَّمَ أثِمَ ، وإن سَكَتَ سَها، وإن عَرَضَت لَهُ فِتنَةٌ سارَعَ إلَيها فَأَردَتهُ ، وإن رَأى فَضيلَةً أعرَضَ وأبطَأَ عَنها ، لا يَخافُ ذُنوبَهُ القَديمَةَ ولا يَرتَدِعُ فيما بَقِيَ مِن عُمُرِهِ مِنَ الذُّنوبِ ، يَتَوانى عَنِ البِرِّ ويُبطِئُ عَنهُ ، غَيرُ مُكتَرِثٍ لِما فاتَهُ مِن ذلِكَ أو ضَيَّعَهُ . فَتِلكَ عَشرُ خِصالٍ مِن صِفَةِ الجاهِلِ الَّذي حُرِمَ العَقلَ. (8) .


1- .حلية الأولياء: ج 6 ص 345 عن أبي هريرة وأبي سعيد الخدري ، إتحاف السادة المتّقين : ج 1 ص 452 نقلاً عن الخطيب ، كنز العمّال : ج 3 ص 380 ح 7040 .
2- .كنز الفوائد : ج 1 ص 56 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 39 .
3- .يقال: لَقِيتُ من فلانٍ عَنْيةً وعَناءً: أي تَعَبًا (لسان العرب: ج 15 ص 104).
4- .الفهق : الامتلاء (الصحاح: ج 4 ص 1545) والمراد به هنا أنّه فتح فاه وامتلأ من الضحك .
5- .خار الحَرُّ والرجل يخور خُؤُورةً: ضعف وانكسر ، خار الثَور يخُور خُواراً: صاح (الصحاح: ج 2 ص 651) .
6- .تحف العقول : ص 18 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 119 ح 11 .
7- .روضة الواعظين : ص 491 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 122 .
8- .تحف العقول : ص 29 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 129 ح 12 .

ص: 61

حديث4274.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پروردگارت را اطاعت كن تا خردمند ناميده شوى ، و او را نافرمانى مكن كه نادان ناميده مى شوى .4275.الإمام زين العابدين عليه السلام ( _ في صِفَةِ المُؤمِنِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادان ، كسى است كه از خدا نافرمانى كند ، گرچه زيباچهره و [ داراى ]موقعيتى بزرگ باشد .4276.رجال الكشّي عن أسلم مولى محمّد بن الحنفيّة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در پاسخ كسى كه از نشانه هاى نادان پرسيد _: اگر با او همنشين شوى، تو را خسته مى كند و اگر از او كناره گيرى كنى، تو را دشنام مى دهد؛ اگر چيزى را به تو ببخشد ، منّت مى گذارد و اگر چيزى را به او ببخشى ، ناسپاسى مى كند ؛ اگر رازى را در اختيارش بگذارى ، خيانت مى كند و اگر رازى را در اختيار تو نهد ، تو را [به افشاى آن،] متّهم مى سازد ؛ اگر بى نياز شود ، ناسپاسى مى كند و سرسخت و خشن مى گردد و اگر تنگ دست شود ، بى پروا نعمت هاى خدا را انكار مى كند ؛ اگر شاد باشد ، زياده روى مى كند و طغيان مى ورزد ، و اگر غمين باشد، نااميد مى گردد؛ اگر بخندد، قهقهه مى زند و اگر گريه كند، در هم شكسته مى شود. از نيكانْ بدگويى مى كند، خدا را دوست نمى دارد و در رفتارش مراقب او نيست، از خداوند حيا نمى كند و به ياد او نيست. اگر او را خشنود كنى، تو را مى ستايد و آنچه از خوبى ها در تو نيست ، به تو نسبت مى دهد ، و اگر ناراضى گردد ، ستايش او مى رود و آنچه از بدى در تو نيست ، به تو نسبت مى دهد . اين ، روش نادان است .4277.ثواب الأعمال عن أبي هريرة وابن عبّاس :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دنيا ، سراى كسى است كه سرا ندارد و ثروتِ كسى است كه ثروت ندارد . آن كه خردمند نيست ، براى دنيا گردآورى مى كند ، و آن كه فهم ندارد ، در پى شهوت هاى دنيايى مى رود، و آن كه عالِم نيست ، براى دنيا دشمنى مى كند ، و آن كه ژرف انديش نيست ، براى دنيا حسادت مى ورزد، و آن كه اهل يقين نيست ، براى دنيا تلاش مى كند .4272.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ويژگى نادان ، آن است كه بر كسى كه با او رفت و آمد دارد ،

ستم مى كند ؛ بر زيردستان، تجاوز روا مى دارد ؛ در برابر بالادستان ، گردنكشى مى كند ؛ سخن او بدون انديشه است ؛ اگر سخن بگويد، گناه مى كند و اگر خاموش باشد، غفلت مى ورزد ؛ اگر فتنه اى (بحرانى) برايش پيش آيد ، به سويش مى شتابد و به وسيله آن هلاك مى شود؛ و اگر فضيلتى را ببيند، از آن ، رو مى گرداند و به آن ، كاهلى مى كند ؛ از گناهان گذشته اش هراس ندارد و در باقى مانده عمر، از گناهان ، دست نمى كشد ؛ در كار نيك سُستى مى كند و كاهلى مى نمايد و باكى ندارد كه آن را انجام ندهد و يا آن را تباه گرداند . اينها ده خصلت از خصلت هاى نادان است ، همو كه از نعمت خرد، محروم است . .

ص: 62

4273.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :سِتُّ خِصالٍ يُعرَفُ فِي الجاهِلِ : الغَضَبُ مِن غَيرِ شَرٍّ ، وَالكَلامُ مِن غَيرِ نَفعٍ ، وَالعَطِيَّةُ في غَيرِ مَوضِعِها ، وإفشاءُ السِّرِّ ، وَالثِّقَةُ بِكُلِّ أحَدٍ ، لا يَعرِفُ صَديقَهُ مِن عَدُوِّهِ. (1)4274.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الجاهِلَ لا يَكشِفُ إلاّ عَن سَوءَةٍ وإن كانَ حَصيفاً (2) ظَريفاً عِندَ النّاسِ. (3)4275.امام زين العابدين عليه السلام ( _ در توصيف مؤمن _ ) عيسى عليه السلام_ لِلحَوارِيّينَ _: اِعلَموا أنَّ فيكُم خَصلَتَينِ مِنَ الجَهلِ : الضِّحكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ ، وَالصُّبحَةَ (4) مِن غَيرِ سَهَرٍ. (5)4276.رجال الكشّى ( _ به نقل از اسلم ، وابسته محمّد بن حنفيه _ ) الإمام عليّ عليه السلام :لا يَجتَرِئُ عَلَى اللّهِ إلاّ جاهِلٌ شَقِيٌّ. (6) .


1- .معدن الجواهر : ص 53 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 302 ح 453 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «شيء» بدل «شرّ» و ص 277 ح 193 نحوه .
2- .الحصيف : المحكم العقل (الصحاح: ج 4 ص 1344) .
3- .المطالب العالية : ج 3 ص 17 ح 2758 ، تاريخ بغداد : ج 13 ص 223 وفيه «سوء» بدل «سوءة» و «خصيفًا» بدل «حصيفًا» وكلاهما عن أبي الدرداء .
4- .الصُّبْحَة : النوم أوّل النهار ، لأنّه وقت الذِّكر ثمّ وقت طلب الكسب (النهاية : ج 3 ص 7) .
5- .الزهد لابن المبارك : ص 96 ح 283 عن عمران الكوفي ، البداية والنهاية : ج 2 ص 91 عن عكرمة وراجع حلية الأولياء : ج 5 ص 73.
6- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 123 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 47 ح 9 .

ص: 63

4277.ثواب الأعمال ( _ به نقل از ابو هريره و ابن عبّاس _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شش خصلت است كه در نادان يافت مى شود : خشم بدون [زمينه ]بدى ، سخن بيهوده ، بخشش در غير جايگاهش ، آشكار ساختن رازها ، اعتماد به هر كس ، و [ اين كه ]دوستش را از دشمنش باز نمى شناسد .4278.الكافي عن سعد بن طريف عن الإمام الباقر عليه السلاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نادان ، تنها بدى ها را آشكار مى كند، گرچه در ميان مردمان ، دورانديش [ در برخى نسخه ها: ريش سفيد و جا افتاده] و خوش محضر باشد .4279.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عيسى عليه السلام_ خطاب به حواريان _: بدانيد كه در ميان شما ، دو نشانه نادانى وجود دارد : خنديدن بدون شگفت زدگى، و خوابيدن در صبح بدون شب زنده دارى .4280.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بر خداوند ، جز نادان بدبخت ، جرئت نمى كند . .

ص: 64

4281.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَن أطاعَ هَواهُ في مَعصِيَةِ رَبِّهِ. (1)4278.الكافى ( _ به نقل از سعد بن طريف _ ) عنه عليه السلام :الجاهِلُ لا يَرعَوي. (2)4279.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَنِ انخَدَعَ لِهَواهُ وغُرورِهِ. (3)4280.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَن خَدَعَتهُ المَطالِبُ. (4)4281.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إنَّمَا الجاهِلُ مَنِ استَعبَدَتهُ المَطالِبُ. (5)4282.عنه صلى الله عليه و آله ( _ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :غُرورُ الجاهِلِ بِمُحالاتِ الباطِلِ. (6)4283.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العاقِلُ يَعتَمِدُ عَلى عَمَلِهِ ، الجاهِلُ يَعتَمِدُ عَلى أمَلِهِ. (7)4284.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَعتَمِدُ عَلى أمَلِهِ ، ويُقَصِّرُ في عَمَلِهِ. (8)4285.تهذيب الأحكام عن الحسين بن المختار :عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَميلُ إلى شِكلِهِ. (9)4282.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به على عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :العاقِلُ يَطلُبُ الكَمالَ ، الجاهِلُ يَطلُبُ المالَ. (10)4283.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَستَوحِشُ مِمّا يَأنَسُ بِهِ الحَكيمُ. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 1748 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 23 ح 167 .
2- .غرر الحكم : ح 640 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 552 .
3- .غرر الحكم : ح 1285 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 47 ح 1181 .
4- .غرر الحكم : ح 1190 .
5- .غرر الحكم : ح 3864 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 177 ح 3651 .
6- .غرر الحكم : ح 391 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 349 ح 5922 .
7- .غرر الحكم : ح 1240 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 18 ح 23 و 24 .
8- .غرر الحكم : ح 1967 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 59 ح 1498 .
9- .غرر الحكم : ح 327 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 39 ح 863 .
10- .غرر الحكم : ح 579 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 3 ح 570 و 571 .
11- .غرر الحكم : ح 1772 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 53 ح 1375 وفيه «يستأنس» بدل «يأنس» .

ص: 65

4284.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان، كسى است كه در نافرمانى از پروردگارش ، از هوس خود فرمان برد.4285.تهذيب الأحكام ( _ به نقل از حسين بن مختار _ ) امام على عليه السلام :نادان ، پشيمان نمى شود و از كار زشت، دست نمى كشد .4286.الإمام الباقر عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ) امام على عليه السلام :نادان، كسى است كه فريفته هوس و فريبندگى آن گردد .4287.الفصول المختارة عن أبي رافع :امام على عليه السلام :نادان، كسى است كه خواسته ها او را فريب دهند .4286.امام باقر عليه السلام ( _ درباره اين سخن خداوند متعال : {Q} «اى كسانى كه ) امام على عليه السلام :همانا نادان، كسى است كه خواسته ها او را به بردگى گيرند .4287.الفصول المختارة ( _ به نقل از ابو رافع _ ) امام على عليه السلام :نادان ، فريفته كارهاى به دست نيامدنى و بيهوده مى گردد .4288.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خردمند، بر كار خود تكيه مى كند و نادان ، بر آرزوهايش .4289.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان، بر آرزو تكيه مى كند و در كارش كوتاهى مى كند .4290.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان به همانند خود ، گرايش دارد .4291.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خردمند، در جستجوى كمال است و نادان ، در پى ثروت .4292.عوالي اللآلي :امام على عليه السلام :نادان از آنچه حكيم و خردمند با آن مأنوس اند ، وحشت دارد . .

ص: 66

4288.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :اللِّسانُ مِعيارٌ أطاشَهُ (1) الجَهلُ وأرجَحَهُ العَقلُ. (2)4289.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :الجاهِلُ مَنِ استَغَشَّ النَّصيحَ. (3)4290.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :قَد جَهِلَ مَنِ استَنصَحَ أعداءَهُ. (4)4291.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :طاعَةُ الجَهولِ تَدُلُّ عَلَى الجَهلِ. (5)4292.عوالى اللآلى :عنه عليه السلام :طاعَةُ الجَهولِ وكَثرَةُ الفُضولِ تَدُلاّنِ عَلَى الجَهلِ. (6)4293.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: إثباتُ الحُجَّةِ عَلَى الجاهِلِ سَهلٌ ، ولكِنَّ إقرارَهُ بِها صَعبٌ. (7)4293.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام_ أيضاً _: يَمنَعُ الجاهِلَ أن يَجِدَ ألَمَ الحُمقِ المُستَقِرِّ في قَلبِهِ ما يَمنَعُ السَّكرانَ أن يَجِدَ مَسَّ الشَّوكَةِ في يَدِهِ. (8)4294.مجمع البيان عن ابن عبّاس والضحّاك والجبائي ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «الْمُهَيْمِنُ» {/Q} _ ) عنه عليه السلام :مُعاداةُ الرِّجالِ مِن شِيَمِ الجُهّالِ. (9)4295.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ الجَوشَنِ الكَبيرِ _ ) عنه عليه السلام :الجاهِلُ لا يَعرِفُ تَقصيرَهُ ، ولا يَقبَلُ مِنَ النَّصيحِ لَهُ. (10) .


1- .الطيش : الخِفّة (النهاية: ج 3 ص 153) .
2- .تحف العقول : ص 207 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 45 ح 47 ؛ ربيع الأبرار : ج 4 ص 253 .
3- .غرر الحكم : ح 1394 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 28 ح 397 .
4- .غرر الحكم : ح 6663 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 367 ح 6177 .
5- .غرر الحكم : ح 5988 .
6- .غرر الحكم : ح 5998 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 318 ح 5536 .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 294 ح 362.
8- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 333 ح 822 .
9- .غرر الحكم: ح 9785 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 488 ح 9041 وراجع : ج 2 ص 40 ح 1025 و 1026 .
10- .غرر الحكم : ح 1809 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 54 ح 1398 وفيه «الناصح» بدل «النصيح» .

ص: 67

4296.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :زبان، ترازويى است كه نادانى ، آن را سبُك مى كند و خردمندى ، آن را سنگين مى گرداند .4294.مجمع البيان ( _ به نقل از ابن عبّاس و ضحّاك و جبايى درباره اين ) امام على عليه السلام :نادان، كسى است كه به خيرخواه ، نيرنگ زند .4295.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعاى «جوشن كبير» _ ) امام على عليه السلام :آن كه از دشمنانش طلب خيرخواهى كند ، نادان است .4296.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :پيروى از نادان ، نشانه نادانى است .4297.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :پيروى از نادان و بسيارىِ كارهاى بيهوده، بر نادانى ، دلالت دارد .4298.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في دُعاءِ السَّفَرِ _ ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: دليل اقامه كردن بر نادان، آسان است ؛ امّا اعتراف نادان بدان ، سخت است .4299.الإمام الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: همان چيزى كه مست را از حس كردن خار فرو رفته در دستش باز مى دارد ، نادان را از اين كه درد حماقت را در جان خود احساس كند ، باز مى دارد .4300.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في بَيانِ بَعضِ مَناسِكِ الحَجِّ _ ) امام على عليه السلام :دشمنى با مردمان ، خصلت نادانان است .4301.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان، كوتاهى خود را در نمى يابد و سخن خيرخواهش را نمى پذيرد . .

ص: 68

4297.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ما أعجَبَ بِرَأيِهِ إلاّ جاهِلٌ (1)4298.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در دعاى سفر _ ) عنه عليه السلام :الجاهِلُ لا يَعرِفُ العالِمَ ؛ لِأَنَّهُ لَم يَكُن قَبلُ عالِماً. (2)4299.امام باقر عليه السلام :عنه عليه السلام :الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ ، وبِالمَواعِظِ لا يَنتَفِعُ. (3)4300.امام صادق عليه السلام ( _ در بيان برخى آيين هاى حج _ ) عنه عليه السلام :فِكرُ الجاهِلِ غَوايَةٌ. (4)4301.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العالِمُ يَنظُرُ بِقَلبِهِ وخاطِرِهِ ، الجاهِلُ يَنظُرُ بِعَينِهِ وناظِرِهِ. (5)4302.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :غَضَبُ الجاهِلِ في قَولِهِ ، وغَضَبُ العاقِلِ في فِعلِهِ (6) .4303.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ لِجَبرَئيلَ عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :رَأيُ الجاهِلِ يُردي. (7)4304.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :ضالَّةُ الجاهِلِ غَيرُ مَوجودَةٍ. (8)4302.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :زُهدُكَ في راغِبٍ فيكَ نُقصانُ عَقلٍ ، ورَغبَتُكَ في زاهِدٍ فيكَ ذُلُّ نَفسٍ. (9)4303.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به جبرئيل عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :مِن عَدَمِ العَقلِ مُصاحَبَةُ ذَوِي الجَهلِ. (10)4304.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :كَثرَةُ الأَماني مِن فَسادِ العَقلِ. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 9471 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 476 ح 8727 .
2- .غرر الحكم : ح 1780 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 53 ح 1381 ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 332 ح 813 .
3- .غرر الحكم : ح 1729 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 17 ح 8 وفيه صدره إلى قوله «لا يرتدع» .
4- .غرر الحكم : ح 6531 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 358 ح 6067 .
5- .غرر الحكم : ح 1241 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 46 ح 1149 و 1150 .
6- .كنز الفوائد : ج 1 ص 199 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 160 ح 43 .
7- .غرر الحكم : ح 5425 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 269 ح 4941 .
8- .غرر الحكم : ح 5898 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 310 ح 5457 .
9- .بحار الأنوار : ج 74 ص 164 ح 28 ، نهج البلاغة : الحكمة 451 وفيه «نُقصان حظٍّ» بدل «نُقصان عقلٍ» .
10- .غرر الحكم : ح 9299 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 472 ح 8642 .
11- .غرر الحكم : ح 7093 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 389 ح 6566 .

ص: 69

4305.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ المَلائِكَةِ _ ) امام على عليه السلام :تنها نادان ، به رأى خود، خوشبين است .4306.الإمام زين العابدين عليه السلام ( _ فِي الصَّلاة عَلى حَمَلَةِ العَرشِ وَالمَلائِكَ ) امام على عليه السلام :نادان ، دانشمند را نمى شناسد ؛ زيرا پيش از آن ، دانشمند نبوده است .4305.امام على عليه السلام ( _ در توصيف فرشتگان _ ) امام على عليه السلام :نادان ، [ از انجام دادن كار زشت،] باز نمى ايستد و از پندها بهره نمى گيرد .4306.امام زين العابدين عليه السلام ( _ در درود فرستادن بر حاملان عرش و فرشتگان مقرّب _ ) امام على عليه السلام :انديشه نادان ، گم راهى است .4307.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صِفَةِ الأَرضِ _ ) امام على عليه السلام :دانشمند، با دل و حافظه اش مى نگرد و نادان، با چشم و ديده اش .4307.امام على عليه السلام ( _ در توصيف زمين _ ) امام على عليه السلام :خشم نادان ، در سخن اوست و خشمِ خردمند، در رفتارش .4308.تفسير القميّ عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه ال ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «ذِى قُوَّةٍ عِندَ ذِى ) امام على عليه السلام :رأى نادان، پست مى كند .4309.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :گم شده نادان ، وجود ندارد .4310.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في خُطبَةٍ لَهُ يُبَيِّنُ فيها فَضلَ الرَّسولِ ) امام على عليه السلام :كناره گيرى ات از كسى كه به تو ميل دارد ، كم خردى است و ميل تو به كسى كه از تو كناره مى گيرد ، خوارىِ نفْس است .4311.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :همنشينى با نادانان، نشانه بى خردى است .4312.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :آرزوهاى بسيار، از تباهى خرد است . .

ص: 70

4308.تفسير القمى ( _ به نقل از ابو بصير _ ) عنه عليه السلام :غِنَى العاقِلِ بِعِلمِهِ ، غِنَى الجاهِلِ بِمالِهِ. (1)4309.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ثَروَةُ الجاهِلِ في مالِهِ وأمَلِهِ. (2)4310.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اى كه طىّ آن ، برترى پيامبر گرامى را ) عنه عليه السلام :إنَّ الجاهِلَ مِن جَهلِهِ في إغواءٍ ، ومِن هَواهُ في إغراءٍ ، فَقَولُهُ سَقيمٌ وفِعلُهُ ذَميمٌ. (3)4311.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ قُلوبَ الجُهّالِ تَستَفِزُّهَا الأَطماعُ ، وتَرتَهِنُهَا المُنى ، وتَستَعلِقُهَا الخَدائِعُ. (4)4312.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ! اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فيهِ ، ولا بِحَكيمٍ مَن رَضِيَ بِثَناءِ الجاهِلِ عَلَيهِ ، النّاسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ ، وقَدرُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ ، فَتَكَلَّموا فِي العِلمِ تَبَيَّن أقدارُكُم. (5)4313.عنه عليه السلام ( _ في خُطبَةٍ لَهُ في صِفَةِ رَسولِ اللّه ِ صلى ال ) عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: الجاهِلُ يَذُمُّ الدُّنيا ولا يَسخو بِإِخراجِ أقَلِّها ، يَمدَحُ الجودَ ويَبخَلُ بِالبَذلِ ، يَتَمَنَّى التَّوبَةَ بِطولِ الأَمَلِ ولا يُعَجِّلُها لِخَوفِ حُلولِ الأَجَلِ ، يَرجو ثَوابَ عَمَلٍ لَم يَعمَل بِهِ ، ويَفِرُّ مِنَ النّاسِ لِيُطلَبَ ، ويُخفي شَخصَهُ لِيَشتَهِرَ ، ويَذُمُّ نَفسَهُ لِيُمدَحَ ، ويَنهى عَن مَدحِهِ وهُوَ يُحِبُّ أن لا يُنتَهى مِنَ الثَّناءِ عَلَيهِ. (6)4314.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ عليه السلام يَذكُرُ فيها بَعضَ ) عنه عليه السلام :رَغبَتُكَ فِي المُستَحيلِ جَهلٌ. (7)4315.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله _ ) عنه عليه السلام :الرُّكونُ إلَى الدُّنيا مَعَ ما تُعايِنُ مِنها جَهلٌ. (8) .


1- .غرر الحكم : ح 6381 و 6382 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 347 ح 5867 و 5868 .
2- .غرر الحكم : ح 4709 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 218 ح 4277 .
3- .غرر الحكم : ح 3548 .
4- .الكافي : ج 1 ص 23 ح 16 عن السكوني عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، تحف العقول : ص 219 ، الجعفريّات : ص 240 عن الإمام الصادق عن آبائه عنه عليهم السلاموفيه «تشتغل بالخدايع» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 58 ح 130 .
5- .الكافي: ج 1 ص 50 ح 14 ، الاختصاص: ص 1 ، تحف العقول: ص 208 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 204 ح 25 .
6- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 320 ح 670 .
7- .غرر الحكم : ح 5384 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 269 ح 4950 .
8- .نهج البلاغة : الحكمة 384 ؛ مطالب السؤول : ص 57 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 190 ح 56 .

ص: 71

4316.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :سرمايه خردمند، دانش اوست و سرمايه نادان، ثروت او .4317.السيرة النبوية لابن هشام:امام على عليه السلام :سرمايه نادان ، در ثروت و آرزوهاى اوست .4318.كشف الغمّة :امام على عليه السلام :نادان ، به دليل نادانى اش ، در جهت گم راه كردن است و به دليل هوسش ، در مسير فريب دادن. از اين رو، گفتار او نادرست و رفتارش نكوهيده است .4313.امام على عليه السلام ( _ در سخنرانى اى در معرّفى پيامبر خدا صلى الله علي ) امام على عليه السلام :آزمندى ها دل هاى نادانان را بر مى انگيزند و آرزوها آنها را در گرو مى گيرند، و نيرنگ ها آنها را بسته به خود مى سازند .4314.امام على عليه السلام ( _ از سخنرانى اى كه در آن ، پاره اى ويژگى هاى پيام ) امام على عليه السلام :اى مردم ! بدانيد كه آن كه از سخنى ناروا درباره خويش ناراحت گردد، خردمند نيست و آن كه از ستايش نادان ، خشنود گردد ، حكيم نيست . مردم، فرزند چيزى هستند كه به نيكى از عهده انجام دادن آن بر مى آيند و منزلت هر شخص ، به اندازه كارى است كه به نيكى از عهده آن بر مى آيد . پس در حوزه دانش ، سخن بگوييد تا منزلَتتان آشكار گردد .4315.امام على عليه السلام ( _ در توصيف پيامبر صلى الله عليه و آله _ ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: نادان، دنيا را مذمّت مى كند و به بخشيدن كمترين مقدار از آن ، تن نمى دهد ؛ جود را مى ستايد و در بخشيدن، بخل مى ورزد ؛ با آرزوهاى طولانى ، توبه را آرزو مى كند و توبه را از ترس آمدن مرگ، جلو نمى اندازد ؛ به اميد پاداش كارى است كه انجام نداده است ؛ از مردم فرار مى كند تا مردم به دنبال او بيايند ؛ خود را پنهان مى دارد تا مشهور گردد ؛ خود را سرزنش مى كند تا مدحش گويند ؛ و ديگران را از ثناگويى نهى مى كند، با آن كه دوست دارد كه ستايش كردن از او ، ادامه پيدا كند .4316.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :ميل تو به كارهاى محال، نادانى است.4317.السيرة النبوية ، ابن هشام :امام على عليه السلام :اعتماد به دنيا، با آنچه از آن مى بينى، نادانى است. .

ص: 72

4318.كشف الغُمّة :عنه عليه السلام :طَلَبُ المَراتِبِ وَالدَّرَجاتِ بِغَيرِ عَمَلٍ جَهلٌ. (1)4319.الإمام عليّ عليه السلام ( _ وقَد سَأَلَهُ بَعضُ الزَّنادِقَةِ عَن قَولِ الل ) عنه عليه السلام :إنَّ مِنَ الجَهلِ النَّومَ مِن غَيرِ سَهَرٍ. (2)4320.الإمام الباقر عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ : { ) الإمام الحسن عليه السلام_ في جَوابِ أبيهِ لَمّا سَأَلَهُ عَن تَفسيرِ الجَهلِ _: سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَى الفُرصَةِ قَبلَ الاِستِمكانِ مِنها ، وَالاِمتِناعُ عَنِ الجَوابِ. (3)4319.امام على عليه السلام ( _ در پاسخ به زنديقى كه از اين سخن خداى عز و جل : ) الإمام الصادق عليه السلام :مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإِجابَةُ قَبلَ أن يَسمَعَ ، وَالمُعارَضَةُ قَبلَ أن يَفهَمَ ، وَالحُكمُ بِما لا يَعلَمُ. (4)4320.امام باقر عليه السلام ( _ در پاسخ به سؤال درباره اين سخن خداى عز و جل : { ) عنه عليه السلام :العاقِلُ غَفورٌ ، وَالجاهِلُ خَتورٌ (5) . (6)4321.الكافي عن بريد العجلي :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: أدنى صِفَةِ الجاهِلِ دَعواهُ بِالعِلمِ بِلاَ استِحقاقٍ ، وأوسَطُهُ الجَهلُ بِالجَهلِ ، وأقصاهُ جُحودُهُ. (7)4322.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ : {Q} «إِنَّ اللّ ) الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ مِنَ الجَهلِ الضِّحكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ. (8)4323.عنه عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ ) عنه عليه السلام :الجَهلُ في ثَلاثٍ : في تَبَدُّلِ الإِخوانِ ، وَالمُنابَذَةِ بِغَيرِ بَيانٍ ، وَالتَّجَسُّسِ عَمّا لا يَعني. (9) .


1- .غرر الحكم : ح 5997 .
2- .الجعفريّات : 237 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .
3- .معاني الأخبار : ص 401 ح 62 عن شريح بن هانئ ، بحار الأنوار : ج 1 ص 116 ح 10 .
4- .الدرّة الباهرة : ص 31 ، أعلام الدين : ص 303 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 278 ح 113 .
5- .الخترُ : شبيه بالغدر والخديعة ؛ وقيل : هو الخديعة بعينها (لسان العرب : ج 4 ص 229) .
6- .الكافي : ج 1 ص 27 ح 29 عن مفضّل بن عمر ، تحف العقول : ص 356 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 269 ح 109 .
7- .مصباح الشريعة : ص 427 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 93 ح 15 .
8- .الكافي : ج 2 ص 664 ح 7 عن السكوني ، تحف العقول : ص 487 عن الإمام العسكريّ عليه السلام ، مشكاة الأنوار: ص 336 ح 1073 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار: ج 76 ص 59 ح 10 وراجع: ج 2 ص 50 علامات الجهل / كفى بذلك جهلاً / الضحك من غير عجب.
9- .تحف العقول : ص 317 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 230 ح 21 .

ص: 73

4321.الكافى ( _ به نقل از بريد عِجلى _ ) امام على عليه السلام :آرزوى رتبه و درجه، بدون كار و تلاش ، نادانى است.4322.امام صادق عليه السلام ( _ درباره اين سخن خداوند عز و جل : {Q} «خدا به شما ) امام على عليه السلام :از نشانه هاى نادانى است خوابيدن [ در صبحگاهان] بدون شب زنده دارى.4323.امام صادق عليه السلام ( _ درباره اين سخن خداوند متعال : {Q} «خدا به شما ف ) امام حسن عليه السلام_ در پاسخ پدرش ، آن گاه كه از وى از تفسير نادانى پرسيد _: شتاب در چنگ انداختن بر فرصت ها، پيش از اطمينان از امكان بهره گيرى از آنها و خوددارى از پاسخگويى.4324.الإمام الكاظم عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ ) امام صادق عليه السلام :از خلق و خوى نادان است: پاسخ گفتن پيش از شنيدن [سؤال] ؛ و به نزاع برخاستن ، پيش از آن كه بفهمد؛ و داورى كردن در آنچه نمى داند .4325.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :خردمند، گذشت مى كند و نادان، نيرنگ مى زند .4326.عنه صلى الله عليه و آله :مصباح الشريعة_ در سخنى منسوب به امام صادق عليه السلام _: كمترين ويژگى نادان، ادّعاى دانايى است، بدون آن كه مستحقّ آن باشد، و بالاتر از آن ، ناآگاهى از نادانى خويش است ، و بالاترين ويژگى اش ، انكار كردن اوست .4327.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :از نشانه هاى نادانى، خنديدن بدون شگفت زدگى است.4328.الإمام الباقر عليه السلام ( _ في وَصفِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام _ ) امام صادق عليه السلام :نادانى ، در سه چيز است: تغيير دادن برادران، دشمنى (كينه ورزى) بدون توضيح ، و تجسس در آنچه سودمند نيست . .

ص: 74

4329.الإمام الصادق عليه السلام :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: الجَهلُ صورَةٌ رُكِّبَت في بَني آدَمَ ، إقبالُها ظُلمَةٌ وإدبارُها نورٌ ، وَالعَبدُ مُتَقَلِّبٌ مَعَها كَتَقَلُّبِ الظِّلِّ مَعَ الشَّمسِ ، ألا تَرى إلَى الإِنسانِ تارَةً تَجِدُهُ جاهِلاً بِخِصالِ نَفسِهِ حامِداً لَها ، عارِفاً بِعَيبِها في غَيرِهِ ساخِطاً لَها ! وتارَةً تَجِدُهُ عالِماً بِطِباعِهِ ساخِطاً لَها ، حامِداً لَها في غَيرِهِ ! فَهُوَ مِنهُ مُتَقَلِّبٌ (1) بَينَ العِصمَةِ وَالخِذلانِ ، فَإِن قابَلَتهُ العِصمَةُ أصابَ ، وإن قابَلَهُ الخِذلانُ أخطَأَ .

ومِفتاحُ الجَهلِ الرِّضا وَالاِعتِقادُ بِهِ ، ومِفتاحُ العِلمِ الاِستِبدالُ مَعَ إصابَةِ مُوافَقَةِ التَّوفيقِ . وأدنى صِفَةِ الجاهِلِ دَعواهُ بِالعِلمِ بِلاَ استِحقاقٍ ، وأوسَطُهُ الجَهلُ بِالجَهلِ ، وأقصاهُ جُحودُهُ . ولَيسَ شَيءٌ إثباتُهُ حَقيقَةً نَفيُهُ إلاَّ الجَهلُ وَالدُّنيا وَالحِرصُ ، فَالكُلُّ مِنهُم كَواحِدٍ ، وَالواحِدُ مِنهُم كَالكُلِّ (2) . 34324.امام كاظم عليه السلام ( _ درباره سخن خداوند متعال كه : {Q} «خدا به شما فر ) الإمام الكاظم عليه السلام :تَعَجُّبُ الجاهِلِ مِنَ العاقِلِ أكثَرُ مِن تَعَجُّبِ العاقِلِ مِنَ الجاهِلِ. (3) .


1- .في الطبعة المعتمدة «منقلب» والتصويب من طبعة المصطفوي وبحار الأنوار .
2- .مصباح الشريعة : ص 425 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 93 ح 15 .
3- .تحف العقول : ص 414 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 326 ح 33 .

ص: 75

4325.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مصباح الشريعة_ در سخنان منسوب به امام صادق عليه السلام _: نادانى ، صورتى است كه در فرزندان آدم تركيب شده است . رو آوردنش ، سبب تاريكى و دور شدنش ، مايه روشنايى است و آدمى با آن ، همچون سايه با خورشيد است . مگر نمى بينى كه انسان ، گاهى به خصلت هاى خويش ناآگاه است ؛ ولى خود را ستايش مى كند ، و همان عيب را در ديگران مى بيند و نسبت بدان خشمگين است؟ و گاه به عيب خويش آگاه است و نسبت بدان خشمگين است؛ ولى ديگران را با داشتن همان عيب ، ستايش مى كند؟

آدمى ، ميان عصمت (مصونيت الهى) و خذلان (بى توفيقى) در چرخش است. اگر عصمت [ و دانايى] به وى روى آورد، به حقيقت مى رسد و اگر بى توفيقى به او روى آورد ، به خطا مى رود.

كليد نادانى ، از خود راضى بودن و بدان باور داشتن است، و كليد دانايى، انعطاف داشتن [ و تغيير رأى دادن] است ، اگر توفيق رسيدن به حقيقت ، دست دهد.

پايين ترين مرتبه نادانى ، ادّعاى علم كردن است بدون آن كه شايسته آن باشد، و مرتبه وسط آن، ناآگاهى به نادانى است، و بالاترين مرتبه آن ، انكار كردن است. و چيزى نيست كه اثبات آن ، در حقيقت ، عين نفى باشد، مگر نادانى و دنيا و حرص. پس همه اينها به منزله يكى هستند و يكى از اينها به منزله تمام آنهاست.4326.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :شگفتى نادان از خردمند، بيشتر از شگفتى خردمند از نادان است . .

ص: 76

4327.امام على عليه السلام :الإمام الهادي عليه السلام :الجاهِلُ أسيرُ لِسانِهِ. (1)4328.امام باقر عليه السلام ( _ در توصيف امامان عليهم السلام _ ) عنه عليه السلام :الهُزءُ فُكاهَةُ السُّفَهاءِ ، وصِناعَةُ الجُهّالِ. (2)4329.امام صادق عليه السلام :عيسى عليه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم ، إنَّ الحَكيمَ يَعتَبِرُ بِالجاهِلِ ، وَالجاهِلُ يَعتَبِرُ بِهَواهُ. (3)3 / 3كَفى بِذلِكَ جَهلاًأ _ الإِعجابُ بِالرَّأيِ4333.الإمام الرضا عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ فِقهاً إذا عَبَدَ اللّهَ ، وكَفى بِالمَرءِ جَهلاً إذا اُعجِبَ بِرَأيِهِ. (4)4334.الإمام العسكريّ عليه السلام ( _ فِي الصَّلاةِ عَلَى الحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهما ) الإمام عليّ عليه السلام :حَسبُكَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَى اللّهَ ، وحَسبُكَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِكَ. (5)ب _ الرِّضا عَنِ النَّفسِ4331.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ عِلماً أن يَخشَى اللّهَ ، وكَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يُعجَبَ بِنَفسِهِ. (6)4332.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَرضى عَن نَفسِهِ. (7) .


1- .الدرّة الباهرة : ص 41 ، أعلام الدين : ص 311 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 368 ح 3 .
2- .الدرّة الباهرة : ص 42 ، أعلام الدين : ح 311 وفيه «الهزل» بدل «الهزء» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 147 ح 20 .
3- .تحف العقول : ص 511 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 315 ح 17 وراجع ص 203 ح 983 .
4- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 302 ح 8698 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 174 ، الفردوس : ج 3 ص 284 ح 4855 كلّها عن عبداللّه بن عمرو ، كنز العمّال : ج 1 ص 155 ح 28794 ؛ جامع الأحاديث للقمّي : ص 110 .
5- .الأمالي للطوسي : ص 56 ح 78 عن سليمان الغازي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 78 وفيه «بعقلك ، أو قال : بعلمك» .
6- .كنز العمّال : ج 3 ص 142 ح 5880 عن مسروق ، جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 21 عن عبداللّه بن عمرو نحوه .
7- .غرر الحكم : ح 7049 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6518 .

ص: 77

3 / 3 براى نادانى همين بس!

الف _ شيفته رأى خود بودن
ب _ از خود راضى بودن

4333.امام رضا عليه السلام :امام هادى عليه السلام :نادان، اسير زبان خويش است .4334.امام عسكرى عليه السلام ( _ در درود فرستادن بر حسن و حسين عليهماالسلام _ ) امام هادى عليه السلام :مسخره كردن ، شوخى ابلهان و كار نادان هاست .4335.الإمام المهدي عليه السلام ( _ فِي الزِّيارَةِ المَعروفَةِ بِزِيارَةِ النّاحِي ) عيسى عليه السلام :به درستى ، برايتان مى گويم كه : حكيم ، از نادان ، پند مى گيرد و نادان ، از هوس خود .3 / 3براى نادانى همين بس!الف _ شيفته رأى خود بودن4337.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى فهم آدمى، همين بس كه بندگىِ خدا كند ، و براى نادانى او ، همين بس كه شيفته رأى خود (خودْرأى) باشد .4338.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى آگاهى تو، همين بس كه از خدا بترسى ، و براى نادانى ات ، همين بس كه شيفته دانش خود باشى .ب _ از خود راضى بودن4340.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى آگاهى آدمى، همين بس كه از خدا بترسد ، و براى نادانى او، همين بس كه از خود ، راضى باشد .4341.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه از خود ، راضى باشد .

.

ص: 78

ج _ الجَهلُ بِعُيوبِ النَّفسِ4338.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَجهَلَ عُيوبَ نَفسِهِ ، ويَطعَنَ عَلَى النّاسِ بِما لا يَستَطيعُ التَّحَوُّلَ عَنهُ. (1)4339.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَجهَلَ عَيبَهُ. (2)د _ الجَهلُ بِقَدرِ النَّفسِ4341.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ ، وكَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن لا يَعرِفَ قَدرَهُ. (3)4342.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ ، الجاهِلُ مَن جَهِلَ أمرَهُ. (4)4343.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العاقِلُ مَن أحرَزَ أمرَهُ ، الجاهِلُ مَن جَهِلَ قَدرَهُ. (5)4344.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَجهَلَ قَدرَهُ. (6)4345.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في بَيانِ الصِّفاتِ اللاّزِمَةِ لِكاتِبِ الوالي _: لا يَجهَلُ مَبلَغَ قَدرِ نَفسِهِ فِي الاُمورِ ، فَإِنَّ الجاهِلَ بِقَدرِ نَفسِهِ يَكونُ بِقَدرِ غَيرِهِ أجهَلَ. (7)4346.جامع بيان العلم وفضله عن أنس :عنه عليه السلام :مَن جَهِلَ قَدرَهُ عَدا طَورَهُ. (8)راجع: ص 82 (أجهل الناس) .

.


1- .غرر الحكم : ح 7071 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 386 ح 6521 .
2- .غرر الحكم : ح 7061 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، إرشاد القلوب : ص 35 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 29 ح 418 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 58 ح 37 .
4- .غرر الحكم : ح 1238 و 1239 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 29 ح 418 و 419 .
5- .غرر الحكم : ح 1113 و 1114 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 44 ح 1084 و 1085 .
6- .غرر الحكم : ح 7054 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6517 .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، تحف العقول : ص 139 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 607 ح 744 .
8- .غرر الحكم : ح 7964 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 430 ح 7379 .

ص: 79

ج _ بى خبرى از عيب هاى خويش
د _ نشناختن حدّ خويش

ج _ بى خبرى از عيب هاى خويش4343.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه از عيب هاى خويش بى خبر باشد و در آنچه نمى تواند خود را از آن جدا سازد ، بر مردم طعنه زند .4344.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه از عيب هاى خود ، بى خبر باشد .د _ نشناختن حدّ خويش4346.جامع بيان العلم وفضله ( _ به نقل از اَ نَس _ ) امام على عليه السلام :آگاه، كسى است كه حدّ خود را بشناسد و براى نادانى، همين بس كه آدمى ، حدّ خود را نشناسد .4347.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آگاه، كسى است كه حدّ خود را بشناسد و نادان، كسى است كه از خويش بى خبر باشد .4348.مصباح الشريعة ( _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السل ) امام على عليه السلام :خردمند، كسى است كه جايگاه خود را بشناسد و نادان، كسى است كه حدّ خويش را نشناسد .4349.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى نادانى، همين بس كه آدمى ، حدّ خود را نشناسد .4350.صحيح مسلم عن أبي ذرّ :امام على عليه السلام_ در بيان ويژگى هاى مُنشى حاكم _: از جايگاه خويش در كارها بى خبر نباشد ؛ زيرا كسى كه حدّ خود را نمى شناسد، از منزلت ديگران بى خبرتر است .4351.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلَى الأَشعَثِ بنِ قَيسٍ _ ) امام على عليه السلام :آن كه حدّ خود را نشناسد ، از مرز خود مى گذرد .ر . ك : ص 83 (نادان ترين مردم ).

.

ص: 80

ه _ تنافي العِلمِ وَالعَمَلِ4350.صحيح مسلم ( _ به نقل از ابو ذر _ ) الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالعالِمِ جَهلاً أن يُنافِيَ عِلمُهُ عَمَلَهُ. (1)و _ إنكارُ ما يَأتي مِثلَهُ4352.عنه عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يُنكِرَ عَلَى النّاسِ ما يَأتي مِثلَهُ. (2)4352.امام على عليه السلام ( _ از نامه ايشان به يكى از كارگزارانش _ ) لقمان عليه السلام :كَفى بِكَ جَهلاً أن تَنهى عَمّا تَركَبُ ، وكَفى بِكَ عَقلاً أن يَسلَمَ النّاسُ مِن شَرِّكَ. (3)ز _ رُكوبُ المَناهي (4)4354.عنه عليه السلام ( _ مِمّا كَتَبَ إلى رِفاعَةَ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَرتَكِبَ ما نُهِيَ عَنهُ. (5)4355.عنه عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ _ ) الإمام الكاظم عليه السلام :كَفى بِكَ جَهلاً أن تَركَبَ ما نُهيتَ عَنهُ. (6)ح _ إظهارُ كُلِّ ما يَعلَمُ4357.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن عَهدٍ لَهُ إلى بَعضِ عُمّالِهِ ، وقَد بَعَث ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَسبُكَ مِنَ الكَذِبِ أن تُحَدِّثَ بِكُلِّ ما سَمِعتَ ، [ و ] (7) مِنَ الجَهلِ أن تُظهِرَ كُلَّ ما عَلِمتَ. (8)4353.امام على عليه السلام ( _ از نامه ايشان به رفاعه ، قاضى اش در اهواز _ ) الإمام عليّ عليه السلام :لا تَتَكَلَّم بِكُلِّ ما تَعلَمُ ، فَكَفى بِذلِكَ جَهلاً. (9) .


1- .غرر الحكم : ح 7063 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6519 وفيه «بالمرء» بدل «بالعالم» .
2- .غرر الحكم : ح 7072 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 386 ح 6524 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 6 عن كعب .
4- .يمكن دمج هذا العنوان تحت العنوان السابق إن لم يقرأ «نهي» على بناء المجهول .
5- .مطالب السؤول : ص 55 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 8 ح 64 .
6- .الكافي : ج 1 ص 16 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 386 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 300 ح 1 .
7- .ما بين المعقوفين إضافة يقتضيها السياق وقد سقطت من المصدر .
8- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 122 ، مصباح الشريعة : ص 425 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه صدره .
9- .غرر الحكم : ح 10187 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 518 ح 9398 .

ص: 81

ه _ منافات داشتنِ دانش و عمل
و _ زشت دانستن آنچه خود، مانندش را انجام مى دهد
ز _ مُرتكب شدن گناهان
ح _ اظهار كردن هر آنچه مى داند

ه _ منافات داشتنِ دانش و عمل4355.امام على عليه السلام ( _ از نامه ايشان به يكى از كارگزارانش _ ) امام على عليه السلام :براى ناآگاهى عالِم، همين بس كه دانش او با عملش مُنافات داشته باشد .و _ زشت دانستن آنچه خود، مانندش را انجام مى دهد4357.امام على عليه السلام ( _ از فرمان ايشان به يكى از كارگزارانش كه براى جمع ) امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه در آنچه خود انجام مى دهد ، بر ديگران خُرده بگيرد.4358.الإمام عليّ عليه السلام :لقمان عليه السلام :براى ناآگاهى ات، همين بس كه ديگران را از آنچه خود انجام مى دهى، نهى كنى، و براى خردمندى ات، همين بس كه مردم از بدى تو ، در امان باشند.ز _ مُرتكب شدن گناهان4360.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه آنچه را از آن نهى مى كند ، خود انجام دهد .4361.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :براى نادانى ات ، همين بس كه آنچه را از آن نهى شده اى ، انجام دهى .ح _ اظهار كردن هر آنچه مى داند4359.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى دروغگويى، همين بس كه هر آنچه را مى شنوى ، بر زبان آورى، و از نادانى است كه هر آنچه را مى دانى، اظهار كنى .4360.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر آنچه را مى دانى، مگو ؛ زيرا براى نادانى، همين كفايت مى كند .

.

ص: 82

ط _ رَدُّ كُلِّ ما يَسمَعُ4362.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا تَرُدَّ عَلَى النّاسِ كُلَّ ما حَدَّثوكَ بِهِ ، فَكَفى بِذلِكَ جَهلاً. (1)ي _ الاِغتِرارُ بِاللّهِ4364.الإمام الصادق عليه السلام ( _ قالَ لُقمانُ لِابنِهِ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالاِغتِرارِ بِاللّهِ جَهلاً. (2)ك _ الضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ4362.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :كَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن يَضحَكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ. (3)راجع : ص 72 ح 1025 .

3 / 4أجهَلُ النّاسِ4366.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً أخوَفُهُم لِلسُّلطانِ وأطوَعُهُم لَهُ. (4)4367.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً أطوَعُهُم لِلشَّيطانِ وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ. (5)4368.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :أنقَصُ النّاسِ عَقلاً مَن ظَلَمَ دونَهُ ولَم يَصفَح عَمَّنِ اعتَذَرَ إلَيهِ. (6) .


1- .نهج البلاغة : الكتاب 69 ، غرر الحكم : ح 10251 وفيه «حمقًا» بدل «جهلاً» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 160 ح 9 .
2- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 472 ح 746 عن عبداللّه ؛ تحف العقول : ص 364 ، إرشاد القلوب : ص 106 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير القمّي : ج 2 ص 146 عن حفص بن غياث ، عيون الحكم والمواعظ : ص 386 ح 6538 وليس فيه «باللّه » ، بحار الأنوار : ج 2 ص 27 ح 5 .
3- .غرر الحكم : ح 7051 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6504 وفيه «ضحكه» بدل «أن يضحك» .
4- .تحف العقول : ص 50 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 154 ح 126 .
5- .تاريخ بغداد: ج 13 ص 40 عن زيد بن علي عن أبيه عن جدّه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، تاريخ دمشق: ج 56 ص 208 ح 11820 عن أبي هريرة .
6- .الدرّة الباهرة : ص 31 ، نزهة الناظر : ص 112 ح 42 ، أعلام الدين : ص 303 .

ص: 83

ط _ انكار كردن هر آنچه مى شنود
ى _ فريفتگى به مُهلت خداوند
ك _ خنده بدون شگفتى

3 / 4 نادان ترينِ مردم

ط _ انكار كردن هر آنچه مى شنود4370.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هر آنچه را مردم به تو گفتند ، انكار منما كه براى نادانى، همين بس است.ى _ فريفتگى به مُهلت خداوند4372.الكافي عن سماعة :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى نادانى، همين بس كه [ آدمى ]به [ مهلتى كه] خداوند [ داده و در كيفر گناهان عجله نكرده،] فريفته شود .ك _ خنده بدون شگفتى4367.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :براى نادانى آدمى، همين بس كه بدون شگفتى بخندد .ر . ك : ص 73 ح 1025 .

3 / 4نادان ترينِ مردم4371.الكافى ( _ به نقل از سليمان بن خالد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كم خردترينِ مردم ، كسى است كه از پادشاهان ، بيشتر بترسد و از آنان، بيشتر پيروى كند .4372.الكافى ( _ به نقل از سماعة _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كم خردترينِ مردمان ، رام ترينِ آنان در برابر شيطان و عامل ترينِ آنان به دستورات وى است .4373.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام :كم خردترينِ مردم ، كسى است كه به زيردستان، ستم روا دارد و از كسى كه عذر آورده، نگذرد .

.

ص: 84

4374.تفسير العيّاشي عن أبي بصير :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ أجهَلَ النّاسِ مَن لَم يَعرِف قَدرَهُ ، وكَفى بِالمَرءِ جَهلاً أن لا يَعرِفَ قَدرَهُ. (1)4375.دعائم الإسلام عن الإمام الباقر عليه السلام :عنه عليه السلام :أعظَمُ الجَهلِ جَهلُ الإِنسانِ أمرَ نَفسِهِ. (2)4373.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: أجهَلُ الجُهّالِ مَن عَثَرَ بِحَجَرٍ مَرَّتَينِ. (3)4374.تفسير العيّاشى ( _ به نقل از ابو بصير _ ) عنه عليه السلام :أجهَلُ النّاسِ مُسيءٌ مُستَأنِفٌ. (4)4375.دعائم الإسلام :عنه عليه السلام :أجهَلُ النّاسِ المُغتَرُّ بِقَولِ مادِحٍ مُتَمَلِّقٍ ، يُحَسِّنُ لَهُ القَبيحَ ويُبَغِّضُ إلَيهِ النَّصيحَ. (5)4376.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :غايَةُ الجَهلِ تَبَجُّحُ (6) المَرءِ بِجَهلِهِ. (7)4377.عنه عليه السلام ( _ في حَقيقَةِ الحَجَرِ الأَسوَدِ _ ) عنه عليه السلام :أعظَمُ الجَهلِ مُعاداةُ القادِرِ ، ومُصادَقَةُ الفاجِرِ ، وَالثِّقَةُ بِالغادِرِ. (8)4376.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :رَأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ. (9)4377.امام صادق عليه السلام ( _ درباره حقيقت حجر الأسود _ ) عنه عليه السلام :تَكَثُّرُكَ بِما لا يَبقى لَكَ ولا تَبقى لَهُ مِن أعظَمِ الجَهلِ. (10) .


1- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 505 عن طليق ؛ نهج البلاغة : الخطبة 16 و 103 ، الإرشاد : ج 1 ص 231 ، الأمالي للطوسي : ص 235 ح 416 عن خالد بن طليق ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 97 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 115 وفيها ذيله .
2- .غرر الحكم : ح 2936 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 118 ح 2639 وليس فيه «أمر» .
3- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 332 ح 811 .
4- .غرر الحكم : ح 2938 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 114 ح 2500 .
5- .غرر الحكم : ح 3262 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 123 ح 2797 .
6- .يتبجّح : أي يتعظّم ويفتخر (النهاية : ج 1 ص 96) .
7- .غرر الحكم : ح 6371 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 350 ح 5950 .
8- .غرر الحكم : ح 3358 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 126 ح 2878 .
9- .غرر الحكم : ح 5247 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4814 .
10- .غرر الحكم : ح 4576 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 199 ح 4034 وفيه «تكبّرك» بدل «تكثّرك» و «جهل» بدل «من أعظم الجهل» .

ص: 85

4378.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن وَصِيَّةٍ لَهُ عليه السلام كانَ يَكتُبُها ل ) امام على عليه السلام :نادان ترينِ مردم، كسى است كه اندازه خود را نداند ، و براى نادانى آدمى ، همين بس كه اندازه خويش را نداند .4379.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :بزرگ ترين نادانى ، نادانى انسان به حال خويش است .4380.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: نادان ترينِ نادانان ، كسى است كه بر يك سنگ، دو بار بلغزد .4378.امام على عليه السلام ( _ از سفارش هاى ايشان كه به متصدّيان جمع آورى زكات ) امام على عليه السلام :نادان ترينِ مردم ، بدكارِ تكرار كننده است .4379.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نادان ترينِ مردم ، كسى است كه فريب سخن ستايشگران چاپلوس را بخورد ؛ آن كه زشت را برايش زيبا و خيرخواه را برايش دشمن جلوه مى دهد .4380.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :نهايتِ نادانى، آن است كه آدمى به نادانى اش فخر كند .4381.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :بزرگ ترين نادانى ها، دشمنى با توانمند ، دوستى با تبهكار و اعتماد به نيرنگباز است .4382.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :اوج نادانى، دشمنى با مردم است .4381.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :بسيار جستنِ آنچه برايت نمى ماند و تو براى آن نمى مانى ، بزرگ ترين نادانى است . .

ص: 86

4382.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :مَنِ ادَّعى مِنَ العِلمِ غايَتَهُ فَقَد أظهَرَ مِن جَهلِهِ نِهايَتَهُ. (1)4383.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَنِ اصطَنَعَ (2) جاهِلاً بَرهَنَ عَن وُفورِ جَهلِهِ. (3)4384.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَرَ أنَّ للّهِِ عِندَهُ نِعمَةً إلاّ في مَطعَمٍ ومَشرَبٍ ، قَلَّ عِلمُهُ وكَثُرَ جَهلُهُ. (4)4385.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :كَثرَةُ الخَطَاَءتُنذِرُ بِوُفورِ الجَهلِ. (5)4386.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :رَأسُ الجَهلِ الجَورُ. (6)4387.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :رَأسُ السُّخفِ العُنفُ. (7)راجع : ص 76 (كفى بذلك جهلا) ، ج 1 ص 442 (أعقل الناس) .

.


1- .غرر الحكم : ح 9193 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 433 ح 7462 .
2- .اصطنعه : اتّخذه ، وقوله تعالى : «وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى» تأويله : اخترتُك لإقامة حجّتي وجعلتُك بيني وبين خلقي . وقال الأزهري : أي ربّيتُك لخاصّة أمري ، اصطنعتُ عند فلان صنيعة ، واصطنعتُ فلانًا لنفسي ، وهو صنيعتي ، إذا اصطنعته وخرّجته (لسان العرب : ج 8 ص 209 ، الصحاح : ج 3 ص 1246) .
3- .غرر الحكم : ح 8241 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 445 ح 7831 .
4- .أعلام الدين : ص 294 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 172 ح 8 وفيه «قلّ عمله وكبر» بدل «قلّ علمه وكثر» وراجع تحف العقول : ص 52 ومشكاة الأنوار : ص 467 ح 1557 .
5- .غرر الحكم : ح 7092 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 389 ح 6567 .
6- .غرر الحكم : ح 5238 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 263 ح 4777 .
7- .غرر الحكم : ح 5240 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4799 .

ص: 87

4389.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه [ كسب] بالاترين درجه دانش را ادّعا كند ، نهايت نادانىِ خويش را آشكار كرده است .4383.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه نادان را [ به دوستى] برگزيند ، بر زيادى نادانى اش دليل آورده است .4384.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه نعمت خداوند را جز در خوراكى و نوشيدنى نمى بيند ، دانشش اندك و نادانى اش بسيار است .4385.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :خطاى بسيار ، از فراوانى نادانى ، خبر مى دهد .4386.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اوج نادانى ، ستمگرى است .4387.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :اوج سبُك مغزى ، خشونت است .ر . ك : ص 77 (براى نادانى همين بس)، ج 1 ص 443 (خردمندترين انسان) .

.

ص: 88

الفصل الرابع : أحكام الجاهل4 / 1ما يَجِبُ عَلَى الجاهِلِأ _ التَّعَ_لُّم4393.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن لَم يَصبِر عَلى ذُلِّ التَّعَلُّمِ ساعَةً ، بَقِيَ في ذُلِّ الجَهلِ أبَداً. (1)4394.مصباح الشريعة ( _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السل ) عنه صلى الله عليه و آله :لا يَنبَغي لِلعالِمِ أن يَسكُتَ عَلى عِلمِهِ ، ولا يَنبَغي لِلجاهِلِ أن يَسكُتَ عَلى جَهلِهِ ، قالَ اللّهُ جَلَّ ذِكرُهُ : «فَسْ_ئلُواْ أهْلَ الذِّكْرِ إن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (2) . (3)4395.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما يَنفي عَنّي حُجَّةَ الجَهلِ ؟ قالَ : العِلمُ .

قالَ : فَما يَنفي عَنّي حُجَّةَ العِلمِ؟

قالَ : العَمَلُ. (4)4390.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :اِعلَموا أيُّهَا النّاسُ ! أنَّهُ مَن لَم يَملِك لِسانَهُ يَندَم ، ومَن لا يَتَعَلَّم يَجهَل ، ومَن

لا يَتَحَلَّم لا يَحلُم. (5) .


1- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 285 ح 135 ، غرر الحكم : ح 8971 وفيه «مضض التعليم» بدل «ذلّ التعلّم ساعة» ، بحار الأنوار : ج 1 ص 177 ح 50 .
2- .النحل : 43 و الأنبياء : 7 .
3- .المعجم الأوسط : ج 5 ص 298 ح 5365 ، الفردوس : ج 5 ص 139 ح 7748 كلاهما عن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : ج 10 ص 238 ح 29264 .
4- .كنز العمّال : ج 10 ص 254 ح 29361 نقلاً عن الخطيب في الجامع عن عبداللّه بن خراش .
5- .تحف العقول : ص 94 ، الكافي : ج 8 ص 20 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «لا يعلم» بدل «لا يتعلّم» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 283 ح 1 .

ص: 89

فصل چهارم : وظايف نادان

4 / 1 آنچه بر نادان واجب است

الف _ آموختن

فصل چهارم : وظايف نادان4 / 1آنچه بر نادان واجب استالف _ آموختن4395.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه ساعتى، خوارىِ آموختن را تحمّل نكند ، هميشه در خوارىِ نادانى خواهد ماند .4396.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سزاوار نيست كه عالم بر دانش خويش، و نادان بر نادانى خويش ، سكوت كند. خداوندِبزرگ ياد، مى فرمايد: «پس، از دانايان بپرسيد، اگرنمى دانيد» .4397.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :مردى گفت : اى پيامبر خدا! چه چيزى حجّت نادانى را از من دور مى كند ؟

فرمود : «دانش» .

گفت: چه چيزى حجّت دانش را از من دور مى سازد؟

فرمود: «عمل كردن».4398.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :اى مردم! بدانيد كه هر كس زبانش را كنترل نكند ، پشيمان مى گردد

و هر كس نياموزد ، نادان مى شود ، و هر كس خود را به بردبارى وا ندارد ، بردبار نمى گردد .

.

ص: 90

4399.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن أبي هاشم الجعفريعنه عليه السلام :مَن لَم يَتَعَلَّم لَم يَعلَم. (1)4396.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :لا يَستَحيِ الجاهِلُ إذا لَم يَعلَم أن يَتَعَلَّمَ. (2)4397.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :لا يَستَنكِفَنَّ مَن لَم يَكُن يَعلَمُ أن يَتَعَلَّمَ. (3)4398.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :عِلَّةُ الجَهلِ تُعرَضُ عَلَى العالِمِ. (4)4399.عيون أخبار الرضا عليه السلام ( _ به نقل از ابو هاشم جعفرى _ ) عنه عليه السلام :لَولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ كُلُّهُم صالِحينَ : أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنيا ، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ ، وَالرِّياءُ فِي العَمَلِ ، وَالإِعجابُ بِالرَّأيِ. (5)4400.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن كِتابٍ لَهُ إلَى المُنذِرِ بنِ الجارودِ الع ) الجمل عن ابن جريج :كانَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِيَّةِ رضى الله عنه يَحمِلُ رايَةَ أبيهِ عليه السلام يَومَ الجَمَلِ ، ورَأى مِنهُ بَعضَ النُّكوصِ (6) فَأَخَذَ الرّايَةَ مِنهُ ، قالَ مُحَمَّدٌ : فَأَدرَكتُهُ وعالَجتُهُ عَلى أن يَرُدَّها فَأَبى عَلَيَّ طَويلاً ، ثُمَّ رَدَّها وقالَ : خُذها وأحسِن حَملَها وتَوَسَّط أصحابَكَ ولا تَخفِض عالِيَها ، وَاجعَلها مُستَشرِفَةً يَراها أصحابُكَ . فَفَعَلتُ ما قالَ لي ، فَقالَ عَمّارُ ابنُ ياسِرٍ : يا أبَا القاسِمِ ، ما أحسَنَ ما حَمَلتَ الرّايَةَ اليَومَ ! فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام :

«بَعدَ ماذا !!» . فَقالَ عَمّارٌ : مَا العِلمُ إلاّ بِالتَّعَلُّمِ. (7) .


1- .غرر الحكم : ح 8184 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 444 ح 7778 .
2- .المحاسن : ج 1 ص 358 ح 764 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام ، نهج البلاغة : الحكمة 82 وفيه «لا يستحينّ أحد» بدل «لا يستحي الجاهل» ، الخصال : ص 315 ح 96 عن الشعبي وفيه «لا يستحيي العالم» بدل «لا يستحي الجاهل» ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 254 ح 178 ، قرب الإسناد : ص 156 ح 572 كلاهما عن الإمام الباقر عن الإمام عليّ عليهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 1 ص 176 ح 45 .
3- .غرر الحكم : ح 10242 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9475 .
4- .جامع الأخبار : ص 383 ح 1072 ، بحار الأنوار : ج 41 ص 43 ح 21 .
5- .المواعظ العدديّة : ص 263 .
6- .النُّكُوصُ : الإحجام والانقداعُ عن الشيء (لسان العرب : ج 7 ص 101) .
7- .الجمل : ص 361 .

ص: 91

4401.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه نياموزد ، نمى داند .4402.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نادان ، وقتى [ چيزى را] نمى داند ، نبايد از آموختن ، شرم كند .4400.امام على عليه السلام ( _ از نامه ايشان به مُنذر بن جارود عبدى كه در حكوم ) امام على عليه السلام :آن كه نمى داند، نبايد از آموختن ، ننگ داشته باشد .4401.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بيمارىِ نادانى، بر دانا [ نيز] عارض مى شود .4402.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اگر پنج خصلت نبود، همه مردم ، جزوِ صالحان مى شدند : قانع بودن به نادانى ، آزمندى به دنيا ، بخل ورزى در زيادى (افزون بر نياز) ، رياكارى در عمل، و خودپسندى (خودْرأيى) در انديشه .4403.الإمام الصادق عليه السلام :الجمل_ به نقل از ابن جريج _: محمّد بن حنفيه در جنگ جمل، پرچم پدر (امام على عليه السلام ) را بر دوش داشت. پدر، چون كمى سستى از او ديد ، پرچم را گرفت .

محمّد مى گويد : خود را به پدر رساندم و تقاضا كردم كه آن را به من باز گرداند . زمانى طولانى از باز گرداندن ، خوددارى كرد . پس باز گرداند و فرمود : «آن را بگير و خوبْ پرچمدارى كن و در ميان يارانت قرار بگير و بالاى پرچم را پايين مياور و آن را به گونه اى بر افراز كه همراهانت آن را ببينند» .

[محمّد مى گويد:] آنچه را گفت ، انجام دادم . عمّار ياسر [ به من ]گفت : «اى محمّد ! امروز، چه نيكو پرچمدارى كردى!

امير مؤمنان فرمود : «پس از چه ؟».

عمّار گفت : دانش، جز با آموختن ، به دست نمى آيد . .

ص: 92

4404.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أوحى إلى دانِيالَ . . . إنَّ أحَبَّ عَبيدي إلَيَّ التَّقِيُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الجَزيلِ ، اللاّزِمُ لِلعُلَماءِ ، التّابِعُ لِلحُلَماءِ ، القابِلُ عَنِ الحُكَماءِ. (1)4405.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في خُطبَةِ أبي ذَرٍّ _: يا جاهِلُ تَعَلَّم ، فَإِنَّ قَلباً لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ العِلمِ كَالبَيتِ الخَرابِ الَّذي لا عامِرَ لَهُ. (2)4403.امام صادق عليه السلام :منية المريد :فِي الإِنجيلِ قالَ اللّهُ تَعالى فِي السّورَةِ السّابِعَةَ عَشرَةَ مِنهُ : وَيلٌ لِمَن سَمِعَ بِالعِلمِ ولَم يَطلُبهُ كَيفَ يُحشَرُ مَعَ الجُهّالِ إلَى النّارِ ؟! اُطلُبُوا العِلمَ وتَعَلَّموهُ ، فَإِنَّ العِلمَ إن لَم يُسعِدكُم لَم يُشقِكُم ، وإن لَم يَرفَعكُم لَم يَضَعكُم ، وإن لَم يُغنِكُم لَم يُفقِركُم ، وإن لَم يَنفَعكُم لَم يَضُرَّكُم. (3)راجع: ج 3 ص 8 (وجوب التعلّم) .

ب _ التَّوبَة4406.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن لَم يَرتَدِع يَجهَل . (4)4406.امام باقر عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَاجعَلنا مِنَ الَّذينَ اشتَغَلوا بِالذِّكرِ عَنِ الشَّهَواتِ ، وخالَفوا دَواعِيَ العِزَّةِ بِواضِحاتِ المَعرِفَةِ ، وقَطَعوا أستارَ نارِ الشَّهَواتِ بِنَضحِ ماءِ التَّوبَةِ ، وغَسَلوا أوعِيَةَ الجَهلِ بِصَفوِ ماءِ الحَياةِ. (5) .


1- .الكافي: ج1 ص35 ح 5 عن أبيحمزة، منية المريد: ص111، جامع الأحاديثللقمّي: ص198 وفيه «للحكماء» بدل «للحلماء» وزاد في ذيله : «وإنّي خلقت عامّة الناس من جهل» ، بحار الأنوار : ج 14 ص 379 ح 23 .
2- .الأمالي للطوسي : ص 543 ح 1165 عن مسعدة بن زياد الربعي عن الإمام الصادق عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 357 ح 759 عن أبي بصير ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 69 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 182 ح 74 .
3- .منية المريد : ص 120 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 186 ح 110 .
4- .غرر الحكم : ح 8187 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 444 ح 7780 .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 127 ح 19 نقلاً عن الكتاب العتيق الغروي .

ص: 93

ب _ توبه

4407.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «ثُمَّ لَتُسْ_ئلُنَّ يَ ) امام زين العابدين عليه السلام :خداوند متعال ، به دانيال وحى فرستاد كه : « . . . به راستى كه دوست داشتنى ترينِ بندگان در نزد من ، پارساى جوينده ثوابِ بيشتر است ؛ آن كه هميشه همراه عالمان است و از خردمندان پيروى كند و از آنان مى پذيرد».4408.تفسير القمّي ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَن ) امام باقر عليه السلام_ در خطبه ابو ذر _: اى نادان! بياموز . به راستى ، جانى كه در آن دانش نيست، مانند سراى خرابى است كه آباد كننده ندارد .4407.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره اين سخن خداوند متعال : {Q} «سپس ، در آن ) مُنيَةُ المُريد :در انجيل آمده كه خداوند متعال در هفدهمين سوره آن فرمود : «واى بر كسى كه دانش به گوشش برسد و آن را نجويد! چگونه همراه نادانان ، به سوى آتش ، محشور مى گردد ! دانش بجوييد و آن را بياموزيد ؛ زيرا دانش، اگر شما را خوش بخت نكند ، بدبخت نخواهد كرد ؛ اگر شما را بلند نگرداند ، پست نخواهد نمود ؛ اگر شما را بى نياز نكند ، تنگ دست نخواهد ساخت ؛ و اگر به شما سود نرساند ، زيان نخواهد رساند» .ر . ك : ج 3 ص 9 (وجوب آموختن) .

ب _ توبه4410.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كه [از گناهان،] باز نايستد، نادان خواهد بود .4411.الإمام عليّ عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايش _: بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه با ياد تو ، از هوس ها روى گرداندند و با معرفت روشن، به مخالفت با ريشه هاى كبر برخاستند و پرده هاى آتش شهوت را با پاشيدن آب توبه ، [ از دل،] جدا كردند و ظرف هاى نادانى را با آب خالص زندگى، شستشو دادند .

.

ص: 94

ج _ التَّقوى4413.عنه عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزَبَ عَنهُ عَقلُهُ ، ويَجلي بِالتَّقوى عَنهُ عَماهُ وجَهلَهُ. (1)د _ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ4410.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِعَلِيٍّ عليه السلام _: يا عَلِيُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ أن يَكونَ . . . بَرِيًّا مِنَ المُحَرَّماتِ ، واقِفاً عِندَ الشُّبُهاتِ. (2)4411.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أصلُ الحَزمِ الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ. (3)4412.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: أفضَلُ العِبادَةِ الإِمساكُ عَنِ المَعصِيَةِ وَالوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ. (4)4413.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :لا وَرَعَ كَالوُقوفِ عِندَ الشُّبهَةِ. (5)4414.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :أفضَلُ الحَقِّ وُقوفُ الرَّجُلِ عِندَ عِلمِهِ. (6)4415.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام عِندَ الوَفاةِ _: اُوصيكَ يا بُنَيَّ بِالصَّلاةِ عِندَ وَقتِها ، وَالزَّكاةِ في أهلِها عِندَ مَحَلِّها ، وَالصَّمتِ عِندَ الشُّبهَةِ. (7)4416.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :لَو أنَّ العِبادَ حينَ جَهِلوا وَقَفوا لَم يَكفُروا ولَم يَضِلّوا. (8) .


1- .الكافي : ج 8 ص 52 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 359 ح 2 .
2- .التمحيص : ص 74 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 310 ح 45 .
3- .تحف العقول: ص 214، عيون الحكم والمواعظ: ص 470 ح 8593 وفيه «من» بدل «أصل» ، بحار الأنوار: ج 78 ص 53 ح 86 .
4- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 336 ح 849 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 113 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 260 ح 15 .
6- .مطالب السؤول : ص 50 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 7 ح 60 .
7- .الأمالي للمفيد : ص 221 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 258 ح 3 .
8- .غرر الحكم : ح 7582 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 416 ح 7076 .

ص: 95

ج _ تقوا
د _ درنگ كردن به هنگام شبهه

ج _ تقوا4418.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل به سبب تقوا ، بنده [ خود ]را از خطرهايى كه از ديده خِردش پنهان مانده ، نگه مى دارد و با تقوا ، كورى و نادانى را از او دور مى گرداند .د _ درنگ كردن به هنگام شبهه4420.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ خطاب به على عليه السلام _: اى على ! از ويژگى هاى مؤمن، آن است كه . . . از مُحرّمات به دور باشد و در امور شُبهه ناك (ترديدآميز)، درنگ كند .4414.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :اساس دورانديشى ، درنگ كردن در برابر امور شبهه ناك است .4415.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: برترين عبادت ، خود نگه دارى از گناه و درنگ كردن به هنگام برخورد با امور شبهه ناك است .4416.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :هيچ تقوايى، مانند درنگ در امور شبهه ناك نيست .4417.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :باارزش ترينْ حق ، ايستادن آدمى در جايى است كه بدان علم دارد.4418.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام در هنگام مرگ _: پسرم ! تو را به گزاردن نماز در وقتش ، دادن زكات به اهلش و در جايش، و به سكوت در امور شبهه ناك، سفارش مى كنم .4419.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :اگر بندگان به هنگام ندانستن ، درنگ مى كردند ، نه كافر مى شدند و نه گم راه .

.

ص: 96

4420.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :لَو أنَّ العِبادَ إذا جَهِلوا وَقَفوا ولَم يَجحَدوا لَم يَكفُروا. (1)4421.عنه عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :إن وَضَحَ لَكَ أمرٌ فَاقبَلهُ ، وإلاّ فَاسكُت تَسلَم ، ورُدَّ عِلمَهُ إلَى اللّهِ ، فَإِنَّكَ في أوسَعَ مِمّا بَينَ السَّماءِ وَالأَرضِ. (2)4422.الخصال عن أبي خالد السجستاني عن الإمام الصادق عليالإمام الباقر عليه السلام :الوُقوفُ عِندَ الشُّبهَةِ خَيرٌ مِنَ الاِقتِحامِ فِي الهَلَكَةِ ، وتَركُكَ حَديثاً لَم تَروِهِ خَيرٌ مِن رِوايَتِكَ حَديثاً لَم تُحصِهِ. (3)4423.مسند ابن حنبل عن عمرو بن عبسة السلمي :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أحَلَّ حَلالاً ، وحَرَّمَ حَراماً ، وفَرَضَ فَرائِضَ ، وضَرَبَ أمثالاً ، وسَنَّ سُنَناً . . . فَإِن كُنتَ عَلى بَيِّنَةٍ مِن رَبِّكَ ويَقينٍ مِن أمرِكَ وتِبيانٍ مِن شَأنِكَ ، فَشَأنُكَ ، وإلاّ فَلا تَرومَنَّ (4) أمراً أنتَ مِنهُ في شَكٍّ وشُبهَةٍ. (5)4421.امام على عليه السلام :الكافي عن زرارة بن أعين :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام : ما حَقُّ اللّهِ عَلَى العِبادِ؟

قالَ : أن يَقولوا ما يَعلَمونَ ، ويَقِفوا عِندَ ما لا يَعلَمونَ. (6)4422.الخصال ( _ به نقل از ابو خالد سجستانى _ ) الكافي عن هاشم بن سالم :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : ما حَقُّ اللّهِ عَلى خَلقِهِ؟

فَقالَ : أن يَقولوا ما يَعلَمونَ ، ويَكُفّوا عَمّا لا يَعلَمونَ ، فَإِذا فَعَلوا ذلِكَ فَقَد أدَّوا إلَى اللّهِ حَقَّهُ. (7) .


1- .الكافي : ج 2 ص 388 ح 19 عن زرارة ، المحاسن : ج 1 ص 340 ح 700 عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «وقفوا ، لم يجحدوا ولم يكفروا» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 120 ح 31 .
2- .كتاب سُليم بن قيس : ج 2 ص 561 عن أبان بن أبي عيّاش ، بحار الأنوار : ج 2 ص 211 ح 107 .
3- .الكافي : ج 1 ص 50 ح 9 عن أبي سعيد الزهري ، المحاسن : ج 1 ص 340 ح 699 عن أبي سعيد الزهري عن أحدهما عليهماالسلام ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 115 ح 150 عن عبد الأعلى عن الإمام الصادق عليه السلام وفيه «لم تحفظ» بدل «لم تروه» ، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 3 ص 11 ح 3233 ، الاحتجاج : ج 2 ص 263 ح 232 كلاهما عن عمر بن حنظلة عن الإمام الصادق عليه السلام ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 19 ح 41 عن أبي شيبة عن أحدهما عليهماالسلاموفي الثلاثة الأخيرة صدره ، بحار الأنوار : ج 2 ص 259 ح 7 .
4- .رام الشيء : طلبه (لسان العرب : ج 12 ص 258) .
5- .الكافي : ج 1 ص 357 ح 16 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 204 ح 79 .
6- .الكافي : ج 1 ص 43 ح 7 ، منية المريد : ص 215 ، التوحيد : ص 459 ح 27 وفيه «حجّة اللّه » بدل «حقّ اللّه » ، بحار الأنوار : ج 2 ص 113 ح 2 .
7- .الكافي : ج 1 ص 50 ح 12 ، المحاسن : ج 1 ص 324 ح 651 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 118 ح 20 وراجع التوحيد : ص 459 ح 27 ومنية المريد : ص 215 و ص 282 .

ص: 97

4423.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از عمرو بن عبسه سلمى _ ) امام صادق عليه السلام :اگر بندگان به هنگام ندانستن ، درنگ مى كردند و انكار نمى كردند ، كافر نمى شدند .4424.الإمام عليّ عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :اگر امرى برايت آشكار شد ، آن را بپذير، و گرنه سكوت كن تا سالم بمانى و دانش آن را به خداوند بسپار ، كه در اين باره فراخ تر از فاصله ميان آسمان و زمين ، ميدان براى تو باز است .4425.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام :درنگ كردن به هنگام شُبهه (ترديد)، از فرو غلتيدن در هلاكت ، بهتر است و رها كردن حديثى كه خودْ آن را روايت نمى كنى، بهتر از روايت كردن حديثى است كه آن را ضبط نكرده اى .4426.المَزار ( _ مِن زِيارَةٍ يُزارُ بِها أميرُ المُؤمِنينَ عليه ) امام باقر عليه السلام :به راستى كه خداوند عز و جل ، امورى را حلال و امورى ديگر را حرام كرد ؛ كارهايى را واجب ساخت و مثال هايى را بيان نمود و سنّت هايى را پايه گذارى كرد ... . اگر بيّنه اى از سوى خداوند دارى و به كارَت يقين دارى و كارهايت روشن است، [دنبال كن،]، و گرنه دنبال كار شُبهه ناك مرو .4427.الإمام زين العابدين عليه السلام ( _ مِن دُعائِهِ لِأَهلِ الثُّغورِ _ ) الكافى_ به نقل از زرارة بن اعيَن _: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : حقّ خداوند بر بندگان چيست ؟

فرمود : «اين كه آنچه را مى دانند ، بر زبان آورند و آن جا كه نمى دانند، درنگ كنند» .4428.الإمام الرضا عليه السلام :الكافى_ به نقل از هشام بن سالم _: به امام صادق عليه السلام گفتم : حقّ خداوند بر بندگان چيست ؟

فرمود : «اين كه آنچه را مى دانند، بر زبان آورند و از آنچه نمى دانند ، بازايستند . اگر چنين كنند ، حقّ خداوند را ادا كرده اند» . .

ص: 98

4424.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :الصَّمتُ كَنزٌ وافِرٌ ، وزَينُ الحَليمِ ، وسِترُ الجاهِلِ. (1)ه _ الاِعتِرافُ بِالجَهلِ4426.المزار ( _ از زيارتى كه با آن امير مؤمنان در شب بيست و هفت ) الإمام عليّ عليه السلام :غايَةُ العَقلِ الاِعتِرافُ بِالجَهلِ. (2)4427.امام زين العابدين عليه السلام ( _ از دعاى ايشان براى مرزداران _ ) عنه عليه السلام :إنَّ الدُّنيا لَم تَكُن لِتَستَقِرَّ إلاّ عَلى ما جَعَلَهَا اللّهُ عَلَيهِ مِنَ النَّعماءِ وَالاِبتِلاءِ وَالجَزاءِ فِي المَعادِ أو ما شاءَ مِمّا لا تَعلَمُ ، فَإِن أشكَلَ عَلَيكَ شَيءٌ مِن ذلِكَ فَاحمِلهُ عَلى جَهالَتِكَ ، فَإِنَّكَ أوَّلُ ما خُلِقتَ بِهِ (3) جاهِلاً ثُمَّ عُلِّمتَ . وما أكثَرَ ما تَجهَلُ مِنَ الأَمرِ ( الأُمورِ ) ويَتَحَيَّرُ فيهِ رَأيُكَ ويَضِلُّ فيهِ بَصَرُكَ ، ثُمَّ تُبصِرُهُ بَعدَ ذلِكَ ! (4)4428.امام رضا عليه السلام :عنه عليه السلام :اِعلَم أنَّ الرَّاسِخينَ فِي العِلمِ هُمُ الَّذينَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ المَضروبَةِ دونَ الغُيوبِ الإِقرارُ بِجُملَةِ ما جَهِلوا تَفسيرَهُ مِنَ الغَيبِ المَحجُوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تَعالَى اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم يُحيطوا بِهِ عِلماً ، وسَمّى تَركَهُمُ التَّعَمُّقَ فيما لَم يُكَلِّفهُمُ البَحثَ عَن كُنهِهِ رُسوخاً. (5) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 396 ح 5843 ، الاختصاص: ص 232 عن داوود الرقّي، بحار الأنوار: ج 71 ص288 ح 50 .
2- .غرر الحكم : ح 6375 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 348 ح 5900 .
3- .الظاهر زيادة «به» كما في تحف العقول : ص 72 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 72 وفيه «لتستقيم» بدل «لتستقرّ» و «خلقها» بدل «جعلها» و «تعلم» بدل «نعلم» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 220 ح 2 .
5- .نهج البلاغة: الخطبة 91، التوحيد : ص 55 ح 13 كلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير العيّاشي: ج 1 ص 163 ح 5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلام وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .

ص: 99

ه _ اعتراف به نادانى

4429.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ مِن دُعائِهِ عَقيبَ صَلاةِ الظُّهرِ _ ) امام صادق عليه السلام :سكوت ، گنجى فراوان و [ مايه ]آراستگىِ بردبار و پوشيدگىِ نادان است .ه _ اعتراف به نادانى4430.سنن الدارمي عن ابن عمر :امام على عليه السلام :نهايت خردمندى ، اعتراف به نادانى است .4431.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دنيا پابرجا نمى ماند، مگر بر آنچه خدا (از نعمت ها و آزمايش و پاداش در روز رستاخيز) در آن مقرّر داشته است ، يا بر آنچه او خواسته و تو نمى دانى . پس اگر فهم چيزى از اين امور بر تو مشكل شد ، آن را به حساب نادانى خود بگذار ؛ زيرا تو نخستين بار كه آفريده شدى ، نادان بودى و سپس دانا شدى؛ و چه بسيار چيزهايى كه تو بدانها نادانى و انديشه ات و بينايى ات در آنها سرگردان است و سپس در آنها بينا مى شوى .4432.عنه عليه السلام ( _ مِن دُعائِهِ فِي اليَومِ السّادِسِ مِنَ الشَّهر ) امام على عليه السلام :بدان كه استواران در دانش، كسانى هستند كه اقرار به نادانى در تفسير آنچه پوشيده و در پرده است، آنان را از داخل شدن به درهايى كه جلوى پوشيده ها نصب شده ، بى نياز كرده است . پس خداوند متعال، اعتراف آنان را به ناتوانى از رسيدن به آنچه احاطه به دانش آن ندارند ، ستوده است و انديشه نكردن آنان را در چيزى كه جستجو از كُنه آن ، تكليفشان نيست ، استوارى ناميده است .

.

ص: 100

4433.عنه عليه السلام ( _ أيضا _ ) الإمام الباقر عليه السلام :ما عَلِمتُم فَقولوا ، وما لَم تَعلَموا ، فَقولوا : اللّهُ أعلَمُ. (1)و _ الاِعتِذارُ مِنَ الجَهلِ4435.عنه عليه السلام ( _ في دُعائِهِ _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعتَذِرُ إلَيكَ مِن جَهلي ، وأستَوهِبُكَ سوءَ فِعلي. (2)ز _ الاِستِعاذَةُ مِنَ الجَهلِ4430.سنن الدارمى ( _ به نقل از ابن عمر _ ) سنن النسائي عن أمّ سلمة :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله كانَ إذا خَرَجَ مِن بَيتِهِ قالَ : باسمِ اللّهِ ، رَبِّ أعوذُ بِكَ مِن أن أزِلَّ ، أو أضِلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ. (3)4431.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي . . . أعوذُ بِكَ مِنَ الجَهلِ وَالهَزلِ ، ومِن شَرِّ القَولِ وَالفِعلِ. (4)4432.امام على عليه السلام ( _ از دعاى ايشان در روز ششم ماه _ ) عنه عليه السلام :إلهي . . . أعوذُ بِكَ مِن قُوَّتي ، وألوذُ بِكَ مِن جُرأتي ، وأستَجيرُ بِكَ مِن جَهلي ، وأتَعَلَّقُ بِعُرى أسبابِكَ مِن ذَنبي. (5)4433.امام على عليه السلام ( _ از دعاى ايشان در روز ششم ماه _ ) عنه عليه السلام :أعوذُ بِكَ رَبّي أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ كَمَا اشتَرى غَيري ، أو السَّفَهَ بِالحِلمِ. (6)4434.امام زين العابدين عليه السلام ( _ از دعاى ايشان براى عافيت _ ) الإمام الصادق عليه السلام :اللّهُمَّ بِكَ نُمسي وبِكَ نُصبِحُ ، وبِكَ نَحيا ، وبِكَ نَموتُ ، وإلَيكَ نَصيرُ ، وأعوذُ بِكَ مِن أن أذِلَّ أو اُذَلَّ ، أو أضِلَّ أو اُضَلَّ ، أو أظلِمَ أو اُظلَمَ ، أو أجهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ. (7) .


1- .الكافي : ج 1 ص 42 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 327 ح 660 كلاهما عن زياد بن أبي رجاء ، منية المريد : ص 215 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 119 ح 25 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 126 الدعاء 31 .
3- .سنن النسائي : ج 8 ص 268 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1278 ح 3884 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 220 ح 26766 ، كنز العمّال : ج 7 ص 143 ح 18419 .
4- .مهج الدعوات: ص132 عن محمّد بن النعمان الأحول عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 94 ص 240 ح9.
5- .بحار الأنوار : ج 87 ص 246 ح 56 نقلاً عن كتاب اختيار ابن الباقي .
6- .مهج الدعوات : ص 126 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 235 ح 9 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 337 ح 982 عن عمّار بن موسى ، بحار الأنوار : ج 86 ص 287 ح 48 .

ص: 101

و _ عذرخواهى از نادانى
ز _ به خدا پناه بردن از نادانى

4435.امام زين العابدين عليه السلام ( _ در دعاى ايشان _ ) امام باقر عليه السلام :آنچه مى دانيد، بگوييد و آنچه را نمى دانيد ، [ درباره اش ]بگوييد : خداوند، داناتر است .و _ عذرخواهى از نادانى4437.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! از تو به سبب نادانى ام ، عذر مى خواهم و به خاطر كارهاى زشتم، طلب بخشش دارم .ز _ به خدا پناه بردن از نادانى4439.الإمام الهادي عليه السلام ( _ في قُنوتِهِ _ ) سنن النسائى_ به نقل از اُمّ سلمه _: پيامبر خدا ، هر گاه از خانه بيرون مى رفت ، مى گفت : «به نام خدا . پروردگارا! به تو پناه مى برم از اين كه بلغزم يا گم راه شوم ، ستم كنم يا مورد ستم واقع شوم ، و يا ندانم يا مورد آزار نادان قرار گيرم».4440.الإمام المهدي عليه السلام ( _ فِي الدُّعاءِ _ ) امام على عليه السلام :بار خدايا! . . . به تو پناه مى برم از نادانى و بيهودگى، و از سخن و رفتار زشت .4437.امام زين العابدين عليه السلام :امام على عليه السلام :خدايا! . . . از توانايى ام ، به تو پناه مى برم و از جسارتم ، به تو پناهنده مى شوم و به سبب نادانى ام ، از تو پناه مى جويم و از [ عواقب ]گناهانم ، به دستگيره هاى آمرزشت چنگ مى زنم .4438.امام رضا عليه السلام ( _ در دعا _ ) امام على عليه السلام :پروردگارا! از اين كه نادانى را با دانش معامله كنم _ چنان كه ديگران چنين كردند _ يا اين كه ابلهى را به بردبارى بخرم ، به تو پناه مى برم .4439.امام هادى عليه السلام ( _ در قنوتش _ ) امام صادق عليه السلام :بار خدايا! با كمك تو ، صبح و شام مى كنيم و با كمك تو ، زنده مى شويم و مى ميريم ، و به سوى تو باز مى گرديم . به تو پناه مى برم از اين كه خوار كنم يا خوار شوم ، گم راه كنم يا گم راه شوم ، ستم كنم يا مورد ستم واقع شوم، ندانم يا مورد آزار نادان قرار گيرم .

.

ص: 102

4440.امام مهدى عليه السلام ( _ در دعا _ ) الكافي عن عبدالرّحمن بن سيابة :أعطاني أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام هذَا الدُّعاءَ :

الحَمدُ للّهِِ وَلِيِّ الحَمدِ وأهلِهِ ومُنتَهاهُ ومَحَلِّهِ . . . وأعوذُ بِكَ مِن أن أشتَرِيَ الجَهلَ بِالعِلمِ ، وَالجَفاءَ بِالحِلمِ ، وَالجَورَ بِالعَدلِ ، وَالقَطيعَةَ بِالبِرِّ ، وَالجَزَعَ بِالصَّبرِ. (1)ح _ الاِستِغفارُ مِنَ الجَهلِ4442.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ أنَّهُ كانَ يَدعو _: اللّهُمَّ اغفِر لي خَطيئَتي وجَهلي ، وإسرافي في أمري ، وما أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنّي ، اللّهُمَّ اغفِر لي هَزلي وجِدّي وخَطايايَ وعَمدي ، وكُلُّ ذلِكَ عِندي. (2)4 / 2ما يَحرُمُ عَلَى الجاهِلِأ _ القَولُ بِغَيرِ عِلمٍالكتاب«وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ» . (3)

الحديث4447.عنه عليه السلام ( _ عِندَما سُئِل عَن ظَبيٍ دَخَلَ الحَرَمَ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُهُ مِنَ الدّينِ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُهُ. (4) .


1- .الكافي : ج 2 ص 590 و ص 592 ح 31 وراجع مصباح المتهجّد : ص 277 .
2- .صحيح البخاري : ج 5 ص 2350 ح 6036 عن أبي موسى الأشعري ، كنز العمّال : ج 2 ص 177 ح 3620 .
3- .النور : 15 .
4- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 65 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 121 ح 35 .

ص: 103

ح _ طلب آمرزش به خاطر نادانى

4 / 2 آنچه بر نادان حرام است

الف _ ندانسته سخن گفتن

4443.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از عبد الرحمان بن سيابه _: امام صادق عليه السلام اين دعا را به من [تعليم ]داد : «ستايش، سزاوار خدايى است كه صاحبِ ستايش و اهل آن و نهايت و جايگاه آن است ... . [ خدايا ]از اين كه نادانى را با دانش ، خشونت را با بردبارى ، ستم را با عدل ، قطع دوستى را با نيكى [ به دوستان] و ناشكيبايى را با شكيبايى معامله كنم ، به تو پناه مى برم» .ح _ طلب آمرزش به خاطر نادانى4445.الكافى ( _ به نقل از عبد اللّه بن سنان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ چنين دعا مى نمود _: بار خدايا! خطا و نادانى و زياده روى ام را در كارهايم و آنچه را تو بدان از من داناترى، بر من ببخشاى. بار خدايا! بر من ببخشاى شوخى و جِدّى و خطا و عمدم را ، كه تمام آنها را مرتكب شده ام .4 / 2آنچه بر نادان حرام استالف _ ندانسته سخن گفتنقرآن«با زبان هايتان ، چيزى را مى گوييد كه بدان علم نداريد» .

حديث4449.امام صادق عليه السلام ( _ درباره اين سخن خداوند عز و جل : {Q} «خدا به كسا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه ندانسته براى مردم فتوا دهد ، آنچه را از دين تباه مى كند، بيش از آن است كه اصلاح مى كند .

.

ص: 104

4450.بحار الأنوار :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ وهُوَ لا يَعلَمُ النّاسِخَ مِنَ المَنسوخِ ، وَالمُحكَمَ مِنَ المُتَشابِهِ فَقَد هَلَكَ وأهلَكَ. (1)4451.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ لَعَنَتهُ مَلائِكَةُ السَّماواتِ وَالأَرضِ. (2)4452.صحيح البخاري عن خبّاب بن الأرت :عنه صلى الله عليه و آله :مَن اُفتِي بِفُتيا غَيرَ ثَبتٍ فَإِنَّما إثمُهُ عَلى مَن أفتاهُ. (3)4451.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا تُخبِر بِما لَم تُحِط بِهِ عِلماً. (4)4452.صحيح البخارى ( _ به نقل از خبّاب بن اَرَت _ ) عنه عليه السلام :لا تَقولوا بِما لا تَعرِفونَ ، فَإِنَّ أكثَرَ الحَقِّ فيما تُنكِرونَ. (5)4453.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن... أن نَعضُدَ ظالِماً... أو نَقولَ فِي العِلمِ بِغَيرِ عِلمٍ. (6)4454.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :مَن أفتَى النّاسَ بِغَيرِ عِلمٍ ولا هُدًى مِنَ اللّهِ لَعَنَتهُ مَلائِكَةُ الرَّحمَةِ ومَلائِكَةُ العَذابِ ، ولَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتياهُ. (7) .


1- .الكافي : ج 1 ص 43 ح 9 عن ابن شرمة عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 121 ح 36 .
2- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 46 ح 173 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 83 ح 7 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، المحاسن : ج 1 ص 325 ح 657 عن إسماعيل بن زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 2 ص 116 ح 12 ؛ تاريخ دمشق : ج 52 ص 20 ح 10914 عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله وليس فيه «الناس» ، الفقيه والمتفقّه : ج 2 ص 155 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله نحوه ، كنز العمّال : ج 10 ص 193 ح 29018 .
3- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 20 ح 53 عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 10 ص 193 ح 29019 ؛ منية المريد : ص 281 نحوه .
4- .غرر الحكم : ح 10179 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 520 ح 9455 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 87 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9478 .
6- .الصحيفة السجّاديّة : ص 45 الدعاء 8 .
7- .الكافي : ج 7 ص 409 ح 2 عن أبي عبيدة ، المحاسن : ج 1 ص 326 ح 658 ، بحار الأنوار: ج 2 ص118 ح23 .

ص: 105

4453.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه ندانسته براى مردم فتوا دهد ، در حالى كه ناسخ و منسوخ ، و محكم و متشابه را نمى داند ، هلاك مى شود و هلاك مى گرداند .4454.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه ندانسته براى مردم فتوا دهد، فرشتگان آسمان ها و زمين ، او را نفرين مى كنند .4455.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه فتوايى تحقيق نشده به وى داده شود ، همانا گناهش به گردن كسى است كه فتوا داده است .4455.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :از آنچه بر آن آگاه نيستى ، خبر مده .4456.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :درباره آنچه نمى شناسيد ، چيزى بر زبان مرانيد ؛ زيرا بيشترين حقيقت، در چيزهايى است كه انكار مى كنيد .4457.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :بار خدايا! به تو پناه مى برم از اين كه ... به ستمگرى يارى رسانيم ... يا در مسائل علمى ، سخنى ندانسته بر زبان آوريم .4456.امام على عليه السلام :امام باقر عليه السلام :آن كه براى مردم از روى ناآگاهى و بدون هدايتى الهى ، فتوا دهد ، فرشتگانِ رحمت و فرشتگانِ عذاب، او را نفرين مى كنند ، و عقوبت كسانى كه بدان فتوا عمل كنند، به او مى رسد . .

ص: 106

ب _ إنكارُ ما يَجهَلُالكتاب«بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ» . (1)

الحديث4460.الكافي عن سدير :الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: إنَّ الجاهِلَ مَن عَدَّ نَفسَهُ بِما جَهِلَ مِن مَعرِفَةِ العِلمِ عالِماً وبِرَأيِهِ مُكتَفِياً ، فَما يَزالُ لِلعُلَماءِ مُباعِدا وعَلَيهِم زارِياً ، ولِمَن خالَفَهُ مُخَطِّئاً ، ولِما لَم يَعرِف مِنَ الأُمورِ مُضَلِّلاً ، فَإِذا وَرَدَ عَلَيهِ مِنَ الاُمورِ ما لَم يَعرِفهُ أنكَرَهُ وكَذَّبَ بِهِ وقالَ بِجَهالَتِهِ : ما أعرِفُ هذا ، وما أراهُ كانَ ، وما أظُنُّ أن يَكونَ ، وأنّى كانَ ؟ وذلِكَ لِثِقَتِهِ بِرَأيِهِ وقِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ .

فَما يَنفَكُّ بِما يَرى مِمّا يَلتَبِسُ عَلَيهِ رَأيُهُ مِمّا لا يَعرِفُ لِلجَهلِ مُستَفيداً ، ولِلحَقِّ مُنكِراً ، وفِي الجَهالَةِ مُتَحَيِّراً ، وعَن طَلَبِ العِلمِ مُستَكبِراً. (2)4459.دعائم الإسلام :عنه عليه السلام :مَن جَهِلَ شَيئاً عاداهُ. (3)4460.الكافى ( _ به نقل از سدير _ ) عنه عليه السلام :قُلتُ أربَعاً أنزَلَ اللّهُ تَعالى تَصديقي بِها في كِتابِهِ:

قُلتُ: المَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ فَإِذا تَكَلَّمَ ظَهَرَ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالى: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ». (4)

قُلتُ : مَن جَهِلَ شَيئاً عاداهُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» . قُلتُ : قَدرُ _ أو قالَ: _ قيمَةُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ في قِصَّةِ طالوتَ: «إنَّ اللَّهَ اصْطَفَ_ل_هُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ». (5)

قُلتُ : القَتلُ يُقِلُّ القَتلَ، فَأَنزَلَ اللّهُ: «وَ لَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَ_أُوْلِى الْأَلْبَ_بِ» (6) . (7) .


1- .يونس : 39 .
2- .تحف العقول : ص 73 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 203 ح 1 نقلاً عن كتاب الرسائل للكليني وفيه «وفي اللجاجة متجرّيًا» بدل «وفي الجهالة متحيّراً» .
3- .كنز الفوائد : ج 2 ص 182 .
4- .محمّد: 30.
5- .البقرة: 247.
6- .البقرة : 179 .
7- .الأمالي للطوسي : ص 494 ح 1082 عن عبدالعظيم بن عبداللّه الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج 71 ص 283 ح 33 .

ص: 107

ب _ انكار كردن آنچه نمى داند

ب _ انكار كردن آنچه نمى داندقرآن«بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به دانش آن ، احاطه نداشتند» .

حديث4462.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام _: به راستى كه نادان، كسى است كه خود را در آنچه نمى داند ، دانا شمرد و به انديشه و رأى خويش، اكتفا ورزد ، و هميشه از عالمان ، دورى گزيند و آنان را نكوهش كند ، و آن كه را با او مخالفت ورزد ، خطاكار قلمداد كند ، و هر چيزى را نمى شناسد ، گم راه كننده معرفى نمايد ؛ پس هر زمان كه بر او چيزى عرضه شود كه آن را نمى شناسد، انكار كند و دروغ شمرَد و از روى نادانى بگويد : اين را نمى شناسم و گمان نكنم در گذشته وجود داشته يا اين كه در آينده محقّق گردد . اين همه ، بر پايه اعتماد به انديشه خويش و شناخت اندك از نادانى خويش است.

در نتيجه ، به دليل خوددانابينى خيالى، (1) پيوسته از نادانى ، بهره مى برد و منكِر حقيقت مى گردد و در نادانىِ خويش سرگردان مى شود و از طلب دانش، سر باز مى زند .4463.الاحتجاج :امام على عليه السلام :آن كه چيزى را نداند، با آن دشمنى مى ورزد .4464.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :چهار چيز گفتم كه خداوند در كتابش مرا تصديق كرد :

گفتم : «آدمى ، به زير زبانش پنهان است و هر گاه سخن بگويد، آشكار مى شود». پس خداوند فرمود : «آنان را از چگونگى سخن گفتن مى شناسى» .

گفتم : «آن كه چيزى را نداند ، با آن دشمنى مى كند» . خداوند فرمود : «بلكه

آنچه را كه به دانش آن احاطه پيدا نكردند و هنوز تأويلش به آنان نرسيده است، دروغ شمردند» .

گفتم : «ارزش هر كسى ، به كارى است كه به نيكى از عهده اش بر آيد» . خداوند در داستان طالوت فرمود : «خداوند ، او را برگزيد و او را زيادتى در دانش و جسم بخشيد» .

گفتم : «كُشتن ، كُشتن را كَم مى كند» . خداوند فرمود : «براى شما در قصاص كردن، زندگى است ، اى خردمندان!» .

.


1- .از آن جا كه ترجمه تحت اللفظى اين عبارت ، براى خواننده فارسى زبانْ نامفهوم بود ، مضمون آن به فارسى برگردانده شد .

ص: 108

4465.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في ذِكرِ جُنودِ العَقلِ وَالجَهلِ _ ) عنه عليه السلام :لَو حَدَّثتُكُم ما سَمِعتُ مِن فَمِ أبِي القاسِمِ صلى الله عليه و آله لَخَرَجتُم مِن عِندي وأنتُم تَقولونَ : إنَّ عَلِيًّا مِن أكذَبِ الكَذّابينَ وأفسَقِ الفاسِقينَ ، قالَ تَعالى : «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ». (1)4466.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ خَصَّ عِبادَهُ بِآيَتَينِ مِن كِتابِهِ : ألاّ يَقولوا حَتّى يَعلَموا ، ولا يَرُدّوا ما لَم يَعلَموا ، وقالَ عز و جل : «ألَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَ_قُ الْكِتَ_بِ أن لاَّ يَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إلاَّ الْحَقَّ» (2) وقالَ : «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ» . (3)راجع: ص 12 (عداوة العلم والعالم) .

4 / 3ما مُدِحَ مِنَ الجَهلِ4466.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :رُبَّ جاهِلٍ نَجاتُهُ جَهلُهُ. (4) .


1- .ينابيع المودّة : ج 3 ص 203 .
2- .الأعراف : 169 .
3- .الكافي : ج 1 ص 43 ح 8 ، الأمالي للصدوق : ص 506 ح 702 كلاهما عن أبي يعقوب بن إسحاق بن عبداللّه وفيه «عيّر» بدل «خصّ» ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 123 ح 22 عن إسحاق بن عبدالعزيز ، منية المريد : ص 216 ، بصائر الدرجات : ص 537 ح 2 عن أبي يعقوب بن إسحاق بن عبداللّه وفيه «حصر» بدل «خصّ» ، بحار الأنوار : ج 2 ص 113 ح 3 .
4- .غرر الحكم : ح 5301 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 266 ح 4851 وفيه «نجّاه» بدل «نجاته» .

ص: 109

4 / 3 نادانىِ پسنديده

4467.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :اگر آنچه را از زبان پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم ، برايتان بگويم ، از نزد من خارج مى شويد، در حالى كه مى گوييد : به راستى كه على، دروغگوترين دروغگويان و بدكارترينِ بدكاران است . خداوند متعال فرمود : «بلكه چيزى را دروغ شمرند كه به دانش آن ، احاطه نداشتند» .4468.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :خداوند، بندگانش را به دو آيه از كتابش اختصاص داده است كه بر زبان نياورند، تا [ آن گاه كه] بدانند ، و انكار نكنند، آنچه را نمى دانند . خداوند عز و جلفرمود : «آيا از آنان، پيمان كتاب [آسمانى] گرفته نشده كه جز به حق، درباره خدا سخن نگويند» و فرمود : «بلكه آنچه را كه به دانش آن ، احاطه پيدا نكردند و هنوز تأويلش به آنان نرسيده است ، دروغ شمردند» .ر . ك : ص 13 (دشمنى با دانش و دانشمند ).

4 / 3نادانىِ پسنديده4472.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :چه بسا نادانى كه نجاتش در نادانى اوست !

.

ص: 110

4468.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :رُبَّ جَهلٍ أنفَعُ مِن علم. (1)4469.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :شَرُّ العِلمِ ما أفسَدتَ بِهِ رَشادَكَ. (2)4470.معانى الأخبار ( _ به نقل از اباصلت هروى _ ) تاريخ دمشق عن إبراهيم بن محمّد بن عرفة :أنشَدَني أحمَدُ بنُ يَحيى ثَعلَبُ ، وذَكَرَ أنَّهُ لِعَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام :

لَئِن كُنتُ مُحتاجًا إلَى الحِلمِ (3) إنَّني

إلَى الجَهلِ فيبَعضِ الأَحايينِ أحوَجُ وما كُنتُ أرضَى الجَهلَ خِدنًا وصاحِبًا

ولكِنَّني أرضى بِهِ حينَ أحوَجُ ولي فَرَسٌ لِلحِلمِ بِالحِلمِ مُلجَمٌ

ولي فَرَسٌ لِلجَهلِ بِالجَهلِ مُسرَجُ فَمَن شاءَ تَقويمي فَإِنّي مُقَوَّمٌ

ومَن شاءَ تَعويجي فَإِنّي مُعَوَّجُ (4)4471.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: اِثنانِ يَهونُ عَلَيهِما كُلُّ شَيءٍ : عالِمٌ عَرَفَ العَواقِبَ ، وجاهِلٌ يَجهَلُ ما هُوَ فيهِ. (5)4472.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ أيضاً _: إذا كانَ العَقلُ تِسعَةَ أجزاءٍ اِحتاجَ إلى جُزءٍ مِن جَهلٍ لِيُقدِمَ بِهِ صاحِبُهُ عَلَى الاُمورِ ، فَإِنَّ العاقِلَ أبَداً مُتَوانٍ (6) مُتَرَقِّبٌ مُتَخَوِّفٌ. (7)4473.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الحسين عليه السلام :لَو عَقَلَ النّاسُ وتَصَوَّرُوا المَوتَ بِصورَتِهِ لَخَرِبَتِ الدُّنيا. (8)4474.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام العسكريّ عليه السلام :لَو عَقَلَ أهلُ الدُّنيا خَرِبَت. (9) .


1- .عيون الحكم والمواعظ : ص 267 ح 4889 ، غرر الحكم : ح 5319 وفيه «حلم» بدل «علم» .
2- .غرر الحكم : ح 5694 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 294 ح 5256 .
3- .في المصدر : «الحكم» والصحيح ما أثبتناه .
4- .تاريخ دمشق : ج 42 ص 529 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 291 ح 333 .
6- .مُتَوان : أي غيرُ مُهتمٍّ ولا مُحتفِلٍ (المصباح المنير : ص 673) .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 295 ح 375 .
8- .محاضرات الاُدباء ومحاورات الشعراء والبلغاء : ج 2 ص 458 ؛ إحقاق الحقّ : ص 11 ح 592 .
9- .الدرّة الباهرة: ص 43 ، نزهة الناظر: ص 145 ح 6 ، أعلام الدين : ص 313 ، غرر الحكم : ح 7574 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 1 ص 95 ح 28 .

ص: 111

4475.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :چه بسا نادانى اى كه از دانايى ، سودمندتر است .4476.صحيح البخاري عن أبي جمرَةَ [نصر بن عمران الضبعي]امام على عليه السلام :بدترين دانايى ، آن است كه هدايت خود را بدان تباه سازى.4473.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تاريخ دمشق_ به نقل از ابراهيم بن محمّد بن عرفه _: احمد بن يحيى ثعلب ، اين شعر را برايم خواند و يادآور شد كه از على بن ابى طالب عليه السلام است :

اگر به بردبارى نياز داشته باشم

به درستى كه در پاره اى وقت ها به نادانى نيازمندترم .من «نادانى» را به عنوان دوست و همنشين نمى پسندم

ليكن براى هنگام نيازمندى ، آن را مى پسندم .مرا مَركبى است براى بردبارى كه با بردبارى، افسار شده

و مَركبى است براى نادانى كه با نادانى، زين شده است .هر كس استوارى مرا مى خواهد، من استوارم

و هر كس كجى مرا مى خواهد ، من كجم .4474.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: دو كس، هر چيزى برايشان آسان است : دانايى كه پايان كارها را مى داند و نادانى كه آنچه را در آن است ، نمى داند .4475.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: اگر خرد، نُه قسمت باشد ، به يك قسمت نادانى [ نيز] نياز دارد تا خردمند به كارها اقدام كند ؛ زيرا خردمند، هميشه سهل انگار و مراقب و ترسان است .4476.صحيح البخارى ( _ به نقل از ابو جمره نصر بن عمران ضبعى _ ) امام حسين عليه السلام :اگر مردم تعقّل مى كردند و مرگ را به صورت واقعى ، تصوّر مى نمودند ، دنيا ويرانه مى شد.4477.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام عسكرى عليه السلام :اگر همه اهل دنيا خردمند مى شدند ، دنيا ويران مى گشت . .

ص: 112

4478.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام_ لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ _: ولَو كانَ المَولودُ يولَدُ فَهِماً عاقِلاً لأَنكَرَ العالَمَ عِندَ وِلادَتِهِ ، ولَبَقِيَ حَيرانَ تائِهَ العَقلِ إذا رَأى ما لَم يَعرِف ، ووَرَدَ عَلَيهِ ما لَم يَرَ مِثلَهُ مِنِ اختِلافِ صُوَرِ العالَمِ مِنَ البَهائِمِ وَالطَّيرِ إلى غَيرِ ذلِكَ ، مِمّا يُشاهِدُهُ ساعَةً بَعدَ ساعَةٍ ويَوماً بَعدَ يَومٍ ، وَ اعتَبِر ذلِكَ بِأَنَّ مَن سُبِيَ مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ ، وهُوَ عاقِلٌ يَكونُ كَالوالِهِ الحَيرانِ ، فَلا يُسرِعُ في تَعَلُّمِ الكَلامِ وقَبولِ الأَدَبِ ، كَما يُسرِعُ الَّذي يُسبى صَغيراً غَيرَ عاقِلٍ ، ثُمَّ لَو وُلِدَ عاقِلاً كانَ يَجِدُ غَضاضَةً إذا رَأى نَفسَهُ مَحمولاً مُرضَعاً مُعَصَّباً بِالخِرَقِ مُسَجّىً فِي المَهدِ؛ لِأَنَّهُ لا يَستَغني عَن هذا كُلِّهِ لِرِقَّةِ بَدَنِهِ ورُطوبَتِهِ حينَ يولَدُ ، ثُمَّ كانَ لا يوجَدُ لَهُ مِنَ الحَلاوَةِ وَالوَقعِ مِنَ القُلوبِ ما يوجَدُ لِلطِّفلِ ، فَصارَ يَخرُجُ إلَى الدُّنيا غَبِيّاً غافِلاً عَمّا فيهِ أهلُهُ فَيَلقَى الأَشياءَ بِذِهنٍ ضَعيفٍ ومَعرِفَةٍ ، ناقِصَةٍ ثُمَّ لا يَزالُ يَتَزايَدُ فِي المَعرِفَةِ قَليلاً قَليلاً وشَيئاً بَعدَ شَيءٍ وحالاً بَعدَ حالٍ ، حَتّى يَألَفَ الأَشياءَ ويَتَمَرَّنَ ويَستَمِرَّ عَلَيها ، فَيَخرُجُ مِن حَدِّ التَّأَمُّلِ لَها وَالحَيرَةِ فيها إلَى التَّصَرُّفِ وَالاِضطِرابِ إلَى المَعاشِ بِعَقلِهِ وحيلَتِهِ ، وإلَى الاِعتِبارِ وَالطّاعَةِ وَالسَّهوِ وَالغَفلَةِ وَالمَعصِيَةِ .

وفي هذا أيضاً وُجوهٌ اُخَرُ ؛ فَإِنَّهُ لَو كانَ يولَدُ تامَّ العَقلِ مُستَقِلاًّ بِنَفسِهِ ، لَذَهَبَ مَوضِعُ حَلاوَةِ تَربِيَةِ الأَولادِ وما قُدِّرَ أن يَكونَ لِلوالِدَينِ فِي الاِشتِغالِ بِالوَلَدِ مِنَ المَصلَحَةِ ، وما يوجِبُ تَربِيَةً لِلآباءِ عَلَى الأَبناءِ مِنَ المُكَلَّفاتِ بِالبِرِّ وَالعَطفِ عَلَيهِم عِندَ حاجَتِهِم إلى ذلِكَ مِنهُم ، ثُمَّ كانَ الأَولادُ لا يَألَفُونَ آباءَهُم ولا يَألَفُ الآباءُ أبنَاءَهُم ؛ لِأَنَّ الأَولادَ كانوا يَستَغنونَ عَن تَربِيَةِ الآباءِ وحِياطَتِهِم فَيَتَفَرَّقونَ عَنهُم حينَ يولَدونَ ، فَلا يَعرِفُ الرَّجُلُ أباهُ واُمَّهُ ، ولا يَمتَنِعُ مِن نِكاحِ اُمِّهِ واُختِهِ وذَواتِ المَحارِمِ مِنهُ إذا كانَ لا يَعرِفُهُنَّ ، وأقَلُّ ما في ذلِكَ مِنَ القَباحَةِ ، بَل هُوَ أشنَعُ وأعظَمُ وأفظَعُ

وأقبَحُ وأبشَعُ لَو خَرَجَ المَولودُ مِن بَطنِ اُمِّهِ ، وهُوَ يَعقِلُ أن يَرى مِنها ما لا يَحِلُّ لَهُ ولا يُحسِنُ بِهِ أن يَراهُ ، أفَلا تَرى كَيفَ اُقيمَ كُلُّ شَيءٍ مِنَ الخِلقَةِ عَلى غايَةِ الصَّوابِ وخَلا مِنَ الخَطَاَءدَقيقُهُ وجَليلُهُ؟!

تَأَمَّلِ الآنَ _ يا مُفَضَّلُ _ ما سُتِرَ عَنِ الإِنسانِ عِلمُهُ مِن مُدَّةِ حَياتِهِ ؛ فَإِنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدارَ عُمُرِهِ وكانَ قَصيرَ العُمُرِ لَم يَتَهَنَّأ بِالعَيشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ وتَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ ، بَل كانَ يَكونُ بِمَنزِلَةِ مَن قَد فَني مالُهُ أو قارَبَ الفَناءَ فَقَدِ استَشعَرَ الفَقرَ وَالوَجَلَ مِن فَناءِ مالِهِ وخَوفِ الفَقرِ ، عَلى أنَّ الَّذي يَدخُلُ عَلَى الإِنسانِ مِن فَناءِ العُمُرِ أعظَمُ مِمّا يَدخُلُ عَلَيهِ مِن فَناءِ المالِ ؛ لِأَنَّ مَن يَقِلُّ مالُهُ يَأمُلُ أن يُستَخلَفَ مِنهُ فَيَسكُنَ إلى ذلِكَ ، ومَن أيقَنَ بِفَناءِ العُمُرِ استَحكَمَ عَلَيهِ اليَأسُ وإن كانَ طَويلَ العُمُرِ ، ثُمَّ عَرَفَ ذلِكَ وَثِقَ بِالبَقاءِ وَانهَمَكَ فِي اللَّذّاتِ وَالمَعاصي ، وعَمِلَ عَلى أنَّهُ يَبلُغُ مِن ذلِكَ شَهوَتَهُ ، ثُمَّ يَتوبُ في آخِرِ عُمُرِهِ ، وهذا مَذهَبٌ لا يَرضاهُ اللّهُ مِن عِبادِهِ ولا يَقبَلُهُ . . .

فَإِن قُلتَ : أوَلَيسَ قَد يُقيمُ الإِنسانُ عَلَى المَعصِيَةِ حيناً ، ثُمَّ يَتوبُ فَتُقبَلُ تَوبَتُهُ ؟!

قُلنا : إنَّ ذلِكَ شَيءٌ يَكونُ مِنَ الإِنسانِ لِغَلَبَةِ الشَّهَواتِ وتَركِهِ مُخالَفَتَها مِن غَيرِ أن يُقَدِّرَها في نَفسِهِ ويَبنِيَ عَلَيهِ أمرَهُ فَيَصفَحُ اللّهُ عَنهُ ويَتَفَضَّلُ عَلَيهِ بِالمَغفِرَةِ ، فَأَمّا مَن قَدَّرَ أمرَهُ عَلى أن يَعصِيَ ما بَدا لَهُ ، ثُمَّ يَتوبَ آخِرَ ذلِكَ فَإِنَّما يُحاوِلُ خَديعَةَ مَن لا يُخادَعُ بِأَن يَتَسَلَّفَ التَّلَذُّذَ فِي العاجِلِ ويَعِدَ ويُمَنِّيَ نَفسَهُ التَّوبَةَ فِي الآجِلِ ، ولِأَنَّهُ لا يَفي بِما يَعِدُ مِن ذلِكَ فَإِنَّ النُّزوعَ مِنَ التَّرَفُّهِ وَالتَّلَذُّذِ ومُعاناةِ التَّوبَةِ _ ولا سِيَّما عِندَ الكِبَرِ وضَعفِ البَدَنِ _ أمرٌ صَعبٌ ، ولا يُوئنُ عَلَى الإِنسانِ مَعَ مُدافَعَتِهِ بِالتَّوبَةِ أن يُرهِقَهُ المَوتُ فَيَخرُجَ مِنَ الدُّنيا غَيرَ تائِبٍ ، كَما قَد يَكونُ عَلَى الواحِدِ دَينٌ إلى أجَلٍ

وقَد يَقدِرُ عَلى قَضائِهِ ، فَلا يَزالُ يُدافِعُ بِذلِكَ حَتّى يَحِلَّ الأَجَلُ وقَد نَفِدَ المالُ فَيَبقَى الدَّينُ قائِماً عَلَيهِ . فَكانَ خَيرُ الأَشياءِ لِلإِنسانِ أن يُستَرَ عَنهُ مَبلَغُ عُمُرِهِ ، فَيَكونَ طولَ عُمُرِهِ يَتَرَقَّبُ المَوتَ ، فَيَترُكَ المَعاصِيَ ويُوئرَ العَمَلَ الصّالِحَ .

فَإِن قُلتَ : وها هُوَ الآنَ قَد سُتِرَ عَنهُ مِقدارُ حَياتِهِ ، وصارَ يَتَرَقَّبُ المَوتَ في كُلِّ ساعَةٍ ، يُقارِفُ الفَواحِشَ ويَنتَهِكُ المَحارِمَ !

قُلنا : إنَّ وَجهَ التَّدبيرِ في هذَا البابِ هُوَ الَّذي جَرى عَلَيهِ الأَمرُ فيهِ ، فَإِن كانَ الإِنسانُ مَعَ ذلِكَ لا يَرعَوي ولا يَنصَرِفُ عَنِ المَساوىَ فَإِنَّما ذلِكَ مِن مَرَحِهِ ومِن قَساوَةِ قَلبِهِ لا مِن خَطَاًءفِي التَّدبيرِ ؛ كَما أنَّ الطَّبيبَ قَد يَصِفُ لِلمَريضِ ما يَنتَفِعُ بِهِ ، فَإِن كانَ المَريضُ مُخالِفاً لِقَولِ الطَّبيبِ لا يَعمَلُ بِما يَأمُرُهُ ولا يَنتَهي عَمّا يَنهاهُ عَنهُ لَم يَنتَفِع بِصِفَتِهِ ، ولَم يَكُنِ الإِساءَةُ في ذلِكَ لِلطَّبيبِ ، بَل لِلمَريضِ حَيثُ لَم يَقبَل مِنهُ . ولَئِن كانَ الإِنسانُ مَعَ تَرَقُّبِهِ لِلمَوتِ كُلَّ ساعَةٍ لا يَمتَنِعُ عَنِ المَعاصي فَإِنَّهُ لَو وَثِقَ بِطولِ البَقاءِ كانَ أحرى بِأَن يَخرُجَ إلَى الكَبائِرِ الفَظيعَةِ ، فَتَرَقُّبُ المَوتِ عَلى كُلِّ حالٍ خَيرٌ لَهُ مِنَ الثِّقَةِ بِالبَقاءِ ، ثُمَّ إنَّ تَرَقُّبَ المَوتِ وإن كانَ صِنفٌ مِنَ النّاسِ يَلهَونَ عَنهُ ولا يَتَّعِظونَ بِهِ ، فَقَد يَتَّعِظُ بِهِ صِنفٌ آخَرُ مِنهُم ويَنزَعونَ عَنِ المَعاصي ، ويُوئرونَ العَمَلَ الصّالِحَ ، ويَجودونَ بِالأَموالِ وَالعَقائِلِ النَّفيسَةِ فِي الصَّدَقَةِ عَلَى الفُقَراءِ وَالمَساكينِ ، فَلَم يَكُن مِنَ العَدلِ أن يُحرَمَ هؤلاءِ الاِنتِفاعَ بِهذِهِ الخَصلَةِ لِتَضييعِ اُولئِكَ حَظَّهُم مِنها. (1) .


1- .بحار الأنوار: ج 3 ص 83 نقلاً عن الخبر المشتهر بتوحيد المفضّل .

ص: 113

4479.الإمام عليّ عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ خطاب به مفضّل بن عمر _: اگر كودك ، دانا و خردمند زاده مى شد ، به هنگام ولادت ، جهان را انكار مى كرد و سرگردان مى ماند ؛ چرا كه چيزهايى را مى ديد كه نمى شناخت و از شگفتى هاى جهان (از قبيل : حيوانات و پرندگان) امورى بر او عرضه مى گشت كه پيش از آن ، نديده بود كه لحظه به لحظه و روز به روز مى ديد. براى مثال، اگر آدمى خردمند را از شهرى به اسيرى بگيرند و به شهر ديگر ببرند ، او سرگردان مى ماند و نمى تواند به سرعت ، زبان آنان را بياموزد و فرهنگ و آداب و رسوم آنان را بپذيرد ، بر خلاف كودك نادانى كه به اسارت برده مى شود ، كه به سرعت ، امور تازه را مى آموزد .

از سوى ديگر، اگر كودك ، خردمند زاده مى شد، احساس شرم و خوارى مى كرد ؛ زيرا مى ديد كه او را بغل مى كنند ، شير مى دهند ، او را قنداق مى كنند و در گهواره مى گذارند ، با اين كه كودك به آنها نيازمند است ؛ چرا كه به هنگام ولادت جسمى ناتوان دارد. همچنين شيرينى كودكانه را براى اطرافيان نداشت.

از اين رو ، كودك ، غافل و نادان به دنيا مى آيد و با درك ضعيف و آگاهى اندك ، با امور برخورد مى كند و اندك اندك ، دانش او افزايش مى يابد تا با جهان بيرون انس مى گيرد و با تمرين و انس گرفتن از تأمل و حيرت به دخل و تصرّف در جهان مى پردازد و با عقل و تدبير ، وارد عرصه زندگى مى شود. و گرفتار اطاعت و عصيان ، غفلت و پند گرفتن مى شود.

از سوى ديگر ، اگر كودك خردمند زاده مى شد ، شيرينى تربيت فرزند ، از ميان مى رفت و در پرداختن پدر و مادر به فرزندان ، مصلحتى نبود ، چنان كه زحمت و مهربانى اى در ميان نبود. بنا بر اين ، فرزندان با پدران ، انس نمى گرفتند و پدران نيز با فرزندان؛ زيرا فرزندان ، نيازى به تربيت پدران و نگهدارى آنان نداشتند و بدين جهت ، به هنگام تولّد ، از پدران جدا مى شدند . در اين صورت ، كسى پدر و مادر خود را نمى شناخت و از ازدواج با محارم پروا نداشت؛ زيرا آنان را نمى شناخت. و از همه زشت تر و ناپسندتر ، اين كه: كودك خردمند ، از مادر

متولّد مى گردد ، در حالى كه همه چيز را مى بيند و مى فهمد . حال ، نمى فهمى چگونه همه چيزِ آفرينش ، در نهايت درستى است و بزرگ و كوچك عالم ، از خطا به دور است؟ اى مفضّل ! در آنچه آگاهى اش از آدمى پوشيده شده است (از قبيل: مدّت زندگانى) ، بينديش؛ زيرا اگر انسان از اندازه عمرش باخبر مى شد و زندگى كوتاهى داشت، با ترس از مرگ _ كه زمانش را مى دانست _ زندگى ، ناگوار بود؛ بلكه مانند كسى مى شد كه سرمايه اش از كف رفته يا رو به فناست ، كه چنين شخصى، تنگ دستى و ترس از كف دادن سرمايه و هراس از تنگ دستى را احساس مى كند ، با آن كه ناگوارى اى كه از پايان يافتن عمر به آدمى مى رسد، بيش از ناگوارى نابودى سرمايه است ؛ چرا كه انسانى كه ثروتش كم مى شود، اميد جايگزين شدن آن را دارد و با اين اميد، آرامش مى يابد ؛ امّا كسى كه به نابودىِ عمر[ ش] يقين دارد ، يأس بر او مستولى مى گردد .

