توضیح المسائل مراجع مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید - جلد 1

مشخصات کتاب

سرشناسه : بنی هاشمی خمینی،سید محمدحسن، 1336 -، گردآورنده

عنوان و نام پدیدآور : توضیح المسائل مراجع مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید/ گردآورنده بنی هاشمی خمینی، با همکاری اصولی...[و دیگران].

مشخصات نشر : قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1385.

مشخصات ظاهری : 2 ج.

فروست : جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی؛ 967، 968.

شابک : دوره : 964-470-164-X ؛ دوره : 978-964-470-164-1 ؛ ج. 1 : 964-470-630-7 ؛ 61000 ریال (ج. 1، چاپ سیزدهم) ؛ 100000 ریال: ج. 1، چاپ پانزدهم : 978-964-470-630-1 ؛ 110000 ریال (ج.1، چاپ شانزدهم) ؛ 150000 ریال (ج. 1، چاپ هفدهم) ؛ ج. 2 : 964-470-631-5 ؛ 65000 ریال (ج. 2، چاپ دوازدهم) ؛ 75000 ریال: ج. 2،چاپ سیزدهم : 978-964-470-631-8 ؛ 10000 ریال (ج. 2، چاپ چهاردهم) ؛ 125000 ریال(ج.2، چاپ شانزدهم) ؛ 220000 ریال ( ج.2، چاپ بیستم )

یادداشت : ج. 1 (چاپ سیزدهم: 1385).

یادداشت : ج. 1 (چاپ پانزدهم: زمستان 1386).

یادداشت : ج.1 (چاپ شانزدهم: پاییز 1387).

یادداشت : ج. 1 (چاپ هفدهم: پاییز 1388).

یادداشت : ج. 2 (چاپ دوازدهم: 1385).

یادداشت : ج. 2 (چاپ سیزدهم: تابستان 1386).

یادداشت : ج. 2 (چاپ چهاردهم: 1386).

یادداشت : ج.2(چاپ شانزدهم: 1388).

یادداشت : ج.2 ( چاپ بیستم: 1391).

یادداشت : کتابنامه.

موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه

شناسه افزوده : اصولی، احسان

شناسه افزوده : جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفترانتشارات اسلامی

رده بندی کنگره : BP183/9/ب8ت93 1385

رده بندی دیویی : 297/3422

شماره کتابشناسی ملی : م 85-8726

ص: 1

مقدّمه دفتر

ص: 2

(باسمه تعالی )

هر مسلمانی پس از رسیدن به حدّ بلوغ در دایره مکلَّفین قرار می گیرد، و موظّف است همه واجبات الهی را انجام داده و نواهی او را ترک کند؛ و چون در دوران کودکی نمی توانسته به تحصیل علوم لازم برای استنباط احکام الهی بپردازد، هنگام بلوغ چاره ای جز مراجعه به متخصّصین مربوطه ( که مراجع عظام تقلیدند) ندارد.

گذشته از اینها، بزرگسالان نیز بر دو گروهند: اقلّیّتی خود را وقف کسب دانش و رسیدن به قلّه رفیع اجتهاد و تخصّص در احکام الهی می کنند، و پس از سالها قدرت استنباط احکام الهی را از کتاب و سنت پیدا می کنند؛ ولی اکثریّت قریب به اتّفاق آنها در پی تأمین سایر نیازمندیهای زندگی شخصی و اجتماعیند و طبعاً نمی توانند به مدارج رفیع علمی و استنباط احکام دینی ، نایل شوند. این اکثریّت نیز عقلًا و شرعاً باید به متخصّص این فن ّ مراجعه کنند، و گر نه از عهده تکالیف دینی خود برنمی آیند.

خلاصه آن که : اکثریت قریب به اتّفاق مردم برای عمل به وظایف الهی خود، راهی جز مراجعه به آرای فقهای بزرگ و اسلام شناسان فقیه اعلم ندارند.

جای بسی خوشبختی است که حوزه های علمیّه شیعه همیشه غنی بوده و در هر عصر و زمانی شخصیتهای بزرگی مرجعیّت عالم تشیّع را به عهده داشته اند، به طوری که وجود آنان در طول تاریخ اسلام مورد افتخار پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده است ؛ شخصیتهایی نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی ، سیّد مرتضی ، علّامه حلّی .. تا مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی ، امام خمینی قدس سره و سایر مراجع معظّمی که در زمان معاصر، درخشیده اند.

اکنون نیز بحمد اللّه و المنّه فقهای ما مسئولیّت خطیر استنباط احکام را پذیرفته و نظرات فقهی خویش را تدوین کرده اند؛ اما چون رساله ها متعدّد بوده (و استفاده از همه آنها بویژه برای گویندگان مسائل شرعی مشکلاتی به همراه دارد) فاضل محترم جناب آقای سیّد محمّد حسن بنی هاشمی خمینی حفظه اللّه همّت گماشته و آنها را جمع و تنظیم نموده اند، تا وصول به فتاوای مراجع عظام مد ظلهم العالی آسان باشد.

این دفتر نیز در این زمینه ، نظارت دقیقی اعمال کرده و از هیچ کمکی برای وصول به این مجموعه علمی و فتوایی دریغ نورزیده است . و اکنون خداوند سبحان را سپاس گزاریم که آن چه را به جامعه اسلامی تقدیم می کنیم ، مورد اطمینان مراجع معظّم تقلید و مقلّدین محترم آنان است . فله الشکر و له الحمد. دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم

ص: 3

مقدّمه گرد آورنده

الحمد للّه رب ّ العالمین الّذی علّم بالقلم ، علّم الإنسان ما لم یعلم ، و صلّی اللّه علی حبیبه و نبیّه سیّدنا محمّد و آله الطاهرین الهداه المهدیّین .

بی شک ، یکی از اعمال ارزشمند و عالی که سعادت ساز بوده و ضامن نجات انسان از مهالک دنیا و آخرت می باشد تحصیل علم است ؛ زیرا با علم ، قرب به خدا ممکن ، درجات انسان ، عالی ، راه بهشت هموار و نیل به کمال ، آسان می شود. همان گونه که اگر کسی بدون علم قدمی بردارد و عملی انجام دهد، فاصله اش از خدا و دین الهی ، زیاد، گرفتاریش در دام شیاطین حتمی و راه بهشت برایش سخت می شود.

به همین جهت ، خدای سبحان جل ّ و علا در قرآن ، رفعت درجه و مقام انسان را در سایه علم شمرده است . و نبی ّ مکرّم صلی اللّه علیه و آله و سلم تحصیل علم را واجب و حتّی تا پایان عمر، لازم می داند؛ اگر چه مسیری طولانی و دور باید پیمود.

البته علم ، که تحصیل آن تا رفع نیاز، واجب و در روز رستاخیر از آن سؤال می شود، سه چیز است :

1 عقاید 2 اخلاق 3 احکام .

ص: 4

باری علم به احکام ، یکی از علوم سه گانه ای است که مراجع عظام شیعه به آن اهتمام زیادی داشته و مُعظَم ِ عمر خویش را صرف آن نموده و رسائل فقهی خود را مهیّا ساخته ، جهت اصلاح و الهی شدن جامعه ، در اختیار مردم قرار می دهند.

از طرف دیگر، هر مسلمانی طبق ضوابط دین و عقل ، یکی از مراجع تقلید را به عنوان مرجع دینی خود برگزیده ، خود را متعهّد و ملتزم می کند به فتاوای او عمل نماید. بدین جهت ، همواره و در هر زمان ، عدّه ای از علمای عِظام شیعه ، مرجعیت دینی و الهی داشته و رساله فقهی آنان در دسترس مقلّدین ، بویژه فضلا و مروّجین احکام ، وجود داشته است .

از طرفی امروزه مشکل است که مروّجین احکام به راحتی رساله های همه مراجع را با خود داشته یا به فتاوای آنان استحضار داشته باشند، و از سوی دیگر باید پاسخگوی مقلّدین مراجع پیشین قدّس اللّه اسرارهم و مراجع حی ّ مدّ ظلّهم العالی باشند. لذا این جانب با استغاثه از ذات لا یزال الهی و استمداد از اولیای دین علیهم السلام تصمیم گرفتم رساله های مراجع عظام را با سبکی نوین ، در یک توضیح المسائل تهیّه و تنظیم کنم و در اختیار علاقه مندان قرار دهم ؛ که بحمد اللّه این کار (با صرف وقت نزدیک به چهار سال مستمر، از اول روز تا پاسی از نیمه شب و قرائت مکرر رساله های مراجع عظام و پس از آن به طور غیر مستمر برای هر ویراش جدید) در سایه عنایات ذات اقدس الهی و توجهات اولیای دین علیهم السلام ، در دو جلد به صورتی که ملاحظه می فرمایید انجام گرفت . « أنّه خیر ناصر و معین » إن شاء اللّه این کار ناچیز مورد رضایت خداوند سبحان جل ّ و علا و اولیای دین بویژه حضرت بقیّه اللّه الأعظم حجّه بن الحسن العسکری روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء قرار گیرد، و خداوند پاداش این کار را ذخیره قبر و قیامت خود و والدین و اساتید و مربّیانم قرار دهد.

رجاء واثق دارم که اگر اهل فضل به اشکال و اشتباهی برخورد نمودند، حقیر را عفو فرموده و نظر اصلاحی خود را ارسال فرمایند تا مورد استفاده قرار گیرد.

در پایان چند نکته را متذکر می شوم :

1 به دلیل رعایت اختصار، از آوردن القاب و عناوین مراجع محترم ، خودداری شده لذا از ارواح مقدّسه مراجع گذشته رضوان اللّه علیهم و ساحت مقدّس مراجع حاضر أدام اللّه ظلّهم عذرخواهی می شود، و برای مراجع گذشته ، علوّ درجات و برای مراجع حاضر، طول عمر با عزّت را از خداوند منّان خواهانم .

2 رساله هایی که مورد استفاده قرار گرفته ، مطابق با آخرین رساله های تهیه شده از

ص: 5

سوی دفاتر آیات عظام است . با وجود این ، قبل از چاپ این مجموعه فتاوای همه مراجع معظم را با آخرین نظرات فقهی آنها تطبیق کردیم و نماینده ویژه هر یک از مراجع معظم تقلید فتوای همان مرجع معظم را ، کلمه به کلمه ، کنترل و تطبیق کرده اند، لذا آخرین نظرات و فتاوای فقهی مراجع حاضر مد ظلهم العالی در این رساله آمده است .

3 از ویرایش رساله ها خودداری شده (و به همان عبارات موجود در رساله ها بسنده شده ) مگر در بعضی از موارد بسیار جزئی که به تصدیق نمایندگان مراجع معظم مضرّ به معنی نبوده است .

4 هر چند حکم برخی از مسائلی که در پاورقی آمده با متن اصلی فرقی نداشته ولی چون عبارات آنها متفاوت بوده ، در پاورقی ذکر شده تا امانتداری شده باشد. البته در تفاوت بعضی از عبارات ، فواید خاصّی هم وجود دارد که برای اهل فن سودمند است .

در پایان از حجه الاسلام آقای احسان اصولی و چند تن از اعضاء خانواده ام که زحمات فراوانی کشیده اند، تشکر می نمایم . هم چنین لازم می دانم از بیوت مراجع محترم و اعضای بخش استفتاءات که در تطبیق این رساله با رساله های مراجع عظام ، متحمّل زحمات زیادی شدند، و نیز از دانشمند محترم حضرت حجه الاسلام و المسلمین فاکر خراسانی دامت برکاته و سایر صاحب نظرانی که با راهنماییهای مفید و ارزنده خود در تشویق و یاری حقیر برای تهیه این مجموعه کوشیده اند، صمیمانه سپاس گزاری کنم .

و آخر دعوانا إن الحمد للّه رب ّ العالمین سیّد محمّد حسن بنی هاشمی خمینی

ص: 6

راهنمای استفاده از توضیح المسائل مراجع

1 متن اصلی این توضیح المسائل ، رساله قائد عظیم الشأن اسلام حضرت امام خمینی «قدس سره الشریف » است . و در هر موردی که عبارت رساله یکی از مراجع متوفّی یا حاضر با رساله امام مغایر باشد، روی همان مورد شماره ای قرار گرفته و در پاورقی طبق همان شماره عبارت ِ مغایر (با حروف ریزتر) ذکر شده است .

بنا بر این اگر در پاورقی هر مسأله عبارت مغایری از مراجع تقلید نقل نشده باشد به معنای آن است که نظر او با متن اصلی موافق بوده است .

2 در هر مسأله ای که یکی از مراجع معظم مطلبی اضافه بر متن اصلی یا جمله ای مغایر با آن داشته باشند در محل مورد نظر شماره ای گذاشته شده و مطلب اضافه یا جمله مغایر در پاورقی ذکر شده و سپس نقطه چین شده است (..) یعنی باید خواننده پس از مطالعه پاورقی به متن اصلی برگردد.

3 در هر مسأله ای که فتوای یکی از مراجع با قسمتی از متن اصلی موافق ولی با بقیه آن مغایر باشد در پایان همان قسمت شماره ای گذاشته شده و بقیه نظر آن مرجع در پاورقی درج گردیده و سپس نقطه پایان یا عبارت [پایان مسأله ] آمده است . یعنی مقلد آن مرجع پس از مطالعه پاورقی نباید به متن اصلی برگردد.

4 اگر مسأله ای در متن اصلی آمده ولی در رساله یکی از مراجع عظام نیامده ، پس از پایان متن اصلی ، تذکر داده شده است .

ص: 7

5 اگر مسأله ای در متن اصلی نیامده ولی در رساله یکی از مراجع آمده ، آن مسأله (با شماره ای که در رساله همان مرجع است ) تحت عنوان «مسأله اختصاصی » درج شده است .

6 اگر یکی از مراجع ، نظر خود را در باره مسأله ای در جای دیگری ذکر کرده باشند، نشانی آن داده شده است .

7 در هر مسأله ای که رساله یکی یا عده ای از مراجع عظام با متن اصلی آن قدر مغایرت داشته که قابل تلفیق نبوده تمام آن مسأله ( بعد از پنج ستاره ) مطابق رساله یا رساله های مغایر آورده شده است ولی در چنین مواردی حتی المقدور عبارت رساله های مغایر تلفیق شده ، یعنی اگر قسمتهایی از عبارات آنها مشترک بوده ، مسأله مورد نظر از روی رساله مرجعی که تقدم زمانی داشته نقل گردیده و هر جا که عبارت رساله دیگران با آن مغایر بوده علامت مخصوصی گذاشته شده و پس از پایان آن مسأله با همان علامت در طول سطر کوتاهتر آورده شده است .

8 چون توضیح المسائل مقام معظم رهبری «مد ظله » در دسترس نیست در پایان هر بخش از این کتاب ، نظرات ایشان از ترجمه فارسی رساله أجوبه الاستفتاءات که مربوط به همان بخش است عیناً درج شده است .

9 در بخش پایانی رساله های مراجع عظام ، مسائل مستحدثه ای ( در رابطه با معاملات بانکی ، سفته ، بیمه ، دفاع ، و غیره ) آمده است . که چون با یکدیگر قابل تلفیق نبوده بصورت جداگانه تنظیم گردیده است ، هر چند سعی شده حتی المقدور نظراتی که نزدیک به یکدیگر است تلفیق شود.

ص: 8

بِسم ِ اللّه الرَّحمن ِ الرَّحیم الحَمدُ لِلّه ِ رَب ِّ العالَمین َ، و الصَّلوهُ وَ السَّلام ُ عَلی خَیرِ خَلقِه ِ مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ الطّاهِرین َ، وَ لَعنَهُ اللّه ِ عَلی اعدائِهِم أَجمَعِین َ الی یَوم الدّین ِ

احکام تقلید

[مسائل تقلید از رساله حضرت امام ]

[مسأله 1 - اصول دین تقلیدی نیست ]

اشاره

مسأله 1 - (عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد)، (1) ولی در احکام غیر ضروری دین (2) باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی (3) به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ، مثلًا اگر عدّه ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عدّه دیگر می گویند حرام نیست ، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب ّ می دانند، آن را به جا آورد؛ پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است (4) از مجتهد تقلید نمایند (5). (1) (گلپایگانی ، صافی :) عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است ..

(خوئی ، تبریزی :) شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون سؤال از دلیل ، گفته کسی را قبول کند ..

(سیستانی :) شخص مسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روی بصیرت باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی گفته کسی را که علم به آنها دارد به صِرف این که او گفته است قبول کند، ولی چنانچه شخص به عقائد حقّه اسلام یقین داشته باشد و آنها را اظهار نماید هر چند از روی بصیرت نباشد آن شخص مسلمان و مؤمن است و همه احکام اسلام و ایمان بر او جاری می شود ..

(نوری :) مسلمان باید به اصول دین ایمان و یقین داشته باشد و این ایمان باید برای هر مسلمانی به اندازه فکر و درک او بر پایه دلیل و برهان استوار باشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (2) (اراکی :) مکلّف در احکام غیر ضروری دین .. (گلپایگانی ، صافی :) و در احکام دین ..

ص: 9

(خوئی ، سیستانی :) در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات ..

(تبریزی :) در احکام دین در غیر ضروریات .. (3) (خوئی :) بدون سؤال از دلیل .. (4) (تبریزی :) لازم است .. (5) (نوری :) به این مطلب نیز باید توجه کرد که در بسیاری از موارد در خود عمل به احتیاط نیز باید یا مجتهد بود و یا تقلید کرد.

(فاضل :) مسأله در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلغین ؛ هر چند نتواند استدلال کند و در احکام غیر ضروری دین یا باید مجتهد باشد و بر طبق اجتهاد خودش عمل نماید و یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید و یا در صورتی که آشنا به کیفیّت احتیاط است ، عمل به احتیاط کند به طوری که یقین کند تکلیف خویش را انجام داده است . مثلًا اگر عدّه ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عدّه ای دیگر می گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب ّ می دانند انجام دهد و هم چنین واجب است در کیفیّت احتیاط نیز احتیاط کند، یعنی چنانچه احتیاط از چند طریق ممکن باشد باید طریقی را اختیار نماید که مطابق با احتیاط باشد.

(بهجت :) دین اسلام بر اساس اعتقادات صحیح و حق و هم چنین اعمال و دستوراتی در زمینه های گوناگون بنا شده است . در اعتقادات تقلید جایز نیست هم چنین در اعمال و دستورات غیر اعتقادی که ضروری دین باشد، تقلید در آن لازم نیست ولی در غیر ضروریات اگر شخص مجتهد باشد، یعنی بتواند از روی دلایل شرعی وظیفه خود را تشخیص دهد، باید طبق نظریه خود عمل کند و در غیر این صورت عقل برای او دو راه معیّن خواهد کرد: الف «تقلید» یعنی طبق فتاوی و نظریات مجتهدی که واجد شرایط است عمل کند. ب «احتیاط» یعنی بر اساس نظریه تمامی و یا گروهی از مجتهدین وظیفه خود را انجام دهد. به این معنی که اگر مجتهدی کاری را جایز و دیگری حرام می داند، آن کار را ترک کند و اگر مجتهدی کاری را واجب و دیگری مباح می داند، آن را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله هیچ مسلمانی نمی تواند در اصول دین تقلید نماید بلکه باید آنها را از روی دلیل به فرا خور حال خویش بداند ولی در فروع دین یعنی احکام و دستورات عملی ، اگر مجتهد باشد (یعنی بتواند احکام الهی را از روی دلیل بدست آورد) به عقیده خود عمل می کند و اگر مجتهد نباشد باید از مجتهدی تقلید کند، همان گونه که مردم در تمام اموری که تخصّص و اطّلاع ندارند به اهل اطّلاع مراجعه می کنند و از آنها پیروی می نمایند. و نیز می تواند عمل به احتیاط کند، یعنی در اعمال خود طوری رفتار نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ، مثلًا اگر بعضی از مجتهدین کاری را حرام و بعضی مباح می دانند، آن را ترک کند و یا اگر بعضی آن را مستحب ّ و بعضی واجب می دانند آن را حتماً به جا آورد، ولی چون عمل به احتیاط مشکل است و احتیاج به اطّلاعات نسبتاً وسیعی از مسائل فقهی دارد، راه برای توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدین و تقلید از آنها است .

ص: 10

(زنجانی :) مسأله شخص مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد، اگر چه از گفته دیگری برای او یقین حاصل شده باشد، و در احکام دین کسی که قطع ندارد، باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بدست آورد، یا از مجتهد جامع شرایط تقلید کند، یعنی بدون سؤال از دلیل ، گفتار او را به پذیرد و بدان عمل کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ، مثلًا اگر هیچ یک از مجتهدین عملی را واجب نمی دانند، ولی برخی آن را حرام دانسته و برخی حرام نمی دانند آن عمل را انجام ندهد. و اگر عملی را هیچ یک حرام نمی دانند، ولی برخی آن را واجب دانسته و برخی واجب نمی دانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید کنند.

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 3 مکلفی که مجتهد نباشد و اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد و تقلید هم نکند، اعمال او باطل است یعنی نمی تواند به آن اکتفا کند و باید طبق مسأله [14] عمل کند.

[مسأله 2 تقلید در فروع دین ]

اشاره

مسأله 2 تقلید در احکام ، عمل کردن به دستور مجتهد است (1)، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل با شد (2). (و نیز بنا بر احتیاط واجب (3) باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد) (4) و از مجتهدین دیگر اعلم باشد (5)، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد (6). (1) (اراکی :) یعنی عملش را به استناد فتوای او انجام دهد ..

(گلپایگانی ، صافی :) تقلید در احکام ، یاد گرفتن فتوای مجتهد است با التزام به عمل به آن ..

(تبریزی :) تقلید در احکام ، اعتماد کردن به دستور مجتهد در هنگام عمل یا بعد از آن است .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و عادل کسی است که با ملکه عدالت کارهائی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهائی را که بر او حرام است ترک کند، و ملکه عدالت عبارتست از حالتی که وادار کند انسان را به اطاعت و ترک معصیت و نشانه آن این است که اگر از اهل محل ّ یا هم سایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او را تصدیق نمایند ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) (تبریزی : و نیز معتبر است سابقه فسق معروفی بین مردم نداشته باشد و از مجتهدی که تقلید می شود، غیر از اوصاف ذکر شده امر دیگری معتبر نیست ) و عادل کسی است که کارهائی را که بر او واجب است ، به جا آورد و کارهائی را که بر او حرام است ترک کند، و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد، که اگر از اهل محل ّ یا هم سایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او را تصدیق نمایند ..

(فاضل :) و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد .. (3) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (4) (فاضل :) احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (5) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب ، در مسائلی که می داند فتوای اعلم با غیر اعلم اختلاف دارد

ص: 11

و هم چنین در مسائل محدودی که می داند در یکی یا بعضی از آنها اختلاف فتوی دارند (شبهه محصوره ) باید از اعلم تقلید کرد. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) مجتهدی که انسان از او تقلید می کند در صورت علم به مخالفت فتوای او با فتوای غیر بنا بر احتیاط واجب باید غیر ، اعلم از او نباشد مگر آن که فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط باشد (صافی : یا فتوای اعلم شاذ و نادر باشد که در این صورت باید به قولی که احوط است عمل نماید) و اعلم ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) در صورتی که اختلاف فتوی بین مجتهدین در مسائل محل ّ ابتلاء و لو اجمالًا معلوم باشد لازم است مجتهدی که انسان از او تقلید می کند، اعلم باشد ..

(فاضل :) لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد ..

(نوری :) بنا بر اقوی در صورت علم به مخالفت فتوای او با فتوای غیر در مسائل مورد احتیاج ، او باید اعلم باشد مگر آن که فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط باشد و اعلم .. (6) (خوئی ، تبریزی :) بهتر باشد. (سیستانی :) تواناتر باشد.

(فاضل :) در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد [و] یکی از راههای شناخت عدالت ، حُسن ظاهر است یعنی با او رفت و آمد و معاشرت داشته باشد و در شرایط مختلف او را دیده باشد که مسائل شرعی را رعایت می کند و یا هم سایگان و اهل محل خوبی او را تصدیق کنند.

(بهجت :) مسأله تقلید از مجتهدی که مرد، بالغ ، عاقل ، شیعه دوازده امامی ، حلال زاده ، آزاد، زنده و عادل باشد جایز است و بنا بر اظهر باید از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در استنباط احکام الهی تواناتر باشد و یا اینکه از نظر علمی و اجتهاد مساوی دیگر مجتهدین باشد و در صورتی که شناختن اعلم یا بدست آوردن فتاوای او مشکل باشد (مستلزم عسر و حرج باشد) می تواند با رعایت الاعلم فالاعلم و سایر شرایط، از غیر اعلم تقلید نماید.

(مکارم :) مسأله حقیقت تقلید در احکام استناد عملی به دستور مجتهد است ، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند. مجتهدی که از او تقلید می کند باید دارای صفات زیر باشد: مرد، بالغ ، عاقل ، شیعه دوازده امامی ، حلال زاده و هم چنین بنا بر احتیاط واجب عادل و زنده باشد. (عادل کسی است که دارای حالت خداترسی باطنی است که او را از انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره باز می دارد) [و] در مسائلی که مجتهدین اختلاف نظر دارند باید از «اعلم » تقلید کند.

(زنجانی :) مسأله تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل می باشد، و در احکام دینی ، از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 مرد باشد. 2 بالغ باشد. 3 عاقل باشد. 4 شیعه دوازده امامی باشد. 5 حلال زاده باشد. 6 عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره ، مانند: دروغ ، غیبت ، تهمت ، آدم کشی ، ربا خواری ، ترک نماز و ترک روزه ..، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه ؛ حالت نفسانی است که انسان را به ترک گناه وادار می کند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن ، گناه کبیره محسوب می گردد نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد.

ص: 12

یعنی اگر از اهل محل یا هم سایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم . 7 مجتهد باشد. 8 در صورتی که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد، باید مجتهدی که انسان از او تقلید می کند اعلم باشد، یعنی از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد، و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونه ای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند، و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل می توان تقلید نمود. 9 موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالباً موثق نمی باشد، زیرا حب ّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص می گردد. 10 با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد زنده باشد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 2 اگر دو مجتهد یکی اعلم و دیگری اورع باشد و در سایر جهات با هم مساوی باشند، أظهر رجوع به اعلم است ؛ و اگر هر دو در علم مساوی باشند ولی یکی اعدل و اورع از دیگری باشد، ترجیح قول اعدل خالی از وجه نیست .

(فاضل :) مسأله 6 در صورتی که دو مجتهد از نظر علمی مساوی باشند احتیاط لازم آن است که از کسی که اتقی و اورع است تقلید کند.

[مسأله 3 شناخت مجتهد]

مسأله 3 مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد (1). دوّم : آن که دو نفر عالم ِ عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم ِ عادل ِ دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند (2). سوم : آن که عدّه ای (3) از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند (4). (1) (مکارم :) اوّل : این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد .. (2) (خوئی :) و ظاهر این است که اجتهاد یا اعلمیّت کسی به گفته یک نفر که مورد وثوق باشد نیز ثابت می شود ..

(تبریزی :) و در صورت اختلاف ، خُبره بودن هر کدام بیشتر باشد قول او مقدّم است . بلکه به گفته یک نفر عالم خُبره مورد وثوق نیز اجتهاد یا اعلمیّت ثابت می شود ..

(سیستانی :) بلکه اجتهاد یا اعلمیّت کسی به گفته یک نفر از اهل خُبره و اطلاع که مورد وثوق انسان باشد نیز ثابت می شود ..

(مکارم :) دوّم : این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر بر خلاف گفته آنها شهادت ندهند .. (3) (سیستانی :) سوم : آن که انسان از راههای عقلائی به اجتهاد یا اعلمیّت فردی اطمینان پیدا کند مثل آن که عدّه ای ..

ص: 13

(4) (بهجت :) بلکه از هر راهی که انسان اطمینان به اعلم بودن کسی پیدا کند بنا بر أظهر می تواند به همان اکتفاء نماید.

(مکارم :) سوّم : این که آن چنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است .

(فاضل :) مسأله مجتهدِ اعلم را از سه راه می توان شناخت : اوّل خود انسان یقین و یا اطمینان پیدا کند، مانند این که انسان خود از اهل خُبره باشد و بتواند مجتهدِ اعلم را بشناسد. دوّم : دو نفر عالم ِ عادل که می توانند مجتهدِ اعلم را تشخیص دهند اعلم بودن کسی را تصدیق نمایند، به شرط آن که دو نفر عالم ِ عادل ِ دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوّم : اجتهاد و اعلم بودن ِ شخصی به حدّی شایع باشد که از آن شیوع و شهرت ، برای انسان علم یا اطمینان حاصل شود.

(زنجانی :) مسأله مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط تقلید را از سه راه می توان شناخت : اوّل : آن که خود انسان از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط را بشناسد و بدان یقین یا اطمینان حاصل کند. در تشخیص مجتهد و اعلم ، لازم نیست خود انسان مجتهد باشد. دوم : آن که از راهی برای انسان اطمینان حاصل شود یا برای نوع مردم در این شرایط اطمینان حاصل شود، مثلًا عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم و واجد شرایط را تشخیص دهند، واجد شرایط بودن کسی را تصدیق کنند و از گفته آنان برای شخص انسان یا نوع مردم اطمینان پیدا شود. سوم : آن که دو مرد عالم عادل که می توانند واجد شرایط تقلید را تشخیص دهند، بدان گواهی دهند به شرط آن که دو مردِ عالم ِ عادل ِ دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. و بنا بر احتیاط واجب اگر یک نفر عالم ِ عادل گواهی دهد باید احتیاط را رعایت کرد و چنانچه دو مرد عالم ِ عادل یا بیشتر، به واجد شرایط تقلید بودن کسی شهادت دهند لازم نیست انسان تحقیق کند که آیا دو مردِ عالم ِ عادل ِ دیگر بر خلاف گفته آنها شهادت می دهند یا خیر.

[مسأله 4 اگر شناختن اعلم مشکل باشد]

اشاره

مسأله 4 اگر شناختن اعلم مشکل باشد به احتیاط واجب باید (1) از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد (2)، بلکه اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی اعلم است و بداند دیگری از او اعلم نیست (3)، به احتیاط واجب باید از او تقلید نماید (4) و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند باید از یکی از آنان تقلید کند (5). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (اراکی ، فاضل ، نوری :) اگر شناختن اعلم مشکل باشد باید .. (2) (خوئی :) اگر اختلاف بین مجتهدین و لو اجمالًا معلوم و شناختن اعلم مشکل باشد لازم است احتیاط کند، و در صورتی که احتیاط ممکن نباشد، باید از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد .. (3) (خوئی :) باید از او تقلید نماید. [پایان مسأله ] (4) (فاضل :) اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی اعلم است و احتمال اعلم بودن دیگری را ندهد باید از همان کس تقلید نماید و همین طور اگر علم داشته باشد که مثلًا دو نفر یا مساوی در علم هستند و یا یکی از آنها بطور معیّن ، احتمالًا اعلم است و احتمال اعلمیّت دیگری را ندهد باید از آن شخص معیّن تقلید نماید ..

ص: 14

(5) (اراکی :) از هر یک می تواند تقلید کند، هر چند أولی و أحوط آن است که پرهیز کارتر را انتخاب کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر شناختن اعلم مشکل باشد، می تواند از کسی تقلید کند که یقین به اعلم بودن دیگران از او نداشته باشد یا مخالفت فتوای او با فتوای اعلم معلوم نباشد. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند، باید از یکی از آنان تقلید کند. ولی چنانچه یکی از آنان پرهیزکارتر باشد بهتر آن است که از او تقلید کند.

(تبریزی :) مسأله اگر اختلاف بین مجتهدین و لو اجمالًا معلوم و شناختن اعلم مشکل باشد، چنانچه احتمال می دهد یکی از آنان اعلم از دیگران باشد لازم است از او تقلید نماید و در صورت احتمال اعلمیّت در هر کدام کافی است از یکی از آنها تقلید کند و گمان به اعلمیّت معتبر نیست و هم چنین اگر مجتهدین در اعلمیت مساوی باشند می تواند از یکی از آنها تقلید کند.

(مکارم :) مسأله هر گاه شناختن اعلم بطور قطع ممکن نشود، احتیاط آن است از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد، و در صورت شک ّ میان چند مجتهد و عدم ترجیح آنها از هر کدام بخواهد می تواند تقلید کند.

(بهجت :) مسأله اگر شناختن اعلم مشکل باشد و انسان گمان به اعلم بودن کسی دارد، در صورتی که گمانش به حدّ اطمینان برسد باید از او تقلید کند. بلکه اگر اطمینان برای او حاصل نشد بعید نیست ترجیح کسی که فقط به اعلم بودن او گمان دارد یا احتمال می دهد، ولی بهتر این است که در این صورت به قول کسی عمل کند که موافق احتیاط باشد. امّا اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی اعلم است و بداند دیگری از او اعلم نیست ، باید از او تقلید نماید. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند باید از یکی از آنان تقلید کند.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا احتمال دهد و یقین داشته باشد که یکی از مجتهدین از دیگران اعلم است و او را نتواند تشخیص دهد، باید در صورت امکان ، احتیاط نماید و اگر احتیاط ممکن نیست ، از کسی که به اعلم بودن وی گمان داشته باشد تقلید کند و اگر گمان نداشته باشد، از هر کسی که احتمال اعلم بودن او را بدهد می تواند تقلید کند. و اگر یقین نداشته باشد که یکی از مجتهدین از دیگران اعلم است باید از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد و احتیاط کردن لازم نیست ، بلکه اگر احتمال اعلم بودن یکی را بدهد و بداند دیگری از او اعلم نیست ، باید از او تقلید نماید، هر چند گمان داشته باشد که با هم مساویند و اگر هیچ یک از افراد در احتمال اعلم بودن بر دیگری ترجیح نداشته باشد، از یکی از آنها تقلید می نماید.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 5 در صورت مساوی بودن دو مجتهد، جایز است انسان در مسائلی که ارتباطی با هم ندارند، بعضی مسائل را از یکی و بعضی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید نماید.

(بهجت :) مسأله 6 عدول از مجتهد زنده به مجتهد دیگر، در صورت تساوی دو مجتهد در اعلمیّت ، در جمیع مسائل یا در بعضی مسائل که ارتباطی با هم ندارند، جایز است ، ولی احوط ترک عدول است مگر به اعلم ؛ و حکم اورعیّت نیز مانند اعلمیّت است .

ص: 15

[مسأله 5 طرق به دست آوردن فتوی ]

اشاره

مسأله 5 به دست آوردن فتوی ، یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد (1): اول : شنیدن از خود مجتهد. دوم : شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند (2). سوم : شنیدن از کسی که مورد اطمینان و راست گوست (3). چهارم : دیدن در رساله مجتهد در صورتی که انسان به درستی آن رساله ، اطمینان داشته باشد (4). (1) (فاضل :) بدست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد .. (2) (فاضل :) و اکتفا به خبر دادن یک نفر عادل اشکال دارد مگر آن که از قول او علم یا اطمینان حاصل شود .. (گلپایگانی ، صافی :) دوّم : شنیدن از دو نفر عادل .. (3) (بهجت :) اگر اطمینان به کلام او دارد بنا بر أحوط ..

(اراکی :) سوم : شنیدن از کسی که مورد وثوق می باشد و از گفته او اطمینان پیدا شود ..

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) سوم : شنیدن از کسی که انسان به گفته او اطمینان دارد .. [مورد سوم در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (4) (بهجت :) بنا بر أحوط.

(فاضل :) یعنی بداند که تمام رساله را خود مجتهد و یا افراد مورد وثوق وی ملاحظه نموده اند.

(تبریزی :) و در صورتی که نقل شخص معتبر با نوشته رساله معتبره مخالفت کند و اشتباه در یکی معلوم نگردد، شخص باید تا روشن شدن فتوای مجتهد عمل به احتیاط کند و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد که در آن رساله خلاف نقل مذکور است ، نقل او اعتبار ندارد.

(زنجانی :) مسأله بدست آوردن فتوا، یعنی نظر مجتهد، دو راه دارد: اوّل : از هر طریقی که علم یا اطمینان برای خود انسان یا نوع مردم بیاورد مثل شنیدن از خود مجتهد یا دیدن در رساله مجتهد یا شنیدن از کسی که از گفته وی اطمینان حاصل شود، و در صورتی که انسان فتوایی را از خود مجتهد بشنود ولی به جهتی مثلًا مخالفت آن فتوا با رساله مجتهد احتمال بدهد که مجتهد در نقل فتوای خود اشتباه کرده است ، نمی تواند به گفته مجتهد اعتماد کند، هم چنین تا به درستی رساله مجتهد اطمینان حاصل نشود، نمی تواند بدان عمل کرد. دوّم : شنیدن از دو مرد عادل ضابط که فتوای مجتهد را نقل کنند، و مراد از ضابط کسی است که اشتباهش در نقل از متعارف مردم بیشتر نباشد.

(مکارم :) مسأله برای آگاهی از فتوای مجتهد چند راه وجود دارد: اوّل : شنیدن از خود مجتهد یا ملاحظه دست خطّ او. دوّم : دیدن در رساله ای که مورد اطمینان باشد. سوّم : شنیدن از کسی که مورد اعتماد است . چهارم : مشهور بودن در میان مردم به طوری که سبب اطمینان شود.

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 10 تقلید فقط در واجبات و محرّمات لازم است امّا تقلید در مستحبّات واجب نیست مگر این که مستحبّی باشد که در آن احتمال وجوب باشد.

[مسأله 6 تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است ]

مسأله 6 تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است می تواند به آن چه در رساله نوشته شده عمل نماید، و اگر احتمال دهد که فتوای او عوض شده جستجو لازم نیست (1).

ص: 16

(1) (تبریزی :) و هم چنین است اگر احتمال دهد مجتهدی را که از او تقلید می کرده ، در حال حاضر شرائط تقلید را ندارد.

(بهجت :) ولی اگر بعداً معلوم شود که فتوایش عوض شده بود باید نسبت به گذشته به وظیفه عمل نماید.

(مکارم :) مسأله اگر احتمال دهد فتوای مجتهد عوض شده می تواند به فتوای سابق عمل کند و جستجو لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر انسان احتمال عقلایی بدهد که فتوای مجتهد عوض شده است و تحقیق کردن برای وی حرجی نباشد کار حرجی : کاری است که به قدری مشقت دارد که معمول مردم در امور خود آن را متحمل نمی شوند لازم است تحقیق کند، و در زمان تحقیق می تواند به همان فتوای سابق عمل کند، به شرط آن که در اولین زمان ممکن در صدد تحقیق برآمده باشد. ولی اگر تحقیق را تأخیر انداخته باشد در زمان تحقیق باید احتیاط کند.

[مسأله 7 در فتوی مقلد حق رجوع به مجتهد دیگر را ندارد]

اشاره

مسأله 7 اگر مجتهدِ اعلم در مسأله ای فتوی دهد، مقلّد آن مجتهد یعنی کسی که از او تقلید می کند نمی تواند (1) در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوی ندهد (2) و بفرماید: احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، (3) مثلًا بفرماید: احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی : «سُبحان َ اللّه ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ وَ لا إِله َ إِلّا اللّه ُ وَ اللّه ُ اکبَرُ» بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا بنا بر احتیاط واجب (4) به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است (5) عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند می تواند یک مرتبه بگوید و هم چنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل ّ تأمّل یا محل ّ اشکال است . (1) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط نمی تواند .. (سیستانی ، فاضل :) مقلّد آن مجتهد نمی تواند .. (2) (فاضل :) و احتیاط واجب نماید، مقلّد می تواند یا به این احتیاط عمل کند یا به مجتهدی که علم او از مجتهد اوّل کمتر یا مساوی است رجوع نماید. [پایان مسأله ] (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مثلًا بفرماید: احتیاط آن است که در رکعت اوّل و دوّم نماز، بعد از سوره حمد یک سوره تمام بخواند، مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و یا به فتوای مجتهد دیگری (خوئی ، تبریزی : که تقلیدش جایز است سیستانی : با رعایت الاعلم فالاعلم ) عمل نماید، پس اگر او فقط سوره حمد را کافی بداند، می تواند سوره را ترک کند و هم چنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمّل یا محل ّ اشکال است . (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست .] (5) (بهجت :) بیشتر و یا مساوی است با احراز سایر شرایط تقلید ..

(زنجانی :) مسأله اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوا دهد، مقلّد آن مجتهد، یعنی کسی که از

ص: 17

او تقلید می کند نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند. لازم به ذکر است که علاوه بر مواردی که بدون هیچ قیدی ، نظری نقل می شود مواردی که در آن عباراتی نظیر «اقوی آن است »، «بنا بر اقوی »، «اظهر آن است »، و «بعید نیست » و مانند آن بکار رفته است فتوا می باشد. در این کتاب در برخی موارد کلمه احتیاط به کار رفته است ؛ احتیاط بر سه قسم است : الف : احتیاط مستحب ؛ در جایی است که قید «استحبابی » یا «مستحب » همراه احتیاط آمده است ، مثل آن که گفته شود: «احتیاط مستحب آن است که پیش از نماز اذان و اقامه گفته شود». عمل به احتیاط مستحب ، واجب نیست ، بلکه شایسته است . ب : احتیاط واجب : در جایی است که قید «وجوبی » یا «واجب » همراه احتیاط دیده شود، مثل آن که گفته شود: بنا بر احتیاط واجب نماز خواندن در مکان غصبی باطل است . عمل به این گونه احتیاط، واجب بوده و نمی توان در آن به فتوای مجتهد دیگری رجوع نمود. ج : احتیاط مطلق : در جایی است که احتیاط بدون هیچ قیدی بکار رفته است ، مثل آن که گفته شود: بنا بر احتیاط باید از آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود اجتناب کرد. در احتیاط مطلق ، می توان به احتیاط عمل ننموده ، بلکه مطابق فتوای مجتهد دیگر با رعایت (الاعلم فالاعلم ) رفتار کرد. عبارت «محل اشکال است » نیز در موارد احتیاط مطلق به کار می رود.

(مکارم :) مسأله در جائی که مجتهد صریحاً فتوی ندارد بلکه می گوید احتیاط آن است که فلان گونه عمل شود این احتیاط را «احتیاط واجب » می گویند، و مقلّد یا باید به آن عمل کند و یا به مجتهد دیگر مراجعه نماید و امّا اگر فتوای صریحی داده مثلًا گفته است اقامه برای نماز مستحب ّ است سپس گفته احتیاط آن است که ترک نشود این را «احتیاط مستحب ّ» می گویند، و مقلّد می تواند به آن عمل کند یا نکند، و در مواردی که می گوید «محل تأمّل » یا «محل ّ اشکال » است مقلّد می تواند عمل به احتیاط کند یا به دیگری مراجعه نماید، امّا اگر بگوید «ظاهر چنین است » یا «أقوی چنین است » این تعبیرها فتوا محسوب می شود و مقلّد باید به آن عمل کند.

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 8 انسان نمی تواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب مثلًا در باب نماز از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر مثلًا روزه اعلم باشد، باید در باب نماز از مجتهد اول و در باب روزه از مجتهد دوم تقلید کند.

[مسأله 8 احتیاط مستحب ]

مسأله 8 اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله ای فتوی داده (1) احتیاط کند مثلًا بفرماید: ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک می شود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند مقلد او نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر رفتار کند (2)، بلکه باید یا به فتوی عمل کند، یا به احتیاط بعد از فتوی که آن را احتیاط مستحب ّ می گویند عمل نماید (3)، مگر آن که فتوای آن مجتهد نزدیکتر به احتیاط باشد. این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و زنجانی نیست

ص: 18

(1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یا پیش از آن .. (2) (گلپایگانی :) مقلّد او می تواند در آن مسأله به فتوای او عمل کند و یک مرتبه بشوید و می تواند به فتوای مجتهدی که سه مرتبه شستن را لازم می داند رفتار کند و به عنوان احتیاط سه مرتبه بشوید. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مقلد او می تواند عمل به این احتیاط را ترک کند و این را احتیاط مستحب ّ می گویند. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 7.

(صافی :) مسأله اگر مجتهد اعلم بعد از بیان فتوا در مسأله ای احتیاط کند، مثلًا بفرماید: یک مرتبه تسبیحات خواندن در رکعت سوم و چهارم کفایت می کند اگر چه احتیاط این است که سه مرتبه بخوانند، مقلّد می تواند به خواندن یک مرتبه اکتفا کند و می تواند رعایت احتیاط نموده ، سه مرتبه بخواند و این احتیاط را احتیاط مستحب گویند.

[مسأله 9 تقلید ابتدایی از میت ]

اشاره

مسأله 9 تقلید میّت ابتداءً جایز نیست ، ولی بقاء بر تقلید میّت اشکال ندارد و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد و کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده ، (1) بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید کند. (1) (اراکی :) کسی که در مقدار قابل توجّهی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده و همان گونه که متعارف و معمول است بنا بر عمل در بقیه هم داشته ..

(گلپایگانی :) مسأله اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند. ولی کسی که در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کرده یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد، اگر بعد از مردن آن مجتهد در آن مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نکرده باشد، می تواند در آن مسأله به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته باقی باشد، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید.

(نوری :) ولی کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهد عمل کرده ، بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید کند، مگر این که مجتهد زنده اعلم از میّت باشد که در این صورت رجوع به آن زنده واجب است .

(صافی :) بلکه جواز بقا بر تقلید او در سایر مسائل نیز بعید نیست . ولی اگر مجتهد میتی که از او تقلید می کرده اعلم از حی ّ باشد بقا بر تقلید او بنا بر احتیاط، واجب است چنانکه اگر مجتهد حی ّ از میّت اعلم باشد عدول به حی ّ واجب است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند از دنیا برود در صورتی که فتوای او در نظر مقلّد بوده و فراموش نکرده باشد حکم بعد از فوت او حکم زنده بودنش است ؛ اگر فتوای او را یاد نگرفته (خوئی : یا فراموش کرده است ) لازم است به مجتهد زنده رجوع کند (تبریزی : و بعید نیست در صورتی که فراموش کرده است باز بتواند به فتوای او عمل کند).

ص: 19

(سیستانی :) مسأله اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند از دنیا برود حکم بعد از فوت او حکم زنده بودنش است بنا بر این اگر او اعلم از مجتهد زنده باشد باید با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالًا بر تقلید او باقی بماند و چنانچه مجتهد زنده اعلم از او باشد باید به مجتهد زنده رجوع کند. و اگر اعلمیتی در میان آنها معلوم نشود یا مساوی باشند مخیر است عمل خود را با فتوای هر کدام تطبیق نماید مگر در موارد علم اجمالی یا قیام حجت اجمالی بر تکلیف مانند موارد اختلاف در قصر و تمام که بنا بر احتیاط واجب باید رعایت هر دو فتوا را بنماید و مراد از تقلید در صدر این مسأله صرف التزام به متابعت از فتوای مجتهد معیّن است نه عمل کردن به دستور او.

(فاضل :) مسأله باقی ماندن بر تقلید میّت جایز است در صورتی که مجتهد میّت و مجتهد حی ّ مساوی در علم باشند و چنانچه یکی از آن دو اعلم باشد تقلید از اعلم لازم است . و در باقی ماندن بر تقلید میّت ، فرقی بین مسائلی که عمل نموده و مسائلی که عمل ننموده وجود ندارد.

(مکارم :) مسأله هر گاه مجتهدی که انسان از او تقلید می کند از دنیا برود باقی ماندن بر تقلید او جایز است بلکه اگر اعلم باشد واجب است ، به شرط این که عمل به فتوای او کرده باشد. عمل کردن به فتوای مجتهد مرده ابتداءً جایز نیست هر چند اعلم باشد بنا بر احتیاط واجب .

(زنجانی :) مسأله اگر انسان مجتهدی را در زمانی که می توانسته از او تقلید کند یعنی در هنگامی که ممیّز بوده و خوب و بد را می فهمیده (هر چند بالغ نشده ) درک کند، می تواند پس از مرگ آن مجتهد از او تقلید کند، خواه در زمان زنده بودن مجتهد از او تقلید کرده باشد یا از او تقلید نکرده باشد، در غیر این صورت ، بنا بر احتیاط عمل کردن به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته جایز نیست . و چنانچه مجتهدی که انسان از او تقلید می کند از دنیا برود پس از وفات ، حکم زنده بودن را دارد، بنا بر این اگر مجتهدی که از دنیا رفته اعلم باشد یا در صورت تساوی به فتوای او عمل کرده باشد، لازم است بر فتوای او باقی بماند و اگر مجتهد زنده اعلم شده باشد، باید به او مراجعه شود و اگر به فتوای مجتهد متوفی که با مجتهد زنده مساوی است عمل نکرده باشد، از هر یک از آنها که بخواهد می تواند تقلید کند.

و اگر مجتهد پیش از عمل کردن به فتوای او از دنیا برود و انسان به فتوای مجتهد مساوی دیگر عمل کند دیگر نمی تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید.

(بهجت :) مسأله فقها حیات را شرط می دانند یعنی می گویند: برای ابتدای تقلید باید از مجتهد زنده تقلید کرد امّا اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت در این که آیا می تواند بر تقلید او باقی بماند یا باید به مجتهد زنده مراجعه نماید، اختلاف است ، پس اگر کسی در این مسأله مجتهد بود طبق نظر خودش عمل می کند و گر نه طبق نظر مجتهد زنده اعلم عمل می نماید. باقی ماندن بر تقلید میّت در مسائلی که در آنها تقلید و عمل کرده است در صورتی که مجتهد از دنیا رفته با مجتهد زنده از نظر علمی مساوی باشند، بنا بر اقوی جایز است ، هر چند با اجازه مجتهدی دیگر بر تقلید باقی بوده و عمل کرده باشد؛ و اگر مجتهدی که از دنیا رفته اعلم باشد، واجب است بر تقلید او باقی بماند و اگر مجتهد زنده بعداً اعلم شد واجب است در تمامی مسائل به او عدول نماید.

ص: 20

مسائل اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 9 اگر انسان به فتوای مجتهدی عمل کرد نمی تواند از مجتهد دیگر تقلید کند، مگر مجتهد دیگر اعلم از مجتهد اوّل شده باشد که لازم است به فتوای مجتهد دیگر عدول کند.

(بهجت :) مسأله 13 اگر مسائلی را از مجتهد میت یاد گرفته و بنا داشته عمل کند، چنانچه عمل نکرده و یا شک در عمل کردن دارد، در صورت بقاء بر تقلید میت ، نمی تواند در آن مسائل بر تقلید باقی بماند، هر چند مجتهد میت اعلم باشد.

(بهجت :) مسأله 14 شخصی که مقلد مرجعی بوده و بعد از وفات او بر طبق نظر مرجعی دیگر بر تقلید باقی مانده ، ولی در بعضی از فتاوی ( از قبیل بلاد کبیره و شب مهتاب یا هر مسأله دیگر) به مرجع دوم عدول کرده ، بعد از وفات مرجع دوم ، در صورت بقاء، نمی تواند در این مسائل به مرجع اول برگردد ولی می تواند به تقلید مرجع دوم باقی باشد.

(بهجت :) مسأله 15 کسی که مقلد مرجعی بوده و بعد از وفات او به فتوای مرجعی دیگر به تقلید اوّل باقی بوده ، پس از وفات مرجع دوم ، در صورت جواز بقاء تنها در مسائلی که طبق فتوای مجتهد اوّل عمل کرده می تواند باقی بماند و اگر چند مرجع داشته و بعد از وفات هر کدام طبق موازین از دیگری تقلید کرده و با اجازه بعدی بر تقلید باقی مانده و در نتیجه از هر مجتهد چند مسأله عمل کرده است ، در آن مسائل می تواند بر تقلید مجتهدین قبلی باقی بماند، ولی در هر صورت در مسائلی که عمل نکرده باید به فتوای مجتهد زنده عمل کند.

(بهجت :) مسأله 16 شخصی که مقلد مرجعی بوده ، بعد از فوت آن مرجع اگر احراز و یا احتمال اعلمیّت میت در بین نباشد، رجوع به مجتهد زنده جایز است و در صورتی که مجتهد زنده اعلم باشد یا احتمال اعلمیّت او در بین باشد، رجوع به او واجب است .

[مسأله 10 اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند]

مسأله 10 اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدّتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید. مثلًا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه «سُبحان َ اللّه ِ وَ الحَمدُ للّه ِ وَ لا إِله َ الّا اللّه ُ وَ اللّه ُ اکبَرُ» را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید. (1) این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل ، زنجانی ، سیستانی و مکارم نیست (بهجت :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی 14، در همین صفحه . (1) (خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در مسأله ای فتوای مجتهدی را یاد گرفته و بعد از مردن او در

ص: 21

همان مسأله بر حسب وظیفه اش از مجتهد زنده تقلید نماید دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد.

[مسأله 11 مسائل مبتلا به ]

مسأله 11 مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (مکارم :) مسأله هر کس باید مسائلی را که معمولًا مورد احتیاج او واقع می شود یاد گیرد یا طریقه احتیاط آن را بداند.

(زنجانی :) مسأله مسائلی را که انسان احتمال عقلایی می دهد به آنها احتیاج پیدا کند و نتواند احتیاط کند، باید پیش از عمل آنها را یاد بگیرد تا در هنگام عمل بر خلاف وظیفه شرعی خود رفتار نکند.

(سیستانی :) مسأله بر مکلف لازم است مسائلی را که احتمال می دهد به واسطه یاد نگرفتن آنها در معصیت یعنی ترک واجب یا فعل حرام واقع می شود یاد بگیرد.

[مسأله 12 اگر برای انسان مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند]

مسأله 12 اگر برای انسان مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند می تواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد، (1) یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل ، محذوری لازم نیاید، می تواند عمل را به جا آورد (2). پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار (3) مجتهد بوده دوباره باید انجام دهد. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (اراکی :) اگر می تواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند، و اگر نمی تواند جایز است به غیر اعلم رجوع کند. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی :) لازم است که احتیاط کند، یا این که با شرائطی که ذکر شد، تقلید نماید، ولی چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالًا بداند و تأخیر واقعه و احتیاط ممکن نباشد و دستش به اعلم نرسد جایز است از غیر اعلم تقلید نماید.

(مکارم :) می تواند عمل به احتیاط نماید، یا اگر وقت آن نمی گذرد، صبر کند تا دسترسی به مجتهد پیدا کند و اگر دسترسی ندارد، یک طرف را که بیشتر احتمال صحّت می دهد انجام می دهد و بعداً سؤال می کند، اگر مطابق فتوای مجتهد بود صحیح است و گر نه باید اعاده کند.

(سیستانی :) لازم است که احتیاط کند، یا این که با شرائطی که ذکر شد، تقلید نماید، ولی چنانچه دسترسی به فتوای اعلم در آن مسأله نداشته باشد جایز است از غیر اعلم تقلید نماید با رعایت الاعلم فالاعلم . (2) (نوری :) بنا بر یک طرف بگذارد تا استعلام نماید .. (3) (بهجت :) مخالف واقع یا مخالف نظر ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر برای انسان مسأله ای پیش آید که فتوای اعلم را نداند اگر مخالفت فتوای غیر اعلم با اعلم معلوم نباشد یا فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط باشد می تواند به غیر اعلم رجوع کند و می تواند از روی احتیاط وظیفه خود را انجام دهد.

ص: 22

(زنجانی :) مسأله اگر برای غیر مجتهد مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند، لازم است احتیاط کند یا از مجتهد جامع شرایط تقلید نماید و چنانچه احتمال مخالفت غیر اعلم را با اعلم بدهد و تأخیر واقعه و احتیاط ممکن نباشد یا با حرج همراه باشد و دستش به اعلم نرسد جایز است از غیر اعلم با رعایت الاعلم فالاعلم تقلید نماید.

[مسأله 13 اگر کسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید]

اشاره

مسأله 13 اگر کسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوی عوض شده ، ولی اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه کرده (1) ( در صورتی که ممکن باشد) (2) باید اشتباه را برطرف کند. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (سیستانی :) و گفته او موجب آن می شود که آن شخص بر خلاف وظیفه شرعیش عمل کند، باید بنا بر احتیاط لازم اشتباه را در صورت امکان برطرف کند. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست .] (مکارم :) مسأله هر گاه کسی در نقل فتوای مجتهدی اشتباه کرده باید بعد از اطّلاع ، صحیح آن را بگوید، و اگر در منبر و سخنرانی گفته باید آن را در جلسات مختلف تکرار کند تا کسانی که به اشتباه افتاده اند از اشتباه درآیند. امّا اگر فتوای آن مجتهد تغییر کرده اعلام تغییر بر او لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر کسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید و بعد بفهمد که اشتباه کرده در صورتی که حرجی نباشد باید اشتباه را بر طرف کند، هم چنین بنا بر احتیاط، اگر فتوای آن مجتهد عوض شده باشد، باید در صورت امکان و عدم حرج به او خبر دهد که فتوای آن مجتهد عوض شده است .

مسائل اختصاصی

(فاضل :) مسأله 13 رجوع کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر در صورت تساوی آنها جایز است و اگر دیگری اعلم باشد رجوع به او واجب است .

(فاضل :) مسأله 14 وقتی فتوای مرجع تقلید تغییر کرد عمل کردن مقلد به فتوای قبلی جایز نیست ولی اگر فتوای قبلی مطابق احتیاط باشد عمل به آن بنا بر احتیاط مانعی ندارد.

(مکارم :) مسأله 16 عُدول (یعنی تغییر تقلید از مجتهدی به مجتهدی دیگر) جایز نیست بنا بر احتیاط واجب ، مگر آن که مجتهد دوّم اعلم باشد و اگر بدون تحقیق عدول کرده باید باز گردد.

(مکارم :) مسأله 17 هر گاه فتوای مجتهد تغییر کند باید به فتوای جدید عمل شود امّا اعمالی را که مطابق فتوای سابق عمل کرده (مانند عبادات یا معاملاتی که انجام داده ) صحیح است و اعاده لازم ندارد. هم چنین اگر از مجتهدی به مجتهد دیگر عدول کند اعاده اعمال سابق لازم نیست .

[مسأله 14 اگر مکلّف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد]

اشاره

مسأله 14 اگر مکلّف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد (1) در صورتی اعمال او صحیح است که بفهمد به وظیفه واقعی خود رفتار کرده است ، (2) یا عمل او (با فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده ، یا ) (3) با فتوای مجتهدی که فعلًا باید از او تقلید کند مطابق باشد (4). (1) (مکارم :) سپس تقلید کند، اگر اعمال سابق مطابق فتوای این مجتهد باشد صحیح است و گر نه باید اعاده کند، هم چنین است اگر بدون تحقیق کافی از مجتهدی تقلید نموده .

ص: 23

(سیستانی :) اگر اعمال او مطابق با واقع یا فتوای مجتهدی باشد که اکنون می تواند مرجع او باشد صحیح است و در غیر این صورت اگر جاهل قاصر بوده و نقص عمل از جهت ارکان و مانند آن نبوده است عمل صحیح است و هم چنین است اگر جاهل مقصر بوده است و نقص عمل از جهتی بوده است که در صورت جهل صحیح است مانند جهر به جای اخفات یا به عکس و هم چنین اگر کیفیت اعمال گذشته را نداند که محکوم به صحّت است بجز در بعض موارد که در منهاج ذکر شده است . (2) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی صحیح است که مطابق با واقع انجام شده باشد و اگر عبادی بوده به قصد قربت آن را به جا آورده باشد. و راه به دست آوردن مطابق شدن آن با واقع این است که یا بعد علم پیدا کند که مطابق با واقع بوده یا آن که مطابق فتوای مجتهدی که فعلًا وظیفه اش تقلید از اوست واقع شده باشد. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (4) (بهجت :) و عباداتی را که قبلًا انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.

(نوری :) مگر عمل را طوری انجام داده باشد که از گفته آنان به احتیاط نزدیکتر باشد که در این صورت هم صحیح است .

(خوئی :) مسأله اگر مکلّف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، سپس از مجتهدی تقلید نماید، در صورتی که آن مجتهد به صحّت اعمال گذشته حکم نماید آن اعمال صحیح است و الّا محکوم به بطلان است .

(زنجانی :) در صورتی که این مجتهد اعمال گذشته را صحیح بداند ..

(تبریزی :) نکته : نظر به این که استحباب اغلب اعمال مستحبی که در این رساله آمده است ثابت نشده است لذا باید به نیت رجاء آورده شود، یعنی هنگام عمل چنین قصد شود که این عمل را به امید آن که مطلوب و خواسته خداوند باشد به جا می آورم ، مگر در مواردی که تصریح به ثبوت استحباب شود.

(فاضل :) مسأله اگر مکلّفی مدّتی عبادات خویش را بدون تقلید انجام داده و مقدار آن عبادات را نداند در این صورت اگر بداند آن عبادات را مطابق با فتوای مجتهدی که باید از او تقلید می کرده است انجام داده ، آن عبادات صحیح است و در غیر این صورت ، واجب است به مقداری که یقین به فوت آن دارد، قضا کند، البته در صورتی که مرجع تقلید فعلی او قضا را واجب بداند؛ و احتیاط مستحب این است که به مقداری قضا کند که علم به برائت ذمّه پیدا کند.

مسائل اختصاصی

(فاضل :) مسأله 16 واجب است بر مکلّف که در مسأله لزوم «تقلید از اعلم » یا « عدم لزوم » آن از یک مجتهد اعلم تقلید نماید.

(فاضل :) مسأله 17 اگر مجتهدی در احکام عبادات اعلم باشد و مجتهد دیگری در احکام معاملات ، احتیاط آن است که مکلّف تقلید را تقسیم نماید یعنی در عبادات از اوّلی و در معاملات از دوّمی تقلید نماید.

(فاضل :) مسأله 18 واجب است مکلّف در زمانی که در جستجوی اعلم است ، به احتیاط عمل کند.

(مکارم :) مسأله 18 هر گاه مدّتی تقلید کرده امّا نمی داند تقلید او صحیح بوده یا نه ، نسبت به اعمال گذشته اشکالی ندارد، امّا برای اعمال فعلی و آینده باید تقلید صحیح کند.

ص: 24

(مکارم :) مسأله 19 هر گاه دو مجتهد مساوی باشند می توان بعضی از مسائل را از یکی و بعضی را از دیگری تقلید کرد.

(مکارم :) مسأله 20 فتوی دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعی برای کسی که مجتهد نیست (یعنی قادر به استنباط احکام از مدارک و دلائل آن نمی باشد) حرام است و هر گاه بدون اطّلاع اظهار نظر کند مسئول اعمال تمام کسانی است که به گفته او عمل می کنند.

احکام تقلید (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

راههای سه گانه : احتیاط، اجتهاد، تقلید

[س 1 آیا تقلید یک مسأله عقلی است ]

س 1: آیا تقلید، صرفاً یک مسأله عقلی است یا ادله شرعی نیز دارد؟

ج : تقلید، ادله شرعی دارد و عقل نیز حکم می کند که شخص ناآگاه به احکام دین باید به مجتهد جامع الشرائط مراجعه کند.

[س 2 احتیاط یا تقلید]

س 2: به نظر شریف حضرت عالی ، عمل به احتیاط بهتر است یا تقلید؟ (2) ج : چون عمل به احتیاط مستلزم شناسایی موارد و چگونگی احتیاط و صرف وقت بیشتر است ، بهتر آن است که مکلّف در احکام دین از مجتهد جامع الشرائط تقلید کند.

[س 3 مرز احتیاط]

س 3: قلمرو احتیاط در احکام دین در بین فتاوای فقها چه اندازه است ؟ آیا رعایت آرای فقیهان گذشته نیز لازم است ؟

ج : مراد از احتیاط در موارد آن ، رعایت همه احتمالات فقهی است ؛ به طوری که مکلّف مطمئن شود که به وظیفه خود عمل کرده است .

[س 4 سن تکلیف و تقلید]

س 4: دخترم به زودی به سن تکلیف می رسد و باید برای خود مرجع تقلیدی انتخاب کند، اما درک مسأله تقلید برای او دشوار است ، وظیفه ما نسبت به او چیست ؟

ج : اگر وی به تنهائی نمی تواند وظیفه شرعی خود را در این باره تشخیص دهد، وظیفه شما ارشاد و راهنمایی اوست .

[س 5 تشخیص موضوع ]

س 5: نزد فقها معروف است که تشخیص موضوعات احکام به عهده خود مکلّف است و وظیفه مجتهد تشخیص حکم است ، ولی در عین حال مجتهدین در بسیاری موارد، در تشخیص موضوعات احکام نیز اظهار نظر می کنند، آیا متابعت از نظر مجتهد در موضوع نیز واجب است ؟

ج : تشخیص موضوع ، موکول به نظر خود مکلّف است و متابعت از مجتهد در تشخیص موضوع واجب نیست ، مگر آن که به آن تشخیص اطمینان پیدا کند و یا موضوع از موضوعاتی باشد که تشخیص آن نیاز به استنباط دارد.

[س 6 کوتاهی در یادگیری احکام دینی ِ]

س 6: آیا کسی که در آموختن احکام دینی ِ مورد نیاز خود کوتاهی می کند، گناه کار است ؟

ج : اگر نیاموختن احکام به ترک واجب یا ارتکاب حرام بیانجامد، گناه کار است .

ص: 25

[س 7 افرادی که مرجع تقلید ندارند]

س 7: گاهی از افراد کم اطلاع از مسائل دینی در باره مرجع تقلیدشان پرسش می شود، می گویند نمی دانیم ، یا اظهار می دارند که از فلان مجتهد تقلید می کنیم ، ولی عملًا التزامی به خواندن رساله آن مجتهد و عمل به فتاوای او ندارند، اعمال این گونه افراد چه حکمی دارد؟

ج : اگر اعمال آنان موافق احتیاط یا مطابق با واقع یا با نظر مجتهدی باشد که وظیفه دارند از او تقلید کنند، محکوم به صحت است .

[س احتیاط واجب ]

س 8: با توجه به این که در مسائلی که مجتهد اعلم قائل به وجوب احتیاط است ، می توانیم به مجتهد اعلم بعد از وی مراجعه کنیم ، اگر اعلم بعد از او نیز قائل به وجوب احتیاط در مسأله باشد، آیا رجوع به اعلم بعد از او جایز است ؟ و اگر فتوای مجتهد سوم هم همان گونه بود، آیا می توان به اعلم بعد از آنان مراجعه کرد؟ و همین طور ..، لطفاً این مسأله را توضیح دهید.

ج : در مسائلی که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهدی که در آن مسأله احتیاط نکرده است و فتوای صریح دارد، با رعایت ترتیب الاعلم فالاعلم ، اشکال ندارد.

شروط تقلید

[س 9 تقلید از مجتهدی که متصدی مقام مرجعیت نبوده ]

س 9: آیا تقلید از مجتهدی که متصدی مقام مرجعیت نبوده و رساله عملیه هم ندارد، جایز است ؟

ج : در صحت تقلید از مجتهد جامع الشرائط، تصدی مرجعیت یا داشتن رساله عملیه شرط نیست ، لذا اگر برای مکلفی که قصد تقلید از او را دارد، ثابت شود که وی مجتهد جامع الشرائط است ، تقلید اشکال ندارد.

[س 10 تقلید از کسی که در یکی از ابواب فقه به درجه اجتهاد رسیده ]

س 10: آیا تقلید از کسی که در یکی از ابواب فقه مثل نماز و روزه به درجه اجتهاد رسیده ، جایز است ؟

ج : فتوای مجتهد متجزّی که تنها در برخی ابواب فقهی دارای فتوا و نظر اجتهادی است برای خودش حجت است ، ولی جواز تقلید دیگران از او محل اشکال است ؛ اگر چه جواز آن بعید نیست .

[س 11 تقلید از علمای کشورهای دیگر]

س 11: آیا تقلید از علمای کشورهای دیگر که دسترسی به آنان امکان ندارد، جایز است ؟

ج : در تقلید از مجتهد جامع الشرائط شرط نیست که مجتهد اهل کشور مکلّف و یا ساکن در محل سکونت او باشد.

[س 12 عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقلید]

س 12: آیا عدالت معتبر در مجتهد و مرجع تقلید با عدالت معتبر در امام جماعت از حیث شدت و ضعف تفاوت دارد؟

ج : با توجه به حسّاسیّت و اهمیت منصب مرجعیت در فتوا، بنا بر احتیاط واجب ، شرط است که مجتهدِ مرجع تقلید علاوه بر عدالت ، قدرت تسلّط بر نفس سرکش را داشته و حرص به دنیا نداشته باشد.

[س 13 باید از مجتهدی تقلید نمود که عادل باشد]

س 13: این که گفته می شود باید از مجتهدی تقلید نمود که عادل باشد، مقصود از عادل چه کسی است ؟

ص: 26

ج : عادل کسی است که پرهیزکاری او به حدی رسیده باشد که از روی عمد مرتکب گناه نشود.

[س 14 اطلاع از اوضاع زمان و مکان ]

س 14: آیا اطلاع از اوضاع زمان و مکان از شرایط اجتهاد است ؟

ج : ممکن است این شرط در بعضی از مسائل دخیل باشد.

[س 15 امور سیاسی اقتصادی نظامی اجتماعی و رهبری عالم و آگاه باشد]

س 15: بنا بر نظر حضرت امام راحل «قدس سره » مرجع تقلید باید علاوه بر علم به احکام عبادات و معاملات ، نسبت به همه امور سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، اجتماعی و رهبری ، عالم و آگاه باشد. ما در گذشته مقلّد حضرت امام بودیم ، بعد از رحلت ایشان با راهنمایی تعدادی از علما و تشخیص خودمان لازم دانستیم به جناب عالی رجوع نموده و از شما تقلید کنیم تا بین مرجعیت و رهبری جمع کرده باشیم ، نظر شما در این مورد چیست ؟

ج : شرایط صلاحیت مرجعیت تقلید، در تحریر الوسیله و رساله های دیگر به تفصیل ذکر شده است ، و تشخیص فرد شایسته تقلید موکول به نظر خود مکلّف است .

[س 16 اعلمیّت مرجع شرط است یا خیر]

س 16: آیا در تقلید، اعلمیّت مرجع شرط است یا خیر؟ معیار و ملاک اعلمیّت چیست ؟

ج : در مسائلی که فتوای اعلم با فتوای غیر اعلم اختلاف دارد، احتیاط آن است که از اعلم تقلید کند و ملاک اعلمیت این است که آن مرجع نسبت به سایر مراجع قدرت بیشتری بر شناخت حکم الهی داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعیه را از أدلّه استنباط کند و هم چنین نسبت به اوضاع زمان خود به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهی مؤثر است ، آگاه تر باشد.

[س 17 از مجتهد غیر اعلم تقلید کرده ]

س 17: آیا تقلید کسی که از جهت احتمال عدم وجود شرایط معتبر تقلید در مجتهد اعلم ، از مجتهد غیر اعلم تقلید کرده است ، محکوم به بطلان است ؟

ج : بنا بر احتیاط، تقلید از غیر اعلم در مسائل مورد اختلاف ، به مجرد احتمال عدم وجود شرایط معتبر در اعلم ، جایز نیست .

[س 18 اگر ثابت شود که تعدادی از علما در بعضی از مسائل اعلم هستند]

س 18: اگر ثابت شود که تعدادی از علما در بعضی از مسائل اعلم هستند، یعنی هر کدام از آنان در مسأله معینی اعلم باشند، آیا تقلید از هر یک از آنان جایز است ؟

ج : تبعیض در تقلید اشکال ندارد و اگر اعلمیّت هر یک از آنان در مسائلی که مکلف بنا دارد در آن مسائل از او تقلید کند محرز شود، بنا بر احتیاط، تبعیض در تقلید در صورت اختلاف فتوا در مسائل مورد نیاز مقلّد، واجب است .

[س 19 تقلید از غیر اعلم ]

س 19: آیا با وجود اعلم ، تقلید از غیر اعلم جایز است ؟

ج : در مسائلی که فتوای غیر اعلم مخالف ِ فتوای اعلم نباشد، رجوع به غیر اعلم اشکال ندارد.

[س 20 اشتراط اعلمیت مرجع تقلید]

س 20: نظر جناب عالی در اشتراط اعلمیت مرجع تقلید چیست و دلیل آن کدام است ؟

ج : در صورت تعدد فقهای جامع الشرائط و اختلاف آنان در فتوا، بنا بر احتیاط واجب ، مکلّف باید از اعلم تقلید نماید، مگر آن که احراز شود که فتوای وی مخالف احتیاط است و فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط. و دلیل وجوب تقلید از اعلم بنای عقلاء و حکم عقل است ، زیرا که اعتبار فتوای اعلم برای مقلد یقینی و اعتبار قول غیر اعلم احتمالی است .

ص: 27

[س 21 مجتهدی که جامع شرایطِ فتوا و مرجعیت است ]

س 21: از چه کسی باید تقلید کنیم ؟

ج : از مجتهدی که جامع شرایطِ فتوا و مرجعیت است ، و بنا بر احتیاط باید اعلم هم باشد.

[س 22 تقلید ابتدائی از میّت ]

س 22: آیا تقلید ابتدائی از میّت جایز است ؟

در تقلید ابتدائی ، احتیاط در تقلید از مجتهد زنده و اعلم نباید ترک شود.

[س 23 تقلید ابتدائی از مجتهد میّت ]

س 23: آیا تقلید ابتدائی از مجتهد میّت ، متوقف بر تقلید از مجتهد زنده است ؟

ج : تقلید ابتدائی از مجتهد میّت یا بقاء بر تقلید او باید به تقلید از مجتهد زنده و اعلم باشد.

راههای اثبات اجتهاد، اعلمیت و به دست آوردن فتوی

[س 24 احراز صلاحیت مجتهدی برای مرجعیت تقلید]

س 24: بعد از احراز صلاحیت مجتهدی برای مرجعیت تقلید به وسیله شهادت دو فرد عادل ، آیا لازم است در این باره از اشخاص دیگر نیز تحقیق کنم ؟

ج : شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحیت و جامع الشرائط بودن مجتهد برای جواز تقلید از او کافی است و تحقیق از افراد دیگر لازم نیست .

[س 25 راههای انتخاب مرجع ]

س 25: راههای انتخاب مرجع و به دست آوردن فتوا کدام است ؟

ج : احراز اجتهاد و اعلمیت مرجع تقلید به وسیله امتحان یا تحصیل یقین و لو از شهرت مفیدِ علم یا اطمینان ، یا با شهادت دو نفر عادل از اهل خبره صورت می گیرد. راههای به دست آوردن فتوای مجتهد عبارتند از : 1 شنیدن از خود مجتهد 2 شنیدن از دو یا یک فرد عادل 3 شنیدن از یک نفر مورد اطمینان 4 دیدن در رساله مجتهد، در صورتی که رساله وی مصون از اشتباه باشد.

[س 26 وکالت در انتخاب مرجع ]

س 26: آیا وکالت در انتخاب مرجع مثل وکالت پدر برای پسر و معلم برای شاگرد صحیح است ؟

ج : اگر مراد از وکالت ، سپردن وظیفه تحقیق و جستجو برای یافتن مجتهد جامع الشرائط به پدر، معلم ، مربی و یا غیر آنان باشد، اشکال ندارد و نظرشان در این مورد اگر مفیدِ علم یا اطمینان و یا واجد شرایط بیّنه و شهادت باشد، از نظر شرعی معتبر و حجت است .

[س 27 از تعدادی از علماء که خود مجتهد بودند]

س 27: از تعدادی از علماء که خود مجتهد بودند، راجع به فرد اعلم سؤال شد. فرمودند که رجوع به فلان مجتهد دامت افاضاته باعث برائت ذمه می گردد. آیا با آن که شخصاً اطلاع از اعلمیت آن مجتهد ندارم و یا در این باره شک دارم و یا اطمینان دارم که اعلم نیست ، زیرا افراد دیگری که با دلیل و بینه مشابه اعلمیت آنان ثابت شده است ، وجود دارند، می توانم به گفته آنان اعتماد کرده و از آن مجتهد تقلید کنم ؟

ج : اگر بیّنه شرعی بر اعلمیت مجتهد جامع الشرائط اقامه شود، تا زمانی که بیّنه شرعی دیگری که معارض آن باشد پیدا نشود، آن بیّنه حجت شرعی است و به آن اعتماد می شود، اگر چه موجب حصول علم یا اطمینان نباشد، در این صورت جستجو از بیّنه معارض و احراز عدم وجود آن لازم نیست .

[س 28 کسی که اجازه از مجتهد ندارد]

س 28: آیا جایز است کسی که اجازه از مجتهد ندارد و در بعضی از موارد مرتکب اشتباه در نقل فتوا و احکام شرعی شده است ، متصدی نقل فتوای مجتهد و بیان احکام شرعی شود؟ وظیفه ما در صورتی که این شخص احکام را از روی رساله عملیه نقل می کند، چیست ؟

ج : در تصدی نقل فتوای مجتهد و بیان احکام شرعی ، اجازه داشتن شرط نیست ، ولی

ص: 28

کسی که دچار خطا و اشتباه می شود، جایز نیست متصدی این کار شود و اگر در موردی اشتباه کرد، چنانچه متوجه اشتباه خود شد، بر او واجب است شنونده را از آن اشتباه آگاه نماید. به هر حال ، بر مستمع جایز نیست تا اطمینان به صحت گفتار گوینده پیدا نکرده ، به نقل او عمل کند.

عدول از مجتهدی به مجتهد دیگر

[س 29 بقاء بر تقلید از میّت ]

س 29: تا به حال در بقاء بر تقلید از میّت ، به اجازه مجتهد غیر اعلم عمل می کردیم . اگر اجازه مجتهد اعلم شرط بقاء بر تقلید از میّت است ، آیا عدول به اعلم و طلب اجازه او برای بقاء بر میّت بر ما واجب است ؟

ج : اگر فتوای غیر اعلم موافق با فتوای اعلم در این مسأله باشد، عمل به فتوای غیر اعلم اشکال ندارد و نیازی به عدول به اعلم نیست .

[س 30 عدول از یکی از فتاوای مجتهدی ]

س 30: آیا در عدول از یکی از فتاوای امام خمینی «قدس سره » واجب است به فتوای مجتهدی که از او برای بقاء بر تقلید میّت اجازه گرفته ام ، رجوع کنم یا آن که به فتوای سایر مجتهدین هم می شود عمل کرد؟

ج : احتیاط در رجوع به فتاوای همان مجتهد است ، مگر آن که مجتهد زنده دیگر اعلم از آن مجتهد و فتوای او در مسأله مورد عدول مخالف فتوای مجتهد اول باشد، که احتیاط واجب در این صورت ، رجوع به مجتهد اعلم است .

[س 31 عدول از اعلم به غیر اعلم ]

س 31: آیا عدول از اعلم به غیر اعلم جایز است ؟

ج : احتیاط واجب ، عدم عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر است ، مخصوصاً در صورتی که مرجع تقلید اول اعلم باشد.

[س 32 تقلید مبتنی بر عدم بیّنه شرعی ]

س 32: جوانی هستم ملتزم به احکام شرعی ، در گذشته قبل از رسیدن به سن تکلیف مقلد حضرت امام (ره ) بودم ، ولی این تقلید مبتنی بر بیّنه شرعی نبود بلکه بر این اساس بود که تقلید از امام سبب برائت ذمّه می گردد. بعد از مدّتی به مرجع دیگری عدول کردم ، در حالی که این عدول هم صحیح نبود و بعد از درگذشت آن مرجع ، به جناب عالی عدول کردم . لطفاً حکم تقلیدم از آن مرجع و حکم اعمالم در آن مدت و تکلیف فعلی ام را بیان فرمائید.

ج : آن دسته از اعمال شما که بر اساس فتوای امام «قدس سره »، چه در حال حیات با برکت وی و چه بعد از رحلت ایشان ، بنا بر بقاء بر تقلید از امام «قدس سره » انجام گرفته ، محکوم به صحت است . ولی اعمالی که به تقلید غیر منطبق با موازین شرعی از مرجع دیگری انجام یافته ، اگر منطبق با فتوای کسی که هم اکنون باید از او تقلید کنید، باشد، محکوم به صحت و موجب برائت ذمه است ، و الّا قضای آنها بر شما واجب است . در حال حاضر شما بین بقاء بر تقلید از امام راحل طاب ثراه و بین عدول به کسی که بر اساس موازین شرعی او را شایسته تقلید می دانید، مخیّر هستید.

بقاء بر تقلید میّت

[س 33 شخصی که مقلّد امام رحمه اللّه علیه بوده ]

س 33: شخصی که مقلّد امام رحمه اللّه علیه بوده ، پس از ارتحال ایشان از مرجع معینی تقلید نموده است . در حال حاضر می خواهد دوباره از امام تقلید نماید. آیا این تقلید جایز است ؟

ص: 29

ج : رجوع از مجتهد زنده جامع الشرائط به مجتهد میّت بنا بر احتیاط، جایز نیست . ولی اگر مجتهد زنده در زمان عدول به او واجد شرایط نبوده است ، عدول به او از همان ابتدا باطل بوده ، و این فرد در حال حاضر اختیار دارد که هم چنان بر تقلید امام (ره ) باقی بماند و یا به مجتهد زنده ای که تقلیدش جایز است ، عدول کند.

[س 34 من در زمان حیات امام خمینی (ره ) به سن تکلیف رسیده بودم ]

س 34: من در زمان حیات امام خمینی (ره ) به سن تکلیف رسیده و در بعضی از احکام از ایشان تقلید کردم ، در حالی که مسأله تقلید به خوبی برایم معلوم نبود، اکنون چه تکلیفی دارم ؟

ج : اگر در اعمال عبادی و غیر عبادی در زمان حیات امام (ره ) به فتاوای ایشان عمل نموده اید، و عملًا مقلد ایشان ، هر چند در بعضی از احکام ، بوده اید، در حال حاضر بقاء بر تقلید حضرت امام (ره ) در همه مسائل برای شما جایز است .

[س 35 بقاء بر تقلید میّت اگر اعلم باشد]

س 35: حکم بقاء بر تقلید میّت اگر اعلم باشد، چیست ؟

ج : بقاء بر تقلید میّت در هر صورت جایز است . ولی سزاوار است که احتیاط در بقاء بر تقلید میّت اعلم ترک نشود.

[س 36 در بقاء بر تقلید میّت ، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است ]

س 36: آیا در بقاء بر تقلید میّت ، اجازه از مجتهد اعلم معتبر است و یا اجازه هر مجتهدی کافی است ؟

ج : در جواز بقاء بر تقلید میّت ، در صورتی که مورد اتفاق فقها باشد، اجازه از اعلم واجب نیست .

[س 37 شخصی که از امام راحل تقلید می کرده ]

س 37: شخصی که از امام راحل «قدس سره » تقلید می کرده و بعد از رحلت ایشان در بعضی از مسائل از مجتهد دیگری تقلید کرده است ، اکنون آن مجتهد نیز وفات نموده است ، این شخص چه تکلیفی دارد؟

ج : می تواند مانند گذشته ، بر تقلید از امام «قدس سره »، در مسائلی که از ایشان عدول نکرده ، باقی بماند. هم چنان که مخیّر است در مسائلی که عدول نموده بر فتوای مجتهد دوم باقی بماند و یا به مجتهد زنده عدول کند.

[س 38 بقاء بر تقلید میّت جایز]

س 38: بعد از وفات امام راحل «قدس سره » گمان می کردم که بنا بر فتوای ایشان بقاء بر تقلید میّت جایز نیست ، لذا مجتهد زنده دیگری را برای تقلید انتخاب کردم . آیا می توانم بار دیگر به تقلید از امام راحل رجوع کنم ؟

ج : رجوع به تقلید از امام «قدس سره » بعد از عدول از ایشان به مجتهد زنده در مسائلی که عدول نموده اید، جایز نیست ، مگر این که فتوای مجتهد زنده ، وجوب بقاء بر تقلید میّت اعلم باشد، و شما معتقد باشید که امام (ره ) نسبت به مجتهد زنده اعلم است ، که در این صورت بقاء بر تقلید امام (ره ) واجب است .

[س 39 آیا می توان در یک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهی به فتوای مجتهد میّت رجوع کرد]

س 39: آیا جایز است که در یک مسأله با وجود اختلاف در فتوا گاهی به فتوای مجتهد میّت رجوع کنم و گاهی به فتوای مجتهد زنده اعلم ؟

ج : بقاء بر تقلید میّت تا زمانی که به مجتهد زنده عدول نشده ، جایز است و پس از عدول ، رجوع مجدد به میّت جایز نیست .

ص: 30

[س 40 کسانی که قصد بقاء بر تقلید از مجتهد میت را دارند، اجازه گرفتن از یکی از مراجع زنده واجب است ]

س 40: آیا بر مقلّدین امام راحل «قدس سره » و کسانی که قصد بقاء بر تقلید از ایشان را دارند، اجازه گرفتن از یکی از مراجع زنده واجب است ؟ یا این که اتفاق اکثر مراجع و علمای اسلام بر جواز بقاء بر میّت کافی است ؟

ج : با فرض اتفاق علما، مبنی بر جواز بقاء بر تقلید از میّت ، بقاء بر تقلید امام (ره ) جایز است و در این مورد نیازی به رجوع به مجتهد معینی نیست .

[س 41 بقاء بر تقلید از میّت در مسأله ای که به آن عمل کرده و یا نکرده ]

س 41: نظر شریف جناب عالی راجع به بقاء بر تقلید از میّت در مسأله ای که مکلّف در حال حیات مرجع به آن عمل کرده و یا نکرده ، چیست ؟

ج : بقاء بر تقلید میّت در همه مسائل حتی در مسائلی که تا کنون مکلّف به آنها عمل نکرده است ، جایز و مجزی است .

[س 42 جواز بقاء بر تقلید]

س 42: بنا بر جواز بقاء بر تقلید از میّت ، آیا این حکم شامل اشخاصی که در زمان حیات مجتهد مکلّف نبوده ولی به فتاوای آن مرجع عمل کرده اند، هم می شود؟

ج : اگر تقلید شخص غیر بالغ از مجتهد جامع الشرائط به نحو صحیح محقق شده باشد، باقی ماندن بر تقلید همان مجتهد بعد از فوتش جایز است .

[س 43 رجوع به مجتهد حی ]

س 43: ما از مقلدین امام خمینی «قدس سره » هستیم که بعد از رحلت جانسوز ایشان بر تقلید وی باقی مانده ایم . ولی چون در شرائط دشوار فعلی که ملت مسلمان با استکبار جهانی درگیر است ، با مسائل شرعی تازه ای روبرو می شویم و احساس می کنیم باید به حضرت عالی رجوع نماییم و از شما تقلید کنیم ، آیا این کار برای ما جایز است ؟

ج : بقاء بر تقلید از امام «قدس سره » برای شما جایز است و فعلًا نیازی به عدول از تقلید ایشان ندارید، در صورت نیاز به استعلام حکم شرعی در مسائل مستحدثه ، می توانید با دفتر ما مکاتبه نمایید.

[س 44 وظیفه مقلد در قبال مرجع تقلید]

س 44: وظیفه مقلد در قبال مرجع تقلید خود در صورتی که اعلمیت مرجع دیگری را احراز نماید، چیست ؟

ج : بنا بر احتیاط، واجب است در مسائلی که فتوای مرجع فعلی با فتوای مرجع اعلم اختلاف دارد، به مرجع اعلم عدول نماید.

[س 45 جواز رجوع از مرجع تقلید]

س 45: 1 در چه صورتی جایز است ، مقلد از مرجع تقلیدش عدول کند؟

2 آیا عدول از اعلم به غیر اعلم در مواردی که فتاوای مرجع اعلم منطبق با زمان نباشد و یا عمل به آن بسیار دشوار باشد، جایز است ؟

ج : 1 عدول از مرجع تقلید زنده به مجتهد دیگر، جایز نیست علی الاحوط، مگر در صورتی که مرجع دوم اعلم از مرجع اول و فتوای او در مسأله ای مخالف فتوای مجتهد اوّل باشد. 2 تنها گمان به ناهماهنگی فتاوای مرجع تقلید با زمان و شرایط حاکم بر آن و یا دشواری عمل به فتاوای او، سبب جواز عدول از مجتهد اعلم به مجتهد دیگر نمی شود.

ص: 31

مسائل متفرقه تقلید

[س 46 جاهل مقصّر]

س 46: مراد از جاهل مقصّر چه کسی است ؟

ج : جاهل مقصر به کسی گفته می شود که متوجه جهل خود بوده و راههای رفع جهالت خود را هم می داند، ولی در آموختن احکام کوتاهی می کند.

[س 47 جاهل قاصر]

س 47: جاهل قاصر کیست ؟

ج : جاهل قاصر کسی است که اصلًا متوجه جهل خود نیست و یا راهی برای برطرف کردن جهل خود ندارد.

[س 48 احتیاط واجب یعنی چه ]

س 48: احتیاط واجب چه معنایی دارد؟

ج : یعنی وجوب انجام یا ترک فعلی از باب احتیاط.

[س 49 فیه اشکال یعنی چه ]

س 49: آیا عبارت « فیه اشکال » که در بعضی از فتاوی ذکر می شود، دلالت بر حرمت دارد؟

ج : بر حسب اختلاف موارد، معنای آن فرق می کند. اگر اشکال در جواز باشد دلالت بر حرمت در مقام عمل دارد.

[س 50 فتوا یا احتیاط]

س 50: عبارت های « فیه اشکال »، «مشکل »، « لا یخلو من اشکال »، « لا اشکال فیه » فتواست یا احتیاط؟

ج : همه این عبارت ها دلالت بر احتیاط دارند، مگر عبارت « لا إشکال فیه » که فتوی است .

[س 51 فرق بین عدم جواز و حرام ]

س 51: فرق بین جایز نبودن و حرام چیست ؟

ج : در مقام عمل بین آنها فرقی نیست .

مرجعیّت و رهبری

[س 52 حکم و فتوا]

س 52: در صورت تعارض فتوای ولی امر مسلمین با فتوای مرجعی در مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی وظیفه شرعی مسلمانان چیست ؟ آیا معیاری برای تفکیک احکام صادره از طرف مراجع تقلید و ولی فقیه وجود دارد؟ مثلًا اگر نظر مرجع تقلید با نظر ولی فقیه در مسأله موسیقی اختلاف داشته باشد، متابعت از کدامیک از آنان واجب و مجزی است ؟ به طور کلی احکام حکومتی که در آن نظر ولی فقیه بر فتوای مراجع تقلید برتری دارد، کدام است ؟

ج : در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و اموری که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولی امر مسلمین باید اطاعت شود. ولی در مسائل فردی محض ، هر مکلفی باید از فتوای مرجع تقلیدش پیروی نماید.

[س 53 اجتهاد متجزّی ]

س 53: همان گونه که مطّلع هستید در اصول فقه از مسأله ای تحت عنوان «اجتهاد متجزّی » بحث می شود، آیا اقدام امام خمینی «قدس سره » در تفکیک مرجعیت و رهبری ، گامی در تحقق تجزّی در اجتهاد محسوب نمی شود؟

ج : تفکیک بین رهبری ولی فقیه و مرجعیت تقلید، ربطی به مسأله تجزّی در اجتهاد ندارد.

[س 54 اگر مقلد یکی از مراجع باشم ]

س 54: اگر مقلد یکی از مراجع باشم و در این حال ولی امر مسلمین اعلان جنگ یا جهاد بر ضد کفار ظالم نماید و مرجع تقلید من اجازه شرکت در جنگ را ندهد،

ص: 32

آیا ملزم به رعایت نظر وی هستم ؟

ج : در مسائل عمومی جامعه اسلامی که یکی از آنها دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد کفار و مستکبران متجاوز است ، اطاعت از حکم ولی امر مسلمین واجب است .

[س 55 تعارض حکم با فتوا]

س 55: حکم یا فتوای ولی امر مسلمانان تا چه حد قابل اجرا می باشد؟ و در صورت تعارض با رأی مرجع تقلید اعلم ، کدامیک مقدم است ؟

ج : اطاعت از حکم ولی فقیه بر همگان واجب است و فتوای مرجع تقلید نمی تواند با آن معارضه کند.

ولایت فقیه و حکم حاکم

[س 56 اعتقاد به ولایت فقیه ]

س 56: آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلی است یا شرعی ؟

ج : ولایت فقیه که عبارت است از حکومت فقیه عادل و دین شناس حکم شرعی تعبدی است که مورد تأیید عقل نیز می باشد، و در تعیین مصداق آن روش عقلائی وجود دارد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است .

[س 57 حکم شرعی در صورتی که ولی امر مسلمین بر خلاف آنها حکم نماید]

س 57: آیا احکام شرعی در صورتی که ولی امر مسلمین به دلیل مصالح عمومی مسلمانان ، بر خلاف آنها حکم نماید، قابل تغییر و تعطیل است ؟

ج : موارد این مسأله مختلف است .

[س 58 رسانه های گروهی و ولایت فقیه ]

س 58: آیا رسانه های گروهی در نظام حکومت اسلامی باید تحت نظارت ولی فقیه یا حوزه های علمیه و یا نهاد دیگری باشند؟

ج : اداره رسانه های گروهی باید تحت امر و اشراف ولی امر مسلمین باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمین و نشر معارف ارزشمند الهی به کار گمارده شود، و نیز در جهت پیشرفت فکری جامعه اسلامی و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادری در میان مسلمین و امثال این گونه امور از آن استفاده شود.

[س 59 کسی که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد]

س 59: آیا کسی که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، مسلمان حقیقی محسوب می شود؟

ج : عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ، اعم از این که بر اثر اجتهاد باشد یا تقلید، در عصر غیبت حضرت حجت «ارواحنا فداه » موجب ارتداد و خروج از دین اسلام نمی شود.

[س 60 آیا ولی فقیه ولایت تکوینی دارد]

س 60: آیا ولی فقیه ولایت تکوینی دارد که بر اساس آن بتواند احکام دینی را به هر دلیلی مانند مصلحت عمومی ، نسخ نماید؟

ج : بعد از وفات پیامبر اکرم « صلی اللّه علیه و آله » امکان نسخ احکام دین اسلام وجود ندارد، و تغییر موضوع یا پیدایش حالت ضرورت و اضطرار یا وجود مانع موقتی برای اجرای حکم ، نسخ محسوب نمی شود، و ولایت تکوینی ، اختصاص به معصومین «علیهم السلام » دارد.

[س 61 ولایت فقیه و امور حسبیه ]

س 61: وظیفه ما در برابر کسانی که اعتقادی به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به این که بعضی از نمایندگان آنان این دیدگاه را ترویج می کنند، چیست ؟

ج : ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره امور اجتماعی ملت اسلامی در

ص: 33

هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنی عشری است که ریشه در اصل امامت دارد، اگر کسی به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسیده باشد، معذور است ، ولی ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان برای او جایز نیست .

[س 62 اوامر ولی فقیه ]

س 62: آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسی که مقلد مرجعی است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟

ج : بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولائی ولی فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند، و این حکم شامل فقهای عظام هم می شود، چه رسد به مقلدین آنان . به نظر ما التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ولایت ائمّه معصومین (ع ) نیست .

[س 63 ولایت مطلقه ]

س 63: کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم « صلی اللّه علیه و آله » به این معنی استعمال شده است که اگر رسول اکرم « صلی اللّه علیه و آله » شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سخت ترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است ، به طور مثال اگر پیامبر « صلی اللّه علیه و آله » به کسی دستور خودکشی بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم « صلی اللّه علیه و آله » معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر « صلی اللّه علیه و آله » است ؟

ج : مراد از ولایت مطلقه فقیه جامع الشرائط این است که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعه است ، لذا همه طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّی قوی بر ضعیف جلوگیری نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفایی فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت ، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است ، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم ، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است ، و این توضیح مختصری در باره ولایت مطلقه است .

[س 64 اوامر حکومتی ]

س 64: آیا همان گونه که بقاء بر تقلید از میّت بنا بر فتوای فقها باید با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعی حکومتی هم که از رهبر متوفّی صادر شده است ، برای استمرار و نافذ بودن احتیاج به اذن رهبر زنده دارد یا این که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابلیت اجرائی بر خوردار است ؟

ج : احکام ولائی و انتصابات صادره از طرف ولی امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت

ص: 34

نباشد، هم چنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر این که ولی امر جدید مصلحتی در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند.

[س 65 فقیهی اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد]

س 65: آیا بر فقیهی که در کشور جمهوری اسلامی ایران زندگی می کند و اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از دستورات ولی فقیه واجب است ؟ و اگر با ولی فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب می شود؟ و در صورتی که فقیهی اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد ولی خود را از او شایسته تر به مقام ولایت می داند، اگر با اوامر فقیهی که متصدی مقام ولایت امر است مخالفت نماید، فاسق است ؟

ج : اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین بر هر مکلفی و لو این که فقیه باشد، واجب است . و برای هیچ کسی جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته تر است ، مخالفت نماید. این در صورتی است که متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولی در غیر این صورت ، مسأله به طور کلی تفاوت خواهد کرد.

[س 66 مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت ]

س 66: آیا مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت ولایت بر اجرای حدود دارد؟

ج : اجرای حدود در زمان غیبت هم واجب است و ولایت بر آن اختصاص به ولی امر مسلمین دارد.

[س 67 آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدی است ]

س 67: آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدی است یا اعتقادی ؟ و کسی که به آن اعتقاد ندارد چه حکمی دارد؟

ج : ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب می باشد. با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احکام فقهی از ادلّه شرعی استنباط می شوند و کسی که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ولایت فقیه رسیده ، معذور است .

[س 68 ولایت اداری ]

س 68: گاهی از بعضی از مسئولین ، مسأله ای به عنوان «ولایت اداری » شنیده می شودکه به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض است . نظر جناب عالی در این باره چیست ؟ و وظیفه شرعی ما کدام است ؟

ج : مخالفت با اوامر اداری که بر اساس ضوابط و مقررات قانونی اداری صادر شده باشد، جایز نیست . ولی در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان ولایت اداری وجود ندارد.

[س 69 اطاعت از دستورات نماینده ولی فقیه ]

س 69: آیا اطاعت از دستورات نماینده ولی فقیه در مواردی که داخل در قلمرو نمایندگی اوست ، واجب است ؟

ج : اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحیت و اختیاراتی که از طرف ولی فقیه به او واگذار شده است ، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جایز نیست .

ص: 35

احکام طهارت

[مسأله 15 آب مطلق و مضاف ]

اشاره

مسأله 15 آب یا مطلق است یا مضاف : آب مضاف آبی است که آن را از چیزی بگیرند، مثل آب هندوانه و گلاب ؛ یا با چیزی مخلوط باشد، مثل آبی که به قدری با گِل و مانند آن مخلوط شود، که دیگر به آن آب نگویند؛ و غیر اینها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است : اول : آب کر. دوم : آب قلیل . سوم : آب جاری . چهارم : آب باران . پنجم : آب چاه . (1) (مکارم :) مسأله آب یا «مطلق » است یا «مضاف »؛ آب مضاف آبی است که به تنهایی به آن ، آب گفته نشود، مثلًا بگویند «آب میوه »، «آب نمک » و «آب گِل ». امّا آب مطلق آن است که می توان بدون هیچ قید و شرطی به آن آب گفت ، مثل آبهای معمولی . آب مطلق اقسامی دارد که هر کدام حکمی دارد و آن پنج قسم است : اوّل : آب کُر دوّم : آب قلیل . سوّم : آب جاری و آب های لوله کشی . چهارم : آب باران . پنجم : آب چاه ، ولی همه این آب ها پاک و پاک کننده اند امّا آب مضاف چیزی را پاک نمی کند، بلکه با ملاقات به نجس ، نجس می شود.

(زنجانی :) مسأله آب مطلق : مایعی است که بدون قید و اضافه به آن آب گفته شود، هر چند به آن آب با اضافه هم گفته شود، مثلًا آب رود خانه که به گل مخلوط شده باشد اگر چه به آن آب گل نیز بگویند چنانچه بتوان کلمه آب را بدون قید و اضافه در باره آن به کاربرد، آب مطلق می باشد ولی اگر تنها آب گل به آن گفته شود، دیگر آب مطلق نمی باشد. آب مضاف : مایعی است که تنها با قید و اضافه به آن آب گفته شود، مانند آب هندوانه و گلاب .

آب مطلق بر پنج قسم است :

اشاره

اول : آب کر. دوم : آب قلیل . سوم : آب جاری . چهارم : آب باران . پنجم : آب چاه .

1 آب کُر
[مسأله 16 آب کُر]

مسأله 16 آب کُر (1) مقدار آبی است که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و گودی آن (2) هر یک سه وجب و نیم (3) است بریزند آن ظرف را پر کند. (4) و وزن آن از صد و بیست و هشت من تبریز بیست مثقال کمتر است (5) و به حسب کیلوی متعارف بنا بر أقرب 419/ 377 کیلوگرم می شود.

ص: 36

(1) (بهجت :) بنا بر اقوی . (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .. (2) (گلپایگانی ، صافی ، مکارم :) در ظرفی که طول و عرض و عمق آن .. (3) (خوئی ، تبریزی ، بهجت ، صافی :) سه وجب .. (4) (صافی :) و احتیاط آن است که هر بُعد آن سه وجب و نیم باشد ..

(سیستانی :) آب کُر مقدار آبی است که مساحت ظرف آن سی و شش وجب باشد، و این تقریباً معادل 384 لیتر است . [پایان مسأله ] (تبریزی :) و بنا بر اظهر وزن اعتباری ندارد. [پایان مسأله ] (مکارم :) یا وزن آن 384 کیلوگرم (384 لیتر) باشد و معیار در وجب ، وجب های متوسّط است .

(زنجانی :) و وزن آن بی اشکال 1200 رطل عراقی است ولی در تبدیل این مقدار به اوزان کنونی در بین دانشمندان اختلاف نظر دیده می شود، بنا بر نظر مشهور، مقدار کر 91217 377 (تقریباً 42/ 377) کیلوگرم می باشد، ولی ظاهراً مقدار کر بیشتر از این مقدار است ، برخی از بزرگان مقدار آن را تقریباً 77/ 462 کیلوگرم دانسته اند و برخی دیگر 5/ 478 کیلوگرم . بنا بر این اگر مقدار وزن آب 480 کیلوگرم باشد، طبق نظر تمامی دانشمندان آب کر است ، حجم این مقدار آب در آب مقطّر در دمای چهار درجه ، 48/ 0 متر مکعب و در دمای صد درجه ، حدود 5/ 0 متر مکعب و در سایر دماها بین این دو مقدار می باشد و در آب غیر مقطّر از مقدارهای ذکر شده کمتر است . (5) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی :) که تقریباً 377 کیلوگرم است .

(بهجت :) و کافی است به حسب کیلو 740/ 376 کیلوگرم باشد و به حسب لیتر هم به همین مقدار می باشد.

(نوری :) و احتیاط این است که مقدار 419/ 377 کیلوگرم را در نظر بگیرند.

[مسأله 17 اگر عین نجس مانند بول و خون به آب کُر برسد]
اشاره

مسأله 17 اگر عین نجس مانند بول و خون به آب کُر برسد، چنانچه به واسطه آن ، بو یا رنگ یا مزه آب تغییر کند آب نجس می شود، و اگر تغییر نکند نجس نمی شود. (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، بهجت ، صافی ، سیستانی :) مسأله اگر عین نجس مانند بول و خون یا چیزی که نجس شده است مانند لباس نجس به آب کُر برسد چنانچه آن آب ، بو یا رنگ یا مزه نجاست را بگیرد، نجس می شود و اگر تغییر نکند نجس نمی شود.

(زنجانی :) مسأله اگر عین نجس ، مانند: بول یا خون ، یا چیزی که نجس شده است ، مانند: لباس نجس به آب کر برسد، چنانچه بو یا رنگ یا مزه آب به سبب ملاقات نجاست آن چیز تغییر کند، نجس می شود، هر چند آب ، بو یا رنگ یا مزه نجاست را نگیرد بلکه به اوصاف دیگری درآید بنا بر این آب کر، اگر به رنگ سرخ خون در نیاید بلکه رنگ آن به سبب ملاقات خون زرد شود، نجس می شود، و اگر هیچ یک از اوصاف سه گانه آب به سبب ملاقات تغییر نکند، آب نجس نمی شود.

ص: 37

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 25 اگر چیزی که نجس شده (مانند لباس و ظرف ) در آب کُر بشویند پاک می شود.

[مسأله 18 اگر بوی آب کر به واسطه غیر نجاست تغییر کند]

مسأله 18 اگر بوی آب کر (1) به واسطه غیر نجاست تغییر کند، نجس نمی شود (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) اگر بو یا رنگ یا مزه آب کُر ..

(زنجانی :) اگر بو یا رنگ یا مزه آب .. (فاضل :) اگر یکی از اوصاف آب کُر .. (2) (بهجت :) و تا وقتی که مضاف نشده پاک کننده است .

(مکارم :) ولی خوب است از هر گونه آب آلوده اجتناب گردد.

(زنجانی :) هم چنان که اگر آب با نجس ملاقات نکند ولی به سبب مجاورت با آن تغییر کند نجس نمی شود.

[مسأله 19 اگر عین نجس به آبی که بیشتر از کر است برسد]

مسأله 19 اگر عین نجس مانند خون به آبی که بیشتر از کر است برسد (1) و بو یا رنگ یا مزه قسمتی از آن را تغییر دهد، چنانچه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کر باشد تمام آب نجس می شود، و اگر به اندازه کر یا بیشتر باشد، فقط مقداری که بو یا رنگ یا مزه آن تغییر کرده نجس است . (1) (مکارم :) و قسمتی از آن را تغییر دهد چنانچه باقی مانده به اندازه کُر یا بیشتر است ، فقط آن قسمت که تغییر کرده نجس می شود و الّا تمام آن نجس خواهد شد. [پایان مسأله ]

[مسأله 20 آب فوّاره اگر متصل به کُر باشد]

مسأله 20 آب فوّاره اگر متصل به کُر باشد (1) آب نجس را پاک می کند (2) در صورتی که مخلوط با آن شود (3) ولی اگر قطره قطره روی آب نجس بریزد آن را پاک نمی کند، مگر آن که چیزی روی فوّاره بگیرند تا آب قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود (4) و با آن مخلوط گردد (5). (1) (فاضل :) در صورتی که قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شود و بنا بر احتیاط واجب با آن مخلوط شود آن را پاک می کند ولی اگر بعد از قطره قطره شدن روی آب نجس بریزد، آن را پاک نمی کند. (2) (بهجت :) آب نجس و هر متنجس را که قابل تطهیر با آب است پاک می کند .. (3) [قسمت داخل پرانتز بجز رساله آیت اللّه مکارم در بقیه رساله ها نیست ] (4) (اراکی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (5) (خوئی ، بهجت :) بهتر این است که ( (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب ) آب فوّاره با آن آب نجس مخلوط گردد.

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید آب فوّاره با آن آب نجس مخلوط گردد.

(سیستانی :) لازم است که آب فواره با آن آب نجس مخلوط گردد.

[مسأله 21 اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کُر است بشویند]

مسأله 21 اگر چیز نجس را زیر شیری که متصل به کُر است بشویند آبی که از آن چیز می ریزد (1) اگر متصل به کُر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد (2) پاک است . (1) (مکارم :) پاک است ، مگر این که بو یا رنگ یا طعم نجاست به خود گیرد.

ص: 38

(زنجانی :) چنانچه متّصل به کُر باشد و بو یا رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست آن چیز تغییر نکرده باشد پاک است . (2) (خوئی ، گلپایگانی ، اراکی ، صافی ، سیستانی ، بهجت :) و عین نجاست هم در آن نباشد ..

[مسأله 22 اگر مقداری از آب کُر یخ ببندد]

مسأله 22 اگر مقداری از آب کُر یخ ببندد و باقی آن به قدر کُر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است . این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 23 آبی که به اندازه کر بوده است ]

مسأله 23 آبی که به اندازه کر بوده ، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه مثل آب کُر است ، (1) یعنی نجاست را پاک می کند (2) و اگر نجاستی هم به آن برسد نجس نمی شود. و آبی که کمتر از کر بوده (3) و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه حکم آب کر ندارد (4). (1) (فاضل :) حکم آب کر را دارد .. (2) (بهجت :) در صورتی که تفاوت بین آبی که الآن هست و آن چه قبلًا بوده کم باشد ..

(نوری :) چیز نجس شده را پاک می کند .. (3) (زنجانی :) آبی که از مقداری که برای کر تعیین شده کمتر بوده .. (4) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) حکم آب کمتر از کر را دارد.

(مکارم :) مسأله آبی که به اندازه کر یا بیشتر بوده چنانچه شک ّ کنیم از کر افتاده حکم آب کر را دارد و به عکس اگر آبی کمتر از کر بوده و شک ّ داریم کر شده حکم آب کمتر از کر را دارد.

[مسأله 24 کر به دو راه ثابت می شود]

مسأله 24 کر بودن آب به دو راه ثابت می شود:

اول : آن که خود انسان یقین (1) کند. (2) دوم : آن که دو مردِ عادل خبر دهند. (3) (1) (گلپایگانی ، فاضل ، سیستانی ، صافی :) یا اطمینان .. (2) (نوری :) اوّل : آن که خود انسان تشخیص دهد ..

(زنجانی :) اوّل : آن که خود انسان یا نوع مردم یقین یا اطمینان کنند و چنانچه در موردی نوع مردم اطمینان ندارند و انسان بر خلاف متعارف اطمینان داشته باشد کفایت نمی کند .. (3) (خوئی ، تبریزی :) و بعید نیست که قول یک نفر مرد عادل بلکه قول کسی که مورد وثوق و اطمینان است نیز کافی باشد.

(سیستانی :) و امّا اگر یک عادل یا ثقه یا کسی که کُر در اختیار او است خبر دهد اگر مفید اطمینان نباشد اعتبار آن محل اشکال است .

(زنجانی :) و بنا بر احتیاط واجب قول یک نفر عادل کفایت نمی کند.

(فاضل :) و در ثابت شدن آن به خبر ذو الید اشکال است .

(مکارم :) مسأله کر بودن آب را از دو راه می توان شناخت : نخست این که خود انسان یقین پیدا کند و دیگر این که لا اقل یک نفر عادل خبر دهد.

ص: 39

(بهجت :) مسأله کر بودن آب به سه راه ثابت می شود: 1 خود انسان یقین کند یا اطمینان داشته باشد بنا بر أظهر. 2 دو مرد عادل خبر دهند. 3 کسی که آب در اختیار اوست ، بگوید آب کر است مثلًا صاحب منزل بگوید حوض منزل کر است .

2 آب قلیل
[مسأله 25 آب قلیل ]

مسأله 25 آب قلیل آبی است که از زمین نجوشد و از کر کمتر باشد (1). (1) (بهجت :) و آب باران ( در حال باریدن ) هم نباشد.

(زنجانی ، فاضل :) مسأله آب قلیل : آبی است که کر و جاری و باران و آب چاه نباشد.

[مسأله 26 اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد]

مسأله 26 اگر آب قلیل روی چیز نجس بریزد یا چیز نجس به آن برسد نجس می شود، ولی اگر از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد (1) مقداری که به آن چیز می رسد نجس (2)، و هر چه بالاتر از آن است پاک می باشد (3)، و نیز اگر مثل فوّاره با فشار از پایین به بالا رود در صورتی که نجاست به بالا برسد پایین نجس نمی شود و اگر نجاست به پایین برسد بالا نجس می شود. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر با فشار روی چیز نجس بریزد ..

(بهجت :) اگر از بالا با فشار، بلکه با مطلق حرکت از بالا به پایین روی چیز نجس بریزد ..

(فاضل :) اگر از بالا روی چیز نجس بریزد ..

(زنجانی :) اگر با فشار به چیز نجس برسد هر چند از پایین به بالا باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و مقداری که به آن چیز نرسیده پاک است . [پایان مسأله ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله هر گاه چیز نجسی به آب قلیل برسد آن را نجس می کند (بنا بر احتیاط واجب ) امّا اگر از بالا بریزند فقط آن مقدار که به نجس رسیده نجس می شود و اگر به صورت فوّاره از پایین به بالا رود و به چیز نجسی برسد قسمت پایین آن نجس نمی شود.

[مسأله 27 آب قلیلی که برای بر طرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود]

مسأله 27 آب قلیلی که برای بر طرف کردن عین نجاست روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است (1) و هم چنین بنا بر اقوی باید (2) از آب قلیلی هم که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، اجتناب کنند (3). ولی آبی که (4) با آن مخرج بول و غائط را می شویند (5) با پنج شرط پاک است (6): اول : آن که بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد (7). دوم : نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد. سوم : نجاست دیگری مثل خون ، با بول یا غائط بیرون نیامده باشد (8). چهارم : ذرّه های غائط در آب پیدا نباشد (9). پنجم : بیشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد. (1) (سیستانی :) در چیزهایی که با یک بار شستن پاک نمی گردد نجس است ..

(فاضل :) آب قلیلی که روی چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد نجس است .. (2) (نوری : و باید .. زنجانی :) و بنا بر احتیاط باید .. (بهجت :) و بنا بر احتیاط واجب باید ..

ص: 40

(3) (گلپایگانی ، صافی :) آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن روی آن می ریزند و از آن جدا می شود و بعد از آن محل ّ پاک می شود، پاک است ..

(خوئی ، تبریزی :) آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن می ریزند و از آن جدا می شود، در صورتی که محل ّ به مجرّد شستن با او پاک شود آن آب پاک است ، مثلًا اگر محل ّ نجس چیزی باشد که به یک مرتبه شستن پاک شود و عین نجس هم نداشته باشد غساله آن یعنی آبی که از او در وقت شستن جدا می شود پاک است . و امّا چیزی که دو مرتبه شستن آن لازم است از غساله شستن اوّل بنا بر احتیاط واجب اجتناب لازم است و غساله شستن دوّم پاک است ..

(سیستانی :) آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای تطهیر چیز نجس روی آن می ریزند، و از آن جدا می شود بنا بر احتیاط لازم نجس است .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) و آبی که .. (سیستانی :) و آب قلیلی که .. (5) (بهجت :) آبی که با آن مخرج غائط را می شویند .. (6) (سیستانی :) با پنج شرط چیزی را که با آن ملاقات کند نجس نمی کند .. (7) (زنجانی :) اول : آن که بو یا رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکرده باشد ..

(نوری :) اوّل : آن که بو یا رنگ یا مزه آب به واسطه نجاست تغییر نکرده باشد .. (8) (بهجت :) سوم : نجاست دیگری مثل خون یا بول با غائط بیرون نیامده باشد .. (9) (زنجانی :) چهارم : ذره های غائط در آب نباشد ..

(مکارم :) مسأله اگر با آب قلیل پاک چیزی را که نجس شده بشویند پاک می شود (با شرایطی که بعداً گفته خواهد شد) امّا آبی که از آن جدا می شود و آن را «غُساله » گویند، نجس است مگر در آبی که با آن مخرج بول و مدفوع را می شویند که با پنج شرط پاک است : 1 - یکی از اوصاف سه گانه نجس را به خود نگرفته باشد. 2 نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد. 3 نجاست دیگری مانند خون ، با بول یا غائط، همراه نباشد. 4 بنا بر احتیاط واجب ذرّات مدفوع در آب پیدا نباشد. 5 بیشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد، ولی پاک بودن این آب به آن معنی است که اگر به بدن و لباس ترشّح کند لازم نیست آن را آب بکشند، امّا سایر استفاده های آب پاک را از آن نمی توان کرد.

3 آب جاری
[مسأله 28 آب جاری ]

مسأله 28 آب جاری ، آبی است که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات (1). (1) (مکارم :) یا از برفهای متراکم در کوهها سرچشمه می گیرد و ادامه دارد.

(تبریزی :) و لوله کشی هایی که فعلًا در بلاد مرسوم است جاری نیست و حکم آب کُر را دارد.

ص: 41

(زنجانی :) مسأله آب جاری : آبی است که جریان داشته و ماده دار باشد (یعنی به منبعی متصل باشد) مانند آب چشمه ، آب رود خانه ، آب قنات و آب لوله کشی شهری .

(فاضل :) مسأله آب جاری ، آبی است که دارای مادّه است و جریان دارد مانند این که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد چون آب چشمه و قنات .

(سیستانی :) مسأله آب جاری به آبی گفته می شود که : 1 منبع طبیعی داشته باشد. 2 جاری باشد هر چند به وسیله ای آن را جاری سازند. 3 فی الجمله استمرار داشته باشد؛ و لازم نیست به منبع طبیعی متصل باشد، پس اگر به طور طبیعی از آن جدا شود مانند ریزش آب از بالا به صورت قطره ، با فرض جریان بر زمین ، جاری به حساب می آید. ولی اگر چیزی مانع اتّصال آن به منبع شود؛ مثلًا اگر مانع ریزش با جوشش آب شود، یا ارتباط آن را با منبع قطع کند، آب باقی مانده حکم جاری را ندارد، هر چند جریان داشته باشد.

[مسأله 29 آب جاری اگر چه کمتر از کر باشد]

مسأله 29 آب جاری اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست (1) تغییر نکرده پاک است . (1) (زنجانی :) به سبب ملاقات با نجاست ..

[مسأله 30 اگر نجاستی به آب جاری برسد]

مسأله 30 اگر نجاستی به آب جاری برسد، مقداری از آن ، که بو یا رنگ یا مزه اش (1) به واسطه نجاست تغییر کرده نجس است ، و طرفی که متصل به چشمه است اگر چه کمتر از کر باشد پاک است (2). و آبهای دیگر نهر، اگر به اندازه کر باشد یا به واسطه آبی که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک ، و گر نه نجس است . (1) (زنجانی :) به سبب ملاقات با نجاست تغییر کرده نجس است ، و آب طرف منبع اگر چه کمتر از کر باشد، پاک است و آب طرف دیگر اگر به اندازه کر باشد یا به واسطه آبی که تغییر نکرده به آب طرف منبع متصل باشد، پاک و گر نه ، نجس است . (2) (مکارم :) ولی طرف دیگر اگر کمتر از کر باشد نجس می شود مگر این که با آب تغییر نکرده اتّصال به چشمه داشته باشد.

[مسأله 31 آب چشمه ای که جاری نیست ]

مسأله 31 آب چشمه ای که جاری نیست ولی طوری است که اگر از آن بردارند باز می جوشد، (حکم آب جاری دارد (1). یعنی (2) اگر نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است . (1) (مکارم :) و با ملاقات نجاست نجس نمی شود، هر چند کمتر از کر باشد، هم چنین آبهای ایستاده کنار نهرها که متّصل به نهر است .

(سیستانی :) حکم آب جاری را ندارد، یعنی اگر نجاستی به آن برسد و کمتر از کُر باشد نجس می شود.

(زنجانی :) آب جاری محسوب می شود، یعنی اگر نجاست به آن برسد تا وقتی که بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه ملاقات با نجاست تغییر نکرده پاک است ، و اگر بو یا رنگ یا مزه اش تغییر کرد با از بین رفتن تغییر، پاک می شود. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ]

ص: 42

[مسأله 32 آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است ]

مسأله 32 آبی که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جاری است ، (1) حکم آب جاری دارد. (2) (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) در صورتی که به ملاقات نجس بو یا رنگ یا مزه اش تغییر نکند نجس نمی شود (زنجانی : و چنانچه تغییر کند، با از بین رفتن آن پاک می شود).

(فاضل :) اگر نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکرده پاک است . (2) (سیستانی :) حکم آب جاری را ندارد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 31.

[مسأله 33 چشمه ای که در زمستان می جوشد]

مسأله 33 چشمه ای که مثلًا در زمستان می جوشد و در تابستان از جوشش می افتد، فقط وقتی که می جوشد 1 حکم آب جاری دارد. (2) (1) (فاضل :) اگر کمتر از کُر هم باشد با ملاقات نجس متنجس نمی شود مگر این که بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر کند. (2) (زنجانی :) آب جاری محسوب می شود.

(مکارم :) مسأله چشمه ها و قناتها که گاه می جوشد و گاه از جوشش می افتد، در هنگامی که می جوشد حکم آب جاری دارد.

[مسأله 34 آب حوض حمام که کمتر از کر باشد]

مسأله 34 آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه به خزینه ای که آب آن به اندازه کر است متصل باشد 1، مثل آب جاری است . این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و مکارم نیست (1) (اراکی :) و یا مجموع آب حوض با آب خزینه کر باشد ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله آب حوضچه حمّام اگر کمتر از کر باشد، چنانچه به خزینه ای که آبش به ضمیمه آب حوض ، به اندازه کر است متّصل باشد و به ملاقات نجس ، بو یا رنگ یا مزه آن تغییر نکند نجس نمی شود.

(نوری :) مسأله آب حوض حمام اگر چه کمتر از کُر باشد، مثل آب جاری است ، ولی بنا بر احتیاط واجب باید به خزینه ای که آب آن به تنهایی یا با آب حوضچه به اندازه کُر است متصل باشد.

[مسأله 35 آب لوله های حمام که از شیرها و دوشها می ریزد]

مسأله 35 آب لوله های حمام (1) که از شیرها و دوشها می ریزد (2) اگر متصل به کُر باشد مثل آب جاری است (3)، و آب لوله های عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است . (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) و عمارات .. (2) (بهجت :) و آب لوله های ساختمان ، اگر متصل به کر باشد، در حکم آب کر است . (3) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی :) اگر به ضمیمه حوضی (سیستانی ، (تبریزی :) اگر به ضمیمه منبعی ) که متّصل به آن است به قدر کر باشد حکم کر را دارد.

(مکارم :) مسأله آبهای لوله کشی شهرها و حمّامها و مانند آن که متّصل به منبع است حکم آب جاری را دارد به شرط این که آب منبع به تنهایی یا به اضافه لوله ها کمتر از کر نباشد.

ص: 43

(فاضل :) مسأله آب لوله های حمام اگر متصل به کُر باشد مثل آب جاری است و آب لوله های ساختمانها اگر متصل به کُر باشد چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکند پاک است .

(زنجانی :) مسأله آب لوله کشی شهری جاری است و فرقی بین آب حمام و غیر حمام نیست . در حمامهایی که به آب لوله کشی متصل نیست ، آب لوله های حمام که از شیرها و دوشها می ریزد اگر به ضمیمه حوضی که متصل به آن است به قدر کر باشد، کر محسوب می شود.

[مسأله 36 آبی که روی زمین جریان دارد]
اشاره

مسأله 36 آبی که روی زمین جریان دارد ولی از زمین نمی جوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس می شود. اما اگر از بالا با فشار به پایین بریزد، (1) چنانچه نجاست به پایین آن برسد بالای آن نجس نمی شود (2). این مسأله در رساله آیات عظام : زنجانی و مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر با فشار جاری باشد و (خوئی ، تبریزی : مثلًا) نجاست به پایین آن برسد، طرف بالای آن نجس نمی شود. (فاضل :) اگر از بالا به پایین بریزد .. (2) (گلپایگانی :) و اگر فشار ( (صافی :) و اگر با فشار) از پایین به بالا هم باشد مثل فوّاره ، اگر به بالای آن چیز نجسی برسد، پایین آن نجس نمی شود.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 40 هر گاه ظرفی را زیر آب لوله کشی بگذارند آبی که درون ظرف است حکم آب جاری را دارد به شرط این که متّصل به آب لوله کشی باشد.

4 آب باران
[مسأله 37 حکم آب باران ]

مسأله 37 اگر به چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست یک مرتبه باران به بارد جائی که باران به آن برسد، پاک می شود (1) و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست ، (2) ولی باریدن دو سه قطره فائده ندارد، بلکه باید طوری باشد که بگویند باران می آید (3). (1) (سیستانی :) مگر بدن و لباسی که به بول نجس شده باشد که در این دو بنا بر احتیاط واجب دو مرتبه لازم است .. (2) (تبریزی :) بنا بر احتیاط فشار لازم است .. (3) (اراکی :) باید به مقداری باشد که اگر بر زمین سخت به بارد جاری می شود.

(بهجت :) باید بنا بر احوط، طوری باشد که بگویند باران می آید و به حدّ جریان برسد؛ و اگر زمین طوری است که آب ، به آن جریان پیدا نمی کند، کافی است به حدّی به بارد که اگر زمین سخت بود، بر آن جاری می شد.

(صافی :) باید طوری باشد که بگویند باران می بارد و در زمین سخت جریان دارد. و اگر ظرف به ولوغ سگ نجس شده باشد أقوی این است که اول خاکمال شود و سپس یک مرتبه در زیر باران بگذارند پاک می شود اگر چه احتیاط لازم این است که دو مرتبه با آب باران شسته شود.

(مکارم :) مسأله آب باران در حکم آب جاری است و به هر چیز نجسی برسد، آن را پاک

ص: 44

می کند، خواه زمین باشد یا بدن یا فرش و یا غیر اینها، به شرط این که عین نجاست در آن نباشد و غساله یعنی آبی که با آن شسته شده جدا شود. بارش چند قطره کافی نیست بلکه باید به مقداری به بارد که به آن «باران » گویند.

[مسأله 38 اگر باران به عین نجس به بارد]

مسأله 38 اگر باران به عین نجس به بارد و به جای دیگر ترشح کند (1)، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است (2). پس اگر باران بر خون به بارد و ترشح کند، چنانچه ذرّه ای خون (3) در آن باشد، یا آن که بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس می باشد. (1) (مکارم :) احتیاط واجب اجتناب از آن است . [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) بو یا رنگ یا مزه آن به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکرده باشد، پاک است . [پایان مسأله ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) ذرّه های خون ..

[مسأله 39 اگر بر سقف عمارت عین نجاست باشد]

مسأله 39 اگر بر سقف عمارت یا روی بام آن (1) عین نجاست باشد، تا وقتی باران به بام می بارد آبی که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان می ریزد (2) پاک است و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبی که می ریزد به چیز نجس رسیده است ، نجس می باشد. (1) (زنجانی ، بهجت :) اگر بر روی بام عمارت .. (فاضل :) اگر روی سقف ساختمان .. (2) (بهجت :) در صورتی که صفات عین نجس را نداشته باشد و مضاف نشده باشد ..

(مکارم :) مسأله هر گاه روی زمین یا پشت بام عین نجس باشد و باران روی آن به بارد احتیاط واجب اجتناب است امّا آن مقدار که روی نجس نباریده پاک است ، و اگر با هم مخلوط شود و از ناودان جاری گردد آن هم پاک است .

[مسأله 40 زمین نجسی که باران بر آن به بارد پاک می شود]

مسأله 40 زمین نجسی که باران بر آن به بارد پاک می شود. و اگر باران بر زمین جاری شود. و (1) به جای نجسی که زیر سقف است برسد، آن را نیز پاک می کند (2). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) و در حال باریدن ..

(بهجت :) و در موقع آمدن باران .. (2) (اراکی :) به شرط آن که باران قطع نشده باشد.

(بهجت :) اگر مضاف یا متغیّر به نجاست نشده باشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه آب باران جاری شود و به زیر سقف یا جایی که باران نمی بارد برسد، آن را پاک می کند، به شرط این که باران قطع نشده باشد.

[مسأله 41 خاک نجسی که به واسطه باران گِل شود]

مسأله 41 خاک نجسی که به واسطه باران گِل شود (1) و آب آن را فرا گیرد پاک است (2)، اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمی شود. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و علم به رسیدن باران به وصف اطلاق به تمام اجزاء آن حاصل می شود پاک است ولی حصول علم به آن مشکل است . (2) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، بهجت :) مسأله خاک نجسی که به واسطه باران گِل شود پاک است (بهجت : اگر

ص: 45

آب باران به همه خاک برسد، و بنا بر أحوط موقع مخلوط شدن با خاک ، مضاف نشده باشد).

(سیستانی :) مسأله خاک نجسی که آب باران همه اجزای آن را فرا بگیرد پاک می شود. به شرط آن که معلوم نباشد آب به واسطه رسیدن به خاک ، مضاف شده است .

[مسأله 42 هر گاه آب باران در جایی جمع شود]

مسأله 42 هر گاه آب باران در جایی جمع شود، اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه موقعی که باران می آید چیز نجسی را در آن بشویند و آب ، بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد، آن چیز نجس پاک می شود. (زنجانی :) مسأله هر گاه آبی در جایی جمع شود اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه موقعی که باران بر آن می بارد چیز نجسی را در آن بشویند و بو یا رنگ یا مزه آب به سبب ملاقات با نجاست تغییر نکند، آن چیز نجس پاک می شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه آب باران در جایی جمع شود و متّصل به باران باشد حکم آب باران را دارد، و هر چیز نجسی را پاک می کند هر چند کمتر از کر باشد.

[مسأله 43 اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران به بارد]
اشاره

مسأله 43 اگر بر فرش پاکی که روی زمین نجس است باران به بارد و بر زمین نجس جاری شود (1)، فرش نجس نمی شود و زمین هم پاک می گردد (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) باران به بارد و در حال باریدن ، به زمین نجس برسد ..

(سیستانی :) باران به بارد و در حال باریدن از فرش به زمین نجس برسد ..

(زنجانی :) باران به بارد و به آن زمین برسد .. (2) (بهجت :) مگر این که آب ، مضاف یا متغیّر شود.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 48 هر گاه باران بر حوضی که آب آن نجس است به بارد و با آن مخلوط گردد پاک می شود.

5 آب چاه
[مسأله 44 حکم آب چاه ]
اشاره

مسأله 44 آب چاهی که از زمین می جوشد، اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتی بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست (1) تغییر نکرده پاک است (2)، ولی مستحب ّ است پس از رسیدن بعضی از نجاستها، مقداری که در کتابهای مفصّل گفته شده ، از آب آن بکشند. (1) (زنجانی :) بواسطه ملاقات با نجاست .. (2) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله آب چاه پاک و پاک کننده است هر چند کمتر از کر باشد، و اگر چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست با آن شسته شود پاک می گردد مگر این که به واسطه رسیدن عین نجس بو یا رنگ و یا طعم نجس به خود بگیرد. گر چه آب چاه بر اثر افتادن چیز نجس در آن نجس نمی شود ولی مستحب ّ است مقداری از آن را برای هر یک از اشیاء نجس بکشند و دور بریزند، این مقدار در کتابهای مفصّل فقهی تعیین شده است .

ص: 46

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 51 چاههای عمیق و نیمه عمیق و معمولی که آب آن با موتور و تلمبه کشیده می شود هر گاه آبی که از آن کشیده اند به مقدار کر باشد، پاک کننده است و اگر کمتر از کر باشد ما دام که آب جریان مستمرّ دارد حکم آب چاه را دارد و با ملاقات نجاست نجس نمی شود.

[مسأله 45 اگر نجاستی در چاه بریزد]

مسأله 45 اگر نجاستی در چاه بریزد و بو یا رنگ یا مزه آب آن را تغییر دهد، (چنانچه تغییر آب چاه از بین برود) (1)، موقعی پاک می شود (2) که با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد (3). (1) (اراکی ، تبریزی :) پاک می شود. [پایان مسأله ] (خوئی :) پاک می شود و بهتر این است که با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد.

(زنجانی :) پاک می شود ولی بنا بر احتیاط مستحب ، با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد.

(سیستانی :) پاک می شود، ولی پاک شدنش بنا بر احتیاط واجب ، مشروط به این است که با آبی که از چاه می جوشد مخلوط گردد.

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست .] (2) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب موقعی پاک می شود .. (3) (فاضل :) و به سبب آن ، تغییر آب چاه از بین برود.

(بهجت :) بنا بر احتیاط واجب آن آب موقعی پاک می شود که به آبی که از چاه می جوشد متّصل باشد.

[مسأله 46 اگر آب باران در گودالی جمع شود]

مسأله 46 اگر آب باران یا آب دیگر، در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران ، نجاست به آن برسد، نجس می شود. این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و مکارم نیست (خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر آب باران در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد، پس از قطع باران به محض رسیدن نجاست به آن نجس می شود.

(زنجانی :) مسأله اگر آبی در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد و در حال باریدن باران بر آن نباشد، به رسیدن نجاست به آن نجس می شود.

(بهجت :) مسأله اگر آب باران بعد از آن که از باریدن افتاد، در گودالی جمع شود و کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس می شود.

احکام آبها

[احکام آبها از رساله حضرت امام ]

[مسأله 47 آب مضاف چیز نجس را پاک نمی کند]

مسأله 47 آب مضاف که معنی آن گفته شد، چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است .

[مسأله 48 اگر ذره ای نجاست به آب مضاف برسد]

مسأله 48 اگر ذره ای نجاست به آب مضاف (1) برسد نجس می شود (2)، ولی چنانچه از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد (3)، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس و مقداری

ص: 47

که بالاتر از آن است پاک می باشد (4). مثلًا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آن چه به دست رسیده نجس و آن چه به دست نرسیده پاک است (5)، و نیز اگر مثل فواره با فشار از پایین به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پایین نجس نمی شود (6). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، بهجت :) هر قدر زیاد باشد ..

(سیستانی :) اگر چه به مقدار کر باشد .. (2) (صافی :) بلی ، نجس شدن آب زیاد غیر متعارف و هر مایع دیگری مثل چاههای نفت محل تأمل است ..

(بهجت :) البته در موارد متعارف که احتمال نجس شدن به وسیله ملاقات داده شود .. (3) (فاضل :) چنانچه از بالا روی چیز نجس بریزد .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چنانچه با فشار روی چیز نجس بریزد، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس است و مقداری که نرسیده است پاک می باشد .. (5) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) بلکه در بعضی از موارد که آب مضاف جریان دارد، اگر قسمت آخر آب ، نجس شود نجس شدن قسمت اوّل آن خالی از تأمّل نیست ، اگر چه سطح اوّل و آخر آب یکی باشد و از بالا به پایین جریان نداشته باشد در صورتی که عرفاً به سبب ملاقات ، تأثر و انفعال حاصل نشود؛ بلکه نجس نشدن قسمت اوّل ، خالی از وجه نیست . (6) (گلپایگانی ، صافی :) اگر مثل فوّاره از پائین به بالا با فشار بیرون آید پائین ، به واسطه نجس شدن بالا، نجس نمی شود.

(زنجانی :) مسأله آب مضاف و هر مایع دیگر اگر به قدر کر نباشد اگر ذره ای نجاست به آن برسد، نجس می شود و اگر به قدر کر باشد، بنا بر احتیاط از آن اجتناب شود و در هر صورت چنانچه با فشار به چیز نجس برسد، مقداری که به چیز نجس رسیده نجس می شود و مقداری که نرسیده پاک می باشد، مثلًا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بریزند، آن چه به دست رسیده نجس ، و آن چه به دست نرسیده پاک است .

(مکارم :) مسأله هر گاه آب مضاف با چیز نجسی ملاقات کند نجس می شود مگر در سه صورت : اوّل : این که از بالا به پایین بریزد، مثلًا گلاب را از گلابدان روی دست نجسی بریزیم ، گلابهایی که در گلابدان است نجس نمی شود. دوّم : این که مانند فواره با فشار از پایین به بالا رود در این صورت نیز تنها آن قسمت که با نجس ملاقات کرده نجس می شود. سوّم : آن که به قدری زیاد باشد که بگویند نجاست به آن سرایت نکرده ، مثل این که استخر بزرگی از آب مضاف باشد و نجس در گوشه ای از آن بیفتد یا لوله طولانی از نفت باشد و نجس با یک طرف آن ملاقات کند، در این گونه موارد، بقیه نجس نمی شود.

[مسأله 49 اگر آب مضاف نجس ، طوری با آب کر مخلوط شود]

مسأله 49 اگر آب مضاف نجس ، طوری با آب کر یا جاری مخلوط شود (1) که دیگر آب مضاف به آن نگویند، (2) پاک می شود.

ص: 48

(1) (زنجانی :) که به آن آب بدون قید و اضافه گفته شود، پاک می گردد. (2) (بهجت :) بلکه مردم بگویند آب است (بدون ضمیمه کردن کلمه دیگری به آن ) ..

[مسأله 50 آبی که مطلق بوده ]

مسأله 50 آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه (1)، مثل آب مطلق است ، یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است . و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه ، مثل آب مضاف است ، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است . (1) (بهجت :) و با مختصر تحقیق و بررسی هم نشود وضع آن را روشن کرد ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) آبی که مطلق بوده و معلوم نیست که به حدّ مضاف شدن رسیده یا نه ..

(مکارم :) مسأله هر گاه آبی مطلق بوده ، شک ّ کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست ، و وضو گرفت و غسل کرد، امّا به عکس اگر آبی مضاف بوده شک ّ داریم مطلق شده ، حکم آب مضاف را دارد.

[مسأله 51 آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف ]

مسأله 51 آبی که معلوم نیست مطلق است یا مضاف ، و معلوم نیست که قبلًا مطلق یا مضاف بوده ، نجاست را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است (1) ولی اگر به اندازه کُر یا بیشتر باشد و نجاست به آن برسد، حکم به نجس بودن آن نمی شود. (2) (1) (مکارم :) امّا اگر چیز نجسی به آن برسد نجس نمی شود. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه نجاستی به آن برسد، نجس می شود اگر چه به اندازه کُر یا بیشتر باشد.

(سیستانی :) چنانچه نجاستی به آن برسد، و آب کمتر از کر باشد نجس می شود و اگر به اندازه کر یا بیشتر باشد بنا بر احتیاط واجب نیز نجس می شود.

(زنجانی :) حکم به طهارتش می شود.

[مسأله 52 آبی که عین نجاست به آن برسد]

مسأله 52 آبی که عین نجاست ، مثل خون و بول به آن برسد و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر دهد، اگر چه کر یا جاری باشد نجس می شود. ولی اگر (1) بو یا رنگ یا مزه آن ، به واسطه نجاستی که بیرون آن است (2) عوض شود، مثلًا مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغییر دهد نجس نمی شود (3). (1) (سیستانی :) بلکه اگر .. (2) (زنجانی :) و به آن متصل نیست .. (3) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم نجس می شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه آبی بر اثر مجاورت و نزدیکی با عین نجس ، بوی نجس بگیرد پاک است مگر این که عین نجس به آن برسد، در عین حال اجتناب از آن بهتر است .

ص: 49

[مسأله 53 آبی که عین نجاست در آن ریخته شود]

مسأله 53 آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده (1)، چنانچه به کر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن به بارد، یا باد، باران را در آن بریزد (2)، یا آب باران در موقع باریدن از ناودان در آن جاری شود و (3) تغییر آن از بین برود پاک می شود (4). ولی باید آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد (5). (1) (زنجانی :) اگر به خودی خود تغییر آن از بین برود پاک نمی شود ولی .. (2) (بهجت :) یا آب باران از ناودان در آن جاری شود و تغییر آن از بین برود، پاک می شود و اگر قبل از اتّصال به کر یا جاری یا باریدن باران تغییر از بین برود همین قدر که آب کر یا جاری به آن متّصل شود و یا آب باران به آن برسد پاک می شود و لازم نیست با آن مخلوط شود. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و در تمام این صُوَر .. (4) (اراکی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (5) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید آب باران (گلپایگانی ، صافی : در حال باریدن ) یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد.

(خوئی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد.

(مکارم :) مسأله هر گاه آبی که بو یا رنگ و یا طعم آن بر اثر نجاست تغییر کرده خود به خود رنگ و بو و طعمش از بین برود پاک نمی شود، مگر این که با آب کر یا باران یا جاری مخلوط گردد.

[مسأله 54 اگر چیز نجس را در آب کر یا جاری فرو برند]

مسأله 54 اگر چیز نجس را در آب کر یا جاری فرو برند (1)، و در چیزهایی که قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس ، طوری فشار، یا در داخل آب حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود چنانچه از چیزهایی باشد که در دفعه اول پاک می شود، آبی که بعد از بیرون آوردن ، از آن می ریزد پاک است و اگر از چیزهایی باشد که باید دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبی که بعد از دفعه دوم از آن می ریزد، پاک می باشد. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد پاک است . [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله اگر چیز نجس را در کر یا جاری تطهیر نمایند (خوئی ، سیستانی : در شستنی که با آن پاک می گردد) آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد، پاک است .

(گلپایگانی ، بهجت ، صافی :) مسأله اگر چیز نجسی را در آب کر یا جاری آب بکشند، آبی که بعد از بیرون آوردن ، از آن می ریزد پاک است (بهجت : پاک و پاک کننده است ).

(فاضل :) مسأله اگر چیز نجس که نیاز به فشار دادن ندارد را در آب کُر یا جاری آب بکشند، آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد پاک است ، ولی چیزهایی که مثل لباس و فرش بنا بر احتیاط در آب کُر و یا جاری هم نیاز به خارج کردن غساله آن با فشار و مانند آن دارد، بنا بر احتیاط غساله آن نجس است .

(زنجانی :) مسأله اگر چیز نجسی را در آب قلیل آب بکشند، از آبی که بعد از بیرون آوردن ، از آن می ریزد بنا بر احتیاط باید اجتناب کرد و اگر در غیر آب قلیل آب بکشند آبی که از آن می ریزد پاک است .

ص: 50

(نوری :) مسأله آبی که برای پاک کردن شی ء نجس شده استعمال می شود و آن را غُساله می نامند اگر تطهیر با آب قلیل باشد، نجس است ؛ ولی اگر در آب کر یا جاری تطهیر نمایند، آبی که بعد از بیرون آوردن از آن می ریزد، پاک است .

[مسأله 55 آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه ]

مسأله 55 آبی که پاک بوده و معلوم نیست نجس شده یا نه ، پاک است (1). و آبی که نجس بوده و معلوم نیست پاک شده یا نه ، نجس است (2). (1) (بهجت :) و پاک کننده نیز هست .. (گلپایگانی ، صافی :) محکوم به طهارت است .. (2) (زنجانی :) و آبی که حالت قبلی آن معلوم نیست ، پاک است .

(گلپایگانی ، صافی :) محکوم به نجاست است .

[مسأله 56 نیم خورده سگ و خوک و کافر]
اشاره

مسأله 56 نیم خورده سگ و خوک و کافر (1) نجس و خوردن آن حرام است و نیم خورده حیوانات حرام گوشت ، پاک و خوردن آن مکروه می باشد. (2) این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (خوئی :) کافر غیر کتابی بلکه کتابی نیز بنا بر احتیاط واجب ..

(تبریزی :) کافری که از اهل کتاب یعنی یهودی و نصرانی و مجوسی نباشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) خوردن آن نسبت به غیر گربه مکروه می باشد.

(مکارم :) مسأله آب نیم خورده «حیوانات نجس » مانند سگ و خوک نجس است امّا نیم خورده حیوانات حرام گوشت (مانند گربه و جانوران درنده ) پاک است هر چند خوردن آن مکروه است .

(زنجانی :) مسأله نیم خورده سگ و خوک و کافر غیر کتابی ، نجس و خوردن آن حرام است ، بلکه بنا بر احتیاط باید از نیم خورده هر کافری اجتناب کرد. و نیم خورده حیوانات حرام گوشت ، پاک و خوردن آن (مگر در مورد گربه ) مکروه می باشد.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 62 مستحب ّ است آب نوشیدنی کاملا تمیز بوده باشد، خوردن آبهای آلوده که موجب بیماری می گردد حرام است ، آبهای شستشو نیز شایسته است تمیز باشد و از آبهای متعفّن و آلوده تا آنجا که ممکن است باید پرهیز شود.

احکام آبها (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 70 اگر قسمت پایین آب قلیلی که به طور سرازیر به پایین می ریزد]

س 70: اگر قسمت پایین آب قلیلی که به طور سرازیر و بدون فشار به پایین می ریزد، با نجاست برخورد کند، آیا قسمت بالای این آب هم چنان پاک باقی می ماند؟

ج : اگر سرازیری آب به گونه ای باشد که جریان از بالا به پایین بر آن صدق کند، قسمت بالای آن پاک است .

ص: 51

[س 71 آیا در شستن لباسهای نجس با آب کرّ و جاری ، فشردن هم لازم است ]

س 71: آیا در شستن لباسهای نجس با آب کرّ و جاری ، فشردن هم لازم است و یا این که بعد از زوال عین نجاست همین که آب آن را فرا گرفت ، کفایت می کند.

ج : باید بنا بر احتیاط آن را فشار یا تکان دهند.

[س 72 آیا در تطهیر لباس متنجّس با آب کر و جاری ، فشار دادن خارج آب لازم است ]

س 72: آیا در تطهیر لباس متنجّس با آب کر و جاری ، فشار دادن خارج آب لازم است یا با همان فشار داخل آب پاک می شود؟

ج : فشار یا تکان دادن داخل آب ، کافی است .

[س 73 تطهیر گلیم یا فرش نجس ]

س 73: آیا گلیم یا فرش نجسی را که با آب لوله کشی متصل به منبع آب شهری شستشو می دهیم ، به مجرد رسیدن آب لوله کشی به محل نجس ، پاک می شوندیا باید آب غساله از آن جدا شود؟

ج : در تطهیر با آب لوله کشی ، جدا شدن آب غساله شرط نیست ، بلکه به مجرد رسیدن آب به مکان نجس ، بعد از زوال عین نجاست و حرکت غساله از جای خود به وسیله دست کشیدن بر فرش در هنگام اتصال آب ، طهارت حاصل می شود.

[س 74 حکم وضو و غسل با آبی که به طور طبیعی غلیظ است ]

س 74: حکم وضو و غسل با آبی که به طور طبیعی غلیظ است چیست ؟ مانند آب دریایی که بر اثر وجود املاح فراوان غلیظ شده است ، مثل دریاچه ارومیه یا موارد دیگری که غلظت بیشتری دارند.

ج : مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح ، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نمی شود، و برای ترتب آثار شرعی آب مطلق ، صدق عنوان آن در نظر عرف کافی است .

[س 75 علم به کر بودن آب واجب است یا خیر]

س 75: آیا برای ترتب آثار کر بودن آب ، علم به کر بودن آن واجب است یا این که بناء بر کر بودن آب کافی است ؟ (مانند آب موجود در دستشویی های قطار و غیره ) ج : اگر حالت سابقه کر بودن آب احراز شود، بنا گذاشتن بر کر بودن آن جایز است .

[س 76 در طهارت و نجاست به گفته کودک ممیز اعتناء نمی شود]

س 76: در مساله (147) رساله امام خمینی «قدس سره » آمده است : « در طهارت و نجاست به گفته کودک ممیز تا زمان بلوغ اعتناء نمی شود». این فتوا تکلیف دشواری است . زیرا به طور مثال مستلزم این است که پدر و مادر تطهیر فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگی به عهده بگیرند. لطفاً وظیفه شرعی ما را بیان فرمائید.

ج : قول کودکی که در آستانه بلوغ است در این باره معتبر است .

[س 77 گاهی به آب موادی اضافه می کنند که آن را به رنگ شیر در می آورد]

س 77: گاهی به آب موادی اضافه می کنند که آن را به رنگ شیر در می آورد، آیا این آب مضاف است ؟ حکم وضو و تطهیر با آن چیست ؟

ج : آن آب حکم آب مضاف را ندارد.

[س 78 چه فرقی بین آب کر و آب جاری است ]

س 78: در تطهیر، چه فرقی بین آب کر و آب جاری است ؟

ج : هیچ تفاوتی با هم ندارند.

[س 79 اگر آب شور جوشانده شود]

س 79: اگر آب شور جوشانده شود، آیا با آبی که از بخار آن بدست می آید، می توان وضو گرفت ؟

ج : اگر آب مطلق بر آن صدق کند، آثار آب مطلق را دارد.

[س 80 برای پاک شدن کف پا یا کفش ]

س 80: برای پاک شدن کف پا یا کفش ، راه رفتن به مقدار پانزده گام شرط است . آیا این کار

ص: 52

باید بعد از زوال عین نجاست صورت بگیرد یا پانزده گام رفتن با وجود عین نجاست کافی است ؟ آیا پس از آن که عین نجاست با پانزده گام از بین رفت ، کف پا یا کفش پاک می شود؟

ج : کسی که بر اثر راه رفتن روی زمین ، کف پا یا کفش او، نجس شده است هر گاه تقریباً به قدر ده قدم روی زمین خشک و پاک راه برود، کف پا و کفش او پاک می شود مشروط به این که عین نجاست ، زائل شود.

[س 81 کف پا با راه رفتن روی زمینی که آسفالت شده ]

س 81: آیا کف پا یا ته کفش با راه رفتن روی زمینی که آسفالت شده ، پاک می شود؟

ج : زمینهای آسفالت و یا آغشته به قیر، پاک کننده کف پا یا ته کفش نیستند.

[س 82 آیا آفتاب از مطهّرات است ]

س 82: آیا آفتاب از مطهّرات است ؟ اگر هست ، شرایط مطهّریت آن چیست ؟

ج : تابیدن آفتاب باعث طهارت زمین و همه اشیاء غیر منقول از قبیل ساختمان و چیزهائی که در آن بکار رفته مانند چوب ، در ، پنجره و مانند آن می شود، به شرطی که عین نجاست قبلًا از آنها زائل شده باشد و در موقع تابش آفتاب تر باشند و به وسیله آفتاب خشک شوند.

[س 83 لباسهای نجسی که در موقع تطهیر آب را رنگین می کنند]

س 83: لباسهای نجسی که در موقع تطهیر، آب را رنگین می کنند، چگونه پاک می شوند؟

ج : اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن آب نشود، لباسهای نجس با ریختن آب بر آنها، پاک می شوند.

[س 84 کسی که برای غسل جنابت آب را در ظرفی می ریزد]

س 84: کسی که برای غسل جنابت آب را در ظرفی می ریزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف می چکد، آیا موجب نجس شدن آب می گردد؟ و آیا مانع از تمام کردن غسل با آن آب می شود؟

ج : اگر آب از آن قسمت بدن که پاک است به داخل ظرف بچکد، پاک است و مانعی برای تمام کردن غسل با آن وجود ندارد.

[س 85 تطهیر تنوری که با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است ]

س 85: آیا تطهیر تنوری که با گِل آغشته به آب نجس ساخته شده است ، امکان دارد؟

ج : ظاهر آن با شستن قابل تطهیر است و طهارت ظاهر تنور که خمیر به آن می چسبد برای پختن نان کافی است .

[س 86 روغن نجس با انجام فعل و انفعالات شیمیایی ]

س 86: آیا روغن نجس با انجام فعل و انفعالات شیمیایی بر روی آن به طوری که ماده ی آن دارای خواص جدیدی شود، بر نجاست خود باقی می ماندیا این که حکم استحاله را پیدا می کند؟

ج : برای تطهیر مواد نجس ، مجرّد انجام فعل و انفعالات شیمیایی که خاصیت جدیدی به مواد ببخشد، کافی نیست .

[س 87 بخار حمام ]

س 87: در روستای ما حمامی وجود دارد که سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام کنندگان می چکد. آیا این قطرات پاک است ؟ آیا غسل بعد از چکیدن این قطرات صحیح است ؟

ج : بخار حمام و قطراتی که از سقف پاک می چکد، محکوم به طهارت است ، و چکیدن این قطرات بر بدن باعث نجاست آن نمی شود و به صحت غسل ضرر نمی رساند.

[س 88 حکم فاضلاب ها بعد از تصفیه ]

س 88 حکم آبهای فاضلاب ها بعد از تصفیه با توجه به این که بر اساس تحقیقات علمی ، وزن آبهای فاضلاب ها در اثر اختلاط با مواد معدنی و آلودگی به میکرب 10 در صد بیشتر از وزن طبیعی آب است ، اگر در این گونه آبها در

ص: 53

تصفیه خانه ها تغییراتی به وجود آید و به وسیله عملیات فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیکی ، مواد معدنی آلوده و میکروبها را از آن جدا سازند. به طوری که بعد از تصفیه کامل از جهت فیزیکی (رنگ ، بو، طعم ) و از جهت شیمیایی (مواد معدنی آلوده ) و از جهت بهداشتی (میکروبهای مضر و تخم انگلها) به مراتب بهداشتی تر و بهتر از آبهای بسیاری از نهرها و دریاها بویژه آبهایی که برای آبیاری استفاده می نمایند، گردد. آیا این آبها که قبل از تصفیه نجس هستند، با اعمال مذکور پاک شده و حکم استحاله بر آنها جاری می گردد یا آن که پس از تصفیه هم محکوم به نجاست هستند؟

ج : در فرض مذکور با مجرد جدا سازی مواد معدنی آلوده و میکربها و غیر آن از آبهای فاضلابها، استحاله تحقق پیدا نمی کند. مگر این که عمل تصفیه با تبخیر آب و تبدیل دوباره بخار به آب ، انجام شود.

احکام تَخَلّی

[احکام تَخَلّی از رساله حضرت امام ]

بول و غائط کردن

[مسأله 57 واجبات تخلی ]

مسأله 57 واجب است انسان وقت تخلی و مواقع دیگر، عورت خود را از کسانی که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر (1) با او محرم باشند، و هم چنین از دیوانه ممیّز و بچه های ممیّز (2) که خوب و بد را می فهمند، به پوشاند ولی زن و شوهر (3) لازم نیست عورت خود را از یکدیگر به پوشانند. (1) (فاضل :) و برادر .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی :) هم چنین از دیوانه و بچه های ممیّز ..

(مکارم :) هم چنین از بچّه های ممیّز .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و کسانی که در حکم آنها هستند (خوئی ، تبریزی : مثل کنیز و مالکش ) ..

[مسأله 58 لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را به پوشاند]

مسأله 58 لازم نیست با چیز مخصوصی عورت خود را به پوشاند (1)، و اگر مثلًا با دست هم آن را به پوشاند، کافی است (2). (1) (بهجت :) بلکه در غیر نماز با دست هم اگر آن را به پوشاند کافی است . (2) (زنجانی :) و هم چنین اگر به جهت تاریکی یا فرو رفتن در گودال و مانند آن عورت دیده نشود، کفایت می کند.

(مکارم :) مسأله برای پوشانیدن عورت از هر چیز می توان استفاده کرد حتی با دست و آب کدر.

[مسأله تخلی و حرمت رو به قبله بودن ]

مسأله 59 موقع تخلّی باید (1) طرف جلوی بدن ، یعنی شکم و سینه (2) رو به قبله و پشت به قبله نباشد (3). (1) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و زانوها .. (فاضل :) مانند شکم و سینه .. (3) (تبریزی :) و مراد از قبله جهتی است که در حال علم و اختیار باید نماز به آن طرف خوانده شود.

ص: 54

(مکارم :) مسأله در موقع تخلّی باید رو به قبله یا پشت به قبله نباشد و برگرداندن عورت به تنهایی کافی نیست ، امّا اگر بدن رو به قبله یا پشت به قبله نباشد احتیاط واجب آن است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله نکند.

[مسأله 60 اگر موقع تخلّی طرف جلوی بدن کسی رو به قبله باشد]

مسأله 60 اگر موقع تخلّی طرف جلوی بدن کسی رو به قبله یا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند کفایت نمی کند (1)، و اگر جلوی بدن او رو به قبله یا پشت به قبله نباشد، احتیاط واجب آن است که عورت را رو به قبله یا پشت به قبله ننماید. (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط نباید موقع تخلّی طرف جلوی بدن رو به قبله یا پشت به قبله باشد هر چند عورت را از قبله بگرداند ..

(سیستانی :) و احتیاط واجب آن است که هنگام تخلّی ، عورت را نیز رو به قبله یا پشت به قبله ننماید. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 59.

[مسأله 61 در موقع تطهیرِ مخرج بول و غائط]

مسأله 61 در موقع تطهیرِ مخرج بول و غائط، (1) رو به قبله و پشت به قبله بودن اشکالی ندارد، (2) ولی اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بیرون آید 3، در این حال ، رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است . (1) (فاضل :) یا استبراء .. (2) (مکارم :) ولی در موقع «استبراء» احتیاط واجب ترک است .

(فاضل :) ولی احتیاط مستحب ّ است که در این حال هم رو به قبله یا پشت به قبله نباشد. (3) (بهجت :) یا این که بداند بول یا آب مشکوکی در حال استبراء خارج خواهد شد ..

(اراکی :) مسأله در موقع تطهیر مخرج بول و غائط، رو به قبله بودن اشکالی ندارد.

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب ّ آن است که طرف جلوی بدن در موقع استبراء که احکام آن بعداً گفته می شود و موقع تطهیر مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

[مسأله 62 اگر برای آن که نامحرم او را نبیند، مجبور شود رو به قبله بنشیند]

مسأله 62 اگر برای آن که نامحرم او را نبیند، مجبور شود (1) رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند باید رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند (2) و نیز اگر از راه دیگر (3) ناچار باشد که رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد. (1) (بهجت :) ناچار شود .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم باید پشت به قبله بنشیند. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) اگر برای آن که نامحرم او را نبیند، مجبور شود رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند اشکال ندارد (نوری : مانعی ندارد) .. (3) (فاضل : اگر به علت دیگر .. بهجت :) اگر از جهت دیگر ..

(مکارم :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی 69، صفحه 58.

ص: 55

(زنجانی :) مسأله اگر انسان به جهتی مانند پوشاندن عورت خود از نامحرم ناچار باشد که در حال تخلی رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند مانعی ندارد ولی بنا بر احتیاط در صورت امکان پشت به قبله بنشیند، و در صورتی که یا باید نامحرم غیر عورت او را ببیند و یا رو به قبله یا پشت به قبله بنشیند، مخیر است رو به قبله و پشت به قبله ننشیند و نامحرم او را ببیند یا این که خود را از نامحرم به پوشاند و در این صورت بنا بر احتیاط در صورت امکان پشت به قبله بنشیند.

[مسأله 63 حکم تخلی بچه ]
اشاره

مسأله 63 احتیاط واجب (1) آن است که بچه را در وقت تخلّی رو به قبله یا پشت به قبله ننشانند (2)، ولی اگر خود بچه بنشیند، جلوگیری از او واجب نیست (3). (1) (تبریزی ، سیستانی :) احتیاط مستحب ّ .. (زنجانی :) احتیاط .. (2) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (مکارم :) هر چند بهتر است .

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 68 در منزلهایی که مستراح آن رو به قبله یا پشت به قبله ساخته شده (خواه از روی عمد باشد، یا اشتباه ، یا ندانستن مسأله ) باید طوری بنشینند که رو به قبله یا پشت به قبله نباشد و الّا حرام است .

(مکارم :) مسأله 69 اگر قبله را نمی داند باید جستجو کند، و اگر طریقی برای جستجو نیست اگر می تواند تأخیر بیندازد، امّا در صورت ضرورت به هر طرف بنشیند اشکالی ندارد، در هواپیماها و قطارها نیز باید همین معنا را مراعات کرد.

[مسأله 64 در چهار جا تخلّی حرام است ]

مسأله 64 در چهار جا تخلّی حرام است : اول : در کوچه های بن بست ، در صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند (1). دوم : در ملک کسی که اجازه تخلّی نداده است . سوم : در جایی که برای عده مخصوصی وقف شده است مثل بعضی از مدرسه ها (2). چهارم : روی قبر مؤمنین (3) در صورتی که بی احترامی به آنان باشد (4). (1) (سیستانی :) و هم چنین در کوچه ها و راههای عمومی در صورتی که موجب ضرر به عابرین باشد ..

(زنجانی :) اول : در کوچه های بن بست ، مگر همه صاحبانش اجازه دهند .. (2) (زنجانی :) مثل دستشویی بعضی مدرسه ها .. (3) (بهجت :) یا سایر مقامات مقدّسه دینی و مذهبی .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) (سیستانی : بلکه حتی اگر نباشد، مگر این که زمین از مباحات اصلی باشد.) و هم چنین هر جایی که تخلّی موجب هتک حرمت یکی از مقدّسات دین یا مذهب شود.

(زنجانی :) و هم چنین در جایی که بی احترامی به مؤمنی گردد یا تخلی سبب هتک حرمت یکی از مقدسات شریعت باشد.

(مکارم :) مسأله در چند محل ّ تخلّی کردن حرام است (خواه بول یا غائط): اوّل : در کوچه ها و جاده هایی که مسیر مردم است . دوّم : در جایی که برای عدّه خاصّی وقف شده مانند مدرسه هایی

ص: 56

که مخصوص طلّاب است یا مساجدی که آبریز آن فقط برای نمازگزاران می باشد. سوّم : روی قبر مؤمن ، یا هر محل ّ دیگری که موجب بی احترامی نسبت به مؤمن یا یکی از مقدّسات شود.

[مسأله 65 در سه صورت ، مخرج غائط فقط با آب پاک می شود]

مسأله 65 در سه صورت ، مخرج غائط فقط با آب پاک می شود: اول : آن که با غائط، نجاست دیگری مثل خون بیرون آمده باشد. دوم : آن که نجاستی از خارج به مخرج غائط رسیده باشد (1). سوم : آن که اطراف مخرج بیشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غیر این سه صورت می شود مخرج را با آب شست و یا به دستوری که بعداً گفته می شود با پارچه و سنگ و مانند اینها پاک کرد، اگر چه شستن با آب بهتر است . (1) (سیستانی :) بجز رسیدن بول به مخرج غائط در زنان ..

(مکارم :) مسأله مخرج غائط را می توان با آب شست ، یا با سه قطعه کاغذ یا سنگ یا پارچه یا مانند آن تمیز کرد، مگر در صورتی که از حدّ معمول تجاوز کرده و اطراف مخرج را آلوده نموده باشد، یا نجاست دیگری مانند خون با آن بیرون آید، یا از خارج نجاستی به آن برسد، که در این حال فقط با آب پاک می شود.

در مواردی که می توان مخرج غائط را با غیر آب تمیز کرد، شستن با آب بهتر است .

[مسأله 66 مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود]

مسأله 66 مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود (1)، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند کافی است ، ولی زنها و هم چنین کسانی که بولشان از غیر مجرای طبیعی می آید، احتیاط واجب آن است که دو مرتبه بشویند. (1) (اراکی :) و باید با آب دو مرتبه شسته شود. [پایان مسأله ] (سیستانی :) و یک بار شستن کافی است ، گر چه احتیاط مستحب این است که دو بار شسته شود و افضل آن است که سه بار شسته شود. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی :) مسأله مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود و در کُر و جاری اگر بعد از برطرف شدن ِ بول یک مرتبه بشویند کافی است ولی با آب قلیل بنا بر احتیاط واجب باید دو مرتبه شست و بهتر آن است که سه مرتبه شسته شود.

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط باید ..

(بهجت :) مسأله مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود و اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند کافی است ولی کسانی که بولشان از غیر مجرای طبیعی می آید و یا این که از مخرج طبیعی می آید ولی از محلی که معمولًا نجس می شود به جاهای دیگر نیز برسد، احتیاط واجب آن است که بعد از برطرف شدن بول ، دو مرتبه بشویند و زن نیز حکم مرد را دارد.

(فاضل :) باید دو مرتبه بشویند خصوصاً اگر بیرون آمدن بول از آن مجرا غیر متعارف باشد.

(نوری :) احتیاط واجب آن است که دو مرتبه بشویند و نیز زن حکم مرد را

ص: 57

دارد و این در صورتی است که با آب قلیل بشویند، ولی با آب جاری و کُر، یک مرتبه شستن کفایت می کند.

(مکارم :) مسأله مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود، و اگر با آب قلیل بشویند واجب است دو بار بشویند، امّا با شیلنگهای متّصل به آب لوله کشی که در حکم جاری است یک مرتبه کافی است . در شستن مخرج بول و غائط فرق میان مجرای طبیعی و غیر طبیعی نیست ، ولی در مخرج غیر طبیعی غیر آب کفایت نمی کند.

(زنجانی :) مسأله مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود و در غیر آب قلیل اگر بعد از برطرف شدن بول یک مرتبه بشویند کافی است ولی با آب قلیل بنا بر احتیاط باید دو مرتبه شست و بهتر آن است که سه مرتبه شسته شود و در هر صورت اگر پس از برطرف شدن عین ، آب ادامه داشته باشد، یک مرتبه شستن به حساب می آید و لازم نیست برای محاسبه ، آب قطع گردد و دوباره بر مخرج بول جریان داشته باشد.

[مسأله 67 اگر مخرج غائط را با آب بشویند]

مسأله 67 اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد، و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 68 هر گاه با سنگ و کلوخ غائط را از مخرج برطرف کنند]

مسأله 68 هر گاه با سنگ و کلوخ و مانند اینها غائط را از مخرج (1) برطرف کنند (2)، اگر چه پاک شدنش محل ّ تأمّل است ولی نماز خواندن مانعی ندارد (3) و چنانچه چیزی هم به آن برسد نجس نمی شود و ذرّه های کوچک و لزوجت محل ، اشکال ندارد (4). (1) (بهجت :) با شرائطی که ذکر می شود .. (2) (اراکی :) پاک می شود و بنا بر احتیاط واجب باید حد اقل با سه قطعه باشد. [پایان مسأله ] (3) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) بنا بر اظهر مخرج پاک می شود و نماز خواندن مانعی ندارد ..

(نوری :) پاک می شود و نماز خواندن مانعی ندارد و چنانچه چیزی هم به آن برسد، نجس نمی شود. (4) (بهجت :) مگر این که آن مقداری که معمولًا به وسیله سنگ و کهنه از بین می رود، باقی بماند.

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) مسأله با سنگ و کلوخ (خوئی ، سیستانی : و پارچه ) و مانند اینها اگر خشک و پاک باشند می شود مخرج غائط را تطهیر کرد و چنانچه رطوبت کمی داشته باشند که به مخرج نرسد (سیستانی : که موضع را تر نکند)، اشکال ندارد. (گلپایگانی ، صافی : ولی سزاوار است از سه دفعه کمتر نباشد اگر چه أقوی آن است که پاک می شود اگر به یک مرتبه یا دو مرتبه مخرج پاکیزه شود).

(زنجانی :) مسأله با سنگ و کلوخ و پارچه و دستمال کاغذی و مانند اینها می شود مخرج غائط را تطهیر کرد، ولی بنا بر احتیاط باید خشک باشد و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که به مخرج سرایت نکند، اشکال ندارد.

ص: 58

(مکارم :) مسأله هر گاه مخرج غائط را با سه قطعه سنگ یا کاغذ و مانند آن پاک کنند و ذرّات کوچکی که معمولًا جز با آب برطرف نمی شود باقی بماند ضرری ندارد و می تواند با آن نماز بخواند.

[مسأله 69 لازم نیست با سه سنگ مخرج را پاک کنند]

مسأله 69 لازم نیست با سه سنگ یا سه پارچه مخرج را پاک کنند، بلکه با اطراف یک سنگ یا یک پارچه هم کافی است ؛ بلکه اگر با یک مرتبه هم غائط برطرف شد کفایت می کند (1)، ولی با استخوان و سرگین و یا چیزهایی که احترام آنها لازم است ، مانند کاغذی که اسم خدا بر آن نوشته ، اگر پاک کند محل را ، نماز نمی تواند بخواند. (1) (بهجت :) و اگر با سرگین یا استخوان پاک کنند، بنا بر أظهر پاک می شود.

پاک کردن مخرج غائط با چیزهای مقدّس که احترام آنها لازم است ، مانند کاغذی که اسم خدا یا پیامبران علیهم السلام بر آن نوشته شده ، حرام است و ممکن است در صورت علم و عمد، موجب کفر شود که در این صورت ، به سبب کافر شدن ، تمام بدن نجس می شود ولی در صورت عدم علم و عمد یا غفلت یا خوانا نبودن نوشته ، أظهر حصول طهارت است .

(اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 68.

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) مسأله احتیاط واجب آن است که سنگ (خوئی : و کلوخ ) یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند، سه قطعه باشد و اگر با سه قطعه برطرف نشود، باید به قدری اضافه نماید تا مخرج کاملًا پاکیزه شود، ولی باقی ماندن ذرّه های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد؛ پاک کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا و پیغمبران بر آن نوشته شده حرام است و پاک شدن مخرج با استخوان و سرگین محل ّ اشکال است .

(گلپایگانی ، صافی :) معصیت و حرام است ..

(گلپایگانی ، صافی :) پاک شدن مخرج با استنجاء به سرگین و استخوان محل ّ اشکال است .

(تبریزی :) بنا بر احتیاط با استخوان و سرگین مخرج پاک نمی شود.

(سیستانی :) مسأله مخرج غائط را اگر یک مرتبه با سنگ یا کلوخ یا پارچه کاملًا پاکیزه نماید کفایت می کند، ولی بهتر آن است که سه مرتبه انجام دهد. بلکه با سه قطعه هم باشد و اگر با سه مرتبه پاکیزه نشود باید به قدری اضافه نماید تا مخرج کاملًا پاکیزه شود، ولی باقی ماندن اثری که معمولًا بدون شستن از بین نمی رود، اشکال ندارد؛ پاک کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا و پیغمبران بر آن نوشته شده حرام است و پاک کردن مخرج با استخوان و سرگین اشکال ندارد.

(زنجانی :) مسأله احتیاط آن است که سنگ یا پارچه ای که غائط را با آن برطرف می کنند سه قطعه باشد، بنا بر این تطهیر با سنگی که سه طرف داشته باشد خلاف احتیاط است ، هم چنین بنا بر احتیاط می بایست با سه مرتبه تطهیر صورت گیرد، هر چند با کمتر از آن مقدار نیز غائط برطرف شود و اگر با سه قطعه برطرف نشد، باید به قدری اضافه کنند تا مخرج کاملًا پاک شود،

ص: 59

ولی باقی ماندن ذره های کوچکی که دیده نمی شود اشکال ندارد. پاک کردن مخرج غائط با چیزهایی که احترام آنها لازم است مانند کاغذی که اسم خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نوشته شده حرام است ، هم چنین بنا بر احتیاط باید از پاک کردن مخرج با استخوان و سرگین اجتناب نمود ولی اگر با آنها پاک نمود مخرج غائط پاک می شود، هر چند احتیاط مستحب در تکرار تطهیر با اشیاء دیگر می باشد.

(نوری :) مسأله لازم است با سه سنگ یا سه پارچه مخرج را پاک کنند، با اطراف یک سنگ یا یک پارچه کافی نیست و با استخوان و سرگین پاک نمی شود و پاک کردن با چیزهایی که احترام آنها لازم است ، مانند کاغذی که اسم خدا بر آن نوشته شده حرام است و اگر محل را با آن پاک کند، پاک نمی شود و نماز با آن نمی تواند بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه با سه طرف یک قطعه سنگ ، محل ّ را پاک کند کافی است ، هم چنین با سه گوشه یک قطعه کاغذ و پارچه .

(فاضل :) مسأله لازم نیست با سه سنگ یا سه قطعه پارچه مخرج را پاک کنند، بلکه با اطراف یک سنگ یا یک پارچه هم کافی است ، ولی باید از سه دفعه کمتر نباشد، لیکن اگر مخرج را با استخوان و سرگین و یا چیزهایی که احترام آنها لازم است ، مانند کاغذی که اسم خدا بر آن نوشته شده پاک کند نمی تواند نماز بخواند.

[مسأله 70 اگر شک ّ کند که مخرج را تطهیر کرده یا نه ]

مسأله 70 اگر شک ّ کند که مخرج را تطهیر کرده یا نه ، (اگر چه همیشه (1) بعد از بول یا غائط فوراً تطهیر می کرده ) (2)، باید (3) خود را تطهیر نماید. (1) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) اگر چه عادتاً همیشه .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (گلپایگانی ، اراکی ، فاضل ، بهجت ، صافی :) احتیاط واجب آن است که ..

(خوئی ، نوری ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) لازم است ..

[مسأله 71 اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهیر کرده یا نه ]

مسأله 71 اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهیر کرده یا نه (1)، نمازی که خوانده صحیح است (2)، ولی برای نمازهای بعد باید تطهیر کند. (1) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) در صورتی که (زنجانی : مسأله را می دانسته و) احتمال بدهد که پیش از شروع به نماز ملتفت حالش بوده ، .. (2) (زنجانی :) و در غیر این صورت ، نمازش محکوم به بطلان است و در هر صورت بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید تطهیر کند.

استِبراء

[مسأله 72 تعریف استبراء]

مسأله 72 «استبراء» عمل مستحبّی است که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند (1) و آن دارای اقسامی است و بهترین آنها این است (2) که بعد از قطع شدن بول ، اگر مخرج غائط نجس شده ، اول آن را تطهیر کنند، بعد سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

ص: 60

(1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) برای آن که یقین کنند بول در مجرا نمانده است ..

(سیستانی :) برای آن که اطمینان کنند بول در مجرا نمانده است ..

(زنجانی :) برای خارج کردن بقایای آن انجام می دهند و در آن شرط است که پس از قطع شدن بول با انگشت سه بار از مخرج غائط تا بیخ آلت کشیده و سه بار از بیخ آلت تا سر آلت کشیده و سه بار سر آلت را فشار دهد. و بهتر آن است که استبراء به این صورت انجام گیرد که پس از قطع شدن بول ، سه بار با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارند و سه مرتبه تا سر آلت بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

(مکارم :) به این ترتیب که چند مرتبه از بیخ آلت تا بالا دست می کشند و قسمت بالا را چند مرتبه فشار می دهند تا باقی مانده قطرات بول خارج شود، امّا استبراء از منی آن است که بعد از خروج منی ، بول کنند تا ذرّات باقی مانده خارج شود. (2) (بهجت :) یک قسم آن که مطابق احتیاط است به این صورت می باشد ..

(سیستانی :) آن به گونه هایی انجام می شود، یکی از آنها این است ..

[مسأله 73 آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن از انسان خارج می شود]

مسأله 73 آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن (1) از انسان خارج می شود (2) (و به آن «مَذی » می گویند) پاک است (3) و نیز آبی که گاهی بعد از منی بیرون می آید (و به آن «وَذی » گفته می شود) (4) و آبی که گاهی بعد از بول بیرون می آید (و به آن «وَدی » می گویند) [اگر (5) بول به آن نرسیده باشد (6)]، پاک است . و چنانچه انسان بعد از بول استبراء کند و بعد (7) آبی از او خارج شود و شک کند که بول است یا یکی از اینها (8)، پاک می باشد. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) با زن .. (2) (سیستانی :) آبی که گاهی با تحریک شهوت از مرد خارج می شود .. (3) - [عبارت «پاک است » در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر ظاهر محل ّ تطهیر شده باشد پاک است .. (فاضل :) پاک است .. (5) (زنجانی ، بهجت :) اگر بعد از خروج .. (6) [قسمت داخل کروشه در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (7) (صافی :) و بعد از تطهیر محل .. (8) (بهجت :) و یا مخلوط است .. [قسمتهای داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (مکارم :) مسأله رطوبتهایی که از انسان خارج می شود غیر از بول و منی بر چند قسم است : اوّل : آبی که گاه بعد از بول بیرون می آید و کمی سفید و چسبنده است و به آن «وَدی » می گویند. دوّم : آبی که هنگام ملاعبه و بازی کردن با هم سر بیرون می آید و به آن «مَذی » می گویند. سوّم : آبی که گاه بعد از منی بیرون می آید و به آن «وذی » گویند، همه این آبها در صورتی که مجری آلوده به بول و منی نباشد، پاک است و وضو و غسل را هم باطل نمی کند. فائده استبراء از بول این

ص: 61

است که مجری را از بول پاک می کند یعنی اگر آب مشکوکی بعد از آن خارج شود، پاک است و وضو را هم باطل نمی کند، امّا اگر استبراء نکرده باید وضو را اعاده کند و محل ّ را بشوید. فائده استبراء از منی این است که اگر رطوبت مشکوکی از او خارج شود و نداند منی است یا یکی از آبهای پاک ، غسل ندارد، و اگر استبراء نکند و احتمال دهد ذرّات منی در مجری باقی بوده و همراه بول یا رطوبت دیگری خارج شده باید دوباره غسل کند.

[مسأله 74 اگر انسان شک کند استبراء کرده یا نه ]

مسأله 74 اگر انسان شک کند استبراء کرده یا نه ، (1) و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه ، نجس می باشد. و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود، ولی اگر شک کند استبرائی که کرده درست بوده یا نه ، و رطوبتی از او بیرون آید که نداند پاک است یا نه ، پاک می باشد؛ وضو را هم باطل نمی کند. (1) (مکارم :) باید از رطوبتهای مشکوک اجتناب کند امّا اگر استبراء کرده ولی نمی داند درست بوده یا نه ، اعتناء به شک نمی کند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) مسأله اگر رطوبتی از انسان بیرون بیاید که نداند پاک است یا نه ، چنانچه استبراء نکرده باشد یا شک کند که استبراء کرده یا نه ، آن رطوبت نجس می باشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل می شود، ولی اگر شک کند که استبرائی که کرده درست بوده یا نه ، در صورتی که مسأله را می دانسته و احتمال می دهد که در هنگام استبراء به شرائط صحّت آن توجه داشته ، رطوبت خارج شده پاک می باشد و وضو را هم باطل نمی کند و در غیر این صورت ، نجس بوده و وضو را هم باطل می کند.

[مسأله 75 کسی که استبراء نکرده است ]

مسأله 75 کسی که استبراء نکرده اگر به واسطه آن که مدتی از بول کردن او گذشته ، یقین کند (1) بول در مجری نمانده است (2) و رطوبتی ببیند و شک کند پاک است یا نه ، آن رطوبت پاک می باشد، وضو را هم باطل نمی کند. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا اطمینان حاصل کند .. (سیستانی :) اطمینان کند .. (2) (زنجانی :) کسی که استبراء نکرده یا شک کند که استبراء کرده یا نه ، اگر به جهتی ، مانند آن که مدتی از بول کردن او گذشته ، یقین کند از آن بول ، در مجری نمانده است ..

[مسأله 76 اگر انسان بعد از بول استبراء کند]

مسأله 76 اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگیرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتی ببیند که بداند یا بول است یا منی (1)، واجب است احتیاطاً غسل کند، وضو هم بگیرد (2). ولی اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو کافی است . (1) (زنجانی :) نداند بول است یا منی .. (2) (تبریزی :) لازم است وضو بگیرد و بنا بر احتیاط مستحب ّ غسل کند ..

[مسأله 77 برای زن استبراء از بول نیست ]

مسأله 77 برای زن استبراء از بول نیست و اگر رطوبتی ببیند و شک کند پاک است یا نه ، (1) پاک می باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمی کند. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) شک کند بول است یا نه ..

ص: 62

مستحبّات و مکروهات تخلی

[مسأله 78 مستحبات تخلی ]

مسأله 78 مستحب ّ است در موقع تخلی جایی بنشیند که کسی او را نبیند، (1) و موقع وارد شدن به مکان تخلّی ، اول پای چپ ، و موقع بیرون آمدن ، اول پای راست را بگذارد. و هم چنین مستحب ّ است در حال تخلّی سر را به پوشاند و سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد. (1) (مکارم :) که کسی مطلقاً او را نبیند، هم چنین مستحب ّ است هنگام تخلّی سر را به پوشاند. [پایان مسأله ]

[مسأله 79 مکروهات تخلی ]

مسأله 79 نشستن روبروی خورشید و ماه در موقع تخلی ، مکروه است ولی اگر عورت خود را به وسیله ای به پوشاند مکروه نیست . و نیز در موقع تخلّی ، نشستن روبروی باد و در جادّه و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد و چیز خوردن و توقّف زیاد (1) و تطهیر کردن با دست راست ، مکروه می باشد. و هم چنین است حرف زدن در حال تخلّی ؛ ولی اگر ناچار باشد، یا ذکر خدا بگوید، اشکال ندارد. (2) (1) (بهجت :) در مکان تخلّی .. (2) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مکروه نیست . (بهجت :) کراهت ندارد.

(مکارم :) مسأله این کارها در موقع تخلّی مکروه است : 1 نشستن زیر درختان میوه 2 نشستن در جایی که محل ّ عبور و مرور مردم است ، هر چند کسی او را نبیند. 3 نشستن اطراف خانه ها 4 نشستن مقابل خورشید و ماه ، ولی اگر عورت خود را بپوشاند مکروه نیست . 5 توقف زیاد 6 سخن گفتن مگر به هنگام ضرورت ، ولی ذکر خدا در همه حال خوب است . 7 ایستاده بول کردن 8 بول کردن در آب ، مخصوصاً آبهای ایستاده 9 بول کردن در سوراخ جانوران 10 بول کردن در زمینهای سفت که از آن ترشّح می شود و در مقابل باد.

[مسأله 80 ایستاده بول کردن ]

مسأله 80 ایستاده بول کردن و بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب ، خصوصاً آب ایستاده ، مکروه است (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 79.

[مسأله 81 خودداری کردن از بول و غائط]

مسأله 81 خودداری کردن از بول و غائط، مکروه است . و اگر ضرر برساند باید خودداری نکند. (1) (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر برای بدن ضرر داشته باشد، حرام است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر برای بدن ضرر کلّی داشته باشد حرام است .

(زنجانی :) اگر موجب فساد بدن شود و ضرر اساسی داشته باشد، حرام است .

(مکارم :) اگر ضرر داشته باشد اشکال دارد.

(بهجت :) اگر به حدّی ضرر برساند که در حکم ضرر زدن ِ حرام باشد، نباید خودداری کند.

[مسأله 82 مستحب ّ است انسان پیش از نماز بول کند]

مسأله 82 مستحب ّ است انسان پیش از نماز و پیش از خواب (1) و پیش از جماع (2) و بعد از بیرون آمدن منی ، بول کند. (1) [عبارت «پیش از خواب » در رساله آیت اللّه صافی نیست ] (2) [عبارت «پیش از جماع » در رساله آیت اللّه مکارم نیست ]

ص: 63

احکام تخلی (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 89 تطهیر عشایر در ایام کوچ ]

س 89: عشایر بخصوص در ایام کوچ کردن ، آب کافی برای تطهیر در اختیار ندارند، آیا چوب و سنگ ریزه برای تطهیر مخرج بول کفایت می کند؟ آیا آنان می توانند با این حال نماز بخوانند؟

ج : مخرج بول جز با آب پاک نمی شود. ولی نماز کسی که توانائی تطهیر بدن خود با آب را ندارد، صحیح است .

[س 90 حکم تطهیر مخرج بول و غائط]

س 90: حکم تطهیر مخرج بول و غائط با آب قلیل چیست ؟

ج : برای طهارت مخرج بول با آب قلیل دو بار شستن بنا بر احتیاط لازم است ، و برای طهارت مخرج غائط شستن تا مقداری که عین نجاست و آثار آن از بین برود، لازم است .

[س 91 بعد از بول کردن استبراء نماید]

س 91: بر حسب عادت ، نماز گزار باید بعد از بول کردن استبراء نماید. در عورت من زخمی وجود دارد که هنگام استبراء بر اثر فشار از آن خون جاری شده و با آبی که برای تطهیر استفاده می کنم مخلوط می شود و باعث نجاست بدن و لباسم می گردد. اگر استبراء نکنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود یابد ولی با استبراء و فشاری که بر آن وارد می شود زخم باقی خواهد ماند و خوب شدن آن سه ماه طول خواهد کشید. خواهش می کنم بیان فرمائید که عمل استبراء را انجام بدهم یا خیر؟

ج : استبراء واجب نیست . و اگر موجب ضرر شود جایز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول کردن رطوبت مشتبه خارج شود، حکم بول را دارد.

[س 92 گاهی بدون اختیار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتی خارج می شود]

س 92: گاهی بدون اختیار از انسان بعد از بول و استبراء رطوبتی خارج می شود که شبیه بول است . آیا این رطوبت نجس است یا پاک ؟ اگر انسان بعد از مدتی بطور اتفاقی متوجه این مسأله شود، نمازهای گذشته اش چه حکمی دارد؟ آیا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج این رطوبت غیر اختیاری بررسی نماید؟

ج : اگر بعد از استبراء رطوبتی خارج شود که بول بودن آن مشکوک باشد، حکم بول را ندارد و محکوم به طهارت است ، و بررسی و جستجو در این باره لازم نیست .

[س 93 رطوبتی که گاهی از انسان خارج می شود]

س 93: لطف بفرمایید در صورت امکان راجع به اقسام رطوبتی که گاهی از انسان خارج می شود، توضیح دهید.

ج : رطوبتی که گاهی بعد از خروج منی از انسان خارج می شود، وذی نام دارد، و رطوبتی که بعضی از اوقات بعد از بول خارج می شود، ودی نامیده می شود، و رطوبتی که بعد از ملاعبه زن و مرد با یکدیگر خارج می شود، مذی نام دارد. همه این رطوبتها پاک است و باعث نقض طهارت نمی شود.

[س 94 انحراف از سمت قبله در تخلی ]

س 94: اگر کاسه توالتها در جهت مخالف سمتی که اعتقاد دارند قبله است ، نصب شودو بعد از مدتی متوجه شویم که جهت کاسه با جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آیا تغییر جهت کاسه توالت واجب است یا خیر؟

ج : انحراف از قبله به مقداری که انحراف از سمت قبله بر آن صدق کند، کافی است و اشکال ندارد.

ص: 64

[س 95 بعد از استبراء، به شک در خروج بول اعتنا نمی شود]

س 95: بر اثر بیماری در مجاری ادرار، بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نمی شود و رطوبت می بینم . برای معالجه به پزشک مراجعه نموده و به دستورات او عمل کردم ولی بیماری ام معالجه نشد. وظیفه شرعی من چیست ؟

ج : بعد از استبراء، به شک در خروج بول اعتنا نمی شود، و اگر یقین دارید که بول به صورت قطره قطره از شما خارج می شود، باید به وظیفه مسلوس که در رساله عملیه امام خمینی «قدس سره » ذکر شده ، عمل نمایید و تکلیفی زائد بر آن ندارید.

[س 96 کیفیت استبراء]

س 96: کیفیت استبراء قبل از تطهیر مخرج غایط چگونه است ؟

تفاوتی بین استبراء قبل از تطهیر مخرج غائط و بعد از تطهیر آن ، از نظر کیفیت وجود ندارد.

[س 97 کشف عورت در برابر شخص دیگر]

س 97: استخدام در بعضی از شرکت ها و مؤسسات مستلزم معاینات پزشکی است که گاهی مشتمل بر کشف عورت است . آیا این عمل در صورت نیاز جایز است ؟

ج : کشف عورت در برابر شخص دیگر، هر چند لازمه استخدام باشد، جایز نیست ، مگر در صورتی که ترک کار برای او مشقت آور بوده و مضطرّ به آن باشد.

[س 98 تطهیر مخرج بول ]

س 98: در هنگام تخلّی ، مخرج بول با چند مرتبه شستن پاک می شود؟

ج : محل دفع بول بنا بر احتیاط واجب با دو مرتبه شستن با آب قلیل پاک می شود.

[س 99 تطهیر مخرج مدفوع ]

س 99: مخرج مدفوع را چگونه می توان تطهیر کرد؟

ج : مخرج مدفوع را به دو گونه می توان تطهیر کرد: اول آن که با آب بشوید تا نجاست زائل شود و پس از آن آب کشیدن لازم نیست . دوم آن که با سه قطعه سنگ یا پارچه پاک و امثال آن ، نجاست را پاک نماید و اگر با سه قطعه ، نجاست زائل نشد با قطعات دیگری آن را کاملًا پاک کند، و به جای سه قطعه می تواند از سه جای یک قطعه سنگ یا پارچه استفاده کند.

[نجاسات و مطهرات ]

[نجاسات و مطهرات از رساله حضرت امام ]

نجاسات

[مسأله 83 نجاسات ]

مسأله 83 نجاسات یازده چیز (1) است : اول : بول ، دوم : غائط، سوم : منی ، چهارم : مردار، پنجم : خون ، ششم و هفتم : سگ و خوک ، هشتم : کافر، (2) نهم : شراب ، (3) دهم : فقّاع ، (4) یازدهم : عرق شتر نجاستخوار. (5) (1) (خوئی ، بهجت ، سیستانی ، تبریزی :) ده چیز .. (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب یازده چیز .. (2) (تبریزی :) کافر که از طایفه یهود و نصاری و مجوس نباشد .. (فاضل :) هشتم : مشرک .. (3) (زنجانی :) نهم : شراب و مایعهای مست کننده دیگر ..

(مکارم :) نهم : مایعات مست کننده .. (4) (خوئی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) دهم : آبجو ..

(بهجت :) و مسائل مربوط به عرق جنب از حرام و عرق شتر نجاستخوار نیز در ادامه همین مسائل خواهد آمد.

(سیستانی :) دهم : عرق حیوان نجاستخوار.

ص: 65

(5) (گلپایگانی ، مکارم ، صافی :) یازدهم : عرق حیوان نجاستخوار ( (گلپایگانی ، صافی :) که بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کرد).

(زنجانی :) یازدهم : بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار.

[أقسام نجاسات ]
(1 خ 2 - بول و غائط
[مسأله 84 بول و غائط انسان ]

مسأله 84 بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد که اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن می کند، نجس است (1)، ولی فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است . (1) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی :) و بنا بر احتیاط واجب ( (زنجانی :) و بنا بر احتیاط) باید از بول و غائط حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند (زنجانی : مثل ماهی حرام گوشت ) اجتناب کرد ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) (خوئی ، تبریزی : و بول ) و غائط حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند، مثل ماهی حرام گوشت و هم چنین فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است . (سیستانی : ولی از بول حیوان حرام گوشت که خون جهنده ندارد باید بنا بر احتیاط لازم اجتناب کرد).

(بهجت :) و بنا بر احتیاط از بول و غائط حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد، در صورتی که عسر و حرج لازم نمی آید، اجتناب نمایند ..

(مکارم :) و احتیاط واجب آن است از بول حیوان حرام گوشت که خون جهنده ندارد نیز اجتناب کند، ولی فضله حیوانات کوچک مثل پشه و مگس و مانند آنها پاک است ، بنا بر این از فضله موش و گربه و حیوانات درنده و مانند آنها باید اجتناب کرد.

(صافی :) و بنا بر احتیاط واجب باید از بول حیوان حرام گوشتی که خون آن جستن نمی کند اجتناب کرد، ولی فضله آنها خواه بزرگ باشند یا کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند پاک است .

[مسأله 85 فضله پرندگان حرام گوشت ]

مسأله 85 فضله پرندگان حرام گوشت ، نجس است (1). (1) (بهجت :) و فضله خفّاش بنا بر احتیاط نجس است .

(اراکی :) مسأله فضله پرندگان حرام گوشت بنا بر اقوی نجس نمی باشد، اگر چه احتیاط مستحب ّ است که از آن اجتناب شود.

(گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) مسأله فضله پرندگان حرام گوشت پاک است (گلپایگانی ، صافی : ولی خوب است احتیاطاً از آن اجتناب شود خصوصاً در خفّاش و مخصوصاً نسبت به بول آن ).

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله بول و فضله پرندگان حرام گوشت پاک و بهتر اجتناب از آنها است .

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط، باید از فضله پرندگان حرام گوشت اجتناب کرد.

(مکارم :) مسأله فضله و بول پرندگان حلال گوشت و حرام گوشت نجس نیست ولی احتیاط مستحب ّ پرهیز از حرام گوشت است مخصوصاً از بول خفّاش .

ص: 66

[مسأله 86 بول و غائط حیوان نجاستخوار]

مسأله 86 بول و غائط حیوان نجاستخوار (1)، نجس است (2) و هم چنین است بول و غائط حیوانی که انسان آن را وطی کرده ، یعنی با آن نزدیکی نموده (3) و گوسفندی که استخوان آن (4) از خوردن شیر خوک ، محکم شده است (5). (1) (بهجت :) که عادت به خوردن فقط نجاست انسان ، بدون اختلاط به چیز دیگری پیدا کرده تا زمانی که استبراء نشده است .. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

(خوئی :) و هم چنین است بول و غائط گوسفندی که شیر خوک خورده به تفصیلی که خواهد آمد و حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده است .

(زنجانی :) و هم چنین است بول و غائط گوسفندی که از خوک شیر خورده و گوشت در بدنش روییده و استخوانش از آن سخت شده است و نیز بول و غائط حیوانی که انسان با آن نزدیکی کرده است .

(تبریزی :) و هم چنین است بول و غائط گوسفندی که شیر خوک خورده ، که از آن شیر، گوشت آورده و استخوانش محکم شود یا حیوانی که انسان آن را وطی کرده یعنی با آن نزدیکی نموده است .

(سیستانی :) و هم چنین است بول و غائط بچه بزی که شیر خوک خورده به تفصیلی که در احکام خوردنیها و آشامیدنیها خواهد آمد یا حیوان چهارپایی که انسان با آن نزدیکی نموده است .

(بهجت :) و حیوانی که انسان آن را وطی کرده ، یعنی با آن نزدیکی نموده ، و گوسفندی که گوشت آن از خوردن شیر خوک ، روییده شده است بنا بر أحوط ملحق به نجاستخوار است . (3) (مکارم :) و از بول و مدفوع گوسفندی که شیر خوک خورده باید اجتناب کرد. (4) (فاضل ، نوری :) گوسفندی که گوشت آن .. (5) (اراکی :) گوسفندی که شیر خوک خورده است .

(گلپایگانی ، صافی :) گوسفند، بلکه بنا بر احتیاط لازم هر حیوان حلال گوشتی که گوشت آن از خوردن شیر خوک ، محکم شده است .

3 منی
[مسأله 87 منی حیوانی که خون جهنده دارد]

مسأله 87 منی حیوانی (1) که خون جهنده دارد، نجس است (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) منی انسان و هر حیوانی .. (2) (مکارم :) خواه حرام گوشت باشد یا حلال گوشت ؛ و احتیاط واجب آن است که از منی حیوانی که خون جهنده ندارد، نیز اجتناب شود.

(سیستانی :) مسأله منی مرد و هر حیوان مذکّر حرام گوشتی که خون جهنده دارد نجس است و رطوبتی که از زن با شهوت خارج می شود و موجب جنابت اوست ، به تفصیلی که در مسأله [346] ذکر خواهد شد، در حکم منی است و بنا بر احتیاط واجب باید از منی حیوان مذکّر حلال گوشتی که خون جهنده دارد اجتناب شود.

4 مردار
[مسأله 88 مردار حیوانی که خون جهنده دارد]

مسأله 88 مردار حیوانی (1) که خون جهنده دارد، نجس است ، (2) چه خودش مرده باشد یا به غیر دستوری که در شرع معیّن شده ، آن را کشته باشند. و ماهی

ص: 67

چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بمیرد، پاک است . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مردار انسان و هر حیوانی .. (2) (مکارم :) در صورتی که خودش مرده باشد؛ امّا اگر به غیر دستور شرعی آن را ذبح کرده باشند پاک است ، ولی احتیاط مستحب ّ، پرهیز است . بنا بر این گوشت و پوست حیواناتی که از ممالک غیر اسلامی می آورند پاک است ، ولی خوردن این گوشتها حرام است ، مگر این که یقین به ذبح شرعی آنها پیدا شود یا آورنده آن خبر دهد که ذبح شرعی شده است .

[مسأله 89 چیزهایی از مردار که روح نداشته باشد]

مسأله 89 چیزهایی از مردار که مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندان ، روح نداشته (1) اگر از غیر حیوانی باشد که مثل سگ نجس است پاک می باشد. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) پاک می باشد.

(نوری :) که روح در آن حلول نمی کند، از غیر حیوان نجس العین (حیوانی که ذاتاً نجس است مثل خوک و سگ ) پاک می باشد. (مکارم :) مسأله اجزای مردار که روح ندارد مانند پشم و مو و ناخن پاک است ، ولی استخوان و قسمتی از دندان و شاخ که روح دارد یعنی اگر آسیبی به آن برسد ناراحت می شود، پاک بودن آن اشکال دارد.

[مسأله 90 اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد]

مسأله 90 اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد و در حالی که زنده است گوشت یا چیز دیگری را که روح دارد جدا کنند، نجس است . (مکارم :) مسأله اجزائی را که روح دارد اگر از بدن انسان یا حیوان زنده جدا کنند نجس است ، هر چند گوشت کمی باشد.

[مسأله 91 پوستهای مختصر لب ]

مسأله 91 پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر (1) بدن که موقع افتادنشان رسیده ، اگر چه آنها را بکنند پاک است (2)، ولی بنا بر احتیاط واجب (3) باید از پوستی که موقع افتادنش نرسیده و آن را کنده اند اجتناب نمایند. (1) (اراکی :) که از بدن جدا می شود، پاک است . [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (زنجانی :) و بنا بر احتیاط ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند (سیستانی : چنانچه روح نداشته باشد و به آسانی کنده شود) پاک است .

(مکارم :) مسأله پوستهایی که از لب و سر و جاهای دیگر بدن انسان جدا می شود پاک است ، امّا اگر آن را با فشار جدا کنند احتیاط واجب اجتناب است .

[مسأله 92 تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می آید]

مسأله 92 تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون می آید (1)، اگر پوست روی آن سفت شده باشد (2) پاک است ، (3) ولی ظاهر آن را باید آب کشید. (1) (بهجت :) پاک است و بنا بر احتیاط باید پوست روی آن سفت شده باشد ولی ظاهر آن را باید آب کشید. (2) (زنجانی :) اگر پوست روی آن کلفت شده باشد ..

ص: 68

(3) (سیستانی :) هر چند پوست روی آن سفت نشده باشد پاک است ..

(فاضل :) اگر چه پوست روی آن سفت نشده باشد پاک است . [پایان مسأله ]

[مسأله 93 اگر برّه و بزغاله پیش از آن که علفخوار شوند بمیرند]

مسأله 93 اگر برّه و بزغاله پیش از آن که علفخوار شوند بمیرند (1)، پنیر مایه ای که در شیردان آنها می باشد پاک است ، ولی ظاهر آن را باید آب کشید. (2) (1) (فاضل :) اگر برّه و بزغاله بمیرند .. (2) (مکارم :) ولی بیرون آن را بنا بر احتیاط واجب باید آب بکشند.

(سیستانی :) چنانچه ثابت نشود که معمولًا مایع است ، باید ظاهر آن را که با بدن میّت ملاقات کرده است بشویند.

[مسأله 94 دواجات روان و عطر و روغن ]

مسأله 94 دواجات روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه (1) می آورند اگر انسان یقین به نجاست آنها نداشته باشد، پاک است . (1) (فاضل ، بهجت ، زنجانی :) از کشورهای غیر اسلامی ..

(مکارم :) مسأله تمام موادّ غذایی و غیر غذایی که از کشورهای غیر اسلامی می آورند، مانند کره و روغن و پنیر و انواع داروها و صابون و واکس و پارچه و عطر و امثال اینها، اگر انسان یقین به نجس بودن آنها نداشته باشد، پاک است .

[مسأله 95 گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته شود]

مسأله 95 گوشت و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است ، و هم چنین است اگر یکی از اینها در دست مسلمان باشد (1)، ولی اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه ، نجس می باشد. (1) (نوری :) و بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و احتمال بدهند آن مسلمان رسیدگی کرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده است و نیز بداند مسلمان با آن معامله پاکی نموده ، پاک است ؛ ولی اگر بداند رسیدگی نکرده ، نجس می باشد.

(اراکی :) مسأله گوشت و پیه و چرمی که از دست مسلمانی و یا از بازار مسلمانان گرفته می شود، پاک است ، هر چند ندانند که به دستور شرع کشته شده یا نه .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله گوشت و پیه و چرمی که در بازار اسلام از دست مسلمانان گرفته شود، پاک است و اگر از دست کافر گرفته شود بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب شود مگر آن که بدانیم از دست مسلمان گرفته و اگر در بازار کفّار از دست کفّار بگیرند، نجس است مگر آن که بدانیم از بلاد اسلام بوده و اگر یکی از اینها در بازار کفّار در دست مسلمان باشد احتیاط واجب اجتناب از آن است مگر آن که مسلمان با آن معامله طهارت کند و احتمال داده شود که طهارت آن را به دست آورده که در این صورت پاک است .

(خوئی :) مسأله گوشت و پیه و چرمی که احتمال آن برود که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده پاک است ، ولی اگر از دست کافر گرفته شود یا این که دست مسلمانی باشد که از

ص: 69

کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه ، خوردن آن گوشت و پیه حرام است و نماز در آن چرم جایز نیست و امّا آن چه از بازار مسلمانها یا از مسلمانی گرفته شود و معلوم نباشد که از کافر گرفته شده ، یا این که احتمال آن برود که تحقیق کرده اگر چه از کافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت و پیه نیز جایز است .

(تبریزی :) بلکه احوط نجاست آن است ..

(سیستانی :) خوردن آن گوشت و پیه حرام است ولی نماز در آن چرم جایز است ..

(سیستانی :) اگر چه از کافر گرفته باشد خوردن آن گوشت و پیه نیز جایز است مشروط بر این که آن مسلمان در آن تصرّفی بکند که مختص ّ گوشت حلال است مانند این که برای خوردن بفروشد.

(فاضل :) مسأله گوشت و پیه و چرمی که در دست مسلمان باشد پاک است ولی اگر بدانند که آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی نکرده که از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده یا نه ، نجس نمی باشد ولی خوردن آنها حرام است و نماز در لباسی که از آن چرم باشد، جایز نیست .

(زنجانی :) مسأله گوشت و پیه و چرمی که احتمال برود از حیوانی است که به دستور شرع کشته اند در چهار صورت پاک است و خوردن آن جایز می باشد: 1 در بازار مسلمانان تهیه شده باشد، هر چند از دست کافر گرفته شده باشد. 2 از مکانی در سرزمین اسلام یعنی سر زمینی که مسلمانان بر آن حکومت می کنند تهیه شده باشد. در این دو صورت ، اگر از بازار غیر اسلامی یا سرزمین غیر اسلامی وارد شده باشد، چنانچه احتمال برود که در پاکی و نجسی آن تحقیق شده ، پاک ، و گر نه ، نجس است . هم چنین در برخی از فرضهای این دو صورت تفصیلی وجود دارد که در مسأله بعد خواهد آمد. 3 اگر کسی که آن چیز در دست اوست به پاک بودن آن خبر دهد با تفصیلی که در مسأله بعد می آید. 4 اگر ببیند که مسلمانان در آن نماز می خوانند. و در غیر آن چهار صورت ، در حکم مردار است و تمام احکام مردار بر آن بار می شود، بنا بر این نجس بوده و نماز خواندن در آن چرم جایز نیست و خوردن آن گوشت و پیه حرام است و خرید و فروش آن هم باطل است .

(مکارم :) مسأله گوشت و پوست و پیه و چرمی که در بازار مسلمانان فروخته می شود، یا مسلمانی برای انسان هدیه می آورد پاک است ، ولی اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسیدگی لازم را نکرده است ، مستحب ّ است از آن اجتناب شود ولی خوردن آن حرام می باشد.

مسأله از 96 و 104 اختصاصی
اشاره

(زنجانی :) مسأله 96 اگر گوشت و پیه و چرم را از سرزمینی تهیه کرده باشد که بر خلاف نظر شیعه برخی از اقسام مردار را پاک می دانند مثلًا از سرزمین حنفیان و شافعیان که عقیده دارند پوست مردار با دبّاغی پاک می شود، در صورت اول و دوم که در مسأله پیش گفته شد می بایست از فروشنده سؤال شود که آیا این گوشت یا چرم مثلًا از حیوانی که به دستور شرع ذبح شده گرفته شده است یا خیر؟ در صورتی که پاسخ مثبت بود می توان احکام پاک بودن را بر آن گوشت و چرم بار کرد، مثلًا از آن گوشت خورد و در آن چرم نماز خواند، ولی نمی توان به مجرّد گفته فروشنده ، به دیگران خبر داد که این گوشت یا چرم از حیوانی است که به دستور شرع ذبح شده است ، و همین طور اگر کسی که این گوشت یا چرم در دست اوست در چنین

ص: 70

سرزمینی بگوید که از حیوانی است که به دستور شرع ذبح شده ، نمی توان به مجرد گفته او این مطلب را به دیگران گفت هر چند می تواند احکام پاک بودن را بر این گوشت یا چرم بار کند.

5 خون
[مسأله 96 خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد]

مسأله 96 خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند، نجس است ؛ پس خون حیوانی که مانند ماهی و پشه خون جهنده ندارد، پاک می باشد.

[مسأله 97 متخلف ذبیحه ]

مسأله 97 اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که در شرع معیّن شده بکشند و خون آن به مقدار معمول (1) بیرون آید، خونی که در بدنش می ماند، پاک است ، (2) ولی اگر به علت نفس کشیدن یا به واسطه این که سر حیوان در جای بلندی بوده خون به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است (3). (1) (سیستانی :) به مقدار لازم .. (2) (مکارم :) مگر این که سر حیوان را در جای بلند قرار دهند و خون به بدن حیوان برگردد، و اگر به علّت نفس کشیدن خون برگردد نیز احتیاط واجب اجتناب است .

(زنجانی :) ولی اگر به علت نفس کشیدن خون به بدن حیوان برگردد، یا به واسطه این که سر حیوان در جای بلندی بوده خون به مقدار متعارف بیرون نیاید آن خون نجس است ، و بنا بر احتیاط مستحب از خونی که در اجزاء محرمه از حیوان حلال گوشت مانده ، اجتناب کنند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط لازم ، اجتناب از خون باقی مانده در اجزاءِ حرام ِ حلال گوشت است . (بهجت :) و هم چنین چیزی که با آن خون ملاقات کند آن هم نجس است .

[مسأله 98 خونی که در تخم مرغ می باشد نجس نیست ]

مسأله 98 خونی که در تخم مرغ می باشد نجس نیست ، ولی به احتیاط واجب باید از خوردن آن اجتناب کند (1) و اگر خون را با زرده تخم مرغ به هم بزنند که از بین برود، خوردن زرده هم مانعی ندارد. (1) (فاضل :) احتیاط مستحب آن است که از آن اجتناب شود. [پایان مسأله ] (خوئی ، گلپایگانی ، اراکی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب ( (زنجانی :) بنا بر احتیاط) از تخم مرغی که ذرّه ای خون در آن است ، باید اجتناب کرد ولی اگر خون ( (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) مثلًا) در زرده باشد تا پوست نازک روی آن پاره نشده ، سفیده پاک است .

(مکارم :) مسأله خونی که در تخم مرغ می باشد، نجس است بنا بر احتیاط واجب ، و خوردن آن نیز حرام است .

(نوری :) مسأله خونی که در تخم مرغ می باشد، بنا بر احتیاط واجب نجس است ؛ ولی اگر در میان پرده رقیقی است و آن پرده پاره نشده است ، اجزاء تخم مرغ را نجس نمی کند.

(سیستانی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که از زرده تخم مرغی که ذره ای خون در آن می باشد اجتناب شود.

ص: 71

(بهجت :) مسأله از خونی که در تخم مرغ می باشد بنا بر احتیاط باید اجتناب کرد، ولی اگر خون در زرده باشد سفیده پاک است و اگر در سفیده باشد زرده پاک است .

[مسأله 99 خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است ]

مسأله 99 خونی که گاهی موقع دوشیدن شیر دیده می شود نجس است و شیر را نجس می کند.

[مسأله 100 خونی که از لای دندانها می آید]

مسأله 100 خونی که از لای دندانها می آید، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، (1) پاک است (2) و فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد (3). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اجتناب از آب دهان لازم نیست . [پایان مسأله ] (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (گلپایگانی ، صافی :) پاک است ولی بهتر آن است که آن را فرو نبرند.

(زنجانی :) پاک است ولی احتیاط آن است که آن را فرو نبرند.

(مکارم :) مسأله خونی که از لثه یا جای دیگر دهان بیرون می آید هر گاه در آب دهان حل ّ شود و از بین برود پاک است و فرو بردن آب دهان نیز در این صورت جایز است ولی عمداً این کار را نکند.

(نوری :) مسأله خونی که از لای دندانها می آید نجس و خوردن آن حرام است ؛ ولی اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود پاک است ؛ ولی فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال دارد.

[مسأله 101 خونی که به واسطه کوبیده شدن ، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد]

مسأله 101 خونی که به واسطه کوبیده شدن ، زیر ناخن یا زیر پوست می میرد، اگر طوری شود که دیگر به آن خون نگویند، پاک است و اگر به آن خون بگویند (1) در صورتی که ناخن یا پوست سوراخ شود (2) اگر مشقت ندارد باید برای وضو و غسل خون را بیرون آورند (3) و اگر مشقّت دارد (4) باید اطراف آن را به طوری که نجاست زیاد نشود، بشویند و پارچه یا چیزی مثل پارچه ، بر آن بگذارند (5) و روی پارچه دست تر بکشند (6). (1) (بهجت :) نجس است و ..

(سیستانی :) و ظاهر گردد نجس است پس چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود به طوری که خون جزء ظاهر بدن حساب شود، اگر بیرون آوردن خون و تطهیر محل ، جهت وضو یا غسل مشقت زیاد دارد باید تیمم نماید. [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) اگر به آن خون بگویند در صورتی نجس است که ناخن یا پوست سوراخ شود، و در این صورت .. (3) (خوئی ، تبریزی :) اگر به آن خون بگویند نجس است و در این صورت چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود اگر بیرون آوردن خون و تطهیر محل ّ، جهت وضو یا غسل مشقت (خوئی : مشقت زیاد) دارد باید تیمم نماید (تبریزی : و بنا بر احتیاط لازم وضو هم بگیرد به طوری که وقت وضو گرفتن ، آب وضو نجس نشود). [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) اگر به آن خون بگویند نجس است و در این صورت اگر مشقت ندارد باید برای وضو و غسل آن را برطرف سازند ..

(زنجانی :) اگر به آن خون بگویند، نجس است و در این صورت ، چنانچه ناخن یا پوست سوراخ

ص: 72

شود، اگر مشقت زیاد ندارد باید برای وضو یا غسل خونی که دیده می شود بیرون آورند ..

(مکارم :) اگر به آن خون بگویند، ما دام که زیر پوست و ناخن است برای وضو و غسل و نماز اشکال ندارد، اما هر گاه سوراخ شود اگر ضرر و زحمت فوق العاده ای ندارد باید آن را بیرون آورند و اگر زحمت زیاد دارد باید برای وضو و غسل اطراف آن را شست و پارچه ای روی آن بگذارد و روی پارچه دست تر بکشد و احتیاطاً تیمم هم بکند. (4) (زنجانی :) اگر مشقت زیاد دارد .. (5) (اراکی :) و به وظیفه جبیره عمل نماید. (6) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاطاً تیمم هم بکنند. (نوری :) و تیمم هم بکنند.

زنج (انی :) و اگر گذاشتن پارچه ممکن نبود، تیمم کند.

(بهجت :) همان طوری که وضو یا غسل جبیره ای می نماید.

[مسأله 102 اگر انسان نداند که خون ، زیر پوست مرده ]

مسأله 102 اگر انسان نداند که خون ، زیر پوست مرده یا گوشت به واسطه کوبیده شدن به آن حالت درآمده ، پاک است .

[مسأله 103 اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون در آن بیفتد]

مسأله 103 اگر موقع جوشیدن غذا ذرّه ای خون در آن بیفتد، تمام غذا و ظرف آن (1) نجس می شود و جوشیدن و حرارت و آتش (2)، پاک کننده نیست . این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (2) (زنجانی :) جوشیدن و آتش ..

[مسأله 104 زردابه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود]

مسأله 104 زردابه ای که در حال بهبودی زخم در اطراف آن پیدا می شود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است ، (1) پاک می باشد. (1) (بهجت :) و به آن خون زرد نیز نگویند پاک است ، امّا اگر قبلًا می دانستیم خون بوده ولی حالا شک ّ در خون بودن آن داشته باشیم ، نجس است .

(مکارم :) مسأله زردابه ای که گاه موقع خراشیدگی پوست یا در اطراف زخم پیدا می شود، چنانچه معلوم نباشد خون است یا با خون مخلوط شده پاک است .

مسأله 105 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 110 پوست سرخ رنگی که بعد از شستن زخم یا هنگام بهبودی روی زخم ظاهر می شود پاک است ، مگر این که یقین حاصل شود خون در آن است .

6 7 سگ و خوک
[مسأله 105 سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند]

مسأله 105 سگ و خوکی که در خشکی زندگی می کنند حتّی مو (1) و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهای آنها نجس است ولی سگ و خوک دریایی پاک است . (1) (بهجت :) همه اجزاء، حتّی مو ..

(سیستانی :) مسأله سگ و خوک نجسند، حتّی مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهای آنها.

مسأله 106 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 112 حیوانی که از این دو، یعنی سگ و خوک متولّد گردد، یا از جفت گیری یکی از این دو با حیوان دیگری متولّد شود و به آن سگ و خوک نگویند پاک است .

ص: 73

8 کافر
[مسأله 106 کافر یعنی کسی که منکر خدا است ]

مسأله 106 کافر یعنی کسی که منکر خدا است ، یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است (1)، و هم چنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد. و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان (2) جزء دین اسلام می دانند منکر شود چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز برگردد به انکار خدا یا توحید یا نبوّت ، نجس می باشد (3) و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد، گر چه لازم نیست . (1) (اراکی :) و نیز بنا بر احتیاط واجب از کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود باید اجتناب کرد. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) و نیز کسی که یکی از ضروریّات دین مبین اسلام را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است ، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد (صافی : و نیز کافر کتابی بنا بر قول مشهور نجس است و احتیاط واجب رعایت این قول است ).

(نوری :) مگر اهل کتاب ، که در آخر مسأله ذکر می شود ..

(زنجانی :) و انکار چه به قلب باشد و چه به زبان ، سبب کفر می گردد و هم چنین غُلاه (یعنی کسانی که یکی از معصومین علیهم السلام را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است ) و خوارج و نواصب (یعنی کسانی که اظهار دشمنی با معصومین علیهم السلام کنند) نجس اند و لکن نجاست اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان و زردشتیان بنا بر احتیاط است . و کسی که یکی از ضروریات دین مانند نماز و روزه را که تمام مسلمانان آنها را جزء دین اسلام می دانند انکار کند، چنانچه انکارش عرفاً ظهور در انکار رسالت حضرت پیامبر صلی اللّه علیه و آله داشته باشد نجس می شود، بلکه اگر ظهور در انکار رسالت هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید از وی اجتناب کرد. (2) (نوری :) یعنی چیزی را که مسلمانان .. (3) (نوری :) و اگر ضروری دین بودن آن را نداند، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوّت برنگردد، بهتر آن است که از او اجتناب کنند. کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند، ذاتاً پاک می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .

(خوئی :) مسأله کافر یعنی کسی که : منکر خدا یا معاد است ، یا برای خدا شریک قرار می دهد. و هم چنین غلا (یعنی آنهایی که یکی از ائمّه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است ) و خوارج و نواصب (یعنی آنهایی که به ائمّه علیهم السلام اظهار دشمنی می نمایند) نجسند. و هم چنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء

ص: 74

دین اسلام می دانند چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و امّا اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری ) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد إبن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارند نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول ، موافق احتیاط است پس اجتناب از آنها نیز لازم است .

(فاضل :) مسأله مشرک ، یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند، (بت پرست ) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشد ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان و صابئیان ) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و هم چنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار علیهم السلام هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی علیه السلام را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.

(بهجت :) مسأله کسی که منکر خدا، یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الأنبیاء محمّد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد. هم چنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به این که ضروری دین است انکار نماید، نجس می باشد و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید، احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.

(مکارم :) مسأله کافر یعنی کسی که خدا یا پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارد یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنا بر احتیاط نجس است ، هر چند به یکی از ادیان آسمانی ، مانند آئین یهود و نصاری ایمان داشته باشد. کسی که ضروری دین اسلام یعنی چیزی را که همه مسلمانان جزء دین می دانند (مانند معاد روز قیامت و واجب بودن نماز و روزه و امثال آن ) را منکر شود، چنانچه ضروری بودن آن را بداند، کافر است و اگر در ضروری بودن آن شک ّ دارد کافر نیست ولی احتیاط مستحب ّ آن است که از او اجتناب شود.

(تبریزی :) مسأله کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوّت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد، و هم چنین غلاه (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است ) و خوارج و نواصب (یعنی : آنهایی که با ائمه اطهار علیهم السلام دشمنی می نمایند) نجسند و امّا اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس ) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم را قبول ندارند، نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند. و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.

(سیستانی :) مسأله کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و هم چنین غُلاه (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است ) و خوارج و نواصب

ص: 75

(یعنی آنهایی که به ائمه علیهم السلام اظهار دشمنی می نمایند) نجسند، و هم چنین است کسی که نبوت یا یکی از ضروریات دین مانند نماز و روزه را منکر شود اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس ) محکوم به طهارتند.

مسأله از 107 تا 110 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 114 کسانی که به خدا و پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم ایمان دارند، ولی وسوسه هایی برای آنها پیدا می شود و به مطالعه و تحقیق می پردازند پاکند و این وسوسه ها ضرری ندارد.

[مسأله 107 تمام بدن کافر نجس است ]

مسأله 107 تمام بدن کافر (1) حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است (1) (نوری :) غیر اهل کتاب .. (فاضل :) تمام بدن مشرک ..

(مکارم :) مسأله آن چه در باره نجس بودن کافر گفته شد تمام اجزای بدن او حتّی مو و ناخن را شامل می شود.

(زنجانی :) مسأله آن چه در مورد نجاست کافر گفته شد تمام اندام کافر، حتّی مو و ناخن و رطوبتهای او را شامل می شود.

[مسأله 108 اگر پدر و مادر و جدّ بچّه نابالغ کافر باشند]

مسأله 108 اگر پدر و مادر و جدّ (1) بچّه نابالغ کافر باشند (2) آن بچه هم نجس است (3) و اگر یکی از اینها مسلمان باشد بچه پاک است . (1) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، فاضل ، بهجت ، صافی :) جدّ و جدّه .. (2) (نوری :) اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچه نابالغ ، کافر غیر اهل کتاب باشند، .. (3) (خوئی ، تبریزی :) مگر در صورتی که ممیّز و مظهر اسلام باشد ..

(سیستانی :) مگر در صورتی که ممیّز و مظهر اسلام باشد که در این صورت پاک است و اگر از پدر و مادر خود رو گردان و به مسلمانها تمایل داشته باشد و یا در حال تحقیق و بررسی باشد، حکم به نجاستش مشکل است و اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه ، یکی از اینها مسلمان باشد به تفصیلی که در مسأله [اختصاصی 210، صفحه 128] خواهد آمد بچه پاک است .

(زنجانی :) مسأله طفل ممیّز اگر اظهار کفر کند، کافر و اگر اظهار اسلام کند، مسلمان است . و طفل غیر ممیّز و طفل ممیّزی که نه اظهار کفر کرده و نه اظهار اسلام ، چنانچه پدر و مادر و نیز جدّ و جدّه نزدیک وی کافر باشند، آن بچّه هم نجس است و اگر یکی از آنان مسلمان باشد، بچّه پاک است .

(مکارم :) مسأله بچّه های کفّار به حکم آنها هستند، و بچّه های مسلمانان حتی بچّه ای که فقط پدرش مسلمان است ، پاک است ، امّا اگر فقط مادرش مسلمان باشد احتیاط، اجتناب است .

[مسأله 109 کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ]

مسأله 109 کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه (1) پاک می باشد (2) ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمی تواند زن مسلمان بگیرد (3) و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود. (1) (فاضل :) اگر چنانچه مسلمان یا کافر بودن آن در گذشته نیز معلوم نباشد ..

(سیستانی :) و نشانه ای هم بر اسلامش نباشد ..

ص: 76

(2) (تبریزی :) و جایز است در قبرستان مسلمانان دفن شود و واجب است مثل سایر مسلمانها غسل داد و نماز خواند و دفن کرد. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر اماره ای بر اسلام او نباشد و در بلاد اسلام هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا زن مسلمان نمی تواند با او ازدواج کند ..

(زنجانی :) مسأله کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه ، چنانچه سابقاً کافر بوده ، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک بوده و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک می باشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد، مثلًا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان بر وی بار می شود.

(مکارم :) مسأله کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم ، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.

[مسأله 110 سب النبی ص ]

مسأله 110 اگر مسلمانی (1) به یکی از دوازده امام علیهم السلام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی داشته باشد، نجس است (2). (1) (بهجت :) اگر کسی اعم ّ از مسلمان و غیر مسلمان .. (2) (نوری :) و هم چنین است غلاه، یعنی کسانی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا می خوانند یا می گویند خدا در او حلول کرده است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله شخصی که به یکی از دوازده امام علیهم السلام (زنجانی : به یکی از معصومین علیهم السلام ) از روی دشمنی دشنام دهد، نجس است (زنجانی : بلکه بنا بر احتیاط، از کسی که بدون دشمنی هم دشنام دهد اجتناب شود).

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی پناه بر خدا به خدا یا پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا فاطمه زهرا علیها السلام دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد کافر است .

مسائل از 111 تا 112 اختصاصی
اشاره

(فاضل :) مسأله 115 اهل کتاب (یهودی و نصاری و مجوس ) پاک می باشند.

(فاضل :) مسأله 116 مرتدّ از لحاظ نجس و پاکی حکم گروهی را دارد که به دین آنها درآمده است ، بنا بر این اگر مشرک شده باشد نجس و اگر به دین یهودی و نصرانی گرویده باشد محکوم به طهارت است .

(مکارم :) مسأله 120 کسانی که در حق ّ علی علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام غلوّ کنند یعنی آن بزرگواران را خدا بدانند یا صفات مخصوص خدایی برای آنها قائل باشند کافرند.

(مکارم :) مسأله 121 کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خدا است و همه موجودات عین خدا هستند، و کسانی که

ص: 77

معتقدند خدا در انسان یا موجود دیگری حلول کرده ، و با آن یکی شده ، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب اجتناب از آنهاست .

(مکارم :) مسأله 122 تمام فرقه های اسلامی پاکند مگر آنها که با ائمّه معصومین علیهم السلام عداوت و دشمنی دارند و خوارج و غلاه یعنی غلوّ کنندگان در حق ّ ائمّه علیهم السلام .

9 شراب
[مسأله 111 شراب و هر چیزی که انسان را مست می کند]

مسأله 111 شراب و هر چیزی که انسان را مست می کند، چنانچه به خودی خود روان باشد، نجس است ، (1) و اگر مثل بنگ و حشیش ، روان نباشد اگر چه چیزی در آن بریزند که روان شود، پاک است . (1) (زنجانی :) و اگر مایعی زیاد آن مست کننده باشد مقدار کم آن نیز نجس است ..

(خوئی ، تبریزی :) شراب (خوئی : و نبیذی که مسکر است ) نجس است و بنا بر احتیاط واجب هر چیزی که انسان را مست می کند، چنانچه به خودی خود روان باشد نیز نجس است ..

(بهجت :) شراب و هر چیزی که زیاد آن انسان را مست می کند، چنانچه به خودی خود مایع باشد نجس و خوردن آن حرام است اگر چه کم باشد یا مست کنندگی ِ آن خفیف باشد ..

(سیستانی :) مسأله شراب نجس است و غیر آن از چیزهایی که انسان را مست می کند، نجس نیست .

(مکارم :) مسأله شراب و هر مایعی که انسان را مست می کند نجس است بنا بر احتیاط واجب ، امّا اگر مثل بنگ و حشیش باشد که مخدّر و مستی آور است و ذاتاً مایع نیست پاک است ، هر چند آن را با آب مخلوط کنند و به صورت مایع درآورند، ولی استعمال آن به هر حال حرام است .

[مسأله 112 الکل صنعتی ]

مسأله 112 الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب و میز و صندلی و مانند اینها به کار می برند (1) اگر انسان نداند از چیزی که (2) مست کننده و روان است درست کرده اند، پاک می باشد (3). (1) (خوئی :) تمام اقسامش پاک می باشد. [پایان مسأله ] (تبریزی :) که خودش به تنهایی مست کننده نیست پاک می باشد. [پایان مسأله ] (2) (بهجت :) به تنهایی .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر انسان نداند که مست کننده است و یا نداند که آن را ابتداء از چیز مست کننده روان درست کرده اند پاک است .

(زنجانی :) اگر انسان نداند که مست کننده است یا نه ، پاک است .

(فاضل :) مسأله الکل سفید و طبی که الکل خالص می باشد و مصارف طبی دارد پاک می باشد. مگر این که از شراب و فقاع گرفته شده باشد که در این صورت نجس است . هم چنین مواد پاک کننده دیگر که از مشتقات الکل است و در مراکز درمانی کاربرد دارد پاک می باشد.

ص: 78

هم چنین الکل صنعتی که همان الکل سفید به اضافه مقداری مواد سمّی است و کاربرد صنعتی دارد پاک می باشد. ادکلن و مواد صنعتی دیگر نیز که مشتمل بر الکل می باشد پاک است .

(سیستانی :) مسأله الکل ؛ چه صنعتی ، چه طبّی ، به تمام اقسامش پاک است .

(مکارم :) مسأله الکل طبّی و صنعتی که انسان نمی داند از چیز مست کننده مایع گرفته شده پاک است ، هم چنین ادکلن و عطرها و داروهایی که با الکل طبّی یا صنعتی مخلوط است .

مسأله از 113 تا 114 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 125 الکلهایی که ذاتاً قابل شرب نیست یا جنبه سمّی دارد، نجس نیست ، ولی هر گاه آن را رقیق کنند و مشروب و مُسکر باشد، نوشیدنش حرام است و احتیاطاً حکم نجس دارد.

[مسأله 113 اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بیاید]

مسأله 113 اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بیاید، حرام ، ولی نجس نیست مگر آن که معلوم شود که مست کننده است (1) و اگر به واسطه پختن جوش بیاید خوردنش حرام است ولی نجس نیست . (1) (اراکی :) اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بیاید، حرام و پاک بودن آن محل اشکال است ..

(خوئی ، فاضل ، تبریزی :) مسأله اگر انگور و آب انگور به خودی خود یا به واسطه پختن جوش بیاید، پاک است ولی خوردن آن حرام است .

(گلپایگانی ، صافی :) و آن چه به آتش جوش آمده اگر به آتش ، دو ثلث آن کم شود حلال می شود و آن چه به غیر آتش جوش آمده به سرکه شدن حلال می شود.

(زنجانی :) خوردن آن حرام و بنا بر احتیاط نجس می باشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه آب انگور به خودی خود جوش آید (جوش آمدنی که معمولًا مقدّمه شراب شدن است ) نجس و حرام است ، ولی اگر با حرارت آتش یا غیر آن به جوش آید نجس نیست ، ولی خوردنش حرام است هم چنین آب خرما و مویز و کشمش بنا بر احتیاط واجب .

(نوری :) مسأله اگر آب انگور به خودی خود جوش بیاید نجس است و اگر بواسطه پختن جوش بیاید، خوردنش حرام است ؛ ولی نجس نیست . و اگر به واسطه جوشاندن به آتش ، دو سوّم آن کم شود حرام بودن آن نیز برطرف می شود.

(بهجت :) مسأله اگر انگور و آب انگور به واسطه پختن یا غیر آن ، جوش بیاید، بنا بر اقوی و احوط، نجس و خوردنش حرام است و باید از آن اجتناب نمود.

(سیستانی :) مسأله اگر آب انگور به خودی خود یا به واسطه پختن جوش بیاید، پاک ، ولی خوردن آن حرام است و هم چنین انگور جوشیده ، بنا بر احتیاط واجب حرام است ولی نجس نیست .

[مسأله 114 خرما و مویز و کشمش و آب آنها اگر جوش بیایند]

مسأله 114 خرما و مویز و کشمش و آب آنها اگر جوش بیایند، پاک و خوردن آنها حلال است (1). (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه احتیاط غیر لازم آن است که از آنها اجتناب کنند.

(نوری ، زنجانی :) اگر چه احتیاط مستحب آن است که از آنها اجتناب کنند.

ص: 79

(بهجت :) اگر خود به خود یا با پختن جوش بیایند، پاک بودن و خوردن آن محل ّ اشکال است .

(اراکی :) مسأله خرما و آب آن اگر جوش بیاید پاک و خوردن آن حلال است . و امّا کشمش و آب آن ، حکم انگور و آب آن را دارد.

(مکارم :) مسأله هر گاه خرما و مویز و کشمش را در غذا بریزند و بجوشد خوردن آن اشکال ندارد.

10 فقّاع
[مسأله 115 فقّاع از جو گرفته می شود]

مسأله 115 فقّاع که از جو گرفته می شود (1) و به آن آبجو می گویند نجس است (2)، ولی آبی که (3) به دستور طبیب از جو می گیرند و به آن «ماء الشّعیر» می گویند پاک می باشد. (1) (بهجت :) فقاع که غالباً از جو گرفته می شود .. (2) (بهجت :) نجس و خوردن آن حرام است .. (3) (خوئی ، تبریزی :) غیر فقاع مانند آبی که ..

(سیستانی :) مسأله فقّاع که غالباً از جو گرفته می شود و موجب درجه خفیفی از مستی است ، حرام است و بنا بر احتیاط واجب نجس است . و امّا آب جوی که موجب هیچ گونه مستی نیست ، پاک و حلال می باشد.

(مکارم :) مسأله مشروب الکلی که از جو گرفته می شود و به آن «آبجو» می گویند حرام و از جهت نجاست مانند شراب است ، ولی آبی که برای خواص ّ طبّی از جو می گیرند و به آن «ماء الشّعیر» می گویند و ابداً مسکر نیست ، پاک و حلال است .

مسأله از 115 تا 148 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 129 مخمّر آبجو که به آن «لوردوبیر» نیز می گویند و به صورت گردی است که مصرف طبّی دارد نه مسکر است و نه مایع ، پاک و حلال است .

عرق جُنُب از حرام
[مسأله 116 عرق جنب از حرام ، نجس نیست ]

مسأله 116 عرق جنب از حرام ، نجس نیست ، ولی احتیاط واجب آن است که با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده ، نماز نخوانند. (اراکی :) مسأله عرق جنب از حرام گر چه نجس بودن آن ، محل ّ اشکال است ولی با بدن یا لباسی که به آن ، آلوده شده نمی توان نماز خواند.

(خوئی :) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و بنا بر احتیاط مستحب ّ نماز با آن نخوانند و نزدیکی با زن در حال حیض ، حکم جنابت از حرام را دارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله عرق جنب از حرام پاک است چه در حال جماع بیرون آید یا بعد از آن ، از مرد باشد یا از زن ، از زنا باشد یا از لواط یا از وطی و نزدیکی کردن با حیوانات یا استمناء؛ (و استمناء آن است که انسان با خود کاری کند که منی از او بیرون آید) لکن بنا بر احتیاط واجب با بدن یا لباسی که آلوده به آن است ، نمی شود نماز خواند.

ص: 80

(بهجت :) مسأله عرق جنب از حرام نجس نیست ولی بنا بر أظهر و أحوط، با بدن یا لباسی که به آن آلوده شده تا خشک نشده است نماز نخوانند.

(تبریزی :) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و بنا بر احتیاط نماز با آن جائز نیست و بعید نیست احتیاط در این مسأله و مسأله [119] واجب نباشد و نزدیکی با زن در حال حیض حکم جنابت از حرام را دارد.

(سیستانی :) مسأله عرق جنب از حرام پاک است و نماز با آن صحیح است .

(زنجانی :) مسأله عرق جنب از حرام پاک است ، ولی بنا بر احتیاط مستحب از آن اجتناب کنند، چه عرق در حال نزدیکی بیرون آید یا بعد از آن ، از مرد باشد یا از زن ، از زنا باشد، یا از لواط، یا از نزدیکی کردن با حیوانات ، یا استمناء.

(مکارم :) مسأله کسی که از طریق حرام جنب شود، خواه به واسطه زنا باشد یا لواط و یا استمناء، عرق او نجس نیست ، ولی ما دام که بدن یا لباس او عرق دارد، با آن نماز نخواند بنا بر احتیاط واجب . احتیاط مستحب ّ آن است که از عرق جنب از حرام پرهیز شود و برای رعایت این احتیاط، بهتر است با آب ملایم غسل کند که به هنگام غسل بدن او عرق نکند، این در صورتی است که با آب قلیل غسل نماید و اگر با آب کر و مانند آن باشد اشکال ندارد، امّا بعد از پایان غسل یک بار همه بدن را آب بکشد (بنا بر احتیاط مستحب ّ).

[مسأله 117 اگر انسان در موقعی که نزدیکی با زن حرام است ]

مسأله 117 اگر انسان در موقعی که نزدیکی با زن ، حرام است مثلًا در روزه ماه رمضان (1) با زن خود نزدیکی کند بنا بر احتیاط واجب (2) باید از عرق خود در نماز اجتناب نماید (3). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (بهجت :) یا در حال حیض .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (3) (بهجت :) در صورتی که عرق او خشک نشده ؛ و اگر وظیفه اش تیمّم باشد ولی تیمّم نکرده بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود، در حال نماز اجتناب نماید. و اگر تیمم کرده ، بنا بر اظهر اجتناب از عرقی که بعد از تیمم فوق حاصل شده حتّی اگر خشک نشده باشد، لازم نیست .

(خوئی :) عرق او حکم عرق جنب از حرام را ندارد.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب نباید با بدن و لباسی که آلوده به آن عرق است ، نماز بخواند.

(تبریزی :) عرق او پاک است و احتیاط مستحب ّ آن است که با آن نماز نخواند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب از عرق خود اجتناب نماید.

(مکارم :) مسأله نزدیکی کردن با هم سر در حال عادت ماهیانه یا در حال روزه ماه مبارک رمضان حرام است و اگر عرق کند، احتیاط واجب آن است که با آن معامله عرق جنب از حرام کند. منظور از عرق جنب از حرام عرقی است که در آن حال یا بعد از آن ، پیش از آن که غسل کند از بدن او بیرون می آید.

[مسأله 118 عرق جنب از حرام ]

مسأله 118 اگر جنب از حرام ، به واسطه تنگی وقت ، عوض غسل ، تیمم نماید

ص: 81

و بعد از تیمّم و خواندن نماز عرق کند (1) بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود در نماز اجتناب نماید، ولی اگر به واسطه عذر دیگر تیمم کند، اجتناب لازم نیست . این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (نوری :) بعد از تیمم عرق کند ..

(اراکی :) مسأله اگر جنب از حرام به واسطه عذری غیر از تنگی وقت ، بدل از غسل ، تیمّم نماید، تا زمانی که عذر او باقی است ، اگر عرق کند، اجتناب از آن لازم نیست ، ولی اگر به واسطه تنگی وقت تیمّم کرده ، پس از خواندن نماز، عرق او حکم عرق جنب از حرام را دارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر جنب از حرام عوض غسل تیمّم نماید و بعد از تیمّم عرق کند، تا عذر او باقی است نماز خواندن با آن عرق مانع ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) حکم آن عرق ، حکم عرق قبل از تیمّم است (تبریزی : بنا بر احتیاط).

(زنجانی :) باز هم بنا بر احتیاط مستحب از عرق خود اجتناب نماید.

(فاضل :) مسأله اگر جنب از حرام نتواند غسل نماید و عوض غسل ، تیمّم نماید بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود در نماز اجتناب نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه جنب از حرام به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگر یا تنگی وقت تیمّم کند، عرقهای بدن او بعد از آن پاک و نماز خواندن با آن جایز است .

(بهجت :) مسأله اگر جنب از حرام ، بدون عذر، به جای غسل تیمّم نماید و بعد از تیمّم عرق کند، بنا بر احتیاط واجب باید از عرق خود در حال نماز اجتناب نماید.

[مسأله 119 اگر کسی از حرام جنب شود]

مسأله 119 اگر کسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزدیکی کند (1) بنا بر احتیاط واجب ، باید از عرق خود در نماز اجتناب کند، (2) ولی اگر اول با حلال خود نزدیکی کند و بعد از حرام ، جنب شود (3)، عرق او وجوب اجتناب ندارد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : سیستانی و مکارم نیست (1) (زنجانی :) یا اول با حلال خود نزدیکی کند، و بعد از حرام جنب شود، احتیاط مستحب آن است که از عرق خود اجتناب کند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که با لباس یا بدن آلوده به عرق خود نماز نخواند و اگر اول از حلال جنب شده و بعد از حرام ، نماز خواندن با آن مانع ندارد.

(خوئی :) احتیاط مستحب ّ آن است که در نماز از عرق خود اجتناب نماید و چنانچه اوّل با حلال خود نزدیکی کند و بعد مرتکب حرام شود عرق او حکم عرق ِ جنب از حرام را ندارد.

(تبریزی :) احتیاط آن است که در نماز از عرق خود اجتناب نماید و چنانچه اوّل با حلال خود نزدیکی کند و بعد مرتکب حرام شود اجتناب لازم نیست .

(بهجت :) باید از عرق خود اجتناب کند؛ و اگر اوّل با حلال نزدیکی کند و سپس از حرام جنب شود، می تواند با آن نماز بخواند. (3) (نوری :) می تواند با آن عرق نماز بخواند.

ص: 82

(اراکی :) مسأله اگر کسی ابتدا از حرام و سپس از حلال جنب شود و یا اول از حلال و سپس از حرام جنب شود عرق او، حکم عرق جنب از حرام دارد.

11 عرق شتر نجاستخوار
[مسأله 120 عرق شتر نجاستخوار نجس است ]

مسأله 120 عرق شتر نجاستخوار، نجس است (1)، ولی اگر حیوانات دیگر، نجاستخوار شوند از عرق آنها اجتناب لازم نیست . (2) (1) (بهجت :) بنا بر اظهر پاک است اگر چه احتیاط مستحب ّ در اجتناب است .. (2) (اراکی :) عرق دیگر حیوانات هم ، اگر نجاستخوار شوند بنا بر احتیاط واجب نجس است .

(نوری :) و احتیاط واجب آن است که از عرق حیوانات نجاستخوار دیگر نیز، اجتناب کنند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله عرق شتر نجاستخوار و هر حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده ، اگر چه پاک است ، ولی نماز با آن جایز نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب باید از عرق شتر نجاستخوار و هر حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده اجتناب کرد.

(زنجانی :) مسأله بول و غائط و عرق حیوانی که به خوردن نجاست انسان (یعنی مدفوع او) عادت کرده نجس است .

(مکارم :) مسأله عرق شتر نجاستخوار بلکه حیوانات دیگر نجاستخوار نجس است بنا بر احتیاط واجب .

(سیستانی :) مسأله عرق شتری که به خوردن نجاست انسان عادت کرده باشد، نجس است و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب عرق حیوانات دیگری که این چنین باشند.

راه ثابت شدن نجاست
[مسأله 121 نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود]

مسأله 121 نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول : آن که خود انسان یقین (1) کند چیزی نجس است (2)، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید (3). بنا بر این غذا خوردن در قهوه خانه و مهمان خانه هایی که مردمان لا ابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین (4) نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد (5). دوم : آن که کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است (6)، مثلًا هم سر انسان یا نوکر یا کلفت (7) بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس می باشد (8). سوم : آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است (9) و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است ، بنا بر احتیاط واجب (10) باید از آن چیز اجتناب کرد (11). (1) (گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) یا اطمینان .. (2) (سیستانی :) یقین یا از راه عقلائی ، اطمینان پیدا کند که آن چیز نجس است ..

ص: 83

(3) (فاضل :) مگر آن که به واسطه گمان ، اطمینانی که مردم عادی آن را علم به حساب می آورند حاصل شود که در این صورت اجتناب لازم است ..

(بهجت :) اول : آن که خود انسان یقین یا ظن ّ اطمینان آور پیدا کند که چیزی نجس است ، و گر نه لازم نیست از آن اجتناب کند ..

(زنجانی :) اول : آن که خود انسان یقین یا اطمینان کند و یا نوع مردم یقین یا اطمینان کنند که چیزی نجس است ، و چنانچه در جایی که نوع مردم اطمینان به نجاست ندارند، انسان بر خلاف متعارف اطمینان به نجاست داشته باشد، حکم به نجاست آن نمی شود. و اگر اطمینان شخصی یا نوعی نباشد، اگر چه گمان داشته باشد چیزی نجس است ، لازم نیست از آن اجتناب کند .. (4) (گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) یا اطمینان .. (5) (مکارم :) اول : آن که انسان یقین پیدا کند، ولی گمان حتّی گمان قوی کافی نیست ، بنا بر این غذا خوردن در بعضی از اماکن عمومی که گاه انسان گمان قوی به نجس بودن آنها دارد، جایز است مگر آن که یقین به نجاست پیدا کند ..

(زنجانی :) تا یقین یا اطمینان شخصی یا نوعی به نجاست غذایی که برای انسان می آورند نباشد، اشکال ندارد .. (6) (بهجت :) و از گفته او اطمینان حاصل گردد .. (7) (زنجانی :) مثلًا هم سر یا خدمتکار انسان یا فروشنده .. (8) (مکارم :) دوّم : آن که ذو الید یعنی کسی که چیزی در اختیار اوست (مانند صاحب خانه و فروشنده و خدمتکار) خبر دهد که آن چیز نجس است .. (9) (سیستانی :) به شرط آن که از سبب نجاست خبر دهند؛ مثلًا بگویند آن چیز با خون یا بول ملاقات کرده است و اگر یک مرد عادل یا شخصی که مورد وثوق است خبر دهد و اطمینان از گفته او پیدا نشود، احتیاط واجب آن است که از آن چیز اجتناب شود.

(زنجانی :) و با گفتن یک مرد عادل ، نجاست ثابت نمی شود. (10) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم .. (11) (خوئی ، تبریزی :) اگر یک نفر عادل ، بلکه شخص موثّق اگر چه عادل هم نباشد بگوید چیزی نجس است باید از آن چیز اجتناب کرد.

(فاضل :) اگر یک نفر عادل بگوید چیزی نجس است ، اجتناب از آن بنا بر احتیاط، لازم است .

(مکارم :) سوّم : دو نفر عادل و یا حتّی یک نفر گواهی دهد. [پایان مسأله ]

[مسأله 122 اگر بواسطه ندانستن مسأله ، نجس بودن چیزی را نداند]

مسأله 122 اگر بواسطه ندانستن مسأله ، نجس بودن و پاک بودن چیزی را نداند، مثلًا نداند عرق جنب از حرام (1) پاک است یا نه ، باید مسأله را بپرسد (2)، ولی اگر با این که مسأله را می داند، چیزی را شک کند پاک است یا نه ، مثلًا (3) شک کند آن چیز خون است یا نه ، یا نداند که خون پشه است یا خون انسان ، پاک می باشد (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مثلًا نداند فضله موش .. (2) (بهجت :) یا احتیاط نماید ..

ص: 84

(3) (زنجانی :) مثلًا شک کند که آن چیز فضله موش است یا فضله سوسک ، یا .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و تحقیق لازم نیست .

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) و وارسی کردن یا پرسیدن لازم نیست .

[مسأله 123 چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه ]

مسأله 123 چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده یا نه ، نجس است ، و چیز پاک را اگر شک کند نجس شده یا نه ، پاک است (1). و اگر هم بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد لازم نیست وارسی کند. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 124 اگر بداند یکی از دو ظرف که از هر دوی آنها استفاده می کند نجس شده ]
اشاره

مسأله 124 اگر بداند یکی از دو ظرف یا دو لباسی که از هر دوی آنها استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است ، باید از هر دو اجتناب کند (1)، بلکه اگر مثلًا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی که هیچ از آن استفاده نمی کند و مال دیگری است ، باز هم احتیاط آن است که از لباس خودش اجتناب نماید (2)، اگر چه لازم نیست . (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، گلپایگانی ، نوری :) ولی اگر مثلًا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی که هیچ از آن استفاده نمی کند و مال دیگری است ، از لباس خودش هم لازم نیست اجتناب نماید.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) ولی اگر مثلًا نمی داند لباس خودش نجس شده یا لباسی که از تصرّف او خارج بوده و مال دیگری می باشد، لازم نیست از لباس خودش اجتناب نماید.

(مکارم :) امّا اگر مثلًا نداند لباس خودش نجس شده یا لباس شخص بیگانه ای که مورد استفاده او نیست ، اجتناب لازم نمی باشد. (2) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله اگر بداند یکی از دو یا چند ظرف یا دو یا چند لباسی که از هر دوی آنها می تواند استفاده کند نجس شده و نداند کدام است ، باید از هر دو یا چند چیز اجتناب کند، ولی اگر مثلًا نداند لباسی که می تواند از آن استفاده کند نجس شده یا لباسی که عادتاً نمی تواند از آن استفاده کند، لازم نیست از لباسی که می تواند از آن استفاده کند اجتناب کند.

(صافی :) مسأله اگر بداند یکی از دو ظرفی که از هر دو استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است باید از هر دو اجتناب کند، ولی اگر یکی از دو لباسی که از هر دو استفاده می کند نجس شده و نداند کدام است می تواند دو نماز بخواند، با هر لباس یک نماز؛ چنانچه می تواند از هر یک انتفاعات دیگر ببرد. بلی اگر در یکی از آنها نماز بخواند نمی تواند به آن اکتفا کند. و اگر با هر دو لباس رطوبت ملاقات کند محل ملاقات نجس می شود چنانکه اگر با هر دو یک نماز بخواند نماز او باطل است .

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 139 افراد وسواسی نباید به علم و یقین خود در طهارت و نجاست توجه

ص: 85

کنند، بلکه باید ببینند افراد معمولی در چه مورد یقین به طهارت یا نجاست پیدا می کنند و به همان ترتیب عمل کنند، و برای ترک وسواس بهترین راه ، بی اعتنایی است .

(مکارم :) مسأله 140 احتیاط زیاد از حد در مسأله طهارت و نجاست از نظر شرع ، کار پسندیده ای نیست ، بلکه اگر سبب وسواس گردد، اشکال دارد.

(مکارم :) مسأله 141 هر گاه گمان کند چیزی نجس شده ، تفحّص و جستجو و سؤال کردن لازم نیست ، و اگر جستجو موجب وسواس گردد، آن هم اشکال دارد.

(مکارم :) مسأله 142 مستحب است علاوه بر رعایت مسائل مربوط به طهارت و نجاست ، نظافت و پاکیزگی در بدن و لباس و خانه و مسکن و مرکب و تمام محیط زندگی رعایت شود همان گونه که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه هدی علیهم السلام رعایت می فرمودند.