امّا اگر عمرش طولانى مى بود و بدان آگاه مى شد ، به بقا اعتماد پيدا مى كرد و غرق در لذّت ها و گناهان مى شد و بر اين ديدگاه ، عمل مى كرد كه به لذّت هايش مى رسد، آن گاه در پايان عمر ، توبه مى كند . و اين ، روشى است كه خداوند، آن را براى بندگان نمى پسندد و نمى پذيرد .

اگر بگويى : «آيا چنين نيست كه گاهى انسان، مدّتى معصيت مى كند و سپس توبه مى نمايد و توبه اش پذيرفته مى شود ؟»، مى گوييم : اين، از آن روست كه شهوت بر انسان غالب شده است، بدون اين كه آن را با برنامه ريزى انجام دهد و كارش را بر آن بنا كند . از اين رو، خداوند ، گذشت مى كند و با آمرزش ، بر او تفضّل مى نمايد ؛ امّا كسى كه زندگى را بر اين بنا نهاده كه معصيت كند و در پايان عمر ، توبه كند ، در پى فريفتنِ كسى است كه فريفته نمى شود ، و تلاش مى كند از لذّت هاى نقد ، بهره ببرد و به خود وعده مى دهد كه در آينده، توبه خواهد كرد ، كه البته به وعده وفا نخواهد نمود ؛ زيرا رها شدن از رفاه و لذّت ، و انجام دادن توبه، بويژه در پيرى و ناتوانى بدن ، امرى بس دشوار است، و براى انسان، اين خطر هست كه با پس انداختن توبه ، مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنيا خارج

شود . [اين شخص،] مانند كسى است كه بِدِهى مدّتدار، بر عهده اوست و توان بازپرداخت بدهى اش را دارد ؛ ولى هميشه آن را به تأخير مى اندازد تا زمان پرداخت فرا رسد ؛ امّا [ بى اختيار،] سرمايه، از دست مى رود و قرض ، بر گردنش باقى مى ماند .

پس براى انسان ، بهتر ، آن است كه اندازه عمر خود را نداند و در تمام مدت، از مرگ هراس داشته باشد تا از گناهان بپرهيزد و عمل صالح را برگزيند .

اگر بگويى : «اينك نيز كه از مقدار عمر ، باخبر نيست و از مرگ مى هراسد ، هر ساعت ، مرتكب فحشا مى شود و دست به گناه مى زند» ، مى گوييم : تدبير درست، همان است كه اكنون جريان دارد . اگر انسان با اين تدبير ، از گناهان و بدى ها سر باز نمى زند ، اين ، از خوش گذرانى و قساوت قلب اوست، نه از خطاى در تدبير ، همان گونه كه پزشك، گاهى دوايى را براى بيمار ، تجويز مى كند كه سودمند است . حال اگر بيمار بر خلاف دستور پزشك رفتار كند و به امر و نهى او اعتنايى نداشته باشد ، از تجويز پزشك، سود نخواهد برد و البته زيان آن به پزشك بر نمى گردد ؛ بلكه متوجّه بيمار است كه سخن او را نپذيرفته است .

آدمى كه هر ساعت در انتظار مرگ به سر مى برد ، [ ولى] از گناهانْ دست بر نمى دارد ، در صورتى كه به طولانى بودن زندگانى اطمينان داشته باشد ، سزاوارتر است كه مرتكب گناهان بزرگ شود . از اين رو ، در انتظار مرگ بودن، برايش بهتر است از اطمينان به بقا در دنيا.

از اين گذشته، اگر انتظار مرگ براى دسته اى از مردم، سودمند نيست و به لهو و لعب مشغول مى شوند و از آن پند نمى گيرند ، گروهى ديگر پند مى گيرند و از گناهان، كناره گيرى مى كنند و رفتار شايسته را ترجيح مى دهند و اموال و اجناس گران بهاى خود را در انفاق بر فقرا و مساكين ، مصرف كنند . پس ، عادلانه نيست كه اين گروه ، از اين فضيلت ، بهره مند نشوند ، به اين دليل كه گروهى ديگر ، از آن ، بهره مند نمى شوند . .

ص: 114

. .

ص: 115

. .

ص: 116

راجع: ج 3 ص 150 (السؤال عمّا قد يضرّ جوابه) .

.

ص: 117

ر . ك : ج 3 ص 151 (پرسيدن از چيزهايى كه پاسخش زيانبار است) .

.

ص: 118

4 / 4ما يَنبَغي في مُعاشَرَةِ الجاهِلِأ _ السَّلامُ عِندَ المُخاطَبَةِالكتاب«وَ عِبَادُ الرَّحْمَ_نِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الْجَ_هِلُونَ قَالُواْ سَلَ_مًا» . (1)

«وَ إذَا سَمِعُواْ اللَّغْوَ أعْرَضُواْ عَنْهُ وَ قَالُواْ لَنَا أعْمَ__لُنَا وَ لَكُمْ أعْمَ__لُكُمْ سَلَ_مٌ عَلَيْكُمْ لاَ نَبْتَغِى الْجَ_هِلِينَ» . (2)

الحديث4482.الكافى ( _ به نقل از جميل بن درّاج _ ) مسند ابن حنبل عن النّعمان بن مُقرّن :سَبَّ رَجُلٌ رَجُلاً عِندَهُ [ صلى الله عليه و آله ] فَجَعَلَ الرَّجُلُ المَسبوبُ ، يَقولُ : عَلَيكَ السَّلامُ .

قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أما إنَّ مَلَكاً بَينَكُما يَذُبُّ عَنكَ كُلَّما يَشتِمُكَ هذا .

قالَ لَهُ : بَل أنتَ ، وأنتَ أحَقُّ بِهِ ، وإذا قالَ لَهُ : عَلَيكَ السَّلامُ قالَ : لا ، بَل لَكَ ، أنتَ أحَقُّ بِهِ. (3)4483.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصفِ أصحابِهِ _: لَو رَأيتَهُم في نَهارِهِم إذاً لَرَأيتَ قَوماً «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا » ويَقولونَ لِلنّاسِ حُسناً ، «وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الْجَ_هِلُونَ قَالُواْ سَلَ_مًا » ، «وَ إذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا » . (4)4484.تفسير ابن كثير عن الحسن :الإمام الصادق عليه السلام_ في وَصفِ الشِّيعَةِ _: إن خاطَبَهُم جاهِلٌ سَلَّمُوا ، وإن لَجَأَ إلَيهِم ذُو الحاجَةِ مِنهُم رَحِمُوا ، وعِندَ المَوتِ هُم لا يَحزَنونَ. (5) .


1- .الفرقان : 63 .
2- .القصص : 55 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 191 ح 23806 ، كنز العمّال : ج 3 ص 642 ح 8302 .
4- .صفات الشيعة : ص 120 ح 63 عن محمّد بن الحنفيّة ، بحار الأنوار : ج 7 ص 220 ح 132 .
5- .تحف العقول : ص 378 ، مشكاة الأنوار : ص 126 ح 291 عن مهزم وفيه «لا يجزعون» بدل «لا يحزنون» مع تقديم وتأخير ، بحار الأنوار : ج 78 ص 264 ح 169 .

ص: 119

4 / 4 رفتار شايسته با نادان

الف _ سلام گفتن به هنگام گفتگو

4 / 4رفتار شايسته با نادانالف _ سلام گفتن به هنگام گفتگوقرآن«و بندگانِ خداى رحمان ، كسانى هستند كه بر روى زمين با فروتنى گام بر مى دارند ، و چون نادانانْ آنان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت ، پاسخ مى گويند» .

«و چون [ سخن] بيهوده اى بشنوند، از آن ، روى بر مى تابند و مى گويند : كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما ! جوياى [مصاحبت با ]نادانان نيستيم» .

حديث4486.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل_ به نقل از نعمان بن مقرّن _: مردى ، شخصى را در نزد پيامبر صلى الله عليه و آله دشنام مى داد و او در جواب مى گفت: بر تو سلام!

پيامبر صلى الله عليه و آله [ خطاب به فردى كه با سلام ، به دشنام دهنده جواب مى داد، ]فرمود : «آگاه باش! فرشته اى در ميان شما دو نفر است كه از تو دفاع مى كند. هر گاه او تو را دشنام مى دهد و مى گويد : تو چنينى، فرشته مى گويد : تو چنينى؛ بلكه تو سزاوارترى ، و وقتى تو در پاسخ مى گويى : بر تو سلام، [آن فرشته ]مى گويد: نه؛ بلكه تو سزاوار [ سلام] هستى ».4487.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام_ در توصيف يارانش _: اگر آنان را در روز ببينى، آنها را گروهى خواهى يافت كه «بر روى زمين ، با فروتنى گام بر مى دارند» و به نيكى با مردم سخن مى گويند «و اگر نادانان ، آنان را طرف خطاب قرار دهند ، به ملايمت ، پاسخ مى گويند» ، «و اگر به كارى بيهوده برخورد كنند ، با بزرگوارى از آن مى گذرند» .4488.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام_ در توصيف شيعيان _: اگر فرد نادانى، آنان را طرف خطاب قرار دهد، سلام مى كنند ، و اگر نيازمندى به آنان پناه برد، بر او ترحّم مى نمايند . آنان در هنگام مرگ، غمگين نيستند .

.

ص: 120

4489.امام صادق عليه السلام :الأغاني :كانَ إبراهيمُ (1) شَديدَ الاِنحِرافِ عَن عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَحَدَّثَ المَأمونَ يَوماً أنَّهُ رَأى عَلِيًّا فِي النَّومِ ، فَقالَ لَهُ : مَن أنتَ ؟ فَأَخبَرَهُ أنَّهُ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ، فَمَشَينا حَتّى جِئنا قَنطَرَةً ، فَذَهَبَ يَتَقَدَّمُني لِعُبورِها فَأَمسَكتُهُ ، وقُلتُ لَهُ : إنَّما أنتَ رَجُلٌ تَدَّعي هذَا الأَمرَ بِإِمرَةٍ ونَحنُ أحَقُّ بِهِ مِنكَ ! فَما رَأيتُ لَهُ فِي الجَوابِ بَلاغَةً كَما يوصَفُ عَنهُ .

فَقالَ : وأيُّ شَيءٍ قالَ لَكَ ؟

فَقالَ : ما زادَني عَلى أن قالَ : سَلاماً سَلاماً !

فَقالَ لَهُ المَأمونُ : قَد وَاللّهِ أجابَكَ أبلَغَ جَوابٍ .

قالَ : وكَيفَ ؟!

قالَ : عَرَّفَكَ أنَّكَ جاهِلٌ لا يُجاوَبُ مِثلُكَ ، قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الْجَ_هِلُونَ قَالُواْ سَلَ_مًا» .

فَخَجِلَ إبراهيمُ ، وقالَ : لَيتَني لَم اُحَدِّثكَ بِهذَا الحَديثِ. (2)راجع: ج 1 ص 404 ح 528 و 416 ح 582 .

ب _ السُّكوتُ عِندَ المُنازَعَةِ4492.الإمام الباقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ موسى عليه السلام لَقِيَ الخِضرَ عليه السلام فَقالَ : أوصِني .

فَقالَ الخِضرُ : . . . يا موسى ، تَفَرَّغ لِلعِلمِ إن كُنتَ تُريدُهُ، فَإِنَّمَا العِلمُ لِمَن تَفَرَّغَ

لَهُ . . . وأعرِض عَنِ الجُهّالِ ، وَاحلُم عَنِ السُّفَهاءِ ، فَإِنَّ ذلِكَ فَضلُ الحُلَماءِ وزَينُ العُلَماءِ ، إذا شَتَمَكَ الجاهِلُ فَاسكُت عَنهُ سَلَماً وجانِبهُ حَزماً ، فَإِنَّ ما بَقِيَ مِن جَهلِهِ عَلَيكَ وشَتمِهِ إيّاكَ أكثَرُ. (3) .


1- .هو إبراهيم بن المهدي ، الخليفة العبّاسي ، المكنّى بأبي إسحاق (الأغاني: ج 10 ح 119) .
2- .الأغاني : ج 10 ص 157 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 270 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 86 .
3- .منية المريد : ص 140 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 226 ح 18 ؛ المعجم الأوسط : ج 7 ص 78 ح 6908 وفيه «الحكماء» بدل «الحلماء» ، تاريخ دمشق : ج 16 ص 414 ، البداية والنهاية : ج 1 ص 329 كلاهما نحوه وكلّها عن عمر بن الخطّاب وراجع كنز العمّال : ج 16 ص 143 ح 44176 .

ص: 121

ب _ سكوت به هنگام نزاع

4493.الإمام الصادق عليه السلام :الأغانى :ابراهيم، فرزند خليفه عبّاسى، با امير مؤمنان ، بسيار دشمن بود . روزى به مأمون گفت كه على[ عليه السلام ] را در خواب ديده و از او پرسيده است كه: «كيستى ؟» و وى جواب داده كه على بن ابى طالب است .

[ابراهيم گفت:] مقدارى [ به همراه على عليه السلام ]راه رفتيم تا به پلى رسيديم . خواست زودتر از من عبور كند . او را گرفتم و گفتم : تو ادّعاى فرمان روايى دارى، با آن كه ما شايسته تريم . او در جواب، پاسخى بليغانه ، آن گونه كه او را توصيف مى كنند ، نداد .

مأمون گفت : مگر چه پاسخ داد ؟

ابراهيم گفت : چيزى جز «سلاما سلاما» نگفت .

مأمون گفت: به خدا سوگند، بليغ ترين پاسخ را داده است.

ابراهيم گفت: چه طور ؟!

مأمون گفت : به تو فهمانده كه نادانى و در خور گفتگو نيستى . خداوند عز و جلفرموده است : «چون نادانان آنان را طرف خطاب قرار دهند، مى گويند : سلام!» .

ابراهيم، شرمنده گشت و گفت : كاش اين قصّه را برايت نمى گفتم .ر . ك : ج 1 ص 405 ح 528 و 417 ح 582 .

ب _ سكوت به هنگام نزاع4496.التوحيد عن عمرو بن شمر عن جابر بن يزيد الجعفي عن ( _ في حَديثٍ يَقولُ فيهِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :موسى عليه السلام ، خضر عليه السلام را ملاقات كرد و گفت : مرا پند ده . خضر گفت : «اى موسى ! اگر دانش مى خواهى ، خودت را وقف آن ساز ؛ زيرا دانش، از آنِ كسى است كه خود را وقف آن سازد ... ، و از نادانان ، كناره گيرى

كن و در برابر ابلهان، بردبار باش؛ زيرا اين براى بردباران، فضيلت و براى آگاهان، زينت است . اگر نادانى ، تو را دشنام داد، به ملايمت ، سكوت كن و با دورانديشى ، از او دورى كن ؛ زيرا ثوابى كه از نادانى و دشنام او به تو برايت باقى مانده، بيشتر است .

.

ص: 122

4490.الكافى ( _ به نقل از سلام جُعفى _ ) الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا تُنازِع جاهِلاً. (1)4491.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :لا تُنازِعِ السُّفَهاءَ ولا تَستَهتِر بِالنِّساءِ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يُزري بِالعُقَلاءِ. (2)4492.امام باقر عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :النّاسُ رَجُلانِ : مُؤمِنٌ وجاهِلٌ ، فَلا تُؤذِ المُؤمِنَ ، ولا تُجَهِّلِ الجاهِلَ فَتَكونَ مِثلَهُ. (3)ج _ الحِلم4494.امام صادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ثَلاثٌ مَن لَم يَكُنَّ فيهِ لَم يَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ : وَرَعٌ يَحجِزُهُ عَن مَعاصِي اللّهِ ، وخُلُقٌ يُداري بِهِ النّاسَ ، وحِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ. (4)4495.كمال الدين ( _ به نقل از ابان بن تغلب _ ) الإمام عليّ عليه السلام :لا تَفضَحوا أنفُسَكُم لِتَشفوا غَيظَكُم ، و إن جَهِلَ عَلَيكُم جاهِلٌ فَليَسَعهُ حِلمُكُم. (5) .


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 259 ح 39 .
2- .غرر الحكم : ح 10422 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 519 ح 9421 .
3- .الخصال : ص 49 ح 57 عن أبي حمزة الثمالي ، بحار الأنوار : ج 74 ص 158 ح 7 .
4- .الكافي: ج 2 ص 116 ح 1 ، المحاسن: ج 1 ص 66 ح 13 وفيه «لم يقم» بدل «لم يتمّ» وكلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 360 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعًا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار: ج 71 ص 422 ص 59 وراجع شعب الإيمان: ج 6 ص 339 ح 8423 .
5- .غرر الحكم : ح 10240 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 521 ح 9473 .

ص: 123

ج _ بردبارى

4496.التوحيد ( _ به نقل از عمرو بن شمر ، از جابر بن يزيد جعفى در ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: با نادان، نزاع مكن .4497.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :با ابلهان، نزاع مكن و دل باخته زنان مشو ؛ زيرا اين خصلت ها ، خردمندان را خوار مى گرداند .4498.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :مردمان ، دو گروه اند : مؤمن و نادان؛ به مؤمن، آزار مرسان و به نادان ، نسبت نادانى مده، كه مانند او مى شوى .ج _ بردبارى4497.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه خصلت است كه اگر در كسى نباشد ، كارى [درست] از او به انجام نمى رسد : تقوايى كه او را از نافرمانى از خداوند ، باز دارد ؛ خُلق و خويى كه با آن با مردم، مدارا كند ؛ و بردبارى اى كه با آن، نادانىِ نادان را پاسخ دهد .4498.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خود را رسوا مسازيد، تا خشمتان را فرو نشانيد . اگر نادانى با شما نادانى كرد، بردبارىِ شما بايد آن را فرا بگيرد .

.

ص: 124

4499.التوحيد ( _ به نقل از اسحاق بن راهويه _ ) عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَن عليه السلام _: اُوصيكَ بِمَغفِرَةِ الذَّنبِ ، وكَظمِ الغَيظِ ، وصِلَةِ الرَّحِمِ ، وَالحِلمِ عِندَ الجاهِلِ. (1)4500.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :اِحتِمالُ الجاهِلِ صَدَقَةٌ. (2)4501.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :المُؤمِنُ حَليمٌ لا يَجهَلُ ، وإن جُهِلَ عَلَيهِ يَحلُمُ. (3)4502.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عيون أخبار الرضا عن موسى بن محمّد المحاربي عن رجل :إنَّ المَأمونَ قالَ لَهُ [أيِ الإِمامِ الرِّضا عليه السلام ] : هَل رُوِّيتَ مِنَ الشِّعرِ شَيئاً ؟

فَقالَ : قَد رُوِّيتُ مِنهُ الكَثيرَ .

فَقالَ : أنشِدني أحسَنَ ما رُوِّيتَهُ فِي الحِلمِ .

فَقالَ عليه السلام :

إذا كانَ دوني مَن بُليتُ بِجَهلِهِ

أبَيتُ لِنَفسي أن تُقابِلَ بِالجَهلِ وإن كانَ مِثلي في مَحَلّي مِنَ النُّهى

أخَذتُ بِحِلمي كَي أجِلَّ عَنِ المِثلِ وإن كُنتُ أدنى مِنهُ فِي الفَضلِ وَالحِجى

عَرَفتُ لَهُ حَقَّ التَّقَدُّمِ وَالفَضلِ

فَقالَ لَهُ المَأمونُ : ما أحسَنَ هذا ، مَن قالَهُ ؟!

فَقالَ : بَعضُ فِتيانِنا. (4)راجع: ج 3 ص 368 (الحلم) .

.


1- .تحف العقول : ص 222 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 443 ح 794 عن محمّد بن حنيف ، بحار الأنوار : ج 78 ص 62 ح 142 ؛ البداية والنهاية : ج 7 ص 328 وليس فيه صدره ، المناقب للخوارزمي : ص 384 عن محمّد بن الحنفيّة .
2- .بحار الأنوار : ج 57 ص 345 ح 36 ، مدينة المعاجز : ج 1 ص 547 ح 350 نقلاً عن كتاب عيون المعجزات للسيّد المرتضى رحمه الله وكلاهما عن ميثم .
3- .الكافي : ج 2 ص 235 ح 17 و ص 229 ح 1 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهماالسلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 202 ، أعلام الدين : ص 110 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 358 ح 61 .
4- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 174 ح 1 ، العُدد القويّة : ص 293 ح 21 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 107 ح 2 .

ص: 125

4504.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام _: سفارش مى كنم تو را به بخشيدن گناه[ ديگران]، فرو خوردن خشم ، ارتباط با خويشاوندان، و بردبارى به هنگام برخورد با نادان .4500.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :تحمّل نادان ، صدقه است .4501.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :مؤمن، بردبار است و نادانى نمى كند ، و اگر به نادانى با او رفتار شود، بردبارى به خرج مى دهد .4502.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از موسى بن محمّد محاربى ، از مردى _: مأمون به امام رضا عليه السلام گفت : آيا شعر ، نقل مى كنى؟

فرمود : «بسيار در خاطر دارم» .

گفت : بهترين شعرى كه درباره بردبارى، در خاطر دارى، بيان كن .

امام رضا عليه السلام فرمود :

«اگر به نادانى پايين تر از خود، گرفتار گردم

مانع از آن مى شوم كه نفْسم با نادانى پاسخ دهدو اگر با همتاى خود در خردمندى ، برخورد كنم

بردبارى پيشه مى سازم تا از همانندم ، برتر باشمو اگر با بالاتر از خويش در دانش و خرد، مواجه گردم

براى او حقّ پيشتازى و فضيلت قائل ام» .

مأمون گفت : چه زيباست اين شعر ! چه كسى آن را سروده است ؟

امام عليه السلام فرمود : «برخى جوانان ما» .ر . ك : ج 3 ص 369 (بردبارى) .

.

ص: 126

د _ التَّعليم4505.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَمِ _: يا هِشامُ ، تَعَلَّم مِنَ العِلمِ ما جَهِلتَ ، وعَلِّمِ الجاهِلَ مِمّا عُلِّمتَ . عَظِّمِ العالِمَ لِعِلمِهِ ودَع مُنازَعَتَهُ ، وصَغِّرِ الجاهِلَ لِجَهلِهِ ولا تَطرُدهُ ولكِن قَرِّبهُ وعَلِّمهُ. (1)4506.مختصر بصائر الدرجات عن الهيثم بن عروة التميمي :الإمام الصادق عليه السلام :قَرَأتُ في كِتابِ عَلِيٍّ عليه السلام : إنَّ اللّهَ لَم يَأخُذ عَلَى الجُهّالِ عَهداً بِطَلَبِ العِلمِ حَتّى أخَذَ عَلَى العُلَماءِ عَهداً بِبَذلِ العِلمِ لِلجُهّالِ ؛ لِأَنَّ العِلمَ كانَ قَبلَ الجَهلِ. (2)راجع : ج 3 ص 218 (وجوب التعليم) و 230 (فضل التعليم) .

ه _ عَدَمُ الوُثوقِ4506.امام صادق عليه السلام ( _ خطاب به هيثم بن عروه تميمى _ ) الإمام عليّ عليه السلام :كُن بِعَدُوِّكَ العاقِلِ أوثَقَ مِنكَ بِصَديقِكَ الجاهِلِ. (3)4507.الكافى ( _ به نقل از ابو بصير _ ) عنه عليه السلام :لا يوثَقُ بِعَهدِ مَن لا عَقلَ لَهُ. (4)و _ العِصيان4509.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :اِعصِ الجاهِلَ تَسلَم. (5) .


1- .تحف العقول : ص 394 و 502 عن عيسى عليه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 1 ص 148 ح 30 .
2- .الكافي : ج 1 ص 41 ح 1 عن طلحة بن زيد ، الأمالي للمفيد : ص 66 ح 12 عن محمّد بن أبي عمير العبدي عن الإمام عليّ عليه السلام نحوه ، منية المريد : ص 185 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 67 ح 14 .
3- .غرر الحكم : ح 7178 .
4- .غرر الحكم : ح 10804 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 540 ح 10019 .
5- .غرر الحكم : ح 2264 .

ص: 127

د _ تعليم
ه _ عدم اطمينان
و _ نافرمانى

د _ تعليم4511.الإمام عليّ عليه السلام :امام كاظم عليه السلام_ خطاب به هشام بن حكم _: اى هشام ! آنچه را نمى دانى، بياموز ؛ از آنچه آموختى، به نادان بياموز . عالم را براى علمش بزرگ بشمار و با او درگير مشو، و نادان را براى نادانى اش كوچك بشمار و او را طرد مكن ؛ بلكه او را به خود، نزديك ساز و به او بياموز .4512.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :در كتاب على عليه السلام خواندم كه خداوند، از نادانان ، پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، آنچنان كه از عالمان ، پيمان گرفته كه به نادانان بياموزند ؛ زيرا دانش، پيش از نادانى است .ر . ك : ج 3 ص 219 (ضرورت آموزش) و 231 (فضيلت آموزش) .

ه _ عدم اطمينان4510.الكافى ( _ به نقل از ابو صباح كنانى _ ) امام على عليه السلام :به دشمنِ خردمند، بيش از دوست نادان ، اعتماد كن .4511.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :به پيمان كسى كه خردمند نيست ، اعتماد نمى شود .و _ نافرمانى4513.مروج الذهب عن أبي دعامة :امام على عليه السلام :از نادان ، نافرمانى كن تا سالم بمانى .

.

ص: 128

ز _ الإِعراضالكتاب«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأعْرِضْ عَنِ الْجَ_هِلِينَ» . (1)

الحديث4516.الإمام الصادق عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ : مَا الإِسلامُ ؟ _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أحكَمُ النّاسِ مَن فَرَّ مِن جُهّالِ النّاسِ. (2)4517.الخصال عن أبي بصير :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُؤمِنٌ وجاهِلٌ ، فَلا تُؤذِ المُؤمِنَ ، ولا تُجاوِرِ الجاهِلَ. (3)4515.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :كُفرُ النِّعمَةِ لُؤمٌ ، وصُحبَةُ الجاهِلِ شُؤمٌ. (4)4516.امام صادق عليه السلام ( _ در پاسخ به اين پرسش كه : اسلام چيست؟ _ ) عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لا يُؤمِنَنَّكَ مِن شَرِّ جاهِلٍ قَرابَةٌ ولا جِوارٌ ، فَإِنَّ أخوَفَ ما تَكونُ لِحَريقِ النّارِ أقرَبُ ما تَكونُ إلَيها. (5)4517.الخصال ( _ به نقل از ابو بصير _ ) عنه عليه السلام :لا تَصحَب مَن فاتَهُ العَقلُ ، ولا تَصطَنِع مَن خانَهُ الأَصلُ ، فَإِنَّ مَن لا عَقلَ لَهُ يَضُرُّكَ مِن حَيثُ يَرى أنَّهُ يَنفَعُكَ ، ومَن لا أصلَ لَهُ يُسيءُ إلى مَن يُحسِنُ إلَيهِ. (6)4518.الأمالي للطوسي عن أبي بصير :عنه عليه السلام :لا تَنتَصِح بِمَن فاتَهُ العَقلُ ، ولا تَثِق بِمَن خانَهُ الأَصلُ ، فَإِنَّ مَن فاتَهُ العَقلُ

يَغُشُّ مِن حَيثُ يَنصَحُ ، ومَن خانَهُ الأَصلُ يُفسِدُ مِن حَيثُ يُصلِحُ. (7) .


1- .الأعراف : 199 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 395 ح 5840 ، الأمالي للصدوق : ج 73 ص 41 وفيه «أحلم» بدل «أحكم» وكلاهما عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، معاني الأخبار : ص 196 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : ص 241 ح 698 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 202 ح 13 .
3- .المعجم الأوسط : ج 8 ص 302 ح 8698 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 174 كلاهما عن عبداللّه بن عمرو .
4- .تحف العقول : ص 80 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6701 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 287 ح 1 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 305 ح 498 .
6- .غرر الحكم : ح 10383 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 526 ح 9584 وفيه «تصاحب» بدل «تصحب» .
7- .غرر الحكم : ح 10399 ، وفي طبعة النجف : ص 341 «لا تنصح» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 527 ح 9593 نحوه.

ص: 129

ز _ روگردانى

ز _ روگردانىقرآن«گذشت ، پيشه كن و به [ كار] پسنديده فرمان بده و از نادان، رُخ برتاب» .

حديث4520.امام رضا عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكيم ترين انسان ، كسى است كه از مردمِ نادان بگريزد .4521.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردمان ، دو گروه اند : مؤمن و نادان . مؤمن را ميازار و با نادان، همنشينى مكن .4522.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ الإِسلامِ _ ) امام على عليه السلام :ناسپاسى كردن نعمت، پستى است و همنشينى با نادان، ناخجستگى .4523.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: نزديكى به نادان و همسايگى با او، تو را از شرّش ايمن نمى دارد ؛ زيرا هر چه به آتشْ نزديك تر باشى ، خطر سوختن برايت بيشتر است .4524.مسند ابن حنبل عن أنس :امام على عليه السلام :با كسى كه از خرد ، بى بهره است ، مصاحبت مكن و كسى را كه بى ريشه است، يار خود مگير؛ زيرا آن كه خردمند نيست، از جايى كه گمان مى كند به تو سود مى رساند، به تو زيان خواهد زد و آن كه بى ريشه است، به هر كه به او خوبى كند، بدى روا مى دارد .4521.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :درباره كسى كه از خرد ، بى بهره است، خيرخواهى مكن و به كسى

كه بى ريشه است، اعتماد منما ؛ زيرا آن كه خرد ندارد، از جايى كه گمان مى كند خيرخواهى مى كند ، ضرر مى زند ، و كسى كه بى ريشه است، به جاى درست كردن ، ويران مى سازد .

.

ص: 130

4522.امام صادق عليه السلام ( _ در وصف اسلام _ ) عنه عليه السلام :شَرُّ مَن صاحَبتَ الجاهِلُ. (1)4523.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :شَرُّ الأَصحابِ الجاهِلُ. (2)4524.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از اَنس _ ) عنه عليه السلام :قَطيعَةُ الجاهِلِ تَعدِلُ صِلَةَ العاقِلِ. (3)4525.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :اِحذَرِ العاقِلَ إذا أغضَبتَهُ ، وَالكَريمَ إذا أهَنتَهُ ، وَالنَّذلَ إذا أكرَمتَهُ ، وَالجاهِلَ إذا صاحَبتَهُ. (4)4526.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :صَديقُ الجاهِلِ مَعرِضٌ لِلعَطَبِ. (5)4527.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :صَديقُ الجاهِلِ مَتعوبٌ مَنكوبٌ. (6)4528.تحف العقول عن الإمام الصادق عليه السلام ( _ أنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ فَقالَ عليه السلام ) الإمام العسكريّ عليه السلام :صَديقُ الجاهِلِ تَعِبٌ. (7)4525.امام على عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام :مُحادَثَةُ العالِمِ عَلَى المَزابِلِ خَيرٌ مِن مُحادَثَةِ الجاهِلِ عَلَى الزَّرابِيِّ. (8) .


1- .غرر الحكم : ح 5691 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 293 ح 5216 .
2- .غرر الحكم : ح 5709 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 294 ح 5259 .
3- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 117 ، الدرّة الباهرة : ص 20 ، غرر الحكم : ح 6786 .
4- .كنز الفوائد : ج 1 ص 368 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 166 ح 30 .
5- .غرر الحكم : ح 5856 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 302 ح 5365 .
6- .غرر الحكم : ح 5829 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 301 ح 5341 .
7- .تحف العقول : ص 489 ، العُدد القويّة : ص 300 عن الإمام الرضا عليه السلام وفيه «في تعب» ، بحار الأنوار : ج 78 ص 355 نقلاً عن كتاب الدرّ .
8- .الكافي : ج 1 ص 39 ح 2 عن إبراهيم بن عبدالحميد ، الاختصاص : ص 335 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 205 ح 27 .

ص: 131

4526.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :بدترين كسى كه با او همنشين مى شوى ، نادان است .4527.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :بدترينِ ياران ، نادان است .4528.تحف العقول :امام على عليه السلام :بريدن از نادان ، برابر با پيوستن به خردمند است .قالَ عليه السلام :امام على عليه السلام :برحذر باش از خردمند، هنگامى كه او را به خشم آوردى ، و از فرد بزرگوار، هنگامى كه به او اهانت كردى، و از فرومايه، هنگامى كه او را گرامى داشتى، و از نادان، هنگامى كه با او همنشين شدى .امام صادق عليه السلام فرمود :امام على عليه السلام :دوستِ [ آدم] نادان ، در معرض نابودى است .4529.مشكاة الأنوار :امام على عليه السلام :دوستِ [ آدم] نادان ، در معرض رنج و سركوب است .4529.مشكاة الأنوار :امام عسكرى عليه السلام :دوستِ[ آدم] نادان ، رنجه است .4530.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :گفتگو با عالم در مَزبَله ها، بهتر از گفتگو با نادان بر فرش هاى گران بهاست . .

ص: 132

4531.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الرضا عليه السلام_ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ سِنانٍ _: حَرَّمَ اللّهُ عز و جل التَّعَرُّبَ بَعدَ الهِجرَةِ لِلرُّجوعِ عَنِ الدّينِ وتَركِ المُؤازَرَةِ لِلأَنبِياءِ وَالحُجَجِ عليهم السلام ، وما في ذلِكَ مِنَ الفَسادِ وإبطالِ حَقِّ كُلِّ ذي حَقٍّ ، لا لِعِلَّةِ سُكنَى البَدوِ ، ولِذلِكَ لَو عَرَفَ الرَّجُلُ الدّينَ كامِلاً لَم يَجُز لَهُ مُساكَنَةُ أهلِ الجَهلِ ، وَالخَوفُ عَلَيهِ لِأَنَّهُ لا يُؤمَنُ أن يَقَعَ مِنهُ تَركُ العِلمِ وَالدُّخولُ مَعَ أهلِ الجَهلِ وَالتَّمادي في ذلِكَ. (1)راجع: ص 120 ح 1140 .

.


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 566 ح 4934 ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 92 ح 1 ، علل الشرائع : ص 481 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 9 ح 10 .

ص: 133

4533.عنه صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام_ در نامه اى به محمّد بن سنان _: خداوند متعال، تعرّب پس از هجرت (1) را حرام كرد تا كسى از دين بر نگردد و كمك كردن به پيامبران و پيشوايان، رها نشود و [ نيز] براى آن كه اين، سبب تباهى و از ميان رفتن حقوق صاحبان حق است ، نه از آن رو كه باديه نشينى ، نارواست .

بدين جهت، اگر مردى دين را به كمال بشناسد، روا نيست كه در ميان نادانان، سُكنا گزيند؛ زيرا بيم آن است كه دانش را رها كند و در جرگه نادانان قرار گيرد و در اين راه، پيش رود .ر . ك : ص 120 ح 1140 .

.


1- .. مقصود از تعرّب پس از هجرت ، سكونت در باديه اى است كه مسلمان نتواند در آن جا از آگاهى هاى دينى برخوردار گردد .

ص: 134

الفصل الخامس : الجاهليّة الاُولى5 / 1مَعنَى الجاهِلِيَّةِالكتاب«وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَ_هِلِيَّةِ الْأُولَى» . (1)

«وَ مَا ءَاتَيْنَ_هُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَ مَا أرْسَلْنَا إلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ» . (2)

«وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إذْ نَادَيْنَا وَ لَ_كِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أتَ_ل_هُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» . (3)

راجع: المائدة : 19 ، السجدة : 3 .

الحديث4536.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّما سُمِّيَتِ الجاهِلِيَّةُ لِضَعفِ أعمالِها ، وجَهالَةِ أهلِها ... ، إنَّ أهلَ الجاهِلِيَّةِ عَبَدوا غَيرَ اللّهِ ، ولَهُم أجَلٌ يَنتَهونَ إلى مُدَّتِهِ ويَصيرونَ إلى نِهايَتِهِ ، مُؤَخَّرٌ عَنهُمُ العِقابُ إلى يَومِ الحِسابِ ، أمهَلَهُمُ اللّهُ بِقُدرَتِهِ وجَلالِهِ وعِزَّتِهِ ، فَغَلَبَ الأَعَزُّ الأَذَلَّ ، وأكَلَ الكَبيرُ فيهَا الأَقَلَّ. (4) .


1- .الأحزاب : 33 .
2- .سبأ : 44 .
3- .القصص : 46 .
4- .تاريخ المدينة : ج 2 ص 558 عن الشعبي وراجع المفصّل في تاريخ العرب : ج 1 ص 37 وبلوغ الإرب : ج 1 ح 15 .

ص: 135

فصل پنجم : جاهليّت نخست

5 / 1 معناى جاهليّت

اشاره

فصل پنجم : جاهليّت نخست5 / 1معناى جاهليّتقرآن«و مانند روزگار جاهليّت نخست ، زينت هاى خود را آشكار مكنيد» .

«و ما كتاب هايى به آنان نداده بوديم كه آن را بخوانند و پيش از تو، هشدار دهنده اى به سويشان نفرستاده بوديم» .

«و آن دم كه [موسى را] ندا در داديم ، تو در جانب طور نبودى ؛ ولى [اين اطّلاع تو،] رحمتى است از پروردگارت ، تا قومى را كه هيچ هشدار دهنده اى پيش از تو برايشان نيامده است، بيم دهى ؛ باشد كه آنان پند پذيرند» .

ر . ك : مائده : آيه 19 ، سجده : آيه 3 .

حديث4542.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :[ دوران قبل از اسلام،] به جهت سستى كارها و نادانى مردمان، جاهليّت ناميده شد ... . به درستى كه اهل جاهليّت، غير خدا را پرستش كردند و آنان دورانى دارند كه آن را سر كنند و به پايانش برسند.

كيفر آنان تا روز رستاخيز ، به تأخير افتاده است. خداوند، آنان را از روى توان ، بزرگى و عزّتش ، مهلت داد . پس نيرومندان ، بر ضعيفان پيروز شدند و بزرگان ، كوچك ها را در اين دوران خوردند .

.

ص: 136

4543.الإمام الصادق عليه السلام :مسند ابن حنبل عن جعفر بن أبي طالب_ فيما وَصَفَ بِهِ قَومَهُ لِلنَّجاشِيِّ مَلِكِ الحَبَشَةِ _: أيُّهَا المَلِكُ ، كُنّا قَوماً أهلَ جاهِلِيَّةٍ ؛ نَعبُدُ الأَصنامَ ، ونَأكُلُ المَيتَةَ ، ونَأتِي الفَواحِشَ ، ونَقطَعُ الأَرحامَ ، ونُسيءُ الجِوارَ ، يَأكُلُ القَوِيُّ مِنَّا الضَّعيفَ ، فَكُنّا عَلى ذلِكَ حَتّى بَعَثَ اللّهُ إلَينا رَسولاً مِنّا ، نَعرِفُ نَسَبَهُ وصِدقَهُ ، وأمانَتَهُ وعَفافَهُ ، فَدَعانا إلَى اللّهِ لِنُوَحِّدَهُ ونَعبُدَهُ ونَخلَعَ ما كُنّا (نَعبُدُ) (1) نَحنُ وآباؤُنا مِن دونِهِ مِنَ الحِجارَةِ وَالأَوثانِ ، وأمَرَنا بِصِدقِ الحَديثِ ، وأداءِ الأَمانَةِ ، وصِلَةِ الرَّحِمِ ، وحُسنِ الجِوارِ ، وَالكَفِّ عَنِ المَحارِمِ وَالدِّماءِ ، ونَهانا عَنِ الفَواحِشِ ، وقَولِ الزّورِ ، وأكلِ مالِ اليَتيمِ ، وقَذفِ المُحصَنَةِ ، وأمَرَنا أن نَعبُدَ اللّهَ وَحدَهُ لا نُشرِكُ بِهِ شَيئاً ، وأمَرَنا بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصِّيامِ ... فَصَدَّقناهُ ، وآمَنّا بِهِ ، وَاتَّبَعناهُ عَلى ما جاءَ بِهِ ، فَعَبَدنَا اللّهَ وَحدَهُ فَلَم نُشرِك بِهِ شَيئاً ، وحَرَّمنا ما حَرَّمَ عَلَينا ، وأحلَلنا ما أحَلَّ لَنا ، فَعَدا عَلَينا قَومُنا فَعَذَّبونا وفَتَنونا عَن دينِنا، لِيَرُدّونا إلى_'feعِبادَةِ الأَوثانِ مِن عِبادَةِ اللّهِ، وأن نَستَحِلَ ما كُنّا نَستَحِلُّ مِنَ الخَبائِثِ. (2)4544.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله ولَيسَ أحَدٌ مِنَ العَرَبِ يَقرَاُ كِتاباً ، ولا يَدَّعي نُبُوَّةً ولا وَحياً. 3 .


1- .سقط ما بين القوسين من الطبعة المعتمدة وأثبتناه من طبعة اُخرى .
2- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 432 ح 1740 ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج 1 ص 359 وراجع دلائل النبوّة للبيهقي : ج 2 ص 302 وتاريخ اليعقوبي : ج 2 ص 29 وتفسير القمّي : ج 1 ص 177 .

ص: 137

4545.عنه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل_ به نقل از جعفر بن ابى طالب ، هنگامى كه قومش را براى نجاشى، پادشاه حبشه، توصيف كرد _: اى پادشاه ! ما مردمانى نادان بوديم كه بُتان را پرستش مى كرديم ، مُردار مى خورديم ، مرتكب زشتى ها مى شديم ، از خويشاوندان مى بريديم و به همسايگان ، بدى روا مى داشتيم . زورمندان ما ، ضعيفان را مى خوردند .

ما اينچنين بوديم ، تا اين كه خداوند ، پيامبرى را از ميان ما به سوى ما برانگيخت كه نَسَب او ، راستگويى اش ، امانتدارى و پاك دامنى اش را مى شناختيم . ما را به سوى خدا فرا خواند تا او را يگانه بدانيم و تنها او را بپرستيم و سنگ ها و بُت هايى را كه ما و پدرانمان مى پرستيديم، كنار بگذاريم .

ما را به راستى در سخن ، اداى امانت ، ارتباط با خويشاوندان ، نيك همسايه دارى كردن ، خوددارى از گناه و خونريزى ، فرمان داد و ما را از زشتى ها، سخن باطل ، خوردن مال يتيم و اتّهام زدن به پاك دامنان نهى نمود و ما را فرمان داد تا خدا را به يگانگى بپرستيم و برايش شريك نسازيم و ما را به نماز و زكات و روزه . . . فرمان داد .

پس ، ما او را تصديق كرديم و به او ايمان آورديم و در آنچه آورده بود، پيروى اش نموديم و خدا را به يگانگى ، پرستش كرديم و چيزى را با او شريك نساختيم ، و آنچه را بر ما حرام كرد، حرام نموديم و آنچه را حلال كرد، حلال دانستيم . پس، قوم ما بر ما ستم نمودند و براى بازگرداندنمان از دين خود، شكنجه مان داده ، تطميع كردند تا از عبادت خدا به بت پرستى برگرديم و آنچه از بدى ها حلال مى دانستيم، [باز ]حلال بدانيم .4546.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :پس [ از حمد و ستايش خداوند] ، به راستى كه خداوند سبحان، محمّد صلى الله عليه و آله را برانگيخت، در شرايطى كه كسى از عرب، كتاب نمى خواند و مدّعى وحى و پيامبرى نبود . .

ص: 138

4542.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أرسَلَهُ عَلى حينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وهَفوَةٍ عَنِ العَمَلِ ، وغَباوَةٍ مِنَ الاُمَمِ. (1)4543.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ وأعلامُ الهُدى دارِسَةٌ ، ومَناهِجُ الدّينِ طامِسَةٌ ، فَصَدَعَ بِالحَقِّ ، ونَصَحَ لِلخَلقِ. (2)4544.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :بَعَثَهُ حينَ لا عَلَمٌ قائِمٌ ، ولا مَنارٌ ساطِعٌ ، ولا مَنهَجٌ واضِحٌ. (3)4545.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله بِالحَقِّ حينَ دَنا مِنَ الدُّنيا الاِنقِطاعُ ، وأقبَلَ مِنَ الآخِرَةِ الاِطِّلاعُ ، وأظلَمَت بَهجَتُها بَعدَ إشراقٍ ، وقامَت بِأَهلِها عَلى ساقٍ ، وخَشُنَ مِنها مِهادٌ ، وأزِفَ (4) مِنها قِيادٌ ، فِي انقِطاعٍ مِن مُدَّتِها ، وَاقتِرابٍ مِن أشراطِها ، وتَصَرُّمٍ (5) مِن أهلِها ، وَانفِصامٍ مِن حَلقَتِها ، وَانتِشارٍ مِن سَبَبِها ، وعَفاءٍ (6) مِن أعلامِها ، وتَكَشُّفٍ مِن عَوراتِها ، وقِصَرٍ مِن طولِها. (7)4546.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :بَعَثَهُ وَالنّاسُ ضُلاّلٌ في حَيرَةٍ ، وحاطِبونَ في فِتنَةٍ ، قَدِ استَهوَتهُمُ الأَهواءُ ، وَاستَزَلَّتهُمُ الكِبرِياءُ ، وَاستَخَفَّتهُمُ الجاهِلِيَّةُ الجَهلاءُ ، حَيارى في زَلزالٍ مِنَ الأَمرِ وبَلاءٍ مِنَ الجَهلِ ، فَبالَغَ صلى الله عليه و آله فِي النَّصيحَةِ ، ومَضى عَلَى الطَّريقَةِ ، ودَعا إلَى الحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ. (8)4547.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أرسَلَ إلَيكُمُ الرَّسولَ صلى الله عليه و آله وأنزَلَ إلَيهِ الكِتابَ بِالحَقِّ وأنتُم اُمِّيّونَ عَنِ الكِتابِ ومَن أنزَلَهُ ، وعَنِ الرَّسولِ ومَن أرسَلَهُ ، عَلى حينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وطولِ هَجعَةٍ (9) مِنَ الاُمَمِ ، وَانبِساطٍ مِنَ الجَهلِ ، وَاعتِراضٍ مِنَ الفِتنَةِ ، وَانتِقاضٍ مِنَ المُبرَمِ (10) ، وعَمًى عَنِ الحَقِّ ، وَاعتِسافٍ (11) مِنَ الجَورِ ، وَامتِحاقٍ مِنَ الدّينِ ، وتَلَظٍّ (ي) مِنَ الحُروبِ ، عَلى حينِ اصفِرارٍ مِن رِياضِ جَنّاتِ الدُّنيا ، ويُبسٍ مِن أغصانِها ، وَانتِثارٍ مِن وَرَقِها ، ويَأسٍ مِن ثَمَرِها ، وَاغوِرارٍ مِن مائِها ، قَد دَرَسَت أعلامُ الهُدى ، فَظَهَرت أعلامُ الرَّدى .

فَالدُّنيا مُتَهَجِّمَةٌ في وُجوهِ أهلِها مُكفَهِرَّةٌ (12) ، مُدبِرَةٌ غَيرُ مُقبِلَةٍ ، ثَمَرَتُهَا الفِتنَةُ ، وطَعامُهَا الجيفَةُ ، وشِعارُهَا الخَوفُ ، ودِثارُهَا السَّيفُ ، مُزِّقتُم كُلَّ مُمَزَّقٍ وقَد أعمَت عُيونَ أهلِها ، وأظلَمَت عَلَيها أيّامُها ، قَد قَطَعوا أرحامَهُم ، وسَفَكوا دِماءَهُم ، ودَفَنوا فِي التُّرابِ المَوؤودَةَ بَينَهُم مِن أولادِهِم ، يَجتازُ دونَهُم طيبُ العَيشِ ورَفاهِيَةُ خُفوضِ الدُّنيا . لا يَرجونَ مِنَ اللّهِ ثَواباً ، ولا يَخافونَ وَاللّهِ مِنهُ عِقاباً . حَيُّهُم أعمى نَجِسٌ ، ومَيِّتُهُم فِي النّارِ مُبلِسٌ (13) ، فَجاءَهُم بِنُسخَةِ ما فِي الصُّحُفِ الاُولى ، وتَصديقِ الَّذي بَينَ يَدَيهِ ، وتَفصيلِ الحَلالِ مِن رَيبِ الحَرامِ. (14) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 94 ، بحار الأنوار : ج 19 ص 379 ح 91 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 195 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 224 ح 63 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 196 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 224 ح 64 .
4- .أي دنا وقَرُب (النهاية : ج 1 ص 45) .
5- .الانصرام : الانقطاع (مجمع البحرين : ج 2 ص 1028) .
6- .العفاء : الدروس والهلاك (مجمع البحرين : ج 2 ص 1239) .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 198 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 225 ح 65 .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 95 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 219 ح 51 .
9- .أي على طول مُدّة من بعد الاُمم السالفة ، والهجعة قد يراد بها : الغفلة والجهل والموت (مجمع البحرين: ج 3 ص 1862) .
10- .أبرم الأمر : أي أحكمه ، ومنه القضاء المبرم (مجمع البحرين : ج 1 ص 145) .
11- .العَسْف : الأخذ على غير الطريق ، والظلم (مجمع البحرين : ج 2 ص 1215).
12- .مكفهرّ : أي عابس قطوب (النهاية : ج 4 ص 193) .
13- .المُبْلِس : الساكت من الحزن أو الخوف (النهاية : ج 1 ص 152) .
14- .الكافي : ج 1 ص 60 ح 7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير القمّي : ج 1 ص 2 وراجع نهج البلاغة : الخطبة 89 .

ص: 139

4548.الإمام الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام :[ خداوند،] او را هنگامى به رسالت مبعوث كرد كه مدّت ها بود كه كسى به رسالت برانگيخته نشده بود و مردم در انجام دادن وظيفه ، از راه حق ، منحرف گشته بودند و امّت هاى پيامبران پيشين، در غفلت و نادانى ، سرگردان بودند .4549.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده و فرستاده اوست . او را هنگامى فرستاد كه نشانه هاى هدايت ، از ميان رفته بود و روش هاى ديندارى، محو گشته بود . او آشكارا به سوى حق فرا خواند و براى بندگان، خيرخواهى نمود .4550.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :[ خداوند،] هنگامى او را برانگيخت كه هيچ نشانه اى بر پا نبود و هيچ نورى نمى درخشيد و هيچ راهِ روشنى وجود نداشت .4551.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :خداوند سبحان، محمّد صلى الله عليه و آله را به راستى و درستى برانگيخت، هنگامى كه پايان دنيا ، نزديك ، و آخرت ، رو آورده بود و جهان ، پس از روشنى و زيبايى، تاريك شده بود و زندگى مردمش ، دشوار و حمل آرام آنان ، ناهموار گرديده و مهارشدنى به دست كِشنده اى سپرده شده بود و [ هنگامى كه] جهان به نيستى ، نزديك و نشانه هاى خرابى آن ، آشكار ، و پيوند مردم با زندگى ، بريده و حلقه هاى پيوند مردم با يكديگر ، از هم دريده و اسباب اين از هم گسيختگى، بر ملا و نشانه هاى رستگارى ، ناپايدار ، و زشتى هاى دنيا ، آشكار ، و رشته عمرش كوتاه گرديده بود.4552.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :خداوند، او را به پيامبرى برگزيد ، هنگامى كه مردم، گم راه شده، سرگردان بودند و در راه فساد، از روى نادانى ، قدم مى نهادند و هوس ها آنان را به سقوط كشانيده بود و كبر و نخوت، آنان را به لغزش وا داشته و نادانى ، آنها را سبُك سر و نفهم نموده بود ، در حالتى كه پريشان حال و در كار خويش، مضطرب و نگران و مبتلا به نادانى بودند . پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله در خيرخواهى [ براى آنان ]كوشيد و بر راه راست ، حركت نمود و به سوى حكمت و دانش و پندِ نيكو، دعوت كرد .4553.عيسى عليه السلام :امام على عليه السلام :اى مردم ! خداوند متعال ، پيامبر صلى الله عليه و آله را به سوى شما فرستاده و به راستى و درستى، كتاب را بر او فرو فرستاده است ، در حالى كه شما از خواندن كتاب و فرو فرستنده آن ، و از رسول و فرستنده اش ، بيگانه و ناآگاه بوديد ، به هنگام توقّفِ آمدن رسولان ، و خواب طولانى و عميق ملّت ها، و فراگيرى نادانى و بروز آشوب ها ، و شكسته شدن پيمان هاى محكم ، و نابينايى نسبت به حقيقت ، و انحراف بر اثر ستم ، و زير پرده شدن ديندارى ، و شعله ور شدن آتش جنگ ، همزمان با پژمردگى و زردى گل هاى باغ هاى جهان و خشكيدن شاخه هاى درختان آنها، و خزان شدن و ريختن برگ هاى آنها، و نوميدى از ميوه دادن آنها ، و فرو كشيدن آب چشمه سارها ، در حالى كه پرچم هاى هدايت، سرنگون شده بودند و به جاى آنها، پرچم هاى هلاكت ، برافراشته بودند .

دنيا با چهره رو دَر هم كشيده، به آنان پشت كرده بود و روى خوش ، نشان نمى داد ؛ ميوه اش آشوب بود، و خوراكش مردارِ گنديده، و لباس زيرينش هراس، و لباسِ رويين او، همه تيغ .

شما مردم، قطعه قطعه شده بوديد . ديده هاى مردم جهان، همه نابينا و روزگار همه ، سياه بود ؛ از خويشاوندان ، بريده بودند و خون يكديگر را مى ريختند و نوزادان دختر را زنده به گور مى كردند . زندگى خوش ، و آسايش و آرامش ، از ميان آنان رخت بر بسته بود . نه از درگاه حق، اميد ثوابى داشتند و نه از قهر او مى ترسيدند. زنده آنان، كورى پليد بود و مرده شان در لا به لاى آتش غلطان .

پس ، پيامبر صلى الله عليه و آله نسخه اى از كتاب هاى پيشين را برايشان آورد و چيزهاى درستى را كه در دست داشتند، تأييد كرد و حلال و حرام را به خوبى از هم جدا نمود . .

ص: 140

4547.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالدّينِ المَشهورِ ... وَالنّاسُ في فِتَنٍ اِنجَذَمَ فيها حَبلُ الدّينِ ، وتَزَعزَعَت سَوارِي (1) اليَقينِ ، وَاختَلَفَ النَّجرُ (2) ، وتَشَتَّتَ الأَمرُ ، وضاقَ المَخرَجُ ، وعَمِيَ المَصدَرُ ، فَالهُدى خامِلٌ ، وَالعَمى شامِلٌ . عُصِيَ الرَّحمنُ ، ونُصِرَ الشَّيطانُ ، وخُذِلَ الإِيمانُ ، فَانهارَت دَعائِمُهُ ، وتَنَكَّرَت مَعالِمُهُ ، ودَرَسَت سُبُلُهُ ، وعَفَت شُرُكُهُ . أطاعُوا الشَّيطانَ فَسَلَكوا مَسالِكَهُ ، ووَرَدوا مَناهِلَهُ ، بِهِم سارَت أعلامُهُ ، وقامَ لِواؤُهُ ، في فِتَنٍ داسَتهُم بِأَخفافِها ، ووَطِئَتهُم بِأَظلافِها ، وقامَت عَلى سَنابِكِها. (3) فَهُم فيها تائِهونَ حائِرونَ جاهِلونَ مَفتونونَ ، في خَيرِ دارٍ وشَرِّ جيرانٍ . نَومُهُم سُهودٌ وكُحلُهُم دُموعٌ ، بِأَرضٍ عالِمُها مُلجَمٌ وجاهِلُها مُكرَمٌ. (4) .


1- .السارية : الاُسطوانة والجمع سوارٍ (مجمع البحرين : ج 2 ص 843) .
2- .النجر : الطبع والأصل (النهاية : ج 5 ص 21) .
3- .السُنْبك : طرف مقدّم الحافر ، الجمع سنابك (مجمع البحرين : ج 2 ص 889) .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 2 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 217 ح 49 .

ص: 141

4548.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده و فرستاده خداست. او را با دينى كه شهرت عالمگير دارد، فرستاد . . . ، در حالى كه مردم به فتنه هاى بسيارى مبتلا بودند كه در آنها، ريسمان دين ، پاره ، ستون هاى يقين ، متزلزل ، آهنگ ها گوناگون ، امور ، پراكنده ، و راه خارج شدن، تنگ شده بود و وسيله اى براى هدايت نبود ؛ راهنمايى و هدايت ، از بين رفته بود و كورى و گم راهى ، شيوع داشت ؛ خداوند رحمان، نافرمانى مى شد و شيطان ، يارى مى گشت؛ ايمان ، خوار و ستون هاى آن، ويران گشته بود و نشانه هاى آن ، تغيير كرده و راه هاى آن ، خراب و نابود شده بود .

مردم، پيرو شيطان بودند و در راه هاى او قدم نهاده ، به سرچشمه هايش وارد مى شدند . به كمك آنان، حيله هاى شيطان به كار افتاد و بيرق كفر و ضلالتش افراشته گرديد ، در فتنه هايى كه مردم را پايمال كرد و همگى در آن ، سرگردان و حيران و نادان و گرفتار بودند ، در بهترين خانه دنيا و ميان بدترين همسايه ها . خواب آنان، بى خوابى و سرمه چشمانشان، گريه بود ، در سرزمينى كه دهان داناى آن ، بسته و نادانش ارجمند بود . .

ص: 142

4549.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّهَ ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَجيبُهُ وصَفوَتُهُ . لا يُؤازى فَضلُهُ ، ولا يُجبَرُ فَقدُهُ . أضاءَت بِهِ البِلادُ بَعدَ الضَّلالَةِ المُظلِمَةِ ، وَالجَهالَةِ الغالِبَةِ ، وَالجَفوَةِ الجافِيَةِ ، وَالنّاسُ يَستَحِلّونَ الحَريمَ ويَستَذِلّونَ الحَكيمَ ، يَحيَونَ عَلى فَترَةٍ ويَموتونَ عَلى كَفرَةٍ. (1)4550.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالى بَعَثَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله وأنتُم مَعاشِرَ العَرَبِ عَلى شَرِّ حالٍ ، يَغذو أحَدُكُم كَلبَهُ ، ويَقتُلُ وَلَدَهُ ، ويُغيرُ عَلى غَيرِهِ فَيَرجِعُ وقَد اُغيرَ عَلَيهِ ، تَأكُلونَ العِلهِزَ (2) وَالهَبيدَ (3) وَالمَيتَةَ وَالدَّمَ ، تُنيخونَ عَلى أحجارٍ خُشنٍ وأوثانٍ مُضِلَّةٍ ، وتَأكُلونَ الطَّعامَ الجَشِبَ ، وتَشرَبونَ الماءَ الآجِنَ ، تَسافَكونَ دِماءَكُم ويَسبي بَعضُكُم بَعضاً. (4)4551.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام_ مِن رِسالَتِهِ إلى أصحابِهِ بَعدَ مَقتَلِ مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ _: إنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله نَذيراً لِلعالَمينَ ، وأميناً عَلَى التَّنزيلِ ، وشَهيداً عَلى هذِهِ الاُمَّةِ ، وأنتُم يا مَعشَرَ العَرَبِ يَومَئِذٍ عَلى شَرِّ دينٍ وفي شَرِّ دارٍ ، مُنيخونَ عَلى حِجارَةٍ خُشنٍ وحَيّاتٍ صُمٍّ وشَوكٍ مَبثوثٍ فِي البِلادِ ، تَشرَبونَ الماءَ الخَبيثَ ، وتَأكُلونَ الطَّعامَ الجَشيبَ ، وتَسفِكونَ دِماءَكُم ، وتَقتُلونَ أولادَكُم ، وتَقطَعونَ أرحامَكُم ، وتَأكُلونَ أموالَكُم بَينَكُم بِالباطِلِ ، سُبُلُكُم خائِفَةٌ ، وَالأَصنامُ فيكُم مَنصوبَةٌ ، وَالآثامُ بِكُم مَعصوبَةٌ ، ولا يُؤمِنُ أكثَرُهُم بِاللّهِ إلاّ وهُم مُشرِكونَ. (5) .


1- .نهج البلاغة : الخطبة 151 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 221 ح 56 .
2- .العلهز: يتّخذونه في سنيالمجاعة، يخلطون الدم بأوبار الإبل ثمّ يشوونه بالنار ويأكلونه (النهاية: ج 3 ص 293) .
3- .الهبيد : الحنظل يُكسر ويستخرج حبّه ويُنقع لتذهب مرارته ويتّخذ منه طبيخ يؤكل عند الضرورة (النهاية: ج 5 ص 239) .
4- .كشف المحجّة : ص 236 نقلاً عن الكليني في الرسائل ، بحار الأنوار : ج 30 ص 8 ح 1 .
5- .الغارات : ج 1 ص 303 عن جندب ، نهج البلاغة : الخطبة 26 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 567 ح 722 .

ص: 143

4552.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :گواهى مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و گواهى مى دهم كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده و فرستاده و پسنديده و برگزيده اوست . چيزى به پايه فضلش نمى رسد و فقدانش جبران پذير نيست .

شهرها پس از گم راهى و تاريك و نادانى بسيار و بدخويى در معاشرت، به نور او روشن شد ، هنگامى كه مردم، حرام را حلال مى شمردند و خردمند را خوارمى داشتند [ و آن هنگام كه ]بدون پيامبر، زندگى مى كردند وبر كفر مى مردند.4553.عيسى عليه السلام :امام على عليه السلام :[خداوند متعال،] محمّد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت، در حالى كه شما عربها در بدترين حالت ، زندگى مى كرديد : يكى از شما سگش را مى خورد و فرزندش را مى كشت و ديگران را غارت مى كرد و برمى گشت، در حالى كه ديگران وى را غارت كرده بودند . شما دانه حنظل و خون و كُرك شتران و مردار و خوك مى خورديد . پناهگاهتان ، سنگ هاى خشن و بت هاى گم راه كننده بود و غذاهاى زُمُخت مى خورديد و آب هاى متعفّن مى آشاميديد . خون يكديگر را مى ريختيد ويكديگر را به اسارت مى گرفتيد.4554.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ بخشى از نامه ايشان به يارانش ، پس از كشته شدن محمّد بن ابى بكر _: خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را هشدار دهنده به جهانيان برانگيخت و امينِ بر كتاب و گواهِ بر اين امّت، قرار داد . شما _ اى جماعت عرب! _ در آن روز، بدترين آيين را داشتيد و در بدترين منزل بوديد. اقامتگاه شما ، سرزمين هاى سنگلاخ و در ميان مارهاى كَر و خارهاى مُغيلان بود . آب كثيف مى آشاميديد و غذاى خشن مى خورديد و خون يكديگر را مى ريختيد و فرزندانتان را مى كشتيد و از خويشاوندانتان مى بريديد و اموالتان را به ستم و غصب مى خورديد . راه هايتان ترسناك بود و بُتان در ميان شما بر پا بودند و از گناهان ، اجتناب نمى كرديد و ايمان بيشترتان به خدا، شرك آلود بود . .

ص: 144

4555.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الاِعتِبارِ بِالاُمَمِ السّابِقَةِ وتَحذيرِ العُصاةِ المُتَكَبِّرينَ _: اِعتَبِروا بِحالِ وُلدِ إسماعيلَ وبَني إسحاقَ وبَني إسرائيلَ عَلَيهِمُ السَّلامُ . فَما أشَدَّ اعتِدالَ الأَحوالِ ، وأقرَبَ اشتِباهَ الأَمثالِ ! تَأَمَّلوا أمرَهُم في حالِ تَشَتُّتِهِم وتَفَرُّقِهِم ، لَيالِيَ كانَتِ الأَكاسِرَةُ وَالقَياصِرَةُ أرباباً لَهُم ، يَحتازونَهُم (1) عَن ريفِ الآفاقِ ، وبَحرِ العِراقِ ، وخُضرَةِ الدُّنيا ، إلى مَنابِتِ الشّيحِ (2) ، ومَهافِي الرّيحِ ، ونَكَدِ (3) المَعاشِ ، فَتَرَكوهُم عالَةً مَساكينَ إخوانَ دَبَرٍ ووَبَرٍ (4) ، أذَلَّ الاُمَمِ داراً ، وأجدَبَهُم قَراراً ، لا يَأوونَ إلى جَناحِ دَعوَةٍ يَعتَصِمونَ بِها ، ولا إلى ظِلِّ اُلفَةٍ يَعتَمِدونَ عَلى عِزِّها ، فَالأَحوالُ مُضطَرِبَةٌ ، وَالأَيدي مُختَلِفَةٌ ، وَالكَثرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ ، في بَلاءِ أزلٍ وأطباقِ جَهلٍ ! مِن بَناتٍ مَوؤودَةٍ ، وأصنامٍ مَعبودَةٍ ، وأرحامٍ مَقطوعَةٍ ، وغاراتٍ مَشنونَةٍ .

فَانظُروا إلى مَواقِعِ نِعَمِ اللّهِ عَلَيهِم حينَ بَعَثَ إلَيهِم رَسولاً _ فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُم ، وجَمَعَ عَلى دَعوَتِهِ اُلفَتَهُم _ كَيفَ نَشَرَتِ النِّعمَةُ عَلَيهِم جَناحَ كَرامَتِها ، وأسالَت لَهُم

جَداوِلَ نَعيمِها ، وَالتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِم في عَوائِدِ بَرَكَتِها ، فَأَصبَحوا في نِعمَتِها غَرِقينَ ، وفي خُضرَةِ عَيشِها فَكِهينَ .

قَد تَرَبَّعَتِ الاُمورُ بِهِم في ظِلِّ سُلطانٍ قاهِرٍ ، وآوَتهُمُ الحالُ إلى كَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ ، وتَعَطَّفَتِ الاُمورُ عَلَيهِم في ذُرى (5) مُلكٍ ثابِتٍ . فَهُم حُكّامٌ عَلَى العالَمينَ ، ومُلوكٌ في أطرافِ الأَرَضينَ . يَملِكونَ الاُمورَ عَلى مَن كانَ يَملِكُها عَلَيهِم ، ويُمضونَ الأَحكامَ فيمَن كانَ يُمضيها فيهِم ! لا تُغمَزُ (6) لَهُم قَناةٌ ، ولا تُقرَعُ لَهُم صَفاةٌ (7) ألا وإنَّكُم قَد نَفَضتُم أيدِيَكُم مِن حَبلِ الطّاعَةِ ، وثَلَمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَيكُم ، بِأَحكامِ الجاهِلِيَّةِ. (8) .


1- .الحَوز : السير الشديد والرّويد ، وقيل : الحوز والحيز : السوق الليّن (لسان العرب : ج 5 ص 339) .
2- .نبات سهلي يتّخذ من بعضه المكانس ، وهو من الأمرار ، له رائحة طيّبة وطعم مر (لسان العرب : ج 2 ص 502) .
3- .عيش نكِدٌ : أي قليل عَسِرٌ (مجمع البحرين : ج 3 ص 1831) .
4- .وبر الرجل : تشرّد فصار مع الوبر [ حيوان] في التوحّش (لسان العرب : ج 5 ص 272) .
5- .الذُّرى : جمع ذروة : وهي أعلى سنام البعير (لسان العرب : ج 14 ص 284) .
6- .يكنى عن العزيز الذي لا يضام فيقال : لا يغمز له قناة ؛ أي هو صلب والقناة إذا لم تلن في يد الغامز كانت أبعد عن الحطم والكسر (شرح نهج البلاغة : ج 13 ص 179) .
7- .لا تقرع لهم صفاة : أي لا ينالهم أحد بسوء (النهاية : ج 3 ص 41) .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 473 ح 37 .

ص: 145

4556.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در موضوع خصوص عبرت گرفتن از امّت هاى پيشين و هشدار به عصيانگران گردنكش _: پس ، از سرنوشت فرزندان اسماعيل و اسحاق و اولاد اسرائيل، عبرت بگيريد ، كه چه بسيار متناسب اند سرگذشت ها، و چه شبيه و نزديك اند داستان ها !

در سرگذشت آنان و چگونگى پراكندگى و جدايى شان از يكديگر، انديشه نماييد ، در شب هايى كه كسراها (پادشاهان عجم) و قيصرها (پادشاهان روم)، سَرور آنان بودند . آنها را از كشتزارها و درياى عراق و سبزه زار جهان ، به جاهايى راندند كه دَرْمَنه مى روييد و

بادهاى تُند مى وزيد و زندگانى ، سخت بود . پس ، آنان را درويش و مستمند و باديه نشين و چراننده شتران پشتْ ريش ، رها كردند ، در حالى كه خوارترينِ امّت ها از جهت جايگاه، و بدبخت ترينِ آنان از جهت آسايشگاه بودند .

[ آنان] به زير بار مِهترى گرد نمى آمدند كه به آن پناه برند، و به زير سايه اُلفتى نمى رفتند كه بر عزّت آن، تكيه كنند . پس با حالات نگران و دست هاى پراكنده مختلف و جمع پريشان ، در رنج و نادانى (از قبيل: زنده به گور كردن دختران و پرستيدن بت ها و دورى جستن از خويشان و حمله هاى غارتگرانه) به سر مى بردند.

پس به فرود آمدن نعمت هاى خداوند بر آنها _ هنگامى كه بر آنان پيامبرى فرستاد و آنها را فرمانبر شريعت او گردانيد و آنان را بر دعوت او با هم مهربان ساخت _ بنگريد كه چگونه نعمت [ و آسايش]، بال بزرگوارى خود را به روى

آنها گسترد و نهرهاى نعمت را براى آنان روان كرد و شريعت [او ]آنها را در سودهاى پُربركت خود، گرد آورد ؛ پس ، غرق نعمت او شدند و از خرّمى زندگانى، خشنود گرديدند .

زندگانى آنان ، در سايه دولتى نيرومند، برقرار شد و نيكويىِ حالشان آنان را به عزّت رسانيد و كارها برايشان در سايه دولتى استوار، آسان گرديد. پس آنان، فرمان دهنده جهانيان و حاكم اطراف زمين بودند . بر كسانى كه بر آنها تسلّط داشتند ، مسلّط شدند و بر كسانى كه فرمانده بودند ، فرمان مى راندند . نه نيزه شان مى شكست و نه سنگ سختشان خُرد مى شد (كسى نمى توانست به آنان آسيبى برساند).

آگاه باشيد! شما دست هايتان را از ريسمان طاعت رهانيديد و به وسيله حكم هاى جاهليّت ، در حصار خدا كه به اطراف شما كشيده شده بود ، رخنه كرديد . .

ص: 146

4557.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :فاطمة عليهاالسلام_ في خِطابِها لِلمُسلِمينَ بَعدَ أبيها _: كُنتُم عَلى شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ مَذقَةَ الشّارِبِ ، ونُهزَةَ (1) الطّامِعِ ، وقَبسَةَ العَجلانِ ، ومَوطِئَ الأَقدامِ ، تَشرَبونَ الطَّرقَ (2) ، وتَقتاتونَ القَدَّ (3) ، أذِلَّةً خاسِئينَ صاغِرينَ ، تَخافونَ أن يَتَخَطَّفَكُمُ النّاسُ مِن حَولِكُم ، فَأَنقَذَكُمُ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى بِأَبي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله . (4)4558.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الهادي عليه السلام_ في خُطبَتِهِ _: الحَمدُ للّهِِ العالِمِ بِما هُوَ كائِنٌ مِن قَبلِ أن يَدينَ لَهُ مِن خَلقِهِ دائِنٌ . . . وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ المُصطَفى ووَلِيُّهُ المُرتَضى وبَعيثُهُ بِالهُدى ، أرسَلَهُ عَلى حينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ ، وَاختِلافٍ مِنَ المِلَلِ ، وَانقِطاعٍ مِنَ السُّبُلِ ، ودُروسٍ مِنَ الحِكمَةِ ، وطُموسٍ مِن أعلامِ الهُدى وَالبَيِّناتِ ، فَبَلَّغَ رِسالَةَ رَبِّهِ ، وصَدَعَ بِأَمرِهِ ، وأدَّى الحَقَّ الَّذي عَلَيهِ ، وتُوُفِّيَ فَقيداً مَحموداً صلى الله عليه و آله . (5) .


1- .النُّهزة : الفرصة ، وانتهزتها : اغتنمتها (النهاية : ج 5 ص 135) .
2- .الطَّرق : الماء الذي خاضته الإبل وبالت فيه وبعرت (النهاية : ج 3 ص 123) .
3- .هو جلد السخلة في الجدب (النهاية : ج 4 ص 21) .
4- .الاحتجاج : ج 1 ص 260 ح 49 عن عبداللّه بن الحسن عن آبائه عليهم السلام ، شرح الأخبار : ج 3 ص 35 ح 974 ، الشافي : ج 4 ح 72 عن ابن عائشة ، دلائل الإمامة : ص 114 ح 36 عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 29 ص 224 ح 8 ؛ بلاغات النساء: ص 24 عن زيد بن عليّ عن آبائه عليهم السلامنحوه .
5- .الكافي : ج 5 ص 372 ح 6 عن عبدالعظيم بن عبداللّه [ الحسني].

ص: 147

4554.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فاطمه عليهاالسلام_ در سخنرانى براى مسلمان ها پس از رحلت پدرش _: شما بر لب پرتگاه آتش بوديد و جرعه شيرِ به آب آميخته براى نوشندگان، و فرصتى براى فرصتجويان و شتاب زدگان، و لگدمال ديگران بوديد . آب هاى آميخته به سرگين و ادرار شتران مى آشاميديد و پوست برّه ، غذايتان بود . خوار و پست بوديد و هراس داشتيد كه شما را از اطراف بربايند . پس ، خداوند متعال، شما را به واسطه پدرم محمّد صلى الله عليه و آله ، نجات داد .4555.امام على عليه السلام :امام هادى عليه السلام_ در خطبه اش _: ستايش ، از آنِ خداوندى است كه به آنچه هست، آگاه است ، پيش از آن كه كسى به دينش گردن نهد؛ و به راستى كه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده برگزيده او، و دوست پسنديده، و مبعوث شده به هدايت است . او را در زمان نيامدن پيامبران و اختلاف ملّت ها و بريدگى راه ها و كهنه شدن حكمت و محو شدن نشانه ها و شواهد هدايت فرستاد . او رسالت پروردگار را ابلاغ كرد و فرمانش را آشكار ساخت و وظيفه اى كه بر او بود، به انجام رسانيد و دنيا را ترك كرد، در حالى كه ستوده بود . .

ص: 148

راجع : الإسراء : 31 _ 35 ، الأنعام : 152 ، الممتحنة : 12 .

.

ص: 149

ر . ك : اسراء : آيه 31 _ 35 ، انعام : آيه 152 ، ممتحنه : آيه 12 .

.

ص: 150

. .

ص: 151

سخنى درباره جاهليّت

سخنى درباره جاهليّتقرآن، روزگار قبل از اسلامِ عرب را «دوره جاهليّت» ناميده است و اين، از آن جهت است كه در آن روزگار، به جاى علم، جهل و به جاى حق، يك سلسله آراى سفيهانه و باطل ، بر آنان حكومت مى كرده است. قرآن، خصوصيات آنان را چنين بيان مى كند: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَ_هِلِيَّةِ . (1) درباره خدا، گمان هاى ناروا، همچون گمان هاى [دوران] جاهليّت مى برند» . «أَفَحُكْمَ الْجَ_هِلِيَّةِ يَبْغُونَ . (2) آيا خواستار حكم جاهليّت اند؟» . «إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَ_هِلِيَّةِ . (3) آن گاه كه كافران در دل هاى خود، تعصّب [، آن هم] از نوع تعصّب جاهليّت ورزيدند ...» .

.


1- .آل عمران : آيه 154 .
2- .مائده : آيه 50 .
3- .فتح : آيه 26 .

ص: 152

«وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَ_هِلِيَّةِ الْأُولَى . (1) و مانند روزگار جاهليّت نخست، زينت هاى خود را آشكار مكنيد» . جامعه عرب در آن روزگار ، از طرف جنوب، به حبشه _ كه مردمش نصرانى بودند _ و از طرف مغرب ، به امپراتورى روم _ كه آنان نيز نصرانى بودند _ و از طرف شمال به ايران _ كه زردشتى بودند _ محدود مى گشت و با سرزمين هاى هند و مصر _ كه اكثر مردمشان بت پرست بودند _ ارتباط داشت. در ميان خود عرب ها ، طوايفى از يهود زندگى مى كردند و خود عرب ها نيز داراى آيين بت پرستى بودند و اغلب ، زندگى قبيلگى داشتند. اين اوضاع و شرايط، براى آنان جامعه اى بى قانون و دور از تمدّن و باورهايى بى اساس _ كه مخلوطى از آداب و رسوم يهود و نصارا و مجوس بود _ ، به وجود آورده بود و مردم در نادانى و بى خبرى كامل به سر مى بردند ، كه خداوند [درباره آنها ]چنين فرموده است: «وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ . (2) و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين اند، پيروى كنى، تو را از راه خدا گم راه مى كنند. آنان جز از گمانِ [خود،] پيروى نمى كنند و جز به حدس زدن نمى پردازند» . اين قبايل بيابانگرد، زندگى پستى داشتند و پيوسته گرفتار جنگ و غارت و چپاول اموال و تجاوز به نواميس يكديگر بودند و هيچ گونه امنيت ، امانتدارى و

.


1- .احزاب : آيه 33 .
2- .انعام : آيه 116 .

ص: 153

صلح و صفايى در بين آنان نبود . در آن شرايط ، كسى پيش مى افتاد كه چنگالى تيزتر مى داشت و رياست، از آنِ كسى بود كه مى توانست با زور ، ناحيه اى را تسخير كند. در بين مردان، فضيلت ، اين بود كه : خونريزى كنند ، تعصّب جاهلى داشته باشند ، متكبّر و مغرور باشند، از ستمكاران پيروى نمايند، حقوق ستم ديدگان را پايمال كنند، ظلم و تجاوز نمايند قمار ببازند، شراب بنوشند ، زنا كنند ، و مردار و خون و خُرماى پَست بخورند. زنان آنان هم از مزاياى انسانى ، محروم بودند و به هيچ وجه ، مالك اراده و اعمال خود نبودند و به آنها ارث نمى رسيد . مردان ، بى حساب ، زن مى گرفتند، همان طور كه يهود و بعضى از بت پرستان عادت داشتند. در عين حال، زنها خود را مى آراستند و هر كه را دوست مى داشتند ، به خود مى خواندند. زنا و بى ناموسى، در بين آنان رايج بود و حتّى زن هاى شوهردار هم آلوده بودند و بسا كه در مراسم حج هم با بدن برهنه شركت مى كردند. فرزندان آنها به پدران ، منتسب مى شدند؛ ولى به هنگام كودكى، از ارث محروم بودند و تنها فرزندان بزرگ، ميراث را تصرّف مى كردند و از جمله چيزهايى كه آنان به ارث مى بردند، زنِ شخص متوفّا بود . به طور كلّى، دختران، چه كوچك و چه بزرگ، و همچنين پسران كوچك، از ارث ، حقّى نداشتند . آرى، اگر كسى مى مرد و تنها فرزند نابالغى از خود باقى مى گذارد، او ارث مى بُرد؛ ليكن اشخاص زورمند ، سرپرستى اموال يتيم را به عهده گرفته، اموال وى را مى خوردند، و اگر اين فرزند يتيم، دختر مى بود، با او ازدواج كرده، اموالش را تصرّف مى كردند و سپس او را طلاق مى دادند و رهايش مى نمودند. در اين

.

ص: 154

موقع، آن دختر، نه ثروتى داشت كه گذران زندگى كند، و نه كسى به ازدواج با او رغبت مى كرد تا مخارجش را متحمّل شود. مسئله غصب حقوق ايتام، از بزرگ ترين كارهاى شايع در ميان آنان بود؛ چرا كه دائما دست به گريبان جنگ و غارت بودند و طبعا چون قتل و كشتارْ زياد بود ، ماجراى يتيمان بى سرپرست، تكرار مى شد. از بدبختى هاى فرزندانشان، يكى هم اين بود كه شهرهاى خراب و اراضى بى آب و علف آنها ، به سرعت ، گرفتار قحطى مى شد و كار به جايى مى رسيد كه مردم از ترس فقر، فرزندان خود را مى كشتند. آنان دختران را زنده به گور مى كردند و بزرگ ترين خبر ناگوار، اين بود كه به كسى خبر دهند كه زنش دختر زاييده است. امّا از نظر حكومت ، اگرچه در اطراف شبه جزيره عربستان، پادشاهانى حكومت مى كردند و اين مردمان، تحت الحمايه همسايگان زورمند و نزديك خود (مثل: ايران براى نواحى شمال ، روم براى نواحى مغرب ، و حبشه براى نواحى مشرق) بودند ، ليكن قسمت هاى مركزى (مانند: مكّه ، يثرب و طائف)، در وضعيتى به سر مى بردند كه شبيه جمهورى بود، هر چند جمهورى هم نبود و قبايل در بيابان ها و حتّى گاهى هم در شهرها ، به وسيله رؤسا و بزرگان قبيله اداره مى شدند و گاهى اين وضع، تبديل به حكومت پادشاهى مى شد. اين هرج و مرج عجيب ، در بين هر جمعى از آنان، به صورتى جلوه مى كرد و در هر ناحيه اى از سرزمين شبه جزيره عربستان، با آداب و رسوم عجيب و عقايد خرافى ، آشكار مى شده است، گذشته از اين، همه آنها گرفتار بلاى بزرگ بى سوادى بودند و آموزاندن و آموختن، حتّى در شهرهاى آنان وجود نداشت ، تا

.

ص: 155

چه رسد به عشاير و قبايل. تمام اين احوال و اعمال و عادات و رسومى كه براى آنان ذكر شد، به خوبى از آيات قرآن و خطاباتى كه متوجّه آنان شده، استفاده مى شود. از اين رو ، بايد در آيات و خطاباتى كه نخست در مكّه و سپس بعد از قدرت يافتن اسلام در مدينه نازل شده و اوصاف آنها را مورد بررسى قرار داده است، همچنين در آيات و خطاباتى كه سرزنش ها و نهى هاى شديد و ضعيفى را متوجّه آنان ساخته تدبّر نمود . تدبّر، بزرگ ترين سند صحّت مطالبى است كه به آنان نسبت داديم، گذشته از آن كه تاريخ نيز تمام اين مطالب را ذكر كرده است و آنچه را هم كه ما به موجب اجمال و اختصار آيات قرآن، بيان نكرديم، به طور مفصّل تذكّر مى دهد. مختصرترين كلمه اى كه به خوبى ، همه اين امور را مى رساند، «دوره جاهليّت» است كه قرآن براى اين دوره نام نهاده است و همين تعبير مختصر، تمام آن معانى دامنه دار را در بر دارد. اين بود وضع عرب در آن روزگار. (1)

.


1- .الميزان فى تفسير القرآن : ج 4 ص 151 . همچنين ، ر . ك : فصل نامه پژوهش هاى قرآنى : ش 32 ص 216 (پژوهش درباره جاهليّت) .

ص: 156

5 / 2دينُ الجاهِلِيَّةِأ _ عِبادَةُ غَيرِ اللّهِ«وَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لاَّ يَخْلُقُونَ شَيْ_ئا وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاَ نَفْعًا وَ لاَ يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَ لاَ حَيَوةً وَلاَ نُشُورًا» . (1)

راجع: الأعراف : 191 _ 195 ، سبأ : 22 .

ب _ جَعلُ الوَلَدِ للّهِِالكتاب«وَ يُنذِرَ الَّذِينَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا * مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لاَ لاِبَال_ءِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أفْوَ هِهِمْ إن يَقُولُونَ إلاَّ كَذِبًا» . (2)

«وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَ_تِ سُبْحَ_نَهُ وَ لَهُم مَّا يَشْتَهُونَ» . (3)

«أفَأَصْفَ_ل_كُمْ رَبُّكُم بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلَ_ل_ءِكَةِ إنَ_ثًا إنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظِيمًا» . (4)

«أمْ لَهُ الْبَنَ_تُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ» . (5)

.


1- .الفرقان : 3 .
2- .الكهف : 4 و 5 . قال العلاّمة الطباطبائي قدس سره : قوله تعالى : «وَ يُنذِرَ الَّذِينَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» وهم عامّة الوثنيّين القائلين بأنّ الملائكة أبناء أو بنات له ، وربّما قالوا بذلك في الجنّ والمصلحين من البشر ، والنصارى القائلين بأنّ المسيح ابن اللّه ، وقد نسب القرآن إلى اليهود أنّهم قالوا : عزير ابن اللّه (الميزان في تفسير القرآن : ج 13 ص 238 وراجع تفسير القمّي : ج 2 ص 30 وتفسير الطبريّ : ج 9 الجزء 15 ح 193 والدرّ المنثور : ج 3 ص 334) .
3- .النحل : 57 .
4- .الإسراء : 40 .
5- .الطور: 39 .

ص: 157

5 / 2 دين جاهليّت

الف _ عبادت كردن غير خدا
ب _ فرزند قرار دادن براى خداوند

5 / 2دين جاهليّتالف _ عبادت كردن غير خدا«و به جاى او، خدايانى براى خود گرفته اند كه چيزى را خلق نمى كنند و خود، خلق شده اند و براى خود، نه زيانى در اختيار دارند و نه سودى را و نه مرگى در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را» .

ر . ك : اعراف : آيه 191 _ 195 ، سبأ : آيه 22 .

ب _ فرزند قرار دادن براى خداوندقرآن«... و تا كسانى را كه گفته اند : «خداوند ، فرزندى گرفته است» ، هشدار دهد . نه آنان و نه پدرانشان ، به اين [ادّعا]، دانشى ندارند . بزرگ سخنى است كه از دهانشان بر مى آيد ؛ [آنان ]جز دروغ نمى گويند» . (1)

«و براى خدا دخترانى قرار مى دهند _ منزّه است او _ و [ نيز] براى خودشان ، آنچه را ميل دارند» .

«آيا [پنداشتيد كه] پروردگارتان ، [داشتن] پسران را مخصوص شما گردانيده و خود از فرشتگان، دخترانى بر گرفته است ؟ راستى كه شما سخنى بس بزرگ مى گوييد» .

«آيا خدا را دختران است و شما را پسران؟» .

.


1- .علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبايى در تفسير و توضيح اين آيه مى گويد : يعنى تمامى بت پرستان را كه مى گفتند : «فرشتگان ، پسران يا دختران خدايند» و گاه درباره جِن يا برخى مصلحان بشرى ، چنين عقيده اى داشتند ، و نيز مسيحيان را كه معتقد بودند : «مسيح ، پسر خداست» ، هشدار دهد و قرآن حتّى به يهوديان ، نسبت داده كه مى گفتند : «عُزَير ، پسر خداست» .

ص: 158

«أفَرَءَيْتُمُ اللَّ_تَ وَ الْعُزَّى * وَمَنَوةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى * ألَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنثَى * تِلْكَ إذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى» . 1

راجع: الأنعام : 100 _ 101 ، الصافّات : 149 _ 154 ، الزخرف : 16 .

الحديث4570.امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ( _ در زيارت جامعه _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :قالَ اللّهُ : كَذَّبَنِي ابنُ آدَمَ ولَم يَكُن لَهُ ذلِكَ ، وشَتَمَني ولَم يَكُن لَهُ ذلِكَ . فَأَمّا تَكذيبُهُ إيّايَ فَزَعَمَ أنّي لا أقدِرُ أن اُعيدَهُ كَما كانَ ، وأمّا شَتمُهُ إيّايَ فَقَولُهُ : لي وَلَدٌ ، فَسُبحاني أن أتَّخِذَ صاحِبَةً أو وَلَداً. (1)4571.امام هادى عليه السلام ( _ در زيارت جامعه كبيره _ ) صحيح البخاري عن مجاهد :قالَ كُفّارُ قُرَيشٍ : المَلائِكَةُ بَناتُ اللّهِ ، واُمَّهاتُهُم بَناتُ سَرَواتِ (2) الجِنِّ. (3)4572.امام مهدى عليه السلام ( _ در زيارت ، خطاب به أئمّه عليهم السلام _ ) تفسير الطبري عن ابن عبّاس_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَ_تِ ...» الآية _: يَجعَلونَ للّهِِ البَناتِ ، تَرضَونَهُنَّ لي ولا تَرضَونَهُنَّ لِأَنفُسِكُم . وذلِكَ أنَّهُم كانوا فِي الجاهِلِيَّةِ إذا وُلِدَ لِلرَّجُلِ مِنهُم جارِيَةٌ أمسَكَها عَلى هونٍ أو دَسَّها فِي التُّرابِ وهِيَ حَيَّةٌ. (4) .


1- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1629 ح 4212 عن ابن عبّاس وص 1903 ح 4690 ، سنن النسائي : ج 4 ص 112 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 199 ح 8227 و ص 264 ح 8618 كلّها عن أبي هريرة نحوه ، كنز العمّال : ج 14 ص 353 ح 38913 .
2- .سروات الجنّ : أي أشرافهم (النهاية : ج 2 ص 363) .
3- .صحيح البخاري : ج 3 ص 1200 وراجع تفسير الطبريّ : ج 12 الجزء 23 ح 108 .
4- .تفسير الطبريّ : ج 8 الجزء 14 ح 123 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 138 وفيه «يرضونهنّ له ولا يرضونهنّ لأنفسهم» .

ص: 159

«به من خبر دهيد از لات و عزّى ، و مَنات، آن سومين ديگر . آيا [به خيالتان ]براى شما پسران است و براى او دختر ؟ در اين صورت ، اين ، تقسيمى نادرست است» .

ر . ك : انعام : آيه 100 _ 101 ، صافّات : آيه 149 _ 154 ، زخرف : آيه 16 .

حديث4576.الإمام عليّ عليه السلام ( _ بَعدَ انصِرافِهِ مِن صِفّينَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند فرمود : «فرزند آدم، مرا تكذيب كرد ، با اين كه اين حق را نداشت ، و مرا دشنام داد، با آن كه چنين حقّى نداشت . و امّا تكذيبش درباره من ، اين بود كه گمان مى كرد كه نمى توانم او را آن گونه [ كه در دنيا بوده،] باز گردانم ، و امّا دشنامش به من ، اين بود كه براى من، فرزند قرار داد . منزّهم از اين كه همسر يا فرزندى داشته باشم» .4577.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صحيح البخارى_ به نقل از مجاهد _: كافران قريش مى گفتند : فرشتگان، دختران خدايند و مادرانشان، دختران بزرگان پريان اند .4574.امام على عليه السلام :تفسير الطبرى_ به نقل از ابن عبّاس ، در تفسير آيه «و براى خدا دخترانى قرار مى دهند» _: [ يعنى ]آنان را براى من (خداوند) مى پسنديد و براى خود نمى پسنديد؛ زيرا در جاهليّت ، هنگامى كه دخترى براى كسى به دنيا مى آمد، او را با سبُكى (خوارى) ، نگاه مى داشتند و يا زنده به گورش مى كردند . .

ص: 160

ج _ جَعلُ الجِنِّ شُرَكاءَ للّهِِ«وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَ_تِ م بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَ_نَهُ وَتَعَ__لَى عَمَّا يَصِفُونَ» . (1)

«وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَ_ل_ءِكَةِ أهَ_ؤُلاَءِ إيَّاكُمْ كَانُواْ يَعْبُدُونَ * قَالُواْ سُبْحَ_نَكَ أنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُواْ يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ» . (2)

د _ جَعلُ النَّسَبِ بَينَ اللّهِ وَالجِنِّ«وَ جَعَلُواْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» . (3)

ه _ تَحريمُ بَعضِ الأَنعامِالكتاب«قُلْ أرَءَيْتُم مَّا أنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَ حَلَ_لاً قُلْ ءَاللَّهُ أذِنَ لَكُمْ أمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ» . (4)

.


1- .الأنعام : 100 .
2- .سبأ : 40 و 41 .
3- .الصافّات : 158 . اختلفت أقوال المفسّرين في تعيين هذا النسب ؛ فابن عبّاس يذهب إلى أنّها تختصّ بثلاثة أحياء من قريش وهم : سليم ، وخزاعة ، وجهينة ، حيث يقولون : صاهر إلى كرام الجنّ . ونُقل عن ابن عبّاس أيضًا : زعم أعداء اللّه أنّه تبارك وتعالى وإبليس أخوان . وطبقًا لنقل بعض المفسّرين أنّ جماعة من العرب يعتبرون الجنّ ملائكة ، وأنّ الملائكة هم بنات اللّه ! لكن الذي يقوى في النظر هو أنّ الآية عامّة وهي تشمل كلّ العلاقات حتّى العلاقة النسبيّة ، راجع الدرّ المنثور : ج 7 ص 133 وتفسير الطبريّ : ج 12 الجزء 23 ح 108 والميزان في تفسير القرآن : ج 17 ص 173 وتفسير نمونه (بالفارسية) : ج 19 ص 174 وص 222 ح 1129 .
4- .يونس : 59 .

ص: 161

ج _ جن را شريك خداوند قرار دادن
د _ اعتقاد به خويشاوندى خداوند با جِن
ه _ برخى چارپايان را حرام كردن

ج _ جن را شريك خداوند قرار دادن«و براى خدا شريكانى از جِن قرار دادند ، با اين كه خدا آنها را خلق كرده است ، و براى او بى هيچ دانشى، پسران و دخترانى تراشيدند . او برتر است از آنچه توصيف مى كنند» .

«و [ياد كن] روزى را كه همه آنان را محشور مى كند . آن گاه به فرشتگان مى فرمايد : «آيا اينها بودند كه شما را مى پرستيدند ؟». مى گويند : «منزّهى تو . سرپرست ما ، تويى ، نه آنها؛ بلكه جنّيان را مى پرستيدند . بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند»» .

د _ اعتقاد به خويشاوندى خداوند با جِن«و ميان خدا و جِن ها پيوندى انگاشتند، حال آن كه جِنّيان ، نيك دانسته اند كه خودشان [براى حساب پس دادن،] احضار خواهند شد» .

ه _ برخى چارپايان را حرام كردنقرآن«بگو : روزى اى را كه خدا براى شما فرود آورده است، [چرا ]بخشى از آن را حرام و [بخشى] را حلال گردانيده ايد؟ بگو : آيا خدا به شما اجازه داده است ، يا بر خدا دروغ مى بنديد؟» .

.

ص: 162

«فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَ_لاً طَيِّبًا وَ اشْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ إن كُنتُمْ إيَّاهُ تَعْبُدُونَ * إنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا اُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * وَ لاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ ألْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَ_ذَا حَلَ_لٌ وَ هَ_ذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ» . (1)

«وَقَالُواْ هَ_ذِهِ أنْعَ_مٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إلاَّ مَن نَّشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأنْعَ_مٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأنْعَ_مٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ * وَقَالُواْ مَا فِى بُطُونِ هَ_ذِهِ الْأَنْعَ_مِ خَالِصَةٌ لِّذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أزْوَ جِنَا وَإن يَكُن مَّيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» . (2)

«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنم بَحِيرَةٍ وَلاَ سَال_ءِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَ لَ_كِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ» . (3)

الحديث4587.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :البَحيرَةُ إذا وَلَدَت ووَلَدَ وَلَدُها بُحِرَت. (4)4588.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ تَعالى : «مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنم بَحِيرَةٍ وَلاَ سَال_ءِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ» _: إنَّ أهلَ الجاهِلِيَّةِ كانوا إذا وَلَدَتِ النّاقَةُ وَلَدَينِ في بَطنٍ واحِدٍ قالوا : وَصَلَت ، فَلا يَستَحِلّونَ ذَبحَها ولا أكلَها ، وإذا وَلَدَت عَشراً جَعَلوها سائِبَةً ، ولا يَستَحِلّونَ ظَهرَها ولا أكلَها ، وَالحامُ : فَحلُ الإِبِلِ لَم يَكونوا يَستَحِلّونَهُ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل : أنَّهُ لَم يُحَرِّم شَيئاً مِن ذلِكَ (5) . (6) .


1- .النحل : 114 _ 116 .
2- .الأنعام : 138 و 139 .
3- .المائدة : 103 .
4- .تفسير العيّاشي: ج 1 ص 348 ح 215 عن عمّار بن أبي الأحوص ، بحار الأنوار : ج 9 ص 199 ح 56 .
5- .معاني الأخبار : ج 148 ص 1 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 347 ح 213 كلاهما عن محمّد بن مسلم وراجع مجمع البيان : ج 3 ص 390 والتبيان في تفسير القرآن : ج 4 ص 41 وتفسير القمّي : ج 1 ص 188 .
6- .قال الشيخ الصدوق قدس سره بعد ذكره للحديث الشريف : «وقد روي أنّ البحيرة الناقة إذا أنتجت خمسة أبطن ، فإن كان الخامس ذكراً نحروه فأكله الرجال والنساء ، وإن كان الخامس اُنثى بحروا اُذنها أي شقّوه ، وكانت حرامًا على النساء والرجال لحمها ولبنها ، وإذا مات حلّت للنساء . والسائبة البعير يسيب بنذر يكون على الرجل إن سلّمه اللّه عز و جل من مرض أو بلّغه منزله أن يفعل ذلك . والوصيلة من الغنم كانوا إذا ولدت الشاة سبعة أبطن ، فإن كان السابع ذكراً ذبح فأكل منه الرجال والنساء ، وإن كانت اُنثى تركت في الغنم ، وإن كان ذكراً واُنثى قالوا : وصلت أخاها فلم تذبح ، وكان لحومها حرامًا على النساء إلاّ أن يكون يموت منها شيء فيحلّ أكلها للرجال والنساء . والحام الفحل إذا ركب ولد ولده قالوا : قد حمى ظهره . وقد يروى أنّ الحام هو من الإبل إذا أنتج عشرة أبطن ، قالوا : قد حمى ظهره فلا يركب ولا يمنع من كلاء ولا ماء (معاني الأخبار: ص 148 ح 1) .

ص: 163

«پس ، از آنچه خدا شما را روزى كرده است ، حلال [و] پاكيزه بخوريد و نعمت خدا را شكر بگزاريد، اگر تنها او را مى پرستيد . جز اين نيست كه [خدا،]، مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه نام غير خدا بر آن برده شده، حرام گردانيده است . [البتّه] هر كس كه [به خوردن آنها] ناگزير شود و سركش و زياده خواه نباشد ، قطعا خدا آمرزنده مهربان است . و براى آنچه زبان شما به دروغ مى پردازد ، مگوييد : «اين حلال است و آن حرام» تا [ اين چنين ]بر خدا دروغ ببنديد ؛ زيرا كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند، رستگار نمى شوند» .

«و به گمان خودشان گفتند: «اينها دام ها و كشتزار[هاى] ممنوع است كه جز كسى كه ما بخواهيم، نبايد از آن بخورد، و دام هايى است كه [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است» و دام هايى [داشتند] كه [هنگام ذبح،] نام خدا را بر آنها نمى بردند، به صِرف افترا [بر خدا] . به زودى [خدا] آنان را به خاطر آنچه افترا مى بستند، جزا مى دهد. و گفتند: «آنچه در شكم اين دام هاست، اختصاص به مردان ما دارد و بر همسران ما حرام شده است، و اگر [آن جنين، ]مرده باشد، همه آنان [از زن و مرد] در آن شريك اند. به زودى [خدا ]توصيف آنان را سزا خواهد داد؛ زيرا او حكيم داناست» .

«خدا [چيزهايى از قبيل:] بَحيره (ماده شترى كه پنج بار زاييده است) و سائبه (ماده شترى كه دوازده بار زاييده است) و وَصيله (ماده گوسفندى كه هفت بار بچّه آورده است) و حام (حيوان نرى كه براى آبستن كردن حيوانات ماده از آن استفاده مى شود) را [ ممنوع] قرار نداده است؛ ولى كسانى كه كفر ورزيدند، بر خدا دروغ مى بندند و بيشترشان تعقّل نمى كنند» .

حديث4588.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :هنگامى كه شتر ماده بزايد و فرزند او هم بزايد، بَحيره ناميده مى شود.4589.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام_ در تفسير سخن خداوند كه: «خدا [چيزهاى ممنوعى از قبيل: ]بحيره و سائبه و وصيله و حام را قرار نداده است» _: مردمان جاهلى، شتر ماده اى را كه دوقلو بزايد، «وصيله» مى دانستند . از اين رو، كُشتن و خوردن آن را جايز نمى شمردند؛ و اگر ده بچه مى زاييد، آن را «سائبه» مى ناميدند وسوارى گرفتن از آن و خوردن آن را حلال نمى دانستند. و «حام»، حيوان نرى بود [كه براى آبستن كردن حيوانات ماده از آن استفاده مى شد] كه آن را نيز حلال نمى دانستند. سپس خداوند [ اين آيه را] نازل كرد كه هيچ يك از اينها را حرام ننموده است. .

ص: 164

تعليق :كان الجهل المُطبِق الذي خيّم على العرب قبل الإسلام قد مهّد الأجواء لشيوخهم ورؤسائهم لاستغلال تلك الظروف ؛ فانتهزوا تلك الفترة من الرسل وسخّروا عواطف الناس الصادقة ومشاعرهم وسنّوا أحكاماً وعادات اجتماعيّة تعود عليهم بالمنفعة ، وابتدعوا الكثير من البدع ، وكان من جملة هؤلاء شخص اسمه عمر بن لحي ، وكان هذا الشخص قد استحوذ حينذاك على واحدة من أهمّ ثروات العرب ، ألا وهي الإبل ، وابتدع لها سنناً وأضفى عليها طابعاً قدسيًّا قيّد بموجبه سبل الاستفادة والانتفاع من أربعة أنواع من الإبل كانت تُسمّى : البحيرة ، والسائبة ، والوصيلة ، والحامي ، وكانت لها دلالات متباينة ولكنّها على نحو متقارب. (1) وتشترك جميعها في نقطة واحدة هي إضفاء نوع من الحرمة على هذه الإبل وتحريم لبنها ولحمها ووبرها وظهرها على الكثير من الناس ، فيما أباحها للبعض الآخر كسدنة بيوت الأصنام وخدّامها . لقد اقترنت هذه البدعة بنظرة الاستخفاف التي كان العرب يعاملون بها المرأة ، فنجم عن ذلك تشديد هذا الحكم على النساء ، فكان لا يحقّ لهنّ أكل لحم هذه الإبل إلاّ بعد موتها . وكان من نتيجة هذا التقليد أنّ السدنة وخدمة الأصنام اُبيحت لهم الاستفادة من المراعي والعيون والآبار على ندرتها في الجزيرة العربيّة ، ونجم عن ذلك أيضاً أنّهم صاروا ينذرون الإبل للأصنام وسدنتها من باب الشكر أو لقضاء حاجة معيّنة ، إلاّ أنّ القرآن انبرى لمحاربة هذه البدعة الجاهليّة بأربع آيات بيّنات ، واعتبر _ في سياق مكافحته لعبادة الأصنام والسنن البالية المرتبطة بها _ هذه الادّعاءات افتراءات محضة ، وفَضَحَ حقيقة سدنة الآلهة والأصنام وعبدتها ، وأعلن أنّ تحريم الإبل وتحليلها منوط بحكم اللّه سبحانه وتعالى الذي لم يحرّم هذه الأنواع الأربعة من الإبل ، وإنّما حرّم _ وخلافاً لمعتقدات العرب في الجاهليّة _ الميتة وما اُهلّ لغير اللّه به .

.


1- .وردت بعض معاني هذه الكلمات في النصّ وفي الهوامش ، وللاطّلاع على مزيد من المعاني راجع كتب التفسير ، ومنها : مجمع البيان : ج 3 ص 390 والتبيان في تفسير القرآن : ج 4 ص 41 وتفسير القمّي : ج 1 ص 188 والميزان في تفسير القرآن : ج 6 ص 156 وتفسير الطبريّ : ج 5 الجزء 7 ح 86 والدرّ المنثور : ج 3 ص 211 وأيضًا : السيرة النبويّة لابن هشام : ج 1 ص 91 .

ص: 165

توضيحجهالت عميق اعراب پيش از اسلام، زمينه سودجويى سران و شيوخ آنان را فراهم آورده بود. طاغوت هاى جاهلى، در دوران فترت رسولان الهى، با نام سنّت هاى دينى و رسوم اجتماعى، از احساسات پاك مردم، سوء استفاده مى كردند و در جهت تأمين منافع خود، بدعتهايى را بنا نهادند. يكى از آنان كه تاريخ، او را به نام عمرو بن لحى مى شناسد، بر يكى از مهمترين دارايى هاى عرب، يعنى شتر دست نهاد و احكامى را براى آن وضع كرد و به صورت سنّتى مقدّس درآورد. در نتيجه اين بدعت، استفاده از چهار دسته شتر محدود گشت. اين چهار دسته كه به نام «بحيره»، «سائبه»، «وصيله» و «حام» خوانده مى شدند، به معانى متفاوت، ولى متقارب، تفسير شده اند؛ (1) امّا همه آنها در اين نكته مشترك اند كه براى اين شتران، حرمتى خودْ ساخته قائل شده و استفاده از شير و گوشت و پشم و قدرت حمل اين چهار دسته، براى بسيارى حرام و براى بعضى و از جمله متولّيان و خدمتگزار بتها حلال خوانده مى شد. پيوند اين بدعت با ديدگاه تحقيرآميز اعراب جاهلى به زن، موجب تشديد و غلظت اين حكم بر زنان شد و آنان، فقط در صورت مردار شدن شتر، حق خوردن گوشت آن را پيدا مى كردند. اين حرمت تخيّلى، دست متولّيان و خدمتگزاران بتها را در استفاده بى محابا از مرتعها و آب چشمه ها و چاه هاى كمياب عربستان باز مى گذاشت؛ همچنين موجب مى گشت كه شتران را براى شكرگزارى و يا برآورده شدن حاجات، نذر بت هاى سنگى و متولّيان آن كنند. قرآن مجيد با چهار آيه روشن به پيكار با اين بدعت جاهلى برخاست و در جهت مبارزه با بت و بت پرستى و انهدام سنّت هاى پوشالىِ گره خورده به آن، ادّعاى آنان را افترايى بيش ندانسته، چهره متولّيان و بت پرستان و بت سازان را افشا كرده و اعلان نموده است كه تحليل و تحريم چارپايان منحصرا در اختيار خداى سبحان است و او اين چهار دسته را _ درست بر خلاف عقيده جاهلانه اعراب _ حرام ندانسته و مردار و هر آنچه را براى بتها و غير خدا سر مى برند، حرام كرده است.

.


1- .برخى معانى اين الفاظ در متن و پاورقى آمد و براى اطلاع از معانى ديگر به كتب تفسيرى مراجعه كنيد. ر . ك : از جمله تفسير مجمع البيان : ج 3 ص 390 ، تفسير التبيان : ج 4 ص 41 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 188 ، تفسير الميزان : ج 6 ص 156 ، تفسير الطبري : ج 5 جزء 7 ص 86 ، تفسير الدرّ المنثور : ج 3 ص 211 و نيز سيره ابن هشام ، ج 1 ص 91 .

ص: 166

و _ تَقسيمُ الحَرثِ وَالأَنعامِ بَينَ اللّهِ وَالأَصنامِ«وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَ_مِ نَصِيبًا فَقَالُواْ هَ_ذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَ_ذَا لِشُرَكَال_ءِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَال_ءِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إلَى شُرَكَال_ءِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» . (1)

«وَقَالُواْ هَ_ذِهِ أنْعَ_مٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إلاَّ مَن نَّشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأنْعَ_مٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأنْعَ_مٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» . (2)

.


1- .الأنعام : 136 .
2- .الأنعام : 138 .

ص: 167

و _ كشتزارها و دام ها را بين خدا و بُتان تقسيم كردن

و _ كشتزارها و دام ها را بين خدا و بُتان تقسيم كردنقرآن«و [مشركان] براى خدا از كِشت و دام هايى كه آفريده است، سهمى گذاشتند و به پندار خودشان گفتند : «اين، ويژه خداست و اين، ويژه بُتان ما» . پس آنچه خاصّ بتانشان بود ، به خدا نمى رسيد ، و[لى] آنچه خاصّ خدا بود، به بتانشان مى رسيد . چه بد داورى مى كنند!» .

«و به گمان خودشان گفتند : «اينها دام ها و كشتزار[هاى] ممنوع است كه جز كسى كه ما بخواهيم، نبايد از آن بخورد ، و دام هايى است كه [سوار شدن بر] پشت آنها حرام شده است» و دام هايى [داشتند] كه [هنگام ذبح،] نام خدا را بر آنها نمى بردند، به خاطر افترا بر خدا . به زودى [خدا ]آنان را به خاطر آنچه افترا مى بستند، جزا مى دهد» .

.

ص: 168

«وَ يَجْعَلُونَ لِمَا لاَ يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَ_هُمْ تَاللَّهِ لَتُسْ_ئلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ» . (1)

تعليق :إنّ المعتقدات الجاهليّة التي كانت تسود أوساط المجتمع العربي الجاهلي دفعت العرب _ باعتبارهم يؤمنون بوجود شركاء للّه (الأصنام) _ إلى بناء بيوت للآلهة والأصنام وتوفير المعاش لسدنتها وإشراكهم في حياتهم وأرزاقهم وممتلكاتهم من الزرع والماشية وتعيين سهم لهم إلى جانب سهم اللّه ، وجعلوا سهم اللّه ، للنفقات العامّة كإطعام الضيف وابن السبيل ، في حين جعلوا سهم الأصنام تحت تصرّف السدنة . وكان السدنة الطمّاعون كلّما أصابت الزرع آفة أو أعطى محصولاً أقلّ أو اختلط سهمهم بسهم اللّه ، يتذرّعون بخدعة مفادها «إنّ اللّه غنيّ» ، فيستوفون سهمهم كاملاً غير منقوص ، ويعوّضون نقص أسهمهم من سهم اللّه ، ولا يعوّضون بأيّ حال من الأحوال سهم اللّه من سهم الأصنام . ربّما كانت الزيادة والنقصان في المحصول تقع أحياناً نتيجة لأساليب التحايل التي سبقت الإشارة إليها ، وهي أنّ الماء كان إذا انساب عند السقي من الأرض التي زرع فيها سهم اللّه إلى الأرض التي فيها سهم الأصنام لم يكونوا يحولون دونه ، وإذا حصل العكس كانوا يمنعونه . إنّ هذه السنّة البالية كانت سائدة أيضاً في المشاركة في الماشية وتقسيمها ، وهو ما اُشير إليه في الفصل السابق .

راجع : مجمع البيان : ج 4 ص 571 ، تفسير القمّيّ : ج 1 ص 217 ؛ تفسير الطبريّ : ج 5 الجزء 8 ص 40 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 362 ، المفصّل في تاريخ العرب قبل الإسلام : ج 6 ص 193 .

.


1- .النحل : 56 .

ص: 169

«و از آنچه به آنان روزى داديم ، سهمى براى آن [خدايانى] كه نمى دانند [چيست]، مى نهند . به خدا سوگند كه از آنچه دروغ بر مى بافتيد ، حتما سؤال خواهيد شد» .

توضيحعقيده جاهلانه به وجود شريكان متعدّد براى خداوند _ كه همان بت ها بودند _ عرب ها را بر آن مى داشت تا به ساختن بتكده ها و تأمين معاش خدمت گزاران آنها روى آورده، آنها را شريك زندگى خود قرار دهند و دارايى عمده خود (دام و زراعت) را با آنها تقسيم و سهمى را براى آنها در كنار سهم خداوند، معيّن كنند . آنان سهم خداوند را به مصارف عمومى (همچون : اِطعام مهمانان و در راه ماندگان) مى رساندند و سهم بتان را در اختيار خدمت گزاران آنها مى گذاردند. افزون بر اين، خدمت گزارانِ پُر طمع بتكده ها، هر گاه آفتى به زراعت مربوط به بت ها مى رسيد و يا رشد آن كمتر مى شد و يا با سهم خداوند مخلوط مى گشت، با ترفند مكّارانه «خدا بى نياز است»، سهم خود را به تمام و كمال، استيفا مى كردند و كسرىِ آن را از سهم خداوند، جبران مى نمودند و هيچ گاه در جهت جبران سهم خداوند از سهم بت ها بر نمى آمدند. اين كاهش و افزونى در محصول، گاه نتيجه ترفندهاى پيشين بود ، بدين گونه كه هنگام آبيارى، اگر آب زمينى كه در آن ، سهم خداوند كِشت شده بود، به زمين بت ها مى رفت، جلوى آن را نمى گرفتند؛ امّا در حالت عكس آن، آب را مى بستند. سنّت پوشالى تقسيم، در «دام» نيز جريان داشت كه در بيان فصل پيشين به آن اشاره شد.

.

ص: 170

ز _ الطَّوافُ عُريًا4601.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :كانَتِ العَرَبُ فِي الجاهِلِيَّةِ عَلى فِرقَتَينِ : الحِلِّ وَالحُمسِ ، فَكانَتِ الحُمسُ قُرَيش اً ، وكانَتِ الحِلُّ سائِرَ العَرَبِ ، فَلَم يَكُن أحَدٌ مِنَ الحِلِّ إلاّ ولَهُ حِرمِيٌّ مِنَ الحُمسِ ، ومَن لَم يَكُن لَهُ حِرمِيٌّ مِنَ الحُمسِ لَم يُترَك أن يَطوفَ بِالبَيتِ إلاّ عُرياناً .

وكانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حِرمِيًّا لِعِياضِ بنِ حِمارٍ المُجاشِعِيِّ ، وكانَ عِياضٌ رَجُلاً عَظيمَ الخَطَرِ ، وكانَ قاضِياً لِأَهلِ عُكاظٍ فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَكانَ عِياضٌ إذا دَخَلَ مَكَّةَ ألقى عَنهُ ثِيابَ الذُّنوبِ وَالرَّجاسَةِ وأخَذَ ثِيابَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لِطُهرِها فَلَبِسَها وطافَ بِالبَيتِ ، ثُمَّ يَرُدُّها عَلَيهِ إذا فَرَغَ مِن طَوافِهِ . فَلَمّا أن ظَهَرَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أتاهُ عِياضٌ بِهَدِيَّةٍ فَأَبى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يَقبَلَها وقالَ : يا عِياضُ ، لَو أسلَمتَ لَقَبِلتُ هَدِيَّتَكَ ، إنَّ اللّهَ عز و جلأبى لي زَبدَ (1) المُشرِكينَ . ثُمَّ إنَّ عِياضاً بَعدَ ذلِكَ أسلَمَ وحَسُنَ إسلامُهُ فَأَهدى إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله هَدِيَّةً فَقَبِلَها مِنهُ. (2)4602.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :كانَ سُنَّةً فِي العَرَبِ فِي الحَجِّ أنَّهُ مَن دَخَلَ مَكَّةَ وطافَ بِالبَيتِ في ثِيابِهِ لَم يَحِلَّ لَهُ إمساكُها ، وكانوا يَتَصَدَّقونَ بِها ولا يَلبَسونَها بَعدَ الطَّوافِ ، وكانَ مَن وافى مَكَّةَ يَستَعيرُ ثَوباً ويَطوفُ فيهِ ثُمَّ يَرُدُّهُ ، ومَن لَم يَجِد عارِيَةً اِكتَرى ثِياباً ، ومَن لَم يَجِد عارِيَةً ولا كِراءً ولَم يَكُن لَهُ إلاّ ثَوبٌ واحِدٌ طافَ بِالبَيتِ عُرياناً . فَجاءَتِ امرَأةٌ مِنَ العَرَبِ وَسيمَةٌ جَميلَةٌ فَطَلَبَت ثَوباً عارِيَةً أو كِراءً فَلَم تَجِدهُ ، فَقالوا لَها: إن طُفتِ في ثِيابِكِ احتَجتِ أن تَتَصَدَّقي بِها .

فَقالَت : وكَيفَ أتَصَدَّقُ بِها ولَيسَ لي غَيرُها ؟! فَطافَت بِالبَيتِ عُريانَةً ، وأشرَفَ عَلَيهَا النّاسُ فَوَضَعَت إحدى يَدَيها عَلى قُبُلِها وَالاُخرى عَلى دُبُرِها ، فَقالَت مُرتَجِزَةً :

اليَومَ يَبدو بَعضُهُ أو كُلُّهُ

فَما بَدا مِنهُ فَلا اُحِلُّهُ

فَلَمّا فَرَغَت مِنَ الطَّوافِ خَطَبَها جَماعَةٌ فَقالَت: إنَّ لي زَوجاً. (3) .


1- .الزَبْد: الرفد والعطاء (النهاية: ج 2 ص 293).
2- .الكافي : ج 5 ص 142 ح 3 عن أبي بكر الحضرمي ، بحار الأنوار : ج 22 ص 294 ح 4 وراجع الدرّ المنثور : ج 3 ص 440 .
3- .تفسير القمّي : ج 1 ص 281 عن أبي الصباح الكناني ، بحار الأنوار : ج 35 ص 291 ح 7 وراجع أخبار مكّة للأزرقي : ج 1 ص 181 و 182 .

ص: 171

ز _ برهنه طواف كردن

ز _ برهنه طواف كردن4604.الإمام الصادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :مردم در جاهليّت ، دو گروه بودند : حِل و حُمْس . حُمْس، همان قريش بودند و حِل، ساير طوايف عرب . هر يك از [ افراد ]حِل، بايد پناه دهنده اى از حُمْسيان مى داشت [تا لباسش را به عاريت بگيرد]، و گرنه مى بايست برهنه بر گِرد خانه طواف كند .

پيامبر صلى الله عليه و آله پناه دهنده عياض بن حمارِ مجاشعى بود . عياض، مردى داراى منزلت زياد بود و در جاهليّت، قاضى اهل عُكاظ بود. او هر گاه وارد مكّه مى شد، لباس هاى گناه آلود خود را كنار مى گذاشت و لباس پيامبر صلى الله عليه و آله را _ چون پاك بود _ مى گرفت و مى پوشيد و طواف مى كرد و پس از طواف، آن را بر مى گرداند .

وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله به رسالت مبعوث شد، عياض ، هديه اى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد؛ ولى ايشان نپذيرفت و فرمود : «اى عياض! اگر مسلمان شوى، هديه ات را قبول مى كنم . به راستى كه خداوند، [ پذيرفتن] بخشش مشركان را براى من نمى پسندد» .

پس از آن، عياض ، اسلام آورد و مسلمانى اش نيكو شد و هديه اى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و ايشان نيز پذيرفت .4605.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :در ميان عرب، سنّتى بود كه هر كس وارد مكّه مى شد و با لباسش طواف مى كرد، جايز نبود آن لباس ها را نگه بدارد؛ بلكه آن را ديگر نمى پوشيد و صدقه مى داد. كسانى كه وارد مكّه مى شدند ، لباسى را عاريه مى گرفتند و پس از طواف ، باز مى گرداندند و اگر لباسِ عاريه اى پيدا نمى شد، اجاره مى كردند و اگر اين هم ميسّر نمى شد و جز يك لباس نداشتند ، برهنه طواف مى كردند .

زنى عرب كه زيبا و خوب رو بود، وارد مكّه شد و لباس عاريه اى و اجاره پيدا نكرد . بدو گفتند: «اگر در لباست طواف كنى، بايد آن را صدقه دهى» . زن گفت : «چگونه صدقه دهم ، با اين كه لباس ديگرى ندارم ؟». پس ، برهنه طواف كرد و مردم به تماشا پرداختند . پس ، او با يك دست ، جلو و با دستى ، پشت خود را پوشاند و چنين رجز خواند :

امروز قسمتى از عورت يا تمامش آشكار مى شود /

و آنچه آشكار شد، آن را حلال نمى دانم .

پس از آن كه زن ، طواف را تمام كرد، گروهى از او خواستگارى كردند؛ ولى وى گفت: «همسر دارم» .

.

ص: 172

ح _ إنكارُ المَعادِ«وَ أمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ أفَلَمْ تَكُنْ ءَايَ_تِى تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَ كُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ * وَ إذَا قِيلَ إنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لاَ رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَةُ إن نَّظُنُّ إلاَّ ظَنًّا وَ مَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ * وَ بَدَا لَهُمْ سَيِّ_ئاتُ مَا عَمِلُواْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ * وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنسَ_ل_كُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَ_ذَا وَ مَأْوَل_كُمُ النَّارُ وَ مَا لَكُم مِّن نَّ_صِرِينَ * ذَ لِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ ءَايَ_تِ اللَّهِ هُزُوًا وَ غَرَّتْكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لاَيُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلاَ هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ» . (1)

.


1- .الجاثية : 31 _ 35 .

ص: 173

ح _ انكار رستاخيز

ح _ انكار رستاخيز«و امّا كسانى كه كافر شدند، [در قيامت بدانها مى گويند:] «پس مگر آيات من بر شما خوانده نمى شد؟ و[لى] تكبّر نموديد و مردمى بدكار بوديد». و چون گفته شد : «وعده خدا راست است و شكّى در رستاخيز نيست» ، گفتيد : «ما نمى دانيم كه رستاخيز چيست . جز گمان نمى ورزيم و ما يقين نداريم» و [حقيقتِ] بدى هايى كه كرده اند ، بر آنان پديدار مى شود و آنچه بدان ريشخند مى زدند ، آنان را فرو مى گيرد و گفته مى شود : «همان گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد ، امروز ، شما را فراموش خواهيم كرد و جايگاهتان در آتش است و براى شما ياورانى نخواهد بود»» .

.

ص: 174

. .

ص: 175

پژوهشى در عقايد جاهليّت

پژوهشى در عقايد جاهليّتاعراب زمان جاهليّت، در زمانى كه آمدن پيامبر و وحى به تأخير افتاده بود ، به وادى ضلالت فرو رفته ، سرگردان و دچار تشتّتِ مذهبى و فكرى بودند . اينك به صورت اشاره ، اين دسته ها و مذاهب را معرّفى مى كنيم : دسته اوّل ، به خدا و معاد معتقد نبودند و هستى را محدود به همين دنيا مى پنداشتند و مى گفتند: «وَ مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَآ إِلاَّ الدَّهْرُ . (1) غير از زندگانى دنياى ما [ چيز ديگرى] نيست. مى ميريم و زنده مى شويم و ما را جز طبيعت، هلاك نمى كند» . دسته دوم ، معاد را باور نداشتند، چنان كه از اين آيه استفاده مى شود: «وَ إِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لاَ رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَةُ. (2) و چون گفته شد: «وعده خدا راست است و شكّى در رستاخيز نيست»، گفتيد: ما نمى دانيم كه رستاخيز چيست» . همچنين از آيه زير ، مى توان استفاده كرد كه اين دسته ، به آفرينش نخستينِ

.


1- .جاثيه : آيه 23.
2- .جاثيه : آيه 32 .

ص: 176

عالم معتقد بوده و به تعبير حديث، (1) خدا را پذيرفته بودند؛ ولى به پاداش خداوند ، اميد نداشتند و از كيفر او نمى هراسيدند : «وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْىِ الْعِظَ_مَ وَ هِىَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ. (2) و براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد. گفت: چه كسى اين استخوان ها را كه چنين پوسيده است ، زندگى مى بخشد؟ بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد، و اوست كه به هر [گونه ]آفرينشى داناست» . دسته سوم ، خداوند را همراه با شريكانى براى او مى پذيرفتند؛ شريكانى كه گاه از ملائكه و جِنّيان بودند و گاه از بت ها و شياطين. آنان شريك را گاه در اصل آفرينش ، دخالت مى دادند و گاه در تدبير امور ، يا او را به موجودات مادّى تشبيه مى كردند و يا يكى از همان موجودات مادّى (همچون: كرات آسمانى، حيوانات و درختان) را به عنوان خداى جهان مى پرستيدند . صاحبان اين عقيده كه با دسته قبل اشتراك هم داشته اند، بيشترين تعداد را در عربستان جاهليّت داشته اند: (3) «وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُم مُّشْرِكُونَ . (4) بيشتر آنان ، ايمانشان به شرك ، آلوده بود» . دسته چهارم ، اهل كتاب يعنى يهوديان و مسيحيان بودند كه در بعضى از مناطق جزيرة العرب وجود داشتند . از جمله دلايل تاريخىِ وجود اهل كتاب در جزيرة العرب، يكى: آيه مباهله (5) است كه بر وجود علما و مردمان مسيحى _ كه

.


1- .«لا يَرجونَ مِنَ اللّه ِ ثَوابا ولا يَخافونَ اللّه َ مِنهُ عِقابا ». (الكافى : ج 1 ص 61 ح 57) .
2- .يس : آيه 78 _ 79.
3- .الغارات : ج 1 ص 303 .
4- .يوسف : آيه 106 .
5- .آل عمران : آيه 61 .

ص: 177

در نجران (در جنوب مدينه) مى زيسته اند _ دلالت مى كند ، و ديگرى: جنگ هاى بزرگ صدر اسلام است كه در آنها يهوديان ، نقش اساسى داشتند، مثل: غزوه احزاب (خندق) و كشمكش هاى پس از آن (بنى قينقاع و بنى قريظه) تا خيبر . دسته پنجم ، افراد مجوسى و صابئى بودند كه البتّه قابل توجّه نبوده اند . دسته ششم ، كسانى بودند كه به دين حنيف ابراهيم اعتقاد داشتند و تعدادشان اندك بوده است . در اين جا اسامى آنان را مى آوريم : 1 . ابو طالب (عموى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ) 12 . عامر بن ضرب عدوانى 2 . ابو قيس ، صرمة بن ابى اَنَس 13 . عبد الطانجة بن ثعلب بن وبرة بن قضاعه 3 . ارباب بن رئاب 14 . عبد اللّه قضاعى 4 . اسعد ، ابو كرب حميرى 15 . عبد اللّه (پدر حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ) 5 . اُميّة بن ابى صلت 16 . عبد المطّلب (جدّ حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ) 6 . بحيراى راهب 17 . عبيد بن ابرص اسدى 7 . خالد بن سِنان عبسى 18 . علاف بن شهاب تميمى 8 . زهير بن ابى سلمى 19 . عمير بن جندب جهنى 9 . زيد بن عمرو بن نفيل بن عبد العُزّى 20 . كعب بن لُؤَى بن غالب 10 . سويد بن عامر مصطلقى 21 . ملتمس بن اُميّه كِنانى 11 . سيف بن ذى يزن 22 . وكيع بن زهير ايادى .

.

ص: 178

5 / 3أخلاقُ الجاهِلِيَّةِالكتاب«إذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَ_هِلِيَّةِ» . (1)

«أرَءَيْتَ الَّذِى يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَ لِكَ الَّذِى يَدُعُ الْيَتِيمَ * وَ لاَ يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» . (2)

الحديث4606.امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ( _ درباره اين فرموده خداوند : {Q} «دستگيره محكم» { ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ في قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِيَّةٍ بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِيَّةِ . (3)4607.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن قاتَلَ تَحتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ (4) يَغضَبُ لِعَصَبَةٍ ، أو يَدعو إلى عَصَبَةٍ ، أو يَنصُرُ عَصَبَةً ، فَقُتِلَ ، فَقِتلَةٌ جاهِلِيَّةٌ. (5)4608.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ أذهَبَ فَخرَ الجاهِلِيَّةِ وتَكَبُّرَها بِآبائِها ، كُلُّكُم لاِدَمَ وحَوّاءَ كَطَفِّ الصّاعِ (6)

بِالصّاعِ ، وإنَّ أكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أتقاكُم ، فَمَن أتاكُم تَرضَونَ دينَهُ وأمانَتَهُ فَزَوِّجوهُ. (7) .


1- .الفتح : 26 .
2- .الماعون : 1 _ 3 ، وقال عليّ بن إبراهيم في تفسيره : نزلت في أبي جهل وكفّار قريش (تفسير القمّي : ج 2 ص 444) .
3- .الكافي : ج 2 ص 308 ح 3 ، ثواب الأعمال : ص 264 ح 5 ، الأمالي للصدوق : ص 704 ح 966 كلّها عن إسماعيل بن أبي زياد السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الجعفريّات : ص 163 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 73 ص 284 ح 2 .
4- .العمّيّة : قيل : هو فِعِّيلة ، من العماء : الضلالة ، وحكى بعضهم فيها ضمّ العين (النهاية : ج 3 ص 304) .
5- .صحيح مسلم: ج 3 ص 1476 ح 53 ، سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1302 ح 3948، مسند ابن حنبل: ج 3 ص 174 ح 8067 ، سنن النسائي: ج 7 ص 123 كلّها عن أبيهريرة والثلاثة الأخيرة نحوه؛ المجازات النبويّة: ص 333 ح 257، كنزالعمّال: ج 3 ص 509 ح 7655 .
6- .طفّ الصاع : أي قريب بعضكم من بعض ، والمعنى : كلّكم في الانتساب إلى أب واحد بمنزلة واحدة (النهاية : ج 3 ص 129) .
7- .شعب الإيمان : ج 4 ص 288 ح 5136 عن أبي أمامة ، كنز العمّال : ج 16 ص 459 ح 45427 وراجع شرح نهج البلاغة : ج 17 ص 281 ودعائم الإسلام : ج 2 ص 199 ح 729 .

ص: 179

5 / 3 اخلاق جاهليّت

5 / 3اخلاق جاهليّتقرآن«آن گاه كه كافران در دل هاى خود ، تعصّب [، آن هم] از نوع تعصّب جاهليّت ورزيدند ...» .

«آيا كسى را كه [روزِ] جزا را دروغ مى خواند ، ديدى ؟ اين ، همان كسى است كه يتيم را به سختى مى رانَد و به خوراك [ دادن به] بينوا ترغيب نمى كند» .

حديث4611.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه در دل او به اندازه دانه خَردَلى تعصّب باشد ، خداوند ، او را در روز رستاخيز ، با عرب هاى [ عصر] جاهليّت محشور مى گرداند .4612.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه زير پرچم گم راهى پيكار كند و براى تعصّبى ، خشمگين شود ، يا به تعصّبى فرا بخواند و يا تعصّبى را يارى كند و كشته شود ، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است .4613.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به درستى كه خداوند، غرور جاهليّت و تكبّرورزى به پدران را از

ميان بُرد . همه شما فرزندان آدم و حوّا ، و نزديك به يكديگر هستيد . به راستى كه بهترينِ شما در نزد خداوند، پارساترينِ شماست . پس اگر كسى [ براى خواستگارى] آمد كه ديندارى و امانتدارى اش را مى پسنديد ، به او زن بدهيد .

.

ص: 180

4614.امام رضا عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :صَعِدَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المِنبَرَ يَومَ فَتحِ مَكَّةَ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ قَد أذهَبَ عَنكُم نَخوَةَ الجاهِلِيَّةِ وتَفاخُرَها بِآبائِها . ألا إنَّكُم مِن آدَمَ عليه السلام وآدَمُ مِن طينٍ ، ألا إنَّ خَيرَ عِبادِ اللّهِ عَبدٌ اِتَّقاهُ ، إنَّ العَرَبِيَّةَ لَيسَت بِأَبٍ والِدٍ ولكِنَّها لِسانٌ ناطِقٌ ، فَمَن قَصُرَ بِهِ عَمَلُهُ لَم يُبلِغهُ حَسَبُهُ. (1)4615.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في جَوابِ مَن سَأَلَهُ عَن عَلامَةِ الإِيمانِ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :أطفِئوا ما كَمَنَ في قُلوبِكُم مِن نيرانِ العَصَبِيَّةِ وأحقادِ الجاهِلِيَّةِ ، فَإِنَّما تِلكَ الحَمِيَّةُ تَكونُ فِي المُسلِمِ مِن خَطَراتِ الشَّيطانِ ونَخَواتِهِ ونَزَغاتِهِ ونَفَثاتِهِ (2) . (3)4615.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ شخصى كه از وى درباره نشانه ايمان پرسيد ) عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالتَّحاسُدَ وَالأَحقادَ ، فَإِنَّهُما مِن فِعلِ الجاهِلِيَّةِ «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إنَّ اللَّهَ خَبِيرُم بِمَا تَعْمَلُونَ» (4) . (5)4616.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :اللّهَ اللّهَ في كِبرِ الحَمِيَّةِ وفَخرِ الجاهِلِيَّةِ ! فَإِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ ومَنافِخُ الشَّيطانِ الَّتي خَدَعَ بِهَا الاُمَمَ الماضِيَةَ وَالقُرونَ الخالِيَةَ ، حَتّى أعنَقوا في حَنادِسِ (6) جَهالَتِهِ ومَهاوي ضَلالَتِهِ ، ذُلُلاً عَن سِياقِهِ ، سُلُساً في قِيادِهِ . أمراً تَشابَهَتِ القُلوبُ فيهِ ، وتَتابَعَتِ القُرونُ عَلَيهِ ، وكِبراً تَضايَقَتِ الصُّدورُ بِهِ .

ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِكُم وكُبَرائِكُمُ الَّذينَ تَكَبَّروا عَن حَسَبِهِم ، وتَرَفَّعوا فَوقَ نَسَبِهِم ، وألقَوُا الهَجينَةَ (7) عَلى رَبِّهِم ، وجاحَدُوا اللّهَ عَلى ما صَنَعَ بِهِم ، مُكابَرَةً لِقَضائِهِ ، ومُغالَبَةً لاِلائِهِ ! فَإِنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبِيَّةِ ، ودَعائِمُ أركانِ الفِتنَةِ ، وسُيوفُ اعتِزاءِ (8) الجاهِلِيَّةِ. (9) .


1- .الكافي : ج 8 ص 246 ح 342 ، معاني الأخبار : ص 207 ح 1 كلاهما عن حنّان عن أبيه ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 56 ح 150 عن أبي عبيدة الحذّاء عن الإمام الباقر عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، تفسير القمّي : ج 2 ص 322 والثلاثة الأخيرة نحوه ، بحار الأنوار : ج 21 ص 137 ح 31 ؛ كنز العمّال : ج 1 ص 257 و402 .
2- .نفث الشيطان : هو ما يُلقيه في قلب الإنسان ويُوقعه في باله ممّا يصطاده به (مجمع البحرين : ج 3 ص 1808) .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 466 ح 37 .
4- .الحشر : 18 .
5- .تحف العقول : ص 155 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 408 ح 38 .
6- .ليلة ظلماء حِندس : أي شديدة الظلمة والجمع حنادس (مجمع البحرين : ج 1 ص 465) .
7- .الهجين : مأخوذ من الهجنة وهي الغِلظ ، وتهجين الأمر : تقبيحه (لسان العرب : ج 13 ص 433 و 434) .
8- .التعزّي : الانتماء والانتساب إلى القوم (النهاية : ج 3 ص 233) .
9- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 467 ح 37 .

ص: 181

4617.عنه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در روز فتح مكّه ، بر منبر رفت و فرمود : «اى مردم! خداوند، غرور جاهليّت و فخرفروشى به پدران را از ميان بُرد . بدانيد كه همه شما از آدم هستيد و آدم ، از گِل است . بدانيد كه بهترين بنده خدا ، بنده اى است كه از خداوند پروا داشته باشد . عربيّت ، پدر [و تبار] نيست ؛ بلكه زبانى است گويا . آن كه در كارش كاستى باشد، تبارش آن را جبران نمى كند» .4618.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آنچه در دل هايتان از شعله هاى تعصّب و كينه هاى جاهليّتْ پنهان شده، خاموش كنيد . چنين تعصّبى در مسلمان ، [ ناشى] از وسوسه ، تكبّر ، عيبجويى و القاى شيطان است .4619.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بپرهيزيد از حسادت و كينه ؛ زيرا اين دو ، از خصلت هاى جاهليّتْ اند . [خداوند فرمود :] «و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش ، چه فرستاده است . از خدا بترسيد . در حقيقت ، خدا به آنچه مى كنيد، آگاه است» .4620.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خدا را ، خدا را [در نظر بگيريد] در گردنكشىِ ناشى از تعصّب و خودپسندى جاهليّت؛ زيرا آبستنگاه دشمنى و جايگاه دميدن شيطان است ، كه او امّت هاى پيشين و گذشتگان را بدان فريب داد، چنان كه در تاريكى هاى شَديدِ نادانى و دام هاى گم راهى او ، پنهان، و در برابر راندن او رام ، و در برابر رهبرى اش تسليم شدند . او كارى را در پيش گرفت كه دل ها در آن يكسان ، و قرن ها در پىِ آن ، روان بودند ، با تكبّرى كه بر دل ها سنگينى مى كرد .

هان ! حذر كنيد ، حذر كنيد از فرمانبرى از مِهتران و بزرگانتان كه به تبار خود نازيدند و نژاد خويش را برتر ديدند و چيزى را كه ناپسند بود، به پروردگار نسبت دادند و آنچه را خداوند با آنان انجام داد ، از روى ستيز با قضا و قدر و پيروزيجويى بر نعمت هايش انكار كردند . به راستى كه اينان ، پايه هاى اساسى تعصّب و ستون هاى اساسى آشوب و شمشيرهاى غرور و تفاخر جاهليّت اند . .

ص: 182

4616.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لِيَتَأَسَّ صَغيرُكُم بِكَبيرِكُم ، وَليَرأف كَبيرُكُم بِصَغيرِكُم ، ولا تَكونوا كَجُفاةِ الجاهِلِيَّةِ : لا فِي الدّينِ يَتَفَقَّهونَ ، ولا عَنِ اللّهِ يَعقِلونَ ، كَقَيضِ (1) بَيضٍ في أداحٍ (2) يَكونُ كَسرُها وِزراً ، ويُخرِجُ حِضانُها شَرًّا. (3)4617.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تفسير العيّاشي عن محمّد القصريّ عن الإمام الصّادق عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَنِ الصَّدَقَةِ .

فَقالَ : اِقسِمها فيمَن قالَ اللّهُ ، ولا يُعطى مِن سَهمِ الغارِمينَ الَّذينَ يَغرَمونَ في مُهورِ النِّساءِ ، ولاَ الَّذينَ يُنادونَ بِنِداءِ الجاهِلِيَّةِ .

قُلتُ : وما نِداءُ الجاهِلِيَّةِ ؟

قالَ : الرَّجُلُ يَقولُ : يا آلَ بَني فُلانٍ ، فَيَقَعُ بَينَهُمُ القَتلُ ! ولا يُؤَدّى ذلِكَ مِن سَهمِ الغارِمينَ ، وَالَّذينَ لا يُبالونَ ما صَنَعوا بِأَموالِ النّاسِ. (4)4618.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :صحيح مسلم عن جابر :اِقتَتَلَ غُلامانِ ؛ غُلامٌ مِنَ المُهاجِرينَ وغُلامٌ مِنَ الأَنصارِ ، فَنادَى المُهاجِرُ أوِ المُهاجِرونَ : يالَلمُهاجِرينَ ! ونادَى الأَنصارِيُّ : يالَلأَنصارِ ! فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : ما هذا دَعوى أهلِ الجاهِلِيَّةِ ؟

قالوا : لا يا رَسولَ اللّهِ ، إلاّ أنَّ غُلامَينِ اقتَتَلا فَكَسَعَ أحَدُهُمَا الآخَرَ .

قالَ : فَلا بَأسَ ، وَليَنصُرِ الرَّجُلُ أخاهُ ظالِماً أو مَظلوماً ، إن كانَ ظالِماً فَليَنهَهُ ، فَإِنَّهُ لَهُ نَصرٌ ، وإن كانَ مَظلوماً فَليَنصُرهُ. (5) .


1- .القيض : قشر البيض (النهاية : ج 4 ص 132) .
2- .الأداحيّ جمع الاُدحيّ : وهو الموضع الذي تبيض فيه النعامة وتُفرّخ (النهاية : ج 2 ص 106) .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 166 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 219 ح 47 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 2 ص 94 ح 80 ، بحار الأنوار : ج 96 ص 60 ح 14 .
5- .صحيح مسلم : ج 4 ص 1998 ح 62 ، كنز العمّال : ج 3 ص 414 ح 7206 .

ص: 183

4619.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :كوچكِ شما بايد به بزرگتان تأسّى كند و بزرگتان، بايد با كوچكتان مهربان باشد ، و مانند ستمكاران زمان جاهليّت نباشيد ؛ آنان كه نه در دين ، فهمى داشتند و نه از خداوند ، دركى ، همانند پوست تخمى كه در لانه مرغان پيدا مى شود: شكستن آن ، وزر و وبال است و نگه داشتن آن ، شَرّ .4620.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تفسير العيّاشى_ به نقل از محمّد قصرى ، در گفتگو با امام صادق عليه السلام _: درباره زكات سؤال كردم . فرمود : «آن را در ميان كسانى كه خداوند دستور داده است ، قسمت كن ؛ ليكن از سهم بدهكاران ، به كسانى كه به سبب مهريه زنان ، بدهكار شده اند و آنان كه به فرياد جاهليّت ، فرياد مى كنند ، داده نمى شود» .

گفتم : فرياد جاهليّت چيست ؟

فرمود : «كسى كه مى گويد : اى فرزندان فلان قبيله ! و كشتار ميانشان در مى گيرد، به چنين كسى نبايد از سهم بدهكاران پرداخت . همچنين نبايد از اين سهم ، به كسانى كه در اموال مردم ، بى مبالات اند ، پرداخت شود» .4621.الإمام الصادق عليه السلام :صحيح مسلم_ به نقل از جابر _: دو جوان از طايفه مهاجران و انصار ، با يكديگر پيكار مى كردند. جوان مهاجر ، فرياد بر آورد : «اى مهاجران! [كمك]» و جوان انصارى فرياد زد: «اى انصار! [كمك]».

پيامبر خدا بيرون آمد و فرمود: «اين فرياد جاهليّت چيست؟».

گفتند: نه ، [فرياد جاهليّت نيست]، جز اين كه دو جوان، پيكار مى كردند و يكى از آنان، ديگرى را بر زمين زد.

پيامبر خدا فرمود: «باكى نيست . هر مردى بايد برادرش را يارى كند ، چه ستمگر باشد و چه ستم ديده. اگر ستمگر است، او را از ستم ، باز دارد و اين ، براى وى كمك است ، و اگر ستم ديده است، يارى اش رساند». .

ص: 184

4622.عنه عليه السلام :تفسير القمّي :كانَ أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَأتونَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَيَسأَلونَهُ أن يَسأَلَ اللّهَ لَهُم ، وكانوا يَسأَلونَ ما لا يَحِلُّ لَهُم ، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ يَتَنَ_جَوْنَ بِالاْءِثْمِ وَالْعُدْوَ نِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسُولِ» وقَولُهُم لَهُ إذا أتَوهُ : أنعِم صَباحاً ، وأنعِم مَساءً ، وهِيَ تَحِيَّةُ أهلِ الجاهِلِيَّةِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ «وَ إذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ» فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : وقَد أبدَلَنَا اللّهُ بِخَيرٍ مِن ذلِكَ تَحِيَّةِ أهلِ الجَنَّةِ «السَّلامُ عَلَيكُم». (1)5 / 4أعمالُ الجاهِلِيَّةِأ _ وَأدُ البَناتِالكتاب«وَإذَا بُشِّرَ أحَدُهُم بِالْأُنثَى ظَ_لَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَ رَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ ألاَ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ» . (2)

«وَ إذَا الْمَوْءُودَةُ سُ_ل_ءِلَتْ * بِأَىِّ ذَمنبٍ قُتِلَتْ» . (3)

.


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 354 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 28 ح 4 .
2- .النحل : 58 و 59 .
3- .التكوير : 8 و 9 . قال ابن شهرآشوب نقلاً عن ابن الحريري البصري في درّة الغوّاص وابن فيّاض في شرح الأخبار : إنّ الصحابة قد اختلفوا في «الموؤودة» فقال لهم عليّ عليه السلام : إنّها لا تكون موؤودة حتّى يأتي عليها الثارات السبع ، فقال له عمر : صدقت أطال اللّه بقاك ، أراد بذلك المبيّنة في قوله : «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَ_نَ مِن سُلَ__لَةٍ ...» الآية ، المؤمنون : 12 _ 14 ، فأشار أنّه إذا استهلّ بعد الولادة ثمّ دفن فقد وئد (المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 49 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 164) .

ص: 185

5 / 4 كارهاى جاهليّت

الف _ زنده به گور كردن دختران

4624.الكافى ( _ به نقل از اسماعيل جُعفى _ ) تفسير القمّى :ياران پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمدند و از ايشان مى خواستند كه از خدا بخواهد كه خواسته شان را بر آورد . آنان تقاضاى آنچه برايشان روا نبود، مى داشتند . از اين رو ، خداوند اين آيه را نازل كرد : «با يكديگر نجوا مى كنند، درباره گناهان ، سركشى و نافرمانى از پيامبر» .

نيز اين سخن آنان كه : «أنعم صباحا و أنعم مساءً؛ صبح خوبى داشته باشى و شب خوبى داشته باشى» در هنگامى كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى آمدند ، در حالى كه اين، تحيّت جاهليّت بود. از اين رو ، خداوند چنين نازل كرد : «و آن گاه كه نزد تومى آيند، تحيّتى غير از تحيّتِ خداوند بر زبان مى آورند» . پس ، پيامبر خدا فرمود: «خدا جايگزين بهترى برايمان قرار داد و آن، تحيّت بهشتيان است: سلامٌ عليكم».5 / 4كارهاى جاهليّتالف _ زنده به گور كردن دخترانقرآن«و هر گاه يكى از آنان را به دخترْ مژده آورند ، از تلخىِ مژده اى كه به او داده اند، چهره اش سياه مى گردد . او خشم [و اندوه] خود را فرو مى خورد [و با خود مى انديشد كه: ]آيا او را با خوارى نگه دارد ، يا آن كه در خاك ، پنهانش كند ؟ هان ! بد ، داورى مى كنند» .

«و چون از آن دختركِ زنده به گور شده بپرسند كه : به كدامين گناه، كشته شده است» . 1

.

ص: 186

الحديث4629.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ عز و جل : {Q} «صِبْغَةَ اللَّه ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَيكُم : عُقوقَ الاُمَّهاتِ ، ووَأدَ البَناتِ ، ومَنعَ وَهاتِ (1) ، وكَرِهَ لَكُم قيلَ وقالَ ، وكَثرَةَ السُّؤالِ ، وإضاعَةَ المالِ. (2)4630.الكافي عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام ، قاالإمام الصادق عليه السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنّي قَد وَلَدتُ بِنتاً ورَبَّيتُها حَتّى إذا بَلَغَت فَأَلبَستُها وحَلَّيتُها ، ثُمَّ جِئتُ بِها إلى قَليبٍ (3) فَدَفَعتُها في جَوفِهِ ، وكانَ آخِرُ ما سَمِعتُ مِنها وهِيَ تَقولُ : يا أبَتاه ، فَما كَفّارَةُ ذلِكَ ؟

قالَ : ألَكَ اُمٌّ حَيَّةٌ ؟

قالَ : لا .

قالَ : فَلَكَ خالَةٌ حَيَّةٌ ؟

قالَ : نَعَم .

قالَ : فَابرَرها فَإِنَّها بِمَنزِلَةِ الاُمِّ يُكَفَّرُ عَنكَ ما صَنَعتَ .

قالَ أبو خَديجَةَ : فَقُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : مَتى كانَ هذا ؟

فَقالَ : كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ ، وكانوا يَقتُلونَ البَناتِ مَخافَةَ أن يُسبَينَ فَيَلِدنَ في قَومٍ آخَرينَ. (4)راجع: ص 138 ح 1178 و 142 ح 1181 _ 1182 .

.


1- .أي : منع الواجبات من الحقوق وأخذ ما لا يحلّ لكم من الأموال أو طلب ما ليس لكم فيه حقّ (هامش المصدر) .
2- .صحيح البخاري : ج 2 ص 848 ح 2277 و ج 5 ص 2229 ح 5630 ، صحيح مسلم : ج 3 ص 1341 ح 12 ، السنن الكبرى : ج 6 ص 103 ح 11340 كلّها عن المغيرة ، كنز العمّال : ج 15 ص 895 ح 43540 وراجع معاني الأخبار : ص 279 و 280 .
3- .القليب : البئر التي لم تُطْوَ (النهاية : ج 4 ص 98) .
4- .الكافي : ج 2 ص 162 ح 18 عن أبي خديجة ، بحار الأنوار : ج 15 ص 173 ح 99 .

ص: 187

حديث4630.الكافى ( _ به نقل از زراره _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، نافرمانى از مادران [ عاق مادران] ، زنده به گور كردن دختران ، و ادا نكردن حقوق واجب (1) را بر شما حرام ساخت و قيل و قال نمودن ، زياد درخواست كردن ، و ضايع ساختن مال را براى شما نمى پسندد .4631.امام باقر عليه السلام ( _ در تفسير اين فرموده خداوند عز و جل : {Q} «با هم ) امام صادق عليه السلام :مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : دخترى برايم زاده شد و او را تا سنّ بلوغ ، تربيت كردم. پس بر او لباس پوشاندم و زينتش كردم . سپس او را به نزد چاهى بردم و وى را در آن انداختم. آخرين سخنى كه از او شنيدم، اين بود : «پدر !» كفّاره اين رفتار چيست ؟

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا مادرت زنده است ؟».

گفت : نه .

فرمود : «آيا خاله ات زنده است ؟».

گفت : آرى .

فرمود : «به وى نيكى كن كه خاله به سانِ مادر است و كفّاره گناهت خواهد بود» .

ابو خديجه مى گويد كه از امام صادق عليه السلام پرسيدم : اين در چه زمانى رُخ داد ؟

فرمود : «در جاهليّت . آنان دختران را مى كُشتند ، از ترس اين كه به اسارت گرفته شوند و در طوايف ديگر ، فرزند بياورند» .ر . ك : ص 139 ح 1178 و 143 ح 1181 _ 1182 .

.


1- .يعنى از حقوق واجب ، جلوگيرى كند ، يا مالى را كه حلال نيست ، بستاند و يا آنچه را حقّ او نيست ، مطالبه نمايد .

ص: 188

ب _ قَتلُ الأَولادِ«وَكَذَ لِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أوْلَ_دِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ» . (1)

«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أوْلَ_دَهُمْ سَفَهَام بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ» . (2)

«يَ_أَيُّهَا النَّبِىُّ إذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَ_تُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أن لاَّ يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْ_ئا وَ لاَ يَسْرِقْنَ وَ لاَ يَزْنِينَ وَ لاَ يَقْتُلْنَ أوْلَ_دَهُنَّ وَ لاَ يَأْتِينَ بِبُهْتَ_نٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أيْدِيهِنَّ وَ أرْجُلِهِنَّ وَلاَ يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (3)

«وَ لاَ تَقْتُلُواْ أوْلَ_دَكُمْ خَشْيَةَ إمْلَ_قٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إيَّاكُمْ إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْ_ئا كَبِيرًا» . (4)

ج _ الزِّناالكتاب«قُلْ إنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأن تُشْرِكُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَ_نًا وَأن تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» . (5)

الحديث4636.الكافى ( _ به نقل از حسن بن عمّار _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام_ لَمّا سُئِلَ عَنِ «الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» _: «مَا

ظَهَرَ» : نِكاحُ امرَأةِ الأَبِ ، و «مَا بَطَنَ» : الزِّنا. (6) .


1- .الأنعام : 137 .
2- .الأنعام : 140 .
3- .الممتحنة : 12 .
4- .الإسراء : 31 وراجع الأنعام : 151 . روى الطبريّ في تفسيره : ج 9 الجزء 15 ص 79 عن ابن عبّاس أنّ الإملاق الفقر ، وروي: قتلوا أولادهم خشية الفقر ، ونحوه عن قتادة والسدي وابن جريج والضحّاك . وفي الدرّ المنثور : ج 5 ص 278 روي ذلك عن قتادة وقال : كان أهل الجاهليّة يقتلون البنات خشية الفاقة . وقال في مجمع البيان : ج 6 ص 637 : أي بناتكم ، خوف فقر وعجز عن النفقة عليهنّ .
5- .الأعراف : 33 وراجع الأنعام : 151 .
6- .الكافي : ج 5 ص 567 ح 47 ، تهذيب الأحكام: ج 7 ص 472 ح 1894 ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 383 ح 124 كلّها عن عمرو بن أبي المقدام عن أبيه .

ص: 189

ب _ فرزند كُشى
ج _ زنا

ب _ فرزند كُشى«و اين گونه ، بُتانِ مشركان ، براى بسيارى از آنان ، كشتن فرزندان را آراستند ، تا هلاكشان كنند و دينشان را بر آنان مشتبه سازند ؛ و اگر خدا مى خواست، چنين نمى كردند . پس ، آنان را با آنچه به دروغ مى سازند، رها كن» .

«كسانى كه از روى بى خردى و نادانى ، فرزندان خود را كشتند و آنچه را خدا روزى شان كرده بود ، از راه افترا به خدا ، حرام شمردند ، سخت زيان كرده اند . آنان به راستى ، گم راه شده اند و هدايت نيافته اند» .

«اى پيامبر ! چون زنانِ باايمان ، نزد تو آمدند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى ننمايند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرام زاده در پيش دست و پاى خود را با بُهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك ، از تو نافرمانى نكنند ، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه ؛ زيرا خداوند، آمرزنده مهربان است» .

«و از بيم تنگ دستى، فرزندان خود را مكشيد ؛ ماييم كه به آنها و شما روزى مى بخشيم . آرى ! كشتن آنان، همواره خطايى بزرگ است» .

ج _ زناقرآن«بگو : پروردگار من ، فقط زشتكارى ها را _ چه آشكارش [باشد] و چه پنهان _ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است ، و [نيز] اين كه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقّانيت] آن نازل نكرده است ، و [ نيز] اين كه چيزى را كه نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد» .

حديث4642.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام زين العابدين عليه السلام_ چون درباره «زشتى هاى آشكار و پنهان» از او سؤال شد _:

«زشتى آشكار» : ازدواج با زن پدر و «زشتى پنهان» : زناست .

.

ص: 190

4643.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في حَديثٍ طَويلٍ _ ) الإمام الكاظم عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «قُلْ إنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِْثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» _: فَأَمّا قَولُهُ «ما ظَهَرَ مِنْها» يَعنِي الزِّنَا المُعلَنَ ، ونَصبَ الرّاياتِ الَّتي كانَت تَرفَعُهَا الفَواجِرُ لِلفَواحِشِ فِي الجاهِلِيَّةِ . وأمّا قَولُهُ عز و جل : «وَمَا بَطَنَ» يَعني ما نُكِحَ مِنَ الآباءِ ؛ لِأَنَّ النّاسَ كانوا قَبلَ أن يُبعَثَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إذا كانَ لِلرَّجُلِ زَوجَةٌ وماتَ عَنها تَزَوَّجَهَا ابنُهُ مِن بَعدِهِ إذا لَم تَكُن اُمَّهُ ، فَحَرَّمَ اللّهُ عز و جلذلِكَ. (1)راجع: ص 136 ح 1171 .

د _ إكراهُ الفَتَياتِ عَلَى البِغاءِالكتاب«وَ لاَ تُكْرِهُواْ فَتَيَ_تِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إنْ أرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنم بَعْدِ إكْرَ هِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (2)

الحديث4644.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :كانَتِ العَرَبُ وقُرَيشٌ يَشتَرونَ الإِماءَ ، ويَجعَلونَ عَلَيهِنَّ الضَّريبَةَ الثَّقيلَةَ ، ويَقولونَ : اِذهَبنَ وَازنينَ وَاكتَسِبنَ ، فَنَهاهُمُ اللّهُ عز و جلعَن ذلِكَ. (3) .


1- .الكافي : ج 6 ص 406 ح 1 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 17 ح 38 كلاهما عن عليّ بن يقطين ، بحار الأنوار : ج 79 ص 145 ح 59 .
2- .النور : 33 .
3- .تفسير القمّي : ج 2 ص 102 عن أبي الجارود ، بحار الأنوار : ج 79 ص 132 ح 20 .

ص: 191

د _ وا داشتن كنيزان به فاحشگى

4645.امام على عليه السلام :امام كاظم عليه السلام_ در تفسير اين سخن خداوند عز و جل : «بگو : پروردگار من ، فقط زشتكارى ها را _ چه آشكارش [ باشد] و چه پنهان _ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است» _: «چه آشكارش» ، يعنى زناى آشكار و نصب كردن پرچم كه بدكاران در جاهليّت براى روسپيان بر مى افراشتند ، و امّا فرموده خدا : «چه پنهانش» ، يعنى ازدواج با زن پدر ؛ چرا كه پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ، اگر مردِ همسردارى از دنيا مى رفت، پسرش با او ازدواج مى كرد، [البتّه] اگر مادرش نبود . پس خداوند، اين كار را حرام كرد .ر . ك : ص 137 ح 1171 .

د _ وا داشتن كنيزان به فاحشگىقرآن«و كنيزان خود را _ در صورتى كه تمايل به پاك دامنى دارند _ براى اين كه متاع زندگى دنيا را بجوييد ، به زنا وادار مكنيد ، و هر كس آنان را به زور وادار كند ، در حقيقت ، خدا پس از اجبار شدن آنان ، [نسبت به آنان] آمرزنده مهربان است» .

حديث4647.امام على عليه السلام :امام باقر عليه السلام :عرب و قريش ، كنيزان را خريدارى مى كردند و براى آنان ماليات هاى سنگين قرار مى دادند . آن گاه به آنان مى گفتند : «برويد فاحشه گرى كنيد و درآمد كسب نماييد» . پس خداوند، آنان را از اين كار ، باز داشت .

.

ص: 192

ه _ الخَمرُ وَالمَيسِرُ وَالأَنصابُ وَالأَزلامُالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَ_مُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَ_نِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » . (1)

الحديث4652.الإمام عليّ عليه السلام ( _ مِن خُطبَتِهِ في وَصفِ القُرآنِ _ ) الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا أنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَ_مُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَ_نِ فَاجْتَنِبُوهُ» قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، مَا المَيسِرُ ؟

فَقالَ : كُلُّ ما تُقومِرَ بِهِ حَتَّى الكِعابُ وَالجَوزُ .

قيلَ : فَمَا الأَنصابُ ؟

قالَ : ما ذَبَحوهُ لاِلِهَتِهِم .

قيلَ : فَمَا الأَزلامُ ؟

قالَ : قِداحُهُمُ الَّتي يَستَقسِمونَ بِها. (2)4651.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَ_مُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَ_نِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» _: ... أمَّا الأَنصابُ فَالأَوثانُ الَّتي كانوا يَعبُدونَها المُشرِكونَ ، وأمَّا الأَزلامُ فَالأَقداحُ الَّتي كانَت تَستَقسِمُ بِها مُشرِكُو العَرَبِ فِي الجاهِلِيَّةِ. (3) .


1- .المائدة : 90 وراجع الآية 3 .
2- .الكافي : ج 5 ص 122 ح 2 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 160 ح 3587 ، تهذيب الأحكام : ج 6 ص 371 ح 1075 وفيه «يقتمر» بدل «تقومر» وكلّها عن جابر .
3- .تفسير القمّي : ج 1 ص 181 عن أبي الجارود .

ص: 193

ه _ شراب و قمار و قربانى بت ها و تيرهاى قرعه

ه _ شراب و قمار و قربانى بت ها و تيرهاى قرعهقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، شراب و قمار و بت ها و تيرهاى قرعه پليدند [و ]از عمل شيطان اند . پس ، از آنها دورى گزينيد ؛ باشد كه رستگار شويد» .

حديث4654.امام زين العابدين عليه السلام ( _ در مناجات انجيليه _ ) امام باقر عليه السلام :آن زمان كه خداوند ، اين آيه را : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، شراب و مَيْسِر و انصاب و اَزلام ، پليدند [و] از عمل شيطان اند . پس ، از آنها دورى گزينيد» بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل كرد ، گفته شد : اى پيامبر خدا ! مَيسر چيست ؟

فرمود : «هر چيزى كه با آن قمار كنند، حتّى قاپ و گردو» .

گفته شد : انصاب چيست ؟

فرمود : «آنچه براى بُتان قربانى مى كردند» .

گفته شد : ازلام چيست ؟

فرمود : «تيرهايى كه با آنها قسمت مى كنند» .4655.الإمام عليّ عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در تفسير آيه : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، شراب و قمار و انصاب و ازلام پليدند [و] از عمل شيطان اند . پس ، از آنها دورى گزينيد ؛ باشد كه رستگار شويد» _: انصاب ، بُتانى بودند كه مشركان مى پرستيدند و ازلام، تيرهايى بودند كه مشركان عرب در جاهليّت با آنها قرعه مى زدند .

.

ص: 194

و _ لَطخُ المَولودِ بِالدَّمِ4656.تفسير العيّاشي عن سعيد بن أبي الأصبغ :عيون أخبار الرضا عن أسماء بنت عميس_ في بَيانِ وِلادَةِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام _: لَمّا كانَ يَومُ سابِعِهِ عَقَّ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَنهُ بِكَبشَينِ أملَحَينِ ، وأعطَى القابِلَةَ فَخِذاً وديناراً ، ثُمَّ حَلَقَ رَأسَهُ وتَصَدَّقَ بِوَزنِ الشَّعرِ وَرِقاً ، وطَلى رَأسَهُ بِالخَلوقِ ثُمَّ قالَ : يا أسماءُ ، الدَّمُ فِعلُ الجاهِلِيَّةِ. (1)4657.الإمام الكاظم عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تَعالى : {Q} «فَمُسْتَ ) الكافي عن عاصم الكوزيّ :سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام يَذكُرُ عَن أبيهِ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَقَّ عَنِ الحَسَنِ عليه السلام بِكَبشٍ وعَنِ الحُسَينِ عليه السلام بِكَبشٍ ، وأعطَى القابِلَةَ شَيئاً ، وحَلَقَ رُؤوسَهُما يَومَ سابِعِهِما ، ووَزَنَ شَعرَهُما فَتَصَدَّقَ بِوَزنِهِ فِضَّةً .

قالَ : فَقُلتُ لَهُ : يُؤخَذُ الدَّمُ فَيُلَطَّخُ بِهِ رَأسُ الصَّبِيِّ ؟

فَقالَ : ذاكَ شِركٌ .

فَقُلتُ : سُبحانَ اللّهِ ! شِركٌ ؟

فَقالَ : لَو لَم يَكُن ذاكَ شِركاً فَإِنَّهُ كانَ يُعمَلُ فِي الجاهِلِيَّةِ ونُهِيَ عَنهُ فِي الإِسلامِ . (2)ز _ الطِّيَرَة4659.الكافي عن عيسى شلقان :مسند ابن حنبل عن أبي حسّان :إنَّ رَجُلاً قالَ لِعائِشةَ : إنَّ أبا هُرَيرَةَ يُحَدِّثُ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله قالَ : إنَّ الطِّيَرَةَ فِي المَرأةِ وَالدّارِ وَالدّابَّةِ ، فَغَضِبَت غَضَباً شَديداً فَطارَت شِقَّةٌ مِنها فِيالسَّماءِ وشِقَّةٌ فِيالأَرضِ.

فَقالَت: إنَّما كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَتَطَيَّرونَ مِن ذلِكَ. (3) .


1- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 25 ح 5 ، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص 241 ح 146 كلاهما عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام زين العابدين عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 170 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 26 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 239 ح 4 ؛ ذخائر العقبى : ص 207 .
2- .الكافي : ج 6 ص 33 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 257 ح 38 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 9 ص 487 ح 25223 و ج 10 ص 83 ح 26093 ، مسند إسحاق بن راهويه: ج 3 ص 751 ح 1365 كلاهما نحوه .

ص: 195

و _ خون آلود كردن كودك
ز _ فال بد زدن

و _ خون آلود كردن كودك4657.امام كاظم عليه السلام ( _ در پاسخ به پرسش از اين سخن خداوند متعال : {Q} « ) عيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از اسماء ، دختر عُمَيس ، در چگونگى ولادت امام حسن عليه السلام _: وقتى روز هفتمش شد ، پيامبر صلى الله عليه و آله براى او دو قوچ سياه عقيقه كرد و يك ران و يك دينار به قابله داد. آن گاه سرِ او را تراشيد و به اندازه وزنش ، سكه صدقه داد و سرش را با خَلُوق (گياهى خوش بو كننده) شستشو داد و فرمود: «اى اسماء ! خون آلود كردن، كار [ روزگار] جاهليّت است» .4658.امام كاظم عليه السلام ( _ در باره آيه : {Q} «او كسى است كه شما را از يك ت ) الكافى_ به نقل از عاصم كوزى _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه از پدرش نقل مى نمود كه پيامبر خدا براى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام دو قوچ عقيقه كرد و به قابله هديه اى داد و روز هفتم تولدشان، سرِ آن دو را تراشيد و به اندازه وزن موهايشان نقره صدقه داد .

به امام صادق عليه السلام گفتم : [ برخى] خون مى گيرند و سر كودك را بدان آغشته مى كنند .

امام عليه السلام فرمود : «اين ، شرك است» .

گفتم : سبحان اللّه ! شرك است ؟

فرمود : «اگر شرك هم نباشد ، به درستى كه رفتارى بوده كه در جاهليّت انجام مى شده و در اسلام از آن نهى شده است» .ز _ فال بد زدن4660.تفسير العيّاشي عن أحمد بن محمّد :مسند ابن حنبل_ به نقل از ابوحسّان _: مردى به عايشه گفت كه ابو هريره از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود : ناخجستگى ، در زن است و خانه و مَركب .

عايشه به شدّت خشمگين شد، گويى كه نيمه اش به آسمان رفت و نيمه ديگرش در زمين ماند. سپس گفت : به درستى كه مردمان جاهليّت ، به اين امور، فال بد مى زدند .

.

ص: 196

4660.تفسير العياشى ( _ به نقل از احمد بن محمّد _ ) المستدرك على الصحيحين عن عائشة :كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : كانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يَقولونَ : إنَّمَا الطِّيَرَةُ فِي المَرأةِ وَالدّابَّةِ وَالدّارِ ، ثُمَّ قَرَأت : «مَا أصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى أنفُسِكُمْ إلاَّ فِى كِتَ_بٍ مِّن قَبْلِ أن نَّبْرَأهَا إنَّ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ» (1) . (2)ح _ الاِستِعاذَةُ بِالجِنِّالكتاب«وَ أنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الاْءِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» . (3)

الحديث4663.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير القمّي عن زرارة :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ: «أنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الاْءِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» قالَ : الرَّجُلُ يَنطَلِقُ إلَى الكاهِنِ الَّذي كانَ يوحي إلَيهِ الشَّيطانُ فَيَقولُ : قُل لِشَيطانِكَ : إنَّ فُلاناً قَد (4) عاذَ بِكَ. (5)ط _ الذَّبحُ لِلجِنِّ4665.الكافي عن سعدان عن الإمام الصادق عليه السلام قال:الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ نَهى عَن ذَبائِحِ الجِنِّ ، قيلَ : يا رَسولَ اللّهِ ، وما ذَبائِحُ الجِنِّ ؟

قالَ صلى الله عليه و آله : يَتَخَوَّفُ القَومُ مِن سُكّانِ الدّارِ فَيَذبَحونَ لَهُمُ الذَّبيحَةَ. (6) .


1- .الحديد : 22 .
2- .المستدرك على الصحيحين: ج 2 ص521 ح 3788، مسند ابن حنبل: ج 10 ص 93 ح 26147 ، السنن الكبرى: ج 8 ص 241 ح 16525 ، كنز العمّال : ج 10 ص 116 ح 28585 .
3- .الجنّ : 6 .
4- .في المصدر : «فقد» والتصحيح من بحار الأنوار .
5- .تفسير القمّي : ج 2 ص 389 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 98 ح 61 .
6- .الجعفريّات: ص 72 عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام وراجع معاني الأخبار: ص 282 والسنن الكبرى: ج 9 ص 527 ح 19352.

ص: 197

ح _ به جن پناه بردن
ط _ قربانى كردن براى جن

4663.امام على عليه السلام :المستدرك على الصحيحين :عايشه گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود : «مردمان جاهليّت مى گفتند كه شومى ، در سه چيز است : زن ، مَركب و خانه». سپس اين آيه را خواند : «هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفْس هاى شما [ به شما ]نمى رسد ، مگر آن كه پيش از اين كه آن را پديد آوريم، در كتابى هست. اين [كار ]براى خدا آسان است» .ح _ به جن پناه بردنقرآن«و مردانى از آدميان ، به مردانى از جِنّيان پناه مى بردند و بر سركشى آنها مى افزودند» .

حديث4668.الإمام الصادق عليه السلام :تفسير القمّى_ به نقل از زراره _: از امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه پرسيدم : «و مردانى از آدميان ، به مردانى از جِنّيان پناه مى بردند و بر سركشى آنها مى افزودند» .

فرمود : «مردى نزد فالگيران و طالع بينان كه شيطان با آنها نجوا مى كرد ، مى رفت و مى گفت : به شيطانت بگو: فلانى به تو پناه آورده است» .ط _ قربانى كردن براى جن4666.امام على عليه السلام ( _ به كميل بن زياد _ ) امام على عليه السلام :به راستى كه پيامبر خدا از قربانى كردن براى جن ، نهى كرد .

گفته شد : اى پيامبر خدا! قربانى كردن براى جن چيست ؟

فرمود : «گروهى از مردم، از جِنّيانى كه در خانه ها سكنا مى گزينند، هراس داشتند . از اين رو، برايشان قربانى مى كردند» .

.

ص: 198

ي _ التِّوَل4668.امام صادق عليه السلام :دعائم الإسلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله نَهى عَنِ التَّمائِمِ وَالتِّوَلِ. 1 فَالتَّمائِمُ : ما يُعَلَّقُ مِنَ الكُتُبِ وَالخَرَزِ وغَيرِ ذلِكَ ، وَالتِّوَلُ : ما تَتَحَبَّبُ بِهِ النِّساءُ إلى أزواجِهِنَّ كَالكَهانَةِ وأشباهِها . ونَهى عَنِ السِّحرِ. (1)ك _ النِّياحَة4670.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :النِّياحَةُ مِن عَمَلِ الجاهِلِيَّةِ. (2)4671.عنه عليه السلام ( _ فِي الدُّعاءِ بَينَ الرَّكَعاتِ _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مِن أمرِ الجاهِلِيَّةِ النِّياحَةُ ، وتَبَرُّؤُ امرِىًء مِنِ ابنِهِ ، وفَخرُهُ عَلَى النّاسِ. (3)4672.الإمام عليّ عليه السلام :سنن النسائي عن أنس :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أخَذَ عَلَى النِّساءِ حينَ بايَعَهُنَّ أن لا يَنُحنَ ،

فَقُلنَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ نِساءً أسعَدنَنا فِي الجاهِلِيَّةِ أفَنُسعِدُهُنَّ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لا إسعادَ فِي الإِسلامِ . (4) .


1- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 142 ح 497 ، بحار الأنوار : ج 63 ص 18 ح 11 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 376 ح 5769 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 291 ، الاختصاص : ص 343 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 103 ح 50 ؛ سنن ابن ماجة : ج 1 ص 504 ح 1581 عن أبي مالك الأشعري و ح 1582 عن ابن عبّاس وفيهما «أمر» بدل «عمل» ، التاريخ الكبير: ج 2 ص 233 ح 2298 عن جنادة الأزدي عن أبيه عن جدّه نحوه وراجع اُمور من الجاهليّة لن يدعها المسلمون .
3- .مسند إسحاق بن راهويه : ج 1 ص 371 ح 382 عن أبي هريرة .
4- .سنن النسائي : ج 4 ص 16 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 392 ح 13031 ، المصنّف لعبدالرزّاق : ج 3 ص 560 ح 6690 .

ص: 199

ى _ مُهره بستن
ك _ نوحه گرى

ى _ مُهره بستن4670.امام صادق عليه السلام ( _ در نيايش _ ) دعائم الإسلام :پيامبر صلى الله عليه و آله از تَمائم و تِوَل منع كرد . «تَمائم»، مهره ها يا نوشته هايى است كه به خود ، آويزان مى كنند ، و «تِوَل»، كارى است كه زنان، براى محبوب بودن در نزد شوهرانشان انجام مى دهند (از قبيل: فالگيرى ، طالع بينى و مانند آن) . و پيامبر صلى الله عليه و آله از سِحر [نيز] منع فرمود .ك _ نوحه گرى4672.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نوحه گرى [ بر مردگان،] از رفتارهاى جاهليّت است .4673.امام صادق عليه السلام ( _ به يكى از مردم _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از سنّت هاى جاهليّت است : نوحه گرى ، بيزارى جستن شخص از فرزندش، و فخرفروشى و تكبّرورزى بر مردم .4674.الاحتجاج :سنن النسائى_ به نقل از اَنَس _: پيامبر خدا هنگامى كه با زنان بيعت نمود، از آنان پيمان گرفت كه نوحه گرى نكنند .

زنان گفتند : اى پيامبر! در جاهليّت ، زمانى ما را در نوحه گرى يارى رسانده اند . آيا آنان را يارى رسانيم ؟

پيامبر خدا فرمود : «اين كار در اسلام روا نيست» .

.

ص: 200

4674.الاحتجاج :رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «وَلاَ يَعْصِينَكَ فِى مَعْرُوفٍ» (1) قالَ : النَّوحُ. (2)ل _ الحَلفُ بِغَيرِ اللّهِ4676.تفسير الطبري عن أبي صالح :تفسير العيّاشي عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِهِ : «فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أوْ أشَدَّ ذِكْرًا» (3) .

قالَ : إنَّ أهلَ الجاهِلِيَّةِ كانَ مِن قَولِهِم : كَلاّ وأبيكَ ، بَلى وأبيكَ ، فَاُمِروا أن يَقولوا : لا وَاللّهِ ، وبَلى وَاللّهِ. (4)4675.امام صادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :لا أرى أن يَحلِفَ الرَّجُلُ إلاّ بِاللّهِ ، فَأَمّا قَولُ الرَّجُلِ : «لا بَل شانِئُكَ» فَإِنَّهُ مِن قَولِ أهلِ الجاهِلِيَّةِ ، ولَو حَلَفَ الرَّجُلُ بِهذا وأشباهِهِ لَتَرَكَ الحَلفَ بِاللّهِ. (5) .


1- .الممتحنة : 12 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 1 ص 503 ح 1579 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 223 ح 36782 كلاهما عن اُمّ سلمة ، الفردوس : ج 4 ص 417 ح 7210 عن ابن المليح .
3- .البقرة : 200 .
4- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 98 ح 272 ، بحار الأنوار : ج 104 ص 211 ح 29 .
5- .الكافي : ج 7 ص 449 ح 2 عن الحلبيّ وص 450 ح 3 ، تهذيب الأحكام : ج 8 ص 278 ح 1011 كلاهما عن سماعة و ح 1010 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 363 ح 4288 كلاهما عن الحلبيّ ، بحار الأنوار : ج 104 ص 207 ح 4 .

ص: 201

ل _ سوگند به غير خدا

4676.تفسير الطبرى ( _ به نقل از ابو صالح _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در تفسير آيه : «تو را در هيچ معروفى ، نافرمانى نكنند» _: مقصود، نوحه گرى است .ل _ سوگند به غير خدا4678.الإمام عليّ عليه السلام :تفسير العياشى_ به نقل از زراره _: از امام باقر عليه السلام درباره تفسير آيه : «خدا را ياد كنيد، مانند ياد كردن پدرانتان يا بيشتر» پرسيدم .

فرمود : «مردمان جاهليّت، تكيه كلامشان اين بود : نه ؛ به پدرت سوگند ، آرى به پدرت سوگند . از آن پس ، دستور داده شد كه بگويند: نه، به خدا سوگند ، آرى ، به خدا سوگند ».4679.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :روا نمى بينم كه به غير خدا ، سوگند ياد شود . اين سخنِ برخى كه مى گويند: «نه ؛ بلكه بدخواهَت چنين شود» ، از گفته هاى جاهليّت است و سوگند خوردن با اين عبارت ها و مانند آن، كنار نهادن سوگند خوردن به خداوند است .

.

ص: 202

5 / 5مَحقُ الإِسلامِ لِعاداتِ الجاهِلِيَّةِ4679.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَني رَحمَةً لِلعالَمينَ ، ولِأَمحَقَ المَعازِفَ وَالمَزاميرَ ، واُمورَ الجاهِلِيَّةِ ، وَالأَوثانَ. (1)4680.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :أبغَضُ النّاسِ إلَى اللّهِ ثَلاثَةٌ : مُلحِدٌ فِي الحَرَمِ ، ومُبتَغٍ فِي الإِسلامِ سُنَّةَ الجاهِلِيَّةِ ، ومُطَّلِبٌ دَمَ امرِىًءبِغَيرِ حَقٍّ لِيُهريقَ دَمَهُ. (2)4681.صحيح البخاري عن عبد اللّه :عنه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَتِهِ في عَرَفَةَ _: ألا كُلُّ شَيءٍ مِن أمرِ الجاهِلِيَّةِ تَحتَ قَدَمَيَّ مَوضوعٌ (3) ، ودِماءُ الجاهِلِيَّةِ مَوضوعَةٌ ، وإنَّ أوَّلَ دَمٍ أضَعُ مِن دِمائِنا دَمُ ابنِ رَبيعَةَ بنِ الحارِثِ _ كانَ مُستَرضِعاً في بَني سَعدٍ فَقَتَلَتهُ هُذَيلٌ _ ورِبَا الجاهِلِيَّةِ مَوضوعٌ ، وأوَّلُ رِباً أضَعُ رِبانا رِبا عَبّاسِ بنِ عَبدِالمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ مَوضوعٌ كُلُّهُ. (4)4682.الإمام عليّ عليه السلام :الإصابة عن أبي عبيدة :كانَ مِن مَآثِرِ (5) يَشكُرَ فِي الجاهِلِيَّةِ أنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله خَطَبَ يَومَ الفَتحِ

فَقالَ : ألا إنَّ كُلَّ مَكرُمَةٍ كانَت فِي الجاهِلِيَّةِ فَقَد جَعَلتُها تَحتَ قَدَمَيَّ إلاَّ السِّقايَةَ وَالسَّدانَةَ. (6)

فَقامَ إلَيهِ الأَسوَدُ بنُ رَبيعَةَ بنِ أبِي الأَسوَدِ بنِ مالِكِ بنِ رَبيعَةَ بنِ جُمَيلِ بنِ ثَعلَبَةَ بنِ عَمرِو بنِ عُثمانَ بنِ حَبيبِ بنِ يَشكُرَ فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أبي كانَ تَصَدَّقَ بِمالٍ مِن مالِهِ عَلَى ابنِ السَّبيلِ فِي الجاهِلِيَّةِ ، فَإِن تَكُن لي تَكرِمَةً تَرَكتُها ، وإن لا تَكُن لي مَكرُمَةً فَأَنَا أحَقُّ بِها . فَقالَ : بَل هِيَ لَكَ مَكرُمَةٌ فَتَقَبَّلها. (7) .


1- .الكافي : ج 6 ص 396 ح 1 عن أبي الربيع الشامي عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 502 ح 688 عن محمّد ابن مسلم عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 509 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 126 ح 4 ؛ مسند ابن حنبل : ج 8 ص 307 ح 22370 ، المعجم الكبير : ج 8 ص 197 ح 7803 كلاهما عن أبي اُمامة نحوه ، شُعب الإيمان : ج 5 ص 243 ح 6529 عن أنس .
2- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2523 ح 6488 ، السنن الكبرى : ج 8 ص 51 ح 15902 كلاهما عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 16 ص 37 ح 43833 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 176 ح 216 .
3- .قال الشريف الرضي رحمه اللهفي المجازات النبويّة : ص 135 ح 102 بعد نقله للمقطع الأوّل من الحديث : هذا القول مجاز ، والمراد به إذلال أمر الجاهليّة ، وحطّ أعلامها ونقض أحكامها ، كما يستذلّ الشيء الموطوء الذي تدوسه الأخامص الساعية والأقدام الواطئة ، فلا يبقى منه مرفوع إلاّ وضع ولا قائم إلاّ صرع .
4- .صحيح مسلم: ج 2 ص 889 ح 147 ، سنن أبي داود: ج 2 ص 185 ح 1905 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1025 ح 3074 ، سنن الدارمي : ج 1 ص 476 ح 1793 كلّها عن حاتم بن إسماعيل عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعن جابر بن عبداللّه ، كنز العمّال : ج 5 ص 117 ح 12304 .
5- .مآثر العرب : مكارمها ومفاخرها التي تؤثر عنها وتُروى (النهاية : ج 4 ص 288) .
6- .سدانة الكعبة : خدمتها وتولّي أمرها وفتح بابها وإغلاقه (تاج العروس : ج 18 ص 276) .
7- .الإصابة : ج 1 ص 225 ح 158 وراجع اُسد الغابة : ج 1 ص 228 ح 141 .

ص: 203

5 / 5 اسلام، نابود كننده سنّت هاى جاهليّت

5 / 5اسلام، نابود كننده سنّت هاى جاهليّت4682.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به راستى كه خداوند عز و جل مرا رحمتى براى جهانيان مبعوث كرد ، و بدان جهت كه ساز و چنگ و نى و سنّت هاى جاهليّت و بُتان را نابود كنم .4683.الإمام الباقر عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «وَ الَّذِينَ كَسَبُواْ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مبغوض ترين انسان ها در نزد خداوند، سه كس اند: كسى كه در حَرَم، اِلحاد (1) ورزد ؛ كسى كه در اسلام به دنبال سنّت هاى جاهليّت باشد؛ و كسى كه تلاش كند خون كسى را به ناحق بريزد .4684.عنه عليه السلام ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سخنرانى در روز عرفه _: بدانيد كه هر سنّتى از سنّت هاى جاهليّت را زير پا گذاشتم (2) و كنار نهادم . خونخواهى جاهليّت نيز كنار نهاده مى شود ، و اوّلْ خونى كه كنار مى نهم، خون ابن ربيعه، پسر حارث است _ كه در قبيله بنى سعد، دوران شيرخوارگى را مى گذرانْد و قبيله هُذَيل ، او را كشتند _ و رباى جاهليّت، مُلغى است و اوّلْ ربايى كه لغو مى كنم ، رباى عبّاس ، پسر عبد المطّلب است . به درستى كه همه اينها مُلغى هستند .4685.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ تَعالى : {Q} «وَ مَنْ أَضَلُّ ) الإصابة_ به نقل از ابو عبيد _: از كارهاى برجسته [ قبيله] يَشْكُر در جاهليّت ، اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز فتح مكّه، سخنرانى كرد و فرمود : «بدانيد كه همه كارهاى افتخارآميز جاهليّت را زير پا گذاردم، جز آب رسانى به حاجيان و پرده دارى كعبه را» .

آن گاه، اسود بن ربيعة بن ابو الأسود بن مالك بن ربيعة بن جميل بن ثعلبة بن عمرو بن عثمان بن حبيب بن يَشكُر به پا خاست و گفت : اى پيامبر خدا! به راستى كه پدرم در جاهليّت، اموالى را به در راه ماندگان ، بخشش مى كرد . اگر اين براى من بزرگى است، رهايش كنم و اگر شرافتى نيست، من سزاوارترم كه آن را ادامه دهم .

پيامبر خدا فرمود : «اين ، براى تو افتخارى است» . پس ، آن را پذيرفت .

.


1- .اِلحاد ، به معناى انحراف از حق است . ظاهرا مقصود از اِلحاد در حرم ، رعايت نكردن حقوق حرم و هتك حرمت آن است . در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه: هر ستمى در مكّه و حرم ، اِلحاد است (ر . ك : الكافى: ج 8 ص 337 ح 533) .
2- .سيّد رضى در كتاب المجازات النبويّة نوشته است : اين سخن ، مجاز است و مراد ، ناچيز انگاشتن فرهنگ جاهليّت و از ميان برداشتن قوانين آن است ؛ چرا كه هر چيزى كه زير پا نهاده شود ، خوار وناچيز شمرده شده است .

ص: 204

4686.الكافي عن ابن أبي نصر عن أبي الحسن عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ تَعالى : {Q} «وَ مَنْ أَضَلُّ ) تفسير القمّي :حَجَّ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حَجَّةَ الوَداعِ لِتَمامِ عَشرِ حِجَجٍ مِن مَقدَمِهِ المَدينَةَ ، فَكانَ مِن قَولِهِ بِمِنى أن حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ثُمَّ قالَ : ... ألا وكُلُّ مَأثَرَةٍ أو بِدعَةٍ كانَت فِي الجاهِلِيَّةِ أو دَمٍ أو مالٍ فَهُوَ تَحتَ قَدَمَيَّ هاتَينِ ، لَيسَ أحَدٌ أكرَمَ مِن أحَدٍ إلاّ بِالتَّقوى ، ألا هَل بَلَّغتُ ؟

قالوا : نَعَم .

قالَ : اللّهُمَّ اشهَد . ثُمَّ قالَ : ألا وكُلُّ رِباً كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوضوعٌ ، وأوَّلُ مَوضوعٍ مِنهُ رِبَا العَبّاسِ بنِ عَبدِالمُطَّلِبِ ، ألا وكُلُّ دَمٍ كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ فَهُوَ مَوضوعٌ ، وأوَّلُ مَوضوعٍ دَمُ رَبيعَةَ ، ألا هَل بَلَّغتُ ؟

قالوا : نَعَم .

قالَ : اللّهُمَّ اشهَد. (1)4683.امام باقر عليه السلام ( _ درباره اين فرموده خداوند متعال كه : {Q} «و آنان ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ مِن خُطبَتِهِ في حَجَّةِ الوَداعِ _: إنَّ رِبَا الجاهِلِيَّةِ مَوضوعٌ وإنَّ أوَّلَ رِباً أبدَأُ بِهِ رِبَا العَبّاسِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وإنَّ دِماءَ الجاهِلِيَّةِ مَوضوعَةٌ وإنَّ أوَّلَ دَمٍ أبدَأُ بِهِ دَمُ عامِرِ بنِ رَبيعَةَ بنِ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وإنَّ مَآثِرَ الجاهِلِيَّةِ مَوضوعَةٌ غَيرَ السَّدانَةِ وَالسِّقايَةِ ، وَالعَمدُ قَوَدٌ وشِبهُ العَمدِ ما قُتِلَ بِالعَصا وَالحَجَرِ وفيهِ مِئَةُ بَعيرٍ ، فَمَنِ ازدادَ فَهُوَ مِنَ الجاهِلِيَّةِ. (2) .


1- .تفسير القمّي : ج 1 ص 171 ، بحار الأنوار : ج 37 ص 113 ح 6 .
2- .تحف العقول : ص 31 ، بحار الأنوار : ج 76 ص 349 ح 13 .

ص: 205

4684.امام باقر عليه السلام ( _ درباره اين فرموده خداوند متعال : {Q} «بگو : آيا ) تفسير القمّى :پيامبر خدا در دهمين سال ورود به مدينه، حجّة الوداع (حجّ خداحافظى) را به جاى آورد. بخشى از سخنان ايشان كه در سرزمين مِنا پس از حمد و سپاس الهى ايراد نمود، چنين است :

«بدانيد كه هر افتخار يا بدعت جاهليّت و هر خون و سنّت جاهليّت، در زير پاى من است . هيچ كس شرافتى بر ديگرى ندارد، جز به تقوا . آيا ابلاغ كردم ؟» .

گفتند : آرى .

فرمود : «خدايا! گواه باش» .

سپس فرمود : «بدانيد هر رباى جاهليّت، مُلغى است و اوّلين رباى لغو شده ، رباى عبّاس ، پسر عبد المطّلب است . آگاه باشيد كه هرگونه خونخواهىِ جاهليّت را ملغى كردم و اوّلين خونخواهىِ لغو شده، خون ربيعه است . آيا ابلاغ كردم ؟».

گفتند : آرى .

فرمود : «بار خدايا! گواه باش» .4685.امام صادق عليه السلام ( _ درباره اين سخن خداى تعالى : {Q} «و كيست گم راه ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سخنرانى در حجّة الوداع _: به راستى كه رباى جاهليّت كنار نهاده شد و اوّلين ربايى كه از آن شروع مى كنم، رباى عبّاس ، پسر عبد المطّلب است ؛ و به راستى كه خون هاى جاهليّت، كنار نهاده شد و اوّلين خونى كه از آن شروع مى كنم ، خون عامر بن ربيعة بن حارث بن عبد المطّلب است؛ و به راستى كه افتخارات جاهليّت، كنار نهاده شد، جز پرده دارى و آب رسانى به حاجيان . قتل عمد، قصاص دارد و قتل شبه عمد _ كه با كسى سنگ و عصا كشته شده باشد _ ، صد شتر ديه دارد . هر كه بر اين بيفزايد ، از جاهليّت است . .

ص: 206

4686.الكافى ( _ به نقل از ابن ابى نصر ، از امام رضا عليه السلام ) الإمام الباقر عليه السلام :صَعِدَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله المِنبَرَ يَومَ فَتحِ مَكَّةَ فَقالَ : أيُّهَا النّاسُ ، إنَّ اللّهَ قَد أذهَبَ عَنكُم نَخوَةَ الجاهِلِيَّةِ وتَفاخُرَها بِآبائِها . ألا إنَّكُم مِن آدَمَ عليه السلام وآدَمُ مِن طينٍ . ألا إنَّ خَيرَ عِبادِ اللّهِ عَبدٌ اِتَّقاهُ ، إنَّ العَرَبِيَّةَ لَيسَت بِأَبٍ والِدٍ ولكِنَّها لِسانٌ ناطِقٌ ، فَمَن قَصُرَ بِهِ عَمَلُهُ لَم يُبلِغهُ حَسَبُهُ . ألا إنَّ كُلَّ دَمٍ كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ أو إحنَةٍ _ وَالإِحنَةُ : الشَّحناءُ _ فَهِيَ تَحتَ قَدَمي هذِهِ إلى يَومِ القِيامَةِ. (1)4687.بصائر الدرجات عن محمّد بن الفضيل عن أبي الحسن علي ( _ في قَولِ اللّه ِ تَعالى : {Q} «وَ مَنْ أَضَلُّ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ قَد وَضَعَ بِالإِسلامِ مَن كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ شَريفاً ، وشَرَّفَ بِالإِسلامِ مَن كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ وَضيعاً ، وأعَزَّ بِالإِسلامِ مَن كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ ذَليلاً ، وأذهَبَ بِالإِسلامِ ما كانَ مِن نَخوَةِ الجاهِلِيَّةِ وتَفاخُرِها بِعَشائِرِها وباسِقِ أنسابِها . فَالنّاسُ اليَومَ كُلُّهُم _ أبيَضُهُم وأسوَدُهُم ، وقُرَشِيُّهُم وعَرَبِيُّهُم وعَجَمِيُّهُم _ مِن آدَمَ ، وإنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللّهُ مِن طينٍ ، وإنَّ أحَبَّ النّاسِ إلَى اللّهِ عز و جل يَومَ القِيامَةِ أطوَعُهُم لَهُ وأتقاهُم. (2)4688.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّما أفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ أهلِ الجاهِلِيَّةِ كانوا يُفيضونَ بِإِيجافِ (3) الخَيلِ وإيضاعِ الإِبِلِ ، فَأَفاضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله خِلافَ ذلِكَ بِالسَّكينَةِ وَالوَقارِ وَالدَّعَةِ ، فَأَفِض بِذِكرِ اللّهِ وَالاِستِغفارِ وحَرِّك بِهِ لِسانَكَ ، فَإِذا مَرَرتَ بِوادي مُحَسِّرٍ _ وهُوَ وادٍ عَظيمٌ بَينَ جَمعٍ ومِنى وهُوَ إلى مِنى أقرَبُ _ فَاسعَ فيهِ حَتّى تُجاوِزَهُ. (4) .


1- .الكافي : ج 8 ص 246 ح 342 ، معاني الأخبار : ص 207 ح 1 كلاهما عن حنّان بن سدير عن أبيه ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 56 ح 150 عن أبي عبيدة الحذّاء نحوه ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 198 ح 729 ، بحار الأنوار : ج 21 ص 137 ح 31 .
2- .الكافي : ج 5 ص 340 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 118 ح 89 .
3- .الإيجاف : سُرعة السير ، وإيضاع الإبل : حملها على سرعة السير (النهاية : ج 5 ص 157 وص 196) .
4- .تهذيب الأحكام : ج 5 ص 192 ح 637 ، علل الشرائع : ص 444 ح 1 نحوه وكلاهما عن معاوية بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 99 ص 267 ح 5 .

ص: 207

4689.معاني الأخبار عن الحلبي :امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا در روز فتح مكّه، بر منبر رفت و فرمود : «اى مردم ! خداوند، غرور جاهليّت و فخرفروشى را از ميان برداشت . آگاه باشيد كه همه شما از آدم و آدم از خاك آفريده شد . بدانيد كه بهترين بنده خدا، كسى است كه از خدا پروا كند . عربيّت، پدر [ و تبار] نيست؛ بلكه زبانى است گويا . آن كه در كردارش كوتاهى باشد ، تبار او جبران نمى كند . آگاه باشيد كه هر خون جاهليّت يا كينه جاهليّت ، زير پاى من است تا روز قيامت» .4690.معاني الأخبار عن بريد العجلي :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به راستى كه خداوند ، به سبب اسلام ، آن كه را در جاهليّتْ شريف بود ، پست كرد و به سبب اسلام، كسانى را كه در جاهليّتْ پست بودند، شرافت بخشيد و به واسطه اسلام، كسانى را كه در جاهليّتْ خوار بودند، عزيز ساخت و به واسطه اسلام، غرور جاهليّت و فخرفروشى به قبيله ها و تبارهاى برجسته را از بين برد .

امروز ، همه مردم ، سياه و سفيد ، قُريشى و عرب و غير عرب، از آدم و خداوند، آدم را از خاك آفريد . به درستى كه محبوب ترين كسان در نزد خداوند در روز رستاخيز، پارساترين و پيروترينِ آنها نسبت به خداوند است .4687.بصائر الدرجات ( _ به نقل از محمّد بن فُضَيل از امام ابو الحسن علي ) امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا بر خلاف رسم جاهليّت، حركت كرد . در جاهليّت، از مشعر ، اسبان و شتران را با سرعت به حركت در مى آوردند؛ ولى پيامبر خدا با آرامش و متانت و فروتنى، از مشعر به سوى مِنا حركت نمود .

پس ، در حال فرود آمدن ، در ياد خدا و استغفار باش و زبان را به ياد خدا حركت بده . هنگامى كه به وادى مُحَسَّر _ كه منطقه اى بزرگ ميان «جَمع» و «مِنا»ست و به مِنا نزديك تر است _ رسيدى، با سرعت حركت كن تا از آن بگذرى . .

ص: 208

4688.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :قالَ [ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] لِعَلِيٍّ عليه السلام : يا عَلِيُّ ائتِ بَني خُزَيمَةَ مِن بَنِي المُصطَلِقِ فَأَرضِهِم مِمّا صَنَعَ خالِدُ بنُ الوَليدِ . ثُمَّ رَفَعَ صلى الله عليه و آله قَدَمَيهِ فَقالَ : يا عَلِيُّ ، اِجعَل قَضاءَ أهلِ الجاهِلِيَّةِ تَحتَ قَدَمَيكَ .

فَأَتاهُم عَلِيٌّ عليه السلام ، فَلَمَّا انتَهى إلَيهِم حَكَمَ فيهِم بِحُكمِ اللّهِ عز و جل . فَلَمّا رَجَعَ إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قالَ : يا عَلِيُّ ، أخبِرني بِما صَنَعتَ . . .. (1)4689.معانى الأخبار ( _ به نقل از حلبى _ ) عنه عليه السلام :دَعا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلِيَّ بنَ أبي طالِبٍ عليه السلام فَقالَ : يا عَلِيُّ ، اُخرُج إلى هؤُلاءِ القَومِ [ يَعني بَني جَذيمَةَ ] فَانظُر في أمرِهِم ، وَاجعَل أمرَ الجاهِلِيَّةِ تَحتَ قَدَمَيكَ .

فَخَرَجَ عَلِيٌّ حَتّى جاءَهُم ومَعَهُ مالٌ قَد بَعَثَ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَوَدى لَهُمُ الدِّماءَ وما اُصيبَ لَهُم مِنَ الأَموالِ حَتّى إنَّهُ لَيَدي لَهُم ميلَغَةَ الكَلبِ. (2)4690.معانى الأخبار ( _ به نقل از بريد عجلى _ ) الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل رَفَعَ بِالإِسلامِ الخَسيسَةَ ، وأتَمَّ بِهِ النّاقِصَةَ ، وأكرَمَ بِهِ اللُّؤمَ ، فَلا لُؤمَ عَلَى المُسلِمِ ، إنَّمَا اللُّؤمُ لُؤمُ الجاهِلِيَّةِ. (3)4691.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :الأَكلُ عِندَ أهلِ المُصيبَةِ مِن عَمَلِ أهلِ الجاهِلِيَّةِ ، وَالسُّنَّةُ البَعثُ إلَيهِم بِالطَّعامِ كَما أمَرَ بِهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله في آلِ جَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ لَمّا جاءَ نَعيُهُ. (4) .


1- .علل الشرائع : ص 474 ح 35 ، الأمالي للصدوق : ص 238 ح 252 وفيه «بني جذيمة» بدل «بني خزيمة» وكلاهما عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 21 ص 142 ح 5 .
2- .السيرة النبويّة لابن هشام : ج 4 ص 72 عن حكيم بن حكيم .
3- .الكافي : ج 5 ص 344 ح 3 ، الزهد للحسين بن سعيد : ص 59 ح 158 كلاهما عن زرارة بن أعين عن الإمام الباقر عليه السلام ، تهذيب الأحكام : ج 7 ص 397 ح 1587 عن محمّدبن مسلم عن أحدهما عليهماالسلام ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 198 ح 728 عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 46 ص 105 ح 94 .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 182 ح 548 .

ص: 209

4692.الإمام الصادق عليه السلام :امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا به على عليه السلام فرمود : «نزد طايفه بنى خُزَيمه از بنى مُصطَلِق برو و آنان را درباره كارى كه خالد بن وليد انجام داد ، راضى كن» . آن گاه پايش را بلند كرد و فرمود : «داورىِ جاهليّت را زير پا بگذار» .

على عليه السلام نزد آنان آمد و با حكم خداوند، در ميانشان داورى كرد . هنگامى كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله برگشت ، پيامبر خدا فرمود : «اى على! به من بگو چه كردى ؟» .4693.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن إبراهيم بن أبي محامام باقر عليه السلام :پيامبر خدا ، على بن ابى طالب عليه السلام را فرا خواند و فرمود : «اى على! به سوى اين گروه (بنى خُزَيمه)، حركت كن و در كارهايشان بنگر و رسم هاى جاهليّت را زير پا بگذار» .

على عليه السلام خارج شد و نزد آنان آمد . با او اموالى بود كه پيامبر خدا فرستاده بود . پس خون بهاى خون هاى ريخته شده و خسارت اموالِ تلف شده، حتّى كاسه آبخورى سگ را پرداخت كرد .4691.امام على عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :به راستى كه خداوند، به واسطه اسلام، پستى را از ميان برداشت و به واسطه آن ، كاستى را كامل كرد و به سبب آن، فرومايگى به بزرگوارى تبديل شد . پس ، هيچ فرومايگى اى بر مسلمان نيست . همانا فرومايگى ، فرومايگى جاهليّت است .4692.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :خوردن در نزد صاحبان عزا، رفتار مردمان جاهليّت است . سنّت اسلامى، فرستادن غذا براى صاحبان عزاست ، همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه خبر مرگ جعفر بن ابى طالب را شنيد ، دستور داد براى خاندان او غذا ببرند . .

ص: 210

5 / 6ما اُبرِمَ مِن السُّنَنِ4694.المحاسن ( _ به نقل از ابو ربيع شامى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِمُعاذِ بنِ جَبَلٍ لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ _: أمِت أمرَ الجاهِلِيَّةِ إلاّ ما سَنَّهُ الإِسلامُ ، وأظهِر أمرَ الإِسلامِ كُلَّهُ صَغيرَهُ وكَبيرَهُ. (1)4695.الإمام الباقر عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله_ أيضاً _: أمِت أمرَ الجاهِلِيَّةِ إلاّ ما حَسُنَ (2) . (3)4696.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ عَبدَ المُطَّلِبِ عليه السلام سَنَّ فِي الجاهِلِيَّةِ خَمسَ سُنَنٍ أجراهَا اللّهُ عز و جل فِي الإِسلامِ : حَرَّمَ نِساءَ الآباءِ عَلَى الأَبناءِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل: «وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَ_كَحَ ءَابَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ» (4) ، ووَجَدَ كَنزاً فَأَخرَجَ مِنهُ الخُمسَ وتَصَدَّقَ بِهِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل : «وَاعْلَمُواْ أنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ ...» (5) الآيَةَ ، ولَمّا حَفَرَ بِئرَ زَمزَمَ سَمّاها سِقايَةَ الحاجِّ ، فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى: «أجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ...» (6) الآيَةَ ، وسَنَّ فِي القَتلِ مِئَةً مِنَ الإِبِلِ ، فَأَجرَى اللّهُ عز و جلذلِكَ فِي الإِسلام ، ولَم يَكُن لِلطَّوافِ عَدَدٌ عِندَ قُرَيشٍ فَسَنَّ لَهُم عَبدُ المُطَّلِبِ سَبعَةَ أشواطٍ ، فَأَجرَى اللّهُ عز و جلذلِكَ فِي الإِسلامِ . (7) .


1- .تحف العقول : ص 25 .
2- .المجازات النبويّة : ص 188 ح 147 ؛ مختصر تاريخ دمشق : ج 24 ص 371 ح 321 عن عبيد بن صخر ، كنز العمّال : ج 15 ص 871 ح 43464 وفيهما «ما حسّنه الإسلام» .
3- .قال الشريف الرضيّ رحمه الله بعد ذكره للحديث : هذه استعارة ، والمراد توصيته بأن يحيل أمر الجاهليّة بنقض أحكامها وخفض أعلامها ، حتّى ينسى ذكرها ويعفو أثرها ، فتكون كالميّت الذي نسي ذكره وانقطع خبره .
4- .النساء : 22 .
5- .الأنفال : 41 .
6- .التوبة : 19 .
7- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 365 ح 5762 عن حمّاد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبيه جميعًا عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 312 ح 90 عن أنس بن محمّد عن أبيه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 15 ص 127 ح 67 وراجع عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 212 ح 1 .

ص: 211

5 / 6 سنّت هايى كه مورد تأييد اسلام قرار گرفت

5 / 6سنّت هايى كه مورد تأييد اسلام قرار گرفت4696.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به معاذ بن جبل ، هنگامى كه او را به يمن فرستاد _: رسم هاى جاهليّت را نابود كن ، جز آنچه را كه اسلام تأييد كرده است ؛ و شئون اسلامى را آشكار كن، بزرگ و كوچك آن را .4697.كنز العمّال ( _ به نقل از عبداللّه بن جراد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارش به معاذ بن جبل ، هنگامى كه او را به يمن فرستاد _: عادات جاهليّت را بميران ؛ جز آنچه را كه نيكوست .4698.تفسير العيّاشي عن العبّاس بن هلال عن الإمام الرضا ( _ أنَّهُ ذَكَرَ رَجُلاً كَذّاباً ثُمَّ قالَ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به راستى كه عبد المطّلب عليه السلام در جاهليّت ، پنج سنّت بنا نهاد كه خداوند عز و جل آنها را در اسلام نيز جارى ساخت :

زنِ پدران را بر فرزندان حرام كرد . پس خداوند عز و جل اين آيه را نازل كرد : «با زنانى كه پدرانتان به ازدواج در آورده اند ، ازدواج مكنيد» ؛

و گنجى را [ كه] يافت، يك پنجمِ آن را جدا كرد و صدقه داد . پس خداوند عز و جلاين آيه را نازل فرمود : «بدانيد كه اگر غنيمت (بهره اى) به دست مى آوريد، يك پنجم آن براى خدا و رسول است» ؛

و هنگامى كه چاه زمزم را حفر كرد، آن را «آب دادن حاجيان (سقاية الحاجّ)» ناميد . پس خداوند عز و جل اين آيه را فرود آورد : «آيا آب دادن به حاجيان و آبادانى مسجدالحرام را مانند ايمان به خدا و روز آخرت مى دانيد؟» ؛

و در كشتن ، صد شتر را به عنوان ديه سنّت نهاد . پس خداوند، همان را در اسلام جارى ساخت؛

و قريش، براى طواف ، عددى خاص نداشتند . پس عبد المطّلب ، هفت دور را سنّت كرد و خداوند عز و جل همان را در اسلام اجرا ساخت .

.

ص: 212

4699.الكافي عن بعض الأصحاب عن الإمام الكاظم عليه السلاعنه صلى الله عليه و آله :لا حِلفَ فِي الإِسلامِ ، وأيُّما حِلفٍ كانَ فِي الجاهِلِيَّةِ لَم يَزِدهُ الإِسلامُ إلاّ شِدَّةً. (1)4700.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الأدب المفرد عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه :جَلَسَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عامَ الفَتحِ عَلى دَرَجِ الكَعبَةِ ، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : مَن كانَ لَهُ حِلفٌ فِي الجاهِلِيَّةِ لَم يَزِدهُ الإِسلامُ إلاّ شِدَّةً. (2)4701.تاريخ بغداد عن علقمة :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كُلُّ قَسمٍ قُسِمَ فِي الجاهِلِيَّةِ فَهُوَ عَلى ما قُسِمَ لَهُ ، وكُلُّ قَسمٍ أدرَكَهُ الإِسلامُ فَهُوَ عَلى قَسمِ الإِسلامِ . (3)4698.تفسير العيّاشى ( _ به نقل از عبّاس بن هلال _ ) عنه صلى الله عليه و آله :أيُّما دارٍ أو أرضٍ قُسِمَت فِي الجاهِلِيَّةِ فَهِيَ عَلى قَسمِ الجاهِلِيَّةِ ، وأيُّما دارٍ أو أرضٍ أدرَكَهَا الإِسلامُ ولَم تُقسَم فَهِيَ عَلى قَسمِ الإِسلامِ . (4)4699.الكافى ( _ به نقل از يكى از شيعيان _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ما كانَ مِن ميراثٍ قُسِمَ فِي الجاهِلِيَّةِ فَهُوَ عَلى قِسمَةِ الجاهِلِيَّةِ ، وما كانَ مِن ميراثٍ أدرَكَهُ الإِسلامُ ، فَهُوَ عَلى قِسمَةِ الإِسلامِ . (5)4700.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :المعجم الكبير عن ابن عبّاس :كانَتِ القَسامَةُ فِي الجاهِلِيَّةِ حِجازاً بَينَ النّاسِ ، وكانَ مَن حَلَفَ عَلى يَمينِ صَبرٍ أثِمَ فيها اُرِيَ عُقوبَةً مِنَ اللّهِ يُنكَلُ بِها مِنَ الجُرأةِ عَلَى المَحارِمِ ، فَكانوا يَتَوَرَّعونَ عَن أيمانِ الصَّبرِ ويَخافونَها ، فَلَمّا بَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله أقَرَّ القَسامَةَ. (6) .


1- .صحيح مسلم: ج 4 ص 1961 ح 206 ، سن_ن أبي داود: ج 3 ص 129 ح 2925 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 620 ح 16761 كلّها عن جبير بن مطعم و ج 2 ص 653 ح 6934 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه ، سنن الدارمي : ج 2 ص 693 ح 2431 عن ابن عبّاس وكلاهما نحوه ، كنز العمّال : ج 16 ص 704 ح 46432 ؛ الأمالي للطوسي : ص 263 ح 481 عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جدّه .
2- .الأدب المفرد : ص 173 ح 570 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 672 ح 7032 نحوه .
3- .سنن أبي داود : ج 3 ص 126 ح 2914 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 831 ح 2485 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 205 ح 18286 كلّها عن ابن عبّاس ، كنز العمّال : ج 4 ص 373 ح 10974 .
4- .الموطّأ : ج 2 ص 746 ح 35 ، السنن الكبرى : ج 9 ص 205 ح 18285 كلاهما عن ثور بن زيد الديلي .
5- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 918 ح 2749 عن عبداللّه بن عمر ، المصنّف لعبدالرزّاق : ج 7 ص 167 ح 12638 عن نافع نحوه ، كنز العمّال : ج 11 ص 6 ح 30386 .
6- .المعجم الكبير : ج 10 ص 304 ح 10737 .

ص: 213

4701.تاريخ بغداد ( _ به نقل از علقمه _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ پيمانى [ كه در جاهليّت براى همكارى در قتل و غارت بوده]، در اسلام [ معتبر ]نيست ، و هر پيمانى كه در جاهليّت [ در امر خير و يارى كردن حق] بود ، اسلام آن را محكم ساخت .4702.الكافي عن عبد اللّه بن سنان :الأدب المفرد_ به نقل از عمرو بن شعيب ، از پدرش ، از جدّش _: پيامبر صلى الله عليه و آله در سال فتح مكّه، بر پلكان كعبه نشست . پس خدا را حمد كرد و او را ستايش نمود و فرمود : «هر كه در جاهليّت ، پيمانى [ بر امر خير] داشته، اسلامْ آن را شدّت بخشيده است» .4703.الإمام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر سهمى كه در جاهليّت تقسيم شده ، به همان صورت ، باقى است ، و هر سهمى كه در دوران اسلام انجام مى شود ، بر طبق دستور اسلام خواهد بود.4704.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر خانه و زمينى كه در جاهليّت تقسيم شده ، به همان تقسيم جاهليّت ، باقى است، و هر خانه و زمينى كه اسلام ، آن را درك كرد و [ هنوز ]تقسيم نشده ، به دستور اسلام ، تقسيم مى شود .4702.الكافى ( _ به نقل از عبداللّه بن سنان _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر ميراثى كه در جاهليّت تقسيم شده ، به همان قسمت ، باقى است و هر ميراثى كه اسلامْ آن را [ قبل از تقسيم] درك كرد ، بر طبق دستور اسلام خواهد بود.4703.امام زين العابدين عليه السلام :المعجم الكبير_ به نقل از ابن عبّاس _: قَسامه (سوگند گروهى)، مانعى براى مردم ، در جاهليّت بود . و هر كس سوگند صبر (1) ياد مى كرد ، به سبب گناهى كه مرتكب شده بود ، كيفرى از سوى خداوند به او نمايانده مى شد كه از جرئت يافتن بر انجام دادن امور حرام، سر باز زند . از اين رو، از سوگند صبر ، اجتناب كرده، مى ترسيدند . هنگامى كه خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را مبعوث كرد ، قَسامه را امضا (تأييد) نمود . .


1- .سوگند صبر، سوگندى است كه كسى به دروغ وبراى بردن مال كسى، آن را ياد كند و از اين رو، «سوگند صبر» ناميده شده كه صاحب آن با وجود ناراحتى خاطر ، در اقدام به اين كار خلاف ، شكيبايى ورزيده است . (م)

ص: 214

4704.امام صادق عليه السلام :علل الشرائع عن فضيل بن عياض :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : أفَيُعتَدُّ بِشَيءٍ مِن أمرِ الجاهِلِيَّةِ ؟

فَقالَ : إنَّ أهلَ الجاهِلِيَّةِ ضَيَّعوا كُلَّ شَيءٍ مِن دينِ (1) إبراهيمَ عليه السلام إلاَّ الخِتانَ وَالتَّزويجَ وَالحَجَّ ، فَإِنَّهُم تَمَسَّكوا بِها ولَم يُضَيِّعوها. (2)4705.رسول اللّه عليه السلام :صحيح البخاري عن عبداللّه بن عمر :إنَّ عُمَرَ قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنّي نَذَرتُ فِي الجاهِلِيَّةِ أن أعتَكِفَ لَيلَةً فِي المَسجِدِ الحَرامِ .

قالَ : فَأَوفِ بِنَذرِكَ. (3)4706.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ألا إنَّ رَجَباً شَهرُ اللّهِ الأَصَمُّ ، وهُوَ شَهرٌ عَظيمٌ ، وإنَّما سُمِّيَ الأَصَمَّ لِأَنَّهُ لا يُقارِنُهُ شَهرٌ مِنَ الشُّهورِ عِندَ اللّهِ عز و جلحُرمَةً وفَضلاً ، وكانَ أهلُ الجاهِلِيَّةِ يُعَظِّمونَهُ في جاهِلِيَّتِها ، فَلَمّا جاءَ الإِسلامُ لَم يَزدَد إلاّ تَعظيماً وفَضلاً. (4)4707.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مسند ابن حنبل عن السائب بن عبداللّه :جيءَ بي إلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله يَومَ فَتحِ مَكَّةَ ، جاءَ بي عُثمانُ بنُ عَفّانٍ وزُهَيرٌ ، فَجَعَلوا يُثنونَ عَلَيهِ ، فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : لا تُعلِموني بِهِ قَد كانَ صاحِبي فِي الجاهِلِيَّةِ .

قالَ : قالَ : نَعَم يا رَسولَ اللّهِ ، فَنِعمَ الصّاحِبُ كُنتَ .

قالَ : فَقالَ : يا سائِبُ ، اُنظُر أخلاقَكَ الَّتي كُنتَ تَصنَعُها فِي الجاهِلِيَّةِ فَاجعَلها فِي الإِسلامِ ؛ أقرِ الضَّيفَ ، وأكرِمِ اليَتيمَ ، وأحسِن إلى جارِكَ. (5) .


1- .في المصدر «من دون» ، والتصويب من بحار الأنوار .
2- .علل الشرائع : ص 414 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 99 ص 91 ح 9 وراجع المفصّل في تاريخ العرب : ج 6 ص 451 .
3- .صحيح البخاري : ج 6 ص 2464 ح 6319 و ج 2 ص 714 ح 1927 و ص 718 ح 1937 ، صحيح مسلم: ج 3 ص 1277 ح 27 ، مسند ابن حنبل : ج 1 ص 87 ح 255 ، السنن الكبرى : ج 4 ص 522 ح 8586 .
4- .فضائل الأشهر الثلاثة : ص 24 ح 12 ، ثواب الأعمال : ص 78 ح 4 كلاهما عن أبي سعيد الخدري ، روضة الواعظين : ص 435 ، بحار الأنوار : ج 97 ص 26 ح 1 وراجع المفصّل في تاريخ العرب : ج 6 ص 199 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 280 ح 15500 ، اُسد الغابة : ج 2 ص 395 ح 1913 ، الفردوس : ج 5 ص 403 ح 8559 عن السائب ابن يزيد وفيه ذيله من «يا سائب» ، كنز العمّال : ج 15 ص 854 ح 43396 .

ص: 215

4708.عنه صلى الله عليه و آله :علل الشرائع_ به نقل از فضيل بن عياض _: به امام صادق عليه السلام گفتم : آيا چيزى از سنّت هاى جاهليّت محترم است ؟

فرمود : «اهل جاهليّت، هر آنچه را از دين ابراهيم عليه السلام بود، تباه ساختند، جز ختنه كردن ، ازدواج و حج را . آنان به اين سه ، تمسّك جُستند و آنها را تباه نكردند» .4709.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :صحيح البخارى_ به نقل از عبداللّه بن عمر _: عمر به پيامبر خدا گفت : اى پيامبر خدا ! در جاهليّت ، نذر كردم كه يك شب در مسجد الحرام معتكف شوم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به نذر خود، وفا كن» .4705.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بدانيد كه رجب، «شهر اللّه الأصمّ (ماه بزرگ خدا)» است و آن، ماهى بزرگ است و ماه رجب را «اَصمّ» ناميده اند؛ زيرا هيچ ماهى در احترام و فضيلت ، به پايه اش نمى رسد . مردمان جاهليّت، اين ماه را بزرگ مى شمردند . پس هنگامى كه اسلام آمد، بر بزرگى و فضيلت آن افزود .4706.امام صادق عليه السلام :مسند ابن حنبل_ به نقل از سائب بن عبد اللّه _: روز فتح مكّه، مرا نزد پيامبر خدا آوردند . عثمان بن عَفّان و زُهَير، مرا آوردند . آنها شروع به مدح من كردند.

آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله به آنان فرمود : «درباره او به من خبر مدهيد . او در جاهليّت، همنشين من بود» .

سائب گفت: «آرى، اى پيامبر خدا! خوب همنشينى بودى!» .

آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى سائب! به خلق و خويى كه در جاهليّت داشتى، بنگر ؛ همه آنها را در اسلام ، حفظ كن ؛ به ميهمان ، غذا بخوران ؛ يتيمان را گرامى بدار و به همسايگان ، نيكى كن» . .

ص: 216

4707.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الزهد للحسين بن سعيد عن زرارة :قُلتُ لِأَبي جَعفَرٍ عليه السلام : النّاسُ يَروونَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ قالَ : أشرَفُكُم فِي الجاهِلِيَّةِ أشرَفُكُم فِي الإِسلامِ .

فَقالَ عليه السلام : صَدَقوا ، ولَيسَ حَيثُ تَذهَبونَ ، كانَ أشرَفُهُم فِي الجاهِلِيَّةِ أسخاهُم نَفساً ، وأحسَنَهُم خُلقاً ، وأحسَنَهُم جِواراً ، وأكَفَّهُم أذًى ، فَذلِكَ الَّذي إذا أسلَمَ لَم يَزِدهُ إسلامُهُ إلاّ خَيراً. (1)4708.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اُسد الغابة عن سويد بن الحارث :وَفَدتُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله سابِعَ سَبعَةٍ مِن قَومي ، فَأَعجَبَهُ ما رَأى مِن سَمتِنا وزِيِّنا ، فَقالَ : ما أنتُم ؟

قُلنا : مُؤمِنونَ .

فَتَبَسَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وقالَ : إنَّ لِكُلِّ قَولٍ حَقيقَةً ، فَما حَقيقَةُ إيمانِكُم ؟

قالَ سُوَيدٌ : قُلنا : خَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً ، خَمسٌ مِنها أمَرَتنا رُسُلُكَ أن نُؤمِنَ بِها ، وخَمسٌ أمَرَتنا رُسُلُكَ أن نَعمَلَ بِها ، وخَمسٌ مِنها تَخَلَّقنا بِها فِي الجاهِلِيَّةِ فَنَحنُ عَلَيها إلاّ أن تَكرَهَ مِنها شَيئاً .

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : مَا الخَمسُ الَّتي أمَرَكُم رُسُلي أن تُؤمِنوا بِها ؟

قُلنا : أن نُؤمِنَ بِاللّهِ ، ومَلائِكَتِهِ ، وكُتُبِهِ ، ورُسُلِهِ ، وَالبَعثِ بَعدَ المَوتِ .

قالَ : ومَا الخَمسُ الَّتي أمَرَتكُم رُسُلي أن تَعمَلوا بِها ؟

قُلنا : نَقولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ومُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ ، ونُقيمُ الصَّلاةَ ، ونُؤتِي الزَّكاةَ ، ونَحُجُّ البَيتَ ، ونَصومُ رَمَضانَ .

قالَ : ومَا الخَمسُ الَّتي تَخَلَّقتُم بِها فِي الجاهِلِيَّةِ ؟

قُلنا : الشُّكرُ عِندَ الرَّخاءِ ، وَالصَّبرُ عِندَ البَلاءِ ، وَالصَّبرُ في مَواطِنِ اللِّقاءِ ، وَالرِّضا بِمُرِّ القَضاءِ ، وَالصَّبرُ عِندَ شَماتَةِ الأَعداءِ .

فَقالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله : حُلَماءُ عُلَماءُ ، كادوا مِن صِدقِهِم أن يَكونوا أنبِياءَ . (2) .


1- .الزهد للحسين بن سعيد : ص 59 ح 157 ، مستدرك الوسائل : ج 8 ص 395 ح 9781 نقلاً عن الكوفي في كتاب الأخلاق ، بحار الأنوار : ج 73 ص 293 ح 26 .
2- .اُسد الغابة : ج 2 ص 593 الرقم 2344 ، تاريخ دمشق : ج 41 ص 201 ح 8235 ، كنز العمّال : ج 1 ص 274 ح 1363 .

ص: 217

4709.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الزهد ، حسين بن سعيد _ به نقل از زراره _:به امام باقر عليه السلام گفتم : مردم ، نقل مى كنند كه پيامبر خدا فرمود : «گرامى ترينِ شما در جاهليّت ، گرامى ترينِ شما در دوران اسلام است» .

امام باقر عليه السلام فرمود : «راست مى گويند ؛ ولى نه آن گونه كه شما گمان مى كنيد . شريف ترين مردمان در جاهليّت، كسانى بودند كه از همه بخشنده تر ، خوشْ اخلاق تر ، همسايه دارتر و بى آزارتر بودند . اينان اگر اسلام بياورند ، اسلام جز بر خوبى شان نمى افزايد» .4710.الإمام الصادق عليه السلام :اُسد الغابة_ به نقل از سويد بن حارث _: من هفتمين نفر قبيله ام بودم كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدم . پيامبر خدا از راه و روش ما خوشش آمد و فرمود : «چگونه ايد ؟».

گفتيم : مؤمن هستيم .

پيامبر خدا تبسّم كرد و فرمود : «هر سخنى را حقيقتى است . حقيقت ايمان چيست؟» .

گفتيم: [حقيقت ايمان ما،] پانزده خصلت است : پنج خصلت را فرستادگانت فرمان دادند كه بدان ايمان بياوريم، و پنج خصلت را فرمان دادند كه بدان عمل كنيم ، و پنج خصلت را در جاهليّت بدان خو گرفتيم و اكنون هم بدان پايبنديم، مگر آن كه شما آن را ناپسند بشمريد .

پيامبر خدا فرمود : «پنج خصلتى كه فرستادگان من ، دستور دادند كه بدان ايمان بياوريد، چيست ؟».

گفتيم: اين كه به خدا ، فرشتگانش ، كتب آسمانى اش ، پيامبرانش ، و زنده شدن پس از مرگ ، ايمان آوريم» .

فرمود : «پنج خصلتى كه به عمل كردن بدانها مأمور شديد، چيست ؟».

گفتيم : اين كه بگوييم: «لا إله إلاّ اللّه و محمّد رسول اللّه » ، نماز بر پا داريم ، زكات بدهيم ، حجّ خانه [ ى خدا] به جا آوريم ، و ماه رمضان را روزه بداريم .

فرمود : «پنج خصلتى كه در جاهليّت ، بدان خو كرديد، چيست ؟».

گفتيم : «سپاس به هنگام ناز و نعمت ، شكيبايى در سختى ، شكيبايى به هنگام برخورد [ با دشمن]، خشنودى به تلخى قضا و قدر ، و شكيبايى به هنگام سرزنش كردن دشمنان .

آن گاه پيامبر خدا فرمود : «بردبارانى دانشمند ، كه نزديك است از صداقت ، به پيامبرى رسند» . .

ص: 218

. .

ص: 219

. .

ص: 220

الفصل السادس : الجاهليّة الاُخرى6 / 1الاِنقِلابُ عَلَى الأَعقابِالكتاب«وَمَا مُحَمَّدٌ إلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَّاتَ أوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَ_بِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيْ_ئا وَسَيَجْزِى اللَّهُ الشَّ_كِرِينَ » . (1)

الحديث4713.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَ_هِلِيَّةِ الْأُولَى» (2) _: أي سَيَكونُ جاهِلِيَّةٌ اُخرى. (3)4714.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :بُعِثتُ بَينَ جاهِلِيَّتَينِ ، لاَُخراهُما شَرٌّ مِن اُولاهُما. (4) .


1- .آل عمران : 144 .
2- .الأحزاب : 33 .
3- .تفسير القمّي : ج 2 ص 193 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ؛ الدرّ المنثور : ج 6 ص 601 نقلاً عن ابن أبي حاتم عن ابن عبّاس .
4- .الأمالي للشجري : ج 2 ص 277 عن حصين بن مخارق عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام .

ص: 221

فصل ششم : جاهليّت ديگر

6 / 1 بازگشت به عقب

فصل ششم : جاهليّت ديگر6 / 1بازگشت به عقبقرآن«و محمّد ، جز فرستاده اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمدند و] گذشتند ، نيست . آيا اگر او بميرد و يا كشته شود ، از عقيده خود بر مى گرديد ؟ و هر كس از عقيده خود باز گردد ، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند ، و به زودى ، خداوند، سپاس گزاران را پاداش مى دهد» .

حديث4717.المحاسن :امام باقر عليه السلام_ در تفسير آيه: «مانند دوران جاهليّت، خودآرايى و خودنمايى مكنيد» _: به زودى، جاهليّت ديگرى اتّفاق خواهد افتاد .4718.الإمام الباقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ميان دو جاهليّت ، برانگيخته شدم كه دومينِ آن، بدتر از اوّلى است .

.

ص: 222

4719.الكافي عن عليّ بن سويد :عنه صلى الله عليه و آله :لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّى يُقبَضَ العِلمُ. (1)4720.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مِن أشراطِ السّاعَةِ أن يَقِلَّ العِلمُ ، ويَظهَرَ الجَهلُ. (2)4721.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِن أشراطِ السّاعَةِ أن يُرفَعَ العِلمُ ، ويَثبُتَ الجَهلُ. (3)4722.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ لَأَيّاماً يَنزِلُ فيهَا الجَهلُ ، ويُرفَعُ فيهَا العِلمُ. (4)4723.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :ألا وإنَّكُم قَد نَفَضتُم أيدِيَكُم مِن حَبلِ الطّاعَةِ ، وثَلَمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَيكُم بِأَحكامِ الجاهِلِيَّةِ ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَدِ امتَنَّ عَلى جَماعَةِ هذِهِ الاُمَّةِ فيما عَقَدَ بَينَهُم مِن حَبلِ هذِهِ الاُلفَةِ الَّتي يَنتَقِلونَ في ظِلِّها ، ويَأوونَ إلى كَنَفِها ، بِنِعمَةٍ لا يَعرِفُ أحَدٌ مِنَ المَخلوقينَ لَها قيمَةً ، لِأَ نَّها أرجَحُ مِن كُلِّ ثَمَنٍ ، وأجَلُّ مِن كُلِّ خَطَرٍ ، وَاعلَموا أ نَّكُم صِرتُم بَعدَ الهِجرَةِ أعراباً ، وبَعدَ المُوالاةِ أحزاباً ، ما تَتَعَلَّقونَ مِنَ الإِسلامِ إلاّ بِاسمِهِ ، ولا تَعرِفونَ مِنَ الإِيمانِ إلاّ رَسمَهُ. (5) .


1- .صحيح البخاري : ج 1 ص 350 ح 989 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 68 ح 7491 كلاهما عن أبي هريرة ، كنز العمّال : ج 14 ص 204 ح 38400 .
2- .صحيح البخاري : ج 1 ص 43 ح 81 و ج 5 ص 2120 ح 5255 كلاهما عن أنس .
3- .صحيح البخاري : ج 1 ص 43 ح 80 ، صحيح مسلم : ج 4 ص 2056 ح 8 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1343 ح 4045 وفيه «يظهر» بدل «يثبت» ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 302 ح 12529 كلّها عن أنس ، كنز العمّال : ج 14 ص 210 ح 38424 .
4- .صحيح البخاري: ج 6 ص 2590 ح 6653 ، صحيح مسل_م: ج 4 ص 2056 ح 10 ، مسند ابن حنب_ل : ج 2 ص 37 ح 3695 وص 165 ح 4306 وفيه «قبل» بدل «إنّ بين يدي» وكلّها عن عبداللّه و أبي موسى ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1345 ح 4050 عن عبداللّه وح 4051 عن أبي موسى وفيه «من ورائكم» بدل «بين يدي الساعة»، كنزالعمّال: ج 14 ص 198 ح 38369.
5- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 474 ح 37 .

ص: 223

4718.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رستاخيز ، بر پا نمى شود ، مگر آن كه دانش ، محدود گردد .4719.الكافى ( _ به نقل از على بن سويد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نشانه هاى رستاخيز، اندك شدن دانش و آشكار شدن نادانى است .4720.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از نشانه هاى رستاخيز، آن است كه دانش، برچيده مى شود و نادانى، پا برجا مى گردد .4721.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :به درستى كه پيش از رستاخيز ، روزگارى خواهد بود كه نادانى، فرود مى آيد و دانش ، برچيده مى شود .4722.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آگاه باشيد كه شما دستانتان را از ريسمان طاعت برگرفتيد و حصارهاى كشيده شده از سوى خداوند را با دستورهاى جاهليّت شكستيد . به درستى كه خداوند سبحان، بر اين امّت ، منّت نهاد ، با ريسمانِ اُلفتى كه در ميان آنان برقرار ساخت ؛ اُلفتى كه به سايه اش وارد مى شوند و در پناه آن جاى مى گيرند ، و با نعمتى كه كسى از آفريدگان ، بهايش را نمى داند ؛ زيرا از هر بهايى باارزش تر و از هر بزرگى، بزرگ تر است . بدانيد كه پس از هجرت، نادان و گم راه شُديد ، و بعد از دوستى [ و اتّحاد]، گروه گروه [ و دشمنِ هم ]گرديديد . با اسلام، پيوندى جز به نامش ، نداريد و از ايمان ، جز نشانش را نمى شناسيد . .

ص: 224

6 / 2ما يوجِبُ الرَّجعَةَ إلَى الجاهِلِيَّةِأ _ عَدَمُ مَعرِفَةِ الإِمامِ4726.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن ماتَ بِغَيرِ إمامٍ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. (1)4727.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن ماتَ ولَيسَ عَلَيهِ إمامٌ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. (2)4728.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن ماتَ ولا يَعرِفُ إمامَهُ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. (3)4729.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن ماتَ ولَيسَ في عُنُقِهِ بَيعَةٌ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. (4)4730.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :مَن ماتَ ولَيسَ لَهُ إمامٌ مِن وُلدي ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً ، ويُؤخَذُ بِما عَمِلَ فِي الجاهِلِيَّةِ وَالإِسلامِ . (5) .


1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 22 ح 16876 ، المعجم الكبير : ج 19 ص 388 ح 910 كلاهما عن معاوية ، مسند أبي داود الطيالسي : ص 259 ح 1913 عن ابن عمر ، كنز العمّال : ج 1 ص 103 ح 464 ؛ الملاحم والفتن : ص 327 ح 475 عن معاوية ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 303 ح 119 عن عمّار الساباطي عن الإمام الصادق عليه السلام ، الاختصاص : ص 268 عن عمر بن يزيد عن الإمام الكاظم عليه السلام .
2- .الكافي : ج 1 ص 397 ح 1 عن سالم بن أبي حفصة عن الإمام الباقر عليه السلام وج 8 ص 146 ح 123 عن بشير الكُناسي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 23 ص 86 ح 28 ؛ المعجم الأوسط : ج 6 ص 70 ح 5820 ، مسند أبي يعلى : ج 13 ص 366 ح 7375 كلاهما عن معاوية ، المعجم الكبير : ج 10 ص 289 ح 1687 عن ابن عبّاس .
3- .الكافي : ج 2 ص 20 ح 6، المحاسن : ج 1 ص 252 ح 475 ، ثواب الأعمال : ص 244 ح 1 كلّها عن عيسى بن السري عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 23 ص 90 ح 35 .
4- .صحيح مسلم : ج 3 ص 1478 ح 58 ، السنن الكبرى : ج 8 ص 270 ح 16612 كلاهما عن عبداللّه بن عمر ، المعجم الكبير : ج 19 ص 334 ح 769 عن معاوية ، كنز العمّال : ج 6 ص 52 ح 14810 .
5- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 58 ح 214 عن الحسن بن عبداللّه الرازي التميمي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، كنز الفوائد : ج 1 ص 327 عن الحسن بن محمّد بن عبداللّه الرازي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، عنه صلى الله عليه و آله ، بحار الأنوار : ج 23 ص 81 ح 18 .

ص: 225

6 / 2 اسباب بازگشت به جاهليّت

الف _ نشناختن امام

6 / 2اسباب بازگشت به جاهليّتالف _ نشناختن امام4727.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بدون امام بميرد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است .4728.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بميرد و امامى نداشته باشد ، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است .4729.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بميرد و امامش را نشناسد ، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است .4730.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بميرد و بر گردنش بيعت [ امامى] نباشد، با مرگ جاهليّت از دنيا رفته است.4731.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في صِفَةِ الخُروجِ مِنَ الإِيمانِ _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه بميرد و امامى از فرزندان من نداشته باشد ، به مرگ جاهليّت مُرده است و به خاطر كارهايى كه در جاهليّت و اسلام انجام داده ، مؤاخذه خواهد شد .

.

ص: 226

4732.الأمالي للطوسي عن عمار بن موسى الساباطيّ :الإمام عليّ عليه السلام :لا يَخرُجُ المُسلِمُ فِي الجِهادِ مَعَ مَن لا يُؤمَنُ عَلَى الحُكمِ ولا يُنَفِّذُ فِي الفَيءِ أمرَ اللّهِ عز و جل ، فَإِن ماتَ في ذلِكَ كانَ مُعيناً لِعَدُوِّنا في حَبسِ حُقوقِنا وَالإِشاطَةِ بِدِمائِنا ، وميتَتُهُ ميتَةٌ جاهِلِيَّةٌ. (1)راجع: أهل البيت في الكتاب والسُّنّة: القسم الثاني / الفصل الثالث : التحذير من عدم معرفتهم .

ب _ شُربُ المُسكِرِ4733.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في قَولِهِ تَعالى : {Q} « فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن أحَدٍ يَشرَبُها [أيِ الخَمرَ] فَيَقبَلَ اللّهُ لَهُ صَلاةَ أربَعينَ لَيلَةً ، ولا يَموتُ وفي مَثانَتِهِ مِنها شَيءٌ إلاّ حُرِّمَت عَلَيهِ بِهَا الجَنَّةُ ، فَإِن ماتَ في أربَعينَ لَيلَةً ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. (2)4733.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ درباره اين فرموده خداوند : {Q} «و برخى از ايشان ) عنه صلى الله عليه و آله :الخَمرُ اُمُّ الفَواحِشِ وَالكَبائِرِ. (3)4734.الإمام عليّ عليه السلام ( _ أيضاً _ ) عنه صلى الله عليه و آله :الخَمرُ جِماعُ الإِثمِ ، واُمُّ الخَبائِثِ ، ومِفتاحُ الشَّرِّ. (4)4735.الإمام الباقر عليه السلام ( _ أيضاً _ ) عنه صلى الله عليه و آله :مُدمِنُ الخَمرِ يَلقَى اللّهَ عز و جل كَعابِدِ وَثَنٍ. (5)4736.الكافي عن سالم :عنه صلى الله عليه و آله :شارِبُ الخَمرِ كَعابِدِ وَثَنٍ ، وشارِبُ الخَمرِ كَعابِدِ اللاّتِ وَالعُزّى. (6) .


1- .الخصال: ص 625 ح 10 عن أبي بصير ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول: ص 114؛ بحار الأنوار : ج 10 ص 104 ح 1 .
2- .المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 163 ح 7236 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 117 ح 363 كلاهما عن عبداللّه بن عمر .
3- .كنز العمّال : ج 5 ص 349 ح 13181 نقلاً عن الطبراني عن ابن عبّاس .
4- .بحار الأنوار : ج 79 ص 149 ح 64 نقلاً عن جامع الأخبار .
5- .الكافي : ج 6 ص 404 ح 2 عن زيد الشحام عن الإمام الصادق عليه السلام ، تهذيب الأحكام : ج 9 ص 128 ح 553 عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيه «يلقى اللّه » ، الخصال : ص 632 عن الإمام على عليه السلام وزاد فيه «حين يلقاه» بعد «يلقى اللّه » ، بحار الأنوار : ج 79 ص 138 ح 40 .
6- .الجامع الصغير: ج 2 ص 74 ح 4853، الفردوس: ج 2 ص 367 ح 3636 عن أنس وفيه ذيله ، كنز العمّال : ج 5 ص 348 ح 13176؛ كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 354 ح 5762 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه صدره ، بحار الأنوار : ج 77 ص 47 ح 1 .

ص: 227

ب _ باده نوشى

4737.الإمام الصادق عليه السلام ( _ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّه ِ عز و جل : {Q} «ث ) امام على عليه السلام :مسلمان براى جهاد ، به همراه كسى (حاكمى) كه در حكمرانى ، امين نيست و در مصرف فَى ء (اموال عمومى) ، دستور خداوند را در نظر ندارد، بيرون نخواهد رفت . پس اگر [ برود و ]در اين راه بميرد، در جلوگيرى از حقوقمان و ريختن خونمان، ياور دشمن ما خواهد بود و مرگ او، مرگ جاهليّت خواهد بود .ر . ك : اهل بيت در قرآن و حديث : بخش دوم / فصل سوم : پرهيزاندن از نشناختن اهل بيت .

ب _ باده نوشى4736.الكافى ( _ به نقل از سالم _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى نيست كه باده بنوشد و خداوند، نمازش را تا چهل شبانه روز بپذيرد . اگر بميرد و در مثانه او آثار شراب باشد ، بهشت بر او حرام خواهد شد، و اگر در اين چهل شبانه روز بميرد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته است .4737.امام صادق عليه السلام ( _ در پاسخ به سؤال از اين آيه شريفه : {Q} «سپس كتا ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شراب، سرچشمه پليدى ها و گناهان بزرگ است .4738.الإمام الرضا عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ تَعالى : {Q} «هُمْ دَرَجَ_تٌ ع ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شراب، گردآورنده همه گناهان، و سرچشمه پليدى ها و كليد زشتى هاست .4739.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مى گسار ، خداوند عز و جل را مانند بت پرست ، ملاقات مى كند .4740.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مى گسار ، مانند بت پرست است و مى گسار، مانند پرستنده لات و عُزّى [از بُتان جاهليّت] است .

.

ص: 228

4741.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن شَرِبَ الخَمرَ مَساءً أصبَحَ مُشرِكاً ، ومَن شَرِبَ صَباحاً أمسى مُشرِكاً. (1)4742.الإمام عليّ عليه السلام :أبوالحسن عليه السلام :شارِبُ الخَمرِ كافِرٌ. (2)4738.امام رضا عليه السلام ( _ درباره اين فرموده خداوند بزرگ : {Q} «ايشان نزد ) الإمام الصادق عليه السلام :مَن شَرِبَ مُسكِراً فَأَذهَبَ عَقلَهُ، خَرَجَ مِنهُ روحُ الإِيمانِ. (3) .


1- .جامع الأخبار : ص 427 ح 1193 ، بحار الأنوار : ج 79 ص 151 ح 58 .
2- .الكافي : ج 6 ص 405 ح 9 عن محمّد بن داذويه .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 133 ح 467 .

ص: 229

4739.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه در شامگاهانْ مى گسارى كند، در صبح ، مشرك خواهد شد و آن كه در صبحگاهانْ باده بنوشد ، در شامگاهان ، مشرك خواهد شد .4740.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابوالحسن عليه السلام :مى گسار ، كافر است .4741.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :آن كه مى گسارى كند و خرد را از كف بدهد ، روح ايمان از او بيرون مى رود . .

ص: 230

. .

ص: 231

پژوهشى درباره عوامل بازگشت به جاهليّت

اشاره

پژوهشى درباره عوامل بازگشت به جاهليّتاز ديدگاه قرآن كريم و احاديث اسلامى، دوران رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، عصر حاكميّت خرد و دانش، و دوران پيش از بعثت آن حضرت ، عصر جاهليّت است . فلسفه اين نام گذارى، آن است كه پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ، به دليل تحريف اديان آسمانى، مردم، راهى براى شناخت حقايق هستى و برنامه صحيح زندگى نداشتند و آنچه به نام دين بر جوامع مختلف بشرى تحميل مى شد ، همراه با موهومات و خرافات بود و اديان تحريف شده، ابزارى براى حكومت و سودجويى سلطه جويان مستكبر و مرفّهان بى دردى بودند كه رنج مردم را احساس نمى كردند . بعثت پيامبر خدا، آغاز عصر دانش بود و اساسى ترين مسئوليت ايشان، روشن كردن حقايق براى مردم و آشنا ساختن آنان با برنامه هاى صحيح زندگى و مبارزه با تحريف اديان گذشته و موهوماتى بود كه به نام دين به جامعه عرضه مى شد. پيامبر صلى الله عليه و آله خود را براى مردم، پدرى مهربان و معلّمى دلسوز مى دانست و مى فرمود: إنَّما أنَا لَكُم مِثلُ الوالِدِ، اُعَلِّمُكُم . (1)

.


1- .مسند ابن حنبل : ج 3 ص 53 ح 7413 ، سنن النسائى: ج 1 ص 38 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 113 و 314 .

ص: 232

هشدار قرآن

همانا من براى شما مانند پدرم؛ شما را آموزش مى دهم. نبوّت پيامبر اكرم و برنامه هايى كه ايشان براى روش صحيح زندگى آورد ، منطبق با موازين عقلى وعلمى بود كه اگر دانشمندان در صدد شناخت آن برآيند، به روشنى مى توانند صداقت او را درباره ارتباطش با مبدأ هستى ، درك كنند: «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ . (1) و كسانى كه از دانش ، بهره يافته اند، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، حق است وبه راهِ آن عزيزِستوده[صفات]،راهبرى مى كند» . بر اين اساس، پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را از پيروى از آنچه بدان علم ندارند، به شدّت بر حذر مى داشت و اين آيه را براى آنان تلاوت مى فرمود : «وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَ_ل_ءِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْ_ئولاً. (2) و چيزى را كه بدان علم ندارى، دنبال مكن؛ زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش ، واقع خواهند شد» .

هشدار قرآنقرآن كريم، با تأكيد بر ضرورت تداوم نهضت علمى _ فرهنگى اسلام، به مسلمانان هشدار داده كه مبادا پس از پيامبر اسلام، به عصر جاهليّتِ قبل از اسلام بازگردند : «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَ_بِكُمْ . (3)

.


1- .سبأ : آيه 6 .
2- .اسراء : آيه 36 .
3- .آل عمران : آيه 144.

ص: 233

عوامل بازگشت جاهليّت
الف _ عوامل فردى بازگشت

و محمّد، جز فرستاده اى كه پيش از او [ هم] پيامبرانى [آمدند و ]گذشتند، نيست. آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، از عقيده خود بر مى گرديد؟» . اين آيه و نيز مفهوم آيه زير (طبق تفسير امام باقر عليه السلام ) (1) ناظر به تجديد حيات «نادانى» در تاريخ اسلام است : «وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَ_هِلِيَّةِ الْأُولَى. (2) و مانند روزگار جاهليّت قديم، زينت هاى خود را آشكار مكنيد» . پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد : بُعِثتُ بَينَ جاهِلِيَّتَينِ، لاَُخراهُما شَرٌّ مِن اُولاهُما. (3) ميان دو جاهليّت ، برانگيخته شدم كه دومينِ آن ، بدتر از اوّلى است.

عوامل بازگشت جاهليّتمسئله مهم، شناخت عوامل بازگشت به جاهليّت و به فرموده قرآن، «بازگشت به گذشته ها (انقلاب إلى الأعقاب)» است . در يك نگاه كلّى، عوامل بازگشت (ارتجاع) را به دو دسته مى توان تقسيم كرد : عوامل فردى و عوامل اجتماعى .

الف _ عوامل فردى بازگشتهمه آنچه با عنوان «موانع علم و حكمت» و «آفت هاى خرد» ذكر شده، از عوامل فردى بازگشت به جاهليّتِ نخستين ، به شمار مى روند، كه پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام مبارزه با آنها، نشانه هايى برايش قرار داد . اين آفاتِ خردمندى ، به هر ميزان كه در كسى تحقّق يابد، او را به مرز

.


1- .امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه مى فرمايد : «أى سيكون جاهلية اخرى ؛ يعنى جاهليّتى ديگر خواهد آمد» (ر . ك : تفسير القمّي : ج 2 ص 193) .
2- .احزاب : آيه 33 .
3- .الأمالى ، شجرى : ج 2 ص 277.

ص: 234

ب _ عوامل اجتماعى بازگشت

جاهليّت سوق مى دهد؛ ليكن در ميان همه عوامل فردى ارتجاع، احاديث بسيارى ، (1) مى گسارى را مورد تأكيد قرار داده اند. دليل اين امر، در احاديث بعدى آمده است كه «شراب»، اُمّ الفواحش و كليد هر پليدى است. در واقع، اعتياد به مسكرات و موادّ تخدير كننده خرد، زمينه را براى انواع موانع معرفت ، آماده مى كند و موجبات ابتلاى انسان را به عقايد، اخلاق و اعمال جاهليّت، فراهم مى سازد.

ب _ عوامل اجتماعى بازگشتعوامل اجتماعى بازگشت به جاهليّت، آفاتى هستند كه اساس نظام اسلامى را تهديد مى كنند كه از بارزترينِ آنها «اختلاف» است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره اش مى فرمايد: مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبيِّها إلاّ ظَهَرَ أهلُ باطِلِها عَلى أهلِ حَقِّها. (2) هيچ امّتى پس از پيامبر خود، اختلاف نكرد، مگر آن كه پيروان باطل بر پيروان حق پيروز شدند . از عوامل اجتماعى بازگشت به جاهليّت و به فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله ، خطرناك ترينِ آنها ، رهبرى امامانِ گم راه كننده است : إنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلى اُمَّتي الأَئِمَّةُ المُضِلّونَ. (3) بيشترين چيزى كه بر امّت خويش مى ترسم، پيشوايان گم راه كننده اند. در روايت است كه عمر بن خطّاب از كعب پرسيد : از مسئله اى مى پرسم؛ آن را كتمان مكن. كعب گفت: به خدا سوگند كه، چيزى را كه مى دانم، كتمان نمى كنم. عمر گفت: از چه چيزى بيش از همه ، بر امّت پيامبر صلى الله عليه و آله مى ترسى؟ كعب

.


1- .. ر . ك : ص 226 (شرب المسكر) .
2- .كنز العمّال : ج 1 ص 183 ح 929 ، نهج البلاغة : خطبه 192 .
3- .همان، ج 10 ص 188 ح 28986 و ج 5 ص 756 ح 14293 .

ص: 235

گفت: «پيشوايان گم راه كننده». عمر گفت: درست مى گويى. پيامبر خدا اين را پنهانى به من فرمود. (1) خطر پيشوايان گمراهى براى اسلام و نقش آنان در بازگشت جامعه اسلامى به دوران جاهليّت، به اندازه اى است كه پيامبر خدا در حديث معتبر و مورد اتّفاق مسلمانان ، تأكيد مى فرمايد كه : مَن ماتَ بِغَيرِ إمامٍ ، ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً. آن كه بدون امام بميرد، به مرگ جاهليّت مرده است. اين، بدان معناست كه امامتِ پيشوايانِ حق و عدل، پشتوانه و ضامن تداوم عصر دانش و يا عصر اسلام راستين است و بدون آن، جامعه اسلامى به جاهليّتِ پيش از اسلام، باز مى گردد. متأسّفانه اين واقعيت بسيار تلخ، در تاريخ اسلام ، تحقّق يافت و امروز، نه تنها جوامع اسلامى، بلكه جهان ، با وجود همه پيشرفت هاى شگفت انگيز علوم تجربى، (2) در جاهليّت نوين به سر مى برد. پيامبر اسلام، به مردم جهان ، مژده داد كه اين دوران نيز پايانى دارد و با قيام فردى از خاندان او (مهدى آل محمّد)، جاهليّت در جهان ، پايان خواهد يافت و با هدايت و رهبرى او، نور دانش حقيقى ، جهان را فرا خواهد گرفت و فساد و تباهى از جهان ، رخت بر خواهد بست و عدالت، سراسر گيتى را فرا خواهد گرفت. فصل هفتم اين بخش، به اين بشارت ها اشاره دارد . اميدواريم كه تجديد حيات اسلام در ايران، مقدّمه تحقّق آن بشارت ها باشد.

.


1- .كنز العمّال : ج 5 ص 756 ح 14293 .
2- .ر . ك : ص 247 (پژوهشى درباره معناى «دانش») .