راه نجس شدن چیزهای پاک
[مسأله 125 اگر چیز پاک به چیز نجس برسد]

مسأله 125 اگر چیز پاک به چیز نجس برسد و هر دو یا یکی از آنها به طوری تر باشد که تری یکی به دیگری برسد، چیز پاک نجس می شود (1). و اگر تری به قدری کم باشد که به دیگری نرسد، چیزی که پاک بوده نجس نمی شود (2). (1) (خوئی :) و هم چنین اگر به چیز سوّمی با همان رطوبت برسد نجسش می کند، و مشهور فرموده اند که متنَجّس به طور مطلق مُنَجِّس است ولی این حکم در غیر واسطه اوّل محل ّ اشکال است اگر چه بنا بر احتیاط واجب اجتناب از او لازم است «مثال »: در صورتی که دست راست به بول متنجِّس شود، آن گاه آن دست با رطوبت با دست چپ ملاقات کند این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشکیدن با آب قلیل ملاقات کند آب نیز نجس می شود. ولی اگر با چیز دیگری با رطوبت ملاقات کند نجاست آن چیز محل ّ اشکال است ، و احتیاط واجب در اجتناب از آن است ..

(تبریزی :) و هم چنین اگر به چیز سوّمی با همان رطوبت برسد نجسش می کند، و مشهور فرموده اند که متنجّس به طور مطلق منجّس است ، ولی این حکم در غیر واسطه اوّل و دوّم مورد اشکال واقع شده و فرموده مشهور بعید نیست .

(سیستانی :) ولی با تعدّد واسطه نجس نمی شود. «مثال »: در صورتی که دست راست به بول متنجس شود، آن گاه آن دست با رطوبت جدیدی با دست چپ ملاقات کند، این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشک شدن با لباس مرطوب مثلًا ملاقات کند، لباس نیز نجس می شود ولی اگر آن لباس با چیز دیگری با رطوبت ملاقات کند حکم به نجاست آن چیز نمی شود .. (2) (خوئی ، سیستانی :) اگر چه به عین نجس برسد.

(بهجت :) ولی اگر دست انسان به بدن میّتی که هنوز او را غسل نداده اند برسد اگر چه بدن میّت خشک باشد، احتیاط در این است که دست را بشوید.

ص: 86

(مکارم :) مسأله هر گاه چیز پاکی با چیز نجسی ملاقات کند و یکی از آن دو رطوبت داشته باشد نجس می شود، امّا اگر هر دو خشک باشند یا رطوبت به قدری کم باشد که سرایت نکند، پاک است (مگر در ملاقات چیزی با مرده انسان پیش از غسل دادن ، که احتیاط واجب اجتناب است هر چند خشک باشد).

[مسأله 126 اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد]

مسأله 126 اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنها تر بوده یا نه ، آن چیز پاک نجس نمی شود (1). (1) (تبریزی :) مگر حالت سابقه چیز پاک ، رطوبت مُسریه باشد.

(مکارم :) مسأله اگر در ملاقات ، یا در رطوبت داشتن شک ّ کند، آن چیز نجس نمی شود.

[مسأله 127 دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است ]

مسأله 127 دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد (1)، نجس نمی شود (2) ولی اگر یکی از آنها قبلًا نجس بوده و انسان نداند پاک شده یا نه ، چنانچه چیز پاکی (3) به آن برسد نجس می شود. (1) (سیستانی :) اجتناب از آن لازم نیست ، مگر در بعضی از موارد مثل آن که حالت سابقه در هر دو نجاست باشد و یا آن که با طرف دیگر هم چیز پاک دیگری با رطوبت ملاقات کند. (2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (بهجت :) با رطوبت ..

(مکارم :) مسأله هر گاه بداند قسمتی از فرش یا لباس نجس شده امّا نمی داند کدام قسمت آن است اگر دست ، به قسمتی از آن بزند نجس نمی شود، همین طور هر دو چیزی که می داند یکی از آن دو نجس شده ولی نمی داند کدام نجس است ، ملاقات با یکی از آن دو سبب نجاست نمی شود.

[مسأله 128 زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد]

مسأله 128 زمین و پارچه و مانند اینها اگر رطوبت داشته باشد هر قسمتی که نجاست به آن برسد، نجس می شود و جاهای دیگر آن پاک است (1) و هم چنین است خیار و خربزه و مانند اینها. (1) (مکارم :) مگر این که رطوبت به قدری زیاد باشد که از جایی به جای دیگر سرایت کند هم چنین خیار و خربزه و ماست و امثال آنها اگر رطوبت زیاد و مسری نداشته باشد، همان محل ّ ملاقات نجس می شود.

[مسأله 129 هر گاه شیره و روغن روان باشد]

مسأله 129 هر گاه شیره و روغن روان باشد همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود (1). ولی اگر روان نباشد نجس نمی شود. (2) (1) (مکارم :) اما اگر روان نباشد، به طوری که از جایی به جایی سرایت کند، فقط محل ّ ملاقات نجس است و می توان آن را برداشت و دور ریخت .

(نوری :) ولی اگر روان نباشد همان نقطه ای که نجس یا متنجس به آن اصابت کرده ، نجس است و اگر آن را با مقداری از اطرافش بردارند، بقیه پاک است .

ص: 87

(2) (اراکی ، فاضل :) تمام آن نجس نمی شود (فاضل : بلکه فقط جایی که نجاست به آن رسیده نجس می شود).

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله هر گاه شیره و روغن و مانند اینها طوری باشد که اگر مقداری از آن را بردارند جای آن خالی نمی ماند، همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود. ولی اگر طوری باشد که جای آن در موقع برداشتن خالی بماند، اگر چه بعد پر شود، فقط جائی که نجاست به آن رسیده نجس می باشد. پس اگر فضله موش در آن بیفتد جائی که فضله افتاده نجس و بقیه ، پاک است .

(بهجت :) مسأله هر گاه شیره و روغن مایع باشد به طوری که اگر قدری از آن برداشته شود جای آن پر می شود، همین که یک نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس می شود، ولی اگر مایع نباشد و یا این که مایع باشد ولی نجاست به جای دیگر سرایت نکند نجس نمی شود.

[مسأله 130 اگر مگس یا حیوانی مانند آن ، روی چیز نجسی که تر است بنشیند]

مسأله 130 اگر مگس یا حیوانی مانند آن ، روی چیز نجسی که تر است بنشیند (1) و بعد روی چیز پاکی که آن هم تر است بنشیند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حیوان بوده (2)، چیز پاک نجس می شود، و اگر نداند پاک است . (1) (مکارم :) و بعد روی چیز پاکی بنشیند نجس نمی شود، چون احتمال دارد پای این حشرات رطوبتی به خود نگیرد، امّا اگر بدانیم نجاستی را با خود حمل کرده و سرایت نموده نجس می شود. (2) (زنجانی :) اگر یقین یا اطمینان دارد که هنگام نشستن بر روی چیز پاک ، نجاستش از بین نرفته ، آن چیز نجس می شود، بلکه اگر چنین یقین یا اطمینانی هم ندارد، آن چیز بنا بر احتیاط واجب نجس می شود. و هم چنین اگر مگس یا حیوانی مانند آن که به گونه ای تر است که تری آن به اشیاء دیگر می رسد، روی چیز نجسی بنشیند و بعد روی چیز پاکی بنشیند، چنانچه در هنگام نشستن بر روی چیز پاک ندانیم که تری آن به همان حالت سابقه مانده یا تری آن از بین رفته ، یا دیگر به اندازه ای نیست که سرایت کند، در این صورت نیز آن چیز پاک بنا بر احتیاط واجب نجس می شود.

[مسأله 131 اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود]

مسأله 131 اگر جایی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جای دیگر برود، هر جا که عرق به آن برسد نجس می شود (1) و اگر عرق به جای دیگر نرود جاهای دیگر بدن پاک است . (1) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 132 اخلاطی که از بینی یا گلو می آید اگر خون داشته باشد]

مسأله 132 اخلاطی که (1) از بینی یا گلو می آید اگر خون داشته باشد، جایی که خون دارد نجس و بقیه آن پاک است ، پس اگر به بیرون دهان یا بینی برسد، مقداری را که انسان یقین دارد جای نجس اخلاط به آن رسیده ، نجس است و محلی را که شک دارد جای نجس به آن رسیده است یا نه ، پاک می باشد. (1) (سیستانی ، زنجانی :) اخلاط غلیظی که ..

(مکارم :) مسأله اخلاطی که از بینی یا گلو می آید، هر گاه غلیظ باشد و نقطه ای از آن خون داشته باشد همان نقطه نجس است ، و اگر روان باشد همه نجس می شود.

ص: 88

[مسأله 133 اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند]

مسأله 133 اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند (1) چنانچه آب طوری زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود، آب آفتابه نجس می شود (2)، ولی اگر آبی که از زیر آفتابه خارج می شود در زمین فرو رود یا جاری شود به نحوی که با آب داخل آن یکی حساب نشود، آب آفتابه نجس نمی شود. (1) (گلپایگانی ، صافی :) در حالی که آب از آن بیرون می آید آب داخل آفتابه نجس نمی شود ولی در حالی که آب از آن بیرون نمی آید و آب نجس که در زیر آن جمع شده به واسطه سوراخ متّصل به آب داخل آفتابه باشد آب داخل آن هم نجس می شود. (2) (بهجت :) ولی اگر آب آفتابه از داخل به بیرون با فشار جریان داشته باشد یا احتمال برود که نجاست بیرون به داخل سرایت نمی کند، حتّی اگر سطح آب بیرون و داخل مساوی هم باشد، آب آفتابه نجس نمی شود.

(نوری :) بلکه اگر آب بر زمین جاری شود یا فرو رود، در صورتی که سوراخ آفتابه به زمین نجس متصل باشد، باز هم بنا بر احتیاط واجب باید از آب آفتابه اجتناب کرده ، ولی اگر سوراخ آن به زمین نجس متصل نباشد و آب زیر آفتابه هم با آب داخل آن یکی حساب نشود، آب آفتابه نجس نمی شود.

(فاضل :) و اگر سوراخ آن به زمین نجس متّصل نباشد و آب زیر آفتابه با آب داخل آن یکی حساب نشود، آب داخل آفتابه نجس نمی شود.

(خوئی :) مسأله اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمین نجس بگذارند، چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد که با آب آفتابه یکی حساب شود آب آفتابه نجس می شود، ولی اگر آب آفتابه جریان داشته باشد نجس نمی شود.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط از آب آفتابه اجتناب شود ..

(سیستانی :) با فشار جریان داشته باشد ..

(مکارم :) مسأله هر گاه ظرفی را که ته آن سوراخ است روی زمین نجسی بگذارند چنانچه آب با فشار از آن خارج شود داخل ظرف نجس نخواهد شد.

(زنجانی :) مسأله اگر ظرفی مانند آفتابه را که پایین آن سوراخ است بر زمین نجس بگذارند چنانچه از جریان بیفتد و آب زیر آن جمع گردد که با آب ظرف یکی حساب شود، آب ظرف نجس می شود؛ ولی اگر آب ظرف جریان داشته باشد نجس نمی شود.

[مسأله 134 اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد]
اشاره

مسأله 134 اگر چیزی داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتی که بعد از بیرون آمدن ، آلوده به نجاست نباشد پاک است ، پس اگر (اسباب اماله یا آب آن در مخرج غائط وارد شود، یا ) (1) سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و بعد از بیرون آمدن ، به نجاست آلوده نباشد نجس نیست . و هم چنین است آب دهان و بینی اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد. (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست .]

ص: 89

(زنجانی :) مسأله اگر چیزی داخل بدن شود در صورتی که یقین یا اطمینان کند که به عین نجاست خورده است بنا بر احتیاط نجس است و اگر نه ، پاک است پس اگر اسباب اماله یا آب آن ، در مخرج غائط وارد شود و یقین یا اطمینان کند که به غائط خورده است ، یا سوزن و چاقو و مانند اینها در بدن فرو رود و یقین یا اطمینان کند که به خون رسیده است ، بنا بر احتیاط نجس شده است ، ولی آب دهان و بینی و مانند اینها که در داخل بدن هستند اگر در داخل به خون برسد و بعد از بیرون آمدن به خون آلوده نباشد پاک است .

(مکارم :) مسأله هر گاه چیزی مانند سوزن در داخل بدن با نجاستی مانند خون ملاقات کند نجس می شود بنا بر احتیاط واجب ، هر چند موقع بیرون آمدن آلوده نباشد، هم چنین است آب دهان و بینی هر گاه در داخل دهان و بینی با خون ملاقات کند احتیاط، اجتناب است .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 153 چیزی که نجس شده ، مثلا دستی که با بول ملاقات کرده اگر با رطوبت با چیز پاکی ملاقات کند، آن هم نجس می شود.

احکام نجاسات
[مسأله 135 نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است ]

مسأله 135 نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است ، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند. (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله نجس کردن خطّ و ورق قرآن در صورتی که مستلزم هتک باشد (خوئی ، تبریزی : بی اشکال ) حرام است و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند، بلکه بنا بر احتیاط واجب در غیر فرض هتک نیز نجس کردن آن حرام و آب کشیدن واجب است .

(زنجانی :) مستلزم بی احترامی به قرآن باشد بی اشکال حرام است ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط در غیر صورت بی احترامی ..

[مسأله 136 اگر جلد قرآن نجس شود]

مسأله 136 اگر جلد قرآن نجس شود ( در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد) (1) باید آن را آب بکشند. (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ]

[مسأله 137 گذاشتن قرآن روی عین نجس ]

مسأله 137 گذاشتن قرآن روی عین نجس (1)، مانند خون و مردار (2) اگر چه آن عین نجس خشک باشد حرام است (3) و برداشتن قرآن از روی آن واجب می باشد. (1) (مکارم :) چنانچه موجب بی احترامی باشد حرام است و باید آن را برداشت . (2) (زنجانی :) در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، حرام و برداشتن آن واجب است . (3) (خوئی ، تبریزی :) حکم نجس کردن آن را دارد.

(سیستانی :) در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد حرام است . [پایان مسأله ] (فاضل :) در صورتی که عرفاً هتک باشد حرام است ..

[مسأله 138 نوشتن قرآن با مرکّب نجس ]

مسأله 138 نوشتن قرآن با مرکّب نجس (1)، اگر چه یک حرف آن باشد حرام است (2). و اگر

ص: 90

نوشته شود باید آن را آب بکشند (3)، یا به واسطه تراشیدن و مانند آن کاری کنند که از بین برود (4). (1) (مکارم :) حرام است و اگر عمداً یا سهواً نوشته شود باید آن را محو کنند یا آب بکشند. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) حکم نجس کردن آن را دارد ..

(زنجانی :) حکم نجس کردن آن را دارد. [پایان مسأله ] (3) (صافی :) و اگر ممکن نشود، به واسطه تراشیدن و مانند آن کاری کنند که از بین برود. (4) (فاضل :) و چنانچه از بین نمی رود باید آن را آب بکشند.

(بهجت :) کاری کنند که عین مرکب نجس از بین برود و ورق متنجّس به آن ، آب کشیده شود.

[مسأله 139 دادن قرآن به کافر]

مسأله 139 احتیاط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امکان از او بگیرند. (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) مسأله دادن قرآن به کافر (صافی : اگر هتک و توهین شمرده شود و یا در معرض هتک باشد) حرام و گرفتن قرآن از او واجب است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد، حرام و گرفتن قرآن از او واجب است .

(فاضل :) مسأله باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.

(مکارم :) مسأله دادن قرآن به دست کافر اگر موجب بی احترامی باشد حرام است و اگر امید هدایت او برود یا برای تبلیغ اسلام باشد جایز، بلکه گاهی واجب است .

[مسأله 140 اگر چیزی که احترام آن لازم است در مستراح بیفتد]
اشاره

مسأله 140 اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امام علیه السلام (1) بر آن نوشته شده ، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید (2) به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است (3). و نیز اگر تربت (4) در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید (5) تا وقتی که یقین نکرده اند به کلّی از بین رفته به آن مستراح نروند. (1) (زنجانی :) اسم خدا یا یکی از معصومین علیهم السلام .. (2) (اراکی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (بهجت :) آب کشیدن آن ، اگر چه خرج داشته باشد، بر کسی که آن را انداخته واجب است و اگر او این کار را نکرد یا نتوانست انجام دهد بر دیگران واجب می شود و خرج آن از بیت المال داده می شود و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، کسانی که مطّلع هستند نباید به آن مستراح بروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است ، ولی وجوب اعلام ، محل ّ تأمّل است .. (4) (زنجانی :) تربت کربلا .. (فاضل :) تربت سید الشّهداء علیه السلام .. (5) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید ..

ص: 91

(مکارم :) مسأله هر گاه ورق قرآن و دعا یا ورقی که نام خدا یا پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و یا ائمّه علیهم السلام روی آن نوشته باشد در جای آلوده و نجسی بیفتد باید فوراً آن را بیرون آورد و آب کشید، هر چند مخارجی داشته باشد و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد احتیاط واجب آن است که اگر مستراح باشد به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده یا خطّ آن محو شده است .

نجس کردن تربت امام حسین علیه السلام حرام است و پاک کردن آن واجب و اگر در محل ّ آلوده ای بیفتد باید همانند ورق قرآن که گفته شد عمل نماید.

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 163 پاک کردن ورق قرآن فقط وظیفه کسی که آن را نجس کرده نیست ، بلکه اگر دیگران هم با خبر شوند وظیفه همه است که آن را پاک کنند، و اگر یکی این وظیفه را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، ولی اگر قرآن مال دیگری است و با شستن از بین می رود یا ناقص می شود، آن کس که آن را نجس کرده باید خسارت آن را بدهد.

(مکارم :) مسأله 165 نجس کردن مسجد حرام است و پاک کردن آن واجب است ، و شرح این مسأله در بحث احکام مسجد در مکان نمازگزار به خواست خدا خواهد آمد.

(مکارم :) مسأله 166 بدن و لباس نمازگزار و محل ّ سجده او باید پاک باشد. شرح این مسائل نیز در بحث لباس و مکان نمازگزار خواهد آمد.

[مسأله 141 خوردن و آشامیدن چیز نجس حرام است ]

مسأله 141 خوردن و آشامیدن چیز نجس ، حرام است (1) و نیز خورانیدن عین نجس (2) به اطفال (3) در صورتی که ضرر داشته باشد حرام می باشد، بلکه اگر ضرر هم نداشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید از آن خودداری کنند (4)، ولی خوراندن غذاهایی که نجس شده است به طفل حرام نیست (5). (1) (نوری :) خوردن و آشامیدن نجس و چیز متنجس حرام است .. (2) (مکارم :) مانند مسکرات به اطفال نیز حرام می باشد و بنا بر احتیاط واجب باید از خورانیدن غذایی که نجس شده به اطفال نیز خودداری کرد، امّا آن چه بر اثر نجس بودن دست خود آنها نجس می شود اشکال ندارد. (3) (فاضل :) حرام می باشد، ولی اگر خود طفل غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس کند و بخورد جلوگیری از او لازم نیست . [پایان مسأله ] (4) (بهجت :) و هم چنین است چیزهایی که پاک است ولی خوردنش حرام است بنا بر احتیاط ..

(اراکی ، نوری :) اگر ضرر هم نداشته باشد باید از آن خودداری کنند .. (5) (بهجت :) امّا احتیاط مستحب ّ در اجتناب است .

(اراکی :) از خوراندن غذاهایی که نجس شده است به طفل ، بنا بر احتیاط واجب ، اجتناب کنند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله خوردن و آشامیدن عین نجس مثل مردار و شراب و خورانیدن آن حتّی به اطفال حرام است بلکه باید طفل را از خوردن آن منع نمایند و خوردن و آشامیدن

ص: 92

چیزی که نجس شده و خورانیدن آن به اشخاص بالغ و هم چنین خورانیدن متنجّسی که ضرر دارد به اطفال ، حرام است و با عدم ضرر هم احتیاط مستحب ّ ترک خورانیدن به اطفال است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله خوردن و آشامیدن چیز متنجّس حرام است و هم چنین است خوراندن آن به دیگری ؛ و در خوراندن آن به طفل یا دیوانه ، اظهر، جواز است و اگر خود طفل یا دیوانه غذای نجس را بخورد یا با دست نجس غذا را نجس کند و بخورد بی اشکال لازم نیست از او جلوگیری کنند.

(سیستانی :) خوراندن آن به طفل یا دیوانه جایز است ..

[کلمه «بی اشکال » در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (زنجانی :) مسأله خوردن و آشامیدن چیز نجس یا متنجس حرام است و هم چنین خوراندن آن به دیگری در صورتی که ضرر داشته باشد، و نیز خوراندن چیز مست کننده و چیزی که حیوانی مانند موش در آن مرده باشد، هر چند ضرر نداشته باشد؛ بلکه بنا بر احتیاط واجب باید از خوراندن سایر اشیاء نجس یا متنجس نیز خودداری کرد. خوراندن چیز مضرّ و چیز مست کننده به طفل یا دیوانه حرام است و اگر طفل یا دیوانه خود به خوردن آن اقدام کند، بر ولی ّ او لازم است از وی جلوگیری کند و در غیر این دو صورت ، ظاهراً خوراندن چیز نجس جایز است و جلوگیری از آن بر ولی ّ لازم نیست .

[مسأله 142 فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید]

مسأله 142 فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که می شود آن را آب کشید اگر نجس بودن آن را به طرف نگویند (1) اشکال ندارد (2)، ولی چنانچه انسان بداند که عاریه گیرنده و خریدار، آن را در خوردن و آشامیدن (3) استعمال می کنند باید نجاستش را به آنها بگویند (4). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) بگویند .. (2) (گلپایگانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (خوئی ، زنجانی :) اگر چه از قِسم خوراکی باشد. [پایان مسأله ] (صافی :) ولی در غیر خوراکیها که شستن آنها متعارف نیست یا برای آن چه طهارت واقعی شرط آن نیست بکار برده می شود، اگر نگوید اشکال ندارد. (3) (اراکی :) یا کارهایی که طهارت در آن شرط است مانند پوشیدن لباس در نماز .. (4) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب .

(بهجت :) و اگر بداند که آن را در کار حرامی استعمال می کند اصل فروختن یا عاریه دادن ، محل ّ اشکال است .

(فاضل :) مسأله فروش و عاریه دادن چیز نجس که استفاده از آن مشروط به طهارت نیست مانعی ندارد و در این فرض لازم نیست نجس بودن آن را به مشتری اطلاع دهد. امّا فروش و عاریه دادن چیز نجسی که استفاده از آن مشروط به طهارت واقعیه است در صورتی صحیح است که امکان تطهیر آن باشد و به مشتری اطلاع دهد. و فروش و عاریه دادن چیز نجسی که استفاده متعدد دارد بدون اطلاع به مشتری اشکالی ندارد و صحیح است ولی اگر می داند مشتری از آن استفاده هایی می کند که مشروط به طهارت است باید به او اطلاع دهد.

ص: 93

(تبریزی :) مسأله فروختن چیز نجسی که در خوردن و آشامیدن استعمال می شود و ممکن است آن را آب کشید، اگر نجس بودن آن را به طرف بگویند اشکال ندارد.

(سیستانی :) مسأله فروختن و عاریه دادن چیز نجسی که قابل پاک شدن است اشکال ندارد، ولی لازم است که نجس بودن آن را به طرف بگوید، به دو شرط: اوّل : آن که طرف در معرض آن باشد که در مخالفت تکلیف شرعی واقع شود مثل این که او را در خوردن یا آشامیدن استعمال نماید و اگر این چنین نباشد، لازم نیست بگوید مثلًا نجس بودن لباسی را که طرف با آن نماز می خواند لازم نیست به او بگوید زیرا پاک بودن لباس شرط واقعی نیست . دوّم : آن که احتمال بدهد که طرف به گفته او ترتیب اثر دهد و امّا اگر بداند که ترتیب اثر نمی دهد، گفتن لازم نیست .

(مکارم :) مسأله فروختن و عاریه دادن چیز نجس اشکال ندارد و اطّلاع دادن نیز لازم نیست ، مگر در صورتی که بداند گیرنده ، آن را در خوردن و نماز و مانند آن استعمال می کند که احتیاط واجب ، اعلام است . هم چنین اگر نزد عاریه گیرنده نجس شود، به هنگام برگرداندن در همین صورت اعلام می کند.

[مسأله 143 اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد]

مسأله 143 اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا با لباس نجس نماز می خواند، لازم نیست به او بگوید (1). (1) (بهجت :) مگر این که با او طوری معاشرت داشته باشد که اگر نگوید، لوازم مشترک بین آن دو نجس خواهد شد.

[مسأله 144 اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد]

مسأله 144 اگر جایی از خانه یا فرش کسی نجس باشد و ببیند بدن یا لباس یا چیز دیگر کسانی که وارد خانه او می شوند با رطوبت به جای نجس رسیده است ، لازم نیست به آنان بگوید (1). (1) (بهجت :) مگر این که مثل مسأله فوق با آنها معاشرت داشته باشد.

(اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید به آنان بگوید.

(گلپایگانی :) بنا بر احتیاط لازم باید به آنان بگوید.

(خوئی ، تبریزی :) [اگر] در معرض این باشد که نجاست به مأکول و مشروب سرایت کند، باید به آنان بگوید. (مکارم :) احتیاط آن است که به او اعلام کند.

(سیستانی :) چنانچه او موجب این امر شده باشد، باید با دو شرطی که در مسأله پیش گذشت به آنان بگوید. (صافی :) وجوب اعلام به آنان معلوم نیست .

(زنجانی :) به چهار شرط لازم است به آنان بگوید: شرط اول : آن که صاحب خانه آنها را دعوت کرده باشد و یا در مجالسی چون مجلس روضه دعوت عمومی شده باشد، پس اگر کسی بدون دعوت صاحب خانه وارد شود، بر صاحب خانه لازم نیست نجس شدن لباس یا بدن او را بگوید. شرط دوم : آن که جا یا چیز نجس به گونه ای باشد که تماس بدن یا لباس افراد با رطوبت ، با آن متعارف است مثلًا اگر دستمالی که در کنار دستشویی گذاشته می شود نجس باشد، بر صاحب خانه لازم است نجس شدن بدن یا لباس دیگران را به آنها بگوید، ولی اگر قسمتی از

ص: 94

دیوار اتاق که معمولًا دست تر به آنها زده نمی شود نجس باشد و بدن یا لباس دیگران با رسیدن ِ به آن نجس شود، لازم نیست به آنها گفته شود. شرط سوم : آن که در معرض آن باشد که نجاست به چیزهای خوردنی و آشامیدنی سرایت کند. شرط چهارم : آن که احتمال بدهد میهمانها به گفته او ترتیب اثر می دهند.

[مسأله 145 اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است ]

مسأله 145 اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن بفهمد غذا نجس است ، باید (1) به مهمانها بگوید، اما اگر یکی از مهمانها بفهمد، لازم نیست به دیگران خبر دهد (2)، ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که می داند که به واسطه نگفتن (3)، خود او (4) هم نجس می شود باید بعد از غذا به آنان بگوید (5). (1) (سیستانی :) با شرط دوّمی که گذشت .. (مکارم :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) فقط خودش باید اجتناب کند مگر این که با او معاشرت داشته باشند که برای جلوگیری از آلودگی خودش ، می تواند بعد از غذا خوردن به آنها بگوید تا دست و دهان خود را آب بکشند. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که ممکن است به واسطه نجس بودن آنان .. (4) (بهجت :) لوازم خود او .. (5) (صافی :) یا بعد از غذا به آنان بگوید یا خودش به وظیفه شخصی خود عمل کند.

(سیستانی :) چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که به واسطه نجس بودن آنان خود از جهت ابتلای به نجاست ، مبتلا به مخالفت حکم الزامی می شود باید به آنان بگوید.

(زنجانی :) چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که بداند بواسطه نجس بودن آنان لوازم منزل او نجس می شود و از نجاست آن به گونه ای غفلت کرده که باعث مثلًا خوردن چیز نجس می گردد یا سبب می گردد که در لباس یا بدن نجس نماز خوانده و دیگر در وقت ، نمازش را با لباس یا بدن ِ پاک نخواهد خواند، لازم است بعد از غذا به آنان بگوید.

[مسأله 146 اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود]

مسأله 146 اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود (1) اگر بداند که صاحبش آن چیز را در خوردن و آشامیدن استعمال می کند، واجب است به او بگوید (2). (1) (سیستانی :) باید صاحبش را از نجس شدن آن به دو شرطی که در مسأله [142] گذشت آگاه کند. [پایان مسأله (] فاضل :) یا بخواهد آن چیز نجس را عاریه بدهد .. (2) (اراکی :) چنانچه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند مانند لباس که با آن نماز می خواند، واجب است نجس شدن آن را به او بگوید بلکه اگر در کاری هم که شرط آن پاکی است ، استعمال نمی کند بنا بر احتیاط واجب ، باید نجس شدن آن را به او خبر دهد.

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی و طهارت واقعی است استعمال می کند مثل وضو و غسل ، احتیاط واجب آن است که نجس شدن آن را به او بگوید و اگر در کاری که شرط آن طهارت ظاهری است استعمال می کند مثل لباس نمازگزار، گفتن به او واجب نیست اگر چه مطابق با احتیاط است .

ص: 95

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مانند ظروفی که در خوردن و آشامیدن استعمال می شود، واجب است نجس شدن آن را به او بگوید و امّا مثل لباس ، نجس شدن او را لازم نیست بگوید، اگر چه بداند صاحبش با او نماز می خواند (خوئی ، تبریزی : زیرا که پاک بودن لباس در نماز شرط واقعی نیست ).

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 142.

[مسأله 147 بچه ممیزی که خوب و بد را می فهمد]

مسأله 147 بچه ممیزی که خوب و بد را می فهمد اگر تکلیفش هم نزدیک است اگر بگوید چیزی را آب کشیدم ، دوباره باید آن را آب کشید (1)، ولی اگر بگوید چیزی که در دست اوست نجس است احتیاط آن است که از آن اجتناب کنند (2) اگر چه بعید نیست اعتبار قول صبی ّ مراهق . (1) (بهجت :) مگر این که انسان بداند آن را درست آب کشیده است ولی اگر بگوید چیزی که در اختیار اوست ، نجس است ، احتیاط واجب آن است که از آن اجتناب کنند. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) احتیاط واجب آن است که از آن اجتناب کنند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر بچّه ای که تکلیفش نزدیک است ، به پاک بودن یا نجس بودن چیزی که در دست خودش می باشد خبر دهد، پذیرفته است (صافی : به شرط حصول اطمینان ) و اگر به پاکی یا نجس بودن چیزی که در دست او نیست خبر دهد، گفته اش پذیرفته نیست .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بچّه بگوید چیزی نجس است یا چیزی را آب کشیده نباید حرف او را قبول کرد. ولی بچّه ای که تکلیفش نزدیک است اگر بگوید چیزی را آب کشیدم ، در صورتی که آن چیز در تصرّف او باشد یا آن بچّه مورد اطمینان باشد حرف او قبول می شود و هم چنین اگر بگوید چیزی نجس است .

(سیستانی :) بچه ای که ممیز است و پاکی و نجسی را به خوبی درک می کند ..

(سیستانی :) در صورتی که آن چیز در تصرف او باشد یا گفته اش مورد اطمینان باشد ..

(فاضل :) مسأله اگر بچّه ممیّزی که خوب و بد را می فهمد بگوید چیزی که در دست اوست نجس است و یا بگوید آن چیز را آب کشیدم ، بعید نیست حرف او معتبر باشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه ذو الید یعنی کسی که چیزی در اختیار اوست خبر دهد که آن چیز، نجس یا پاک است باید قبول کرد، خواه عادل باشد یا نه ، به شرط این که بالغ باشد، بنا بر این خبر دادن غیر بالغ در این باره قبول نیست ، مگر این که اطمینان از گفته او حاصل شود.

(زنجانی :) مسأله اگر بچه بگوید چیزی نجس است یا چیزی را آب کشیده و از گفته او اطمینان حاصل نشود، نباید حرف او را قبول کرد؛ ولی بچه ممیز که طهارت و نجاست را می فهمد اگر بدانیم چیزی را آب کشیده ، می توان آن را پاک دانست ، هر چند اطمینان نداشته باشیم که درست آب کشیده است و نیز اگر ممیز چیزی را که در دستش است بگوید نجس است و از قول او اطمینان حاصل نشود، بنا بر احتیاط باید از آن اجتناب کرد.

ص: 96

مُطَهِّرات

[مسأله 148 ده چیز نجاست را پاک می کند]

اشاره

مسأله 148 ده چیز، (1) نجاست را پاک می کند و آنها را مطهّرات گویند: اول : آب ، دوم : زمین ، سوم : آفتاب ، چهارم : استحاله ، پنجم : انتقال ، ششم : اسلام ، هفتم : تبعیّت ، هشتم : برطرف شدن عین نجاست ، نهم : استبراءِ حیوان نجاستخوار (2)، دهم : غائب شدن مسلمان (3). و احکام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته می شود. (1) (گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، فاضل :) یازده چیز ..

(خوئی ، مکارم ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) دوازده چیز .. (2) (زنجانی :) دهم : انقلاب ، یازدهم : کم شدن دو سوم آب انگور، دوازدهم : خارج شدن خون متعارف از ذبیحه و احکام اینها به طور تفصیل در مسائل آینده گفته می شود. (3) (گلپایگانی ، صافی :) یازدهم : کم شدن دو سوم آب انگور، بنا بر قول به نجاست آن ؛ و گذشت که به جوش آمدن نجس نمی شود ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یازدهم : انقلاب ، دوازدهم : خارج شدن خون متعارف از ذبیحه ..

(فاضل :) یازدهم : سرکه شدن آب انگور .. (مکارم :) یازدهم : انقلاب ، دوازدهم : ثلثان شدن ..

(بهجت :) یازدهم : کم شدن دو سوم آب انگور ..

[اقسام مطهرات ]
1 آب
[مسأله 149 آب با چهار شرط چیز نجس را پاک می کند]

مسأله 149 آب (1) با چهار شرط، چیز نجس را پاک می کند (2): اول : آن که مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق ِ بید (3)، چیز نجس را پاک نمی کند. دوم : آن که پاک باشد. سوم : آن که وقتی چیز نجس را می شویند، آب مضاف نشود (4) و بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد. (5) چهارم : آن که بعد از آب کشیدن چیز نجس ، عین نجاست (6) در آن نباشد (7). و پاک شدن چیز نجس با آب قلیل ، یعنی آب کمتر از کر، شرطهای دیگر هم دارد که بعداً گفته می شود. (1) (فاضل :) آب کُر .. (2) (زنجانی :) برای تطهیر با آب چهار شرط در همه موارد لازم است : .. (3) (زنجانی :) مانند هندوانه و گلاب .. (4) (بهجت :) مگر این که قبل از مضاف شدن ، چیز نجس پاک شده باشد .. (5) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) در شستنی که بعد از آن ، شستن ِ دیگر لازم نیست باید بو یا رنگ یا مزه نجاست هم نگیرد، و در غیر آن شستن ، تغییر ضرر ندارد، مثلًا چیزی را با آب کُر یا قلیل بشویند و دو دفعه شستن در او لازم باشد، در دفعه اوّل اگر چه تغییر کند و در دفعه دوّم به آبی تطهیر کند که تغییر نکند، پاک می شود ..

(زنجانی :) سوم : آن که وقتی چیز نجس را می شویند، از مطلق بودن خارج نشود و بنا بر احوط در شستنی که بعد از آن ، شستن دیگر لازم نیست ، باید بو یا رنگ یا مزه آن به واسطه نجاست تغییر نکند و در غیر آن شستن ، تغییر ضرر ندارد، مثلًا اگر چیزی را با آب کُر یا قلیل بشوید و دو دفعه شستن در آن لازم باشد، در دفعه اوّل اگر چه تغییر کند چنانچه در دفعه دوم با آبی تطهیر کند که تغییر نکند پاک می شود .. (فاضل :) آب بو یا رنگ یا مزه نجاست نگیرد ..

ص: 97

(6) (بهجت :) یا چیزی که نجس شده و پاک نشده است .. (سیستانی :) اجزاء کوچک عین نجاست .. (7) (زنجانی :) و در برخی موارد در تطهیر آب شرایط دیگری نیز لازم است که در مسائل بعد گفته می شود.

[مسأله 150 ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ]

مسأله 150 ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ، بلکه در کر و جاری هم احتیاط سه مرتبه است ، اگر چه ارجح در کر و جاری یک مرتبه است (1)، ولی ظرفی را که سگ لیسیده ، یا از آن ظرف آب یا چیز روان دیگر خورده ، باید اول با خاک پاک ، خاک مال کرد و بعد بنا بر احتیاط واجب ، دو مرتبه در کر یا جاری یا با آب قلیل شست (2) و هم چنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته بنا بر احتیاط واجب (3) باید پیش از شستن خاکمال کرد. (1) (نوری :) اگر چه أقوی کفایت یک مرتبه است ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) با آب قلیل باید سه مرتبه شست و در کُر و جاری یک مرتبه کافی است (اراکی : گر چه احتیاط مستحب آن است که سه مرتبه شسته شود) .. (2) (اراکی :) باید ابتدا با خاکی که مقداری آب بر آن ریخته شده خاکمال کرده و بعد یک مرتبه در کر یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست ..

(گلپایگانی :) باید اول با خاک پاک ، خاکمال کرد و بعد یک مرتبه در کر یا جاری یا دو مرتبه با آب قلیل شست ..

(صافی :) باید اول با خاک پاک خاکمال کرد و بعد با آب قلیل دو مرتبه و با کُر و جاری نیز احتیاطاً دو مرتبه شست ..

(فاضل :) ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ولی در آب کُر و جاری یک مرتبه کافی است و ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف آب یا چیز روانی خورده باید اوّل با خاک پاک خاکمال کرد و می توان خاک را با آب مخلوط کرد به نحوی که عرفاً از خاک بودن خارج نشود آن گاه ظرف را خاکمالی نمود، و بعد دو مرتبه با آب قلیل شست ، و احتیاط واجب این است که اگر با آب کُر و یا جاری شسته می شود باز دو مرتبه باشد ولی با آب باران یک مرتبه کافی است .. (3) (اراکی :) بنا بر احتیاط مستحب ّ ..

(خوئی :) مسأله ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ، و در کر و جاری یک مرتبه کافی است ، ولی ظرفی را که سگ از آن آب یا چیز روان دیگر خورده باید اول با خاک با ریختن مقداری آب پاک خاکمالی کرد و بنا بر احتیاط خاک باید پاک باشد. سپس آب بریزند که خاک او زایل شود و بعد یک مرتبه در کر یا جاری یا دو مرتبه قلیل شست و هم چنین ظرفی را که سگ لیسیده بنا بر احتیاط واجب باید پیش از شستن خاکمالی کرد و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد خاکمالی لازم نیست .

(تبریزی :) باید اول با ریختن خاک و مقداری آب پاک خاکمال کرد ..

(سیستانی :) مسأله داخل ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ، و هم چنین با آب کر و جاری و باران بنا بر احتیاط واجب ، و ظرفی را که سگ از آن آب یا چیز روان دیگر خورده ، باید اول با خاک پاک خاکمالی کرد سپس خاک او را زایل نموده و بعد دو مرتبه با آب قلیل یا کر یا

ص: 98

جاری شست ، و هم چنین ظرفی را که سگ لیسیده باید پیش از شستن خاکمالی کرد، و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد یا جایی از بدنش به آن اصابت کند، بنا بر احتیاط لازم باید آن را خاکمالی کرد و بعد سه مرتبه با آب شست .

(مکارم :) مسأله ظرف نجس را با آب قلیل باید سه مرتبه شست ، ولی در آب کُر یا جاری یک مرتبه کافی است ، هر چند سه مرتبه بهتر است (آبهای لوله کشی در حُکم آب جاری است ).

هر گاه سگ ظرفی را لیسیده ، یا از آن ، آب یا مایع دیگری ، خورده باشد، اوّل باید آن را با خاک پاک که مخلوط با کمی آب باشد خاکمال کرد و بعد دو مرتبه در آب قلیل ، یا یک مرتبه در آب کر یا جاری شست و اگر آب دهان سگ در ظرفی بریزد، احتیاط مستحب ّ آن است که همین کار انجام شود، امّا اگر جای دیگری از بدن سگ با رطوبت به ظرف ملاقات کند خاک مال کردن واجب نیست بلکه باید آن را در آب قلیل سه مرتبه و در آب کر یا جاری یک مرتبه شست .

(بهجت :) مسأله ظرفی که به غیر بول نجس شده اگر یک مرتبه شسته شود پاک می شود حتّی اگر با آب قلیل باشد بنا بر اقوی . ولی ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن آب یا چیز مایع دیگر خورده أظهر این است که اگر با خاک ممزوج با آب ، خاک مالی شود و بعد از آن دو مرتبه با آب قلیل ، یا یک مرتبه با آب کر یا جاری شسته شود کافی است و أحوط آن است که قبل از همه اینها با خاک تنها خاک مالی شود. و هم چنین ظرفی را که آب دهان سگ در آن ریخته شود بنا بر احتیاط باید پیش از شستن خاکمال کرد.

(زنجانی :) مسأله داخل کاسه نجس و مانند آن از سایر ظروف شُرب را با آب قلیل باید سه مرتبه شست و بنا بر احوط در کُر و جاری نیز سه مرتبه معتبر است و ظرفی را که سگ لیسیده یا از آن ظرف ، آب یا چیز روان دیگر خورده ، باید اوّل با خاک ، خاک مالی کرده و بنا بر احتیاط، خاک باید پاک باشد، سپس دو مرتبه با آب قلیل بشویند و بنا بر احتیاط در آب کُر و جاری نیز بعد از خاکمالی ، دو مرتبه با آب بشویند. و غیر ظرف مانند دست انسان که سگ لیسیده یا از آن چیز روان خورده ، در حکم ظرف است و هم چنین چیزی را که آب دهان سگ در آن ریخته ، بنا بر احتیاط باید پیش از شستن خاک مالی کرد.

[مسأله 151 اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده تنگ باشد]

مسأله 151 اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده ، تنگ باشد (1) و نشود آن را (2) خاک مال کرد، چنانچه ممکن است باید کهنه به چوبی به پیچند و به توسط آن خاک را به آن ظرف بمالند (3) و در غیر این صورت پاک شدن ظرف اشکال دارد (4). (1) (فاضل :) و نشود آن را به هیچ وجه خاکمال کرد در این صورت ظرف قابل پاک شدن نیست . [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید خاک را در آن بریزند و (خوئی ، تبریزی : مقداری آب ریخته ) با شدّت حرکت دهند تا خاک به همه آن ظرف برسد و بعد به ترتیبی که ذکر شد، بشویند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) باید خاک را در آن بریزند و مقداری آب ریخته و به وسیله ای مانند داخل کردن چوب یا تکان شدید، آن را به تمام ظرف برسانند و بعد به ترتیبی که ذکر شد بشویند. [پایان مسأله ] (2) (اراکی :) به طور معمول .. (بهجت :) به راحتی ..

ص: 99

(3) (اراکی :) خاک را به اطراف آن ظرف بمالند .. (بهجت :) خاک را درون آن ظرف بمالند ..

(مکارم :) خاک را با کمی آب به آن ظرف بمالند و اگر ممکن نشود مقداری خاک و کمی آب در آن بریزند و تکان دهند سپس طبق دستور [مسأله قبل ] آب بکشند. (4) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) و اگر ممکن نیست باید خاک را در آن بریزند و (گلپایگانی ، صافی : به شدّت ) حرکت دهند تا به همه آن ظرف برسد.

(بهجت :) ولی ممکن است خاک مالی را با حرکت دادن شدید خاک ممزوج با آب در همه اطراف داخل ظرف انجام داد.

[مسأله 152 ظرفی را که خوک از آن چیز روانی بخورد]

مسأله 152 ظرفی را که خوک از آن ، چیز روانی بخورد (1)، با آب قلیل باید هفت مرتبه شست و در کر و جاری نیز هفت مرتبه باید شست به احتیاط واجب (2)، و لازم نیست آن را خاک مال کنند (3)، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که خاک مال شود (4)، و نیز لیسیدن خوک ملحق است به آب خوردن آن به احتیاط واجب . (1) (گلپایگانی ، اراکی :) یا بلیسد ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) یا بلیسد یا این که در آن موش صحرایی مرده باشد ..

(صافی :) ظرفی را که خوک بلیسد یا از آن ، چیز بخورد .. (2) (اراکی ، گلپایگانی :) در کُر و جاری یک مرتبه کافی است (اراکی : گر چه احتیاط مستحب آن است که هفت مرتبه شسته شود) ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) با آب قلیل یا کُر یا جاری باید هفت مرتبه شست ..

(صافی :) در کُر و جاری نیز احتیاطاً هفت مرتبه بشویند .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله ظرفی را که خوک از آن ، چیز مایعی را خورده باید هفت مرتبه با آب شست و لازم نیست آن را خاک مال کنند و در لیسیدن خوک و مردن موش صحرایی در آن نیز بنا بر احتیاط واجب باید هفت مرتبه شست .

(زنجانی :) مسأله اگر خوک کاسه و مانند آن از ظروف شُرب را بلیسد یا از آن چیز روانی بخورد، یا این که در آن موش صحرایی مرده باشد، باید هفت مرتبه با آب قلیل شست و در آب غیر قلیل نیز بنا بر احتیاط، هفت مرتبه شستن لازم است و در هر حال لازم نیست آن را خاک مالی کنند.

(بهجت :) مسأله ظرفی را که خوک از آن چیز مایع بخورد، با آب قلیل بنا بر احتیاط باید هفت مرتبه شست و در کر و جاری نیز بنا بر احتیاط واجب هفت مرتبه باید شست ، و بنا بر اظهر لازم نیست آن را خاکمال کنند، و نیز بنا بر احتیاط واجب لیسیدن خوک مانند آب خوردن آن است .

[مسأله 153 اگر بخواهند ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل آب بکشند]

مسأله 153 اگر بخواهند ظرفی را که به شراب نجس شده با آب قلیل آب بکشند باید سه مرتبه بشویند (1) و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.

ص: 100

(1) (مکارم :) و دست در آن بمالند و مستحب ّ است هفت مرتبه شسته شود.

(بهجت :) بنا بر احتیاط باید سه مرتبه بشویند، ولی بنا بر اقوی شستن یک مرتبه کافی است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر ظرفی را که به شراب نجس شده ، با آب قلیل مثل سایر ظرفها آب بکشند پاک می شود ولی مستحب ّ است که آن را هفت مرتبه بشویند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله ظرفی را که به شراب نجس شده باید سه مرتبه بشویند و فرقی بین آب قلیل و کر و جاری نیست .

(زنجانی :) مسأله ظرف شُربی را که به شراب نجس شده باید سه مرتبه بشویند و احتیاط مستحب آن است که هفت مرتبه بشویند و فرقی بین آب قلیل و غیر قلیل نیست .

(سیستانی :) مسأله ظرفی که به شراب نجس شده ، باید سه بار شسته شود، هر چند با آب کُر یا جاری و یا مانند آن باشد و احتیاط مستحب این است که هفت بار بشویند.

[مسأله 154 کوزه ای که از گِل نجس ساخته شده ]

مسأله 154 کوزه ای که از گِل نجس ساخته شده و یا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب کر یا جاری بگذارند (1) به هر جای آن ، که آب برسد پاک می شود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاک شود (2) باید به قدری در آب کر یا جاری (3) بماند که آب به تمام آن فرو رود (4) و فرو رفتن رطوبت کافی نیست . (1) (زنجانی :) اگر در غیر آب قلیل بگذارند ..

(مکارم :) و آب در باطن آن نفوذ کند و خارج شود پاک می شود و اگر آب در آن نفوذ نکند ظاهرش پاک می شود، با آب قلیل نیز می توان ظاهر آن را شست . (2) (بهجت :) باید بخشکانند و بعد به قدری در آب کر یا جاری بگذارند که آب به تمام آن فرو رود و احتیاط مستحب ّ این است که دو مرتبه بلکه سه مرتبه در آب به همین صورت قرار دهند مخصوصاً اگر به شراب و یا مردن موش بزرگ صحرایی نجس شود. (3) (زنجانی :) در آب غیر قلیل .. (4) (گلپایگانی ، زنجانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) و اگر ظرف رطوبتی داشته باشد که از رسیدن آب به باطن آن مانع باشد، باید خشکش نمایند و بعداً در آب کر یا جاری بگذارند.

[مسأله 155 ظرف نجس را با آب قلیل دو جور می شود آب کشید]

مسأله 155 ظرف نجس (1) را با آب قلیل ، دو جور می شود آب کشید: یکی آن که سه مرتبه پر کنند و خالی کنند، دیگر آن که سه دفعه قدری آب در آن بریزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند. (1) (زنجانی :) کاسه نجس ..

(بهجت :) مسأله ظرفی را که به غیر بول نجس شده با آب قلیل ، به دو صورت می توان آب کشید: اول آن که بنا بر أقوی یک مرتبه از آب پر کنند و خالی کنند. دوم : یک بار قدری آب در آن بریزند و آب را طوری در آن بگردانند که به جاهای نجس آن برسد و بیرون بریزند و اگر به بول نجس شده باشد این کار را دو بار انجام دهند.

ص: 101

[مسأله 156 اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود]

مسأله 156 اگر ظرف بزرگی مثل پاتیل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه (1) آن را از آب (2) پر کنند و خالی کنند پاک می شود (3) و هم چنین است اگر سه مرتبه (4) از بالا، آب در آن بریزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد (5) و در هر دفعه آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند و احتیاط واجب آن است که در هر دفعه (6) ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند (7) آب بکشند (8). (1) (بهجت :) یک مرتبه .. (2) (فاضل ، زنجانی :) آب قلیل .. (3) (بهجت :) بنا بر أظهر .. (4) (بهجت :) یک مرتبه .. (5) (بهجت :) و باید آبی که ته آن جمع می شود بیرون آورند. [پایان مسأله ] (فاضل :) و آبی که در ته آن جمع شده خارج کنند و در هر دفعه ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند آب بکشند. (6) (اراکی :) باید در هر دفعه .. (مکارم :) لازم است در هر دفعه .. (7) (اراکی :) و دست خود را در صورتی که نجس شده باشد .. (8) (خوئی ، تبریزی :) واجب است ( (سیستانی :) احتیاط مستحب است ) که در مرتبه دوّم و سوّم ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند، آب بکشند.

(زنجانی :) واجب است که در مرتبه دوّم و سوّم ، اول ؛ ظرفی را که با آن آبها را بیرون می آورند، آب بکشند.

[مسأله 157 اگر مِس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند]

مسأله 157 اگر مِس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند، ظاهرش پاک می شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (زنجانی :) مسأله هر گاه جسم نجسی مانند اجسام فلزی یا پلاستیکی را آب کنند همه جای آن نجس می شود و اگر پس از انجماد آن را آب بکشند ظاهرش پاک می شود. (مکارم :) مسأله هر گاه فلز نجس را آب بکشند ظاهرش پاک می شود، هر چند اعماقش هنگامی که ذوب شده نجس شده باشد.

[مسأله 158 تنوری که به بول نجس شده است ]

مسأله 158 تنوری که به بول نجس شده است ، اگر دو مرتبه (1) از بالا آب در آن بریزند به طوری که تمام اطراف آن را بگیرد پاک می شود. (2) و در غیر بول اگر بعد از برطرف شدن نجاست (3) یک مرتبه به دستوری که گفته شد آب در آن بریزند، کافی است . (4) و بهتر است که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند، بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (سیستانی :) یک مرتبه .. (2) (سیستانی :) و احتیاط مستحب ّ آن است که این کار را دو مرتبه انجام دهد .. (3) (خوئی ، تبریزی :) اگر با برطرف شدن نجاست .. (4) (زنجانی :) و بنا بر احتیاط در هر دفعه به طریقی آب را خارج کنند هر چند به این نحو که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بیرون بیاورند.

ص: 102

[مسأله 159 اگر چیز نجس را یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند]

مسأله 159 اگر چیز نجس را ( بعد از برطرف کردن عین نجاست ،) (1) یک مرتبه در آب کر یا جاری فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود. و احتیاط واجب آن است که فرش و لباس و مانند اینها را (2) طوری فشار یا حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود (3). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (2) (بهجت :) اگر با آب قلیل شسته شود .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست .

(خوئی ، تبریزی :) در فرش و لباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن پا یا لگد کردن (تبریزی : مالیدن یا لگد کردن ) لازم است و در صورتی که لباس و مانند آنها متنجّس به بول باشد در کر نیز دو مرتبه شستن لازم است .

(سیستانی :) در فرش و لباس و مانند اینها فشار یا مانند آن از مالیدن یا لگد کردن لازم نیست و در صورتی که بدن یا لباس متنجّس به بول باشد، در کُر و مانند آن نیز دو مرتبه شستن لازم است ولی در آب جاری با یک بار شستن پاک می شود.

(مکارم :) مسأله اگر چیز نجسی را با آب کر یا جاری یا آب لوله کشی بشویند تا عین نجاست برطرف شود یا بعد از برطرف کردن عین نجس در آب کر یا جاری فرو برند پاک می شود، ولی فرش و لباس و مانند آن را باید فشار یا حرکت داد تا آب آن خارج شود.

(زنجانی :) مسأله اگر چیز نجس ، غیر ظرف شرب ، را یک مرتبه در غیر آب قلیل مانند کر و جاری بشویند که آب به تمام جاهای نجس آن برسد پاک می شود، و در صورتی که لباس و مانند آن با بول نجس شده باشد در کر نیز بنا بر احتیاط، دو مرتبه شستن لازم است ولی در آب جاری یک مرتبه کافی است و اخراج غُساله در شستن با آب جاری و کُر لازم نیست .

[مسأله 160 اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند]

مسأله 160 اگر بخواهند چیزی را که به بول نجس شده با آب قلیل آب بکشند، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند و از آن جدا شود، در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد یک مرتبه دیگر که آب روی آن بریزند پاک می شود، ولی در لباس و فرش و مانند اینها باید (1) بعد از هر دفعه ، فشار دهند تا غُساله آن بیرون آید (2) و غُساله آبی است که معمولًا در وقت شستن و بعد از آن از چیزی که شسته می شود خود به خود یا به وسیله فشار می ریزد. (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (سیستانی :) در صورتی که بول در آن چیز نمانده باشد، پاک می شود مگر در لباس و بدن که باید دو مرتبه روی آنها آب بریزند تا پاک شود و در هر حال در شستن لباس و فرش و مانند اینها با آب قلیل باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید ..

(مکارم :) مسأله برای تطهیر چیزی که با بول نجس شده با آب قلیل دو مرتبه و در آب کر و جاری

ص: 103

و آب لوله کشی یک مرتبه کفایت می کند، امّا در غیر بول یک مرتبه با آب قلیل یا کر کافی است . برای شستن لباس و فرش و مانند آن با آب قلیل باید آن را مقداری فشار دهند تا آب از آن خارج شود.

[مسأله 161 اگر چیزی به بول پسر شیر خواری که غذا خور نشده ]

مسأله 161 اگر چیزی به بول پسر (1) شیر خواری که غذا خور نشده (2) (و شیر خوک (3) نخورده ) (4)، نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن بریزند (5) ( که به تمام جاهای نجس آن برسد) (6) پاک می شود (7) ولی احتیاط مستحب ّ آن است که یک مرتبه دیگر هم آب روی آن بریزند (8). و در لباس و فرش و مانند اینها فشار لازم نیست . (1) (مکارم ، سیستانی ، زنجانی :) یا دختر .. (2) (فاضل :) که دو سال آن تمام نشده و غذا خور نشده .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و زن کافره .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، بهجت و زنجانی نیست ] (5) (سیستانی :) یک مرتبه آب ، هر چند کم باشد، روی آن بریزند .. (6) (زنجانی :) یا کمی آب روی آن ریخته و با فشار به تمام جاهای نجس آن ، آب برسانند ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (7) (بهجت :) و شستن و فشار دادن آن لازم نیست و بنا بر احوط باید شیر کافر و شیر نجس و شیر غیر پسر نیز نخورده باشد و أحوط این است که به وسیله آب ریختن خود بول از بین برود یا این که قبلًا خشک شده باشد. (8) (مکارم :) احتیاط مستحب ّ آن است که دو مرتبه بریزند ..

[مسأله 162 اگر چیزی به غیر بول نجس شود]

مسأله 162 اگر چیزی به غیر بول نجس شود، چنانچه بعد از برطرف کردن نجاست (1) یک مرتبه آب روی آن بریزند (2) و از آن جدا شود، پاک می گردد (3) و نیز اگر در دفعه اوّلی که آب روی آن می ریزند (4) نجاست آن برطرف شود (و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روی آن بیاید) (5) پاک می شود (6) ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. (1) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه با برطرف کردن نجاست .. (2) (سیستانی :) چنانچه با برطرف کردن نجاست ، یک مرتبه آب قلیل روی آن بریزند .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ولی لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. [پایان مسأله ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) تا بعد از برطرف شدن نجاست ، آب ریختن را ادامه دهند به طوری که پس از زوال نجاست هم آب روی آن بیاید پاک می شود ولی در هر صورت لباس و مانند آن را باید فشار دهند تا غساله آن بیرون آید. (5) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی و فاضل نیست ] (6) (بهجت :) و اگر با آب قلیل چیزی را می خواهند پاک کنند بهتر این است که دو مرتبه آن را بشویند .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 160.

(زنجانی :) مسأله اگر چیزی به غیر بول در غیر مواردی که در مسأله [150 تا 153] گذشت

ص: 104

نجس شود و یک مرتبه آب روی آن بریزند که با آن ، نجاست آن برطرف شود و از آن جدا شود پاک می گردد؛ ولی در شستن لباس و مانند اینها در آب قلیل بنا بر احتیاط، باید آنها را فشار دهند تا غساله آن بیرون آید و در غیر آب قلیل فشار دادن لازم نیست .

[مسأله 163 اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده در آب کر فرو برند]

مسأله 163 اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده ، در آب کر یا جاری فرو برند، (1) بعد از برطرف شدن عین نجاست ، پاک می شود (2). (1) (مکارم :) یا زیر آب لوله کشی بگیرند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و اگر بخواهند آن را با آب قلیل آب بکشند، فشار دادن آن لازم نیست و رسیدن آب مطلق به باطن نخهای آن کافی است .

(سیستانی :) ولی اگر بخواهند آن را با آب قلیل آب بکشند باید به هر طوری که ممکن است اگر چه با لگد کردن باشد فشار دهند تا غساله آن جدا شود.

(بهجت :) اگر آب به همه جای نجس رسیده باشد پاک می شود، و اگر با آب قلیل آب بکشند، در هر دفعه که شسته می شود بنا بر أحوط باید غساله را خارج کنند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر حصیر نجس را که با نخ بافته شده بخواهند آب بکشند باید به هر قسم که ممکن است اگر چه به لگد کردن باشد فشار دهند تا غساله آن جدا شود.

(زنجانی :) مسأله در حصیر نجس که با نخ بافته شده ، فشار لازم نیست و رسیدن آب به باطن آنها کفایت می کند.

[مسأله 164 اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود]

مسأله 164 اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود به فرو بردن در کر و جاری (1)، پاک می گردد. و اگر باطن آنها نجس شود (2) پاک نمی گردد (3). (1) (مکارم :) و یا گرفتن زیر شیر آب .. (2) (مکارم :) باید آن قدر صبر کرد تا یقین حاصل شود آب داخل آن نفوذ کرده و خارج شده . (3) (اراکی :) اگر آب کر یا جاری در باطن آنها به مقداری که نجس است ، نفوذ کند، پاک می شود.

(خوئی ، تبریزی :) اگر باطن آنها نجس شود، تطهیر آنها مثل تطهیر کوزه نجس است که در مسأله [154] گذشت .

(زنجانی :) چنانچه آب به باطن آنها برسد و در هنگام رسیدن به باطن آنها ندانیم آب از مطلق بودن خارج شده است ، پاک می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اینها نجس شود، چنانچه آنها را در ظرفی ریخته و در آب کر یا جاری بگذارند و به قدری بماند که رطوبت آب پاک به باطن آنها، تا آنجایی که رطوبت نجس سرایت کرده برسد بعید نیست که گفته شود همین اندازه در تطهیر آنها (صافی : در تطهیر باطن آنها) کافی است به شرط آن که رطوبت نجس باطن آنها قبل از تطهیر خشک شده باشد.

(سیستانی :) مسأله اگر ظاهر گندم و برنج و مانند اینها نجس شود، با فرو بردن در آب کُر

ص: 105

و جاری پاک می گردد. و با آب قلیل نیز می شود تطهیر کرد و اگر باطن آنها نجس شود، چنانچه آب کر یا جاری به باطن آنها برسد پاک می شوند اگر ظاهر صابون نجس شود، می شود آن را تطهیر کرد ولی اگر باطن آن نجس شود، قابل تطهیر نیست .

(بهجت :) مسأله اگر ظاهر گندم ، برنج ، صابون و مانند اینها نجس شود به وسیله آب قلیل یا فرو بردن در آب کُر و جاری پاک می شود و اگر باطن آنها نجس شود با آب قلیل ظاهر آنها پاک می شود، ولی باطن آنها پاک نمی شود، مگر این که در کر یا جاری به قدری بماند که آب به باطن آنها نفوذ کند، یعنی آب به هر جایی از باطن که یقین دارد نجاست به آنجا رسیده بود، برسد و بنا بر أحوط باید آب مطلق به باطن آنها برود نه آب مضاف و قبلًا آنها را برای تطهیر باطن خشک کنند.

[مسأله 165 اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده ]

مسأله 165 اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون (1) رسیده یا نه ، باطن آن پاک است . (1) (مکارم :) به باطن چیزی .. زنجانی (:) به باطن صابون مثلًا ..

مسأله 166 اگر ظاهر برنج و گوشت یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد 1 چنانچه آن را در ظرفی 2 بگذارند و سه مرتبه 3 آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و ظرف آن هم پاک می گردد 4. ولی اگر بخواهند لباس یا چیزی را که فشار لازم دارد در ظرفی بگذارند و آب بکشند باید در هر مرتبه 5 که آب روی آن می ریزند، آن را فشار دهند 6 و ظرف را کج کنند، تا غساله ای که در آن جمع شده بیرون بریزد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) به غیر بول نجس شده باشد .. (مکارم :) اگر چیزی نجس شده باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) در کاسه و مانند آن .. (3) (بهجت :) یک مرتبه ..

(فاضل :) سه مرتبه با آب قلیل .. [عبارت «سه مرتبه » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه آن را در ظرف پاکی بگذارند و بعد از زوال عین نجس ، یک مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و اگر به بول نجس شده بعد از زوال عین ، دو مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و ظرف آن هم پاک می گردد ..

(سیستانی :) چنانچه آن را در کاسه پاک و مانند آن بگذارند و یک مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود و اگر در ظرف نجس بگذارند باید سه مرتبه این کار را انجام دهند و در این صورت ظرف هم پاک می شود .. (5) (بهجت :) باید بعد از آن .. 6 - (فاضل :) و غساله آن را کاملًا بیرون بریزند.

(زنجانی :) مسأله اگر ظاهر برنج و گوشت و مانند اینها نجس شده باشد در جایی که تعدد لازم نیست ، چنانچه آن را در کاسه و مانند آن بگذارند و یک مرتبه آب روی آن بریزند و خالی کنند پاک می شود.

[مسأله 167 لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده ]

مسأله 167 لباس نجسی را که به نیل و مانند آن رنگ شده ، (1) اگر در آب کُر یا جاری فرو برند (2) و آب (پیش از آن که به واسطه رنگ پارچه مضاف شود) (3) به تمام آن برسد آن

ص: 106

لباس پاک می شود (4). اگر چه موقع فشار دادن آب مضاف یار نگین از آن بیرون آید 5. (1) (مکارم :) هر گاه لباس نجسی را رنگ کرده باشند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و یا با آب قلیل بشویند چنانچه موقع فشار دادن آب مضاف از آن بیرون نیاید پاک می شود. [پایان مسأله (] مکارم :) یا زیر شیر آب بگیرند .. (3) (زنجانی :) اگر در آب غیر قلیل فرو برند و آب پیش از آن که به واسطه رنگ پارچه از مطلق بودن خارج شود .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (4) (سیستانی :) و اگر با آب قلیل بشویند چنانچه موقع فشار دادن آب مضاف از آن بیرون نیاید پاک می شود.

(مکارم :) هر چند موقع فشار دادن ، آب مضاف از آن بیرون آید. امّا اگر آب ، قبل از رسیدن به تمام لباس مضاف گردد باید آن قدر آن را بشویند تا آب مطلق به آن برسد. (5) (بهجت :) و هم چنین است در شستن با آب قلیل با سایر شرائط.

[مسأله 168 اگر لباسی را در کر یا جاری آب بکشند]

مسأله 168 اگر لباسی را در کر یا جاری (1) آب بکشند و بعد مثلًا لجن آب در آن ببینند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده آن لباس پاک است . (1) (زنجانی :) در آب غیر قلیل .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 169 اگر بعد از آب کشیدن لباس خُرده گِل یا اشنان در آن دیده شود]

مسأله 169 اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن خُرده گِل یا اشنان در آن دیده شود (1) ( در صورتی که بداند که خُرده گل یا اشنان با آب شسته شده ) (2)، پاک است ، ولی اگر آب ِ نجس به باطن گل یا اشنان رسیده باشد ظاهر گِل و اشنان ، پاک و باطن آنها نجس است (3). (1) (اراکی :) پاک است . [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی که بداند که آب مطلق زیرِ آن گِل یا اشنان رسیده ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، نوری و بهجت نیست ] (3) (بهجت :) [و] اشنان گیاهی است که در شستشو استفاده می شود.

(فاضل :) مسأله اگر بعد از آب کشیدن ِ لباس و مانند آن خُرده گِل یا اشیایی دیگر در آن دیده شود چنانچه بداند مانع رسیدن آب نشده پاک است ، ولی اگر آب نجس به باطن گِل یا اشیاء رسیده باشد ظاهر گِل یا اشیاء، پاک و باطن آنها نجس است .

(مکارم :) مسأله هر گاه بعد از آب کشیدن فرش و لباس ، مختصری گِل یا ذرّات صابون و اشیاء دیگر در آن دیده شود پاک است ، و اگر اشیاء بزرگتری باشد ظاهر آنها نیز پاک است ، و اگر آب نجس به باطن آنها نفوذ کرده ، برای پاک شدن باطن آنها باید آب پاک نیز به آن برسد و خارج شود.

(سیستانی :) مسأله اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن خُرده گِل یا صابون در آن دیده شود، چنانچه احتمال ندهند که جلوگیری از رسیدن آب کرده ، آن لباس پاک ، ولی اگر آب نجس به باطن گِل یا صابون رسیده باشد، ظاهر گِل و صابون پاک و باطن آنها نجس است .

(زنجانی :) مسأله خُرده گِل یا صابونی که بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن ، در آن دیده شود پاک است ؛ ولی اگر آب نجس به باطن آنها رسیده باشد، ظاهر آنها پاک و باطن آنها نجس است .

ص: 107

[مسأله 170 هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند پاک نمی شود]

مسأله 170 هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن برطرف نکنند پاک نمی شود. ولی اگر بو یا رنگ (1) نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک می باشد (2)، اما چنانچه به واسطه بو یا رنگ (3) یقین کنند یا احتمال دهند که ذرّه های نجاست در آن چیز مانده ، نجس است . (1) (زنجانی :) بو یا رنگ یا مزه .. (2) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (زنجانی :) بو یا رنگ یا مزه ..

(مکارم :) مسأله هر گاه چیز نجسی را بشویند و عین نجس برطرف شود امّا بو یا رنگ آن بماند ضرری ندارد و اگر شک ّ کند عین نجس مانده یا نه باید بیشتر بشوید تا یقین کند از بین رفته است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 173 حنای نجس را اگر به سر یا ریش ببندند بعد از شستن ریش و سر رنگ آن پاک است و آن چه از اجزاء کوچک آن باقی بماند بعد از شستن ، ظاهر آنها پاک می شود.

[مسأله 171 اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری برطرف کنند]

مسأله 171 اگر نجاست بدن را در آب کر یا جاری (1) برطرف کنند بدن پاک می شود (2) و بیرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نیست . (1) (زنجانی :) در آب غیر قلیل .. (2) (سیستانی :) مگر آن که بدن به بول نجس شده باشد که در این صورت با آب کُر به یک مرتبه پاک نمی شود، ولی بیرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نیست بلکه اگر در زیر آب به آن محل دست بکشند که آب از بدن جدا شود و دو مرتبه آب به بدن برسد کفایت می کند.

(مکارم :) مسأله برای تطهیر بدن در آب کر یا جاری یا زیر شیر آب ، همین اندازه که عین نجاست برطرف شود بدن پاک است و بیرون آمدن و دوباره در آب فرو رفتن لازم نیست .

[مسأله 172 غذای نجسی که لای دندان مانده ]

مسأله 172 غذای نجسی که لای دندانها مانده ، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذای نجس برسد (1)، پاک می شود (2). (1) (اراکی :) به تمام ظاهر و باطن غذای نجس برسد ..

(مکارم :) اگر آب در دهان بگردانند به طوری که به تمام اجزای آن برسد .. (2) (زنجانی :) و در جایی که تعدد لازم است ، باید متعدد آب بگردانند تا به تمام غذای نجس برسد.

(بهجت :) در صورتی که یقین کند آب مطلق به همه جای نجس رسیده ، با تعدّد در آن چه تعدّد در آن لازم است .

(فاضل :) مسأله به طور کلّی برخورد با عین نجس در داخل دهان موجب نجس شدن غذا، دندان مصنوعی و مسواک و آب دهان نمی شود و با زوال عین نجاست ، غذا و دندان پاک است و نیاز به تطهیر ندارد.

[مسأله 173 اگر موی سر و صورت زیاد باشد و با آب قلیل آب بکشند]

مسأله 173 اگر موی سر و صورت زیاد باشد و با آب قلیل آب بکشند باید فشار دهند که غساله آن جدا شود.

ص: 108

(اراکی :) مسأله در آب کشیدن موی سر و صورت ، فشار دادن لازم نیست ، هر چند با آب قلیل باشد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند بنا بر احتیاط واجب ، باید فشار دهند که غساله آن جدا شود.

(فاضل :) باید فشار دهند که غساله آن جدا شود مگر این که موی زیاد نباشد، به نحوی که اطمینان باشد که بدون فشار هم بیشتر غساله خارج می شود.

(بهجت :) اگر چه محتاج به تعدد شستن نباشد در صورتی که آب در لابلای موها فرو رفته باشد.

(خوئی ، تبریزی :) لازم نیست فشار دهند که غساله آن جدا شود.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط، باید آن را فشار دهند تا غساله آن جدا شود.

(سیستانی :) چنانچه مو انبوه نباشد برای جدا شدن غساله ، لازم نیست فشار دهند زیرا به مقدار متعارف خود به خود جدا می شود.

(مکارم :) چنانچه آب ، خود به خود بیرون آید فشار لازم نیست و الّا فشار دهند.

[مسأله 174 اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند]

مسأله 174 اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل ، آب بکشند، اطراف آنجا که متّصل به آن است و معمولًا موقع آب کشیدن ، آن جا نجس می شود ( در صورتی که آبی که برای پاک شدن محل نجس می ریزند به آن اطراف جاری شود) (1) با پاک شدن جای نجس پاک می شود (2). و هم چنین است اگر چیز پاکی را پهلوی چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند. پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس ، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس (3) به همه آنها برسد، بعد از پاک شدن (4) انگشت نجس ، تمام انگشتها پاک می شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، بهجت ، نوری و صافی نیست ]. (2) (اراکی :) آن اطراف هم پاک می شود ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اطراف آنجا که متّصل به آن است و معمولًا موقع آب کشیدن ، آب به آنها سرایت می کند، با پاک شدن جای نجس پاک می شود؛ به این معنی که آب کشیدن اطراف ، مستقلًّا لازم نیست بلکه اطراف و محل ّ نجس به آب کشیدن با هم پاک می شوند ..

(بهجت :) و در صورتی که بیش از یک مرتبه باید شسته شود آب دوّم باید به تمام جاهایی که آب اوّل رسیده و با آن نجس شده بود برسد .. (3) (سیستانی :) و هم چنین آب پاک .. (4) (سیستانی :) با پاک شدن ..

(زنجانی :) مسأله اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل ، آب بکشند، بنا بر احتیاط، باید به اطراف آنجا که متصل به آن است و موقع آب کشیدن آنجا نجس می شود، آب پاک برسد، و هم چنین اگر چیز پاکی را کنار چیز نجس بگذارند و روی هر دو آب بریزند باید بنا بر احتیاط

ص: 109

به قسمتهایی از چیز پاک که در هنگام آب کشیدن نجس شده آب پاک برسد؛ پس اگر برای آب کشیدن یک انگشت نجس ، روی همه انگشتها آب بریزند و آب نجس به همه آنها برسد بنا بر احتیاط، باید آب پاک به تمام انگشتان برسد.

[مسأله 175 گوشت و دنبه ای که نجس شده ]

مسأله 175 گوشت و دنبه ای که نجس شده مثل چیزهای دیگر آب کشیده می شود. و هم چنین است اگر بدن یا لباس (1)، چربی کمی داشته باشد که از رسیدن آب به آنها جلوگیری نکند (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) یا ظرف .. (2) (فاضل :) با آب کشیدن پاک می شود.

[مسأله 176 اگر ظرف یا بدن نجس باشد]

مسأله 176 اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 177 چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست ]

مسأله 177 چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست ، اگر زیر شیری که متصل به کر است یک دفعه بشویند پاک می شود و نیز اگر عین نجاست در آن باشد، چنانچه عین نجاست آن ، زیر شیر یا به وسیله دیگر برطرف شود و آبی که از آن چیز می ریزد بو یا رنگ یا مزه نجاست به خود نگرفته باشد با آن شیر پاک می گردد. اما اگر آبی که از آن می ریزد (1) بو یا رنگ یا مزه نجاست گرفته باشد باید به قدری آب شیر روی آن بریزند تا در آبی که از آن جدا می شود، بو یا رنگ یا مزه نجاست نباشد. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (بهجت :) در اوّل زمان اتّصال ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله آب شیری که متّصل به کر است حکم کر را دارد.

(مکارم :) مسأله شیری که متّصل به کرمی باشد آبی که از آن می ریزد حکم آب کر و جاری را دارد، بنا بر این هر چیز نجسی را با آن بشویند همین که عین نجاست برطرف شد پاک می شود.

[مسأله 178 اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده ]

مسأله 178 اگر چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده و بعد شک کند که عین نجاست را از آن برطرف کرده یا نه (1)، چنانچه (2) موقع آب کشیدن متوجّه برطرف کردن عین نجاست بوده آن چیز پاک است (3) و اگر متوجّه برطرف کردن عین نجاست نبوده بنا بر احتیاط مستحب ّ (4) باید دوباره آن را آب بکشد. (5) (1) (اراکی ، مکارم :) آن چیز پاک است (مکارم : مگر این که بداند که در حال شستن توجّه نداشته است ). [پایان مسأله ] (فاضل :) اگر بداند آب به آن محل رسیده آن چیز پاک است . [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) باید دوباره آن را آب بکشد و یقین کند که عین نجاست برطرف شده است . [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) چنانچه احتمال بدهد که .. (3) (زنجانی :) و اگر چنین احتمالی ندهد، باید دوباره آن را آب بکشد. (4) [عبارت «بنا بر احتیاط مستحب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (5) (بهجت ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید دوباره آن را آب بکشد (بهجت : مگر آن که احتمال بدهد که بعد از علم به نجاست متوجّه بوده که باید عین را برطرف نماید).

ص: 110

[مسأله 179 زمینی که آب روی آن جاری نمی شود]

مسأله 179 زمینی که آب روی آن جاری نمی شود (1) اگر نجس شود، با آب قلیل پاک نمی گردد (2). ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد چون آبی که روی آن می ریزند از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو می رود با آب قلیل پاک می شود (3)، اما زیر ریگها نجس می ماند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) زمینی که آب در آن فرو نمی رود و از محل ّ نجس هم به محل ّ دیگر جاری نمی شود .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) مگر آن که غساله آن را با پارچه یا ظرف بگیرند ..

(بهجت :) بلکه فقط ظاهر آن پاک می شود .. (اراکی :) با آب قلیل ظاهر آن پاک می شود .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله زمینی که آب در او فرو می رود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک می شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه زمینی را با آب قلیل آب بکشند اگر از شن یا ریگ باشد و غساله یعنی آب باقی مانده در آن فرو رود پاک است ، امّا ریگهای زیر آن زمین نجس می شود، هم چنین اگر سراشیبی داشته باشد و آب از آن بگذرد پاک می گردد، امّا اگر غساله روی زمین بماند نجس است ، مگر با وسیله ای آن را جمع کنند.

(زنجانی :) مسأله زمینی که آب روی آن جاری نمی شود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قلیل آن را پاک کنند می بایست آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و در غیر این صورت ، زمین بنا بر احتیاط با آب قلیل پاک نمی شود. زمینی که آب در آن فرو می رود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک می شود اما زیر شن یا ریگها بنا بر احتیاط نجس می ماند.

(فاضل :) مسأله اگر زمینی که نجس شده مثل شن و ماسه باشد که آب در آن فرو می رود با آب قلیل آب بکشند، ظاهر آن پاک می شود ولی زیر آن نجس می شود.

[مسأله 180 زمین سنگ فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود]

مسأله 180 زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمی رود اگر نجس شود با آب قلیل ، پاک می گردد ولی (1) باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود (2) و چنانچه آبی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک می شود (3) و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع می شود نجس می ماند (4). و برای پاک شدن آن جا باید گودالی بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورند و گودال را با خاک پاک پر کنند. (1) (بهجت :) ولی برای اخراج غساله .. (2) (خوئی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) و اگر آبی که روی آن ریخته اند از سوراخی بیرون نرود و در جایی جمع شود برای پاک شدن آنجا باید آب جمع شده را با پارچه یا ظرفی بیرون آورند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) و بنا بر احتیاط آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و گر نه جایی که آب در آن جمع می شود نجس می ماند. [پایان مسأله ] (3) (فاضل :) و اگر آب خود به خود تخلیه نشود چنانچه آن را با وسیله ای مثل پارچه ،

ص: 111

دستمال یا وسیله مکنده ای جمع کنند و بنا بر احتیاط دوباره آب قلیل روی آن بریزند و بصورت سابق جمع کنند، پاک می شود. (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر بیرون نرود جایی هم که آبها جمع می شود پاک است ، مگر آن که غساله بول باشد که نجس می شود. و برای پاک شدن محل ّ غساله کافی است که غساله آن را در هر مرتبه به وسیله ظرف یا پارچه بگیرند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 179.

[مسأله 181 اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود]

مسأله 181 اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر هم پاک می شود. (1) (1) (مکارم :) با آب کشیدن پاک می شود، خواه با آب قلیل باشد یا کر و جاری یا زیر شیر آب .

(سیستانی :) با آب قلیل هم پاک می شود.

[مسأله 182 اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند]
اشاره

مسأله 182 اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر یا جاری بگذارند پاک نمی شود. (1) (1) (زنجانی :) ظاهر آن پاک می شود ولی باطن آن پاک نمی شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه قند یا شکر نجس شود با آب کشیدن پاک نمی شود.

2 زمین
[مسأله 183 زمین با سه شرط، کف پا و ته کفش نجس را پاک می کند]

مسأله 183 زمین با سه شرط (1)، کف پا و ته کفش نجس را پاک می کند (2) اول : آن که زمین پاک باشد (3). دوّم : آن که خشک باشد (4). سوم : (5) آن که اگر عین نجس مثل خون و بول ، یا متنجس مثل گِلی که نجس شده در کف پا و ته کفش باشد (6) به واسطه راه رفتن یا مالیدن پا به زمین (7) برطرف شود (8). و نیز زمین باید (9) خاک یا سنگ یا آجر فرش (10) و مانند اینها باشد و با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه ، کف پا و ته کفش نجس ، پاک نمی شود (11) و اگر به واسطه غیر راه رفتن نجس شده باشد پاک شدنش به واسطه راه رفتن اشکال دارد (12). (1) (سیستانی :) چهار شرط .. (بهجت ، فاضل :) پنج شرط .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) زمین با سه شرط، کف پا و ته کفش نجس را از نجاستی که به واسطه راه رفتن روی زمین نجس حاصل شده پاک می کند و در نجاستی که از خارج به پا یا ته کفش رسیده ، احتیاط لازم آن است که در تطهیر آن به راه رفتن روی زمین اکتفاء نکند ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) زمین با سه شرط، کف پا و ته کفش را که به راه رفتن نجس شده پاک می کند .. (3) (تبریزی :) اوّل : آن که بنا بر احتیاط زمین پاک باشد ..

(بهجت :) اول : آن که زمین بنا بر أحوط از عین نجاست و آن چه در حکم نجاست است پاک باشد، بنا بر این ، زمینی که آلوده به بول شده و هنوز تطهیر نشده پاک کننده نیست هر چند خشک شده باشد .. (4) (بهجت :) و رطوبتی که سرایت به جای دیگر کند نداشته باشد بنا بر احوط ..

(سیستانی :) دوم : آن که زمین ، خشک باشد. سوم : آن که بنا بر احتیاط لازم ، نجاست از ناحیه زمین حاصل شده باشد .. (5) (سیستانی :) چهارم : .. (6) (زنجانی :) برطرف شود و بنا بر احتیاط به واسطه راه رفتن باید برطرف شود. [پایان مسأله ]

ص: 112

(7) (بهجت :) یا به هر سبب دیگری .. (8) (سیستانی :) و چنانچه قبلًا عین نجاست برطرف شده باشد با راه رفتن یا مالیدن پا به زمین بنا بر احتیاط لازم پاک نمی شود .. (9) (بهجت ، فاضل :) چهارم : آن که زمین باید .. (10) (گلپایگانی :) و یا موزائیک .. [عبارت « یا آجر فرش » در رساله آیت اللّه صافی نیست ] (11) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(صافی :) و بنا بر احتیاط با راه رفتن بر زمینی که مفروش به آجر یا چوب یا گچ یا قیر باشد نیز پاک نمی شود. [پایان مسأله ] (بهجت :) [و] پنجم : آن که کف پا و ته کفش به واسطه راه رفتن نجس شده باشد، پس اگر به واسطه غیر راه رفتن نجس شده باشد، بنا بر اظهر به واسطه راه رفتن پاک نمی شود.

(فاضل :) [و] پنجم : به واسطه راه رفتن نجس شده باشد و اگر به غیر از راه رفتن نجس شده باشد پاک شدن آن با راه رفتن محل اشکال است . (12) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب به واسطه راه رفتن پاک نمی شود.

(مکارم :) مسأله اگر پای انسان یا ته کفش او بر اثر راه رفتن روی زمین ِ نجس ، نجس شود با راه رفتن روی زمین پاک یا کشیدن بر زمین ، پاک می شود، به شرط این که زمین پاک و خشک باشد و عین نجاست زایل گردد و نیز باید زمین خاک یا سنگ یا آجر فرش یا سیمان و یا مانند آن باشد، امّا با راه رفتن روی فرش و حصیر و سبزه کف پا و ته کفش نجس ، پاک نمی شود.

[مسأله 184 پاک شدن کف پا و ته کفش نجس ]

مسأله 184 پاک شدن کف پا و ته کفش نجس ، به واسطه راه رفتن روی آسفالت و روی زمینی که با چوب فرش شده (1) محل اشکال است (2). بلکه پاک نشدن اقوی است . (1) (بهجت :) یا هر چیزی که به آن زمین نگویند .. (2) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و أظهر، بقاءِ نجاست است .

(مکارم :) مسأله هر گاه روی زمینی که با چوب فرش شده راه برود پاک شدن کف پا و ته کفش نجس مشکل است ، ولی با راه رفتن روی آسفالت پاک می شود.

(فاضل ، نوری :) مسأله کف پا و ته کفش نجس ، به واسطه راه رفتن روی آسفالت (فاضل : که با قیر پوشیده شده ) و روی زمینی که با چوب فرش شده ، پاک نمی شود.

(زنجانی :) مسأله کف پا و ته کفش نجس به واسطه راه رفتن روی آن چه معمولًا با آن زمین را فرش می کنند مانند آسفالت پاک می شود ولی پاک شدن کف پا و ته کفش به وسیله آن چه معمولًا با آن زمین را فرش نمی کنند محل اشکال است .

[مسأله 185 برای پاک شدن کف پا و ته کفش ]

مسأله 185 برای (1) پاک شدن کف پا و ته کفش ، بهتر است پانزده قدم یا بیشتر (2) راه بروند، اگر چه به کمتر از پانزده قدم (3) یا مالیدن پا به زمین نجاست (4) برطرف شود. (1) (بهجت :) بعد از برطرف شدن عین نجاست ، بنا بر اظهر تماس کف پا و ته کفش با زمین کافی است ، اگر چه راه رفتن و مالیدن صدق ننماید ولی برای ..

ص: 113

(2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) پانزده ذراع دست یا بیشتر ..

(نوری :) پانزده ذراع ( که تقریباً ده گام می شود) یا بیشتر .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) پانزده ذراع .. (4) (بهجت :) عین نجاست ..

(زنجانی :) مسأله برای پاک شدن کف پا و ته کفش ، بهتر است پانزده ذراع دست یا مانند آن راه بروند، (ذراع دست حدود نیم متر است )، اگر چه به کمتر از این مقدار هم پاک شود.

(مکارم :) مسأله برای پاک شدن ِ کف پا و ته کفش ، اگر مختصری راه برود یا پا را بر زمین کشد کافی است ، ولی بهتر است لا اقل ّ پانزده ذراع (تقریباً هفت متر و نیم ) راه برود.

[مسأله 186 لازم نیست کف پا و ته کفش نجس تر باشد]

مسأله 186 لازم نیست کف پا و ته کفش نجس ، تر باشد بلکه اگر خشک هم باشد به راه رفتن پاک می شود (1). (1) (مکارم :) [و] وجود رطوبت غیر مسری در زمین نیز ضرر ندارد.

[مسأله 187 بعد از آن که کف پا یا ته کفش نجس به راه رفتن پاک شد]

مسأله 187 بعد از آن که کف پا یا ته کفش نجس ، به راه رفتن پاک شد مقداری از اطراف آن هم که معمولًا به گِل آلوده می شود (اگر زمین یا خاک به آن اطراف برسد) (1) پاک می گردد. (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، بهجت ، سیستانی و فاضل نیست (مکارم :) مسأله مقداری از اطراف پا و کفش که با راه رفتن روی زمین آلوده نجس می شود آن هم اگر به زمین برسد پاک می گردد.

(زنجانی :) مسأله علاوه بر کف پا یا ته کفش نجس ، مقداری از اطراف آن هم که معمولًا به گل آلوده می شود با شرایط ذکر شده در مسأله [183] پاک شود.

[مسأله 188 کسی که با دست و زانو راه می رود]

مسأله 188 کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانوی او نجس شود پاک شدن دست و زانوی او به وسیله راه رفتن محل اشکال است . (1) و هم چنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان (2) و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند اینها. (1) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) با راه رفتن پاک می گردد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) مسأله کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر دست یا زانوی او نجس شود، با راه رفتن پاک می گردد. و هم چنین است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهارپایان و چرخ اتومبیل و گاری و مانند اینها بنا بر اظهر.

ص: 114

(نوری :) مسأله کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست یا زانو به وسیله تماس با زمین و حرکت بر روی زمین نجس شود، دست و زانوی او به وسیله راه رفتن پاک می شود و اما پاک شدن ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل چهار پایان و چرخ اتومبیل و درشکه و مانند اینها، محل اشکال است .

[مسأله 189 اگر بعد از راه رفتن ذرّه های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود]

مسأله 189 اگر بعد از راه رفتن ذرّه های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود، در کف پا یا ته کفش بماند باید (1) آن ذرّه ها را هم برطرف کرد، ولی باقی بودن بو و رنگ اشکال ندارد. (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب ..

(خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله اگر بعد از راه رفتن ، بو یا رنگ یا ذرّه های کوچکی از نجاست که دیده نمی شود، در کف پا یا ته کفش بماند، اشکال ندارد اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که به قدری راه بروند که آنها هم برطرف شوند.

(بهجت :) مسأله اگر بعد از راه رفتن بو یا رنگ نجاست در کف پا یا ته کفش بماند اشکال ندارد، ولی ذرّه های کوچک که معلوم باشد اشکال دارد.

(مکارم :) مسأله ذرّات کوچکی از نجاست که جز با آب پاک نمی شود هر گاه در کف پا یا ته کفش باقی بماند ضرری ندارد، هم چنین باقی ماندن بو و رنگ .

[مسأله 190 توی کفش به واسطه راه رفتن پاک نمی شود]
اشاره

مسأله 190 توی کفش (و مقداری از کف پا که به زمین نمی رسد) (1) به واسطه راه رفتن پاک نمی شود و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه رفتن ، محل اشکال است (2)، ولی اگر کف جوراب از پوست باشد به وسیله راه رفتن پاک می شود (3). (1) (فاضل :) آن قسمت از کفش و کف پا که به زمین نمی رسد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، مکارم ، زنجانی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (2) (گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) مگر این که راه رفتن با آن به جای کفش ، معمول و متعارف باشد ..

(مکارم :) مگر این که جوراب چرمی و مانند آن باشد که به جای کفش از آن استفاده شود.

(سیستانی :) مگر این که کف آن از چرم یا مانند آن باشد و راه رفتن با آن نیز متعارف باشد.

(بهجت :) جورابی که به جای کفش از آن استفاده می شود، با راه رفتن پاک می شود، اگر چه جوراب از پوست درست نشده باشد. (3) (اراکی :) اگر جورابی است که به طور متعارف به جای کفش می پوشند، به وسیله راه رفتن ، پاک می شود.

3 آفتاب
[مسأله 191 آفتاب یکی از مطهرات است ]

مسأله 191 آفتاب ، زمین و ساختمان و چیزهایی که مانند درب و پنجره در ساختمان به کار برده شده با شش شرط پاک می کند و هم چنین میخی را که به دیوار کوبیده اند (و جزء ساختمان حساب می شود) (1) با شش شرط (2) پاک می کند: (3) اول : آن که چیز نجس به طوری تر باشد که اگر چیز دیگری به آن برسد تر شود (4) پس اگر خشک باشد باید به وسیله ای آن را تر کنند تا آفتاب خشک کند. دوم : آن که اگر عین نجاست در آن چیز باشد پیش از تابیدن آفتاب (5) آن را

ص: 115

برطرف کنند. (6) سوم : آن که چیزی از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند، پس اگر آفتاب از پشت پرده یا ابر و مانند اینها بتابد و چیز نجس را خشک کند، آن چیز پاک نمی شود، ولی اگر ابر (7) به قدری نازک باشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری نکند اشکال ندارد (8). چهارم : آن که آفتاب به تنهایی چیز نجس را خشک کند پس اگر مثلًا چیز نجس به واسطه باد و آفتاب خشک شود پاک نمی گردد (9). ولی اگر باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده ، اشکال ندارد. (10) پنجم : آن که آفتاب مقداری از بنا و ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته ، یک مرتبه (11) خشک کند، پس اگر یک مرتبه بر زمین و ساختمان نجس بتابد و روی آن را خشک کند و دفعه دیگر زیر (12) آن را خشک نماید، فقط روی آن پاک می شود و زیر (13) آن نجس می ماند. (14) ششم : آن که ما بین روی زمین یا ساختمان که آفتاب به آن می تابد (با داخل آن هوا یا ) (15) جسم پاک دیگری فاصله نباشد (16). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، صافی ، زنجانی و تبریزی نیست .] (2) (خوئی ، گلپایگانی ، بهجت ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) با پنج شرط .. (3) (سیستانی :) آفتاب ، زمین ، ساختمان و دیوار را با پنج شرط پاک می کند: ..

(مکارم :) تابش آفتاب زمین و پشت بام را پاک می کند. ولی پاک کردن ساختمان و درب و پنجره و مانند آن محل اشکال است . برای پاک شدن زمین و پشت بام با تابش آفتاب چند شرط است : .. (4) (خوئی ، تبریزی ، فاضل ، زنجانی :) اول : آن که چیز نجس ، تر باشد .. (5) (خوئی ، تبریزی :) پیش از خشک شدن به تابیدن آفتاب .. (6) (زنجانی :) دوم : آن که عین نجاست را پیش از تابیدن آفتاب برطرف کنند، یا آن که تابش آفتاب ، عین را برطرف کند ..

(سیستانی :) دوّم : آن که عین نجاست در آن چیز باقی نمانده باشد .. (7) (فاضل :) یا پرده .. (8) (تبریزی :) و نیز تابیدن آفتاب از پشت شیشه اشکال ندارد ..

(مکارم :) ولی تابش از پشت شیشه مانعی ندارد .. (9) (سیستانی :) ولی اگر طوری باشد که خشک شدن ، به آفتاب مستند باشد، اشکال ندارد، [پایان مورد چهارم ]. (10) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) اگر باد به قدری کم باشد که مانع از استناد عرفی خشک شدن به آفتاب نباشد اشکال ندارد .. (11) (بهجت :) یک مرتبه با هم .. (12) (13) (بهجت :) زیر یا درون .. (14) (گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (15) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (16) (اراکی :) مانند بلوکهای سیمانی که وسط آن خالی است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 193 منقولاتی که در اصل از زمین بوده ولی به صورتی درآمده که در حال

ص: 116

حاضر به آن «زمین » نمی گویند، مثل کوزه و تسبیح و مهر به آفتاب پاک نمی شود. و آن چه در حال حاضر از زمین شمرده می شود مانند پاره سنگ و امثال آن با آفتاب پاک می شود هر چند منقول (قابل نقل و انتقال ) باشد.

[مسأله 192 آفتاب حصیر نجس را پاک می کند]

مسأله 192 آفتاب حصیر نجس را پاک می کند و هم چنین درخت و گیاه به واسطه آفتاب پاک می شود. (اراکی :) مسأله آفتاب درخت و گیاه را پاک می کند ولی پاک شدن حصیر و بوریا به واسطه آفتاب محل ّ اشکال است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله پاک شدن حصیر نجس به واسطه آفتاب محل ّ اشکال است ولی درخت و شاخه و برگ و میوه آن و گیاهها در حال اتّصال به زمین به واسطه آفتاب پاک می شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله پاک کردن آفتاب حصیر نجس را محل اشکال است و امّا درخت و گیاه (خوئی : که در زمین است پیش از چیدن آن ) به واسطه آفتاب پاک می شود.

(زنجانی :) مسأله آفتاب حصیر نجس را پاک نمی کند و پاک شدن درخت و گیاه که در زمین است به واسطه آفتاب محل اشکال است .

(سیستانی :) مسأله آفتاب ، حصیر نجس را پاک می کند، ولی اگر با نخ بافته شده باشد نخها را پاک نمی کند. و هم چنین پاک شدن درخت ، گیاه و در و پنجره به واسطه آفتاب محل ّ اشکال است .

(بهجت :) مسأله آفتاب ، درخت ، گیاه و حصیر نجس را پاک می کند.

(مکارم :) مسأله تابش آفتاب ، حصیر نجس و درخت و گیاه را بنا بر احتیاط واجب پاک نمی کند.

[مسأله 193 اگر آفتاب به زمین نجس بتابد]

مسأله 193 اگر آفتاب به زمین نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمین موقع تابیدن آفتاب تر بوده یا نه (1) یا تری آن به واسطه آفتاب خشک شده یا نه ، آن زمین نجس است و هم چنین است اگر شک کند که (پیش از تابش آفتاب ) (2) عین نجاست از آن برطرف شده یا نه (3)، یا شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه . (1) (بهجت :) و یا شک کند که تری آن به واسطه آفتاب خشک شده یا نه ، و یا شک کند که پیش از تابش آفتاب عین نجاست از آن برطرف شده یا نه ، آن زمین نجس است مگر این که از قبیل شک ّ در تطهیرات سابقه باشد یا شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه ، که در این صورت پاک است . (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : سیستانی و زنجانی نیست ] (3) (سیستانی :) و اگر شک کند که چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه ، پاک شدن ، محل ّ اشکال است .

(مکارم :) مسأله هر گاه شک ّ کند که زمین نجس با آفتاب خشک شده یا نه ، یا چیزی مانع تابش آفتاب بوده یا نه ، و یا قبلًا عین نجاست را برطرف کرده است یا نه ، آن زمین نجس است .

[مسأله 194 اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد]
اشاره

مسأله 194 اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد (1)، طرفی که آفتاب به آن نتابیده پاک نمی شود (2)، ولی اگر دیوار به قدری نازک باشد که به واسطه تابش به یک طرف ، طرف دیگرش هم خشک شود پاک می گردد. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و به وسیله آن ، طرفی که آفتاب به آن نتابیده نیز

ص: 117

خشک شود، بعید نیست هر دو طرف پاک شود. (سیستانی : ولی اگر یک روز ظاهر دیوار یا زمین را خشک کند و روز دیگر، باطن آن را ، فقط ظاهر آن پاک می شود.) (2) (گلپایگانی ، بهجت ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) اگر به جهت تابش آفتاب به طرف دیگر خشک شود، پاک می گردد. [پایان مسأله ] (مکارم :) مسأله اگر آفتاب به قسمتی از زمین نجس بتابد و آن را خشک کند فقط همان قسمت پاک می شود.

[استحاله و انقلاب ]
4 استِحاله
[مسأله 195 تعریف استحاله ]

مسأله 195 اگر جنس چیز نجس به طوری عوض شود که به صورت چیز پاکی درآید پاک می شود (و می گویند: استحاله شده است ) (1). مثل آن که چوب نجس (2) بسوزد و خاکستر گردد، یا سگ در نمک زار فرو رود و نمک شود، ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل آن که گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند (3) پاک نمی شود. (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، فاضل و زنجانی نیست ] (2) (اراکی :) چیز نجس .. (3) (بهجت :) گندم نجس را آرد کنند و یا آرد نجس را نان بپزند ..

(مکارم :) مسأله هر گاه عین نجس چنان تغییر یابد که آن نام از آن برداشته ، و نام دیگری به آن داده شود، پاک می گردد و می گویند «استحاله » شده است ، مثل این که سگ در نمک زار فرو رود و مبدّل به نمک شود، هم چنین اگر چیزی که نجس شده است به کلّی تغییر یابد، مثل این که چوب نجس را بسوزانند و خاکستر کنند، یا آب نجس تبدیل به بخار شود، امّا اگر تنها صنعت آن تغییر کند مثل این که گندم نجس را آرد کنند پاک نمی شود.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 198 بخار و دود و شعله ای که از چیز نجس یا متنجس برمی خیزد پاک است ولی اگر بخار به صورت عرق و مایع درآید چه از نجس باشد و چه از متنجس ، نجس است و نیز بنا بر احتیاط واجب باید از ذرات چربی و روغنی که از دود نجس و متنجس حاصل می شود و بر سطوح مجاور آن می نشیند اجتناب شود.

[مسأله 196 کوزه گِلی و مانند آن که از گِل نجس ساخته شده نجس است ]

مسأله 196 کوزه گِلی و مانند آن که از گِل نجس ساخته شده نجس است (1) و باید (2) از ذغالی که از چوب نجس درست شده اجتناب نمایند. (3) (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) و هم چنین ذغال چوب نجس . (2) (بهجت :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (3) (سیستانی :) ذغالی که از چوب نجس درست شده چنانچه هیچ یک از خواص ّ حقیقت سابقه در آن نباشد پاک است . و اگر گِل نجس با آتش ، مبدّل به سفال یا آجر شود، بنا بر احتیاط واجب نجس است .

(مکارم :) مسأله ذغالی که از چوب نجس درست شده نجس است ، و هم چنین کوزه یا آجری را که از گِل نجس ساخته اند.

ص: 118

[مسأله 197 چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده ]

مسأله 197 چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه نجس است . (1) (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط.

انقلاب
[مسأله 198 اگر شراب به خودی خود سرکه شود]

مسأله 198 اگر شراب به خودی خود یا به واسطه آن که چیزی مثل سرکه و نمک در آن ریخته اند سرکه شود، پاک می گردد (1). (1) (بهجت :) در صورتی که شراب با چیز نجس دیگری مخلوط نشده باشد؛ و این از مطهریّت انقلاب است .

[مسأله 199 شرابی که از انگور نجس درست کنند]

مسأله 199 شرابی که از انگور نجس درست کنند به سرکه شدن پاک نمی شود، بلکه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد (1) احتیاط واجب آن است (2) که بعد از سرکه شدن از آن اجتناب نمایند. (1) (اراکی :) با سرکه شدن پاک نمی شود، مگر آن که نجاست در آن قبل از سرکه شدن ، از بین رفته باشد، (مستهلک شده ). (2) (مکارم :) واجب است .. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 200.

(گلپایگانی ، سیستانی :) مسأله شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند، یا نجاست دیگری به آن برسد به سرکه شدن پاک نمی شود.

(زنجانی :) به سرکه شدن پاک می شود و احتیاط مستحب در اجتناب است .

(صافی :) بنا بر احتیاط به سرکه شدن پاک نمی شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله شرابی که از انگور نجس و مانند آن درست کنند، چنانچه در ظرف دیگری که پاک باشد بریزند و بعد سرکه شود پاک می شود، و هم چنین اگر نجاست دیگری به شراب برسد و مستهلک شود، در صورتی که به ظرف نرسیده باشد بعد از سرکه شدن پاک می شود.

[مسأله 200 سرکه ای که از انگور نجس درست کنند]

مسأله 200 سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند نجس است (1). (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط.

(بهجت :) و در طهارت آن بعد از انقلاب به شراب ، و انقلاب شراب به سرکه تأمّل است .

[مسأله 201 اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد]

مسأله 201 اگر پوشال ریز انگور یا خرما داخل آنها باشد و سرکه بریزند ضرر ندارد (1). و نیز اگر پیش از آن که خرما و کشمش و انگور سرکه شود خیار و بادمجان و مانند اینها در آن بریزند اشکال ندارد (2). (1) (بهجت :) اشکال ندارد ..

(گلپایگانی :) و این بنا بر قول به نجاست آن است به جوش آمدن ، و [ در مسأله 113] گذشت که اقوی طهارت است . [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بلکه ریختن خیار و بادمجان و مانند اینها در آن اگر چه پیش

ص: 119

از سرکه شدن باشد نیز اشکالی ندارد، مگر این که پیش از سرکه شدن مسکر شده باشد.

(صافی :) و این بنا بر آن است که قائل به نجاست آن به وسیله جوش آمدن باشیم و [ در مسأله 113] گذشت که أقوی طهارت است [پایان مسأله ] (2) (بهجت :) بنا بر اظهر.

(زنجانی :) مسأله اگر پوشال ریز انگور و کشمش و خرما داخل آنها باشد و سرکه بریزند مانعی ندارد، ولی احتیاط در آن است که تا خرما و کشمش و انگور سرکه نشده ، خیار و بادمجان و مانند اینها در آن نریزند.

(مکارم :) مسأله اگر انگور را با چوبهایش سرکه بریزند، و معمولًا قبل از سرکه شدن شراب می شود، بعد از آن مبدّل به سرکه می گردد پاک است ، امّا اگر خیار و بادمجان و مانند آنها، در آن بریزند احتیاط واجب ، اجتناب است .

مسأله اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 218 کشمش و خرمایی که در غذا می ریزند خوردنش حلال است ، هر چند جوشیده باشد.

5 کم شدن دو سوم آب انگور
[مسأله 202 آب انگوری که جوش آمده پیش از آن که ثلثان شود]

مسأله 202 آب انگوری که جوش آمده پیش از آن که ثلثان شود، یعنی دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند نجس نیست ، ولی خوردن آن حرام است ، ولی اگر ثابت شود که مست کننده است ، حرام و نجس می باشد و فقط به سرکه شدن پاک و حلال می شود. (اراکی :) مسأله آب انگوری که با آتش به جوش آمده ، نجس نیست ولی خوردن آن حرام است و با ثلثان شدن ، یعنی کم شدن دو سوّم آن به وسیله آتش ، حلال می گردد. ولی چنانچه با غیر آتش به جوش آید پاک بودن آن و پاک شدنش به واسطه ثلثان محل ّ اشکال است ، لکن اگر با آتش ثلثان شود، پاک می گردد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله آب انگوری که به آتش جوش آمده اگر آن قدر بجوشد که ثلثان شود یعنی : دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند پاک می شود ولی اگر به خودی خود جوش بیاید (صافی : یا به آتش جوش بیاید و به غیر آتش ثلثان شود) فقط به سرکه شدن پاک می شود و این حکم بنا بر قول به نجاست عصیر است به جوش آمدن و [ در مسأله 113] گذشت که أقوی طهارت است .

(خوئی :) مسأله آب انگوری که به آتش یا به خودی خود جوش بیاید، حرام می شود، و اگر آن قدر به آتش بجوشد که ثلثان شود، یعنی دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند، حلال می شود و در مسأله [113] گذشت که آب انگور به جوش آمدن نجس نمی شود.

(سیستانی :) اگر آن قدر بجوشد که دو قسمت آن کم شود و یک قسمت آن بماند،

ص: 120

حلال می شود و اگر ثابت شود که مست کننده است ، چنانچه بعضی در صورتی که خودبخود جوش بیاید گفته اند، تنها با سرکه شدن حلال می شود ..

(تبریزی :) و بعید نیست که اگر دو قسمت آن به غیر آتش کم شود حلال باشد.

(نوری :) مسأله آب انگوری که خود به خود جوش آمده نجس است و فقط به سرکه شدن پاک و حلال می شود؛ ولی اگر به واسطه آتش جوش آمده است ، پیش از آن که ثلثان شود یعنی دو قسمت آن کم شود، نجس نیست ولی حرام است و به ثلثان شدن به وسیله آتش حلال می شود.

(بهجت :) مسأله آب انگوری که جوش آمده پیش از آن که دو سوّم آن به واسطه جوشیدن کم شود و یک سوّم آن باقی بماند بنا بر أقوی و أحوط نجس است و بنا بر اظهر و أحوط فرقی نیست در این که به وسیله آتش جوش بیاید یا به وسیله دیگر ولی همین که دو سوّم آن کم شد یا مبدّل به سرکه گردید پاک می شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه آب انگور با آتش بجوشد نجس نیست ، ولی خوردنش حرام است ، اما اگر آن قدر بجوشد که دو قسمت آن بخار شود و یک قسمت بماند، حلال می شود و اگر خودبخود به جوش آید و مست کننده شود حرام و نجس است و تنها با سرکه شدن پاک و حلال می شود.

(زنجانی :) مسأله آب انگوری که به آتش یا به خودی خود جوش بیاید، خوردن آن حرام و بنا بر احتیاط نجس می شود، چنانچه در مسأله [113] گذشت و اگر آن قدر با آتش بجوشد که ثلثان شود، یعنی دو سوم آن کم شود، پاک شده و خوردن آن حلال است ؛ ولی اگر به خودی خود جوش بیاید بنا بر احتیاط فقط به سرکه شدن پاک می شود.

مسائل اختصاصی

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 204 اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن کم شود چنانچه باقی مانده آن جوش بیاید حرام است .

(گلپایگانی ، صافی :) نجس نیست ولی خوردن آن حرام است .

(سیستانی :) اگر عرفاً به آن آب انگور بگویند نه شیره ، بنا بر احتیاطِ لازم حرام است .

(زنجانی :) حرام و بنا بر احتیاط نجس است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 205 خوردن آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه حلال است ولی اگر با آتش جوش بیاید تا انسان یقین نکند که دو قسمت آن با آتش کم شده ، حلال نمی شود. و اگر به خودی خود جوش آید تا سرکه نشود، حلال نمی شود.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 205) (سیستانی :) مسأله 198 آب انگوری که معلوم نیست جوش آمده یا نه ، حلال است (زنجانی : پاک است ) ولی اگر جوش بیاید، تا انسان یقین نکند که دو قسمت آن کم شده ، حلال نمی شود (زنجانی : پاک نمی شود).

[مسأله 203 اگر مثلًا در یک خوشه غوره یک دانه یا دو دانه انگور باشد]

مسأله 203 اگر مثلًا در یک خوشه غوره یک دانه یا دو دانه انگور باشد (1) چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته می شود آب غوره بگویند 2 و اثری از شیرینی در آن نباشد و بجوشد، پاک و خوردن آن حلال است .

ص: 121

(1) (خوئی :) مقداری انگور باشد .. زنج (انی :) یک دانه انگور باشد ..

(مکارم :) دانه هائی از انگور باشد، و آب همه آن را بگیرند چنانچه به آن «آب غوره » گویند با جوشیدن ، نجس یا حرام نمی شود. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) آب انگور نگویند و بجوشد خوردن آن حلال است .

(زنجانی :) آب انگور نگویند، هر چند جوش بیاید، پاک و خوردن آن حلال است .

مسائل اختصاصی
اشاره

(خوئی :) مساله 207 اگر یک دانه انگور در چیزی که به آتش می جوشد بیفتد و بجوشد و مستهلَک نشود فقط خوردن آن دانه حرام است .

(گلپایگانی ، صافی :) و در آن مستهلک شود خوردن آن حلال است .

(زنجانی :) احتیاط آن است که از آن اجتناب کنند و خوردن آن هم حرام است .

(تبریزی :) و اگر مستهلک شود خوردن آن اشکالی ندارد.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 208 - (سیستانی :) مسأله 201 اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، جایز است کفگیری را که در دیگ جوش آمده زده اند در دیگی که جوش نیامده بزنند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 208 اگر بخواهند در چند دیگ شیره بپزند، باید کفگیری را که در دیگ جوش آمده زده اند در دیگی که جوش نیامده نزنند. و اگر همه جوش آمده باشد، باید کفگیر دیگی را که ثلثان نشده ، در دیگی که ثلثان شده نزنند و این حکم بنا بر قول به نجاست عصیر است به جوش آمدن ، ولی [ در مسأله 113] گذشت که نجس نمی شود.

(زنجانی :) و ثلثان نشده ..

(زنجانی :) یا اگر جوش آمده ثلثان شده ، نزنند. [پایان مسأله ]

[مسأله 204 چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور]

مسأله 204 چیزی که معلوم نیست غوره است یا انگور، اگر جوش بیاید حرام نمی شود (1). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) اگر جوش بیاید خوردن آن حلال است .

(مکارم :) اگر با آتش بجوشد، حرام نمی شود.

(زنجانی ، نوری :) اگر جوش بیاید نجس نمی شود ( (زنجانی :) و حرام هم نیست ).

(بهجت :) اگر جوش بیاید نجس نمی شود و نیز اگر شک در جوشیدن آب انگور داشته باشیم ، پاک و خوردن آن حلال است . امّا اگر یقین به جوشیدن آب انگور پیدا شد، باید یقین به کم شدن دو سوم آن یا سرکه شدن آن پیدا کنیم تا پاک و حلال شود.

مسائل اختصاصی
اشاره

(بهجت :) مسأله 207 هر گاه انگور را در میان تیزاب بگذارند که سبزه شود، در صورتی که علم به جوشیدن حاصل نشود پاک است .

(مکارم :) مسأله 222 شیره ای که از بازار می گیرند و می دانند فروشنده از این مسائل با خبر است ، پاک و حلال است و تفحّص لازم نیست .

ص: 122

6 انتقال
[مسأله 205 اگر خون بدن انسان به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود]

مسأله 205 اگر خون بدن انسان یا خون حیوانی که خون جهنده دارد، (یعنی : حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند) (1) به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد برود و خون آن حیوان حساب شود، پاک می گردد و این را انتقال گویند (2). پس خونی که زالو از انسان می مکد چون خون زالو به آن گفته نمی شود و می گویند خون انسان است (3) نجس می باشد. (1) (سیستانی :) [و] حیوانی که عرفاً خون ندارد آن را بمکد به طوری که در معرض آن باشد که جذب بدن آن حیوان گردد همان طوری که پشه از بدن انسان یا حیوان می مکد آن خون پاک می شود و این را انتقال می گویند، و امّا خونی که زالو از انسان برای معالجه می مکد چون معلوم نیست جزءِ بدن او شود نجس است . [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و هم چنین است حکم در سایر نجاسات ..

(مکارم :) بنا بر این خون پشه که جزءِ بدن او است پاک است ، هر چند در اصل آن را از انسان گرفته ، ولی خونی که زالو از انسان می مکد پاک نیست چون جزءِ بدن او محسوب نمی شود. (3) (بهجت :) تا وقتی که چنین است ..

[مسأله 206 اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد]
اشاره

مسأله 206 اگر کسی پشه ای را که به بدنش نشسته بکشد (1) و نداند خونی که از پشه بیرون آمده از او مکیده یا از خود پشه می باشد، پاک است و هم چنین است اگر بداند از او مکیده ولی جزو بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله بین مکیدن خون و کشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است (2)، یا معلوم نباشد که می گویند خون پشه است یا خون انسان ، نجس می باشد. (1) (سیستانی :) و خونی را که پشه مکیده از او بیرون بیاید آن خون پاک است زیرا در معرض آن بوده که غذای پشه شود اگر چه فاصله میان مکیدن خون و کشتن پشه بسیار کم باشد، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که از آن خون در این صورت اجتناب شود. (2) (گلپایگانی ، صافی :) آن خون نجس می باشد، و اگر بداند که آن خون را از انسان مکیده و شک ّ کند که جزءِ بدن پشه شده یا نه ، احتیاط اجتناب از آن است .

(مکارم :) مسأله هر گاه خونی از پشه بیرون آید و نداند خونی است که تازه از او مکیده یا از خود پشه است پاک ، ولی اگر بداند هنوز خون جزءِ بدن پشه نشده نجس می باشد.

7 اسلام
[مسأله 207 اگر کافر شهادتین بگوید]

مسأله 207 اگر کافر (1) شهادتین بگوید، یعنی بگوید: «اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَ اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه ِ» (2) مسلمان می شود و بعد از مسلمان شدن ، بدن و آب دهان و بینی و عرق او پاک است (3). ولی اگر موقع مسلمان شدن عین نجاست به بدن او بوده ، باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد، ولی اگر (4) پیش از مسلمان شدن عین نجاست برطرف شده باشد لازم نیست جای آن را آب بکشد. (5)

ص: 123

(1) (فاضل :) اگر مشرک ..

(مکارم :) در بحث نجاسات گفتیم احتیاط واجب آن است که از کافر اجتناب شود حال اگر کافر .. (2) (بهجت :) یا معنای این دو جمله را به زبان دیگری بگوید ..

(خوئی ، سیستانی :) اگر کافر ( (تبریزی :) اگر کافر غیر کتابی (زنجانی :) اگر کافر از روی اعتقاد) شهادتین بگوید یعنی به یگانگی خدا و نبوّت خاتم الأنبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلم شهادت بدهد، به هر لغتی که باشد .. (3) (سیستانی :) چنانچه قبلًا محکوم به نجاست بوده ..

(مکارم :) مسلمان می شود و بدن او پاک می گردد .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) بلکه اگر ..

(فاضل :) و نیز اگر .. (زنجانی :) و اگر .. (5) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که جای آن را آب بکشد ( (تبریزی :) و بنا بر اظهر کافر کتابی پاک است ).

(زنجانی :) احتیاط مستحب است آن است که جای آن را آب بکشد.

(فاضل :) لازم است جای آن را آب بکشد.

[مسأله 208 اگر موقعی که کافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد]

مسأله 208 اگر موقعی که کافر بوده (1) لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است (2)، بلکه اگر در بدن او هم باشد بنا بر احتیاط واجب (3) باید (4) از آن اجتناب کند. (1) (فاضل :) اگر موقعی که مشرک بوده .. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (بهجت :) ولی اگر در بدن او باشد بنا بر اظهر پاک می شود.

(نوری :) ولی لباسی که در موقع مسلمان شدن در بدن او بوده است ، پاک می شود هر چند با عرق بدن او ملاقات کرده باشد.

(سیستانی :) چه آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او باشد چه نباشد بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (4) [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (مکارم :) مسأله لباسی که بر تن کافر است ، وقتی اسلام آورد، پاک نمی شود بنا بر احتیاط واجب .

[مسأله 209 اگر کافر شهادتین بگوید]
اشاره

مسأله 209 اگر کافر (1) شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه ، پاک است (2) ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنا بر احتیاط واجب (3) باید از او اجتناب کرد (4). (1) (فاضل :) اگر مشرک .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر بداند هم که اعتقاد ندارد تا اظهار کفر نکرده بنا بر أقوی پاک است .

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) و هم چنین اگر بداند قلباً مسلمان نشده است ولی چیزی که منافی با اظهار شهادتین باشد از او سر نزند.

ص: 124

(نوری :) بلکه اگر انسان بداند که قلباً مسلمان نشده است هنگامی که در ظاهر اسلام را مراعات می کند، پاک است . (3) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (4) (بهجت :) نجس بودن او خالی از وجه نیست . (زنجانی :) بنا بر احتیاط نجس است .

(مکارم :) مسأله هر گاه کافر شهادتین نگوید ولی قلباً به معنی آن ایمان داشته باشد مسلمان است ، امّا اگر بر زبان جاری کند و یقین باشد که قلباً به آن ایمان ندارد احتیاط واجب آن است که از او اجتناب شود.

8 تَبَعیَّت
[مسأله 210 تعریف تبعیت ]

مسأله 210 تبعیت آن است که چیز نجسی به واسطه پاک شدن چیز نجس دیگر (1) پاک شود (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) به واسطه پاکی چیز دیگر .. (2) (بهجت :) و همین طور است کودکی که در جنگ با مسلمانان از کفار اسیر می شود که به سبب تبعیت مسلمان ِ اسیر کننده ، پاک می گردد.

[مسأله 211 اگر شراب سرکه شود]

مسأله 211 اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب (1) موقع جوش آمدن به آنجا رسیده پاک می شود (2) و کهنه و چیزی هم که معمولًا روی آن می گذارند اگر به آن رطوبت نجس شود (3) پاک می گردد (4). بلکه اگر موقع جوشیدن ، سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سرکه شدن پشت ظرف هم پاک می شود. (1) (مکارم :) یا انگور .. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) اگر با آن نجس شد .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن شراب ، از آن اجتناب کنند.

(مکارم :) اگر معمولًا به آن رطوبت نجس شود آن هم پاک می گردد، امّا اگر موقع جوشش سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سرکه شدن پشت ظرف پاک نمی شود.

(بهجت :) مسأله اگر شراب سرکه شود اطراف داخل ظرف نیز با پاک شدن آن پاک می شود.

(زنجانی :) مسأله اگر شراب سرکه شود داخل ظرف که به شراب نجس شده پاک می شود ولی اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود، احتیاط واجب آن است که بعد از سرکه شدن ِ شراب از آن اجتناب کنند.

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 217 ظرفی که آب انگور در آن جوش می آید و چیزهایی که مانند کفگیر برای پختن آب انگور، به کار می رود بنا بر قول به نجاست آب انگور جوشان بعد از کم شدن دو قسمت آب انگور پاک می شود ولی [ در مسأله 113] گذشت که آب انگور به جوشیدن نجس نمی شود.

ص: 125

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 17 (2) (سیستانی :) مسأله 210 بچّه کافر به تبعیّت در دو مورد پاک می شود: 1 کافری که مسلمان شود طفل او در پاکی تابع اوست و هم چنین اگر جَدّ طفل یا مادر یا جدّه او مسلمان شوند 2 طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد، و پدر یا یکی از اجداد همراه او نباشد؛ در این دو مورد پاکی طفل به تابعیّت مشروط به این است که طفل در صورت ممیِّز بودن ، اظهار کفر ننماید.

(سیستانی :) ولی حکم به طهارت در این مورد مشروط به آن است که بچّه همراه آن تازه مسلمان و در کفالت او باشد و هم چنین کافری نزدیکتر از او همراه آن بچّه نباشد ..

(زنجانی :) مسأله 216 فرزندان نابالغ کفّار بعد از مسلمان شدن یکی از پدر یا مادر یا جدّ یا جدّه نزدیک پاک می شوند مگر این که ممیّز بوده و اظهار کفر کنند.

(زنجانی :) مسأله 218 آب انگور اگر جوش بیاید و پیش از آن که دو سوم آن کم شود به جایی بریزند، بنا بر احتیاط باید آن جا را آب بکشند؛ ولی ظرفی که آب انگور در آن جوش می آید و چیزهایی که مانند کفگیر برای پختن آب انگور به کار می رود و در آن قرار دارد، بعد از کم شدن دو سوم آب انگور پاک می شود.

(مکارم :) مسأله 230 فرزندان نابالغ کفّار بعد از ایمان آوردن پدران آنها پاک می شوند.

[مسأله 212 تخته یا سنگی که روی آن میت را غسل می دهند]

مسأله 212 تخته یا سنگی که روی آن میت را غسل می دهند و پارچه ای که با آن عورت میت را می پوشانند و دست کسی که او را غسل می دهد (1) و همین طور کیسه و صابونی که با آن شسته می شود بعد از تمام شدن غسل پاک می شود. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) تمام این چیزها که با میّت شسته شده است بعد از تمام شدن ِ غسل ، پاک می شود.

(اراکی ، گلپایگانی ، مکارم ، بهجت ، صافی ، زنجانی ، نوری :) بعد از تمام شدن غسل پاک می شود (زنجانی : هم چنین پیراهن میّت ، در جایی که معمولًا از زیر پیراهن غسل داده می شود).

[مسأله 213 کسی که چیزی را با دست خود آب می کشد]

مسأله 213 کسی که چیزی را با دست خود آب می کشد (اگر دست و آن چیز با هم آب کشیده شود) (1) بعد از پاک شدن آن چیز دست او هم پاک می شود. این مسأله در رساله آیات عظام : زنجانی و مکارم نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، بهجت و صافی نیست ] (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله کسی که چیزی را آب می کشد، بعد از پاک شدن آن چیز دست او هم که با آن چیز شسته شده پاک می شود.

[مسأله 214 اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل آب بکشند]

مسأله 214 اگر لباس و مانند آن را با آب قلیل ، آب بکشند (1) و به اندازه معمول فشار دهند تا آبی که روی آن ریخته اند جدا شود (2)، آبی که در آن می ماند پاک است (3). (1) (فاضل :) اگر لباس و مانند آن را آب بکشند ..

ص: 126

(2) (سیستانی :) تا آبی که با آن شسته شده جدا شود .. (3) (خوئی ، تبریزی :) بلکه آبی که از او جدا شده نیز پاک است به تفصیلی که در مسأله (27) گذشت .

[مسأله 215 ظرف نجس را که با آب قلیل آب می کشند]
اشاره

مسأله 215 ظرف نجس را که با آب قلیل آب می کشند، بعد از جدا شدن ِ آبی که برای پاک شدن ، روی آن ریخته اند (1) قطره های آبی که (2) در آن می ماند پاک است (3). (1) (سیستانی :) بعد از جدا شدن ِ آبی که برای پاک شدن با آن شسته شده آب کمی که در آن می ماند پاک است . (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی ، فاضل ، بهجت :) آب کمی که .. (3) (خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است آبی که از او جدا شده به تفصیلی که در مسأله (27) گذشت .

9 برطرف شدن عین نجاست
[مسأله 216 اگر بدن حیوان به عین نجس یا متنجس آلوده شود]

مسأله 216 اگر بدن حیوان (1) به عین نجس مثل خون ، یا متنجس مثل آب نجس ، آلوده شود، (2) چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حیوان پاک می شود. و هم چنین است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بینی . (3) مثلًا اگر خونی از لای دندان بیرون آید و در آب دهان از بین برود، آب کشیدن توی دهان لازم نیست (4). ولی اگر دندان عاریه در دهان نجس شود باید آن را آب بکشند (5) به احتیاط واجب 6. (1) (بهجت :) و یا منقار مرغی .. (2) (زنجانی :) اگر بگوییم بدن حیوان نجس می شود .. (3) (زنجانی :) مثل داخل دهان و بینی اگر نجس شده باشد .. (4) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) [و] اعضایی که در باطن بدن انسان پیوند زده می شود و مانند سایر اعضای بدن از فعالیتهای حیاتی برخوردار است ، مانند سایر اعضای باطنی به برطرف شدن عین نجاست پاک می شوند ولی اشیایی چون دندان مصنوعی که از فعالیتهای حیاتی برخوردار نیستند، بنا بر احتیاط با برطرف شدن عین نجاست پاک نمی شوند و باید آنها را آب کشید. (5) (خوئی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (6) (اراکی :) و هم چنین اگر غذای متنجس بخورد و آن را ببلعد دهان او پاک می شود و آب کشیدن توی دهان لازم نیست . (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط باید آن را آب بکشند.

(تبریزی :) اگر دندان عاریه در دهان باشد و خون به آن برسد، بنا بر احتیاط باید آن را آب بکشند.

(سیستانی :) باطن بدن انسان که مثل توی دهان و بینی و گوش باشد به ملاقات نجاست خارجی نجس می شود و با از میان رفتن آن پاک می گردد و امّا نجاست داخلی مانند خونی که از لای دندان بیرون می آید موجب نجس شدن باطن بدن نمی شود و هم چنین ملاقات چیز خارجی در باطن بدن با نجاست داخلی آن چیز را نجس نمی کند بنا بر این اگر دندان عاریه در دهان با خونی که از لای دیگر دندانها بیرون آمده ملاقات کند آب کشیدن آن لازم نیست ولی اگر با غذای نجس ملاقات کند آب کشیدن آن لازم است .

(مکارم :) مسأله هر گاه بدن حیوان نجس شود همین که عین نجاست برطرف شود، بدن

ص: 127

حیوان پاک می گردد، مثلًا اگر منقار پرنده خون آلود باشد یا حیوانی روی چیزهای آلوده بنشیند همین که خون و آلودگی برطرف شد بدن حیوان پاک است . باطن بدن انسان (مانند داخل دهان و بینی ) اگر نجس شود همین که نجاست از بین برود پاک می شود، مثلًا اگر از لثه ها خون بیرون آید و در آب دهان از بین برود یا خون را بیرون بریزد آب کشیدن داخل دهان لازم نیست ، ولی اگر دندان مصنوعی در دهان باشد، احتیاط واجب آن است که آن را آب بکشد.

[مسأله 217 اگر غذا لای دندان مانده باشد]

مسأله 217 اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید (1)، چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسیده آن غذا پاک است . و اگر خون به آن برسد بنا بر احتیاط واجب نجس می شود (2). (1) (فاضل :) آن غذا پاک است و دندان مصنوعی هم همین حکم را دارد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) غذا به ملاقات با خون نجس نمی شود. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، بهجت :) اگر خون به آن برسد (بهجت : ظاهر آن ) نجس می شود.

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) بنا بر احتیاط نجس می شود.

(زنجانی :) اگر بداند خون به آن رسیده بنا بر احتیاط نجس می باشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه غذا در دهان یا لای دندانها باقی مانده باشد و داخل دهان خون بیاید، چنانچه انسان نداند خون به غذا سرایت کرده ، آن غذا پاک است و اگر خون به آن برسد، نجس می شود و خوردن آن غذا حرام است .

[مسأله 218 جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است ]

مسأله 218 جایی را (1) که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن ، اگر نجس شود لازم نیست آب بکشد (2) اگر چه آب کشیدن أحوط است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) مقداری از لبها و پلک چشم که موقع بستن ، روی هم می آید و نیز جایی را .. (2) (اراکی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) باید آب بکشد.

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید آب بکشد.

(مکارم :) مسأله جایی از لب و مانند آن که انسان نداند جزء ظاهر بدن است یا باطن ، اگر نجس شود باید آن را آب بکشد.

(سیستانی :) مسأله مقداری از لبها و پلک چشم که موقع بستن ، روی هم می آید حکم باطن را دارد، پس چنانچه با نجاست خارجی ملاقات کند آب کشیدن آن لازم نیست ولی جایی را که انسان نمی داند از ظاهر بدن است یا باطن آن ، اگر به آن جاست خارجی ملاقات کند لازم است آن را آب بکشد.

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 225 چشم انسان جزء اعضای باطنی به شمار آمده و با برطرف شدن عین نجاست پاک می شود.

[مسأله 219 اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اینها بنشیند]
اشاره

مسأله 219 اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش (1) و مانند اینها بنشیند، چنانچه

ص: 128

هر دو خشک باشند نجس نمی شود (2) و اگر گرد و خاک یا لباس و مانند اینها تر باشد باید محل نشستن گرد و خاک را آب بکشند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (سیستانی :) فرش خشک .. (2) (مکارم :) و کافی است آن را تکان دهند، هم چنین اگر رطوبت غیر مسری داشته باشد، امّا اگر یکی از آنها تر باشد، نجس می شود و اگر در نجاست گرد و غبار یا رطوبت محل ّ شک ّ داشته باشد آن هم پاک است .

(نوری :) و اگر طوری آنها را تکان دهند که گرد و خاک نجس از آنها بریزد پاک می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه طوری آنها را تکان دهند که گرد و خاک نجس از آنها بریزد، پاک می شود. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی :) چنانچه طوری آنها را تکان دهند که گرد و خاک نجس از آنها بریزد و چیزی با رطوبت با آنها ملاقات کند، نجس نمی شود. [پایان مسأله ] (سیستانی :) چنانچه طوری آنها را تکان دهند که مقدار متیقن از گرد و خاک نجس که در آن بوده ، از آنها بریزد، آن لباس و فرش پاک است و شستن لازم نیست .

10 استِبراء حیوان نجاستخوار
[مسأله 220 بول و غائط حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده ]

مسأله 220 بول و غائط حیوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده نجس است (1) و اگر بخواهند پاک شود باید آن را استبراء کنند، یعنی تا مدتی که بعد از آن مدت دیگر نجاستخوار به آن نگویند نگذارند نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهند (2) و بنا بر احتیاط واجب (3) باید شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بیست روز (4) و گوسفند را ده روز و مرغابی را پنج روز (5) و مرغ خانگی را سه روز، (6) از خوردن نجاست جلوگیری کنند (7) و غذای پاک به آنها بدهند. (8) (1) (مکارم :) و گوشت آن نیز حرام است .. (بهجت :) چنانچه در مسأله [86] گفته شد .. (2) (مکارم :) اگر بخواهند پاک شود، باید حیوان را غذای پاک بدهند تا نام حیوان نجاستخوار از آن برداشته شود .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : فاضل ، نوری و مکارم نیست ] (4) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، مکارم ، تبریزی :) سی روز .. (5) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی ، بهجت ، نوری :) هفت یا پنج روز .. (6) (مکارم :) و در حیوانات دیگر همین اندازه که نام نجاستخوار از آن برداشته شود، کافی است . (7) (سیستانی :) هر چند پیش از گذشت این مدت به آنها نجاستخوار گفته نشود. (8) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) و اگر بعد از این مدّت باز هم نجاستخوار به آنها گفته شود، باید تا مدتی که بعد از آن مدّت ، دیگر نجاستخوار به آنها نگویند آنها را از خوردن نجاست جلوگیری نمایند.

(زنجانی :) مسأله بول و غائط و عرق حیوان نجاستخوار نجس است چنانچه در

ص: 129

مسأله [120] گذشت و اگر بخواهند پاک شود باید حیوان را استبراء کنند، یعنی تا مدتی نگذارند نجاست بخورد و غذای دیگری به او بدهند و این مدّت در شتر نجاستخوار چهل روز و در گاو بیست روز و در گوسفند ده روز و در مرغابی پنج روز و در مرغ خانگی سه روز و در سایر حیوانات به اندازه ای است که دیگر به آنها نجاستخوار گفته نشود و اگر در حیواناتی که مدتی برای آنها ذکر شده پس از این مدّت هنوز عنوان نجاستخوار بر طرف نشده باشد، بنا بر احتیاط مستحب به قدری از خوردن نجاست جلوگیری کنند که دیگر به آنها نجاستخوار نگویند. استبراء گوسفند و دیگر حیواناتی که از خوک شیر خورده اند و هنوز گوشت در بدنشان نروییده و استخوانشان از آن سخت نشده است ، به این گونه است که از پستان گوسفند یا حیوانات پاک دیگر، شیر بخورند و اگر نیازی به شیر ندارند، هفت روز غذای پاک بخورند.

مسائل اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 240 گاهی در مرغداریها پودر خون با غذای آنها مخلوط می کنند به طوری که گوشت مرغ به واسطه آن می روید، گوشت و تخم آن مرغ حرام نیست و رطوبتهای مرغ نجس نمی شود، ولی بهتر آن است که از چنین مرغ و تخم آن پرهیز شود.

(مکارم :) مسأله 241 هر گاه حیوان سایر نجاستها را غیر از مدفوع انسان بخورد باعث نجاست بول و مدفوع او نمی شود، گوشت او هم حرام نیست ، مگر حیوانی که از شیر خوک تغذیه کرده و به وسیله آن رشد و نموّ کرده باشد که گوشتش حرام است .

11 غائب شدن مسلمان
[مسأله 221 اگر بدن مسلمان یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس شود]
اشاره

مسأله 221 اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که مانند ظرف و فرش در اختیار او است نجس شود (1) و آن مسلمان (2) غائب گردد اگر انسان احتمال بدهد که آن چیز را آب کشیده یا به واسطه آن که مثلًا آن چیز در آب جاری افتاده ، پاک شده است اجتناب از آن لازم نیست (3). (1) (مکارم :) و او هم بفهمد که نجس شده .. (2) (بهجت :) با آن چیزی که در اختیار اوست .. (3) (مکارم :) اگر انسان احتمال دهد که آن را آب کشیده ، پاک است ، به شرط این که از چیزهایی باشد که طهارت در آن شرط است ، مانند لباسی که با آن نماز می خواند و یا غذا و ظروف غذا.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که مانند ظرف و فرش در اختیار اوست نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، با شش شرط پاک است اوّل : آن که آن مسلمان چیزی را که بدن یا لباسش را نجس کرده نجس بداند پس اگر مثلًا لباسش با رطوبت به بدن کافر ملاقات کرده و آن را نجس نداند بعد از غائب شدن او نمی شود آن لباس را پاک دانست . دوّم : آن که بداند بدن یا لباسش به چیز نجس رسیده است . سوّم : آن که انسان ببیند آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی است استعمال می کند، مثلًا ببیند با آن لباس نماز می خواند. چهارم : آن که احتمال برود که آن مسلمان بداند شرط کاری را که با آن چیز انجام می دهد پاکی است ، پس اگر مثلًا نداند که باید لباس نمازگزار پاک باشد و با لباسی که نجس شده نماز بخواند، نمی شود آن لباس را پاک دانست . پنجم : آن که انسان احتمال دهد آن مسلمان چیزی را که نجس شده آب کشیده است ، پس اگر یقین داشته باشد که آب نکشیده ، نباید آن چیز را پاک بداند و نیز اگر نجس و پاک در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاک دانستن آن چیز محل ّ اشکال است .

ص: 130

ششم : آن که آن مسلمان بالغ ، یا ممیّز طهارت و نجاست باشد.

(زنجانی :) گفته شده است که با شش شرط حکم به پاکی آن می شود ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) اگر مثلًا لباسش به عرق جنب از حرام آلوده شود ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) چهارم : آن که آن مسلمان بداند ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) ششم : آن که بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد.

(زنجانی :) ششم : آن که بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد. فقهاء غایب شدن مسلمان را با شرایط فوق از مطهرات دانسته اند ولی بنا بر احتیاط واجب غایب شدن مسلمان ، از راههای ثابت شدن طهارت نیست ، مگر موجب اطمینان شخصی یا نوعی شود.

(تبریزی :) ششم : آن که مسلمان بالغ ، یا طفلی باشد که بتواند طهارت و نجاست را تشخیص دهد.

(فاضل :) مسأله اگر بدن و لباس یا وسائل شخصی فرد مسلمانی نجس شود و او از ما جدا شود بعد از این که مجدداً او را دیدیم لباس و بدن و وسائل او با شرایط زیر محکوم به طهارت است : 1 بداند که لباس یا بدن یا وسائل او نجس شده است . 2 استفاده از آن وسائل مشروط به طهارت باشد. 3 احتمال این که او بدن و لباس و وسائل را تطهیر کرده ، وجود داشته باشد. 4 بنا بر احتیاط واجب آن مسلمان بالغ باشد. 5 آن مسلمان بی مبالات به طهارت و نجاست نباشد.

(سیستانی :) مسأله اگر بدن یا لباس یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش در اختیار مسلمان بالغ یا ممیّز طهارت و نجاست باشد و نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، چنانچه انسان احتمال عقلائی دهد که او آن چیز را آب کشیده است پاک می باشد.

راه ثابت شدن طهارت
[مسأله 222 اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است ]

مسأله 222 اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است ، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است (1) و هم چنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده (2)، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد (3)، اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه (4). (1) (سیستانی :) اگر انسان یقین یا اطمینان پیدا کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است ، یا دو عادل بر پاک شدن آن شهادت دهند و مورد شهادت آنان سبب پاک شدن باشد آن چیز پاک است مثلًا شهادت دهند به این که لباس آلوده به بول ، دو مرتبه شسته شده .. (2) (سیستانی :) و مورد اتّهام هم نباشد .. (3) (سیستانی :) به منظور پاک شدن آب کشیده باشد .. (4) (خوئی ، تبریزی :) و بعید نیست که خبر دادن یک نفر عادل یا شخص موثّق به پاکی آن نیز کفایت کند.

ص: 131

(زنجانی :) مسأله پاک شدن چیز نجس به چند راه ثابت می شود: اول : آن که انسان خود یقین یا اطمینان کند یا نوع مردم یقین یا اطمینان به پاک شدن پیدا کنند و در جایی که نوع مردم اطمینان به طهارت نمی کنند اگر انسان بر خلاف متعارف اطمینان کند، کفایت نمی کند و شخص وسواسی که بر خلاف معمول افراد در آب کشیدن چیز نجس به زودی اطمینان پیدا نمی کند لازم نیست خود اطمینان کند؛ بلکه اگر معمول افراد اطمینان کنند کافی است . دوم : دو مرد عادل خبر دهند؛ و بنا بر احتیاط واجب یک نفر عادل کفایت نمی کند. سوم : آن که کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده . چهارم : مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه .

(مکارم :) مسأله هر گاه دو نفر عادل ، یا یک نفر، از پاک شدن چیز نجسی خبر دهند شهادت آنها قبول است ، هم چنین اگر ذو الید یعنی کسی که چیزی را در اختیار دارد بگوید پاک شده است ، یا بدانیم مسلمانی آن را آب کشیده ولی نمی دانیم درست آب کشیده یا نه ، پاک است .

[مسأله 223 کسی که وکیل شده است لباس انسان را آب بکشد]

مسأله 223 کسی که وکیل شده است لباس انسان را آب بکشد (و لباس هم در تصرف او باشد) (1) اگر بگوید آب کشیدم (2)، آن لباس پاک است . (1) (بهجت :) در اختیار او باشد .. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، سیستانی و تبریزی نیست .] (2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، نوری :) و انسان به گفته او اطمینان پیدا کند ..

(بهجت :) در صورتی که ظن ّ به خلاف گفته او نباشد ..

(مکارم :) مسأله هر گاه انسانی لباسش را به لباس شویی مسلمان دهد که آن را بشوید و آب کشد قول او قبول است .

[مسأله 224 اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی کند]

مسأله 224 اگر انسان حالی دارد که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی کند می تواند به گمان اکتفا نماید (1). این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (بهجت :) و در صورتی که می تواند یقین تقدیری متعارف را تشخیص دهد، آن مقدّم است (یعنی با این که یقین پیدا نمی کند، به مقداری بشوید که سایر مسلمانها می شویند و بیش از آن لازم نیست ).

(اراکی :) اگر به نحو متعارف ، چیز را آب بکشد کفایت می کند.

(فاضل :) همانند عرف مردم رفتار نماید و یقین برای او لازم نیست .

(مکارم :) مسأله کسانی که گرفتار حالت وسوسه می شوند و زود، یقین به نجس بودن چیزی پیدا می کنند و یا به هنگام آب کشیدن چیز نجس به آسانی یقین به پاکی پیدا نمی کنند یقین آنها اعتبار ندارد و می توانند همان طور که دیگران یقین پیدا می کنند قناعت کنند.

(سیستانی :) مسأله انسان وسواسی که در آب کشیدن چیز نجس یقین پیدا نمی کند، اگر به همان نحوی که افراد متعارف آب می کشند رفتار نماید کفایت می کند.

ص: 132

مسائل اختصاصی

(12 رفتن خون متعارف ) (خوئی ، تبریزی :) مسأله 31 (زنجانی :) مسأله 27 (سیستانی :) مسأله 224 خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاک است ، چنانکه در مسأله [97] گذشت .

(خوئی :) مسأله 32 (زنجانی :) مسأله 228 حکم سابق مختص ّ به حیوان حلال گوشت است و در حیوان حرام گوشت جاری نیست بلکه بنا بر احتیاط استحبابی در اجزاءِ محرّمه از حیوان حلال گوشت نیز جاری نیست .

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب ..

(سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(تبریزی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

احکام ظرفها
[مسأله 225 ظرفی که از پوست سگ ساخته شده خوردن و آشامیدن از آن ظرف حرام است ]

مسأله 225 ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته شده خوردن و آشامیدن از آن ظرف حرام است (1) و نباید آن ظرف را در وضو و غسل و کارهائی که باید با چیز پاک انجام داد، استعمال کنند (2). بلکه احتیاط واجب (3) آن است که چرم سگ و خوک و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد استعمال نکنند (4). (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) در صورتی که رطوبتی موجب نجاستش شده باشد ..

(بهجت :) در صورتی که بداند ظرف موجب نجاست خوردنی می شود؛ ولی اگر علم نداشت بنا بر احتیاط اجتناب کند ..

(اراکی :) آشامیدن از آن ظرف حرام است و هم چنین خوردن چیزی از آن در صورتی که دارای رطوبتی باشد که موجب نجس شدن آن چیز شود .. (2) (نوری :) ولی به کار بردن و استعمال آنها در غیر آن چه مشروط به طهارت است ، اشکالی ندارد.

(فاضل :) بلکه احتیاط واجب آن است که آنها را در غیر آن چه طهارت در او شرط است نیز استعمال نکند و همین طور چرم سگ و خوک و مردار، اگر چه ظرف هم نباشد. (3) (اراکی :) و احتیاط واجب .. (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و احتیاط مستحب .. (4) (بهجت :) در استعمالاتی که مشروط به طهارت نیست هم استعمال نکنند.

(مکارم :) مسأله ظرفها و مشکهایی که از پوست مردار یا حیوان نجس العین مثل سگ و خوک درست شده ، استعمال آنها برای خوردن یا آشامیدن یا آب وضو و غسل و مانند آن جایز نیست ، امّا برای کارهایی که طهارت در آن شرط نیست (مانند آبیاری زراعت و آب دادن به حیوانات ) مانعی ندارد، هر چند احتیاط مستحب ّ آن است که به هیچ وجه از آنها استفاده نشود.

(زنجانی :) مسأله آشامیدن از ظرف یا غیر ظرفی که از پوست سگ یا خوک یا مردار ساخته

ص: 133

شده و نیز خوردن چیزی از آن در صورتی که به سبب رطوبتی نجس شده باشد، حرام است و نباید آن را در وضو و غسل و کارهایی که باید با چیز پاک انجام داد، استعمال کنند؛ بلکه احتیاط آن است که چرم سگ و خوک و مردار اگر چه ظرف هم نباشد و نیز سایر اعیان نجس را در هیچ یک از استعمالات به کار نبرند.

[مسأله 226 خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره ]

مسأله 226 خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها، حرام است (1) ولی استعمال آنها در زینت اطاق حرام نیست و نگاه داشتن نیز حرام نمی باشد (2). (1) (فاضل :) حتی استعمال آنها در زینت اطاق حرام می باشد، ولی نگاهداشتن آنها حرام نمی باشد.

(نوری :) حتی در زینت اطاق ؛ و نگاه داشتن آنها حرام است و بر صاحب ظرف واجب است که آن را بشکند و از وضع ظرف بودن خارج کند.

(اراکی :) اگر چه برای زینت اطاق هم باشد حرام است بلکه نگاهداشتن آن هر چند استعمال نکند بنا بر احتیاط واجب حرام می باشد. (2) (مکارم :) استفاده از آنها برای زینت اطاق ، و یا هر منظور دیگر نیز جایز نیست (بنا بر احتیاط واجب ).

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله حرام است خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها مطلقاً بنا بر احتیاط واجب ؛ و حرمت نگاهداشتن آنها به قصد ذخیره مالی نه به عنوان ظرف معلوم نیست اگر چه احوط است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره (خوئی ، سیستانی : بلکه بنا بر احتیاط واجب مطلق استعمال آنها) حرام است ، ولی زینت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آنها مانعی ندارد (خوئی ، سیستانی : اگر چه أحوط ترک است ) و هم چنین است ساختن ظرف طلا و نقره و خرید و فروش آنها برای زینت نمودن یا نگاه داشتن .

(زنجانی :) مسأله خوردن و آشامیدن از کاسه و سایر ظروف شُرب که از طلا یا نقره ساخته شده باشد، حرام است ، بلکه احتیاط در اجتناب از هر گونه استعمال این ظروف می باشد، بنا بر این زینت نمودن اتاق و مانند آن با کاسه طلا و نقره بنا بر احتیاط جایز نیست .

(بهجت :) مسأله خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره حرام است ولی نگهداری و یا استعمال آنها در زینت اطاق حرام نمی باشد و در غیر زینت ، محل ّ احتیاط است .

[مسأله 227 ساختن ظرف طلا و نقره ]

مسأله 227 ساختن ظرف طلا و نقره و مزدی که برای آن می گیرند حرام نیست (1). (1) (اراکی ، نوری :) حرام است . (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 226.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله ساختن ظرف طلا و نقره به قصد خوردن و آشامیدن از آن و سایر استعمالات محرّمه و اجرت ساختن آن حرام است .

(مکارم :) مسأله از ساختن ظروف طلا و نقره و مزدی که در مقابل آن می گیرند بنا بر احتیاط واجب باید اجتناب کرد، هم چنین از خرید و فروش آنها؛ و پولی که در مقابل آن گرفته می شود نیز اشکال دارد.

ص: 134

(بهجت :) مسأله ساختن ظرف طلا و نقره برای استعمال ِ حرام ، حرام است و در غیر این صورت ، حرام نیست و نیز مزدی که برای آن می گیرند، حرام نیست .

(زنجانی :) مسأله ساختن کاسه طلا و نقره و مانند آن و مزدی که برای آن می گیرند و نگاهداری آنها حرام نیست ، هر چند احتیاط مستحب در ترک این کارها می باشد.

[مسأله 228 خرید و فروش ظرف طلا و نقره ]

مسأله 228 خرید و فروش ظرف طلا و نقره (1) و پول عوضی هم که (2) فروشنده می گیرد حرام نیست (3). (1) (بهجت :) برای غیر استعمالات ِ حرام ، اشکالی ندارد .. (2) (بهجت :) پول و عوضی هم که .. (فاضل :) پولی را که .. (3) (اراکی ، نوری :) حرام است . (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 226.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 227.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله خرید و فروش ظرف طلا و نقره به قصد خوردن و آشامیدن و سایر استعمالات محرّمه و پول و عوضی هم که فروشنده می گیرد، حرام است .

(زنجانی :) مسأله خرید و فروش کاسه طلا و نقره و پول و عوضی که فروشنده می گیرد، حرام نیست ، هم چنین استعمال غیر ظرف شرب هر چند از طلا و نقره ساخته شده باشد مانعی ندارد، اگر چه احتیاط استحبابی در اجتناب از تمام آنها است .

[مسأله 229 گیره استکان که از طلا یا نقره می سازند]

مسأله 229 گیره استکان که از طلا یا نقره می سازند اگر ( بعد از برداشتن استکان (1) ظرف به آن گفته شود (2)، استعمال آن چه به تنهایی و چه با استکان ، حرام است و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعی ندارد. (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (2) (خوئی ، سیستانی :) حکم استکان طلا و نقره را دارد و اگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعی ندارد.

(زنجانی :) مسأله استعمال گیره استکان که از طلا و نقره ساخته می شود مانعی ندارد.

(مکارم :) مسأله آن چه را ظرف نمی گویند مانند گیره استکان و بادگیر قلیان و غلاف شمشیر و امثال اینها اگر از طلا یا نقره باشد اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب از عطردان و سرمه دان و مثل آنها باید اجتناب کرد.

[مسأله 230 استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند]

مسأله 230 استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا آب نقره داده اند اشکال ندارد. (1) (1) (بهجت :) اشکال دارد، اگر چه به حدّی نباشد که دو ظرف متّصل به حساب بیاید.

[مسأله 231 اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند]

مسأله 231 اگر فلزی را با طلا یا نقره مخلوط کنند و ظرف بسازند (1)، چنانچه مقدار آن فلز به قدری زیاد باشد که (2) ظرف طلا یا نقره به آن ظرف نگویند (3) استعمال آن مانعی ندارد (4). (1) (زنجانی :) اگر فلزی را با طلا و نقره مخلوط کنند و کاسه و مانند آن بسازند .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) به قدری باشد که .. (بهجت :) به قدری زیاد باشد که عرفاً .. (3) (اراکی :) بلکه به نام آن فلز بنامند مثلًا ظرف مسی ..

ص: 135

(4) (مکارم :) چنانچه به آن ظرف طلا یا نقره نگویند استعمال آن مانعی ندارد، ولی اگر فقط طلا و نقره را با هم مخلوط کنند حرام است .

[مسأله 232 اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است ]

مسأله 232 اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است (1) در ظرف دیگر بریزد این استعمال جایز است (2) ولی اگر (3) بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی کردن ظرف (4) برای آن نباشد که غذا خوردن از ظرف طلا یا نقره جایز نیست این استعمال حرام می باشد (5). (1) (مکارم :) به منظور پرهیز از حرام .. (2) (مکارم :) ولی اگر به این منظور نباشد حرام است ، امّا به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوّم که طلا و نقره نیست ، اشکال ندارد.

(سیستانی :) چنانچه ظرف دوّم به حسب متعارف واسطه خوردن از ظرف اوّل نباشد اشکال ندارد.

(نوری :) اگر انسان غذائی را که در ظرف طلا یا نقره است به این منظور که غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام است در ظرف دیگر بریزد این استعمال جایز است .. (3) (اراکی :) و اگر .. (4) (بهجت :) ظرف اوّل .. (5) (نوری :) ولی خوردن غذا از ظرف دوم مانعی ندارد.

(اراکی :) حرام نمی باشد.

(فاضل :) مسأله اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به قصد خوردن و آشامیدن ، در ظرف دیگر خالی کند این استعمال حرام می باشد اما اگر بخواهد غذا را بخورد و چون در ظرف طلا و نقره حرام است غذا را در ظرف دیگر بریزد، اشکال ندارد و در هر صورت غذا خوردن از ظرف دوّم که طلا و نقره نیست اشکال ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است به قصد این که چون غذا خوردن در ظرف طلا و نقره حرام می باشد، در ظرف دیگر بریزد اشکال ندارد و اگر به این قصد نباشد، ریختن غذا از ظرف طلا یا نقره در ظرف دیگر حرام است ، ولی در هر دو صورت خوردن غذا از ظرف دوّم مانعی ندارد.

(خوئی :) خوردن غذا از ظرف ِ دوّم در صورتی که عرفاً نگویند از ظرف طلا و نقره غذا می خورد مانعی ندارد.

(تبریزی :) چنانچه استعمال ظرف طلا و نقره صدق نکند اشکال ندارد ..

(تبریزی :) خوردن غذا از ظرف دوّم ، در صورتی که عرفاً نگویند از ظرف طلا و نقره غذا می خورد مانعی ندارد.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان غذایی را که در کاسه طلا یا نقره است به قصد این که چون غذا خوردن در کاسه طلا و نقره حرام می باشد، در کاسه دیگر بریزد، خوردن غذا از ظرف ِ دوم در صورتی که عرفاً نگویند ظرف طلا و نقره را استعمال می کند مانعی ندارد.

[مسأله 233 استعمال باد گیر قلیان و غلاف شمشیر]

مسأله 233 استعمال باد گیر قلیان و غلاف شمشیر و کارد و قاب قرآن (1) اگر از طلا یا نقره باشد اشکال ندارد و هم چنین عطردان و سرمه دان (2) و مثل اینها (3).

ص: 136

(1) (بهجت :) و عطردان و سرمه دان اگر از طلا و نقره باشد، خالی از اشکال نیست بلکه أظهر در عطردان و سرمه دان ، منع است . (2) (تبریزی :) و قلمدان طلا و نقره . (3) (اراکی :) از استعمال عطردان و سرمه دان اگر از طلا یا نقره ساخته شده باشد بنا بر احتیاط واجب باید اجتناب کرد.

(گلپایگانی :) احتیاط واجب ( (صافی :) احتیاط) آن است که عطردان و سرمه دان طلا و نقره را استعمال نکنند.

(خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که عطردان و سرمه دان ( (خوئی ، سیستانی :) و تریاکدان ) طلا و نقره ( (زنجانی :) و مانند آن ) را استعمال نکند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 229.

[مسأله 234 استعمال ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری اشکال ندارد]

مسأله 234 استعمال ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری اشکال ندارد (1) و برای وضو و غسل هم در حال تقیّه می شود ظرف طلا و نقره را استعمال کرد، بلکه گاهی واجب است . (1) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) مگر برای وضو و غسل ، که در حال ناچاری هم نمی شود از ظرف طلا و نقره استفاده کرد.

(مکارم :) جایز است و برای وضو و غسل نیز در حال تقیه مانعی ندارد.

(بهجت :) برای غیر وضو و غسل اشکال ندارد. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله خوردن و آشامیدن از ظرف طلا یا نقره در حال ناچاری به مقدار دفع ضرورت اشکال ندارد، ولی زیاده بر این مقدار جایز نیست .

(زنجانی :) مسأله استعمال کاسه طلا و نقره مانند خوردن و آشامیدن از آنها در حال ناچاری به مقدار ضرورت اشکال ندارد؛ ولی زیاده بر این مقدار جایز نیست .

[مسأله 235 استعمال ظرفی که معلوم نیست از طلا یا نقره است ]

مسأله 235 استعمال ظرفی (1) که معلوم نیست از طلا یا نقره است یا از چیز دیگر اشکال ندارد (2). (1) (زنجانی :) استعمال کاسه ای .. (2) (مکارم :) تفحّص و جستجو نیز لازم نیست .

مسائل اختصاصی
اشاره

(نوری :) مسأله 236 همان طور که استعمال ظرف طلا و نقره و ساختن و خریدن و فروختن و نگاه داشتن و هر گونه استفاده از آن و اجرت برای ساختن و اصلاح آن حرام است ، ساختن اشیائی از قبیل تخت و زین اسب و لوح و امثال آن از طلا و نقره ، هر چند که ظرف نیست ، نیز حرام است و راکد نگه داشتن این قبیل منابع ثروت جایز نیست و اسراف است و آن چه که در روایات ، حکم به جواز آن شده است ، ساختن و استعمال اشیائی است که حقیر یا تابع چیز دیگری مانند حلقه شمشیر و قاب قرآن است .

(مکارم :) مسأله 255 آن چه را طلای سفید می گویند نیز در حکم طلای سرخ و زرد است ، بنا بر احتیاط واجب ، اگر به آن «طلا» گفته شود.

ص: 137

احکام نجاسات (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[بعضی از مسائل نجاسات ]

[س 266 خون ]

س 266: آیا خون پاک است ؟

ج : اگر از حیوانی باشد که خون جهنده دارد، نجس است .

[س 267 خونی که بر اثر کوبیدن شدید سر به دیوار]

س 267: آیا خونی که بر اثر کوبیدن شدید سر به دیوار در عزای امام حسین « علیه السلام » از سر انسان جاری و به سر و صورت شرکت کنندگان در مراسم عزاداری پاشیده می شود، پاک است یا خیر؟

ج : خون انسان در هر صورت نجس است .

[س 268 اثر کم رنگ خون ]

س 268: آیا اثر کم رنگ خون که بعد از شستن بر لباس باقی می ماند، نجس است ؟

ج : اگر عین خون نباشد و فقط رنگ آن باقی مانده باشد که با شستن از بین نمی رود، پاک است .

[س 269 لکه خونی که گاهی در تخم مرغ یافت می شود]

س 269: لکه خونی که گاهی در تخم مرغ یافت می شود، چه حکمی دارد؟

ج : محکوم به طهارت است ، ولی خوردن آن حرام است .

[س 270 عرق جنب از حرام ]

س 270: عرق جنب از حرام و عرق حیوان نجاست خوار چه حکمی دارد؟

ج : عرق شتر نجاست خوار نجس است ، ولی عرق حیوانات دیگر نجاست خوار و هم چنین عرق جنب از حرام بنا بر اقوی پاک است ، لکن احتیاط واجب این است که با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود.

[س 271: آیا قطرات آبی که از بدن میّت قبل از غسل با آب خالص بر زمین می ریزد]

س 271: آیا قطرات آبی که از بدن میّت قبل از غسل با آب خالص و بعد از غسل با آب سدر و کافور بر زمین می ریزد، پاک هستند یا خیر؟

ج : تا زمانی که غسل سوم کامل نشده باشد، بدن میّت محکوم به نجاست است .

[س 272: پوستی که گاهی از لبها جدا می شود]

س 272: پوستی که گاهی از لبها، دستها و یا پاها جدا می شود، محکوم به طهارت است یا نجاست ؟

ج : پوست نازکی که خود به خود از دستها، لبها، پاها و سایر قسمت های بدن جدا می شود، محکوم به طهارت است .

[س 273 کشتن خوک و خوردن آن ]

س 273: شخصی در جبهه های جنگ در وضعیتی قرار گرفت که مجبور به کشتن خوک و خوردن آن شد، آیا رطوبت بدن و آب دهان وی محکوم به نجاست است ؟

ج : عرق بدن و آب دهان شخصی که گوشت حرام و نجس خورده ، نجس نیست . ولی هر چیزی که با وجود رطوبت ، با گوشت خوک برخورد کرده ، محکوم به نجاست است .

[س 274 قلم مویی که از موی خوک ساخته شده ]

س 274: با توجه به این که در نقاشی و نقشه کشی از قلم مو استفاده می شود و نوع خوب و مرغوب آن غالباً از موی خوک ساخته شده و از کشورهای غیر اسلامی وارد و در دسترس همگان بخصوص مراکز تبلیغی و فرهنگی قرار می گیرد، استفاده از این قلم موها چه حکمی دارد؟

ج : موی خوک نجس است و استفاده از آن در اموری که مشروط به طهارت است ، جایز نیست . ولی استفاده از آن در امری که مشروط به طهارت نیست ، اشکال ندارد و اگر معلوم نباشد که قلم مو از موی خوک ساخته شده است یا خیر، استفاده از آن حتی در اموری هم که مشروط به طهارت است ، اشکال ندارد.

ص: 138

[س 275 آیا خوردن گوشتی که از کشورهای غیر اسلامی وارد می شود]

س 275: آیا خوردن گوشتی که از کشورهای غیر اسلامی وارد می شود حلال است ؟ حکم آن از جهت طهارت و نجاست چیست ؟

ج : تا تذکیه شرعی آن احراز نشود خوردن آن حرام است ، ولی از نظر طهارت ، اگر یقین به عدم تذکیه نباشد پاک است .

[س 276 در مورد چرم و اجزای حیوانی که از بلاد غیر اسلامی تهیه شده ]

س 276: در مورد چرم و اجزای حیوانی که از بلاد غیر اسلامی تهیه شده ، نظر مبارک را مرقوم فرمائید.

ج : اگر احتمال دهید که حیوان ذبح اسلامی شده ، پاک است و اگر یقین دارید که ذبح اسلامی نشده ، محکوم به نجاست است .

[س 277 اگر لباس جنب با منی نجس شود]

س 277: اگر لباس جنب با منی نجس شود، اولًا حکم دست زدن به آن با وجود رطوبت چیست ؟ ثانیاً: آیا جایز است جنب لباسهای خود را برای آب کشیدن به کس دیگری بدهد؟ آیا شخص محتلم باید نجس بودن لباسهایش را به کسی که می خواهد آنها را بشوید، اطلاع دهد؟

ج : منی نجس است و اگر با رطوبت مسریه با چیزی برخورد نماید، آن را نجس می کند. و آگاه کردن کسی که لباس را می شوید از نجاست لباس ، لازم نیست . ولی صاحب لباس تا یقین به طهارت آن حاصل نکند، نمی تواند آثار طهارت بر آن مترتب سازد.

[س 278 رطوبت بعد استبراء]

س 278: این جانب پس از بول ، استبراء می کنم که همراه آن مایعی خارج می شود که بوی منی می دهد، آیا نجس است ؟ وظیفه من نسبت به نماز چیست ؟

ج : اگر به منی بودن آن یقین ندارید و خروج آن همراه با علامتهای شرعی خروج منی نیست ، حکم منی ندارد و پاک است .

[س 279 فضله پرندگان حرام گوشت ]

س 279: آیا فضله پرندگان حرام گوشت ؛ مانند کلاغ و زاغ و عقاب و طوطی نجس است ؟

ج : فضله پرندگان حرام گوشت نجس نیست .

[س 280 مدفوع حیوانات و پرندگان حرام گوشت نجس است ]

س 280: در رساله های عملیه آمده است که مدفوع حیوانات و پرندگان حرام گوشت نجس است آیا مدفوع حیوانات حلال گوشت مانند، گاو، گوسفند و مرغ نجس است یا خیر؟

ج : مدفوع حیوانات حلال گوشت از پرندگان و غیره و هم چنین مدفوع پرندگان حرام گوشت پاک است .

[س 281 اگر نجاستی در اطراف یا داخل کاسه دستشویی باشد]

س 281: اگر نجاستی در اطراف یا داخل کاسه دستشویی باشد و آن جا با آب کر یا قلیل شسته شود ولی عین نجاست باقی بماند، آیا آن قسمتی که عین نجاست در آن نیست و آن آب به آنجا رسیده ، پاک است یا نجس ؟

ج : مکانی که به آن آب نجس نرسیده باشد، محکوم به طهارت است .

[س 282 اگر مهمانی یکی از اثاثیه های میزبانش را نجس کند]

س 282: آیا اگر مهمانی یکی از اثاثیه های میزبانش را نجس کند، مطلع کردن میزبان واجب است ؟

ج : اطلاع دادن در غیر از خوردنی و آشامیدنی و ظرفهای غذا، لازم نیست .

[س 283 چیز پاکی که با متنجس برخورد نموده ]

س 283: آیا چیز پاکی که با متنجس برخورد نموده ، نجس است یا خیر؟ در صورت نجس بودن ، تا چند واسطه نجس است ؟

ص: 139

ج : چیزی که با عین نجس تماس یافته و نجس شده است ، اگر باز با چیزی که پاک است تماس پیدا کند و یکی از آنها تر باشد، آن چیز پاک را نجس می کند، و باز این چیزی که بر اثر ملاقات با متنجس نجس شده است ، اگر با چیز پاکی برخورد نماید، بنا بر احتیاط واجب آن را نجس می کند، ولی این متنجس سوم هیچ چیزی را با ملاقات خود نجس نمی کند.

[س 284 کفشی که از پوست حیوان غیر مذکّی ساخته شد]

س 284: آیا هنگام استفاده از کفشی که از پوست حیوان غیر مذکّی ساخته شد، همیشه واجب است که پاها قبل از وضو شسته شوند؟ عده ای می گویند که در صورت عرق کردن پا در کفش ، شستن آن واجب است ، و تجربه شده که پا در هر کفشی به مقدار کم یا زیاد، عرق می کند. نظر جناب عالی در این باره چیست ؟

ج : اگر یقین دارد که کفش او از پوست حیوانی است که تذکیه نشده است و احراز شود که پا در کفش های مذکور عرق کرده ، شستن پاها برای نماز واجب است ، ولی در صورت شک در عرق کردن پاها یا شک در تذکیه حیوانی که کفش از پوست آن دوخته شده است ، محکوم به طهارت است .

[س 285 کودکی که همیشه خود را نجس می کند]

س 285: کودکی که همیشه خود را نجس می کند، دست تر، آب دهان و باقی مانده غذایش چه حکمی دارد؟ کودکانی که دست تر خود را بر پاهایشان می گذارند، چه حکمی دارند؟

ج : تا زمانی که یقین به نجاست آن حاصل نشده ، حکم به پاکی می شود.

[س 286 خون داخل دهان ]

س 286: من مبتلا به بیماری لثه هستم و طبق دستور پزشک باید همیشه آن را مالش دهم ، این کار باعث سیاهی بعضی از قسمت های لثه ام می شود مثل این که خونی در داخل آن جمع شده باشد. هنگامی که دستمال کاغذی روی آن می گذارم رنگ دستمال قرمز می شود، لذا اقدام به شستن دهانم با آب کر می کنم ، ولی خون منجمد، مدت زمانی باقی می ماند و با شستن از بین نمی رود. بعد از قطع آب کر، آیا آبی که وارد دهان شده و به آن قسمت ها رسیده و سپس از دهان خارج شده ، محکوم به نجاست است یا این که جزء آب دهان محسوب می شود و محکوم به طهارت است ؟

ج : محکوم به طهارت است ، هر چند احتیاط اجتناب از آن است .

[س 287 خون منجمد شده در لثه ]

س 287: سؤال من این است که آیا غذائی که خورده ام و با اجزای خون منجمد شده در لثه تماس پیدا کرده ، نجس است یا خیر؟ در صورت نجس شدن ، آیا فضای دهان بعد از فرو بردن غذا، نجس باقی می ماند؟

ج : غذا در فرض مزبور محکوم به نجاست نیست و فرو بردن آن اشکال ندارد و فضای دهان پاک است .

[س 288 لوازم آرایشی را که از ناف جنین می سازند]

س 288: مدتی است که شایع شده لوازم آرایشی را از ناف جنین که هنگام تولد از او جدا می کنند و یا از جنین مرده می سازند. ما گاهی از این لوازم استفاده کرده و حتی گاهی رژ لب خورده می شود، آیا اینها نجس هستند؟

ج : شایعه دلیل شرعی بر نجس بودن لوازم آرایشی نیست ، و تا نجاست آنها از راه شرعی احراز نشود، استفاده از آنها اشکال ندارد.

[س 289 لباس یا پارچه ای که هنگام شستن ]

س 289: از هر لباس یا پارچه ای هنگام شستن ، پرزهای ریزی می ریزدکه اگر به طشت نگاه کنیم

ص: 140

آنها را می بینیم . وقتی که طشت پر از آب و متصل به آب شیر است ، اگر لباس را داخل طشت فرو ببریم آب از اطراف آن سرازیر می شود. به علت وجود این تارها و پرزهای ریز در آبی که از طشت به بیرون می ریزد، از آن آب احتیاط کرده و همه جا را تطهیر می کنم . و یا وقتی لباسهای نجس بچه ها را بیرون می آورم ، همه جاهائی را که لباسها را در آنجا در آورده ام حتی اگر خشک هم باشد آب می کشم زیرا فکر می کنم تارها و پرزهای ریز در آنجا افتاده اند. آیا این احتیاط لازم است ؟

ج : لباسی که برای آب کشیدن در ظرفی گذاشته می شود و آب لوله کشی روی آن ریخته شده و سراسر آن را فرا می گیرد، لباس و ظرف و آب و پرزهایی که از لباس جدا شده و بر روی آب دیده می شود و همراه آب به بیرون می ریزد، همگی پاک هستند. پرزها یا غباری هم که از لباس نجس جدا می شود پاک هستند، مگر این که یقین حاصل شود که از قسمت نجس جدا شده اند، و به مجرد شک در اصل جدا شدن آن از لباس نجس یا نجس بودن محل آن ، احتیاط لازم نیست .

[س 290 رطوبت ساری ]

س 290: مقدار رطوبتی که باعث سرایت از چیزی به چیز دیگر می شود، چقدر است ؟

ج : ملاک رطوبت مسریه این است که به مقداری باشد که رطوبت هنگام برخورد از جسم مرطوب به جسم دیگر سرایت کند.

[س 291 لباسهایی که به خشکشوئی ها داده می شود]

س 291: لباسهایی که به خشکشوئی ها داده می شود از نظر طهارت چه حکمی دارد؟ لازم به تذکّر است که اقلیتهای دینی (یهود و نصاری و ..) هم لباسهای خود را برای شستشو و اتو کردن به این خشکشوئی ها می دهند و می دانیم که صاحبان این مکانها برای شستن لباسها از مواد شیمیایی استفاده می کنند.

ج : اگر لباسهایی که به خشکشوئی ها داده می شود از قبل نجس نباشند، محکوم به طهارت هستند، و تماس آن با لباسهای پیروان اقلیتهای دینی (اهل کتاب ) باعث نجاست نمی شود.

[س 292 لباسهایی که با لباس شویی تمام اتوماتیک شسته می شود]

س 292: آیا لباسهایی که با لباس شویی تمام اتوماتیک شسته می شود، پاک می گردد یا خیر؟ نحوه کار این لباس شویی ها به این صورت است که در مرحله اول که لباس با آب مخلوط با پودر لباس شویی شسته می شود، مقداری از آب و کف پودر بر شیشه درب لباس شویی و نوار پلاستیکی اطراف آن پاشیده می شود، و در مرتبه دوم آب غساله شستشو کشیده شده ولی کف پودر، درب و نوار پلاستیکی اطراف آن را به طور کامل می پوشاند. در مراحل بعدی ماشین لباس شویی لباسها را در سه نوبت با آب قلیل می شوید و از آن پس آب غساله بیرون کشیده می شود، امیدواریم توضیح بفرمایید، لباسهایی که به این ترتیب شسته شده اند، پاک هستند یا خیر؟

ج : اگر بعد از زوال عین نجاست ، آب متصل به لوله در داخل ماشین لباس شویی به لباسها و همه قسمت های داخل ماشین برسد و از آن جدا و خارج شود، محکوم به طهارت است .

[س 293 قطراتی از آن آب به لباس ترشح کند]

س 293: اگر آب بر زمین یا در حوض یا حمامی که لباس در آن شسته می شود، ریخته شود و قطراتی از آن آب به لباس ترشح کند، آیا لباس نجس می شود یا خیر؟

ج : وقتی که آب بر مکان یا زمین پاکی بریزد، ترشح ناشی از آن هم پاک است و اگر شک داشته باشیم که آن مکان پاک است یا نجس ، باز هم ترشح آن ، پاک است .

ص: 141

[س 294 آبی که از ماشین های حمل زباله شهری در خیابان می ریزد]

س 294: آبی که از ماشین های حمل زباله شهری در خیابان می ریزد و گاهی بر اثر شدت باد به لباس مردم پاشیده می شود، محکوم به طهارت است یا نجاست ؟

ج : آب مزبور محکوم به طهارت است ، مگر این که فردی یقین پیدا کند که آن آب بر اثر برخورد با نجس ، نجس شده است .

[س 295 آبهایی که در چاله های موجود در خیابان ها جمع می شود]

س 295: آیا آبهایی که در چاله های موجود در خیابان ها جمع می شود، پاک است یا نجس ؟

ج : این آبها محکوم به طهارت هستند.

[س 296 رفت و آمدهای خانوادگی ]

س 296: رفت و آمدهای خانوادگی با اشخاصی که به طهارت و نجاست در خوردن و آشامیدن و مانند آن اهمیت نمی دهند، چه حکمی دارد؟

ج : به طور کلّی در مورد طهارت و نجاست ، حکم دین اسلام این است که هر چیزی که یقین به نجاست آن نباشد، از نظر شرعی محکوم به طهارت است .

[س 297 استفراغ چه حکمی دارد؟]

س 297: استفراغ افراد زیر از جهت پاک یا نجس بودن ، چه حکمی دارد؟

الف : طفل شیر خوار ب : طفلی که هم شیر می خورد و هم غذا ج : انسان بالغ ج : در همه موارد پاک است .

[س 298 ملاقی شبهه محصوره ]

س 298: ملاقی شبهه محصوره چه حکمی دارد؟

ج : اگر با بعضی از اطراف تماس پیدا کند، حکم متنجس را ندارد.

[س 299 شخصی که دین او مشخص نیست ]

س 299: شخصی که دین او مشخص نیست و از کشور دیگری برای کار وارد کشور اسلامی شده و مغازه اغذیه فروشی دایر کرده و کار او فروش مواد خوراکی است ، هنگام فروش ، ماده غذائی با بدن او که رطوبت مسریه دارد تماس پیدا می کند، آیا باید از او در باره دینش سؤال کرد یا این که اصل پاک بودن اشیاء جاری می شود؟

ج : سؤال از دین او واجب نیست و اصل ِ طهارت ِ اشیاء نسبت به وی و چیزی که با وجود رطوبت با بدن او در تماس است ، جاری می شود.

[س 300 اگر کسی به طهارت و نجاست اهمیت ندهد]

س 300: اگر یکی از اعضای خانواده یا شخصی که به منزل انسان رفت و آمد دارد به طهارت و نجاست اهمیت ندهدو باعث نجس شدن گسترده خانه و اثاثیه آن شود به طوری که شستن و آب کشیدن آنها ممکن نباشد، تکلیف اهل منزل در این باره چیست ؟ و با این فرض چگونه ممکن است که انسان پاک بماند، بخصوص در نماز که پاکی شرط صحت آن است ؟ حکم شرعی در این مورد چیست ؟

ج : تطهیر تمام خانه لازم نیست و برای صحت نماز، پاک بودن لباس نمازگزار و محل گذاشتن پیشانی کافی است . نجاست خانه و اثاثیه آن موجب اثبات تکلیف بیشتری بر انسان غیر از لزوم رعایت طهارت در نماز و خوردن و آشامیدن ، نمی شود.

احکام مسکرات

[س 301: آیا مشروبات الکلی نجس است ؟

ج : مشروبات مست کننده بنا بر احتیاط نجس است .

ص: 142

[س 302 آب انگوری که با آتش جوشیده شده ]

س 302: آب انگوری که با آتش جوشیده شده و دو ثلث آن کم نشده است ، ولی مست کننده نیست ، چه حکمی دارد؟

ج : خوردن آن حرام است ، ولی نجس نیست .

[س 303 اگر مقداری غوره برای گرفتن آب آن جوشانده شود]

س 303: گفته می شود که اگر مقداری غوره برای گرفتن آب آن جوشانده شود و همراه آن یک یا چند حبه انگور باشد، آن چه بعد از جوشاندن باقی می ماند، حرام است . آیا این سخن صحیح است ؟

ج : اگر حبه های انگور بسیار کم باشد و آب آن در آب غوره مستهلک شود، به طوری که آب انگور بر آن صدق نکند، حلال است . ولی اگر حبه های انگور به تنهائی به وسیله آتش جوشانده شود، خوردن آن حرام است .

[س 304 حکم الکل ]

س 304: امروزه از الکل که در واقع مسکر است برای ساخت بسیاری از داروها بخصوص داروهای نوشیدنی ، عطرها بویژه انواع ادکلن هایی که از خارج وارد می شوند، استفاده می کنند. آیا به افراد آگاه یا جاهل به مسأله اجازه خرید و فروش و استفاده و بهره گیریهای دیگر از آنها را می دهید؟

ج : الکل هائی که معلوم نیست در اصل از اقسام مایعات مست کننده باشند، محکوم به طهارت هستند، و خرید و فروش و استعمال مایعاتی که با آنها مخلوط شده اند اشکال ندارد.

[س 305 استفاده از الکل سفید]

س 305: آیا استفاده از الکل سفید برای ضد عفونی کردن دست و لوازم پزشکی مثل دما سنج و غیر آن به خاطر استفاده از آنها در امور پزشکی و درمان توسط پزشک یا تیم پزشکی جایز است ؟ الکل سفید همان الکل پزشکی است که قابل نوشیدن هم هست ، و فرمول آن است ، آیا نماز خواندن با لباسی که یک یا چند قطره از این الکل بر آن ریخته شده ، جایز است ؟

ج : اگر از الکلی باشد که در اصل مایع نیست ، هر چند مست کننده هم باشد، محکوم به طهارت است و نماز با لباسی که با این الکل برخورد کرده صحیح است و احتیاجی به تطهیر ندارد. ولی اگر از الکل مایع بالاصاله و بر حسب تشخیص اهل فن مست کننده باشد، نجس است و نماز با بدن یا لباسی که با آن برخورد کرده ، موقوف بر تطهیر است ؛ لیکن استفاده از آن جهت ضد عفونی کردن ادوات پزشکی و مانند آن اشکال ندارد.

[س 306 حکم کفیر]

س 306: ماده ای است به نام «کفیر» که در صنایع غذائی و داروسازی کاربرد دارد. هنگام تخمیر 5 در صد یا 8 در صد الکل در ماده بدست آمده بوجود می آید. این مقدار الکل سبب هیچ نوع مستی در مصرف کننده نمی شود. آیا از نظر شرعی استفاده از این ماده مانعی دارد یا خیر؟

ج : اگر الکل موجود در ماده به دست آمده فی نفسه مست کننده باشد، بنا بر احتیاط نجس و حرام است ، هر چند به علت کمی آن و مخلوط شدن با ماده به دست آمده ، نسبت به مصرف کننده مسکر نباشد، ولی اگر شک داشته باشیم که فی نفسه مست کننده و یا در اصل مایع است ، حکم متفاوت می شود.

[س 307 آیا الکل اتیلیک نجس است یا خیر]

س 307: 1 آیا الکل اتیلیک نجس است یا خیر؟ (ظاهراً این الکل در همه مست کننده ها وجود دارد و سبب مستی است ). 2 ملاک نجس بودن الکل چیست ؟ 3 روشی که مست کننده بودن مشروب را ثابت کند، کدام است ؟

ص: 143

ج : 1 هر یک از اقسام الکل که مست کننده و در اصل مایع باشد، نجس است . 2 ملاک نجاست الکل این است که مست کننده و در اصل مایع باشد. 3 اگر خود مکلّف یقین نداشته باشد، خبر دادن اهل خبره مورد اطمینان کافی است .

[س 308 نوشابه های موجود در بازار]

س 308: نوشابه های موجود در بازار که بعضی از آنها مانند کوکاکولا و پپسی کولا و .. در داخل تولید می شوندو گفته می شود که مواد اصلی آنها از خارج وارد می گردد و احتمال دارد از الکل در آنها استفاده شده باشد، چه حکمی دارد؟

ج : پاک و حلال است ، مگر این که مکلّف شخصاً یقین حاصل کند که آنها با الکل مست کننده ای مخلوطند که در اصل مایع است .

[س 309 آیا هنگام خرید مواد غذائی تحقیق لازم است ]

س 309: آیا اساساً هنگام خرید مواد غذائی ، لازم است تحقیق شود که فروشنده یا سازنده غیر مسلمان کالا آنها را لمس کرده و یا در ساخت آنها الکل بکار برده است یا خیر؟

ج : سؤال و تحقیق لازم نیست .

[س 310 اسپری اتروپین سولفات ]

س 310: این جانب اقدام به ساخت «اسپری اتروپین سولفات » کرده ام که الکل نقش اساسی در ترکیب فرمول داروئی آن دارد، به طوری که اگر الکل به ترکیب مذکور اضافه نشود، ساخت آن اسپری ممکن نیست و از جهت عملی هم این اسپری ضد گازهای شیمیایی و جنگی اعصاب است که برای محافظت از نیروهای اسلام در برابر آنها کاربرد دارد. آیا از نظر جناب عالی استفاده از الکل به ترتیب مذکور در صنعت داروسازی ، شرعاً جایز است ؟

ج : اگر الکل مست کننده ای باشد که در اصل مایع است ، نجس و حرام است ، ولی استفاده از آن به عنوان دارو در هیچ یک از حالات اشکال ندارد.

وسوسه و درمان آن

[س 311 بیماری وسواس ]

س 311: چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شده ام و این موضوع مرا بسیار عذاب می دهد، و روز به روز این حالت در من تشدید می شود تا جائی که در همه چیز شک می کنم و همه زندگی ام بر پایه شک استوار گشته است . بیشترین شک من در باره غذا و اشیاء مرطوب است ، به همین دلیل نمی توانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم . وقتی داخل مکانی می شوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون می آورم زیرا فکر می کنم جوراب هایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس ، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمی توانم بنشینم . هر وقت بر آن می نشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند می شوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباسهایم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم . در گذشته چنین نبودم ، اکنون از این کارهایم خجالت می کشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزه ای رخ دهد و زندگی ام را دگرگون نماید و به حالت گذشته ام برگردم . امیدوارم مرا راهنمایی فرمائید.

ج : احکام طهارت و نجاست همان است که در رساله های عملیه ذکر شده است . از نظر شرعی همه اشیاء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردی که شارع حکم به نجاست آنها کرده و برای انسان هم یقین به آن حاصل شده است . در این صورت رهایی از بیماری وسواس احتیاج به

ص: 144

رؤیا و معجزه ندارد، بلکه باید مکلّف ذوق و سلیقه شخصی خود را کنار گذاشته و متعبد و مؤمن به دستورات شرع مقدس باشد و چیزی را که یقین به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زیرا شما از کجا به نجاست ِ در و دیوار و سجاده و سایر اشیائی که استفاده می کنید، یقین پیدا کرده اید. چگونه یقین پیدا کرده اید که پرزهای سجاده ای که بر روی آن راه می روید یا می نشینید، نجس هستند و نجاست آنها به جوراب و لباس و بدن شما سرایت می کند؟ لذا در این صورت اعتناء به وسواس برای شما جایز نیست . مقداری عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرین عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفیق خداوند خود را از وسواس نجات دهید.

[س 312 مشکلات وسواس ]

س 312: زنی هستم با تحصیلات عالی و دارای چندین فرزند، مشکلی که از آن رنج می برم مسأله طهارت است . چون در خانواده ای متدین بزرگ شده ام ، می خواهم همه تعالیم اسلامی را مراعات کنم . به علت داشتن فرزندان کوچک ، همیشه با مسائل بول و غائط سر و کار دارم . هنگام تطهیر بول ، ترشحات سیفون پراکنده شده و به پاها، صورت و حتی سرم برخورد می کنند و هر دفعه با مشکل تطهیر آن اعضاء مواجه هستم ، و این باعث شده که در زندگی با سختی های زیادی روبرو شوم . از طرفی هم نمی توانم این امور را رعایت نکنم ، زیرا مربوط به عقیده و دینم است . برای حل مشکل به پزشک روان شناس هم مراجعه کردم ، ولی نتیجه ای نگرفتم . بعلاوه موارد دیگری هم هست که از آنها رنج می برم مثل غبار شی ء نجس یا مراقبت از دست های کودک که یا باید آنها را آب بکشم و یا از دست زدن بچه به اشیاء دیگر جلوگیری نمایم . با توجه به این که تطهیر شی ء نجس برای من بسیار دشوار است ولی در همان وقت ، شستن آن ظرفها و لباسها در صورتی که فقط کثیف باشند برایم راحت است . لذا از حضرت عالی می خواهم که با راهنمایی های خود زندگی را بر من آسان نمایید.

ج : 1 از نظر شرع مقدس ، در طهارت و نجاست ، اصل بر طهارت اشیاء است . یعنی در هر موردی که کمترین تردیدی در نجس شدن آن برای شما حاصل شد، واجب است حکم به عدم نجاست کنید. 2 کسانی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند ( به این افراد در اصطلاح فقهی وسواسی گفته می شود)، حتی اگر گاهی یقین به نجاست هم پیدا کردند، باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردی که نجس شدن یک شی ء را با چشمان خود ببینند، به طوری که اگر فرد دیگری هم آن را ببیند، یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند. استمرار اجرای این حکم در مورد افراد مزبور تا زمانی است که این حساسیت به طور کلی از بین برود. 3 هر شی ء یا عضوی که نجس می شود، برای تطهیر آن ، یک بار شستن با آب لوله کشی بعد از زوال عین نجاست کافی است . تکرار در شستن یا فرو بردن آن در آب لازم نیست ، و اگر شی ء نجس از قبیل پارچه و مانند آن باشد، باید به مقدار متعارف فشار داده شود تا آب از آن خارج گردد. 4 از آنجایی که شما به این حساسیت شدید در برابر نجاست مبتلا هستید، باید بدانید که غبار نجس در هیچ صورتی نسبت به شما نجس نیست و نیز مراقبت از دست های کودک چه پاک

ص: 145

باشد یا نجس و هم چنین دقت در این که خون از بدن زائل شده یا خیر، لازم نیست . این حکم در باره شما تا زمانی که این حساسیت از بین نرفته ، باقی است . 5 دین اسلام دارای احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشری است ، لذا آن را بر خود مشکل نکنید و با این کار باعث وارد شدن ضرر و اذیت به جسم و روحتان نگردید. حالت دلهره و اضطراب در این موارد زندگی را بر شما تلخ می کند، و خداوند راضی به رنج و عذاب شما و کسانی که با شما ارتباط دارند، نیست . شکر گزار نعمت دین آسان باشید و شکر این نعمت ، عمل بر اساس تعلیمات خداوند تبارک و تعالی است . 6 این حالت یک وضعیت گذرا و قابل علاجی است . افراد بسیاری بعد از ابتلاء به آن ، با روش مذکور از آن نجات یافته اند. به خداوند توکّل نمایید و نفس خود را با همت و اراده آرامش ببخشید. إن شاء اللّه موفق باشید.

احکام کافر

[س 313 نجاست اهل کتاب ]

س 313: بعضی از فقها اعتقاد به نجاست اهل کتاب دارند و بعضی دیگر به طهارت آنها، رأی جناب عالی چیست ؟

ج : نجاست ذاتی اهل کتاب معلوم نیست . به نظر ما آنها محکوم به طهارت ذاتی هستند.

[س 314 اهل کتاب در طهارت حکم کافر را دارند یا خیر؟]

س 314: آیا آن دسته از اهل کتاب که از جهت اعتقادی ایمان به رسالت خاتم النبیین « صلی اللّه علیه و آله » دارند، ولی بر اساس روش و عادت های پدران و اجدادشان عمل می کنند، در طهارت حکم کافر را دارند یا خیر؟

ج : مجرد اعتقاد به رسالت خاتم النبیین « صلی اللّه علیه و آله » برای اجرای حکم اسلام در مورد آنان کافی نیست . ولی اگر از اهل کتاب محسوب شوند، محکوم به طهارت هستند.

[س 315 با جمعی از دوستان خانه ای را اجاره کردیم ]

س 315: با جمعی از دوستان خانه ای را اجاره کردیم و متوجه شدیم که یکی از آنها نماز نمی خواند. بعد از سؤال از وی ، پاسخ داد که قلباً به خداوند تبارک و تعالی ایمان دارد، ولی نماز نمی خواند. با توجه به هم غذا بودن و ارتباط زیاد با وی ، آیا باید او را نجس بدانیم ؟

ج : مجرد ترک نماز و روزه و سایر واجبات شرعی باعث ارتداد مسلمان و کافر شدن و نجاست وی نمی گردد و تا زمانی که ارتداد وی احراز نشده است ، حکم سایر مسلمانان را دارد.

[س 316 مقصود از اهل کتاب چه کسانی است ؟]

س 316: مقصود از اهل کتاب چه کسانی است ؟ معیاری که حدود معاشرت با آنها را مشخص کند چیست ؟

ج : مقصود از اهل کتاب هر کسی است که اعتقاد به یکی از ادیان الهی داشته و خود را از پیروان پیامبری از پیامبران الهی « علی نبینا و آله و علیهم السلام » بداند و یکی از کتاب های الهی را که بر انبیاء علیهم السلام نازل شده ، داشته باشند مانند یهود، نصاری ، زرتشتی ها و هم چنین صابئین که بر اساس تحقیقات ما از اهل کتاب هستند و حکم آنها را دارند. معاشرت با پیروان این ادیان با رعایت ضوابط و اخلاق اسلامی اشکال ندارد.

[س 317 حکم علی اللهی چیست ]

س 317: فرقه ای وجود دارد که خود را « علی اللهی » می نامند، یعنی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب را خدا دانسته و به دعا و طلب حاجت به جای نماز و روزه اعتقاد دارند. آیا اینها نجس هستند؟

ص: 146

ج : اگر اعتقاد داشته باشند که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب « علیه السلام » خدا است « تعالی اللّه عن ذلک علواً کبیراً»، حکم آنها مانند غیر مسلمانهایی است که اهل کتاب نباشند، یعنی کافر و نجس می باشند.

[س 318 فرقه ای وجود دارد که خود را علی اللهی می نامند]

س 318: فرقه ای وجود دارد که خود را « علی اللهی » می نامند و معتقدند که حضرت علی « علیه السلام » خدا نیست ولی کمتر از خدا هم نیست ، این گروه چه حکمی دارند؟

ج : اگر قائل به شریکی برای خداوند واحد منان متعال نباشند، حکم مشرک را نخواهند داشت .

[س 319 آن چه را که از طرف شیعیان نذر می شود]

س 319: آن چه را که از طرف شیعیان دوازده امامی برای امام حسین « علیه السلام » یا اصحاب کساء «صلوات اللّه علیهم اجمعین » نذر می شود، آیا جایز است به مراکزی که محل اجتماع پیروان فرقه « علی اللهی » است داده شود، به نحوی که باعث احیاء این مراکز گردد؟

ج : اعتقاد به خدا بودن مولی الموحدین علیه الصلاه و السلام عقیده باطلی است و موجب می شود که کسی که به آن اعتقاد دارد، از اسلام خارج گردد. کمک به ترویج این عقیده فاسد حرام است ؛ بعلاوه مصرف مال نذری در غیر مورد نذر جایز نیست .

[س 320 حکم اسماعیلیه ]

س 320: در اطراف منطقه ما و بعضی نواحی دیگر فرقه ای وجود دارد که خود را اسماعیلیه می نامند و اعتقاد به امامت شش امام دارند، ولی به هیچ یک از واجبات دینی و هم چنین به ولایت فقیه معتقد نیستند. لذا امیدواریم جناب عالی روشن فرمائید که پیروان این فرقه نجس هستند یا پاک ؟

ج : مجرد عدم اعتقاد آنان به شش امام دیگر از ائمه معصومین علیهم السلام و یا عدم اعتقادشان به واجبات دینی و احکام شرعی تا زمانی که به انکار اصل دین یا نبوت خاتم الانبیاء « علیه و آله الصلاه و السلام » منجر نشود، موجب کفر و نجاست نمی شود، مگر این که از آنها دشنام و اهانت به یکی از امامان معصوم «علیهم السلام » صادر شود.

[س 321 حکم کفار بودایی ]

س 321: در منطقه محل تحصیل و سکونت ما اکثریت مطلق مردم کفار بودایی هستند. اگر دانشجویی ، خانه ای را از آنها اجاره نماید، آن خانه از نظر طهارت و نجاست چه حکمی دارد؟ آیا شستن و تطهیر منزل ضرورت دارد؟ قابل ذکر است که بسیاری از خانه های این منطقه از چوب ساخته شده و قابل شستن نیست . هتل ها و اثاثیه و لوازم موجود در آنها چه حکمی دارند؟

ج : تا یقین به تماس اشیاء مورد استفاده شما با دست و بدن مرطوب کافر غیر کتابی حاصل نشده ، حکم به نجاست نمی شود. در صورت یقین به نجاست هم آب کشیدن در و دیوار منازل و هتل ها و اثاثیه و لوازم موجود در آن واجب نیست . آن چه واجب است تطهیر اشیاء نجسی است که برای خوردن و آشامیدن و نماز خواندن مورد استفاده قرار می گیرند.

[س 322 حکم صابئه ]

س 322: تعداد زیادی از مردم در خوزستان زندگی می کنند که خود را «صابئه » می نامندو ادعای پیروی از پیامبر خدا حضرت یحیی « علیه السلام » را دارند و می گویند کتاب او نزد ما موجود است . نزد علمای ادیان ثابت شده که آنها همان صابئون هستند که در قرآن آمده است . لطفاً بیان فرمائید که این گروه از اهل کتاب هستند یا خیر؟

ج : گروه مذکور در حکم اهل کتاب هستند.

ص: 147

[س 323 خانه ای که به دست کافر ساخته شده باشد]

س 323: آیا این گفته که اگر خانه ای به دست کافر ساخته شده باشد، نجس است و نماز خواندن در آن مکروه می باشد، صحیح است ؟

ج : نماز خواندن در آن خانه مکروه نیست .

[س 324 کار کردن نزد یهود و نصاری ]

س 324: کار کردن نزد یهود و نصاری و فرقه های کافر دیگر و مزد گرفتن از آنها چه حکمی دارد؟

ج : کار کردن نزد کافر، فی نفسه اشکال ندارد، مشروط به این که آن کار از کارهای حرام و خلاف مصالح عمومی اسلام و مسلمانان نباشد.

[س 325 حکم اهل حق ]

س 325: در منطقه ای که خدمت سربازی را انجام می دهم ، عده ای از عشایر زندگی می کنند که پیرو فرقه ای موسوم به اهل حق هستند. آیا استفاده از شیر و پنیر و کره ای که در اختیار آنها قرار دارد، جایز است ؟

ج : اگر به اصول اسلام اعتقاد داشته باشند، در مسأله طهارت و نجاست ، حکم سایر مسلمانان را دارند.

[س 326 فرقه اهل حق ]

س 326: اهل روستایی که من در آن تدریس می کنم ، نماز نمی خوانند؛ زیرا از فرقه اهل حق هستند و ما مجبور به خوردن غذا و نان آنها هستیم . چون شب و روز در آن روستا اقامت داریم ، آیا نمازهای ما اشکال دارد؟

ج : اگر توحید و نبوت و هیچ یک از ضروریات دین اسلام را انکار نکنند و معتقد به نقصی در رسالت رسول اکرم « صلی اللّه علیه و آله » نباشند، حکم به کفر و نجاست آنها نمی شود. در غیر این صورت باید هنگام تماس با آنها یا خوردن غذای آنان ، مسأله طهارت و نجاست مراعات شود.

[س 327 یکی از بستگان ما که کمونیست است ]

س 327: یکی از بستگان ما که کمونیست است ، به ما در دوران کودکی اموال و لوازم زیادی بخشیده است . در صورتی که عین آنها در حال حاضر موجود باشد، چه حکمی دارند؟

ج : اگر کفر و ارتداد او ثابت شود و در سن بلوغ و قبل از اظهار اسلام ، کفر را پذیرفته باشد، اموال او حکم اموال سایر کفار را دارد.

[س 328 فرقه گمراه بهائیت ]

س 328: لطفاً به سؤالات زیر پاسخ فرمائید: 1 معاشرت و همنشینی و دست دادن دانش آموزان مسلمان با دانش آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت ، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف ، در داخل مدرسه یا خارج از آن ، در دوران ابتدائی ، متوسطه و پیش دانشگاهی ، چه حکمی دارد؟ 2 رفتار استادان و مربیان با دانش آموزانی که بهائی بودن خود را آشکار می کنند و یا یقین داریم که بهائی هستند، چگونه باید باشد؟ 3 استفاده از وسایلی که همه دانش آموزان از آنها استفاده می کنند مانند شیر آب آشامیدنی ، شیر توالت و آفتابه آن ، صابون و مانند آن ، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم ، چه حکمی دارد؟

ج : همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزی ، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است ، واجب است . ولی رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش آموزان بهائی باید بر اساس مقررات قانونی و اخلاق اسلامی باشد.

ص: 148

[س 329 برخورد با فرقه گمراه بهائیت ]

س 329: خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامی ، بیان فرمائید.

ج : همه مؤمنین باید با حیله ها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند.

[س 330 بعضی از پیروان فرقه گمراه بهائیت ]

س 330: گاهی بعضی از پیروان فرقه گمراه بهائیت برای ما غذا یا چیز دیگری می آورند، آیا استفاده از آنها برای ما جایز است ؟

ج : از هر گونه معاشرت با این فرقه ضالّه مضلّه ، اجتناب نمایید.

[س 331 بهائیان بسیاری در اینجا کنار ما زندگی می کنند]

س 331: بهائیان بسیاری در اینجا کنار ما زندگی می کنند که رفت و آمد زیادی در خانه های ما دارند. عده ای می گویند که بهائی ها نجس هستند و عده ای هم آنها را پاک می دانند. این گروه از بهائی ها اخلاق خوبی از خود آشکار می کنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک ؟

ج : آنها نجس و دشمن دین و ایمان ِ شما هستند، پس فرزندان عزیزم جداً از آنها بپرهیزید.

[س 332 آیا صندلی های ماشین و قطاری که مورد استفاده مشترک مسلمانان و کافران است ]

س 332: آیا صندلی های ماشین و قطاری که مورد استفاده مشترک مسلمانان و کافران است ، با این که کفار در بعضی از مکانها بیشتر از مسلمان ها هستند و حرارت هوا باعث ترشح عرق و حتی سرایت رطوبت می شود، محکوم به طهارت است ؟

ج : کافر اهل کتاب محکوم به طهارت است ، و در هر صورت در مورد اشیاء مورد استفاده مشترک کفار و مسلمین با عدم علم به نجاست ، حکم به طهارت آنها می شود.

[س 333: زندگی دانشجوئی در خارج مستلزم ارتباط و معاشرت با کفار است ]

333: زندگی دانشجوئی در خارج مستلزم ارتباط و معاشرت با کفار است ، در چنین موردی استفاده از مواد غذائی ساخت آنهامشروط بر این که مواد حرام مثل گوشت تذکیه نشده در آنها نباشد، ولی احتمال تماس دست مرطوب کافر با آنها داده شود، چه حکمی دارد؟

ج : مجرد احتمال تماس دست مرطوب کافر با مواد غذائی ، برای وجوب اجتناب کافی نیست ، بلکه تا یقین به تماس حاصل نشود، حکم به طهارت می شود. کافر اگر از اهل کتاب باشد، نجس ذاتی نیست و تماس دست مرطوب او باعث نجاست نمی شود.

[س 334 اگر همه مخارج و هزینه های فرد مسلمانی ]

س 334: اگر همه مخارج و هزینه های فرد مسلمانی که در سایه حکومت اسلامی زندگی می کند با کار برای شخص غیر مسلمانی که روابط صمیمی با او دارد، تأمین شود، آیا جایز است با این فرد مسلمان روابط محکم و خانوادگی برقرار کرد و گاهی از غذای او استفاده نمود؟

ج : روابط مسلمانان با مسلمان مذکور اشکال ندارد. ولی اگر شخص مسلمان در اثر کار برای غیر مسلمان و ارتباط با وی خوف انحراف عقیدتی خود را داشته باشد، واجب است که این کار را ترک کند. دیگران هم باید او را نهی از منکر کنند.

[س 335 اهانت به بعضی از مقدسات دینی ]

س 335: متأسفانه برادر هم سرم به علل مختلف فاسد گردیده و از دین بطور کامل برگشته است ، تا جائی که به بعضی از مقدسات دینی اهانت می کند. در حال حاضر بعد از گذشت چند سال از ارتداد او از اسلام ، طی نامه ای اظهار کرده که به اسلام ایمان دارد، ولی نه نماز می خواند و نه روزه می گیرد. رابطه پدر و مادرش و بقیه افراد خانواده با وی چگونه باید باشد؟ آیا عنوان کافر بر او صدق می کند؟ آیا باید او را نجس محسوب کرد؟

ص: 149

ج : بر فرض ثبوت ارتداد قبلی وی ، اگر بعد از آن توبه کرده باشد، محکوم به طهارت است و ارتباط پدر و مادر و سایر خانواده با وی اشکال ندارد.

[س 336 اگر کسی بعضی از ضروریات دین را انکار کند]

س 336: آیا اگر کسی بعضی از ضروریات دین مانند روزه و غیر آن را انکار کند، حکم کافر را دارد یا خیر؟

ج : اگر انکار هر یک از ضروریات دین به انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرم اسلام « صلی الله علیه و آله » یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود، باعث کفر و ارتداد است .

[س 337 آیا مجازاتهایی که برای مرتد و کفار حربی وضع شده ]

س 337: آیا مجازاتهایی که برای مرتد و کفار حربی وضع شده ، از امور سیاسی و مسئولیت های رهبری است یا این که مجازاتهای ثابتی تا روز قیامت هستند؟

ج : حکم ِ شرعی ِ الهی است .

وضو

[مسائل وضو از رساله حضرت امام ]

[مسائلی در وضو]

[مسأله 236 واجبات وضو]

مسأله 236 در وضو واجب است (1) صورت و دستها را بشویند و جلوی سر و روی پاها را مسح کنند. (1) (بهجت :) با نیّت ..

[مسأله 237 بالای پیشانی جایی که موی سر بیرون می آید]

مسأله 237 در ازای صورت را باید از بالای پیشانی جایی که موی سر بیرون می آید تا آخر چانه شست و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست (1) قرار می گیرد باید شسته شود و اگر مختصری از این مقدار را نشوید وضو باطل است (2). و برای آن که یقین کند این مقدار کاملًا شسته شده باید کمی اطراف آن را هم بشوید (3). (1) (بهجت :) (یعنی انگشت میانی که وسطی و انگشت بزرگ که ابهام است ) .. (2) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (سیستانی :) اگر انسان یقین نکند که این مقدار کاملًا شسته شده باید برای این که یقین کند، کمی اطراف آن را هم بشوید.

[مسأله 238 اگر صورت یا دست کسی کوچکتر یا بزرگتر از معمول مردم باشد]

مسأله 238 اگر صورت یا دست کسی کوچکتر یا بزرگتر از معمول مردم (1) باشد باید ملاحظه کند که مردمان معمولی (2) تا کجای صورت خود را می شویند، او هم تا همان جا را بشوید (و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد ولی با هم متناسب باشند لازم نیست ملاحظه معمول را بکند بلکه به دستوری که در مسأله پیش گفته شد وضو بگیرد (3) و نیز اگر در پیشانی او مو روییده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول پیشانی را بشوید. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) از متعارف مردم .. (فاضل :) از حدّ معمول .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مردمان متعارف .. (فاضل :) افراد معمولی .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی و صافی نیست (زنجانی :) مسأله اگر نسبت صورت و دست کسی کوچک تر یا بزرگتر از نسبت صورت

ص: 150

و دست متعارف مردم باشد، باید ملاحظه کند که مردم متعارف تا کجای صورت خود را می شویند، او هم تا همان جا بشوید و نیز اگر در پیشانی او مو روییده یا جلوی سرش مو ندارد باید به اندازه معمول ، پیشانی را بشوید.

(مکارم :) مسأله هر گاه انگشتانش بیش از حدّ معمول بزرگ یا کوچک باشد اعتباری به آن نیست ، بلکه باید ببیند افراد معمولی چه اندازه از صورت خود را می شویند، او هم همان مقدار را بشوید، هم چنین کسی که رستنگاه موی او بسیار بالا یا بسیار پایین است مطابق افراد معمولی صورت خود را می شوید.

(بهجت :) مسأله میزان در رستنگاه مو و در انگشتان ، افراد مستوی الخلقه و عادی می باشد، پس کسانی که رستنگاه مو یا انگشتان آنها غیر عادی است ، در مقدار شستن ، افراد عادی را میزان قرار دهند.

[مسأله 239 اگر احتمال دهد چرک در گوشه های چشم و لب او هست ]

مسأله 239 اگر احتمال دهد چرک یا چیز دیگری در ابروها و گوشه های چشم و لب او هست که نمی گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، باید پیش از وضو (1) وارسی کند که اگر هست برطرف نماید. (1) (بهجت :) یا وقت شستن آنها ..

(مکارم :) مسأله صورت و دستها را باید آن چنان شست که آب به پوست بدن برسد، و اگر موانعی وجود دارد باید برطرف کند، حتّی اگر احتمال مانع می دهد باید وارسی نماید.

[مسأله 240 اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد]

مساله (240) اگر پوست صورت از لای مو پیدا باشد باید (1) آب را به پوست برساند و اگر پیدا نباشد شستن مو کافی است (2) و رساندن آب به زیر آن لازم نیست . (1) (بهجت :) علاوه بر شستن ظاهر موها بنا بر أحوط باید .. (2) (بهجت :) شستن ظاهر مو کافی است .. (زنجانی :) شستن ظاهر مو کافی است . [پایان مسأله ]

[مسأله 241 اگر شک کند که پوست صورت از لای مو پیدا است ]

مسأله 241 اگر شک کند که پوست صورت از لای مو پیدا است یا نه بنا بر احتیاط واجب (1) باید (2) مو را بشوید و آب را به پوست هم برساند. (1) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (2) (فاضل :) واجب است احتیاطاً ..

[مسأله 242 شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم ]

مسأله 242 شستن توی بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده نمی شود واجب نیست (1)، (ولی برای آن که یقین کند از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده ، واجب است مقداری از آنها را هم بشوید (2)). و کسی که نمی دانسته باید این مقدار را بشوید، اگر نداند در وضوهائی که گرفته این مقدار را شسته یا نه (3)، نمازهایی که خوانده صحیح است (4). (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) ولی انسان اگر یقین نکند که از جاهایی که باید شسته شود چیزی باقی نمانده واجب است برای آن که یقین کند، مقداری از آنها را هم بشوید. و کسی که این امر را

ص: 151

نمی دانسته ، اگر نداند در وضوئی که گرفته مقدار لازم را شسته یا نه ، نمازهایی را که با آن وضو خوانده صحیح است و لازم نیست برای نماز بعدی دوباره وضو بگیرد.

(زنجانی :) و شستن ظاهر بینی و مقداری از لب و چشم که در وقت بستن دیده می شود لازم است .. (2) (فاضل :) برای آن که یقین کند همه جاهایی که باید شسته شود شسته شده ، مقداری از آنها را هم بشوید. [پایان مسأله [] قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست .] (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر بداند در وضوهایی که گرفته مقدار واجب را شسته .. (4) (خوئی ، تبریزی :) نمازی را که با آن وضو خوانده و وقتش باقی است با وضوی جدید اعاده نماید و قضای نمازهایی که وقتش گذشته واجب نیست .

(زنجانی :) نمازی را که با آن وضو خوانده و وقتش باقی است ، با وضوی جدید اعاده نماید و بنا بر احتیاط قضای نمازهایی که وقتش گذشته واجب است .

[مسأله 243 باید صورت را بنا بر احتیاط واجب از بالا به پایین شست ]

مسأله 243 باید صورت را بنا بر احتیاط واجب از بالا به پایین شست (1) اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است (2) و دستها را باید از مرفق به طرف سر انگشتان بشوید. (1) (اراکی :) باید صورت را از بالا به پایین شست .. (2) (فاضل :) وضو اشکال دارد ..

(خوئی ، گلپایگانی ، مکارم ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) مسأله باید صورت و دستها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید، وضو باطل است .

(سیستانی :) باید دستها و هم چنین صورت را بنا بر احتیاط لازم از بالا به پایین شست ..

(بهجت :) مسأله باید صورت و دستها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید و به همان شستن اکتفا کند، بلکه مطلقاً در بعضی موارد، وضو باطل است . و احتیاط واجب آن است که در هر عضو، ابتدا قسمتهای بالاتر و سپس قسمتهای پایین تر را بشوید و رعایت ترتیب عُرفی کافی است .

[مسأله 244 اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد]

مسأله 244 اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد، چنانچه تری دست به قدری باشد که به واسطه کشیدن دست ، آب کمی بر آنها جاری شود کافی است (1). (1) (مکارم :) به قدری باشد که به آن شستن گفته شود کافی است .

(زنجانی :) به قدری باشد که بگویند صورت و دستها را شسته است کافی است .

(سیستانی :) به قدری باشد که به واسطه کشیدن دست آب ، آنها را فرا گیرد کافی است . و لازم نیست که بر آنها جاری شود.

(بهجت :) باید بنا بر احتیاط تری دست به قدری باشد که به واسطه کشیدن دست ، کمی آب بر آنها جاری شود.

[مسأله 245 بعد از شستن صورت باید دست راست ]

مسأله 245 بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشوید (1).

ص: 152

(1) (بهجت :) به طوری که دستها کاملًا شسته شود.

[مسأله 246 برای آن که یقین کند آرنج را کاملًا شسته ]

مسأله 246 برای آن که یقین کند آرنج را کاملًا شسته باید مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (سیستانی :) مسأله اگر انسان یقین نکند که آرنج را کاملًا شسته ، باید برای آن که یقین کند، مقداری بالاتر از آرنج را هم بشوید.

[مسأله 247 کسی که پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته ]

مسأله 247 کسی که پیش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته ، در موقع وضو (1) باید تا سر انگشتان را بشوید (2) و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است . (1) (بهجت :) در موقع شستن دستها برای وضو .. (2) (زنجانی :) در موقع وضو نباید به آن اکتفا کند و لازم است دوباره تا سر انگشتان را بشوید ..

(مکارم :) مسأله معمولًا پیش از شستن صورت ، دستها را تا مچ می شویند، ولی این ، برای وضو کافی نیست ، باید بعد از شستن صورت در موقعی که دست راست و چپ را می شوید تمام دست را بشوید و اگر فقط تا مچ را بشوید وضوی او باطل است .

[مسأله 248 در وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب ]

مسأله 248 در وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب و مرتبه دوّم جایز (1) و مرتبه سوّم و بیشتر از آن ، حرام می باشد (2) و اگر با یک مشت آب ، تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بریزد یک مرتبه حساب می شود چه قصد بکند یک مرتبه را ، یا قصد نکند. (1) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، بهجت :) مرتبه دوّم مستحب ..

(تبریزی :) مرتبه دوّم مستحب است بنا بر مشهور ولی احتیاط واجب در دست چپ ، ترک مرتبه دوّم است .. (2) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) و این که کدام شستن اوّل یا دوّم یا سوّم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد، پس اگر به قصد شستن مرتبه اوّل مثلًا ده مرتبه آب بصورت بریزد، اشکال ندارد و همه آنها شستن اوّل حساب می شود و اگر به قصد این که سه مرتبه بشوید، سه مرتبه آب بریزد، مرتبه سوّم آن حرام است .

(تبریزی :) و این که کدام شستن اوّل یا دوّم یا سوّم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد، پس اگر به قصد وضو آب به صورت بریزد که تمام آن را فرا بگیرد مرتبه اوّل حساب می شود و لو با چند مرتبه آب ریختن باشد.

(بهجت :) و مقصود از هر مرتبه ، شستن تمام عضو است . [پایان مسأله ] (سیستانی :) و شستن مرتبه اوّل وقتی تمام می شود که به قصد وضو آن مقدار آب به صورت یا دست بریزد که آب تمام آن را فرا بگیرد و دیگر جایی برای احتیاط باقی نماند، پس اگر به قصد شستن مرتبه اوّل مثلًا ده مرتبه آب به صورت بریزد تا این که آب همه آن را فرا بگیرد، اشکال ندارد. و تا وقتی که قصد وضو و شستن صورت مثلًا نکند شستن اوّل محقّق نمی شود، پس می تواند چند مرتبه همه صورت را بشوید و در آخرین مرتبه که آب می ریزد قصد شستن

ص: 153

وضویی نماید، ولی اعتبار قصد در شستن دوّم خالی از اشکال نیست و احتیاط لازم آن است که بیش از یک مرتبه بعد از مرتبه اوّل صورت و یا دستها را نشوید اگر چه به قصد وضو هم نباشد.

(نوری :) و این که کدام شستن اول یا دوم یا سوم است ، بستگی به قصد گیرنده وضو دارد، نه به تعداد دفعاتی که آب به صورت می ریزد.

(زنجانی :) مسأله در وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب و مرتبه دوّم جایز و بیشتر از آن ، حرام نمی باشد و این که کدام شستن ، اول یا دوم یا سوم است مربوط به شستن تمام عضو همراه با قصد وضو می باشد، پس اگر به قصد وضو دو بار به طور کامل شست ، شستن بعدی حرام است و اگر به قصد وضو چند بار آب بریزد، هر گاه به تمام دست و صورت رسید، یک مرتبه حساب می شود و ما زاد بر آن ، مرتبه بعد حساب می آید هر چند قصد مرتبه اول داشته باشد.

(مکارم :) مسأله برای وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب است و احتیاط واجب ، ترک مرتبه دوّم است و امّا سوّم و بیشتر حرام است ، منظور از مرتبه اوّل آن است که تمام عضو را بشوید خواه با یک مشت آب باشد یا چندین مشت ، وقتی که تمام شد یک مرتبه حساب می شود.

[مسأله 249 بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند]

مسأله 249 بعد از شستن هر دو دست باید جلوی سر را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند. (1) و لازم نیست با دست راست باشد یا از بالا به پایین مسح نماید. (2) (1) (بهجت :) [و] اگر تری در دست نمانده باشد وظیفه اش در مسأله [257] بیان خواهد شد .. (2) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید با دست راست باشد و لازم نیست که از بالا به پایین مسح نماید، هر چند موافق احتیاط است .

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که با دست راست مسح نماید و نیز احتیاط آن است که مسح از بالا به پایین باشد اگر چه أقوی جواز مسح از پایین به بالا است .

(خوئی :) احتیاط واجب ( (سیستانی :) احتیاط مستحب ) آن است که با کف دست راست مسح نماید و مسح را از بالا به پایین انجام دهد.

(زنجانی :) احتیاط آن است که با داخل دست راست مسح نماید و مسح را از بالا به پایین انجام دهد.

(بهجت :) احتیاط واجب در مسح سر از بالا به پائین است و مسح کردن با دست راست بهتر است .

(نوری :) احتیاط واجب آن است که با دست راست باشد هر چند لازم نیست که از بالا به پائین مسح نماید.

(تبریزی ، مکارم :) احتیاط واجب آن است که با دست راست مسح نماید (مکارم : و بهتر این است که از بالا به پایین دست بکشد، ولی عکس آن یعنی از پایین به بالا نیز اشکال ندارد).

[مسأله 250 یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی است ]

مسأله 250 یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی است (1) جای مسح می باشد و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است (2) اگر چه احتیاط

ص: 154

مستحب ّ (3) آن است که از درازا به اندازه درازای یک انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته ، مسح نماید (4). (1) (بهجت :) جلوی سر (یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانی است ) .. (2) (زنجانی :) هر جای این قسمت را مسح کند، کافی است و بنا بر احتیاط از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید. [پایان مسأله ] (3) (اراکی :) اگر چه بهتر .. (4) (بهجت :) و واجب است در صورت امکان ، مسح با کف دست باشد نه با پشت آن .

(مکارم :) مسأله جلو سر، که بالای پیشانی است جای مسح است و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است ، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که از درازا به اندازه درازای یک انگشت ، از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت مسح نماید.

[مسأله 251 لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد]

مسأله 251 لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موی جلوی سر هم صحیح است . ولی کسی که موی جلوی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلًا شانه کند به صورتش می ریزد (1)، یا به جاهای دیگر سر می رسد (2)، باید بیخ موها را مسح کند (3) ( یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح نماید (4)) و اگر موهایی را که به صورت می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد جلوی سر جمع کند و بر آنها مسح نماید، یا بر موی جاهای دیگر سر، که جلوی آن آمده مسح کند باطل است . (1) (فاضل :) روی قسمتی از پیشانی می ریزد .. (2) (نوری :) به جاهای دیگر سر، که خارج از جلو سر است می رسد .. (3) (زنجانی :) اگر مثلًا شانه کند به صورتش می ریزد، باید قسمتی از موها را که پس از شانه کردن در جلو سر قرار می گیرد مسح کند .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (مکارم :) مسأله مسح سر را جایز است بر پوست سر یا بر موهایی که بر آن روییده است بکشند، امّا کسی که موی سر او به اندازه ای بلند است که اگر مثلًا شانه کند به صورتش می ریزد یا به جاهای دیگر سر می رسد، باید بیخ موها را مسح کند و بهتر است که قبل از وضو، فرق سر را باز کند تا پس از شستن دست چپ ، بن موها یا پوست سر را به راحتی مسح نماید.

[مسأله 252 بعد از مسح سر باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را مسح نماید]

مسأله 252 بعد از مسح سر باید با تری آب وضو که در دست مانده روی پاها را از سر یکی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح کند (1). (1) (خوئی ، تبریزی :) و احتیاط واجب آن است که تا مفصل مسح نماید. و (خوئی : کما این که احتیاط واجب آن است که ) پای راست را با دست راست و (تبریزی : بعد ) پای چپ را با دست چپ مسح نماید.

(گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) و احتیاط واجب آن است که تا مفصل را هم مسح نماید.

(بهجت ، مکارم :) و احتیاط مستحب ّ این است که تا مفصل مسح نماید.

ص: 155

(زنجانی :) و احتیاط آن است که تا مفصل را هم مسح نماید.

(سیستانی :) از سر یکی از انگشتها تا مفصل مسح نماید و احتیاط مستحب ّ آن است که پای راست را با دست راست و پای چپ را با دست چپ مسح نماید.

[مسأله 253 پهنای مسح پا به هر اندازه باشد کافی است ]

مسأله 253 پهنای مسح پا به هر اندازه باشد کافی است (1)، ولی بهتر، بلکه أحوط (2) آن است با تمام کف دست ، روی پا را مسح کند. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، نوری ، مکارم ، بهجت ، صافی ، تبریزی :) ( (مکارم :) از نظر عرض ، کافی است به اندازه یک انگشت مسح کند) ولی بهتر آن است که به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح نماید و بهتر از آن ، مسح تمام روی پا (اراکی ، مکارم ، تبریزی : با تمام کف دست ) است .

(خوئی ، سیستانی :) ولی بهتر آن است که به اندازه پهنای سه انگشت بسته بلکه تمام روی پا را با تمام دست مسح نماید. (2) (فاضل :) ولی احتیاط مستحب ّ ..

(زنجانی :) مسأله احتیاط آن است که مسح پا به اندازه پهنای سه انگشت بسته باشد و بهتر آن است که تمام روی پا را با تمام داخل دست مسح نماید.

[مسأله 254 اگر در مسح پا همه دست را روی پا بگذارد]

مسأله 254 اگر در مسح پا همه دست را روی پا (1) بگذارد و کمی بکشد صحیح است . (1) (بهجت :) روی همه پا ..

(گلپایگانی :) مسأله احتیاط واجب آن است که در مسح پا، دست را بر سر انگشتها بگذارد، و بعد به روی پا بکشد نه آن که تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد.

(صافی ، زنجانی :) احتیاط ..

(صافی :) هر چند اکتفا به این که تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد جایز است .

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) (خوئی ، تبریزی : به پشت پا بکشد) یا آن که دست را به مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بکشد ..

(فاضل :) مسأله بنا بر احتیاط واجب باید در مسح پا، دست را بر سر انگشتها بگذارد و روی پا را به تدریج مسح کند و اگر همه دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد صحیح نمی باشد.

(سیستانی :) مسأله لازم نیست در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد و بعد به پشت پا بکشد بلکه می تواند تمام دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد.

[مسأله 255 در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بکشد]

مسأله 255 در مسح سر و روی پا باید دست را روی آنها بکشد و اگر دست را نگهدارد (1) و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است (2) ولی اگر موقعی که دست را می کشد سر یا پا مختصری حرکت کند اشکال ندارد. (1) (مکارم :) ثابت نگهدارد .. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

[مسأله 256 جای مسح باید خشک باشد]

مسأله 256 جای مسح باید خشک باشد (1). و اگر به قدری تر باشد که رطوبت کف دست (2) به آن اثر نکند مسح باطل است (3). ولی اگر تری آن به قدری کم باشد که رطوبتی که بعد از مسح در آن دیده می شود بگویند فقط از تری کف دست است اشکال ندارد.

ص: 156

(1) (مکارم :) ولی اگر مختصری رطوبت داشته باشد به طوری که آب دست هنگام مسح بر آن غلبه کند، اشکال ندارد. [پایان مسأله ] (2) (سیستانی :) رطوبت دست .. (3) (سیستانی :) ولی اگر نمناک باشد یا آن که تری آن به قدری کم باشد که در رطوبت دست مستهلَک باشد اشکال ندارد.

[مسأله 257 اگر برای مسح ، رطوبتی در کف دست نمانده باشد]
اشاره

مسأله 257 اگر برای مسح ، رطوبتی در کف دست (1) نمانده باشد نمی تواند دست را با آب خارج ، تر کند بلکه باید از اعضای دیگر وضو رطوبت بگیرد (2) و با آن مسح نماید (3). (1) (سیستانی :) رطوبتی در دست .. (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) باید (زنجانی : بنا بر احتیاط) از ریش خود رطوبت بگیرد .. (3) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) و گرفتن رطوبت از غیر ریش و مسح نمودن با آن محل ّ اشکال است .

(بهجت :) و بنا بر احتیاط باید اوّل از تری موی ریش و ابرو کمک بگیرد وا گر در آنها تری نبود از دستها رطوبت می گیرد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 258 هر گاه به سبب گرمی هوا یا جهات دیگر، هیچ رطوبتی در اعضاء برای مسح باقی نمی ماند، بنا بر احتیاط واجب ، هم با آب خارج مسح کند و هم بعد از وضو تیمّم کند.

[مسأله 258 اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد]

مسأله 258 اگر رطوبت کف دست (1) فقط به اندازه مسح سر باشد، می تواند (2) سر را با همان رطوبت مسح کند و برای مسح پاها از اعضاء دیگر وضو رطوبت بگیرد. (3) (1) (سیستانی :) اگر رطوبت دست .. (2) (گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، سیستانی :) احتیاط واجب آن است که ..

(زنجانی :) احتیاط آن است که ..

[کلمه «می تواند» در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (3) (بهجت :) و بنا بر احتیاط واجب باید اوّل از تری موی ریش و ابرو کمک بگیرد و اگر در آنها تری نبود از دستها رطوبت بگیرد.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) برای مسح پاها از ریش خود رطوبت بگیرد.

[مسأله 259 مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است ]

مسأله 259 مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است ، ولی اگر به واسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند اینها نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد (1)، مسح کردن بر آنها اشکال ندارد (2) و اگر روی کفش نجس باشد، باید (3) چیز پاکی بر آن بیندازد و بر آن چیز مسح کند (4). (1) (خوئی :) تیمّم نماید و اگر تقیّه در بین باشد، مسح بر جوراب و کفش نموده و تیمّم نیز بنماید.

(تبریزی :) تیمم نماید و اگر تقیّه در بین باشد، بر روی جوراب و کفش مسح شود و بنا بر احتیاط مستحب تیمم هم بنماید.

(سیستانی :) احتیاط واجب آن است که مسح بر جوراب و کفش نموده و تیمّم نیز نماید، و اگر تقیّه در بین باشد مسح بر جوراب و کفش کفایت می کند.

ص: 157

(2) (زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که تیمم نیز بنماید ..

(مکارم :) مسح باید روی پوست پا باشد و مسح کردن روی جوراب و کفش فایده ندارد، مگر در حال تقیه . و اگر به واسطه سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند آن نتواند کفش یا جوراب را بیرون آورد کافی است روی آنها مسح کند .. (3) (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط واجب آن است که تیمّم هم بنماید.

(زنجانی ، بهجت :) و تیمّم هم بنماید (بهجت : احتیاطاً).

[مسأله 260 اگر روی پا نجس باشد]
اشاره

مسأله 260 اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح ، آن را آب بکشد باید تیمم نماید. (1) (1) (بهجت :) اگر جبیره ممکن نباشد باید تیمم نماید، و اگر جبیره ممکن بود، باید هم وضوی جبیره ای بگیرد و هم تیمّم کند بنا بر احوط.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید چیز پاکی روی آن بیندازد و بر آن مسح کند و بعد تیمّم نماید.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 262 تکرار مسح موجب بطلان وضو نیست خصوصاً اگر برای رعایت احتیاط باشد، مگر آن که از روی تشریع یا وسوسه باشد.

وضوی ارتماسی

[مسأله 261 وضوی ارتماسی ]

مسأله 261 وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ لیکن برای این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بایستی در شستن ارتماسی دستها، قصد شستن وضویی ، هنگام بیرون آوردن دستها از آب باشد و یا این که مقداری از دست چپ را ، باقی گذارد، تا آن را با دست راست ، ترتیبی ، بشوید. (گلپایگانی ، بهجت ، فاضل :) مسأله وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو (فاضل : با مراعات شستن از بالا به پائین ) در آب فرو برد یا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد و اگر موقعی که دستها را در آب فرو می برد نیّت وضو کند و تا وقتی که آنها را از آب بیرون می آورد و ریزش آب تمام می شود به قصد وضو باشد وضوی او صحیح است (گلپایگانی ، بهجت : و نیز اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند و تا وقتی که ریزش آب تمام می شود به قصد وضو باشد، وضوی او صحیح می باشد).

(خوئی ، تبریزی :) مسأله وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد ولی مسح با تری آن دست اشکال دارد، بنا بر این دست چپ را نباید ارتماسی شست .

(سیستانی :) مسأله وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد و ظاهر آن است که مسح با تری دستی که ارتماسی شسته شده اشکال ندارد، هر چند خلاف احتیاط است .

(نوری :) مسأله وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب

ص: 158

فرو برد یا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بیرون آورد، ولی مسح با تری آن دست اشکال دارد، بنا بر این دست چپ را نباید ارتماسی شست .

(زنجانی :) مسأله وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد یا صورت و دستها را که در آب می باشد به قصد وضو بیرون آورد، یا دست را در داخل آب به قصد شستن از بالا به پایین تکان دهد و در فرض اول و سوم مسح با تری آن دست محل اشکال است .

هم چنین اگر از هنگام فرو بردن دست تا بیرون آوردن آن به قصد وضو باشد مسح با تری آن دست خلاف احتیاط است . بنا بر این اگر بخواهد دست چپ را وضوی ارتماسی کند بنا بر احتیاط باید تنها در هنگام بیرون آوردن دست ، قصد وضو کند.

(مکارم :) مسأله انسان می تواند صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، یا بعد از فرو بردن در آب ، به قصد وضو از آب بیرون آورد و آن را «وضوی ارتماسی » می گویند.

(صافی :) مسأله در وضوی ارتماسی أحوط آن است که انسان صورت و دست راست را به قصد وضو در آب فرو برد و با دست راست دست چپ را به قصد وضو بشوید، و مسح سر و پاها را انجام دهد.

[مسأله 262 در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود]
اشاره

مسأله 262 در وضوی ارتماسی هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود (1)، پس اگر وقتی که صورت و دستها را در آب فرو می برد قصد وضو کند باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد (2). و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند، باید صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج بیرون آورد. (1) (صافی :) به این نحو که صورت را از طرف پیشانی و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 266 شخصی که می تواند بدون کمک دیگران وضوی ارتماسی بگیرد، نباید به کمک دیگران وضوی غیر ارتماسی (ترتیبی ) بگیرد.

(مکارم :) مسأله 281 در وضوی ارتماسی برای این که مسح سر و پاها با آب خارج نباشد باید هنگامی که دست راست و چپ را وضوی ارتماسی می دهد قصد کند که بعد از خارج شدن از آب تا وقتی که آب روی دستها جریان دارد جزء وضو است ، در غیر این صورت مسح سر و پاها اشکال دارد.

[مسأله 263 اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی ]

مسأله 263 اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشکال ندارد (1). (1) (مکارم :) و بهتر است وضوی دست چپ را همیشه غیر ارتماسی بگیرد تا برای مسح سر و پاها مشکلی پیش نیاید.

دعاهایی که موقع وضو گرفتن مستحب ّ است

[مسأله 264 کسی که وضو می گیرد]

مسأله 264 کسی که وضو می گیرد مستحب ّ است (1) (موقعی که نگاهش به آب می افتد بگوید: «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ الَّذِی جَعَل َ الماءَ طَهُوراً وَ لَم یَجعَله ُ نَجِساً» و (2))

ص: 159

موقعی که پیش از وضو دست خود را می شوید، بگوید: «اللّهُم َّ اجعَلنِی (3) مِن َ التَّوّابِین َ وَ اجعَلنی مِن َ المُتَطَهِّرِین َ» و در وقت مضمضه کردن یعنی آب در دهان گرداندن بگوید: «اللّهُم َّ لَقِّنی حُجَّتی یَوم َ أَلقاک َ وَ أَطلِق لِسانِی بِذِکرِک َ» و در وقت استنشاق یعنی آب در بینی کردن بگوید: «اللّهُم َّ لا تُحَرِّم عَلَی َّ ریح َ الجَنَّهِ وَ اجعَلنی مِمَّن یَشُم ُّ رِیحَهَا وَ رَوحَهَا وَ طِیبَها» و موقع شستن رو بگوید: «اللّهُم َّ بَیِّض وَجهِی یَوم َ تَسوَدُّ فِیه ِ (4) الوُجُوه ُ وَ لا تُسَوِّد وَجهِی یَوم َ تَبیَض ُّ فِیه ِ (5) الوُجُوه ُ» و در وقت شستن دست راست بخواند: «اللّهُم َّ اعطِنی کِتابی بِیَمینی و الخُلدَ فِی الجِنَان ِ بِیَساری وَ حاسِبنی حِساباً یَسِیراً» و موقع شستن دست چپ بگوید: «اللّهُم َّ لا تُعطِنِی کِتابِی بِشِمالی وَ لا مِن وَراءِ ظَهرِی وَ لا تَجعَلهَا مَغلُولَهً الی عُنُقی وَ اعُوذُ بِک َ مِن مُقَطَّعات ِ النّیران ِ» و موقعی که سر را مسح می کند بگوید: «اللّهُم َّ غَشِّنی بِرَحمَتِک َ وَ بَرَکاتِک َ و عَفوِک َ» و در وقت مسح پا بخواند: «اللّهُم َّ ثَبِّتنِی عَلَی الصِّراطِ یَوم َ تَزِل ُّ فِیه ِ الاقدام ُ وَ اجعَل سَعیِی فی ما یُرضِیک َ عَنّی یَا ذَا الجَلال ِ وَ الإِکرَام ِ». (1) (مکارم :) شایسته است .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (3) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) «بسم اللّه و باللّه اللهم اجعلنی .. (4) [کلمه «فِیه ِ» در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و زنجانی نیست ] (5) [کلمه «فِیه ِ» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی ، زنجانی و تبریزی نیست ]

شرایط وضو

اشاره

شرایط صحیح بودن وضو سیزده چیز (1) است :

شرط اول : آن که آب وضو پاک باشد (2).
شرط دوم : آن که مطلق باشد (3).
اشاره

(1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) چند چیز .. (2) (سیستانی :) و بنا بر قولی ، نباید آلوده باشد به آن چه انسان از او متنفّر است مانند بول حیوانات حلال گوشت و مردار پاک و چرک زخم هر چند شرعاً پاک باشد و این قول موافق احتیاط است .. (3) (نوری :) و معنای مطلق و مضاف در فصل آبها گذشت .

(زنجانی :) شرط دوم : آن که با آب مطلق باشد.

(بهجت :) مسأله شرائط صحیح بودن وضو سیزده چیز است : 1 - آب وضو پاک باشد. 2 - آب وضو مطلق باشد. 3 - وضو گرفتن مستلزم تصرف غاصبانه نباشد. 4 - ظرف آب وضو مباح باشد (غصبی نباشد). 5 - ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. 6 - اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد. 7 - وقت برای وضو و نماز کافی باشد. 8 - به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم وضو بگیرد. 9 - ترتیب . 10 - موالات . 11 - مباشرت در اعمال وضو. 12 - استعمال آب ضرر نداشته باشد. 13 - در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد و تفصیل اینها به ترتیب در مسائل بعدی ذکر می شود. شرط اول و دوم : آب وضو پاک و مطلق باشد.

[مسأله 265 وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است ]

مسأله 265 وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است ، اگر چه انسان نجس بودن

ص: 160

یا مضاف بودن آن را نداند (1) یا فراموش کرده باشد. و اگر با آن وضو نمازی هم خوانده باشد، باید آن نماز را دوباره با وضوی صحیح بخواند. (1) (زنجانی :) وضو با آب نجس و آب مضاف و سایر مایعات باطل است ، اگر چه انسان نجس بودن یا آب مطلق نبودن آن را نداند ..

[مسأله 266 اگر غیر از آب گل آلود مضاف ]

مسأله 266 اگر غیر از آب گل آلود مضاف ، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است (1) باید تیمم کند و اگر وقت دارد باید صبر کند (2) تا آب صاف شود (3) و وضو بگیرد (4). (1) (بهجت :) به طوری که برای وضو و یک رکعت نماز وقت ندارد .. (2) (گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) احتیاط واجب آن است که صبر کند .. (3) (زنجانی ، سیستانی :) یا به وسیله ای آن را صاف نماید ..

(نوری :) اگر وقت دارد، احتیاط واجب آن است که آب را بگذارد تا صاف و ته نشین شود .. (4) (بهجت :) و مبادرت به تیمّم ننماید؛ امّا اگر برای یک رکعت نماز با وضو و یا چهار رکعت با تیمّم وقت دارد، بنا بر أظهر می تواند هر کدام را خواست انجام دهد.

(سیستانی :) ولی آب گِل آلود در صورتی مضاف می شود که دیگر به آن آب گفته نشود.

(مکارم :) مسأله اگر غیر از آب مضاف آب دیگری ندارد باید تیمّم کند و اگر آب مضاف او آب گل آلود است چنانچه وقت دارد، باید صبر کند تا آب صاف شود (بنا بر احتیاط واجب ).

شرط سوم : آن که آب وضو مباح باشد.
اشاره

و هم چنین بنا بر احتیاط باید فضایی که در آن وضو می گیرد مباح باشد، اگر چه اباحه فضا لازم نیست . (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) شرط سوّم : آن که آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد، مباح باشد.

(خوئی ، تبریزی :) در حال مسح ، بلکه بنا بر احتیاط واجب در حال شستن نیز مباح باشد.

(نوری ، فاضل ، سیستانی :) شرط سوّم : آن که آب وضو مباح باشد.

(بهجت :) شرط سوّم : وضو گرفتن ، مستلزم تصرّف غاصبانه نباشد.

(مکارم ، زنجانی :) شرط سوّم آن که آب وضو و فضایی که در آن وضو می گیرد (مکارم : و جایی که آب وضو در آن می ریزد و ظرف آن ) بنا بر احتیاط واجب مباح باشد.

[مسأله 267 وضو با آب غصبی ]
اشاره

مسأله 267 وضو با آب غصبی و با آبی که معلوم نیست صاحب آن راضی است یا نه (1)، حرام و باطل است (2) (ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نمی داند که از رضایتش برگشته یا نه ، وضو صحیح است (3)) و نیز اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد (4)، وضوی او صحیح است (5). (1) (مکارم :) اشکال دارد [و] اگر صاحب آب قبلًا اجازه داده و انسان نمی داند از اجازه اش برگشته یا نه ، وضوی او صحیح است . [پایان مسأله ]

ص: 161

(2) (زنجانی :) حرام و بنا بر احتیاط واجب باطل است ؛ ولی اگر صاحب آن سابقاً راضی بوده و معلوم نیست که از رضایت خود برگشته یا نه ، وضو گرفتن جایز و صحیح است . و اگر آب وضو از صورت و دستها در جای غصبی بریزد بنا بر احتیاط واجب وضوی او باطل است ؛ چه بتواند در جای دیگر وضو بگیرد یا نتواند. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، صافی و تبریزی نیست ] (4) (سیستانی :) یا آن که فضایی که در آن وضو می گیرد غصبی باشد .. (5) (اراکی :) چنانچه تصرّف در جای غصبی باشد و یا مستلزم تصرّف باشد، وضوی او باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه در غیر آنجا نتواند وضو بگیرد، وضوی او باطل می باشد و اگر در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد، وضو صحیح است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چنانچه در غیر آنجا نتواند وضو بگیرد، تکلیف او تیمّم است . و اگر در غیر آنجا بتواند وضو بگیرد لازم است که در غیر آنجا وضو بگیرد، ولی چنانچه در هر دو صورت معصیت کرده ، و همان جا وضو بگیرد وضویش صحیح است .

(بهجت :) مسأله اگر کسی به قصد وضو، آب غصبی را به صورت یا دستهای خود بریزد و موقع آب ریختن ، ملتفت غصبی بودن آب باشد وضویش باطل است . ولی اگر بدون توجّه به غصبی بودن آب ، وضو گرفت ، اگر چه در اثناءِ وضو فهمید و بقیه وضو را با آب مباح انجام داد وضویش صحیح است امّا قیمت آن آب غصبی را ضامن است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 271 اگر کسی بدون قصد وضو، آب غصبی را به صورت و دستهای خود ریخت و پس از آن که عرفاً آب از بین رفت به قصد وضو گرفتن به صورت و دستهای خود که تر شده است دست کشید، وضویش صحیح است .

[مسأله 268 وضو گرفتن از حوض مدرسه ]

مسأله 268 وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای محصلین همان مدرسه ، در صورتی که معمولًا مردم از آب آن وضو بگیرند (1) اشکال ندارد. (2) (1) (فاضل :) و وضو گرفتن مردم کاشف از اجازه عمومی باشد ..

(بهجت :) و معلوم نباشد که از روی غفلت و یا عدم مبالات ، وضو می گیرند ..

(صافی :) در صورتی که از وضوی مردم از آب آن ، اطمینان به عموم وقفیت آن پیدا شود ..

(سیستانی :) در صورتی که معمولًا مردم از آن حوض وضو می گیرند و کسی منع نمی کند .. (2) (بهجت :) اگر با ساکنین مزاحمت نداشته باشد.

(مکارم :) مسأله وضو گرفتن از آب مدارس علوم دینی که نمی داند آب آن را برای همه مردم وقف کرده اند یا فقط برای طلّاب همان مدرسه ، اشکال دارد، مگر در صورتی که معمولًا مردم متدیّن از آب آنجا وضو بگیرند به طوری که نشانه عمومی بودن وقف باشد.

ص: 162

(زنجانی :) مسأله وضو گرفتن از حوض مدرسه ای که انسان نمی داند آن حوض را برای همه مردم وقف کرده اند یا برای محصّلین همان مدرسه ، در صورتی که از راهی ثابت شود که برای همه مردم وقف شده ، اشکال ندارد؛ مثل این که معمولًا مردم از آب آن حوض وضو می گیرند به گونه ای که برای نوع مردم اطمینان حاصل می شود که وقف همه مردم است . و اگر ثابت نشود، چنانچه شک ما در اصل عبارت وقف باشد وضو گرفتن اشکال دارد، مثلًا اگر نمی دانیم در عبارت وقف ، نام سادات حسینی ذکر شده یا سادات موسوی و ما خود از سادات حسینی هستیم نه موسوی ، نمی توانیم در آن موقوفه تصرف کنیم ؛ ولی اگر اصل عبارت ِ وقف روشن است و شک می کنیم که واقف خصوصیتی دیگر را نیز معتبر کرده است یا نه ، وضو گرفتن مانعی ندارد، مثلًا اگر می دانیم وقف سادات است و شک می کنیم واقف موسوی بودن را نیز قید کرده یا نه ، در این صورت حکم می شود که وقف تمام سادات است و وضو گرفتن اشکالی ندارد.

[مسأله 269 کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند]

مسأله 269 کسی که نمی خواهد در مسجدی نماز بخواند اگر نداند حوض آن را برای همه مردم وقف کرده اند (1) یا برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند، نمی تواند از حوض آن وضو بگیرد (2)، ولی اگر معمولًا کسانی هم که نمی خواهند در آن جا نماز بخوانند از حوض آن وضو می گیرند (3) می تواند از حوض آن وضو بگیرد. (1) (زنجانی :) یا تنها برای کسانی که در آنجا نماز می خوانند، اگر از راهی ثابت شود که برای همه مردم وقف شده وضو گرفتن اشکال ندارد و گر نه در این مسأله همان تفصیلی است که در مسأله پیش گفته شد. (2) (مکارم :) هم چنین وضو گرفتن از آب تیمچه ها و مسافر خانه ها برای کسانی که ساکن آنجا نیستند، مگر این که از عمل افراد مُتدیّن بفهمد که وقف آن ، عام است . (3) (فاضل :) و وضو گرفتن مردم کاشف از اجازه عمومی باشد ..

(سیستانی :) و کسی منع نمی کند ..

(گلپایگانی :) مسأله اگر معلوم باشد که حوض مسجدی اختصاص به نمازگزار در آن مسجد دارد، کسی که نمی خواهد در آن مسجد نماز بخواند، نمی تواند در آن حوض وضو بگیرد ولی اگر اختصاص معلوم نباشد، می تواند از آن وضو بگیرد خصوصاً اگر به طور معمول کسانی هم که نمی خواهند در آن مسجد نماز بخوانند، از حوض آن وضو می گیرند.

(صافی :) و اگر اختصاص هم معلوم نباشد، احوط این است که از آن وضو نگیرد مگر این که از وضوی کسانی که نمی خواهند در آن مسجد نماز بخوانند و بطور معمول از آن وضو می گیرند اطمینان به عدم اختصاص حاصل شود.

[مسأله 270 وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافر خانه ها]
اشاره

مسأله 270 وضو گرفتن از حوض تیمچه ها و مسافر خانه ها و مانند اینها برای کسانی که ساکن آن جاها نیستند، در صورتی صحیح است که معمولًا کسانی هم که ساکن آنجاها نیستند، با آب آنها وضو بگیرند (1). (1) (فاضل :) و وضو گرفتن مردم کاشف از اجازه عمومی باشد. (سیستانی :) و کسی منع نکند.

ص: 163

(گلپایگانی ، صافی :) با علم به رضایت صاحبان آنها صحیح است هر چند علم به رضایت از وضو گرفتن کسانی که در آنجاها ساکن نیستند و ممانعت نکردن صاحبان آنها، حاصل شود.

(زنجانی :) در صورتی صحیح است که از طریقی جواز آن ثابت شود؛ مثل این که برای نوع افراد اطمینان به جواز حاصل شود مثلًا از این راه که معمولًا کسانی هم که ساکن آنجاها نیستند از آنها وضو بگیرند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 269.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 290 هر گاه کسی محصّل مدرسه ای نیست ولی میهمان محصلین است ، وضو گرفتن او در آن مدرسه اشکال ندارد، به شرط این که پذیرفتن چنان میهمانی بر خلاف شرایط وقف نباشد، هم چنین در مورد کسی که میهمان مسافران مسافر خانه و یا ساکنان تیمچه ها است .

[مسأله 271 وضو گرفتن در نهرهای بزرگ ]

مسأله 271 وضو گرفتن در نهرهای بزرگ اگر چه انسان نداند که صاحب آنها راضی است ، اشکال ندارد ولی اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند (1) احتیاط واجب آن است که با آب آنها وضو نگیرند (2). (1) (خوئی :) یا این که انسان بداند که مالک راضی نیست یا این که مالک صغیر یا مجنون باشد یا این که آن نهرها در تصرّف غاصب باشند، در تمام این چند صورت وضو گرفتن با آب آنها جایز نیست و امّا نهرهایی که در دهات و مانند دهات ، سیره مردم بر استفاده از آنها جاری است ، وضو گرفتن و سایر استفاده ها از آنها اشکال ندارد اگر چه مالک آنها صغیر یا مجنون باشد و نیز مالک آنها حق ّ منع استفاده مردم را ندارد. (2) (تبریزی :) بعید نیست اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند یا این که انسان بداند که مالک راضی نیست یا این که مالک ، صغیر یا مجنون باشد یا این که آن نهرها در تصرّف غاصب باشند در تمام این چند صورت وضو گرفتن با آب آنها باز جایز باشد.

(بهجت :) در صورتی که سیره و روش مسلمین استفاده از آن آبها باشد وضو صحیح و گر نه باطل است .

(زنجانی :) مسأله وضو گرفتن در نهرهای بزرگ جایز و صحیح است ، هر چند مالک آنها از وضو گرفتن در آنها نهی کند، یا این که انسان بداند که راضی نیست ، یا این که مالک آنها صغیر یا مجنون باشد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که در این چند صورت از آنها وضو گرفته نشود؛ ولی غاصب نمی تواند در آب غصبی وضو بگیرد، هم چنین کسانی مانند هم سر و فرزندان و مهمانهای غاصب که به حساب او در این آب تصرف می کنند.

(مکارم :) مسأله وضو گرفتن از نهرهای بزرگ و کوچک جایز است ، هر چند انسان نداند صاحبان آنها راضی هستند، امّا اگر صاحب آنها از وضو گرفتن صریحاً نهی کند احتیاط واجب ترک است و اگر مجرای نهر را بدون اجازه صاحبش تغییر داده اند احتیاط آن است که از آن وضو نگیرند.

(سیستانی :) مسأله وضو گرفتن از نهرهایی که بنای عقلا بر جواز تصرف در آنها است بدون اجازه مالک چه بزرگ باشد چه کوچک اگر چه انسان نداند که صاحب آنها راضی است ، اشکال

ص: 164

ندارد بلکه اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهی کند یا این که انسان بداند که مالک راضی نیست یا این که مالک صغیر یا مجنون باشد باز هم تصرف جایز است .

[مسأله 272 اگر فراموش کند آب غصبی است ]
اشاره

مسأله 272 اگر فراموش کند آب ، غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است (1). (1) (نوری :) اگر چه خودش آب را غصب کرده باشد.

(مکارم :) مگر این که خودش آب را غصب کرده باشد که در این صورت اشکال دارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر فراموش کند آب غصبی است و با آن وضو بگیرد صحیح است ، ولی کسی که خودش آب را غصب کرده ، اگر غصبی بودن آن را فراموش کند و وضو بگیرد، وضوی او باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط وضوی او باطل است .

(زنجانی :) وضوی او حرام و بنا بر احتیاط واجب باطل است .

(سیستانی :) وضوی او محل ّ اشکال است .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 293 اگر گمان می کرد آب از خود اوست و بعد از وضو معلوم شد مال دیگری است وضوی او صحیح است و باید قیمت آن را به صاحبش بدهد.

شرط چهارم :

آن که ظرف آب وضو مباح باشد.

شرط پنجم :
اشاره

آن که ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد. این دو شرط، در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (خوئی ، تبریزی :) شرط چهارم : آن که ظرف آب وضو مباح باشد. شرط پنجم : آن که ظرف آب وضو (خوئی : بنا بر احتیاط واجب ) طلا و نقره نباشد. و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود.

(بهجت :) شرط چهارم : ظرف آب وضو مباح باشد (غصبی نباشد) ولی مانند شرط سوّم ، ممکن است کسی وضوی صحیح بگیرد به این صورت که موقع آب برداشتن ، قصد وضو نداشته باشد چنانکه در [مسأله اختصاصی (271)، صفحه (164)] گذشت . شرط پنجم : ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.

(زنجانی :) شرط چهارم : آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط واجب مباح باشد.

شرط پنجم : آن که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط طلا و نقره نباشد. و تفصیل این دو شرط در مسأله بعدی ذکر می شود.

(مکارم :) شرط چهارم آن است که ظرف آب وضو بنا بر احتیاط واجب از طلا و نقره نباشد.

[مسأله 273 اگر آب وضو در ظرف غصبی است ]

مسأله 273 اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غیر از آن ، آب دیگری ندارد باید تیمم کند و چنانچه با آن آب وضو بگیرد باطل است . و اگر آب مباح دیگری دارد چنانچه در آن ظرف غصبی ، وضوی ارتماسی بگیرد و یا با آن ظرف ، آب به صورت و دستها بریزد وضویش باطل است ، ولی اگر با کف دست ، آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بریزد وضویش صحیح است ، اگر چه از جهت تصرّف در ظرف غصبی ، فعل حرام ، مرتکب شده است و وضوی او از ظرف طلا و نقره ، به احتیاط واجب (1) مثل وضوی از ظرف غصبی است .

ص: 165

(1) [عبارت « به احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اگر آب وضو در ظرف غصبی (تبریزی : یا طلا و نقره ) است و غیر از آن ، آب دیگری ندارد در صورتی که بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید لازم است خالی کرده و بعداً وضو بگیرد و چنانچه میسور نباشد باید تیمّم کند و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد و در هر دو صورت (تبریزی : در هر صورت ) اگر معصیت کرده و با دست و مانند آن آب را بر اعضاءِ وضو بریزد و وضو بگیرد وضویش صحیح است (خوئی : و با این کیفیّت اگر از ظرف طلا یا نقره وضو بگیرد وضوی او صحیح است چه آب دیگری داشته یا نداشته باشد؛) و اگر در ظرف غصبی (تبریزی : یا طلا و نقره ) وضوی ارتماسی بگیرد، وضوی او باطل است چه آب دیگری داشته باشد یا نه (خوئی : و امّا اگر در ظرف طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد صحّت آن محل ّ اشکال است ).

(زنجانی :) و در هر دو صورت اگر معصیت کرده و از آن آب بردارد و وضوی ترتیبی بگیرد وضویش صحیح است و هم چنین اگر بخواهد از ظرف طلا یا نقره وضوی ترتیبی بگیرد، و وضوی ارتماسی در ظرف غصبی بنا بر احتیاط واجب و در ظرف طلا و نقره بنا بر احتیاط باطل است .

(گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) مسأله اگر آب وضو در ظرف غصبی یا طلا و نقره است و غیر از آن ، آب دیگری ندارد (بهجت : و نمی تواند آب را در ظرف ِ دیگری بریزد) باید تیمّم کند (گلپایگانی ، صافی : و نمی تواند با آب آنها وضو بگیرد.) و اگر آب دیگری دارد چنانچه در ظرف غصبی یا طلا و نقره ، وضوی ارتماسی بگیرد یا با آنها آب را به صورت و دستها بریزد، وضوی او باطل است و در صورتی که با مشت یا چیز دیگر آب را از آنها بردارد و به صورت و دستها بریزد وضوی او صحیح است ؛ هر چند به واسطه تصرّف در ظرف غصبی معصیت کرده است .

(بهجت :) مگر به صورتی که در [مسأله اختصاصی (271)، صفحه (164)] گذشت .

(سیستانی :) مسأله اگر آب وضو ملک اوست ولی در ظرف غصبی است و غیر از آن آب دیگری ندارد در صورتی که بتواند به وجه مشروعی آن آب را در ظرف دیگر خالی نماید لازم است خالی کرده و بعداً وضو بگیرد و چنانچه میسور نباشد باید تیمّم کند و اگر آب دیگری دارد لازم است با آن وضو بگیرد و در هر دو صورت اگر مخالفت کرده و با آب ظرف غصبی وضو بگیرد وضویش صحیح است .

(مکارم :) مسأله هر گاه آب وضو در ظرف غصبی یا طلا و نقره است و غیر از آن ، آب دیگری ندارد، باید تیمّم کند و اگر وضو بگیرد اشکال دارد، خواه وضو را به صورت ارتماسی بگیرد و یا با دست آب را برداشته به صورت و دست بریزد، امّا می تواند آبی را که در ظرف طلا و نقره است در ظرف دیگری بریزد و از آن وضو بگیرد.

[مسأله 274 اگر در حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است ]

مسأله 274 اگر در حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است وضو بگیرد صحیح است (1) ولی اگر وضوی او تصرف در غصب حساب شود گناه کار است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 166

(1) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) صحیح بودن آن محل ّ اشکال است . [پایان مسأله ] (مکارم :) اگر وضوی او تصرّف در غصب محسوب شود اشکال دارد، هم چنین اگر شیر آب یا قسمتی از لوله کشی غصبی باشد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است ، در صورتی که برداشتن آب در نظر عُرف تصرّف در آن آجر یا سنگ نباشد اشکالی ندارد و در صورتی که تصرّف باشد برداشتن آب حرام ، ولی وضو صحیح است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب ، باید در حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است وضو نگیرد.

(زنجانی :) مسأله وضو گرفتن در حوضی که مثلًا یک آجر یا یک سنگ آن غصبی است ، در صورتی که برداشتن آب به نظر عُرف تصرّف در آن آجر یا سنگ نباشد اشکالی ندارد، و در صورتی که تصرّف باشد، وضوی ارتماسی او بنا بر احتیاط واجب باطل است ؛ ولی وضوی ترتیبی او صحیح می باشد، اگر چه مرتکب کار حرامی شده است .

[مسأله 275 اگر در صحن یکی از امامان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند]

مسأله 275 اگر در صحن یکی از امامان یا امام زادگان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کرده اند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد (1). (1) (بهجت :) ولی اگر فهمید زمین برای قبرستان وقف شده و نشود زیر حوض یا نهر، میّتی را دفن کرد وضو اشکال دارد. و نیز اگر ایجاد حوض یا نهر موجب بی حرمتی به بدن مسلمان بشود مثلًا آب به بدن او برسد، وضو اشکال دارد اگر چه زمین قبرستان ، مباح بوده و موقوفه هم نباشد.

شرط ششم (1):
اشاره

آن که اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن ، پاک باشد (2). (1) (مکارم :) شرط پنجم .. (سیستانی :) شرط چهارم .. (2) (بهجت :) مگر این که به وسیله وضو گرفتن و شستن صورت و یا دستها، اعضای وضو خود به خود پاک شود.

(سیستانی :) هر چند در حال وضو آن را قبل از شستن یا مسح کردن تطهیر کند، و اگر شستن با آب کُر و مانند آن باشد تطهیر قبل از شستن لازم نیست .

[مسأله 276 اگر پیش از تمام شدن وضو]

مسأله 276 اگر پیش از تمام شدن وضو، جائی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، صحیح است (1). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی ، بهجت ، زنجانی :) وضو صحیح است .

(مکارم :) مسأله اگر بعد از تمام شدن وضوی یک عضو، همان عضو نجس شود وضو صحیح است .

[مسأله 277 اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد]

مسأله 277 اگر غیر از اعضای وضو جایی از بدن نجس باشد وضو صحیح است . ولی اگر مخرج را از بول یا غائط تطهیر نکرده باشد اولی آن است (1) که اوّل آن را تطهیر کند بعد وضو بگیرد.

ص: 167

(1) (آیات عظام :) احتیاط مستحب آن است .. (فاضل :) بهتر آن است ..

[مسأله 278 اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد]

مسأله 278 اگر یکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پیش از وضو آنجا را آب کشیده یا نه (1)، چنانچه (2) در موقع وضو ملتفت پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده ، وضو باطل است . (3) و اگر می داند ملتفت بوده (4) یا شک دارد که ملتفت بوده یا نه ، وضو صحیح است (5). و در هر صورت جایی را که نجس بوده باید آب بکشد. (1) (سیستانی :) وضو صحیح است ولی جایی را که نجس بوده باید آب بکشد. [پایان مسأله ] (مکارم :) وضوی او صحیح است ، ولی باید برای نماز آن را آب بکشد و اگر چیزی با آن ملاقات کرده تطهیر کند. [پایان مسأله ] (2) (اراکی ، زنجانی :) چنانچه بداند .. (3) (تبریزی :) بنا بر احتیاط وضو باطل است ..

(بهجت :) وضو باطل است بنا بر أحوط، در صورتی که با وضو گرفتن و یا غیر آن به طور اتّفاقی پاک نشده باشد؛ و اگر ملتفت بوده ، یا شک ّ دارد که ملتفت بوده یا نه ، وضو صحیح است و در هر صورت باید بنا بر احوط برای نماز و مانند آن ، جایی را که نجس بوده آب بکشد. (4) (زنجانی :) یا اصلًا مسأله را نمی دانسته وضو باطل است و اگر مسأله را می دانسته و می داند که ملتفت رعایت آن بوده یا شک کند که ملتفت بوده یا نه و مسأله را نیز می دانسته وضویش صحیح است و در هر صورت جایی را که نجس بوده بنا بر احتیاط باید آب بکشد. (5) (صافی :) مگر آن که بداند در صورتی که پیش از وضو آن را آب نکشیده باشد، با شستن وضویی آب کشیده شده است .

[مسأله 279 اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است ]

مسأله 279 اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی است که خون آن بند نمی آید و آب برای آن ضرر ندارد (1)، باید در آب کر یا جاری فرو برد (2) و قدری فشار دهد که خون بند بیاید (3)، بعد به دستوری که گفته شد وضوی ارتماسی بگیرد (4). (1) (گلپایگانی :) چنانچه در آب کر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید، بعد به نیّت وضو از آب بیرون بیاورد وضو صحیح است .

(صافی :) چنانچه در آب کر یا جاری فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بیاید سپس به نیت وضو دست یا انگشت خود را روی آن بگذارد و به پایین بکشد که آب بر آن جریان پیدا کند و شرایط دیگر مختل نشود، وضویش صحیح است . (2) (مکارم :) یا زیر شیر آب بگیرد ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) باید بعد از شستن اجزاء صحیحه آن عضو، با رعایت ترتیب موضع زخم یا بریدگی را در آب کُر یا جاری فرو برد .. (3) (خوئی ، سیستانی :) و انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پائین بکشد تا آب بر آن جاری شود و (سیستانی : سپس مواضع پایین تر از آن را بشوید) وضو صحیح است .

(نوری ، تبریزی :) و (تبریزی : احاطه آب بر آن موضع قطع شود و بعد ) انگشت خود را روی زخم یا بریدگی در زیر آب از بالا به پایین بکشد تا آب بر آن جاری شود. (4) (بهجت :) و اگر بعد از بند آمدن ، دو مرتبه خون جاری شد وضو به طور ارتماسی صحیح است و اگر خون جاری نشد به صورت ترتیبی هم می شود وضو گرفت .

(مکارم :) امّا اگر آب ضرر دارد باید به دستور وضوی جبیره که بعداً می آید، عمل کند.

ص: 168

شرط هفتم
اشاره

(1):

آن که وقت برای وضو و نماز کافی باشد. (1) (مکارم :) شرط ششم : .. (سیستانی :) شرط پنجم ..

[مسأله 280 هر گاه وقت به قدری تنگ است ]

مسأله 280 هر گاه وقت به قدری تنگ است که اگر وضو بگیرد تمام نماز (1) یا مقداری از آن (2) بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند (3)، ولی اگر برای وضو و تیمّم یک اندازه وقت لازم است ، باید وضو بگیرد. (1) (زنجانی :) می ترسد تمام نماز .. (2) (اراکی :) هر چند یک رکعت آن ..

(مکارم :) تمام یا مقداری از واجبات نماز .. (3) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) مسأله هر گاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد تمام نماز بعد از وقت خوانده می شود باید تیمم کند، ولی اگر برای وضو و تیمم یک اندازه وقت لازم باشد باید وضو بگیرد برای انجام یک رکعت با وضو و اگر با وضو وقت یک رکعت نماز و با تیمم وقت چهار رکعت را دارد می تواند هر کدام را خواست انتخاب کند بنا بر اظهر.

[مسأله 281 کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمم کند]

مسأله 281 کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمم کند، اگر وضو بگیرد (1) صحیح است (2) چه برای آن نماز وضو بگیرد یا برای کار دیگر. (1) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، زنجانی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) اگر به قصد قربت یا برای کار مستحبّی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد .. (2) (اراکی :) و اگر فقط برای خواندن آن نماز وضو بگیرد که اگر نمی خواست نماز بخواند، وضو نمی گرفت ، باطل است .

(خوئی :) و اگر با علم و عمد فقط برای خواندن آن نماز وضو بگیرد باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) و اگر فقط برای خواندن آن نماز وضو بگیرد، به طوری که فعلًا داعی او بر وضو گرفتن فقط آن نماز باشد، وضویش باطل است .

(بهجت :) ولی اگر برای خواندن آن نماز وضو بگیرد باطل است .

(تبریزی :) و اگر با علم و عمد فقط برای آن نماز وضو بگیرد که مقدار یک رکعت یا بیشتر آن را در وقت درک می کند باز صحیح است اگر چه در تأخیر انداختن نماز معصیت کرده است .

(زنجانی :) اگر چه به جهت ترک تمام یا قسمتی از نماز در وقت گناه کرده است .

(سیستانی :) و هم چنین اگر برای خواندن آن نماز وضو بگیرد، مگر آن که قصد قربت برای او حاصل نشود.

(مکارم :) هر گاه برای نماز وضو بگیرد باطل است ، امّا اگر به قصد کار دیگری مانند خواندن قرآن باشد صحیح است .

شرط هشتم :
اشاره

آن که به قصد قربت یعنی : برای انجام فرمان خداوند عالم (1) وضو بگیرد (2) و اگر برای خنک شدن یا به قصد دیگری وضو بگیرد باطل است (3). (1) (زنجانی :) برای خداوند عالم ..

ص: 169

(2) (سیستانی :) شرط ششم : آن که به قصد قربت وضو بگیرد و کافی است به قصد امتثال امر خداوند باشد .. (3) (بهجت :) ولی اگر به قصد قربت وضو بگیرد و قصد دیگری مثل خنک شدن تابع قصد وضو باشد اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله شرط هفتم : آن است که وضو را به قصد قربت یعنی برای خدا انجام دهد، بنا بر این اگر به قصد ریا و خودنمایی یا برای خنک شدن بدن و مانند آن بگیرد باطل است ، ولی اگر تصمیم قطعی دارد که برای اطاعت فرمان خدا وضو بگیرد در ضمن می داند خنک هم می شود، ضرری ندارد.

[مسأله 282 لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید]
اشاره

مسأله 282 لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند (1) ولی باید در تمام وضو متوجّه باشد که وضو می گیرد، (2) به طوری که اگر از او بپرسند چه می کنی (3) بگوید: وضو می گیرم . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بلکه اگر تمام افعال وضو، به داعی ِ امر خدا به جا آورده شود کفایت می کند. (مکارم :) همین اندازه کافی است که اگر از او بپرسند چه می کنی ؟ بداند وضو می گیرد. (2) (زنجانی :) که برای خدا وضو می گیرد .. (3) (زنجانی :) و برای چه کسی انجام می دهی ؟ بگوید: برای خدا وضو می گیرم .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 306 هر گاه زن در جایی وضو بگیرد که نامحرم او را می بیند وضوی او باطل نیست ، هر چند گناه کرده است .

شرط نهم :
اشاره

(1) آن که وضو را به ترتیبی که گفته شد به جا آورد، یعنی : اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید (2) و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نماید (3) و باید (4) پای راست را پیش از پای چپ مسح کند (5) و اگر به این ترتیب وضو نگیرد باطل است . (1) (مکارم :) شرط هشتم .. (سیستانی :) شرط هفتم .. (2) (تبریزی :) و بنا بر احتیاط دست چپ را یک دفعه بشوید .. (3) (سیستانی :) و احتیاط مستحب ّ آن است که هر دو پا را با هم مسح نکند بلکه پای چپ را بعد از پای راست مسح کند.

(بهجت :) و اگر به ترتیب وضو نگیرد، باطل است و در مسح دو پا، احتیاط مستحب آن است که مسح پای راست را با دست راست بر مسح پای چپ با دست چپ مقدّم بدارد. (4) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (5) (گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند (صافی : بلکه احتیاط این است که پای راست را پیش از پای چپ مسح کند) ..

(خوئی :) باید بنا بر احتیاط واجب پای چپ را بعد از پای راست مسح کند ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط، پای چپ را بعد از پای راست مسح کند ..

(زنجانی :) باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند و بنا بر احتیاط هم زمان نیز مسح ننماید ..

(مکارم :) بنا بر احتیاط پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند. [پایان مسأله ]

ص: 170

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 286 هر گاه کسی شستن عضو قبلی را فراموش کرد، و عضو بعدی را شست ، مثلًا اوّل دست چپ را شست بعد دست راست را ، باید بعد از دست راست دست چپ را بشوید تا ترتیب مراعات شود، به شرط این که با این شستن بی جا، موالات به هم نخورد؛ و اگر موالات به هم خورد، باید وضو را از سر بگیرد.

شرط دهم :
اشاره

(1) آن که کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد. (1) (سیستانی :) شرط هشتم ..

(مکارم :) مسأله شرط نهم این که کارهای وضو را چنان به جا آورد که بگویند پشت سر هم انجام می دهد و اگر چنین کند وضوی او صحیح است ، هر چند بر اثر گرمی هوا و وزش باد اعضای سابق خشک شده باشد، مثلًا موقعی که می خواهد دست راست را بشوید صورت او خشک شود، ولی اگر طوری انجام دهد که پشت سر هم نباشد وضوی او باطل است ، هر چند بر اثر سردی هوا اعضای قبل خشک نشده باشد.

[مسأله 283 اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود]

مسأله 283 اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند رطوبت جاهایی (1) که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است (2) و اگر فقط رطوبت جایی که جلوتر از محلی است که می خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد مثلًا موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد وضو صحیح است (3). (1) (سیستانی :) اگر بین کارهای وضو به قدری فاصله شود که در نظر عرف پشت سر هم نباشند وضو باطل است ، ولی در صورت پیش آمد عذری برای شخص مانند فراموشی یا تمام شدن آب این امر معتبر نیست بلکه اگر وقتی می خواهد جایی را بشوید یا مسح کند چنانچه رطوبت تمام جاهایی ..

(زنجانی :) تمام جاهایی .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و اگر فقط رطوبت یکی از جاهایی که جلوتر شسته یا مسح کرده خشک شده باشد مثلًا موقعی که می خواهد دست چپ را بشوید رطوبت دست راست یا رطوبت صورت خشک شده باشد، احتیاط واجب (صافی : احتیاط مستحب ) آن است که به این وضو اکتفاء نکند. (3) (زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که وضو را باطل کند و از سر بگیرد.

(اراکی :) احتیاط واجب آن است ( (فاضل :) بهتر آن است ) که دوباره وضو بگیرد.

(بهجت :) احتیاط واجب آن است که وضو را باطل کند و از سر بگیرد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل شرط دهم .

[مسأله 284 اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد]

مسأله 284 اگر کارهای وضو را پشت سر هم به جا آورد، ولی به واسطه گرمای هوا (1) یا حرارت زیاد بدن و مانند اینها رطوبت (2) خشک شود، وضوی او صحیح است . (1) (زنجانی :) یا باد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) رطوبت جاهای پیشین ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل شرط دهم .

ص: 171

[مسأله 285 راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد]

مسأله 285 راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد، (1) پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود (2) و بعد سر و پا را مسح کند، وضوی او صحیح است . (1) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (تبریزی :) مقداری راه برود ..

شرط یازدهم
اشاره

(1): آن که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد و اگر دیگری او را وضو دهد (2)، یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک نماید، وضو باطل است (3). (1) (سیستانی :) شرط نهم .. (مکارم :) شرط دهم «مباشرت » است ، یعنی : .. (2) (فاضل :) و یا کمک کند وضو باطل است . [پایان مسأله ] (3) (زنجانی :) و کمک کردن در مقدمات وضو مکروه است بنا بر این اگر کسی آب در کف دست انسان بریزد و انسان با آن آب وضو بگیرد وضو باطل نیست .

(بهجت :) و منظور، کمک در اصل شستن و مسح کردن است ولی اگر در مقدّمات اینها کمک بگیرد مثل این که دیگری آب را به صورت او بریزد ولی شخص ، خودش صورت را بشوید مانعی ندارد. (مکارم :) ولی کمک در مقدّمات وضو اشکال ندارد.

[مسأله 286 کسی که نمی تواند وضو بگیرد]

مسأله 286 کسی که نمی تواند وضو بگیرد (1) باید نایب بگیرد که او را وضو دهد. و چنانچه مزد هم بخواهد، در صورتی که بتواند (2) باید بدهد. ولی باید خود او نیت وضو کند (3) و با دست خود مسح نماید و اگر نمی تواند، باید نایبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد و اگر این هم ممکن نیست باید از دست او رطوبت بگیرند و با آن رطوبت ، سر و پای او را مسح کنند (4) و احتیاط واجب (5) در صورت امکان ضم ّ تیمم است (6). (1) (زنجانی :) کسی که به تنهایی نمی تواند وضو بگیرد باید با کمک دیگری وضو بگیرد و اگر این مقدار نیز نمی تواند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و مُضرّ به حالش نباشد .. (3) (فاضل :) باید بنا بر احتیاط واجب خود او و نائب ، هر دو نیّت وضو کنند .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) ولی در این صورت احتیاط واجب این است که تیمّم هم بکند. (5) (فاضل :) احتیاط مستحب .. (6) (بهجت :) أحوط این است که تیمّم هم بنماید اگر در تیمّم کردن محذوری نبوده یا محذور کمتری باشد.

(سیستانی :) مسأله کسی که نمی تواند خود وضو بگیرد باید از دیگری کمک بگیرد هر چند شستن و مسح کشیدن با مشارکت هر دو باشد و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند و مضرّ به مالش نباشد باید بدهد ولی باید خود او نیت وضو کند و با دست خود مسح نماید، و اگر مشارکت خود شخص ممکن نباشد باید از شخص دیگر بخواهد که او را وضو بدهد و در این صورت احتیاط واجب آن است که هر دو نیّت وضو نمایند و اگر ممکن نباشد باید نائبش دست او را بگیرد و به جای مسح او بکشد و اگر ممکن نباشد باید نائب از دست او رطوبت بگیرد و با آن رطوبت ، سر و پای او را مسح کند.

ص: 172

[مسأله 287 هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهایی انجام دهد]

مسأله 287 هر کدام از کارهای وضو را که می تواند به تنهایی انجام دهد، نباید در آن کمک بگیرد.

شرط دوازدهم
اشاره

(1): آن که استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد (2). (1) (مکارم :) شرط یازدهم .. سیستانی (:) شرط دهم .. (2) (بهجت :) چنانکه در مسائل تیمّم خواهد آمد.

[مسأله 288 کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد مریض شود]

مسأله 288 کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد، مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد (1). ولی اگر (2) نداند که آب برای او ضرر دارد (3) و وضو بگیرد (4) و بعد بفهمد که ضرر داشته (5)، وضویش صحیح است ، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که با آن وضو نماز نخواند و تیمم کند و چنانچه با آن وضو نماز خوانده دوباره آن را اعاده نماید (6). (1) (گلپایگانی ، صافی :) و باید تیمّم کند .. (سیستانی :) وظیفه ندارد که وضو بگیرد ..

(فاضل :) چنانچه وضو بگیرد، وضویش بنا بر احتیاط واجب باطل است .. (2) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) و اگر .. (نوری :) بلکه اگر .. (3) (بهجت :) و ترس از استعمال آب هم نداشته باشد و وضو بگیرد، اگر چه بعد بفهمد ضرر داشته ، وضوی او صحیح است . و اگر ترس ضرر را داشت ولی به امید ضرر نداشتن ، وضو گرفت و بعد فهمید ضرر نداشته ، وضویش صحیح است . (4) (خوئی ، تبریزی :) اگر چه بعد بفهمد ضرر داشته ، ولی ضرر به حدّی که شرعاً حرام است نبوده باشد وضوی او صحیح است . [پایان مسأله ] (سیستانی :) اگر واقعاً ضرر داشته وضوی او باطل است . [پایان مسأله ] (5) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که علاوه بر وضو تیمّم نیز بنماید و اگر با آن وضو نماز را به جا آورده تیمّم نیز بنماید و نماز را اعاده کند و اگر بعد از وضویی که با جهل به ضرر گرفته ضرر رفع شد، احتیاطاً دوباره وضو بگیرد.

(نوری :) احتیاط واجب آن است که تیمم کند و با آن وضو نماز نخواند و اگر با آن وضو نمازی به جا آورده ، دوباره آن را انجام دهد. (6) (فاضل :) احتیاط مستحب آن است که دوباره آن را اعاده نماید.

(مکارم :) مسأله اگر خوف ضرر دارد، یا می ترسد اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، باید تیمم کند. هر گاه وضو بگیرد بعد بفهمد آب برای او ضرر داشته ، وضوی او صحیح است .

(زنجانی :) مسأله کسی که می ترسد که اگر وضو بگیرد تشنه بماند نمی تواند وضو را ترک کند و احتیاط مستحب آن است که تیمم هم بنماید بلی اگر می ترسد که اگر وضو بگیرد مبتلا به مرض صعب العلاج شود، نباید وضو گرفته و باید تیمم کند و چنانچه به این حد نرسد، ولی وضو برای او مشقتی داشته باشد که متعارف ِ مردم آن را تحمل نمی کنند، می تواند وضو را ترک کرده تیمم کند اما

ص: 173

اگر مشقت را تحمل نمود و وضو گرفت وضوی او صحیح است و اگر نداند که وضو برای او ضرر شدید دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد ضرر شدید داشته ، صحت وضوی او محل اشکال است .

[مسأله 289 اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد]

مسأله 289 اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن صحیح است ضرر ندارد و بیشتر از آن ضرر دارد، باید با همان مقدار وضو بگیرد (1). (1) (مکارم :) یا مثلًا اگر آب سرد ضرر دارد باید آب را گرم کند.

شرط سیزدهم :
اشاره

(1) آن که در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد (2). (1) (مکارم :) شرط دوازدهم .. (سیستانی :) شرط یازدهم .. (2) (بهجت ، زنجانی :) و گر نه وظیفه او وضوی جبیره ای یا تیمّم خواهد بود.

[مسأله 290 اگر می داند چیزی به اعضاء وضو چسبیده ]

مسأله 290 اگر می داند چیزی به اعضاء وضو چسبیده ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می کند یا نه ، باید آن را برطرف کند (1) یا آب را به زیر آن برساند (2). (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (زنجانی :) لازم به ذکر است که معیار در شک در وجود مانع یا مانع بودن چیزی که در محل وضو است ، متعارف مردم می باشد پس اگر متعارف مردم در جایی شک نمی کنند ولی برای کسی شک ایجاد شود، اعتنا به شک نمی کند.

[مسأله 291 اگر زیر ناخن چرک باشد]

مسأله 291 اگر زیر ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد (1)، ولی اگر ناخن را بگیرند (2) باید برای وضو آن چرک را برطرف کنند و نیز اگر ناخن بیشتر از معمول بلند باشد (3)، باید چرک زیر مقداری را که از معمول بلندتر است برطرف نمایند. (1) (مکارم :) ولی بهتر است آن را تمیز کند .. (2) (سیستانی :) چنانچه آن چرک مانع از رسیدن آب به پوست باشد ..

(زنجانی :) و بدانند یا احتمال دهند آن چرک مانع از رسیدن آب به پوست است .. (3) (فاضل :) و چرک زیر آن جزءِ ظاهر به حساب آید ..

[مسأله 292 اگر در صورت و دستها به واسطه سوختن برآمدگی پیدا شود]

مسأله 292 اگر در صورت و دستها و جلوی سر و روی پاها به واسطه سوختن یا چیز دیگر، برآمدگی پیدا شود (1)، شستن و مسح روی آن کافی است . و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زیر پوست لازم نیست ، بلکه اگر پوست یک قسمت آن کنده شود، لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده نشده برساند ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود (2) باید آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند (3). (1) (بهجت :) مثل بلند شدن پوست به سبب باد کردن محل ّ آن ، تا وقتی که جزءِ بدن به حساب می آید .. (2) (زنجانی :) باید آب را به زیر آن برساند. (3) (فاضل :) آب را به زیر آن و هم روی آن برساند.

(بهجت :) می تواند آن را قطع کند یا آب را به زیر آن برساند، یا آن که در هر وقتی به وظیفه آن وقت ، عمل نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه به واسطه سوختگی یا چیز دیگر تاولهایی بر اعضای وضو

ص: 174

پیدا شود شستن و مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست ، ولی چنانچه قسمتی از پوست کنده شده که گاهی به بدن می چسبد و گاهی بلند می شود باید آب را به زیر آن برساند به شرط این که ضرر نداشته باشد.

[مسأله 293 اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده ]

مسأله 293 اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده یا نه ، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، مثل آن که بعد از گِل کاری شک کند گِل به دست او چسبیده یا نه ، باید وارسی کند، یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند (1) که اگر بوده برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است (2). (1) (زنجانی :) به قدری دست بمالد که برای خود او یا نوع مردم اطمینان پیدا شود .. (2) (بهجت :) و اگر از روی غفلت وضو گرفت و بعد معلوم شد که مانعی بوده ، وضویش باطل است و اگر احتمال داد که مانعی در کار نیست و به امید عدم مانع ، وضو گرفت یا غافل شد و بعد معلوم شد مانعی در کار نبوده صحیح بودن وضو خالی از وجه نیست .

(مکارم :) مسأله هر گاه انسان احتمال دهد مانعی در اعضای وضو وجود دارد اگر احتمال آن عقلائی است باید وارسی کند، مثل این که بعد از گِل کاری یا رنگ کاری شک کند مقداری گِل یا رنگ به دست او چسبیده است .

[مسأله 294 جایی را که باید شست و مسح کرد]
اشاره

مسأله 294 جایی را که باید شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد اگر چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد (1). و هم چنین است اگر بعد از گچکاری و مانند آن چیز سفیدی که جلوگیری از رسیدن آب به پوست نمی نماید بر دست بماند، ولی اگر شک کند که با بودن آنها آب به بدن می رسد یا نه ، باید آنها را برطرف کند. (1) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر جایی را که باید شست یا مسح کرد، چرک باشد ولی چرک آن مانع از رسیدن آب به بدن نباشد، اشکال ندارد ..

(مکارم :) مسأله رنگهایی که مانع رسیدن آب به بدن نیست ، برای وضو ضرری ندارد ولی اگر مانع باشد یا شک ّ کند که مانع است یا نه باید آن را برطرف سازد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 299 کسی که پوست بدن او چرب است ، اگر چربی آن ، جرم ندارد که مانع رسیدن آب به پوست باشد، اشکال ندارد و اگر احراز کند که محل ّ وضو به طوری چرب است که مانع رسیدن آب می شود، اوّل خشک کند بعد وضو بگیرد.

[مسأله 295 اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست ]

مسأله 295 اگر پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به آنجا رسانده یا نه ، وضوی او صحیح است (1)، ولی اگر بداند که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده ، باید دوباره وضو بگیرد. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 175

(خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، فاضل :) چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو ملتفت بوده وضوی او صحیح است . [پایان مسأله ] (بهجت :) در صورتی که احتمال بدهد موقع وضو ملتفت و متوجه بوده و مانع را برطرف کرده است وضوی او صحیح است . [پایان مسأله ]

[مسأله 296 اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد]

مسأله 296 اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودی خود زیر آن می رسد و گاهی نمی رسد و انسان بعد از وضو شک کند که آب زیر آن رسیده یا نه ، چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسیدن آب به زیر آن نبوده باید دوباره وضو بگیرد. (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، تبریزی ، بهجت ، صافی :) احتیاط واجب ( (سیستانی :) احتیاط مستحب ) آن است که دوباره وضو بگیرد.

[مسأله 297 اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است ]

مسأله 297 اگر بعد از وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است در اعضای وضو ببیند و نداند موقع وضو بوده یا بعد پیدا شده ، وضوی او صحیح است (1)، ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده ، احتیاط واجب (2) آن است که دوباره وضو بگیرد (3). (1) (زنجانی :) مگر آن که بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده که در این صورت ، لازم است دوباره وضو بگیرد. (2) (سیستانی :) احتیاط مستحب ّ .. (3) (فاضل :) باید دوباره وضو بگیرد.

(مکارم :) مسأله وجود انگشتر و دست بند و مانند آن اگر مانع رسیدن آب نباشد برای وضو ضرری ندارد و می تواند آن را جابجا کند تا آب به زیر آن برسد و شسته شود و اگر بعد از وضو، انگشتر یا مانع دیگری در دست ببیند و نداند موقع وضو بوده یا نه وضوی او صحیح است ، به شرط این که احتمال بدهد در حال وضو توجّه به این امر داشته است .

[مسأله 298 اگر بعد از وضو شک کند]
اشاره

مسأله 298 اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در اعضای وضو بوده یا نه ، وضو صحیح است . (1) (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو ملتفت بوده است وضو صحیح است .

(گلپایگانی ، صافی :) [چنانچه ] احتمال بدهد که در وقت وضو ملتفت بوده و اگر مانعی بوده برطرف کرده وضویش صحیح است ولی اگر بداند که وقت وضو ملتفت نبوده احتیاط لازم آن است که دوباره وضو بگیرد.

(فاضل :) [چنانچه ] احتمال او از نظر عقلائی به جا باشد در صورتی که احتمال التفات در حال وضو بدهد وضویش صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 297.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 322 اگر بعد از فراغت وضو شک ّ کند همه کارهای وضو را انجام داده یا نه ، یا شرایط در آن جمع بوده یا نه ، اعتنا نکند، امّا اگر در حال وضو شک ّ کند باید به جا آورد.

ص: 176

احکام وضو

[مسأله 299 کسی که در کارهای وضو خیلی شک می کند]

مسأله 299 کسی که در کارهای وضو و شرایط آن مثل پاک بودن آب (1) و غصبی نبودن آن خیلی شک می کند (2) باید به شک خود اعتنا نکند. (1) (مکارم :) و وجود مانع بر اعضای وضو، زیاد شک ّ می کند، باید اعتنا نکند و مطابق معمول مردم انجام دهد. (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه به حدّ وسوسه برسد ..

[مسأله 300 اگر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه ]

مسأله 300 اگر شک کند که وضوی او باطل شده یا نه ، بنا می گذارد که وضوی او باقی است (1)، ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته باشد و بعد از وضو رطوبتی از او بیرون آید که نداند بول است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است . (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 301 کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه ]

مسأله 301 کسی که شک دارد وضو گرفته یا نه ، باید وضو بگیرد.

[مسأله 302 کسی که می داند وضو گرفته و حَدَثی هم از او سر زده ]
اشاره

مسأله 302 کسی که می داند وضو گرفته و حَدَثی هم از او سر زده ، مثلًا بول کرده ، اگر نداند کدام جلوتر بوده (1)، چنانچه پیش از نماز است باید وضو بگیرد (2) و اگر در بین نماز است باید نماز را بشکند و وضو بگیرد (3) و اگر بعد از نماز است باید وضو بگیرد و باید نمازی را که خوانده دوباره بخواند (4). (1) (مکارم :) باید وضو بگیرد. [پایان مسأله ] (2) (اراکی :) مگر آن که تاریخ وضو را بداند، که باید بنا بر وضو داشتن بگذارد ..

(زنجانی :) و اگر در بین نماز شک کند نمی تواند به نماز خود اکتفا کند، بلکه باید وضو گرفته نماز خود را اعاده کند، و احتیاط مستحب آن است که نماز را رجاءً تمام کرده ، سپس وضو گرفته ، نماز را اعاده کند. و اگر بعد از نماز شک کند، نمازی که خوانده صحیح است در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع به نماز ملتفت بوده است ، ولی بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد. و اگر تاریخ وضو معلوم باشد و تاریخ سر زدن حدث از او مجهول باشد، در همه صورتها نماز او صحیح است و حکم به وضو دار بودن او می شود؛ بنا بر این اگر مثلًا می داند که در هنگام ظهر وضو گرفته و نمی داند که آیا قبل از آن حدثی از او سر زده یا بعد از آن ، نماز او صحیح است و می تواند تمام احکام وضو را بار کند. (3) (اراکی :) مگر تاریخ وضو را بداند، و اگر نماز را خوانده است و تاریخ وضو را نمی داند باید وضو بگیرد و بنا بر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط آن است که نماز را تمام کند و با وضوی دیگر اعاده کند .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، بهجت ، سیستانی :) اگر بعد از نماز است ، نمازی که خوانده صحیح است ( (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که احتمال ِ التفات در حال شروع به نماز را بدهد) و برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد.

(نوری :) بنا بر احتیاط واجب نمازی را که خوانده دوباره بخواند.

ص: 177

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، صافی :) مساله 309 (بهجت :) مساله 307 اگر بعد از وضو یا در بین آن یقین کند که بعضی جاها را نشسته یا مسح نکرده است ، چنانچه رطوبت جاهایی که پیش از آن است خشک شده باشد باید دوباره وضو بگیرد و اگر خشک نشده باید جایی را که فراموش کرده و آن چه بعد از آن است بشوید یا مسح کند و اگر در بین وضو در شستن یا مسح کردن جایی شک ّ کند باید به همین دستور عمل کند.

(زنجانی :) تمام جاهایی ..

خوئی (، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) به جهت طول مدت خشک شده ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) یا به جهت گرمی هوا (زنجانی : یا باد) و مانند آن خشک شده ..

[مسأله 303 اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه ]

مسأله 303 اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته یا نه (1)، نماز او صحیح است ، ولی باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد. (2) (1) (خوئی ، تبریزی ، فاضل :) در صورتی که احتمال بدهد که در حال شروع به نماز ملتفت حالش بوده است ..

(صافی :) در صورتی که احتمال می دهد پیش از نماز به حکم لزوم وضو برای نماز ملتفت بوده ..

(زنجانی :) در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع به نماز ملتفت بوده و لو اجمالًا که باید وضو داشته باشد .. (2) (زنجانی :) احتیاط آن است که برای نمازهای دیگر وضو بگیرد.

[مسأله 304 اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه ]

مسأله 304 اگر در بین نماز شک کند که وضو گرفته یا نه ، نماز او باطل است و باید وضو بگیرد و نماز را بخواند (1). (1) (بهجت :) مگر این که به امید صحیح بودن ، نماز را بخواند بعد اگر فهمید که وضو داشته نمازش بنا بر اظهر صحیح است ؛ و هم چنین است اگر قبل از نماز شک ّ کرد که وضو دارد یا نه ، ولی گمان به وضو داشت .

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم ( (مکارم :) احتیاط واجب ) آن است که نماز را تمام کند و بعد با وضوی دیگر آن را اعاده نماید.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید وضو بگیرد و نماز را دوباره بخواند.

(زنجانی :) در صورتی که احتمال بدهد در حال شروع نماز ملتفت بوده و لو اجمالًا که باید وضو داشته باشد، نمازش صحیح است ؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نمازش را رجاءً تمام کرده و وضو گرفته و نماز را از سر بخواند؛ و بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

[مسأله 305 اگر بعد از نماز شک کند]

مسأله 305 اگر بعد از نماز شک کند (1) که قبل از نماز وضوی او باطل شده یا بعد از نماز، نمازی که خوانده صحیح است (2). این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) اگر بعد از نماز بفهمد که وضوی او باطل شده ولی شک ّ کند .. (2) (زنجانی :) چنانچه احتمال بدهد که در هنگام شروع نماز التفات به شرایط صحت نماز داشته است نمازی که خوانده صحیح است .

ص: 178

[مسأله 306 اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد]
اشاره

مسأله 306 اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ریزد (1) یا نمی تواند از بیرون آمدن ِ غائط خودداری کند (2)، چنانچه یقین دارد (3) که از اول وقت نماز (4) تا آخر آن به مقدار وضو گرفتن و نماز خواندن مهلت پیدا می کند، باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می کند بخواند و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است ، باید در وقتی که مهلت دارد فقط کارهای واجب نماز را به جا آورد و کارهای مستحب ّ آن مانند اذان و اقامه و قنوت (5) را ترک نماید (6). (1) (زنجانی :) که به وی مسلوس گفته می شود .. (2) (زنجانی :) که به وی مبطون گفته می شود .. (3) (مکارم :) چنانچه می داند .. (4) (فاضل :) چنانچه از اوّل وقت نماز .. (5) (زنجانی :) بلکه سوره .. (6) (بهجت ، نوری :) کارهای مستحب ّ آن مانند اذان و اقامه را ترک نماید، (بهجت : اگر در مراقبت آن وقت ، عسر و حرج و مشکلی برای او پیش نیاید).

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 314 کسی که بول او قطره قطره می ریزد و به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند می تواند با همین حالت نماز بخواند و خروج بول با این کیفیت وضوی او را باطل نمی کند، بلکه وضو به سبب حدث به نحو متعارف ؛ هم چون خوابیدن یا بول یا غائط کردن مثل سایر مردم و .. باطل می شود.

[مسأله 307 اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند]

مسأله 307 اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند و در بین نماز چند دفعه بول (1) از او خارج می شود (2)، (وضوی اوّل کافی است ، ولی چنانچه مرضی دارد که در بین نماز چند مرتبه غائط از او خارج می شود (3)) که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضو بگیرد سخت نیست (4)، باید (5) ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائط (6) از او خارج شد وضو بگیرد (7) و بقیه نماز را بخواند (8). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) یا غائط .. (2) (تبریزی :) اظهر آن است که اگر همان نماز را با یک وضو بخواند کفایت می کند و اگر غائط او پی در پی خارج می شود در صورتی که وضو گرفتن سخت نباشد بعد از خارج شدن در اثناءِ نماز فوراً وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند و باید از قبله منصرف نشود و مبطل دیگری از نماز را مرتکب نشود. [پایان مسأله ] (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، مکارم و بهجت نیست ] (4) (بهجت :) و عسر و حرج در کار نیست و کاری که نمازش را باطل می کند پیش نمی آید .. (5) (خوئی :) احتیاط این است که .. (مکارم :) باید بنا بر احتیاط واجب .. (6) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) بول یا غائط .. (مکارم :) هر وقت چیزی .. (7) (گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، صافی :) فوراً وضو بگیرد .. (8) (خوئی :) اگر چه اظهر آن است که اگر همان نماز را با یک وضو بخواند کفایت می کند.

(اراکی ، بهجت :) و احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را دوباره با یک وضو بخواند (بهجت : و اگر در بین آن نماز وضوی او باطل شد اعتنا نکند).

ص: 179

(گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط واجب آن است که کسی که نمی تواند خود را از بول یا خارج شدن غائط، نگاه دارد و وضو در بین نماز موجب به هم خوردن موالات نماز شود، همان نماز را دوباره با یک وضو بخواند و اگر در بین آن نماز وضوی او باطل شد اعتنا نکند.

(مکارم :) امّا اگر چنان پی در پی از او خارج می شود که این کار برای او مشقّت بار است یک وضو کافی است .

(فاضل :) مسأله اگر به مقدار وضو و نماز وقت پیدا نمی کند و در بین نماز چند دفعه بول از او خارج می شود اگر برای او حرجی نیست یعنی سختی که معمولًا تحمل نمی شود در آن نباشد باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت بول از او خارج شد بنا بر احتیاط واجب وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند و نیز اگر مرضی دارد که در بین نماز چند مرتبه غائط از او خارج می شود، اگر برای او حرجی نیست باید ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائط از او خارج شد وضو بگیرد و بقیه نماز را بخواند.

(زنجانی :) مسأله کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط جلوگیری کند و به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند، چنانچه در بین نماز یک یا چند دفعه غائط از او خارج می شود، به طوری که وضو گرفتن بعد از هر بار خروج غائط برای او حرجی نیست ، باید آبی در کنار خود قرار دهد و بعد از هر دفعه خروج غائط فوراً با رعایت شرایط نماز؛ هم چون رو به قبله بودن ، وضو گرفته و نماز را از جایی که قطع کرده ادامه دهد و اگر این کار برای او حرجی است ، می تواند با همان حال نماز بخواند و تنها حدث به نحو متعارف وضوی او را باطل می کند.

(سیستانی :) مسأله اگر به مقدار وضو و قسمتی از نماز مهلت پیدا می کند و در بین نماز یک دفعه یا چند دفعه بول یا غائط از او خارج می شود، احتیاط لازم آن است که در مهلتی که دارد وضو گرفته و نماز بخواند ولی در میان نماز لازم نیست به سبب بول یا غائط خارج شده وضو را تجدید کند.

[مسأله 308 کسی که غائط طوری پی در پی از او خارج می شود]

مسأله 308 کسی که غائط (1) طوری پی در پی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او سخت است ، اگر بتواند مقداری از نماز را با وضو بخواند، باید برای هر نماز یک وضو بگیرد. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، بهجت ، صافی :) بول یا غائط ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 312.

(فاضل :) مسأله کسی که غائط پی در پی از او خارج می شود اگر بتواند مقداری از نماز را با وضو بخواند، باید بعد از هر دفعه وضوی خود را تکرار کند تا وقتی که برای او حرجی باشد.

(مکارم :) مسأله چنان که گفته شد هر گاه بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او بسیار مشکل است یک وضو کافی است ، بلکه می تواند دو نماز مانند ظهر و عصر را با همان یک وضو بخواند، اگر چه احتیاط آن است که برای هر نماز یک وضو بگیرد.

(زنجانی :) مسأله کسی که نمی تواند از خروج بول یا خروج باد جلوگیری کند لازم نیست

ص: 180

برای هر نماز وضو بگیرد، هم چنین در مورد کسی که نمی تواند از خروج غائط جلوگیری کند و وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او حرجی است . ولی اگر حرجی نیست باید برای هر نماز وضو گرفته و فوراً مشغول نماز شود.

[مسأله 309 کسی که بول پی در پی از او خارج می شود]
اشاره

مسأله 309 کسی که بول پی در پی از او خارج می شود اگر بین دو نماز، قطره بولی از او خارج نشود می تواند با یک وضو هر دو نماز را بخواند و قطره هایی که بین نماز خارج می شود اشکال ندارد (1). این مسأله در رساله سایر آیات عظام نیست (1) (فاضل :) گر چه سزاوار است احتیاط مراعات شود.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 331 هر گاه این گونه افراد با اختیار خود بول یا غائط کنند باید وضو بگیرند.

[مسأله 310 کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود]

مسأله 310 کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود اگر نتواند هیچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، می تواند چند نماز را با یک وضو بخواند (1)، مگر اختیاراً بول یا غائط کند یا چیز دیگری که وضو را باطل می کند پیش آید. این مسأله ، در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، زنجانی و سیستانی نیست . (1) (گلپایگانی ، اراکی ، بهجت ، صافی :) احتیاط واجب آن است که برای هر نماز یک وضو بگیرد (بهجت : و اگر با تیمّم می تواند مقداری از نماز را با تیمّم بخواند، تیمّم هم بنماید).

(مکارم :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (331) در همین صفحه .

[مسأله 311 اگر مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند]

مسأله 311 اگر مرضی دارد که نمی تواند از خارج شدن باد جلوگیری کند، (1) باید به وظیفه کسانی که نمی توانند از بیرون آمدن غائط (2) خودداری کنند عمل نماید. (1) (زنجانی :) خروج باد، وضو را باطل نمی کند و می تواند با همان حال نماز بخواند. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، بهجت ، مکارم ، صافی :) بول و غائط ..

[مسأله 312 کسی که غائط پی در پی از او خارج می شود]
اشاره

مسأله 312 کسی که غائط (1) پی در پی از او خارج می شود، باید برای هر نمازی وضو بگیرد و فوراً مشغول نماز شود، ولی برای به جا آوردن سجده و تشهّد فراموش شده و نماز احتیاط که باید بعد از نماز انجام داد در صورتی که آنها را بعد از نماز فوراً (2) به جا بیاورد، وضو گرفتن لازم نیست . (1) (گلپایگانی ، بهجت ، مکارم ، صافی :) بول یا غائط .. (2) [کلمه «فوراً» در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (خوئی :) مسأله کسی که بول او طوری پی در پی از او خارج می شود که وضو گرفتن بعد از هر دفعه برای او سخت است برای هر نمازش بدون اشکال یک وضو کفایت می کند، بلکه اظهر این است که یک وضو برای چندین نماز نیز کافی است مگر این که محدث به حدث دیگری گردد و بهتر آن است که برای هر نمازیک وضو بگیرد، ولی برای سجده و تشهد قضا شده و نماز احتیاط وضوی دیگری لازم نیست .

ص: 181

(تبریزی :) کسی که بول او پی در پی از او خارج می شود ..

(سیستانی :) کسی که بول یا غائط طوری پی در پی از او خارج می شود که به مقدار وضو و قسمتی از نماز مهلت پیدا نمی کند یک وضو برای چندین نمازش کافی است . مگر این که چیز دیگری که وضو را باطل می کند مانند خواب از او سر بزند و یا بول و غائط بطور طبیعی از او خارج شود ..

(تبریزی :) و این چنین است اگر غائط از او پی در پی خارج شود و تجدید وضو سخت باشد.

(زنجانی :) مسأله سجده و تشهد قضا شده و نماز احتیاط حکم اجزای نماز را دارد، بنا بر این برای کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط جلوگیری کند اگر در ضمن سجده یا تشهدِ قضا شده یا نماز احتیاط غائط از وی خارج شود، چنانچه حرجی نیست ، باید وضو گرفته و بقیه عمل را انجام دهد.

مسائل اختصاصی

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 316 (سیستانی :) مسأله 309 کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، لازم نیست بعد از وضو فوراً نماز بخواند، اگر چه بهتر این است که به نماز مبادرت نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 317 سیستانی (:) مسأله 310 کسی که بول یا غائط پی در پی از او خارج می شود، بعد از وضو گرفتن جایز است که نوشته قرآن را مس ّ نماید، اگر چه در غیر حال نماز باشد.

[مسأله 313 کسی که بول او قطره قطره می ریزد]

مسأله 313 کسی که بول او قطره قطره می ریزد باید برای نماز به وسیله کیسه ای (1) که در آن ، پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن بول به جاهای دیگر جلوگیری می کند، خود را حفظ نماید و احتیاط واجب آن است که پیش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد (2)، و نیز کسی که نمی تواند از بیرون آمدن غائط خودداری کند، چنانچه ممکن باشد باید به مقدار نماز از رسیدن غائط به جاهای دیگر جلوگیری نماید. و احتیاط واجب آن است که اگر مشقت ندارد (3)، برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد (4). (1) (زنجانی :) کیسه پاکی .. (2) (فاضل :) و کیسه را هم بنا بر احتیاط واجب تطهیر نماید ..

(بهجت :) مخرج بول و کیسه ای را که نجس شده آب بکشد یا عوض کند ..

(زنجانی :) باید برای هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد و نیز کیسه را که نجس شده آب کشیده یا آن را تعویض نماید. ولی اگر نماز ظهر و عصر را با هم بخواند لازم نیست برای نماز عصر مخرج بول و کیسه را تطهیر نموده و می تواند با همان حال نماز عصر را هم بخواند. و هم چنین است اگر نماز مغرب و عشا را با هم بخواند، و در هر حال تا می تواند باید از سرایت نجاست به جاهای دیگر بدن جلوگیری کند .. (3) (فاضل :) اگر حرجی نیست .. (4) (زنجانی :) در صورت امکان برای هر نماز مخرج غائط را آب بکشد و اگر در وسط نماز هم غائط بیرون آید بنا بر احتیاط اگر مشقت ندارد مخرج غائط را آب بکشد.

(مکارم :) مسأله کسی که بول یا غائط از او بی اختیار خارج می شود باید برای نماز به وسیله

ص: 182

کیسه و مانند آن از آلودگی جاهای دیگر بدن جلوگیری کند و احتیاط آن است که پیش از هر نماز مخرج را آب بکشد.

[مسأله 314 کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند]

مسأله 314 کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند (1) در صورتی که ممکن باشد و مشقت و زحمت و خوف ضرر نداشته باشد باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید و بنا بر احتیاط واجب اگر چه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، خود را معالجه نماید. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) در صورتی که ممکن باشد به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط جلوگیری نماید، بهتر آن است که جلوگیری نماید (خوئی ، سیستانی : اگر چه خرج داشته باشد) بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود بهتر آن است (تبریزی : احوط آن است ) که خود را معالجه کند.

(مکارم :) اگر به آسانی قابل معالجه باشند واجب است معالجه کنند و اگر نکنند، برای آنها اشکال دارد. [پایان مسأله (اراکی ، گلپایگانی ، بهجت ، فاضل ، نوری ، زنجانی ، صافی :) مسأله کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط (زنجانی : و باد) خودداری کند، در صورتی که ممکن باشد، باید به مقدار نماز از خارج شدن بول و غائط (زنجانی : و باد) جلوگیری کند اگر چه خرج داشته باشد، بلکه اگر مرض او به آسانی معالجه شود، احتیاط واجب آن است که خود را معالجه کند.

(اراکی ، بهجت ، نوری :) و مشقت و زحمت و خوف ضرر نداشته باشد ..

(بهجت :) و خرج آن به او ضرر زیادی نزند ..

(فاضل :) اگر چه متضمن مخارجی باشد و بنا بر احتیاط واجب اگر مرض او معالجه شود خود را معالجه کند. (بهجت :) یعنی بدون عُسر شخصی ..

(زنجانی :) احتیاط مستحب .

[مسأله 315 کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند]

مسأله 315 کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط (1) خودداری کند، بعد از آن که مرض او خوب شد، لازم نیست نمازهایی را که در وقت مرض مطابق وظیفه اش خوانده قضا نماید. ولی اگر در بین وقت نماز مرض او خوب شود، باید (2) نمازی را که در آن وقت خوانده دوباره بخواند. (1) (زنجانی :) یا باد .. (2) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم ..

(مکارم :) باید بنا بر احتیاط واجب .. (بهجت :) باید بنا بر احتیاط مستحب ..

چیزهایی که باید برای آنها وضو گرفت

[مسأله 316 برای شش چیز وضو گرفتن واجب است ]

مسأله 316 برای شش چیز وضو گرفتن واجب است : اول : برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت (1). دوم : برای سجده و تشهّد فراموش شده (2)، اگر بین آنها و نماز (3)، حَدَثی از او سر زده مثلًا بول کرده باشد (4). سوم : برای طواف واجب خانه کعبه (5). چهارم : اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد (6). پنجم : اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خطّ قرآن برساند (7). ششم : برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن (8)، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن

ص: 183

خود را به خطّ قرآن برساند، ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو، بی احترامی به قرآن باشد (9) باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن (10) بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد (11) و تا ممکن است از دست گذاشتن به خطّ قرآن خودداری کند. (1) (خوئی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی ، زنجانی :) و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است .. (2) (مکارم :) [پایان مورد دوّم ] (3) (زنجانی :) نماز واجب .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) ولی برای سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد ..

(گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) و احتیاط واجب ( (زنجانی :) و احتیاط) آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد .. (5) (سیستانی :) که جزء حج یا عمره باشد ..

(مکارم :) سوم : طواف واجب (باید توجه داشت طوافهایی که جزء حج یا عمره است طواف واجب حساب می شود هر چند اصل حج و عمره مستحب باشد) .. (6) (زنجانی :) یا به جهت اجاره یا شرط در معاملات یا دستوری که اطاعت آن لازم است ، وضو واجب شده باشد .. (7) (مکارم :) در صورتی که این نذر شرعاً رجحان داشته باشد مثل این که می خواهد از روی احترام خطّ قرآن را ببوسد .. (سیستانی :) پنجم : اگر نذر کرده باشد که قرآن را مثلًا ببوسد ..

(زنجانی :) پنجم : اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن و مانند آن که مس آنها بدون وضو جایز نیست ، یا به جهت اجاره یا شرط یا دستوری که اطاعت آن لازم است رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و مانند آن بر او لازم شده باشد .. (8) (گلپایگانی ، صافی :) از محلی که بودن قرآن در آنجا اهانت به قرآن باشد ..

(زنجانی :) از مزبله و مانند آن ..

(مکارم :) ششم : برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از محل آلوده ، هر گاه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خطّ قرآن برساند. [پایان مسأله ] (9) (زنجانی :) باید تیمم کند و اگر معطل شدن به مقدار تیمم هم بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون تیمم قرآن را از مزبله و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد. [پایان مسأله ] (10) (گلپایگانی ، صافی :) قرآن را از آنجا .. (11) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و در صورت پنجم و ششم بنا بر احتیاط واجب اسم پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام هم مثل قرآن است . [پایان مسأله ]

[مسأله 317 مس ّ نمودن خطّ قرآن ]

مسأله 317 مس ّ نمودن خطّ قرآن ، یعنی رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است (1). ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مس ّ آن اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط مستحب ّ آن است که موی خود را هم به خطّ قرآن نرساند ..

(بهجت :) ولی تماس ّ موی انسان با خطّ قرآن بنا بر أظهر مانعی ندارد، حتّی اگر کوتاه باشد ..

ص: 184

[مسأله 318 جلوگیری بچه و دیوانه از مس ّ خطّ قرآن واجب نیست ]

مسأله 318 جلوگیری بچه و دیوانه از مس ّ خطّ قرآن (1) واجب نیست ، ولی اگر مس ّ نمودن آنان بی احترامی به قرآن (2) باشد، باید از آنان جلوگیری کنند. (1) (2) (زنجانی :) قرآن و مانند آن ..

(مکارم :) مسأله هر گاه دیوانه یا بچه ای بدون وضو دست به خطّ قرآن می زند جلوگیری او واجب نیست ، اما اگر کاری کنند که بی احترامی به قرآن باشد، باید از آنها جلوگیری کرد.

[مسأله 319 کسی که وضو ندارد]

مسأله 319 کسی که وضو ندارد، حرام است (1) اسم خداوند متعال (2) را به هر زبانی نوشته شده باشد مس ّ نماید (3). و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب مس ّ اسم مبارک پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام . (4) (1) (خوئی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب حرام است ..

(زنجانی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط حرام است .. (2) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) و صفات خاصه او را .. (3) (زنجانی :) مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد ..

(مکارم :) (بنا بر احتیاط واجب ) و مس ّ اسم مبارک پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه هدی علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام نیز اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است . (4) (اراکی ، نوری :) مس ّ اسم مبارک پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام اگر (نوری : هتک و) بی احترامی به آنان باشد حرام است . و گر نه احتیاط مستحب ّ آن است که مس ّ نکند.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بهتر آن است که اسم مبارک پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام را هم مس ّ ننماید.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب نامهای مبارک پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام را هم مسح ننماید.

(فاضل :) مسأله کسی که وضو ندارد، بنا بر احتیاط اسم خداوند متعال را به هر زبانی که نوشته شده باشد مس ّ ننماید.

[مسأله 320 اگر پیش از وقت نماز به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد]

مسأله 320 اگر پیش از وقت نماز به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند صحیح است (1)، و نزدیک وقت نماز هم اگر به قصد مهیّا بودن برای نماز وضو بگیرد اشکال ندارد (2). (1) (فاضل :) و نیز اگر به قصد قربت وضو بگیرد کافی است . (بهجت ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (تبریزی :) و لکن نیّت واجب نکند.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان به قصد این که با طهارت باشد وضو بگیرد یا غسل کند، صحیح است ؛ اگر چه پیش از وقت نماز باشد.

(سیستانی :) مسأله وضو هر وقت بگیرد؛ چه قبل از وقت نماز، نزدیک به آن یا با فاصله و چه بعد از دخول وقت ، اگر به قصد قربت باشد صحیح است و نیت وجوب و استحباب لازم نیست بلکه اگر اشتباهاً نیت وجوب کند و بعد معلوم شود واجب بوده ، وضو صحیح است .

ص: 185

(مکارم :) مسأله مستحب ّ است انسان برای این که با طهارت باشد وضو بگیرد خواه نزدیک وقت نماز باشد یا نه ؛ و با آن وضو، می تواند نماز بخواند.

[مسأله 321 کسی که یقین دارد وقت داخل شده ]

مسأله 321 کسی که یقین دارد وقت داخل شده ، اگر نیّت وضوی واجب کند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده ، وضوی او صحیح است . این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست

[مسأله 322 مستحب ّ است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور]

مسأله 322 مستحب ّ است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام (1) وضو بگیرد و هم چنین برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نیز برای مس ّ حاشیه قرآن و برای خوابیدن ، وضو گرفتن مستحب ّ است و نیز مستحب ّ است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد و اگر برای یکی از این کارها وضو بگیرد هر کاری را که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد مثلًا می تواند با آن وضو نماز بخواند. (1) (زنجانی :) حرم معصومین علیهم السلام ..

(مکارم :) مسأله وضو گرفتن در چند جا مستحب ّ است : برای خواندن قرآن ، برای نماز میّت و برای دعا و مانند آن و نیز مستحب ّ است کسی که وضو دارد برای خواندن نماز، تجدید وضو کند و هر گاه به قصد یکی از این کارها وضو بگیرد تمام کارهایی را که مشروط به وضو است می تواند انجام دهد.

(سیستانی :) مسأله مستحب است کسی که وضو دارد برای هر نماز دوباره وضو بگیرد و بعضی از فقهاء فرموده اند مستحب است انسان برای نماز میت و زیارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان علیهم السلام و برای همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و مس ّ حاشیه قرآن و برای خوابیدن وضو بگیرد ولی مستحب بودن وضو در این موارد ثابت نیست بلی اگر به احتمال مستحب بودنش وضو بگیرد وضویش صحیح است و هر کاری که باید با وضو انجام داد، می تواند به جا آورد مثلًا می تواند با آن وضو نماز بخواند.

چیزهایی که وضو را باطل می کند

[مسأله 323 هفت چیز وضو را باطل می کند]

مسأله 323 هفت چیز (1) وضو را باطل می کند: اول : بول (2). دوم : غائط.

سوم : باد معده و روده که از مخرج غائط خارج شود. (3) چهارم : خوابی که به واسطه آن (4) چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. (5) پنجم : چیزهایی که عقل را از بین می برد، مانند دیوانگی و مستی و بی هوشی . (6) ششم : استحاضه زنان ، که بعداً گفته می شود. هفتم : کاری که برای آن باید غسل کرد مانند جنابت (7). (1) (مکارم :) هشت چیز .. (2) (بهجت :) و در حکم بول است رطوبتی که انسان نداند بول است یا نه اگر قبل از استبراء کردن از او خارج شود ..

(سیستانی :) و در حکم بول است ظاهراً بلل مشتبهی که از انسان بعد از بول و قبل از استبراء خارج می شود .. (3) (بهجت :) و یا از غیر مخرج ، اگر این عنوان بر آن ، صدق نماید .. (4) (مکارم :) خوابی که بر عقل غلبه کند و به واسطه آن .. (5) (بهجت :) و هم چنین است اگر گوش هم نشنود ولی نخوابیده باشد، مثل این که به ادامه فکر سابق مشغول باشد .. (6) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

ص: 186

(7) (گلپایگانی ، صافی :) و حیض و نفاس . و حکم مس ّ میّت در جای خود گفته می شود.

(زنجانی :) و حیض . و باطل شدن وضو در مس ّ میّت بنا بر احتیاط است .

(فاضل :) و ثبوت این حکم در مثل مس ّ میت مبنی بر احتیاط است .

(مکارم :) [و] هشتم : مس ّ میّت انسان .

(خوئی ، سیستانی :) هفتم : جنابت بلکه بنا بر احتیاط مستحب هر کاری که برای آن باید غسل کرد.

(بهجت :) هفتم : جنابت و بنا بر أحوط مس ّ میّت ، اگر غسل برای آن کافی نبوده و نیاز به وضو نیز داشته باشد.

احکام وضوی جبیره

اشاره

چیزی که با آن زخم و شکسته را (1) می بندند و دوایی که روی زخم و مانند آن می گذارند جبیره نامیده می شود. (1) (زنجانی :) زخم و عضو شکسته را .. (فاضل :) زخم و جای شکسته را ..

[مسأله 324 اگر در یکی از جاهای وضو زخم یا دُمل یا شکستگی باشد]

مسأله 324 اگر در یکی از جاهای وضو زخم یا دُمل یا شکستگی باشد، چنانچه روی آن باز است (1) و آب برای آن ضرر ندارد، باید به طور معمول وضو گرفت . (1) (مکارم :) و خون ندارد ..

[مسأله 325 اگر زخم یا دُمل یا شکستگی در صورت و دستها است ]

مسأله 325 اگر زخم یا دُمل یا شکستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، اگر اطراف آن را بشوید کافی است (1)، ولی چنانچه (2) کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، بهتر آن است که دست تر بر آن بکشد و بعد پارچه پاکی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم بکشد (3). و اگر این مقدار هم ضرر دارد یا زخم نجس است و نمی شود آب کشید (4)، باید اطراف زخم را به طوری که در وضو گفته شد، از بالا به پایین بشوید (5) و بنا بر احتیاط مستحب ّ (6) پارچه پاکی روی زخم بگذارد و دست تر روی آن بکشد (7) و اگر گذاشتن پارچه ممکن نیست شستن اطراف زخم کافی است و در هر صورت تیمم لازم نیست (8). (1) (اراکی ، فاضل :) باید اطراف آن را بشوید ..

(خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) باید اطراف زخم (خوئی ، سیستانی : یا دمل ) را به طوری که در وضو گفته شد، از بالا به پایین بشوید ..

(تبریزی :) باید اطراف زخم را به طوری که در وضو گفته شد، از بالا به پایین بشوید. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، اراکی ، فاضل ، سیستانی :) و چنانچه .. (3) (خوئی ، سیستانی :) و امّا در شکستگی لازم است تیمم بنماید. [پایان مسأله ] (اراکی :) چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد دست تر بر آن بکشد و اگر ممکن نیست پارچه پاکی روی آن بگذارد دست تر را روی پارچه بکشد ..

(زنجانی :) چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، احتیاط واجب آن است که دست تر بر آن بکشد و بعد چیز پاکی ، مانند پارچه و پلاستیک روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم از بالا به پائین بکشد ..

ص: 187

(فاضل :) چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، احتیاط آن است که دست تر بر آن بکشد و اگر ضرر دارد بنا بر احتیاط واجب پارچه پاکی روی آن بگذارد و دست تر را روی پارچه بکشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دستها است و روی آن باز است و آب ریختن روی آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد (صافی : بنا بر احتیاط) باید دست تر بر آن بکشد ..

(بهجت :) اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت و دستها باشد و روی آن باز بوده و آب ریختن به کمترین مقدار و شستن روی آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تر بر آن با آبی که در دست هست ضرر ندارد ولی شستن صدق نمی کند، احتیاط واجب آن است که دست تر بر آن بکشد و بعد احتیاطاً پارچه پاکی روی آن گذاشته و دست تر را روی پارچه هم بکشد به قصد وظیفه که مسح یا غسل باشد ..

(مکارم :) چنانچه کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، باید دست تر بر خود آن نیز بکشد و اگر ضرر دارد مستحب است پارچه پاکی روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد. [پایان مسأله ] (4) (زنجانی :) باید پارچه پاکی و مانند آن روی زخم بگذارد و دست تر روی آن از بالا به پائین بکشد و اگر این کار ممکن نیست تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو گرفته و به غیر از محل زخم ، سایر جاها را بشوید. (5) (اراکی ، فاضل :) و بنا بر احتیاط واجب در فرض اخیر تیمم هم بنماید. [پایان مسأله ] (6) (بهجت :) بنا بر احتیاط واجب .. (7) (گلپایگانی ، صافی :) گذاردن پارچه روی زخم و دست بر آن کشیدن لازم نیست ، اگر چه بهتر است (صافی : و در شکستگی ، احتیاط واجب ضم ّ تیمم است ). (8) (بهجت :) اگر گذاشتن پارچه ممکن نیست ، باید اطراف زخم را بشوید و بنا بر احتیاط مستحب تیمّم هم بنماید.

[مسأله 326 اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاها است ]

مسأله 326 اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاها است و روی آن باز است ، چنانچه نتواند آن را مسح کند، (1) باید (2) پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند (و بنا بر احتیاط مستحب ّ (3) تیمم هم بنماید (4)) و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، باید به جای وضو تیمم کند و بهتر است یک وضو بدون مسح هم بگیرد (5). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) به این معنی که زخم مثلًا تمام محل ّ مسح را گرفته باشد و یا این که از مسح جاهای سالم نیز متمکّن نباشد در این صورت لازم است تیمّم نماید و بنا بر احتیاط (سیستانی : بنا بر احتیاط مستحب ) وضو نیز گرفته و پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) به این معنی که زخم مثلًا تمام محل مسح را گرفته باشد یا آن که از مسح جاهای سالم نیز متمکن نباشد در این صورت باید پارچه پاکی و مانند آن روی زخم انداخته و روی آن را با تری آب وضو که در دست مانده مسح کند و بنا بر احتیاط مستحب تیمم نیز بنماید، و اگر مسح جبیره ای ممکن نباشد لازم است تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب قسمتهایی را که می تواند وضو نیز بدهد.

ص: 188

(2) (صافی :) أحوط آن است که .. (3) (گلپایگانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، فاضل ، بهجت و صافی نیست ] (5) (اراکی :) مسح آن محل لازم نیست و باید تیمّم هم بنماید.

(گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، فاضل :) مسح لازم نیست ولی (صافی : در هر دو صورت ) باید بعد از وضو (بهجت : احتیاطاً) تیمم نماید.

(مکارم :) باید وضوی بدون مسح بگیرد و بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بکند.

[مسأله 327 اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد]

مسأله 327 اگر روی دمل یا زخم یا شکستگی بسته باشد، چنانچه باز کردن آن ممکن است (و زحمت و مشقّت هم ندارد (1)) و آب هم برای آن ضرر ندارد، باید روی آن را باز کند و وضو بگیرد، چه زخم و مانند آن در صورت و دستها باشد، یا جلوی سر و روی پاها. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (سیستانی :) چنانچه باز کردن آن بدون مشقت ممکن است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت و تبریزی نیست ] (مکارم :) مسأله هر گاه زخم یا دُمل و شکستگی با پارچه یا گچ یا مانند آن بسته شده است ، چنانچه باز کردن آن ضرر و مشقّت زیادی ندارد و آب هم برای آن مضرّ نیست باید آن را باز کند و وضو بگیرد، در غیر این صورت اطراف زخم یا شکستگی را بشوید و احتیاط مستحب ّ آن است که روی جبیره را نیز مسح کند و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن دست تر بکشد، پارچه پاکی را بر آن ببندد و دست تر روی آن بکشد.

[مسأله 328 اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دستها باشد]

مسأله 328 اگر زخم یا دمل یا شکستگی در صورت یا دستها باشد و بشود روی آن را باز کرد (1)، چنانچه ریختن آب ، روی آن ضرر دارد و کشیدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روی آن بکشد (2). (1) (زنجانی :) اگر جاری ساختن آب بر آن ، هر چند به وسیله کشیدن دست تر بر روی آن ، ممکن باشد، باید این کار را انجام دهد، و در غیر این صورت اگر کشیدن دست تر روی پوست ضرر ندارد، احتیاط واجب آن است که دست تر روی پوست بکشد و بعد پارچه پاک و مانند آن روی آن بگذارد و روی پارچه را هم دست تر بکشد، و در صورتی که دست تر روی پوست کشیدن ضرر داشته باشد تنها بر روی پارچه پاک و مانند آن دست تر بکشد. (2) (گلپایگانی ، صافی :) کشیدن دست تر روی آن کافی است و پارچه گذاردن و دست روی آن کشیدن لازم نیست اگر چه احتیاطاً خوب است .

(بهجت :) بنا بر أظهر باید دست تر روی آن بکشد و بعد پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را هم دست تر بکشد به نحوی که در محل ّ مسح و غَسل گذشت و اگر صدق غَسل جبیره در محل ّ غَسل ننماید احتیاط این است که تیمّم هم بنماید.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 327.

ص: 189

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر زخم یا دمل یا شکستگی که بسته است در صورت یا دستها باشد چنانچه باز کردن و ریختن آب روی آن ضرر دارد باید مقداری را که متمکّن است از اطراف شسته و (سیستانی : بنا بر احتیاط واجب ) روی جبیره را مسح نماید.

[مسأله 329 اگر نمی شود روی زخم را باز کرد]

مسأله 329 اگر نمی شود روی زخم را باز کرد ولی زخم و چیزی که روی آن گذاشته پاک است و رسانیدن آب به زخم ممکن است و ضرر و زحمت و مشقت هم ندارد (1)، باید آب را به روی زخم برساند (2) و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته نجس است ، چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم (3) ممکن باشد بدون زحمت و مشقت ، باید آن را آب بکشد (4) و موقع وضو آب را به زخم برساند (5) و در صورتی که آب برای زخم ضرر دارد، یا آن که رساندن آب به روی زخم ممکن نیست ، ( یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید (6)) باید اطراف زخم را بشوید (7) و اگر جبیره پاک است روی آن را مسح کند و اگر جبیره نجس است یا نمی شود روی آن را دست تر کشید، مثلًا دوایی است که به دست می چسبد، پارچه پاکی را (8) به طوری که جزء جبیره حساب شود روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد (9) و اگر این هم ممکن نیست ، احتیاط واجب آن است که وضو بگیرد (10) و تیمم هم بنماید (11). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، بهجت ، صافی :) ضرر هم ندارد .. (2) (بهجت :) به طوری که شسته شود ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) از بالا به پائین برساند .. (3) (بهجت :) به طوری که شسته شود .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، بهجت ، سیستانی ، زنجانی :) چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم ممکن باشد (زنجانی : و با ضرر همراه نباشد) باید آن را آب بکشد .. (5) (بهجت :) به طوری که گذشت ..

(خویی ، تبریزی :) و در صورتی که آب برای زخم ضرر ندارد، ولی رساندن آب به روی زخم ممکن نیست ، یا زخم نجس است و نمی شود آن را آب کشید، باید تیمّم بنماید. [پایان مسأله ] (سیستانی :) و در صورتی که آب برای زخم ضرر ندارد ولی آب کشیدن آن ممکن نیست یا باز کردن زخم موجب مشقت یا ضرر است باید تیمم نماید. [پایان مسأله ] (6) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه صافی نیست ] (7) (فاضل :) به طوری که در وضو گفته شد بشوید .. (8) (زنجانی :) پارچه ای پاک و مانند آن را .. (9) (بهجت :) به طوری که شسته و مسح شود بنا بر احوط ..

(اراکی :) پارچه پاکی را روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد ..

(گلپایگانی :) پارچه پاکی را به طوری که به بستن و مانند آن جزء جبیره حساب شود روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر این هم ممکن نیست احتیاط واجب آن است که وضو

ص: 190

بگیرد و تیمم هم بنماید اگر تمام محل ّ تیمّم یا بعض آن بی مانع باشد و اگر مواضع تیمّم پوشیده باشد وضوی جبیره ای کافی است و تیمّم جبیره ای لازم نیست .

(صافی :) احتیاطاً پارچه پاکی را به طوری که به بستن و مانند آن جزء جبیره حساب شود روی آن بگذارد و دست تر روی آن بکشد و اگر تمام محل تیمم یا بعض آن بی مانع باشد تیمم هم بنماید و نیز اگر عمل به دستور مذکور ممکن نیست ، احتیاط واجب آن است که وضو بگیرد و تیمم هم بنماید و اگر مواضع تیمم پوشیده باشد وضوی جبیره ای کافی است و تیمم جبیره ای لازم نیست . (10) (بهجت :) با شستن یا مسح کردن اطراف زخم .. (11) (زنجانی :) تیمّم بنماید و بنا بر احتیاط مستحب وضو نیز بگیرد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 327.

[مسأله 330 اگر جبیره ، تمام صورت یا تمام یکی از دستها را فرا گرفته باشد]
اشاره

مسأله 330 اگر جبیره ، تمام صورت یا تمام یکی از دستها را فرا گرفته باشد باز احکام جبیره جاری و وضوی جبیره ای کافی است (1)، ولی اگر مُعظَم ِ اعضای وضوج 1) أن «1» را گرفته باشد، بنا بر احتیاط، باید جمع نماید بین عمل جبیره و تیمم (2)، اگر چه کفایت تیمم در این صورت بعید نیست . (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) باید بنا بر احتیاط، هم وضوی جبیره ای بگیرد و هم تیمّم کند، هم چنین اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد. (2) (فاضل :) احکام جبیره جاری نمی باشد و باید تیمّم بنماید.

(گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، نوری :) مسأله اگر جبیره ، تمام صورت یا تمام یکی از دستها یا تمام هر دو دست را گرفته باشد، باید وضوی جبیره ای بگیرد و بنا بر احتیاط واجب (گلپایگانی ، صافی : اگر تمام یا بعض مواضع تیمّم پوشیده نیست ) تیمّم هم بنماید.

(نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر جبیره ، تمام صورت یا تمام یکی از دستها یا تمام هر دو دست را گرفته باشد، بنا بر احتیاط باید تیمّم نماید و وضوی جبیره ای نیز بگیرد (خوئی : و اگر تمام سر یا پاها مجبور باشد باید تیمّم نماید).

(زنجانی :) مسأله در احکام جبیره فرقی نیست که جبیره تمام اعضای وضو یا تمام یک عضو را گرفته باشد، یا بعضی از یک عضو، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر جبیره تمام اعضا یا تمام یک عضو خواه عضوی که شسته می شود یا عضوی که مسح می شود را گرفته باشد تیمم نیز بنماید.

(سیستانی :) مسأله اگر جبیره تمام بعضی از اعضای وضو را فرا گرفته باشد وضوی جبیره ای کافی است ، ولی اگر تمام اعضای وضو یا بیشتر آن را گرفته باشد، بنا بر احتیاط باید تیمّم نماید و وضوی جبیره نیز بگیرد.

ص: 191

مسأله اختصاصی

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) مسأله 37 (3) (سیستانی :) مسأله 330 لازم نیست جبیره از جنس چیزهایی باشد که نماز در او جایز است ، بلکه اگر از حریر یا از اجزاءِ حیوانی که خوردن گوشت آن جایز نیست بوده باشد مسح بر آن نیز جایز است (تبریزی : و لکن در صورت امکان ، آن را برای نماز بردارد).

[مسأله 331 اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد]

مسأله 331 اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، باید تیمّم بنماید. (1) این مسأله ، در رساله آیات عظام : خوئی ، فاضل و تبریزی نیست (1) (گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید وضوی جبیره ای بگیرد و تیمّم هم بنماید.

(بهجت :) بنا بر أظهر باید تیمّم بنماید ولی اگر تیمّم هم جبیره ای است ، احتیاط در جمع بین وضو و تیمّم است . (سیستانی ، زنجانی ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 330.

(نوری :) مسأله اگر جبیره تمام یا بیشتر اعضای وضو را گرفته باشد نیز باید وضوی جبیره ای بگیرد.

[مسأله 332 کسی که در کف دست و انگشتها جبیره دارد]

مسأله 332 کسی که در کف دست و انگشتها جبیره دارد و در موقع وضو دست تر روی آن کشیده است می تواند (1) سر و پا را با همان رطوبت مسح کند (2) یا از جاهای دیگر وضو رطوبت بگیرد (3). (1) [کلمه «می تواند» در رساله آیات عظام : خوئی و سیستانی نیست ] (2) (خوئی ، سیستانی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و می تواند با سایر جاهای ذراع مسح نماید.

(گلپایگانی ، نوری ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) باید سر و پاها را با همان رطوبت مسح کند. [پایان مسأله ] (3) (مکارم :) اگر کافی نباشد از جاهای دیگر وضو رطوبت بگیرد.

[مسأله 333 اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ]

مسأله 333 اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته ، ولی مقداری از طرف انگشتان و مقداری از طرف بالای پا باز است ، باید جاهایی که باز است روی پا را ، و جایی که جبیره است روی جبیره را مسح کند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 334 اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد]

مسأله 334 اگر در صورت یا دستها چند جبیره باشد، باید بین آنها را بشوید و اگر جبیره ها در سر یا روی پاها باشد (1)، باید بین آنها را مسح کند و در جاهایی که جبیره است باید به دستور جبیره عمل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل :) اگر به اندازه مسح واجب باز باشد همان جا را مسح کند و گر نه ..

[مسأله 335 اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته ]

مسأله 335 اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست باید به دستور جبیره عمل کند و بنا بر احتیاط واجب (1) تیمم هم بنماید و اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارد، (2) پس اگر زخم در صورت و دستها است اطراف آن را بشوید، و اگر در سر یا روی پاها است اطراف آن را مسح کند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل نماید. (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط ..

ص: 192

(2) (خوئی ، سیستانی :) اگر جبیره بیشتر از معمول ، اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن (سیستانی : بدون مشقت ) ممکن نیست باید تیمّم نماید مگر این که جبیره در مواضع تیمّم باشد، که در این صورت لازم است بین وضو و تیمّم جمع نماید و در هر دو صورت اگر برداشتن جبیره (سیستانی : بدون مشقت ) ممکن است باید جبیره را بردارد ..

(تبریزی :) اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نیست ، باید تیمم نماید مگر آن که جبیره در مواضع تیمم باشد، که در این صورت لازم است وضو بگیرد و در هر دو صورت اگر برداشتن جبیره ممکن است باید جبیره را بردارد ..

(مکارم :) بنا بر احتیاط مستحب تیمّم هم بنماید و اگر برداشتن جبیره اضافی ممکن است باید آن را بردارد. [پایان مسأله (زنجانی :) مسأله اگر جبیره بیشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن مقدار زیادی ممکن نیست بنا بر احتیاط واجب باید به دستور جبیره عمل نموده و تیمم نیز بنماید. و اگر برداشتن مقدار زیادی ممکن است باید آن را بردارد و به دستور جبیره عمل کند.

[مسأله 336 اگر در جای وضو زخم و جراحت و شکستگی نیست ]

مسأله 336 اگر در جای وضو زخم و جراحت (1) و شکستگی نیست ، ولی به جهت دیگری آب برای همه دست و صورت ضرر دارد (2)، باید تیمم کند (3) و احتیاط مستحب ّ آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد (4) ولی اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد چنانچه اطراف آن را بشوید کافی بودن بعید نیست ، ولی احتیاط به تیمم ترک نشود. (1) (زنجانی :) زخم و دمل .. (2) (آیات عظام بجز فاضل و نوری :) به جهت دیگری آب برای آن ضرر دارد .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و بنا بر احتیاط واجب اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد، باید اطراف آن را بشوید و تیمّم هم بنماید.

(مکارم :) ولی اگر فقط برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد، چنانچه اطراف آن را بشوید کافی است و احتیاط آن است که تیمم هم بکند. (4) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) احتیاط واجب آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد ولی اگر برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد تنها تیمم کافی است .

(بهجت :) احتیاط واجب آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد اگر ضرر در تمام اعضاء نیست بلکه در یک عضو است . و حکم وضوی جبیره ای از آن چه که گذشت معلوم می شود.

[مسأله 337 اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است ]

مسأله 337 اگر جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمی تواند آن را آب بکشد (1) یا آب برای آن ضرر دارد (2) (اگر روی آن بست ه است (3)) باید به دستور جبیره عمل کند (4) و اگر معمولًا باز است شستن اطراف آن کافی است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) لازم است تیمّم نماید، ولی اگر آب برای آن ضرر دارد باید به دستور جبیره عمل کند. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی :) لازم است تیمّم کند. [پایان مسأله ]

ص: 193

(3) - [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، بهجت ، صافی و زنجانی نیست ] (4) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و احتیاطاً تیمم نماید. [پایان مسأله ] (فاضل :) و اگر باز است بعد از شستن اطراف آن بنا بر احتیاط واجب پارچه ای روی آن قرار داده و دست تر بر روی آن بکشد.

[مسأله 338 اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است ]

مسأله 338 اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست ، (1) یا به قدری مشقّت دارد که نمی شود تحمل کرد باید به دستور جبیره عمل کند (2). (1) (مکارم :) یا بسیار مشقت دارد، باید به دستور جبیره عمل کند یعنی اطراف آن را بشوید و روی آن را دست بکشد. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و بنا بر احتیاط واجب اگر تمام یا بعض محل ّ تیمّم بی مانع باشد، تیمّم هم بنماید چنانچه گفته شد.

(خوئی ، تبریزی :) وظیفه اش تیمّم است ، (تبریزی : مگر در صورتی که در جای تیمم هم چسبیده باشد که در این صورت ، وضو یا غسل کافی است ) بلی ، اگر آن چیزی که چسبیده ، دوا باشد؛ حکم جبیره را دارد.

(سیستانی :) وظیفه اش تیمّم است مگر آن که آن چیز در مواضع تیمّم باشد که در این صورت لازم است بین وضو و تیمّم جمع کند و اگر آن چیزی که چسبیده دوا باشد، حکم جبیره را دارد.

(بهجت :) باید بنا بر أظهر به دستور جبیره عمل کند. و احتیاط در جمع بین تیمّم و وضوی جبیره ای است .

(زنجانی :) باید تیمم بنماید و بنا بر احتیاط مستحب به دستور جبیره هم عمل کند؛ بلی اگر محل ، جراحت و مانند آن داشته باشد و برداشتن آن چیز به جراحت صدمه می زند باید وضوی جبیره بگیرد و تیمم لازم نیست .

[مسأله 339 غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است ]

مسأله 339 غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است ، ولی بنا بر احتیاط واجب باید آن را ترتیبی به جا آورند نه ارتماسی . (1) (1) (گلپایگانی :) اگر ارتماسی هم به جا آورده شود صحیح است ، اگر چه ترتیبی بهتر است .

(اراکی :) احتیاط مستحب ّ است آن را ترتیبی به جا آورند نه ارتماسی .

(مکارم :) تا ممکن است باید غسل را ترتیبی به جا آورد، بنا بر احتیاط واجب .

(بهجت :) باید بنا بر أحوط آن را ترتیبی به جا آورند.

(صافی :) احوط آن است که ترتیبی به جا آورد.

(خوئی :) مسأله در غیر غسل میّت از سایر اغسال ، غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است ، ولی باید آن را ترتیبی به جا آورند و أظهر این است که اگر در بدن زخم یا دمل باشد و محل ّ مجبور باشد واجب است غسل و احتیاطاً مسح بر جبیره هم نماید و اگر محل ّ مکشوف باشد مکلّف مخیّر است بین غسل و تیمّم ؛ و در صورتی که غسل را اختیار کند احتیاط مستحب ّ

ص: 194

آن است که پارچه پاکی روی زخم یا دمل باز گذاشته و روی پارچه را مسح نماید. و امّا اگر در بدن شکستگی باشد باید غسل بنماید و احتیاطاً روی جبیره را هم مسح کند و در صورتی که مسح روی جبیره ممکن نباشد یا این که محل ّ شکسته باز باشد لازم است تیمّم کند.

(سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم آن را ترتیبی به جا آورند و اگر در بدن ، زخم یا دمل باشد، مکلّف مخیّر است بین غسل و تیمّم ..

(سیستانی :) و روی زخم باز باشد ..

(نوری ، تبریزی :) مسأله غسل جبیره ای مثل وضوی جبیره ای است ، ولی باید آن را ترتیبی به جا آورند و اگر ارتماسی انجام دهند باطل است (تبریزی : و چنانچه مسح بر جبیره و شستن اطراف آن ضرر داشته باشد، باید تیمّم کند و اگر ضرر نداشته باشد، باید به وظیفه جبیره عمل نماید).

(زنجانی :) مسأله غسل جبیره ای در غیر غسل میت مثل وضوی جبیره ای است و احتیاط مستحب آن است که آن را ترتیبی به جا آورند، و در غسل میت غسل جبیره ای مشروع نیست .

[مسأله 340 کسی که وظیفه او تیمم است ]

مسأله 340 کسی که وظیفه او تیمم است ، اگر در بعضی از جاهای تیمّم او زخم یا دمل یا شکستگی باشد باید به دستور وضوی جبیره ای ، تیمّم جبیره ای نماید.

[مسأله 341 کسی که باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند]

مسأله 341 کسی که باید با وضو یا غسل جبیره ای نماز بخواند، چنانچه بداند که تا آخر وقت عذر او برطرف نمی شود، می تواند در اوّل وقت نماز بخواند (1) ولی اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود احتیاط واجب آن است که صبر کند (2) و اگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو یا غسل جبیره ای به جا آورد (3). (1) (بهجت :) و اگر بعد از نماز عذر زایل شد اعاده نماز لازم نیست بلکه با همان وضوی جبیره ای می تواند کارهای دیگری هم که وضو لازم دارد انجام دهد ..

(زنجانی :) و اگر امید دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شود می تواند صبر کند و آخر وقت نماز بخواند و می تواند رجاءً در اول وقت نماز بخواند ولی در هر صورت ، در صورتی که اول وقت نماز بخواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شود، لازم است وضو گرفته یا غسل کرده و نماز را اعاده نماید. (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر آن است که صبر کند .. (3) (خوئی ، تبریزی :) ولی در صورتی که ( (سیستانی :) و در صورتی که ) اوّل وقت ، نماز را خواند و تا آخر وقت عذرش برطرف شد لازم است (سیستانی : احتیاط مستحب است ) که وضو گرفته یا غسل کرده و نماز را اعاده نماید.

[مسأله 342 اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست ]

مسأله 342 اگر انسان برای مرضی که در چشم اوست موی چشم خود را بچسباند (1) باید وضو و غسل را جبیره ای انجام دهد (2) و احتیاط آن است که تیمّم هم بنماید. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (بهجت :) به طوری که آب به تمام ظاهر بشره و موها نرسد ..

ص: 195

(2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) باید تیمّم نماید (زنجانی : و بنا بر احتیاط مستحب وضو یا غسل جبیره ای هم انجام دهد).

(نوری :) باید تیمم نماید و احتیاط مستحب آن است که وضوی جبیره ای هم بگیرد.

(مکارم :) مسأله اگر به خاطر درد چشم ، شستن صورت ضرر دارد باید تیمّم کند و اگر می تواند اطراف چشم و بقیه صورت را بشوید، کافی است .

[مسأله 343 کسی که نمی داند وظیفه اش تیمّم است ]

مسأله 343 کسی که نمی داند وظیفه اش تیمّم است یا وضوی جبیره ای ، (1) بنا بر احتیاط واجب باید هر دو را به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (بهجت :) در صورتی که حجّتی بر تعیین یکی ندارد ..

(زنجانی :) در صورتی که جهل وی از ندانستن اصل مسأله است باید به مرجع تقلید خود مراجعه کند یا هر دو وظیفه را به جا آورد، و در صورتی که جهل وی از ندانستن خصوصیات موضوع ناشی می شود باید هر دو وظیفه را انجام دهد.

[مسأله 344 نمازهایی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده ]

مسأله 344 نمازهایی را که انسان با وضوی جبیره ای خوانده (1) صحیح است (2) و بعد از آن که عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعد هم نباید (3) وضو بگیرد (4)، ولی اگر برای آن که نمی دانسته تکلیفش جبیره است یا تیمّم ، هر دو را انجام داده باشد باید برای نمازهای بعد وضو بگیرد (5). (1) (خوئی ، تبریزی :) و تا آخر وقت عذرش مستمرّ بوده ..

(زنجانی :) و تا آخر وقت عذرش باقی بوده .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و می تواند با آن وضو نمازهای بعدی را نیز به جا آورد. [پایان مسأله ] (3) (فاضل :) لازم نیست .. (4) (بهجت :) بعد از آن که عذرش بر طرف شد، با همان وضو می تواند نمازهای بعد را نیز بخواند ..

(نوری :) برای نمازهای بعدهم در صورتی که وضوی او باطل نشده است نباید وضو بگیرد ..

(زنجانی :) در صورتی که عذرش در وقت نمازهای بعدی استمرار داشته باشد می تواند با آن وضو نمازهای دیگر را نیز بخواند ولی در صورتی که عذرش برطرف شود نمی تواند با آن وضو نمازهای دیگر را بخواند. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) بعد از آن که عذرش برطرف شد و هنوز وضوی جبیره ای باطل نشده است ، برای نمازهای بعد بنا بر احتیاط لازم باید وضو بگیرد (صافی : بلکه بنا بر احتیاط اگر در وقت ، عذرش برطرف شود نمازش را با وضوی جدید اعاده نماید). [پایان مسأله ] (5) (بهجت :) بنا بر احتیاط واجب در صورت بقای جهل ، برای نمازهای بعد وضو بگیرد.

(مکارم :) مسأله نمازهایی را که با وضو یا غسل جبیره ای می خوانند اعاده ندارد، مگر این که قبل از پایان وقت نماز عذر برطرف شود در اینجا بنا بر احتیاط واجب ، نماز را اعاده کنند.

ص: 196

احکام وضو (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 100 به نیت طهارت برای نماز مغرب وضو گرفتم ]

س 100: به نیت طهارت برای نماز مغرب وضو گرفتم ، آیا برای من با این وضو مس ّ قرآن کریم و خواندن نماز عشا جایز است ؟

ج : بعد از آن که وضو به طور صحیح محقّق شد، تا زمانی که باطل نشده است ، انجام هر عمل مشروط به طهارت ، با آن جایز است .

[س 101 کسی که در جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است ]

س 101: کسی که در جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت می افتد، آیا مسح بر موی مصنوعی برای او جایز است ؟

ج : موی مصنوعی اگر به نحو کلاه گیس باشد، واجب است برای مسح آن را بردارد، ولی اگر موی مصنوعی بر پوست سر کاشته شده باشد و برداشتن آن از جلوی سر باعث عسر و حرجی شود که عادتاً قابل تحمل نیست ، مسح بر روی آن مجزی است .

[س 102 در وضو فقط باید دو مشت آب بر صورت ریخته شود]

س 102: شخصی گفته است که هنگام وضو فقط باید دو مشت آب بر صورت ریخته شود، و اگر بار سوم آب ریخته شود وضو باطل خواهد بود. آیا این سخن صحیح است ؟

ج : شستن اعضاء در وضو، بار اوّل واجب و بار دوّم جائز و بیش از آن مشروع نیست لکن ملاک برای تعیین هر بار، قصد انسان است ، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بریزد اشکال ندارد.

[س 103 آیا در وضوی ارتماسی جایز است ]

س 103: آیا در وضوی ارتماسی جایز است که چند بار دست و صورت را داخل آب کنیم یا این که فقط دو بار جایز است ؟

ج : فقط دو بار می توان دست و صورت را وضوی ارتماسی داد بار اوّل واجب ، و بار دوّم جائز است و بیش از آن ، مشروع نیست . ولی در وضوی ارتماسی در مورد دستها باید قصد شستن وضوئی آنها هنگام خارج کردن آنها از آب باشد، تا بتوان از این طریق مسح را با آب وضو انجام داد.

[س 104 آیا چربیهائی که به طور طبیعی در مو به وجود می آید]

س 104: آیا چربیهائی که به طور طبیعی در مو و صورت به وجود می آیند، مانع محسوب می شوند؟

ج : مانع محسوب نمی شود، مگر آن که به حدّی باشد که مانع از رسیدن آب به پوست و مو گردد.

[س 105 مدت زمانی مسح پاهایم را از سر انگشتان انجام نمی دادم ]

س 105: مدت زمانی مسح پاهایم را از سر انگشتان انجام نمی دادم ، بلکه فقط روی پا و مقداری از انگشتان را مسح می کردم ؛ آیا این مسح صحیح بوده است ؟ و در صورت عدم صحت ، نمازهایی را که خوانده ام باید قضا کنم ؟

ج : اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا نباشد، وضو باطل و قضای نمازهای خوانده شده ، واجب است . و در صورتی که انسان شک داشته باشد که آیا هنگام مسح ، از سر انگشتان پا مسح می کرده است یا نه ؟ وضو و نمازهای خوانده شده محکوم به صحت هستند.

[س 106 بر آمدگی روی پا]

س 106: بر آمدگی روی پا که هنگام مسح ، دست باید تا آنجا کشیده شود، کدام است ؟

ج : باید مسح پا را تا مفصل بکشند.

ص: 197

[س 107 وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتی ]

س 107: وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتی که دولت در سایر کشورهای اسلامی بنا می کند، چه حکمی دارد؟

ج : جایز است و مانع شرعی ندارد.

[س 108 چشمه ای است که سرچشمه آن در زمین ملکی شخصی قرار دارد]

س 108: چشمه ای است که سرچشمه آن در زمین ملکی شخصی قرار دارد. اگر بخواهیم آب آن را به وسیله لوله به منطقه ای که چند کیلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهیم ، باید لوله از زمین های ملکی این شخص و افراد دیگر عبور نماید، آیا در صورت عدم رضایت مالکین زمین ها، استفاده از آب چشمه برای وضو و غسل و سایر تطهیرات جایز است ؟

ج : اگر چشمه ، در کنار و خارج از ملک غیر ، خود به خود جوشیده و قبل از جریان آن بر زمین ، وارد لوله شده و به منطقه منظور هدایت شود در صورتی که استفاده از آب عرفاً تصرّف در ملک غیر محسوب نشود، اشکال ندارد.

[س 109 سازمان آب ]

س 109: سازمان آب ، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است ، ولی در برخی از محلّه ها فشار آب ضعیف است و ساکنان آن مجبورند که برای استفاده از آب در طبقات بالای ساختمانها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به این مسأله به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید؟ الف : آیا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بیشتر از نظر شرعی جایز است ؟ ب : در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب ، وضو و غسل با آبی که به وسیله پمپ جذب می شود چه حکمی دارد؟

ج : در فرض سؤال ، نصب و استفاده از پمپ فشار جایز نیست ، و وضو و غسل با آبی که به وسیله پمپ به دست می آید، محل اشکال است .

[س 110 وضو گرفتن قبل از داخل شد وقت نماز]

س 110: نظر جناب عالی در باره وضو گرفتن قبل از داخل شد وقت نماز چیست ؟ در پاسخ به یکی از استفتاءات فرموده اید که با وضوئی که نزدیک اول وقت نماز گرفته می شود، می توان نماز خواند. منظور شما از نزدیک اول وقت نماز، چه مقدار است ؟

ج : ملاک صدق عرفی نزدیکی وقت نماز است ، و اگر در آن وقت برای نماز وضو گرفته شود، اشکال ندارد.

[س 111 آیا شخصی که وضو می گیرد]

س 111: آیا شخصی که وضو می گیرد، مستحب است هنگام مسح قسمت پائین انگشتان پا یعنی جائی را که موقع راه رفتن با زمین تماس پیدا می کند، مسح نماید؟

ج : محل مسح پا عبارت است از روی پا از سر یکی از انگشتان تا مفصل ساق ، و استحباب مسح پائین انگشتان پا ثابت نشده است .

[س 112 اگر شخص وضو گیرنده ]

س 112: اگر شخص وضو گیرنده ، هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته کردن شیر آب نماید، این کار او چه حکمی دارد؟

ج : اشکال ندارد و به صحت وضو لطمه ای نمی زند. ولی اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن ، دستش را روی شیری که خیس است بگذارد و آب وضوی دست با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحت مسح با رطوبتی که مختلط از آب وضو و آب خارج است ، محل اشکال می باشد.

ص: 198

[س 113 آیا برای مسح می توان از غیر آب وضو استفاده کرد]

س 113: آیا برای مسح می توان از غیر آب وضو استفاده کرد؟ و هم چنین آیا مسح سر حتماً باید با دست راست و از بالا به پایین باشد؟

ج : مسح سر و پاها باید با رطوبتی که از آب وضو در دستها مانده ، کشیده شود و اگر رطوبتی باقی نمانده باید از ریش یا ابرو رطوبت گرفته و مسح نماید و احتیاط آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولی کشیدن مسح از بالا به پایین لازم نیست .

[س 114 وجود رنگ روی ناخن ]

س 114: بعضی از زنها ادعا می کنند که وجود رنگ روی ناخن مانع وضو نیست و مسح روی جوراب نازک هم جایز است . نظر شریف جناب عالی در این باره چیست ؟

ج : در صورتی که رنگ دارای جرم باشد، مانع از رسیدن آب به ناخن می باشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازک باشد، صحیح نیست .

[س 115 مجروحان جنگی که قطع نخاع شده اند]

س 115: آیا مجروحان جنگی که قطع نخاع شده اند و قدرت نگهداری بول را ندارند، جایز است در نماز جمعه شرکت کرده و به خطبه ها گوش دهند و با عمل به وظیفه شخص مسلول ، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟

ج : شرکت آنان در نماز جمعه اشکال ندارد، ولی با توجه به این که بر آنان واجب است که بعد از وضو گرفتن بدون فاصله زمانی ، شروع به خواندن نماز کنند، بنا بر این وضوی قبل از خطبه های نماز جمعه در صورتی برای خواندن نماز جمعه کافی است که بعد از وضو حدثی از آنان سر نزند.

[س 116 شخصی که قادر بر وضو گرفتن نیست ]

س 116: شخصی که قادر بر وضو گرفتن نیست ، فرد دیگری را برای انجام وضو به نیابت می گیردو خودش نیت نموده و با دست خود مسح می کند و اگر قادر بر مسح نباشد نایب دست او را گرفته و با آن مسح می نماید. اگر از این کار هم عاجز باشد، نائب از دست او رطوبت گرفته و مسح می کند. حال ، اگر این شخص دست نداشته باشد، چه حکمی دارد؟

ج : اگر این شخص کف دست نداشته باشد، برای مسح ، رطوبت از ساعد او گرفته می شود، و اگر ساعد هم نداشته باشد، رطوبت از صورت او گرفته شده و سر و پا با آن مسح می شوند.

[س 117 در نزدیکی محل برگزاری نماز جمعه ]

س 117: در نزدیکی محل برگزاری نماز جمعه مکانی برای وضو گرفتن وجود دارد که تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غیر بودجه مسجد پرداخت می شود. آیا شرکت کنندگان در نماز جمعه جایز است که از آن آب استفاده کنند؟

ج : چون آب آن برای وضو گرفتن ِ همه نمازگزاران بطور مطلق قرار داده شده است ، استفاده از آن اشکال ندارد.

[س 118 وضوئی که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده ]

س 118: آیا وضوئی که قبل از نماز ظهر و عصر گرفته شده ، برای خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به این که در این مدت هیچ یک از مبطلات وضو از وی سر نزده است ، کافی است ؟ یا آن که هر نمازی نیت و وضوی جداگانه ای دارد؟

ج : برای هر نمازی وضوی جداگانه لازم نیست . با یک وضو تا زمانی که باطل نشده ، می تواند هر مقدار نماز که می خواهد بخواند.

ص: 199

[س 119 وضو گرفتن به نیت نماز واجب قبل از داخل شدن ]

س 119: آیا وضو گرفتن به نیت نماز واجب قبل از داخل شدن به وقت آن جایز است ؟

ج : وضو گرفتن برای خواندن نماز واجب ، اگر نزدیک داخل شدن به وقت آن باشد. اشکال ندارد.

[س 120 به علت فلج شدن هر دو پایم به کمک کفش طبی و عصای چوبی راه می روم ]

س 120: به علت فلج شدن هر دو پایم به کمک کفش طبی و عصای چوبی راه می روم ، و چون به هیچ وجه بیرون آوردن کفش هنگام وضو برایم امکان ندارد، امیدوارم وظیفه شرعی مرا در رابطه با مسح هر دو پا بیان فرمائید.

ج : اگر بیرون آوردن کفش برای مسح پاها برای شما خیلی سخت و دشوار است ، مسح بر روی کفش کافی و مجزی است .

[س 121 اگر بعد از رسیدن به مکانی تا چند فرسخی آن به جستجوی آب بپردازیم ]

س 121: اگر بعد از رسیدن به مکانی تا چند فرسخی آن به جستجوی آب بپردازیم و آب آلوده و کثیفی را بیابیم ، در این حالت تیمم برای ما واجب است یا وضو گرفتن با آن آب ؟

ج : اگر آن آب پاک و مطلق باشد و استعمال آن ضرری نداشته باشد و خوف ضرر هم در بین نباشد، وضو واجب است و نوبت به تیمم نمی رسد.

[س 122 آیا وضو به خودی خود مستحب است ]

س 122: آیا وضو به خودی خود مستحب است ؟ و آیا می توان قبل از داخل شدن به وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو نماز خواند؟

ج : وضو به قصد طهارت از نظر شرعی مستحب و مطلوب است و خواندن نماز با وضوی مستحب جایز است .

[س 123 کسی که همیشه در وضویش شک می کند]

س 123: کسی که همیشه در وضویش شک می کند، چگونه می تواند به مسجد برود و نماز بخواندو به قرائت قرآن کریم و زیارت معصومین علیهم السلام بپردازد؟

ج : شک در بقای طهارت بعد از وضو اعتبار ندارد، و تا یقین به نقض وضو پیدا نکرده است می تواند با آن نماز بخواند و قرآن قرائت کند و به زیارت برود.

[س 124 آیا در صحت وضو شرط است که آب بر همه قسمت های دست جریان پیدا کند]

س 124: آیا در صحت وضو شرط است که آب بر همه قسمت های دست جریان پیدا کندیا آن که کشیدن دست تر بر آن کافی است ؟

ج : صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند به وسیله دست کشیدن باشد. ولی مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهائی کافی نیست .

[س 125 آیا در مسح سر مرطوب شدن مو کافی است ]

س 125: آیا در مسح سر، مرطوب شدن مو کافی است یا این که رطوبت باید به پوست سر هم برسد؟

ج : مسح بر پوست سر واجب نیست . بلکه بر موی قسمت جلوی سر کافی است .

[س 126 کسی که از موی مصنوعی استفاده می کند]

س 126: کسی که از موی مصنوعی استفاده می کند مسح سر را چگونه انجام دهد؟ و وظیفه او راجع به غسل چیست ؟

ج : اگر موی کاشته شده ، قابل برداشتن نبوده و یا ازاله آن مستلزم ضرر و مشقت باشد و با وجود موها قدرت بر رساندن رطوبت به پوست سر نباشد، مسح بر روی همین موها کافی است ، و غسل نیز همین حکم را دارد.

ص: 200

[س 127 موالات ]

س 127: ایجاد فاصله زمانی در شستن اعضاء هنگام وضو یا غسل ، چه حکمی دارد؟

ج : فاصله زمانی ( عدم موالات ) در غسل اشکال ندارد. ولی در وضو اگر فاصله به مقداری باشد که اعضای قبلی خشک شوند، وضو باطل است .

[س 128 وضو و نماز کسی که پی در پی از او باد به مقدار کم خارج می شود]

س 128: وضو و نماز کسی که پی در پی از او باد به مقدار کم خارج می شود، چه حکمی دارد؟

ج : اگر نتواند وضوی خود را تا آخر نماز حفظ کند و تجدید وضو در اثناء نماز هم برای او خیلی دشوار باشد، می تواند با هر وضوئی یک نماز بخواند، یعنی برای هر نماز به یک وضو اکتفا کند، هر چند وضوی او در بین نماز باطل شود.

[س 129 بعضی از افرادی که در مجتمع های مسکونی زندگی می کنند]

س 129: بعضی از افرادی که در مجتمع های مسکونی زندگی می کنند، از پرداخت هزینه خدماتی که از آنها استفاده می کننداز قبیل هزینه آب سرد و گرم ، تهویه ، نگهبانی و مانند آنها، خودداری می کنند. آیا روزه و نماز و سایر عبادات این افراد که بار مالی این خدمات را بدون رضایت هم سایگان به دوش آنان می اندازند، از نظر شرعی باطل است ؟

ج : هر یک از مشترکین از نظر شرعی به مقداری که از امکانات مشترک استفاده می کند، نسبت به هزینه خدمات مدیون است ، و اگر از پرداخت ِ پول آب ، امتناع کند، وضو و غسل او محل اشکال و بلکه باطل است .

[س 130 شخصی غسل جنابت نموده ]

س 130: شخصی غسل جنابت نموده و بعد از گذشت سه تا چهار ساعت می خواهد نماز بخواند، ولی نمی داند غسلش باطل شده است یا خیر؟ اگر احتیاطاً وضو بگیرد، اشکال دارد یا خیر؟

ج : در فرض مذکور وضو واجب نیست ، ولی احتیاط هم مانعی ندارد.

[س 131 آیا کودک نابالغ محدث به حدث اصغر می شود]

س 131: آیا کودک نابالغ ، محدث به حدث اصغر می شود؟ آیا می توان قرآن را در دسترس او قرار داد تا آن را مس ّ کند؟

ج : بله ، با عارض شدن مبطلات وضو، کودک نابالغ هم محدث می شود، ولی مس کتابت قرآن بر او حرام نیست و بر مکلّف واجب نیست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.

[س 132 اگر عضوی از اعضای وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو نجس شود]

س 132: اگر عضوی از اعضای وضو بعد از شستن آن و قبل از اتمام وضو، نجس شود، چه حکمی دارد؟

ج : نجس شدن آن عضو، به صحت وضو ضرر نمی رساند، ولی تطهیر آن عضو برای پاک شدن از نجاست بخاطر نماز واجب است .

[س 133 بودن چند قطره آب بر روی پا هنگام مسح ]

س 133: آیا بودن چند قطره آب بر روی پا هنگام مسح ، برای وضو ضرر دارد؟

ج : واجب است که محل مسح از آن قطرات خشک شود تا هنگام مسح ، رطوبت دست بر پا تأثیر بگذارد نه بر عکس .

[س 134 کسی که دست راست او از بالای مرفق قطع شده ]

س 134: کسی که دست راست او از بالای مرفق قطع شده ، آیا مسح پای راست از او ساقط است ؟

ج : مسح پای راست از او ساقط نمی شود، بلکه باید با دست چپ بر آن مسح کند.

[س 135 کسی که در اعضای وضوی او زخم یا شکستگی باشد]

س 135: کسی که در اعضای وضوی او زخم یا شکستگی باشد، چه وظیفه ای دارد؟

ج : اگر در اعضای وضو زخم یا شکستگی است و روی آن باز باشد و آب برای آن ضرر

ص: 201

ندارد، باید آن را بشوید و اگر شستن آن مضر است باید اطراف آن را بشوید، و احتیاط آن است که اگر کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد، دست تر بر آن بکشد.

[س 136 کسی که محل مسح او زخم است ]

س 136: کسی که محل مسح او زخم است ، چه وظیفه ای دارد؟

ج : اگر نمی تواند روی زخم محل مسح دست ِ تر بکشد باید به جای وضو تیمم کند. ولی در صورتی که می تواند پارچه ای روی زخم قرار دهد و بر آن دست بکشد، احتیاط آن است که علاوه بر تیمم ، وضو نیز با چنین مسحی بگیرد.

[س 137 کسی که جاهل به بطلان وضویش است ]

س 137: کسی که جاهل به بطلان وضویش است و بعد از وضو متوجه آن می شود، چه حکمی دارد؟

ج : اعاده وضو برای اعمال مشروط به طهارت ، واجب است ، و اگر با وضوی باطل نماز خوانده باشد، اعاده آن نیز واجب می باشد.

[س 138 کسی که در یکی از اعضای وضویش زخمی وجود دارد]

س 138: کسی که در یکی از اعضای وضویش زخمی وجود دارد که حتی اگر جبیره هم بر روی آن قرار دهد دائماً از آن خون می آید، چگونه باید وضو بگیرد؟

ج : واجب است جبیره ای را بر روی زخم بگذارد که خون از آن بیرون نمی آید، مثل نایلون .

[س 139 آیا خشک کردن رطوبت بعد از وضو مکروه است ]

س 139: آیا خشک کردن رطوبت بعد از وضو مکروه است ؟ در مقابل ، آیا خشک نکردن آن مستحب است ؟

ج : اگر دستمال یا پارچه معینی را مخصوص این کار قرار دهد، اشکال ندارد.

[س 140 رنگ مصنوعی که زنها از آن برای رنگ کردن موی سر استفاده می کنند]

140: آیا رنگ مصنوعی که زنها از آن برای رنگ کردن موی سر و ابرویشان استفاده می کنند، مانع از صحت وضو و غسل است ؟

ج : اگر صرفاً رنگ باشد و دارای جرمی نباشد که مانع از رسیدن آب به مو شود، وضو و غسل صحیح است .

[س 141 جوهر از موانع است ؟]

س 141: آیا جوهر از موانعی است که وجود آن بر روی دست باعث بطلان وضو می شود؟

ج : اگر جوهر دارای جرم بوده و مانع از رسیدن آب به پوست شود، وضو باطل است ، و تشخیص این موضوع بر عهده مکلّف می باشد.

[س 142: اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود]

س 142: اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت متصل شود، آیا وضو باطل می شود؟

ج : از آنجایی که مسح پاها باید با رطوبتی که از آب وضو در کف دو دست باقی مانده صورت بگیرد، لذا باید هنگام مسح سر، دست به قسمت بالای پیشانی نرسد و با رطوبت صورت برخورد نکند تا این که رطوبت دست که هنگام مسح پا به آن نیاز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.

[س 143 شخصی که وضویش نسبت به وضوی متعارف بین مردم وقت بیشتری می گیرد]

143: شخصی که وضویش نسبت به وضوی متعارف بین مردم وقت بیشتری می گیرد، برای یقین پیدا کردن به شستن اعضای وضو چه کاری باید انجام دهد؟

ج : باید از وسوسه اجتناب نماید، و برای این که شیطان از او ناامید شود، باید به وسوسه ها اعتناء نکند و کوشش کند که همانند سایر اشخاص به مقداری که از نظر شرعی واجب است ، اکتفا نماید.

ص: 202

[س 144 خالکوبی بدن ]

س 144: بعضی از قسمت های بدنم خالکوبی شده است ، گفته می شود که غسل و وضو و نمازم باطل هستندو نمازی از من پذیرفته نمی شود. امیدوارم مرا در این باره راهنمایی فرمائید.

ج : اگر خالکوبی مجرد رنگ باشد و یا در زیر پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب بر آن شود، وجود نداشته باشد، وضو و غسل و نماز صحیح است .

[س 145 اگر بعد از خروج بول انسان استبراء کرد]

س 145: اگر بعد از خروج بول ، انسان استبراء کرد و وضو گرفت و سپس رطوبتی که مردد بین بول و منی است از او خارج شد، چه حکمی دارد؟

ج : در فرض سؤال ، برای تحصیل یقین به طهارت از حدث ، واجب است که هم غسل کند و هم وضو بگیرد.

[س 146 تفاوت وضوی زن و مرد]

س 146: لطفاً تفاوت وضوی زن و مرد را بیان فرمائید.

ج : بین زن و مرد در افعال و کیفیت وضو فرقی نیست ، جز این که برای مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بیرونی آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلی آن .

(مس ّ اسماء و آیات الهی )

[س 147 مس ّ ضمایری که به ذات باری تعالی بر می گردند]

س 147: مس ّ ضمیرهایی که به ذات باری تعالی بر می گردند مثل ضمیر جمله «بسمه تعالی » چه حکمی دارد؟

ج : ضمیر حکم لفظ جلاله را ندارد.

[س 148 نوشتن اسم جلاله اللّه ]

س 148: نوشتن اسم جلاله «اللّه » بصورت «ا ..» مرسوم شده است . کسانی که بدون وضو این کلمه را مس ّ می کنند، چه حکمی دارند؟

ج : همزه و نقاط، حکم لفظ جلاله را ندارد، و مس آن بدون وضو، جائز است .

[س 149 نوشتن الف و سه نقطه به جای لفظ جلاله اللّه ]

س 149: در جائی که من کار می کنم در مکاتبات خود کلمه «اللّه » را به صورت «ا ..» می نویسند. آیا نوشتن الف و سه نقطه به جای لفظ جلاله «اللّه » از نظر شرعی صحیح است ؟

ج : از نظر شرعی مانعی ندارد.

[س 150 آیا جایز است به صرف احتمال مس ّ لفظ جلاله اللّه ]

س 150: آیا جایز است به صرف احتمال مس ّ لفظ جلاله «اللّه » توسط افراد بدون وضو، از نوشتن آن خودداری نموده و یا بصورت «ا ..» نوشته شود؟

ج : مانعی ندارد.

[س 151 خط بریل ]

س 151: نابینایان برای خواندن و نوشتن از خط برجسته ای معروف به خط بریل که با لمس انگشتان خوانده می شود، استفاده می کنند.

آیا بر نابینایان واجب است که هنگام فراگیری قرآن کریم و مس ّ اسماء طاهره که با خط برجسته بریل نوشته شده است ، وضو داشته باشند یا خیر؟

ج : اگر نقاط برجسته علامت حروف هستند، حکم آن حروف را ندارند ولی اگر در نظر عرف آگاه بعنوان خط محسوب شوند در مس آنها رعایت احتیاط لازم است .

[س 152 مس ّ اسمهایی از قبیل عبد اللّه و حبیب اللّه ]

س 152: مس ّ اسمهایی از قبیل عبد اللّه و حبیب اللّه بدون وضو چه حکمی دارد؟

ج : مس ّ لفظ جلاله بدون وضو جایز نیست ، اگر چه جزئی از یک اسم مرکب باشد.

ص: 203

[س 153 آیا جایز است که زن حائض گردنبندی را به گردن بیندازد]

س 153: آیا جایز است که زن حائض گردنبندی را به گردن بیندازد که نام مبارک پیامبر صلی الله و علیه و آله بر آن نقش شده است ؟

ج : به گردن آویختن آن اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب است که اسم مبارک پیامبر « صلی اللّه علیه و آله » با بدن تماس نداشته باشد.

[س 154 حرمت مس ّ نوشته های قرآن بدون وضو]

س 154: آیا حرمت مس ّ نوشته های قرآن بدون وضو اختصاص به موردی دارد که در قرآن کریم باشد، یا شامل مواردی که نوشته قرآنی در کتاب دیگری یا تابلو یا دیوار و غیر آنها هم باشد، می گردد؟

ج : حرمت مس ّ کلمات و آیات قرآنی بدون وضو اختصاص به قرآن کریم ندارد. بلکه شامل همه کلمات و آیات قرآنی می شود، هر چند در کتاب دیگری یا در روز نامه ، مجله ، تابلو، و غیر آنها باشد.

[س 155 خانواده ای به قصد خیر و برکت هنگام خوردن ]

س 155: خانواده ای به قصد خیر و برکت هنگام خوردن برنج از ظرفی استفاده می کنند که آیات قرآنی از جمله آیه الکرسی روی آن نوشته شده است . آیا این کار اشکال دارد؟

ج : اگر با وضو باشند و یا غذا را با قاشق از ظرف برمی دارند، اشکال ندارد.

[س 156 آیا کسانی که به وسیله دستگاه تحریر]

س 156: آیا کسانی که به وسیله دستگاه تحریر اسماء جلاله یا آیات قرآنی و یا نامهای معصومین علیهم السلام را می نویسند، باید در حال نوشتن آنها با وضو باشند؟

ج : این کار مشروط به طهارت نیست ، ولی نوشته ها را نباید بدون وضو مس ّ کرد.

[س 157 مس ّ آرم جمهوری اسلامی ایران ]

س 157: آیا مس ّ آرم جمهوری اسلامی ایران بدون وضوء، حرام است ؟

ج : اگر در نظر عرف ، اسم جلاله محسوب و خوانده شود، مس ّ آن بدون طهارت حرام است و در غیر این صورت اشکال ندارد، اگر چه احوط ترک مس آن بدون طهارت است .

[س 158 چاپ آرم جمهوری اسلامی ایران ]

س 158: آیا چاپ آرم جمهوری اسلامی ایران بر روی اوراق اداری و استفاده از آن در مکاتبات و غیر آن ، چه حکمی دارد؟

ج : نوشتن و چاپ لفظ جلاله یا آرم جمهوری اسلامی ایران اشکال ندارد، و احوط این است که احکام لفظ جلاله در آرم جمهوری اسلامی ایران هم رعایت شود.

[س 159 استفاده از تمبرهای پستی ]

س 159: استفاده از تمبرهای پستی که بر روی آنها آیات قرآنی چاپ شده است ، و یا چاپ لفظ جلاله و اسماء خداوند «عزّ و جل ّ» و آیات قرآنی و یا چاپ آرم مؤسساتی که مشتمل بر آیاتی از قرآن کریم است ، در روز نامه ها و مجلات و نشریاتی که همه روزه منتشر می شوند، چه حکمی دارد؟

ج : طبع و نشر آیات قرآنی و اسماء جلاله و امثال آن اشکال ندارد، ولی بر کسی که به دستش می رسد، واجب است که احکام شرعی آنها را رعایت نماید و از بی احترامی و نجس کردن و مس ّ بدون وضوی آنها خودداری کند.

[س 160 در بعضی از روزنامه ها اسم جلاله ]

س 160: در بعضی از روز نامه ها اسم جلاله یا آیات قرآنی نوشته می شود، آیا پیچاندن غذا با آنها، یا نشستن بر آنها و یا استفاده از آنها به جای سفره و یا انداختن آنها در زباله ، با توجه به مشکل بودن استفاده از راههای دیگر، جایز است یا خیر؟

ص: 204

ج : استفاده از این روز نامه ها در مواردی که از نظر عرف ، بی احترامی شمرده شود جائز نیست و اگر بی احترامی محسوب نشود اشکال ندارد.

[س 161 مس ّ نقش کلمات روی انگشتر]

س 161: آیا مس ّ نقش کلمات روی انگشترها، جایز است ؟

ج : اگر از کلماتی باشد که شرط جواز مس ّ آن طهارت است ، مس ّ آن بدون طهارت جایز نیست .

[س 162 انداختن چیزی که مشتمل بر نامهای خداوند است ]

س 162: انداختن چیزی که مشتمل بر نامهای خداوند است در نهرها و جوی ها چه حکمی دارد؟ آیا این عمل اهانت محسوب می شود؟

ج : اگر انداختن آنها در نهرها و جویبارها از نظر عرف اهانت محسوب نشود، اشکال ندارد.

[س 163 انداختن اوراق امتحانی تصحیح شده در زباله ]

س 163: آیا هنگام انداختن اوراق امتحانی تصحیح شده در زباله یا آتش زدن آنها، باید اطمینان حاصل شود که نامهای خداوند و اسامی معصومین علیهم السلام در آنها نباشد؟ آیا دور انداختن اوراقی که در یکی از دو طرف آن چیزی نوشته نشده است ، اسراف محسوب می شود یا خیر؟

ج : فحص و بررسی لازم نیست و هنگامی که وجود اسماء جلاله در ورقه احراز نشود، انداختن آن در زباله اشکال ندارد. اما اوراقی که امکان استفاده از آن در صنعت کارتن سازی و مانند آن وجود دارد و یا بر یک طرف آن نوشته شده است و طرف دیگر آن قابل استفاده برای نوشتن است ، سوزاندن و دور انداختن آنها به علت وجود شبهه اسراف ، خالی از اشکال نیست .

[س 164 اسامی مبارکی که احترام آنها واجب است ]

س 164: اسامی مبارکی که احترام آنها واجب و مس ّ بدون وضوی آنها حرام است ، کدامند؟

ج : مس ّ اسماء و صفات مخصوص ذات باری تعالی بدون وضو حرام است ، و احوط الحاق نامهای انبیاء عظام و ائمه معصومین علیهم السلام به نامهای خداوند متعال ، در حکم مذکور است .

[س 165 راههای شرعی محو کردن اسماء مبارک ]

س 165: راههای شرعی محو کردن اسماء مبارک و آیات قرآنی هنگام نیاز کدامند؟ سوزاندن اوراقی که در آن اسم جلاله و آیات قرآنی نوشته شده است ، هنگام ضرورت برای حفظ اسرار چه حکمی دارد؟

ج : دفن آنها در خاک و یا تبدیل آنها به خمیر به وسیله آب اشکال ندارد. ولی جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بی احترامی محسوب شود، جایز نیست ، مگر در صورتی که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آیات قرآنی و نامهای مبارک امکان نداشته باشد.

[س 166 قطعه قطعه کردن اسماء مبارکه ]

س 166: قطعه قطعه کردن اسماء مبارکه و آیات قرآنی به مقدار زیاد به طوری که حتی دو حرف آنها به هم متصل نمانده ، و غیر قابل خواندن شوند، چه حکمی دارد؟ آیا در محو کردن اسماء مبارکه و آیات قرآنی و ساقط شدن حکم آنها، تغییر صورت خطی آنها با حذف و اضافه کردن حروف ، کافی است ؟

ج : تقطیع به نحو مذکور اگر بی احترامی محسوب شود جائز نیست و در غیر این صورت نیز اگر موجب محو نوشته لفظ جلاله و آیات قرآنی نشود، کافی نیست ، هم چنان که تغییر صورت خطی کلمات با اضافه یا کم کردن بعضی حروف نیز باعث زوال حکم شرعی حروفی که به قصد نوشتن لفظ جلاله به کار رفته اند، نمی شود. بلی ، زوال حکم بر اثر تغییر حروف به نحوی که ملحق به محو حروف گردد، بعید نیست ، هر چند احتیاط، اجتناب از مس ّ آن بدون وضو است .

ص: 205

[اغسال ]

غسلهای واجب

اشاره

غسلهای واجب هفت است : اول : غسل جنابت . دوم : غسل حیض . سوم : غسل نفاس . چهارم : غسل استحاضه . پنجم : غسل مس ّ میّت . ششم : غسل میت . هفتم : غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود (1). (1) (سیستانی :) و اگر کسوف کلّی یا خسوف کلّی شود و مکلّف عمداً نماز آیات را نخواند تا قضا شود بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای آن غسل کند.

(بهجت :) [و] به مناسبت ذکر غسل میّت و مس ّ میّت ، احکام دیگر مربوط به اموات نیز ذکر می شود.

(زنجانی :) مسأله غسلهای واجب هشت چیز است : اوّل : غسل جنابت ، دوم : غسل حیض ، سوم : غسل نفاس ، چهارم : غسل استحاضه ، پنجم : غسل مس ّ میّت ، ششم : غسل میّت ، هفتم : کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده باشد، در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای نماز آیات غسل نموده و نماز بخواند و نماز قضا بدون غسل باطل است . هشتم : غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند آن یا اجاره یا شرط در ضمن عقد، یا دستوری که اطاعتش لازم است واجب شده باشد.

[غسل جنابت ]

احکام جنابت
[مسأله 345 به دو چیز انسان جنب می شود]

مسأله 345 به دو چیز انسان جنب می شود: اول : جماع . دوم : بیرون آمدن منی ، چه در خواب باشد یا بیداری ، کم باشد یا زیاد، با شهوت باشد یا بی شهوت (1)، با اختیار باشد یا بی اختیار. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 346 اگر رطوبتی از انسان خارج شود]
اشاره

مسأله 346 اگر رطوبتی از انسان (1) خارج شود و نداند منی است یا بول یا غیر اینها (2) چنانچه با شهوت و جستن بیرون آمده (3) (و بعد از بیرون آمدن آن ، بدن سست شده (4))، آن رطوبت حکم منی دارد (5) و اگر هیچ یک از این سه نشانه یا بعضی از اینها را نداشته باشد، (6) حکم منی ندارد (7) ولی در زن و مریض (8) لازم نیست آن آب با جستن بیرون آمده باشد، (9) بلکه اگر با شهوت بیرون آمده باشد (10) در حکم منی است (11) و لازم نیست بدن او سست شود. (12) (1) (زنجانی :) از مرد سالم .. (2) (مکارم :) نداند منی است یا رطوبت دیگر .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و یا با جستن بیرون آمده .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (5) (بهجت :) بلکه اگر فقط با شهوت و جستن باشد، ثابت شدن حکم منی خالی از وجه نیست .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) اگر هیچ یک از این دو نشانه را نداشته باشد ..

(بهجت :) اگر هیچ یک از این سه نشانه را نداشته باشد ..

ص: 206

(مکارم :) اگر این دو نشانه ، یا یکی از آنها را نداشته باشد .. (7) (گلپایگانی ، صافی :) مگر آن که علم یا اطمینان پیدا کند که منی بوده است ..

(زنجانی :) و در زن اگر جدا شدن آب از محلش با شهوت همراه باشد حکم منی را دارد و لازم نیست دو نشانه دیگر را داشته باشد، و اگر به مریض حالت شهوت دست دهد و آبی خارج شود که احتمال بدهد منی است ، حکم منی را دارد، هر چند بیرون آمدن آن با شهوت نباشد و دو نشانه دیگر را هم نداشته باشد.

(تبریزی :) چنانچه با شهوت و جستن و سست شدن بدن بیرون آمده ، آن رطوبت حکم منی را دارد و در غیر این صورت ، حکم منی را ندارد .. (8) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، صافی ، تبریزی ، بهجت :) ولی در مریض .. (9) (مکارم :) بلکه اگر رطوبت هنگامی بیرون آید که به اوج شهوت جنسی رسیده است ، حکم منی دارد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) و در موقع بیرون آمدن ، بدن سست شود .. (10) (خوئی :) و در موقع بیرون آمدن ، بدن سست شود .. (11) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) اگر با شهوت بیرون آمده باشد و بدن سست شود، در حکم منی است .

(سیستانی :) و رطوبتی که زنها در موقع ملاعبه یا تصورات شهوت انگیز در خود احساس می کنند پاک است و غسل ندارد و وضو را نیز باطل نمی کند، و امّا رطوبتی که از زنها با شهوت خارج می شود و به حدّی باشد که صدق انزال کند و لباسها را آلوده نماید و معمولًا این رطوبت در موقعی خارج می شود که زن به اوج شهوت جنسی برسد نجس و موجب جنابت است .

(بهجت :) بنا بر أظهر، و هم چنین در زن مریض بنا بر أحوط .. (12) (بهجت :) بلکه خالی از وجه نیست که حکم زن در صحّت و مرض مانند مرد باشد.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 362 غالباً بعد از بیرون آمدن منی بدن سست می شود، ولی این موضوع جزء شرایط قطعی و نشانه ها نیست .

[مسأله 347 اگر از مردی که مریض نیست ]

مسأله 347 اگر از مردی که مریض نیست ، آبی بیرون آید که یکی از سه نشانه ای را که در مسأله پیش گفته شد داشته باشد و نداند نشانه های دیگری را داشته یا نه (1) چنانچه پیش از بیرون آمدن آن آب ، وضو نداشته ، باید وضو بگیرد. (2) این مسأله در رساله آیات عظام : اراکی ، فاضل ، مکارم و بهجت نیست . (1) (تبریزی :) آبی بیرون آید که با جستن یا با شهوت نباشد .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) چنانچه پیش از بیرون آمدن آب وضو داشته ، می تواند به همان وضو اکتفاء کند و اگر وضو نداشته ، کافی است فقط وضو بگیرد و غسل بر او لازم نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر از مردی که مریض نیست ، آبی با جستن بیرون آید و نداند

ص: 207

که با شهوت بوده یا نه ، یا بعد از بیرون آمدن ، بدن سست شده یا نه ، چنانچه پیش از بیرون آمدن آن آب ، وضو داشته احتیاط مستحب ّ آن است که غسل کند و وضو لازم نیست و اگر وضو نداشته غسل واجب نیست و احتیاط مستحب ّ است ؛ و واجب است وضو بگیرد و اگر بداند آن چه خارج شده یا بول است یا منی و قبلًا وضو داشته ، باید جمع بین غسل و وضو نماید و اگر وضو نداشته غسل لازم نیست و وضو کافی است .

(زنجانی :) مسأله اگر از مرد سالم آبی بیرون آید که یکی از نشانه ها را داشته ، ولی نداند که دو نشانه دیگر را داشته یا نه ، در حکم منی است .

[مسأله 348 مستحب ّ است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول کند]

مسأله 348 مستحب ّ است انسان بعد از بیرون آمدن منی بول کند (1) و اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید، که نداند منی است یا رطوبت دیگر، (2) حکم منی دارد (3). (1) (مکارم :) تا ذرّات باقی مانده خارج شود .. (2) (زنجانی :) چنانچه فاصله آن با بیرون آمدن منی کم باشد به طوری که احتمال دهد که رطوبت از بقایای منی سابق باشد حکم منی را دارد. ولی اگر به جهتی هم چون طول مدت ، اطمینان دارد که از منی سابق چیزی نمانده و احتمال دهد رطوبت مشکوک منی جدید است ، حکم منی را ندارد. و اگر بول نکرده باشد و پس از غسل بول نماید چنانچه احتمال دهد که همراه بول بقایای منی خارج شده حکم منی بار می شود، مگر بقایای منی چنان در بول مستهلک شده باشد که به مجموع رطوبت خارج شده بول بگویند. (3) (بهجت :) و اگر نمی تواند بول کند، بنا بر احوط باید استبراء کند به کیفیّتی که در احکام تخلّی گذشت و اگر به این صورت استبراء کرد و یا بول نمود و بعد رطوبتی خارج شد که ندانست بول است یا منی ، حکم بول را دارد.

[مسأله 349 اگر انسان جماع کند]

مسأله 349 اگر انسان جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود (1)، در زن باشد یا در مرد در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ اگر چه منی بیرون نیاید هر دو جنب می شوند (2). (1) (مکارم :) مرد و زن هر دو جُنُب می شوند، خواه بالغ باشند یا نابالغ ، منی بیرون آید یا نه . این در صورتی است که جماع در قُبُل باشد و اگر در دُبُر باشد بنا بر احتیاط واجب باید جمع کند بین غسل و وضو. (2) (نوری :) و در صورتی که تا کمتر از ختنه گاه داخل شده ، و به طوری است که داخل شدن صدق می کند، احتیاط به غسل کردن ترک نشود.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر انسان با زنی جماع کند و به اندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، در قُبُل باشد یا در دُبُر، بالغ باشند یا نابالغ (زنجانی : یا یکی بالغ و دیگری نابالغ ) اگر چه منی بیرون نیاید، هر دو جنب می شوند.

(بهجت :) مسأله اگر کسی در قُبُل زن جماع کند و به اندازه ختنه گاه داخل شود هر دو جنب می شوند؛ و هم چنین است بنا بر أظهر اگر در دُبُر زن نزدیکی کند، بلکه بنا بر أظهر و أحوط اگر در دُبُر مردی نزدیکی کند، نیز همین طور است و در نزدیکی با حیوان نیز بنا بر احتیاط حکم همین است .

[مسأله 350 اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده ]

مسأله 350 اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه (1)، غسل بر او واجب نیست . (1) (نوری :) به طوری که شک در صدق داخل شدن دارد ..

ص: 208

[مسأله 351 اگر حیوانی را وطی کند]

مسأله 351 اگر نَعُوذُ بِاللّه حیوانی را وطی کند یعنی با او نزدیکی نماید و منی از او بیرون آید غسل تنها، کافی است . و اگر منی بیرون نیاید (1)، چنانچه پیش از وطی وضو داشته باز هم غسل تنها کافی است (2) و اگر وضو نداشته احتیاط واجب (3) آن است که غسل کند، وضو هم بگیرد (4). (1) (مکارم :) احتیاط واجب آن است که برای نماز و مانند آن ، هم غسل کند و هم وضو بگیرد، مگر این که قبل از این کار وضو داشته باشد که در این صورت تنها غسل کافی است . (2) (بهجت :) باز هم غسل تنها کافی بوده و احتیاطی است .. (3) (زنجانی :) احتیاط .. (4) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) و هم چنین است حکم در نزدیکی نمودن با مرد یا پسر.

(تبریزی :) و هم چنین است حکم در وَطی ِ مرد.

[مسأله 352 اگر منی از جای خود حرکت کند]
اشاره

مسأله 352 اگر منی از جای خود حرکت کند (1) و بیرون نیاید، یا انسان شک کند که منی از او بیرون آمده یا نه ، غسل بر او واجب نیست (2). (1) (مکارم :) امّا از ریختن آن به بیرون جلوگیری به عمل آورد یا به علّت دیگر بیرون نیاید غسل واجب نیست ، هم چنین اگر شک ّ کند که بیرون آمده یا نه . (2) (بهجت :) و هم چنین است اگر خواب ببیند که محتلم شده ولی بعد از بیدار شدن ، اثری از منی نبیند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 356 هر گاه بعد از غسل ، منی مرد از زن خارج شود، غسل واجب نیست و هم چنین است اگر شک کند که منی بیرون آمده ، از خود اوست یا از مرد؛ امّا اگر علم یا اطمینان داشته باشد که منی خارج شده از خود اوست و یا مخلوط با منی مرد است ، غسل بر او واجب است .

[مسأله 352 اگر منی از جای خود حرکت کند]
اشاره

مسأله 352 اگر منی از جای خود حرکت کند ولی تیمّم برایش ممکن است ، بعد از داخل شدن وقت نماز بدون جهت با عیال خود نزدیکی کند اشکال دارد (1) ولی اگر برای لذّت بردن یا ترس از برای خودش باشد (2) اشکال ندارد. (1) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، زنجانی ، نوری :) بعد از داخل شدن وقت نماز هم می تواند با عیال خود نزدیکی کند (زنجانی : ولی اگر در وقت نماز، وضو داشته باشد، باید قبل از نزدیکی نماز را با وضو بخواند). [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) برای لذت بردن یا خوف بر نفس باشد ..

(مکارم :) مسأله کسی که آب برای غسل کردن ندارد، می تواند با هم سر خود نزدیکی کند و تیمّم برای او کافی است ، خواه بعد از داخل شدن وقت نماز باشد یا قبل از آن .

[مسأله 354 اگر در لباس خود منی ببیند]

مسأله 354 اگر در لباس خود منی ببیند و بداند که از خود اوست (1) و برای آن غسل نکرده ، باید غسل کند و نمازهایی را که یقین دارد (2) بعد از بیرون آمدن منی خوانده قضا کند (3)، ولی نمازهایی را که احتمال می دهد بعد از (4) بیرون آمدن آن منی خوانده ، لازم نیست قضا نماید.

ص: 209

(1) (مکارم :) باید غسل کند و نمازهایی را که یقین دارد با جنابت خوانده قضا نماید، ولی آن چه را شک ّ دارد لازم نیست . (2) (زنجانی :) نمازهایی را که اطمینان دارد .. (3) (بهجت :) نمازهایی را که یقین یا اطمینان دارد بعد از بیرون آمدن منی خوانده ، قضا یا اعاده کند. [پایان مسأله ] (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) پیش از ..

چیزهایی که بر جنب حرام است
[مسأله 355 پنج چیز بر جنب حرام است ]

مسأله 355 پنج چیز (1) بر جنب حرام است : اول : رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن یا به اسم خدا، و اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهم السلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارد (2). دوم : رفتن در مسجد الحرام (و مسجد پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم ، (3) اگر چه از یک در ، داخل و از در دیگر خارج شود. (4)) سوم : توقّف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهم السلام هم توقف نکند. (5). چهارم : گذاشتن چیزی در مسجد (6). پنجم : (7) خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است (8) اول : سوره سی و دوم قرآن الم تنزیل دوم : سوره چهل و یکم حم سجده سوم : سوره پنجاه و سوّم و النجم . چهارم : سوره نود و ششم اقرء (9) و اگر یک حرف (10) از این چهار سوره (11) را هم بخواند حرام است (12). (1) (اراکی :) چهار چیز .. (2) (گلپایگانی ، نوری :) اول : رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن ، یا به اسم خدا و پیغمبران و ائمه علیهم السلام (گلپایگانی : و حضرت زهرا علیها السلام ) به طوری که در وضو گفته شد ..

(خوئی ، سیستانی :) اول : رساندن جایی از بدن به خط قرآن ، یا به اسم خدا به هر لغت که باشد و بهتر آن است که به اسم پیغمبران و امامان علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام نیز نرساند ..

(زنجانی :) اول : رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتیاط به اسم خدا و صفات خاصه او به هر لغت که باشد مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که به اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهراء علیهم السلام نیز نرساند ..

(تبریزی :) اول : رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن ، یا به اسم خدا؛ و بهتر است جایی از بدن را به اسم پیامبران و امامان علیهم السلام نیز نرساند ..

(بهجت :) اول : رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن ، یا به اسم خدا و بنا بر احتیاط به اسم پیغمبران و امامان و اسم حضرت زهرا علیهم السلام به طوری که در وضو گفته شد ..

(صافی :) اول : رساندن جایی از بدن به خط قرآن ، یا به اسم خدا و سایر اسماء و صفات خاصه خدا، و بنا بر احتیاط رساندن جایی از بدن به نام پیغمبران و ائمه علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام به طوری که در وضو گفته شد ..

(مکارم :) اول : مس ّ خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان علیهم السلام بنا بر احتیاط واجب همان طور که در وضو گفته شد .. (3) (زنجانی :) دوم : رفتن یا ماندن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و حرم امامان علیهم السلام ..

ص: 210

(4) (بهجت :) و هم چنین داخل شدن به آنجا برای برداشتن چیزی بنا بر أحوط ..

(زنجانی :) و مراد از حرم امامان علیهم السلام : محوطه ای است که ضریح مقدس و قبر مطهر در آن قرار دارد نه تمام رواقها یا صحنها ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست .] (5) (فاضل :) اگر چه اولی آن است که حکم مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را در حرم امامان علیهم السلام رعایت نماید .. (بهجت :) بلکه عبور نیز ننماید و هم چنین در رواقها ..

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب نرفتن در حرم ائمه علیهم السلام است اگر چه از یک در وارد و از در دیگر خارج شود ..

(اراکی :) سوم : توقف در مساجد دیگر و حرم امامان علیهم السلام ، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) سوّم : توقف در مساجد دیگر و هم چنین بنا بر احتیاط واجب در حرم امامان علیهم السلام ولی اگر (سیستانی : از مسجد عبور کند مثل این که ) از یک در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد ..

(زنجانی :) سوم : داخل شدن یا ماندن در مساجد دیگر، مگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه بنا بر احتیاط لازم از خارج هم چیزی در مسجد نگذارد ..

(خوئی ، تبریزی :) یا داخل شدن در آن برای برداشتن چیزی ..

(سیستانی :) چهارم : داخل شدن در مسجد برای برداشتن چیزی و هم چنین گذاشتن چیزی در آن هر چند خودش وارد مسجد نشود بنا بر احتیاط لازم ..

(مکارم :) چهارم : داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن ..

[مورد چهارم در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (7) (اراکی :) چهارم : .. (8) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) پنجم : خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن در چهار سوره است ..

(مکارم :) پنجم : خواندن یکی از آیات سجده ، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد؛ سوره هایی که سجده واجب در آن است چهار سوره است : ..

(زنجانی :) پنجم : خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن در چهار سوره است :

اوّل : سوره سی و دوم قرآن «الم تنزیل (سجده )» آیه پانزدهم ؛ دوّم : سوره چهل و یکم «حم سجده (فصلت )» آیه سی و هفتم ؛ سوّم : سوره پنجاه و سوم «النجم » آیه آخر؛ چهارم : سوره نود و ششم «اقرء (العلق )» آیه آخر. بلکه بنا بر احتیاط خواندن آیات دیگر یا قسمتی از یک آیه سورهای سجده نیز جایز نیست . (9) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (10) (بهجت :) اگر یک کلمه .. (11) (گلپایگانی ، صافی :) چهار آیه .. (نوری :) اگر یک حرف را به قصد یکی از این چهار سوره .. (12) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط مستحب آن است که آیات دیگر سوره سجده دار را نیز نخواند.

ص: 211

چیزهایی که بر جنب ، مکروه است
[مسأله 356 نُه چیز بر جنب مکروه است ]

مسأله 356 نُه چیز (1) بر جنب مکروه است (2): اول و دوم : خوردن و آشامیدن ، ولی اگر وضو بگیرد (3) مکروه نیست . (4) سوم : خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارد. (5) چهارم : رساندن جایی از بدن به جلد و حاشیه و بین خطهای قرآن .

پنجم : همراه داشتن قرآن . ششم : خوابیدن ، ولی اگر وضو بگیرد یا به واسطه نداشتن ِ آب ، بدل از غسل تیمّم کند، مکروه نیست (6). هفتم : خضاب کردن به حنا و مانند آن (7). هشتم : مالیدن روغن (8) به بدن . نُهم : جماع کردن بعد از آن که محتلم شده (9) یعنی در خواب منی از او بیرون آمده است . (1) (بهجت :) چند چیز .. (2) (مکارم :) شایسته است جنب چند چیز را ترک کند .. (3) (گلپایگانی ، اراکی ، خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) یا دستها را بشوید .. (4) (بهجت :) اول و دوم : خوردن و آشامیدن ، و اگر دست و صورت را بشوید و مضمضه و استنشاق کند، کراهت کمتر می شود ..

(سیستانی :) اول و دوم : خوردن و آشامیدن ، ولی اگر صورت و دستها را بشوید و مضمضه بکند مکروه نیست و اگر تنها دستها را بشوید کراهت کمتر می شود .. (5) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) سوم : خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن که سجده واجب ندارد ..

(بهجت :) سوم : خواندن بیشتر از هفت آیه تا هفتاد آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارد بنا بر احوط، ولی بیشتر از هفتاد آیه کراهت شدیدتری دارد ..

(مکارم :) سوّم : خواندن بیشتر از هفت آیه از قرآن ، حتّی از سوره هایی که سجده واجب ندارد .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) اگر وضو بگیرد یا به واسطه نداشتن آب ، تیمّم کند، مکروه نیست و در این تیمّم نیّت کند به جهت امر خدا، چه بدل از وضو یا غسل یا مستقل ّ در رفع کراهت خوابیدن ؛ ..

(بهجت :) ششم : خوابیدن ، ولی اگر وضو بگیرد یا به واسطه این که نمی تواند غسل کند بدل از غسل تیمّم کند خوابیدن او مکروه نیست .. (مکارم :) ششم : خوابیدن بدون وضو .. (7) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) هفتم : رنگ کردن موها به حنا و مانند آن .. (8) (مکارم :) و انواع کِرِمها .. (9) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسائلی در ] غسل جنابت
[مسأله 357 غسل جنابت به خودی خود مستحب ّ است ]

مسأله 357 غسل جنابت به خودی خود مستحب ّ است (1) و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود (2). ولی برای نماز میّت (3) و سجده شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست . (1) (گلپایگانی ، صافی :) غسل جنابت برای تحصیل طهارت از جنابت مستحب ّ است .. (2) (سیستانی :) غسل جنابت برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می باشد .. (3) (خوئی ، سیستانی ، نوری :) و سجده سهو ..

ص: 212

(زنجانی :) مسأله تحصیل طهارت با غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود و در نماز مستحب تنها شرط صحت می باشد، هم چنین برای سجده و تشهد فراموش شده ، اگر بین آنها و نماز او کاری که باعث جنابت می شود صادر شده باشد، غسل جنابت واجب است و احتیاط آن است که برای سجده سهو هم غسل کند. ولی برای نماز میت و سجده شکر و سجده های واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست .

(مکارم :) مسأله غسل جنابت را هر گاه برای رفع جنابت و پاک شدن انجام دهد مستحب ّ است ، امّا برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب می شود. برای نماز میّت و سجده شکر و سجده های واجب قرآن (هنگامی که آیه سجده را از دیگری بشنود) غسل جنابت واجب نیست ، بلکه در همان حال نیز انجام این کارها جایز است ، هر چند بهتر است که برای نماز میّت و سجده شکر و امثال آن غسل کند.

[مسأله 358 لازم نیست در وقت غسل نیت کند]

مسأله 358 لازم نیست در وقت غسل نیت کند که غسل واجب یا مستحب ّ می کنم و اگر (1) فقط به قصد قربت ، یعنی : برای انجام فرمان خداوند عالم (2) غسل کند کافی است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) بلکه اگر .. (2) زنجانی (:) برای خداوند عالم ..

(سیستانی :) مسأله لازم نیست در وقت غسل نیّت کند که غسل واجب می کند، بلکه اگر فقط به قصد قربت ، یعنی برای تذلّل در پیشگاه خداوند عالم غسل کند، کافی است .

[مسأله 359 اگر یقین کند وقت نماز شده ]

مسأله 359 اگر یقین کند وقت نماز شده و نیّت غسل واجب کند بعد معلوم شود که پیش از وقت غسل کرده ، غسل او صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (مکارم :) هم چنین اگر به نیّت نماز واجب غسل کند بعد معلوم شود وقت گذشته بوده است غسل او صحیح می باشد.

[ در کیفیت غسل ]

[مسأله 360 غسل را چه واجب باشد و چه مستحب به دو قسم می شود]
اشاره

مسأله 360 غسل را چه واجب باشد و چه مستحب (1)، به دو قسم می شود انجام داد: ترتیبی و ارتماسی (2). (1) (سیستانی :) غسل جنابت را .. (2) (بهجت :) و غسل ترتیبی أفضل از ارتماسی است .

غسل ترتیبی
[مسأله 361 در غسل ترتیبی ]

مسأله 361 در غسل ترتیبی باید به نیّت غسل ، اول سر و گردن ، بعد (1) طرف راست بعد طرف چپ بدن را بشوید (2). و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسأله به این ترتیب عمل نکند غسل او باطل است (3). (1) (صافی :) بنا بر احتیاط .. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .. (3) (بهجت :) ولی چنانچه قصد قربت داشته ، و آن چه را که مقدّم داشته اعاده نماید غسل صحیح است ، و احتیاط واجب رعایت ترتیب در هر عضو از غسل ترتیبی است ، به این صورت که از بالا شروع کند و به قسمتهای پایین عضو ختم کند.

ص: 213

(صافی :) در صورتی که سر و گردن را اول نشوید باطل است ، و اگر طرف چپ را پیش از طرف راست بشوید بنا بر احتیاط غسلش باطل است .

(خوئی :) مسأله در غسل ترتیبی باید به نیّت غسل ، اول سر و گردن بعد بدن را بشوید و بهتر آن است که اول طرف راست بعد طرف چپ بدن را بشوید (و تحقق غسل ترتیبی به حرکت دادن هر یک از اعضاء سه گانه زیر آب به قصد غسل بی اشکال نیست و احتیاط در اکتفا نکردن به او است ) و اگر عمداً یا از روی فراموشی یا به واسطه ندانستن مسأله بدن را قبل از سر بشوید غسل او باطل است .

(سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم اوّل تمام سر و گردن ..

(زنجانی :) بهتر بلکه مطابق احتیاط استحبابی ..

(تبریزی :) با حرکت دادن اعضاء بدن زیر آب به قصد غسل ترتیبی ، غسل محقق نمی شود ..

(سیستانی :) و اگر عمداً بدن را قبل از پایان یافتن غسل تمام سر و گردن بشوید، بنا بر احتیاط، غسل او باطل است .

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ]

[مسأله 362 نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن بشوید]

مسأله 362 نصف ناف و نصف عورت را باید با طرف راست بدن و نصف دیگر را باید با طرف چپ بشوید (1)، بلکه بهتر است تمام ناف و عورت با هر دو طرف شسته شود. این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، زنجانی و سیستانی نیست (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

مسأله اختصاصی

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 68 3 (سیستانی :) مسأله 361 در صورتی که بدن را قبل از سر بشوید لازم نیست غسل را اعاده کند بلکه چنانچه بدن را دوباره (خوئی : پیش از آن که حدثی از او سر بزند) بشوید، غسل او صحیح خواهد بود.

[مسأله 363 برای آن که یقین کند]

مسأله 363 برای آن که یقین کند هر سه قسمت (1)، یعنی سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را (2) کاملًا غسل داده ، باید هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمتهای دیگر را هم با آن قسمت بشوید (3). بلکه احتیاط مستحب ّ (4) آن است که تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشوید. (1) (خوئی ، تبریزی :) هر دو قسمت .. (2) (خوئی :) سر و گردن و بدن را .. (3) (خوئی ، تبریزی ، بهجت ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط ..

(زنجانی :) مسأله در هر دو قسمت ، یعنی سر و گردن و بدن باید یقین کند که آن قسمت را کاملًا شسته است .

ص: 214

(سیستانی :) مسأله اگر یقین نکند که هر دو قسمت یعنی سر و گردن و بدن را کاملًا غسل داده باید برای آن که یقین کند، هر قسمتی را که می شوید مقداری از قسمت دیگر را هم با آن قسمت بشوید.

[مسأله 364 اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته ]

مسأله 364 اگر بعد از غسل بفهمد جایی از بدن را نشسته و نداند کجای بدن است باید دوباره غسل کند. (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دوباره شستن سر لازم نیست و فقط هر جایی را از بدن که احتمال می دهد نشسته ، باید بشوید.

(زنجانی :) مسأله اگر بعد از غسل بفهمد که جایی را نشسته و نداند از بدن است یا سر و گردن بنا بر احتیاط قسمتی از سر را که احتمال می دهد نشسته ، بشوید و سپس دوباره همه بدن را بشوید.

[مسأله 365 اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته ]

مسأله 365 اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته (1)، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار کافی است . و اگر از طرف راست باشد باید (2) بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشوید. (3) و اگر از سر و گردن باشد باید (4) بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشوید. (5) (1) (بهجت :) ولی هنوز چیزی که وضو را باطل می کند از او سر نزده است .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که ..

(مکارم :) احتیاط آن است که .. (3) (زنجانی :) و اگر بفهمد مقداری از سر و گردن را نشسته باید بعد از شستن آن مقدار دوباره بدن را بشوید.

(بهجت :) بنا بر أظهر در اعتبار ترتیب سر با دو جانب و أحوط در ترتیب بین دو جانب و أظهر در عدم اعتبار ترتیب از بالا به پایین در حال نسیان .. (4) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (5) (بهجت :) و اگر در اثناء غسل چیزی که وضو را باطل می کند از او سر زده ، احتیاط در این است که غسل را دو مرتبه به طور کامل انجام دهد و برای نماز و کاری که برای آن وضو لازم است وضو بگیرد.

(خوئی ، سیستانی :) دوباره بدن را بشوید.

[مسأله 366 اگر پیش از تمام شدن غسل ]
اشاره

مسأله 366 اگر پیش از تمام شدن غسل ، در شستن مقداری از طرف چپ شک کند، شستن همان مقدار کافی است (1). ولی اگر بعد از اشتغال به شستن طرف چپ در شستن طرف راست یا مقداری از آن شک کند یا بعد از اشتغال به شستن طرف راست در شستن سر و گردن یا مقداری از آن شک نماید نباید (2) اعتنا کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر در شستن مقداری از طرف راست شک ّ کند، باید بعد از شستن آن مقدار، طرف چپ را هم بشوید و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک ّ کند، باید بعد از شستن آن ، دوباره طرف راست و طرف چپ را بشوید، و اگر بعد از تمام شدن طرف چپ شک ّ کند که یکی از اعضای سابق یا مقداری از آن را شسته یا نه ، به آن شک ّ اعتناء نکند.

ص: 215

(2) (فاضل :) لازم نیست ..

(خوئی :) مسأله اگر پیش از تمام شدن ِ غسل ، در شستن مقداری از طرف چپ یا طرف راست شک کند، لازم است که آن مقدار را بشوید و اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند شکّش غیر معتبر و غسلش صحیح است .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند باید بعد از شستن آن ، بدن را نیز بشوید.

(سیستانی :) اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند، بنا بر احتیاط لازم باید بعد از شستن آن ، دوباره بدن را بشوید.

(تبریزی :) اگر در شستن مقداری از سر و گردن شک کند، باید بنا بر احتیاط به شک خود اعتنا کند.

(مکارم :) مسأله اگر بعد از تمام شدن غسل ، شک ّ کند که اعضاء را درست شسته یا نه ، اعتناء نکند.

غسل ارتماسی
[مسأله 367 غسل ارتماسی ]

مسأله 367 در غسل ارتماسی اگر به نیّت غسل ارتماسی به تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است (1) و احتیاط آن است که یک دفعه زیر آب رود. (1) (بهجت :) و احتیاط آن است که از اوّل فرو رفتن در آب ، نیّت غسل کردن را داشته باشد به آن چه غسل ارتماسی با آن محقّق و تمام می شود و أظهر کفایت نیّت در حال فرو رفتن مجموع بدن در آب است .

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) مسأله در غسل ارتماسی باید در یک آن ، آب تمام بدن را فرا بگیرد، پس اگر به نیّت غسل ارتماسی در آب فرو رود چنانچه پای او روی زمین باشد باید از زمین بلند کند.

(اراکی ، فاضل :) مسأله در غسل ارتماسی باید آب در یک آن ، تمام بدن را بگیرد، پس اگر به نیت غسل ارتماسی یک باره یا به تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل او صحیح است .

(سیستانی :) مسأله غسل ارتماسی به دو نحو انجام می گیرد: دفعی و تدریجی . در غسل ارتماسی دفعی ، باید در یک آن ، آب تمام بدن را فرا بگیرد، ولی معتبر نیست که قبل از شروع در غسل تمام بدن بیرون آب باشد بلکه اگر مقداری از آن بیرون باشد و به نیّت غسل در آب فرو رود کفایت می کند. در غسل ارتماسی تدریجی باید بدن را به نیّت غسل تدریجاً با حفظ وحدت عرفی در آب فرو بَرَد و در این قسم لازم است که هر عضو قبل از غسل دادن آن بیرون آب باشد.

(مکارم :) مسأله غسل ارتماسی آن است که بعد از نیّت ، تمام بدن را یک دفعه یا به تدریج در آب فرو می برد، خواه در مثل حوض و استخر باشد و یا زیر آبشاری که آب آن یک مرتبه تمام بدن را فرا می گیرد، امّا غسل ارتماسی زیر دوش معمولی ممکن نیست .

[مسأله 368 در غسل ارتماسی اگر همه بدن زیر آب باشد]

مسأله 368 در غسل ارتماسی اگر همه بدن زیر آب باشد (1) و بعد از نیّت غسل ، بدن را حرکت دهد غسل او صحیح است (2).

ص: 216

(1) (اراکی :) و نیّت غسل کند، کفایت می کند و نیازی به حرکت دادن بدن نمی باشد. (2) (فاضل :) ولی احتیاط مستحب این است که بیشتر بدن خارج از آب باشد و پس از نیت زیر آب رود. (سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله (367).

(گلپایگانی :) مسأله در غسل ارتماسی لازم نیست موقعی نیّت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد بلکه اگر در حالتی که تمام بدن زیر آب باشد، نیّت کند و بدن را حرکت دهد، کافی است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله در غسل ارتماسی بنا بر احتیاط واجب باید موقعی نیّت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد.

(زنجانی :) مسأله در غسل ارتماسی بنا بر احتیاط مستحب موقعی نیت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد، و اگر در هنگامی که در آب قرار گرفته به قصد غسل ارتماسی بدن را حرکت دهد تا آب جدیدی به بدن برسد یا به حرکت خودِ آب ، آب جدیدی به بدن برسد و نیت غسل ارتماسی کند کفایت می کند، هر چند خلاف احتیاط استحبابی است .

(مکارم :) مسأله هر گاه مقداری از بدن بیرون آب باشد و نیّت غسل ارتماسی کند و در آب فرو رود کافی است ، امّا اگر تمام بدن زیر آب باشد و آن را تکان دهد مشکل است .

(صافی :) مسأله در غسل ارتماسی احتیاط این است که موقعی نیت کند که مقداری از بدن بیرون آب باشد.

[مسأله 369 اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده ]

مسأله 369 اگر بعد از غسل ارتماسی بفهمد به مقداری از بدن آب نرسیده ، (چه جای آن را بداند یا نداند (1)) باید دوباره غسل کند. (2) (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب دوباره غسل کند؛ ولی بنا بر اقوی تمام یا قسمتی از سر و گردن را که می داند شسته است ، لازم نیست دوباره بشوید.

(بهجت :) مسأله اگر بلا فاصله بعد از غسل ارتماسی بفهمد که به جائی از بدن آب نرسیده اگر جای آن را بداند، شستن همان مقدار کافی است ، و اگر جای آن را نداند یا بعد از مدتی متوجه شود، باید دوباره غسل کند.

[مسأله 370 اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد]

مسأله 370 اگر برای غسل ترتیبی وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد، باید غسل ارتماسی کند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 371 کسی که روزه واجب گرفته ]

مسأله 371 کسی که روزه واجب گرفته (1) یا برای حج یا عمره احرام بسته نمی تواند غسل ارتماسی کند (2) ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند صحیح است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) کسی که روزه ای گرفته که واجب معیّن است .. (2) (سیستانی :) کسی که برای حج ّ یا عمره احرام بسته نباید غسل ارتماسی کند ..

ص: 217

(زنجانی :) مسأله کسی که روزه ماه رمضان گرفته چه پیش از ظهر چه بعد از آن ، یا قضای ماه رمضان را گرفته ، با تفصیلی که در مسأله [1700] خواهد آمد، یا برای حج یا عمره احرام بسته ، نباید غسل ارتماسی کند. و اگر بدون عذر غسل ارتماسی کند بنا بر احتیاط واجب غسل او باطل می باشد و در این حکم فرق بین زن و مرد نیست ولی اگر کسی به جهت عذری چون فراموشی یا ندانستن مسأله بدون تقصیر غسل ارتماسی کند غسلش صحیح است .

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که کسی که روزه واجب گرفته ، یا برای حج یا عمره احرام بسته ، غسل ارتماسی نکند و سر خود را زیر آب فرو نبرد، ولی اگر از روی فراموشی غسل ارتماسی کند، صحیح است و ضرر به روزه و احرام او نمی زند.

مسائل اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 385 در غسل ارتماسی باید پاها را نیز از زمین بلند کند تا آب به زیر آن برسد.

(مکارم :) مسأله 388 در غسل ترتیبی می تواند سه بار در آب فرو رود: یک بار به نیّت سر و گردن ، دیگری به نیت طرف راست و دیگری را به نیّت طرف چپ .

احکام غسل کردن

[مسأله 372 در غسل ارتماسی باید تمام بدن پاک باشد]

مسأله 372 در غسل ارتماسی باید (1) تمام بدن پاک باشد (2) ولی در غسل ترتیبی پاک بودن تمام بدن لازم نیست . و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتی را پیش از غسل دادن آن قسمت آب بکشد کافی است (3). (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (2) (بهجت :) مگر این که در آن ِ واحد هم بدن پاک شود و هم غسل انجام گیرد .. (3) (بهجت :) ولی پاک بودن تمام بدن قبل از شروع در غسل ، مطلقاً، موافق احتیاط است .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) مسأله در غسل ارتماسی یا ترتیبی پاک بودن تمام بدن پیش از غسل لازم نیست ، بلکه اگر به فرو رفتن در آب یا ریختن آب به قصد غسل ، بدن پاک شود غسل محقّق می شود (سیستانی : به شرط آن که آبی که با آن غسل می کند از پاک بودن خارج نشود مثلًا با آب کر غسل کند).

[مسأله 373 عرق جنب از حرام نجس نیست ]

مسأله 373 عرق جنب از حرام نجس نیست (1) و کسی که از حرام جنب شده اگر با آب گرم هم غسل کند صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) نجس بودن عرق جنب از حرام محل ّ اشکال است .. (2) (مکارم :) ولی بهتر است با آب ملایم غسل کند که عرق ننماید.

(گلپایگانی :) مسأله گذشت که عرق جنب از حرام نجس نیست ولی بنا بر قول به نجاست آن ، کسی که از حرام جنب شده و اگر بخواهد با آب گرم غسل کند عرق می کند، باید با آب سرد

ص: 218

غسل کند و اگر آب سرد پیدا نکند یا برای او ضرر داشته باشد، نمی تواند در بیرون آب غسل ترتیبی کند و چنانچه بعد از آن که تمام بدن زیر آب رفت ، نیّت غسل ترتیبی کند و به نیّت سر و گردن بدن را حرکت دهد بعد یک مرتبه به نیّت طرف راست و مرتبه دیگر به نیّت طرف چپ ، بدن را حرکت دهد، غسل او صحیح است .

(خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله کسی که از حرام جُنُب شده چنانچه با آب گرم غسل کند اگر چه عرق می کند غسل او صحیح است (خوئی ، زنجانی : و احتیاط مستحب ّ آن است که با آب سرد غسل کند).

(صافی :) مسأله گذشت که عرق جُنُب از حرام نجس نیست ، بنا بر این اگر با آب گرم غسل کند، غسل او صحیح است و احتیاط مستحب آن است که با آب سرد غسل کند.

(تبریزی :) مسأله کسی که از حرام جُنُب شده و بخواهد با آب گرم غسل کند عرق می کند، مانعی ندارد.

[مسأله 374 اگر در غسل به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند]

مسأله 374 اگر در غسل به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند، (1) غسل باطل است ، ولی شستن جاهایی از بدن که دیده نمی شود، مثل توی گوش و بینی ، واجب نیست . (2) (1) (بهجت :) اگر در غسل مقداری از بدن نشسته بماند ..

(مکارم :) هر گاه مختصری از بدن شسته نشود .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) شستن مثل توی گوش و بینی و هر چه از باطن شمرده می شود، واجب نیست .

(زنجانی :) مسأله در غسل باید تمام بدن شسته شود، حتی نباید سر مویی از بدن نشسته بماند؛ (البتّه نباید به وسوسه های شیطانی اعتنا کرد) ولی شستن مثل داخل بینی و هر چه از باطن شمرده می شود، واجب نیست .

[مسأله 375 جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است ]

مسأله 375 جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن ، شستن آن لازم نیست (1)، ولی احتیاط در شستن است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) شستن آن لازم است . (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید بشوید.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه قبلًا از ظاهر بوده باید بشوید و الّا واجب نیست .

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب لازم نیست بشوید مگر این که سابقاً باطن بوده و خارجاً شک شود که آیا ظاهر شده یا نه که در این صورت شستن آن لازم نیست .

(سیستانی :) باید آن را بشوید.

[مسأله 376 اگر سوراخ جای گوشواره ]

مسأله 376 اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن دیده شود (1)، باید آن را شست و اگر دیده نشود (2) شستن داخل آن لازم نیست . این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (فاضل :) و جزء ظاهر بدن به حساب آید ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) که داخل آن از ظاهر شمرده شود باید آن را شست . و گر نه شستن آن لازم نیست . (2) (فاضل :) و جزء ظاهر بدن محسوب نشود ..

ص: 219

[مسأله 377 چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است ]

مسأله 377 چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است ، باید برطرف کند (1) و اگر پیش از آن که یقین کند (2) برطرف شده غسل نماید، غسل او باطل است . (3) (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) و اگر احتمال عقلایی می دهد مانعی باشد، باید وارسی کند تا مطمئن شود مانعی نیست . (2) (سیستانی :) پیش از آن که مطمئن شود .. (3) (فاضل :) غسل او مجزی نیست .

(زنجانی :) نمی تواند به آن غسل اکتفا کند؛ ولی چنانچه غسل را رجاءً انجام داده باشد و پس از غسل مطمئن شود که مانع برطرف شده بوده ، غسل او صحیح است .

[مسأله 378 اگر موقع غسل شک کند]

مسأله 378 اگر موقع غسل شک کند (1)، چیزی که مانع از رسیدن آب باشد، در بدن او هست یا نه ، (چنانچه شکّش منشأ عقلایی داشته باشد (2)) باید (3) وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست . (4) (1) (سیستانی :) اگر موقع غسل احتمال عقلائی بدهد .. (2) (نوری :) چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، صافی و زنجانی نیست ] (3) (بهجت :) باید بنا بر احوط .. (4) (بهجت :) و اگر وارسی نکرد و پس از غسل معلوم شد مانعی نبوده و قصد قربت داشته غسل صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 377.

[مسأله 379 در غسل باید موهای کوتاهی را که جزء بدن حساب می شود بشوید]

مسأله 379 در غسل باید موهای کوتاهی را که جزء بدن حساب می شود، بشوید و بنا بر احتیاط شستن موهای بلند هم لازم می باشد. (1) (1) (اراکی :) شستن موهای بلند واجب نیست .

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) شستن موهای بلند واجب نیست ، بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که آنها تر نشود، غسل صحیح است ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممکن نباشد، باید آنها را بشوید که آب به بدن برسد.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ، شستن موهای بلند و زیر آنها هر دو لازم است .

(بهجت :) مسأله لزوم شستن موهای کوتاه که پوست از لای آنها دیده می شود در موقع غسل کردن خالی از قوّت نیست ، ولی موهای بلند لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله در غسل شستن موهای بلند لازم نیست بلکه اگر آب را طوری به پوست برساند که موها تر نشود، غسل صحیح است ؛ ولی اگر رساندن آب به پوست بدون شستن آنها ممکن نباشد، باید آنها را بشوید تا آب به بدن برسد.

[مسأله 380 تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد]

مسأله 380 تمام شرطهایی که برای صحیح بودن وضو گفته شد مثل : پاک بودن آب و غصبی نبودن (1) در صحیح بودن غسل هم شرط است (2) ولی در غسل لازم نیست بدن را از بالا به پایین بشوید (3) و نیز در غسل ِ ترتیبی ، لازم نیست بعد از شستن هر قسمت ،

ص: 220

فوراً قسمت دیگر را بشوید، بلکه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر کند و بعد طرف راست را بشوید و بعد از مدّتی طرف چپ را بشوید اشکال ندارد. (4) ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، اگر (5) به اندازه ای که غسل کند و نماز بخواند، بول و غائط از او بیرون نمی آید (6)، (چنانچه وقت تنگ باشد (7))، باید هر قسمت را فوراً بعد از قسمت دیگر غسل دهد و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند. و هم چنین است حکم زن مستحاضه که بعداً گفته می شود. (1) (بهجت :) مثل پاک بودن آب .. (2) (زنجانی :) تمام شرطهایی که برای صحیح بودن ِ وضو به نحو فتوا یا احتیاط ( از هر قسم ) گفته شد، در صحیح بودن ِ غسل هم به همان گونه شرط است .. (3) (بهجت :) اما در ترتیبی ، أحوط است .. (4) (فاضل :) مگر زن مستحاضه که حکم آن بعداً گفته می شود. [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) در غسل ترتیبی ، لازم نیست بعد از شستن ِ سر و گردن فوراً بدن را بشوید، پس اگر بعد از شستن سر و گردن صبر کند و بعد از مدّتی (زنجانی : مدت زیادی ) بدن را بشوید (تبریزی : طرف راست و چپ را بشوید) اشکال ندارد، بلکه لازم نیست تمام سر و گردن یا بدن را یک مرتبه بشوید، پس جایز است مثلًا سر را شسته و بعد از مدّتی (زنجانی : مدت زیادی ) گردن را بشوید .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) اگر در تمام وقت .. (6) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) باید فوراً غسل کند و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) در صورتی که وقت تنگ باشد که نتواند پس از غسل وضو بگیرد، لازم است فوراً بدون فاصله غسل کند و بعد از غسل هم فوراً نماز بخواند و در غیر این صورت لازم نیست فوراً غسل کند. [پایان مسأله ] (7) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی و صافی نیست ] (مکارم :) مسأله شرایطی که برای وضو گفته شد مانند پاک بودن آب و غیر آن در غسل هم شرط است ولی در غسل لازم نیست که از بالا به پایین بشوید و فاصله افتادن میان شستن اعضا در غسل ترتیبی نیز اشکالی ندارد، مگر در مورد کسی که نمی تواند بول و غائط خود را حفظ کند که باید پشت سر هم به جا آورد و فوراً نماز بخواند، هم چنین در زن مستحاضه .

[مسأله 381 کسی که قصد دارد پول حمامی را ندهد]

مسأله 381 کسی که قصد دارد پول حمامی را ندهد یا بدون این که بداند حمامی راضی است ، بخواهد نسیه بگذارد (1)، اگر چه بعد حمامی را راضی کند، غسل او باطل است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط، غسل او باطل است ؛ هم چنین اگر قصد دارد پول حرام یا پولی که خمس آن را نداده به حمّامی بدهد.

ص: 221

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) کسی که پول حمّامی را بدون این که بداند حمامی راضی است بخواهد نسیه بگذارد .. (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب .

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) مگر آن که از راضی نبودن حمّامی غافل باشد و قربهً إلی اللّه غسل کند که در این صورت غسل صحیح است و ضامن أجره المثل است .

[مسأله 382 اگر حمّامی راضی باشد که پول حمّام نسیه بماند]

مسأله 382 اگر حمّامی راضی باشد که پول حمّام نسیه بماند ولی کسی که غسل می کند قصدش این باشد که طلب او را ندهد، (1) یا از مال حرام بدهد غسل او صحیح است . (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب غسل او باطل است ، ولی اگر بخواهد طلب او را از مال حرام بدهد در بسیاری از موارد که حمامی حرام بودن مال را نمی داند، چون حمامی راضی است پولی به دست او برسد که به حسب ظاهرِ حکم شرع حلال بوده ، غسل او صحیح است ولی اگر به این نحو هم راضی نباشد بنا بر احتیاط مستحب غسل او باطل است . (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، فاضل :) غسل او باطل است .

(گلپایگانی ، اراکی ، صافی ، نوری :) غسل او اشکال دارد (گلپایگانی ، صافی : مگر این که بداند، حمّامی با این وصف هم راضی به غسل هست یا با غفلت از راضی بودن حمّامی غسل کند که در هر دو صورت غسل صحیح است ). (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 381.

[مسأله 383 اگر بخواهد پول حرام به حمامی بدهد]

مسأله 383 اگر بخواهد پول حرام یا پولی که خمس آن را نداده به حمامی بدهد، غسل او باطل است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر یقین دارد که حمّامی با این وصف راضی به غسل است یا با غفلت از رضایت حمّامی غسل کند، غسلش صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (381).

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر (زنجانی : در حمام غسل کند و سپس ) پولی را که خمس آن را نداده به حمّامی بدهد اگر چه مرتکب حرام شده ، ولی ظاهر این است که غسل او صحیح باشد (خوئی ، تبریزی ، سیستانی : و ذمّه اش به مستحقّین خمس مشغول می شود).

[مسأله 384 اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر کند]
اشاره

مسأله 384 اگر مخرج غائط را در آب خزینه تطهیر کند و پیش از غسل شک کند که چون در خزینه تطهیر کرده حمّامی به غسل کردن او راضی است یا نه ، غسل او باطل است ، مگر این که پیش از غسل حمّامی را راضی کند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، سیستانی و مکارم نیست

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، صافی :) مساله (390) اگر کسی در موقع غسل بیش از حدّ متعارف آب مصرف نماید و شک ّ داشته باشد که آیا حمّامی راضی است یا نه ، غسل او باطل است مگر این که پیش از غسل از حمّامی اذن بگیرد.

(زنجانی :) مسأله 390 اگر شخصی در هنگام شستشو بیش از حدّ متعارف آب مصرف کند

ص: 222

و پیش از غسل شک کند که چون آب زیاد مصرف کرده حمامی به غسل کردن او راضی است یا نه غسل او بنا بر احتیاط مستحب باطل است .

(مکارم :) مسأله 396 کسی که زیادتر از معمول در حمّام آب می ریزد، غسل او اشکال دارد، مگر این که تصمیم داشته باشد حمّامی را با پول اضافی راضی کند.

[مسأله 385 اگر شک کند که غسل کرده یا نه ]

مسأله 385 اگر شک کند که غسل کرده یا نه ، باید غسل کند ولی اگر بعد از غسل شک کند، که غسل او درست بوده یا نه (1)، لازم نیست دوباره غسل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت بوده و صحیح به جا آورده ..

(زنجانی :) در صورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت به شرایط صحت غسل بوده ..

[مسأله 386 اگر در بین غسل حَدَث اصغر از او سر زند]

مسأله 386 اگر در بین غسل حَدَث اصغر از او سر زند، مثلًا بول کند، غسل باطل نمی شود (1). (1) (اراکی :) ولی اگر غسل جنابت باشد باید مانند سایر غسلها برای نماز وضو هم بگیرد.

(خوئی :) باید غسل را رها کرده و غسل دیگری بنماید و چنانچه بخواهد غسل ترتیبی نماید بنا بر احتیاط مستحبّی وضو هم بگیرد.

(گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) می تواند غسل را تمام نماید و بعد وضو بگیرد؛ و بهتر آن است که غسل را احتیاطاً از سر بگیرد به قصد آن چه بر ذمّه او است از اتمام یا اعاده ؛ لکن وضو بعد از غسل در این صورت هم واجب است . (نوری :) ولی بعد از غسل برای نماز وضو بگیرد.

(زنجانی :) غسل او صحیح است ، ولی باید پس از غسل وضو هم بگیرد و احتیاط مستحب آن است که غسل را نیز مجدداً اعاده کند.

(سیستانی :) لازم نیست غسل را رها کرده و غسل دیگری بنماید بلکه می تواند غسل خود را تمام نماید و بنا بر احتیاط لازم باید وضو هم بگیرد، ولی اگر از غسل ترتیبی به ارتماسی و یا از ارتماسی به ترتیبی عدول نماید، لازم نیست وضو هم بگیرد.

(بهجت :) اتمام غسل لازم نیست ، بلکه کافی است که به قصد وظیفه واقعیّه (اعم از تمام یا اتمام ) غسل را دوباره از سر شروع کند و بنا بر احتیاط برای نماز و کاری که وضو لازم دارد وضو بگیرد.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید غسل را از سر گیرد و برای نماز و مانند آن ، وضو نیز بگیرد.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط باید غسل را از سر بگیرد و برای نماز وضو هم بگیرد.

[مسأله 387 هر گاه به خیال این که به اندازه غسل و نماز وقت دارد]

مسأله 387 هر گاه به خیال این که به اندازه غسل و نماز وقت دارد برای نماز غسل کند (1)، اگر چه بعد از غسل بفهمد که به اندازه غسل وقت نداشته غسل او صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) برای خصوص آن نماز غسل کند و معلوم شود که کمتر از غسل و تمام نماز وقت داشته ، غسل او اشکال دارد ولی اگر به قصد طهارت از جنابت ، غسل کرده که بعد نماز هم بخواند غسلش صحیح است اگر چه معلوم شود هیچ وقت نداشته است .

(اراکی :) به قصد همان نماز غسل کند، بدین معنی که اگر نمی خواست نماز بخواند،

ص: 223

غسل نمی کرد، اگر بعد از غسل بفهمد که به اندازه غسل وقت نداشته غسل او باطل است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 359.

(خوئی :) مسأله اگر از جهت ضیق وقت وظیفه مکلّف تیمّم بوده ، ولی به خیال این که به اندازه غسل و نماز وقت دارد غسل کند در صورتی که با خود غسل ، قصد قربت کرده باشد، غسل او صحیح است بلکه اگر برای نماز غسل نموده باشد غسل او نیز صحیح است .

(تبریزی ، زنجانی :) غسل او صحیح است (زنجانی : چه با خودِ غسل قصد قربت کرده باشد یا به قصد طهارت یا برای نماز غسل نموده باشد).

(سیستانی :) هر چند برای انجام نماز غسل نموده باشد.

[مسأله 388 کسی که جنب شده اگر شک کند غسل کرده یا نه ]

مسأله 388 کسی که جنب شده اگر شک کند (1) غسل کرده یا نه نمازهایی را که خوانده (2) صحیح است ، ولی برای نمازهای بعد باید غسل کند (3). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی ، زنجانی :) اگر بعد از خواندن نماز شک کند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه احتمال بدهد که وقت شروع به نماز ملتفت بوده .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و در صورتی که بعد از نماز حدث اصغر از او صادر شده باشد لازم است وضو هم بگیرد و اگر وقت باقی است (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) نمازی را که خوانده اعاده نماید.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط برای نمازهای بعد باید غسل کند و اگر پس از نماز حدث اصغر از او سر زده باشد لازم است برای نمازهای بعد وضو هم بگیرد.

[مسأله 389 کسی که چند غسل بر او واجب است ]

مسأله 389 کسی که چند غسل بر او واجب است می تواند به نیّت همه آنها یک غسل به جا آورد (1)، یا آنها را جدا جدا انجام دهد (2). (1) (خوئی ، سیستانی :) و ظاهر ( (تبریزی :) و أظهر) این است که اگر یکی معیّن از آنها را قصد کند، از بقیه کفایت می کند.

(زنجانی :) بلکه اگر یکی معین را نیت کند ظاهراً از دیگر غسلها کفایت می کند پس اگر بخواهد غسلها را جدا جدا انجام دهد، غیر از غسل ِ اول ، بقیه غسلها را به نیت رجاء انجام دهد. (2) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) ولی اگر در بین آنها، غسل جنابت باشد و به قصد آن غسل کند غسلهای دیگر ساقط می شود.

(مکارم :) مسأله چند غسل واجب ، یا واجب و مستحب ّ را می توان با یک نیّت انجام داد، یعنی یک غسل کند به نیّت جنابت و حیض و مس ّ میّت و غسل جمعه و مانند آن و از همه کفایت می کند.

[مسأله 390 کسی که جنب است ]

مسأله 390 کسی که جنب است اگر بر جایی از بدن او آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست

ص: 224

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر بر جایی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد بنا بر احتیاط واجب اگر ممکن است باید آن را از بین ببرد و اگر ممکن نیست ، باید وضو و غسل را ارتماسی انجام دهد و چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر برجایی از بدن آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.

(زنجانی :) اگر برجایی از بدن آیه قرآن نوشته شده باشد ..

(زنجانی :) هم چنین است بنا بر احتیاط اگر برجایی از بدن اسم خداوند متعال یا صفات خاصه او نوشته شده باشد، و در هر صورت احتیاط مستحب آن است که در صورت امکان آن را از بین ببرد.

(فاضل :) مسأله اگر روی بدن شخصی آیه قرآن یا اسم خداوند نوشته شده باشد یا خالکوبی شده باشد قبل از جُنب شدن باید آن را پاک کند و الّا بعد از جنُب شدن واجب است فوراً غسل کند و باید مراقب باشد که هنگام غسل کردن دست روی آن نکشد و فقط آب روی آن جاری کند.

(سیستانی :) مسأله اگر به جایی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی به جا آورد، باید آب را طوری بر بدن برساند که دست او به نوشته نرسد. و هم چنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن ، بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنا بر احتیاط واجب .

[مسأله 391 کسی که غسل جنابت کرده ]

مسأله 391 کسی که غسل جنابت کرده ، نباید برای نماز وضو بگیرد (1) ولی با غسلهای دیگر نمی شود نماز خواند و باید وضو هم گرفت . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) بلکه با غسلهای دیگرِ واجب غیر از غسل استحاضه متوسطه و با غسلهای مستحب ّ که در مسأله [644] می آید، نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که وضو هم بگیرد.

(زنجانی :) البته در صورتی که احتمال عدم صحت غسل انجام شده را بدهد می تواند رجاءً وضو بگیرد و با غسلهای واجب ِ دیگر غیر از غسل استحاضه یا غسلهای مستحب که استحباب آن ثابت است و تفصیل آن در مسأله [ (644)] می آید نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند اگر چه احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد. و در غسلهایی که می باید رجاءً انجام داد باید وضو گرفت .

(فاضل :) بلکه با غسلهای واجب ِ دیگر غیر از غسل استحاضه متوسطه ، نیز می تواند بدون وضو نماز بخواند اگر چه بهتر است وضو هم بگیرد.

(مکارم :) مسأله با هر غسلی می توان نماز خواند و وضو واجب نیست ، خواه جنابت باشد یا غیر آن ، واجب باشد یا مستحب ّ، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که در غیر غسل جنابت وضو بگیرد.

ص: 225

احکام غسل جنابت (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[مسائلی در غسل جنابت ]
[س 167 آیا شخص جنب می تواند در صورت تنگی وقت با تیمم نماز بخواند]

س 167: آیا شخص جنب می تواند در صورت تنگی وقت با تیمم و نجاست بدن و لباس نماز بخواندیا این که باید بعد از تطهیر و غسل ، نماز را قضا نماید؟

ج : اگر وقت به مقداری نیست که بدن و لباسش را تطهیر کند و یا لباس خود را عوض نماید و به علت سردی هوا و مانند آن نمی تواند نماز خود را برهنه هم بخواند، باید نماز را با تیمم بدل از غسل جنابت با همان لباس نجس بخواند. این نماز مجزی است و قضای آن بر او واجب نیست .

[س 168 رسیدن منی به داخل رحم ]

س 168: آیا رسیدن منی به داخل رحم بدون دخول ، سبب جنابت زن می شود؟

ج : در این صورت جنابت محقق نمی شود.

[س 169 زنان پس از انجام معاینات داخلی ]

س 169: آیا بر زنان پس از انجام معاینات داخلی با وسائل طبی غسل واجب می گردد؟

ج : تا زمانی که منی خارج نشود، غسل واجب نیست .

[س 170 اگر دخول به مقدار حشفه صورت بگیرد]

س 170: اگر دخول به مقدار حشفه صورت بگیرد، ولی منی خارج نشود و زن نیز به مرحله اوج لذت نرسد، آیا غسل فقط بر زن واجب است یا فقط بر مرد یا بر هر دو؟

ج : با تحقق دخول ، و لو به مقدار حشفه ، غسل بر هر دو واجب است .

[س 171 احتلام زنان ]

س 171: در مورد احتلام زنان ، در چه صورتی غسل جنابت بر آنان واجب می شود؟ و آیا رطوبتی که هنگام ملاعبه و شوخی با هم سر از آنان خارج می شود، حکم منی را دارد؟ و آیا بدون سست شدن بدن و رسیدن به اوج لذت ، غسل بر آنها واجب می شود؟ بطور کلی در زنان بدون نزدیکی ، جنابت چگونه تحقق می یابد؟

ج : اگر زن به اوج لذت جنسی برسد و در آن حال مایعی از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او واجب می شود و اگر شک کند که به این مرحله رسیده یا نه و یا شک در خروج مایع داشته باشد، غسل واجب نیست .

[س 172 خواندن کتاب که موجب تحریک شهوت می شود]

س 172: آیا خواندن کتاب و یا دیدن فیلمهائی که موجب تحریک شهوت می شود، جائز است ؟

ج : جایز نیست .

[س 173 زن بعد از نزدیکی همسرش ]

س 173: اگر زن بعد از نزدیکی هم سرش با وی ، در حالی که منی در رحم او باقی مانده است ، بلا فاصله غسل نماید و بعد از غسل ، منی از رحم خارج شود، آیا غسل او صحیح است ؟ آیا منی خارج شده بعد از غسل ، پاک است یا نجس و موجب جنابت مجدد می شود یا خیر؟

ج : غسل او صحیح است و رطوبتی که بعد از غسل از او خارج می شود، اگر منی باشد نجس است ، ولی اگر منی مرد باشد، باعث جنابت مجدد نمی شود.

[س 174 مدتی است که مبتلا به شک در غسل جنابت شده ام ]

س 174: مدتی است که مبتلا به شک در غسل جنابت شده ام ، به طوری که با هم سرم نزدیکی نمی کنم . با این حال حالتی غیر ارادی به من دست می دهد که گمان می کنم غسل جنابت بر من واجب شده است و حتی هر روز دو یا سه بار غسل می کنم ، و این شک مرا آزار می دهد، تکلیف من چیست ؟

ج : با شک در جنابت حکم جنابت مترتب نمی شود، مگر این که رطوبتی از شما خارج شود که همراه با علامت های شرعی خروج منی باشد یا یقین به خروج منی داشته باشید.

ص: 226

[س 175 آیا غسل جنابت در حال حیض صحیح است ]

س 175: آیا غسل جنابت در حال حیض صحیح است ، به طوری که مسقط تکلیف زن جنب باشد؟

ج : صحت غسل در فرض مذکور محل اشکال است .

[س 176 اگر زن در حال حیض ، جنب یا در حال جنابت حایض شود]

س 176: اگر زن در حال حیض ، جنب یا در حال جنابت حایض شود، آیا بعد از پاک شدن از حیض هر دو غسل بر او واجب است ؟ یا این که با حدوث جنابت در حال حیض ، غسل جنابت بر او واجب نیست زیرا در موقع جنابت پاک نبوده است ؟

ج : در هر دو صورت ، علاوه بر غسل حیض ، غسل جنابت هم واجب است ، ولی جایز است که در مقام عمل ، به غسل جنابت اکتفا کند، لیکن احوط این است که نیت هر دو غسل را بنماید.

[س 177 در چه صورتی حکم می شود که رطوبت خارج شده از مرد منی است ]

س 177: در چه صورتی حکم می شود که رطوبت خارج شده از مرد منی است ؟

ج : اگر همراه با شهوت ، جستن و سست شدن بدن باشد، حکم منی را دارد.

[س 178 اثر گچ یا صابون بعد از غسل کردن در اطراف ناخن ها]

س 178: گاهی اثر گچ یا صابون بعد از غسل کردن در اطراف ناخن های دست و پا مشاهده می شود که در حمام هنگام غسل دیده نمی شد، ولی بعد از خروج از حمام و دقت ، سفیدی صابون یا گچ آشکار می شود. در این حال تکلیف چیست ؟ در حالی که بعضی از افراد هنگام غسل و وضو به این مسأله جاهل هستند و یا توجهی به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ یا صابون یقین به رسیدن آب به زیر آن حاصل نمی شود.

ج : مجرد وجود اثر گچ یا صابون که بعد از خشک شدن اعضاء ظاهر می شود، ضرری به وضو یا غسل نمی رساند، مگر این که دارای جرمی باشد که مانع از رسیدن آب به بشره شود.

[س 179 صحت غسل مشروط به تطهیر بدن از نجاست است ]

س 179: یکی از برادران می گوید صحت غسل مشروط به تطهیر بدن از نجاست ، قبل از غسل است و اگر تطهیر آن از منی یا غیر آن در اثنای غسل باشد موجب بطلان غسل می شود. بر فرض صحت گفته او و با توجه به این که من جاهل به این مسأله بوده ام ، آیا نمازهای گذشته من باطل بوده و قضای آنها واجب است ؟

ج : پاک بودن تمامی بدن قبل از غسل واجب نیست ، بلکه پاک بودن هر عضوی هنگام غسل آن کافی است . بنا بر این اگر عضو، قبل از غسل آن ، تطهیر شده باشد، غسل و نمازی که با آن خوانده شده ، صحیح است . ولی اگر عضو نجس قبل از غسل آن تطهیر نشود، و با یک شستن بخواهد هم آن را پاک کند و هم غسل نماید، غسل باطل است و نمازی که با چنین غسلی خوانده ، باطل و قضای آن واجب است .

[س 180: آیا رطوبتی که از انسان در حال خواب خارج می شود]

س 180: آیا رطوبتی که از انسان در حال خواب خارج می شود، حکم منی را دارد؟ با آن که می دانیم هیچ یک از علامتهای سه گانه (جستن ، شهوت و سستی بدن ) را ندارد و شخص هم متوجه آن نمی شود مگر وقتی که بعد از بیداری لباسهای زیر خود را مرطوب ببیند.

ج : اگر علائم سه گانه یا یکی از آنها وجود نداشته باشد و یا شک در آن باشد، حکم منی را ندارد مگر این که از راه دیگری یقین کند که منی است .

[س 181 حیاء و واجبات ]

س 181: جوانی هستم که در خانواده فقیری زندگی می کنم و منی به دفعات زیاد از من خارج می شودو خجالت می کشم از پدرم تقاضای پول حمام بکنم ، در خانه هم حمام نداریم . تقاضا می کنم مرا راهنمایی فرمائید.

ص: 227

ج : در انجام تکلیف شرعی ، حیا معنی ندارد. حیا، عذر شرعی برای ترک واجب نیست . به هر حال اگر غسل جنابت برای شما امکان ندارد، وظیفه شما برای نماز و روزه ، تیمم بدل از غسل است .

[س 182 عذر شرعی برای غسل ]

س 182: این جانب با مشکلی مواجه هستم ، مشکل من این است که شستن بدنم ، هر چند با یک قطره آب ، برای بدنم ضرر دارد، حتی مسح هم همین طور است . هنگام شستن بدنم و لو به مقدار کم ، علاوه بر عوارض دیگر، تپش قلبم زیاد می شود، آیا با این وضعیت برای من جایز است با هم سرم مقاربت نموده و برای چندین ماه تیمم بدل از غسل نمایم و با آن نماز خوانده و داخل مسجد شوم ؟

ج : ترک مقاربت بر شما واجب نیست ، و در صورت جنابت و معذور بودن از انجام غسل ، وظیفه شرعی شما برای اعمال مشروط به طهارت ، تیمم بدل از غسل جنابت است ، و با آن تیمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مس ّ نوشته قرآن کریم و بقیه اعمالی که انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است ، اشکال ندارد.

[س 183 استقبال قبله هنگام غسل ِ واجب یا مستحب ]

س 183: استقبال قبله هنگام غسل ِ واجب یا مستحب ، واجب است یا خیر؟

ج : استقبال قبله در وقت غسل واجب نیست .

[س 184 غسل کردن با غُساله حدث اکبر]

س 184: آیا غسل کردن با غُساله حدث اکبر با توجه به قلیل بودن آب و طهارت بدن قبل از غسل ، صحیح است ؟

ج : در فرض مرقوم ، غسل کردن با آن مانعی ندارد.

[س 185 از کسی که مشغول غسل جنابت است ، حدث اصغر سر بزند]

س 185: اگر از کسی که مشغول غسل جنابت است ، حدث اصغر سر بزند، آیا باید دوباره غسل نماید یا آن که غسل را تمام کند و وضو بگیرد؟

ج : حدث اصغر در اثنای غسل به صحت غسل ضرر نمی رساند و لازم نیست که غسل را از نو شروع کند، ولی چنین غسلی کفایت از وضو برای نماز و سایر اعمال مشروط به طهارت از حدث اصغر نمی کند.

[س 186 رطوبت غلیظی که شبیه منی است ]

س 186: اگر رطوبت غلیظی که شبیه منی است و انسان آن را بعد از بول مشاهده می کند، بدون شهوت و اراده از انسان خارج شود، آیا حکم منی را دارد؟

ج : حکم منی بر آن مترتب نیست ، مگر این که یقین به منی بودن آن حاصل شود یا این که هنگام خروج ، علامت های شرعی منی را داشته باشد.

[س 187 کسی که غسلهای متعددی اعم از واجب یا مستحب بر ذمّه او باشد]

187: کسی که غسلهای متعددی اعم از واجب یا مستحب بر ذمّه او باشد، آیا یک غسل ، کفایت از غسل های دیگر می کند؟

ج : اگر به نیت همه آنها یک غسل به جا آورد، کفایت می کند و اگر در بین آنها غسل جنابت باشد و به نیت آن غسل کند، از بقیه غسلها هم کفایت می کند. اگر چه احتیاط این است که همه آنها را نیّت نماید.

[س 188 آیا بقیه غسلها هم کفایت از وضو می کنند]

س 188: غیر از غسل جنابت ، آیا بقیه غسلها هم کفایت از وضو می کنند؟

ج : کفایت نمی کنند.

ص: 228

[س 189 جریان آب در غسل جنابت ]

س 189: به نظر شریف جناب عالی آیا در غسل جنابت جریان آب بر بدن شرط است ؟

ج : ملاک ، صدق شستن بدن به قصد غسل است و جریان آب بر بدن شرط نیست .

[س 190: کسی که می داند اگر با نزدیکی با هم سرش خود را جنب کند]

س 190: کسی که می داند اگر با نزدیکی با هم سرش خود را جنب کند، آبی برای غسل کردن نمی یابدو یا وقت برای غسل و نماز ندارد، آیا می تواند با هم سرش نزدیکی نماید؟

ج : در صورت عجز از غسل ، اگر قدرت بر تیمم داشته باشد، می تواند با هم سرش نزدیکی کند.

[س 191 آیا در غسل جنابت مراعات ترتیب شرط است ]

س 191: آیا در غسل جنابت مراعات ترتیب بین سر و سایر اعضای بدن کافی است یا این که باید بین طرف راست و چپ بدن هم ترتیب رعایت شود؟

ج : احتیاط واجب آن است که ترتیب بین دو طرف بدن نیز با مقدم داشتن طرف راست بر چپ مراعات شود.

[س 192 آیا هنگام غسل ترتیبی مانعی دارد ابتدا پشت خود را بشوید]

س 192: آیا هنگام غسل ترتیبی مانعی دارد ابتدا پشت خود را شسته و بعد نیت غسل ترتیبی نموده و آن را جا آورم ؟

ج : شستن پشت و یا هر عضوی از اعضای بدن قبل از نیت غسل و شروع آن ، اشکال ندارد. کیفیت غسل ترتیبی به این صورت است که بعد از تطهیر تمام بدن باید نیت غسل نمود و اول سر و گردن را شست ، و سپس بنا بر احتیاط واجب طرف راست بدن از شانه تا پائین پا، و در مرحله سوم طرف چپ بدن به همان ترتیب باید شسته شود. با رعایت این ترتیب ، غسل به طور صحیح انجام می شود.

[س 193 آیا بر زن واجب است هنگام غسل ، اطراف موهایش را هم بشوید]

س 193: آیا بر زن واجب است هنگام غسل ، اطراف موهایش را هم بشوید؟ و آیا با توجه به این که آب به تمام پوست سر رسیده است ، نرسیدن آب هنگام غسل به تمام مو، باعث بطلان غسل می شود؟

ج : بنا بر احتیاط واجب ، باید تمام مو شسته شود.

احکام غسل های باطل

[س 194 کسی که به سن تکلیف رسیده ولی جاهل به وجوب غسل می باشد]

س 194: کسی که به سن تکلیف رسیده ولی جاهل به وجوب غسل و کیفیت آن بوده و بعد از گذشت مدتی در حدود ده سال متوجه مسأله تقلید و وجوب غسل بر او شده است ، چه حکمی دارد؟ وظیفه او نسبت به قضای نمازها و روزه های گذشته اش چیست ؟

ج : قضای نمازهایی که در حال جنابت خوانده ، بر او واجب است ، و هم چنین قضای روزه هم در صورتی که می دانسته جنب است ، ولی جاهل به وجوب غسل بر جنب برای روزه گرفتن بوده ، بر او واجب است .

[س 195 استمناء]

س 195: جوانی بر اثر نادانی قبل از چهارده سالگی و بعد از آن ، اقدام به استمناء می کرده که بر اثر آن از او منی خارج می شده ، ولی نمی دانسته که خروج منی باعث جنابت می شود و باید برای نماز و روزه غسل کند، تکلیف او چیست ؟ آیا برای مدتی که استمناء می کرده و منی از او خارج می شده ، غسل بر او واجب است ؟ آیا نماز و روزه های او از گذشته تا حال که در حال جنابت انجام گرفته باطل بوده و قضای آنها واجب است ؟

ص: 229

ج : برای هر چند بار خروج منی اگر تا به حال غسل نکرده است یک غسل جنابت کافی است ، و باید همه نمازهایی را که یقین دارد در حال جنابت خوانده است ، قضا نماید. و اگر در شبهای ماه رمضان جاهل به اصل جنابت بوده ، روزه های او قضا ندارد و محکوم به صحت است . ولی اگر عالم به خروج منی و جنابت بوده و نمی دانسته که برای صحت روزه ، غسل بر او واجب است ، باید روزه همه روزهایی را که در حال جنابت گرفته است قضا نماید.

[س 196 شخصی که بعد از جنابت غسل خود را به طور باطل و اشتباه انجام می دهد]

س 196: شخصی که بعد از جنابت ، غسل خود را به طور باطل و اشتباه انجام می دهد، با توجه به جهل او به این مسأله ، نمازهایی را که با این غسل می خواند، چه حکمی دارند؟

ج : نماز با غسل باطل ، باطل است و باید اعاده یا قضا شود.

[س 197 به قصد انجام یکی از غسل های واجب غسل کردم ]

س 197: به قصد انجام یکی از غسل های واجب غسل کردم . پس از خروج از حمام متوجه شدم ترتیب را رعایت نکرده ام ، و چون احتمال می دادم که نیّت ترتیب کافی است ، دوباره غسل نکردم . اکنون در کارم متحیّر هستم ، آیا قضای همه نمازهایی که خوانده ام ، واجب است ؟

ج : اگر احتمال صحت غسل را می دهید و در وقت غسل متوجه انجام آن چه در صحت غسل معتبر است بوده اید، چیزی بر عهده شما نیست . بله ، اگر یقین به بطلان غسل پیدا کنید، قضای همه نمازها بر شما واجب است .

[س 198 من غسل جنابت را به این ترتیب انجام می داده ام ]

س 198: من غسل جنابت را به این ترتیب انجام می داده ام که ابتدا سمت راست بدن بعد سر و سپس قسمت چپ بدن را می شستم . در سؤال و تحقیق در این زمینه هم کوتاهی کرده ام ، نماز و روزه ام چه حکمی دارند؟

ج : غسل به کیفیت مذکور باطل است و موجب رفع حدث نمی شود. لذا نمازهایی که با چنین غسلی خوانده شده ، باطل و قضای آنها واجب است . ولی روزه ها با فرض این که معتقد به صحت غسل به صورت مذکور بوده اید و بقای شما بر جنابت ، عمدی نبوده است ، محکوم به صحت است .

[س 199 خواندن سوره هایی که سجده واجب دارند]

س 199: آیا خواندن سوره هایی که سجده واجب دارند، بر جنب حرام است ؟

ج : از جمله کارهائی که بر جنب حرام است ، خواندن خصوص آیات سجده این سوره ها است ، ولی خواندن سایر آیات از این سوره ها اشکال ندارد.

[خونهای سه گانه ]

استحاضه

اشاره

یکی از خونهایی که از زن خارج می شود خون استحاضه است و زن را در موقع دیدن خون استحاضه ، مستحاضه می گویند (1). (1) (مکارم :) [و] به طور کلّی تمام خونهایی که غیر از حیض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج می شود، خون استحاضه است .

(فاضل :) [و] به طور کلّی هر خونی که از زن خارج شود و مربوط به زخم و جراحت نباشد و خون حیض و نفاس هم نباشد خون استحاضه است هر چند صفات مذکور [ در ذیل ] را نداشته باشد.

[مسائلی در استحاضه ]

[مسأله 392 خون استحاضه ]

مسأله 392 خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار

ص: 230

و سوزش بیرون می آید (1) و غلیظ هم نیست ، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید. (1) (بهجت :) و ممکن است گاهی بر خلاف اوصاف مذکوره باشد.

(مکارم :) مسأله خون استحاضه غالباً کم رنگ و سرد و رقیق است و بدون فشار و سوزش بیرون می آید، ولی ممکن است گاهی تیره رنگ یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش خارج شود.

(زنجانی :) مسأله خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ یا قرمز روشن و رقیق و سرد و کهنه است ، ولی ممکن است گاهی سیاه یا سرخ تیره و گرم و تازه و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

[مسأله 393 استحاضه سه قسم است ]

مسأله 393 استحاضه سه قسم است : قلیله و متوسطه و کثیره . استحاضه قلیله آن است که خون ، پنبه ای را که زن داخل فرج می نماید سوراخ نکند و از طرف دیگر ظاهر نشود. (1) استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود (و از طرف دیگر ظاهر شود (2)) ولی به دستمالی که معمولًا زنها برای جلوگیری از خون می بندند، جاری نشود. (3) استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه به دستمال جاری شود. (4) (1) (گلپایگانی ، اراکی ، تبریزی ، زنجانی :) استحاضه قلیله آن است که خون فقط روی پنبه ای را که زن داخل فرج می نماید آلوده کند و در آن فرو نرود ..

(خوئی ، سیستانی ، صافی :) استحاضه قلیله آن است که خون فقط روی پنبه ای را که زن با خود برمی دارد آلوده کند و در آن فرو نرود ..

(فاضل :) استحاضه قلیله آن است که خون فقط سطح پنبه ای را که زن داخل فرج می گذارد آلوده کند ..

(نوری ، بهجت :) استحاضه قلیله آن است که خون در پنبه ای که زن داخل فرج می نماید، نفوذ نکند (نوری : و از طرف دیگر ظاهر نشود) .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود اگر چه در یک گوشه آن باشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) می بندند نرسد ..

(زنجانی :) استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود ولی از پشت پنبه سیلان نداشته باشد؛ خواه از طرف دیگر پنبه بیرون آید و به دستمال برسد، خواه به دستمال نرسد، و لازم نیست خون تمام پنبه را فرا بگیرد، بلکه اگر در یک گوشه آن هم باشد کافی است ..

(بهجت :) استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود ولی از آن نگذرد .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) استحاضه کثیره آن است که خون پنبه را بگیرد و به دستمال هم برسد.

(فاضل :) استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه به دستمال برسد.

ص: 231

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) استحاضه کثیره آن است که خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.

(زنجانی :) استحاضه کثیره آن است که خون از پشت پنبه سیلان داشته باشد.

(بهجت :) استحاضه کثیره آن است که خون از پنبه گذشته و به دستمال برسد. [و] وظیفه مستحاضه در مورد روزه ، در مسأله [1643] ذکر خواهد شد.

(مکارم :) مسأله استحاضه فقط دو قسم است : «قلیله » و «کثیره »: استحاضه قلیله آن است که هر گاه زن پنبه ای را داخل کند، خون ، آن را آلوده نماید ولی از طرف دیگر خارج نشود، خواه خون ، در پنبه فرو رود یا نه ، و استحاضه کثیره آن است که خون ، در پنبه فرو رود و از آن بگذرد و جاری شود.

احکام استحاضه

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 400 در تمام اقسام استحاضه احتیاط مستحب در زن حامله آن است که کارهای استحاضه کثیره را به جا آورد و بر هر زن مستحاضه واجب است برای هر نماز ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بکشد و به احتیاط واجب ، پنبه و هم چنین دستمال را اگر نجس شده ، عوض کند یا آب بکشد.

[مسأله 394 استحاضه قلیله ]

مسأله 394 در استحاضه قلیله باید زن برای هر نماز یک وضو بگیرد (1) و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده ، آب بکشد و بنا بر احتیاط واجب (2) پنبه را عوض کند یا آب بکشد. (1) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) و بنا بر احتیاط پنبه را عوض کند و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده باشد آب بکشد.

(سیستانی :) و بنا بر احتیاط مستحب پنبه را آب کشیده و یا عوض کند و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده باشد آب بکشد.

(گلپایگانی ، صافی :) و پنبه را عوض کند و ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بکشد.

(بهجت :) و بنا بر احتیاط پنبه را عوض کند یا آب بکشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسیده ، آب بکشد.

(مکارم :) (بنا بر احتیاط واجب ). و واجب است از سرایت خون به سایر اعضاء جلوگیری کند، امّا عوض کردن پنبه و دستمال واجب نیست ، هر چند احتیاط است . (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام اراکی و نوری نیست ]

[مسأله 395 اگر پیش از نماز یا در بین نماز خون استحاضه متوسطه ببیند]

مسأله 395 اگر پیش از نماز یا در بین نماز خون استحاضه متوسطه ببیند باید برای آن نماز غسل کند (1). ا ین مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل :) ولی در استحاضه متوسطه اگر قبل از نماز صبح غسل نماید، تا صبح روز دیگر برای هر نماز کارهای استحاضه قلیله که در مسأله قبل گفته شد انجام دهد ولی اگر عمداً یا از روی فراموشی

ص: 232

غسل نکند باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر برای آن هم غسل نکرد، باید قبل از نماز مغرب و عشاء غسل نماید.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود، کارهای استحاضه قلیله را که در مسأله پیش گفته شد انجام دهد. و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز صبح غسل نکند، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکند، باید پیش از نماز مغرب و عشاء غسل نماید؛ چه آن که خون بیاید یا قطع شده باشد.

(نوری ، بهجت :) (بهجت : در استحاضه متوسطه باید زن برای نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر برای نمازهای خود بنا بر احتیاط واجب پنبه را اگر خونی شده عوض کند یا آب بکشد و هم چنین ظاهر فرج اگر نجس شده است و وجوب وضو برای هر نماز در این صورت خالی از وجه نیست ) و این در صورتی است که استحاضه متوسطه پیش از نماز صبح یا در بین آن پیدا شود ولی اگر بعد از نماز صبح تا پیش از نماز ظهر یا بین آن حاصل شود باید برای نماز ظهر غسل کند و به همین ترتیب پیش از هر نماز یا بین هر نمازی که استحاضه متوسطه شده باید برای آن غسل کند ..

(سیستانی :) در استحاضه متوسّطه باید بنا بر احتیاط لازم زن برای نمازهای خود روزانه یک غسل نماید و نیز باید کارهای استحاضه قلیله را که در مسأله پیش گفته شد انجام دهد، بنا بر این اگر استحاضه قبل از نماز صبح یا در همان آن حاصل شود باید برای نماز صبح غسل کند ..

(زنجانی :) مسأله در استحاضه متوسطه نیز ظاهراً باید اعمال استحاضه قلیله را انجام دهد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که اگر خون به دستمال نرسیده ، برای اولین نماز غسل کند و برای هر روز یک غسل کافی است و اگر عمداً یا از روی فراموشی برای نماز اول غسل نکرد، برای نماز بعدی غسل کند، و همین طور ..، و اگر خون به دستمال رسیده برای نماز صبح یک غسل ، و برای نماز ظهر و عصر هم یک غسل به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر هم فاصله نیندازد و برای نماز مغرب و عشاء هم یک غسل به جا آورد و بین آن دو فاصله نیندازد و غسل و وضو را هر کدام جلوتر به جا آورد اشکالی ندارد ولی بهتر است اول وضو بگیرد.

[مسأله 396 در استحاضه کثیره برای هر نماز دستمال را عوض کند]

مسأله 396 در استحاضه کثیره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در مسأله پیش گفته شد باید (1) برای هر نماز دستمال را عوض کند، یا آب بکشد و (2) یک غسل برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد و (3) بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر دوباره غسل کند و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید برای نماز عشا دوباره غسل نماید. (4) (1) (خوئی ، تبریزی :) باید بنا بر احتیاط .. (2) (خوئی :) و لازم است .. (3) (بهجت :) و بنا بر احتیاط واجب با هر غسلی یک وضو هم بگیرد بلکه برای نماز عصر و نماز عشاء نیز باید بنا بر احتیاط واجب وضو بگیرد و هم چنین باید ..

ص: 233

(4) (گلپایگانی ، صافی :) و چون وجوب ِ وضو در استحاضه کثیره محل ّ تأمّل است ، احتیاط آن است که پیش از غسل ، به قصد رجاء وضو بگیرد و در میان نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء اگر جمع بین آنها می نماید گرفتن وضو برای مستحاضه کثیره ، خلاف احتیاط است مگر در حال ِ گفتن اقامه نماز دوّم که با جمع عرفی منافی نباشد.

(خوئی ، تبریزی :) و أظهر ( (نوری :) و أقوی ) این است که در استحاضه کثیره غسل از وضو کفایت می کند.

(سیستانی :) مسأله در استحاضه کثیره ، باید بنا بر احتیاط واجب زن برای هر نماز پنبه و دستمال را عوض کند یا آب بکشد، و لازم است یک غسل برای نماز صبح و یکی برای نماز ظهر و عصر و یکی برای نماز مغرب و عشا به جا آورد، و بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا فاصله نیندازد و اگر فاصله بیندازد باید برای نماز عصر و عشا دوباره غسل کند. اینها همه در صورتی است که خون پی در پی از پنبه به دستمال برسد امّا چنانچه رسیدن خون از پنبه به دستمال با قدری فاصله باشد که زن بتواند در آن فاصله یک نماز یا بیشتر بخواند احتیاط لازم آن است که هر گاه خون از پنبه به دستمال برسد، پنبه و دستمال را عوض کرده و یا آب بکشد و غسل نماید، بنا بر این اگر زن غسل کرد و نماز ظهر را مثلًا خواند ولی قبل از نماز عصر یا در میان آن ، خون دوباره از پنبه به دستمال رسید باید برای نماز عصر نیز غسل نماید، ولی چنانچه فاصله به مقداری باشد که زن بتواند در آن میان دو نماز یا بیشتر بخواند مثل این که بتواند نماز مغرب و عشاء را نیز قبل از آن که خون دوباره به دستمال برسد بخواند برای آن نمازها لازم نیست غسل دیگری بکند و در هر صورت در استحاضه کثیره غسل از وضو کفایت می کند.

(مکارم :) مسأله در استحاضه کثیره واجب است سه غسل انجام دهد: یک غسل برای نماز صبح و دیگر برای نماز ظهر و عصر و سوّم برای مغرب و عشاء و باید میان این نمازها جمع کند و احتیاط مستحب ّ آن است که علاوه بر این ، برای هر نماز یک وضو بگیرد، قبل از غسل یا بعد از آن .

(زنجانی :) مسأله در استحاضه کثیره باید برای نماز صبح یک غسل ، و برای نماز ظهر و عصر یک غسل ، و برای نماز مغرب و عشا هم یک غسل به جا آورد و بین نماز ظهر و عصر و بین نماز مغرب و عشاء فاصله نیندازد، و اگر فاصله انداخت اشکالی ندارد، ولی باید برای نماز بعدی دوباره غسل کند، و در هر حال بنا بر احتیاط واجب برای هر نماز یک وضو بگیرد، و هر یک از وضو یا غسل را که اوّل انجام دهد اشکالی ندارد ولی مستحب ، بلکه مطابق احتیاط استحبابی ، است که اول وضو بگیرد.

[مسأله 397 اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نمازهم بیاید]

مسأله 397 اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نمازهم بیاید اگر چه زن برای آن خون ، وضو و غسل را انجام داده باشد (1) بنا بر احتیاط واجب (2) باید در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد. (1) (اراکی :) اگر چه زن برای آن خون ، وضو را انجام داده باشد .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی و بهجت نیست ]

ص: 234

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نماز بیاید و بعد قطع شود (زنجانی : و در وقت نماز قطع شود)، چنانچه زن برای آن خون وضو و غسل به جا نیاورده باشد، باید در موقع نماز، وضو و غسل را به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر خون استحاضه ، پیش از وقت نماز هم بیاید، چنانچه زن برای آن خون ، وضو یا غسل به جا نیاورده باشد، باید در موقع نماز، وضو یا غسل به جا آورد. (خوئی ، سیستانی : اگر چه در آن موقع ، مستحاضه نباشد).

(فاضل :) مسأله اگر قبل از وقت نماز خون استحاضه متوسطه یا کثیره بیاید و قطع شود بنا بر احتیاط واجب باید برای نماز غسل و وضوی آن را به جا آورد مگر این که قبلًا برای آن غسل کرده باشد و قبل از غسل خون به طور کلی قطع شده باشد.

[مسأله 398 مستحاضه متوسطه و کثیره ]

مسأله 398 مستحاضه متوسطه و کثیره (1) که باید وضو بگیرد و غسل کند، هر کدام را اول به جا آورد صحیح است (2)، ولی بهتر آن است که اول وضو بگیرد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، نوری ، فاضل :) مستحاضه متوسطه .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و مستحاضه کثیره چنانچه گذشت أحوط آن است که پیش از غسل وضو بگیرد. (3) (خوئی ، تبریزی ، نوری :) و مستحاضه کثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 396. (زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسائل (395) و (396).

(سیستانی :) مسأله مستحاضه متوسطه که باید وضو بگیرد و هم بنا بر احتیاط لازم غسل کند، باید غسل را اوّل به جا آورد، بعد وضو بگیرد ولی در مستحاضه کثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد.

[مسأله 399 اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح ، متوسطه شود]

مسأله 399 اگر استحاضه قلیله زن ، بعد از نماز صبح ، متوسطه شود (1)، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند (2) و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود (3)، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید (4). (1) (مکارم :) کثیره شود .. (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب برای نماز ظهر و عصر غسل هم کند .. (3) (مکارم :) کثیره شود .. (4) (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب برای نماز مغرب و عشا غسل هم نماید.

(فاضل :) و اگر بعد از غسل ، استحاضه متوسطه ادامه داشته باشد برای نماز صبح روز بعد دو مرتبه غسل کند.

ص: 235

[مسأله ]

اشاره

مسأله اختصاصی (مکارم :) مسأله 408 در تمام مواردی که غسل بر او واجب می شود اگر غسل کردن ِ مکرّر برای او ضرر دارد، یا مایه مشقت زیاد است می تواند به جای آن تیمّم کند.

[مسأله 400 اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود]

مسأله 400 اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود (1) باید برای نماز ظهر و عصر یک غسل و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری به جا آورد، و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود، باید برای نماز مغرب و عشا غسل نماید (2). (1) (سیستانی :) و به این حال باقی بماند، باید احکامی را که در مسأله [396] گفته شد نسبت به نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء رعایت نماید. [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) و اگر بعد از نماز ظهر و پیش از نماز عصر کثیره شود، باید برای نماز عصر غسل کند و برای نماز مغرب و عشا هم غسل دیگری بنماید، هم چنین اگر بعد از نماز مغرب و پیش از نماز عشا کثیره شود، باید برای نماز عشا غسل نماید و در تمام صورتها بنا بر احتیاط واجب برای هر نماز وضو بگیرد.

(فاضل :) و همین طور برای نماز صبح روز بعد ، مگر این که قبل از غسل شب ، تبدیل به استحاضه قلیله شود یا کاملًا قطع شود. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 399.

[مسأله 401 مستحاضه کثیره یا متوسطه ]

مسأله 401 مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز، برای نماز غسل کند، غسل او باطل است (1) بلکه اگر نزدیک اذان صبح برای نماز شب غسل کند و نماز شب را بخواند (2) احتیاط واجب آن است که بعد از داخل شدن صبح ، دوباره غسل و وضو را به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیات عظام فاضل و بهجت نیست (1) (اراکی :) مگر آن که بخواهد نماز شب بخواند که در این صورت غسل کردن قبل از وقت نماز صبح مانع ندارد. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) ولی نزدیک اذان صبح جایز است به قصدِ رجاء غسل نموده و نماز شب را بخواند ولی (زنجانی : مستحاضه کثیره ) بعد از طلوع فجر برای نماز صبح باید غسل را اعاده نماید.

(گلپایگانی ، صافی :) بلکه احتیاط لازم آن است که میان غسل و نماز فاصله نیندازد مگر به خواندن نافله همان نماز. [پایان مسأله ] (2) (مکارم :) در استحاضه «کثیره » یا «قلیله » اگر قبل از اذان صبح ، برای نماز شب غسل کند یا وضو به جا آورد و نماز شب را بخواند ..

(سیستانی :) مسأله در مستحاضه کثیره در صورتی که لازم است میان غسل و نماز فاصله ای واقع نشود آن چنان که در مسأله [396] گذشت اگر انجام غسل پیش از داخل شدن وقت نماز باعث وقوع فاصله گردد آن غسل برای نماز فایده ندارد و باید مستحاضه برای نماز دوباره غسل نماید، و این حکم در مستحاضه متوسطه نیز جاری است .

[مسأله 402 زن مستحاضه ]

مسأله 402 زن مستحاضه ، (1) برای هر نمازی (2) چه واجب باشد و چه مستحب ، باید وضو بگیرد (3)

ص: 236

(و نیز اگر بخواهد نمازی را که خوانده (4) احتیاطاً دوباره بخواند، یا بخواهد نمازی را که تنها خوانده است دوباره با جماعت بخواند، باید تمام کارهایی را که برای استحاضه گفته شد انجام دهد. (5)) ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورد (6) لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) مستحاضه قلیله و متوسطه ..

(زنجانی :) مستحاضه قلیله و متوسطه (و نیز مستحاضه کثیره بنا بر احتیاط واجب ) .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) غیر از نماز یومیه که حکم آن گذشت .. (3) (تبریزی :) و اگر استحاضه کثیره باشد برای هر نماز غسل لازم است .. (4) (خوئی ، سیستانی :) ولی اگر بخواهد نماز یومیه ای را که خوانده .. (5) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه تبریزی نیست ] (6) (خوئی ، سیستانی :) برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهّد فراموش شده ، اگر آنها را بعد از نماز فوراً به جا آورد و هم چنین برای سجده سهو در هر حال ..

(مکارم :) مسأله هر گاه زن مستحاضه قلیله ، نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء را از هم جدا بخواند، باید برای هر کدام یک وضو بگیرد و هم چنین برای نمازهای مستحب ّ، ولی برای مجموع نماز شب ، یک وضو یا غسل کافی است و برای خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهّد فراموش شده و سجده سهو که بلا فاصله بعد از نماز به جا می آورد، غسل و وضو لازم نیست .

[مسأله 403 زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد]

مسأله 403 زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقط برای نماز اوّلی که می خواند، باید کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد لازم نیست . (فاضل :) مسأله وقتی که خون زن مستحاضه به طور کلی قطع شد اگر استحاضه قلیله بوده فقط خود را تطهیر کند و برای نمازهای بعدی وضو بگیرد و اگر استحاضه متوسطه یا کثیره بود باید غسل کند و برای نمازهای بعدی وضو بگیرد و این غسل را می تواند بعد از قطع خون انجام دهد هر چند وقت نماز نشده باشد.

[مسأله 404 اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است ]

مسأله 404 اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است موقعی که می خواهد نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب (1) مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد و بعد از آن که فهمید استحاضه او کدام یک از آن سه قسم است کارهایی را که برای آن قسم دستور داده شده انجام دهد (2) ولی اگر بداند تا وقتی که می خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمی کند، پیش از داخل شدن وقت هم می تواند خود را وارسی نماید (3). (1) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) باید ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (تبریزی :) بنا بر احتیاط باید ..

ص: 237

(بهجت :) اگر زن نداند استحاضه او از چه قسم است ، در صورت امکان باید ..

(سیستانی :) موقعی که می خواهد نماز بخواند باید بنا بر احتیاط خود را وارسی کند مثلًا .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (زنجانی :) و در هر صورت می تواند وارسی نکرده مطابق احتیاط عمل کند.

(مکارم :) مسأله هر گاه نداند استحاضه او قلیله است یا کثیره ، بنا بر احتیاط واجب باید قبل از نماز، خود را وارسی کند و اگر نمی تواند خود را وارسی کند، احتیاط آن است که هم وظیفه استحاضه کثیره را انجام دهد و هم قلیله ، امّا اگر حالت سابق او، معلوم است کثیره یا قلیله بوده می تواند به وظیفه همان ادامه دهد.

[مسأله 405 زن مستحاضه اگر پیش از آن که خود را وارسی کند]

مسأله 405 زن مستحاضه اگر پیش از آن که خود را وارسی کند، مشغول نماز شود (1)، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده ، مثلًا: استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده ، نماز او صحیح است و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آن که استحاضه او متوسطه بوده (2) و به وظیفه قلیله رفتار کرده ، نماز او باطل است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (بهجت :) با این که می توانسته خود را وارسی کند .. (2) (زنجانی :) کثیره بوده ..

[مسأله 406 زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید]

مسأله 406 زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید، باید به آن چه مسلماً وظیفه اوست عمل کند (1)، مثلًا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه ، باید کارهای استحاضه قلیله را انجام دهد (2) (و اگر نمی داند متوسطه است یا کثیره ، باید کارهای استحاضه متوسطه را انجام دهد (3)) ولی اگر بداند سابقاً کدام یک از آن سه قسم بوده باید (4) به وظیفه همان قسم رفتار نماید. (1) (بهجت :) بنا بر أحوط باید به آن چه مشکل تر است عمل کند ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید به گونه ای عمل کند که حتماً وظیفه خود را عمل کرده باشد .. (2) (بهجت :) باید کارهای استحاضه متوسطه را بنا بر احوط انجام دهد .. (3) (بهجت :) باید کارهای استحاضه کثیره را بنا بر احوط انجام دهد ..

(زنجانی :) مثلًا اگر نمی داند استحاضه او قلیله است یا کثیره ، باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (4) (زنجانی :) می تواند .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 404.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نماید که متوسّطه یا قلیله یا کثیره است ، باید به نحوی عمل کند که یقین به برائت ذمّه حاصل کند. پس در شک میان قلیله و متوسّطه یا متوسّطه و کثیره ، عمل به وظیفه هر دو نماید و در شک بین هر سه قسم عمل به وظیفه هر سه قسم نماید ولی اگر بداند سابقاً کدامیک از آن سه قسم بوده ، باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.

ص: 238

[مسأله 407 اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید]

مسأله 407 اگر خون استحاضه در باطن باشد و بیرون نیاید، (1) وضو و غسل باطل نمی شود و اگر بیرون بیاید هر چند کم باشد (2)، وضو و غسل را به تفصیلی که گذشت باطل می کند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) در باطن باشد و از محل خود خارج نشده باشد .. (2) (گلپایگانی :) یا از محل ّ خود خارج شده و به محلّی رسیده باشد که اگر پنبه داخل کند آلوده به خون می شود، باید به وظایفی که گفته شد عمل کند.

(صافی :) وضو و غسل را باطل می کند و اگر از محل خود خارج شده و به محلی رسیده باشد که اگر پنبه داخل کند آلوده به خون می شود، بنا بر احتیاط باید به وظایفی که گفته شد، عمل کند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر خون استحاضه در اوّل ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید، وضو یا غسل را که زن داشته باطل نمی کند و اگر بیرون بیاید، هر چند کم باشد، وضو و غسل را باطل می کند.

(زنجانی :) مسأله خون استحاضه در اول ظهورش تا در باطن است باعث وجوب غسل یا وضو نمی شود، و اگر از زنی بیرون بیاید؛ هر چند کم باشد، باید به وظایف مستحاضه عمل کند.

(فاضل :) مسأله خون استحاضه اگر در اوّل ظهورش از محل خودش حرکت کند ولی از بدن خارج نشود بر زن لازم نیست طبق احکام استحاضه عمل کند. امّا اگر خارج شود تا زمانی که در مجری است هر چند بیرون نیاید واجب است طبق احکام استحاضه عمل کند.

[مسأله 408 زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی کند]

مسأله 408 زن مستحاضه (1) اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبیند اگر چه بداند دوباره خون می آید، با وضویی که دارد می تواند نماز بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) که بعد از وضو یا غسل ، یا در اثناءِ آنها خون دیده .. (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه وقت وسعت داشته باشد بنا بر احتیاط، لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و آن نماز را اعاده کند اگر چه بداند دوباره خون می آید.

[مسأله 409 زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو شده ]

مسأله 409 زن مستحاضه اگر بداند از وقتی که مشغول وضو یا غسل شده (1) خونی از او بیرون نیامده (2) و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نیست (3) و بیرون نمی آید، می تواند خواندن نماز را تأخیر بیندازد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) اگر بداند پس از وضو یا غسل .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) (سیستانی : و در داخل فرج هم نیست ) می تواند خواندن نماز را تا وقتی که می داند پاک می ماند تأخیر بیندازد.

(زنجانی :) می تواند خواندن نماز را تا وقتی که پاک می ماند به تأخیر بیندازد. (3) (فاضل :) می تواند خواندن نماز را تأخیر بیندازد و می تواند نمازهای بعدی را هم با آن بخواند.

ص: 239

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله مستحاضه تا وقتی اطمینان دارد خون بیرون نمی آید، می تواند خواندن نماز را تأخیر بیندازد.

[مسأله 410 اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلّی پاک می شود]

مسأله 410 اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز، به کلّی پاک می شود، یا به اندازه خواندن نماز (1) خون بند می آید باید (2) صبر کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) به اندازه انجام غسل و وضو و خواندن نماز .. (2) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (3) (فاضل :) بلکه بنا بر احتیاط واجب در صورت احتمال قطع شدن خون هم باید صبر کند.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند و هنگامی که پاک شد غسل کند، یا وضو بگیرد و نماز را بخواند.

[مسأله 411 اگر بعد از وضو و غسل ، خون در ظاهر قطع شود]

مسأله 411 اگر بعد از وضو و غسل ، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نماز را تأخیر بیندازد، به مقداری که وضو و غسل و نماز را به جا آورد، به کلّی پاک می شود، باید (1) نماز را تأخیر بیندازد و موقعی که به کلّی پاک شد، دوباره وضو و غسل را به جا آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد (2) لازم نیست وضو و غسل را دوباره به جا آورد، (3) بلکه با وضو و غسلی که دارد می تواند نماز بخواند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم ، فاضل و بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر موقعی که خون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر وقت تیمّم دارد، به جای هر یک از وضو و غسل ، تیمّم کند و برای نمازهای بعد ، غسل و وضو به جا آورد و اگر وقت تیمّم هم ندارد به همین حال نماز بخواند و بعد با غسل و وضو آن را قضا کند.

[مسأله 412 مستحاضه کثیره و متوسطه ]

مسأله 412 مستحاضه کثیره و متوسطه (1) وقتی به کلّی از خون پاک شد باید غسل کند، ولی اگر بداند (2) از وقتی که برای نماز پیش ، مشغول غسل شده دیگر خون نیامده (3) لازم نیست دوباره غسل نماید. (4) این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و مکارم نیست (1) (زنجانی :) مستحاضه کثیره .. (2) (سیستانی :) مستحاضه کثیره وقتی به کلّی از خون پاک شد، اگر بداند .. (3) (زنجانی :) خون در باطن هم نیامده .. (4) (سیستانی :) و در غیر این صورت باید غسل نماید هر چند کلیّت این حکم بنا بر احتیاط است و اما در مستحاضه متوسطه ، لازم نیست برای آن که از خون به کلّی پاک شده غسل نماید.

[مسأله 413 مستحاضه قلیله ]

مسأله 413 مستحاضه قلیله بعد از وضو و مستحاضه کثیره و متوسطه بعد از غسل و وضو، (1) باید فوراً مشغول نماز شود (2)، ولی گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای قبل از نماز (3) اشکال ندارد و در نماز هم می تواند کارهای مستحب ّ مثل قنوت و غیر آن را به جا آورد. (4) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 240

(1) (خوئی ، نوری ، تبریزی ، سیستانی :) مستحاضه قلیله بعد از وضو و مستحاضه متوسطه بعد از غسل و وضو و مستحاضه کثیره بعد از غسل ..

(زنجانی :) مستحاضه قلیله و متوسطه بعد از وضو و مستحاضه کثیره بعد از غسل و وضو در صورتی که خونشان کاملًا قطع نشده .. (مکارم :) مستحاضه بعد از غسل یا وضو .. (2) (سیستانی :) مگر در دو موردی که در مسأله [397 و (409)] به آنها اشاره شد .. (3) (زنجانی :) که به دلیل معتبر، استحباب آن ثابت شده است ..

(مکارم :) بلکه انتظار جماعت به اندازه معمول ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) گفتن اذان و اقامه قبل از نماز .. (4) (زنجانی :) هم چنان که می تواند مقداری از تعقیبات نماز را به جا آورد و بلا فاصله مشغول نماز بعدی شود، به طوری که بگویند بین دو نماز جمع کرده است .

[مسأله 414 زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد]

مسأله 414 زن مستحاضه اگر بین غسل و نماز فاصله بیندازد (1)، باید دوباره غسل کند (2) و بلا فاصله مشغول نماز شود (3)، ولی اگر خون در داخل فضای فرج نیاید غسل لازم نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و خون ببیند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) زن مستحاضه اگر بین وظیفه ای که دارد از وضو یا غسل و نماز فاصله بیندازد، باید مطابق وظیفه اش دوباره وضو گرفته یا غسل کند ..

(زنجانی :) زن مستحاضه که خونش کاملًا قطع نشده اگر بین غسل و نماز یا بین وضو و نماز فاصله بیندازد باید دوباره غسل کند یا وضو بگیرد ..

(سیستانی :) زن مستحاضه اگر وظیفه اش این باشد که میان وضو یا غسل و نماز فاصله نیندازد ولی مطابق وظیفه اش رفتار نکند، باید دوباره وضو گرفته یا غسل کند .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 415 اگر خون استحاضه زن جریان داشته باشد]

مسأله 415 اگر خون استحاضه زن جریان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه برای او ضرر نداشته باشد (1)، باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند، ولی اگر همیشه جریان ندارد فقط باید بعد از وضو و غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دو باره غسل کند (2) و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی :) باید (تبریزی : بنا بر احتیاط لازم ) بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید، و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.

(زنجانی :) باید بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند و بنا بر احتیاط مستحب دوباره غسل نیز بکند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) باید دوباره بنا بر احتیاط لازم غسل کند و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.

ص: 241

(اراکی :) مسأله زن مستحاضه باید بعد از وضو و غسل به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید، و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید دوباره غسل کند و وضو هم بگیرد و اگر نماز هم خوانده باید دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه خون به بیرون جریان دارد چنانچه برای او ضرر نداشته باشد باید پیش از غسل و بعد از آن به وسیله پنبه و مانند آن از بیرون آمدن خون جلوگیری کند ولی اگر این کار مشقت زیاد دارد، لازم نیست .

(سیستانی :) مسأله اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمی شود، چنانچه برای او ضرر ندارد بنا بر احتیاط واجب باید قبل از غسل ، از بیرون آمدن خون جلوگیری نماید، و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، اگر نماز خوانده باید دوباره نماز بخواند، بلکه احتیاط مستحب آن است که دوباره غسل کند.

(بهجت :) مسأله زن مستحاضه ، باید موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز خود را از بیرون آمدن خون ( در صورتی که برای او ضرر نداشته باشد) حفظ کند و اگر مسامحه کرد و خونی خارج شد بنا بر احتیاط هر چه به جا آورده از غسل یا وضو یا نماز دو مرتبه انجام دهد.

(فاضل :) مسأله بر زن مستحاضه لازم است به هر مقدار که ممکن باشد بعد از وضو و غسل به وسیله پنبه از بیرون آمدن خون جلوگیری کند و چنانچه کوتاهی کند و خون بیرون آید، باید نماز را اعاده کند بلکه بنا بر احتیاط واجب قبل از نماز باید دوباره غسل کند و وضو هم بگیرد.

[مسأله 416 اگر در موقع غسل خون قطع نشود]

مسأله 416 اگر در موقع غسل ، خون قطع نشود، غسل صحیح است (1)، ولی اگر در بین غسل (2)، استحاضه متوسطه کثیره شود، واجب است چنانچه مشغول غسل ترتیبی یا ارتماسی بوده همان را از سر بگیرد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) خواه ترتیبی باشد یا ارتماسی . [پایان مسأله ] (2) (تبریزی :) یا بعد از آن .. (3) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) واجب است غسل را از سر بگیرد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) لازم است که غسل را از سر بگیرد (تبریزی : و اگر در بین غسل استحاضه کثیره یا بعد از آن کثیره ، متوسطه شود لازم نیست غسل را اعاده کرده ولی وضو بگیرد).

(نوری :) واجب است چنانچه مشغول غسل ترتیبی بوده همان را از سر بگیرد و اگر مشغول غسل ارتماسی بوده ، بهتر آن است که همان را دوباره انجام دهد.

(زنجانی :) احتیاط آن است که غسل را از سر بگیرد.

[مسأله 417 زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است ]

مسأله 417 احتیاط واجب (1) آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است به مقداری که می تواند از بیرون آمدن خون جلوگیری کند. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) احتیاط مستحب ّ ..

[مسأله 418 روزه زن مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد]

مسأله 418 روزه زن مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد در صورتی صحیح است که در روز غسلهایی را که برای نمازهای روزش واجب است ، انجام دهد،

ص: 242

و نیز بنا بر احتیاط واجب ، باید (1) غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن را روزه بگیرد به جا آورد (2) ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نکند و برای خواندن نماز شب پیش از اذان صبح غسل نماید و در روز هم غسلهایی را که برای نمازهای روزش واجب است بجاآورد، روزه او صحیح است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) نیز باید .. (فاضل :) و بنا بر احتیاط .. (نوری :) نیز بنا بر احتیاط واجب .. (2) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله روزه مستحاضه ای که غسل بر او واجب می باشد، در صورتی صحیح است که (صافی : بنا بر احتیاط لازم ) غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن را روزه بگیرد، به جا آورد و بلکه بنا بر احتیاط لازم (صافی : بنا بر احتیاط) غسل نماز مغرب و عشای شب بعد را نیز، به جا آورد و نیز در روز، (صافی : مستحاضه کثیره ، بلکه متوسطه بنا بر احوط) غسلهایی را که برای نمازهای روزش واجب است انجام دهد (گلپایگانی : اگر برای نماز مغرب و عشای شب قبل ، غسل نکند و نزدیک اذان صبح غسل نماید که با نماز صبح به مقدار نافله صبح زیادتر، فاصله نشود و غسلهای نمازهای روز و غسل مغرب و عشای شب بعد را بنا بر احتیاط لازم به جا آورد، روزه اش صحیح است ).

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله بنا بر احتیاط (سیستانی : بنا بر مشهور) روزه زن مستحاضه کثیره ، در صورتی صحیح است که غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن را روزه بگیرد به جا آورد، و نیز در روز غسلهایی را که برای نمازهای روز واجب است انجام دهد، ولی اگر مستحاضه متوسطه باشد بعید نیست که در صحت روزه اش غسل شرط نباشد.

(سیستانی :) ولی بعید نیست که در صحّت روزه اش ، غسل شرط نباشد، هم چنان که بنا بر اقوی در مستحاضه متوسّطه شرط نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر زن مستحاضه غسلهایی را که برای نمازهای روزانه یا برای نمازهای شب قبل یا شب بعد باید انجام دهد به جا نیاورد، روزه اش باطل نمی شود، هر چند احتیاط مستحب آن است که قضای آن روز را نیز به جا آورد.

(مکارم :) مسأله زن مستحاضه باید روزه ماه رمضان را بگیرد و در صورتی روزه او صحیح است که غسل نماز مغرب و عشای شبی که می خواهد فردای آن را روزه بگیرد به جا آورد و هم چنین غسلهای روزی را که روزه است (بنا بر احتیاط واجب ).

[مسأله 419 اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود]

مسأله 419 اگر بعد از نماز عصر، مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند روزه او صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی :) و بنا بر احتیاط لازم ( (صافی :) و بنا بر احتیاط) شرط است در صحت روزه این روز، غسل نماز مغرب و عشاءِ شب بعد ؛ چنانچه گذشت .

(سیستانی :) روزه ، بدون اشکال صحیح است .

ص: 243

(مکارم :) مسأله هر گاه زن روزه دار بعد از نماز ظهر و عصر مستحاضه شود برای روزه آن روز غسلی ندارد.

[مسأله 420 اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز شود]

مسأله 420 اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز، (متوسطه یا ) (1) کثیره شود باید کارهای (متوسطه یا ) (2) کثیره را که گفته شد انجام دهد. و اگر استحاضه متوسطه ، کثیره شود باید کارهای استحاضه کثیره را انجام دهد (3) و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد فایده ندارد و باید دوباره برای کثیره غسل کند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) و (2) - [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (تبریزی :) و در این صورت قبل از غسل یا بعد از آن وضو نیز لازم نیست .

(زنجانی :) چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل هم کرده باشد، بنا بر احتیاط باید دوباره برای کثیره غسل کند.

[مسأله 421 اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه زن کثیره شود]

مسأله 421 اگر در بین نماز، استحاضه متوسطه (1) زن کثیره شود، باید نماز را بشکند و برای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد (2) و کارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را بخواند (3). (و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، باید دو تیمّم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد؛ باید عوض آن تیمّم کند و دیگری را به جا آورد، ولی اگر برای تیمّم هم وقت ندارد نمی تواند نماز را بشکند) (4) و باید نماز را تمام کند و بنا بر احتیاط واجب قضا نماید و هم چنین است اگر در بین نماز، استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود (5). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) استحاضه قلیله .. (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط وضو هم بگیرد ..

[عبارت «و وضو بگیرد» در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، نوری ، فاضل و سیستانی نیست ] (3) (خوئی :) و بنا بر احتیاط استحبابی ( (بریزی :) و بنا بر احتیاط) قبل از غسل وضو بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد (خوئی : لازم است ) وضو گرفته و عوض غسل تیمم کند، و اگر برای تیمم نیز وقت ندارد بنا بر احتیاط نماز را نشکند و به همان حال تمام کند، ولی لازم است در خارج وقت قضا نماید، و هم چنین است اگر در بین نماز، استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود و لکن غسل استحاضه متوسطه کفایت از وضو نمی کند چنانکه گذشت .

(سیستانی :) و بنا بر احتیاط استحبابی قبل از غسل وضو بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد لازم است عوض غسل تیمّم کند و اگر برای تیمّم نیز وقت ندارد به احتیاط مستحب نماز را نشکند و به همان حال تمام کند ولی لازم است در خارج وقت قضا نماید و هم چنین است اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود باید نماز را بشکند و برای استحاضه متوسطه یا کثیره کارهای آن را انجام دهد.

ص: 244

(نوری :) و بنا بر احتیاط استحبابی ، قبل از غسل وضو بگیرد و اگر برای غسل وقت ندارد باید عوض آن تیمم کند؛ اگر برای تیمم نیز وقت ندارد نمی تواند نماز را بشکند و باید نماز را تمام کند و بنا بر احتیاط واجب قضا نماید و هم چنین است اگر در بین نماز استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود؛ مگر این که غسل استحاضه متوسطه باشد که کفایت از وضو نمی کند چنانکه گذشت .

(زنجانی :) اگر برای غسل وقت ندارد یک تیمم بدل از غسل کند، و اگر برای وضو هم وقت نداشته باشد بنا بر احتیاط تیمم دیگری بدل از وضو بکند، و اگر برای تیمم هم وقت ندارد، بنا بر احتیاط مستحب نماز را نشکند و آن را تمام نماید ولی باید آن را قضا کند هم چنین است اگر در بین نماز استحاضه متوسطه زن کثیره شود و برای استحاضه متوسطه غسل نکرده باشد؛ و اگر برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد، بنا بر احتیاط باید نماز را تمام کند و برای استحاضه کثیره غسل کند و وضو بگیرد و کارهای دیگر آن را انجام دهد و همان نماز را دوباره بخواند، و اگر برای هیچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد دو تیمم کند: یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو، و اگر برای یکی از آنها وقت ندارد عوض آن ، تیمم کند و دیگری را به جا آورد. ولی اگر برای تیمم هم وقت ندارد دوباره خواندن نماز لازم نیست و بنا بر احتیاط باید نماز را قضا نماید. (4) [ در رساله آیت اللّه فاضل ، به جای قسمت داخل پرانتز آمده است : و اگر برای غسل وقت ندارد باید تیمم کند و وضو هم بگیرد و اگر برای وضو هم وقت ندارد یک تیمم دیگر بکند و اگر برای تیمم هم وقت ندارد نمی تواند نماز را بشکند] (5) (فاضل :) ولی اگر استحاضه متوسطه بود باید علاوه بر غسل ، وضو هم بگیرد.

(مکارم :) مسأله اگر در بین نماز استحاضه قلیله زن ، کثیره شود، باید نماز را رها کند و غسل نماید و از نو بخواند و در صورتی که برای غسل وقت ندارد تیمّم کند، ولی اگر برای تیمّم هم وقت ندارد باید همان نماز را تمام کرده و بنا بر احتیاط واجب قضا نماید.

[مسأله 422 اگر در بین نماز خون بند بیاید]

مسأله 422 اگر در بین نماز، خون ، بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه (1)، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده ، باید وضو و غسل و نماز را دوباره به جا آورد. (2) این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (سیستانی :) یا نداند پاکی به اندازه تحصیل طهارت و نماز یا بخشی از نماز مهلت می دهد یا نه به احتیاط واجب باید بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نموده و نماز را دوباره به جا آورد.

(فاضل :) مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده بوده ، بنا بر احتیاط واجب باید وضو و غسل و نماز را دوباره به جا آورد. (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه بعد از نماز بفهمد به کلّی قطع شده بوده و وقت وسعت این را داشته باشد که در حال پاکی نماز را دوباره بخواند لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و نماز را دوباره به جا آورد.

[مسأله 423 اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود]

مسأله 423 اگر استحاضه کثیره زن متوسطه شود، باید (برای نماز اول عمل کثیره و (1)) برای نمازهای بعد عمل متوسطه را به جا آورد. مثلًا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه

ص: 245

کثیره متوسطه شود، باید برای نماز ظهر غسل کند (2) و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد (3)، ولی اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد، باید برای نماز عصر غسل نماید و اگر برای نماز عصر هم غسل نکند، باید برای نماز مغرب غسل کند. و اگر برای آن هم غسل نکند و فقط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد، باید برای عشا غسل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (2) (زنجانی :) و بنا بر احتیاط واجب وضو بگیرد ..

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) باید برای نماز ظهر وضو گرفته و غسل کند .. (3) (بهجت ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 424 اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود]

مسأله 424 اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره (1) قطع شود و دوباره بیاید برای هر نماز باید یک غسل بجا آورد (2)، ولی اگر بعد از غسل و پیش از نماز قطع شود چنانچه وقت تنگ باشد که نتواند غسل کند و نماز را در وقت بخواند با همان غسل می تواند نماز را بخواند و همین طور است حکم وضو. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و یا متوسطه .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط برای هر نماز باید یک غسل به جا آورد. [پایان مسأله ]

[مسأله 425 اگر استحاضه کثیره قلیله شود]

مسأله 425 اگر استحاضه کثیره قلیله شود، باید برای نماز اول ، (1) عمل کثیره (2) و برای نمازهای بعد عمل قلیله را انجام دهد (3). و نیز اگر استحاضه متوسطه قلیله شود باید برای نماز اول ، عمل متوسطه و برای نمازهای بعد عمل قلیله را به جا آورد. (1) (مکارم :) غسل کند و برای نمازهای بعد وضو بگیرد. [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، صافی :) باید برای نماز اول ، وضو و غسل .. (3) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 426 اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد]

مسأله 426 اگر مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب می باشد ( حتی عوض کردن پنبه را (1)) ترک کند، نمازش باطل است . (2) این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، زنجانی و سیستانی نیست ] (2) (زنجانی :) و اگر کاری را که به احتیاط واجب یا به احتیاط بر مستحاضه لازم است ترک کرده و نماز بخواند، نمازش به احتیاط واجب یا به احتیاط باطل است .

[مسأله 427 مستحاضه قلیله ]

مسأله 427 مستحاضه قلیله (1) اگر بخواهد غیر از نماز کاری انجام دهد، که شرط آن وضو داشتن است ، مثلًا بخواهد جایی از بدن خود را به خطّ قرآن برساند باید (2) وضو بگیرد و وضویی که برای نماز گرفته کافی نیست (3)، بنا بر احتیاط واجب . این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست

ص: 246

(1) (سیستانی :) یا متوسطه .. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید ..

(سیستانی :) چنانچه بعد از تمام شدن نماز باشد، بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (سیستانی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط آن است که مستحاضه غیر از نماز، هر کاری را که شرط آن طهارت است مثل دست کشیدن به خط قرآن ترک کند مگر در صورتی که بر او واجب باشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله مستحاضه ای که برای نماز وضو گرفته یا غسل کرده بنا بر احتیاط نمی تواند در حال اختیار جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، و در حال اضطرار جایز است ولی بنا بر احتیاط باید وضو بگیرد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط باید وظیفه غسل یا وضویی که برای نماز دارد، برای رساندن بدن به خط قرآن انجام دهد.