ص: 236

الفصل السابع : ختام الجاهليّة4749.الكافي عن سليم بن قيس :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في ذِكرِ الأَئِمَّةِ عليهم السلام _: تاسِعُهُمُ القائِمُ الَّذي يَملَأُ اللّهُ عز و جل بِهِ الأَرضَ نوراً بَعدَ ظُلمَتِها ، وعَدلاً بَعدَ جَورِها ، وعِلماً بَعدَ جَهلِها. (1)4747.تفسير العيّاشى ( _ به نقل از عبد الرحمن بن كثير هاشمى _ : امام صاد ) الإمام عليّ عليه السلام_ بَعدَ بَيانِ المَلاحِمِ وَالفِتَنِ _: فَكَذلِكَ حَتّى يَبعَثَ اللّهُ رَجُلاً في آخِرِ الزَّمانِ ، وكَلَبٍ (2) مِنَ الدَّهرِ ، وجَهلٍ مِنَ النّاسِ ، يُؤَيِّدُهُ اللّهُ بِمَلائِكَتِهِ ، ويَعصِمُ أنصارَهُ ، ويَنصُرُهُ بِآياتِهِ ، ويُظهِرُهُ عَلى أهلِ الأَرضِ حَتّى يَدينوا طَوعاً وكَرهاً ، يَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً ونوراً وبُرهاناً ، يَدينُ لَهُ عَرضُ البِلادِ وطولُها ، لا يَبقى كافِرٌ إلاّ آمَنَ بِهِ ولا طالِحٌ إلاّ صَلَحَ ، وتَصطَلِحُ في مُلكِهِ السِّباعُ ، وتُخرِجُ الأَرضُ نَبتَها ، وتُنزِلُ السَّماءُ بَرَكَتَها ، وتَظهَرُ لَهُ الكُنوزُ ، يَملِكُ ما بَينَ الخافِقَينِ أربَعينَ عاماً . فَطوبى لِمَن أدرَكَ أيّامَهُ وسَمِعَ كَلامَهُ. (3) .


1- .كمال الدين : ص 259 ح 5 ، إعلام الورى : ج 2 ص 185 كلاهما عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 253 ح 69 .
2- .كَلِب الدهر على أهله : إذا ألحَّ عليهم واشتدّ (النهاية : ج 4 ص 195) .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 70 ح 158 عن زيد بن وهب الجهنيّ عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحار الأنوار : ج 44 ص 20 ح 4 .

ص: 237

فصل هفتم : پايان جاهليّت

فصل هفتم : پايان جاهليّت4749.الكافى ( _ به نقل از سليم بن قيس _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در يادكرد امامان عليهم السلام _: نهمينِ آنان ، قائم است كه خداوند به وسيله او ، زمين را پس از تاريكى، از فروغ ، و پس از ستم، از عدالت، و پس از نادانى، از دانش ، پُر خواهد ساخت .4750.معاني الأخبار عن حفص الكناسي :امام على عليه السلام_ پس از بيان فتنه ها و حوادث _: اينچنين خواهد بود تا آن كه خداوند ، در آخرْ زمان و به هنگام سختى روزگار و نادانى مردم ، مردى را بر مى انگيزد كه او را با فرشتگان، تأييد مى كند و يارانش را مصون مى دارد و با آيات خويش، او را يارى مى نمايد و او را بر مردم زمين ، پيروز مى گرداند تا همه، به رغبت يا اكراه ، ديندار شوند .

[ او] زمين را پُر از قسط و عدل و روشنى و برهان مى گرداند . گستره زمين، فرمانبر او مى شوند . كافرى باقى نمى ماند، مگر آن كه ايمان آورد، و بدكارى [ مى ماند]، مگر آن كه صالح گردد . در حكومت وى ، درندگان ، سازش مى كنند و زمين، روييدنى هايش را بيرون مى ريزد و آسمان، بركتش را فرو مى فرستد و گنج ها برايش آشكار مى گردند . [ او] چهل سال بر خاور و باختر ، حكم مى راند . خوشا به حال كسى كه آن روزگار را درك كند و سخن او را بشنود !

.

ص: 238

4751.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ يومِئُ فيها إلَى المَلاحِمِ _: وأخَذوا يَميناً وشِمالاً ظَعناً (طَعناً) في مَسالِكِ الغَيِّ وتَركاً لِمَذاهِبِ الرُّشدِ . فَلا تَستَعجِلوا ما هُوَ كائِنٌ مُرصَدٌ ، ولا تَستَبطِئوا ما يَجيءُ بِهِ الغَدُ . فَكَم مِن مُستَعجِلٍ بِما إن أدرَكَهُ وَدَّ أنَّهُ لَم يُدرِكهُ ! وما أقرَبَ اليَومَ مِن تَباشيرِ غَدٍ ! يا قَومِ ، هذا إبّانُ (إيّانُ) وُرودِ كُلِّ مَوعودٍ ، ودُنُوٍّ مِن طَلعَةِ ما لا تَعرِفونَ . ألا وإنَّ مَن أدرَكَها مِنّا يَسري فيها بِسِراجٍ مُنيرٍ ، ويَحذو فيها عَلى مِثالِ الصّالِحينَ ؛ لِيَحُلَّ فيها رِبقاً ، ويُعتِقَ فيها رِقًّا ، ويَصدَعَ شَعباً (1) ويَشعَبَ صَدعاً في سُترَةٍ عَنِ النّاسِ ، لا يُبصِرُ القائِفُ أثَرَهُ ولَو تابَعَ نَظَرَهُ . ثُمَّ لَيُشحَذَنَّ فيها قَومٌ شَحذَ القَينِ (2) النَّصلَ (3) ، تُجلى بِالتَّنزيلِ أبصارُهُم ، ويُرمى بِالتَّفسيرِ في مَسامِعِهِم ، ويُغبَقونَ (4) كَأسَ الحِكمَةِ بَعدَ الصَّبوحِ. (5)4752.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام :إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَلى رُؤسِ العِبادِ فَجَمَعَ بِها عُقولَهُم وكَمُلَت بِهِ أحلامُهُم. (6)4750.معانى الأخبار ( _ به نقل از حفص كُناسى _ ) الغيبة للنعماني عن الفضيل بن يسار :سَمِعتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام يَقولُ : إنَّ قائِمَنا إذا قامَ استَقبَلَ مِن جَهلِ النّاسِ أشَدَّ مِمَّا استَقبَلَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مِن جُهّالِ الجاهِلِيَّةِ .

قُلتُ : وكَيفَ ذاكَ ؟

قالَ : إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله أتَى النّاسَ وهُم يَعبُدونَ الحِجارَةَ وَالصُّخورَ وَالعيدانَ وَالخَشَبَ المَنحوتَةَ ، وإنَّ قائِمَنا إذا قامَ أتَى النّاسَ وكُلُّهُم يَتَأَوَّلُ عَلَيهِ كِتابَ اللّهِ يَحتَجُّ عَلَيهِ بِهِ . ثُمَّ قالَ : أما وَاللّهِ لَيُدخِلَنَّ عَلَيهِم عَدلَهُ جَوفَ بُيوتِهِم كَما يَدخُلُ الحَرُّ وَالقُرُّ ! (7) .


1- .الشَعب : الإصلاح والإفساد ، وهو من الأضداد (النهاية : ج 2 ص 477) .
2- .القين: الحدّاد (لسان العرب : ج 13 ص 350) .
3- .النَّصْلُ: حديدةُ السهمِ والرمح (لسان العرب : ج 11 ص 662) .
4- .الغَبُوق : شُرب آخر النهار مقابل الصبوح (النهاية : ج 3 ص 341) .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 150 ، بحار الأنوار : ج 29 ص 516 ح 29 .
6- .الكافي : ج 1 ص 25 ح 21 ، كمال الدين : ص 675 ح 30 كلاهما عن ابن أبي يعفور عن مولى لبني شيبان ، مختصر بصائر الدرجات : ص 117 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 840 ح 57 وفيه «أخلاقهم» بدل «أحلامهم» وكلاهما عن أبي خالد الكابلي وليس فيها «اللّه » ، بحار الأنوار : ج 52 ص 328 ح 47 .
7- .الغيبة للنعماني : ص 296 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 52 ص 362 ح 131 .

ص: 239

4751.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در سخنرانى اى كه به حوادث روزگار ، اشاره مى كند _: راه راست و چپ را در پيش گرفتند تا در راه هاى فتنه فرو روند و راه هاى هدايت را كنار بگذارند . شتاب مكنيد نسبت بدانچه در كمين است ، و دير مشماريد آنچه را فردا خواهد آورد ، كه چه بسيار شتاب كننده به چيزى كه چون بدان رسد، دوست مى دارد كه بدان نمى رسيد ، و چه قدر امروز ، به مژده هاى فردا نزديك است !

اى قوم من ! اين ، زمان رسيدن وعده ها و هنگام نزديك شدن فتنه هايى است كه نمى شناسيد . آگاه باشيد! آن كه از ما آن فتنه ها را در يابد، با چراغى روشن آن را در مى نوردد و به شيوه نيكان ، رفتار مى كند تا بندى را بگشايد و اسيرى را آزاد كند و جمعيّتى را پراكنده سازد و پراكندگانى را گرد آورد و [اين همه] ناپيدا از چشم مردم است كه جوينده اثرش را نمى بيند ، هر چه در آن نظر افكند .

پس ، گروهى در آن فتنه ها ، آن گونه كه آهنگر ، پيكان تير را صيقل مى دهد ، صيقل داده مى شوند . چشمانشان با قرآن، جلا مى يابد و تفسير ، در گوش هايشان جاى مى گيرد و پس از جام هاى صبحگاهان ، در پايان روز، جام حكمت به آنان نوشانيده مى شود .4752.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :هنگامى كه قائمِ ما قيام كند ، خداوند دست [ مِهر] او را بر سر بندگان مى گذارد . پس از آن، عقلهايشان فراهم مى گردد و خردهايشان به كمال مى رسد .4753.عنه صلى الله عليه و آله :الغيبة ، نعمانى_ به نقل از فضيل بن يسار _: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : «هنگامى كه قائمِ ما به پا خيزد، با نادانىِ مردم مواجه مى شود، بيش از آنچه پيامبر با نادانانِ جاهليّت مواجه گشت» .

گفتم : چگونه ؟

فرمود : «به درستى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نزد مردم آمد، در حالى كه آنان سنگ ها و صخره ها و چوب هاى تراشيده را مى پرستيدند ؛ امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند و نزد آنان بيايد ، تمامى مردم، كتاب خدا را به تأويل مى برند و با آن بر او احتجاج مى ورزند» .

سپس فرمود : «سوگند به خدا ! بدانيد عدالتِ او تا درون خانه ها وارد مى شود، همان گونه كه سرما و گرما وارد مى شود». .

ص: 240

4754.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :العِلمُ سَبعَةٌ وعِشرونَ حَرفاً ، فَجَميعُ ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ ، فَلَم يَعرِفِ النّاسُ حَتَّى اليَومِ غَيرَ الحَرفَينِ ، فَإِذا قامَ القائِمُ عليه السلام أخرَجَ الخَمسَةَ وَالعِشرينَ حَرفاً فَبَثَّها فِي النّاسِ ، وضَمَّ إلَيهَا الحَرفَينِ حَتّى يَبُثَّها سَبعَةً وعِشرينَ حَرفاً. (1)4755.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام_ حينَما ذَكَرَ الكوفَةَ _: سَتَخلو كوفَةُ مِنَ المُؤمنينَ ويَأرِزُ عَنهَا العِلمُ كَما تَأرِزُ الحَيَّةُ في جُحرِها . ثُمَّ يَظهَرُ العِلمُ بِبَلدَةٍ يُقالُ لَها : قُمُّ ، وتَصيرُ مَعدِناً لِلعِلمِ وَالفَضلِ حَتّى لا يَبقى فِي الأَرضِ مُستَضعَفٌ فِي الدّينِ حَتَّى المُخَدَّراتُ فِي الحِجالِ (2) ، وذلِكَ عِندَ قُربِ ظُهورِ قائِمِنا ، فَيَجعَلُ اللّهُ قُمَّ وأهلَهُ قائِمينَ مَقامَ الحُجَّةِ ، ولَولا ذلِكَ لَساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها ولَم يَبقَ فِي الأَرضِ حُجَّةٌ ، فَيَفيضُ العِلمُ مِنهُ إلى سائِرِ البِلادِ فِي المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ، فَيَتِمُّ حُجَّةُ اللّهِ عَلَى الخَلقِ حَتّى لا يَبقى أحَدٌ عَلَى الأَرضِ لَم يَبلُغ إلَيهِ الدّينُ وَالعِلمُ ، ثُمَّ يَظهَرُ القائِمُ عليه السلام ويَصيرُ (3) سَبَباً لِنِقمَةِ اللّهِ وسَخَطِهِ عَلَى العِبادِ ، لِأَنَّ اللّهَ لا يَنتَقِمُ مِنَ العِبادِ إلاّ بَعدَ إنكارِهِم حُجَّةً. (4) .


1- .مختصر بصائر الدرجات : ص 117 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 841 ح 59 وفيه «جزء» بدل «حرف» في جميع المواضع وكلاهما عن أبان ، بحار الأنوار : ج 52 ص 336 ح 73 .
2- .الحَجَلَة : بيت كالقُبّة يُستر بالثياب وتكون له أزرار كبار ، وتجمع على حجال (النهاية : ج 1 ص 346) .
3- .في المصدر «يسير» وما أثبتناه هو الصحيح.
4- .بحار الأنوار : ج 60 ص 213 ح 23 نقلاً عن تاريخ قم للحسن بن محمّد بن الحسن القمّي .

ص: 241

4756.الكافي عن أبي بصير :امام صادق عليه السلام :دانش، بيست و هفت حرف است و تمام آنچه پيامبران آوردند، دو حرف است و مردم تا امروز، جز آن دو حرف را نمى شناسند. پس هنگامى كه «قائم» به پا خيزد ، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون مى آورد و در ميان مردم، منتشر مى سازد . آن دو حرف را نيز ضميمه مى كند تا بيست و هفت حرف [ِ دانش] را منتشر ساخته باشد .4757.الإمام الصادق عليه السلام ( _ لِجابِرٍ الجُعفِيِّ _ ) امام صادق عليه السلام_ هنگامى كه از كوفه ياد كرد _: به زودى ، كوفه از مؤمنان تخليه مى گردد و دانش در آن فرو مى رود، همان گونه كه مار در سوراخش فرو مى رود. پس دانش ، در شهرى كه قُم ناميده مى شود، آشكار مى گردد و آن شهر، جايگاه دانش و فضيلت مى گردد ، چنان كه ناتوان در [ شناخت] دين ، بر روى زمين يافت نمى شود ، حتّى زنان پرده نشين ؛ و اين پيشگويى ، در نزديكى آشكار شدن قائم ما تحقّق مى يابد .

پس خداوند، قم و مردمانش را جانشينان حجّت مى گرداند . اگر چنين نباشد ، زمين ، اهلش را فرو مى بلعد ، در حالى كه حجّتى در زمين نيست .

[ از آن] پس، دانش از شهر قم به همه شهرها در شرق و غرب ، سرازير مى گردد تا حجّت خداوند بر مردم ، تمام شود و كسى نباشد كه دين و دانش ، به او نرسيده باشد . پس از آن، «قائم» آشكار مى شود و وسيله خشم و غضب الهى بر بندگان مى گردد ؛ چرا كه خداوند، از بندگانش انتقام نمى گيرد، مگر زمانى كه آنان، حجّت را منكِر شوند . .

ص: 242

4753.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بحار الأنوار عن السّيّد ابن طاووس_ في زِيارَةِ الإِمامِ المَهدِيِّ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وأهلِ بَيتِهِ ، وأرِنا سَيِّدَنا وصاحِبَنا وإمامَنا ومَولانا صاحِبَ الزَّمانِ ، ومَلجَأَ أهلِ عَصرِنا ، ومَنجى أهلِ دَهرِنا ، ظاهِرَ المَقالَةِ ، واضِحَ الدَّلالَةِ ، هادِياً مِنَ الضَّلالَةِ ، مُنقِذاً مِنَ الجَهالَةِ. (1) .


1- .بحار الأنوار: ج 102 ص 87 ح 2 .

ص: 243

4754.امام على عليه السلام :بحار الأنوار_ به نقل از سيّد ابن طاووس ، در زيارت امام مهدى (عج) _: بار خدايا! بر محمّد و دودمانش درود فرست و سَرور ، صاحب ، امام و مولاى ما ، صاحب زمان را به ما بنمايان ؛ او كه پناهگاه مردمِ زمان ما و نجات دهنده مردمِ روزگار ماست و گفتارش آشكار و راهنمايى اش روشن است و هدايت كننده از گم راهى، و نجات دهنده از نادانى است . .

ص: 244

. .

ص: 245

بخش چهارم : دانش

اشاره

بخش چهارم : دانشفصل يكم : حقيقت دانشفصل دوم : فضيلت دانشفصل سوم : آثار دانشفصل چهارم : انواع دانش

.

ص: 246

. .

ص: 247

پژوهشى درباره معناى «دانش»

اشاره

پژوهشى درباره معناى «دانش»«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَ_بِ. (1)

بگو آيا دانايان و نادانان با هم برابرند ؟ تنها خردمندان متذكّر مى شوند» .

هيچ مكتبى مانند اسلام براى دانش و معرفت و آگاهى ارزش قائل نيست و هيچ دينى مانند اسلام ، مردم را از خطر جهل بر حذر نداشته است . از نظر اسلام ، علم (دانش) ، اساس همه ارزش ها و جهل (نادانى و ناآگاهى)، ريشه همه معايب و مفاسد فردى و اجتماعى است . (2) همچنين از نظر اسلام ، انسان در هر حركتى نياز به شناخت و آگاهى دارد (3) و عقايد ، اخلاق و اعمال انسان بايد مبناى علمى داشته باشد . (4) آنچه در مقدّمه طرح ديدگاه هاى اسلام درباره دانش و معرفت بيش از هر چيز اهمّيت دارد ، اين است كه : اسلام براى كدام رشته از دانش ها، اهمّيت و ارزش قائل است؟

.


1- .زمر : آيه 9 .
2- .ر . ك : ص 275 (بنياد هر نيكى).
3- .ر . ك : ص 311 ح 1431 .
4- .«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء: آيه 36).

ص: 248

مفهوم «دانش» در متون اسلامى

كدام دانش ، معيار ارزش انسان و اساس همه ارزش هاست؟ (1) كدام دانش ، دل را زنده مى كند و انسان را راهنمايى مى نمايد؟ (2) كدام دانش ، سودمندترين گنج ، ميراث انبياى الهى ، شرط عمل و موجب كمال ايمان است؟ (3) كدام دانش ، موجب علاقه مند شدن خداوند منّان به انسان و احترام فرشتگان به او و استغفار همه موجودات براى او و آسان شدن راه بهشت براى عالِم است؟ (4) خلاصه اين كه آن همه تأكيد اسلام نسبت به تعليم و تعلّم ، و آن همه فضائلى كه در متون اسلامى براى دانش و دانشمند ذكر شده است و در اين كتاب ملاحظه خواهيد كرد ، مربوط به كدام رشته از دانش هاست؟ آيا رشته خاصّى از دانش ها مورد نظر اسلام است يا اين كه مطلقِ دانش از نظر اسلام ارزشمند است و از اين همه فضيلت برخوردار است؟

مفهوم «دانش» در متون اسلامىبررسى دقيق موارد كاربرد واژه دانش و معرفت در متون اسلامى نشان مى دهد كه دانش در اسلام به طور كلّى در دو مفهوم به كار رفته است : يكى را حقيقت و اصل دانش مى ناميم ، و ديگرى را ظاهر و فرع آن . از نظر اسلام ، دانش ، حقيقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوسته اى . انواع دانش هاى رسمى ، اعم از اسلامى

.


1- .ر . ك : ص 269 (فضيلت دانش) .
2- .ر . ك : ص 281 (حقيقت زندگى) و 287 (بهترين هدايت).
3- .ر . ك : ص 297 (پرسودترين گنج) و 299 (ميراث پيامبران) و 307 (كمال ايمان) و 309 (شرط عمل) .
4- .ر . ك : ج 3 ص 55 (دوستى خدا) و (احترام فرشتگان) و 61 (آمرزش خواهى همه چيز) و 63 (هموار شدن راه بهشت) .

ص: 249

و غير اسلامى ، پوسته دانش محسوب مى شوند و حقيقت دانش و معرفت ، چيز ديگرى است . آن جا كه گفته مى شود : «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَ_ل_ءِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ. (1) خدا وفرشتگان ودانشمندان، گواهى مى دهند كه جز او هيچ معبودى نيست» . و يا «وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ. (2) آنان كه دانش يافته اند ، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ، حقّ است» . و يا «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ . (3) از ميان بندگان خدا ، تنها دانايان از او بيم دارند» . سخن از حقيقت و جوهر دانش است . وآن جا كه گفته مى شود : «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ. (4) خدا او را دانسته گم راه گردانيد» . و يا «وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلاَّ مِنم بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ . (5)

.


1- .آل عمران: آيه 18 .
2- .سبأ : آيه 6 .
3- .فاطر : آيه 28 .
4- .جاثيه : آيه 23 .
5- .شورا : آيه 14 .

ص: 250

حقيقت «دانش»

فقط پس از آن كه دانش برايشان حاصل آمد ، راه تفرقه پيمودند» . و يا « وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَ_بَ إِلاَّ مِنم بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ . (1) كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده ، با يكديگر به اختلاف نپرداختند ، مگر پس از آن كه دانش براى آنان حاصل آمد» . سخن از ظاهر و پوسته دانش است . در اين جا اين سؤال مطرح مى شود كه حقيقت دانش چيست؟ و چگونه مى توان حقيقت دانش را از ظاهر و پوسته آن تميز داد؟ و چگونه مى توان آن را به دست آورد؟

حقيقت «دانش»حقيقت دانش ، نورى است كه در پرتو آن ، انسان ، جهان را آن گونه كه هست ، مى بيند و جايگاه خود را در هستى مى يابد . نور دانش ، مراتبى دارد كه بالاترين آن ، نه تنها انسان را با راه تكامل خود آشنا مى كند ؛ بلكه او را در اين مسير حركت مى دهد و به مقصد اعلاى انسانيّت مى رساند . قرآن كريم ، با صراحت از اين نور سخن مى گويد : «أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَ_هُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِى الظُّ_لُمَ_تِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا (2) ؟ ! آيا كسى كه مُرده دل بود و زنده اش كرديم و براى او نورى پديد آورديم ، تا در پرتو آن در ميان مردم برود ، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكى هاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟» .

.


1- .آل عمران : آيه 19 .
2- .انعام : آيه 122 .

ص: 251

و به عبارت ديگر «قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ (1) ؟ ! آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند يكسان اند » . امام على عليه السلام درباره اين نور و مهم ترين خواص آن ، كه رساندن انسان به مقصد اعلاى انسانيت است ، مى فرمايد كه صاحب چنين نورى : قَد أحيا بعَقلِهِ ، وأماتَ نَفسَهُ ، حَتّى دَقَّ جَليلُهُ ، ولَطُفَ غَليظُهُ ، وبَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثيرُ البَرقِ ، فَأبانَ لَهُ الطَّريقَ ، وسَلَكَ بِهِ السَّبيلَ ، وتَدافَعَتهُ الأبوابُ إلى بابِ السَّلامَةِ ، ودارِ الإقامَةِ ، وثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنينَةِ بَدَنِهِ في قَرارِ الأمنِ وَالرّاحَةِ ، بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ ، وأرضى رَبَّهُ (2) . عقلش را زنده داشته و نفسش را كشته است ، تا آن جا كه درشتى هايش خُرد ، و خشونت هايش نرم شده ، و نورى پُرفروغ برايش درخشيدن گرفته است كه شاه راه توحيد را روشن مى سازد و در پرتوش راه پيموده مى شود . بدين سان ، درها يكى پس از ديگرى ، او را به آستانِ سلامت مطلق و براى اقامت جاويد ، مى راند و ثابت قدم و استوار در جايگاه امنيت و آسايش ثبات مى يابد؛ زيرا كه او قلب خود را به كار گرفت و پروردگارش را خشنود كرد . آيات و احاديثى كه نورانيت انسان را مقدّمه حركت صحيح او در جامعه و به سوى كمال مطلق مى دانند ، و يا دانش را به نور تفسير مى كنند ، و يا دانش را ملازم با ايمان به خدا و رسالت انبياى الهى ، و همراه با صفات پسنديده و اعمال شايسته مى دانند ، در واقع ، جوهر و حقيقت دانش را توضيح مى دهند . دليل اين كه اين نور را مغز دانش و همه دانش هاى رسمى را پوسته دانش مى شماريم ، آن

.


1- .زمر : آيه 9.
2- .نهج البلاغة : خطبه 220 ؛ بحارالأنوار : ج 69 ص 316 ح 34 .

ص: 252

است كه ارزش دانش هاى رسمى وابسته به آن است . جوهر دانش است كه به دانش ، ارزش حقيقى مى بخشد؛ يعنى دانش را در خدمت انسان و در جهت تكامل و بِهْ روزى او قرار مى دهد و بدون آن ، نه تنها دانش ، فاقد خواص و آثار دانش مى شود ، بلكه تبديل به يك عنصر ضدّ ارزش و ضدّ انسانيت مى گردد . اين است معناى آنچه بدان اشارت رفت كه ارزش حقيقت دانش ، مطلق است و ارزش دانش هاى رسمى ، مشروط . شرط ارزشمند بودن دانش هاى رسمى اين است كه در خدمت انسان باشند و بدون جوهر دانش ، دانش هاى رسمى نمى توانند در خدمت انسان قرار گيرند و چه بسا بر ضدّ انسان به كار گرفته مى شوند . نكته مهم و قابل توجّه اين است كه وقتى دانش ، جوهر و خاصيت خود را از دست داد ، نه تنها با جهل مساوى مى شود ، بلكه از جهل زيانبارتر مى گردد؛ زيرا حركت انسان را به سوى انحطاط و سقوط ، تسريع مى بخشد . دانش ، وقتى جوهر و جهت حقيقى خود را از دست داد ، درست مانند راهنمايى است كه به جاى آن كه انسان را در مسير قرار دهد ، او را به سوى چاه سوق مى دهد . اين جاست كه دانش هر چه بيشتر پيشرفت كند ، براى جامعه انسانى خطرناك تر خواهد بود . خطر بزرگى كه امروز جامعه بشر را تهديد مى كند ، اين است كه دانش ، رشد كرده ، ولى جوهر و جهت و خاصيت خود را از دست داده و در مسير انحطاط و سقوط انسانى به كار گرفته شده است . با اندكى تأمّل ، به سادگى مى توان دريافت كه در جهان امروز ، دانش ، چه

.

ص: 253

آفاتى را بر جامعه بشرى تحميل كرده است و شمشير دانش در كف قدرت هاى بزرگ جهان ، چه به روز انسان آورده است . دزدهايى كه براى غارت مادّه و معناى انسان از چراغ دانش بهره مى گيرند ، چگونه با قساوت عمل مى كنند و به هيچ چيز و به هيچ كس ، رحم نمى كنند . سنايى غزنوى ، شاعر برجسته قرن ششم ، چه زيبا سروده است : چو علم آموختى از حرص، آن گه ترس ، كاندر شب چو دزدى با چراغ آيد ، گزيده تر بَرَد كالا. بِرِشت ، درباره دانش امروزى گفته است : انسان امروز از علم بيزار است؛ زيرا علم بود كه فاشيسم را به وجود آورد و به بشريّت تحميل كرد ، و علم بود كه براى نخستين بار ، مسئله گرسنگى را در سطحى به اين وسعت كه از هر سه تن ، دو تن در جهان گرسنه اند ، ايجاد كرد . (1) آيا فنون و ابزار دزدى ، گرسنگى ، قتل و فساد را مى توان دانش ناميد؟ آيا دانشى كه جامعه را به فساد و تباهى مى كشد ، دانش است و نور ، يا جهل است و ظلمت؟ اين جاست كه معناى سخن دقيق پيامبر خدا مشخّص مى گردد كه فرمود : إنَّ مِنَ العِلمِ جَهلاً . (2) برخى از دانش ها ، نادانى است . اين سؤال به نظر مى رسد كه : چگونه دانش مى تواند موجب جهل گردد؟ آيا اين سخن ، تناقض گويى نيست ؟ با اندكى تأمّل ، روشن مى شود كه نه تنها اين سخن ، تناقض گويى نيست ، بلكه كلامى نغز و دقيق است . هنگامى كه دانش ،

.


1- .تاريخ و شناخت اديان : ص 34 .
2- .ر. ك : ج 3 ص 510 ح 3239 .

ص: 254

جوهر و خاصيت نداشته باشد ، با جهل ، يكى است . از همين رو ، امام على عليه السلام مى فرمايد : لا تَجعَلوا عِلمَكُم جَهلاً . (1) دانش خود را به نادانى تبديل نكنيد . يعنى كارى نكنيد كه دانش ، بى خاصيت شود و ويژگى هاى دانش از آن سلب شود . دانش در دنياى امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستين خود ، به اين سرنوشت شوم گرفتار شده كه همچون جهل ، كُشنده و فاسد كننده و خانمانسوز گرديده است ؛ بلكه از جهل نيز زيانبارتر شده است . امام على عليه السلام چه زيبا و دقيق فرموده است : رُبَّ عالِمٍ قد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وعِلمُهُ مَعَهُ لا يَنفَعُهُ . (2) بسى دانشمند كه نادانى اش او را كشته و دانشى كه به همراه داشته ، او را سودى نبخشيده است . سرنوشت تأسّفبار و رقّت انگيز دانشمندى كه از جهل هلاك مى شود ، حقيقتا موجب شگفتى است . هنگامى كه سعد بن ابى وقّاص ، گزارش سفرى را براى پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند ، جهل آنان را چنين به تصوير مى كشد : اى پيامبر خدا ! من از نزد قومى به سوى تو مى آيم كه آنان و چارپايانشان يكسان اند . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : يا سَعدُ ، ألا اُخبِرُكَ بِأعجَبَ مِن ذلِكَ ؟ قَومٌ عَلِموا ما جَهِلَ هؤُلاءِ ثُمَّ جَهِلوا كَجَهلِهِم . (3)

.


1- .ر.ك : ج 3 ص 512 ح 3243 .
2- .ر.ك : ج 3 ص 512 ح 3245 .
3- .ر.ك : ج 3 ص 512 ح 3241 .

ص: 255

ويژگى هاى جوهر «دانش»

1 . ريشه داشتن نور دانش در فطرت انسان

اى سعد! آيا تو را به شگفت تر از اين ، آگاه كنم ؛ قومى كه آنچه را اينان نمى دانند ، مى دانند و سپس به مانند ايشان ، نادانى مى كنند ؟. اين سخن ، بيانگر سرنوشت دانش در جهان امروز است . جامعه متمدّن و داناى امروز ، حقيقتا از نادانى در سختى است و قربانى جهل خويش است . اين چنين است كه دانش ، بشر را به كره ماه مى رساند ، امّا نمى تواند كمترين نقشى در حركت انسان به سوى كمال مطلق و رشد و تكامل انسانيت او داشته باشد .

ويژگى هاى جوهر «دانش»ويژگى ها و آثار و علايم جوهر دانش (1) در قرآن و روايات اسلامى ، مشابه ويژگى ها و آثار و علايم حقيقت حكمت (2) و جوهر عقل (3) است . اين تشابه ، كمك فراوانى در راه شناخت حقيقت دانش و عقل از نظر اسلام مى كند . در اين جا تنها به فهرست مهم ترينِ اين ويژگى ها اشاره مى كنيم :

1 . ريشه داشتن نور دانش در فطرت انساناحاديثى كه دانش را «سرشته در قلب» (4) مى دانند و يا آن را به «فطرى» و «اكتسابى» (5) تقسيم مى كنند و يا از آن به «نورى كه خداوند متعال به دل افاضه مى نمايد» تعبير مى نمايند (6) و همچنين ، همه آيات و رواياتى كه خداشناسى را

.


1- .ر . ك : ص 261 (حقيقت دانش) .
2- .ر . ك : ص 359 (پژوهشى درباره معناى «حكمت» و اقسام آن) .
3- .ر.ك : ج 1 ص 193 (شناخت خرد) و 331 (نشانه هاى خرد) .
4- .ر . ك : ص 261 (حقيقت دانش) .
5- .. ر.ك : همان .
6- .ر.ك : همان .

ص: 256

2 . يكى بودن جوهر دانش
3 . تفكيك ناپذيرى حقيقت دانش از ايمان
4 . همراهى دانش با خشيت از خدا

فطرى مى دانند ، (1) بدين ويژگى دانش ، اشاره دارند .

2 . يكى بودن جوهر دانشبه عكس دانش هاى رسمى و يا به تعبير روايات ، دانش هاى سمعى كه رشته هاى مختلف دارد ، جوهر دانش ، يك حقيقت بيش نيست و شايد اين سخن كه «العِلمُ نُقطَةٌ كَثَّرَهَا الجاهِلونَ ؛ دانش ، نقطه اى بود . نادانان آن را زياد كردند» (2) ، اشاره به اين ويژگى باشد .

3 . تفكيك ناپذيرى حقيقت دانش از ايماناين ويژگى در آيات و روايات فراوانى مورد توجّه قرار گرفته است و حاصل آن ، اين است كه انسان ، نمى تواند عالم به مفهوم حقيقى آن باشد و مؤمن نباشد . به گفته امام على عليه السلام : الإيمانُ وَالعِلمُ أخَوانِ تَوأمانِ ، ورَفيقانِ لا يَفتَرِقانِ . (3) ايمان و دانش ، برادران هم زادند و دو رفيق اند كه از هم جدا نمى شوند .

4 . همراهى دانش با خشيت از خدااز نظر قرآن كريم ، دانش همراه با خشيت از خداوند متعال است . اين كتاب آسمانى با صراحت و با قاطعيت اعلام كرده است كه : «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ . از بندگان خدا تنها دانايان اند كه از خدا مى ترسند» .

.


1- .. ر . ك : مبانى خداشناسى ، محمّد محمّدى رى شهرى .
2- .ر.ك : ص 264 ح 1289.
3- .ر . ك : ص 328 ح 1489.

ص: 257

5 . اخلاق شايسته از بركات نور دانش

نكته قابل تأمّل اين است كه اثبات ملازم بودن دانش با خشيت خدا از سوى قرآن ، در ادامه سخن درباره چند رشته از دانش هاى ، طبيعى است . خداوند در قرآن چنين مى فرمايد : «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَ تٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَ نُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدُم بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهَا وَ غَرَابِيبُ سُودٌ * وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَ_مِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَ نُهُ كَذَ لِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ . (1) آيا نديده اى كه خدا از آسمان ، آبى فرود آورد و به وسيله آن ، ميوه هايى كه رنگ هاى آنها گوناگون است ، بيرون آورديم؟ و از برخى كوه ها ، راه ها و رگه هاى سپيد و گلگون به رنگ هاى مختلف و سياه پُررنگ آفريديم ، و از مردمان و جانوران و دام ها كه رنگ هايشان همان گونه مختلف است ، پديد آورديم . از ميان بندگان خدا ، تنها دانايان اند كه از او مى ترسند . آرى ! خدا ، پيروزِ آمرزنده است» . بنا بر اين دانش هاى طبيعى نيز مى توانند موجب خشيت در مقابل خدا شوند ، به شرط آن كه نور هدايتگر حقيقت دانش ، همراه آن گردد و دانشمند با نور دانش به طبيعت بنگرد و در پديده هاى اعجاب انگيزش تأمّل نمايد .

5 . اخلاق شايسته از بركات نور دانشيكى از آثار و بركات حقيقت نورانى دانش ، خودسازى ، اخلاق نيكو و صفات پسنديده است . اين ويژگى مهم در روايات فراوانى مورد توجّه قرار گرفته است . به گفته امام على عليه السلام : كُلَّمَا ازدادَ عِلمُ الرَّجُلِ زادَت عِنايَتُهُ بِنَفسِهِ ، وبَذَلَ في رِياضَتِها وصَلاحِها جُهدَهُ . (2)

.


1- .فاطر : آيه 27 _ 28 .
2- .ر . ك : ص 342 ح 1535 .

ص: 258

6 . جدا ناپذيرى جوهر دانش از عمل شايسته

راه كسب نور دانش

هر اندازه دانش انسان افزون گردد ، توجّه وى نسبت به نفس خود ، بيشتر گردد و در رياضت و اصلاح آن ، كوشش بيشترى مبذول كند .

6 . جدا ناپذيرى جوهر دانش از عمل شايستهيكى از ويژگى هاى برجسته نور دانش كه در روايات فراوانى مورد تأكيد قرار گرفته ، عمل صالح است . (1) از نظر اين احاديث ، اعمال شايسته ، ثمره دانش است و بدون عمل ، چراغ دانش در وجود انسان ، خاموش مى شود .

راه كسب نور دانشدر اين كتاب ملاحظه خواهيد كرد كه مبدأ دانش هاى رسمى ، حسّ و عقل (2) و راه به دست آوردن آنها تعليم وتعلّم است (3) و مبدأ نور دانش ، قلب است . (4) امّا اين دانش ، آموختنى نيست و راه تحصيل آن در گام نخست ، زايل كردن موانع و در گام دوم ، فراهم ساختن زمينه هاى پيدايش آن است . (5) نور دانش ، ريشه در فطرت انسان دارد و تحصيل آن به معناى فراهم ساختن شرايط شكوفايى فطرت است كه در اين حالت ، دانش خود آشكار مى گردد . امام على عليه السلام مى فرمايد : العِلمُ مَجبولٌ في قُلوبِكُم ، تَأدَّبوا بِآدابِ الرَّوحانِيّينَ يَظهَرُ لَكُم . (6)

.


1- .ر . ك : ص 335 (عمل) .
2- .ر . ك : ص 427 (ابزارهاى دانش و حكمت) و 443 (راه هاى معرفت عقلى) .
3- .ر . ك : ص 443 (راه هاى معرفت عقلى) .
4- .ر . ك : ص 433 (دل) و 437 (خاستگاه اصلى همه ادراكات) و 443 (راه هاى معرفت عقلى) .
5- .ر . ك : ص 519 (حجاب هاى دانش و حكمت) و 577 (آنچه حجابها را مى زدايد) .
6- .ر . ك : ص 263 ح 1285 .

ص: 259

دانش در دل هاى شما سرشته است . به آداب روحانيان متأدِّب شويد ، تا برايتان آشكار مى گردد . نقشِ محصِّل در تحصيل نور دانش ، تنها در فراهم ساختن زمينه پيدايش آن است ، وگرنه چراغ پر فروغ نور دانش ، هديه اى است الهى به انسان هاى شايسته كه از عالم غيب ، فيض مى گيرد و كانون جان را روشن مى سازد : العِلمُ نورٌ وضياءٌ يَقذِفُهُ اللّهُ في قُلوبِ أولِيائِهِ . (1) دانش ، پرتوى است كه خدا در دل هاى دوستانش مى اندازد . نكته مهم و قابل توجّه اين كه هر چند نور دانش ، قابل تعليم و تعلّم نيست ؛ امّا بى ترديد ، مقدّمات آن نياز به تعليم و تعلّم دارد و واجب ترين وظيفه انبياى الهى و اوصيا و وارثان آنان ، يعنى عالمان ربّانى به شمار مى آيد . (2) آنچه در آداب تعليم و تعلّم و احكام آن در اين كتاب آمده است ، سخنانى در باب مقدّمات تحصيل نور دانش است كه مورد نياز استادان و دانشجويان علوم اسلامى است . اميد آن كه استادان و دانشجويان در همه رشته هاى علمى با در نظر گرفتن اين آداب و احكام ، بتوانند به نور دانش دست يابند . إن شاء اللّه !

.


1- .ر . ك : ص 262 ح 1282 .
2- .ر.ك : ج 3 ص 299 (وارثان پيامبران) .

ص: 260

الفصل الأوّل : حقيقة العلمالكتاب«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَ_ل_ءِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَال_ءِمَام بِالْقِسْطِ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (1)

«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» . (2)

«وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ» . (3)

«إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ» . (4)

الحديث4773.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ عِلمانِ : عِلمٌ فِي القَلبِ فَذاكَ العِلمُ النّافِعُ ، وعِلمٌ عَلَى اللِّسانِ فَتِلكَ حُجَّةُ اللّهِ عَلى عِبادِهِ. (5) .


1- .آل عمران : 18 .
2- .سبأ: 6.
3- .الحجّ: 54.
4- .فاطر: 28.
5- .المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 133 ح 60 عن الحسن ، كنزالعمّال : ج 10 ص 182 ح 28946 ؛ كنزالفوائد: ج 2 ص 107 ، معدن الجواهر: ص 25 ، منية المريد : ص 136 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 274 ح 99 وفيهما «ابن آدم» بدل «عباده» ، تنبيه الخواطر: ج 2 ص 214 ، إرشاد القلوب: ص 15 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 37 ح 46 .

ص: 261

فصل يكم : حقيقت دانش

فصل يكم : حقيقت دانشقرآن«خدا ، كه همواره به عدل قيام دارد ، و فرشتگان و دانشمندانْ گواهى مى دهند كه جز او ، كه توانا و حكيم است ، هيچ معبودى نيست» .

«و آنان كه از دانش بهره يافته اند ، مى دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ، حقّ است و به راه خداى پيروز ستوده، راهبرى مى كند» .

«و تا آنان كه دانش يافته اند ، بدانند كه اين [قرآن] حقّ است [و ]از جانب پروردگار توست ، و بدان ايمان آورند و دل هايشان براى او خاشع گردد . و به راستى خداوند ، راهنماى مومنان به راه راست است» .

«از بندگان خدا ، تنها دانايان اند كه از او بيم دارند» .

حديث4777.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( - به نقل از جبرئيل عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، دو گونه است : دانشِ در دل ، كه دانشى سودمند است ، و دانشِ بر زبان ، كه حجّت خدا بر بندگانش است .

.

ص: 262

4778.المعجم الكبير ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ نورٌ وضياءٌ يَقذِفُهُ اللّهُ في قُلوبِ أولِيائِهِ، ونَطَقَ بِهِ عَلى لِسانِهِم. (1)4779.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :لَيسَ العِلمُ بِكَثرَةِ التَّعَلُّمِ ، إنَّما هُوَ نورٌ يَقَعُ في قَلبِ مَن يُريدُ اللّهُ أن يَهدِيَهُ ، فَإِذا أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوَّلاً في نَفسِكَ حَقيقَةَ العُبودِيَّةِ ، وَاطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ ، وَاستَفهِمِ اللّهَ يُفهِمكَ. (2)4780.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ عِلمانِ : مَطبوعٌ ومَسموعٌ ، ولا يَنفَعُ المَسموعُ إذا لَم يَكُنِ المَطبوعُ. (3)4781.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لَيسَ العِلمُ فِي السَّماءِ فَيُنزَلُ إلَيكُم ، ولا في تُخومِ الأَرضِ فَيُخرَجُ لَكُم ، ولكِنَّ العِلمَ مَجبولٌ في قُلوبِكُم ، تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِيّينَ يَظهَر لَكُم. (4)4782.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ مِصباحُ العَقلِ. (5) .


1- .قرّة العيون للفيض الكاشاني : ص 438 ، ولم نجده في المصادر الأصليّة .
2- .منية المريد: ص 149 عن عنوان البصري وص 167 وفيه «يقذفه اللّه تعالى» بدل «يقع» وليس فيه ذيله «فإذا ...» ، مشكاة الأنوار : ص 563 ح 1901 عن عنوان البصري وفيه «ليس العلم بالتعلّم...» ، بحارالأنوار: ج 1 ص 225 ح 17 ؛الدرّ المنثور : ج 7 ص 20 وفيه «عن مالك بن أنس قال : إنّ العِلمَ لَيسَ بِكَثرَةِ الرِّوايةِ ، إنّما العِلمُ نُورٌ يَقذِفُه اللّه ُ في القلبِ» فقط .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 338 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 137 ، غررالحكم : ح 2102 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 64 ح 1651 وفيهما «ولا يَنفَعُ المَطبوعُ إذا لَم يَكُ مَسموعٌ» والظاهر أنّ الصحيح ما في المتن ، بحارالأنوار : ج 78 ص 80 ح 64 .
4- .قرّة العيون للفيض الكاشاني : ص 439 ، ولم نجده في المصادر الأصليّة .
5- .غرر الحكم : ح 1583 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 50 ص 1280 .

ص: 263

4783.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، نور و پرتوى است كه خداوند ، در دل هاى دوستانش مى تابانَد و بدان بر زبان آنان ، سخن مى رانَد .4784.عيسى عليه السلام :امام صادق عليه السلام :دانش به فراوانىِ آموختن نيست ؛ بلكه نورى است كه در دل آن كه خدا هدايتش را بخواهد ، مى تابد . پس هرگاه در پى دانش بودى ، ابتدا جوهره بندگى را در جانت بجوى و با به كار بستن دانش ، آن را به دست آور و فهم را از خدا بطلب تا به تو بفهمانَد . (1)4785.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، دو گونه است : سرشته [ در طبيعت] و شنيده [ به گوش] ، و تا سرشته نباشد ، شنيده سود نمى دهد .4780.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، نه در آسمان است كه بر شما فرود آيد ، و نه در زير زمين تا برايتان بيرون آيد؛ بلكه دانش در دل هايتان سرشته شده است . به آداب روحانيان ، متأدّب شويد تا برايتان آشكار گردد .4781.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، چراغى براى خرد است . .


1- .و در الدرّ المنثور ، از مالك بن اَنَس، چنين نقل شده است : «دانش ، به فراوانى نقل نيست ؛ بلكه نورى است كه خداوند در دل مى اندازد» .

ص: 264

4782.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ. (1)4783.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في صِفَةِ مَن يَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبَيِّناتِهِ _: هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقيقَةِ البَصيرَةِ ، وباشَروا روحَ اليَقينِ ، وَاستَلانوا مَا استَوعَرَهُ (2) المُترَفونَ ، وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، وصَحِبُوا الدُّنيا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلى . اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ في أرضِهِ ، وَالدُّعاةُ إلى دينِهِ . آهِ آهِ شَوقاً إلى رُؤيَتِهِم. (3)4784.عيسى عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ نُقطَةٌ كَثَّرَهَا الجاهِلونَ. (4)4785.امام على عليه السلام :تنبيه الخواطر :سُئِلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام عَنِ العِلمِ فَقالَ : أربَعُ كَلِماتٍ : أن تَعبُدَ اللّهَ بِقَدرِ حاجَتِكَ إلَيهِ ، وأن تَعصِيَهُ بِقَدرِ صَبرِكَ عَلَى النّارِ ، وأن تَعمَلَ لِدُنياكَ بِقَدرِ عُمُرِكَ فيها ، وأن تَعمَلَ لاِخِرَتِكَ بِقَدرِ بَقائِكَ فيها. (5)4786.عنه عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :وَجَدتُ عِلمَ النّاسِ كُلَّهُ في أربَعٍ : أوَّلُها : أن تَعرِفَ رَبَّكَ ، وَالثّاني : أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بِكَ ، وَالثّالِثُ : أن تَعرِفَ ما أرادَ مِنكَ ، وَالرّابِعُ : أن تَعرِفَ ما يُخرِجُكَ مِن دينِكَ. (6)4787.عنه عليه السلام :قصص الأنبياء عن وهب بن منبّه اليمانيّ :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى آدَمَ عليه السلام : إنّي أجمَعُ لَكَ العِلمَ كُلَّهُ في أربَعِ كَلِماتٍ : واحِدَةٌ لي ، وواحِدَةٌ لَكَ ، وواحِدَةٌ فيما بَيني وبَينَكَ ، وواحِدَةٌ فيما بَينَكَ وبَينَ النّاسِ .

فَأَمَّا الَّتي لي فَتَعبُدُني ولا تُشرِكُ بي شَيئاً ، وأمَّا الَّتي لَكَ فَأَجزيكَ بِعَمَلِكَ أحوَجَ ما تَكونُ إلَيهِ ، وأمَّا الَّتي فيما بَيني وبَينَكَ فَعَلَيكَ الدُّعاءُ وعَلَيَّ الإِجابَةُ ، وأمَّا الَّتي فيما بَينَكَ وبَينَ النّاسِ فَتَرضى لِلنّاسِ ما تَرضى لِنَفسِكَ. (7) .


1- .غرر الحكم : ح 720 .
2- .في المصدر : «استعوَرَه» والصحيح ما أثبتناه بقرينة السياق و شرح نهج البلاغة .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 147 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 514 ح 9351 نحوه ، بحارالأنوار : ج 1 ص 188 ح 4 ؛ كنزالعمّال : ج 10 ص 264 ح 29391 نقلاً عن ابن الأنباري في المصاحف .
4- .مستدرك نهج البلاغة لكاشف الغطاء : ص 185 ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 129 ح 223 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 37 .
6- .الكافي : ج 1 ص 50 ح 11 ، الخصال : ص 239 ح 87 ، معاني الأخبار : ص 394 ح 49 ، الأمالي للطوسي : ص 651 ح 1351 ، المحاسن : ج 1 ص 365 ح 788 كلّها عن سفيان بن عيينة ، الإرشاد : ج 2 ص 203 ، مشكاة الأنوار : ص 453 ص 1512 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 73 ، عدّة الداعي : ص 72 ، أعلام الدين : ص 40 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 212 ص 6 .
7- .قصص الأنبياء : ص 69 ح 50 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 115 ح 42 .

ص: 265

4788.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، حجابى در برابر آفات است .4789.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :در توصيف آنان كه خداوند ، حجّت ها و نشانه هايش را به واسطه ايشان نگاه مى دارد _ : دانش ، آنان را به نهايت بصيرت رسانده است و به روح يقين رسيده اند . آنچه را نازپروردگان دشوار ديده اند ، به راحتى پذيرفته اند و بدانچه نادانان از آن رميده اند ، انس گرفته اند . با كالبدهايشان با دنيا همراه گشته اند ؛ ولى جان هايشان به جهان برتر آويخته است . اينان ، جانشينان خداوند در زمين و دعوتگران به دينش هستند . وه كه چه مشتاق ديدار آنانم!4790.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، نقطه اى است . نادانان آن را زياد كردند .4791.عنه عليه السلام ( _ في دُعائِهِ في قُنوتِ الوَترِ _ ) تنبيه الخواطر :از امير مؤمنان درباره دانش پرسيدند . فرمود : «چهار كلمه است : خدا را به اندازه نيازت به او بپرستى ؛ او را به اندازه مقاومتت بر آتش سرپيچى كنى ؛ براى دنيايت به اندازه عمرت كار كنى ؛ براى آخرتت به اندازه ماندنت در آن ، تلاش كنى» .4792.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :همه دانش مردم را در چهار چيز يافتم : نخست اين كه پروردگارت را بشناسى ؛ دوم اين كه بدانى با تو چه كرده است ؛ سوم اين كه بدانى چه از تو مى خواهد ؛ و چهارم اين كه بدانى چه چيزى تو را از دينت بيرون مى بَرَد .4786.امام على عليه السلام :قصص الأنبياء_ به نقل از وَهب بن مُنَبّه يمانى _: خداوند متعال به آدم وحى كرد : «من ، همه دانش را برايت در چهار عبارت ، گِرد مى آورم : يكى براى خودم؛ يكى براى تو؛ يكى ميان من و تو؛ و يكى هم ميان تو و مردم . آنچه براى من است ، اين كه مرا بپرستى و هيچ چيز را شريك من نكنى؛ و آنچه براى توست اين كه من در برابر عمل تو هنگامى به تو پاداش مى دهم كه بيشترين نياز را به آن دارى ؛ و آنچه ميان من و توست ، اين كه وظيفه تو دعا كردن است و اجابت كردن بر عهده من؛ و آنچه ميان تو و مردم است ، اين كه براى مردم ، همان را بپسندى كه براى خود مى پسندى» . .

ص: 266

راجع : ص 326 (آثار العلم) و 346 (أقسام العلوم) و 466 (الإلهام) .

.

ص: 267

ر . ك : ص 247 (پژوهشى درباره معناى «دانش») و 327 (آثار دانش) و 347 (انواع دانش) و 467 (الهام) .

.

ص: 268

الفصل الثاني : فضل العلم2 / 1مِعيارُ قيمَةِ الإِنسانِالكتاب«قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ» . (1)

الحديث4795.الإمام الباقر عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أكثَرُ النّاسِ قيمَةً أكثَرُهُم عِلماً ، وأقَلُّ النّاسِ قيمَةً أقَلُّهُم عِلماً. (2)4793.الأمالى ، صدوق ( _ به نقل از اصبغ بن نباته _ ) صفات الشيعة عن ابن أبي عمير يرفعه إلى أحدهم عليهم السلام، أنّه قال : بَعضُكُم أكثَرُ صَلاةً مِن بَعضٍ ، وبَعضُكُم أكثَرُ حَجّا مِن بَعضٍ ، وبَعضُكُم أكثَرُ صَدَقَةً مِن بَعضٍ ، وبَعضُكُم أكثَرُ صِياما مِن بَعضٍ ، وأفضَلُكُم أفضَلُكُم (3) مَعرِفَةً. (4) .


1- .الزمر: 9.
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 395 ح 5840 ، الأمالي للصدوق: ص 73 ح 41 كلاهما عن يونس بن ظبيان عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، معاني الأخبار : ص 195 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي ، كنزالفوائد : ج 1 ص 300 كلاهما عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله .
3- .في المصدر : «أفضل» والتصويب من بحارالأنوار .
4- .صفات الشيعة : ج 93 ص 28 ، بحارالأنوار : ج 3 ص 14 ح 38 ؛ ربيع الأبرار : ج 3 ص 203 ، مروج الذهب : ج 2 ص 302 كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيهما ذيله .

ص: 269

فصل دوم : فضيلت دانش

2 / 1 معيار ارزش انسان

فصل دوم : فضيلت دانش2 / 1معيار ارزش انسانقرآن«بگو : آيا آنان كه مى دانند با آنان كه نمى دانند برابرند؟» .

حديث4800.الإمام الصادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :باارزش ترينِ مردم ، دانشمندترينِ آنهاست و كم ارزش ترينِ مردم ، نادان ترين ايشان .4801.عنه عليه السلام :صفات الشيعة_ به نقل از ابن ابى عمير ، كه سند حديث را به يكى از معصومان رسانده است _: برخى از شما نمازهاى بيشترى دارند ، برخى حجّ بيشتر ، برخى صدقه افزون تر ، و برخى نيز بيشتر روزه مى گيرند ، و برترينِ شما ، كسى است كه شناخت فزون ترى دارد .

.

ص: 270

4802.عنه عليه السلام ( _ لِأَبى بَصيرٍ _ ) الإمام عليّ عليه السلام :قيمَةُ كُلِّ امرِىًءما يَعلَمُهُ. (1)4796.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :ألا لا يَستَحيِيَنَّ مَن لا يَعلَمُ أن يَتَعَلَّمَ ، فَإِنَّ قيمَةَ كُلِّ امرِىًءما يَعلَمُ. (2)4797.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :قيمَةُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ (3) . 44798.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :النّاسُ أبناءُ ما يُحسِنونَ ، وقَدرُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُ ، فَتَكَلَّموا فِي العِلمِ تَبَيَّن أقدارُكُم. (4)4799.عدّة الداعى ( _ به نقل از معصومين عليهم السلام _ ) عنه عليه السلام :يُنبِئُ عَن قيمَةِ كُلِّ امرِىًءعِلمُهُ وعَقلُهُ. (5) .


1- .منية المريد : ص 110 ، غرر الحكم : ح 6752 ، المحجّة البيضاء: ج 1 ص 26 .
2- .غرر الحكم : ح 2787 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 109 ح 2395 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 389 ح 5834 ، نهج البلاغة : الحكمة 81 ، الخصال : ص 420 ح 14 عن عامر الشعبي ، تحف العقول : ص 201 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 182 ح 77 ؛ كنزالعمّال : ج 16 ص 268 ح 44390 نقلاً عن ابن النجار .
4- .الكافي : ج 1 ص 50 ح 14 ، الاختصاص : ص 2 ، تحف العقول : ص 208 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 204 ح 25 .
5- .غرر الحكم : ح 11027 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 549 ح 10137 .

ص: 271

4800.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :ارزش هر انسان ، [ به] چيزى است كه مى داند .4801.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :هان! مبادا كسى كه نمى داند ، از فرا گرفتن شرم بدارد ؛ چرا كه ارزش هر انسان ، چيزى است كه مى داند .4802.امام صادق عليه السلام ( _ به ابو بصير _ ) امام على عليه السلام :ارزش هر انسان ، [ به] چيزى است كه نيك مى داند . 14803.الكافي عن أيّوب بن يقطين أو غيره عنهم عليهم السلاامام على عليه السلام :مردم ، فرزندانِ آن چيزند كه نيك مى دانند و ارزش هر انسان ، [ به ]چيزى است كه نيك مى داند . پس در دانش سخن بگوييد تا ارزش شما آشكار شود .4804.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :به ارزش هر انسان ، دانش و خردش خبر مى دهند . .

ص: 272

4805.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :يُنبِئُ عَن فَضلِكَ عِلمُكَ ، وعَن إفضالِكَ بَذلُكَ. (1)4803.الكافى ( _ به نقل از ايّوب بن يقطين يا شخصى ديگر ، از معصو ) عنه عليه السلام :يا مُؤمِنُ ، إنَّ هذَا العِلمَ وَالأَدَبَ ثَمَنُ نَفسِكَ فَاجتَهِد في تَعَلُّمِهِما ، فَما يَزيدُ مِن عِلمِكَ وأدَبِكَ يَزيدُ في ثَمَنِكَ وقَدرِكَ، فَإِنَّ بِالعِلمِ تَهتَدي إلى رَبِّكَ. (2)4804.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :يَتَفاضَلُ النّاسُ بِالعُلومِ وَالعُقولِ ، لا بِالأَموالِ ، والاُصولِ. (3)4805.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :لا يُعرَفُ الرَّجُلُ إلاّ بِعِلمِهِ ، كَما لا يُعرَفُ الغَريبُ مِنَ الشَّجَرِ إلاّ عِندَ حُضورِ الثَّمَرِ ، فَتَدُلُّ الأَثمارُ عَلى اُصولِها. (4)4806.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :لا تَستَعظِمَنَّ أحَداً حَتّى تَستَكشِفَ مَعرِفَتَهُ. (5)4807.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام :يا بُنَيَّ ، اعرِف مَنازِلَ الشّيعَةِ عَلى قَدرِ رِوايَتِهِم ومَعرِفَتِهِم، فَإِنَّ المَعرِفَةَ هِيَ الدِّرايَةُ لِلرِّوايَةِ ، وبِالدِّراياتِ لِلرِّواياتِ يَعلُو المُؤمِنُ إلى أقصى دَرَجاتِ الإِيمانِ . إنّي نَظَرتُ في كِتابٍ لِعَلِيٍّ عليه السلام فَوَجَدتُ فِي الكِتابِ : إنَّ قيمَةَ كُلِّ امرِىًءوقَدرَهُ مَعرِفَتُهُ ، إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى يُحاسِبُ النّاسَ عَلى قَدرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ في دارِ الدُّنيا. (6)4808.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :المُؤمِنُ عُلوِيٌّ ؛ لِأَ نَّهُ عَلا فِي المَعرِفَةِ. (7)4806.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

لا فَضلَ إلاّ لِأَهلِ العِلمِ ، إنَّهُمُ

عَلَى الهُدى لِمَنِ استَهدى أدِلاّءُ وقيمَةُ المَرءِ ما قَد كانَ يُحسِنُهُ

وَالجاهِلونَ لِأَهلِ العِلمِ أعداءُ (8) .


1- .غرر الحكم : ح 11031 .
2- .روضة الواعظين : ص 16 ، مشكاة الأنوار : ص 239 ح 689 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 180 ح 64 .
3- .غرر الحكم : ح 11009 .
4- .غرر الحكم : ح 9694 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 484 ح 8923 .
5- .غرر الحكم : ح 10208 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 518 ح 9387 .
6- .معاني الأخبار : ج 1 ص 2 عن بريد الرزّاز عن الإمام الصادق عليه السلام ، الاُصول الستّة عشر : ص 3 عن زيد الزرّاد عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 106 ح 2 .
7- .علل الشرائع : ص 467 ح 22 عن محمّد بن محمّد بن عمارة ، بحارالأنوار : ج 67 ص 171 ح 3 .
8- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 30 ح 1 .

ص: 273

4807.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام : از فضلت ، دانش تو و از كَرَمت ، بخشش تو خبر مى دهند . 1301 . امام على عليه السلام :امام على عليه السلام : از فضلت ، دانش تو و از كَرَمت ، بخشش تو خبر مى دهند . 1301 . امام على عليه السلام : اى مؤمن! همانا اين دانش و ادب ، بهاى نفس توست . پس در آموختن آن بكوش كه هر آنچه بر دانش و ادبت بيفزايد ، بر بهاى تو مى فزايد كه با دانش ، به سوى پروردگارت ره مى برى .4808.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :مردم با دانايى ها و خردها ، و نه دارايى ها و نَسَب ها ، بر يكديگر برترى مى يابند .4809.الكافي عن عبد العزيز القراطيسي :امام على عليه السلام :مرد ، جز به دانش خويش شناخته نمى گردد ، همان گونه كه درخت ناآشنا را از ميوه اش مى شناسند . پس ميوه ها بر ريشه ها دلالت مى كنند .4810.الخصال عن عمّار بن أبي الأحوص :امام على عليه السلام :كسى را بزرگ مشمار تا آن گاه كه به معرفتش پى ببرى .4809.امام صادق عليه السلام ( _ به عبد العزيز قراطيسى _ ) امام باقر عليه السلام :اى فرزندم! مراتب فضل شيعيان را بر مبناى روايت و معرفت ايشان باز شناس ، كه همانا معرفت ، درك روايت است و مؤمن با درك درست روايات به ستيغ درجات ايمان مى رسد . من در كتاب على عليه السلام نگريستم و در آن ، چنين يافتم : ارزش هر انسان و منزلتش ، در معرفت اوست و بى گمان ، خداوند _ تبارك و تعالى _ مردمان را به مقدار خردهايى كه در سراى دنيا به آنها داده ، بازخواست مى كند .4810.الخصال ( _ به نقل از عمّار بن ابى احوص _ ) امام صادق عليه السلام :مؤمن ، از عالَم بالاست؛ زيرا كه در معرفت ، اوج گرفته است .4811.الكافي عن يعقوب بن الضحّاك عن رجل من أصحابنا سرّا ( _ وكانَ خادِما لِلإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام ، ) امام على عليه السلام_ در اشعار منسوب به ايشان _:

جز براى اهل دانش، فضيلتى نباشد

چه ، آنان اند كه ره جويان را رهنمايان اند. ارزش انسان [ به] چيزى است كه نيك مى داند

و نادانان با اهل دانش ، دشمن اند . .

ص: 274

راجع : ص 274 (رفعة الدارين) و 288 (أفضل شرف)، ج 1 ص 254 (تأكيد التعقّل) .

2 / 2أصلُ كُلِّ خَيرٍ4812.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ ، وشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ. (1)4813.امام على عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ. (2)4814.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ ، الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ. (3)4815.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: العِلمُ أصلُ كُلِّ حالٍ سَنِيٍّ ، ومُنتَهى كُلِّ مَنزِلَةٍ رَفيعَةٍ. (4)2 / 3رِفعَةُ الدّارَينِالكتاب«يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَ_تٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» . (5)

.


1- .روضة الواعظين : ص 17 .
2- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 102 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 175 ح 9 .
3- .غرر الحكم : ح 818 و ح 819 .
4- .مصباح الشريعة : ص 341 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 31 ح 20 .
5- .المجادلة : 11 .

ص: 275

2 / 2 بنياد هر نيكى

2 / 3 سرافرازى دو سرا

ر . ك : ص 275 (سرافرازى دو سرا) و 289 (برترين شرف) ، ج 1 ص 255 (اهتمام بر خردورزى) .

2 / 2بنياد هر نيكى4818.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خير دنيا و آخرت ، با دانش ، و شرّ دنيا و آخرت ، با نادانى است .4819.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، سرآمدِ هرگونه خيرى است .4820.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، بنياد هر خير و نادانى ، ريشه هر شرّى است .4821.عنه عليه السلام :مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: دانش ، منشأ هر والايى و نهايت هر منزلت رفيع است .2 / 3سرافرازى دو سراقرآن«خداوند ، كسانى از شما را كه ايمان آوردند [يك درجه] و دانش يافتگان را [ به ]درجاتى رفعت بخشد ، و خدا به آنچه مى كنيد ، آگاه است» .

.

ص: 276

الحديث4822.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :النّاسُ يَعلَمونَ فِي الدُّنيا عَلى قَدرِ مَنازِلِهِم فِي الجَنَّةِ. (1)4823.امام صادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :تَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَإِنَّ تَعَلُّمَهُ حَسَنَةٌ ، ومُدارَسَتَهُ تَسبيحٌ ، وَالبَحثَ عَنهُ جِهادٌ ، وتَعليمَهُ مَن لا يَعلَمُهُ صَدَقَةٌ ، وبَذلَهُ لِأَهلِهِ قُربَةٌ ، لِأَنَّهُ مَعالِمُ الحَلالِ وَالحَرامِ ، وسالِكٌ بِطالِبِهِ سَبيلَ الجَنَّةِ ، وهُوَ أنيسٌ فِي الوَحشَةِ ، وصاحِبٌ فِي الوَحدَةِ ، ودَليلٌ عَلَى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وسِلاحٌ عَلَى الأَعداءِ ، وزَينٌ لِلأَخِلاّءِ .

يَرفَعُ اللّهُ بِهِ أقواماً يَجعَلُهُم فِي الخَيرِ أئِمَّةً يُقتَدى بِهِم ، تُرمَقُ أعمالُهُم ، وتُقتَبَسُ آثارُهُم وتَرغَبُ المَلائِكَةُ في خِلَّتِهِم ، يَمسَحونَهُم في صَلاتِهِم بِأَجنِحَتِهِم ، ويَستَغفِرُ لَهُم كُلُّ شَيءٍ حَتّى حيتانِ البُحورِ وهَوامِّها ، وسِباعِ البَرِّ وأنعامِها ، لِأَنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ ، ونورُ الأَبصارِ مِنَ العَمى ، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ ، يُنزِلُ اللّهُ حامِلَهُ مَنازِلَ الأَخيارِ ، ويَمنَحُهُ مَجالِسَ الأَبرارِ فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ .

بِالعِلمِ يُطاعُ اللّهُ ويُعبَدُ ، وبِالعِلمِ يُعرَفُ اللّهُ ويُوَحَّدُ (2) ، وبِالعِلمِ توصَلُ الأَرحامُ ، وبِهِ يُعرَفُ الحَلالُ وَالحَرامُ ، وَالعِلمُ أمامَ العَمَلِ وَالعَمَلُ تابِعُهُ ، يُلهِمُهُ اللّهُ السُّعَداءَ ويَحرِمُهُ الأَشقِياءَ. (3)4824.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ يَرفَعُ الوَضيعَ ، وتَركُهُ يَضَعُ الرَّفيعَ. (4) .


1- .جامع الأحاديث للقمّي: ص 126.
2- .في المصدر : «يؤخذ» والصحيح ما أثبتناه بقرينة السياق والمصادر الاُخرى .
3- .الخصال : ص 522 ح 12 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص 28 ، الأمالي للطوسي : ص 487 ح 1069 ، عدّة الداعي : ص 63 كلاهما عن محمّد بن عليّ بن الحسين عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، منية المريد : ص 108 ، مجمع البيان : ج 1 ص 74 ، إرشاد القلوب : ص 165 والثلاثة الأخيرة عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 1 ص 166 ح 7 .
4- .مطالب السؤول : ص 48 .

ص: 277

حديث4826.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مردم در دنيا به قدر منزلت خود در بهشت مى دانند .4827.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش بياموزيد كه آموختن آن ، نيكى است و مباحثه آن ، تسبيح و جستجوى آن ، جهاد و آموزشش به كسى كه آن را نمى داند ، صدقه و بذل آن به اهلش ، مايه نزديكى به خداست؛ چرا كه دانش ، نشان دهنده حلال و حرام و جوينده اش را به بهشت ، راهبر است و در وحشت ، مونس و در تنهايى ،همراه و در خوشى و ناخوشى، راهنما و سلاحى عليه دشمنان و زيورى براى همدلان است .

خداوند ، كسانى را با آن بر مى افرازد و پيشوايان خير و نيكى قرارشان مى دهد كه به ايشان اقتدا مى كنند و به اعمالشان مى نگرند و از آثارشان اقتباس مى شود و فرشتگان به دوستى آنها رغبت مى ورزند و با بال هايشان آنها را در نماز ، لمس مى كنند و هر چيزى ، حتّى ماهيان و جانواران درياها و درندگان و چارپايان خشكى ، براى آنها آمرزش مى طلبند؛ چرا كه دانش ، حيات دل ها ، روشنايى ديدگان از نابينايى و توانايى پيكرها از ناتوانى است . خدا ، حاملان دانش را به جايگاه هاى برگزيدگان مى رسانَد و مجالس نيكان را در دنيا و آخرت ارزانى شان مى گردانَد .

با دانش ، خداوند اطاعت و پرستيده مى شود و با دانش ، خدا شناخته و يگانه دانسته مى شود و با دانش ، پيوند ميان خويشاوندان انجام و حلال و حرام شناخته مى شود و دانش ، پيشواى عمل است و عمل ، پيرو آن . خدا آن را به نيك بختان الهام مى كند و تيره بختان را از آن ، محروم مى دارد .4824.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ،افتاده را برمى كشد و تركش ، بلند مرتبه را پست مى سازد . .

ص: 278

4825.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :جَهلُ الغَنِيِّ يَضَعُهُ ، وعِلمُ الفَقيرِ يَرفَعُهُ. (1)4826.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :طَلَبتُ القَدرَ وَالمَنزِلَةَ فَما وَجَدتُ إلاّ بِالعِلمِ ، تَعَلَّموا يَعظُم قَدرُكُم فِي الدّارَينِ. (2)4827.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كَفى بِالعِلمِ رِفعَةً. (3)4828.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العَقلُ مَنفَعَةٌ ، وَالعِلمُ مَرفَعَةٌ ، وَالصَّبرُ مَدفَعَةٌ. (4)4829.مكارم الأخلاق عن صفوان بن سليم :عنه عليه السلام :العِلمُ مَجَلَّةٌ ، الجَهلُ مَضَلَّةٌ. (5)4830.الاختصاص عن الحسن بن محبوب :عنه عليه السلام :أعَزُّ العِزِّ العِلمُ ؛ لِأَنَّ بِهِ مَعرِفَةَ المَعادِ وَالمَعاشِ ، وأذَلُّ الذُّلِّ الجَهلُ ؛ لِأَنَّ صاحِبَهُ أصَمُّ ، أبكَمُ ، أعمى ، حَيرانُ. (6)4828.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: لَيسَ إلَى اللّهِ تَعالى طَريقٌ يُسلَكُ إلاّ بِالعِلمِ ، وَالعِلمُ زَينُ المَرءِ فِي الدُّنيا وسِياقُهُ إلَى الجَنَّةِ ، وبِهِ يَصِلُ إلى رِضوانِ اللّهِ تَعالى. (7)راجع : ص 268 (معيار قيمة الإنسان) و 288 (أفضل شرف) .

2 / 4قاتِلُ الجَهلِ4832.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ قاتِلُ الجَهلِ. (8) .


1- .غرر الحكم: ح 4765 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 223 ح 4337 .
2- .جامع الأخبار : ص 341 ح 950 ، بحارالأنوار : ج 69 ص 399 ح 91 .
3- .غرر الحكم : ح 7011 .
4- .غرر الحكم : ح 2041 وفيه «رفعة» بدل «مرفعة» .
5- .غرر الحكم : ح 204 .
6- .نزهة الناظر : ص 70 ح 65 .
7- .مصباح الشريعة : ص 346 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 32 ح 25 .
8- .غرر الحكم : ح 1030 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 43 ح 1027 .

ص: 279

2 / 4 كُشنده نادانى

4833.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :نادانىِ توانگر ، وى را پست مى سازد و دانشِ نادار ، او را برمى افرازد .4831.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در نامه اش به نجرانيان _ ) امام على عليه السلام :قدر و منزلت را جستم و آن را جز با دانش نيافتم . دانش بياموزيد تا منزلت شما در دو سرا بزرگ گردد .4832.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :براى سرافرازى ، دانش بس است .4833.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :خرد ، مايه سود و دانش ، مايه سربلندى و شكيبايى ، موجب دفع بلاست .4834.الإمام الباقر عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، مايه بزرگى و نادانى ، مايه گم راهى است .4835.الإمام الصادق عليه السلام ( _ في قَولِ اللّه ِ عز و جل : {Q} «هُوَ الَّذِى أَ ) امام على عليه السلام :گرامى ترين عزّت ، دانش است؛ چرا كه با آن ، شناخت معاد و معاش به دست آيد و خوارترين خوارى ، نادانى است؛ چرا كه صاحب آن كر و لال و كور و سرگردان است .4836.الكافي عن جميل :مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است: هيچ راهى به سوى خدا پيموده نمى شود ، جز با دانش و دانش ، زيور انسان در دنيا و كشاننده وى به سوى بهشت است و با آن به خشنودى خداى متعال مى رسد .ر . ك : ص 269 (معيار ارزش انسان) و 289 (برترين شرف).

2 / 4كُشنده نادانى4837.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، كُشنده نادانى است .

.

ص: 280

4838.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ قاتِلُ الجَهلِ ، ومُكسِبُ النُّبلِ. (1)4839.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :يَسيرُ العِلمِ يَنفي كَثيرَالجَهلِ. (2)4840.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ مُميتُ الجَهلِ. (3)4837.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن قاتَلَ جَهلَهُ بِعِلمِهِ فازَ بِالحَظِّ الأَسعَدِ. (4)2 / 5حَقيقَةُ الحَياةِ4840.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ ، ونورُ الأَبصارِ مِنَ العَمى ، وقُوَّةُ الأَبدانِ مِنَ الضَّعفِ. (5)4841.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : تَذاكُرُ العِلمِ بَينَ عِبادي مِمّا تَحيا عَلَيهِ القُلوبُ المَيِّتَةُ إذا هُمُ انتَهَوا فيهِ إلى أمري. (6)4842.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ مُحيِي النَّفسِ ، ومُنيرُ العَقلِ ، ومُميتُ الجَهلِ. (7)4843.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ إحدَى الحَياتَينِ. (8) .


1- .غرر الحكم : ح 1584 .
2- .غرر الحكم : ح 10990 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 550 ح 10147 .
3- .غرر الحكم : ح 269 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1358 .
4- .غرر الحكم : ح 8859 .
5- .الخصال : ص 522 ح 12 عن الإمام عليّ عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 713 ح 982 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 166 ح 7 .
6- .الكافي : ج 1 ص 40 ح 6 عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 68 ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 78 ح 71 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 203 ح 17 .
7- .غرر الحكم : ح 1736 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1358 .
8- .غرر الحكم : ح 1626 وفى بعض النسخ «احد الحيلتين» .

ص: 281

2 / 5 حقيقت زندگانى

4844.الإمام الصادق عليه السلام ( _ فيما وَعَظَ لُقمانُ ابنَهُ _ ) امام على عليه السلام :دانش ، كشنده نادانى و مايه بزرگوارى است .4845.الإمام الكاظم عليه السلام :امام على عليه السلام :اندكىْ دانش ، نادانى بسيار را مى زدايد .4841.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، نابود كننده نادانى است .4842.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه با دانش خود ب_ه پيك_ار ب_ا نادانى اش برخي_زد ، به بالاترين خوش بختى مى رسد .2 / 5حقيقت زندگانى4845.امام كاظم عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، زندگىِ دل هاست ، و روشنايى ديدگان از نابينايى ، و توانايى پيكرها از ناتوانى .4846.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عز و جل مى فرمايد : «گفتگوى علمى در ميان بندگانم دل هاى مرده را حيات مى بخشد ، آن گاه كه در آن به امر من برسند» .4847.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، زنده كننده جان و روشنى بخش خرد و كُشنده نادانى است .4848.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، يكى از دو زندگى است .

.

ص: 282

4849.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :بِالعِلمِ تَكونُ الحَياةُ. (1)4850.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ حَياةٌ ، الإِيمانُ نَجاةٌ. (2)4851.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ حَياةٌ وشِفاءٌ. (3)4846.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :اِكتَسِبُوا العِلمَ يُكسِبكُمُ الحَياةَ. (4)4847.امام على عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :العِلمُ حَياةُ القُلوبِ ومَصابيحُ الأَبصارِ. (5)4848.امام على عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

وفِي الجَهلِ قَبلَ المَوتِ مَوتٌ لِأَهلِهِ

وأجسادُهُم قَبلَ القُبورِ قُبورُ وإنَّ امرَأً لَم يَحيَ بِالعِلمِ مَيِّتٌ

ولَيسَ لَهُ حَتَّى النُّشورِ نُشورُ (6)راجع : ج 3 ص 308 (أحياء بين الأموات) .

2 / 6أفضَلُ الأَنيسَينِ4852.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ الأَنيسَينِ. (7)4853.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ أبي بَكرٍ وأهلِ م ) عنه عليه السلام :مَن خَلا بِالعِلمِ لَم توحِشهُ خَلوَةٌ. (8) .


1- .غرر الحكم : ح 4220 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3829 .
2- .غرر الحكم : ح 185 .
3- .غرر الحكم : ح 688 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 30 ح 470 .
4- .غرر الحكم : ح 2486 .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 245 .
6- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 240 ح 161 .
7- .غرر الحكم : ح 1654 .
8- .غرر الحكم : ح 8125 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 442 ح 7726 .

ص: 283

2 / 6 بهترين همدم

4852.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :زندگى به دانش است .4853.امام على عليه السلام ( _ در نامه اش به محمّد بن ابى بكر و مردم مصر _ ) امام على عليه السلام :دانش ، زندگى است و ايمان ، رهايى .4854.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، زندگى و درمان است .4855.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش بيندوزيد تا به شما حيات بخشد .4856.عنه عليه السلام :امام صادق عليه السلام :دانش ، زندگى دل ها و چراغ هاى ديدگان است .4857.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در اشعار منسوب به ايشان _:

و در نادانى براى صاحبانش پيش از مرگ ، مرگ است

و پيكرهاشان پيش از آن كه در گور بروند ، خود گورند .و هر آينه ، اگر كسى به دانش زنده نشد ، مرده است

و تا روز رستاخيز ، او را رستاخيزى نيست .ر . ك : ج 3 ص 309 (زنده در ميان مردگان) .

2 / 6بهترين همدم4856.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :بهترينِ دو همدم ، دانش است .4857.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه با دانش خلوت كند ، هيچ خلوتى او را به هراس نيفكند .

.

ص: 284

4858.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :تَعَلَّمُوا العِلمَ . . . لِأَنَّهُ . . . الأَنيسُ فِي الوَحشَةِ ، وَالصّاحِبُ فِي الغُربَةِ ، وَالمُحَدِّثُ فِي الخَلوَةِ. (1)4859.رسول اللّه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _ ) عنه عليه السلام :عَلَيكُم بِطَلَبِ العِلمِ فَإِنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وهُوَ . . . صاحِبٌ فِي السَّفَرِ ، وأنَسٌ فِي الغُربَةِ. (2)4860.الإمام زين العابدين عليه السلام ( _ مِمّا يَقولُ في سُجودِهِ _ ) عنه عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

عِلمي مَعي أينَما قَد كُنتُ يَتبَعُني

قَلبي وِعاءٌ لَهُ لا جَوفُ صُندوقِ إن كُنتُ فِي البَيتِ كانَ العِلمُ فيهِ مَعي

أو كُنتُ فِي السّوقِ كانَ العِلمُ فِي السّوقِ (3)2 / 7أفضَلُ الجَمالَينِ4860.امام زين العابدين عليه السلام ( _ از ذكرهايى كه در سجده اش مى گفت _ ) الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ الجَمالَينِ. (4)4861.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ جَمالٌ لا يَخفى ونَسيبٌ لا يُجفى. (5)4862.الإمام الباقر عليه السلام :عنه عليه السلام :الصَّبرُ أفضَلُ سَجِيَّةٍ ، وَالعِلمُ أشرَفُ حِليَةٍ وعَطِيَّةٍ. (6)4863.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ زَينُ الحَسَبِ. (7) .


1- .كنز الفوائد : ج 2 ص 108 ، أعلام الدين : ص 82 ، الخصال : ص 522 ح 12 عن الإمام عليّ عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه .
2- .كنز الفوائد : ج 1 ص 319 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 137 عن الإمام الجواد عن آبائه عنه عليهم السلام .
3- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 388 ح 299 .
4- .غرر الحكم : ح 1671 .
5- .غرر الحكم : ح 1463 وفي بعض النسخ «نسيب لا يخفى» .
6- .غرر الحكم : ح 1869 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 56 ح 1436 .
7- .غرر الحكم: ح 284، عيون الحكم والمواعظ: ص 27 ح 350 وراجع: الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 316 ح 238.

ص: 285

2 / 7 بهترين زيبايى

4864.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش فرا گيريد ؛ چرا كه در تنهايى ، همدم و در غربت ، همراه و در خلوت ، هم سخن است .4865.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :همواره در پى دانش باشيد كه طلب آن ، واجب است و... در سفر ، همراه و در غربت ، همدم است .4866.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام_ در اشعار منسوب به ايشان _:

دانشم با من است و هر جا كه باشم به دنبالم است .

دلم ظرف آن است ، نه درون صندوق .اگر در خانه باشم ، دانشم نيز در آن جا همراه من است

يا اگر در بازار باشم ، باز دانش من در بازار است .2 / 7بهترين زيبايى4864.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، بهترينِ دو زيبايى است .4865.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، جمالى است كه پنهان نمى مانَد و خويشاوندى اى است كه تباه نمى شود .4866.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :شكيبايى ، برترين خصلت و دانش ، برترين زيور و عطاست .4867.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، زينت حسب و نسب است .

.

ص: 286

4868.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ زَينُ الأَغنِياءِ وغِنَى الفُقَراءِ. (1)4869.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن لَم يَكتَسِب بِالعِلمِ مالاً اكتَسَبَ بِهِ جَمالاً. (2)4870.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :مُزَيِّنُ الرَّجُلِ عِلمُهُ وحِلمُهُ. (3)2 / 8أفضَلُ هِدايَةٍ4868.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ هِدايَةٍ. (4)4869.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ أشرَفُ هِدايَةٍ. (5)4870.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ خَيرُ دَليلٍ. (6)4871.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ نِعمَ دَليلٌ. (7)4872.عوالي اللآلي :عنه عليه السلام :العِلمُ أوَّلُ دَليلٍ ، وَالمَعرِفَةُ آخِرُ نِهايَةٍ. (8)4873.الاتّحافات السنيّة ( _ فِي الحَديثِ القُدسِيِّ _ ) عنه عليه السلام :لا دَليلَ أنجَحُ مِنَ العِلمِ. (9)4874.بحار الأنوار :عنه عليه السلام :العِلمُ يَهدي إلَى الحَقِّ. (10) .


1- .غرر الحكم : ح 1526 .
2- .غرر الحكم : ح 8967 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 433 ح 7460 .
3- .غرر الحكم : ح 9778 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 489 ح 9053 .
4- .غرر الحكم : ح 846 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 708 .
5- .غرر الحكم : ح 1023 .
6- .غرر الحكم : ح 590 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 569 .
7- .غرر الحكم : ح 837 وفي بعض النسخ «نعم دليل» .
8- .غرر الحكم : ح 2061 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1626 .
9- .غرر الحكم : ح 10668 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ح 9958 .
10- .غرر الحكم : ح 1581 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 49 ح 1255 .

ص: 287

2 / 8 بهترين هدايت

4875.سنن ابن ماجه عن عبد اللّه بن عمرو :امام على عليه السلام :دانش ، زينت توانگران و توانگرى مستمندان است .4876.تنبيه الخواطر عن ابن عبّاس :امام على عليه السلام :آن كه با دانش دارايى نيافت ، از آن زيبايى يافت .4872.عوالى اللآلي :امام على عليه السلام :زينت بخش مرد ، دانش و بردبارى اوست .2 / 8بهترين هدايت4875.سنن ابن ماجة ( _ به نقل از عبداللّه بن عمرو _ ) امام على عليه السلام :دانش ، برترين هدايت است .4876.تنبيه الخواطر ( _ به نقل از ابن عبّاس _ ) امام على عليه السلام :دانش ، والاترين هدايت است .4877.الاختصاص عن الحسن بن عطيّة :امام على عليه السلام :دانش ، بهترين راهنماست .4878.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، نيكوترين راهنماست .4879.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، نخستين راهنما و شناخت ، پايان راه است .4880.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :راهنمايى كامياب تر از دانش نيست .4877.الإختصاص ( _ به نقل از حسن بن عطيّه _ ) امام على عليه السلام :دانش ، به سوى حق ره مى نمايد .

.

ص: 288

4878.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ بِالعِلمِ تَهتَدي إلى رَبِّكَ ، وبِالأَدَبِ تُحسِنُ خِدمَةَ رَبِّكَ. (1)4879.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ يُرشِدُكَ ، وَالعَمَلُ يَبلُغُ بِكَ الغايَةَ. (2)4880.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن عَلِمَ اهتَدى. (3)4881.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إنَّ العِلمَ يَهدي ويُرشِدُ ويُنجي ، وإنَّ الجَهلَ يُغوي ويُضِلُّ ويُردي. (4)4882.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كَما أنَّ العِلمَ يَهدِي المَرءَ ويُنجيهِ كَذلِكَ الجَهلُ يُضِلُّهُ ويُرديهِ. (5)4883.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا هِدايَةَ لِمَن لا عِلمَ لَهُ. (6)4884.الكافي عن رفاعة عن الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ الظُّلمَةَ فِي الجَهلِ ، و إنَّ النّورَ فِي العِلمِ. (7)4885.المحاسن عن سنان بن طريف عن الإمام الصادق عليه السالإمام الكاظم عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَم _: يا هِشامُ ، إنَّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ : ... يا بُنَيَّ إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ قَد غَرِقَ فيها (فيهِ) عالَمٌ كَثيرٌ ، فَلتَكُن سَفينَتُكَ فيها تَقوَى اللّهِ ، وحَشوُهَا الإِيمانَ ، وشِراعُها التَّوَكُّلَ ، وقَيِّمُهَا العَقلَ ، ودَليلُهَا العِلمَ ، وسُكّانُهَا الصَّبرَ. (8)2 / 9أفضَلُ شَرَفٍ4883.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ شَرَفٍ. (9) .


1- .روضة الواعظين: ص 16، مشكاة الأنوار: ص 135 ؛ بحارالأنوار : ج 1 ص 180 ح 64 .
2- .غرر الحكم : ح 2060 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1625 .
3- .غرر الحكم : ح 7735 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 452 ح 8070 .
4- .غرر الحكم : ح 3632 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 154 ح 3359 .
5- .غرر الحكم : ح 7217 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 398 ح 6743 وفيه «يضره» بدل «يضله» .
6- .غرر الحكم : ح 10785 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 541 ح 10048 .
7- .الكافي : ج 1 ص 29 ح 34 عن الحسن بن عمّار .
8- .الكافي : ج 1 ص 16 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 386 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 136 ح 30 .
9- .غرر الحكم : ح 481 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 698 .

ص: 289

2 / 9 برترين شَرف

4884.الكافى ( _ به نقل از رفاعه _ ) امام على عليه السلام :تو با دانش ، به سوى پروردگارت راه مى يابى و با ادب ، پروردگارت را نيك خدمت مى كنى .4885.المحاسن ( _ به نقل از سنان بن طريف _ ) امام على عليه السلام :دانش ، تو را ارشاد مى كند و عمل تو را به هدف مى رساند .4886.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :كسى كه دانست ، راه يافت .4887.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، ره مى نمايد و ارشاد مى كند و نجات مى بخشد و نادانى ، گم راه مى كند و به بيراهه مى برد و پست مى گرداند .4888.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :همان گونه كه دانش ، مرد را ره مى نمايد و نجات مى بخشد ، نادانى نيز وى را گم راه و پست مى سازد .4886.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه را دانش نيست ، هدايت نباشد .4887.امام صادق عليه السلام :امام صادق عليه السلام :تاريكى در نادانى و روشنايى در دانش است .4888.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام_ خطاب به هشام بن حكم _: اى هشام! لقمان به پسر خود گفت : ... فرزندم ! دنيا ، دريايى است ژرف كه در آن ، مردمى بسيار غرق شده اند . پس بايد كِشتى تو در آن تقواى الهى باشد و اندرونش ايمان ، و بادبانش توكّل ، و ناخدايش خِرد ، و راهنمايش دانش ، و سكّانش شكيبايى .2 / 9برترين شَرف4891.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، برترين شرف است .

.

ص: 290

4892.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ شَرَفِ مَن لا قَديمَ لَهُ. (1)4893.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :لا شَرَفَ كَالعِلمِ. (2)4889.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أشرَفُ الشَّرَفِ العِلمُ. (3)4890.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا عِزَّ أشرَفُ مِنَ العِلمِ. (4)4891.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ أعلى فَوزٍ. (5)4892.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :رُتبَةُ العِلمِ أعلَى الرُّتَبِ. (6)4893.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ جَلالَةٌ ، الجَهالَةُ ضَلالَةٌ. (7)4894.الإمام الباقر عليه السلام :عنه عليه السلام :العَقلُ أجمَلُ زينَةٍ ، وَالعِلمُ أشرَفُ مَزِيَّةٍ. (8)4895.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :لاشَيءَ أحسَنُ مِن عَقلٍ مَعَ عِلمٍ، وعِلمٍ مَعَ حِلمٍ، وحِلمٍ مَعَ قُدرَةٍ. (9)4896.الإمام الباقر عليه السلام ( _ لِمالِكٍ الجُهَنِيِّ _ ) عنه عليه السلام :حَسَبُ المَرءِ عِلمُهُ ، وجَمالُهُ عَقلُهُ. (10)4897.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ أشرَفُ الأَحسابِ. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 1808 .
2- .نهج البلاغة: الحكمة 113، روضة الواعظين: ص15، غررالحكم: ح 10484، بحارالأنوار : ج 1 ص 179 ح 63.
3- .غرر الحكم : ح 2924 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 118 ح 2631 .
4- .غرر الحكم : ح 10656 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 534 ح 9794 .
5- .غرر الحكم : ح 731 .
6- .المواعظ العدديّة: ص 56 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 269 ح 4945 .
7- .غرر الحكم : ح 163 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 38 ح 814 و 815 .
8- .غرر الحكم : ح 1940 .
9- .غرر الحكم : ح 10909 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 544 ح 10116 وفيه «عمل» بدل «عقل» ؛ شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 267 ح 99 نحوه .
10- .غرر الحكم: ح 4892 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 232 ح 4444 .
11- .الإرشاد : ج 1 ص 298 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 319 .

ص: 291

4894.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، براى آن كه نياكانى ندارد ، برترين شرف است .4895.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :شرفى چون دانش ، نيست .4896.امام باقر عليه السلام ( _ به مالك جُهَنى _ ) امام على عليه السلام :شريف ترين شرف ، دانش است .4897.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :عزّتى والاتر از دانش نيست .4898.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، بالاترين رستگارى است .4899.عنه صلى الله عليه و آله ( _ وقَد سَأَلَهُ عَمرُو بنُ عَبَسَةَ : أيُّ الإِيم ) امام على عليه السلام :مرتبت دانش ، بالاترين مراتب است .4900.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، بزرگى و نادانى ، گم راهى است .4901.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خِرد ، زيباترين زينت و دانش ، بزرگ ترين برترى است .4902.معاني الأخبار عن أبي ذر عن رسول اللّه صلى الله علامام على عليه السلام :چيزى نيكوتر از خِرد همراه با دانش نيست و نيز دانش همراه با بردبارى و بردبارىِ همراه با توانايى .4898.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :گوهر مرد ، دانش وى و زيبايى اش ، خِرد اوست .4899.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در پاسخ به عمرو بن عبسه كه پرسيد : كدام ايمان ب ) امام على عليه السلام :دانش ، شريف ترين تبار است . .

ص: 292

4900.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :رِياسَةُ العِلمِ أشرَفُ رِياسَةٍ. (1)4901.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :غايَةُ الفَضائِلِ العِلمُ. (2)4902.معانى الأخبار ( _ به نقل از ابوذر _ ) عنه عليه السلام :رَأسُ الفَضائِلِ العِلمُ. (3)4903.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :أفضَلُ ما مَنَّ اللّهُ سُبحانَهُ بِهِ عَلى عِبادِهِ : عِلمٌ وعَقلٌ ومُلكٌ وعَدلٌ. (4)4904.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ أجَلُّ بِضاعَةٍ. (5)4905.مسند ابن حنبل عن أبي سعيد الخدري عن رسول اللّه صلعنه عليه السلام :كَفى بِالعِلمِ شَرَفاً أنَّهُ يَدَّعيهِ مَن لا يُحسِنُهُ ويَفرَحُ بِهِ إذا نُسِبَ إلَيهِ. (6)4906.مسند ابن حنبل عن أبي جمعة :عنه عليه السلام :المَعرِفَةُ بُرهانُ الفَضلِ. (7)4903.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ به امام على عليه السلام _ ) الإمام الجواد عليه السلام :الشَّريفُ كُلُّ الشَّريفِ مَن شَرَفُهُ عِلمُهُ. (8)راجع : ص 268 (معيار قيمة الإنسان) و 274 (رفعة الدارين) .

2 / 10أفضَلُ حِرزٍ4907.مسند ابن حنبل عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليهالإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ حِرزٌ. (9) .


1- .غرر الحكم : ح 5589 .
2- .غرر الحكم : ح 6379 .
3- .غرر الحكم : ح 5234 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4810 .
4- .غرر الحكم : ح 3205 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 122 ح 2771 .
5- .غرر الحكم : ح 612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 560 .
6- .دستور معالم الحكم : ص 26 ؛ منية المريد : ص 110 ، المحجّة البيضاء : ج 1 ص 25 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 387 ح 6563 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 185 ح 107 .
7- .غرر الحكم: ح 829 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 24 ح 206 وفيه «العقل» بدل «الفضل» .
8- .كشف الغمّة : ج 3 ص 140 ، حلية الأبرار : ج 4 ص 601 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 82 ح 82 .
9- .غرر الحكم : ح 218 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 61 ح 1558 .

ص: 293

2 / 10 برترين حِرز

4908.مسند أبي يعلى عن عمر :امام على عليه السلام :رياست علمى ، شريف ترين رياست است .4907.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از اَن_َس _ ) امام على عليه السلام :نهايت فضيلت ها ، دانش است .4908.مسند ابى يعلى ( _ به نقل از عمر _ ) امام على عليه السلام :بالاترينِ فضيلت ها ، دانش است .4909.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :شريف ترين چي_زى ك_ه خداون_د سبح_ان ب_دان بر بندگانش منّت نهاده ، دانش و خِرد و حكومت و عدل است .4910.تاريخ بغداد عن عبد اللّه بن عمرو :امام على عليه السلام :بزرگ ترين سرمايه ، دانش است .4911.مسند الشاميين عن عبد اللّه بن عمرو :امام على عليه السلام :در شرافت دانش ، همين ب_س كه كسى هم كه آن را نيك نمى داند ، ادّعايش مى كند و هرگاه به آن منسوب گردد ، شادمان مى شود .4912.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :معرفت ، دليل فضيلت است .4913.الإمام عليّ عليه السلام :امام جواد عليه السلام :شريف به تمام معنا ، كسى است كه دانشش مايه شرف او گردد .ر . ك : ص 269 (معيار ارزش انسان) و 275 (سرافرازى دو سرا) .

2 / 10برترين حِرز4911.مسند الشاميّين ( _ به نقل از عبداللّه بن عمرو _ ) امام على عليه السلام :دانش ، حِرز (نگه دارنده) است .

.

ص: 294

4912.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ حِجابٌ مِنَ الآفاتِ. (1)4913.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: إذا وُضِعَ المَيِّتُ في قَبرِهِ اعتَوَرَتهُ نيرانٌ أربَعٌ ، فَتَجيءُ الصَّلاةُ فَتُطفِئُ واحِدَةً ، ويَجيءُ الصَّومُ فَيُطفِئُ واحِدَةً ، وتَجيءُ الصَّدَقَةُ فَتُطفِئُ واحِدَةً ، ويَجيءُ العِلمُ فَيُطفِئُ الرّابِعَةَ ، ويَقولُ : لَو أدرَكتُهُنَّ لَأَطفَأتُهُنَّ كُلَّهُنَّ ، فَقَرَّ عَيناً ، فَأَنَا مَعَكَ ، ولَن تَرى بُؤساً. (2)4914.امام على عليه السلام :الإمام الباقر عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِجابِرِ بنِ يَزيدَ الجُعفِيّ _: اِدفَع عَن نَفسِكَ حاضِرَ الشَّرِّ بِحاضِرِ العِلمِ ، وَاستَعمِل حاضِرَ العِلمِ بِخالِصِ العَمَلِ ، وتَحَرَّز في خالِصِ العَمَلِ مِن عَظيمِ الغَفلَةِ بِشِدَّةِ التَّيَقُّظِ ، وَاستَجلِب شِدَّةَ التَّيَقُّظِ بِصِدقِ الخَوفِ ، وَاحذَر خَفِيَ التَّزَيُّنِ بِحاضِرِ الحَياةِ ، وتَوَقَّ مُجازَفَةَ الهَوى بِدَلالَةِ العَقلِ ، وقِف عِندَ غَلَبَةِ الهَوى بِاستِرشادِ العِلمِ. (3)4915.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام الصادق عليه السلام :العِلمُ جُنَّةٌ. (4)2 / 11سِترُ العُيوبِ4916.امام على عليه السلام ( _ در سفارش به زهد و پرهيزگارى _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ وَالمالُ يَستُرانِ كُلَّ عَيبٍ ، وَالفَقرُ وَالجَهلُ يَكشِفانِ كُلَّ عَيبٍ. (5)4917.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :مَن كَساهُ العِلمُ ثَوبَهُ اختَفى عَنِ النّاسِ عَيبُهُ. (6) .


1- .غرر الحكم : ح 720 .
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 347 ح 979 .
3- .تحف العقول : ص 285 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 163 ح 1 .
4- .الكافي : ج 1 ص 26 ح 29 عن المفضّل بن عمر ، تحف العقول : ص 356 .
5- .الفردوس : ج 3 ص 71 ح 4200 عن ابن عبّاس ، كنزالعمّال : ج 10 ص 134 ح 28669 .
6- .تحف العقول : ص 215 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 54 ح 92 .

ص: 295

2 / 11 پوشاندن عيوب

4918.عنه عليه السلام ( _ يَعِظُ بِسُلوكِ الطَّريقِ الواضِحِ _ ) امام على عليه السلام :دانش ، پرده اى جلوگير از آفتهاست .4919.عنه عليه السلام ( _ مِن خُطبَةٍ لَهُ وفيها يَصِفُ زَمانَهُ بِالجَور ) امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: هرگاه مرده را در گورش نهند ، چهار آتش او را در ميان مى گيرد : نماز مى آيد و يكى از آن چهار آتش را خاموش مى كند ؛ و روزه مى آيد و يكى ديگر را خاموش مى سازد ؛ و صدقه مى آيد و آتشى ديگر را خاموش مى كند ؛ و دانش مى آيد و آتش چهارم را فرو مى نشاند ومى گويد: اگر به آنها مى رسيدم، خود ، همه آنها را فرو مى نشاندم . پس چشمت روشن باد كه من با تو هستم و تو را جاى غم نيست !4920.عنه عليه السلام :امام باقر عليه السلام_ در سفارش به جابر جعفى _: حضور شرّ را با حضور دانش ، از نفس خويش دور كن و دانش حاضر را با كردار خالصانه به كار بند و در كردار خالصانه ، با كمال بيدارى از غفلت بزرگ بپرهيز و كمال بيدارى را با هراسى صادقانه به دست آور و از خودآرايى نهان به زندگانى حاضر بپرهيز و با رهنمايى خِرد ، از گزافه كارى هوا و هوس ، خود را نگه دار و هنگام چيرگى هوا ، با ره جستن از دانش ، باز ايست .4917.امام على عليه السلام :امام صادق عليه السلام :دانش ، سِپَر است .2 / 11پوشاندن عيوب4920.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش و دارايى ، هر عيبى را مى پوشانند و تنگ دستى و نادانى ، هر عيبى را آشكار مى سازند .4921.الكافي عن كامل التمّار :امام على عليه السلام :آن كه جامه دانش بپوشد ، عيبش از مردم نهان مى مانَد .

.

ص: 296

2 / 12أنفَعُ كَنزٍ4924.الإمام الكاظم عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لا كَنزَ أنفَعُ مِنَ العِلمِ. (1)4921.الكافى ( _ به نقل از كامل تمّار _ ) عنه عليه السلام :العِلمُ أعظَمُ كَنزٍ. (2)4922.امام باقر عليه السلام ( _ درباره اين فرموده خداوند عز و جل : {Q} «و خدا ط ) عنه عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ قِنيَةٍ. (3)4923.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ كَنزٌ عَظيمٌ لا يَفنى. (4)4924.امام كاظم عليه السلام :عنه عليه السلام :أفضَلُ الكُنوزِ مَعروفٌ يودَعُ الأَحرارَ ، وعِلمٌ يَتَدارَسُهُ الأَخيارُ. (5)4925.الإمام الكاظم عليه السلام ( _ لهشام بن الحكم _ ) عنه عليه السلام :أفضَلُ الذَّخائِرِ عِلمٌ يُعمَلُ بِهِ ، ومَعروفٌ لا يُمَنُّ بِهِ. (6)4925.امام كاظم عليه السلام ( _ به هشام بن حكم _ ) عنه عليه السلام :العِلمُ كَنزٌ. (7)4926.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا ذُخرَ كَالعِلمِ. (8)4927.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :غِنَى العاقِلِ بِعِلمِهِ. (9) .


1- .الكافي : ج 8 ص 19 ح 4 عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 406 ح 5880 ، التوحيد : ص 73 ح 27 كلاهما عن جابر بن يزيد الجعفي عن الإمام الباقر عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام ، عيون الحكم والمواعظ : ص 537 ح 9889 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 165 ح 3 .
2- .غرر الحكم : ح 620 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 259 .
3- .غرر الحكم : ح 812 .
4- .غرر الحكم : ح 1234 و ح 1589 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 46 ح 1145 .
5- .غرر الحكم : ح 3281 .
6- .غرر الحكم : ح 3312 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 115 ح 2537 .
7- .غرر الحكم : ح 64 .
8- .غرر الحكم : ح 10458 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 531 ح 9670 .
9- .غرر الحكم : ح 6381 .

ص: 297

2 / 12 پرسودترين گنج

2 / 12پرسودترين گنج4927.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :گنجى سودمندتر از دانش ، نيست .4928.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :بزرگ ترين گنج ، دانش است .4929.الإيمان لابن ابي شيبة عن جابر بن عبد اللّه :امام على عليه السلام :بالاترين ذخيره ، دانش است .4930.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، گنج بزرگى است كه فنا نمى پذيرد .4931.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :برترين گنجينه ، احسانى است كه به آزادگان شود و دانشى است كه نيكان فرا مى گيرند .4932.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :برترين ذخيره ، دانشى است كه بدان عمل شود و احسانى است كه بدان منّت ننهند .4933.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، گنج است .4934.الإمام الباقر عليه السلام ( _ لِلفُضَيلِ بنِ يَسارٍ _ ) امام على عليه السلام :ذخيره اى چون دانش نيست .4935.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :توانگرى خردمند ، به دانش اوست .

.

ص: 298

4936.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :ثَروَةُ العاقِلِ في عِلمِهِ وعَمَلِهِ. (1)4929.الإيمان، ابن ابى شيبه ( _ به نقل از جابر بن عبداللّه _ ) عنه عليه السلام :ثَروَةُ العِلمِ تُنجي وتَبقى. (2)4930.امام على عليه السلام :تهذيب الأحكام عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام :كَم إنسانٍ لَهُ حَقٌّ لا يَعلَمُ بِهِ ! قُلتُ : وما ذاكَ أصلَحَكَ اللّهُ؟ قالَ : إنَّ صاحِبَيِ الجِدارِ كانَ لَهُما كَنزٌ تَحتَهُ لا يَعلَمانِ بِهِ ، أما إنَّهُ لَم يَكُن بِذَهَبٍ ولا فِضَّةٍ ، قُلتُ : فَما كانَ ؟ قالَ : كانَ عِلماً. (3)4931.امام على عليه السلام :لقمان عليه السلام_ لاِبنِهِ يَعِظُهُ _: يا بُنَيَّ ، النّاسُ ثَلاثَةُ أثلاثٍ : ثُلُثٌ للّهِِ ، وثُلُثٌ لِنَفسِهِ ، وثُلُثٌ لِلدّودِ ، فَأَمّا ما هُوَ للّهِِ فَروحُهُ، وأمّا ما هُوَ لِنَفسِهِ فَعِلمُهُ ، وأمّا ما هُوَ لِلدّودِ فَجِسمُهُ. (4)2 / 13ميراثُ الأَنبِياءِ4934.امام باقر عليه السلام ( _ به فُضيل بن يسار _ ) رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ ميراثي وميراثُ الأَنبِياءِ قَبلي. (5)راجع : ج 3 ص 298 (ورثة الأنبياء) .

2 / 14خَيرُ ميراثٍ4938.الإمام الصادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ. (6) .


1- .غرر الحكم : ح 4708 .
2- .غرر الحكم : ح 4706 .
3- .تهذيب الأحكام : ج 9 ص 276 ح 1000 ، تفسير العيّاشي : ج 2 ص 337 ح 62 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 13 ص 311 ح 48 .
4- .المواعظ العدديّة : ص 186 .
5- .فردوس الأخبار : ج 3 ص 96 ح 4014 عن اُمّ هانئ ، كنزالعمّال : ج 10 ص 133 ح 28668 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 5 ، الأمالي للمفيد : ص 336 ح 7 عن عبداللّه بن محمّد عن الإمام الهادي عن آبائه عنه عليهم السلام ، روضة الواعظين : ص 15 ، أعلام الدين : ص 81 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 169 ح 20 .

ص: 299

2 / 13 ميراث پيامبران

2 / 14 بهترين ميراث

4939.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ثروت خردمند ، در دانش و عمل اوست .4940.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ثروت دانش ، رهايى بخش و ماندگار است .4941.عنه عليه السلام :تهذيب الأحكام_ به نقل از ابو بصير _: امام باقر عليه السلام فرمود : «بسى انسان ها كه حقّى دارند و از آن ناآگاه اند» .

گفتم : آن چيست _ خدا بر صلاحت بدارد _؟

فرمود : «دو [ پسر] صاحب ديوار ، (1) گنجى در زير آن داشتند كه از آن ، آگاه نبودند . بدان كه آن ، زر و سيم نبود» .

گفتم : پس چه بود؟

فرمود : «دانش بود» .4937.امام باقر عليه السلام :لقمان عليه السلام_ در سفارش به فرزندش _: اى پسركم! انسان ، سه بخش است : يك سوم براى خدا ، يك سوم براى خود ، و يك سوم براى كِرم هاست . امّا آنچه براى خداست ، روح اوست ؛ و آنچه از آنِ خود اوست ، دانش اوست ؛ و آنچه براى كِرم هاست ، تن اوست .2 / 13ميراث پيامبران4940.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، ميراث من و ميراث پيامبران پيش از من است .ر . ك : ج 3 ص 299 (وارثان پيامبران) .

2 / 14بهترين ميراث4944.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، ميراثى ارجمند است .

.


1- .اشاره به آيه «فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا ؛ پس در آن جا ديوارى يافتند» در ماجراى موسى و خضر عليهماالسلام(كهف : آيه 77) .

ص: 300

4945.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ ، ونِعمَةٌ عَميمَةٌ. (1)4942.صفات الشيعة ( _ به نقل از صفوان جمّال از امام صادق عليه السلام ) عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالعِلمِ ، فَإِنَّهُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ. (2)4943.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ وِراثَةٌ مُستَفادَةٌ. (3)4944.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن ماتَ وميراثُهُ الدَّفاتِرُ وَالمَحابِرُ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ. (4)4945.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافي عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ خَيرَ ما وَرَّثَ الآباءُ لِأَبنائِهِمُ الأَدَبُ لاَ المالُ ، فَإِنَّ المالَ يَذهَبُ وَالأَدَبَ يَبقى . قالَ مَسعَدَةُ : يَعني بِالأَدَبِ العِلمَ. (5)2 / 15خَيرٌ مِنَ المالِ4948.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يَمنَحُ المالَ مَن يُحِبُّ ويُبغِضُ ، ولا يَمنَحُ العِلمَ إلاّ مَن أحَبَّ. (6)4949.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ أفضَلُ مِنَ المالِ بِسَبعَةٍ : الأَوَّلُ : أنَّهُ ميراثُ الأَنبِياءِ ، وَالمالَ ميراثُ الفَراعِنَةِ ؛ الثّاني : العِلمُ لا يَنقُصُ بِالنَّفَقَةِ ، وَالمالُ يَنقُصُ بِها ؛ الثّالِثُ : يَحتاجُ المالُ إلَى الحافِظِ ، وَالعِلمُ يَحفَظُ صاحِبَهُ ؛ الرّابِعُ : العِلمُ يَدخُلُ فِي الكَفَنِ ، ويَبقَى المالُ ؛ الخامِسُ: المالُ يَحصُلُ لِلمُؤمِنِ وَالكافِرِ، وَالعِلمُ لا يَحصُلُ إلاّ لِلمُؤمِنِ؛ السّادِسُ : جَميعُ النّاسِ يَحتاجونَ إلَى العالِمِ في أمرِ دينِهِم ، ولا يَحتاجونَ إلى صاحِبِ المالِ ؛ السّابِعُ : العِلمُ يُقَوِّي الرَّجُلَ عَلَى المُرورِ عَلَى الصِّراطِ ، وَالمالُ يَمنَعُهُ. (7) .


1- .غرر الحكم : ح 1701 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 50 ح 1272 .
2- .غرر الحكم : ح 6089 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 335 ح 5740 .
3- .كنز الفوائد: ج 1 ص 318، أعلام الدين: ص 84.
4- .إرشاد القلوب: ص 176 .
5- .الكافي : ج 8 ص 150 ح 132 .
6- .غرر الحكم : ح 3522 .
7- .منية المريد : ص 110 .

ص: 301

2 / 15 بهتر از مال

4950.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، ميراثى ارجمند و نعمتى گسترده است .4951.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :با دانش همراه باش كه ميراثى ارجمند است .4946.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، ميراثى سودمند است .4947.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :كسى كه بميرد و ميراثش دفتر و دوات باشد ، بهشت برايش واجب مى شود .4948.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الكافى_ به نقل از هارون بن مسلم از مسعدة بن صدقه _امام صادق عليه السلام فرمود : «بهترين چيزى كه پدران براى پسرانشان به ميراث مى نهند ، ادب است ، نه مال؛ چرا كه مال از كف مى رود و ادب مى ماند» .

مسعده گفت : مقصود امام عليه السلام از ادب ، دانش است .2 / 15بهتر از مال4951.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :خداوند سبحان ، مال را به كسانى كه دوست دارد و يا دشمن دارد مى بخشد؛ ولى دانش را جز به كسى كه دوست دارد ، نمى بخشد .4952.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، در هفت چيز بر مال برترى دارد : نخست اين كه دانش ، ميراث پيامبران است و مال ، ميراث فراعنه . دوم اين كه دانش به بخشش كاستى نپذيرد و مال ، بدان كاستى مى گيرد . سوم اين كه مال به نگهبان نياز دارد و دانش ، دارنده اش را نگه مى دارد . چهارم اين كه دانش ، همراه مرده مى رود و مال ، مى مانَد . پنجم اين كه مال به چنگ مؤمن و كافر مى آيد ، ولى دانش ، تنها نصيب مؤمن مى شود . ششم اين كه همه مردم

در كار دين خود به عالم نياز دارند ، ولى به صاحب مال ، نيازى ندارند . هفتم اين كه دانش ، آدمى را در گذشتن از صراط نيرو مى بخشد ، ولى مالْ مانع اوست .

.

ص: 302

4953.عوالي اللآلي :نهج البلاغة عن كميل بن زياد :أخَذَ بِيَدي أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام ، فَأَخرَجَني إلَى الجَبّانِ ، فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ ، ثُمَّ قالَ : . . . اِحفَظ عَنّي ما أقولُ لَكَ :

النّاسُ ثَلاثَةٌ : فَعالِمٌ رَبّانِيٌّ ، ومُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاةٍ ، وهَمَجٌ رَعاعٌ أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ (صائِحٍ) يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ ، لَم يَستَضيؤوا بِنورِ العِلمِ ، ولَم يَلجَؤوا إلى رُكنٍ وَثيقٍ .

يا كُمَيلُ ، العِلمُ خَيرٌ مِنَ المالِ ، العِلمُ يَحرُسُكَ وأنتَ تَحرُسُ المالَ . وَالمالُ تَنقُصُهُ النَّفَقَةُ ، وَالعِلمُ يَزكو عَلَى الإِنفاقِ ، وصَنيعُ المالِ يَزولُ بِزَوالِهِ .

يا كُمَيلَ بنَ زِيادٍ ، مَعرِفَةُ العِلمِ دينٌ يُدانُ بِهِ ، بِهِ يَكسِبُ الإِنسانُ الطّاعَةَ في حَياتِهِ وجَميلَ الاُحدوثَةِ بَعدَ وَفاتِهِ . وَالعِلمُ حاكِمٌ ، وَالمالُ مَحكومٌ عَلَيهِ .

ياكُمَيلُ ، هَلَكَ خُزّانُ الأَموالِ وهُم أحياءٌ ، وَالعُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ ؛ أعيانُهُم مَفقودَةٌ وأمثالُهُم في القُلوبِ مَوجودَةٌ . ها إنَّ ها هُنا لَعِلماً جَمًّا _ وأشارَ بِيَدِهِ إلى صَدرِهِ _ لَو أصَبتُ لَهُ حَمَلَةً ! (1)4954.الإمام عليّ عليه السلام :المواعظ العدديّة :رُوِيَ أنَّ أربَعَةً مِنَ الرَّهبانِيَّةِ أتَوا عَلِيّا عليه السلام لِيَمتَحِنوهُ ، فَقالوا : نَسأَ لُهُ عَن مَعنًى واحِدٍ بِلَفظٍ واحِدٍ ، فَإِن أجابَ بِجَوابٍ واحِدٍ فَهُوَ ناقِصٌ .

فَدَخَلَ واحِدٌ وقالَ : أجَمعُ المالِ أفضَلُ أم جَمعُ العِلمِ؟

فَقالَ : بَل جَمعُ العِلمِ ؛ لِأَنَّ المالَ يَنقُصُ بِالإِنفاقِ وَالعِلمَ يَزدادُ .

ثُمَّ دَخَلَ الثّاني فَسَأَ لَهُ مِثلَ ذلِكَ ، فَقالَ : بَلِ العِلمُ ؛ إذِ العِلمُ يَحفَظُ صاحِبَهُ وصاحِبُ المالِ يَحفَظُ مالَهُ .

ثُمَّ دَخَلَ الثّالِثُ فَسَأَلَهُ كَذلِكَ ، فَقالَ : بَلِ العِلمُ ؛ لِأَنَّ مَن جَمَعَ العِلمَ يَزدادُ تَواضُعُهُ ، ومَن جَمَعَ المالَ يَزدادُ تَكَبُّرُهُ .

ثُمَّ دَخَلَ الرّابِعُ وسَأَلَهُ كَذلِكَ ، وقالَ : بَلِ العِلمُ ؛ لِأَنَّ مَن جَمَعَ العِلمَ يَزدادُ أحِبّاؤُهُ ، ومَن جَمَعَ المالَ يَزدادُ أعداؤُهُ. (2) .


1- .نهج البلاغة : الحكمة 147 ، الإرشاد : ج 1 ص 227 ، الخصال : ص 186 ح 257 ، تحف العقول : ص 169 ، الأمالي للمفيد : ص 247 ح 3 كلّها نحوه ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 105 وليس فيه «وصنيع المال يزول بزواله» وراجع : كنزالفوائد : ج 1 ص 319 .
2- .المواعظ العدديّة : ص 221 .

ص: 303

4955.الإمام عليّ عليه السلام ( _ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيه _ ) نهج البلاغة_ به نقل از كميل بن زياد _: اميرمؤمنان ، على بن ابى طالب عليه السلام دست مرا گرفت و به بيابان برد . هنگامى كه به صحرا رسيد ، آهى سوزناك كشيد و فرمود : «... آنچه به تو مى گويم ، از من به ياد دار :

مردم ، سه گروه اند : دانشمند ربّانى؛ دانشجوى در راه رستگارى؛ و بى سر و پاهايى كه دنباله رو هر بانگى باشند و با هر بادى بچرخند . اينان از روشنى دانش ، پرتوى برنگرفته اند و به پايه اى استوار ، پناه نبرده اند .

اى كميل! دانش ، بهتر از مال است . دانش ، تو را پاسبانى مى كند ، حال آن كه تو مال را پاس مى دهى . مال با دهش ، كاهش و دانش با بخشش ، افزايش مى يابد و پرورده مال با رفتن مال مى رود .

اى كميل بن زياد! شناخت دانش ، آيينى است كه [خدا] بدان عبادت مى شود و آدمى به وسيله آن در زندگى طاعت را ، و پس از مرگش نام نيك را به دست مى آورد . دانش ، فرمانده است و مال ، فرمانبر .

اى كميل! مال اندوزان ، اگر چه [به ظاهر ]زنده اند ، در حقيقت ، مُرده اند ، حال آن كه تا روزگار بپايد ، دانشمندان باقى اند. پيكرهايشان گم مى شود ، ولى نمود و نشانه هايشان در دل ها وجود دارد .

هان! اين جا (به سينه خود اشاره كرد) دانشى انبوه است. اى كاش حاملانى براى آن مى يافتم !4956.عيون أخبار الرضا عليه السلام عن عبيد بن هلال :المواعظ العدديّة :روايت شده است كه چهار تن از راهبان نزد على عليه السلام آمدند تا او را بيازمايند . گفتند : معناى واحدى را با لفظ واحدى از او مى پرسيم . اگر پاسخ واحدى داد ، وى ناقص است .

يكى از آنها داخل شد و پرسيد : گردآورى مال بهتر است يا گردآورى دانش ؟

فرمود : «البته گردآورى دانش ؛ زيرا مال با دهش ، كاهش مى يابد ، ولى دانش ، افزايش مى يابد» .

فرد دوم وارد شد و همين را پرسيد . امام عليه السلام پاسخ داد : «البته دانش؛ چرا كه دانش ، دارنده اش را نگه دارى مى كند و دارنده مال به نگه دارى مالش مشغول است» .

آن گاه سومى داخل شد و همين پرسش را كرد . امام عليه السلام فرمود : «البته دانش ؛ زيرا آن كس كه به گردآورى دانش بپردازد ، فروتنى اش افزون مى شود و آن كس كه به جمع آورى مال سرگرم شود ، تكبرش فزون مى گردد» .

آن گاه فرد چهارم وارد شد و همان سؤال را طرح كرد . امام عليه السلام فرمود : «البته دانش بهتر است ؛ زيرا كسى كه در گردآورى دانش بكوشد ، دوستانش فراوان شوند و آن كه به ثروت اندوزى بپردازد ، دشمنانش فراوان گردند» . .

ص: 304

4952.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _:

رَضينا قِسمَةَ الجَبّارِ فينا

لَنا عِلمٌ ولِلأَعداءِ مالُ فَإِنَّ المالَ يَفنى عَن قَريبٍ

وإنَّ العِلمَ باقٍ لا يَزالُ (1)راجع : ج 3 ص 16 (طلب العلم أوجب من طلب المال) .

2 / 16لا يُفنيهِ الإِنفاقُ4956.عيون أخبار الرضا ( _ به نقل از عبيد بن هلال _ ) الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النّارَ لا يَنقُصُها ما اُخِذَ مِنها ولكِن يُخمِدُها أن لا تَجِدَ حَطَباً ، وكَذلِكَ العِلمُ لا يُفنيهِ الاِقتِباسُ لكِن بُخلُ الحامِلينَ لَهُ سَبَبُ عَدَمِهِ. (2)4957.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :كُلُّ شَيءٍ يَنقُصُ عَلَى الإِنفاقِ إلاَّ العِلمَ. (3) .


1- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 442 ح 343 .
2- .غرر الحكم : ح 3520 .
3- .غرر الحكم : ح 6888 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6399 .

ص: 305

2 / 16 انفاق ، آن را نابود نمى كند

4958.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام_ در اشعار منسوب به ايشان _:

به قسمت خداى جبّار خشنود شديم :/

ما را دانش و دشمنان را مال .همانا مال به زودى نابود گردد/

ولى دانش ، همواره ماندگار است .ر . ك : ج 3 ص 17 (جستجوى دانش ، از طلب مال ، واجب تر است) .

2 / 16انفاق ، آن را نابود نمى كند4957.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :آنچه از آتش برگيرند ، از آن نمى كاهد ، بلكه اگر هيزمى نيابد ، خاموش مى گردد؛ همين گونه است حال دانش ، كه برگرفتن از آن نابودش نمى كند ، بلكه بخل حاملانش موجب نابودى اش مى گردد .4958.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :همه چيز با انفاق كاستى مى گيرد ، جز دانش .

.

ص: 306

4959.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در وصف مؤمن _ ) عنه عليه السلام :العِلمُ لا يَنقَطِعُ ولا يَنفَدُ ، كَالنّارِ لا يَنقُصُها ما يُؤخَذُ مِنها. (1)راجع : ج 3 ص 236 (إتقان العلم) .

2 / 17كَمالُ الإِيمانِ4963.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :نِعمَ وَزيرُ الإِيمانِ العِلمُ. (2)4964.الإمام عليّ عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ حَياةُ الإِسلامِ وعِمادُ الإِيمانِ. (3)4965.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :أفضَلُكُم إيماناً أفضَلُكُم مَعرِفَةً. (4)4966.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :نِعمَ دَليلُ الإِيمانِ العِلمُ. (5)4967.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في عَلائِمِ المُؤمِنِ _ ) عنه عليه السلام :نِعمَ قَرينُ (6) الإِيمانِ العِلمُ. (7)4968.تنبيه الخواطر عن عائشه :عنه عليه السلام :حِفظُ الدّينِ ثَمَرَةُ المَعرِفَةِ ورَأسُ الحِكمَةِ. (8)4962.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ كَمُلَ إيمانُهُ : العَقلُ ، وَالحِلمُ ، وَالعِلمُ. (9)راجع : ص 326 (الإيمان) و 480 (الإيمان) .

.


1- .نثر الدرّ : ج 1 ص 285 .
2- .الكافي : ج 1 ص 48 ح 3 عن حمّاد بن عثمان عن الإمام الصادق عليه السلام ، قرب الإسناد : ص 67 ح 217 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهماالسلامعنه صلى الله عليه و آله ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 82 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 493 ح 9086 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 45 ح 1 .
3- .الجامع الصغير: ج2 ص192 ح5711 نقلاً عن أبيالشيخ عن ابن عبّاس، كنزالعمّال : ج10 ص181 ح 28944 .
4- .جامع الأخبار : ص 36 ح 18 ، بحارالأنوار : ج 3 ص 14 ح 37 .
5- .غرر الحكم : ح 9928 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 494 ح 9125 .
6- .في بعض النسخ «وزير» بدل «قرين» .
7- .غرر الحكم : ح 9899 .
8- .غرر الحكم : ح 4903 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 231 ح 4417 .
9- .غرر الحكم: ح 4658، عيون الحكم والمواعظ: ص211 ح 4218 و راجع: بحارالأنوار : ج 13 ص420 ح14.

ص: 307

2 / 17 كمال ايمان

4964.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، گسسته و نابود نمى شود؛ همان گونه كه آتش با برگرفتن از آن ، كاستى نمى گيرد .ر . ك : ج 3 ص 237 (استوارى دانش) .

2 / 17كمال ايمان4968.تنبيه الخواطر ( _ به نقل از عايشه _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، وزير نيكويى براى ايمان است .4969.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، [مايه] حيات اسلام و ستون ايمان است .4970.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مؤمن ترينِ شما ، دانشمندترينِ شماست .4971.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، راهبر نيكويى براى ايمان است .4972.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، همنشين نيكويى براى ايمان است .4973.الخصال عن طاووس بن اليمان :امام على عليه السلام :نگاهبانى از دين ، ثمره معرفت و بالاترينْ حكمت است .4974.تهذيب الأحكام عن سدير عن الإمام الباقر عليه السلاامام على عليه السلام :سه ويژگى در هر كه باشد ، ايمانش به كمال مى رسد : خرد ، بردبارى و دانش .ر . ك : ص 326 (ايمان) و 480 (ايمان) .

.