[مسأله 428 رفتن در مسجد مکه و مدینه و توقف در سایر مساجد]

مسأله 428 رفتن در مسجد مکه و مدینه و توقف در سایر مساجد و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد (1) برای زن مستحاضه اشکال ندارد ولی نزدیکی شوهر با او بنا بر احتیاط واجب (2) در صورتی حلال می شود که غسل کند اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است ، مثل وضو و عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) و نزدیکی با شوهر برای زن مستحاضه اشکال ندارد هر چند احتیاط مستحب در این است که برای این کارها غسلهای واجب خود را انجام داده باشد. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (3) (نوری :) و بنا بر احتیاط واجب زن مستحاضه متوسطه و کثیره تا هنگامی که بکلی پاک نشده اند؛ خط قرآن را مسح نکنند.

(اراکی :) مسأله اگر مستحاضه غسلهای واجب خود را به جا آورد، چنانچه بین غسل و نماز فاصله نینداخته باشد رفتن به مسجد و توقف در آن و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و نزدیکی شوهر با او، حلال می شود ولی اگر بین غسل و نماز فاصله انداخته باشد، احتیاط واجب آن است که برای هر یک از این اعمال غسل جداگانه ای انجام دهد، و اگر غسلهای واجب خود را انجام ندهد، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند اعمال ذکر شده را انجام دهد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر مستحاضه غسلهای واجب خود را به جا آورد، رفتن در مسجد و توقف در آن و خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و نزدیکی شوهر با او حلال می شود؛ اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است ، مثل عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.

(خوئی :) مسأله مستحاضه ای که غسلهای واجب خود را به جا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خواندن آیه ای که سجده واجب دارد و نزدیکی شوهر با او حلال است ، اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز انجام می داد مثل عوض کردن پنبه و دستمال ، انجام نداده باشد

ص: 247

و بعید نیست که این کارها بدون غسل نیز جایز باشد اگر چه احتیاط در ترک است .

(سیستانی :) بلکه این کارها بدون غسل نیز جایز است بجز نزدیکی که بنا بر احتیاط واجب جایز نیست .

(تبریزی :) احتیاط مستحب ..

(زنجانی :) مسأله بر مستحاضه قلیله و متوسطه رفتن در مساجد و خواندن آیه و سوره سجده و نزدیکی شوهر با وی جایز است و مستحاضه کثیره اگر غسلهای واجب خود را به جا آورد، رفتن در مسجد هر چند برای عبور نباشد و خواندن آیه یا سوره ای که سجده واجب دارد، و نزدیکی شوهر با او، حلال است ؛ اگر چه کارهای دیگری را که برای نماز واجب است مثل : عوض کردن دستمال یا آب کشیدن آن ، انجام نداده باشد.

(مکارم :) مسأله مستحاضه کثیره ، هر گاه غسلهای روزانه خود را انجام دهد برای اعمال دیگر مانند طواف و نماز قضا و نماز آیات و نماز شب ، غسل دیگری بر او واجب نیست تنها باید وضو بگیرد.

[مسأله 429 اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه ]

مسأله 429 اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید غسل کند و وضو هم بگیرد (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (نوری :) باید در متوسطه غسل کند و وضو هم بگیرد و در کثیره تنها غسل کافی است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز آیه ای را که سجده واجب دارد بخواند یا مسجد برود بنا بر احتیاط مستحب باید غسل نماید و هم چنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکی نماید.

(زنجانی :) اگر زن در استحاضه کثیره ..

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) سوره ای را ..

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط ..

(فاضل :) مسأله اگر زن در استحاضه کثیره بخواهد پیش از وقت نماز، جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید غسل کند و در استحاضه متوسطه چنانچه در آن روز غسل کرده ، وضو کافی است .

[مسأله 430 نماز آیات بر مستحاضه واجب است ]

مسأله 430 نماز آیات بر مستحاضه واجب است . و باید برای نماز آیات هم کارهایی را که برای نماز یومیّه گفته شد انجام دهد. (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) باید برای نماز آیات وضو بگیرد و بنا بر احتیاط پیش از وضو در استحاضه متوسطه و کثیره غسل نیز بنماید.

(تبریزی :) باید برای نماز آیات وضو بگیرد و در استحاضه کثیره باید غسل نماید و وضو لازم نیست . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 428.

[مسأله 431 هر گاه در وقت نماز یومیّه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود]

مسأله 431 هر گاه در وقت نماز یومیّه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود اگر چه

ص: 248

بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد (1) باید برای نماز آیات هم تمام کارهایی را که برای نماز یومیّه او واجب است انجام دهد (2) و احتیاط واجب آن است که هر دو را با یک غسل و وضو به جا نیاورد. (3) این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) نمی تواند (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) هر دو را با یک غسل و وضو بخواند. [پایان مسأله ] (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، زنجانی :) نمی تواند هر دو را با یک غسل و وضو بخواند.

[مسأله 432 اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند]

مسأله 432 اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند (1)، باید برای هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) نمازی را که قضای آن مضیق شده بخواند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) لکن احتیاط لازم ، ترک قضا است تا موقعی که پاک شود مگر با خوف فوت . (نوری :) و بنا بر احتیاط واجب هر دو را با یک غسل و وضو به جا نیاورد.

(سیستانی :) و بنا بر احتیاط نمی تواند برای نماز قضا به کارهایی که برای نماز ادا انجام داده اکتفا کند.

(مکارم :) مسأله زن مستحاضه می تواند نماز قضا بخواند، ولی برای هر نماز بنا بر احتیاط واجب باید یک وضو بگیرد، ولی برای خواندن نوافل روزانه همان وضوی نماز واجب کافی است و همچنین برای تمام نماز شب یک وضو کفایت می کند، به شرط این که پشت سر هم به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله زن مستحاضه نمی تواند نماز قضا بخواند، مگر احتمال عقلایی بدهد که اگر نماز را تأخیر بیندازد دیگر نتواند آن را انجام دهد که در این صورت باید برای هر نماز کارهایی را که برای نماز ادا بر او واجب است به جا آورد.

[مسأله 433 اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست ]

مسأله 433 اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم (1) نیست و شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد بنا بر احتیاط واجب (2) باید به دستور استحاضه عمل کند (3)، بلکه اگر (4) شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهای دیگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب (5) باید کارهای استحاضه را انجام دهد. (1) (زنجانی :) و دُمل و مانند آن .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، فاضل ، زنجانی و تبریزی نیست ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و بداند یا حیض است یا استحاضه ؛ و یا نفاس است یا استحاضه و علامت حیض و نفاس نداشته باشد، باید به دستور استحاضه عمل کند و شرعاً حکم حیض و نفاس را ندارد ..

(سیستانی :) اگر زن بداند خونی که از او خارج می شود خون زخم نیست و مردّد بین خون استحاضه و حیض و یا نفاس باشد چنانچه شرعاً حکم حیض و نفاس را نداشته باشد باید به دستور استحاضه عمل کند .. (4) (فاضل :) حتی اگر ..

ص: 249

(5) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (مکارم :) مسأله هر خونی که از زن خارج شود و شرایط حیض و نفاس را نداشته باشد و مربوط به بکارت یا زخم جراحتی در رحم نبوده باشد، خون استحاضه است . هر گاه شک کند که خون ، از زخم است یا نه و ظاهر حال او سلامت است ، خون استحاضه حساب می شود، اما اگر وضع حال او مشکوک باشد که خون از زخم است یا غیر آن ، احکام استحاضه ندارد.

حیض

اشاره

حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج می شود و زن را در موقع دیدن خون حیض ، حائض می گویند. (مکارم :) مسأله حیض که گاهی از آن تعبیر به «عادت ماهانه » می کنند خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم خارج می شود و به هنگام انعقاد نطفه ، غذای فرزند است . زن را در موقع دیدن خون حیض «حائض » می گویند و در شرع مقدس اسلام احکامی دارد که در مسائل آینده خواهد آمد.

[مسائلی در حیض ]

[مسأله 434 خون حیض ]

مسأله 434 خون حیض (1) در بیشتر اوقات (2)، غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ است (3) و با فشار و کمی سوزش بیرون می آید. (1) (مکارم :) نشانه هایی دارد .. (2) (زنجانی :) گرم و تازه ، و رنگ آن سیاه یا سرخ تیره است و با فشار و سوزش بیرون می آید. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) رنگ آن سیاه یا سرخ است ..

(فاضل :) رنگ آن سرخ مایل به سیاهی یا سرخ تیره است ..

(مکارم :) رنگ آن تیره یا سرخ است ..

[مسأله 435 زنهای سیّده بعد از تمام شدن شصت سال یائسه می شوند]

مسأله 435 زنهای سیّده (1)، بعد از تمام شدن شصت سال (2) یائسه می شوند یعنی خون حیض نمی بینند و زنهایی که سیّده نیستند، بعد از تمام شدن پنجاه سال (3) یائسه می شوند (4). (1) (نوری :) مشهور آن است که زنهای سیّده .. (2) (بهجت ، فاضل :) شصت سال قمری .. (3) (بهجت ، فاضل :) پنجاه سال قمری .. (4) (نوری :) ولی این مطلب محل تأمل است و برای حقیر ثابت نیست و لذا احتیاط واجب آن است که زنهای سیده در صورتی که پس از گذشتن از سن پنجاه سالگی در ایام عادت خود، یا با نشانه های حیض ، خون ببینند؛ میان اعمالی که زن مستحاضه انجام می دهد از قبیل خواندن نماز با کیفیتی که ذکر می شود و چیزهایی که حائض باید ترک کند از قبیل داخل شدن در مسجد الحرام و مسجد مدینه و مکث در مساجد دیگر تا سن شصت سالگی جمع کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله زنهایی که سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال (خوئی : یائسه می شوند بنا بر مشهور، و لیکن واجب است بر زنهای غیر سیده ) و نیز زنهای

ص: 250

سیده بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنانچه با نشانه های حیض یا در روزهای عادت خون ببینند احتیاط کنند.

(مکارم :) مسأله زنان سیده و غیر سیده هر دو بعد از تمام شدن پنجاه سال یائسه می شوند، یعنی اگر خونی ببینند خون حیض نیست ، مگر زنانی که از قبیله «قریش » محسوب می شوند که آنها بعد از تمام شدن شصت سال یائسه می شوند.

(سیستانی :) مسأله خونی را که زنها پس از تمام شدن شصت سال می بینند حکم حیض را ندارد و احتیاط مستحب ّ آن است که زنهایی که قرشیّه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال تا تمام شدن شصت سال چنانچه خون را طوری ببینند که اگر پیش از پنجاه سال می دیدند قطعاً حکم حیض را داشت میان کارهای مستحاضه و تروک حائض جمع نمایند.

(زنجانی :) مسأله زنهای قرشیه بعد از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می شوند؛ یعنی خون حیض نمی بینند، و زنهایی که قرشیه نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمری یائسه می شوند. باید توجه داشت که زنهای سیده یکی از اقسام زنهای قرشیه می باشند.

[مسأله 436 خونی که دختر پیش از تمام شدن نُه سال می بیند]

مسأله 436 خونی که دختر، پیش از تمام شدن نُه سال (1) و زن ، بعد از یائسه شدن می بیند حیض نیست (2). (1) (زنجانی ، فاضل :) نُه سال قمری .. (2) (مکارم :) و اگر مربوط به زخم و جراحتی نباشد، استحاضه است که احکام آن قبلًا گفته شد.

(بهجت ، سیستانی :) مسأله خونی که دختر، پیش از تمام شدن نُه سال می بیند (بهجت : در صورتی که معلوم باشد نه سال او تمام نشده است و علامت و نشانه دیگری غیر از سن بر بلوغ او نباشد و هم چنین خونی که زن بعد از یائسه شدن می بیند) حیض نیست .

[مسأله 437 زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد]

مسأله 437 زن حامله و زنی که بچه شیر می دهد، ممکن است حیض ببیند (1). (1) (خوئی ، سیستانی :) و حکم زن حامله و غیر حامله یکسان است فقط زن حامله در صورتی که بعد از گذشتن بیست روز از اول عادتش اگر خونی ببیند که صفات حیض را دارد لازم است بنا بر احتیاط بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع نماید.

(بهجت :) بنا بر اقوی ، ولی اگر بیست روز از ایام عادت دیرتر بود هم وظیفه حائض و هم وظیفه مستحاضه را احتیاطاً انجام دهد.

(صافی :) ولی اگر زن حامله بعد از گذشتن بیست روز از اوّل عادتش خون ببیند و خون به صفت حیض باشد به احتیاط واجب بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند.

(زنجانی :) ولی زن حامله در دو جهت با سایر زنها تفاوت دارد: اوّل : آن که اگر حیض وی به تأخیر بیفتد تا بیست روز از آخر عادت وی بگذرد، دیگر هر چه خون ببیند حیض به حساب نمی آید هر چند به نشانه حیض باشد، و اگر بعد از گذشتن ایّام عادت و قبل از بیست روز خون ببیند، چنانچه به نشانه حیض باشد حیض و چنانچه به نشانه حیض نباشد، استحاضه است ، ولی در زنان

ص: 251

دیگر خونی که پس از ایّام عادت می بینند، استحاضه است ، هر چند به نشانه حیض باشد. در مورد خونی که در ایّام حیض یا قبل از آن دیده می شود بین زنان حامله و دیگر زنان ، فرقی نیست . دوّم : آن که در زن حامله لازم نیست خون سه روز ادامه داشته باشد تا حیض به حساب آید.

[مسأله 438 دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه ]

مسأله 438 دختری که نمی داند نه سالش تمام شده یا نه اگر خونی ببیند که نشانه های (1) حیض را نداشته باشد حیض نیست (2). و اگر نشانه های حیض را داشته باشد و اطمینان به حیض بودنش پیدا کند حیض است (3) و معلوم می شود نه سال او تمام شده است (4). (1) (زنجانی :) نشانه .. (2) (فاضل :) بلکه حتّی اگر نشانه های حیض را داشته باشد نمی شود گفت حیض است . [پایان مسأله ] (خوئی :) اگر خون ببیند، چه دارای نشانه های حیض باشد چه نباشد حکم به حیض بودن آن نمی شود کرد. [پایان مسأله ] (تبریزی :) اگر خون ببیند، أظهر آن است که اگر دارای نشانه های حیض باشد حکم به حیض می شود. [پایان مسأله ] (بهجت :) اگر دختری نمی داند که نُه سالش تمام شده یا نه و خوئی دید که یقین کرد خون حیض است باید آن را خون حیض قرار دهد. [پایان مسأله ] (3) (گلپایگانی ، اراکی :) اگر نشانه های حیض را داشته باشد، حیض است .

(صافی :) اگر نشانه های حیض را داشته باشد، حکم بر حیض بودن آن محل ّ اشکال است . (4) (سیستانی :) اگر نشانه های حیض را داشته باشد، حکم به حیض بودن آن محل اشکال است مگر آن که اطمینان حاصل شود به این که حیض است و در این صورت معلوم می شود که نه سال او تمام شده است .

(زنجانی :) اگر نشانه حیض را داشته باشد، حیض است و شرعاً علامت ِ این است که نُه سال او تمام شده است .

[مسأله 439 زنی که شک دارد یائسه شده یا نه ]

مسأله 439 زنی که شک دارد یائسه شده یا نه (1)، اگر خونی ببیند و نداند حیض است یا نه ، باید بنا بگذارد که یائسه نشده است (2). (1) (سیستانی :) شصت ساله شده یا نه ..

(زنجانی :) باید بنا بگذارد که یائسه نشده است و زنی که بین پنجاه و شصت سالگی است و نمی داند که قرشی است یا نه ، حکم کسی را دارد که هنوز از پنجاه سال نگذشته است . (2) (سیستانی :) شصت ساله نشده است .

[مسأله 440 مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود]

مسأله 440 مدت حیض (1) کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمی شود و اگر مختصری هم از سه روز کمتر باشد، حیض نیست . (2) (1) (زنجانی :) مدت خون حیض .. (2) (زنجانی :) البتّه اگر به جهت مانعی هم چون خوردن قرص ، خون سه روز ادامه نیابد، با داشتن سایر شرایط حیض است . و مراد از روز، در اینجا مدّت (24) ساعت است ؛ نه روز در مقابل شب .

ص: 252

[مسأله 441 باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد]

مسأله 441 باید سه روز اول حیض ، پشت سر هم باشد، پس اگر مثلًا دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند حیض نیست . (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر سه روز اول حیض پشت سر هم نباشد مثل آن که : دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، بنا بر احتیاط لازم ، در روزهایی که خون می بیند، باید جمع کند میان کارهای مستحاضه و تروک حائض و در روزهایی که خون نمی بیند، هم کارهایی را که بر حائض حرام است ، ترک کند و هم عبادتهای خود را به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله لازم نیست سه روز اول حیض پشت سر هم باشد؛ ولی باید سه روز اول ، در یک دهه باشد، پس اگر یک روز خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند و چهار روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، خونهای دیده شده حیض است ؛ و اگر دو روز خون ببیند و هفت روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، هر دو خون حیض است ؛ ولی اگر دو روز خون ببیند و هشت روز پاک شود، خون دیده شده حیض نمی باشد. و در مورد غیر سه روزِ اول لازم نیست خون دیده شده ، در یک دهه واقع شود؛ بلکه اگر فاصله آن با آخر خون دیده شده از ده روز کمتر باشد، ادامه خون ِ حیض ِ سابق می باشد؛ بنا بر این ، اگر مثلًا سه روز متوالی خون ببیند و پاک شود و در روز دوازدهم دوباره خون ببیند، این خون نیز ادامه حیض می باشد. و نیز اگر دو روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره دو روز خون ببیند و دوباره پاک شود و در روز هیجدهم دوباره خون ببیند خونهای دیده شده ، یک حیض به حساب می آید. البته مجموع روزهایی که با فاصله ، یا بی فاصله خون دیده است نباید از ده روز تجاوز کند؛ پس اگر هفت روز خون دید و سه روز پاک شد و دوباره هفت روز خون دید، نمی توان تمام خونهای دیده شده را حیض دانست .

[مسأله 442 لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بیاید]

مسأله 442 لازم نیست (1) در تمام سه روز خون بیرون بیاید، بلکه اگر در فرج (2) خون باشد (3) کافی است (4) و چنانچه در بین سه روز مختصری پاک شود (5) و مدّت پاک شدن به قدری کم باشد که بگویند در تمام سه روز در فرج خون بوده (6)، باز هم حیض است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید ولی لازم نیست .. (2) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) در باطن فرج .. (3) (اراکی :) بدین معنی که اگر پنبه بگذارد و کمی صبر کند و بیرون آورد، خونی شود، هر چند به مقدار سر سوزنی باشد ..

(فاضل :) اگر در ابتدا خون بیرون بیاید ولی بعداً در فرج خون باشد .. (4) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (5) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) به نحوی که در بین زنها تماماً یا بعضاً متعارف است باز هم حیض است . [پایان مسأله ] (6) (نوری :) چنانکه در بین زنها متعارف است ، ..

(گلپایگانی :) مسأله لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون آید، بلکه اگر در فرج خون

ص: 253

باشد به نحوی که در این سه روز هر موقعی پنبه یا انگشت داخل کند آلوده شود کافی است ، به شرط آن که از اول مقداری خون بیرون آمده باشد هر چند کم باشد و فرق نمی کند که به خودی خود یا به وسیله پنبه و غیر آن بیرون آمده باشد و اگر بیرون نیامده و فقط در فضای فرج ریخته ، احتیاط آن است که تا خون بیرون نیامده ، هم عبادتهای خود را به جا آورد و هم کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و هر گاه در بین سه روز مختصری پاک شود که در باطن خون نباشد حکم به حیض بودن ، مشکل است ولی اگر مدت پاکی کم باشد احتیاط لازم آن است که بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع نماید.

(صافی :) به شرط آن که از اول مقداری خون به خودی خود بیرون آمده باشد هر چند کم باشد و اگر به واسطه پنبه و غیر آن بیرون آمده باشد یا فقط در فضای فرج ریخته ، احتیاط آن است که در هر دو صورت هم عبادتهای خود را به جا آورد و هم کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند ..

[مسأله 443 لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند]

مسأله 443 لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند، ولی باید در شب دوم و سوم خون قطع نشود (1)، پس اگر از اذان صبح (2) روز اول تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید (3)، یا در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود و در شب دوم و سوم هم هیچ خون قطع نشود، حیض است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و ادامه داشته باشد. [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، صافی :) از اوّل اذان صبح ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) از اول صبح .. (فاضل :) از طلوع آفتاب .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و در شب دوم و سوم هیچ خون قطع نشود، حیض است ولی اگر در اواسط روز اول شروع و در همان موقع از روز چهارم قطع شود، به شرطی حیض است که در شبهای دوم و سوم و چهارم نیز خون قطع نشود.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و هیچ قطع نشود حیض است و هم چنین است اگر در وسطهای روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.

(زنجانی :) مسأله لازم است سه شبانه روز خون ببیند؛ پس اگر از اذان صبح ( یا طلوع آفتاب ) روز اول تا غروب روز سوم ، خون بیاید برای حیض بودن کافی نیست و باید تا اذان صبح ( یا طلوع آفتاب ) روز چهارم هم خون بیاید، یا مقدار باقی مانده در ضمن ده روز تکمیل شود، هم چنین اگر در وسطهای روز اول شروع شود، باید تا همان موقع از روز چهارم خون بیاید و در شب دوم و سوم هم خون قطع نشود و یا مقدار سه شبانه روز کامل در ضمن ده روز خون ببیند.

[مسأله 444 اگر سه روز پشت سر هم خون ببیند]

مسأله 444 اگر سه روز پشت سر هم (1) خون ببیند و پاک شود، چنانچه دوباره خون ببیند (2) و روزهایی که خون دیده و در وسط پاک بوده روی هم از ده روز بیشتر نشود روزهایی هم که در وسط پاک بوده حیض است (3).

ص: 254

(1) (خوئی ، تبریزی :) با نشانه های حیض یا روزهای عادت .. (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه دوباره خونی که دارای نشانه های حیض است یا در روزهای عادت است ببیند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط آن است که در روزهای پاکی ، عبادتهای خود را به جا آورد و آن چه را بر حائض حرام است ترک کند.

(مکارم :) چنانچه دوباره خون ببیند و ایّامی که خون دیده روی هم رفته از ده روز بیشتر نشود، تمام روزهایی را که خون دیده حائض است ، ولی روزهایی که در وسط پاک بوده ، حکم زنان پاک را دارد.

(سیستانی :) روزهایی که خون دیده حیض است ولی احتیاط لازم آن است که در روزهایی که در وسط پاک بوده کارهایی که بر غیر حائض واجب است انجام دهد و آن چه بر حائض حرام است ترک کند.

(زنجانی :) مسأله اگر در بین روزهایی که زن خون می بیند یک یا چند روز پاک شود، در روزهایی که پاک شده حائض نیست ؛ هر چند روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک شده ، بر روی هم از ده روز بیشتر نباشد؛ بنا بر این اگر مثلًا سه روز خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره چهار روز خون ببیند، در مدّت دو خون حائض ، و در دو روز وسط پاک می باشد و باید غسل حیض کرده و عبادات خود را به جا آورد و می تواند کارهایی که بر حائض حرام است انجام دهد و چنانچه عباداتی در ایام پاکی انجام داده ، لازم نیست دوباره به جا آورد.

[مسأله 445 اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد]

مسأله 445 اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دُمل (1) است یا خون حیض (2)، چنانچه نداند دُمل در طرف چپ است یا طرف راست در صورتی که ممکن باشد مقداری پنبه داخل کند و بیرون آورد پس اگر خون از طرف چپ بیرون آید، خون حیض است و اگر از طرف راست بیرون آید خون دمل است (3) و اگر ممکن نباشد که وارسی کند در صورتی که می داند خون سابق حیض بوده حیض قرار دهد و اگر دُمل بوده خون دُمل قرار دهد و اگر نمی داند خون حیض بوده یا دمل باید (4) همه چیزهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و همه عبادتهایی را که زن غیر حائض انجام می دهد به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و زخم .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) نباید آن را خون حیض قرار دهد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) چنانچه نشانه حیض را نداشته باشد و در روزهای عادت یا یکی دو روز قبل از آن نباشد، نمی تواند آن را خون حیض قرار دهد؛ مگر در برخی صورتها که در مسائل آینده گفته خواهد شد. (3) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر در ایام عادت خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض ، باید آن را حیض قرار دهد.

ص: 255

(بهجت :) مسأله اگر زنی بیش از سه روز خون دید و ده روز یا کمتر از آن پاک شد، چنانچه نمی داند خون زخم و جراحت است یا نه ، اگر در ایام عادت زن باشد یا این که شرایط حیض را داشته باشد آن را خون حیض قرار می دهد.

[مسأله 446 اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد]

مسأله 446 اگر خونی ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد (1) و نداند خون حیض است یا زخم ، اگر قبلًا حیض بوده (2) حیض ، و اگر پاک بوده پاک قرار دهد، و چنانچه نمی داند پاک بوده یا حیض ، همه چیزهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و همه عبادتهایی که زن غیر حایض انجام می دهد به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) از سه روز بیشتر باشد و از ده روز زیادتر نباشد .. (2) (بهجت :) یعنی خون حیض دیده و ممکن است این خون دنباله آن باشد حیض است لکن أظهر اعتبار خروج از چپ برای حیض و خروج از طرف راست برای زخم است و با عدم امکان وارسی عمل به حالت سابقه می نماید و اگر سابقاً پاک بوده وظیفه ای نسبت به حیض ندارد.

(زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 445.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر صاحب عادت وقتیه در ایام عادت خونی ببیند که نداند خون زخم است یا حیض ، باید آن را حیض قرار دهد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر خونی ببیند که نداند خون زخم است یا حیض ، باید عبادتهای خود را به جا آورد مگر این که حالت سابقه اش حیض باشد.

[مسأله 447 اگر خونی ببیند و شک کند که خون حیض است ]

مسأله 447 اگر خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا نفاس (1)، چنانچه شرایط حیض را داشته باشد، باید حیض قرار دهد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) به احکام حیض و نفاس عمل کند و غسل را به قصد ما فی الذمه از حیض یا نفاس به جا آورد. (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) حیض است یا استحاضه .. (2) (بهجت :) اگر در ایام عادت زن باشد، آن را خون حیض قرار می دهد و گر نه باید به وظیفه ای که مشترک بین حیض و نفاس است عمل کند، یعنی لازم نیست آن چه بر حائض واجب است ولی بر نفساء واجب نیست و آن چه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نیست به جا آورد، گر چه انجام دادن مجموع وظائف حائض و وظائف نفساء، مطابق احتیاط است بلکه این احتیاط در صورت امکان ترک نشود؛ و در صورت عدم امکان احتیاط، مخالفت قطعیه ننماید.

(زنجانی :) چنانچه در ایام عادت یا یکی دو روز قبل یا مدتی قبل با نشانه حیض باشد باید حیض قرار دهد و اگر نه باید اعمال استحاضه را انجام دهد؛ هم چنین است اگر شک کند خون حیض است یا استحاضه یا خون دمل و زخم .

[مسأله 448 اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت ]

مسأله 448 اگر خونی ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت (1)، باید خود را وارسی کند، یعنی مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند، بعد بیرون آورد پس اگر اطراف (2) آن آلوده باشد، خون بکارت است و اگر به همه آن رسیده ، حیض می باشد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 256

(1) (بهجت :) ولی احتمال خون دیگری مثل خون جراحت و زخم را هم نمی دهد .. (2) (زنجانی :) پس اگر فقط اطراف .. (3) (بهجت :) البته باید خون زیاد نباشد تا به وسیله فوق بتواند بین خون حیض و بکارت فرق بگذارد و در صورت عدم امکان تشخیص و عدم حصول یقین در ایام عادت حکم به حیض بودن می کند و گر نه عمل به حالت سابقه می نماید.

(زنجانی :) و اگر شک کند که خون حیض است یا خون استحاضه یا بکارت ، یا شک کند که خون حیض است یا خون زخم است یا بکارت ، یا اصلًا نداند چه خونی است ، اگر فقط اطراف پنبه ای که در داخل فرج می گذارد آلوده شده باشد خون بکارت می باشد و اگر به همه آن رسیده و نشانه حیض را داشته باشد خون حیض ، و اگر نشانه حیض را نداشته باشد، باید اعمال استحاضه را انجام دهد.

[مسأله 449 اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود]

مسأله 449 اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود (1) و بعد از سه روز خون ببیند (2) خون دوم حیض است (3) و خون اول اگر چه در روزهای عادتش باشد حیض نیست (4). (1) (مکارم :) بعداً سه روز یا بیشتر خون ببیند با نشانه هایی که گفته شد فقط خون دوم حیض است . [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود، بعد سه روز خون (خوئی ، تبریزی : در عادت یا با نشانه های حیض ) ببیند .. (3) (اراکی ، فاضل :) اگر دارای شرایط حیض است حیض می باشد .. (4) (فاضل :) خون اول حیض نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر کمتر از سه روز خون ببیند و پاک شود و بعد سه روز خون ببیند و مجموع خون اول و دوم و پاکی در بین ، از ده روز بیشتر نباشد، خون دوم را حیض قرار دهد و در خون اول احتیاط آن است که جمع کند، بین کارهای مستحاضه و ترک آن چه بر حائض حرام است و در پاکی در بین کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و عبادتهای خود را به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله اگر کمتر از سه روز خون ببیند و بعد از گذشتن ده روز از اول خون ، با شرایط حیض خون ببیند و خون دوم در عادت ، یا یکی دو روز قبل از عادت ، یا بیشتر از دو روز با نشانه حیض باشد، این خون حیض است و خون اول ؛ اگر چه در روزهای عادتش باشد و نشانه حیض را هم داشته باشد؛ حیض نیست .

مسائل اختصاصی

اشاره

(بهجت :) مسأله 412 اگر حائض پاک شد و بعد از گذشتن ده روز یا بیشتر، دوباره خون دید؛ اگر از سه روز بیشتر طول بکشد ولی از ده روز بیشتر نباشد و سایر شرایط حیض را داشته باشد، خون دوم نیز حیض است .

(مکارم :) مسأله 437 زنی که مبتلا به خونریزی است اگر به طبیب مراجعه کند و او تشخیص دهد خون حیض یا خون زخم و مانند آن است ، چنانچه به گفته طبیب اطمینان حاصل کند می تواند بر طبق احکام آن عمل نماید.

ص: 257

(زنجانی :) مسأله 454 اگر زن خونی ببیند که اگر سه روز ادامه پیدا کند حکم به حیض بودنش می شود، ولی شک دارد که خون سه روز ادامه پیدا می کند یا قطع می شود، باید بنا بر این بگذارد که خون ادامه پیدا کرده و حیض است ، ولی اگر خون قطع شود و نداند که آیا دوباره قبل از تمام شدن ده روز خون می آید، باید بنا بر این گذارد که خون دوباره نمی آید و خونی که دیده حیض نبوده است ، و هم چنین است اگر در وقتی که خون قطع نشده بداند خون سه روز ادامه پیدا نمی کند ولی احتمال بدهد پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می آید.

احکام حائض

[مسأله 450 چند چیز بر حائض حرام است ]

مسأله 450 چند چیز بر حائض حرام است : اول : عبادتهایی که مانند نماز باید با وضو یا غسل یا تیمّم به جا آورده شود (1)، ولی به جا آوردن عبادتهایی که وضو و غسل و تیمّم برای آنها لازم نیست ، مانند نماز میّت ، مانعی ندارد. دوم : تمام چیزهایی که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد. سوم : جماع کردن در فرج ، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن (2)، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید (3)، بلکه احتیاط واجب آن است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند (4) و در دبر زن حائض ، وطی کردن ، کراهت شدیده دارد. (5) (1) (سیستانی :) که اگر زن حائض این گونه اعمال را به قصد عمل صحیح انجام دهد جایز نیست ..

(زنجانی :) و در مدتی که حائض می باشد، یا شرعاً محکوم به حائض بودن می باشد، اگر چنین عبادتهایی را و لو رجاءً به جا آورد معصیت کرده است .. (2) (مکارم :) سوم : نزدیکی کردن ، که هم برای مرد حرام است و هم برای زن . چهارم : طلاق دادن در این حالت نیز باطل و بی اثر است . [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (سیستانی :) و این حکم شامل وطی در دبر نمی شود ..

(زنجانی :) ظاهراً جایز نیست که مقدار کمتر از ختنه گاه را داخل کند .. (5) (اراکی :) در دُبُر زن حائض ، وطی کردن ، محل اشکال است .

(خوئی :) بنا بر احتیاط لازم وطی زن در دُبُر، چه حائض باشد چه نباشد، حرام است .

(گلپایگانی ، صافی :) در دُبُر زن حائض هم وطی ننماید چون کراهت شدیده دارد.

(فاضل :) وطی کردن در دُبُر زن حائض اگر راضی باشد، کراهت شدیده دارد.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط وطی زن در دُبُر اگر راضی نباشد، چه حائض باشد چه نباشد، جایز نیست .

(زنجانی :) وطی زن در دُبر شدیداً مکروه است و خلاف احتیاط استحبابی است و در حال حیض ، احتیاط استحبابی اکید در ترک آن است .

[مسأله 451 جماع کردن در روزهایی هم که حیض زن قطعی نیست ]

مسأله 451 جماع کردن در روزهایی هم که حیض زن قطعی نیست ولی شرعاً باید برای خود حیض قرار دهد حرام است (1). پس زنی که (بیشتر از ده روز خون می بیند و (2)) باید

ص: 258

به دستوری که بعداً گفته می شود روزهای عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی نماید (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) جایز نیست .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (3) (زنجانی :) هم چنین در روزهایی که زن شرعاً می تواند برای خود حیض قرار دهد هم چون روزهای استظهار که در مسأله [اختصاصی (487)، صفحه (273)] توضیح داده شده است اگر زن آن روزها را حیض قرار دهد، شوهرش نمی تواند در آن روزها با او نزدیکی کند، و لازم نیست در حیض قرار دادن از شوهر خود اجازه بگیرد، اگر چه احتیاط استحبابی در اجازه گرفتن است .

مسأله اختصاصی
اشاره

(نوری :) مسأله 454 بر مرد لازم است چنانکه گفته شد با زن خود در حال حیض در قُبُل نزدیکی نکند و اگر نزدیکی کرد مرتکب گناه شده است باید استغفار کند؛ ولی دادن کفاره که ذکر می شود بنا بر احتیاط مستحبی است .

[مسأله 452 اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود]

مسأله 452 اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن ، با زن خود در قُبُل جماع کند، بنا بر احتیاط واجب باید (1) هیجده نخود طلا کفّاره به فقیر بدهد (2) و اگر در قسمت دوم جماع کند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کند، باید (3) چهار نخود و نیم بدهد. مثلًا زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اوّل و دوم با او جماع کند باید (4) هیجده نخود طلا بدهد و در شب یا روز سوم و چهارم نه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم باید (5) چهار نخود و نیم بدهد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) مستحب ّ بلکه أحوط است .. (نوری :) بنا بر احتیاط مستحب باید .. (2) (فاضل :) اگر با هم سر حائض خود جماع در «قُبُل » کند، بنا بر احتیاط واجب باید کفاره بدهد و مقدار آن به ترتیب زیر می باشد: شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد اگر در قسمت اوّل آن جماع کند، هیجده نخود طلا کفّاره به فقیر بدهد .. (3) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، فاضل و صافی نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) مستحب بلکه أحوط است .. (5) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، فاضل و صافی نیست ] (خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیکی کند (خوئی : چه از قُبُل باشد چه از دُبُر) لازم است استغفار کند و احتیاط مستحب ّ آن است که کفاره بدهد. کفاره نزدیکی در حال حیض ، در قسمت اول آن هیجده نخود طلای سکه دار و در قسمت دوم ، نه نخود و در قسمت سوم چهار نخود و نیم است مثلًا زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند هیجده نخود طلا و در شب یا روز سوم و چهارم نُه نخود و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم بدهد.

(سیستانی :) مسأله اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیکی کند لازم است استغفار کند، و کفاره واجب نیست گر چه بهتر است ، و کفاره آن در اوّل حیض یک مثقال طلای سکه دار و در وسط آن نصف مثقال و در آخر آن یک چهارم مثقال است و مثقال شرعی (18) نخود است .

(مکارم :) مسأله هر گاه مرد در حال حیض با هم سر خود نزدیکی کند مستحب ّ است کفاره دهد و کفاره آن ، در ثلث اول روزهای حیض ، یک مثقال طلای سکه دار، یا قیمت آن است

ص: 259

(مثقال شرعی هیجده نخود می باشد) و اگر در ثلث دوم باشد نیم مثقال و اگر در ثلث سوم باشد یک چهارم مثقال است ، بنا بر این اگر ایّام عادت شش روز است دو روز اول یک مثقال ، دو روز وسط نیم مثقال و دو روز آخر یک چهارم مثقال کفاره دارد.

(زنجانی :) مسأله اگر مرد با زن خود در حال حیض از قُبل نزدیکی کند لازم است استغفار کند و مستحب ، بلکه مطابق احتیاط مستحب است که در نزدیکی با زن در حال حیض چه از قبل باشد چه از دُبر کفاره بدهد. کفاره نزدیکی در حال حیض صدقه دادن به فقیر است ، به این ترتیب که : اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود، کفاره نزدیکی در قسمت اول آن : یک دینار شرعی (حدود (22) نخود طلای سکه دار) و در قسمت دوم : نیم دینار (حدود (11) نخود)، و در قسمت سوم : ربع دینار (حدود پنج نخود و نیم ) است ؛ مثلًا زنی که شش روز خون حیض می بیند، اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند، یک دینار شرعی و در شب یا روز سوم و چهارم نیم دینار، و در شب یا روز پنجم و ششم ربع دینار بدهد. و بهتر آن است که در قسمت سوم هم نیم دینار بدهد و از آن بهتر آن است که در هر سه قسمت یک دینار بدهد و اگر نتواند کفاره بدهد، به یک مسکین صدقه بدهد.

مسائل اختصاصی
اشاره

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 459 سیستا (نی :) (451) غیر از نزدیکی کردن با زن حائض سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه نمودن مانعی ندارد.

(زنجانی :) سایر بهره گیری های جنسی ..

(زنجانی :) ولی بهره گیری از ما بین ناف تا زانو مکروه و خلاف احتیاط استحبابی است .

(مکارم :) مسأله 441 بازی کردن با هم سر در حال حیض ، حرام نیست و کفاره هم ندارد.

[مسأله 453 وطی در دبر زن حائض ]

مسأله 453 وطی در دبر زن حائض ، کفاره ندارد. (1) این مسأله ، در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، نوری و مکارم نیست (1) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب کفاره دارد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 452.

[مسأله 454 لازم نیست طلای کفّاره را از طلای سکه دار بدهد]

مسأله 454 لازم نیست طلای کفّاره را از طلای سکه دار بدهد، ولی اگر بخواهد قیمت آن را بدهد باید قیمت سکه دار بدهد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : اراکی ، بهجت و فاضل نیست (سیستانی ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 452.

ص: 260

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله بهتر آن است که طلای کفّاره را سکه دار بدهد، ولی اگر ممکن نباشد قیمت آن کافی است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر طلای سکه دار ممکن نباشد قیمت آن را بدهد.

(زنجانی :) مسأله اگر طلای سکه دار ممکن نباشد، پولی به قیمت آن داده شود.

[مسأله 455 اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده با وقتی که می خواهد به فقیر بدهد فرق کرده باشد]

مسأله 455 اگر قیمت طلا در وقتی که جماع کرده با وقتی که می خواهد به فقیر بدهد فرق کرده باشد، باید (1) قیمت وقتی را که می خواهد به فقیر بدهد حساب کند. این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و زنجانی نیست ]

[مسأله 456 اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوّم حیض ، با زن خود جماع کند]

مسأله 456 اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوّم حیض ، با زن خود جماع کند (1)، باید (2) هر سه کفّاره را که روی هم سی و یک نخود و نیم می شود بدهد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم ، سیستانی و بهجت نیست (1) (زنجانی :) هر سه کفاره را که یک دینار و سه چهارم (حدود سی و هشت نخود و نیم ) می شود بدهد. (2) (گلپایگانی ، صافی :) مستحب ّ بلکه احوط است ..

(نوری :) بهتر است .. [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ]

[مسأله 457 اگر انسان بعد از آن که در حال حیض جماع کرده ]

مسأله 457 اگر انسان بعد از آن که در حال حیض جماع کرده و کفّاره آن را داده دوباره جماع کند باز هم باید (1) کفّاره بدهد. این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) مستحب ّ بلکه احوط است .. (نوری :) بهتر است ..

[مسأله 458 اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند]

مسأله 458 اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند (و در بین آنها کفّاره ندهد (1)) احتیاط واجب (2) آن است که برای هر جماع یک کفّاره بدهد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، زنجانی و مکارم نیست ] (2) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط مستحب ّ ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) بهتر .. (مکارم :) مستحب ّ ..

[مسأله 459 اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده ]

مسأله 459 اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده ، باید فوراً از او جدا شود (1) و اگر جدا نشود بنا بر احتیاط واجب باید کفّاره بدهد. (2) این مسأله ، در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (خوئی ، زنجانی :) احتیاط مستحب ّ این است که کفاره بدهد.

(نوری :) بنا بر احتیاط مستحب باید کفاره دهد.

(مکارم :) اگر جدا نشود گناه کرده و بنا بر احتیاط مستحب ّ باید کفاره نیز بپردازد.

ص: 261

[مسأله 460 اگر مرد با زن حائض زنا کند]

مسأله 460 اگر مرد با زن حائض زنا کند یا با زن حائض نامحرمی به گمان این که عیال خود اوست جماع نماید، احتیاط واجب آن است که کفاره بدهد (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) (فاضل :) بلکه باید کفاره بدهد.

(اراکی ، تبریزی :) کفاره واجب نمی شود (اراکی : اگر چه احتیاط مستحب ّ است ).

(گلپایگانی ، خوئی ، صافی :) احتیاط مستحب ّ این است که کفاره بدهد.

(نوری :) احتیاطاً کفاره بدهد. (مکارم :) احتیاط آن است که کفاره دهد.

(زنجانی :) مسأله اگر مرد العیاذ باللّه با زن حائض نامحرم به گمان این که عیال خودش است جماع کند، احتیاط مستحب این است که کفاره بدهد.

[مسأله 461 کسی که نمی تواند کفّاره بدهد]

مسأله 461 کسی که نمی تواند کفّاره بدهد (بهتر آن است که صدقه ای به فقیر بدهد و اگر نمی تواند (1)) بنا بر احتیاط واجب باید استغفار کند (2)، و هر وقت توانست باید کفاره را بدهد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست .] (2) (مکارم :) اگر نمی تواند باید از گناه خود استغفار کند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 452.

(نوری :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (454)، صفحه (261).

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که نمی تواند کفّاره بدهد، استغفار کند و هر وقت توانست احتیاط مستحب ّ آن است که کفاره را بدهد.

(فاضل :) مسأله کسی که نمی تواند کفّاره بدهد، بنا بر احتیاط باید به اندازه سیر شدن یک فقیر گرسنه ، صدقه بدهد و اگر نمی تواند، استغفار کند.

مسائل اختصاصی
اشاره

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 466 کسی که از روی نادانی یا فراموشی با زن در حال حیض نزدیکی کند کفاره ندارد.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 467 اگر مرد به اعتقاد این که زن حائض است با او نزدیکی کند و بعداً معلوم شود که حائض نبوده است کفاره ندارد.

[مسأله 462 طلاق دادن زن در حال حیض ]

مسأله 462 طلاق دادن زن در حال حیض ، به طوری که در کتاب طلاق گفته می شود باطل است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 450.

[مسأله 463 اگر زن بگوید حائضم ]

مسأله 463 اگر زن بگوید: حائضم یا از حیض پاک شده ام (1)، باید حرف او را قبول کرد (2). (1) (سیستانی :) چنانچه محل ّ اتّهام نباشد ..

ص: 262

(زنجانی :) و اطمینان به دروغ بودن گفته اش نباشد .. (2) (بهجت :) مگر این که اطمینان پیدا شود که دروغ می گوید.

(مکارم :) مگر این که مورد سوء ظن باشد.

(سیستانی :) ولی اگر محل اتّهام باشد قبول حرف او محل اشکال است .

[مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود]

مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود، نماز او باطل است (1). (1) (زنجانی :) و ادامه دادن آن حرام می باشد.

(سیستانی :) حتی اگر حیض بعد از سجده آخر و قبل از آخرین حرف سلام باشد بنا بر احتیاط واجب .

[مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود]

مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود، نماز او صحیح است (1) ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده نمازی که خوانده باطل است (2). این مسأله ، در رساله، آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (فاضل :) به شک خود اعتنا نکند و نماز را ادامه دهد .. (2) (سیستانی :) هم چنان که در مسأله قبل گذشت .

(زنجانی :) بلی ، اگر در نماز مغرب بعد از دو رکعت حائض شود، احتیاط آن است که بعد از پاک شدن نماز مغرب را تمام کند و قضا نیز بنماید.

[مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود]

مسأله 464 اگر زن در بین نماز حائض شود (1)، واجب است برای نماز (2) و عبادتهای دیگری که (3) باید با وضو یا غسل یا تیمم به جا آورده شود، غسل کند. و دستور آن مثل غسل جنابت است (4)، ولی برای نماز باید (5) پیش از غسل یا بعد از آن وضو هم بگیرد (6). و اگر پیش از غسل وضو بگیرد بهتر است . (1) (مکارم :) باید برای انجام عبادات خود غسل کند و اگر دسترسی به آب ندارد تیمم نماید، دستور غسل حیض مثل غسل جنابت است و از وضو نیز کفایت می کند، ولی احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد (خواه پیش از غسل باشد یا بعد از غسل ). (2) (بهجت :) و روزه .. (3) (زنجانی :) امور دیگری که .. (4) (فاضل :) و غسل حیض مثل غسل جنابت کفایت از وضو می کند ..

(سیستانی :) و از وضو کفایت می کند .. (زنجانی :) و نیازی به وضو ندارد .. (5) (بهجت :) بنا بر اظهر باید .. (6) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، نوری :) بهتر آن است که پیش از غسل (تبریزی : یا بعد از غسل ) وضو هم بگیرد.

(زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل یا بعد از آن وضو بگیرد و بهتر آن است که پیش از غسل وضو بگیرد.

(فاضل :) برای نماز پیش از غسل یا بعد از آن بهتر است وضو هم بگیرد و اگر پیش از غسل وضو بگیرد افضل است .

ص: 263

[مسأله 467 بعد از آن که زن از خون حیض ، پاک شد]

مسأله 467 بعد از آن که زن از خون حیض ، پاک شد، اگر چه غسل نکرده باشد، طلاق او صحیح است ، و شوهرش هم می تواند با او جماع کند (1)، ولی (2) احتیاط مستحب ّ آن است که پیش از غسل از جماع با او خودداری نماید (3). اما کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس ّ خط قرآن (4)، تا غسل نکند بر او حلال نمی شود. (5) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و اولی این است که جماع پس از شستن فرج باشد .. (2) (سیستانی :) ولی احتیاط لازم این است که جماع پس از شستن فرج باشد و .. (3) (زنجانی :) جماع پیش از غسل کراهت شدید دارد .. (4) (زنجانی :) مانند ورود در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و نیز در سایر مساجد در غیر صورت عبور، و مس ّ خط قرآن .. (5) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .

(اراکی :) کارهای دیگری که در وقت حیض بر او حرام بوده ، به جز مس خطّ قرآن و اسم خداوند و مانند آن ، پس از قطع خون هر چند غسل نکرده باشد حرام نمی باشد ولی مس خط قرآن و اسم خداوند و مانند آن چون بدون طهارت جایز نیست باید غسل کند.

(سیستانی :) کارهای دیگری که در وقت حیض از جهت اشتراط طهارت بر او حرام بوده ، مانند مس ّ خطّ قرآن ، تا غسل نکند، بر او حلال نمی شود. و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب کارهایی که ثابت نشده که حرمت آنها از جهت اشتراط به طهارت باشد مثل توقف در مسجد.

[مسأله 468 اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد]

مسأله 468 اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که بتواند یا غسل کند یا وضو بگیرد (1)، (بنا بر احتیاط واجب (2) باید غسل کند و بدل از وضو تیمم نماید. (3) و اگر فقط برای وضو کافی باشد و به اندازه غسل نباشد (4)،) باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید (5) و اگر برای هیچ یک از آنها آب ندارد، باید دو تیمم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو. (6) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) به اندازه ای باشد که بتواند وضو بگیرد ..

(نوری :) به اندازه ای باشد که بتواند غسل کند .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، نوری و صافی نیست ] (3) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که بتواند غسل کند باید غسل کند و بهتر آن است (زنجانی : احتیاط مستحب آن است ) که بدل از وضو تیمم نماید .. (4) [عبارت «و به اندازه غسل نباشد» در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (5) (سیستانی :) بهتر آن است که وضو بگیرد و باید عوض غسل تیمم نماید ..

(زنجانی :) باید عوض غسل تیمم کند و احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد .. (6) (سیستانی :) باید بدل از غسل تیمم کند و بهتر آن است که بدل از وضو نیز تیمم نماید.

ص: 264

(زنجانی :) باید بدل از غسل تیمم نموده و بنا بر احتیاط مستحب تیمم دیگری هم بدل از وضو بگیرد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 466.

[مسأله 469 نمازهای یومیه ای که زن در حال حیض نخوانده ]

مسأله 469 نمازهای یومیه ای که زن (1) در حال حیض نخوانده (2)، قضا ندارد، ولی روزه های واجب را (3) باید قضا نماید. (4) (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) نمازهایی که زن .. (2) (زنجانی :) نمازهای یومیه ای که به سبب حیض از زن فوت شده .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) که در حال حیض نگرفته ..

(سیستانی :) روزه های ماه رمضان را که در حال حیض نگرفته .. (4) (زنجانی :) و قضای نمازهای غیر یومیه که بر دیگران واجب است بر او نیز واجب است .

(سیستانی :) و هم چنین بنا بر احتیاط لازم روزه هایی که به نذر در وقت معین واجب شده و در حال حیض نگرفته باید قضا نماید.

[مسأله 470 هر گاه وقت نماز داخل شود]

مسأله 470 هر گاه وقت نماز داخل شود و بداند (1) که اگر نماز را تأخیر بیندازد حائض می شود، باید فوراً نماز بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، نوری :) یا احتمال دهد .. (مکارم :) یا گمان داشته باشد .. (2) (سیستانی :) و هم چنین است بنا بر احتیاط لازم اگر احتمال دهد که چنانچه نماز را تأخیر بیندازد حائض می شود. (زنجانی :) بلکه بنا بر احتیاط اگر احتمال هم بدهد، نماز را فوراً بخواند.

[مسأله 471 اگر زن نماز را تأخیر بیندازد]

مسأله 471 اگر زن نماز را تأخیر بیندازد و از اوّل وقت به اندازه انجام واجبات یک نماز بگذرد (1) و حائض شود (2)، قضای آن نماز بر او واجب است ، (3) ولی در تند خواندن و کند خواندن و چیزهای دیگر باید ملاحظه حال خود را بکند (4)، مثلًا زنی که مسافر نیست اگر در اوّل ظهر نماز نخواند، قضای آن در صورتی واجب می شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز به دستوری که گفته شد (5) از اول ظهر بگذرد و حائض شود (6) و برای کسی که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت کافی است (7) و نیز باید ملاحظه تهیه شرایطی را که دارا نیست بنماید، پس اگر به مقدار فراهم آوردن آن مقدّمات و خواندن یک نماز بگذرد و حائض شود قضا واجب است و گر نه واجب نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) به اندازه خواندن یک نماز با طهارت از حدث بگذرد ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) به اندازه خواندن یک نماز (خوئی ، تبریزی : با تحصیل طهارت از حدث ) بگذرد ..

(سیستانی :) به اندازه خواندن یک نماز با تمام مقدمات از قبیل تحصیل لباس پاک و وضو بگذرد .. (2) (زنجانی :) چنانچه می توانسته نمازش را در وقت بخواند هر چند به این صورت که مقدمات آن مانند: وضو گرفتن یا غسل یا تیمم کردن یا پاک بودن بدن یا لباس و یافتن جهت قبله را قبل از وقت انجام دهد، یا نماز را بدون حرج تند بخواند ..

ص: 265

(3) (مکارم :) و در اندازه «وقت برای انجام واجبات » باید ملاحظه حال خود را نماید، مثلًا برای مسافر به اندازه دو رکعت و برای حاضر، به اندازه چهار رکعت و کسی که وضو ندارد، وقت وضو را نیز باید در نظر بگیرد و هم چنین تطهیر لباس و بدن و اگر فقط به اندازه خود نماز وقت داشته باشد، احتیاط قضا کردن نماز است .

(سیستانی :) بلکه اگر وقت داخل شده در حالی که زن می توانسته یک نماز با وضو یا غسل بلکه با تیمم بخواند و نخوانده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید آن نماز را قضا کند هر چند وقت برای تحصیل سایر شرایط وافی نبوده است ..

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن نماز را به جا آورد .. (4) (زنجانی :) قضای آن نماز بر او واجب است و در چگونگی نماز باید ملاحظه حال خود را بکند .. (5) (خوئی ، تبریزی :) به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با تحصیل طهارت از حدث ..

(سیستانی :) به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با انجام وضو یا تیمم ..

[عبارت « به دستوری که گفته شد» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی و زنجانی نیست ] (6) (زنجانی :) و می توانسته قبل از وقت ، مقدمات نماز را تهیه کند و مدت زمان به قدری است که بتواند بدون حرج با تند خواندن ، نماز را به جا آورد .. (7) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) با تحصیل طهارت کافی است . [پایان مسأله ] (زنجانی :) با شرایط ذکر شده کافی است . [پایان مسأله ]

[مسأله 472 اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاک شود]

مسأله 472 اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاک شود (1) و به اندازه غسل (و وضو و مقدمات دیگر (2) نماز مانند تهیه کردن لباس یا آب کشیدن آن (3)) و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشد، باید نماز را بخواند و اگر نخواند باید قضای آن را به جا آورد (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) باید غسل کند و نماز را بخواند، حتی اگر به اندازه یک رکعت نماز وقت داشته باشد احتیاط واجب خواندن نماز است . و در صورت نخواندن ، قضای آن را به جا آورد. (2) (فاضل :) به اندازه غسل و مقدمات دیگر .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و زنجانی نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر فقط به اندازه یک رکعت نماز با طهارت از حدث وقت داشته باشد، احتیاط لازم خواندن نماز با طهارت است اگر چه به قدر تهیه سایر مقدمات وقت نداشته باشد و اگر نخواند قضاء آن را به جا آورد.

(زنجانی :) و اگر می توانسته با تهیه مقدمات از قبل ، نماز را در این وقت بخواند، داشتن وقت برای تهیه مقدمات پس از پاک شدن ، لازم نیست و همین مقدار که بتواند نماز اشخاصی را که به خاطر اضطرار و عذر به صورت خاصی خوانده می شود مثلًا با لباس نجس یا بدون لباس -

ص: 266

بخواند کفایت می کند و اگر این مقدار هم وقت نداشته باشد، نماز واجب نیست و اگر می توانسته با تحصیل مقدمات قبل از پاک شدن ، نمازش را پس از پاک شدن در آخر وقت بخواند ولی چون تحصیل مقدمات نکرده اکنون قادر به خواندن نماز و لو نماز افراد معذور نیست ، نماز فعلًا بر او واجب نیست ولی قضای آن واجب است .

[مسأله 473 اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد]

مسأله 473 اگر زن حائض (1) به اندازه غسل و وضو وقت ندارد (2)، ولی می تواند با تیمم نماز را در وقت بخواند آن نماز بر او واجب نیست ، (3) اما اگر گذشته از تنگی وقت (4) تکلیفش تیمم است ، مثل آن که آب برایش ضرر دارد، باید تیمم کند و آن نماز را بخواند. (5) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) بعد از پاک شدن .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) اگر زن حائض بعد از پاکی به اندازه غسل وقت ندارد ..

(فاضل :) اگر زن حائض به اندازه غسل وقت ندارد .. (3) (خوئی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که آن نماز را با تیمم بخواند ولی در صورتی که نخواند قضا بر او واجب نیست ..

(سیستانی :) احتیاط واجب آن است که نماز را با تیمم بخواند، و در صورتی که نخواند قضا نماید ..

(مکارم :) هر گاه در آخر وقت پاک شود، امّا وقت برای غسل ندارد فقط می تواند تیمم کند و یک رکعت نماز را در وقت و بقیه را در خارج وقت به جا آورد نماز بر او واجب نیست .. (4) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) از جهت دیگر .. (5) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، تبریزی :) و در صورتی که نخواند لازم است قضا نماید.

(فاضل :) و اگر نخواند واجب است قضای آن را به جا آورد.

[مسأله 474 اگر زن حائض بعد از پاک شدن شک کند]

مسأله 474 اگر زن حائض بعد از پاک شدن شک کند که برای نماز وقت دارد یا نه ، باید نمازش را بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 475 اگر به خیال این که به اندازه تهیه مقدمات نماز وقت ندارد]

مسأله 475 اگر به خیال این که به اندازه تهیه مقدمات نماز (1) و خواندن یک رکعت وقت ندارد (2) نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته ، باید قضای آن نماز را به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (سیستانی :) به اندازه تحصیل طهارت از حدث .. (2) (زنجانی :) اگر به خیال این که برای خواندن یک رکعت نماز با خصوصیاتی که در مسأله [471] گفته شد وقت ندارد ..

[مسأله 476 مستحب ّ است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاک نماید]

مسأله 476 مستحب ّ است زن حائض در وقت نماز، خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جای نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 477 خواندن و همراه داشتن قرآن ]

مسأله 477 خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جایی از بدن به حاشیه برای حائض مکروه است .

ص: 267

و ما بین خطهای قرآن (1) و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن برای حائض مکروه است . (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) رساندن جایی از بدن به ورق قرآن که خط قرآن در آن نباشد مثل حاشیه و بین سطرها .. (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) رساندن جایی از بدن به ما بین خطهای قرآن .. (2) (مکارم :) شایسته نیست .

اقسام زنهای حائض

[مسأله 478 زنهای حائض بر شش قسمند]
اشاره

مسأله 478 زنهای حائض بر شش قسمند: اول : صاحب عادت وقتیه و عددیه ؛ و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم « در وقت معیّن » (1) خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند. دوم : صاحب عادت وقتیه ؛ و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم « در وقت معیّن » (2)، خون حیض ببیند، ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود (3). سوم : صاحب عادت عددیه ؛ و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد مثل آن که ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند (4). چهارم : مضطربه ؛ و آن زنی است که چند ماه خون دیده ، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است . پنجم : مبتدئه ؛ و آن زنی است که دفعه اول خون دیدن او است . ششم : ناسیه ؛ و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است . و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود. (1) (2) (زنجانی :) از وقت معین .. (3) (مکارم :) دوّم : صاحب عادت وقتیه : و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند، ولی شماره روزهای او به یک اندازه نباشد، مثلًا یک ماه ، پنج روز و یک ماه ، هفت روز ببیند .. (4) (زنجانی :) مثل آن که ماه اول از اول ماه تا آخر روز هفتم و ماه دوم از هفتم تا آخر روز سیزدهم خون ببیند ..

1 صاحب عادت وقتیه و عددیه
[مسأله 479 زنهایی که عادت وقتیه و عددیه دارند]

مسأله 479 زنهایی که عادت وقتیه و عددیه دارند سه دسته اند (1):

اول : زنی که دو ماه پشت سر هم « در وقت معین (2)»، خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاک شود، مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه ، خون ببیند و روز هفتم پاک شود که عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است . (3) دوم : (4) زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز معین مثلًا از اول ماه تا هشتم (5) خونی که می بیند نشانه های حیض را دارد، یعنی غلیظ و سیاه و گرم است (6) (و با فشار و سوزش بیرون می آید. (7)) و بقیه خونهای او نشانه های استحاضه را دارد (8) که عادت او از اول ماه تا هشتم (9) می شود. سوم : (10) زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین ، خون حیض ببیند

ص: 268

و بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید یک روز یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود و در هر دو ماه همه روزهایی که خون دیده (11) و در وسط پاک بوده روی هم یک اندازه باشد که عادت او به اندازه تمام روزهایی است که خون دیده و در وسط پاک بوده است و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشد، مثلًا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند و در ماه دوم بعد از آن که سه روز خون دید، سه روز یا کمتر یا بیشتر (12) پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم از نه روز بیشتر نشود، (13) همه حیض است (14) و عادت این زن نه روز می شود (15). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دو دسته اند .. (2) (زنجانی :) از وقت معین .. (3) (زنجانی :) که عادت این زن از روز اول ماه تا هفتم است .. (4) [مورد دوّم در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (5) (زنجانی :) تا هفتم .. (6) (زنجانی :) یعنی سیاه یا قرمز تیره است .. (7) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (8) (زنجانی :) یعنی زرد یا قرمز روشن است .. (9) (زنجانی :) تا هفتم .. (10) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دوم : .. (11) (گلپایگانی ، صافی :) با روزهایی که در وسط پاک بوده روی هم یک اندازه باشد که عادت او همان روزهایی است که به طور متفرق خون دیده و در پاکی در بین ، باید احتیاطاً عبادتهای خود را به جا آورد و آن چه را بر حائض حرام است ، ترک کند و اگر در روزهای پاکی ماههای پیش ، اتفاقاً خون ببیند، باید در آن روزها احتیاطاً جمع کند میان کارهای مستحاضه و تروک حائض .

(سیستانی :) و روزهایی که در وسط پاک بوده روی هم یک اندازه باشد که عادت او به اندازه روزهایی است که خون دیده است نه به ضمیمه روزهایی که در وسط پاک بوده است ، پس لازم است که روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشند، مثلًا اگر در ماه اول و هم چنین در ماه دوم از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند عادت این زن شش روز متفرّق می شود و در سه روز پاکی که در وسط است بنا بر احتیاط واجب محرمات حائض را ترک و اعمال مستحاضه را انجام دهد و چنانچه مقدار روزهایی که در ماه دوم خون دیده بیشتر یا کمتر باشد این زن صاحب عادت وقتیه است نه عددیه . (12) (خوئی :) کمتر از سه روز یا بیشتر .. (13) (فاضل ، تبریزی :) روی هم نه روز بشود .. (14) (خوئی :) روی هم نه روز شود در این صورت همه نه روز حیض است .. (15) (زنجانی :) سوم : زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معین خون حیض ببیند و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع خونهایی که دیده بدون محاسبه زمانی که پاک بوده در دو ماه به یک اندازه باشد و شرایط حیض را هم داشته باشد (یعنی مجموع خونها در هر ماه از ده روز بیشتر

ص: 269

نشود و سه روز اول خون در یک دهه واقع شود و مدتی که در وسط پاک بوده کمتر از ده روز باشد) و لازم نیست که روزهایی که در وسط پاک بوده به یک اندازه باشد؛ مثلًا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم ماه خون حیض ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره چهار روز خون ببیند و در ماه دوم بعد از آن که روز اول و دوم ماه خون دیده کمتر از هشت روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، عادت او هفت روزه است که از اول ماه به طور متصل به حساب می آید. هم چنین اگر در یکی از دو ماه از زمان معینی (مثلًا از اول ماه ) چند روز متّصل (مثلًا هفت روز) خون حیض ببیند و در ماه دیگر از همان وقت چند روز خون ببیند و سپس مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و خون هر دو ماه شرایط حیض را داشته و به یک اندازه هم باشند، عادتش به همان مقدار (مثلًا هفت روز) است که به طور متّصل از اول آن زمان معیّن (مثلا از اول ماه ) محاسبه می گردد.

(مکارم :) مسأله زنانی که عادت وقتیه و عددیه دارند همین که در ایام عادت ، خون ببینند حائض می شوند و تا پایان ایام عادت احکام حائض را دارند، خواه نشانه های خون حیض در آن بوده باشد، یا نه . هر گاه زنی در تمام ماه پاک نمی شود، ولی در دو ماه پشت سر هم چند روز معین (مثلًا اول ماه تا هفتم ماه ) خونی را که می بیند، نشانه های حیض را دارد، اما بقیه چنین نیست ، او نیز باید همان ایام را عادت قرار دهد.

[مسأله 480 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]

مسأله 480 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا دو سه روز جلوتر یا دو سه روز عقب تر خون ببیند، به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته (1) اگر چه آن خون ، نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زن حائض گفته شد عمل کند (2). و چنانچه بعد بفهمد حیض نبوده مثل این که پیش از سه روز پاک شود باید عبادتهایی را که به جا نیاورده قضا نماید. (1) (خوئی :) زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر در وقت عادت ، یک یا دو روز جلوتر خون ببیند، ..

(تبریزی :) زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر در وقت عادت یا دو روز جلوتر خون ببیند، ..

(سیستانی :) زنی که عادت وقتیّه دارد، چه عادت عددیّه نیز داشته باشد یا نه ؛ اگر در وقت عادت یا یک یا دو روز یا پیش از آن ، جلوتر خون ببیند، به طوری که بگویند عادتش جلو افتاده ..

(صافی :) اگر در وقت عادت ، دو روز جلوتر خون ببیند، ..

(فاضل :) اگر در وقت عادت ، یا دو سه روز جلوتر خون ببیند، به طوری که بگویند حیض را جلو انداخته و نیز اگر دیدن خون از ایّام عادت ، تأخیر افتاده .. (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(تبریزی :) و نیز اگر چند روز جلوتر از وقت عادت یا چند روز با تأخیر از وقت عادت خون ببیند و احتمال جلو افتادن عادت یا تأخیر آن را بدهد، باید به احکام حائض عمل کند ..

(زنجانی :) مسأله در تمام اقسام عادت وقتیه و عددیه اگر زن خون ببیند و شروع آن در وقت

ص: 270

عادت یا یکی دو روز جلوتر باشد اگر چه آن خون زرد رنگ باشد باید از اول ِ خون به مقدار عدد عادتش به احکام حائض عمل نماید و اگر خون ادامه داشت مستحب است تا ده روز استظهار کند و اگر خون از ده روز بگذرد استحاضه است ، مگر در صورتی که عادت با نشانه حیض مشخص شده باشد (صورت دوم مسأله سابق ) که چنانچه پس از ده روز خونی ببیند که نشانه حیض را داشته باشد و خونی که در وقت عادت یا یکی دو روز جلوتر دیده نشانه های حیض را نداشته باشد، خون نشانه دار، حیض است و خونی که در ایام عادت دیده حیض نبوده ؛ بنا بر این تمام عبادتهای واجبی را که در آن زمان ترک کرده ، باید قضا کند. و به طور کلی در جایی که عادت با نشانه حیض مشخص شده باشد چنانچه دو خون ببیند که هر یک به تنهایی بتواند حیض باشد و هر دو نتوانند حیض باشند و یکی از آن دو بدون نشانه ، ولی در زمان حیض یا یکی دو روز جلوتر باشد، و دیگری در غیر زمان حیض ولی با نشانه حیض باشد؛ خون با نشانه حیض ، حیض می باشد و خون زمان عادت استحاضه ، بر خلاف سایر اقسام عادت که خون زمان عادت حیض است . در پاره ای از مسائل آینده که حیض بودن خون زمان عادت بر حیض بودن خون نشانه دار مقدم شمرده شده ، مراد اقسام معمولی عادت است که به وسیله نشانه حیض مشخص نشده است .

مسائل اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 487 مراد از استظهار در مساله گذشته و مسائل آینده این است که زن خود را حائض به شمار آورده ، به احکام حائض رفتار نموده ، عبادات را ترک و از محرّمات حائض اجتناب کند. استظهار در باره زنی که عادتش مستقیم باشد و هیچ از نظر عدد تخلّف نداشته باشد، مشروع نیست ؛ در غیر این صورت استظهار تا ده روز مستحب است ؛ خواه در زمان استظهار خون به نشانه حیض باشد یا نباشد، خون از ده روز بگذرد یا نگذرد، از آغاز بداند که از ده روز می گذرد یا نداند. ایام استظهار همانند ایام حیض است و نمازهایی را که زن در آن موقع ترک می کند، قضا ندارد.

(زنجانی :) مسأله 488 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر خون ببیند و شروع آن بیش از دو روز قبل از عادت باشد، چند صورت دارد: الف : اگر خون به رنگ سیاه یا قرمز تیره باشد، حیض است . ب : اگر خون به رنگ زرد یا قرمز روشن باشد، استحاضه است . ج : اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده ، قبل از عادت سیاه یا قرمز تیره شده از وقتی که تغییر رنگ داده ، حیض به شمار می آید، پس اگر خون با رنگ حیض سه روز در ضمن یک دهه ادامه داشته باشد یا به ایّام عادت متّصل شده و سه روز را تکمیل کند (هر چند در ایّام عادت به رنگ حیض نباشد)، نمازهایی را که ترک کرده قضا ندارد. د: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده ، و قبل از عادت تغییر رنگ نداده و در ایام عادت هم ادامه داشته است ، از اول ایام عادت حیض به حساب می آید؛ اگر چه آن خون هم چنان زرد یا قرمز روشن باشد، ولی اگر سه روز در ضمن یک دهه ادامه نداشته باشد، معلوم می گردد که آن خون حیض نبوده ، و باید نمازهایی را که نخوانده است ، قضا کند. ه: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده و بعد که قرمز تیره یا سیاه شده یا ایّام عادت رسیده ، کمتر از سه روز ادامه یافته است ، بنا بر احتیاط واجب به مقدار سه روز را عادت خود قرار می دهد و بعد از پاک شدن نماز و سائر عبادتهای واجبی را که در آن سه روز به جا نیاورده ، قضا می کند (و برای تعیین سه روز، خونی را که نشانه حیض دارد یا در ایام عادت می بیند حیض قرار

ص: 271

می دهد و بنا بر احتیاط مقدار کسری آن تا سه روز را اگر می تواند از خون بعد تکمیل می کند) و در سائر روزهایی که خون می بیند باید به وظایف مستحاضه عمل نماید. در سایر صورتها که حکم به حیض بودن خون شد به اندازه عدد عادت خود حیض قرار داده ، پس از آن تا ده روز از هنگامی که حکم به حیض بودن شد، مستحب است استظهار کند و بعد از آن استحاضه می باشد.

(زنجانی :) مسأله 489 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بعد از گذشتن تمام ایام عادت شروع به خون دیدن کرد استحاضه است ؛ هر چند به نشانه حیض باشد، مگر آن که عادت وی در اثر نشانه دار بودن خون مشخص شده باشد (صورت دوم مسأله [479]) که چنانچه خونی با نشانه پس از ایام عادت هم ببیند، حیض است .

(زنجانی :) مسأله 490 کسی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بعد از آن که خونی با شرایط حیض دید مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دو باره خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده بدون محاسبه ایامی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر باشد؛ مثلا پنج روز حیض ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره بیش از پنج روز خون ببیند، از زمانی که خون می بیند به مقدار عدد عادتش حیض و پس از آن تا ده روز از روزهایی که خون می بیند مستحب است استظهار نماید و خون بعد از ده روز استحاضه است .

(زنجانی :) مسأله 491 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا یکی دو روز قبل از آن شروع به خون دیدن کرد و مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند، از آغاز خون اول به مقدار عدد عادتش حیض بوده ، اگر کمتر از عادت بود، آن را از خون دوم تکمیل می کند و چنانچه خون ادامه داشت ، مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از آن مستحاضه است ، هم چنین است حکم زنی که بیش از دو روز قبل از عادت با نشانه حیض خون ببیند.

(زنجانی :) مسأله 492 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت یا یکی دو روز پیش از آن شروع به خون دیدن کند و بیشتر از ده روز متصل خون ببیند، به مقدار عدد عادتش از اولین روزی که خون می بیند حیض قرار می دهد؛ هر چند نشانه حیض را نداشته باشد، و پس از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از ده روز بقیه خون استحاضه است ؛ هر چند نشانه حیض را داشته باشد، مگر آن که عادت وی در اثر نشانه حیض مشخص شده باشد؛ که در این صورت باید خون حیض را در خونهای نشانه دار قرار دهد چنانچه در مسأله [480] گذشت و زنی که بیش از دو روز قبل از عادت با نشانه حیض خون ببیند، از روز اول خون به مقدار عادتش حیض بوده و تا ده روز مستحب است استظهار کند و پس از آن استحاضه است .

[مسأله 481 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]

مسأله 481 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر چند روز پیش از عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند (1) و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است . و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت خود دیده ، حیض است و خونی که پیش از آن و بعد از آن دیده استحاضه می باشد و باید عبادتهایی را که در روزهای پیش از عادت و بعد از عادت به جا نیاورده قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت (2) خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود، فقط روزهای عادت او حیض است (3)

ص: 272

و خونی که جلوتر از آن دیده استحاضه می باشد، و چنانچه در آن روزها عبادت نکرده باید قضا نماید. و اگر همه روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت (4) خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود (5) فقط روزهای عادت حیض و باقی استحاضه است (6). این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر همه روزهای عادت و چند روز (خوئی ، تبریزی : با نشانه های حیض ) پیش از عادت و بعد از عادت خون ببیند ..

(صافی :) اگر به نشانه های حیض چند روز پیش از عادت و چند روز بعد از عادت ، یا همه روزهای عادت ، خون ببیند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، صافی :) با نشانه های حیض .. (3) (سیستانی :) هر چند با نشانه های حیض نباشد و روزهای قبل نشانه های حیض را داشته باشد .. (4) (خوئی ، صافی ، تبریزی :) با نشانه های حیض .. (5) (تبریزی :) اگر نشانه های حیض را نداشته باشد و یا از ده روز بیشتر شود .. (6) (صافی :) و اگر خونی که پیش از عادت یا بعد از عادت می بیند نشانه های حیض نداشته باشد و با عادت روی هم رفته بیشتر از ده روز نباشد احتیاط در آن دو خون ، جمع بین تروک حائض و اعمال مستحاضه است .

(مکارم :) مسأله زنی که «عادت وقتیه و عددیه » دارد، اگر چند روز پیش از عادت و چند روز بعد از عادت خون ببیند ( به طوری که در میان زنها معمول است که گاهی عادت را جلو یا عقب می اندازند) و روی هم رفته از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر ده روز بیشتر شود، فقط خونی را که در روزهای عادت دیده حیض است و قبل و بعد از آن استحاضه می باشد، همین طور اگر چند روز قبل از ایام عادت به اضافه تمام عادت را خون ببیند، یا فقط چند روز بعد از عادت به اضافه تمام ایام عادت را خون ببیند که اگر از ده روز تجاوز نکند، همه اش حیض است و اگر تجاوز کند فقط ایام عادت حیض محسوب می شود.

[مسأله 482 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]

مسأله 482 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز پیش از عادت (1) خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود همه حیض است و اگر از ده روز بیشتر شود روزهایی که در عادت خون دیده (2) با چند روز پیش از آن که روی هم به مقدار عادت او شود حیض و روزهای اول را استحاضه قرار می دهد. (3) و اگر مقداری از روزهای عادت را با چند روز بعد از عادت (4) خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر شود، باید روزهایی که در عادت خون دیده (5) با چند روز بعد از آن که روی هم به مقدار عادت او شود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. (6) تمام این مسأله و نیز تمام پنج سطرِ اول ِ مسأله بعد ، در رساله مرحوم آیت اللّه اراکی به دلیل غفلت ! از چاپ ساقط شده است لذا نگارنده نظر ایشان را از آیت اللّه زاده اراکی دامت برکاته سؤال کردم ؛ فرمودند: قسمتهایی که ساقط شده است ، موافق با امام است . این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و مکارم نیست

ص: 273

(1) (خوئی ، تبریزی ، صافی :) با نشانه های حیض .. (2) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه کمتر از سه روز باشد .. (3) (خوئی ، تبریزی :) و چنانچه سه روز یا بیشتر باشد آن خون را حیض قرار دهد و روزهای قبل از زمان عادت را تا به اندازه ای که به مقدار عادت برسد احتیاط کند .. (4) (خوئی ، تبریزی :) با نشانه های حیض .. (5) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه کمتر از سه روز باشد .. (6) (خوئی ، تبریزی :) و در صورتی که خونی را که در عادت دیده سه روز یا بیشتر باشد در مقدار زیادی تا مقدار عادت احتیاط کند.

[مسأله 483 زنی که عادت دارد]

مسأله 483 زنی که عادت دارد، (1) اگر بعد از آن که سه روز یا بیشتر خون دید پاک شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون کمتر از ده روز باشد و همه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر باشد. مثل آن که پنج روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند، چند صورت دارد: (1) آن که تمام خونی که دفعه اول دیده ، « یا مقداری از آن » (2) در روزهای عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن می بیند در روزهای عادت نباشد، که باید همه خون اول را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهد. (3) (2) آن که خون اول در روزهای عادت نباشد و تمام خون دوم یا مقداری از آن (4) در روزهای عادت باشد که باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد. (3) آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد و خون اولی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر نباشد (5) و با پاکی وسط و مقداری از خون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده از ده روز بیشتر نباشد، (6) که در این صورت همه آنها حیض است و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است ، مثلًا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده ، در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است و از اول تا سوم و هم چنین از دهم تا پانزدهم استحاضه می باشد. (4) آن که مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد ولی خون اولی که در روزهای عادت بوده ، از سه روز کمتر باشد (7)، که باید در تمام دو خون و پاکی وسط کارهایی را که بر حائض حرام است و سابقاً گفته شد ترک کند (8) و کارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی به دستوری که برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد (9). این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد .. (2) [عبارت « یا مقداری از آن » در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (3) (خوئی :) و هم چنین است اگر مقداری از خون اول را در عادت و مقداری از آن را قبل از عادت به یک یا دو روز ببیند یا این که دارای نشانه های حیض باشد چه قبل از عادت باشد چه بعد از آن ..

(تبریزی :) و هم چنین است اگر مقداری از خون اوّل را در عادت و مقداری از آن را قبل از عادت یا بعد از عادت ببیند و فرقی نمی کند خون با نشانه های حیض باشد یا بدون نشانه های آن ..

ص: 274

(سیستانی :) مگر این که خون دوّم نشانه های حیض را داشته باشد که در این صورت قسمتی از آن که با احتساب خون اوّل و پاکی بعد از آن مجموعاً از ده روز تجاوز نمی کند حیض است و ما بقی استحاضه است . مثلًا اگر سه روز خون ببیند و سه روز پاک شود و سپس پنج روز خون ببیند و نشانه های حیض را داشته باشد سه روز اوّل و چهار روز از خون دوّم حیض است و در پاکی وسط باید بنا بر احتیاط واجب واجبات غیر حایض را انجام و محرمات حائض را ترک کند .. (4) (خوئی ، تبریزی :) به طوری که در صورت اول گفته شد .. (5) (خوئی ، تبریزی :) در این صورت آن مقدار با پاکی وسط و مقداری از خون دوّم که آن هم در روزهای عادت بوده و مجموع از ده روز بیشتر نیست همه آنها حیض است و مقداری از خون اول که پیش از روزهای عادت بوده و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است مثلًا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند، از سوم تا دهم حیض است و روز اول و دوم و هم چنین از یازدهم تا پانزدهم استحاضه می باشد. [پایان صورت (3)] (6) (گلپایگانی ، صافی :) که در این صورت ، اگر یک روز یا دو روز خون زودتر دیده باشد، احتیاط آن است که در این دو روز آن چه را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهای مستحاضه را به جا آورد و هم چنین به مقدار آن از ایام عادت را در آخر ده روز احتیاط بنماید و مقداری از خون اول را که در عادت بوده با مقداری از خون دوم را که در عادت بوده حیض قرار دهد و در پاکی در بین احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و عبادتهای خود را به جا آورد، مثلًا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و یک روز پاک شود و بعد تا چهاردهم ، خون ببیند در روز اول و دوم ماه و نهم و دهم ، باید چنانکه گفته شد، احتیاط نماید و روز سوم تا ششم و هشتم را حیض قرار دهد و در هفتم که پاکی در بین است نیز به نحوی که گفته شد احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و به جا آوردن عبادتها. [پایان صورت (3)] (سیستانی :) در این صورت هر دو خون حیض است (و احتیاط واجب آن است که در پاکی وسط کارهایی که بر غیر حائض واجب است انجام دهد و محرمات بر حائض را ترک کند) و مقداری از خون دوم که بعد از روزهای عادت بوده استحاضه است و اما مقداری از خون اول که قبل از روزهای عادت بوده چنانچه عرفاً بگویند: که عادتش جلو افتاده محکوم به حیض است مگر آن که حیض قرار دادن آن باعث آن شود که بعضی از خون دوم که نیز در روزهای عادت بوده یا تمام آن از ده روز حیض خارج شود که در این صورت محکوم به استحاضه است ، مثلًا اگر عادت زن از سوّم ماه تا دهم بوده در صورتی که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند خونهایی که از اول تا دهم دیده حیض است و خونهایی که از یازدهم تا پانزدهم دیده استحاضه می باشد [پایان صورت 3] (7) (اراکی :) که باید از ابتداء خون اول به تعداد روزهای عادت حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه .

(خوئی ، تبریزی :) در این صورت بعید نیست مقداری را که در عادت خود دیده با

ص: 275

تمام کردن کسری آن از ما قبل تا سه روز شود باید حیض قرار دهد، پس اگر بشود مقداری را که از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد ( به این معنی که مجموع این مقدار با مقداری که از اول حیض قرار داده با پاکی ما بین آنها از ده روز تجاوز نکند) تمام آنها حیض است و الّا خون اول را حیض و باقی را استحاضه قرار دهد. (8) (فاضل :) مگر عبادتهای واجبه را که باید به دستوری که برای زن مستحاضه گفته شد انجام دهد. (9) (گلپایگانی ، صافی :) ولی هر یک از خون اولی و دومی که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر باشد که باید در تمام دو خون کارهایی را که بر حائض حرام است ، ترک کند و کارهای مستحاضه را به جا آورد و در پاکی در بین کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و عبادتهای خود را انجام دهد.

(سیستانی :) ولی آن مقدار از خون اوّل که در روزهای عادت بوده از سه روز کمتر باشد در این صورت باید سه روز آخر خون اوّل را حیض قرار دهد و هم چنین از خون دوّم را که مجموعاً با سه روز اوّل و پاکی وسط ده روز باشند و ما زاد بر آن استحاضه است و اگر پاکی او هفت روز باشد خون دوّم هم استحاضه است و در بعضی موارد باید تمام خون اول را حیض قرار دهد و این به دو شرط است : اوّل : آن که به مقداری بر عادت مقدّم باشد که بگویند عادتش جلو افتاده . دوّم : آن که اگر او را حیض قرار بدهد لازم نیاید که مقداری از خون دوم که در عادت واقع شده از ده روز حیض خارج شود مثلًا اگر عادت زن از سوّم ماه تا دهم بوده و اکنون از اول ماه تا آخر روز چهارم خون دیده و دو روز پاک بوده و بعد دو باره تا پانزدهم خون دیده تمام خون اول حیض است و هم چنین خون دوم تا آخر روز دهم .

(مکارم :) مسأله زنی که عادت دارد هر گاه سه روز یا بیشتر خون ببیند و پاک شود و دو باره خون ببیند و فاصله بین دو خون کمتر از ده روز باشد و تمام روزهایی را که خون دیده بیش از ده روز نباشد، همه آن حیض است (اما ایّامی که در وسط پاک بوده ، پاک محسوب می شود) و اگر زیادتر از ده روز باشد آن خونی که در عادت بوده حیض و دیگری که نبوده ، استحاضه است و اگر هیچ کدام در عادت نبوده آن خونی که دارای صفات حیض است حیض و دیگری استحاضه است و اگر هر دو صفات حیض دارد تا ده روز حیض محسوب می شود و بعد از آن استحاضه است .

[مسأله 484 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]

مسأله 484 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت به شماره روزهای حیضش (1) خون ببیند، (2) باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن . این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و زنجانی نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، صافی :) با نشانه های حیض .. (2) (فاضل :) اگر بعد از وقت عادت باشد، به محض این که خون دید باید همان را حیض قرار دهد و اگر پیش از وقت عادت دیده به نحوی که عرفاً نگویند حیض را جلو انداخته و در آن نشانه های حیض باشد آن را حیض قرار دهد و اگر نشانه های حیض نبود و نمی دانست تا سه روز ادامه پیدا می کند تا سه روز تمام کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند مگر عبادات واجبه را که باید طبق احکام استحاضه انجام دهد و اگر سه روز ادامه پیدا کرد محکوم به حیض است .

ص: 276

[مسأله 485 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]

مسأله 485 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولی شماره روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد (1) و بعد از پاک شدن ، دوباره به شماره روزهای عادتی که داشته (2) خون ببیند (3)، باید (4) در هر دو خون کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند (5) و کارهای استحاضه را به جا آورد. (6) این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (مکارم :) و قبل از وقت عادت ، یا بعد از آن به شماره روزهای عادت خون ببیند، فقط خونی را که در وقت عادت دیده حیض قرار می دهد. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی :) با نشانه های حیض .. (3) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه مجموع این دو خون با پاکی ما بین آنها از ده روز بیشتر نشود همه را حیض قرار دهد و در صورتی که بیشتر شود خونی را که در عادت دیده حیض و خون دیگر استحاضه است و چنانچه خون اول بیشتر از عادت بوده و مقدار زیادی نشانه های حیض را داشته همه آن خون حیض است . (4) (فاضل :) بنا بر احتیاط باید .. (5) (فاضل :) مگر عبادات واجبه را که باید طبق احکام استحاضه به جا آورد. (6) (اراکی :) باید خونی که در وقت عادت خود دیده است حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(گلپایگانی ، صافی :) باید آن چه را در وقت دیده ، حیض قرار دهد و اگر شماره روزهایش کمتر باشد اگر ممکن است کسری عدد را از آن چه بعد از عادت دیده تمام نماید و در ما بقی عمل مستحاضه نماید اگر از ده روز تجاوز کند و اگر تجاوز نکند تمام روزهایی را که خون دیده حیض قرار دهد و در پاکی در بین احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و انجام عبادتهای خود.

(سیستانی :) مسأله زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر در وقت عادت خود سه روز یا بیشتر خون ببیند و شماره روزهای آن کمتر یا بیشتر از روزهای عادت او باشد و پس از پاک شدن دوباره به شماره روزهای عادت خویش خون ببیند در اینجا چند صورت دارد:

1 - آن که مجموع آن دو خون با پاکی میان آنها از ده روز بیشتر نشود در این صورت مجموع دو خون یک حیض حساب می شود. 2 - آن که پاکی میان آن دو خون ده روز یا بیشتر باشد در این صورت هر کدام از آنها حیض مستقل قرار داده می شوند. 3 - آن که پاکی میان آن دو خون کمتر از ده روز و مجموع دو خون با پاکی در میان بیشتر از ده روز باشد در این صورت باید خون اوّل را حیض و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

[مسأله 486 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد]
اشاره

مسأله 486 زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی که در روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را نداشته باشد، حیض است و خونی که بعد از روزهای عادت دیده اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد استحاضه است . مثلًا زنی که عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است ، اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند، هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه می باشد. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست

ص: 277

2 صاحب عادت وقتیه
[مسأله 487 زنهایی که عادت وقتیه دارند سه دسته اند]

مسأله 487 زنهایی که عادت وقتیه دارند (1) سه دسته اند (2): اول : زنی که دو ماه پشت سر هم « در وقت معین »، (3) خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاک شود ولی شماره روزهای آن در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلًا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه (4) خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم (5) و ماه دوم روز هشتم (6) از خون پاک شود، که این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد. (7) دوم (8): زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون او نشانه های حیض را دارد یعنی غلیظ و سیاه و گرم است و با فشار و سوزش بیرون می آید و بقیه خونهای او نشانه استحاضه را دارد و شماره روزهایی که خون او نشانه حیض دارد، در هر دو ماه یک اندازه نیست مثلًا در ماه اول ، از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم ، خون او نشانه های حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، که این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد. (9) سوم (10): زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین ، سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، مثلًا در ماه اوّل هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد (11) که این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد. (12) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) و اول عادت آنها معین باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دو دسته اند .. (3) (زنجانی :) از وقت معین .. (4) (زنجانی :) مثلًا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه .. (5) (زنجانی :) روز ششم .. (6) (زنجانی :) روز هفتم .. (فاضل :) روز ششم .. (7) (زنجانی :) وقت عادت حیض خود قرار دهد .. (8) [مورد دوّم در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (9) (زنجانی :) دوم : زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم از وقت معین خون او حد اقل سه روز قرمز تیره یا سیاه رنگ است و بقیه خونهای او قرمز روشن یا زرد رنگ است و شماره روزهایی که خون او قرمز تیره یا سیاه است در هر دو ماه به یک اندازه نباشد؛ مثلا در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا ششم خون او به رنگ حیض ، و بقیه به رنگ استحاضه می باشد، که این زن هم باید روز اوّل ماه را وقت عادت خود قرار دهد .. (10) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دوّم : .. (11) (سیستانی :) ولی در هر دو ماه از اوّل ماه خون دیده باشد، .. (12) (زنجانی :) سوم : زنی که دو ماه پشت سر هم از وقت معینی (مثلا اول ماه ) خون حیض ببیند و مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع خونهایی که دیده بدون محاسبه زمانی که در وسط پاک بوده در دو ماه به یک اندازه نباشد و در هر دو ماه خون شرایط حیض را داشته باشد (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد و سه روز اول آن در

ص: 278

یک دهه واقع باشد) که این زن هم آن وقت معین (مثلا اول ماه ) را وقت عادت خود قرار می دهد. هم چنین اگر در یکی از دو ماه از زمان معینی (مثلا اول ماه ) چند روز متصل خون حیض ببیند و در ماه دیگر از همان وقت چند روز خون ببیند، سپس کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع هر دو خون شرایط حیض را داشته و مقدارش با ماه اول یکسان نباشد؛ که در این صورت نیز باید آن زمان معین (مثلا اول ماه ) را وقت عادت خود قرار دهد.

(مکارم :) مسأله زنانی که فقط «عادت وقتیه » دارند یعنی دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببینند سپس پاک شوند ولی شماره روزهای آن یک اندازه نباشد، باید تمام آن را حیض قرار دهند به شرط آن که از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد. زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن ، خون او نشانه های حیض را دارد، اما شماره روزهای خونی که نشانه حیض را دارد یک اندازه نیست ، چنین زنی نیز باید تمام آن چه را نشانه حیض دارد حیض قرار دهد. زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شود، دو مرتبه سه روز یا بیشتر خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده از ده روز بیشتر نشود (ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد) چنین زنی نیز باید تمام آن چه را دیده حیض قرار دهد، ولی در روزهای وسط که پاک است حکم طاهر را دارد.

[مسأله 488 زنی که عادت وقتیه دارد]

مسأله 488 زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت یا دو سه روز بعد از عادت خون ببیند به طوری که بگویند حیض را جلو یا عقب انداخته (1)، اگر چه آن خون نشانه های حیض را نداشته باشد، باید به احکامی که برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید (2) و اگر بعد بفهمد حیض نبوده ، مثل آن که پیش از سه روز پاک شود، باید عبادتهایی را که به جا نیاورده قضا نماید. (1) (صافی :) زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود دو روز پیش از عادت خون ببیند ..

(فاضل :) زنی که عادت وقتیه دارد، اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت خون ببیند به طوری که بگویند حیض را جلو انداخته .. (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد و شماره روزهای او به یک اندازه نیست چنانچه خونی ببیند که مقداری از آن نشانه های حیض داشته و مقداری نداشته باشد، در صورتی که خون نشانه دار از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد لازم است آن را حیض و خونی که نشانه های حیض ندارد استحاضه قرار دهد، ولی چنانچه در وقت عادتش خون ببیند داشتن نشانه های حیض در حیض بودن آن ، معتبر نیست ، پس خونی که در وقت عادتش دیده چنانچه ممکن است حیض باشد لازم است حیض قرار دهد مثلًا در وقت عادت خود سه روز خون دید اگر چه نشانه حیض را نداشته باشد حیض است . و هم چنین است اگر در عادت خود مثلًا یک روز و پیش از عادت به دو روز خون ببیند یا این که در عادت خود مثلًا یک روز و پس از

ص: 279

آن (خوئی : با نشانه های حیض ) دو روز خون ببیند در این دو صورت نیز لازم است آن سه روز را حیض قرار دهد پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اول خون دیدن قطع شد تمام آن خون حیض است و اگر بعداً نیز خون دید چنانچه آن خون دارای نشانه های حیض و فاصله بین آن و آخر خون اول ده روز یا بیشتر باشد آن خون نیز حیض است و الّا استحاضه است .

(سیستانی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود یا دو سه روز پیش از عادت خون ببیند باید به احکامی که برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید و تفصیل این مطلب در مسأله [480] گذشت و اما در غیر این دو صورت مثل این که آن قدر زودتر از عادتش خون ببیند که نگویند عادتش جلو افتاده بلکه بگویند در غیر وقت خود خون دیده و یا آن که بعد از گذشت وقت عادتش خون ببیند چنانچه آن خون دارای نشانه های حیض باشد به احکامی که برای زنهای حائض گفته شد رفتار نماید و هم چنین اگر دارای نشانه های حیض نباشد ولی بداند که آن خون سه روز ادامه پیدا می کند و اگر نداند که سه روز ادامه پیدا می کند یا نه ، احتیاط واجب آن است که هم کارهایی که بر مستحاضه واجب است انجام دهد و هم کارهایی که بر حائض حرام است ترک نماید.

(زنجانی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود یا یکی دو روز قبل از عادت (با نشانه حیض یا بدون نشانه حیض ) یا چند روز قبل با نشانه حیض خون ببیند، باید به احکام حائض رفتار نماید و اگر بعد بفهمد حیض نبوده ؛ مثل آن که از سه روز کمتر باشد، باید عبادتهای واجبی را که به جا نیاورده ، قضا کند، و چنانچه خونی در وقت عادت خود یا یکی دو روز قبل ببیند و خون دیگری در غیر وقت عادت ، و هر یک به تنهایی بتواند حیض باشد ولی نتواند هر دو خون را حیض قرار دهد، خونی را که در وقت عادت یا یکی دو روز قبل است ، حیض قرار می دهد، هر چند به نشانه حیض نباشد و خونی را که در غیر وقت عادت می بیند، استحاضه قرار می دهد، هر چند به نشانه حیض باشد؛ مگر آن که عادت وی به سبب نشانه حیض مشخص شده باشد (صورت دوم مسأله قبل )، که در این صورت خون نشانه دار حیض و خون بی نشانه ، استحاضه است .

[مسأله 489 زنی که عادت وقتیه دارد]

مسأله 489 زنی که عادت وقتیه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چه پدری باشند چه مادری ، زنده باشند یا مرده (1). ولی در صورتی می تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد که شماره روزهای حیض همه آنان یک اندازه باشد و اگر شماره روزهای حیض آنان یک اندازه نباشد، مثلًا عادت بعضی پنج روز و عادت بعضی دیگر هفت روز باشد نمی تواند عادت آنان را حیض خود قرار دهد. مگر کسانی که عادتشان با دیگران فرق دارد به قدری کم باشند که در مقابل آنان هیچ حساب شوند که در این صورت باید عادت بیشتر آنان را حیض خود قرار دهد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و این در صورتی است که همه یا اکثریت قریب به اتّفاق آنها یکسان باشند، اما اگر در میان آنها اختلاف است ، مثلًا بعضی پنج روز و بعضی هشت روز عادت می بینند، احتیاط

ص: 280

واجب آن است که در هر ماه هفت روز را ایام عادت خود قرار دهد. [پایان مسأله ] (2) (صافی :) مع ذلک احتیاط واجب این است که این زن که به عادت خویشان رجوع می کند اگر عادت آنها از هفت روز کمتر است ، پس از پایان مدت عادت خویشانش تا هفت روز هم آن چه را حائض باید ترک کند، ترک نماید و هم آن چه را مستحاضه باید انجام دهد، انجام دهد و هم چنین اگر عادت خویشانش از هفت روز بیشتر است در فاصله بین هفت روز تا پایان عادت آنها احتیاط مذکور را مراعات نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد اگر در غیر وقت عادت با نشانه های حیض بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید تا شش یا هفت روز حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(زنجانی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد، برای تعیین مقدار خون حیض خود می بایست نخست به نشانه حیض و سپس به عادت خویشان خود توجه کند، بنا بر این اگر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد در صورتی که شرایط حیض را هم داشته باشد، (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد) آن خون را حیض قرار می دهد و اگر نتواند مقدار حیض خود را به واسطه نشانه حیض تعیین نماید، باید شماره عادت یکی از خویشان خود را در زمانی که هم سن او بوده اند؛ پدری باشد یا مادری ، زنده باشد یا مرده ، حیض قرار دهد و پس از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند و پس از ده روز، خون استحاضه است .

(سیستانی :) مسأله زنی که عادت وقتیه دارد اگر در وقت عادت خود خون ببیند و مقدار آن خون بیش از ده روز باشد پس اگر بعضی از روزها خون او نشانه های حیض را داشته باشد و بعضی نداشته باشد و روزهایی که به نشانه حیض است از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد آن را حیض و ما بقی را استحاضه قرار می دهد و اگر چنین خونی با همین شرط دو بار تکرار شود مثلًا چهار روز خون با نشانه حیض و چهار روز با نشانه استحاضه ، دوباره چهار روز با نشانه حیض باشد فقط خون اوّل را حیض قرار دهد و ما بقی استحاضه است و اگر خون با نشانه حیض از سه روز کمتر باشد آن را حیض قرار دهد و عدد آن را با یکی از دو نحو آینده (رجوع به اقارب یا انتخاب عدد) تعیین نماید و اگر بیش از ده روز است قسمتی از آن را با یکی از همین دو راه حیض قرار دهد و اگر نتواند مقدار حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد یعنی خون او همه دارای یک نوع نشانه باشد یا خونی که به نشانه حیض است از ده روز بیشتر یا از سه روز کمتر باشد باید به مقدار ایام عادت بعضی از خویشان خود را حیض قرار دهد چه پدری باشد و چه مادری ، زنده باشد یا مرده ، ولی به دو شرط: اوّل : آن که نداند مقدار عادت او مخالف با مقدار حیض خودش می باشد، مثل آن که خودش در زمان جوانی و قوّت مزاج باشد و آن زن نزدیک به سن یأس باشد که مقدار عادت معمولًا کم می شود و هم چنین در عکس این صورت و مثل زنی که دارای عادت ناقصه است که معنا و حکمش در مسأله [499] خواهد آمد. دوّم : آن که نداند مقدار عادت آن زن با مقدار عادت دیگر خویشانش که دارای شرط اول هستند تفاوت دارد، ولی اگر مقدار تفاوت بسیار کم باشد که حساب نشود ضرر ندارد و هم چنین است

ص: 281

حکم زنی که عادت وقتیه دارد و در وقت به کلی خون نبیند و لکن در غیر آن وقت خونی ببیند که بیشتر از ده روز باشد و نتواند مقدار حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد.

[مسأله 490 زنی که عادت وقتیه دارد و شماره عادت خویشان خود را حیض قرار می دهد]

مسأله 490 زنی که عادت وقتیه دارد و شماره عادت خویشان خود را حیض قرار می دهد، باید روزی را که در هر ماه اول عادت او بوده ، اول حیض خود قرار دهد، مثلًا زنی که هر ماه ، روز اول ماه خون می دیده (1) و گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاک می شده ، چنانچه یک ماه ، دوازده روز خون ببیند و عادت خویشانش هفت روز باشد، باید هفت روز اول ماه را حیض و باقی را استحاضه قرار دهد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) و گاهی روز ششم و گاهی روز هفتم پاک می شده است ، چنانچه یک ماه از اوّل تا دوازدهم خون ببیند و عادت خویشان او هفت روز باشد، هفت روز اول ماه را حیض قرار می دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و سپس مستحاضه می باشد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 489.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله زنی که هر ماه روز اول ماه مثلًا خون می دیده و گاهی روز پنجم و گاهی روز هفتم پاک می شده ، چنانچه یک ماه دوازده روز خون ببیند و نتواند با نشانه های حیض مقدار او را معین نماید، باید از اول ماه تا شش یا هفت روز حیض و باقی را استحاضه قرار دهد.

(سیستانی :) مسأله صاحب عادت وقتیه نمی تواند حیض را در غیر وقت عادت خود قرار دهد، پس اگر ابتدای زمان عادت او معلوم باشد مثل این که هر ماه از روز اول خون می دیده و گاهی روز پنجم و گاهی روز ششم پاک می شده چنانچه یک ماه دوازده روز خون ببیند و نتواند با نشانه های حیض شماره او را معیّن نماید باید اول ماه را حیض قرار دهد و در شماره به آن چه در مسأله پیش گفته شد رجوع نماید. و اگر وسط یا آخر عادت او معلوم باشد چنانچه خون او از ده روز تجاوز بکند باید آن شماره را طوری قرار دهد که آخر یا وسط آن موافق با وقت عادتش باشد.

[مسأله 491 زنی که عادت وقتیه دارد و باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد]

مسأله 491 زنی که عادت وقتیه دارد و باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چنانچه خویش نداشته باشد، یا شماره عادت آنان مثل هم نباشد (1) باید در هر ماه از روزی که خون می بیند تا هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و بهجت نیست (1) (اراکی :) مخیر است که شش روز یا هفت روز را در هر ماه حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و یا در یک ماه سه روز و در ماه دیگر ده روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و یا عکس این را عمل نماید یعنی ماه اول ده روز حیض قرار دهد و ماه دوم سه روز. (2) (فاضل :) باید در هر ماه از روزی که خون می بیند، به احتیاط واجب هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 489.

ص: 282

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله زنی که باید شماره عادت خویشان خود را حیض قرار دهد، چنانچه خویش نداشته باشد، یا شماره عادت آنان مثل هم نباشد باید در هر ماه از روزی که خون می بیند (گلپایگانی : سه روز یا ) شش روز یا هفت روز، را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و احوط آن است که آن چه را ماه اول حیض قرار داد، در ماههای بعد هم همان مقدار را حیض قرار دهد ولی اگر صاحب عادت وقتیه باشد و عادت او در روزهای وسط یا آخر خون باشد، باید (گلپایگانی : سه روز یا ) شش روز یا هفت روز وسط یا آخر را که در عادت است حیض قرار دهد.

(زنجانی :) مسأله زنی که با نشانه حیض نمی تواند حیضش را معین کند و هیچ یک از خویشاوندانش عادت ندارند یا به آنان دسترسی ندارد، شش یا هفت روز را حیض قرار می دهد و بنا بر احتیاط از اول خون قرار دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بعد از آن مستحاضه است .

مسائل اختصاصی
اشاره

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 497 صاحب عادت اگر وسط یا آخر عادت او معلوم است چنانچه خون او از دوازده روز (تبریزی : ده روز) تجاوز کند شش یا هفت روز را طوری قرار دهد که آخر یا وسط آن موافق با آن وقت باشد.

(سیستانی :) مسأله 481 زنی که عادت وقتیه دارد و بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند آن را به آن چه در مسأله [489] گفته شد معین نماید مخیّر است که از سه روز تا ده روز، هر شماره ای را که مناسب مقدار حیضش می بیند حیض قرار دهد و بهتر آن است که هفت روز قرار دهد در صورتی که آن را مناسب خود ببیند البته باید شماره ای را که حیض قرار می دهد موافق با وقت عادتش باشد آن طوری که در مسأله پیش گفته شد.

3 صاحب عادت عددیه
[مسأله 492 زنهایی که عادت عددیه دارند سه دسته اند]

مسأله 492 زنهایی که عادت عددیه دارند سه دسته اند: (1) اول : زنی که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم یک اندازه باشد، ولی وقت خون دیدن او یکی نباشد که در این صورت هر چند روزی که خون دیده عادت او می شود. مثلًا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می شود. دوم : (2) زنی که از خون پاک نمی شود ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی که می بیند نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را دارد (3) و شماره روزهایی که خون نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است ، اما وقت آن یکی نیست ، که در این صورت هر چند روزی که خون او نشانه حیض را دارد، عادت او می شود. (4) مثلًا اگر یک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم (5)، خون او نشانه حیض و بقیه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره روزهای عادت او پنج روز می شود. سوم (6): زنی که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یک روز یا بیشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون ، در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود (7) و شماره روزهای آن هم

ص: 283

به یک اندازه باشد، تمام روزهایی که خون دیده با روزهای وسط که پاک بوده عادت حیض او می شود (8) و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشد. مثلًا اگر ماه اول ، از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم ، از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود (9)، عادت او هشت روز می شود. (10) (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دو دسته اند .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) [مورد دوم ، در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (3) (زنجانی :) دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی که می بیند، نشانه حیض : قرمزی تیره یا سیاهی و بقیه ، نشانه استحاضه : قرمزی روشن یا زردی را دارد .. (4) (زنجانی :) عدد عادت او می شود .. (5) (زنجانی :) مثلًا اگر یک ماه از اول ماه تا پایان روز پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پایان روز پانزدهم .. (6) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) دوّم : .. (7) (سیستانی :) و شماره روزهایی که خون دیده به یک اندازه باشد تمام روزهایی که خون دیده عادت حیض او می شود و باید در روزهای وسط که پاک بوده احتیاطاً کارهایی که بر زن غیر حایض واجب است انجام دهد و کارهایی که بر حائض حرام است ترک نماید، مثلًا اگر ماه اول از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و دو باره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند عادت او شش روز می شود و امّا اگر در یک ماه مثلًا هشت روز خون ببیند و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع ایّام خون با پاکی وسط هشت روز باشد در این صورت این زن صاحب عادت عددیّه نیست بلکه مضطربه حساب می شود که حکمش خواهد آمد. (8) (گلپایگانی ، صافی :) تمام روزهایی که به طور متفرق خون دیده عادت او می شود و در پاکی در بین ، احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و به جا آوردن عبادتهای خود، ولی اگر روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه نباشد، تحقّق عادت عددیه محل ّ اشکال است . و ترک نشود احتیاط به این که در روزهای پاکی ، جمع بین وظیفه طاهر و حائض کند و در روزهایی که خون می بیند، جمع بین وظیفه حائض و مستحاضه نماید. (9) (خوئی :) روی هم هشت روز بشود .. (10) (خوئی ، تبریزی :) و اگر در یک ماه مثلًا هشت روز خون ببیند و در ماه دوم چهار روز خون دیده و پاک شود و دوباره خون ببیند و مجموع ایّام خون با پاکی وسط هشت روز باشد، عادت او هشت روز خواهد بود.

(زنجانی :) سوم : زنی که دو ماه پشت سر هم خون حیض ببیند و مدتی کمتر از ده روز پاک شود و دوباره خون ببیند و وقت دیدن خون در دو ماه فرق داشته باشد و مجموع خونهایی که دیده بدون محاسبه زمانی که پاک بوده در دو ماه به یک اندازه باشد و در هر ماه شرایط

ص: 284

حیض را داشته باشد (یعنی از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نشود و سه روز اوّل خون در یک دهه واقع شود) که در این صورت شماره مجموع خونهایی که دیده ، عدد عادت او محسوب می شود و لازم نیست که روزهایی که در وسط پاک بوده ، در هر دو ماه به یک اندازه باشد؛ مثلا اگر ماه اول ، از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و سپس سه روز خون ببیند و ماه دوم ، روز یازدهم و دوازدهم خون ببیند و چهار روز پاک شود، سپس چهار روز خون ببیند، عادت او شش روز می شود. هم چنین است اگر در یکی از دو ماه به طور متصل مقداری خون ببیند و در ماه دیگر به همان مقدار به طور جداگانه خون ببیند و وقت خون دیدن یکی نباشد.

(مکارم :) مسأله زنانی که عادت عددیه دارند یعنی شماره روزهای حیض آنها در دو ماه پشت سر هم یک اندازه است ولی وقت آن تغییر می کند، آنها باید در همان چند روز به احکام حائض عمل کنند. زنانی که از خون پاک نمی شوند ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی را که می بینند نشانه حیض و بقیه نشانه های استحاضه دارد و شماره روزهایی که نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است ، امّا وقت آن یکی نیست ، باید آن چند روزی که نشانه حیض را دارد حیض قرار دهند.

[مسأله 493 زنی که عادت عددیه دارد]
اشاره

مسأله 493 زنی که عادت عددیه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز بیشتر شود، (1) چنانچه همه خونهایی که دیده یک جور باشد باید (2) از موقع دیدن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد (3)، و اگر همه خونهایی که دیده یک جور نباشد، بلکه چند روز از آن ، نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد اگر روزهایی که خون ، نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یک اندازه است ، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، و اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد، از روزهای عادت او بیشتر است فقط به اندازه روزهای عادت او حیض و بقیه استحاضه است و اگر روزهایی که خون نشانه حیض دارد از روزهای عادت او کمتر است باید آن روزها را با چند روز دیگر که روی هم به اندازه روزهای عادتش شود، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. (1) (سیستانی :) زنی که عادت عددیه دارد اگر کمتر یا بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز بیشتر نشود تمام آن را حیض قرار دهد و اگر از ده روز تجاوز کند .. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (مکارم :) و اگر چند روز آن نشانه حیض دارد باید همان را حیض قرار دهد و اگر بیشتر از ایّام عادت او باشد از آخر آن کم می کند و اگر کمتر از ایام عادت او است ، باید آن روزها را با چند روز بعد از آن که روی هم رفته به اندازه عادتش شود حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه .

(گلپایگانی ، صافی :) می تواند به شماره روزهای عادتش را از اول یا وسط، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله زنی که عادت عددیّه دارد، اگر با نشانه های حیض کمتر یا بیشتر از

ص: 285

شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز تجاوز نکند تمام آنها را حیض قرار دهد اگر چه خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه های حیض از ده روز تجاوز کند، و اگر با نشانه های حیض از ده روز تجاوز کرد باید از موقع دیدن آن خون به شماره روزهای عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(زنجانی :) مسأله زنی که عادت عددیه دارد، اگر بیشتر از شماره عادت خود، خون ِ یک جور ببیند، پس اگر همه زرد رنگ یا قرمز روشن بود، مستحاضه می باشد، و اگر همه قرمز تیره یا سیاه بود، به شماره روزهای عادتش حیض قرار می دهد و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بقیه را استحاضه قرار می دهد و بنا بر احتیاط مقدار حیض را از روزهای اول خون ، قرار دهد. و اگر خونی که دیده یک جور نبوده است ، بلکه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه روزهایی که خون نشانه حیض را دارد با شماره عادت او یک اندازه است ، باید همان روزها را حیض قرار داده و مستحب است بعد از آن تا ده روز استظهار نماید و بقیه خونها، استحاضه می باشد و اگر خونی که نشانه حیض را دارد از روزهای عادت او بیشتر است ، فقط به اندازه روزهای عادت از خونهای نشانه دار حیض قرار می دهد و مستحب است تا ده روز استظهار کند (هر چند خون زرد رنگ باشد) و بقیه را استحاضه قرار می دهد؛ و اگر مقدار روزهایی که خون نشانه حیض را دارد از روزهای عادت او کمتر، ولی حد اقل سه روز باشد، این مقدار را حیض قرار داده و مقداری از خونهای دیگر را نیز حیض قرار می دهد تا به اندازه عادت شود (و بنا بر احتیاط اگر می تواند مکمل عدد عادت را از بعد حساب می کند) و اگر از سه روز نیز کمتر باشد، بنا بر احتیاط واجب به مقدار سه روز به احکام حائض رفتار می نماید و بعد از پاک شدن ، نماز و سائر عبادتهای واجبی که در این سه روز به جا نیاورده ، قضا می نماید (بنا بر احتیاط مکمل سه روز را از بعد حساب می کند) و در بقیه روزها مستحاضه می باشد.

4 مُضطَرِبه
[مسأله 494 تعریف مضطربه ]

مسأله 494 مضطربه یعنی زنی که چند ماه خون دیده ولی عادت معیّنی پیدا نکرده (1) اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی که دیده یک جور باشد (2) چنانچه عادت خویشان او هفت روز است باید هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر کمتر است مثلًا پنج روز است باید همان را حیض قرار دهد. و بنا بر احتیاط واجب ، در تفاوت بین شماره عادت آنان و هفت روز، که دو روز است ، کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نماید و کارهای استحاضه را به جا آورد، یعنی به دستوری که برای زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد و اگر عادت خویشانش بیشتر از هفت روز مثلًا نه روز است ، باید هفت روز را حیض قرار دهد و بنا بر احتیاط واجب در تفاوت بین هفت روز و عادت آنان ، که دو روز است ، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نماید. (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا عادتش به هم خورده و عادت دیگری پیدا نکرده است ..

ص: 286

(سیستانی :) مضطربه یعنی زنی که دو ماه پشت سر هم خون دیده است ولی با اختلاف هم از جهت وقت و هم از جهت عدد ..

(مکارم :) اگر ده روز یا کمتر خون ببیند همه اش حیض است و اگر بیشتر از ده روز ببیند چنانچه بعضی نشانه حیض داشته باشد و از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد، حیض محسوب می شود و اگر همه اش یک جور باشد مطابق عادت خویشاوندان خود عمل کند (اگر عادت همه یا اکثریّت قاطع آنها یکسان باشد) و هر گاه عادت آنها مختلف باشد، احتیاط آن است که عادت خود را هفت روز قرار دهد.

(زنجانی :) یا عادتش از بین رفته و عادت تازه ای پیدا نکرده است ، اگر بیشتر از ده روز خون یک رنگ ببیند پس اگر تمام خونها زرد رنگ یا قرمز روشن بود، همه استحاضه است ؛ و اگر همه سیاه یا قرمز تیره بود، باید به مقدار عادت بعضی از خویشان خود از خونی که دیده ، حیض قرار دهد؛ (و بنا بر احتیاط مقدار عادت را از اول خونی که می بیند قرار دهد) و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و باید بقیه را استحاضه قرار دهد. و اگر هیچ کدام از خویشانش عادت معینی نداشته باشند یا به آنها دسترسی نداشته باشد، عادت خود را شش یا هفت روز قرار می دهد. (2) (اراکی :) باید شماره عادت خویشان را حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه و چنانچه خویشاوندانی نداشته باشد یا شماره عادت آنها مثل هم نباشد، هم چنان که در مسأله [ (486)] بیان شد عمل نماید. [پایان مسأله ] (گلپایگانی :) باید به عادت خویشان خود رجوع کند چه عادت آنان هفت روز باشد یا کمتر یا بیشتر و اگر خویشانش ، عادتی ندارند یا در عادت مختلف باشند باید در هر ماه از روزی که خون می بیند سه روز یا هفت روز یا شش روز را به دستوری که در مسأله [491] گذشت حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(صافی :) باید به عادت خویشان خود رجوع کند چه عادت آنان هفت روز باشد یا کمتر یا بیشتر ولی اگر عادت آنها از هفت روز کمتر یا بیشتر باشد باید احتیاطی را که در مسأله [489] گفته شد، رعایت نماید و اگر خویشان عادتی ندارند یا در عادت مختلف باشند باید در هر ماه از روزی که خون می بیند هفت روز یا شش روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(بهجت :) چنانچه عادت خویشان او مشخص است آن مقدار را برای خود حیض و بقیه را استحاضه قرار می دهد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) به این معنی که همه آنها یا دارای نشانه های حیض یا دارای نشانه های استحاضه باشد حکم او بنا بر احتیاط حکم صاحب عادت وقتیه است که در غیر وقت عادت خود خون ببیند و به نشانه نتواند حیض را از استحاضه تمیز بدهد که باید عادت بعضی از خویشان خود را حیض قرار دهد و در صورتی که ممکن نباشد عددی بین سه و ده روز را برای خود حیض قرار دهد به بیان و شرحی که در مسأله [488 و (489)] گذشت .

(خوئی ، تبریزی :) اگر بیش از ده روز خون ببیند و همه خونهایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد، شش یا هفت روز را حیض قرار دهد و بقیه استحاضه است . [پایان مسأله ]

ص: 287

[مسأله 495 مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند]
اشاره

مسأله 495 مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز نباشد (1)، همه آن حیض است (2) و اگر خونی که نشانه حیض را دارد کمتر از سه روز باشد باید همان را حیض قرار دهد و تا هفت روز بقیه به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید (3) و هم چنین است اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه حیض را داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید خون اوّل را حیض قرار دهد (4) و بقیه آن را تا هفت روز به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) باید به دستوری که در ابتدای مسأله [489] گفته شد عمل نماید. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز یا بیشتر از ده روز باشد باید به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید و اگر خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه آن حیض است ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه حیض را داشته باشد مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند باید در هر دو خون که نشانه حیض دارد احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و به جا آوردن کارهای مستحاضه .

(خوئی ، تبریزی :) چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه آن حیض است و اگر همه آن را که نشانه حیض دارد نشود حیض قرار دهد مثل آن که پنج روز به نشانه های حیض و پنج روز به نشانه های استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه های حیض ببیند، پس اگر آن چه به نشانه های حیض است هر کدام را بشود حیض قرار دهد به این که هر کدام کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید در هر دو خون احتیاط کند و آن چه در وسط است و به نشانه های حیض نیست استحاضه قرار دهد و اگر فقط یکی از آنها را بشود حیض قرار داد همان را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(تبریزی :) باید اوّلی را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

(فاضل :) چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد خونی که نشانه حیض دارد حیض است و خونی که نشانه استحاضه دارد استحاضه می باشد و اگر خونی که نشانه حیض را دارد کمتر از سه روز باشد باید به عادت خویشان خود نگاه کند اگر هفت روز است باید هفت روز حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر عادت خویشان کمتر از هفت روز یا بیشتر از هفت روز است به دستوری که در مسأله قبل گفته شد عمل نماید، یعنی باید همان را حیض قرار دهد و تا هفت روز بقیه به دستوری که در مسائل قبل گفته شد رفتار نماید. و اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه حیض را داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند، باید خون اول را حیض قرار دهد و بقیه آن را تا هفت روز به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید.

ص: 288

(بهجت :) چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همه آن حیض است و اگر خونی که نشانه حیض را دارد، کمتر از سه روز باشد باید بنا بر احتیاط تا هفت روز را حیض قرار دهد.

(زنجانی :) چنانچه خونی که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز باشد، بنا بر احتیاط واجب تا سه روز به احکام حائض رفتار نماید و پس از پاک شدن ، نماز و سایر عبادتهای واجبی را که ترک کرده ، قضا کند (و بنا بر احتیاط اگر می تواند کسری سه روز را از بعد حساب کند) و اگر بین سه تا ده روز بود همه خونهای نشانه دار، حیض است و اگر بیش از ده روز بود، به مقدار عادت بعضی از خویشاوندانش از خونهای نشانه دار را حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اول خونهای نشانه دار قرار دهد)، و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بقیه را استحاضه قرار می دهد. ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض را دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه حیض را داشته باشد؛ مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و چند روز خون سیاه ببیند، پس اگر مجموع خونهای نشانه دار بیشتر از ده روز نشود، همه حیض است و اگر بیشتر از ده روز بود، به مقدار ده روز از خون نشانه دار، حیض قرار دهد (بنا بر احتیاط آن را در اول خون نشانه دار قرار دهد) و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و باید بقیه را استحاضه قرار دهد. (3) (اراکی :) باید همان را حیض قرار دهد و در تعداد روزها به خویشاوندان خود مراجعه کند و به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید .. (4) (اراکی :) و در بقیه آن به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نماید.

5 مُبتَدِئه
[مسأله 496 تعریف مبتدئه ]

مسأله 496 مبتدئه یعنی زنی که دفعه اوّل خون دیدن اوست (1)، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی که دیده یک جور باشد (2)، باید عادت خویشان خود را ( به طوری که در وقتیه گفته شد (3)) حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد (4). (1) (مکارم :) اگر ده روز یا کمتر خون ببیند همه اش حیض است و .. (2) (خوئی ، تبریزی :) همه خونهایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد ..

(زنجانی :) پس اگر همه زرد یا قرمز روشن بود، استحاضه است و اگر همه سیاه یا قرمز تیره باشد، به مقدار عادت بعضی از خویشان خود از خونی که دیده حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط از اولین روزی که خون می بیند حساب کند) و مستحب است تا ده روز استظهار کند و باید پس از آن به احکام مستحاضه عمل نماید.

(سیستانی :) باید مقدار عادت یکی از خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد به دو شرطی که در مسأله [488] گذشت و اگر این ممکن نشد باید یک عددی بین سه روز و ده روز را حیض خود قرار دهد به دستوری که در مسأله [489] بیان شد. (3) (بهجت :) به طوری که در مضطربه گفته شد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و صافی نیست ]

ص: 289

(4) (خوئی ، تبریزی :) و اگر خویشی نداشته یا عادت خویشانش مختلف باشد ماه اول را شش یا هفت روز حیض قرار داده و تا ده روز احتیاط کند و در ماههای بعد سه روز حیض قرار داده و تا شش یا هفت روز احتیاط کند.

[مسأله 497 مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند]

مسأله 497 مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد (1) کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد (2)، همه آن حیض است (3) ولی اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض دارد دوباره خونی ببیند که آن هم نشانه خون حیض داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند باید از اوّل ِ خون ِ اوّل ، که نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد، رجوع به خویشاوندان خود کند و بقیه را استحاضه قرار دهد. (4) (1) (زنجانی :) کمتر از سه روز باشد، بنا بر احتیاط واجب تا سه روز به احکام حائض عمل کرده ، بعد از پاک شدن نماز و سایر عبادتهای واجبی را که ترک کرده ، قضا نماید (بنا بر احتیاط اگر می تواند مکمل سه روز را از بعد از خون نشانه دار قرار دهد) و بقیه خونها استحاضه می باشد. (2) (مکارم :) آن خون حیض و بقیه استحاضه است و اگر کمتر از سه روز باشد باید آن چه را نشانه حیض دارد بگیرد و باقی مانده را به عادت خویشاوندان خود مراجعه کند، هم چنین اگر آن چه نشانه حیض دارد بیش از ده روز باشد به تعداد عادت خویشاوندان خود حیض قرار می دهد و بقیه استحاضه است . (3) (فاضل :) خونی که نشانه حیض دارد حیض می باشد و خونی که نشانه حیض ندارد استحاضه می باشد .. (4) (خوئی :) باید خون وسطی را استحاضه قرار دهد و در دو طرف آن احتیاط کند چنان که در مضطربه گذشت .

(گلپایگانی ، صافی :) باید در هر دو خون که نشانه حیض دارد احتیاط کند به ترک آن چه بر حائض حرام است و انجام کارهای مستحاضه .

(سیستانی :) باید خون اول را حیض و دو خون دیگر را استحاضه قرار دهد، چنانکه در مضطربه گذشت . (تبریزی :) باید خون اولی را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

[مسأله 498 مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند]
اشاره

مسأله 498 مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد (1)، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد (2)، باید (3) از اولی که خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد. (1) (خوئی :) ولی خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر باشد همه خونهایی که دیده استحاضه است . [پایان مسأله ] (سیستانی :) ولی خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد باید به دستوری که در ابتدای مسأله [495] گفته شد عمل نماید.

(تبریزی :) ولی خونی که نشانه حیض دارد، از سه روز کمتر باشد، بنا بر احتیاط از اوّل دیدن خون به مقدار عادت خویشانش بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع نماید و اگر خویشی نداشت یا عادت آنها مختلف بود، در ماه اوّل تا ده روز احتیاط نماید و در ماههای دیگر مبتدئه ای عمل کند که در مسأله [496] گذشت .

ص: 290

(2) (گلپایگانی ، صافی :) باید عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر خویشانش عادت ندارند یا مختلف هستند به دستوری که در مسأله [ (491)] گذشت رفتار کند.

(صافی :) در ماه اول حیض خود را هفت روز قرار می دهد و پس از آن تا روز دهم احتیاطاً بین تروک حایض و اعمال مستحاضه جمع نماید و در بعد از ماه اول ، حیض را سه روز قرار دهد و سپس تا روز ششم یا هفتم احتیاط مذکور را انجام دهد. (3) (فاضل :) باید بنا بر احتیاط .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 497.

(زنجانی :) مسأله مبتدئه اگر پیش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حیض را دارد، دوباره خون ببیند که آن هم نشانه حیض داشته باشد؛ مثل آن که پنج روز خون سیاه و نُه روز خون زرد و چند روز خون سیاه ببیند، پس اگر مجموع خونهای نشانه دار از ده روز بیشتر نشود، همه حیض است و اگر بیشتر از ده روز شود، به مقدار ده روز از خونهای نشانه دار را حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اول ِ خون اوّل حساب می کند) و مستحب است تا ده روز استظهار نماید و بعد از آن مستحاضه می باشد.

6 ناسِیه
[مسأله 499 تعریف ناسیه ]
اشاره

مسأله 499 ناسیه یعنی زنی که عادت خود را (1) فراموش کرده است اگر بیشتر از ده روز خون ببیند (2) باید روزهایی که خون او نشانه حیض را دارد (3) تا ده روز، حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، (4) بنا بر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد. (5) (1) (بهجت :) وقت و عدد عادت خود را .. (2) (زنجانی :) پس اگر همه زرد یا قرمز روشن بود، همه استحاضه است و اگر خونی که نشانه حیض را دارد و کمتر از سه روز بود، بنا بر احتیاط واجب به مدت سه روز به احکام حائض رفتار می کند و پس از پاک شدن ، نماز و سایر عبادتهایی را که به جا نیاورده ، قضا می نماید (و بنا بر احتیاط اگر می تواند مکمل سه روز را بعد از خونهای نشانه دار قرار می دهد) و اگر خونی که نشانه حیض را دارد، بیشتر از ده روز بود، مقدار عادت برخی از خویشاوندانش را حیض قرار می دهد (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اول خونهای نشانه دار حساب می کند) و اگر خویشاوندانش عادت نداشته باشند یا به آنها دسترسی نداشته باشد، شش یا هفت روز از خونهای نشانه دار را حیض خود قرار می دهد. (و بنا بر احتیاط این مقدار را از اول ِ خونهای نشانه دار قرار می دهد) و در تمام فروض این مسأله مستحب است تا ده روز استظهار نماید و پس از ده روز مستحاضه می باشد. (3) (گلپایگانی ، صافی :) حیض قرار دهد و اگر نتواند حیض را به واسطه نشانه های آن تشخیص دهد، باید (گلپایگانی : سه روز یا ) شش روز یا هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اختیار اول بنا بر احتیاط (صافی : بنا بر احتیاط مستحب ) است (گلپایگانی : و أقوی تخییر بین سه عدد است مطلقاً، یعنی مقید به اول نیست ). (4) (اراکی :) مخیّر است که شش روز یا هفت روز را در هر ماه حیض ، و بقیه را استحاضه

ص: 291

قرار دهد، و یا یک ماه سه روز و در ماه دیگر ده روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و یا عکس این را عمل نماید یعنی ماه اوّل ده روز حیض قرار دهد، و ماه دوّم سه روز، و احتیاط مستحب ّ آن است که هفت روز را حیض ، و بقیه را استحاضه قرار دهد. (5) (بهجت :) مگر این که بداند به طور مسلم در روزهای اوّل حیض نمی شده است که در آن صورت بعد از آن روزها را باید حیض قرار دهد و اگر ظن اطمینانی پیدا کرد که ایام عادتش مثل خویشان خود است عادت آنها را برای خود انتخاب می کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله ناسیه یعنی زنی که مقدار عادت خود را فراموش کرده است ؛ اگر خونی به نشانه حیض ببیند که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض قرار دهد، و اگر آن خون بیشتر از ده روز باشد تا هر زمانی که احتمال بقاء عادت را می دهد حیض قرار داده و بقیه استحاضه است ، ولی در صورتی که احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد پس از روز هفتم احتیاط کند (تبریزی : و در صورتی که بداند خونی را که دیده در ایام عادتش نیست و بعضی از خون اوصاف حیض را داشته باشد و کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد).

(مکارم :) مسأله «ناسیه » یعنی زنی که عادت خود را فراموش کرده ، اگر ده روز یا کمتر خون ببیند همه اش حیض است و اگر بیشتر از ده روز ببیند، باید روزهایی که خون او نشانه حیض دارد حیض قرار دهد ( به شرط این که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد) و اگر بیشتر باشد یا همه روزها را یک جور دیده ، احتیاط واجب آن است که هفت روز اول را حیض قرار دهد و بقیه را استحاضه .

(سیستانی :) مسأله ناسیه یعنی زنی که مقدار یا زمان عادت خود را یا هر دو را فراموش کرده است این زن اگر خونی ببیند که کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد همه آن حیض است ولی اگر بیشتر از ده روز باشد موارد آن بر چند قسم است : (1) آن که عادت وقتیه یا عددیه یا هر دو داشته است ولی آن را به کلی فراموش کرده است که حتی به نحو اجمال هم زمان یا عدد آن را به یاد نمی آورد که این زن حکم مبتدئه را دارد که گذشت . (2) آن که عادت وقتیه دارد چه عددیه باشد چه نباشد ولی از وقت عادت خود به نحو اجمال چیزی به یاد دارد مثلًا می داند که فلان روز جزء عادت او بوده یا عادت او در نیمه اوّل ماه بوده است چنین زنی نیز حکم مبتدئه را دارد ولی نباید حیض را در زمانی قرار دهد که یقیناً خلاف عادت او است مثلًا اگر بداند روز هفدهم ماه جزء عادت او بوده یا عادت او در نیمه دوّم بوده است و اکنون از اوّل تا بیستم ماه خون دیده است نمی تواند عادت خود را در دهه اوّل قرار دهد حتی اگر به نشانه های حیض باشد و دهه دوّم به نشانه های استحاضه . (3) آن که صاحب عادت عددیه بوده و مقدار عادت خود را فراموش کرده باشد، این زن نیز حکم مبتدئه را دارد ولی نباید مقداری را که حیض قرار می دهد کمتر از مقداری باشد که می داند شماره حیض او کمتر از آن نیست و هم چنین نمی شود که بیشتر از مقداری قرار دهد که می داند شماره عادتش بیش از آن نیست . و شبیه این امر را باید در عادت عددیه ناقصه هم مراعات کرد یعنی زنی که شماره عادتش مردد است بین دو عدد،

ص: 292

زیادتر از سه روز و کمتر از ده روز مثل آن که در هر ماه یا شش روز خون می بیند یا هفت روز، نمی تواند به واسطه نشانه های حیض یا ملاحظه عادت بعضی از خویشانش و یا به اختیار عدد در صورتی که بیش از ده روز خون ببیند کمتر از شش روز یا بیشتر از هفت روز را حیض قرار دهد.

مسائل متفرقه حیض
[مسأله 500 مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیّه دارد]

مسأله 500 مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیّه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض داشته باشد ( یا یقین کنند (1) که سه روز طول می کشد (2))، باید (3) عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را که به جا نیاورده اند قضا نمایند (4) ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های (5) حیض را هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب (6) باید تا سه روز (7) کارهای استحاضه را به جا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند (8) و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند باید آن را حیض قرار دهند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) نشانه حیض داشته باشد و یقین کنند .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، مکارم و تبریزی نیست ] (3) (مکارم :) باید فوراً .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) ولی اگر نشانه های حیض را نداشته باشد بر طبق حکم مستحاضه عمل می کند تا ثابت شود که خون حیض است ؛ ولی زنی که عادت «وقتیّه » یا «وقتیّه و عددیّه » دارد به محض دیدن خون در ایّام عادت ، عبادت را ترک می کند. (5) (گلپایگانی ، صافی :) نشانه .. (6) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (7) (اراکی :) باید تا سه روز احتیاط کرده و ..

[عبارت «تا سه روز» در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (8) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه تا ده روز طول بکشد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) مسأله مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که فقط عادت عددیه دارد اگر خونی ببیند که نشانه حیض را داشته باشد باید به وظایف حائض رفتار نمایند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده ، باید عبادتهای واجبی را که به جا نیاورده اند، قضا نمایند، و اگر نشانه حیض را نداشته باشد، باید به وظایف استحاضه عمل نمایند.

[مسأله 501 زنی که در حیض عادت دارد]

مسأله 501 زنی که در حیض عادت دارد، چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حیض ، یا هم در وقت و هم در عدد آن ، اگر دو ماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونی ببیند (1) که وقت آن یا شماره روزهای آن یا هم وقت و هم شماره روزهای آن یکی باشد، عادتش برمی گردد به آن چه در این دو ماه دیده است . مثلًا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون می دیده و پاک می شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه ، خون ببیند و پاک شود، از دهم تا هفدهم ، عادت او می شود. (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 293

(1) (مکارم :) عادتش برمی گردد به آن چه در آن دو ماه دیده است . [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) چنانچه دو ماه پشت سر هم از یازدهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود، از یازدهم تا هفدهم عادت او می شود.

[مسأله 502 مقصود از یک ماه ، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز]

مسأله 502 مقصود از یک ماه ، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز (1)، نه از روز اول ماه تا آخرِ ماه (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (خوئی :) مقصود از یک ماه ، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است .. (2) (زنجانی :) یا از روز نیمه ماه تا نیمه ماه بعد .

(سیستانی :) مسأله مقصود از یک ماه ، در غیر مورد تعیین عادت وقتیه ، گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است ، نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه . و امّا در مورد تعیین عادت وقتیّه ، منظور ماه قمری است نه شمسی .

[مسأله 503 زنی که معمولًا ماهی یک مرتبه خون می بیند]

مسأله 503 زنی که معمولًا ماهی یک مرتبه خون می بیند، اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند (و آن خون نشانه های حیض را داشته باشد (1))، چنانچه روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد، باید هر دو را حیض قرار دهد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (2) (زنجانی :) لکن این در مورد زنی است که عادت وقتیه نداشته باشد یا عادت وقتیه او به وسیله نشانه حیض مشخص شده باشد؛ و الّا خونی که بعد از ایام عادت می بیند هر چند نشانه حیض را داشته و ده روز فاصله هم شده باشد، حیض نیست .

(سیستانی :) هر چند یکی از آن دو خون نشانه های حیض را نداشته باشد.

[مسأله 504 اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند]

مسأله 504 اگر سه روز یا بیشتر (1) خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز (2) خونی به نشانه های (3) حیض ببیند باید خون ِ اوّل و خون ِ آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) زنی که از راه اختلاف صفات خون باید حیض را تشخیص دهد اگر سه روز یا بیشتر .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) یا بیشتر .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) نشانه .. (4) (سیستانی :) و امّا اگر یکی از دو خون در ایام عادت باشد و معلوم نباشد که ده روز وسط همه آن استحاضه است یا قسمتی از حیض است ، در این صورت خونی که در ایام عادت است حیض و ما بقی استحاضه است .

(گلپایگانی ، صافی :) باید خون اوّل و خون آخر را حیض قرار دهد.

(زنجانی :) باید خون اوّل و خون آخر را که نشانه حیض داشته حیض قرار دهد. بلی ، در مورد زنی که عادت وقتیه دارد و عادت وی به وسیله نشانه حیض مشخص نشده باشد، خون بعد از ایام عادت ، حیض نیست .

ص: 294

[مسأله 505 اگر زن پیش از ده روز پاک شود]

مسأله 505 اگر زن پیش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون نیست ، باید برای عبادتهای خود غسل کند (1) (اگر چه گمان (2) داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند (3))، ولی اگر (4) یقین داشته باشد (5) که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می بیند نباید غسل کند (6) و نمی تواند نماز بخواند و باید به احکام حائض رفتار نماید. (1) (مکارم :) و عبادتهای خود را انجام دهد .. (2) (زنجانی ، مکارم :) اگر چه یقین .. (3) (مکارم ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (4) (سیستانی :) و اگر .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر یقین هم داشته باشد .. (6) (خوئی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاطاً غسل کند و در پاکی در بین ، عبادتهای خود را به جا آورد و آن چه را بر حائض حرام است ترک نماید.

(سیستانی :) باید هم چنان که گذشت احتیاطاً غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد و آن چه بر حائض حرام است ترک نماید.

[مسأله 506 اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست ]

مسأله 506 اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست ، باید (1) قدری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد (2). پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد و اگر پاک نبود (3) (اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد (4))، چنانچه در حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است (5) باید صبر کند که اگر پیش از ده روز پاک شد، غسل کند و اگر سر ده روز (6) پاک شد، یا خون او از ده گذشت ، سرِ ده روز (7) غسل نماید و اگر عادتش کمتر از ده روز است ، در صورتی که بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز (8) پاک می شود، نباید غسل کند (9) و اگر احتمال دهد خون او از ده روز می گذرد احتیاط واجب آن است که تا یک روز عبادت را ترک کند و بعد از آن می تواند تا ده روز عبادت را ترک کند ولی بهتر است تا ده روز کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهای مستحاضه را انجام دهد (10) پس اگر پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز (11) از خون پاک شد تمامش حیض است و اگر ده روز گذشت ، باید عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و عبادتهایی را که بعد از روزهای عادت به جا نیاورده قضا نماید. (1) (تبریزی :) بنا بر احتیاط لازم باید .. (2) (سیستانی :) یا باید عبادتها را احتیاطاً انجام دهد یا استبراء کند و جایز نیست بدون استبراء عبادتها را ترک کند، و استبراء این است که قدری پنبه داخل فرج نماید و مقداری صبر نماید (و اگر عادت او چنین است که خون او در صورت کوتاهی اثناء حیض قطع می شود هم چنان که در بعضی زنان گفته شده است باید بیش از آن مقدار صبر کند) و بعد بیرون آورد .. (3) (زنجانی :) چنانچه در عدد حیض عادت داشته باشد، به مقدار عدد عادت را حیض قرار می دهد، و مستحب است تا ده روز، استظهار نماید. و اگر عادت ندارد، اقسام و تفاصیلی دارد که در مسائل مضطربه و مبتدئه و ناسیه گذشت . [پایان مسأله ]

ص: 295

(4) (مکارم :) باید مطابق احکامی که سابقاً در باره حائض گفته شد عمل نماید. [پایان مسأله ] (فاضل :) اگر چه به خون زرد رنگی هم آلوده باشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (5) (سیستانی :) یا هنوز روزهای عادتش تمام نشده باشد .. (6) (7) (8) (گلپایگانی ، صافی :) آخر ده روز .. (9) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (10) (اراکی :) واجب است که تا یک روز عبادت را ترک کند و چنانچه خون قطع نشد مستحب ّ است یک روز دیگر عبادت را ترک کند و چنانچه بعد از آن هم قطع نشد یک روز دیگر و هم چنین تا ده روز عبادت را ترک کند ..

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که بعد از عادت ، یک روز یا دو روز عبادت را ترک کند، یا جمع کند بین ترک کارهایی که بر حائض حرام است و انجام کارهای مستحاضه ، و بعد از دو روز تا روز دهم کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نماید ..

(خوئی ، تبریزی :) باید یک روز عبادت را ترک کند و بعد جائز است احکام مستحاضه را جاری کند و احوط این است که تا روز دهم بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند و این حکم مختص زنی است که قبل از عادت مُستمرّه الدم نبوده و الا بعد از گذشتن عادت جایز نیست عبادت را ترک کند. [پایان مسأله ] (11) (گلپایگانی ، صافی :) آخر ده روز ..

(بهجت :) مسأله زنی که در حیض عادت عددیه دارد اگر بیش از مقدار عادت خود خون دید در صورتی که نشانه های حیض را داشته باشد و بداند یا احتمال دهد که قبل از ده روز پاک خواهد شد، عبادتهای خود را ترک می کند و اگر در اثناء ده روز در ظاهر پاک شد، بنا بر احتیاط باید مقداری پنبه داخل فرج خود کرده کمی صبر کند و بعد بیرون آورد اگر پاک بود غسل می کند و اگر پاک نبود می تواند عبادتهای خود را ترک کند تا از داخل هم پاک شود ولی در صورتی که می داند خون بیش از ده روز ادامه خواهد داشت مقدار عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار می دهد.

[مسأله 507 اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند]

مسأله 507 اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است ، باید نماز و روزه ای را که در آن روزها به جا نیاورده (1) قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده (2)، چنانچه آن روزها را روزه گرفته باید قضا نماید. (3) (1) (گلپایگانی ، صافی :) باید نمازهایی که در آن روزها به جا نیاورده ..

(زنجانی :) باید نماز و روزه های واجبی را که در آن روزها به جا نیاورده .. (2) (زنجانی :) آن عبادتها باطل است . (3) (بهجت :) چنانچه آن روزها روزهایی بوده که باید روزه می گرفته ، واجب است قضا نماید.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 500.

ص: 296

نفاس

[مسأله 508 از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید]

مسأله 508 از وقتی که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون می آید هر خونی که زن می بیند، (اگر پیش از ده روز (1) یا سر ده روز (2) قطع شود (3)) خون نفاس است (4). و زن را در حال نفاس ، «نفساء» می گویند. (1) (تبریزی :) پیش از ده روز از تمام زاییدن .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) آخر ده روز .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (4) (سیستانی :) هر خونی که زن در فاصله ده روز می بیند، خون نفاس است ، به شرط آن که خون زایمان بر آن صدق کند ..

[مسأله 509 خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچّه می بیند]

مسأله 509 خونی که زن پیش از بیرون آمدن اوّلین جزء بچّه می بیند نفاس نیست .

[مسأله 510 لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد]

مسأله 510 لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد (1)، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) بلکه اگر ناتمام نیز باشد در صورتی که زاییدن صدق کند خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است . [پایان مسأله ] (سیستانی :) بلکه اگر ناتمام نیز باشد در صورتی که از حالت عَلَقه که خون بسته است و مُضغه که قطعه گوشت است گذشته باشد و بیفتد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است . (2) (بهجت :) بنا بر احوط. (فاضل :) خونی که تا ده روز همراه آن می بیند، خون نفاس است .

(مکارم :) مسأله در خون نفاس احتیاط واجب این است که خلقت بچه تمام باشد، بنا بر این اگر خون بسته ای از رحم خارج شود و بداند که اگر در رحم می ماند انسان می شد باید میان اعمال زنی که از خون پاک است و کارهایی که حائض ترک می کند جمع نماید.

[مسأله 511 ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید]

مسأله 511 ممکن است خون نفاس ، یک آن ، بیشتر نیاید، ولی بیشتر از ده روز نمی شود (1). (1) (تبریزی :) و مبدأ حساب ده روز، از تمام زاییدن است .

(سیستانی :) بیشتر از ده روز نفاس به حساب نمی آید.

[مسأله 512 هر گاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه ]

مسأله 512 هر گاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه ، یا چیزی که سقط شده اگر می ماند انسان می شد یا نه (1) لازم نیست وارسی کند و خونی که از او خارج می شود شرعاً خون نفاس نیست . (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) هر گاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه ، یا چیزی که سقط شده بچه است یا نه ..

(زنجانی :) هر گاه شک کند که چیزی سقط شده یا نه ، یا بداند چیزی سقط شده و شک کند که زاییدن صدق می کند .. (2) (تبریزی :) بلکه اگر در ایّام عادت باشد یا اوصاف حیض را داشته باشد حائض و در غیر این صورت استحاضه است به تفصیلی که در حیض گذشت .

ص: 297

[مسأله 513 توقّف در مسجد]

مسأله 513 توقّف در مسجد (1) و رساندن جایی از بدن به خط قرآن و کارهای دیگری که بر حائض حرام است ، بر نفساء هم حرام است و آن چه بر حائض واجب و مستحب ّ و مکروه است ، بر نفساء هم واجب و مستحب ّ و مکروه می باشد. (1) (فاضل :) و رفتن به مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ..

(زنجانی :) داخل شدن در مسجد الحرام و مسجد پیامبرصلی اللّه علیه و پیامبر صلی و سلم و نیز در سایر مساجد مگر در حال عبور ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله بنا بر احتیاط توقف در مسجد و کارهای دیگری که بر حائض حرام است ، بر نفساء هم حرام است و آن چه بر حائض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد.

(سیستانی :) مسأله آن چه بر حائض واجب است بر نفساء هم واجب می باشد و بنا بر احتیاط واجب توقف در مسجد و دخول آن بدون عبور و عبور از مسجدین (مسجد الحرام و مسجد پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم ) و خواندن آیات سجده واجب و تماس با خط قرآن و نام خدا بر نفساء حرام است .

[مسأله 514 طلاق دادن زنی که در حال نفاس می باشد]

مسأله 514 طلاق دادن زنی که در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند احتیاط واجب (1) آن است به دستوری که در احکام حیض (2) گفته شد کفاره بدهد. (1) (گلپایگانی ، اراکی ، فاضل ، مکارم ، زنجانی ، صافی ، نوری :) احتیاط مستحب ّ .. (2) (بهجت :) مسأله [452] ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله طلاق دادن زنی که در حال نفاس است (تبریزی : باطل ) و نزدیکی کردن با او، حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند، (خوئی : بدون اشکال ) کفاره ندارد.

(سیستانی :) ولی کفاره ندارد.

[مسأله 515 وقتی زن از خون نفاس پاک شد]

مسأله 515 وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد (1). و اگر (2) دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی که خون دیده (با روزهایی که در وسط پاک بوده (3)) روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد (4)، تمام آن نفاس است (5) و اگر روزهایی که پاک بوده روزه گرفته باشد باید (6) قضا نماید. (1) (فاضل :) و این غسل کفایت از وضو می کند .. (2) (مکارم :) قبل از گذشتن ده روز از ولادت .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (4) (فاضل :) چنانچه در فاصله کمتر از ده روز از هنگام زایمان خون دوّم قطع شود .. (5) (مکارم :) و روزهایی که در وسط پاک بوده عباداتش صحیح است .

(زنجانی :) چنانچه روزهایی که خون دیده بر روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است و در روزهایی که در وسط پاک بوده ، طاهر و عبادتهایی که انجام داده صحیح است .

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب روزهایی را که خون دیده نفاس قرار دهد و در روزهایی که در بین پاک بوده آن چه را بر نفساء حرام است ترک کند و عبادتهای خود را به جا آورد. (6) (خوئی ، تبریزی :) لازم است ..

ص: 298

(سیستانی :) مسأله زنی که عادت عددیّه ندارد، اگر خون او از ده روز تجاوز نکند، همه آن نفاس است ؛ پس اگر قبل از ده روز پاک شد، باید غسل کند و عبادتهای خود را به جا آورد. و اگر بعد ، یک بار یا بیشتر خون ببیند، چنانچه روزهایی را که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده ، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام خونهایی که دیده نفاس است و در روزهایی که پاک بوده ، باید احتیاطاً عبادتهای واجب را انجام دهد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک نماید؛ بنا بر این باید چنانچه روزه گرفته باشد، قضا نماید و اگر خونی که آخر دیده ، از ده روز تجاوز کرد باید مقداری از آن را که در ده روز دیده ، نفاس و آن چه بعد از آن است ، استحاضه قرار دهد.

[مسأله 516 اگر زن از خون نفاس پاک شود]

مسأله 516 اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست (1) باید (2) مقداری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند (3) که اگر پاک است (4)، برای عبادتهای خود غسل کند. (1) (زنجانی :) مانند زن حائض ..

(سیستانی :) یا باید احتیاطاً غسل کند و عبادتها را انجام دهد، یا باید استبراء کند و جایز نیست عبادتها را بدون استبراء ترک کند و کیفیّت استبراء در مسأله [506] گذشت . (2) (تبریزی :) بنا بر احتیاط لازم باید .. (3) [عبارت «و کمی صبر کند» در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (4) (فاضل :) کمی صبر کند اگر خون در مجرا نبود ..

[مسأله 517 اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد]

اشاره

مسأله 517 اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد (1) به اندازه روزهای عادت او نفاس (2) و بقیه استحاضه است و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد (3) و احتیاط مستحب ّ آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان ، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (مکارم ، سیستانی :) عادت عددیّه دارد .. (2) (فاضل :) و احتیاط واجب آن است که از روز بعد از عادت تا روز دهم زایمان عبادتهای خود را طبق احکام استحاضه به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند؛ .. (3) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و احتیاط مستحب در هر دو صورت آن است که بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان ، عبادتهای خود را طبق احکام استحاضه به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.

(سیستانی :) و اگر عادت خود را فراموش کرده باید عادت را با بالاترین عددی قرار دهد که احتمال می دهد ..

(خوئی ، تبریزی :) اگر عادت ندارد، به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده و تا ده روز احتیاط کند ..

(بهجت :) اگر عادت ندارد، تا ده روز بنا بر اظهر نفاس و بقیه استحاضه می باشد ..

ص: 299

مسائل اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 523 چنانچه زن نفساء در حیض عادت وقتیه عددیه دارد، باید به اندازه عدد روزهای عادت خود را نفاس قرار داده و بعد از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند (یعنی احتیاطاً خود را نفساء به شمار آورد چنانچه نظیر آن در مسأله [اختصاصی (487)، صفحه (273)] گذشت ) و بعد از ایامی که خون را نفاس قرار داده اگر خون ادامه داشت تا ده روز استحاضه و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته یا در ایام عادت یا یکی دو روز قبل باشد، حیض و گر نه ، آن هم استحاضه است .

(زنجانی :) مسأله 524 چنانچه زن نفساء در حیض عادت عددیه داشته باشد، باید به اندازه عدد عادت خود را نفاس قرار داده و بعد از آن مستحب است تا ده روز استظهار کند، و پس از ایامی که نفاس قرار داده اگر خون ادامه داشت تا ده روز استحاضه ، و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته ، حیض و گر نه ، آن هم استحاضه است .

(زنجانی :) مسأله 525 چنانچه زن نفساء در حیض عادت وقتیه داشته باشد، خونی را که تا ده روز می بیند خون نفاس و پس از آن در دهه دوم استحاضه ، و پس از آن ، چنانچه خون نشانه حیض را داشته باشد یا در ایام عادت یا یکی دو روز جلوتر باشد، حیض و گر نه ، آن هم استحاضه است .

[مسأله 518 زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است ]

مسأله 518 زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است ، اگر (1) بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند (2)، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد (3) و بعد از آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترک نماید (4) ( یا کارهای مستحاضه را انجام دهد، ولی ترک عبادت ، یک روز یا دو روز خیلی خوب است (5)) پس اگر از ده روز بگذرد روزهای عادتش حیض است (6) و بقیه استحاضه است و اگر عبادت را ترک کرده باید قضا کند. این مسأله در رساله آیات عظام : زنجانی و سیستانی نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر بعد از زایمان .. (2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) خون ببیند، .. (3) (خوئی ، تبریزی :) و بعد از آن واجب است یک روز عبادت را ترک نماید و بعد جایز است احکام مستحاضه را جاری یا این که عبادت را تا ده روز ترک نماید و اگر خون از ده روز بگذرد، باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد و عبادتهایی را که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید. مثلًا زنی که عادت او شش روز بوده اگر بیشتر از شش روز خون ببیند باید شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم نیز عبادت را ترک کند و در روز هشتم و نهم و دهم مخیّر است بین این که عبادت را ترک کند یا کارهای استحاضه را به جا آورد و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.

(گلپایگانی ، صافی :) و بعد از آن بنا بر احتیاط واجب تا دو روز عبادت را ترک نماید و بعد از دو روز تا روز دهم ، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک نماید و اگر از ده روز بگذرد استحاضه است و باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد و عبادتهایی را که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید مثلًا زنی که عادت او شش روز بوده

ص: 300

اگر بیشتر از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد و بنا بر احتیاط واجب در روز هفتم و هشتم عبادت را ترک کند و در روز نهم و دهم کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک نماید و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عادت او استحاضه می باشد.

(بهجت :) در صورتی که از ده روز بیشتر نشود بنا بر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار می دهد. [پایان مسأله ] (4) (مکارم :) تا روز دهم بنا بر احتیاط واجب ترک عبادت کند .. (5) (اراکی :) ترک عبادت یک روز واجب ، و دو روز تا ده روز خوب است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست .] (6) (نوری :) به مقدار روزهای عادتش نفاس است ..

(مکارم :) فقط به اندازه روزهای عادتش نفاس است .. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله (517).

[مسأله 519 زنی که در حیض عادت دارد]

مسأله 519 زنی که در حیض عادت دارد، اگر بعد از زاییدن تا یک ماه یا بیشتر از یک ماه پی در پی خون ببیند به اندازه روزهای عادت او نفاس است و ده روز از خونی که بعد از نفاس می بیند (1) اگر چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است ، مثلًا زنی که عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن است ، اگر روز دهم ماه زایید و تا یک ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتّی خونی که در روزهای عادت خود که از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که می بیند در روزهای عادتش باشد، حیض است چه نشانه های حیض را داشته باشد یا نداشته باشد (2) و اگر در روزهای عادتش نباشد اگر چه نشانه های حیض را داشته باشد، باید آن را استحاضه قرار دهد (3). این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) به اندازه روزهای عادت او نفاس است و خونی که بعد از نفاس تا ده روز می بیند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین است اگر در روزهای عادتش نباشد ولی نشانه حیض داشته باشد و اگر بعد از گذشتن ده روز از نفاس ، در روزهایی که عادت حیض او نباشد، خونی ببیند که نشانه حیض نداشته باشد، باید احتیاطاً تا وقتی که ممکن است آن خون حیض باشد، آن چه را بر حائض حرام است ترک کند و کارهای مستحاضه را به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است اگر در روزهای عادتش نباشد ولی نشانه های حیض را داشته باشد اما اگر خونی که بعد از گذشتن ده روز از نفاس می بیند در روزهای عادت حیض او نباشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد استحاضه است . (3) (اراکی :) اگر نشانه های حیض را داشته باشد حیض و گر نه استحاضه قرار دهد.

(فاضل :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (514)، صفحه (305).

(مکارم :) مسأله بسیاری از زنان بعد از وضع حمل یک ماه یا بیشتر خون می بینند، چنین زنانی اگر در حیض عادت دارند باید به تعداد روزهای عادتشان «نفاس » قرار دهند و بعد از آن

ص: 301

تا ده روز حکم استحاضه دارد بعد از گذشتن ده روز اگر هم زمان با ایّام عادت حیضش باشد، باید مطابق احکام حائض عمل کند (خواه نشانه های خون حیض را داشته باشد یا نه ) و اگر همزمان با ایّام عادتش نباشد حکم استحاضه دارد، مگر این که خون دارای نشانه های حیض باشد.

(سیستانی :) مسأله زنی که در حیض عادت عددیه دارد، اگر بعد از زاییدن تا یک ماه یا بیشتر از یک ماه پی در پی خون ببیند، به اندازه روزهای عادت او نفاس است و خونی که بعد از نفاس تا ده روز می بیند اگر چه عادت وقتیه هم داشته باشد و خون در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است ، مثلًا زنی که عادت حیض او از بیستم هر ماه تا بیست و هفتم آن ماه است اگر روز دهم ماه زایید و تا یک ماه یا بیشتر پی در پی خون دید، تا روز هفدهم نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی که در روزهای عادت خود که از بیستم تا بیست و هفتم است می بیند، استحاضه می باشد، و بعد از گذشتن ده روز اگر عادت وقتیه داشته باشد و خونی را که می بیند در روزهای عادتش نباشد. باید منتظر روزهای عادتش شود هر چند که انتظارش یک ماه یا بیشتر طول بکشد هر چند که خون در این مدت دارای نشانه های حیض باشد و اگر صاحب عادت وقتیه نباشد باید حیض خود را چنانچه ممکن است با نشانه های آن تعیین کند روش آن در مسأله [489] گذشت و اگر ممکن نیست مثل این که همه خونی را که ده روز بعد از نفاس می بیند یکسان باشد و یک ماه یا چند ماه به همین صفت ادامه پیدا کند باید در هر ماه ، حیض بعضی از خویشان خود را برای خویش حیض قرار دهد به تفصیلی که در مسأله [489] گذشت و اگر ممکن نیست ، عددی را که مناسب با خود می داند اختیار نماید و توضیح آن در مسأله [اختصاصی (481)، صفحه (285)] گذشت .

[مسأله 520 زنی که در حیض عادت ندارد]

اشاره

مسأله 520 زنی که در حیض عادت ندارد، (1) اگر بعد از زایمان تا یک ماه یا بیشتر از یک ماه خون ببیند، ده روز اول آن نفاس (2) و ده روز دوم آن استحاضه است (3) و خونی که بعد از آن می بیند، اگر نشانه حیض را داشته باشد (4) حیض و گر نه آن هم استحاضه می باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) زنی که در حیض عادت عددیّه ندارد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) حکم ده روز اوّل آن در مسأله [517] گذشت .. (3) (سیستانی :) و امّا خونی که بعد از آن می بیند ممکن است حیض باشد و ممکن است استحاضه باشد و برای تعیین حیض باید به دستوری که در مسأله پیش گفته شد رفتار نماید. (4) (خوئی ، تبریزی :) یا در وقت عادتش باشد ..

(فاضل :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (514)، بعد از همین مسأله .

(زنجانی :) مسأله زنی که در حیض عادت ندارد، یا عادت خود را فراموش کرده است ، خونی را که تا ده روز بعد از زایمان می بیند خون نفاس ، و پس از آن تا ده روز استحاضه و پس از آن اگر خون نشانه حیض را داشته باشد، حیض و گر نه استحاضه است .

ص: 302

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 514 بین نفاس و حیض که زن بعد از آن می بیند باید ده روز فاصله باشد پس خونی که زن قبل از گذشت ده روز از گذشت ایام نفاس می بیند استحاضه است هر چند در ایام عادت باشد و در مورد لزوم فاصله شدن ده روز پاکی بین حیض سابق و نفاس اشکال است و احتیاط ترک نشود.

احکام بانوان (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 216 زنی که از ذریّه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله است ]

س 216: مادرم از ذریّه پیامبر اکرم « صلی اللّه علیه و آله » است . آیا من نیز از سادات محسوب می شوم ؟ آیا می توانم عادت ماهیانه ام را تا شصت سالگی ، حیض قرار دهم و در آن ایام نماز و روزه خود را انجام ندهم ؟

ج : زنی که پدرش هاشمی نیست هر چند مادرش از سادات باشد اگر بعد از پنجاه سالگی خونی را مشاهده کند، محکوم به استحاضه است .

[س 217 اگر زنی که به خاطر نذر روزه روز معینی روزه دار است ]

س 217: اگر زنی که به خاطر نذر روزه روز معینی روزه دار است ، در حال روزه حیض شود، چه تکلیفی دارد؟

ج : روزه اش با عادت شدن ، و لو در یک جزء از روز باشد، باطل می شود و قضای آن روز بعد از پاک شدن بر او واجب است .

[س 218 لکه هایی که زن بعد از یقین به پاک شدن می بیند]

س 218: لکه هایی که زن بعد از یقین به پاک شدن می بیند، با توجه به این که آن لکه ها نه اوصاف خون را دارند و نه خون مخلوط با آب را ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر خون نباشد حکم حیض را ندارد، و اگر خون باشد اگر چه به صورت لکّه های زرد رنگ و از ده روز تجاوز نکند همه آن لکّه ها محکوم به حیض است ، و تشخیص این موضوع به عهده زن است .

[س 219 جلوگیری از عادت ماهیانه به وسیله دارو]

س 219: جلوگیری از عادت ماهیانه به وسیله دارو به خاطر روزه ماه رمضان چه حکمی دارد؟

ج : اشکال ندارد.

[س 220 اگر زنی در ایام بارداری به خون ریزی کمی مبتلا شود]

س 220: اگر زنی در ایام بارداری به خون ریزی کمی مبتلا شود ولی باعث سقط حمل او نگردد، آیا غسل بر او واجب می شود یا خیر؟ وظیفه او چیست ؟

ج : خونی که زن در ایام بارداری می بیند اگر صفات و شرائط حیض را داشته باشد، و یا در زمان عادت بوده و سه روز اگر چه در باطن استمرار داشته باشد خون حیض است و الا استحاضه خواهد بود.

[س 221 زنی دارای عادت ماهیانه معینی مثلًا هفت روز است ]

س 221: زنی دارای عادت ماهیانه معینی مثلًا هفت روز است ، به علت گذاشتن دستگاه جلوگیری از حاملگی ، هر بار دوازده روز خون می بیند. آیا خونی که از روز هفتم به بعد می بیند خون حیض است یا استحاضه ؟

ج : اگر خون تا روز دهم قطع نشود، خونی که در ایام عادت می بیند خون حیض است و باقی استحاضه خواهد بود.

ص: 303

[س 222 دخول در حرم امام زادگان برای زنی که در حال حیض و یا نفاس است ]

س 222: آیا جایز است زنی که در حال حیض و یا نفاس است داخل حرم امام زادگان «علیهم السلام » شود؟

ج : جایز است .

[س 223 زنی که عمل کورتاژ سقط جنین را انجام داده ]

س 223: زنی که عمل کورتاژ (سقط جنین ) را انجام داده ، در حال نفاس است یا خیر؟

ج : بعد از سقط جنین و لو به صورت علقه باشد اگر خونی را مشاهده کرد، محکوم به نفاس است .

[س 224 خونی که زن در سن یائسگی می بیند]

س 224: خونی که زن در سن یائسگی می بیند، چه حکمی دارد؟ و وظیفه شرعی او چیست ؟

ج : محکوم به استحاضه است .

[س 225 استفاده از داروهای ضد حاملگی ]

س 225: یکی از راههای جلوگیری از حاملگی های ناخواسته ، استفاده از داروهای ضد حاملگی است . زنهایی که از این داروها استفاده می کنند لکه های خونی را در ایام عادت و غیر آن مشاهده می کنند. این لکه ها چه حکمی دارد؟

ج : اگر این لکه ها واجد شرایط شرعی حیض نباشد، حکم حیض را ندارد، بلکه محکوم به استحاضه است .

غسل مس ّ میّت

[مسأله 521 اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده و غسلش نداده اند مس ّ کند]

مسأله 521 اگر کسی بدن انسان مرده ای را که سرد شده (1) و غسلش نداده اند مس ّ کند یعنی جایی از بدن خود را به آن برساند باید غسل مس ّ میّت نماید (2)، چه در خواب مس ّ کند چه در بیداری با اختیار مس ّ کند یا بی اختیار ( حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان میّت برسد باید غسل کند (3)) ولی اگر حیوان مرده ای را مس ّ کند غسل بر او واجب نیست (4). (1) (بهجت :) چه مسلمان باشد چه کافر .. (2) (مکارم :) خواه با اختیار باشد یا بی اختیار، حتی اگر ناخن او به ناخن میّت برسد غسل واجب است . [پایان مسأله ] (3) (اراکی :) و این حکم اختصاص به مُرده انسان دارد.

(نوری :) باید بنا بر احتیاط واجب غسل کند .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید غسل کند ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (4) (بهجت :) و اگر وظیفه به جای غسل ، تیمم دادن میّت است اگر بعد از تیمّم ، کسی به میّت مثلًا دست بزند بنا بر اظهر غسل کردن بر او واجب نمی شود اگر چه احتیاط مستحب ّ این است که غسل کند.

[مسأله 522 برای مس ّ مرده ای که تمام بدن او سرد نشده غسل واجب نیست ]

مسأله 522 برای مس ّ مرده ای که تمام بدن او سرد نشده ، غسل واجب نیست اگر چه جایی را که سرد شده مس ّ نماید.

[مسأله 523 اگر موی خود را به بدن میّت برساند]

مسأله 523 اگر موی خود را به بدن میّت برساند (1) یا بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند (2)، غسل واجب نیست (3). (1) (مکارم :) یا دست به موی میّت برساند احتیاط واجب آن است که غسل کند. (2) (خوئی :) چنانچه مو به حدّی بلند باشد که عرفاً مس ّ میّت بر او صدق نکند .. (3) (فاضل :) مگر این که آن قدر موی کوتاه باشد که مس ّ میت بر آن صدق بنماید.

ص: 304

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) احتیاط واجب آن است که غسل کند.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط غسل کند و لکن آن غسل برای نماز کافی نیست مگر آن که موی خود و موی میّت بلند نباشد که در این صورت غسل مس ّ میّت برای نماز کافی است .

(اراکی :) مسأله اگر موی خود را به بدن میّت برساند، غسل واجب نیست مگر آن که عرفاً بگویند مس ّ میّت شده مثل قسمت پایان مو که روی پوست را گرفته است و هم چنین اگر بدن خود را به موی میّت یا موی خود را به موی میّت برساند، غسل واجب نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر موی ریز خود را به بدن میت برساند، یا بدن خود را به موی ریز میت یا موی ریز خود را به موی ریز میت برساند احتیاط آن است که غسل کند و این حکم در موهای بلند جاری نیست بلکه غسل مطابق احتیاط استحبابی است .

[مسأله 524 مس ّ بچه مرده ]

مسأله 524 برای مس ّ بچه مرده ، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده غسل مس ّ میّت واجب است (1) (بلکه بهتر است (2) برای مس ّ بچه سقط شده ای که از چهار ماه کمتر دارد غسل کرد (3)) بنا بر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده (4) به دنیا بیاید (5)، مادر او باید (6) غسل مس ّ میّت کند (7)، بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و اگر کمتر از چهار ماه تمام باشد، احتیاط مستحب غسل است . هر گاه بچه چهار ماهه ای یا بیشتر، مرده بدنیا بیاید، مادر او بنا بر احتیاط واجب باید غسل مس ّ میت کند. [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) بلکه بنا بر احتیاط مستحب .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (4) (تبریزی :) و بدنش سرد شده .. (5) (خوئی :) و بدنش سرد شده و ظاهر بدن مادر را مس ّ کند .. (زنجانی :) و بدنش سرد شده باشد .. (6) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (7) (خویی ، تبریزی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی :) مسأله برای مس بچه مرده ، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده و یا خلقتش تمام شده اگر چه کمتر از چهار ماهه باشد غسل واجب است بلکه بنا بر احتیاط مستحب ، برای مس ّ بچه سقط شده ای که از چهار ماه کمتر دارد و خلقتش هم تمام نشده باید غسل کرد. بنا بر این اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید، بنا بر احتیاط واجب مادر او باید غسل مس ّ میّت کند و هم چنین اگر بچّه کمتر از چهار ماه داشته باشد ولی خلقتش تمام باشد که در این صورت نیز بنا بر احتیاط واجب مادر او باید غسل مس ّ میت نماید.

(صافی :) اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنیا بیاید و بدنش سرد شده باشد و ظاهر بدن مادر را مس ّ کند، مادر او باید غسل مس ّ میّت کند ..

(سیستانی :) مسأله اگر بچه ای مرده به دنیا بیاید بنا بر احتیاط واجب باید مادرش غسل کند و اگر مادر مرده باشد، بچه باید پیش از بلوغ بنا بر احتیاط واجب غسل کند.

ص: 305

[مسأله 525 بچه ای که بعد از مردن مادر به دنیا می آید]

مسأله 525 بچه ای که بعد از مردن مادر (1) به دنیا می آید، (2) وقتی بالغ شد واجب است غسل مس ّ میّت کند. (3) (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و سرد شدن بدنش .. (2) (خوئی ، سیستانی :) چنانچه ظاهر بدن مادر را مس ّ نماید .. (3) (سیستانی :) بلکه اگر ظاهر بدنش را هم مس ّ ننموده باشد باید بنا بر احتیاط بعد از بلوغ ، غسل مس ّ میّت نماید. (تبریزی :) و اگر بعد از ممیز شدن و قبل از بلوغ غسل کند کافی است .

(اراکی ، گلپایگانی ، مکارم ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید غسل مس ّ میّت کند.

(زنجانی :) مسأله بچه ای که بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنیا می آید، بنا بر احتیاط وقتی بالغ شد، لازم است غسل مس ّ میّت کند و اگر در هنگامی که ممیز بود غسل کند، غسلش صحیح بوده ، نیازی به غسل مجدد ندارد.

[مسأله 526 اگر انسان میّتی را که سه غسل او کاملًا تمام شده مس ّ نماید]

مسأله 526 اگر انسان ، میّتی را که سه غسل او کاملًا تمام شده مس ّ نماید، غسل بر او واجب نمی شود (1)، ولی اگر پیش از آن که غسل سوم تمام شود جایی از بدن او را مس ّ کند اگر چه غسل سوم آنجا تمام شده باشد باید غسل مس ّ میّت نماید. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 527 اگر دیوانه یا بچه نابالغی میّت را مس ّ کند]

مسأله 527 اگر دیوانه یا بچه نابالغی ، میّت را مس ّ کند، بعد از آن که آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد باید غسل مس ّ میّت نماید (1). (1) (مکارم ، سیستانی :) و اگر کودک ممیّز غسل کند، غسل او صحیح است .

(فاضل :) و اگر بچه نابالغ در حالی که ممیز است غسل کند غسلش صحیح است .

(زنجانی :) و اگر بچه هنگامی که ممیز است غسل کند غسل او صحیح است و نیازی به غسل مجدد ندارد.

[مسأله 528 اگر از بدن زنده قسمتی که دارای استخوان است جدا شود]

مسأله 528 اگر از بدن زنده (1) قسمتی که دارای استخوان است جدا شود (2) و (3) (پیش از آن که قسمت جدا شده را غسل دهند (4))، انسان آن را مس ّ نماید، باید غسل مس ّ میّت کند (5). ولی اگر قسمتی که جدا شده ، استخوان نداشته باشد، برای مس ّ آن غسل واجب نیست (6). و از بدن مرده ای که غسلش نداده اند اگر چیزی جدا شود که در حال اتّصال ، مس ّ آن موجب غسل می شد، بعد از انفصال نیز، مس ّ آن موجب غسل است . (1) (آیات عظام :) یا مرده ای که غسلش نداده اند ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند .. (2) (مکارم :) مثلًا یک دست و یا حتی یک انگشت ..

(سیستانی :) اگر از بدن زنده یا مرده ای که غسلش نداده اند قسمتی جدا شود .. (3) (زنجانی :) و پس از سرد شدن و .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (5) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 306

(نوری :) ولی قسمتی که از زنده جدا شده اگر قطعه ای مشتمل بر استخوان باشد برای مس ّ آن غسل واجب است ، امّا اگر تنها استخوان باشد برای مس ّ آن غسل واجب نیست .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط باید غسل مس ّ میّت کند ..

(سیستانی :) لازم نیست غسل مس ّ میّت کند هر چند که آن قسمت دارای استخوان باشد ولی اگر میتی قطعه قطعه شده باشد و کسی همه یا معظم آنها را مس ّ کند غسل واجب است . [پایان مسأله ] (6) (خوئی ، اراکی ، فاضل ، تبریزی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) هم چنین برای مس ّ استخوان تنها یا دندان که از مرده یا زنده جدا شده ، غسل لازم نیست . [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) اگر از میت جدا شده ، بنا بر احتیاط واجب غسل مس ّ میت نماید. [پایان مسأله ]

[مسأله 529 برای مس ّ استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد]

مسأله 529 برای مس ّ استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند باید (1) غسل کرد (2)، ولی برای مس ّ استخوان و دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست (3). (1) (فاضل ، بهجت :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (2) (فاضل :) و هم چنین برای مس ّ استخوانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد بنا بر احتیاط واجب باید غسل کرد ولی برای مس دندانی که از انسان زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نیست .

(نوری :) برای مس ّ استخوان و دندان و هر چیزی که از مرده جدا شده و آن را غسل نداده اند هر چند قطعه گوشتی بدون استخوان هم باشد بجز مو باید غسل کرد .. (3) (بهجت :) برای مس ّ استخوانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد بنا بر أحوط غسل واجب است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 528.

(گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) مسأله برای مس ّ استخوانی که گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند چه از مرده جدا شده باشد چه از زنده ، بنا بر احتیاط واجب باید غسل کرد و هم چنین است برای مس ّ دندانی که از مرده جدا شده ، در صورتی که آن مرده را غسل نداده باشند، ولی برای مس ّ دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، یا گوشت آن خیلی کم است ، غسل واجب نیست .

(سیستانی :) برای مس استخوانی که آن را غسل نداده اند ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) غسل واجب نیست و هم چنین است برای مس ّ دندانی که از مرده یا زنده جدا شده باشد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط باید غسل کرد ..

(زنجانی :) در صورتی که آن را ..

[مسأله 530 غسل مس ّ میّت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند]

مسأله 530 غسل مس ّ میّت را باید مثل غسل جنابت انجام دهند (1) ولی کسی که غسل مس ّ میّت کرده ، اگر بخواهد نماز بخواند، باید وضو هم بگیرد. (2)

ص: 307

(1) (فاضل ، سیستانی :) و این غسل کفایت از وضو هم می کند.

(مکارم :) و کفایت از وضو نیز می کند هر چند احتیاط مستحب ّ آن است که وضو بگیرد. (2) (بهجت :) بنا بر أحوط.

گلپایگانی (، صافی :) باید اگر وضو نداشته وضو هم بگیرد و اگر وضو داشته ، چون باطل شدن وضو به مس ّ میّت محل ّ تأمّل است بنا بر احتیاط وضو هم بگیرد.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) احتیاط مستحب ّ آن است که وضو هم بگیرد (تبریزی : ولی در مواردی که غسل مس ّ میت بنا بر احتیاط است ، باید برای نماز وضو بگیرد).

(نوری :) وضو برای او لازم نیست هر چند احتیاط مستحب در گرفتن وضو نیز هست .

[مسأله 531 اگر چند میّت را مس ّ کند]

مسأله 531 اگر چند میّت را مس ّ کند یا یک میّت را چند بار مس ّ نماید، یک غسل کافی است .

[مسأله 532 برای کسی که بعد از مس ّ میّت غسل نکرده است ]

مسأله 532 برای کسی که بعد از مس ّ میّت غسل نکرده است ، توقف در مسجد (1) و جماع و خواندن سوره هایی (2) که سجده واجب دارد (3)، مانعی ندارد (4)، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند (5) و وضو بگیرد (6). (1) (زنجانی :) بودن در مسجد و لو در غیر حال مرور .. (2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) خواندن آیه هایی .. (3) (زنجانی :) حتی آیه های سجده آن .. (4) (بهجت :) جایز بودن توقف در مسجد و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد، خالی از وجه نیست گر چه احتیاط در اجتناب است ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند بلکه وضو نیز بنا بر احتیاط بگیرد. (5) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (6) (فاضل :) باید غسل کند و بهتر است وضو هم بگیرد.

(گلپایگانی :) باید غسل کند و راجع به وضو به دستور مسأله پیش رفتار نماید.

(مکارم :) مسأله کسی که غسل مس میّت بر او واجب شده ، می تواند به مسجد برود و سوره هایی که سجده واجب دارد بخواند و با هم سر خود نزدیکی نماید، ولی برای نماز و مانند آن باید غسل کند، یعنی کسی که غسل مس ّ میّت بر او است مانند کسی است که وضو ندارد.

[احکام میت ]

[احکام اموات از رساله حضرت امام ]

احکام محتضر
[مسأله 533 مسلمانی را که محتضر است ]

مسأله 533 مسلمانی را که (1) محتضر است یعنی در حال جان دادن می باشد (2) مرد باشد یا زن ، بزرگ باشد یا کوچک ، باید (3) به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد (4) و اگر خواباندن او کاملًا به این طور ممکن نیست بنا بر احتیاط واجب (5) تا اندازه ای که ممکن است باید (6) به این دستور عمل کنند (7) و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد (8) به قصد احتیاط (9) او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم نشود،

ص: 308

(باز به قصد احتیاط (10)) او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ ، رو به قبله بخوابانند. (1) (اراکی ، سیستانی :) مؤمنی که .. (2) (مکارم :) محتضر یعنی : کسی که در حال جان دادن است .. (3) (اراکی ، بهجت ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط در صورت امکان باید ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب در صورت امکان .. (4) (خوئی ، بهجت ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و بعید نیست که بر خود محتضر هم این کار لازم باشد. [پایان مسأله ] (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید او را به پشت بخوابانند و پای او را به طرف قبله کنند .. (5) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (6) [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (7) (مکارم :) و اگر ممکن نشد رو به قبله بنشانند و اگر آن هم ممکن نیست به پهلوی راست ، یا به پهلوی چپ رو به قبله بخوابانند. (8) (اراکی :) اگر اذیت نمی شود .. (9) (گلپایگانی :) باید .. (صافی :) بهتر است .. (10) (اراکی :) اگر اذیت نمی شود باز به قصد احتیاط .. (گلپایگانی :) باید ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه صافی نیست ]

[مسأله 534 احتیاط واجب آن است که تا وقتی او را از محل احتضار حرکت نداده اند رو به قبله باشد]

مسأله 534 احتیاط واجب آن است که تا وقتی او را از محل احتضار حرکت نداده اند رو به قبله باشد و بعد از حرکت دادن ، این احتیاط واجب نیست (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) هر چند مراعات آن مطلوب است .

(گلپایگانی ، فاضل :) مسأله احتیاط واجب آن است که تا وقتی غسل میّت تمام نشده او را رو به قبله بخوابانند ولی بعد از آن که غسلش تمام شد بهتر است او را مثل حالتی که بر او نماز می خوانند بخوابانند.

(خوئی ، تبریزی :) اولی آن است ..

(صافی :) احتیاط آن است ..

(سیستانی :) بهتر آن است تا وقتی غسل میّت تمام نشده ، نیز او را به نحوی که در مسأله قبل گفته شد رو به قبله بخوابانند ..

(زنجانی :) احتیاط واجب آن است که بعد از مرگ ، تا بلند کردن جنازه او را رو به قبله بخوابانند، به گونه ای که در مسأله پیش گفته شد، هم چنین بنا بر احتیاط مستحب در حال غسل نیز تا وقتی که غسل تمام نشده او را رو به قبله بخوابانند ..

(مکارم :) مسأله مستحب است که میت را تا وقتی از محل مردن حرکت نداده اند رو به قبله باشد.

[مسأله 535 رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است ]

مسأله 535 رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است (1) و اجازه گرفتن از ولی ّ او لازم نیست . (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 309

(1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (صافی :) بنا بر احتیاط واجب .. (2) (نوری :) هر چند که اولی است .

(اراکی :) از ولی ّ او در صورت امکان باید اجازه گرفت .

(خوئی ، تبریزی :) اجازه گرفتن از ولی ّ او احوط است .

(گلپایگانی :) بنا بر احتیاط لازم باید ( (صافی :) بنا بر احتیاط) تا ممکن می شود از ولی ّ او اذن بگیرد.

(سیستانی :) چنانچه بدانند خود محتضر راضی است و قاصر هم نباشد برای این کار لازم نیست از ولی ّ او اجازه بگیرند و در غیر این صورت اجازه گرفتن از ولی ّ او بنا بر احتیاط، لازم است .

(زنجانی :) مسأله بر هر مسلمان شایسته است محتضر را رو به قبله کند و این کار مطابق احتیاط استحبابی است ، و بنا بر احتیاط استحبابی از ولی ّ محتضر اجازه بگیرند.

[مسأله 536 مستحب ّ است شهادتین و اقرار به دوازده امام ع ]

مسأله 536 مستحب ّ است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقّه را ، به کسی که در حال جان دادن است طوری تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب ّ است چیزهایی را که گفته شد تا وقت مرگ تکرار کنند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 537 مستحب ّ است دعاها را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد]

مسأله 537 مستحب ّ است این دعاها را طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد (1): اللّهُم َّ اغفِر لِی َ الکَثیرَ مِن مَعاصِیک َ وَ اقبَل مِنِّی الیَسِیرَ مِن طاعَتِک َ یا مَن یَقبَل ُ الیَسیرَ وَ یَعفُو عَن ِ الکَثِیِر اقبَل مِنِّی الیَسیرَ و اعف ُ عَنِّی الکَثیرَ انَّک انت َ العَفُوُّ الغَفُورُ اللّهُم َّ ارحَمنی فَانَّک َ رَحیم ٌ (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، نوری :) مستحب ّ است این دعاها را به محتضر تلقین کنند: .. (2) (مکارم :) و بهتر است که خودش نیز بخواند.

[مسأله 538 مستحب ّ است کسی را که سخت جان می دهد]

مسأله 538 مستحب ّ است کسی را که سخت جان می دهد، (1) اگر ناراحت نمی شود به جایی که نماز می خوانده ببرند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) او را به محل ّ نمازش ببرند.

[مسأله 539 مستحب ّ است برای راحت شدن محتضر]

مسأله 539 مستحب ّ است (1) برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه «یس ، و الصّافات و احزاب » و «آیه الکرسی » و (آیه پنجاه و چهارم از سوره «اعراف » (2) و سه آیه آخر سوره «بقره » بلکه (3)) هر چه از قرآن ممکن است بخوانند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) شایسته است .. (2) اراکی ، (فاضل :) یعنی آیه إِن َّ رَبَّکُم ُ اللّه ُ الَّذِی خَلَق َ السَّموات ِ .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ]

[مسأله 540 تنها گذاشتن محتضر]

مسأله 540 تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین (1) روی شکم او و بودن جُنُب و حائض نزد او و هم چنین حرف زدن زیاد و گریه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) گذاشتن چیزی .. (2) (مکارم :) تنها گذاشتن زنها نزد او را از مکروهات شمرده اند.

ص: 310

احکام بعد از مرگ
[مسأله 541 بعد از مرگ مستحب ّ است دهان میّت را هم بگذارند]

مسأله 541 بعد از مرگ مستحب ّ است دهان میّت را ، هم بگذارند که باز نماند و چشمها (1) و چانه میّت را ببندند و دست و پای او را دراز کنند (2) و پارچه ای روی او بیندازند (و اگر شب مرده است ، در جایی که مرده ، چراغ روشن کنند (3)) و برای تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند. و (4) در دفن او عجله نمایند، ولی اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود (5) و نیز اگر میّت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد (6)، باید به قدری دفن را عقب بیندازند، که پهلوی چپ او را (7) بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند (8). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، زنجانی ، تبریزی :) بعد از مرگ مستحب ّ است چشمها و لبها .. (2) (اراکی :) بعد از مرگ مستحب ّ است دهان میت و هم چنین چشم او را هم بگذارند که باز نماند و چانه میت را ببندند و پای او را دراز کنند و دستهای او را کنار پهلوهایش دراز کنند .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) و در تشییع ، آداب اسلام را رعایت کنند و از شرکت بانوان در تشییع که مکروه است مخصوصاً حرکت آنان جلوتر از مردان آن هم با مظاهر غیر اسلامی جلوگیری نمایند و منظره عبرت آور تشییع جنازه را به معصیت و تشبّه به عادات و رسوم کفار که حاکی از عدم استقلال فکری و نفوذ بیگانگان است آلوده نکنند و اجازه ندهند که آداب و رسوم مخالفین اسلام به اجتماع مسلمین راه پیدا کند. چه خوب است که مسلمین برای حفظ سنن مذهبی و استقلال فکری خود در همه شئون ، روش اولیاء اسلام علیهم السلام را سرمشق قرار دهند و از عواقب و خیم تشبّه به بیگانگان بپرهیزند و نیز مستحب است .. (5) (مکارم :) تا کاملًا معلوم شود .. (6) (مکارم :) یا احتمال زنده بودن او را بدهند، باید پهلوی چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند، سپس پهلو را بدوزند و چنانچه دسترسی به اهل اطّلاع بوده باشد این کار را زیر نظر آنها انجام دهند. (7) (زنجانی :) شکم او را .. (سیستانی :) پهلوی او را .. (8) (زنجانی :) شکم او را بدوزند.

احکام غسل و کفن و نماز و دفن میّت
[مسائلی در غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان ]

[مسأله 542 غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامی ]

مسأله 542 غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامی بر هر مکلّفی واجب است (1) و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده اند (2)، و بنا بر احتیاط واجب حکم مسلمانی هم که دوازده امامی نیست همین طور است . (1) (اراکی :) غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان بر هر مکلّفی واجب است ..

(گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، مکارم ، صافی ، زنجانی :) غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامی نباشد بر هر مکلّفی واجب است ..

ص: 311

(بهجت :) غسل ، کفن ، نماز و دفن مسلمان (یعنی میتی که به حسب اظهار شهادتین و عدم منافی ، حکم به اسلام او می شود) بر هر مکلّفی واجب است .. (2) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، زنجانی ، تبریزی ، فاضل ، مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) مسأله غسل و حنوط و کفن و نماز و دفن مسلمان اگر چه دوازده امامی نباشد، بر ولی ّ او واجب است . ولی ّ باید این کارها را یا خود انجام دهد یا دیگری را مأمور انجام آنها نماید و چنانچه شخصی این کارها را به اجازه ولی ّ انجام دهد از ولی ّ ساقط می شود، بلکه اگر دفن و مانند او را بدون اجازه ولی ّ انجام دهد از ولی ّ ساقط می شود و حاجت به اعاده آنها نیست و اگر میّت ولی ّ نداشته باشد یا آن که ولی ّ از انجام کارهای او امتناع کند، بر بقیه مکلّفین ، کفایتاً واجب است که کارهای او را انجام دهند و اگر بعضی انجام دهند از دیگران ساقط می شود و چنانچه هیچ کس انجام ندهد همه معصیت کرده اند و در صورت امتناع ولی ّ، اذن او معتبر نیست .

[مسأله 543 اگر کسی مشغول کارهای میّت شود]

مسأله 543 اگر کسی مشغول کارهای میّت شود بر دیگران واجب نیست اقدام نمایند، ولی اگر او عمل را نیمه کاره بگذارد، باید دیگران تمام کنند.

[مسأله 544 اگر انسان یقین کند که دیگری مشغول کارهای میّت شده ]

مسأله 544 اگر انسان یقین کند (1) که دیگری مشغول کارهای میّت شده ، واجب نیست به کارهای میّت اقدام کند (2)، ولی اگر شک یا گمان دارد (3)، باید اقدام نماید. (1) (سیستانی ، زنجانی :) اطمینان کند .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (زنجانی :) اگر شک یا گمان غیر اطمینانی دارد ..

(مکارم :) مسأله هر گاه شک کند کسی اقدام به کارهای میّت کرده است یا نه ، باید خودش اقدام کند.

[مسأله 545 اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میّت را باطل انجام داده اند]

مسأله 545 اگر کسی بداند غسل یا کفن یا نماز یا دفن میّت را باطل انجام داده اند باید دوباره انجام دهد (1) ولی اگر گمان دارد که باطل بوده یا شک دارد که درست بوده یا نه ، لازم نیست اقدام نماید. (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی اقدام به غسل یا کفن و نماز و دفن میّت کرده و ندانیم صحیح به جا آورده یا باطل ، باید بگوییم صحیح بوده ، اما اگر یقین داریم باطل انجام داده است باید دوباره انجام دهیم .

[مسأله 546 غسل و کفن و نماز و دفن میّت ]

مسأله 546 برای غسل و کفن و نماز و دفن میّت ، باید (1) از ولی ّ او اجازه بگیرند (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (2) (زنجانی :) باید رضایت ولی را احراز کنند.

(سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 542.

[مسأله 547 ولی ّ زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت می کند شوهر اوست ]

مسأله 547 ولی ّ زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت می کند شوهر اوست و بعد از او، مردهایی که از میّت ارث می برند مقدّم بر زنهای ایشانند و هر کدام که در ارث بردن مقدّم هستند در این امر نیز مقدمند.

ص: 312

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله ولی ّ زن ، شوهر اوست و بعد از او مردهایی که از میّت ارث می برند مقدّم بر زنهای ایشان هستند.

(زنجانی :) مسأله ولی ّ زن شوهر او است ، و بعد از او خویشاوندان نسبی به ترتیب طبقات ارث ، و در هر طبقه مردها بر زنها مقدّمند، و در صورت تعدد، بنا بر احتیاط از همه باید اجازه گرفته شود.

(مکارم :) مسأله شوهر نسبت به زن خود، از همه اولی است ، سپس کسانی که از میّت ارث می برند به ترتیبی که در ارث بیان شده ولایت بر میّت دارند و چنانچه در یک طبقه وارث مرد و زن باشند، احتیاط این است که از هر دو اجازه بگیرند.

(سیستانی :) مسأله ولی ّ زن ، شوهر اوست و در غیر این مورد وارث ، ولی ّ میت است به ترتیبی که در طبقات ارث خواهد آمد و در هر طبقه مردان بر زنان مقدّمند و در مقدّم بودن پدر میّت بر پسرش ، و جدّ او بر برادرش ، و برادر پدر و مادریش بر برادر پدری یا مادریش فقط، و برادر پدری او بر برادر مادریش ، و عموی او بر دائیش اشکال است پس در چنین موارد باید مقتضای احتیاط رعایت شود و اگر ولی ّ متعدد بود، اذن یکی از آنها کافی است .

مسأله اختصاصی

(سیستانی :) مسأله 536 بچه نابالغ و دیوانه ، ولایت انجام کارهای میّت را ندارند و هم چنین غائبی که نمی تواند شخصاً یا با مأمور کردن کسی دیگر متکفّل انجام آن کارها شود، ولایت ندارد.

[مسأله 548 اگر کسی بگوید من وصی یا ولی ّ میّتم ]

مسأله 548 اگر کسی بگوید من وصی یا ولی ّ میّتم یا ولی ّ میّت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میّت را انجام دهم (1)، چنانچه دیگری نمی گوید من ولی ّ یا وصی ّ میتم یا ولی ّ میّت به من اجازه داده است ، انجام کارهای میّت با اوست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و احتمال داده شود که راست می گوید، انجام کارهای میّت با او است مگر آن که کس دیگر بگوید که من وصی ّ یا ولی ّ میّت هستم یا از ولی ّ میّت اجازه دارم ، که در این صورت حرف کسی پذیرفته است که دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند.

(تبریزی :) چنانچه به حرف او اطمینان دارند یا میّت در تصرف او است یا این که دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند باید حرف او را قبول کرد.

(مکارم :) و بدن میّت در اختیار او است ، انجام کارهای میّت باید با اجازه او باشد.

(خوئی :) مسأله اگر کسی بگوید من ولی ّ میّت هستم یا ولی ّ میّت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن میّت را انجام دهم یا بگوید راجع به امور تجهیز میّت ، من وصی ّ او می باشم چنانچه به حرف او اطمینان دارند یا میّت در تصرف اوست یا این که دو نفر عادل بلکه یک نفر شخصی که مورد اطمینان باشد به گفته او شهادت دهند باید حرف او را قبول کرد.

(زنجانی :) یا این که دو مرد عادل ( (سیستانی :) یا این که دو نفر عادل ) به گفته او شهادت دهند، باید حرف او را قبول کرد.

ص: 313

[مسأله 549 اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولی ّ کس دیگری را معین کند]

مسأله 549 اگر میّت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غیر از ولی ّ، کس دیگری را معین کند (1)، (احتیاط واجب (2) آن است که ولی ّ و آن کس هر دو اجازه بدهند (3)) و لازم نیست (4) کسی که میت او را برای انجام این کارها معین کرده ، این وصیت را قبول کند (5) ولی اگر قبول کرد، باید به آن عمل نماید (6). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ولایت این امور با اوست .. (صافی :) وصیت او صحیح است ..

(بهجت :) بنا بر أظهر لازم است آن شخص از ولی ّ میّت برای این کارها اجازه بگیرد. [پایان مسأله ] (مکارم :) مثلًا وصیّت کند فلان شخص بر من نماز بخواند، واجب است به آن عمل شود .. (2) (اراکی ، زنجانی :) احتیاط .. (3) (زنجانی :) و کسی که میت او را برای انجام این کارها معین کرده ، می تواند این وصیت را رد کند؛ ولی اگر آن را رد نکند یا ردّ آن به وصیت کننده نرسد تا بمیرد، لازم است وصی پس از مرگ به آن عمل کند.

(فاضل :) و اگر میت وصیت کند و فرزند خود را وصی قرار دهد بنا بر احتیاط واجب بر فرزند لازم است طبق وصیت پدر عمل کند و نمی تواند آن را قبول نکند امّا اگر غیر از فرزند خود کسی را وصی قرار دهد اگر او مطلع شود و در حال حیات وقتی که او می توانسته وصی دیگر انتخاب کند به او اطلاع دهد که حاضر نیست طبق وصیت او عمل کند مانعی ندارد و الّا باید طبق وصیت او عمل کند. (مکارم :) احتیاط مستحب آن است که از ولی ّ هم اجازه بگیرد ..

(صافی :) احتیاط آن است که ولی ّ هم به او در عمل به وصیّت اجازه بدهد ..

[ در رساله آیت اللّه نوری به جای قسمت داخل پرانتز آمده است : ولایت این امور با او است و مستحب است از ولی هم اجازه بگیرد] [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (4) (مکارم :) واجب نیست .. (5) (مکارم :) اگر چه قبول بهتر است .. (6) (گلپایگانی :) و هم چنین اگر بعد از موت از وصیت مطلع شد، احتیاط واجب عمل به وصیت است .

مسأله اختصاصی

اشاره

(مکارم :) مسأله 523 هر گاه بداند ولی ّ راضی است اما صریحاً با زبان اجازه نداده است همین اندازه که اجازه او از ظاهر حال نمایان باشد کافی است .

احکام غسل میّت

[مسأله 550 واجب است میّت را سه غسل بدهند]

مسأله 550 واجب است میّت را سه غسل بدهند. اول : به آبی که با سدر مخلوط باشد دوم : به آبی که با کافور مخلوط باشد. سوم : با آب خالص (1). (1) (مکارم :) ولی شهید و بعضی دیگر غسل ندارند که شرح آن بعداً خواهد آمد.

(بهجت :) و مراعات این ترتیب لازم است و در صورت بهم خوردن ترتیب ، از همان جا که بهم خورده اعاده کنند.

[مسأله 551 سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد]

مسأله 551 سدر و کافور باید به اندازه ای زیاد نباشد که آب را مضاف کند و به اندازه ای هم کم نباشد، که نگویند (1) سدر و کافور با آب مخلوط شده است .

ص: 314

(1) (بهجت :) که عرفاً نگویند ..

(مکارم :) مسأله مانعی ندارد سدر و کافور به اندازه ای باشد که آب را مضاف کند، ولی باید به اندازه ای کم نباشد که بگویند سدر و کافور با آب مخلوط نشده است و در صورتی که مضاف شود بهتر این است که میّت را اول با آن بشویند و بعد آب روی بدن او بریزند تا به صورت مطلق در آید.

[مسأله 552 اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود]

مسأله 552 اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پیدا نشود بنا بر احتیاط واجب باید (1) مقداری که به آن دسترسی دارند در آب بریزند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب ّ .. (2) (فاضل :) ولی آن قدر کم نباشد که آب سدر و کافور اصلًا صدق نکند.

(مکارم :) و اگر آن هم پیدا نشود، به جای آن با آب معمولی غسل دهند.

[مسأله 553 کسی که برای حج احرام بسته است ]

مسأله 553 کسی که برای حج (1) احرام بسته است اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد (2)، نباید او را با آب کافور غسل دهند و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند (3) و هم چنین اگر در احرام عمره پیش از کوتاه کردن مو، بمیرد. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) یا عمره .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (گلپایگانی :) اگر پیش از تمام کردن طواف حج یا عمره بمیرد ..

(صافی :) اگر پیش از انجام سعی در احرام حج و پیش از تقصیر در احرام عمره بمیرد ..

(مکارم :) کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است هر گاه پیش از تمام کردن طواف و قبل از حلال شدن بوی خوش بر او از دنیا برود .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، مکارم ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر کسی در حال احرام بمیرد، نباید او را با آب کافور غسل دهند، و به جای آن باید با آب خالص غسلش بدهند، مگر این که در احرام حج بوده و سعی را تمام نموده باشد که در این صورت با آب کافور باید غسلش دهند.

(سیستانی :) مگر این که در احرام حج ّ تمتّع بوده و طواف و نمازش و سعی را تمام نموده باشد، یا آن که در احرام حج ّ قران یا افراد بوده و حلق را انجام داده باشد، که در این دو صورت با آب کافور باید غسل دهند.

(زنجانی :) مگر این که در احرام حج بوده و حلق یا تقصیر و سعی بین صفا و مروه کرده باشد یا در احرام عمره مفرده بوده و حلق یا تقصیر نموده باشد.

[مسأله 554 اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود]

مسأله 554 اگر سدر و کافور یا یکی از اینها پیدا نشود یا استعمال آن جایز نباشد مثل آن که غصبی باشد، باید (1) به جای هر کدام که ممکن نیست میّت را با آب خالص غسل بدهند (2). (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط واجب .. (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط او را یک تیمم بدهند و .. (2) (زنجانی :) و بنا بر احتیاط مستحب یک تیمم نیز بنماید.

ص: 315

(بهجت :) و أقوی در مکان غسل این است که باید مباح باشد.

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط میّت را با آب خالص غسل داده و تیمم نیز بدهند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 552.

[مسأله 555 کسی که میّت را غسل می دهد]

مسأله 555 کسی که میّت را غسل می دهد، باید (1) مسلمان دوازده امامی و عاقل (2) باشد و مسائل غسل را هم بداند (3) و بنا بر احتیاط واجب بالغ باشد (4). (1) (نوری :) در حال اختیار باید .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) و بالغ ..

(زنجانی :) و بالغ یا ممیز بوده و غسل را درست انجام دهد ولی اگر میت مسلمان غیر دوازده امامی را هم مذهب ِ خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مسلمان دوازده امامی ساقط است . (3) (گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) ولی اگر میّت مسلمان غیر اثنا عشری را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد تکلیف از مؤمن اثنا عشری ساقط است . (4) (اراکی :) بنا بر احتیاط مستحب ّ بالغ باشد گر چه بچه ممیّز اگر مسائل غسل را بداند می تواند میّت را غسل دهد.

(سیستانی :) مسأله - کسی که میت را غسل می دهد باید عاقل و مسلمان باشد و بنا بر احتیاط واجب دوازده امامی باشد و نیز باید مسائل غسل را هم بداند و اگر بچه ممیّز بتواند غسل را به طور صحیح انجام دهد، کفایت می کند و چنانچه میّت مسلمان غیر اثنا عشری را ، هم مذهب خودش اگر چه بر طبق مذهبش غسل بدهد تکلیف از مؤمن اثنا عشری ساقط است ، مگر آن که ولی ّ آن میّت باشد که در این صورت تکلیف از او ساقط نمی شود.

(مکارم :) مسأله کسی که میت را غسل می دهد باید مسلمان و بالغ و عاقل باشد و مسائل لازم غسل را بداند و احتیاط مستحب ّ آن است که شیعه دوازده امامی باشد.

[مسأله 556 کسی که میّت را غسل می دهد باید قصد قربت داشته باشد]

مسأله 556 کسی که میّت را غسل می دهد، باید قصد قربت داشته باشد (1) یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد (2) و اگر به همین نیّت تا آخر غسل سوم باقی باشد کافی است و تجدید لازم نیست (3). (1) (سیستانی :) و کافی است به قصد امتثال امر خداوند باشد. (2) (خوئی ، مکارم ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و برای غسل دوّم و سوّم هم نیّت غسل را تجدید نماید.

(زنجانی :) برای خداوند انجام دهد. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) تجدید نیّت لازم نیست اگر چه أحوط است .

[مسأله 557 غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است ]

مسأله 557 غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است (1). (و غسل و کفن و دفن کافر و اولاد او جایز نیست (2)) و کسی که از بچگی دیوانه بوده و به حال دیوانگی بالغ شده ، چنانچه پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان باشند (3)، باید او را غسل داد و اگر هیچ کدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست (4).

ص: 316

(1) (بهجت :) بنا بر احتیاط .. (2) (سیستانی :) غسل و کفن و دفن کافر و اولاد او واجب نیست و اگر بچه کافر ممیز باشد و اظهار اسلام کند مسلمان است .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه محکوم به اسلام بوده باید او را غسل داد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) چنانچه پدر یا مادر او مسلمان باشند، باید او را غسل داد. [پایان مسأله ] (مکارم :) چنانچه پدر یا مادر او مسلمان باشد غسل او واجب است ، هم چنین کسی که قبلًا مسلمان بوده و بعد دیوانه شده است . [پایان مسأله ] (زنجانی :) چنانچه پدر یا مادر یا جدّ یا جدّه نزدیک او مسلمان بوده یا به جهت دیگری محکوم به اسلام باشد باید او را غسل دهند در غیر این صورت غسل دادن او جایز نیست .

(فاضل :) چنانچه پدر و مادر و جدّ و جدّه او یا یکی از آنان مسلمان باشند .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و اگر بچه در دار اسلام پیدا شود و معلوم نباشد که پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان است یا نه محکوم به اسلام است و باید او را غسل دهند.

[مسأله 558 بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد]

مسأله 558 بچه سقط شده را اگر چهار ماه یا بیشتر دارد (1) باید (2) غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد (3)، باید (4) در پارچه ای به پیچند و بدون غسل دفن کنند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا اگر چهار ماه ندارد ولی خلقتش تمام باشد ..

(اراکی :) اگر چهار ماه بیشتر دارد .. (2) (بهجت :) باید بنا بر احتیاط واجب .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و خلقتش هم تمام نشده ..

(سیستانی :) بلکه اگر چهار ماه هم ندارد ولی ساختمان بدنش تمام شده ، باید بنا بر احتیاط واجب او را غسل دهند و در غیر این دو صورت باید بنا بر احتیاط در پارچه ای به پیچند و بدون غسل ، دفن کنند. (4) (خوئی ، تبریزی :) باید بنا بر احتیاط .. (مکارم :) باید بنا بر احتیاط واجب ..

[مسأله 559 اگر مرد زن را و زن مرد را غسل بدهد]

مسأله 559 اگر مرد، زن را و زن ، مرد را (1) غسل بدهد باطل است (2) ولی زن می تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل دهد (3) اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که زن ، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد. (4) (1) (بهجت :) در غیر موارد ضرورت .. (2) (خوئی ، زنجانی :) حرام است مرد، زن را و زن ، مرد را غسل بدهد ..

(تبریزی :) جایز نیست مرد، زن را و زن ، مرد را غسل بدهد .. (3) (تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و احتیاط مستحب ّ در غسل زوجین ، از زیر لباس است .. (4) (خوئی ، زنجانی ، صافی :) در حال اختیار غسل ندهد.

(سیستانی :) مسأله مرد نمی تواند زن نامحرم را غسل بدهد و هم چنین زن نمی تواند مرد نامحرم را غسل بدهد و زن و شوهر می توانند یکدیگر را غسل بدهند.

ص: 317

(مکارم :) مسأله مرد نمی تواند زن را غسل دهد، هم چنین زن نمی تواند مرد را غسل دهد، مگر زن و شوهر که هر کدام می تواند دیگری را غسل دهد، هر چند احتیاط مستحب آن است که اگر ضرورتی نیست ، این کار را نکنند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 462 کسی که کشتن او به رجم یا قصاص و مانند اینها واجب شده است در صورتی که قبل از اجرای حکم ، غسلهای سه گانه میت را به امر حاکم شرع یا بدون امر او انجام داده باشد، غسل دادنش واجب نیست ، اگر چه بعد از غسل ، از او حدث اصغر یا اکبر سر زده باشد.

[مسأله 560 مرد می تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست غسل دهد]

مسأله 560 مرد می تواند (1) دختر بچه ای را که سن او از سه سال بیشتر نیست (2)، غسل دهد. زن هم می تواند (3) پسر بچه ای را که سه سال بیشتر ندارد (4)، غسل دهد. (1) (بهجت :) در غیر حال ضرورت .. (2) (سیستانی :) که ممیز نیست .. (مکارم :) از سه سال کمتر است .. (3) (بهجت :) در غیر حال ضرورت .. (4) (سیستانی :) که ممیز نیست .. مکارم (:) که سه سال کمتر دارد ..

[مسأله 561 اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود]

مسأله 561 اگر برای غسل دادن میّتی که مرد است مرد پیدا نشود زنانی که با او نسبت دارند و محرمند (مثل مادر و خواهر و عمّه و خاله (1)، یا به واسطه شیر خوردن (2) با او محرم شده اند (3))، می توانند غسلش بدهند (4). و نیز اگر برای غسل میّت زن ، زن دیگری نباشد مردهایی که با او نسبت دارند و محرمند (5)، یا به واسطه شیر خوردن با او محرم شده اند (6)، می توانند از زیر لباس ، او را غسل دهند. (7) (1) (زنجانی :) و کسانی که به واسطه ازدواج با او محرم شده اند مثل عروس و مادر زن .. (2) (خوئی ، تبریزی :) یا ازدواج .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (4) (اراکی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی :) می توانند از زیر لباس (خوئی ، تبریزی : یا چیزی که بدن او را به پوشاند) غسلش بدهند ..

(گلپایگانی ، صافی :) می توانند با رعایت ستر عورت او را غسل بدهند ..

(زنجانی :) غسلش می دهند و بنا بر احتیاط در هنگام غسل باید لباس یا چیزی که بدن او را به پوشاند بر او باشد ..

(بهجت :) بنا بر احوط باید از زیر لباس یا چیزی که بدن او را به پوشاند غسلش بدهند .. (5) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) یا به واسطه ازدواج .. (6) (بهجت :) بعد از این که از سایر اولیای میّت خصوصاً شوهر او اجازه بگیرند .. (7) (خوئی :) می توانند از زیر لباس و مانند آن او را غسل دهند.

(گلپایگانی ، صافی :) می توانند با رعایت ستر عورت او را غسل دهند.

(بهجت :) بنا بر احوط باید از زیر لباس او را غسل دهند.

(زنجانی :) او را غسل می دهند، و بنا بر احتیاط او را با لباس غسل دهند.

(مکارم :) مردهایی که با او محرمند می توانند او را غسل دهند و بهتر است از روی لباس باشد.

ص: 318

(نوری :) می توانند او را غسل دهند ولی در هر دو صورت باید عورت مرده پوشانده شود.

(سیستانی :) مسأله محارم می توانند یکدیگر را غسل دهند چه محارم نسبی مانند مادر و خواهر، چه آنها که به واسطه شیر خوردن یا ازدواج محرم شده اند و لازم نیست غسل دادن در غیر عورت از زیر لباس باشد گر چه بهتر است ولی بنا بر احتیاط واجب در صورتی مرد زنی را که محرم او است غسل دهد که زنی که بتواند غسل دهد پیدا نشود و هم چنین به عکس .

[مسأله 562 اگر میّت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد باشند]

مسأله 562 اگر میّت و کسی که او را غسل می دهد هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جایز است (1) که غیر از عورت ، جاهای دیگر میّت برهنه باشد (2) و همین طور اگر محرم باشند. (1) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) بهتر آن است .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، زنجانی ، مکارم ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) ولی بهتر آن است که از زیر لباس غسل داده شود. [پایان مسأله ]

[مسأله 563 نگاه کردن به عورت میت حرام است ]

مسأله 563 نگاه کردن به عورت میت (1)، حرام است و کسی که او را غسل می دهد اگر نگاه کند معصیت کرده ولی غسل باطل نمی شود (2). (1) (سیستانی :) برای غیر زن و شوهر .. (2) (زنجانی :) ولی نگاه کردن زن و شوهر و کسانی که در حکم آنها هستند به عورت یکدیگر جایز است ، هر چند احتیاط مستحب در ترک است .

[مسأله 564 اگر جایی از بدن میّت نجس باشد]

مسأله 564 اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، باید (1) پیش از آن که آنجا را غسل بدهند، آب بکشند (2). و احتیاط مستحب ّ آن است (3) که تمام بدن میت ، پیش از شروع به غسل (4) پاک باشد. (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (فاضل :) احتیاط واجب آن است .. (خوئی ، تبریزی :) اولی آن است .. (4) (خوئی :) از جهت نجاست های دیگر ..

(سیستانی :) مسأله اگر در جایی از بدن میت عین نجس باشد باید پیش از آن که آنجا را غسل بدهند، آن را بر طرف کنند، و اولی آن است که نجاسات از تمام بدن میت پیش از شروع به غسل برطرف کنند.

(زنجانی :) مسأله اگر جایی از بدن میّت نجس باشد، چنانچه با همان آبی که بر بدن میت ریخته می شود بدن میت پاک شود، غسل صحیح است و احتیاط مستحب آن است که پیش از آن که آنجا را غسل بدهند آب بکشند، بلکه بهتر آن است که تمام بدن میت ، پیش از شروع به غسل از جهت نجاستهای دیگر پاک باشد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 484 کسی که غسل مس ّ میّت بر او واجب شده امّا غافل از تکلیف به غسل مس ّ میت ، غسل جنابت انجام داده در صورتی که این غسل به قصد انجام وظیفه واقع شده ، کفایت از غسل مس ّ میت می کند.

ص: 319

(بهجت :) مسأله 485 بدن میّتی که سرد نشده چنانچه با رطوبت مس ّ شود، موجب نجاست است ، اگر چه موجب غسل نیست .

(بهجت :) مسأله 487 مس ّ میّت اجمالًا ناقض وضو می باشد.

(بهجت :) مسأله 488 با مس ّ میّت غسل واجب می شود و فرقی نیست بین این که با رطوبت مس ّ کند یا بدون رطوبت .

(بهجت :) مسأله 489 در صورتی که میّتی را مس ّ کند ولی معلوم نشود قبل از سرد شدن بوده یا بعد از سرد شدن غسل واجب نیست .

(بهجت :) مسأله 490 شهید مانند کسی است که غسل داده شده بنا بر این مس ّ بدن او موجب غسل نیست و هم چنین کسی که قتل او به عنوان قصاص و یا حدّ واجب باشد و قبل از اجرای قصاص یا حد غسل کرده باشد.

[مسأله 565 غسل میّت مثل غسل جنابت است ]

مسأله 565 غسل میّت مثل غسل جنابت است و احتیاط واجب (1) آن است که تا غسل ترتیبی ممکن است ، میّت را غسل ارتماسی ندهند (2) و احتیاط مستحب ّ آن است که در غسل ترتیبی هر یک از سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلکه آب را روی آن بریزند. (1) (مکارم :) احتیاط .. (بهجت :) احتیاط مستحب ّ .. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی :) و در غسل ترتیبی هم ( (زنجانی :) و در غسل ترتیبی میت ) لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند و نیز اگر ممکن است بنا بر احتیاط مستحب هر یک از سه قسمت ِ بدن را در آب فرو نبرند بلکه آب را روی آن بریزند.

(گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) ولی در غسل ترتیبی فرو بردن هر یک از سه قسمت بدن میّت را در آب کثیر بی اشکال است (فاضل : در آب کثیر جایز است ).

(سیستانی :) و در غسل ترتیبی هم لازم است طرف راست را پیش از طرف چپ بشویند.

(بهجت :) و در صورت غسل ارتماسی باید آب قلیل نباشد. [پایان مسأله ] (تبریزی :) و باید در غسل ترتیبی قسمت چپ بدن را بعد از قسمت راست بشویند و هم اگر ممکن است بنا بر احتیاط مستحب هر یک از سه قسمت ِ بدن را در آب فرو نبرند بلکه آب را روی آن بریزند.

(مکارم :) ولی جایز است در غسل ترتیبی هر یک از سه قسمت بدن را به ترتیب در آب فرو برند.

[مسأله 566 کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده ]

مسأله 566 کسی را که در حال حیض یا در حال جنابت مرده ، لازم نیست غسل حیض یا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل میّت برای او کافی است (1). (1) (بهجت :) ولی بنا بر احتیاط موقع غسل دادن ، نیت غسل جنابت و یا حیض را نیز بنمایند.

[مسأله 567 جایز نیست که برای غسل دادن میّت مزد بگیرند]

مسأله 567 جایز نیست که برای غسل دادن میّت مزد بگیرند (1) ولی مزد گرفتن برای کارهای مقدماتی غسل حرام نیست (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مزد گرفتن برای غسل دادن میّت حرام است و اگر کسی برای گرفتن مزد، میّت را غسل دهد آن غسل باطل است ..

ص: 320

(تبریزی :) مزد گرفتن برای غسل دادن اشکال دارد و اگر کسی برای گرفتن مزد، میّت را غسل دهد و در غسل دادن قصد قربت کند آن غسل صحیح است ..

(سیستانی :) مزد گرفتن برای غسل دادن میّت بنا بر احتیاط، حرام است و اگر کسی برای گرفتن مزد، میّت را غسل دهد به طوری که منافات با قصد قربت داشته باشد آن غسل باطل است ..

(نوری :) واجب آن است که برای غسل دادن میّت ، مزد نگیرند .. (2) (مکارم :) مزد گرفتن برای کارهای مقدّماتی و نظافت او و مانند آن اشکالی ندارد.

(تبریزی :) اشکالی ندارد.

[مسأله 568 اگر آب پیدا نشود]

مسأله 568 اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد باید عوض هر غسل ، میّت را یک تیمم بدهند (1). (1) (اراکی :) و احتیاط آن است که یک تیمم دیگر هم بدل از هر سه غسل بدهند.

(خوئی :) مسأله - ( در غسل میّت غسل جبیره ای مشروع نیست و) اگر آب پیدا نشود یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید عوض هر غسل میّت را یک تیمّم بدهند و احتیاط واجب آن است که یک تیمّم دیگر هم عوض هر سه غسل بدهند و اگر کسی که تیمم می دهد در یکی از این سه تیمّم قصد ما فی الذّمه نماید، یعنی : نیّت کند که این تیمّم را برای آن که به تکلیف عمل شده باشد انجام می دهم ، تیمّم چهارم لازم نیست .

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی ، تبریزی نیست ] (سیستانی :) باید عوض غسل ، میّت را یک تیمّم بدهند و احتیاط مستحب ّ آن است که سه تیمم بدهند.

(زنجانی :) باید میت را یک تیمم دهند و بنا بر احتیاط مستحب عوض هر غسل میت را یک تیمم دهند و در غیر تیمم اول سایر تیممها را رجاءً انجام دهند، و کسی که میت را سه تیمم می دهد اگر در یکی از آنها قصد ما فی الذمه نماید؛ یعنی نیت کند که این تیمم را برای آن که به تکلیف عمل شده باشد، انجام می دهم ، بی اشکال تیمم چهارم لازم نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) در تیمّم سوم ..

(بهجت :) مسأله اگر آب پیدا نشود، یا استعمال آن مانعی داشته باشد، باید بنا بر احتیاط واجب میّت را سه تیمّم بدهند و تیمّم اول را به قصد ما فی الذّمه انجام دهند؛ و اما اگر آب هست ولی فقط برای یک غسل کافی است مسأله دو صورت دارد: اول آن که : آب طوری است که فقط در غسل معینی قابل استفاده است . دوم آن که : غسل معین نیست . اگر غسل معین است ، مثل این که آب مخلوط با سدر یا کافور شده باشد، در این صورت آن آب را در غسل مربوط به خودش استفاده می کنند و به جای دو غسل دیگر میّت را تیمّم می دهند و در این اعمال ترتیب معتبر در غسل میّت را رعایت می کنند. اما اگر غسل معین نباشد مثل این که آب خالص است و سدر و کافور هم موجود است ،

ص: 321

بنا بر أحوط در این صورت قدری سدر با آب مخلوط می کنند به طوری که مضاف نشود و با آن غسل اوّل را به قصد وظیفه فعلیه انجام می دهند و سپس میت را بدل از دو غسل بعدی دو تیمم می دهند.

(مکارم :) مسأله اگر آب پیدا نشود، یا بدن میّت طوری باشد که نمی توان آن را غسل داد و یا به خاطر هر مانع دیگر غسل ممکن نباشد، باید میّت را عوض هر غسل یک تیمم بدهند، به این ترتیب که تیمم دهنده روبروی میّت قرار می گیرد و دست خود را به زمین می زند و به صورت و پشت دستهای میّت می کشد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 472 اگر به علت نبودن آب ، میّت را تیمّم دهند و بعد از آن آب پیدا شود، در صورتی که خوفی بر میّت در تأخیر دفن نیست باید آن را غسل بدهند و حنوط و کفن کنند، و اگر نماز بر او خوانده اند بنا بر أحوط دوباره بخوانند.

[مسأله 569 کسی که میّت را تیمم می دهد]

اشاره

مسأله 569 کسی که میّت را تیمم می دهد، می تواند در صورت امکان دست میّت را به زمین بزند و به صورت و پشت دستهایش بکشد و اگر به این صورت ممکن باشد لازم نیست به دست زنده هم او را تیمم داد اگر چه احتیاط استحبابی ، جمع است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 568.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) مسأله کسی که میّت را تیمم می دهد باید دست خود را به زمین بزند و به صورت و پشت دستهای میّت بکشد و اگر ممکن باشد احتیاط واجب آن است که با دست میّت هم ، او را تیمم بدهد.

(فاضل :) و لازم نیست حتماً میت را بغل کند و دستها را از پشت به صورت او بکشد یا از روبرو دستها را بر عکس بکشد بلکه به همان صورت متعارف بکشد کافی است و بنا بر احتیاط واجب اگر ممکن باشد، با دست میّت هم او را تیمّم بدهد.

(اراکی ، زنجانی ، سیستانی :) احتیاط مستحب ..

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم ..

(بهجت :) مسأله کسی که میّت را تیمّم می دهد بنا بر أظهر باید دست خود را به زمین زده و به صورت و پشت دستهای میّت بکشد به این ترتیب که در صورت امکان و نبودن مشکل میّت را باید بنشاند و پشت سر او قرار گرفته و او را تیمّم بدهد ولی احتیاط در این است که با دست خودِ میّت نیز او را تیمّم بدهند.

احکام کفن میّت

[مسأله 570 میّت مسلمان را باید با سه پارچه کفن نمایند]

مسأله 570 میّت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سر تا سری می گویند کفن نمایند.

[مسأله 571 لنگ باید از ناف تا زانو اطراف بدن را به پوشاند]

مسأله 571 لنگ باید (1) از ناف تا زانو، اطراف بدن را به پوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و بنا بر احتیاط واجب (2) پیراهن باید از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را به پوشاند (3) و درازی سر تا سری باید (4) به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد (5) و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید. (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط باید .. (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط واجب ..

ص: 322

(2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی و بهجت نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، فاضل ، بهجت :) و بهتر آن است که تا روی پا برسد ( (بهجت :) با توجه به این که عرفاً آن را پیراهن بگویند) ..

(اراکی :) لنگ و پیراهن به مقداری که به آن عرفاً لنگ و پیراهن بگویند کافی است هر چند احتیاط مستحب ّ با نبود صغیر در ورثه ، آن است که لنگ به مقداری باشد که از ناف تا زانو بلکه افضل از سینه تا روی پا، اطراف بدن را به پوشاند و در پیراهن به مقداری باشد که از سر شانه تا نصف ساق را به پوشاند و افضل آن است که تا روی پا باشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) پیراهن باید از سر شانه ، از دو طرف بدن تا نصف ساق پا برسد که تمام بدن را تا نصف ساق پا به پوشاند و بهتر آن است که تا روی پا برسد .. (4) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (5) (سیستانی :) سر تا سری باید به اندازه ای باشد که تمام بدن را به پوشاند و احتیاط واجب آن است که درازی او به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.

(نوری :) درازی سر تا سری باید بیشتر از طول جسد به اندازه ای که بستن دو سر آن ممکن شود باشد ..

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 493 اگر سه پارچه (لنگ ، پیراهن ، سر تا سری ) برای کفن میت میسّر نشود، به هر کدام که میسّر باشد اکتفا می شود، اگر چه اسم هیچ یک از این سه پارچه بر او صدق نکند بلکه اگر هیچ پارچه ای مقدور نشود و فقط مقداری جهت پوشاندن عورتین موجود باشد، واجب است با آن عورتین را به پوشانند.

[مسأله 572 مقداری از لنگ ، که از ناف تا زانو را می پوشاند]

مسأله 572 مقداری از لنگ ، که از ناف تا زانو را می پوشاند و مقداری از پیراهن که از شانه تا نصف ساق را می پوشاند، مقدار واجب کفن است و آن چه بیشتر از این مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار مستحب ّ کفن می باشد (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل ، سیستانی و مکارم نیست (1) (زنجانی :) البته مقداری از کفن که کمتر از آن مطابق شئون میت نیست داخل در مقدار واجب کفن است . (اراکی ، بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 571.

[مسأله 573 اگر ورثه بالغ باشند]

مسأله 573 اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بیشتر از مقدار واجب کفن را ، که در مسأله قبل گفته شد (1) از سهم آنان بردارند، اشکال ندارد (2) و احتیاط واجب (3) آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن (و هم چنین مقداری را که احتیاطاً لازم است (4)) از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند (5). (1) (بهجت :) که در مسأله [571] گفته شد .. (2) (فاضل :) بعید نیست مقدار متعارف مناسب با شأن میت از اصل ترکه خارج شود گر چه

ص: 323

احتیاط مستحب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن و هم چنین مقداری را که احتیاطاً لازم است از سهم کسی که بالغ نشده برندارند. (3) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) احتیاط .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی و تبریزی نیست ] (5) (گلپایگانی ، نوری :) اگر چه بعید نیست جواز برداشتن به مقدار عمل به استحباب مطابق شأن میّت از جمیع ترکه ، هر چند وارث غیر بالغ باشد.

(زنجانی :) احتیاط آن است که مقدار مستحب و مقدار احتیاطی کفن را از سهم وارثی که به جهتی هم چون عدم بلوغ یا جنون یا افلاس از تصرف در اموال خود ممنوع می باشند برندارند، هم چنین بنا بر احتیاط در این مقدار رضایت دیگر ورثه هم جلب شود.

(سیستانی :) مسأله مقدار واجب کفن که در مسأله قبل گفته شد از اصل مال میّت برداشته می شود بلکه مقدار مستحب ّ کفن در حدود متعارف و معمول با ملاحظه شأن میّت را هم می شود از اصل مال او برداشت اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند.

(مکارم :) مسأله کفن را به طور متعارف از واجب و مستحب ّ می توان از اموال میّت برداشت ، هر چند صغیر داشته باشد، امّا زاید بر متعارف را نمی توان از حق صغیر برداشت ، مگر این که وصیّت کرده باشد که در این صورت می توان مقدار اضافی را از ثلث حساب کرد.

[مسأله 574 اگر کسی وصیت کرده باشد]

مسأله 574 اگر کسی وصیت کرده باشد که (1) مقدار مستحب ّ کفن را ( که در دو مسأله قبل گفته شد (2))، از ثلث مال او بردارند، یا وصیت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولی مصرف آن را معیّن نکرده باشد یا فقط مصرف مقداری از آن را معیّن کرده باشد، می توانند مقدار مستحب ّ کفن را از ثلث مال او بردارند (3). (1) (زنجانی :) اگر کسی وصیت کرده باشد که در کفن کردن رعایت مقدار مستحب ّ را نیز بنمایند یا وصیت کرده باشد که .. (2) (بهجت :) که در مسأله [571] گفته شد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، سیستانی و صافی نیست ] (3) (سیستانی :) هر چند بیش از مقدار متعارف باشد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (573).

[مسأله 575 اگر میّت وصیت نکرده باشد]

مسأله 575 اگر میّت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند (1) می توانند به طور متعارف که لایق شأن میّت باشد کفن و چیزهای دیگری را که از واجبات دفن است (2) از اصل مال بردارند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و بخواهند از اصل مال بردارند، احوط (گلپایگانی : و اولی ) آن است که در تکفین او به مقدار واجب کفن که قیمتش مطابق شأن میّت باشد اکتفا نمایند (گلپایگانی : اگر چه بعید نیست برداشتن کفن قیمتی واجب و مستحب ّ، از اصل مال جایز باشد).

(اراکی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و بخواهند از اصل مال بردارند احتیاط واجب

ص: 324

(زنجانی : احتیاط) آن است که مقدار واجب کفن را (خوئی ، تبریزی ، زنجانی : با ملاحظه شأن میّت )، به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیه نمایند، ولی اگر کسانی از ورثه که بالغ هستند (زنجانی : اگر کسانی از ورثه که ممنوع از تصرّف نیستند) اجازه بدهند که از سهم آنان بردارند، مقداری را که اجازه داده اند از سهم آنان می شود برداشت .

(سیستانی :) و بخواهند از اصل مال بردارند نباید زیادتر از آن چه در مسأله [ (573)] گذشت ، مثل مستحبّات غیر متعارفه که شأن میّت اقتضاء آن را ندارد از اصل مال بردارند، و هم چنین اگر بیشتر از قیمت متعارف برای کفن بپردازند نباید زیادی آن را از اصل مال بردارند و می شود با اجازه ورثه بالغ از سهم آنان برداشت . (2) (نوری :) و مقدار مستحب کفن را ..

(مکارم :) مسأله مقدار واجب کفن و هزینه واجبات دیگر مانند غسل و حنوط و دفن را از اصل مال برمی دارند، و احتیاجی به وصیت ندارد و اگر میّت مالی نداشته باشد، از بیت المال می دهند.

[مسأله 576 کفن زن بر شوهر است ]

مسأله 576 کفن زن بر شوهر است ، اگر چه زن از خود مال داشته باشد (1) و هم چنین (2) اگر زن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته می شود، طلاق رجعی بدهند و پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد (3) و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد (4) ولی ّ شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد. (1) (بهجت :) در صورتی که شوهر او مالی داشته باشد که بتواند زن خود را کفن نماید و گر نه بنا بر اظهر باید از ترکه زن بردارند .. (2) (بهجت :) بنا بر أظهر .. (3) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و احتیاط در این است که شوهر با ورثه میّت در این مصارف مصالحه نمایند .. (4) (زنجانی :) چنانچه شوهر به جهتی چون عدم بلوغ و دیوانگی و سفاهت از تصرف در اموال ممنوع باشد ..

[مسأله 577 کفن میّت بر خویشان او واجب نیست ]

مسأله 577 کفن میّت بر خویشان او واجب نیست ، اگر چه مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد (1). (1) (اراکی :) ولی اگر میّت از خود مالی ندارد احتیاط واجب است کسی که مخارج میّت بر عهده او است کفن او را بذل نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه میّت مالی نداشته باشد، بر خویشاوندان او واجب نیست کفن او را بپردازند، هر چند واجب النّفقه آنها باشد، ولی اگر راه دیگری نباشد احتیاط واجب آن است که شخصی که میّت ، واجب النّفقه او است کفن او را بدهد.

مسائل اختصاصی

(سیستانی :) مسأله 566 اگر میت مالی برای تهیه کفن نداشته باشد جایز نیست برهنه دفن شود بلکه بنا بر احتیاط بر مسلمانان واجب است او را کفن کنند و جایز است هزینه آن را از زکات حساب نمایند.

(فاضل :) مسأله 571 کفن باید مباح باشد یعنی از مال خود میت باشد یا دیگری از مال حلال تهیه کرده و با رضایت خود آن را بدهد تا میت را کفن کنند.

ص: 325

[مسأله 578 احتیاط واجب آن است که کفن به قدری نازک نباشد]

مسأله 578 احتیاط واجب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد (1). (1) (سیستانی :) ولی اگر به طوری باشند که هر سه با هم ، مانع از پیدا شدن بدن میت باشند کفایت می کند.

(بهجت :) مسأله باید مقدار واجب از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشد که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد و در بیشتر از مقدار واجب بنا بر أحوط و أظهر باید این مسأله رعایت شود.

[مسأله 579 کفن کردن با چیز غصبی ]

مسأله 579 کفن کردن با چیز غصبی (1)، اگر چیز دیگری هم پیدا نشود جایز نیست و چنانچه کفن میّت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند (2)، اگر چه او را دفن کرده باشند (3) و هم چنین جایز نیست با پوست مردار او را کفن کنند (4). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) و پوست مردار .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (خویی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) مگر در بعضی موارد که مقام ، گنجایش تفصیل آن را ندارد. [پایان مسأله ] (مکارم :) و این بر عهده کسی است که این کار را کرده ..

(زنجانی :) ولی اگر توهین به میّت باشد، نبش قبر میّت جایز نیست بلکه عوض کفن از مال میّت به صاحب آن داده می شود. (4) (نوری :) واجب آن است که در حال اختیار با پوست مردار هم او را کفن نکنند.

(فاضل :) کفن کردن با پوست مردار جایز نیست ، ولی چنانچه چیز دیگری پیدا نشود احتیاط واجب آن است که میت را با آن کفن کنند.

(مکارم :) کفن کردن با پوست مردار و چیز نجس ، جایز نیست .

[مسأله 580 کفن کردن میّت با چیز نجس ]

مسأله 580 کفن کردن میّت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص (1) جایز نیست ، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد (2) و احتیاط واجب آن است که با پارچه طلا باف هم میّت را کفن نکنند، مگر در حال ناچاری . (1) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) یا پارچه ای که با طلا بافته شده ..

(خوئی ، تبریزی :) و بنا بر احتیاط (سی (ستانی :) و بنا بر احتیاط واجب ) با پارچه ای که با طلا بافته شده .. (2) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) مسأله کفن کردن میّت با چیز نجس جایز نیست . و بنا بر احتیاط در چیز نجسی که نماز با آن جایز است نیز کفن نکنند.

میّت اگر مرد باشد نباید با پارچه ابریشمی خالص کفن شود و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر میّت زن باشد.

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که با پارچه ابریشمی خالص ، یا پارچه طلا بافت و پارچه ای که از پشم و موی حیوان حرام گوشت گرفته شده باشد کفن نکنند، مگر این که ناچار باشند.

ص: 326

(زنجانی :) مسأله کفن کردن میت با چیز نجس ؛ مانند پوست مرداری که خون جهنده دارد و موی سگ و خوک و پارچه ای که نجس شده باشد، در حال اختیار جایز نیست ، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد، هم چنین کفن کردن میت با پارچه ای که در آن ابریشم به اندازه غیر ابریشم یا بیشتر از آن بکار رفته در حال اختیار جایز نیست و بنا بر احتیاط مستحب با پارچه ای که با طلا بافته شده نیز در حال اختیار کفن نکنند.

[مسأله 581 کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده ]

مسأله 581 کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت (1) تهیه شده ، در حال اختیار جایز نیست (2)، (ولی اگر پوست حیوان حلال گوشت را طوری درست کنند که به آن جامه گفته شود، می شود با آن میّت را کفن کنند (3)) و هم چنین اگر (4) کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که با این دو هم کفن ننمایند. (5) (1) (اراکی :) یا پوست حیوان حرام گوشت .. (خوئی ، تبریزی :) یا پوست حیوان حلال گوشت .. (2) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (3) (گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که با پوست حیوان حلال گوشتی هم که به دستور شرع ذبح شده میّت را کفن نکنند ..

(بهجت :) بنا بر احتیاط واجب با پوست حیوان حلال گوشت هم میّت را کفن نکنند ولی اگر کفن را از مو، پشم یا کُرک حیوان حلال گوشت طوری درست کنند که به آن جامه و لباس بگویند اشکال ندارد.

[عبارت «می شود با آن میّت را کفن کنند» در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (4) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) ولی اگر .. (5) (اراکی :) ولی در حال ناچاری ، کفن کردن در همه آن چه گفته شد مانعی ندارد.

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده ، کفن نکنند؛ بلکه احتیاط مستحب آن است که از مو و پشم حیوان حلال گوشت نیز کفن نکنند.

(سیستانی :) مسأله کفن کردن با پوست مردار نجس در حال اختیار جایز نیست بلکه کفن کردن با پوست مردار پاک و هم چنین با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده بنا بر احتیاط واجب در حال اختیار جایز نیست ولی اگر کفن از مو و پشم حیوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که با این دو هم کفن ننمایند.

(مکارم :) مسأله کفن کردن در پوست حیوانات هر چند حلال گوشت باشد در غیر حال ضرورت اشکال دارد، ولی کفن کردن با پارچه ای که از پشم یا موی حیوان حلال گوشت تهیه شده اشکال ندارد اگر چه احتیاط مستحب ّ ترک آن است . [نیز رجوع کنید به ذیل مسأله 579]

[مسأله 582 اگر کفن میّت به نجاست خود او یا به نجاست دیگری نجس شود]

مسأله 582 اگر کفن میّت به نجاست خود او، یا به نجاست دیگری نجس شود (1)،

ص: 327

چنانچه کفن ضایع نمی شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند (2) (ولی اگر در قبر گذاشته باشند بهتر است که ببرند (3) بلکه اگر بیرون آوردن میّت اهانت به او باشد بریدن واجب می شود (4)) و اگر شستن یا بریدن آن ممکن نیست ، در صورتی که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض نمایند (5). (1) (مکارم :) باید آن را بشویند، یا اگر کفن ضایع نمی شود قسمت نجس را ببرند و اگر ممکن نیست ، چنانچه بتوانند آن را عوض کنند. [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، اراکی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) اگر چه بعد از گذاشتن در قبر باشد ..

(زنجانی :) چنانچه با شستن ِ مقدار نجس یا بریدن آن ، از مقدار واجب خارج نمی شود، باید بشویند یا ببُرند یا آن را تعویض کنند؛ هر چند در قبر گذاشته شده باشد مگر آن که کفن پس از دفن میت و ریختن خاک بر روی آن نجس شده باشد که در این صورت نبش قبر جهت تطهیر کفن میت جایز نیست . (3) (بهجت :) باید مقدار نجس را بشویند اگر چه جواز بریدن مقداری از کفن که بیشتر از مقدار ساتر عورت است و نجس شده است خالی از وجه نیست ، پس اگر در قبر گذاشته باشند جایز است که ببرند، .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، سیستانی ، تبریزی و صافی نیست ] (5) (اراکی :) بهتر است عوض نمایند.

[مسأله 583 کسی که برای حج یا عمره احرام بسته ]

مسأله 583 کسی که برای حج یا عمره احرام بسته اگر بمیرد باید مثل دیگران کفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 584 مستحب ّ است انسان در حال سلامتی ]

اشاره

مسأله 584 مستحب ّ است انسان در حال سلامتی ، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست

احکام حنوط

[مسأله 585 بعد از غسل واجب است میّت را حنوط کنند]

مسأله 585 بعد از غسل ، واجب است میّت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند (1). و مستحب ّ است به سر بینی میّت هم کافور بمالند (2) و باید کافور ساییده (3) و تازه باشد و اگر به واسطه کهنه بودن ، عطر او از بین رفته باشد کافی نیست . (4) (1) (گلپایگانی ، صافی :) و بنا بر احتیاط واجب در این چند موضع مقداری کافور هم بگذارند ..

(مکارم :) و احتیاط آن است مقداری از کافور روی این اعضاء بگذارند و باید کافور پاک و مباح و تازه باشد، به طوری که عطر معمولی خود را حفظ کند.

(سیستانی :) کافور بزنند به طوری که مقداری از کافور در آنها باقی بماند هر چند به غیر مالیدن باشد .. (2) (سیستانی :) کافور بزنند .. (3) (اراکی ، سیستانی :) و پاک و مباح ( غیر غصبی ) .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط کافی نیست .

ص: 328

[مسأله 586 در حنوط میت مراعات ترتیب بین اعضای سجود لازم نیست ]

مسأله 586 در حنوط میت ، مراعات ترتیب بین اعضای سجود لازم نیست اگر چه مستحب ّ (1) است اوّل کافور را به پیشانی میّت بمالند. (1) (فاضل :) احتیاط مستحب ..

(اراکی :) مسأله در حنوط میّت باید اول کافور را به پیشانی میّت بمالند ولی در جاهای دیگر، ترتیب لازم نیست .

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله احتیاط واجب آن است که اول کافور را به پیشانی میّت بمالند ولی در جاهای دیگر، ترتیب لازم نیست .

(بهجت ، سیستانی :) احتیاط مستحب ّ ..

(نوری :) مستحب ..

(سیستانی :) ترتیب معتبر نیست .

(زنجانی :) مسأله مراعات ترتیب در حنوط لازم نیست ولی احتیاط مستحب آن است که اول کافور را به پیشانی میت بمالند.

(مکارم :) مسأله احتیاط آن است که اول کافور را به پیشانی میّت بمالند، بعد به اعضاءِ دیگر و این کار قبل از کفن کردن ، یا در اثنای آن باشد، نه بعد از آن .

[مسأله 587 بهتر آن است که میّت را پیش از کفن کردن ، حنوط نمایند]

مسأله 587 بهتر آن است که میّت را پیش از کفن کردن ، حنوط نمایند اگر چه در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 586.

[مسأله 588 کسی که برای حج احرام بسته است ]

مسأله 588 کسی که برای حج احرام بسته است ، اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست و نیز اگر در احرام عمره پیش از آن که موی خود را کوتاه کند بمیرد نباید او را حنوط کنند. (اراکی :) مسأله کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است اگر پیش از تمام کردن نماز طواف و سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست .

(گلپایگانی :) اگر پیش از تمام کردن طواف بمیرد حنوط کردن او جایز نیست .

(صافی :) اگر پیش از تقصیر در احرام عمره و پیش از انجام سعی در احرام بمیرد حنوط کردن او جایز نیست .

(خوئی ، تبریزی :) اگر بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست ، مگر این که در احرام حج بعد از تمام کردن سعی بمیرد.

(سیستانی :) اگر بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست ، مگر در دو صورتی که در مسأله [553] گذشت .

(زنجانی :) اگر بمیرد، حنوط کردن او جایز نیست ، مگر این که در احرام حج بعد از حلق یا تقصیر و سعی بین صفا و مروه ، یا در عمره مفرده پس از حلق یا تقصیر بمیرد.

ص: 329

(مکارم :) اگر بمیرد حنوط و هیچ بوی خوش دیگری برای او جایز نیست .

[مسأله 589 زنی که شوهر او مرده ]

مسأله 589 زنی که (1) شوهر او مرده و هنوز عدّه اش تمام نشده اگر چه حرام است خود را خوشبو کند، ولی چنانچه بمیرد حنوط او واجب است . (1) (سیستانی :) معتکف و زنی که ..

[مسأله 590 مکروه است میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند]

مسأله 590 مکروه است میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند یا برای حنوط اینها را با کافور مخلوط نمایند (1). (1) (اراکی :) بلکه احتیاط مستحب ّ، ترک آن است .

(خوئی ، فاضل ، تبریزی :) مسأله احتیاط واجب آن است که میّت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای دیگر خوشبو نکنند و نیز اینها را با کافور هم مخلوط ننمایند.

(گلپایگانی ، سیستانی ، صافی :) احتیاط مستحب ..

(مکارم ، زنجانی :) احتیاط ..

[مسأله 591 مستحب ّ است ، قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام با کافور مخلوط کنند]

مسأله 591 مستحب ّ است ، قدری تربت (1) حضرت سید الشهداء علیه السلام با کافور مخلوط کنند، ولی باید از آن کافور به جاهایی که بی احترامی می شود نرسانند و نیز باید تربت به قدری زیاد نباشد، که وقتی با کافور مخلوط شد، آن را کافور نگویند. (1) (سیستانی :) تربت قبر ..

(مکارم :) مسأله شایسته است قدری تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام را با کافور مخلوط کنند، اما به قدری زیاد نباشد که آن را کافور نگویند.

[مسأله 592 اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد]

مسأله 592 اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد بنا بر احتیاط واجب (1) غسل را مقدّم دارند و اگر برای هفت عضو نرسد بنا بر احتیاط واجب (2) پیشانی را مقدم دارند. (1) (فاضل :) باید .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، فاضل ، بهجت و مکارم نیست ] (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر کافور پیدا نشود یا فقط به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نیست و چنانچه از غسل زیاد بیاید ولی به همه هفت عضو نرسد باید اول به پیشانی و اگر زیاد آمد به جاهای دیگر بمالند.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) باید بنا بر احتیاط ..

(سیستانی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

[مسأله 593 مستحب ّ است دو چوب تر و تازه ]

اشاره

مسأله 593 مستحب ّ است دو چوب تر و تازه در قبر (1) همراه میّت بگذارند. (2) (1) (بهجت :) در کفن .. (2) (اراکی :) و بهتر است که هر کدام به طول یک ذراع باشد.

(مکارم :) خواه داخل کفن باشد یا بیرون آن .

(بهجت :) یکی را در تَرقُوَه طرف چپ بین پیراهن و لنگ و یکی را در تَرقُوَه راست به بدن میت برسانند.

ص: 330

[نماز میت ]

احکام نماز میّت

[مسأله 594 نماز خواندن بر میّت مسلمان ]

مسأله 594 نماز خواندن بر میّت مسلمان ، اگر چه بچه باشد واجب است ، ولی باید پدر و مادر آن بچه (1) یا یکی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام شده باشد. (1) (فاضل :) پدر و مادر و جدّ و جدّه آن بچه ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله نماز خواندن بر میّت مسلمان یا بچه ای که محکوم به اسلام و شش سال او تمام شده باشد واجب است .

(مکارم :) مسأله واجب است بر هر میّت مسلمان و بالغ نماز بخوانند و بر بچه نابالغ اگر کمتر از شش سال نداشته باشد نیز احتیاط واجب آن است که نماز بخوانند.

(بهجت :) مسأله نماز خواندن بر میّت شیعه اثنا عشری واجب است بلکه بر هر مسلمان که شهادتین می گوید تا وقتی که چیزی که منافات با شهادتین دارد از او صادر نشده باشد بنا بر اقوی واجب است و خواندن نماز میّت بر کسانی که محکوم به کفر هستند مثل غُلاه و خوارج و نواصب جایز نیست . نماز میّت بر بچه اگر شش سالش تمام شده باشد واجب است بلکه بنا بر احتیاط اگر عارف به نماز باشد و کمتر از شش سال هم داشته باشد باید بر او نماز بخوانند ولی باید پدر و مادر آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند و اگر عارف به نماز نیست باید شش سالش تمام شده باشد.

مسائل اختصاصی

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 601 نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده ، رجاءً مانعی ندارد ولی نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده ، مستحب نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) مستحب است ..

(بهجت :) مسأله 515 نماز بر میّت دیوانه ای که پدر یا مادرش مسلمان هستند واجب است ؛ و هم چنین است نماز بر مرده ای که در بلاد اسلامی پیدا شود و همین طور است مرده ای که در بلاد کفر پیدا شود و در آنجا مسلمانان هم زندگی کنند و احتمال برود که این میت مسلمان باشد و یا از مسلمان متولد شده باشد.

(بهجت :) مسأله 516 نماز میت واجب کفائی است ، که با خواندن یک نفر از دیگران ساقط می شود به شرط آن که نمازگزار شیعه اثنی عشری و بنا بر احوط بالغ باشد.

(سیستانی :) مسأله 584 بنا بر احتیاط واجب نماز خواندن بر بچه ای که شش سال او تمام نشده ولی نماز را می فهمیده ، لازم است و اگر نمی فهمیده خواندن نماز بر او رجاءً مانعی ندارد و امّا نماز خواندن بر بچه ای که مرده به دنیا آمده مستحب ّ نیست .

[مسأله 595 نماز میّت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود]

مسأله 595 نماز میّت باید بعد از غسل (1) و حنوط و کفن کردن او خوانده شود (2) و اگر پیش از اینها، یا در بین اینها بخوانند (3)، اگر چه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد کافی نیست . (1) (زنجانی :) یا تیمّم ..

ص: 331

(2) (بهجت :) و اگر وظیفه غیر از غسل و حنوط و کفن است ، آن چه وظیفه است انجام بگیرد و بعد از آن نماز خوانده شود .. (3) (صافی :) اگر پیش از اینها بخوانند ..

[مسأله 596 کسی که می خواهد نماز میّت بخواند]

مسأله 596 کسی که می خواهد نماز میّت بخواند، لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد و بدن و لباسش پاک باشد (و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد (1))، اگر چه احتیاط مستحب ّ (2) آن است که تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است (3) رعایت کند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) ولی احتیاط لازم آن است که تکلم و خنده و پشت به قبله کردن و کارهایی را که مانند اینها نماز را باطل می کند ترک نماید.

(بهجت :) ولی احتیاط در این است که اگر غسل بر او واجب است بدون غسل و اگر وظیفه اش تیمم بدل از غسل است بدون تیمم نماز نخواند.

(زنجانی :) اگر لباس او غصبی هم باشد، نمازش صحیح است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر چه بهتر .. (3) (سیستانی :) معتبر است ..

مساله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 519 نماز خواندن زن بر میت با شرایطش مجزی است و از دیگران ساقط می شود.

[مسأله 597 کسی که به میّت نماز می خواند]

مسأله 597 کسی که به میّت نماز می خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است میّت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نمازگزار و پای او به طرف چپ نماز گزار باشد.

[مسأله 598 مکان نماز گزار]

مسأله 598 مکان نماز گزار باید (1) از جای میّت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) مکان نمازگزار باید غصبی نباشد و نیز باید ..

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط (زنجا (نی :) بنا بر احتیاط مستحب ) مکان نمازگزار باید غصبی نباشد و نیز باید .. (2) (سیستانی :) و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار غصبی نباشد.

(بهجت :) مسأله مکان نمازگزار نباید از جای میّت به قدری پست تر یا بلندتر باشد که عرفاً نماز بر این میّت صدق نکند ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.

[مسأله 599 نماز گزار باید از میّت دور نباشد]

مسأله 599 نماز گزار باید از میّت دور نباشد (1)، ولی کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند اگر از میّت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد. (1) (بهجت :) نمازگزار نباید به قدری از میّت دور باشد که عرفاً نماز بر این میّت صدق نکند ..

[مسأله 600 نمازگزار باید مقابل میّت بایستد]

مسأله 600 نمازگزار باید مقابل میّت بایستد (1)، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میّت بگذرد، نماز کسانی که مقابل میّت نیستند اشکال ندارد. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) ولی در جماعت نماز کسانی که مقابل میت نیستند اشکال ندارد.

ص: 332

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 524 اگر کسی موقعی به نماز جماعت میّت رسید که بعضی از تکبیرات آن خوانده شده ، می تواند اقتدا کند ولی باید در هر تکبیر به وظیفه خود عمل کند، یعنی دعای مربوط به همان تکبیر را خودش بخواند و بعد از فراغ امام بقیه تکبیرات را تمام کند.

[مسأله 601 بین میّت و نمازگزار باید پرده نباشد]

مسأله 601 بین میّت و نمازگزار، باید (1) پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها نباشد (2) ولی اگر میّت در تابوت و مانند آن باشد اشکال ندارد. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (بهجت :) بین میّت و نمازگزار نباید پرده و دیوار یا چیزی مانند اینها باشد، به طوری که نماز بر آن میّت عرفاً صدق نکند ..

[مسأله 602 در وقت خواندن نماز، باید عورت میّت پوشیده باشد]

مسأله 602 در وقت خواندن نماز، باید عورت میّت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست باید (1)، عورتش را اگر چه با تخته و آجر و مانند اینها باشد به پوشانند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید ..

[مسأله 603 نماز میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند.]

مسأله 603 نماز میّت را باید ایستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع نیّت ، میّت را معیّن کند، مثلًا نیّت کند نماز می خوانم بر این میّت قربهً إلی اللّه (1). (1) (سیستانی :) و احتیاط واجب آن است که استقراری که در قیام نماز یومیه معتبر است رعایت شود.

[مسأله 604 اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند]

مسأله 604 اگر کسی نباشد که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند (1)، می شود نشسته بر او نماز خواند (2). (1) (فاضل :) و امکان انتظارهم نباشد یا مأیوس باشند که کسی بیاید و بتواند ایستاده نماز بخواند .. (2) (بهجت :) و چنانچه بعد از خواندن تمام نماز و یا قسمتی از آن بطور نشسته ، شخصی که قادر بر نماز خواندن به طور ایستاده است پیدا شود، بنا بر احتیاط واجب باید نماز اعاده شود.

(زنجانی ، فاضل :) و اگر بعد از خواندن نماز نشسته پیش از دفن کسی پیدا شود که بتواند نماز میّت را ایستاده بخواند نماز میت واجب است .

[مسأله 605 اگر میّت وصیّت کرده باشد که شخص معیّنی بر او نماز بخواند]

مسأله 605 اگر میّت وصیّت کرده باشد که شخص معیّنی بر او نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که آن شخص از ولی ّ میّت اجازه بگیرد (1) و بر ولی ّ هم بنا بر احتیاط واجب ، واجب است که اجازه بدهد. (2) (1) (خوئی ، تبریزی ، نوری :) احتیاط مستحب ّ آن است که آن شخص از ولی ّ میّت اجازه بگیرد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) لازم نیست آن شخص از ولی ّ میّت اجازه بگیرد، گر چه بهتر است .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط آن شخص از ولی ّ میت اجازه بگیرد و ولی ّ میّت هم اجازه بدهد.

(مکارم :) عمل به وصیّت او واجب است و لازم نیست از ولی ّ اجازه بگیرد، هر چند احتیاط مستحب ّ آن است که اجازه بگیرد.

ص: 333

(صافی :) احتیاط آن است که آن شخص از ولی ّ میّت اجازه بگیرد .. (2) (اراکی ، گلپایگانی :) بر ولی ّ هم واجب است که اجازه بدهد.

(صافی :) ولی ّ هم اجازه بدهد.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 549.

[مسأله 606 مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند]

مسأله 606 مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند (1)، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد (2) مکروه نیست . (1) (بهجت :) در صورتی که هر دو نماز از هر نظر مثل هم باشند ..

(مکارم :) بلکه اگر یک نفر چند مرتبه بخواند محل ّ اشکال است .. (2) (مکارم :) اهل علم و فضل و تقوی باشد ..

(بهجت :) اگر میّت صاحب فضیلت ایمانی مانند حضرت حمزه و فاطمه بنت اسد و سهل بن حنیف باشد ..

(سیستانی :) مسأله به نظر بعضی از فقهاء مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند ولی این مطلب ثابت نیست و اگر میت اهل علم و تقوا باشد بدون اشکال مکروه نیست .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 529 اگر چند میّت با هم حاضر بودند، می تواند برای همه یک نماز بخواند ولی در دعاهایی که بعد از تکبیر چهارم خوانده می شود، باید ضمایر به صورت جمع گفته شود، و می تواند برای هر کدام یک نماز بخواند.

(بهجت :) مسأله 532 در صورت مزاحمت نماز فریضه با نماز میت هر کدام که وقتش تنگ است مقدم است ، و اگر وقت هر دو وسعت دارد مخیر است و در صورتی که وقت هر دو تنگ شده باشد، به طوری که در تأخیر دفن ، خوف بر میت وجود دارد، اظهر تقدیم فریضه و نماز خواندن بر قبر میّت بعد از دفن او است .

[مسأله 607 اگر میّت را عمداً بدون نماز دفن کنند]

مسأله 607 اگر میّت را عمداً یا از روی فراموشی یا به جهت عذری بدون نماز دفن کنند، یا بعد از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده است (1) تا وقتی جسد او از هم نپاشیده ، واجب است با شرطهایی که برای نماز میّت گفته شد به قبرش نماز بخوانند. (1) (مکارم :) واجب است با همان ترتیب به قبرش نماز بخوانند. [پایان مسأله ] (سیستانی :) جایز نیست برای نماز خواندن بر او قبرش را نبش کنند ولی مانعی ندارد که تا وقتی جسد او از هم نپاشیده ، رجاءً با شرطهایی که برای نماز میّت گفته شد بر قبرش نماز بخوانند.

(بهجت :) اگر خارج کردن میّت از قبر ممکن نیست یا موجب بی احترامی به او می شود واجب است به قبر او نماز بخوانند و گر نه احتمال دارد مثل غسل دادن و کفن کردن میت ، بیرون آوردن میّت و خواندن نماز بر بدن او واجب باشد. و امّا اگر بعد از نماز خواندن به قبر میت بدن او به سببی مثل سیل و نظیر آن خارج شد، بنا بر احتیاط واجب ، این نماز اعاده شود.

ص: 334

دستور نماز میّت

[مسأله 608 نماز میّت پنج تکبیر دارد]

مسأله 608 نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است :

بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: «اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه ِ صلی اللّه علیه و آله و سلم » و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللّهُم َّ صَل ِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ» و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اللّهُم َّ اغفِر لِلمُؤمِنین َ وَ المُؤمِنات ِ» و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اللّهُم َّ اغفِر لِهذَا المَیِّت ِ» و اگر زن است بگوید: «اللّهُم َّ اغفِر لِهذِه ِ المَیِّت ِ» و بعد تکبیر پنجم را بگوید.

و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: «اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِیک َ لَه ُ وَ اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ ارسَلَه ُ بِالحَق ِّ بَشیراً وَ نذِیراً بَین َ یَدَی ِ السَّاعَهِ (1) (:) و بعد از تکبیر دوم بگوید: «اللّهُم َّ صَل ِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ بارِک عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ارحَم مُحَمَّداً وَ آل َ مُحَمَّدٍ کَافضَل ِ ما صَلَّیت َ وَ بارَکت َ وَ تَرَحَّمت َ (2) عَلی ابراهِیم َ وَ آل ِ إِبراهیم َ انَّک َ حَمیدٌ مَجیدٌ وَ صَل ِّ عَلی جَمیِع الأَنبیاءِ وَ المُرسَلین َ (وَ الشُّهَداءِ وَ الصِّدِّیقین َ وَ جَمیِع عِبادِ اللّه ِ الصّالِحین َ (3))» و بعد از تکبیر سوم بگوید: «اللّهُم َّ اغفِر لِلمُؤمِنین َ وَ المُؤمِنات ِ وَ المُسلِمین َ وَ المُسلِمات ِ أَلأَحیاءِ مِنهُم وَ الأَموات ِ تابِع (4) بَینَنا وَ بَینَهُم بِالخَیرات ِ (انَّک َ مُجیب ُ الدَّعَوات ِ (5)) انَّک َ عَلی کُل ِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ».

و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: «اللّهُم َّ إِن َّ هَذا عَبدُک َ (6) وَ ابن ُ عَبدِک َ وَ ابن ُ امَتِک َ نَزَل َ بِک َ وَ انت َ خَیرُ مَنزول ٍ بِه ِ (7) اللّهُم َّ انّا لا نَعلَم ُ مِنه ُ الّا خَیراً وَ انت َ اعلَم ُ بِه ِ مِنّا اللّهُم َّ ان کان َ مُحسِناً فَزِد فِی احسانِه ِ وَ ان کان مُسِیئاً فَتَجاوَز عَنه ُ وَ اغفِر لَه ُ (8) اللّهُم َّ اجعَله ُ عِندَک َ فی اعلی عِلِّیّین َ وَ اخلُف عَلی اهلِه ِ فِی الغابِرِین َ وَ ارحَمه ُ بِرَحمَتِک َ یا ارحَم َ الرَّاحِمین َ» و بعد تکبیر پنجم را بگوید، ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: «اللّهُم َّ إِن َّ هذِه ِ امَتُک َ (9) و ابنَهُ عَبدِک َ وَ ابنَهُ امَتِک َ نَزَلَت بِک َ وَ انت َ خَیرُ مَنزُول ٍ بِه ِ اللّهُم َّ انَّا لا نَعلَم ُ مِنها الّا خَیراً وَ انت َ اعلَم ُ بِهَا مِنَّا اللّهُم َّ ان کانَت مُحسِنَهً فَزِد فِی احسانِها و ان کانَت مُسِیئهً فَتَجاوَز عَنها وَ اغفِر لَها اللّهُم َّ اجعَلها عِندَک َ فِی اعلی عِلِّیِّین َ وَ اخلُف عَلی اهلِها فی الغابِرین َ وَ ارحَمها بِرَحمَتِک َ یا ارحَم َ الرَّاحِمین َ». (1) (فاضل :) بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: اشهَدُ ان لا إِله َ الَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِیک َ لَه ُ إِلهاً واحِداً احَداً صَمَداً فَرداً حَیّاً قَیُّوماً دائِماً ابَداً لَم یَتَّخِذ صاحِبَهً وَ لا وَلَدَاً وَ اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ ارسَلَه ُ بِالهُدی وَ دین ِ الحَق ِّ لِیُظهِرَه ُ عَلَی الدّین ِ کُلّه ِ وَ لَو کَرِه َ المُشرِکُون َ بشیراً وَ نَذیراً بَین َ یَدَی ِ السّاعَه .. (2) (زنجانی :) رَحِمت َ .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (4) (زنجانی :) تابِع ِ اللّهُم َّ .. (5) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (6) (فاضل :) اللّهُم َّ إِن َّ هذَا المُسَجّی قُدّامَنا عَبدُک َ ..

ص: 335

(7) (فاضل :) اللّهُم َّ إِنَّک َ قَبَضت َ رُوحَه ُ الَیک َ وَ قَدِ احتاج َ الی رَحمَتِک َ وَ انت َ غَنِی ٌّ عَن عَذابِه ِ .. (8) (فاضل :) وَ اغفِر لَنا وَ لَه ُ .. (9) (فاضل :) اللّهُم َّ إِن َّ هذِه ِ المُسَجّاهَ قُدّامَنا امَتُک َ ..

[مسأله 609 باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند]

مسأله 609 باید تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از صورت خود خارج نشود (1). (1) (مکارم :) و احتیاط واجب آن است که در وسط نماز با کسی سخن نگویند.

(بهجت :) و اگر مأموم عمداً یا سهواً در غیر تکبیر اول از امام جلو افتاد، مستحب ّ است همان تکبیر را با امام اعاده کند.

[مسأله 610 کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند]

مسأله 610 کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند (1). (1) (اراکی :) و می تواند از روی کتاب یا نوشته بخواند. (خوئی ، سیستانی :) اگر چه مأموم باشد.

(مکارم :) مسأله مستحب ّ است نماز میّت را با جماعت بخوانند ولی کسی که نماز میّت را با جماعت بخواند باید تمام تکبیرها و دعاهای آن را بخواند و همان گونه که گفته شد، خواندن دعاهای مفصّل بالا مستحب ّ است و اگر کسی آن را حفظ ندارد، می تواند از روی کتاب بخواند.

مستحبّات نماز میّت

[مسأله 611 چند چیز در نماز میّت مستحب ّ است ]

مسأله 611 چند چیز در نماز میّت مستحب ّ است : اول : کسی که نماز میّت می خواند با وضو یا غسل یا تیمم باشد و احتیاط مستحب ّ (1) آن است در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد، یا (بترسد که (2)) اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میّت نرسد. (3) دوم : اگر میّت مرد است ، امام جماعت یا کسی که فرادی به او نماز می خواند مقابل وسط قامت او بایستد (4) و اگر میّت زن است مقابل سینه اش بایستد (5). سوم : پا برهنه نماز بخواند. چهارم : در هر تکبیر، دستها را بلند کند. (6) پنجم : فاصله او با میّت به قدری کم باشد که اگر باد، لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. ششم : نماز میّت را به جماعت بخواند. هفتم : امام جماعت تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند. هشتم : در جماعت اگر چه مأموم یک نفر باشد، عقب امام بایستد. (7) نهم : نمازگزار به میّت و مؤمنین زیاد دعا کند. دهم : پیش از نماز (8) سه مرتبه بگوید «الصَّلاه». یازدهم : نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می روند. دوازدهم : زن حائض اگر نماز میّت را به جماعت می خواند در صفی تنها بایستد. (9) (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، زنجانی :) احتیاط .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (مکارم :) علاوه بر این ، مستحب ّ است امور دیگری [ که در ذیل آمده ] را به امید ثواب پروردگار در نماز میّت رعایت کند .. (4) (بهجت :) مقابل وسط قامت یا سینه او بایستد ..

ص: 336

(5) (بهجت :) مقابل سینه یا سر او بایستد .. (6) (بهجت :) بنا بر اظهر .. (7) [مورد هشتم در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (8) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) پیش از نماز در جماعت .. (9) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) تنها بایستد و در صف نمازگزاران نایستد.

[مسأله 612 خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است ]

مسأله 612 خواندن نماز میّت در مساجد مکروه است ولی در مسجد الحرام مکروه نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله بهتر است نماز میّت را در مسجد نخوانند، مگر در مسجد الحرام .

[ در دفن میت ]

احکام دفن

[مسأله 613 واجب است میّت را طوری در زمین دفن کنند]

مسأله 613 واجب است (1) میّت را طوری در زمین دفن کنند، که بوی او بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند بدنش را بیرون آورند (2) و در صورتی که ترس درنده و نزدیک شدن انسانی که از بوی میت اذیت شود در بین نباشد (أقوی کفایت تنها عنوان دفن در زمین است اگر چه (3)) احتیاط مستحب ّ (4) آن است که گودی قبر به همان اندازه مذکور در بالا باشد و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند. (1) (نوری :) احتیاط واجب آن است که .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، صافی ، زنجانی ، نوری :) و اگر ترس آن باشد که جانور بدن او را بیرون آورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی و فاضل نیست ] (4) (اراکی ، فاضل :) احتیاط واجب ..

[مسأله 614 اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد]

مسأله 614 اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد، می توانند (1) به جای دفن ، او را در بنا یا تابوت بگذارند (2). (1) (زنجانی :) باید .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) که از درندگان محفوظ باشد و بوی او هم بیرون نیاید.

(مکارم :) و اطراف آن را ببندند.

[مسأله 615 میّت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند]

مسأله 615 میّت را باید در قبر به پهلوی راست طوری بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد. که جلوی بدن او رو به قبله باشد.

[مسأله 616 اگر کسی در کشتی بمیرد]

مسأله 616 اگر کسی در کشتی بمیرد، چنانچه جسد او فاسد نمی شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را در زمین دفن کنند و گر نه ، باید در کشتی غسلش بدهند و حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میّت چیز سنگینی به پایش ببندند و به دریا بیندازند یا او را در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دریا بیندازند (1) و اگر ممکن است باید او را در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات نشود (2). (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 337

(خوئی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت :) پس از خواندن نماز میّت ، او را (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی : بنا بر احتیاط در صورت امکان ) در خمره بگذارند و درش را ببندند و به دریا بیندازند و الّا چیز سنگینی (بهجت : و اگر این کار مشکل است ، چیز سنگینی ) به پایش بسته و به دریا بیندازند .. (2) (مکارم :) حنوط و کفن کنند و نماز بخوانند بعداً او را در چیزی که حیوانات آبی نتوانند به بدن او دست یابند بگذارند و در آن را محکم کنند و به دریا بیندازند و اگر این هم ممکن نشود، چیز سنگینی به پایش ببندند و به دریا بیفکنند و واجب است او را تا ممکن است در جایی بیندازند که فوراً طعمه حیوانات دریا نشود.

[مسأله 617 اگر بترسند که دشمن ، قبر میّت را بشکافد]

مسأله 617 اگر بترسند که دشمن ، قبر میّت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد (و گوش یا بینی یا اعضای دیگر او را ببرد (1)) چنانچه ممکن باشد باید به طوری که در مسأله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ]

[مسأله 618 مخارج انداختن در دریا را باید از اصل مال میّت بردارند]

مسأله 618 مخارج انداختن در دریا و مخارج محکم کردن قبر میّت را در صورتی که لازم باشد، باید (1) از اصل مال میّت بردارند (2). (1) (سیستانی :) می توانند .. [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (2) (بهجت :) در صورتی که لازم باشد احتمال دارد که از اصل مال میّت بردارند ولی احتیاط مستحب ّ این است که رضایت طلبکار و ورثه را در این صورت بدست آورند.

[مسأله 619 اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد]

مسأله 619 اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد (1)، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید (2) زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد (3) بلکه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنا بر احتیاط واجب (4) باید به همین دستور عمل کنند. (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد .. (2) (بهجت :) باید بنا بر احتیاط واجب .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، زنجانی ، صافی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) و هم چنین است بنا بر احتیاط مستحب ّ اگر بچه ای که در شکم اوست هنوز روح به بدنش داخل نشده باشد.

(بهجت ، مکارم :) حتی اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد؛ (مکارم : یعنی هنوز حس حرکت پیدا نکرده است بنا بر احتیاط واجب به همین دستور عمل کنند). (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ]

[مسأله 620 دفن مسلمان در قبرستان کفار]

مسأله 620 دفن مسلمان ، در قبرستان کفار و دفن کافر، در قبرستان مسلمانان جایز نیست . (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (تبریزی :) بنا بر احتیاط. (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .

ص: 338

[مسأله 621 دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد]

مسأله 621 دفن مسلمان در جایی که بی احترامی به او باشد، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند، جایز نیست . (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) حرام است .

[مسأله 622 میّت را نباید در جای غصبی دفن کنند]

مسأله 622 میّت را نباید در جای غصبی دفن کنند و دفن کردن در جایی که برای غیر دفن کردن وقف شده (1) و در مسجد اگر ضرر به مسلمانان باشد یا مزاحم نمازشان باشد جایز نیست ، بلکه اقوی آن است که اصلًا در مسجد دفن نکنند و در زمینی که مثل مسجد برای غیر دفن کردن وقف شده جایز نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، فاضل :) مثل مسجد (فاضل : و حسینیه ) جایز نیست . [پایان مسأله ] (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله دفن میت در جای غصبی و در زمینی که مثل مسجد برای غیر دفن کردن وقف شده ، جایز نیست .

(زنجانی :) و حسینیه و مدرسه علمیه ..

(سیستانی :) در صورتی که موجب ضرر به وقف یا مزاحم جهت وقف باشد جایز نیست و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر موجب ضرر یا مزاحمت نباشد.

(مکارم :) مسأله میت را نباید در جای غصبی دفن کنند و هم چنین در جایی که برای دفن وقف نشده است (مانند مساجد و مدارس دینی )، مگر این که از اوّل جایی را برای دفن در نظر بگیرند و از وقف مستثنی کنند.

[مسأله 623 دفن میّت در قبر مرده دیگر]

مسأله 623 دفن میّت در قبر مرده دیگر اگر موجب نبش شود جایز نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (اراکی :) مسأله دفن میّت در قبر مرده دیگر پیش از آن که قبر و خود میّت از بین رفته باشد جایز نیست .

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله دفن میّت در قبر مرده دیگر جایز نیست مگر آن که قبر، کهنه شده و میّت اوّلی از بین رفته باشد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط جایز نیست ..

(خوئی ، زنجانی :) بکلی از بین رفته باشد.

(مکارم :) مسأله دفن میّت در قبر مرده دیگر در صورتی که موجب نبش نشود یعنی بدن مرده قبلی ظاهر نگردد و زمین هم مباح یا وقف عام باشد مانعی ندارد.

(نوری :) مسأله لازم است که میت را در قبر مرده دیگر پیش از آن که پوسیده شود، دفن ننمایند.

(فاضل :) مسأله دفن میّت در قبر مرده دیگر جایز نیست ، مگر آن که قبر کهنه شده باشد و میّت اوّلی حتّی استخوانهایش از بین رفته باشد و زمین قبر وقف قبرستان باشد و ملک فردی باشد که اجازه دفن میت دوّم را بدهد یا زمین موات باشد و اگر احتمال برود که جنازه سابق هنوز به طور کامل از بین نرفته نبش قبر برای دفن مجدد یا هر امر دیگری جایز نیست ولی اگر نبش شد دفن مجدد مانعی ندارد.

(سیستانی :) مسأله نبش قبر مرده ای برای آن که مرده دیگر در آن دفن شود جایز نیست ، مگر آن که قبر کهنه شده و میت اولی بکلی از بین رفته باشد.

ص: 339

[مسأله 624 چیزی که از میّت جدا می شود]

مسأله 624 چیزی که از میّت جدا می شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد، باید (1) با او دفن شود (2) (و اگر موجب نبش شود، احتیاط آن است که جدا دفن شود (3)). و دفن ناخن و دندانی که در حال زندگی از انسان جدا می شود مستحب ّ است (4). (1) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) بنا بر احتیاط باید ..

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (2) (زنجانی :) هم چنین قطعه ای که از زنده جدا می شود بنا بر احتیاط می باید دفن شود ..

(مکارم :) ولی به صورتی که موجب نبش قبر نشود ..

(سیستانی :) و چنانچه آن چیز بعد از دفن شدن میّت پیدا شود بنا بر احتیاط لازم ، اگر چه مو یا ناخن یا دندانش باشد باید در جایی جدا دفن شود .. (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[قسمت داخل پرانتز بجز رساله آیت اللّه نوری در رساله سایر آیات عظام نیست ] (4) (مکارم :) واجب نیست ، هر چند بهتر است . (زنجانی :) لازم نیست بلکه مستحب است .

[مسأله 625 اگر کسی در چاه بمیرد]

مسأله 625 اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردنش ممکن نباشد (1) باید در چاه را ببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند (2) و در صورتی که چاه مال غیر باشد باید به نحوی او را راضی کنند. (3) (1) (بهجت :) پس اگر ممکن است همان مقدار از چاه را که بدن او قرار گرفته مسدود می نمایند و اگر ممکن نیست ، .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(صافی :) و بر او نماز بگذارند. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) اگر چه با پرداخت قیمت چاه باشد.

[مسأله 626 اگر بچّه در رحم مادر بمیرد]

مسأله 626 اگر بچّه در رحم مادر بمیرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر داشته باشد، باید به آسانترین راه (1) او را بیرون آورند و چنانچه ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند اشکال ندارد (2)، ولی باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است یا زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند (3) و اگر ممکن نیست ، مرد محرمی که اهل فن باشد و اگر آن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی که اهل فن باشد بچه را بیرون بیاورد و در صورتی که آن هم پیدا نشود کسی که (4) اهل فن نباشد، می تواند بچه را بیرون آورد. (1) (زنجانی :) باید به آسانترین راه برای مادر .. (2) (زنجانی :) ولی در صورتی که بیرون آوردنش متوقف بر نگاه کردن یا لمس عورت مادر باشد باید به وسیله شوهرش اگر آشنا به طب باشد او را بیرون بیاورند و اگر ممکن نیست زنی که آشنا به طب باشد و اگر ممکن نیست محرم محرمی که آشنا به طب باشد و اگر هم ممکن نیست مرد نامحرمی که آشنا به طب باشد بچه را بیرون بیاورد و در صورتی که آن هم پیدا نشود کسی که آشنا به طب نباشد می تواند بچه را بیرون آورد.

(مکارم :) این کار باید در درجه اول به وسیله شوهرش اگر اهل فن ّ است و در درجه بعد زنی که اهل فن باشد انجام شود و اگر ممکن نیست ، از مرد محرمی که اهل فن ّ است استفاده کنند و در غیر این صورت ، ناچار باید از مرد نامحرمی که اهل فن ّ است کمک بگیرند.

ص: 340

(3) (گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن ّ است او را بیرون بیاورند و اگر ممکن نیست ، به وسیله زنی که اهل فن باشد او را بیرون بیاورند ..

(سیستانی :) باید به وسیله شوهرش اگر اهل فن است او را بیرون آورند و اگر ممکن نیست ، زنی که اهل فن ّ باشد او را بیرون آورد و می تواند زن به کسی مراجعه کند که بهتر بتواند این کار را انجام دهد و به حال او مناسبتر باشد هر چند نامحرم باشد. (4) (گلپایگانی ، صافی :) زنی که ..

[مسأله 627 هر گاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد]

مسأله 627 هر گاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد (1) اگر چه امید زنده ماندن طفل را نداشته باشند باید (2) به وسیله کسانی که در مسأله پیش گفته شد (3) از هر طرفی که بچه سالم بیرون می آید بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند (4) ولی اگر بین پهلوی چپ و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد احتیاط واجب آن است که از پهلوی چپ بیرون آورند (5). (1) (زنجانی :) اگر چه احتمال زنده ماندن طفل ضعیف باشد، باید به ترتیبی که در مسأله پیش گفته شد؛ به هر راهی که برای زنده ماندن بچه سودمندتر است ، بچه را از شکم مادر بیرون آورده و محل بریدگی را بدوزند.

(سیستانی :) اگر امید زنده ماندن طفل هر چند در مدت کوتاهی باشد باید هر جایی را که برای سلامتی بچه بهتر است بشکافند و بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند و امّا اگر علم یا اطمینان به مرگ طفل با این عمل باشد جایز نیست . [پایان مسأله ] (2) (مکارم :) هر گاه مادر بمیرد و بچه در شکمش زنده باشد باید فوراً ..

[کلمه «باید» در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، فاضل ، صافی :) پهلوی چپ او را بشکافند و بچه را بیرون آورند و دوباره بدوزند (گلپایگانی ، صافی : مگر این که تشخیص داده شود که بچه از طرف دیگر سالم بیرون می آید و از طرف چپ سالم بیرون نمی آید). (4) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) و حتّی الامکان باید این کار زیر نظر اهل فن ّ انجام گیرد و اگر اهل فن ّ نباشد، پهلوی چپ را می شکافند و بچه را فوراً بیرون می آورند. (5) (بهجت :) باید از پهلوی چپ بیرون آورند.

مستحبّات دفن

[مسأله 628 قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند]

مسأله 628 خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد قبر را (1) به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در

ص: 341

نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است ، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن ، پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده ، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت ، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را به پوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند (2):

«اسمَع افهَم یا فُلان َ بن َ فُلان » و به جای فلان ، اسم میّت و پدرش را بگویند مثلًا اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند:

«اسمَع افهَم یا مُحَمَّدَ بن َ عَلی » پس از آن بگویند:

«هَل انت َ عَلَی العَهدِ الَّذِی فَارَقتَنا عَلَیه ِ مِن شَهَادَهِ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لَا شَریک َ لَه ُ وَ ان َّ مُحَمَّداً صَلّی اللّه ُ عَلَیه ِ وَ آلِه ِ عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ وَ سَیِّدُ النَّبِیّین َ وَ خاتَم ُ المُرسَلِین َ و ان َّ عَلِیاً أَمیرُ المُؤمِنین َ وَ سَیِّدُ الوصِیِّین َ وَ امام ٌ افتَرَض َ اللّه ُ طاعَتَه ُ عَلَی العالَمِین َ وَ ان َّ الحَسَن َ وَ الحُسَین َ وَ عَلِی َّ بن َ الحُسَین ِ وَ مُحَمَّدَ بن َ عَلِی ٍّ وَ جَعفَرَ بن َ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بن َ جَعفَرٍ وَ عَلِی َّ بن مُوسی وَ مُحَمَّدَ بن َ عَلِی ٍّ وَ عَلی بن َ مُحَمَّدٍ وَ الحَسَن َ بن َ عَلی ٍّ وَ القائِم َ الحُجَّهَ المَهدِی َّ صَلَوات ُ اللّه ِ عَلَیهِم ائِمَّهُ المُؤمِنین َ وَ حُجَج ُ اللّه ِ عَلَی الخَلق ِ أَجمَعِین َ وَ ائِمَّتُک َ ائِمَّهُ هُدی ً بِک َ (3) ابرارٌ یا فُلان َ بن َ فُلان ٍ» و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید.

و بعد بگوید: «اذا اتاک َ المَلَکان ِ المُقَرَّبان ِ رَسُولَین ِ مِن عِندِ اللّه ِ تَبارَک َ وَ تَعالَی وَ سَأَلاک َ عَن رَبِّک َ وَ عَن نَبِیِّک َ وَ عَن دِیِنک َ وَ عَن کِتابِک َ وَ عَن قِبلَتِک َ وَ عَن ائِمَّتِک َ فَلا تَخَف وَ لا تَحزَن وَ قُل فِی جَوابِهِما اللّه ُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللّه ُ عَلَیه ِ وَ آلِه ِ نَبِیِّی وَ الإِسلام ُ دِینِی وَ القُرآن ُ کِتابِی وَ الکَعبَهُ قِبلَتِی وَ امیرُ المُؤمِنین َ عَلِی ُّ بن ُ أبی طالِب ٍ امامی وَ الحَسَن ُ بن ُ عَلِی ٍّ الُمجتَبی امامی وَ الحُسَین ُ بن ُ عَلِی ٍّ الشَّهیدُ بِکَربَلاءَ امامِی وَ عَلِی ٌّ زَین ُ العابِدِین َ امَامِی وَ مُحَمَّدٌ البِاقِرُ امَامِی وَ جَعفَرٌ الصّادِق ُ امَامِی وَ مُوسَی الکاظِم ُ إِمامی وَ عَلِی ٌّ الرِّضا إِمامی و مُحَمَّدٌ الجَوادُ إِمامی و عَلی ٌّ الهَادِی امَامِی وَ الحَسَن ُ العَسکَری ُّ امَامِی وَ الحُجَّهُ المُنتَظَرُ (4) امامی هؤُلاءِ صَلَوات ُ اللّه ِ عَلَیهِم أَجمَعِین َ (5) ائِمَّتِی وَ سَادَتِی وَ قَادَتِی وَ شُفَعَائِی بِهِم أَتَولَّی وَ مِن اعدائِهِم أَتَبَرَّأُ فِی الدُّنیَا وَ الآخِرَهِ ثُم َّ اعلَم یا فُلان َ بن َ فُلان » و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: «ان َّ اللّه َ تَبَارَک َ وَ تَعَالَی نِعم َ الرَّب ُّ وَ ان َّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّه ُ عَلَیه ِ وَ آلِه ِ نِعم َ الرَّسُول ُ وَ ان َّ عَلِی َّ بن َ أَبِی طالِب ٍ وَ اولادَه ُ المَعصُومین َ الأَئِمَّهَ الاثنَی عَشَرَ نِعم َ الأئِمَّهُ وَ ان َّ ما جَاءَ بِه ِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللّه ُ عَلَیه ِ وَ آلِه ِ حَق ٌ وَ ان َّ المَوت َ حَق ٌ وَ سُؤال َ مُنکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی القَبرِ حَق ٌّ وَ البَعث َ حَق ٌّ

ص: 342

وَ النُّشُورَ حَق ٌّ وَ الصِّراطَ حَق ٌّ وَ المِیزان َ حَق ٌّ وَ تَطایُرَ الکُتُب ِ حَق ٌّ وَ ان َّ الجَنَّهَ حَق ٌّ وَ النّارَ حَق ُّ وَ ان َّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیب َ فِیهَا وَ ان َّ اللّه َ یَبعَث ُ مَن فِی القُبُورِ» پس بگوید: «أَ فَهِمت َ یا فُلان ُ» و به جای فلان ، اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: «ثَبَّتَک َ اللّه ُ بِالقَول ِ الثَّابِت ِ وَ هَداک اللّه ُ إِلَی صِرَاطٍ مُستَقِیم ٍ عَرَّف َ اللّه ُ بَینَک َ وَ بَین َ اولیائِک َ فی مُستَقَرٍّ مِن رَحمَتِه ِ» پس بگوید: «اللّهُم َّ جَاف ِ الأَرض َ عَن جَنبَیه ِ وَ اصعَد بِرُوحِه ِ الَیک َ وَ لَقِّه ِ (6) مِنک َ بُرهَاناً اللّهُم َّ عَفوَک َ عَفوَک » (7). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، اراکی ، خوئی ، فاضل ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) مستحب است قبر را .. (2) (مکارم :) مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد، امور زیر را در دفن میّت رعایت کنند: (1) قبر را به اندازه قامت انسان متوسّط گود کنند. (2) میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند یا مردم برای فاتحه ، بیشتر به آنجا می روند. (3) هنگام دفن ، جنازه را در چند قدمی ِ قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه ، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. (4) اگر میّت مرد است ، او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. (5) جنازه را به آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. (6) قبر لحد داشته باشد، یعنی آن را طوری بسازند که خاک روی بدن میّت نریزد، به این ترتیب که قسمت پایین قبر را باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میّت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میّت در آن قرار بگیرد. (7) پشت سر میّت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. (8) بعد از گذاشتن در قبر گره کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. (9) کسی که میّت را در قبر می گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میّت ، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند «إِنّا لِلّه ِ وَ إِنّا إِلَیه ِ راجِعُون َ» و اگر میّت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. (10) پیش از آن که «لحد» را به پوشانند دست راست به شانه میّت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند: .. (3) [کلمه «بِک َ» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، سیستانی ، صافی ، فاضل و مکارم نیست ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) الحُجَّهُ القائِم ُ المُنتَظَرُ .. (5) [کلمه «اجمعین » در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و زنجانی نیست ] (6) (فاضل :) وَ لَقِّنه ُ .. (7) (تبریزی :) و اگر میّت زن است ، تمام خطابها و ضمیرها و افعال مؤنث ذکر شود.

(زنجانی :) و در صورتی که میت زن باشد پاره ای از این دعا تغییر می کند به این ترتیب : «اسمَعِی ، افهَمِی یا فُلانَهَ ابنَهَ فُلان ٍ» و به جای «فُلانَهَ» نام میت و به جای فلان نام پدرش را

ص: 343

بگوید و پس از آن بگوید: «هَل أَنت ِ عَلَی العَهدِ الَّذی فارَقتِنا .. أَئِمَّتُک ِ ائِمَّهُ هُدی ً ابرارٌ یا فُلانَهَ ابنَهَ فُلان ٍ» و به جای «فلانه» اسم میت و به جای فُلان اسم پدرش را بگوید پس بگوید: «اذا أَتاک ِ المَلَکان ِ المُقَرَّبان ِ رَسُولَین ِ مِن عِندِ اللّه ِ تَبارَک َ وَ تَعالی وَ سَأَلاک ِ عَن رَبِّک ِ وَ عَن نَبِیِّک ِ وَ عَن دِینِک ِ وَ عَن کِتابِک ِ وَ عَن قِبلَتِک ِ وَ عَن أَئِمَّتِک ِ فَلا تَخافِی وَ لا تَحزَنِی وَ قُولِی فی جَوابِهِما .. ثُم َّ اعلَمِی یا فُلانَهَ ابنَهَ فُلان » و به جای «فلانه» اسم میت و به جای فلان نام پدرش را بگوید و بعد بگوید: «أ فَهِمت ِ یَا فُلَانَهُ» و به جای «فلانه» اسم میت را بگوید پس از آن بگوید: «ثَبَّتَک ِ اللّه ُ بِالقَول ِ الثّابِت ِ وَ هَداک ِ اللّه ُ الی صِراطٍ مُستَقیم ٍ عَرَّف َ اللّه ُ بَینَک ِ وَ بَین َ أَولِیائِک ِ فی مُستَقَرٍّ مِن رَحمَتِه ِ» پس بگوید: «اللّهُم َّ جاف ِ الأَرض َ عَن جَنبَیها وَ اصعَد بِرُوحِها إِلَیک َ وَ لَقّها مِنک َ بُرهاناً اللّهُم َّ عَفوَک َ عَفوَک َ».

[مسأله 629 کسی که میّت را در قبر می گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد]

مسأله 629 خوب است به امید این که مطلوب پروردگار است کسی که میّت را در قبر می گذارد (1)، با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد و از طرف پای میّت از قبر بیرون بیاید و غیر از خویشان میّت (2) کسانی که حاضرند، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویندِِّّ لا «إِنّا لِلّه ِ وَ إِنّا إِلَیه ِ راجِعُون َ». اگر میّت زن است ، کسی که با او محرم می باشد او را در قبر بگذارد و اگر محرمی نباشد، خویشانش او را در قبر بگذارند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) مستحب است کسی که میت را در قبر می گذارد .. (2) (زنجانی :) خویشان نسبی میّت .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (628).

[مسأله 630 قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند]

مسأله 630 خوب است به امید این که مطلوب پروردگار است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند (1) و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب به پاشند و بعد از پاشیدن آب ، کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه: «انّا أَنزَلناه ُ» بخوانند و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: «اللّهُم َّ جَاف ِ الأَرض َ عَن جَنبَیه ِ وَ اصعِد الَیک َ رُوحَه ُ وَ لَقِّه ِ مِنک َ رِضواناً وَ اسکِن قَبرَه ُ مِن رَحمَتِک َ ما تُغنیه ِ بِه ِ عَن رَحمَهِ مَن سِوَاک َ». (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (آیات عظام :) مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند ..

(سیستانی :) مستحب است قبر را چهار گوشه بسازند ..

(مکارم :) مستحب است قبر را بصورت مربع مستطیل بسازند .. (2) (زنجانی :) و اگر میت زن است دعا را به این شکل بخوانند: «اللّهُم ّ جاف ِ الأَرض َ عَن جَنبَیها وَ اصعَد الَیک َ رُوحَها وَ لَقِّها مِنک َ رِضواناً وَ أَسکِن قَبرَها مِن رَحمَتِک َ ما تُغنِیها بِه ِ عَن رَحمَهِ مَن سِواک َ».

[مسأله 631 پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند]

مسأله 631 پس از رفتن کسانی که تشییع جنازه کرده اند مستحب است ولی ّ میّت یا کسی که از طرف ولی ّ (1) اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده ، به میّت تلقین کند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) از طرف میّت ..

ص: 344

[مسأله 632 بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند]

مسأله 632 بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را ، سر سلامتی دهند ولی اگر مدتی گذشته است که به واسطه سر سلامتی دادن ، مصیبت یادشان می آید، ترک آن بهتر است و نیز مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میّت غذا بفرستند (1) و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) شایسته است تا سه روز برای اهل خانه میّت ، غذا بفرستند.

[مسأله 633 مستحب است انسان در مرگ خویشان مخصوصاً در مرگ فرزند صبر کند]

مسأله 633 مستحب است (1) انسان در مرگ خویشان ، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر کند و هر وقت میّت را یاد می کندِِّّ لا «إِنّا لِلّه ِ وَ إِنّا إِلَیه ِ راجِعُون َ» بگوید و برای میّت قرآن بخواند (2) و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد که زود خراب نشود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) سزاوار است .. (2) (مکارم :) و طلب آمرزش کند. [پایان مسأله ]

[مسأله 634 جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد]

مسأله 634 جایز نیست (1) انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد (2) و به خود لطمه بزند (3). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و سیلی بزند و به خود آسیب برساند.

(سیستانی :) و موی خود را بکند ولی به سر و صورت زدن ، جایز است . (3) (بهجت :) و بنا بر احتیاط فرقی بین مرد و زن نیست .

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را نخراشد و به خود سیلی نزند و آسیب نرساند، مگر آسیب به نقص اساسی بدن بینجامد که حرام می باشد.

[مسأله 635 پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر]

مسأله 635 پاره کردن یقه در مرگ غیر پدر و برادر (1) جایز نیست (2). (1) (گلپایگانی :) و شوهر .. (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (اراکی ، خوئی ، تبریزی :) و احتیاط واجب ( (سیستانی :) و احتیاط مستحب ) آن است که در مصیبت آنان هم یقه پاره نکند.

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، بخصوص در مرگ غیر پدر و برادر.

[مسأله 636 اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند]

مسأله 636 اگر مرد در مرگ زن یا فرزند یقه یا لباس خود را پاره کند یا اگر زن در عزای میّت صورت خود را بخراشد به طوری که خون بیاید (1) یا موی خود را بکند (2) باید (3) یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را طعام دهد و یا آنها را به پوشاند (4) و اگر نتواند باید سه روز روزه بگیرد بلکه اگر خون هم نیاید بنا بر احتیاط واجب به این دستور عمل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، تبریزی :) صورت خود را بخراشد و خونین کند ..

(صافی :) صورت خود را بخراشد به طوری که خونین شود .. (2) (گلپایگانی ، اراکی :) صورت خود را بخراشد یا موی خود را بکند، ..

ص: 345

(3) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط مستحب .. (تبریزی :) بنا بر احتیاط ..

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید مانند کفاره قسم را بدهد، یعنی : .. (4) (اراکی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و اگر بر هیچ یک از آنها قدرت نداشته باشد سه روز روزه بگیرد و اگر زن موی خود را در عزای میّت ببرد کفاره آن دو ماه پی در پی روزه گرفتن و یا یک بنده آزاد کردن و یا شصت مسکین طعام دادن است .

(مکارم :) بلکه اگر خون هم نیاید باید به این دستور عمل نماید. [پایان مسأله ]

[مسأله 637 در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند نکنند]

اشاره

مسأله 637 احتیاط واجب (1) آن است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند نکنند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : اراکی و بهجت نیست (1) (سیستانی ، زنجانی :) احتیاط مستحب ّ ..

نماز وحشت

[مسأله 638 استحباب نماز وحشت ]

مسأله 638 مستحب ّ است (1) در شب اول قبر (2)، دو رکعت نماز وحشت برای میّت بخوانند و دستور آن این است که ، در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه «آیه الکرسی » و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «انّا أَنزَلناه ُ» بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: «اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ابعَث ثَوَابَهَا الَی قَبرِ فُلان ٍ» و به جای کلمه فلان ، اسم میّت را بگویند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) سزاوار است .. (2) (مکارم :) به امید این که مطلوب پروردگار باشد ..

[مسأله 639 نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند]

مسأله 639 نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر می شود خواند، ولی بهتر است در اول شب بعد از نماز عشا خوانده شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 640 اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند]

اشاره

مسأله 640 اگر بخواهند میّت را به شهر دوری ببرند، یا به جهت دیگر دفن او تأخیر بیفتد، باید نماز وحشت را تا شب اول قبر او تأخیر بیندازند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله اگر دفن میّت به علتی به تأخیر بیفتد باید نماز وحشت را تا شب اول دفن او تأخیر بیندازند.

نبش قبر

[مسأله 641 نبش قبر مسلمان ]

مسأله 641 نبش قبر مسلمان ، یعنی شکافتن قبر او اگر چه طفل ، یا دیوانه باشد حرام است (1) ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد (2) اشکال ندارد. (1) (مکارم :) و منظور از نبش قبر آن است که آن را طوری بشکافند که آثار بدن میّت ظاهر شود و اگر بدن ظاهر نشود اشکال ندارد، مگر این که موجب هتک و بی احترامی باشد. (2) (زنجانی :) اگر تمام گوشت و استخوانش خاک شده باشد ..

ص: 346

[مسأله 642 نبش قبر امام زاده ها و شهدا و علما و صلحا]

مسأله 642 نبش قبر (1) امام زاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها بر آن گذشته باشد (2) در صورتی که زیارتگاه باشد حرام است ، بلکه اگر زیارتگاه هم نباشد بنا بر احتیاط واجب نباید آن را نبش کرد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) نبش قبری که باعث هتک حرمت می گردد مانند .. (2) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) حرام است . [پایان مسأله ] (مکارم :) مسأله اگر یقین داشته باشد بدن به کلّی از بین رفته و خاک شده است شکافتن قبر اشکالی ندارد، مگر در قبور امام زاده ها و شهدا و علماء و صلحا که اگر سالها بر آن بگذرد نیز نبش قبر آنها جایز نیست .

(سیستانی :) مسأله خراب کردن قبر امام زاده ها و شهدا و علما و هر موردی که خراب کردن قبر، هتک شمرده شود اگر چه سالها بر آن گذشته و بدنشان از میان رفته باشد حرام است .

[مسأله 643 شکافتن قبر در چند مورد حرام نیست ]

مسأله 643 شکافتن قبر در چند مورد (1) حرام نیست (2): اول : آن که میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند (3). دوم : آن که کفن یا چیز دیگری که با میّت دفن شده غصبی باشد (4) و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند (5) و هم چنین است اگر چیزی از مال خود میّت که به ورثه او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند، (ولی اگر چیز مختصری از مال او که به ورثه به ارث رسیده مانند انگشتر و نحو آن با او دفن شده باشد در جواز نبش برای درآوردن آن تأمل و اشکال است خصوصاً اگر اجحاف بر ورثه نباشد (6)) و اگر وصیت کرده باشد که دعا یا قرآن یا انگشتری (7) را با او دفن کنند (8)، ( در صورتی که وصیتش بیشتر از یک سوم مال او نباشد (9)) برای بیرون آوردن اینها نمی توانند قبر را بشکافند (10). سوم : آن که (11) میت بی غسل یا بی کفن (12) دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش (13) باطل بوده ، یا به غیر دستور شرع کفن شده یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند (14). چهارم : آن که برای ثابت شدن حقّی (15) بخواهند بدن میّت را ببینند (16). پنجم : آن که میّت را در جایی که بی احترامی به اوست مثل قبرستان کفّار یا جایی که کثافت و خاکروبه می ریزند دفن کرده باشند (17). ششم : آن که برای یک مطلب شرعی که اهمیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است (18)، قبر را بشکافند مثلًا بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله ای که دفنش کرده اند بیرون آورند (19). هفتم : (20) آن که بترسند درنده ای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد (21) یا دشمن بیرون آورد (22). هشتم : آن که قسمتی از بدن میّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند ولی احتیاط واجب آن است که (23) آن قسمت از بدن را طوری در قبر بگذارند که بدن میّت دیده نشود (24). (1) (گلپایگانی :) در هفت مورد .. (صافی :) در نه مورد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه در بعضی از آنها واجب است ..

(بهجت :) فرموده اند شکافتن قبر در چند مورد جایز است ..

ص: 347

(3) (سیستانی :) و نبش هم موجب حرج نباشد و گر نه لازم نیست مگر بر خود غاصب و اگر نبش محذور مهمتری داشته باشد لازم نیست بلکه جایز نیست ، مانند این که موجب قطعه قطعه شدن بدن میت باشد بلکه اگر موجب هتک باشد بنا بر احتیاط واجب جایز نیست مگر این که خود میت آن زمین را غصب کرده باشد .. (4) (مکارم :) یا چیزی از اموال میّت که به ورثه تعلق دارد با او دفن شده باشد و ورثه راضی نشوند که آن چیز در قبر بماند (مانند انگشتر یا زینت آلات قیمتی ) حتی اگر راضی شوند و ماندن آن در قبر اسراف باشد باید آن را بیرون آورند، امّا اگر میّت وصیت کرده که دعا یا انگشتری را مثلًا با او دفن کنند در صورتی که وصیت او بیش از ثلث نباشد و اسراف محسوب نشود نمی توانند قبر او را بشکافند [پایان مورد دوّم ] (5) (بهجت :) و هم چنین است اگر چیز گرانبهایی با او دفن شود و بدون نبش قبر نشود آن را بیرون آورد. [پایان مورد دوم ] (6) (نوری :) دوّم : آن که کفش یا چیز دیگری که با میت دفن شده ، غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و اگر چیزی از مال خود میت که به ورثه رسیده با او دفن شود، احتیاط واجب آن است که از نبش قبر خودداری نمایند ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی و فاضل نیست ] (7) (زنجانی :) یا غیر آن .. (8) (سیستانی :) و وصیت او نافذ باشد .. (زنجانی :) در مواردی که وصیت نافذ است .. (9) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و صافی نیست ] 10) (گلپایگانی ، صافی :) مگر آن که زیادتر از ثلث باشد و ورثه امضاء نکرده باشند ..

(سیستانی :) و در این مورد نیز استثنائی که در مورد قبل ذکر شد جاری است .. (11) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) سوم : آن که شکافتن قبر موجب هتک حرمت نباشد و .. (12) (زنجانی ، بهجت :) میت بدون غسل یا کفن یا حنوط .. (13) (زنجانی :) غسل یا تیممش .. (14) (اراکی ، زنجانی ، نوری :) در تمام این موارد در صورتی شکافتن قبر جایز است که موجب هتک احترام میّت نشود ..

(گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر نبش در این صورت باعث هتک میّت و اذیّت مردم شود جایز نیست ..

(فاضل :) که در این فرض اگر نبش قبر موجب هتک میّت باشد یعنی جنازه متعفن یا متلاشی شده باشد جایز نیست امّا اگر میّت بدون نماز دفن شده باشد نبش جایز نیست بلکه بر قبر نماز خوانده می شود ..

(بهجت :) ولی أحوط این است که اگر موجب هتک و بی احترامی میّت شود نبش قبر نشود و اگر برهنه دفن شده باید ملاحظه کنند که کفن کردن مهمتر است یا نبش قبر نکردن و هر کدام برای میّت اهمیت بیشتری دارد رعایت نمایند .. [مورد سوم در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (15) (سیستانی :) که مهمتر از نبش قبر باشد ..

ص: 348

(16) و (17) - [مورد چهارم و پنجم در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (18) (زنجانی :) از شکافتن قبر کمتر نیست .. (19) (مکارم :) البته معلوم است بچه مدت کمی بعد از مادر ممکن است زنده بماند ..

[مورد ششم در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (20) (بهجت :) چهارم : .. (21) - [عبارت « یا سیل او را ببرد» در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (22) (بهجت :) یا بخواهند میّت را به مشاهد مشرفه منتقل کنند اگر چه وصیت به این مطلب نکرده باشد بنا بر اظهر. [پایان مسأله ] (23) (اراکی :) ولی باید .. (زنجانی :) ولی احتیاط مستحب آن است که ..

(گلپایگانی ، صافی :) ولی احتیاط لازم آن است که .. (24) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) [و] نهم : آن که میت را بخواهند به مشاهد مشرفه نقل نمایند بخصوص اگر وصیت کرده باشد.

(صافی :) [و] نهم : آن که میت را بخواهند به یکی از مشاهد مشرفه نقل کنند که جواز در این صورت نیز مشروط به این است که نبش باعث هتک میّت نشود.

(فاضل :) [و] نهم : اگر میت وصیت کرده که جنازه اش را قبل از دفن به مشاهد مشرفه منتقل کنند و عمداً یا به هر جهتی بر خلاف وصیت او عمل شده جایز بلکه واجب است قبر را نبش و جنازه را به محل مورد وصیت منتقل کنند، مگر این که بدن فاسد شده باشد یا نبش مستلزم هتک باشد، و در غیر این صورت نبش قبر جهت حمل به مشاهد مشرفه خلاف احتیاط است هر چند وصیت کرده باشد.

(سیستانی :) هشتم : آن که میت وصیّت کرده باشد که او را به مشاهد مشرّفه نقل نمایند، چنانچه نقل دادن او محذوری نداشته باشد ولی عمداً یا از روی جهل یا فراموشی در جایی دیگر دفن شده باشد می توانند در صورتی که موجب هتک حرمتش نشود و محذور دیگری نداشته باشد قبر او را نبش کرده و بدنش را به مشاهد مشرّفه نقل دهند بلکه در این فرض ، نبش و نقل واجب است .

مسائل از 664 تا 1045 اختصاصی

اشاره

(مکارم :) مسأله 600 هر گاه کسی وصیت کند بدن او را در جای معینی دفن کنند و به وصیت او عمل نکنند و در جای دیگری دفن شود، جایز نیست قبر او را نبش کنند و به جای مورد وصیّت انتقال دهند.

(مکارم :) مسأله 601 هر گاه کسی وصیت کند که بعد از دفن ، قبر او را نبش کرده و بدن او را به مشاهد مشرّفه یا نقطه دیگر ببرند، عمل به چنین وصیتی مشکل است .

(مکارم :) مسأله 602 تأخیر دفن میّت در صورتی که موجب هتک و توهین او باشد جایز نیست .

احکام شهید

(مکارم :) مسأله 603 غسل دادن میّت مسلمان و کفن کردن او چنان که گفته شد واجب است ولی دو گروه از این حکم مُستثنی هستند: اول : «شهیدان راه خدا» یعنی کسانی که در میدان جهاد در راه اسلام ، همراه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امام معصوم علیهم السلام یا نائب خاص او کشته شده اند، هم چنین کسانی که در حال غیبت امام زمان ارواحنا فداه برای دفاع در برابر دشمنان اسلام

ص: 349

کشته می شوند، خواه مرد باشند، یا زن ، بزرگ باشند و یا کودک ، در این گونه موارد غسل و کفن و حنوط واجب نیست ، بلکه باید آنها را با همان لباسهایشان بعد از خواندن نماز دفن کنند.

(مکارم :) مسأله 604 حکم مسأله سابق در باره کسانی است که در میدان جنگ کشته شده باشند، یعنی پیش از آن که مسلمانان به او برسند جان داده است ، اما اگر به او برسند و زنده باشد، یا به صورت مجروح او را از میدان جنگ خارج سازند و در بیمارستان یا غیر آن از دنیا برود، گر چه ثواب شهیدان را دارد ولی حکم فوق شامل حال آنها نمی شود.

(مکارم :) مسأله 605 در جنگهای امروز که میدانهای جنگ وسعت دارد و گاه کیلومترها یا فرسخها مسافت را در بر می گیرد و گلوله های دشمن و مانند آن تا مسافت زیادی می رسد، تمام این صحنه که مرکز تجمّع سربازان است میدان جنگ محسوب می شود، ولی اگر دشمن به وسیله بمباران افرادی را دور از جبهه های جنگ به قتل برساند، احکام بالا در مورد آنها جاری نیست .

(مکارم :) مسأله 606 هر گاه به علتی شهید برهنه شده باشد، باید او را کفن کنند و بدون غسل دفن نمایند.

(مکارم :) مسأله 607 دوم : «کسانی که قتل آنها به عنوان قصاص یا حدّ شرعی واجب شده است » و حاکم شرع به آنها دستور می دهد مراسم غسل میّت را خودشان در حال حیات انجام دهند و سه غسل را طبق دستوری که قبلًا گذشت به جا آورده ، سپس دو قسمت از قسمتهای سه گانه کفن را یعنی لنگ و پیراهن را می پوشند و مانند میّت حنوط می کنند و بعد از کشته شدن ، قطعه سوّم را بر آنها می پوشانند و نماز بر آنها خوانده و به همان حال دفنشان می کنند و لازم نیست خون را از بدن و کفن آنها بشویند حتی اگر بر اثر ترس و وحشت خود را نجس کنند، تکرار غسل لازم نیست .

احکام اموات (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 226 آیا در غسل و کفن و دفن اموات ، مماثلت و همجنس بودن شرط است ]

س 226: آیا در غسل و کفن و دفن اموات ، مماثلت و همجنس بودن شرط است یا هر یک از زن و مرد می تواند امور میت دیگر را انجام دهد؟

ج : همجنس بودن با میّت فقط در غسل دادن او شرط است و در صورتی که غسل دادن میّت به وسیله همجنس او امکان دارد، غسل دادن به وسیله غیر همجنس صحیح نیست و غسل میّت باطل است . ولی در تکفین و تدفین همجنس بودن شرط نیست .

[س 227 متعارف است که اموات را در منزل مسکونی غسل می دهند]

س 227: امروزه در روستاها متعارف است که اموات را در منزل مسکونی غسل می دهند. گاهی میّت وصی نداشته و چند فرزند صغیر دارد. نظر مبارک راجع به این موارد چیست ؟

ج : تصرفات مورد نیاز برای تجهیز میّت از قبیل غسل و کفن و دفن ، به مقدار متعارف ، متوقف بر اذن ولی صغیر نیست و اشکال از جهت وجود فرزندان صغیر ایجاد نمی شود.

[س 228 شخصی بر اثر تصادف یا سقوط از ارتفاع فوت کرده است ]

س 228: شخصی بر اثر تصادف یا سقوط از ارتفاع فوت کرده است و جسد او خونریزی دارد، آیا باید منتظر ماند تا خون ، خود به خود یا با وسائل پزشکی بند بیاید یا این که با وجود خونریزی جایز است اقدام به دفن او نمایند؟

ص: 350

ج : تطهیر بدن میّت قبل از غسل در صورت امکان واجب است ، و اگر انتظار برای توقف خونریزی یا منع آن ممکن باشد، واجب است .

[س 229 استخوان مرده ای که حدود چهل یا پنجاه سال از دفن آن می گذرد]

س 229: استخوان مرده ای که حدود چهل یا پنجاه سال از دفن آن می گذرد و مقبره او از بین رفته و تبدیل به میدان عمومی گردیده است ، در اثر کندن نهری در آن میدان ظاهر شده است . آیا لمس کردن استخوان ها برای دیدن آنها اشکال دارد؟ آیا استخوان ها نجس هستند؟

ج : استخوان میّت مسلمانی که غسل داده شده است ، نجس نیست ؛ ولی دفن مجدّد آن زیر خاک واجب است .

[س 230 آیا برای انسان جایز است ]

س 230: آیا برای انسان جایز است که پدر یا مادر و یا یکی از بستگان خود را در کفنی که برای خودش خریده است ، کفن کند؟

ج : اشکال ندارد.

[س 231 یک تیم پزشکی برای انجام آزمایشها و تحقیقات پزشکی احتیاج دارند]

س 231: یک تیم پزشکی برای انجام آزمایشها و تحقیقات پزشکی احتیاج دارند که قلب و بعضی از اعضای مرده را از جسد او جدا سازندو بعد از گذشت یک روز از انجام آزمایشها و مطالعات ، اقدام به دفن آن کنند. امیدواریم لطف نموده به سؤالات زیر پاسخ فرمائید: (1) آیا با توجه به این که امواتی که این آزمایشها بر روی آنها اعمال می شود از مسلمانان هستند، اقدام به این کار برای ما جایز است ؟ (2) آیا دفن قلب و بعضی از اعضای جسد جدای از بدن میّت جایز است ؟ (3) آیا با توجه به این که دفن جداگانه قلب و بعضی از اعضا مشکلات فراوانی برای ما ایجاد می کند، دفن آن اعضاء با بدن میّت دیگر جایز است یا خیر؟

ج : در صورتی که نجات نفس محترمه یا دستیابی به تجارب علوم پزشکی که جامعه به آن محتاج است ، و یا شناسایی ِ نوعی بیماری که حیات مردم را تهدید می کند، متوقف بر تشریح باشد، تشریح جسد میّت جایز است ، لکن لازم است تا آنجا که استفاده از جسد غیر مسلمان امکان دارد، از جسد مسلم استفاده نشود. حکم شرعی اعضایی که از جسد مسلمان جدا شده اند، این است که با بدن دفن شوند، و اگر امکان نداشت ، دفن جداگانه آنها اشکال ندارد.

[س 232 اگر شخصی برای خودش کفنی بخرد]

س 232: اگر شخصی برای خودش کفنی بخرد و همیشه در وقت نمازهای واجب یا مستحب یا هنگام قرائت قرآن کریم ، آن را پهن نموده و روی آن نماز و قرآن بخواندو هنگام مرگ از آن به عنوان کفن استفاده کند. آیا این عمل جایز است ؟ آیا از نظر اسلام صحیح است که انسان کفنی را برای خود بخرد و بر آن آیات قرآنی بنویسد و از آن فقط هنگام تکفین استفاده نماید؟

ج : موارد مذکور اشکال ندارد.

[س 233 اخیراً جنازه زنی در یک قبر قدیمی که تاریخ آن به حدود هفتصد سال پیش بر می گردد]

س 233: اخیراً جنازه زنی در یک قبر قدیمی که تاریخ آن به حدود هفتصد سال پیش بر می گردد، کشف شده است . این جنازه مشتمل بر اسکلت استخوانی عظیم کامل و سالمی است که بر جمجمه آن مقداری مو وجود دارد. به استناد گفته های باستان شناسانی که آن را کشف کرده اند، جنازه متعلق به یک زن مسلمان است . آیا جایز است - ، این اسکلت استخوانی بزرگ و مشخص را از طرف موزه علوم طبیعی ( بعد از بازسازی شکل قبر و قرار دادن جنازه در آن ) در

ص: 351

معرض بازدید قرار داد تا موجب عبرت بازدید کنندگان از موزه علوم طبیعی گردد و یا با نوشتن آیات و احادیث مناسب باعث تذکر و موعظه دیدار کنندگان شود؟

ج : اگر ثابت شود که اسکلت ِ استخوانی ، متعلق به بدن میّت مسلمان است ، دفن فوری آن واجب است .

[س 234 گورستانی در روستایی وجود دارد]

س 234: گورستانی در روستایی وجود دارد که ملک خاص کسی نیست و وقف هم نشده است ، آیا جایز است اهالی این روستا از دفن اموات شهر یا روستاهای دیگر یا میتی که وصیت کرده در آن قبرستان دفن شود، جلوگیری کنند؟

ج : اگر قبرستان عمومی مزبور ملک خاص کسی یا وقف خاص اهالی آن روستا نباشد، نمی توانند از دفن اموات دیگران در آن قبرستان جلوگیری کنند و اگر شخصی وصیت کرده است در آن دفن شود، واجب است طبق وصیت عمل شود.

[س 235 پاشیدن آب بر قبور مستحب است ]

س 235: روایاتی وجود دارد دال بر این که پاشیدن آب بر قبور مستحب است ، مانند روایاتی که در کتاب «لآلی الاخبار» ذکر شده است ، آیا این استحباب مخصوص روز دفن میّت است یا اطلاق دارد، چنانچه نظر مؤلف «لآلی الاخبار» چنین است ؟ نظر جناب عالی در این باره چیست ؟

ج : پاشیدن آب بر قبر در روز دفن مستحب است و بعد از آن نیز به قصد رجاء اشکال ندارد.

[س 236 چرا میّت را شب دفن نمی کنند؟]

س 236: چرا میّت را شب دفن نمی کنند؟ آیا دفن میّت در شب حرام است ؟

ج : دفن میّت در شب اشکال ندارد.

[س 237 شخصی بر اثر تصادف ماشین فوت کرده است ]

س 237: شخصی بر اثر تصادف ماشین فوت کرده است ، پس از غسل و کفن او را به قبرستان آوردند، ولی هنگام دفن متوجه شدند که تابوت و کفن آغشته به خونی است که از او جریان دارد، آیا عوض کردن کفن او در این حالت واجب است ؟

ج : اگر شستن آن قسمت از کفن که به خون آغشته شده است یا بریدن و یا عوض کردن آن امکان داشته باشد، آن کار واجب است ، ولی اگر امکان ندارد، دفن میّت به همان صورت جایز است .

[س 238 اگر سه ماه از دفن میّت با کفن آغشته به خون بگذرد]

س 238: اگر سه ماه از دفن آن میّت با کفن آغشته به خون بگذرد، آیا نبش قبر در این حالت جایز است ؟

ج : نبش قبر در فرض سؤال جایز نیست .

[س 239 اگر زن حامله ای هنگام وضع حمل از دنیا برود]

س 239: از حضرت عالی تقاضا می کنیم به سه سؤال زیر پاسخ فرمائید. (1) اگر زن حامله ای هنگام وضع حمل از دنیا برود، جنین موجود در رحم زن در موارد زیر چه حکمی دارد؟ الف : اگر روح به تازگی در او دمیده شده باشد (سه ماه یا بیشتر)، با توجه به این که احتمال مرگ جنین در صورت خارج کردن آن از رحم مادر بسیار زیاد است ؟ ب : اگر عمر جنین هفت ماه یا بیشتر باشد؟ ج : اگر جنین در رحم مادر مرده باشد؟ (2) اگر زن حامله هنگام وضع حمل بمیرد، آیا بررسی کامل مرگ و زندگی جنین بر دیگران واجب است ؟ (3) اگر زن حامله هنگام وضع حمل فوت کند و بچه در شکم او زنده بماند و شخصی بر خلاف متعارف با وجود زنده بودن جنین دستور دفن مادر با جنین را بدهد، نظر شما در این باره چیست ؟

ص: 352

ج : اگر جنین با مرگ مادرش فوت کند، و یا فوت مادر پیش از دمیده شدن روح در جنین باشد، خارج کردن آن از شکم مادر واجب نیست ، بلکه جایز هم نیست . ولی اگر روح در او دمیده شده و در شکم مادرش که از دنیا رفته است ، زنده باشد و احتمال زنده ماندنش تا زمان خارج کردن او از رحم مادر وجود داشته باشد، واجب است که سریعاً او را از شکم مادر خارج کنند، و تا وقتی که موت جنین در رحم احراز نشده است ، دفن مادر همراه با جنین جایز نیست و اگر جنین زنده همراه مادرش دفن شد و حتی بعد از دفن هم احتمال زنده بودنش وجود داشته باشد، واجب است اقدام به نبش قبر و خارج کردن جنین زنده از شکم مادر نمایند. هم چنین اگر حفظ حیات جنین در شکم مادرش متوقف بر دفن نکردن مادر باشد، ظاهر این است که تأخیر دفن مادر واجب است تا جان جنین حفظ شود، و اگر کسی بگوید دفن زن حامله با جنین زنده ای که در رحم او وجود دارد جایز است و دیگران به گمان صحت نظر او اقدام به دفن نمایند و این کار منجر به مرگ بچه در داخل قبر شود، پرداختن دیه بر کسی که مباشر دفن بوده ، واجب است ، مگر این که مرگ جنین مستند به گفته آن شخص باشد که در این صورت دیه بر او واجب است .

[س 240 قبور چند طبقه ]

س 240: شهرداری برای استفاده بهینه از زمین ، دستور داده است قبرها به صورت دو طبقه ساخته شود. تمنّا می کنیم حکم شرعی آن را بیان فرمائید.

ج : جایز است که قبور مسلمانان در چندین طبقه ساخته شود، به شرطی که این کار سبب نبش قبر و هتک حرمت مسلمان نشود.

[س 241 کودکی در چاه سقوط کرده و مرده است ]

س 241: کودکی در چاه سقوط کرده و مرده است . آب موجود در چاه مانع خارج کردن بدن او است ، حکم آن چیست ؟

ج : جسد کودک در همان چاه به حال خود رها می شود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملک شخصی کسی نباشد و یا مالک آن به مسدود کردن آن راضی باشد، تعطیل کردن چاه و بستن آن واجب است .

[س 242 برپایی این مراسم ]

س 242: در منطقه ما مرسوم است که مراسم سینه زنی و زنجیر زنی به صورت سنتی آن فقط در عزاداری ائمه اطهار «علیهم السلام » و شهدا و بزرگان دینی برگزار می شود. آیا برپایی این مراسم به خاطر در گذشت افرادی از نیروهای بسیج و یا از کسانی که به نحوی به حکومت اسلامی و این ملت مسلمان خدمات کرده اند، جایز است ؟

ج : این عمل اشکال ندارد.

[س 243 رفتن به قبرستان در شب مکروه است ]

س 243: با توجه به این که رفتن به قبرستان در شب مکروه است ، اگر کسی با این اعتقاد که شبانه به قبرستان رفتن عامل مؤثری در تربیت اسلامی است ، شبانه به قبرستان برود، چه حکمی دارد؟

ج : اشکال ندارد.

[س 244 شرکت در تشیع جنازه ]

س 244: آیا شرکت در تشیع جنازه و حمل آن برای زنان جایز است ؟

ج : اشکال ندارد.

ص: 353

[س 245 اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضایت آنها باشد، جایز است ]

س 245: در میان بعضی از عشایر معمول است که هنگام مرگ بعضی از اشخاص ، با قرض ، اقدام به خرید تعداد زیادی گوسفند می کنندتا همه کسانی را که در مراسم عزاداری شرکت می نمایند، اطعام کنند. این کار باعث ضرر فراوانی به آنها می شود، آیا تحمل این ضررها برای حفظ عادات و رسوم جایز است ؟

ج : اگر اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضایت آنها باشد، جایز است . ولی اگر این کار موجب بروز مشکلات و ضررهای مالی می شود از آن اجتناب شود و اگر انفاق از اموال میّت صورت بگیرد، بستگی به نحوه وصیت او دارد و به طور کلّی در این گونه امور باید از اسراف و زیاده روی که موجب تضییع نعم الهی می شود پرهیز گردد.

[س 246 اگر در زمان حاضر، شخصی در منطقه ای بر اثر انفجار مین کشته شود]

246: اگر در زمان حاضر، شخصی در منطقه ای بر اثر انفجار مین کشته شود، آیا احکام شهید را دارد؟

ج : سقوطِ تکلیف غسل و کفن شهید از احکام اختصاصی شهیدی است که در میدان جنگ کشته شود.

[س 247 افرادی که از گروه حق که به شهادت می رسند حکم شهید را دارند]

247: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در محورهای شهرهای مرزی رفت و آمد می کنند، گاهی با کمین هایی که از طرف بعضی از عناصر ضد انقلاب اسلامی گذاشته می شود، مواجه می شوندکه گاهی منجر به شهادت آنان می گردد. آیا غسل یا تیمم این شهدای عزیز واجب است یا این که آنجا میدان جنگ محسوب می شود؟

ج : اگر آن محورها و منطقه مزبور میدان جنگ بین گروه حق و گروه باطل و یاغی باشد، افرادی که از گروه حق در آنجا به شهادت می رسند، حکم شهید را دارند.

[س 248 کسی که واجد شرایط امامت در نماز جماعت نیست ]

س 248: آیا کسی که واجد شرایط امامت در نماز جماعت نیست ، جایز است امامت نماز میّت بر جنازه یکی از مؤمنین را عهده دار شود؟

ج : بعید نیست که شرائط معتبر در جماعت و امامت جماعت در سایر نمازها در نماز میّت شرط نباشد، هر چند احوط این است که آن شرائط در نماز میّت هم رعایت شود.

[س 249 اگر مؤمنی در راه اجرای فقه جعفری کشته شود]

س 249: اگر مؤمنی در جائی از جهان در راه اجرای احکام اسلامی یا در تظاهرات و یا در راه اجرای فقه جعفری کشته شود، آیا شهید محسوب می شود؟

ج : چنین شهیدی اجر و ثواب شهید را دارد، ولی احکام تجهیز شهید اختصاص به کسی دارد که در میدان جنگ ، هنگام درگیری و در معرکه نبرد به شهادت رسیده باشد.

[س 250 اگر مسلمانی بر اساس قانون به اعدام محکوم شود]

س 250: اگر مسلمانی بر اساس قانون و تأیید قوه قضائیه به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شود و حکم اعدام در باره او اجرا گردد: (1) آیا نماز میّت بر او خوانده می شود؟ (2) شرکت در مجلس عزا و قرائت قرآن کریم و مصیبت خوانی برای اهل بیت «علیهم السلام » که برای او برگزار می شود، چه حکمی دارد؟

ج : مسلمانی که حکم اعدام در باره او اجرا گردیده است ، حکم سایر مسلمانان را دارد و همه احکام و آداب اسلامی میّت در مورد او هم جاری است .

ص: 354

[س 251 مس ّ استخوانی که همراه با گوشت است ]

س 251: آیا مس ّ کردن استخوانی که همراه با گوشت است و از بدن انسان زنده جدا شده ، موجب غسل مس ّ میّت می شود؟

ج : دست زدن به عضوی که از بدن شخص زنده جدا شده است ، غسل ندارد.

[س 252 آیا دست زدن به عضوی که از بدن انسان مرده جدا شده ]

س 252: آیا دست زدن به عضوی که از بدن انسان ، مرده ، جدا شده ، غسل مس ّ میت واجب می شود؟

ج : دست زدن به عضوی که از بدن مرده جدا شده ، پس از سرد شدن و پیش از غسل دادن ، در حکم دست زدن به بدن مرده است .

[س 253 شخص مسلمان را باید هنگام احتضار رو به قبله خواباند]

س 253: آیا شخص مسلمان را باید هنگام احتضار رو به قبله خواباند؟

ج : شایسته است که شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، به طوری که کف پای او به جانب قبله باشد. بسیاری از فقهاء این عمل را بر خود محتضر در صورتی که قادر باشد و بر دیگران ، واجب دانسته اند و احتیاط در انجام آن ترک نشود.

[س 254 هنگام کشیدن دندان ]

س 254: اگر هنگام کشیدن دندان مقداری از بافت های لثه هم همراه آن کنده شود، آیا دست زدن به آنها موجب غسل مس ّ میّت می شود؟

ج : مس آن موجب غسل مس میت نمی شود.

[س 255 آیا بر شهید مسلمانی که با لباسش دفن شده است ]

س 255: آیا بر شهید مسلمانی که با لباسش دفن شده است ، احکام مس ّ میّت مترتب است ؟

ج : با مس ّ شهیدی که تغسیل و تکفین در حق او ساقط است ، غسل مس ّ میّت واجب نمی شود.

[س 256 این جانب دانشجوی رشته پزشکی هستم ]

س 256: این جانب دانشجوی رشته پزشکی هستم . گاهی هنگام تشریح مجبور به مس ّ جسد کسانی که از دنیا رفته اند می شویم و نمی دانیم که آن اموات مسلمان هستند یا خیر، و غسل داده شده اند، یا خیر؟ ولی مسئولین می گویند که این اجساد غسل داده شده اند. با توجه به این مطالب امیدواریم وظیفه ما نسبت به نماز و غیر آن را بعد از مس ّ آن اجساد بیان فرمائید، و این که آیا بر اساس آن چه ذکر شد، غسل بر ما واجب می شود یا خیر؟

ج : اگر غسل دادن میّت ، احراز نشود و شما در آن شک داشته باشید، با مس ّ جسد یا اجزاء آن ، غسل مس ّ میّت بر شما واجب می شود، و نماز بدون غسل مس ّ میّت صحیح نیست . ولی اگر اصل غسل میّت احراز شود با مس ّ جسد یا بعضی از اجزای آن ، غسل مس ّ میّت واجب نمی شود، حتی اگر در صحت غسل آن میّت شک داشته باشید.

[س 257 شهیدی که نام و نشانی او معلوم نیست ]

س 257: شهیدی که نام و نشانی او معلوم نیست ، با تعدادی از اطفال در یک قبر دفن شده است . بعد از مدتی شواهدی به دست آمد حاکی از این که آن شهید اهل شهری که در آن دفن شده ، نیست . آیا نبش قبر او جهت حمل جسد شهید به شهر خودش جایز است ؟

ج : اگر بر اساس موازین و احکام شرعی دفن گردیده ، نبش قبر وی جایز نیست .

[س 258 اگر آگاهی از داخل قبر و تصویر برداری تلویزیونی ]

س 258: اگر آگاهی از داخل قبر و تصویر برداری تلویزیونی از آن چه در آن است ، بدون کندن و خاکبرداری ، ممکن باشد، آیا بر این عمل نبش قبر صدق می کند یا خیر؟

ج : بر تصویر برداری از بدن میتی که در قبر دفن شده است بدون کندن و نبش قبر و آشکار شدن جنازه ، عنوان نبش قبر صدق نمی کند.

ص: 355

[س 259 تخریب مقبره های اطراف قبرستان ]

س 259: شهرداری قصد دارد مقبره های اطراف قبرستان را برای توسعه کوچه ها، خراب نماید آیا این عمل جائز است ؟ ثانیاً: آیا خارج کردن استخوان های آن اموات و دفن آنها در مکانی دیگر جایز است ؟

ج : تخریب قبور مؤمنین و نبش آنها جایز نیست ، حتی اگر برای تعریض کوچه ها باشد، و در صورت وقوع نبش قبر و آشکار شدن بدن میّت مسلمان یا استخوان های آن که هنوز پوسیده نشده اند، واجب است دوباره دفن شوند.

[س 260 اگر شخصی بدون رعایت موازین شرعی اقدام به خراب کردن قبرستان مسلمانان کند]

س 260: اگر شخصی بدون رعایت موازین شرعی اقدام به خراب کردن قبرستان مسلمانان کند، مسلمانهای دیگر در برابر او چه مسئولیتی دارند؟

ج : وظیفه دیگران در این باره نهی از منکر با رعایت شرایط و مراتب آن است ، و اگر در اثر تخریب قبور استخوان بدن میت مسلمان ظاهر شود واجب است آن را مجدداً دفن نمایند.

[س 261 با توجه به وقفی بودن قبرستان ]

س 261: پدرم در حدود (36) سال است که در قبرستان دفن شده است . اکنون به فکر افتاده ام که با کسب اجازه از اداره اوقاف از آن قبر برای خودم استفاده کنم . آیا با توجه به وقفی بودن قبرستان ، اجازه گرفتن از برادرانم در این باره لازم است ؟

ج : اجازه گرفتن از سایر ورثه میّت نسبت به قبری که زمین آن وقف عام برای دفن اموات شده ، شرط نیست . ولی قبل از تبدیل استخوان های میّت به خاک ، نبش قبر برای دفن میّت دیگری در آن جایز نیست .

[س 262 آیا راهی برای خراب کردن قبرستان مسلمان ها وجود دارد]

س 262: آیا راهی برای خراب کردن قبرستان مسلمان ها و تبدیل آن به مراکز دیگر وجود دارد، توضیح دهید؟

ج : تغییر و تبدیل قبرستان مسلمانان که برای دفن اموات مسلمین وقف شده ، جایز نیست .

[س 263 نبش قبر و تبدیل قبرستان ]

س 263: آیا نبش قبر و تبدیل قبرستانی که برای دفن اموات وقف گردیده ، بعد از اخذ اجازه از مرجع تقلید جایز است ؟

ج : در مواردی که نبش قبر و تبدیل ِ قبرستان ِ وقف شده برای دفن اموات جایز نیست ، اجازه مرجع تقلید اثری ندارد. و اگر از موارد استثناء باشد اشکال ندارد.

[س 264 در قبر هیچ اثری از جسد مرد مزبور وجود ندارد]

س 264: مردی در حدود بیست سال پیش فوت نموده ، چندی پیش هم زنی در همان روستا از دنیا رفت ، اشتباهاً قبر آن مرد را حفر و زن را در آن دفن کردند، با توجه به این که در داخل قبر هیچ اثری از جسد مرد مزبور وجود ندارد، وظیفه فعلی ما چیست ؟

ج : در حال حاضر، با توجه به فرض سؤال ، دیگران هیچ تکلیفی ندارند و مجرد دفن میّت در قبر میّت دیگر موجب جواز نبش قبر برای انتقال جسد به قبر دیگر نمی شود.

[س 265 در وسط خیابانی ، چهار قبر وجود دارد]

س 265: در وسط خیابانی ، چهار قبر وجود دارد که مانع ادامه جاده سازی هستند، از طرفی هم نبش قبر اشکال شرعی دارد. امیدواریم برای این که شهرداری مرتکب عمل خلاف شرعی نشود، وظیفه ما را بیان فرمائید.

ج : اگر احداث جاده متوقف بر حفر قبر و نبش آن نباشد و عبور جاده از روی قبرها امکان دارد، یا احداث جاده با وجود قبرها ضروری و طبق قانون لازم باشد، احداث آن اشکال ندارد.

ص: 356

غسلهای مستحب

[مسأله 644 غسلهای مستحب ]

مسأله 644 غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است و از آن جمله است : 1 غسل جمعه ، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود (1) و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا عصر (2) جمعه به جا آورد (3). و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب ّ است (4) از صبح شنبه تا غروب ، قضای آن را به جا آورد (5). و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند (6) می تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد (7) (بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد، صحیح است (8)) و مستحب ّ است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «اشهَدُ ان لَا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لَا شَریک َ لَه ُ وَ ان َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ اجعَلنِی مِن َ التَّوّابِین َ وَ اجعَلنِی مِن َ المُتَطَهِّرِین َ».

2 غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و پنجم و هفتم ، ولی از شب بیست و یکم مستحب ّ است همه شب غسل کند (و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم بیشتر سفارش شده است (9)). و وقت غسل شبهای ماه رمضان ، تمام شب است (و بهتر است مقارن غروب آفتاب (10) به جا آورده شود (11)) ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا به جا آورد (12). و نیز مستحب ّ است در شب بیست و سوم غیر از غسل اول شب ، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد.

3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب (13) و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد (14) و اگر از ظهر تا غروب به جا آورد، احتیاط آن است که (15) به قصد رجاء انجام دهد. (16) 4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورده شود.

5 غسل روز هشتم و نهم ذی حَجّه (17) و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر به جا آورد.

6 غسل روز اول و پانزدهم و بیست و هفتم و آخر ماه رجب .

7 غسل روز عید غدیر (18) و بهتر است در وقت چاشت «صدر نهار» آن را انجام دهد (19).

8 غسل روز بیست و چهارم ذی حَجّه (20).

9 غسل روز عید نو روز و پانزدهم شعبان (21) و نهم و هفدهم ربیع الاول و روز بیست و پنجم ذی قعده (22) ولی غسل روز پانزدهم شعبان و غسلهای دیگری که تا آخر مسأله 23 ذکر شده رجاءً انجام دهد.

10 غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده (24).

11 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است (25).

12 غسل کسی که در حال مستی خوابیده (26).

13 غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل داده اند رسانده (27).

14 غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. (28) 15 غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد (29) ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلًا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب ّ نیست .

ص: 357

(1) (مکارم :) 1 غسل جمعه ، که از مهمترین و مؤکّدترین غسلهای مستحب محسوب می شود و بهتر است که حتی الامکان آن را ترک نکنند و وقت آن ، از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) تا غروب .. (3) (اراکی :) اگر تا ظهر انجام ندهد بعد از آن تا عصر جمعه اگر بخواهد غسل کند، احتیاط واجب آن است که بدون نیت ادا و قضا انجام دهد ..

(بهجت :) اگر تا ظهر انجام ندهد، بنا بر احوط بدون نیت ادا و قضا تا عصر جمعه به جا آورد ..

(مکارم :) اگر تا ظهر انجام نشود احتیاط آن است که بدون نیت ادا و قضا و به قصد ما فی الذّمه تا عصر جمعه به جا آورند .. (4) [عبارت «مستحب ّ است » در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (5) (فاضل :) و قضای آن در شب شنبه بنا بر احتیاط صحیح نیست .. (6) (نوری :) یا موفق نشود .. (7) (مکارم :) روز پنج شنبه غسل را به نیّت مقدم داشتن انجام دهد. [پایان مورد اوّل ] (8) (گلپایگانی ، صافی :) می تواند روز پنج شنبه غسل کند و یا در شب جمعه رجاءً غسل را انجام دهد .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : بهجت و فاضل نیست ] (9) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (10) (گلپایگانی ، صافی :) مقارن غروب ، یا کمی پیش از غروب ..

(نوری :) نزدیک غروب آفتاب .. (11) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (12) (بهجت :) زمان مخصوصی برای این غسلها معیّن نیست ولی بهتر است که در اول شب ، آنها را به جا آورد ..

(مکارم :) وقت این غسلها تمام شب است ، هر چند بهتر است که همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه میان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتیاط آن است که تمام غسلهای ماه مبارک و غسلهایی را که در مسائل آینده می آید به قصد رجاء یعنی به امید مطلوبیت پروردگار به جا آورند. [پایان مورد دوّم ] (13) (اراکی :) تا ظهر .. (14) (مکارم :) [پایان مورد سوم ] (15) (اراکی ، نوری :) احتیاط واجب آن است که ..

[عبارت «احتیاط آن است که » در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (16) (گلپایگانی ، صافی :) 3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و چون احتمال می رود که وقت آن تا غروب باشد اگر بعد از ظهر آن را به جا آورد احتیاط آن است که به قصد رجاء باشد .. (17) (مکارم :) که روز ترویه و روز عرفه نام دارد. [پایان مورد 5] (بهجت :) [پایان مورد 5] (18) (مکارم ، بهجت :) [پایان مورد 7] (19) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهد ..

(نوری :) بهتر است بعد از طلوع آفتاب ، اول روز آن را انجام دهد .. (20) - [مورد (8) در رساله آیت اللّه مکارم نیست ]

ص: 358

(21) (بهجت ، مکارم :) و هفدهم ربیع الأوّل [پایان مورد 9] (22) (گلپایگانی ، صافی :) [پایان مورد 9] (فاضل :) 9 غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الأوّل و روز بیست و پنجم ذی القعده را رجاءً انجام دهد. [پایان مورد 9] (23) (نوری :) تا آخر این بند .. (24) (گلپایگانی ، صافی :) و وقت آن بعد از تولد است تا دو سه روز که بگویند تازه به دنیا آمده و اگر تأخیر شد رجاءً غسل بدهند .. [مورد 10 در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (25) و (26) - [مورد 11 و 12 در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (27) [مورد 13 در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست ] (28) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه احتیاط، ترک نکردن این غسل است چنانکه احتیاط آن است که به قصد ما فی الذّمه به جا آورد از جهت تأخیر نماز یا از جهت به جا آوردن قضاء نماز ..

[مورد (14) در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (29) (مکارم :) امّا اگر تصادفاً نگاهش بر او بیفتد، یا برای مطلب لازمی مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد، غسل توبه ، یعنی : هر گاه بعد از ارتکاب گناهی توبه کند غسل به جا می آورد.

(بهجت :) [و] غسل برای احرام ، طواف ، وقوف به عرفات و مشعر، برای قربانی کردن ، سر تراشیدن در منی ، برای توبه از معاصی اگر چه گناه صغیره باشد، برای طلب حاجت ، استخاره یعنی طلب خیر از خداوند.

(خوئی ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله در شرع مقدس اسلام غسلهایی مستحب است و از آن جمله است : 1 غسل جمعه ، و وقت آن بعد از اذان صبح است و بهتر آن است که نزدیک ظهر به جا آورده شود، و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر آن است که بدون نیت ادا و قضا تا غروب به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به جا آورد. و کسی که می داند در روز جمعه آب پیدا نخواهد کرد می تواند روز پنج شنبه غسل را رجاءً انجام دهد، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «اشهَدُ ان لا إِله َ الَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِیک َ لَه ُ وَ ان َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ اجعَلنِی مِن َ التَّوابِین َ وَ اجعَلنی مِن َ المُتَطهِّرین َ». 2 غسل شب اول و هفدهم و اول شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوّم و غسل در شب بیست و چهارم ماه رمضان . 3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء بیاورند و بهتر آن است که آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر آن است که در اول شب به جا آورده شود. 5 غسل روز هشتم و نهم ذی حجه و در روز نهم بهتر آن است که آن را نزدیک ظهر به جا آورد. 6 غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید و ماه نماز آیات را عمداً نخوانده در صورتی که تمام ماه و خورشید گرفته باشد. 7 غسل کسی که جائی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده اند رسانده باشد 8 غسل احرام 9 غسل دخول حرم 10 غسل دخول مکه 11 غسل زیارت خانه کعبه 12 غسل دخول کعبه

ص: 359

13 غسل برای نحر و ذبح و حلق 14 غسل داخل شدن مدینه منوره 15 غسل داخل شدن حرم پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم 16 غسل وداع قبر مطهر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم 17 غسل برای مباهله با خصم 18 غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده . 19 غسل برای استخاره 20 غسل برای استسقاء 21 غسل در وقت احتراق قرص آفتاب در کسوف 22 غسل زیارت سیّد الشّهداء علیه السلام هر چند از دور باشد.

(سیستانی :) در شرع مقدس اسلام غسلهای مستحب زیاد است ..

(سیستانی :) وقت آن بعد از اذان صبح است تا غروب آفتاب ..

(تبریزی :) وقت آن از اذان صبح است ..

(زنجانی :) اگر تا ظهر انجام ندهد مستحب است پس از ظهر تا غروب به جا آورد و بنا بر احتیاط در آن نیت ادا و قضا نکند ..

(سیستانی :) یا شب جمعه ..

(زنجانی ، سیستانی :) 2 غسل شب اول و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و بیست و چهارم ماه رمضان (زنجانی : و در شب بیست و سوم غسل دیگری در آخر شب هم مستحب است ) ..

(سیستانی :) وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر آن است که آن را پیش از نماز عید به جا آورند ..

(زنجانی :) 3 غسل روز عید فطر و عید قربان ؛ و وقت آن پس از اذان صبح است و بهتر است بعد از ظهر تا غروب به قصد رجاء انجام دهند، و مستحب است آن را پیش از نماز عید به جا آورند ..

[مورد 4 در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (سیستانی :) در وقت ظهر ..

(زنجانی :) هنگام زوال آفتاب ..

[مورد 6 در رساله آیات عظام : زنجانی و سیستانی نیست ] (زنجانی :) [و] 7 غسل برای نماز حاجت . 8 غسل احرام : احتیاط استحبابی مؤکّد در انجام غسل احرام است (تفصیل احکام آن در مناسک حج آمده است .) 9 غسل دخول حرم مکّه مکرمه ؛ چه قبل از دخول حرم انجام دهد، چه بعد از دخول حرم ، یا در مکه ، یا در منزل خود در مکه . 10 غسل دخول مکه مکرمه . 11 غسل زیارت خانه کعبه . 12 غسل طواف خانه خدا. 13 غسل دخول کعبه . 14 غسل برای نحر و ذبح و حلق . 15 غسل داخل شدن حرم مدینه منوره . 16 غسل داخل شدن شهر مدینه منوره . 17 پیامبر صلی داخل شدن مسجد پیامبرصلی اللّه علیه و آله . 18 غسل وداع قبر مطهر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله . 19 غسل برای مباهله با خصم . 20 غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده . 21 غسل برای استخاره . 22 غسل برای استسقاء. 23 غسل توبه . 24 غسل زیارت سید الشهداء علیه السلام هر چند از دور باشد. 25 غسل وداع زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام .

(سیستانی :) [و] غسل داخل شدن حرم مدینه منوّره ، غسل داخل شدن مدینه منوّره ، غسل داخل شدن مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، غسل وداع قبر مطهر

ص: 360

پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم ، غسل برای مباهله با خصم ، غسل دادن بچه ای که تازه به دنیا آمده ، غسل برای استخاره ، غسل برای استسقاء.

(تبریزی :) 22 غسل شب نیمه شعبان . 23 غسل توبه .

[مسأله 645 استحباب غسل پیش از داخل شدن در حرم مکه ، شهر مکه ]

مسأله 645 پیش از داخل شدن در حرم مکه ، شهر مکه ، مسجد الحرام ، خانه کعبه ، حرم مدینه ، شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم مستحب ّ است انسان غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاءً غسل کند (1) و اگر در یک روز چند مرتبه مشرّف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجد الحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیّت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجدِ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم شود، یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان علیهم السلام از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و هم چنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام مستحب ّ است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید مثلًا بخوابد (غسل او باطل می شود و (2)) مستحب ّ است دوباره غسل را به جا آورد. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام غسل مستحب ّ است .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) مسأله فقهاء در بیان اغسال مستحبه اغسال زیادی نقل فرموده اند که از جمله آنها این چند غسل است : 1 غسل تمام شبهای طاق ماه رمضان و غسل تمام شبهای دهه آخر آن و غسل دیگری در آخر شب بیست و سوم آن 2 غسل روز بیست و چهارم ذی الحجه . 3 غسل روز عید نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربیع الأوّل و روز بیست و پنجم ذی القعده 4 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است . 5 غسل کسی که در حال مستی خوابیده . 6 غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد، ولی اگر اتفاقاً یا از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلًا برای شهادت دادن رفته باشد غسل مستحب ّ نیست . 7 غسل برای دخول مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم 8 غسل رای زیارت معصومین علیهم السلام از دور یا نزدیک ، ولی أحوط این است که این غسلها را به قصد رجاء به جا آورند.

(زنجانی :) و غسل شبهای پانزدهم و بیست و پنجم و بیست و هفتم و بیست و نهم آن . [پایان مورد اوّل ] (زنجانی :) و اول و وسط و آخر رجب و عید غدیر ..

(زنجانی :) 7 غسل کسی که وزغی کشته است . 8 غسل به جهت نماز برای رفع اندوه . 9 غسل برای زیارت معصومین علیهم السلام از دور یا نزدیک . استحباب این غسلها ثابت نیست و آنها را به قصد رجاء می توان انجام داد.

ص: 361

[مورد (7) در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (سیستانی :) استحباب این غسلها ثابت نیست و کسی که می خواهد انجام دهد باید به قصد رجاء باشد.

(بهجت :) مسأله پیش از داخل شدن در حرم مکّه ، شهر مکّه ، مسجد الحرام ، خانه کعبه ، حرم مدینه ، شهر مدینه ، مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و حرم امامان علیهم السلام مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود، یک غسل کافی است ، بلکه اگر در روز غسل کند، می تواند این اعمال را در شبی که متصل به آن است نیز انجام دهد و هم چنین به عکس ؛ و برای زیارت پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام از دور یا نزدیک ، مستحب است انسان غسل کند.

اگر یکی از غسلهایی را که در این مسأله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید، مثلًا بخوابد، غسل او باطل نمی شود ولی مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.

تذکر داده می شود که هیچ یک از غسلهای مستحب ، کفایت از وضو نمی کند.

(مکارم :) مسأله غسل کردن برای وارد شدن در مکانهای مقدس به امید ثواب پروردگار مستحب ّ است ، از جمله برای داخل شدن در مکه و مدینه یا برای داخل شدن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و هم چنین حرم امامان علیهم السلام و اگر در یک روز چند مرتبه مشرّف شود یک غسل کافی است و اگر کسی می خواهد در یک روز داخل مکه شود و به مسجد الحرام رود، یا داخل شهر مدینه شود و به مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برود یک غسل به نیّت همه کفایت می کند. هم چنین مستحب ّ است غسل برای زیارت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امامان علیهم السلام از دور یا نزدیک و برای نشاط عبادت و رفتن به سفر به قصد رجاء.

[مسأله 646 انسان نمی تواند با غسل مستحبی کاری ]

مسأله 646 انسان نمی تواند با غسل مستحبی کاری که مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 645.

(خوئی :) مسأله انسان با غسلهای مستحبّی که برای خود انجام داده و در مسأله [644] ذکر شد، می تواند کاری که مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد و اما غسلهایی که رجاءً به جا آورده می شود از وضو کفایت نمی کند.

(تبریزی ، نوری :) مسأله انسان می تواند با غسلهای مستحبی که در مسأله [644] ذکر شد (نوری : یعنی غسل هایی که استحباب آنها به خصوص ثابت است ) کاری که مانند نماز، وضو لازم دارد، انجام دهد.

(زنجانی :) مسأله انسان با غسلهای مستحبی که برای خود انجام داده (نه مثلًا غسل میّت ) و استحبابش ثابت باشد که در مسأله [644] گفته شد، می تواند کاری که مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد، و امّا غسلهایی که استحباب آن ثابت نیست و رجاءً به جا آورده می شود، از وضو کفایت نمی کند.

ص: 362

(مکارم :) مسأله انسان نمی تواند با غسلی که به امید مطلوب بودن به جا آورده نماز بخواند بلکه باید احتیاطاً وضو نیز بگیرد، ولی با غسلهایی که مستحب ّ بودن آن قطعی است مانند غسل جمعه می توان نماز خواند.

(سیستانی :) مسأله انسان می تواند با غسلهایی که استحباب شرعی آنها ثابت شده مانند آن چه در مسأله [644] ذکر شد، کاری که مانند نماز وضو لازم دارد انجام دهد و اما غسلهائی که رجاءً به جا آورده می شود مانند آن چه در مسأله [645] گذشت از وضو کفایت نمی کند.

[مسأله 647 اگر چند غسل بر کسی مستحب ّ باشد]

مسأله 647 اگر چند غسل بر کسی مستحب ّ باشد و به نیّت همه یک غسل به جا آورد کافی است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) مگر در غسلهایی که به سبب کاری که مکلّف انجام داده بر او مستحب شده مثل غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میتی که غسل داده شده رسانده باشد؛ در این گونه غسلها اکتفاء به یک غسل برای چند سبب مختلف ، محل اشکال است .

(فاضل :) و هم چنین اگر چند غسل واجب بر عهده یک نفر باشد یا چند واجب و چند مستحب ، می تواند به نیت همه آنها یک غسل انجام دهد و در جایی که چند غسل واجب بر عهده اوست اگر فراموش کند و نیت یکی از آن غسلها را بکند کفایت از سایر غسلها می کند و تمام غسلهای واجب کفایت از وضو می کند مگر غسل استحاضه متوسطه .

(مکارم :) مسأله هر گاه چند غسل مستحبّی ، یا چند غسل که بعضی مستحب ّ است و بعضی واجب و یا چند غسل واجب بر کسی باشد می تواند یک غسل به نیّت همه آنها به جا آورد.

تیمّم

[احکام تیمّم از رساله حضرت امام ]

در هفت مورد به جای وضو و غسل باید تیمّم کرد (1):

اشاره

(1) (بهجت :) (1) پیدا نکردن آب . (2) مشقت بیش از حدّ. (3) ترس از ضرر. (4) نیاز به آب برای حفظ جان . (5) نیاز به آب برای تطهیر. (6) نداشتن آب مباح . (7) نداشتن وقت برای وضو یا غسل . و تفصیل هر کدام به ترتیب ذکر می شود.

اول : از موارد تیمّم
اشاره

آن که تهیه آب به قدر وضو یا غسل ممکن نباشد (1). (1) (بهجت :) اوّل : پیدا نکردن آب .

(سیستانی :) اوّل : نداشتن آب .

[مسأله 648 اگر انسان در آبادی باشد]

مسأله 648 اگر انسان در آبادی باشد، باید (1) برای تهیه آب وضو و غسل ، به قدری جستجو کند که از پیدا شدن آن ناامید شود (2) و اگر در بیابان باشد (3)، چنانچه زمین آن پست و بلند است (4) (و یا به واسطه درخت و مانند آن عبور در آن زمین مشکل است (5)) باید در هر یک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب

ص: 363

می کردندش1) أن «1» (6) در جستجوی آب برود و اگر زمین آن این طور نیست ، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید. (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (زنجانی :) و در صورتی که در اوّل وقت بدون جستجو نماز بخواند نمازش باطل است ، مگر آن که قصد قربت داشته باشد و معلوم شود که اگر جستجو هم می کرد آب پیدا نمی کرد ..

(سیستانی :) و هم چنین اگر در بیابان اقامت داشته باشد مانند چادر نشینان ؛ و اگر انسان در بیابان در حال سفر باشد باید در راه و در جاهای نزدیک به محل توقّفش ، از آب جستجو کند و احتیاط لازم آن است که چنانچه زمین آن پست و بلند یا به جهت دیگری مانند زیادی درختان ، راه آن دشوار است ، در منطقه ای گرداگرد خود به اندازه پرتاب یک تیر در قدیم که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود و در زمین هموار در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید. (3) (زنجانی :) چنانچه به جهتی ؛ هم چون پست و بلند بودن زمین یا زیادی درختان ، راه رفتن در آن دشوار باشد، باید در دایره ای به شعاع مقدار پرتاب یک تیرِ قدیمی که با کمان پرتاب می کردند در جستجوی آب برود، در غیر این صورت باید در دایره ای به شعاع مقدار پرتاب دو تیر جستجو کند. (4) (بهجت :) چنانچه زمین آن سخت است و یا پست و بلند است .. (5) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه زمین آن پست و بلند و یا به جهت زیادی درختان راه آن (تبریزی : راه رفتن در آن ) دشوار است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (6) (بهجت :) و در حدود (200) قدم می شود ..

[مسأله 649 اگر بعضی از چهار طرف هموار]

مسأله 649 اگر بعضی از چهار طرف ، هموار و بعضی دیگر پست و بلند ( یا عبور در آن مشکل (1)) باشد، باید (2) در طرفی که هموار است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی که این طور نیست به اندازه پرتاب یک تیر جستجو کند (3). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (2) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (بهجت :) و همین طور است اگر در یک طرف قسمتی هموار و قسمتی دیگر ناهموار باشد.

ص: 364

(مکارم :) باید در هر طرف طبق دستور خودش عمل نماید.

(زنجانی :) مسأله اگر راه رفتن در برخی از اطراف آسان و در بعضی دیگر دشوار باشد، باید در طرفی که آسان است به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفی که دشوار است به اندازه پرتاب یک تیر، جستجو کند.

[مسأله 650 در هر طرفی که یقین دارد آب نیست ]

مسأله 650 در هر طرفی که یقین دارد (1) آب نیست ، در آن طرف جستجو لازم نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) اطمینان دارد ..

[مسأله 651 کسی که وقت نماز او تنگ نیست ]

مسأله 651 کسی که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیه آب وقت دارد، اگر یقین دارد (1)، در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست ( در صورتی که مانعی نباشد و مشقت هم نداشته باشد (2)) باید برای تهیه آب برود (3) و اگر گمان دارد آب هست ، رفتن به آن محل لازم نیست (4) ولی اگر اطمینان داشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید برای تهیه آب به آن محل برود (5). (1) (گلپایگانی ، بهجت ، صافی :) اگر یقین یا اطمینان دارد ..

(زنجانی :) اگر اطمینان داشته باشد .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی و زنجانی نیست ] (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) ولی اگر اطمینان ندارد، رفتن به آن مکان لازم نیست . [پایان مسأله ] (سیستانی :) اگر یقین یا اطمینان دارد در محلّی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست ، باید برای تهیه آب به آنجا برود، مگر آن قدر دور باشد که عرفاً شخص را فاقد آب بشمارند ..

(مکارم :) اگر اطمینان دارد که آب در محلّی دورتر از این مقدار موجود است باید به سراغ آن برود، مگر این که مشقّت فوق العاده ای داشته باشد. ولی اگر احتمال دهد یا گمان داشته باشد آب در فاصله دورتر است ، جستجو لازم نیست . [پایان مسأله ] (4) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (5) (خوئی ، تبریزی :) اگر گمان او قوی و به حدّ اطمینان باشد باید برای تهیه آب به آن محل برود.

[مسأله 652 لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود]

مسأله 652 لازم نیست خود انسان در جستجوی آب برود (1)، بلکه می تواند کسی را که به گفته او اطمینان دارد بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافی است (2). (1) (زنجانی :) بلکه اگر شخصی که به گفته او اطمینان دارد جستجو نماید و انسان مطمئن شود که اگر خودش هم برود آب پیدا نمی کند کافی است .

(سیستانی :) بلکه می تواند به گفته کسی که جستجو کرده و به گفته او اطمینان دارد اکتفا کند. (2) (بهجت :) و هم چنین اگر کسی اهل آن ناحیه باشد و خبر از نبودن آب بدهد به همان اکتفا می شود.

[مسأله 653 اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود آب هست ]

مسأله 653 اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود، یا در منزل یا در قافله آب هست

ص: 365

باید (1) به قدری جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند (2) یا از پیدا کردن آن ناامید شود. (3) این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (سیستانی ، زنجانی :) اطمینان کند .. (3) (سیستانی :) مگر آن که قبلًا در موردی آب وجود نداشته و احتمال برود که بعداً پیدا شده باشد که در این صورت جستجو لازم نیست .

[مسأله 654 اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید]

مسأله 654 اگر پیش از وقت نماز جستجو نماید و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نیست که دوباره در جستجوی آب برود (1). (1) (مکارم :) مگر این که تغییری در اوضاع محل پیدا شده باشد و هم چنین اگر برای یک نماز جستجو کند برای نمازهای دیگر تا تغییری پیدا نشده جستجو لازم نیست .

(گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می کند، احتیاط مستحب ّ (اراکی : احتیاط واجب ) آن است که دوباره در جستجوی آب برود.

[مسأله 655 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند]

مسأله 655 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، جستجو لازم نیست . (1) (1) (گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) چنانچه احتمال دهد که آب پیدا می کند احتیاط مستحب ّ (اراکی ، فاضل : احتیاط واجب ) آن است که دوباره در جستجوی آب برود. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 654.

[مسأله 656 اگر از درنده بترسد]

مسأله 656 اگر از درنده بترسد (1)، یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که نتواند تحمّل کند یا وقت نماز به قدری تنگ باشد که هیچ نتواند جستجو کند، جستجو لازم نیست (2) ولی اگر بتواند مقداری جستجو کند به همان مقدار جستجو لازم است و اگر از دزد بر جان یا مال خودش بترسد نباید در جستجوی آب برود (3)، ولی اگر مالی که احتمال می دهد از بین برود به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس دیگری هم نداشته باشد جستجوی آب واجب است . (1) (فاضل :) اگر از درنده یا دزد بر جان و مالش بترسد .. (2) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله اگر وقت نماز تنگ باشد یا از دزد و درنده بترسد یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که نتواند تحمل کند جستجو لازم نیست .

(سیستانی :) که معمولًا امثال او تحمل نمی کنند ..

(مکارم :) مسأله هر گاه وقت نماز تنگ است و اگر جستجوی آب کند وقت می گذرد و یا خطری وجود دارد، جستجو لازم نیست ، ولی اگر بتواند مقداری جستجو کند همان مقدار لازم است .

(زنجانی :) مسأله اگر وقت نماز تنگ باشد جستجو لازم نیست ، هم چنین اگر از دزد یا درنده بترسد یا جستجوی آب به قدری سخت باشد که نوعاً تحمل نمی شود جستجو لازم نیست و می تواند در اول وقت نماز بخواند.

ص: 366

[مسأله 657 اگر در جستجوی آب نرود]

مسأله 657 اگر در جستجوی آب نرود (1) تا وقت نماز تنگ شود معصیت کرده (2)، ولی نمازش با تیمّم صحیح است . (1) (مکارم :) اگر عمداً به جستجوی آب نرود .. (2) (خوئی ، تبریزی :) اگر چه معصیت کرده ..

(سیستانی :) در صورتی که اگر می رفت آب پیدا می کرد معصیت کرده ..

(زنجانی :) رجوع کنید به مساله اختصاصی (664)، در همین صفحه .

[مسأله 658 کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند]
اشاره

مسأله 658 کسی که یقین دارد آب پیدا نمی کند، چنانچه دنبال آب نرود و با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد نمازش باطل است (1). (1) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه وقت وسعت داشته باشد لازم است وضو گرفته و نماز را اعاده نماید. (سیستانی :) بنا بر احتیاط، لازم است وضو گرفته و نماز را دوباره بخواند.

(بهجت :) باید بنا بر احتیاط واجب نماز را اعاده نماید.

(نوری :) بنا بر احتیاط واجب نمازش را اعاده یا قضا نماید.

(زنجانی :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (665)، در همین صفحه .

مسائل اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 664 اگر کسی احتمال می دهد که آب پیدا کند، و در جستجوی آب نرود و در وسعت وقت با تیمم نماز بخواند نمازش باطل است ، و هم چنین اگر کسی به جهت غفلت یا ندانستن مسأله در جستجوی آب نرود نمازی که با تیمم در وسعت وقت خوانده بنا بر احتیاط واجب باطل است و در هر صورت چنانچه با قصد قربت تیمم کرده و نماز بخواند و بعد بفهمد که اگر جستجو هم می کرد آب پیدا نمی کرد نمازش صحیح است ، و نیز اگر در جستجوی آب نرود و در هنگامی که می ترسد اگر نماز را تأخیر بیندازد نماز قضا شود، با تیمم نماز بخواند نمازش صحیح است و لازم نیست آن را با وضو دوباره بخواند، هر چند به جهت عدم جستجوی آب معصیت کرده است .

(زنجانی :) مسأله 665 کسی که به جهتی ؛ چون ترس از دزد و درنده ، جستجوی آب برای او واجب نبود، می تواند در اول وقت با تیمم نماز بخواند و اگر پس از خواندن نماز در وقت یا خارج وقت آب هم پیدا کند لازم نیست نماز خود را دوباره بخواند هر چند مطابق احتیاط استحبابی است ؛ ولی اگر یقین داشته باشد که آب پیدا نمی کند و در وسعت وقت بدون جستجو با تیمم نماز بخواند و بعد از نماز در وقت آب پیدا کند، یا بفهمد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می کرد، بنا بر احتیاط واجب باید نمازی را که خوانده دوباره بخواند و اگر در وقت نخواند آن را قضا کند.

[مسأله 659 اگر بعد از جستجو آب پیدا نکند]
اشاره

مسأله 659 اگر بعد از جستجو، آب پیدا نکند (1) و با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد (2) در جایی که جستجو کرده آب بوده نماز او صحیح است (3). (1) (سیستانی :) و مأیوس از پیدا شدن آن شود .. (2) (زنجانی :) بعد از نماز آب پیدا کند، یا بفهمد ..

(صافی :) بعد از وقت بفهمد .. (3) (زنجانی :) چه قبل از وقت جستجو کرده باشد یا در وقت ، هر چند احتیاط مستحب در

ص: 367

این است که نمازش را دوباره بخواند؛ خصوصاً اگر در خارج وقت جستجو کرده باشد.

(صافی :) و اگر در وقت فهمید احتیاط، اعاده نماز با وضو است .

(خوئی ، تبریزی :) در صورتی که وقت باقی باشد باید (تبریزی : بنا بر احتیاط) وضو گرفته و نماز را دوباره به جا آورد، (تبریزی : مگر این که آب را بر اثر تکرار جستجو پیدا کرده باشد که در این صورت ، اعاده لازم نیست ).

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب نماز را اعاده کند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

(بهجت :) نماز را احتیاطاً اعاده کند گر چه واجب نبودن اعاده ، خالی از وجه نیست .

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) مسأله 667 (سیستانی :) مسأله 650 کسی که یقین دارد وقت نماز تنگ است اگر بدون جستجو با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز (خوئی ، تبریزی : و پیش از گذشتن وقت ) بفهمد که برای جستجو وقت داشته احتیاط واجب آن است که دوباره نمازش را بخواند (گلپایگانی ، صافی : و اگر وقت گذشته ، قضا نماید).

(زنجانی :) مسأله 667 کسی که به جهت ترس از تنگی وقت بدون جستجو با تیمم نماز بخواند، و بعد از نماز بفهمد که برای جستجو وقت داشته ، نمازش صحیح است ؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نمازش را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

[مسأله 660 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد]

مسأله 660 اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند (1) نمی تواند وضو بگیرد چنانچه بتواند (بدون ضرر و مشقّت (2)) وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید (3) و هم چنین است اگر بداند یا دو شاهد عادل (4) خبر دهند که تهیه آب برای او ممکن نیست بلکه اگر احتمال صحیح عقلایی هم بدهد احتیاط واجب آن است که وضوی خود را باطل نکند. (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) تهیه آب برای او ممکن نیست یا ..

(فاضل :) تهیه آب برای او ممکن نیست چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد، نباید آن را باطل نماید. [پایان مسأله ] (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی و زنجانی نیست ] (3) (گلپایگانی ، اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، صافی ، تبریزی :) ولی می تواند با عیال خود نزدیکی کند اگر چه بداند که از غسل متمکن نخواهد شد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) و اگر بخواهد با عیال خود نزدیکی کند، باید در صورت امکان ، اول نماز بخواند. [پایان مسأله ] (بهجت :) و هم چنین است اگر بداند که تهیه آب برای او ممکن نیست . [پایان مسأله ] (4) (نوری :) یا یک عادل که قول او مفید اطمینان باشد ..

(سیستانی :) مسأله اگر وضو داشته باشد و بداند که اگر وضوی خود را باطل کند تهیّه آب برای او ممکن نیست یا نمی تواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد

ص: 368

بنا بر احتیاط واجب نباید آن را باطل نماید؛ چه قبل از وقت باشد و چه بعد از دخول وقت ؛ ولی می تواند با عیال خود نزدیکی کند، اگر چه بداند که از غسل ، متمکّن نخواهد شد.

(مکارم :) مسأله کسی که وضو دارد و می داند اگر وضوی خود را باطل کند نمی تواند وضو بگیرد، چنانچه ضرر یا مشقّت فوق العاده ای ندارد باید وضوی خود را برای نماز نگه دارد، حتّی اگر احتمال قابل توجّهی بدهد که آب برای وضو پیدا نخواهد کرد.

[مسأله 661 اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد]

مسأله 661 اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد (1) و بداند ( یا احتمال عقلایی دهد یا دو شاهد عادل خبر دهند (2)) که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیه آب برای او ممکن نیست چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقّت وضوی خود را نگهدارد (3) احتیاط واجب (4) آن است که آن را باطل نکند. (5) (1) (مکارم :) و می داند بعداً دسترسی به آب ندارد، احتیاط واجب آن است که وضوی خود را نگهدارد. [پایان مسأله ] (2) (اراکی ، نوری :) بداند، یا دو شاهد عادل (نوری : یا یک عادل که گفتار او اطمینان آور باشد) خبر دهند .. (زنجانی :) بداند یا احتمال عقلایی بدهد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، صافی و تبریزی نیست ] (3) (گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی :) چنانچه بتواند وضوی خود را نگهدارد .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) احتیاط مستحب .. (بهجت :) احتیاط .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) و تا ممکن است رعایت این احتیاط را بنماید.

(زنجانی :) ولی نزدیکی با عیال مانعی ندارد. (سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 660.

[مسأله 662 کسی که فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد]

مسأله 662 کسی که فقط به مقدار وضو یا به مقدار غسل آب دارد (1) اگر بداند (2) یا دو شاهد عادل خبر دهند که اگر آن را بریزد (3) آب پیدا نمی کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ریختن آن حرام است و احتیاط واجب (4) آن است که پیش از وقت نماز هم آن را نریزد (5) بلکه خالی از قُوّت نیست و هر گاه احتمال عقلایی هم بدهد که اگر آب را بریزد دیگر آب پیدا نمی کند احتیاط واجب آن است که پیش از وقت نماز هم آب را نریزد. (1) (خوئی :) کسی که فقط به مقدار غسل آب دارد .. (2) (اراکی :) اگر نداند .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، تبریزی ، مکارم ، سیستانی ، فاضل :) می داند که اگر آن را بریزد .. (زنجانی :) می داند یا احتمال عقلایی بدهد که اگر آن را بریزد ..

(نوری :) بداند یا دو شاهد عادل ، یا یک عادل که قول او مفید اطمینان باشد خبر دهند که اگر آن را بریزد .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) احتیاط مستحب .. (بهجت :) احتیاط .. (5) (اراکی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، فاضل ، زنجانی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و تا ممکن است این احتیاط را مراعات نماید. [پایان مسأله ]

ص: 369

(مکارم :) و هم چنین اگر احتمال عقلایی می دهد که اگر آب را بریزد آب دیگری به دستش نمی رسد احتیاط واجب آن است که آب را نگهدارد و در تمام این صورتها اگر آب را بریزد کار خلافی کرده اما نماز او با تیمّم صحیح است .

(نوری :) بلکه هر گاه احتمال عقلائی هم بدهد که اگر آب را بریزد دیگر آب پیدا نمی کند واجب آن است که پیش از وقت نماز هم آب را نریزد و نگاه بدارد.

[مسأله 663 کسی که می داند یا دو شاهد عادل خبر دهند که آب پیدا نمی کند]

مسأله 663 کسی که می داند یا دو شاهد عادل (1) خبر دهند که آب پیدا نمی کند (2) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند یا آبی که دارد بریزد (3) معصیت کرده ولی نمازش با تیمّم صحیح است (4)، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که قضای آن نماز را بخواند. (1) (نوری :) یا یک نفر عادل که قول او اطمینان بخش باشد .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، فاضل :) کسی که می داند آب پیدا نمی کند .. (3) (زنجانی :) کسی که می داند یا احتمال عقلایی می دهد آب پیدا نمی کند .. (4) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 662.

(سیستانی :) مسأله کسی که می داند آب پیدا نمی کند اگر وضوی خود را باطل کند، یا آبی که دارد بریزد، اگر چه خلاف کرده ولی نمازش با تیمم صحیح است و لکن احتیاط مستحب آن است که قضای آن نماز را نیز بخواند.

دوم از موارد تیمّم
[مسأله 664 اگر به واسطه پیری یا ترس از دزد دسترسی به آب نداشته باشد]

مسأله 664 اگر به واسطه پیری (1) یا ترس از دزد و جانور و مانند اینها یا نداشتن وسیله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته باشد، باید تیمّم کند (2) و هم چنین است اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن به قدری مشقّت داشته باشد که مردم تحمّل آن را نکنند (3). (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) یا ناتوانی .. (2) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) [و] اگر تهیه کردن آب یا استعمال آن برای او حرج و مشقتی داشته باشد که معمولًا تحمل نمی شود می تواند تیمم کند ولی اگر تحمل کند و وضو بگیرد و یا غسل کند وضو و غسل او صحیح است . (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) ولی در صورت اخیر چنانچه تیمم ننماید و وضو بگیرد وضوی او صحیح است .

(مکارم :) مسأله هر گاه آب در چاه باشد و به واسطه عدم توانایی یا نداشتن وسیله دسترسی به آب ندارد باید تیمّم کند و هم چنین اگر مشقّت فوق العاده داشته باشد که عادتاً مردم آن را تحمّل نمی کنند.

[مسأله 665 اگر برای کشیدن آب از چاه دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد]

مسأله 665 اگر برای کشیدن آب از چاه ، دلو و ریسمان و مانند اینها لازم دارد و مجبور است بخرد، یا کرایه نماید، اگر چه قیمت آن چند برابر معمول باشد (1) باید تهیه کند، و هم چنین است اگر آب را به چندین برابر قیمتش بفروشند، ولی اگر تهیه آنها به قدری پول می خواهد که نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نیست تهیه نماید (2).

ص: 370

(1) (بهجت :) در صورتی که اجحاف نباشد .. (2) (زنجانی :) اگر تهیه آب برای او مشقت غیر قابل تحمل دارد یا هتک حیثیت او باشد، واجب نیست .

(مکارم :) مسأله اگر برای بیرون آوردن آب از چاه وسایلی لازم است ، باید تهیّه کند یا کرایه نماید، هر چند به چند برابر قیمت معمول باشد، امّا اگر تهیّه وسایل یا خریدن خود آب وضو آن قدر هزینه می خواهد که نسبت به حال او ضرر دارد، واجب نیست .

[مسأله 666 اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند]

مسأله 666 اگر ناچار شود که برای تهیه آب قرض کند، باید قرض نماید ولی کسی که می داند یا گمان دارد که نمی تواند قرض خود را بدهد (1) واجب نیست قرض کند. (1) (بهجت :) کسی که می ترسد نتواند قرض خود را بدهد ..

(زنجانی :) کسی که نمی تواند قرض خود را بدهد ..

[مسأله 667 اگر کندن چاه مشقّت ندارد]

مسأله 667 اگر کندن چاه مشقّت ندارد (1)، به احتیاط واجب (2) باید برای تهیه آب ، چاه بکند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، سیستانی :) مشقّت زیادی ندارد .. (زنجانی :) مشقت غیر قابل تحمل ندارد .. (2) [عبارت « به احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی و زنجانی نیست (بهجت :) مسأله اگر حفر چاه مشقّت ندارد، باید برای تهیه آب ، چاه حفر کند. مگر این که ضرر غیر مالی مهمی در این کار باشد که به خاطر آن ، دیگر این کار واجب نباشد.

(فاضل :) مسأله اگر کندن چاه مشقتی که معمولًا تحمل نمی شود ندارد باید برای تهیه آب ، چاه بکند.

[مسأله 668 اگر کسی مقداری آب بی منّت به او ببخشد]

مسأله 668 اگر کسی مقداری آب بی منّت (1) به او ببخشد باید قبول کند. (1) (فاضل :) بدون منتی که معمولًا تحمل نمی شود .. (مکارم :) بدون منّت فوق العاده ..

(زنجانی :) مسأله اگر کسی مقداری آب به او ببخشد باید قبول کند، مگر منتی داشته باشد، که غیر قابل تحمل باشد یا هتک حیثیت شخص باشد.

سوم : از موارد تیمم [ترس از ضرر]
[مسأله 669 اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد]

مسأله 669 اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، یا بترسد که به واسطه استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود (1)، یا مرضش طول بکشد یا شدّت کند، یا به سختی معالجه شود، باید تیمّم نماید، ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند (2). (1) (سیستانی :) اگر استعمال آب موجب مرگ او باشد یا از استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود .. (2) (خوئی :) در مواردی که غسل لازم است .

(بهجت :) در صورتی که مخارج گرم کردن در حدّ متعارف باشد نه خارج از حدّ معمول .

(سیستانی :) اگر بتواند ضرر آب را به طوری برطرف کند مثل این که آب را گرم کند، باید این کار را بکند و وضو بگیرد و در مواردی که غسل لازم است غسل کند.

ص: 371

[مسأله 670 لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد]

مسأله 670 لازم نیست یقین کند که آب برای او ضرر دارد (1)، بلکه اگر احتمال ضرر بدهد، چنانچه (احتمال او در نظر مردم به جا باشد (2) و (3)) از آن احتمال ، ترس برای او پیدا شود باید تیمّم کند. (1) (مکارم :) همین اندازه که خوف ضرر داشته باشد کافی است که وضو نگیرد و تیمّم کند. (2) (سیستانی :) باید تیمم کند. [پایان مسأله ] (3) - [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ]

[مسأله 671 کسی که مبتلا به درد چشم است ]

مسأله 671 کسی که مبتلا به درد چشم است (1) و آب برای او ضرر دارد باید تیمّم نماید (2). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (زنجانی :) و از استعمال آب ، بر چشم خود می ترسد باید تیمّم نماید. (2) (مکارم :) اگر بتواند اطراف چشم را بشوید باید وضو بگیرد و الّا تیمّم می کند.

[مسأله 672 اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر تیمّم کند]

مسأله 672 اگر به واسطه یقین یا ترس ضرر (1)، تیمّم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمّم او باطل است (2). و اگر بعد از نماز بفهمد، نمازش صحیح است (3). (1) (سیستانی :) یقین یا احتمال ضرر .. (2) (فاضل :) و نمی تواند با آن نماز بخواند .. (3) (فاضل :) ولی برای نمازهای بعدی باید وضو بگیرد.

(گلپایگانی :) اگر بعد از نماز بفهمد، بنا بر احتیاط مستحب ّ باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

(خوئی ، تبریزی :) اگر بعد از نماز بفهمد، بنا بر احتیاط واجب در صورتی که وقت باقی باشد، باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند و اگر وقت گذشته قضا ندارد.

(صافی :) اگر بعد از نماز پیش از گذشتن وقت بفهمد، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند و اگر وقت گذشته باشد، قضا ندارد.

(زنجانی :) اگر بعد از نماز در وقت بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند، ولی اگر پس از گذشتن وقت بفهمد قضا لازم نیست .

(سیستانی :) اگر بعد از نماز بفهمد، باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند مگر در صورتی که وضو یا غسل در حالت یقین یا احتمال ضرر، موجب نگرانی روحی باشد که تحملش مشکل است .

(بهجت :) اگر قطع او بر اساس منشاء و علامت معتبری بوده نمازش صحیح است و گر نه بنا بر احتیاط نمازش را باید دو مرتبه بخواند.

(مکارم :) مسأله کسی که می داند آب برای او ضرر دارد هر گاه تیمّم کند و بعداً بفهمد آب برای او ضرر نداشته تیمّم او باطل است و اگر نماز با آن خوانده ، بنا بر احتیاط واجب اعاده کند.

[مسأله 673 کسی که می داند آب برایش ضرر ندارد]

مسأله 673 کسی که می داند (1) آب برایش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او ضرر داشته (2)، وضو و غسل او صحیح است (3). (1) (سیستانی :) کسی که یقین داشته .. (فاضل :) کسی که فکر می کند .. (2) (خوئی :) در صورتی که ضرر به حدی نباشد که اقدام برای آن شرعاً حرام است ..

ص: 372

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید اگر در وقت است و نماز را نخوانده تیمّم هم بنماید و اگر نماز را خوانده دوباره آن را با تیمّم بخواند و اگر وقت گذشته با وضو یا غسل آن را قضا نماید.

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که تیمم کند و اگر نماز خوانده اعاده نماید. (3) (سیستانی :) وضو و غسل او باطل است .

چهارم : از موارد تیمم [نیاز به آب برای حفظ جان .]
[مسأله 674 هر گاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند]

مسأله 674 هر گاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند خود او یا بستگانش از تشنگی بمیرند یا مریض شوند، یا به قدری تشنه شوند که تحمّل آن مشقّت دارد خود او یا عیال و اولاد او، یا رفیقش و کسانی که با او مربوطند مانند نوکر و کلفت از تشنگی بمیرند یا مریض شوند، یا به قدری تشنه شوند که تحمّل آن مشقّت دارد، باید به جای وضو و غسل تیمّم نماید و نیز اگر بترسد حیوانی که مانند اسب و قاطر معمولًا برای خوردن ، سرش را نمی برند از تشنگی تلف شود (1)، باید آب را به آن بدهد و تیمّم نماید (اگر چه حیوان مال خودش نباشد (2)) و هم چنین است اگر کسی که حفظ جان او واجب است به طوری تشنه باشد که اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود (3). (1) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) اگر بترسد حیوانی که مال خود اوست از تشنگی تلف شود ..

(بهجت :) اگر بترسد حیوانی از تشنگی تلف شود، در صورتی که ذبح آن حیوان برای او ضرر داشته باشد .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، فاضل و صافی نیست ] (3) (فاضل :) [ که ] باید آب را به او بدهد و تیمم نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله هر گاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند دچار زحمت می شود باید تیمّم نماید و جواز تیمّم به این جهت در سه صورت است :

1 آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید، خودش فعلًا یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش می شود یا تحملش مشقت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.

2 آن که بر کسانی که حفظشان بر او واجب است بترسد که از تشنگی تلف یا بیمار شوند.

3 آن که بر غیر خود چه انسان باشد یا حیوان بترسد و تلف یا بیماری یا بی تابیشان بر او گران باشد و در غیر این سه صورت (تبریزی : در غیر این صورت ) با داشتن آب ، تیمّم جایز نیست .

(سیستانی :) مسأله اگر به آب برای رفع تشنگی نیاز باشد باید تیمم نماید، و جواز تیمم به این جهت در دو صورت است :

1 آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلًا یا بعداً به تشنگی که باعث تلف یا مرضش می شود یا تحمّلش مشقّت زیادی دارد مبتلا خواهد شد.

2 آن که بر غیر خود از کسانی که به او وابسته اند بترسد هر چند از نفوس محترمه نباشد اگر شئون زندگی او برایش اهمیت داشته باشد چه از جهت علاقه شدیده باشد یا از این جهت که تلف شدن او ضرر مالی برایش دارد یا رعایت حال او عرفاً لازم باشد مانند دوست و هم سایه . در غیر این دو صورت هم تشنگی ممکن است مجوز تیمم باشد ولی نه از این جهت بلکه از جهت وجوب حفظ جان یا از این که مرگ یا بی تابی او مطمئناً موجب حرج بر خودش خواهد شد.

ص: 373

(زنجانی :) مسأله اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند بر خود یا دیگری بترسد، در سه صورت جایز یا لازم است تیمم کند:

1 آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید خودش فعلًا یا بعداً به تشنگی بیفتد که باعث تلف یا مرض صعب العلاج گردد، در این صورت لازم است تیمم کند و اگر تحمل تشنگی برای او مشقت زیادی داشته باشد، می تواند تیمم کند ولی تیمم لازم نیست .

2 آن که اگر آب را در وضو یا غسل صرف نماید، نتواند موجودی را که حفظش بر او واجب است حفظ کند که در این صورت لازم است تیمم کند.

3 آن که بر غیر خود؛ چه انسان باشد یا حیوان ، بترسد و تلف یا بیماری یا بی تابیشان برای او مشقت غیر قابل تحمل داشته باشد که در این صورت می تواند تیمم کند. و در غیر این سه صورت با داشتن آب تیمم جایز نیست .

(مکارم :) مسأله هر گاه به مقدار کافی آب دارد امّا اگر آن را به مصرف وضو یا غسل برساند می ترسد خودش یا فرزندان یا دوستان و همراهانش از تشنگی هلاک یا بیمار شوند، یا فوق العاده به زحمت بیفتند، باید تیمّم کند و آب را نگه دارد، و هم چنین اگر انسان غیر مسلمانی جان او در خطر باشد باید آب را به او بدهد و تیمّم نماید؛ در باره حیوان نیز همین حکم جاری است .

[مسأله 675 اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد]

مسأله 675 اگر غیر از آب پاکی که برای وضو یا غسل دارد آب نجسی هم به مقدار آشامیدن خود (و کسانی که با او مربوطند (1)) داشته باشد، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد و با تیمّم نماز بخواند (2) ولی چنانچه آب را برای حیوانش بخواهد (3) باید آب نجس را به آن بدهد (4) و با آب پاک ، وضو و غسل را انجام دهد (5). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : سیستانی و زنجانی نیست ] (2) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (سیستانی :) چنانچه آب را برای کسانی که به او مربوطند بخواهد می تواند که با آب پاک وضو بگیرد یا غسل نماید اگر چه آنان مجبور شوند که برای رفع تشنگی خود از آب نجس استفاده کنند بلکه اگر آنان از نجاست آب خبر نداشته باشند یا از آشامیدن آب نجس اجتناب نداشته باشند، لازم است که آب پاک را در وضو و غسل استعمال نماید و هم چنین اگر آب را برای حیوانش یا بچه نابالغ بخواهد، .. (4) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه آب را برای حیوانش یا بچه نابالغ بخواهد، باید آب نجس را به آنان بدهد .. (5) (تبریزی :) به شرط آن که نجاست آب موجب ضرر نباشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه غیر از آب پاک ، آب نجسی هم به مقدار آشامیدن دارد، از آب نجس نمی تواند استفاده کند، باید آب پاک را برای آشامیدن بگذارد و برای نماز تیمّم کند، ولی دادن آب نجس به حیوان اشکالی ندارد.

پنجم : از موارد تیمم [نیاز به آب برای تطهیر]
[مسأله 676 کسی که بدن یا لباسش نجس است ]

مسأله 676 کسی که بدن یا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن وضو بگیرد یا غسل کند، برای آب کشیدن بدن یا لباس او نمی ماند باید (1) بدن یا لباس را آب

ص: 374

بکشد و با تیمّم نماز بخواند. ولی اگر چیزی نداشته باشد که بر آن تیمّم کند، باید آب را به مصرف وضو یا غسل برساند و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند. (1) (خوئی :) بنا بر احتیاط واجب .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط ..

ششم : از موارد تیمّم [نداشتن آب مباح ]
[مسأله 677 اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد]

مسأله 677 اگر غیر از آب یا ظرفی که استعمال آن حرام است آب یا ظرف دیگری ندارد، مثلًا آب یا ظرفش غصبی است (و غیر از آن ، آب و ظرف دیگری ندارد (1)) باید به جای وضو و غسل تیمّم کند. (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (مکارم :) مسأله هر گاه آب یا ظرفش غصبی است ، یا از طلا و نقره است و آب و ظرف دیگری ندارد باید به جای وضو یا غسل تیمم کند.

هفتم : از موارد تیمم [نداشتن فرصت برای وضو یا غسل ]
[مسأله 678 هر گاه وقت به قدری تنگ باشد]

مسأله 678 هر گاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند تمام نماز یا مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند (1). (1) (بهجت :) تمام نماز بعد از وقت خوانده می شود، باید تیمّم کند. و در صورتی که اگر وضو بگیرد یک رکعت از نماز را در وقت می خواند و بقیه را خارج وقت ، ولی اگر تیمّم کند تمام نماز را در وقت می خواند، می تواند بنا بر اظهر هر کدام را خواست انجام دهد ولی احتیاط مستحب ّ در تیمّم و خواندن تمام نماز در وقت است . و اگر با تیمّم هم تمام نماز را نمی تواند در وقت بخواند باید بنا بر احوط بلکه اقرب وضو بگیرد و یک رکعت نماز را در وقت با وضو بخواند.

[مسأله 679 اگر عمداً نماز را به قدری تأخیر بیندازد]

مسأله 679 اگر عمداً نماز را به قدری تأخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده ، ولی نماز او با تیمّم صحیح است (1) اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که قضای آن نماز را بخواند. (1) (تبریزی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 680 کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند]

مسأله 680 کسی که شک دارد که اگر وضو بگیرد، یا غسل کند وقت برای نماز او می ماند یا نه ، باید تیمّم کند (1). (1) (صافی :) و نماز بخواند.

(گلپایگانی :) اگر شک او در مقدار وقت باشد مثل آن که نداند یک ساعت وقت دارد یا نیم ساعت باید وضو یا غسل را به جا آورد، لکن اگر بداند که نیم ساعت بیشتر وقت ندارد و شک کند که در این نیم ساعت می تواند غسل کند یا وضو بگیرد و نماز بخواند یا نمی تواند، در این صورت نباید غسل کند یا وضو بگیرد؛ باید تیمّم کند و نماز بخواند.

ص: 375

(مکارم :) مسأله کسی که نمی داند وقت تنگ شده یا نه ، باید وضو بگیرد یا غسل کند، ولی اگر می داند مقدار کمی وقت دارد اما می ترسد اگر سراغ وضو یا غسل برود به نماز نرسد، باید تیمّم کند.

[مسأله 681 کسی که به واسطه تنگی وقت تیمّم کرده ]

مسأله 681 کسی که به واسطه تنگی وقت تیمّم کرده (1)، چنانچه بعد از نماز آبی که داشته از دستش برود (2)، اگر چه تیمّم خود را نشکسته باشد در صورتی که وظیفه اش تیمّم باشد، باید دوباره تیمّم نماید (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل :) تیمم او فقط برای عملی که وقت آن ضیق است مفید است و بعداً بلا فاصله باطل می شود لذا .. (2) (فاضل :) یا عذر دیگری برای او پیدا شود .. (3) (بهجت :) برای نمازهای بعدی .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) مسأله کسی که به واسطه تنگی وقت تیمم کرده ، و بعد از نماز می توانسته وضو بگیرد و نگرفته ، تا آبی که داشته از دستش رفته ، در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد، باید (خوئی ، زنجانی ، سیستانی : برای نمازهای بعدی ) دوباره تیمم نماید، اگر چه تیمم خود را نشکسته باشد.

[مسأله 682 کسی که آب دارد]

مسأله 682 کسی که آب دارد، اگر به واسطه تنگی وقت با تیمّم مشغول نماز شود و در بین نماز آبی که داشته از دستش برود، برای نمازهای بعد می تواند با همان تیمّم نماز بخواند. (1) (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی :) چنانچه وظیفه اش تیمّم باشد احتیاط مستحب ّ (خوئی ، تبریزی : احتیاط واجب ) آن است که برای نمازهای بعدی دوباره تیمّم کند.

(سیستانی :) چنانچه وظیفه اش تیمم باشد لازم نیست برای نمازهای بعدی دوباره تیمم کند، گر چه بهتر است .

(فاضل :) برای نمازهای بعد نمی تواند با همان تیمّم نماز بخواند بلکه باید دوباره تیمّم نماید.

[مسأله 683 اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضو بگیرد]

مسأله 683 اگر انسان به قدری وقت دارد که می تواند وضو بگیرد یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحبّی آن مثل اقامه و قنوت (1) بخواند، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون کارهای مستحبی آن به جا آورد (2) بلکه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند (3). (1) (زنجانی :) بلکه سوره .. (2) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (مکارم :) اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، می تواند آن را ترک نماید و با وضو نماز بخواند.

چیزهایی که تیمّم به آنها صحیح است

[مسأله 684 تیمّم با خاک و ریگ و کلوخ و سنگ ]

مسأله 684 تیمّم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ اگر پاک باشند صحیح است ، و به گِل پخته مثل آجر و کوزه نیز صحیح است . (1) (1) (اراکی :) به گِل پخته مثل آجر و کوزه ، هر چند کوبیده شود و نرم گردد صحیح نیست .

(نوری :) به گل پخته مثل آجر و کوزه و هم چنین به گچ و آهک پخته ، صحیح نیست .

(بهجت :) به آجر و کوزه قبل از پخته شدن نیز صحیح است ولی اگر پخته شده باشد و چیز دیگری برای تیمّم ندارد، احتیاطاً هم به اینها و هم به مانند گِل یا غبار تیمّم نماید.

ص: 376

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله تیمّم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ صحیح است ولی احتیاط مستحب ّ آن است که اگر خاک ممکن باشد به چیز دیگر تیمّم نکند و اگر خاک نباشد با ریگ ، و اگر ریگ نباشد با کلوخ و چنانچه کلوخ هم نباشد، با سنگ تیمّم نماید.

(خوئی ، تبریزی :) اگر خاک نباشد، با ریگ یا کلوخ ، و چنانچه ریگ و کلوخ هم نباشد با سنگ تیمّم نماید.

(سیستانی :) اگر خاک نباشد، با ماسه بسیار نرمی که خاک بر آن صدق کند؛ و اگر ممکن نباشد با کلوخ و اگر ممکن نباشد با ریگ و چنانچه ریگ و کلوخ هم نباشد با سنگ تیمم نماید.

(مکارم :) مسأله تیمّم بر چند چیز جایز است : خاک ، شن ، ریگ ، کلوخ (خاکهای به هم چسبیده ) و سنگ ، به شرط این که پاک باشند و مختصر غباری لا اقل بر آنها باشد.

(زنجانی :) مسأله در حال اختیار تیمم باید به خاک یا چیزهایی که از زمین بوده و پودر شده ؛ مانند سنگ پودر شده و گچ پودر شده صورت گیرد، و تیمم به گچ و آهک پخته و آجر پخته که پودر شده است در حال اختیار جایز است .

[مسأله 685 تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک و سنگ مرمر سیاه ]

مسأله 685 تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک و سنگ مرمر سیاه و سایر اقسام سنگها صحیح است ولی تیمّم به جواهر مثل سنگ عقیق و فیروزه باطل می باشد (1) و احتیاط واجب آن است که با بودن خاک یا چیز دیگری که تیمّم به آن صحیح است ، به گچ و آهک پخته هم تیمّم نکند و اگر دسترسی به خاک و مانند آن ندارد و امر دایر است بین گچ یا آهک پخته و بین غبار یا گل باید به احتیاط واجب جمع کند بین تیمّم به هر دو. (1) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و احتیاط واجب آن است که به گچ و آهک پخته هم تیمّم نکند. [پایان مسأله ] (مکارم :) و احتیاط واجب آن است که بر گچ و آهک پخته و هم چنین بر آجر و سفال تیمّم نکند. [پایان مسأله (گلپایگانی ، صافی :) مسأله تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است و با بودن چیزی که تیمّم بر آن صحیح است ، أحوط آن است که به گچ و آهک پخته تیمّم نکند، (گلپایگانی : ولی به سنگ معدنی مثل سنگ عقیق تیمّم باطل می باشد).

(خوئی ، تبریزی :) مسأله تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است و بنا بر احتیاط واجب (تبریزی : بنا بر احتیاط) در حال اختیار به گچ و آهک پخته (خوئی : و آجر پخته ) و به سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمّم ننمایند.

(زنجانی :) مسأله تیمّم بر سنگ و هر چیزی که مانند سنگ با زدن دست هیچ چیزی از آن به دست نمی چسبد، در حال اختیار یا غیر اختیار جایز نیست و کسی که تنها سنگ در اختیار دارد، بنا بر احتیاط مستحب با آن تیمم نموده و نماز بخواند ولی باید بعداً نماز را قضا نماید. سنگ گچ و سنگ آهک حکم سایر سنگها را دارد و تیمم به جواهر؛ مانند عقیق ، هر چند پودر شده باشد، جایز نیست .

ص: 377

(سیستانی :) مسأله تیمّم با سنگ گچ و سنگ آهک صحیح است و هم چنین تیمّم با گرد و غباری که روی فرش و لباس و مانند اینها جمع می شود چنانچه به قدری باشد که در نظر عرف ، خاک نرم محسوب شود صحیح است اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که در حال اختیار بر آن تیمّم ننمایند. و هم چنین بنا بر احتیاط مستحب ّ در حال اختیار با گچ و آهک پخته و آجر پخته و با سنگ معدن مثل سنگ عقیق تیمّم ننمایند.

(بهجت :) مسأله تیمّم بر سنگ گچ و سنگ آهک قبل از پخته شدن صحیح است و اگر سنگ گچ و آهک پخته شده است و چیز دیگری ندارد احتیاطاً هم به آنها و هم به گل یا غبار، اگر برایش ممکن است ، تیمّم نماید. ولی تیمّم به جواهر مانند سنگ عقیق و فیروزه باطل می باشد.

[مسأله 686 اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود]

مسأله 686 اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری که روی فرش (1) و لباس و مانند اینهاست (2) تیمّم نماید (و اگر غبار در لای لباس و فرش باشد تیمّم به آن صحیح نیست مگر آن که اول دست بزند تا روی آن غبار آلوده شود بعد تیمّم کند (3)) و چنانچه گرد پیدا نشود (4)، باید به گل تیمّم کند (5) و اگر گل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب ّ (6) آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بنا بر احتیاط (7) بعداً قضای آن را به جا آورد (8). (1) (خوئی ، فاضل ، تبریزی :) در فرش .. (2) (مکارم :) روی لباس و مانند آن است .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، مکارم ، تبریزی و فاضل نیست ] (4) (مکارم :) چنانچه غبار پیدا نشود .. (5) (خوئی :) و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که در صورت تمکّن به یکی از امور گذشته (گچ ، آهک ، آجر، سنگ معدن ) نیز تیمّم کند و اگر غبار و گل میسور نشد فقط به یکی از این امور تیمّم نماید و اگر هیچ یک از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند، ولی واجب است بعداً قضای آن را به جا آورد. (6) (فاضل :) احتیاط واجب .. (7) [عبارت «بنا بر احتیاط» در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (8) (تبریزی :) اگر گِل هم پیدا نشود، واجب است بعداً قضای آن را بجا آورد.

(فاضل :) واجب است بعداً قضای آن را به جا آورد.

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بعداً قضای آن را به جا آورد. و چنین کسی را «فاقد الطّهورین » نامند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گرد و غباری که در فرش و لباس و مانند اینها نشسته اگر ظاهر است تیمّم کند و اگر گرد و غبار آنها ظاهر نیست ، ولی وقتی دست به آن می زنند گرد برمی خیزد، احتیاط، جمع بین تیمّم به آن و تیمّم به گِل است و چنانچه اصلًا گرد پیدا نشود، باید به گِل تیمّم کند و اگر گِل هم پیدا نشود، احتیاط آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند ولی واجب است بعداً قضای آن را به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید به گِل تیمّم کند و اگر گِل هم پیدا نشد باید بر روی فرش یا لباس و مانند اینها که گرد و غبار در لای آنها می باشد یا آن که بر روی آنها نشسته

ص: 378

ولی به مقداری نیست که از نظر عرف ، خاک محسوب شود تیمّم کند و اگر هیچ یک از اینها پیدا نشود احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند ولی واجب است بعداً قضای آن را به جا آورد.

(بهجت :) مسأله اگر خاک ، ریگ ، کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید با تکان دادن لباس و فرش و مانند آن خاک تهیه کند. هم چنین اگر با خُشک کردن گِل بتواند خاک تهیه کند باید این کار را انجام دهد، و اگر تهیه خاک به هیچ صورتی ممکن نیست ، دست خود را بر لباس یا فرش و مانند آن بزند تا روی آن غبارآلود شود و بر آن تیمّم کند و اگر غبار در لای لباس یا فرش باشد تیمّم بر آن صحیح نیست ؛ چنانچه گرد و غبار هم پیدا نشود، باید به گِل تیمّم کند، و اگر گِل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بنا بر اقوی بعداً قضای آن را به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله در صورتی که خاک و مانند آن پیدا نشود باید به گرد و غباری که روی اشیاء نشسته تیمم کند و اگر آن هم پیدا نشد باید به گِل تیمم کند و در صورتی که گِل هم پیدا نشد، بنا بر احتیاط مستحب بدون تیمم نماز بخواند ولی باید بعداً نماز را قضا نماید.

[مسأله 687 اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند]

مسأله 687 اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهیه کند، تیمّم به گرد (1) باطل است و اگر بتواند گِل را خشک کند و از آن خاک تهیه نماید، تیمّم به گِل باطل می باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) تیمم به چیز گردآلود .. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 686.

[مسأله 688 کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد]

مسأله 688 کسی که آب ندارد اگر برف یا یخ داشته باشد، چنانچه ممکن است باید آن را آب کند و با آن وضو بگیرد یا غسل نماید (1) و اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم به آن صحیح است ندارد، احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را بدون وضو و تیمّم بخواند (2) و بنا بر احتیاط واجب بعداً قضا کند (3). (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (اراکی :) و بعداً قضا کند. (بهجت :) و بعداً باید قضای آن را هم بخواند.

(فاضل :) احتیاط واجب آن است که نماز را بدون وضو و تیمم بخواند و به هر حال باید بعداً قضا کند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم به آن صحیح است ندارد، احتیاط واجب (صافی : احتیاط) آن است که با برف یا یخ اعضاء وضویا غسل را نمناک کند و اگر این هم ممکن نیست به یخ یا برف تیمّم نماید ولی در دو صورت اخیر نمازی را که خوانده باید قضا کند.

(تبریزی :) اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم به آن صحیح است ندارد، لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید.

(خوئی ، سیستانی :) اگر ممکن نیست و چیزی هم که تیمّم بر آن صحیح است ندارد، لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید و بهتر آن است که با برف یا یخ ، اعضاء وضو یا غسل را نمناک کند (سیستانی : و در وضو با رطوبت دست ، سر و پاها را مسح نماید) و اگر این هم ممکن نیست به یخ یا برف تیمّم نماید و در وقت نیز نماز را بخواند (سیستانی : و در هر دو صورت قضا لازم است ).

ص: 379

(زنجانی :) اگر ممکن نیست ، باید تیمم کند؛ ولی اگر چیزی هم که تیمم به آن صحیح است ندارد، بنا بر احتیاط واجب با برف یا یخ اعضای وضو یا غسل را نمناک کند و نماز خوانده و در خارج وقت قضای نماز را نیز بخواند و اگر نمناک کردن اعضا با برف و یخ هم ممکن نیست بنا بر احتیاط مستحب با یخ و برف تیمم کند و در وقت نماز بخواند ولی لازم است نماز خود را در خارج وقت قضا نماید.

[مسأله 689 اگر با خاک و ریگ چیزی مانند کاه که تیمّم به آن باطل است ]

مسأله 689 اگر با خاک (و ریگ (1)) چیزی مانند کاه که تیمّم به آن باطل است مخلوط شود، نمی تواند به آن تیمّم کند، ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک ( یا ریگ (2)) از بین رفته حساب شود، تیمّم به آن خاک (و ریگ (3)) صحیح است (4). (1)، (2) و (3) - [قسمتهای داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (4) (بهجت :) بلکه اگر آن چیز کم باشد و از بین رفته هم حساب نشود ولی عرفاً خاک و ریگ گفته شود، بعید نیست تیمّم صحیح باشد.

[مسأله 690 اگر چیزی ندارد که بر آن تیمّم کند]

مسأله 690 اگر چیزی ندارد که بر آن تیمّم کند چنانچه ممکن است ، باید به خریدن و مانند آن تهیه نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 691 تیمّم به دیوار گلی صحیح است ]

مسأله 691 تیمّم به دیوار گلی (1) صحیح است (2) و احتیاط مستحب ّ آن است که با بودن (زمین یا (3)) خاک خشک ، به (زمین یا (4)) خاک نمناک تیمّم نکند. (1) (زنجانی :) که با زدن دست بر آن ، دست انسان خاکی می شود .. (2) (بهجت :) و هم چنین است تیمّم به زمین و خاک نمناک ؛ و تیمّم به گِل سفت شده نیز صحیح است ، بنا بر این گِلی که تیمّم به آن با وجود زمین و خاک خشک صحیح نیست ، گِلی است که تر باشد. (3) و (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ]

[مسأله 692 چیزی که بر آن تیمّم می کند باید پاک باشد]

مسأله 692 چیزی که بر آن تیمّم می کند باید پاک باشد (1) و اگر چیز پاکی که تیمّم به آن صحیح است ندارد، نماز بر او واجب نیست ولی باید قضای آن را به جا آورد (2). (1) (سیستانی :) چیزی که بر آن تیمّم می کند باید شرعاً پاک باشد و بنا بر احتیاط واجب عرفاً نیز پاکیزه باشد یعنی آلوده به چیزی که موجب تنفر است نباشد .. (2) (خوئی ، سیستانی :) و بهتر آن است که در وقت نیز نماز بخواند. (سیستانی : مگر در موردی که نوبت به فرش گردآلود و مانند آن رسیده است که اگر نجس باشد احتیاط واجب این است که با آن تیمم کند و نماز بخواند و بعداً هم قضا کند).

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط آن است که نماز را بی تیمّم بخواند ولی واجب است بعد قضای آن را به جا آورد.

(تبریزی :) نماز را بنا بر احتیاط با تیمّم بخواند و نیز قضای آن را به جا آورد.

(بهجت :) احتیاط در این است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بعداً با وضو یا غسل یا تیمّم نماز را دو مرتبه بخواند.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب بدون تیمّم و وضو نماز را بخواند و باید قضای آن را بعداً به جا آورد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 684.

ص: 380

(زنجانی :) مسأله اگر چیز پاکی که تیمم به آن صحیح است ندارد، بنا بر احتیاط به چیز نجس تیمم کرده و نماز خوانده و بعداً قضای آن را نیز به جا آورد.

[مسأله 693 اگر یقین داشته باشد که تیمّم به چیزی صحیح است ]

مسأله 693 اگر یقین داشته باشد که تیمّم به چیزی صحیح است و به آن تیمّم نماید، بعد بفهمد تیمّم به آن باطل بوده نمازهایی را که با آن تیمّم خوانده باید دوباره بخواند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و به جهت نیست

[مسأله 694 چیزی که بر آن تیمّم می کند]

مسأله 694 چیزی که بر آن تیمّم می کند (1) باید غصبی نباشد (2). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) و مکان آن چیز .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) پس اگر بر خاک غصبی تیمّم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه ، در ملک دیگری بگذارد و بر آن تیمّم کند، تیمّم او باطل است .

(سیستانی :) پس اگر بر خاک غصبی تیمّم کند تیمّم او باطل است .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب . هم چنین مکان آن چیزی که بر آن تیمم می کند در صورتی که تیمم ، تصرف در شی ء غصبی به شمار آید، بنا بر احتیاط مستحب غصبی نباشد، پس اگر بر خاک غصبی تیمم کند، یا خاکی را که مال خود اوست بی اجازه در ملک دیگری بگذارد و بر آن تیمم کند، تیمم او بنا بر احتیاط مستحب باطل می باشد.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب . اما اگر نداند غصبی است یا فراموش کرده باشد، تیمّم او صحیح است ، مگر آن که خودش آن را غصب کرده باشد.

[مسأله 695 تیمّم در فضای غصبی باطل نیست ]

مسأله 695 تیمّم در فضای غصبی باطل نیست (1)، پس اگر در ملک خود، دستها را به زمین بزند و بی اجازه داخل ملک دیگری شود و دستها را به پیشانی بکشد، تیمّم او باطل نمی شود. (2) این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی :) باطل است ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب باطل است . [پایان مسأله ] (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) باطل است .

(سیستانی :) تیمّم او صحیح می باشد اگر چه گناه کرده است .

[مسأله 696 اگر نداند محل تیمّم غصبی است ]

مسأله 696 اگر نداند محل تیمّم غصبی است و یا فراموش کرده باشد، تیمّم او صحیح است (1)، اگر چه فراموش کننده خود، غاصب باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) مگر آن که فراموش کننده خود غاصب باشد، که بنا بر احتیاط تیمّمش باطل است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (694).

(خوئی ، تبریزی :) مسأله تیمّم به چیز غصبی ، یا در فضای غصبی یا بر چیزی که در ملک غصبی است در حالی که فراموش کرده یا غفلت داشته باشد صحیح است ولی اگر چیزی را خودش غصب کرده و فراموش کند که غصب کرده (و بر آن تیمّم کند، یا ملکی را غصب کند و فراموش کند که غصب کرده ) و چیزی را که بر آن تیمّم می کند در آن ملک بگذارد، یا در فضای آن ملک تیمّم نماید حکم او حکم عامد است .

ص: 381

(گلپایگانی ، صافی :) در صورتی باطل است که انسان بداند غصب است و عمداً تیمّم کند و چنانچه نداند یا فراموش کرده باشد تیمّم صحیح است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه تبریزی نیست ] (گلپایگانی ، صافی :) باطل است .

(سیستانی :) مسأله تیمّم به چیز غصبی در حالی که فراموش کرده یا غفلت داشته باشد صحیح است ولی اگر چیزی را خودش غصب کند و فراموش کند که غصب کرده صحّت تیمّم او بر آن چیز محل اشکال است .

(زنجانی :) مسأله در مواردی که تیمم به جهت غصب باطل است در صورت عذر مانند فراموشی یا غفلت صحیح است ، ولی فراموشی و غفلت برای خودِ غاصب عذر نیست بنا بر این تیمم او بنا بر احتیاط مستحب باطل است ؛ و نیز کسی که به جهت ندانستن مسأله به چیز غصبی تیمم کند، چنانچه در ندانستن مسأله کوتاهی نکرده باشد تیمم او صحیح است .

[مسأله 697 کسی که در جای غصبی حبس است ]

مسأله 697 کسی که در جای غصبی حبس است (1)، اگر آب و خاک او غصبی است ، باید با تیمّم نماز بخواند (2). (1) (مکارم :) می تواند بر خاک یا سنگ آن تیمّم نماید و نماز بخواند. (2) (اراکی :) چنانچه آن آب دارای قیمت است باید با تیمّم نماز بخواند و چنانچه قیمت ندارد، احتیاط واجب آن است که با تیمّم نماز بخواند بعداً نماز را اعاده یا قضا نماید.

(بهجت :) در صورتی که تیمّم موجب تصرّفی بیشتر از ماندن در آنجا نشود یا صاحب آن زمین به تیمّم کردن او راضی باشد.

[مسأله 698 مستحب ّ است چیزی که بر آن تیمّم می کند]

مسأله 698 مستحب ّ است چیزی که بر آن تیمّم می کند، گردی داشته باشد که به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن ، مستحب ّ است دست را بتکاند که گرد آن بریزد. (خوئی :) مسأله چیزی که بر آن تیمّم می کند بنا بر احتیاط در صورت امکان باید گردی داشته باشد که به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن ، دست را بتکاند که گرد آن بریزد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط مستحب دست را بتکاند که گرد آن بریزد.

(زنجانی :) مستحب است دست را بتکاند که بیشتر گرد آن بریزد.

(سیستانی :) مسأله چیزی که بر آن تیمّم می کند، بنا بر احتیاط لازم باید گردی داشته باشد که به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن ، نباید دست را به شدت بتکاند که همه گرد آن بریزد.

(بهجت :) مسأله مستحب ّ است بعد از زدن دست بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است دست را بتکاند که گرد آن بریزد.

(مکارم :) مسأله همان گونه که اشاره شد [ در مسأله 684] واجب است تا آنجا که امکان دارد چیزی که بر آن تیمّم می کند گردی داشته باشد که به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن ، مستحب ّ است دست را بتکاند که گرد و خاک اضافی آن بریزد.

ص: 382

[مسأله 699 تیمّم به زمین گود و خاک جاده ]

مسأله 699 تیمّم به زمین گود و خاک جاده و زمین شوره زار که نمک روی آن را نگرفته مکروه است و اگر نمک روی آن را گرفته باشد باطل است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله بهتر است از تیمّم بر زمینهای آلوده ، زمین گود، کنار جاده ها و زمین شوره زار در صورتی که نمک روی آن نگرفته باشد خودداری کند و اگر نمک روی آن را گرفته است باطل است و اگر آلودگی طوری است که بیم بیماری از تیمّم بر آن می رود، باید بنا بر احتیاط واجب بدون تیمّم نماز بخواند و بعداً قضا کند.

دستور تیمّم

[مسأله 70 در تیمّم چهار چیز واجب است ]

مسأله 700 در تیمّم (1) چهار چیز واجب است : اول : نیّت . دوم : زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمّم به آن صحیح است (2). سوم : کشیدن کف هر دو دست (3) به تمام پیشانی و دو طرف آن ، از جایی که موی سر می روید، تا ابروها و بالای بینی و بنا بر احتیاط واجب باید (4) دستها روی ابروها هم ، کشیده شود. چهارم : کشیدن کف دست چپ (5) به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست (6) به تمام پشت دست چپ . (1) (گلپایگانی ، صافی :) در تیمم بدل از وضو ..

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) در تیمم بدل از وضو یا غسل .. (2) (زنجانی :) زدن یا قرار دادن کف دو دست بر چیزی که تیمم به آن صحیح است ، و احتیاط مستحب آن است که کف هر دو دست با هم به زمین زده شود ..

(بهجت :) دوم : زدن تمام کف دو دست با هم بر چیزی که تیمم به آن صحیح است و بنا بر احتیاط واجب همراه با ضربه باشد و گذاشتن دو دست بر زمین کافی نیست .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) تمام کف هر دو دست .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) احتیاطاً باید ..

(نوری :) بنا بر احتیاط مستحب .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) تمام کف دست چپ .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) تمام کف دست راست ..

(مکارم :) مسأله برای تیمّم باید اول نیّت کند، بعد تمام دو کف دست را با هم بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است بزند، سپس هر دو را بنا بر احتیاط واجب به تمام پیشانی و دو طرف آن از جایی که موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی بکشد و احتیاط واجب آن است که روی ابروها را نیز مسح کند، سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست می کشد و بعد از آن ، کف دست راست را بر تمام پشت دست چپ .

(سیستانی :) مسأله در تیمم بدل از وضو یا غسل سه چیز واجب است : اوّل : زدن یا گذاشتن کف

ص: 383

دو دست بر چیزی که تیمم با آن صحیح است ، و بنا بر احتیاط لازم این کار در دو کف باید با هم انجام گیرد. دوّم : کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی از جائی که موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی و هم چنین دو طرف پیشانی بنا بر احتیاط واجب و احتیاط مستحب آن است که دستها روی ابروها هم کشیده شود. سوّم : کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست است و کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ و احتیاط واجب آن است که ترتیب بین دست راست و دست چپ رعایت شود. لازم است تیمم را با نیت و به قصد قربت انجام دهد همان گونه که در وضو گذشت .

[مسأله 701 تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو]

مسأله 701 تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند (1). (1) (مکارم :) ولی احتیاط مستحب ّ آن است که در تیمّم بدل از غسل یک بار دیگر دستها را بر زمین زند و مجدداً با آن ، پشت دست راست و سپس پشت دست چپ را مسح کند.

(بهجت :) ولی احتیاط مستحب ّ آن است که در تیمّم بدل از غسل بلکه در هر تیمّمی بعد از مسح پیشانی یک بار دیگر کف دستها را به زمین بزند و پشت دستها را به همان صورتی که گفته شد با کف دست دیگر مسح نماید.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل ، به این ترتیب به جا آورد: یک مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح نماید (زنجانی : و از این بهتر آن است که دو مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد و سپس دو مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح کند).

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله تیمّم بدل از غسل مثل تیمّم بدل از وضو است ، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم بدل از غسل را با دو ضرب انجام دهد به این نحو که : یک مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی بکشد و مرتبه دیگر دستها را به زمین بزند و به پشت دستها بکشد بلکه احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم را چه بدل از وضو باشد چه بدل از غسل به ترتیب زیر به جا آورد: یک مرتبه دستها را به زمین بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و پشت دستها را مسح نماید.

(فاضل :) بلکه احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم بدل از وضو را هم با دو ضرب انجام دهد بلکه بهتر آن است که تیمّم را به سه ضرب انجام دهد: دو مرتبه پشت سر هم دستها را به زمین بزند و بر پیشانی بکشد و یک مرتبه دیگر به زمین بزند و بر پشت دستها بکشد.

احکام تیمّم

[مسأله 702 اگر مختصری از پیشانی و پشت دستها را هم مسح نکند]

مسأله 702 اگر مختصری از پیشانی و پشت دستها را هم مسح نکند تیمّم باطل است ، چه عمداً مسح نکند، یا مسأله را نداند (1)، یا فراموش کرده باشد ولی دقت زیاد هم لازم نیست و همین قدر که بگویند تمام (2) پیشانی و پشت دست مسح شده کافی است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 384

(1) [عبارت « یا مسأله را نداند» در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (2) [کلمه «تمام » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ]

[مسأله 703 برای آن که یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده ]

مسأله 703 برای آن که یقین کند تمام پشت دست را مسح کرده باید مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست . این مساله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (سیستانی :) مسأله اگر یقین نکند که تمام پشت دست را مسح کرده باید برای این که یقین کند مقداری بالاتر از مچ را هم مسح نماید، ولی مسح بین انگشتان لازم نیست .

(مکارم :) مسأله برای آن که یقین کند تمام پیشانی و پشت دستها را مسح کرده باید کمی از اطراف آن را نیز داخل کند، ولی مسح میان انگشتان لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله مسح بین انگشتان لازم نیست .

[مسأله 704 پیشانی و پشت دستها را باید از بالا به پایین مسح نماید]

مسأله 704 پیشانی و پشت دستها را باید (1) از بالا به پایین مسح نماید و کارهای آن را باید پشت سر هم به جا آورد و اگر بین آنها به قدری فاصله بدهد که نگویند تیمّم می کند (2) باطل است . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط باید ..

(فاضل ، مکارم ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (2) (زنجانی :) نگویند یک کار انجام داده است ..

[مسأله 705 در موقع نیّت باید معیّن کند که تیمّم او بدل از غسل است ]

مسأله 705 در موقع نیّت باید معیّن کند که تیمّم او بدل از غسل است یا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید (1) و چنانچه اشتباهاً به جای بدل از وضو، بدل از غسل یا به جای بدل از غسل ، بدل از وضو نیّت کند، یا مثلًا در تیمّم بدل از غسل جنابت ، نیّت تیمّم بدل از غسل مس ّ میّت نماید، تیمّم او باطل است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) و چنانچه یک تیمّم بر او واجب باشد و قصد نماید که وظیفه فعلی خود را انجام دهد اگر چه در تشخیص اشتباه کند تیممش صحیح است .

(فاضل :) اگر بر او هم تیمم بدل از غسل واجب باشد، هم تیمم بدل از وضو، در موقع نیّت باید معین کند که تیمم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، و نیز اگر چند تیمم بدل از غسل باشد باید آن غسل را معین نماید .. (2) (اراکی :) مگر آن که در تطبیق آن اشتباه کرده باشد.

(فاضل :) اگر اشتباه او اشتباه در تشخیص نباشد تیمّم او باطل است و اگر بر او یک تیمم واجب باشد قصد امر فعلی را بنماید کافی است .

(سیستانی :) مسأله در نیّت ، لازم نیست معیّن کند که تیمّم او بدل از غسل است یا بدل از

ص: 385

وضو، ولی در مواردی که باید دو تیمّم انجام دهد لازم است به طوری هر یک از آنها را معیّن کند و چنانچه یک تیمّم بر او واجب باشد و قصد نماید که وظیفه فعلی خود را انجام دهد اگر چه در تشخیص اشتباه کند، تیمّمش صحیح است .

(مکارم :) مسأله لازم نیست در موقع نیّت معیّن کند که تیمّم او بدل از غسل است یا بدل از وضو، همین اندازه که قصد اطاعت امر الهی را دارد کافی است ، حتّی اگر یکی را به جای دیگری نیّت کند اما قصد او اطاعت امر واقعی الهی باشد، صحیح است .

(زنجانی :) مسأله چنانچه بر انسان دو گونه تیمم لازم باشد؛ مثلًا به جهت نداشتن آب باید به جای غسل تیمم کند و نیز به جهت نذری که داشته باید به جای وضو تیمم نماید، باید در موقع نیت معین کند که تیمم بدل از غسل انجام می دهد یا بدل از وضو ولی اگر یک تیمم بر او واجب است لازم نیست نوع آن را تعیین کند.

[مسأله 706 در تیمّم باید پیشانی و کف دستها و پشت دستها پاک باشد]

مسأله 706 در تیمّم باید (1) پیشانی و کف دستها و پشت دستها پاک باشد (2) و اگر (3) کف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد (4)، باید با همان کف دست نجس تیمّم کند (5). (1) (صافی :) باید بنا بر احتیاط .. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید اعضای تیمّم و کف دستها پاک باشد .. (3) (فاضل :) ولی اگر .. (4) (گلپایگانی :) احتیاط واجب ( (صافی :) احتیاط مستحب ) آن است که دو تیمّم کند: یکی با کف دست و یکی با پشت دست یعنی پشت دست را به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد. (5) (فاضل :) ولی اگر نجاست کف دست مُسری باشد در این صورت باید با پشت دست یا ذراع تیمّم نماید.

(بهجت :) و احتیاط واجب در این است که اگر روی دست نجس نیست ، هم با کف دست و هم با روی دست تیمّم نماید.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) مسأله در تیمّم ، بنا بر احتیاط استحبابی باید (خوئی ، زنجانی : پیشانی و) کف دستها و پشت دستها در صورت تمکّن پاک باشد.

(سیستانی :) مسأله در تیمم لازم نیست پیشانی و کف دستها و پشت دستها پاک باشد، اگر چه بهتر است .

[مسأله 707 انسان باید برای تیمّم انگشتر را از دست بیرون آورد]

مسأله 707 انسان باید برای تیمّم (1) انگشتر را از دست بیرون آورد و اگر در پیشانی یا پشت دستها یا در کف دستها مانعی باشد، مثلًا چیزی به آنها چسبیده باشد، باید برطرف نماید. (1) (سیستانی :) انسان باید هنگام مسح کشیدن بر دستها ..

[مسأله 708 اگر پیشانی یا پشت دستها زخم است ]

مسأله 708 اگر پیشانی یا پشت دستها (1) زخم است و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نمی تواند باز کند (2)، باید دست را روی آن بکشد و نیز اگر کف دست زخم

ص: 386

باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته نتواند باز کند، باید دست را با همان پارچه به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستها بکشد (3). (1) (مکارم :) پشت دستها یا کف دستها .. (2) (مکارم :) یا ضرر دارد، باید با همان حال تیمّم کند. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) و اگر کف دست به سبب شکستگی یا عارضه دیگری به طوری در میان گچ باشد که قابل برداشتن نیست ، برای تیمّم از دیگران کمک بگیرد.

(سیستانی :) ولی اگر قسمتی از آن باز باشد زدن آن مقدار و مسح با آن کافی است .

[مسأله 709 اگر پیشانی و پشت دستها مو داشته باشد]

مسأله 709 اگر پیشانی و پشت دستها (1) مو داشته باشد اشکال ندارد ولی اگر موی سر روی پیشانی آمده باشد (2)، باید آن را عقب بزند. (1) (سیستانی :) به مقدار متعارف .. (2) (بهجت :) و بیش از حد معمول باشد ..

(مکارم :) مسأله اگر موی پیش سر روی پیشانی افتاده آن را باید کنار زند.

[مسأله 710 اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دستها یا پشت دستها مانعی هست ]

مسأله 710 اگر احتمال دهد که در پیشانی و کف دستها یا پشت دستها مانعی هست ، (چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد (1)) باید جستجو نماید، تا یقین یا اطمینان پیدا کند که مانعی نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (مکارم :) مسأله اگر احتمال قابل توجهی می دهد که مانعی در کار باشد باید جستجو نماید.

[مسأله 711 اگر وظیفه او تیمّم است ]

مسأله 711 اگر وظیفه او تیمّم است و نمی تواند تیمّم کند، باید نائب بگیرد. و کسی که نائب می شود، باید او را با دست خود او تیمّم دهد (1) و اگر ممکن نباشد (2) باید نائب ، دست خود را به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بکشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) باید دست او را بر چیزی که تیمّم صحیح است بزند و بر پیشانی و دستهایش بکشد و اگر زدن ممکن نباشد، دست او را بر چیزی که تیمّم صحیح است بگذارد و او را تیمّم دهد .. (2) (مکارم :) باید نائب بگیرد یعنی کسی دستهای او را بر زمین بزند، یا اگر ممکن نیست بر زمین بگذارد و بعد با دست خودش او را تیمّم دهد، اگر این هم ممکن نباشد ..

(سیستانی :) مسأله اگر وظیفه او تیمّم است و نمی تواند به تنهایی تیمّم کند باید از دیگری کمک بگیرد تا دستهای او را بر چیزی که تیمّم با او صحیح است بزند و سپس آنها را بر پیشانی و دستهای او بگذارد تا خود او در صورت امکان کف دو دست را بر پیشانی و بر پشت دستها بکشد و اگر این ممکن نبود باید نائب او را با دست خود او تیمّم دهد و اگر ممکن نباشد باید نائب ، دست خود را به چیزی که تیمم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و پشت دستهای او بکشد، و در این دو صورت ، بنا بر احتیاط لازم باید هر دو نیّت تیمّم را نمایند ولی در صورت اول ، نیّت خود مکلّف کافی است .

ص: 387

[مسأله 712 اگر بعد از آن که وارد تیمّم شد]

مسأله 712 اگر بعد از آن که وارد تیمّم شد شک کند که قسمت پیش از آن را فراموش کرده یا نه ، اعتنا نکند و تیمّم او صحیح است و نیز اگر بعد از به جا آوردن هر جزء شک کند که درست به جا آورده یا نه ، اعتنا نکند و تیمّم او صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (خوئی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر در بین تیمّم شک کند که قسمتی از آن را فراموش کرده یا نه چنانچه از محل آن گذشته به شک ّ خود اعتنا نکند و اگر نگذشته باید آن قسمت را (صافی : با آن چه بعد از آن است ) به جا آورد.

(گلپایگانی :) باید آن قسمت را با آن چه بعد از آن است به جا آورد.

(زنجانی :) چنانچه از محل آن نگذشته ، باید آن قسمت را به جا آورد، بلکه بنا بر احتیاط اگر از محل آن هم گذشته ، باید برگردد و آن قسمت را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله بعد از فراغت از تیمّم اگر شک کند که درست انجام داده ، یا نه اعتنا نکند و اگر در اثناء شک کند احتیاط واجب آن است که بر گردد و قسمت مشکوک را دوباره انجام دهد.

[مسأله 713 اگر بعد از مسح دست چپ شک کند]

مسأله 713 اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمّم کرده یا نه (1)، تیمّم او صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) در صورتی که (زنجانی : مسأله را می دانسته و) احتمال بدهد که حال عمل ملتفت بوده .. (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) و چنانچه شک ّ او در مسح دست چپ باشد لازم است او را مسح کند مگر آن که (سیستانی : عرفاً از تیمّم فارغ شده باشد مثل این که ) در عملی که مشروط به طهارت است ، داخل شده و یا موالات فوت شده باشد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 712.

[مسأله 714 کسی که وظیفه اش تیمّم است ]

مسأله 714 کسی که وظیفه اش تیمّم است بنا بر احتیاط واجب (1) نباید (2) پیش از وقت نماز برای نماز تیمّم کند، (3) ولی اگر (4) برای کار واجب دیگر یا مستحبّی تیمّم کند و تا وقت نماز عذر او باقی باشد، می تواند با همان تیمّم نماز بخواند. (1) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی و مکارم نیست ] (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) کسی که وظیفه اش تیمّم است ، (تبریزی : بنا بر احتیاط) نمی تواند .. (3) (تبریزی :) مگر بداند که در وقت ، تمکّن از وضو پیدا نخواهد کرد .. (4) (سیستانی :) کسی که وظیفه اش تیمّم است چنانچه از برطرف شدن عذرش در تمام وقت نماز مأیوس باشد و یا احتمال دهد اگر تیمم را به تأخیر بیندازد، نتواند در وقت تیمم کند، می تواند قبل از وقت نماز تیمّم کند و اگر ..

(زنجانی :) مسأله کسی که وظیفه اش تیمّم است چنانچه پیش از وقت نماز برای کار واجب یا مستحب دیگر تیمم کند، می تواند با همان تیمم نماز بخواند؛ ولی بنا بر احتیاط مستحب برای خودِ نماز پیش از وقت تیمم نکند.

ص: 388

[مسأله 715 کسی که وظیفه اش تیمّم است ]

مسأله 715 کسی که وظیفه اش تیمّم است ، اگر بداند (1) تا آخر وقت عذر او باقی می ماند (2)، در وسعت وقت می تواند با تیمّم نماز بخواند (3)، ولی اگر بداند (4) که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود، باید (5) صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند (6)، یا در تنگی وقت با تیمّم نماز را به جا آورد. (1) (مکارم :) اگر یقین داشته باشد یا احتمال دهد .. (فاضل :) اگر بداند یا احتمال بدهد ..

(زنجانی :) اگر اطمینان داشته باشد .. (2) (سیستانی :) یا از برطرف شدن آن مأیوس باشد ..

(مکارم :) می تواند در اول وقت با تیمّم نماز بخواند، ولی اگر یقین داشته باشد که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند. (3) (زنجانی :) ولی اگر تصادفاً عذرش قبل از گذشتن وقت برطرف شد، باید نماز را با وضو یا غسل اعاده کند ..

(بهجت :) و هم چنین اگر امید برطرف شدن عذر در آخر وقت را دارد أظهر جواز مبادرت به نماز با تیمّم است ، اگر چه تأخیر أفضل و أحوط است . [پایان مسأله ] (4) (زنجانی :) اگر اطمینان دارد .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم آن است .. (6) (گلپایگانی :) و اگر امید دارد که عذرش برطرف می شود واجب نیست صبر کند بلکه می تواند در وسعت وقت با تیمّم نماز بخواند، اگر چه در این صورت هم احتیاط خوب است .

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) و نیز اگر ( (صافی :) بلکه اگر) امید دارد که عذرش برطرف شود احتیاط واجب (صافی : احتیاط لازم ) آن است که صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند یا در تنگی وقت با تیمم نماز را به جا آورد.

(زنجانی :) و نیز اگر امید دارد که عذرش برطرف شود، باید صبر کند و با وضو یا غسل نماز بخواند یا در تنگی وقت با تیمم نماز را به جا آورد البته می تواند در اول وقت رجاءً با تیمم نماز بخواند که اگر عذرش برطرف نشد نمازش صحیح است .

(سیستانی :) بلکه اگر از برطرف شدن آن تا آخر وقت مأیوس نباشد نمی تواند تا وقتی که مأیوس نشده تیمّم کند و نماز بخواند مگر آن که احتمال دهد که اگر زودتر با تیمم نماز نخواند، نتواند تا آخر وقت حتی با تیمم نماز بخواند.

[مسأله 716 کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند]

مسأله 716 کسی که نمی تواند وضو بگیرد، یا غسل کند (1)، می تواند نمازهای قضای خود را با تیمّم بخواند (2) هر چند احتمال بدهد که به زودی عذر او برطرف می شود (3) ولی در صورت علم به زوال عذر تا پیش از ضیق شدن وقت (4) باید منتظر بماند. (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر یقین کند یا احتمال بدهد که عذرش برطرف نمی شود ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر احتمال ندهد که عذرش به زودی برطرف شود ..

(سیستانی :) اگر مأیوس از برطرف شدنش باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) ولی اگر بعداً عذرش برطرف شد باید دوباره آنها را با وضو یا غسل به جا آورد.

ص: 389

(گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر احتمال دهد به زودی عذر او برطرف می شود خواندن نماز قضا برای او اشکال دارد.

(سیستانی :) ولی اگر بعداً عذرش برطرف شد احتیاط واجب آن است که دوباره آنها را با وضو یا غسل به جا آورد و اگر مأیوس از برطرف شدن عذرش نباشد، بنا بر احتیاط لازم نمی تواند برای نمازهای قضا تیمّم کند.

(مکارم :) ولی هر گاه یقین دارد عذر او به زودی برطرف می شود باید صبر کند، هم چنین بنا بر احتیاط واجب اگر امید برطرف شدن عذر را به زودی دارد تأخیر اندازد.

(زنجانی :) نمی تواند نمازهای قضای خود را با تیمم بخواند؛ مگر آن که احتمال عقلایی بدهد که با تأخیر نتواند تا آخر عمر قضا را به جا آورد، و مس کتابت قرآن و بودن در مسجد الحرام و مسجد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و نیز دخول یا ماندن در سایر مساجد و لو در حال عبور نباشد با تیمم ظاهراً جایز است و احتیاط مستحب در ترک است . (3) (بهجت ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (فاضل :) تا پیش از فوت شدن نماز قضا بنا بر احتیاط واجب باید منتظر بماند ولی اگر گمان به فوت نماز قضا پیدا شود لازم است با تیمم آن را به جا آورد.

[مسأله 717 کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند]

مسأله 717 کسی که نمی تواند وضو بگیرد یا غسل کند، جایز است نمازهای مستحبّی را که مثل نافله های شبانه روز وقت معین دارد با تیمّم بخواند (1)، حتی در اول وقت (2) به شرط آن که علم به زوال عذر تا آخر وقت نداشته باشد. (1) (گلپایگانی :) هر چند احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود.

(خوئی ، تبریزی :) ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود أحوط آن است که آنها را در اول وقتشان به جا نیاورد.

(سیستانی :) ولی اگر مأیوس نباشد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود احتیاط لازم آن است که آنها را در اول وقتشان به جا نیاورد. و امّا نمازهای مستحبی که وقت معیّن ندارد مطلقاً می تواند با تیمم بخواند.

(صافی :) ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف می شود احتیاط این است که آنها را در آخر وقت به جا آورد.

(زنجانی :) ولی اگر احتمال دهد که تا آخر وقت آنها عذر او برطرف شود، نباید آنها را در اوّل وقتشان بخواند، مگر آنها را رجاءً انجام دهد و تا آخر وقت عذرش هم برطرف نشود.

(مکارم :) جایز است نمازهای مستحبی را با تیمم بخواند، حتّی اگر مثلًا برای انجام نماز شب وقت تنگ است می تواند تیمّم کند. [پایان مسأله ] (2) (بهجت ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 718 کسی که احتیاطاً باید غسل جبیره ای و تیمّم نماید]

مسأله 718 کسی که احتیاطاً باید غسل جبیره ای و تیمّم نماید مثلًا جراحتی در پشت اوست ، اگر بعد از غسل و تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز حَدَث اصغری از او سر زند مثلًا بول کند، برای نمازهای بعد ، باید وضو بگیرد (1). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل ، مکارم و بهجت نیست

ص: 390

(1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر بعد از غسل و تیمّم حدث اصغری از او سر بزند مثلًا بول کند، برای نمازهای بعد تا عذرش باقی است تیمّم بدل از غسل واجب نیست و وضو کافی است .

(تبریزی :) برای نمازهای بعد بدل از غسل احتیاطاً تیمّم کند و وضو هم بگیرد.

(خوئی :) مسأله کسی که احتیاطاً غسل جبیره ای و تیمّم نماید، اگر بعد از غسل و تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز، حدث اصغری از او سر بزند، مثلًا بول کند، برای نمازهای بعد ، بدل از غسل احتیاطاً تیمّم کند و وضو هم بگیرد و چنانچه حدث پیش از نماز باشد برای آن نماز نیز وضو گرفته و تیمّم نماید.

(سیستانی :) برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد و چنانچه حدث پیش از نماز باشد، برای آن نماز نیز باید وضو بگیرد.

(زنجانی :) مسأله کسی که احتیاطاً هم غسل جبیره ای و هم تیمم نماید اگر بعد از تیمم حدث اصغری از او سر بزند؛ مثلًا بول کند، باید وضو گرفته و بنا بر احتیاط مستحب تیمم هم بنماید.

[مسأله 719 اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمّم کند]

مسأله 719 اگر به واسطه نداشتن آب یا عذر دیگری تیمّم کند، بعد از برطرف شدن عذر، تیمّم او باطل می شود.

[مسأله 720 چیزهایی که وضو را باطل می کند]

مسأله 720 چیزهایی که وضو را باطل می کند، تیمّم بدل از وضو را هم باطل می کند و چیزهایی که غسل را باطل می نماید، تیمّم بدل از غسل را هم باطل می نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 721 کسی که نمی تواند غسل کند]

مسأله 721 کسی که نمی تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد احتیاط واجب آن است که بدل هر یک از آنها یک تیمّم نماید (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) می تواند به قصد بدل از همه یک تیمّم کند و بهتر آن است که بدل از هر غسلی یک تیمّم بنماید. ولی اگر بدل از غسل جنابت تیمّم کرد، دیگر بدل از سایر اغسال تیمّم نکند مگر رجاءً.

(اراکی ، مکارم :) می تواند به نیّت همه آنها یک تیمّم بنماید.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، نوری :) جایز است یک تیمّم بدل از آنها بنماید و احتیاط مستحب ّ آن است که بدل هر یک از آنها یک تیمّم بنماید.

[مسأله 722 کسی که نمی تواند غسل کند]

مسأله 722 کسی که نمی تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل واجب است انجام دهد، باید بدل از غسل تیمّم نماید و اگر نتواند وضو بگیرد و بخواهد عملی را که برای آن وضو واجب است انجام دهد، باید بدل از وضو تیمّم نماید. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (زنجانی :) مسأله اگر به جهت عذری در اول وقت با تیمم نماز خواند، و قبل از گذشتن وقت عذرش برطرف شد لازم است وضو یا غسل را انجام داده و نماز را دوباره بخواند؛ هر چند اطمینان داشته که عذرش تا آخر وقت باقی است مگر در برخی صورتهایی که در مسأله [اختصاصی (665) و ذیل مسأله 659 در صفحه (369)] گذشت و اگر احتمال می داده عذرش بر طرف می شود و رجاءً در اول وقت

ص: 391

با قصد قربت با تیمم نماز خواند و عذرش تا آخر وقت باقی بود، نماز خوانده شده صحیح می باشد.

[مسأله 723 اگر بدل از غسل جنابت تیمّم کند]

مسأله 723 اگر بدل از غسل جنابت تیمّم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد (1)، ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمّم کند، باید وضو بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، باید تیمّم دیگری هم بدل از وضو بنماید (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) نباید برای نماز وضو بگیرد ..

(مکارم :) لازم نیست وضو بگیرد یا تیمّم دیگری بدل از وضو کند، خواه غسل جنابت باشد یا غسلهای دیگر، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که در غسلهای دیگر وضو بگیرد یا اگر نمی تواند، تیمّم دیگری بدل از وضو کند.

(زنجانی :) بلکه اگر بدل از غسلهای دیگر هم چه واجب چه مستحب در صورتی که استحبابش ثابت شده باشد، تیمم کند کفایت از وضو می کند، مگر در تیمم بدل از غسل استحاضه که بنا بر احتیاط واجب ، لازم است وضو هم بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، تیمم دیگری هم بدل از وضو بنماید و احتیاط مستحب آن است که در غیر غسل جنابت وضو هم بگیرد و اگر نتواند تیمم دیگری هم بدل از وضو بکند.

(سیستانی :) و هم چنین اگر بدل از غسلهای دیگر باشد، گر چه در این صورت احتیاط مستحب آن است که وضو هم بگیرد و اگر نتواند وضو بگیرد، تیمّم دیگری هم بدل از وضو بنماید. (2) (نوری :) اگر بدل از غسلهای دیگر تیمم کند نیز لازم نیست وضو بگیرد مگر این که تیمم او بدل از غسل استحاضه متوسطه باشد که در این صورت باید یک تیمم دیگر، بدل از وضو به جا بیاورد.

[مسأله 724 اگر بدل از غسل تیمّم کند]

مسأله 724 اگر بدل از غسل (1) تیمّم کند و بعد کاری که وضو را باطل می کند برای او پیش آید، (2) چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند باید وضو بگیرد (3) و اگر نمی تواند وضو بگیرد، باید بدل از وضو تیمّم نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر بدل از غسل جنابت .. (2) (زنجانی :) باید وضو بگیرد و احتیاط مستحب آن است که تیمم بدل از غسل هم بنماید، و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم بدل از وضو می نماید و بنا بر احتیاط مستحب در غیر غسل جنابت ، تیمم دیگری بدل از غسل نماید.

(مکارم :) برای نمازهای بعد فقط باید وضو بگیرد و اگر نمی تواند وضو بگیرد، به جای آن تیمم کند. (3) (گلپایگانی :) و بنا بر احتیاط مستحب ّ ( (صافی :) و بنا بر احتیاط واجب ) بدل از غسل تیمّم نماید و اگر نمی تواند وضو بگیرد دو تیمّم کند، یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو، ولی اگر تیمّم او بدل از غسل جنابت بوده ، چنانچه یک تیمّم نماید، به قصد این که آن چه تکلیف او است انجام داده باشد کافی است .

(سیستانی :) و احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم نیز بکند و اگر نمی تواند وضو بگیرد، باید بدل از آن تیمّم کند.

(خوئی ، تبریزی :) باید بدل از غسل تیمّم نماید (خوئی : و احتیاط مستحب ّ آن است که وضو هم بگیرد).

ص: 392

[مسأله 725 کسی که وظیفه اش آن است که بدل از وضو و بدل از غسل تیمّم کند]

مسأله 725 کسی که وظیفه اش آن است که بدل از وضو و بدل از غسل تیمّم کند، همین دو تیمّم کفایت می کند و تیمّم دیگری لازم نیست . این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی ، مکارم ، سیستانی و بهجت نیست (خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که باید برای انجام عملی مثلًا برای خواندن نماز بدل از وضو و بدل از غسل تیمّم کند اگر در تیمّم اول ، نیّت بدل از وضو یا نیت بدل از غسل نماید و تیمّم دوّم را به قصد این که وظیفه خود را انجام داده باشد، به جا آورد کفایت می کند.

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط مستحب ّ آن است که تیمّم سومی هم به قصد این که بتواند آن عمل را انجام دهد بنماید ولی ..

(گلپایگانی ، صافی :) تیمّم سوّم لازم نیست .

[مسأله 726 کسی که وظیفه اش تیمّم است ]

مسأله 726 کسی که وظیفه اش تیمّم است اگر برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است ، کارهایی را که باید با وضو یا غسل انجام داد، می تواند به جا آورد (1) ولی اگر با داشتن آب (2) برای نماز میّت یا خوابیدن تیمّم کرده فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده می تواند انجام دهد (3) و در مورد تیمّم به خاطر تنگی وقت به احتیاط واجب سایر غایات را انجام ندهد. (1) (مکارم :) حتی اگر تیمّم را به خاطر تنگی وقت نماز گرفته باشد دست گذاردن روی خط قرآن و مانند آن برای او جایز است . [پایان مسأله ] (زنجانی :) حتی اگر عذرش تنگی وقت باشد. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی :) ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده ، یا با داشتن آب .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، بهجت ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر عذرش تنگی وقت بوده .

[مسأله 727 در چند مورد مستحب ّ است نمازهایی را که انسان با تیمّم خوانده دوباره بخواند]

مسأله 727 در چند مورد مستحب ّ است (1) نمازهایی را که انسان با تیمّم خوانده دوباره بخواند: اول : آن که از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمّم نماز خوانده است . دوم : آن که می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمّم نماز خوانده است . سوم : آن که تا آخر وقت ، عمداً در جستجوی آب نرود و با تیمّم نماز بخواند و بعد بفهمد که اگر جستجو می کرد، آب پیدا می شد. چهارم : آن که عمداً نماز را تأخیر انداخته و در آخر وقت با تیمّم نماز خوانده است . پنجم : آن که می دانسته یا گمان داشته که آب پیدا نمی شود و آبی را که داشته ریخته است (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر است .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (گلپایگانی :) [و] ششم : آن که از ترس مزاحمت جمعیت و نرسیدن به نماز جماعت ، نماز جمعه را با تیمّم خوانده است .

(مکارم :) مسأله نمازهایی را که با تیمّم خوانده اعاده و قضا ندارد، ولی در چند مورد احتیاط مستحب ّ آن است که نمازهای خود را اعاده کند: اول : در جایی که آب نداشته یا مانع از استعمال آب

ص: 393

داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمّم نماز خوانده است . دوم : در جایی که عمداً به جستجوی آب نرود و در تنگی وقت با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد. سوّم : آن که می دانسته یا گمان داشته که دسترسی به آب ندارد و آبی را که داشته ریخته و تلف کرده است .

(زنجانی :) مسأله در مواردی که انسان می توانسته است نماز خود را با وضو یا غسل بخواند ولی اختیاراً کاری کرده است که ناچار شده با تیمم نماز بخواند، بهتر است نماز خود را دوباره بخواند؛ مانند موارد زیر: اول : آن که از استعمال آب ترس داشته و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است . دوم : آن که می دانسته یا احتمال می داده که آب پیدا نمی کند و عمداً خود را جنب کرده و با تیمم نماز خوانده است . سوم : آن که عمداً در جستجوی آب نرود و در آخر وقت با تیمم نماز بخواند و بعد بفهمد یا احتمال دهد که اگر جستجو می کرد آب پیدا می شد. چهارم : آن که آب در اختیار داشته و عمداً نماز را تأخیر بیندازد تا آب از دست برود و در آخر وقت با تیمم نماز بخواند. پنجم : آن که می دانسته یا احتمال می داده که آب پیدا نمی شود و آبی را که داشته ریخته است .

احکام تیمم (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 200 چیزهائی مثل خاک ، گچ ، سنگ که تیمم بر آنها صحیح است ]

س 200: اگر چیزهائی مثل خاک ، گچ ، سنگ که تیمم بر آنها صحیح است ، به دیوار چسبیده باشند، آیا تیمم بر آنها صحیح است یا آن که حتماً باید بر روی زمین باشند؟

ج : در صحت تیمم ، بودن آنها بر روی زمین شرط نیست .

[س 201 جنب بر اثر عدم امکان رسیدن به حمام جنابتش استمرار داشته باشد]

201: در صورتی که جنب بر اثر عدم امکان رسیدن به حمام ، چند روزی جنابتش استمرار داشته باشد، اگر بعد از نمازی که با تیمم بدل از غسل خوانده است ، حدث اصغری از او سر بزند، آیا برای نماز بعدی باید دوباره تیمم بدل از غسل نماید؟ یا آن که همان تیمم اول از جهت جنابت کفایت می کند، و برای نمازهای بعدی از جهت حدث اصغر وضو یا تیمم واجب است ؟

ج : شخص جنب پس از آن که به طور صحیح تیمم بدل از غسل جنابت کرد، اگر حدث اصغر از او سر بزند، تا زمانی که عذرِ شرعی ِ مجوز تیمم بر طرف نشده است ، بنا بر احتیاط واجب باید برای اعمال مشروط به طهارت ، تیمم بدل از غسل نماید و وضو هم بگیرد و اگر معذور از وضو باشد باید تیمم دیگری بدل از آن نماید.

[س 202 تیمم بدل از غسل ]

س 202: آیا تیمم بدل از غسل همان احکام قطعی و ثابت غسل را دارد؟ به این معنی که آیا با آن داخل مسجد شدن جایز است ؟

ج : ترتیب همه آثار شرعی غسل بر تیمم بدل از غسل جایز است ، مگر این که تیمم بدل از غسل به علت تنگی وقت باشد.

[س 203 مجروحین جنگی ]

س 203: شخصی که از مجروحین جنگی است و بر اثر قطع نخاع قادر به کنترل ادرار خود نیست ، آیا می تواند به این دلیل که حمام رفتن برای او کمی مشقت دارد، برای انجام اعمال مستحبی مانند غسل جمعه و زیارت و غیر آنها تیمم بدل از غسل نماید؟

ص: 394

ج : صحت تیمم بدل از غسل برای اعمالی که مشروط به طهارت نیست ، مانند زیارت محل اشکال است ، ولی انجام آن به جای غسل های مستحبی در موارد عسر و حرج به قصد رجاء و مطلوبیت اشکال ندارد.

[س 204 کسی که فاقد آب است ]

س 204: کسی که فاقد آب است و یا استعمال آب برایش ضرر دارد، آیا در صورت تیمم بدل از غسل جنابت ، داخل مسجد شدن و خواندن نماز جماعت برای او جایز است ؟ قرائت قرآن کریم چه حکمی دارد؟

ج : تا زمانی که عذر مجوز تیمم باقی است و تیمم او باطل نشده ، انجام همه اعمال مشروط به طهارت برای او جایز است .

[س 205 رطوبتی از انسان در حال خواب خارج می شود]

س 205: رطوبتی از انسان در حال خواب خارج می شود و بعد از بیداری چیزی به یاد نمی آورد ولی لباس خود را مرطوب می بیندو وقت هم برای به یاد آوردن ندارد زیرا نماز صبح او قضا می شود. وظیفه انسان در این حالت چیست ؟ چگونه نیت تیمم بدل از غسل نماید؟ حکم اصلی در این باره چیست ؟

ج : اگر می داند که محتلم شده ، جنب است و باید غسل کند و در صورت تنگی وقت باید بعد از تطهیر بدنش تیمم نموده و نماز بخواند و سپس در وسعت وقت غسل نماید، ولی در صورت شک در احتلام و جنابت ، حکم جنابت بر آن جاری نمی شود.

[س 206 شخصی که چندین شب متوالی جنب شده ]

س 206: شخصی که چندین شب متوالی جنب شده ، با توجه به این که در حدیث شریف آمده است که چند روز متوالی حمام رفتن انسان را ضعیف می کند، چه تکلیفی دارد؟

ج : غسل بر او واجب است ، مگر این که استعمال آب برای او ضرر داشته باشد که در این صورت باید تیمم کند.

[س 207 کسی که در یک وضعیت غیر طبیعی به سر می برد]

س 207: من در یک وضعیت غیر طبیعی به سر می برم ، به طوری که از من چند دفعه بدون اختیار در نوبت های متعدد منی خارج می شودکه خروج آن همراه با لذت نیست . وظیفه من در باره هر نماز چیست ؟

ج : اگر غسل کردن برای هر نماز ضرر دارد و یا تکلیف ِ خیلی دشواری بر شماست ، بعد از تطهیر بدن با تیمم نماز بخوانید.

[س 208 کسی که غسل جنابت را برای نماز صبح انجام نداده است ]

س 208: کسی که غسل جنابت را برای نماز صبح انجام نداده است و به اعتقاد این که اگر غسل کند، مریض می شود، تیمم کرده است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر به اعتقاد او غسل برایش ضرر دارد، تیمم اشکال ندارد و نماز با آن صحیح است .

[س 209 کیفیت تیمم ]

س 209: کیفیت تیمم چگونه است ؟ آیا فرقی بین تیمم بدل از وضو و غسل هست ؟

ج : تیمم بدین ترتیب است : ابتدا باید نیت نماید و سپس کف هر دو دست را بر چیزی که تیمم بر آن صحیح است بزند و آن را به تمام پیشانی و دو طرف آن از جائی که موی سر می روید تا ابروها و بالای بینی بکشد، و سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام دست چپ ، بکشد و احتیاط واجب این است که بار دیگر دستها را به زمین بزند و سپس کف دست چپ را بر پشت دست راست و کف دست راست را بر پشت

ص: 395

دست چپ بکشد. این ترتیب در تیمم بدل از وضو و بدل از غسل یکسان است .

[س 210 تیمم بر سنگ گچ و آهک و پخته شده ]

س 210: تیمم بر سنگ گچ و آهک و پخته شده آنها و آجر چه حکمی دارد؟

ج : تیمم بر هر آن چه از زمین محسوب شود مانند سنگ گچ و سنگ آهک ، صحیح است . و بعید نیست ، تیمم بر گچ و آهک پخته و آجر و امثال آنها هم صحیح باشد.

[س 211 چیزی که بر آن تیمم می شود باید پاک باشد]

س 211: فرموده اید چیزی که بر آن تیمم می شود باید پاک باشد، آیا اعضاء تیمم (پیشانی و پشت دستها) هم باید پاک باشند؟

ج : احتیاط آن است که در صورت امکان ، پیشانی و پشت دستها پاک باشند و اگر فردی نتواند محل تیمم را تطهیر کند، بدون آن تیمم نماید؛ هر چند بعید نیست که طهارت در هر صورت شرط نباشد.

[س 212 اگر انسان نتواند وضو بگیرد]

س 212: اگر انسان نتواند وضو بگیرد و تیمم هم برای او امکان نداشته باشد، چه وظیفه ای دارد؟

ج : اگر انسان نتواند برای نماز وضو بگیرد و تیمم هم ممکن نباشد، بنا بر احتیاط باید نماز را در وقت بدون وضو و تیمم بخواند و سپس با وضو یا تیمم قضا کند.

[س 213 کسی که به بیماری پوستی مبتلا شده ]

س 213: من به بیماری پوستی مبتلا شده ام ، به طوری که هر گاه غسل می کنم پوست بدنم خشک می شود. حتی در صورت شستن دست و صورتم هم این خشکی به وجود می آید. بنا بر این مجبورم روغن به پوستم بمالم ، در نتیجه هنگام وضو بخصوص برای نماز صبح با مشکلاتی مواجه می شوم . آیا جایز است در نمازهای صبح به جای وضو تیمم کنم ؟

ج : اگر استعمال آب برای شما ضرر داشته باشد، وضو گرفتن صحیح نیست ، و باید به جای آن تیمم کنید. و اگر ضرر ندارد و روغن مذکور مانع از رسیدن آب به اعضای وضو نباشد، باید وضو بگیرید و اگر مانع است و می توانید روغن را پاک نموده و وضو بگیرید و سپس روغن بزنید، نوبت به تیمم نمی رسد.

[س 214 شخصی به خاطر تنگی وقت نمازش را با تیمم خوانده است ]

س 214: شخصی به خاطر تنگی وقت ، نمازش را با تیمم خوانده است . بعد از فراغت از نماز برای او آشکار می شود که وقت برای وضو داشته است . نماز او چه حکمی دارد؟

ج : اعاده آن نماز بر او واجب است .

[س 215 زندگی در منطقه سردسیری ]

س 215: ما در منطقه سردسیری زندگی می کنیم که نه حمام دارد و نه مکانی برای استحمام ، وقتی در ماه مبارک رمضان به حالت جنابت از خواب بیدار می شویم ، با توجه به این که غسل کردن جوانان در نیمه شب در برابر مردم با آب مشک یا حوض عیب شمرده می شود و آب هم در آن وقت سرد است ، تکلیف ما برای روزه فردا چیست ؟ آیا تیمم جایز است ؟ در صورتی که غسل نکند، افطار کردن روزه آن روز چه حکمی دارد؟

ج : مجرد مشقّت یا عیب شمرده شدن اغتسال جوانان در نیمه شب ، عذر شرعی محسوب نمی شود، بلکه مادامی که غسل ، حرجی و موجب ضرر برای مکلّف نشود، غسل کردن به هر صورتی که امکان دارد واجب است ، و در صورت حرج یا ضرر باید قبل از طلوع فجر تیمم کند و با تیمم بدل از غسل جنابت پیش از طلوع فجر روزه اش صحیح است ، و اگر تیمم نکند روزه اش باطل است ، ولی امساک در طول روز بر او واجب می باشد.

ص: 396

احکام نماز

[بعضی از احکام نماز از رساله حضرت امام ]

اشاره

نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همان طور که اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمی ماند نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می کند. و سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را پست و سبک شمارد، مانند کسی است که نماز نمی خواند، پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که به نماز اهمیّت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است .» روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجودش را کاملًا به جا نیاورد، حضرت فرمودند: «اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است » پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتاب زدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقع نماز کاملًا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می شود، چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است ، مانند حسد، کبر، غیبت ، خوردن حرام ، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات بلکه هر معصیتی را ترک کند. و هم چنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند به جا نیاورد، مثلًا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند به جا آورد، مثلًا انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه به پوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید. (مکارم :) نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوی و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است ، نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود، عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد، اعمال دیگر نیز قبول

ص: 397

نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد، از گناهان پاک می شود همان گونه که اگر شبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شستشو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند، به همین دلیل در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه هدی علیهم السلام از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده ، همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و به آن اهمیّت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد، جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را به طور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد، به دین من از دنیا نخواهد رفت . روح نماز «حضور قلب » است و سزاوار است از آن چه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین علیهم السلام آمده است به هنگام نماز آن چنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیر المؤمنین علی علیه السلام مانده بود در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند «حسد» و «تکبر» و «غیبت » و «خوردن مال حرام » و «آشامیدن مسکرات » و «ندادن خمس و زکات » بلکه هر معصیتی بپرهیزد. هم چنین سزاوار است کارهایی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلًا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند، به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، لباس پاکیزه به پوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.

نمازهای واجب

نمازهای واجب شش است : اول نماز یومیه . دوّم نماز آیات . سوم نماز میّت . چهارم نماز طواف واجب خانه کعبه (1). پنجم نماز قضای پدر (2) که بر پسر بزرگتر واجب است (3). ششم نمازی که به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود (4). فاضل : لازم به تذکر است که نمازهایی که به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب می شود خودِ نماز واجب نیست بلکه وفای به عقدِ اجاره و نذر و قسم و وفای به عهد واجب است . (1) (فاضل :) مانند نماز طواف در عمره تمتع و عمره مفرده و نماز طواف در حج تمتع و نماز طواف نساء .. (2) (گلپایگانی ، مکارم ، صافی ، نوری :) و مادر ..

ص: 398

(3) (فاضل :) و همین طور مادر بنا بر احتیاط واجب ..

(مکارم :) به شرحی که می آید ..

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب است .. (4) (خوئی ، سیستانی :) و نماز جمعه از نمازهای روزانه است .

(مکارم :) ششم : نماز نافله ای که به واسطه نذر و عهد و قسم واجب شده است .

(بهجت :) مسأله نمازهای واجب به شرح ذیل می باشد: 1 نماز یومیّه و آن چه ملحق به آن است ، مانند نماز جمعه ، نماز احتیاط، نماز قضا و نمازی که نمازگزار دوباره آن را اعاده می کند، که احکام هر یک گفته خواهد شد. 2 نماز آیات که شامل زلزله و خسوف و کسوف و مانند اینها می شود. 3 نماز میّت 4 نماز طواف واجب خانه کعبه برای حج و عمره ای که واجب شده باشند. 5 نماز قضای والدین بر پسر بزرگ 6 نمازی که به سبب اجیر شدن یا نذر و قسم و عهد واجب می شود.

(زنجانی :) مسأله نمازهای واجب شش است : اول : نمازهای روزانه ، دوم : نماز آیات ، سوم : نماز میت ، چهارم : نماز طواف واجب خانه خدا، پنجم : نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است ، ششم : نمازی که به واسطه اجاره یا شرط در عقد معاملات یا نذر و قسم و عهد و امری که اطاعت آن لازم است بر انسان واجب می شود. و نماز جمعه از نمازهای روزانه است .

نمازهای واجب یومیّه

اشاره

نمازهای واجب یومیّه پنج است : ظهر و عصر، هر کدام چهار رکعت ، مغرب سه رکعت ، عشا چهار رکعت ، صبح دو رکعت (1). (1) (صافی :) و نماز جمعه هم از نمازهای روزانه است .

[مسأله 728 نماز شکسته ]
اشاره

مسأله 728 در سفر باید نمازهای چهار رکعتی را با شرایطی که گفته می شود دو رکعت خواند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 611 نمازگزار برای به جا آوردن نماز صحیح ، چند شرط را باید قبل از نماز رعایت کند؛ اول : طهارت ، که مسائل آن گذشت . دوم : وقت هر نماز. سوم : قبله . چهارم : پوشش در حال نماز و شرایط آن . پنجم : مکان نمازگزار و مسائل مربوط به آن ؛ و تفصیل هر یک از شرایط و سایر مستحبّات بیان خواهد شد.

وقت نماز ظهر و عصر
[مسأله 729 اگر چوب یا چیزی مانند آن را ، راست در زمین هموار فرو برند]

مسأله 729 اگر چوب یا چیزی مانند آن را ، راست در زمین هموار فرو برند (1) صبح که خورشید بیرون می آید، سایه آن به طرف مغرب می افتد و هر چه آفتاب بالا می آید این

ص: 399

سایه کم می شود و در شهرهای ما (2) در اول ظهر شرعی ه1) أن «1» به آخرین درجه کمی می رسد و ظهر که گذشت ، سایه آن به طرف مشرق برمی گردد و هر چه خورشید رو به مغرب می رود، سایه زیادتر می شود بنا بر این وقتی سایه به آخرین درجه کمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت ، معلوم می شود ظهر شرعی شده است ولی در بعضی شهرها مثل مکّه که گاهی موقع ظهر سایه به کلّی از بین می رود، بعد از آن که سایه دوباره پیدا شد، معلوم می شود ظهر شده است . این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (بهجت :) برای تعیین ظهر شرعی می توان از «شاخص » استفاده کرد و آن ، چوب یا چیزی مانند آن است که به صورت عمودی در زمین مسطح فرو می برند .. (2) (بهجت :) در اکثر شهرها ..

(مکارم :) مسأله وقت نماز ظهر و عصر از اول ظهر شرعی (یعنی مایل شدن خورشید از وسط آسمان به سوی مغرب ) تا هنگام غروب آفتاب است و بهترین راه برای پی بردن به دخول وقت ظهر استفاده از شاخص است و آن این است که قطعه چوب صاف یا میله ای را در زمین هموار به طور عمودی فرو کند، صبح که خورشید بیرون می آید سایه آن به طرف مغرب می افتد و هر چه آفتاب بالا آید این سایه کم می شود، هنگامی که سایه به آخرین درجه کمی رسید موقع ظهر است و همین که رو به زیادی گذارد و سایه به سوی مشرق برگشت اول وقت نماز ظهر و عصر است ، البتّه در بعضی از شهرها مثل «مکه » در بعضی از روزهای سال هنگام ظهر سایه به کلی از بین می رود و آفتاب کاملًا عمودی می تابد، در این گونه مناطق موقعی که مجدداً سایه پیدا شد، وقت نماز ظهر و عصر شده است .

ص: 400

[مسأله 730 شاخص ]

مسأله 730 چوب یا چیز دیگری را که برای معیّن کردن ظهر به زمین فرو می برند شاخص گویند. این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست

[مسأله 731 وقت مخصوص نماز ظهر و عصر]

مسأله 731 نماز ظهر و عصر (1) هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اوّل ظهر است تا وقتی که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد (2)، و وقت مخصوص نماز عصر موقعی است که به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد، که اگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخواند (3)، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر را بخواند (4) و ما بین وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترک نماز ظهر و نماز عصر است (5) و اگر کسی اشتباهاً نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگری بخواند نمازش صحیح است (6). (1) (صافی :) بنا بر قول مشهور نماز ظهر و عصر .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) که اگر کسی سهواً تمام نماز عصر را در این وقت بخواند نمازش باطل است (صافی : و این قول موافق با احتیاط است ) ..

(زنجانی :) که اگر کسی در اثر ندانستن مسأله ، تمام نماز عصر را در این وقت بخواند، نمازش باطل است ..

(بهجت :) به اندازه خواندن نماز ظهر و تحصیل شرایط نماز اگر تحصیل نکرده است بگذرد؛ و اگر کسی اشتباهاً عصر را در این وقت بخواند نمازش باطل است .. (3) (نوری :) عمداً نخواند .. (4) (نوری :) ولی اگر سهواً نماز عصر را جلوتر بخواند، نماز ظهر را در وقت اختصاصی عصر، به نیت ادا بخواند .. (5) (بهجت ، مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (6) (اراکی :) نمازش باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) اگر کسی در این وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نمازش صحیح است و باید نماز ظهر را بعد از آن به جا آورد.

(زنجانی :) اگر کسی در این وقت در اثر ندانستن مسأله تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند، نمازش بنا بر احتیاط باطل است ؛ وقت مخصوص و مشترک که معنای آن گفته شد، برای اشخاص فرق می کند، مثلًا برای مسافر اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر تمام شده و وقت مشترک آغاز شده ، و برای کسی که مسافر نیست ، باید به اندازه خواندن ِ چهار رکعت نماز بگذرد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است ولی چنانچه نماز عصر را عمداً قبل از نماز ظهر بخوانند باطل است مگر این که از آخر وقت بیش از آوردن یک نماز مجال نباشد که در این فرض اگر کسی تا این موقع نماز ظهر را نخوانده نماز ظهر او قضا است و باید نماز عصر را بخواند و اگر کسی پیش از این وقت اشتباهاً تمام نماز عصر را پیش از نماز ظهر بخواند نمازش صحیح است و أحوط این است که آن را نماز ظهر قرار داده و چهار رکعت دیگر به قصد ما فی الذّمّه به جا آورد.

ص: 401

(سیستانی :) وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال (ظهر شرعی ) تا غروب آفتاب است ..

(تبریزی :) وقت نماز ظهر و عصر بنا بر احتیاط از زوال تا غروب است و بین غروب و مغرب ، نیّت ادا و قضا ننماید ..

(سیستانی :) نمازش صحیح است و باید نماز ظهر را بخواند و احتیاط مستحب آن است که چهار رکعت دوّم را به قصد ما فی الذّمه به جا آورد.

[مسأله 732 اگر پیش از خواندن نماز ظهر سهواً مشغول نماز عصر شود]
اشاره

مسأله 732 اگر پیش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه کرده است ، (چنانچه در وقت مشترک باشد (1)) باید نیّت را به نماز ظهر برگرداند (2) یعنی نیّت کند که آن چه تا حال خوانده ام و آن چه را مشغولم و آن چه بعد می خوانم همه نماز ظهر باشد و بعد از آن که نماز را تمام کرد، نماز عصر را بخواند (3) و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد (4)، باید نیت را به نماز ظهر بر گرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عصر را بخواند (5) و احتیاط آن است که دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند و این احتیاط خیلی خوب است . (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و زنجانی نیست ] (2) (زنجانی :) ولی اگر نمازش شکسته است و در وقت اختصاصی ظهر، در بین نماز متوجه اشتباه خود شود، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را به نیت نماز ظهر تمام نموده ، سپس هر دو نماز را به ترتیب به جا آورد. [پایان مسأله ] (مکارم :) باید عدول کند، یعنی نیّت خود را به نماز ظهر برگرداند و قصد کند آن چه خوانده نماز ظهر است و به همین ترتیب آن را ادامه دهد و بعد از آن که نماز را تمام کرد نماز عصر را بخواند و اگر در وقت مخصوص ظهر باشد نماز او باطل است و باید نماز را به نیّت ظهر از سر بگیرد. [پایان مسأله ] (3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (اراکی :) نمازش باطل است . [پایان مسأله ] (گلپایگانی :) نماز باطل است و آن را رها می کند و هر دو نماز را به ترتیب به جا می آورد و می تواند احتیاطاً نیّت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند بعد هر دو نماز را به ترتیب به جا آورد.

(صافی :) بنا بر احتیاط نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند، بعد هر دو نماز را به ترتیب به جا آورد.

(بهجت :) پس اگر بعد از نماز فهمید، نمازش باطل است مگر آن که به قصد آن چه الآن وظیفه اوست به جا آورده و در تطبیق آن بر عصر اشتباه کرده باشد نظیر این که به جای ظهر کلمه

ص: 402

عصر بگوید و اگر در اثناء متوجّه شود باید عدول کرده نیّت را به نماز ظهر برگرداند و احتیاط به اعاده هر دو نماز بعد از آن ترک نشود و اگر موقعی ملتفت شد که داخل وقت مشترک شده است عدول به نماز ظهر می نماید؛ و اگر بعد از نماز فهمید نماز او صحیح است و عصر حساب می شود و اعاده عصر بعد از نماز ظهر لازم نیست . (5) (نوری :) و اگر تمام نماز عصر را در وقت اختصاصی ظهر بخواند و از وقت مشترک چیزی درک نکند، نماز باطل است و از آن صرف نظر کند و نماز ظهر و عصر را به ترتیب به جا بیاورد.

(فاضل :) به احتیاط واجب نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند، و دوباره آن را بخواند. [پایان مسأله ]

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 616 اگر در وقت مشترک سهواً نماز عصر را بر ظهر مقدم داشت و در وقت مختص به نماز عصر فهمید آن را با همان نیّت نماز عصر تمام کند و سپس احتیاطاً نماز ظهر را به قصد ما فی الذّمّه (یعنی آن چه بر ذمه اوست ) بخواند.

(بهجت :) مسأله 617 اگر مسافر، فقط وقت چهار رکعت نماز را داشت و نیّت ظهر کرد و در اثناء نماز نیّت اقامت ده روز یا بیشتر نمود، نماز او باطل است ؛ پس آن نماز را قطع می کند و شروع به نماز عصر می نماید و بعد قضای ظهر را به جا می آورد؛ ولی اگر این نیّت اقامت با اختیار اوست ، احتیاطاً این کار را نکند.

(زنجانی :) مسأله 741 اگر پیش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شود و پس از نماز متوجه اشتباه خود شود، باید نمازش را نماز ظهر قرار داده ، پس از آن نماز عصر را بخواند، و ظاهراً در اینجا فرقی نیست که متوجه شدن اشتباه در وقت مختص ظهر باشد یا در وقت مشترک ، و بنا بر احتیاط مستحب در نماز دوم قصد خصوص نماز عصر را نکند، بلکه نماز را به قصد ما فی الذمّه به جا آورد، و اگر نمازش شکسته است و در وقت اختصاصی نماز ظهر متوجه شود نماز ظهر را بنا بر احتیاط واجب رجاءً خوانده ، پس از آن باید نماز عصر را به جا آورد، و اگر در وقت مشترک متوجه شده پس از آن دو رکعت نماز به جا آورده ؛ بنا بر احتیاط واجب آن را به قصد ما فی الذمه به جا آورده ، نیت خصوص ظهر یا عصر نکند.

[مسأله 733 نماز جمعه ]

مسأله 733 در روز جمعه انسان می تواند به جای نماز ظهر دو رکعت نماز جمعه بخواند (1)، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که اگر نماز جمعه خواند نماز ظهر را هم بخواند. و این احتیاط خیلی مطلوب است . (1) (اراکی :) و افضل از نماز ظهر است . (نوری :) ولی بهتر آن است که نماز جمعه بخواند ..

(خوئی ، سیستانی :) مسأله نماز جمعه واجب تخییری است به این معنی که مکلّف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرائطش موجود باشد، یا نماز ظهر به جا آورد پس اگر نماز جمعه را به جا آورد، کفایت از ظهر می کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله در زمان حضور امام علیه السلام واجب است انسان در روز جمعه

ص: 403

به جای نماز ظهر دو رکعت نماز جمعه بخواند ولی در این زمان اگر کسی نماز جمعه بخواند، احتیاط واجب آن است که نماز ظهر را هم بخواند.

(زنجانی :) ولی در زمان غیبت حضرت علیه السلام خواندن نماز ظهر در وقت ِ امکان حضور در نماز جمعه با شرایط معتبر، خلاف احتیاط است .

(فاضل ، مکارم :) مسأله نماز جمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام معصوم علیه السلام و نائب خاص ّ او، واجب عینی است ، اما در زمان غیبت کبری واجب تخییری می باشد، یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیّر است ، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی می باشد و نماز جمعه اقامه شود، بهتر آن است که نماز جمعه خوانده شود.

(مکارم :) احتیاط آن است که ترک نشود.

(تبریزی :) مسأله در زمان غیبت امام علیه السلام نماز جمعه در غیر صورتی که ذکر خواهد شد اگر اقامه شود مجزی از نماز ظهر نیست . لکن در صورت اقامه آن با شرایط، شرکت در آن بنا بر احتیاط، واجب است .

(بهجت :) مسأله در روز جمعه انسان می تواند بنا بر أظهر به جای نماز ظهر دو رکعت نماز جمعه بخواند و در عصر غیبت وجوب آن تخییری است یعنی نماز جمعه کفایت از نماز ظهر می کند شرایط و احکام نماز جمعه در وقت مربوط به آن بیان خواهد شد.

[مسأله 734 نماز جمعه را از موقعی که عرفاً اول ظهر می گویند تأخیر نیندازند]
اشاره

مسأله 734 احتیاط واجب آن است که نماز جمعه را از موقعی که عرفاً اول ظهر می گویند تأخیر نیندازند و اگر از اوائل ظهر تأخیر افتاد به جای نماز جمعه نماز ظهر بخواند. (بهجت :) رجوع کنید به مسأله 1 ( از احکام نماز جمعه ) صفحه (872).

(خوئی :) مسأله وقت نماز جمعه ، وقت زوال آفتاب است و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنا بر أظهر.

(اراکی :) مسأله وقت نماز جمعه از اوّل ظهر است تا وقتی که یک ساعت از اوّل ظهر بگذرد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله وقت نماز جمعه از اول ظهر است ، تا مقداری که مکلف بتواند نماز جمعه را با شرایط آن از تحصیل طهارت از حدث و خبث و حضور در اجتماع به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله وقت نماز جمعه ، وقت زوال آفتاب یعنی ظهر است و وقتش اول عرفی زوال است پس هر گاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا یک ساعت ، و مراد از ساعت : (112) روز است ؛ بنا بر این در فصول مختلف تغییر می کند.

(تبریزی :) مسأله وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا وقتی که سایه شاخص در طرف مشرق به اندازه خود شاخص شود. (مکارم :) مسأله وقت نماز جمعه از اول ظهر است به مقداری که اذان و خطبه ها و نماز مطابق معمول انجام شود و با گذشتن این مقدار، وقت نماز جمعه پایان می یابد و باید نماز ظهر خوانده شود.

ص: 404

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 733 همان طور که [ در مسأله شماره (731)] بیان شده است برای هر یک از نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا یک وقت مخصوص وجود دارد که اگر مکلّف عمداً نماز عصر را در وقت مخصوص ظهر یا نماز عشا را عمداً در وقت مخصوص مغرب بخواند نمازش باطل است اما اگر بخواهد نماز دیگری مانند قضای نماز صبح یا غیر آن را در وقت مخصوص ظهر یا مغرب بخواند نمازش صحیح است .

وقت نماز مغرب و عشا
[مسأله 735 مغرب موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود]

مسأله 735 مغرب ، موقعی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود (1)، از بین برود. (2) (1) (زنجانی :) که در هنگام غروب آفتاب پدیدار می گردد .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) از بالای سر انسان بگذرد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله احتیاط واجب آن است که قبل از این که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد انسان نماز مغرب را به جا نیاورد.

(سیستانی :) مسأله اگر انسان شک در غروب آفتاب داشته باشد و احتمال بدهد پشت کوهها یا ساختمانها یا درختان مخفی شده باشد، باید قبل از این که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد، نماز مغرب را به جا نیاورد. و اگر شک هم نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب باید تا وقت مذکور صبر کند.

(مکارم :) مسأله مغرب موقعی است که قرص آفتاب در افق پنهان شود و احتیاط آن است که صبر کند تا سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر بگذرد و به طرف مغرب برگردد، هنگام مغرب وقت نماز مغرب و عشا وارد می شود و تا نیمه شب ادامه دارد.

(بهجت :) مسأله مغرب موقعی است که آفتاب از زمینی که مسطح است غروب کند و منطقه ای که پستی و بلندی دارد، مغرب آن موقعی است که اگر زمین مسطّح بود آفتاب غروب می کرد، ولی احتیاط مستحب ّ این است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب ِ آفتاب پیدا می شود از بین برود.

[مسأله 736 وقت مخصوص نماز مغرب و عشا]

مسأله 736 نماز مغرب و عشا هر کدام وقت مخصوص و مشترکی دارند (1): وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب است ، تا وقتی که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد، که اگر کسی مثلًا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً در این وقت بخواند (2) احتیاط مستحب ّ آن است که بعد از نماز مغرب نماز عشا را دوباره بخواند (3) و وقت مخصوص نماز عشا (4) موقعی است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد که اگر کسی تا این موقع نماز مغرب را عمداً (5) نخواند باید اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند (6) و بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا وقت مشترک نماز مغرب و عشا است که اگر کسی در این وقت

ص: 405

اشتباهاً نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد. (1) (صافی :) بنا بر قول مشهور .. (بهجت :) وقت مخصوص و مشترک و وقت فضیلتی دارند .. (2) (نوری :) صحیح است ولی .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، بهجت ، صافی ، زنجانی :) اگر کسی مثلًا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهواً (زنجانی : یا به جهت ندانستن مسأله ) در این وقت بخواند نماز باطل است (صافی : بنا بر احتیاط) ..

(مکارم :) وقت مخصوص نماز مغرب از اوّل مغرب است تا به اندازه سه رکعت ، و اگر کسی مسافر باشد و تمام نماز عشا را در این وقت بخواند باطل است هر چند از روی سهو باشد .. (4) (بهجت :) برای شخص مختار .. (5) [کلمه «عمداً» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی ، زنجانی و بهجت نیست ] (6) (بهجت :) ولی احتیاط در این است که در صورت اضطرار و تأخیر نماز از نیمه شب آخر شب را ملاک برای وقت مخصوص نماز عشا قرار دهد بنا بر این اگر به مقدار پنج رکعت به آخر شب وقت دارد هر دو نماز را به قصد ما فی الذّمّه بخواند و اگر کمتر وقت دارد اگر چه یک رکعت باشد اول نماز عشا را به قصد این که احتمالًا وظیفه او نماز عشا است بخواند بعد نماز مغرب را قضا کند و بعد از آن احتیاطاً نماز عشا را دو مرتبه به نیّت قضا بخواند ..

(نوری :) ولی اگر نماز عشا را در صورتی که مسافر نیست در وقت مخصوص نماز مغرب سهواً بخواند و تا آخر نماز متوجه نشود تا عدول به نماز مغرب کند، نماز عشا صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن بخواند ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله وقت نماز مغرب و عشا تا نیمه شب امتداد دارد ولی نماز عشا در صورتی که با التفات قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است مگر این که از وقت ، بیش از مقدار اداء نماز عشا نمانده باشد که در این صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند. اگر کسی اشتباهاً نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد.

(سیستانی :) وقت نماز مغرب و عشا برای شخص مختار تا نیمه شب امتداد دارد و اما برای شخص مضطرّ که یا از روی فراموشی یا به سبب خواب یا حیض و مانند اینها نماز را پیش از نیمه شب نخوانده وقت نماز مغرب و عشا تا طلوع فجر ادامه دارد ولی در هر صورت در حال التفات ترتیب بین آن دو معتبر است ، یعنی نماز عشا در صورتی که با التفات قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است ..

[مسأله 737 وقت مخصوص و مشترک برای اشخاص فرق می کند]

مسأله 737 وقت مخصوص و مشترک که معنی آن در مسأله پیش گفته شد، برای اشخاص فرق می کند، مثلًا اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر کسی که مسافر است تمام شده و داخل وقت مشترک می شود،

ص: 406

و برای کسی که مسافر نیست ، باید به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگ ذرد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست

[مسأله 738 اگر پیش از خواندن نماز مغرب سهواً مشغول نماز عشا شود]

مسأله 738 اگر پیش از خواندن نماز مغرب ، سهواً مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد که اشتباه کرده ، چنانچه به رکوع رکعت چهارم نرفته است (1)، باید نیّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عشا را بخواند (2) و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باید نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند (3). اما اگر تمام آن چه را خوانده ، در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد (4) و پیش از رکوع رکعت چهارم یادش بیاید، باید نیّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد از آن عشا را بخواند (5)، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که بعد از نماز عشا دوباره مغرب و عشا را بخواند و این احتیاط خیلی خوب است . (1) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل ، بهجت ، نوری :) چنانچه تمام آن چه را خوانده یا مقداری از آن را در وقت مشترک خوانده و به رکوع رکعت چهارم نرفته است .. (2) (زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که اگر مقداری از آن را در وقت مختص مغرب خوانده باشد، نماز مغرب را قبل از نماز عشا اعاده کند ..

(فاضل :) و چنانچه در وقت مختص مغرب بفهمد اشتباه کرده بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط لازم آن است که بعد از نماز مغرب ، نماز عشا را اعاده نماید ..

(اراکی :) اگر به رکوع رکعت چهارم رفته ، نمازش باطل است اگر چه احتیاط مستحب ّ این است که همین نماز را هم قطع نکند ..

(خوئی ، تبریزی :) اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باشد، باید نماز را به هم زند و بعد از خواندن نماز مغرب نماز عشا را به جا آورد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باشد، بنا بر احتیاط باید نماز را تمام کرده و بعد از خواندن نماز مغرب نماز عشا را اعاده کند. [پایان مسأله ] (سیستانی :) اگر به رکوع رکعت چهارم رفته است ، می تواند نماز عشا را تمام کرده و بعد نماز مغرب را به جا آورد. [پایان مسأله ] (نوری :) اگر به رکوع رکعت چهارم رفته نماز عشای او صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن بخواند. [پایان مسأله ] (فاضل :) البته این فرض تنها در صورتی تحقق می یابد که فرد مسافر باشد. (4) (اراکی :) نمازش باطل است . [پایان مسأله ] (بهجت :) نمازش خالی از اشکال نیست . حتی اگر به مغرب عدول کرده باشد. [پایان مسأله ] (5) (گلپایگانی ، صافی :) (گلپایگانی : می تواند) احتیاطاً نیّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و دوباره نماز مغرب و بعد نماز عشا را بخواند (گلپایگانی : و می تواند رها کند و هر دو نماز را به ترتیب به جا آورد).

ص: 407

(مکارم :) مسأله هر گاه از روی غفلت یا فراموشی شروع به نماز عشا کند و در اثنا بفهمد که نماز مغرب را نخوانده باید نیّت را به نماز مغرب برگرداند، مگر این که وارد رکوع رکعت چهارم شده باشد که در این صورت عدول جایز نیست و باید ادامه دهد و نماز مغرب را بعد به جا آورد.

[مسأله 739 آخر وقت نماز عشا نصف شب است ]

مسأله 739 آخر وقت نماز عشا (1) نصف شب است (2). و احتیاط واجب آن است که برای نماز مغرب و عشا و مانند اینها شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کرد و برای نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمایند. به 2) أن «1» (1) (زنجانی :) برای افراد غیر معذور .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و شب از اول غروب است تا اوّل آفتاب .

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) و شب را باید از اول غروب تا اذان صبح حساب کرد (گلپایگانی ، صافی : بنا بر احتیاط) نه تا اول آفتاب . (صافی : ولی اگر تا موقعی که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب « از اول غروب تا طلوع صبح » بیشتر نمانده باشد، احتیاط این است که نماز عشا را بخواند و بعد به قصد ما فی الذّمه نماز مغرب را بخواند و عشا را اعاده نماید و اگر نماز مغرب را نخوانده باشد تا به اندازه نماز عشا به نصف شب « از اول غروب تا طلوع آفتاب » بیشتر نمانده باشد نماز عشا را رجاءً به قصد ادا بخواند و بعد ، نماز مغرب و عشا را قضا نماید).

(بهجت :) ولی رعایت احتیاطی که در مسأله [736] گفته شد بنماید. و مقصود از نصف شب نصف ما بین غروب آفتاب و طلوع فجر است نه طلوع آفتاب .

(سیستانی :) مسأله آخر وقت نماز عشا برای شخص مختار هم چنان که گذشت نصف شب است و شب از اول غروب است تا طلوع فجر.

[مسأله 740 اگر از روی معصیت یا به واسطه عذری نماز مغرب یا نماز عشا را تا نصف شب نخواند]

مسأله 740 اگر از روی معصیت ، یا به واسطه عذری (1) نماز مغرب یا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنا بر احتیاط واجب باید تا قبل از اذان صبح ، بدون این که نیّت ادا و قضا کند به جا آورد. (1) (فاضل :) اگر بواسطه عذری .. (سیستانی :) اگر از روی اختیار ..

(زنجانی :) مسأله اگر به واسطه عذری ؛ مانند خواب یا فراموشی یا حیض شدن ، نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند نمازش قضا نشده و باید آن را تا قبل از اذان صبح بخواند و می تواند

ص: 408

در آن نیت ادا کند و احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون نیت ادا و قضا به جا آورد، و اگر از روی معصیت نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند نماز وی قضا شده است ؛ ولی احتیاط مستحب آن است که تا قبل از اذان صبح ، بدون این که نیت ادا و قضا کند آن نماز را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله هر گاه عمداً نماز مغرب و عشا را تا نصف شب نخواند وقت آن گذشته و باید قضا کند، امّا اگر بواسطه عذری نخوانده باشد باید تا قبل از نماز صبح به جا آورد و نماز او اداء است .

وقت نماز صبح
[مسأله 741 نزدیک اذان صبح از طرف مشرق ]

مسأله 741 نزدیک اذان صبح (1) از طرف مشرق ، سفیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول گویند (2). موقعی که آن سفیده پهن شد، فجر دوم (3)، و اول ِ وقت نماز صبح است . و آخر وقت نماز صبح موقعی است که آفتاب بیرون می آید. (1) (تبریزی :) نزدیک وقت نماز صبح .. (2) (زنجانی :) آن را فجر اول یا فجر کاذب گویند .. (3) (زنجانی :) یا فجر صادق ..

(فاضل :) وقتی که آن سفیده در طرف مشرق و افق پهن و گسترده می شود آن را فجر دوّم گویند ..

(مکارم :) مسأله وقت اذان صبح (برای نماز و روزه ) در شبهای مهتابی و غیر مهتابی یکسان است و معیار، ظاهر شدن نور شفق در افق است ، هر چند بر اثر تابش مهتاب ، نمایان نباشد و وقت نماز صبح از اوّل طلوع فجر صادق است تا طلوع آفتاب ؛ و فجر صادق ، سپیده صبح است که در افق پهن می شود و بهتر است نماز صبح را قبل از روشن شدن هوا در همان تاریکی اوّل صبح به جا آورد.

احکام وقت نماز

[مسأله 742 موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود]

مسأله 742 موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود، که یقین کند (1) وقت داخل شده است (2)، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند (3). (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا اطمینان حاصل نماید ..

(زنجانی :) که خودش یا نوع مردم اطمینان کنند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) یا اذان گوی وقت شناس مورد وثوق اذان بگوید ..

(مکارم :) یا لا اقل یک مرد عادل خبر از ورود وقت دهد؛ اذان شخص وقت شناس و مورد اطمینان نیز کافی است و اگر گمان قوی به دخول وقت از راههای دیگر پیدا کند آن نیز کفایت می کند خواه از روی ساعت صحیح باشد یا از غیر آن . (3) (اراکی :) و به گفته یک نفر عادل بلکه یک نفر مورد اطمینان و هم چنین به اذان شخص مورد اطمینان هم می توان اعتماد کرد.

(خوئی ، تبریزی :) بلکه به اذان شخصی که وقت شناس و مورد اطمینان باشد یا به خبر دادن او به دخول وقت نیز می توان اکتفا نمود.

(نوری :) و أقوی این است که إخبار یک مرد عادل نیز کفایت می کند.

(سیستانی :) بلکه به اذان و به خبر شخصی که مکلّف بداند شدیداً مراعات دخول وقت را می کند، چنانچه موجب اطمینان شود نیز می توان اکتفا نمود.

ص: 409

(زنجانی :) و بنا بر احتیاط واجب یک نفر عادل کافی نیست .

(فاضل :) مشروط بر آن که خبر و شهادت آنها حسی باشد مثل این که شهادت بدهد که سایه شاخص بعد از کم شدن شروع به زیاد شدن نموده است . اذان شخص وقت شناس و مورد اطمینان نیز کافی است .

(بهجت :) مسأله در حال توانایی بر تحصیل علم ، موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است ؛ و یا این که بنا بر اظهر شخص عادلی که آشنا با اوقات نماز است اذان بگوید و یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند.

[مسأله 743 نابینا و کسی که در زندان است ]

مسأله 743 نابینا و کسی که در زندان است و مانند اینها بنا بر احتیاط واجب باید تا یقین به داخل شدن وقت نکنند مشغول نماز نشوند، ولی اگر انسان به واسطه ابر یا غبار و مانند اینها که برای همه مانع از یقین کردن است ، نتواند در اول وقت نماز، به داخل شدن وقت یقین کند، چنانچه گمان داشته باشد که وقت داخل شده ، می تواند مشغول نماز شود. (گلپایگانی :) مسأله اگر به واسطه ابر یا غبار نتواند در اوّل وقت نماز، به داخل شدن وقت یقین کند، چنانچه گمان داشته باشد که وقت داخل شده می تواند مشغول نماز شود لکن احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را تأخیر بیندازد تا یقین کند وقت داخل شده است ولی در موانع غیر عامّه مثل نابینایی و زندانی بودن احتیاط لازم اکتفا نکردن به ظن ّ است .

(خوئی ، تبریزی :) ولی در چیزهایی که نسبت به شناختن وقت ، مانع شخصی باشد مثل نابینایی و در زندان بودن ، احتیاط واجب آن است که نماز را تأخیر بیندازد تا یقین (خوئی : یا اطمینان ) کند که وقت داخل شده است .

(صافی :) در مواقع غیر عادّی ..

(سیستانی :) مسأله اگر به واسطه مانع شخصی مانند نابینایی یا در زندان بودن نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت یقین کند باید نماز را به تأخیر بیندازد تا یقین یا اطمینان کند که وقت داخل شده است ، و هم چنین است بنا بر احتیاط لازم اگر مانع از یقین به داخل شدن وقت از موانع عمومی از قبیل ابر و غبار و مانند اینها باشد.

(مکارم :) مسأله کسانی که به واسطه وجود مانع در آسمان (مانند ابر و غبار) و یا گرفتاری در زندان و یا نداشتن بینایی چشم نمی توانند یقین به دخول وقت پیدا کنند، چنانچه گمان قوی داشته باشند، می توانند مشغول نماز شوند.

(زنجانی :) مسأله اگر به جهتی ؛ مانند وجود ابر یا غبار، در اول وقت نماز به داخل شدن وقت اطمینان شخصی یا نوعی حاصل نشود، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را به تأخیر انداخت تا اطمینان شخصی یا نوعی پیدا شود، یا دو مردِ عادل به داخل شدن وقت خبر دهند؛ به ویژه در مواردی که نسبت به شناختن وقت مانع شخصی وجود داشته باشد، مثلًا به واسطه نابینایی یا بودن در زندان نتواند در اول وقت ِ نماز به داخل شدن وقت ، اطمینان کند.

ص: 410

(بهجت :) مسأله نابینا و کسی که در زندان است همین قدر که گمان به داخل شدن وقت پیدا کرد داخل نماز می شود؛ ولی احتیاط در این است که نماز را تأخیر بیندازد تا یقین و یا اطمینان و یا گمان قوی تر به داخل شدن وقت پیدا کند و اشخاص دیگر غیر از نابینا و زندانی که به واسطه ابر و غبار و مانند اینها توانایی بر تحصیل یقین یا علامات معتبر را ندارند، در صورتی که احتمال می دهند دسترسی به چیزی پیدا کنند که به واسطه آن علم و یا ظن ّ به وقت پیدا می کنند احتیاط در تأخیر نماز است ولی اگر به خاطر تأخیر خود به خود علم و یا ظن به وقت پیدا می شود احتمال دارد همین قدر که گمان به وقت پیدا کردند بتوانند نماز بخوانند ولی اگر عسر و حرج نباشد احتیاط در تأخیر نماز است .

[مسأله 744 اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند]

مسأله 744 اگر دو مرد عادل (1) به داخل شدن وقت خبر دهند، یا انسان یقین کند که وقت نماز شده و مشغول نماز شود (2) و در بین نماز بفهمد که هنوز وقت داخل نشده ، نماز او باطل است (3). و هم چنین است اگر بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را پیش از وقت خوانده (4) ولی اگر (5) در بین نماز بفهمد وقت داخل شده ، یا بعد از نماز بفهمد که در بین نماز وقت داخل شده نماز او صحیح است (6). (1) (نوری :) اگر دو یا یک مرد عادل .. (2) (اراکی :) اگر انسان یقین کند که وقت نماز شده یا با اعتماد به گمان معتبر، مثل گواهی دو نفر عادل ، مشغول نماز شود ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) اگر به یکی از راههای گذشته برای انسان ثابت شود که وقت نماز شده و مشغول نماز شود ..

(فاضل :) اگر انسان یقین کند که وقت نماز شده یا دو مرد عادل از روی حس به داخل شدن وقت خبر دهند و مشغول نماز شود ..

(مکارم :) هر گاه مطابق دستورهای [مسأله 742] مشغول نماز شود ..

(بهجت :) اگر با ملاکهایی که گفته شد داخل شدن وقت را احراز کند و مشغول نماز شود .. (3) (بهجت :) مگر این که بتواند عدول کند به نماز نافله و یا نمازی که از او قضا شده باشد .. (4) (فاضل :) [ که ] نمازش باطل است و باید اعاده کند .. (5) (خوئی ، تبریزی :) و بنا بر احتیاط اگر .. (6) (خوئی ، تبریزی :) نماز را اعاده نماید.

[مسأله 745 اگر انسان ملتفت نباشد]

مسأله 745 اگر انسان ملتفت نباشد (1) که باید با یقین (2) به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز (3) بفهمد که تمام نماز را در وقت خوانده ، نماز او صحیح است (4) و اگر بفهمد تمام (5) نماز را پیش از وقت خوانده (6) یا بفهمد که در بین نماز وقت داخل شده است ، نمازش باطل است . (1) (فاضل :) اگر انسانی بر اثر غفلت و فراموشی توجه نداشته باشد ..

(بهجت :) اگر انسان نداند و یا فراموش کند .. (2) (زنجانی :) باید با اطمینان .. (3) (زنجانی :) چنانچه در بین نماز یا بعد از نماز .. (4) (زنجانی :) و گر نه باطل است . [پایان مسأله ] (بهجت :) در صورتی که موقع نماز قصد قربت داشته باشد. [پایان مسأله ]

ص: 411

(5) [کلمه «تمام » در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (6) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، فاضل :) یا نفهمد که در وقت خوانده یا پیش از وقت ، نمازش باطل است ، بلکه اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز وقت داخل شده است باید (گلپایگانی ، فاضل ، صافی : به احتیاط واجب ) دوباره آن نماز را بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه انسان بر اثر غفلت و فراموشی مشغول نماز شود بی آن که از دخول وقت با خبر گردد چنانچه تمام نمازش در وقت واقع شده باشد صحیح است و اگر همه یا قسمتی از آن پیش از وقت بود نمازش باطل است .

[مسأله 746 اگر یقین کند وقت داخل شده ]

مسأله 746 اگر یقین کند (1) وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بین نماز شک کند که وقت داخل شده یا نه ، نماز او باطل است ، ولی اگر در بین نماز یقین داشته باشد که وقت شده و شک کند که آن چه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه ، نمازش صحیح است (2). (1) (زنجانی :) اگر اطمینان کند .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (نوری :) ولی اگر بداند جزئی از نماز در خارج وقت بوده ، نماز او باطل است .

(زنجانی :) اگر در بین نماز اطمینان داشته باشد که وقت شده ، نمازش صحیح است ، هر چند اطمینان کند که نماز را پیش از وقت شروع کرده است ، چنانچه گذشت .

(مکارم :) مسأله هر گاه بعد از نماز شک کند نماز را در وقت خوانده یا نه ، نماز او صحیح است ، به شرط آن که هنگام شروع نماز غافل از وقت نباشد ولی اگر در بین نماز شک کند نماز او باطل است و باید پس از دخول وقت اعاده کند.

[مسأله 747 اگر وقت نماز به قدری تنگ است ]

مسأله 747 اگر وقت نماز به قدری تنگ است که به واسطه به جا آوردن بعضی از کارهای مستحب ّ نماز (1)، مقداری از آن بعد از وقت خوانده می شود (2)، باید آن مستحب ّ را به جا نیاورد. مثلًا اگر به واسطه خواندن قنوت ، مقداری از نماز بعد از وقت خوانده می شود، باید قنوت نخواند (3). (1) (زنجانی :) هم چون اذان و قنوت بلکه سوره بترسد مقداری از آن بعد از وقت خوانده شود، باید آن مستحب را به جا نیاورد. [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) مقداری از واجبات در خارج وقت خوانده شود .. (3) (فاضل ، نوری :) (فاضل : نباید قنوت بخواند) و اگر بخواند، معصیت کرده ولی نمازش صحیح است .

(سیستانی :) و اگر خواند، در صورتی نماز صحیح است که حدّ اقل یک رکعت از آن در وقت واقع شده باشد.

[مسأله 748 کسی که به اندازه خواندن یک رکعت نماز وقت دارد]

مسأله 748 کسی که به اندازه خواندن یک رکعت نماز وقت دارد (1)، باید نماز را به نیّت ادا بخواند (2) ولی نباید عمداً نماز را تا این وقت تأخیر بیندازد.

ص: 412

(1) (زنجانی :) باید نماز بخواند و اگر عمداً نماز را تا این وقت تأخیر بیندازد معصیت کرده ، ولی باید نماز را بخواند و در این دو صورت بنا بر احتیاط مستحب نیت ادا و قضا نکند. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) ولی تأخیر انداختن نماز تا این حد حرام است ؛ بنا بر این اگر به اندازه پنج رکعت تا نماز مغرب وقت داشته باشد، نماز ظهر و عصر را به نیّت ادا بخواند و به همین ترتیب سایر نمازها.

[مسأله 749 کسی که مسافر نیست ]

مسأله 749 کسی که مسافر نیست ، اگر تا مغرب (1) به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، باید نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند و اگر کمتر وقت دارد باید فقط نماز عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا کند و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج رکعت (2) نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عشارا بخواند (3) و بعداً باید نماز مغرب را بخواند و به احتیاط واجب نیّت ادا و قضا ننماید (4). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) تا غروب آفتاب .. (2) (فاضل :) چهار رکعت .. (3) (فاضل :) باید اوّل نماز عشا را به نیت ادا بخواند و بعداً نماز مغرب را بخواند و بنا بر احتیاط واجب در نماز مغرب نیت ادا و قضا ننماید. (4) (گلپایگانی ، صافی :) باید فقط عشا را بخواند و بعداً مغرب را به قصد ما فی الذمه به جا آورد و تا مقدار یک رکعت به فجر مانده قصد ادا و قضا نکند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید فقط عشا را بخواند و بعداً مغرب را به جا آورد (سیستانی : بدون آن که نیت ادا و قضا کند).

(بهجت :) باید فقط عشا را بخواند و بعداً باید نماز مغرب را به قصد ما فی الذّمّه بخواند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 748.

(زنجانی :) مسأله کسی که مسافر نیست اگر نماز خود را تا نزدیکی غروب آفتاب به تأخیر بیندازد مسأله سه صورت دارد: اول : به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، در این صورت باید نماز ظهر و عصر خود را به ترتیب بخواند. دوم : به این اندازه وقت ندارد ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت دارد، در این صورت نماز ظهرش قضا شده می باید نماز عصر را به جا آورد. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت نماز ظهر و عصر هر دو قضا شده است . چنانچه غیر مسافر نماز مغرب و عشا را تا نزدیکی نیمه شب به تأخیر بیندازد و به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند. در غیر این صورت ، اگر تأخیر بدون عذر باشد دو صورت دارد: اول : به این اندازه وقت ندارد، ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت دارد، در این صورت باید نماز عشا را خوانده سپس نماز مغرب را قضا کند و بنا بر احتیاط مستحب نماز مغرب را تا پیش از طلوع فجر خوانده ، در آن نیت ادا یا قضا نکند. دوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت نماز مغرب و عشا قضا شده و بنا بر احتیاط مستحب آن دو را تا پیش از طلوع فجر

ص: 413

به جا آورده در آن نیت ادا یا قضا نکند. و اگر تأخیر با عذر باشد سه صورت دارد: اول : به اندازه چهار رکعت وقت داشته باشد، در این صورت نماز مغرب و عشا را به ترتیب انجام داده و بنا بر احتیاط مستحب نماز مغرب را تا پیش از طلوع فجر، بدون نیت ادا یا قضا اعاده کند. دوم : به اندازه چهار رکعت وقت نداشته ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت داشته باشد، در این صورت باید نماز مغرب را خوانده و تا پیش از طلوع فجر نماز عشا را به جا آورد. و بنا بر احتیاط مستحب نماز مغرب را پیش از آن بدون نیت ادا یا قضا اعاده کند و در نماز عشا نیز نیت خصوص ادا یا قضا نکند. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت می باید نماز مغرب و عشا را تا پیش از طلوع فجر به جا آورد و بنا بر احتیاط مستحب در آنها نیت خصوص ادا یا قضا نکند. در تأخیر نماز مغرب و عشا تا نزدیکی طلوع فجر با عذر سه صورت وجود دارد: اول : به اندازه پنج رکعت وقت داشته باشد در این صورت باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و بنا بر احتیاط مستحب در آنها نیت خصوص ادا یا قضا نکند. دوم : به این اندازه وقت نداشته باشد ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت داشته باشد، در این صورت نماز مغربش قضا شده ، می بایست نماز عشا را در این وقت به جا آورد و بنا بر احتیاط مستحب نیت خصوص ادا یا قضا نکند. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت نماز مغرب و عشا هر دو قضا شده است . گفتنی است که در تأخیر نماز مغرب و عشا تا نزدیکی طلوع فجر بدون عذر نیز نظیر این سه صورت وجود دارد ولی گذشت که با تأخیر نماز مغرب و عشا از نصف شب بدون عذر، این دو نماز قضا می شوند و احتیاط مستحب آن است که حکم سه صورت تأخیر با عذر در اینجا نیز جاری گردد؛ ولی نمی تواند در نماز نیت ادا کند.

[مسأله 750 کسی که مسافر است ]

مسأله 750 کسی که مسافر است اگر تا مغرب (1) به اندازه خواندن سه رکعت نماز وقت دارد، باید نماز ظهر و عصر را بخواند و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عصر را بخواند و بعداً نماز ظهر را قضا کند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر کمتر وقت دارد باید فقط عشا را بخواند (2) و بعداً مغرب را بدون نیّت ادا و قضا به جا آورد (3) و چنانچه بعد از خواندن عشا، معلوم شود که به مقدار یک رکعت یا بیشتر وقت به نصف شب مانده است باید فوراً نماز مغرب را به نیّت ادا به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) تا غروب آفتاب .. (2) (بهجت :) و بلا فاصله مغرب را احتیاطاً به قصد ما فی الذّمّه به جا آورد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و اگر به مقدار سه رکعت نماز وقت دارد باید اوّل نماز عشا را بخواند و بعد مغرب را به جا آورد تا یک رکعت از نماز مغرب را در وقت انجام داده باشد و اگر کمتر از سه رکعت نماز وقت دارد باید اوّل عشا را بخواند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بعداً مغرب را به قصد ما فی الذّمه به جا آورد ..