ص: 308

2 / 18شَرطُ العَمَلِ4972.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عَمَلٌ قَليلٌ في عِلمٍ خَيرٌ مِن كَثيرٍ في جَهلٍ. (1)4973.الخصال ( _ به نقل از طاووس بن يمان _ ) عنه صلى الله عليه و آله :ثَلاثُ صَلَواتٍ بِعِلمٍ أفضَلُ عِندَ اللّهِ عز و جل مِن ألفِ صَلاةٍ بِغَيرِ عِلمٍ ، وكَذلِكَ سائِرُ العَمَلِ. (2)4974.تهذيب الأحكام ( _ به نقل از سُدَير _ ) عنه صلى الله عليه و آله :إذا عَمِلتَ عَمَلاً فَاعمَل بِعِلمٍ وعَقلٍ ، وإيّاكَ وأن تَعمَلَ عَمَلاً بِغَيرِ تَدَبُّرٍ وعِلمٍ ، فَإِنَّهُ جَلَّ جَلالُهُ يَقولُ : «وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَ_ثًا» (3) . (4)4975.الكافي عن محمّد بن سنان عمّن ذكره عن الإمام الصادعنه صلى الله عليه و آله :مَن عَمِلَ عَلى غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يُفسِدُ أكثَرَ مِمّا يُصلِحُ. (5)4976.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :جامع بيان العلم وفضله عن أنس :جاءَ رَجُلٌ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟

قالَ : العِلمُ بِاللّهِ عز و جل .

قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ؟

قالَ : العِلمُ بِاللّهِ .

قالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، أسأَلُكَ عَنِ العَمَلِ وتُخبِرُني عَنِ العِلمِ !

فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : إنَّ قَليلَ العَمَلِ يَنفَعُ مَعَ العِلمِ ، وإنَّ كَثيرَ العَمَلِ لا يَنفَعُ مَعَ الجَهلِ. (6) .


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 14 .
2- .الفردوس : ج 2 ص 90 ح 2481 عن عبداللّه بن عمرو .
3- .النحل : 92 .
4- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 361 ح 2660 عن عبداللّه بن مسعود .
5- .الكافي : ج 1 ص 44 ح 3 عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 47 ، المحاسن : ج 1 ص 314 ح 621 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، أعلام الدين : ص 309 عن الإمام الجواد عليه السلام وفيه «أفسد» بدل «كان ما يفسد» ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 76 ح 61 .
6- .جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 45 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 156 ح 28800 نقلاً عن الفردوس عن أنس وراجع : ربيع الأبرار : ج 3 ص 207 وتنبيه الخواطر : ج 1 ح 82 .

ص: 309

2 / 18 شرط عمل

2 / 18شرط عمل4979.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عمل اندك همراه با دانش ، بهتر از عمل بسيارِ همراه با نادانى است .4975.الكافي ( _ به نقل از محمّد بن سنان ، از شخصى كه نامش را بر ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :سه نماز با دانش در پيشگاه خدا ، از هزار نماز بدون دانش بهتر است . حالِ اعمال ديگر نيز چنين است .4976.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كارى انجام مى دهى ، با دانش و خرد انجام ده و مبادا كارى را بى تدبّر و دانش انجام دهى . خداى بزرگوار مى فرمايد : «چون زنى مباشيد كه پس از تابيدن ، رشته هاى تابيده خود را از هم گسست» .4977.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به على عليه السلام _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كس كه بى دانش دست به كارى زند ، بيش از آن كه اصلاح كند ، تباه مى سازد .4978.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جامع بيان العلم وفضله_ به نقل از انس بن مالك _: مردى نزد پيامبر خدا آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! كدام عمل برتر است؟

فرمود : «علم به خداوند» .

گفت : اى پيامبر خدا! كدام عمل برتر است؟ فرمود : علم به خداوند .

گفت : اى پيامبر خدا ! من از عمل مى پرسم و تو از علم مى گويى؟

پيامبر خدا فرمود : «عمل اندك همراه با دانش ، سود مى دهد و عمل فراوان با نادانى ، بهره اى نمى دهد» .

.

ص: 310

4979.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :ما مِن حَرَكَةٍ إلاّ وأنتَ مُحتاجٌ فيها إلى مَعرِفَةٍ. (1)4980.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في حَجَّةِ الوَداعِ _ ) عنه عليه السلام :قَليلُ العَمَلِ مَعَ كَثيرِ العِلمِ خَيرٌ مِن كَثيرِ العَمَلِ مَعَ قَليلِ العِلمِ وَالشَّكِّ وَالشُّبهَةِ. (2)4981.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا خَيرَ فِي العَمَلِ إلاّ مَعَ العِلمِ. (3)4982.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لَن يَزكُوَ العَمَلُ حَتّى يُقارِنَهُ العِلمُ. (4)4983.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لَن يَصفُوَ العَمَلُ حَتّى يَصِحَّ العِلمُ. (5)4984.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :لا خَيرَ في عِبادَةٍ لا عِلمَ فيها ، ولا عِلمٍ لا فَهمَ فيهِ ، ولا قِراءَةٍ لا تَدَبُّرَ فيها. (6)4985.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :إنَّ العامِلَ بِغَيرِ عِلمٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيرِ طَريقٍ ، فَلا يَزيدُهُ بُعدُهُ عَنِ الطَّريقِ الواضِحِ إلاّ بُعداً مِن حاجَتِهِ . وَالعامِلُ بِالعِلمِ كَالسّائِرِ عَلَى الطَّريقِ الواضِحِ ، فَليَنظُر ناظِرٌ أسائِرٌ هُوَ أم راجِعٌ. (7)4980.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در حجّة الوداع _ ) عنه عليه السلام :لا خَيرَ في عَمَلٍ بِلا عِلمٍ. (8) .


1- .تحف العقول : ص 171 ، بشارة المصطفى : ص 25 عن كميل بن زياد ، بحارالأنوار : ج 77 ص 267 ح 1 .
2- .الاختصاص : ص 245 .
3- .غرر الحكم : ح 10708 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ص 9993 .
4- .غرر الحكم : ح 7447 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 408 ح 6907 .
5- .غرر الحكم : ح 7410 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 407 ح 6889 .
6- .سنن الدارمي : ج 1 ص 94 ح 302 عن يحيى بن عبّاد ، كنزالعمّال : ج 10 ص 262 ح 29388 نقلاً عن العسكري في المواعظ .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 154 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 209 ح 11 .
8- .غرر الحكم : ح 10683 .

ص: 311

4981.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هيچ حركتى نيست ، مگر آن كه در آن ، نيازمند شناختى هستى .4982.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عمل اندك همراه دانش ، از عمل بسيار با دانش اندك و همراه شك و شبهه ، بهتر است .4983.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :در عمل خيرى نيست ، مگر آن كه همراه دانش باشد .4984.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :عمل پاكيزه نمى گردد ، مگر آن كه با دانش همراه شود .4985.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عمل پالايش نمى يابد ، تا آن گاه كه دانش درست شود .4986.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :نه در پرستش بى دانش خيرى هست ، نه در دانش بى انديشه ، و نه در [قرآن ]خواندن بى تدبّر .4987.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عمل كننده بى دانش ، مانند رونده در بيراهه است . هر چه از راه روشن دورتر رود ، از مقصودش دورتر مى شود و عمل كننده با دانش ، مانند رهسپار راه روشن است . پس بيننده بايد نيك بنگرد كه آيا پيش رو است يا وا پس گرا .4988.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :در عمل بى دانش ، خيرى نيست . .

ص: 312

4989.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العَمَلُ بِلا عِلمٍ ضَلالٌ. (1)4990.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :عَمَلُ الجاهِلِ وَبالٌ ، وعِلمُهُ ضَلالٌ. (2)4986.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :المُتَعَبِّدُ بِغَيرِ عِلمٍ كَحِمارِ الطّاحونَةِ ؛ يَدورُ ولا يَبرَحُ مِن مَكانِهِ. (3)4987.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيرِ الطَّريقِ ، لا تَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ مِنَ الطَّريقِ إلاّ بُعداً. (4)4988.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :مَن خافَ العاقِبَةَ تَثَبَّتَ عَنِ التَّوَغُّلِ فيما لا يَعلَمُ ، ومَن هَجَمَ عَلى أمرٍ بِغَيرِ عِلمٍ جَدَعَ أنفَ نَفسِهِ. (5)4989.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :الإمام الكاظم عليه السلام :قَليلُ العَمَلِ مِنَ العالِمِ مَقبولٌ مُضاعَفٌ ،وكَثيرُ العَمَلِ مِن أهلِ الهَوى وَالجَهلِ مَردودٌ. (6)راجع : ص 334 (العمل) و 486 (العمل)، ج 3 ص 350 (العمل) و 410 (ترك العمل) و 498 (علماء السوء) .

.


1- .غرر الحكم : ح 1588 .
2- .غرر الحكم : ح 6327 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 342 ح 5853 .
3- .غرر الحكم : ح 2070 ، الاختصاص : ص 245 وفيه «على غير فقهٍ» بدل «بغير علمٍ» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 63 ح 1630 .
4- .روضة الواعظين: ص 15 ، الكافي: ج 1 ص 43 ح 1، كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 401 ح 5864 ، الأمالي للصدوق : ص 507 ح 705 ، مستطرفات السرائر : ص 156 ح 18 كلّها عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للمفيد : ص 42 ح 11 وفيه «سراب بقيعة» بدل «غير الطريق» ، كنز الفوائد : ج 2 ص 109 ، عوالي اللآلي : ج 4 ص 73 ح 50 كلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 206 ح 1 .
5- .الكافي : ج 1 ص 26 ح 29 عن مفضّل بن عمر ، تحف العقول : ص 356 وليس فيه «عن التوغّل» .
6- .الكافي : ج 1 ص 17 ح 12 عن هشام بن الحكم .

ص: 313

4991.صحيح البخارى عن أبي موسى عن رسول اللّه صلى الله عامام على عليه السلام :عمل بدون دانش ، گم راهى است .4992.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عمل نادان ، وبال و دانش او ، گم راهى است .4993.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :عبادت كننده بى دانش ، مانند الاغ آسياب است . پيوسته گِرد خود مى چرخد و از جايش دور نمى شود .4994.عنه صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عمل كننده بى بصيرت ، مانند رونده در بيراهه است . هر چه تندتر برود ، از مقصد دورتر مى شود .4995.عنه صلى الله عليه و آله :امام صادق عليه السلام :آن كه انديشناكِ پايان است ، از فرو رفتن در آنچه نمى داند ، باز مى ايستد و هر كه ندانسته به كارى بشتابد ، خود را خوار مى كند . (1)4996.عنه صلى الله عليه و آله :امام كاظم عليه السلام :عمل اندك ، از دانشمند پذيرفته و افزون مى گردد و عمل بسيار ، از اهل هوا و هوس و نادانى ردّ مى شود .ر . ك : ص 334 (عمل) و 486 (عمل)، ج 3 ص 351 (عمل) و 411 (عمل نكردن) و 499 (دانشمندان بد) .

.


1- .در حديث آمده است : «بينى خود را ببُرد» كه كنايه از خوار كردن خود است .

ص: 314

2 / 19لا نِهايَةَ لَهُالكتاب«وَ فَوْقَ كُلِّ ذِى عِلْمٍ عَلِيمٌ» . (1)

الحديث4997.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ لا يَنتَهي. (2)4998.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :شَيئانِ لا تُبلَغُ غايَتُهُما : العِلمُ وَالعَقلُ. (3)4999.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَنِ ادَّعى مِنَ العِلمِ غايَتَهُ فَقَد أظهَرَ مِن جَهلِهِ نِهايَتَهُ. (4)2 / 20النَّوادِر4997.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الشَّريعَةُ أقوالي، وَالطَّريقَهُ أفعالي، وَالحَقيقَهُ أحوالي، وَالمَعرِفَهُ رَأسُ مالي. (5)4998.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَا استَرذَلَ اللّهُ عَبداً إلاّ حَرَمَهُ العِلمَ. (6) .


1- .يوسف : 76 .
2- .غرر الحكم : ح 1054 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 43 ح 1035 .
3- .غرر الحكم : ح 5768 .
4- .غرر الحكم : ح 9193 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 433 ح 7462 .
5- .مستدرك الوسائل : ج 11 ص 173 ح 12672 نقلاً عن عوالي اللآلي : ج 4 ص 124 ح 212 وليس في الطبعة التي بأيدينا «المعرفة رأس مالي» .
6- .الفردوس: ج 4 ص 58 ح 6182 عن ابن عبّاس، لسان الميزان: ج 1 ص 871 عن أبي هريرة وفيه «حظر عنه» بدل «حرمه»، الجامع الصغير: ج 2 ص 483 ح 7809 نقلاً عن عبدان في الصحابة وأبي موسى في الذيل عن بشير بن النهاس ، كنزالعمّال : ج 10 ص 157 ح 28806 نقلاً عن ابن النجّار عن أبي هريرة وفيه «حظر عليه العلم والأدب» بدل «حرمه العلم» ؛ نهج البلاغة: الحكمة 288 ، غرر الحكم: ح 4100 كلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام ، أعلام الدين : ص 80 كلّها نحوه .

ص: 315

2 / 19 پايانى ندارد

2 / 20 گوناگون

2 / 19پايانى نداردقرآن«بالاتر از هر دانشمندى ، دانايى هست» .

حديث5004.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، پايان نمى پذيرد .5005.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :به پايان دو چيز نمى توان رسيد : دانش و خرد .5006.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر كس ادّعا كند كه به انتهاى دانش رسيده است ، نهايت نادانى خود را آشكار ساخته است .2 / 20گوناگون5004.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :شريعت ، گفته ها و طريقت ، كارها و حقيقت ، حالت ها و معرفت ، سرمايه من است .5005.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، بنده اى را خوار نكرد ، مگر آن كه دانش را از او دريغ داشت .

.

ص: 316

5006.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ خَليلُ المُؤمِنِ ، وَالحِلمُ وَزيرُهُ ، وَالعَقلُ دَليلُهُ ، وَالعَمَلُ قَيِّمُهُ ، وَالصَّبرُ أميرُ جُنودِهِ ، وَالرِّفقُ والِدُهُ ، والبِرُّ أخوهُ. (1)5007.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :مَن أحَبَّ العِلمَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ. (2)5008.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :لا يُحِبُّ العِلمَ إلاَّ السَّعيدُ. (3)5009.عنه صلى الله عليه و آله :عنه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ أغنِني بِالعِلمِ ، وزَيِّنّي بِالحِلمِ ، وأكرِمني بِالتَّقوى ، وجَمِّلني بِالعافِيَةِ. (4)5010.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: لَيتَ شِعري أيَّ شَيءٍ أدرَكَ مَن فاتَهُ العِلمُ ! بَل أيَّ شَيءٍ فاتَ مَن أدرَكَ العِلمَ ! (5)5011.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لَيسَ الخَيرُ أن يَكثُرَ مالُكَ ووَلَدُكَ ولكِنَّ الخَيرَ أن يَكثُرَ عِلمُكَ وأن يَعظُمَ حِلمُكَ. (6)5012.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إلاّ وِعاءَ العِلمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ. (7) .


1- .تحف العقول : ص 55 ، المجازات النبويّة : ص 195 ح 152 وفيه «اللين» بدل «البرّ» ، الكافي : ج 2 ص 47 ح 1 عن عبدالملك بن غالب عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 67 ص 306 ح 38 ؛ اسد الغابة : ج 5 ص 491 الرقم 5657 عن يفوذان بن يفديدويه و ص 110 الرقم 4774 ، كنزالعمّال : ج 15 ص 903 ح 43558 نقلاً عن الحكيم عن ابن عباس .
2- .جامع الأخبار : ص 110 ح 195 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 178 ح 60 .
3- .جامع الأخبار : ص 110 ح 195 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 178 ح 60 .
4- .الحلم لابن أبي الدنيا : ص 19 ح 3 عن سفيان بن عيينة ، الأمالي للشجري : ج 1 ص 48 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «وحلّني» بدل «وجمّلني» ، كنزالعمّال : ج 2 ص 185 ح 3663 ؛ تهذيب الأحكام : ج 3 ص 72 ح 232 عن ذريح المحاربي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 97 ص 380 ح 1 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 289 ح 299 .
6- .نهج البلاغة: الحكمة 94، تنبيه الخواطر: ج 1 ص24 ، غرر الحكم : ح 7497 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح6994، بحارالأنوار: ج1 ص183 ح80 ؛ حلية الأولياء: ج10 ص388، كنزالعمّال: ج16 ص208 ح44233.
7- .نهج البلاغة: الحكمة 205، خصائص الأئمّة عليهم السلام: ص 115 ، غرر الحكم: ح 6917 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 376 ح 6372 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 183 ح 82 .

ص: 317

5007.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، دوست مؤمن و بردبارى ، وزير و خرد ، راهنما و عمل ، نگهبان و شكيبايى ، سردار لشكريان و مدارا ، پدر و نيكوكارى ، برادر اوست .5008.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه دانش را دوست دارد ، بهشت برايش واجب مى شود .5009.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى جز نيك بخت ، دانش را دوست ندارد .5010.امام على عليه السلام ( _ به كميل بن زياد _ ) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا! مرا با دانش ، توانگر ساز و به بردبارى ، زينت بخش و به تقوا ، گرامى دار و با عافيت ، زيبا گردان .5011.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: كاش مى دانستم هر كه دانش را از كف داده ، چه چيز يافته و آن كه دانش را يافته ، چه چيز از كف داده است؟5012.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :خير آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود ؛ بلكه خير آن است كه دانشت فزونى يابد و بردبارى ات افزون گردد .5013.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر ظرفى از آنچه در آن نهند ، تنگ گردد ، جز ظرف دانش كه به آن گسترش يابد . .

ص: 318

5014.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :كُلُّ شَيءٍ يَعِزُّ حينَ يَنزُرُ إلاَّ العِلمَ فَإِنَّهُ يَعِزُّ حينَ يَغزُرُ. (1)5015.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :صُحبةُ العالِمِ وَ اتِّباعُهُ دينٌ يُدانُ بِهِ و طاعَتُهُ مَكسَبَةٌ لِلحَسَناتِ مَمحاةٌ لِلسيّئاتِ وذَخيرَةٌ لِلمُؤمِنينَ. (2)5016.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَحَبَّةُ العِلمِ دينٌ يُدانُ بِهِ ، يَكسِبُ الإِنسانُ بِهِ الطّاعَةَ في حَياتِهِ ، وجَميلَ الاُحدوثَةِ بَعدَ وَفاتِهِ. (3)5017.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :حُبُّ العِلمِ وحُسنُ الحِلمِ ولُزومُ الثَّوابِ مِن فَضائِلِ اُولِي النُّهى والأَلبابِ. (4)5018.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ يُنجِدُ الفِكرَ. (5)5019.الإمام الصادق عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ يُنجِدُ ، الحِكمَةُ تُرشِدُ. (6)5013.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ يُنجي مِنَ الاِرتِباكِ فِي الحَيرَةِ. (7)5014.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ يُنجيكَ ، الجَهلُ يُرديكَ. (8)5015.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :كُن عالِماً بِالحَقِّ عامِلاً بِهِ ، يُنجِكَ اللّهُ سُبحانَهُ. (9)5016.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: العِلمُ سُلطانٌ ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ، ومَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيهِ. (10) .


1- .غرر الحكم : ح 6913 وفي بعض النسخ «يندر» بدل «ينزر» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 377 ح 6385 .
2- .الكافي : ج 1 ص 188 ح 14 عن أبي إسحاق عن بعض أصحاب الإمام عليّ عليه السلام ، تحف العقول : ص 200 وراجع مشكاة الأنوار : ص 138 .
3- .كمال الدين : ص 290 ح 2 عن كميل بن زياد النخعي ، بحارالأنوار : ج 23 ص 45 ح 91 .
4- .غرر الحكم: ح 4879 وفيبعض النسخ «الصواب» بدل «الثواب» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 232 ح 4434.
5- .غرر الحكم : ح 832 .
6- .غرر الحكم : ح 5 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 713 و 714 .
7- .غرر الحكم : ح 1725 وفي بعض النسخ «من الارتباك والحيرة» .
8- .غرر الحكم : ح 150 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 34 ح 632 و 633 .
9- .غرر الحكم : ح 7188 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 392 ح 6639 .
10- .شرح نهج البلاغة: ج 20 ص 319 ح 660.

ص: 319

5017.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :هر چيزى كمياب گردد ، عزيزتر مى شود ، جز دانش كه هر چه فراوان گردد ، گرامى تر شود .5018.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :همراهى دانشمند و پيروى او ، آيينى است كه خدا بدان عبادت مى شود و فرمانبردارى از او ، موجب به دست آوردن نيكى ها و نابود كردن زشتى هاست و اندوخته اى براى مؤمنان .5019.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :دوستى دانش ، آيينى است كه [خدا ]بدان عبادت مى شود و آدمى به وسيله آن در زندگى طاعت را و پس از مرگش نام نيك را به دست مى آورد .5020.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش دوستى و بردبارى نيكو و ملازمت ثواب ، (1) از فضيلت هاى خردمندان است .5021.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، روشنى بخش انديشه است .5022.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، روشنايى مى بخشد و حكمت ، ره مى نمايد .5023.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش از به حيرت افتادن مى رهانَد .5024.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، تو را مى رهانَد و نادانى ، پستت مى كند .5020.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :تو به حق دانا باش و بدان عمل كن ، خداى سبحان ، تو را مى رهانَد .5021.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: دانايى ، توانايى است . هر كس آن را بيابد ، بدان پيروز مى شود و هر كس آن را نيابد ، مغلوب مى گردد . .


1- .در برخى نسخه هاى متن روايت ، «صواب» آمده است ، ولى ظاهراً همان «ثواب» درست باشد ؛ زيرا خردمند ، مى فهمد چه كارى كند و چون نيّت خير دارد ، از پاداش الهى جدا نمى گردد .(م)

ص: 320

5022.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: قَليلُ العِلمِ إذا وَقَرَ فِي القَلبِ كَالطَّلِّ (1) يُصيبُ الأَرضَ المُطمَئِنَّةَ فَتَعشَبُ. (2)5023.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ عِزٌّ . (3)5024.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَنِ استَرشَدَ العِلمَ أرشَدَهُ. (4)5025.الإمام عليّ عليه السلام :عنه عليه السلام :العِلمُ داعِي الفَهمِ. (5)5026.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :بِالعِلمِ تُعرَفُ الحِكمَةُ. (6)5027.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :عَلَيكُم بِالعِلمِ ؛ فَإِنَّهُ صِلَةٌ بَينَ الإِخوانِ ، ودالٌّ عَلَى المُرُوَّةِ ، وتُحفَةٌ فِي المَجالِسِ ، وصاحِبٌ فِي السَّفَرِ ، ومُؤنِسٌ فِي الغُربَةِ. (7)5028.عنه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العَقلُ رائِدُ الرّوحِ وَالعِلمُ رائِدُ العَقلِ. (8)5029.مسند ابن حنبل عن أبي رزين العقيلي :عنه عليه السلام :لَيسَ لِسُلطانِ العِلمِ زَوالٌ. (9)5025.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :العُلومُ نُزهَةُ الاُدَباءِ. (10) .


1- .. الطَّلُّ : أخفّ المطر و أضعفه (لسان العرب : ج 11 ص 405).
2- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 279 ح 216.
3- .غرر الحكم : ح 92 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 31 ح 497 .
4- .غرر الحكم : ح 7754 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 452 ح 8073 .
5- .غرر الحكم : ح 1032 .
6- .غرر الحكم : ح 4192 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3815 .
7- .مطالب السؤول : ص 48 .
8- .كفاية الأثر : ص 240 .
9- .المواعظ العدديّة: ص 60.
10- .غرر الحكم : ح 993 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 23 ح 183 .

ص: 321

5026.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به وى _: اندكى از دانش ، چون در دل جاى گيرد ، مانند باران نرمى است كه بر زمينى پست و هموار ، فرو ريزد و سبزه بروياند .5027.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ، مايه عزّت است .5028.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه از دانش ، رهنمايى خواست ، او را ره نمود .5029.مسند ابن حنبل ( _ به نقل از ابو رزين عقيلى _ ) امام على عليه السلام :دانش ، انگيزه فهم است .5030.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :با دانش ، به حكمت پى برده مى شود .5031.عنه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :با دانش باشيد كه مايه پيوند ميان برادران و راهنما به سوى جوان مردى و ارمغان مجلس ها و همراه در سفر و همدم در غربت است .5032.المستدرك على الصحيحين عن أبي ذرّ :امام على عليه السلام :خرد ، راهنماى روح است و دانش ، راهنماى خرد .5033.سنن ابن ماجة عن عائشة :امام على عليه السلام :قدرت دانش ، زوال ندارد .5034.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش ها ، تفريح اهل ادب اند . .

ص: 322

5030.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لا سَميرَ كَالعِلمِ. (1)5031.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ قائِدٌ ، وَالعَمَلُ سائِقٌ ، وَالنَّفسُ حَرونٌ (2) . (3)5032.المستدرك على الصحيحين ( _ به نقل از ابو ذر _ ) عنه عليه السلام :المَعرِفَةُ نورُ القَلبِ. (4)5033.سنن ابن ماجة ( _ به نقل از عايشه _ ) عنه عليه السلام :المَعرِفَةُ الفَوزُ بِالقُدسِ. (5)5034.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :العِلمُ ضالَّةُ المُؤمِنِ. (6)5035.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :مَن عَلِمَ غَورَ العِلمِ صَدَرَ عَن شَرائِعِ الحِكَمِ. (7)5036.عنه صلى الله عليه و آله ( _ في وَصِيَّتِهِ لِعَلِيٍّ عليه السلام _ ) عنه عليه السلام :خُذ بِالحَزمِ وَالزَمِ العِلمَ ، تُحمَد عَواقِبُكَ. (8)5037.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإمام الباقر عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ رَزَقْنَ_هُم مِّنَ الطَّيِّبَ_تِ» (9) _: الرِّزقُ الطَّيِّبُ هُوَ العِلمُ. (10)5038.الكافي عن أبي بصير :عنه عليه السلام :الرّوحُ عِمادُ الدّينِ ، وَالعِلمُ عِمادُ الرّوحِ ، وَالبَيانُ عِمادُ العِلمِ. (11) .


1- .غرر الحكم : ح 10495 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 536 ح 9845 .
2- .فَرَس حَرُون: لا ينقاد ، وإذا اشتدّ به الجري وقف (الصحاح: ج 5 ح 2097).
3- .تحف العقول: ص 208 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 45 ح 55 .
4- .غرر الحكم : ح 538 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 273 .
5- .غرر الحكم : ح 542 .
6- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 66 ح 295 عن الحسن بن عبداللّه التميمي عن أبيه عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 168 ح 17 .
7- .غرر الحكم: ح 8702 وفي بعض النسخ «عدم» بدل «علم» و «صدّ» بدل «صدر» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 461 ح 8382 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 348 ح 17 .
8- .غرر الحكم: ح 5045 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 243 ح 4629 .
9- .الإسراء : 70 .
10- .تفسير القمّي : ج 2 ص 22 عن أبي حمزة الثمالي .
11- .الاختصاص : ص 245 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 181 ح 70 .

ص: 323

5035.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :قصّه گوى شبى بهتر از دانش ، نيست .5036.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ( _ در سفارش به على عليه السلام _ ) امام على عليه السلام :دانش ، زمام دار و كردار ، راننده [ از پشت] و نفس [مَركبى ]سركش است .5037.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :معرفت ، روشنىِ دل است .5038.الكافى ( _ به نقل از ابو بصير _ ) امام على عليه السلام :معرفت ، رسيدن به عالم قدس است .5039.الكافي عن كامل التمّار :امام على عليه السلام :دانش ، گمشده مؤمن است .5040.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :آن كه فرو رفتن در ژرفاى دانش را بداند ، از آبشخورهاى حكمت باز مى گردد .5039.الكافى ( _ به نقل از كامل تمّار _ ) امام على عليه السلام :هوشيار و استوار انديش و همراه دانش باش ، تا خوش فرجام گردى .5040.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام_ درباره اين كلام خداى متعال: «و ما آنها را از چيزهاى گوارا روزى داديم» _: مقصود از روزى گوارا ، دانش است .5041.عنه صلى الله عليه و آله :امام باقر عليه السلام :روح ، ستون دين و دانش ، ستون روح و بيان ، ستون دانش است . .

ص: 324

5042.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الصادق عليه السلام :رَأسُ المالِ العِلمُ وَالصَّبرُ. (1)5043.عنه صلى الله عليه و آله :الإمام الرضا عليه السلام :العِلمُ أجمَعُ لِأَهلِهِ مِنَ الآباءِ. (2)راجع : ص 366 (فضل الحكمة) .

.


1- .جامع الأخبار : ص 519 ح 1473 .
2- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 131 ح 12 عن إبراهيم بن العبّاس .

ص: 325

5045.حلية الأولياء عن معاذ بن جبل عن النبي صلى الله علامام صادق عليه السلام :سرمايه راستين ، دانش و شكيبايى است .5041.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امام رضا عليه السلام :دانش ، بيش از پدران ، اهل خود را گِرد مى آورد .ر . ك : ص 366 (فضيلت حكمت).

.

ص: 326

الفصل الثالث : آثار العلم3 / 1الإِيمانالكتاب«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَ_ل_ءِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَال_ءِمَام بِالْقِسْطِ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» . (1)

«وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» . (2)

«وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِلَى صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ» . (3)

الحديث5049.عنه صلى الله عليه و آله :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمّا عَلامَةُ العِلمِ فَأَربَعَةٌ : العِلمُ بِاللّهِ، وَالعِلمُ بِمُحِبّيهِ ، وَالعِلمُ بِفَرائِضِهِ،

وَالحِفظُ لَها حَتّى تُؤَدّى. (4) .


1- .آل عمران: 18.
2- .سبأ: 6.
3- .الحجّ: 54.
4- .تحف العقول: ص 19 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 120 ح 11 وفيه «العلم بمحبّته والعلم بمكارهه» .

ص: 327

فصل سوم : آثار دانش

3 / 1 ايمان

فصل سوم : آثار دانش3 / 1ايمانقرآن«خدا كه همواره به عدل قيام دارد و فرشتگان او و دانشمندان گواهى مى دهند كه جز او ، كه توانا و حكيم است ، هيچ معبودى نيست» .

«دانش يافتگان ، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده است ، حق مى بينند كه به راه آن پيروزمند ستوده ، ره مى نمايد» .

«تا دانش يافتگان ، بدانند كه اين قرآن ، حقّ است و از جانب پروردگار توست . پس بدان ايمان آورند و دل هايشان براى آن خاضع گردد و به راستى ، خداوند ، كسانى را كه ايمان آورده اند ، به سوى راهى راست رهنماست» .

حديث5054.الإمام عليّ عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :امّا نشانه دانش ، چهار [ چيز ]است : شناخت خدا ، شناسايى

دوستانش ، دانستن واجباتِ وى ، و اهتمام در حفظ آن تا به انجام برسد .

.

ص: 328

5055.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أصلُ الإِيمانِ العِلمُ. (1)5056.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :الإِيمانُ وَالعِلمُ أخَوانِ تَوأَمانِ ، ورَفيقانِ لا يَفتَرِقانِ. (2)5052.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام_ في ذِكرِ أوصافِ حُجَجِ اللّهِ عَلَى الخَلقِ _: هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقائِقِ الإِيمانِ، فَاستَلانوا روحَ اليَقينِ ، فَأَنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ ، وَاستَلانوا مَا استَوعَرَهُ المُترَفونَ ، صَحِبُوا الدُّنيا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالَمحَلِّ الأَعلى . اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ في أرضِهِ ، وحُجَجُهُ عَلى عِبادِهِ ... هاهِ هاهِ شَوقاً إلى رُؤيَتِهِم ! (3)5053.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عنه عليه السلام :لِلعِلمِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : المَعرِفَةُ بِاللّهِ ، وبِما يُحِبُّ ، ويَكرَهُ. (4)5054.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ مَعرِفَةُ اللّهِ. (5)5055.امام على عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام_ لِهِشامِ بنِ الحَكَم _: يا هِشامُ ، ما بَعَثَ اللّهُ أنبِياءَهُ ورُسُلَهُ إلى عِبادِهِ إلاّ لِيَعقِلوا عَنِ اللّهِ ، فَأَحسَنُهُمُ استِجابَةً أحسَنُهُم مَعرِفَةً. (6)راجع : ص 306 (كمال الإيمان) و 480 (الإيمان) .

.


1- .بحارالأنوار : ج 69 ص 81 ح 29 و ج 93 ص 57 ح 1 كلاهما نقلاً عن تفسير النعماني .
2- .غرر الحكم: ح 1785.
3- .الإرشاد : ج 1 ص 228 ، الخصال : ص 186 ح 257 ، كمال الدين : ص 291 ، تحف العقول : ص 171 ، نهج البلاغة : الحكمة 147 كلّها عن كميل بن زياد النخعي ، عيون الحكم والمواعظ : ص 514 ح 9351 كلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 30 ح 81 ؛ عيون الأخبار لابن قتيبة : ج 2 ص 355 نحوه .
4- .تنبيه الخواطر: ج 2 ص 117.
5- .غرر الحكم: ح 4586.
6- .الكافي : ج 1 ص 16 ح 12 عن هشام بن الحكم ، بحارالأنوار : ج 1 ص 136 ح 30 .

ص: 329

5057.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ريشه ايمان ، دانش است .5058.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :ايمان و دانش ، برادران همزادند و دو رفيق اند كه از هم جدا نمى شوند .5059.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام_ در توصيف حجّت هاى خدا بر مردم _: دانش ، آنان را به حقايق ايمان رسانده است . پس با روح يقين درآميخته اند و بدانچه نادانان از آن رميده اند ، انس يافته اند و آنچه را راحت طلبان دشوار يافته اند ، به آسانى گرفته اند و با پيكرهاى خود ، همدم دنيايند؛ ولى جان هايشان به جهان برتر آويخته است . آنان اند جانشينان خدا در زمينش و حجّت هاى او بر بندگانش و مناديان دينش . وه ، چه مشتاق ديدار آنهايم !5060.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :امام على عليه السلام :دانش را سه نشانه باشد : شناخت خدا و آنچه نيكو و بد مى دارد .5061.الإمام عليّ عليه السلام :امام على عليه السلام :نتيجه دانش ، شناخت خداست .5062.عنه عليه السلام :امام كاظم عليه السلام_ خطاب به هشام بن حكم _: اى هشام! خداوند ، پيامبران و فرستادگان خود را به سوى بندگانش بر نينگيخته است ، جز براى آن كه از او [معرفت و بصيرت ]بگيرند . (1) پس هر كه معرفت بيشترى دارد ، دعوت خدا را بهتر اجابت مى كند .ر . ك : ص 307 (كمال ايمان) و 481 (ايمان) .

.


1- .براى معناى دقيق تر حديث ، ر.ك : ج 1 ، ص 426 ، پ 1 .

ص: 330

3 / 2الخَشيَةالكتاب«إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ» . (1)

«إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ يَقُولُونَ سُبْحَ_نَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعًا». (2)

الحديث5063.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في وَصِيَّتِهِ لِأَبي ذَرٍّ _: يا أبا ذَرٍّ ، مَن اُوتِيَ مِنَ العِلمِ ما لا يُبكيهِ لَحَقيقٌ أن يَكونَ قَد اُوتِيَ عِلماً لا يَنفَعُهُ، لِأَنَّ اللّهَ نَعَتَ العُلَماءَ فَقالَ عز و جل : «إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا * وَ يَقُولُونَ سُبْحَ_نَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعًا». (3)5064.عنه عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :كَفى مِنَ العِلمِ الخَشيَةُ. (4)5065.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :سَبَبُ الخَشيَةِ العِلمُ. (5)5066.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :إذا زادَ عِلمُ الرَّجُلِ زادَ أدَ بُهُ وتَضاعَفَت خَشيَتُهُ لِرَبِّهِ. (6)5067.عنه عليه السلام :عنه عليه السلام :لا عِلمَ كَالخَشيَةِ. (7) .


1- .فاطر : 28 .
2- .الإسراء : 107 _ 109 .
3- .مكارم الأخلاق : ج 2 ص 367 ح 2661 عن أبي ذرّ .
4- .تاريخ أصبهان: ج 1 ص 162 ح 143 عن عائشة ، كنزالعمّال : ج 10 ص 257 ح 29368 .
5- .غرر الحكم : ح 5535 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 281 ح 5076 .
6- .غرر الحكم : ح 4174 .
7- .غرر الحكم : ح 10469 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 536 ح 9833 .

ص: 331

3 / 2 بيم از خدا

3 / 2بيم از خداقرآن«از ميان بندگان خدا ، تنها دانايان از او بيم دارند . بى گمان ، خدا پيروز و آمرزنده است» .

« ... بى گمان ، كسانى كه پيش از نزول آن ، دانش يافته اند، چون اين كتاب بر آنان خوانده شود، به سجده در مى افتند و مى گويند : منزّه است پروردگار ما كه بى گمان ، وعده پروردگار ما ، انجام شدنى است ، و به رو در مى افتند و مى گريند و بر فروتنى آنها مى افزايد» .

حديث5066.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در سفارشش به ابو ذر _: اى ابو ذر! به هر كس دانشى داده شود ، ولى [ از بيم خدا ]نگريد ، دانشى بى سود داده شده باشد؛ زيرا خداى عز و جلدانشمندان را توصيف فرموده و گفته است : «بى گمان ، كسانى كه پيش از نزول آن ، دانش يافته اند ، چون اين كتاب بر آنان خوانده شود ، سجده كنان به رو در مى افتند و مى گويند : منزّه است پروردگار ما كه بى گمان ، وعده پروردگار ما انجام شدنى است ، و به رو در مى افتند و مى گريند و بر فروتنى آنها افزوده مى شود» .5067.امام على عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيم [ از خدا] ، نشانه اى كافى بر وجود دانش است .امام على عليه السلام :مايه بيم [ از خدا] ، دانش است .

امام على عليه السلام :هرگاه دانش انسان افزون شود ، بر ادبش افزوده مى شود و بيم وى از پروردگارش دو چندان مى شود .

امام على عليه السلام :دانشى چون بيم نيست .

.

ص: 332

عنه عليه السلام :كَفى بِالخَشيَةِ عِلماً. (1)

عنه عليه السلام :حَسبُكَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَى اللّهَ عز و جل ، وحَسبُكَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعَقلِكَ _ أو قالَ : بِعِلمِكَ _. (2)

عنه عليه السلام :غايَةُ المَعرِفَةِ الخَشيَةُ. (3)

عنه عليه السلام :أعلَمُكُم أخوَفُكُم. (4)

عنه عليه السلام :كُلُّ عالِمٍ خائِفٌ. (5)

عنه عليه السلام :أعظَمُ النّاسِ عِلماً أشَدُّهُم خَوفاً للّهِِ سُبحانَهُ. (6)

عنه عليه السلام :غايَةُ العِلمِ الخَوفُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ. (7)

الإمام زين العابدين عليه السلام :سُبحانَكَ ! أخشى خَلقِكَ لَكَ أعلَمُهُم بِكَ ، وأخضَعُهُم لَكَ أعمَلُهُم بِطاعَتِكَ ، وأهوَنُهُم عَلَيكَ مَن أنتَ تَرزُقُهُ وهُوَ يَعبُدُ غَيرَكَ ! (8)

الإمام الصادق عليه السلام :كَفى بِخَشيَةِ اللّهِ عِلماً ، وكَفى بِالاِغتِرارِ بِهِ جَهلاً. (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 7033 .
2- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 78 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 48 ح 7 .
3- .غرر الحكم: ح 6359 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 349 ح 5928 .
4- .غرر الحكم: ح 2831 ، مجمع البيان: ج 8 ص 635 قال: «وفي الحديث: أعلَمكُم بِاللّه ِ أخوَفُكُم للّه ِِ» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 113 ح 2454 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 344 .
5- .غرر الحكم : ح 6828 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 376 ح 6342 .
6- .غرر الحكم : ح 3148 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 112 ح 2431 .
7- .غرر الحكم : ح 6377 .
8- .الصحيفة السجّاديّة : ص 221 الدعاء 52 .
9- .تحف العقول : ص 364 ، تفسير القمّي : ج 2 ص 146 عن حفص بن غياث ، بحارالأنوار : ج 2 ص 27 ح 5 ؛ كنزالعمّال : ج 10 ح 308 ح 29543 نقلاً عن ابن عساكر .

ص: 333

امام على عليه السلام :به نشانِ دانش ، بيم بسنده باشد .

امام على عليه السلام :تو را در دانش ، بيم از خداى عز و جل بس باشد ، و در نادانى تو همين بس كه از عقلت (يا علمت) خوشت بيايد .

امام على عليه السلام :نهايت شناخت ، بيم [ از خداوند ]است .

امام على عليه السلام :داناترينِ شما ، بيمناك ترين شماست .

امام على عليه السلام :هر دانشمندى ، بيمناك است .

امام على عليه السلام :داناترين مردم ، بيمناك ترين آنان از خداوند سبحان است .

امام على عليه السلام :نهايت دانش ، بيم از خداى سبحان است .

امام زين العابدين عليه السلام :[بار الها !] تو منزهى! در ميان آفريدگانت ، بيمناك ترين از تو ، داناترين ايشان اند به تو ، و خاضع ترين آنان در برابرت كوشاترين آنها در كار طاعت توست ، و خوارترين آنها نزد تو ، كسى است كه تو او را روزى مى دهى ، ولى جز تو را مى پرستد .

امام صادق عليه السلام :بيم از خداوند ، در دلالت بر دانايى بس باشد و فريفته شدن به [ كَرَم ]او بر نادانى . (1)

.


1- .اشاره است به آيه «يَ_أَيُّهَا الاْءِنسَ_نُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ » (انفطار : آيه 6) .

ص: 334

عنه عليه السلام :إنَّ أعلَمَ النّاسِ بِاللّهِ أخوَفُهُم للّهِِ ، وأخوَفُهُم لَهُ أعلَمُهُم بِهِ ، وأعلَمُهُم بِهِ أزهَدُهُم فيها. (1)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: نَجوَى العارِفينَ تَدورُ عَلى ثَلاثَةِ اُصولٍ : الخَوفِ ، وَالرَّجاءِ ، وَالحُبِّ . فَالخَوفُ فَرعُ العِلمِ ، وَالرَّجاءُ فَرعُ اليَقينِ ، وَالحُبُّ فَرعُ المَعرِفَةِ. (2)

الإمام الصادق عليه السلام :الخَشيَةُ ميراثُ العِلمِ ، وَالعِلمُ شُعاعُ المَعرِفَةِ وقَلبُ الإِيمانِ ، ومَن حُرِمَ الخَشيَةَ لا يَكونُ عالِماً وإن شَقَّ الشَّعرَ بِمُتَشابِهاتِ العِلمِ. (3)

سنن الدارمي عن ابن عبّاس العَمي :بَلَغَني أنَّ داوُدَ النَّبِيَّ عليه السلام كانَ يَقولُ في دُعائِهِ : سُبحانَكَ اللّهُمَّ أنتَ رَبّي ، تَعالَيتَ فَوقَ عَرشِكَ ، وجَعَلتَ خَشيَتَكَ عَلى مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، فَأَقرَبُ خَلقِكَ مِنكَ مَنزِلَةً أشَدُّهُم لَكَ خَشيَةً ، وما عِلمُ مَن لَم يَخشَكَ ؟! وما حِكمَةُ مَن لَم يُطِع أمرَكَ ؟! (4)

3 / 3العَمَلمجمع البيان عن جابر :تَلاَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله هذِهِ الآيَةَ : «وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَ__لِمُونَ» (5) وقالَ : العالِمُ الَّذي عَقَلَ عَنِ اللّهِ ، فَعَمِلَ بِطاعَتِهِ ، وَاجتَنَبَ سَخَطَهُ. (6)

.


1- .تفسير القمّي : ج 2 ص 146 عن حفص بن غياث وراجع: غرر الحكم: ح 3121 ، بحارالأنوار: ج 2 ص27 ح5 .
2- .مصباح الشريعة: ص 8 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 22 ح 22 .
3- .عدّة الداعي : ص 68 ، مصباح الشريعة : ص 365 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 52 ح 18 .
4- .سنن الدارمي : ج 1 ص 103 ح 342 .
5- .. العنكبوت : 43 .
6- .مجمع البيان : ج 8 ص 446 ؛ الفردوس : ج 3 ص 73 ح 4206 من دون ذكر الآية الكريمة .

ص: 335

3 / 3 عمل

امام صادق عليه السلام :داناترينِ مردم به خدا ، بيمناك ترين آنها از خداست و بيمناك ترين آنان از او ، داناترين به اويند و داناترين به او ، كم رغبت ترين آنهاست [به دنيا] .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: نجواى عارفان بر اين سه اصل مى چرخد : بيم ، اميد و محبّت . بيم ، فرع دانش و اميد ، فرع يقين و محبّت ، فرع معرفت است .

امام صادق عليه السلام :بيم ، ميراث دانش و دانش ، پرتو معرفت و قلب ايمان است و هركس از بيم [ خدا ]بى بهره باشد ، دانشمند نيست؛ اگر چه در مسائل پيچيده علمى موى بشكافد .

سنن الدارمى_ به نقل از ابن عبّاس نابينا _: چنين به من رسيده است كه داوود پيامبر در دعاىِ خويش مى گفته است : منزّهى ، بار الها ! تو پروردگار منى . بلند مقامى بر فراز تخت خويش و بيم خود را در دل هر كس كه در آسمان ها و زمين است ، قرار داده اى . پس نزديك ترينِ آفريدگانت به تو ، بيمناك ترين آنان از توست و چه دانشى دارد آن كه از تو نهراسد ؟ و چه حكمتى دارد آن كه فرمانت را نبرد؟

3 / 3عملمجمع البيان :جابر مى گويد: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اين آيه را خواند: «و جز دانشمندان ، آن را در نيابند» فرمود : دانشمند [حقيقى] ، آن است كه داراى بينش الهى باشد (1) و در نتيجه ، به آنچه خدا از او خواسته ، عمل كرده ، از خشمش دورى كند .

.


1- .براى معناى دقيق تر حديث ، ر.ك : ج 1 ، ص 426 ، پ 1 .

ص: 336

عنه صلى الله عليه و آله :العالِمُ مَن يَعمَلُ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العالِمَ مَن يَعمَلُ بِالعِلمِ وإن كانَ قَليلَ العَمَلِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَكونُ عالِماً حَتّى تَكونَ بِالعِلمِ عامِلاً. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :كَفى بِالمَرءِ عِلماً إذا عَبَدَ اللّهَ ، وكَفى بِالمَرءِ جَهلاً إذا اُعجِبَ بِرَأيِهِ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العِبادَةُ. (5)

عنه عليه السلام :العِلمُ يُرشِدُكَ إلى ما أمَرَكَ اللّهُ بِهِ ، وَالزُّهدُ يُسَهِّلُ لَكَ الطَّريقَ إلَيهِ. (6)

عنه عليه السلام :مَعرِفَةُ العِلمِ دينٌ يُدانُ بِهِ ، بِهِ يَكسِبُ الإِنسانُ الطّاعَةَ في حَياتِهِ ، وجَميلَ الاُحدوثَةِ بَعدَ وَفاتِهِ. (7)

عنه عليه السلام :مَن عَرَفَ كَفَّ. (8)

عنه عليه السلام :ما عَلِمَ مَن لَم يَعمَل بِعِلمِهِ. (9)

.


1- .الجامع الصغير: ج 2 ص 192 ح 5715 نقلاً عن أبي الشيخ عن عبادة.
2- .ثواب الأعمال : ص 346 ح 1 عن أبي هريرة وعبد اللّه بن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 76 ص 373 ؛ كنز العمّال : ج 10 ص 133 ح 28665 وص 182 ح 28945 كلاهما نقلاً عن أبيالشيخ عن عبادة وفيهما «قليلاً» بدل «قليل العمل».
3- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 214 ؛ كنزالعمّال : ج 15 ص 902 ح 43554 نقلاً عن العسكريّ في الأمثال عن ابن مسعود .
4- .جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 21 ، الفردوس : ج 3 ص 284 ح 4855 كلاهما عن عبداللّه بن عمرو ؛ جامع الأحاديث للقمّي : ص 110 وفيهما «فقها» بدل «علما» .
5- .غرر الحكم : ح 4600 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4181 .
6- .غرر الحكم : ح 1835 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 22 ح 143 .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 147 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 105 وراجع: الإرشاد : ج 1 ص 227 ، الخصال : ص 186 ح 257 ، تحف العقول : ص 200 .
8- .غرر الحكم : ح 7645 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 428 ح 7269 .
9- .غرر الحكم : ح 9512 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 481 ح 8850 .

ص: 337

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عالم ، كسى است كه عمل كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :عالم ، آن است كه به علم عمل مى كند؛ هر چند عملى اندك . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تا به دانش عمل نكنى ، دانا نباشى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در دانايى آدمى همين بس كه خدا را بپرستد و در نادانى شخص ، همين بس كه از رأى خود خوشش آيد .

امام على عليه السلام :ثمره دانش ، پرستش [خدا]ست .

امام على عليه السلام :دانش ، تو را به آنچه خدايت بدان فرمان داده راهنمايى مى كند و زهد ، راهت را به سوى آن آسان مى گرداند .

امام على عليه السلام :با شناخت علمى ، (خدا) عبادت مى شود و انسان با آن ، در زندگى ، طاعت را و پس از مرگ ، ذكر خير را به دست مى آورد .

امام على عليه السلام :كسى كه شناخت ، [ از كارهاى ناشايست] باز ايستاد .

امام على عليه السلام :كسى كه به دانشش عمل نكرد ، ندانست .

.


1- .در كنز العمّال آمده است : «هرچند ، چنين عالمى اندك است».

ص: 338

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ. (1)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ لِلحَياةِ. (2)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ العِلمِ العَمَلُ بِهِ. (3)

عنه عليه السلام :العِلمُ بِالعَمَلِ. (4)

عنه عليه السلام :العالِمُ مَن شَهِدَت بِصِحَّةِ أقوالِهِ أفعالُهُ. (5)

عنه عليه السلام :غايَةُ العِلمِ حُسنُ العَمَلِ. (6)

عنه عليه السلام :يا حَمَلَةَ العِلمِ اعمَلوا بِهِ ، فَإِنَّمَا العالِمُ مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ ووافَقَ عِلمُهُ عَمَلَهُ ، وسَيَكونُ أقوامٌ يَحمِلونَ العِلمَ لايُجاوِزُ تَراقِيَهُم، يُخالِفُ عَمَلُهُم عِلمَهُم،وتُخالِفُ سَريرَتُهُم عَلانِيَتَهُم ، يَجلِسونَ حَلَقاً فَيُباهي بَعضُهُم بَعضاً ، حَتّى إنَّ الرَّجُلَ لَيَغضَبُ عَلى جَليسِهِ أن يَجلِسَ إلى غَيرِهِ ويَدَعَهُ ، اُولئِكَ لا تَصعَدُ أعمالُهُم في مَجالِسِهِم تِلكَ إلَى اللّهِ. (7)

الإمام الباقر عليه السلام :لا يُقبَلُ عَمَلٌ إلاّ بِمَعرِفَةٍ ، ولا مَعرِفَةَ إلاّ بِعَمَلٍ ، ومَن عَرَفَ دَلَّتهُ مَعرِفَتُهُ عَلَى العَمَلِ . ومَن لَم يَعرِف فَلا عَمَلَ لَهُ. (8)

الإمام الصادق عليه السلام :العِلمُ مَقرونٌ إلَى العَمَلِ ، فَمَن عَلِمَ عَمِلَ ، ومَن عَمِلَ عَلِمَ ، وَالعِلمُ يَهتِفُ بِالعَمَلِ فَإِن أجابَهُ وإلاَّ ارتَحَلَ عَنهُ. (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 4642 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 209 ح 4203 .
2- .غرر الحكم : ح 4627 .
3- .غرر الحكم : ح 4624 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 207 ح 4146 .
4- .غرر الحكم : ح 234 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 61 ح 1572 .
5- .غرر الحكم : ح 1711 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 50 ح 1275 .
6- .غرر الحكم : ح 6357 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 349 ح 5926 .
7- .سنن الدارمي: ج 1 ص 112 ح 388، تاريخ دمشق: ج 42 ص 509 وفيه «حملة القرآن» بدل «حملة العلم» وكلاهماعن يحيى بن جعدة، جامع بيان العلم وفضله: ج 2 ص 7، شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 267 ح 97 نحوه ، كنزالعمّال : ج 10 ص 272 ح 29419 .
8- .تحف العقول : ص 294 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 174 ح 24 .
9- .الكافي : ج 1 ص 44 ح 2 عن إسماعيل بن جابر ، نهج البلاغة : الحكمة 366 ، غرر الحكم : ح 1943 و 1944 وليس فيهما «ومن عمل علم» ، منية المريد : ص 181 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 40 ح 71 .

ص: 339

امام على عليه السلام :ثمره دانش ، اخلاص در عمل است .

امام على عليه السلام :ثمره دانش ، عمل براى زندگى است .

امام على عليه السلام :ثمره دانش ، به كار بستن آن است .

امام على عليه السلام :علم ، به عمل است .

امام على عليه السلام :دانشمند ، كسى است كه كردارش ، گواه گفته هايش باشد .

امام على عليه السلام :غايت دانش ، عمل نيكوست .

امام على عليه السلام :اى حاملان دانش! به دانش خود عمل كنيد كه دانا ، كسى است كه به آنچه دانست ، عمل كرد و عملش با علمش موافق است . به زودى اقوامى بيايند كه دانش را بر دوش كشند ، ولى از استخوان هاى ترقوه شان فراتر نرود ، عملشان با علمشان مخالف باشد و باطن آنها با ظاهرشان يكى نباشد ، دور هم مى نشينند و بر همديگر فخر مى فروشند ، تا آن جا كه شخص بر همنشين خود خشم مى گيرد كه چرا با ديگرى مى نشيند و او را وا مى گذارد . اعمال اين جماعت در اين گونه مجلس ها ، به سوى خدا بالا نخواهد رفت .

امام باقر عليه السلام :عمل ، جز به شناخت پذيرفته نمى شود و شناخت ، جز به عمل حاصل نمى شود و هر كس به شناخت رسيد ، شناختش او را به عمل رهنمون مى گردد و هر كس نشناخت ، عملى ندارد .

امام صادق عليه السلام :دانش با عمل همراه است . پس هر كه دانست ، عمل كرد و هر كه عمل كرد ، دانست و دانش ، به عمل فرا مى خواند . پس اگر [عمل] او را اجابت كرد ، [مى مانَد] ، وگرنه از او جدا مى گردد .

.

ص: 340

عنه عليه السلام :لا يَقبَلُ اللّهُ عَمَلاً إلاّ بِمَعرِفَةٍ ، ولا مَعرِفَةَ إلاّ بِعَمَلٍ ، فَمَن عَرَفَ دَلَّتهُ المَعرِفَةُ عَلَى العَمَلِ، ومَن لَم يَعمَل فَلا مَعرِفَةَ لَهُ ، ألا إنَّ الإِيمانَ بَعضُهُ مِن بَعضٍ. (1)

عنه عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ» (2) _: يَعني بِالعُلَماءِ مَن صَدَّقَ فِعلُهُ قَولَهُ ، ومَن لَم يُصَدِّق فِعلُهُ قَولَهُ فَلَيسَ بِعالِمٍ. (3)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: العالِمُ حَقًّا هُوَ الَّذي يَنطِقُ عَنهُ أعمالُهُ الصّالِحَةُ وأَورادُه الزّاكِيَةُ ، وصَدَّقَهُ تَقواهُ لا لِسانُهُ ومُناظَرَتُهُ ومُعادَلَتُهُ وتَصاوُلُهُ ودَعواهُ. (4)

راجع : ص 308 (شرط العمل) و 486 (العمل)، ج 3 ص 350 (العمل) و 410 (ترك العمل) و 498 (علماء السوء) .

3 / 4الصَّلاحرسول اللّه صلى الله عليه و آله :أمَّا العِلمُ ، فَيَتَشَعَّبُ مِنهُ الغِنى وإن كانَ فَقيراً ، وَالجودُ وإن كانَ بَخيلاً ، وَالمَهابَةُ وإن كانَ هَيِّناً ، وَالسَّلامَةُ وإن كانَ سَقيماً ، وَالقُربُ وإن كانَ قَصِيًّا، وَالحَياءُ وإن كانَ صَلِفاً ، وَالرِّفعَةُ وإن كانَ وَضيعاً ، وَالشَّرَفُ وإن كانَ رَذلاً ، وَالحِكمَةُ ، وَالحُظوَةُ ، فَهذا مايَتَشَعَّبُ لِلعاقِلِ بِعِلمِهِ . فَطوبى لِمَن عَقَلَ وعَلِمَ. (5)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 44 ح 2 عن حسين الصيقل ، الأمالي للصدوق : ص 507 ح 706 ، المحاسن : ج 1 ص 315 ح 623 وفيه «من عمل» بدل «من عرف» وكلاهما عن حسن بن زياد الصيقل ، بحارالأنوار : ج 1 ص 206 ح 2 .
2- .فاطر: 28.
3- .الكافي : ج 1 ص 36 ح 2 عن الحارث بن المغيرة النصريّ ، منية المريد : ص 181 ، عدّة الداعي : ص 70 ، مشكاة الأنوار : ص 235 ح 670 كلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 70 ح 344 .
4- .مصباح الشريعة : ص 346 .
5- .تحف العقول : ص 16 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 118 ح 11 .

ص: 341

3 / 4 درستى

امام صادق عليه السلام :خداوند ، هيچ عملى را بى شناخت نمى پذيرد و شناخت ، جز به عمل حاصل نمى شود . پس هر كه شناخت ، شناختش او را به عمل رهنمون گردد و كسى كه عمل نكرد ، شناختى ندارد . بدانيد كه اجزاى ايمان به هم پيوسته اند .

امام صادق عليه السلام_ درباره آيه «از بندگان خدا ، تنها دانايان از او مى ترسند» _: يعنى آن دانايانى كه كردارشان ، گفتارشان را تصديق مى كند و آن كه كردارش ، گفته اش را تصديق نكند ، دانا نيست .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: دانشمند حقيقى ، كسى است كه كردار نيك وى و ذكر پاكش ، بيانگر حال او باشد و تقوايش ، تصديقش كند ، نه زبان و مناظره كردن و حمله و ادّعايش .

ر . ك : ص 309 (شرط عمل) و 455 (عمل)، ج 3 ص 351 (عمل) و 411 ( عمل نكردن) و 499 (دانشمندان بد) .

3 / 4درستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :و امّا علم ؛ اگر چه انسانْ فقير باشد ، از آن ، توانگرى حاصل مى شود و اگر چه بخيل باشد ، جود ، و اگر چه خوار باشد ، ابُهت ، و اگر چه بيمار باشد ، سلامت ، و اگر چه دور باشد ، نزديكى ، و اگر چه هرزه باشد ، شرم ، و اگر چه پست باشد ، والايى ، و اگر چه حقير باشد ، شرافت و حكمت و منزلت . اينها چيزهايى هستند كه از دانش خردمند برايش به دست مى آيند . پس خوشا به حال آن كه خرد ورزيد و دانست !

.

ص: 342

الإمام عليّ عليه السلام :كُلَّمَا ازدادَ عِلمُ الرَّجُلِ زادَت عِنايَتُهُ بِنَفسِهِ ، وبَذَلَ في رِياضَتِها وصَلاحِها جُهدَهُ. (1)

عنه عليه السلام :بِالعِلمِ يَستَقيمُ المُعوَجُّ. (2)

عنه عليه السلام :كَسبُ العِلمِ الزُّهدُ فِي الدُّنيا. (3)

عنه عليه السلام :التَّواضُعُ ثَمَرَةُ العِلمِ. (4)

عنه عليه السلام :لِسانُ العِلمِ الصِّدقُ. (5)

عنه عليه السلام :يا طالِبَ العِلمِ ، إنَّ العِلمَ ذو فَضائِلَ كَثيرَةٍ ؛ فَرَأسُهُ التَّواضُعُ ، وعَينُهُ البَراءَةُ مِنَ الحَسَدِ ، واُذُنُهُ الفَهمُ ، ولِسانُهُ الصِّدقُ ، وحِفظُهُ الفَحصُ ، وقَلبُهُ حُسنُ النِّيَّةِ ، وعَقلُهُ مَعرِفَةُ الأَشياءِ وَالاُمورِ، ويَدُهُ الرَّحمَةُ، ورِجلُهُ زِيارَةُ العُلَماءِ، وهِمَّتُهُ السَّلامَةُ، وحِكمَتُهُ الوَرَعُ ، ومُستَقَرُّهُ النَّجاةُ ، وقائِدُهُ العافِيَةُ، ومَركَبُهُ الوَفاءُ ، وسِلاحُهُ لينُ الكَلِمَةِ ، وسَيفُهُ الرِّضا ، وقَوسُهُ المُداراةُ ، وجَيشُهُ مُحاوَرَةُ العُلَماءِ ، ومالُهُ الأَدَبُ ، وذَخيرَتُهُ اجتِنابُ الذُّنوبِ ، وزادُهُ المَعروفُ ، وماؤُهُ المُوادَعَةُ ، ودَليلُهُ الهُدى ، ورَفيقُهُ مَحَبَّةُ الأَخيارِ. (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 7204 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 397 ح 6718 .
2- .غرر الحكم : ح 4234 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3836 .
3- .غرر الحكم : ح 7221 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 396 ح 6713 .
4- .غرر الحكم : ح 301 و ح 769 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 42 ح 979 .
5- .غرر الحكم : ح 7612 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 419 ح 7092 .
6- .الكافي : ج 1 ص 48 ح 2 عن أبي بصير عن الإمام الصادق عليه السلام ، تحف العقول : ص 200 وليس فيه «يا طالب العلم» وفيه «ومأواه» بدل «وماؤه» و«صحبة» بدل «محبّة» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 175 ح 41 ؛ كنزالعمّال : ج 10 ص 255 ح 29362 .

ص: 343

امام على عليه السلام :هر اندازه دانش انسان افزون گردد ، توجّه وى نسبت به نفس خود ، بيشتر مى شود و در رياضت و اصلاح آن ، كوشش بيشترى مبذول مى كند .

امام على عليه السلام :كژى با دانش ، راست مى شود .

امام على عليه السلام :دستاورد دانش ، بى رغبتى به دنياست .

امام على عليه السلام :ثمره دانش ، فروتنى است .

امام على عليه السلام :زبان دانش ، راستى است .

امام على عليه السلام :اى جوياى دانش ! دانش ، فضيلت هاى بسيارى دارد : سرش فروتنى است ، و چشمش دورى از حسد ، و گوشش فهم ، و زبانش راستى ، و حافظه اش جستجو ، و دلش خوش نيّتى ، و خردش شناخت چيزها و كارها ، و دستش رحمت ، و پايش ديدار دانشمندان ، و همّتش سلامت ، و حكمتش پارسايى ، و قرارگاهش رهايى ، و جلودارش عافيت ، و مَركبش وفا ، و سلاحش نرمى سخن ، و شمشيرش خشنودى ، و كمانش سازگارى ، و سپاهش گفتگو با دانشمندان ، و دارايى اش ادب ، و اندوخته اش پرهيز از گناهان ، و توشه اش نيكى ، و آبش واگذارى ، و رهنمايش هدايت ، و يارش دوستى نيكان .

.

ص: 344

عنه عليه السلام :رَأسُ العِلمِ التَّواضُعُ ، وبَصَرُهُ البَراءَةُ مِنَ الحَسَدِ ، وسَمعُهُ الفَهمُ ، ولِسانُهُ الصِّدقُ ، وقَلبُهُ حُسنُ النِّيَّةِ ، وعَقلُهُ مَعرِفَةُ أسبابِ الاُمورِ . ومِن ثَمَراتِهِ : التَّقوى ، وَاجتِنابُ الهَوى ، وَاتِّباعُ الحَقِّ ، ومُجانَبَةُ الذُّنوبِ ، ومَوَدَّةُ الإِخوانِ ، وَالاِستِماعُ مِنَ العُلَماءِ ، وَالقَبولُ مِنهُم . ومِن ثَمَراتِهِ : تَركُ الاِنتِقامِ عِندَ القُدرَةِ ، وَاستِقباحُ مُقارَبَةِ الباطِلِ ، وَاستِحسانُ مُتابَعَةِ الحَقِّ ، وقَولُ الصِّدقِ ، وَالتَّجافي عَن سُرورٍ في غَفلَةٍ ، وعَن فِعلِ ما يُعقِبُ نَدامَةً . وَالعِلمُ يَزيدُ العاقِلَ عَقلاً ، ويورِثُ مُتَعَلِّمَهُ صِفاتِ حَمدٍ ، فَيَجعَلُ الحَليمَ أميراً ، وذَا المَشوَرَةِ وَزيراً ، ويَقمَعُ الحِرصَ ، ويَخلَعُ المَكرَ ، ويُميتُ البُخلَ ، ويَجعَلُ مُطلَقَ الوَحشِ (1) مَأسوراً ، ويُعيدُ السَّدادِ قَريباً . (2)

راجع : ص 378 (آثار الحكمة) .

.


1- .في المصدر : «الفحش» والتصحيح من بحار الأنوار .
2- .مطالب السؤول : ص 48 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 6 ح 57 .

ص: 345

امام على عليه السلام :سرِ دانش ، فروتنى است و ديده اش ، دورى از حسد و گوشش ، فهم و زبانش ، راستى و دلش ، حُسن نيّت و خردش ، شناخت اسباب امور و از ثمره هاى آن ، تقوا و دورى از هوا و پيروى حق و فاصله گرفتن از گناهان و دوستى برادران و گوش سپردن به دانشمندان و پذيرش از ايشان . و از ثمره هاى آن ، انتقام نگرفتن هنگام توانايى است و زشت شمردن نزديكى به باطل و نيكو شمردن پيروى از حق و گفتار راست و دورى از خوش حالى غافلانه و كار پشيمان كننده . و دانش ، بر خرد خردمند مى افزايد و براى دانشجو ، ويژگى هايى ستايش برانگيز به ارمغان مى آورد . پس بردبار را امير ، و صاحب رأى و مشورت را وزير مى گردانَد و آز را ريشه كن مى سازد و نيرنگ را كنار مى زند و بخل را مى ميرانَد و رميده را مهار مى كند و استوارى را پيش مى آورد .

ر . ك : ص 379 (آثار حكمت) .

.

ص: 346

الفصل الرابع : أقسام العلومالإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ عِلمانِ : عِلمٌ لا يَسَعُ النّاسَ إلاَّ النَّظَرُ فيهِ وهُوَ صِبغَةُ الإِسلامِ ، وعِلمٌ يَسَعُ النّاسَ تَركُ النَّظَرِ فيهِ وهُوَ قُدرَةُ اللّهِ عز و جل. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ عِلمانِ : عِلمُ الأَديانِ ، وعِلمُ الأَبدانِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّمَا العِلمُ ثَلاثَةٌ : آيَةٌ مُحكَمَةٌ ، أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ ، أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ ، وما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضلٌ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ ثَلاثَةٌ : كِتابٌ ناطِقٌ ، وسُنَّةٌ ماضِيَةٌ ، ولا أدري. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :العِلمُ أكثَرُ مِن أن يُحصى. (5)

.


1- .الخصال : ص 41 ح 30 عن سليم بن قيس الهلالي ، بحارالأنوار : ج 1 ص 210 ح 1 .
2- .كنزالفوائد: ج2 ص107، معدن الجواهر: ص25، الرواشح السماويّة: ص202، بحارالأنوار: ج1 ص220 ح52 .
3- .الكافي : ج 1 ص 32 ح 1 عن إبراهيم بن عبد الحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تحف العقول : ص 324 عن الإمام الصادق عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 1 ص 211 ح 5 ؛ سنن أبي داود : ج 3 ص 119 ح 2885 ، سنن ابن ماجة : ج 1 ص 21 ح 54 ، المستدرك على الصحيحين : ج 4 ص 369 ح 7949 كلّها عن عبد اللّه بن عمرو بن العاص نحوه ، كنز العمّال : ج 10 ص 132 ح 28659 .
4- .فردوس الأخبار : ج 3 ص 96 ح 4013 عن ابن عمر ، كنزالعمّال : ج 10 ص 132 ح 28660 .
5- .كنزالفوائد : ج 2 ص 31 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 15 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 219 ح 50 .

ص: 347

فصل چهارم : انواع دانش

فصل چهارم : انواع دانشامام على عليه السلام :دانش ، دو گونه است : دانشى كه مردم ناگزير از فراگيرى آن هستند و آن رنگ [ ظواهر ]اسلام است ، و دانشى كه مردم اجازه دارند آن را وا گذارند و آن ، قدرت خداوند عز و جلاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، دو گونه است : دين شناسى و كالبد شناسى .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، فقط سه گونه است : آيه اى استوار يا قانونى عادلانه و يا سنّتى پايدار و جز آن ، تنها فضيلت است . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، سه گونه است : كتابى گويا ، سنّتى ديرينه و نمى دانم (اقرار به نادانى) .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، بيش از آن است كه به شماره بيايد .

.


1- .علاّمه محمدباقر مجلسى رحمه الله احتمال هاى گوناگونى در توضيح اين حديث آورده است. يكى از آنها چنين است كه آيه محكم ، به معناى برهان هاى عقلى استوار و مستفاد از قرآن است و قانون عادلانه (فريضة عادلة) ، يعنى احكام واجب دين و سنّت پايدار (سنّة قائمة.) ، يعنى مستحبّات و سنن دينى (مرآة العقول : ج 1 ص 103) .

ص: 348

الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ ثَلاثَةٌ : الفِقهُ لِلأَديانِ ، وَالطِبُّ لِلأَبدانِ ، وَالنَّحوُ لِلِّسانِ. (1)

عنه عليه السلام :العُلومُ أربَعَةٌ : الفِقهُ لِلأَديانِ ، وَالطِّبُّ لِلأَبدانِ ، وَالنَّحوُ لِلِّسانِ ، وَالنُّجومُ لِمَعرِفَةِ الأَزمانِ. (2)

عنه عليه السلام :العُلومُ أربَعَةٌ ، عِلمٌ يَنفَعُ ، وعِلمٌ يَشفَعُ ، وعِلمٌ يَرفَعُ ، وعِلمٌ يَضَعُ ، فَأَمَّا الَّذي يَنفَعُ : عِلمُ الشَّريعَةِ ، وأمَّا الَّذي يَشفَعُ فَعِلمُ القُرآنِ ، وأمَّا الَّذي يَرفَعُ فَالنَّحوُ ، وأمَّا الَّذي يَضَعُ فَعِلمُ النُّجومِ (3) . (4)

عنه عليه السلام :العِلمُ أكثَرُ مِن أن يُحاطَ بِهِ. (5)

عنه عليه السلام :العِلمُ أكثَرُ مِن أن يُحفَظَ. (6)

راجع : ص 260 (حقيقة العلم)، ج 3 ص 172 (أحكام التعلّم) .

.


1- .تحف العقول: ص 208 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 45 ح 52 .
2- .كنزالفوائد : ج 2 ص 109 ، أعلام الدين : ص 83 ، معدن الجواهر : ص 40 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 218 ح 42 .
3- .مصدر هذا الحديث ضعيف، و على تقدير صحة الخبر فالمراد من علم النجوم هو الإخبار عن تأثير النجوم في حياة الإنسان لا علم النجوم المتعارف في عصرنا الحاضر فإنّه ممدوح . (راجع : الفصل الخامس / النجوم / ص 319) .
4- .المواعظ العدديّة : ص 217 .
5- .غرر الحكم : ح 1819 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 54 ح 1404 .
6- .تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 5 .

ص: 349

امام على عليه السلام :دانش ، سه گونه است : دانش فقه براى دين ، دانش پزشكى براى تن ، و نحو براى زبان .

امام على عليه السلام :دانش ها چهار گونه اند : دانش فقه براى دين ، دانش پزشكى براى تن ، دانش نحو براى زبان ، و ستاره شناسى براى شناخت زمان .

امام على عليه السلام :دانش ها چهار گونه اند : دانشى كه سود مى رساند ؛ دانشى كه شفاعت مى كند ؛ دانشى كه بلند مى گرداند ؛ و دانشى كه پست مى سازد . آنچه سود مى رساند ، دين شناسى است و آنچه شفاعت مى كند ، قرآن شناسى است و آنچه بلند مى گردانَد ، سخن شناسى است و آنچه پست مى سازد ، ستاره شناسى (1) است .

امام على عليه السلام :دانش ، بيش از آن است كه به آن ، احاطه پيدا شود .

امام على عليه السلام :دانش ، بيش از آن است كه به حفظ درآيد .

ر . ك : ص 261 (حقيقت دانش)، ج 3 ص 173 (احكام آموختن) .

.


1- .مأخذ حديث ، كتابى ضعيف است و بنا به صحيح بودن روايت، مقصود از علم نجوم، اخبار از تأثير نجوم بر زندگى انسان است و گرنه علم نجوم به معناى ستاره شناسى ، پرفايده و ممدوح است . ر. ك : ج 3 ص 203 _ 207 (آنچه آموختنش حرام است / علم نجوم / سخنى درباره تحريم علم نجوم) .

ص: 350

. .

ص: 351

بخش پنجم : حكمت

اشاره

بخش پنجم : حكمتفصل يكم : معناى حكمتفصل دوم : فضيلت حكمتفصل سوم : آثار حكمتفصل چهارم : اساس حكمتفصل پنجم : حكمت هاى جامعفصل ششم : ويژگى هاى حكيمانفصل هفتم : گوناگون

.

ص: 352

الفصل الأوّل : معنى الحكمةالكتاب«يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الْأَلْبَ_بِ» . (1)

«وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَ_نَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ» . (2)

«ذَ لِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» . (3)

الحديثالإمام الصادق عليه السلام_ في بَيانِ جُنودِ العَقلِ وَالجَهلِ _: الحِكمَةُ وضِدُّهَا الهَوى. (4)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في قَولِهِ تَعالى : «وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا» _: القُرآنَ. (5)

.


1- .البقرة : 269 .
2- .لقمان : 12 وراجع: أيضا الآيات 13 و 16 _ 19 .
3- .الإسراء : 39 وراجع: الآيات 22 _ 39 .
4- .الخصال: ص 591 ح 13 عن سماعة بن مهران ، تحف العقول: ص 402 عن الإمام الكاظم عليه السلام وليس فيه «وضدّها» .
5- .الفردوس: ج 4 ص 419 ح 7221 ، تفسير ابن كثير: ج 1 ص 476 ؛ منية المريد : ص 367 كلّها عن ابن عبّاس ، بحارالأنوار : ج 92 ص 106 ح 1 .

ص: 353

فصل يكم : معناى حكمت

اشاره

فصل يكم : معناى حكمتقرآن«به هر كس كه خواهد ، حكمت دهد و هر كه حكمت يابد ، بى گمان ، خيرى فراوان يافته است ؛ و جز خردمندان پند نمى گيرند» .

«و به لقمان ، حكمت داديم كه شكر خدا را به جاى آور ، و هر كه شكر كند ، براى خود شُكر كرده و هر كه ناسپاسى كند ، خداوند ، بى نيازِ ستوده است» .

«اين [رهنمودها] از جمله حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است» .

حديثامام صادق عليه السلام_ در بيان سپاهيان خرد و نابخردى _: حكمت [ از سپاهيان خرد است ]و هوس ، ضدّ آن .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ درباره گفتار خداى متعال : «و هر كه حكمت يابد ، خيرى فراوان يافته است» _: منظور ، قرآن است .

.

ص: 354

الإمام الصادق عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ» _: هُوَ القُرآنُ وَالفِقهُ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :حَدُّ الحِكمَةِ الإِعراضُ عَن دارِالفَناءِ ، وَالتَّوَلُّهُ (2) بِدارِ البَقاءِ. (3)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الحِكمَةِ التَّنَزُّهُ عَنِ الدُّنيا ، وَالوَلَهُ بِجَنَّةِ المَأوى. (4)

عنه عليه السلام :أوَّلُ الحِكمَةِ تَركُ اللَّذّاتِ ، وآخِرُها مَقتُ الفانِياتِ. (5)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا» _: طاعَةُ اللّهِ ومَعرِفَةُ الإِمامِ. 6

عنه عليه السلام_ أيضا _: مَعرِفَةُ الإِمامِ ، وَاجتِنابُ الكَبائِرِ الَّتي أوجَبَ اللّهُ عَلَيهَا النّارَ . (6)

تفسير العيّاشي عن سليمان بن خالد :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ : «وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا» . فَقالَ : إنَّ الحِكمَةَ المَعرِفَةُ وَالتَّفَقُّهُ فِي الدّينِ ، فَمَن فَقِهَ مِنكُم فَهُوَ حَكيمٌ. (7)

.


1- .مجمع البيان : ج 2 ص 659 .
2- .الوَلَه: ذهاب العقل لفقدان الحبيب ... يقال : وَلَهَتْ إليه تَلِهُ: أي تَحِنُّ إليه (لسان العرب: ج 13 ص 561) .
3- .غرر الحكم : ح 4900 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 233 ح 4459 .
4- .غرر الحكم : ح 4653 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4180 .
5- .غرر الحكم : ح 3052 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2708 .
6- .الكافي : ج 2 ص 284 ح 20 عن أبي بصير ، أعلام الدين : ص 459 وليس فيه «الَّتي أوجَبَ اللّه ُ عَلَيهَا النّارَ» ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 151 ح 497 عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 215 ح 24 .
7- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 151 ح 498 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 215 ح 25 .

ص: 355

امام صادق عليه السلام_ در تفسير گفته خداوند متعال : «به هر كس كه خواهد ، حكمت مى دهد» _: آن ، قرآن و فهم است .

امام على عليه السلام :حكمت ، يعنى روى گرداندن از سراى ناپايدار و شيفتگى به سراى ماندگار .

امام على عليه السلام :ثمره حكمت ، دورى از دنيا[ى نكوهيده] و شيفتگى به سراى بهشتى است .

امام على عليه السلام :آغاز حكمت ، ترك لذّت ها و پايان آن ، نفرت از چيزهاى نابودشدنى است .

امام صادق عليه السلام_ درباره گفتار خداى عز و جل : «و هر كه حكمت يابد ، خيرى فراوان يافته است» _: مقصود ، فرمانبردارى از خدا و شناخت امام است . (1)

امام صادق عليه السلام_ در معناى همين آيه _: منظور ، شناخت امام و دورى از گناهان بزرگى است كه بر اثر آنها ، خداوند ، بنده را مستحقّ آتش مى سازد .

5123.امام كاظم عليه السلام :تفسير العيّاشى_ به نقل از سليمان بن خالد _: از امام صادق عليه السلام درباره گفته خداوند : «و هر كه حكمت يابد ، خيرى فراوان يافته است» پرسيدم . فرمود : «حكمت ، شناخت و فهم دين است . پس هر كس از شما فهم يافت ، او حكيم است» . .


1- .على بن ابراهيم قمى ، در تفسير اين آيه گفته است : «منظور از خير كثير ، شناخت امير مؤمنان و امامان عليهم السلاماست» و در تفسير آيه «و به لقمان ، حكمت داديم» ، گفته است : «يعنى شناخت امام زمانش به او داده شد».

ص: 356

5122.امام صادق عليه السلام :الكافي عن حمران بن أعين :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : قَولَ اللّهِ عز و جل : «فَقَدْ ءَاتَيْنَا ءَالَ إِبْرَ هِيمَ الْكِتَ_بَ» (1) ؟

فَقالَ : النُّبُوَّةَ .

قُلتُ : «الْحِكْمَةَ» ؟

قالَ : الفَهمَ وَالقَضاءَ. (2)5121.امام على عليه السلام ( _ در دعا _ ) الإمام الكاظم عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَ_نَ الْحِكْمَةَ» _: قالَ : الفَهمُ وَالعَقل. (3)راجع : ص 378 (آثار الحكمة) و 388 (رأس الحكمة) و 392 (جوامع الحِكَم) .

.


1- .النساء: 54 .
2- .الكافي : ج 1 ص 206 ح 3 .
3- .الكافي : ج 1 ص 16 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 385 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 136 ح 30 .

ص: 357

5123.الإمام الكاظم عليه السلام :الكافى_ به نقل از حمران بن اعين _: به امام صادق عليه السلام گفتم : گفته خداى عز و جل «بى گمان ، به خاندان ابراهيم كتاب داديم» چه معنايى دارد ؟

فرمود : «منظور ، نبوّت است» .

گفتم : حكمت ؟

فرمود : «فهم و داورى» .5122.الإمام الصادق عليه السلام :امام كاظم عليه السلام_ در تفسير گفته خداى متعال : «و به لقمان ، حكمت داديم» _: منظور ، فهم و خرد است .ر . ك : ص 379 (آثار حكمت) و 389 (اساس حكمت) و 393 (حكمت هاى جامع) .

.

ص: 358

. .

ص: 359

پژوهشى درباره معناى «حكمت» و أقسام آن

اشاره

پژوهشى درباره معناى «حكمت» و أقسام آنواژه «حكمت» ، در لغت ، از ريشه «حُكم» به معناى «منع» گرفته شده است ؛ زيرا حُكم و داورى عادلانه ، مانع ظلم است . همچنين ، دهنه اسب و ديگر چارپايان ، «حَكَمه» ناميده مى شود ؛ چون مانع و مهاركننده حيوان است و بر اين پايه ، علم، «حكمت» ناميده شده است ، چون از جهلِ عالِم ، جلوگيرى مى كند . (1) همچنين بر هر چيز نفوذناپذيرى ، صفت «محكم» اطلاق مى گردد . (2) آلوسى ، در تفسير روح المعانى ، در تبيين واژه حكمت ، از كتاب البحر نقل مى كند كه : إنّ فيها تسعة وعشرين قولاً لأهل العلم ، قريبٌ بعضها من بعض . و عدّ بعضهم الأكثر منها اصطلاحًا و اقتصارًا على ما رآه القائل فرداً مهمّاً من الحكمة ، وإلاّ فهى فى الأصل مصدر من الإحكام ، و هو الإتقان في علمٍ أو عملٍ أو قولٍ أو فيها كلّها . (3) دانشمندان ، در معناى اين كلمه ، 29 قول دارند كه برخى از آنها به هم نزديك

.


1- .ابن فارس مى گويد : «الحاء و الكاف والميم ، أصل واحد و هو المنع ، وأول ذلك الحُكم ، و هو المنع من الظلم وسمّيت حَكَمة الدابة لأنّها تمنعها ... والحكمة هذا قياسها ، لأنّها تمنع من الجهل» (معجم مقاييس اللّغة) .
2- .در الصحاح (ج 5 ص 1902) آمده : «أحكمت الشى ء فاستحكم ، أى صار محكماً».
3- .روح المعانى : ج 3 ص 41 .

ص: 360

حكمت در قرآن و حديث
اقسام حكمت
اشاره

است و پاره اى از عالمان ، بيشتر اين معانى را اصطلاحى مى دانند كه قائل به آن ، به مصداق مهمّ «حكمت» ، بسنده كرده و همان را در معناى آن آورده است ؛ وگرنه در اصل ، از مصدر «اِحكام» است كه به معناى استوارى در علم ، گفتار و كردار و يا همه اينهاست . بنا بر اين ، از منظر واژه شناسى ، كلمه حكمت ، حاكى از نوعى استوارى و اِتقان است و به هر چيز استوار و نفوذناپذير ، اعم از مادّى و يا معنوى ، اطلاق مى گردد .

حكمت در قرآن و حديثواژه «حكمت» ، بيست بار در قرآن كريم آمده است و خداوند متعال ، در اين كتاب آسمانى ، 91 بار خود را با صفت «حكيم» ستوده است . (1) تأمّل در موارد كاربرد اين واژه در متون اسلامى ، نشان مى دهد كه حكمت از نگاه قرآن و حديث ، عبارت است از مقدّماتِ محكم و استوار علمى ، عملى و روانى براى نيل به مقصد والاى انسانيت ، و آنچه احاديث اسلامى در تفسير حكمت آورده اند ، در واقع ، مصداقى از مصاديق اين تعريف كلّى است .

اقسام حكمتبر پايه آنچه در تعريف كلّى حكمت ذكر كرديم ، حكمت از نگاه قرآن و حديث ،

.


1- .صفت «حكيم» در قرآن ، 36 بار همراه با صفت «عليم» ، 47 بار با صفت «عزيز» ، چهار بار با صفت «خبير» و يك بار همراه هر يك از صفات «توّاب» ، «حميد» ، «علىّ» و «واسع» ، آمده است .

ص: 361

1 . حكمت علمى

به سه نوع تقسيم مى شود : حكمت علمى ، حكمت عملى و حكمت حقيقى . (1) گفتنى است كه اين تقسيم بندى و نام گذارى ، بر اساس تأمّل در كاربردهاى واژه حكمت در قرآن و احاديث اسلامى است . (2) حكمتِ علمى ، عملى و حقيقى ، هر يك به منزله پلّه هاى نردبان استوارى هستند كه انسان با بهره گيرى از آنها به قلّه كمال انسانيّت ، صعود مى كند . جالب توجّه است كه بدانيم پلّه اوّل اين نردبان (يعنى حكمت علمى) را فرستادگان خداوند متعال ، بنا نهاده اند . پلّه دوم (يعنى حكمت عملى) را انسان ، خود بايد بسازد و پس از آماده شدنِ پلّه دوم ، آخرين پلّه جهش به مقام انسان كامل را _ كه حكمت حقيقى است _ خداوند متعال ، خود آماده مى نمايد . اينك توضيح كوتاهى درباره اين سه نوع حكمت :

1 . حكمت علمىمقصود از حكمت علمى ، مطلق معارف و دانستنى هايى است كه براى صعود به مقام انسان كامل ، ضرورى است. به سخن ديگر ، هم دانش مربوط به عقايد ، «حكمت» است ، هم دانش مربوط به اخلاق ، و هم دانش مربوط به اعمال ، و از اين روست كه قرآن كريم ، پس از ارائه رهنمودهاى گوناگون در عرصه هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى ، همه آنها را حكمت مى نامد و مى فرمايد :

.


1- .روايات شماره 1553 ، 1560 و 1562 به حكمت علمى ، و روايات شماره 1558 و 1559 به حكمت علمى و عملى ، و روايات شماره 1552 ، 1555 _ 1557 به حكمت حقيقى اشاره دارند.
2- .براى آشنايى با ساير تقسيم بندى هاى اين واژه ، ر . ك : لغت نامه دهخدا ، ذيل «حكمت» .

ص: 362

2 . حكمت عملى

«ذَ لِكَ مِمَّآ أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ . (1) اينها از حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است» . اين مفهوم از حكمت ، نخستين فلسفه بعثت انبياى الهى است. قرآن كريم ، در آيات متعدّدى بر اين مطلب ، تأكيد كرده است ، از جمله در اين آيه : «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَ_تِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَ_بَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَ_لٍ مُّبِينٍ. (2) بى گمان [ خدا] بر مؤمنان در برانگيختن فرستاده اى از ايشان ، منّت نهاده است كه آياتش را بر ايشان مى خواند و آنها را پاكيزه مى گرداند و به ايشان ، كتاب و حكمت مى آموزد ، هرچند پيش از آن ، در گم راهى آشكارى بوده اند» .

2 . حكمت عملىحكمت عملى ، برنامه عملىِ رسيدن به مرتبه انسان كامل است. از نگاه قرآن و احاديث اسلامى ، هم دانشى كه مقدّمه تكامل انسان است ، حكمت ناميده مى شود ، و هم عملى كه مقدّمه تكامل انسان است ، با اين تفاوت كه دانش ، پلّه نخست تكامل ، و عمل ، پلّه دوم آن است . احاديثى كه حكمت را به فرمانبرى از خداوند متعال ، مدارا با مردم ، دورى از گناهان ، و اجتناب از نيرنگ تفسير كرده اند ، به اين نوع از حكمت ، اشاره دارند . (3)

.


1- .ر.ك : اسراء ، آيه 39 و آيات پيش از آن .
2- .آل عمران ، آيه 164 ، نيز ، ر.ك : بقره ، آيه 129 و151 ، جمعه ، آيه 2 .
3- .ر . ك : ص 389 (اساس حكمت).

ص: 363

3 . حكمت حقيقى

3 . حكمت حقيقىحكمت حقيقى ، نورانيت و بصيرتى است كه در نتيجه به كار بستن حكمت عملى در زندگى براى انسان حاصل مى گردد . در واقع ، حكمت علمى ، مقدّمه حكمت عملى ، و حكمت عملى ، سرآغاز حكمتِ حقيقى است و تا انسان ، بدين پايه از حكمت نرسيده ، حكيم حقيقى نيست ، هر چند بزرگ ترين استاد حكمت باشد . حكمت حقيقى ، در واقع ، همان جوهر دانش ، (1) نورِ دانش و دانشِ نور است و از اين رو ، خواصّ علم حقيقى و آثارش بر آن مترتّب مى گردد كه از مهم ترين آنها بيم از خداوند متعال است ، چنان كه در قرآن كريم آمده : «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَ_ؤُاْ . (2) بيم از خدا ، ويژه دانشمندان است» . اين اثر ، در كلام پيامبر خدا ، عيناً بر حكمت حقيقى نيز مترتّب شده است ، چنان كه مى فرمايد : خَشيةُ اللّه عز و جل رأسُ كلّ حكمة . (3) بيم از خدا ، اساس هر حكمتى است . حكمت حقيقى ، جاذبه اى است عقلانى و ضدّ كشش هاى نفسانى (4) كه هر اندازه در جان قوّت يابد ، به همان اندازه ، تمايلات نفسانى در انسان ضعيف

.


1- .ر.ك : ص 247 (پژوهشى درباره معناى «دانش») .
2- .فاطر : آيه 28 .
3- .ر . ك : ص 388 ح 1622 .
4- .ر.ك : ص 352 ح 1552 .

ص: 364

مى شود ، (1) تا آن جا كه كاملاً از بين مى رود (2) و در آن حال ، عقل به طور كامل ، زنده مى گردد و زمام انسان را به دست مى گيرد و از آن پس ، زمينه اى براى انجام دادن كارهاى ناشايست در وجود او باقى نمى مانَد (3) و در نتيجه ، حكمت با عصمت (4) همراه مى گردد و در نهايت ، همه ويژگى هاى حكيم و عالم حقيقى براى آدمى حاصل مى گردد و در بالاترين مراتب علم و حكمت ، به والاترين درجات خودشناسى و خداشناسى مى رسد . (5) در اين مرتبت والا ، دل آدمى از هر چه فانى است ، گسسته مى گردد و به عالم بقا مى پيوندد ، چنان كه سرورِ حكما و اميرِ عرفا در تفسير حكمت مى فرمايد : أوَّلُ الحِكمَةِ تَركُ اللَّذّاتِ ، وآخِرُها مَقتُ الفانِياتِ . (6) آغاز حكمت ، ترك لذّت ها و پايان آن ، نفرت از چيزهاى نابودشدنى است . و نيز مى فرمايد : حَدُّ الحِكمَةِ الإعراضُ عَن دارِ الفِناءِ ، وَالتَّوَلُّهُ بِدارِ البَقاءِ . (7) حكمت ، يعنى روى گرداندن از سراى ناپايدار و شيفتگى به سراى ماندگار . اكنون با تأمّل در نقش حكمت در تكامل انسان ، روشن مى شود كه چرا

.


1- .ر.ك : ص 247 (پژوهشى درباره معناى «دانش») .
2- .ر.ك : ص 379 (كاهش شهوت) .
3- .ر . ك : ص 381 ح 1603 .
4- .ر . ك : ص 381 (عصمت) .
5- .ر . ك : ص 387 (خودشناسى) .
6- .ر . ك : ص 354 ح 1557 .
7- .ر . ك : ص 354 ح 1555 .

ص: 365

خداوند متعال ، كالاى دنيا را ، هر چند بزرگ باشد ، اندك و ناچيز مى شمارد و مى فرمايد : «قُلْ مَتَ_عُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ . (1) بگو : كالاى دنيا اندك است» . امّا حكمت را «خير كثير» مى نامد : «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا . (2) به هر كس كه بخواهد ، حكمت مى دهد و هر كه حكمت يابد ، بى گمان ، خيرى فراوان يافته است» .

.


1- .نساء : آيه 77 .
2- .بقره : آيه 269 .

ص: 366

الفصل الثاني : فضل الحكمةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كادَ الحَكيمُ أن يَكونَ نَبِيًّا. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَكنونٍ في سابِقِ عِلمِهِ الَّذي لَم يَطَّلِع عَلَيهِ نَبِيٌّ مُرسَلٌ ولا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ، فَجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ ، وَالفَهمَ روحَهُ ، وَالزُّهدَ رَأسَهُ ، وَالحَياءَ عَينَيهِ ، وَالحِكمَةَ لِسانَهُ ، وَالرَّأفَةَ فَمَهُ ، وَالرَّحمَةَ قَلبَهُ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ الإِسلامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرصَةً ، وجَعَلَ لَهُ نوراً ، وجَعَلَ لَهُ حِصناً، وجَعَلَ لَهُ ناصِراً ، فَأَمّا عَرصَتُهُ فَالقُرآنُ ، وأمّا نورُهُ فَالحِكمَةُ، وأمّا حِصنُهُ فَالمَعروفُ، وأمّا أنصارُهُ فَأَنَا وأهلُ بَيتي وشيعَتُنا. (3)

.


1- .كنزالعمّال : ج 16 ص 117 ح 44123 نقلاً عن الخطيب عن أنس .
2- .معاني الأخبار : ص 313 ح 1 عن يزيد بن الحسين الكحّال عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام ، الخصال : ص 427 ح 4 عن يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 7 وفيه «وجهه» بدل «روحه» وفيهما «همّه» بدل «فمه» ، مشكاة الأنوار : ص 438 ح 1470 وفيه «همّته» بدل «فمه» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 107 ح 3 .
3- .الكافي : ج 2 ص 46 ح 3 ، بشارة المصطفى : ص 157 كلاهما عن عبدالعظيم الحسني عن الإمام الجواد عن آبائه عليهم السلام .

ص: 367

فصل دوم : فضيلت حكمت

فصل دوم : فضيلت حكمتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكيم ، نزديك است كه پيامبر شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند _ تبارك و تعالى _ ، عقل را از نورِ اندوخته و نهفته در دانش سابق خود آفريد ؛ نورى كه نه پيامبرى مُرسَل بر آن، آگاه شده است ، و نه فرشته اى مُقرَّب . پس دانش را جان و فهم را روح و زهد را سر و شرم را ديدگان و حكمت را زبان و رأفت را دهان و رحمت را دل آن قرار داد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، اسلام را آفريد . پس براى آن قلمروى نهاد و نورى گذاشت و دژى و ياورى . قلمرو آن ، قرآن و نورش ، حكمت و دژ آن ، نيكى و ياورانش ، من و خاندانم و پيروانمان هستيم .

.

ص: 368

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ الحِكمَةَ تَزيدُ الشَّريفَ شَرَفاً ، وتَرفَعُ العَبدَ المَملوكَ حَتّى تُجلِسَهُ مَجالِسَ المُلوكِ. (1)

لقمان عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ _: يا بُنَيَّ تَعَلَّمِ الحِكمَةَ تَشرُف ، فَإِنَّ الحِكمَةَ تَدُلُّ عَلَى الدّينِ ، وتُشَرِّفُ العَبدَ عَلَى الحُرِّ ، وتَرفَعُ المِسكينَ عَلَى الغَنِيِّ ، وتُقَدِّمُ الصَّغيرَ عَلَى الكَبيرِ ، وتُجلِسُ المِسكينَ مَجالِسَ المُلوكِ ، وتَزيدُ الشَّريفَ شَرَفاً ، وَالسَّيِّدَ سُؤدَداً ، وَالغَنِيَّ مَجداً ، وكَيفَ يَتَهَيَّأُ لَهُ أمرُ دينِهِ ومَعيشَتِهِ بِغَيرِ حِكمَةٍ ؟! ولَن يُهَيِّئَ اللّهُ عز و جل أمرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ إلاّ بِالحِكمَةِ. (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الحِكمَةُ أقعَدَتِ المَساكينَ مَقاعِدَ العُلَماءِ . (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لا حَسَدَ إلاّ فِي اثنَتَينِ : رَجُلٌ آتاهُ اللّهُ مالاً فَسَلَّطَهُ عَلى هَلَكَتِهِ فِي الحَقِّ ، وآخَرُ آتاهُ اللّهُ حِكمَةً فَهُوَ يَقضي بِها ويُعَلِّمُها. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :ما أهدَى المَرءُ المُسلِمُ لِأَخيهِ هَدِيَّةً أفضَلَ مِن كَلِمَةِ حِكمَةٍ يَزيدُهُ اللّهُ بِها هُدًى أو يَرُدُّهُ بِها عَن رَدًى. (5)

.


1- .حلية الأولياء : ج 6 ص 173 ، جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 18 ، الفردوس : ج 2 ص 152 ح 2769 كلّها عن أنس ، مسند الشهاب : ج 2 ص 105 ح 979 عن صالح المري عن الإمام الحسن عن الإمام عليّ عليهماالسلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه صدره ، إحياء علوم الدين : ج 1 ص 12 وفيه «يدرك مدارك» بدل «تجلسه مجالس» ، كنزالعمّال : ج 10 ص 146 ح 28742 .
2- .كنز الفوائد: ج 2 ص 66 ، أعلام الدين: ص 93 نحوه ، بحارالأنوار: ج 1 ص 219 ح 51 وراجع: سنن الدارمي: ج 1 ص 114 ح 395.
3- .جامع الأحاديث للقمّي : ص 72 وراجع: الزهد لابن حنبل : ص 131 والبداية والنهاية : ج 2 ص 127 .
4- .صحيح البخاري: ج 6 ص 2612 ح 6722 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 559 ح 816 ، سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1407 ح 4208، مسند ابن حنبل: ج 2 ص 29 ح 3651 وص 125 ح 4109، السنن الكبرى: ج 10 ص 150 ح 20164 كلّها عن عبداللّه بن مسعود ، كنزالعمّال : ج 6 ص 359 ح 16050 .
5- .شعب الإيمان : ج 2 ص 280 ح 1764 عن عبداللّه بن عمرو ، جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 61 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 172 ح 28892 نقلاً عن أبي يعلى وكلاهما عن ابن عمر؛ منية المريد : ص 105 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 212 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 25 ح 88 وراجع: سنن الدارمي : ج 1 ص 106 ح 357 .

ص: 369

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكمت ، بر شرف بزرگوار مى افزايد و بنده مملوك را تا مجلس ملوك ، بالا مى كشد .

لقمان عليه السلام_ در سفارش به پسرش _: پسركم! حكمت بياموز تا بزرگ گردى ؛ چرا كه حكمت ، به [سوى] دين ره مى نمايد و بنده را بر آزاد ، برترى مى بخشد و مسكين را بالادستِ توانگر مى نشانَد و كم سن را بر بزرگ سال مقدّم مى كند و مستمند را به مجالس پادشاهان برمى كشد و بر شرف بزرگوار و آقايى بزرگ و احترام توانگر مى افزايد . و چگونه كار دين و معيشت [ انسان] جز از راه حكمت به سامان مى رسد؟ و هرگز خداوند عز و جل كار دنيا و آخرت را جز از راه حكمت ، به سامان نمى آورَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكمت ، مستمندان را بر جايگاه دانشمندان مى نشانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :رشك بردن ، تنها در دو جا سزاست : بر مردى كه دارايى خداداده اش را در راه حق ، هزينه كند و بر آن ديگرى كه حكمت خدادادى اش را در داورى و آموزش به كار بَرد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فرد مسلمان ، هديه اى برتر از سخنى حكيمانه _ كه خداوند ، بدان ، هدايتش را افزون كند يا از نابودى اش برهاند _ به برادرش نمى دهد .

.

ص: 370

عنه صلى الله عليه و آله :نِعمَتِ العَطِيَّةُ ونِعمَتِ الهَدِيَّةُ كَلِمَةُ حِكمَةٍ تَسمَعُها فَتَنطَوي عَلَيها ثُمَّ تَحمِلُها إلى أخٍ لَكَ مُسلِمٍ تُعَلِّمُهُ إيّاها تَعدِلُ عِبادَةَ سَنَةٍ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ أولِياءَ اللّهِ سَكَتوا فَكانَ سُكوتُهُم ذِكراً ، ونَظَروا فَكانَ نَظَرُهُم عِبرَةً ، ونَطَقوا فَكانَ نُطقُهُم حِكمَةً. (2)

أيّوب عليه السلام :إنَّ اللّهَ يَزرَعُ الحِكمَةَ في قَلبِ الصَّغيرِ وَالكَبيرِ ، فَإِذا جَعَلَ اللّهُ العَبدَ حَكيماً فِي الصِّبا لَم يَضَع مَنزِلَتَهُ عِندَ الحُكَماءِ حَداثَةُ سِنِّهِ وهُم يَرَونَ عَلَيهِ مِنَ اللّهِ نورَ كَرامَتِهِ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ لِهَمّامٍ لَمّا سَأَلَهُ عَن صِفَةِ المُؤمِنِ _: يا هَمّامُ ، المُؤمِنُ هُوَ الكَيِّسُ (4) الفَطِنُ . . . سُكوتُهُ فِكرَةٌ وكَلامُهُ حِكمَةٌ. (5)

عنه عليه السلام :إنَّ هذِهِ القُلوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الأَبدانُ ، فَابتَغوا لَها طَرائِفَ الحِكَمِ. (6)

عنه عليه السلام :رَوِّحوا أنفُسَكُم بِبَديعِ الحِكمَةِ ، فَإِنَّها تَكِلُّ كَما تَكِلُّ الأَبدانُ. (7)

.


1- .جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 22 عن ابن عبّاس وراجع : تاريخ دمشق : ج 17 ص 63 ح 4039 وتنبيه الخواطر : ج 2 ص 212 .
2- .الكافي : ج 2 ص 237 ح 25 عن عيسى النهريري عن الإمام الصادق عليه السلام ، الأمالي للصدوق : ص 647 ح 878 و ص 379 ح 482 كلاهما عن عيسى النهريري عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله ، مشكاة الأنوار : ص 222 ح 615 ، روضة الواعظين : ص 475 وفي الثلاثة الأخيرة نحوه ، بحارالأنوار : ج 69 ص 289 ح 23 .
3- .ربيع الأبرار : ج 2 ص 452 ؛ بحارالأنوار : ج 12 ص 362 نقلاً عن الثعلبي في العرائس عن وهب وكعب وغيرهما نحوه .
4- .الكَيِّسُ : أي العاقل (النهاية: ج 4 ص 217) .
5- .الكافي : ج 2 ص 226 و ص 230 ح 1 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 91 و 197 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 113 وليس فيه «كما تملّ الأبدان» ، مشكاة الأنوار : ص 447 ح 1497 ، روضة الواعظين : ص 453 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 295 ح 193 وفيه «فاهدوا إليها» بدل «فابتغوا لها» ، عيون الحكم والمواعظ : ص 152 ح 3338 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 166 ح 2 .
7- .الكافي : ج 1 ص 48 ح 1 .

ص: 371

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه نيكو بخشش و هديه اى است سخن حكيمانه اى كه مى شنوى و به ياد مى سپارى و سپس آن را نزد برادر مسلمانت آورده ، به او تعليم مى نمايى ! اين كار ، برابر يك سال عبادت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دوستان خدا ساكت شدند . پس سكوت آنها خود ، ذكر بود و نگريستند . پس نگاهشان ، عبرت اندوزى بود و سخن گفتند . پس سخنشان ، حكمت بود .

ايّوب عليه السلام :خداوند ، در دل كوچك و بزرگ حكمت مى كارد . پس اگر خداوند ، بنده را در كودكى حكيم گردانَد ، كمى سنّش منزلت وى را نزد حكيمان پايين نياورد و آنان ، نور كرامت خدايى را در او ببينند .

امام على عليه السلام_ در پاسخ هَمّام كه از صفت مؤمن پرسيده بود _: اى همّام! مؤمن ، زيرك و تيزهوش است ... سكوتش تفكّر و سخنش حكمت است .

امام على عليه السلام :دل ها نيز همچون كالبدها ملول مى شوند . پس براى آنها حكمت هاى تازه بجوييد .

امام على عليه السلام :جان هايتان را با تازه هاى حكمت ، استراحت دهيد كه آنها نيز همچون كالبدها خسته مى شوند .

.

ص: 372

عنه عليه السلام :كُلُّ شَيءٍ يُمَلُّ ما خَلا طَرائِفَ الحِكَمِ. (1)

عنه عليه السلام :الحِكمَةُ رَوضَةُ العُقَلاءِ ، ونُزهَةُ النُّبَلاءِ. (2)

عنه عليه السلام :الحِكَمُ رِياضُ النُّبَلاءِ ، العُلومُ نُزهَةُ الاُدَباءِ. (3)

عنه عليه السلام :سَلامَةُ أهلِ الخِفَّةِ فِي الطّاعَةِ ثِقَلُ الميزانِ ، وَالميزانُ بِالحِكمَةِ وَالحِكمَةُ ، ضِياءٌ لِلبَصَرِ. (4)

عنه عليه السلام :اِستَشعِرِ الحِكمَةَ وتَجَلبَبِ السَّكينَةَ فَإِنَّهُما حِليَةُ الأَبرارِ. (5)

عنه عليه السلام :عَلَيكَ بِالحِكمَةِ فَإِنَّهَا الحِليَةُ الفاخِرَةُ. (6)

عنه عليه السلام :لِقاحُ الرِّياضَةِ دِراسَةُ الحِكمَةِ وغَلَبَةُ العادَةِ. (7)

عنه عليه السلام :غَنيمَةُ المُؤمِنِ وِجدانُ الحِكمَةِ. (8)

عنه عليه السلام :مَن لَهِجَ بِالحِكمَةِ فَقَد شَرَّفَ نَفسَهُ. (9)

عنه عليه السلام :مَن عُرِفَ بِالحِكمَةِ لَحَظَتهُ العُيونُ بِالوَقارِ وَالهَيبَةِ. (10)

.


1- .غرر الحكم : ح 6896 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 376 ح 6365 .
2- .غرر الحكم : ح 1715 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1345 .
3- .غرر الحكم : ح 992 و 993 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 23 ح 183 و 184 .
4- .مختصر بصائر الدرجات : ص 196 .
5- .غرر الحكم : ح 2324 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 83 ح 2012 .
6- .غرر الحكم : ح 6081 .
7- .غرر الحكم : ح 7625 .
8- .المواعظ العدديّة : ص 59 .
9- .غرر الحكم : ح 8279 .
10- .الكافي : ج 8 ص 23 ح 4 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، تحف العقول : ص 97 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 319 وليس فيه «والهيبة» ، بحارالأنوار : ج 77 ص 286 ح 1 ؛ دستور معالم الحكم : ص 29 ، شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 323 ح 709 وفيهما «لاحظته» بدل «لحظته» وليس فيهما «والهيبة» .

ص: 373

امام على عليه السلام :هر چيزى ملال آور مى شود ، جز تازه هاى حكمت .

امام على عليه السلام :حكمت ، گلشن خردمندان و بستان فاضلان است .

امام على عليه السلام :سخنان حكيمانه ، بستان فاضلان و دانش ها ، گلشن اديبان است .

امام على عليه السلام :سلامت سبكبارانِ راه بندگى ، سنگينى ترازو[ى اعمال] است و [سنگينى] ترازو به حكمت است و حكمت ، نور ديده .

امام على عليه السلام :حكمت را لباس زيرين و آرامش را بالاپوش خود قرار ده كه اين دو ، زيور نيكان اند .

امام على عليه السلام :پيوسته با حكمت باش كه زيورى گران بهاست .

امام على عليه السلام :بارور شدن پرورش روح ، به آموختن حكمت و چيرگى بر عادت است .

امام على عليه السلام :غنيمت مؤمن ، يافتن حكمت است .

امام على عليه السلام :هر كه شيفته حكمت گردد ، خود را بزرگ مى سازد .

امام على عليه السلام :هر كه به حكمت شناخته شود ، چشم ها او را به ديده وقار و شكوه مى نگرند .

.

ص: 374

عنه عليه السلام :حِكمَةُ الدَّنِيِّ تَرفَعُهُ ، وجَهلُ الشَّريفِ يَضَعُهُ. (1)

عنه عليه السلام :مَن تَفَكَّهَ بِالحِكَمِ لَم يَعدَمِ اللَّذَّةَ. (2)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الحِكمَةِ الفَوزُ. (3)

عنه عليه السلام :لَو اُلقِيَتِ الحِكمَةُ عَلَى الجِبالِ لَقَلقَلَتها (4) . (5)

عنه عليه السلام :كَيفَ يَصبِرُ عَلى مُبايَنَةِ الأَضدادِ مَن لَم تُعِنهُ الحِكمَةُ ؟! (6)

عنه عليه السلام :مَن عَرَفَ الحِكمَةَ لَم يَصبِر عَنِ الاِزدِيادِ مِنها. (7)

عنه عليه السلام :غِنَى العاقِلِ بِحِكمَتِهِ ، وعِزُّهُ بِقَناعَتِهِ. (8)

عنه عليه السلام :اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ مِن شَيءٍ إلاّ ويَكادُ صاحِبُهُ يَشبَعُ مِنهُ ويَمَلُّهُ إلاَّ الحَياةَ ، فَإِنَّهُ لا يَجِدُ فِي المَوتِ راحَةً ، وإنَّما ذلِكَ بِمَنزِلَةِ الحِكمَةِ الَّتي هِيَ حَياةٌ لِلقَلبِ المَيِّتِ ، وبَصَرٌ لِلعَينِ العَمياءِ ، وسَمعٌ لِلاُذُنِ الصَّمّ_اءِ ، ورِيٌّ لِلظَّمآنِ ، وفيهَا الغِنى كُلُّهُ وَالسَّلامَةُ. (9)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: قوتُ الأَجسامِ الغِذاءُ ، وقوتُ العُقولِ الحِكمَةُ ، فَمَتى فَقَدَ واحِدٌ مِنهُما قوتَهُ بارَ وَاضمَحَلَّ. (10)

عنه عليه السلام_ أيضاً _: لَيسَ الموسِرُ مَن كانَ يَسارُهُ باقِياً عِندَهُ زَماناً يَسيراً وكانَ يُمكِنُ أن يَغتَصِبَهُ غَيرُهُ مِنهُ ولا يَبقى بَعدَ مَوتِهِ لَهُ ، لكِنَّ اليَسارَ عَلَى الحَقيقَةِ هُوَ الباقي دائِماً عِندَ مالِكِهِ ولا يُمكِنُ أن يُؤخَذَ مِنهُ ويَبقى لَهُ بَعدَ مَوتِهِ ، وذلِكَ هُوَ الحِكمَةُ. (11)

.


1- .غرر الحكم : ح 4927 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 234 ح 4482 .
2- .غرر الحكم : ح 8127 .
3- .غرر الحكم : ح 4645 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4162 .
4- .القلقلة : شِدّة اضطراب الشيء وتحرّكه (لسان العرب: ج 11 ص 567) .
5- .مطالب السؤول : ص 56 ؛ بحارالأنوار : ج 78 ص 12 ح 70 .
6- .غرر الحكم : ح 6991 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 384 ح 6495 .
7- .أعلام الدين : ص 84 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 319 نحوه ، كشف الغمّة : ج 3 ص 137 عن الإمام الجواد عنه عليهماالسلامبحار الأنوار : ج 78 / 80 / 64 .
8- .غرر الحكم : ح 6422 .
9- .نهج البلاغة : الخطبة 133 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 22 ح 23 .
10- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 278 ح 202 وراجع : الاختصاص : ص 335 .
11- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 262 ح 68 .

ص: 375

امام على عليه السلام :حكمت فرودست ، او را بر مى افرازد و نادانى فرادست ، او را پست مى سازد .

امام على عليه السلام :هر كس از ميوه حكمت بخورد ، لذّت را از دست نمى دهد .

امام على عليه السلام :ثمره حكمت ، رستگارى است .

امام على عليه السلام :اگر حكمت بر كوه ها افكنده مى شد ، آنها را به جنبش مى آورد .

امام على عليه السلام :آن كه حكمت به يارى اش برنخيزد ، چگونه بر جدايى اضداد شكيبايى ورزد؟

امام على عليه السلام :آن كه حكمت را شناخت ، بر افزودن آنها قرار از كف بداد .

امام على عليه السلام :توانگرى خردمند ، به حكمتش و عزّت او به قناعتش است .

امام على عليه السلام :بدانيد كه هيچ چيزى نيست ، جز آن كه دارنده اش به زودى از آن سير مى شود و او را ملول مى گرداند ، جز زندگى ؛ چرا كه در مرگ ، راحتى نمى يابد و اين ، همانند حكمت است كه حيات دل مرده و بينايى چشم نابينا و شنوايى گوش ناشنوا و سيرابى تشنه است ، و در آن ، همه توانگرى و سلامت است .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: خوراك پيكرها ، غذا و خوراك خردها ، حكمت است . پس هرگاه يكى از آن دو خوراك خود را نيابد ، خراب و نابود مى گردد .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: توانگر آن نيست كه دارايى اش اندكْ زمانى نزد او باشد و ديگرى بتواند آن را از وى بگيرد و پس از مرگش نيز براى او نماند ؛ بلكه دارايى حقيقى آن است كه همواره نزد مالكش باشد و نتوان آن را از وى گرفت و پس از مرگش هم براى او خواهد ماند و آن ، همان حكمت است .

.

ص: 376

منية المريد :فِي التَّوراةِ قالَ اللّهُ تَعالى لِموسى عليه السلام : عَظِّمِ الحِكمَةَ ، فَإِنّي لا أجعَلُ الحِكمَةَ في قَلبِ أحَدٍ إلاّ وأرَدتُ أن أغفِرَ لَهُ ، فَتَعَلَّمها ثُمَّ اعمَل بِها ، ثُمَّ ابذِلها كَي تَنالَ بِذلِكَ كَرامَتي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ. (1)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: الحِكْمَةُ ضِياءُ المَعرِفَةِ وميراثُ التَّقوى وثَمَرَةُ الصِّدقِ . ولَو قُلتُ : ما أنعَمَ اللّهُ عَلى عَبدٍ مِن عِبادِهِ بِنِعمَةٍ أعظَمَ وأنعَمَ وأرفَعَ وأجزَلَ وأبهى مِنَ الحِكمَةِ ، لَقُلتُ صادِقاً ! قالَ اللّهُ عز و جل : «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِىَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الْأَلْبَ_بِ» أي : لا يَعلَمُ ما أودَعتُ وهَيَّأتُ فِي الحِكمَةِ إلاّ مَنِ استَخلَصتُهُ لِنَفسي وخَصَصتُهُ بِها . وَالحِكمَةُ هِيَ النَّجاةُ ، وصِفَةُ الحَكيمِ الثَّباتُ عِندَ أوائِلِ الاُمورِ وَالوُقوفُ عِندَ عَواقِبِها ، وهُوَ هادي خَلقِ اللّهِ إلَى اللّهِ تَعالى . (2)

راجع : ص 268 (فضل العلم) .

.


1- .منية المريد : ص 120 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 220 ح 57 .
2- .مصباح الشريعة : ص 533 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 215 ح 26 .

ص: 377

مُنيَةُ المريد :خداوند متعال در تورات به موسى عليه السلام مى فرمايد : «حكمت را بزرگ دار كه من ، حكمت را در دل كسى نمى نهم ، جز آن كه مى خواهم وى را ببخشايم . پس حكمت بياموز و سپس بدان عمل كن و پس از آن ، به ديگران بياموز تا به كرامت من در دنيا و آخرت نايل شوى» .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: حكمت ، نور معرفت ، ميراث تقوا و ثمره راستى است و اگر بگويم : خداوند ، نعمتى بزرگ تر و سودمندتر و والاتر و سترگ تر و گران بهاتر از حكمت به بنده اش نداده است ، بى گمان ، درست گفته ام . خداوند عز و جل مى فرمايد : «به هر كس كه بخواهد ، حكمت مى دهد و هر كه حكمت يابد ، خيرى فراوان يافته است ، و جز خردمندان پند نمى گيرند» . يعنى هيچ كس نمى داند چه چيزى آماده كرده و در حكمت به وديعه نهاده ام ، جز كسى كه براى خود برگزيده و حكمت را به او اختصاص داده ام . وحكمت ، رهايى است و ويژگى حكيم ، استوارى در آغاز كارها و ايستادن در پايان آنهاست و وى ، راهنماى خلق خدا به سوى خداوند متعال است .

ر . ك : ص 269 (فضيلت دانش) .

.

ص: 378

الفصل الثالث : آثار الحكمة3 / 1ضَعفُ الشَّهوَةِ5114.امام جواد عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :كُلَّما قَوِيَتِ الحِكمَةُ ضَعُفَتِ الشَّهوَةُ. (1)5113.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :اِغلِبِ الشَّهوَةَ تَكمُل لَكَ الحِكمَةُ. (2)3 / 2مَعرِفَةُ العِبرَةِ5112.امام على عليه السلام ( _ در نكوهش پيروان شيطان _ ) الإمام عليّ عليه السلام :مَن ثَبَتَت لَهُ الحِكمَةُ عَرَفَ العِبرَةَ. (3)5112.الإمامُ عليٌّ عليه السلام ( _ في ذَمِّ أتباعِ الشَّيطانِ _ ) عنه عليه السلام :اليَقينُ عَلى أربَعِ شُعَبٍ : تَبصِرَةِ الفِطنَةِ ، وتَأَوُّلِ الحِكمَةِ ، ومَعرِفَةِ العِبرَةِ ، وسُنَّةِ الأَوَّلينَ . فَمَن أبصَرَ الفِطنَةَ عَرَفَ الحِكمَةَ ، ومَن تَأَوَّلَ الحِكمَةَ عَرَفَ العِبرَةَ ، ومَن عَرَفَ العِبرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ ، ومَن عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّما كانَ مَعَ الأَوَّلينَ وَاهتَدى

إلَى الَّتي هِيَ أقوَمُ ، ونَظَرَ إلى مَن نَجا بِما نجا ومَن هَلَكَ بِما هَلَكَ ، وإنَّما أهلَكَ اللّهُ مَن أهلَكَ بِمَعصِيَتِهِ ، وأنجى مَن أنجى بِطاعَتِهِ. (4) .


1- .غرر الحكم : ح 7205 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 395 ح 6687 .
2- .غرر الحكم : ح 2272 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 75 ح 1810 .
3- .غرر الحكم : ح 8706 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 461 ح 8383 .
4- .الكافي : ج 2 ص 50 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، نهج البلاغة : الحكمة 31، الخصال: ص 231 ح 74 عن الأصبغ ابن نباتة ، الأمالي للمفيد : ص 277 ح 3 ، الأمالي للطوسي : ص 38 ح 40 كلاهما عن قبيصة بن جابر الأسديّ، تحف العقول : ص 165 ، روضة الواعظين : ص 52 كلّها نحوه وليس فيها ذيله من «واهتدى إلى الّتي ... » ، بحارالأنوار : ج 68 ص 351 ح 19 .

ص: 379

فصل سوم : آثار حكمت

3 / 1 كاهش شهوت

3 / 2 شناخت عبرت

فصل سوم : آثار حكمت3 / 1كاهش شهوت5110.الإمام زين العابدينَ عليه السلام ( _ في دُعائِهِ _ ) امام على عليه السلام :هر اندازه حكمت قوى گردد ، شهوت ، ضعيف مى شود .5109.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :بر شهوت چيره شو ، تا حكمتت كامل گردد .3 / 2شناخت عبرت5108.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :هركه در حكمتْ راسخ گرديد ، عبرت را شناخت .5107.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :يقين ، چهار شاخه است : تيزبينى ، دريافت حكمت ، شناخت عبرت و سنّت پيشينيان . پس هركس ديده تيزبين بيابد ، حكمت را شناخته است و هركس حكمت را بيابد ، عبرت را شناخته است و هركس عبرت را بيابد ، به سنّت [پيشينيان ]پى برده است و هركس سنّت را شناخت ، گويى كه با پيشينيان

بوده است و به آنچه راست تر است ، راه مى بَرَد و به مايه نجات نجات يافتگان و هلاكت هلاك شدگان مى نگرد و جز اين نيست كه خداوند ، آن كه را هلاك كرده ، به سبب سرپيچى اش بوده و آن كه را نجات داده ، به جهت فرمان بردارى اش بوده است .

.

ص: 380

3 / 3المَنعُ عَنِ السُّوء5106.الإمام عليّ عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :لِلنُّفوسِ طَبائِعُ سوءٍ وَالحِكمَةُ تَنهى عَنها. (1)3 / 4العِصمَة5105.عنه عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :قُرِنَتِ الحِكمَةُ بِالعِصمَةِ. (2)5104.الإمام العسكري عليه السلام :عنه عليه السلام :الحِكمَةُ عِصمَةٌ ، العِصمَةُ نِعمَةٌ. (3)5103.امام رضا عليه السلام :عنه عليه السلام :لا حِكمَةَ إلاّ بِعِصمَةٍ. (4)3 / 5نورُ القَلبِ5100.امام صادق عليه السلام :عيسى عليه السلام :إنَّ الحِكمَةَ نورُ كُلِّ قَلبٍ. (5) .


1- .غرر الحكم : ح 7341 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 403 ح 6807 .
2- .غرر الحكم : ح 6712 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 371 ح 6263 .
3- .غرر الحكم : ح 12 ، عيون الحكم والمواعظ : ج 36 ص 721 و 722 .
4- .غرر الحكم : ح 10916 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 545 ح 10122 .
5- .تحف العقول : ص 512 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 316 ح 17 .

ص: 381

3 / 3 حفظ از زشتى

3 / 4 عصمت

3 / 5 روشنى دل

3 / 3حفظ از زشتى5101.عنه عليه السلام ( _ في وَصِيَّتِهِ لِعَبدِ اللّه ِ بنِ جُندَبٍ _ ) امام على عليه السلام :جان ها طبيعت هاى بدى دارند و حكمت از آنها باز مى دارد .3 / 4عصمت5099.الاُصول الستّة عشر عن زيد الزرّاد :امام على عليه السلام :حكمت با عصمت ، همراه است .5098.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :حكمت ، [مايه] عصمت و عصمت ، نعمت است .5097.امام صادق عليه السلام :امام على عليه السلام :حكمتى نيست جز همراه عصمت .3 / 5روشنى دل5096.امام صادق عليه السلام :عيسى عليه السلام :حكمت ، روشنى هر دلى است .

.

ص: 382

5095.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الصَّقالَةَ تُصلِحُ السَّيفَ وتَجلوهُ ، كَذلِكَ الحِكمَةُ لِلقَلبِ تَصقُلُهُ وتَجلوهُ ، وهِيَ في قَلبِ الحَكيمِ مِثلُ الماءِ فِي الأَرضِ المَيتَةِ تُحيي قَلبَهُ كَما يُحيِي الماءُ الأَرضَ المَيتَةَ ، وهِيَ في قَلبِ الحَكيمِ مِثلُ النّورِ فِي الظُّلمَةِ يَمشي بِها فِي النّاسِ. (1)5094.مصباح الشريعة ( _ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است ) عنه عليه السلام :أسرِعوا إلى بُيوتِكُمُ المُظلِمَةِ فَأَنيروا فيها ، كَذلِكَ فَأَسرِعوا إلى قُلوبِكُمُ القاسِيَةِ بِالحِكمَةِ قَبلَ أن تَرينَ (2) عَلَيهَا الخَطايا فَتَكونَ أقسى مِنَ حِجارَةِ. (3)5093.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :أحيِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ ، وأمِتهُ بِالزَّهادَةِ ، وقَوِّهِ بِاليَقينِ ، ونَوِّرهُ بِالحِكمَةِ. (4)5092.امام صادق عليه السلام :عنه عليه السلام :إنَّ قُلوبَ المُؤمِنينَ لَمَطوِيَّةٌ بِالإِيمانِ طَيًّا ، فَإِذا أرادَ اللّهُ إنارَةَ ما فيها فَتَحَها بِالوَحيِ فَزَرَعَ فيهَا الحِكمَةَ زارِعُها وحاصِدُها. (5)5096.عنه عليه السلام :الإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ اللّهَ خَلَقَ قُلوبَ المُؤمِنينَ مَطوِيَّةً مُبهَمَةً عَلَى الإِيمانِ ، فَإِذا أرادَ استِنارَةَ ما فيها نَضَحَها بِالحِكمَةِ ، وزَرَعَها بِالعِلمِ ، وزارِعُها وَالقَيِّمُ عَلَيها رَبُّ العالَمينَ. (6)5095.الإمام الصادق عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، عَلَيكَ بِمَجالِسِ العُلَماءِ ، وَاستَمِع

كَلامَ الحُكَماءِ ، فَإِنَّ اللّهَ يُحيِي القَلبَ المَيتَ بِنورِ الحِكمَةِ كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتَةَ بِوابِلِ المَطَرِ. (7) .


1- .تحف العقول : ص 512 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 316 ح 17 .
2- .الرَّين : كالصدأ يغشى القلب (لسان العرب: ج 13 ص 192) .
3- .تحف العقول : ص 506 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 309 ح 17 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، كشف المحجّة : ص 221 عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 77 ص 199 ح 1 .
5- .قرب الإسناد : ص 34 ح 112 عن بكر بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام ، مختصر بصائر الدرجات : ص 196 نحوه ، بحارالأنوار : ج 70 ص 54 ح 21 .
6- .الكافي : ج 2 ص 421 ح 3 عن عليّ بن جعفر ، بحارالأنوار : ج 69 ص 318 ح 34 .
7- .المعجم الكبير : ج 8 ص 199 ح 7810 عن أبي اُمامة وراجع: الموطّأ : ج 2 ص 1002 ح 1 والزهد لابن حنبل : ص 133 والزهد لابن المبارك : ص 487 ح 1387 وتحف العقول : ص 393 وروضة الواعظين : ص 16 وتنبيه الخواطر : ج 1 ص 83 .

ص: 383

5094.مصباح الشريعة ( _ فيما نَسَبَهُ إلَى الإِمامِ الصّادِقِ عليه السل ) عيسى عليه السلام :به حق براى شما مى گويم : صيقل دادن ، شمشير را نيكو و درخشان مى سازد؛ همين گونه حكمت ، دل را صفا مى دهد و درخشان مى كند . حكمت در دل حكيم ، مانند آب در زمين مرده ، دل را زنده مى كند؛ همان گونه كه آب ، زمين مرده را زنده مى كند . حكمت در دل حكيم ، مانند نور در تاريكى است كه بدان ، ميان مردم راه مى رود .5093.عنه عليه السلام :عيسى عليه السلام :به خانه هاى تاريك خود بشتابيد و در آن ، روشنايى برافروزيد . همين گونه [براى رساندن] حكمت به دل هاى سخت خود بشتابيد ، پيش از آن كه زنگار خطاها بر آن بنشيند و از سنگ ، سخت تر گردد .5092.الإمام الصادق عليه السلام :امام على عليه السلام :دلت را با پند ، زنده كن و با بى رغبتى بميران و با يقين ، نيرو بخش و با حكمت ، روشن ساز .5091.امام باقر عليه السلام :امام على عليه السلام :دل هاى مؤمنان به ايمان ، نيك پيچيده شده است . پس اگر خداوند ، روشن ساختن آن را اراده كند ، با وحى آن را بگشايد . پس در آن حكمت بكارد و به درو رسانَد .5090.امام باقر عليه السلام :امام كاظم عليه السلام :خداوند ، دل هاى مؤمنان را سربسته و پيچيده به ايمان آفريده است . پس هرگاه روشن ساختن آن را اراده كند ، آب حكمت بر آن بيفشانَد و دانش در آن بكارد ، و كشت كار و نگاهدار آن ، پروردگار جهانيان است .5091.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :لقمان به پسرش گفت : پسركم! همواره در مجلس دانشمندان

باش و سخنان حكيمان را بشنو كه خداوند ، دل مرده را به نور حكمت ، زنده مى كند ، همان گونه كه زمين مرده را با باران تند ، زنده مى گردانَد . .

ص: 384

3 / 6الرُّشد5088.امام صادق عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ يُنجِدُ ، الحِكمَةُ تُرشِدُ. (1)5087.امام باقر عليه السلام :الإمام زين العابدين عليه السلام :هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حَكيمٌ يُرشِدُهُ. (2)3 / 7العِلم5087.الإمام الباقر عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :العِلمُ ثَمَرَةُ الحِكمَةِ وَالصَّوابُ مِن فُروعِها. (3)5086.امام زين العابدين عليه السلام :عنه عليه السلام :بِالحِكمَةِ يُكشَفُ غِطاءُ العِلمِ. (4)5068.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :مَن كَشَفَ مَقالاتِ الحُكَماءِ انتَفَعَ بِحَقائِقِها. (5) .


1- .غرر الحكم : ح 5 ، عيون الحكم والمواعظ : ج 36 ص 713 و 714 .
2- .بحارالأنوار : ج 78 ص 159 ح 10 نقلاً عن محمّد بن الحسن بن حمدون في كتاب التذكرة .
3- .غرر الحكم : ح 1752 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 52 ح 1366 .
4- .غرر الحكم : ح 4273 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 188 ح 3868 .
5- .غرر الحكم : ح 9241 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 438 ح 7580 .

ص: 385

3 / 6 رشد

3 / 7 دانش

3 / 6رشد5071.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :دانش ، يارى مى رساند ؛ حكمت ، ره مى نمايد .5072.عنه عليه السلام :امام زين العابدين عليه السلام :آن كه حكيمى براى رهنمايى نيافت ، هلاك گشت .3 / 7دانش5075.الإمام عليّ عليه السلام ( _ في صِفَةِ المُؤمِنِ _ ) امام على عليه السلام :دانش ، ثمره حكمت است و درستى از شاخه هاى آن .5076.عنه عليه السلام :امام على عليه السلام :با حكمت است كه پرده از دانش برگرفته مى شود .5072.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :آن كه از سخنان حكيمان پرده برگيرد ، از حقايق آن بهره مند مى گردد .

.

ص: 386

3 / 8مَعرِفَةُ النَّفسِ5075.امام على عليه السلام ( _ در وصف مؤمن _ ) الإمام عليّ عليه السلام :مِن حِكمَتِهِ [ أيِ المَرءِ ]مَعرِفَتُهُ بِذاتِهِ. (1)5076.امام على عليه السلام :عنه عليه السلام :أفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ ، ووُقوفُهُ عِندَ قَدرِهِ. (2)راجع : ص 326 (آثار العلم) .

.


1- .نزهة الناظر : ص 45 ح 9 عن الحارث الهمداني ، أعلام الدين : ص 127 ، كشف الغمّة : ج 3 ص 138 عن الإمام الجواد عنه عليهماالسلام وفيه «علمه بنفسه» بدل «معرفته بذاته» .
2- .غرر الحكم : ح 3105 .

ص: 387

3 / 8 خودشناسى

3 / 8خودشناسى5078.امام على عليه السلام :امام على عليه السلام :از حكمت [انسان] ، شناخت خويشتن است .5079.عنه عليه السلام ( _ في صِفَةِ المُؤمِنينَ _ ) امام على عليه السلام :برترين حكمت ، خودشناسى انسان و از حدّ خود نگذشتن است .ر . ك : ص 327 (آثار دانش) .

.

ص: 388

الفصل الرابع : رأس الحكمة5080.امام على عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ أشرَفَ الحَديثِ ذِكرُ اللّهِ تَعالى ، ورَأسَ الحِكمَةِ طاعَتُهُ. (1)5081.الإمام الصادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :خَشيَةُ اللّهِ رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ. (2)5081.امام صادق عليه السلام :عنه صلى الله عليه و آله :رَأسُ الحِكمَةِ مَخافَةُ اللّهِ عز و جل. (3)5082.الإمام الحسن عليه السلام :سعد السعود نقلاً عن سنن إدريس عليه السلام :اِعمَلوا وَاستَيقِنوا أنَّ تَقوَى اللّهِ هِيَ الحِكمَةُ الكُبرى. (4) .


1- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 402 ح 5868 ، الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 كلاهما عن أبي الصباح الكناني عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 74 ص 114 ح 8 .
2- .حلية الأولياء : ج 2 ص 386 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 59 ح 41 ، الفردوس : ج 2 ص 193 ح 2964كلّها عن أنس ، كنزالعمّال : ج 3 ص 141 ح 5872 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 376 ح 5766 ، تفسير القمّي : ج 1 ص 291 ، الاختصاص : ص 343 ، تنبيه الخواطر: ج 1 ص 221 وفيه «خشية» بدل «مخافة» ؛ الزهد لابن حنبل : ص 92 عن خالد بن ثابت الربعيّ وفيه «خشية الربّ» بدل «مخافة اللّه عز و جل» وكلاهما نقلاً عن زبور داود عليه السلام ، شعب الإيمان : ج 1 ص 470 ح 744 عن ابن مسعود ، دلائل النبوّة للبيهقي : ج 5 ص 242 عن عقبة بن عامر وفيه «الحكم» بدل «الحكمة» ، مسند الشهاب : ج 1 ص 100 ح 116 عن زيد بن خالد ، كنزالعمّال : ج 3 ص 141 ح 5873 .
4- .سعد السعود : ص 39 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 283 ح 11 وفيه «اعلموا» بدل «اعملوا» .

ص: 389

فصل چهارم : اساس حكمت

فصل چهارم : اساس حكمت5083.الإمام الحسين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برترين سخن ، ذكر خداوند متعال است و اساس حكمت ، فرمان بردارى از اوست .5084.الإمام زين العابدين عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيم از خداوند ، اساس هر حكمتى است .5085.عنه عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اساس حكمت ، ترس از خداوند عز و جلاست .5086.عنه عليه السلام :سعد السعود_ به نقل از سُنن ادريس عليه السلام _: عمل صالح انجام دهيد و يقين داشته باشيد كه تقواى الهى ، بزرگ ترين حكمت است .

.

ص: 390

5083.امام حسين عليه السلام :رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الرِّفقُ رَأسُ الحِكمَةِ. (1)5084.امام زين العابدين عليه السلام :الإمام عليّ عليه السلام :رَأسُ الحِكمَةِ مُداراةُ النّاسِ. (2)5085.امام زين العابدين عليه السلام :عنه عليه السلام :رَأسُ الحِكمَةِ لُزومُ الحَقِّ. (3)عنه عليه السلام :رَأسُ الحِكمَةِ لُزومُ الحَقِّ وطاعَةُ المُحِقِّ. (4)

عنه عليه السلام :حِفظُ الدّينِ ثَمَرَةُ المَعرِفَةِ ورَأسُ الحِكمَةِ. (5)

عنه عليه السلام :رَأسُ الحِكمَةِ تَجَنُّبُ الخُدَعِ. (6)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :تَقوَى اللّهِ عز و جل رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ. (7)

الإمام عليّ عليه السلام :تَجَرَّع مَضَضَ الحِلمِ ، فَإِنَّهُ رَأسُ الحِكمَةِ وثَمَرَةُ العِلمِ. (8)

.


1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 65 ح 51 عن جرير بن عبداللّه ، الفردوس : ج 2 ص 280 ح 3298 عن جابر ، كنزالعمّال : ج 3 ص 51 ح 5444 ؛ عوالي اللآلي : ج 1 ص 371 ح 79 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 352 ح 62 .
2- .غرر الحكم : ح 5252 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4815 .
3- .غرر الحكم : ح 5223 .
4- .غرر الحكم : ح 5258 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 263 ح 4790 .
5- .غرر الحكم : ح 4903 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 231 ح 4417 .
6- .غرر الحكم : ح 5249 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 263 ح 4789 .
7- .الفردوس : ج 2 ص 71 ح 2403 عن أنس ؛ تحف العقول : ص 512 عن عيسى عليه السلام وص 232 عن الإمام الحسن عليه السلام وفيهما «التقوى» بدل «تقوى اللّه » .
8- .غرر الحكم : ح 4546 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 202 ح 4102 وفيه «غصص» بدل «مضض» .

ص: 391

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مدارا ، اساس حكمت است .

امام على عليه السلام :اساس حكمت ، مدارا كردن با مردم است .

امام على عليه السلام :اساس حكمت ، همراهى با حق است .

امام على عليه السلام :اساس حكمت ، همراهى با حق و پيروى صاحب حق است .

امام على عليه السلام :نگاهدارى دين ، ثمره معرفت و اساس حكمت است .

امام على عليه السلام :اساس حكمت ، دورى گزيدن از نيرنگ است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تقواى خداوند عز و جل ، اساس هر حكمتى است .

امام على عليه السلام :سوزش درد بردبارى را جرعه جرعه بنوش ؛ چرا كه بُردبارى ، اساس حكمت و ثمره دانش است .

.

ص: 392

الفصل الخامس : جوامع الحكمرسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ فِي الدُّنيا حَكيمانِ يَلتَقِيانِ فِي السَّنَةِ مَرَّةً فَيَعِظُ أحَدُهُما صاحِبَهُ ، فَالتَقَيا فَقالَ أحَدُهُما لِصاحِبِهِ : عِظني وَاجمَع وأوجِز ، لا أقدِرُ أن أقِفَ عَلَيكَ مِنَ العِبادَةِ . فَقالَ : يا أخي ، اُنظُر أن لا يَراكَ اللّهُ حَيثُ نَهاكَ ، ولا يَفقِدَكَ حَيثُ أمَرَكَ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أصلَحَ أمرَ آخِرَتِهِ أصلَحَ اللّهُ أمرَ دُنياهُ ، ومَن أصلَحَ ما بَينَهُ وبَينَ اللّهِ أصلَحَ اللّهُ ما بَينَهُ وبَينَ النّاسِ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :كانَتِ الفُقَهاءُ وَالحُكَماءُ إذا كاتَبَ بَعضُهُم بَعضاً كَتَبوا بِثَلاثٍ لَيسَ مَعَهُنَّ رابِعَةٌ : مَن كانَتِ الآخِرَةُ هَمَّهُ كَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنيا ، ومَن أصلَحَ سَريرَتَهُ أصلَحَ اللّهُ عَلانِيَتَهُ ، ومَن أصلَحَ فيما بَينَهُ وبَينَ اللّهِ أصلَحَ اللّهُ فيما بَينَهُ وبَينَ النّاسِ. (3)

.


1- .الفردوس : ج 3 ص 275 ح 4825 عن أنس .
2- .عدّة الداعي: ص 216، نهج البلاغة: الحكمة 89 عن الإمام عليّ عليه السلام ، المحاسن : ج 1 ص 97 ح 64 عن إسماعيل بن مسلم عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام، بحارالأنوار: ج 71 ص 367 ح 17 وراجع: الفردوس: ج 3 ص 581 ح 5819 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 396 ح 5845 ، الكافي : ج 8 ص 307 ح 477 نحوه ، الخصال : ص 129 ح 133 ، ثواب الأعمال : ص 216 ح 1 كلّها عن إسماعيل بن مسلم السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 163 عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلاموفيه «مِنَ الدُّنيا كانَتِ الجَنّةُ مأواهُ» بدل «كَفاهُ اللّه ُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنيا» ، بحارالأنوار : ج 71 ص 181 ح 36 وراجع: الجعفريّات : ص 236 وأعلام الدين : ص 334 .

ص: 393

فصل پنجم : حكمت هاى جامع

فصل پنجم : حكمت هاى جامعپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو حكيم در دنيا بودند كه در سال ، يك بار همديگر را مى ديدند و يكى ، ديگرى را پند مى داد . پس چون به هم رسيدند ، يكى از آن دو به ديگرى گفت : پند ده و جامع و مختصر بگو كه نمى توانم به خاطر تو از عبادت ، بازمانم . پس او گفت : برادر من! بنگر تا خداوند در آن جا كه تو را باز داشته ، نبيند و در آن جا كه فرمانت داده ، بيابد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه كار آخرتش را به سامان آورد ، خداوند ، كار دنيايش را سامان دهد و آن كه ميان خود و خداوند را اصلاح كند ، خداوند ، ميان او و مردم را اصلاح فرمايد .

امام على عليه السلام :فقيهان و حكيمان ، هرگاه با همديگر مكاتبه مى كردند ، سه چيز را مى نوشتند كه چهارمى نداشت : كسى كه همّتش آخرت باشد ، خدا كار دنيايش را كفايت مى كند ؛ و كسى كه درونش را اصلاح كرد ، خداوند ، برون وى را اصلاح مى كند ؛ و كسى كه ميان خود و خداوند را اصلاح كند ، خداوند ، ميان او و مردم را اصلاح مى كند .

.

ص: 394

عنه عليه السلام :كانَتِ الحُكَماءُ فيما مَضى مِنَ الدَّهرِ تَقولُ : يَنبَغي أن يَكونَ الاِختِلافُ إلَى الأَبوابِ لِعَشرَةِ أوجُهٍ : أوَّلُها : بَيتُ اللّهِ عز و جل لِقَضاءِ نُسُكِهِ ، وَالقِيامِ بِحَقِّهِ ، وأداءِ فَرضِهِ . وَالثّاني : أبوابُ المُلوكِ الَّذينَ طاعَتُهُم مُتَّصِلَةٌ بِطاعَةِ اللّهِ عز و جل ، وحَقُّهُم واجِبٌ ، ونَفعُهُم عَظيمٌ ، وضَرُّهُم شَديدٌ . وَالثّالِثُ : أبوابُ العُلَماءِ الَّذينَ يُستَفادُ مِنهُم عِلمُ الدّينِ وَالدُّنيا . وَالرّابِعُ : أبوابُ أهلِ الجودِ وَالبَذلِ الَّذينَ يُنفِقونَ أموالَهُمُ التِماسَ الحَمدِ ، ورَجاءَ الآخِرَةِ . وَالخامِسُ : أبوابُ السُّفَهاءِ الَّذينَ يُحتاجُ إلَيهِم فِي الحَوادِثِ ، ويُفزَعُ إلَيهِم فِي الحَوائِجِ . وَالسّادِسُ : أبوابُ مَن يُتَقَرَّبُ إلَيهِ مِنَ الأَشرافِ لاِلتِماسِ الهِبَةِ وَالمُروءَةِ وَالحاجَةِ . وَالسّابِعُ : أبوابُ مَن يُرتَجى عِندَهُمُ النَّفعُ فِي الرَّأيِ وَالمَشوَرَةِ ، وتَقوِيَةِ الحَزمِ، وأخذِ الاُهبَةِ لِما يُحتاجُ إلَيهِ . وَالثّامِنُ : أبوابُ الإِخوانِ لِما يَجِبُ مِن مُواصَلَتِهِم ، ويَلزَمُ مِن حُقوقِهِم . وَالتّاسِعُ : أبوابُ الأَعداءِ الَّتي تَسكُنُ بِالمُداراةِ غَوائِلُهُم ، ويُدفَعُ بِالحِيَلِ وَالرِّفقِ وَاللُّطفِ وَالزِّيارَةِ عَداوَتُهُم . وَالعاشِرُ : أبوابُ مَن يُنتَفَعُ بِغِشيانِهِم ، ويُستَفادُ مِنهُم حُسنُ الأَدَبِ ، ويُؤنَسُ بِمُحادَثَتِهِم. (1)

.


1- .الخصال : ص 426 ح 3 عن الأصبغ بن نباتة ، بحارالأنوار : ج 1 ص 197 ح 2 .

ص: 395

امام على عليه السلام :حكيمان ، در روزگار كهن چنين مى گفتند : سزاوار است كه آمد و شد به درها و خانه ها از اين ده صورت بيرون نباشد : نخست : خانه خداى عز و جل است براى انجام دادن مناسك و برپا داشتن حقّ آن و اداى فريضه اش ؛ دوم : بارگاه پادشاهانى كه فرمانبرى از آنها به فرمانبرى خداى عز و جلپيوسته و حقّشان واجب و نفعشان ، بزرگ و زيانشان ، سخت است ؛ سوم : خانه هاى دانشمندانى كه دانش دين و دنيا از ايشان استفاده مى شود ؛ چهارم : خانه هاى سخاوتمندان و كريمانى كه دارايى هاى خويش را براى ستايش و به اميد آخرت ، انفاق مى كنند ؛ پنجم : خانه هاى جاهلانى كه در حوادث روزگار به آنها نياز مى شود و در حاجت ها به ايشان روى آورده مى شود ؛ ششم : خانه هاى بزرگانى كه در جستجوى بخشش و عطايا و برآوردن حاجت ها به ايشان نزديك مى شوند ؛ هفتم : خانه هاى كسانى كه اميد بهره اى از نظر و مشورت ايشان هست و دورانديشى و آماده سازى براى برآوردن نيازها را تقويت مى كند ؛ هشتم : خانه هاى برادران براى صله رَحِم واجب و اداى حقوق لازم آنان ؛ نهم : خانه هاى دشمنانى كه با مدارا ، غائله آنها مى خوابد و با چاره جويى و مدارا و لطف و ديدار ، دشمنى شان مى رود ؛ دهم : خانه هاى كسانى كه آمد و شد با آنها ، سودمند است و از آنان ، ادب نيكو فرا گرفته مى شود و گفتگوى با آنها مايه انس است .

.

ص: 396

الخصال عن عامر الشّعبيّ :تَكَلَّمَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِتِسعِ كَلِماتٍ ارتَجَلَهُنَّ ارتِجالاً (1) ، فَقَأنَ عُيونَ البَلاغَةِ ، وأيتَمنَ (2) جَواهِرَ الحِكمَةِ ، وقَطَعنَ جَميعَ الأَنامِ عَنِ اللَّحاقِ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ . ثَلاثٌ مِنها فِي المُناجاةِ ، وثَلاثٌ مِنها فِي الحِكمَةِ ، وثَلاثٌ مِنها فِي الأَدَبِ . فَأَمَّا اللاّتي فِي المُناجاةِ ، فَقالَ : إلهي كَفى لي عِزًّا أن أكونَ لَكَ عَبداً ، وكَفى بي فَخراً أن تَكونَ لي رَبًّا ، أنتَ كَما اُحِبُّ فَاجعَلني كَما تُحِبُّ . وأمَّا اللاّتي فِي الحِكمَةِ ، فَقالَ : قيمَةُ كُلِّ امرِىًءما يُحسِنُهُ ، وما هَلَكَ امرُؤٌ عَرَفَ قَدرَهُ ، وَالمَرءُ مَخبُوٌّ تَحتَ لِسانِهِ . وأمَّا اللاّتي فِي الأَدَبِ ، فَقالَ : اُمنُن عَلى مَن شِئتَ تَكُن أميرَهُ ، وَاحتَج إلى مَن شِئتَ تَكُن أسيرَهُ ، وَاستَغنِ عَمَّن شِئتَ تَكُن نَظيرَهُ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: وأيُّ كَلِمَةِ حُكمٍ جامِعَةٍ ؛ أن تُحِبَّ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفسِكَ وتَكرَهَ لَهُم ما تَكرَهُ لَها ! (4)

.


1- .ارتجل الكلام ارتجالاً : إذا اقتضبه اقتضابا وتكلّم به من غير أن يهيّئه قبل ذلك (لسان العرب: ج 11 ص 272) .
2- .اليتيمُ من الجواهرِ : الّذي لا أخَ له ، ومنه دُرَّةٌ يتيمةٌ ؛ أي لا اُختَ لها (مجمع البحرين : ج 3 ص 1910).
3- .الخصال: ص 420 ح 14، روضة الواعظين: ص 123 وفيه «كفى بي عزّا أن أكون لك عبدا» ، بحارالأنوار: ج 77 ص 400 ح 23 .
4- .تحف العقول : ص 81 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 208 .

ص: 397

الخصال_ به نقل از عامر شعبى _: اميرمؤمنان على عليه السلام بدون آمادگى قبلى ، نُه نكته بيان داشت كه چشمان بلاغت را بركَندند و گوهرهاى حكمت را يتيم كردند و همه آدميان را از رسيدن به حدّ هريك از آنها باز داشتند . سه نكته از آنها در مناجات ، سه نكته در حكمت ، و سه ديگر در ادب است . امّا آنچه در مناجات است : «خداى من ! مرا در عزّت همين بس كه بنده تواَم و اين افتخار مرا بس است كه تو پروردگار منى . تو آن گونه اى كه من دوست دارم . پس مرا آن گونه كه دوست دارى قرار ده» . و آنچه در حكمت است : «ارزش هر انسانى در چيزى است كه نيك مى داند و آن كه اندازه خود را شناخت ، هلاك نشد و انسان در زيرِ زبانش نهفته است» . و آنچه در ادب است : «بر هر كه مى خواهى ، نعمت ده تا امير او باشى و به هر كه مى خواهى ، اظهار نياز كن تا اسير او گردى و به هر كه مى خواهى ، بى نيازى نشان ده ، تا همانند او باشى» .

امام على عليه السلام_ در سفارش به پسرش امام حسن عليه السلام _: چه سخن حكيمانه اى جامع تر از اين كه آنچه براى خود مى پسندى ، براى مردم بپسند و آنچه براى خود ناخوش مى دارى ، براى آنها هم ناخوش دار ؟

.

ص: 398

معاني الأخبار عن شريح بن هانئ :سَأَلَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَقالَ : يا بُنَيَّ مَا العَقلُ ؟ قالَ : حِفظُ قَلبِكَ مَا استَودَعتَهُ . قالَ : فَمَا الحَزمُ ؟ قالَ : أن تَنتَظِرَ فُرصَتَكَ وتُعاجِلَ ما أمكَنَكَ . قالَ : فَمَا المَجدُ ؟ قالَ : حَملُ المَغارِمِ (1) وَابتِناءُ المَكارِمِ . قالَ : فَمَا السَّماحَةُ ؟ قالَ : إجابَةُ السّائِلِ ، وبَذلُ النّائِلِ . قالَ : فَمَا الشُّحُّ ؟ قالَ : أن تَرَى القَليلَ سَرَفاً ، وما أنفَقتَ تَلَفاً . قالَ : فَمَا الرِّقَّةُ ؟ قالَ : طَلَبُ اليَسيرِ ، ومَنعُ الحَقيرِ . قالَ : فَمَا الكُلفَةُ ؟ قالَ : التَّمَسُّكُ بِمَن لا يُؤمِنُكَ ، وَالنَّظَرُ فيما لا يَعنيكَ . قالَ : فَمَا الجَهلُ ؟ قالَ : سُرعَةُ الوُثوبِ عَلَى الفُرصَةِ قَبلَ الاِستِمكانِ مِنها ، وَالاِمتِناعُ عَنِ الجَوابِ . ونِعمَ العَونُ الصَّمتُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ وإن كُنتَ فَصيحاً . ثُمَّ أقبَلَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ عَلَى الحُسَينِ ابنِهِ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يا بُنَيَّ مَا السُّؤدَدُ ؟ قالَ : اِصطِناعُ العَشيرَةِ ، وَاحتِمالُ الجَريرَةِ . قالَ : فَمَا الغِنى ؟ قالَ : قِلَّةُ أمانيكَ ، وَالرِّضى بِما يَكفيكَ . قالَ : فَمَا الفَقرُ ؟ قالَ : الطَّمَعُ ، وشِدَّةُ القُنوطِ . قالَ : فَمَا اللُّؤمُ ؟ قالَ : إحرازُ المَرءِ نَفسَهُ ، وإسلامُهُ عِرسَهُ . قالَ : فَمَا الخُرقُ ؟ قالَ : مُعاداتُكَ أميرَكَ ومَن يَقدِرُ عَلى ضَرِّكَ ونَفعِكَ . ثُمَّ التَفَتَ إلَى الحارِثِ الأَعوَرِ فَقالَ : يا حارِثُ ، عَلِّموا هذِهِ الحِكَمَ أولادَكُم ؛ فَإِنَّها زِيادَةٌ فِي العَقلِ وَالحَزمِ وَالرَّأيِ. (2)

.


1- .المَغْرَمُ: ما يُلزم به الإنسان من غرامة ، أو يصاب به في ماله من خسارة ، وما يلزمه كالدَين ، وما يُلحق به من المظالم (مجمع البحرين: ج 2 ص 1317) .
2- .معاني الأخبار : ص 401 ح 62 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 101 ح 1 وراجع: تحف العقول : ص 225 والعُدد القويّة : ص 32 ح 22 والمعجم الكبير : ج 3 ص 68 ح 2688 وتاريخ دمشق : ج 13 ص 255 .

ص: 399

معانى الأخبار_ به نقل از شريح بن هانى _: اميرمؤمنان على عليه السلام از پسرش امام حسن عليه السلام پرسيد : «فرزندم! عقل چيست؟». گفت : دلت آنچه را بدان سپرده اى ، نگاه دارد . فرمود : «دورانديشى چيست؟». گفت : چشم به راه فرصت بودن و آنچه برايت ممكن شد ، زود انجام دادن . فرمود : «بزرگوارى چيست؟». گفت : خسارت ها را بر دوش كشيدن و مكارم را بنا نهادن . فرمود : «بزرگى چيست؟». گفت : درخواست كننده را پاسخ دادن و رسيده را بخشش كردن . فرمود : «تنگ نظرى چيست؟». گفت : اين كه كم را اسراف بينى و آنچه انفاق كردى ، تلف بپندارى . فرمود : «رقّت چيست؟». گفت : كم را جستجو كردن و ناچيز را ندادن . فرمود : «تكلّف چيست؟». گفت : چنگ زدن به آنچه تو را ايمن نمى سازد و توجّه به چيزهايى كه به كار تو نمى آيد . فرمود : «نادانى چيست؟». گفت : پيشى جستن بر فرصت فراهم نيامده و خوددارى از پاسخ؛ هرچند در موارد بسيارى ، سكوت ، ياور نيكويى است ، حتّى اگر فصيح باشى . سپس ايشان _ كه درودهاى خدا بر او باد _ به فرزندش حسين عليه السلام رو كرد و بدو فرمود : «فرزندم! سرورى چيست؟». گفت : نيكى به خاندان و تحمّل خسارت هاى ديگران . فرمود : «توانگرى چيست؟». گفت : كم بودن آرزوهايت و خشنودى به آنچه تو را بسنده است . فرمود : «نادارى چيست؟». گفت : طمع و نااميدى فراوان . فرمود : «فرومايگى چيست؟». گفت : اين كه مرد ، خود را حفظ كند و ناموسش را تسليم كند . فرمود : «حماقت چيست؟». گفت : دشمنى تو با اميرت و هر كه بر سود و زيان تو توانايى دارد . پس ايشان به حارث اعور ، رو كرد و فرمود : «اى حارث! اين حكمت ها را به فرزندانتان بياموزيد كه مايه فزونى خرد و دورانديشى و رأى هستند» .

.

ص: 400

الإمام عليّ عليه السلام :اِبذِل لِصَديقِكَ كُلَّ المَوَدَّةِ ، ولا تَبذِل لَهُ كُلَّ الطُّمَأنينَةِ ، وأعطِهِ كُلَّ المُواساةِ ، ولا تُفضِ إلَيهِ بِكُلِّ الأَسرارِ ، توفِي الحِكمَةَ حَقَّها ، وَالصَّديقَ واجِبَهُ. (1)

عنه عليه السلام :مِنَ الحِكمَةِ أن لا تُنازِعَ مَن فَوقَكَ ، ولا تَستَذِلَّ مَن دونَكَ ، ولا تَتَعاطى ما لَيسَ في قُدرَتِكَ ، ولا يُخالِفَ لِسانُكَ قَلبَكَ ولا قَولُكَ فِعلَكَ ، ولا تَتَكَلَّمَ فيما لا تَعلَمُ، ولا تَترُكَ الأَمرَ عِندَ الإِقبالِ وتَطلُبَهُ عِندَ الإِدبارِ. (2)

.


1- .كنز الفوائد : ج 1 ص 93 ، بحارالأنوار : ج 74 ص 165 ح 29 .
2- .غرر الحكم : ح 9450 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 473 ح 8681 .

ص: 401

امام على عليه السلام :به دوست خود ، هرچه مى توانى ، محبّت كن؛ ولى كاملاً به او اطمينان مكن . به او كمال ايثار را بنما؛ ولى همه رازها را به او مسپار . در اين صورت است كه هم حقّ حكمت را ادا كرده اى و هم حقّ واجب دوستى را .

امام على عليه السلام :نشانه حكمت آن است كه با فرادست خود نستيزى و فرودست خود را خوار مكنى و به آنچه در توان تو نيست ، نپردازى و زبانت با دلت و گفتارت با كردارت مخالف نباشد و در آنچه نمى دانى ، سخن نگويى و كار را آن گاه كه به تو روى آورد ، رها نكنى و آن گاه كه پشت كرد ، بجويى .

.

ص: 402

عنه عليه السلام :مِنَ الحِكمَةِ طاعَتُكَ لِمَن فَوقَكَ ، وإجلالُكَ مَن في طَبَقَتِكَ ، وإنصافُكَ لِمَن دونَكَ. (1)

عنه عليه السلام :يا أيُّهَا النّاسُ ! إنَّهُ لَم يَكُن للّهِِ سُبحانَهُ حُجَّةٌ في أرضِهِ أوكَدَ مِن نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، ولا حِكمَةٌ أبلَغَ مِن كِتابِهِ القُرآنِ العَظيمِ. (2)

جامع الأخبار :كَتَبَ رَجُلٌ عالِمٌ مِن أهلِ التَّصَوُّفِ أربَعينَ حَديثاً ، ثُمَّ اختارَ مِنها أربَعَ كَلِماتٍ قالَها أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ، وطَرَحَ الاُخرى فِيالبَحرِ ، وهِيَ : أطِعِ اللّهَ بِقَدرِ حاجَتِكَ إلَيهِ ، وَاعصِ اللّهَ بِقَدرِ طاقَتِكَ عَلى عُقوبَتِهِ ، وَاعمَل لِدُنياكَ بِقَدرِ مَقامِكَ فيها ، وَاعمَل لاِخِرَتِكَ بِقَدرِ بَقائِكَ فيها. (3)

المناقب لابن شهرآشوب :إنَّ خِضراً وعَلِيًّا عليهماالسلام قَدِ اجتَمَعا ، فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : قُل كَلِمَةَ حِكمَةٍ . فَقالَ : ما أحسَنَ تَواضُعَ الأَغنِياءِ لِلفُقَراءِ قُربَةً إلَى اللّهِ ! فَقالَ أميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام : وأحسَنُ من ذلِكَ تيهُ (4) الفُقَراءِ عَلَى الأَغنِياءِ ثِقَةً بِاللّهِ . فَقالَ الخِضرُ : لِيُكتَب هذا بِالذَّهَبِ. (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 9422 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 473 ح 8676 .
2- .غرر الحكم : ح 11004 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 557 ح 10253 .
3- .جامع الأخبار : ص 511 ح 143 .
4- .التِّيه : الكِبْر (القاموس المحيط : ج 4 ص 282) .
5- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 247 ، بحارالأنوار : ج 39 ص 133 ح 4 وراجع: نهج البلاغة : الحكمة 406 وروضة الواعظين : ص 497 ومشكاة الأنوار : ص 228 ح 637 وتاريخ بغداد : ج 11 ص 234 والمناقب للخوارزمي : ص 373 ح 392 .

ص: 403

امام على عليه السلام :نشانه حكمت ، فرمانبرى از فرا دست و احترام به هم تراز و انصاف ورزى با فرو دست است .

امام على عليه السلام :اى مردم! خداى سبحان در زمين ، حجّتى محكم تر از پيامبرمان محمّد صلى الله عليه و آله و حكمتى رساتر از كتابش قرآن عظيم ندارد .

جامع الأخبار :مردى دانشمند از صوفيان ، چهل سخن نگاشت . سپس از آن ، ميان چهار سخنى را كه امير مؤمنان على عليه السلام فرموده بود ، برگزيد و باقى را در دريا ريخت . آن چهار سخن چنين اند : «خدا را به اندازه نيازت به او فرمان بر ؛ و به اندازه طاقتت بر كيفرش سرپيچى كن ؛ و براى دنيايت به اندازه ماندنت در آن كار كن ؛ و براى آخرت نيز به اندازه بقايت در آن كار كن» .

المناقب ، ابن شهرآشوب :خضر و على عليهماالسلام گرد هم آمدند . على عليه السلام به او فرمود : «سخن حكيمانه اى بگو» . خضر عليه السلام گفت : چه نيكوست تواضع توانگران در برابر مستمندان به جهت نزديكى به خدا . امير مؤمنان نيز فرمود : «نيكوتر از آن ، غرور مستمندان بر توانگران است از روى اتّكا به خداوند» . خضر عليه السلام نيز گفت : اين سخن را بايد با طلا نوشت .

.

ص: 404

الإمام الباقر عليه السلام :قيلَ لِلُقمانَ : مَا الَّذي أجمَعتَ عَلَيهِ مِن حِكمَتِكَ ؟ قالَ : لا أتَكَلَّفُ ما قَد كُفيتُهُ ، ولا اُضَيِّعُ ما وُلّيتُهُ. (1)

الزهد لابن حنبل عن سيّار :قيلَ لِلُقمانَ : ما حِكمَتُكَ ؟ قالَ : لا أسأَلُ عَمّا كُفيتُ ، ولا أتَكَلَّفُ ما لا يَعنيني. (2)

الإمام الصادق عليه السلام :قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ : . . . يا بُنَيَّ ، سَيِّدُ أخلاقِ الحِكمَةِ دينُ اللّهِ تَعالى ، ومَثَلُ الدّينِ كَمَثَلِ الشَّجَرَةِ الثّابِتَةِ ، فَالإِيمانُ بِاللّهِ ماؤُها ، وَالصَّلاةُ عُروقُها ، وَالزَّكاةُ جِذعُها ، وَالتَّآخي فِي اللّهِ شُعَبُها ، وَالأَخلاقُ الحَسَنَةُ وَرَقُها ، وَالخُروجُ عَن مَعاصِي اللّهِ ثَمَرُها ، ولا تَكمُلُ الشَّجَرَةُ إلاّ بِثَمَرَةٍ طَيِّبَةٍ ، كَذلِكَ الدّينُ لا يَكمُلُ إلاّ بِالخُروجِ عَنِ المَحارِمِ. (3)

عنه عليه السلام :تَبِعَ حَكيمٌ حَكيماً سَبعَمِئَةِ فَرسَخٍ في سَبعِ كَلِماتٍ ، فَلَمّا لَحِقَ بِهِ قالَ لَهُ : يا هذا ، ما أرفَعُ مِنَ السَّماءِ ، وأوسَعُ مِنَ الأَرضِ ، وأغنى مِنَ البَحرِ ، وأقسى مِنَ الحَجَرِ ، وأشَدُّ حَرارَةً مِنَ النّارِ ، وأشَدُّ بَرداً مِنَ الزَّمهَريرِ ، وأثقَلُ مِنَ الجِبالِ الرّاسِياتِ ؟ فَقالَ لَهُ : يا هذا ، الحَقُّ أرفَعُ مِنَ السَّماءِ ، وَالعَدلُ أوسَعُ مِنَ الأَرضِ ، وغِنَى النَّفسِ أغنى مِنَ البَحرِ ، وقَلبُ الكافِرِ أقسى مِنَ الحَجَرِ ، وَالحَريصُ الجَشِعُ أشَدُّ حَرارَةً مِنَ النّارِ ، وَاليَأسُ مِن رَوحِ اللّهِ أشَدُّ بَرداً مِنَ الزَّمهَريرِ ، وَالبُهتانُ عَلَى البَريءِ أثقَلُ مِنَ الجِبالِ الرّاسِياتِ. (4)

.


1- .قرب الإسناد : ص 72 ح 232 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 13 ص 415 ح 6 .
2- .الزهد لابن حنبل: ص131، شعب الإيمان: ج 4 ص 264 ح 2025 و ج 7 ص416 ح 10809؛ قصص الأنبياء: ص 190 ح 238 عن إبراهيم بن عبدالحميد عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 13 ص 417 ح 10 .
3- .قصص الأنبياء : ص 196 ص 245 ، بحارالأنوار : ج 13 ص 420 ح 14 .
4- .الخصال : ص 348 ح 21 ، الأمالي للصدوق : ص 317 ح 369 كلاهما عن معاوية بن وهب ، معاني الأخبار : ص 177 ح 1 عن محمّد بن وهب ، الاختصاص : ص 247 عن سعد بن عبداللّه عن بعض أصحابه ومن دون اسنادٍ إلى المعصوم ، جامع الأحاديث للقمّي : ص 227 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 191 ح 2 .

ص: 405

امام باقر عليه السلام :به لقمان گفته شد : از حكمت چه گرد آورده اى؟ گفت : «براى آنچه كفايت شده ام ، خود را به زحمت نمى اندازم و آنچه را به من سپرده شده ، تباه نمى سازم» .

الزهد ، ابن حنبل_ به نقل از سيّار _: به لقمان گفته شد : حكمتت چيست؟ گفت : «جوياى آنچه كفايت شده ام ، نيستم و خود را براى آنچه به كارم نمى آيد ، به زحمت نمى اندازم» .

امام صادق عليه السلام :لقمان به پسرش گفت : «پسركم! سرور اخلاق حكيمانه ، دين خداى متعال است و مثال دين ، مانند درخت استوار است . پس ايمان به خداوند ، آب آن و نماز ، آوندهاى (1) آن و زكات ، تنه آن و برادرى در راه خدا ، شاخه هاى آن و اخلاق نيك ، برگ آن و دورى از نافرمانى خدا ، ميوه آن است و درخت ، جز با ميوه پاكيزه كامل نگردد و همين گونه ، دين نيز جز با دورى از حرام ها كامل نمى گردد» .

امام صادق عليه السلام :حكيمى ، حكيمى را براى هفت سخن ، هفت صد فرسنگ دنبال كرد و آن گاه كه به او رسيد ، بدو گفت : اى فلان! بلندتر از آسمان و گسترده تر از زمين و توانگرتر از دريا و سخت تر از سنگ و سوزنده تر از آتش و سردتر از زَمهرير و سنگين تر از كوه هاى استوار چيست؟ حكيم ديگر پاسخ داد : اى فلان! حقّ بلندتر از آسمان ، و عدل گسترده تر از زمين ، و بى نيازى نفس توانگرتر از دريا ، و دل كافر سخت تر از سنگ ، و آزمند پُر طمع سوزنده تر از آتش ، و نااميدى از رحمت الهى سردتر از زمهرير ، و تهمت زدن بر بى گناه سنگين تر از كوه هاى استوار است .

.


1- .آوند، به لوله هاى باريك در ساقه گياه گفته مى شود كه آب وشيره گياه را منتقل مى كند (ر.ك : فرهنگ عميد) .

ص: 406

عنه عليه السلام :في حِكمَةِ آلِ داوُدَ : عَلَى العاقِلِ أن يَكونَ عارِفاً بِزَمانِهِ ، مُقبِلاً عَلى شَأنِهِ ، حافِظاً لِلِسانِهِ. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :كانَ فيها [ أي صُحُفِ إبراهيمَ عليه السلام ] : . . . عَلَى العاقِلِ ما لَم يَكُن مَغلوباً عَلى عَقلِهِ أن يَكونَ لَهُ ساعاتٌ : ساعَةٌ يُناجي فيها رَبَّهُ عز و جل ، وساعَةٌ يُحاسِبُ نَفسَهُ ، وساعَةٌ يَتَفَكَّرُ فيما صَنَعَ اللّهُ عز و جل إلَيهِ ، وساعَةٌ يَخلو فيها بِحَظِّ نَفسِهِ مِنَ الحَلالِ ، فَإِنَّ هذِهِ السّاعَةَ عَونٌ لِتِلكَ السّاعاتِ ، وَاستِجمامٌ لِلقُلوبِ وتَوزيعٌ لَها. (2)

الإمام الرضا عليه السلام :اُمِرَ النّاسُ بِالقِراءَةِ فِي الصَّلاةِ لِئَلاّ يَكونَ القُرآنُ مَهجوراً مُضَيَّعاً ، وليَكُن مَحفوظاً مَدروساً ، فَلا يَضمَحِلَّ ولا يُجهَلَ ، وإنَّما بُدِئَ بِالحَمدِ دونَ سائِرِ السُّوَرِ لِأَنَّهُ لَيسَ شَيءٌ مِنَ القُرآنِ وَالكَلامِ جُمِعَ فيهِ مِن جَوامِعِ الخَيرِ وَالحِكمَةِ ما جُمِعَ في سورَةِ الحَمدِ . . . فَقَدِ اجتَمَعَ فيهِ مِن جَوامِعِ الخَيرِ وَالحِكمَةِ مِن أمرِ الآخِرَةِ وَالدُّنيا ما لا يَجمَعُهُ شَيءٌ مِنَ الأشياءِ. (3)

لقمان عليه السلام_ في وَصاياهُ لاِبنِهِ _: يا بُنَيَّ ، تَعَلَّمتُ سَبعَةَ (4) آلافٍ مِنَ الحِكمَةِ ، فَاحفَظ مِنها أربَعَةً ومُرَّ مَعي إلَى الجَنَّةِ : أحكِم سَفينَتَكَ فَإِنَّ بَحرَكَ عَميقٌ ، وخَفِّف حَملَكَ فَإِنَّ العَقَبَةَ كَؤودٌ ، وأكثِرِ الزّادَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعيدٌ ، وأخلِصِ العَمَلَ فَإِنَّ الناقِدَ بَصيرٌ. (5)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 116 ح 20 عن منصور بن يونس ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 416 ح 5903 عن حمّاد بن عثمان وفيه «ينبغي للعاقل» و «بأهل زمانه» ، مختصر بصائر الدرجات : ص 105 عن الإمام الباقر عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 14 ص 39 ح 20 ؛ الدرّ المنثور : ج 5 ص 304 نقلاً عن أحمد عن وهب بن مُنبّه من دون اسنادٍ إلى المعصوم وراجع : مجمع البيان : ج 10 ص 722 .
2- .الخصال: ص525 ح 13 ، معاني الأخبار : ص 334 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 77 ص71 ح 1؛ صحيح ابن حبّان: ج2 ص78 ح 361، حلية الأولياء: ج 1 ص167 كلاهما نحوه وليس فيهما ذيله من «فإنّ هذه السّاعة ...» وكلّها عن أبي ذرّ ، كنزالعمّال : ج 16 ص 133 ح 44158 وراجع: تنبيه الخواطر : ج 2 ص 23 وروضة الواعظين : ص 8 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 310 ح 926 ، علل الشرائع : ص 260 ح 9 ، عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 107 ح 1 كلاهما نحوه وكلّها عن الفضل بن شاذان ، بحارالأنوار : ج 85 ص 54 ح 46 .
4- .في المصدر «بسبعة» والتصحيح من بحار الأنوار : ج 13 ص 431 ح 23 .
5- .الاختصاص : ص 341 .

ص: 407

امام صادق عليه السلام_ در باب حكمت خاندان داوود _: بر خردمند است كه به زمان خويش ، آگاه ، به خود متوجّه ، و نگاهدار زبانش باشد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در صحف ابراهيم عليه السلام است : «... بر خردمند است تا هنگامى كه عقلش مغلوب نشده است ، وقتش را چند بخش كند : پاره اى به مناجات با پروردگار عز و جلبپردازد ، ساعتى محاسبه نفس كند و ساعتى در آنچه خداوند با او انجام داده ، بينديشد و ساعتى كه در آن براى لذّت حلال ، خلوت مى كند . اين ساعت ، ياور و مايه يك دله شدن و توزيع ديگر ساعت هاست» .

امام رضا عليه السلام :مردم به قرائت [قرآن] در نماز فرمان يافتند ، تا قرآن مهجور و تباه نشود ، بلكه محفوظ باشد و تكرار شود ، تا نابود و مجهول نگردد و قرائت هم با حمد و نه ديگر سوره ها آغاز مى شود؛ چون نه در قرآن و نه در سخنان ديگر ، همانند سوره حمد نداريم كه جوامع خير و حكمت در آن گرد آمده باشد ... . بى گمان ، در سوره حمد ، كلماتى جامع از خير و حكمت در امور دنيا و آخرت گِرد آمده است كه نظير آن را در هيچ كجا نمى توان يافت .

لقمان عليه السلام_ در سفارش هايش به پسرش _: پسركم! هفت هزار حكمت را فرا گرفتم . تو از آن ميان ، چهار سخن را فراگير و با من به بهشت درآى : كشتى ات را استوار ساز كه درياى تو ژرف است ؛ و بار خود را سبك گردان كه گردنه ، خسته كننده است ؛ و توشه فراوان برگير كه سفر دراز است ؛ و عمل را خالص كن كه ارزياب ، بيناست .

.

ص: 408

الفصل السادس : خصائص الحكماء6 / 1مَا يَنبَغي لِلحَكِيمرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُمُ المُؤمِنَ صَموتاً فَادنوا مِنهُ ؛ فَإِنَّهُ يُلقِي الحِكمَةَ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :كَسبُ الحِكمَةِ إجمالُ النُّطقِ ، وَاستِعمالُ الرِّفقِ. (2)

عنه عليه السلام :الصَّمتُ حُكمٌ (3) ، وَالسُّكوتُ سَلامَةٌ. (4)

الإمام الكاظم عليه السلام :قِلَّةُ المَنطِقِ حُكمٌ عَظيمٌ ، فَعَلَيكُم بِالصَّمتِ فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ ، وقِلَّةُ وِزرٍ ، وخِفَّةٌ مِنَ الذُّنوبِ. (5)

.


1- .تحف العقول : ص 397 عن الإمام الكاظم عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 98 و ص 106 و فيهما «صموتا وقورا» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 154 ح 30 .
2- .غرر الحكم : ح 7223 .
3- .في الحديث «ادعُ اللّه َ أن يَملأَ قَلبِي عِلما وحُكما»: أي حِكمَةً (مجمع البحرين : ج 1 ص 440) .
4- .تحف العقول : ص 223 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 104 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، بحارالأنوار : ج 78 ص 63 ح 146 ؛ شعب الإيمان : ج 4 ص 264 ح 5026 عن أنس عن لقمان و ح 5027 ، مسند الشهاب : ج 1 ص 168 ح 240 ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 164 والثلاثة الأخيرة عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيها «وقليل فاعله» بدل «والسكوت سلامة» ، كنزالعمّال : ج 3 ص 349 ح 6880 وراجع: الزهد لابن حنبل : ص 132 .
5- .تحف العقول : ص 394 و ص 502 عن عيسى عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 148 ح 30 .

ص: 409

فصل ششم : ويژگى هاى حكيمان

6 / 1 آنچه شايسته حكيم است

فصل ششم : ويژگى هاى حكيمان6 / 1آنچه شايسته حكيم استپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه مؤمن را ساكت ديديد ، بدو نزديك شويد كه القاى حكمت مى كند .

امام على عليه السلام :دستاورد حكمت ، زيبا ساختن سخن و به كارگيرى مداراست .

امام على عليه السلام :خاموشى ، حكمت و سكوت ، سلامت است .

امام كاظم عليه السلام :كم گويى ، حكمت بزرگى است . پس همواره ساكت باشيد ؛ چرا كه سكوت ، [ مايه ]آسايش نيكو و سبك بارى از بار گران و كاهش گناهان است .

.

ص: 410

الإمام الرضا عليه السلام :مِن عَلاماتِ الفِقهِ : الحِلمُ وَالعِلمُ وَالصَّمتُ ، إنَّ الصَّمتَ بابٌ مِن أبوابِ الحِكمَةِ ، إنَّ الصَّمتَ يُكسِبُ المَحَبَّةَ ، إنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيرٍ. (1)

المستدرك عن أنس :إنَّ لُقمانَ كانَ عِندَ داوُدَ وهُوَ يُسرِدُ (2) الدِّرعَ فَجَعَلَ يَفتِلُهُ هكَذا بِيَدِهِ ، فَجَعَلَ لُقمانُ يَتَعَجَّبُ ويُريدُ أن يَسأَلَهُ ويَمنَعُهُ حِكمَتُهُ أن يَسأَلَهُ ، فَلَمّا فَرَغَ مِنها صَبَّها عَلى نَفسِهِ ، فَقالَ : نِعمَ دِرعُ الحَربِ هذِهِ . فَقالَ لُقمانُ : الصَّمتُ مِنَ الحِكمَةِ ، وقَليلٌ فاعِلُهُ ، كُنتُ أرَدتُ أن أسأَلَكَ فَسَكَتُّ حَتّى كَفَيتَني. (3)

الإمام العسكريّ عليه السلام :قَلبُ الأَحمَقِ في فَمِهِ ، وفَمُ الحَكيمِ في قَلبِهِ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :الحَكيمُ يَشفِي السّائِلَ ويَجودُ بِالفَضائِلِ. (5)

عنه عليه السلام :الحُكَماءُ أشرَفُ النّاسِ أنفُساً ، وأكثَرُهُم صَبراً ، وأسرَعُهُم عَفواً ، وأوسَعُهُم أخلاقاً. (6)

.


1- .الكافي : ج 2 ص 113 ح 1 ، الخصال : ص 158 ح 202 ، عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 258 ح 14 وفيه «الفقيه» بدل «الفقه» وكلّها عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي ، تحف العقول : ص 445 ، قرب الإسناد : ص 369 ح 1321 ، الاختصاص : ص 232 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 48 ح 6 .
2- .السرد : نسج حَلَقِ الدِرع ، ومنه قيل لصانع الدِرع : سرّاد (مجمع البحرين: ج 2 ص 835) .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 2 ص 458 ح 3582 ، شعب الإيمان : ج 4 ص 264 ح 5028 وفيه «الحكم» بدل «الحكمة» وراجع: مجمع البيان : ج 8 ص 496 وتنبيه الخواطر : ج 1 ص 108 .
4- .تحف العقول : ص 489 ، نهج البلاغة : الحكمة 41 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 312 ح 11 ؛ المناقب للخوارزمي : ص 376 ح 395 نقلاً عن الجاحظ وكلاهما عن الإمام عليّ عليه السلام وفيهما «لسان العاقل» بدل «فم الحكيم» .
5- .غرر الحكم : ح 1525 .
6- .غرر الحكم : ح 2107 .

ص: 411

امام رضا عليه السلام :از نشانه هاى فقه ، بردبارى و دانش و سكوت است . سكوت ، درى از درهاى حكمت است . سكوت ، محبّت مى آورد و راهنماى هر گونه خيرى است .

المستدرك_ به نقل از انس _: لقمان ، نزد داوود عليه السلام بود و وى به بافتن زره ، سرگرم بود و آن را با دستش (به اين گونه) ، حلقه حلقه مى كرد . لقمان به شگفت آمد و خواست كه از او بپرسد ؛ ولى حكمتش مانع از آن شد . هنگامى كه داوود عليه السلام كار را تمام كرد ، آن را به تن كرد و گفت : «اين ، چه زره خوبى براى جنگ است» . لقمان گفت : «سكوت از حكمت است و عمل كننده به آن ، اندك . من مى خواستم از تو بپرسم ، ولى سكوت كردم تا خود ، مرا بى نياز كردى» .

امام عسكرى عليه السلام :دل احمق در دهانش و دهان حكيم در دلش است .

امام على عليه السلام :حكيم ، پرسنده را شفا مى دهد و فضيلت ها را مى بخشد .

امام على عليه السلام :حكيمان ، در ميان مردم ، شريف ترين و شكيباترين و پُرگذشت ترين و خوش خُلق ترين كسان اند .

.

ص: 412

عنه عليه السلام :الحَكيمُ مَن جازَى الإِساءَةَ بِالإِحسانِ. (1)

عنه عليه السلام :مَن مَلَكَ عَقلَهُ كانَ حَكيماً. (2)

الإمام الباقر عليه السلام :بَينا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَعضِ أسفارِهِ إذ لَقِيَهُ رَكبٌ ، فَقالوا : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ . فَقالَ : ما أنتُم ؟ فَقالوا : نَحنُ مُؤمِنونَ يا رَسولَ اللّهِ . قالَ : فَما حَقيقَةُ إيمانِكُم ؟ قالوا : الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ ، وَالتَّفويضُ إلَى اللّهِ ، وَالتَّسليمُ لِأَمرِ اللّهِ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : عُلَماءُ حُكَماءُ كادوا أن يَكونوا مِنَ الحِكمَةِ أنبِياءَ ، فَإِن كُنتُم صادِقينَ فَلا تَبنوا ما لا تَسكُنونَ ، ولا تَجمَعوا ما لا تَأكُلونَ ، وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذي إلَيهِ تُرجَعونَ. (3)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: صِفَةُ الحَكيمِ الثَّباتُ عِندَ أوائِلِ الاُمورِ ، وَالوُقوفُ عِندَ عَواقِبِها ، وهُوَ هادي خَلقِ اللّهِ إلَى اللّهِ تَعالى. (4)

عيسى عليه السلام :بِحَقٍّ أقولُ لَكُم : إنَّ الحَكيمَ يَعتَبِرُ بِالجاهِلِ ، وَالجاهِلُ يَعتَبِرُ بِهَواهُ. (5)

لقمان عليه السلام :إنَّ أخلاقَ الحَكيمِ عَشرَةُ خِصالٍ : الوَرَعُ ، وَالعَدلُ ، وَالفِقهُ ، وَالعَفوُ ، وَالإِحسانُ ، وَالتَّيَقُّظُ ، وَالتَّحَفُّظُ ، وَالتَّذَكُّرُ ، وَالحَذَرُ ، وحُسنُ الخُلُقِ ، وَالقَصدُ. (6)

.


1- .غرر الحكم : ح 1698 .
2- .غرر الحكم : ح 8282 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 447 ح 7880 .
3- .الكافي: ج 2 ص 53 ح 1 ، الخصال: ص 146 ح 175 ، معاني الأخبار: ص 187 ح 6، التوحيد: ص 371 ح 12 ، المحاسن: ج 1 ص 354 ح 750 كلّها عن محمّد بن عذافر عن أبيه ، بحارالأنوار : ج 67 ص 286 ح 3 .
4- .مصباح الشريعة : ص 535 .
5- .تحف العقول : ص 511 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 315 ح 17 .
6- .معدن الجواهر : ص 72 . وفي هامش المصدر : كذا في الأصل ، وهي أحد عشر حضلة .

ص: 413

امام على عليه السلام :حكيم ، كسى است كه بدى را با خوبى پاداش دهد .

امام على عليه السلام :هر كه خردش را در اختيار گرفت ، حكيم است .

امام باقر عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در يكى از سفرهايش به سوارانى برخورد كرد . گفتند : سلام بر تو ، اى فرستاده خدا! فرمود : «شما چه كسانى هستيد؟». پاسخ دادند : اى فرستاده خدا! از مؤمنان هستيم . فرمود : «حقيقت ايمان شما ، چيست؟». گفتند : خشنودى به قضاى الهى و واگذارى به خدا و تسليم امر خدا بودن . پيامبر خدا فرمود : «حكيمانى دانشمند كه نزديك است از حكمت ، پيامبر باشند . پس اگر راستگو هستيد ، آنچه را در آن سكونت نمى كنيد ، نسازيد و آنچه را نمى خوريد ، گرد نياوريد و از خداوندى كه به سويش باز مى گرديد ، پروا كنيد» .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: ويژگى حكيم ، استوارى در آغاز كار و ايستادن در پايان آنهاست . حكيم ، راهنماى خلق خدا به سوى خداوند متعال است .

عيسى عليه السلام :به حق برايتان مى گويم : حكيم از نادان عبرت مى گيرد و نادان از هواى خود .

لقمان عليه السلام :حكيم ، ده خصلت دارد : پارسايى ، عدل ، فهم ، گذشت ، نيكى ، بيدارى ، خود نگه دارى ، تذكّر ، هشيارى ، نيك خويى و ميانه روى .

.

ص: 414

6 / 2ما لا يَنبَغي لِلحَكيمِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيسَ بِحَكيمٍ مَن لَم يُعاشِر بِالمَعروفِ مَن لا يَجِدُ مِن مُعاشَرَتِهِ بُدًّا حَتّى جَعَلَ اللّهُ لَهُ مِن ذلِكَ فَرَجاً. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لَيسَ الحَكيمُ مَن لَم يُدارِ مَن لا يَجِدُ بُدًّا مِن مُداراتِهِ. (2)

عنه عليه السلام :لَيسَ بِحَكيمٍ مَن شَكا ضُرَّهُ إلى غَيرِ رَحيمٍ. (3)

عنه عليه السلام :لَيسَ بِحَكيمٍ مَنِ ابتَذَلَ بِانبِساطِهِ إلى غَيرِ حَميمٍ. (4)

عنه عليه السلام :لَيسَ الحَكيمُ مَن قَصَدَ بِحاجَتِهِ إلى غَيرِ كَريمٍ. (5)

عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ! اِعلَموا أنَّهُ لَيسَ بِعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزّورِ فيهِ ، ولا بِحَكيمٍ مَن رَضِيَ بِثَناءِ الجاهِلِ عَلَيهِ. (6)

عنه عليه السلام :خَمسٌ يُستَقبَحنَ مِن خَمسٍ : كَثرَةُ الفُجورِ مِنَ العُلَماءِ ، وَالحِرصُ فِي الحُكَماءِ ، وَالبُخلُ فِي الأَغنِياءِ، وَالقِحَةُ (7) فِي النِّساءِ، ومِنَ المَشايِخِ الزِّنا. (8)

.


1- .شعب الإيمان : ج 6 ص 267 ح 8104 ، اُسد الغابة : ج 6 ص 236 ح 6156 نحوه وكلاهما عن أبي فاطمة الإياديّ ، كنزالعمّال : ج 9 ص 27 ح 24761 .
2- .تحف العقول : ص 218 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 57 ح 121 .
3- .غرر الحكم : ح 7467 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح 6992 .
4- .غرر الحكم : ح 7498 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 411 ح 6995 .
5- .غرر الحكم (طبعة بيروت) : ج 2 ص 135 ح 48 وفي الطبعة المعتمدة : ح 7499 «لَيسَ بِحَكيمٍ مَن قَصَدَ بِحاجَتِهِ غَيرَ حَكيمٍ» .
6- .الكافي : ج 1 ص 50 ح 14 ، الاختصاص : ص 1 كلاهما عن ابن عائشة البصري رفعه ، تحف العقول : ص 208 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 204 ح 25 .
7- .الوَقاحةُ : قِلّةُ الحياء ، وقد وَقُح وَقاحةً وقِحَةً (المصباح المنير : 667) .
8- .غرر الحكم : ح 5080 .

ص: 415

6 / 2 آنچه شايسته حكيم نيست

6 / 2آنچه شايسته حكيم نيستپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكيم نيست آن كه با كسى كه از معاشرتش ناگزير است ، پسنديده رفتار نمى كند ، تا آن گاه كه خداوند برايش راهى بگشايد .

امام على عليه السلام :آن كه با كسى كه از مدارايش ناگزير است ، مدارا نمى كند ، حكيم نيست .

امام على عليه السلام :آن كه گرفتارى اش را به نامهربان شِكوه كند ، حكيم نيست .

امام على عليه السلام :آن كه جز براى نزديكانش گشاده رويى كند ، حكيم نيست .

امام على عليه السلام :آن كه نياز خود را پيش غير كريم ببرد ، حكيم نيست .

امام على عليه السلام :اى مردم! بدانيد آن كه از سخن نادرست درباره خود ، بى تاب مى شود ، خردمند نيست و آن كه به ستايش نادان درباره خود خشنود شود ، حكيم نيست .

امام على عليه السلام :پنج چيز از پنج كس ، زشت شمرده مى شود : فراوانى زشتى ها از دانايان ، آز از حكيمان ، بخل از توانگران ، بى شرمى از زنان ، و زنا از سالخوردگان .

.

ص: 416

عنه عليه السلام :سَفَهُكَ عَلى مَن في دَرَجَتِكَ نِقارٌ كَنِقارِ الدّيكَينِ ، وهِراشٌ كَهِراشِ الكَلبَينِ ، ولَن يَفتَرِقا إلاّ مَجروحَينِ أو مَفضوحَينِ ، ولَيسَ ذلِكَ فِعلَ الحُكَماءِ ولا سُنَّةَ العُقَلاءِ ، ولَعَلَّهُ أن يَحلُمَ عَنكَ فَيَكونَ أوزَنَ مِنكَ وأكرَمَ ، وأنتَ أنقَصَ مِنهُ وألأَمَ. (1)

عنه عليه السلام :الإِكثارُ يُزِلُّ الحَكيمَ ، ويُمِلُّ الحَليمَ ، فَلا تُكثِر فَتُضجِرَ ، وتُفَرِّط فَتُهَن. (2)

راجع : ج 3 ص 296 (خصائص العلماء) .

.


1- .غرر الحكم : ح 5647 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 287 ح 5187 .
2- .غرر الحكم : ح 2009 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 60 ح 1528 وليس فيه «ويملُّ الحليم» .

ص: 417

امام على عليه السلام :سفاهت با هم ترازت ، چون ستيز دو خروس با هم و به هم پريدن دو سگ است كه جز زخم خورده يا رسوا شده ، از هم جدا نمى گردند و اين ، نه كار حكيمان است ، نه روش خردمندان . شايد كه وى با تو بردبارى كند و در نتيجه ، از تو سنگين تر و بزرگوارتر شود و تو از او كاهيده و نكوهيده تر گردى .

امام على عليه السلام :پُرگويى ، حكيم را مى لغزانَد و بردبار را ملول مى كند . پس پُرگويى مكن كه به ستوه مى آورى و كوتاهى مكن كه خوار مى گردى .

ر . ك : ج 3 ص 297 (فضايل دانشمندان) .

.

ص: 418

الفصل السابع : النّوادررسول اللّه صلى الله عليه و آله :كونوا يَنابيعَ الحِكمَةِ ، مَصابيحَ الهُدى ، أحلاسَ (1) البُيوتِ ، سُرُجَ اللَّيلِ ، جُدُدَ القُلوبِ ، خُلقانَ الثِّيابِ ، تُعرَفونَ في أهلِ السَّماءِ وتَخفَونَ في أهلِ الأَرضِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لا حَليمَ إلاّ ذو عَثرَةٍ ، ولا حَكيمَ إلاّ ذو تَجرِبَةٍ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ آثارِ الوُضوءِ وجَزاءِ عامِلِها _: أوَّلُ ما يَمَسُّ الماءَ يَتَباعَدُ عَنهُ الشَّيطانُ ، فَإِذا تَمَضمَضَ نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ولِسانَهُ بِالحِكمَةِ. (4)

.


1- .جمع حِلس: وهو مِسحٌ يُبسط في البيت وتُجلّل به الدابّة ، ومن المجاز : كُن حِلس بيتك، أيالزمه (أساس البلاغة: ص 138) .
2- .منية المريد : ص 135 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 38 ح 60 ؛ سنن الدارمي : ص 1 ص 85 ح 260 عن ابن مسعود وفيه «العلم» بدل «الحكمة» .
3- .سنن الترمذي: ج 4 ص 379 ح 2033 ، الأدب المفرد: ص 172 ح 565 ، مسند ابن حنبل: ج 4 ص 19 ح 11056 و ص 139 ح 11661 ، المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 326 ح 7799 ، صحيح ابن حبّان: ج 1 ص 421 ح 193 ، تاريخ بغداد : ج 5 ص 301 ، حلية الأولياء : ج 8 ص 324 ، مسند الشهاب : ج 2 ص 37 ح 834 كلّها عن أبي سعيد الخدري ، كنزالعمّال : ج 3 ص 131 ح 5827 .
4- .الأمالي للصدوق : ص 258 ح 279 عن الحسن بن عبداللّه عن أبيه عن الإمام الحسن عليه السلام ، الاختصاص : ص 36 عن الحسين بن عبداللّه عن أبيه عن جدّه عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، روضة الواعظين : ص 335 ، بحارالأنوار : ج 9 ص 297 ح 5 .

ص: 419

فصل هفتم : گوناگون

فصل هفتم : گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چشمه هاى حكمت و چراغ هاى هدايت و مُلازم خانه ها و فانوس هاى شب و تازه دل و كهن جامه باشيد ، تا در ميان ساكنان آسمان ، شناخته و در ميان زمينيان ، ناشناخته باشيد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بردبارى نيست، مگر آن كه لغزيده است ، و حكيمى نيست، مگر آن كه آزمون و خطا كرده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در بيان آثار وضو و پاداش وضو گيرنده _: همين كه به آب دست بزند ، شيطان از او دور مى گردد و آن گاه كه آب را در دهان مى چرخاند ، خداوند ، دل و زبانش را به حكمت روشن مى كند .

.

ص: 420

عنه صلى الله عليه و آله :الإِيمانُ يَمانِيٌّ ، وَالحِكمَةُ يَمانِيَّةٌ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :أتاكُم أهلُ اليَمَنِ أضعَفَ قُلوباً وأرَقَّ أفئِدَةً ، الفِقهُ يَمانٍ ، وَالحِكمَةُ يَمانِيَّةٌ. (2)

عيسى عليه السلام :كَما تَرَكَ لَكُمُ المُلوكُ الحِكمَةَ فَدَعوا لَهُمُ الدُّنيا. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :التَّوَكُّلُ حِصنُ الحِكمَةِ. (4)

عنه عليه السلام :زَينُ الحِكمَةِ الزُّهدُ فِي الدُّنيا. (5)

عنه عليه السلام :جَمالُ الحِكمَةِ الرِّفقُ وحُسنُ المُداراةِ. (6)

عنه عليه السلام :بِالعِلمِ تُعرَفُ الحِكمَةُ. (7)

عنه عليه السلام :مَن عَلِمَ غَورَ العِلمِ صَدَرَ عَن شَرائِعِ الحِكَمِ. (8)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 70 ح 27 عن جابر عن الإمام الباقر عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 22 ص 136 ح 120 ؛ صحيح البخاري : ج 3 ص 1289ح 3308 ، صحيح مسلم : ج 1 ص 73 ح 88 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 70 ح 7508 وص 97 ح 7656 كلّها عن أبي هريرة ، تاريخ بغداد : ج 12 ص 194 عن البراء بن عازب وفيها «يمان» بدل «يمانيّ» ، كنزالعمّال : ج 12 ص 50 ح 33952 .
2- .صحيح البخاري : ج 4 ص 1595 ح 4129 وص 1594 ح 1427 وفيه «... هُم أرقُّ أفئِدةً وألينُ قلوبا ، الإيمان ...» ، صحيح مسلم : ج 1 ص 72 ح 84 و ص 73 ح 89 و 90 ، سنن الترمذي : ج 5 ص 726 ح 3935 وفي الثلاثة الأخيرة «الإيمان» بدل «الفقه» ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 650 ح 10982 ، السنن الكبرى : ج 1 ص 567 ح 1809 كلّها عن أبي هريرة ، سنن الدارمي : ج 1 ص 41 ح 79 عن ابن عبّاس وفيه «الإيمان» بدل «الفقه» وليس في الأخيرين «أضعف قلوبا» ، كنزالعمّال : ج 12 ص 47 ح 33941 .
3- .الزهد لابن حنبل : ص 117 عن خالد بن حوشب ، الزهد لابن المبارك : ص 96 ح 284 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 74 كلاهما عن خلف بن حوشب ، شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 324 ح 716 عن الإمام عليّ عليه السلام وفيه «... الحكمة والعلم ...» .
4- .غرر الحكم : ح 544 ، عيون الحكم والمواعظ : ج 40 ص 887 .
5- .غرر الحكم : ح 5470 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 276 ح 5022 .
6- .غرر الحكم : ح 4794 .
7- .غرر الحكم : ح 4192 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3815 .
8- .غرر الحكم : ح 8702 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 461 ح 8382 .

ص: 421

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان ، يمنى و حكمت هم يمنى است . (1)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اهل يمن نزد شما آمدند . ايشان نرم دلترين و نازك دلترين مردم اند . فقه يمنى است و حكمت هم يمنى است .

عيسى عليه السلام :همان گونه كه پادشاهان ، حكمت را براى شما وا نهادند ، شما هم دنيا را براى آنها واگذاريد .

امام على عليه السلام :توكّل ، دژ حكمت است .

امام على عليه السلام :زيور حكمت ، بى رغبتى به دنياست .

امام على عليه السلام :زيبايى حكمت ، مدارا و سازگارى نيكوست .

امام على عليه السلام :با دانش است كه حكمت ، شناخته مى شود .

امام على عليه السلام :آن كه فرو رفتن در ژرفاى دانش را بداند ، از آبشخورهاى حكمت باز مى گردد .

.


1- .پيامبر خدا ، اين سخن را هنگامى فرمود كه هيئت نمايندگى يمن به مدينه آمد و ايشان را به اسلام آوردن يمنى ها بشارت داد و پيامبر صلى الله عليه و آله هم اين كار حكيمانه و انديشمندانه آنان را ستود . برخى ، اين واقعه را با نزول سوره نصر ، هم زمان مى دانند (ر.ك : مسند ابن حنبل : ج 2 ص 277) .

ص: 422

عنه عليه السلام :قَد يَزِلُّ الحَكيمُ. (1)

عنه عليه السلام :إنَّ كَلامَ الحُكَماءِ إذا كانَ صَواباً كانَ دَواءً ، وإذا كانَ خَطَأً كانَ داءً. (2)

عنه عليه السلام :الجاهِلُ يَستَوحِشُ مِمّا يَأنَسُ بِهِ الحَكيمُ. (3)

عنه عليه السلام :النّاسُ يَستَحِلّونَ الحَريمَ ، ويَستَذِلّونَ الحَكيمَ ، يَحيَونَ عَلى فَترَةٍ ، ويَموتونَ عَلى كَفرَةٍ ... ثُمَّ يَأتي بَعدَ ذلِكَ طالِعُ الفِتنَةِ الرَّجوفِ ، وَالقاصِمَةِ الزَّحوفِ . . . تَغيضُ فيهَا الحِكمَةُ. (4)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ المُؤمِنينَ في عَصرِ القائِمِ عليه السلام _: ويُغبَقونَ (5) كَأسَ الحِكمَةِ بَعدَ الصَّبوحِ. (6)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل يَقولُ : إنّي لَستُ كُلَّ كَلامِ الحَكيمِ أتَقَبَّلُ ، إنَّما أتَقَبَّلُ هَواهُ وهَمَّهُ ، فَإِن كانَ هَواهُ وهَمُّهُ في رِضايَ جَعَلتُ هَمَّهُ تَقديساً وتَسبيحاً. (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 6609 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 367 ح 6154 .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 265 ، غرر الحكم : ح 3513 .
3- .غرر الحكم : ح 1772 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 53 ح 1357 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 151 ، بحارالأنوار : ج 18 ص 222 ح 56 .
5- .الغَبُوق : الشُرب بالعَشيّ ، ويُقابِله الصَّبُوح (مجمع البحرين: ج 2 ص 1305) .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 150 ، بحارالأنوار : ج 29 ص 616 ح 29 .
7- .الكافي : ج 8 ص 166 ح 180 عن إسماعيل بن محمّد ، مشكاة الأنوار : ص 253 ح 746 عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه، بحارالأنوار: ج 77 ص 88 ح 2 وراجع: سنن الدارمي: ج 1 ص 170 ح 654 وكنزالعمّال: ج 3 ص 419 ح 7241.

ص: 423

امام على عليه السلام :حكيم ، گاه مى لغزد .

امام على عليه السلام :سخن حكيمان اگر درست باشد ، دارو و اگر نادرست باشد ، درد است .

امام على عليه السلام :نادان ، از آنچه همدم حكيم است ، مى گريزد .

امام على عليه السلام :مردم ، حرمت ها را مى شكنند و حكيم را خوار مى سازند . در فترت (دوران تهى از پيامبران) زندگى مى كنند و در كفر مى ميرند ... . پس از آن ، طليعه فتنه اى لرزاننده آشكار مى شود و فاجعه اى درهم شكننده پديدار مى گردد و حكمت در آن فرو مى رود .

امام على عليه السلام_ در توصيف مؤمنان عصر قائم عليه السلام _: صبح و شام ، جام هاى حكمت مى نوشند .

امام صادق عليه السلام :خداوند عز و جل مى فرمايد : «من همه سخنان حكيم را نمى پذيرم . من ، تنها خواست و قصد او را مى پذيرم . پس اگر خواست و قصد او خشنودى من باشد ، همّش را تقديس و تسبيح قرار مى دهم» .

.

ص: 424

. .

ص: 425

بخش ششم : مبادى شناخت

اشاره

بخش ششم : مبادى شناختفصل يكم : ابزارهاى دانش و حكمتفصل دوم : راه هاى معرفت عقلىفصل سوم : راه هاى معرفت قلبىفصل چهارم : خاستگاه الهامفصل پنجم : قلمرو معرفت

.

ص: 426

الفصل الأوّل : أدوات العلم والحكمة1 / 1الحِسّالكتاب«وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّنم بُطُونِ أُمَّهَ_تِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْ_ئا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَ_رَ وَ الْأَفْ_ئدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :القَلبُ يَنبوعُ الحِكمَةِ ، وَالاُذُنُ مَغيضُها (2) . (3)

عنه عليه السلام :إنَّ مَحَلَّ الإِيمانِ الجَنانُ ، وسَبيلَهُ الاُذُنانِ. (4)

عنه عليه السلام :العُيونُ طَلائِعُ القُلوبِ. (5)

.


1- .النحل : 78 .
2- .غاضَ الماءُ يَغيضُ غَيضا ومَغيضا : نقص أو غارَ فَذَهَبَ والمَغيضُ : المكان الّذي يَفيضُ فيه الماء (لسان العرب : ج 7 ص 201) .
3- .غرر الحكم : ح 2046 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1613 .
4- .غرر الحكم : ح 3472 .
5- .غرر الحكم : ح 405 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 38 ح 836 .

ص: 427

فصل يكم : ابزارهاى دانش و حكمت

1 / 1 حس

فصل يكم : ابزارهاى دانش و حكمت1 / 1حسقرآن«خدا شما را از شكم هاى مادرانتان بيرون آورد ، در حالى كه چيزى نمى دانستيد و براى شما گوش و ديدگان و دل ها قرار داد ، شايد سپاس بگزاريد» .

حديثامام على عليه السلام :دل ، سرچشمه حكمت و گوش ، آبگير آن است .

امام على عليه السلام :محل ايمان ، دل و راه آن ، دو گوش است .

امام على عليه السلام :چشم ها پيش قراولان دل هايند .

.

ص: 428

1 / 2العَقلالكتاب«كَذَ لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايَ_تِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . (1)

«أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» . (2)

«كَذَ لِكَ يُحْىِ اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ ءَايَ_تِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» . (3)

«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَ_بًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» . 4

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :بِالعُقولِ تُنالُ ذُرْوَةُ العُلومِ. (4)

عنه عليه السلام :العَقلُ أصلُ العِلمِ وداعِيَةُ الفَهمِ. (5)

عنه عليه السلام :العَقلُ مَركَبُ العِلمِ. (6)

عنه عليه السلام :بِالعَقلِ استُخرِجَ غَورُ الحِكمَةِ ، وبِالحِكمَةِ استُخرِجَ غَورُ العَقلِ. (7)

.


1- .البقرة : 242 وراجع: النور : 61 .
2- .الحجّ : 46 .
3- .البقرة : 73 .
4- .غرر الحكم : ح 4275 ، ح 1959.
5- .غرر الحكم : ح 473 وليس فيه «أصل العلم» .
6- .غرر الحكم : ح 816 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 30 ح 478 .
7- .الكافي : ج 1 ص 28 ح 34 عن يحيى بن عمران عن الإمام الصادق عليه السلام ، عيون الحكم والمواعظ : ص 188 ح 3855 وفيه صدره.

ص: 429

1 / 2 خرد

1 / 2خردقرآن«اين گونه خداوند ، آيات خود را براى شما به روشنى بيان مى كند . باشد كه بينديشيد» .

«آيا در زمين گردش نكرده اند تا دل هايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوش هايى كه با آن بشنوند؟» .

«اين گونه خداوند، مردگان را زنده مى گردانَد و نشانه هاى خود را به شما مى نمايانَد ، تا مگر بينديشيد» .

«قطعا ما به سوى شما كتابى نازل گردانديم كه ذكر شما در آن است. آيا نمى انديشيد؟» .

ر . ك : بقره : آيه 44 و 76 ، آل عمران : آيه 65 ، انعام : آيه 32 و 151 ، اعراف : آيه 169 ، يونس : آيه 16 و100، هود : آيه 51 ، يوسف : آيه 2 و 109 ، رعد : آيه 4 ، نحل : آيه 12 و 67 ، انبياء : آيه 67 ، مؤمنون : آيه 80 ، قصص : آيه 60 ، عنكبوت : آيه 35 ، روم : آيه 24 و 28 ، يس : آيه 62 و 68 ، صافّات : آيه 138 ، غافر : آيه 67 ، زخرف : آيه 3 ، حديد : آيه 17 ، جاثيه : آيه 5 ، نحل : آيه 12 و 67 .

حديثامام على عليه السلام :با خرد است كه آدميان به ستيغ دانش مى رسند .

امام على عليه السلام :خرد ، ريشه دانش و انگيزه فهم آن است .

امام على عليه السلام :خرد ، مَركب دانش است .

امام على عليه السلام :با خرد ، ژرفاى حكمت و با حكمت ، ژرفاى خرد ، بيرون آورده مى شود .

.

ص: 430

عنه عليه السلام :لَيسَتِ الرَّوِيَّةُ (1) كَالمُعايَنَةِ مَعَ الإِبصارِ ؛ فَقَد تَكذِبُ العُيونُ أهلَها ، ولا يَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ. (2)

عنه عليه السلام :لَيسَ الرُّؤيَةُ مَعَ الإِبصارِ ؛ قَد تَكذِبُ الأَبصارُ أهلَها. (3)

عنه عليه السلام :العُقولُ أئِمَّةُ الأَفكارِ ، وَالأَفكارُ أئِمَّةُ القُلوبِ ، وَالقُلوبُ أئِمَّةُ الحَواسِّ ، وَالحَواسُّ أئِمَّةُ الأَعضاءِ. (4)

الإمام الصادق عليه السلام :يَغوصُ العَقلُ عَلَى الكَلامِ فَيَستَخرِجُهُ مِن مَكنونِ الصَّدرِ ، كَما يَغوصُ الغائِصُ عَلَى اللُّؤلُ_ؤِ المُستَكِنَّةِ فِي البَحرِ. (5)

عنه عليه السلام :دِعامَةُ الإِنسانِ العَقلُ ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَةُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ ، وبِالعَقلِ يَكمُلُ ، وهُوَ دَليلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ ، فَإِذا كانَ تَأييدُ عَقلِهِ مِنَ النّورِ كانَ عالِماً ، حافِظاً ، ذاكِراً ، فَطِناً ، فَهِماً ، فَعَلِمَ بِذلِكَ كَيفَ ولِمَ وحَيثُ ، وعَرَفَ مَن نَصَحَهُ ومَن غَشَّهُ ، فَإِذا عَرَفَ ذلِكَ عَرَفَ مَجراهُ ومَوصولَهُ ومَفصولَهُ ، وأخلَصَ الوَحدانِيَّةَ للّهِِ ، وَالإِقرارَ بِالطّاعَةِ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ كانَ مُستَدرِكاً لِما فاتَ ، ووارِداً عَلى ما هُوَ آتٍ ، يَعرِفُ ما هُوَ فيهِ ، و لِأَيِّ شَيءٍ هُوَ هاهُنا ، ومِن أينَ يَأتيهِ ، وإلى ما هُوَ صائِرٌ ، وذلِكَ كُلُّهُ مِن تَأييدِ العَقلِ. (6)

عنه عليه السلام_ مِن وَصِيَّةِ لُقمانَ لاِبنِهِ _: إنَّ العاقِلَ إذا أبصَرَ بِعَينِهِ شَيئاً عَرَفَ الحَقَّ مِنهُ ، وَالشّاهِدُ يَرى ما لا يَرَى الغائِبُ. (7)

.


1- .الرَّوِيَّة : التفكّر في الأمر (لسان العرب : ج 14 ص 350) .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 281 .
3- .غررالحكم : ح 7493 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 410 ح 6971 .
4- .كنز الفوائد : ج 1 ص 200 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 96 ح 40 .
5- .الاختصاص : ص 244 .
6- .الكافي : ج 1 ص 25 ح 23 عن أحمد بن محمّد مرسلاً ، علل الشرائع : ص 103 ح 2 وفيه صدره إلى «فهما» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 90 ح 17 .
7- .الكافي : ج 8 ص 348 ح 547 ، المحاسن : ج 2 ص 125 ح 1348 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 2 ص 296 ح 2505 كلّها عن حمّاد ، بحارالأنوار : ج 13 ص 423 ح 18 .

ص: 431

امام على عليه السلام :انديشيدن ، مانند با چشم ديدن نيست؛ زيرا گاه چشم ها به صاحبانشان دروغ مى گويند ، ولى خرد به آن كه از وى اندرز خواسته ، نيرنگ نمى زند .

امام على عليه السلام :ديدن با ديدگان نيست كه گاه ديده ها به صاحبانشان دروغ مى گويند .

امام على عليه السلام :خردها ، پيشوايان انديشه ها و انديشه ها ، پيشوايان دل ها و دل ها ، پيشوايان حواس و حواس ، پيشوايان اندام اند .

امام صادق عليه السلام :خرد در ژرفاى سخن ، غوطه ور مى شود و آن را از صدف نهان سينه بيرون مى كشد؛ همان گونه كه غوّاص ، مرواريد نهفته در دريا را بيرون مى آورد .

امام صادق عليه السلام :ستون انسان ، خرد است و از خرد ، تيزهوشى و فهم و حفظ و دانش برمى خيزد و اين همه ، با خرد ، كامل مى شود و خرد ، راهبر و راهنما و راه گشاى انسان است . پس هرگاه خرد از نورْ تأييد گيرد ، انسان ، دانا و حافظ و ذاكر و تيز ذهن و فهيم مى گردد . پس به اين وسيله خواهد دانست كه چگونه و چرا و كجا هست؟ و آن كه را با او خلوص مى ورزد يا نيرنگ مى زند ، خواهد شناخت . پس هرگاه اين را شناخت ، مجرا و مسير حركت و [ نيز] همراه را از ناهمراه ، تشخيص مى دهد و توحيد خود را براى خدا خالص مى گرداند و به فرمان بردارى او اعتراف مى كند . پس اگر اين گونه كرد ، آنچه را از دست داده ، جبران خواهد كرد و براى آنچه بعدا مى آيد ، آماده خواهد شد . مى داند كه در چه كار است و براى چه در اين جاست و از كجا مى آيد ، و به كجا مى رود ؛ و اين همه از تأييد عقل است .

امام صادق عليه السلام :_ از سفارش لقمان به پسرش _: هرگاه خردمند با چشمش چيزى را ببيند ، حقيقت آن را درمى يابد ، و شاهد ، چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند .

.

ص: 432

راجع : ص 438 ح 1723 و 450 ح 1761 .

1 / 3القَلبُالكتاب«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما مِن عَبدٍ إلاّ في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدُّنيا ، وعَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ عَينَيهِ الَّتي في قَلبِهِ ، فَأَبصَرَ بِهِما ما وُعِدَ بِالغَيبِ ومِمّا غيبَ ، فَآمَنَ الغَيبَ بِالغَيبِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولا أنَّ الشَّياطينَ يَحومونَ عَلى قُلوبِ بَني آدَمَ لَنَظَروا إلَى المَلَكوتِ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :لَولا تَمريغُ قُلوبِكُم أو تَزَيُّدُكُم فِي الحَديثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدُّعاء _: إلهي هَب لي كَمالَ الانقِطاعِ إلَيكَ ، وأنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ ، حَتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمَةِ ، وتَصيرَ أرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ. (5)

.


1- .الشعراء : 193 و 194 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 14 ح 6040 عن معاذ بن جبل ، كنزالعمّال : ج 2 ص 42 ح 3043 .
3- .بحارالأنوار : ج 70 ص 59 ح 39 نقلاً عن أسرار الصلاة .
4- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 303 ح 22355 عن أبي اُمامة ، كنزالعمّال : ج 15 ص 643 ح 42542 .
5- .الإقبال : ج 3 ص 299 عن ابن خالويه الحسين بن محمّد مرسلاً ، بحارالانوار : ج 94 ص 99 ح 12 .

ص: 433

1 / 3 دل

ر . ك : ص 439 ح 1723 و 451 ح 1761 .

1 / 3دلقرآن«آن [ قرآن] را روح الامين (جبرئيل) بر دلت فرود آورد تا از بيم دهندگان باشى» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هيچ بنده اى نيست ، مگر آن كه در چهره اش دو چشم است كه كار دنيا را با آنها مى نگرد و دو چشم در دلش هست كه كار آخرت را با آنها مى بيند . پس هرگاه خداوند ، خير بنده اى را بخواهد ، دو چشم دلش را مى گشايد تا وعده هاى غيبى و نهان را با آن دو ببيند و به [ديده ]نهان در نهان[ِ دل] ايمان آورد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر شيطان ها بر گرد دل هاى فرزندان آدم نمى چرخيدند ، آنها به ملكوتْ (1) نظر مى كردند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر آلودگى دل هايتان يا پُرگويى شما نبود ، آنچه را من مى شنوم ، مى شنيديد .

امام على عليه السلام_ در دعا _: خداى من ! به من نهايت گسستن از همه چيز [براى پيوستن ]به خودت را ببخش و چشم هاى دلمان را با نور نگريستن به تو روشنى بخش ، تا ديدگان دل ها ، حجاب هاى نور را بدَرَد و به معدن عظمت بپيوندد و روح هاى ما به عزّت قدست چنگ زند .

.


1- .ملكوت ، صيغه مبالغه از «مُلك» است ؛ يعنى مُلكِ بزرگ و گسترده خدا و محلّ فرشتگان مقرّب و روح هاى پاك مؤمنان .(م)

ص: 434

عنه عليه السلام :أعجَبُ ما فِي الإِنسانِ قَلبُهُ ، ولَهُ مَوادُّ مِنَ الحِكمَةِ وأضدادٌ مِن خِلافِها. (1)

عنه عليه السلام :الحِكمَةُ شَجَرَةٌ تَنبُتُ فِي القَلبِ ، وتُثمِرُ عَلَى اللِّسانِ. (2)

عنه عليه السلام :أرى نورَ الوَحيِ وَالرِّسالَةِ ، وأشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ ، ولَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ (رَنَةَ) الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلاّ أ نَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ ، ولكِنَّكَ لَوَزيرٌ ، وإنَّكَ لَعَلى خَيرٍ. (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعيُنٍ : عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ دينِهِ ودُنياهُ ، وعَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ ، فَإِذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيراً فَتَحَ لَهُ العَينَينِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ ، فَأَبصَرَ بِهِمَا الغَيبَ في أمرِ آخِرَتِهِ ، وإذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ تَرَكَ القَلبَ بِما فيهِ. (4)

الإمام الصادق عليه السلام :ما مِن قَلبٍ إلاّ ولَهُ اُذُنانِ : عَلى إحداهُما مَلَكٌ مُرشِدٌ ، وعَلَى الاُخرى شَيطانٌ مُفَتِّنٌ ، هذا يَأمُرُهُ وهذا يَزجُرُهُ ، الشَّيطانُ يَأمُرُهُ بِالمَعاصي وَالمَلَكُ يَزجُرُهُ عَنها ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ * مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» (5) . (6)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 21 ح 2 عن جابر بن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، الإرشاد : ج 1 ص 301 وفيه «وأضدادها» بدل «وأضداد من خلافها» ، نهج البلاغة : الحكمة 108 نحوه ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 97 ، علل الشرائع : ص 109 ح 7 عن محمّد بن سنان يرفعه وفيه «موارد» بدل «موادّ» ، بحارالأنوار : ج 5 ص 56 ح 103 .
2- .غرر الحكم : ح 1992 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 21 ح 122 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 476 ح 37 .
4- .الخصال : ص 240 ح 90 عن الزهري ، مختصر بصائر الدرجات : ص 137 نحوه ، بحارالأنوار : ج 61 ص 250 ح 3 .
5- .ق : 17 و 18 .
6- .الكافي : ج 2 ص 266 ح 1 عن حمّاد ، بحارالأنوار : ج 70 ص 33 ح 1 .

ص: 435

امام على عليه السلام :شگفت انگيزترين چيزى كه در انسان هست ، دل اوست كه در آن ، موادّ حكمت و موادّ متضاد آن قرار دارد .

امام على عليه السلام :حكمت ، درختى است كه در دل مى رويد و بر زبان ميوه مى دهد .

امام على عليه السلام :نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت به مشامم مى رسيد و صداى ناله شيطان را هنگام فرود آمدن وحى مى شنيدم . از پيامبر خدا پرسيدم : اين ناله چيست؟ فرمود : «اين ، شيطان است كه از عبادت خود ، نااميد شده است . تو آنچه را من مى شنوم ، مى شنوى و آنچه را مى بينم ، مى بينى؛ جز آن كه تو پيامبر نيستى ، ولى وزيرى و بر نيكى هستى» .

امام زين العابدين عليه السلام :آگاه باشيد كه بنده ، چهار چشم دارد : دو چشم كه امر دين و دنيايش را با آنها مى بيند و دو چشم كه كار آخرتش را با آنها مى نگرد . پس هنگامى كه خدا خير بنده اى را مى خواهد ، دو چشم دلش را مى گشايد ، تا با آنها امور نهان آخرت را بنگرد و اگر جز اين بخواهد ، دل را به همان حال خود ، وا مى گذارد .

امام صادق عليه السلام :هيچ دلى نيست ، جز آن كه دو گوش دارد : بر يكى از آنها فرشته اى راهنما و بر ديگرى شيطانى فتنه گر ايستاده است. اين ، فرمان مى دهد و آن ، باز مى دارد . شيطان ، به سرپيچى فرمان مى دهد و فرشته ، باز مى دارد . اين ، همان كلام خداوند است : «از راست و چپ نشسته اند . [ آدمى ]هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد، مگر اين كه مراقبى آماده نزد او حاضر است» .

.

ص: 436

عنه عليه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ ولِقَلبِهِ اُذُنانِ في جَوفِهِ : اُذُنٌ يَنفِثُ فيهَا الوَسواسُ الخَنّاسُ ، واُذُنٌ يَنفِثُ فيهَا المَلَكُ ، فَيُؤَيِّدُ اللّهُ المُؤمِنَ بِالمَلَكِ ، فَذلِكَ قَولُهُ : «وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْه» (1) . (2)

عنه عليه السلام :إنَّ لِلقَلبِ اُذُ نَينِ ، روحُ الإِيمانِ يُسارُّهُ بِالخَيرِ ، وَالشَّيطانُ يُسارُّهُ بِالشَّرِّ ، فَأَيُّهُما ظَهَرَ عَلى صاحِبِهِ غَلَبَهُ. (3)

عنه عليه السلام_ لِسُلَيمانَ بنِ خالِدِ _: يا سُلَيمانُ ، إنَّ لَكَ قَلباً ومَسامِعَ ، وإنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن يَهدِيَ عَبداً فَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، وإذا أرادَ بِهِ غَيرَ ذلِكَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلبِهِ فَلا يَصلُحُ أبَداً ، وهُوَ قَولُ اللّهِ تَعالى : «أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (4) . (5)

راجع : ص 426 ح 1695 و 436 (المبدأ الأصلي لجميع الإدراكات) .

1 / 4المَبدَأُ الأَصلِيُّ لِجَميعِ الإِدراكاتِالإمام عليّ عليه السلام :القَلبُ مُصحَفُ الفِكرِ. (6)

عنه عليه السلام :القَلبُ مُصحَفُ البَصَرِ. (7)

عنه عليه السلام :القَلبُ يَنبوعُ الحِكمَةِ وَالاُذُنُ مَغيضُها. (8)

.


1- .المجادلة: 22 .
2- .الكافي : ج 2 ص 267 ح 3 عن أبان بن تغلب ، بحارالأنوار : ج 69 ص 199 ح 17 .
3- .قرب الإسناد : ص 33 ح 108 عن بكر بن محمّد الأزديّ ، بحارالأنوار : ج 69 ص 178 ح 1 .
4- .محمّد : 24 .
5- .المحاسن : ج 1 ص 318 ح 633 عن سليمان بن خالد ، بحارالأنوار : ج 5 ص 203 ح 31 .
6- .غرر الحكم : ح 1087 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 44 ح 1060 .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 409 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 328 ح 25 .
8- .غرر الحكم : ح 2046 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1613 .

ص: 437

1 / 4 خاستگاه اصلى همه ادراكات

امام صادق عليه السلام :هيچ مؤمنى نيست ، جز آن كه در درون دلش دو گوش است : گوشى كه وسواس خنّاس در آن زمزمه مى كند ، و گوشى كه فرشته در آن مى دَمَد . پس خداوند ، مؤمن را با فرشته تأييد مى كند و اين ، همان گفته خداوند است كه : «آنها را با روحى از خود تأييد نمود» .

امام صادق عليه السلام :براى دل ، دو گوش است : روح ايمان خير را نجوا مى كند و شيطان شرّ را . پس هر كدام بر ديگرى چيره شود ، بر دل مسلّط مى گردد .

امام صادق عليه السلام_ خطاب به سليمان بن خالد _: اى سليمان! براى تو دلى و گوش هايى است . خداوند ، هرگاه اراده كند كه بنده اى را هدايت كند ، گوش هاى دلش را مى گشايد و هرگاه جز اين بخواهد ، گوش هاى دلش را مى بندد و ديگر هيچ گاه صالح نمى شود . اين ، همان كلام خداوند متعال است كه : «يا چنين است كه بر دل هايشان قفل هايى است؟» .

ر . ك : ص 427 ح 1695 و 437 (خاستگاه اصلى همه ادراكات) .

1 / 4خاستگاه اصلى همه ادراكاتامام على عليه السلام :دل ، دفتر انديشه است .

امام على عليه السلام :دل ، دفتر ديده است .

امام على عليه السلام :دل ، سرچشمه حكمت است و گوش آبگير آن .

.

ص: 438

الإرشاد_ في مُناظَرَةِ الإِمامِ الصّادِقِ عليه السلام مَعَ أبي شاكِرٍ الدَّيصانِيّ _: قالَ أبو شاكِرٍ : ... قَد عَلِمتَ أنّا لا نَقبَلُ إلاّ ما أدرَكناهُ بِأَبصارِنا ، أو سَمِعناهُ بِآذانِنا ، أو ذُقناهُ بِأَفواهِنا ، أو شَمَمناهُ بِاُنوفِنا ، أو لَمَسناهُ بِبَشَرَتِنا . فَقالَ أبو عَبدِاللّهِ عليه السلام : ذَكَرتَ الحَواسَّ الخَمسَ وهِيَ لا تَنفَعُ فِي الاِستِنباطِ إلاّ بِدَليلٍ ، كَما لا تُقطَعُ الظُّلمَةُ بِغَيرِ مِصباحٍ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام_ في ذِكرِ مُناظَرَةٍ لَهُ مَعَ طَبيبٍ هِندِيٍّ _: قالَ : أخبِرني بِمَ تَحتَجُّ في مَعرِفَةِ رَبِّكَ الَّذي تَصِفُ قُدرَتَهُ ورُبوبِيَّتَهُ ، وإنَّما يَعرِفُ القَلبُ الأَشياءَ كُلَّها بِالدَّلالاتِ الخَمسِ الَّتي وَصَفتُ لَكَ ؟ قُلتُ : بِالعَقلِ الَّذي في قَلبي ، وَالدَّليلِ الَّذي أحتَجُّ بِهِ في مَعرِفَتِهِ ... أمّا إذا أبَيتَ إلاَّ الجَهالَةَ، وزَعَمتَ أنَّ الأَشياءَ لا يُدرَكُ إلاّ بِالحَواسِّ، فَإِنّي اُخبِرُكَ أنَّهُ لَيسَ لِلحَواسِّ دَلالَةٌ عَلَى الأَشياءِ ، ولا فيها مَعرِفَةٌ إلاّ بِالقَلبِ، فَإِنَّهُ دَليلُها ومُعَرِّفُهَا الأَشياءَ الَّتي تَدَّعي أنَّ القَلبَ لا يَعرِفُها إلاّ بِها. (2)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ كُلَّ ما أوجَدَتكَ الحَواسُّ فَهُوَ مَعنًى مُدرَكٌ لِلحَواسِّ، وكُلُّ حاسَّةٍ تَدُلُّ عَلى ما جَعَلَ اللّهُ عز و جل لَها في إدراكِها ، وَالفَهمُ مِنَ القَلبِ بِجَميعِ ذلِكَ كُلِّهِ. (3)

راجع : ص 432 (القلب) .

.


1- .الإرشاد : ج 2 ص 202 ، إعلام الورى : ص 283 وفيه «تنتفع» بدل «تنفع» ، التوحيد : ص 292 ح 1 ، روضة الواعظين : ص 28 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 10 ص 211 ح 12 .
2- .بحارالأنوار : ج 3 ص 153 و ص 159 عن المفضّل بن عمر .
3- .التوحيد : ص 438 ح 1 عن الحسن بن محمّد النوفلي ثمّ الهاشمي ، بحارالأنوار : ج 10 ص 316 ح 1 .

ص: 439

الإرشاد_ در مناظره امام صادق عليه السلام با ابو شاكر ديصانى _: ابو شاكر گفت : ... مى دانى كه ما جز آنچه با چشم هايمان ادراك مى كنيم يا با گوش هايمان مى شنويم يا با دهان هايمان مى چشيم يا با بينى هايمان احساس مى كنيم يا با پوست هايمان لمس مى كنيم ، چيز ديگرى را نمى پذيريم ؟ امام صادق عليه السلام فرمود : «حواس پنجگانه را ياد كردى ، حال آن كه آنها جز با راهنما قادر به استنباط نيستند؛ همان گونه كه تاريكى ، جز با چراغ ، شكافته نمى گردد» .

امام صادق عليه السلام_ در نقل مناظره اش با پزشك هندى _: به من گفت : به چه چيز در شناخت پروردگارت كه قدرت و ربوبيّت او را توصيف مى كنى ، احتجاج مى كنى ، در حالى كه دل ، همه اشيا را با حواس پنجگانه اى كه برايت گفتم ، درك مى كند؟ گفتم : «با خردى كه در دلم جاى دارد و دليلى كه در شناخت او بدان احتجاج مى كنم؛ . . . ولى اگر بر نادانى پافشارى كنى و بپندارى كه اشيا تنها از راه حواس درك مى شوند ، پس به تو مى گويم كه حواس ، هيچ دلالتى بر اشيا ندارند و شناخت ، جز با دل نيست؛ زيرا دل ، راهنما و شناسنده اشيا به حواس است . اشيايى كه تو ادّعا مى كنى ، دل ، جز به وسيله حواس ، آنها را نمى شناسد» .

امام رضا عليه السلام :هر چه را حواس براى تو مى يابند ، معنايى درك شده براى حواس است و هر حسّى بر آنچه خداى عز و جل براى ادراكش قرار داده ، دلالت مى كند ؛ و فهم همه اينها با دل است .

ر . ك : ص 433 (دل) .

.

ص: 440

توضيحى درباره ابزارهاى شناخت

1 . حس
2 . عقل

توضيحى درباره ابزارهاى شناختاز آيات و رواياتى كه در اين فصل گذشت ، معلوم مى شود كه در انسان سه ابزار براى معرفت وجود دارد كه معارف و آگاهى هاى او به يكى از اين ابزارها باز مى گردد :

1 . حسحواسّ ظاهر ، روزنه هايى هستند كه شناخت هاى آغازين از هستى ، مربوط به آنهاست . اگر هر يك از اين روزنه ها مسدود شود ، شناخت ويژه آن ، از انسان سلب مى گردد ، همچنان كه گفته شده است : من فقد حسّا فقد علما . هركس حسّى را از دست بدهد ، دانشى را از دست داده است .

2 . عقلعقل ، مركز شعور و ادراك در وجود انسان است و وظيفه آن ، تركيب ، تجزيه ، انتزاع ، تعميم و تعميق مفاهيمى است كه از طريق حواس به آن منتقل مى شود .

.

ص: 441

3 . قلب

3 . قلبكلمه قلب ، در چهار معنا به كار رفته است : 1 . تلمبه خون در بدن ، (1) 2 . عقل ، (2) 3 . مركز معارف شهودى ، (3) 4 . روح . (4) در مباحث معرفت شناسى ، هنگامى كه قلب در كنار عقل به عنوان يكى از ابزارهاى معرفت مطرح مى شود ، مقصود ، معناى سوم (يعنى عقل به عنوان مركز معارف شهودى) است . نكته مهمّى كه در بخش چهارم از اين فصل مورد توجّه قرار گرفته ، آن است كه مبدأ و مصدر اصلى همه ادراكات و احساسات انسان ، روح اوست و ابزارهاى سه گانه معرفت (حس ، عقل و قلب) ، در واقع ، به منزله راه هايى هستند كه روح از طريق آنها با جهان هستى ارتباط برقرار مى كند . بنا بر اين ، وقتى كه قلب در معناى دوم و يا سوم به كار مى رود ، در واقع ، در بُعدى از ابعاد خود يا مرتبه اى از مراتب خويش به كار رفته است . (5)

.


1- .نهج البلاغة : حكمت 108 : «رگ هاى دل اين آدمى ، پاره گوشتى آويزان است كه شگفت ترين چيز در وجود اوست» . نيز ، ر.ك : لسان العرب : ج 9 ص 326 .
2- .. الكافى : ج 1 ص 16 ح 12 . امام كاظم عليه السلام در اين حديث ، «قلب» را در آيه شريفه « إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ» به عقل تفسير كرده است .
3- .ر.ك : ص 161 (دل) .
4- .ر.ك : بقره : آيه 225 و 283 ، ق : آيه 33 ، شعراء : آيه 89 .
5- .براى توضيح بيشتر ، ر.ك : مبانى شناخت ، محمّد محمّدى رى شهرى .

ص: 442

الفصل الثاني : سبل المعارف العقليّة2 / 1التَّفَكُّرالكتاب«وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَ_وَ تِ وَالْأَرْضِ» . (1)

«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» . (2)

«كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الاْيَ_تِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» . (3)

«إِنَّ فِى ذَ لِكَ لاَيَ_تٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» . (4)

«لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» . (5)

«وَ تِلْكَ الْأَمْثَ_لُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» . (6)

.


1- .آل عمران : 191 .
2- .الأعراف : 176 .
3- .يونس : 24 .
4- .الرعد : 3 .
5- .النحل : 44 .
6- .الحشر : 21 .

ص: 443

فصل دوم : راه هاى معرفت عقلى

2 / 1 تفكّر

فصل دوم : راه هاى معرفت عقلى2 / 1تفكّرقرآن«در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند» .

«پس ماجرا را بازگو كن ، شايد آنها بينديشند» .

«بدين گونه ، نشانه ها[ى خود] را تفصيل مى دهيم ، براى قومى كه مى انديشند» .

«در اين [ امر] براى قومى كه تفّكر مى كنند، نشانه هايى است» .

«تا آنچه را كه به سوىِ آنها نازل شده است ، براى مردم ، بيان كنى . شايد ايشان بينديشند» .

«ما آن مثال ها را براى مردم مى زنيم ، باشد كه بينديشند» .

.

ص: 444

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :لا عِلمَ كَالتَّفَكُّرِ. (1)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ التَّفَكُّرَ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الفِكرُ يَهدي. (3)

عنه عليه السلام :الفِكرُ إحدَى الهِدايَتَينِ. (4)

عنه عليه السلام :الفِكرُ يوجِبُ الاِعتِبارَ ، ويُؤمِنُ العِثارَ ، ويُثمِرُ الاِستِظهارَ. (5)

عنه عليه السلام :الفِكرُ مِرآةٌ صافِيَةٌ. (6)

عنه عليه السلام :الفِكرَةُ نورٌ ، وَالغَفلَةُ ضَلالَةٌ. (7)

عنه عليه السلام :الفِكرُ يُفيدُ الحِكمَةَ. (8)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 113 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 179 ح 63 .
2- .الكافي : ج 2 ص 599 ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام وص 600 ح 5 عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام و ج 1 ص 28 ح 34 عن يحيى بن عمران عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، النوادر للراوندي : ص 144 ح 197 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدرّة الباهرة : ص 22 عن الإمام الحسن عليه السلام ، العُدد القويّة : ص 38 كلاهما عن الإمام الحسن عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 78 ص 115 ح 11 .
3- .غرر الحكم : ح 7020 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 731 .
4- .غرر الحكم : ح 1616 .
5- .غرر الحكم : ح 2124 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 20 ح 100 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 5 و 365 ، الأمالي للمفيد : ص 336 ح 7 عن عبداللّه بن محمّد بن عبيداللّه بن ياسين عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلامعنه عليه السلام ، تحف العقول : ص 202 ، الأمالي للطوسي : ص 115 ح 175 عن عبداللّه بن محمّد بن عبداللّه بن ياسين عن الإمام الهادي عن آبائه عليهم السلام عنه عليه السلام ، كنز الفوائد : ج 2 ص 83 ؛ دستور معالم الحكم : ص 20 .
7- .دستور معالم الحكم : ص 21 وراجع: تحف العقول : ص 89 و ص 100 .
8- .غرر الحكم : ح 878 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 31 ح 531 .

ص: 445

حديثامام على عليه السلام :دانشى مانند تفكّر نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تفكّر ، مايه زندگانى دل بيناست .

امام على عليه السلام :انديشه ره مى نمايد .

امام على عليه السلام :انديشه يكى از دو هدايت (1) است .

امام على عليه السلام :انديشه مايه عبرت گرفتن است و از لغزش ، ايمن مى سازد و [ انسان را ]پشتيبانى مى كند .

امام على عليه السلام :انديشه ، آينه اى بى زنگار است .

امام على عليه السلام :انديشه ، روشنايى و غفلت ، گم راهى است .

امام على عليه السلام :انديشه مفيد ، حكمت است .

.


1- .ظاهراً مقصود از دو هدايت ، يكى هدايت درونى است (كه عقل است) و ديگرى هدايت بيرونى (كه انبيا و اوصياى آنها هستند). (م)

ص: 446

عنه عليه السلام :فِكرُ العاقِلِ هِدايَةٌ. (1)

عنه عليه السلام :فِكرُكَ يَهديكَ إلَى الرَّشادِ. (2)

عنه عليه السلام :مَن أكثَرَ الفِكرَ فيما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ ، وفَهِمَ ما لَم يَكُن يَفهَمُ. (3)

عنه عليه السلام :مَن تَفَكَّرَ أبصَرَ. (4)

عنه عليه السلام :مَن فَكَّرَ أبعَدَ العَواقِبَ. (5)

عنه عليه السلام :مَن طالَت فِكرَتُهُ حَسُنَت بَصيرَتُهُ. (6)

عنه عليه السلام :مَن فَهِمَ عَلِمَ غَورَ العِلمِ. (7)

عنه عليه السلام :تَفَكُّرُكَ يُفيدُكَ الاِستِبصارَ ويُكسِبُكَ الاِعتِبارَ. (8)

عنه عليه السلام :لا بَصيرَةَ لِمَن لا فِكرَ لَهُ. (9)

عنه عليه السلام :لا تُخلِ نَفسَكَ مِن فِكرَةٍ تَزيدُكَ حِكمَةً ، وعِبرَةٍ تُفيدُكَ عِصمَةً. (10)

عنه عليه السلام :لِقاحُ العِلمِ التَّصَوُّرُ وَالفَهمُ. (11)

عنه عليه السلام :العِلمُ بِالفَهمِ. (12)

.


1- .غرر الحكم : ح 6530 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 358 ح 6066 .
2- .غرر الحكم : ح 6545 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 357 ح 6031 وراجع: غرر الحكم : ح 648 و ح 707 .
3- .غرر الحكم : ح 8917 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 435 ح 7507 .
4- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 216 .
5- .غرر الحكم : ح 8577 .
6- .غرر الحكم : ح 8319 .
7- .غرر الحكم : ح 7934 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 424 ح 7182 .
8- .غرر الحكم : ح 4574 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 199 ح 4036 .
9- .غرر الحكم : ح 10774 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ح 9980 .
10- .غرر الحكم : ح 10307 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 519 ح 9419 .
11- .غرر الحكم : ح 7623 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 419 ح 7101 .
12- .غرر الحكم : ح 88 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 743 .

ص: 447

امام على عليه السلام :انديشه خردمند ، هدايت است .

امام على عليه السلام :انديشه ات تو را به راه راست ، هدايت مى كند .

امام على عليه السلام :هر كه در آنچه فرا مى گيرد ، بسيار بينديشد ، دانش خود را استوار مى سازد و آنچه را نفهميده ، مى فهمد .

امام على عليه السلام :آن كه بينديشد ، به بينش مى رسد .

امام على عليه السلام :آن كه بينديشد ، از فرجام [بد] دور مى گردد .

امام على عليه السلام :آن كه انديشه اش طولانى شود ، بينشش نيكو مى گردد .

امام على عليه السلام :آن كه خوش درك باشد ، ژرفاى دانش را خواهد دانست .

امام على عليه السلام :تفكّرت برايت بينش مى آورد و مايه عبرت گرفتن تو مى گردد .

امام على عليه السلام :آن كه انديشه ندارد ، بينش ندارد .

امام على عليه السلام :خود را از انديشه اى كه مايه فزونى حكمتت گردد و عبرتى كه مايه حفظ تو شود ، تهى مدار .

امام على عليه السلام :بارورى دانش ، [به] تصوّر و فهم است .

امام على عليه السلام :دانش با فهم حاصل مى آيد .

.

ص: 448

عنه عليه السلام :الفَهمُ آيَةُ العِلمِ. (1)

عنه عليه السلام :الفَضائِلُ أربَعَةُ أجناسٍ : أحَدُهَا الحِكمَةُ ، وقِوامُها فِي الفِكرَةِ. (2)

عنه عليه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَفَكَّرَ فَاعتَبَرَ ، وَاعتَبَرَ فَأَبصَرَ. (3)

عنه عليه السلام :كَفى بِالفِكرِ رُشداً. (4)

عنه عليه السلام :رَأسُ الاِستِبصارِ الفِكرَةُ. (5)

عنه عليه السلام :أفكِر تَستَبصِر. (6)

الإمام الحسن عليه السلام :عَلَيكُم بِالفِكرِ ، فَإِنَّهُ حَياةُ قَلبِ البَصيرِ ، ومَفاتيحُ أبوابِ الحِكمَةِ. (7)

2 / 2التَّعَلُّمالكتاب«الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الاْءِنسَ_نَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» . (8)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّمَا العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ. (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 453 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 41 ح 952 .
2- .كشف الغمّة : ج 3 ص 138 عن الإمام الجواد عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 78 ص 81 ح 68 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، إرشاد القلوب : ص 191 ، غرر الحكم : ح 5206 وراجع: مطالب السؤول : ص 51 وبحارالأنوار : ج 73 ص 119 ح 109 .
4- .غرر الحكم : ح 7021 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 386 ح 6532 .
5- .غرر الحكم : ح 5232 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4809 نحوه .
6- .غرر الحكم : ح 2239 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 75 ح 1815 .
7- .أعلام الدين : ص 297 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 115 ح 12 .
8- .العلق : 4 و 5 .
9- .صحيح البخاري : ج 1 ص 38 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 118 ح 2663 ، حلية الأولياء : ج 5 ص 174 كلاهما عن أبي الدرداء ، كنزالعمّال : ج 10 ص 239 ح 29266 .

ص: 449

2 / 2 آموختن

امام على عليه السلام :فهم ، نشانه دانش است .

امام على عليه السلام :فضيلت ها چهارگونه اند : يكى از آنها حكمت است كه قوام آن ، انديشه است .

امام على عليه السلام :خداى رحمت كند مردى را كه انديشيد ، پس عبرت گرفت و عبرت گرفت ، پس بينش يافت .

امام على عليه السلام :براى هدايت ، انديشيدن بس است .

امام على عليه السلام :اساس بينش ، انديشه است .

امام على عليه السلام :بينديش تا بينش يابى .

امام حسن عليه السلام :همواره بينديشيد كه آن ، مايه زندگانى دل بينا و كليد درهاى حكمت است .

2 / 2آموختنقرآن«همان [خدايى] كه با قلم آموخت ، و به انسان آنچه را نمى دانست ، ياد داد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش به آموزش است .

.

ص: 450

الإمام عليّ عليه السلام :مَن لَم يَتَعَلَّم لَم يَعلَم. (1)

عنه عليه السلام :مَن تَعَلَّمَ عَلِمَ. (2)

عنه عليه السلام :بِالتَّعَلُّمِ يُنالُ العِلمُ. (3)

عنه عليه السلام :تَعَلَّم تَعلَم ، وتَكَرَّم تُكرَم. (4)

عنه عليه السلام :اِسمَع تَعلَم ، وَاصمُت تَسلَم. (5)

عنه عليه السلام :مَنِ استَرشَدَ عَلِمَ. (6)

الإمام الصادق عليه السلام :دِراسَةُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفَةِ. (7)

الإمام الكاظم عليه السلام :العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ ، وَالتَّعَلُّمُ بِالعَقلِ يُعتَقَدُ ، ولا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ رَبّانِيٍّ ، ومَعرِفَةُ العِلمِ بِالعَقلِ. (8)

2 / 3العِبرَةالكتاب«أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْأَبْصَ_رُ وَ لَ_كِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ» . (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 8184 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 444 ح 7778 .
2- .غرر الحكم : ح 7642 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 428 ح 7271 .
3- .غرر الحكم : ح 4218 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3827 .
4- .غرر الحكم : ح 4478 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 199 ح 4024 و 4025 .
5- .غرر الحكم : ح 2299 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 82 ح 1976 .
6- .غرر الحكم : ح 7672 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 451 ح 8040 .
7- .نزهة الناظر : ص 115 ح 55 ، أعلام الدين : ص 298 عن الإمام الحسين عليه السلام ، غرر الحكم : ح 830 وليس فيهما «دراسة» و ح 7622 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 128 ح 11 .
8- .الكافي : ج 1 ص 17 ح 12 عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 387 وفيه «ومعرفة العالم» بدل «معرفة العلم» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 138 ح 30 .
9- .الحجّ : 46 .

ص: 451

2 / 3 عبرت گرفتن

امام على عليه السلام :كسى كه نياموخت ، ندانست .

امام على عليه السلام :كسى كه آموخت ، دانست .

امام على عليه السلام :با آموختن ، دانش حاصل مى گردد .

امام على عليه السلام :بياموز تا بدانى و گرامى بدار تا گرامى داشته شوى .

امام على عليه السلام :بشنو تا بدانى و ساكت شو تا سالم بمانى .

امام على عليه السلام :هر كه راه جويد ، دانا شود .

امام صادق عليه السلام :درس و فراگيرى دانش ، مايه بارورى شناخت است .

امام كاظم عليه السلام :دانش به آموزش است و آموزش به خردورزى گره خورده است و دانشى نيست ، جز از عالم ربّانى ؛ و شناخت دانش با خرد است .

2 / 3عبرت گرفتنقرآن«آيا در زمين گردش نكرده اند تا دل هايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوش هايى كه با آن بشنوند . آرى ، [تنها] ديدگان نابينا نمى شوند ، بلكه دل هايى كه در سينه ها هست نيز نابينا مى شود» .

.

ص: 452

«قُلْ سِيرُواْ فِى الْأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الاْخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ» . (1)

الحديثتفسير ابن كثير عن مالك بن دينار :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى موسى عليه السلام : أن يا موسى اتَّخِذ نَعلَينِ مِن حَديدٍ وعَصاً ، ثُمَّ سِح فِي الأَرضِ وَاطلُبِ الآثارَ وَالعِبَرَ حَتّى تَتَخَرَّقَ النَّعلانِ وتُكسَرَ العَصا. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ ، ومَن أبصَرَ فَهِمَ ، ومَن فَهِمَ عَلِمَ. (3)

عنه عليه السلام :مَنِ اعتَبَرَ بِعَقلِهِ استَبانَ. (4)

عنه عليه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً تَفَكَّرَ فَاعتَبَرَ ، وَاعتَبَرَ فَأَبصَرَ. (5)

عنه عليه السلام :دَوامُ الاِعتِبارِ يُؤَدّي إلَى الاِستِبصارِ ، ويُثمِرُ الاِزدِجارَ. (6)

عنه عليه السلام :في كُلِّ اعتِبارٍ اِستِبصارٌ. (7)

.


1- .العنكبوت : 20 .
2- .تفسير ابن كثير : ج 5 ص 435 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 61 نقلاً عن ابن أبي الدنيا في كتاب التفكّر وفيه «تنكسر» بدل «تكسر» وراجع: ص 395 ح 1686 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 208 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 118 ، العُدد القويّة : ص 292 ح 18 عن الإمام الرضا عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 70 ص 73 ح 27 .
4- .غرر الحكم : ح 8296 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 446 ح 7842 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 103 ، غرر الحكم : ص 5206 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 90 ح 214 .
6- .غرر الحكم : ح 5150 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 251 ح 4709 .
7- .غرر الحكم : ح 6461 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 353 ح 5962 .

ص: 453

«بگو : در زمين گردش كنيد و بنگريد خداوند ، چگونه آفرينش را آغاز كرده است. سپس نشئه آخرت را پديد مى آورد . بى گمان ، خداوند بر هر كارى تواناست» .

حديثتفسير ابن كثير_ به نقل از ابن دينار _: خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى كرد كه : «اى موسى، دو كفش و عصاى آهنين برگير و آن گاه در زمين ، سياحت كن و آثار و عبرت ها را بجوى ، تا آن كه كفش ها پاره و عصا شكسته شود» .

امام على عليه السلام :آن كه عبرت اندوزد ، بينا شود و آن كه بينا شود ، دريابد و آن كه دريابد ، بداند .

امام على عليه السلام :آن كه با خردش عبرت گيرد ، نيك بشناسد .

امام على عليه السلام :خداى بيامرزد كسى را كه انديشيد و عبرت گرفت ، و عبرت اندوخت و بينا شد !

امام على عليه السلام :استمرار عبرت اندوزى به بينش مى انجامد و خوددارى [ از زشتى ها ]را نتيجه مى دهد .

امام على عليه السلام :در هر عبرت اندوزى اى بينشى است .

.

ص: 454

عنه عليه السلام :الاِعتِبارُ يَقودُ إلَى الرَّشادِ. (1)

عنه عليه السلام :الاِعتِبارُ يُفيدُكَ الرَّشادَ. (2)

مصباح الشريعة_ فيما نَسَبَهُ إلَى الإمامِ الصّادِقِ عليه السلام _: العِبرَةُ تورِثُ ثَلاثَةَ أشياءَ : العِلمَ بِما يَعمَلُ ، وَالعَمَلَ بِما يَعلَمُ ، وعِلمَ ما لَم يَعلَم. (3)

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الدّيوانِ المَنسوبِ إلَيهِ _: تَغَرَّب عَنِ الأَوطانِ في طَلَبِ العُلى وسافِر فَفِي الأَسفارِ خَمسُ فَوائِدِ تَفَرُّجُ هَمٍّ واكتِسابُ مَعيشَةٍ وعِلمٌ وآدابٌ وصُحبَةُ ماجِدِ (4)

2 / 4التَّجرِبَةالإمام عليّ عليه السلام :العَقلُ عَقلانِ : عَقلُ الطَّبعِ ، وعَقلُ التَّجرِبَةِ ، وكِلاهُما يُؤَدِّي المَنفَعَةَ. (5)

عنه عليه السلام :فِي التَّجارِبِ عِلمٌ مُستَأنَفٌ. (6)

عنه عليه السلام :التَّجارِبُ عِلمٌ مُستَفادٌ. (7)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 22 ح 4 عن جابربن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، كنز الفوائد : ج 2 ص 83 ، غرر الحكم : ح 1121 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 92 ح 101 .
2- .كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص389 ح 5834 ، غرر الحكم: ح 1037 نحوه ؛ دستور معالم الحكم : ص20 .
3- .مصباح الشريعة : ص 205 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 326 ح 21 .
4- .الديوان المنسوب إلى الإمام عليّ عليه السلام : ص 192 ح 119 .
5- .مطالب السؤول : ص 49 وراجع: ص 36 ح 4 ؛ بحارالأنوار : ج 78 ص 6 ح 58 .
6- .الكافي : ج 8 ص 22 ح 4 عن جابربن يزيد عن الإمام الباقر عليه السلام ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 388 ح 5834 ، تحف العقول : ص 96 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 342 ح 15 .
7- .غرر الحكم : ح 1036 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 43 ح 1030 .

ص: 455

2 / 4 تجربه اندوزى

امام على عليه السلام :عبرت اندوزى به راه راست مى كشاند .

امام على عليه السلام :عبرت اندوزى ، رشد و هدايتت مى بخشد .

مصباح الشريعة_ در آنچه به امام صادق عليه السلام نسبت داده است _: عبرت اندوزى سه نتيجه دارد : دانستن آنچه مى كند ، انجام دادن آنچه مى داند ، و دانستن آنچه نمى داند .