(خوئی ، تبریزی :) بعداً مغرب را به جا آورد ..

ص: 414

(زنجانی :) مسأله کسی که مسافر است ، اگر نماز ظهر و عصر خود را تا نزدیکی غروب آفتاب به تأخیر بیندازد، مسأله سه صورت دارد: اول : به اندازه خواندن سه رکعت نماز وقت دارد، در این صورت نماز ظهر و عصر را به ترتیب می خواند. دوم : به این اندازه وقت ندارد ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت دارد، در این صورت نماز ظهرش قضا شده می باید نماز عصر را به جا آورد. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد که در این صورت نماز ظهر و عصر هر دو قضا شده است . مسافر اگر نماز مغرب و عشا را تا نزدیکی نیمه شب به تأخیر بیندازد و به اندازه خواندن چهار رکعت وقت داشته باشد، باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند. در غیر این صورت ، اگر تأخیر بی عذر باشد سه صورت دارد: اول : به اندازه خواندن سه رکعت وقت داشته باشد، در این صورت ، نخست نماز عشا را خوانده و پس از آن فوراً نماز مغرب را می خواند و بنا بر احتیاط مستحب در آن نیت ادا یا قضا نکند. دوم : به این اندازه هم وقت ندارد ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت دارد، در این صورت باید نماز عشا را خوانده ، سپس نماز مغرب را قضا کند و بنا بر احتیاط مستحب نماز مغرب را تا پیش از طلوع فجر به جا آورده در آن نیت ادا یا قضا نکند. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت نماز مغرب و عشا قضا شده و بنا بر احتیاط مستحب می باید آن دو را تا پیش از طلوع فجر به جا آورده ، نیت ادا یا قضا نکند. و اگر تأخیر تا وقتی که کمتر از چهار رکعت وقت دارد با عذر صورت گیرد، مسأله دو صورت دارد: اول : به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت داشته باشد، در این صورت باید نماز مغرب را خوانده و تا پیش از طلوع فجر نماز عشا را به جا آورد و بنا بر احتیاط مستحب نماز مغرب را پیش از آن بدون نیت ادا یا قضا اعاده کند و در نماز عشا نیز نیت خصوص ادا یا قضا نکند. دوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت می باید نماز مغرب و عشا را تا پیش از طلوع فجر ادا به جا آورد و بنا بر احتیاط مستحب در آنها نیت خصوص ادا یا قضا نکند. در تأخیر نماز مغرب و عشا برای مسافر تا نزدیکی طلوع فجر با عذر سه صورت دارد: اول : به اندازه چهار رکعت وقت داشته باشد در این صورت باید نماز مغرب و عشا را به ترتیب بخواند و بنا بر احتیاط مستحب در آنها نیت خصوص ادا یا قضا نکند. دوم : به این اندازه وقت نداشته باشد ولی به اندازه یک رکعت یا بیشتر وقت داشته باشد، در این صورت نماز مغربش قضا شده ، می باید نماز عشا را در این وقت به جا آورد و بنا بر احتیاط مستحب نیت خصوص ادا یا قضا نکند، و سپس مغرب و عشا را قضا کند. سوم : به اندازه یک رکعت هم وقت نداشته باشد، در این صورت نماز مغرب و عشا هر دو قضا شده است . و بنا بر احتیاط مستحب در تأخیر بدون عذر تا نزدیکی طلوع فجر نیز حکم تأخیر با عذر جاری می شود؛ ولی نمی تواند در نماز نیت ادا کند.

[مسأله 751 مستحب ّ است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند]

مسأله 751 مستحب ّ است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و راجع به آن خیلی سفارش شده است و هر چه به اول وقت نزدیکتر باشد بهتر است (1)، مگر آن که تأخیر آن از جهتی بهتر باشد، مثلًا صبر کند که نماز را به جماعت بخواند (2).

ص: 415

(1) (بهجت :) مگر مواردی که شارع مقدس استثناء کرده است که خواهد آمد. [پایان مسأله ] (2) (سیستانی :) کمی صبر کند که نماز را به جماعت بخواند، به شرط آن که وقت فضیلت نگذرد.

(مکارم :) مسأله یکی از مستحبات مؤکّد این است که نماز را در اوّل وقت فضیلت آن بخواند و در روایات راجع به آن بسیار سفارش شده است و هر چه به اوّل وقت فضیلت نزدیکتر باشد، بهتر است .

[مسأله 752 هر گاه انسان عذری دارد]

مسأله 752 هر گاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تیمّم (1) نماز بخواند، چنانچه بداند یا احتمال دهد که (2) عذر او تا آخر وقت باقی است ، می تواند در اوّل وقت نماز بخواند. ولی اگر (مثلًا لباسش نجس باشد یا عذر دیگری داشته باشد و (3)) احتمال دهد که عذر او از بین می رود بنا بر احتیاط واجب (4) باید صبر کند تا عذرش برطرف شود (5) و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند (6) و لازم نیست به قدری صبر کند که فقط بتواند کارهای واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر برای مستحبّات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد می تواند تیمّم کند و نماز را با آن مستحبات به جا آورد (7). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) ناچار است مثلًا بدون ساتر یا با لباس نجس .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، نوری :) چنانچه بداند .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی و تبریزی نیست ] (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی و تبریزی نیست ] (5) (سیستانی :) هر گاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اوّل وقت نماز بخواند ناچار است با تیمم نماز بخواند، چنانچه مأیوس از برطرف شدن آن باشد، یا احتمال دهد با تأخیر، از تیمّم هم عاجز شود، می تواند در اوّل وقت هم تیمّم کند و نماز بخواند ولی اگر مأیوس نباشد، باید صبر کند تا عذرش برطرف شود یا مأیوس شود .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند. و امّا اگر ناچار است با تیمّم نماز بخواند حکم آن در مسأله [715] گذشت .. (7) (خوئی ، تبریزی :) و در عذرهای دیگر غیر از موارد تیمّم اگر احتمال بدهد که عذر او باقی باشد؛ جایز است اوّل وقت نماز بخواند ولی چنانچه در اثناء وقت عذرش برطرف گردد لازم است اعاده نماید.

(سیستانی :) و در عذرهای دیگر غیر از موارد تیمم اگر چه مأیوس نباشد که عذر او برطرف شود، جایز است اوّل وقت نماز بخواند ولی چنانچه در أثناء وقت ، عذرش برطرف گردد در بعض موارد لازم است اعاده نماید.

(فاضل ، نوری :) می تواند با لباس نجس مثلًا نماز را با آن مستحبّات به جا آورد.

ص: 416

(مکارم :) مسأله کسانی که دارای عذری هستند و یقین دارند عذرشان تا آخر وقت برطرف می شود واجب است صبر کنند و چنانچه یقین داشته باشند عذر باقی می ماند، صبر کردن واجب نیست ، امّا اگر احتمال می دهند برطرف شود احتیاط واجب آن است که صبر کنند، مگر در مورد تیمّم که می توانند در چنین صورتی در اول وقت نماز بخوانند.

(زنجانی :) مسأله هر گاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اوّل وقت نماز بخواند ناچار است مثلًا با تیمم یا لباس نجس نماز بخواند، چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقی است می تواند در اوّل وقت نماز بخواند، ولی اگر بر خلاف عقیده وی ، عذر او در وقت برطرف شد باید نماز را دوباره بخواند، و اگر احتمال می دهد عذر او از بین می رود می تواند صبر کند تا عذرش برطرف شود و اگر عذرش برطرف نشد، در آخر وقت مطابق وظیفه خود نماز بخواند، و می تواند در اول وقت رجاءً مثلًا تیمم کرده ، یا با لباس نجس نماز بخواند که اگر عذرش تا آخر وقت باقی بود نمازش صحیح است و گر نه ، باید آن را اعاده کند.

[مسأله 753 کسی که مسائل نماز و شکّیّات و سهویّات را نمی داند]

مسأله 753 کسی که مسائل نماز و شکّیّات و سهویّات را نمی داند و احتمال می دهد که یکی از اینها در نماز پیش آید (1)، باید (2) برای یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت تأخیر بیندازد (3). ولی اگر اطمینان دارد که نماز را به طور صحیح تمام می کند، می تواند در اول وقت مشغول نماز شود (4)، پس اگر (5) در نماز مسأله ای که حکم آن را نمی داند (پیش نیاید نماز او صحیح است و اگر مسأله ای که حکم آن را نمی داند (6)) پیش آید، می تواند (7) به یکی از دو طرفی که احتمال می دهد، عمل نماید (8) و نماز را تمام کند. ولی بعد از نماز باید مسأله را بپرسد که اگر نمازش باطل بوده ، دوباره بخواند. (9) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) کسی که مسائل نماز را نمی داند و نمی تواند بدون یاد گرفتن ، آن را به طور صحیح انجام دهد، یا شکیّات و سهویّات را نمی داند و احتمال می دهد که یکی از اینها در نماز پیش آید و به واسطه یاد نگرفتن ، واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود .. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (نوری :) کسی که مسائل نماز و شکیات و سهویات را نمی داند اگر مطمئن است که در نماز پیش می آید، واجب است آنها را یاد بگیرد، بلکه بنا بر احتیاط واجب مسائلی را که احتمال می دهد در نماز پیش آید، باید یاد بگیرد .. (4) (سیستانی :) اگر به امید آن که بر وجه صحیح نماز را انجام دهد در اوّل ِ وقت مشغول نماز شود ..

(مکارم :) اگر اطمینان دارد که می تواند نماز را بطور کامل تمام کند، جایز است در اوّل وقت مشغول نماز شود. هر گاه در نماز مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند، می تواند به یکی از دو طرفی که احتمال می دهد، به قصد رجاء عمل کند و باید بعد از نماز مسأله را سؤال کند که اگر باطل بوده ، دوباره بخواند (و احتیاط آن است که طرفی را که بیشتر احتمال می دهد بگیرد).

ص: 417

(5) (فاضل :) ولی اگر .. (6) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (7) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) جایز است .. (8) (سیستانی :) جایز است به یکی از دو طرفی که احتمال می دهد به امید آن که وظیفه او باشد، عمل نماید .. (9) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و اگر صحیح بوده اعاده لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله کسی که مسائل نماز و احکام شک و سهو را نمی داند و احتمال می دهد که یکی از اینها در نمازش پیش آید و نمازش را باطل کند، نمی تواند در اول وقت با قصد جزمی نماز را شروع کند بلکه یا باید نماز را در اول وقت به قصد رجاء شروع کند یا برای یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت به تأخیر بیندازد ولی اگر اطمینان دارد که نماز را به طور صحیح تمام می کند، می تواند در اول وقت با نیت جزمی مشغول نماز شود، و در هر صورت اگر در نماز مسأله ای که حکم آن را نمی داند پیش نیاید، نماز او صحیح است و اگر مسأله ای که حکم آن را نمی داند پیش آید، جایز است به یکی از دو طرفی که احتمال می دهد، عمل نماید و نماز را تمام کند؛ ولی بعد از نماز باید مسأله را بپرسد که اگر نمازش باطل باشد، دوباره بخواند و اگر صحیح بوده اعاده لازم نیست .

[مسأله 754 اگر وقت نماز وسعت دارد]
اشاره

مسأله 754 اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبکار هم طلب خود را (1) مطالبه می کند در صورتی که ممکن است باید اوّل قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند و هم چنین است اگر کار واجب دیگری که باید فوراً آن را به جا آورد پیش آمد کند، مثلًا ببیند مسجد نجس است که باید اول مسجد را تطهیر کند، بعد نماز بخواند. و چنانچه (2) اول نماز بخواند، معصیت کرده ولی نماز او صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) که وقتش رسیده .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، نوری :) چنانچه در هر دو صورت ..

(مکارم :) مسأله هر گاه ببیند مسجد نجس شده بهتر این است که اوّل مسجد را تطهیر کند بعد نماز بخواند و هم چنین است اگر طلبکاری ایستاده و طلب خود را مطالبه می کند، ولی اگر نماز و مقدّمات آن وقت زیادی را بگیرد واجب است اوّل تطهیر مسجد کند و اداء دین نماید بعد نماز بخواند، اگر بر خلاف این دستور عمل کند معصیت کرده ولی نمازش صحیح است و در تنگی وقت ، نماز مقدم است .

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 694 مستحب ّ است پنج نماز را در پنج وقت به جا آورد یعنی هر کدام را در وقت فضیلت خود انجام دهد و تنها فاصله دادن به مقدار نافله یا تعقیبات کافی نیست ، بلکه معیار همان وقت فضیلت است .

(مکارم :) مسأله 695 وقت فضیلت نماز ظهر تا موقعی است که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود (منظور سایه ای است که از ظهر به بعد پیدا می شود) و وقت فضیلت عصر از موقعی که سایه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعی که به اندازه دو برابر آن شود و وقت

ص: 418

فضیلت نماز مغرب از غروب است تا ناپدید شدن «حُمره مغربیّه » (رنگ سرخی که بعد از غروب آفتاب در مغرب ظاهر می شود) و وقت فضیلت نماز عشا از موقعی است که سرخی مزبور ناپدید می شود تا یک سوم از شب و وقت فضیلت نماز صبح از اول طلوع فجر یعنی سپیده صبح است تا موقعی که هوا روشن شود.

نمازهایی که باید به ترتیب خوانده شود

[مسأله 755 انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر بخواند]

مسأله 755 انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً (1) نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است . (1) (زنجانی :) اگر با علم و عمد ..

[مسأله 756 اگر به نیّت نماز ظهر مشغول نماز شود]

مسأله 756 اگر به نیّت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده است ، نمی تواند نیّت را به نماز عصر برگرداند (1) بلکه باید نماز را بشکند (2) و نماز عصر را بخواند و همین طور است در نماز مغرب و عشا (3). (1) (مکارم :) و نماز او باطل است ، هم چنین در مورد نماز مغرب و عشا، اما اگر نیّت نماز عصر کند و بعد متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده هر جای نماز باشد می تواند نیّت خود را به ظهر برگرداند، هم چنین اگر شروع به نماز عشا کرده و متوجّه شود نماز مغرب را نخوانده اگر قبل از رکوع رکعت چهارم متوجه شود نیّت را برمی گرداند، ولی اگر بعد از رکوع رکعت چهارم متوجّه شود نماز را به نیّت عشا تمام می کند، بعداً نماز مغرب را می خواند و احتیاطاً نماز عشا را نیز اعاده کند.

(زنجانی :) بلکه باید نماز عصر را جداگانه بخواند و همین طور است در نماز مغرب و عشا. (2) (بهجت :) نمی تواند نیّت را به نماز عصر برگرداند، مگر این که قصدش این بوده که نمازی را که بر او واجب است بخواند و اشتباهاً کلمه ظهر را در نیّت آورده است و یا این که خیال کرده ظهر را باید بخواند؛ و در صورت جایز نبودن عدول ، باید نماز را بشکند .. (3) (نوری :) و این مطلب بر این اساس است که عدول از سابق به لاحق جایز نیست ، ولی عکس آن جایز است .

[مسأله 757 اگر در بین نماز عصر یقین کند که نماز ظهر را نخوانده است ]

مسأله 757 اگر در بین نماز عصر یقین کند که نماز ظهر را نخوانده است و نیّت را به نماز ظهر برگرداند (1) و داخل رکن شود و بعد یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده ، نمازش باطل است و باید نماز عصر را بخواند ولی اگر پیش از داخل شدن در رکن یادش بیاید باید نیّت را به نماز عصر برگرداند و آن چه به نیّت ظهر خوانده دوباره به نیّت عصر بخواند و نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده بنا بر احتیاط واجب باید نیّت را به نماز عصر برگرداند و بعد از تمام کردن نماز، دوباره نماز عصر را بخواند مگر آن که پیش از به جا آوردن جزئی از اجزاء به قصد ظهر یادش بیاید، که در این صورت نماز را به نیّت عصر تمام می کند و اعاده لازم نیست .

ص: 419

(خوئی ، تبریزی :) چنانچه یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده ، باید نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام کند.

(سیستانی :) چنانچه یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده ، می تواند نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام کند در صورتی که بعضی از اجزاء نماز را به نیّت ظهر نیاورده باشد یا آن که اگر آورده است به نیّت عصر تدارک کند، ولی اگر آن جزء رکعت باشد نماز او در هر صورت باطل است و هم چنین اگر رکوع یا دو سجده از یک رکعت باشد نماز بنا بر احتیاط لازم باطل است .

(فاضل :) و نماز را ادامه دهد و بعد متوجه شود که نماز ظهر را خوانده است باید نیت خود را به نماز عصر برگرداند و چنانچه مقداری از نماز را که به نیّت ظهر خوانده مشتمل به رکن بوده باید نماز را تمام کند و دوباره نماز عصر را بخواند، امّا اگر مشتمل بر رکن نبوده باید آن قسمت را به نیّت عصر بخواند و نماز او صحیح است هر چند احتیاط مستحب در اعاده آن است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 756.

(زنجانی :) مسأله اگر در بین نماز عصر اطمینان پیدا کند که نماز ظهر را نخوانده است ، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام نماید و چنانچه پس از برگرداندن نیت به نماز ظهر یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بود، در صورتی که هیچ یک از اجزاء واجب را به نیت ظهر نخوانده باشد، باید نیت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام کند، و اگر برخی از اجزاء واجب را که از قبیل ذکر خدا و قرآن باشد خوانده ، بنا بر احتیاط آن اجزاء را دوباره به قصد قربت ؛ بدون نیت خصوص وجوب یا استحباب ، به جا آورده و نمازش را تمام کند، و در غیر این دو صورت نماز را رجاءً به نیت عصر تمام کرده و دوباره آن را اعاده کند.

[مسأله 758 اگر در بین نماز عصر شک کند که نماز ظهر را خوانده ]
اشاره

مسأله 758 اگر در بین نماز عصر شک کند که نماز ظهر را خوانده یا نه باید نیّت را به نماز ظهر برگرداند (1). ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، مغرب می شود (2) باید به نیّت نماز عصر، نماز را تمام کند و نماز ظهرش قضا ندارد (3). (1) (مکارم :) باید به همان دستور که در مسأله قبل [ (756)] گفته شد عمل کند، یعنی نیّت را به ظهر برگرداند و بعداً عصر را بخواند، هم چنین اگر در وسط نماز عشا شک ّ کند که نماز مغرب را خوانده یا نه ، باید به دستور گذشته عمل کند.

(زنجانی :) بعید نیست بتواند نماز را به نیت عصر تمام کرده ، نیازی به خواندن نماز ظهر نیست ؛ هر چند در وسعت وقت ، بنا بر احتیاط مستحب نماز را به قصد ما فی الذمّه تمام کرده ، پس از آن رجاءً چهار رکعت ( یا دو رکعت در مورد مسافر) بدون نیت ظهر یا عصر به جا آورد.

(سیستانی :) باید نماز را به نیّت عصر تمام کند و بعداً نماز ظهر را به جا آورد ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، آفتاب غروب می کند و برای یک رکعت نماز هم وقت باقی نمانده لازم نیست که نماز ظهر را قضا کند. (2) (خوئی ، تبریزی :) اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، آفتاب غروب

ص: 420

می کند و برای یک رکعت از نماز هم مجال نیست باید به نیّت نماز عصر نماز را تمام کند (تبریزی : و قضای ظهر نیز واجب نیست ). (3) (گلپایگانی ، صافی :) باید بنا بگذارد که ظهر را خوانده و به نیّت نماز عصر نماز را تمام کند.

(فاضل :) بنا بر احتیاط نماز ظهرش را قضا کند.

(بهجت :) مسأله اگر بعد از خواندن نماز عصر شک کرد که نماز ظهر را خوانده یا نه ، بنا بر أظهر خواندن نماز ظهر واجب نیست اگر چه در وقت مشترک أحوط است ؛ و اگر در اثناء نماز عصر شک ّ کرد که ظهر را خوانده یا نه ، در صورتی که در وقت مشترک باشد عدول کردن او به نماز ظهر واجب نیست بلکه محل تأمل است و احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز عصر، ظهر را بخواند و اگر وقت گذشته آن را قضا کند و چنانچه وقت به قدری کم است که بعد از خواندن نماز، مغرب می شود (یعنی در وقت مختص به عصر شک ّ کرد نماز ظهر را خوانده یا نه ) باید به همان نیّت ، نماز عصر را تمام کند و نماز ظهرش قضا ندارد اگر چه در قضا احتیاط خوب است .

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 766 اگر در بین نماز عشا یقین کند که نماز مغرب را نخوانده است ، چنانچه داخل رکوع رکعت چهارم نشده باشد، نیت را به نماز مغرب برمی گرداند و نماز را تمام می کند، و چنانچه بعد از رسیدن به رکوع رکعت چهارم باشد، می تواند نماز را بهم زده و نماز مغرب و عشا را بخواند؛ ولی احتیاط مستحب آن است که نماز را به نیت عشا رجاءً تمام کرده ، سپس نماز مغرب و عشا را بخواند.

[مسأله 759 در نماز عشا پیش از رکوع رکعت چهارم ]

مسأله 759 اگر در نماز عشا، پیش از رکوع رکعت چهارم (1) شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه (2)، چنانچه وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، نصف شب می شود (3)، باید به نیّت عشا نماز را تمام کند (4) و اگر بیشتر وقت دارد (5) باید نیّت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه رکعتی تمام کند، بعد نماز عشا را بخواند. (1) (بهجت :) اگر در نماز عشا، چه بعد از رکوع و چه پیش از رکوع رکعت چهارم .. (2) (بهجت :) حکم آن مانند نماز عصر است که در مسأله قبل بیان شد. [پایان مسأله ] (3) (خوئی ، تبریزی :) و به مقدار یک رکعت از نماز هم مجال نیست .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و بعد مغرب را به قصد ما فی الذّمّه به جا آورد ..

(نوری :) و بنا بگذارد که نماز مغرب را خوانده است .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) و یک رکعت از آن در وقت اشتراکی واقع شده باشد ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 756.

(سیستانی :) مسأله اگر در نماز عشا شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه ، باید به نیّت عشا نماز را تمام کند و بعد نماز مغرب را به جا آورد ولی اگر وقت به قدری کم است که بعد از تمام شدن نماز، وقت تمام می شود و به مقدار یک رکعت نماز هم وقت باقی نمانده لازم نیست که نماز مغرب را قضا کند.

ص: 421

(زنجانی :) مسأله اگر در نماز عشا شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه ، بعید نیست که بتواند نماز خود را به نیت عشا تمام کرده و نیازی به خواندن نماز مغرب نیست ، هر چند احتیاط مستحب آن است که اگر در وسعت وقت شک کند، پس از اتمام این نماز، نماز مغرب را رجاءً بخواند و سپس عشا را اعاده کند.

[مسأله 760 در نماز عشا بعد از رسیدن به رکوع رکعت چهارم ]

مسأله 760 اگر در نماز عشا بعد از رسیدن به رکوع رکعت چهارم شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه (1)، باید نماز را تمام کند (2)، بعد نماز مغرب را بخواند (3)، ولی اگر این شک در وقت مخصوص به نماز عشا باشد خواندن نماز مغرب لازم نیست (4). این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه وقت کم است باید نماز عشا را تمام کند و اگر به مقدار پنج رکعت وقت باشد، باید نماز را به هم زده و نماز مغرب و عشا را بخواند. (2) (سیستانی :) و بعداً چنانچه وقت برای نماز مغرب باقی باشد، نماز مغرب را نیز بخواند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و بعد عشارا نیز اعاده نماید بنا بر احتیاط لازم ، مگر این که این شک در وقت مخصوص نماز عشا باشد که در این صورت خواندن نماز مغرب لازم نیست . (4) (فاضل :) بنا بر احتیاط نماز مغرب را قضا کند.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (759). (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (756).

[مسأله 761 اگر انسان نمازی را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند]

مسأله 761 اگر انسان نمازی را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید نمازی را که باید پیش از آن بخواند نخوانده است ، نمی تواند نیّت را به آن نماز برگرداند، مثلًا موقعی که نماز عصر را احتیاطاً می خواند، اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است ، نمی تواند نیّت را به نماز ظهر برگرداند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست

[مسأله 762 برگرداندن نیّت از نماز قضا به نماز ادا]

مسأله 762 برگرداندن نیّت از نماز قضا به نماز ادا و از نماز مستحب ّ به نماز واجب (1) جایز نیست (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) یا نماز مستحب دیگر .. (2) (مکارم :) ولی عدول از نماز ادا به قضا جایز است و اگر نماز قضا، قضای همان روز باشد احتیاط واجب این است که عدول کند و بعد از فراغت از نماز قضا، نماز ادا را بخواند، البته این در صورتی است که جای عدول باقی باشد، مثلًا در صورتی می تواند نیّت را به قضای صبح برگرداند که داخل رکعت سوم از نماز ظهر نشده باشد.

[مسأله 763 اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد]

مسأله 763 اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، (1) انسان می تواند در بین نماز (2) نیّت را به نماز قضا برگرداند، ولی باید برگرداندن نیت به نماز قضا ممکن باشد، مثلًا اگر مشغول نماز ظهر است ، در صورتی می تواند نیّت را به قضای صبح برگرداند که داخل رکعت سوم (3) نشده باشد (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی :) و انسان مشغول ادا شده باشد .. (2) (سیستانی :) چنانچه یادش بیاید که نماز قضا بر ذمّه دارد ..

ص: 422

(3) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) داخل رکوع رکعت سوّم .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر با علم و تذکّر به قضا، شروع به ادا کرده باشد عدول ، محل ّ تأمّل است و أحوط ترک آن است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 762.

(زنجانی :) مسأله انسان می تواند در بین نماز ادا نیت را به نماز قضا برگرداند؛ به تفصیلی که در فصل نماز قضا مسأله [1394] خواهد آمد.

(فاضل :) مسأله احتیاط واجب این است که اگر نمازی قضا شده است قبل از نماز ادای بعدی آن را قضا کند و اگر مشغول نماز ادا شده و سپس متوجه شد که نمازی از همان روز قضا شده است به احتیاط واجب نیت خود را به قضا برگرداند و اگر مشغول نماز ادا شود و بعداً متوجه شود که نماز قضا از قبل دارد مستحب است نیت خو درا به نماز قضا برگرداند در دو فرض قبل اگر وقت تنگ باشد یا از محل عدول گذشته باشد مثلًا نماز صبح قضا شده و بعد از رکوع رکعت سوّم متوجه شود نمی تواند عدول کند.

نمازهای مستحب

[مسائل ]
[مسأله 764 نمازهای مستحبّی ]

مسأله 764 نمازهای مستحبّی زیاد است و آنها را نافله گویند و بین نمازهای مستحبی به خواندن نافله های شبانه روز بیشتر سفارش شده (1) و آن ها در غیر روز جمعه سی و چهار رکعتند که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت نافله عصر و چهار رکعت نافله مغرب و دو رکعت نافله عشا و یازده رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح می باشد و چون دو رکعت نافله عشا را بنا بر احتیاط واجب (2) باید نشسته خواند (3)، یک رکعت حساب می شود. ولی در روز جمعه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر، چهار رکعت اضافه می شود (4). (1) (مکارم :) [و] نافله روزانه به ترتیب زیر است : نافله ظهر هشت رکعت و نافله عصر نیز هشت رکعت است ، و نافله مغرب چهار رکعت و نافله عشا دو رکعت است که نشسته خوانده می شود، نافله شب یازده رکعت و نافله صبح نیز دو رکعت است . و چون دو رکعت نافله عشا یک رکعت حساب می شود، مجموع این نافله ها سی و چهار رکعت خواهد بود، ولی در روز جمعه سی و هشت رکعت است زیرا چهار رکعت به نافله ظهر و عصر اضافه می شود (همه نافله ها دو رکعت دو رکعت خوانده می شود). (2) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل :) بنا بر احتیاط مستحب ّ .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (3) (بهجت :) چون دو رکعت نافله عشا را باید نشسته خواند، .. (4) (خوئی ، سیستانی :) و بهتر آن است که تمام بیست رکعت را پیش از زوال به جا آورد (سیستانی : بجز دو رکعت آن که بهتر است در وقت زوال باشد).

(صافی :) و بهتر این است که تمام بیست رکعت را پیش از ظهر به جا آورد.

(زنجانی :) [و] نمازهای نافله به جز نافله وتر و برخی نافله هایی که در کتابهای مفصل ذکر شده دو رکعت دو رکعت خوانده می شود. (بهجت :) که تمام آن را می توان قبل از ظهر به جا آورد.

ص: 423

[مسأله 765 نافله شب ]
اشاره

مسأله 765 از یازده رکعت نافله شب ، هشت رکعت آن باید به نیّت نافله شب و دو رکعت آن به نیّت نماز شفع و یک رکعت آن ، به نیّت نماز وتر خوانده شود (1). و دستور کامل نافله شب در کتابهای دعا گفته شده است (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) و هشت رکعت نافله شب و هم چنین نافله ظهر و عصر و مغرب را باید مانند نماز صبح دو رکعتی بخوانند .. (2) (زنجانی :) آداب و مستحبات نافله شب در کتابهای دعا به طور کامل گفته شده است .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 703 نافله شب از مهمترین نمازهای نافله است که در روایات اسلامی و قرآن مجید روی آن تأکید شده و تأثیر عمیقی در صفای روح و پاکی قلب و تربیت نفوس انسانی و حل ّ مشکلات دارد و در کتب معروف دعا، آدابی برای آن ذکر کرده اند، مخصوصاً برای قنوت نافله وتر؛ رعایت این آداب خوب است ولی می توان نماز شب را بدون این آداب مانند نمازهای معمولی نیز انجام داد و کسی که به علّتی نتواند آخر شب بیدار شود و نماز شب را بخواند می تواند قبل از خواب آنها را به جا آورد.

[مسأله 766 نمازهای نافله را می شود نشسته خواند]

مسأله 766 نمازهای نافله را می شود نشسته خواند ولی بهتر است دو رکعت نماز نافله نشسته را یک رکعت حساب کند، مثلًا کسی که می خواهد نافله ظهر را که هشت رکعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده رکعت بخواند و اگر می خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز یک رکعتی نشسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (سیستانی :) مسأله نمازهای نافله را می شود نشسته خواند، هر چند در حال اختیار. و لازم نیست هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند ولی بهتر است ایستاده بخواند، بجز نافله عشاء که بنا بر احتیاط واجب باید نشسته خوانده شود.

(مکارم :) مسأله نماز نافله را می توان نشسته خواند، ولی در این صورت احتیاط این است که هر دو رکعت را یک رکعت حساب کند، مثلًا به جای هشت رکعت نافله ظهر ایستاده ، شانزده رکعت نشسته بخواند. چنانکه گفتیم نمازهای نافله را باید دو رکعت دو رکعت انجام داد، جُز نافله وتر، که یک رکعت است و اگر بخواهد نافله وتر را نشسته بخواند باید دو نماز یک رکعتی نشسته به جا آورد.

[مسأله 767 نافله ظهر و عصر]

مسأله 767 نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ولی نافله عشا را به نیّت این که شاید مطلوب باشد می تواند به جا آورد (1). (1) (نوری :) نافله عشا را که نماز وتیره نامیده می شود به نیت این که شاید مطلوب خداوند باشد، می تواند به جا آورد.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) مسأله نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند و نافله عشا چنانچه به قصد رجاء خوانده شود مانعی ندارد.

ص: 424

(بهجت :) مسأله نافله ظهر و عصر در سفر یعنی در جایی که باید نماز ظهر و عصر را شکسته بخواند ساقط می شود؛ و امّا در جایی که مخیّر است نمازش را تمام و یا شکسته بخواند أظهر عدم سقوط نافله ظهر و عصر است ؛ و امّا در نافله عشا أظهر عدم سقوط آن در سفر است ولی احتیاط این است که به نیت این که شاید مطلوب باشد به جا آورد.

(مکارم :) مسأله نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند و احتیاط آن است که نافله عشا را نیز ترک کند، اما بقیه نافله های روزانه یعنی نافله صبح و مغرب و نافله شب در سفر ساقط نمی شود.

(زنجانی :) مسأله نافله ظهر و عصر در سفر ساقط می شود، و نافله عشا بنا بر احتیاط به قصد رجاء خوانده شود.

وقت نافله های یومیّه
[مسأله 768 نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود]

مسأله 768 نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن (1) از اول ظهر تا موقعی که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود (2)، به اندازه دو هفتم آن شود، مثلًا اگر درازی شاخص هفت وجب باشد (3)، هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر پیدا می شود به دو وجب رسید (4)، آخر وقت نافله ظهر است (5). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی :) وقت فضیلت آن .. (2) (مکارم :) بیشتر از دو هفتم طول شاخص شود، مثلًا اگر طول شاخص هفت وجب است هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر پیدا می شود بیشتر از دو وجب شود وقت نافله ظهر تمام شده . (3) (فاضل :) مثلًا اگر ارتفاع شاخص هفتاد سانتی متر باشد .. (4) (فاضل :) به بیست سانتی متر رسید .. (5) (بهجت :) امّا بعد از این وقت تا موقعی که سایه به اندازه خود شاخص بشود باز هم نافله ظهر فضیلت دارد، ولی از نظر فضیلت به وقت قبلی نمی رسد؛ و قبل از اذان ظهر و بعد از این که سایه به اندازه شاخص شد به امید این که الآن خواندن آن خوب باشد می توانند نافله ظهر را بخوانند ولی بنا بر احتیاط اگر قبل از ظهر می خوانند نیّت ادا و اگر بعد از نماز می خوانند نیت اداء و قضا ننمایند.

(گلپایگانی ، صافی :) آخر وقت فضیلت نافله ظهر است و تا آخر وقت فریضه هر گاه پیش از نماز ظهر (صافی : پیش از نماز عصر) به قصد اداء به جا آورد صحیح است و هم چنین وقت اداء نافله عصر تا وقت اداء فریضه عصر است .

(سیستانی :) مسأله نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن از اوّل ظهر است ، و تا موقعی که ممکن باشد آن را پیش از نماز ظهر خواند، وقت آن ادامه دارد، ولی اگر شخص نافله ظهر را تا موقعی که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود به اندازه دو هفتم آن شود یعنی اگر درازی شاخص هفت وجب باشد سایه به دو وجب برسد تأخیر بیندازد بهتر است که در این موقع نماز ظهر را قبل از نافله بخواند. مگر این که یک رکعت از نافله را قبل از آن خوانده باشد که در این صورت ، بهتر تمام کردن نافله است قبل از فریضه .

[مسأله 769 نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می شود]

مسأله 769 نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می شود و وقت آن (1) تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود، به چهار هفتم آن برسد (2)

ص: 425

و چنانچه بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را بعد از وقت آنها (3) بخواند، بهتر است (4) نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنا بر احتیاط واجب (5)، نیّت ادا و قضا نکند. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) وقت فضیلت آن .. (2) (مکارم :) به شرحی که در مسأله پیش گفتیم . [پایان مسأله ] (بهجت :) و اگر تا این وقت نخواند تا موقعی که سایه به اندازه دو برابر شاخص بشود وقت فضیلت خواندن نافله عصر است ولی از نظر فضیلت به وقت قبلی یعنی چهار هفتم شاخص نمی رسد ..

(سیستانی :) وقت آن تا موقعی که ممکن باشد آن را پیش از نماز عصر خواند ادامه دارد ولی چنانچه شخص نافله عصر را تا موقعی که سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد تأخیر بیندازد بهتر است که در این موقع نماز عصر را قبل از نافله بخواند بجز در مورد مذکور در مسأله قبل . (3) (زنجانی :) بعد از وقت فضیلت آنها .. (4) (خوئی ، تبریزی :) باید .. (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (بهجت :) بنا بر اظهر .. (5) (بهجت :) و باید .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می شود و وقت فضیلت آن تا موقعی است که سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد و چنانچه بخواهد نافله ظهر را بعد از نماز ظهر یا نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند بنا بر احتیاط واجب نیت ادا و قضا نکند و به قصد ما فی الذّمه به جا آورد.

[مسأله 770 وقت نافله مغرب ]

مسأله 770 وقت نافله مغرب (1) بعد از تمام شدن نماز مغرب است (2) تا وقتی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا می شود از بین برود (3). (1) (خوئی ، تبریزی :) وقت فضیلت نافله مغرب .. (2) (زنجانی :) و وقت فضیلت آن ..

(سیستانی :) و تا وقتی که ممکن باشد، آن را پس از نماز مغرب در وقت به جا آورد، ولی اگر شخص نافله مغرب را تا وقتی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا می شود از بین برود، تأخیر بیندازد بهتر است در آن موقع ، ابتداءً نماز عشا را بخواند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه بعید نیست امتداد وقت نافله مغرب به امتداد وقت آن فریضه باشد.

[مسأله 771 وقت نافله عشا]

مسأله 771 وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است (1) و بهتر است (2) بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود. (1) (بهجت :) تا آخر وقت عشا است .. (2) (بهجت :) احتیاط در این است ..

[مسأله 772 نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود]

مسأله 772 نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب به مقدار خواندن یازده رکعت نماز شب است ، ولی احتیاط آن است که قبل از فجر اول نخوانند (1) مگر آن که بعد از نافله شب بلا فاصله بخوانند که در این صورت مانعی ندارد. (1) (فاضل :) احتیاط مستحب آن است که قبل از فجر اوّل نخوانند. [پایان مسأله ]

ص: 426

(اراکی :) مسأله نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت آن از فجر اول است تا طلوع سرخی طرف مشرق ولی اگر با نماز شب خوانده شود، قبل از فجر اوّل هم می توان خواند، هر چند افضل آن است که در وقت ، آن را اعاده کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت آن بعد از فجر اول است تا وقتی که سرخی طرف مشرق پیدا شود و نشانه فجر اول در وقت نماز صبح گفته شد و ممکن است نافله صبح را بعد از نافله شب بلا فاصله خواند.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) وقت فضیلت آن ..

(زنجانی :) جایز است ..

(سیستانی :) مسأله نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده می شود و وقت آن بعد از گذشتن از وقت نماز شب به مقدار انجام آن می باشد و تا وقتی که ممکن است آن را پیش از نماز صبح به جا آورد وقت آن ادامه دارد ولی اگر شخص نافله صبح را تا وقتی که سرخی طرف مشرق پیدا شود تأخیر بیندازد بهتر است که در این موقع ابتداءً نماز صبح را بخواند.

(بهجت :) مسأله نافله صبح را بعد از تمام شدن نماز شب تا طلوع سرخی از طرف مشرق می شود خواند و بعد از آن ، اول نماز صبح و بعد از آن نافله صبح را بخوانند.

(مکارم :) مسأله وقت نافله صبح پیش از نماز صبح است از طلوع فجر تا آشکار شدن سرخی در طرف مشرق و می توان آن را بعد از نماز شب بلا فاصله به جا آورد.

[مسأله 773 وقت نافله شب ]

مسأله 773 وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود (1). (1) (بهجت :) و اگر کسی چهار رکعت یا بیشتر از نافله شب را خوانده و وقت فریضه صبح رسیده ، می تواند نماز شب را تمام کند و می تواند نافله و فریضه صبح را بخواند و بعداً باقی مانده نماز شب را قضا کند، و اما اگر چیزی از نماز شب را به جا نیاورده و یا کمتر از چهار رکعت به جا آورده ، در این دو صورت مقدم داشتن نافله و فریضه صبح بر قضای نماز شب أفضل است .

(سیستانی :) مسأله اول وقت نافله شب بنا بر مشهور نصف شب است و این گر چه أحوط و بهتر است ولی بعید نیست از اول شب باشد؛ و تا اذان صبح وقتش ادامه دارد و بهتر آن است نزدیک اذان صبح خوانده شود.

(مکارم :) مسأله وقت نافله شب بنا بر احتیاط از نصف شب است تا اذان صبح ، ولی بهتر است در موقع سحر یعنی در ثلث آخر شب بخواند.

[مسأله 774 کسی که برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند]
اشاره

مسأله 774 مسافر و کسی که برای او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند (1)، می تواند آن را در اول شب به جا آورد. (1) (فاضل :) یا ترس آن را دارد که در وقت بیدار نشود ..

ص: 427

(مکارم :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (703)، صفحه (426).

(سیستانی :) مسأله اگر هنگام طلوع فجر بیدار شود می تواند نماز شب را بدون قصد ادا و قضا بخواند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 648 نافله خواندن در وقت فریضه و لو نافله غیر یومیه باشد در صورتی که باعث فوت فریضه نشود جایز است و هم چنین جایز است نافله خواندن برای کسی که نماز قضا یا واجب دیگر مثل نماز استیجاری به گردن دارد.

نماز غفیله
[مسأله 775 یکی از نمازهای مستحبّی نماز غفیله است ]

مسأله 775 یکی از نمازهای مستحبّی نماز غفیله است (1) که بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود. (و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود (2)) و در رکعت اوّل آن ، بعد از حمد باید (3) به جای سوره ، این آیه را بخوانند:

إلا أو عدم أو لا «وَ ذَا النُّون ِ إِذ ذَهَب َ مُغاضِباً فَظَن َّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَیه ِ فَنادی فِی الظُّلُمات ِ أَن لا إِله َ إِلّا أَنت َ سُبحانَک َ إِنِّی کُنت ُ مِن َ الظّالِمِین َ فَاستَجَبنا لَه ُ وَ نَجَّیناه ُ مِن َ الغَم ِّ وَ کَذلِک َ نُنجِی المُؤمِنِین َ» و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره ، این آیه را بخوانند «وَ عِندَه ُ مَفاتِح ُ الغَیب ِ لا یَعلَمُها إِلّا هُوَ وَ یَعلَم ُ ما فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلّا یَعلَمُها وَ لا حَبَّهٍ فِی ظُلُمات ِ الأَرض ِ وَ لا رَطب ٍ وَ لا یابِس ٍ إِلّا فِی کِتاب ٍ مُبِین ٍ». و در قنوت آن بگویند: «اللّهُم َّ إِنِّی اسأَلُک َ بِمَفاتِح ِ الغَیب ِ الَّتِی لا یَعلَمُهَا الَّا انت َ ان تُصَلِّی َ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ان تَفعَل َ بِی کَذا وَ کَذا» و به جای کلمه « کذا و کذا » حاجتهای خود را بگویند.

و بعد بگویند: «اللّهُم َّ انت َ وَلِی ُّ نِعمَتِی وَ القادِرُ عَلَی طَلِبَتِی تَعلَم ُ حاجَتِی فَأسأَلُک َ بِحَق ِّ مُحَمّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ عَلَیه ِ وَ عَلَیهِم ُ السَّلام ُ لَمَّا قَضَیتَهَا لِی ». (1) (خوئی :) نماز غفیله از نمازهای مستحبی مشهور است ..

(زنجانی :) یکی از نمازهای مستحبّی بنا بر مشهور نماز غفیله است ..

(مکارم :) از نمازهایی که به جا آوردن آن به امید ثواب پروردگار خوب است نماز غفیله است .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) یکی از نمازهای مستحب ّ نماز غفیله است و وقت آن بین نماز مغرب و عشا است ..

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) وقت آن بنا بر احتیاط پیش از آن است که سرخی طرف مغرب از بین برود ..

(بهجت :) وقت آن بنا بر احوط بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود گر چه احتمال دارد بین نماز مغرب و عشا هر وقت که بود بشود خواند و بنا بر اظهر می توانند نماز غفیله را با نافله مغرب با هم در یک نماز نیّت کرده به جا آورند ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (3) (بهجت :) باید یا بهتر است ..

ص: 428

احکام قبله

[مسأله 776 خانه کعبه قبله است ]

مسأله 776 خانه کعبه (1) که در مکه معظمه می باشد (2) قبله است و باید روبروی آن نماز خواند (3) ولی کسی که دور است اگر طوری بایستد که بگویند رو به قبله نماز می خواند کافی است (4) و هم چنین است کارهای دیگری که مانند سر بریدن حیوانات ، باید رو به قبله انجام گیرد. (1) (سیستانی :) جای خانه کعبه .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و جای خانه تا منتهای زمین و بالای آن تا منتهای آسمان .. (3) (بهجت :) و همین قدر که گمان بکند روبروی قبله است و گمان او عقلایی باشد کافی است اگر چه در صورت امکان ، احتیاط مستحب در تحصیل علم و یا اطمینان به قبله است و هم چنین اگر بتواند گمان قویتری پیدا کند در صورتی که مشکل نباشد، احتیاط مستحب در تحصیل آن است . [پایان مسأله ] (مکارم :) خانه کعبه که در مکه معظمه است قبله تمام مسلمین دنیا است و هر کس در هر جا باشد باید روبروی آن نماز بخواند .. (4) (مکارم :) بنا بر این صفهای طولانی نماز جماعت که طول آنها از طول خانه خدا بیشتر است همه می تواند رو به قبله باشد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) خانه کعبه که در مکّه معظمه می باشد و محاذی آن تا آسمان قبله است و باید رو به روی آن نماز خواند و اگر طوری بایستد که بگویند رو به قبله نماز می خواند کافی است ..

[مسأله 777 کسی که نماز واجب را ایستاده می خواند]

مسأله 777 کسی که نماز واجب را ایستاده می خواند، باید طوری بایستد که بگویند رو به قبله ایستاده و لازم نیست زانوهای او و نوک پای او هم رو به قبله باشد. (1) این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید زانوهای او و انگشتان پای او هم رو به قبله باشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که نماز واجب را ایستاده می خواند، باید صورت و سینه و شکم او رو به قبله باشد و احتیاط مستحب آن است که انگشتان پای او هم رو به قبله باشد.

(گلپایگانی ، صافی :) باید صورت و سینه و شکم و جلو پاهای او رو به قبله باشد ..

(سیستانی :) باید سینه و شکم او رو به قبله باشد بلکه صورت او نیز نباید زیاد از قبله منحرف باشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) به طوری که بگویند پای او رو به قبله است .

(مکارم :) مسأله لازم نیست در موقع ایستادن نوک انگشتان پا هم رو به قبله باشد یا در موقع نشستن سر زانوها کاملًا رو به قبله قرار گیرد، همین اندازه که بگویند رو به قبله ایستاده یا نشسته کفایت می کند.

(زنجانی :) مسأله در نماز واجب باید صورت نمازگزار رو به قبله بوده و نیز طوری باشد که بگویند رو به قبله نماز می خواند. چنانچه نمازگزار ایستاده نماز می خواند، احتیاط مستحب آن است که انگشتان پای او هم رو به قبله باشد.

ص: 429

[مسأله 778 کسی که باید نشسته نماز بخواند]

مسأله 778 کسی که باید نشسته نماز بخواند، اگر نمی تواند بطور معمول بنشیند و در موقع نشستن ، کف پاها را به زمین می گذارد باید در موقع نماز صورت و سینه و شکم (1) او رو به قبله باشد (2) و لازم نیست ساق پای او رو به قبله باشد. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت ، زنجانی و مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و ساق پای او رو به قبله باشد. (2) (اراکی :) به طوری که بگویند رو به قبله نشسته است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که باید نشسته نماز بخواند، باید در موقع نماز صورت و سینه و شکم او رو به قبله باشد.

(سیستانی :) مسأله کسی که باید نشسته نماز بخواند، باید در موقع نماز سینه و شکم او رو به قبله باشد بلکه صورت او هم نباید زیاد از قبله منحرف باشد.

[مسأله 779 کسی که نمی تواند نشسته نماز بخواند]

مسأله 779 کسی که نمی تواند نشسته نماز بخواند، باید (1) در حال نماز به پهلوی راست طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر ممکن نیست باید (2) به پهلوی چپ طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد (3)، و اگر این را هم نتواند باید (4) به پشت بخوابد به طوری که کف پای او رو به قبله باشد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید .. (3) (سیستانی :) باید در حال نماز به پهلو، طوری بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و تا وقتی که ممکن است به پهلوی راست بخوابد، نباید بنا بر احتیاط لازم ، به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممکن نباشد، باید به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد. (4) (زنجانی :) بنا بر احتیاط باید ..

[مسأله 780 نماز احتیاط]

مسأله 780 نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده (1) را باید (2) رو به قبله به جا آورد (3) و در سجده سهو هم احتیاط مستحب همین است (4). (1) (اراکی ، گلپایگانی ، مکارم :) و سجده سهو .. (2) (گلپایگانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، مکارم ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (خوئی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط استحبابی سجده سهو را نیز رو به قبله به جا آورد.

(تبریزی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط سجده سهو را نیز باید رو به قبله به جا آورد.

(صافی :) سجده سهو را نیز بنا بر احتیاط لازم باید رو به قبله به جا آورد.

(نوری :) در سجده سهو هم ، احتیاط واجب همین است .

[مسأله 781 نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری خواند]
اشاره

مسأله 781 نماز مستحبی را می شود در حال راه رفتن و سواری (1) خواند و اگر انسان در این دو حال ، نماز مستحبی بخواند لازم نیست رو به قبله باشد (2). (1) (فاضل :) « در ماشین ، قطار، هواپیما و کشتی » .. (بهجت :) و در کشتی ..

ص: 430

(2) (بهجت :) حتّی در تکبیره الإحرام بنا بر أظهر، گر چه احتیاط مستحب ّ این است که موقع گفتن تکبیره الإحرام و بلکه در بقیه نماز نیز رو به قبله باشد. ولی در حال کار کردن در منزل علی الأحوط قبله باید در نماز مستحبی مراعات شود.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 653 نماز واجب را هنگام ناچاری و وقتی که ضرورتی از پیاده شدن جلوگیری کند می تواند در حال سواری بخواند، ولی اگر کسی می داند که در آخر وقت می تواند بدون این که دچار سختی شود نمازش را در حال «استقرار» به جا آورد، بنا بر أظهر واجب است نماز را تأخیر بیندازد.

[مسأله 782 کسی که می خواهد نماز بخواند]
اشاره

مسأله 782 کسی که می خواهد نماز بخواند، باید برای پیدا کردن قبله کوشش نماید، تا یقین کند (1) که قبله کدام طرف است (و می تواند به گفته دو شاهد عادل (2) که از روی نشانه های حسی شهادت می دهند یا به قول کسی که از روی قاعده علمی قبله را می شناسد و محل اطمینان است عمل کند (3)) و اگر اینها ممکن نشد باید (4) به گمانی که از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهای آنان (5) یا از راههای دیگر پیدا می شود عمل نماید حتی اگر از گفته فاسق یا کافری که به واسطه قواعد علمی قبله را می شناسد گمان به قبله پیدا کند کافی است . (1) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) تا یقین یا چیزی که در حکم یقین است (سیستانی : مثل شهادت دو عادل اگر مستند به حس ّ و مانند آن باشد) پیدا کند .. (2) (نوری :) یا یک عادل .. (3) (اراکی :) می تواند به گفته دو شاهد عادل عمل کند مگر آن که بداند که از روی نشانه های حدسی شهادت می دهند ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی و صافی نیست ] (4) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، تبریزی :) اگر نتواند باید ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر نتواند یقین پیدا کند باید ..

(بهجت :) کسی که می خواهد نماز بخواند، می تواند به گفته دو شاهد عادل که از روی نشانه های حسی شهادت می دهند یا به قول کسی که از روی قاعده علمی قبله را می شناسد و مورد اطمینان است عمل کند و می تواند .. (5) (سیستانی :) قبرهای مؤمنین ..

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 721 (فاضل :) مسأله 783 قبله نماهای معمولی در صورتی که سالم باشد، از وسائل خوب برای شناخت قبله است و گمان حاصل از آن کمتر از راههای دیگر نیست ، بلکه غالباً دقیق تر است .

(فاضل :) مسأله 784 اگر جهت قبله را نمی داند، می تواند با مراجعه به محراب مساجد و قبرهای مسلمانان جهت قبله را پیدا کند، امّا اگر با اجتهاد و کوشش خود یا با استفاده از وسایل جدید نظیر قبله نما به جهت دیگری اطمینان و علم پیدا کند، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند محراب مساجد و قبرها را ملاک قبله قرار دهد، لکن اگر گمان و ظن ّ غالب پیدا کند که مسلمانان

ص: 431

این منطقه در ساختن محراب مساجد و قبرها مسامحه کرده و دقّت کافی نکرده اند باید به آن طرف یا اطرافی نماز بخواند که اطمینان یا ظن ّ قوی به قبله دارد.

[مسأله 783 کسی که گمان به قبله دارد]

مسأله 783 کسی که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قویتری پیدا کند نمی تواند به گمان خود عمل نماید (1)، مثلًا اگر میهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پیدا کند ولی بتواند از راه دیگر (2) گمان قویتری پیدا کند نباید به حرف او عمل نماید (3). (1) (بهجت :) می تواند بنا بر اظهر به گمان خود عمل نماید، ولی اگر مشکل نباشد احتیاط در تحصیل علم و یا گمان قویتر است .. (نوری :) نمی تواند به گمان ضعیف عمل نماید .. (2) (فاضل :) مثلًا قبله نما .. (3) (بهجت :) بنا بر احتیاط گمان قویتر را تحصیل می نماید.

(مکارم :) مسأله به گفته صاحب منزل یا مسئول یک مسافر خانه و مانند آن در صورتی که فرد بی مبالات نباشد، می توان اعتماد کرد.

[مسأله 784 اگر برای پیدا کردن قبله وسیله ای ندارد]

مسأله 784 اگر برای پیدا کردن قبله وسیله ای ندارد، یا با این که کوشش کرده گمانش به طرفی نمی رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد باید چهار نماز به چهار طرف بخواند (1) و اگر به اندازه چهار نماز وقت ، باید به اندازه ی که داردنماز بخواندمثلافقط به اندازه یک نماز وقت دارد، بایدنمازطرفی که می خواهد بخواند (2. و باید (3) نمازها را طوری بخواند که یقین کند یکی از آنها رو به قبله بوده (4) یا اگر از قبله کج بوده ، به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسیده است . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) نماز خواندن به یک طرف (زنجانی : که احتمال می دهد قبله است ) کافی است و احتیاط مستحب آن است که چنانچه وقت نماز وسعت دارد، چهار نماز به چهار طرف بخواند. [پایان مسأله ] (بهجت :) باید از روی احتیاط چهار نماز به چهار طرف بخواند اگر چه بعید نیست فقط یک نماز به یکی از چهار طرف که بخواند کافی باشد و سه نماز دیگر مستحب ّ و از روی احتیاط باشد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و بعد از وقت با علم به قبله بنا بر احتیاط لازم نماز را قضا کند .. (3) (بهجت :) در مواردی که نماز متعدد می خواند باید .. (4) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله هر گاه راهی برای پیدا کردن قبله وجود نداشته باشد و قبله در میان چهار سمت مختلف مردّد شود یک نماز به یک طرف کافی است ، ولی احتیاط مستحب ّ آن است که چهار نماز به چهار طرف بخواند و هر گاه در سه طرف یا دو طرف احتمال وجود قبله را می دهد فقط به سمت آنها نماز بخواند.

[مسأله 785 اگر یقین یا گمان کند که قبله در یکی از دو طرف است ]

مسأله 785 اگر یقین یا گمان کند که قبله در یکی از دو طرف است ، باید به هر دو طرف نماز بخواند (1) ولی احتیاط مستحب آن است که در صورت گمان ، به چهار طرف نماز بخواند.

ص: 432

(1) (خوئی ، بهجت ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (تبریزی :) بنا بر احتیاط.

(زنجانی :) به هر یک از آنها نماز بخواند، کافی است و احتیاط مستحب آن است که به هر دو طرف نماز بخواند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 784.

[مسأله 786 کسی که باید به چند طرف نماز بخواند]

مسأله 786 کسی که باید (1) به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را بخواند بهتر آن است که نماز اول را به هر چند طرف که واجب است بخواند، بعد نماز دوم را شروع کند. (2) (1) (بهجت :) کسی که می خواهد .. (2) (بهجت :) می تواند بنا بر أظهر نماز ظهر را به یک طرف بخواند بعد نماز عصر را به همان طرف بخواند و بعد همین طور به طرفهای دیگر و لازم نیست ظهر را به چهار طرف بخواند و بعد شروع در نماز عصر کند. (مکارم :) بهتر آن است نماز اول را به چند طرف تمام کند بعد نماز دوم را شروع نماید.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله کسی که بخواهد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد دو نماز بخواند که مثل نماز ظهر و عصر باید یکی بعد از دیگری خوانده شود احتیاط مستحب ّ آن است که نماز اوّل را به آن چند طرف بخواند بعد نماز دوّم را شروع کند.

(گلپایگانی ، صافی :) کسی که باید ..

(گلپایگانی ، صافی :) می تواند نماز اوّل را به آن چند طرف که واجب است بخواند، بعد نماز دوّم را شروع کند و می تواند هر دو را پشت سر هم یک طرف به جا آورد و بعد به طرف دیگر شروع کند.

[مسأله 787 کسی که یقین به قبله ندارد]
اشاره

مسأله 787 کسی که یقین به قبله ندارد، اگر بخواهد غیر از نماز کاری کند که باید رو به قبله انجام داد، مثلًا بخواهد سر حیوانی را ببرد، باید به گمان عمل نماید و اگر گمان ممکن نیست به هر طرف که انجام دهد صحیح است . (زنجانی :) مسأله اگر بخواهد غیر از نماز کاری کند که باید رو به قبله انجام دهد، مثلًا بخواهد سر حیوانی را ببُرد، در صورت امکان باید این کار را تأخیر بیاندازد و با یقین یا چیزی که در حکم یقین است ، آن را رو به قبله انجام دهد، و اگر امکان نداشته باشد، مثلًا حیوان در معرض تلف قرار داشته باشد باید به گمان خود عمل نماید و اگر گمان ممکن نیست ، به هر طرف که احتمال بدهد رو به قبله است صحیح است .

(مکارم :) مسأله سر بریدن حیوانات نیز باید رو به قبله باشد و هر گاه قبله را پیدا نکند، باید به گمان خود عمل نماید و اگر تحصیل گمان ممکن نیست و نیاز به سر بریدن حیوان دارد به هر طرف که انجام دهد صحیح است و در مورد دفن مسلمان که باید رو به قبله باشد نیز به همین ترتیب باید عمل کرد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 659 اگر در بین نماز فهمید که از قبله منحرف است پس اگر انحراف در بین

ص: 433

طرف راست و چپ او بوده و قبله در جهت پشت قرار نگرفته باشد به طرف قبله متوجه می شود و بقیه نمازش را می خواند و صحیح است ولی اگر پشت به قبله بوده و یا کاملًا به طرف راست یا چپ بوده نماز را قطع می کند و دوباره رو به قبله نماز می خواند.

(فاضل :) مسأله 789 اگر ظن ّ به قبله پیدا کرد ولی در اثناء نماز ظن ّ به جهت دیگری پیدا کرد باید باقی مانده نماز را در جهت دوّم بخواند امّا اگر آن مقداری که خوانده است به طرف راست یا چپ یا پشت به قبله بوده است در این صورت بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره طبق گمان جدید اعاده کند.

(فاضل :) مسأله 790 اگر بدون این که تحقیق کند از روی غفلت یا سهل انگاری به نماز ایستاد، چنانچه بعد از نماز بفهمد جهت قبله درست بوده و در خواندن نماز هم قصد قربت داشته باشد نمازش صحیح است امّا اگر بعد از نماز بفهمد که جهت قبله درست نبوده نمازش باطل است و باید اعاده کند البته قبله اعم است از سمت قبله و تا ده درجه به چپ یا راست .

(فاضل :) مسأله 791 اگر گوسفند یا شتری را عمداً بر خلاف جهت قبله سر ببرد یا نحر کند خوردن گوشت آن گوسفند و شتر حرام است ؛ امّا اگر جهت قبله را نمی داند یا جهت قبله را فراموش کرده و یا جاهل و متعذّر باشد چنانچه بر خلاف جهت قبله سر بریده باشد خوردن گوشت آن حلال است .

احکام نماز (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

اهمیت و شرائط نماز

[س 338 کسی که عمداً نماز را ترک کند]

س 338: کسی که عمداً نماز را ترک کند یا سبک بشمارد، چه حکمی دارد؟

ج : نمازهای روزانه ای که در پنج نوبت خوانده می شود، از واجبات بسیار مهم شریعت اسلامی بوده و بلکه ستون دین است و ترک یا سبک شمردن آن شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است .

[س 339 فاقد الطهورین ]

س 339: آیا بر کسی که آب و چیزی که تیمم بر آن صحیح است ، در اختیار ندارد (فاقد الطهورین )، نماز واجب است ؟

ج : بنا بر احتیاط، نماز را در وقت بخواند و بعد از وقت با وضو یا تیمم قضا نماید.

[س 340 عدول در نماز واجب ]

س 340: به نظر شریف جناب عالی ، موارد عدول در نماز واجب کدام است ؟

ج : عدول در موارد زیر واجب است : (1) از نماز عصر به نماز ظهر، در صورتی که در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است . (2) از نماز عشاء به نماز مغرب اگر در بین نماز عشاء متوجه شود که نماز مغرب را نخوانده است و از محل عدول هم تجاوز نکرده باشد. (3) اگر دو نماز قضائی که در ادای آنها ترتیب معتبر است ، بر عهده او باشد و بر اثر فراموشی قبل از ادای نماز اول به خواندن نماز دوم مشغول شود. و عدول در موارد زیر مستحب است :

(1) از نماز اداء به نماز قضای واجب ، در صورتی که بر اثر آن وقت فضیلت اداء فوت نشود.

ص: 434

(2) از نماز واجب به مستحب برای درک ثواب نماز جماعت .

(3) از نماز واجب به نافله در ظهر روز جمعه برای کسی که قرائت سوره جمعه را فراموش کرده و به جای آن سوره دیگری را خوانده و به نصف رسیده و یا از آن گذشته است . مستحب است این شخص از نماز واجب به نافله عدول کند تا بتواند نماز فریضه را با سوره جمعه به جا آورد.

[س 341 نماز گزاری که می خواهد بین نماز جمعه و ظهر جمع نماید]

س 341: نماز گزاری که می خواهد در روز جمعه بین نماز جمعه و ظهر جمع نماید، آیا باید برای هر یک بدون قصد وجوب ، فقط قصد قربت کند، یا این که برای یکی از آن دو هم قصد قربت نماید و هم قصد وجوب و برای دیگری فقط قصد قربت نماید و یا این که باید برای هر دو هم قصد وجوب کند و هم قصد قربت ؟

ج : در هر یک از آن دو قصد قربت کافی است و قصد وجوب در هیچ کدام واجب نیست .

[س 342 اگر خونریزی از دهان از اول وقت نماز تا نزدیک آخر آن ادامه داشته باشد]

س 342: اگر خونریزی از دهان یا بینی از اول وقت نماز تا نزدیک آخر آن ادامه داشته باشد، نماز چه حکمی دارد؟

ج : اگر تطهیر بدن ممکن نباشد و بترسد وقت نماز فوت شود، نماز را در همان حالت بخواند.

[س 343 هنگام خواندن ذکرهای مستحبی نماز]

س 343: آیا هنگام خواندن ذکرهای مستحبی نماز، آرامش کامل بدن واجب است یا خیر؟

ج : فرقی بین ذکر واجب و مستحب در وجوب استقرار و آرامش بدن نیست . بلی ، گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق در حال حرکت اشکال ندارد.

[س 344 خروج بول بدون اختیار]

س 344: برای بعضی از افراد در بیمارستان لوله هایی به نام سوند برای خروج بول قرار می دهندکه در این صورت بول بدون اختیار از مریض در حالت خواب یا بیداری و یا در بین نماز خارج می شود، امیدواریم به این سؤال پاسخ فرمائید: آیا این فرد باید دوباره نماز را در وقت دیگری بخواند یا نمازی که در آن حالت خوانده ، کافی است ؟

ج : اگر در آن حالت نماز را طبق وظیفه شرعی و فعلی خود خوانده ، صحیح است و اعاده و قضای آن واجب نیست .

وقت نماز

[س 345 دلیل مذهب شیعه در مورد وقت نمازهای روزانه چیست ]

س 345: دلیل مذهب شیعه در مورد وقت نمازهای روزانه چیست ؟ همان گونه که می دانید اهل سنت ، با داخل شدن وقت نماز عشاء، نماز مغرب را قضا می دانند و هم چنین در مورد نماز ظهر و عصر هم به همین ترتیب است . لذا معتقدند که وقتی وقت نماز عشاء داخل شد و امام جماعت برای خواندن آن بپا خاست ، مأموم نمی تواند همراه او، نماز مغرب را بخواند و نماز مغرب و عشاء را در یک زمان به جا آورد.

ج : دلیل شیعه ، اطلاق آیات قرآنی و سنّت شریف است ، به اضافه روایاتی که بخصوص دلالت بر جواز جمع دارند. نزد اهل سنت هم روایاتی وجود دارد که دلالت بر جواز جمع بین دو نماز در وقت یکی از آن دو می کند.

[س 346 آخر وقت نماز عصر مغرب است ]

س 346: با توجه به این که آخر وقت نماز عصر، مغرب است و آخر وقت نماز ظهر نزدیک مغرب است به مقداری که برای خواندن نماز عصر به آن نیاز است ، می خواهم سؤال کنم که منظور از مغرب چیست ؟ آیا مراد زمان غروب خورشید است یا زمانی که اذان مغرب طبق افق هر مکانی گفته می شود؟

ج : وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است .

ص: 435

[س 347 فاصله زمانی بین غروب خورشید و اذان مغرب ]

س 347: فاصله زمانی بین غروب خورشید و اذان مغرب چند دقیقه است ؟

ج : ظاهر این است که با اختلاف فصل های سال تفاوت می کند.

[س 348 من تا دیر وقت سر کارم هستم ]

س 348: من تا دیر وقت سر کارم هستم ، به طوری که ساعت یازده شب به منزل بر می گردم و در هنگام کار هم بخاطر کثرت مراجعه کنندگان وقت خواندن نماز مغرب و عشاء را ندارم . آیا خواندن نماز مغرب و عشاء بعد از ساعت یازده شب صحیح است ؟

ج : اگر از نصف شب به تأخیر نیفتد، اشکال ندارد، ولی تلاش کنید که از ساعت یازده شب به تأخیر نیفتد بلکه تا می توانید نماز را در اول وقت آن بخوانید.

[س 349 نیت اداء]

س 349: چه مقدار از نماز اگر در وقت اداء واقع شود، نیت اداء صحیح است ؟ در صورت شک در این که این مقدار، داخل وقت واقع شده یا خیر، وظیفه چیست ؟

ج : وقوع یک رکعت نماز در داخل وقت برای این که نماز، اداء محسوب شود، کافی است و در صورت شک در این که وقت لا اقل به مقدار یک رکعت باقی است یا خیر، نماز را به قصد ما فی الذمّه بخوانید.

[س 350 سفارت خانه ها و کنسولگری های جمهوری اسلامی ایران در خارج ]

س 350: سفارت خانه ها و کنسولگری های جمهوری اسلامی ایران در خارج ، جدول های زمانی برای تعیین اوقات شرعی پایتخت ها و شهرهای بزرگ تهیه می کنند. سؤال این است که تا چه مقدار می توان به این جدولها اعتماد کرد؟

ج : معیار در احراز دخول وقت ، حصول اطمینان برای مکلّف است ، و اگر برای او اطمینان به مطابقت این جدولها با واقع حاصل نشود، باید احتیاط نموده و صبر کند تا یقین به داخل شدن وقت شرعی نماید.

[س 351 فجر صادق و کاذب ]

س 351: نظر شما در باره فجر صادق و کاذب چیست ؟ و نمازگزار در این مورد چه تکلیفی دارد؟

ج : معیار شرعی در مورد وقت نماز و روزه ، فجر صادق است و احراز آن موکول به تشخیص مکلّف است .

[س 352 تأخیر نماز جماعت برای این که نمازگزاران در نماز حاضر شوند]

352: مسئولین یکی از دبیرستان های تمام وقت ، نماز جماعت ظهر و عصر را ساعت دو بعد از ظهر، کمی قبل از شروع درسهای شیفت عصر اقامه می کنند. علت تأخیر، این است که درسهای شیفت صبح ، چهل و پنج دقیقه قبل از ظهر شرعی تعطیل می شود و نگهداشتن دانش آموزان تا ظهر شرعی مشکل است . با توجه به اهمیت اقامه نماز در اول وقت ، نظر شریف خود را در این باره بیان فرمائید.

ج : تأخیر نماز جماعت برای این که نمازگزاران در نماز حاضر شوند، با این فرض که در اول وقت در مدرسه نیستند، اشکال ندارد.

[س 353 داخل شدن وقت دو نماز]

س 353: آیا باید نماز ظهر بعد از اذان ظهر و نماز عصر بعد از دخول وقت آن خوانده شود؟ و هم چنین آیا نماز مغرب و عشاء هم باید هر کدام در وقت خود خوانده شوند؟

ج : بعد از داخل شدن وقت دو نماز، مکلّف در خواندن هر دو نماز پشت سر هم به صورت جمع و یا خواندن هر یک در وقت فضیلت خود مخیّر است .

ص: 436

[س 354 یقین به طلوع فجر ممکن ]

س س 354: با توجه به این که امروزه با فراوانی ساعت ، یقین به طلوع فجر ممکن است ، آیا باید در شبهای مهتابی برای خواندن نماز صبح به مدت پانزده تا بیست دقیقه صبر کرد؟

ج : فرقی بین شبهای مهتابی و غیر مهتابی در طلوع فجر، وقت فریضه صبح و وجوب امساک برای روزه گرفتن نیست ، هر چند احتیاط در این زمینه خوب است .

[س 355 اختلاف اوقات شرعی میان استان ها]

س 355: آیا مقدار اختلاف اوقات شرعی میان استان ها که بر اثر اختلاف افقهای آنها به وجود می آید، در اوقات سه گانه نمازهای یومیه به یک اندازه است ؟ مثلًا بین دو استان در وقت ظهر بیست و پنج دقیقه تفاوت است ، آیا در بقیه وقت های نماز هم این اختلاف وجود دارد و به همین مقدار است ؟ یا این که مقدار آن در وقت نماز صبح و مغرب و عشاء تفاوت می کند؟

ج : مجرّد یکی بودن مقدار تفاوت بین دو منطقه در طلوع فجر یا زوال آفتاب یا غروب خورشید، مستلزم اتحاد در سایر اوقات نیست ، بلکه غالباً مقدار اختلاف بین شهرها در اوقات سه گانه با هم تفاوت دارد.

[س 356 اهل سنّت نماز مغرب را قبل از غروب شرعی می خوانند]

س 356: اهل سنّت نماز مغرب را قبل از غروب شرعی می خوانند، آیا جایز است در ایام حج و غیر آن به آنها اقتدا کرده و به همان نماز اکتفا کنیم ؟

ج : معلوم نیست که نماز آنها قبل از داخل شدن وقت باشد و شرکت در نماز جماعت آنها و اقتدا به آنان اشکال ندارد و مجزی است ، ولی درک وقت نماز ضروری است ، مگر این که خود وقت هم از موارد تقیه باشد.

[س 357 خورشید در دانمارک و نروژ]

س 357: خورشید در دانمارک و نروژ ساعت هفت صبح طلوع نموده و تا عصر در آسمان به مقدار دوازده ساعت می درخشد، در حالی که در کشورهای دیگر شب است ، تکلیف من در باره نماز و روزه چیست ؟

ج : مکلف باید در مورد اوقات نمازهای یومیه و روزه همان افق محل سکونت خود را رعایت کند، ولی اگر روزه گرفتن بر اثر طولانی بودن روز، غیر مقدور یا حرجی باشد، ادای آن ساقط و قضای آن واجب است .

[س 358 رسیدن نور خورشید به زمین تقریباً هفت دقیقه طول می کشد]

س 358: رسیدن نور خورشید به زمین تقریباً هفت دقیقه طول می کشد. آیا ملاک پایان وقت نماز صبح ، طلوع خورشید است یا رسیدن نور آن به زمین ؟

ج : ملاک ِ طلوع خورشید، دیدن آن در افق مکان نمازگزار است .

[س 359 رسانه های گروهی و اوقات شرعی ]

س 359: رسانه های گروهی اوقات شرعی هر روز را یک روز قبل از آن اعلام می کنند، آیا اعتماد بر آن و بنا گذاشتن بر دخول وقت نماز بعد از پخش اذان از رادیو و تلویزیون جایز است ؟

ج : اگر برای مکلّف اطمینان به دخول وقت از طریق مذکور حاصل شود، می تواند بر آن اعتماد کند.

[س 360 آیا وقت نماز به مجرد شروع اذان آغاز می شود]

س 360: آیا وقت نماز به مجرد شروع اذان آغاز می شود؟ یا این که باید صبر نمود تا اذان تمام شود و سپس شروع به خواندن نماز کرد؟ آیا روزه دار جایز است به مجرد شروع اذان افطار نماید یا این که باید صبر کند تا اذان تمام شود؟

ص: 437

ج : اگر اطمینان حاصل شود که اذان از هنگام داخل شدن وقت شروع شده ، صبر کردن تا پایان اذان لازم نیست .

[س 361 نماز کسی که نماز دوم را بر اوّلی مقدّم داشته ]

س 361: آیا نماز کسی که نماز دوم را بر اوّلی مقدّم داشته ، مثلًا نماز عشاء را جلوتر از مغرب خوانده ، صحیح است ؟

ج : اگر بر اثر اشتباه یا غفلت نماز دوم را مقدّم داشته و بعد از تمام شدن نماز متوجه شده ، نماز او صحیح است . ولی اگر عمدی بوده ، باطل است .

[س 362 عدم امکان تشخیص دقیق لحظه طلوع فجر]

س 362: با عرض سلام و تحیت ، در آستانه ماه شریف و مبارک رمضان و با توجه به توسعه شهرها و عدم امکان تشخیص دقیق لحظه طلوع فجر، خواهشمند است نظر شریف خود را در مورد زمان امساک برای روزه و اقامه نماز صبح اعلام فرمائید.

ج : مقتضی است که مؤمنین محترم أیّدهم اللّه تعالی جهت رعایت احتیاط در مورد امساک روزه و وقت نماز صبح هم زمان با شروع اذان صبح از رسانه ها برای روزه امساک نمایند و حدود پنج إلی شش دقیقه بعد از اذان شروع به ادای فریضه صبح نمایند.

[س 363 وقت نماز عصر تا اذان مغرب است ]

س 363: وقت نماز عصر تا اذان مغرب است یا تا هنگام غروب آفتاب ؟ نیمه شب شرعی برای نماز عشاء و بیتوته در منی چه وقت است ؟

ج : آخر وقت نماز عصر تا غروب آفتاب است ، و احتیاط آن است که برای نماز مغرب و عشاء و مانند اینها شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کنند، بنا بر این تقریباً یازده ساعت و یک ربع بعد از ظهر شرعی آخر وقت نماز مغرب و عشاء است ، و لکن برای بیتوته در منی از غروب تا طلوع آفتاب حساب کنند.

[س 364 اگر کسی در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است ]

364: اگر کسی در بین نماز عصر متوجه شود که نماز ظهر را نخوانده است ، چه تکلیفی دارد؟

ج : اگر به خیال این که نماز ظهر را خوانده است به نیت نماز عصر مشغول نماز شود و در بین نماز بفهمد که قبلًا نماز ظهر را نخوانده است ، در صورتی که در وقت مشترک نماز ظهر و عصر است ، باید بلا فاصله نیت خود را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند و پس از آن ، نماز عصر را به جا آورد، و اگر این اتفاق در وقت مخصوص به نماز ظهر افتاده باشد، احتیاط واجب آن است که نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند ولی بعداً هر دو نماز (ظهر و عصر) را به ترتیب به جا آورد، و همین تکلیف در مورد نماز مغرب و عشاء نیز هست .

قبله

[س 365 تشخیص قبله با نصب شاخص ]

س 365: خواهشمندیم به سؤالات زیر پاسخ فرمائید: 1 به استناد بعضی از کتاب های فقهی ، گفته شده که در روزهای چهارم خرداد و بیست و ششم تیر آفتاب بطور عمودی بر کعبه می تابد. آیا در این هنگام ، تشخیص جهت قبله با نصب شاخص در زمانی که صدای اذان

ص: 438

مکه بلند می شود، امکان دارد؟ اگر جهت قبله در محراب مساجد با جهت سایه شاخص اختلاف داشت ، کدامیک صحیح تر است ؟ 2 آیا اعتماد بر قبله نما صحیح است ؟

ج : اعتماد بر شاخص یا قبله نما در صورتی که موجب اطمینان برای مکلّف شود، صحیح است و باید طبق آن عمل گردد، و در غیر این صورت می توان بر اساس محراب مساجد و قبور مسلمین جهت قبله را تشخیص داد.

[س 366 اگر شدت درگیری و جنگ مانع تعیین جهت قبله شود]

س 366: اگر شدت درگیری و جنگ مانع تعیین جهت قبله شود، آیا نماز خواندن به هر طرف صحیح است ؟

ج : اگر گمانش به هیچ طرف نمی رود و وقت هم باشد بنا بر احتیاط، باید به چهار طرف نماز خوانده شود. ولی اگر وقت نباشد، به مقدار وسعت وقت به هر طرف که احتمال می دهد قبله است ، نماز بخواند.

[س 367 اگر نقطه مقابل کعبه مکرمه در طرف دیگر زمین مشخص شود]

س 367: اگر نقطه مقابل کعبه مکرمه در طرف دیگر زمین مشخص شودبه طوری که اگر خط مستقیمی از وسط زمین کعبه عبور کند و زمین را شکافته و از مرکز آن بگذرد، از سمت دیگر این نقطه بیرون آید، در این جا چگونه می توان رو به قبله ایستاد؟

ج : ملاک رو به قبله بودن این است که انسان از سطح کره زمین به طرف بیت عتیق باشد، یعنی از طرف سطح زمین رو به طرف کعبه که روی زمین در مکه مکرمه ساخته شده است ، بایستد. بنا بر این اگر انسان در یک نقطه ای از کره زمین باشد که اگر خطوط مستقیمی از چهار جهت آن مکان بر سطح کره زمین به طرف مکه مکرمه ترسیم شود، از نظر مسافت با هم مساوی باشند، مخیر است برای قبله به هر طرف که خواست بایستد و نماز بخواند. ولی اگر مسافت خطوط در بعضی از جهت ها کمتر و کوتاه تر باشد به مقداری که با آن ، صدق عرفی رو به قبله بودن اختلاف پیدا کند، بر انسان واجب است جهت کوتاه تر را انتخاب کند.

[س 368 اگر انسان در وضعیتی باشد که اصلًا جهت قبله را نداند]

س 368: اگر انسان در وضعیتی باشد که اصلًا جهت قبله را نداند و گمانش نیز به هیچ طرف نرود، وظیفه اش نسبت به نماز چیست ، یعنی به کدام جهت نماز بخواند؟

ج : در مفروض سؤال بنا بر احتیاط باید به چهار طرف نماز بخواند و اگر برای چهار نماز وقت ندارد، به هر اندازه که وقت دارد، نماز بخواند.

[س 369 تشخیص قبله در قطب شمال و جنوب ]

س 369: تشخیص قبله در قطب شمال و جنوب چگونه است و نماز چگونه خوانده می شود؟

ج : ملاک تعیین جهت قبله در قطب شمالی و جنوبی ، تعیین کوتاه ترین خط از مکان نمازگزار از روی سطح زمین به طرف کعبه است ، و پس از تعیین آن خط، باید به همان طرف نماز خواند.

[ در لباس نماز گذار]

[لباس نماز گذار از رساله حضرت امام ]

پوشانیدن بدن در نماز
[مسأله 788 مرد باید در حال نماز عورتین خود را به پوشاند]

مسأله 788 مرد باید در حال نماز، اگر چه کسی او را نمی بیند عورتین خود را به پوشاند. و بهتر است از ناف تا زانو را هم به پوشاند (1). (1) (مکارم :) و از آن بهتر این که لباس کامل که در برابر افراد محترم در تن می کند، به تن داشته باشد.

ص: 439

[مسأله 789 زن باید در موقع نماز تمام بدن حتی سر و موی خود را به پوشاند]
اشاره

مسأله 789 زن باید در موقع نماز، تمام بدن حتی سر و موی خود را به پوشاند (1) ولی پوشاندن صورت (2) ( به مقداری که در وضو شسته می شود (3)) و دستها تا مچ و پاها (4) تا مچ پا لازم نیست (5). اما برای آن که یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است ، باید (6) مقداری از اطراف صورت و قدری پایین تر از مچ را هم به پوشاند. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که کف پاها را هم به پوشاند ..

(سیستانی :) و بنا بر احتیاط واجب حتی از خودش نیز پوشانده شود پس اگر چادر را طوری به پوشد که خودش بدنش را ببیند اشکال دارد ..

(بهجت :) حتی اگر کسی او را نبیند .. (2) (مکارم :) گِردی صورت .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : مکارم ، بهجت و سیستانی نیست ] (4) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) روی پاها .. (5) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) ولی احتیاط در این است که صورت بیش از آن چه شستن آن در موقع وضو واجب است در حال نماز باز نباشد و هم چنین کف پا و درون دست نیز باز نباشد .. (6) (مکارم :) احتیاط این است که ..

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 729 برای زنان پوشانیدن موهای مصنوعی و زینتهای پنهانی (مانند دست بند و گردن بند) نیز لازم است .

(فاضل :) مسأله 797 برای زنان در حال نماز پوشانیدن موهای مصنوعی و زینت های پنهانی (مانند دست بند و گردن بند) و زینت صورت (مانند سرمه چشم ) لازم نیست ، امّا واجب است از نامحرم به پوشانند.

[مسأله 790 موقعی که انسان قضای سجده فراموش شده را به جا می آورد]

مسأله 790 موقعی که انسان قضای سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را به جا می آورد (1) بلکه بنا بر احتیاط واجب در موقع سجده سهو هم باید خود را مثل موقع نماز به پوشاند. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) باید خود را مثل موقع نماز به پوشاند. و احتیاط مستحب (زنجانی : احتیاط) آن است که در موقع به جا آوردن سجده سهو نیز خود را به پوشاند.

(بهجت :) یا نماز احتیاط می خواند باید خود را مثل موقع نماز به پوشاند.

(مکارم :) مسأله در نماز احتیاط و قضای سجده و تشهد فراموش شده بلکه بنا بر احتیاط واجب در موقع سجده سهو و سجده های واجب قرآن نیز خود را مانند موقع نماز به پوشاند.

[مسأله 791 اگر انسان عمداً در نماز عورتش را نپوشاند]

مسأله 791 اگر انسان عمداً (1)، در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است (2)، بلکه اگر از روی ندانستن مسأله هم باشد (3) بنا بر احتیاط واجب (4) باید نمازش را دوباره بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی :) یا از روی ندانستن مسأله از روی تقصیر ..

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) یا از روی ندانستن مسأله ..

ص: 440

(2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، بهجت ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (سیستانی :) و اگر بخاطر ندانستن مسأله باشد، چنانچه نادانی او به علّت کوتاهی کردن در فراگیری مسائل بوده .. (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (زنجانی :) مسأله اگر انسان با علم و عمد یا در حال شک عورتش را در نماز نپوشاند نمازش باطل است ، بلکه بنا بر احتیاط در صورت غفلت از مسأله ، یا اشتباه در آن نیز نمازش باطل است .

[مسأله 792 اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیدا است ]

مسأله 792 اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیدا است ، باید آن را به پوشاند (1) و (چنانچه پوشاندن عورت زیاد طول بکشد (2)) احتیاط واجب (3) آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند (4)، ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز، عورت او پیدا بوده ، نمازش صحیح است . (1) (مکارم :) به شرط این که کاری که صورت نماز را بر هم می زند، به جا نیاورد ..

(سیستانی :) و لازم نیست که نماز را اعاده نماید، ولی احتیاط واجب آن است که در حالی که فهمیده که عورت او پیدا است چیزی از اجزاء نماز را به جا نیاورد و اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز، عورت او پیدا بوده ، نمازش صحیح است . (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، فاضل و صافی نیست ] (3) (اراکی :) احتیاط .. (4) (بهجت :) باید آن را به پوشاند بدون این که پوشاندن عورت زیاد طول بکشد ولی احتیاط در آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اگر شخصی در بین نماز بفهمد که عورتش پیدا است اظهر این است که نمازش باطل است ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز، عورت او پیدا بوده ، نمازش صحیح است و هم چنین است اگر در اثناء نماز بفهمد که قبلًا عورتش پیدا بوده ، در صورتی که فعلًا (تبریزی : در صورتی که زمان فهمیدن ) پوشیده باشد.

[مسأله 793 اگر در حال ایستاده لباسش عورت او را می پوشاند]

مسأله 793 اگر در حال ایستاده لباسش عورت او را می پوشاند ولی ممکن است در حال دیگر، مثلًا در حال رکوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعی که عورت او پیدا می شود، به وسیله ای (1) آن را به پوشاند، نماز او صحیح است . ولی احتیاط مستحب آن است که با آن لباس نماز نخواند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) به وسیله ای که پوشاندن به آن در حال اختیار جایز است ..

[مسأله 794 انسان می تواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند]

مسأله 794 انسان می تواند در نماز، خود را به علف و برگ درختان به پوشاند ولی احتیاط مستحب (1) آن است موقعی خود را با اینها به پوشاند که چیز دیگری نداشته باشد (2). (1) (بهجت :) احتیاط .. (2) (سیستانی :) که لباس نداشته باشد.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله انسان موقعی که پوشاک ندارد، می تواند در نماز، خود

ص: 441

را با علف و برگ درختان به پوشاند (زنجانی : و بنا بر احتیاط، موقعی که پوشاک دارد، با علف و برگ درختان ، خود را نپوشاند).

[مسأله 795 اگر غیر از گِل هیچ چیز ندارد]

مسأله 795 اگر غیر از گِل هیچ چیز ندارد که در نماز خود را به پوشاند (1)، گِل ساتر نیست و می تواند برهنه نماز بخواند (2). (1) (اراکی :) ساتر بودن آن محل ّ اشکال است .

(بهجت :) واجب نیست خود را با گِل به پوشاند ولی بنا بر احتیاط برای این که رکوع و سجود به جا آورد، خود را با گِل به پوشاند با عدم مشقّت .

(مکارم :) باید بدن خود را با آن به پوشاند و نماز بخواند. (2) (فاضل :) ولی احتیاط مستحب ّ، جمع است یعنی یک بار به کیفیت برهنه نماز بخواند و یک بار با گِل عورتین را به پوشاند و نماز بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله انسان در حال نماز اگر ناچار باشد که خود را با گِل بپوشاند و نماز بخواند، احتیاط لازم آن است که یک مرتبه دیگر مثل برهنه نماز بخواند یعنی با ایماء و اشاره .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله انسان در حال ناچاری می تواند در نماز خود را با گِل به پوشاند.

(سیستانی :) مسأله انسان در حال ناچاری که چیزی برای پوشانیدن عورت خود ندارد می تواند برای نمایان نبودن پوست عورت خود را با گِل و مانند آن به پوشاند.

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط انسان اگر فقط گِل یا لجن یا آب گل آلود و مانند آن در اختیار دارد، دو نماز بخواند: در یک نماز با گِل و مانند آن خود را به پوشاند و در نماز دیگر مانند کسی که چیزی ندارد که در نماز خود را با آن به پوشاند رفتار کند چنانکه در مسأله [797] خواهد آمد.

[مسأله 796 اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند]

مسأله 796 اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن به پوشاند چنانچه احتمال دهد که پیدا می کند، بنا بر احتیاط واجب (1) باید (2) نماز را تأخیر بیندازد، و اگر چیزی پیدا نکرد، در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند (3). (1) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (2) (خوئی :) بهتر این است که .. (3) (اراکی :) مطابق وظیفه اش که در مسأله بعد خواهد آمد نماز بخواند.

(تبریزی :) مسأله اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن به پوشاند می تواند نمازش را در اوّل وقت به طوری که در مسأله بعدی ذکر می شود، به جا آورد ولی اگر تا آخر وقت پوشاک پیدا کند، لازم است آن نماز را اعاده کند.

(سیستانی :) مسأله اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن به پوشاند چنانچه مأیوس از پیدا کردن آن نباشد، احتیاط واجب آن است که نماز خود را تأخیر بیند از دو اگر چیزی پیدا نکرد در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند و اگر مأیوس باشد می تواند در اوّل وقت طبق وظیفه اش

ص: 442

نماز بخواند و در این صورت اگر نماز را در اول وقت بخواند و پس از آن عذرش برطرف گردد لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر چیزی ندارد که در نماز خود را با آن به پوشاند چنانچه مأیوس از پیدا کردن آن تا آخر وقت باشد می تواند در اول وقت نماز بخواند؛ ولی اگر اتفاقاً تا آخر وقت پیدا شد باید نماز خود را اعاده کند، و اگر احتمال دهد پیدا می کند می تواند نماز خود را به تأخیر بیندازد و در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز بخواند و می تواند در اول وقت رجاءً نماز بخواند که اگر تا آخر وقت عذرش باقی بود نماز خوانده شده صحیح ، و گر نه باید آن را اعاده کند.

(مکارم :) مسأله هر گاه برهنه است و چیزی برای پوشاندن بدن در نماز ندارد، چنانچه احتمال می دهد تا آخر وقت پیدا کند، احتیاط آن است که نماز را به تأخیر اندازد و اگر پیدا نکرد، چنانچه کسی او را می بیند، باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را به این وسیله به پوشاند و اگر کسی او را نمی بیند، ایستاده نماز بخواند و بنا بر احتیاط واجب عورت را با دست به پوشاند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و برای سجود سر را قدری پایین تر بیاورد.

(بهجت :) مسأله تهیه ساتر برای نماز واجب است اگر چه به خریدن باشد و یا اجاره ای که مضر به حالش نباشد؛ و اگر مضر به حالش باشد یا موجب خواری و تحمل منت باشد لازم نیست ؛ و أحوط تأخیر نماز است تا آخر وقت برای تهیه ساتر، مگر آن که از تهیه آن تا آخر وقت مأیوس باشد.

[مسأله 797 کسی که می خواهد نماز بخواند]

مسأله 797 کسی که می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف (1) نداشته باشد (و احتمال ندهد، که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن به پوشاند (2))، در صورتی که نامحرم او را می بیند (3) باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود به پوشاند (4) و اگر کسی او را نمی بیند، ایستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست به پوشاند (5) و در هر صورت رکوع و سجود را با اشاره انجام می دهد و برای سجود سر را قدری پایین تر می آورد. (1) (خوئی ، تبریزی :) و گِل و لجن .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه تبریزی نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که احتمال بدهد که نامحرم او را می بیند، باید نشسته نماز بخواند و اگر اطمینان دارد که نامحرم او را نمی بیند، ایستاده نماز بخواند و بنا بر احتیاط دست را بر عورت خود بگذارد و در هر دو حال رکوع و سجود را با اشاره به جا آورد و (خوئی : بنا بر احتیاط استحبابی ) اشاره سجود را بیشتر نماید. (4) (اراکی :) و رکوع و سجده را با اشاره انجام دهد و برای سجود سر را قدری پایین تر ببرد و مُهر را بالا بیاورد و بر پیشانی بگذارد و اگر کسی او را نمی بیند، بنا بر احتیاط واجب یک بار ایستاده نماز بخواند و جلوی خود را با دست به پوشاند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و یک بار هم مانند کسی که پوشش دارد، ایستاده نماز بخواند و رکوع و سجود را به طور متعارف انجام دهد. (5) (بهجت :) و اگر در رکوع و سجود بیشتر عورت او دیده شود، می تواند رکوع و سجود را در حال قیام با اشاره انجام دهد و برای سجود سر را قدری پایین تر آورد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 796.

ص: 443

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف نداشته باشد و یا گودالی هم که در آن بایستد، پیدا نکند و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن به پوشاند، در صورتی که احتمال بدهد که ناظر محترم او را می بیند، نشسته نماز بخواند و برای رکوع و سجود به قدری خم شود که عورتش پیدا نباشد و برای سجود کمی بیشتر از رکوع خم شود و مُهر را بالا بیاورد و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر اطمینان دارد که ناظر محترم او را نمی بیند، احتیاط آن است که دو نماز ایستاده بخواند و موقعی که ایستاده است ، قُبُل خود را با دست به پوشاند و در یکی از آن دو نماز، رکوع و سجود را به جا آورد و در دیگری به جای رکوع و سجود با سر اشاره نماید، (گلپایگانی : اگر چه بنا بر اقوی می تواند اکتفاء کند به نماز با اشاره سر در رکوع و سجود) و اگر گودالی هست که بتواند در آن بایستد، باید نماز مُختار بخواند.

(زنجانی :) مسأله کسی که می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف و گِل و لجن و مانند آن پیدا نکند و تا آخر وقت هم چیزی پیدا نکند که خود را با آن به پوشاند، در صورتی که احتمال بدهد که کسی که پوشاندن عورت از او واجب است او را ببیند، باید نشسته نماز بخواند، و چنانچه کسی او را از پشت سر می بیند رکوع و سجود را با اشاره به جا آورد، و اگر کسی او را از پشت سر نبیند رکوع و سجود را به طور معمولی به جا آورد؛ و در صورتی که اصلًا احتمال ندهد که کسی که پوشاندن عورت از او واجب است او را ببیند، باید ایستاده نماز بخواند و رکوع و سجود را با اشاره به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله کسی که می خواهد نماز بخواند، اگر برای پوشاندن خود حتی برگ درخت و علف و گِل و لجن نداشته باشد و مأیوس باشد که تا آخر وقت چیزی پیدا کند که خود را با آن به پوشاند، در صورتی که اطمینان دارد کسی که ستر عورت از او واجب است نمی بیند، ایستاده و با رکوع و سجود اختیاری نماز بخواند و چنانچه احتمال دهد که ناظر محترم او را می بیند، باید به طوری نماز بخواند که عورت او نمایان نباشد مثل این که نشسته نماز بخواند و اگر برای این که خودش را از دیدِ ناظر محترم نگاه دارد، ناچار شود ایستادن و رکوع و سجود را ترک کند، یعنی در هر سه حالت دیده می شود، بنشیند و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و اگر یکی از این سه چیز را فقط ناچار است ترک کند، همان را ترک کند؛ پس اگر می تواند بایستد و رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد و اگر ایستادن موجب دیده شدن است ، بنشیند و رکوع و سجود را انجام دهد، گر چه در این صورت ، احتیاط مستحب آن است که جمع کند بین این گونه نشستن و نماز ایستاده با اشاره به رکوع و سجود و احتیاط لازم آن است که شخص برهنه در حال نماز عورت خود را با بعضی از اعضای بدن خود به پوشاند مثل دو ران در حال نشستن و دو دست در حال ایستاده .

ص: 444

شرایط لباس نمازگزار
[مسأله 798 لباس نمازگزار شش شرط دارد]

مسأله 798 لباس نمازگزار شش شرط دارد: اوّل : آن که پاک باشد. دوّم : آن که مباح باشد (1). سوم : آن که از اجزاء مردار نباشد. چهارم : آن که از (2) حیوان حرام گوشت نباشد (3). پنجم و ششم : آن که اگر نمازگزار مرد است ، لباس او ابریشم خالص و طلا باف نباشد. و تفصیل اینها در مسائل آینده گفته می شود. (1) (فاضل ، مکارم ، سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب .. (2) (بهجت :) از اجزاء .. (3) (سیستانی :) چهارم : آن که از حیوان درنده نباشد بلکه بنا بر احتیاط واجب از حیوان حرام گوشت نباشد ..

شرط اول
[مسأله 799 لباس نمازگزار باید پاک باشد]

مسأله 799 لباس نمازگزار باید پاک باشد و اگر کسی عمداً (1) با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است (2). (1) (خوئی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی :) اگر کسی در حال اختیار ..

(زنجانی :) اگر کسی با علم و عمد و اختیار .. (2) (مکارم :) حتّی اگر به خاطر یاد نگرفتن مسأله باشد.

(بهجت :) مگر در مواردی که استثناء شده و بعداً خواهد آمد.

[مسأله 800 کسی که نمی داند با بدن و لباس نجس نماز باطل است ]

مسأله 800 کسی که نمی داند (1) با بدن و لباس نجس نماز باطل است (و مقصّر در ندانستن حکم مسأله باشد (2)) اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل می باشد (3). (1) (خوئی ، بهجت :) کسی که از روی تقصیر نمی داند .. (2) [عبارت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، نوری ، بهجت ، تبریزی و صافی نیست ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (799).

(سیستانی :) مسأله اگر کسی به علّت کوتاهی کردن در فراگیری مسأله شرعی نمی دانسته نماز با بدن یا لباس نجس باطل است و یا نمی دانسته مثلًا منی نجس است و با آن نماز خوانده ، احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باشد، قضا نماید.

(زنجانی :) مسأله کسی که شک دارد نماز با بدن و لباس نجس باطل است یا نه ، چنانچه بدون تحقیق در مسأله با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است ؛ بلکه بنا بر احتیاط اگر تحقیق هم کرده باشد، یا اصلًا از مسأله غافل باشد، یا مسأله را به نحو اشتباه دانسته باشد و با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است .

[مسأله 801 اگر به واسطه تقصیر در ندانستن مسأله چیز نجسی را نداند نجس است ]

مسأله 801 اگر به واسطه تقصیر در ندانستن مسأله (1)، چیز نجسی را نداند نجس است ، مثلًا نداند عرق شتر نجاستخوار (2) نجس است و با آن نماز بخواند نمازش باطل است (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل ، نوری :) اگر به واسطه ندانستن مسأله .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت :) عرق کافر .. (تبریزی :) عرق کافر مشرک ..

(فاضل :) عرق شتر نجاستخوار یا عرق مشرک .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم .

ص: 445

(سیستانی :) مسأله اگر کسی از روی ندانستن مسأله با بدن یا لباس نجس نماز خوانده ، و در فراگیری مسأله کوتاهی ننموده باشد، لازم نیست نمازش را اعاده و یا قضا نماید.

(زنجانی :) مسأله کسی که به جهت عدم آگاهی از مسأله شرعی ، نجس بودن چیزی را نداند، بلکه در آن شک یا غفلت یا علم به خلاف داشته باشد؛ مانند کسی است که نداند نماز خواندن در لباس یا بدن نجس باطل است که حکم آن در مسأله قبل گذشت .

[مسأله 802 اگر نداند که بدن یا لباسش نجس است ]

مسأله 802 اگر (1) نداند که بدن یا لباسش نجس است (2) و بعد از نماز بفهمد نجس بوده نماز او صحیح است (3)، ولی احتیاط مستحب آن است که اگر وقت دارد، دوباره آن نماز را بخواند. (1) (زنجانی :) اگر با آگاهی از مسأله شرعی .. (2) (سیستانی :) اگر کسی یقین دارد که بدن یا لباسش نجس نیست .. (3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، مکارم ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 803 اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس است ]

مسأله 803 اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس است و در بین نماز یا بعد از آن (1) یادش بیاید (2) باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید. (1) (زنجانی :) قبل از گذشتن وقت ، یادش بیاید نماز را دوباره بخواند، بلکه اگر وقت هم گذشته بنا بر احتیاط نماز را قضا کند. (2) (سیستانی :) چنانچه فراموشی او از روی اهمال و بی اعتنایی بوده ، باید بنا بر احتیاط لازم نماز را دوباره بخواند، و اگر وقت گذشته قضا نماید، و در غیر این صورت لازم نیست نماز را دوباره بخواند ولی اگر در میان نماز یادش بیاید، باید به دستوری که در مسأله بعد گفته می شود، عمل کند.

مساله 804 کسی که در وسعت وقت مشغول نماز است ، اگر در بین نماز، بدن یا لباس او نجس شود (1)

و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند، ملتفت شود که نجس شده ، یا بفهمد بدن یا لباس او نجس است (2) و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده (3)، در صورتی که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن ، نماز را به هم نمی زند، باید (4) در بین نماز بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده ، لباس را بیرون آورد (5)، ولی چنانچه طوری باشد که اگر بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض کند یا بیرون آورد، نماز به هم می خورد و اگر لباس را بیرون آورد برهنه می ماند (6)، باید نماز را بشکند و با بدن و لباس پاک نماز بخواند. (7) (1) (بهجت :) و نجس طوری نباشد که نماز با آن بی اشکال باشد ( که بعداً خواهد آمد) بلکه طوری نجس شود که نماز خواندن با آن صحیح نباشد .. (2) (فاضل :) اگر در بین نماز، بدن یا لباس او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با لباس نجس بخواند، متوجه شود که بدن یا لباس نجس است ..

ص: 446

(3) (سیستانی :) کسی که در وسعت وقت ، مشغول نماز است ، اگر در بین نماز ملتفت شود که بدن یا لباسش نجس شده و احتمال دهد که بعد از شروع در نماز نجس شده باشد .. (4) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (5) (فاضل :) و نماز را ادامه دهد .. (6) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط لازم نماز را دوباره با لباس پاک بخواند. (7) (بهجت :) و همین حکم در مورد کسی که در بین نماز فهمید که قبلًا بدن یا لباسش نجس شده است ولی تا به حال نمی دانسته ، در مورد بقیه نماز که می خواهد بخواند، بنا بر أظهر جاری است .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی مشغول نماز است و در وسط نماز لباس یا بدن او نجس شود یا بفهمد لباس یا بدن او نجس شده است امّا نداند همان موقع نجس شده یا از قبل نجس بوده ، چنانچه آب در دسترس اوست و آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن آن نماز را به هم نمی زند باید همان موقع آن را آب بکشد یا عوض کند سپس نماز را ادامه دهد و اگر ممکن نیست باید نماز را بشکند و با بدن و لباس پاک نماز بخواند و این در صورتی است که وقت تنگ نباشد و الّا با همان حال نماز می خواند و صحیح است .

[مسأله 805 کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است ]

مسأله 805 کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند بفهمد که نجس شده ، یا بفهمد که لباس او نجس است (1) و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده (2) در صورتی که آب کشیدن یا عوض کردن یا بیرون آوردن لباس ، نماز را به هم نمی زند و می تواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بکشد یا عوض کند، یا اگر چیز دیگری عورت او را پوشانده ، لباس را بیرون آورد و نماز را تمام کند، اما اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بکشد (3) یا عوض کند (4) باید لباس را بیرون آورد (5) و به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز را تمام کند. ولی چنانچه طوری است که اگر لباس را آب بکشد یا عوض کند، نماز به هم می خورد و به واسطه سرما و مانند آن نمی تواند لباس را بیرون آورد، باید با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است . (1) (فاضل :) پیش از آن که چیزی از نماز را با لباس نجس بخواند بفهمد که لباس او نجس است .. (2) (سیستانی :) کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است ، اگر در بین نماز ملتفت شود که لباسش نجس شده و احتمال دهد که پس از شروع در نماز نجس شده باشد .. (3) (زنجانی :) اگر به جهتی ؛ مثل سرما، نمی تواند لباس را بیرون آورد یا لباس به غیر منی نجس شده باشد، باید با همان لباس نماز بخواند و به احتیاط واجب نماز را در لباس پاک نیز قضا کند، و اگر می تواند لباس را بیرون آورد و لباس به منی نجس شده ، لباس را بیرون آورده و به دستوری که برای برهنگان در مسأله [797] گفته شد، عمل کند. (4) (اراکی :) و وقت نماز به قدری تنگ است که اگر نماز را بشکند حتّی یک رکعت از نماز را هم نمی تواند در وقت بخواند، باید با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است .

ص: 447

(خوئی ، سیستانی :) باید ( (تبریزی :) می تواند) با همان لباس نجس نماز را تمام کند. [پایان مسأله ] (صافی :) و به قدر تبدیل یا تطهیر و درک یک رکعت وقت ندارد در همان لباس نماز بخواند. [پایان مسأله ] (بهجت :) در صورتی که می تواند لباس نجس را کم کند، یعنی مقداری را که لازم نیست از بدن بیرون آورد، باید این کار را انجام دهد و در غیر این صورت باید با همان لباس نجس نماز بخواند. (5) (گلپایگانی :) اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمی تواند آب بکشد یا عوض کند و به قدر تبدیل یا تطهیر و درک یک رکعت وقت ندارد، مختار است در همان لباس نماز بخواند یا لباس را بیرون آورد .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 804.

[مسأله 806 کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است ]

مسأله 806 کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است ، اگر در بین نماز بدن او نجس شود (و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود که نجس شده ، یا بفهمد بدن او نجس است (1) و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده (2)) در صورتی که آب کشیدن بدن نماز را به هم نمی زند، باید (3) آب بکشد و اگر نماز را بهم می زند (4)، باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است . (1) (فاضل :) اگر در بین نماز، بدن او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با بدن نجس بخواند بفهمد که بدن او نجس است .. (2) (بهجت :) یا این که در بین نماز بفهمد که قبلًا در حال نماز بدنش نجس شده و تا به حال نمی دانسته ، در تمامی این موارد .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (3) [ در رساله آیات عظام : خوئی ، بهجت و تبریزی ، به جای «باید» آمده است : بدن را ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) و به قدر تطهیر و درک یک رکعت وقت ندارد ..

(نوری :) و وقت به طوری تنگ است که اگر نماز را به هم بزند و بدن را تطهیر کند یک رکعت هم از وقت درک نمی کند .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 804.

(سیستانی :) مسأله کسی که در تنگی وقت مشغول نماز است اگر در بین نماز ملتفت شود که بدن او نجس شده و احتمال دهد که پس از شروع در نماز نجس شده باشد در صورتی که آب کشیدن بدن نماز را به هم نمی زند، بدن را آب بکشد؛ و اگر نماز را به هم می زند باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است .

[مسأله 807 کسی که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد]

مسأله 807 کسی که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد چنانچه نماز بخواند (1) و بعد از نماز بفهمد که (2) بدن یا لباسش نجس بوده ، نماز او صحیح است (3). (1) (فاضل :) و بعد از نماز بفهمد پاک نبوده است ، بنا بر احتیاط واجب اگر وقت نماز باقی است باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته آن را قضا کند.

(سیستانی :) چنانچه جستجو نماید و چیزی در آن نبیند و نماز بخواند .. (2) (زنجانی :) بعد از نماز متوجه شود که در هنگام نماز ..

ص: 448

(3) (بهجت :) امّا اگر می دانسته که قبلًا نجس بوده و بعد شک ّ کرد که پاک شده یا نه و به همان حال نماز خواند و بعد از نماز فهمید که پاک نشده بود، در این صورت نمازش باطل است .

(سیستانی :) ولی اگر جستجو نکرده باشد، بنا بر احتیاط لازم باید نمازش را دوباره بخواند و چنانچه وقت گذشته ، قضاء نماید.

(زنجانی :) به احتیاط واجب نمازش باطل است و باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا کند.

(مکارم :) مسأله کسی که بعد از نماز بفهمد بدن یا لباسش نجس بوده ، نمازش صحیح است خواه در وقت باشد یا بعد از وقت .

[مسأله 808 اگر لباس را آب بکشد]

مسأله 808 اگر لباس را آب بکشد (1) و یقین کند که پاک شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاک نشده ، نمازش صحیح است (2). (1) (مکارم :) هر گاه لباس یا بدن نجس بوده و آن را آب بکشد .. (2) (بهجت :) و هم چنین اگر دیگری لباس او را آب بکشد که این کار را به او واگذار کرده بود و بعد بفهمد که پاک نشده یا این که فهمید بدن یا لباسش نجس شده و همان طور نماز خواند و بعد از نماز فهمید که اشتباه کرده و پاک بوده است ؛ در تمامی این موارد نمازش صحیح است .

(مکارم :) و برای نمازهای بعد باید آن را پاک کند.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب اگر وقت نماز باقی است باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باید نمازش را قضاء کند. (نوری :) نمازش باطل است و آن را دوباره بخواند.

[مسأله 809 اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند]

مسأله 809 اگر خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خونهای نجس نیست ، مثلًا یقین کند که خون پشه است ، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خونهایی بوده که نمی شود با آن نماز خواند، نماز او صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 810 هر گاه یقین کند خونی که در بدن یا لباس اوست ]

مسأله 810 هر گاه یقین کند خونی که در بدن یا لباس اوست خون نجسی است که نماز با آن صحیح است ، مثلًا یقین کند خون زخم و دُمَل است ، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونی بوده که نماز با آن باطل است نمازش صحیح است . (1) (1) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه در لباس خود خونی ببیند و یقین کند که به مقدار کمتر از درهم است و یا خون زخم و دمل است که برای نماز اشکال ندارد و با آن نماز بخواند و بعد بفهمد خون بیش از مقدار در هم بوده ، یا خون از غیر زخم و دمل است ، نمازش صحیح است .

[مسأله 811 اگر نجس بودن چیزی را فراموش کند]

مسأله 811 اگر نجس بودن چیزی را فراموش کند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است . (1) ولی اگر بدنش با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون این که خود را آب بکشد، غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است (2). و نیز اگر جایی از

ص: 449

اعضای وضو با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و پیش از آن که آنجا را آب بکشد، وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل می باشد. (3) (1) (زنجانی :) مگر به جهت نجاست ِ بدن وضو یا غسلش باطل شده باشد که در نتیجه نمازش نیز باطل خواهد بود. [پایان مسأله ] (فاضل :) و اگر بدون این که محل تماس یا نجس را آب بکشد با آب قلیل غسل کند و نماز بخواند غسل و نماز او باطل است امّا اگر با آب جاری یا کُر غسل کند چون با تماس اوّل محل پاک می شود غسل او صحیح است و نماز او هم اشکال ندارد امّا اگر محل تماس با نجس ، یکی از اعضای وضو باشد و شخص بدون تطهیر با آب قلیل و با یک بار شستن وضو بگیرد و نماز بخواند وضو و نماز او باطل است و در فرض سابق اگر با آب کثیر وضو بگیرد یا محل وضو را سه بار بشوید تطهیر انجام شده و وضو و نماز او صحیح است . (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت :) مگر این که طوری باشد که به غسل نمودن ، بدن نیز پاک شود (سیستانی : و آب نجس نشود، مثل این که در آب جاری غسل کند) .. (3) (خوئی ، بهجت ، سیستانی ، تبریزی :) مگر این که طوری باشد که به وضو گرفتن ، اعضاء وضو نیز پاک شود (سیستانی : و آب نجس نشود، مثل آب کر یا جاری ).

[مسأله 812 کسی که یک لباس دارد]

مسأله 812 کسی که یک لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب کشیدن یکی از آنها آب داشته باشد (1)، چنانچه بتواند لباسش را بیرون آورد، باید بدن را آب بکشد و نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد و اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نتواند لباس را بیرون آورد، در صورتی که نجاست هر دو مساوی باشد مثلًا هر دو بول یا خون باشد یا نجاست بدن شدیدتر باشد مثلًا نجاستش بول باشد که باید دو مرتبه آن را آب کشید (2)، احتیاط واجب آن است که بدن را آب بکشد و اگر نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد هر کدام از بدن یا لباس را بخواهد می تواند آب بکشد. (1) (اراکی :) در صورتی که نجاست هر دو مساوی باشد، مثلًا هر دو بول یا خون باشد، مُخیّر است بین این که لباس را آب بکشد یا بدن را گر چه احتیاط مستحب ّ است که بدن را تطهیر کند و اگر نجاست یکی شدیدتر باشد مثلًا نجاستش بول باشد، که باید دو مرتبه آن را آب کشید، باید آن را آب بکشد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید بدنش را آب بکشد و پس از صرف آب اگر لباسش به غیر منی نجس شده یا به جهتی ؛ مثل سرما، نتواند آن را بیرون آورد در لباس نجس نماز بخواند، و اگر به منی نجس شده و می تواند آن را بیرون آورد، به دستوری که برای برهنگان در مسأله [797] گفته شد عمل کند، و اگر دو جای لباس یا دو جای بدن نجس شده باشد بنا بر احتیاط واجب باید نجاست شدیدتر را تطهیر کند؛ مثلًا اگر نجاست یکی بول است که اگر بخواهد با آب قلیل آب بکشد باید دو مرتبه آب روی آن بریزد و دیگری خون است که یک مرتبه آب ریختن روی آن کافی است ، بنا بر احتیاط واجب باید آن را که به بول نجس شده آب بکشد، و اگر نتواند نجاست لباس یا بدن را به طور کامل از بین ببرد ولی بتواند آن را کم کند، به احتیاط واجب باید آن را کم نماید.

ص: 450

(گلپایگانی :) می تواند لباسش را بیرون آورد و بدن را آب بکشد و نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد، به جا آورد و می تواند که با همان لباس نماز بخواند. و اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نتواند لباس را بیرون آورد، هر کدام از بدن یا لباس را که بخواهد می تواند آب بکشد ولی اگر مثلًا نجاست یکی بول است که اگر بخواهد با آب قلیل آب بکشد، باید دو مرتبه آب روی آن بریزد و دیگری خون است که یک مرتبه ریختن آب روی آن کافی است باید آن را که به بول نجس شده ، آب بکشد.

(صافی :) بهتر این است که بدن را آب بکشد و با همان لباس نماز بخواند و احتیاطاً هم به دستوری که برای برهنگان است نماز را اعاده نماید ولی اگر مثلًا .. [بقیه مثل آیت اللّه گلپایگانی ] (خوئی ، تبریزی :) أولی این است که بدن را آب کشیده و با لباس نجس نماز بخواند، و جایز است که لباس را آب کشیده و با بدن نجس نماز بخواند ولی در صورتی که نجاست یکی از آنها بیشتر باشد لازم است آن را آب بکشد (تبریزی : ولی چنانچه دیگری را آب بکشد نمازش صحیح است ).

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که بدن را آب بکشد و نماز را با همان لباس نجس بخواند ولی اگر نجاست لباس شدیدتر باشد، (مثلًا نجاستش از بول باشد که باید آن را با آب قلیل دو مرتبه شست و نجاست بدن مثلًا از خون باشد که یک مرتبه شستن کافی است ) احتیاط واجب آن است که لباس را بشوید و با نجاست بدن نماز را بخواند.

(بهجت :) احتیاط در این است که بدن را آب بکشد و با لباس نجس نماز بخواند، ولی در صورتی که نجاست یکی از آنها بیشتر باشد، لازم است بنا بر احتیاط آن را آب بکشد بلکه بعید نیست وظیفه اش همین باشد.

(سیستانی :) احتیاط لازم این است که بدن را آب کشیده و با لباس نجس نماز بخواند ولی در صورتی که نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد، مُخیّر است که هر کدام را می خواهد آب بکشد. (2) (فاضل :) نجاست بدن شدیدتر یا بیشتر باشد؛ مثلًا نجاست بدن بول باشد که باید دو مرتبه آن را با آب قلیل آب بکشد ..

[مسأله 813 کسی که غیر از لباس نجس لباس دیگری ندارد]

مسأله 813 کسی که غیر از لباس نجس ، لباس دیگری ندارد (1) (و وقت تنگ است یا احتمال نمی دهد که لباس پاک پیدا کند (2)) اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نمی تواند لباس را بیرون بیاورد باید در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحیح است ولی چنانچه بتواند لباس را بیرون بیاورد، باید نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد. (3) این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (گلپایگانی :) مختار است با همان لباس نماز بخواند یا نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد. ولی اگر به واسطه سرما و مانند آن نمی تواند لباسش را بیرون آورد باید با لباس نجس نماز بخواند و نماز او صحیح است . [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی :) باید با لباس نجس نماز بخواند و نمازش صحیح است . [پایان مسأله ] (تبریزی :) و با لباس نجس نماز بخواند، نماز او صحیح است . [پایان مسأله ] (مکارم :) وا حتمال نمی دهد تا آخر وقت لباس پاک پیدا کند باید با همان لباس نماز بخواند. [پایان مسأله ]

ص: 451

(بهجت :) و در اثر تنگی وقت یا به علّت دیگری نمی تواند آن را تطهیر کند باید با آن نماز بخواند و نمازش صحیح است . [پایان مسأله ] (صافی :) با همان لباس نماز بخواند و بنا بر احتیاط مستحب هم نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد. [پایان مسأله ] (2) (فاضل ، نوری :) باید نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد (فاضل : ولی همین شخص اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نمی تواند لباس را بیرون آورد در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحیح است ).

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (3) (اراکی :) مخیّر است که نماز را یا به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد یا با همان لباس بخواند گر چه بهتر است به وظیفه برهنگان عمل کند.

[مسأله 814 کسی که دو لباس دارد اگر بداند یکی از آنها نجس است ]

مسأله 814 کسی که دو لباس دارد، اگر بداند یکی از آنها نجس است (1) و نتواند آنها را آب بکشد و نداند کدام یک آنهاست (2)، چنانچه وقت دارد باید با هر دو لباس نماز بخواند. مثلًا اگر می خواهد نماز ظهر و عصر بخواند باید با هر کدام یک نماز ظهر و یک نماز عصر بخواند ولی اگر وقت تنگ است باید (3) نماز را به دستوری که برای برهنگان گفته شد به جا آورد و به احتیاط واجب آن نماز را با لباس پاک قضا نماید (4). (1) (مکارم :) امّا نمی داند کدامیک از آنها می باشد، با هیچ کدام نمی تواند نماز بخواند و باید هر دو را آب بکشد و اگر توانایی بر این کار نداشته باشد، باید دو نماز جداگانه با آن دو لباس بخواند. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) کسی که دو لباس دارد، اگر بداند یکی از آنها نجس است و نداند کدامیک آنهاست .. (3) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .. (4) (اراکی :) اگر وقت تنگ است باید نماز را در یکی از آن دو لباس به جا آورد و به احتیاط واجب آن نماز را با لباس دیگر قضاء نماید. و اگر نمی تواند قضای نماز را با لباس دیگر به جا آورد، باید به دستور برهنگان عمل نماید.

(خوئی ، تبریزی ، بهجت ، صافی :) اگر وقت تنگ است با هر کدام نماز بخواند کافی است .

(گلپایگانی :) اگر وقت تنگ است باید با یکی از آن دو لباس نماز بخواند و در خارج وقت نیز آن نماز را با لباس پاک قضا نماید.

(زنجانی :) اگر وقت تنگ است چنانچه احتمال نجاست یکی بیشتر باشد یا نجاستش بیشتر یا شدیدتر باشد، مثلًا به جهت ملاقات با ادرار نجس شده که نیاز به دو بار شستن دارد؛ نه مثل خون که با یک بار شستن پاک می شود، باید در لباس دیگر نماز بخواند و اگر از همه جهات هر دو لباس مانند هم هستند، با هر کدام نماز بخواند کافی است .

(سیستانی :) اگر وقت تنگ است و هیچ کدام از نظر قوّت احتمال و اهمیت محتمل ، رجحان نداشته باشد، با هر کدام نماز بخواند کافی است .

ص: 452

شرط دوم
[مسأله 815 لباس نمازگزار باید مباح باشد]

مسأله 815 لباس نمازگزار باید (1) مباح باشد (2) و کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است (3)، اگر عمداً در لباس غصبی یا در لباسی که نخ یا دگمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند (4)، باید آن نماز را با لباس غیر غصبی اعاده نماید (5). (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (زنجانی :) به احتیاط مستحب باید .. (2) (سیستانی :) لباس نمازگزار که با آن عورتین خود را می پوشاند باید بنا بر احتیاط واجب مباح باشد .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یا این که از روی تقصیر حکم مسأله را نداند اگر عمداً در آن لباس نماز بخواند (سیستانی ، تبریزی : بنا بر احتیاط) باطل است ولی در چیزهایی که به تنهایی عورت را نمی پوشاند و هم چنین چیزهایی که فعلًا نمازگزار آنها را نپوشیده ، مانند دستمال بزرگ یا لنگی که در جیب گذاشته شود، اگر چه بشود عورت را با آنها پوشانید، و هم چنین چیزهایی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد، در تمام این صُوَر غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد، هر چند احتیاط در ترک است .

(بهجت :) اگر عمداً در لباس غصبی نماز بخواند بنا بر احتیاط باید آن نماز را دوباره با لباس غیر غصبی بخواند گر چه با تحقّق قصد قربت ، أظهر صحّت نماز است . و در صورت غصبی بودن چیزهایی که به تنهایی عورت را نمی پوشاند مثل عرقچین و هم چنین چیزهایی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگر دارد نیز همین حکم جاری است .

(نوری :) اگر عمداً در لباس غصبی نماز بخواند باطل است و هم چنین در لباسی که نخ یا تکمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب باید آن نماز را دوباره با لباس غیر غصبی بخواند. (4) (گلپایگانی ، صافی :) باطل است . (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است ..

(زنجانی :) در صورتی که لباس به حرکت نمازگزار حرکت کند نمازش بنا بر احتیاط مستحب باطل است . (5) (فاضل :) و همین طور است اگر کسی از روی تقصیر نداند که پوشیدن لباس غصبی حرام است .

(مکارم :) مسأله لباس نمازگزار بنا بر احتیاط واجب باید مباح باشد و اگر عمداً در لباس غصبی نماز بخواند حتّی اگر نخ یا دکمه آن غصبی باشد، نماز را اعاده کند ولی اگر نمی دانست غصبی است و با آن نماز خواند نمازش صحیح است ، هم چنین اگر قبلًا می دانسته غصبی است و بعد فراموش کرده مگر این که غاصب خود نمازگزار باشد به این معنی که چیزی را غصب کرده و بعد فراموش نموده و با آن نماز خوانده است در اینجا احتیاط واجب آن است که اعاده نماید.

[مسأله 816 کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ]
اشاره

مسأله 816 کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است ، ولی نمی داند نماز را باطل می کند (1)، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند (2) باید آن نماز را با لباس غیر غصبی بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 453

(1) (زنجانی :) مانند کسی است که می داند لباس غصبی نماز را باطل می کند.

(سیستانی :) ولی حکم نماز خواندن در آن را نمی داند .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) به تفصیلی که در مسأله قبلی گفته شد، نمازش (سیستانی : بنا بر احتیاط) باطل است . (گلپایگانی ، صافی :) نمازش باطل است .

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است و باید آن نماز را با لباس غیر غصبی اعاده کند. (بهجت :) حکمش همان است که در مسأله قبل گفته شد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 688 اگر لباسی را با رنگ غصبی رنگ نمایند و عین آن باقی باشد، یا با نخ غصبی دوخته باشند به طوری که آن نخ عرفاً تلف شده حساب نشود، نماز با آن حرام و بنا بر احتیاط باطل است .

(بهجت :) مسأله 690 اگر صاحب لباس غصبی در خصوص نماز در آن لباس اذن داد و یا به طریقی علم به رضایت او حاصل شد، نماز خواندن در آن لباس صحیح است .

(فاضل :) مسأله 823 اشیاء غصبی کوچک باشد یا بزرگ (مانند: تسبیح دستمال و ..) اگر همراه نمازگزار باشد موجب بطلان نماز نمی شود.

[مسأله 817 اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است ]

مسأله 817 اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است (1) و با آن نماز بخواند نمازش صحیح است (2)، ولی اگر خودش آن لباس را غصب کرده باشد (3) و بعداً فراموش کرده و با آن نماز خوانده به احتیاط واجب باید آن نماز را اعاده کند (4). (1) (خوئی :) در صورتی که خود غاصب نباشد ..

(بهجت :) اگر چه خودش آن لباس را غصب کرده باشد ..

(نوری :) اگر خودش آن لباس را غصب کرده باشد و با آن نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره آن نماز را بخواند. (2) (اراکی ، خوئی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (بهجت :) بنا بر أظهر. [پایان مسأله ] (زنجانی :) ولی اگر خودش غاصب باشد، به احتیاط مستحب نمازش باطل است . (3) (سیستانی :) و فراموش کند که غصب کرده است و با آن نماز بخواند، نمازش بنا بر احتیاط باطل است .

(فاضل :) [و] فراموش کند که غصب کرده است بنا بر احتیاط لازم نمازش باطل است و باید آن نماز را با لباس غیر غصبی اعاده کند. (4) (گلپایگانی ، صافی :) نمازش باطل است بنا بر احتیاط لازم .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 815.

[مسأله 818 اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است ]

مسأله 818 اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد چنانچه چیز دیگری عورت او را پوشانده است و می تواند فوراً یا بدون این که موالات یعنی پی در پی بودن نماز به هم بخورد، لباس غصبی را بیرون آورد، باید آن را بیرون آورد (1) و نمازش صحیح است (2) و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده یا نمی تواند

ص: 454

لباس غصبی را فوراً بیرون آورد، یا اگر بیرون آورد پی در پی بودن نماز به هم می خورد (3) در صورتی که به مقدار یک رکعت هم وقت داشته باشد باید نماز را بشکند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند و اگر به این مقدار وقت ندارد، باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) و نماز را ادامه دهد، و اگر چیز دیگری عورت او را از ناظر محترم نپوشانده یا نمی تواند لباس غصبی را بیرون آورد نماز را با همان لباس ادامه دهد و صحیح است . (2) (گلپایگانی ، صافی :) ولی در صورت نسیان اگر خودش لباس را غصب کرده باشد، گذشت که بنا بر احتیاط لازم نماز را اعاده کند ..

(فاضل :) اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد چنانچه چیز دیگری که عورت او را به پوشاند در تن دارد و می تواند فوراً بدون این که موالات یعنی پی در پی بودن نماز بهم بخورد، لباس غصبی را بیرون آورد، باید آن را بیرون آورد و نمازش صحیح است ادامه داده ، تمام کند ..

[عبارت «و نمازش صحیح است » در رساله آیت اللّه خوئی نیست ] (3) (تبریزی :) اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد چنانچه چیز دیگری عورت او را پوشانده است ، باید لباس غصبی را بیرون آورد و مواظب باشد که از قبله منحرف نشود و اگر چیز دیگری عورت او را نپوشانده ..

(مکارم :) مسأله چنانچه در اثناءِ نماز متوجّه شود که لباس او غصبی است ، اگر چیز دیگری که عورت او را به پوشاند در تن دارد، باید لباس غصبی را بیرون آورد، و نماز را ادامه دهد و اگر چیز دیگری در تن ندارد، نماز را بشکند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبی است و در بین نماز بفهمد چنانچه بدون از بین رفتن شرایط نماز؛ مانند ستر عورت ، می تواند لباس غصبی را بیرون بیاورد باید آن را بیرون آورد، و گر نه ، در صورتی که لا اقل به مقدار یک رکعت وقت داشته باشد، باید نماز را بشکند و با لباس غیر غصبی نماز بخواند، و اگر به این مقدار هم وقت ندارد باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور برهنگان ( که در مسأله [797] گذشت )، نماز را تمام نماید.

[مسأله 819 اگر کسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند]

مسأله 819 اگر کسی برای حفظ جانش با لباس غصبی نماز بخواند (1)، یا مثلًا برای این که دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) نمازش صحیح است ، امّا اگر برای این که دزد لباس غصبی را نبرد و خودش آن را غصب کرده باشد نمازش اشکال دارد.

(سیستانی :) در صورتی که نتواند تا آخر وقت با لباس دیگری نماز بخواند، یا اضطرار به پوشیدن آن ناشی از سوء اختیار خودش نباشد مثلًا غصب نکرده باشد نمازش صحیح است ، و هم چنین اگر برای این که دزد لباس غصبی را نبرد با آن نماز بخواند و نتواند تا آخر وقت در لباس دیگری

ص: 455

نماز بخواند، یا نگهداشتن آن به قصد رساندن به مالک در اولین فرصت باشد، نمازش صحیح است . (2) (زنجانی :) ولی غاصب در صورتی که اگر لباس را غصب نمی کرد، لازم نبود در آن لباس نماز بخواند، که در این صورت بنا بر احتیاط مستحب نمازش باطل است .

[مسأله 820 اگر با عین پولی که خمس یا زکات آن را نداده لباس بخرد]

مسأله 820 اگر با عین پولی که خمس یا زکات آن را نداده لباس بخرد (1)، نماز خواندن در آن لباس باطل است (2) و هم چنین است اگر به ذمه بخرد و در موقع معامله قصدش این باشد که از پولی که خمس یا زکاتش را نداده بدهد. (1) (اراکی :) نماز خواندن در آن حکم لباس غصبی را دارد.

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه در حال نماز به غصب بودن آن ملتفت باشد ..

(فاضل :) حکم لباس غصبی را دارد و نماز خواندن در آن لباس باطل است و چنانچه لباس را به نسیه بخرد یا قرض کند و قصد داشته باشد که قیمت یا عوض آن را از پولی که خمس یا زکات آن را نداده یا از مال حرام بپردازد نماز با آن لباس باطل است .

(مکارم :) نماز در آن لباس اشکال دارد، هم چنین اگر لباسی را نسیه بخرد امّا در موقع معامله قصدش این باشد که از پولی که خمس یا زکات آن را نداده بدهی خود را بدهد یا اصلًا بدهی خود را ندهد نمازش اشکال دارد.

(بهجت :) تا زمانی که از پول دیگری خمس یا زکات آن را نداده است نماز خواندن در آن لباس ، حرام و بنا بر احتیاط باطل است . (2) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و در صورت عدم التفات ، نماز صحیح است و اگر جاهل مقصّر به حکم مسأله است بنا بر احتیاط لازم باید نماز را اعاده کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر با عین پولی که خمس (تبریزی : یا زکات ) آن را نداده لباس بخرد حکم نماز خواندن در آن لباس حکم نماز خواندن در لباس غصبی است .

(سیستانی :) مسأله اگر لباس را با پول خمس نداده خرید ولی معامله به نحو کلی فی الذمه بود همان گونه که غالب معاملات است ، لباس برای او حلال است و بدهکار خمس پولی است که پرداخته ولی اگر با عین پولی که خمس آن را نداده لباس بخرد، حکم نماز خواندن در آن لباس بدون اجازه حاکم شرع حکم نماز خواندن در لباس غصبی است .

(زنجانی :) مسأله اگر با عین پولی که خمس آن را نداده لباس بخرد، اگر حاکم شرع معامله انجام شده را اجازه ندهد، معامله باطل است و لباس در ملک فروشنده باقی می ماند، پس چنانچه بدون احراز رضایت فروشنده در آن نماز بخواند، نمازش به احتیاط مستحب باطل است .

شرط سوم
[مسأله 821 لباس نمازگزار نباید از اجزاء حیوان مرده ای که خون جهنده دارد باشد]

مسأله 821 لباس نمازگزار باید از اجزاء حیوان مرده ای که خون جهنده دارد، یعنی حیوانی که اگر رگش را ببرند خون از آن جستن می کند، نباشد. بلکه اگر از حیوان

ص: 456

مرده ای که مانند ماهی (1)، خون جهنده ندارد لباس تهیه کند، احتیاط واجب (2) آن است که با آن نماز نخواند (3). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، فاضل ، نوری :) و مار .. (2) (فاضل :) احتیاط مستحب ّ .. (3) (بهجت :) اگر از اجزای حیوان حلال گوشت مُرده ای که مانند ماهی ، خون جهنده ندارد لباس تهیّه کند، نماز در آن مانعی ندارد.

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که از اجزاء حیوانهای مرده دیگر که خون جهنده ندارند (مانند ماهی و مار) نیز اجتناب کند.

(سیستانی :) مسأله شرط سوم : لباس نمازگزار که به تنهایی می توان با آن عورت را پوشانید باید از اجزاءِ مُردار حیوانی که خون جهنده دارد یعنی حیوانی که اگر رگش را ببرند خون از آن جستن می کند نباشد و این شرط بنا بر احتیاط واجب در لباسی که به تنهایی نمی توان با آن عورت را پوشانید نیز ثابت است . و احتیاط مستحب آن است که با لباسی که از مردار حیوانی که خون جهنده ندارد مانند مار تهیه شده ، نماز نخواند.

[مسأله 822 باید چیزی از مردار همراه نمازگزار نباشد]

مسأله 822 باید چیزی از مردار مانند گوشت و پوست آن که روح داشته ، بنا بر احتیاط واجب همراه نمازگزار نباشد، گر چه لباس او هم نباشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (خوئی :) مسأله هر گاه چیزی از مُردار، مانند گوشت و پوست آن که روح داشته همراه نمازگزار باشد بعید نیست نمازش صحیح نباشد.

(اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) اگر چه لباس او نباشد نمازش (صافی : بنا بر احتیاط) باطل است .

(زنجانی :) اگر چه لباس او نباشد، در صورتی که به بدن یا لباسش چسبیده باشد نماز او باطل است .

(سیستانی :) نمازش صحیح است .

(مکارم :) مسأله نمازگزار باید از اجزاءِ مُردار، چیزی همراه نداشته باشد هر چند به صورت لباس هم نباشد.

(تبریزی :) مسأله هر گاه چیزی از مردار، مانند گوشت و پوست آن که روح داشته لباس نمازگزار نبوده و همراه او باشد، بعید نیست نمازش صحیح نباشد.

[مسأله 823 اگر چیزی از مردار حلال گوشت که روح ندارد همراه نمازگزار باشد]
اشاره

مسأله 823 اگر چیزی از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم که روح ندارد همراه نمازگزار باشد، یا با لباسی که از آنها تهیه کرده اند، نماز بخواند نمازش صحیح است .

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 752 با لباسهای چرمی که از بازار مسلمانان تهیّه می شود، می توان نماز خواند هر چند شک ّ داشته باشد که از حیوانی است که ذبح شرعی شده یا نه ، امّا اگر یقین داشته باشد که

ص: 457

چرم را از ممالک غیر اسلامی آورده اند و فروشنده یک انسان لا ابالی است که در باره آن تحقیق نکرده نماز با آن جایز نیست . و اگر نداند چرم از بلاد اسلامی است یا غیر بلاد اسلامی ، اشکالی ندارد.

(فاضل :) مسأله 830 اگر غیر از لباس غصبی و لباسی که از مردار تهیه شده لباس دیگری ندارد و ناچار نیست لباس به پوشد باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند.

شرط چهارم
[مسأله 824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد]

مسأله 824 لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد و اگر مویی از آن هم همراه نمازگزار باشد (1)، نماز او باطل است . (1) (مکارم :) اشکال دارد.

(بهجت :) مسأله لباس نمازگزار باید از اجزای حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد نباشد و اگر مویی از آن هم همراه نمازگزار باشد، نماز او بنا بر أظهر و أحوط باطل است ، و اگر خون جهنده ندارد، احتیاط در اجتناب است بلکه اجتناب بی وجه نیست اگر چه بشود آن را تذکیه کرد یعنی به دستور شرع آن را ذبح کرد و یا تذکیه آن مشکوک باشد.

(زنجانی :) مسأله اگر مویی از حیوان حرام گوشت به بدن یا لباس نمازگزار چسبیده باشد، نماز او باطل است .

(سیستانی :) مسأله شرط چهارم : لباس نمازگزار غیر چیزهایی که به تنهایی عورت را نمی پوشاند مثل جوراب باید از اجزاءِ درندگان بلکه بنا بر احتیاط لازم از مطلق حیوان حرام گوشت نباشد و هم چنین باید که بدن و لباسش به بول و یا مدفوع یا عرق یا شیر یا موهای آن حیوان آلوده نباشد ولی اگر یک موی حیوان مثلًا بر لباس او باشد، ضرر ندارد و هم چنین است اگر چیزی از آنها را مثلًا در قوطی گذاشته و با خود حمل نماید.

[مسأله 825 اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت ]

مسأله 825 اگر آب دهان یا بینی یا رطوبت دیگری از حیوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن یا لباس نمازگزار باشد (1) چنانچه تر باشد نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است . (1) (بهجت :) باید در حال نماز از آن اجتناب کرد. [پایان مسأله ] (مکارم :) ما دام که عین آن برطرف نشده ، نماز با آن اشکال دارد، امّا اگر خشک شود و عین آن برطرف گردد نماز صحیح است .

[مسأله 826 اگر مو و آب دهان کسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد]

مسأله 826 اگر مو و عرق و آب دهان کسی بر بدن یا لباس نمازگزار باشد (1) اشکال ندارد (2). و هم چنین است اگر مروارید و موم و عسل همراه او باشد. (1) (بهجت :) و آنها پاک باشند نماز اشکال ندارد. [پایان مسأله ] (2) (سیستانی :) و هم چنین جایز است با مروارید و موم و عسل نماز بخواند.

[مسأله 827 اگر شک داشته باشد که لباسی از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت ]

مسأله 827 اگر شک داشته باشد که لباسی از حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت ، چه در داخله تهیّه شده باشد چه در خارجه (1)، نماز با آن خواندن مانعی ندارد (2). (1) (زنجانی :) چه در کشورهای اسلامی تهیه شده باشد چه در کشورهای غیر اسلامی .. (2) (گلپایگانی ، زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که با آن نماز نخواند.

ص: 458

(خوئی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) جایز است که با آن نماز بخواند.

(بهجت :) مسأله اگر شک داشته باشد که لباسی از مو یا پشم یا کرک حیوان حلال گوشت است یا حرام گوشت ، چه در کشورهای اسلامی تهیه شده باشد چه در کشورهای غیر اسلامی ، نماز خواندن با آن مانعی ندارد؛ و اگر جنس آن از پوست و چرم و مانند آن باشد حکم آن در احکام طهارت بحث مردار گفته شد.

(مکارم :) نماز با آن صحیح است ، خواه در داخل تهیه شده باشد یا در خارج .

[مسأله 828 اگر انسان احتمال دهد تکمه صدفی و مانند آن از حیوان است ]

مسأله 828 اگر انسان احتمال دهد تکمه صدفی و مانند آن از حیوان است نماز خواندن با آن مانعی ندارد و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد نماز خواندن با آن مانع ندارد. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله تکمه صدفی و مانند آن که معلوم نیست از حیوان حرام گوشت است نماز خواندن با آن مانعی ندارد.

(خوئی ، سیستانی :) مسأله معلوم نیست که صدف از اجزاءِ حیوان حرام گوشت باشد پس جایز است که انسان با آن نماز بخواند.

(تبریزی :) مسأله صدف از حیوانات حرام گوشت است ولی اگر انسان نداند که تکمه و مانند آن از آن حیوان است ، جایز است که با آن نماز بخواند.

(زنجانی :) مسأله نماز خواندن در صدف جایز است ولی خلاف احتیاط استحبابی است ؛ مگر بداند که از اجزاء حیوان حرام گوشت می باشد، که نماز خواندن در آن صحیح نیست .

(مکارم :) مسأله نماز خواندن با دکمه صدف که از حیوان حرام گوشت گرفته می شود، مشکل است .

[مسأله 829 نماز با پوست سنجاب و خز]

مسأله 829 با پوست سنجاب و خز نماز خواندن اشکال ندارد. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله پوشیدن خز خالص در نماز اشکال ندارد و احتیاط واجب آن است که با پوست سنجاب نماز نخوانند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله پوشیدن خز خالص (خوئی : و هم چنین سنجاب ) در نماز اشکال ندارد ولی احتیاط مستحب ّ آن است که با پوست سنجاب نماز نخوانند.

(فاضل :) مسأله با پوست خز نماز خواندن اشکال ندارد ولی بنا بر احتیاط واجب با پوست سنجاب نماز نخواند.

(زنجانی :) مسأله پوشیدن خزّ خالص ، و هم چنین چیزی از سنجاب در نماز اشکال ندارد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که با پوست سنجاب نماز نخواند.

(مکارم :) مسأله بنا بر احتیاط واجب باید از پوست خز و سنجاب در نماز اجتناب کرد.

(بهجت :) مسأله با پوست سنجاب و خز نماز خواندن بنا بر اظهر اشکال ندارد، بعد از این که بدانیم به دستور شرع تذکیه شده است ؛ ولی احتیاط اجتناب از سنجاب است .

ص: 459

(سیستانی :) مسأله پوشیدن پوست سنجاب در نماز اشکال ندارد، گر چه احتیاط مستحب آن است که با آن نماز نخوانند.

[مسأله 830 اگر با لباسی که نمی داند که از حیوان حرام گوشت است ]
اشاره

مسأله 830 اگر با لباسی که نمی داند که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند نمازش صحیح است (1)، ولی اگر فراموش کرده باشد، بنا بر احتیاط واجب باید آن نماز را دو باره بخواند. (1) (اراکی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (758) در همین صفحه .

(خوئی :) مسأله اگر با لباسی که نمی داند یا فراموش کرده که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند بنا بر احتیاط مستحب ّ آن نماز را دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) نماز او صحیح است .

(زنجانی :) مسأله اگر با التفات به مسأله شرعی با لباسی که غفلت دارد که از حیوان حرام گوشت است ، یا فکر می کند از حیوان حرام گوشت نیست نماز بخواند، بنا بر احتیاط مستحب آن نماز را دوباره بخواند؛ اما اگر از روی فراموشی در لباسی که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند، باید آن نماز را دوباره بخواند.

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 758 (فاضل :) مسأله 838 نماز خواندن با چرمهای مصنوعی که به وسیله موادّ پلاستیکی و مانند آن می سازند، اشکال ندارد بنا بر این هر گاه انسان شک ّ کند که چیزی چرم مصنوعی است یا چرم واقعی یا از حیوان حرام گوشت ، یا حیوان مُرده (فاضل : یا حلال گوشت و مذکّی )، نماز با آن اشکال ندارد.

(فاضل :) مسأله 839 اگر غیر از لباسی که از حیوان حرام گوشت تهیه شده لباس دیگری ندارد چنانچه ناچار باشد لباس به پوشد، می تواند با همان لباس نماز بخواند، و اگر ناچار نباشد باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز را به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب یک نماز دیگر هم با همان لباس بخواند.

شرط پنجم
[مسأله 831 پوشیدن لباس طلا باف برای مرد]

مسأله 831 پوشیدن لباس طلا باف برای مرد (1) حرام و نماز با آن باطل است (2) ولی برای زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد. (3) (1) (گلپایگانی ، صافی :) در هر حال .. (2) (بهجت :) باطل شدن نماز با آن به طور مطلق در همه موارد محل ّ تأمّل است و احتیاط در باطل بودن نماز است بلکه بی وجه نیست .. (3) (مکارم :) برای زنان در صورتی که اسراف نباشد اشکالی ندارد.

[مسأله 832 زینت کردن به طلا]

مسأله 832 زینت کردن به طلا (1) مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچی طلا به دست (2) برای مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است (3) (و احتیاط واجب آن است که از استعمال عینک طلا هم خودداری کند (4)) ولی زینت کردن به طلا، برای زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.

ص: 460

(1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) پوشیدن طلا .. (2) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) و عینک طلا گذاشتن .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) ولی برای زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.

(بهجت :) برای مرد در نماز و غیر نماز حرام است ، و در باطل بودن نماز با آنها تأمّل است اگر چه مطابق احتیاط بلکه خالی از وجه نیست ؛ و همراه داشتن طلا و حمل آن بدون این که صدق پوشش بکند، و هم چنین دندانی که پوشش طلا دارد برای مرد در نماز مانعی ندارد؛ ولی زینت کردن به طلا برای زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد. (4) (فاضل :) باید از استعمال عینک طلا هم خودداری کند ..

[عبارت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ]

[مسأله 833 اگر مردی نداند یا فراموش کند که انگشتری یا لباسش از طلا است ]
اشاره

مسأله 833 اگر مردی نداند یا فراموش کند که انگشتری یا لباسش از طلا است (1) و با آن نماز بخواند نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) یا شک ّ داشته باشد ..

(فاضل :) مسأله اگر به جهت ندانستن یا فراموشی ، در طلا نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است .

(زنجانی :) مسأله اگر مردی نداند یا شک داشته باشد که انگشتری یا لباس او از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است ، و احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخواند؛ ولی اگر فراموش کند که انگشتری یا لباس او از طلا است ، باید آن نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا کند.

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 762 دندان طلا اگر در جلو باشد و جنبه زینت داشته باشد برای مردان چه در نماز و چه در غیر نماز اشکال دارد مگر این که ناچار باشد.

(فاضل :) مسأله 843 زینت کردن به طلا یا پوشیدن لباس طلا باف برای مرد حرام است ، چه آشکار باشد یا پنهان و نماز با آن باطل است بنا بر این اگر زیر پیراهن مرد طلا باف باشد یا زنجیر طلا در گردن آویخته باشد گر چه پیدا نباشد حرام و نماز را باطل می کند.

(فاضل :) مسأله 846 اگر انگشتر یا زنجیر طلا و مانند آن در جیب مرد باشد اشکال ندارد و نماز را باطل نمی کند.

شرط ششم
[مسأله 834 لباس مرد نمازگزار]

مسأله 834 لباس مرد نمازگزار (1) باید ابریشم خالص نباشد (2) و در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مرد حرام است (3) و در چیزی که نماز در آن تمام نمی شود مانند بند شلوار و عرقچین نیز به احتیاط واجب نباید از حریر خالص باشد. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) حتی عرقچین و بند شلوار بنا بر احتیاط ..

(زنجانی :) حتی عرقچین و بند شلوار ..

ص: 461

(سیستانی :) لباس مرد نمازگزار که به تنهایی می توان با آن عورت را پوشاند .. (2) (فاضل :) و هم چنین بنا بر احتیاط واجب چیزهایی مانند عرقچین و مانند آن که به تنهایی ساتر عورتین نیستند اگر ابریشم خالص باشند نماز با آن باطل است ..

(نوری :) و هم چنین بنا بر احتیاط واجب چیزهایی مانند عرقچین و بند شلوار که به تنهایی ساتر عورتین نیستند در غیر نماز هم پوشیدن آن برای مرد حرام است . (3) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) ولی چیزهایی مثل عرقچین و یا بند شلوار و جوراب و مانند آن که به تنهایی عورت را نمی پوشاند اگر ابریشم خالص باشد، بنا بر أظهر نماز با آنها صحیح است گر چه خلاف احتیاط است .

(مکارم :) مسأله پوشیدن لباس از ابریشم خالص برای مردان حرام است حتّی عرقچین و بند شلوار؛ و نماز با آن باطل است ، حتّی آستر لباس نیز نباید از ابریشم خالص باشد، امّا برای زنان همه اینها چه در حال نماز و چه در غیر نماز جایز است .

[مسأله 835 اگر آستر تمام لباس از ابریشم خالص باشد]

مسأله 835 اگر آستر تمام لباس یا آستر مقداری از آن (1) ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن برای مرد حرام و نماز در آن باطل است (2). (1) (گلپایگانی :) که زیادتر از چهار انگشت بسته است ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، صافی :) اگر تمام آستر لباس یا مقداری از آن (صافی : که زیادتر از چهار انگشت بسته است ) .. (2) (بهجت :) پوشیدن آن برای مرد خالی از اشکال نیست .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 834.

[مسأله 836 لباسی را که نمی داند از ابریشم خالص است ]

مسأله 836 لباسی را که نمی داند از ابریشم خالص است یا چیز دیگر، پوشیدن آن اشکال ندارد و نماز با آن صحیح است . (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی :) اگر در غیر نماز به پوشد اشکال ندارد ولی احتیاط مستحب ّ آن است که با آن نماز نخواند.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی ، سیستانی :) پوشیدن آن جایز است و نماز در آن نیز اشکال ندارد.

[مسأله 837 دستمال ابریشمی ]

مسأله 837 دستمال ابریشمی و مانند آن اگر در جیب مرد باشد اشکال ندارد و نماز را باطل نمی کند.

[مسأله 838 پوشیدن لباس ابریشمی برای زن ]
اشاره

مسأله 838 پوشیدن لباس ابریشمی برای زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (834).

(بهجت :) مسأله پوشیدن لباس ابریشمی برای زن و خنثای مشکل بنا بر اظهر در نماز و غیر نماز اشکال ندارد؛ ولی صحت نماز پسر غیر مکلف با لباس ابریشمی در حال اختیار بنا بر شرعیت نماز او، محل تأمّل است .

ص: 462

(زنجانی :) مسأله پوشیدن لباس ابریشمی خالص برای زن در غیر نماز اشکال ندارد ولی احتیاط واجب آن است که در حال نماز نپوشند.

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 766 هر گاه لباس مخلوط از ابریشم و غیر آن باشد، اشکالی برای هیچ کس ندارد امّا اگر غیر ابریشم به قدری کم باشد که به حساب نیاید برای مرد جایز نیست .

(فاضل :) مسأله 851 هر گاه لباس مرد نمازگزار مخلوط از ابریشم و غیر آن باشد، نماز خواندن در آن صحیح است مشروط بر آن که غیر ابریشم از جنسی باشد که نماز در آن صحیح باشد امّا اگر غیر ابریشم به قدری کم باشد که به حساب نیاید، نماز خواندن با آن لباس برای مرد جایز نیست .

[مسأله 839 پوشیدن لباس غصبی و ابریشمی خالص ]

مسأله 839 پوشیدن لباس غصبی و ابریشمی خالص و طلا باف (1) (و لباسی که از مردار تهیه شده (2)) در حال ناچاری مانعی ندارد (3). و نیز کسی که ناچار است لباس به پوشد و لباس دیگری غیر از اینها ندارد (و تا آخر وقت هم ناچاری او از بین نمی رود (4)) می تواند با این لباسها نماز بخواند. (1) (زنجانی :) در حال ناچاری جایز است و نیز کسی که لباس دیگری غیر از اینها ندارد و ناچار است نماز بخواند، نماز وی اشکالی ندارد.

(سیستانی :) پوشیدن لباس ابریشمی خالص و طلا باف .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (مکارم :) و می تواند با آن نماز بخواند. [پایان مسأله ] (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی و تبریزی نیست ]

[مسأله 840 اگر غیر از لباس غصبی ]

مسأله 840 اگر غیر از لباس غصبی و لباسی که از مردار (1) تهیه شده (2) لباس دیگری ندارد و ناچار نیست لباس به پوشد، باید به دستوری که (3) برای برهنگان گفته شد نماز بخواند. (1) (اراکی :) مردار خون جهنده دار .. (2) (سیستانی :) اگر غیر از لباس غصبی یا ابریشمی خالص یا طلا باف .. (3) (زنجانی :) در مسأله [ (797)] ..

(مکارم :) مسأله اگر غیر از لباس نجس و ابریشمی و طلا بافت یا لباسی که از مُردار یا حیوان حرام گوشت تهیّه شده لباس دیگری ندارد باید با همان ، نماز بخواند ولی اگر لباس او منحصر به غصبی است و می تواند برهنه نماز بخواند باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد عمل کند.

[مسأله 841 اگر غیر از لباسی که (1) از حیوان حرام گوشت (2) تهیه شده ]

مسأله 841 اگر غیر از لباسی که از حیوان حرام گوشت تهیه شده لباس دیگری ندارد، چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد، می تواند با همان لباس نماز بخواند (3). و اگر ناچار نباشد، باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز را به جا آورد (4) و بنا بر احتیاط واجب یک نماز دیگر هم با همان لباس بخواند. (1) (اراکی :) اگر غیر از لباسی که از مُردار حیوانی که خون جهنده ندارد، یا ..

ص: 463

(2) (سیستانی :) از حیوان درنده .. (3) (سیستانی :) اگر تا آخر وقت اضطرار باقی باشد؛ .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، بهجت ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) و اگر غیر از لباسی که از حیوان حرام گوشت غیر درنده تهیّه شده لباس دیگری ندارد چنانچه ناچار به پوشیدن آن لباس نباشد احتیاط لازم آن است که دو بار نماز بخواند: یک بار با آن لباس و بار دیگر هم به دستوری که برای برهنگان گفته شد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 840.

[مسأله 842 اگر مرد غیر از لباس ابریشمی خالص ]

مسأله 842 اگر مرد غیر از لباس ابریشمی خالص یا طلا باف ، لباس دیگری نداشته باشد، چنانچه در پوشیدن لباس ناچار نباشد، باید به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند. (سیستانی ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 840.

[مسأله 843 اگر چیزی ندارد که در نماز عورت خود را با آن بپوشاند]

مسأله 843 اگر چیزی ندارد که در نماز عورت خود را با آن به پوشاند، واجب است اگر چه به کرایه یا خریداری باشد، تهیه نماید (1). ولی اگر تهیه آن به قدری پول لازم دارد که نسبت به دارایی او زیاد است ، یا طوری است که اگر پول را به مصرف لباس برساند، به حال او ضرر دارد، باید (2) به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) ولی اگر تهیه آن مشقتی دارد که نوعاً غیر قابل تحمل است ، یا هتک حیثیّت وی را به همراه دارد، لازم نیست ، بلکه می تواند به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند. (2) (سیستانی :) می تواند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) مختار است به دستوری که برای برهنگان گفته شد نماز بخواند یا تحمّل ضرر کند و با لباس نماز بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه لباسی که نماز در آن جایز است در اختیار ندارد اگر می تواند، باید بخرد یا کرایه کند و اگر دیگری به او ببخشد یا عاریه بدهد چنانچه منّت و ناراحتی زیادی نداشته باشد باید قبول کند.

[مسأله 844 کسی که لباس ندارد]

مسأله 844 کسی که لباس ندارد اگر دیگری لباس به او ببخشد یا عاریه دهد، چنانچه قبول کردن آن برای او مشقّت نداشته باشد (1)، باید قبول کند بلکه اگر عاریه کردن یا طلب بخشش برای او سخت نیست (2) باید از کسی که لباس دارد، طلب بخشش یا عاریه نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) مشقت غیر قابل تحمل نداشته باشد و هتک حیثیت او نباشد ..

(فاضل :) مشقتی که معمولًا تحمل نمی شود نداشته باشد .. (2) (زنجانی :) سختی ِ غیر قابل تحمل نداشته باشد و هتک حیثیت او نباشد ..

(فاضل :) سختی که معمولًا تحمل نمی شود ندارد .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (843).

[مسأله 845 لباس شهرت ]

مسأله 845 بنا بر احتیاط واجب باید انسان از پوشیدن لباس شهرت که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می خواهد آن را به پوشد معمول نیست (1)، خودداری کند ولی اگر با آن لباس نماز بخواند اشکال ندارد (2). (1) (نوری :) و موجب هتک و موهون بودن است ..

ص: 464

(2) (فاضل :) مقصود از لباس شهرت لباسی است که عرفاً زننده باشد و از این جهت انگشت نما باشد و مناسب زی و شأن شخص از حیث جنس یا رنگ یا نوع دوخت نباشد.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 846.

(اراکی :) مسأله پوشیدن لباس شهرت که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می خواهد آن را به پوشد، معمول نیست ، حرام است ولی اگر با آن لباس نماز بخواند، اشکال ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله پوشیدن لباسی که پارچه یا رنگ یا دوخت آن برای کسی که می خواهد آن را به پوشد معمول نیست و موجب توهین یا شهرت او می شود، حرام است ولی اگر با آن لباس نماز بخواند اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) مثل آن که اهل علم لباس نظامی به پوشد در صورتی که موجب هتک حرمت باشد حرام است و اگر با آن لباس نماز بخواند و ساترش فقط آن باشد بعید نیست نمازش باطل شود.

(سیستانی :) در صورتی که موجب هتک حرمت و خواری او باشد حرام است ولی اگر با آن لباس نماز بخواند هر چند ساترش فقط آن باشد نمازش صحیح است .

(زنجانی :) مثل آن که اهل علم در شرایط عادی لباس نظامی به پوشند، در صورتی که موجب هتک حرمت باشد حرام است و در صورتی که موجب هتک حرمت نباشد کراهت شدید دارد و احتیاط استحبابی در ترک آن است .

(مکارم :) مسأله بنا بر احتیاط واجب باید از پوشیدن لباس شهرت خودداری کند. منظور از لباس شهرت لباسی است که جنبه ریا کاری دارد و می خواهد به وسیله آن مثلًا به زهد و ترک دنیا مشهور شود خواه از جهت پارچه یا رنگ آن باشد یا دوخت آن ؛ امّا اگر واقعاً قصدش ساده پوشیدن است و جنبه ریا کاری ندارد نه تنها جایز است بلکه عملی است شایسته و اگر کسی با لباس شهرت نماز بخواند نماز او باطل نیست .

[مسأله 84 مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد]

مسأله 846 احتیاط واجب (1) آن است که مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد (2) ولی اگر با آن لباس نماز بخواند اشکال ندارد. (1) (مکارم :) احتیاط .. (2) (نوری :) جز در مواردی که داعی عقلایی و مصلحت مهم تری در بین باشد نپوشد ..

(فاضل :) یعنی مردان به نحوی لباس نپوشند که بگویند لباس زنانه پوشیده اند و برعکس ، بنا بر این پوشیدن دمپایی زنانه به تنهایی برای مردان اشکالی ندارد و بر عکس ..

(خوئی :) مسأله اگر مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه بپوشد در صورتی که زی ِّ خود قرار دهد بنا بر احتیاط حرام است و نماز خواندن با آن حکم مسأله سابقه را دارد.

(تبریزی :) و نماز بخواند نماز صحیح است .

ص: 465

(بهجت :) مسأله پوشیدن لباس مخصوص زنان برای مرد و هم چنین پوشیدن لباس مخصوص مردان برای زن ، حرام است ، اگر چه حرام بودن تا موقعی که داخل در لباس شهرت نباشد، مورد تأمّل است ؛ و نیز تزیین هر یک از مرد و زن به زینت دیگری ، حرام است . و لباس شهرت عبارت از لباسی است که از جهت جنس یا رنگ یا نحوه برش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زی ِّ پوشنده لباس باشد.

(زنجانی :) مسأله اگر مرد لباس زنانه ، و زن لباس مردانه را لباس عادی خود قرار دهد، بنا بر احتیاط واجب حرام است ولی نماز خواندن در آن صحیح است و احتیاط مستحب آن است که اصلًا مرد لباس زنانه ، و زن لباس مردانه نپوشد خصوصاً در هنگام نماز خواندن .

(سیستانی :) مسأله پوشیدن لباس زنانه بر مردان و پوشیدن لباس مردانه بر زنان حرام نیست و نماز خواندن با آن باطل نیست ولی بنا بر احتیاط واجب جایز نیست مرد خود را به هیئت و زی ّ زن درآورد و هم چنین به عکس .

[مسأله 847 کسی که باید خوابیده نماز بخواند]
اشاره

مسأله 847 کسی که باید خوابیده نماز بخواند، اگر برهنه باشد (1) و لحاف یا تشک او (2) نجس یا ابریشم خالص یا از اجزاء حیوان حرام گوشت باشد، احتیاط واجب آن است که در نماز خود را با آنها نپوشاند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید لحاف یا تشک او نجس یا ابریشم خالص و مانند آن که در بالا گفته شد، نباشد مگر در حالت اضطرار. (2) (صافی :) لحاف او ..

(سیستانی :) مسأله کسی که باید خوابیده نماز بخواند، لازم نیست ملافه یا لحافی که بر خود می کشد دارای شرایط لباس نمازگزار باشد مگر طوری باشد که بر آن پوشیدن صدق کند مثل آن که آن را بر خود به پیچد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که باید خوابیده نماز بخواند، اگر لحافش از اجزاءِ حیوان حرام گوشت باشد، نماز در آن جایز نیست هر چند برهنه نباشد و اگر نجس یا ابریشم باشد در صورتی که پوشیدن بر آن صدق کند نماز در آن نیز جایز نیست . ولی مجرّد روی خود کشیدن آن عیبی ندارد و ضرر به نماز نمی رساند و امّا تشک به هر حال عیب ندارد مگر این که مقداری از آن را به خود به پیچد که در عرف پوشیدن گفته شود که در این صورت حکم آن حکم لحاف است .

(زنجانی :) صحیح نیست ..

(زنجانی :) نماز در آن نیز باطل است ..

مسائل اختصاصی

(مکارم :) مسأله 771 پوشیدن لباسی که مایه هتک و بی آبرویی انسان یا منشاءِ فساد می شود اشکال دارد.

(فاضل :) مسأله 858 کسی که ساتر ندارد و احتمال می دهد تا آخر وقت پیدا شود بنا بر احتیاط واجب باید نماز را از اوّل وقت تأخیر بیندازد و با ساتر نماز بخواند.

ص: 466

مواردی که لازم نیست بدن و لباس نماز گزار پاک باشد
[مسأله 848 اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد]

مسأله 848 در سه صورت (1) که تفصیل آنها بعداً گفته می شود، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است : اول : آن که به واسطه زخم یا جراحت یا دُمَلی که در بدن او است لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد. دوم : آن که بدن یا لباس او به مقدار کمتر از درهم که تقریباً به اندازه یک اشرفی می شود (2) به خون آلوده باشد. (3) سوم : آن که ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند (4) (و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است (5)): اول : (6) آن که لباسهای کوچک او مانند جوراب و عرقچین (7) نجس باشد. (8) دوم : آن که لباس زنی که پرستار بچه است (9) نجس شده باشد و احکام این پنج صورت مفصلًا در مسائل بعد گفته می شود. (1) (بهجت :) در چهار صورت .. (2) (خوئی ، تبریزی ، بهجت :) به اندازه بند سر انگشت سبّابه شهادت می شود ..

(فاضل :) به اندازه سطح یک دو ریالی می شود .. (3) (فاضل :) بجز خونهائی که در مسأله [849] می آید ..

(سیستانی :) دوّم : آن که بدن یا لباس او به مقدار کمتر از درهم به خون آلوده باشد و بنا بر احتیاط واجب درهم باید به اندازه بند سر انگشت ابهام حساب شود ..

(زنجانی :) دوّم : آن که بدن یا لباس او به مقدار کمتر از درهم به خون آلوده باشد چون قطر در هم متعارف در زمانهای سابق حد اقل (23) میلیمتر بوده ، لازم است از این مقدار کمتر باشد .. (4) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) و نیز در یک صورت اگر لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است و آن صورت آن است که لباسهای کوچک او مانند جوراب و عرقچین نجس باشد و احکام این چهار صورت (تبریزی : سه صورت ) مفصلًا در مسائل بعد گفته می شود. [پایان مسأله ] (5) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (6) (بهجت :) چهارم : .. (7) (فاضل :) جوراب و دستکش .. (8) (بهجت :) [و] احکام این چهار صورت بطور تفصیل در مسائل بعد گفته می شود. [پایان مسأله ] (9) (زنجانی :) لباس زنی که پرستار پسر بچه یا دختر بچه است ..

(مکارم :) مسأله در شش صورت اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است : 1 در جایی که به واسطه زخم یا جراحت یا دمل لباس یا بدن به خون آلوده شده باشد. 2 در جایی که خون موجود در لباس کمتر از درهم باشد (درهم تقریباً به اندازه یک بند انگشت اشاره است ). 3 هر گاه لباسهای کوچک مانند جوراب و عرقچین او نجس باشد. 4 محمول متنجّس .

ص: 467

5 لباس زنی که پرستار بچّه است . 6 در جایی که ناچار است با بدن یا لباس نجس نماز بخواند. (شرح اینها در مسائل آینده خواهد آمد).

[مسأله 849 اگر در بدن یا لباس نمازگزار خون زخم یا جراحت یا دُمَل باشد]

مسأله 849 اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم یا جراحت یا دُمَل باشد (چنانچه طوری است که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای بیشتر مردم یا برای خصوص او سخت است (1))، تا وقتی که زخم یا جراحت یا دُمَل خوب نشده است ، می تواند با آن خون نماز بخواند (2) و هم چنین است اگر چرکی که با خون بیرون آمده یا دوایی که روی زخم گذاشته اند و نجس شده ، در بدن یا لباس او باشد. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، تبریزی ، صافی :) برای بیشتر مردم سخت است ..

(مکارم :) هر گاه در بدن یا لباس نمازگزار خون زخم یا جراحت یا دُمَل باشد اگر به گونه ای است که آب کشیدن بدن یا لباس کار مشکلی است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : سیستانی و زنجانی نیست ] (2) (بهجت :) و اگر طوری است که برای مردم آب کشیدن آن سخت نیست ولی برای شخص او سخت و مشکل است ، صحّت نماز با این لباس یا بدن ، خالی از وجه نیست ..

[مسأله 850 اگر خون بریدگی و زخم که به زودی خوب می شود]

مسأله 850 اگر خون بریدگی و زخم که به زودی خوب می شود و شستن آن آسان است (1)، در بدن یا لباس نمازگزار باشد (2)، نماز او باطل است . این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و از درهم زیادتر است .. (فاضل :) و به اندازه درهم یا بیشتر باشد .. (2) (مکارم :) باید آن را آب کشد.

(تبریزی ، سیستانی :) و خون به مقدار درهم یا بیشتر باشد نماز او باطل است .

[مسأله 851 اگر جایی از بدن یا لباس که با زخم فاصله دارد]
اشاره

مسأله 851 اگر جایی از بدن یا لباس که با زخم فاصله دارد (1) به رطوبت زخم نجس شود، جایز نیست با آن نماز بخواند (2). ولی اگر مقداری از بدن یا لباس که معمولًا به رطوبت زخم آلوده می شود (3) به رطوبت آن نجس شود نماز خواندن با آن مانعی ندارد. (1) (مکارم :) اگر با آن نجس شود باید آن را آب بکشد مگر جاهایی که معمولًا خون از زخم به آنجا سرایت می کند. (2) (بهجت :) ولی مقداری از بدن یا لباس که معمولًا به رطوبت زخم آلوده می شود، نماز خواندن با آن مانعی ندارد. (3) (سیستانی :) که اطراف زخم است ..

مساله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 777 هر گاه به آسانی می تواند زخم را پانسمان کند و از سرایت خون به سایر بدن یا لباس جلوگیری کند باید این کار را انجام دهد.

[مسأله 852 اگر از زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینهاست ]

مسأله 852 اگر از زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینهاست خونی به بدن یا لباس برسد (1)، احتیاط واجب آن است که با آن نماز نخواند (2)، ولی با خون بواسیر می شود نماز خواند اگر چه دانه هایش در داخل باشد.

ص: 468

(1) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی که زیادتر از متعارف تجاوز به اطراف نکرده باشد نماز با آن صحیح است اگر چه احتیاط آن است که با آن نماز نخواند و هم چنین است خون بواسیر در صورتی که دانه هایش بیرون نباشد و امّا با خون بواسیری که دانه های آن بیرون است می شود نماز خواند و لازم نیست مراعات این احتیاط. (2) (مکارم :) [و] خون بواسیر نیز اگر از داخل بدن باشد همین حکم را دارد.

(زنجانی :) (البته خون دماغ ، خون زخم به حساب نمی آید و نماز خواندن در آن بی اشکال جایز نیست ) و در خون بواسیر نیز در صورتی که دانه هایش بیرون نباشد به احتیاط واجب نماز نخوانند؛ ولی با خون بواسیری که دانه های آن بیرون است می تواند نماز بخواند.

(اراکی :) مسأله اگر از زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینهاست خونی بیرون آید و شستن آن حَرَج داشته باشد و هم چنین با خون بواسیر می شود نماز خواند اگر چه دانه هایش در داخل باشد ولی خون دماغ خون زخم به حساب نمی آید پس اگر به بیرون آمده باشد برای نماز باید محلی را که نجس شده آب بکشد.

(خوئی :) مسأله اگر از بواسیر که دانه های آن بیرون نباشد یا زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینها است خونی به بدن یا لباس برسد ظاهر این است که می تواند با آن نماز بخواند. و امّا خون بواسیری که دانه های آن بیرون است بدون اشکال نماز خواندن با آن جایز است .

(تبریزی :) خونی به بدن یا لباس برسد و به مقدار درهم یا بیشتر باشد، بنا بر احتیاط، لازم است در صورت امکان آن را بشوید ..

(بهجت :) خونی به بدن یا لباس برسد بنا بر اظهر نمی تواند با آن نماز بخواند مگر این که عرفاً مضطرّ و مجبور باشد با همین بدن یا لباس نماز بخواند یا برای شخص او آب کشیدن یا تعویض آنها، مشکل و سخت باشد ..

(بهجت :) و یا این که در داخل بوده ولی مثل بواسیری که در بیرون است ، بدن یا لباسش را نجس می کند ..

(فاضل :) مسأله خون دهان و بینی حکم زخم بدن را ندارد و اگر لباس و بدن به واسطه آن نجس شود نمی توان با آن نماز خواند مگر این که کمتر از درهم باشد ولی خون بواسیر حکم خون زخم بدن را دارد و نماز با آن اشکال ندارد.

(سیستانی :) مسأله اگر از بواسیر یا زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینهاست خونی به بدن یا لباس برسد، می تواند با آن نماز بخواند، و فرقی نیست که دانه بواسیر بیرون باشد یا اندرون .

[مسأله 853 کسی که بدنش زخم است ]

مسأله 853 کسی که بدنش زخم است ، اگر در بدن یا لباس خود خونی ببیند (1) و نداند از زخم است یا خون دیگر، با آن نماز خواندن مانعی ندارد (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت ، صافی :) خونی که بیشتر از درهم است ببیند .. (2) (گلپایگانی :) جایز است با آن نماز بخواند، اگر چه احتیاط مستحب ّ آن است که با آن نماز نخواند.

ص: 469

(خوئی ، تبریزی :) جایز نیست که با آن نماز بخواند. (مکارم :) نماز خواندن با آن مشکل است .

(صافی :) احتیاط آن است که با آن نماز نخواند.

(زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که با آن نماز نخواند.

(سیستانی :) احتیاط واجب آن است که با آن نماز نخواند.

(بهجت :) بنا بر اظهر جایز است که با آن نماز بخواند.

[مسأله 854 اگر چند زخم در بدن باشد]

مسأله 854 اگر چند زخم در بدن باشد و به طوری نزدیک هم باشند که یک زخم حساب شود، تا وقتی همه خوب نشده اند، نماز خواندن با خون آنها اشکال ندارد. ولی اگر به قدری از هم دور باشند که هر کدام یک زخم حساب شود، هر کدام که خوب شد، باید برای نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بکشد (1). (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر مجموع زیادتر از درهم باشد.

(بهجت :) مسأله اگر چند زخم در بدن باشد، چنانچه می شود آنها را موقع آب کشیدن ، جدای از یکدیگر تطهیر کرد و برای آن شخص مشکل نباشد، هر کدام یک زخم حساب می شود اگر چه زخمها نزدیک به هم باشد و هر کدام که خوب شد، باید بدن یا لباس را از خون آن آب کشید.

[مسأله 855 اگر سر سوزنی خون حیض یا نفاس در بدن یا لباس نمازگزار باشد]

مسأله 855 اگر سر سوزنی خون حیض یا نفاس ، در بدن یا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است و بنا بر احتیاط واجب باید خون استحاضه ، در بدن یا لباس نمازگزار نباشد، ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت و خون سگ و خوک و کافر و مردار و حیوان حرام گوشت اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد در صورتی که روی هم کمتر از درهم باشد ( که تقریباً به اندازه یک اشرفی می شود)، نماز خواندن با آن اشکال ندارد. ولی احتیاط مستحب آن است که از خون سگ و کافر و مردار و حیوان حرام گوشت اجتناب کند (گلپایگانی ، اراکی ، زنجانی :) مسأله اگر سر سوزنی خون حیض یا نفاس یا استحاضه یا خون سگ یا خوک یا کافر یا مردار یا حیوان حرام گوشت در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم کمتر از درهم باشد نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

(فاضل :) اگر سر سوزنی خون حیض در بدن یا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است و بنا بر احتیاط واجب نباید خون نفاس و استحاضه در بدن یا لباس نمازگزار باشد و بهتر است از خون حیوان حرام گوشت بپرهیزد ..

(نوری :) اگر سر سوزنی خون حیض در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او

ص: 470

باطل است و بنا بر احتیاط خون نفاس و استحاضه و خون سگ و خوک و کافر و مردار و حیوان حرام گوشت در بدن یا لباس نمازگزار نباشد ..

(صافی :) اگر سر سوزنی خون سگ ، یا خوک یا کافر، یا مردار یا حیوان حرام گوشت یا حیض و بنا بر احتیاط خون نفاس یا استحاضه در بدن ، یا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است ..

(سیستانی :) اگر سر سوزنی خون حیض در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است و بنا بر احتیاط خون نجس ُ العین مثل خوک و مردار و حیوان حرام گوشت و خون نفاس و استحاضه نیز چنین است ..

(خوئی ، تبریزی ، بهجت :) مسأله اگر سر سوزنی خون سگ ، یا خوک ، یا کافر، یا مردار، یا حیوان حرام گوشت (بهجت : بنا بر أحوط) در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است و بنا بر احتیاط خون حیض و نفاس و استحاضه نیز چنین است ، ولی خونهای دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت اگر چه در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم کمتر از درهم باشد نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله دوّم از موارد عفو، خون کمتر از درهم است که در لباس نمازگزار باشد، نماز خواندن با آن جایز است به شرط این که از خون حیض یا نفاس و استحاضه و خون سگ و خوک و مردار و خون حیوان حرام گوشت و هم چنین خون کافر نباشد (بنا بر احتیاط واجب ).

[مسأله 856 خونی که به لباس بی آستر بریزد]

مسأله 856 خونی که به لباس بی آستر بریزد و به پشت آن برسد (1)، یک خون حساب می شود (2) ولی اگر پشت آن ، جدا خونی شود (3)، بنا بر احتیاط واجب (4) باید هر کدام را جدا حساب نمود، پس اگر خونی که در پشت و روی لباس است روی هم کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد (5) نماز با آن باطل است (6). (1) (اراکی :) اگر غلظت نداشته باشد .. (2) (سیستانی :) و هر طرفی که مساحت خون بیشتر باشد آن را باید محاسبه نمود .. (3) (اراکی :) اگر غلظت داشته باشد و یا پشت آن ، جدا خونی شود ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) در صورتی که به هم نرسند، ..

(گلپایگانی ، صافی :) و به واسطه اتّصال ، یک خون حساب نشود .. (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، اراکی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و فاضل نیست ] (5) (زنجانی ، سیستانی :) اگر به مقدار درهم یا بیشتر باشد .. (6) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) و در صورتی که به هم برسند بنا بر احتیاط (تبریزی ، زنجانی : بنا بر احتیاط مستحب ) همین حکم را دارند.

(مکارم :) مسأله هر گاه خون در چند جای لباس پراکنده باشد اگر مجموع آنها کمتر از درهم است برای نماز ضرری ندارد ولی خونی که بر بدن است ، به هر مقدار باشد بنا بر احتیاط واجب باید آن را شست .

ص: 471

(بهجت :) مسأله باید مجموع خونی که در لباس است از مقدار یک درهم بیشتر نباشد. بنا بر این خونی که به پشت لباس رسیده یا به آستر لباس هم سرایت کرده جداگانه حساب می شود، و باید مجموع جاهایی را که خونی شده ، در نظر گرفت که اگر از یک درهم کمتر بود، مانعی ندارد و گر نه باید آب کشیده یا تعویض شود.

[مسأله 857 اگر خون روی لباسی که آستر دارد بریزد]

مسأله 857 اگر خون ، روی لباسی که آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد و یا به آستر بریزد و روی لباس خونی شود (1)، باید هر کدام را جدا حساب نمود (2)، پس اگر خون روی لباس و آستر (3)، کمتر از درهم باشد نماز با آن صحیح و اگر بیشتر باشد (4) نماز با آن باطل است . (1) (سیستانی :) یا از لباسی به لباس دیگر برسد .. (2) (سیستانی :) مگر در صورتی که متّصل به هم باشند به طوری که در نزد عرف یک خون حساب شود .. (3) (زنجانی :) بر روی هم .. (4) (زنجانی ، سیستانی :) اگر به اندازه درهم یا بیشتر باشد ..

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 856.

(مکارم :) مسأله هر گاه لباس دارای آستر است اگر خون به آستر نیز سرایت کند، هر کدام خون جداگانه ای حساب می شود ولی در پارچه اگر زیاد ضخیم نباشد و از یک طرف به طرف دیگر سرایت کند، پشت و روی آن ، یکی محسوب می شود.

[مسأله 858 اگر خون بدن یا لباس کمتر از درهم باشد]

مسأله 858 اگر خون بدن یا لباس کمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد (1) در صورتی که خون و رطوبتی که به آن رسیده به اندازه درهم یا بیشتر شود (و اطراف را آلوده کند (2))، نماز با آن باطل است ، بلکه اگر (3) رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال دارد (4)، ولی اگر رطوبت مخلوط به خون شود (5) و از بین برود نماز صحیح است (6). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) که (سیستانی : از حدود خون تجاوز کند و) اطراف را آلوده کند، نماز با آن باطل است ، اگر چه خون و رطوبتی که به آن رسیده به اندازه درهم نباشد ولی اگر رطوبت فقط به خون برسد و اطراف را آلوده نکند، (خوئی ، تبریزی : ظاهر این است که ) نماز خواندن با آن اشکال ندارد.

(بهجت :) که اطراف را آلوده کند، در صورتی که خون و رطوبتی که به آن رسیده به اندازه درهم نباشد، بنا بر أظهر نماز صحیح است . [پایان مسأله ] (2) (زنجانی :) یا اطراف را آلوده کند .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (3) (اراکی ، زنجانی :) ولی اگر .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) مگر آن که آب در خون مستهلک شود. [پایان مسأله ] (اراکی :) نماز خواندن با آن اشکال ندارد ولی اگر اطراف را آلوده کند نماز با آن باطل است .

(زنجانی :) نماز خواندن با آن ظاهراً صحیح است و احتیاط استحبابی در ترک آن است . [پایان مسأله ]

ص: 472

(5) (فاضل :) و مستهلک شده از بین برود، نماز صحیح است . (6) (نوری :) و الا باطل است ، بنا بر احتیاط واجب .

[مسأله 859 اگر بدن یا لباس خونی نشود]
اشاره

مسأله 859 اگر بدن یا لباس خونی نشود ولی به واسطه رسیدن (1) به خون ، نجس شود اگر چه مقداری که نجس شده کمتر از درهم باشد، نمی شود با آن نماز خواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، سیستانی :) رسیدن با رطوبت ..

(بهجت :) مسأله اگر بدن یا لباس خونی نشود ولی با رطوبت به خون برسد و نجس شود، اگر مقداری که نجس شده کمتر از درهم باشد، بنا بر أظهر می شود با آن نماز خواند.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 784 خونی که کمتر از مقدار درهم است ، هر گاه بدون شستن از لباس زایل شود جای آن نجس است ولی برای نماز اشکالی ندارد.

[مسأله 860 اگر خونی که در بدن یا لباس است کمتر از درهم باشد]

مسأله 860 اگر خونی که در بدن یا لباس است کمتر از درهم باشد و نجاست دیگری به آن برسد، مثلًا یک قطره بول روی آن بریزد (1)، نماز خواندن با آن جایز نیست . (2) (1) (اراکی :) و به جاهای دیگر بدن یا لباس هم سرایت نکند به احتیاط واجب باید در نماز از آن اجتناب کرد.

(خوئی ، تبریزی ، بهجت ، سیستانی :) در صورتی که به (سیستانی : مواضع پاک ) بدن یا لباس برسد .. (2) (سیستانی :) بلکه اگر به مواضع پاک بدن یا لباس هم نرسد، بنا بر احتیاط لازم نماز خواندن با آن صحیح نیست .

[مسأله 861 اگر لباسهای کوچک نماز گزار نجس باشد]

مسأله 861 اگر لباسهای کوچک نماز گزار مثل عرقچین و جوراب (1) که نمی شود با آنها عورت را پوشانید نجس باشد (2)، چنانچه از مردار و حیوان حرام گوشت درست نشده باشد (3) نماز با آنها صحیح است (4) و نیز اگر با انگشتری (5) نجس نماز بخواند اشکال ندارد. (1) (فاضل :) و دستکش .. (2) (مکارم :) نماز با آنها صحیح است و هم چنین انگشتر و عینک که نجس شده است . (3) (سیستانی :) چنانچه از مردار نجس یا از حیوان نجس العین مانند سگ درست نشده باشد ..

(بهجت :) چنانچه از مردار و حیوان نجس العین درست نشده باشد .. (4) (بهجت :) و بنا بر احتیاط باید از سایر حیوانات حرام گوشت نیز درست نشده باشد و یا با رطوبت با آنها ملاقات نکرده باشد ..

(سیستانی :) و اگر از مردار نجس یا حیوان نجس درست شده باشد بنا بر احتیاط واجب نماز خواندن با آنها باطل است .. (5) (فاضل ، زنجانی :) یا عینک ..

ص: 473

[مسأله 862 چیز نجسی که با آن می شود عورت را پوشاند]

مسأله 862 احتیاط (1) آن است که چیز نجسی که با آن می شود عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد (2)، ولی کسی که این مسأله را نمی دانسته و مثلًا مدتی با این طور نماز خوانده ، لازم نیست آن نمازها را قضا کند. (1) (اراکی ، فاضل :) احتیاط واجب .. (2) (فاضل :) امّا همراه بودن چیز نجسی که نمی شود عورت را با آن پوشاند مانند دستمال کوچک و کلید و چاقو و پول نجس مانعی ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که چیز نجس که ساتر عورت نباشد مانند دستمال و کلید و چاقوی نجس همراه نمازگزار نباشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله چیز نجس مانند دستمال و کلید و چاقوی نجس جایز است همراه نمازگزار باشد و بعید نیست که مطلق لباس نجس که همراه اوست ضرری به نماز نرساند.

(بهجت :) و اگر لباسی که ساتر عورت نیست ، همراه او باشد ولی آن را نپوشیده و نجس است نماز با آن اشکال ندارد و اگر ساتر عورت باشد، أحوط اجتناب است .

(سیستانی :) و هم چنین لباس نجس که همراه اوست ضرری به نماز نمی رساند.

(زنجانی :) ولی احتیاط مستحب در اجتناب از تمام این امور می باشد، خصوصاً اگر از مردار باشد بلی اگر طوری باشد که بگویند در لباس ِ نجس نماز خوانده است مثلًا لباس نجس را به کمر خود ببندد نماز باطل می شود.

(نوری :) بعید نیست مطلق لباس نجس حتی مثل پیراهن هم اگر همراه او باشد، مثلًا در جیب او باشد و آن را نپوشیده باشد، ضرری به نماز نرساند.

(مکارم :) مسأله هر گاه دستمال یا لباس نجسی که می توان با آن عورت را پوشانید در جیب نمازگزار باشد، نماز او صحیح است و هم چنین سایر اشیاءِ نجس ، ولی احتیاط مستحب ّ اجتناب از آن است .

[مسأله 863 زنی که پرستار بچه است ]
اشاره

مسأله 863 زنی که پرستار بچه است (1) و بیشتر از یک لباس ندارد (2)، هر گاه شبانه روزی یک مرتبه لباس خود را آب بکشد، اگر چه تا روز دیگر لباسش به بول بچه نجس شود، می تواند با آن لباس نماز بخواند. (ولی احتیاط واجب (3) آن است که لباس خود را در شبانه روز یک مرتبه برای اولین نمازی که لباسش پیش از آن نجس شده آب بکشد (4)) و نیز اگر بیشتر از یک لباس دارد ولی ناچار است که همه آنها را به پوشد، چنانچه شبانه روزی یک مرتبه ( به دستوری که گفته شده (5)) همه آنها را آب بکشد کافی است . (6) این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و بهجت نیست (1) (فاضل :) که بنا بر احتیاط واجب بچه پسر باشد نه دختر، ..

(صافی :) مادری که پرستار بچه است .. (2) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) چنانچه نتواند لباس دیگری بخرد یا کرایه کند و یا عاریه نماید ..

ص: 474

(3) (گلپایگانی :) احتیاط مستحب .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) لباس خود را طرف عصر برای نماز ظهر و عصر آب بکشد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (5) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (6) (صافی :) و در این که پرستار بچّه اگر مادر او نباشد این حکم را داشته باشد اشکال است .

(زنجانی :) مسأله زنی که پرستار پسر بچه یا دختر بچه است و بیشتر از یک لباس ندارد چنانچه نتواند لباس دیگری بخرد یا کرایه کند و یا عاریه نماید، هر گاه شبانه روزی یک مرتبه لباس خود را آب بکشد، اگر چه تا روز دیگر لباسش به بول بچه نجس شود، می تواند با آن لباس نماز بخواند و می تواند در هر ساعتی که بخواهد لباسش را آب بکشد، ولی احتیاط مستحب آن است که نزدیک غروب نماز بخواند که بتواند چهار نماز خود را با لباس پاک یا لباسی که نجاست کمتری دارد بخواند، و نیز اگر بیشتر از یک لباس دارد ولی ناچار است که همه آنها را به پوشد، چنانچه شبانه روزی یک مرتبه همه آنها را آب بکشد کافی است . احتیاط مستحب آن است که اگر لباس پرستار دختر بچه به بول دختر نجس شود اگر چه روزی یک مرتبه آن را آب بکشد، چنانچه بعد از آن نجس شود با آن لباس نماز نخواند.

(مکارم :) مسأله زنی که پرستار بچّه است و نمی تواند برای نماز به آسانی لباس طاهر تهیّه کند هر گاه در شبانه روز یک مرتبه لباس خود را بشوید می تواند با آن نماز بخواند هر چند لباسش با بول بچّه نجس شود ولی احتیاط آن است که لباس خود را برای اوّلین نمازی که به جا می آورد آب بکشد.

مسائل اختصاصی

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 871 (سیستانی :) مسأله 850 (بهجت :) مسأله 726 اگر می داند که خونی که در بدن یا لباس او است ، کمتر از درهم است ولی احتمال می دهد که از خونهایی باشد که عفو در آنها نیست جایز است که با آن خون نماز بخواند و شستن لازم نیست .

(بهجت :) از خونهایی باشد که نماز را باطل می کند ..

(سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 872 (بهجت :) مسأله 727 (سیستانی :) مسأله 851 اگر خونی که در لباس یا بدن است کمتر از درهم باشد و نداند که از خونهایی است که عفو در آنها نیست و نماز بخواند و بعد معلوم شود که از خونهایی بوده که عفو در آنها نیست اعاده نماز لازم نیست و هم چنین است اگر اعتقاد نماید که کمتر از درهم است و نماز بخواند و بعد معلوم شود که به مقدار درهم یا بیشتر بوده در این صورت نیز حاجتی به اعاده نیست .

(بهجت :) نداند از خونهایی است که نماز با آن باطل است و نماز بخواند و بعد معلوم شود که از خونهایی بوده که نماز با آن باطل است ..

(بهجت :) در این صورت نیز اعاده نماز لازم نیست .

ص: 475

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 872 مردی که پرستار بچّه است اگر لباسش به بول بچّه نجس شود نمی تواند با آن لباس نماز بخواند.

(مکارم :) مسأله 789 هر گاه بتواند با وسایلی (مثلًا با پوشکهای معمولی ) جلو سرایت نجاست بچّه را بگیرد باید چنین کند و نیز اگر لباسهای متعدّد دارد باید از لباس پاک استفاده کند.

چیزهایی که در لباس نمازگزار مستحب است
[مسأله 864 چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است ]

مسأله 864 چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است (1) که از آن جمله است : عمامه با تحت الحنک ، پوشیدن عبا (2) و لباس سفید (3) و پاکیزه ترین لباسها و استعمال بوی خوش و دست کردن انگشتری عقیق . (1) (سیستانی :) چند چیز را فقها قدس اللّه اسرارهم در لباس نمازگزار مستحب دانسته اند .. (2) (فاضل :) خصوصاً برای کسی که امام جماعت باشد .. (3) (مکارم :) چند چیز در لباس نمازگزار به امید ثواب ، مطلوب است از آن جمله : پوشیدن لباس سفید .. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 865.

چیزهایی که در لباس نمازگزار مکروه است
[مسأله 865 چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است ]

مسأله 865 چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است (1) و از آن جمله است : پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ و لباس شراب خوار (2) و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و نیز باز بودن تکمه های لباس و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد مکروه می باشد. (1) (سیستانی :) چند چیز را فقها قدس اللّه اسرارهم در لباس نمازگزار مکروه دانسته اند .. (2) (نوری :) که نجس بودن آن معلوم نباشد ..

(مکارم :) مسأله ترک چند چیز در لباس نمازگزار به امید ثواب مطلوب است از جمله : پوشیدن لباس سیاه (مگر در مورد تعظیم شعائر، چادر، عبا و عمّامه سادات ) و لباس کثیف و تنگ و لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند، مخصوصاً لباس شراب خوار و باز بودن دکمه های لباس و پوشیدن لباسی که نقش صورت دارد و هم چنین انگشتری که روی آن صورت انسان یا حیوانی نقش شده است .

(بهجت :) مسأله اگر نمازگزار چند چیز را به امید این که ثواب نمازش زیاد شود، ترک کند، خوب است ؛ قسمتی از آنها عبارت است از : پوشیدن لباس سیاه غیر از عمامه و کساءِ و لباس نازک که ساتر عورت باشد و شلوار را روی پیراهن قرار دادن و بدون حنک با عمامه نماز خواندن و بدون ردای امام شدن و پوشیدن لباس کسی که از نجاست پرهیز نمی کند و لباسی که نقش صورت دارد و دست کردن انگشتری که نقش صورت دارد و نماز خواندن با نقاب و خلخال (زیوری که زنان در پا می کنند و صدا می کند) برای زنان و با نقاب برای مردان .

ص: 476

لباس نمازگزار (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[مسائلی در لباس نماز گزار]
[س 428 نماز خواندن در لباسی که شک در نجس بودن آن می باشد]

س 428: آیا نماز خواندن در لباسی که شک در نجس بودن آن دارم ، صحیح است ؟

ج : لباسی که نجس بودن آن مشکوک است ، محکوم به طهارت بوده و نماز خواندن با آن صحیح است .

[س 429 نماز خواندن در کمر بند چرمی ]

س 429: آیا نماز خواندن در کمر بند چرمی که از آلمان خریده ام و شک دارم که از پوست طبیعی است یا مصنوعی و از پوست حیوان تذکیه شده است یا خیر، اشکال شرعی دارد؟ نمازهایی که با آن خوانده ام ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر شک در این باشد که آن چرم طبیعی است یا مصنوعی ، نماز با آن اشکال ندارد، ولی اگر بعد از احراز چرم طبیعی بودن آن ، شک در این باشد که آیا از حیوانی است که شرعاً تذکیه شده یا خیر، نجس نیست ، ولی نماز با آن باطل است ، و نمازهای گذشته که در حال جهل به این حکم ، خوانده اید، قضا ندارد.

[س 430 اگر نمازگزار یقین داشته باشد که نجاستی بر بدن یا لباسش وجود ندارد]

س 430: اگر نمازگزار یقین داشته باشد که نجاستی بر بدن یا لباسش وجود ندارد و نماز بخواند. بعداً معلوم شود که بدن یا لباس او نجس بوده است . آیا نماز وی باطل است ؟ اگر در حین نماز متوجه نجاست شود، نماز او چه حکمی دارد؟

ج : اگر اصلًا علم به نجس بودن لباس یا بدن نداشته باشد و بعد از نماز متوجه آن شود، نماز او صحیح است و اعاده و قضا واجب نیست . ولی اگر در اثناء نماز متوجه آن شود، اگر برای وی ازاله نجاست از بدن یا در آوردن لباس نجس بدون ارتکاب عملی که منافات با نماز دارد، ممکن باشد، باید نجاست بدن را بر طرف یا لباس نجس را از خود دور کند و نماز خود را تکمیل نماید و اگر بر طرف کردن نجاست با حفظ حالت نماز برای او امکان ندارد و وقت هم وسعت دارد، واجب است که نماز را قطع کند و با بدن و لباس پاک آن را اعاده نماید.

[س 431 نماز با پوست حیوانی که تذکیه آن مشکوک بوده ]

س 431: فردی از مقلدین یکی از مراجع ، مدت زمانی نماز خود را با پوست حیوانی که تذکیه آن مشکوک بوده و نماز با آن صحیح نیست ، می خوانده است . طبق نظر مرجع تقلید او، اگر جزئی از حیوان حرام گوشت همراه او باشد، احتیاط واجب اعاده نماز خوانده شده است ، آیا حیوانی که تذکیه آن مشکوک است ، حکم حیوان حرام گوشت را دارد؟

ج : حیوانی که تذکیه آن مشکوک است ، از لحاظ حرمت خوردن گوشت و عدم جواز نماز با پوست آن ، در حکم میته است ، ولی نجس نیست ، و نمازهای گذشته اگر با جهل به این حکم ، انجام گرفته است ، محکوم به صحت است .

[س 432 زنی در اثنای نماز متوجه می شود که مقداری از موهایش پیداست ]

432: زنی در اثنای نماز متوجه می شود که مقداری از موهایش پیداست و فوراً آن را می پوشاند، آیا نماز خود را باید دوباره بخواند یا خیر؟

ج : تا زمانی که ظاهر شدن مو عمدی نباشد، اعاده واجب نیست .

[س 433 تطهیر مخرج بول با سنگ ]

س 433: شخصی به علت اضطرار مجبور به تطهیر مخرج بول با سنگ یا چوب و یا هر چیز دیگری می شود

ص: 477

و هنگامی که به منزل مراجعت می کند، آن را با آب تطهیر می نماید، آیا هنگام نماز باید لباس زیر خود را عوض کرده یا تطهیر نماید؟

ج : اگر لباس او با رطوبت بول نجس نشده است ، تطهیر لباس واجب نیست .

[س 434 اهل کتاب باشد که محکوم به طهارت هستند]

س 434: به کار انداختن بعضی از دستگاههای صنعتی وارداتی با هم کاری متخصصین بیگانه امکان پذیر است و آنها از دیدگاه فقه اسلامی کافر و نجس هستند، با توجه به این که به کار انداختن آن دستگاهها با استفاده از روغن و مواد دیگری که با دست ریخته می شوند، صورت می گیرد، بنا بر این پاک بودن آنها امکان ندارد. و هم چنین با توجه به این که لباس و بدن کارگران هنگام کار با این دستگاهها در تماس است و در وقت نماز فرصت تطهیر لباس و بدن را بطور کامل ندارند، تکلیف آنها نسبت به نماز چیست ؟

ج : با احتمال این که کافری که اقدام به راه اندازی دستگاهها و وسائل می کند، از اهل کتاب باشد که محکوم به طهارت هستند و یا در هنگام کار دستکش پوشیده باشد، به صرف این که دستگاه به وسیله کافر راه اندازی شده است ، یقین به نجاست حاصل نمی شود و با فرض یقین به نجاست دستگاه و تماس بدن و لباس کارگران با آن در حین کار با رطوبت مسریه ، تطهیر بدن برای نماز واجب است و لباس هم باید عوض و یا تطهیر شود.

[س 435 اگر نمازگزار دستمال و امثال آن را که با خون نجس شده اند]

س 435: اگر نمازگزار دستمال و امثال آن را که با خون نجس شده اند، حمل کند و یا در جیب خود بگذارد، آیا نماز او باطل است ؟

ج : اگر دستمال به قدری کوچک باشد که نتوان عورت را با آن پوشاند، همراه بودن آن در نماز اشکال ندارد.

[س 436 نماز در لباس معطر به عطرهای امروزی ]

س 436: آیا نماز در لباس معطر به عطرهای امروزی که حاوی الکل است ، صحیح است ؟

ج : اگر علم به نجاست آن عطرها نداشته باشد، نماز در لباسهای مذکور اشکال ندارد.

[س 437 زنان چه مقدار از بدن خود را باید هنگام نماز بپوشانند]

س 437: زنان چه مقدار از بدن خود را باید هنگام نماز بپوشانند؟ آیا پوشیدن لباسهای آستین کوتاه و نپوشیدن جوراب اشکال دارد؟

ج : بر زنان واجب است در نماز تمام بدن و موی خود را به غیر از صورت به مقداری که شستن آن در وضو واجب است و دست ها تا مچ و پاها تا مفصل ساق با پوششی که کاملًا بدن را می پوشاند، به پوشانند و در حضور نامحرم پاها را نیز باید به پوشانند.

[س 438 پوشاندن روی پاها]

س 438: آیا بر زنان پوشاندن روی پاها هنگام نماز واجب است ؟

ج : پوشاندن پاها تا مفصل ساق در صورتی که نامحرم حاضر نباشد، واجب نیست .

[س 439 پوشاندن کامل چانه هنگام حجاب ]

س 439: آیا پوشاندن کامل چانه هنگام حجاب و در نماز واجب است ، یا این که فقط قسمت پائین آن باید پوشانده شود، و آیا وجوب ِ پوشش چانه مقدمه پوشاندن صورت است که شرعاً واجب است ؟

ج : پوشاندن قسمت پائین چانه واجب است نه خود آن ، زیرا چانه جزئی از صورت است .

[س 440 صحیح بودن نماز در متنجسی که کافی برای پوشش عورت محسوب نمی شود]

440: آیا حکم صحیح بودن نماز در متنجسی که کافی برای پوشش عورت محسوب نمی شود، اختصاص به صورت نسیان و جهل نمازگزار به حکم یا موضوع داردو یا شامل شبهه حکمیه و موضوعیه هم می شود؟

ص: 478

ج : اختصاص به دو صورت جهل و نسیان ندارد، بلکه نماز با متنجسی که کافی برای پوشش عورت نیست ، حتی در صورت علم هم صحیح است .

[س 441 وجود مو یا آب دهان گربه ]

س 441: آیا وجود مو یا آب دهان گربه در لباس نمازگزار باعث بطلان نماز او می شود؟ ج : بله ، موجب بطلان نماز است .

پوشیدن طلا و نقره و به کار بردن آن
[س 442 دست کردن انگشتر طلا توسط مردان ]

س 442: به دست کردن انگشتر طلا توسط مردان بخصوص در نماز چه حکمی دارد؟

ج : به دست کردن انگشتر طلا برای مردان در هیچ حالی جایز نیست و نماز با آن هم بنا بر احتیاط واجب ، باطل است .

[س 443 استفاده مردان از انگشتری که از جنس طلای سفید است ]

س 443: استفاده مردان از انگشتری که از جنس طلای سفید است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر چیزی که طلای سفید نامیده می شود همان طلای زرد است که بر اثر مخلوط کردن ماده ای رنگ آن سفید شده ، حرام است ولی اگر عنصر طلا در آن به قدری کم است که عرفاً به آن طلا نمی گویند مانع ندارد و پلاتین نیز اشکال ندارد.

[س 444 استفاده از طلا بدون قصد زینت ]

س 444: آیا استفاده از طلا بدون قصد زینت به طوری که دیگران نبینند، اشکال شرعی دارد؟

ج : پوشیدن طلا، خواه حلقه انگشتری باشد یا غیر آن ، برای مردان مطلقاً حرام است هر چند به قصد زینت نباشد و از دید دیگران مخفی باشد.

[س 445 استفاده از طلا برای مردان به مدت کوتاه ]

س 445: استفاده از طلا برای مردان به مدت کوتاه چه حکمی دارد؟ ما اشخاص بسیاری را مشاهده می کنیم که می گویند استفاده از آن برای مدت کوتاه ، مثل لحظه عقد، اشکال ندارد.

ج : پوشیدن طلا برای مرد حرام است و فرقی بین مدت کم یا زیاد نیست .

[س 446 با توجه به احکام لباس نمازگزار]

س 446: با توجه به احکام لباس نمازگزار و حرام بودن زینت کردن با طلا بر مردان ، خواهشمندیم به دو سؤال زیر پاسخ فرمائید: الف : آیا مقصود از زینت با طلا، مطلق استفاده از آن توسط مردان است هر چند برای جراحی استخوان و دندان سازی باشد؟ ب : با توجه به این که در شهر ما به دست کردن انگشتر طلای زرد توسط جوانانی که تازه ازدواج می کنند، مرسوم است و این امر از نظر عموم مردم برای مرد زینت محسوب نمی شود، بلکه علامت آغاز زندگی زناشویی فرد است ، نظر حضرت عالی در این باره چیست ؟

ج : الف : ملاک حرمت استفاده از طلا برای پوشیدن یا به گردن آویختن توسط مردان ، صدق زینت نیست ، بلکه استفاده از آن به هر صورت و به هر قصدی حرام است هر چند انگشتر، حلقه ، گردنبند و مانند آن باشد. ولی استفاده از آن توسط مردان برای جرّاحی استخوان و دندان سازی اشکال ندارد. ب : استفاده از انگشتری طلای زرد توسط مردان در هر حال حرام است .

[س 447 ساخت و فروش جواهرات طلا که مخصوص مردان است ]

س 447: ساخت و فروش جواهرات طلا که مخصوص مردان است و زنان از آنها استفاده نمی کنند، چه حکمی دارد؟

ج : ساخت جواهرات طلا اگر به منظور استفاده مردان باشد، حرام است و خرید و فروش آن به این قصد جایز نیست .

ص: 479

[س 448 استعمال ظرف نقره در خوردن و آشامیدن ]

س 448: در بعضی از میهمانیها دیده می شود که شیرینی ها را در ظرفهای نقره ای می گذارند، آیا این کار، خوردن غذا در ظرف نقره محسوب می شود، و حکم آن چیست ؟

ج : اگر برداشتن غذا و مانند آن از ظرف نقره به قصد خوردن ، استعمال ظرف نقره در خوردن و آشامیدن محسوب شود، حرام است .

[س 449 آیا گذاشتن روکش طلا روی دندان اشکال دارد]

س 449: آیا گذاشتن روکش طلا روی دندان اشکال دارد؟ روکش پلاتین چطور؟

ج : گذاشتن روکش طلا یا پلاتین روی دندان اشکال ندارد، ولی پوشاندن دندان های جلو با طلای زرد، اگر به قصد زینت باشد، خالی از اشکال نیست .

مکان نمازگزار

[مکان نمازگزار از رساله حضرت امام ]

مکان نمازگزار چند شرط دارد (1):
شرط اول آن که مباح باشد (2).
اشاره

(1) (گلپایگانی ، صافی :) نُه شرط دارد ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) هفت شرط دارد .. (بهجت :) دو شرط دارد ..

(مکارم :) مکان نمازگزار باید دارای شرایط زیر باشد .. (2) (مکارم ، سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب .

(بهجت :) شرط دوم : مکان نمازگزار از نجاست مرطوبی که به بدن و لباس نمازگزار سرایت کند خالی باشد.

[مسأله 866 کسی که در ملک غصبی نماز می خواند]

مسأله 866 کسی که در ملک غصبی نماز می خواند اگر چه روی فرش و تخت و مانند اینها باشد (1) نمازش باطل است (2) ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی (3) مانعی ندارد (4). (1) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که مواضع سجودش غصبی باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است حال در مسائل آینده ..

(نوری :) حتی نماز خواندن غاصب در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی باطل است .

(سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (مکارم :) نمازش اشکال دارد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) به احتیاط مستحب ..

(بهجت :) اگر قصد قربت در نماز نداشته باشد نمازش باطل است و هم چنین است بنا بر احتیاط اگر قصد قربت داشت .. (3) (بهجت :) و در جایی که فقط دیوار آن غصبی است بنا بر اظهر مانعی ندارد. (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر تصرّف در سقف یا خیمه صدق ننماید.

(اراکی :) نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی در صورتی که عرفاً بگویند تصرّف در ملک غصبی است باطل می باشد مانند جایی که به واسطه سرما یا گرما و یا جهات دیگر، اگر سقف نمی داشت نمی توانست نماز بخواند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب در زیر سقف غصبی و خیمه نیز صحیح نیست ؛ و چنانچه نماز خواندن در زیر خیمه غصبی باعث حرکت آن گردد، بی تردید حکم نماز در مکان غصبی را دارد.

ص: 480

[مسأله 867 نماز خواندن در ملکی که منفعت آن مال دیگری است ]
اشاره

مسأله 867 نماز خواندن در ملکی که منفعت آن مال دیگری است (1) بدون اجازه (2) کسی که منفعت ملک ، مال او می باشد باطل است (3) مثلًا در خانه اجاره ای اگر صاحب خانه یا دیگری بدون اجازه (4) کسی که آن خانه را اجاره کرده نماز بخواند، نمازش باطل است (5) و هم چنین است اگر در ملکی که دیگری در آن حقی دارد نماز بخواند، مثلًا اگر میت وصیت کرده باشد که ثلث مال او را به مصرفی برسانند، تا وقتی ثلث را جدا نکنند نمی شود در ملک او نماز خواند. (1) (مکارم :) (مثل این که در اجاره او است ) که نماز خواندن در آن بدون اجازه مستأجر اشکال دارد، هم چنین در ملکی که مورد تعلّق حق ّ دیگری است مثل این که میّت وصیت کرده که ثلث مال او را به مصرفی برسانند، تا وقتی که ثلث را جدا نکنند، نمی توان در آن ملک نماز خواند. (2) (زنجانی :) بدون رضایت .. (3) (سیستانی :) در حکم نماز خواندن در ملک غصبی است مثلًا در خانه اجاره ای اگر مالک یا دیگری بدون اجازه مستأجر نماز بخواند، نمازش بنا بر احتیاط باطل است . [پایان مسأله ] (زنجانی :) به احتیاط مستحب .. (4) (زنجانی :) بدون رضایت .. (5) (خوئی ، تبریزی :) و اگر میّت وصیت کرده باشد که ثلث مال او را به مصرفی برسانند، در صورتی که عمل به وصیت نشده باشد، نمی شود در ملک او نماز خواند.

(بهجت :) مگر این که بداند و یا نشانه هایی در کار باشد که گمان کند مستأجر به نماز خواندن او راضی است بنا بر اظهر، بلکه اگر نداند یا نشانه هایی نسبت به عدم رضایت مستأجر در کار نباشد تا موجب گمان به عدم رضایت مستأجر شود باز می تواند بنا بر اظهر نماز بخواند ..

(زنجانی :) به احتیاط مستحب ؛ و هم چنین نماز در ملکی که به جهت حق دیگری تصرف در آن جایز نیست ، به احتیاط مستحب باطل می باشد مثلًا اگر میت وصیت کرده باشد که ثلث مشاع مال او را به مصرفی برسانند، در صورتی که عمل به وصیت نشده باشد، به احتیاط مستحب نمی شود در ملک او نماز خواند.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 731 نماز خواندن در خانه پدر، مادر، فرزند، جدّ، جدّه ، برادر، خواهر، عمو، عمّه ، دائی و خاله بدون اذن آنها جایز نیست و حال آنها، با سایر مردم مساوی است .

(بهجت :) مسأله 732 شخص معذور، مثل محبوس در مکان غصبی و یا مضطر، اگر امید تمکن و برطرف شدن عذر را تا آخر وقت دارد بنا بر احوط باید نماز را تأخیر بیندازد و در صورتی که تمکن بیرون رفتن از آن مکان را ندارد نماز در آنجا صحیح است .

[مسأله 868 کسی که در مسجد نشسته ]

مسأله 868 کسی که در مسجد نشسته (1)، اگر دیگری جای او را غصب کند (2) و در آنجا نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب باید دوباره نمازش را در محل دیگری بخواند (3). (1) (گلپایگانی ، صافی :) و یا رحل گذاشته .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (زنجانی :) کسی که در مکانی نشسته ؛ مسجد باشد یا نباشد ..

ص: 481

(2) (سیستانی :) اگر دیگری او را بیرون کرده و جای او را اشغال کند .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) نمازش باطل است . (تبریزی : مگر آن که شخص اوّلی از آنجا اعراض کند). (سیستانی ، نوری :) نمازش صحیح است اگر چه گناه کرده است .

(زنجانی :) نمازش به احتیاط مستحب باطل است .

[مسأله 869 اگر در جایی که نمی داند غصبی است ]

مسأله 869 اگر در جایی که نمی داند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است (1) مگر آن که خودش غصب کرده باشد (2) که در این صورت به احتیاط واجب نمازش باطل است (3). (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) که نمازش اشکال دارد. (3) (گلپایگانی ، سیستانی ، صافی :) کسی که خودش جایی را غصب کرده اگر فراموش کند و در آنجا نماز بخواند نمازش باطل است بنا بر احتیاط.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است ، ولی کسی که خودش جایی را غصب کرده ، اگر فراموش کند و در آنجا نماز بخواند، نمازش باطل است و اگر در جایی که نمی داند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که محل ّ سجده اش غصبی بوده بعید نیست که نمازش باطل باشد.

(زنجانی :) مسأله اگر به جهت عذری در جای غصبی نماز بخواند بی تردید نمازش بی تردید صحیح است مثلًا اگر تقصیر نکرده باشد و در جایی که شک دارد غصبی است یا نه ، یا از غصبی بودن آن غفلت داشته باشد و یا به اشتباه یا به جهت ندانستن مسأله آنجا را مباح بداند یا غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است ؛ و کسی که خودش جایی را غصب کرده ، اگر فراموش کند و در آنجا نماز بخواند فراموشی عذر نیست و نمازش به احتیاط مستحب باطل است .

(بهجت :) مسأله اگر در جایی نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که غصبی بوده یا در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده ، نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او بنا بر اظهر صحیح است اگر چه خودش غصب کرده باشد، ولی اگر در بین نماز فهمید که آن مکان غصبی است در صورت امکان بدون این که نماز را به هم بزند باید بقیه نماز را در مکان مباح انجام دهد و در صورتی که ممکن نباشد باید نماز را قطع کند و در جای مباح نماز را از سر بگیرد، و اگر وقت تنگ است آن چه از نماز به جا آورده صحیح است و بقیه نماز را در حین خروج از آن مکان به جا می آورد.

[مسأله 870 اگر بداند جایی غصبی است ]

مسأله 870 اگر بداند جایی غصبی است (1) ولی نداند که در جای غصبی نماز باطل است (2) و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل می باشد (3). (1) (سیستانی :) و تصرّف در آن حرام است ولی نداند که در جای غصبی نماز خواندن اشکال دارد و در آنجا نماز بخواند نماز او بنا بر احتیاط باطل می باشد. (2) (بهجت :) و در ندانستن مسأله هم کوتاهی کرده و مقصّر باشد ..

ص: 482

(3) (بهجت :) اگر قصد قربت نداشت ؛ و اگر قصد قربت در نماز داشت باز بنا بر احتیاط نمازش باطل است . (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب نمازش را اعاده کند.

(زنجانی :) نمازش به احتیاط مستحب باطل می باشد.

[مسأله 871 کسی که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند]
اشاره

مسأله 871 کسی که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حیوان سواری یا زین آن (1) غصبی باشد (2) نماز او باطل است (3) و هم چنین است اگر بخواهد سواره نماز مستحبی بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) زین یا (زنجانی : بنا بر احتیاط) نعل آن .. (2) (مکارم :) چنانچه مَرکب یا صندلی و زین آن غصبی باشد و مجبور نباشد بر آن مرکب نماز بخواند نماز او اشکال دارد، هم چنین است اگر بخواهد در حال اختیار نماز مستحبّی را سواره بخواند. (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(تبریزی :) بنا بر احتیاط ( (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب ) نماز او باطل است ..

(زنجانی :) نماز او به احتیاط مستحب باطل است ..

(فاضل :) مسأله نماز مستحبّی را می توان هنگام سواری ، حتّی در حال اختیار خواند. کما اینکه نماز واجب را می توان در حال اضطرار و ناچاری در حال سواری خواند. و در این فرض ، اگر زین اسب یا صندلی ماشین و قطار و هواپیما غصبی باشد، نماز باطل است .

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 884 تصرّف در زمین غصبی که فعلا مالک مشخّصی ندارد جایز نیست و نماز خواندن در آن باطل است و برای تعیین تکلیف آن باید به مجتهد جامع الشّرائط رجوع شود، هم چنین تصرف در ساختمانی که با مصالحی ساخته شده که مالک آن معلوم نیست حکم تصرف در مال غصبی را دارد و جایز نیست ، امّا نماز در این ساختمان اگر نماز بر روی زمین مباح باشد که با مصالح مذکور فرش نشده باطل نیست .

[مسأله 872 کسی که در ملکی با دیگری شریک است ]

مسأله 872 کسی که در ملکی با دیگری شریک است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریکش نمی تواند (1) در آن ملک تصرّف کند (2) و نماز بخواند. (1) (زنجانی :) بدون رضایت شریکش به احتیاط مستحب نمی تواند .. (2) (سیستانی :) و نماز در آن بنا بر احتیاط واجب باطل است .

[مسأله 873 اگر با عین پولی که خمس و زکات آن را نداده ملکی بخرد]

مسأله 873 اگر با عین پولی که خمس و زکات آن را نداده ملکی بخرد، تصرف او در آن ملک حرام و نمازش هم در آن باطل است (1)، و هم چنین است (2) اگر به ذمّه بخرد و در موقع خریدن قصدش این باشد که از مالی که خمس یا زکاتش را نداده بدهد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) ولی اگر به ذمّه بخرد و در موقع خریدن قصدش این باشد که از مالی که خمس یا زکاتش را نداده بدهد نمازش صحیح است . (مکارم :) اشکال دارد .. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .. (3) (مکارم :) که بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کند.

ص: 483

(سیستانی :) مسأله اگر ملکی را با پول خمس نداده خرید ولی معامله به نحو کلی فی الذمه بود همان گونه که غالب معاملات است تصرف در آن حلال است و بدهکار خمس پولی است که پرداخته ، ولی اگر با عین پولی که خمس آن را نداده ملکی بخرد. تصرف او در آن ملک بدون اجازه حاکم شرعی حرام و نماز در آن بنا بر احتیاط واجب باطل است .

(زنجانی :) مسأله اگر با عین پولی که خمس آن را نداده ملکی بخرد و حاکم شرع معامله را اجازه ندهد، تصرّف او در آن ملک حرام است و به احتیاط مستحب نمازش هم در آن باطل است .

[مسأله 874 اگر صاحب ملک به زبان اجازه نماز خواندن بدهد]

مسأله 874 اگر صاحب ملک به زبان ، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست ، نماز خواندن در ملک او باطل است (1). و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است نماز صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) جایز نیست ..

(زنجانی :) نماز خواندن در ملک او به احتیاط مستحب باطل است و اگر شک داشته باشد که قلباً راضی است نماز او صحیح است هم چنین است اگر اجازه نداده و انسان بداند که قلباً راضی است و اگر اجازه نداده و انسان شک داشته باشد که قلباً راضی است یا نه ، نمازش به احتیاط مستحب باطل است . (2) (سیستانی :) جایز است .

(مکارم :) مسأله هر گاه رضایت صاحب ملک از قرائن روشن و قطعی باشد، نماز خواندن در آن ملک اشکالی ندارد هر چند به زبان نگوید و به عکس اگر با زبان اجازه دهد امّا بداند که قلباً راضی نیست نمی تواند نماز بخواند.

[مسأله 875 تصرف در ملک میتی که خمس یا زکات بدهکار است ]

مسأله 875 تصرف در ملک میتی که خمس یا زکات بدهکار است حرام و نماز در آن باطل است (1) مگر آن که بدهکاری او را بدهند (2)، یا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند. (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند که ادا نمایند به نحوی که دین از عهده میّت ساقط شود جایز است و اگر عین زکات یا خمس در مال میّت موجود باشد فقط تصرّف و نماز در آن عین قبل از ادا جایز نیست ولی تصرّف و نماز در غیر آن اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) ولی اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند که ادا نمایند، تصرّف و نماز در ملک او اشکال ندارد.

(نوری :) ولی اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند که ادا نمایند به نحوی که از عهده میت ساقط شود جایز است و اگر عین مالی که خمس یا زکات به آن تعلق گرفته معلوم باشد، فقط تصرف و نماز در آن عین قبل از ادا جایز نیست ولی تصرف و نماز در غیر آن با رضایت ورثه یا ولی ّ آنها در صورتی که صغیر باشند اشکال ندارد.

(زنجانی :) نماز در آن به احتیاط مستحب باطل است ؛ ولی اگر بدهی او را بدهند یا ضامن شوند که ادا نمایند به نحوی که دین از عهده میّت ساقط شود، تصرّف و نماز در ملک او بی تردید اشکال ندارد. (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) مسأله میتی که بدهکار است چنانچه بدهکاری وی از تمام اموال باقی مانده او بیشتر باشد هر نوع تصرفی در اموال او حرام و نماز خواندن ورثه در زمین و خانه او بدون

ص: 484

رضایت طلبکاران باطل است امّا اگر بدهکاری وی از اموال باقی مانده او کمتر باشد تصرف در اموال او و نماز خواندن در خانه و زمین او با دو شرط مجاز است الف از قرائن خارجی بدانند که طلبکاران او راضی هستند ب ورثه تصمیم داشته باشند بدون مسامحه بدهی او را پرداخت کنند.

(سیستانی :) مسأله تصرّف در ملک میّتی که به زکات یا به مردم بدهکار است چنانچه منافات با ادای دین او نداشته باشد مثل نماز خواندن در خانه اش با اجازه ورثه اشکال ندارد و هم چنین اگر بدهی او را بدهند یا به ذمه بگیرند که ادا نمایند یا به مقدار بدهی او باقی بگذارند، تصرّف در ملک او اشکال ندارد حتی اگر موجب تلف شود.

[مسأله 876 تصرف در ملک میتی که به مردم بدهکار است ]

مسأله 876 تصرف در ملک میتی که به مردم بدهکار است ، حرام و نماز در آن باطل است (1) ولی تصرفات جزئی که برای برداشتن میّت معمول است اشکال ندارد و نیز اگر بدهکاری او کمتر از مالش باشد و ورثه هم تصمیم داشته باشند که بدون مسامحه بدهی او را بدهند تصرف اشکال ندارد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر ضامن شوند که قرضهای او را بپردازند، یا این که طلبکار و وصی ّ میّت (گلپایگانی : یا طلبکار و حاکم شرع ) اجازه بدهند، تصرّف و نماز در ملک او مانعی ندارد (صافی : و اگر میّت ، بدهکار افرادی است که حاکم شرع بر آنها ولایت دارد، اذن حاکم معتبر است ).

(زنجانی :) نماز در آن به احتیاط مستحب باطل است ؛ ولی اگر ضامن شوند که قرضهای او را بپردازند، یا طلبکارها یا کسان دیگری که اختیار بدهی ها بدست آنها است راضی باشند، تصرف و نماز در ملک او بی تردید مانعی ندارد.

(فاضل :) و این در صورتی است که بدهکاری به اندازه همه مال باشد ولی اگر بدهکاری او کمتر از مالش باشد و بدانند چون بدهکاری او کم است طلبکار یا طلبکاران راضی هستند و ورثه تصمیم داشته باشند که بدون مسامحه بدهی او را بدهند، تصرف در آن ملک و نماز خواندن در آن اشکال ندارد؛ لیکن در این صورت بنا بر احتیاط واجب باید از ولی ّ میت هم اجازه بگیرند. (2) (نوری :) تصرفی که غیر فروختن و از بین بردن مال باشد، اشکال ندارد.

(سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 875.

(اراکی :) مسأله تصرف در ملک میّتی که به مردم بدهکار است حرام و نماز در آن اشکال دارد، ولی اگر بدهکاری او کمتر از مالش باشد و بدانند چون بدهکاری او کم است طلبکار یا طلبکاران راضی هستند و ورثه هم تصمیم داشته باشند که بدون مسامحه بدهی او را بدهند تصرف اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله تصرّف در ملک میّتی که به مردم بدهکار است ، در صورتی که ورثه بنای اداء قرض را بدون مسامحه نداشته باشند، حرام و نماز در آن باطل است .

(مکارم :) مسأله تصرّف و نماز خواندن در ملک میّتی که به مردم بدهکار است با اجازه ورثه مانعی ندارد، مگر این که تصرّف مزاحم حق ّ طلبکاران گردد.

[مسأله 877 اگر میت قرض نداشته باشد]

مسأله 877 اگر میت قرض نداشته باشد ولی بعضی از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غایب باشند (1)، تصرف در ملک او (2) حرام و نماز در آن باطل است (3) ولی تصرفات جزئی که برای برداشتن میت معمول است اشکال ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 485

(1) (فاضل :) فقط به مقدار مصارف متعارف (کفن و دفن ) که اگر انجام نشود جنازه روی زمین می ماند می توان در اموال او تصرف کرد ولی سایر تصرفات در آن اموال حرام و نماز خواندن در خانه او باطل است مگر بعد از تعیین قیّم و عمل بر طبق صلاح دید وی . (2) (گلپایگانی ، صافی :) بدون اذن ولی ّ شرعی ..

(خوئی ، تبریزی :) بدون اجازه ولی ّ آنها .. (زنجانی :) بدون رضایت ولی ّ آنها .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) نماز در آن اشکال دارد. [پایان مسأله ] (زنجانی :) نماز در آن به احتیاط مستحب باطل است . [پایان مسأله ] (مکارم :) مسأله هر گاه بعضی از ورثه میّت صغیر یا دیوانه یا غایب باشند، تصرّف در ملک آنها و نماز در آن حرام است ولی تصرفات جزئی که برای برداشتن میّت معمول است اشکال ندارد.

(سیستانی :) مسأله اگر بعضی از ورثه میت صغیر یا دیوانه یا غایب باشند، تصرف در ملک او بدون اجازه ولی ّ آنها حرام است و نماز در آن جایز نیست ولی تصرفات معمولی که مقدمه تجهیز میّت است اشکال ندارد.

[مسأله 878 نماز خواندن در مسافر خانه و حمام ]

مسأله 878 نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اینها که برای واردین آماده است (1) اشکال ندارد (2) (و اگر وثوق (3) پیدا نشود که صاحبش راضی است مشکل است (4)) ولی در غیر این قبیل جاها، در صورتی می شود نماز خواند (5) که مالک آن اجازه بدهد، یا حرفی بزند که معلوم شود (6)، برای نماز خواندن اذن داده است ، مثل این که به کسی اجازه دهد در ملک او بنشیند و بخوابد، که از اینها فهمیده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است . (1) (زنجانی :) و اطمینان نوعی ، به رضایت مالک می باشد .. (2) (گلپایگانی ، نوری :) با اطمینان به رضایت صاحبان آنها اشکال ندارد ..

(بهجت :) مگر این که انسان بداند یا نشانه هایی در کار باشد که گمان کند صاحبش به نماز خواندن او راضی نیست و جاهای دیگر که ملک کسی می باشد نیز در این مسأله مانند این مکانهای عمومی است که در صورتی نماز صحیح نیست که بداند و یا نشانه هایی در کار باشد که گمان کند صاحبش راضی نیست . (3) (اراکی :) اگر یقین .. (4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، زنجانی ، نوری و تبریزی نیست ] (5) (زنجانی :) که رضایت مالک معلوم باشد هر چند از لازمه حرفش این معنا فهمیده شود، مثل این که به کسی اجازه دهد که در ملک او بنشیند و بخوابد که از اینها فهمیده می شود به نماز خواندن هم رضایت دارد. (6) (گلپایگانی ، صافی :) یا اطمینان حاصل شود ..

(فاضل :) مسأله نماز خواندن در اماکن عمومی مانند هتلها، مسافر خانه ها و حمّام ها که برای ورود

ص: 486

مسافران و مشتریان آماده است اشکال ندارد ولی نماز خواندن برای دیگران که مسافر و مشتری آن اماکن نیستند اگر قرینه ای که دلالت بر رضایت صاحب آن بکند وجود داشته باشد مانع ندارد، امّا نماز خواندن در اماکن خصوصی بدون اجازه مالک آن جایز نیست و اگر اجازه تصرّفات دیگری دهد که معلوم شود برای نماز خواندن نیز راضی است می تواند در آنجا نماز بخواند مثل این که کسی را برای صرف غذا و استراحت دعوت کند که مسلّماً برای نماز رضایت دارد.

(مکارم :) نماز خواندن در مسافر خانه ها و حمّامها و مانند آن برای مسافران و مشتریان که طبق متعارف وارد آنجا می شوند اشکال ندارد ..

(سیستانی :) مسأله نماز خواندن در ملک دیگری در صورتی جایز است که مالک آن یا صریحاً اجازه بدهد و یا حرفی بزند که معلوم شود برای نماز خواندن اذن داده است مثل این که به کسی اجازه بدهد در ملک او بنشیند و بخوابد که از اینها فهمیده می شود برای نماز خواندن هم اذن داده است و یا انسان از راه دیگر اطمینان به رضایت مالک داشته باشد.

[مسأله 879 در زمین بسیار وسیعی که از دِه دور و چراگاه حیوانات است ]

مسأله 879 در زمین بسیار وسیعی که از دِه دور و چراگاه حیوانات است اگر چه صاحبانش راضی نباشند نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن اشکال ندارد و در زمینهای زراعتی هم که نزدیک دِه است و دیوار ندارد (1) اگر چه در مالکین آنها صغیر و دیوانه باشد نماز و عبور و تصرفات جزئی اشکال ندارد، ولی اگر یکی از صاحبانش ناراضی باشند تصرف در آن حرام و نماز باطل است . (1) (بهجت :) در زمین بسیار وسیعی که از آبادی دور و چراگاه حیوانات است نماز خواندن و نشستن و خوابیدن اشکال ندارد مگر این که انسان بداند و یا نشانه هایی در کار باشد که گمان کند صاحبش راضی نیست بنا بر أظهر؛ و هم چنین در زمینهای زراعتی هم که نزدیک دِه است و دیوار ندارد ..

(اراکی :) مسأله در زمین بسیار وسیعی که برای مردم مشکل است موقع نماز به جای دیگر بروند، اگر چه صاحبانش راضی نباشند نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن اشکال ندارد هر چند در مالکین آنها صغیر و دیوانه باشد و عبور و تصرّفات جزئی اشکال ندارد ولی اگر نارضایتی یکی از صاحبانش معلوم شود بنا بر احتیاط واجب نمی توان نماز خواند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله در زمین بسیار وسیع (خوئی : که برای بیشتر مردم مشکل است موقع نماز از آنجا به جای دیگر بروند) بی اجازه مالک می شود نماز خواند به نحوی که در [مسأله 271] در وضو گذشت .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله در زمین بسیار وسیعی که برای بیشتر مردم مشکل است موقع نماز از آنجا به جای دیگر بروند بی اجازه مالک می شود نماز خواند ولی اگر بداند که مالک زمین راضی نیست أحوط آن است که در آنجا نماز نخواند.

(نوری :) بدون اجازه مالک نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن ، اشکال ندارد.

ص: 487

(زنجانی :) مسأله نماز خواندن در زمین بسیار وسیعی که برای بیشتر مردم مشکل است موقع نماز از آنجا به جای دیگری بروند جایز و صحیح است ؛ هر چند مالک آنها از نماز خواندن در آن جا نهی کرده باشد یا این که انسان بداند راضی نیست یا این که مالک آنها صغیر یا مجنون باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که در این چند صورت در آنجا نماز نخوانند؛ ولی نماز غاصب در مکان غصبی به احتیاط مستحب باطل است ، هم چنین کسانی مانند هم سر و فرزندان و مهمانهای غاصب که به حساب او در این مکان تصرف می کنند.

(فاضل :) مسأله در زمینهای بسیار وسیعی که برای مردم اجتناب از آن غیر ممکن یا سخت است اگر چه صاحبانش کراهت داشته باشند، نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن اشکال ندارد، اگر چه در مالکین آنها صغیر و دیوانه باشد هر چند احتیاط این است که در صورت علم به عدم رضایت صاحبان آنها از آن اجتناب شود.

(سیستانی :) مسأله نماز خواندن در زمینهای بسیار وسیع جایز است هر چند که مالک آنها صغیر و یا مجنون باشد و یا آن که راضی به نماز خواندن در آنها نباشند و هم چنین در باغها و زمین هایی که در و دیوار ندارند بی اجازه مالک می شود نماز خواند ولی در این صورت اگر بداند مالک راضی نیست نباید تصرف کند و اگر مالک صغیر و یا مجنون باشد و یا آن که گمان به راضی نبودن او داشته باشند احتیاط لازم آن است که در آنها تصرف نکنند و نماز خوانده نشود.

(مکارم :) مسأله در زمینهای بزرگ زراعتی و غیر زراعتی که دیوار ندارد و زراعتی فعلًا در آن نیست نماز خواندن و نشستن و خوابیدن و تصرّفات جزئی اشکال ندارد خواه نزدیک شهر و روستا باشد یا دور از آن و خواه مالکین آن صغیر باشند یا کبیر، ولی اگر صاحبش صریحاً بگوید راضی نیستم یا بدانیم قلباً راضی نیست تصرّف در آن حرام و نماز نیز اشکال دارد.

شرط دوم :
[مسأله 880 مکان نمازگزار باید بی حرکت باشد]

مسأله 880 مکان نمازگزار باید بی حرکت باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جایی که حرکت دارد، مانند اتومبیل و کشتی و ترن نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید در حال حرکت چیزی نخواند (1) و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، صافی :) به قدری که ممکن است ، باید استقرار و قبله را رعایت نماید ..

(فاضل :) شرط دوّم «استقرار» است . مکان نمازگزار باید آرام و بدون حرکت باشد لذا نماز در وسائل نقلیه ای که در حال حرکت باعث تکان خوردن و عدم آرامش انسان می شود باطل است مگر در زمان ناچاری مثلًا تنگی وقت که در این صورت نیز باید تا جایی که می تواند شرایط نماز را رعایت کند و هنگام حرکت و تکان خوردن چیزی نخواند و هر گاه وسیله نقلیه تغییر مسیر داد خود را به سمت قبله به چرخاند.

(سیستانی :) شرط دوم : مکان نمازگزار در نمازهای واجب باید طوری نباشد که از شدّت حرکت مانع از ایستادن نمازگزار و انجام رکوع و سجود اختیاری شود بلکه بنا بر احتیاط لازم نباید مانع

ص: 488

از آرامش بدن او باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در چنین جایی مانند بعضی از انواع اتومبیل و کشتی و قطار نماز بخواند به قدری که ممکن است باید استقرار و قبله را رعایت نماید و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد و اگر رعایت استقبال قبله دقیقاً ممکن نباشد سعی کند که اختلاف کمتر از (90) درجه باشد و اگر این هم ممکن نباشد در تکبیره الاحرام فقط رعایت قبله را بکند و اگر این هم میسّر نباشد رعایت قبله لازم نیست .

(زنجانی :) شرط دوم استقرار است یعنی : مکان نمازگزار باید بی تکان باشد. اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد در جایی که تکان دارد؛ مانند اتومبیل و کشتی و ترن ، نماز بخواند، به قدری که ممکن است باید استقرار و قبله را رعایت نماید، و اگر وسیله نقلیه از قبله به طرف دیگر حرکت کند، به طرف قبله برگردد.

(مکارم :) شرط دوّم «استقرار»: اگر مکان نمازگزار متحرّک باشد به طوری که نتواند کارهای نماز را به طور عادّی انجام دهد نماز او باطل است . بنا بر این نماز خواندن در کشتی و قطار و مانند آن اگر بتواند کارهای نماز را صحیح انجام دهد اشکال ندارد و اگر از جهت تنگی وقت یا ضرورت دیگری ناچار باشد نماز را در کشتی و اتومبیل و مانند آن بخواند و قبله دائماً در حال تغییر باشد، باید تا آنجا که می تواند به طرف قبله برگردد و در حال برگشتن به سوی قبله چیزی نخواند.

[مسأله 881 نماز خواندن در اتومبیل و کشتی و ترن ]

مسأله 881 نماز خواندن در اتومبیل و کشتی و ترن و مانند اینها، وقتی ایستاده اند (1) مانعی ندارد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) وقتی که تکان ندارند .. (2) (سیستانی :) و هم چنین در وقتی که حرکت می کنند چنانچه به حدّی تکان نداشته باشند که مانع از آرامش بدن نمازگزار شود. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 880.

(فاضل :) مسأله نماز خواندن در وسائل نقلیه ای که موجب حرکت و تکان خوردن انسان نمی شود و انسان در آن وسائل آرامش دارد؛ مثل کشتی ، هواپیما و قطار با رعایت شرایط نماز، مثل قبله ، اشکال ندارد ولی اگر عرفاً با استقرار و طمأنینه منافات داشته باشد مثل قایق و ماشین سواری صحیح نیست مگر در حال ضرورت و تنگی وقت .

[مسأله 882 نماز روی خرمن گندم و جو]

مسأله 882 روی خرمن گندم و جو و مانند اینها که نمی شود بی حرکت ماند (1) نماز باطل است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) نمی شود بی تکان ماند ..

(فاضل :) مسأله نماز روی خرمن گندم و جو و تپّه ای از رمل و مانند اینها که نمی شود استقرار پیدا کرد باطل است امّا اگر حرکت کم باشد که بتوان واجبات نماز را انجام داد و شرایط دیگر را رعایت کرد مانع ندارد.

(مکارم :) مسأله روی خرمن گندم و جو و مانند اینها که مقداری حرکت دارد نماز خواندن جایز است به شرط این که بتوان واجبات نماز را انجام داد.

ص: 489

[مسأله 883 در جایی که به واسطه احتمال باد و باران ]

مسأله 883 در جایی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، اگر به امید تمام کردن شروع کند اشکال ندارد و اگر به مانعی برنخورد نمازش صحیح است و در جایی که ماندن در آن حرام است (1)، مثلًا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود باید نماز نخواند، ولی اگر خواند باطل نیست ، و هم چنین روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است ، مثل فرشی که اسم خدا بر آن نوشته شده باید نماز نخواند ولی اگر خواند صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) (مثلًا جایی که خطر خراب شدن سقف یا ریزش کوه و آمدن سیلاب دارد) باید نماز نخواند و اگر بخواند احتیاط واجب اعاده آن است هم چنین روی چیزی که ایستادن و نشستن بر آن حرام است مانند فرشی که نام خدا بر آن نوشته شده است .

(فاضل :) (مثلًا جایی که خطر خراب شدن سقف یا ریزش کوه یا تصادف و .. دارد) نباید نماز بخواند ولی اگر خواند نمازش صحیح است لیکن مرتکب حرام شده است و هم چنین روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است مانند فرش یا روز نامه ای که اسم خدا و آیات قرآن بر آن نوشته شده نباید نماز بخواند ولی اگر خواند نمازش صحیح است امّا مرتکب حرام شده است .

(خوئی ، تبریزی :) «شرط سوّم »: باید در جایی نماز بخواند که احتمال بدهد نماز را تمام می کند و نماز خواندن در جایی که به واسطه باد و باران و زیادی جمعیّت و مانند اینها اطمینان دارد که نمی تواند نماز را تمام کند صحیح نیست اگر چه اتّفاقاً نماز را تمام کند. اگر در جایی که ماندن در آن حرام است مثلًا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود نماز بخواند اگر چه معصیت کرده ولی نمازش اشکالی ندارد. نماز خواندن روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است ، مثل جایی از فرش که اسم خدا بر آن نوشته شده بنا بر احتیاط صحیح نیست .

(سیستانی :) «شرط سوم »: باید در جایی نماز بخواند که احتمال بدهد نماز را تمام می کند؛ ولی اگر در جایی که به واسطه باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان دارد که نمی تواند نماز را تمام کند؛ رجاءً بخواند و اگر چه اتفاقاً تمام کند اشکال ندارد ..

(سیستانی :) چنانچه مانع از قصد قربت شود صحیح نیست .

(گلپایگانی ، اراکی :) شرط سوّم : (گلپایگانی : آن که در جایی نماز بخواند که اطمینان به تمام کردن نماز داشته باشد) بنا بر احتیاط واجب باید در جایی نماز بخواند که اطمینان داشته باشد نماز را تمام می کند و در جایی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیّت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند احتیاط واجب آن است که نماز نخواند.

شرط چهارم : آن که در جایی که ماندن در آن حرام است مثلًا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود نماز نخواند؛ شرط پنجم : آن که روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است مثل فرشی که اسم خدا بر آن نوشته شده نماز نخواند.

ص: 490

(صافی :) شرط سوّم : آن که در جایی نماز بخواند که احتمال بدهد می تواند در آنجا نماز را تمام کند. بنا بر احتیاط، در جایی نماز بخواند که اطمینان داشته باشد نماز را تمام می کند و در جایی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، احتیاط آن است که نماز نخواند هر چند با احتمال امکان تمام کردن نماز، خواندن نماز جایز است ولی با اطمینان به عدم امکان نماز صحیح نیست ..

(نوری :) شرط سوم : آن که در جایی نماز بخواند که اطمینان به تمام کردن نماز داشته باشد، در جایی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها، اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، احتیاط واجب آن است که نماز نخواند ..

(نوری :) باید نماز نخواند و اگر بخواند باطل است ..

(نوری :) نباید نماز بخواند و اگر خواند باطل است .

(زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب در جایی نماز بخواند که اطمینان داشته باشد نماز را تمام می کند، و در جایی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، نماز نخواند ولی اگر علم هم داشته باشد که نمی تواند نماز را تمام کند، چنانچه قصد قربت داشته باشد و اتفاقاً نماز را تمام کند، نمازش صحیح است . شرط سوم : آن که بنا بر احتیاط مستحب در جایی که ماندن در آن حرام است ؛ مثلًا زیر سقفی که نزدیک است خراب شود نماز نخواند. شرط چهارم : آن که بنا بر احتیاط مستحب روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است ؛ مثل فرشی که اسم خدا بر آن نوشته شده ، نماز نخواند.

شرط سوم (1)
اشاره

: آن که در جایی که سقف آن کوتاه است (2) و نمی تواند در آنجا راست بایستد، یا به اندازه ای کوچک است که جای رکوع و سجود ندارد، نماز نخواند و اگر ناچار شود که در چنین جایی نماز بخواند باید به قدری که ممکن است قیام و رکوع و سجود را به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) شرط ششم .. (2) (فاضل :) شرط سوم : در جایی نماز بخواند که بتواند واجبات نماز را انجام دهد. در جایی که سقف آن کوتاه است ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) شرط چهارم : آن که جای نمازگزار سقفش به اندازه ای که نتواند در آنجا راست بایستد کوتاه نباشد و هم چنین به اندازه ای که جای رکوع و سجود نداشته باشد کوچک نباشد. اگر ناچار شود که در جایی نماز بخواند که به طور کلی از ایستادن تمکّن ندارد، لازم است نشسته نماز بخواند و اگر از رکوع و سجود تمکن ندارد، برای آنها با سر اشاره نماید.

(مکارم :) مسأله شرط سوّم : توانائی انجام واجبات در آن محل ّ. باید در جایی نماز بخواند که بتواند واجبات را انجام دهد، پس در جایی که سقف آن کوتاه است و نمی تواند بایستد یا جای رکوع و سجود ندارد نماز باطل است .

ص: 491

[مسأله 884 انسان باید رعایت ادب را بکند]

مسأله 884 انسان باید رعایت ادب را بکند و جلوتر از قبر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام (1) نماز نخواند (2) و چنان چه نماز خواندن بی احترامی باشد حرام است ولی نماز باطل نیست (3). (1) (اراکی :) و مساوی آن .. (2) (فاضل :) و نیز بنا بر احتیاط واجب مساوی قبر مطهر معصوم نماز نخواند. (3) (اراکی :) نماز هم بنا بر احتیاط واجب باطل است .

(خوئی :) مسأله باید جلوتر از قبر پیغمبر و امام علیه السلام در صورتی که مستلزم هتک باشد نماز نخواند و الّا عیبی ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله شرط هفتم : آن که مساوی یا جلوتر از قبر پیغمبر و ائمه علیهم السلام نماز نخواند. بنا بر احتیاط واجب باید جلوتر یا مساوی با قبر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام نماز نخواند.

(تبریزی :) مسأله جلوتر از قبر پیغمبر و امام علیه السلام نماز بخواند عیبی ندارد.

(مکارم :) مسأله شایسته است انسان رعایت ادب کند و جلوتر از قبر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام نماز نخواند و در صورتی که نماز خواندن هتک و بی احترامی باشد حرام است و نماز هم اشکال دارد در غیر این صورت نماز باطل نیست .

(بهجت :) مسأله نماز خواندن جلوتر یا مساوی قبر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام در صورتی که بی ادبی نسبت به آنها نباشد بنا بر أظهر مکروه است ولی احتیاط مستحب ّ این است که به طور کلّی از این کار مخصوصاً از جلوتر ایستادن اجتناب کند.

(زنجانی :) مسأله شرط پنجم : بنا بر احتیاط واجب باید جلوتر از قبر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام نماز نخواند و چنان چه این کار مستلزم هتک باشد، حرام نیز می باشد.

(نوری :) مسأله برای رعایت ادب ، جلوتر از قبر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام نماز نخوانَد و چنانچه نماز خواندن بی احترامی و مستلزم هتک باشد، حرام است و نماز بنا بر احتیاط واجب صحیح نیست .

(سیستانی :) مسأله باید پشت به قبر پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم السلام در صورتی که بی احترامی به آنان باشد نماز نخواند و در غیر این صورت اشکال ندارد ولی نماز در هر دو حال صحیح است .

[مسأله 885 اگر در نماز چیزی مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد]

مسأله 885 اگر در نماز چیزی مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد (1) که بی احترامی نشود (2) اشکال ندارد (3) ولی فاصله شدن صندوق شریف و ضریح و پارچه ای که روی آن افتاده کافی نیست . این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و مکارم نیست (1) (فاضل :) بین او و قبر مطهر معصوم ، حائل باشد .. (2) (بهجت :) که مساوی یا جلوتر از قبر ایستادن بی احترامی نشود .. (3) (زنجانی :) اگر چیزی مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد، نماز خواندن اشکال ندارد ..

شرط چهارم (1):
اشاره

آن که مکان نمازگزار اگر نجس است به طوری تر نباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد (2) ولی جایی که پیشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد در صورتی که خشک هم باشد نماز باطل است (3) و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلًا نجس نباشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 492

(1) (اراکی ، نوری :) شرط هفتم : .. (گلپایگانی ، صافی :) شرط هشتم : ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) شرط پنجم : ..

(زنجانی :) شرط ششم : .. (بهجت :) شرط دوم : .. (2) (بهجت :) مگر این که طوری تر باشد که اگر نجاست به بدن یا لباس سرایت کرد نماز را باطل نکند چنانکه خواهد آمد .. (سیستانی :) در صورتی که از نجاساتی باشد که مبطل نماز است ..

(زنجانی :) و آن را به نحوی نجس کند که نتواند در آن نماز بخواند .. (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) بلی ، چنانچه فقط قسمتی از مهر نمازگزار نجس باشد پس اگر نجاست آن به بدن نمازگزار سرایت نکند نماز اشکال ندارد ..

(فاضل :) شرط چهارم : موجب نجاست لباس و بدن نمازگزار نشود. مکان نمازگزار اگر نجس است نباید به طوری تر باشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد مگر نجاستی باشد که در نماز معفوّ است ولی جایی که پیشانی را بر آن می گذارد اگر نجس باشد نماز باطل است هر چند نجاست آن مسری نباشد و اگر مقدار واجب در سجده پاک باشد کافی است و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلًا نجس نباشد.

[مسأله 886 باید زن عقب تر از مرد بایستد]

مسأله 886 بنا بر احتیاط مستحب باید زن عقب تر از مرد بایستد و جای سجده او از جای ایستادن مرد کمی عقب تر باشد. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله مکروه است زن در نماز جلوتر از مرد یا مُحاذی با او بایستد و بهتر است طوری بایستد که جای سجده او کمی از جای ایستادن مرد عقب تر باشد.

(خوئی ، تبریزی :) «شرط ششم »: باید بین مرد و زن در حال نماز اقلّا مقدار یک وجب فاصله باشد و (تبریزی : فرقی نمی کند زن جلوتر بایستد یا مرد و یا مساوی هم بایستند ولی رعایت فاصله در شهر مکّه لازم نیست ؛ و نیز در غیر مکّه ) نماز خواندن در فاصله کمتر از ده ذراع مکروه است .

(فاضل :) مسأله شرط پنجم : مرد بر زن مقدّم باشد. در نماز زن باید عقب تر از مرد بایستد و بهتر است جای سجده زن از جای ایستادن مرد کمی عقب تر باشد بنا بر این اگر زن جلوتر یا مساوی مرد بایستد نماز باطل است و در این حکم بین محرم و نامحرم یا زن و شوهر تفاوتی نیست ، و همین طور بین نماز واجب و مستحب ّ فرق ندارد.

(زنجانی :) مسأله در غیر مکه مکرمه اگر زن و مرد در کنار هم نماز بخوانند یا زن جلوتر از مرد نماز بخواند شایسته است که بین آنها بیش از ده ذراع فاصله باشد و چون ذراعهای متعارف با یکدیگر تفاوت دارند بزرگترین ذراع متعارف را در نظر بگیرند، و نماز خواندن در کمتر از این فاصله مکروه است و اگر فاصله از یک وجب کمتر باشد کراهت بیشتری دارد و این مسأله در مسجد الحرام بی تردید جاری نیست و در سایر اماکن مکه شایسته است این مسأله رعایت شود.

ص: 493

(بهجت :) مسأله نماز خواندن زن جلوتر از مرد یا مُساوی و همدوش با مرد مکروه است بنا بر اظهر، مگر این که بین آن دو، چیزی مانند پرده و مانند آن حائل بشود و یا این که بین آن دو به مقدار حدّ اقل یک وجب و حدّ اکثر ده ذراع که حدود پنج متر می شود فاصله باشد که در این صورت کراهت کم و یا برداشته می شود.

(سیستانی :) شرط ششم : باید بنا بر احتیاط لازم زن عقب تر از مرد بایستد، اقلًا به مقداری که جای سجده او برابر جای دو زانوی مرد در حال سجده باشد.

(مکارم :) شرط چهارم تقدّم مرد بر زن : باید در نماز، زن عقب تر از مرد بایستد و جای سجده او از جای سجده مرد کمی عقب تر باشد و الّا نماز باطل است ؛ در این حکم محرم و غیر محرم تفاوتی ندارند ولی اگر میان مرد و زن دیوار یا پرده و مانند آن باشد یا به اندازه ده ذراع (تقریباً پنج متر) فاصله باشد اشکال ندارد.

[مسأله 887 اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد]

مسأله 887 اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند، بهتر آن است که نماز را دوباره بخوانند (1). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخوانند و هم چنین است اگر یکی زودتر از دیگری به نماز بایستد. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 886.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد نماز هر دو صحیح است چه با هم وارد نماز شوند یا به ترتیب . بلی ، ثواب نماز هر کدام که بعد مشغول نماز شده اند کمتر است (صافی : ولی بنا بر احتیاط مؤکد، سزاوار است در صورتی که هر دو با هم وارد نماز شوند، هر دو؛ و در صورتی که به ترتیب وارد شده باشند کسی که بعد وارد شده نماز را اعاده نماید).

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر زن برابر مرد یا جلوتر در کمتر از یک وجب بایستد و با هم وارد نماز شوند باید نماز را دوباره بخوانند ولی اگر یکی زودتر از دیگری به نماز بایستد فقط کسی که بعد مشغول نماز شده باید نمازش را دوباره بخواند.

(تبریزی :) اگر یکی زودتر از دیگری به نماز بایستد، نماز او بنا بر اظهر صحیح است و کسی که بعد مشغول نماز شده ، باید نمازش را دوباره بخواند.