امام على عليه السلام :_ در اشعار منسوب به ايشان عليه السلام _: در پى سرفرازى ، دل از وطن بركَن / و راه سفر در پيش گير كه در سفر ، پنج بهره است :برطرف شدن اندوه ، به دست آوردن هزينه زندگى / دانش ، ادب و مصاحبت بزرگان .

2 / 4تجربه اندوزىامام على عليه السلام :عقل ، دو گونه است : عقل طبيعى و عقل تجربى ، و هردو سودبخش اند .

امام على عليه السلام :در تجربه ها دانشى تازه است .

امام على عليه السلام :تجربه ها دانشى قابل استفاده اند .

.

ص: 456

عنه عليه السلام :كُلُّ مَعرِفَةٍ تَحتاجُ إلَى التَّجارِبِ. (1)

2 / 5مَعرِفَةُ الأَضدادِالإمام عليّ عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ المُلهِمِ عِبادَهُ حَمدَهُ ، وفاطِرِهِم عَلى مَعرِفَةِ رُبوبِيَّتِهِ ، الدّالِّ عَلى وُجودِهِ بِخَلقِهِ ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى أزَلِهِ ، وبِاشتِباهِهِم عَلى أن لا شِبهَ لَهُ. (2)

عنه عليه السلام :بِتَشعيرِهِ المَشاعِرَ عُرِفَ أن لا مَشعَرَ لَهُ ، وبِتَجهيرِهِ الجَواهِرَ عُرِفَ أن لا جَوهَرَ لَهُ ، وبِمُضادَّتِهِ بَينَ الأَشياءِ عُرِفَ أن لا ضِدَّ لَهُ ، وبِمُقارَنَتِهِ بَينَ الأَشياءِ عُرِفَ أن لا قَرينَ لَهُ. (3)

عنه عليه السلام :الحَمدُ للّهِِ ... الدّالِّ عَلى قِدَمِهِ بِحُدوثِ خَلقِهِ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى وُجودِهِ ، وبِاشتِباهِهِم عَلى أن لا شِبهَ لَهُ. (4)

.


1- .مطالب السؤول : ص 50 .
2- .الكافي: ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعيل بن قتيبة عن الإمام الصادق عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 152 وليس فيه «الملهم عباده حمده ، وفاطرهم على معرفة ربوبيّته» ، بحارالأنوار : ج 4 ص 284 ح 17 وراجع: الاحتجاج : ج 1 ص 480 ح 117 .
3- .الكافي : ج 1 ص 139 ح 4 عن محمّد بن أبي عبداللّه رفعه عن الإمام الصادق عليه السلام ، التوحيد : ص 308 ح 2 عن عبداللّه بن يونس عن الإمام الصادق عليه السلام عنه عليه السلام و ص 37 ح 2 عن القاسم بن أيّوب العلويّ ، الاحتجاج : ج 2 ص 362 ح 283 كلاهما عن الإمام الرضا عليه السلام ، نهج البلاغة : الخطبة 186 وليس فيه «وبِتَجهيرِهِ الجَواهِرَ عُرِفَ أن لا جَوهَرَ لَهُ» ، تحف العقول : ص 64 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 229 ح 2 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 185 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 261 ح 9 .

ص: 457

2 / 5 شناخت ضدها

امام على عليه السلام :هر معرفتى به تجربه نياز دارد .

ر . ك : ج 1 ص 93 (تجربه) .

2 / 5شناخت ضدهاامام على عليه السلام :سپاس ، خدايى را كه ستايش خود را به بندگانش الهام فرمود و آنها را بر شناخت ربوبيّت خود ، چنان سرشت كه از آفرينشش به وجودش و از نو شدن خلقتش به قدمتش و از همسانى آفريده ها به بى همتايى وى پى ببرند .

امام على عليه السلام_ در توصيف خداى سبحان _: از ادراك آفرينى او دانسته شد كه از ادراك ، بى نياز است و از جوهرآفرينى او دانسته شد كه جوهرى ندارد ، و از نهادن تضاد ميان اشيا دانسته شد كه خود ، ضدى ندارد ، و از مقارنه اى كه ميان چيزها برقرار كرد ، دانسته شد كه قرينى ندارد .

امام على عليه السلام :سپاس ، خدايى را كه نو بودن آفرينش بر قدمت او ، و حدوث خلقت بر وجود او ، و همسانى آفريده ها بر بى همتايى او دلالت دارند .

.

ص: 458

عنه عليه السلام :اِعلَموا أنَّكُم لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتّى تَعرِفُوا الَّذي تَرَكَهُ ، ولَن (1) تَأخُذوا بِميثاقِ الكِتابِ حَتّى تَعرِفُوا الَّذي نَقَضَهُ ، ولَن تَمَسَّكوا بِهِ حَتّى تَعرِفُوا الَّذي نَبَذَهُ ، ولَن تَتلُوا الكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعرِفُوا الَّذي حَرَّفَهُ ، ولَن تَعرِفُوا الضَّلالَةَ حَتّى تَعرِفُوا الهُدى ، ولَن تَعرِفُوا التَّقوى حَتّى تَعرِفُوا الَّذي تَعَدّى. (2)

عنه عليه السلام :إنَّما يُعرَفُ قَدرُ النِّعَمِ بِمُقاساةِ ضِدِّها. (3)

.


1- .في المصدر «ولم» وما أثبتناه هو الصحيح بقرينة السياق والمصادر الاُخرى .
2- .الكافي : ج 8 ص 390 ح 586 عن محمّد بن الحسين عن أبيه عن جدّه عن أبيه ، نهج البلاغة : الخطبة 147 وفيه إلى «نبذه» ، بحارالأنوار : ج 77 ص 369 ح 34 .
3- .غرر الحكم : ح 3879 .

ص: 459

امام على عليه السلام :بدانيد كه راه را نخواهيد شناخت ، تا آن كه رهاكننده اش را بشناسيد و پيمان با قرآن را استوار نساخته ايد ، تا آن كه ناقضش را بشناسيد و به آن چنگ نزده ايد ، تا آن كه وا گذارنده اش را بشناسيد و حقّ تلاوت قرآن را ادا نكرده ايد ، تا آن كه تحريف كننده اش را بشناسيد و گم راهى را نشناسيد ، تا آن كه هدايت را بشناسيد و تقوا را نخواهيد شناخت ، تا آن كه تجاوزگر را بشناسيد .

امام على عليه السلام :ارزش نعمت ها تنها از سنجش با ضدّشان شناخته مى شود .

.

ص: 460

الفصل الثالث : طرق المعارف القلبيّة3 / 1الوَحيالكتاب«عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» . (1)

«وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ» . (2)

«عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ» . (3)

«وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّنَ الْكِتَ_بِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْ ءٍ عَلِيمٌ» . (4)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :العِلمُ ميراثي وميراثُ الأَنبِياءِ قَبلي. (5)

.


1- .النجم : 5 .
2- .النساء : 113 .
3- .البقرة : 239 .
4- .البقرة : 231 .
5- .فردوس الأخبار : ج 3 ص 96 ح 4014 عن اُمّ هانئ ، كنزالعمّال : ج 10 ص 133 ح 28668 .

ص: 461

فصل سوم : راه هاى معرفت قلبى

3 / 1 وحى

فصل سوم : راه هاى معرفت قلبى3 / 1وحىقرآن«[ فرشته ] نيرومند به او (پيامبر صلى الله عليه و آله ) آموخت» .

«آنچه را نمى دانستى به تو آموخت» .

«آنچه را نمى دانستيد ، به شما آموخت» .

«نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به وسيله آن به شما اندرز مى دهد ، به ياد آوريد و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خداوند بر هر چيزى داناست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دانش ، ميراث من و پيامبران پيش از من است .

.

ص: 462

عنه صلى الله عليه و آله :إنّا أهلُ بَيتٍ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ ، ومَوضِعُ الرِّسالَةِ ، ومُختَلَفُ المَلائِكَةِ ، وبَيتُ الرَّحمَةِ ، ومَعدِنُ العِلمِ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :إذَا التَبَسَت عَلَيكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ فَعَلَيكُم بِالقُرآنِ . . . لَهُ ظَهرٌ وبَطنٌ ؛ فَظاهِرُهُ حُكمٌ ، وباطِنُهُ عِلمٌ . . . فيهِ مَصابيحُ الهُدى ، ومَنارُ الحِكمَةِ ، ودَليلٌ عَلَى المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ الصِّفَةَ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله_ في وَصفِ القُرآنِ _: مَنِ ابتَغَى العِلمَ في غَيرِهِ أضَلَّهُ اللّهُ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :القُرآنُ أفضَلُ الهِدايَتَينِ. (4)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ قُدرَةِ اللّهِ سُبحانَهُ _: هُوَ الَّذي أسكَنَ الدُّنيا خَلقَهُ ، وبَعَثَ إلَى الجِنِّ وَالإِنسِ رُسُلَهُ لِيَكشِفوا لَهُم عَن غِطائِها. (5)

عنه عليه السلام :كَلامُ اللّهِ شِفاءٌ. (6)

.


1- .مسائل عليّ بن جعفر : ص 322 ح 806 ، بصائر الدرجات : ص 58 ح 8 كلاهما عن عليّ بن جعفر عن الإمام الكاظم عن أبيه عليهماالسلام ، الكافي: ج 1 ص 221 ح 2 عن إسماعيل بن أبي زياد عن الإمام الصادق عن أبيه عن الإمام عليّ عليهم السلام ؛ فرائد السمطين : ج 1 ص 44 ح 9 عن ابن عبّاس نحوه .
2- .الكافي : ج 2 ص 599 ح 2 عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تفسير العيّاشي : ج 1 ص 2 ح 1 عن محمّد بن مسعود عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، النوادر للراوندي : ص 144 ح 197 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 134 ح 46 .
3- .تفسير العيّاشي: ج 1 ص 6 ح 11 عن الحسن بن عليّ ، بحارالأنوار : ج 92 ص 27 ح 30 ؛ كنزالعمّال : ج 16 ص 193 ح 44216 نقلاً عن وكيع عن عبداللّه بن الحسن ابن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 376 نقلاً عن ابن مردويه عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله ، سنن الترمذي : ج 5 ص 172 ح 2906 عن الحارث الأعور عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه «الهدى» بدل «العلم» .
4- .غرر الحكم : ح 1664.
5- .نهج البلاغة : الخطبة 183 .
6- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 248 .

ص: 463

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ما اهل بيت درخت نبوّت ، موضع رسالت ، محلّ آمد و شد فرشتگان ، خانه رحمت و كان دانش هستيم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هنگامى كه فتنه ها چون پاره هاى شب تار بر شما مشتبه شود ، به قرآن روى بياوريد . . . . براى قرآن ، ظاهرى و باطنى است . ظاهر آن حكمت ، و باطن آن دانش است . در آن ، چراغ هاى هدايت ، نور حكمت و راهنماى معرفت است؛ براى كسى كه ويژگى اش را شناخت .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در توصيف قرآن _: هر كس دانش را در غير قرآن بجويد ، خداوند ، گم راهش مى كند .

امام على عليه السلام :قرآن ، برترينِ دو هدايت است .

امام على عليه السلام_ در توصيف قدرت خداى سبحان _: اوست كه آفريده هايش را در دنيا ساكن كرد و پيامبرانش را به سوى جن و انس فرستاد ، تا برايشان پرده از دنيا برگيرند .

امام على عليه السلام :كلام خداوند ، شفاست .

.

ص: 464

عنه عليه السلام :تَعَلَّمُوا القُرآنَ فَإِنَّهُ أحسَنُ الحَديثِ ، وتَفَقَّهوا فيهِ فَإِنَّهُ رَبيعُ القُلوبِ ، وَاستَشفوا بِنورِهِ فَإِنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ. (1)

عنه عليه السلام_ في وَصفِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله _: سِراجٌ لَمَعَ ضَوؤُهُ ، وشِهابٌ سَطَعَ نورُهُ ، وزَندٌ بَرَقَ لَمعُهُ. (2)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ القُرآنِ _: هُوَ رَبيعُ القُلوبِ ويَنابيعُ العِلمِ ، وهُوَ الصِّراطُ المُستَقيمُ ، هُوَ هُدًى لِمَنِ ائتَمَّ بِهِ. (3)

الإمام الصادق عليه السلام :في كِتابِ اللّهِ نَجاةٌ مِنَ الرَّدى ، وبَصيرَةٌ مِنَ العَمى ، ودَليلٌ إلَى الهُدى. (4)

عنه عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل أنزَلَ فِي القُرآنِ تِبياناً لِكُلِّ شَيءٍ ، حَتّى وَاللّهِ ما تَرَكَ شَيئاً يَحتاجُ إلَيهِ العَبدُ ، حَتّى وَاللّهِ ما يَستَطيعُ عَبدٌ أن يَقولَ : لَو كانَ فِي القُرآنِ هذا، إلاّ وقَد أنزَلَهُ اللّهُ فيهِ ! (5)

عنه عليه السلام :كانَ في وَصِيَّةِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام لِأَصحابِهِ : اِعلَموا أنَّ القُرآنَ هُدَى اللَّيلِ وَالنَّهارِ ، ونورُ اللَّيلِ المُظلِمِ عَلى ما كانَ مِن جُهدٍ وفاقَةٍ. (6)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 110 ، تحف العقول : ص 150 ؛ البداية والنهاية : ج 7 ص 308 عن عيسى بن دآب ، بحارالأنوار : ج 2 ص 36 ح 45 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 94 ، بحارالأنوار : ج 16 ص 379 ح 91 .
3- .غررالحكم : ح 10050 وراجع الكافي : ج 1 ص 59 باب الردّ إلى الكتاب والسنّة ... و ج 2 ص 596 كتاب فضل القرآن .
4- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 198 ح 143 عن أبي عمرو الزبيريّ ، بحارالأنوار : ج 6 ص 32 ح 39 .
5- .المحاسن: ج 1 ص 416 ح 956 عن مرازم ، بحارالأنوار : ج 92 ص 81 ح 9 .
6- .الكافي : ج 2 ص 216 ح 2 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 202 كلاهما عن أبي جميلة ، بحارالأنوار : ج 68 ص 212 ح 2 .

ص: 465

امام على عليه السلام :قرآن را فراگيريد كه بهترين سخن است و در آن ، تفقّه (ژرفكاوى) كنيد كه بهار دل هاست و از روشنى آن ، شفا بجوييد كه شفاى سينه هاست .

امام على عليه السلام_ در توصيف پيامبر خدا _: چراغى پرتو افشان ، شهابى درخشان و آتش زنه اى نورافشان بود .

امام على عليه السلام_ در توصيف قرآن _: بهار دل ها و چشمه هاى دانش است و آن است راه مستقيم . آن است مايه هدايت كسى كه آن را پيشواى خود قرار دهد .

امام صادق عليه السلام :در كتاب خدا ، نجات از هلاكت و بينايى از كورى و رهنمونى به سوى هدايت است .

امام صادق عليه السلام :خداى عز و جل قرآن را بيانگر هر چيزى فرستاد . به خدا سوگند ، از هيچ چيزى كه بنده بدان نياز داشت ، فروگذار نكرد . به خدا سوگند ، بنده اى نمى تواند بگويد : «اگر اين در قرآن آمده بود ...» ، مگر آن كه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است .

امام صادق عليه السلام_ در سفارش امير مؤمنان به يارانش آمده است _: «بدانيد كه قرآن ، هدايت شب و روز و روشنايى شب تيره با همه رنج و تنگى اش است» .

.

ص: 466

الكافي عن عبد الأعلى :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : أصلَحَكَ اللّهُ ، هَل جُعِلَ فِي النّاسِ أداةٌ يَنالونَ بِهَا المَعرِفَةَ ؟ فَقالَ : لا . قُلتُ : فَهَل كُلِّفُوا المَعرِفَةَ ؟ قالَ : لا ، عَلَى اللّهِ البَيانُ «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» (1) ، و «لاَ يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ مَا ءَاتَ_ل_هَا» (2) . (3)

قرب الإسناد عن البزنطيّ :قُلتُ لِأَبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام : لِلنّاسِ فِي المَعرِفَةِ صُنعٌ ؟ قالَ : لا . قُلتُ : لَهُم عَلَيها ثَوابٌ ؟ قالَ : يَتَطَوَّلُ عَلَيهِم بِالثَّوابِ كَما يَتَطَوَّلُ عَلَيهِم بِالمَعرِفَةِ. (4)

راجع : ص 576 (القرآن) .

3 / 2الإِلهامالكتاب«فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَ_هُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَ_هُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا» . (5)

.


1- .البقرة : 286 .
2- .الطلاق : 7 .
3- .الكافي : ج 1 ص 163 ح 5 ، التوحيد : ص 414 ح 11 ، المحاسن : ج 1 ص 431 ح 996 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 302 ح 10 .
4- .قرب الإسناد : ص 347 ح 1256 ، تحف العقول : ص 444 عن صفوان بن يحيى نحوه ، بحارالأنوار : ج 5 ص 221 ح 1 .
5- .الكهف : 65 .

ص: 467

3 / 2 الهام

الكافى_ به نقل از عبدالاعلى _: به امام صادق عليه السلام گفتم : خداوند به صلاحت دارد . آيا مردم ابزارى دارند تا با آن به شناخت برسند؟ فرمود : «نه» . (1) گفتم : پس آيا مكلّف به شناخت هستند؟ فرمود : «نه ، بيان بر خداوند است . «خدا هيچ نفسى را جز به اندازه توانش ، تكليف نمى كند» و «خدا بر هيچ نفسى ، جز به اندازه آنچه به او داده است ، تكليف نمى كند» .

قرب الإسناد_ به نقل از بَزَنطى _: به امام رضا عليه السلام گفتم : آيا مردم در شناخت ، نقشى دارند؟ فرمود : «نه» . گفتم : برايشان بر آن پاداشى هست؟ فرمود : «خداوند به آنان پاداش مى بخشد؛ همان گونه كه شناخت را بديشان مى بخشد» .

ر . ك : ص 577 (قرآن) .

3 / 2الهامقرآن«پس بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود ، بدو دانشى آموخته بوديم» .

.


1- .مقصود ، ابزارهاى ارتباط مستقيم با مبدأ «وحى» است .(م)

ص: 468

«وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَ لاَ تَخَافِى وَ لاَ تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَيرا فَقَّهَهُ فِي الدّينِ وألهَمَهُ رُشدَهُ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :سَأَلتُ جَبرَئيلَ عَن عِلمِ الباطِنِ ، فَقالَ : سَأَلتُ اللّهَ عز و جلعَن عِلمِ الباطِنِ ، فَقالَ : هُوَ سِرٌّ بَيني وبَينَ أحبابي وأولِيائيوأصفِيائي ، اُودِعُهُ في قُلوبِهِم ، لايَطَّلِعُ عَلَيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِيٌّ مُرسَلٌ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :عِلمُ الباطِنِ سِرٌّ مِن سِرِّ اللّهِ عز و جل ، وحُكمٌ مِن حُكمِ اللّهِ ، يَقذِفُهُ في قُلوبِ مَن يَشاءُ مِن أولِيائِهِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ مِنَ العِلمِ كَهَيئَةِ المَكنونِ لايَعلَمُهُ إلاَّ العُلَماءُ بِاللّهِ ، فَإِذا نَطَقوا بِهِ لا يُنكِرُهُ إلاّ أهلُ الغِرَّةِ بِاللّهِ عز و جل. (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مِن خَزائِنِ الغَيبِ تَظهَرُ الحِكمَةُ. (6)

الإمام الصادق عليه السلام_ في قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (7) _: يَحولُ بَينَهُ وبَينَ أن يَعلَمَ أنَّ الباطِلَ حَقٌّ. (8)

.


1- .القصص : 7 .
2- .مسند البزّار : ج 5 ص 117 ح 1700 عن عبداللّه ، الترغيب والترهيب : ج 1 ص 92 ح 2 عن عبداللّه بن مسعود ؛ عيون الحكم والمواعظ : ص 132 ح 2967 وفيه «اليقين» بدل «رشده» .
3- .الفردوس : ج 2 ص 312 ح 3410 ، إتحاف السادة المتّقين : ج 10 ص 45 كلاهما عن حذيفة بن اليمان .
4- .الفردوس : ج 3 ص 42 ح 4104 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 10 ص 159 ح 28820 .
5- .الفردوس : ج 1 ص 210 ح 802 عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 10 ص 181 ح 28942 .
6- .غرر الحكم : ح 9254 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 467 ح 8504 .
7- .الأنفال : 24 .
8- .التوحيد : ص 358 ح 6 ، المحاسن : ج 1 ص 370 ح 805 كلاهما عن هشام بن سالم وراجع: تفسير العيّاشي : ج 2 ص 52 ح 35 و ص 53 ح 39 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 158 ح 12 .

ص: 469

«به مادر موسى وحى كرديم كه : او را شير بده و چون بر او بيمناك شدى ، او را در دريا بينداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بر مى گردانيم و از زمره پيامبرانش قرار مى دهيم» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، هر گاه خير بنده اى بخواهد ، او را در دين آگاه مى كند و راه راست را به او نشان مى دهد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ درباره علم باطن از جبرئيل عليه السلام پرسيدم . گفت _: از خداى عز و جل ، علم باطن را پرسيدم ، فرمود : «آن ، رازى ميان من و دوستان و اوليا و برگزيدگان من است كه در دل هايشان مى نهم و نه فرشته اى مقرّب و نه پيامبرى فرستاده شده بر آن آگاه نمى شوند» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :علم باطن ، رازى از رازهاى خداى عز و جل و حكمتى از حكمت هاى الهى است كه در دل هاى هر يك از اولياى خود كه بخواهد ، مى گذارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گونه اى دانشِ نهانى است كه آن را جز دانايان به خدا ندانند ، پس هرگاه بدان لب بگشايند ، جز مغروران به خداى عز و جل ، آن را انكار نكنند .

امام على عليه السلام :از گنجينه هاى غيب ، حكمت آشكار مى شود .

امام صادق عليه السلام_ درباره گفته خداى عز و جل «بدانيد كه خداوند ، ميان انسان و دلش جدايى مى اندازد» _: ميان او و حقّ انگاشتن باطل ، جدايى مى اندازد .

.

ص: 470

الإمام الكاظم عليه السلام :مَن لَم يَعقِل عَنِ اللّهِ لَم يَعقِد قَلبَهُ عَلى مَعرِفَةٍ ثابِتَةٍ يُبصِرُها ويَجِدُ حَقيقَتَها في قَلبِهِ. (1)

الإمام الرضا عليه السلام :إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّهُ عز و جل لاُِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهاماً. (2)

الاختصاص عن الحارث بن المغيرة :قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّهِ عليه السلام : ما عِلمُ عالِمِكُم ، أجُملَةٌ يُقذَفُ في قَلبِهِ أو يُنكَتُ في اُذُنِهِ ؟ فَقالَ : وَحيٌ كَوَحيِ اُمِّ موسى . (3)

راجع : ص 260 (حقيقة العلم) و 480 (مبادئ الإلهام) ، أهل البيت في الكتاب والسنَّة : القسم الرابع / الفصل الثالث / الإلهام .

3 / 3الوَسوَسَةالكتاب«وَإِنَّ الشَّيَ_طِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَال_ءِهِمْ» . (4)

.


1- .الكافي : ج 1 ص 18 ح 12 عن هشام بن الحكم ، بحارالأنوار : ج 1 ص 139 ح 30 .
2- .الكافي : ج 1 ص 202 ح 1 ، عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 221 ح 1 ، معاني الأخبار : ص 101 ح 2 ، كمال الدين : ص 680 ح 31 ، الاحتجاج : ج 2 ص 446 ح 310 كلّها عن عبد العزيز بن مسلم .
3- .الاختصاص : ص 286 ، بصائر الدرجات : ص 317 ح 10 ، بحارالأنوار : ج 26 ص 58 ح 128 .
4- .الأنعام : 121 .

ص: 471

3 / 3 وسوسه

امام كاظم عليه السلام :كسى كه معرفت را از خداوند دريافت نكند ، دلش را به شناخت استوارى كه مايه بينش وى و يافتن حقيقت آن در دل باشد ، نبسته است .

امام رضا عليه السلام :هرگاه خداوند ، بنده اى را براى كارهاى بندگانش برگزيند ، سينه اش را براى آن ، گشاده سازد و چشمه هاى حكمت را در دلش به وديعت نهد و دانش را به او الهام كند .

الاختصاص_ به نقل از حارث بن مغيرة _: به امام صادق عليه السلام گفتم : دانش دانشمند شما چگونه است؟ آيا جمله اى است كه در دلش انداخته مى شود يا در گوشش خوانده مى شود؟ فرمود : «وحى اى است همانند وحى به مادر موسى عليه السلام » .

ر . ك : ص 261 (حقيقت دانش) و 481 (خاستگاه الهام)، اهل بيت در قرآن و حديث : بخش چهارم / فصل سوم / الهام .

3 / 3وسوسهقرآن«همانا شيطان ها به دوستان خود ، القا مى كنند» .

.

ص: 472

«وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَ_نُ أَعْمَ__لَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّى جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّى بَرِى ءٌ مِّنكُمْ إِنِّى أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّى أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ» . (1)

«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّواْ عَلَى أَدْبَ_رِهِم مِّنم بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَ_نُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَى لَهُمْ» . (2)

«الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ» . (3)

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَ_دِلُ فِى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَ_نٍ مَّرِيدٍ * كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ» . (4)

«يَ_بَنِى ءَادَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَ_نُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَ تِهِمَا إِنَّهُ يَرَل_كُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَ_طِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ» . (5)

«وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُم بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِم بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شَارِكْهُمْ فِى الْأَمْوَ لِ وَ الْأَوْلَ_دِ وَعِدْهُمْ وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَ_نُ إِلاَّ غُرُورًا» . (6)

«لَّعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا * وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلاَمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ الْأَنْعَ_مِ وَلاَمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَن يَتَّخِذِ الشَّيْطَ_نَ وَلِيًّا مِّن دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِينًا * يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَ_نُ إِلاَّ غُرُورًا» . (7)

.


1- .الأنفال : 48 .
2- .محمّد : 25 .
3- .البقرة : 268 .
4- .الحجّ : 3 و 4 .
5- .الأعراف : 27 .
6- .الإسراء : 64 .
7- .النساء : 118 _ 120 .

ص: 473

«ياد كن هنگامى را كه شيطان ، اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت : امروز ، هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد و من ، پناه شما هستم . پس هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند ، شيطان به عقب برگشت و گفت : من از شما بيزارم . من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد . من از خدا بيمناكم و خدا ، سختْ كيفر است» .

«بى گمان ، كسانى كه پس از آن كه راه هدايت بر آنان روشن شد ، [باز] پشت كردند . شيطان ، آنها را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت» .

«شيطان ، شما را از تنگ دستى مى ترسانَد و شما را به كار زشت ، وا مى دارد و خداوند ، از جانب خود به شما وعده مغفرت و افزون دهى مى دهد ؛ و خداست كه وسعت بخش داناست» .

«برخى از مردم ، درباره خدا بدون هيچ علمى مجادله مى كنند و از هر شيطانِ سركشى پيروى مى نمايند . بر شيطان ، مقرّر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد ، قطعا او وى را گم راه مى سازد و به عذاب آتشش مى كشاند» .

«اى فرزندان آدم! زنهار تا شيطان ، شما را به فتنه نيندازد ، چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون رانْد و لباسشان را از ايشان بر كَنْد ، تا عورت هايشان را بر آنان نمايان كند . در حقيقت ، او و قبيله اش شما را از آن جا كه آنها را نمى بينيد ، مى بينند . ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند» .

«از ايشان ، هر كه را توانستى ، با آواى خود ، تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و فرزندان ، مشاركت كن و به ايشان وعده بده ؛ و شيطان جز فريب وعده نمى دهد» .

«خدا لعنتش كرد . و او گفت : بى گمان ، از ميانِ بندگانت نصيبى معيّن براى خود برخواهم گرفت و آنان را سخت گم راه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مى كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند . و هر كس به جاى خدا شيطان را دوست خود گيرد ، قطعا دست خوش زيان آشكارى شده است . به آنان وعده مى دهد و ايشان را به دام [ آرزو ]مى اندازد ؛ و شيطان ، وعده اى جز فريب به آنان نمى دهد» .

.

ص: 474

الحديثالإمام عليّ عليه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ يَذُمُّ فيها أتباعَ الشَّيطانِ _: اِتَّخَذُوا الشَّيطانَ لِأَمرِهِم مِلاكاً ، وَاتَّخَذَهُم لَهُ أشراكاً ، فَباضَ وفَرَّخَ في صُدورِهِم ، ودَبَّ ودَرَجَ في حُجورِهِم ، فَنَظَرَ بِأَعيُنِهِم ، ونَطَقَ بِأَلسِنَتِهِم ، فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ ، وزَيَّنَ لَهُمُ الخَطَلَ ، فِعلَ مَن قَد شَرِكَهُ الشَّيطانُ في سُلطانِهِ ، ونَطَقَ بِالباطِلِ عَلى لِسانِهِ. (1)

عنه عليه السلام :اِحذَروا عَدُوًّا نَفَذَ فِي الصُّدورِ خَفِيًّا ، ونَفَثَ فِي الآذانِ نَجِيًّا. (2)

عنه عليه السلام :الشَّيطانُ مُوَكَّلٌ بِهِ [أي العَبد] ، يُزَيِّنُ لَهُ المَعصِيَةَ لِيَركَبَها ، ويُمَنّيهِ التَّوبَةَ لِيُسَوِّفَها. (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ مِن دُعائِهِ فِي الشُّكرِ _: فَلَولا أنَّ الشَّيطانَ يَختَدِعُهُم عَن طاعَتِكَ ما عَصاكَ عاصٍ ، ولَولا أنَّهُ صَوَّرَ لَهُمُ الباطِلَ في مِثالِ الحَقِّ ما ضَلَّ عَن طَريقِكَ ضالٌّ. (4)

منية المريد :رُوِيَ أنَّ رَجُلاً قالَ لِلحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليهم السلام : اِجلِس حَتّى نَتَناظَرَ فِي الدّينِ ، فَقالَ : يا هذا أ نَا بَصيرٌ بِديني مَكشوفٌ عَلَيَّ هُدايَ ، فَإِن كُنتَ جاهِلاً بِدينِكَ فَاذهَب فَاطلُبهُ ، ما لي ولِلمُماراةِ ؟ وإنَّ الشَّيطانَ لَيُوَسوِسُ لِلرَّجُلِ ويُناجيهِ ويَقولُ : ناظِرِ النّاسَ لِئَلاّ يَظُنّوا بِكَ العَجزَ وَالجَهلَ. (5)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 7 .
2- .غرر الحكم : ح 2623 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 507 ح 9295 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 64 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 144 الدعاء 37 .
5- .منية المريد : ص 171 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 135 ح 32 .

ص: 475

حديثامام على عليه السلام_ در خطبه اى كه در آن ، پيروان شيطان را نكوهش مى كند _: شيطان را اساس كار خود قرار دادند و او آنها را شريك خود قرار داد . پس در سينه هاشان آشيانه كرد و در دامنشان پرورش يافت . پس شيطان آنچه مى ديدند ، بديشان مى نمود ، و آنچه مى گفتند ، سخن او بود ، به راه خطاشان بُرد و زشت را در ديده آنان آراست . همچون كار آن كه كارگزار شيطان شده و شيطان بر زبان او باطل رانده است .

امام على عليه السلام :از دشمنى كه در سينه ها مخفيانه رخنه مى كند و در گوش ها آهسته مى دمد ، بپرهيزيد .

امام على عليه السلام :شيطان ، موكّل او شده است ؛ معصيت را برايش مى آرايد تا انجام دهد و توبه را اميد مى دهد ، تا به تأخير اندازد .

امام زين العابدين عليه السلام_ از دعاى او در سپاس گزارى _: پس اگر شيطان به آنان در فرمان بردارى تو نيرنگ نزده بود ، هيچ عصيانگرى از تو سرپيچى نمى كرد و اگر برايشان باطل را به نقش حق جلوه نمى داد ، هيچ گم راهى از راه تو گم راه نمى شد .

مُنيَةُ المريد :روايت شده كه مردى به امام حسين عليه السلام گفت : بنشين تا در دين مناظره كنيم . امام حسين عليه السلام فرمود : «اى فلانى! من به دين خود بينايم و راه بر من آشكار است . اگر تو به دينت نادانى ، برو و آن را بجوى . من و ستيزه را چه كار؟ شيطان ، انسان را وسوسه مى كند و به نجوا مى گويد : «با مردم مناظره كن ، تا گمان ناتوانى و نادانى به تو نبرند» .

.

ص: 476

الإمام الصادق عليه السلام_ فِي احتِجاجِهِ عَلى زِنديقٍ قالَ لَهُ : أفَمِن حِكمَتِهِ أن جَعَلَ لِنَفسِهِ عَدُوًّا ، وقَد كانَ ولا عَدُوَّ لَهُ ، فَخَلَقَ كَما زَعَمتَ «إبليسَ » فَسَلَّطَهُ عَلى عَبيدِهِ يَدعوهُم إلى خِلافِ طاعَتِهِ ، ويَأمُرُهُم بِمَعصِيَتِهِ ، وجَعَلَ لَهُ مِنَ القُوَّةِ ، كَما زَعَمتَ ، يَصِلُ بِلُطفِ الحيلَةِ إلى قُلوبِهِم ، فَيُوَسوِسُ إلَيهِم فَيُشَكِّكُهُم في رَبِّهِم ، ويُلَبِّسُ عَلَيهِم دينَهُم ، فَيُزيلُهُم عَن مَعرِفَتِهِ ، حَتّى أنكَرَ قَومٌ لَمّا وَسوَسَ إلَيهِم رُبوبِيَّتَهُ وعَبَدوا سِواهُ ، فَلِمَ سَلَّطَ عَدُوَّهُ عَلى عَبيدِهِ ، وجَعَلَ لَهُ السَّبيلَ إلى إغوائِهِم ؟ ! قالَ عليه السلام _: إنَّ هذَا العَدُوَّ الَّذي ذَكَرتَ لا تَضُرُّهُ عَداوَتُهُ ، ولا تَنفَعُهُ وَلايَتُهُ . وعَداوَتُهُ لا تَنقُصُ مِن مُلكِهِ شَيئاً ، ووَلايَتُهُ لا تَزيدُ فيهِ شَيئاً ، وإنَّما يُتَّقَى العَدُوُّ إذا كانَ في قُوَّةٍ يَضُرُّ ويَنفَعُ ، إن هَمَّ بِمُلكٍ أخَذَهُ ، أو بِسُلطانٍ قَهَرَهُ ، فَأَمّا إبليسُ فَعَبدٌ ، خَلَقَهُ لِيَعبُدَهُ ويُوَحِّدَهُ ، وقَد عَلِمَ حينَ خَلَقَهُ ما هُوَ وإلى ما يَصيرُ إلَيهِ ، فَلَم يَزَل يَعبُدُهُ مَعَ مَلائِكَتِهِ حَتَّى امتَحَنَهُ بِسُجودِ آدَمَ ، فَامتَنَعَ مِن ذلِكَ حَسَداً وشَقاوَةً غَلَبَت عَلَيهِ ، فَلَعَنَهُ عِندَ ذلِكَ ، وأخرَجَهُ عَن صُفوفِ المَلائِكَةِ ، وأنزَلَهُ إلَى الأَرضِ مَلعوناً مَدحوراً ، فَصارَ عَدُوَّ آدَمَ ووُلدِهِ بِذلِكَ السَّبَبِ ، وما لَهُ مِنَ السَّلطَنَةِ عَلى وُلدِهِ إلاَّ الوَسوَسَةُ ، وَالدُّعاءُ إلى غَيرِ السَّبيلِ ، وقَد أقَرَّ مَعَ مَعصِيَتِهِ لِرَبِّهِ بِرُبوبِيَّتِهِ. (1)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ في مُناجاتِهِ _: إلهي أشكو إلَيكَ عَدُوًّا يُضِلُّني ، وشَيطاناً يُغويني ، قَد مَلَأَ بِالوَسواسِ صَدري ، وأحاطَت هَواجِسُهُ بِقَلبي ، يُعاضِدُ لِيَ الهَوى ، ويُزَيِّنُ لي حُبَّ الدُّنيا ، ويَحولُ بَيني وبَينَ الطّاعَةِ وَالزُّلفى. (2)

.


1- .الاحتجاج : ج 2 ص 217 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 167 ح 2 . .
2- .بحارالأنوار : ج 94 ص 143 نقلاً عن بعض كتب الأصحاب .

ص: 477

امام صادق عليه السلام_ در احتجاج با زنديقى كه گفته بود: آيا از حكمت خداست كه براى خود دشمنى گماشته ، حال آن كه خدا بود و دشمن نداشت ، پس آن گونه كه مى گويى ، ابليس را آفريد و بر بندگانش مسلّط كرد ، تا آنان را به خلاف اطاعتش بخواند و به معصيتش فرمان دهد و آن گونه كه مى گويى ، براى وى نيرويى قرار دهد كه با نيرنگ ، به دل هاى ايشان راه يابد و ايشان را وسوسه كند ، تا در پروردگارشان ترديد كنند و دينشان را برايشان مُشتَبَه (ترديدآميز) سازد ، تا شناخت خدا را از ايشان بگيرد ؛ تا آن جا كه گروهى به سبب وسوسه او ، ربوبيّت خدا را منكر شدند و جز او را پرستيدند . پس چرا دشمنش را بر بندگانش مسلّط كرده و راه گم راه ساختن آنان را براى او باز گذاشته است؟ _: اين دشمنى كه گفتى ، دشمنى اش به خدا زيان نمى رساند ودوستى اش او را بهره اى نمى دهد . دشمنى اش از مُلك او چيزى نمى كاهد و دوستى اش در آن چيزى نمى افزايد . تنها از دشمنى پرهيز مى شود كه قدرت زيان و سود رساندن دارد كه چون قصد گرفتن سرزمينى و يا مقهور كردن پادشاهى كند ، بتواند ؛ ولى ابليس ، خود بنده است . خدا او را آفريد تا بندگى اش را بكند و او را به وحدانيت بستايد ؛ و خدا از همان هنگام آفرينش وى مى دانست كه او چيست و كارش به كجا مى انجامد . پس همواره ، خدا را همراه با فرشتگان عبادت كرد ، تا آن كه خداوند با سجده در برابر آدم عليه السلام او را آزمايش كرد و او از روى حسد و چيرگى شقاوتش خوددارى كرد پس اين هنگام ، خدا لعنتش كرد و او را از صف فرشتگان بيرون كرد و ملعون و مطرود به زمين فرو آورد و به همين سبب ، دشمن آدم عليه السلام و فرزندانش شد و هيچ تسلّطى بر فرزندان آدم ندارد ، جز وسوسه و دعوت به بيراهه و با وجود سرپيچى اش ، به ربوبيّت پروردگارش اقرار كرده است .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايش _: خداى من! از دشمنى پيش تو شِكوه مى كنم كه مرا به بيراهه مى كشانَد و از شيطانى كه گم راهم مى كند ، سينه ام را از وسواس ، آكنده و دمدمه هاى او دلم را احاطه كرده است . هوسم را پشتيبانى مى كند و محبّت دنيا را برايم مى آرايد و ميان من و فرمان بردارى و نزديكى به تو جدايى مى اندازد .

.

ص: 478

تفسير العيّاشي عن هارون بن خارجة عن أبي عبداللّه عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : إنّي أفرَحُ مِن غَيرِ فَرَحٍ أراهُ في نَفسي ولا في مالي ولا في صَديقي ، وأحزَنُ مِن غَيرِ حُزنٍ أراهُ في نَفسي ولا في مالي ولا في صَديقي ؟ قالَ : نَعَم ، إنَّ الشَّيطانَ يُلِمُّ (1) بِالقَلبِ فَيَقولُ : لَو كانَ لَكَ عِندَ اللّهِ خَيراً ما أدالَ (2) عَلَيكَ عَدُوَّكَ ، ولا جَعَلَ بِكَ إلَيهِ حاجَةً ، هَل تَنتَظِرُ إلاّ مِثلَ الَّذِي انتَظَرَ الَّذينَ مِن قَبلِكَ فَهَل قالوا شَيئاً ؟ فَذاكَ الَّذي يَحزَنُ مِن غَيرِ حُزنٍ . وأمَّا الفَرَحُ فَإِنَّ المَلَكَ يُلِمُّ بِالقَلبِ فَيَقولُ : إن كانَ اللّهُ أراكَ عَلَيكَ عَدُوَّكَ وجَعَلَ بِكَ إلَيهِ حاجَةً ، فَإِنَّما هِيَ أيّامٌ قَلائِلُ أبشِر بِمَغفِرَةٍ مِنَ اللّهِ وفَضلٍ . وهُوَ قَولُ اللّهِ : «الشَّيْطَ_نُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً» . (3)

الإمام الصادق عليه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَيراً نَكَتَ في قَلبِهِ نُكتَةً بَيضاءَ ، وفَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، ووَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ ، وإذا أرادَ بِعَبدٍ سوءاً نَكَتَ في قَلبِهِ نُكتَةً سَوداءَ وشَدَّ عَلَيهِ مَسامِعَ قَلبِهِ ، ووَكَّلَ بِهِ شَيطاناً يُضِلُّهُ . ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلَ_مِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا» الآية (4) . (5)

.


1- .ألَمَّ : نزل به (لسان العرب : ج 12 ص 547) .
2- .في المصدر «أراك» والصحيح ما أثبتناه كما في بحار الأنوار .
3- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 150 ح 495 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 56 ح 27 .
4- .الأنعام : 125 .
5- .تفسير العيّاشي : ج 1 ص 376 ح 94 عن سليمان بن خالد ، بحارالأنوار : ج 70 ص 57 ح 30 .

ص: 479

تفسير العيّاشى_ به نقل از هارون بن خارجه _: به امام صادق عليه السلام گفتم : من ، شاد مى شوم ، بى آن كه در خود و يا دارايى و يا دوستم سببى بيابم و غمگين مى شوم بى آن كه غمى در خود و دارايى و دوستم ببينم . فرمود : «آرى ، شيطان در دل وسوسه مى كند و مى گويد : اگر نزد خدا خيرى داشتى ، دشمنت را بر تو مسلّط نمى كرد و تو را نيازمند او نمى كرد . جز اين است كه چشم به راه همان چيزى هستى كه پيش از تو ، انتظار مى كشيدند . آيا آنها چيزى گفتند؟ پس اين ، همان غمِ بى سبب است ؛ و امّا شادى ، فرشته به دل الهام مى كند و مى گويد : اگر خداوند ، دشمنت را به رُخ تو كشيده و نيازت را به او قرار داده ، جز روزگارى اندك نباشد . مژده باد مغفرت الهى و فضل او و اين همان گفته خداوند است : «شيطان شما را از نادارى مى ترساند و به زشتى فرمان مى دهد و خداوند به شما وعده آمرزش و فضل مى دهد» » .

امام صادق عليه السلام :هرگاه خداوند ، خير بنده اى را بخواهد ، نقطه سپيدى در دلش نقش مى بندد و گوش هاى دلش را مى گشايد و فرشته اى را بر او مى گمارد ، تا او را استوار بدارد ، و اگر بدىِ بنده اى را بخواهد ، نقطه سياهى در دلش رسم مى كند و گوش هاى دلش را مى بندد و شيطانى را بر او مى گمارد تا گم راهش كند . سپس [حضرت] اين آيه را تلاوت كرد : «پس كسى را كه خدا بخواهد به راه آورد ، دلش را پذيراى اسلام مى كند و هر كس را بخواهد گم راه كند ، دلش را سخت تنگ مى گردانَد» .

.

ص: 480

الفصل الرابع : مبادئ الإلهام4 / 1الإِيمانالكتاب«وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الإِيمانُ عُريانٌ ، ولِباسُهُ التَّقوى ، وزينَتُهُ الحَياءُ ، ومالُهُ الفِقهُ ، وثَمَرَتُهُ العِلمُ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :خَمسٌ لا يَجتَمِعنَ إلاّ في مُؤمِنٍ حَقًّا يُوجِبُ اللّهُ لَهُ بِهِنَّ الجَنَّةَ : النّورُ فِي القَلبِ ، وَالفِقهُ فِي الإِسلامِ ، وَالوَرَعُ فِي الدّينِ ، وَالمَوَدَّةُ فِي النّاسِ ، وحُسنُ السَّمتِ فِي الوَجهِ. (3)

.


1- .التغابن : 11 وراجع: البقرة : 213 .
2- .الفردوس : ج 1 ص 112 ح 380 عن ابن مسعود ، إحياء علوم الدين : ج 1 ص 13 ، كشف الخفاء : ج 1 ص 23 ح 27 وليس فيهما «وماله الفقه» ، كنزالعمّال : ج 1 ص 40 ح 87 ؛ المحجّة البيضاء : ج 1 ص 14 وليس فيه «وماله الفقه» ، الأماليللشجري : ج 1 ص 15 عن ابن مسعود وفيه «ورأسه» بدل «وزينته» .
3- .كنز الفوائد : ج 2 ص 10 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 219 ح 49 .

ص: 481

فصل چهارم : خاستگاه الهام

4 / 1 ايمان

فصل چهارم : خاستگاه الهام4 / 1ايمانقرآن«هر كس به خدا ايمان آورد ، دلش را هدايت مى كند» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ايمان ، برهنه است و جامه آن ، تقوا و زيورش حيا و دارايى اش فقه و ميوه اش دانش است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پنج چيز است كه تنها در مؤمن حقيقى گِرد مى آيد و خداوند به سبب آنها بهشت را بر وى واجب مى گرداند : روشنى دل ، فهم اسلام ، پرهيز دينى ، دوستىِ مردم و نيكويىِ چهره .

.

ص: 482

الإمام عليّ عليه السلام_ من خُطبَةٍ يَذكُرُ فيهَا الإِيمانَ ودَعائِمَهُ _: إنَّ اللّهَ . . . ارتَضَى الإِيمانَ . . . وجَعَلَهُ عِزًّا لِمَن والاهُ . . . وبُرهاناً لِمَن تَكَلَّمَ بِهِ ، وشَرَفاً لِمَن عَرَفَهُ ، وحِكمَةً لِمَن نَطَقَ بِهِ ، ونوراً لِمَنِ استَضاءَ بِهِ. (1)

راجع : ص 306 (كمال الإيمان) و 326 (الإيمان) .

4 / 2الإِخلاصالكتاب«وَ الَّذِينَ جَ_هَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما أخلَصَ عَبدٌ للّهِِ عز و جل أربَعينَ صَباحاً إلاّ جَرَت يَنابيعُ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :عِندَ تَحَقُّقِ الإِخلاصِ تَستَنيرُ البَصائِرُ. (4)

عنه عليه السلام :هُدِيَ مَن أخلَصَ إيمانَهُ. (5)

راجع : ص 492 ح 1842 ، ج3 ص 68 (الإخلاص) و 116 (التعلّم لغير اللّه ) و 252 (الإخلاص) و 426 (الرياء).

.


1- .تحف العقول : ص 162 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 382 ح 32 .
2- .العنكبوت : 69 .
3- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 69 ح 321 عن دارم بن قبيصة النهشلي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، عدّة الداعي : ص 218 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 242 ح 10 ؛ الزهد لابن المبارك : ص 359 ح 1014 ، عيون الأخبار لابن قتيبة : ج 2 ص 119 ، حلية الأولياء: ج 10 ص 70 كلّها عن مكحول و ج 5 ص 189 عن أبيأيّوب الأنصاري، مسند الشهاب: ج 1 ص 285 ح 466 عن ابن عبّاس وكلّها نحوه وراجع: مسند زيد : ص 384 .
4- .غرر الحكم : ح 6211 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 338 ح 5765 .
5- .غرر الحكم : ح 10015 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 511 ح 9301 .

ص: 483

4 / 2 اخلاص

امام على عليه السلام_ در خطبه اى كه ايمان و اركان آن را ياد مى كرد _: خداوند ... به ايمان خشنود گشت ... و آن را مايه عزّت كسى قرار داد كه با آن ، پيوند برقرار كند ... و برهان آن كه بدان سخن گويد و مايه شرافت كسى كه آن را بشناسد و حكمت كسى كه بدان ، لب بگشايد و روشنى كسى كه از آن روشنى جويد ، قرار داد .

ر . ك : ص 307 (كمال ايمان) و 327 (ايمان) .

4 / 2اخلاصقرآن«و آنان را كه براى ما كوشيده اند ، بى گمان، به راه هاى خود ، رهنمون خواهيم شد» . (1)

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده خداى عز و جل خويشتن را چهل روز براى خدا خالص نكرد ، مگر آن كه چشمه هاى حكمت از دلش بر زبانش جارى گشت .

امام على عليه السلام :با تحقّق اخلاص ، ديدگان نور مى گيرند .

امام على عليه السلام :آن كه ايمانش را خالص كرد ، هدايت يافت .

ر . ك : ص 493 ح 1842 ، ج3 ص 69 (اخلاص) و 117 (آموختن براى غير خدا) و 253 (اخلاص) و 427 (خودنمايى) .

.


1- .يعنى آنان كه خالصانه براى خداوند ، اميال دنيوى و تمام توان خويش را به كار گيرند ، از الهام و هدايت خاصّ الهى بهره مند مى شوند . (م)

ص: 484

4 / 3حُبُّ أهلِ البَيتِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أرادَ الحِكمَةَ فَليُحِبَّ أهلَ بَيتي. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ألا ومَن أحَبَّ عَلِيًّا أثبَتَ اللّهُ في قَلبِهِ الحِكمَةَ ، وأجرى عَلى لِسانِهِ الصَّوابَ. (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن أحَبَّنا أهلَ البَيتِ وحَقَّقَ حُبَّنا في قَلبِهِ جَرى يَنابيعُ الحِكمَةِ عَلى لِسانِهِ. (3)

4 / 4خَشيَةُ اللّهِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَو خِفتُمُ اللّهَ حَقَّ خيفَتِهِ لَعَلِمتُمُ العِلمَ الَّذي لا جَهلَ مَعَهُ ، ولَو عَرَفتُمُ اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ لَزالَت بِدُعائِكُمُ الجِبالُ . (4)

عنه صلى الله عليه و آله :خَشيَةُ اللّهِ مِفتاحُ كُلِّ حِكمَةٍ. (5)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن خَشِيَ اللّهَ كَمُلَ عِلمُهُ. (6)

.


1- .مئة منقبة: ص 107، بحارالأنوار: ج 27 ص 116 ح 92؛ مقتل الحسين للخوارزمي: ج 1 ص 59، فرائد السمطين: ج 2 ص 294 ح 551 كلّها عن ابن عمر .
2- .فضائل الشيعة : ص 46 ح 1 ، بشارة المصطفى : ص 37 ، مئة منقبة : ص 89 كلّها عن ابن عمر ، بحارالأنوار : ج 27 ص 115 ح 89 .
3- .المحاسن : ج 1 ص 134 ح 167 عن المفضّل بن عمر وراجع: شرح الأخبار : ج 3 ص 7 ح 926 .
4- .كنز العمّال: ج 3 ص 142 ح 5881 نقلاً عن الحكيم عن معاذ ؛ عوالي اللآلي: ج 4 ص 132 ح 225 وليس فيه « لو خفتم ... معه » .
5- .الأمالي للطوسي: ص 569 ح 1178 عن محمّد بن عليّ بن الحسين بن زيد بن عليّ عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام.
6- .غرر الحكم : ح 7868 .

ص: 485

4 / 3 دوستى اهل بيت

4 / 4 بيم از خدا

4 / 3دوستى اهل بيتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس جوياى حكمت است ، بايد خاندان مرا دوست بدارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هان! هر كس على را دوست بدارد ، خداوند ، حكمت را در دلش استوار مى دارد و بر زبانش سخن درست ، جارى مى سازد .

امام صادق عليه السلام :هر كه ما اهل بيت را دوست بدارد و محبّت ما در دلش تحقّق يابد ، چشمه هاى حكمت بر زبانش جارى مى شود .

4 / 4بيم از خداپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اگر از خدا چنان كه بايد مى ترسيديد ، به دانشى بى نادانى دست مى يافتيد و اگر خدا را چنان كه بايد مى شناختيد . با دعايتان كوه ها از ميان مى رفتند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بيم از خدا ، كليد هر حكمتى است .

امام على عليه السلام :آن كه از خدا بهراسد ، دانشش كامل گردد .

.

ص: 486

عنه عليه السلام :إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَيهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلى نَفسِهِ ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ ، وتَجَلبَبَ الخَوفَ ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدى في قَلبِهِ. (1)

4 / 5العَمَلالكتاب«إِن تُطِيعُوهُ تهْتَدُواْ» . (2)

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ وَرَّثَهُ اللّهُ عِلمَ ما لَم يَعلَم. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن عَلِمَ عِلماً أتَمَّ اللّهُ لَهُ أجرَهُ ، ومَن تَعَلَّمَ فَعَمِلَ عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَم يَعلَم. (5)

الإمام عليّ عليه السلام :ما زَكا العِلمُ بِمِثلِ العَمَلِ بِهِ. (6)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 87 .
2- .النور : 54 .
3- .الحديد : 28 .
4- .حلية الأولياء: ج 10 ص 15 عن أنس ؛ أعلام الدين : ص 301 عن الإمام الباقر عليه السلام وفيه «علّمه» بدل «ورّثه» ، بحارالأنوار : ج 40 ص 128 ح 2 .
5- .الجامع الصغير : ج 2 ص 192 ح 5711 ، كنزالعمّال : ج 10 ص 132 ح 28661 كلاهما نقلاً عن أبي الشيخ عن ابن عبّاس .
6- .غرر الحكم : ح 9569 .

ص: 487

4 / 5 عمل

امام على عليه السلام :از محبوب ترين بندگان خدا نزد او ، بنده اى است كه خداوند ، وى را در برابر نفسش يارى كرده است . پس اندوه را زيرپوش و ترس را بالاپوش خود قرار داده و در نتيجه ، چراغ هدايت در دلش شكوفا گشته است .

4 / 5عمل صالحقرآن«اگر از خدا فرمان بريد ، هدايت مى يابيد» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد ، تا دو سهم از رحمت خويش را به شما ارزانى دارد و برايتان نورى قرار دهد كه در روشنايى آن ، گام برداريد و شما را بيامرزد . و خدا ، آمرزنده مهربان است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه به آنچه مى داند ، عمل كند ، خداوند ، دانش آنچه را نمى داند ، به او ارزانى مى دارد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دانشى را فرا گرفت ، خداوند ، پاداشش را تمام مى گرداند و آن كه فرا گرفت و عمل كرد ، خداوند ، آنچه را ندانسته ، به او مى آموزد .

امام على عليه السلام :هيچ چيزى مانند عمل ، دانش را رشد نمى دهد .

.

ص: 488

الإمام زين العابدين عليه السلام :العَمَلُ وِعاءُ الفَهمِ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ كُفِيَ ما لَم يَعلَم. (2)

راجع : ص 308 (شرط العمل) و 334 (العمل) ، ج 3 ص 350 (العمل) و 410 (ترك العمل) و 498 (علماء السوء) .

4 / 6الصَّلاةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لِلمُصَلّي حُبُّ المَلائِكَةِ ، وهُدًى ، وإيمانٌ ، ونورُ المَعرِفَةِ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :صَلاةُ اللَّيلِ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ ، وحُبُّ المَلائِكَةِ ، وسُنَّةُ الأَنبِياءِ ، ونورُ المَعرِفَةِ ، وأصلُ الإِيمانِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ إذا تَخَلّى بِسَيِّدِهِ في جَوفِ اللَّيلِ المُظلِمِ وناجاهُ أثبَتَ اللّهُ النّورَ في قَلبِهِ ، فَإِذا قالَ : يا رَبِّ يا رَبِّ ، ناداهُ الجَليلُ جَلَّ جَلالُهُ : لَبَّيكَ عَبدي ، سَلني اُعطِكَ ، وتَوَكَّل عَلَيَّ أكفِكَ . ثُمَّ يَقولُ جَلَّ جَلالُهُ لِمَلائِكَتِهِ : يا مَلائِكَتِي ، انظُروا إلى عَبدي فَقَد تَخَلّى بي في جَوفِ اللَّيلِ المُظلِمِ وَالبَطّالونَ لاهونَ وَالغافِلونَ نِيامٌ ، اِشهَدوا أنّي قَد غَفَرتُ لَهُ. (5)

.


1- .أعلام الدين : ص 96 .
2- .التوحيد : ص 416 ح 17 ، ثواب الأعمال : ص 161 ح 1 ، مشكاة الأنوار : ص 243 ح 707 كلّها عن حفص بن غياث ، بحارالأنوار : ج 2 ص 30 ح 14 .
3- .الخصال : ص 522 ح 11 عن ضمرة بن حبيب ، بحارالأنوار : ج 82 ص 232 ح 56 .
4- .إرشاد القلوب : ص 191 عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحارالأنوار : ج 87 ص 161 ح 52 .
5- .الأمالي للصدوق : ص 354 ح 432 عن المفضّل بن عمر عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 166 ، روضة الواعظين : ص 488 ، مشكاة الأنوار : ص 450 ح 1509 ، بحارالأنوار : ج 38 ص 99 ح 18 .

ص: 489

4 / 6 نماز

امام زين العابدين عليه السلام :عمل ، ظرف فهم است .

امام صادق عليه السلام :هر كه به آنچه مى داند ، عمل كند ، از آنچه نمى داند ، كفايت مى شود .

ر . ك : ص 309 (شرط عمل) و 335 (عمل)، ج 3 ص 351 (عمل) و 411 (عمل نكردن) و 499 (دانشمندان بد) .

4 / 6نمازپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :براى نمازگزار ، محبّت فرشتگان و هدايت و ايمان و نور معرفت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :نماز شب ، مايه خشنودى پروردگار و محبّت فرشتگان ، و [نيز ]سنّت پيامبران ، نور معرفت و ريشه ايمان است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه بنده ، در دل شب تار با مولاى خود خلوت كند و به مناجات بپردازد ، خداوند ، نور را در دلش استوار سازد و آن گاه كه مى گويد : «پروردگارا ! پروردگارا !» ، خداى پُر عظمت ندا مى دهد : «لبّيك اى بنده من! بخواه تا بدهم و بر من توكّل كن تا كفايتت كنم» . سپس ، خداى پُر عظمت به فرشتگانش مى فرمايد : «اى فرشتگان من! به بنده ام بنگريد كه در دل شبِ تيره با من خلوت كرده ، حال آن كه بطالت پيشگان ، سرگرم بيهودگى و غافلان در خواب اند . گواهى بدهيد كه من ، او را آمرزيدم» .

.

ص: 490

4 / 7الصَّومالإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَألَ رَبَّهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : ... يا رَبِّ ، وما ميراثُ (1) الصَّومِ ؟ قالَ : الصَّومُ يورِثُ الحِكمَةَ ، وَالحِكمَةُ تورِثُ المَعرِفَةَ ، وَالمَعرِفَةُ تورِثُ اليَقينَ. (2)

راجع : ص 494 (قلّة الأكل) و 564 (كثرة الأكل) ، ج3 ص 112 (الاعتدال في الأكل) .

4 / 8الزُّهدرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ لِأَصحابِهِ _: هَل مِنكُم مَن يُريدُ أن يُؤتِيَهُ اللّهُ عِلماً بِغَيرِ تَعَلُّمٍ وهُدًى بِغَيرِ هِدايَةٍ ؟ هَل مِنكُم مَن يُريدُ أن يُذهِبَ اللّهُ عَنهُ العَمى ويَجعَلَهُ بَصيراً ؟ ألا إنَّهُ مَن رَغِبَ فِي الدُّنيا وأطالَ أمَلَهُ فيها أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ ذلِكَ ، ومَن زَهَدَ فِي الدُّنيا وقَصَّرَ أمَلَهُ فيها أعطاهُ اللّهُ عِلماً بِغَيرِ تَعَلُّمٍ ، وهُدًى بِغَيرِ هِدايَةٍ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إذا رَأَيتُمُ الرَّجُلَ قَد اُعطِيَ زُهداً فِي الدُّنيا وقِلَّةَ مَنطِقٍ ، فَاقتَرِبوا مِنهُ ، فَإِنَّهُ يُلقِي الحِكمَةَ. (4)

.


1- .. في المصدر : «مَيِّزات» والتصويب من بحارالأنوار .
2- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 203 عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 77 ص 27 ح 6 .
3- .حلية الأولياء : ج 6 ص 312 و ج 8 ص 135 كلاهما عن الحسن ، كنزالعمّال : ج 3 ص 209 ح 6194 نقلاً عن أبي عبدالرحمن السلمي في كتاب المواعظ والوصايا عن ابن عبّاس ؛ تحف العقول : ص 60 وفيهما من «من رغب ...» ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 131 عن أنس وليس فيه «هل منكم ... بغير هداية» .
4- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1373 ح 4101 ، المعجم الكبير : ج 22 ص 392 ح 975 وفيه «الرجل المؤمن» ، التاريخ الكبير : ج 8 ص 27 ح 232 نحوه ، تاريخ دمشق : ج 15 ص 84 ح 3679 كلّها عن أبي خلاّد ، اُسد الغابة : ج 6 ص 80 الرقم 5839 عن أبي خالد الكنديّ ، الفردوس : ج 1 ص 260 ح 1012 عن أبي هريرة ، مسند أبي يعلى : ج 6 ص 190 ح 6770 عن عبداللّه بن جعفر وكلاهما نحوه ؛ روضة الواعظين : ص 479 وليس فيه «قلّة منطق» ، كنزالعمّال : ج 3 ص 183 ح 6069 .

ص: 491

4 / 7 روزه

4 / 8 زهد

4 / 7روزهامام على عليه السلام :پيامبر خدا در شب معراج از پروردگارش پرسيد : پروردگارا ! امتيازهاى روزه چيست؟ خداوند فرمود : «روزه ، حكمت مى آورد و حكمت ، شناخت مى آورد و شناخت ، يقين بر جاى مى نهد» .

ر . ك : ص 495 (كم خورى) و 565 (پُرخورى) ، ج 3 ص 113 (ميانه روى در خوراك) .

4 / 8زهدپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ به ياران خود _: آيا در ميان شما كسى مى خواهد كه خداوند ، دانشى بى آموختن و هدايتى بى راهنمايىِ كسى به او بدهد؟ آيا كسى از شما مى خواهد كه خداوند ، نابينايى را از او دور كند و وى را بينا قرار دهد؟ هان! كسى كه به دنيا رغبت ورزد و آرزويش را در آن دراز كند ، خداوند ، دلش را به همان اندازه كور مى كند و هر كس به دنيا رغبت نكند و آرزويش را كوتاه گرداند ، خداوند ، دانشى بى آموختن و هدايتى بى هدايت كسى به او عطا مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه كسى را ديديد كه به وى زهد در دنيا و كم گويى عطا شده ، بدو نزديك شويد كه القاى حكمت مى كند .

.

ص: 492

الإمام عليّ عليه السلام :بِالزُّهدِ تُثمِرُ الحِكمَةُ. (1)

عنه عليه السلام :مَن زَهَدَ فِي الدُّنيا ولَم يَجزَع مِن ذُلِّها ولَم يُنافِس في عِزِّها ، هَداهُ اللّهُ بِغَيرِ هِدايَةٍ مِن مَخلوقٍ ، وعَلَّمَهُ بِغَيرِ تَعليمٍ ، وأثبَتَ الحِكمَةَ في صَدرِهِ وأجراها عَلى لِسانِهِ. (2)

4 / 9أكلُ الحَلالِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ مِنَ الحَلالِ صَفا قَلبُهُ ورَقَّ ، ودَمَعَت عَيناهُ ، ولَم يَكُن لِدَعوَتِهِ حِجابٌ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ الحَلالَ أربَعينَ يَوماً ، نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، وأجرى يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن أخلَصَ للّهِِ أربَعينَ صَباحاً ، يَأكُلُ الحَلالَ ، صائِماً نَهارَهُ ، قائِماً لَيلَهُ ، أجرَى اللّهُ سُبحانَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ. (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 4229 .
2- .تحف العقول: ص223 وراجع: الكافي: ج 2 ص128 ح 1 ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 410 ح 5890 ، مستطرفات السرائر : ص 82 ح 20 ، ثواب الأعمال : ص 199 ح 1 ، الأمالي للطوسي : ص 531 ح 1162 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 63 ح 155 .
3- .مجمع البحرين : ج 1 ص 447 .
4- .إحياء علوم الدين: ج 2 ص 134، المغني عن حمل الأسفار: ج 2 ص 435 ح 1652؛ عدّه الداعي: ص 140 وليس فيه «وأجرى ينابيع ...» ، بحارالأنوار : ج 53 ص 326 .
5- .مسند زيد : ص 384 عن زيد بن عليّ عن أبيه عن جدهّ عليهماالسلام .

ص: 493

4 / 9 حلال خورى

امام على عليه السلام :با زهد است كه حكمت ، نتيجه مى دهد .

امام على عليه السلام :هر كس در دنيا زهد ورزد و از خوارى آن بى تابى نكند و براى عزّتش به رقابت نپردازد ، خداوند بى راهنمايىِ كسى ، وى را هدايت مى كند و بى آموزش ، او را دانا مى گردانَد و حكمت را در سينه اش استوار و بر زبانش جارى مى سازد .

4 / 9حلال خورىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس از حلال بخورد ، دلش صاف و نازك و چشمانش اشك آلود مى شود و براى دعايش حجابى نيست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس چهل روز حلال بخورد ، خداوند ، دلش را روشن مى كند و چشمه هاى حكمت را از دلش جارى مى سازد .

امام على عليه السلام :هر كس چهل روز براى خدا اخلاص ورزد ، حلال بخورد و روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بِايستد ، خداوند ، چشمه هاى حكمت را از دلش بر زبانش جارى مى كند .

.

ص: 494

عنه عليه السلام :ضِياءُ القَلبِ مِن أكلِ الحَلالِ. (1)

راجع: ص 536 ح 1924.

تعليق : يظهر من التأمّل في الأحاديث التي تدلّ على دور الطعام الحلال في قبول العبادات ، وأنّ العبادة مع أكل الحرام كالبناء على الرمل ، أنّ لهذا المبدأ دورا أساسيّا في تأثير ساير مبادئ العلم وَالحكمة ، فراجع وتأمّل .

4 / 10قِلَّةُ الأَكلِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إذا أقَلَّ الرَّجُلُ الطُّعمَ مَلَأَ جَوفَهُ نوراً. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :نورُ الحِكمَةِ الجوعُ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أن يُخَلِّصَ نَفسَهُ مِن إبليسَ فَليُذِب (4) شَحمَهُ ولَحمَهُ بِقِلَّةِ الطَّعامِ، فَإِنَّ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ حُضورَ المَلائِكَةِ ، وكَثرَةَ التَّفكيرِ فيما عِندَ اللّهِ عز و جل . (5)

.


1- .المواعظ العدديّة : ص 58 .
2- .الفردوس : ج 1 ص 290 ح 1138 عن أبي هريرة وراجع: المعجم الأوسط : ج 5 ص 228 ح 5165 وتنبيه الخواطر : ج 2 ص 229 والدعوات : ص 77 ح 187 .
3- .تاريخ دمشق : ج 19 ص 447 ح 4546 ، الفردوس : ج 4 ص 247 ح 6730 كلاهما عن أبي هريرة ، إحياء علوم الدين : ج 3 ص 129؛ مكارم الأخلاق : ج 1 ص 320 ح 1024 ، جامع الأخبار : ص 515 ح 1452 ، روضة الواعظين : ص 500 وفيه «الحكمة والمعرفة» ، بحارالأنوار : ج 66 ص 331 ح 7 .
4- .في المصدر : «فليُذيب» والتصويب من فردوس الأخبار : ج 4 ص 183 ح 6081 .
5- .الفردوس : ج 3 ص 536 ح 5672 عن ابن عبّاس .

ص: 495

4 / 10 كم خورى

امام على عليه السلام :روشنايى دل از حلال خورى است .

ر . ك : ص 537 ح 1924 .

توضيح:از تأمّل در احاديثى كه نقش خوراك حلال را در قبول عبادات بيان مى كنند ، و عبادت را با وجود حرام خوارى مانند ساختن بر شنِ روان و سست مى دانند ، آشكار مى شود كه اين مبدأ ، نقش كليدى در تأثير ديگر مبادى علم و حكمت دارد .

4 / 10كم خورىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه آدمى خوراكش را كم كند ، درونش پُر نور گردد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :گرسنگى ، مايه نور حكمت است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس دوست دارد خود را از ابليس رها سازد ، پس چربى و گوشت خود را با كم خورى آب كند كه در كم خورى ، حضور فرشتگان است و بسيار انديشيدن در آنچه نزد خداى عز و جل است .

.

ص: 496

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله سَأَلَ رَبَّهُ سُبحانَهُ لَيلَةَ المِعراجِ فَقالَ : . . . يا رَبِّ ما ميراثُ الجوعِ؟ قالَ : الحِكمَةُ ، وحِفظُ القَلبِ ، وَالتَّقَرُّبُ إلَيَّ ، وَالحُزنُ الدّائِمُ، وخِفَّةُ المُؤنَةِ بَينَ النّاسِ ، وقَولُ الحَقِّ ، ولا يُبالي عاشَ بِيُسرٍ أم بِعُسرٍ . . . يا أحمَدُ ، إنَّ العَبدَ إذا جاعَ بَطنُهُ وحَفِظَ لِسانَهُ عَلَّمتُهُ الحِكمَةَ ، وإن كانَ كافِراً تَكونُ حِكمَتُهُ حُجَّةً عَلَيهِ ووَبالاً ، وإن كانَ مُؤمِناً تَكونُ حِكمَتُهُ لَهُ نوراً وبُرهاناً وشِفاءً ورَحمَةً ، فَيَعلَمُ ما لَم يَكُن يَعلَمُ ، ويُبصِرُ ما لَم يَكُن يُبصِرُ ، فَأَوَّلُ ما اُبَصِّرُهُ عُيوبَ نَفسِهِ حَتّى يُشغَلَ بِها عَن عُيوبِ غَيرِهِ ، واُبَصِّرُهُ دَقائِقَ العِلمِ حَتّى لا يَدخُلَ عَلَيهِ الشَّيطانُ. (1)

راجع : ص 490 (الصوم) و 564 (كثرة الأكل) ، ج 3 ص 112 (الاعتدال في الأكل) .

4 / 11الدُّعاءرسول اللّه صلى الله عليه و آله :اللّهُمَّ أرِنَا الحَقائِقَ كَما هِيَ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في خُطبَتِهِ يَ_ومَ الجُمُعَةِ_: اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ، وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ ، اللّهُمَّ اجعَلِ التَّقوى زادَهُم ، وَالإِيمانَ وَالحِكمَةَ في قُلوبِهِم. (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام_ فِي الدُّعاءِ _: وهَب لي نوراً أمشي بِهِ فِي النّاسِ ، وأهتَدي بِهِ فِي الظُّلُماتِ ، وأستَضيءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَالشُّبُهاتِ. (4)

.


1- .إرشاد القلوب : ص 199 _ 205 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 29 ح 6 .
2- .عوالي اللآلي : ج 4 ص 132 ح 228 .
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1 ص 432 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 383 ح 509 نحوه ، بحارالأنوار : ج 89 ص 239 ح 68 .
4- .الصحيفة السجّاديّة : ص 95 الدعاء 22 .

ص: 497

4 / 11 دعا

امام على عليه السلام :پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج از پروردگار سبحان پرسيد : ... پروردگارا ! دستاورد گرسنگى چيست؟ فرمود : «حكمت و نگه دارى دل و نزديكى به من و اندوه هميشگى (1) و سبكبارى در ميان مردم و گفتار راست و بى اعتنايى به كم و زياد زندگى ... اى احمد ! هرگاه بنده ، شكمش گرسنه ماند و زبانش را حفظ كرد ، به وى حكمت مى آموزم . اگر كافر باشد ، حكمتش حجّت و وبال بر او خواهد بود و اگر مؤمن باشد ، حكمتش مايه روشنى و برهان و شفا و رحمتش خواهد شد . پس آنچه را ندانسته ، خواهد دانست و آنچه را نديده ، خواهد ديد و نخستين چيزى كه بر آن بينايش مى كنم ، عيب هاى خود اوست تا با اشتغال به آنها ، از عيب هاى ديگران فارغ باشد و دقايق دانش را به او مى نمايانم ، تا شيطان به درونش راه نيابد .

ر . ك : ص 491 (روزه) و 564 (پرخورى) ، ج 3 ص 113 (ميانه روى در خوراك) .

4 / 11دعاپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خدايا ! حقايق را چنان كه هست ، به ما بنماى .

امام على عليه السلام_ در خطبه روز جمعه _: خدايا! مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان مسلمان را بيامرز . خدايا! تقوا را توشه آنان قرار ده و ايمان و حكمت را در دل هايشان جاى ده .

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايش _: به من نورى ببخش كه در پرتوش ميان مردم، گام بردارم و در تاريكى ها بدان راه يابم و در شب ا روشن شوم .

.


1- .. مقصود ، اندوه هاى مفيد و سازنده است .(م)

ص: 498

عنه عليه السلام_ أيضا _: وكُن لي عِندَ أحسَنِ ظَنّي بِكَ يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، وأيِّدني بِالعِصمَةِ ، وأنطِق لِساني بِالحِكمَةِ. (1)

الاحتجاج عن محمّد بن عبد اللّه بن جعفر الحِميَريّ :خَرَجَ التَّوقيعُ مِنَ النّاحِيَةِ المُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اللّهُ تَعالى : ... اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ أن تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ نَبِيِّ رَحمَتِكَ وكَلِمَةِ نورِكَ ، وأن تَملَأَ قَلبي نورَ اليَقينِ ... وبَصَري نورَ الضِّياءِ ، وسَمعي نورَ وَعيِ الحِكمَةِ. (2)

الإمام زين العابدين عليه السلام :اللّهُمَّ أعطِني بَصيرَةً في دينِكَ ، وفَهماً في حُكمِكَ ، وفِقهاً في عِلمِكَ. (3)

الإمام الصادق عليه السلام :رَبِّ ... أسأَلُكَ بِاسمِكَ العَظيمِ ... النّورَ عِندَ الظُّلمَةِ ، وَالبَصيرَةَ عِندَ تَشَبُّهِ الفِتنَةِ. (4)

عنه عليه السلام :أسأَلُكَ اللّهُمَّ الهُدى مِنَ الضَّلالَةِ، وَالبَصيرَةَ مِنَ العَمى، وَالرُّشدَ مِنَ الغَوايَةِ. (5)

.


1- .البلد الأمين : ص 46 ، مصباح الزائر : ص 229 ، المزار الكبير : ص 511 عن الناحية المقدّسة ، بحارالأنوار : ج 87 ص 285 ح 77 .
2- .الإحتجاج : ج 2 ص 591 و ص 594 ح 358 ، المزار الكبير : ص 567 و ص 572 ، مصباح الزائر : ص 433 كلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 102 ص 95 ح 1 .
3- .مصباح المتهجّد : ص 596 ، الإقبال : ج 1 ص 173 كلاهما عن أبي حمزة الثمالي ، الاُصول الستّة عشر : ص 94 عن عبداللّه بن أبي يعفور من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيه «وفقها في عبادتك» ، بحارالأنوار : ج 98 ص 92 ح 2 .
4- .الكافي : ج 2 ص 592 ح 31 عن عبدالرحمن بن سيابة ، جمال الاُسبوع : ص 143 .
5- .الكافي : ج 2 ص 591 ح 31 عن عبدالرحمن بن سيابة ، مصباح المتهجّد : ص 275 ، جمال الاُسبوع : ص 141 وفي كلاهما «العماية» بدل «العمى» ، بحارالأنوار : ج 89 ص 301 ح 10 .

ص: 499

امام زين العابدين عليه السلام_ در دعايش _: نزد نيكوترين گمانم به تو باش ، اى گرامى ترينِ گراميان! و مرا با عصمت ، تأييد فرما و زبانم را به حكمت بگشاى .

الاحتجاج_ به نقل از محمّد بن عبداللّه بن جعفر حِمْيَرى : توقيعى (پاسخ مكتوبى) از ناحيه مقدّسه (امام مهدى عليه السلام ) _كه خداوند ، حفظش كند _ بيرون آمد : «... خدايا ! از تو مى خواهم كه بر محمّد ، پيامبر رحمتت و كلمه نورت ، درود فرستى و دلم را از نور يقين و ديدگانم را از نور روشنى بخش و گوشم را از نور حفظ حكمت ، آكنده سازى» .

امام زين العابدين عليه السلام :خدايا! به من بينش در دينت و فهم در حكمتت و فقه (ژرفكاوى) در دانشت عطا فرما .

امام صادق عليه السلام :پروردگارا ! ... به اسم بزرگت ،... ، نور در تاريكى و بينش در فتنه هاى شبهه ناك (ترديدزا) را از تو مى طلبم .

امام صادق عليه السلام :خدايا ! از تو هدايت را در ميان گم راهى[ها] و بينايى را در ميان كورى[ها] و راه راست را در ميان بيراهه[ها] درخواست مى كنم .

.

ص: 500

عنه عليه السلام :اللّهُمَّ ... اجعَلِ النّورَ في بَصَري ، وَالبَصيرَةَ في ديني. (1)

راجع: ج 3 ص 404 (الاستعانة باللّه في زيادة العلم) .

تنبيه :إنَّ مبادئ الإلهام لا تقتصر على الموارد المذكورة، فسنتحدّث عن مبادئ الإلهام في الفصل الثّاني من القسم الرّابع تحت عنوان «ما يزيل الحُجُب» .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 550 ح 11 ، الأمالي للمفيد : ص 179 ح 9 ، الأمالي للطوسي : ص 196 ح 334 كلها عن محمّد الجعفي عن أبيه وفي كلاهما «أن تجعل» بدل «اجعل» ، بحارالأنوار : ج 86 ص 95 ح 2 .

ص: 501

امام صادق عليه السلام :خدايا! . . . در ديده ام نور ، و در دينم بينش بنه .

ر . ك : ج 3 ص 405 (يارى جستن از خدا براى افزايش دانش) .

نكتهمبادى الهام ، منحصر به موارد ذكر شده نيست ؛ بلكه آنچه در فصل دوم از بخش چهارم با عنوان «آنچه حجاب ها را مى زدايد» خواهد آمد ، مبادى الهام نيز هست . براى توضيح بيشتر ، ر.ك : «توضيحى درباره درمان حجاب هاى دانش و حكمت» . (1)

.


1- .ر . ك : ص 597 (توضيحى درباره درمان حجاب هاى دانش و حكمت) .

ص: 502

الفصل الخامس : نطاق المعرفة5 / 1مالا سَبيلَ لِلعَقلِ إلى مَعرِفَتِهِأ _ حَقيقَةُ اللّهِالكتاب«يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا» . (1)

«وَالرَّ سِخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الْأَلْبَ_بِ» . (2)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :اُنظُر أيُّهَا السّائِلُ ، فَما دَلَّكَ القُرآنُ عَلَيهِ مِن صِفَتِهِ فَائتَمَّ بِهِ ، وَاستَضِئ بِنورِ هِدايَتِهِ . وما كَلَّفَكَ الشَّيطانُ عِلمَهُ مِمّا لَيسَ فِي الكِتابِ عَلَيكَ فَرضُهُ ولا في سُنَّةِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله وأئِمَّةِ الهُدى أثَرُهُ ، فَكِل عِلمَهُ إلَى اللّهِ سُبحانَهُ ، فَإِنَّ ذلِكَ مُنتَهى حَقِّ اللّهِ عَلَيكَ . وَاعلَم أنَّ الرّاسِخينَ فِي العِلمِ هُمُ الَّذينَ أغناهُم عَنِ اقتِحامِ السُّدَدِ (3) المَضروبَةِ دونَ الغُيوبِ الإِقرارُ بِجُملَةِ ما جَهِلوا تَفسيرَهُ مِنَ الغَيبِ المَحجوبِ ، فَمَدَحَ اللّهُ تَعالَى اعتِرافَهُم بِالعَجزِ عَن تَناوُلِ ما لَم يُحيطوا بِهِ عِلما ، وسَمّى تَركَهُمُ التَّعَمُّقَ فيما لَم يُكَلِّفهُمُ البَحثَ عَن كُنهِهِ رُسوخا؛ فَاقتَصِر عَلى ذلِكَ ، ولا تُقَدِّر عَظَمَةَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلى قَدرِ عَقلِكَ فَتَكونَ مِنَ الهالِكينَ. (4)

.


1- .طه : 110 .
2- .آل عمران : 7 .
3- .. السُّدَدُ : أي الأبواب (النهاية : ج 2 ص 353) .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، التوحيد : ص 55 ح 13 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير العياشي : ج 1 ص 163 ح 5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبيه عليهاالسلام وكلاهما عنه عليه السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 57 ص 107 ح 90 .

ص: 503

فصل پنجم : قلمرو معرفت

5 / 1 آنچه عقل ، بِدان راهى ندارد

الف _ حقيقت خداوند

فصل پنجم : قلمرو معرفت5 / 1آنچه عقل ، بِدان راهى نداردالف _ حقيقت خداوندقرآن«گذشته و آينده را مى داند و آنان به او احاطه علمى ندارند» .

«و راسخان در علم مى گويند : «بدان ايمان آورديم . همه [ى آيه ها] از نزد پروردگارمان است» و [ البته] جز صاحبان انديشه ، كسى تذكّر نمى پذيرد» .

حديثامام على عليه السلام :اى پرسشگر ! بنگر ، هر صفتى [ از خداوند] كه قرآن ، تو را بدان ره نموده ، بپذير و از پرتو نور آن ، بهره گير و آگاهى به آنچه شيطان بر تو بار كرده _ بى آن كه در قرآن ، موظّف به آن باشى و يا در سنّت پيامبر خدا و پيشوايان هدايت ، اثرى از آن باشد _ به خداى سبحان وا گذار ، كه نهايت حقّ خدا بر توست . و بدان كه استواران در دانش ، كسانى اند كه اقرار به ناآگاهى از رازهاى نهان ، آنان را از نسنجيده درآمدن بر پرده هاى غيب ، بى نياز كرده است . خداوند متعال ، اعتراف آنان را به ناتوانى در دست يافتن به آنچه بر آن ، احاطه و آگاهى ندارند ، ستوده و فرو نرفتن آنان را در آنچه مكلّف به كاويدن از نهانش نيستند ، رسوخ ناميده است . پس بر همين بسنده كن و عظمت خداى سبحان را با ميزان خِردت مسنج كه اگر چنين نكنى ، از تباه شدگان خواهى بود .

.

ص: 504

عنه عليه السلام_ في تَنزيهِ اللّهِ جَلَّ وعَلا _: إنَّكَ أنتَ اللّهُ الَّذي لَم تَتَناهَ فِي العُقولِ فَتَكونَ في مَهَبِّ فِكرِها مُكَيَّفا ، ولا في رَوِيّاتِ خَواطِرِها فَتَكونَ مَحدودا مُصَرَّفا. (1)

عنه عليه السلام_ أيضا _: مُمتَنِعٌ عَنِ الأَوهامِ أن تَكتَنِهَهُ (2) ، وعَنِ الأَفهامِ أن تَستَغرِقَهُ ، وعَنِ الأَذهانِ أن تُمَثِّلَهُ ، قَد يَئِسَت مِنِ استِنباطِ الإِحاطَةِ بِهِ طَوامِحُ العُقولِ ، ونَضَبَت عَنِ الإِشارَةِ إلَيهِ بِالاِكتِناهِ بِحارُالعُلومِ ، ورَجَعَت بِالصِّغَرِ عَنِ السُّمُوِّ إلى وَصفِ قُدرَتِهِ لَطائِفُ الخُصومِ. (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: غايَةُ كُلِّ مُتَعَمِّقٍ في مَعرِفَةِ الخالِقِ سُبحانَهُ الاِعتِرافُ بِالقُصورِ عَن إدراكِها. (4)

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 91 ، التوحيد : ص 54 ح 13 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلامنحوه ، بحارالأنوار : ج 4 ص 277 ح 16 .
2- .كُنْهُ الأمر : حقيقته (النهاية : ج 4 ص 206) .
3- .التوحيد : ص 70 ح 26 ، عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 121 ح 15 كلاهما عن الهيثم بن عبداللّه الرماني عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، البلد الأمين : ص 92 ، بحارالأنوار : ج 4 ص 222 ح 2 .
4- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 292 ح 344 .

ص: 505

امام على عليه السلام_ در تنزيه خداى بزرگ و والا _: همانا تو آن خدايى هستى كه در خردها نگنجى تا برايت كيفيتى بينگارند و در وهم ها در نيايى تا محدود و دگرگونى پذيرت شمرند .

امام على عليه السلام_ در تنزيه خداوند _: محال است كه وهم ها به حقيقتش برسند و فهم ها او را در بر گيرند و ذهن ها او را مجسّم سازند . خردهاى ژرف نگر نيز از احاطه داشتن به او نااميد شدند و درياهاى دانش ، در پى اشاره به ژرفاى او خشكيدند و ديده هاى تيزبين دربر كشيدن به توصيف قدرتش ، خُرد بازگشتند .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: نهايت كارِ هر انديشه ورز ژرف كاو در معرفت خالق سبحان ، اعتراف به قصور از درك اوست .

.

ص: 506

الإمام الرضا عليه السلام :أمَّا اللَّطيفُ فَلَيسَ عَلى قِلَّةٍ وقَضافَةٍ (1) وصِغَرٍ ، ولكِنَّ ذلِكَ عَلَى النَّفاذِ فِي الأَشياءِ وَالاِمتِناعِ مِن أن يُدرَكَ ؛ كَقَولِكَ لِلرَّجُلِ : لَطُفَ عَنّي هذَا الأَمرُ ، ولَطُفَ فُلانٌ في مَذهَبِهِ ، وقَولِهِ يُخبِرُكَ أنَّهُ غَمَضَ فيهِ العَقلُ وفاتَ الطَّلَبُ وعادَ مُتَعَمِّقا مُتَلَطِّفا لا يُدرِكُهُ الوَهمُ ، فَكَذلِكَ لُطفُ اللّهِ تَبارَكَ وتَعالى عَن أن يُدرَكَ بِحَدٍّ أو يُحَدَّ بِوَصفٍ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام_ في صِفَةِ اللّهِ جَلَّ وعَلا _: تاهَت في أدنى أدانيها طامِحاتُ العُقولِ في لَطيفاتِ الاُمورِ ، فَتَبارَكَ اللّهُ الَّذي لا يَبلُغُهُ بُعدُ الهِمَمِ ، ولا يَنالُهُ غَوصُ الفِطَنِ. (3)

الإمام زين العابدين عليه السلام :إلهي قَصُرَتِ الأَلسُنُ عَن بُلوغِ ثَنائِكَ كَما يَليقُ بِجَلالِكَ وَانحَسَرَتِ الأَبصارُ دونَ النَّظَرِ إلى سُبُحاتِ وَجهِكَ ولَم تَجعَل لِلخَلقِ طَريقا إلى مَعرِفَتِكَ إلاّ بِالعَجزِ عَن مَعرِفَتِكَ. (4)

ب _ كُنهُ صِفَةِ الرَّسولِ وَالإمامِ وَالمُؤمِنِالإمام الصادق عليه السلام :فَكَما لا تَقدِرُ الخَلائِقُ عَلى كُنهِ صِفَةِ اللّهِ عز و جلفَكَذلِكَ لا تَقدِرُ عَلى كُنهِ صِفَةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَكَما لا تَقدِرُ عَلى كُنهِ صِفَةِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله كَذلِكَ لا تَقدِرُ عَلى كُنهِ صِفَةِ الإمامِ ، وَكَما لا تَقدِرُ عَلى كُنهِ صِفَةِ الإمامِ كَذلِكَ لا يَقدِرونَ عَلى كُنهِ صِفَةِ المُؤمِنِ. (5)

.


1- .القَضَافَةُ : النحافة (القاموس المحيط : ج 3 ص 185) .
2- .الكافي : ج 1 ص 122 ح 2 ، التوحيد : ص 189 ح 2 ، عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 148 ح 50 كلاهما عن الحسين بن خالد وفيهما «غمض فبهر العقل» بدل «غمض فيه العقل» ، بحارالأنوار : ج 4 ص 178 ح 5 .
3- .الكافي : ج 1 ص 135 ح 1 ، التوحيد : ص 42 ح 3 عن الحصين بن عبدالرحمن عن أبيه عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عنه عليهم السلام ، الغارات : ج 1 ص 172 وفيه «لا يدركه» بدل «لا يبلغه» عن إبراهيم بن إسماعيل اليشكري ، بحارالأنوار : ج 4 ص 269 ح 15 .
4- .الصحيفة السجّادية الجامعة : ص 417 (الدعاء 193) ، بحار الأنوار : ج 94 ص 150 .
5- .المؤمن : ج 31 ح 59 ، بحارالأنوار : ج 67 ص 65 ح 13 وراجع : المحاسن : ج 1 ص 143 ح 41 .

ص: 507

ب _ حقيقت پيامبر و امام و مؤمن

امام رضا عليه السلام :لطيف بودن خداوند ، به معناى خُردى و نحيف بودن و كوچكى نيست ؛ بلكه به معناى نفوذ [ او ] در اشيا و محال بودن درك اوست ، مانند گفته تو به كسى كه : «اين امر از من پوشيده ماند» و يا «مذهب فلان كس ، نامعلوم است» . اين گفته مى رساند كه عقل در آن ، درمانده و به جايى نرسيده و چنان دور و لطيف است كه در وهم نيايد . لطافت خداى _ تبارك و تعالى _ نيز بدين سان مى رساند كه او به حدّ و وصف نيايد .

امام على عليه السلام :_ در توصيف خداى بزرگ و والا _: در پايين ترين مرتبه او ، خردهاى ژرف نگر نازك انديش ، سرگردان گشته اند. پس مبارك باد خدايى كه دورترين همّت ها بدو نرسند و هوش هاى ژرفكاو به او دست نيابند !

امام زين العابدين عليه السلام :خداى من ! زبان ها از رسيدن به ستايش تو _ آن گونه كه شايسته جلال توست _ ناتوان اند ، و ديده ها از نگريستن به سيماى پاكت درمانده اند و براى مردم ، راهى به سوى شناخت خود ننهادى ، مگر راه عجز از شناختت .

ب _ حقيقت پيامبر و امام و مؤمنامام صادق عليه السلام :همان گونه كه مردمان از درك حقيقت خدا ناتوان اند ، از فهم حقيقت پيامبر خدا هم ناتوان اند و همان گونه كه از فهم حقيقت پيامبر خدا ناتوان اند ، از فهم حقيقت امام نيز ناتوان اند و همان گونه كه از فهم حقيقت چگونگى امام ناتوان اند ، از فهم حقيقت مؤمن نيز ناتوان اند .

.

ص: 508

الإمام عليّ عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: غايَةُ كُلِّ مُتَعَمِّقٍ في عِلمِنا أن يَجهَلَ. (1)

ج _ حَقيقَةُ الرّوحِالكتاب«وَ يَسْ_ئلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَ مَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً» . (2)

الحديثالإمام الباقر عليه السلام_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «وَ يَسْ_ئلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى» _: خَلقٌ مِن خَلقِ اللّهِ ، وَاللّهُ يَزيدُ فِي الخَلقِ ما يَشاءُ. (3)

بصائر الدرجات عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام ... قُلتُ : «وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ» (4) ، قالَ : مِن قُدرَتِهِ. (5)

الكافي عن أبي بصير :سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «يَسْ_ئلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى» . قالَ : خَلقٌ أعظَمُ مِن جَبرَئيلَ وميكائيلَ ، كانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ مَعَ الأَئِمَّةِ ، وهُوَ مِنَ المَلَكوتِ (6) . (7)

.


1- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 307 ح 515 .
2- .الإسراء : 85 .
3- .تفسير العياشي : ج 2 ص 316 ح 159 ، بحارالأنوار : ج 61 ص 42 ح 13 .
4- .السجدة : 9 .
5- .بصائر الدرجات : ص 462 ح 8 ، بحارالأنوار : ج 25 ص 69 ح 53 وراجع : تفسير العياشي : ج 2 ص 241 ح 10 و 11 .
6- .المَلَكُوت : مختصٌّ بمِلْكِ اللّه ، وهو مصدر مَلَك اُدخلت فيه التاء ، نحو رحموت ورهبوت (مفردات ألفاظ القرآن : ص 775) .
7- .الكافي : ج 1 ص 273 ح 3 و ص 386 ح 1 نحوه ، بصائر الدرجات : ص 462 ح 9 ، تفسير العياشي : ج 2 ص 317 ح 165 عن أسباط بن سالم ولم يذكر الآية الشريفة ، الاعتقادات : ص 50 من دون إسنادٍ إلى المعصوم وزاد فيه «ومع الملائكة» بعد «الأئمّة» ، بحارالأنوار : ج 61 ص 79 .

ص: 509

ج _ حقيقت روح

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: نهايت كارِ هر زياده رو در شناخت ما ، نادانى است .

ج _ حقيقت روحقرآن«و از تو درباره روح مى پرسند. بگو : روح از امر پروردگار من است ؛ و از علم ، جز اندكى به شما داده نشده است» .

حديثامام باقر عليه السلام_ در تفسير گفته خداى متعال : «و از تو درباره روح مى پرسند ، بگو روح از امر پروردگار من است» _: [ روح ، ] آفريده اى از آفريدگان خداست وخداوند ، هر چه بخواهد ، در آفرينش مى افزايد .

بصائر الدرجات_ به نقل از ابو بصير_: از امام صادق عليه السلام درباره آيه : «و در او از روحش دميد» پرسيدم . فرمود : «يعنى از قدرتش» .

الكافى_ به نقل از ابوبصير _: از امام صادق عليه السلام درباره گفته خداوند عز و جل : «و از تو درباره روح مى پرسند ، بگو روح از امر پروردگار من است» پرسيدم . فرمود : «آفريده اى بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل عليهماالسلام با پيامبر خداست و نيز با امامان عليهم السلام ، و او از ملكوت است» .

.

ص: 510

د _ الأَحكامالكتاب«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَ_تِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَ_بَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ» . (1)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :ولَو أرادَ اللّهُ أن يَخلُقَ آدَمَ مِن نورٍ يَخطَفُ الأَبصارَ ضِياؤُهُ ، ويَبهَرُ العُقولَ رُواؤُهُ (2) ، وطيبٍ يَأخُذُ الأَنفاسَ عَرفُهُ (3) ، لَفَعَلَ! ولَو فَعَلَ لَظَلَّت لَهُ الأَعناقُ خاضِعَةً ، ولَخَفَّتِ البَلوى فيهِ عَلَى المَلائِكَةِ . ولكِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ يُبتَلي خَلقَهُ بِبَعضِ ما يَجهَلونَ أصلَهُ ، تَمييزا بِالاِختِبارِ لَهُم ، ونَفيا لِلاِستِكبارِ عَنهُم ، وإبعادا لِلخُيَلاءِ مِنهُم. (4)

الإمام الرضا عليه السلام_ فِي الفِقهِ المَنسوبِ إلَيهِ _: إنَّمَا امتَحَنَ اللّهُ عز و جل النّاسَ بِطاعَتِهِ لِما عَقَلوهُ وما لَم يَعقِلوهُ ؛ إيجابا لِلحُجَّةِ وقَطعا لِلشُّبهَةِ. (5)

.


1- .البقرة : 151 .
2- .الرُّوَاءُ : هو من الريّ والارتواء ، وقد يكون من المرأى والمنظر (النهاية : ج 2 ص 280) .
3- .عَرْفُ الجنّة : أي ريحها الطيّبة (النهاية : ج 3 ص 217) .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحارالأنوار : ج 14 ص 465 ح 37 .
5- .الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 339 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 348 ح 4 .

ص: 511

د _ احكام

د _ احكامقرآن«همان گونه كه در ميان شما از خودتان پيامبرى را گسيل داشتيم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاكيزه سازد و كتاب و حكمت را به شما بياموزد و چيزهايى را كه نمى دانستيد ، به شما بياموزد» .

حديثامام على عليه السلام :و اگر خداوند مى خواست آدم عليه السلام را از نورى بيافريند كه فروغ آن ، ديده را برُبايد و زيبايى آن بر خِردها چيره گردد و بوى خوشش جان ها را تازه كند ، چنين مى كرد و اگر مى كرد ، گردن ها در برابر او خم مى شد و آزمايش فرشتگان [مأمور به سجده] آسان مى شد ؛ امّا خداى سبحان ، آفريدگان خود را به پاره اى از آنچه اصل آن را نمى دانند ، مى آزمايد تا فرمانبردار را از نافرمان ، متمايز كند و تكبّر را از آنان براند و خودبزرگ بينى را از ايشان ، دور گردانَد .

امام رضا عليه السلام_ در كتاب فقه منسوب به ايشان _: خداوند ، مردم را با اطاعت در آنچه مى فهمند و نمى فهمند ، آزمود تا حجّتش لازم گردد و شُبهه ها (ترديدها) ريشه كن شوند .

.

ص: 512

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ دينَ اللّهِ عز و جل لا يُصابُ بِالعُقولِ النّاقِصَةِ وَالآراءِ الباطِلَةِ وَالمقاييسِ الفاسِدَةِ ، ولا يُصابُ إلاّ بِالتّسليمِ ، فَمَن سَلَّمَ لَنا سَلِمَ ، ومَنِ اقتَدى بِنا هُدِيَ ، ومَن كانَ يَعمَلُ بِالقِياسِ وَالرَّأيِ هَلَكَ ، ومَن وَجَدَ في نَفسِهِ شَيئا مِمّا نَقولُهُ أو نَقضي بِهِ حَرَجا كَفَرَ بِالَّذي أنزَلَ السَّبعَ المَثانِيَ وَالقُرآنَ العَظيمَ ، وهُوَ لا يَعلَمُ. (1)

الإمام الباقر عليه السلام_ لِزُرارَةَ _: يا زُرارَةُ ، إيّاكَ وأصحابَ القِياسِ فِي الدّينِ ، فَإِنَّهُم تَرَكوا عِلمَ ما وُكِّلوا بِهِ وتَكَلَّفوا ما قَد كُفوهُ ، يَتَأَوَّلونَ الأَخبارَ ويَكذِبونَ عَلَى اللّهِ عز و جل ، وكَأَنّي بِالرَّجُلِ مِنهُم يُنادى مِن بَينِ يَدَيهِ فَيُجيبُ مِن خَلفِهِ ، ويُنادى مِن خَلفِهِ فَيُجيبُ مِن بَينِ يَدَيهِ ؛ قَد تاهوا وتَحَيَّروا فِي الأَرضِ وَالدّينِ. (2)

5 / 2خَطَرُ التَّعَمُّقِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لَيَتَعَمَّقُنَّ أقوامٌ مِن هذِهِ الاُمَّةِ ، حَتّى يَقولَ أحَدُهُم : هذا اللّهُ خَلَقَني ، فَمَن خَلَقَهُ؟! (3)

مسند ابن حنبل عن أنس :أشهَدُ لَسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ أقواما يَتَعَمَّقونَ فِي الدّينِ ، يَمرُقونَ (4) كَما يَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ. (5)

.


1- .كمال الدّين : ص 324 ح 9 عن ثابت الثمالي ، بحارالأنوار : ج 2 ص 303 ح 41 .
2- .الأمالي للمفيد : ص 51 ح 12 عن زرارة بن أعين ، بحارالأنوار : ج 2 ص 309 ح 70 .
3- .المعجم الأوسط : ج 9 ص 78 ح 9178 عن أبي هريرة .
4- .مَرَقَ السَّهْمُ من الرَمِيَّة : أي خرج من الجانب الآخر ، ومنه سمّيت الخوارج مارقة (الصحاح : ج 4 ص 1554) .
5- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 318 ح 12615 ، تاريخ دمشق : ج 14 ص 426 ح 3630 و ج 66 ص 19 ح 13318 وزاد فيهما «من الدين» بعد «يمرقون» ، كنزالعمّال : ج 11 ص 288 ح 31543 نقلاً عن ابن جرير .

ص: 513

5 / 2 خطر تندرَوى

امام زين العابدين عليه السلام :بى گمان ، دين خداى عز و جل با خردهاى ناقص و انديشه هاى باطل و تشبيه هاى نادرست ، به دست نمى آيد و تنها با تسليم مى توان بدان رسيد . پس هر كس در برابر ما تسليم باشد ، سالم مى مانَد و هر كس به ما اقتدا كند ، هدايت مى شود و هر كس به تشبيه و انديشه [ى خود ]عمل مى كند ، هلاك مى گردد و هر كس آنچه را ما مى گوييم ، نمى تواند بپذيرد و در خود ، انكارى نسبت به آن مى يابد ، نادانسته ، به كسى كفر ورزيده است كه هفت سوره مثانى (1) و قرآن بزرگ را نازل كرده است .

امام باقر عليه السلام_ به زراره _: اى زراره ! از اصحاب قياس و تشبيه گران در احكام دين ، برحذر باش كه آنان ، آگاهى از آنچه را بدانان سپرده بودند ، رها كردند و آگاهى از آنچه بدان كفايت شده بودند ، به تكلّف بر دوش گرفتند؛ روايات را تأويل مى كنند و بر خداى عز و جل دروغ مى بندند و گويى [مى بينم ]مردى از آنان از پيش رو ندا مى دهد و از پشت سر ، پاسخ مى شنود و از پشت سر ، ندا مى دهد و از پيش رو پاسخ مى شنود . بى گمان ، در زمين و دين ، سرگشته و حيران شده اند .

5 / 2خطر تندرَوىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بى گمان ، گروه هايى از اين امت ، تندروى خواهند كرد تا آن جا كه يكى از آنان خواهد گفت : اين خداوندى كه مرا آفريده ، چه كسى او را آفريده است؟!

مسند ابن حنبل_ به نقل از اَنَس _: گواهى مى دهم كه شنيدم پيامبر خدا مى فرمايد : «بى گمان ، گروه هايى در دين ، تندروى مى كنند . از آن به در مى روند ، آن سان كه تير از هدف در مى گذرد» .

.


1- .سَبع مَثانى در اين جا به معناى سوره حمد است كه هفت آيه دارد و در هر نماز ، دوبار خوانده مى شود . (م)

ص: 514

الإمام عليّ عليه السلام :الغُلُوُّ عَلى أربَعِ شُعَبٍ : عَلَى التَّعَمُّقِ بِالرَّأيِ ، وَالتَّنازُعِ فيهِ ، وَالزَّيغِ ، وَالشِّقاقِ . فَمَن تَعَمَّقَ لَم يُنِب إلَى الحَقِّ ولَم يَزدَد إلاّ غَرَقا فِي الغَمَراتِ ، ولَم تَنحَسِر عَنهُ فِتنَةٌ إلاّ غَشِيَتهُ اُخرى ، وَانخَرَقَ دينُهُ فَهُوَ يَهوي في أمرٍ مَريجٍ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :الكُفرُ عَلى أربَعِ دَعائِمَ : عَلَى التَّعَمُّقِ ، وَالتَّنازُعِ ، وَالزَّيغِ ، وَالشِّقاقِ . فَمَن تَعَمَّقَ لَم يُنِب إلَى الحَقِّ. (2)

راجع : موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام : الحرب الثالثة : وقعة النهروان / المدخل : دراسة حول المارقين وجُذور انحرافهم .

.


1- .الكافي : ج 2 ص 392 ح 1 عن سليم بن قيس الهلالي ، الغارات : ج 1 ص 142 وليس فيه «بالرأي» ، تحف العقول : ص 166 ، الخصال : ص 232 ح 74 عن الأصبغ بن نباتة وفيه «العتوّ» بدل «الغلوّ» وكلاهما نحوه .
2- .نهج البلاغة : الحكمة 31 ، روضة الواعظين : ص 53 وفيه «ينسب» بدل «ينب» .

ص: 515

امام على عليه السلام :غلو ، چهار شعبه دارد : انديشه هاى افراطى ، ستيز فكرى ، كژروى و جدايى . پس هر كس افراط ورزيد ، به حق بازنگشت و جز بر فرو شدن خود در گم راهى ها نيفزود و فتنه اى از او باز نمانْد ، جز آن كه به فتنه اى ديگر دچار شد و دينش شكافدار و پاره پاره و كارش پريشان گشت .

امام على عليه السلام :كفر بر چهار ستونْ استوار است : افراطيگرى ، درگيرى ، كژروى و جدايى . پس هر كه تند رفت ، به حق باز نگشت .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين برپايه قرآن و حديث و تاريخ: نبرد سوم : جنگ نهروان / درآمد : پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان .

.

ص: 516

. .

ص: 517

بخش هفتم: موانع شناخت

اشاره

بخش هفتم: موانع شناختفصل يكم : حجاب هاى دانش و حكمتفصل دوم : آنچه حجاب ها را مى زُدايد

.

ص: 518

الفصل الأوّل : حجب العلم والحكمة1 / 1اتِّبَاعُ الهَوىالكتاب«أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَل_هُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَ_وَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنم بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ» . (1)

«وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَ_هُمْ فَاسْتَحَبُّواْ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَستَشيروا أهلَ العِشقِ فَلَيسَ لَهُم رَأيٌ ، وإنَّ قُلوبَهُم مُحتَرِقَةٌ ، وفِكَرَهُم مُتَواصِلَةٌ ، وعُقولَهُم سالِبَةٌ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :حُبُّكَ لِلشَّيءِ يُعمي ويُصِمُّ. (4)

.


1- .الجاثية : 23 .
2- .فصّلت : 17 وراجع البقرة : 87 والقصص : 50 والقمر : 3 ومحمّد صلى الله عليه و آله : 14 .
3- .الفردوس : ج 5 ص 38 ح 7389 عن أنس .
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 4 ص 380 ح 5814 ، المجازات النبويّة : ص 175 ح 136 ، عوالي اللآلي : ج 1 ص 124 ح 57 عن أبي الدرداء ، بحارالأنوار : ج 77 ص 165 ح 2 .

ص: 519

فصل يكم : حجاب هاى دانش و حكمت

1 / 1 پيروى از هوس

فصل يكم : حجاب هاى دانش و حكمت1 / 1پيروى از هوسقرآن«آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گم راه كرده و بر گوش و دلش مُهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است؟ پس از خدا ، چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى گيريد؟» .

«امّا ثموديان ، پس آنان را هدايت كرديم ؛ ولى كورْ دلى را بر هدايت ، ترجيح دادند ...» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از عشق پيشگان ، مشورت نخواهيد كه آنان ، رأيى ندارند و دل هايشان سوزان و فكرشان جاى ديگر و خردهايشان از آنان ، گرفته شده است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :محبّتت به چيزى ، كور و كرت مى كند .

.

ص: 520

عنه صلى الله عليه و آله :مَن أكَلَ طَعاماً لِلشَّهوَةِ حَرَّمَ اللّهُ عَلى قَلبِهِ الحِكمَةَ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :آفَةُ العَقلِ الهَوى. (2)

عنه عليه السلام :الهَوى شَريكُ العَمى. (3)

عنه عليه السلام :الشَّهَواتُ مَصائِدُ الشَّيطانِ. (4)

عنه عليه السلام :إنَّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ أهواءٌ تُتَّبَعُ ، وأحكامٌ تُبتَدَعُ ، يُخالَفُ فيها كِتابُ اللّهِ ، ويَتَوَلّى عَلَيها رِجالٌ رِجالاً عَلى غَيرِ دينِ اللّهِ . فَلَو أنَّ الباطِلَ خَلَصَ مِن مِزاجِ الحَقِّ لَم يَخفَ عَلَى المُرتادينَ ، ولَو أنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِن لَبسِ الباطِلِ انقَطَعَت عَنهُ ألسُنُ المُعانِدينَ ، ولكِن يُؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ ومِن هذا ضِغثٌ فَيُمزَجانِ! فَهُنالِكَ يَستَولِي الشَّيطانُ عَلى أولِيائِهِ ، ويَنجُو الَّذينَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسنى. (5)

عنه عليه السلام :مُجالَسَةُ أهلِ الهَوى مَنساةٌ لِلإِيمانِ ، ومَحضَرَةٌ لِلشَّيطانِ. (6)

عنه عليه السلام :إنَّكَ إن أطَعتَ هَواكَ أصَمَّكَ وأعماكَ ، وأفسَدَ مُنقَلَبَكَ وأرداكَ. (7)

عنه عليه السلام :مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ ، أعماهُ وأصَمَّهُ وأذَلَّهُ وأضَلَّهُ. (8)

.


1- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 116 .
2- .غرر الحكم : ح 3925 وراجع: ح 266 و ح 314 و ح 4921 و ح 5983 و ح 6414 و ح 9475 و ح 10541 و ح 6702 و ح 7953 و ح 6790 و ح 5849 و ح 4902 و ح 10985 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 281 ح 5066 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 199 .
3- .نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص83 ، غرر الحكم: ح 580 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 50 ح 1286.
4- .غرر الحكم : ح 583 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 25 ح 261 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 50 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 290 ح 8 .
6- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .
7- .غرر الحكم : ح 3807 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 172 ح 3594 .
8- .غرر الحكم : ح 9168 .

ص: 521

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كس خوراكى را از سرِ شهوت بخورد ، خداوند ، حكمت را بر دلش حرام مى كند .

امام على عليه السلام :آفت خرد ، هوس است .

امام على عليه السلام :هوس ، شريك كورى است .

امام على عليه السلام :شهوت ها ، دام هاى شيطان اند .

امام على عليه السلام :آغاز پيدايش فتنه ها ، هوس هايى دنبال شده و احكامى بدعت نهاده شده است كه با كتاب خدا مخالفت دارند و بر اساس آنها و بر خلاف دين خدا ، برخى ، ولايت برخى ديگر را مى پذيرند. پس اگر باطل با حق در نمى آميخت ، بر حق جويان ، پوشيده نمى مانْد و اگر بر حق ، جامه باطل نمى پوشاندند ، زبان معاندان از آن ، كوتاه مى شد ؛ امّا اندكى از اين و اندكى از آن مى گيرند و به هم مى آميزند و در اين جاست كه شيطان بر دوستانش مسلّط مى شود و [تنها ]كسانى كه لطف الهى بر آنها پيشى گرفته ، نجات مى يابند .

امام على عليه السلام :مجالست اهل هوا و هوس ، مايه فراموشى ايمان و حضور شيطان است .

امام على عليه السلام :اگر از هوست پيروى كنى ، كَر و كورت مى سازد و فرجامت را تباه مى كند و تو را به پستى مى كشد .

امام على عليه السلام :آن كه در پىِ هوسش رفت ، كور و كَر و خوار و گم راهش ساخت .

.

ص: 522

عنه عليه السلام :إنَّكُم إن أمَّرتُم عَلَيكُمُ الهَوى ، أصَمَّكُم وأعماكُم وأرداكُم. (1)

عنه عليه السلام :اُوصيكُم بِمُجانَبَةِ الهَوى ، فَإِنَّ الهَوى يَدعو إلَى العَمى ، وهُوَ الضَّلالُ فِي الآخِرَةِ وَالدُّنيا. (2)

عنه عليه السلام :مَن عَشِقَ شَيئاً أعشى (أعمى) بَصَرَهُ وأمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، ويَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، وأماتَتِ الدُّنيا قَلبَهُ ، ووَلِهَت عَلَيها نَفسُهُ ، فَهُوَ عَبدٌ لَها ولِمَن في يَدَيهِ شَيءٌ مِنها ، حَيثُما زالَت زالَ إلَيها ، وحَيثُما أقبَلَت أقبَلَ عَلَيها. (3)

عنه عليه السلام :كَيفَ يَستَطيعُ الهُدى مَن يَغلِبُهُ الهَوى ؟ ! (4)

عنه عليه السلام :كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ. (5)

عنه عليه السلام :أشعِر قَلبَكَ التَّقوى وخالِفِ الهَوى ، تَغلِبِ الشَّيطانَ. (6)

عنه عليه السلام :لا تَجتَمِعُ الشَّهوَةُ وَالحِكمَةُ. (7)

عنه عليه السلام :لا تَسكُنُ الحِكمَةُ قَلباً مَعَ شَهوَةٍ. (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 3849 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 173 ح 3607 .
2- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 350 ح 1297 عن الإمام زين العابدين والإمام الباقر عليهماالسلام .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 109 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 366 ح 6141 وفيه من قوله «قد خرقت الشهوات» إلى «نفسه» .
4- .غرر الحكم : ح 7001 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 383 ح 6473 .
5- .نهج البلاغة : الحكمة 211 ، غرر الحكم : ح 6923 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 381 ح 6460 وفيهما «عند» بدل «تحت» ، بحارالأنوار : ج 69 ص 410 ح 125 .
6- .غرر الحكم : ح 2356 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 84 ح 2023 .
7- .غرر الحكم : ح 10573 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 533 ح 9738 .
8- .غرر الحكم : ح 10915 .

ص: 523

امام على عليه السلام :اگر هوس را امير خود كرديد ، كَر و كور و نابودتان مى كند .

امام على عليه السلام :شما را به دورى از هوس ، سفارش مى كنم كه هوس ، به كورى فرا مى خوانَد و آن ، گم راهى آخرت و دنياست .

امام على عليه السلام :هر كه دلباخته چيزى شود ، ديده اش نابينا و دلش بيمار مى شود ؛ با چشمى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا گوش مى كند ، شهوات ، خردش را دريده و دنيا ، دلش را ميرانده و نفسش ، شيفته آن شده است . پس بنده دنياست و نيز هر كس كه چيزى از آن را در دست دارد. هر كجا برود ، مى رود و هر كجا رو كند ، رو مى آورَد .

امام على عليه السلام :چگونه كسى كه مغلوب هوسش شده ، به هدايت دست مى يابد؟

امام على عليه السلام :بسى خرد كه اسير دستِ هوسى امير است !

امام على عليه السلام :تقوا را شعارِ دلت قرار ده و با هوس مخالفت كن ، تا بر شيطان غلبه كنى .

امام على عليه السلام :شهوت و حكمت ، با هم گِرد نمى آيند .

امام على عليه السلام :حكمت با شهوت در يك دل ، جاى نمى گيرند .

.

ص: 524

عنه عليه السلام :حَرامٌ عَلى كُلِّ عَقلٍ مَغلولٍ بِالشَّهوَةِ أن يَنتَفِعَ بِالحِكمَةِ. (1)

الإمام الكاظم عليه السلام :أوحَى اللّهُ تَعالى إلى داوُدَ عليه السلام : يا داوُدُ ، حَذِّر وأنذِر أصحابَكَ عَن حُبِّ الشَّهَواتِ ، فَإِنَّ المُعَلَّقَةَ قُلوبُهُم بِشَهَواتِ الدُّنيا قُلوبُهُم مَحجوبَةٌ عَنّي. (2)

راجع : ج 1 ص 450 (الهوى) .

1 / 2اتِّبَاعُ الظَّنّ«وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ» . (3)

«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَ_طِلاً ذَ لِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ النَّارِ» . (4)

«وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَ لِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ» . (5)

«إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَ لَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى» . (6)

«وَ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِى مِنَ الْحَقِّ شَيْ_ئا» . (7)

راجع: ج 1 ص 450 (الهوى) .

.


1- .غرر الحكم : ح 4902 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 233 ح 4470 .
2- .تحف العقول : ص 397 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 154 ح 30 .
3- .الأنعام : 116 .
4- .ص : 27 .
5- .الجاثية : 24 .
6- .النجم : 23 .
7- .النجم : 28 .

ص: 525

1 / 2 پيروى از گمان

امام على عليه السلام :هر خردى كه در بند شهوت است ، از بهره جستن از حكمت ، محروم است .

امام كاظم عليه السلام :خداى متعال به داوود عليه السلام وحى كرد : «اى داوود! يارانت را از دوستى شهوت ها هشدار و بيم ده ؛ چرا كه دل هاى وابسته به شهوات دنيا ، دل هايى محجوب از من اند .

ر . ك : ج 1 ص 451 (هوس) .

1 / 2پيروى از گمانقرآن«و اگر از بيشتر مردم روى زمين پيروى كنى از راه خدا گم راهت مى كنند ؛ آنان جز از گمان پيروى نمى كنند و تنها تخمين مى زنند» .

«و آسمان و زمين را و آنچه را كه ميان اين دو است ، به باطل نيافريديم . اين ، گمان كسانى است كه كافر شده [ وحق پوشى كرده]اند . پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده اند؟» .

«و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [ چيز ديگرى] نيست ؛ مى ميريم و زنده مى شويم و ما را جز طبيعت، هلاك نمى كند» ؛ ولى به اين [ مطلب] هيچ آگاهى ندارند و جز طريق گمان نمى سپرند» .

«[ آنان] جز از گمان و آنچه دلخواهشان است پيروى نمى كنند ، با آنكه قطعا از جانب پروردگارشان هدايت برايِشان آمده است» .

«و ايشان را به اين [ كار] ، معرفتى نيست . آنان جز از گمان پيروى نمى كنند ، ودر واقع گمان در [ وصول به] حقيقت هيچ سودى نمى رساند» .

ر . ك : ج 1 ص 451 (هوس) .

.

ص: 526

1 / 3حُبُّ الدُّنيارسول اللّه صلى الله عليه و آله :ما لي أرى حُبَّ الدُّنيا قَد غَلَبَ عَلى كَثيرٍ مِنَ النّاسِ ، حَتّى كَأَنَّ المَوتَ في هذِهِ الدُّنيا عَلى غَيرِهِم كُتِبَ ، وكَأَنَّ الحَقَّ في هذِهِ الدُّنيا عَلى غَيرِهِم وَجَبَ ، وحَتّى كَأَن لَم يَسمَعوا ويَرَوا مِن خَبَرِ الأَمواتِ قَبلَهُم ! سَبيلُهُم سَبيلُ قَومٍ سَفرٍ عَمّا قَليلٍ إلَيهِم راجِعونَ ، بُيوتُهُم أجداثُهُم ويَأكُلونَ تُراثَهُم ، فَيَظُنّونَ أ نَّهُم مُخَلَّدونَ بَعدَهُم . هَيهاتَ هَيهاتَ! أما يَتَّعِظُ آخِرُهُم بِأَوَّلِهِم ؟ لَقَد جَهِلوا ونَسوا كُلَّ واعِظٍ في كِتابِ اللّهِ ، وأمِنوا شَرَّ كُلِّ عاقِبَةِ سَوءٍ ، ولَم يَخافوا نُزولَ فادِحَةٍ (1) وبَوائِقَ حادِثَةٍ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِرفِضِ الدُّنيا ؛ فَإِنَّ حُبَّ الدُّنيا يُعمي ويُصِمُّ ويُبكِمُ ، ويُذِلُّ الرِّقابَ. (3)

عنه عليه السلام :مَن غَلَبَتِ الدُّنيا عَلَيهِ عَمِيَ عَمّا بَينَ يَدَيهِ. (4)

عنه عليه السلام :مَن قَصَرَ نَظَرَهُ عَلى أبناءِ الدُّنيا عَمِيَ عَن سَبيلِ الهُدى. (5)

عنه عليه السلام_ في ذَمِّ الدُّنيا _: مَن راقَهُ زِبرِجُها أعقَبَت ناظِرَيهِ كَمَها (6) . (7)

.


1- .الفادحة : النَازلة (القاموس المحيط : ج 1 ص 239) .
2- .الكافي: ج 8 ص 168 ح 190 عن أبيمريم عن الإمام الباقر عليه السلام عن جابر بن عبداللّه ، تحف العقول : ص 29 نحوه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 132 ح 42 .
3- .الكافي : ج 2 ص 136 ح 23 ، مشكاة الأنوار : ص 466 ح 1556 كلاهما عن أبي جميلة عن الإمام الصادق عليه السلام ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 195 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 75 ح 39 .
4- .غرر الحكم : ح 8856 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8281 .
5- .غرر الحكم : ح 8870 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 458 ح 8295 وليس فيه «ابناء» .
6- .الكَمَه : العمى (النهاية: ج 4 ص 201) .
7- .نهج البلاغة : الحكمة 367 ، تحف العقول : ص 221 وفيه «رواؤها» بدل «زبرجها» ، غرر الحكم : ح 8786 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 131 ح 135 .

ص: 527

1 / 3 دنيادوستى

1 / 3دنيادوستىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چه شده است كه مى بينم دوستى دنيا بر بسيارى از مردم ، چيره گرديده است؟ گويى كه مرگ در اين دنيا براى غير ايشان نوشته شده است و گويى كه حق در اين دنيا ، براى غير آنان واجب شده است و پندارى كه خبر درگذشتگان خود را نشنيده و نديده اند . راه آنها ، راه مسافرانى است كه به زودى به سويشان باز مى گردند . خانه هايشان گور آنهاست و ميراث آنها را مى خورند . پس گمان مى كنند كه پس از ايشان ، ماندگارند . دور باد ، دور باد ! واپسين آنها از نخستين آنها عبرت نمى گيرد؟ بى گمان ، نادانى كردند و هر اندرز دهنده اى در كتاب خدا را از ياد بردند و از گزند هر فرجام بدى ، خود را ايمن يافتند و از فرود آمدن بلاهاى آسمانى و پيشامدهاى هراسناك نترسيدند .

امام على عليه السلام :دنيا را بِران ؛ چرا كه دوستى دنيا ، كور و كَر و لال مى كند و سرفرازان را خوار مى سازد .

امام على عليه السلام :هر كه دنيا بر وى چيره شود ، پيش روىِ خود را نمى بيند .

امام على عليه السلام :آن كه تنها بر فرزندان دنيا بنگرد ، راه هدايت را نبيند .

امام على عليه السلام :هر كس زيور دنيا را پسنديد ، براى ديدگانش نابينايى آورد .

.

ص: 528

عنه عليه السلام :لِحُبِّ الدُّنيا صَمَّتِ الأَسماعُ عَن سَماعِ الحِكمَةِ ، وعَمِيَتِ القُلوبُ عَن نورِ البَصيرَةِ. (1)

عنه عليه السلام :حُبُّ الدُّنيا يُفسِدُ العَقلَ ، ويُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ ، ويوجِبُ أليمَ العِقابِ. (2)

عنه عليه السلام :إنَّ مَن غَرَّتهُ الدُّنيا بِمُحالِ الآمالِ ، وخَدَعَتهُ بِزورِ الأَماني ، أورَثَتهُ كَمَهاً، وألبَسَتهُ عَمًى ، وقَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى ، وأورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى. (3)

عنه عليه السلام :سَبَبُ فَسادِ العَقلِ حُبُّ الدُّنيا. (4)

عنه عليه السلام :زَخارِفُ الدُّنيا تُفسِدُ العُقولَ الضَّعيفَةَ. (5)

عنه عليه السلام :اُهرُبوا مِنَ الدُّنيا وَاصرِفوا قُلوبَكُم عَنها ؛ فَإِنَّها سِجنُ المُؤمِنِ ، حَظُّهُ مِنها قَليلٌ ، وعَقلُهُ بِها عَليلٌ ، وناظِرُهُ فيها كَليلٌ (6) . (7)

عنه عليه السلام :الدُّنيا مَصرَعُ العُقولِ. (8)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ أهلِ الدُّنيا _: نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ ، واُخرى مُهمَلَةٌ ، قَد أضَلَّت عُقولَها ، ورَكِبَت مَجهولَها. (9)

راجع : ج 1 ص 468 (حبّ الدُّنيا) ، ج 3 ص 414 (حبّ الدنيا) .

.


1- .غرر الحكم : ح 7363 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 404 ح 6841 .
2- .عيون الحكم والمواعظ : ص 231 ح 4421 ، غرر الحكم : ح 4878 .
3- .غرر الحكم : ح 3532 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 152 ح 3337 .
4- .غرر الحكم : ح 5543 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 281 ح 5056 .
5- .غرر الحكم : ح 5459 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 275 ح 5003 .
6- .غرر الحكم : ح 2551 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 92 ح 2165 .
7- .طَرْفٌ كليل : إذا لم يُحقِّق المَنْظور (النهاية : ج 4 ص 198) .
8- .غرر الحكم : ح 921 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 35 ح 704 .
9- .نهج البلاغة: الكتاب31، تحف العقول: ص 76، عيون الحكم والمواعظ: ص 177 ح 3647، بحارالأنوار: ج 73 ص 123 ح 111 .

ص: 529

امام على عليه السلام :به سبب دوستىِ دنيا ، گوش ها از شنيدن حكمت كَر و دل ها از نور بصيرت ، نابينا مى گردند .

امام على عليه السلام :دوستى دنيا ، خرد را تباه مى كند و دل را از شنيدن حكمت ، كر مى نمايد و كيفرى دردناك مى آورد .

امام على عليه السلام :دنيا ، هر كس را كه با اميدهاى محال بفريبد و با آرزوهاى دروغين به او نيرنگ بزند ، تيرگى ديده برايش مى آورد و جامه كورى بر او مى پوشاند و از سراى ديگر ، بازش مى دارد و به مرداب تباهى در مى اندازد .

امام على عليه السلام :مايه تباهى خرد ، دوستى دنياست .

امام على عليه السلام :زيورهاى دنيا ، خردهاى ناتوان را تباه مى سازد .

امام على عليه السلام :از دنيا بگريزيد و دل هايتان را از آن برتابيد كه آن ، زندان مؤمن است . بهره اش از آن اندك و خردش بدان ناتوان و ديده اش در آن ، ضعيف است .

امام على عليه السلام :دنيا ، جايگاه به زمين افتادنِ خردهاست .

امام على عليه السلام :در توصيف اهل دنيا _: چارپايانى پابسته و برخى رها شده ، خردهايشان را گم كرده و در كار خويش ، سرگردان اند .

ر . ك : ج 1 ص 469 (دنيادوستى) ، ج 3 ص 415 (دنيادوستى) .

.

ص: 530

1 / 4الذَّنبالكتاب«كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» . (1)

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى مَنْ هُوَ كَ_ذِبٌ كَفَّارٌ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» _: الذَّنبُ عَلَى الذَّنبِ حَتّى يَسوَدَّ القَلبُ. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ المُؤمِنَ إذا أذنَبَ كانَت نُكتَةٌ سَوداءُ في قَلبِهِ ، فَإِن تابَ ونَزَعَ وَاستَغفَرَ صُقِلَ قَلبُهُ ، فَإِن زادَ زادَت ، فَذلِكَ الرّانُ الَّذيذَكَرَهُ اللّهُ في كِتابِهِ : «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ». (4)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ العَبدَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيَنسى بِهِ العِلمَ الَّذي كانَ قَد عَلِمَهُ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :وَجَدتُ الخَطيئَةَ سَواداً فِي القَلبِ ، وشَيناً فِي الوَجهِ ، ووَهناً فِي العَمَلِ. (6)

.


1- .المطفّفين : 14 .
2- .الزمر : 3 وراجع : الروم : 10 .
3- .الفردوس : ج 3 ص 309 ح 4928 عن أبي هريرة .
4- .سنن ابن ماجة: ج 2 ص1418 ح 4244 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 154 ح 7957 ، المستدرك على الصحيحين: ج 1 ص 45 ح 6 نحوه كلّها عن أبي هريرة ، كنزالعمّال: ج 4 ص 210 ح 10189؛ روضة الواعظين : ص 454 وراجع: الكافي : ج 2 ص 271 ح 13 و ص 273 ح 20 والاختصاص : ص 243 وإرشاد القلوب : ص 46 .
5- .عدّة الداعي : ص 197 ؛ الفردوس : ج 1 ص 194 ح 734 وفيه «الباب من العلم» بدل «العلم» و ص 383 ح 1542 نحوه وكلّها عن ابن مسعود ، بحارالأنوار : ج 73 ص 377 ح 14 .
6- .حلية الأولياء : ج 2 ص 161 ، الفردوس : ج 4 ص 381 ح 7109 كلاهما عن أنس ، كنزالعمّال : ج 16 ص 110 ح 44083 .

ص: 531

1 / 4 گناه

1 / 4گناهقرآن«چنين نيست ؛ بلكه آنچه كرده اند ، بر دل هايشان زنگار نهاده است» .

«خداوند ، دروغ پردازِ بسيار ناسپاس را ره نمى نمايد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله_ در باره گفته خداى متعال : «چنين نيست ؛ بلكه آنچه كرده اند ، بر دل هايشان زنگار نهاده است» _: [يعنى] گناه بر روى گناه [مى كنند] تا اين كه دل [ آنها] سياه شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هرگاه مؤمن گناه مى كند ، نقطه اى سياه در دلش پديد مى آيد . پس اگر توبه كرد و دل كَند و استغفار كرد ، دلش صيقل مى خورد و اگر گناه را زياد كرد ، آن نقطه زياد مى شود و اين ، همان زنگارى است كه خداوند در كتابش ذكر كرده است : «چنين نيست ؛ بلكه آنچه كرده اند ، بر دل هايشان زنگار نهاده است» .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنده گناه مى كند . پس دانشى را كه پيشتر مى دانسته ، از ياد مى بَرَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خطا را سياهىِ در دل و عيبِ در سيما و سستىِ در عمل يافتم .

.

ص: 532

الإمام الباقر عليه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : أربَعٌ يُمِتنَ القَلبَ : الذَّنبُ عَلَى الذَّنبِ ، وكَثرَةُ مُناقَشَةِ النِّساءِ _ يَعني مُحادَثَتَهُنَّ _ ومُماراةُ الأَحمَقِ ؛ تَقولُ ويَقولُ ولا يَرجِعُ إلى خَيرٍ أبَداً ، ومُجالَسَةُ المَوتى . فَقيلَ لَهُ : يا رَسولَ اللّهِ ، ومَا المَوتى ؟ قالَ : كُلُّ غَنِيٍّ مُترَفٍ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :لا أحسَبُ أحَدَكُم يَنسى شَيئاً مِن أمرِ دينِهِ إلاّ لِخَطيئَةٍ أخطَأَها. (2)

عنه عليه السلام :النِّفاقُ يَبدَأُ نُقطَةً سَوداءَ فِي القَلبِ ، كُلَّمَا ازدادَ النِّفاقُ ازدادَت سَواداً حَتّى يَسوَدَّ القَلبُ كُلُّهُ ، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، لَو شَقَقتُم عَن قَلبِ مُؤمِنٍ لَوَجَدتُموهُ أبيَضَ ، ولَو شَقَقتُم عَن قَلبِ مُنافِقٍ لَوَجَدتُموهُ أسوَدَ. (3)

عنه عليه السلام :نَكَدُ (4) العِلمِ الكَذِبُ ، ونَكَدُ الجِدِّ اللَّعِبُ. (5)

عنه عليه السلام :لا وَجَعَ أوجَعُ لِلقُلوبِ مِنَ الذُّنوبِ. (6)

الإمام الباقر عليه السلام :ما مِن شَيءٍ أفسَدَ لِلقَلبِ مِن خَطيئَةٍ. (7)

راجع : ص 530 (الذنب) و 592 (التوبة) .

.


1- .الخصال : ص 228 ح 65 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 453 ، كنز الفوائد : ج 2 ص 163 ، أعلام الدين : ص 154 كلاهما من دون إسنادٍ إلى المعصوم نحوه .
2- .الجعفريّات : ص 172 عن إسماعيل عن أبيه الإمام الكاظم عن آبائه عليهم السلام وراجع: الكافي : ج 2 ص 268 ح 1 .
3- .المصنّف لابن أبي شيبة : ج 7 ص 211 ح 3 ، شُعب الإيمان : ج 1 ص 70 ح 38 ، الزهد لابن المبارك : ص 504 ح 1440 كلاهما نحوه و كلّها عن عبداللّه بن عمرو بن هند الجملي ، كنزالعمّال : ج 1 ص 406 ح 1734 .
4- .النَّكْد : الشُّؤم . وكلّ شيء جَرّ على صاحبه شرّا فهو نَكَد . ويقال : عَطاءٌ منكود ، أي نَزرٌ قليل (لسان العرب : ج 3 ص 427 و 428) .
5- .غرر الحكم : ح 10000 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 499 ح 9196 و 9197 .
6- .الكافي : ج 2 ص 275 ح 28 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 342 ح 25 .
7- .الكافي : ج 2 ص 268 ح 1 ، الأمالي للصدوق : ص 481 ح 649 ، الأمالي للطوسي : ص 438 ح 979 كلّها عن طلحة بن زيد عن الإمام الصادق عليه السلام ، روضة الواعظين : ص 454 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 54 ح 22 .

ص: 533

امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا فرمود : «چهار چيز ، دل را مى ميرانَد : گناه روى گناه ؛ گفتگوى بسيار با زنان ؛ ستيزه با احمق : تو مى گويى و او مى گويد و هرگز به نتيجه نيكويى نمى رسد ؛ و همنشينى با مردگان» . گفته شد : اى پيامبر خدا ! مردگان كيان اند؟ فرمود : «هر توانگر نازپرورده» .

امام على عليه السلام :گمان نمى كنم كسى از شما ، چيزى از كار دينش را فراموش كند ، جز به جهت خطايى كه انجام داده است .

امام على عليه السلام :نفاق ، با نقطه سياهى در دل آغاز مى شود . هر چه بر نفاق افزون شود ، سياهى هم بيشتر شود ، تا آن كه همه دل ، سياه مى شود . سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اگر دل مؤمن را مى شكافتيد ، آن را سپيد مى يافتيد و اگر دل منافق را مى شكافتيد ، آن را سياه مى يافتيد .

امام على عليه السلام :كاستى دانش ، به دروغ است و كاستى جدّيت ، به بازى .

امام على عليه السلام :براى دل ها هيچ دردى دردناك تر از گناهان نيست .

امام باقر عليه السلام :براى دل ، چيزى تباه كننده تر از خطا نيست .

ر . ك : ص 531 (گناه) و 593 (توبه) .

.

ص: 534

1 / 5أمراضُ القَلبِالكتاب«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّنم بَعْدِ ذَ لِكَ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» . (1)

«فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْأَبْصَ_رُ وَ لَ_كِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ» . (2)

«أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :الطّابَعُ مُعَلَّقَةٌ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ ، فَإِذَا انتُهِكَتِ الحُرمَةُ واُجرِيَت عَلَى الخَطايا وعُصِيَ الرَّبُّ ، بَعَثَ اللّهُ الطّابَعَ فَيَطبَعُ عَلى قَلبِهِ ، فَلا يَعقِلُ بَعدَ ذلِكَ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :أعمَى العَمَى الضَّلالَةُ بَعدَ الهُدى ، وخَيرُ الأَعمالِ ما نَفَعَ ، وخَيرُ الهُدى مَا اتُّبِعَ ، وشَرُّ العَمى عَمَى القَلبِ. (5)

الإمام عليّ عليه السلام :الحِكمَةُ لا تَحِلُّ قَلبَ المُنافِقِ إلاّ وهِيَ عَلَى ارتِحالٍ. (6)

عنه عليه السلام_ في خُطبَةٍ لَهُ _: لَو فَكَّروا في عَظيمِ القُدرَةِ وجَسيمِ النِّعمَةِ لَرَجَعوا إلَى الطَّريقِ ، وخافوا عَذابَ الحَريقِ ، ولكِنَّ القُلوبَ عَليلَةٌ ، وَالبَصائِرَ مَدخولَةٌ. (7)

.


1- .البقرة : 74 .
2- .الحجّ : 46 .
3- .محمّد : 24 .
4- .شُعب الإيمان : ج 5 ص 444 ح 7214 عن ابن عمر وراجع : كنزالعمّال : ج 4 ص 214 ح 10213 .
5- .تفسير القمّي : ج 1 ص 291 ، الاختصاص : ص 342 ، بحارالأنوار : ج 21 ص 211 ح 2 ؛ دلائل النبوّة للبيهقي : ج 5 ص 242 عن عقبة بن عامر وراجع: الأمالي للصدوق : ص 576 ح 788 .
6- .غرر الحكم : ح 1922 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 57 ح 1469 .
7- .نهج البلاغة: الخطبة 185، الاحتجاج: ج 1 ص 481 ح 117وفيه «الأبصار» بدل«البصائر»، بحارالأنوار: ج 64 ص 39 ح 19.

ص: 535

1 / 5 بيمارى دل

1 / 5بيمارى دلقرآن«پس از آن ، باز دل هايتان سخت گرديد ، همانند سنگ يا سخت تر از آن» .

«در حقيقت ، چشم ها كور نمى شوند ؛ ولى دل هايى كه در سينه هاست ، كور مى شوند» .

«آيا به قرآن نمى انديشند ؟ يا مگر بر قلوبِ آنها قفل هايى نهاده شده است؟» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :طابع (مهر زننده بر دل ها) به پايه اى از پايه هاى عرش آويخته است . پس هرگاه حرمتى شكسته شد و خطايى جارى گشت و پروردگار سرپيچى شد ، خداوند ، طابع را برمى انگيزد تا بر دل گناهكار ، مُهر بزند . پس از اين ، ديگر چيزى درك نمى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كورترين كورى ، گم راهى پس از راهيابى است و بهترين عمل، آن است كه سود برساند ، و بهترين هدايت ، آن است كه پيروى شود ، و بدترين كورى ، كورىِ دل است .

امام على عليه السلام :حكمت به دل منافق نمى آيد ، مگر آن كه نيامده مى رود .

امام على عليه السلام_ در يكى از خطبه هايش _: اگر در قدرت سترگ و نعمت بزرگ خدا مى انديشيدند ، به راه ، باز مى گشتند و از عذاب آتش مى ترسيدند؛ ولى دل ها بيمار و ديده ها عيبناك است .

.

ص: 536

الإمام الحسين عليه السلام_ مُخاطِباً جَيشَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ بَعدَ أنِ استَنصَتَهُم فَلَم يُنصِتوا_: وَيلَكُم ما عَلَيكُم أن تُنصِتوا إلَيَّ فَتَسمَعوا قَولي ، وإنَّما أدعوكُم إلى سَبيلِ الرَّشادِ . . . وكُلُّكُم عاصٍ لِأَمري غَيرُ مُستَمِعٍ قَولي ؛ فَقَد مُلِئَت بُطونُكُم مِنَ الحَرامِ وطُبِعَ عَلى قُلوبِكُم. (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ. (2)

عنه عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ مَن كَانَ فِى هَ_ذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الاْخِرَةِ أَعْمَى» _: مَن لَم يَدُلَّهُ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَاختِلافُ اللَّيلِ وَالنَّهارِ ودَوَرانُ الفَلَكِ بِالشَّمسِ وَالقَمَرِ وَالآياتُ العَجيباتُ عَلى أنَّ وَراءَ ذلِكَ أمراً هُوَ أعظَمُ مِنها، فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أعمى؛ فَهُوَ عَمّا لَم يُعايَن أعمى وأضَلُّ سَبيلاً. (3)

الإمام الرِّضا عليه السلام_ في قَولِهِ تَعالى : «وَ مَن كَانَ فِى هَ_ذِهِ أَعْمَى ...» _: يَعني أعمى عَنِ الحَقائِقِ المَوجودَةِ. (4)

الإمام الهادي عليه السلام :الحِكمَةُ لا تَنجَعُ (5) فِي الطِّباعِ الفاسِدَةِ. (6)

راجع: ج 1 ص 456 (طبع القلب) .

1 / 6الظُّلمالكتاب«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الاْخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّ__لِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ» . (7)

.


1- .بحارالأنوار : ج 45 ص 8 نقلاً عن المناقب عن عبداللّه بن الحسن .
2- .تحف العقول : ص 296 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 176 ح 39 .
3- .الاحتجاج : ج 2 ص 165 ح 193 عن محمّد بن مسلم ، بحارالأنوار : ج 3 ص 28 ح 2 .
4- .عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 175 ح 1، التوحيد : ص 438 ح 1 كلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلي ، بحارالأنوار : ج 10 ص 316 ح 1 .
5- .نجع فيه الأمر والخطاب والوعظ : إذا أثّر فيه ونفع (مجمع البحرين: ج 3 ص 1753) .
6- .أعلام الدين : ص 311 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 370 ح 4 .
7- .إبراهيم : 27 .

ص: 537

1 / 6 ستم

امام حسين عليه السلام :_ خطاب به لشكر عمر بن سعد ، پس از آن كه خواست ساكت شوند و نشدند _: واى بر شما ! شما را چه مى شود اگر ساكت شويد و گفته ام را بشنويد ، حال آن كه من شما را به راه راست ، فرا مى خوانم ... و همه شما از فرمانم سر مى پيچيد و به گفته ام گوش نمى دهيد . پس بى گمان ، شكم هايتان از حرام انباشته شده و بر دل هايتان مُهر زده شده است .

امام باقر عليه السلام :هيچ بنده اى به كيفرى بزرگ تر از سختْ دلى عقوبت نشد .

امام باقر عليه السلام :_ درباره گفته خداى متعال : «هر كه در اين [دنيا] نابينا باشد ، در آخرت هم نابينا خواهد بود» _: آن كه آفرينش آسمان ها و زمين ، و آمد و شد شب و روز ، و چرخش فلك با خورشيد و ماه ، و نشانه هاى شگفت انگيز ، وى را به امرى بزرگ تر در فراسوى اينها ره ننمايد ، پس در آخرت ، نابينا خواهد بود؛ يعنى از ناديده ها كور و گم راه تر است .

امام رضا عليه السلام_ درباره گفته خداى متعال : «و هر كه در اين [دنيا] نابينا باشد ...» _: يعنى از مشاهده حقايق موجود ، نابينا باشد .

امام هادى عليه السلام :حكمت در طبيعت هاى فاسد ، سودى نمى بخشد .

ر . ك : ج 1 ص 457 (مهرشدن قلب) .

1 / 6ستمقرآن«خداوند ، در زندگى دنيا و آخرت ، كسانى را كه ايمان آورده اند ، با گفتار (عقايد) استوار ، بر جاى مى دارد و ستمكاران را گم راه مى نهد و هر چه اراده كند ، خواهد كرد» .

.

ص: 538

«ثُمَّ بَعَثْنَا مِنم بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُم بِالْبَيِّنَ_تِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَ لِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ» . (1)

«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّ__لِمِينَ» . (2)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكُم وَالظُّلمَ فَإِنَّهُ يُخَرِّبُ قُلوبَكُم. (3)

1 / 7الكُفرالكتاب«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَ_فِرِينَ» . (4)

«كَذَ لِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَ_فِرِينَ» . (5)

«كَذَ لِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَ_فِرِينَ» . (6)

.


1- .يونس :74 .
2- .الأنعام : 144 ، القصص : 50 ، الأحقاف : 10 وراجع: البقرة : 86 و 258 ، الأنعام : 33 ، التوبة : 109 ، الصفّ : 7 ، النمل : 14 ، العنكبوت : 49 .
3- .صحيفة الإمام الرّضا عليه السلام : ص 97 ح 33 عن أحمد بن عامر الطائي عن الإمام الرضا عن آبائه عليهم السلام ، جامع الأحاديث للقمّي: ص 60، روضة الواعظين: ص 512 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 315 ح 34 ؛ الفردوس: ج 1 ص 386 ح 1552 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله .
4- .المائدة : 67 .
5- .غافر : 74 .
6- .الأعراف : 101 .

ص: 539

1 / 7 كفر

«آن گاه ، پس از وى ، رسولانى را به سوى قومشان برانگيختيم و آنان ، دليل هاى آشكار برايشان آوردند؛ ولى ايشان بر آن نبودند كه به چيزى كه قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ، ايمان بياورند . اين گونه ، ما بر دل هاىِ تجاوزكاران ، مُهر مى نهيم» .

«بى گمان ، خدا گروه ستمكاران را ره نمى نمايد» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از ستم بپرهيزيد كه دل هايتان را ويران مى كند .

1 / 7كفرقرآن«در حقيقت ، خدا قوم كافران را ره نمى نمايد» .

«اين گونه ، خدا كافران را بى راه مى نهد» .

«اين گونه ، خدا بر دل هاى كافران ، مُهر مى زند» .

.

ص: 540

الحديثعيون أخبار الرضا عن إبراهيم بن أبي محمود :سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام ... عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ» (1) . قالَ : الخَتمُ هُوَ الطَّبعُ عَلى قُلوبِ الكُفّارِ عُقوبَةً عَلى كُفرِهِم ، كَما قالَ عز و جل : «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً» (2) . (3)

1 / 8الفِسق«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (4)

«وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَ_قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِى وَ قَد تَّعْلَمُونَ أَنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زَاغُواْ أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ» . (5)

«وَ لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ ءَايَ_تِم بَيِّنَ_تٍ وَ مَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَ_سِقُونَ» . (6)

«هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَ_طِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ» . (7)

1 / 9الإِسراف«إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» . (8)

.


1- .البقرة : 7 .
2- .النساء : 155 .
3- .عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 123 ح 16 ، الاحتجاج : ج 2 ص 396 ح 303 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 11 ح 17 .
4- .المنافقون : 6 .
5- .الصفّ : 5 .
6- .البقرة : 99 .
7- .الشعراء : 221 و 222 .
8- .غافر : 28 .

ص: 541

1 / 8 فسق

1 / 9 اسراف

حديثعيون أخبار الرضا عليه السلام_ به نقل از ابراهيم بن ابى محمود _: از امام رضا عليه السلام درباره گفته خداى عز و جلپرسيدم كه : «خداوند ، بر دل ها و گوششان مُهر مى زند» . فرمود: «ختم ، همان مُهر زدن است كه بر دل هاى كافران به كيفر (مجازات) كفرشان زده مى شود ، همان گونه كه خداوند عز و جل فرمود : «بلكه خداوند ، بر دل هاى آنهابه سبب كفرشان مُهر زد. پس جز اندكى ايمان نمى آورند» ».

1 / 8فسق«در حقيقت ، خدا قوم فاسقان را هدايت نمى كند» .

«آن گاه كه موسى به قوم خود گفت : اى قوم من! چرا مرا آزار مى دهيد ، حال آن كه قطعا مى دانيد من ، فرستاده خدا به سوىِ شما هستم . پس چون [قومش ]راه انحراف گرفتند ، خدا نيز دل هاى آنها را منحرف كرد ؛ و خداوند ، قوم فاسقان را هدايت نمى كند» .

«قطعا به سوى تو نشانه هايى آشكار فرو فرستاديم ، و جز فاسقان ، بدانها كفر نمى ورزند» .

«آيا شما را خبردار كنم بر چه كسانى شياطين فرود مى آيند؟ بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى آيند» .

1 / 9اسراف«در حقيقت ، خدا هيچ اسرافكار دروغزنى را هدايت نمى كند» .

.

ص: 542

«كَذَ لِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ» . (1)

1 / 10الغَفلَةالكتاب«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لاَّيَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَ_ل_ءِكَ كَالأَْنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَ_ل_ءِكَ هُمُ الْغَ_فِلُونَ» . (2)

«لَّقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَ_ذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَ_اءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» . (3)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله_ في بَيانِ عَلامَةِ الغافِلِ _: أمّا عَلامَةُ الغافِلِ فَأَربَعَةٌ : العَمى ، وَالسَّهوُ ، وَاللَّهوُ ، وَالنِّسيانُ. (4)

الإمام عليّ عليه السلام :اِحذَرُوا الغَفلَةَ فَإِنَّها مِن فَسادِ الحِسِّ. (5)

عنه عليه السلام :مَن غَفَلَ جَهِلَ. (6)

عنه عليه السلام :دَوامُ الغَفلَةِ يُعمِي البَصيرَةَ. (7)

.


1- .غافر : 34 .
2- .الأعراف : 179 .
3- .ق : 22 .
4- .تحف العقول : ص 22 ، الخصال : ص 121 ح 112 عن حمّاد بن عيسى عن الإمام الصادق عليه السلام عن لقمان الحكيم نحوه ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 118 عن الإمام عليّ عليه السلام وليس فيه «العمى» ، بحارالأنوار : ج 1 ص 122 ح 11 .
5- .غرر الحكم : ح 2584 .
6- .غرر الحكم : ح 7686 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 451 ح 8046 .
7- .غرر الحكم : ح 5146 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 250 ح 4684 .

ص: 543

1 / 10 غفلت

«اين گونه ، خدا هر اسرافكارِ شك پيشه اى را بى راه مى نهد» .

1 / 10غفلتقرآن«در حقيقت ، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريديم؛ [چرا كه ]دل هايى دارند كه با آنها دريافت نمى كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همانند چارپايان ، بلكه گم راه ترند . آنان ، همان غافلان اند» .

«[خدا مى فرمايد : در دنيا] از [هَراس هاى] اين روز (قيامت) ، سخت در غفلت بودى ؛ ولى ما پرده را از پيش چشمانت برداشتيم و ديده ات امروز ، تيز است» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در بيان نشانه غافل _: امّا نشانه غافل ، چهار چيز است : نابينايى ، اشتباه ، بازى و فراموشى .

امام على عليه السلام :از غفلت بپرهيزيد كه از تباهى حسّ است .

امام على عليه السلام :هر كس غفلت كرد ، نادان مانْد .

امام على عليه السلام :استمرار غفلت ، بينايى را كور مى كند .

.

ص: 544

عنه عليه السلام :الغَفلَةُ ضَلالَةٌ. (1)

عنه عليه السلام :الغَفلَةُ ضَلالُ النُّفوسِ. (2)

عنه عليه السلام :مَن غَلَبَت عَلَيهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ. (3)

عنه عليه السلام :كَفى بِالغَفلَةِ ضَلالاً. (4)

عنه عليه السلام :الفِكرَةُ تورِثُ نوراً ، وَالغَفلَةُ ظُلمَةً. (5)

1 / 11الأَمَلالكتاب«ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» . (6)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن يَرغَبُ فِيالدُّنيا فَطالَ فيها أمَلُهُ أعمَى اللّهُ قَلبَهُ عَلى قَدرِ رَغبَتِهِ فيها. (7)

الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّ الأَمَلَ يُسهِي العَقلَ ويُنسِي الذِّكرَ. (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 196 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 60 ح 1550 .
2- .غرر الحكم : ح 1404 .
3- .غرر الحكم : ح 8430 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 448 ح 7955 .
4- .غرر الحكم : ح 7017 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 385 ح 6502 .
5- .تحف العقول : ص 65 ، نزهة الناظر : ص 62 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 237 ح 1 .
6- .الحِجْر : 3 .
7- .تحف العقول : ص 60 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 163 ح 187 .
8- .نهج البلاغة : الخطبة 86 .

ص: 545

1 / 11 آرزو

امام على عليه السلام :غفلت ، گم راهى است .

امام على عليه السلام :غفلت ، گم راهى جان هاست .

امام على عليه السلام :آن كه مغلوب غفلت شود ، دلش مى ميرد .

امام على عليه السلام :براى گم راهى ، غفلت بس است .

امام على عليه السلام :انديشه ، روشنى مى آورد و غفلت ، تاريكى .

1 / 11آرزوقرآن«آنها را وا گذار تا بخورند و لذّت ببرند و آرزو سرگرمشان كند ، كه به زودى خواهند دانست» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن كه به دنيا رغبت ورزد و آرزويش در آن دراز گردد ، خداوند ، دلش را به اندازه رغبتش به آن كور مى كند .

امام على عليه السلام :بدانيد كه آرزو ، خرد را به فراموشى وا مى دارد و ذكر [خدا] را از ياد مى بَرَد .

.

ص: 546

عنه عليه السلام :اِعلَموا عِبادَ اللّهِ أنَّ الأَمَلَ يُذهِبُ العَقلَ ، ويُكذِبُ الوَعدَ ، ويَحُثُّ عَلَى الغَفلَةِ. (1)

عنه عليه السلام :ما عَقَلَ مَن أطالَ أمَلَهُ. (2)

عنه عليه السلام :الأَماني تُعمي أعيُنَ البَصائِرِ. (3)

الإمام الكاظم عليه السلام :مَن سَلَّطَ ثَلاثاً عَلى ثَلاثٍ فَكَأَنَّما أعانَ عَلى هَدمِ عَقلِهِ : مَن أظلَمَ نورَ تَفَكُّرِهِ بِطولِ أمَلِهِ ، ومَحا طَرائِفَ حِكمَتِهِ بِفُضولِ كَلامِهِ ، وأطفَأَ نورَ عِبرَتِهِ بِشَهَواتِ نَفسِهِ ، فَكَأَنَّما أعانَ هَواهُ عَلى هَدمِ عَقلِهِ ، ومَن هَدَمَ عَقلَهُ أفسَدَ عَلَيهِ دينَهُ ودُنياهُ. (4)

راجع : ج 1 ص 460 (الأمل) .

1 / 12الكِبرالكتاب«كَذَ لِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ» . (5)

الحديثالإمام الكاظم عليه السلام :إنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِي السَّهلِ ولا يَنبُتُ فِي الصَّفا ، فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ في قَلبِ المُتَواضِعِ ولا تَعمُرُ في قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ. (6)

.


1- .تحف العقول : ص 152 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 293 ح 2 .
2- .غرر الحكم : ح 9513 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 275 ، غرر الحكم : ح 1375 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 28 ح 402 وفيها «عيون» بدل «أعين» .
4- .الكافي : ج 1 ص 17 ح 12 ، تنبيه الخواطر : ج 2 ص 34 كلاهما عن هشام بن الحكم ، تحف العقول : ص 386 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 137 ح 30 .
5- .غافر : 35 وراجع: الآية 56، البقرة: 17، الأعراف: 36، 40، 76 ، الأحقاف : 10 ، الجاثية : 31 ، المنافقون : 5 .
6- .تحف العقول : ص 396 وص 504 عن عيسى عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 153 ح 30 وراجع: الكافي : ج 1 ص 37 ح 6 ومنية المريد : ص 183 .

ص: 547

1 / 12 تكبّر

امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! بدانيد كه آرزو ، خرد را مى بَرَد و وعده را دروغ مى انگارد و به غفلت ، وادار مى كند .

امام على عليه السلام :آن كه آرزويش را دراز گردانَد ، خردورزى نكرده است .

امام على عليه السلام :آرزوها ، چشمان بصيرت را نابينا مى سازد .

امام كاظم عليه السلام :هر كس سه چيز را بر سه چيز چيره گردانَد ، گويى به نابودى خرد خويش ، كمك كرده است : آن كه روشنى انديشه اش را با درازى آرزويش تاريك كند ، تازه هاى حكمتش را با سخنان بيهوده اش نابود كند و نور عبرت اندوزى اش را با خواهش هاى نفسانى خاموش سازد ، گويى هوايش را بر نابودى خردش يارى كرده است و هر كس خرد خويش را نابود كند ، دين و دنيايش تباه خواهد شد .

ر . ك : ج 1 ص 461 (آرزو) .

1 / 12تكبّرقرآن«بدين گونه ، خداوند بر هر قلب متكبّر سركشى مُهر مى زَند» .

حديثامام كاظم عليه السلام :كشت ، در دشت هموار مى رويد ، نه در سنگلاخ . همين گونه ، حكمت در دل فروتن ، آباد و بارور مى شود ، نه در دل متكبّر سركش .

.

ص: 548

الإمام عليّ عليه السلام :شَرُّ آفاتِ العَقلِ الكِبرُ. (1)

الإمام الباقر عليه السلام :ما دَخَلَ قَلبَ امرِىًءشَيءٌ مِنَ الكِبرِ إلاّ نَقَصَ مِن عَقلِهِ مِثلُ ما دَخَلَهُ مِن ذلِكَ ، قَلَّ ذلِكَ أو كَثُرَ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :الكِبرُ مِصيَدَةُ إبليسَ العُظمى. (3)

عنه عليه السلام :اللّهَ اللّهَ في عاجِلِ البَغيِ ، وآجِلِ وَخامَةِ الظُّلمِ ، وسوءِ عاقِبَةِ الكِبرِ ، فَإِنَّها مِصيَدَةُ إبليسَ العُظمى ، ومَكيدَتُهُ الكُبرى. (4)

1 / 13العُجبالإمام عليّ عليه السلام :العُجبُ يُفسِدُ العَقلَ. (5)

عنه عليه السلام :آفَةُ اللُّبِّ العُجبُ. (6)

عنه عليه السلام :إنَّ الإِعجابَ ضِدُّ الصَّوابِ وَآفَةُ الأَلبابِ. (7)

.


1- .غرر الحكم : ح 5752 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 295 ح 5293 .
2- .حلية الأولياء : ج 3 ص 180 عن عمر مولى عفرة؛ بحارالأنوار : ج 78 ص 186 ح 16 .
3- .غرر الحكم : ح 1132 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 19 ح 80 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 192 ، بحارالأنوار : ج 14 ح 471 ح 37 .
5- .غرر الحكم : ح 726 .
6- .غرر الحكم : ح 3956 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 181 ح 3715 .
7- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 74 ، كشف المحجّة : ص 227 عن عمرو بن أبي المقدام عن الإمام الباقر عليه السلام ، غرر الحكم : ح 1357 ، عيون الحكم والمواعظ : ج 24 ص 237 وفيه صدره .

ص: 549

1 / 13 خودپسندى

امام على عليه السلام :بدترين آفت خرد ، تكبّر است .

امام باقر عليه السلام :ذرّه اى از تكبّر به درون دل كسى راه نيافت ، مگر آن كه به همان اندازه از خردش كم شد ، اندك باشد يا بسيار .

امام على عليه السلام :تكبّر ، دام بزرگ شيطان است .

امام على عليه السلام :خدا را ، خدا را درباره سركشى در اين جهان و كيفر ناخوشايند ستم در آن جهان و بد فرجامى تكبّر ، كه دام بزرگ شيطان و نيرنگ سترگ اوست .

1 / 13خودپسندىامام على عليه السلام :خودپسندى ، خرد را تباه مى كند .

امام على عليه السلام :آفت خرد ، خودپسندى است .

امام على عليه السلام :خودپسندى ، ضدّ درستى و آفت خردهاست .

.

ص: 550

عنه عليه السلام :عُجبُ المَرءِ بِنَفسِهِ أحَدُ حُسّادِ عَقلِهِ. (1)

عنه عليه السلام_ مِن كِتابِهِ لِلأَشتَرِ النَّخَعِيّ _: إيّاكَ وَالإِعجابَ بِنَفسِكَ ، وَالثِّقَةَ بِما يُعجِبُكَ مِنها ، وحُبَّ الإِطراءِ ، فَإِنَّ ذلِكَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطانِ في نَفسِهِ ، لِيَمحَقَ ما يَكونُ مِن إحسانِ المُحسِنينَ. (2)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن اُعجِبَ بِنَفسِهِ هَلَكَ ، ومَن اُعجِبَ بِرَأيِهِ هَلَكَ ، وإنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ : داوَيتُ المَرضى فَشَفَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ ، وأبرَأتُ الأَكمَهَ وَالأَبرَصَ بِإِذنِ اللّهِ ، وعالَجتُ المَوتى فَأَحيَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ ، وعالَجتُ الأَحمَقَ فَلَم أقدِر على إصلاحِهِ ! فَقيلَ : يا روحَ اللّهِ ، ومَا الأَحمَقُ ؟ قالَ : المُعجَبُ بِرَأيِهِ ونَفسِهِ ، الَّذي يَرَى الفَضلَ كُلَّهُ لَهُ لا عَلَيهِ ، ويوجِبُ الحَقَّ كُلَّهُ لِنَفسِهِ ولا يوجِبُ عَلَيها حَقًّا ، فَذاكَ الأَحمَقُ الَّذي لا حيلَةَ في مُداواتِهِ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :العُجبُ هَلاكٌ ، وَالصَّبرُ مِلاكٌ. (4)

1 / 14الغُرورالإمام عليّ عليه السلام :فَسادُ العَقلِ الاِغتِرارُ بِالخُدَعِ. (5)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 212 ، بحارالأنوار : ج 72 ص 317 ح 25 .
2- .نهج البلاغة : الكتاب 53 ، بحارالأنوار : ج 33 ص 611 ح 744 .
3- .الاختصاص : ص 221 عن أبي الربيع الشامي ، بحارالأنوار : ج 14 ص 323 ح 36 .
4- .الخصال : ص 505 ح 3 عن الأصبغ بن نباتة ، عيون الحكم والمواعظ : ص 36 ح 752 وفيه صدره ، بحارالأنوار : ج 72 ص 315 ح 17 .
5- .غرر الحكم : ح 6552 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 357 ح 6038 .

ص: 551

1 / 14 فريب

امام على عليه السلام :خودپسندى مرد ، يكى از حسودان خرد اوست .

امام على عليه السلام_ در سفارش نامه اش به مالك اشتر نخعى _: مبادا كه از خودت خوشت بيايد و به آنچه موجب اعجاب تو از آن مى گردد ، اعتماد كنى و شيفته ستايش خود گردى ؛ چرا كه اين ، از محكم ترين فرصت هاى شيطان است ، تا آثار نيكى نيكوكاران را نابود كند .

امام صادق عليه السلام :هركس از خودش خوشش آمد ، هلاك شد و هركس از رأيش خوشش آمد ، هلاك گشت . عيسى بن مريم عليه السلام فرمود : «بيماران را مداوا كردم و به اذن خداوند ، آنها را شفا دادم و نابينا و مبتلا به پيسى را به اذن خدا ، درمان كردم و با اذن خدا ، حتى مردگان را هم علاج كرده ، زنده كردم؛ امّا به معالجه احمق پرداختم ، ولى نتوانستم وى را اصلاح كنم» . گفته شد : اى روح خدا ! احمق كيست؟ فرمود : «خودرأى و خودپسند ، آن كه همه برترى ها را براى خود ، و نه بر خود مى پندارد ، و همه حقوق را براى خود مى داند و مى پندارد هيچ حقّى بر عهده او نيست . اين ، همان احمقى است كه چاره اى براى درمانش نيست» .

امام على عليه السلام :خودپسندى ، مايه هلاك و شكيبايى ، مايه قوام [كار] است .

1 / 14فريبامام على عليه السلام :تباهى خرد ، در فريب خوردن از نيرنگ هاست .

.

ص: 552

عنه عليه السلام :لا يُلفَى العاقِلُ مَغروراً. (1)

عنه عليه السلام :غُرورُ الشَّيطانِ يُسَوِّلُ ويُطمِعُ. (2)

عنه عليه السلام :اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقِيَّةَ ذي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلبَهُ ... ولَم تَفتِلهُ فاتِلاتُ الغُرورِ. (3)

عنه عليه السلام :ثُمَّ أسكَنَ سُبحانَهُ آدَمَ داراً أرغَدَ فيها عَيشَهُ ، وآمَنَ فيها مَحَلَّتَهُ ، وحَذَّرَهُ إبليسَ وعَداوَتَهُ ، فَاغتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَيهِ بِدارِ المُقامِ ، ومُرافَقَةِ الأَبرارِ ، فَباعَ اليَقينَ بِشَكِّهِ. (4)

1 / 15الطَّمَععيسى عليه السلام :إنَّهُ لَيسَ عَلى كُلِّ حالٍ يَصلُحُ العَسَلُ فِي الزِّقاقِ ، وكَذلِكَ القُلوبُ لَيسَ عَلى كُلِّ حالٍ تَعمُرُ الحِكمَةُ فيها ، إنَّ الزِّقَّ ما لَم يَنخَرِق أو يَقحَل (5) أو يَتفَل (6) فَسَوفَ يَكونُ لِلعَسَلِ وِعاءً ، وكَذلِكَ القُلوبُ ما لَم تَخرِقهَا الشَّهَواتُ، ويُدَنِّسهَا الطَّمَعُ ويُقسِهَا النَّعيمُ فَسَوفَ تَكونُ أوعِيَةً لِلحِكمَةِ. (7)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :الطَّمَعُ يُذهِبُ الحِكمَةَ مِن قُلوبِ العُلَماءِ. (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 10563 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 532 ح 9713 .
2- .غرر الحكم : ح 6389 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 347 ح 5874 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 83 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 426 ح 44 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 122 ح 56 .
5- .قحل الشيء : يَبِسَ (لسان العرب: ج 11 ص 552) .
6- .. تَفِلَ الشيءُ تَفلاً : تَغيّرت رائحتُه (لسان العرب : 11 / 77) .
7- .تحف العقول : ص 504 ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 148 نحوه وفيه ذيله من «إنّ الزقّ ...» ، بحارالأنوار : ج 14 ص 307 ح 17 .
8- .كنزالعمّال : ج 3 ص 495 ح 7576 نقلاً عن نسخة سمعان عن أنس .

ص: 553

1 / 15 طمع

امام على عليه السلام :خردمند ، فريب نمى خورد .

امام على عليه السلام :فريب شيطان [كارهاى زشت را] ، زينت مى دهد و به طمع مى اندازد .

امام على عليه السلام :بندگان خدا! از خدا پروا كنيد؛ پرواى انديشمندى كه انديشيدن دلش را مشغول ساخته ... و فريب هاى منحرف كننده ، او را از راه به در نبرده است .

امام على عليه السلام :خداى سبحان ، آدم عليه السلام را در خانه اى سكونت داد كه وسائل زندگى اش فراوان و جايگاهش امن بود و از ابليس و دشمنى اش وى را هشدار داده بود . پس دشمنش به جهت حسادت به جايگاه او در بهشت و همراهى وى با نيكان ، او را فريب داد و آدم عليه السلام يقين را به شك فروخت .

1 / 15طمععيسى عليه السلام :چنين نيست كه عسل ، در هر حال ، در خيك (مَشك)، سالم بماند . همين گونه ، حكمت در هرحال ، در دل ها آباد نمى شود . خيك ، تا آن گاه كه پاره يا خشكيده و يا بويناك نشده باشد ، مى تواند ظرف عسل باشد ، همچنان كه دل ها تا هنگامى كه شهوت ، آنها را ندريده و طمع ، آنها را آلوده ننموده و ماندگارى نعمت ، آنها را سخت نكرده است ، مى توانند ظرف هايى براى حكمت باشند .

پيامبر خدا عليه السلام :طمع ، حكمت را از دل هاى دانايان مى بَرَد .

.

ص: 554

الإمام عليّ عليه السلام :أكثَرُ مَصارِعِ العُقولِ تَحتَ بُروقِ المَطامِعِ. (1)

الإمام الكاظم عليه السلام_ مِن وَصِيَّتِهِ لِهِشامِ بنِ الحَكَم _: يا هِشامُ ، إيّاكَ وَالطَّمَعَ ، وعَلَيكَ بِاليَأسِ مِمّا في أيدِيالنّاسِ . وأمِتِ الطَّمَعَ مِنَ المَخلوقينَ ، فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفتاحٌ لِلذُّلِّ ، وَاختِلاسُ العَقلِ ، وَاختِلاقُ المُرُوّاتِ ، وتَدنيسُ العِرضِ ، وَالذَّهابُ بِالعِلمِ. (2)

1 / 16الغَضَبالإمام عليّ عليه السلام :الحِدَّةُ ضَربٌ مِنَ الجُنونِ لِأَنَّ صاحِبَها يَندَمُ ، فَإِن لَم يَندَم فَجُنونُهُ مُستَحكِمٌ. (3)

عنه عليه السلام :الغَضَبُ يُفسِدُ الأَلبابَ ، ويُبعِدُ مِنَ الصَّوابِ. (4)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: قَليلُ الغَضَبِ كَثيرٌ في أذَى النَّفسِ وَالعَقلِ ، وَالضَّجَرُ مُضَيِّقٌ لِلصَّدرِ ، مُضعِفٌ لِقُوَى العَقلِ. (5)

عنه عليه السلام :لا يَنبَغي أن يُعَدَّ عاقِلاً مَن يَغلِبُهُ الغَضَبُ وَالشَّهوَةُ. (6)

عنه عليه السلام :غَيرُ مُنتَفِعٍ بِالحِكمَةِ عَقلٌ مَعلولٌ بِالغَضَبِ وَالشَّهوَةِ. (7)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 219 ، نزهة الناظر : ص 63 ح 47 وفيه «الأطماع» بدل «المطامع» ، تنبيه الخواطر : ج 1 ص 49 ، غرر الحكم : ح 3175 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 116 ح 2575 .
2- .تحف العقول : ص 399 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 156 ح 30 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 255 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 62 ح 1612 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 266 ح 20 .
4- .غرر الحكم : ح 1356 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 28 ح 404 .
5- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 281 ح 231 .
6- .غرر الحكم : ح 10898 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 534 ح 9788 .
7- .غرر الحكم : ح 6397 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 348 ح 5916 وفيه «مغلول» بدل «معلول» .

ص: 555

1 / 16 خشم

امام على عليه السلام :قربانگاه خردها ، بيشتر ، زير درخشش آزهاست .

امام كاظم عليه السلام_ از سفارش ايشان به هِشام بن حكم _: اى هشام! مبادا كه طمع بورزى . همواره از آنچه در دست مردم است ، نااميد باش و طمع از آفريده ها را در خود بميران كه طمع ، كليد خوارى و ربودن خرد و گسستن مردانگى و آلودگى آبرو و از دست رفتن دانش است .

1 / 16خشمامام على عليه السلام :تندى كردن ، گونه اى ديوانگى است؛ زيرا صاحبش پشيمان مى شود؛ اگر پشيمان نشود ديوانگى اش استوار است .

امام على عليه السلام :خشم ، خردها را تباه و از درستى دور مى كند .

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: اندكىْ خشم براى آزار جان و خرد ، بسيار است و دلْ تنگى ، سينه را تنگ مى كند و نيروى خرد را كاهش مى دهد .

امام على عليه السلام :سزاوار نيست كسى كه خشم و شهوت بر او چيره مى شود ، خردمند شمرده شود .

امام على عليه السلام :خردى كه بيمارى خشم و شهوت دارد ، از حكمت بهره اى نمى بَرَد .

.

ص: 556

الإمام الباقر عليه السلام :لَمّا دَعا نوحٌ عليه السلام رَبَّهُ عز و جل عَلى قَومِهِ أتاهُ إبليسُ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَقالَ : يا نوحُ . . . اُذكُرني في ثَلاثَةِ مَواطِنَ ، فَإِنّي أقرَبُ ما أكونُ إلَى العَبدِ إذا كانَ في إحداهُنَّ : اُذكُرني إذا غَضِبتَ ، وَاذكُرني إذا حَكَمتَ بَينَ اثنَينِ ، وَاذكُرني إذا كُنتَ مَعَ امرَأَةٍ خالِياً لَيسَ مَعَكُما أحَدٌ. (1)

الإمام الصادق عليه السلام :الغَضَبُ مَمحَقَةٌ لِقَلبِ الحَكيمِ . وقالَ : مَن لَم يَملِك غَضَبَهُ لَم يَملِك عَقلَهُ. (2)

1 / 17اللَّهو وكَثرَةُ الضحِّكِرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيّاكَ وكَثرَةَ الضِّحكِ ؛ فَإِنَّهُ يُميتُ القَلبَ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كَثُرَ لَهوُهُ قَلَّ عَقلُهُ. (4)

عنه عليه السلام :لَم يَعقِل مَن وَلِهَ بِاللَّعِبِ ، وَاستُهتِرَ بِاللَّهوِ وَالطَّرَبِ. (5)

عنه عليه السلام :لا يَثوبُ (6) العَقلُ مَعَ اللَّعِبِ. (7)

.


1- .الخصال : ص 132 ح 140 عن جابر ، بحارالأنوار : ج 11 ص 318 ح 20 .
2- .الكافي : ج 2 ص 305 ح 13 ، تحف العقول : ص 371 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 278 ح 33 وراجع : غرر الحكم : ح 2414 .
3- .الخصال : ص 526 ح 12 ، معاني الأخبار : ص 335 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 72 ح 1 ؛ صحيح ابن حبّان : ج 2 ص 79 ح 361 ، شُعب الإيمان : ج 4 ص 242 ح 2942 كلّها عن أبي ذرّ ، المعجم الصغير : ج 2 ص 104 عن أبي هريرة وراجع : نزهة الناظر : ج 28 ص 79 .
4- .غرر الحكم : ح 8426 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 448 ح 7952 .
5- .غرر الحكم : ح 7568 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 414 ح 7043 .
6- .ثاب الرجل يثوب : رجع بعد ذهابه . وثاب الناس : اجتمعوا وجاؤوا (الصحاح: ج 1 ص 99) .
7- .غرر الحكم : ح 10544 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 537 ح 9866 .

ص: 557

1 / 17 سرگرمى و خنده فراوان

امام باقر عليه السلام :هنگامى كه نوح نزد پروردگار عز و جل ، قوم خود را نفرين كرد ، ابليس _ نفرين خدا بر او باد _ پيش او آمد و گفت : اى نوح! ... مرا در سه حالت ، ياد كن كه در هريك ، نزديك ترين فاصله را با بنده دارم : هرگاه به خشم آمدى ، مرا ياد كن ؛ و هرگاه ميان دو نفر به داورى پرداختى ، مرا ياد كن ؛ و هرگاه با زنى در جايى خلوت بودى و كسى با شما نبود ، مرا ياد كن .

امام صادق عليه السلام :خشم ، نابود كننده دل حكيم است ... هركس مالك خشم خويش نباشد ، مالك خرد خويش نيست .

1 / 17سرگرمى و خنده فراوانپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :از خنده زياد برحذر باش كه دل را مى ميرانَد .

امام على عليه السلام :آن كه سرگرمى اش فراوان شد ، خردش كم گرديد .

امام على عليه السلام :آن كه شيفته بازى و دل باخته سرگرمى و طرب است ، خردورزى نكرده است .

امام على عليه السلام :خردورزى و بازى ، با هم گِرد نمى آيند .

.

ص: 558

عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ ضِحكُهُ ماتَ قَلبُهُ. (1)

1 / 18الاِستِبدادالإمام عليّ عليه السلام :المُستَبِدُّ مُتَهَوِّرٌ فِي الخَطَاَءوَالغَلَطِ. (2)

عنه عليه السلام :الاِستِبدادُ بِرَأيِكَ يُزِلُّكَ ويُهَوِّرُكَ فِي المَهاوي. (3)

عنه عليه السلام :اِتَّهِموا عُقولَكُم فَإِنَّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِها يَكونُ الخَطاءُ. (4)

عنه عليه السلام :مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ ضَلَّ. (5)

عنه عليه السلام :مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ (6) . (7)

الإمام الصادق عليه السلام :المُستَبِدُّ بِرَأيِهِ مَوقوفٌ عَلى مَداحِضِ الزَّلَلِ. (8)

1 / 19التَّعَصُّبالكتاب«إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَ_هِلِيَّةِ» . (9)

.


1- .غرر الحكم : ح 7947 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 430 ح 7349 .
2- .غرر الحكم : ح 1208 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 46 ح 133 وليس فيه «الخطأ» .
3- .غرر الحكم : ح 1510 .
4- .غرر الحكم : ح 2570 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 91 ح 2151 .
5- .غرر الحكم : ح 7818 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 429 ح 7302 .
6- .هذا الحديث وسابقه حديث واحد ووقع في أحدهما تصحيف .
7- .تحف العقول : ص 88 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 200 ، العُدد القويّة : ص 359 ح 22 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 160 ح 50 .
8- .نزهة الناظر : ص 112 ح 44 ، أعلام الدين : ص 304 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 105 ح 41 .
9- .الفتح : 26 .

ص: 559

1 / 18 خودرأيى

1 / 19 تعصّب

امام على عليه السلام :آن كه خنده اش فراوان شد ، دلش مرد .

1 / 18خودرأيىامام على عليه السلام :خودرأى ، در خطا و اشتباه فرو مى افتد .

امام على عليه السلام :خودرأيى ات ، تو را مى لغزانَد و در مهلكه ها سرنگون مى سازد .

امام على عليه السلام :خردهايتان را متّهم كنيد كه خطا از اعتماد به آنها پديد مى آيد .

امام على عليه السلام :آن كه با تكيه بر خردش خود را از ديگران بى نياز بداند ، گم راه شود .

امام على عليه السلام :آن كه با تكيه بر خردش خود را از ديگران بى نياز بداند ، بلغزد .

امام صادق عليه السلام :خودرأى ، بر لغزشگاه هاى خطا ايستاده است .

1 / 19تعصّبقرآن«آن گاه كه كافران در دل هاى خود حميّت (1) را جاى دادند ؛ [ آن هم] حميّت دوران جاهليّت را» .

.


1- .حَميّت ، به معناى نخوت و تكبّرى است كه با تعصّب و حمايت كوركورانه از وابستگان و وابستگى ها همراه است. (م)

ص: 560

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أَوَ لَوْ كَانَ ءَابَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْ_ئا وَلاَ يَهْتَدُونَ» . (1)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن كانَ في قَلبِهِ حَبَّةٌ مِن خَردَلٍ مِن عَصَبِيَّةٍ بَعَثَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ مَعَ أعرابِ الجاهِلِيَّةِ . (2)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن كانَ غَرَضُهُ الباطِلَ لَم يُدرِكِ الحَقَّ ولَو كانَ أشهَرَ مِنَ الشَّمسِ. (3)

1 / 20المِراءالإمام عليّ عليه السلام :مَن كَثُرَ مِراؤُهُ بِالباطِلِ دامَ عَماهُ عَنِ الحَقِّ. (4)

عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ مِراؤُهُ لَم يَأمَنِ الغَلَطَ. (5)

عنه عليه السلام :إيّاكُم وَالجِدالَ فَإِنَّهُ يورِثُ الشَّكَّ. (6)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: كَثرَةُ الجِدالِ تورِثُ الشَّكَّ. (7)

.


1- .المائدة : 104 .
2- .الكافي : ج 2 ص 308 ح 3 عن السكوني ، الخصال : ص 704 ح 966 عن أبي عبيدة وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 73 ص 284 ح 2 .
3- .غرر الحكم : ح 9023 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 427 ح 7237 .
4- .غرر الحكم : ح 8853 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 457 ح 8278 .
5- .غرر الحكم : ح 8115 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 442 ح 7716 .
6- .الخصال : ص 615 ح 10 عن أبي بصير ومحمّدبن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، تحف العقول : ص 106 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 279 نحوه .
7- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 272 ح 143 ؛ كنز الفوائد : ج 1 ص 279 نحوه ، بحارالأنوار : ج 78 ص 90 ح 95 .

ص: 561

1 / 20 مجادله

«چون به ايشان گفته شود : «بياييد به سوى آنچه خدا نازل فرموده و به سوى فرستاده او» ، مى گويند : آنچه پدران خود را بر آن يافته ايم ، ما را بسنده است . آيا هر چند پدران آنها نه چيزى بدانند و نه هدايت شده باشند [باز بايد از آنها پيروى كرد] ؟» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس در دلش ، دانه خَردَلى از تعصّب باشد ، خداوند ، او را روز قيامت با اعراب جاهلى برانگيزد .

امام على عليه السلام :آن كه غرضش باطل باشد ، حق را درنيابد؛ هرچند آشكارتر از خورشيد باشد .

1 / 20مجادله (1)امام على عليه السلام :هر كس مجادله به باطلش فراوان شود ، كورى اش از حقيقت ، ماندگار شود .

امام على عليه السلام :هر كس مجادله اش فراوان شود ، از اشتباه ايمن نمانَد .

امام على عليه السلام :زنهار از مجادله ، كه شكّ مى آورد !

امام على عليه السلام_ در حكمت هاى منسوب به ايشان _: فراوانى مجادله ، شك مى آورد .

.


1- .همان گونه كه از حديث نخست هم فهميده مى شود ، منظور ، مجادله باطل است ، نه مجادله نيكو كه دستور خداوند است .(م)

ص: 562

عنه عليه السلام :الشَّكُّ عَلى أربَعِ شُعَبٍ : عَلَى التَّماري و ... . (1)

1 / 21اللَّجاجرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إيَّاكَ وَاللَّجاجَةَ ؛ فَإنَّ أوَّلَها جَهلٌ ، وآخِرَها نَدامةٌ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اللَّجاجَةُ تُسِلُّ الرَّأيَ. (3)

عنه عليه السلام :اللَّجوجُ لا رَأيَ لَهُ. (4)

عنه عليه السلام :اللَّجاجُ يُفسِدُ الرَّأيَ. (5)

1 / 22شُربُ الخَمرِالإمام عليّ عليه السلام :فَرَضَ اللّهُ . . . تَركَ شُربِ الخَمرِ تَحصيناً لِلعَقلِ. (6)

الإمام الرضا عليه السلام :حَرَّمَ اللّهُ الخَمرَ لِما فيها مِنَ الفَسادِ ، ومِن تَغييرِها عُقولَ شارِبيها ، وحَملِها إيّاهُم عَلى إنكارِ اللّهِ عز و جل ، وَالفِريَةِ عَلَيهِ وعَلى رُسُلِهِ ، وسائِرِ ما يَكونُ مِنهُم مِنَ الفَسادِ وَالقَتلِ. (7)

.


1- .نهج البلاغة : الحكمة 31 ، روضة الواعظين : ص 53 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 348 ح 17 .
2- .تحف العقول : ص 14 ، بحارالأنوار : ج 77 ص 67 ح 6 .
3- .نهج البلاغة : الحكمة 179 ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 110 ، بحارالأنوار : ج 71 ص 341 ح 14 .
4- .غرر الحكم : ح 887 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 934 ح 41 .
5- .غررالحكم : ح 1078 .
6- .نهج البلاغة : الحكمة 252 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 377 ، غرر الحكم : ح 6608 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 361 ح 6108 .
7- .عيون أخبار الرضا : ج 2 ص 98 ح 2 ، علل الشرائع : ص 475 ح 1 كلاهما عن محمّد بن سنان ، بحارالأنوار : ج 6 ص 107 ح 3 وراجع : الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام : ص 282 .

ص: 563

1 / 21 لجاجت

1 / 22 شرابخوارى

امام على عليه السلام :شك بر چهار شاخه است : ... مجادله .

1 / 21لجاجتپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زنهار از لجاجت ، كه آغازش جهالت و پايانش ندامت است !

امام على عليه السلام :لجاجت ، رأى را مى رُبايد .

امام على عليه السلام :لجوج ، رأيى ندارد .

امام على عليه السلام :لجاجت ، انديشه را تباه مى كند .

1 / 22شرابخوارىامام على عليه السلام :خداوند ، شراب نخوردن را براى نگه دارى خرد ، واجب كرد .

امام رضا عليه السلام :خداوند ، شراب را به جهت تباهى هايش و نيز به دليل دگرگونى آن در خردهاى نوشندگانش و وادار كردن آنان به انكار خداى عز و جل و دروغ بستن بر او و پيامبرانش و چيزهاى ديگرى همچون فساد و قتل كه از آن پديد مى آيد ، حرام كرد .

.

ص: 564

1 / 23كَثرَةُ الأَكلرسول اللّه صلى الله عليه و آله :لا تَشبَعوا فَيُطفَأَ نور المَعرِفَةِ مِن قُلوبِكُم. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :البِطنَةُ تَمنَعُ الفِطنَةَ. (2)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :البُعدُ مِنَ اللّهِ _ الَّذي قُوِيَ بِهِ عَلَى المَعاصِي _ الشِّبَعُ ، فَلا تُشبِعوا بُطونَكُم فَيُطفَأَ نورُ الحِكمَةِ مِن صُدورِكُم. (3)

عنه صلى الله عليه و آله :القَلبُ يَمُجُّ (4) الحِكمَةَ عِندَ امتِلاءِ البَطنِ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :لا تَدخُلُ الحِكمَةُ جَوفاً مُلِئَ طَعاماً. (6)

الإمام عليّ عليه السلام :التُّخمَةُ تُفسِدُ الحِكمَةَ. (7)

عنه عليه السلام :البِطنَةُ تَحجُبُ الفِطنَةَ. (8)

عنه عليه السلام :إذا مُلِئَ البَطنُ مِنَ المُباحِ عَمِيَ القَلبُ عَنِ الصَّلاحِ. (9)

.


1- .جامع الأخبار : ص 515 ح 1452 ، مكارم الأخلاق : ج 1 ص 320 ح 1026 ، روضة الواعظين : ص 500 ، بحارالأنوار : ج 66 ص 331 ح 7 .
2- .غرر الحكم : ح 345 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 39 ح 875 .
3- .تاريخ دمشق : ج 19 ص 447 ح 4546 ، الفردوس : ج 4 ص 247 ح 6730 كلاهما عن أبي هريرة ، كنزالعمّال : ج 15 ص 875 ح 43479 ؛ مكارم الأخلاق : ج 1 ص 320 ح 1024 و ح 1026 ، جامع الأخبار : ص 515 ح 1452 ، روضة الواعظين : ص 500 كلّها نحوه .
4- .مجَّ الشراب والشيء من فيه : رماه (لسان العرب : ج 2 ص 361) .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 119 .
6- .عوالي اللآلي : ج 1 ص 425 ح 111 .
7- .غرر الحكم : ح 651 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 548 .
8- .غرر الحكم : ح 652 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 32 ح 549 .
9- .غرر الحكم : ح 4139 .

ص: 565

1 / 23 پُرخورى

1 / 23پُرخورىپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پُرخورى نكنيد كه نور معرفت را در دل هايتان خاموش مى كند .

امام على عليه السلام :پُرخورى از تيزفهمى جلوگيرى مى كند .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :پرخورى ، مايه دورى از خداوند است كه به نافرمانى هاى از خداوند نيرو مى بخشد . پس شكم هايتان را پُر نكنيد كه نور حكمت در سينه هايتان خاموش مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دل ، هنگام پُرى شكم ، حكمت را بيرون مى اندازد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكمت ، به درونِ انباشته از خوراك وارد نمى شود .

امام على عليه السلام :پرخورى ، حكمت را تباه مى سازد .

امام على عليه السلام :پرخورى ، حجاب تيزفهمى است .

امام على عليه السلام :هنگامى كه شكم [حتّى] از حلال انباشته شود ، دل از ديدن راه درست ، كور مى گردد .

.

ص: 566

عنه عليه السلام :لا فِطنَةَ مَعَ بِطنَةٍ. (1)

عنه عليه السلام :لا تُجمَعُ الفِطنَةُ وَالبِطنَةُ. (2)

عنه عليه السلام :مَن زادَ شِبَعُهُ كَظَّتهُ البِطنَةُ ، مَن كَظَّتهُ البِطنَةُ حَجَبَتهُ عَنِ الفِطنَةِ. (3)

عنه عليه السلام_ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ _: مَن شَبِعَ عوقِبَ فِي الحالِ ثَلاثَ عُقوباتٍ : يُلقَى الغِطاءُ عَلى قَلبِهِ ، وَالنُّعاسُ عَلى عَينِهِ ، وَالكَسَلُ عَلى بَدَنِهِ. (4)

راجع : ص 490 (الصوم) و 494 (قلّة الأكل) ، ج3 ص 112 (الاعتدال في الأكل) .

1 / 24النَّوادِررسول اللّه صلى الله عليه و آله :آفَةُ العِلمِ النِّسيانُ ، وإضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَيرَ أهلِهِ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :آفَةُ العِلمِ الخُيَلاءُ (6) . (7)

الإمام عليّ عليه السلام :آفَةُ العِلمِ تَركُ العَمَلِ بِهِ. (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 10528 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 532 ح 9701 .
2- .غرر الحكم : ح 10572 .
3- .غرر الحكم : ح 8458 و 8459 .
4- .شرح نهج البلاغة : ج 20 ص 320 ح 674 .
5- .سنن الدارمي : ج 1 ص 158 ح 629 ، المصنّف لابن أبي شيبة : ج 6 ص 190 ح 7 ، جامع بيان العلم وفضله : ج 1 ص 108 كلّها عن الأعمش ، حلية الأولياء : ج 3 ص 183 عن منصور عن الإمام الباقر عليه السلام ؛ تحف العقول : ص 10 ، الخصال : ص 416 ح 7 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله ، المحاسن : ج 1 ص 81 ح 47 عن السريّ بن خالد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلامعنه صلى الله عليه و آله وفي الخمسة الأخيرة صدره إلى «النسيان» .
6- .الخُيلاء : الكبر والعُجب (النهاية : ج 2 ص 93) .
7- .معارج نهج البلاغة : ص 415 ، المحجّة البيضاء : ج 4 ص 27 ، بحارالأنوار : ج 73 ص 196 .
8- .غرر الحكم : ح 3948 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 181 ح 3700 .

ص: 567

1 / 24 گوناگون

امام على عليه السلام :تيزفهمى با پُرخورى سازگار نيست .

امام على عليه السلام :تيزفهمى و پُرخورى گرد هم نيايند .

امام على عليه السلام :آن كه سيرى اش افزون شود ، سنگينى پُرخورى بر او غلبه مى كند و هر كس سنگينى پُرخورى بر او غلبه كند ، مانع تيزفهمى اش مى گردد .

امام على عليه السلام :در حكمت هاى منسوب به ايشان : آن كه پُرخورى كند ، به سه كيفر فورى مجازات مى شود : پرده بر دلش افتد ، خواب بر چشمش و سستى بر پيكرش .

ر . ك : ص 491 (روزه) و 495 (كم خورى) ، ج 3 ص 113 (ميانه روى در خوراك) .

1 / 24گوناگونپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آفت دانش ، فراموشى و تباهى اش ، گزارش آن به نااهل است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آفت دانش ، تكبّر است .

امام على عليه السلام :آفت دانش ، عمل نكردن به آن است .

.

ص: 568

عنه عليه السلام :لا يُؤتَى العِلمُ إلاّ مِن سوءِ فَهمِ السّامِعِ. (1)

عنه عليه السلام :ما أفادَ العِلمَ مَن لَم يَعلَم (2) ، ولا نَفَعَ الحِلمَ مَن لَم يَحلُم. (3)

عنه عليه السلام :لا يُدرَكُ العِلمُ بِراحَةِ الجِسمِ. (4)

عنه عليه السلام :رَأسُ العِلمِ الرِّفقُ ، وآفَتُهُ الخُرقُ (5) . (6)

الإمام الصادق عليه السلام :مَن رَقَّ وَجهُهُ رَقَّ عِلمُهُ. (7)

راجع : ج 1 ص 450 (آفات العقل) .

.


1- .غرر الحكم : ح 10559 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 537 ح 9875 .
2- .في الطبعة المعتمدة : «لم يَفهَم» ، وما اثبتناه من طبعة النجف .
3- .غرر الحكم : ح 9651 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 483 ح 8909 .
4- .غرر الحكم : ح 10684 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 539 ح 9955 .
5- .الخُرْق _ بالضمّ _ : الجهل والحُمق (النهاية : ج 2 ص 26) .
6- .تحف العقول : ص 89 ، كنز الفوائد : ج 1 ص 318 ، غرر الحكم : ح 5224 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 264 ح 4803 وفي كلاهما صدره ، بحارالأنوار : ج 2 ص 58 ح 38 .
7- .الكافي : ج 2 ص 106 ح 3 عن العوّام بن الزبير ، بحارالأنوار : ج 71 ص 330 ح 3 ؛ سنن الدارمي : ج 1 ص 144 ح 556 عن إبراهيم و عمر بن الخطّاب والشعبي من دون إسنادٍ إلى المعصوم .

ص: 569

امام على عليه السلام :آسيب پذيرى دانش ، جز از بد فهمى شنونده نيست .

امام على عليه السلام :آن كه ياد نگرفت ، ياد نداد و آن كه بردبارى نورزيد ، بردبارى نشان نداد .

امام على عليه السلام :دانش ، با تن آسايى يافته نمى شود .

امام على عليه السلام :اساس دانش ، مدارا و آفت آن درشتْ خويى است .

امام صادق عليه السلام :هركه شرم كند ، دانشش اندك شود .

ر . ك : ج 1 ص 451 (آسيب هاى خرد) .

.

ص: 570

. .

ص: 571

نكاتى درباره حجاب هاى دانش و حكمت

نكته اوّل : قلمرو حجاب هاى حكمت

نكاتى درباره حجاب هاى دانش و حكمتنكته اوّل : قلمرو حجاب هاى حكمتنخستين سؤال درباره آنچه در اين فصل به عنوان حجاب هاى دانش و حكمت مطرح شد ، اين بود كه قلمرو اين موانع تا كجاست ؟ آيا همه اين امور ، مانع انواع شناخت هاى حسّى ، عقلى و قلبى است يا مانعيّت آنها مرز خاصّى دارد ؟ براى پاسخ به اين سؤال ، بايد موانع يادشده در اين فصل را به چند دسته تقسيم كرد : دسته اوّل ، موانع و آفات علوم رسمى؛ مانند : كم رويى ، بدفهمى و تن آسايى . (1) اين دسته از موانع كه از موانع شناخت هاى عقلى به شمار مى روند ، كمترين احاديث اين فصل را به خود اختصاص داده اند . دسته دوم ، موانعى كه مانعيّت آنها شامل شناخت هاى عقلى و قلبى است؛ مثل : عُجب ، غرور ، تعصّب ، استبداد ، غضب ، پُرخورى و شُرب خمر . (2) اين

.


1- .. ر . ك : ص 569 ح 2017 و 2013 و 2015 .
2- .ر . ك : ص 549 (خودپسندى) و 551 (فريب) و 555 (خشم) و 559 (خودرأيى) و (تعصّب) و 563 (شرابخوارى) و 565 (پرخورى) .

ص: 572

موانع ، انديشه را از تشخيص درست حقايق عقلى ، و قلب را از بركات الهام ها و ارشادهاى غيبى الهى محروم مى سازد . دسته سوم ، موانع علم حقيقى و يا نور علم؛ مانند : ظلم ، كفر ، اسراف ، فسق و به طور كلّى ، گناه . (1) اين موانع ، آينه دل را تيره و تار و جان را بيمار مى سازند و آدمى را از دانش حقيقى و نور دانش ، بى بهره مى كنند ؛ هر چند داراى مراتب والايى از دانش هاى رسمى باشند . اگر اين بيمارى مزمن گردد ، جوهر آينه دل ، فاسد مى شود و انسان به طور اصولى از مدار هدايت الهى خارج و در وادى گم راهى ابدى گرفتار مى گردد . قرآن ، در وصف آنان مى فرمايد : «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ * كَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَ_ل_ءِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ . (2) چنين نيست ، بلكه آنچه كرده اند ، بر دل هايشان زنگار نهاده است. چنين نيست، آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند» . و نيز مى فرمايد : لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ ءَاذَانٌ لاَّيَسْمَعُونَ بِهَآ أُوْلَ_ل_ءِكَ كَالأَْنْعَ_مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَ_ل_ءِكَ هُمُ الْغَ_فِلُونَ . (3) دل هايى دارند كه با آن در نمى يابند و ديدگانى دارند كه با آنها نمى بينند و گوش هايى دارند كه با آنها نمى شنوند . آنان ، همچون چارپايان اند؛ بلكه گم راه تر . آنان ، همان غافلان اند» .

.


1- .ر . ك : ص 531 (گناه) و 537 (ستم) و 539 (كفر) و 541 (فسق) و (اسراف) .
2- .مطفّفين : آيه 14 _ 15 .
3- .اعراف : آيه 179 .

ص: 573

نكته دوم : ريشه موانع نور دانش و حكمت

مطالعه دقيق اين فصل نشان مى دهد كه قرآن و احاديث اسلامى در مبحث موانع شناخت ، عمدتا بر اين دسته از موانع ، تأكيد كرده اند .

نكته دوم : ريشه موانع نور دانش و حكمتاشاره كرديم كه ظلم ، كفر ، اسراف و فسق و به طور كلّى آنچه در اسلام به عنوان گناه شناخته مى شود ، موانع نور علم اند . نكته مهم و قابل توجّه اين است كه با ريشه يابى دقيق ، به اين نتيجه مى رسيم كه همه موانع نور دانش به يك ريشه اصلى مى رسد و آن ، غلبه يافتن هوس است . از اين رو ، هوس را در صدر موانع معرفت برشمرديم . هوس ، توفانى است كه غبارهايى به رنگ انواع ناشايستگى ها ايجاد مى كند . اين غبارها آينه دل را تيره و انسان را از نور دانش ، بى بهره مى كند و با آن كه مى داند ، گم راه مى شود ، همان طور كه خداوند عز و جل فرموده است : «أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَ_هَهُ هَوَل_هُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَ_وَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنم بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ . (1) آيا آن كس را ديده اى كه هواى نفسش را خداى خود گرفت و خداوند ، او را با وجود آگاهى اش، بى راه گذاشت وبر گوش ودل او مُهر نهاد وبر چشمش پرده كشيد. پس چه كسى پس از خداوند، او را هدايت مى كند؟ آيا پند نمى گيريد؟» . بنا بر اين ، براى مبارزه اساسى با موانع نور دانش ، قطع كردن ريشه هوس ،

.


1- .جاثية : آيه 23 .

ص: 574

نكته سوم : عوامل وسوسه

ضرورى است . (1)

نكته سوم : عوامل وسوسهنكته مهم ديگرى كه در بررسى اين فصل قابل توجّه است ، اين است كه موانع نور دانش، هم زمان ، عوامل و زمينه هاى دسيسه شيطان نيز به شمار مى روند . اين موانع ، نه تنها انسان را از معارف حقيقى والهامات ربّانى محروم مى سازند ، بلكه او را در معرض وسوسه هاى شياطين و احساسات و ادراكات دروغين ناشى از آنها نيز قرار مى دهند . از اين رو ، در رواياتى كه ملاحظه شد ، هوا و كبر ، هم آفت عقلْ شناخته شده اند و هم دام شيطان . (2) در اين زمينه در «مناجاة الشاكين (مناجات شِكوه كنندگان)» منسوب به امام زين العابدين عليه السلام آمده است : اِلهي اَشْكُو إلَيْكَ عَدُوّا يُضِلُّني وَشَيْطانا يَغْويني قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْواسِ صَدْري وَاَحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبي يُعاضِدُ لِيَ الْهَوى ، ويُزَيِّنُ لي حُبَّ الدُّنْيا ، وَيَحُولُ بَيْني وبَيْنَ الطّاعَةِ وَالزُّلْفى . (3) بار خدايا به تو شكايت مى برم از دشمنى كه گم راهم مى كند و از شيطانى كه به اغوا كردن من كمر بسته است ؛ سينه ام را از وسوسه پُر ساخته و اوهام و افكار واهى اش قلبم را احاطه كرده ، از هواهايم پشتيبانى مى كند و دوستى دنيا را در نظرم مى آرايد و ميان من و بندگى تو و نزديكى به تو فاصله ايجاد مى كند .

.


1- .ر . ك : ص 519 (فصل يكم : حجاب هاى دانش و حكمت) .
2- .ر . ك : ص 519 (پيروى از هوس) و 547 (تكبّر) .
3- .الصحيفة السجّاديّة الجامعة : ص 403 الدعاء 183 ، بحارالأنوار : ج 94 ص 143 .

ص: 575

بنا بر اين ، عامل اصلى سلطه شيطان بر انسان ، هوس هايى است كه با ايجاد موانع معرفت ، راه را براى القائات شيطانى باز مى كند و لذا كسانى كه اين موانع را از ميان برده و به گفته قرآن به مرتبه عبوديت خداوند رسيده اند ، شيطان ، راهى براى وسوسه و القاى ادراكات دروغين در آنها ندارد : «إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَ_نٌ . (1) در حقيقت ، تو را بر بندگان من تسلّطى نيست» .

.


1- .حجر : آيه 42 .

ص: 576

الفصل الثاني : ما يزيل الحجب2 / 1القُرآنالكتاب«كِتَ_بٌ أَنزَلْنَ_هُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّ_لُمَ_تِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَ طِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» . (1)

راجع : إبراهيم: 5 .

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :خَيرُ الدَّواءِ القُرآنُ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ هذَا القُرآنَ حَبلُ اللّهِ ، وَالنّورُ المُبينُ ، وَالشِّفاءُ النّافِعُ. (3)

.


1- .إبراهيم: 1 .
2- .سنن ابن ماجة : ج 2 ص 1169 ح 3533 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفردوس : ج 2 ص 178 ح 2890 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 10 ص 8 ح 28103 .
3- .المستدرك على الصحيحين : ج 1 ص 742 ح 2040 عن عبداللّه ، كنزالعمّال : ج 1 ص 526 ح 2356 ؛ مجمع البيان : ج 1 ص 85 عن عبداللّه بن مسعود ، جامع الأخبار : ص 114 ح 200 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 19 ح 18 .

ص: 577

فصل دوم : آنچه حجاب ها را مى زُدايد

2 / 1 قرآن

فصل دوم : آنچه حجاب ها را مى زُدايد2 / 1قرآنقرآن«كتاب كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم تا مردمان را به اذن خدايشان از تاريكى ها به نور درآورى، به راه خداى هميشه پيروز ستوده» .

ر . ك : إبراهيم : آيه 5 .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :قرآن ، بهترين داروست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اين قرآن ، ريسمان خدا و نور روشنگر و درمانى سودبخش است .

.

ص: 578

عنه صلى الله عليه و آله :القُرآنُ هُوَ الدَّواءُ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :كَلامُ اللّهِ دَواءُ القَلبِ. (2)

عنه عليه السلام_ في صِفَةِ القُرآنِ _: جَعَلَهُ اللّهُ ... دَواءً لَيسَ بَعدَهُ داءٌ ، ونوراً لَيسَ مَعَهُ ظُلمَةٌ. (3)

عنه عليه السلام_ أيضاً _: إنَّ فيهِ شِفاءً مِن أكبَرِ الدّاءِ : وهُوَ الكُفرُ ، وَالنِّفاقُ ، وَالغَيُّ ، وَالضَّلالُ. (4)

عنه عليه السلام_ أيضاً _: فيهِ رَبيعُ القَلبِ ، ويَنابيعُ العِلمِ ، وما لِلقَلبِ جِلاءٌ غَيرُهُ. (5)

راجع : ص 460 (الوحي) .

2 / 2المَوعِظَةالكتاب«يَ_أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ» . (6)

الحديثالإمام عليّ عليه السلام :بِالمَواعِظِ تَنجَلِي الغَفلَةُ. (7)

.


1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 51 ح 17 عن الحارث عن الإمام عليّ عليه السلام ، الفردوس : ج 3 ص 229 ح 4676 عن الإمام عليّ عليه السلام ، كنزالعمّال : ج 1 ص 517 ح 2310 ؛ الدعوات : ص 188 ح 521 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 176 ح 4 ، المواعظ العدديّة : ص 16 .
2- .المواعظ العدديّة : ص 60 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 198 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 21 ح 21 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 176 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 24 ح 24 .
5- .نهج البلاغة : الخطبة 176 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 24 ح 24 .
6- .يونس : 57 وراجع الإسراء : 82 ، فصّلت : 44 .
7- .غرر الحكم : ح 4191 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 187 ح 3807 .

ص: 579

2 / 2 اندرز

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :تنها دارو[ى دل] ، قرآن است .

امام على عليه السلام :سخن خدا ، دواى دل است .

امام على عليه السلام_ در توصيف قرآن _: خداوند ، آن را ... دوايى قرار داد كه پس از آن ، دردى نيست و نورى كه با آن ، ظلمتى نيست .

امام على عليه السلام :در قرآن ، درمان بزرگ ترين درد هست : درد كفر و نفاق و گم راهى و سرگشتگى .

امام على عليه السلام :در قرآن ، بهار دل و چشمه هاى دانش است و براى دل ، صيقلى جز آن نيست .

ر . ك : ص 461 (وحى) .

2 / 2اندرزقرآن«اى مردم! براى شما از جانب پروردگارتان ، اندرزى و درمانى براى آنچه در سينه هاست و رهنمود و رحمتى براى مؤمنان آمده است .»

حديثامام على عليه السلام :با اندرزهاست كه غفلت ، زدوده مى شود .

.

ص: 580

عنه عليه السلام :المَواعِظُ حَياةُ القُلوبِ. (1)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الوَعظِ الاِنتِباهُ. (2)

عنه عليه السلام :المَواعِظُ صِقالُ النُّفوسِ وجِلاءُ القُلوبِ. (3)

عنه عليه السلام :أيُّهَا النّاسُ ! استَصبِحوا مِن شُعلَةِ مِصباحٍ واعظٍ مُتَّعِظٍ. (4)

عنه عليه السلام_ في كِتابِهِ إلَى ابنِهِ الحَسَنِ عليه السلام _: أحيِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ. (5)

2 / 3التَّقوىالكتاب«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» . (6)

«يَ_أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَ يَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» . (7)

راجع : البقرة : 2 و 66 ، آل عمران : 138 ، المائدة : 46 ، يونس : 6 .

.


1- .غرر الحكم : ح 321 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 17 ح 2 .
2- .غرر الحكم : ح 4588 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 208 ح 4164 .
3- .غرر الحكم : ح 1354 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 105 وراجع : الكتاب 31 .
5- .نهج البلاغة: الكتاب 31، تحف العقول: ص 69، عيون الحكم والمواعظ : ص 85 ح 2046؛ كنزالعمّال: ج 16 ص 168 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
6- .الأنفال : 29 .
7- .الحديد : 28 وراجع: البقرة : 2 .

ص: 581

2 / 3 تقوا

امام على عليه السلام :اندرزها مايه زندگانى دل هايند .

امام على عليه السلام :ثمره اندرز ، بيدارى است .

امام على عليه السلام :اندرزها ، صيقل جان ها و جلاى دل هايند .

امام على عليه السلام :اى مردم! از پرتو چراغ اندرز دهنده پند گيرنده ، روشنى جوييد .

امام على عليه السلام_ در نامه اش به پسرش امام حسن عليه السلام _: دلت را با اندرز ، زنده ساز .

2 / 3تقواقرآن«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر تقواى خدا پيشه كنيد ، خداوند براى شما نيروى تشخيص حق از باطل قرار مى دهد» .

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان بياوريد ، تا دو سهم از رحمت خويش به شما ارزانى دارد و براى شما نورى قرار دهد كه در روشنايى آن ، گام برداريد و شما را بيامرزد . و [ البته ]خداوند ، آمرزنده مهربان است» .

ر . ك : بقره : آيه 2 و 66 ، آل عمران : آيه 138 ، مائده : آيه 46 ، يونس : آيه 6 .

.

ص: 582

الحديثمجمع البيان عن ابن عبّاس :قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا» (1) قالَ : مِن شُبُهاتِ الدُّنيا ، ومِن غَمَراتِ المَوتِ ، وشَدائِدِ يَومِ القِيامَةِ. (2)

الإمام عليّ عليه السلام :اِعلَموا أنَّهُ مَن يَتَّقِ اللّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجاً مِنَ الفِتَنِ ، ونوراً مِنَ الظُّلَمِ. (3)

عنه عليه السلام :إنَّ تَقوَى اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِكُم ، وبَصَرُ عَمى أفئِدَتِكُم ، وشِفاءُ مَرَضِ أجسادِكُم ، وصَلاحُ فَسادِ صُدورِكُم ، وطُهورُ دَنَسِ أنفُسِكُم ، وجِلاءُ عَشا أبصارِكُم. (4)

عنه عليه السلام :هُدِيَ مَن أشعَرَ التَّقوى قَلبَهُ. (5)

عنه عليه السلام :مَن غَرَسَ أشجارَ التُّقى جَنى ثِمارَ الهُدى. (6)

عنه عليه السلام :أينَ العُقولُ المُستَصبِحَةُ بِمَصابيحِ الهُدى ! وَالأَبصارُ اللاّمِحَةُ إلى مَنارِ التَّقوى ! (7)

2 / 4الذِّكرالكتاب«وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَ_نِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَ_نًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» . (8)

.


1- .الطلاق : 2 .
2- .مجمع البيان : ج 10 ص 460 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 281 .
3- .نهج البلاغة : الخطبة 183 ، تحف العقول : ص 232 وليس فيه «نورا من الظلم» ، بحارالأنوار : ج 8 ص 163 ح 105 .
4- .نهج البلاغة : الخطبة 198 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 284 ح 6 .
5- .غرر الحكم : ح 10011 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 512 ح 9325 .
6- .كنز الفوائد : ج 1 ص 279 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 90 ح 95 .
7- .نهج البلاغة : الخطبة 144 ، بحارالأنوار : ج 29 ص 613 ح 28 .
8- .الزخرف : 36 .

ص: 583

2 / 4 ذكر خدا

حديثمجمع البيان_ به نقل از ابن عبّاس _: پيامبر خدا خواند : « «هر كه تقواى الهى پيشه كند ، برايش راه بيرون رفتنى قرار مى دهد» » و فرمود : «از شبهه هاى دنيا و گرداب هاى مرگ و سختى هاى روز قيامت» .

امام على عليه السلام :بدانيد كه هركس تقواى الهى پيشه كند ، برايش راه خروجى از فتنه ها و نورى از تاريكى ها قرار مى دهد .

امام على عليه السلام :تقواى الهى ، دواى درد قلب هايتان و بينايى كورىِ دل هايتان و درمان بيمارى پيكرهايتان و صلاح تباهى سينه هايتان و پاك كننده آلودگى جان هايتان و مايه درخشندگى تيرگى چشم هايتان است .

امام على عليه السلام :آن كه تقوا را پوشش دلش قرار داد ، راه يافت .

امام على عليه السلام :آن كه نهال هاى تقوا كاشت ، ميوه هاى هدايت چيد .

امام على عليه السلام :كجايند خردهاى روشنى جو از چراغ هاى هدايت و ديدگان نگرنده به نشانه هاى تقوا؟!

2 / 4ذكر خداقرآن«هركس از ذكر خداى مهربان چشم ببندد ، شيطانى بر او مى گماريم تا همنشين وى باشد» .

.

ص: 584

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ ذِكرَ اللّهِ شِفاءٌ. (1)

عنه صلى الله عليه و آله :ذِكرُ اللّهِ شِفاءُ القُلوبِ. (2)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ سقالَةَ (3) القُلوبِ ذِكرُ اللّهِ. (4)

عنه صلى الله عليه و آله :بِذِكرِ اللّهِ تَحيَى القُلوبُ. (5)

عنه صلى الله عليه و آله :جِلاءُ هذِهِ القُلوبِ ذِكرُ اللّهِ وتِلاوَةُ القُرآنِ. (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلوَسواسِ خَطماً كَخَطمِ الطّائِرِ ، فَإِذا غَفَلَ ابنُ آدَمَ وَضَعَ ذلِكَ المِنقارَ في اُذُنِ القَلبِ يُوَسوِسُ ، فَإِنِ ابنَ آدَمَ ذَكَرَ اللّهَ عز و جلنَكَصَ وخَنَسَ ، فَذلِكَ سُمِّيَ الوَسواسَ. (7)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ آدَمَ شَكا إلَى اللّهِ ما يَلقى مِن حَديثِ النَّفسِ وَالحُزنِ ، فَنَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ عليه السلام فَقالَ لَهُ : يا آدَمُ ، قُل : لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللّهِ . فَقالَها فَذَهَبَ عَنهُ الوَسوَسَةُ وَالحُزنُ. (8)

.


1- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 459 ح 717 عن مكحول ، الجامع الصغير : ج 1 ص 665 ح 4330 نقلاً عن الفردوس عن أنس وزاد فيه «القلوب» ، كشف الخفاء : ج 1 ص 419 ح 1345 .
2- .كنزالعمّال : ج 1 ص 414 ح 1751 نقلاً عن الفردوس عن أنس .
3- .السُّقل والصَّقل : الجِلاء (لسان العرب : ج 11 ص 380 وص 338) .
4- .شُعب الإيمان : ج 1 ص 396 ح 522 عن عبداللّه بن عمر ، الدرّ المنثور : ج 1 ص 362 نقلاً عن ابن أبي الدنيا عن عبداللّه بن عمرو وفيه «صقالة» ؛ مستدرك الوسائل : ج 5 ص 286 ح 5869 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب .
5- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 120 .
6- .تنبيه الخواطر : ج 2 ص 122 .
7- .كنزالعمّال : ج 1 ص 251 ح 1267 نقلاً عن الترغيب في الذكر عن أنس .
8- .الأمالي للصدوق : ص 637 ح 855 ، روضة الواعظين : ص 360 ، بحارالأنوار : ج 93 ص 186 ح 5 .

ص: 585

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكر خدا ، شفاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ذكر خدا ، شفاى دل هاست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جلاى دل ها ، ذكر خداست .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :با ذكر خدا ، دل ها زنده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جلاى اين دل ها ، ذكر خدا و تلاوت قرآن است .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :وسواس (شيطان وسوسه گر) ، منقارى چون منقار پرنده دارد . هرگاه فرزند آدم غافل شود ، آن منقار را در گوش دل مى گذارد و وسوسه مى كند . پس اگر فرزند آدم خداى عز و جل را ياد كند ، عقب مى كشد و پنهان مى گردد و همين ، وسوسه ناميده مى شود .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آدم عليه السلام از القائات نفسانى و اندوه ، به خدا شِكوه كرد . جبرئيل عليه السلام بر او فرود آمد و بدو گفت : اى آدم! بگو : «لا حول و لا قوة الاّ باللّه » . آدم عليه السلام آن را گفت و وسوسه و اندوهش رفت .

.

ص: 586

عنه صلى الله عليه و آله :مَن وَجَدَ مِن هذَا الوَسواسِ فَليَقُل : آمَنتُ بِاللّهِ ورَسولِهِ ، ثَلاثاً ، فَإِنَّ ذلِكَ يَذهَبُ عَنهُ. (1)

الإمام عليّ عليه السلام :إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ : تَسمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَةِ ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعانَدَةِ ، وما بَرِحَ للّهِِ _ عَزَّت آلاؤُهُ _ فِي البُرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ وفي أزمانِ الفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم في فِكرِهِم ، وكَلَّمَهُم في ذاتِ عُقولِهِم ، فَاستَصبَحوا بِنورِ يَقَظَةٍ فِي الأَبصارِ وَالأَسماعِ وَالأَفئِدَةِ. (2)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ هِدايَةُ العُقولِ ، وتَبصِرَةُ النُّفوسِ. (3)

عنه عليه السلام :لا هِدايَةَ كَالذِّكرِ. (4)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ نورُ العَقلِ ، وحَياةُ النُّفوسِ ، وجِلاءُ الصُّدورِ. (5)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ يُؤنِسُ اللُّبَّ ، ويُنيرُ القَلبَ ، ويَستَنزِلُ الرَّحمَةَ. (6)

عنه عليه السلام :الذِّكرُ جِلاءُ البَصائِرِ ، ونورُ السَّرائِرِ. (7)

عنه عليه السلام :ثَمَرَةُ الذِّكرِ استِنارَةُ القُلوبِ. (8)

عنه عليه السلام :مَن كَثُرَ ذِكرُهُ استَنارَ لُبُّهُ. (9)

.


1- .كنزالعمّال : ج 1 ص 247 ح 1245 نقلاً عن ابن السني عن عائشة .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 222 ، غرر الحكم : ح 3573 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 157 ح 3405 وفيهما صدره إلى «المعاندة» ، بحارالأنوار : ج 69 ص 325 ح 39 .
3- .غرر الحكم : ح 1403 .
4- .غرر الحكم : ح 10460 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 536 ح 9828 .
5- .غرر الحكم : ح 1999 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 60 ح 1523 .
6- .غرر الحكم : ح 1858 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 55 ح 1429 .
7- .غرر الحكم : ح 1377 .
8- .غرر الحكم : ح 4631 ، عيون الحكم والمواعظ : ح 208 ح 4170 .
9- .غرر الحكم : ح 9123 .

ص: 587

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس وسواس يافت ، سه مرتبه بگويد : «به خدا و پيامبرش ايمان آوردم» . وسواس از او دور مى شود .

امام على عليه السلام :خداى متعال سبحان ، ذكر را جلاى دل ها قرار داده است : با آن پس از سنگينى، گوش مى شنود و پس از كورى ، مى بيند و پس از ستيزه گرى، رام مى شود و خداوند _ نعمت هايش گرامى باد _ همواره و در هر روزگارى پس از روزگار ديگر و در زمان هاى نيامدن پيامبران ، بندگانى دارد كه در انديشه شان با آنها راز مى گويد و در خردهايشان با آنان گفتگو مى كند؛ و از نور بيدارى در ديدگان و گوش ها و دل هاى خود ، شعله برگرفتند.

امام على عليه السلام :ذكر ، رهنمود خردها و بيدارى جان هاست .

امام على عليه السلام :هيچ هدايتى چون ذكر نيست .

امام على عليه السلام :ذكر ، روشنى خرد و مايه زندگانى جان ها و جلاى سينه هاست .

امام على عليه السلام :ذكر ، همدم خرد مى گردد ، دل را روشن مى دارد و رحمت را فرود مى آورد .

امام على عليه السلام :ذكر ، جلاى ديده ها و روشنى درون هاست .

امام على عليه السلام :ثمره ذكر ، روشنى يافتن دل هاست .

امام على عليه السلام :آن كه ذكرش بسيار شود ، خردش روشنى گيرد .

.

ص: 588

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ استَبصَرَ. (1)

عنه عليه السلام :مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَا اللّهُ قَلبَهُ ، ونَوَّرَ عَقلَهُ ولُبَّهُ. (2)

عنه عليه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّهِ. (3)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ جِلاءُ الصُّدورِ ، وطُمَأنينَةُ القُلوبِ. (4)

عنه عليه السلام :ذِكرُ اللّهِ دَواءُ أعلالِ النُّفوسِ. (5)

عنه عليه السلام_ في وَصِيَّتِهِ لِلحَسَنِ عليه السلام _: اُوصيكَ بِتَقوَى اللّهِ _ أي بُنَيَّ _ ولُزومِ أمرِهِ ، وعِمارَةِ قَلبِكَ بِذِكرِهِ. (6)

عنه عليه السلام :يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ وذِكرُهُ شِفاءٌ. (7)

الكافي عن جميل بن درّاج عن الإمام الصادق عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : إنَّهُ يَقَعُ في قَلبي أمرٌ عَظيمٌ . فَقالَ : قُل : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ . فَكُلَّما وَقَعَ في قَلبي شَيءٌ. قُلتُ : لا إلهَ إلاَّ اللّهُ ، فَيَذهَبُ عَنّي. (8)

.


1- .غرر الحكم : ح 7800 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 429 ح 7297 .
2- .غرر الحكم : ح 8876 .
3- .غرر الحكم : ح 3083 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 120 ح 2736 .
4- .غرر الحكم : ح 5165 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 256 ح 4743 .
5- .غرر الحكم : ح 5169 .
6- .نهج البلاغة : الكتاب 31 ، تحف العقول : ص 68 ، كشف المحجّة : ص 221 عن عمرو بن أبيالمقدام عن الإمام الباقر عنه عليهماالسلام ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 37 عن الإمام الصادق عنه عليهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 77 ص 199 ح 1 ؛ كنزالعمّال : ج 16 ص 168 ح 44215 نقلاً عن وكيع والعسكري في المواعظ .
7- .مصباح المتهجّد : ص 850 ح 910 ، الإقبال : ج 3 ص 337 كلاهما عن كميل بن زياد ، بحارالأنوار : ج 90 ص 62 ح 3 وراجع: طبّ الأئمّة عليهم السلام : ص 41 و ص 71 .
8- .الكافي : ج 2 ص 424 ح 2 ، مشكاة الأنوار : ص 433 ح 1450 ، بحارالأنوار : ج 75 ص 324 .

ص: 589

امام على عليه السلام :آن كه خدا را ياد كند ، بينا شود .

امام على عليه السلام :آن كه خداى سبحان را ياد كند ، خداوند ، دلش را زنده و عقل و خردش را روشن كند .

امام على عليه السلام :ريشه صلاح دل ، اشتغال آن به ذكر خداست .

امام على عليه السلام :ياد خدا ، جلاى سينه ها و آرامش دل هاست .

امام على عليه السلام :ذكر خدا ، دواى بيمارى جان هاست .

امام على عليه السلام_ در سفارشش به امام حسن عليه السلام _: تو را به تقواى الهى سفارش مى كنم _ اى پسركم _ و نيز مواظبت بر فرمانش و آباد ساختن دلت به ذكرش .

امام على عليه السلام :_ در مناجاتش با خدا _اى كه نامش دوا و يادش شفاست !

الكافى_ به نقل از جميل بن درّاج _: به امام صادق عليه السلام گفتم : هَراسى بزرگ در دلم مى افتد . فرمود : «لا اله الاّ اللّه . بگو» . پس هرگاه در دلم چيزى مى افتاد ، «لا اله الا اللّه » مى گفتم و از من ، دور مى شد .

.

ص: 590

2 / 5الاِستِعاذَةالكتاب«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَ_هِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» . (1)

«وَ قُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَ تِ الشَّيَ_طِينِ * وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ» . (2)

«وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَ_نِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» . (3)

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (4)

«فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَى وَإِنِّى سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّى أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَ_نِ الرَّجِيمِ» . (5)

الحديثرسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَنِ استَعاذَ بِاللّهِ فِي اليَومِ عَشرَ مَرّاتٍ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ ، وَكَّلَ اللّهُ بِهِ مَلَكاً يَرُدُّ عَنهُ الشَّياطينَ. (6)

عنه صلى الله عليه و آله :إنَّ إبليسَ لَهُ خُرطومٌ كَخُرطومِ الكَلبِ واضِعُهُ عَلى قَلبِ ابنِ آدَمَ يُذَكِّرُهُ الشَّهَواتِ وَاللَّذّاتِ ، ويَأتيهِ بِالأَماني ، ويَأتيهِ بِالوَسوَسَةِ عَلى قَلبِهِ لِيُشَكِّكَهُ في رَبِّهِ ، فَإِذا قالَ العَبدُ : «أعوذُ بِاللّهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ وأعوذُ بِاللّهِ أن يَحضُرونِ إنَّ اللّهَ هُوَ السَّميعُ العَليمُ» خَنَسَ الخُرطومُ عَنِ القَلبِ. (7)

.


1- .الناس : 1 _ 6 .
2- .المؤمنون : 97 و 98 .
3- .الأعراف : 200 .
4- .النحل : 98 .
5- .آل عمران : 36 .
6- .مسند أبي يعلى : ج 4 ص 150 ح 4100 عن أنس.
7- .كنزالعمّال : ج 1 ص 251 ح 1266 نقلاً عن الديلمي عن معاذ .

ص: 591

2 / 5 پناه جستن به خدا

2 / 5پناه جستن به خداقرآن«بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم ، فرمان رواى مردم ، معبود مردم ، از شرّ وسوسه پنهانكار . آن كس كه در سينه هاى مردم وسوسه مى كند؛ چه از جنّيان و چه مردمان» .

«بگو : پرودگارا ! به تو پناه مى برم از وسوسه هاى شيطان ها ، و پروردگارا ! از اين كه آنها نزد من حاضر شوند ، به تو پناه مى برم» .

«اگر وسوسه اى از شيطان به تو رسد ، به خدا پناه ببر ؛ زيرا كه او شنواىِ داناست» .

«چون قرآن مى خوانى ، از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر» .

«پس چون [زن عمران] فرزندش را بزاد ، گفت : پروردگارا ! من دختر زاده ام _ و خدا به آنچه او زاييد ، داناتر بود _ و پسر ، همچون دختر نيست ، و من نامش را مريم نهادم و او و فرزندانش را از شيطان رانده شده به پناه تو مى آورم» .

حديثپيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هركس روزانه ده بار از شيطان رانده شده به خداوند پناه ببرد ، خداوند ، فرشته اى را بر او مى گمارد تا شيطان ها را از او برانَد .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ابليس ، پوزه اى چون پوزه سگ دارد كه روى دل انسان مى گذارد و شهوت ها و لذّت ها را به يادش مى آورد و آرزوهايى را در دلش مى اندازد و در دلش وسوسه مى كند تا او را در پرورگارش به شك اندازد . پس هرگاه بنده بگويد : «از شيطان رانده شده ، به خداى شنواى دانا پناه مى برم و از اين كه نزد من حضور يابند ، به خدا پناه مى برم . خداوند ، شنوا و داناست» ، پوزه را از دلش برمى دارد .

.

ص: 592

الإمام زين العابدين عليه السلام :إنَّ الاُمورَ الوارِدَةَ عَلَيكُم في كُلِّ يَومٍ ولَيلَةٍ _ مِن مُظلِماتِ الفِتَنِ وحَوادِثِ البِدَعِ وسُنَنِ الجَورِ وبَوائِقِ الزَّمانِ وهَيبَةِ السُّلطانِ ووَسوَسَةِ الشَّيطانِ _ لَتُثَبِّطُ القُلوبَ عَن تَنَبُّهِها وتُذهِلُها عَن مَوجودِ الهُدى ومَعرِفَةِ أهلِ الحَقِّ إلاّ قَليلاً مِمَّن عَصَمَ اللّهُ ، فَلَيسَ يَعرِفُ تَصَرُّفَ أيّامِها وتَقَلُّبَ حالاتِها وعاقِبَةَ ضَرَرِ فِتنَتِها إلاّ مَن عَصَمَ اللّهُ ونَهَجَ سَبيلَ الرُّشدِ وسَلَكَ طَريقَ القَصدِ ، ثُمَّ استَعانَ عَلى ذلِكَ بِالزُّهدِ فَكَرَّرَ الفِكرَ وَاتَّعَظَ بِالصَّبرِ. (1)

عنه عليه السلام_ مِن دُعائِهِ عَلَى الشَّيطانِ _: اللّهُمَّ وما سَوَّلَ لَنا مِن باطِلٍ فَعَرِّفناهُ ، وإذا عَرَّفتَناهُ فَقِناهُ ، وبَصِّرنا ما نُكايِدُهُ بِهِ ، وألهِمنا ما نُعِدُّهُ لَهُ ، وأيقِظنا عَن سِنَةِ الغَفلَةِ بِالرُّكونِ إلَيهِ ، وأحسِن بِتَوفيقِكَ عَونَنا عَلَيهِ. (2)

2 / 6التَّوبَةرسول اللّه صلى الله عليه و آله :إنَّ لِلقُلوبِ صَدَأً كَصَدَاَءالحَديدِ ، وجِلاؤهَا الاستِغفارُ. (3)

الإمام عليّ عليه السلام :مَن تابَ اهتَدى. (4)

.


1- .الكافي : ج 8 ص 15 ح 2 عن أبي حمزة ، الأمالي للمفيد : ص 200 وفيه «ليدرأ» بدل «لتثبّط» ، تحف العقول : ص 253 وفيه «ينتها» بدل «تنبّهها» و«بالعبر وازدجر» بدل «بالصبر» ، بحارالأنوار : ج 78 ص 149 ح 11 .
2- .الصحيفة السجّاديّة : ص 74 الدعاء 17 ، المصباح للكفعمي : ص 311 .
3- .المعجم الصغير : ج 1 ص 184 ، الدعاء للطبراني : ص 506 ح 1791 كلاهما عن أنس ؛ نزهة الناظر : ص 28 ح 82 ، عدّة الداعي : ص 249 عن الإمام الصادق عليه السلام ، أعلام الدين : ص 293 وفي الأربعة الأخيرة «النحاس» بدل «الحديد» ، بحارالأنوار : ج 77 ص 172 ح 8 .
4- .الكافي : ج 2 ص 395 ح 1 عن سليم بن قيس الهلالي ، تحف العقول : ص 169 ، بحارالأنوار : ج 68 ص 385 ح 32 .

ص: 593

2 / 6 توبه

امام زين العابدين عليه السلام :امور وارد بر شما در هر شبانه روز ، از فتنه هاى تاريك و پيش آمدهاى بدعت آميز و سنّت هاى ستمكارانه و بلاهاى روزگار ، تا مهابت پادشاه و وسوسه شيطان ، مايه تأخير بيدارى دل ها و فراموشى هدايت موجود و شناخت حق مداران مى شود؛ جز گروهى اندك كه خدا نگاهشان مى دارد . پس كسى تحوّلات روزگار و دگرگونى حالات و فرجام زيان فتنه ها را نمى شناسد ، مگر آن كه خداوند ، او را حفظ كند و راه راست بپيمايد و ميانه روى كند و سپس بر همه اينها از زهد يارى گيرد و پيوسته بينديشد و از شكيبايى پند پذيرد .

امام زين العابدين عليه السلام_ در نفرين بر شيطان _: خدايا! آنچه را از باطل براى ما آراسته ، به ما بشناسان و هنگامى كه شناساندى ، ما را از آن حفظ كن و به نيرنگ در برابر نيرنگش ، بينا گردان و آنچه براى آمادگى در برابر وى لازم است ، به ما الهام كن و ما را از خواب غفلت بر اثر ميل به او ، بيدار فرما و با توفيقت به بهترين وجه ، از ما بر او يارى برسان .

2 / 6توبهامام صادق عليه السلام :دل ها زنگارى چون زنگار آهن دارند . جلاى آن ها استغفار است.

امام على عليه السلام :هركس توبه كرد ، ره يافت .

.

ص: 594

عنه عليه السلام :التَّوبَةُ تُطَهِّرُ القُلوبَ ، وتَغسِلُ الذُّنوبَ. (1)

راجع : ص 530 (الذنب) .

2 / 7لبَلاءالكتاب«وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» . (2)

«وَ مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْ_ئرُونَ» . (3)

«فَإِذَا رَكِبُواْ فِى الْفُلْكِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّ_ل_هُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ». (4)

الحديثالإمام العسكريّ عليه السلام :اللّهُ هُوَ الَّذي يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ وَالشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ ، وتَقَطُّعِ الأَسبابِ مِن جَميعِ ما سِواهُ. (5)

.


1- .غرر الحكم : ح 1355 .
2- .السجدة : 21 .
3- .النحل : 53 .
4- .العنكبوت : 65 وراجع: الأنعام : 40 و 41 ، الإسراء : 67 ، الزمر : 8 و 49 ، الروم : 33 ، يونس : 12 ، 22 ، 90 .
5- .التوحيد : ص 231 ح 5 ، معاني الأخبار : ص 4 ح 2 كلاهما عن أبي يعقوب يوسف بن محمّد بن زياد وأبي الحسن عليّ بن محمّد بن سيّار عن أبويهما ، بحارالأنوار : ج 3 ص 41 ح 16 .

ص: 595

2 / 7 بلا

امام على عليه السلام :توبه ، دل ها را پاك مى كند و گناهان را مى شويد .

ر . ك : ص 531 (گناه) .

2 / 7بلاقرآن«بى گمان ، غير از عذاب بزرگ تر [در آخرت] ، از عذاب دنيوى نيز بِديشان خواهيم چشانيد . باشد كه باز گردند !» .

«هر نعمتى كه داريد ، از آنِ خداست و چون زيان و سختى به شما روى آورد ، به سوى او پناه مى آوريد» .

«چون سوار بر كشتى مى شوند ، در حالى كه دين خود را براى او خالص كرده اند ، خدا را فرا مى خوانند . پس چون آنها را رهانْد و به خشكى رسانْد ، در آن هنگام ، شرك مى ورزند» .

حديثامام عسكرى عليه السلام :خداوند ، همانى است كه در نيازها و سختى ها ، هر آفريده اى به سويش روى مى آورد ، آن گاه كه از هركس جز او ، قطع اميد مى شود و اسباب و وسايل از غيرِ او گسسته مى شود .

ر . ك : ص 568 (اصول داروهاى معرفت) و 570 (حجاب هاى ضخيم غير قابل رفع) .

.

ص: 596

. .

ص: 597

توضيحى درباره درمان حجاب هاى دانش و حكمت

1 . غذاى جان و منشأ الهام

توضيحى درباره درمان حجاب هاى دانش و حكمتدر اين فصل ، قرآن ، موعظه ، تقوا ، ذكر ، استعاذه ، توبه و بلا ، به عنوان داروهاى شفابخش بيمارى هاى ناشى از وسوسه شيطان و حجاب هاى معرفت ، مطرح گرديدند . درباره چگونگى نقش اين داروها در زدودن موانع شناخت و سالم سازى جان ، توجّه به چند نكته لازم است :

1 . غذاى جان و منشأ الهامنخستين نكته مهم و قابل توجّه در مورد داروهاى موانع معرفت ، اين است كه اين داروها علاوه بر كنار زدن حجاب هاى معرفت از انديشه و دل ، غذاى جان و منشأ الهام نيز هستند . به سخن ديگر ، منافاتى ميان دارو بودن اين امور و منشأ بودن آنها براى الهامات غيبى الهى نيست . همان طور كه در داروهاى جسم ، غذا بودن دارو كمال آن است ، در بيمارى هاى جان نيز چنين است . داروهاى موانع معرفت نيز از اين ويژگى مهم برخوردارند . بنا بر اين ، آنچه در اين فصل به عنوان درمان حجاب هاى معرفت آمده ، مى توانست در فصل چهارم تحت عنوان «عوامل الهام» ذكر شود ،

.

ص: 598

2 . قلمرو تأثير داروهاى معرفت
3 . چگونگى به كار بردن داروهاى معرفت

بخصوص عناوينى مانند : قرآن ، تقوا و ذكر كه نقش مؤثّر آنها در الهامات الهى و معارف حقيقى ، با صراحت در متن ، ذكر شد . دليل اين كه اين امور در اين فصل و به عنوان دارو مطرح شدند ، نقش آنها در درمان بيمارى هاى جان و زدودن موانع معرفت ، و تصريح به اين نقش در بسيارى از آيات و احاديث است .

2 . قلمرو تأثير داروهاى معرفتنكته قابل تأمّل ديگر درباره داروهاى معرفت ، اين است كه : كدام دسته از موانع معرفت با اين داروها قابل زدودن هستند؟ آيا همه موانع معرفت را مى توان با اين داروها زدود؟ آيا موانع حسّى و موانع علوم رسمى با اين داروها قابل درمان هستند ؟ و در نهايت ، قلمرو تأثير داروهاى معرفت تا كجاست ؟ پاسخ ، اين است كه دقّت و تأمّل در متن آيات و احاديثى كه در اين باره وارد شده است ، نشان مى دهد كه اين داروها اصولاً مربوط به دسته سوم از موانع معرفت _ يعنى موانع نور دانش _ هستند؛ هر چند تأثير اجمالى آنها در زايل ساختن برخى از موانع علوم رسمى را نمى توان انكار كرد .

3 . چگونگى به كار بردن داروهاى معرفتنكته سوم اين كه : داروهاى معرفت را چگونه بايد به كار برد و در چه شرايطى اين داروها در زدودن موانع ، مؤثّر هستند ؟ پاسخگويى تفصيلى به اين سؤال ، در اين فرصت ، ممكن نيست؛ امّا به طور اجمال مى توان گفت كه به كار بردن هر يك از اين داروها شرايطى دارد كه تنها با ايجاد آن مى توان تأثير انتظار آنها را داشت . براى مثال ، تلاوت قرآن ، زنگار حجاب هاى معرفت را از آينه جان پاك مى كند و دل را جلا مى دهد و آماده

.

ص: 599

بهره گيرى از افاضات غيبى و الهامات الهى مى نمايد ؛ ليكن تأثير اين دارو ، دو شرط اساسى دارد : يكى تدبّر كه امام على عليه السلام درباره آن مى فرمايد : لا خَيرَ في قِراءَةٍ لَيسَ فيها تَدَبُّرٌ . (1) قرائتى كه تدبّر ندارد ، خيرى هم ندارد . ديگرى ، اجتناب از موانع معرفت؛ اگرچه به طور موقّت باشد . اگر كسى قرآن را با تدبّر بخواند ، ولى از ظلم ، تعصّب ، استبداد ، كبر ، عُجب و شُرب خَمر اجتناب نكند ، قطعا تلاوتش شفابخش نيست : «إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّ__لِمِينَ . (2) خداوند ، ظالمان را هدايت نمى كند» . «إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْفَ_سِقِينَ . (3) خداوند ، فاسقان را هدايت نمى كند» . قرآن ، هدايت است ، ولى براى كسانى كه موانع هدايت را ، كه همان موانع شناخت كه تقواى عقلى است،از سر راه خود بردارند ، چنان كه قرآن ، چنين تصريح مى كند : «ذَ لِكَ الْ_كِتَ_بُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ . (4) اين ، كتابى است كه شك در آن روا نيست ؛ راهنماى پرهيزگاران است» . و اگر تلاوت كننده شرايط تلاوت را فراهم نسازد ، نه تنها قرآن شفابخش نيست و حجاب هاى دل را زايل نمى سازد ، بلكه حجابى بر حجاب هاى آن

.


1- .بحارالأنوار : ج 92 ص 211 ح 4 .
2- .الأنعام : آيه 144، القصص: آيه 50 ، الأحقاف : آيه 10 .
3- .المنافقون : 6 .
4- .البقرة : آيه 2 .

ص: 600

4 . داروهاى اصلى معرفت

مى افزايد ، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ يَزِيدُ الظَّ__لِمِينَ إِلاَّ خَسَارًا . (1) و از قرآن آنچه براى مؤمنان شفابخش و رحمت است ، فرو مى فرستيم و ستمكاران را جز زيان نمى افزايد» . اين گونه قاريان ، نه تنها مشمول رحمت حق نيستند ، بلكه مورد لعنت قرآن نيز قرار مى گيرند : رُبَّ تالٍ لِلقُرآنِ وَالقُرآنُ يَلعَنُهُ . (2) بسى تلاوتگر قرآن است كه قرآن ، او را لعنت مى كند . ساير داروهاى معرفت نيز توضيحاتى دارند كه شرح آن را به فرصتى ديگر ، موكول مى كنيم .

4 . داروهاى اصلى معرفتآنچه به عنوان داروى معرفت در اين فصل بيان شد ، در واقع به دو عنوان باز مى گردد : يكى قرآن _ كه مى توان اصطلاح «داروى تشريعى» را درباره اش به كار برد _ ، و ديگرى بلا _ كه «داروى تكوينى» است _ . به سخن ديگر ، خداوند متعال ، براى درمان بيمارانى كه به بيمارى حجاب هاى معرفت گرفتار شده اند ، دو دارو در نظام آفرينش قرار داده است : يكى تعاليم انبياى الهى و ديگرى حوادث تلخ و عبرت انگيز طبيعى .

.


1- .اسراء : آيه 82 .
2- .جامع الأخبار : ص 130 ح 255 ، بحارالأنوار : ج 92 ص 184 ح 19 .

ص: 601

5 . انواع حجاب هاى معرفت
الف _ حجاب هاى رقيق

قرآن كه كامل ترين برنامه تعاليم انبياى الهى است، دردمندان معرفت را از طريق موعظه ، تقوا ، ياد خدا ، دعا و استعاذه به درگاه حضرت حق و توبه ، درمان مى كند . در كنار تعاليم انبياى الهى كه درمان اساسى بيمارى هاى جان ، و بويژه بيمارى هاى معرفت است ، بلا و حوادث تلخ زندگى ، داروى مسكّن اين بيمارى ها به شمار مى رود كه به هنگام ضرورت ، تجويز مى گردد . خداوند متعال تأكيد مى فرمايد : «وَمَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْيَةٍ مِّن نَّبِىٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ . (1) و پيامبرى به شهرى نفرستاديم ، مگر آن كه اهل آن را به سختى و ناخوشى دچار كرديم؛ شايد كه زارى و خاكسارى كنند» .

5 . انواع حجاب هاى معرفتموانع يا حجاب هاى معرفت ، سه دسته اند . دو دسته آنها با داروهاى معرفت ، قابل علاج و زدودن اند و يك دسته آنها غير قابل علاج .

الف _ حجاب هاى رقيقموانع معرفت ، كه شرح آن در فصل دوم گذشت ، ميكرب هاى بيمارى جان و حجاب هاى دل و مانع نور علم اند . در آغاز بيمارى ، حجاب هاى معرفت ، رقيق است و تعاليم انبياى الهى به آسانى مى تواند اين حجاب ها را زايل كند .

.


1- .اعراف : آيه 94 .

ص: 602

ب _ حجاب هاى ضخيم قابل رفع
ج _ حجاب هاى ضخيم غير قابل رفع

ب _ حجاب هاى ضخيم قابل رفعاگر موانع معرفت علاج نشوند ، به تدريج حجاب هاى انديشه و قلب ، متراكم مى شوند . حجاب هاى متراكم تا جايى كه جوهر آينه دل را فاسد نكرده باشند ، قابل علاج اند . براى زدودن اين حجاب ها بايد از داروى بلا بهره گرفت . اين دارو ، از داروى موعظه قوى تر است . زدودن زنگارهاى دل با موعظه ، همانند پاك سازى آينه با آب است و زدودن زنگارهاى دل با بلا ، صيقل دادن شمشير با آتش است . زنگارهاى بسيار را جز با آتش نمى توان زدود . از اين رو ، قرآن درباره فلسفه بلا و مصيبت هاى زندگى مى فرمايد : «وَ لَنُذِيقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ . (1) وبى گمان ، غير از عذاب بزرگ تر ، از عذاب دنيوى نيز به آنان مى چشانيم . باشد كه بازگردند» . اين جاست كه امام على عليه السلام مى فرمايد : إذا رَأيتَ اللّهَ سُبحانَهُ يُتابِعُ عَلَيكَ البَلاءَ فَقَد أيقَظَكَ . (2) هرگاه ديدى كه خداى سبحان، پى در پى بلا بر تو مى فرستد ، بدان كه مى خواهد بيدارت كند .

ج _ حجاب هاى ضخيم غير قابل رفعاگر زنگارهاى موانع شناخت به قدرى متراكم شوند كه جوهر آينه دل فاسد گردد ، آتش بلا نيز از صيقل دادن جوهر جان ، ناتوان مى مانَد . در اين صورت ، بيمار غير قابل علاج مى گردد ؛ همچنان كه على عليه السلام مى فرمايد :

.


1- .سجده : آيه 21 .
2- .غرر الحكم : ح 4046 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 135 ح 3069 .

ص: 603

ومَن لَم يَنفَعُهُ اللّهُ بِالبَلاءِ وَالتَّجارِبِ لَم يَنتَفِع بِشَيءٍ مِنَ العِظَةِ ... (1) أجل كَيفَ يُراعِي النَّبأَةَ مَن أصَمَّتهُ الصَّيحَةُ ؟ ! (2) هركس كه خداوند با بلا و تجربه ها به وى سود نرساند ، از هيچ پندى سود نمى برد ... چگونه كسى كه فرياد را نشنيده ، صداى آهسته را بشنود؟ علامت بيمارى غير قابل علاج معرفت ، اين است كه بيمار به تعصّب شديد در عقايد باطل خود ، گرفتار مى شود و به هيچ وجه حاضر نيست حق را بپذيرد . قرآن ، حال آنان را چنين توصيف مى كند : «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ . (3) خدا با وجود علم ، او را بيراه گذارد» . نه موعظه و نه تازيانه بلا ، اين گونه زنگارهاى انديشه وحجاب هاى قلب اين بيماران متعصّب را نمى تواند بزدايد و حتّى اعجاز هيچ پيامبرى براى علاج بيمارى آنان ، سودمند نيست . از همين رو ، عيسى عليه السلام فرمود : داوَيتُ المَرضى فَشَفَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ ، وأبرَأتُ الأَكمَهَ والأَبرَصَ بِإِذنِ اللّهِ ، وعالَجتُ المَوتى فَأَحيَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ . وعالَجتُ الأحمَقَ فَلَم أقدِر عَلى إصلاحِهِ ! فَقيلَ : يا روحَ اللّهِ ، ومَا الأَحمَقُ ؟ قالَ : المُعجَبُ بِرَأيِهِ ونَفسِهِ ، الَّذي يَرَى الفَضلَ كُلَّهُ لَهُ لا عَلَيهِ ويوجِبُ الحَقَّ كُلَّهُ لِنَفسِهِ ولا يوجِبُ عَلَيها حَقَّا ، فَذاكَ الأَحمَقُ الَّذي لا حيلَةَ في مُداواتِهِ . (4) ي بيماران را با اذن الهى شفا بخشيدم و لال و پيس را با اذن خداوند بهبود دادم و

.


1- .نهج البلاغة : الخطبة 176 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 312 ح 76 .
2- .نهج البلاغة : الخطبة 4، الإرشاد : ج 1 ص 253 وفيه «يراع للنبأة» ، بحارالأنوار : ج 32 ص 237 ح 190 .
3- .جاثيه : آيه 23 .
4- .الاختصاص: ص 221 عن أبي الربيع الشامي عن الإمام الصادق عليه السلام ، بحارالأنوار : ج 14 ص 323 ح 36 وراجع : ص 548 (العُجب) .

ص: 604

مردگان را با اذن الهى زنده كردم . به مداواى احمق ، همّت كردم ؛ امّا نتوانستم او را اصلاح كنم . گفته شد : اى روح خدا ! احمق كيست ؟ فرمود : «خودبين و خودرأى . آن كه همه فضل ها را از آنِ خود مى داند و حق و وظيفه اى بر خويش نمى بيند . اين ، نادانى است كه راهى براى مداوايش نيست» . افراد متعصّب و لجوجى را كه حجاب هاى معرفت در آنان قابل زوال نيست، مى توان به دو دسته تقسيم كرد : دسته نخست ، كسانى كه با عذاب استيصال _ يعنى بلايى كه مرگ و هلاكت در پى دارد _ هشيار مى شوند و به حق ، اعتراف مى كنند . دسته دوم ، كسانى كه عذاب استيصال هم آنها را نمى تواند هشيار كند . فرعون معاصر موسى عليه السلام از دسته نخست و ابوجهل ، معاصر پيامبر خدا ، از دسته دوم به شمار مى روند . فرعون و هوادارانش چنان گرفتار تعصّب ، كبر ، لجاجت و موانع معرفت بودند كه نه مواعظ موسى عليه السلام ، (1) بلكه استدلال هاى او براى اثبات توحيد ، (2) معجزاتش براى اثبات نبوّتش (3) و بلاها و مشكلات اقتصادى (4) و اجتماعى (5) كه در

.


1- .نازعات : آيه 18 _ 19 ، طه : آيه 43 _ 44 .
2- .طه : آيه 49 _ 50 .
3- .اسراء : آيه 101 .
4- .اعراف : آيه 130 .
5- .اعراف : آيه 133 .

ص: 605

نتيجه مخالفت با حقگرايى گريبانگير آنان مى شد ، هيچ يك از آنان را هشيار نساخت؛ ولى تازيانه عذاب استيصال ، فرعون را وادار به اعتراف به حق نمود. قرآن، اين داستان را چنين نقل مى كند كه : «إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُ لاَ إِلَ_هَ إِلاَّ الَّذِى ءَامَنَتْ بِهِ بَنُواْ إِسْرَ ءِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ . (1) چون در شُرُف غرق شدن قرار گرفت ، گفت : ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آن كه فرزندان اسرائيل به او گرويده اند ، نيست ، و من از تسليم شدگانم» . ابوجهل ، حتى هنگام مرگ نيز حاضر نشد به حق اعتراف كند . از اين رو ، پيامبر خدا پس از پايان جنگ بدر ، هنگامى كه از كنار كشته ها مى گذشت ، وقتى به جنازه ابوجهل رسيد ، فرمود : «به درستى كه ابوجهل ، بيش از فرعون بر خداوند دشمنى دارد ؛ چرا كه فرعون ، آن گاه كه يقين به نابودى پيدا كرد ، به يگانگى خداوند عز و جلاعتراف كرد ؛ ولى ابوجهل وقتى يقين به هلاكت پيدا نمود ، لات و عزّا را خواند» . (2) كسانى كه با مواعظ و هشدار پيامبران و با تازيانه بلا و حتّى با تازيانه عذاب استيصال ، بيدار نمى شوند ، تازيانه مرگ ، آنان را هشيار مى كند و حجاب هاى غفلت و موانع معرفت را از انديشه و ديده دل آنان ، كنار مى زند . به گفته امام على عليه السلام : النّاسُ نِيامٌ فَإِذا ماتُوا انتَبَهوا . (3)

.


1- .يونس: آيه 90 .
2- .الأمالى ، طوسى : ص 310 ح 626 .
3- .خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص 112، عوالي اللآلي: ج 4 ص 73 ح 48 ؛ المناقب ، للخوارزمي : ص 375 ح 395 ، عيون الحكم والمواعظ : ص 366 ح 1673 .

ص: 606

مردمان در خواب اند ، آن گاه كه مُردند ، بيدار مى شوند . خداوند متعال ، خطاب به مجرمان متعصّبى كه با تازيانه مرگ بيدار شده اند ، در صحنه قيامت مى فرمايد : «لَّقَدْ كُنتَ فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَ_ذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَ_آءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ . (1) واقعا كه از اين [ حال] سخت در غفلت بودى ؛ و[لى] ما پرده ات را [از جلوى چشمانت ]برداشتيم و ديده ات امروز تيز است» . خداوند ! به ما توفيق ده كه پيش از آن كه تازيانه مرگ بيدارمان كند ، مواعظ پيامبران خدا و ائمه هدا ما را هشيار سازد .

.


1- .ق : آيه 22 .

ص: 607

فهرست تفصيلى .

ص: 608

. .

ص: 609

. .

ص: 610

. .

ص: 611

. .

ص: 612

. .

ص: 613

. .

ص: 614

. .

ص: 615

. .

ص: 616

. .

ص: 617

. .

ص: 618

. .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109