(فاضل ، مکارم :) مسأله اگر زن در کنار مرد یا جلوتر بایستد و با هم وارد نماز شوند نماز هر دو باطل است امّا اگر یکی قبلًا وارد نماز شده باشد نماز او صحیح و نماز دوّمی باطل است .

(زنجانی :) مسأله اگر زن برابر مرد یا جلوتر، بدون رعایت فاصله مناسب بایستد، و با هم وارد نماز شوند احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخوانند و اگر یکی بعد از دیگری به نماز بایستد احتیاط مستحب آن است که نمازش را دوباره بخواند.

[مسأله 888 اگر بین مرد و زن ، دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد]
اشاره

مسأله 888 اگر بین مرد و زن ، دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد (1) نمازشان صحیح است و احتیاط مستحب هم در دوباره خواندن نیست . (1) (گلپایگانی ، صافی :) که یکدیگر را نبینند، یا بین آنان اقلّا ده ذراع که تقریباً پنج ذرع

ص: 494

می شود فاصله باشد، چنانچه زن برابر مرد یا جلوتر از او باشد نماز هر دو صحیح است و کراهت هم ندارد و هم چنین است اگر مکان یکی از آنان به قدری بلند باشد که نگویند: زن جلوتر از مرد یا برابر او ایستاده است .

(فاضل :) که یکدیگر را نبینند یا بین آنها ده ذراع که تقریباً پنج متر است فاصله باشد نمازشان صحیح است .

(زنجانی :) که یکدیگر را نبینند یا مکان یکی از آنان به قدری بلند باشد که نگویند زن جلوتر از مرد یا برابر او ایستاده است ، نماز هر دو بی اشکال صحیح است .

(مکارم ، بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 886.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بین مرد و زن که برابر هم ایستاده اند یا زن جلوتر ایستاده و نماز می خوانند دیوار یا پرده یا چیز دیگری باشد که یکدیگر را نبینند نماز هر دو صحیح است اگر چه بین آنها یک وجب هم فاصله نباشد.

(سیستانی :) یا آن که فاصله بیش از ده ذراع باشد نماز هر دو صحیح است .

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 906 اگر زن در طبقه دوّم نماز بخواند گر چه جلوتر یا مساوی مرد باشد نمازش صحیح است حتی ّ اگر ارتفاع ، کمتر از ده ذراع یعنی کمتر از پنج متر باشد.

شرط پنجم (1):
اشاره

آن که جای پیشانی نمازگزار از جای زانوهای او (2) بیش از چهار انگشت بسته ، پست تر یا بلندتر نباشد (3) و احتیاط واجب آن است که از سر انگشتان پا هم بیشتر از این پست و بلندتر نباشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، نوری :) شرط هشتم : .. (گلپایگانی ، صافی :) شرط نهم : ..

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) شرط هفتم : .. (2) (خوئی :) از جای سر انگشتان پای او .. (اراکی :) از جای قدمهای او ..

(گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) از جای زانوها و سر انگشتان پای او ..

(زنجانی :) از جای پاهای او .. (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، گلپایگانی ، زنجانی ، سیستانی ، صافی ، تبریزی :) و تفصیل این مسأله در احکام سجده گفته می شود.

(فاضل :) شرط ششم : مسطّح بودن مکان نمازگزار. جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و سر انگشتان پای او نباید بیش از چهار انگشت بسته پست تر یا بلندتر باشد.

(مکارم :) شرط پنجم بلندتر نبودن محل ّ پیشانی از جای ایستادن . باید محل ّ پیشانی نمازگزار از جای ایستادن او به اندازه ای بلند نباشد که از صورت سجده بیرون رود و احتیاط واجب آن است که بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد.

[مسأله 889 بودن مرد و زن نامحرم در جای خلوت جایز نیست ]

مسأله 889 بودن مرد و زن نامحرم در جای خلوت جایز نیست و احتیاط در نماز

ص: 495

نخواندن در آنجا است لیکن اگر خواند نمازش باطل نیست . این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (گلپایگانی ، صافی :) مسأله بودن مرد و زن نامحرم در اطاقی که کسی در آنجا نیست و کسی هم نمی تواند وارد شود حرام است و نمازشان هم در آنجا صحیح نیست ولی اگر یکی از آنان مشغول نماز باشد و دیگری که با او نامحرم است وارد شود نماز او اشکال ندارد.

(خوئی ، نوری :) مسأله بودن مرد و زن نامحرم در جایی که کسی در آنجا نیست و کسی هم نمی تواند وارد شود، در صورتی که احتمال وقوع در معصیت را بدهند حرام است و احتیاط مستحب ّ آن است که در آنجا نماز نخوانند.

(زنجانی :) حرام ، بلکه در صورتی که چنین احتمالی را هم ندهد، بنا بر احتیاط حرام است و در هر حال ، نمازشان بنا بر احتیاط مستحب باطل است ؛ و اگر مشغول نماز باشد و کسی که با او نامحرم است وارد شود نیز همین حکم جاری است .

(سیستانی :) مسأله بودن مرد و زن نامحرم در جایی که احتمال وقوع در معصیت را بدهند حرام است و احتیاط مستحب ّ آن است که در آنجا نماز نخوانند.

(تبریزی :) مسأله بودن مرد و زن نامحرم در جایی که خلوت است و کسی هم نمی تواند وارد شود یا وارد شونده مانع از ابتلاء به معصیت نمی شود در صورتی که احتمال وقوع در معصیت را بدهند جایز نیست و لکن اگر آنجا نماز بخواند صحیح است .

(مکارم :) مسأله بودن مرد با زن نامحرم در جای خلوت که دیگری نمی تواند به آنجا وارد شود، اشکال دارد و احتیاط واجب ترک آن است و نماز خواندن در آنجا نیز اشکال دارد.

[مسأله 890 نماز خواندن در جایی که تار و مانند آن استعمال می کنند]

مسأله 890 نماز خواندن در جایی که تار و مانند آن استعمال می کنند باطل نیست (1) ولی گوش دادن به آنها حرام است . این مسأله ، در رساله آیات عظام : اراکی ، فاضل و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) باطل است . [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی :) مسأله نماز خواندن در جایی که تار می زنند، یا مانند آن را استعمال می کنند باطل نیست ، اگر چه گوش دادن و استعمال آن معصیت است .

(سیستانی :) نماز خواندن در جایی که غنا می خوانند یا موسیقی حرام می نوازند ..

(مکارم :) مسأله نماز خواندن در محلّی که مجلس گناه است مثلًا در آنجا شراب می نوشند، قمار می زنند، غیبت می کنند اشکال دارد.

(زنجانی :) مسأله ماندن در مجالس لهو و لعب که در آن آوازه خوانی می کنند یا تار و مانند آن استعمال می کنند، حرام و نماز خواندن در آنجا بنا بر احتیاط واجب باطل است .

[مسأله 891 در خانه کعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مکروه است ]

مسأله 891 در خانه کعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مکروه است ولی در حال ناچاری مانع ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 496

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط واجب آن است که در خانه کعبه و بر بام آن نماز واجب را نخوانند ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.

(سیستانی :) در حال اختیار نماز واجب را نخوانند ..

(اراکی ، فاضل :) مانع ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله احتیاط واجب آن است که بر بام خانه کعبه در حال اختیار نماز واجب نخوانند ولی در حال ناچاری اشکال ندارد و ظاهر این است که نماز در خانه کعبه در حال اختیار نیز جایز است .

(زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که بر بام خانه کعبه در حال اختیار نماز واجب یا مستحب نخوانند ولی در حال ناچاری بی اشکال مانعی ندارد و خواندن نماز واجب در خانه کعبه در حال اختیار مکروه ، و احتیاط استحبابی در ترک آن است .

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که نماز واجب را در خانه کعبه نخوانند ولی نماز مستحب ّ اشکال ندارد بلکه مستحب ّ است در داخل خانه کعبه در مقابل هر زاویه ای دو رکعت نماز بخوانند ولی نماز بر پشت بام کعبه خواه واجب یا مستحب ّ اشکال دارد.

[مسأله 892 خواندن نماز مستحب در خانه کعبه ]

مسأله 892 خواندن نماز مستحب در خانه کعبه و بر بام آن (1) اشکال ندارد، بلکه مستحب است در داخل خانه مقابل هر رکنی دو رکعت نماز بخوانند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [عبارت «و بر بام آن » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 891.

جاهایی که نماز خواندن در آنها مستحب است
[مسأله 893 نماز را در مسجد بخوانند]

مسأله 893 در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است ، که نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجد الحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و بعد مسجد کوفه (1) و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از مسجد بیت المقدس ، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله ، مسجد بازار است . (1) (اراکی :) و مسجد بیت المقدس و بعد از آن مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله ، مسجد بازار است .

(بهجت :) مسأله نماز در مسجد، از نماز در غیر مسجد افضل است ؛ و بهتر از همه مسجد الحرام است و بعد مسجد النبی صلی اللّه علیه و آله و سلم و بعد مسجد کوفه و بعد مسجد سهله و مسجد خیف و مسجد غدیر و مسجد بیت المقدس و مسجد براثا و مسجد قُبا و مسجد جامع هر شهر و بعد مسجد قبیله و بعد مسجد بازار؛ و از جمله مواضع مستحب و با فضیلت ، مشاهد مشرفه انبیاء و اوصیاء آنان و ائمه علیهم السلام است .

[مسأله 894 برای زنها نماز خواندن در خانه ]

مسأله 894 برای زنها نماز خواندن در خانه ، بلکه در صندوق خانه و اطاق عقب

ص: 497

بهتر است (1)، ولی اگر بتوانند کاملًا خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، خوئی ، تبریزی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله برای زنها در صورتی که خود را از نامحرم به خوبی حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهی برای یاد گرفتن احکام و مسائل اسلامی جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.

(فاضل :) مسأله برای زنها، بهتر آن است که نماز را در خانه و اتاق اختصاصی خود بخوانند، ولی اگر نماز در مسجد به هر جهتی غیر از مسجد بودن فضیلت بر نماز در خانه را داشته باشد مثل این که در مسجد جماعت است یا حضور قلب بیشتری وجود دارد بهتر است زنان برای درک این فضیلت با حجاب کامل به مسجد بروند و اگر راهی برای یاد گرفتن احکام و مسائل اسلامی جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.

(سیستانی :) مسأله برای زنان بهتر آن است که نماز خود را در جایی بخوانند که از دیگر جاها در محفوظ بودن از نامحرم مناسبتر باشد، خواه اینجا خانه باشد یا مسجد یا جای دیگر.

[مسأله 895 نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب بلکه بهتر از مسجد است ]

مسأله 895 نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و (1) نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و مرویست که .. (مکارم :) بلکه در حدیث آمده ..

[مسأله 896 زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است ]

مسأله 896 زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب است و هم سایه مسجد اگر عذری نداشته باشد، مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله رفتن به مسجدی که نمازگزار ندارد مستحب ّ است . و هم سایگان مسجد تا عذری نداشته باشند نماز در مسجد را ترک نکنند.

[مسأله 897 مستحب است انسان با کسی که در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد]

مسأله 897 مستحب است انسان با کسی که در مسجد حاضر نمی شود غذا نخورد (1) و در کارها با او مشورت نکند و هم سایه او نشود و از او زن نگیرد و به او زن ندهد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) مستحب است انسان با کسی که از روی بی اعتنایی به مسجد مسلمانها حاضر نمی شود رابطه دوستی برقرار نکند، با او غذا نخورد ..

(مکارم :) مسأله شایسته است انسان با کسانی که از روی بی اعتنایی به مسجد مسلمانها حاضر نمی شوند، رابطه دوستی برقرار نکند، با آنها غذا نخورد و در کارها با آنها مشورت ننماید و از آنها زن نگیرد و به آنها زن ندهد.

ص: 498

جاهایی که نماز خواندن در آنها مکروه است
[مسأله 898 نماز خواندن در چند جا مکروه است ]

مسأله 898 نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است : حمام ، زمین نمک زار، مقابل انسان ، مقابل دری که باز است ، در جاده و خیابان و کوچه اگر برای کسانی که عبور می کنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد حرام ولی نماز باطل نیست (1)، مقابل آتش و چراغ ، در آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله ای که محل بول باشد، روبروی عکس و مجسمه چیزی که روح دارد، مگر آن که روی آن پرده بکشند، در اطاقی که جنب در آن باشد، در جایی که عکس باشد اگر چه روبروی نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روی قبر، بین دو قبر (2)، در قبرستان . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چنانچه زحمت باشد، مزاحمت حرام است ..

(اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) چنانچه زحمت باشد حرام و نماز باطل است ..

(زنجانی :) چنانچه زحمت باشد حرام و به احتیاط مستحب نماز باطل است ..

(مکارم :) شایسته است نماز را در این چند جا نخوانند: حمّام ، زمین نمک زار، مقابل انسانی که نشسته یا ایستاده است ، مقابل دری که باز است و در جادّه ها و کنار خیابانها در صورتی که مزاحم عبور و مرور مردم نباشد و اگر مزاحم باشد حرام است .. (2) [عبارت « بین دو قبر» در رساله آیت اللّه مکارم نیست ]

[مسأله 899 کسی که در محل عبور مردم نماز می خواند]

مسأله 899 کسی که در محل عبور مردم نماز می خواند، یا کسی روبروی اوست ، مستحب است جلوی خود چیزی بگذارد (1) و اگر چوب یا ریسمانی هم باشد کافی است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) که میان او و آنها حائل گردد حتی ّ اگر عصا، تسبیح یا ریسمانی باشد.

(مکارم :) مسأله هر گاه انسان در جایی نماز می خواند که مردم از جلو او عبور می کنند مستحب ّ است جلو خود چیزی بگذارد که میان او و آنها حایل گردد حتّی اگر عصا و تسبیح و ریسمانی هم باشد کافی است .

احکام مسجد
[مسأله 900 نجس کردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد]

مسأله 900 نجس کردن زمین و سقف و بام و طرف داخل دیوار مسجد حرام است (1) و هر کس بفهمد که نجس شده است باید فوراً نجاست آن را برطرف کند. و احتیاط واجب (2) آن است که طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نکنند، و اگر نجس شود نجاستش را برطرف نمایند (3)، مگر آن که واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد (4). (1) (مکارم :) و احتیاط واجب آن است که طرف بیرون دیوار مسجد را هم نجس نکند، مگر آن که واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.

(بهجت :) نجس کردن زمین ، سقف ، بام ، ظاهر و باطن مسجد حرام است ..

ص: 499

(2) (سیستانی :) احتیاط مستحب ّ .. (زنجانی :) احتیاط .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) اگر نجس شود، برطرف کردن آن لازم نیست مگر در صورتی که بقاءِ نجاست ، موجب هتک مسجد باشد.

(سیستانی :) اگر نجس شود، برطرف کردن آن لازم نیست ولی اگر نجس کردن طرف بیرون دیوار موجب هتک مسجد باشد البتّه حرام است و برطرف کردن آن مقداری که رافع هتک باشد لازم است . (4) (بهجت :) و بنا بر احوط، کافر نباید وارد مساجد مسلمین شود.

[مسأله 901 اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید]
اشاره

مسأله 901 اگر نتواند مسجد را تطهیر نماید (1)، یا کمک لازم داشته باشد و پیدا نکند، تطهیر مسجد بر او واجب نیست (2)، ولی اگر بی احترامی به مسجد باشد بنا بر احتیاط واجب ، باید به کسی که می تواند تطهیر کند اطلاع دهد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) مثل این که مسافر و در حال عبور باشد، یا احتیاج به کمک دارد و پیدا نکند احتیاط واجب آن است که به دیگران که می توانند تطهیر کنند اطّلاع دهد. (2) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی :) ولی بنا بر احتیاط واجب باید به کسی که می تواند تطهیر کند اطّلاع دهد.

(زنجانی ، تبریزی :) ولی باید (تبریزی : بنا بر احتیاط واجب ) به کسی که احتمال می دهد آن را تطهیر می کند اطلاع دهد. (فاضل :) ولی باید به کسی که می تواند تطهیر کند اطلاع دهد.

(سیستانی :) ولی چنانچه بداند که اگر به دیگری اطّلاع دهد این کار انجام می گیرد اگر باقی گذاشتن نجاست موجب هتک باشد باید به او اطلاع دهد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 742 بنا بر اظهر در قرار دادن مکانی به عنوان مسجد، صیغه وقف لازم نیست بلکه هر عملی که دلالت بر آن کند کافی است ، اگر چه به کار بردن لفظ در ایجاب آن ، و تلفّظ به وقفیّت به عنوان مسجدیّت أحوط است و هم چنین در قبول متولی یا حاکم شرع ؛ و أظهر اعتبار قصد قربت است در وقف مسجد؛ و کافی است که با نیّت و اراده بگوید: «جَعَلتُه ُ مَسجِداً للّه ِ» و مسجدیّت را اعلام کند، به معنایی که در عرف مسلمین معمول است ( در مقابل مسجد به معنای لغوی )؛ و در قبضش کافی است یک نفر که نمازش محکوم به صحّت باشد با اذن واقف در آنجا نماز بخواند؛ و اقرب ترتیب آثار مسجدیّت است بر مساجد مخالفین ، در صورتی که محکوم به کفر نباشند؛ و کلیساها و کنیسه ها در جهت حصول تقرب مانند مساجد مخالفین است ولی در سایر جهات محل تأمل است .

(بهجت :) مسأله 744 گذاشتن لباس نجس و سایر چیزهای نجس و متنجس در مسجد، در صورتی که نجاست آن به مسجد سرایت نکند و موجب بی احترامی به آن نباشد، مانعی ندارد.

(مکارم :) مسأله 824 هر گاه مسجد نجس شود بر همه لازم است که به طور واجب کفایی

ص: 500

نجاست را برطرف کنند، یعنی اگر یک یا چند نفر اقدام به تطهیر کنند از دیگران ساقط می شود و گر نه همه گناه کارند و کسی که مسجد را نجس کرده در این حکم با دیگران تفاوتی ندارد.

[مسأله 902 اگر جایی از مسجد نجس شود]

مسأله 902 اگر جایی از مسجد نجس شود که تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن ممکن نیست باید آنجا را بکنند یا اگر خرابی زیاد لازم نمی آید خراب نمایند (1) و (هزینه پر کردن چاله و تعمیر خرابی بر کسی است که مسجد را نجس کرده است و بر اشخاصی که برای تطهیر مسجد جایی از آن را کندند، یا قسمتی از آن را خراب نمودند (2)) پُر کردن جایی که کنده اند و ساختن جایی که خراب کرده اند واجب نیست (3). ولی اگر آن کس که نجس کرده بکند یا خراب کند در صورت امکان باید پر کند و تعمیر نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و بنا بر احتیاط واجب جایی را که کنده اند یا خراب کرده اند به حالت اوّل بازگردانند و بهتر است کسی که نجس کرده تعمیر آن را بر عهده گیرد و اگر مخارجی داشته باشد بنا بر احتیاط واجب ضامن است . (اراکی ، زنجانی :) باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند، ..

(خوئی ، تبریزی :) باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند، در صورتی که خرابی کلّی و مستلزم ضرر وقف نباشد؛ ..

(سیستانی :) باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند، در صورتی که کندن یا خراب کردن جزئی باشد، یا آن که رفع هتک متوقّف بر کندن یا خراب کردن کلّی باشد و الّا خراب کردن ، محل ّ اشکال است .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی ، نوری و فاضل نیست ] (3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) ولی اگر چیزی مانند آجر مسجد نجس شود، در صورتی که ممکن باشد، باید بعد از آب کشیدن ، به جای اوّلش بگذارند.

(زنجانی :) پر کردن جایی که کنده اند و ساختن جایی که خراب کرده اند بر کسی که مسجد را نجس کرده لازم است و بر غیر او لازم نیست .

(گلپایگانی :) مسأله اگر جایی از مسجد نجس شود و تطهیر آن بدون کندن یا خراب کردن مقدار کمی از آن ممکن نباشد، باید آنجا را بکنند یا خراب نمایند و پر کردن و ساختن آن قسمت هم واجب نیست مگر این که خود کسی که نجس کرده خراب کند که در این صورت بنا بر احتیاط باید آن قسمت را بسازد و یا پر کند. و اگر مسجد به نحوی نجس شده باشد که برای تطهیر آن ناچار باشند تمام مسجد را خراب کنند چنانچه متبرّعی باشد که بعد از تخریب آن را بسازد، خراب کردن آن جایز است و الّا جایز نیست ولی اگر ممکن است ، باید ظاهر آن را بنا بر احتیاط تطهیر نمایند و اگر چیزی مانند آجر مسجد که ممکن است آن را برگرداند، نجس شود؛ باید بعد از تطهیر بنا بر احتیاط آن را به مسجد برگرداند.

(صافی :) اگر مسجد به نحوی نجس شده باشد که برای تطهیر آن ، ناچار باشند

ص: 501

تمام مسجد را خراب کنند، خراب کردن آن جایز نیست ؛ چنانچه متبرّعی هم باشد که بعد از تخریب ، آن را بسازد، جایز بودن ِ خراب کردن ِ آن ، مشکل است ..

(صافی :) باید بعد از تطهیر، آن را به مسجد برگرداند.

[مسأله 903 اگر مسجدی را غصب کنند]
اشاره

مسأله 903 اگر مسجدی را غصب کنند (1) و به جای آن خانه و مانند آن بسازند (2)، که دیگر به آن مسجد نگویند باز هم بنا بر احتیاط واجب (3) نجس کردن آن حرام و تطهیر آن واجب است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و آن را از صورت مسجد به کلّی در آورند به طوری که دیگر به آن مسجد نگویند، باز هم نجس کردن آن بنا بر احتیاط حرام است و تطهیر آن لازم است . (2) (خوئی ، تبریزی :) یا به طوری خراب شود که نماز خواندن در آن ممکن نباشد بنا بر احتیاط باز هم نجس کردن آن حرام است ولی تطهیر آن واجب نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) یا به طوری خراب شود که نماز خواندن در آن ممکن نباشد باز هم نجس کردن آن حرام است و تطهیر آن واجب است .

(سیستانی :) یا به طوری خراب شود که دیگر به آن مسجد نگویند، نجس کردن آن حرام نیست و تطهیر آن واجب نیست .

(فاضل :) یا در طرح توسعه و تعریض کوچه و خیابانهای شهر و روستا قسمتی از مسجد در کوچه و خیابان واقع شود بنا بر احتیاط واجب تنجیس آن جایز نیست و تطهیر آن واجب است .

(زنجانی :) و عرفاً امکان بازگشت دوباره آن به حالت مسجدیت نباشد یا به طوری خراب شود که نماز خواندن در آن ممکن نباشد، بنا بر احتیاط مستحب آن را نجس نکنند و اگر نجس شد تطهیر کنند. (3) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ]

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 919 جسد میّت را پیش از غسل دادن در مسجد گذاشتن اگر موجب سرایت نجاست به مسجد یا مستلزم بی احترامی به مسجد نباشد مانعی ندارد ولی بهتر آن است که جنازه میّت را در مسجد نگذارند امّا بعد از غسل بی اشکال است .

[مسأله 904 نجس کردن حرم امامان علیهم السلام حرام است ]

مسأله 904 نجس کردن حرم امامان علیهم السلام (1) حرام است . و اگر یکی از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد، تطهیر آن واجب است ، بلکه احتیاط واجب (2) آن است که اگر بی احترامی هم نباشد آن را تطهیر کنند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) حرم پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و حرم امامان علیهم السلام .. (2) (اراکی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) احتیاط مستحب ّ ..

(مکارم :) مسأله آلوده کردن حرم پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام اگر موجب هتک باشد حرام

ص: 502

است و در این صورت تطهیر آن نیز واجب است ، بلکه اگر بی احترامی هم نباشد احتیاط آن است که آن را تطهیر کنند.

[مسأله 905 اگر حصیر مسجد نجس شود]

مسأله 905 اگر حصیر (1) مسجد نجس شود، بنا بر احتیاط واجب (2) باید آن را آب بکشند (3) ولی چنانچه (4) به واسطه آب کشیدن ، خراب می شود و بریدن جای نجس بهتر است ، باید آن را ببرند (5) و اگر کسی که نجس کرده ببرد باید خودش اصلاح کند. (1) (فاضل ، زنجانی :) یا فرش .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی و زنجانی نیست ] (3) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (خوئی ، تبریزی ، صافی :) ولی چنانچه نجاست حصیر بی احترامی به مسجد باشد و .. (5) (خوئی ، گلپایگانی ، زنجانی ، صافی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله نجس کردن فرش مسجد نیز حرام است و چنانچه نجس شود باید آن را تطهیر کرد و اگر خسارتی لازم آید کسی که آن را نجس کرده است ضامن است (بنا بر احتیاط واجب ).

(سیستانی :) مسأله اگر حصیر یا موکت مسجد نجس شود، باید آن را آب بکشند، و اگر بریدن جای نجس بهتر باشد، باید آن را ببرند. ولی بریدن مقدار معتنی بهی از آن یا تطهیری که موجب نقص باشد محل اشکال است مگر این که ترک آن موجب هتک باشد.

[مسأله 906 بردن عین نجس در مسجد حرام است ]

مسأله 906 بردن عین نجس مانند خون (1) در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است (2) و هم چنین بردن چیزی که نجس شده (3)، در صورتی که بی احترامی به مسجد باشد حرام است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) بردن عین نجاست مانند خون و بول .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه احتیاط مستحب ّ آن است که اگر بی احترامی هم نباشد عین نجس را در مسجد نبرند .. (3) (فاضل :) مانند لباس و کفش نجس ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله بردن عین نجس و متنجّس در مسجد اگر بی احترامی به مسجد باشد حرام است بلکه احتیاط مستحب ّ آن است که اگر بی احترامی هم نباشد عین نجس را در مسجد نبرند.

(سیستانی :) مگر آن چه از توابع انسانی است که وارد می شود مانند خون زخمی که در بدن یا لباس او است .

(زنجانی :) آن را در مسجد نبرند.

(مکارم :) مسأله بردن عین نجاست مانند خون و بول در مسجد حرام است هر چند بی احترامی به مسجد نباشد بنا بر احتیاط واجب ، مگر چیز جزئی که گاه در لباس و بدن شخص وارد شونده یا

ص: 503

در لباس بچّه های کوچک است امّا بردن متنجّس (چیزی که نجس شده مانند لباس و کفش نجس ) در صورتی که بی احترامی به مسجد نباشد و سبب آلودگی مسجد نیز نشود حرام نیست .

[مسأله 907 اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند]

مسأله 907 اگر مسجد را برای روضه خوانی چادر بزنند و فرش کنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای در آن ببرند (1)، در صورتی که این کارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشکال ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل ، مکارم :) اگر برای مراسم عزاداری و روضه خوانی و سوگواری یا جشنهای مذهبی و مانند آن مسجد را چادر بزنند و سیاهی بکوبند و اسباب چای و غذا در مسجد ببرند ..

[مسأله 908 مسجد را به طلا نباید زینت نمایند]

مسأله 908 بنا بر احتیاط واجب (1) مسجد را به طلا نباید زینت نمایند (2) و هم چنین نباید (3) صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است . (1) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (2) (بهجت :) و هم چنین نباید صورت چیزی را نقّاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد که در غیر مسجد هم اشکال دارد و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد، ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد. (3) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب نباید .. (فاضل :) نباید بنا بر احتیاط ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنا بر احتیاط واجب ، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب این است که مسجد را به طلا و (زنجانی : یا نصب ) صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد زینت نکنند.

(مکارم :) مسأله تزیین کردن مسجد به طلا اشکال دارد و هم چنین احتیاط آن است که صورت چیزهایی که روح دارد مثل انسان و حیوان در مسجد نقش نکنند.

(سیستانی :) مسأله احتیاط واجب این است که مسجد را به طلا زینت نکنند و احتیاط مستحب ّ آن است که به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد زینت نکنند.

[مسأله 909 اگر مسجد خراب هم شود]

مسأله 909 اگر مسجد خراب هم شود نمی توانند آن را بفروشند یا داخل ملک و جاده نمایند (1). (1) (نوری :) مگر این که ولی فقیه بر اساس مصالح مهم تری اجازه بدهد.

[مسأله 910 فروختن در و پنجره و چیزهای دیگر مسجد حرام است ]

مسأله 910 فروختن در و پنجره و چیزهای دیگر مسجد حرام است (1) و اگر مسجد خراب شود، باید اینها را صرف تعمیر همان مسجد کنند. و چنانچه به درد آن مسجد نخورد، باید در مسجد دیگر مصرف شود، ولی اگر به درد مسجدهای دیگر هم نخورد (2)، می توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممکن است صرف تعمیر همان مسجد و گر نه صرف تعمیر مسجد دیگر نمایند (3).

ص: 504

(1) (تبریزی :) چه جزءِ بناء حساب بشود یا نه باطل است .. (2) (تبریزی :) چنانچه جزءِ بناء حساب نشود .. (3) (بهجت :) و غلّه و نذوراتی که برای مسجد معینی قرار داده شده ، در صورت بی نیاز بودن آن مسجد و یا معذور بودن مصرف در آن مسجد، می توان آنها را در سایر مساجد مصرف کرد و هم چنین است حکم غلّات و نذورات موقوفه مشاهد مشرفه ؛ و با تعذّر مصرف در موارد معین شده و یا مماثل آن ، می توان آن غلات و نذورات را در مطلق خیرات و مبرّات مصرف نمود.

(زنجانی :) پول آن را باید اگر ممکن است در همان مسجد به مصرفی برسانند که به مقصود وقف کننده نزدیکتر است .

[مسأله 911 ساختن مسجد و تعمیر مسجدی که نزدیک به خرابی می باشد]

مسأله 911 ساختن مسجد و تعمیر مسجدی که نزدیک به خرابی می باشد مستحب است و اگر مسجد طوری خراب شود که تعمیر آن ممکن نباشد، می توانند آن را خراب کنند و دوباره بسازند بلکه می توانند مسجدی را که خراب نشده ، برای احتیاج مردم خراب کنند و بزرگتر بسازند. (مکارم :) مسأله ساختن مسجد مستحب ّ است و هر قدر در جای مناسبتر و بهتری باشد که مسلمانان از آن بیشتر استفاده کنند بهتر است . تعمیر مسجد نیز مستحب ّ است و از بهترین کارها است و اگر مسجد طوری خراب شود که تعمیر آن ممکن نباشد، می توانند آن را به کلّی خراب کنند و دوباره بسازند. مسجدی که خراب نشده و قابل استفاده است اگر نیاز به توسعه دارد می توان آن را خراب کرد و بهتر و بزرگتر ساخت .

[مسأله 912 تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ آن مستحب است ]
اشاره

مسأله 912 تمیز کردن مسجد و روشن کردن چراغ آن (1) مستحب است ، و کسی که می خواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو کند و لباس پاکیزه و قیمتی به پوشد (2)، و ته کفش خود را وارسی کند که نجاستی به آن نباشد (3) و موقع داخل شدن به مسجد، (4) اول پای راست و موقع بیرون آمدن ، اول پای چپ را بگذارد و هم چنین مستحب است از همه زودتر به مسجد آید و از همه دیرتر از مسجد بیرون رود. (1) (مکارم :) و کوشش در تأمین حوائج آن .. (2) (اراکی :) لباس پاکیزه و فاخر به پوشد .. (مکارم :) لباس پاکیزه به پوشد ..

(فاضل :) لباس پاکیزه و فاخر و قیمتی به پوشد .. (3) (مکارم :) که آلوده نباشد .. (4) (مکارم :) شایسته است ..

(بهجت :) مسأله چند چیز در مسجد مستحب است ، از جمله : تمیز کردن مسجد، روشن کردن چراغ آن ، و قرار دادن محل تطهیر از بول و غایط در خارج مسجد؛ و نیز مستحب است کسی که می خواهد مسجد برود ته کفش خود را وارسی کند که نجاستی در آن نباشد و موقع داخل شدن به مسجد، اول پای راست و موقع بیرون آمدن ، اول پای چپ را بگذارد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 750 مستحب است مسجد دارای سقف نباشد، بلکه سایبان قرار دادن

ص: 505

بر آن به غیر بوریا مکروه است ، مگر به سبب ضرورت و یا مرجحات دیگری که با وجود آنها، بنا بر اقرب این کراهت از بین می رود.

[مسأله 913 نماز تحیت مسجد]

مسأله 913 وقتی انسان وارد مسجد می شود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب یا مستحب دیگری هم بخواند کافی است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 914 خوابیدن در مسجد]

مسأله 914 خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا (1) و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد مکروه است . و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد (2) و گم شده ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند (3) ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد. (1) (زنجانی :) و خرید و فروش .. (2) (سیستانی :) بلکه در بعضی موارد حرام است .. (3) (بهجت :) و در هر صورت باید از کارهایی که با احترام مسجد منافات دارد یا مزاحم نمازگزاران است اجتناب کند ..

(مکارم :) مسأله خوابیدن در مسجد و سخن گفتن در باره کارهای دنیا و خواندن اشعاری که نصیحت و مانند آن در آن نباشد مکروه است و هم چنین انداختن آب دهان و بینی و اخلاط سینه در مسجد و بلند کردن صدا و داد و فریاد و آن چه با موقعیّت مسجد منافات دارد مکروه می باشد.

[مسأله 915 راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است ]
اشاره

مسأله 915 راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است (1) و کسی که پیاز و سیر و مانند اینها خورده که بوی دهانش مردم را اذیت می کند مکروه است به مسجد برود. (1) (فاضل ، مکارم :) ولی اگر آوردن بچّه ها مزاحمتی ایجاد نکند و باعث علاقه مندی آنان به نماز و مسجد شود مستحب ّ است (مکارم : و گاه واجب ) ..

(سیستانی :) راه دادن دیوانه به مسجد مکروه است و هم چنین است راه دادن بچّه اگر موجب زحمت نمازگزاران شود و یا این که احتمال رود مسجد را نجس کند. و در غیر این دو صورت مانعی از راه دادن بچّه به مسجد نیست بلکه گاهی اولویت دارد ..

(بهجت :) مسأله مستحب است که در مسجد از خرید و فروش و سایر معاملات (عقود و ایقاعات ) غیر عبادی خودداری شود و اما مانند نذر و وقف و نکاح چون حیثیت عبادی دارند اشکالی ندارد، و مستحب است از ورود دیوانگان و اطفال غیر ممیز که مراعات آداب مساجد را نمی نمایند به مساجد خودداری شود؛ و مکروه است کسی که بوی بدی از او استشمام می شود مثل بوی سیر و پیاز، داخل مسجد شود و بعید نیست نمازی را که با این حال خوانده ، اعاده اش مستحب باشد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 753 تعرض به معابد یهودیان و مسیحیان که در ذمّه اسلام هستند و آن معابد هم در دست خود آنها است جایز نیست و آن اماکن مثل مساجد محترم است و جایز نیست خراب کردن آنها مگر با شرایطی ، که در مساجد هم جاری است .

ص: 506

احکام مکان نمازگزار (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[مسائلی در مکان مصلی ]
[س 370 نشستن و نماز خواندن از جاهایی که دولت ظالم آنها را غصب می کند]

س 370: آیا نشستن و نماز خواندن یا عبور کردن از مکان هایی که دولت ظالم آنها را غصب می کند، جایز است ؟

ج : در صورت علم به غصب ، احکام و آثار مغصوب مترتب است .

[س 371 نماز خواندن در زمینی که قبلًا وقف بوده ]

س 371: نماز خواندن در زمینی که قبلًا وقف بوده و دولت آن را تصرف نموده و در آن مدرسه ساخته است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر احتمال قابل توجهی داده شود که تصرف مذکور مجوز شرعی داشته است ، نماز خواندن در آن مکان اشکال ندارد.

[س 372 نماز در مکان غصبی ]

س 372: من نماز جماعت را در تعدادی از مدارس اقامه می کنم . زمین بعضی از این مدارس از صاحبان آن بدون رضایت آنها گرفته شده است . نماز من و دانش آموزان در این مدارس چه حکمی دارد؟

ج : اگر احتمال قابل توجهی داده شود که مسئول ذی ربط به استناد مجوز قانونی و شرعی اقدام به احداث مدارس در آن اراضی نموده ، نماز خواندن در آن اشکال ندارد.

[س 373 شخصی مدتی با لباسی که خمس به آن تعلق گرفته است نماز خوانده ]

373: اگر شخصی مدتی بر سجاده یا با لباسی که خمس به آن تعلق گرفته است ، نماز بخواند، نمازهای او چه حکمی دارد؟

ج : اگر جهل به تعلق خمس به آن مال و یا به حکم تصرف در آن داشته ، نمازهایی که تا به حال در آن خوانده ، صحیح است .

[س 374 مردان هنگام نماز جلوتر از زنان بایستند]

س 374: آیا این گفته که باید مردان هنگام نماز جلوتر از زنان بایستند، صحیح است ؟

ج : اگر بین زن و مرد مقداری و لو به اندازه یک وجب فاصله باشد، جلوتر بودن زن اشکال ندارد.

[س 375 نصب تصویر در مساجد]

س 375: نصب تصویر امام خمینی «قدس سره » و شهدای انقلاب اسلامی در مساجد، با توجه به این که خود حضرت امام «قدس سره » عدم تمایل خود را نسبت به نصب عکسشان در مساجد ابراز کرده و راجع به کراهت آن هم مطالبی وجود دارد، چه حکمی دارد؟

ج : اشکال ندارد لکن اگر در شبستان باشد بهتر است هنگام نماز، به طریقی روی آن پوشانده شود.

[س 376 زندگی در یک خانه دولتی ]

س 376: شخصی در یک خانه دولتی زندگی می کند که مدت سکونت وی در آن به پایان رسیده و حکم تخلیه نیز به او ابلاغ شده است . نماز و روزه های وی بعد از انقضای موعد مقرر تخلیه ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر از طرف مسئولین مربوطه مجاز به استفاده از آن خانه بعد از مهلت مقرر نباشد، تصرفات او در آن ، حکم غصب را دارد.

[س 377 نماز خواندن بر سجاده ای که شکلهایی روی آن رسم شده ]

س 377: آیا نماز خواندن بر سجاده ای که شکلهایی روی آن رسم شده و یا بر مهری که دارای نقش است ، کراهت دارد؟

ص: 507

ج : فی نفسه اشکال ندارد، ولی اگر به گونه ای باشد که بهانه به دست کسانی دهد که تهمت به شیعه می زنند، تولید آن و نماز خواندن بر آن جایز نیست . و هم چنین اگر موجب تفرق حواس و از بین رفتن حضور قلب در نماز شود، کراهت دارد.

[س 378 اگر مکان نمازگزار پاک نباشد]

س 378: اگر مکان نمازگزار پاک نباشد ولی محل سجده پاک باشد، آیا نماز صحیح است ؟

ج : اگر نجاست مکان نمازگزار به لباس یا بدن وی سرایت نکند و محل سجده هم پاک باشد، نماز در آن مکان اشکال ندارد.

[س 379 ساختمانی در گذشته قبرستان بوده ]

س 379: ساختمان کنونی اداره ای که در آن کار می کنم ، در گذشته قبرستان بود که چهل سال قبل متروکه شده و سی سال است که این ساختمان در آن ایجاد شده است . در حال حاضر ساختمان همه زمین های اطراف اداره تمام گردیده و اثری از قبرستان باقی نمانده است . با توجه به مطالب مذکور امیدواریم پاسخ فرمائید که آیا اقامه نماز در این اداره توسط کارمندان آن از نظر شرعی صحیح است یا خیر؟

ج : نماز خواندن و تصرفات دیگر در این اداره اشکال ندارد، مگر این که از طریق شرعی ثابت شود زمینی که ساختمان مذکور در آن ایجاد شده ، وقف برای دفن اموات بوده و به طریق غیر شرعی ، تصرف گردیده و در آن ساختمان سازی شده است .

[س 380 اقامه نماز در پارکها]

س 380: جوانان مؤمن تصمیم گرفته اند که به منظور امر به معروف ، هفته ای یک یا دو روز نماز را در پارکها اقامه کنند، ولی بعضی اشکال می کنند که مالکیت زمین های پارکها مشخص نیست . نماز خواندن در آنها چه حکمی دارد؟

ج : نماز خواندن در پارک های فعلی و غیر آن اشکال ندارد و به صرف احتمال غصب توجهی نمی شود.

[س 381 زمین یکی از دبیرستان های این شهر ملک یکی از افراد است ]

س 381: زمین یکی از دبیرستان های این شهر ملک یکی از افراد است . این زمین طبق نقشه شهر باید به پارک تبدیل می شد، ولی به علت نیاز شدید و با موافقت مسئولین مربوطه ، مقرر شد که تبدیل به مدرسه شود. از آنجایی که صاحب آن زمین راضی به تملک آن توسط دولت نیست و عدم رضایت خود را نسبت به اقامه نماز و مانند آن در زمین مذکور اعلام نموده است . امیدواریم نظر شریف خود را راجع به نماز خواندن در این مکان اعلام فرمائید.

ج : اگر گرفتن زمین از مالک شرعی آن طبق قانونی که توسط مجلس شورای اسلامی وضع و به تأیید شورای نگهبان رسیده است ، انجام گرفته باشد، نماز خواندن و تصرفات دیگر در آن مکان اشکال ندارد.

[س 382 دو مسجد مجاور هم وجود دارد]

س 382: در شهر ما دو مسجد مجاور هم وجود دارد که دیوار بین آن دو آنها را از هم جدا می کند. مدتی پیش تعدادی از مؤمنین برای این که دو مسجد به هم وصل شوند، اقدام به خراب کردن قسمت زیادی از دیوار فاصل بین آن دو نمودند، و همین امر باعث شبهه برای بعضی در مورد اقامه نماز در آن دو مسجد شد و هنوز هم این شک برای آنان وجود دارد. امیدواریم راه حل این مشکل را بیان فرمائید.

ص: 508

ج : از میان برداشتن دیواری که بین دو مسجد فاصله انداخته ، باعث اشکال در اقامه نماز در دو مسجد نیست .

[س 383 نماز خواندن در نمازخانه های رستورانها]

س 383: در جاده ها رستورانهایی وجود دارد که در کنار آنها مکانهایی برای خواندن نماز قرار دارد، اگر کسی در آن رستوران غذا نخورد، آیا جایز است در آن مکانها نماز بخواند یا این که ابتدا باید اجازه بگیرد؟

ج : اگر احتمال دهد نماز خانه ملک صاحب رستوران است و استفاده از آن مخصوص کسانی است که در آن رستوران غذا می خورند، باید اجازه بگیرد.

[س 384 نماز در زمین غصبی ]

س 384: آیا نماز کسی که در زمین غصبی روی سجاده یا چوب و مانند آن نماز خوانده ، صحیح است یا باطل ؟

ج : نماز در زمین غصبی باطل است ، هر چند روی جا نماز و تخت باشد.

[س 385 بعضی از شرکت ها و مؤسسه هایی که امروزه در اختیار دولت قرار دارد]

س 385: در بعضی از شرکت ها و مؤسسه هایی که امروزه در اختیار دولت قرار دارد بعضی اعضای شرکت و کارمندان از شرکت در نماز جماعتی که در آنجا اقامه می شود خودداری می کنند، به این دلیل که آن مکانها توسط دادگاه شرع از صاحبان آنها مصادره شده است . خواهشمندیم نظر مبارک را در این باره بیان فرمائید.

ج : اگر احتمال می دهند که قاضی صادر کننده حکم مصادره ، با صلاحیت قانونی و بر اساس موازین شرعی و قانونی اقدام به صدور حکم کرده است ، عمل او شرعاً محکوم به صحت است ، و بنا بر این تصرف در آن مکان جایز است و حکم غصب بر آن منطبق نیست .

[س 386 اگر مسجدی مجاور حسینیه ای باشد]

س 386: اگر مسجدی مجاور حسینیه ای باشد، آیا اقامه نماز جماعت در حسینیه صحیح است و آیا ثواب آن در هر دو برابر است ؟

ج : شکی نیست که فضیلت نماز در مسجد بیشتر از فضیلت نماز در غیر مسجد است ، ولی خواندن نماز جماعت در حسینیه یا در هر مکان دیگری اشکال شرعی ندارد.

[س 387 آیا نماز خواندن در مکانی که موسیقی حرام پخش می شود]

س 387: آیا نماز خواندن در مکانی که موسیقی حرام پخش می شود، صحیح است یا خیر؟

ج : اگر نماز خواندن در آن محل مستلزم گوش دادن به موسیقی حرام باشد، توقف در آنجا جایز نیست ، ولی نماز محکوم به صحت است ، و با فرض این که موسیقی باعث عدم توجه و تمرکز حواس می شود، نماز خواندن در آن مکان مکروه است .

[س 388 نماز کسانی که با قایق به مأموریت فرستاده می شوند]

س 388: نماز کسانی که با قایق به مأموریت فرستاده می شوند و وقت نماز آنها می رسد، به طوری که اگر در همان زمان نماز نخوانند، بعد از آن نمی توانند نماز خود را داخل وقت بخوانند، چه حکمی دارد؟

ج : در فرض مزبور واجب است که نماز را در وقت آن به هر صورتی که ممکن است ، و لو در داخل همان قایق ، بخوانند.

احکام مسجد
[س 389 مستحب است انسان نماز را در مسجد محله خود بخواند]

س 389: با توجه به این که مستحب است انسان نماز را در مسجد محله خود بخواند، آیا خالی کردن مسجد محل و رفتن به مسجد جامع شهر برای خواندن نماز جماعت ، اشکال دارد یا خیر؟

ص: 509

ج : اگر ترک مسجد محله برای خواندن نماز جماعت در مسجد دیگر بخصوص مسجد جامع شهر باشد، اشکال ندارد.

[س 390 نماز خواندن در مسجدی که سازندگان آن ادعا می کنند]

س 390: نماز خواندن در مسجدی که سازندگان آن ادعا می کنند که آن را برای خود و قبیله خود ساخته اند، چه حکمی دارد؟

ج : مسجد پس از آن که به عنوان مسجد ساخته شد، اختصاص به قوم و گروه و قبیله و اشخاص خاصی ندارد و همه مسلمانان می توانند از آن استفاده نمایند.

[س 391 آیا زنها بهتر است نماز را در مسجد بخوانند]

س 391: آیا زنها بهتر است نماز را در مسجد بخوانند یا در خانه ؟

ج : فضیلت خواندن نماز در مسجد مختص مردان نیست .

[س 392 در حال حاضر بین مسجد الحرام و محل سعی بین صفا و مروه ]

س 392: در حال حاضر بین مسجد الحرام و محل سعی بین صفا و مروه دیوار کوتاهی وجود داردکه ارتفاع آن نیم متر و عرض آن یک متر است . این دیوار بین مسجد و مسعی مشترک است . آیا زنها در ایام عادت که حق داخل شدن به مسجد الحرام را ندارند، می توانند روی این دیوار بنشینند؟

ج : اشکال ندارد، مگر این که یقین حاصل شود که آن دیوار جزء مسجد است .

[س 393 انجام تمرین های ورزشی در مسجد محل ]

س 393: آیا انجام تمرین های ورزشی در مسجد محل یا خوابیدن در آن جایز است ؟ این کارها در مسجدهای دیگر چه حکمی دارد؟

ج : مسجد جای ورزش و تمرین ورزشی نیست و از کارهائی که با شأن و منزلت مسجد منافات دارد، باید پرهیز شود، و خوابیدن در مسجد هم مکروه است .

[س 394 استفاده از شبستان مسجد برای رشد فکری ، فرهنگی و نظامی ]

س 394: آیا استفاده از شبستان مسجد برای رشد فکری ، فرهنگی و نظامی (با آموزشهای نظامی ) جوانان جایز است ؟ آیا با توجه به کمبود مکانهای اختصاصی می توان این کارها را در ایوان مسجد انجام داد؟

ج : این امور تابع کیفیت وقف صحن مسجد و ایوان آن است ، و باید از امام جماعت و هیئت امنای مسجد در این باره نظر خواهی شود. البته حضور جوانان در مساجد و برپایی درس های دینی زیر نظر امام جماعت و هیئت امنای آن کار خوب و مطلوبی است .

[س 395 مجلس عروسی در مساجد]

س 395: در بعضی از مناطق بخصوص روستاها مجلس عروسی را در مساجد برگزار می کنند؛ به این صورت که مجلس رقص و آواز در خانه بر پا می شود، ولی نهار یا شام را در مسجد تناول می کنند. آیا این کار شرعاً جایز است یا خیر؟

ج : غذا دادن به دعوت شدگان در مسجد فی نفسه اشکال ندارد.

[س 396 شرکت های تعاونی مردمی اقدام به ساختن مناطق مسکونی می کنند]

س 396: شرکت های تعاونی مردمی اقدام به ساختن مناطق مسکونی می کنند، ابتدا توافق می نمایند که برای آن محله ها مکان های عمومی مانند مسجد ساخته شود، اکنون که آن واحدها به سهام داران شرکت تعاونی تحویل داده شده است ، آیا بعضی از آنان می توانند هنگام تحویل گرفتن واحد مسکونی از توافق خود عدول کرده و بگویند ما راضی به ساختن مسجد نیستیم ؟

ج : اگر شرکت با توافق همه اعضاء اقدام به ساخت مسجد نموده و مسجد هم ساخته شده و وقف گردیده است ، عدول بعضی از اعضا از موافقت اولیه خود اثری ندارد. ولی اگر بعضی از

ص: 510

آنان قبل از تحقق وقف شرعی مسجد از موافقت خود عدول کنند، ساخت مسجد با اموال آنان در زمین متعلق به همه اعضاء بدون رضایت آنان جایز نیست ، مگر این که در ضمن عقد لازم بر همه آنها شرط شده باشد که بخشی از زمین شرکت برای ساخت مسجد تخصیص یابد و اعضاء این شرط را پذیرفته باشند، در این صورت حق عدول ندارند و عدول آنها هم تاثیری ندارد.

[س 397 مسجد و گروه سرود]

س 397: برای مقابله با تهاجم فرهنگ غیر اسلامی ، حدود سی دانش آموز را از گروه ابتدائی و متوسطه به شکل گروه سرود در مسجد جمع کرده ایم که این افراد درسهایی از قرآن کریم ، احکام و اخلاق اسلامی را به مقتضای سن و سطح فکریشان فرا می گیرند. اقدام به این کار چه حکمی دارد؟ استفاده از آلت موسیقی ارگ توسط گروه چه حکمی دارد؟ انجام تمرین به وسیله آن در مسجد با رعایت موازین شرعی و مقررات مربوطه و متعارف رادیو و تلویزیون و وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران دارای چه حکمی است ؟

ج : تعلیم قرآن و احکام و آموزش اخلاق اسلامی و تمرین سرودهای مذهبی و انقلابی در مسجد اشکال ندارد، ولی در هر حال مراعات شأن ، قداست و جایگاه مسجد واجب است و مزاحمت نماز گزاران جایز نیست .

[س 398 نمایش فیلم های سینمایی در مسجد]

س 398: آیا نمایش فیلم های سینمایی که توسط وزارت ارشاد اسلامی ایران توزیع می شود، در مسجد برای شرکت کنندگان در جلسات قرآنی ، اشکال شرعی دارد یا خیر؟

ج : تبدیل مسجد به مکانی برای نمایش فیلم های سینمایی جایز نیست ، ولی نمایش فیلم های مذهبی و انقلابی دارای محتوای مفید و آموزنده به مناسبت خاصی و بر حسب نیاز و تحت نظارت امام جماعت مسجد اشکال ندارد.

[س 399 پخش موسیقی شاد از مسجد]

س 399: آیا پخش موسیقی شاد از مسجد به مناسبت جشن میلاد ائمه معصومین «علیهم السلام » شرعاً اشکال دارد؟

ج : واضح است که مسجد جایگاه شرعی خاصی دارد، لذا اگر پخش موسیقی در آن منافی با حرمت مسجد باشد، حرام است ، حتی اگر موسیقی غیر مطرب باشد.

[س 400 استفاده از بلندگوهای مساجد که صدا را در خارج از مسجد پخش می کنند]

س 400: استفاده از بلندگوهای مساجد که صدا را در خارج از مسجد پخش می کنند، تا چه وقت جایز است ؟ پخش سرودهای انقلابی یا قرآن کریم قبل از اذان چه حکمی دارد؟

ج : پخش قرائت قرآن کریم برای چند دقیقه قبل از اذان در وقتهایی که باعث اذیت و آزار هم سایگان و اهل محل نشود، اشکال ندارد.

[س 401 مسجد جامع ]

س 401: مسجد جامع چه تعریفی دارد؟

ج : مسجد جامع مسجدی است که در شهر برای اجتماع همه اهل شهر بنا شده است ، بدون این که اختصاص به گروه و قشر خاصی داشته باشد.

[س 402 قسمت سر پوشیده ای از یک مسجد حدود سی سال است که متروکه شده ]

402: قسمت سر پوشیده ای از یک مسجد حدود سی سال است که متروکه و تبدیل به خرابه شده و نماز در آن اقامه نمی شودو بخشی از آن به عنوان انبار مورد استفاده قرار می گیرد. نیروهای بسیجی که حدود پانزده سال است در این قسمت سقف دار مستقر هستند، تعمیراتی

ص: 511

را در آن انجام داده اند، زیرا وضعیت بسیار نامناسبی داشت و سقف آن هم در معرض ریزش بود. چون برادران بسیجی آگاهی از احکام شرعی مسجد نداشتند و افراد مطلع هم آنها را آگاه نکردند، اقدام به ساختن چند اتاق در این قسمت نمودند که بر اثر آن مبالغ زیادی خرج شد و در حال حاضر کارهای ساختمانی رو به پایان است . امیدواریم حکم شرعی موارد زیر را بیان فرمائید: (1) بر فرض این که متصدیان این کار و گروه ناظر بر آن جاهل به مسأله باشند، آیا در برابر مخارجی که از بیت المال صرف کرده اند ضامن هستند و آیا مرتکب گناه شده اند؟ (2) با توجه به این که مخارج مزبور از بیت المال بوده ، آیا اجازه می دهید تا زمانی که مسجد به این قسمت احتیاج ندارد و نماز در آن اقامه نمی شود، از آن اتاق ها با رعایت کامل احکام شرعی مسجد، برای فعالیت های آموزشی مانند آموزش قرآن کریم و احکام شرعی و سایر امور مسجد استفاده شود؟ و آیا اقدام به تخریب اطاق ها واجب است ؟

ج : واجب است که قسمت سر پوشیده مسجد با خراب کردن اتاق هایی که در آن ساخته شده است ، به حالت قبل برگردد، و اگر مخارج احداث اتاقها ناشی از تعدی و تفریط و عمد و تقصیر نباشد، معلوم نیست که کسی ضامن آن باشد، و استفاده از قسمت سر پوشیده مسجد برای تشکیل جلسات آموزش قرآن کریم و احکام شرعی و معارف اسلامی و سایر مراسم دینی و مذهبی اگر مزاحمت برای نمازگزاران ایجاد نکند و تحت نظارت امام جماعت مسجد باشد اشکال ندارد، و باید امام جماعت و نیروهای بسیجی و سایر مسئولین مسجد با هم هم کاری کنند تا حضور نیروهای بسیجی در مسجد استمرار پیدا کند و خللی در انجام وظائف عبادی مانند نماز و غیر آن هم پیش نیاید.

[س 403 در طرح توسعه یکی از خیابانها چند مسجد در مسیر طرح قرار می گیرد]

س 403: در طرح توسعه یکی از خیابانها، چند مسجد در مسیر طرح قرار می گیرد که باید بعضی از آنها بطور کلی خراب شوندو در بقیه قسمتی از آنها تخریب گردد تا حرکت وسائط نقلیه به راحتی صورت گیرد. خواهشمند است نظر شریف را بیان فرمائید.

ج : خراب کردن تمام مسجد یا قسمتی از آن جایز نیست ، مگر در صورت وجود مصلحتی که اهمیت ندادن و بی توجهی به آن ممکن نباشد.

[س 404 استفاده شخصی و اندک از آب مساجد]

س 404: آیا استفاده شخصی و اندک از آب مساجد که مخصوص وضو گرفتن است ، جایز است ؟ مثل این که مغازه داران از آن برای نوشیدن ، درست کردن چائی و یا برای ماشین استفاده کنند، با توجه به این که آن مسجد واقف خاصی ندارد که از این اعمال جلوگیری نماید.

ج : اگر وقف آب برای خصوص وضو گرفتن نمازگزاران معلوم نباشد و عرف رایج در محله مسجد، این باشد که هم سایه ها و عبور کنندگان هم از آب آن استفاده می کنند، اشکال ندارد، هر چند احتیاط در این مورد، مطلوب است .

[س 405 مسجدی در مجاورت قبرستانی وجود دارد]

س 405: مسجدی در مجاورت قبرستانی ، وجود دارد و هنگامی که بعضی از مؤمنین به زیارت اهل قبور می آیند، از آب مسجد برای پاشیدن روی قبرهای ارحام خود استفاده می کنندو ما نمی دانیم که این آب عمومی است یا وقف خاص مسجد، و بر فرض هم که وقف خاص

ص: 512

مسجد نباشد، معلوم نیست که مخصوص وضو گرفتن و دستشویی رفتن است یا خیر، آیا استفاده مذکور از آن آب جایز است ؟

ج : اگر استفاده از آب مسجد برای پاشیدن روی قبرهائی که خارج از آن قرار دارد، امر رایجی است و کسی به آن اعتراض نمی کند و دلیلی هم بر وقف آن آب برای خصوص وضو و تطهیر نیست ، استفاده از آن برای امر مذکور اشکال ندارد.

[س 406 اگر مسجد نیاز به تعمیر داشته باشد]

س 406: اگر مسجد نیاز به تعمیر داشته باشد، آیا اجازه گرفتن از حاکم شرع یا وکیل او واجب است ؟

ج : اگر تعمیر، داوطلبانه و تبرّعی ( از مال ِ شخصی ِ افراد خیّر) باشد، نیازی به اجازه حاکم شرع نیست .

[س 407 وصیت به دفن در صحن مسجد]

س 407: آیا جایز است وصیت کنم که مرا بعد از مردن در مسجد محله که تلاش فراوانی برای آن کرده ام ، دفن نمایند. زیرا دوست دارم در داخل یا صحن آن دفن شوم ؟

ج : اگر هنگام اجرای صیغه وقف ، دفن میّت استثناء نشده باشد، دفن در مسجد جایز نیست ، و وصیت شما در این مورد اعتباری ندارد.

[س 408 مسجدی حدود بیست سال پیش ساخته شده و به نام مبارک صاحب الزمان ]

408: مسجدی حدود بیست سال پیش ساخته شده و به نام مبارک صاحب الزمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف زینت یافته است ، ولی معلوم نیست که این اسم در صیغه وقف مسجد ذکر شده باشد. تغییر اسم مسجد از صاحب الزمان «عجل اللّه فرجه الشریف » به مسجد جامع چه حکمی دارد؟

ج : مجرد تغییر اسم مسجد مانعی ندارد.

[س 409 در مساجدی که از محل نذورات خاص مسجد و تبرّعات مؤمنین ]

س 409: در مساجدی که از محل نذورات خاص مسجد و تبرّعات مؤمنین به برق و سیستم تهویه مجهز شده اند، هنگامی که شخصی از اهالی محل فوت می کند، برای او مجلس فاتحه در مسجد برگزار می شود که در آن از برق و سیستم تهویه مسجد استفاده می گردد و برگزار کنندگان مراسم آن هزینه ها را نمی پردازند. آیا این کار شرعاً جایز است ؟

ج : جواز استفاده از امکانات مسجد در اقامه مجالس فواتح برای اموات و امثال آن منوط به کیفیت وقف و نذر آن امکانات برای مسجد است .

[س 410 در روستایی مسجد نوسازی وجود دارد]

س 410: در روستایی مسجد نوسازی وجود دارد که در مکان مسجد قبلی بنا شده است . در گوشه ای از این مسجد که زمین آن جزء مسجد قبلی است ، بر اثر جهل به مسأله ، اتاقی برای تهیه چائی و مانند آن و کتابخانه ای در نیم طبقه قسمتی از شبستان مسجد در داخل شبستان مسجد ساخته شده است . خواهشمندیم نظر خود را در این باره و مسأله تکمیل و کیفیت استفاده از نصف دور داخلی مسجد، بیان فرمائید.

ج : ساختن اتاق مخصوص چائی در محل مسجد قبلی صحیح نیست و واجب است آن مکان به حالت مسجد بودن خود برگردد. نیم طبقه داخل شبستان مسجد هم در حکم مسجد است و همه احکام و آثار شرعی آن را دارد، ولی نصب قفسه های کتاب و حضور در آنجا برای مطالعه اگر مزاحمتی برای نمازگزاران ایجاد نکند اشکال ندارد.

ص: 513

[س 411 تخریب مسجد]

س 411: رأی جناب عالی در مورد مسأله ذیل چیست ؟ در یکی از روستاها مسجدی وجود دارد که رو به خرابی است ، ولی دلیلی برای خراب کردن آن وجود ندارد، زیرا مانع استمرار جاده نیست . آیا تخریب آن به طور کامل جایز است ؟ هم چنین این مسجد دارای مقداری اثاثیه و اموال است ، اینها باید به چه کسی داده شوند؟

ج : تخریب و ویران کردن مسجد جایز نیست و به طور کلی خراب کردن مسجد آن را از مسجد بودن خارج نمی کند. اثاث و لوازم مسجد اگر مورد استفاده در آن مسجد نباشد، بردن آن به مساجد دیگر برای استفاده از آنها اشکال ندارد.

[س 412 ساخت موزه در گوشه ای از صحن مسجد]

س 412: آیا شرعاً ساخت موزه در گوشه ای از صحن مسجد بدون دخل و تصرف در ساختمان آن جایز است ، مثل کتابخانه که امروزه جزئی از مسجد را تشکیل می دهد؟

ج : ایجاد موزه یا کتابخانه در گوشه صحن مسجد اگر مخالف کیفیت وقف تالار و شبستان و صحن مسجد باشد و یا موجب تغییر ساختمان مسجد گردد، جایز نیست . بهتر این است که مکانی در کنار مسجد برای این منظور تهیه شود.

[س 413 مکانی وقفی وجود دارد که در آن مسجد مدرسه علوم دینی ]

س 413: مکانی وقفی وجود دارد که در آن مسجد، مدرسه علوم دینی و کتابخانه عمومی بنا شده است که همگی آنها الان فعّال هستند. این مکان در حال حاضر جزء نقشه مکان هایی است که از طرف شهرداری باید خراب شوند. چگونه باید با شهرداری برای تخریب آن و گرفتن امکانات هم کاری کرد تا بتوان آن را تبدیل به ساختمان بهتری نمود؟

ج : اگر شهرداری اقدام به تخریب آن و دادن ِ عوض نماید و آن را تحویل دهد، اشکال ندارد، ولی اصل خراب کردن مسجد و مدرسه وقفی فی نفسه جایز نیست ، مگر در صورتی که مصلحت ِ اهم ِ غیر قابل چشم پوشی اقتضا کند.

[س 414 برای توسعه مسجد نیاز به کندن چند درخت از صحن آن است ]

س 414: برای توسعه مسجد نیاز به کندن چند درخت از صحن آن است ، آیا این عمل با توجه به بزرگ بودن صحن مسجد و وجود درختان زیاد در آنجا، جایز است ؟

ج : اگر عمل مذکور تغییر و تبدیل وقف شمرده نشود، اشکال ندارد.

[س 415 زمینی که جزء قسمت سر پوشیده مسجد بوده ]

س 415: زمینی که جزء قسمت سر پوشیده مسجد بوده و بر اثر واقع شدن مسجد در مسیر طرح عمرانی شهرداری ، در خیابان افتاده و قسمتی از آن به علت اضطرار تخریب شده ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر احتمال برگشت آن به حالت اولیه ضعیف باشد، ترتّب آثار شرعی مسجد بر آن معلوم نیست .

[س 416 مسجدی بوده که خراب شده ]

س 416: مسجدی بوده که خراب شده ، و آثار مسجدی از آن محو گردیده یا به جای آن بنای دیگری ساخته شده و امیدی هم به دوباره سازی آن وجود ندارد، مثل آن که آن آبادی ویران شده و تغییر مکان پیدا کرده ، آیا نجس کردن آن مکان حرام است و تطهیر آن واجب است ؟

ج : در فرض سؤال معلوم نیست نجس کردن آن حرام باشد، گر چه احتیاط آن است که نجس نکنند.

[س 417 مدتی است که در یکی از مساجد، نماز جماعت اقامه می کنم ]

س 417: مدتی است که در یکی از مساجد، نماز جماعت اقامه می کنم و اطلاعی از کیفیت وقف مسجد ندارم .

ص: 514

با توجه به این که مسجد از جهت هزینه با مشکلاتی روبرو است ، آیا اجاره دادن زیر زمین مسجد برای کاری که مناسب با شأن مسجد باشد، جایز است ؟

ج : اگر زیر زمین عنوان مسجد را ندارد و جزء تأسیساتی نیست که مسجد به آن نیاز داشته باشد و وقف آن هم وقف انتفاع نباشد، اشکال ندارد.

[س 418 هیئت امنای مسجدی که املاکی برای اداره امور خود ندارد]

س 418: هیئت امنای مسجدی که املاکی برای اداره امور خود ندارد، تصمیم گرفته اند زیر زمینی را در قسمت سقف دار مسجد برای ساختن کارگاه و تأسیسات عمومی برای خدمت به مسجد ایجاد نمایند، آیا این کار جایز است ؟

ج : حفر زمین مسجد برای تأسیس کارگاه و مانند آن جایز نیست .

[س 419 آیا به طور مطلق جایز است که کفّار داخل مساجد مسلمانان شوند]

س 419: آیا به طور مطلق جایز است که کفّار داخل مساجد مسلمانان شوند، هر چند برای مشاهده آثار تاریخی باشد؟

ج : ورود آنان به مسجد الحرام شرعاً ممنوع است و در سایر مساجد هم اگر هتک و بی حرمتی مسجد شمرده شود، جایز نیست ، بلکه در سایر مساجد هم مطلقاً وارد نشوند.

[س 420 نماز خواندن در مسجدی که توسط کفّار ساخته شده ]

س 420: آیا نماز خواندن در مسجدی که توسط کفّار ساخته شده ، جایز است ؟

ج : اشکال ندارد.

[س 421 کافری داوطلبانه مالی را برای کمک به ساختمان مسجد بدهد]

س 421: اگر کافری داوطلبانه مالی را برای کمک به ساختمان مسجد بدهد و یا کمک دیگری نماید، آیا قبول آن جایز است ؟

ج : اشکال ندارد.

[س 422 اگر کسی شب به مسجد بیاید و در آن بخوابد]

س 422: اگر کسی شب به مسجد بیاید و در آن بخوابد و محتلم شود و پس از بیداری خروج از مسجد برایش ممکن نباشد، چه تکلیفی دارد؟

ج : اگر قادر بر خروج از مسجد و رفتن به جای دیگر نیست ، واجب است که فوراً تیمم نماید تا بقاء در مسجد برای او حلال شود.

احکام سایر مکانهای دینی
[س 423 به ثبت رساندن حسینیه ]

س 423: آیا از نظر شرعی به ثبت رساندن حسینیه به نام اشخاص معین ، جایز است ؟

ج : ثبت ملکی حسینیه ای که جهت اقامه مجالس دینی وقف عام شده ، جایز نیست ، و ثبت وقفی آن به نام اشخاص ضرورتی ندارد. به هر حال ، ثبت وقفی آن به اسم افراد خاص بهتر است با اجازه و موافقت همه افرادی باشد که در ساختن آن حسینیه مشارکت داشته اند.

[س 424 جایز نیست شخص جنب و حائض داخل حرم ائمه علیهم السلام شوند]

س 424: در رساله های عملیه آمده است که جایز نیست شخص جنب و حائض داخل حرم ائمه «علیهم السلام » شوند. خواهشمند است توضیح بفرمایید که منظور از حرم ، همان زیر گنبد است یا این که شامل همه ساختمان های ملحق به آن هم می شود؟

ج : مراد از حرم همان زیر گنبد مبارک و جائی است که به آن حرم و مشهد شریف گفته می شود، ولی ساختمان های ملحق به آن و شبستانها حکم حرم را ندارند و ورود جنب و حائض به آنجاها اشکال ندارد، مگر جاهائی که عنوان مسجد را داشته باشد.

ص: 515

[س 425 آیا می توان حسینیه را در مسجد ادغام کرد]

س 425: حسینیه ای در کنار مسجدی قدیمی ساخته شده است ، در حال حاضر مسجد قدیم گنجایش نمازگزاران را ندارد، آیا می توان حسینیه را در مسجد ادغام کرد و از آن به عنوان مسجد استفاده نمود؟

ج : نماز خواندن در حسینیه اشکال ندارد، ولی اگر حسینیه ، به عنوان حسینیه ، وقف صحیح شرعی شده ، تبدیل آن به مسجد جایز نیست و هم چنین ضمیمه کردن آن به مسجد به عنوان مسجد هم جایز نیست .

[س 426 استفاده از فرشها و اجناس نذر شده ]

س 426: استفاده از فرشها و اجناس نذر شده برای مرقد یکی از فرزندان ائمه «علیهم السلام » در مسجد جامع محله چه حکمی دارد؟

ج : اگر زائد بر نیاز مرقد امام زاده « علیه السلام » و زائران آن باشد، اشکال ندارد.

[س 427 آیا تکایا حکم مسجد را دارد]

س 427: آیا تکایائی که به نام حضرت ابو الفضل « علیه السلام » و غیر آن تأسیس می شود، حکم مسجد را دارد؟ لطفاً احکام آن را بیان فرمائید.

ج : تکیه ها و حسینیه ها حکم مسجد را ندارند.

اذان و اقامه

[اذان و اقامه از رساله حضرت امام ]

[مسأله 916 برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای یومیه اذان و اقامه بگویند]

مسأله 916 برای مرد و زن مستحب است پیش از نمازهای یومیه (1) اذان و اقامه بگویند (2)، ولی پیش از نماز عید فطر و قربان (3)، مستحب است سه مرتبه بگویند «الصَّلاه» (4) و در نمازهای واجب دیگر سه مرتبه «الصَّلاه» را به قصد رجاء بگوید. (1) (خوئی ، سیستانی :) پیش از نمازهای واجب شبانه روزی (یومیه ) ..

(گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) پیش از نمازهای واجب یومیه .. (2) (خوئی ، سیستانی :) و برای نمازهای دیگر واجب یا مستحب ، مشروع نیست ..

(بهجت :) امّا احتیاط مستحب ّ این است که اقامه ترک نشود مخصوصاً در نماز صبح و مغرب و برای کسی که به جماعت نماز نمی خواند ..

(زنجانی :) و برای مرد سفارش بیشتری شده ، و در نماز مغرب و صبح تأکید بیشتری دارد و احتیاط استحبابی در آن است که اقامه در نمازها ترک نشود، و برای نمازهای دیگرِ واجب یا مستحب ، مشروع نیست ..

(مکارم :) و بهتر است حتّی الإمکان ترک نشود مخصوصاً اقامه ، ولی برای نماز عید فطر و قربان و نمازهای واجب دیگر اذان و اقامه نیست بلکه سه مرتبه به امید مطلوبیّت پروردگار بگویند (الصَّلاه). (3) (سیستانی :) در صورتی که با جماعت بخوانند ..

(گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) پیش از نمازهای واجب غیر یومیه مثل نماز آیات (خوئی ، زنجانی ، تبریزی : در صورتی که با جماعت بخوانند) .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) و هم چنین قبل از نمازهای واجب دیگر مانند نماز آیات هم مستحب است سه مرتبه « الصلاه » بگویند.

ص: 516

(بهجت :) و هم چنین برای این که به دیگران اعلام شود که وقت نماز داخل شده است استحباب اذان بعید نیست ؛ و گفتن اذان و اقامه در غیر این موارد به قصد ورود در شرع حرام است .

[مسأله 917 مستحب است در روز اولی که بچه به دنیا می آید]

مسأله 917 مستحب است (1) در روز اولی که بچه به دنیا می آید یا پیش از آن که بند نافش بیفتد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند. (1) (مکارم :) به عنوان تبرّک و امید ثواب ..

(بهجت :) مسأله مستحب ّ است در گوش راست بچّه ای که به دنیا آمده اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.

[مسأله 918 اذان هیجده جمله است ]

مسأله 918 اذان هیجده جمله است : «اللّه ُ أَکبَرُ» چهار مرتبه «اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ، اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه ِ، حَی َّ عَلَی الصَّلاهِ، حَی َّ عَلَی الفَلاح ِ، حَی َّ عَلی خَیرِ العَمَل ِ، اللّه ُ أَکبَرُ، لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ» هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه «اللّه ُ أَکبَرُ» از اول اذان و یک مرتبه «لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ» از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن «حَی َّ عَلی خَیرِ العَمَل ِ» باید دو مرتبه «قَد قامَت ِ الصَّلاهُ» اضافه نمود.

[مسأله 919 شهادت سوم جزء اذان نیست ]

مسأله 919 «اشهَدُ ان َّ عَلِیّاً وَلِی ُّ اللّه ِ» جزء اذان و اقامه نیست (1) ولی خوب است بعد از «اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه ِ»، به قصد قربت گفته شود. (2) (1) (زنجانی :) البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهم السلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ، ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهی است و خوب است که پس از اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه به قصد تیمن و تبرّک ، شهادت به ولایت و امامت بلا فصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهم السلام به نحوی که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد؛ ذکر گردد. (2) (مکارم :) به قصد تبرّک گفته شود، لکن به صورتی که معلوم شود جزءِ آن نیست .

(نوری :) و چون در امثال زمان ما، شعار تشیع محسوب می شود، در هر جا که اظهار این شعار، مستحسن و لازم باشد، گفتن آن هم مستحسن و لازم است .

(بهجت :) مسأله بعید نیست مستحب ّ بودن اقرار به ولایت امیر المؤمنین علی ّ بن أبی طالب علیه السلام در اذان مستحبّی در صورتی که به نیّت مطلوب بودن گفته شود به عبارات مختلفی که در نهایه و فقیه و احتجاج نقل شده است که «ان َّ عَلِیّاً وَلِی ُّ اللّه ِ» و یا عَلِی ٌّ امیرُالمُؤمِنین و یا به عبارت «اشهَدُ ان َّ عَلِیّاً وَلِی ُّ اللّه ِ» باشد. و امّا اقرار به ولایت ، اگر چه در غیر اذان باشد خوب است ، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته می شود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام در آن باشد.

ترجمه اذان و اقامه

«اللّه ُ أَکبَرُ» یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.

«اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ» یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است

ص: 517

خدای دیگری سزاوار پرستش نیست .

«اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً رَسُول ُ اللّه ِ» یعنی شهادت می دهم که حضرت محمّد بن عَبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستاده خدا است .

«اشهَدُ ان َّ عَلِیّاً أمیرُ المؤمنین وَلِی ُّ اللّه ِ» یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصّلاه و السّلام امیر المؤمنین و ولی ّ خدا بر همه خلق است .

«حَی َّ عَلَی الصَّلاهِ» یعنی بشتاب برای نماز «حَی َّ عَلَی الفَلاح ِ» یعنی بشتاب برای رستگاری .

«حَی َّ عَلی خَیرِ العَمَل ِ» یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است .

«قَد قامَت ِ الصَّلاه» یعنی به تحقیق نماز برپا شد.

«لا إِله َ إِلَّا اللّه » یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است . [این ترجمه ها در رساله آیات عظام کمی با متن اصلی تفاوت دارد ولی ما در اینجا ذکر نکرده ایم و در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست ]

[مسأله 920 بین جمله های اذان و اقامه باید خیلی فاصله نشود]

مسأله 920 بین جمله های اذان و اقامه باید خیلی فاصله نشود و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد (1)، باید دوباره آن را از سر بگیرد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) اگر بین آنها به قدری فاصله بیندازد که عرفاً نگویند جملات پی در پی است ..

[مسأله 921 اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد]

مسأله 921 اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود، یعنی به طور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید، حرام است و اگر غنا نشود مکروه می باشد (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : اراکی و بهجت نیست (1) (فاضل :) حرام و باطل است .

(مکارم :) مسأله اذان گفتن بصورت غنا یعنی آهنگی که مناسب مجالس لهو و لعب است ، حرام و باطل است .

[مسأله 922 در پنج نماز اذان ساقط می شود]

مسأله 922 در پنج نماز اذان ساقط می شود (1): اول : نماز عصر روز جمعه (2). دوّم : نماز عصر روز عرفه که روز نهم ذی حجه است (3). سوم : نماز عشاء شب عید قربان ، برای کسی که در مشعر الحرام باشد. (4) چهارم : نماز عصر و عشاء زن مستحاضه . (5) پنجم : نماز عصر و عشای کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند و (6) در این پنج نماز در صورتی اذان ساقط می شود که با نماز قبلی فاصله نشود یا فاصله کمی بین آنها باشد (7)، ولی فاصله شدن نافله و تعقیب ضرر ندارد. (8) (1) (مکارم :) و بنا بر احتیاط واجب باید آن را ترک کرد ..

(فاضل :) هر نمازی که با نماز قبل همراه خوانده شود اذان آن ساقط می شود چه همراه خواندن مستحب ّ باشد یا نباشد، بنا بر این در موارد زیر اذان ساقط می شود .. (2) (فاضل ، بهجت ، مکارم :) در صورتی که با نماز جمعه ( (فاضل :) یا ظهر) با هم خوانده شود .. (3) (بهجت :) در صورتی که با نماز ظهر جمع شود .. (فاضل ، مکارم :) اگر همراه ظهر خوانده شود .. (4) (مکارم :) و آن را با مغرب همراه می خواند ..

ص: 518

(فاضل :) و آن را با مغرب همراه می خواند؛ همراه خواندن و جمع کردن بین دو نماز در سه مورد مذکور مستحب ّ است ..

(بهجت :) در صورتی که با نماز مغرب جمع شود و بنا بر احتیاط در این سه صورت که گفته شد، باید اصلًا اذان نگویند، نه این که مستحب ّ نباشد و گفتن آن بی اشکال باشد؛ ولی در جایی که نماز عصر را با نماز ظهر با هم می خوانند، خوب است برای نماز عصر اذان گفته نشود .. (5) (فاضل ، مکارم :) که باید آن را بلا فاصله بعد از نماز ظهر یا مغرب بخواند .. (6) (اراکی :) و برای هر کس که بین نماز ظهر و عصر و هم چنین بین نماز مغرب و عشاء فاصله نیندازد ..

(مکارم :) [و] به طور کلّی هر نمازی که با نماز قبل همراه خوانده شود اذان آن ساقط می شود و فاصله شدن نافله و تعقیب کافی نیست ولی اگر نمازها را جدا از هم هر یک را در وقت فضیلت خود به جا آورند اذان و اقامه هر دو مستحب ّ است . (7) (بهجت :) و اگر فاصله پیدا کرد یا نافله ای بین آنها خوانده شد، بنا بر اظهر اذان گفتن به استحباب خود باقی است . (فاضل :) و ظاهراً با خواندن نافله ، فاصله حاصل می شود. (8) (اراکی :) و هم چنین کسی که بین نماز ظهر و عصر و یا بین نماز مغرب و عشاء فاصله نیندازد، برای نماز دوّمش اذان ساقط می شود.

(گلپایگانی :) فاصله شدن نافله کافی است برای عدم سقوط اذان بنا بر اقوی .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله در دو نماز اذان مشروع نیست : اول : نماز عصر (خوئی : در عرفات ) روز عرفه که روز نهم ذی حجه است . دوم : نماز عشاء شب عید قربان ، برای کسی که در مشعر الحرام باشد، و در این دو نماز در صورتی اذان ساقط می شود که با نماز قبلی هیچ فاصله نشود یا بین آنها کمی فاصله باشد.

(زنجانی :) مسأله انسان اگر نماز عصر را بدون فاصله یا با فاصله کم بعد از نماز ظهر، یا نماز عشا را بدون فاصله یا با فاصله کم بعد از نماز مغرب بخواند اذان نماز دوم ساقط می شود. فاصله نینداختن بین نماز دوم و نماز اول در موارد زیر مستحب یا لازم است : اول : نماز عصر روز جمعه ، دوم : نماز عصر روز عرفه که روز نهم ذی حجه است ، سوم : نماز عشای شب عید قربان برای کسی که در مشعر الحرام باشد، چهارم : نماز عصر و عشای کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری کند. در این موارد اگر به دستور استحبابی یا لزومی عمل کرد، اذان نماز دوّم ساقط است و اگر به این دستور عمل نکرد و بین دو نماز فاصله زیادی انداخت اذان ساقط نیست ، و هم چنین است در سایر موارد اگر بین دو نماز فاصله نینداخت یا فاصله کمی انداخت اذان نماز دوّم ساقط است ، و خواندن نافله ، فاصله حساب می شود، بنا بر این در صورت خواندن نافله ، اذان ساقط نیست .

(صافی :) مسأله اذان عصر و عشا از کسی که بین ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع می کند ساقط می شود، خواه در موارد استحباب جمع باشد مثل نماز عصر روز جمعه ، و نماز عصر روز عرفه که روز نهم ذی حجه است در عرفات ، و نماز عشاء شب عید قربان برای کسی که در مشعر الحرام است ،

ص: 519

و خواه مثل زن مستحاضه یا کسی باشد که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری کند و جمع بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا می نماید، یا غیر این موارد باشد که به هر حال اذان عصر و عشا در صورت جمع مذکور ساقط می شود هر چند سقوط در عصر روز عرفه در عرفات و در عشاء شب عید قربان در مشعر بطور عزیمت است ، و در عصر روز جمعه اگر بخواهد اذان بگوید رجاءً بگوید، و در غیر این سه مورد سقوط به نحو رخصت است . فقط مستحاضه و مسلوس احتیاط را به نگفتن اذان ترک نکنند و در صورتی اذان ساقط می شود، که با نماز قبلی هیچ فاصله نشود، یا فاصله کمی بین آنها باشد، و فاصله شدن نافله کافی است برای عدم سقوط اذان بنا بر اقوی .

(سیستانی :) مسأله در همه مواردی که نمازگزار دو نماز را که یک وقت مشترک دارند پشت سر هم می خواند اگر برای نماز اوّل اذان گفته باشد اذان برای نماز بعدی ساقط است ، خواه جمع میان دو نماز بهتر نباشد یا آن که بهتر باشد مثل جمع بین نماز ظهر و عصر در روز عرفه که روز نهم ماه ذی حجّه است اگر آنها را در وقت فضیلت نماز ظهر انجام دهد هر چند در عرفات نباشد و جمع بین نماز مغرب و عشای عید قربان برای کسی که در مشعر الحرام باشد و آنها را در وقت فضیلت نماز عشا جمع کند و ساقط شدن اذان در این موارد مشروط به آن است که فاصله زیادی میان دو نماز نباشد ولی فاصله شدن نافله و تعقیب ضرر ندارد و احتیاط واجب آن است که در این موارد اذان را به قصد مشروعیّت نیاورد بلکه آوردن اذان در دو مورد مذکور در روز عرفه و در مشعر با شرایطی که گفته شد هر چند بدون قصد مشروعیّت باشد خلاف احتیاط است .

[مسأله 923 اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند]

مسأله 923 اگر برای نماز جماعتی اذان و اقامه گفته باشند (1)، کسی که با آن جماعت نماز می خواند، نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید (2). (1) (مکارم :) برای همه کافی است و بقیه بنا بر احتیاط واجب باید اذان و اقامه را ترک کنند. (2) (فاضل :) گر چه اذان و اقامه را نشنیده باشد و یا موقع گفتن آن در جماعت حاضر نباشد.

(بهجت :) می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید.

(زنجانی :) مسأله کسی که به نماز جماعتی حاضر می شود نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید.

[مسأله 924 اگر برای خواندن نماز جماعت به مسجد رود]

مسأله 924 اگر برای خواندن نماز جماعت (1) به مسجد رود و ببیند جماعت تمام شده (2) تا وقتی که صفها به هم نخورده (3) و جمعیت متفرق نشده نمی تواند (4) برای نماز خود اذان و اقامه بگوید (5) در صورتی که برای جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد. (1) (گلپایگانی ، فاضل ، سیستانی :) اگر برای خواندن نماز .. (2) (فاضل :) ببیند نماز جماعتی که در مسجد تشکیل شده بود تمام شده .. (3) (مکارم :) احتیاط آن است که برای نماز خود اذان و اقامه نگوید به شرط این که برای جماعت اوّل اذان و اقامه گفته شده باشد. (4) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب نمی تواند .. (بهجت :) بنا بر أظهر لازم نیست .. (5) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید

ص: 520

(سیستانی : یعنی گفتن آن دو مستحب ّ مؤکّد نیست ، بلکه اگر می خواهد اذان بگوید بهتر آن است که آن را بسیار آهسته بگوید و اگر بخواهد نماز جماعت دیگری اقامه کند نباید اذان و اقامه بگوید).

(زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 925.

[مسأله 925 در جایی که عده ای مشغول نماز جماعتند]

مسأله 925 در جایی که عده ای مشغول نماز جماعتند، یا نماز آنان تازه تمام شده و صفها به هم نخورده است ، اگر انسان بخواهد فرادی یا با جماعت دیگری که برپا می شود نماز بخواند (1)، با سه شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود (2): اوّل : آن که برای آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند. دوّم : آن که نماز جماعت باطل نباشد. سوّم : آن که نماز او و نماز جماعت در یک مکان باشد (3)، پس اگر نماز جماعت ، داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگوید. (1) (مکارم :) اذان و اقامه از او ساقط است به شرط این که اذان و اقامه گفته باشند و نماز جماعت صحیح باشد و هر دو نماز در یک مکان و هر دو اداء و مربوط به یک وقت و در مسجد باشد. [پایان مسأله ] (2) (بهجت :) بنا بر أظهر .. (3) (بهجت :) و بنا بر احتیاط باید طوری باشد که ملحق به صف بشود ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) مسأله - ( در جایی که عدّه ای مشغول نماز جماعتند، یا نماز آنان تازه تمام شده و صفها بهم نخورده است ، اگر انسان بخواهد فرادی یا با جماعت دیگری که برپا می شود نماز بخواند با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط می شود): اوّل : آن که نماز جماعت در مسجد باشد و اگر در مسجد نباشد، ساقط شدن اذان و اقامه اشکال دارد. دوّم : آن که برای آن نماز اذان و اقامه گفته باشند. سوّم : آن که نماز جماعت باطل نباشد. چهارم : آن که نماز او و نماز جماعت در یک مکان باشد، پس اگر نماز جماعت ، داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگوید. پنجم : آن که نماز او و نماز جماعت هر دو اداء باشد. ششم : آن که وقت نماز او و نماز جماعت مشترک باشد مثلًا هر دو نماز ظهر یا هر دو نماز عصر بخوانند، یا نمازی که به جماعت خوانده می شود نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند یا او نماز ظهر بخواند و نماز جماعت نماز عصر باشد.

(فاضل :) با پنج شرط ..

[ در رساله آیت اللّه سیستانی به جای قسمت داخل پرانتز آمده است : « در غیر مورد مذکور در مسأله قبل ، با شش شرط اذان و اقامه ساقط می شود»] (خوئی ، تبریزی :) اگر در مسجد نباشد، ساقط شدن اذان و اقامه معلوم نیست ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر در مسجد نباشد، رجاءً بگوید ..

(سیستانی :) اگر در مسجد نباشد، اذان و اقامه ساقط نیست ..

[شرط اول در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (فاضل :) برای نماز جماعت اول اذان و اقامه گفته باشند ..

ص: 521

(سیستانی :) پنجم : آن که نماز جماعت اداء باشد ولی شرط نیست که نماز خود او اگر منفرد است هم ادا باشد ..

(سیستانی :) و امّا اگر نماز جماعت عصر باشد در آخر وقت و او بخواهد نماز مغرب ادایی بخواند اذان و اقامه ساقط نمی شوند.

(زنجانی :) مسأله اگر در مسجد عده ای مشغول نماز جماعتند یا نماز آنان تازه تمام شده و صفها بهم نخورده است ، اگر انسان بخواهد در مسجد فرادی یا با جماعت دیگری که برپا می شود نماز بخواند نباید برای نماز خود اذان و اقامه بگوید. این حکم در غیر مسجد جاری نیست . تا تمام افراد حاضر در نماز جماعت متفرق نشده باشند اذان و اقامه ساقط است ، پس اگر برخی متفرق شده و برخی دیگر باقی بوده ، مشغول تسبیح و مانند آن باشند، اذان و اقامه ساقط است ؛ ولی اگر به تعقیبات نماز مشغول نباشند ساقط نیست . و اگر شک داشته باشد که جماعت متفرق شده یا نه ، اذان و اقامه ساقط است .

[مسأله 926 شک کند که نماز جماعت صحیح بوده یا نه ]

مسأله 926 اگر در شرط دوم (1) از شرطهایی که در مسأله پیش گفته شده شک کند، یعنی شک کند که نماز جماعت صحیح بوده یا نه ، اذان و اقامه از او ساقط است ولی اگر در یکی از دو شرط دیگر (2) شک کند مستحب است اذان و اقامه بگوید (3). این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (اراکی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، فاضل :) شرط سوم .. (2) (خوئی ، اراکی ، سیستانی ، تبریزی :) پنج شرط دیگر .. (فاضل :) چهار شرط دیگر .. (3) (اراکی :) می تواند به قصد رجاء اذان و اقامه بگوید.

(فاضل :) بهتر است به قصد رجاء اذان و اقامه بگوید.

(سیستانی :) بهتر است اذان و اقامه بگوید ولی اگر در جماعت باشد باید به قصد رجا باشد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر در یکی از شرطهایی که در مسأله قبل گفته شد، شک ّ کند چنانچه رجاءً اذان و اقامه بگوید، مطابق با احتیاط عمل کرده است .

(زنجانی :) مسأله اگر به جهت ندانستن خصوصیات خارجی ِ نماز جماعت نداند که نماز جماعت صحیح بوده یا نه ، اذان و اقامه ساقط است ولی اگر به جهت تردید در حکم مسأله نداند نماز جماعت صحیح بوده یا نه ، مثلًا در وجوب و عدم وجوب سوره شک دارد در نتیجه در نماز جماعتی که بدون سوره خوانده شده شک می کند که آیا صحیح است یا نه ، در این صورت اذان و اقامه ساقط نیست .

[مسأله 927 کسی که اذان و اقامه دیگری را می شنود]

مسأله 927 کسی که اذان و اقامه دیگری را می شنود (1) مستحب است هر قسمتی را که می شنود بگوید (2) ولی در حکایت اقامه که از دیگری بشنود از «حی علی الصّلاه» تا «حی علی خیر العمل » را به امید ثواب بگوید. (1) (سیستانی :) کسی که اذان دیگری را که برای اعلام یا برای نماز جماعت می گوید بشنود .. (2) (گلپایگانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 522

(خوئی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) آهسته بگوید. [پایان مسأله ] (زنجانی :) آهسته تکرار کند. [پایان مسأله ] نوری ، (فاضل :) ولی از (حَی َّ علی الصَّلاه) تا (حَی َّ علی خیر العَمل ) را به امید ثواب بگوید.

(بهجت :) ولی از «حَی َّ علی الصَّلاه» تا «حَی ّ علی خیر العَمل » را به جای هر کدام ( لا حول و لا قوّه الّا باللّه العلی ّ العظیم ) می گوید.

(مکارم :) مسأله کسی که اذان دیگری را می شنود، مستحب است هر جمله را که می شنود بازگو کند. بازگو کردن اقامه نیز به امید ثواب مستحب است (و آن را حکایت اذان و اقامه می گویند).

[مسأله 928 کسی که اذان و اقامه دیگری را شنیده ]

مسأله 928 کسی که اذان و اقامه دیگری را شنیده ، چه با او گفته باشد یا نه ، ( در صورتی که بین آن اذان و اقامه و نمازی که می خواهد بخواند زیاد فاصله نشده باشد (1))، می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) و از ابتدای شنیدن ، قصد نماز داشته است ، می تواند به اذان و اقامه او اکتفا کند ولی این حکم در مورد جماعتی که فقط امام اذان را شنیده باشد یا فقط مأمومین شنیده باشند مورد اشکال است . [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (زنجانی :) مسأله کسی که در نزدیکی وی اذان و اقامه گفته شده باشد؛ مثلًا هم سایه وی اذان و اقامه گفته باشد یا از کنار کسی که اذان و اقامه می گوید گذشته باشد، در صورتی که بین آن اذان و اقامه و نمازی که می خواند زیاد فاصله نشده باشد می تواند برای نماز خود اذان و اقامه نگوید؛ خواه اذان و اقامه دیگری را شنیده باشد یا نه ، و خواه با او اذان و اقامه گفته باشد یا نه ، هر چند بهتر است که اگر نشنیده باشد به قصد رجاء اذان و اقامه بگوید و در این مسأله لازم نیست اذان و اقامه را مرد گفته باشد، پس اگر زن نیز گفته باشد اذان و اقامه ساقط است .

[مسأله 929 اگر مرد اذان زن را با قصد لذّت بشنود]

مسأله 929 اگر مرد اذان زن را با قصد لذّت بشنود، اذان از او ساقط نمی شود (1). بلکه اگر قصد لذّت هم نداشته باشد، ساقط شدن اذان اشکال دارد (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) بلکه ساقط شدن اذان با شنیدن اذان زن مطلقاً اشکال دارد. (2) (گلپایگانی :) اگر چه خالی از وجه نیست . (خوئی ، تبریزی :) ساقط نمی شود.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب اذان از او ساقط نمی شود، ولی اگر زن اذان مرد را بشنود، اذان از او ساقط می شود.

(مکارم :) مسأله اگر مرد اذان زن را بشنود، اذان از او ساقط نمی شود، ولی اگر زن اذان مرد را بشنود، اذان از او ساقط می شود.

[مسأله 930 اذان و اقامه نماز جماعت را باید مرد بگوید]
اشاره

مسأله 930 اذان و اقامه نماز جماعت را (1) باید مرد بگوید (2)، ولی در جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگوید کافی است (3). این مسأله ، در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی و بهجت نیست

ص: 523

(1) (فاضل ، مکارم :) در جماعتی که مردان و زنان شرکت دارند .. (2) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (سیستانی :) و اکتفا به اذان و اقامه زن در نماز جماعتی که مردان آن با او محرمند محل اشکال است .

(زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب ّ آن است که اذان و اقامه نماز جماعت را مرد بگوید، مگر در نماز جماعت زنان که اگر زن اذان و اقامه بگوید، بی اشکال کافی است .

مسأله اختصاصی

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 939 هر گاه اذان و اقامه را فراموش کند و مشغول نماز شود اگر تا وارد رکوع رکعت اوّل نشده ، یادش آمد می تواند نماز را رها کرده و پس از گفتن اذان و اقامه نماز را دوباره شروع کند.

[مسأله 931 اقامه باید بعد از اذان گفته شود]

مسأله 931 اقامه باید بعد از اذان (1) گفته شود (2) و اگر قبل از اذان بگویند صحیح نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (تبریزی :) و در حال ایستادن و با طهارت گفته شود. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) و نیز در اقامه معتبر است که در حال ایستادن و طهارت از حدث «با وضو یا غسل یا تیمّم » باشد.

[مسأله 932 اگر کلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید]

مسأله 932 اگر کلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید، مثلًا «حَی َّ عَلَی الفَلاح » را پیش از «حَی َّ عَلَی الصَّلاه» بگوید (1) باید از جایی که ترتیب به هم خورده ، دوباره بگوید. (1) (زنجانی :) اذان و اقامه صحیح نیست و می تواند آن را از سر بگیرد و می تواند از جایی که ترتیب بهم خورده به شکل مرتب بخواند، مگر در اثر بهم خوردن ترتیب ، پی در پی بودن جملات اذان و اقامه بهم خورده باشد که باید از اول بخواند.

[مسأله 933 باید بین اذان و اقامه فاصله ندهد]

مسأله 933 باید (1) بین اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد که اذانی را که گفته اذان این اقامه حساب نشود (2) مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگوید (3) و نیز اگر بین اذان و اقامه و نماز به قدری فاصله دهد که اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، مستحب است دوباره برای آن نماز، اذان و اقامه بگوید. (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (زنجانی :) کفایت نمی کند و مستحب ّ است دوباره اذان بگوید و نیز باید بین اذان و اقامه و نماز فاصله نیندازد و اگر بین آنها و نماز به قدری فاصله دهد که اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، کفایت نمی کند و مستحب است دوباره برای آن نماز اذان و اقامه بگوید.

(سیستانی :) اذان باطل است و نیز اگر بین اذان و اقامه و نماز به قدری فاصله دهد که اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، اذان و اقامه باطل می شود. (3) (خوئی ، تبریزی :) مستحب است دوباره اذان را بگوید ..

ص: 524

(مکارم :) مسأله میان اذان و اقامه باید زیاد فاصله ندهد و اگر فاصله به قدری باشد که اقامه مربوط به آن اذان حساب نشود، دوباره بگوید و هم چنین میان اذان و اقامه با نماز نباید زیاد فاصله شود و الّا اذان و اقامه را اعاده نماید.

[مسأله 934 اذان و اقامه باید به عربی صحیح گفته شود]

مسأله 934 اذان و اقامه باید (1) به عربی صحیح گفته شود (2) پس اگر به عربی غلط بگوید (3)، یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید، یا مثلًا ترجمه آنها را به فارسی (4) بگوید صحیح نیست . (1) (بهجت :) باید بنا بر احتیاط .. (2) (بهجت :) بلکه لُزوم آن خالی از وجه نیست .. (3) (مکارم :) یا ترجمه آنها را به فارسی یا زبان دیگر بگوید صحیح نیست .

(بهجت :) اگر چه معنی را تغییر ندهد .. (4) (فاضل :) یا زبان دیگر ..

[مسأله 935 اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود]
اشاره

مسأله 935 اذان و اقامه باید بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً یا از روی فراموشی پیش از وقت بگوید باطل است (1). (1) (سیستانی :) مگر در صورتی که اگر وقت در میان نماز داخل شود، حکم به صحّت آن نماز می شود که در مسأله [744] بیان آن گذشت .

(بهجت :) مگر برای این که مردم مهیّا برای نماز شوند و یا کارهای خود را رها کنند که بعید نیست یک اذان قبلًا گفته شود اگر مردم را به اشتباه نیندازد و بعد اذان دیگری برای نماز گفته شود.

(مکارم :) مسأله اذان و اقامه را قبل از داخل شدن وقت نماز نمی توان گفت و اگر بگوید باطل است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 770 اگر کسی اذان و اقامه را فراموش کرد و بعد از رکوع یادش آمد؛ برای درک آنها نمی تواند نماز را قطع کند؛ ولی اگر قبل از رکوع یادش آمد، مستحب است به قصد تحصیل ثواب اذان و اقامه نماز را قطع کند و بعد از اذان و اقامه نماز را از سر بگیرد، و اگر فقط اذان را به تنهایی فراموش کرده بنا بر أظهر قطع نماز جایز نیست ، و اگر فقط اقامه را فراموش کرده ، جواز قطع نماز خالی از وجه نیست ، اگر چه خلاف احتیاط است .

[مسأله 936 اگر پیش از گفتن اقامه شک کند که اذان گفته ]

مسأله 936 اگر پیش از گفتن اقامه شک کند که اذان گفته یا نه باید اذان را بگوید، ولی اگر مشغول اقامه شود و شک کند که اذان گفته یا نه ، گفتن اذان لازم نیست .

[مسأله 937 اگر در بین اذان یا اقامه ]

مسأله 937 اگر در بین اذان یا اقامه پیش از آن که قسمتی را بگوید شک کند که قسمت پیش از آن را گفته یا نه ، باید قسمتی را که در گفتن آن شک کرده بگوید، ولی اگر در حال گفتن قسمتی از اذان یا اقامه شک کند که آن چه پیش از آن است گفته یا نه ، گفتن آن لازم نیست . (1) (1) (بهجت :) شک کند جمله قبلی را گفته یا نه ، بعید نیست گفتن آن لازم نباشد.

(مکارم :) مسأله اگر در جمله های اذان و اقامه شک کند، احتیاط آن است که برگردد و به جا آورد.

[مسأله 938 مستحب است انسان در موقع گفتن اذان ، رو به قبله بایستد]

مسأله 938 مستحب است انسان در موقع گفتن اذان ، رو به قبله بایستد و با وضو یا

ص: 525

غسل باشد (1) و دستها را به گوش بگذارد (2) و صدا را بلند نماید و بکشد و بین جمله های اذان کمی فاصله دهد و بین آنها حرف نزند (3). (1) (بهجت :) ولی در اقامه بنا بر احوط با وضو یا غسل بودن شرط است و در اذانی که برای اعلام داخل شدن وقت است ، مستحب است جای بلندی بایستد .. (2) (اراکی :) انگشتان را در گوشها بگذارد ..

(مکارم :) مستحب است در موقع اذان گفتن رو به قبله بایستد و با وضو باشد .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و امّا در اقامه باید با طهارت باشد بلکه بنا بر احتیاط لازم رو به قبله و ایستاده باشد.

[مسأله 939 مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد]

مسأله 939 مستحب است (1) بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید (2) و جمله های آن را به هم نچسباند، ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد. (1) (مکارم :) شایسته است .. (2) (بهجت :) و بین جمله های آن کمتر از اذان فاصله دهد ولی جمله ها را به هم نچسباند و به خلاف اذان که با تأنّی گفته می شود اقامه را سریعتر بگوید.

(مکارم :) و فاصله جمله ها را کمتر کند و میان اذان و اقامه یک گام بردارد، یا کمی بنشیند یا سجده کند یا دعا نماید یا دو رکعت نماز به جا آورد.

(زنجانی :) آن را نیز بلند، لکن از اذان آهسته تر بگوید و بین اقامه حرف نزند ..

[مسأله 940 مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بردارد]

مسأله 940 مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بردارد، یا قدری بنشیند یا سجده کند (1) یا ذکر بگوید یا دعا بخواند، یا قدری ساکت باشد یا حرفی بزند یا دو رکعت نماز بخواند ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح (2) مستحب نیست (3) ولی نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب را به امید ثواب بیاورد. (1) [عبارت « یا سجده کند» در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (2) (گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) و نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب مستحب نیست . (3) (اراکی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (939).

(بهجت :) مسأله مستحب است بین اذان و اقامه در غیر نماز مغرب دو رکعت نماز بخواند و در صورت نخواندن نافله قدری بنشیند یا سجده نماید یا قدمی بردارد، و در مغرب کافی است قدری ساکت شود یا قدمی بردارد و حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح اگر ذکر نباشد مکروه است .

[مسأله 941 اوصاف مؤذن ]
اشاره

مسأله 941 مستحب است (1) کسی را که برای گفتن اذان معیّن می کنند، عادل و وقت شناس (2) و صدایش بلند (3) باشد و اذان را در جای بلند بگوید (4). (1) (مکارم :) بهتر است ..

ص: 526

(2) (بهجت :) عادل و بینا و وقت شناس باشد یا این که راهنما داشته باشد .. (3) (مکارم :) و مناسب .. (4) (فاضل ، مکارم :) و در صورتی که از بلندگوها استفاده شود مانعی ندارد گوینده اذان در محل ّ پایین قرار گیرد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 777 مؤذّن در مقابل اذان گفتن بنا بر احتیاط واجب نباید مزد بگیرد و امّا چیزی که عنوان مزد ندارد جایز است ، مثل ارتزاق از بیت المال و یا موقوفه ای که از درآمد آن برای مؤذّن سهمی در نظر گرفته شده است .

(مکارم :) مسأله 859 (فاضل :) مسأله 959 شنیدن اذان از رادیو و ضبط صوت و مانند آن برای نماز کافی نیست بلکه خود نمازگزاران باید اذان بگویند.

(مکارم :) مسأله 861 (فاضل :) مسأله 960 احتیاط واجب آن است که اذان را همیشه به قصد نماز بگویند و گفتن اذان برای اعلام دخول وقت بدون قصد نماز بعد از آن مشکل است .

(فاضل :) مسأله 961 اگر اذان و اقامه را به قصد نماز فرادی بگوید بعد جماعتی از او تقاضا کنند تا امام جماعت آنان شود یا بخواهد به عنوان مأموم نمازش را به جماعت بخواند آن اذان و اقامه کافی نیست و مستحب ّ است دوباره بگویند.

اذان و اقامه (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[س 450 گفتن اذان نباید مردم را به اشتباه بیندازد]

س 450: در روستای ما مؤذن همیشه اذان صبح را در ماه مبارک رمضان چند دقیقه قبل از وقت می گویدتا مردم بتوانند تا وسط یا آخر اذان به خوردن و آشامیدن ادامه دهند، آیا این کار صحیح است ؟

ج : اگر گفتن اذان ، مردم را به اشتباه نیندازد و به عنوان اعلام طلوع فجر نباشد، اشکال ندارد.

[س 451 اذان برای اعلان دخول وقت نماز]

س 451: بعضی از افراد برای اعلان دخول وقت نماز، اقدام به گفتن اذان به صورت دسته جمعی در معابر عمومی می کنندکه الحمد للّه این کار اثر زیادی در جلوگیری از فساد علنی در منطقه داشته و موجب روی آوردن مردم بخصوص جوانان به نماز اوّل وقت شده است . ولی فردی می گوید این عمل در دین اسلام وارد نشده و بدعت است و گفته او باعث ایجاد شبهه در این زمینه شده است . نظر شریف حضرت عالی چیست ؟

ج : اذان اعلامی در اوّل وقت نمازهای واجب یومیه و تکرار آن با صدای بلند از طرف شنوندگان از مستحبات شرعی موکّد است و اذان گفتن به صورت دسته جمعی در معابر عمومی ، اگر موجب سدّ معبر و یا اذیّت دیگران نشود، اشکال ندارد.

[س 452 اذان با صدای بلند یک عمل عبادی سیاسی است ]

س 452: از آنجا که اذان گفتن با صدای بلند یک عمل عبادی سیاسی است که ثواب زیادی دارد، تعدادی از مؤمنین تصمیم گرفته اند که بدون بلندگو بالای بام خانه های خود بخصوص برای نماز صبح ، اذان بگویند. سؤال این است که در صورت اعتراض بعضی از هم سایگان این عمل چه حکمی دارد؟

ج : اذان گفتن بر بالای بام به نحو متعارف اشکال ندارد.

ص: 527

[س 453 پخش برنامه های خاص سحرهای ماه مبارک رمضان از بلندگوی مسجد]

س 453: پخش برنامه های خاص سحرهای ماه مبارک رمضان از بلندگوی مسجد جهت شنیدن همگان ، چه حکمی دارد؟

ج : در جاهائی که بیشتر مردم در شبهای ماه مبارک رمضان برای قرائت قرآن و خواندن دعا و شرکت در مراسم دینی و امثال آن بیدار هستند، اشکال ندارد. ولی اگر سبب اذیت هم سایگان مسجد شود، جایز نیست .

[س 454 پخش آیات قرآنی قبل از اذان صبح ]

س 454: آیا پخش آیات قرآنی قبل از اذان صبح و دعا بعد از آن با صدای بلند به وسیله بلندگوی مسجد و سایر مراکز به طوری که از چند کیلومتر دورتر قابل شنیدن باشد، جایز است ؟ با توجه به این که این برنامه گاهی بیشتر از نیم ساعت طول می کشد.

ج : پخش اذان به نحو متعارف برای اعلام داخل شدن وقت نماز صبح به وسیله بلندگو اشکال ندارد، ولی پخش آیات قرآنی و دعا و غیر آن از بلندگوی مسجد، اگر موجب اذیت هم سایگان شود، توجیه شرعی ندارد و بلکه دارای اشکال است .

[س 455 مرد در نماز به اذان زن اکتفا نکند]

س 455: آیا جایز است که مرد در نماز به اذان زن اکتفا کند؟

ج : اکتفا به اذان زن برای مرد محل اشکال است .

[س 456 شهادت سوم اذان ]

س 456: نظر شریف جناب عالی در باره شهادت سوم اذان که دلالت بر پیشوا بودن و ولایت سید الاوصیاء علی بن ابی طالب «صلوات اللّه علیه و علیهم » می کند، در اذان و اقامه نماز واجب چیست ؟

ج : گفتن «اشهد إن علیاً ولی اللّه » به عنوان شعار تشیع خوب و مهم است و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولی جزو اذان و اقامه نیست .

[س 457 نماز ایستاده و نشسته ]

س 457: مدتی است از درد کمر رنج می برم ولی گاهی اوقات درد آن شدیدتر است به حدّی که نمی توانم نمازهایم را ایستاده بخوانم ، با توجه به این مسأله ، اگر اوّل وقت بخواهم نماز بخوانم ، باید نشسته بخوانم ولی اگر صبر کنم ، شاید در آخر وقت بتوانم ایستاده نماز بخوانم ، با این وضع وظیفه من چیست ؟

ج : اگر احتمال می دهید که در آخر وقت بتوانید نماز خود را ایستاده بخوانید، بنا بر احتیاط، باید تا آن هنگام صبر کنید، ولی اگر در اوّل وقت به خاطر عذری نماز خود را نشسته خواندید و سپس تا آخر وقت عذر شما برطرف نشد نمازی که خوانده اید صحیح است و اعاده لازم نیست و اگر در اوّل وقت قادر بر نماز ایستاده نبودید و یقین داشتید که ناتوانی شما از نماز تا آخر وقت ادامه خواهد یافت ، ولی قبل از آخر وقت عذر شما بر طرف شد و توانستید ایستاده نماز بخوانید باید نماز را به طور ایستاده اعاده کنید.

واجبات نماز

[واجبات نماز از رساله حضرت امام ]

واجبات نماز یازده چیز است :
اشاره

اول : نیت ، دوّم : قیام یعنی ایستادن ، سوّم : تکبِیرَهُ الاحرام یعنی گفتن اللّه أکبر در اول نماز، چهارم : رکوع ، پنجم : سجود، ششم : قرائت ، هفتم : ذکر (1)، هشتم : تشهد، نهم : سلام ، دهم : ترتیب ، یازدهم : موالات یعنی پی در پی بودن اجزاء نماز. (1) (مکارم ، زنجانی :) ذکر رکوع و سجود ..

ص: 528

[مسأله 942 بعضی از واجبات نماز رکن است ]

مسأله 942 بعضی از واجبات نماز رکن است ، یعنی اگر انسان آنها را به جا نیاورد، ( یا در نماز اضافه کند (1)) عمداً باشد یا اشتباهاً، نماز باطل می شود. و بعضی دیگر رکن نیست ، (2) یعنی اگر عمداً کم یا زیاد شود، نماز باطل می شود و چنانچه اشتباهاً کم یا زیاد گردد نماز باطل نمی شود و رکن نماز پنج چیز است : اول : نیت . دوم : تکبیره الاحرام (3). سوم : قیام در موقع گفتن تکبیره الاحرام و قیام متصل به رکوع ، یعنی ایستادن پیش از رکوع . چهارم : رکوع . پنجم : دو سجده (4). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی ، تبریزی و زنجانی نیست ] (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) یعنی اگر اشتباهاً کم گردد نماز باطل نمی شود و رکن نماز پنج چیز است : اوّل : نیت . دوّم : تکبیره الاحرام . سوم : قیام متصل به رکوع ، یعنی ایستادن پیش از رکوع . چهارم : رکوع . پنجم : دو سجده از یک رکعت ؛ و اما نسبت به زیادی در صورتی که عمدی باشد، مطلقاً نماز باطل می شود و در صورتی که از روی اشتباه باشد اگر زیادی در رکوع یا در دو سجده از یک رکعت باشد نماز (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) باطل است و الّا باطل نیست .

(زنجانی :) یعنی اگر اشتباهاً کم گردد نماز باطل نمی شود. رکن نماز چهار چیز است : اول : نیّت . دوّم : قیام متصل به رکوع یعنی از حالت ایستاده به رکوع رفتن . سوم : رکوع . چهارم : سجده . و اما نسبت به زیادی ، در صورتی که عمدی باشد مطلقاً نماز باطل می شود و در صورتی که از روی اشتباه باشد تفصیلاتی دارد که در مسأله [1109] و در قسمت کم و زیاد شدن اجزاء و شرایط نماز مسأله [1264] به بعد خواهد آمد. (3) (صافی :) ولی زیاد شدن سهوی آن بنا بر احتیاط، موجب باطل شدن نماز است بنا بر این ، احتیاط، اتمام نماز و اعاده آن است .. (4) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) پنجم : دو سجده از یک رکعت .

(مکارم :) پنجم : دو سجده . (البته در نیت ، زیادی تصور نمی شود و زیادی تکبیره الإحرام نیز اگر از روی سهو باشد نماز را باطل نمی کند هر چند احتیاط مستحب آن است که آن را اعاده کند).

نیّت
[مسأله 943 انسان باید نماز را به نیت قربت انجام دهد]

مسأله 943 انسان باید نماز را به نیت قربت ، یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم (1) به جا آورد، و لازم نیست نیت را از قلب خود بگذراند یا مثلًا به زبان بگوید که چهار رکعت نماز ظهر می خوانم قربهً إلی اللّه (2). (1) (سیستانی :) برای تذلل و کرنش در پیشگاه خداوند عالم ..

(زنجانی :) برای خداوند عالم .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه در نماز احتیاط، احتیاط لازم ، نگفتن به زبان است .

(مکارم :) همین اندازه که اگر سؤال کنند چه می کنی ، بتواند جواب دهد که برای خدا نماز می خوانم کافی است .

(بهجت :) بلکه همین قدر که انگیزه انسان از این کار نماز خواندن برای خدا باشد در

(مکارم :) مسأله 943 در احکام رکوع فرقی بین نماز واجب و مستحب ّ نیست حتّی زیادی رکوع بنا بر احتیاط واجب .

ص: 529

تحقّق نیّت کافی است . ولی بهتر و أفضل این است که نیّت نماز را از قلب خود بگذراند مگر این که نزدیک به حدّ وسوسه برسد.

[مسأله 944 اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند]

مسأله 944 اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند که چهار رکعت نماز می خوانم و معین نکند، ظهر است یا عصر (1)، نماز او باطل است (2). و نیز کسی که مثلًا قضای نماز ظهر بر او واجب است ، اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند، باید نمازی را که می خواند، در نیت معیّن کند (3). (1) (بهجت :) و تصمیم هیچ کدام از این دو را نداشته باشد .. (2) (سیستانی :) ولی کافی است نماز ظهر را به عنوان نماز اوّل و نماز عصر را به عنوان نماز دوّم تعیین کند .. (3) (بهجت :) بنا بر أحوط.

(مکارم :) مسأله در موقع نیّت باید قصد کند که نماز ظهر را می خواند یا عصر، یا نمازهای دیگر و اگر فقط نیّت کند چهار رکعت نماز می خوانم کافی نیست ، بلکه نمازی را که می خواند باید در نیّت خود معیّن کند و احتیاط واجب آن است که قضاء و اداء بودن آن را نیز معیّن نماید.

(زنجانی :) مسأله در نیت نماز باید ظهر یا عصر بودن نماز را معین کند و لو به نحو اجمال ، مثل آن که نیت کند: " آن چه بر من اول واجب شده به جا می آورم " ؛ پس اگر در نماز ظهر یا در نماز عصر نیت کند که چهار رکعت نماز می خوانم و به نحو اجمال هم معین نکند ظهر است یا عصر، نماز او باطل است . و نیز کسی که مثلًا قضای نماز ظهر بر او واجب است اگر در وقت نماز ظهر بخواهد آن نماز قضا یا نماز ظهر را بخواند، باید نمازی را که می خواند در نیت معین کند.

[مسأله 945 انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد]

مسأله 945 انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز به طوری غافل شود که اگر بپرسند چه می کنی ، نداند چه بگوید، نمازش باطل است .

[مسأله 946 انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم نماز بخواند]

مسأله 946 انسان باید فقط برای انجام امر خداوند عالم (1) نماز بخواند، پس کسی که ریا کند یعنی برای نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است (2) خواه فقط برای مردم باشد، یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد. (1) (سیستانی :) برای تذلل در پیشگاه خداوند عالم .. (زنجانی :) برای خداوند عالم .. (2) (بهجت :) بنا بر احوط ..

(مکارم :) مسأله هر کس برای ریا یعنی نشان دادن به مردم نماز یا عبادت دیگری را انجام دهد، علاوه بر این که عبادتش باطل است ، گناه کبیره نیز انجام داده است و اگر خدا و مردم را هر دو در نظر بگیرد، باز عملش باطل و گناه کبیره است .

[مسأله 947 اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا به جا آورد]
اشاره

مسأله 947 اگر قسمتی از نماز را هم برای غیر خدا به جا آورد، نماز باطل است ، (چه آن قسمت ، (1) واجب باشد مثل حمد و سوره ، چه مستحب باشد مانند قنوت (2))، بلکه اگر تمام نماز را برای خدا به جا آورد (3) ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد، یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت ، یا به طرز مخصوصی ، مثلًا با جماعت نماز بخواند، نمازش باطل است (4).

ص: 530

(1) (فاضل :) چه آن قسمت ریایی .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و لکن در مستحب ّ، احتیاط لازم آن است که نماز را تمام و دوباره اعاده نماید ..

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب . هر گاه اصل نماز را برای خدا می خواند ولی به قصد ریا آن را در مسجد یا در اوّل وقت یا با جماعت انجام می دهد، نمازش باطل است ، ولی اگر برای ریا نیست بلکه نماز خواندن در اوّل وقت یا در مسجد برای او راحت تر است ، اشکالی ندارد.

(بهجت :) و چه از افعال نماز باشد یا از قبیل دعا و ذکر باشد، مگر این که از چیزهایی باشد که شرط صحیح بودن نماز است ولی قصد قربت در انجام آن لازم نیست مثل پوشاندن عورت . [پایان مسأله [] قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (3) (سیستانی :) اگر قسمتی از نماز را برای غیر خدا به جا آورد، چه آن قسمت ، واجب باشد مثل حمد یا مستحب ّ باشد مثل قنوت ، اگر آن قصد غیر خدائی به تمام نماز سرایت کند مثلًا قصد ریا در عملی باشد که مشتمل بر آن جزء است یا آن که از تدارک آن قسمت ، زیادی مُبطل لازم آید نمازش باطل است و اگر نماز را برای خدا به جا آورد .. (4) (خوئی :) و بنا بر احتیاط، اگر جزءِ مستحبّی را نیز مثل قنوت برای غیر خدا به جا آورد نمازش باطل است .

(تبریزی :) و بنا بر احتیاط، اگر جزءِ مستحبّی را نیز مثل قنوت برای غیر خدا به جا آورد آن را تمام کرده بعد نماز را اعاده کند.

(زنجانی :) مسأله اگر قسمتی از نماز را برای خداوند عالم انجام ندهد، چنانچه به جهت نشان دادن به مردم باشد نمازش باطل است ؛ خواه آن قسمت واجب باشد مثل «حمد»، یا مستحب باشد مثل «قنوت »، و چنانچه به جهت مباحی ؛ مانند اعلام مطلبی به غیر باشد، آن قسمت باطل است ، پس اگر آن قسمت را عمداً زیاد کرده باشد نمازش باطل است ، در غیر این صورت فقط همان قسمت باطل می شود پس اگر آن قسمت را دوباره بخواند یا آن قسمت ، مستحبی باشد نمازش صحیح است . و اگر تمام نماز را برای خدا به جا آورد ولی برای نشان دادن به مردم در جای مخصوصی مثل مسجد، یا در وقت مخصوصی مثل اول وقت ، یا به طرز مخصوصی مثلًا با جماعت نماز بخواند نمازش باطل است ؛ ولی اگر به خاطر کار مباحی ، مثل خنک بودن مسجد یا خنک بودن هوا در اول وقت یا نخواندن حمد و سوره در جماعت باشد، اشکالی ندارد هم چنان که اگر نماز را برای خدا بجا آورد لکن برای اعلام مطلبی به دیگری با صدای بلند بخواند نمازش صحیح است .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 784 اگر کسی مثلا خواست نماز ظهر بخواند ولی موقع شروع در نماز اشتباهاً به جای لفظ ظهر، لفظ عصر به زبان او آمد یا این که در قلبش به جای ظهر مثلًا عصر اشتباهاً خطور کرد، ولی انگیزه او از این عمل نماز ظهر بود مانعی ندارد و نماز او صحیح است .

(بهجت :) مسأله 785 عدول نیّت از نافله به فریضه و بالعکس جایز نیست و در صورت

ص: 531

عدول در مورد اول ، نماز نه نافله حساب می شود و نه فریضه ، ولی در مورد دوّم بعضی از موارد استثناء شده است ، چنانچه در مسائل نماز جماعت خواهد آمد.

تکبیره الإحرام
[مسأله 948 گفتن اللّه اکبر در اول هر نماز واجب و رکن است ]

مسأله 948 گفتن اللّه اکبر در اول هر نماز واجب و رکن است و باید (1) حروف «اللّه » و حروف «اکبر» و دو کلمه «اللّه اکبر» را پشت سر هم بگوید (2) و نیز باید این دو کلمه به عربی صحیح گفته شود (3) و اگر به عربی غلط بگوید، یا مثلًا ترجمه آن را به فارسی بگوید صحیح نیست . (1) (بهجت :) باید بنا بر احوط .. (2) (زنجانی :) گفتن «اللّه أکبر» در اول هر نماز واجب است ، ولی ظاهراً رکن نیست ، پس اگر آن را فراموش کند و در رکوع یا بعد از آن متوجه شود نمازش صحیح است و احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخواند و اگر قبل از رکوع متوجه شود نمازش باطل است و باید حروف «اللّه » و حروف «اکبر» را پشت سر هم بگوید .. (3) (بهجت :) باید کسی که می تواند، این دو کلمه را به عربی صحیح بگوید ..

(مکارم :) مسأله اوّلین جزء نماز «اللّه أکبر» است که آن را «تکبیره الإحرام » می گویند و ترک آن خواه از روی عمد باشد یا سهو، نماز را باطل می کند امّا اضافه کردن آن (یعنی به جای یک اللّه اکبر مثلًا دو مرتبه اللّه اکبر بگوید) اگر عمدی باشد، موجب باطل شدن نماز است .

[مسأله 949 تکبیره الاحرام ]

مسأله 949 احتیاط واجب (1) آن است که تکبیره الاحرام نماز را به چیزی که پیش از آن می خواند، مثلًا به اقامه یا به دعایی که پیش از تکبیر می خواند نچسباند (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (تبریزی ، سیستانی :) احتیاط مستحب ّ .. (2) (زنجانی :) یعنی همزه «اللّه اکبر» را به جهت اتصال به قبل ساقط نکند.

[مسأله 950 اگر انسان بخواهد اللّه أکبر را به چیزی که بعد از آن می خواند]

مسأله 950 اگر انسان بخواهد «اللّه أکبر» را به چیزی که بعد از آن می خواند مثلًا به «بسم اللّه الرحمن الرحیم » بچسباند باید «ر» اکبر را پیش بدهد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) ولی احتیاط واجب آن است که در نماز واجب نچسباند.

(فاضل ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر است حرف «راء» اکبر را ضمّه بدهد هر چند احتیاط مستحب ّ است که در نماز واجب متّصل نکند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب «ر» اکبر را پیش بدهد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1004).

[مسأله 951 موقع گفتن تکبیره الاحرام باید بدن آرام باشد]

مسأله 951 موقع گفتن تکبیره الاحرام ، (1) باید بدن آرام باشد (2) و اگر عمداً (3) در حالی که بدنش حرکت دارد، تکبیره الاحرام را بگوید باطل است (4) و چنانچه سهواً حرکت کند بنا بر احتیاط واجب باید اول ، عملی که نماز را باطل می کند انجام دهد و دوباره تکبیر بگوید.

ص: 532

(1) (سیستانی :) در نماز واجب .. (2) (مکارم :) و اگر در حالی که مثلًا قدم برمی دارد اللّه أکبر بگوید باطل است و چنانچه سهواً بگوید احتیاط واجب آن است کاری کند که نماز باطل شود (مثلًا صورت را به طرف پشت قبله کند) و دوباره تکبیر بگوید. (3) (زنجانی :) اگر با علم و عمد .. (4) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و هم چنین بنا بر احتیاط اگر سهواً یا از روی فراموشی باشد، نیز باطل است .

[مسأله 952 تکبیر و حمد و سوره و ذکر و دعا را باید طوری بخواند]

مسأله 952 تکبیر و حمد و سوره (1) و ذکر و دعا را باید طوری بخواند که خودش بشنود (2) و اگر به واسطه سنگینی یا کری گوش یا سر و صدای زیاد نمی شنود، باید طوری بگوید که اگر مانعی نباشد بشنود. (3) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و سایر ذکرهای نماز را باید طوری بخواند که اگر مانعی در کار نباشد، حدّ اقل ّ خودش آن را بشنود. (2) (سیستانی :) خودش لا اقل همهمه خود را بشنود .. (3) (زنجانی :) باید طوری بگوید که اگر افراد متعارف بگویند و مانعی نباشد خودشان بشنوند.

[مسأله 953 کسی که لال است یا زبان او مرضی دارد]

مسأله 953 کسی که لال است (1) یا زبان او مرضی دارد که نمی تواند (2) «اللّه أکبر» را درست بگوید، باید به هر طوری که می تواند بگوید و اگر هیچ نمی تواند بگوید (3) باید (4) در قلب خود بگذراند و برای تکبیر اشاره کند و زبانش را هم اگر می تواند حرکت دهد. (1) (سیستانی :) کسی که به واسطه عارضه ای لال شده .. (2) (زنجانی :) کسی که بخاطر بیماری یا لال بودن نمی تواند .. (3) (بهجت :) برای تکبیر بنا بر أحوط با انگشت اشاره کند و اگر می تواند زبانش را هم حرکت دهد.

(سیستانی :) باید تکبیر را در قلب خود بگذراند و برای او به طوری که مناسب حکایت لفظش باشد با انگشتش اشاره کند و زبان و لبش را هم اگر می تواند حرکت دهد، و امّا کسی که لال مادر زاد است ، باید زبان و لبش را به طوری که شبیه کسی است که تلفّظ به تکبیر می کند، حرکت دهد و در آن حال با انگشتش نیز اشاره نماید. (4) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید ..

(مکارم :) مسأله کسانی که به خاطر بیماری یا لال بودن نمی توانند تکبیر را درست بگویند باید هر طوری می توانند بگویند و اگر هیچ نمی توانند بگویند، احتیاط واجب آن است که اشاره کنند و با زبانی که در میان افراد کر و لال متعارف است ، آن را ادا نمایند و در قلب خود نیز بگذرانند.

[مسأله 954 مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید]

مسأله 954 مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید (1):

«یا مُحسِن ُ قَد اتَاک َ المُسِی ءُ وَ قَد امَرت َ الُمحسِن َ ان یَتَجَاوَزَ عَن ِ المُسِی ء انت َ الُمحسِن ُ وَ أَنَا المُسی ءُ بِحَق ِّ مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَن قَبیح ِ ما تَعلَم ُ مِنّی ».

یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی بنده گنه کار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنه کار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناه کار، به حق محمّد و آل محمدصلی اللّه علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 533

(1) (فاضل ، زنجانی :) مستحب است قبل از تکبیره الإحرام بگوید: ..

(مکارم :) مستحب است بعد از تکبیره الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: ..

(سیستانی :) خوب است قبل از تکبیره الاحرام به قصد رجاء بگوید: ..

[مسأله 955 مستحب است موقع گفتن تکبیر اول نماز]

مسأله 955 مستحب است موقع گفتن تکبیر اول نماز و تکبیرهای بین نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد (1). (1) (بهجت :) دستها را تا مقابل گوشها یا مقابل صورت یا گونه ها یا مقابل پایین گردن بالا ببرد. و نباید دستها را از مقابل گوشها و سر بالاتر ببرد؛ و مستحب است در نماز جماعت امام تکبیر را بلند و مأموم آهسته بگوید.

[مسأله 956 اگر شک کند که تکبیره الاحرام را گفته یا نه ]

مسأله 956 اگر شک کند که تکبیره الاحرام را گفته یا نه چنانچه مشغول خواندن چیزی (1) شده ، به شک خود اعتنا نکند و اگر چیزی نخوانده ، باید تکبیر را بگوید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) چیزی از قرائت ..

(فاضل :) چیزی از قرائت یا ذکرهای مستحب قبل از آن مثل استعاذه ..

[مسأله 957 اگر بعد از گفتن تکبیره الاحرام شک کند]

مسأله 957 اگر بعد از گفتن تکبیره الاحرام شک کند که آن را صحیح گفته یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) ولی مستحب ّ است نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(اراکی :) بنا بر احتیاط واجب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه مشغول خواندن چیزی شده به شک خود اعتنا نکند و هم چنین است اگر چیزی نخوانده و لکن احتیاط مستحب ّ آن است که در این صورت نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چه مشغول خواندن چیزی شده باشد یا نه ، به شک خود اعتنا نکند.

(زنجانی :) چه مشغول چیزی شده باشد یا نه ، به احتیاط واجب تکبیره الاحرام او محکوم به بطلان است و احتیاط مستحب آن است که نماز را تمام کرده ، و دوباره اعاده کند؛ ولی می تواند آن را قطع کرده ، اعاده کند.

قیام (ایستادن )
[مسأله 958 قیام در موقع گفتن تکبیره الاحرام ]

مسأله 958 قیام در موقع گفتن تکبیره الاحرام (1) و قیام پیش از رکوع که آن را قیام متصل به رکوع می گویند رکن است ، ولی قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از رکوع رکن نیست (2) و اگر کسی آن را از روی فراموشی ترک کند، نمازش صحیح است . (1) (بهجت :) بنا بر ظاهر .. (2) (مکارم :) واجب است امّا رکن نیست . [پایان مسأله ] (زنجانی :) مسأله قیام پیش از رکوع ، که آن را قیام متصل به رکوع می گویند، رکن است ،

ص: 534

و مراد از آن ، از حالت ایستاده به رکوع رفتن است و لازم نیست پس از اتمام قرائت ، مقداری صبر کند و سپس به رکوع برود.

[مسأله 959 واجب است پیش از گفتن تکبیر و بعد از آن مقداری بایستد]

مسأله 959 واجب است پیش از گفتن تکبیر و بعد از آن مقداری بایستد تا یقین کند که در حال ایستادن تکبیر گفته است . این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (زنجانی :) مسأله قیام در موقع تکبیره الاحرام مانند خود تکبیره الاحرام واجب است و ظاهراً رکن نیست و قیام در موقع خواندن حمد و سوره و قیام بعد از رکوع واجب است ولی بی تردید رکن نیست و اگر کسی آن را از روی فراموشی ترک کند نمازش صحیح است .

[مسأله 960 اگر رکوع را فراموش کند]

مسأله 960 اگر رکوع را فراموش کند و بعد از حمد و سوره بنشیند (1) و یادش بیاید که رکوع نکرده ، باید بایستد و به رکوع رود و اگر بدون این که بایستد، به حال خمیدگی به رکوع برگردد (2)، چون قیام متّصل به رکوع را به جا نیاورده (3)، نماز او باطل است . (1) (فاضل :) بعد از حمد و سوره به نیت سجده خم شود .. (2) (زنجانی :) کفایت نمی کند، بلکه باید بایستد و دوباره رکوع کند و اگر این کار را نکند نمازش باطل است . (3) (سیستانی :) کفایت نمی کند.

[مسأله 961 موقعی که ایستاده است ]

مسأله 961 موقعی که ایستاده است (1) باید بدن را حرکت ندهد (2) و به طرفی خم نشود و به جایی تکیه نکند ولی اگر از روی ناچاری باشد، یا در حال خم شدن برای رکوع پاها را حرکت دهد اشکال ندارد. (1) (صافی :) موقعی که برای تکبیره الاحرام یا قرائت ایستاده است .. (2) (بهجت :) عمداً حرکت ندهد ..

(خوئی ، زنجانی :) مسأله موقعی که برای تکبیره الاحرام یا قرائت ایستاده است ، باید بدن را حرکت ندهد و به طرفی خم نشود، و بنا بر احتیاط در حال اختیار به جایی تکیه نکند ولی اگر از روی ناچاری باشد اشکالی ندارد.

(سیستانی :) باید راه نرود و به طرفی خم نشود و بنا بر احتیاط لازم بدن را حرکت ندهد و در حال اختیار به جایی تکیه نکند ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط به جایی تکیه نکند ..

(مکارم :) مسأله در موقع قیام نباید بدن و پاها را حرکت دهد و به طرفی خم شود یا به جایی تکیه کند، ولی اگر از روی ناچاری باشد، مانعی ندارد.

[مسأله 962 اگر موقعی که ایستاده ]

مسأله 962 اگر موقعی که ایستاده ، از روی فراموشی بدن را حرکت دهد (1)، یا به طرفی خم شود، یا به جایی تکیه کند، اشکال ندارد (2) ولی در قیام ِ موقع ِ گفتن تکبیره الاحرام و قیام ِ متصل به رکوع اگر از روی فراموشی هم باشد، بنا بر احتیاط واجب (3)، باید نماز را تمام کند و دوباره بخواند (4). (1) (سیستانی :) از روی فراموشی قدری راه برود ..

ص: 535

(2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (4) (صافی :) بنا بر احتیاط مستحب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه در حال قیام برای حمد و سوره از روی فراموشی بدن و پاها را حرکت دهد یا به طرفی خم شود نماز باطل نیست امّا اگر در موقع تکبیره الاحرام و قیام متّصل به رکوع باشد، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تمام کند و اعاده نماید.

[مسأله 963 باید در موقع ایستادن ، هر دو پا روی زمین باشد]

مسأله 963 باید (1) در موقع ایستادن ، هر دو پا روی زمین باشد، ولی لازم نیست سنگینی بدن روی هر دو پا باشد و اگر روی یک پا هم باشد اشکال ندارد. (2) (1) (گلپایگانی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، نوری :) احتیاط واجب آن است که ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که .. (2) (بهجت :) و اگر ایستادن صدق کرد و از روی فراموشی روی یک پا قرار گرفت نمازش باطل نیست ، گر چه محل ّ احتیاط است .

(مکارم :) مسأله هر گاه در موقع قیام روی یک پا بایستد نمازش اشکال دارد، ولی لازم نیست سنگینی بدن را به طور مساوی روی هر دو پا قرار دهد.

[مسأله 964 کسی که می تواند درست بایستد]

مسأله 964 کسی که می تواند درست بایستد، اگر پاها را خیلی گشاد بگذارد که به حال ایستادن معمولی نباشد (1) نمازش باطل است . (2) (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) که ایستادن بر او صدق نکند ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر پاها را خیلی باز بگذارد به حدّی که به او ایستاده نگویند ..

(فاضل :) که عرفاً قیام بر آن صدق نکند .. (2) (سیستانی :) بلکه بنا بر احتیاط لازم نباید پاها را خیلی گشاد بگذارد هر چند ایستادن صدق کند.

(بهجت :) مسأله کسی که می تواند درست بایستد، لازم است پاها را طوری گشاد نگذارد که به حال ایستادن معمولی نباشد ولی اگر بگویند ایستاده است و یا از روی فراموشی پاها را بیش از متعارف باز کرد، نمازش باطل نمی شود گر چه محل ّ احتیاط است .

(مکارم :) مسأله اگر پاها را بیش از اندازه گشاد بگذارد به طوری که از شکل ایستادن بیرون رود نمازش باطل است مگر این که ناچار باشد.

[مسأله 965 موقعی که انسان در نماز می خواهد]

مسأله 965 موقعی که انسان در نماز می خواهد کمی جلو یا عقب رود، یا کمی بدن را به طرف راست یا چپ حرکت دهد، باید چیزی نگوید ولی «بِحَول ِ اللّه ِ وَ قُوَّتِه ِ أَقُوم ُ وَ أَقعُدُ» را باید در حال برخاستن بگوید و در موقع گفتن ذکرهای واجب هم بدن باید بی حرکت باشد بلکه (احتیاط واجب آن است که (1)) در موقع گفتن ذکرهای مستحبی نماز، باید بدنش آرام باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 536

(1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله موقعی که انسان در نماز مشغول خواندن چیزی است ، حتی (زنجانی : بنا بر احتیاط واجب در ) موقع گفتن ذکرهای مستحبی نماز، باید بدنش آرام باشد و در موقعی که می خواهد کمی جلو یا عقب رود، یا کمی بدن را به طرف راست یا چپ حرکت دهد باید چیزی نگوید ولی «بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد» را باید در حال برخاستن بگوید.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله موقعی که انسان در نماز مشغول خواندن چیزی از اذکار واجب است باید بدنش آرام باشد (سیستانی : و هم چنین بنا بر احتیاط لازم وقتی که مشغول چیزی از اذکار مستحب ّ می باشد) و در موقعی که می خواهد کمی جلو یا عقب رود، یا کمی بدن را به طرف راست یا چپ حرکت دهد، باید چیزی نگوید.

[مسأله 966 اگر در حال حرکت بدن ذکر بگوید]

مسأله 966 اگر (1) در حال حرکت بدن ذکر بگوید (2) مثلًا موقع رفتن به رکوع یا رفتن به سجده تکبیر بگوید (3)، چنانچه آن را به قصد ذکری که (4) در نماز دستور داده اند بگوید (5)، باید (6) نماز را دوباره بخواند (7) و اگر به این قصد نگوید، بلکه بخواهد ذکری گفته باشد نماز صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) اگر با علم و عمد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ذکر مستحبی بگوید .. (3) (خوئی ، تبریزی :) نمازش صحیح است و «بِحَول ِ اللّه ِ وَ قُوَّتِه ِ اقُوم ُ وَ أَقعُدُ» را باید در حال برخاستن بگوید. [پایان مسأله ] (مکارم :) احتیاط آن است که نماز را دوباره بخواند مگر آن که قصدش مطلق ذکر باشد، یعنی نه آن تکبیر مخصوصی که مثلًا قبل از سجده در حال ایستادن گفته می شود، بلکه از آنجا که ذکر خدا در هر جای نماز خوب است تکبیر می گوید. (4) (زنجانی :) ذکر خاصی که .. (5) (سیستانی :) آن ذکر صحیح نیست ولی نمازش صحیح است و «بِحَول ِ اللّه ِ وَ قُوَّتِه ِ اقُوم ُ وَ أَقعُدُ» را باید در حال برخاستن بگوید. [پایان مسأله ] (6) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل ، نوری :) باید احتیاطاً .. (7) (زنجانی :) و این امر در ذکرهای مستحب ، مطابق احتیاط وجوبی است ..

(اراکی :) چنانچه آن را به قصد ذکری که در نماز دستور داده اند بگوید، صحیح بودن نمازش مورد اشکال است ..

[مسأله 967 حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد اشکال ندارد]

مسأله 967 حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد (1)، اشکال ندارد، اگر چه احتیاط مستحب آن است که آنها را هم حرکت ندهد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) و سوره (زنجانی : و تسبیحات اربعه ) ..

(بهجت :) و سایر حالات اشکال ندارد. [پایان مسأله ]

ص: 537

[مسأله 968 اگر موقع خواندن حمد و سوره ]

مسأله 968 اگر موقع خواندن حمد و سوره ، یا خواندن تسبیحات (1) بی اختیار به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن خارج شود (2)، احتیاط واجب (3) آن است که بعد از آرام گرفتن بدن ، آن چه را در حال حرکت خوانده دوباره بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) اگر موقع خواندن حمد و سوره یا ذکر واجب .. (2) (مکارم :) و یا مثلًا در میان جمعیّت باشد و به او تنه بزنند و او را حرکت دهند .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) احتیاط مستحب ..

[مسأله 969 اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود]

مسأله 969 اگر در بین نماز از ایستادن عاجز شود باید بنشیند (1) و اگر از نشستن هم (2) عاجز شود باید بخوابد ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند (3). (1) (اراکی :) مگر بداند که بعد از آن قبل از گذشتن وقت توانایی بر ایستاده خواندن نماز را پیدا می کند که در این صورت باید نماز را قطع کند و بعداً بخواند .. (2) (بهجت :) به همه اقسامش .. (3) (اراکی :) تا بدنش آرام نگرفته ، بنا بر احتیاط واجب قرائت و ذکر را تنها به قصد قربت بخواند نه به قصد ذکری که در نماز دستور داده اند.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) باید چیزی از ذکرهای واجب را نگوید.

(فاضل :) باید چیزی از واجبات نماز را نخواند.

(زنجانی :) نباید ذکر واجب بلکه به احتیاط واجب چیزی از ذکر مستحب را به قصد ورود بخواند.

[مسأله 970 تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند]
اشاره

مسأله 970 تا انسان می تواند ایستاده نماز بخواند، نباید بنشیند مثلًا کسی که در موقع ایستادن ، بدنش حرکت می کند یا مجبور است به چیزی تکیه دهد، یا بدنش را کج کند (1) ( یا خم شود یا پاها را بیشتر از معمول گشاد بگذارد (2)) باید به هر طور که می تواند ایستاده نماز بخواند ولی اگر به هیچ قسم حتی مثل حال رکوع هم نتواند بایستد، (3) باید راست بنشیند و نشسته نماز بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مختصری کج کند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بیشتر از معمول باز بگذارد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، زنجانی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (خوئی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) اگر به هیچ قسم نتواند بایستد ..

(مکارم :) مسأله کسی که نمی تواند ایستاده نماز بخواند باید بنشیند ولی اگر بتواند بایستد و به عصا یا دیوار و مانند آن تکیه کند، یا پاهایش را از هم دور بگذارد باید ایستاده نماز بخواند مگر این که فوق العاده برای او زحمت داشته باشد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 795 اگر کسی نمی تواند هم بایستد و هم رکوع و سجود را انجام دهد، بلکه یا باید بایستد و برای رکوع و سجود اشاره کند و یا بنشیند و رکوع و سجود را بدون اشاره انجام دهد، بنا بر أظهر باید صورت اول را اختیار کند.

ص: 538

[مسأله 971 تا انسان می تواند بنشیند نباید خوابیده نماز بخواند]

مسأله 971 تا انسان می تواند بنشیند نباید خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند، باید هر طور که می تواند بنشیند و اگر به هیچ قسم نمی تواند بنشیند، باید (1) ( به طوری که در احکام قبله گفته شد (2)) به پهلوی راست بخوابد و اگر نمی تواند (3)، به پهلوی چپ و اگر آن هم ممکن نیست (4) به پشت بخوابد (5)، به طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد (6). (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (اراکی :) به طوری که روی او بطرف قبله باشد ..

(زنجانی :) به طوری که در احکام قبله مسأله [779] گفته شد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (3) (بهجت :) بنا بر أحوط .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (4) (سیستانی :) باید به طوری که در احکام قبله گفته شد به پهلو بخوابد، به طوری که جلوی بدنش رو به قبله باشد و تا وقتی که ممکن است به پهلوی راست بخوابد، نباید بنا بر احتیاط لازم به پهلوی چپ بخوابد و اگر این دو ممکن نباشد، باید .. (5) (زنجانی :) بنا بر احتیاط. [پایان مسأله ] (6) (بهجت :) و اگر آن هم ممکن نیست ، به هر صورتی که ممکن است نماز بخواند ولی تا حدّ امکان طوری باشد که نزدیکتر به نماز کسی که به طور عادی ایستاده نماز می خواند باشد و گر نه باید نزدیکتر به نماز کسی که ایستاده نمی خواند با رعایت مراتبی که گفته شد باشد.

(مکارم :) مسأله ما دام که می تواند نشسته نماز بخواند هر چند به چیزی تکیه کند باید خوابیده نماز نخواند و هر گاه نتواند باید به پهلوی راست بخوابد به طوری که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر نتواند به پهلوی چپ و اگر آن هم ممکن نیست ، به پشت بخوابد به طوری که کف پاهای او رو به قبله باشد.

[مسأله 972 کسی که نشسته نماز می خواند]

مسأله 972 کسی که نشسته نماز می خواند، اگر بعد از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و رکوع را ایستاده به جا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع رود و اگر نتواند، باید رکوع را هم نشسته بجا آورد. (مکارم :) مسأله کسی که می تواند قسمتی از نماز را ایستاده بخواند واجب است آن مقدار را بایستد و بقیه را بنشیند و اگر نتوانست بخوابد.

[مسأله 973 کسی که خوابیده نماز می خواند]

مسأله 973 کسی که خوابیده نماز می خواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند، باید مقداری را که می تواند، نشسته بخواند. و نیز اگر می تواند بایستد، باید مقداری را که می تواند، ایستاده بخواند، ولی تا بدنش آرام نگرفته باید چیزی نخواند (1). (1) (زنجانی :) هم چنان که در مسأله [969] گذشت .

خوئی ، (سیستانی ، تبریزی :) باید چیزی از اذکار واجب را نخواند (سیستانی : امّا اگر بداند مقدار کمی می تواند بایستد باید آن را به قیام متصل به رکوع اختصاص دهد).

(فاضل :) باید چیزی از واجبات نماز را نخواند.

ص: 539

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی بر اثر ناتوانی نماز را خوابیده بخواند، اگر در بین نماز بتواند بنشیند باید آن مقدار را که می تواند بنشیند و یا اگر می تواند برخیزد.

[مسأله 974 کسی که نشسته نماز می خواند]

مسأله 974 کسی که نشسته نماز می خواند (1) اگر در بین نماز بتواند بایستد باید مقداری را که می تواند، ایستاده بخواند ولی تا بدنش آرام نگرفته ، باید چیزی نخواند. (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (مکارم :) و در اثناءِ نماز توانایی ایستادن پیدا می کند باید بایستد، ولی تا بدن آرام نگرفته است ، چیزی نخواند. (2) (زنجانی :) چنانچه گذشت .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید چیزی از ذکرهای واجب را نخواند ( (سیستانی :) امّا اگر بداند مقدار کمی می تواند بایستد باید آن را به قیام متصل به رکوع اختصاص دهد.)

[مسأله 975 کسی که می تواند بایستد]

مسأله 975 کسی که می تواند بایستد اگر بترسد که به واسطه ایستادن مریض شود یا ضرری به او برسد، می تواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم بترسد، می تواند خوابیده نماز بخواند. (مکارم :) مسأله هر گاه توانایی بر ایستادن دارد امّا می داند یا احتمال عقلایی می دهد که برای او ضرر داشته باشد یا بیماریش طولانی می شود یا مثلًا زخم یا شکستگی استخوان او دیر التیام پیدا می کند باید نشسته نماز بخواند و اگر آن هم ضرر دارد خوابیده نماز بخواند.

[مسأله 976 اگر انسان احتمال بدهد که تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند]

مسأله 976 اگر انسان احتمال بدهد که تا آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند می تواند اول وقت نماز بخواند اگر چه احتیاط آن است که نماز را تأخیر بیندازد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) واجب است نماز را تأخیر بیندازد.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) بنا بر احتیاط لازم باید نماز را تأخیر بیندازد، پس اگر نتوانست بایستد، در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) بهتر است نماز را تأخیر بیندازد، پس اگر نتوانست بایستد، در آخر وقت مطابق وظیفه اش نماز را به جا آورد و در صورتی که اوّل وقت نماز را خواند و در آخر وقت قدرت بر ایستادن حاصل نمود باید نماز را دوباره به جا آورد.

(مکارم :) بنا بر احتیاط واجب در اوّل وقت نماز نخواند.

(سیستانی :) مسأله اگر انسان مأیوس نباشد که در آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند، چنانچه اوّل وقت نماز را بخواند و در آخر وقت قدرت بر ایستادن حاصل نماید، باید نماز را دوباره به جا آورد ولی اگر مأیوس از آن باشد که بتواند نماز را ایستاده بخواند اگر در اوّل وقت نماز را بخواند و سپس قدرت بر ایستادن پیدا کند لازم نیست نماز را اعاده کند.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان در اول وقت به اعتقاد این که تا آخر وقت از ایستادن عاجز است ،

ص: 540

نشسته یا خوابیده نماز خواند ولی در وقت بر نماز ایستاده قدرت پیدا کرد، باید نماز را دوباره بخواند؛ و اگر احتمال می داد که تا آخر وقت قدرت پیدا می کند و در اول وقت رجاءً نشسته یا خوابیده بر طبق حال خود نماز بخواند، چنانچه عذرش تا آخر وقت باقی نباشد، نمازش را باید دوباره بخواند و اگر باقی باشد، نمازش صحیح است ؛ بلکه اگر با یقین به این که تا آخر وقت قدرت پیدا می کند در اول وقت ، مثلًا به جهت ندانستن مسأله با قصد قربت نماز بخواند و اتفاقاً تا آخر وقت قدرت نیافت ، نماز خوانده شده صحیح است .

(فاضل :) مسأله اگر اطمینان دارد که تا آخر وقت عذر او برطرف شده و می تواند ایستاده نماز بخواند به احتیاط واجب باید صبر کند تا آخر وقت که اگر توانست ایستاده نماز بخواند و اگر ممکن نشد نشسته بخواند به احتیاط واجب باید صبر کند، تا آخر وقت که اگر توانست ایستاده نماز بخواند و اگر ممکن نشد نشسته بخواند، امّا اگر احتمال بدهد که تا آخر وقت عذر او برطرف می شود بهتر است تا آخر وقت صبر کند.

[مسأله 977 مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگهدارد]

مسأله 977 مستحب است (1) در حال ایستادن ، بدن را راست نگهدارد، شانه ها را پایین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، (2) پاها را پس و پیش نگذارد (3)، اگر مرد است پاها را از سه انگشت ِ باز، تا یک وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند. (1) (مکارم :) شایسته است .. (2) (مکارم :) [و] مردان کمی پاها را باز بگذارند و زنان به هم بچسبانند. [پایان مسأله ] (3) (اراکی :) [و] پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد. [پایان مسأله ] (بهجت :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (925)، صفحه (606).

قرائت
[مسأله 978 در رکعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه ]

مسأله 978 در رکعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه ، انسان باید اول حمد و بعد از آن (1) یک سوره تمام بخواند (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (سیستانی :) بعد از آن سوره و بنا بر احتیاط .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) و سوره «و الضّحی » و «أ لم نشرح » و هم چنین سوره «فیل » و «لإیلاف » در نماز (سیستانی : بنا بر احتیاط) یک سوره حساب می شود.

(بهجت :) مسأله در رکعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه ، انسان باید اول سوره حمد و بعد از آن بنا بر احتیاط در صورتی که می داند یا می تواند یاد بگیرد، یک سوره تمام بخواند و بنا بر اظهر اگر سوره «ضحی » را می خواند باید سوره «أ لم نشرح » را هم بدنبال آن بخواند و اگر سوره «فیل » را خواند سوره «قریش » را هم بخواند.

(زنجانی :) مسأله در رکعت اول و دوم نمازهای واجب انسان باید اول حمد بخواند و سپس مستحب مؤکد است که یک سوره تمام بخواند بلکه خواندن سوره مطابق احتیاط استحبابی نیز می باشد.

ص: 541

(مکارم :) مسأله در رکعت اول و دوم نمازهای واجب روزانه باید بعد از تکبیره الاحرام سوره حمد را قرائت کند و بعد از آن بنا بر احتیاط واجب یک سوره تمام از قرآن مجید را ؛ و خواندن یک یا چند آیه کافی نیست . و باید توجّه داشت که سوره «فیل » و «ایلاف » یک سوره حساب می شود و هم چنین سوره «و الضحی » و «أ لم نشرح ».

[مسأله 979 اگر وقت نماز تنگ باشد]

مسأله 979 اگر وقت نماز تنگ باشد، یا انسان ناچار شود که سوره را نخواند، مثلًا بترسد که اگر سوره را بخواند دزد یا درنده ، یا چیز دیگری به او صدمه بزند (1)، نباید سوره را بخواند (2) و اگر در کاری عجله داشته باشد (3) می تواند سوره را نخواند. (1) (سیستانی :) یا آن که کار ضروری داشته باشد، می تواند سوره را نخواند بلکه در صورت تنگی وقت و در بعض از موارد ترس نباید سوره را بخواند. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) بی اشکال ، سوره لازم نیست ، بلکه اگر مستلزم ضرر اساسی به بدن باشد، جایز نیست . (3) (بهجت :) به طوری که اگر سوره را بخواند ضرری به او می رسد ..

(مکارم :) مسأله در تنگی وقت یا در جایی که ترس از دزد یا درنده ای باشد می توان سوره را ترک کرد و هم چنین در جایی که عجله برای کار مهمّی داشته باشد.

[مسأله 980 اگر عمداً سوره را پیش از حمد بخواند]

مسأله 980 اگر عمداً سوره را پیش از حمد بخواند (1) نمازش باطل است (2) و اگر اشتباهاً سوره را پیش از حمد، بخواند و در بین آن یادش بیاید، باید سوره را رها کند و بعد از خواندن حمد سوره را از اول بخواند. (1) (گلپایگانی :) و بعد حمد را بخواند و به رکوع رود ..

(بهجت :) و قصد او این باشد که سوره جزءِ نماز باشد .. (2) (گلپایگانی :) ولی اگر بعد از حمد سوره را دوباره بخواند، احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره اعاده نماید ..

(بهجت :) ولی اگر قصد او قرآن خواندن باشد، مانعی ندارد و بعد از حمد یک سوره بنا بر احتیاطی که قبلًا [ در مسأله 978] ذکر شد، می خواند ..

(مکارم :) مسأله واجب است قرائت حمد قبل از سوره باشد و اگر عمداً بر خلاف این انجام دهد نمازش باطل است و اگر از روی اشتباه باشد، چنانچه قبل از رکوع یادش بیاید، باید برگردد و درست بخواند امّا اگر بعد از رسیدن به حدّ رکوع یادش بیاید نمازش صحیح است .

(زنجانی :) مسأله اگر با علم و عمد سوره را پیش از حمد بخواند نمازش باطل است و اگر اشتباهاً سوره را پیش از حمد بخواند و در بین آن یادش بیاید، باید سوره را رها کند و حمد را بخواند و بعد از حمد، مستحب است سوره را دوباره بخواند.

[مسأله 981 اگر حمد و سوره یا یکی از آنها را فراموش کند]

مسأله 981 اگر حمد و سوره یا یکی از آنها را فراموش کند (1) و بعد از رسیدن به رکوع بفهمد نمازش صحیح است (2).

ص: 542

(1) (زنجانی :) اگر حمد را فراموش کند، .. (2) (اراکی :) ولی بعد از نماز باید برای هر یک از آنها دو سجده سهو به جا آورد.

(بهجت :) ولی باید دو سجده سهو به خاطر فراموش کردن قرائت به جا آورد.

[مسأله 982 اگر پیش از آن که برای رکوع خم شود]

مسأله 982 اگر پیش از آن که برای رکوع خم شود، بفهمد که حمد و سوره را نخوانده باید بخواند. و اگر بفهمد سوره را نخوانده ، باید فقط سوره را بخواند (1) ولی اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده ، باید اول حمد و بعد از آن دوباره سوره را بخواند (2) و نیز اگر خم شود و پیش از آن که به رکوع برسد، بفهمد حمد و سوره ، یا سوره تنها، یا حمد تنها را نخوانده ، باید بایستد و به همین دستور عمل نماید. (1) (بهجت :) بنا بر احتیاطی که [ در مسأله 978] گذشت .. (2) (بهجت :) و بعد از نماز دو سجده سهو به خاطر زیاد شدن سوره به جا آورد ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 980.

(زنجانی :) مسأله اگر پیش از آن که برای رکوع خم شود بفهمد که حمد را نخوانده باید بخواند و نیز اگر خم شده و پیش از آن که به حدّ رکوع برسد بفهمد حمد را نخوانده باید بایستد و آن را بخواند.

[مسأله 983 سور عزائم ]

مسأله 983 اگر در نماز (1) یکی از چهار سوره ای را که آیه سجده دارد و در مسأله 355 گفته شد، عمداً بخواند نمازش باطل است (2). (1) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) اگر در نماز فریضه .. (2) (خوئی ، تبریزی ، بهجت :) نمازش بنا بر احتیاط باطل است . (بهجت : ولی در نماز مستحبّی ، خواندن یکی از آنها جایز است و در بین نماز سجده می کند).

(سیستانی :) واجب است که پس از خواندن آیه سجده ، سجده نماید، ولی اگر سجده را به جا آورد نمازش بنا بر احتیاط باطل می شود و لازم است که آن را دوباره بخواند مگر این که سهواً سجده کند و اگر سجده را به جا نیاورد، می تواند نماز را ادامه دهد اگر چه در ترک سجده گناه کرده است .

(زنجانی :) مسأله در نماز واجب به احتیاط واجب نباید یکی از آیه های سجده را که در مسأله [ (355)] گفته شد بخواند بلکه به احتیاط مستحب سوره هایی را که آیه سجده دارد نیز شروع نکند.

(مکارم :) مسأله هر گاه در نماز واجب یکی از چهار سوره ای را که آیه سجده دارد، عمداً بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید سجده را به جا آورد سپس برخیزد و حمد و سوره دیگری بخواند و نماز را تمام کند و بعد اعاده نماید.

[مسأله 984 اگر اشتباهاً مشغول خواندن سوره ای شود که سجده واجب دارد]
اشاره

مسأله 984 اگر اشتباهاً مشغول خواندن سوره ای شود که سجده واجب دارد (1)، چنانچه پیش از رسیدن به آیه سجده بفهمد، باید (2) آن سوره را رها کند و سوره دیگر بخواند (3) و اگر بعد از خواندن آیه سجده بفهمد (4) باید (5) در بین نماز با اشاره ، سجده آن را به جا آورد (6) و به همان سوره که خوانده اکتفا نماید.

ص: 543

(1) (سیستانی :) اگر مشغول خواندن سوره ای شود که سجده واجب دارد چه عمداً خوانده باشد چه سهواً .. (2) (سیستانی :) می تواند .. (3) (مکارم :) و اگر از نصف گذشته باشد، احتیاطاً نماز را اعاده کند ..

(بهجت :) بنا بر احتیاط سوره دیگر بخواند .. (4) (خویی ، تبریزی :) احتیاطاً به سجده اشاره نموده و سوره را تمام کند و بعد از نماز باید سجده آن را به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط برای سجده واجب اشاره کند و سوره را تمام کند و بعد یک سوره دیگر احتیاطاً به قصد قربت مطلقه بخواند و به رکوع رود و نماز را تمام کند و بعد از نماز بنا بر احتیاط سجده آن را به جا آورد.

(سیستانی :) باید آن طوری که در مسأله پیش گفته شد عمل کند.

(مکارم :) باید به ترتیب بالا عمل کند.

(نوری :) به همان سوره که خوانده ، اکتفا نماید و بعد از نماز، سجده آن را به جا آورد.

(بهجت :) باید بنا بر احتیاط سوره دیگری بخواند و بعد از نماز سجده آن آیه ای که سجده واجب داشته است به جا آورد. (5) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (فاضل :) باید بنا بر احتیاط .. (6) (اراکی :) و سپس سوره را تمام کرده و سوره دیگری هم به قصد قربت بخواند و پس از خاتمه ، نماز را اعاده کند.

(زنجانی :) مسأله اگر عمداً یا به جهت فراموشی سوره هایی را که آیه سجده دارد شروع کند، می تواند آن را رها کرده و سوره دیگری بخواند و می تواند همان سوره را ادامه دهد؛ ولی به احتیاط واجب آیه سجده را نخواند و اگر سوره ادامه دارد ادامه آن را بخواند و به رکوع رود، و اگر آیه سجده را خواند، باید سجده کند و برخیزد و حمد را خوانده ، سپس به رکوع رفته ، نمازش را تمام کند، و چنانچه عمداً آیه سجده را خوانده باشد و در نماز سجده کند، به احتیاط واجب نمازش را دوباره بخواند، ولی اگر سهواً آیه سجده را خوانده و سجده کند، به احتیاط مستحب نمازش را دوباره بخواند، ولی اگر آیه سجده را بخواند و سجده نکند، نمازش باطل نمی شود؛ هر چند اگر عمداً سجده نکرده باشد گناه کار است .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 900 خواندن سوره های سجده در نمازهای مستحب مانعی ندارد و باید به دنبال آیه سجده ، سجده کند سپس برخیزد و نماز را ادامه دهد.

[مسأله 985 اگر در نماز آیه سجده را بشنود]

مسأله 985 اگر در نماز آیه سجده را بشنود و به اشاره ، سجده کند نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (اراکی :) مسأله اگر در نماز آیه سجده را بشنود احتیاط واجب آن است که به اشاره یا به طور عادی سجده کند و نماز را تمام کند و اعاده نماید.

ص: 544

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر در نماز آیه سجده را بشنود نمازش صحیح است و بنا بر احتیاط برای سجده واجب اشاره کند و بعد از نماز هم سجده را به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر در نماز آیه سجده را گوش دهد، نمازش صحیح است و (سیستانی : اگر در نماز واجب باشد) بنا بر احتیاط به سجده اشاره نماید و بعد از نماز سجده آن را به جا آورد.

(بهجت :) مسأله اگر در نماز آیه سجده را بشنود بنا بر احوط بعد از نماز سجده آن را به جا می آورد و نمازش صحیح است .

(نوری :) مسأله اگر در نماز، آیه سجده را بشنود، نماز خود را تمام کند و بعد از نماز، سجده را به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله اگر در نماز آیه سجده را گوش دهد، لازم است سجده نموده و چنانچه قبل از رکوع باشد برخاسته و پس از خواندن حمد، رکوع کرده نماز را ادامه دهد و اگر سجده نکند معصیت کرده ولی نمازش صحیح است و اگر عمداً آیه سجده را گوش داده باشد و در نماز سجده کند، به احتیاط واجب نمازش را دوباره بخواند و اگر سهواً گوش داده باشد دوباره خواندن نماز لازم نیست ؛ و چنانچه امام جماعت آیه سجده را بخواند، بر وی و بر مأمومین هر چند آیه سجده را نشنیده باشند لازم است سجده نموده و چنانچه قبل از رکوع باشد برخاسته و پس از خواندن حمد رکوع نموده و نمازشان را تمام کنند و اگر سجده نکنند نمازشان صحیح است ؛ هر چند اگر عمداً باشد معصیت کرده اند.

[مسأله 986 در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست ]

مسأله 986 در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست (1)، اگر چه آن نماز به واسطه نذر کردن (2) واجب شده باشد، ولی در بعضی از نمازهای مستحبی مثل نماز وحشت که سوره مخصوصی دارد، اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار کرده باشد، باید همان سوره را بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) بی تردید لازم نیست .. (2) (زنجانی :) و مانند آن .. (3) (فاضل :) هر چند به نصف آن نرسیده باشد.

[مسأله 987 در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه مستحب است ]

مسأله 987 در نماز جمعه و در نماز ظهر روز جمعه مستحب است (1) در رکعت اول بعد از «حمد»، سوره «جمعه » و در رکعت دوم بعد از «حمد»، سوره «منافقین » بخواند (2) و اگر مشغول یکی از اینها (3) شود، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند آن را رها کند و سوره دیگر بخواند. (1) (مکارم :) مستحب ّ است در رکعت اوّل نماز ظهرِ روز جمعه ..

(سیستانی :) در نماز جمعه و در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه و عشای شب جمعه مستحب است .. (2) (بهجت :) بلکه احتیاط مستحب ّ در این است که بدون عذر، اینها را ترک نکند .. (3) (سیستانی :) در نمازهای روز جمعه ..

ص: 545

[مسأله 988 اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره قل هو اللّه احد شود]

مسأله 988 اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره «قل هو اللّه احد» یا سوره «قل یا أیها الکافرون » شود، نمی تواند آن را رها کند و سوره دیگر بخواند ولی در نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه (1) اگر از روی فراموشی به جای سوره «جمعه » و «منافقین »، یکی از این دو سوره را بخواند، تا به نصف نرسیده (2)، می تواند آن را رها کند و سوره جمعه و منافقین را بخواند (3). (1) (بهجت :) اگر به نصف نرسیده می تواند آن را رها کند و سوره جمعه و منافقین را بخواند. (2) (اراکی :) تا از نصف نگذشته ..

[عبارت «تا به نصف نرسیده » در رساله آیات عظام : خوئی ، زنجانی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی :) و احتیاط ( (زنجانی :) و احتیاط مستحب ّ) این است که بعد از تجاوز از نصف ، سوره را رها ننماید.

(سیستانی :) و احتیاط این است که بعد از رسیدن به نصف ، سوره را رها ننماید.

(مکارم :) مسأله عدول کردن از سوره «قل هو اللّه » یا سوره «قل یا أیّها الکافرون » به سوره دیگری در هر نماز باشد جایز نیست جز در نماز جمعه که اگر به جای سوره جمعه و منافقین یکی از این دو سوره را بخواند، پیش از آن که به نصف برسد می تواند آن را رها کرده سوره جمعه و منافقین را بخواند.

[مسأله 989 اگر در نماز جمعه یا نماز ظهر روز جمعه ]

مسأله 989 اگر در نماز جمعه یا نماز ظهر روز جمعه (1) عمداً سوره «قل هو اللّه احد» یا سوره «قل یا أَیُّهَا الکافرون » بخواند، اگر چه به نصف نرسیده باشد (2) بنا بر احتیاط واجب نمی تواند رها کند و سوره «جمعه » و «منافقین » را بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) اگر در نماز جمعه یا نمازهای روز جمعه .. (2) (اراکی :) اگر چه از نصف نگذشته .. (3) (زنجانی :) احتیاط مستحب این است که آن را رها نکرده ، سوره جمعه و منافقون بخواند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 988.

[مسأله 990 اگر در نماز، غیر سوره قل هو اللّه احد بخواند]

مسأله 990 اگر در نماز، غیر سوره «قل هو اللّه احد» و «قل یا أیها الکافرون » سوره دیگری بخواند، تا به نصف نرسیده (1) می تواند (2) رها کند و سوره دیگر بخواند (3). (1) (اراکی :) تا از نصف نگذشته .. (2) (زنجانی :) بی اشکال می تواند .. (3) (خوئی :) و بنا بر احتیاط ( (زنجانی :) و بنا بر احتیاط مستحب ) در ما بین نصف و دو ثلث رها نکند و پس از این که به دو ثلث رسید، رها کردن آن و عدول به سوره دیگر جایز نیست .

(سیستانی :) و پس از رسیدن به نصف ، بنا بر احتیاط مطلقاً رها کردن آن و عدول به سوره دیگر جایز نیست .

(صافی :) و بنا بر احتیاط ما بین نصف و ثلث آن را رها نکند و پس از این که به دو ثلث رسید عدول جایز نیست .

ص: 546

[مسأله 991 اگر مقداری از سوره را فراموش کند]

مسأله 991 اگر مقداری از سوره را فراموش کند یا از روی ناچاری ، مثلًا به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر نشود (1) آن را تمام نماید (2) می تواند آن سوره را رها کند و سوره دیگر بخواند، اگر چه از نصف گذشته باشد (3) یا سوره ای را که می خوانده «قل هو اللّه احد»، یا «قل یا أیها الکافرون » باشد. (4) (1) (بهجت :) به هیچ وجه نشود .. (2) (مکارم :) هر گاه مقداری از سوره را فراموش کند یا از جهت تنگی وقت نتواند به سوره ادامه دهد ..

(زنجانی :) اگر مقداری از سوره را فراموش کند یا به جهتی مثل تنگی وقت نتواند آن را تمام نماید .. (3) (بهجت :) و احتیاط در این است که به سوره «قل هو اللّه احد» یا «قل یا أَیُّهَا الکافرون » عدول نماید و در ظهر جمعه به سوره جمعه و منافقین ، اگر مانعی در کار نباشد.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) اگر چه از دو ثلث هم گذشته باشد ..

(سیستانی :) اگر چه به نصف هم رسیده باشد .. (4) (سیستانی :) و در صورت فراموشی می تواند به همان مقدار که خوانده است اکتفا نماید.

[مسأله 992 بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند]

مسأله 992 بر مرد واجب است (1) حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است (2) حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند (3). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (3) (بهجت :) مگر در ظهر جمعه که مستحب ّ است دو رکعت اوّل را بلند بخوانند.

(زنجانی :) البته مستحب است مردها حمد و سوره نماز ظهر روز جمعه و بسم اللّه الرحمن الرحیم را در همه نمازهای ظهر و عصر بلند بخوانند.

[مسأله 993 مرد باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد]

مسأله 993 مرد باید (1) در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد که تمام کلمات حمد و سوره حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط باید ..

(مکارم :) مسأله در جایی که باید حمد و سوره را بلند بخواند، اگر عمداً یک کلمه را آهسته بخواند نماز باطل است ، هم چنین در جایی که باید آهسته بخواند، اگر یک کلمه را بلند بخواند نماز باطل می شود.

[مسأله 994 زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند]
اشاره

مسأله 994 زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند، ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود (1) بنا بر احتیاط واجب باید آهسته بخواند. (2) (1) (سیستانی :) و موردی باشد که شنواندن صدا به نامحرم حرام است باید آهسته بخواند. و اگر عمداً بلند بخواند، بنا بر احتیاط نمازش باطل است . (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) اگر نامحرم صدایش را بشنود بنا بر احتیاط (زنجانی : بنا بر احتیاط مستحب ) آهسته بخواند.

ص: 547

(بهجت :) اگر نامحرم صدایش را بشنود باید آهسته بخواند در صورتی که شنیدن صدای او حرام باشد مثلًا ترس فتنه و لذّت بردن در بین باشد، بنا بر اظهر.

(مکارم :) احتیاط مستحب ّ آن است که آهسته بخواند.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 909 هر گاه در اثناءِ حمد و سوره متوجّه شود مقداری را بر خلاف دستور بالا سهواً بلند یا آهسته خوانده ، لازم نیست بر گردد هر چند بهتر است که برگردد و صحیح بخواند.

[مسأله 995 اگر در جایی که باید نماز را بلند خواند]

مسأله 995 اگر در جایی که باید نماز را بلند خواند عمداً آهسته بخواند، یا در جایی که باید آهسته خواند عمداً بلند بخواند، نمازش باطل است (1) ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد صحیح است (2) و اگر در بین خواندن حمد و سوره هم بفهمد اشتباه کرده (3)، لازم نیست (4) مقداری را که خوانده دوباره بخواند. (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط ..

(زنجانی :) اگر با علم و عمد یا در حال تردید در مسأله در جایی که باید نماز را بلند بخواند آهسته بخواند یا در جایی که باید آهسته بخواند بلند بخواند نمازش باطل است .. (2) (مکارم :) مگر این که در یاد گرفتن مسأله کوتاهی کرده باشد که بنا بر احتیاط واجب اعاده می کند.

(بهجت :) اگر از روی فراموشی باشد، یا مسأله را نداند و احتمال خلاف هم ندهد و تردید در صحت عملش نداشته باشد، به طوری که قصد قربت از او حاصل بشود نمازش صحیح است .. (3) (زنجانی :) بفهمد فراموش کرده .. (4) (بهجت :) بنا بر أظهر لازم نیست ..

[مسأله 996 اگر کسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند کند]

مسأله 996 اگر کسی در خواندن حمد و سوره بیشتر از معمول صدایش را بلند کند، مثل آن که آنها را با فریاد بخواند، نمازش باطل است (1). (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط.

(زنجانی :) مسأله اگر کسی در خواندن حمد و سوره صدایش را به قدری بلند کند که به آن فریاد گفته شود؛ نه قرائت ، نمازش باطل است .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی در قرائت و ذکر نماز صدای خود را بیش از حدّ معمول بلند کند و با فریاد بخواند، نمازش باطل است .

[مسأله 997 انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند]

مسأله 997 انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند و کسی که به هیچ قسم نمی تواند صحیح آن را یاد بگیرد، باید هر طوری که می تواند بخواند و احتیاط مستحب (1) آن است که نماز را به جماعت به جا آورد (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) مگر آن که بر او حرج باشد.

(مکارم :) مسأله باید قرائت و ذکر نماز را صحیح بخواند و اگر نمی داند یاد بگیرد، امّا کسانی که نمی توانند تلفّظ صحیح را یاد بگیرند باید همان طور که می توانند بخوانند و برای چنین اشخاصی بهتر است که تا می توانند نماز خود را با جماعت به جا آورند.

ص: 548

(سیستانی :) مسأله انسان باید قرائت نماز را صحیح بخواند و کسی که به هیچ قسم نمی تواند همه سوره حمد را صحیح بخواند، باید به همان نحو که می تواند بخواند اگر مقداری را که صحیح می خواند معتنی به باشد ولی اگر آن مقدار ناچیز باشد، باید بنا بر احتیاط واجب مقداری از بقیه قرآن را که می تواند صحیح بخواند به آن ضمیمه کند و اگر نمی تواند باید تسبیح را به آن ضمیمه کند و امّا کسی که نمی تواند به کلّی سوره را صحیح بخواند لازم نیست چیزی عوض آن بخواند و در هر صورت احتیاط مستحب ّ آن است که نماز را به جماعت به جا آورد.

[مسأله 998 کسی که حمد و سوره و چیزهای دیگر نماز را به خوبی نمی داند]

مسأله 998 کسی که حمد و سوره و چیزهای دیگر نماز را به خوبی نمی داند (1) و می تواند یاد بگیرد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید یاد بگیرد و اگر وقت تنگ است بنا بر احتیاط واجب (2) در صورتی که ممکن باشد، باید نمازش را به جماعت بخواند (3). (1) (اراکی :) و نمی تواند آن را به جماعت بخواند اگر می تواند یاد بگیرد، باید یاد بگیرد. [پایان مسأله ] (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ] (3) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را به جماعت بخواند، مگر این که بر او حرج و مشقت باشد.

(بهجت :) اگر وقت تنگ است ، دو صورت دارد: (1) اگر در یاد گرفتن کوتاهی کرده ، در صورتی که عسر و حرج نباشد بنا بر أظهر باید نمازش را به جماعت بخواند، یا کسی بخواند و او هم همراه او بخواند یا اگر ممکن است از روی نوشته ای بخواند. (2) اگر کوتاهی نکرده بنا بر احتیاط مستحب این کارها را انجام دهد. اگر کسی از قرآن هیچ نمی داند به مقداری که واجب است در نماز از قرآن بخواند، تسبیح و تهلیل و تکبیر می گوید.

(مکارم :) مسأله کسی که در یاد گرفتن قرائت و ذکر نماز کوتاهی کرده نمازش باطل است و اگر وقت تنگ شده احتیاط واجب آن است که با جماعت نماز بخواند و اگر دسترسی به جماعت ندارد، نمازش در تنگی وقت صحیح است .

(سیستانی :) مسأله کسی که حمد را به خوبی می داند باید سعی کند وظیفه خود را انجام دهد چه با یاد گرفتن یا تلقین باشد و چه با اقتدا در جماعت یا تکرار نماز در مورد شک باشد و اگر وقت تنگ شده است ، چنانچه نماز را به طوری که در مسأله پیش گفته شد، بخواند نمازش صحیح است ولی در صورتی که در یاد گرفتن کوتاهی کرده باشد اگر ممکن باشد برای فرار از عقوبت ، نمازش را به جماعت بخواند.

[مسأله 999 برای یاد دادن واجبات نماز مزد نگیرند]

مسأله 999 احتیاط واجب آن است (1) که برای یاد دادن واجبات نماز مزد نگیرند ولی برای مستحبات آن اشکال ندارد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (نوری :) بهتر آن است .. (فاضل :) احتیاط مستحب آن است .. (2) (مکارم :) مگر این که از شعائر دین باشد یا حفظ احکام الهی منوط به تعلیم آن گردد.

ص: 549

(خوئی :) مسأله مزد نگرفتن برای یاد دادن واجبات نماز بهتر است و مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبّات آن بدون اشکال جایز است .

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات نماز بنا بر احتیاط واجب (زنجانی : بنا بر احتیاط) حرام است ولی برای مستحبات آن اشکال ندارد.

(تبریزی :) مسأله مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات نماز اشکال دارد و مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبّات آن بدون اشکال جایز است .

(سیستانی :) مسأله مزد گرفتن برای یاد دادن واجبات نماز بنا بر احتیاط حرام است ولی مزد گرفتن برای یاد دادن مستحبّات آن جایز است .

[مسأله 1000 اگر یکی از کلمات حمد یا سوره را نداند]

مسأله 1000 اگر یکی از کلمات حمد یا سوره را نداند (1) یا عمداً آن را نگوید (2) یا به جای حرفی حرف دیگر بگوید، مثلًا به جای «ض » «ظ» بگوید (3) یا جایی که باید بدون زیر و زبر خوانده شود، زیر و زبر بدهد (4)، یا تشدید را نگوید نماز او باطل است (5). (1) (زنجانی :) اگر یکی از کلمات حمد را نداند یا شک داشته باشد .. (2) (سیستانی :) اگر یکی از کلمات حمد یا سوره را عمداً یا از روی جهل تقصیری نگوید .. (3) (بهجت :) به طوری که در زبان عربی بگویند آن حرف را تلفّظ نکرده و موافق هیچ یک از قرائت های هفتگانه نباشد .. (4) (سیستانی :) مثلًا به جای «ض » «ذ یا ز» بگوید یا زیر و زبر حروف را رعایت نکند به گونه ای که غلط شمرده شود .. (5) (بهجت :) بنا بر احتیاط.

(مکارم :) مسأله هر گاه یکی از کلمات حمد یا سوره یا ذکرهای دیگر نماز را نداند یا زیر و زبر آن را غلط بخواند یا حرفی را به حرف دیگری تبدیل کند مثلًا به جای «ض » «ز» بگوید به طوری که از نظر لغت عرب غلط باشد، نماز او باطل است .

[مسأله 1001 اگر انسان کلمه ای را صحیح بداند]

مسأله 1001 اگر انسان کلمه ای را (1) صحیح بداند و در نماز همان طور بخواند و بعد بفهمد غلط خوانده لازم نیست دوباره نماز را بخواند (2) و یا اگر وقت گذشته قضا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) که یاد گرفته .. (2) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) باید دوباره نماز را بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

(نوری :) احتیاط واجب آن است که آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب ّ دوباره نماز را بخواند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه کلمه یا تلفّظ آیه یا ذکری را صحیح می دانسته و مدّتی در نمازها خوانده و بعد می فهمد غلط بوده نمازش اعاده ندارد هر چند احتیاط مستحب اعاده یا قضای آن است .

ص: 550

(فاضل :) مسأله اگر اطمینان داشته باشد که حمد و سوره و اذکار واجب نماز را به صورت صحیح می خواند و بعد متوجه شود که غلط بوده نمازهایی را که خوانده صحیح است و قضا ندارد هر چند احتیاط مستحب آن است که قضا کند امّا اگر احتمال غلط بودن حمد و سوره و سایر اذکار واجب نماز را می داده و سهل انگاری کرده و نماز خوانده و بعد متوجه شود که غلط بوده نمی تواند به نمازهایی که خوانده اکتفا کند. و اگر به جهت لهجه خاصی که دارد نتواند نماز خود را به صورت عربی صحیح بخواند به همان مقدار که قدرت دارد بخواند و صحیح است .

[مسأله 1002 اگر زیر و زبر کلمه ای را نداند]

مسأله 1002 اگر زیر و زبر کلمه ای را نداند (1) باید یاد بگیرد (ولی اگر کلمه ای را که وقف کردن آخر آن جایز است همیشه وقف کند یاد گرفتن زیر و زبر آن لازم نیست و نیز اگر (2) نداند مثلًا کلمه ای به «س » است یا به «ص » باید یاد بگیرد (3)) و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند (4)، مثل آن که در ما ما لا «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیم َ» مستقیم را (5) یک مرتبه با سین و یک مرتبه با صاد بخواند نمازش باطل است (6) مگر آن که هر دو جور قرائت شده باشد و به امید رسیدن به واقع بخواند. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) یا نداند مثلًا کلمه ای به «س » است یا به «ص » .. (2) (بهجت :) ولی اگر .. (3) - [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، صافی و تبریزی نیست ] (4) (فاضل :) که یکی از آن دو غلط و داخل در کلام زائد است .. (5) (خوئی :) صراط را .. (6) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) ولی اگر آن کلمه ای را که دو جور خوانده از اذکار باشد و غلط خواندنش از ذکر بودن خارجش نکند، نمازش صحیح است .

(زنجانی :) مگر کلمه به هر دو نحو عربی صحیح باشد و یکی از آنها را به قصد ذکر بگوید.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1000.

(سیستانی :) مسأله اگر زیر و زبر کلمه ای را نداند، یا نداند مثلًا کلمه ای به «ه» است یا به «ح »، باید وظیفه خود را به نحوی انجام دهد، مثلًا یاد بگیرد و یا به جماعت بخواند یا آن را دو جور یا بیشتر بخواند که یقین کند صحیح آن را خوانده است ولی در این صورت نماز او بر فرضی صحیح است که آن جمله غلط باز هم قرآن یا ذکر به حساب بیاید.

[مسأله 1003 اگر در کلمه ای واو باشد]

مسأله 1003 اگر (1) در کلمه ای «واو» باشد و حرف قبل از «واو» در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از «واو» در آن کلمه همزه «ء» باشد مثل کلمه «سوء» بهتر است (2) آن واو را ، مدّ بدهد یعنی آن را بکشد و هم چنین اگر در کلمه ای «الف » باشد (و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد (3)) و حرف بعد از «الف » در آن کلمه همزه باشد مثل «جاءَ» بهتر است (4) «الف » آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای «ی » باشد و حرف پیش

ص: 551

از «ی » در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از «ی » در آن کلمه همزه باشد مثل «جی ء» بهتر آن است (5) «ی » را با مدّ بخواند و اگر بعد از این «واو» و «الف » و «ی »، به جای همزه «ء» حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم بهتر آن است این سه حرف را (6) با مدّ بخواند (7)، مثلًا در أن أن لا «وَ لَا الضّالِّین َ» که بعد از «الف » حرف لام ساکن است ، بهتر آن است (8) «الف » آن را با مدّ بخواند (9). (1) (بهجت :) رعایت مدّی که در یک کلمه واقع شده واجب است ، یعنی اگر ..

(سیستانی :) علمای تجوید گفته اند اگر .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب اگر .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، اراکی ، صافی ، بهجت ، سیستانی ، نوری :) باید ..

(تبریزی :) بنا بر احتیاط .. [عبارت «بهتر است » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، زنجانی و صافی نیست ] (4) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، نوری :) باید ..

[عبارت «بهتر است » در رساله آیات عظام : زنجانی و تبریزی نیست ] (5) (گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، بهجت ، صافی ، سیستانی ، نوری :) باید ..

[عبارت «بهتر آن است » در رساله آیات عظام : زنجانی و تبریزی نیست ] (6) (خوئی ، گلپایگانی ، اراکی ، بهجت ، صافی ، سیستانی ، نوری :) باز هم باید این سه حرف را ..

(زنجانی :) باز هم بنا بر احتیاط مستحب این سه حرف را ..

(تبریزی :) باز هم این سه حرف را .. (7) (سیستانی :) ولی ظاهراً صحّت قرائت در این چنین موارد توقّف بر مدّ ندارد پس چنانچه به دستوری که گفته شد، رفتار نکند، باز هم نماز صحیح است . بلی ، در مثل «وَ لَا الضّالِّین َ» که تحفّظ بر تشدید و الف توقّف بر مقداری مدّ دارد، باید به همان مقدار الف را مدّ بدهد. (8) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، صافی ، تبریزی ، نوری :) باید ..

[عبارت «بهتر آن است » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (9) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی نوری :) و چنانچه به دستوری که گفته شد، رفتار نکند احتیاط واجب (گلپایگانی ، صافی : احتیاط) آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(تبریزی :) و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، بنا بر اظهر نماز صحیح است .

(زنجانی :) و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، بنا بر احتیاط مستحب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله لازم نیست آن چه را علمای تجوید برای بهتر خوانی قرآن ذکر کرده اند، رعایت کند بلکه لازم است طوری بخواند که بگویند عربی صحیح است هر چند رعایت دستورات تجوید بهتر است .

[مسأله 1004 در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید]
اشاره

مسأله 1004 احتیاط مستحب (1) آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید (2) و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین

ص: 552

آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد. مثلًا بگوید علی علی لا «الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» و میم «الرحیم » را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید «مالِک ِ یَوم ِ الدِّین ِ»، و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید «الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» و میم «الرحیم » را زیر ندهد و فوراً «مالِک ِ یَوم ِ الدِّین ِ» را بگوید. (1) (اراکی ، خوئی ، نوری :) احتیاط واجب .. (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط .. (2) (فاضل :) أقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون را مراعات نماید ..

(بهجت :) وصل به سکون در نماز بنا بر اظهر جایز است و وقف غیر عمدی بر حرکت وضعاً صحیح است و اعاده ندارد و أحوط آن است که بدون عُذر، وقف به حرکت ننماید ..

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که در نماز وقف به حرکت ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر و زبر آخر کلمه را بگوید امّا بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثل این که بگوید اللّه ُ اکبرُ (و آخر آن را پیش دهد) امّا مدتی سکوت کند بعد بِسم ِ اللّه ِ را شروع نماید، ولی وصل به سکون مانعی ندارد هر چند ترک آن بهتر است ، معنی وصل به سکون این است که آخر جمله را بدون زیر و زبر بخواند و بلا فاصله آیه یا کلمه بعد را بگوید.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 827 تنوین و نون ساکن اگر به کلمه ای که با یکی از حروف (ی ، ر، م ، ل ، و، ن ) شروع می شود برسد، واجب است که ادغام کند یعنی نون را به آن حرف تبدیل کند و با تشدید بگوید.

[مسأله 1005 در رکعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط یک حمد بخواند]

مسأله 1005 در رکعت سوم و چهارم نماز می تواند فقط یک حمد بخواند یا سه مرتبه (1) تسبیحات اربعه بگوید یعنی سه مرتبه (2) بگوید (3) «سُبحان َ اللّه ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ وَ لا إِله َ الَّا اللّه ُ وَ اللّه ُ اکبَرُ» (4) (و اگر یک مرتبه هم تسبیحات اربعه بگوید کافی است (5)) و می تواند در یک رکعت حمد و در رکعت دیگر تسبیحات بگوید و بهتر است در هر دو رکعت تسبیحات بخواند. (6) (1) (خوئی ، گلپایگانی ، زنجانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) یک مرتبه .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) یک مرتبه .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) یعنی بگوید .. (4) (مکارم :) بلکه یک مرتبه نیز کافی است و مانعی ندارد در یک رکعت حمد و در رکعت دیگر تسبیحات بگوید. (5) (خوئی ، سیستانی ، صافی ، تبریزی :) بهتر آن است که سه مرتبه بگوید ..

(زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که سه مرتبه بگوید ..

(فاضل :) احتیاط واجب آن است که سه مرتبه تسبیحات اربعه را بگوید ..

(بهجت :) بنا بر اقوی کافی است ولی سه مرتبه فضیلت بیشتر دارد و موافق احتیاط است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه گلپایگانی نیست ]

ص: 553

(6) (خوئی ، تبریزی :) در نماز فرادی بهتر است در هر دو رکعت تسبیحات بخواند و برای مأموم در نمازهای جهریه ، أحوط لزومی ، اختیار تسبیحات است .

[مسأله 1006 در تنگی وقت ]

مسأله 1006 در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یک مرتبه بگوید (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و در وسعت وقت یک مرتبه کافی است ، لکن سزاوار است ترک نشود سه مرتبه مگر در ضرورت .

(سیستانی :) و اگر به مقدار آن هم وقت ندارد، کافی است یک مرتبه «سبحان اللّه » بگوید.

[مسأله 1007 در رکعت سوم و چهارم نماز حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند]

مسأله 1007 بر مرد و زن (1) واجب است که در رکعت سوم و چهارم نماز، حمد یا تسبیحات را آهسته بخوانند. (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط ..

[مسأله 1008 اگر در رکعت سوم و چهارم حمد بخواند]

مسأله 1008 اگر در رکعت سوم و چهارم حمد بخواند، بنا بر احتیاط واجب (1) باید بسم اللّه آن را هم آهسته بگوید (2). (1) (اراکی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (فاضل :) خصوصاً برای مأموم و کسی که نمازش را فرادی می خواند.

(سیستانی :) واجب نیست بسم اللّه آن را هم آهسته بگوید مگر آن که مأموم باشد که در این صورت احتیاط واجب آن است که بسم اللّه را هم آهسته بگوید.

[مسأله 1009 کسی که نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد]

مسأله 1009 کسی که نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند (1)، باید در رکعت سوم و چهارم حمد بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل :) درست یا صحیح بخواند ..

[مسأله 1010 اگر در دو رکعت اول نماز تسبیحات بگوید]

مسأله 1010 اگر در دو رکعت اول نماز به خیال این که دو رکعت آخر است تسبیحات بگوید (1)، چنانچه پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند (2) و اگر در رکوع یا بعد از رکوع بفهمد، نمازش صحیح است (3). (1) (اراکی :) چنانچه بعد از رکوع بفهمد، نمازش صحیح است و اگر پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و نمازش صحیح است ولی بعد از نماز باید دو سجده سهو به جا آورد. (2) (فاضل :) و بنا بر احتیاط مستحب ّ بعد از نماز سجده سهو برای تسبیحات زیادی انجام بدهد و اگر در رکوع بفهمد، نمازش صحیح است . (زنجانی :) باید حمد را بخواند .. (3) (مکارم :) و احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو به جا آورد.

(بهجت ، نوری :) اگر در رکوع بفهمد، نمازش صحیح است .

[مسأله 1011 اگر در دو رکعت آخر نماز به خیال این که در دو رکعت اول است حمد بخواند]

مسأله 1011 اگر در دو رکعت آخر نماز به خیال این که در دو رکعت اول است حمد بخواند، یا در دو رکعت اول نماز با این که گمان می کرده در دو رکعت آخر است حمد بخواند، چه پیش از رکوع بفهمد چه بعد از آن نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 554

[مسأله 1012 اگر در رکعت سوم یا چهارم می خواست حمد بخواند]

مسأله 1012 اگر در رکعت سوم یا چهارم می خواست حمد بخواند تسبیحات به زبانش آمد، یا می خواست تسبیحات بخواند حمد به زبانش آمد (1) باید آن را رها کند (2) و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند. ولی اگر عادتش خواندن چیزی بوده که به زبانش آمده (3) و در خزانه قلبش آن را قصد داشته می تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است (4). (1) (سیستانی :) چنانچه به کلّی خالی از قصد نماز بوده حتّی در ضمیر ناخودآگاه .. (2) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید آن را رها کند ..

(فاضل :) در چنین صورتی أقوی آن است آن را رها کند .. (3) (خوئی ، اراکی ، تبریزی :) می تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است .

(زنجانی :) همان را تمام می کند و نمازش صحیح است . (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر قصدش خواندن چیزی بوده که به زبانش آمده ، اگر چه به واسطه عادت باشد می تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است .

(سیستانی :) اگر خالی از قصد نبوده ، مثل آن که عادتش خواندن چیزی بوده که به زبانش آمده ، می تواند همان را تمام کند و نمازش صحیح است .

(مکارم :) اگر هر دو در نیّت او بوده است هر کدام به زبانش آید، کافی است .

[مسأله 1013 کسی که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند]

مسأله 1013 کسی که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند (1) اگر بدون قصد مشغول خواندن حمد شود (2) باید (3) آن را رها کند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر از عادت خود غفلت نماید و به قصد اداءِ وظیفه مشغول خواندن حمد شود، کفایت می کند و لازم نیست دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند.

(صافی :) اگر با غفلت از عادت خود به قصد ادای وظیفه ، حمد بخواند کفایت می کند. (2) (اراکی :) کفایت می کند. [پایان مسأله ] (زنجانی :) اگر بدون قصد، حمد به زبانش آمد .. (3) (فاضل :) أقوی آن است که .. (4) (زنجانی :) ولی اگر از عادت خود غفلت کند و به قصد انجام وظیفه حمد را بخواند، می تواند آن را تمام کرده و نمازش صحیح است .

[مسأله 1014 در رکعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار کند]

مسأله 1014 در رکعت سوم و چهارم مستحب است بعد از تسبیحات استغفار کند، مثلًا بگوید: «استَغفِرُ اللّه َ رَبِی وَ اتُوب ُ الَیه ِ» یا بگوید «اللّهُم َّ اغفِر لِی » (1) (و اگر به گمان آن که حمد یا تسبیحات را گفته مشغول گفتن استغفار شود و شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده ، یا نه ، باید به شک خود اعتنا ننماید (2)) ولی اگر (3) نمازگزار پیش از خم شدن برای رکوع در حالی که مشغول گفتن استغفار نیست ، شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، باید حمد یا تسبیحات را بخواند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) و اگر نمازگزار پیش از خم شدن برای رکوع اگر چه مشغول

ص: 555

گفتن استغفار یا بعد از فراغ از آن باشد شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، باید حمد یا تسبیحات را بخواند.

(سیستانی :) و اگر نمازگزار پیش از استغفار و خم شدن برای رکوع شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، باید حمد یا تسبیحات را بخواند؛ و اگر در حال گفتن استغفار یا بعد از آن شک کند، باز هم بنا بر احتیاط واجب باید حمد یا تسبیحات را بخواند.

(زنجانی :) و کسی که مشغول گفتن استغفار است ، اگر شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، اگر به قصد ذکر خاص استغفار کرده باشد، لازم نیست حمد یا تسبیحات را بخواند ولی احتیاط مستحب آن است که حمد یا تسبیحات را به قصد ذکر مطلق ، دوباره بخواند؛ مخصوصاً اگر عادتش خواندن آن استغفار نباشد. و چنانچه به قصد این که در هر جای نماز استغفار مستحب است ، استغفار کرده لازم است حمد یا تسبیحات را بخواند و نیز اگر نمازگزار استغفار نکرده باشد پیش از خم شدن به رکوع شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، باید حمد یا تسبیحات را بخواند. (2) [ در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی به جای قسمت داخل پرانتز آمده است : و کسی که مشغول استغفار است ، اگر شک ّ کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، چنانچه خود را در استغفار بعد از حمد یا تسبیحات ببیند، باید به شک ّ خود اعتناء ننماید و الّا باید حمد یا تسبیحات را بخواند] (3) (گلپایگانی ، صافی :) و نیز اگر .. (فاضل :) و هم چنین است اگر .. (4) (فاضل :) [باید] به شک خود اعتنا نکند.

[مسأله 1015 اگر در رکوع رکعت سوم یا چهارم شک کند]

مسأله 1015 اگر در رکوع رکعت سوم یا چهارم ( یا در حال رفتن به رکوع (1)) شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند. (2) این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، تبریزی ، مکارم و زنجانی نیست ] (2) (اراکی :) ولی چنانچه در حال رفتن به رکوع شک ّ کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه ، بنا بر احتیاط واجب باید برگردد و حمد و سوره را بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) و اگر پیش از رسیدن به حدّ رکوع شک ّ کند، لازم است برگردد و حمد یا تسبیحات را بخواند.

(مکارم :) امّا اگر هنوز به اندازه رکوع خم نشده ، احتیاط واجب آن است که برگردد و بخواند.

(زنجانی :) و اگر استغفار نکرده باشد و پیش از رسیدن به حد رکوع شک کند، لازم است برگردد و حمد یا تسبیحات را بخواند و اگر استغفار کرده باشد، حکم مسأله با همان تفصیلی است که در مسأله قبل گذشت .

[مسأله 1016 هر گاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه ]

مسأله 1016 هر گاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول نشده ، باید (1) آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید (2) و اگر به چیزی که بعد از آن است مشغول شده ، چنانچه آن چیز رکن باشد مثل آن که در رکوع شک کند که فلان کلمه از سوره را درست گفته یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر

ص: 556

رکن نباشد، مثلًا موقع گفتن ب کما ب کما لا «اللّه ُ الصَّمَدُ» شک کند که «قُل هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ» را درست گفته یا نه ، باز هم می تواند به شک خود اعتنا نکند (3) ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید اشکال ندارد و اگر چند مرتبه هم شک کند، می تواند چند بار بگوید امّا اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند. (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (زنجانی :) و اگر در رکوع یا بعد از آن شک کند که فلان کلمه از حمد را درست گفته یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر پیش از رکوع باشد ولی به چیزی که بعد از آن است مشغول شده ؛ مثلًا موقع خواندن سوره شک کند که حمد را صحیح خوانده یا نه ، یا موقع خواندن «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیم َ» شک کند که «إِیّاک َ نَعبُدُ وَ إِیّاک َ نَستَعِین ُ» را صحیح خوانده ، بنا بر احتیاط واجب باید قسمت خوانده شده را به طور صحیح به قصد قربت مطلقه تکرار کند، و اگر چند مرتبه هم شک کند، وظیفه اش همین است ؛ اما اگر به حد وسواس برسد نباید به شک خود اعتنا کند و چنانچه بتواند به وسواس خود عمل نکند و با این حال با علم به مسأله یا شک در آن ، باز هم آن قسمت را تکرار کند نمازش را باید دوباره بخواند. (3) (اراکی :) ولی احتیاط مستحب است آن آیه و کلمه را به طور صحیح بگوید. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) مسأله هر گاه بعد از تمام شدن آیه یا کلمه ای شک ّ کند که آن را درست گفته یا نه ، تا داخل در رکن بعد نشده می تواند برگردد و احتیاطاً آن آیه یا کلمه را به طور صحیح بگوید ولی اگر جزءِ بعدی رکن باشد، مثلًا در رکوع شک ّ کند که سوره را درست خوانده یا نه ، نمی تواند برگردد و باید به شک ّ خود اعتناء نکند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله هر گاه شک کند که آیه یا کلمه ای را درست گفته یا نه مثلًا شک ّ کند که «قُل هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ» را درست گفته یا نه ، می تواند به شک ّ خود اعتناء نکند ولی اگر احتیاطاً آن آیه یا کلمه را دوباره به طور صحیح بگوید، اشکال ندارد و اگر چند مرتبه هم شک ّ کند می تواند چند بار بگوید امّا اگر به وسواس برسد و باز هم بگوید، بنا بر احتیاط مستحب ّ نمازش را دوباره بخواند.

(سیستانی :) اگر به وسواس برسد بهتر است تکرار نکند.

(مکارم :) مسأله هر گاه در آیه و یا ذکری از نماز شک ّ کند، باید آن را تکرار کند تا صحیح بگوید، امّا اگر به حدّ وسواس برسد، باید اعتناء نکند و اگر اعتناء کند نمازش اشکال دارد و بنا بر احتیاط واجب باید دوباره بخواند.

[مسأله 1017 مستحب است در رکعت اول پیش از خواندن حمد]

مسأله 1017 مستحب است در رکعت اول ، پیش از خواندن حمد بگوید (1): «اعُوذُ بِاللّه ِ مِن َ الشَّیطان ِ الرَّجیم ِ» و در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر «بسم اللّه » را بلند بگوید (2) و حمد و سوره را شمرده بخواند (3) و در آخر هر آیه وقف کند یعنی آن را به آیه بعد نچسباند و در حال خواندن حمد و سوره به معنای آیه توجه داشته باشد. و اگر نماز را به جماعت می خواند، بعد از تمام شدن حمد امام و اگر فرادی می خواند، بعد از آن که

ص: 557

حمد خودش تمام شد بگوید: «الحمد للّه رب العالمین ». بعد از خواندن سوره «قل هو اللّه احد»، یک ، یا دو، یا سه مرتبه (4) «کَذَلِک َ اللّه ُ ربّی » یا سه مرتبه «کَذَلِک َ اللّه ُ رَبُّنا» بگوید (5)، بعد از خواندن سوره کمی صبر کند بعد تکبیر پیش از رکوع را بگوید یا قنوت را بخواند. (1) (بهجت :) آهسته بگوید: .. (2) (زنجانی :) بر مردها مستحب است در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» را بلند بگویند ..

(فاضل :) اگر امام جماعت است «بسم اللّه » را بلند بگوید و در حال فرادی آهسته بگوید ..

(مکارم :) «بسم اللّه » را در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر در جماعت بلند بگوید هم چنین مستحب است حمد و سوره و اذکار نماز را شمرده بخواند و آیات را به هم نچسباند و مخصوصاً به معنی آنها توجّه داشته باشد و اگر نماز را با جماعت می خواند بعد از تمام شدن حمد امام به امید ثواب پروردگار بگوید «الحمد للّه رب ّ العالمین » و بعد از خواندن سوره «قل هو اللّه احد»، یک یا دو یا سه مرتبه بگوید: «کذلک اللّه ربّی » یا «کذلک اللّه ربّنا». (3) (گلپایگانی ، صافی :) در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» را بلند بگوید و نیز مستحب است در تمام نمازها حمد و سوره را شمرده بخواند ..

(زنجانی :) مستحب است نمازگزار حمد و سوره را شمرده بخواند .. (4) (بهجت :) یک یا دو مرتبه .. (5) (سیستانی :) یک یا دو یا سه مرتبه «کذلک اللّه ربی » یا «کذلک اللّه ربنا» بگوید ..

[مسأله 1018 مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول ]

مسأله 1018 مستحب است (1) در تمام نمازها در رکعت اول ، سوره «إنا أنزلناه » و در رکعت دوم ، سوره «قل هو اللّه احد» را بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) شایسته است .. (تبریزی :) بهتر است .. (2) (مکارم :) و هیچ سوره ای را در هر دو رکعت تکرار نکند مگر سوره «قل هو اللّه » و سزاوار نیست در تمام نمازهای شبانه روز سوره «قل هو اللّه » را ترک کند و بهتر است سوره هایی برای نماز انتخاب شود که مردم را متوجّه اموری که به آن نیاز دارند و ترک گناهانی که به آن آلوده اند، کند.

[مسأله 1019 مکروه است انسان در تمام نمازهای یک شبانه روز]

مسأله 1019 مکروه است انسان در تمام نمازهای یک شبانه روز سوره «قل هو اللّه احد» را نخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1018.

[مسأله 1020 خواندن سوره قل هو اللّه احد به یک نفس ]

مسأله 1020 خواندن سوره «قل هو اللّه احد» به یک نفس مکروه است (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (فاضل :) چنانکه خواندن حمد هم با یک نفس مکروه است .

[مسأله 1021 سوره ای را که در رکعت اول خوانده ]

مسأله 1021 سوره ای را که در رکعت اول خوانده مکروه است در رکعت دوم بخواند ولی اگر سوره «قل هو اللّه احد» را در هر دو رکعت بخواند مکروه نیست . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1018. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 558

رکوع
[مسأله 1022 در هر رکعت بعد از قرائت باید به اندازه ای خم شود]

مسأله 1022 در هر رکعت بعد از قرائت باید (1) به اندازه ای خم شود که بتواند دست را (2) به زانو بگذارد و این عمل را رکوع می گویند. (3) (1) (زنجانی :) باید به قصد خضوع .. (2) (سیستانی :) بتواند سر همه انگشت هایش را از جمله ابهام .. (3) (مکارم :) بلکه احتیاط واجب آن است که کف دستها را بر زانو بگذارد.

[مسأله 1023 اگر به اندازه رکوع خم شود]

مسأله 1023 اگر به اندازه رکوع خم شود، ولی دستها را (1) به زانو نگذارد (2) اشکال ندارد (3). (1) (سیستانی :) سر انگشتان را .. (2) (فاضل :) خلاف احتیاط است پس احتیاط آن است که دستها را به روی زانو بگذارد گر چه ظاهر این است که واجب نیست . (3) (صافی :) اگر چه احتیاط مستحب این است که دستها را به زانو بگذارد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1022.

[مسأله 1024 هر گاه رکوع را به طور غیر معمول به جا آورد]
اشاره

مسأله 1024 هر گاه رکوع را به طور غیر معمول به جا آورد، مثلًا به چپ یا راست خم شود (1)، اگر چه دستهای او به زانو برسد، صحیح نیست (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) یا زانوها را به جلو بیاورد .. (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط.

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 1044 قیام متصل به رکوع واجب و رکن است یعنی این که نماز گزار باید از حالت ایستاده با قصد رکوع برای رکوع خم شود لذا اگر به قصد کار دیگری خم شود مثلًا برای برداشتن چیزی یا به قصد سجده خم شود و متوجه شود که رکوع نکرده در این صورت باید مستقیم بایستد و بعد رکوع برود و اگر قبل از ایستادن رکوع به جا آورد چون قیام متصل به رکوع را مراعات نکرده نمازش باطل است .

[مسأله 1025 خم شدن باید به قصد رکوع باشد]

مسأله 1025 خم شدن باید به قصد رکوع باشد (1)، پس اگر به قصد کار دیگر مثلًا برای کشتن جانور خم شود (2) نمی تواند آن را رکوع حساب کند (3) بلکه باید بایستد دوباره برای رکوع خم شود و به واسطه این عمل ، رکن زیاد نشده و نماز باطل نمی شود. (1) (بهجت :) رکوع باید با قصد باشد اگر چه بعد از خم شدن پدید آید ..

(زنجانی :) خم شدن باید به قصد خضوع باشد .. (2) (بهجت :) و قصد رکوع بعد از خم شدن بوجود آمد بنا بر اظهر کافی است . [پایان مسأله ] (3) (مکارم :) بنا بر این اگر بدون این قصد خم شود، نمی تواند آن را رکوع حساب کند بلکه باید بایستد و به قصد رکوع خم شود.

[مسأله 1026 کسی که دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد]

مسأله 1026 کسی که دست یا زانوی او با دست و زانوی دیگران فرق دارد، مثلًا دستش خیلی بلند است که اگر کمی خم شود به زانو می رسد یا زانوی او پایین تر از مردم دیگر است که باید خیلی خم شود تا دستش به زانو برسد، باید به اندازه معمول خم شود.

[مسأله 1027 کسی که نشسته رکوع می کند]

مسأله 1027 کسی که نشسته رکوع می کند، باید به قدری خم شود که صورتش

ص: 559

مقابل زانوها برسد (1) و بهتر است به قدری خم شود که صورت نزدیک جای سجده برسد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) باید به قدری خم شود که بگویند رکوع کرده است . [پایان مسأله ] (زنجانی :) باید به قدری خم شود که اگر ایستاده رکوع می کرد کمرش را خم می نمود. [پایان مسأله ] (2) (تبریزی ، سیستانی :) صورت مقابل جای سجده باشد.

[مسأله 1028 انسان هر ذکری در رکوع بگوید کافی است ]

مسأله 1028 انسان هر ذکری در رکوع بگوید کافی است ولی احتیاط واجب آن است که (1) به قدر سه مرتبه (2) «سُبحان َ اللّه ِ» یا یک مرتبه «سُبحان َ رَبِی َ العَظِیم ِ وَ بِحمدِه ِ» کمتر نباشد. (1) (اراکی :) کافی است به شرط آن که .. (2) (فاضل :) ولی باید از سه مرتبه ..

(گلپایگانی :) مسأله احتیاط آن است که در رکوع سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی العظیم و بحمده » بگوید و سزاوار است به قدر امکان ، مراعات این احتیاط بشود اگر چه مطلق ذکر از تحمید و تسبیح و تهلیل کافی است به شرط آن که به قدر سه «سبحان اللّه » مثلًا باشد ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری ، گفتن یک «سبحان اللّه » کافی است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله بهتر آن است که در حال اختیار در رکوع سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی العظیم و بحمده » بگوید و ظاهر این است که گفتن هر ذکری که به این مقدار باشد کفایت می کند ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یک «سبحان اللّه » کافی است .

(سیستانی :) گر چه گفتن هر ذکری کفایت می کند و بنا بر احتیاط واجب باید به همین مقدار باشد، ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یک «سبحان اللّه » کافی است . و کسی که نمی تواند «سبحان ربی العظیم » را خوب ادا کند باید ذکری دیگر مانند سه بار «سبحان اللّه » را بگوید.

(مکارم :) مسأله در رکوع ، واجب است ذکر بگوید؛ ذکر رکوع بنا بر احتیاط واجب سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی العظیم و بحمده » است که باید به عربی صحیح گفته شود و مستحب ّ است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه تکرار کند.

(بهجت :) مسأله کافی بودن هر ذکری که خواست بگوید در رکوع خالی از وجه نیست ولی احتیاط مستحب ّ آن است که سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی العظیم و بحمده » بگوید.

(صافی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که در رکوع ، سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربی العظیم و بحمده » بگوید، هر چند ظاهر این است که گفتن هر ذکری که به این مقدار باشد مثل سه مرتبه «اللّه أکبر» کفایت می کند ولی در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یک «سبحان اللّه » کافی است .

(زنجانی :) مسأله لازم است که در حال اختیار سه مرتبه " " سُبحان َ اللّه ِ " یا یک مرتبه " سُبحان َ رَبِّی َ العَظیم ِ وَ بِحَمدِه ِ " یا ذکر دیگری به این مقدار بگوید؛ ولی به احتیاط واجب در رکوع " سُبحان َ رَبِّی َ الأَعلی وَ بِحَمدِه ِ " نگوید و در تنگی وقت و در حال ناچاری گفتن یک " سُبحان َ اللّه ِ " کافی است .

ص: 560

[مسأله 1029 ذکر رکوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود]

مسأله 1029 ذکر رکوع باید دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود (1) و مستحب است آن را سه یا پنج یا هفت مرتبه بلکه بیشتر بگویند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) ذکر رکوع باید به عربی صحیح گفته شود ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1028.

[مسأله 1030 در رکوع باید به مقدار ذکر واجب بدن آرام باشد]

مسأله 1030 در رکوع باید به مقدار ذکر واجب ، بدن آرام باشد (1) و در ذکر مستحب هم اگر آن را به قصد ذکری که برای رکوع دستور داده اند بگوید بنا بر احتیاط واجب (2)، آرام بودن بدن لازم است (3). (1) (خوئی :) و در ذکر مستحب هم آرام بودن بدن در صورتی که قصد خصوصیّت نماید أحوط است . (تبریزی :) و در ذکر مستحب هم آرام بودن بدن بهتر است .

(بهجت :) و آرام گرفتن بدن در حدّی که بگویند آرام گرفت ، داخل در رکن رکوعی است و زائد بر آن مثل خود ذکر رکوع ، داخل در رکن نیست ، اگر چه واجب است .

(زنجانی :) برای تحقق رکوع باید بعد از خم شدن بدن آرام بگیرد و در حال ذکر واجب آن نیز باید بدن آرام باشد .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید بدن آرام باشد.

(سیستانی :) مسأله در حال رکوع باید بدن نمازگزار آرام باشد و نباید بدن خود را به اختیار به طوری حرکت دهد که از حال آرام بودن خارج شود حتّی بنا بر احتیاط زمانی که مشغول به ذکر واجب نیست ، و اگر عمداً این استقرار را رعایت نکند، نماز بنا بر احتیاط باطل است حتی اگر ذکر را در حال استقرار اعاده کند.

[مسأله 1031 اگر موقعی که ذکر واجب رکوع را می گوید]

مسأله 1031 اگر موقعی که ذکر واجب رکوع را می گوید، بی اختیار (1) به قدری حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج شود باید بعد از آرام گرفتن بدن ، بنا بر احتیاط واجب (2) دوباره ذکر را بگوید (3)، ولی اگر کمی حرکت کند که از حال آرام بودن بدن خارج نشود، یا انگشتان را (4) حرکت دهد اشکال ندارد (5). (1) (سیستانی :) سهواً یا بی اختیار .. (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، بهجت و صافی نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر این است که بعد از آرام گرفتن بدن دوباره ذکر را بگوید .. (4) (زنجانی :) دستها و انگشتان را .. (5) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) ضرری ندارد.

(مکارم :) مسأله هر گاه در موقعی که مشغول ذکر واجب است کسی به او تنه بزند، یا به علّت دیگری بدن از آرامش بیرون رود، باید بعد از آرام گرفتن دوباره ذکر را بگوید، ولی حرکات مختصر اشکال ندارد.

[مسأله 1032 اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود]

مسأله 1032 اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود و بدن آرام بگیرد عمداً (1) ذکر رکوع را بگوید، نمازش باطل است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 561

(1) (زنجانی :) با علم و عمد .. (2) (سیستانی :) مگر این که دوباره ذکر را در حال استقرار در رکوع بگوید و اگر سهواً باشد لازم نیست آن را دوباره بگوید.

(گلپایگانی ، صافی :) باید بعد از رسیدن به رکوع و آرام گرفتن بدن دوباره ذکر را بگوید و بنا بر احتیاط لازم نماز را پس از اتمام اعاده نماید و اگر به همان ذکر اوّل اکتفا نماید نماز باطل است .

(تبریزی :) بنا بر احتیاط، لازم است دوباره ذکر را بعد از آرام گرفتن بدن بگوید و نماز را اعاده کند.

(مکارم :) مسأله هر گاه ذکر را قبل از رسیدن به حدّ رکوع و آرام گرفتن بدن بگوید باید آن را بعد از آرام گرفتن اعاده کند، حتّی اگر عمداً این کار را بکند، احتیاط این است که نماز را نیز بعداً اعاده نماید.

[مسأله 1033 اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب ]

مسأله 1033 اگر پیش از تمام شدن ذکر واجب ، عمداً (1) سر از رکوع بردارد (2) نمازش باطل است و اگر سهواً (3) سر بردارد (4)، چنانچه پیش از آن که از حال رکوع خارج شود، یادش بیاید که ذکر رکوع را تمام نکرده باید در حال آرامی بدن دوباره ذکر را بگوید و اگر بعد از آن که از حال رکوع خارج شد، یادش بیاید نماز او صحیح است (5). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) با علم و عمد .. (2) (تبریزی :) که از حدّ رکوع خارج شود .. (3) (زنجانی :) یا به جهت ندانستن مسأله .. (4) (سیستانی :) اعاده ذکر لازم نیست . (5) (زنجانی :) چنانچه پیش از آن که از حال رکوع خارج شود متوجه شود، باید در حال آرامی بدن ذکر را بگوید و اگر بعد از آن که از حال رکوع خارج شد متوجه شود، نماز او صحیح است .

[مسأله 1034 اگر نتواند به مقدار ذکر در رکوع بماند]

مسأله 1034 اگر نتواند به مقدار ذکر در رکوع بماند، در صورتی که بتواند پیش از آن که از حد رکوع بیرون رود ذکر را بگوید، باید در آن حال تمام کند (1) و اگر نتواند در حال برخاستن ذکر را به قصد رجاء بگوید (2). (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) و اگر آن مقدار هم نمی تواند، قبل از رسیدن به حدّ رکوع ذکر را شروع کند و یا در حال برخاستن تمام کند. (2) (فاضل :) باید در آن حال ذکر را بگوید و اگر نتواند بنا بر احتیاط در حال بر خاستن ذکر را بگوید.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله اگر نتواند به مقدار ذکر در رکوع بماند، احتیاط واجب آن است که بقیه آن را در حال برخاستن بگوید (تبریزی : و تا می تواند قبل از خروج از حدّ رکوع ، ذکر را تمام کند).

(سیستانی :) مسأله اگر نتواند به مقدار ذکر و لو یک «سبحان اللّه » در حال رکوع بماند، هر چند بدون آرامش واجب نیست بگوید ولی احتیاط مستحب آن است که ذکر را بگوید هر چند بقیه آن را در حال برخاستن و قصد قربت مطلقه بگوید یا قبل از آن شروع کند.

ص: 562

(زنجانی :) مسأله اگر نتواند به مقدار ذکر واجب در رکوع بماند، احتیاط واجب آن است که مقداری را در حال رفتن به رکوع یا در حال بر خاستن بگوید و آن چه را می تواند در حال رکوع بگوید.

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی می تواند رکوع کند، امّا به خاطر بیماری یا علّت دیگری نمی تواند به اندازه ذکر واجب توقّف کند، باید پیش از آن که از حال رکوع خارج شود، ذکر واجب را بگوید، هر چند بدن آرام نباشد؛ و اگر نتواند، در حال برخاستن ، ذکر را تمام کند.

[مسأله 1035 اگر به واسطه مرض و مانند آن در رکوع آرام نگیرد]

مسأله 1035 اگر به واسطه مرض و مانند آن در رکوع آرام نگیرد (1) نماز صحیح است ولی باید پیش از آن که از حال رکوع خارج شود، ذکر واجب یعنی «سبحان ربی العظیم و بحمده » یا سه مرتبه «سبحان اللّه » را بگوید (2). (1) (فاضل :) اگر به واسطه مرض و مانند آن نتواند در رکوع آرام بگیرد .. (2) (گلپایگانی ، بهجت ، صافی ، زنجانی :) ذکر واجب را بگوید.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ذکر واجب را به نحوی که گذشت بگوید.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1034.

[مسأله 1036 هر گاه نتواند به اندازه رکوع خم شود]

مسأله 1036 هر گاه نتواند به اندازه رکوع خم شود باید به چیزی تکیه دهد و رکوع کند و اگر موقعی هم که تکیه داده نتواند به طور معمول رکوع کند باید (1) به هر اندازه می تواند، خم شود (2) و اگر هیچ نتواند خم شود (3) باید موقع رکوع بنشیند و نشسته رکوع کند (4) و احتیاط مستحب (5) آن است که نماز دیگری هم بخواند و برای رکوع آن با سر اشاره نماید. (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و اشاره به رکوع نیز بنماید ..

(گلپایگانی ، صافی :) و در این صورت احتیاط لازم آن است که نماز را دوباره بخواند و رکوع آن را نشسته بجا آورد .. (سیستانی :) باید به اندازه ای که عرفاً به آن رکوع گفته شود خم شود .. (3) (سیستانی :) اگر به این مقدار نتواند خم شود .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید برای رکوع با سر اشاره نماید. [پایان مسأله ] (بهجت :) باید با سر اشاره نماید و اگر آن هم ممکن نشد با چشم به وسیله بستن برای رکوع و باز کردن برای برخاستن از رکوع اشاره نماید و اگر از این هم عاجز است باید در قلب نیت رکوع کند و ذکر آن را بگوید. (5) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم .. (نوری :) احتیاط واجب ..

(مکارم :) مسأله کسی که نمی تواند به اندازه رکوع خم شود اگر بتواند باید به چیزی تکیه کند و رکوع نماید و اگر آن هم ممکن نشود باید به هر اندازه ممکن است خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود، باید رکوع را به صورت نشسته انجام دهد، و اگر آن هم ممکن نشود در حال ایستاده با سر اشاره می کند و اگر این را هم نتواند، به نیّت رکوع چشمها را برهم می گذارد و ذکر را می گوید و به نیّت برخاستن از رکوع چشمها را باز می کند.

(زنجانی :) مسأله هر گاه به هیچ وجه و لو به تکیه دادن به چیزی نتواند به اندازه واجب رکوع خم شود، باید برای رکوع با سر اشاره نماید و به احتیاط مستحب هر اندازه هم می تواند، خم شود.

ص: 563

[مسأله 1037 کسی که می تواند ایستاده نماز بخواند]

مسأله 1037 کسی که می تواند ایستاده نماز بخواند اگر در حال ایستاده یا نشسته نتواند رکوع کند باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره کند و اگر نتواند اشاره کند، باید به نیت رکوع چشمها را هم بگذارد (1) و ذکر آن را بگوید و به نیت برخاستن از رکوع ، چشمها را باز کند و اگر از این هم عاجز است (2) باید در قلب ، نیت رکوع کند و ذکر آن را بگوید. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) برای رکوع با سر اشاره کند و نمازش صحیح است و اگر نتواند با سر اشاره کند بنا بر احتیاط واجب به نیت رکوع چشمها را ببندد .. (2) (زنجانی :) به نیت ذکر رکوع ، ذکر را بگوید و در هر دو صورت پس از وقت ، نماز را دوباره بخواند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1036.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که برای رکوع باید با سر اشاره کند اگر نتواند با سر اشاره کند، باید به نیت رکوع چشمها را برهم بگذارد و ذکر آن را بگوید و به نیت برخاستن از رکوع ، چشمها را باز کند و اگر از این هم عاجز است ، بنا بر احتیاط در قلب ، نیت رکوع کند و ذکر آن را بگوید.

(سیستانی :) باید در قلب خود نیت رکوع کند و بنا بر احتیاط واجب ، با دست خود برای رکوع اشاره کند و ذکر آن را بگوید و در این صورت اگر ممکن است بنا بر احتیاط واجب جمع کند بین این عمل و ایماء به رکوع در حال نشستن .

[مسأله 1038 کسی که نمی تواند ایستاده یا نشسته رکوع کند]
اشاره

مسأله 1038 کسی که نمی تواند ایستاده یا نشسته رکوع کند و برای رکوع فقط می تواند در حالی که نشسته است کمی خم شود یا در حالی که ایستاده است با سر اشاره کند، باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید (1) و احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری هم بخواند (2) و موقع رکوع آن بنشیند و هر قدر می تواند برای رکوع خم شود. (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (فاضل :) احتیاط واجب این است که یک نماز ایستاده بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید و نماز دیگری هم بخواند .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1036.

(خوئی ، سیستانی :) مسأله کسی که نمی تواند ایستاده رکوع کند ولی برای رکوع می تواند در حالی که نشسته است خم شود باید ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید و احتیاط مستحب ّ آن است که نماز دیگری هم بخواند و موقع رکوع آن بنشیند و برای رکوع خم شود.

(تبریزی :) و موقع رکوع بنشیند و برای رکوع خم شود و احتیاط مستحب آن است که نماز دیگری هم بخواند و برای رکوع آن در حال قیام با سر اشاره نماید.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 938 هر گاه کسی بر اثر پیری خمیده شده یا به خاطر بیماری یا به علّت دیگر به حالتی شبیه رکوع در آمده باید در موقع نماز آن قدر که می تواند کمر را برای قرائت راست کند و اگر نمی تواند قدری کمر را قبل از رکوع راست کند، سپس به حال رکوع در آید و اگر آن هم ممکن نشود برای انجام رکوع کمی بیشتر خم شود به شرط این که از حالت رکوع خارج نگردد. و اگر آن هم ممکن نشود، احتیاط این است که هم با سر اشاره کند و هم قصد کند که آن حالتش جزءِ رکوع باشد.

ص: 564

[مسأله 1039 اگر بعد از رسیدن به حد رکوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد]

مسأله 1039 اگر بعد از رسیدن به حد رکوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد و دو مرتبه به قصد رکوع به اندازه رکوع خم شود، نمازش باطل است و نیز اگر بعد از آن که به اندازه رکوع خم شد و بدنش آرام گرفت ، به قصد رکوع به قدری خم شود که از اندازه رکوع بگذرد و دوباره به رکوع برگردد (1)، بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است و بهتر آن است که نماز را تمام کند و از سر بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست . (1) (فاضل :) نمازش باطل است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بعد از رسیدن به حد رکوع و آرام گرفتن بدن سر بردارد و دو مرتبه به اندازه رکوع خم شود، نمازش باطل است .

(زنجانی :) و دو مرتبه به قصد خضوع به اندازه رکوع خم شود و بدنش آرام گیرد، نمازش باطل است .

(گلپایگانی ، صافی : سیستانی :) اگر (سیستانی : عمداً) بعد از رسیدن به حد رکوع ، سر بردارد ..

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) یا بعد از آن که به اندازه رکوع خم شود (اراکی : و بدنش آرام گرفت ، به قصد رکوع ) به قدری خم شود که از اندازه رکوع بگذرد و دوباره به رکوع برگردد نمازش باطل است (گلپایگانی : چون رکوع زیاد شده است ).

[مسأله 1040 بعد از تمام شدن ذکر رکوع ، باید راست بایستد]

مسأله 1040 بعد از تمام شدن ذکر رکوع ، باید راست بایستد و (1) بعد از آن که بدن آرام گرفت به سجده رود (2) و اگر عمداً (3) پیش از ایستادن ، یا پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود نمازش باطل است (4). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب .. (2) (مکارم :) و اگر عمداً این کار را ترک کند نمازش باطل است امّا اگر از روی سهو باشد، اشکالی ندارد. (3) (زنجانی :) اگر با علم و عمد .. (4) (سیستانی :) اگر عمداً پیش از ایستادن به سجده رود، نمازش باطل است و هم چنین بنا بر احتیاط واجب اگر عمداً پیش از آرام گرفتن بدن به سجده رود.

[مسأله 1041 اگر رکوع را فراموش کند]
اشاره

مسأله 1041 اگر رکوع را فراموش کند و پیش از آن که به سجده برسد، یادش بیاید (1)، باید بایستد بعد به رکوع رود (2) و چنانچه به حالت خمیدگی به رکوع برگردد (3)، نمازش باطل است . (1) (بهجت :) اگر به قصد رکوع خم شده بود و مختصر مکثی در رکوع کرد، فقط قیام بعد از رکوع را انجام نداده ، بنا بر این برمی گردد و آن قیام را به جا آورده و به سجده می رود و الّا باید ایستاده و بعد به رکوع رود؛ و احتیاط مستحب ّ است اگر فراموش کردن ِ رکوع قبل از خم شدن باشد، نماز را دو مرتبه بخواند و چنانچه به حالت خمیدگی به رکوع برگردد، نمازش باطل است . (2) (سیستانی :) و کفایت نمی کند به حالت خمیدگی به رکوع برگردد. (3) (زنجانی :) کفایت نمی کند، بلکه باید بایستد بعد به رکوع رود.

ص: 565

(مکارم :) مسأله هر گاه رکوع را فراموش کند و پیش از سجده اوّل یا میان دو سجده ، یا قبل از آن که پیشانی برای سجده دوّم به زمین رسد متوجّه شود، باید برگردد و بایستد و بعد به رکوع رود.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 939 رکوع از واجبات رکنی است که اگر ترک شود یا در یک رکعت دو رکوع یا بیشتر به جا آورد نماز باطل است خواه عمداً باشد یا از روی سهو و فراموشی .

[مسأله 1042 اگر بعد از آن که پیشانی به زمین برسد]

مسأله 1042 اگر بعد از آن که پیشانی به زمین برسد، یادش بیاید که رکوع نکرده (1) بنا بر احتیاط واجب باید بایستد و رکوع را به جا آورد و نماز را تمام کند و دوباره بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) باید بایستد و رکوع را به جا آورد و نماز را تمام کند و بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) لازم است برگردد و رکوع را بعد از ایستادن به جا آورد و در صورتی که در سجده دوّم یادش بیاید نمازش (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) باطل است .

(زنجانی :) به احتیاط واجب دو سجده را نادیده گرفته و پس از انجام رکوع و سجود نماز را تمام کند، پس از آن نماز را دوباره بخواند. (2) (فاضل :) و اگر در سجده دوّم یادش بیاید، نمازش باطل است و باید آن را از سر بگیرد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1041.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر بعد از آن که برای سجده دوّم پیشانی به زمین رسید، یادش بیاید که رکوع نکرده نمازش باطل است ولی تا داخل سجده دوّم نشده اگر یادش بیاید که رکوع نکرده باید بایستد و رکوع را به جا آورد و بعد از تمام شدن نماز برای زیادی سجده احتیاطاً دو سجده سهو به جا آورد و اگر احتیاطاً نماز را دوباره بخواند بهتر است .

[مسأله 1043 پیش از رفتن به رکوع در حالی که راست ایستاده تکبیر بگوید]

مسأله 1043 مستحب است پیش از رفتن به رکوع در حالی که راست ایستاده تکبیر بگوید و در رکوع زانوها را به عقب دهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بکشد و مساوی پشت نگهدارد و بین دو قدم را نگاه کند (و پیش از ذکر یا بعد از آن صلوات بفرستد (1)) و بعد از آن که از رکوع برخاست و راست ایستاد، در حال آرامی بدن بگوید «سَمِع َ اللّه ُ لِمَن حَمِدَه ُ» (2). (1) (گلپایگانی :) ولی آن را به نیّت ذکر رکوع نگوید ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (2) (بهجت :) و در حال رکوع بلکه در تمام احوال نماز، گذاشتن دستها در زیر همه لباسها مکروه است .

[مسأله 1044 در رکوع زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند]
اشاره

مسأله 1044 مستحب است در رکوع زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند (1) و زانوها را به عقب ندهند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 566

سجود
[مسائلی در سجود]
[مسأله 1045 نماز گزار باید بعد از رکوع دو سجده کند]

مسأله 1045 نماز گزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب ، بعد از رکوع دو سجده کند (1) و سجده آن است که پیشانی و کف دو دست (2) و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد (3). (1) (زنجانی :) یعنی به قصد خضوع پیشانی را به زمین بگذارد و بنا بر احتیاط مستحب مقداری از پیشانی که بر زمین قرار می گیرد کمتر از درهم نباشد (مقدار درهم در مسأله [848] بیان شد) و باید در حال سجده ذکر بگوید و در حال ذکر، کف دو دست و دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد و نهادن پشت دست کفایت نمی کند و بنا بر احتیاط واجب باید انگشتان دست نیز روی زمین قرار گیرد. (2) (بهجت :) تمام کف دو دست .. (3) (خوئی ، تبریزی :) سجده آن است که پیشانی را به قصد خضوع به زمین بگذارد و در حال سجده در نماز، واجب است که کف دو دست و دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد.

(سیستانی :) سجده محقّق می شود به این که به هیئت مخصوصی ، پیشانی را به قصد خضوع به زمین بگذارد و در حال سجده در نماز، واجب است که کف دو دست و دو زانو و دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد. و منظور از پیشانی بنا بر احتیاط واجب وسط آن است و آن مستطیلی است که از کشیدن دو خط فرضی بین دو ابرو در وسط پیشانی تا مرز موی سر به دست می آید.

مسأله از 1046 تا 1065 اختصاصی
اشاره

(بهجت :) مسأله 855 بنا بر احتیاط مقدار پیشانی که به زمین گذاشته می شود نباید کمتر از مقدار پهنای یک ناخن باشد، گر چه کفایت مطلق گذاشتن پیشانی روی زمین بدون تعیین مقدار، خالی از وجه نیست ؛ و در صورت رعایت احتیاط در مقدار سجده گاه یعنی پهنای یک ناخن ، أحوط اتصال این مقدار از زمین است به همدیگر؛ پس سجود بر دانه های تسبیح متعارف ، خلاف احتیاط است .

[مسأله 1046 دو سجده روی هم یک رکن است ]

مسأله 1046 دو سجده روی هم یک رکن است (1) که اگر کسی در نماز واجب (2) عمداً یا از روی فراموشی (3) هر دو را ترک کند یا دو سجده دیگر به آنها اضافه نماید نمازش باطل است . (1) (گلپایگانی ، صافی :) دو سجده از یک رکعت با هم رکن است .. (2) [عبارت « در نماز واجب » در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی :) در یک رکعت ..

(زنجانی :) مسأله سجده در هر رکعت رکن است که اگر کسی در یک رکعت از نماز واجب عمداً یا از روی فراموشی هر دو را ترک کند، نمازش باطل می شود.

(سیستانی :) مسأله دو سجده روی هم یک رکن است که اگر کسی در نماز واجب هر چند از روی فراموشی یا جهل به مسأله در یک رکعت هر دو را ترک کند نمازش باطل است و هم چنین

ص: 567

است بنا بر احتیاط لازم اگر دو سجده در یک رکعت از روی فراموشی اضافه کند (جهل قصوری این است که جاهل در جهل خود معذور باشد).

[مسأله 1047 اگر عمداً یک سجده کم یا زیاد کند]

مسأله 1047 اگر عمداً یک سجده کم یا زیاد کند، نماز باطل می شود و اگر سهواً یک سجده کم کند (1) حکم آن بعداً (2) گفته خواهد شد. (1) (خوئی :) کم یا زیاد کند ..

(سیستانی :) کم یا زیاد کند نمازش باطل نمی شود و در صورت کم شدن ، حکم آن در احکام سجده سهو خواهد آمد. (2) (گلپایگانی ، صافی :) در مسائل [ (1251) تا (1262)] ..

(مکارم :) مسأله زیادی یا کمی یک سجده به شرط این که از روی سهو باشد نماز را باطل نمی کند.

(زنجانی :) مسأله اگر با علم و عمد یک سجده کم یا زیاد کند نماز باطل می شود، و اگر سهواً یک سجده زیاد کند نماز صحیح است و اگر سهواً یک سجده کم کند حکم آن در مسأله [1109] گفته خواهد شد.

[مسأله 1048 اگر پیشانی را عمداً یا سهواً به زمین نگذارد]

مسأله 1048 اگر پیشانی را عمداً (1) یا سهواً به زمین نگذارد، سجده نکرده است . اگر چه جاهای دیگر به زمین برسد ولی اگر پیشانی را (2) به زمین بگذارد و سهواً جاهای دیگر را به زمین نرساند، یا سهواً ذکر نگوید سجده صحیح است . (1) (سیستانی :) کسی که می تواند پیشانی را به زمین بگذارد اگر آن را عمداً .. (2) (زنجانی :) به قصد خضوع ..

(مکارم :) مسأله هر گاه یکی از این اعضاءِ [مذکور در مسأله 1045] را عمداً بر زمین نگذارد، سجده اش باطل است و اگر سهواً پیشانی را به زمین نگذارد باز سجده باطل است ، امّا اگر پیشانی به زمین باشد و بعضی دیگر از اعضاء را سهواً به زمین نگذارد سجده صحیح است .

[مسأله 1049 در سجده هر ذکری بگوید کافی است ]

مسأله 1049 در سجده هر ذکری بگوید کافی است ولی احتیاط واجب آن است که (1) مقدار ذکر از سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سُبحان َ رَبِّی الأَعلی وَ بِحَمدِه ِ» کمتر نباشد (2) و مستحب است «سُبحان َ ربِّی الأَعلی وَ بِحَمدِه ِ» را سه یا پنج یا هفت مرتبه (3) بگوید. (1) (اراکی ، فاضل :) در سجده هر ذکری بگوید کافی است به شرط آن که .. (2) (گلپایگانی :) احتیاط واجب آن است که در سجده سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی الأعلی و بحمده » بگوید، یا ذکر دیگری که به قدر سه «سبحان اللّه » باشد، چنانچه در رکوع گفته شد و باید این کلمات به عربی صحیح گفته شود ..

(خوئی ، تبریزی :) بهتر آن است که در حال اختیار در سجده سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربی الاعلی و بحمده » بگوید و باید این کلمات دنبال هم و به عربی گفته شود و ظاهر این است که گفتن ذکری که به این مقدار باشد کفایت می کند ..

(سیستانی :) بهتر آن است که در حال اختیار در سجده سه مرتبه «سُبحان َ اللّه ِ» یا یک مرتبه «سُبحان َ رَبِّی َ الأَعلی وَ بِحَمدِه ِ» بگوید و باید این کلمات دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود گر چه گفتن هر ذکری کفایت می کند ولی بنا بر احتیاط لازم باید به این مقدار باشد ..

ص: 568

(بهجت :) کفایت هر ذکری که در سجده بگوید، خالی از وجه نیست ولی احتیاط مستحب آن است که سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سُبحان َ رَبِّی َ الأَعلی وَ بِحَمدِه ِ» بگوید ..

(زنجانی :) یکی از واجبات سجده ، ذکر است ، و آن گفتن «سُبحان َ رَبِّی َ الاعلی وَ بِحَمدِه ِ یا سُبحان َ اللّه ِ، سُبحان َ اللّه ِ، سُبحان َ اللّه ِ» است و ظاهر آن است که گفتن هر ذکری که به مقدار اینها باشد کفایت می کند، لکن بنا بر احتیاط واجب در سجده " سُبحَان َ رَبِّی َ العَظیم ِ وَ بِحَمدِه ِ " نگوید؛ و باید ذکر سجده به دنبال هم و به عربی صحیح گفته شود ..

(صافی :) احتیاط مستحب آن است که در سجده ، سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربی الأعلی و بحمده » بگوید هر چند ظاهر این است که اکتفا به گفتن هر ذکری که به این مقدار باشد، مثل سه مرتبه «اللّه اکبر» جایز است ، و باید این کلمات به عربی صحیح گفته شود، .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) یا بیشتر ..

(مکارم :) مسأله ذکر سجده نیز واجب است و احتیاط آن است که حدّ اقل ّ سه مرتبه «سبحان اللّه » یا یک مرتبه «سبحان ربّی الأعلی و بحمده » بگوید و هر چه بیشتر بگوید بهتر است .

[مسأله 1050 در سجود باید به مقدار ذکر واجب بدن آرام باشد]

مسأله 1050 در سجود باید به مقدار ذکر واجب ، بدن آرام باشد (1) و موقع گفتن ذکر مستحب هم (2)، اگر آن را به قصد ذکری که برای سجده دستور داده اند بگوید، آرام بودن بدن لازم است (3). (1) (بهجت :) و اگر نتوانست به اندازه ذکر واجب ، آرامش بدن داشته باشد، اصل وجوب ذکر ساقط نمی شود؛ و اگر به هیچ وجه بدنش آرام نمی گیرد أحوط این است که نماز دیگری هم بخواند و سجده آن را با اشاره انجام دهد و منظور از آرامش بدن ، توقف و مکث بین سر گذاشتن و برداشتن است .

(زنجانی :) برای تحقق سجده باید پس از رسیدن پیشانی به مُهر بدن آرام بگیرد و در حال ذکر واجب آن باید بدن آرام باشد .. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط .. (3) (زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب .

(مکارم :) و امّا اگر به قصد ذکر مطلق باشد که در هر جای نماز جایز است ، حرکت مانعی ندارد.

(خوئی :) موقع گفتن ذکر مستحب هم آرام بودن بدن با قصد خصوصیّت ، أحوط است .

(تبریزی :) در موقع گفتن ذکر مستحب هم آرام بودن بدن بهتر است .

(سیستانی :) مسأله در حال سجود باید بدن نمازگزار آرام باشد و نباید بدن خود را به اختیار طوری حرکت دهد که از حال آرام بودن خارج شود حتّی بنا بر احتیاط اگر مشغول به ذکر واجب هم نباشد.

[مسأله 1051 اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد]

مسأله 1051 اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد و بدن آرام بگیرد (1) عمداً ذکر سجده را بگوید (2)، یا پیش از تمام شدن ذکر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است . (1) (زنجانی :) با علم و عمد ذکر سجده را بگوید یا بدون ذکر یا قبل از تمام شدن آن سر از

ص: 569

سجده بردارد یا در حال ذکر واجب یا ذکر مستحبی که به قصد ورود می گوید بدن را حرکت دهد، نمازش باطل است و این امر در ذکر مستحب بنا بر احتیاط وجوبی است . (2) (سیستانی :) نماز باطل است ، مگر این که ذکر را دوباره در حال آرامش بگوید و اگر پیش از تمام شدن ذکر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است .

(تبریزی :) باید دوباره ذکر را بعد از گذاشتن پیشانی و آرام شدن تکرار کند و بنا بر احتیاط نماز را نیز اعاده نماید و اگر پیش از تمام شدن ذکر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد یا پیش از آن که بدن آرام بگیرد عمداً ذکر سجده را بگوید، باید بعد از رسیدن پیشانی به زمین و آرام گرفتن بدن دوباره ذکر را بگوید و بنا بر احتیاط لازم نماز را پس از اتمام ، اعاده نماید و اگر به همان ذکر اوّل اکتفا نماید نماز باطل است و هم چنین اگر پیش از تمام شدن ذکر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است .

(مکارم :) مسأله هر گاه پیش از آن که بدن آرام بگیرد، ذکر سجده را شروع کند، نماز باطل است ، هم چنین اگر قسمتی از آن را هنگام بلند شدن از سجده بگوید، امّا اگر سهواً باشد مانعی ندارد و اگر قبل از برداشتن سر از سجده متوجّه شود باید ذکر را اعاده کند.

[مسأله 1052 اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد]

مسأله 1052 اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد و بدن آرام گیرد (1)، سهواً (2) ذکر سجده را بگوید و پیش از آن که سر از سجده بردارد، بفهمد اشتباه کرده باید دوباره در حال آرام بودن ، ذکر را بگوید (3). (1) [عبارت «و بدن آرام گیرد» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (2) (زنجانی :) یا به جهت ندانستن مسأله .. (3) (سیستانی :) باید آرام بگیرد و دوباره ذکر را بگوید ولی اگر پیشانی به زمین رسیده باشد و سهواً پیش از آرامش ذکر را بگوید تکرار لازم نیست . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1051).

[مسأله 1053 اگر بعد از آن که سر از سجده برداشت ]

مسأله 1053 اگر بعد از آن که سر از سجده برداشت ، بفهمد ( که پیش از آرام گرفتن بدن ، ذکر را گفته (1) یا (2)) پیش از آن که ذکر سجده تمام شود سر برداشته نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) بفهمد که ذکر نگفته یا در حال گفتن ذکر، بدنش آرام نبوده .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ]

[مسأله 1054 اگر موقعی که ذکر سجده را می گوید]

مسأله 1054 اگر موقعی که ذکر سجده را می گوید، یکی از هفت عضو را عمداً از زمین بردارد (1)، نماز باطل می شود (2) ولی موقعی که مشغول گفتن ذکر نیست ، اگر غیر پیشانی جاهای دیگر را از زمین بردارد و دوباره بگذارد اشکال ندارد. (1) (سیستانی :) اگر با استقراری که در سجود معتبر است منافات داشته باشد ..

(زنجانی :) اگر موقعی که ذکر واجب سجده را می گوید، یکی از هفت عضو را با علم و عمد از زمین بردارد ..

ص: 570

(2) (سیستانی :) و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب در موقعی که مشغول ذکر نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط لازم آن است که بعد از آرام گرفتن همه اعضاء دوباره ذکر واجب را بگوید و نماز را تمام کند و اعاده نماید ..

(تبریزی :) باید ذکر را دوباره بعد از گذاشتن تمام اعضاء تکرار و بعد نماز را اعاده کند ..

(بهجت :) موقعی که ذکر سجده را می گوید باید تمام هفت عضو روی زمین باشند و از زمین برداشته نشوند ..

(مکارم :) مسأله هنگامی که مشغول ذکر نیست می تواند بعضی از اعضای هفت گانه را جز پیشانی از زمین بردارد یا جابجا کند ولی در موقع ذکر جایز نیست .

[مسأله 1055 اگر پیش از تمام شدن ذکر سجده سهواً پیشانی را از زمین بردارد]

مسأله 1055 اگر پیش از تمام شدن ذکر سجده (1) سهواً پیشانی را از زمین بردارد نمی تواند دوباره به زمین بگذارد و باید آن را یک سجده حساب کند، ولی اگر جاهای دیگر را سهواً (2) از زمین بردارد، باید دو مرتبه به زمین بگذارد و ذکر را بگوید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) اگر قبل از شروع ذکر سجده یا پیش از تمام شدن آن .. (2) [کلمه «سهواً» در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ]

[مسأله 1056 بعد از تمام شدن ذکر سجده اول باید بنشیند]

مسأله 1056 بعد از تمام شدن ذکر سجده اول باید بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

[مسأله 1057 جای پیشانی نمازگزار باید از جاهای زانوهایش پست تر]

مسأله 1057 جای پیشانی نمازگزار باید از جاهای زانوهایش (1) پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد (2)، بلکه احتیاط واجب آن است که جای پیشانی او از جای انگشتانش پست تر و بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد. (1) (اراکی :) زانوها و سر انگشتان پای او .. (فاضل :) زانوها و از جای انگشتانش .. (2) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

خوئی ، (تبریزی :) مسأله جای پیشانی نمازگزار باید از جای سر انگشتان پای او بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد. بلکه واجب آن است که جای پیشانی او از جای انگشتان پایش پست تر از چهار انگشت بسته نیز نباشد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله جای پیشانی نمازگزار باید از جای زانوها و سر انگشتان پای او بلندتر از چهار انگشت بسته نباشد. بلکه احتیاط واجب آن است که جای پیشانی او از جای انگشتان و سر زانوهایش از چهار انگشت بسته پست تر نیز نباشد.

(سیستانی :) مسأله جای پیشانی نمازگزار باید از جای زانوها و سر انگشتان پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد، بلکه احتیاط واجب آن است که جای پیشانی او از جای ایستادنش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد.

(زنجانی :) مسأله جای پیشانی سجده کننده باید از جای پای او عرفاً بلندتر و پست تر از چهار انگشت بسته نباشد و در این حکم فرقی بین زمین شیب دار و غیر آن نیست .

ص: 571

(مکارم :) مسأله بنا بر احتیاط واجب جای پیشانی نمازگزار باید از جای زانوهایش بیش از چهار انگشت بسته بالاتر و پایین تر نباشد، هم چنین جای پیشانی نسبت به جای انگشتان پای او، خواه زمین سراشیبی باشد یا نباشد.

(بهجت :) مسأله جای پیشانی نمازگزار از محل ّ ایستادن او در قیام و محل ّ دو انگشت بزرگ پا در موقع سجده به اندازه یک خشت که چهار انگشت بسته است باید بلندتر نباشد و احتیاط در این است که پایین تر از چهار انگشت بسته هم نباشد.

[مسأله 1058 در زمین سراشیب که سراشیبی آن درست معلوم نیست ]

مسأله 1058 در زمین سراشیب که سراشیبی آن درست معلوم نیست احتیاط واجب (1) آن است که جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد (2). (1) (فاضل :) احتیاط .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) اگر جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتان پا و سر زانوهای او مختصری بیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد، اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) اگر جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پای او (تبریزی : و سر زانوهای او) بیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد اشکال ندارد.

(بهجت :) باید جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پا بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد و بنا بر احتیاط باید پایین تر نیز نباشد. (فاضل :) و سزاوار نیست این احتیاط ترک شود.

(مکارم ، زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1057.

(سیستانی :) مسأله در زمین سراشیب هر چند که سراشیبی آن درست معلوم نباشد اگر جای پیشانی نمازگزار از جای زانوها و انگشتهای پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر باشد نماز او محل ّ اشکال است .

[مسأله 1059 اگر پیشانی را سهواً به چیزی بگذارد]

مسأله 1059 اگر پیشانی را سهواً به چیزی بگذارد (1) که از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بلندتر از چهار انگشت بسته است ، چنانچه بلندی آن به قدری است که نمی گویند در حال سجده است ، می تواند (2) سر را بردارد و به چیزی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بگذارد (و می تواند سر را به روی آن ، که به اندازه چهار انگشت یا کمتر است بکشد (3)) و اگر بلندی آن به قدری است که می گویند در حال سجده است احتیاط واجب آن است که پیشانی را از روی آن به روی چیزی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بکشد و اگر کشیدن پیشانی ممکن نیست ، بنا بر احتیاط واجب باید (پیشانی را بلند کند و بر موضعی که بلندی زایدی ندارد بگذارد و (4)) نماز را تمام کند و دوباره بخواند. (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) اگر پیشانی را به چیزی بگذارد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) باید .. (3) (بهجت :) کم کم بکشد .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ]

ص: 572

(4) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، نوری ، بهجت و صافی نیست (خوئی :) مسأله اگر پیشانی را اشتباهاً بر چیزی بگذارد که از جای انگشتهای پای او بلندتر از چهار انگشت بسته است ، باید سر را بردارد و بر چیزی که بلند نیست یا بلندیش به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بگذارد و بنا بر احتیاط باید نماز را بعد از تمام نمودن دوباره بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر پیشانی را اشتباهاً بر جایی بگذارد که از جای پای او بلندتر از چهار انگشت بسته است ، چنانچه بلندی آن به قدری است که نمی گویند در حال سجده است می تواند سر را بردارد و می تواند سر را به جایی که سجده بر آن صحیح است بکشاند و اگر بلندی آن به قدری کم است که می گویند در حال سجده است ، بنا بر احتیاط واجب سر را به جایی که سجده بر آن صحیح است بکشاند و کفایت می کند؛ و احتیاط مستحب آن است که پس از تمام کردن نماز را اعاده کند، و اگر نمی تواند سر را بکشاند، باید سر را بردارد و برجایی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و نمازش صحیح است . اگر پیشانی را اشتباهاً بر جایی بگذارد که از جای پای او بیش از چهار انگشت بسته کوتاهتر است ، بنا بر احتیاط واجب پیشانی را به جایی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و نمازش صحیح است .

(تبریزی :) مسأله اگر پیشانی را اشتباهاً به چیزی بگذارد که از جای انگشتهای پا و سر زانوهای او بلندتر از چهار انگشت بسته است ، باید سر را به چیزی که بلند نیست یا بلندیش به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بگذارد و بنا بر احتیاط باید پیشانی را بر جایی که بلند نیست یا بر چیزی که سجده به آن جایز است بکشد.

(سیستانی :) مسأله اگر پیشانی را اشتباهاً بر چیزی بگذارد که از جای زانوها و انگشتهای پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد، چنانچه بلندی آن به قدری است که نمی گویند در حال سجده است باید سر را بردارد و به چیزی که بلندی آن بیش از چهار انگشت بسته نیست بگذارد و اگر بلندی آن به قدری است که می گویند در حال سجده است ، چنانچه پس از انجام ذکر واجب ملتفت شود می تواند سر از سجده بردارد و نماز را تمام کند و اگر قبل از انجام ذکر واجب ملتفت شد، باید پیشانی را از روی آن بر روی چیزی که بلندی آن به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است بکشد و ذکر واجب را به جا آورد و اگر کشیدن پیشانی ممکن نباشد، می تواند ذکر واجب را در همان حال به جا آورد و نماز را تمام کند و لازم نیست نماز را دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه پیشانی را سهواً بر جایی بگذارد که از محل ّ زانوها یا انگشتان پا بیش از چهار انگشت بسته پست تر و بلندتر باشد، اگر بلندی به حدّی است که به آن سجده نمی گویند باید سر را بردارد و روی چیزی بگذارد که بلندی آن از چهار انگشت بسته کمتر است ، امّا اگر به قدری است که سجده به آن می گویند واجب است پیشانی را از روی آن به روی چیزی بکشد که به اندازه چهار انگشت بسته یا کمتر است و اگر کشیدن پیشانی ممکن نیست احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

ص: 573

[مسأله 1060 باید بین پیشانی و آن چه بر آن سجده می کند چیزی نباشد]

مسأله 1060 باید بین پیشانی و آن چه بر آن سجده می کند چیزی نباشد (1) پس اگر مهر (2) به قدری چرک باشد که پیشانی به خود مهر نرسد (3) سجده باطل است ولی اگر مثلًا رنگ مهر تغییر کرده باشد اشکال ندارد. (1) (خوئی :) چیزی فاصله نباشد ..

(سیستانی :) باید بین پیشانی و آن چه بر آن سجده صحیح است ، چیز دیگری فاصله نباشد .. (2) (زنجانی :) تمام سطح مهر .. (3) (مکارم :) پیشانی باید روی چیزی قرار گیرد که سجده بر آن صحیح است و شرح آن به خواست خدا در مسائل آینده ذکر می شود و اگر حائلی در این وسط باشد مانند موی سر یا چرک بودن مهر به حدّی که پیشانی به خود مهر نرسد ..

[مسأله 1061 در سجده باید کف دست را بر زمین بگذارد]

مسأله 1061 در سجده باید کف دست (1) را بر زمین بگذارد (2) ولی در حال ناچاری پشت دست هم مانعی ندارد و اگر پشت دست ممکن نباشد، باید (3) مچ دست را بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند باید (4) تا آرنج هر جا که می تواند بر زمین بگذارد و اگر آن هم ممکن نیست ، گذاشتن بازو کافی است . (1) (بهجت :) تمام کف دست .. (صافی :) کف هر دو دست .. (2) (سیستانی :) در سجده باید دو کف دست را بر زمین بگذارد و بنا بر احتیاط واجب در صورت امکان ، همه کف دست را بگذارد .. (3) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط ( (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب ) باید .. (4) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (مکارم :) مسأله هر گاه نتواند کف دستها را بر زمین بگذارد باید پشت دستها را به زمین بگذارد و اگر آن هم ممکن نیست مچ دستها را بر زمین بگذارد و چنانچه آن هم ممکن نباشد بنا بر احتیاط واجب هر جای دست تا آرنج ممکن شود روی زمین می گذارد و در صورتی که نتواند، بازو را بگذارد.

(زنجانی :) مسأله برای سجده اگر گذاشتن تمام دست ممکن نباشد باید هر مقداری از دست را که ممکن است و لو انگشتان دست به زمین بگذارد، و بنا بر احتیاط اگر هیچ ممکن نباشد پشت دست را بر زمین بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند، مچ دست را بر زمین بگذارد و اگر ممکن نباشد، تا آرنج هر جا را که می تواند بر زمین بگذارد و اگر آن هم ممکن نیست گذاشتن بازو کافی است .

[مسأله 1062 در سجده باید سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد]

مسأله 1062 در سجده بنا بر احتیاط واجب باید سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد (1) و اگر (2) انگشتهای دیگر پا (3) یا روی پا را به زمین بگذارد (4) یا به واسطه بلند بودن ناخن ، سر شست به زمین نرسد (5) نمازش باطل است (6). (1) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، بهجت :) در سجده باید سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد (بهجت : و اگر روی انگشت بزرگ پا یعنی طرف ناخن و یا پشت آن را هم به زمین بگذارد کافی بودنش خالی از وجه نیست ولی خلاف احتیاط است ) ..

ص: 574

(فاضل :) در سجده باید دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد و احتیاط واجب این است که سر دو انگشت بر زمین گذاشته شود .. (2) (زنجانی :) و اگر به جای آن .. (بهجت :) و اگر فقط .. (3) (اراکی :) اگر انگشتهای دیگر پا بدون آن که انگشت بزرگ بر زمین باشد .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و سر دو انگشت بزرگ را به زمین نگذارد .. (5) (مکارم :) اشکال دارد. (6) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) و کسی که به واسطه ندانستن مسأله نمازهای خود را این طور خوانده باید بنا بر احتیاط لازم (زنجانی ، نوری : بنا بر احتیاط واجب ) دوباره بخواند.

(خوئی :) مسأله در سجده باید دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد و اگر انگشت های دیگر پا یا روی پا را به زمین بگذارد یا به واسطه بلند بودن ناخن ، شست به زمین نرسد نمازش باطل است ، و کسی که از روی تقصیر و ندانستن مسأله نمازهای خود را این طور خوانده ، باید دوباره بخواند.

(سیستانی :) ولی لازم نیست که سر دو انگشت را بر زمین بگذارد بلکه گذاشتن پشت یا روی آنها نیز کفایت می کند ..

(سیستانی :) و اگر انگشت بزرگ را نگذارد و ..

(تبریزی :) از روی تقصیر به واسطه ندانستن مسأله ..

(تبریزی :) و اگر روی شست یا باطن آن را به زمین بگذارد، کافی است .

[مسأله 1063 کسی که مقداری از شست پایش بریده ]

مسأله 1063 کسی که مقداری از شست پایش بریده ، باید بقیه آن را به زمین بگذارد، و اگر چیزی از آن نمانده (1)، یا اگر مانده خیلی کوتاه است (2) باید (3) بقیه انگشتان را بگذارد (4) و اگر هیچ انگشت ندارد، باید (5) هر مقداری از پا باقی مانده به زمین بگذارد. (1) (زنجانی :) یا نمی تواند بقیه را بر زمین بگذارد، باید بعضی از انگشتان دیگر را بگذارد و اگر هیچ انگشت ندارد، باید سر هر مقداری از پا را که باقی مانده به زمین بگذارد. (2) (سیستانی :) که نمی توان آن را به هیچ وجه بر زمین یا چیز دیگری گذاشت .. (3) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید .. (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چیزی از آن نمانده یا اگر مانده خیلی کوتاه است احتیاط لازم آن است که همان را به زمین گذارد و ذکر سجده را بگوید و باز بقیه انگشتان را به زمین بگذارد و دو مرتبه ذکر را بگوید .. (مکارم :) اگر چیزی نمانده بقیه انگشتان را بگذارد .. (5) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ]

[مسأله 1064 اگر به طور غیر معمول سجده کند]

مسأله 1064 اگر به طور غیر معمول سجده کند، مثلًا سینه و شکم را به زمین بچسباند (1)، بنا بر احتیاط مستحب (2) باید نماز را دوباره بخواند (3)، ولی اگر (4) پاها را دراز کند، اگر چه هفت عضوی که گفته شد به زمین برسد، بنا بر احتیاط واجب (5)، باید نماز را دوباره بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 575

(1) (گلپایگانی ، صافی :) یا پاها را دراز کند، ولی هفت عضوی که گفته شد به زمین برسد اگر طوری است که عرفاً می گویند: سجده کرده صحیح است و الّا باطل است .

(اراکی ، خوئی ، تبریزی :) یا پاها را دراز کند (خوئی ، تبریزی : اگر چه هفت عضوی که گفته شد به زمین برسد) ..

(سیستانی :) یا پاها را مقداری دراز کند چنانچه بگویند سجده کرده نمازش صحیح است ولی اگر بگویند دراز کشیده و سجده صدق ننماید نماز او باطل است .

(فاضل :) و یا پاها را دراز کند اگر چه هفت عضوی که گفته شد به زمین برسد، باید بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند. (2) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب .. (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) ولی اگر طوری دراز بکشد که سجده صدق ننماید نماز او باطل است . (4) (نوری :) و اگر .. (5) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (زنجانی :) مسأله اگر به طور غیر معمول سجده کند، مثلًا در حال سجده سینه و شکم را به زمین بچسباند یا پاها را دراز کند، اگر هفت عضوی که گفته شد به زمین برسد کفایت می کند، لکن بنا بر احتیاط مستحب نماز را دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه به طور غیر معمول سجده کند، مثلًا بخوابد و هفت عضو بدن را بر زمین بچسباند، سجده اش باطل است .

[مسأله 1065 مهر یا چیز دیگری که بر آن سجده می کند]

مسأله 1065 مهر (1) یا چیز دیگری که بر آن سجده می کند (2)، باید پاک باشد، ولی اگر مثلًا مهر را روی فرش نجس بگذارد (3)، یا یک طرف مهر نجس باشد و پیشانی را به طرف پاک آن بگذارد (4) اشکال ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) مقداری از سطح مهر .. (2) (سیستانی :) به مقداری که سجده بر آن صحیح است .. (3) (زنجانی :) یا پشت مهر نجس باشد، سجده بر آن مانعی ندارد؛ مگر آن که موجب نجس شدن پیشانی شود به طوری که موجب بطلان نماز گردد. (4) (سیستانی :) یا قسمتی از روی مهر پاک باشد و قسمتی نجس باشد اگر پیشانی را نجس نکند اشکال ندارد.

مسائل از 1066 تا 1068 اختصاصی
اشاره

(بهجت :) مسأله 875 کسی که فراموش کرده که موضع سجده او نجس بوده و یا نمی دانسته و بعد از نماز فهمیده ، در صورتی که قصد قربت داشته ، نمازش صحیح است ؛ و اگر در بین نماز فهمید، اگر در حال سجده است پیشانی را از موضع نجس کم کم بکشد تا به موضع پاک برسد و اگر بعد از سجده فهمید، سجده های گذشته صحیح است .

(بهجت :) مسأله 876 اگر محل سجده منحصر در نجس شد، سقوط شرطیّت طهارت خالی از وجه نیست ؛ و اگر امر دائر است که به محل نجس سجده کند یا بر لباس پاک ، تخییر خالی از وجه نیست و در صورتی که امید برطرف شدن عذر را دارد، أحوط تأخیر نماز برای آخر وقت است .

ص: 576

(بهجت :) مسأله 877 اگر موضعی که پیشانی بر آن گذاشته می شود نجس باشد و حالت سرایت هم نداشته باشد ولی قسمتی از آن به مقداری که برای سجده لازم است پاک باشد، سجده بر آن کفایت می کند.

[مسأله 1066 اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد]

مسأله 1066 اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد، چنانچه ممکن است باید با جای سالم پیشانی سجده کند و اگر ممکن نیست باید زمین را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری که برای سجده کافی باشد بر زمین بگذارد. (مکارم :) مسأله هر گاه در پیشانی دمل و مانند آن باشد و نتواند آن را بر مهر و مانند آن بگذارد می تواند مهر را در کنار پیشانی یا در هر دو طرف قرار دهد و مهر را در هر دو طرف آن قدر از زمین بلند کند که دمل در وسط آن قرار گیرد به شرط این که از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد و هر گاه دمل یا زخم تمام پیشانی را گرفته باشد باید به یکی از دو طرف بیرون پیشانی سجده کند و اگر ممکن نیست چانه را بر مهر می گذارد و اگر آن هم ممکن نیست هر جای از صورت که ممکن شود بر مهر بگذارد و اگر به هیچ جای از صورت ممکن نشود باید به اندازه ای که می تواند خم شود.

(زنجانی :) مسأله اگر در پیشانی دمل و مانند آن باشد، که نتواند با آن سجده کند باید با جای سالم پیشانی سجده کند؛ و لو به این شکل که مهر بلندی بردارد و دمل را در کنار مهر قرار داده با قسمت سالم پیشانی سجده کند، یا زمین را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم پیشانی را بر زمین بگذارد.

(سیستانی :) مسأله اگر در پیشانی دمل یا زخم و مانند آن باشد که نتواند آن را هر چند بدون فشار بر زمین بگذارد چنانچه آن دمل مثلًا همه پیشانی را فرا نگرفته باشد باید با جای سالم پیشانی سجده کند و اگر سجده کردن با جای سالم پیشانی توقّف بر آن داشته باشد که زمین را گود کند و دمل را در گودال و جای سالم را به مقداری که برای سجده کافی باشد بر زمین بگذارد باید این کار را انجام دهد (منظور از پیشانی در اوّل فصل سجود [مسأله 1045] ذکر شد).

[مسأله 1067 اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را گرفته باشد]

مسأله 1067 اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را گرفته باشد باید به یکی از دو طرف پیشانی سجده کند (1) و اگر ممکن نیست به چانه و اگر به چانه هم ممکن نیست باید (2) به هر جای از صورت که ممکن است سجده کند (3) و اگر به هیچ جای از صورت ممکن نیست (4) باید با جلو سر سجده نماید. (1) (بهجت :) و احتیاط در این است که اگر طرف راست ممکن است آن را برطرف چپ پیشانی مقدّم بدارد و اگر ممکن نیست به چانه و اگر به چانه هم ممکن نیست باید با سر اشاره کند و اگر آن هم نشد با بستن و باز کردن چشمها سجده را انجام می دهد.

(زنجانی :) و بنا بر احتیاط مستحب طرف راست را مقدم بدارد و اگر نتواند، بر ابرو سجده کند و بنا بر احتیاط واجب ابروی راست را مقدم بدارد و اگر نمی تواند، به چانه سجده نماید و اگر ممکن نیست ، باید برای سجده کردن اشاره کند. (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) رجاءً سجده کند ..

ص: 577

(4) (گلپایگانی ، صافی :) با جلوی سر سجده نماید رجاءً و در این دو صورت با اشاره نیز رجاءً سجده نماید. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1066.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را گرفته باشد بنا بر احتیاط باید به یکی از دو طرف پیشانی و چانه اگر چه به تکرار نماز باشد، سجده کند و اگر ممکن نیست فقط به چانه و اگر به چانه هم ممکن نیست باید برای سجده اشاره کند (تبریزی : و موی چانه حائل حساب نمی شود).

(سیستانی :) مسأله اگر دمل یا زخم تمام پیشانی را به معنایی که گفته شد فرا گرفته باشد باید بنا بر احتیاط واجب دو طرف آن را که ما بقی پیشانی است یا یکی از آنها را به هر نحو که می تواند بر زمین بگذارد و اگر نتواند باید به بعضی از اجزاءِ صورت خود سجده کند و احتیاط لازم آن است که اگر می تواند به چانه سجده کند؛ و اگر نمی تواند به یکی از دو طرف پیشانی سجده کند و اگر سجده کردن به صورت به هیچ وجه ممکن نبود، باید برای سجده اشاره کند.

[مسأله 1068 کسی که نمی تواند پیشانی را به زمین برساند]

مسأله 1068 کسی که نمی تواند پیشانی را به زمین برساند باید به قدری که می تواند خم شود (1) و مهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است روی چیز بلندی گذاشته (2) و طوری پیشانی را بر آن بگذارد که بگویند سجده کرده است ، ولی باید (3) کف دستها و زانوها و انگشتان پا را بطور معمول به زمین بگذارد. (1) (بهجت :) باید به اندازه ای که اولین مرتبه سجود صدق می کند خم شود .. (2) (زنجانی :) روی جای بلندی بگذارد و پیشانی را بر آن قرار دهد، به طوری که بگویند سجده کرده است و در صورت امکان باید بقیه مواضع سجده را بطور معمول بر زمین بگذارد.

(مکارم :) بر محل ّ بلندتری قرار دهد، که پیشانی به آن برسد و کف دستها و زانوها و انگشتان را بطور معمول بر زمین بگذارد. (3) (فاضل :) ولی اگر مهر را بالا بیاورد و به پیشانی بچسباند سجده صحیح نیست امّا ..

(بهجت :) ولی بنا بر احتیاط ..

(سیستانی :) مسأله کسی که می تواند بنشیند ولی نمی تواند پیشانی را بر زمین برساند، اگر بتواند به قدری خم شود که عرفاً سجده بر آن صدق کند باید به آن مقدار خم شود و مُهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است ، روی چیز بلندی گذاشته و پیشانی را بر آن بگذارد ولی باید کف دستها و زانوها و انگشتان پا را در صورت امکان به طور معمول بر زمین بگذارد.

مسائل از 1069 تا 1096 اختصاصی
اشاره

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 1078 اگر چیز بلندی نباشد که مهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است بر آن بگذارد، لازم است که مهر یا چیز دیگر را با دست بلند کرده و بر آن سجده نماید.

(سیستانی :) در فرض مذکور اگر ..

(سیستانی :) و کسی هم نباشد که مثلًا مهر را بلند کند و بگیرد تا آن شخص بر آن سجده کند باید مهر یا چیز دیگر را با دست بلند کرده و بر آن سجده نماید.

ص: 578

[مسأله 1069 کسی که هیچ نمی تواند خم شود]

مسأله 1069 کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند به قدری مهر را بلند کند که پیشانی را بر آن بگذارد (1) (و اگر نمی تواند احتیاط مستحب آن است که مهر را بلند کند و به پیشانی بگذارد (2)) و اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره کند باید در قلب نیت سجده کند و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید. (1) (فاضل :) در هر دو صورت احتیاط آن است که اگر می تواند مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند مهر را بلند کند و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر ممکن نیست مهر را به پیشانی بگذارد ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : اراکی و فاضل نیست ] (خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که هیچ نمی تواند سجده نماید باید برای سجده با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و اگر با چشمها هم نمی تواند اشاره کند بنا بر احتیاط مستحب با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند و در قلب نیز نیّت سجده نماید.

(سیستانی :) و مقداری که می تواند خم شود بر آن سجده صدق نمی کند ..

(سیستانی :) باید در قلب نیت سجده کند و بنا بر احتیاط لازم با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند و ذکر واجب را بگوید.

(بهجت :) مسأله کسی که هیچ نمی تواند خم شود برای سجده باید سر را به قصد سجده خم کند و برای برخاستن از سجده ، سر را بلند کند و اگر این هم ممکن نشد، به قصد سجده چشم را می بندد و به قصد برخاستن ، چشم را باز می کند و لازم نیست در این صورت بقیه اعضاء یعنی کف دست و زانو و انگشت بزرگ پا روی زمین باشد. گر چه این کار در صورت امکان موافق احتیاط است .

(زنجانی :) مسأله کسی که هیچ نمی تواند سجده کند باید در حالی که در قلب نیت سجده می کند با سر اشاره کند و کافی است و اگر ممکن نباشد بنا بر احتیاط با چشمها اشاره کند و پس از برطرف شدن عذر نماز را دوباره بخواند؛ و اگر اشاره نیز ممکن نباشد، سجده واجب نیست و بنا بر احتیاط واجب نماز را بدون سجده بخواند و بعد از برطرف شدن عذر اعاده کند و احتیاط مستحب آن است که در حال نماز به نیت سجده با دست اشاره کند و ذکر نیز بگوید.

(مکارم :) مسأله هر گاه نتواند خم شود باید با سر اشاره کند و الّا با چشمها اشاره می نماید یعنی آن را به قصد سجده می بندد و به نیّت سر برداشتن باز می کند و در هر صورت احتیاط واجب آن است که مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد، اگر هیچ یک از اینها را نتواند احتیاط این است که در قلبش نیّت سجده کند.

[مسأله 1070 کسی که نمی تواند بنشیند، باید ایستاده نیت سجده کند]

مسأله 1070 کسی که نمی تواند بنشیند، باید ایستاده نیت سجده کند و چنانچه می تواند، برای سجده با سر اشاره کند و اگر نمی تواند، با چشمها اشاره نماید (1) و اگر

ص: 579

این را هم نمی تواند، در قلب نیت سجده کند و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید. (1) (فاضل :) یعنی آن را به قصد سجده می بندد و به نیّت سر برداشتن باز می کند ..

(خوئی ، بهجت ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1069.

[مسأله 1071 اگر پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود]

مسأله 1071 اگر (1) پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود، چنانچه ممکن باشد (2) باید نگذارد دوباره به جای سجده برسد و این یک سجده حساب می شود، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار دوباره به جای سجده برسد (3)، روی هم یک سجده حساب می شود و اگر ذکر نگفته باشد باید بگوید (4). (1) (زنجانی :) اگر پس از آن که پیشانی به زمین رسید و بدن آرام گرفت .. (2) (بهجت :) چنانچه در موقع سجده استقرار پیدا کرده بود و حالا می تواند خود را نگه دارد و به سجده برنگردد .. (3) (سیستانی :) همان یک سجده حساب می شود ولی اگر ذکر نگفته باشد احتیاط مستحب ّ آن است که آن را بگوید ولی باید به قصد قربت مطلقه باشد و قصد جزئیت نکند. (4) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط.

(بهجت :) و اگر استقرار پیدا نکرده بود حتی اگر می تواند خود را نگه دارد، باید به سجده برگردد و روی هم یک سجده حساب می شود و باید ذکر را بگوید و اگر سجده اول است ، یک سجده دیگر به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر پیشانی بی اختیار به جای سجده بخورد و بلند شود سجده به عمل نیامده است و باید سجده را به طور صحیح به جا آورد و بعد از تمام شدن احتیاط مستحب ّ آن است که دو مرتبه نماز را بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه پیشانی بی اختیار از جای سجده بلند شود و برگردد، یک سجده حساب می شود، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه ، ولی اگر اختیاراً آن را بردارد اگر قبل از ذکر و از روی عمد باشد نمازش باطل است و الّا اشکال ندارد.

[مسأله 1072 جایی که انسان باید تقیه کند]

مسأله 1072 جایی که انسان باید تقیه کند می تواند بر فرش و مانند آن سجده نماید و لازم نیست برای نماز به جای دیگر برود (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) ولی اگر بتواند بر حصیر یا چیزی که سجده بر آن صحیح می باشد، طوری سجده کند که به زحمت نیفتد نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید.

(فاضل :) ولی اگر در آن مکان حصیر یا سنگ یا چیزی که سجده بر آن صحیح است ، وجود دارد و بتواند طوری بر آن سجده کند که خلاف تقیه نباشد باید بر آن سجده نماید.

(سیستانی :) یا نماز را تأخیر بیندازد تا در همان جا بعد از رفع سبب تقیه به جا آورد؛ ولی اگر بتواند در همان مکان بر حصیر یا چیزی که سجده بر آن صحیح می باشد، طوری سجده کند که مخالفت تقیه نکرده باشد نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید.

ص: 580

(مکارم :) تا روی مهر سجده کند، ولی اگر در همان جا بتواند روی سنگ یا بوریا و مانند آن سجده کند واجب است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله جایی که انسان باید تقیه کند اگر بتواند بر حصیر یا چیزی که سجده بر آن صحیح می باشد، طوری سجده کند که به زحمت نیفتد، نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید و اگر نمی تواند احتیاط لازم (صافی : احتیاط) آن است که در صورت امکان برای نماز به جای دیگر برود و الّا در همان جا نماز بخواند و بر فرش و مانند آن سجده نماید.

(صافی :) هر چند ظاهر این است که در مورد تقیه به جهت تحبیب و تألیف قلوب لازم نیست که برای نماز به جای دیگر برود.

(زنجانی :) مسأله جایی که انسان می تواند تقیه کند تا می تواند نباید بر فرش و مانند آن سجده نماید؛ بلکه اگر بتواند بر حصیر یا چیزی که سجده بر آن صحیح می باشد طوری سجده کند که به زحمت نیفتد، نباید بر فرش و مانند آن سجده کند؛ بلکه اگر لازم باشد باید برای نماز به جای دیگر برود؛ بلکه اگر در صورت ناچاری هم بر فرش و مانند آن سجده نماید، باید نماز را دوباره بخواند.

[مسأله 1073 اگر روی چیزی که بدن روی آن آرام نمی گیرد]

مسأله 1073 اگر روی چیزی که (1) بدن روی آن آرام نمی گیرد سجده کند باطل است (2) ولی روی تشک پَر (3)، یا چیز دیگری که بعد از سر گذاشتن و مقداری پایین رفتن آرام می گیرد سجده کند اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر روی تشک پَر یا چیز دیگری که ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر روی تشک پَر و مانند آن در صورتی که ..

(زنجانی :) اگر روی تشک فنری یا چیز دیگری که .. (2) (اراکی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) ولی چنانچه بعد از سر گذاشتن و مقداری پایین رفتن ، بدن آرام بگیرد اشکال ندارد.

(مکارم :) اشکال دارد، ولی چنانکه قبلًا نیز گفتیم ، اگر در کشتی و قطار و مانند آن بتواند واجبات نماز را در حال حرکت رعایت کند نمازش صحیح است . اگر انسان روی تشک یا چیز دیگری سجده کند که بدن در اوّل آرام نیست و بعد آرام می گیرد مانعی ندارد. (3) (بهجت :) روی تشک ..

[مسأله 1074 اگر انسان ناچار شود که در زمین گل نماز بخواند]

مسأله 1074 اگر انسان ناچار شود که در زمین گل نماز بخواند (1) بنا بر احتیاط واجب باید در حالی که ایستاده است برای سجده با سر اشاره کند و تشهد را ایستاده بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) می تواند ایستاده نماز بخواند و برای سجده با سر اشاره کند و تشهد را ایستاده بخواند.

(خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، نوری ، زنجانی :) مسأله اگر انسان ناچار شود که در زمین گِل نماز بخواند، چنانچه آلوده شدن بدون لباس برای او مشقّت

ص: 581

ندارد، باید سجده و تشهّد را به طور معمول به جا آورد و اگر مشقّت دارد، می تواند در حالی که ایستاده برای سجده با سر اشاره کند و تشهّد را ایستاده بخواند و اگر سجده و تشهّد را به طور معمول هم به جا آورد، نمازش صحیح است .

(زنجانی :) گِل آلود ..

(فاضل :) مشقّتی که معمولًا تحمّل نمی شود ..

(گلپایگانی ، صافی :) باید بنا بر احتیاط لازم ..

(زنجانی :) اگر مشقّت زیاد دارد ..

[کلمه می تواند در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و نمازش صحیح است .

(گلپایگانی ، صافی :) و اگر در عین مشقّت ..

(مکارم :) مسأله هر گاه زمین گل باشد که اگر بخواهد سجده کند بدن و لباس او آلوده می شود می تواند ایستاده نماز بخواند و برای سجده با سر اشاره کند.

[مسأله 1075 در رکعت اول و رکعت سومی که تشهد ندارد]

مسأله 1075 در رکعت اول و رکعت سومی که تشهد ندارد، مثل رکعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا (1) اگر بعد از سجده دوم بدون آن که مقداری بنشیند برای رکعت بعد برخیزد نمازش صحیح است (2) ولی بنا بر احتیاط واجب (3) باید بعد از سجده دوم قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد. (1) (اراکی :) باید بعد از سجده دوّم قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید بعد از سجده دوم قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد (گلپایگانی ، صافی : و این عمل را جلسه استراحت می گویند).

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) احتیاط مستحب ( (سیستانی :) احتیاط واجب ) این است که بعد از سجده دوم قدری بی حرکت بنشیند و بعد برخیزد. (2) (بهجت :) بنا بر أظهر .. (3) (بهجت :) بنا بر احتیاط مستحب ..

(فاضل ، مکارم :) مسأله بعد از سجده دوم در جایی که تشهّد واجب نیست (فاضل : مثل رکعت سوم نماز ظهر و عصر و عشا) بهتر است لحظه ای بنشیند، سپس برای رکعت بعد برخیزد (فاضل : و این عمل را جلسه استراحت می گویند).

چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
[مسأله 1076 باید بر زمین و چیزهای غیر خوراکی که از زمین می روید]

مسأله 1076 باید بر زمین و چیزهای غیر خوراکی که از زمین می روید، مانند چوب و برگ درخت سجده کرد و سجده بر چیزهای خوراکی و پوشاکی (1) صحیح نیست و نیز سجده کردن بر چیزهای معدنی مانند طلا و نقره و عقیق و فیروزه باطل است (2) اما سجده کردن بر سنگهای معدنی مانند سنگ مرمر و سنگهای سیاه اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) و معدنی مانند عقیق صحیح نیست . [پایان مسأله ]

ص: 582

(2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی :) مسأله باید بر زمین و چیزهای غیر خوراکی و پوشاکی که از زمین می روید مانند چوب و برگ درخت سجده کرد و سجده بر چیزهای خوراکی و پوشاکی مانند گندم و جو و پنبه و آن چه که از اجزاء زمین شمرده نشود مانند طلا و نقره و قیر و زفت و امثال اینها صحیح نیست .

(تبریزی :) قیر و نفت ..

(سیستانی :) ولی قیر و زفت که نوع پستی از قیر است در موقع ناچاری ، بر چیزهای دیگری که سجود بر آنها صحیح نیست مقدم می باشند.

(مکارم :) مسأله هنگام سجده باید پیشانی بر زمین یا چیزهایی که از زمین می روید، مانند چوب و برگ درختان باشد، ولی سجده بر چیزهای خوراکی و پوشاکی هر چند از زمین بروید جایز نیست و هم چنین سجده کردن بر فلزّات مانند طلا و نقره باطل است ، امّا سجده بر سنگهای معدنی مانند سنگ مرمر و سنگهای سفید و سیاه و حتّی عقیق اشکال ندارد.

(زنجانی :) مسأله باید بر زمین یا روییدنی هایی که خوراکی و پوشاکی نیست ، مانند چوب و برگ درخت ، سجده کرد و سجده بر چیزهای دیگر مانند: روییدنی های خوراکی یا پوشاکی (گندم ، جو، پنبه ) و آن چه از اجزاء زمین شمرده نمی شود و روییدنی هم نیست مانند: طلا و نقره و قیر و زفت ، صحیح نیست .

(بهجت :) مسأله باید بر زمین و چیزهای غیر خوراکی و پوشاکی که از زمین می روید سجده کرد و سجده بر چیزهای خوراکی و پوشاکی صحیح نیست ، و منظور از خوراکی چیزهایی است که خام یا پخته آن ، عادتاً خورده می شود؛ پس سجده بر گندم و جو و نخاله آنها که در ضمن خورده می شود، صحیح نیست ولی سجده بر پوست برنج و خربزه و هندوانه و انار حتّی در حال اتّصال مانعی ندارد؛ و هم چنین سجده بر گیاهان دارویی که اختصاص به مریض دارد و به هیچ وجه از آن در حال سلامت استفاده نمی شود جایز است ؛ و سجده بر تنباکو و مانند آن که خوراکی نیست جایز است ، به خلاف مثل قهوه و چای ؛ و منظور از پوشاکی چیزی است که عادتاً پوشیده می شود و لو بعد از ریسیدن و بافتن ، مثل پنبه و کتان و کنف ؛ ولی سجده بر برگ درختان و چوبها و آن چه که از چوب ساخته می شود و حصیر و بادبزن و امثال آن ، جایز است و نیز سجده کردن بر چیزهای معدنی مانند طلا و نقره و عقیق و فیروزه و مرمر اصیل باطل است ، امّا سجده کردن بر سنگهای معدنی مانند سنگ مرمر معمولی و سنگهای معمولی و سنگهای سیاه بنا بر اظهر اشکال ندارد.

[مسأله 1077 احتیاط واجب آن است که بر برگ درخت مو]

مسأله 1077 احتیاط واجب آن است که بر برگ درخت مو (1)، اگر تازه باشد سجده نکنند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) سجده نکنند. [پایان مسأله ] (مکارم :) که بعضی آن را در غذا مصرف می کنند سجده نکنند. [پایان مسأله ] (2) (اراکی :) و چنانچه خشک شده باشد مانع ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) قبل از خشک شدنش سجده نکنند. [پایان مسأله ]

ص: 583

(فاضل :) مسأله سجده کردن بر برگ درخت انگور، اگر تازه باشد جایز نیست ولی پس از خشک شدن می توان بر آن سجده کرد.

(سیستانی :) مسأله سجده کردن بر برگ درخت انگور در زمانی که لطیف است و خوردن آن معمول می باشد جایز نیست و در غیر این صورت سجده کردن بر آن اشکال ندارد.

[مسأله 1078 سجده بر چیزهایی که از زمین می روید]

مسأله 1078 سجده بر چیزهایی که از زمین می روید و خوراک حیوان است مثل علف و کاه صحیح است . (زنجانی :) مسأله سجده بر روییدنی هایی که پوشاک و خوراک انسان نیست ولی خوراک حیوان است ؛ مانند علف و کاه ، صحیح است .

[مسأله 1079 سجده بر گلهایی که خوراکی نیستند]

مسأله 1079 سجده بر گلهایی که خوراکی نیستند، صحیح است (1) ولی (2) سجده بردواهای خوراکی که از زمین می روید، (3) مانند گل بنفشه و گل گاوزبان صحیح نیست (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) هر چند مانند گل بنفشه برای مداوا خورده شوند. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بلکه .. (3) (سیستانی :) و آن را دم کرده یا می جوشانند و آبش را می نوشند .. (4) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) صحیح است . (مکارم :) بنا بر احتیاط صحیح نیست .

[مسأله 1080 سجده بر گیاهی که خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است ]

مسأله 1080 سجده بر گیاهی که خوردن آن در بعضی از شهرها معمول است (1) و در شهرهای دیگر معمول نیست (2) و نیز سجده بر میوه نارس صحیح نیست (3). (1) (بهجت :) در آن شهرها جایز نیست ، و بنا بر احتیاط در شهرهای دیگر نیز که خورده نمی شود، سجده نکنند؛ و نیز سجده بر میوه نارس صحیح نیست . (2) (سیستانی :) در صورتی که در آنجاها هم خوردنی محسوب شود، صحیح نیست ..

(مکارم :) صحیح نیست . [پایان مسأله ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه مأکول نباشد.

(فاضل ، نوری :) ولی سجده بر توتون جایز است . (سیستانی :) بنا بر احتیاط صحیح نیست .

(زنجانی :) مسأله سجده بر میوه نارس صحیح نیست و سجده بر گیاهی که خوردن آن در بعضی از مناطق معمول است و در منطقه های دیگر معمول نیست صحیح نمی باشد؛ بلی اگر چیزی در نوع مناطق خوردنی نباشد کسی که در آن مناطق است می تواند بر آن سجده کند.

[مسأله 1081 سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ صحیح است ]

مسأله 1081 سجده بر سنگ آهک و سنگ گچ صحیح است (1) بلکه به گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گلی و مانند آن هم می شود سجده کرد (2). (1) (مکارم :) چه قبل از پخته شدن و چه بعد از آن صحیح است و هم چنین بر آجر و سفال و سیمان نیز جایز است . [پایان مسأله (] بهجت :) بنا بر أظهر .. (2) (گلپایگانی ، اراکی :) جایز نیست که در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گلی (گلپایگانی : و مانند آن ) سجده کنند.

ص: 584

(خوئی ، تبریزی :) احتیاط مستحب ( (زنجانی :) احتیاط) آن است که در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گلی و مانند اینها سجده نکنند.

(صافی :) جواز سجده در حال اختیار به گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گلی و مانند آن مورد تأمل است . (سیستانی :) سجده بر گچ و آهک پخته و آجر و کوزه گِلی نیز اشکال ندارد.

[مسأله 1082 اگر کاغذ را از چیزی که سجده بر آن صحیح است ]

مسأله 1082 اگر کاغذ را از چیزی که سجده بر آن صحیح است مثلًا از کاه (1) ساخته باشند، می شود بر آن سجده کرد (2) و سجده بر کاغذی که از پنبه و مانند آن ساخته شده اشکال ندارد (3). (1) (فاضل :) یا چوب .. (2) (بهجت :) و جواز سجده بر کاغذی که احتمال دارد از چیزهایی درست شده باشد که سجده بر آن جایز نیست مورد تأمّل است ، لذا احتیاطاً سجده ننمایند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اشکال دارد؛ و نیز سجده کردن بر کاغذی که انسان نمی داند از چیزی که سجده بر آن صحیح است ساخته شده یا از چیزی که سجده بر آن صحیح نیست اشکال دارد.

(فاضل :) سجده بر کاغذی که از پنبه تهیه می شود اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب بر کاغذی که از حریر و ابریشم ساخته می شود، نمی شود سجده کرد.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) مسأله سجده بر کاغذ (خوئی ، زنجانی ، تبریزی : اگر چه از پنبه و مانند آن ساخته شده باشد) صحیح است .

(سیستانی :) مسأله اگر کاغذ نوشتن را از چیزی که سجده بر آن صحیح است مانند چوب و کاه ساخته باشند، می شود بر آن سجده کرد و هم چنین اگر از پنبه یا کتان ساخته باشند؛ ولی اگر از حریر یا ابریشم و مانند اینها ساخته باشند، سجده بر آن صحیح نیست . و امّا دستمال کاغذی ، فقط در صورتی می توان بر آن سجده کرد که معلوم باشد از چیزی ساخته شده است که سجده به آن صحیح است .

(مکارم :) مسأله سجده بر کاغذ جایز است مگر آن که یقین داشته باشیم از پنبه یا چیزهایی ساخته شده که سجده بر آنها شرعاً جایز نیست و از آنجا که غالب کاغذها را در حال حاضر از چوب می سازند و یا حدّ اقل شک ّ داریم از چه می سازند، سجده بر آنها جایز است .

[مسأله 1083 برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام می باشد]

مسأله 1083 برای سجده بهتر از هر چیز (1)، تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام می باشد، بعد از آن خاک ، (2) بعد از خاک سنگ و بعد از سنگ گیاه است . (1) (مکارم :) خاک ، مخصوصاً تربت حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام است که یادآور خونهای شهیدان می باشد. [پایان مسأله ] (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (زنجانی :) خاکهای دیگر ..

[مسأله 1084 اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است ندارد]

مسأله 1084 اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است ندارد، یا اگر دارد به واسطه سرما یا گرمای زیاد (1) و مانند اینها نمی تواند بر آن سجده کند (2)، باید به لباسش اگر از کتان یا پنبه است ، سجده کند (3) و اگر از چیز دیگر است بر همان چیز سجده کند و اگر آن هم نیست باید بر پشت دست (4) و چنانچه آن هم ممکن نباشد به چیز معدنی (5) مانند انگشتر عقیق سجده نماید (6).

ص: 585

(1) (فاضل :) یا تقیه .. (2) (خوئی ، تبریزی :) باید به لباسش سجده کند و اگر فراهم نباشد، باید بر پشت دست یا چیز دیگر که در حال اختیار سجده بر او جایز نیست سجده نماید ولی احتیاط مستحب ّ آن است که تا سجده بر پشت دست ممکن است بر آن چیز سجده نکند.

(گلپایگانی :) چنانچه لباس او از کتان یا پنبه است باید به لباسش سجده کند و اگر از چیز دیگر است ، باید بر پشت دست یا چیز معدنی مانند انگشتر عقیق سجده نماید ولی احتیاط لازم آن است که تا سجده بر پشت دست ممکن است بر چیز معدنی سجده نکند.

(صافی :) باید به لباسش سجده کند و اگر بر آن هم نشود باید بر پشت دست .. [بقیه مثل آیت اللّه گلپایگانی ] (سیستانی :) سجده بر قیر و زفت مقدّم بر سجده بر غیر آنها است ولی اگر سجده بر آنها ممکن نباشد، باید بر لباسش یا هر چیز دیگر که در حال اختیار سجده بر او جایز نیست سجده نماید ولی احتیاط مستحب ّ آن است که تا سجده بر لباسش ممکن است بر چیز دیگر سجده نکند. (3) (مکارم :) و اگر از چیز دیگر است (مثلًا از پشم است ) بر همان یا بر فرش سجده نماید و اگر آن هم ممکن نیست بر فلزّات و اشیاء معدنی سجده کند و اگر مطلقاً چیزی پیدا نمی کند که بتوان بر آن سجده کرد، بر پشت دست خود سجده می کند بنا بر این پشت دست آخرین چیزی است که می توان بر آن سجده کرد. (4) (اراکی ، نوری :) باید به لباسش اگر از کتان یا پنبه است سجده کند و اگر آن هم نیست (نوری : اگر از چیز دیگر است ) باید بر پشت دست .. (5) (فاضل :) بنا بر احتیاط به چیز معدنی .. (6) (بهجت :) بنا بر أظهر. و اگر آن هم نشد، تا نزدیک زمین خم می شود و یا این که با اشاره سر، سجده می نماید.

(زنجانی :) مسأله اگر در تمام وقت چیزی که سجده بر آن صحیح است ندارد یا اگر دارد به جهتی مانند سرما یا گرمای زیاد نمی تواند بر آن سجده کند، چنانچه جنسی که از پنبه و کتان است در اختیار دارد باید بر آن سجده کند و اگر ندارد، باید بر پشت دست سجده کند.

[مسأله 1085 سجده بر گل و خاک سستی که پیشانی روی آن آرام نمی گیرد]

مسأله 1085 سجده بر گل و خاک سستی که پیشانی روی آن آرام نمی گیرد (1) اگر بعد از آن که مقداری فرو رفت آرام بگیرد اشکال ندارد. (1) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) باطل است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1073.

[مسأله 1086 اگر در سجده اول مهر به پیشانی بچسبد]

مسأله 1086 اگر در سجده اول ، مهر به پیشانی بچسبد (1) و بدون این که مهر را بردارد دوباره به سجده رود اشکال دارد (2). بلکه نماز باطل است و باید اعاده کند. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، مکارم :) باید برای سجده دوّم مهر را بردارد (مکارم : و اگر به همان حال به سجده دوّم رود اشکال دارد). (2) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) بلکه باید مهر را از پیشانی بردارد و بعد به سجده رود.

ص: 586

(فاضل :) اشکال ندارد و دو سجده حساب می شود ولی بهتر است مهر را از پیشانی جدا کند.

(بهجت :) اشکال ندارد اگر چه خلاف احتیاط است .

[مسأله 1087 اگر در بین نماز چیزی که بر آن سجده می کند گم شود]

مسأله 1087 اگر در بین نماز چیزی که بر آن سجده می کند گم شود و چیزی که سجده بر آن صحیح است نداشته باشد (1) چنانچه وقت وسعت دارد (2)، باید نماز را بشکند و اگر وقت تنگ است (3)، باید به لباسش اگر از پنبه یا کتان است سجده کند و اگر از چیز دیگری است (4) بر همان چیز و اگر آن هم ممکن نیست بر پشت دست (5)، و اگر آن هم نمی شود، به چیز معدنی (6) مانند انگشتر عقیق سجده نماید. (1) (سیستانی :) می تواند به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد، عمل نماید خواه وقت تنگ باشد یا آن که وسعت داشته باشد که نماز را بشکند و آن را دوباره بخواند. [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) و در جای دیگر، چیزی که سجده بر آن صحیح است وجود داشته باشد ..

(زنجانی ، صافی :) باید نماز را رها کند (زنجانی : و بعد از تهیه مهر دوباره نماز بخواند) و اگر وقت تنگ است باید به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید. [پایان مسأله ] (3) (فاضل :) یا چیزی که سجده بر آن صحیح است وجود نداشته باشد ..

(خوئی ، تبریزی :) باید به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید. [پایان مسأله ] (4) (گلپایگانی :) بر پشت دست یا چیز معدنی مانند انگشتر عقیق سجده نماید و احتیاط لازم آن است که تا سجده بر پشت دست ممکن است به چیز معدنی سجده نکند. (5) (اراکی ، نوری :) باید به لباسش اگر از پنبه یا کتان است سجده کند و اگر آن هم ممکن نیست (نوری : اگر از چیز دیگری است ) بر پشت دست .. (6) (فاضل :) بنا بر احتیاط به چیز معدنی ..

(مکارم :) مسأله هر گاه در اثناءِ نماز چیزی را که سجده بر آن صحیح است از دست بدهد مثلًا بچّه ای آن را بر دارد، چنانچه وقت نماز باقی است ، نماز را تمام کرده و بنا بر احتیاط دوباره می خواند و اگر وقت تنگ است قضا ندارد؛ در هر دو صورت به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید.

[مسأله 1088 هر گاه در حال سجده بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته ]

مسأله 1088 هر گاه در حال سجده بفهمد پیشانی را بر چیزی گذاشته که سجده بر آن باطل است (1)، اگر ممکن باشد، باید پیشانی را از روی آن به روی چیزی که سجده بر آن صحیح است بکشد (2) و اگر وقت تنگ است ، به دستوری که در مسأله پیش گفته شد عمل کند. (1) (خوئی :) باید پیشانی را از روی آن برداشته و بر چیزی که سجده بر آن صحیح است سجده نماید و اگر ممکن نباشد، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید نماز را بشکند و اگر وقت تنگ است ، به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید.

(تبریزی :) باید پیشانی را بر چیزی که سجده بر آن صحیح است بکشد و اگر ممکن نباشد، .. [بقیه مثل آیت اللّه خوئی ] (زنجانی :) باید پیشانی را بر چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و اگر نداشته باشد به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید، و در هر صورت اگر ممکن باشد،

ص: 587

بنا بر احتیاط واجب سر را به روی اینها بکشد و اگر ممکن نباشد سر را بردارد و بدون نشستن ، در حال خمیده روی اینها بگذارد، و بنا بر احتیاط مستحب در تمام صورتها نماز را دوباره بخواند.

(مکارم :) اگر ممکن است و منافات با صورت نمازگزار ندارد پیشانی را به روی چیزی که سجده بر آن صحیح است بکشد، و اگر دسترسی ندارد و وقت تنگ است به دستور مسأله پیش [ (1084)] عمل کند.

(سیستانی :) چنانچه پس از به جا آوردن ذکر واجب ملتفت شود می تواند سر از سجده بردارد و نمازش را ادامه دهد و اگر قبل از به جا آوردن ذکر واجب ملتفت شود باید پیشانی خود را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بکشد و ذکر واجب را انجام دهد ولی اگر کشیدن پیشانی ممکن نباشد می تواند ذکر واجب را در همان حال به جا آورد و نمازش در هر دو صورت صحیح است . (2) (اراکی :) و اگر ممکن نباشد ولی وقت وسعت دارد باید نماز را بشکند ..

(گلپایگانی ، صافی :) و اگر ممکن نباشد چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید نماز را رها کند و اگر وقت تنگ است در صورتی که لباسش از پنبه یا کتان است ، باید پیشانی را از روی آن به روی لباسش بکشد و اگر از چیز دیگر است پیشانی را از روی آن به پشت دست یا چیز معدنی بکشد با مراعات احتیاطی که در مسأله پیش گفته شد.

(صافی :) به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید.

[مسأله 1089 اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته ]

مسأله 1089 اگر بعد از سجده بفهمد پیشانی را روی چیزی گذاشته که سجده بر آن باطل است ، اشکال ندارد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) باید بر چیزی که سجده بر او صحیح است سجده نماید و بنا بر احتیاط مستحب ّ نماز را از سر به جا آورد و اگر این کار در دو سجده از یک رکعت اتّفاق افتاد، یک سجده را تدارک نماید و احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند.

(زنجانی :) باید بر چیزی که سجده بر آن صحیح است سجده نماید و اگر نداشته باشد به ترتیبی که در مسأله [1084] گفته شد عمل نماید و در این مسأله فرقی نیست که این کار در یک سجده رخ داده باشد، یا در دو سجده از یک رکعت .

(تبریزی :) عیبی ندارد و بنا بر احتیاط مستحب ّ نماز را دوباره به جا آورد و هم چنین است اگر در دو سجده از یک رکعت اتّفاق افتاد.

(مکارم :) مسأله هر گاه بعد از نماز یا بعد از سجده متوجّه شود بر چیزی سجده کرده که سجده بر آن جایز نبوده ، نمازش صحیح است .

[مسأله 1090 سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد]

مسأله 1090 سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد و بعضی از مردم عوام (1) که مقابل قبر امامان علیهم السلام پیشانی را به زمین می گذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد، اشکال ندارد و گر نه حرام است (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) بعضی از مردم .. (2) (سیستانی :) اشکال ندارد و گر نه مشکل است .

(مکارم ) اگر به قصد سجده برای امام علیه السلام باشد فعل حرام است ؛ و اگر برای شکر خدا

ص: 588

باشد، اشکال ندارد، ولی اگر در نظر بینندگان ، چنین نشان دهد که سجده برای امام علیه السلام است یا بهانه به دست دشمنان دهد اشکال دارد.

مستحبات و مکروهات سجده
[مسأله 1091 در سجده چند چیز مستحب است ]

مسأله 1091 در سجده چند چیز مستحب است (1): 1 کسی که ایستاده نماز می خواند بعد از آن که سر از رکوع برداشت و کاملًا ایستاد و کسی که نشسته نماز می خواند، بعد از آن که کاملًا نشست ، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید (2). 2 موقعی که مرد می خواهد به سجده برود، اول دستها را و زن اول زانوها را به زمین بگذارد. 3 بینی را (3) به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد (4). 4 در حال سجده ، انگشتان ِ دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد، به طوری که سر آنها رو به قبله باشد. 5 در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند (5): «یا خَیرَ المَسؤُولین وَ یا خَیرَ المُعطِین َ (6) ارزُقنِی وَ ارزُق عِیالی مِن فَضلِک َ فَانَّک َ ذُو الفَضل ِ العَظِیم ِ» یعنی : ای بهترین کسی که از او سؤال می کنند و ای بهترین عطاکنندگان ، روزی بده به من و عیال من از فضل خودت ، پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی . 6 بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد (7). 7 بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید (8). 8 بعد از سجده اول بدنش که آرام گرفت «استَغفِرُ اللّه َ رَبِی وَ اتُوب ُ الَیه ِ» بگوید (9). 9 سجده را طول بدهد (10) و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد. 10 برای رفتن به سجده دوم ، در حال آرامی بدن «اللّه أکبر» بگوید (11). 11 در سجده ها صلوات بفرستد (12) و اگر آن را به قصد ذکری که در سجده ها دستور داده اند بگوید اشکال ندارد. 12 در موقع بلند شدن ، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد (13). 13 مردها آرنجها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یکدیگر بچسبانند. و مستحبات دیگر سجده در کتابهای مفصّل گفته شده است (14). (1) (مکارم :) چند چیز در سجده به رجاء ثواب الهی مطلوب است .. (2) (مکارم :) 1 بعد از سر برداشتن از رکوع در حالی که بدن آرام است برای رفتن به سجده تکبیر گوید و هم چنین بعد از سجده اوّل و نیز برای رفتن به سجده دوّم .. (3) (فاضل :) علاوه بر پیشانی ، بینی را .. (4) (زنجانی :) بلکه این امر مطابق احتیاط استحبابی مؤکد است .. (5) (فاضل :) یکی از دعاهای مناسب در سجده این است : ..

(مکارم :) از دعاهای خوب و مناسب این دعا است .. (6) (مکارم :) یا خَیرَ المَسئُولِین َ وَ اوسَع َ المُعطِین َ .. (7) (فاضل ، مکارم :) و این را تورُّک گویند .. (8) [مورد 7 در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (9) (مکارم :) 7 در میان دو سجده هنگامی که بدن آرام است «أستغفر اللّه ربّی و اتوب إلیه » گوید ..

ص: 589

(10) (مکارم :) و تسبیح و حمد و ذکر خدا گوید .. (11) [مورد 10 در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (12) (خوئی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، زنجانی :) [پایان مورد 11] (گلپایگانی :) ولی آن را به قصد ذکری که در سجده دستور داده اند، نگوید [پایان مورد 11] (13) (گلپایگانی ، صافی :) 12 در موقع بلند شدن ، مرد اوّل زانوها و زن اوّل دستها را از زمین بردارد ..

(مکارم :) 10 به هنگام بلند شدن ، اول زانوها را از زمین بردارد و بعد دستها را .. (14) [مورد 13 در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (بهجت :) مسأله مستحب است تکبیر گفتن در موقع رفتن به سجده و بعد از سر برداشتن از آن ؛ و مستحب است در حال تکبیر دستها را بلند کند؛ و برای مرد مستحب است در موقع سجده رفتن ، دستها را زودتر از زانوها بر زمین بگذارد و در موقع بلند شدن برای قیام ، زانوها را زودتر از دستها از زمین بردارد و زن در حال رفتن به سجده ، اول زانوها را به زمین می گذارد بعد دستها را ، و مستحب است در حال سجده بینی نیز به خاک و یا هر چه سجده بر آن جایز است گذاشته شود و بین دو سجده دعاهایی که وارد شده بخواند، مثل استغفار و مانند آن و مستحب است در بین دو سجده به حال تورّک بنشیند (یعنی بر ران چپ بنشیند و قدم راست را بر کف قدم چپ بگذارد) و بر روی دو پا نشستن مکروه است ؛ و برای زن مستحب است نشستن بر نشیمنگاه و بالا آوردن زانوها و چسباندن رانها به یکدیگر؛ و هم چنین مستحب است نمازگزار در وقت بلند شدن برای ایستادن بگوید: «بِحَول ِ اللّه ِ وَ قُوَّتِه ِ اقوم ُ وَ أَقعُدُ». [و نیز رجوع کنید به مسأله اختصاصی (925)، صفحه (606)]

[مسأله 1092 قرآن خواندن در سجده مکروه است ]

مسأله 1092 قرآن خواندن در سجده مکروه است . و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار، جای سجده را فوت کند. و اگر در اثر فوت کردن ، دو حرف از دهان بیرون آید (1)، نماز باطل است (2) و غیر اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصّل گفته شده است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) حرفی از دهان عمداً بیرون آید .. (0) (مکارم :) عمداً کلمه دو حرفی از دهان بیرون آید، نماز اشکال دارد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) دو حرف از دهان عمداً بیرون آید .. (2) تبریزی ، (سیستانی :) بنا بر احتیاط ..

سجده واجب قرآن
[مسأله 1093 سجده واجب ]

مسأله 1093 در هر یک از چهار سوره «و النجم ، اقرء، الم تنزیل و حم سجده » یک آیه سجده است (1) که اگر انسان بخواند یا گوش به آن دهد، بعد از تمام شدن آن آیه ، باید فوراً سجده کند (2) و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید (3). (1) (زنجانی :) آیه های : 15 سوره سجده و 37 سوره فصلت و 62 سوره نجم و 19 سوره علق آیات سجده واجب است .. (2) (زنجانی :) هر چند هنگام خواندن یا گوش دادن ، به قرآن بودن آن توجه نداشته باشد ..

ص: 590

(3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و (خوئی ، تبریزی : ظاهر این است که ) در شنیدن بدون اختیار، سجده واجب نیست اگر چه بهتر سجده نمودن است .

(مکارم :) و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد، بنا بر احتیاط واجب باید سجده کند.

(زنجانی :) و کسی که گوش نمی دهد ولی آیه را می شنود بنا بر احتیاط مستحب سجده کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله در هر یک از چهار سوره الم تنزیل « (32)» و حم سجده «41» و النجم «53» و اقرأ «96» یک آیه سجده است که اگر انسان بخواند یا استماع کند بعد از تمام شدن آیه باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده نماید و فرق نیست در استماع بین این که از خود گوینده بشنود یا به وسیله بلندگو و رادیو بشنود و هم چنین است حکم در سماع بنا بر احتیاط.

(فاضل :) مسأله در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است «سوره های وَ النَّجم 53 اقرَأ 96 الم تنزیل 32 و حم سجده 41» و هر گاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنا بر احتیاط واجب باید سجده کند.

[مسأله 1094 اگر انسان موقعی که آیه سجده را می خواند]

مسأله 1094 اگر انسان موقعی که آیه سجده را می خواند، از دیگری هم بشنود (1) چنانچه گوش داده دو سجده نماید و اگر به گوشش خورده یک سجده کافی است (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب ، باید دو سجده نماید.

(فاضل :) باید دو سجده انجام دهد. (مکارم :) یک سجده کافی است . (2) (بهجت :) اگر چه احتیاط در دو سجده است . و اگر انسان چند دفعه آیه سجده را شنید و یا خود، قرائت کرد، اگر بعد از اوّلی سجده کرد، واجب است باز هم برای دفعات بعد سجده کند؛ و اگر سجده نکرد، بنا بر احتیاط واجب برای هر قرائت یا شنیدن آیه ، سجده کند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر انسان موقعی که آیه سجده را گوش می دهد خودش نیز بخواند، (خوئی ، تبریزی ، زنجانی : بنا بر احتیاط واجب ) باید دو سجده نماید.

[مسأله 1095 در غیر نماز اگر در حال سجده آیه سجده را بخواند]

مسأله 1095 در غیر نماز اگر در حال سجده آیه سجده را بخواند (1) یا به آن گوش بدهد باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا بشنود ( (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) یا گوش کند) باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند. (زنجانی : و حکم خواندن و گوش دادن آیات سجده در حال نماز، در مسائل [ (983) (985)] گذشت ).

[مسأله 1096 اگر آیه سجده را از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد بشنود]

مسأله 1096 اگر آیه سجده را از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود، یا از مثل گرامافون (1) آیه سجده را بشنود لازم نیست سجده نماید (2)، ولی اگر از آلتی (3) که صدای خود انسان را می رساند (4) بشنود واجب است سجده کند.

ص: 591

(1) (اراکی :) و ضبط صوت .. (بهجت :) از ضبط صوت .. (2) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید سجده نماید .. (3) (اراکی ، بهجت :) اگر از مثل بلندگو .. (4) (نوری :) در حال خواندن آیه سجده و یا ضبط کرده است ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر انسان از بچّه غیر ممیّز که خوب و بد را نمی فهمد یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، آیه سجده را بشنود، احتیاط واجب آن است که سجده کند و هم چنین است اگر از مثل نوار آیه سجده را بشنود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر انسان از گرامافون (خوئی : یا ضبط صوت ) یا از بچّه غیر ممیّز که خوب و بد را نمی فهمد یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، آیه سجده را بشنود یا گوش دهد سجده واجب نیست و هم چنین است رادیو اگر به طور نوار و ضبط صوت باشد ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو آیه سجده را به قصد این که از قرآن است بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد سجده واجب است .

(زنجانی :) مسأله اگر آیه سجده توسط ضبط صوت و مانند آن ، یا بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد، خوانده شود، بنا بر احتیاط واجب باید کسی که آن را گوش می کند سجده نماید و هم چنین است پخش رادیویی یا تلویزیونی اگر صدای قرآن قبلًا ضبط شده و پخش گردد؛ ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو یا تلویزیون آیه سجده را بخواند و به طور مستقیم پخش شود، بر کسی که به آن گوش می دهد سجده واجب است .

(فاضل :) مسأله اگر آیه سجده را از صدا و سیما یا ضبط صوت یا رایانه بشنود، لازم نیست سجده کند، بلی اگر به صورت مستقیم از صدا و سیما پخش شود مثل این که از بلندگو بشنود باید سجده کند.

(سیستانی :) مسأله اگر انسان از شخص خواب یا دیوانه یا از بچّه ای که قرآن را تشخیص نمی دهد آیه سجده را بشنود یا گوش دهد سجده واجب است ولی اگر از گرامافون یا ضبط صوت بشنود، سجده واجب نیست و هم چنین است رادیو اگر به طور نوار ضبط صوت باشد، ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو آیه سجده را بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد، سجده واجب است .

(مکارم :) مسأله هر گاه آیه سجده را از مثل نوار یا رادیو گوش کند، احتیاط آن است که سجده کند.

مسأله از 1097 تا 1098 اختصاصی
اشاره

(بهجت :) مسأله 902 در وجوب سجده برای کسی که آیه سجده را می شنود، فرق نمی کند که قرائت کننده مکلّف باشد یا نباشد؛ و آن که قرائت کننده خودش هم سجده کند یا نکند؛ و آن که صحیح قرائت کند یا غلط، امّا به صورتی که معلوم و مشخّص باشد که آیه سجده را تلاوت کرده ؛ و همین طور فرق نمی کند که به صورت حرام ، مثل غنا بخواند یا نه ؛ و آن که شنیدن ، به صورت حرام باشد، مثل التذاذ از صدای اجنبیّه یا نه ؛ و باز هم فرق نمی کند که وقت گوش دادن ، بداند که به آیه سجده گوش می دهد و یا بعد از گوش دادن ، بفهمد آیه سجده بوده است . و امّا اگر قرائت کننده ، طفل غیر ممیّز باشد و یا از شخص ِ خواب بشنود، سجده واجب نمی شود؛ و هم چنین است اگر شنونده ، کلمات و حروف را تشخیص ندهد و فقط همهمه ای بشنود.

ص: 592

[مسأله 1097 در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد]

مسأله 1097 در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد (1)، ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است لازم نیست مراعات کنند. (1) (مکارم :) در سجده واجب قرآن باید پیشانی را بر چیزی بگذارد که سجده نماز بر آن جایز است بنا بر احتیاط واجب ؛ و هم چنین ستر عورت و غصبی نبودن را رعایت کند ..

(گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) مسأله در سجده واجب قرآن باید جای انسان غصبی نباشد (اراکی : و جای پیشانی او از جای زانوها و سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد) ولی لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را به پوشاند و بدن و جای پیشانی او پاک باشد و نیز چیزهایی که در لباس نمازگزار شرط می باشد در لباس او شرط نیست امّا اگر لباس او غصبی است چنانچه سجده کردن تصرّف در آن لباس باشد سجده باطل است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله در سجده واجب قرآن باید جای انسان غصبی نباشد و (خوئی : بنا بر احتیاط واجب ) جای پیشانی او از جای سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر نباشد ولی لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد و عورت خود را به پوشاند و بدن و (خوئی : جای ) پیشانی او پاک باشد و نیز چیزهایی که در لباس نمازگزار شرط می باشد در لباس او شرط نیست .

(سیستانی :) در سجده واجب قرآن بنا بر احتیاط واجب باید جای انسان غصبی نباشد و بنا بر احتیاط مستحب ّ جای پیشانی او از جای زانوها و سر انگشتانش بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد ..

(فاضل :) مسأله بنا بر احتیاط واجب در سجده واجب قرآن ، نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایطی که در سجده نماز لازم است در این سجده واجب نیست .

(زنجانی :) مسأله در سجده واجب قرآن بنا بر احتیاط مستحب ، باید جای انسان غصبی نباشد و جای پیشانی از جای پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر یا پست تر نباشد؛ لکن با وضو یا غسل بودن ، و رو به قبله بودن ، و پوشاندن بدن ، و پاک بودن جای پیشانی و رعایت شرائط لباس نماز گزار در سجده واجب لازم نیست ، اما اگر لباس او غصبی است چنانچه سجده کردن تصرف در آن لباس باشد، بنا بر احتیاط مستحب سجده باطل است .

(بهجت :) مسأله در سجده واجب قرآن باید نیّت سجده کردن را داشته باشد و مکان هم مباح باشد و طوری باشد که اگر مردم دیدند، بگویند سجده کرد؛ ولی سایر شرایطی که در سجده نماز معتبر است ، لازم نیست مانند پوشانیدن عورت و پاک بودن مهر یا چیزی که بر آن سجده می کنند و بلندتر نبودن محل ّ سجده از محل ّ پا و گذاشتن دستها و زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا بر زمین و مانند اینها، اگر چه رعایت این امور، مورد احتیاط است .

[مسأله 1098 در سجده واجب قرآن ]

مسأله 1098 در سجده واجب قرآن باید طوری عمل کند که بگویند سجده کرد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 593

(1) (فاضل :) یعنی نیّت و صورت ظاهری سجده کفایت می کند.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1097.

(خوئی ، زنجانی :) مسأله احتیاط واجب آن است که در سجده واجب قرآن پیشانی را بر مهر یا چیز دیگری که سجده بر آن صحیح است گذاشته و جاهای دیگر بدن را به دستوری که در سجده نماز گفته شد بر زمین بگذارد.

(تبریزی :) باید در سجده واجب قرآن ..

گلپایگانی ، (صافی ، سیستانی :) و بنا بر احتیاط مستحب ّ ..

مسائل از 1099 تا 1750 اختصاصی
اشاره

(مکارم :) مسأله 985 در سجده قرآن رو به قبله بودن شرط نیست و به هر سوی می تواند سجده کند ولی بهتر رو به قبله بودن است .

(فاضل :) مسأله 1119 سجده واجب قرآن ، تکبیره الإحرام ، تشهّد و سلام ندارد و احتیاط واجب آن است که پس از سر برداشتن از سجده تکبیر بگوید.

[مسأله 1099 هر گاه در سجده واجب قرآن ]

مسأله 1099 هر گاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر، مستحب است (1) و بهتر است بگوید (2): «لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ حَقّا حَقّا لَا إِله َ الّا اللّه ُ ایماناً وَ تَصدِیقاً لَا إِله َ إِلَّا اللّه ُ عُبُودِیَّهً وَ رِقًّا سَجَدت ُ لَک َ یا رَب ِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا لَا مُستَنکِفاً وَ لَا مُستَکبِراً بَل أَنَا عَبدٌ ذَلِیل ٌ ضَعِیف ٌ خَائِف ٌ مُستَجِیرٌ». (1) (گلپایگانی ، صافی :) و مطابق با احتیاط است .. (2) (مکارم :) برای سجده واجب قرآن کافی است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمی باشد، امّا بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند ..

(زنجانی :) مسأله برای سجده واجب قرآن اگر با شرایطی که گفته شد پیشانی را بر زمین بگذارد کافی است هر چند ذکر نگوید و گفتن ذکر مستحب است و بهتر آن است که این ذکر را بگوید: " سَجَدت ُ لَک َ تَعَبُّداً وَ رِقَّاً، لا مُستَکبِراً عَن عِبادَتِک َ وَ لا مُستَنکِفاً وَ لا مُتَعَظِّماً، بَل أَنَا عَبدٌ ذَلِیل ٌ خائِف ٌ مُستَجِیرٌ " .

تَشَهُّد
[مسأله 1100 در رکعت دوم تمام نمازهای واجب ]

مسأله 1100 در رکعت دوم تمام نمازهای واجب (1) و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا، (2) باید انسان بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند یعنی بگوید (3): «اشهَدُ ان لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَرِیک َ لَه ُ وَ اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ» (4). (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) و مستحب .. (2) (زنجانی :) و در نماز وتر ..

(مکارم :) در رکعت دوم تمام نمازها، تشهّد واجب است و هم چنین در رکعت آخر نماز مغرب و عشا و ظهر و عصر .. (3) (بهجت :) ذکر تشهّد بنا بر احتیاط عبارت است از : ..

ص: 594

(4) (گلپایگانی ، صافی :) و کمتر از این کفایت نمی کند و احتیاط واجب آن است که به همین ترتیب بگوید.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و احتیاط واجب آن است که به غیر این ترتیب نگوید (خوئی : و در نماز وتر هم تشهّد لازم است ).

(سیستانی :) و اگر بگوید: «اشهَدُ ان لا إِله َ الَّا اللّه ُ وَحدَه ُ لا شَریک َ لَه ُ وَ اشهَدُ ان َّ مُحَمَّداً صلّی اللّه ُ علیه و آله ِ عَبدُه ُ وَ رَسُولُه ُ» کفایت می کند و در نماز وتر هم تشهّد لازم است .

[مسأله 1101 کلمات تشهد باید به عربی صحیح ]
اشاره

مسأله 1101 کلمات تشهد باید به عربی صحیح و به طوری که معمول است پشت سر هم گفته شود. (1)

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 907 کسی که تشهّد را نمی داند، واجب است یاد بگیرد و در تنگی وقت در صورتی که نتواند از غیر خود متابعت کند و یا از روی نوشته بخواند ترجمه آن را به زبان خودش بخواند و اگر از ترجمه هم عاجز بود، ذکر یا ترجمه ذکری را به جای آن بخواند.

[مسأله 1102 اگر تشهد را فراموش کند]
اشاره

مسأله 1102 اگر تشهد را فراموش کند و بایستد و پیش از رکوع یادش بیاید که تشهد را نخوانده ، باید بنشیند و تشهد را بخواند و دوباره بایستد و آن چه باید در آن رکعت خوانده شود بخواند و نماز را تمام کند (1) و اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را (2) تمام کند و بعد از سلام نماز تشهد را قضا کند (3)، و بنا بر احتیاط واجب (4) برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو به جا آورد (5). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) و بنا بر احتیاط واجب ( (زنجانی ، سیستانی :) و بنا بر احتیاط مستحب ) بعد از نماز برای ایستادن بی جا، دو سجده سهو به جا آورد ..

(بهجت :) باید بنشیند و تشهد را بخواند و بقیه نماز را مطابق معمول بخواند سپس بعد از اتمام نماز دو سجده سهو برای ایستادن بی جا و دو سجده سهو برای قرائت یا تسبیحات زیادی در صورتی که خوانده باشد نیز به جا آورد .. (2) (بهجت :) مطابق معمول .. (3) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب تشهّد را قضا کند ..

(سیستانی :) بنا بر احتیاط مستحب تشهّد را قضا کند ..

(زنجانی :) بعد از سلام نماز، دو سجده سهو به جا آورد که با آن ، تشهد فراموش شده نیز قضا می گردد. (4) (سیستانی :) و باید ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، فاضل و صافی نیست ] (5) (مکارم :) اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید، نمازش صحیح است و برگشتن واجب نیست ، ولی احتیاط آن است که بعد از نماز تشهّد را قضا کند و دو سجده سهو نیز به جا آورد.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 988 اگر شک کند که تشهّد را خوانده یا نه ، در صورتی که وارد رکعت بعد شده اعتنا نکند و اگر هنوز برنخاسته باید آن را بخواند.

ص: 595

[مسأله 1103 مستحب ّ است در حال تشهد بر ران چپ بنشیند]

مسأله 1103 مستحب ّ است در حال تشهد بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را به کف پای چپ بگذارد و پیش از تشهد بگوید: «الحَمدُ لِلّه ِ» یا بگوید: «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ الحَمدُ للّه ِ وَ خَیرُ الأَسماء للّه ِ» و نیز مستحب است دستها را بر رانها بگذارد و انگشتها را به یک دیگر بچسباند و به دامان خود نگاه کند و بعد از تمام شدن تشهد بگوید (1): «وَ تَقَبَّل شَفاعَتَه ُ وَ ارفَع دَرَجَتَه ُ» (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بعد از صلوات در تشهد بگوید ..

(مکارم ، صافی :) بعد از تمام شدن تشهّدِ اوّل بگوید .. (2) (مکارم :) [یعنی :] «خداوندا شفاعت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم را به پذیر و درجه او را بالاتر ببر».

(فاضل :) و احتیاط این است که در تشهد دوّم این جمله را به قصد قربت مطلقه بگوید.

[مسأله 1104 زنها در وقت خواندن تشهد رانها را به هم بچسبانند]

مسأله 1104 مستحب است زنها در وقت خواندن تشهد، رانها را به هم بچسبانند. این مسأله ، در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست

سلام نماز
[مسأله 1105 بعد از تشهد رکعت آخر]

مسأله 1105 بعد از تشهد رکعت آخر نماز مستحب است در حالی که نشسته و بدن آرام است بگوید: «السَّلام ُ عَلَیک َ ایُّهَا النَّبِی ُّ وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» (1) و بعد از آن باید بگوید: «السَّلام ُ عَلیکُم » و احوط استحبابی آن است که (2) «وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» را اضافه نماید، یا بگوید: «السَّلام ُ عَلَینا وَ عَلَی عِبادِ اللّه الصّالِحِین َ». (1) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) و بعد از آن واجب است بگوید: «السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته » یا بگوید: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین » ولی اگر این سلام را بگوید احتیاط واجب آن است که بعد از آن «السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته » را هم بگوید (صافی : چنانکه وجوب گفتن «و رحمه اللّه و برکاته » اضافه بر « السلام علیکم » نیز بنا بر احتیاط است ).

(خوئی ، تبریزی :) و بعد از آن باید بگوید: «السّلام علینا و علی عِبادِ اللّه الصّالحین » و یا بگوید: «السّلام علیکم » و مستحب ّ است که به جمله «السّلام علیکم » جمله «و رحمه اللّه و برکاته » را اضافه نماید و هر دو صیغه را بگوید.

(سیستانی :) و بعد از آن باید بگوید: «السّلام علیکم » و احتیاط مستحب ّ آن است که جمله «و رحمه اللّه و برکاته » را به آن اضافه کند و یا آن که بگوید: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین » ولی اگر این سلام را بگوید، احتیاط واجب آن است که بعد از آن «السّلام علیکم » را هم بگوید.

(زنجانی :) و بعد از آن باید بگوید: " السَّلام ُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللّه ِ الصّالِحین َ " و یا بگوید: السَّلام ُ عَلَیکُم " و احتیاط مستحب آن است که به جمله " السَّلام ُ عَلَیکُم " عبارت " وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ " را اضافه نماید و به صیغه اول ( " السَّلام ُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللّه ِ الصّالِحین َ " ) اکتفا نکند و مستحب است هر دو صیغه را بگوید. (2) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب ..

(اراکی :) مسأله بعد از تشهّد رکعت آخر نماز در حالی که نشسته و بدن آرام است باید

ص: 596

بگوید: «السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته » یا بگوید: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین ». و مقدار واجب سلام یکی از این دو است و اگر سلام اوّل را بگوید، دوّمی مستحب ّ است و اضافه کردن «و رحمه اللّه و برکاته » بعد از «السّلام علیکم » واجب نیست گر چه احتیاط مستحب ّ است ، و مستحب ّ است پس از تشهّد و قبل از سلام نماز بگوید: «السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته ».

(مکارم :) مسأله در رکعت آخر تمام نمازها بعد از تشهّد واجب است سلام بگوید، و سلام دارای سه صیغه است : «السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته »، «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین »، «السّلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته ». سلام واجب همان سلام سوّم است و می تواند به آن قناعت کند ولی اکتفا به سلام دوّم به تنهایی مشکل است و سلام اوّل از مستحبّات است .

(بهجت :) مسأله بعد از تشهد رکعت آخر نماز در حالی که نشسته و بدن آرام است باید سلام نماز را بگوید و مستحب است ابتدا بگوید: « السلام علیک أیها النبی و رحمه اللّه و برکاته » و بعد از آن باید بگوید: «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین » و یا این که بگوید: «السّلام علیکم » و بنا بر اظهر مستحب ّ است ، بلکه موافق احتیاط است که بعد از آن بگوید: «و رحمه اللّه و برکاته ». و بهتر آن است که هر سه سلام را به ترتیبی که ذکر شد، بگوید.

[مسأله 1106 اگر سلام نماز را فراموش کند]

مسأله 1106 اگر سلام نماز را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که صورت نماز به هم نخورده و کاری هم که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند مثل پشت به قبله کردن انجام نداده ، باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1107 اگر سلام نماز را فراموش کند و موقعی یادش بیاید]

مسأله 1107 اگر سلام نماز را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که صورت نماز به هم خورده است (1)، چنانچه پیش از آن که صورت نماز به هم بخورد کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند، مثل پشت به قبله کردن انجام نداده باشد نمازش صحیح است و اگر پیش از آن که صورت نماز به هم بخورد، کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند انجام داده باشد (2) بنا بر احتیاط نمازش باطل است ، گر چه صحیح بودن آن خالی از قوّت نیست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) و یا کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند مثل پشت به قبله کردن انجام داده باشد بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند و اگر پیش از آن که صورت نماز به هم بخورد یادش بیاید و کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند انجام نداده باشد باید سلام را بگوید و نمازش صحیح است .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) یا آن که کاری که عمدی و سهوی آن ، نماز را باطل می کند مثل پشت به قبله کردن انجام داده باشد، نمازش صحیح است . [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) نمازش باطل است .

مکارم (:) احتیاط واجب آن است که نماز را اعاده کند.

ص: 597

(فاضل :) مسأله اگر بعد از این که کاری انجام دهد که نماز را باطل می کند یادش بیاید که سلام نداده نمازش باطل است و اگر بعد از مدتی که صورت نماز به هم خورده یادش بیاید که سلام نداده در حالی که هیچ کاری که مبطل نماز باشد انجام نداده سلام بدهد و نمازش صحیح است و مستحب است دو سجده سهو به جا آورد.

ترتیب
[مسأله 1108 اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند]

مسأله 1108 اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند، مثلًا سوره را پیش از حمد بخواند، یا سجود را پیش از رکوع به جا آورد، نماز باطل می شود (1). (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر عمداً ترتیب نماز را به هم بزند و جزئی را که رکن نیست جلوتر به جا آورد مثلًا سوره را پیش از حمد بخواند احتیاط واجب آن است که بعد از حمد سوره را دوباره بخواند و نماز را تمام کند و اعاده نماید ولی اگر به همان سوره که پیش از حمد خوانده اکتفا کند یا آن که جزئی را که رکن است به غیر ترتیب به جا آورد و یا یک سجده را پیش از رکوع به جا آورد نماز باطل می شود.

(زنجانی :) مسأله اگر عمداً ترتیب نماز را بهم بزند نمازش باطل می شود؛ چه در مورد اجزاء واجب باشد، مثلًا سجود را پیش از رکوع به جا آورد، چه در مورد اجزاء مستحب باشد، مثلًا سوره را پیش از حمد بخواند یا قنوت را پیش از سوره بخواند.

(مکارم :) مسأله نمازگزار باید کارهای نماز را به ترتیبی که در مسائل گذشته گفته شد، انجام دهد و اگر عمداً بر خلاف آن انجام دهد مثلًا سجود را قبل از رکوع ، یا تشهّد را قبل از سجده انجام دهد نمازش باطل است و اگر از روی فراموشی باشد باید تا داخل رکن بعد نشده برگردد و انجام دهد، به طوری که ترتیب حاصل شود و اگر وارد رکن بعد شده نمازش صحیح است مگر آن که جزء فراموش شده از ارکان نماز باشد مثل این که رکوع را فراموش کند تا وارد سجده دوّم شود که در این صورت نمازش باطل است .

[مسأله 1109 اگر رکنی از نماز را فراموش کند]

مسأله 1109 اگر رکنی از نماز را فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد، مثلًا پیش از آن که رکوع کند دو سجده نماید، نماز باطل است (1). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1108.

(زنجانی :) مسأله اگر رکوع را فراموش کند و قبل از سجده دوّم یادش بیاید، باید برگردد و رکوع را انجام دهد و نمازش صحیح است و اگر بعد از این که برای سجده دوم سر را به زمین و مانند آن گذاشت یادش بیاید به احتیاط واجب دو سجده را نادیده گرفته و پس از انجام رکوع و سجود نماز را تمام کند و پس از آن نماز را دوباره انجام دهد. اگر یک سجده یا دو سجده را فراموش کند و قبل از رسیدن به رکوع رکعت بعد یادش بیاید، باید بازگشته و سجده فراموش شده را انجام دهد و نمازش صحیح است و اگر بعد از رسیدن به رکوع رکعت بعد یادش بیاید که یک سجده را فراموش کرده ، نماز را ادامه می دهد و صحیح است و بعد از نماز قضای سجده فراموش شده و دو سجده سهو به جا می آورد و اگر یادش بیاید که دو سجده از یک رکعت را فراموش کرده ، نمازش باطل است .

ص: 598

[مسأله 1110 اگر رکنی را فراموش کند و چیزی را که بعد از آن است و رکن نیست به جا آورد]

مسأله 1110 اگر رکنی را فراموش کند و چیزی را که بعد از آن است و رکن نیست به جا آورد، مثلًا پیش از آن که دو سجده کند تشهد بخواند، باید رکن را به جا آورد و آن چه را اشتباهاً پیش از آن خوانده دوباره بخواند (1). این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (1) (فاضل :) و بنا بر احتیاط مستحب برای هر زیاده ، دو سجده سهو به جا آورد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1108.

[مسأله 1111 اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند]

مسأله 1111 اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و رکن بعد از آن را به جا آورد، مثلًا حمد را فراموش کند و مشغول رکوع شود، (1) نمازش صحیح است (2). (1) (بهجت :) و در رکوع یادش بیاید که حمد را نخوانده ، باید بگذرد و نمازش صحیح است . (2) (زنجانی :) نمازش را ادامه می دهد و صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1108).

(فاضل :) مسأله اگر یکی از واجبات غیر رکنی فراموش شود چنانچه آن واجب ، واجب مستقل است مثل حمد و سوره در این صورت اگر بعد از توجه بخواهد برگردد مستلزم زیادی رکن شود مثلًا سوره را فراموش کرده و در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید نمازش صحیح است و احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو به جا آورد و اگر بازگشت مستلزم زیادی رکن نشود باید برگردد و جزء فراموش شده را به جا آورد و اعمال بعدی را به جا آورد و به احتیاط مستحب برای هر جزئی که اضافه کرده دو سجده سهو به جا آورد، امّا اگر واجبی که ترک شده مستقل نباشد بلکه در ضمن واجب دیگری باشد مثل ذکر سجده در این فرض اگر بعد از انجام واجب اصلی (سر برداشتن از سجده ) یادش بیاید نمازش صحیح است و مستحب است دو سجده سهو به جا آورد.

[مسأله 1112 اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند]

مسأله 1112 اگر چیزی را که رکن نیست فراموش کند و چیزی را که بعد از آن است و آن هم رکن نیست به جا آورد، (1) مثلًا حمد را فراموش کند و سوره را بخواند ( [چنانچه مشغول رکن بعد شده باشد مثلًا در رکوع یادش بیاید که حمد را نخوانده ، باید بگذرد و نماز او صحیح است و (2)] اگر مشغول رکن بعد نشده باشد (3)) باید آن چه را فراموش کرده به جا آورد و بعد از آن ، چیزی را که اشتباهاً جلوتر خوانده دوباره بخواند. (1) (زنجانی :) و هنوز وارد رکن بعد نشده یادش بیاید، مثلًا تشهد را فراموش کند و تسبیحات اربعه را خوانده هنوز وارد رکوع نشده یادش بیاید، باید آن چه را فراموش کرده ، به جا آورده و بعد از آن چیزی را که اشتباهاً جلوتر خوانده دوباره بخواند و نمازش صحیح است . (2) [قسمت داخل کروشه در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1108. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1111.

[مسأله 1113 اگر سجده اول را به خیال این که سجده دوم است ]

مسأله 1113 اگر سجده اول را به خیال این که سجده دوم است ، یا سجده دوم را به خیال این که سجده اول است به جا آورد، نماز صحیح است و سجده اول او سجده اول و سجده دوم او سجده دوم حساب می شود (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست

ص: 599

(1) (نوری :) ولی اگر بعد از نماز متوجه شود در صورت اول یک سجده جا مانده است قضای آن را به جا بیاورد و دو سجده سهو نیز به جا بیاورد و در صورت دوم چون یک سجده اضافه شده است دو سجده سهو برای آن لازم است .

مُوالات
[مسأله 1114 انسان باید نماز را با موالات بخواند]

مسأله 1114 انسان باید (1) نماز را با موالات بخواند، یعنی کارهای نماز مانند رکوع و سجود و تشهد را پشت سر هم به جا آورد و چیزهایی را که در نماز می خواند به طوری که معمول است پشت سر هم بخواند (2) و اگر به قدری بین آنها فاصله بیندازد که نگویند نماز می خواند، نمازش باطل است (3). (1) (تبریزی :) باید بنا بر احتیاط لازم .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (2) (زنجانی :) و اگر موالات را رعایت نکند نمازش بنا بر احتیاط واجب باطل است .. (3) (فاضل ، نوری :) گر چه به طور سهوی باشد. (تبریزی :) نمازش اشکال دارد.

(زنجانی :) نمازش بی تردید باطل است هر چند از روی سهو یا اضطرار باشد.

(مکارم :) مسأله نمازگزار باید «موالات » را رعایت کند، یعنی در میان کارهای نماز، مانند رکوع و سجود و تشهّد آن قدر فاصله نیندازد که از صورت نماز خارج شود و گر نه نمازش باطل است خواه عمداً باشد یا از روی سهو.

[مسأله 1115 اگر در نماز سهواً بین حرفها یا کلمات فاصله بیندازد]

مسأله 1115 اگر در نماز سهواً بین حرفها یا کلمات فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد که صورت نماز از بین برود (1) چنانچه مشغول رکن بعد نشده باشد، باید آن حرفها یا کلمات را به طور معمول بخواند (2) و اگر مشغول رکن بعد شده باشد، نمازش صحیح است (3). (1) (فاضل ، نوری :) اگر در نماز عمداً بین حرفها یا کلمات فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد که صورت نماز از بین برود (فاضل : نمازش باطل نمی شود نوری : بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل می شود) و اگر سهواً باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و در صورتی که چیزی بعد از آن خوانده شده لازم است تکرار نماید .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) مگر در تکبیره الإحرام که اگر فاصله بین کلمات آن به قدری باشد که از صورت تکبیره الإحرام خارج شود نماز باطل است .

(بهجت :) و احتیاط در این است که بدون عذر و سهو، از پی در پی آوردن مسامحه نکند اگر چه طوری نیست که موالات را به هم بزند.

(زنجانی :) مسأله انسان در نماز نباید بین حروف یا کلمات فاصله بیندازد به طوری که صورت قرائت یا ذکر از بین برود و اگر عمداً به قدری فاصله بیندازد که نگویند که قرائت یا ذکر

ص: 600

می خواند نمازش باطل است و اگر سهواً فاصله بیندازد و فاصله به قدری نباشد که صورت نماز از بین برود، چنانچه مشغول رکن بعد نشده باشد باید آن کلمات را به طور معمول بخواند، و در صورتی که چیز واجبی بعد از آن خوانده شده لازم است تکرار نماید، و اگر مشغول رکن بعد شده باشد، نمازش را ادامه داده و صحیح است .

(مکارم :) مسأله اگر در میان حرفها یا کلمات قرائت یا کلمات ذکر و تشهّد سهواً فاصله بیندازد که صورت قرائت و کلمات از بین برود، ولی صورت نماز از بین نرود باید برگردد و به طور صحیح بخواند، مگر آن که وارد رکن بعد شده باشد که نمازش صحیح است و بازگشت ندارد.

[مسأله 1116 طول دادن رکوع و سجود]

مسأله 1116 طول دادن رکوع و سجود (1) و خواندن سوره های بزرگ ، موالات را به هم نمی زند (2). (1) (فاضل ، مکارم :) و قنوت .. (2) (مکارم :) بلکه أفضل است .

(بهجت :) مگر آن قدر طول بدهد که وقت نماز فوت شود، مثل عمداً خواندن سوره بزرگ در نماز صبح .

قُنوت
[مسأله 1117 در تمام نمازهای واجب و مستحب پیش از رکوع رکعت دوم ]

مسأله 1117 در تمام نمازهای واجب و مستحب پیش از رکوع رکعت دوم ، مستحب است قنوت بخواند (1)، و در نماز وتر با آن که یک رکعت می باشد، خواندن قنوت پیش از رکوع مستحب است (و نماز جمعه در هر رکعت یک قنوت دارد (2)) و نماز آیات پنج قنوت و نماز عید فطر و قربان (3) در رکعت اول پنج قنوت و در رکعت دوّم چهار قنوت دارد. (1) (مکارم :) ولی احتیاط آن است که در نماز شفع قنوت را ترک نماید ..

(سیستانی :) ولی در نماز شفع باید آن را رجاءً آورد ..

(بهجت :) بلکه احتیاط در این است که قنوت را در نمازهای واجب ترک نکند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) نماز جمعه دو قنوت دارد؛ یکی پیش از رکوع رکعت اول و یکی بعد از رکوع رکعت دوم ..

(فاضل ، زنجانی ، بهجت ، نوری :) یکی پیش از رکوع رکعت اوّل و یکی بعد از رکوع رکعت دوّم .. [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه مکارم نیست ] (3) (سیستانی :) در دو رکعت چند قنوت دارد، به تفصیلی که در محل ّ خود خواهد آمد.

[مسأله 1118 اگر بخواهد قنوت بخواند]

مسأله 1118 اگر بخواهد قنوت بخواند به احتیاط واجب باید (1) دستها را بلند کند و مستحب است دستها را تا مقابل صورت بلند نماید و کف دستها را رو به آسمان قرار دهد و به قصد رجاء، انگشتان دستها را به جز ابهام به هم بچسباند و هر دو کف دستها را پهلوی هم متّصل به هم قرار دهد و نگاهش هنگام قنوت به کف دستهایش باشد. (1) (اراکی :) مستحب ّ است ..

گلپایگانی ، خوئی ، (تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله مستحب ّ است در قنوت دستها را مقابل صورت و کف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد و غیر شست ، انگشتهای دیگر را به هم بچسباند و به کف دستها نگاه کند (سیستانی : بلکه بنا بر احتیاط

ص: 601

واجب بدون دست بلند کردن ، قنوت صحیح نیست مگر در مورد ضرورت ).

(مکارم :) مسأله در قنوت ، ذکر و دعای مخصوصی شرط نیست ، هم چنین بلند کردن دستها، ولی بهتر آن است دستها را تا مقابل صورت بلند کند به طوری که کف دست رو به آسمان باشد و آنها را به یکدیگر بچسباند و ذکر خدا بگوید و یا دعا کند.

(بهجت :) مسأله اگر بخواهد قنوت بخواند خوب است دستها را مقابل صورت بلند کند بلکه احتیاط در این است که در غیر موقع تقیه ، آن را ترک نکند؛ و مستحب ّ است که کف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد.

(نوری :) مسأله اگر بخواهد قنوت بخواند احتیاطاً باید دستها را مقابل صورت بلند کند و به قصد رجاء کف آنها را رو به آسمان و پهلوی هم نگهدارد و غیر از شست ، انگشتهای دیگر را به هم بچسباند و به کف دستها نگاه کند.

(فاضل :) اگر بخواهد قنوت بخواند باید دستها را مقابل صورت بلند کند و سزاوار نیست که ترک بشود و مستحب است ..

[مسأله 1119 در قنوت هر ذکری بگوید]
اشاره

مسأله 1119 در قنوت هر ذکری بگوید، اگر چه یک «سُبحان َ اللّه » باشد، کافی است و بهتر است بگوید (1): «لَا إِله َ الَّا اللّه ُ الحَلِیم ُ الکَرِیم ُ لَا إِله َ إِلَّا اللّه ُ العَلِی ُّ العَظِیم ُ سُبحان َ اللّه ِ رَب ِّ السَّماوات ِ السَّبع ِ وَ رَب ِّ الأَرَضِین َ السَّبع ِ وَ ما فِیهِن َّ وَ ما بَینَهُن َّ وَ رَب ِّ العَرش ِ العَظِیم ِ وَ الحَمدُ للّه ِ رَب ِّ العالَمِین َ» (2). (1) (مکارم :) بهتر است دعاهایی مانند دعای زیر را بخواند .. (2) (مکارم :) و حوائج دنیا و آخرت را از خدا طلب کند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 922 أظهر، جواز قنوت به غیر عربی است ؛ و باید به هر لغتی که می خواند، صحیح بخواند تا وظیفه قنوتی را انجام داده باشد؛ و هم چنین بنا بر احتیاط واجب باید دعا خواندن به صورت غلط را در هر جای نماز که باشد، ترک کند.

[مسأله 1120 مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند]

مسأله 1120 مستحب است انسان قنوت را بلند بخواند، ولی برای کسی که نماز را به جماعت می خواند، اگر امام جماعت صدای او را بشنود، بلند خواندن قنوت مستحب نیست (1). (1) (زنجانی :) بلکه مکروه است .

(مکارم :) مسأله مستحب است قنوت را کمی بلندتر بخواند ولی در نماز جماعت طوری نخواند که امام جماعت صدای او را بشنود.

[مسأله 1121 اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد]

مسأله 1121 اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود یادش بیاید، مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید، مستحب است بعد از سلام نماز، قضا نماید (1). (1) (بهجت :) و احتمال دارد، هر جای نماز که یادش آمد بتواند قنوت را به جا آورد.

ص: 602

ترجمه نماز
1 ترجمه سوره حمد

فی فی لا «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ»، یعنی ابتدا می کنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم می کند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. «الحَمدُ لِلّه ِ رَب ِّ العالَمِین َ» یعنی ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است . «الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم می کند. «مالِک ِ یَوم ِ الدِّین ِ» یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است . «إِیّاک َ نَعبُدُ وَ إِیّاک َ نَستَعِین ُ» یعنی فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم . «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیم َ» یعنی هدایت کن ما را به راه راست که آن دین اسلام است . «صِراطَ الَّذِین َ أَنعَمت َ عَلَیهِم » یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند «غَیرِ المَغضُوب ِ عَلَیهِم وَ لَا الضّالِّین َ» یعنی نه به راه کسانی که غضب کرده ای برایشان و نه آن کسانی که گمراهند.

2 ترجمه سوره قل هو اللّه احد

ئ کما ئ کما لا «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ»: «قُل هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ»، یعنی بگو ای محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم که خداوند خدایی است یگانه . «اللّه ُ الصَّمَدُ» یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است . «لَم یَلِد وَ لَم یُولَد»، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست . «وَ لَم یَکُن لَه ُ کُفُواً أَحَدٌ» یعنی هیچ کس از مخلوقات ، مثل او نیست .

3 ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است

«سبحان ربی العظیم و بحمده »، یعنی پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و من مشغول ستایش او هستم ، «سبحان ربی الاعلی و بحمده » یعنی پروردگار من که از همه کس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و من مشغول ستایش او هستم ، «سمع اللّه لمن حمده » یعنی خدا بشنود و به پذیرد ثنای کسی که او را ستایش می کند، «استغفر اللّه ربی و اتوب الیه » یعنی طلب آمرزش و مغفرت می کنم از خداوندی که پرورش دهنده من است و من به طرف او بازگشت می نمایم ، «بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد» یعنی به یاری خدای متعال و قوه او برمی خیزم و می نشینم .

4 ترجمه قنوت

« لا إله إلا اللّه الحلیم الکریم »، یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتایی که صاحب حلم و کرم است ، « لا إله إلا اللّه العلی العظیم » یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتایی که بلند مرتبه و بزرگ است . «سبحان اللّه رب السماوات السبع و رب الارضین السبع »، یعنی پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است . «و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم »، یعنی پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و ما بین آنهاست و پروردگار عرش

ص: 603

بزرگ است . «و الحمد للّه رب العالمین »؛ یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده تمام موجودات است .

5 ترجمه تسبیحات اربعه

«سبحان اللّه و الحمد للّه ِ و لا إله إلا اللّه و اللّه اکبر»، یعنی پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص او است و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر خدای بی همتا و بزرگتر است از این که او را وصف کنند.

6 ترجمه تشهد و سلام
اشاره

«الحمد للّه أشهد إن لا اله إلا اللّه وحده لا شریک له » یعنی ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد «و اشهد إن محمداً عبده و رسوله »، یعنی شهادت می دهم که محمدصلی اللّه علیه و آله و سلم بنده خدا و فرستاده اوست «اللهم صل علی محمّد و آل محمّد » یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمّد و آل محمّد «و تقبّل شفاعته و ارفع درجته » یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن « السلام علیک أیها النبی و رحمه اللّه و برکاته »، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. « السلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین » یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او، « السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته » یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد. [ترجمه بعضی از رساله ها با ترجمه متن اصلی تفاوت دارد ولی ما آنها را ذکر نکردیم و در رساله آیت اللّه بهجت ترجمه ها نیامده است ]

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 925 مستحب است در حال قیام ، نگاه کردن به محل ّ سجده ؛ و نیز بعید نیست استحباب ِ نگاه کردن بین دو قدم در حال رکوع و به طرف بینی در حال سجود و به دامن خود در حال نشسته و به کف دو دست در حال قنوت ؛ و مستحب است در حال قیام ، گذاشتن دستها روی رانها مقابل زانو؛ و در حال قنوت ، قرار دادن آنها مقابل صورت به طوری که کف آنها رو به آسمان باشد؛ و در حال سجده ، گذاشتن دستها مقابل گوشها یا صورت یا شانه ها و در حال نشسته ، روی رانها و در حال رکوع ، روی زانو برای مردها.

تعقیب نماز
[مسأله 1122 مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب شود]

مسأله 1122 مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد، ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور داده اند بخواند و از تعقیب هایی که خیلی سفارش شده است ، تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیها است که باید به این ترتیب گفته شود: (34) مرتبه «اللّه أکبر»، بعد (33) مرتبه «الحمد للّه » بعد از آن (33) مرتبه «سبحان اللّه » (1) و می شود (2) «سبحان اللّه » را پیش از «الحمد للّه » گفت ولی بهتر است بعد از «الحمد للّه » گفته شود.

ص: 604

(1) (مکارم :) و فضیلت و ثواب بسیار دارد. (2) (بهجت :) بنا بر اظهر ..

[مسأله 1123 مستحب است بعد از نماز، سجده شکر نماید]

مسأله 1123 مستحب است بعد از نماز، سجده شکر نماید و همین قدر که پیشانی را به قصد شکر بر زمین بگذارد کافی است (1)، ولی بهتر است صد مرتبه یا سه مرتبه یا یک مرتبه ، «شُکراً للّه ِ» یا «شُکراً» یا «عَفواً» بگوید (2) و نیز مستحب است هر وقت نعمتی به انسان می رسد یا بلایی از او دور می شود سجده شکر به جا آورد. (1) (مکارم :) و اگر شکر خداوند را به زبان نیز آورد بهتر است و به قصد رجاء یک مرتبه یا سه مرتبه یا صد مرتبه «شکراً للّه » بگوید و مستحب است هر وقت نعمتی به انسان برسد یا بلایی از او دفع شود سجده شکر به جا آورد. (2) (خوئی ، تبریزی :) شکراً للّه یا عفواً بگوید ..

صلوات بر پیغمبر
مسأله 1124 استحباب صلوات هنگام شنیدن نام مبارک حضرت رسول ص

مسأله 1124 هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم مانند محمّد و احمد، یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله صلوات بر پیغمبر و آل او بعد از نماز، یا در حال نماز و هم چنین در سایر حالات از مستحبّات مؤکّد است و نیز مستحب ّ است هر موقع نام مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم خواه محمّد باشد یا احمد و هم چنین لقب و کنیه آن جناب را مانند مصطفی و ابو القاسم بشنود صلوات بفرستد، حتی اگر در نماز باشد، هم چنین اگر خودش این نامهای مقدس را بر زبان جاری کند، صلوات بفرستد.

[مسأله 1125 موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول ص مستحب است صلوات را هم بنویسد]

مسأله 1125 موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند صلوات بفرستد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) هر چند بر زبان جاری نکند؛ و صلوات از اذکار بسیار با فضیلت و پر ثواب است .

احکام نماز؛ قرائت و احکام آن (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[قرائت و احکام آن ]
[س 458 نمازی که قرائت آن بلند خوانده نشده باشد]

س 458: نمازی که قرائت آن بلند خوانده نشده باشد، چه حکمی دارد؟

ج : بر مردان واجب است که حمد و سوره را در نمازهای صبح و مغرب و عشاء بلند بخوانند. اگر سهواً یا جهلًا آهسته بخوانند نماز صحیح است ، ولی اگر از روی عمد باشد، نماز باطل است .

[س 459 اگر قصد خواندن قضای نماز صبح نماید]

س 459: آیا اگر قصد خواندن قضای نماز صبح را داشته باشیم باید آن را بلند بخوانیم یا آهسته ؟

ج : واجب است که قرائت حمد و سوره در نمازهای صبح و مغرب و عشاء چه اداء باشد و چه قضاء در هر حالی بلند باشد، حتی اگر قضای آنها در روز خوانده شود، و اگر عمداً بلند خوانده نشود، نماز باطل است .

ص: 605

[س 460 وجوب ِ بلند خواندن در نمازهای مغرب و عشاء و صبح ]

س 460: می دانیم که یک رکعت از نماز متشکل از نیت ، تکبیره الاحرام ، حمد، سوره ، رکوع و سجده است ، و از طرف دیگر در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز عشاء آهسته خواندن واجب است . ولی در نماز جماعتی که از رادیو و تلویزیون مستقیماً پخش می کنند، مشاهده می شود که امام جماعت ذکر رکوع و سجده رکعت سوم را بلند می خواند، با توجه به این که آن رکوع و سجده دو جزء رکعتی هستند که آهسته خواندن در آن واجب است . این مسأله چه حکمی دارد؟

ج : وجوب ِ بلند خواندن در نمازهای مغرب و عشاء و صبح و وجوب ِ آهسته خواندن در نماز ظهر و عصر، مختص به قرائت حمد و سوره است . همان گونه که وجوب آهسته خواندن در غیر از دو رکعت اول نماز مغرب و عشا، فقط مخصوص قرائت حمد یا تسبیحات در رکعت سوم و چهارم است . ولی در ذکر رکوع و سجده و تشهد و سلام و دیگر ذکرهای واجب در نمازهای پنجگانه ، مکلّف بین آهسته یا بلند خواندن مخیّر است .

[س 461 نماز قضاء احتیاطی ]

س 461: اگر شخص بخواهد علاوه بر هفده رکعت نماز واجب روزانه ، هفده رکعت نماز قضاء احتیاطی هم بخواند، آیا قرائت دو رکعت اول و دوم نمازهای صبح و مغرب و عشاء را باید بلند بخواند یا آهسته ؟

ج : در وجوب جهر و اخفات در نمازهای واجب فرقی بین نماز اداء و قضا وجود ندارد، هر چند نماز قضا احتیاطی باشد.

[س 462 می دانیم که کلمه صلاه]

س 462: می دانیم که کلمه «صلاه» به حرف «تاء» ختم می شود ولی در اذان «حی علی الصلاه » با «هاء» گفته می شود، آیا این صحیح است ؟

ج : ختم لفظ صلاه به هاء، هنگام وقف اشکال ندارد، بلکه متعیّن است .

[س 463 راجح بودن لفظ ملک بر مالک ]

س 463: با توجه به نظر حضرت امام «قدس سره » در تفسیر سوره مبارکه حمد مبنی بر راجح بودن لفظ «ملک » بر «مالک »، آیا هنگام قرائت این سوره مبارکه ، احتیاط در قرائت به هر دو صورت در نمازهای واجب و غیر واجب ، صحیح است ؟

ج : احتیاط در این مورد اشکال ندارد.

[س 464 وقف و فاصله تا مقداری که به وحدت جمله ضرر نزند]

س 464: آیا صحیح است که نمازگزار هنگام خواندن «غَیرِ المَغضُوب ِ عَلَیهِم » آن را بدون عطف فوری ، با وقف بخواندو سپس «وَ لَا الضّالِّین َ» را قرائت نماید؟ آیا در تشهد وقف بر « محمّد » « صلی اللّه علیه و آله » در جمله «اللّهُم َّ صل ّ علی محمّد » و سپس قرائت عبارت «آل محمّد » صحیح است ؟

ج : وقف و فاصله تا مقداری که به وحدت جمله ضرر نزند، اشکال ندارد.

[س 465 ملاک در صحت قرائت ، موافقت آن با نحوه قرائت اهل لغت است ]

س 465: استفتاء زیر از حضرت امام «قدس سره » شده است : با توجه به تعدد اقوال در تلفظ «الضاد» در علم تجوید، شما به کدام قول عمل می کنید؟ امام «قدس سره » در پاسخ نوشته اند: شناخت مخارج حروف بر اساس نظرات علمای تجوید، واجب نیست ، بلکه باید تلفظ هر حرفی به صورتی باشد که نزد عُرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده است . سؤال ما این است

ص: 606

که اولًا: عبارت «نزد عرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده است » به چه معنی است ؟ ثانیاً: آیا قواعد علم تجوید هم همانند قواعد علم صرف و نحو از عرف و کلام عرب استخراج نشده است ؟ در این صورت چگونه می توان قائل به جدائی آن دو از ریشه خود شد؟ ثالثاً: اگر برای کسی از طریق معتبر یقین حاصل شود که حروف را هنگام قرائت از مخارج صحیح خود ادا نمی کند و یا به طور کلی حروف و کلمات را صحیح تلفظ نمی نماید و زمینه مناسبی برای یادگیری از جمیع جهات دارد، مثل این که استعداد خوبی و یا فرصت مناسبی برای فراگیری این علم دارد، آیا واجب است در حد استعداد سعی در آموختن قرائت صحیح نماید؟

ج : ملاک در صحت قرائت ، موافقت آن با نحوه قرائت اهل لغتی است که قواعد تجوید از آنها گرفته شده است . بنا بر این اگر اختلاف نظرات علمای تجوید در کیفیت تلفظ یکی از حروف ناشی از اختلاف آنان در فهم نحوه تلفظ اهل لغت باشد، مرجع حل اختلاف ، خود عرف اهل لغت است . ولی اگر اختلاف نظرات آنان ناشی از اختلاف خود آنان در کیفیت تلفظ باشد، مکلّف در انتخاب هر یک از آن اقوال مخیّر است . کسی که قرائت خود را صحیح نمی داند، باید در صورت تمکن برای یادگیری قرائت صحیح اقدام نماید.

[س 466 کسی که از ابتدا و یا بر حسب عادت قصد خواندن سوره فاتحه و اخلاص را داشت ]

س 466: کسی که از ابتدا و یا بر حسب عادت قصد خواندن سوره فاتحه و اخلاص را داشت و بسم اللّه الرحمن الرحیم را گفت ولی سهواً سوره را تعیین نکرد، آیا باید از اول ، سوره معینی را قصد نماید و بعد بسم اللّه الرحمن الرحیم را قرائت کند؟

ج : اعاده بسم اللّه الرحمن الرحیم واجب نیست ، بلکه می تواند برای خواندن هر سوره ای به آن اکتفا کند.

[س 467 آیا اداء کامل الفاظ عربی در نماز واجب است ]

س 467: آیا اداء کامل الفاظ عربی در نماز واجب است ؟ آیا اگر کلمات به صورت عربی صحیح و کامل تلفظ نشود، نماز محکوم به صحت است ؟

ج : واجب است که همه ذکرهای واجب نماز از قبیل قرائت حمد و سوره و غیر آنها به طور صحیح قرائت شود و اگر نمازگزار کیفیت صحیح تلفظ کلمات عربی را نمی داند، واجب است که یاد بگیرد و اگر قادر به یادگیری نیست ، معذور است .

[س 468 قرائت قلبی در نماز]

س 468: آیا بر قرائت قلبی در نماز یعنی گذراندن کلمات در قلب بدون تلفظ آنها، قرائت صدق می کند یا خیر؟

ج : عنوان قرائت بر آن صدق نمی کند و در نماز واجب است که کلمات تلفظ شوند، به طوری که قرائت بر آن صدق کند.

[س 469 تعدادی از سوره های قرآن کریم یک سوره کامل محسوب نمی شوند]

س 469: بنا بر نظر بعضی از مفسرین ، تعدادی از سوره های قرآن کریم مثل سوره فیل ، قریش ، انشراح ، و ضحی یک سوره کامل محسوب نمی شوند. آنان می گویند: کسی که یکی از آن دو سوره مثل سوره فیل را در نماز قرائت کند، حتماً باید بعد از آن ، سوره قریش را هم بخواند و هم چنین دو سوره انشراح وضحی باید با هم قرائت شوند. بنا بر این اگر کسی بر اثر جهل به مسأله ، سوره فیل یا انشراح را به تنهائی در نماز بخواند، وظیفه او چیست ؟

ج : اگر در یادگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد، نمازهای گذشته او محکوم به صحت است .

ص: 607

[س 470 غفلت در رکعت سوم یا چهارم نماز ظهر]

س 470: اگر شخصی هنگام نماز بر اثر غفلت در رکعت سوم یا چهارم نماز ظهر، حمد و سوره بخواندو بعد از نماز متوجه شود، آیا اعاده نماز بر او واجب است ، و اگر متوجه نشود، آیا نماز وی صحیح است ؟

ج : در فرض سؤال ، نمازش صحیح است .

[س 471 آیا بانوان می توانند، حمد و سوره نمازهای صبح ]

س 471: آیا بانوان می توانند، حمد و سوره نمازهای صبح و مغرب و عشاء را بلند بخوانند؟

ج : می توانند بلند یا آهسته بخوانند ولی اگر نامحرم صدایشان را می شنود، بهتر است آهسته بخوانند.

[س 472 ملاک آهسته خواندن قرائت ]

س 472: طبق نظر امام خمینی «قدس سره » ملاک آهسته خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر، عدم جهر است و ما می دانیم که به استثنای ده حرف ، بقیه حروف با صدا هستند، بنا بر این اگر نماز ظهر و عصر را آهسته و بدون صدا بخوانیم ، هجده حرف صدا دار درست تلفظ نخواهند شد، خواهشمند است این مسأله را توضیح فرمائید.

ج : ملاک اخفات (آهسته خواندن ) عدم وجود جوهر صدا نیست ، بلکه ملاک آشکار نکردن آن است و در مقابل ، ملاک جهر (بلند خواندن ) آشکار کردن جوهر صدا است .

[س 473 افراد خارجی اعم از زن و مرد که مسلمان می شوند]

س 473: افراد خارجی اعم از زن و مرد که مسلمان می شوند و شناختی نسبت به کلمات عربی ندارند، چگونه می توانند واجبات دینی خود اعم از نماز و غیره را انجام دهند؟ و اصولًا نیازی به فراگیری عربی برای این کار وجود دارد؟

ج : یادگیری تکبیره الاحرام ، حمد، سوره ، تشهد و سلام نماز و هر چیزی که عربی بودن در آن شرط است ، واجب است .

[س 474 دلیلی بر این که نافله های شب ]

س 474: آیا دلیلی بر این که نافله های شب یا نافله نمازهایی که بلند خواندن قرائت در آنها واجب است ، باید بلند خوانده شوندو نافله نمازهایی که آهسته خواندن آن واجب است ، باید آهسته خوانده شوند، وجود دارد؟ اگر جواب مثبت باشد آیا اگر نافله های نمازهای جهری آهسته خوانده شوند و هم چنین بر عکس ، مجزی است ؟

ج : قرائت در نافله های نمازهای جهری مستحب است که بلند باشد و در نمازهای اخفاتی مستحب است که آهسته باشد و اگر بر عکس هم انجام شود، مجزی است .

[س 475 قرائت سوره حمد در نماز واجب است ]

س 475: آیا بعد از قرائت سوره حمد در نماز واجب است که یک سوره کامل خوانده شود یا تلاوت مقداری از قرآن کریم هم کافی است ؟ و در صورت اول آیا بعد از قرائت سوره ، خواندن بعضی از آیات قرآنی جایز است ؟

ج : در نمازهای واجب یومیه ، قرائت آیاتی از قرآن کریم به جای سوره کامل ، مجزی نیست . ولی قرائت بعضی از آیات به قصد قرآن بعد از قرائت یک سوره کامل ، اشکال ندارد.

[س 476 اگر بر اثر سهل انگاری و یا لهجه ای که انسان به آن تکلم می کند]

س 476: اگر بر اثر سهل انگاری و یا لهجه ای که انسان به آن تکلم می کند، اشتباهی در قرائت حمد و سوره و یا در اعراب و حرکات کلمات نماز رخ دهدمثلًا کلمه یولَد به جای فتح لام ، به کسر لام خوانده شود، نماز چه حکمی دارد؟

ص: 608

ج : اگر عامد یا جاهل مقصر (قادر بر یادگیری ) باشد، نماز باطل است ، و الّا نماز صحیح است . البته اگر نمازهای گذشته را با اعتقاد به صحت ، به صورت مذکور خوانده باشد، در هر صورت قضای آنها واجب نیست .

[س 477 کسی قادر بر ادای صحیح کلمات و ذکرهای نماز نیست ]

س 477: شخصی است که حدود 35 یا 40 سال سن دارد و پدر و مادرش در دوران کودکی به او نماز یاد نداده اند و سواد هم ندارد، اما سعی کرده است که نماز را به صورت صحیح یاد بگیرد، ولی قادر بر ادای صحیح کلمات و ذکرهای نماز نیست و بعضی از کلمات را اصلًا نمی تواند تلفظ کند، آیا نماز او صحیح است ؟

ج : اگر آن چه را که قادر بر تلفظ آن است ، انجام دهد، نمازش محکوم به صحت است .

[س 478 من کلمات نماز را همان گونه که از پدر و مادرم آموخته ام ]

س 478: من کلمات نماز را همان گونه که از پدر و مادرم آموخته ام و در دبیرستان آموزش داده اند، تلفظ می کردم . بعداً متوجه شدم که کلمات را اشتباه ادا می کرده ام . آیا طبق فتوای امام «قدس سره » اعاده نماز بر من واجب است یا آن که همه نمازهایی را که به آن صورت خوانده ام ، صحیح هستند؟

ج : در فرض سؤال ، تمامی نمازهای گذشته محکوم به صحت است و اعاده و قضاء ندارد.

[س 479 کسی که بر اثر ابتلاء به بیماری لالی قادر بر تکلم نیست ]

س 479: کسی که بر اثر ابتلاء به بیماری لالی قادر بر تکلم نیست ، ولی حواس سالمی دارد، اگر نمازش را با اشاره بخواند، آیا صحیح است ؟

ج : نماز او در فرض مزبور صحیح و مجزی است .

ذکر نماز
[س 480 قرائت عمدی ذکرهای رکوع و سجده به جای یکدیگر]

س 480: آیا قرائت عمدی ذکرهای رکوع و سجده به جای یکدیگر اشکال دارد؟

ج : اگر آنها را به قصد مطلق ذکر خداوند عزّ و جل ّ بگوید، اشکال ندارد و رکوع و سجده و نماز همگی صحیح هستند.

[س 481 اگر شخصی سهواً در سجده ذکر رکوع را بگوید]

س 481: اگر شخصی سهواً در سجده ذکر رکوع را بگوید و یا بر عکس ، در رکوع ذکر سجده را بگوید و در همان حال متوجه اشتباه خود شده و آن را اصلاح نماید، آیا نماز او باطل است ؟

ج : اشکال ندارد و نمازش صحیح است .

[س 482 اگر نماز گزار در هنگام نماز و یا بعد از فراغت از آن متوجه شود]

س 482: اگر نماز گزار در هنگام نماز و یا بعد از فراغت از آن متوجه شود که ذکر رکوع یا سجده را اشتباه گفته است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر بعد از رکوع و سجود متوجه شود، چیزی بر او واجب نیست .

[س 483 یک بار گفتن تسبیحات اربعه ]

س 483: آیا یک بار گفتن تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم نماز کافی است ؟

ج : کافی است ، هر چند احتیاط این است که سه مرتبه گفته شود.

[س 484 تعداد تسبیحات اربعه در نماز سه مرتبه است ]

س 484: تعداد تسبیحات اربعه در نماز سه مرتبه است ، ولی فردی سهواً چهار بار گفته است ، آیا نماز او در پیشگاه خداوند مقبول است ؟

ج : اشکال ندارد.

[س 485 کسی که نمی داند تسبیحات اربعه را در رکعت سوم و چهارم ]

س 485: کسی که نمی داند تسبیحات اربعه را در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه گفته یا بیشتر و یا کمتر، چه حکمی دارد؟

ص: 609

ج : یک مرتبه نیز کفایت می کند و چیزی بر او واجب نیست ، و تا به رکوع نرفته می تواند بنا را بر اقل گذاشته و تسبیحات را تکرار نماید تا یقین کند که آن را سه مرتبه گفته است .

[س 486 قرائت بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد]

س 486: آیا قرائت «بحول اللّه و قوته اقوم و اقعد» هنگام نماز در حال حرکت جایز است و آیا گفتن آن در حال قیام صحیح است ؟

ج : اشکال ندارد و اصولًا این ذکر در حالت قیام برای رکعت بعدی گفته می شود.

[س 487 مراد از ذکر چیست ]

س 487: مراد از ذکر چیست ؟ آیا شامل صلوات بر پیامبر « صلی اللّه علیه و آله » و خاندان آن حضرت می شود؟

ج : هر عبارتی که متضمّن ذکر خداوند عزّ و جل ّ باشد، ذکر محسوب می شود و صلوات بر محمّد و آل محمّد «علیهم افضل صلوات اللّه » از بهترین ذکرهاست .

[س 488 هنگامی که در نماز وتر که یک رکعت است ]

س 488: هنگامی که در نماز وتر که یک رکعت است دستها را برای قنوت بلند کرده و حاجات خود را از خداوند عزّ و جل ّ طلب می کنیم ، آیا طلب حاجات به زبان فارسی اشکال دارد؟

ج : دعا در قنوت به زبان فارسی اشکال ندارد، بلکه هر دعایی را در قنوت می توان به هر زبانی خواند.

سجده و احکام آن
[س 489 سجده و تیمم بر سیمان و موزائیک ]

س 489: سجده و تیمم بر سیمان و موزائیک چه حکمی دارد؟

ج : سجده و تیمم بر آن دو اشکال ندارد. اگر چه احوط ترک تیمم بر سیمان و موزائیک است .

[س 490 گذاشتن دستها هنگام نماز بر موزائیک ]

س 490: آیا گذاشتن دستها هنگام نماز بر موزائیکی که دارای سوراخهای ریزی است ، اشکال دارد؟

ج : اشکال ندارد.

[س 491 سجده بر مهر که سیاه و چرک شده ]

س 491: آیا سجده بر مهر که سیاه و چرک شده ، به طوری که لایه ای از چرک روی آن را پوشانده و مانع چسبیدن پیشانی روی مهر است ، اشکال دارد؟

ج : اگر چرک روی مهر به مقداری باشد که حائل بین پیشانی و مهر شود، سجده و نماز باطل است .

[س 492 زنی که هنگام سجده بر مهر]

س 492: آیا بر زنی که هنگام سجده بر مهر، پیشانی وی بخصوص جای سجده با حجاب پوشیده شده است ، اعاده نمازهایش واجب است ؟

ج : اگر هنگام سجده متوجه وجود حائل نبوده ، اعاده بر او واجب نیست .

[س 493 زنی هنگام سجده سر خود را روی مهر گذاشته ]

س 493: زنی هنگام سجده ، سر خود را روی مهر گذاشته ، متوجه می شود که پیشانی وی به طور کامل با مهر تماس ندارد، زیرا چادر یا روسری وی مانع از تماس کامل پیشانی با مهر است ، لذا سرش را از روی آن بلند کرده و بعد از رفع مانع دوباره روی مهر گذاشته است ، نماز او چه حکمی دارد؟ اگر عمل وی سجده مستقلی محسوب شود، نمازهایی که خوانده است ، چه حکمی دارد؟

ج : واجب است بدون این که سر خود را از زمین بلند کند، پیشانی اش را حرکت دهد تا روی مهر قرار بگیرد. اگر بلند کردن پیشانی از زمین برای سجده روی مهر بر اثر جهل یا فراموشی بوده و این عمل را فقط در یکی از دو سجده یک رکعت انجام می داده ، نمازش

ص: 610

صحیح است و اعاده واجب نیست . ولی اگر این کار با علم و عمد بوده و یا در هر دو سجده یک رکعت آن را انجام داده ، نمازش باطل و اعاده آن واجب است .

[س 494 در سجده باید هفت عضو از بدن روی زمین باشد]

س 494: در سجده باید هفت عضو از بدن روی زمین باشد، ولی ما به خاطر وضعیت خاص جسمی که داریم ، قادر به انجام این کار نیستیم ، زیرا از معلولین جنگی که از صندلی چرخدار استفاده می کنند، هستیم و برای نماز یا مهر را به طرف پیشانی بلند می کنیم و یا آن را روی دسته صندلی چرخدار گذاشته و بر آن سجده می کنیم ، آیا این کار صحیح است یا خیر؟

ج : اگر قادر به گذاشتن مهر روی دسته صندلی چرخدار یا چیز دیگر مانند بالشت یا چهار پایه و سجده بر آن هستید، باید سجده را بدین نحو انجام دهید و نماز شما صحیح است . در غیر این صورت به هر نحو که می توانید هر چند با ایماء و اشاره ، سجده و رکوع را انجام دهید و نماز شما صحیح است . إن شاء اللّه موفق باشید.

[س 495 سجده بر سنگ فرش مرمر مشاهد مشرفه ]

س 495: سجده بر سنگ فرش مرمر مشاهد مشرفه چه حکمی دارد؟

ج : سجده بر سنگ مرمر اشکال ندارد.

[س 496 هنگام سجده بر انگشت بزرگ پا]

س 496: آیا جایز است هنگام سجده علاوه بر انگشت بزرگ پا، بعضی از انگشتان دیگر آن را هم بر زمین بگذاریم ؟

ج : اشکال ندارد.

[س 497 مهری برای نماز ساخته شده ]

س 497: امروزه مهری برای نماز ساخته شده که با شمارش رکعت ها و سجده های نمازگزار باعث می شود تا حدی شک او بر طرف گردد. با توجه به این که هنگام گذاشتن پیشانی روی آن ، مهر به خاطر دستگاه فلزی که زیر آن نصب شده است ، به سمت پائین حرکت می کند، آیا با این توصیف سجده بر آن صحیح است ؟ امیدواریم نظر شریف خود را بیان فرمائید.

ج : اگر محل گذاشتن پیشانی از چیزهائی باشد که سجده بر آن صحیح است و پس از گذاشتن پیشانی ثابت و بی حرکت بماند، سجده بر روی آن اشکال ندارد.

[س 498 هنگام نشستن بعد از سجده ]

س 498: هنگام نشستن بعد از سجده کدام پا روی دیگری گذاشته می شود؟

ج : مستحب است که بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد.

[س 499 در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب ]

س 499: در سجده و رکوع بعد از قرائت ذکر واجب ، گفتن چه ذکری افضل است ؟

ج : تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آن چه گفته شد، صلوات و دعا برای حاجت های دنیا و آخرت مستحب است .

[س 500 شنیدن آیاتی که سجده در اثر شنیدن آنها واجب می شود]

س 500: شنیدن آیاتی که سجده در اثر شنیدن آنها واجب می شود از نوارهای قرآن که از ضبط صوت یا صدا و سیما پخش می شود چه حکمی دارد؟

ج : در فرض مرقوم ، سجده واجب است .

سلام
[س 510 ردّ تحیت ]

س 510: نظر جناب عالی در باره ردّ تحیتی که به صیغه سلام نباشد، چیست ؟

ج : اگر در حال نماز باشد، جواب دادن جایز نیست ، ولی اگر در حال نماز نباشد، اگر کلامی است که عرف آن را تحیت محسوب می کند، احتیاط، جواب گفتن آن است .

ص: 611

[س 511 جواب سلام کودکان ]

س 511: آیا جواب سلام کودکان اعم از دختر و پسر واجب است ؟

ج : جواب سلام کودکان ِ ممیز، اعم از پسر و دختر، مانند جواب سلام زنان و مردان واجب است .

[س 512 اگر کسی سلام را بشنود]

س 512: اگر کسی سلام را بشنود، ولی به دلیل غفلت یا هر سبب دیگر جواب سلام را ندهد، به طوری که زمان کمی فاصله شود، آیا بعد از آن گفتن جواب سلام واجب است ؟

ج : اگر تأخیر به مقداری باشد که جواب سلام و ردّ تحیت بر آن صدق نکند، واجب نیست .

[س 513 اگر شخصی به گروهی سلام کند]

س 513: اگر شخصی به گروهی سلام کند و بگوید: « السلام علیکم جمیعاً»، و یکی از آنان مشغول نماز باشد، آیا بر او هم جواب سلام واجب است ، حتی اگر دیگران جواب سلام را داده باشند؟

ج : اگر کس دیگری جواب آن را بدهد، نماز گزار اقدام به جواب گفتن نکند.

[س 514 اگر شخصی در یک زمان چند بار سلام کند]

س 514: اگر شخصی در یک زمان چند بار سلام کند و یا چند نفر سلام دهند، آیا یک بار جواب دادن از همه آنها کفایت می کند؟

ج : در صورت اول یک جواب کافی است ، و در حالت دوم یک جواب به صیغه ای که شامل همه آنها گردد و به قصد جواب سلام آنان باشد، کفایت می کند.

[س 515 شخصی هنگام سلام دادن به جای سلام علیکم ]

س 515: شخصی هنگام سلام دادن به جای «سلام علیکم » از لفظ «سلام » استفاده می کند، آیا جواب سلام او واجب است ؟

ج : اگر عرفاً بر آن تحیت و سلام صدق نماید، جواب دادن واجب است .

مُبطِلات نماز
[مُبطِلات نماز از رساله حضرت امام ]
[مسأله 1126 دوازده چیز نماز را باطل می کند]
اشاره

مسأله 1126 دوازده چیز (1) نماز را باطل می کند و آنها را مبطلات می گویند: (1) (زنجانی :) ده چیز ..

(بهجت :) مسأله دوازده چیز نماز را باطل می کند و آنها را مبطلات می گویند: (1) از بین رفتن یکی از شروط در اثناء نماز. (2) باطل شدن وضو یا غسل در اثناء نماز عمداً یا سهواً. (3) گذاشتن دستها روی هم عمداً با قصد این که جزء نماز است . (4) گفتن «آمین » عمداً بعد از حمد. (5) برگرداندن عمدی تمام بدن به پشت سر ( روی برگرداندن از قبله ). (6) حرف زدن عمدی . (7) خندیدن عمدی (قهقهه کردن ). (8) برای امور دنیا با صدای بلند عمداً گریه کردن . (9) کار زیادی که صورت نماز را بهم بزند. (10) خوردن و آشامیدن در بین نماز. (11) شک در رکعتهای نماز دو یا سه رکعتی . (12) کم و زیاد کردن رکن نماز عمداً یا سهواً. و تفصیل موارد ذکر شده به ترتیب در مسائل بعدی ذکر می شود.

اوّل :

آن که در بین نماز یکی از شرطهای آن از بین برود، مثلًا در بین نماز بفهمد مکانش (1) غصبی است (2)،

دوم :
اشاره

آن که در بین نماز عمداً یا سهواً یا از روی ناچاری ، چیزی که وضو یا غسل را باطل می کند پیش آید، مثلًا بول از او بیرون آید (3)، ولی کسی که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری کند، اگر در بین نماز بول یا غایط از او

ص: 612

خارج شود چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید نمازش باطل نمی شود و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به دستور استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است . (1) (خوئی ، تبریزی :) لباسش که ساتر است .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و وقت وسعت داشته باشد و بتواند از آن مکان غصبی بیرون برود ولی اگر وقت تنگ باشد به طوری که اگر بخواهد بعد از بیرون رفتن نماز را بخواند قضا می شود نماز باطل نمی شود ولی باید آن را در حال بیرون رفتن تمام کند و هم چنین اگر نتواند بیرون برود مثل محبوس (زندانی ) باید در همان جا نماز را تمام کند و صحیح است ..

(زنجانی :) مثلًا در بین نماز لباس وی نجس شده و نمازگزار با توجّه به آن ، عمداً یا به علّت ندانستن مسأله با همان حال نماز خود را ادامه دهد .. (3) (سیستانی :) هر چند بنا بر احتیاط پیش آمدن آن پس از تمام شدن سجده آخر نماز از روی سهو یا ناچاری باشد ..

[مسأله 1127 کسی که بی اختیار خوابش برده ]

مسأله 1127 کسی که بی اختیار خوابش برده (1)، اگر نداند که در بین نماز خوابش برده یا بعد از آن ، بنا بر احتیاط واجب (2) باید نمازش را دوباره بخواند (3)، ولی اگر تمام شدن نماز را بداند و شک کند که خواب در بین نماز بوده یا بعد ، نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) (مثلًا در حال سجده خوابش برده ) امّا نمی داند در سجده نماز بوده یا بعد از آن در سجده شکر، باید نماز را اعاده کند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی و زنجانی نیست ] (3) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) لازم نیست نمازش را دوباره بخواند، به شرط آن که بداند آن چه از نماز به جا آورده به اندازه ای که عرفاً آن را نماز بگویند بوده است .

[مسأله 1128 اگر بداند به اختیار خودش خوابیده ]

مسأله 1128 اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و شک کند که بعد از نماز بوده یا در بین نماز یادش رفته که مشغول نماز است و خوابیده نمازش صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (تبریزی :) و اگر احتمال دهد خوابش در اثناءِ نماز عمداً و با التفات به نماز بوده باید دوباره بخواند. (سیستانی :) با شرطی که در مسأله پیش گفته شد صحیح است .

[مسأله 1129 اگر در حال سجده از خواب بیدار شود]

مسأله 1129 اگر در حال سجده از خواب بیدار شود و شک کند که در سجده آخر نماز است ،

ص: 613

یا در سجده شکر (1)، باید آن نماز را دوباره بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، صافی :) چنانچه بداند که بی اختیار خوابش برده ..

(سیستانی :) چه بداند به اختیار خوابیده یا بی اختیار خوابش برده است حکم به صحت آن می شود و اعاده لازم نیست . (2) (خوئی ، تبریزی :) و اگر بداند به اختیار خودش خوابیده و احتمال دهد که از روی غفلت در سجده نماز خوابیده نمازش صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1127.

سوم :
اشاره

از مبطلات نماز آن است که مثل بعض کسانی که شیعه نیستند دستها را روی هم بگذارد (1). (1) (بهجت :) و قصدش این باشد که این کار، جزءِ نماز است یا انجام دادن آن لازم است . در غیر این صورت ، اگر عمداً این کار را بکند، از روی احتیاط نمازش را باید دوباره بخواند.

(خوئی :) سوّم : از مبطلات نماز آن است که دستها را به قصد این که جزءِ نماز باشد روی هم بگذارد و اگر به این قصد نباشد بلکه به عنوان ادب باشد بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند.

(تبریزی :) اگر به این قصد نباشد، بلکه به عنوان ادب در نماز باشد، نمازش صحیح است و لکن کار حرام کرده است .

(سیستانی :) سوّم : از مبطلات نماز آن است که دستها را به قصد خضوع و ادب روی هم بگذارد ولی باطل شدن نماز به این کار بنا بر احتیاط است هر چند در حرام بودنش اگر به قصد مشروعیّت آورده شود اشکالی نیست .

(مکارم :) سوّم : دست بسته نماز خواندن . اگر دست بسته نماز بخواند آن گونه که بعضی از فرق اسلامی انجام می دهند، حتی ّ اگر به قصد ادب دستها را روی هم بگذارد، یا دست به سینه نماز بخواند، هر چند شبیه آنها نباشد احتیاط آن است که نماز را اعاده کند، امّا اگر از روی فراموشی و ناچاری یا برای کار دیگری مثل خاراندن دست و مانند آن باشد اشکال ندارد.

(نوری :) سوم : از مبطلات نماز آن است که دستها را روی هم بگذارد.

[مسأله 1130 هر گاه برای ادب دستها را روی هم بگذارد]

مسأله 1130 هر گاه (برای ادب دستها را روی هم بگذارد، اگر چه مثل آنها نباشد (1)، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را دوباره بخواند، ولی اگر (2)) از روی فراموشی یا ناچاری (3) یا برای کار دیگر مثل خاراندن دست و مانند آن (4)، دستها را روی هم بگذارد اشکال ندارد (5). (1) [عبارت «اگر چه مثل آنها نباشد» در رساله آیات عظام : (نوری ) و بهجت نیست ] (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یا تقیه .. (4) (زنجانی :) یا بر حسب عادت .. (5) (بهجت :) بنا بر أظهر اشکال ندارد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مورد سوّم از مبطلات نماز در همین صفحه .

ص: 614

چهارم :

از مبطلات نماز (1) آن است که بعد از خواندن حمد (2)، آمین بگوید (3) ولی اگر (4) اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمی شود. (1) (بهجت :) بنا بر احتیاط .. (2) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که قصد دعا ننماید، و یا به قصد این که جزءِ نماز باشد .. (3) (سیستانی :) و باطل شدن نماز به گفتن آمین در غیر مأموم بنا بر احتیاط است ، هر چند در حرام بودنش چنانچه به قصد مشروعیّت آورده شود شکی نیست و در هر حال اگر آمین را اشتباهاً یا از روی تقیه بگوید نمازش اشکال ندارد.

(مکارم :) و احتیاط واجب این است که نماز را تمام کند و اعاده نماید ولی اگر از روی اشتباه یا در حال تقیه بگوید اشکال ندارد.

(بهجت :) و گفتن آن حرام است .. (4) (خوئی ، تبریزی :) ولی اگر فقط به قصد دعا یا ..

پنجم :
اشاره

از مبطلات نماز آن است که عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله کند، یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد (1) بلکه اگر عمداً به قدری برگردد که نگویند رو به قبله است (2)، اگر چه به طرف راست یا چپ نرسد، نمازش باطل است . (1) (زنجانی :) پشت به قبله کند یا سر را به قدری برگرداند که بیشتر از طرف راست و چپ قبله منحرف گردد .. (2) (مکارم :) نمازش باطل است .

(سیستانی :) پنجم : از مبطلات نماز برگشتن از قبله بدون عذر است و امّا اگر با عذر باشد مثل فراموشی یا به سبب امر قهری (مانند باد شدیدی که او را از قبله برگرداند) چنانچه به طرف راست یا چپ نرسد نماز او صحیح است ولی لازم است که بعد از برطرف شدن عذر فوراً به طرف قبله برگردد و امّا اگر به طرف راست و یا چپ برسد یا پشت به قبله شود اگر فراموش کرده باشد یا غافل باشد یا در تشخیص قبله اشتباه کرده باشد و وقتی متذکر یا متوجه شود که اگر نماز را قطع کند می تواند دوباره آن را رو به قبله بخواند (هر چند یک رکعت از آن در وقت واقع شود) باید نماز را از سر بگیرد و گر نه به همان نماز اکتفا می کند و قضا بر او لازم نیست و هم چنین است اگر برگشت او از قبله به واسطه امر قهری باشد پس چنانچه بتواند که بدون برگشتن از قبله نماز را دوباره در وقت بخواند (هر چند یک رکعت از آن در وقت واقع شود) باید نماز را از سر بگیرد و گر نه باید همان نماز را تمام کند و اعاده و قضا بر او لازم نیست .

(بهجت :) پنجم : [ از مبطلات نماز] آن که عمداً با تمام بدن به پشت سر یعنی بیش از سمت راست و چپ توجّه کند و اگر فقط با صورت به طرف راست یا چپ توجّه کند نمازش باطل نمی شود و اگر عمداً با تمام بدن به راست یا چپ و یا فقط با صورت به پشت سر توجه نماید بنا بر اظهر و أحوط نمازش باطل است و اگر سهواً و یا از روی فراموشی باشد مانعی ندارد در اوّلی ، و محل احتیاط است در دوّمی .

[مسأله 1131 اگر عمداً همه صورت را به طرف راست یا چپ قبله برگرداند]

مسأله 1131 اگر عمداً همه صورت را به طرف راست یا چپ قبله برگرداند

ص: 615

نمازش باطل است (1) بلکه اگر سهواً هم صورت را به این مقدار بگرداند احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند (و لازم نیست که نماز اول را تمام نماید (2))، ولی اگر سر را کمی بگرداند، عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود. (1) (اراکی :) اگر گردش به راست یا چپ زیاد باشد، بنا بر احتیاط واجب نمازش باطل است ، هر چند جلو بدن رو به قبله باشد .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (بهجت :) رجوع کنید به ذیل پنجم از مُبطلات در صفحه قبل .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر عمداً سر را به پشت بگرداند نمازش باطل است و اگر سهواً سر را به این مقدار بگرداند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند ولی اگر سر را به طرف راست یا چپ بگرداند عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود ولی کراهت دارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر عمداً یا سهواً سر را به قدری بگرداند که مواجه طرف راست یا چپ قبله یا بیشتر باشد نمازش باطل است ، ولی اگر سر را کمی بگرداند که نگویند روی خود را از قبله برگردانده عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود، و اگر به مقداری برگرداند که بگویند روی خود را از قبله برگردانده است ، ولی به حدّ راست یا چپ قبله نرسیده باشد، در این صورت چنانچه رو گرداندن عمدی باشد نماز باطل است و اگر سهوی باشد نماز صحیح است .

(فاضل :) مسأله اگر عمداً یا سهواً سر را به قدری برگرداند که بتواند پشت سر را ببیند نماز باطل است ولی اگر سر را کمی بگرداند عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه عمداً یا سهواً صورت را به تنهایی کاملًا به طرف راست یا چپ برگرداند بنا بر احتیاط واجب نمازش را اعاده کند، ولی اگر صورت را کمی بگرداند به طوری که از قبله خارج نشود نماز باطل نمی شود.

(زنجانی :) مسأله اگر عمداً یا سهواً سر را به قدری بگرداند که بیشتر از طرف راست یا چپ قبله منحرف گردد نمازش باطل ، ولی اگر سر را کمی بگرداند که نگویند روی خود را از قبله برگردانده عمداً باشد یا اشتباهاً نمازش باطل نمی شود، و اگر به مقداری برگرداند که بگویند که روی خود را از قبله برگردانده است ولی بیشتر از طرف راست و چپ قبله منحرف نشده باشد، نمازش در این صورت چنانچه رو گرداندن عمدی باشد باطل است و اگر سهواً باشد نمازش صحیح است .

(سیستانی :) مسأله اگر صورت خود را فقط از قبله برگرداند ولی بدنش به طرف قبله باشد چنانچه به حدّی گردن را کج کند که بتواند مقداری از پشت سرش را ببیند حکم او همان حکم برگشتن از قبله است که قبلًا ذکر شده و اگر انحراف او به این حد نباشد ولی عرفاً زیاد باشد بنا بر احتیاط واجب باید اعاده کند و امّا اگر مقدار کمی گردنش را کج کند نمازش باطل نمی شود هر چند این کار مکروه است .

ششم :
اشاره

از مبطلات نماز آن است که عمداً کلمه ای بگوید که از آن کلمه قصد معنی کند اگر چه معنی هم نداشته باشد و یک حرف هم باشد بلکه اگر قصد هم نکند بنا بر احتیاط واجب باید

ص: 616

نماز را دوباره بخواند در صورتی که دو حرف یا بیشتر باشد، ولی اگر سهواً بگوید نماز باطل نمی شود. (خوئی ، تبریزی :) ششم : از مبطلات نماز آن است که عمداً کلمه ای بگوید که یک حرف یا بیشتر باشد اگر چه معنی هم نداشته باشد.

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) ششم : از مبطلات نماز آن است که عمداً کلمه ای (زنجانی : عمداً لفظی ) بگوید که دو حرف یا بیشتر باشد؛ اگر چه معنی هم نداشته باشد، ولی اگر سهواً بگوید نماز باطل نمی شود.

(فاضل :) ششم : از مبطلات نماز آن است که عمداً کلمه ای را بگوید و آن را در معنایی استعمال کند، خواه یک حرف باشد یا بیشتر؛ و اگر سهواً بگوید نمازش باطل نمی شود.

(بهجت :) ششم : آن که عمداً کلمه ای بگوید که دو حرف یا بیشتر داشته ، ولی بی معنی باشد و یا این که یک حرف یا بیشتر بوده ، ولی معنا داشته باشد.

(سیستانی :) ششم : از مبطلات نماز آن است که عمداً تکلم کند هر چند به کلمه ای که بیش از یک حرف نداشته باشد؛ اگر آن حرف مُفهم معنای خودش باشد مثل (ق ِ) که در زبان عربی به معنای این است که (نگهداری کن ) یا مُفهم معنای دیگری مثل (ب ) در جواب کسی که از حرف دوّم الفبا سؤال کند. و چنانچه مُفهم هیچ معنایی نباشد، اگر مرکّب از دو حرف یا بیشتر باشد باز هم بنا بر احتیاط مُبطل نماز است .

(مکارم :) ششم : حرف زدن . اگر عمداً حرف بزند حتّی یک جمله ، یا یک کلمه ، حتّی کلمه دو حرفی مانند « من » و « ما» نماز او باطل است بلکه بنا بر احتیاط اگر دو حرف معنی دار هم نباشد نماز باطل می شود (منظور از احتیاط در مبطلات نماز آن است که نماز را تمام کرده بعد اعاده کند). سخن گفتن از روی سهو و فراموشی و نسیان ، نماز را باطل نمی کند.

[مسأله 1132 اگر کلمه ای بگوید که یک حرف دارد]

مسأله 1132 اگر کلمه ای بگوید که یک حرف دارد، چنانچه آن کلمه معنی داشته باشد مثل «ق » که در زبان عرب به معنای این است که نگهداری کن (1)، چنانچه معنی آن را بداند و قصد آن را نماید، نمازش باطل می شود، بلکه اگر قصد معنای آن را نکند ولی ملتفت معنای آن باشد احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و معنی آن را قصد کند نمازش باطل است و اگر قصد نکند، امّا متوجّه معنی آن باشد، احتیاط آن است که نماز را اعاده کند. (2) (صافی :) [و] بلکه اگر کلمه یک حرفی ، معنی هم نداشته باشد احتیاط، دوباره خواندن آن است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر سهواً کلمه ای بگوید که یک حرف یا بیشتر دارد، اگر چه آن کلمه معنی داشته باشد، نمازش باطل نمی شود ولی (سیستانی : بنا بر احتیاط) لازم است بعد از نماز سجده سهو به جا آورد چنانکه خواهد آمد.

ص: 617

(زنجانی :) مسأله اگر با عمد لفظی بگوید که دو حرف یا بیشتر دارد، نمازش باطل می شود؛ اگر چه به قصد جدی نباشد، بلکه مثلًا به جهت شوخی آن لفظ را بگوید.

(فاضل :) مسأله اگر کلمه ای بگوید چنانچه آن کلمه معنی داشته باشد مثل (ق ) که در زبان عرب به معنای این است که (نگهداری کن ) چنانچه معنی آن را بداند و قصد آن معنی را نماید نمازش باطل می شود، و اگر قصد معنای آن را نکند ولی ملتفت معنای آن باشد نمازش باطل نمی شود و نیز اگر آن کلمه معنایی نداشته باشد و او هم آن را در معنایی استعمال نکند ولی اگر دو حرف یا بیشتر باشد در این دو صورت نیز بنا بر احتیاط واجب نماز را باطل می کند.

[مسأله 1133 سرفه کردن و آروغ زدن و آه کشیدن در نماز]

مسأله 1133 سرفه کردن و آروغ زدن و آه کشیدن (1) در نماز اشکال ندارد (2)، ولی گفتن آخ و آه و مانند اینها که دو حرف است اگر عمدی باشد (3) نماز را باطل می کند (4). (1) (تبریزی :) یا اشاره کردن .. (2) (زنجانی :) ولی اگر عمدی باشد و از آن دو حرف تولید شود مانند آخ و آه ، نماز را باطل می کند بلکه اگر یک حرف هم تولید شود به احتیاط واجب نماز را باطل می کند. (3) (خوئی ، تبریزی :) گفتن آخ و آه و مانند اینها، اگر عمدی باشد .. (4) (بهجت :) ولی اگر بگوید «آه مِن ذُنُوبی » اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله سرفه کردن ، آه کشیدن ، عطسه زدن ، نماز را باطل نمی کند، هر چند عمدی باشد، ولی گفتن «آخ » و «آه » و مانند اینها که دو حرف دارد اگر عمدی باشد بنا بر احتیاط واجب نماز را باطل می کند.

(سیستانی :) مسأله سرفه کردن و آروغ زدن در نماز اشکال ندارد و احتیاط لازم آن است که در نماز اختیاراً «آه » نکشد و ناله نکند؛ و امّا گفتن «آخ » و «آه » و مانند اینها، اگر عمدی باشد نماز را باطل می کند.

[مسأله 1134 اگر کلمه ای را به قصد ذکر بگوید]

مسأله 1134 اگر کلمه ای را به قصد ذکر بگوید مثلًا به قصد ذکر بگوید: «اللّه أکبر» و در موقع گفتن آن ، صدا را بلند کند که چیزی را به دیگری بفهماند اشکال ندارد (1) ولی چنانچه به قصد این که چیزی به کسی بفهماند بگوید (2)، اگر چه قصد ذکر هم داشته باشد، نماز باطل می شود. (1) (خوئی ، تبریزی :) بلکه اگر به قصد ( (زنجانی :) بلکه اگر به جهت ) این که چیزی به کسی بفهماند کلمه ای را به قصد ذکر بگوید اشکال ندارد.

(سیستانی :) و هم چنین اگر کلمه ای را به قصد ذکر بگوید هر چند بداند که این کار سبب می شود که کسی متوجه مطلبی شود اشکال ندارد ولی اگر اصلًا قصد ذکر نکند یا قصد هر دو امر را بکند به نحوی که لفظ را در هر دو معنی به کار برده باشد، نمازش باطل می شود و امّا اگر قصد ذکر کند و انگیزه اش در گفتن ذکر، متوجه کردن غیر باشد، نمازش صحیح است .

(صافی :) بلکه چنانچه برای این که چیزی را به کسی بفهماند، به قصد ذکر آن را بگوید، نماز باطل نمی شود. (2) (بهجت :) کلمه ای را مناسب مقصودش بگوید ..

ص: 618

(مکارم :) مسأله ذکر خدا، قرائت قرآن و دعا، در هر جای نماز جایز است . اگر جمله ای را مانند «اللّه أکبر» به قصد ذکر خدا بگوید، امّا در موقع گفتن ، صدا را بلند کند که چیزی را به دیگری بفهماند اشکال ندارد، ولی دعا و ذکر به زبانهای غیر عربی اشکال دارد.

[مسأله 1135 خواندن قرآن در نماز]

مسأله 1135 خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار سوره ای که (1) سجده واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد (2) و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد (3) اگر چه به فارسی یا زبان دیگر باشد. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) غیر از چهار آیه ای که .. (2) (زنجانی :) در مسأله [355 و (1093)] گفته شد .. (نوری :) در مسأله [355] گفته شد .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) ولی احتیاط مستحب ّ آن است که به غیر عربی دعا نکند. (فاضل :) ولی احتیاط واجب این است که به عربی باشد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1134.

(سیستانی :) مسأله خواندن قرآن و دعا کردن در نماز اشکال ندارد ولی احتیاط مستحب آن است که به غیر عربی دعا نکند. حکم چهار آیه ای که سجده واجب دارد، در احکام قرائت مسأله [983] گفته شد.

(بهجت :) مسأله قرآن یا دعا خواندن در نماز اشکال ندارد، مگر چهار آیه ای که سجده واجب دارند و در مسأله [1093] گذشت یا این که دعا خواندن ، به طوری که به نظم واجب در قرائت و یا ذکر واجب صدمه بزند و یا نفرین بر مؤمن باشد که در این صورت ، نماز باطل خواهد بود. دعا یا ذکر خداوند متعال به هر لغتی که مخصوص نمازگزار باشد، در بین نماز اگر چه به عربی نباشد، مانعی ندارد ولی خلاف احتیاط است حتّی در قنوت ولی بنا بر احتیاط واجب ذکرهای مستحبّی رکوع ، سجود و تشهّد را به غیر عربی نخواند.

[مسأله 1136 اگر چیزی از حمد و سوره و ذکرهای نماز را عمداً]

مسأله 1136 اگر چیزی از حمد و سوره و ذکرهای نماز را عمداً (1) یا احتیاطاً چند مرتبه بگوید اشکال ندارد (2). (1) (خوئی :) بدون قصد جزئیّت ..

(زنجانی :) بدون قصد وجوب یا استحباب ذکر خاص چند مرتبه بگوید اشکال ندارد، ولی اگر از روی وسواس چند مرتبه بگوید کار حرامی انجام داده ؛ بلکه اگر به مسأله آگاه باشد و بتواند به وسواس عمل نکند نمازش هم باطل است . (2) (اراکی ، گلپایگانی :) ولی اگر از روی وسواس چند مرتبه بگوید نماز باطل می شود.

(بهجت :) مگر این که به نظم واجب دیگر، مثل قرائت و یا ذکر واجب صدمه بزند.

(صافی ، فاضل :) ولی اگر از روی وسواس چند مرتبه بگوید اشکال دارد.

ص: 619

(مکارم :) مسأله تکرار کردن آیات حمد و سوره یا ذکرهای رکوع و سجود و تسبیحات برای ثواب یا برای احتیاط مانعی ندارد، امّا اگر به خاطر وسوسه باشد اشکال دارد.

[مسأله 1137 در حال نماز انسان نباید به دیگری سلام کند]

مسأله 1137 در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند (1)، باید طوری جواب دهد که سلام مقدم باشد مثلًا بگوید: «السَّلام ُ عَلَیکُم » یا «سَلام ٌ عَلَیکُم » و نباید «عَلَیکُم ُ السَّلام » بگوید. (1) (گلپایگانی ، اراکی ، صافی :) باید همان طور که او سلام کرده جواب دهد مثلًا اگر گفته «سلام ٌ علیکم » در جواب بگوید «سلام ٌ علیکُم » ولی در جواب «علیکم السّلام » (اراکی : بنا بر احتیاط واجب ) باید بگوید «سلام ٌ علیکم ».

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب باید همان طور که او سلام کرده ، جواب دهد مثلًا اگر گفته «سلام ٌ علیکم » در جواب بگوید «سلام ٌ علیکم » ولی در جواب «علیکم السّلام » هر صیغه ای که می خواهد می تواند بگوید.

(سیستانی :) باید جواب دهد ولی جواب باید مثل سلام باشد یعنی نباید بر اصل سلام اضافه داشته باشد مثلًا نباید در جواب بگوید «سلام ٌ علیکم و رحمه اللّه و برکاته » بلکه بنا بر احتیاط لازم نباید لفظ «علیکم » یا «علیک » را بر لفظ سلام در جواب مقدّم بدارد اگر آن کسی که سلام کرده این چنین نکرده باشد؛ بلکه احتیاط مستحب ّ آن است که جواب کاملًا همان طور که او سلام کرده ، باشد مثلًا اگر گفته «سلام ٌ علیکم » در جواب بگوید «سلام ٌ علیکم » و اگر گفته «السّلام علیکم » بگوید «السّلام علیکم » و اگر گفته «سلام ٌ علیک » بگوید «سلام ٌ علیک » ولی در جواب «علیکم السّلام » می تواند «علیکم السّلام » یا «السّلام علیکم » یا «سلام علیکم » بگوید.

(مکارم :) جواب او واجب است امّا جواب باید مانند سلام باشد مثلًا اگر گفت : «السّلام علیک » در جواب بگوید «السّلام علیک » و اگر بگوید «سلام علیکم » در جواب بگوید «سلام ٌ علیکم » حتّی اگر بگوید «سلام » در جواب باید بگوید «سلام ».

(بهجت :) باید مثل سلام او جواب بدهد؛ بنا بر این اگر گفت : «سلام ٌ علیکم »، جواب بگوید: «سلام ٌ علیکم » و اگر گفت : «السّلام علیک »، باید در جواب بگوید: «السّلام علیک ».

(زنجانی :) مسأله در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند ولی باید جواب سلام مسلمان را بدهد، پس اگر سلام کننده کلمه " سلام " را بر " علیکم " و مانند آن مقدم داشت ، باید نمازگزار در جواب سلام را مقدم دارد و به احتیاط مستحب از سایر جهات نیز همان طور که او سلام کرده جواب دهد؛ مثلا اگر " السلام " با الف و لام گفته ، او نیز با الف و لام جواب بگوید، و اگر " علیکم " به صیغه جمع گفته ، او نیز به صیغه جمع جواب دهد، و چنانچه سلام کننده " علیکم " و مانند آن را بر سلام مقدم داشت ، بنا بر احتیاط واجب با صیغه های سلامی که در قرآن وارد شده است مانند " سلام علیک " یا " سلام علیکم " به قصد این که از قرآن است جواب بگوید.

[مسأله 1138 انسان باید جواب سلام را بگوید]

مسأله 1138 انسان باید جواب سلام را چه در نماز یا در غیر نماز فوراً بگوید و اگر

ص: 620

عمداً یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد، که اگر جواب بگوید جواب آن سلام حساب نشود، چنانچه در نماز باشد نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نیست . (مکارم :) مسأله در غیر نماز هم جواب سلام واجب ، امّا سلام کردن مستحب ّ است و باید جواب را طوری بگوید که جواب سلام محسوب شود، یعنی اگر زیاد فاصله بیندازد که جواب محسوب نشود کار حرامی کرده و جواب دادن واجب نیست .

[مسأله 1139 باید جواب سلام را طوری بگوید که سلام کننده بشنود]

مسأله 1139 باید جواب سلام را طوری بگوید که سلام کننده بشنود، ولی اگر سلام کننده کر باشد (1) چنانچه انسان به طور معمول جواب او را بدهد کافی است (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) یا سلام داده و تند رد شود ..

(فاضل :) باید با بلند کردن صدا یا به اشاره ، طوری جواب او را بدهد که بشنود یا متوجّه جواب سلام شود.

(سیستانی :) یا سلام داده و تند رد شود، چنانچه ممکن باشد که جواب سلام را با اشاره یا مانند آن به او بفهماند جواب دادن لازم است و در غیر این صورت جواب دادن در غیر نماز لازم نیست و در نماز جایز نیست .

(مکارم :) یا در محیطی است که سر و صدا زیاد است چنانچه به طور معمول جواب دهد کافی است و احتیاط آن است که با اشاره نیز به او بفهماند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و در صورت امکان با حرکت لب یا اشاره جواب را بفهماند.

(تبریزی :) و چنانچه سلام را در نامه یا با سفارش شخصی بفرستد جواب واجب نیست .

(زنجانی :) مسأله باید جواب سلام را به سلام کننده بفهماند؛ اگر چه سلام کننده کر باشد، و لازم نیست جواب سلام را طوری بگوید که سلام کننده بشنود، و اگر فهماندن جواب سلام به سلام کننده ممکن نباشد؛ مثل این که شخص به انسان سلام کند و به سرعت رد شود، و یا از تلویزیون یا رادیو سلام بدهد، ظاهراً جواب سلام لازم نیست .

[مسأله 1140 نمازگزار جواب سلام را به قصد جواب بگوید]

مسأله 1140 نمازگزار (1) جواب سلام را به قصد جواب (2) بگوید نه به قصد دعا (3). (1) (نوری ، فاضل :) باید نمازگزار .. (2) (اراکی :) به قصد قرآن .. (3) (مکارم :) به قصد جواب بگوید نه به قصد قرائت بعضی از آیات قرآن و مانند آن .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله جواب سلام را باید به قصد ردّ تحیّت بگوید، نه به قصد قرآن یا دعا.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید، یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد. بلکه به قصد تحیّت نیز بگوید، مانعی ندارد.

(سیستانی :) مسأله واجب است نمازگزار جواب سلام را به قصد تحیّت بگوید و مانعی ندارد که قصد دعا هم بکند یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد.

ص: 621

(زنجانی :) مسأله جواب سلام را باید به قصد تحیت قصد احترام مخاطب بگوید و لازم نیست جواب سلام را به قصد دعا بگوید؛ یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد.

(بهجت :) مسأله نمازگزار می تواند به جای ردّ سلام ، جواب سلام را به قصد دعا بگوید.

[مسأله 1141 اگر زن یا مرد نامحرم به نمازگزار سلام کند]

مسأله 1141 اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیّز، یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد (1) به نمازگزار سلام کند (2)، نمازگزار باید (3) جواب او را بدهد (4). (1) (بهجت :) و به معنای سلام آگاه است ..

(زنجانی :) سلام کند، باید جواب او را بگوید؛ چه در حال نماز باشد، چه نباشد. (2) (مکارم :) به نمازگزار یا غیر نمازگزار سلام کند جواب او واجب است . (3) (اراکی ، فاضل :) نمازگزار می تواند .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) ولی در جواب سلام زن باید بگوید: «سلام علیک » و کاف را زیر و زبر و پیش ندهد.

(خوئی ، تبریزی :) ولی در سلام زن که «سلام علیک » بگوید، باید بگوید: «سلام علیک » و کاف را زیر و زبر و پیش ندهد. (تبریزی : و بعید نیست در صورتی که کاف را زن با زبر گفته در جواب با زیر بگوید عیبی نداشته باشد). (فاضل :) و بهتر است به قصد دعا، جواب بگوید.

(سیستانی :) و اگر زن به لفظ «سلام علیک » سلام کند، می تواند در جواب بگوید: «سلام علیک ِ» یعنی کاف را زیر دهد.

[مسأله 1142 اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد]

مسأله 1142 اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصیت کرده ولی نمازش صحیح است .

[مسأله 1143 اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند]

مسأله 1143 اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند (1)، به طوری که سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست (2). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید صحیح جواب بگوید. (2) (بهجت :) مگر این که احتمال بدهد که سلام کننده نمی تواند به طور صحیح سلام دهد، که در این صورت ردّ سلام واجب است .

(فاضل :) و اگر سلام حساب شود جواب او واجب است و بهتر است به قصد دعا جواب بدهد.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) جواب او جایز نیست . (صافی : ولی اگر سلام حساب شود جواب او واجب است ). (مکارم :) جواب او لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر کسی غلط سلام کند به طوری که سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست ، و چنانچه در حال نماز باشد جایز نیست .

[مسأله 1144 جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند]

مسأله 1144 جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند (1) واجب نیست (2) و احتیاط واجب آن است که در جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بگوید «سلام » یا فقط «علیک » (3).

ص: 622

(1) (گلپایگانی ، زنجانی :) و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان در صورتی که ذمّی نباشند واجب نیست و اگر ذمّی باشند بنا بر احتیاط واجب به کلمه «علیک » اکتفا شود. (2) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) و چنانچه در نماز باشد جایز نیست (صافی : و جواب سلام غیر مسلمان در نماز جایز نیست و در غیر حال نماز به گفتن «علیک » اکتفا شود).

(مکارم :) لازم نیست .. (3) (فاضل :) احتیاط واجب آن است که در جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان ِ اهل ذمّه بگوید «علیک ».

(بهجت :) مسأله جواب سلام کسی که مسلمان نیست ، در نماز، واجب نیست بلکه جایز هم نیست ؛ ولی در غیر نماز، ممکن است جواب به لفظ «سلام » فقط یا «علیک » فقط، جایز باشد؛ مگر این که مصلحتی در کار باشد که در این صورت با قصد قرآن خواندن ، «سلام علیک » یا «سلام علیکم » می گوید که در این صورت ، جایز و گاهی خوب و گاهی واجب می شود.

[مسأله 1145 اگر کسی به عده ای سلام کند]

مسأله 1145 اگر کسی به عده ای سلام کند، جواب سلام او بر همه آنان واجب است ، ولی اگر یکی از آنان جواب دهد کافی است .

[مسأله 1146 اگر کسی به عده ای سلام کند]

مسأله 1146 اگر کسی به عده ای سلام کند و کسی که سلام کننده قصد سلام دادن به او را نداشته ، جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن عده واجب است . این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست

[مسأله 1147 اگر به عده ای سلام کند]

مسأله 1147 اگر به عده ای سلام کند و کسی که بین آنها مشغول نماز است شک کند که سلام کننده قصد سلام کردن به او را هم داشته یا نه ، نباید جواب بدهد، و هم چنین است (1) اگر بداند قصد او را هم داشته ولی دیگری جواب سلام را بدهد (2). اما اگر بداند که قصد او را هم داشته (3) و دیگری جواب ندهد (4)، باید جواب او را بگوید (5). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب .. (2) (زنجانی :) ولی می داند دیگری جواب سلام را می دهد .. (3) (بهجت :) یا این که به وسیله ای بفهمد که فقط او را قصد کرده است .. (4) (زنجانی :) یا شک داشته باشد دیگری جواب سلام را می دهد یا نه ..

(سیستانی :) یا شک کند که جوابش را داده اند یا نه .. (5) (تبریزی :) و اگر قبل از آن که دیگری جواب دهد او جواب بگوید، مانعی ندارد.

(بهجت :) ولی اگر بچه ممیّزی هم جواب سلام را داد، بنا بر أظهر از نمازگزار و دیگران ساقط می شود.

[مسأله 1148 سلام کردن مستحب است ]

مسأله 1148 سلام کردن مستحب است و خیلی سفارش شده است (1) که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچکتر به بزرگتر سلام کند. (1) (سیستانی :) در روایت است ..

ص: 623

[مسأله 1149 اگر دو نفر با هم به یکدیگر سلام کنند]

مسأله 1149 اگر دو نفر با هم به یکدیگر سلام کنند، بر هر یک واجب است جواب سلام دیگری را بدهد (1). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید هریک جواب سلام دیگری را بدهد.

(بهجت :) مسأله اگر دو نفر با هم در یک زمان به یکدیگر سلام کنند، بر هر یک واجب است جواب سلام دیگری را بدهد ولی احتمال دارد که بر هیچ کدام ردّ سلام واجب نباشد؛ و اگر کسی به یکی از دو نفر بدون تعیین سلام کرد، جواب سلام بر هیچ کدام واجب نیست و در حال نماز جایز نیست .

[مسأله 1150 در غیر نماز، مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید]
اشاره

مسأله 1150 در غیر نماز، مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید مثلًا اگر کسی گفت «سلام علیکم » در جواب بگوید «سلام علیکم و رحمه اللّه ». این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1029 این که بعضی در جواب سلام می گویند: «سلام از من » کافی نیست ، بلکه سلام دیگر از ناحیه شخص مقابل محسوب می شود و هر دو احتیاطاً باید بعد از آن جواب دهند.

هفتم :
اشاره

از مبطلات نماز خنده با صدا و عمدی است (1) و چنانچه سهواً هم با صدا بخندد یا لبخند بزند نمازش باطل نمی شود (2). (1) (مکارم :) و هم چنین خنده ای که در آن بی اختیار باشد؛ امّا تبسّم و لبخند نماز را باطل نمی کند هر چند عمدی باشد و نیز خنده سهوی به گمان این که در حال نماز نیست ، موجب باطل شدن نماز نمی شود. (زنجانی :) هفتم از مبطلات نماز عمداً با صدا خندیدن است .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه سهواً هم با صدا بخندد به طوری که صورت نماز از بین برود نماز باطل است ولی لبخند نماز را باطل نمی کند.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه عمداً بی صدا یا سهواً با صدا (زنجانی : یا بی صدا) بخندد، ظاهر این است که نمازش اشکال ندارد.

(بهجت :) هفتم : از مبطلات نماز، عمداً قهقهه کردن (یعنی : خندیدن شدید) است ولی اگر سهواً یا از روی فراموشی قهقهه کرد، نمازش صحیح است ؛ و اگر کسی با صدا بخندد ولی به حدِّ قهقهه نرسد، در صورتی که مقدّمه خندیدن به اختیار و توجّه او بوده است ، بنا بر أظهر نمازش باطل است و گر نه باطل بودن نماز، مطابق احتیاط است که نماز را تمام کرده و بعد ، از روی احتیاط دو مرتبه اعاده نماید.

(سیستانی :) هفتم : از مبطلات نماز، خنده با صدا و عمدی است هر چند بدون اختیار باشد اگر مقدّماتش اختیاری باشد، بلکه بنا بر احتیاط واجب هر چند هم مقدّماتش اختیاری نباشد در صورتی که وقت برای اعاده باشد باید آن را اعاده کند ولی اگر عمداً بی صدا یا سهواً با صدا بخندد نمازش اشکال ندارد.

ص: 624

(فاضل :) هفتم از مبطلات نماز خنده با صدا و مدّ و ترجیع است و نیز بنا بر احتیاط واجب هر نوع خنده با صدا اگر عمدی باشد و چنانچه سهواً هم با صدا بخندد به طوری که صورت نماز از بین برود نماز باطل است ولی لبخند نماز را باطل نمی کند.

(نوری :) هفتم : از مبطلات نماز خنده با صدا و ترجیع است ، و بنا بر احتیاط واجب خنده با صدا اگر چه ترجیع نداشته باشد و عمدی باشد و چنانچه سهواً با صدا بخندد، اگر به هم زننده صورت نماز نباشد یا لبخند بزند، نمازش باطل نمی شود.

[مسأله 1151 اگر برای جلوگیری از صدای خنده تغییر کند]

مسأله 1151 اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند (1)، مثلًا رنگش سرخ شود، (2) چنانچه از صورت نمازگزار بیرون رود، باید نمازش را دوباره بخواند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) به حدّی که از صورت نمازگزار خارج شود نمازش باطل است .

(مکارم :) و رنگش سرخ شود و بدن تکان بخورد به طوری که از شکل نمازگزار بیرون رود، نماز او باطل است و اگر به این حدّ نرسد، اشکالی ندارد. (2) (خوئی ، تبریزی :) بهتر آن است که ( (زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب ) نمازش را دوباره بخواند.

(اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید ( (سیستانی :) احتیاط واجب آن است که ) نمازش را دوباره بخواند. (بهجت :) نمازش صحیح است .

(فاضل :) چنانچه به حدّی باشد که از صورت نمازگزار خارج شود نمازش باطل است .

هشتم :

از مبطلات نماز (1) آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، ولی اگر برای کار دنیا بی صدا گریه کند اشکال ندارد (2) ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است . (1) (تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، نوری :) احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند ..

(مکارم :) هشتم : گریه کردن . گریه کردن با صدا نماز را باطل می کند هر چند بی اختیار شود، بلکه بنا بر احتیاط واجب گریه بی صدا نیز نماز را باطل می کند؛ اینها در صورتی است که گریه از ترس خدا و برای آخرت نباشد، و الّا نه تنها نماز را باطل نمی کند، بلکه از بهترین اعمال و از کارهای اولیای خداست .

(سیستانی :) هشتم از مبطلات نماز بنا بر احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا یا بی صدا گریه کند ولی اگر از ترس خدا یا از روی شوق به سوی او یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد بلکه از بهترین اعمال است بلکه اگر برای خواستن حاجت دنیوی از خدا، از روی تذلّل در پیشگاه او گریه کند اشکال ندارد.

(زنجانی :) مسأله گریه کردن با صدا برای کار دنیا بنا بر مشهور از مبطلات نماز است ولی ظاهراً گریه کردن نماز را باطل نمی کند و بنا بر احتیاط مستحب چنانچه گریه کند، چه با صدا باشد، چه بی صدا، نماز را تمام کرده آن را دوباره بخواند.

ص: 625

نهم :
اشاره

(1) از مبطلات نماز کاری است که (2) صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن (3) و به هوا پریدن (4) و مانند اینها (5)، (کم باشد یا زیاد (6)) عمداً باشد یا از روی فراموشی (7). ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند مثل اشاره کردن به دست اشکال ندارد (8). (1) (زنجانی :) هشتم : .. (2) (بهجت :) کار زیادی است که نزد افراد متشرعه .. (3) (فاضل :) [و] رقصیدن .. (4) (صافی :) از روی بازی به هوا پریدن .. (5) (سیستانی :) مثل به هوا پریدن و مانند آن .. (6) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، مکارم و تبریزی نیست ] (7) (زنجانی :) و مانند آن ؛ .. (فاضل :) فرقی ندارد .. (8) (بهجت :) مثل کشتن عقرب ، حفظ کردن مال ، ساکت کردن و بغل کردن و شیر دادن بچه و اشاره کردن با دست ، اشکال ندارد.

[مسأله 1152 اگر در بین نماز به قدری ساکت بماند]

مسأله 1152 اگر در بین نماز به قدری ساکت بماند که نگویند نماز می خواند (1) نمازش باطل می شود (2). (1) (فاضل ، مکارم :) که از صورت نمازگزار خارج شود .. (2) (تبریزی :) بنا بر احتیاط نمازش را بعد از تمام کردن اعاده کند.

[مسأله 1153 اگر در بین نماز کاری انجام دهد]

مسأله 1153 اگر در بین نماز کاری انجام دهد یا مدتی ساکت شود و شک کند که نماز به هم خورده یا نه نمازش صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، زنجانی :) جایز است نماز را قطع کرده و اعاده نماید و بهتر این است (زنجانی : احتیاط مستحب این است ) که نماز را تمام کرده و دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) (صافی : احتیاط این است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند) بلی ، اگر از جهت ندانستن حکم مسأله باشد نماز را رجاءً تمام کند و بعد حکم مسأله را بپرسد و مطابق وظیفه اش عمل نماید. (تبریزی :) بنا بر احتیاط نماز را تمام کرده و دوباره بخواند.

(سیستانی :) باید نماز را اعاده نماید ولی بهتر این است که آن را تمام کرده و سپس اعاده نماید.

دهم :
اشاره

از مبطلات نماز، خوردن و آشامیدن است ، اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که نگویند نماز می خواند. (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) (دهم : از مبطلات نماز، خوردن و آشامیدن است که ) اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که نگویند نماز می خواند عمداً باشد یا از روی فراموشی نمازش باطل می شود، ولی کسی که می خواهد روزه بگیرد، اگر پیش از اذان صبح نماز مستحبی بخواند و تشنه باشد، چنانچه بترسد که اگر نماز را تمام کند صبح شود، در صورتی که آب رو به روی او در دو سه قدمی باشد می تواند در بین نماز آب بیاشامد؛ امّا باید کاری که نماز را باطل می کند مثل رو گرداندن از قبله انجام ندهد.

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (گلپایگانی ، صافی :) مثل پشت کردن به قبله ..

ص: 626

(مکارم :) دهم : خوردن و آشامیدن به گونه ای که صورت نماز را به هم زند، موجب باطل شدن نماز است ولی اگر ذرّاتی از غذا و مانند آن در دهان باشد و موقع نماز فرو برد نماز را باطل نمی کند.

(فاضل :) دهم : از مبطلات نماز، خوردن و آشامیدن است ، اگر در نماز طوری بخورد یا بیاشامد که صورت نماز به هم بخورد نمازش باطل می شود حتّی اگر صورت نماز به هم نخورد، بنا بر احتیاط واجب نماز باطل می شود.

[مسأله 1154 احتیاط واجب آن است که در نماز هیچ چیز نخورد]

مسأله 1154 احتیاط واجب آن است که در نماز هیچ چیز نخورد و نیاشامد چه موالات نماز به هم بخورد یا نخورد و چه بگویند نماز می خواند یا نگویند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، صافی :) مسأله اگر به واسطه خوردن یا آشامیدن عمدی ، موالات نماز به هم بخورد، یعنی طوری شود که نگویند نماز را پشت سر هم می خواند (خوئی ، صافی ، زنجانی : بنا بر احتیاط واجب ) باید نماز را دوباره بخواند.

(اراکی :) مسأله احتیاط واجب آن است که در نماز از خوردن و آشامیدنی که موالات عرفی نماز را به هم می زند اجتناب کند هر چند صورت نماز از بین نرود.

(تبریزی :) مسأله اگر به واسطه عملی موالات نماز به هم بخورد، یعنی طوری شود که نگویند نماز را پشت سر هم می خواند بنا بر احتیاط واجب باید نماز را بعد از تمام کردن دوباره بخواند.

(سیستانی :) مسأله اگر خوردن یا آشامیدن عمدی صورت نماز را هم به هم بزند، بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند خواه موالات نماز به هم بخورد، یعنی طوری شود که نگویند نماز را پشت سر هم می خواند یا نه .

(بهجت :) مسأله اگر عمداً در نماز، چیز کمی بخورد به طوری که موالات ، یعنی پی در پی آوردن کارهای نماز به هم نخورد و از صورت نمازگزار هم خارج نشود، بنا بر احتیاط واجب نمازش را باید دو مرتبه بخواند ولی اگر سهواً باشد، بنا بر أظهر نماز صحیح است .

[مسأله 1155 اگر در بین نماز، غذایی را که لای دندانها مانده ]

مسأله 1155 اگر در بین نماز، غذایی را که لای دندانها (1) مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمی شود (2). و اگر (3) قند یا شکر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز کم کم آب شود و فرو رود نمازش اشکال پیدا می کند (4). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی ، سیستانی :) در دهان یا لای دندانها .. (2) (نوری :) احتیاط واجب آن است که در بین نماز، غذایی را که لای دندانها مانده فرو نبرد .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی :) و نیز اگر کمی ..

(بهجت :) و هم چنین اگر .. (نوری :) ولی اگر .. (4) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی :) نمازش اشکال ندارد.

(بهجت ، نوری :) نمازش (بهجت : بنا بر اظهر) اشکال پیدا نمی کند.

(مکارم :) رجوع کنید به مورد دهم از مبطلات .

(فاضل :) مسأله اگر در بین نماز، ذرّاتی از غذا که در دهان یا لای دندانها باقی مانده فرو ببرد

ص: 627

نماز را باطل نمی کند ولی اگر قند یا شکر و مانند اینها در دهان مانده باشد و مقصودش آن باشد که در حال نماز کم کم آب شود و فرو رود، نمازش اشکال پیدا می کند.

یازدهم :

از مبطلات نماز شک در رکعتهای نماز دو رکعتی یا سه رکعتی یا در دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی است (1). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) در صورتی که نمازگزار در حال شک ّ باقی باشد. (تبریزی : یا مقداری از نماز را در حال شک ّ به جا آورد).

(زنجانی :) مسأله نهم : از مبطلات نماز، شکهایی است که نماز را باطل می کند و تفصیل آنها در مسأله [1165] خواهد آمد.

دوازدهم :
اشاره

از مبطلات نماز آن است که رکن نماز را عمداً یا سهواً کم یا زیاد کند (1)، یا چیزی (2) را که رکن نیست عمداً کم یا زیاد نماید (3). (1) (مکارم :) مانند کم و زیاد کردن رکوع ، یا دو سجده با هم ، امّا کم و زیاد کردن چیزی که رکن نیست اگر عمدی نباشد اشکالی ندارد و اگر از روی عمد باشد نماز را باطل می کند، مانند کم و زیاد کردن یک سجده . (2) (بهجت :) از واجبات .. (3) (صافی :) ولی زیاد شدن سهوی تکبیره الاحرام چنانکه در مسأله [942] گفته شد، بنا بر احتیاط، موجب باطل شدن نماز است .

(تبریزی :) و در مسأله [942] گذشت که زیادی تکبیره الإحرام سهواً مبطل نماز نیست .

(خوئی :) دوازدهم : از مبطلات نماز آن است که رکن نماز را عمداً یا سهواً کم کند، یا چیزی را که رکن نیست عمداً کم نماید. یا چیزی را عمداً در نماز زیاد کند یا رکنی را مثل رکوع یا دو سجده از یک رکعت سهواً زیاد کند و امّا زیاد کردن تکبیره الإحرام سهواً مبطل نماز نیست .

(زنجانی :) دهم : ..

(سیستانی :) یا چیزی از اجزاء نماز را عمداً زیاد کند. و هم چنین اگر رکنی را مثل رکوع یا دو سجده از یک رکعت سهواً زیاد کند نمازش بنا بر احتیاط واجب باطل می شود و امّا زیاد کردن تکبیره الإحرام سهواً مُبطل نماز نیست .

(زنجانی :) یا رکوع را سهواً زیاد کند و حکم زیاد کردن دو سجده از یک رکعت در مسأله [1109] گذشت .

[مسأله 1156 اگر بعد از نماز شک کند]

مسأله 1156 اگر بعد از نماز شک کند که در بین نماز کاری که نماز را باطل می کند انجام داده یا نه ، نمازش صحیح است .

چیزهایی که در نماز مکروه است
[مسأله 1157 مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند]

مسأله 1157 مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند و چشمها را هم بگذارد (1)، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی

ص: 628

کند و انگشتها را داخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خطّ قرآن یا کتاب یا خطّ انگشتری نگاه کند و نیز مکروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود، بلکه هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد مکروه می باشد. (1) (خوئی ، تبریزی :) مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند به طوری که نگویند روی خود را از قبله گردانده و الّا نماز باطل است چنانکه گذشت و نیز مکروه است چشمها را هم بگذارد ..

(سیستانی :) مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند به طوری که نتواند مقداری از پشت سرش را ببیند و اگر بتواند ببیند نمازش باطل است چنانکه گذشت و نیز مکروه است چشمها را هم بگذارد ..

(بهجت :) مسأله در نماز چند چیز مکروه است : گرداندن صورت به مقدار کم به طرف راست یا چپ ، بستن چشمها، گرداندن چشم به چپ و راست ، فوت کردن محل ّ سجده ، خمیازه کشیدن ، بازی کردن با ریش یا دست ، داخل هم کردن انگشتان ، آب دهان انداختن ، گرفتن آب بینی و خلط سینه ، نگاه کردن به خطّ قرآن یا کتاب یا خطّ انگشتری و هر کار دیگری که خضوع و خشوع را از بین ببرد.

(مکارم :) مسأله هر کاری که خضوع و خشوع نمازگزار را از بین ببرد مکروه است ، از جمله نگاه کردن به چپ و راست (البتّه اگر صورت را زیاد برگرداند نماز اشکال دارد) و بازی کردن با ریش و با دست خود و داخل کردن انگشتها در یکدیگر و انداختن آب دهان و نگاه کردن به خطّ انگشتر و نیز مکروه است هنگامی که مشغول حمد و سوره و ذکر نماز است برای شنیدن حرف کسی ساکت شود، هم چنین مکروه است که انسان در موقع خواب آلودگی یا وقتی که نیاز به دفع بول و غایط دارد یا لباس تنگ در تن کرده نماز بخواند.

[مسأله 1158 موقعی که انسان خوابش می آید]

مسأله 1158 موقعی که انسان خوابش می آید و نیز موقع خودداری کردن از بول و غایط، مکروه است نماز بخواند. (و هم چنین پوشیدن جوراب تنگ که پا را فشار دهد در نماز مکروه می باشد (1)) و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصّل گفته شده است . (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه بهجت نیست (] مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1157).

مواردی که می شود نماز واجب را شکست
[مسأله 1159 شکستن نماز واجب از روی اختیار حرام است ]

مسأله 1159 شکستن نماز واجب از روی اختیار حرام است (1)، ولی برای حفظ مال (2) و جلوگیری از ضرر مالی یا بدنی مانعی ندارد (3). (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب حرام است ..

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب جایز نیست .. (2) (فاضل :) حفظ جان و مال .. (3) (بهجت :) و هم چنین شکستن نماز مستحبّی از روی اختیار، مانعی ندارد.

(سیستانی :) بلکه برای هر غرضی دینی یا دنیوی که مورد اهتمام نماز گزار است مانعی ندارد.

ص: 629

(مکارم :) مسأله شکستن نماز واجب عمداً، بنا بر احتیاط جایز نیست ولی برای جلوگیری کردن از ضرر قابل توجّه مالی یا بدنی مانعی ندارد.

[مسأله 1160 اگر حفظ جان خود انسان یا کسی که حفظ جان او واجب است ]

مسأله 1160 اگر حفظ جان خود انسان یا کسی که حفظ جان او واجب است یا حفظ مالی که نگهداری آن واجب می باشد، بدون شکستن نماز ممکن نباشد باید نماز را بشکند (1) ولی شکستن نماز برای مالی که اهمّیّت ندارد مکروه است . (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1161 اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد]

مسأله 1161 اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبکار طلب خود را (1) از او مطالبه کند، چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد، باید در همان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز، دادن طلب او ممکن نیست باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد، بعد نماز را بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) که زمانش رسیده ..

(مکارم :) مسأله هر گاه مشغول نماز باشد و طلبکاری طلب خود را مطالبه کند چنانچه بتواند در بین نماز طلب او را بدهد و صورت نماز به هم نخورد، بهتر است در همان حال بپردازد، ولی اگر بدون شکستن نماز ممکن نیست ، صبر کند تا نماز تمام شود و این مقدار تأخیر، منافات با فوریّت ادای دین ندارد مگر این که ضرورت خاصّی داشته باشد، مثل این که همراهان و هم سفران طلبکار می روند و او به زحمت می افتد.

[مسأله 1162 اگر در بین نماز بفهمد که مسجد نجس است ]

مسأله 1162 اگر در بین نماز بفهمد که مسجد نجس است (1)، چنانچه وقت تنگ باشد (2)، باید نماز را تمام کند و اگر وقت (3) وسعت دارد و تطهیر مسجد نماز را به هم نمی زند باید در بین نماز تطهیر کند، بعد بقیه نماز را بخواند و اگر نماز را به هم می زند (4)، باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر نماید بعد نماز را بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) باید نماز را تمام کند و بعد از آن مسجد را تطهیر نماید و نباید نماز را قطع کند مگر آن که وقت وسعت داشته باشد و طوری است که بعد از نماز قدرت بر تطهیر آن ندارد، که واجب است نماز را قطع کند و مسجد را تطهیر نماید و بعد از آن نماز را اعاده نماید.

(مکارم :) و تطهیر مسجد نماز را به هم نزند، آن را تطهیر کند، در غیر این صورت بعد از نماز اقدام به تطهیر مسجد نماید و احتیاط آن است که نماز خود را طولانی نکند. (2) (زنجانی :) به گونه ای که نمی تواند با به هم زدن نماز و تطهیر مسجد، یا با تطهیر آن در بین نماز؛ حتی یک رکعت از نماز را هم در وقت به جا آورد .. (3) (زنجانی :) اگر وقت به این مقدار .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی که بعد از نماز تطهیر مسجد ممکن باشد شکستن نماز جایز نیست و اگر بعد از نماز تطهیر مسجد ممکن نباشد یا تأخیر تا بعد از نماز هتک مسجد باشد ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) در صورتی که بعد از نماز تطهیر مسجد ممکن باشد، شکستن نماز برای تطهیر جایز است و اگر بعد از نماز تطهیر مسجد ممکن نباشد.

ص: 630

[مسأله 1163 کسی که باید نماز را بشکند]

مسأله 1163 کسی که باید نماز را بشکند، اگر نماز را تمام کند معصیت کرده ، ولی نماز او صحیح است (1) اگر چه احتیاط مستحب آن است که دوباره بخواند. (1) (بهجت :) صحیح بودن نمازش خالی از وجه نیست . [پایان مسأله ] (مکارم :) نماز او نیز اشکال دارد. [پایان مسأله ]

[مسأله 1164 اگر پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود]

مسأله 1164 اگر پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود (1) یادش بیاید که اذان یا اقامه (2) را فراموش کرده ، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، مستحب است برای گفتن آنها نماز را بشکند (3). (1) (سیستانی :) اگر پیش از قرائت یا پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، تبریزی ، صافی :) اذان و اقامه ..

(سیستانی :) اذان و اقامه یا تنها اقامه .. (3) (گلپایگانی :) و امّا اگر فقط اذان را فراموش کرده جایز نیست نماز را بشکند.

(خوئی ، تبریزی ، صافی :) و هم چنین است اگر پیش از قرائت یادش بیاید که اقامه را فراموش کرده است .

(سیستانی :) بلکه اگر پیش از تمام شدن نماز یادش بیاید که آنها را فراموش کرده مستحب ّ است برای گفتن آنها نماز را بشکند. (اراکی :) می تواند برای گفتن آنها نماز را بشکند.

(بهجت :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (770)، صفحه (527).

(زنجانی :) مسأله اگر اذان و اقامه را فراموش کرده باشد و قبل از رکوع یادش بیاید مستحب است نماز را شکسته ، اذان و اقامه بگوید و نماز را دوباره بخواند، و اگر بعد از رکوع یادش بیاید بنا بر احتیاط نمی تواند نمازش را بشکند، و اگر تنها اذان را فراموش کرده باشد، در هیچ جای نماز نمی تواند نمازش را بشکند، و اگر تنها اقامه را فراموش کرده باشد، در هر جای نماز باشد می تواند نمازش را بشکند و اقامه گفته ، نمازش را دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله اگر پیش از رکوع متوجّه شود اذان و اقامه را فراموش کرده چنانچه وقت وسعت داشته باشد، بهتر است نماز را بشکند و اذان و اقامه را بگوید و دوباره شروع کند.

مبطلات نماز (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 501 ذکر شهادت به ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام در تشهد]

س 501: آیا نماز با ذکر شهادت به ولایت امیر المؤمنین علی علیه السلام در تشهد، باطل می شود؟

ج : نماز و از جمله تشهد را همان طور که مراجع عظام شیعه (کثر الله أمثالهم ) در رساله های عملیّه بیان نموده اند بخوانید و چیزی بر آن اضافه نکنید هر چند که کلام حق و صحیحی باشد.

[س 502 شخصی در عبادات خود مبتلا به ریاست ]

س 502: شخصی در عبادات خود مبتلا به ریاست و در حال حاضر با نفس خود مبارزه می کند، آیا این عمل وی نیز ریا محسوب می شود؟ چگونه می توان از ریا دوری کرد؟

ج : هر عملی که برای خدا انجام گیرد از جمله مبارزه با ریا، ریا محسوب نمی شود و برای

ص: 631

رهایی از ریا باید در عظمت خداوند متعال و ضعف و احتیاج دیگران به خداوند تفکر نماید و هم چنین در بندگی خود و دیگر مردم برای خداوند تبارک و تعالی اندیشه کند.

[س 503 هنگام شرکت در نماز جماعت برادران اهل سنت ]

س 503: هنگام شرکت در نماز جماعت برادران اهل سنت ، بعد از قرائت سوره حمد توسط امام جماعت ، کلمه «آمین » با صدای بلند و به صورت دسته جمعی گفته می شود، این کار چه حکمی دارد؟

ج : اگر مقتضای تقیه ، گفتن آمین باشد، اشکال ندارد و در غیر این صورت جایز نیست .

[س 504 گاهی هنگام خواندن نماز واجب متوجه کودکی می شویم ]

س 504: گاهی هنگام خواندن نماز واجب متوجه کودکی می شویم که در حال انجام کار خطرناکی است ، آیا جایز است بعضی از کلمات سوره حمد یا سوره دیگر یا بعضی از ذکرها را بلند بخوانیم تا کودک یا کسانی که در خانه هستند، متوجه شوند و خطر رفع گردد؟ اگر هنگام قیام نماز دست یا ابرو را برای فهماندن چیزی به کسی و یا در جواب سؤال او تکان دهیم ، آن نماز چه حکمی دارد؟

ج : اگر بلند کردن صدا هنگام قرائت آیات یا ذکرهای نماز برای آگاه کردن دیگران ، موجب خروج از هیئت نماز نشود، اشکال ندارد. مشروط به این که قرائت و ذکر به نیت قرائت و ذکر باشد، و حرکت دادن دست یا چشم و ابرو اگر مختصر و به نحوی باشد که با استقرار و آرامش و یا هیئت نماز منافات نداشته باشد، موجب بطلان نماز نمی گردد.

[س 505 آیا اگر کسی هنگام نماز به خاطر یادآوری ِ حرف خنده دار]

س 505: آیا اگر کسی هنگام نماز به خاطر یادآوری ِ حرف خنده دار یا پیدایش حالت خنده آوری بخندد، نمازش باطل می شود یا خیر؟

ج : اگر خنده با صدا (یعنی قهقهه ) باشد، نماز باطل است .

[س 506 آیا مالیدن دستها به صورت بعد از قنوت در حال نماز]

س 506: آیا مالیدن دستها به صورت بعد از قنوت در حال نماز، موجب بطلان آن می گردد، و در صورتی که نماز را باطل کند، آیا معصیت و گناه محسوب می شود؟

ج : کراهت دارد ولی نماز را باطل نمی کند.

[س 507 بستن چشمها در نماز]

س 507: آیا بستن چشمها در نماز به این دلیل که باز بودن آنها فکر انسان را از نماز باز می دارد، جایز است ؟

ج : بستن چشم ها در نماز مانع شرعی ندارد، گر چه مکروه می باشد.

[س 508 من گاهی در هنگام نماز]

س 508: من گاهی در هنگام نماز به یاد حالت های ایمانی و معنوی که در دوران جنگ با نظام کافر بعثی داشتم می افتم که باعث افزایش حالت خشوع من می شود، آیا این کار نماز را باطل می کند؟

ج : به صحت نماز ضرر نمی زند.

[س 509 ادامه قهر و دشمنی بین دو نفر]

س 509: آیا ادامه قهر و دشمنی بین دو نفر، تا مدت سه روز موجب بطلان نماز و روزه آنها می گردد؟

ج : وقوع دشمنی و قهر بین دو نفر، نماز و روزه را باطل نمی کند، گر چه این عمل شرعاً مذموم است .

شکیّات
[شکیات نماز از رساله حضرت امام ]
اشاره

شکیات نماز (23) قسم است : هشت قسم آن (1) شکهایی است که نماز را باطل می کند و به شش قسم آن نباید اعتنا کرد و نُه قسم دیگر آن صحیح است . (1) (سیستانی :) شکیّات نماز 22 قسم است : هفت قسم آن ..

(زنجانی :) شکیات نماز 25 قسم است : ده قسم آن ..

ص: 632

شکهای باطل
[مسأله 1165 شکهایی که نماز را باطل می کند]

مسأله 1165 شکهایی که نماز را باطل می کند از این قرار است : اول : شک در شماره رکعتهای نماز دو رکعتی (1) مثل نماز صبح و نماز مسافر (2)، ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب دو رکعتی و بعضی از نمازهای احتیاط نماز را باطل نمی کند (3). دوم : شک در شماره رکعتهای نماز سه رکعتی . سوم : آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر. چهارم : آن که در نماز چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم (4) شک کند که دو رکعت خوانده یا بیشتر (5) تفصیل این مسأله در صورت چهارم مسأله 1199 مراجعه شود (6). پنجم : شک بین دو و پنج یا دو و بیشتر از پنج (7). ششم : (8) شک بین سه و شش یا سه و بیشتر از شش . هفتم : شک در رکعتهای نماز که نداند چند رکعت خوانده است (9). هشتم : (10) شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش (11)، چه پیش از تمام شدن سجده دوم باشد یا بعد از آن (12). ولی اگر بعد از سجده دوم شک بین چهار و شش یا چهار و بیشتر از شش برای او پیش آید احتیاط مستحب (13) آن است که بنا بر چهار بگذارد (14) و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند. (1) (خوئی ، سیستانی :) دو رکعتی ِ واجب .. (2) (زنجانی :) و نیز بنا بر احتیاط واجب شک در نماز احتیاط چنانچه در مسأله [1229] خواهد آمد ولی شک در شماره رکعتهای نماز مستحب نماز را باطل نمی کند [پایان مورد اول ]. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) شک در شماره رکعتهای نماز مستحب (گلپایگانی ، صافی : نماز مستحب ّ دو رکعتی ) و نماز احتیاط، نماز را باطل نمی کند ..

(مکارم :) شک در نمازهای مستحب دو رکعتی نماز را باطل نمی کند .. (4) (خوئی ، تبریزی :) پیش از تمام شدن ذکر (تبریزی : ذکر واجب ) سجده دوّم ..

(سیستانی :) پیش از داخل شدن در سجده دوّم .. (5) (خویی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی :) [پایان مورد چهارم ] (بهجت ، نوری :) که در این صورت نمازش باطل است و باید اعاده کند، و بهتر آن است که عمل به حکم شک کرده و نماز را اعاده نماید [پایان مورد چهارم ] (6) (زنجانی :) تفصیل این امر در ذیل صورت چهارم از مسأله [1199] خواهد آمد ..

(مکارم :) چهارم : شک در نمازهای چهار رکعتی پیش از تمام شدن سجده دوم در حالی که یک طرف شک دو باشد (مانند شک دو و سه قبل از اتمام دو سجده ) .. (7) (زنجانی :) [و] ششم : شک بین سه و پنج پس از رکوع .. (8) (زنجانی :) هفتم : .. (9) [مورد هفتم در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] [مورد هفتم در رساله آیت اللّه زنجانی نیست و به جای آن آمده است : هشتم : شک بین

ص: 633

چهار و پنج پس از رکوع و قبل از تمام شدن دو سجده با تفصیلی که در ذیل صورت چهارم از مسأله [1199] خواهد آمد] (10) (زنجانی :) نهم : .. (سیستانی :) هفتم : .. (11) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) به تفصیلی که خواهد آمد. [پایان مسأله ] (تبریزی :) و شک بین چهار و پنج بعد از رکوع و قبل از تمام شدن سجدتین . [پایان مسأله ] (زنجانی :) [و] دهم : شکی که سه طرف یا بیشتر داشته باشد، مگر شک بین دو و سه و چهار پس از تمام شدن دو سجده (البته در شک بین سه و چهار و پنج قبل از رکوع باید بنشیند و در نتیجه به شک بین دو و سه و چهار پس از تمام شدن دو سجده باز می گردد). [پایان مسأله ] (12) (اراکی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (13) (نوری :) احتیاط واجب .. (14) (مکارم :) هشتم : شک ّ بین چهار و شش یا بیشتر، ولی در اینجا احتیاط واجب آن است که مانند شک ّ چهار و پنج عمل کند، یعنی بنا را بر چهار بگذارد ..

[مسأله 1166 اگر یکی از شکهای باطل کننده برای انسان پیش آید]

مسأله 1166 اگر یکی از شکهای باطل کننده برای انسان پیش آید (1)، نمی تواند نماز را به هم بزند (2)، ولی اگر به قدری فکر کند که شک پا بر جا شود به هم زدن نماز مانعی ندارد. (1) (گلپایگانی :) و به قدری فکر کند که از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود می تواند نماز را به هم بزند و از سر بگیرد. (2) (زنجانی :) بلکه باید قدری فکر کند که شکش پابرجا شود، بلکه بنا بر احتیاط واجب باید به قدری فکر کند که صورت نماز بهم بخورد، یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر آن است که (سیستانی : به همین اندازه که شک ّ او پابرجا شد) نماز را به هم نزند بلکه به قدری فکر کند که صورت نماز به هم بخورد، یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.

(بهجت :) بنا بر احوط نمی تواند نماز را بهم بزند، بلکه باید ابتدا قدری فکر کند تا علم یا گمان به یک طرف پیدا کند، ولی اگر بعد از فکر کردن هم ، شک او از بین نرود، به هم زدن نماز بنا بر اظهر مانعی ندارد و لازم نیست آن قدر صبر کند تا خود، از حالت نمازگزار بیرون رود.

(صافی :) باید نماز را بهم نزند و به قدری فکر کند که یا از صورت نمازگزار خارج شود، یا از پیدا شدن یقین یا گمان ناامید شود.

(فاضل :) مسأله هر گاه برای نمازگزار شک پیدا شود باید مقداری فکر کند تا شاید شک او برطرف شود لذا اگر شک او برطرف شد و نسبت به یک طرف یقین یا گمان پیدا کرد و بنا بر آن گذاشته و نماز را ادامه دهد و نمازش صحیح است و اگر با مقداری فکر کردن چیزی یادش نیامد و به شک خود باقی ماند و اصطلاحاً شک مستقر شد باید به وظیفه شاک عمل کند و اگر یکی از شکهای مبطل مستقر شد نماز را قطع کند و در اینجا قطع نماز حرام نیست .

ص: 634

شکهایی که نباید به آنها اعتنا کرد
[مسأله 1167 شکهایی که نباید به آنها اعتنا کرد]

مسأله 1167 شکهایی که نباید به آنها اعتنا کرد از این قرار است : اول : شک در چیزی که محل به جا آوردن آن ، گذشته است (1) مثل آن که در رکوع شک کند که حمد را خوانده یا نه . دوم : شک بعد از سلام نماز. سوم : شک بعد از گذشتن وقت نماز. چهارم : شک کثیر الشک یعنی کسی که زیاد شک می کند (2). پنجم : شک امام در شماره رکعتهای نماز در صورتی که مأموم شماره آنها را بداند و هم چنین شک مأموم در صورتی که امام شماره رکعتهای نماز را بداند (3). ششم : شک در نماز مستحبی (4). (1) (گلپایگانی ، فاضل :) [پایان مورد اوّل ] (2) (گلپایگانی ، زنجانی :) چهارم : شک کثیر الشک (زنجانی : یعنی کسی که در هر سه نماز لا اقل یک بار شک می کند) .. (3) (گلپایگانی ، مکارم ، صافی ، فاضل :) پنجم : شک ّ امام و مأموم (صافی : به تفصیلی که ذکر خواهد شد) .. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و نماز احتیاط.

(بهجت :) و تفصیل هر یک از این شش مورد در مسائل بعدی بیان خواهد شد.

1 شک در چیزی که محل آن گذشته است
[مسأله 1168 اگر در بین نماز شک کند که یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه ]

مسأله 1168 اگر در بین نماز شک کند که یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه ، مثلًا شک کند که حمد خوانده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که باید بعد از آن انجام دهد نشده (1) باید آن چه را که در انجام آن شک کرده به جا آورد (2) و اگر مشغول کاری که باید (3) بعد از آن انجام دهد شده (4) به شک خود اعتنا نکند. (1) (فاضل :) یا مستحب است انجام دهد نشده .. (نوری :) مثلًا به رکوع نرفته است ..

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده ..

(زنجانی :) چنانچه مشغول کاری که بعد از آن انجام می گیرد نشده ..

(سیستانی :) چنانچه مشغول کاری باشد که شرعاً نباید در صورتی که آن کار قبلی را عمداً ترک کرده است مشغول این کار شود مثلًا در حال خواندن سوره شک کند حمد خوانده یا نه ، نباید به شک خود اعتنا کند و در غیر این صورت باید آن چه را که در انجام آن شک کرده به جا آورد. (2) (نوری :) یعنی حمد را بخواند .. (3) (فاضل :) یا مستحب است .. (4) (خوئی :) مثلًا در حال خواندن سوره شک کند حمد خوانده یا نه ..

(نوری :) مثلًا به رکوع رفته است ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر مشغول کاری که بعد از آن است شده ..

(زنجانی :) اگر مشغول کاری که بعد از آن انجام می گیرد شده ..

(مکارم :) مسأله هر گاه در اثناءِ نماز بعد از گذشتن محل ّ چیزی ، شک کند آن را به جا آورده یا نه ؛ مثل

ص: 635

این که بعد از داخل شدن در رکوع ، شک در حمد و سوره کند و یا بعد از ورود در سجده شک در رکوع کند، در هیچ یک از این موارد نباید به شک ّ خود اعتنا کند، خواه جزء بعدی رکن باشد یا غیر رکن .

[مسأله 1169 اگر در بین خواندن آیه ای شک کند]

مسأله 1169 اگر در بین خواندن آیه ای شک کند که آیه پیش را خوانده یا نه ، یا وقتی آخر آیه را می خواند شک کند که اول آن را خوانده یا نه ، باید (1) به شک خود اعتنا نکند. (1) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، صافی و تبریزی نیست ] (مکارم :) مسأله هر گاه در آیات حمد یا سوره شک کند، مثلًا موقعی که وارد آیه دوّم شده شک کند آیه اوّل را خوانده یا نه ؛ یا وارد کلمه ای از یک آیه شده ، شک کند کلمه قبل را خوانده ؛ باید بنا بر احتیاط برگردد و آن را به قصد قربت به جا آورد و بعد دنبال آن را ادامه دهد.

[مسأله 1170 اگر بعد از رکوع یا سجود شک کند]

مسأله 1170 اگر بعد از رکوع یا سجود شک کند که کارهای واجب آن مانند ذکر و آرام بودن بدن را انجام داده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند. (مکارم :) مسأله هر گاه بعد از رکوع یا سجود بداند ذکر واجب را گفته امّا نمی داند با شرایط و به طور صحیح انجام داده یا نه ، به شک ّ خود اعتنا نکند.

[مسأله 1171 اگر در حالی که به سجده می رود]

مسأله 1171 اگر در حالی که به سجده می رود شک کند که رکوع کرده یا نه (1)، یا شک کند که بعد از رکوع ایستاده یا نه ، به شک خود اعتنا نکند (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) لازم است برگشته و بایستد و رکوع را به جا آورد و اگر شک کند که بعد از رکوع ایستاده یا نه ، (تبریزی : باید) به شک خود اعتنا نکند.

(بهجت :) بنا بر احتیاط باید برگردد و رکوع را انجام دهد و اگر شک کند که بعد از رکوع ایستاده یا نه باید آن را بنا بر احتیاط انجام دهد.

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که برگردد و به جا آورد. [پایان مسأله ] (2) (سیستانی :) باید به شک خود اعتنا نکند.

[مسأله 1172 اگر در حال برخاستن شک کند]

مسأله 1172 اگر در حال برخاستن شک کند که تشهد را (1) به جا آورده یا نه (2)، باید اعتنا نکند (3) ولی اگر شک کند که سجده را به جا آورده یا نه ، باید برگردد و به جا آورد. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) سجده یا تشهد را .. (2) (بهجت :) یا اگر شک کند که سجده را به جا آورده یا نه ..

(نوری :) و هم چنین در حال برخاستن اگر شک کند که سجده را به جا آورده یا نه ، باید برگردد و به جا آورد.

(زنجانی :) باید برگردد و به جا آورد. هم چنین است اگر در حال برخاستن از رکعت اول و سوم شک کند که سجده را به جا آورده یا نه . ولی اگر بعد از ایستادن شک کند که سجده را به جا آورده یا نه ، اعتنا نکند. (3) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (گلپایگانی ، صافی :) احتیاطاً به قصد رجاء به جا آورد ..

ص: 636

(خوئی ، تبریزی :) باید برگردد و به جا آورد.

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که برگردد و به جا آورد. [پایان مسأله ] (بهجت :) بنا بر احتیاط باید برگردد و به جا آورد بلکه در دوّمی وجوب برگشتن أظهر است .

[مسأله 1173 کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند]

مسأله 1173 کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند، اگر موقعی که حمد یا تسبیحات می خواند، شک کند که سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند (1) و اگر پیش از آن که مشغول حمد یا تسبیحات شود، شک کند که سجده یا تشهد را به جا آورده یا نه باید به جا آورد. (1) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1174 اگر شک کند که یکی از رکنهای نماز را به جا آورده یا نه ]

مسأله 1174 اگر شک کند که یکی از رکنهای نماز را به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده ، باید آن را به جا آورد، مثلًا اگر پیش از خواندن تشهد شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه ، باید به جا آورد و چنانچه بعد یادش بیاید که آن رکن را به جا آورده بوده ، چون رکن زیاد شده نمازش باطل است (1). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم .

(مکارم :) مسأله هر گاه قبل از گذشتن محل ّ، شک کند و برگردد و به جا آورد، بعد معلوم شود آن جزء را انجام داده بود و بار دوّم اضافه بوده ، اگر رکن باشد نمازش باطل می شود و اگر رکن نباشد صحیح است .

(زنجانی :) مسأله اگر قبل از سجده شک کند که رکوع نماز را به جا آورده یا نه ، و آن را به جا آورد و بعد یادش بیاید که رکوع کرده بود؛ چون رکوع زیاد شده ، نمازش باطل است ، و اگر پیش از خواندن تشهد شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه ، و آنها را به جا آورد و بعد یادش بیاید که دو سجده انجام داده بوده ، دو سجده زیاد کرده که حکم آن در مسأله [1109] گذشت .

[مسأله 1175 اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ]

مسأله 1175 اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است نشده ، باید آن را به جا آورد؛ مثلًا اگر پیش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده یا نه ، باید حمد را بخواند و اگر بعد از انجام آن یادش بیاید که آن را به جا آورده بوده چون رکن زیاد نشده ، نماز صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1174).

(زنجانی :) مسأله اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ، و از آنجا که مشغول کار بعد از آن نشده آن را به جا بیاورد؛ مثلًا پیش از خواندن سوره شک کند که حمد را خوانده یا نه ، و حمد را بخواند، اگر چه بعد از انجام آن یادش بیاید که آن را به جا آورده بوده ، نمازش صحیح است .

[مسأله 1176 اگر شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه ]

مسأله 1176 اگر شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول تشهد است اگر شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه (1)، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر یادش بیاید که آن رکن را به جا نیاورده (2)، در صورتی که مشغول رکن بعد نشده باید آن را به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش باطل است (3) مثلًا اگر پیش از رکوع رکعت

ص: 637

بعد یادش بیاید که دو سجده را به جا نیاورده ، باید به جا آورد و اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید، نمازش باطل است (4). (1) (فاضل :) اگر شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه ، چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است شده ، نباید به شک خود اعتنا کند مثلًا اگر مشغول تشهد است و شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر شک کند که رکنی را به جا آورده یا نه ، مثلًا مشغول تشهد است اگر شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه و به شک خود اعتنا نکند و بعداً یادش بیاید که آن رکن را به جا نیاورده .. (3) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (4) (سیستانی :) چنانکه گفته شد.

(مکارم :) مسأله هر گاه بعد از گذشتن محل ّ، شک کند و طبق دستور، اعتنا نکرده و بگذرد، بعد متوجّه شود که آن عمل مشکوک را انجام نداده ، هر گاه وارد رکن بعد نشده ، باید برگردد و به جا آورد و اگر وارد رکن بعد شده ، نمازش صحیح است ، مگر آن که جزءِ مشکوکی که ترک شده رکن باشد.

(زنجانی :) مسأله اگر بعد از گذشتن محل رکوع و سجده شک کند که آن را به جا آورده یا نه ، و به شک خود اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده ، باید به دستوری که برای فراموشی رکوع و سجده در مسأله [1109] گفته شد عمل کند.

[مسأله 1177 اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ]

مسأله 1177 اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه چنانچه مشغول کاری که بعد از آن است شده ، باید به شک خود اعتنا نکند، مثلًا موقعی که مشغول خواندن سوره است ، اگر شک کند که حمد را خوانده یا نه ، باید به شک خود اعتنا نکند و اگر بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده در صورتی که مشغول رکن بعد نشده ، باید به جا آورد (1) و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش صحیح است . بنا بر این اگر مثلًا در قنوت یادش بیاید که حمد را نخوانده ، باید بخواند (2) و اگر در رکوع یادش بیاید نماز او صحیح است (3). (1) (سیستانی :) باید آن را و آن چه بعد از آن است به جا آورد .. (2) (سیستانی :) باید حمد و سوره را بخواند .. (3) (فاضل :) ولی بنا بر احتیاط مستحب دو سجده سهو برای حمد که نخوانده به جا آورد و اگر واجبی که نخوانده تشهّد یا سجده باشد قضای آن را واجب است انجام دهد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1176.

(زنجانی :) مسأله اگر شک کند عملی را که رکن نیست به جا آورده یا نه ، و از آنجا که مشغول کار بعد از آن شده به شک خود اعتنا نکند؛ مثلًا موقعی که مشغول خواندن سوره است ، شک کند که حمد را خوانده یا نه ، و به شک خود اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده ، در صورتی که مشغول رکن بعد نشده باید آن را به جا آورد و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش صحیح است ، بنا بر این اگر مثلًا در قنوت یادش بیاید که حمد را نخوانده ، باید بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید نمازش

ص: 638

صحیح است ، ولی اگر در تشهد آخر نماز متوجه شود که سجده آخر نماز را فراموش کرده ، به احتیاط واجب نماز را تمام کرده و پس از سلام سجده را قضا نموده و نماز را نیز دوباره بخواند.

[مسأله 1178 اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه ]
اشاره

مسأله 1178 اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه یا شک کند درست گفته یا نه چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده یا به واسطه انجام کاری که نماز را به هم می زند از حال نمازگزار بیرون رفته باید به شک خود اعتنا نکند (1) و اگر پیش از اینها شک کند، باید سلام را بگوید. امّا اگر در صحیح گفتن سلام شک کند در هر صورت باید به شک خود اعتنا ننماید چه مشغول کار دیگر شده باشد یا نه . (1) (مکارم :) چنانچه وارد نماز دیگری شده ، یا مشغول کاری است که نماز را به هم می زند، و از حال نمازگزار بیرون رفته باید به شک خود اعتنا نکند و اگر پیش از اینهاست ، باید برگردد و سلام را بگوید.

(فاضل :) چنانچه مشغول تعقیب نماز یا نماز دیگر شده یا مشغول انجام کاری شده که نمازگزار را از حال نماز بیرون می برد باید به شک خود اعتنا نکند و اگر قبل از اینها در صحیح گفتن سلام شک کند نیز بنا بر احتیاط واجب یک بار دیگر سلام را تکرار کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه ، چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده یا بواسطه انجام کاری که نماز را بهم می زند از حال نماز گزار بیرون رفته باید به شک خود اعتنا نکند و اگر پیش از اینها شک کند باید سلام را بگوید و اگر شک کند سلام نماز را درست گفته یا نه به شک خود اعتنا نکند، هر چند وارد عمل دیگر نشده باشد.

(خوئی ، تبریزی :) چنانچه مشغول نماز دیگر شده ..

(سیستانی :) چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده یا چیزی که منافی نماز است انجام داده است ..

(خوئی ، تبریزی :) اگر چه مشغول تعقیب باشد ..

(سیستانی :) در هر جایی که باشد.

(خوئی ، تبریزی :) هر چند مشغول تعقیب هم نشده باشد.

(بهجت :) مسأله اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه ، در صورتی که مشغول تعقیب نماز شده یا به سبب انجام کاری که نماز را بهم می زند از حال نمازگزار خارج شده ، به شک خود اعتنا نمی کند، و در صورت دوّم در بعضی از موارد احتیاط مستحب در اعاده است ، و اگر پیش از اینها شک کند باید سلام را بگوید، و امّا اگر در صحیح بودن سلام شک کند، چه مشغول کار دیگر شده باشد یا نه ، باید به شک خود اعتنا ننماید.

(زنجانی :) مسأله اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه ، چنانچه مشغول کاری که محل آن پس از نماز است ، شده باشد؛ مثلًا مشغول تعقیبات یا نماز دیگر شده باشد، یا به جهت انجام کاری که نماز را بهم می زند از حالت نمازگزار بیرون رفته ، باید به شک خود اعتنا نکند، ولی اگر بداند سلام نماز را گفته و شک کند صحیح گفته یا نه ، بنا بر احتیاط واجب سلام نماز را دوباره بگوید و اگر پیش از اینها شک کند که سلام را داده یا آن را صحیح گفته یا نه ، باید سلام نماز را بخواند.

ص: 639

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 966 اگر در صحیح بودن چیزی شک کند، مثلًا تکبیره الإحرام گفت یا حمد خواند و یا آیه ای را خواند و شک کرد صحیح گفته یا نه ، نباید به شک ّ خود اعتنا کند.

(بهجت :) مسأله 967 اگر کسی در نماز شک کرد که ظهر را قصد کرده یا عصر را ، و می داند که قبلًا ظهر را نخوانده یا شک در خواندن آن دارد، پس اگر در وقت مختص به ظهر یا وقت مشترک است ، قصد نماز ظهر را می کند و اگر در وقت مختص ّ به عصر است ، اگر تا حال ، قصد انجام تکلیف فعلی را داشته ، قصد نماز عصر می نماید و آن را تمام می کند؛ و اگر می داند که نماز ظهر را قبلًا خوانده ، پس با قصد انجام تکلیف فعلی ، قصد نماز عصر می کند و آن را تمام می کند؛ چه در وقت مشترک باشد و چه در وقت مختص به عصر.

2 شک بعد از سلام
[مسأله 1179 اگر بعد از سلام نماز شک کند]
اشاره

مسأله 1179 اگر بعد از سلام نماز شک کند که نمازش صحیح بوده یا نه (1)، مثلًا شک کند رکوع کرده یا نه ، یا بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت ، به شک خود اعتنا نکند (2)؛ ولی اگر هر دو طرف شک او باطل باشد، مثلًا بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند که سه رکعت خوانده یا پنج رکعت ، نمازش باطل است . (1) (مکارم :) خواه شک ّ مربوط به عدد رکعتهای نماز باشد، یا شرایط نماز مانند قبله و طهارت و یا اجزاءِ نماز مانند رکوع و سجود، به شک ّ خود اعتنا نمی کند. (2) (زنجانی :) ولی اگر یقین داشته باشد که نمازش کامل نیست و شک وی از شکهایی باشد که در وقت نماز، آن را باطل می کند، مثلًا بعد از سلام نماز چهار رکعتی شک کند که سه رکعت خوانده یا پنج رکعت ، نمازش باطل است ، ولی اگر مثلًا بعد از سلام نماز چهار رکعتی قبل از آن که از حالت نمازگزار بیرون رود شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، نمازش باطل نیست ، بلکه بنا را بر سه گذاشته و پس از خواندن یک رکعت دیگر سلام می دهد و نماز احتیاط را که به احتیاط واجب یک رکعت ایستاده است می خواند و به جهت سلام بی جا دو سجده سهو به جا می آورد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 969 اگر در نماز، بین دو و چهار شک کرد و بنا را بر چهار گذاشت و بعد از سلام ، شک ّ او به شک بین سه و چهار تبدیل شد، یا آن که بین دو و سه و چهار شک کرد و بنا را بر چهار گذاشت و بعد از سلام ، شک ّ او به شک ّ بین سه و چهار تبدیل شد، أحوط این است که به وظیفه شک ّ دوّم عمل کند؛ و اگر بین دو و چهار شک کرد و بنا را بر چهار گذاشت و بعد از سلام ، شک ّ او به شک بین دو و سه تبدیل شد، علاوه بر انجام وظیفه مربوط به شک بین دو و سه ، دو سجده سهو نیز برای سلام بی جا، به جا می آورد.

(بهجت :) مسأله 970 اگر بعد از نماز شک کند که نمازی که خوانده ، به قصد ظهر خوانده یا عصر؛ اگر مسافر نیست ، یک نماز چهار رکعتی و اگر مسافر است ، یک نماز دو رکعتی به قصد ما فی الذّمّه بخواند، کافی است ؛ و اگر شک کرد نمازی که خوانده ، واجب بوده یا مستحب ّ، باید نماز واجب را بخواند.

ص: 640

3 شک بعد از وقت
[مسأله 1180 اگر بعد از گذشتن وقت نماز شک کند]

مسأله 1180 اگر بعد از گذشتن وقت نماز شک کند که نماز خوانده یا نه ، یا گمان کند که نخوانده ، خواندن آن لازم نیست (1)، ولی اگر پیش از گذشتن وقت ، شک کند که نماز خوانده یا نه ، یا گمان کند که نخوانده ، باید آن نماز را بخواند بلکه اگر گمان کند که خوانده ، باید آن را به جا آورد (2). (1) (بهجت :) مگر گمانی که در حدّ اطمینان باشد؛ ..

(زنجانی :) مگر اطمینان داشته باشد نخوانده .. (فاضل :) به شک خود اعتنا نکند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، صافی ، زنجانی :) اگر پیش از گذشتن وقت ، شک کند که نماز خوانده یا نه ، اگر چه گمان کند که خوانده است ، باید آن نماز را بخواند.

[مسأله 1181 اگر بعد از گذشتن وقت شک کند]

مسأله 1181 اگر بعد از گذشتن وقت شک کند که نماز را درست خوانده یا نه ، به شک خود اعتنا نکند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 1182 اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر]

مسأله 1182 اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر باید (1) چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (2) (فاضل :) ( ما فی الذّمّه ) بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز نخوانده و نمی داند که نماز ظهر است یا نماز عصر، باید چهار رکعت نماز به قصد ما فی الذمه بخواند، و اگر در غیر وقت اختصاصی عصر نمازی خوانده و نمی داند در آن نیت ظهر کرده یا به جهت فراموشی نیت عصر نموده ، نماز خوانده شده را نماز ظهر قرار داده ، نماز عصر را قضا می کند و احتیاط مستحب آن است که در نماز قضا، نیت خصوص ظهر یا عصر را نکند.

[مسأله 1183 اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا]

مسأله 1183 اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا، بداند یک نماز خوانده ولی نداند سه رکعتی خوانده یا چهار رکعتی ، باید قضای نماز مغرب و عشا را بخواند (1). (1) (زنجانی :) و هر دو نماز را به قصد رجاء به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

4 کَثِیرُ الشَّک «کسی که زیاد شک می کند»
[مسأله 1184 اگر کسی در یک نماز سه مرتبه شک کند]

مسأله 1184 اگر کسی (1) در یک نماز سه مرتبه شک کند، یا در سه نماز پشت سر هم مثلًا در نماز صبح و ظهر و عصر شک کند، کثیر الشک است و چنانچه زیاد شک کردن او از غضب یا ترس یا پریشانی حواس نباشد، به شک خود اعتنا نکند. (1) (فاضل :) میزان در تشخیص کثیر الشک عُرف است و اگر کسی ..

(گلپایگانی :) مسأله اگر برای انسان حالتی پیدا شده باشد که نتواند سه نماز پشت سر هم بدون شک ّ بخواند کثیر الشک است و باید به شک ّ خود اعتنا نکند.

ص: 641

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کثیر الشک کسی است که عرفاً بگویند زیاد شک می کند یا این که حال او به نحوی باشد که در هر سه نماز لا اقل ّ یک مرتبه شک کند؛ چنین شخصی به شک خود اعتنا نکند. (تبریزی : و لکن معتبر است زیادی شک ّ از جهت عارضه موقّتی مانند پریشانی خاطر از غضب و ترس نباشد.) (صافی :) مسأله کثیر الشک کسی است که عرفاً بگویند زیاد شک می کند و بعید نیست کسی هم که نتواند سه نماز پشت سر هم بدون شک بخواند، کثیر الشک باشد، که باید به شک خود اعتنا نکند.

(زنجانی :) مسأله کثیر الشک : کسی است که در هر سه نماز لا اقل یک مرتبه شک می کند، چنین شخصی به شک خود اعتنا نمی کند و کسی که عرفاً بگویند زیاد شک می کند و به این اندازه نباشد، بنا بر احتیاط واجب عمل شک را مانند شخص معمولی انجام داده و اگر شک وی در عدد رکعات باشد نماز را دوباره نیز بخواند.

(سیستانی :) مسأله کثیر الشک کسی است که زیاد شک می کند به این معنی که بیش از معمول شک می کند با مقایسه حال او با حال کسانی که مانند او هستند از جهت بودن یا نبودن اسباب اغتشاش حواس ؛ و اختصاص ندارد کثیر الشک به کسی که زیاد شک کردن عادت او باشد، بلکه کافی است که در معرض عادت به کثرت شک باشد.

(مکارم :) مسأله «کثیر الشّک » یعنی کسی که زیاد شک می کند، نباید به شک خود اعتنا کند، خواه در عدد رکعات نماز باشد، یا در اجزای نماز، یا شرایط نماز. کثیر الشک کسی است که بگویند زیاد شک می کند و اگر کسی در یک نماز سه مرتبه شک کند یا در سه نماز پشت سر هم شک کند، «کثیر الشک ّ» است . هر گاه به خاطر یک حالت فوق العاده مانند بیماری ، غضب یا مصیبت موقّتاً گرفتار حالت کثرت شک شود، باید به شک ّ خود اعتنا کرده و مطابق احکام آن رفتار کند.

(بهجت :) مسأله کسی که زیاد شک می کند، نباید به شک ّ خود اعتنا کند و کثیر الشک شدن به این است که مردم بگویند تو زیاد شک ّ می کنی ؛ و زیاد شک کردن به این صورت محقّق می شود که در یک نماز سه مرتبه شک کند، یا در سه نماز پشت سر هم مثلًا در نماز صبح و ظهر و عصر شک کند.

[مسأله 1185 کثیر الشک اگر در به جا آوردن چیزی شک کند]

مسأله 1185 کثیر الشک اگر در به جا آوردن چیزی شک کند، چنانچه به جا آوردن آن نماز را باطل نمی کند (1) باید بنا بگذارد که آن را به جا آورده مثلًا اگر شک کند که رکوع کرده یا نه باید بنا بگذارد که رکوع کرده است (2) و اگر به جا آوردن آن ، نماز را باطل می کند باید بنا بگذارد که آن را انجام نداده ؛ مثلًا اگر شک کند که یک رکوع کرده یا بیشتر، چون زیاد شدن رکوع نماز را باطل می کند، باید بنا بگذارد که بیشتر از یک رکوع نکرده است . (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، تبریزی :) کثیر الشک اگر در به جا آوردن چیزی از اجزاء نماز شک کند .. (بهجت :) چنانچه به جا نیاوردن آن نماز را باطل می کند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و اگر در به جا آوردن چیزی شک کند که نماز را باطل می کند، مثل این که شک کند که نماز صبح را دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، بنا را بر صحّت می گذارد.

ص: 642

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله هر گاه کثیر الشّک در به جا آوردن چیزی شک کند، باید بنا بگذارد که آن را به جا آورده مگر این که اگر آن را به جا آورده باشد نماز باطل باشد که در این صورت ، باید بنا بگذارد که آن را انجام نداده ، مثلًا اگر شک کند که یک رکوع کرده یا بیشتر، چون با زیاد شدن ِ رکوع ، نماز باطل است ، باید بنا بگذارد که بیشتر از یک رکوع نکرده است .

(فاضل :) مسأله کثیر الشک اگر در به جا آوردن چیزی شک کند باید بنا را بر این بگذارد که آن فعل را انجام داده است و نماز را ادامه دهد مثلًا اگر شک کند که سجده کرده یا خیر بنا بگذارد که انجام داده است و اگر شک کند که دو رکعت خوانده است یا سه رکعت بنا بگذارد که سه رکعت خوانده است و اگر بنا بر انجام آن فعل نماز باطل می شود بنا بگذارد که آن را انجام نداده است مثلًا اگر در نماز صبح شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و نماز را تمام کند.

(مکارم :) مسأله منظور از اعتنا نکردن به شک این است که آن طرف را که به نفع اوست بگیرد، مثلًا اگر شک کند سجده یا رکوع را به جا آورده ؛ بنا بگذارد که به جا آورده است ، هر چند از محل ّ آن نگذشته است ، یا اگر شک ّ کند نماز صبح را دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است .

[مسأله 1186 کسی که در یک چیز نماز زیاد شک می کند]

مسأله 1186 کسی که در یک چیز نماز زیاد شک می کند (1)، چنانچه در چیزهای دیگر نماز شک کند (2) باید به دستور آن عمل نماید (3)، مثلًا کسی که زیاد شک می کند سجده کرده یا نه ، اگر در به جا آوردن رکوع شک کند باید به دستور آن رفتار نماید یعنی اگر ایستاده (4) رکوع را به جا آورد و اگر به سجده رفته ، اعتنا نکند. (1) (سیستانی :) به طوری که زیادی شک از مختصّات آن چیز حساب شود ..

(مکارم :) مثلًا در حمد و سوره .. (2) (نوری :) بطور معمول شک کند .. (3) (مکارم :) [و] تنها در موردی که زیاد شک می کند اعتنا نخواهد کرد. [پایان مسأله ] (4) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) اگر به سجده نرفته .. (فاضل :) اگر هنوز ایستاده ..

[مسأله 1187 کسی که در نماز مخصوصی مثلًا در نماز ظهر زیاد شک می کند]

مسأله 1187 کسی که (1) در نماز مخصوصی مثلًا در نماز ظهر زیاد شک می کند (2) اگر در نماز دیگر مثلًا در نماز عصر شک کند، باید به دستور شک رفتار نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) کسی که همیشه .. (2) (سیستانی :) به طوری که کثرت شک از مختصات آن شمرده می شود ..

(مکارم :) فقط در آن باید اعتنا نکند. [پایان مسأله ]

[مسأله 1188 کسی که وقتی (1) در جای مخصوصی نماز می خواند]

مسأله 1188 کسی که وقتی (1) در جای مخصوصی نماز می خواند زیاد شک می کند (2)، اگر در غیر آنجا نماز بخواند و شکی برای او پیش آید به دستور شک عمل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) کسی که فقط وقتی .. (2) (سیستانی :) به همان نحو که در مسأله قبل آمد ..

ص: 643

(مکارم :) مسأله اگر کسی در مکان مخصوصی (مثلًا وقتی در میان جمع نماز می خواند) زیاد شک ّ می کند فقط در همان جا اعتنا به شک خود نمی کند.

[مسأله 1189 اگر انسان شک کند که کثیر الشک شده یا نه ]

مسأله 1189 اگر انسان شک کند که کثیر الشک شده یا نه (1)، باید به دستور شک عمل نماید (2). و کثیر الشک تا وقتی یقین نکند (3) که به حال معمولی مردم برگشته باید به شک خود اعتنا نکند. (1) (فاضل :) یعنی چون نمی داند که آیا در سه نماز قبلی شک کرده تا کثیر الشک باشد یا فقط در دو نماز قبلی شک کرده تا کثیر الشک نباشد .. (2) (مکارم :) بنا می گذارد بر این که کثیر الشّک نشده .. (3) (زنجانی :) تا وقتی اطمینان نکند ..

[مسأله 1190 کسی که زیاد شک می کند]

مسأله 1190 کسی که زیاد شک می کند اگر شک کند رکنی را به جا آورده یا نه و اعتنا نکند بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده ، چنانچه مشغول رکن بعد نشده ، باید آن را به جا آورد (1) و اگر مشغول رکن بعد شده نمازش باطل است (2)، مثلًا اگر شک کند رکوع کرده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه پیش از سجده یادش بیاید که رکوع نکرده ، باید رکوع کند و اگر در سجده یادش بیاید، نمازش باطل است (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید آن رکن را و آن چه بعد از آن است به جا آورد .. (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (سیستانی :) بنا بر احتیاط باطل است .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چنانچه پیش از سجده دوّم یادش بیاید که رکوع نکرده ، باید برگردد و رکوع کند و اگر در سجده دوّم یادش بیاید، نمازش باطل است (سیستانی : بنا بر احتیاط).

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه پیش از سجده دوّم یادش بیاید که رکوع نکرده ، باید برگردد و رکوع کند و نماز را تمام نماید و احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخواند و اگر در سجده دوّم یادش بیاید، نمازش باطل است .

(زنجانی :) مسأله کسی که زیاد شک می کند، اگر شک کند دو سجده را انجام داده یا نه ، و اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آنها را انجام نداده ، چنانچه مشغول رکوع رکعت بعد نشده باید آنها را به جا آورد و چنانچه مشغول رکوع شده نمازش باطل است ، و اگر شک کند که رکوع را انجام داده یا نه ، و اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را انجام نداده ، چنانچه قبل از سر گذاشتن به زمین برای سجده دوّم یادش بیاید باید برگردد و آن را انجام دهد و اگر پس از سر گذاشتن به زمین برای سجده دوم یادش بیاید، به احتیاط واجب دو سجده را نادیده گرفته و پس از انجام رکوع و سجود نماز را تمام کند و پس از آن نماز را دوباره به جا آورد.

[مسأله 1191 کسی که زیاد شک می کند اگر شک کند چیزی را که رکن نیست به جا آورده ]
اشاره

مسأله 1191 کسی که زیاد شک می کند، اگر شک کند چیزی را که رکن نیست به جا آورده یا نه و اعتنا نکند و بعد یادش بیاید که آن را به جا نیاورده ، چنانچه از محل به جا آوردن آن نگذشته باید آن را به جا آورد (1) و اگر از محل آن گذشته (2) نمازش صحیح است (3)، مثلًا اگر شک کند که حمد خوانده یا نه و اعتنا نکند، چنانچه در قنوت یادش

ص: 644

بیاید که حمد نخوانده ، باید بخواند (4) و اگر در رکوع یادش بیاید نماز او صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید آن را و آن چه بعد از آن است به جا آورد .. (2) (فاضل :) یعنی وارد رکن بعد شده .. (3) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (سیستانی :) باید حمد و سوره را بخواند ..

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1068 اشخاص وسواسی باید به یقین و شک ّ خود عمل نکنند بلکه مطابق اشخاص معمولی عمل کنند خواه یقین برای آنها حاصل شود یا نه ، و الّا در بسیاری از موارد نمازشان باطل خواهد بود.

5 شک امام و مأموم
[مسأله 1192 اگر امام جماعت در شماره رکعتهای نماز شک کند]
اشاره

مسأله 1192 اگر امام جماعت در شماره رکعتهای نماز شک کند مثلًا شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت (1)، چنانچه مأموم یقین یا گمان داشته باشد (2) که چهار رکعت خوانده و به امام بفهماند که چهار رکعت خوانده است ، امام باید نماز را تمام کند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست و نیز اگر امام یقین یا گمان داشته باشد (3) که چند رکعت خوانده است و مأموم در شماره رکعتهای نماز شک کند، باید به شک خود اعتنا ننماید (4). (1) (مکارم :) هر گاه مأموم بداند چهار رکعت خوانده با علامتی به امام می فهماند و امام باید مطابق آن عمل کند و به عکس اگر امام می داند چند رکعت خوانده ، ولی مأموم شک می کند، باید از امام پیروی کند و به شک خود اعتنا نکند. (2) (اراکی :) چنانچه مأموم بداند .. (3) (اراکی :) اگر امام بداند .. (4) (تبریزی :) و رجوع هر یک از امام و مأموم به دیگری در غیر رکعات ، مادامی که موجب اطمینان نشود، محل ّ اشکال است .

(نوری :) و به آن چه که امام یقین دارد، عمل نماید.

(زنجانی :) و ظاهراً اگر امام گمان داشته باشد که چند رکعت خوانده و مأموم یقین داشته باشد، باید به یقین مأموم عمل کند و همین طور است اگر مأموم گمان داشته باشد و امام یقین ، باید به یقین امام عمل کند.

(سیستانی :) و همچنین است شک هر یک از آن دو در افعال نماز مانند شک در عدد سجده .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 978 اگر در نماز جماعت ، هم امام و هم مأموم شک کنند و شک ّ هر کدام با دیگری فرق دارد، هر کدام به وظیفه خود عمل می کند. و حکم سهو امام یا مأموم یا هر دو نیز همین است .

(مکارم :) مسأله 1070 برای آگاه کردن امام ممکن است به عدد رکعات نماز دست بر زانو بزند، یا «اللّه أکبر» بگوید و یا به هر ترتیب دیگر که سخن گفتن و کاری بر خلاف نماز انجام دادن در آن نباشد، ولی نباید قبل از امام برخیزد و نماز خود را ادامه دهد.

ص: 645

6 شک در نماز مستحبّی
[مسأله 1193 اگر در شماره رکعتهای نماز مستحبی شک کند]

مسأله 1193 اگر در شماره رکعتهای نماز مستحبی شک کند، چنانچه طرف بیشتر شک ، نماز را باطل می کند، باید (1) بنا را بر کمتر بگذارد مثلًا اگر در نافله صبح شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، باید (2) بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است و اگر طرف بیشتر شک ، نماز را باطل نمی کند، مثلًا شک کند که دو رکعت خوانده یا یک رکعت ، به هر طرف شک عمل کند، نمازش صحیح است . (1) و (2) [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (مکارم :) مسأله هر گاه در عدد رکعتهای نماز مستحبی شک کند مخیّر است بنا را بر کمتر بگذارد یا بیشتر، مگر این که طرف بیشتر، نماز را باطل کند که در این صورت بنا را بر کمتر می گذارد، مثلًا اگر شک میان یک و دو کند مخیّر است بنا را بر یک یا دو بگذارد، امّا اگر شک در میان دو و سه کند حتماً بنا را بر دو می گذارد.

[مسأله 1194 کم شدن رکن نافله را باطل می کند]

مسأله 1194 کم شدن رکن ، نافله را باطل می کند بنا بر احتیاط واجب ولی زیاد شدن رکن ، آن را باطل نمی کند (1)، پس اگر یکی از کارهای نافله را فراموش کند و موقعی یادش بیاید که مشغول رکن بعد از آن شده باید آن کار را انجام دهد و دوباره آن رکن را به جا آورد مثلًا اگر در بین رکوع یادش بیاید که سوره را نخوانده ، باید برگردد و سوره را بخواند (2) و دوباره به رکوع رود. (1) (گلپایگانی ، اراکی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) کم شدن رکن ، نافله را باطل می کند ولی زیاد شدن رکن ، آن را باطل نمی کند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) اگر در بین رکوع یادش بیاید که سوره حمد را نخوانده باید برگردد و حمد را بخواند ..

(بهجت :) مسأله اگر در نماز مستحبی کاری را فراموش کرد چنانچه محل آن باقی است بنا بر اظهر باید آن را به جا آورد و در این جهت مثل نماز واجب است .

(مکارم :) مسأله کم و زیاد شدن رکن در نافله نیز اشکال دارد.

[مسأله 1195 اگر در یکی از کارهای نافله شک کند]

مسأله 1195 اگر در یکی از کارهای نافله شک کند، خواه رکن باشد یا غیر رکن ، (1) چنانچه محل آن نگذشته ، باید به جا آورد و اگر محل آن گذشته ، به شک خود اعتنا نکند. (1) (بهجت :) بنا بر أظهر می تواند به شک ّ خود اعتنا نکند؛ ولی چنانچه محل ّ آن نگذشته ، احتیاط مستحب ّ در این است که آن را به جا آورد و اگر محل آن گذشته ، به شک خود اعتنا نکند.

(مکارم :) شک در افعال نماز مستحب ّ با نماز واجب فرق ندارد، مثلًا اگر شک در حمد یا رکوع کند ..

[مسأله 1196 اگر در نماز مستحبی دو رکعتی ، گمانش به سه رکعت یا بیشتر برود]

مسأله 1196 اگر در نماز مستحبی دو رکعتی ، گمانش به سه رکعت یا بیشتر برود (1) یا گمانش به دو رکعت یا کمتر برود باید به همان گمان عمل کند، (مگر آن که موجب

ص: 646

بطلان باشد که در این صورت گمان ، حکم شک را دارد (2))، مثلًا اگر گمانش به یک رکعت می رود احتیاطاً باید یک رکعت دیگر بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) باید اعتنا نکند و نمازش صحیح است و اگر گمانش به دو رکعت یا کمتر برود، (گلپایگانی ، سیستانی ، صافی : بنا بر احتیاط واجب ) باید به همان گمان عمل کند مثلًا اگر گمانش به یک رکعت می رود، (گلپایگانی ، سیستانی ، صافی : احتیاطاً) باید یک رکعت دیگر بخواند. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (اراکی :) مسأله گمان در رکعات نماز مستحبّی حکم شک ّ را دارد، گر چه احتیاط مستحب ّ است که به گمان عمل نماید مگر آن که موجب بطلان نماز باشد، پس اگر مثلًا در نماز غفیله ، گمان دارد سه رکعت خوانده بنا می گذارد که دو رکعت خوانده است .

(مکارم :) مسأله در نمازهای مستحبّی بنا بر احتیاط واجب باید به ظن ّ و گمان خود عمل کند، تا آنجا که نماز را باطل نمی کند، مثلًا اگر گمانش به دو رکعت می رود، بنا بر آن بگذارد و اگر گمانش به سه رکعت می رود باید بنا بر همان دو بگذارد.

[مسأله 1197 اگر در نماز نافله کاری کند]

مسأله 1197 اگر در نماز نافله کاری کند که برای آن (1) سجده سهو واجب می شود، یا یک سجده ( یا تشهد (2)) را فراموش نماید، لازم نیست بعد از نماز، سجده سهو یا قضای سجده (و تشهد (3)) را به جا آورد. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، صافی ، سیستانی :) در نماز واجب .. (2) و (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ]

[مسأله 1198 اگر شک کند که نماز مستحبی را خوانده یا نه ]

مسأله 1198 اگر شک کند که نماز مستحبی را خوانده یا نه ، چنانچه آن نماز مثل نماز جعفر طیّار وقت معیّن نداشته باشد، بنا بگذارد که نخوانده است . و هم چنین است اگر مثل نافله یومیّه وقت معیّن داشته باشد و پیش از گذشتن وقت شک کند که آن را به جا آورده یا نه ، ولی اگر بعد از گذشت وقت شک کند که خوانده است یا نه ، به شک خود اعتنا نکند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) مسأله هر گاه بعد از گذشتن وقت نماز نافله شک کند آن را به جا آورده یا نه ؛ اعتنا نکند و اگر وقت باقی است به جا آورد.

شکهای صحیح
[مسأله 1199 اگر در شماره رکعتهای نماز چهار رکعتی شک کند]
اشاره

مسأله 1199 در نُه صورت اگر در شماره رکعتهای نماز چهار رکعتی شک کند، باید فکر نماید (1)، پس اگر یقین یا گمان به یک طرف شک پیدا کرد همان طرف را بگیرد و نماز را تمام کند، و گر نه به دستورهایی که گفته می شود عمل نماید و آن نُه صورت از این قرار است : (1) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) باید فوراً فکر نماید ..

ص: 647

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط مستحب ّ باید فوراً فکر نماید ..

(بهجت ، زنجانی :) بنا بر احتیاط باید (زنجانی : فوراً) فکر نماید ..

(مکارم :) مسأله چنانچه گفته شد شک در عدد رکعتهای نمازهای چهار رکعتی در نُه صورت صحیح است .

اول :

آن که بعد از سر برداشتن از سجده دوم (1) شک کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت (2)، که باید بنا بگذارد سه رکعت خوانده و یک رکعت دیگر بخواند و نماز را تمام کند و بعد از نماز، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده ( یا دو رکعت نشسته (3) به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد (4). (1) (گلپایگانی ، صافی :) بعد از تمام شدن ذکر واجب سجده دوّم ..

(خوئی ، تبریزی :) بعد از تمامی ذکر سجده دوّم ..

(سیستانی :) بعد از داخل شدن در سجده دوّم .. (2) (بهجت :) اوّل : شک بین دو و سه ، بعد از سر برداشتن از سجده دوّم بنا بر أظهر .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (4) (اراکی :) و احتیاط واجب آن است که یک رکعت ایستاده بخواند.

(بهجت :) ولی احتیاط در این است که یک رکعت ایستاده بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) بعد از نماز، بنا بر احتیاط واجب یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد.

(سیستانی :) بعد از نماز، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب دو رکعت نشسته کافی نیست .

(زنجانی :) بعد از نماز، نماز احتیاط به جا آورد که بنا بر احتیاط واجب یک رکعت ایستاده است .

(مکارم :) بعد از نماز، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد و اگر در سجده دوّم بعد از ذکر واجب شک کند، بنا بر احتیاط واجب همین دستور را عمل کند، بعداً نماز را هم اعاده نماید (این حکم در تمام مواردی که شک باید بعد از تمام کردن سجده دوّم باشد جاری است ).

دوم :

شک بین دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم (1) که باید بنا بگذارد چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) بعد از تمام شدن ذکر واجب سجده دوّم ، ..

(خوئی ، تبریزی :) بعد از تمامی ذکر از سجده دوّم ، ..

(سیستانی :) بعد از داخل شدن در سجده دوّم ، .. (2) (بهجت :) و بعید نیست استحباب دو سجده سهو، بعد از نماز احتیاط.

ص: 648

سوم :

شک بین دو و سه و چهار بعد از سر برداشتن از سجده دوم (1) که باید بنا بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا آورد (2)، ولی اگر بعد از سجده اول یا پیش از سر برداشتن از سجده دوم یکی از این سه شک برایش پیش آید می تواند (3) نماز را رها کند و دوباره بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی :) بعد از تمامی ذکر از سجده دوّم ، ..

(گلپایگانی ، صافی :) بعد از تمام شدن ذکر واجب سجده دوّم ، ..

(سیستانی :) بعد از داخل شدن در سجده دوّم ، .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (بهجت :) باید .. [کلمه «می تواند» در رساله آیت اللّه نوری نیست ]

چهارم :

شک بین چهار و پنج بعد از سر بر داشتن از سجده دوم (1) که باید بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد (2) ولی اگر بعد از سجده اول ، یا پیش از سر برداشتن از سجده دوم ، این شک ، برای او پیش آید (3)، بنا بر احتیاط استحبابی به دستوری که گفته شد عمل کند اگر چه نمازش باطل است و باید دوباره بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی :) بعد از تمام کردن ذکر از سجده دوّم ..

(گلپایگانی ، صافی :) بعد از تمام شدن ذکر واجب سجده دوّم .. (2) (اراکی ، مکارم ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر یکی از این چهار شک بعد از سجده اوّل ، یا پیش از تمام شدن ذکر واجب سجده دوّم برای او پیش آید، نماز باطل است .

(خوئی ، تبریزی :) ولی اگر بعد از سجده اوّل یا پیش از تمامی ذکر از سجده دوم ، یکی از این چهار شک برای او پیش آید، نمازش باطل است .

(بهجت :) ولی اگر بعد از رکوع رکعتی که در آن شک کرده و پیش از سر برداشتن از سجده دوّم ، این شک برای او پیش آید، بنا بر احتیاط واجب باید به دستوری که گفته شد عمل کند و نماز را دوباره هم بخواند.

(زنجانی :) ولی اگر بعد از تحقق سجده اول ، و پیش از سر برداشتن از سجده دوم یکی از این چهار شک ، برای او پیش آید، بنا بر احتیاط واجب باید به دستور همان شک عمل کند و نماز را هم دوباره بخواند. (3) (نوری :) نماز باطل است .

(سیستانی :) چهارم : شک بین چهار و پنج بعد از داخل شدن در سجده دوم که باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد. و هم چنین در هر موردی که طرف کمتر شک چهار رکعت باشد مثل شک بین چهار و شش . و در هر موردی که شک کند بین چهار رکعت و کمتر از آن و زیادتر از آن پس از داخل شدن در سجده دوّم ، می تواند بنا را بر چهار بگذارد و وظیفه در هر دو شک را انجام دهد یعنی نماز احتیاط بخواند از جهت احتمال آن

ص: 649

که از چهار رکعت کمتر خوانده باشد و بعد دو سجده سهو بیاورد از جهت احتمال آن که بیش از چهار رکعت آورده باشد. و در هر صورت اگر بعد از سجده اوّل و پیش از داخل شدن در سجده دوّم ، یکی از چهار شک ّ گذشته برای او پیش آید، نمازش باطل است .

پنجم :

شک بین سه و چهار، که در هر جای نماز باشد، باید بنا بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آورد (1). (1) (زنجانی :) بعد از نماز، نماز احتیاط را که به احتیاط واجب دو رکعت نشسته است بخواند.

ششم :

شک بین چهار و پنج در حال ایستاده (1) که باید بنشیند (2) و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آورد (3). (1) (بهجت :) قبل از رکوع .. (2) (مکارم :) تا شک او تبدیل به سه و چهار شود و بنا را بر چهار می گذارد و نماز را تمام می کند بعد یک رکعت نماز احتیاط ایستاده ، یا دو رکعت نشسته به جا می آورد و احتیاط واجب آن است که نماز را نیز اعاده کند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط لازم آن است که در این صورت و هم چنین در صورت هفتم و هشتم بعد از نماز احتیاط، دو سجده سهو نیز به جا آورد.

(بهجت :) و بنا بر احتیاط دو سجده سهو نیز انجام دهد.

(زنجانی :) نماز احتیاط را که به احتیاط واجب دو رکعت نشسته است بخواند.

هفتم :

شک بین سه و پنج در حال ایستاده (1) که باید بنشیند (2) و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا آورد (3). (1) (بهجت :) قبل از رکوع .. (2) (مکارم :) و شک ّ او به دو و چهار بر می گردد؛ بنا را بر چهار می گذارد و نماز را تمام می کند، سپس دو رکعت نماز احتیاط ایستاده به جا می آورد و بنا بر احتیاط واجب اصل نماز را نیز اعاده می کند. (3) (بهجت :) و بعید نیست استحباب دو سجده سهو برای آن چه زیاد شده است . و اگر این شک ، بعد از رکوع باشد، أحوط این است که آن رکعت را تمام کند و یک رکعت دیگر هم بخواند و بعد از سلام ، نماز را اعاده کند؛ و هم چنین احتیاط این است که در شک بین دو و پنج ، بعد از سر برداشتن از سجده دوّم نماز را تمام کند و دوباره آن را بخواند.

هشتم :

شک بین سه و چهار و پنج در حال ایستاده (1)، که باید بنشیند (2) و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا آورد (3). (1) (بهجت :) قبل از رکوع .. (2) (مکارم :) و شک ّ او به دو و سه و چهار برمی گردد؛ بنا را بر چهار می گذارد و نماز را تکمیل کرده ، سپس دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا می آورد و احتیاطاً اصل نماز را اعاده می کند. (3) (بهجت :) سپس دو سجده سهو برای کارهای زیادی که انجام داده ، به جا آورد.

ص: 650

نهم :

شک بین پنج و شش در حال ایستاده که باید بنشیند (1) و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو به جا آورد (2). (1) (مکارم :) و شک ّ او به چهار و پنج برمی گردد؛ نماز را تمام کرده و دو سجده سهو به جا می آورد و بنا بر احتیاط، اصل نماز را اعاده می کند. (2) (اراکی :) و باید دو سجده دیگر هم برای قیام بی جا به جا آورد و هم چنین برای هر چه که اضافه به جا آورده است .

(گلپایگانی ، صافی :) و بنا بر احتیاط واجب دو سجده سهو دیگر هم برای ایستادن بی جا به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) و نیز بنا بر احتیاط واجب ( (زنجانی :) و نیز بنا بر احتیاط مستحب ) دو سجده سهو برای ایستادن بی جا در این چهار صورت به جا آورد.

(فاضل :) نماز را سلام دهد و سجده سهو به جا آورد.

[مسأله 1200 اگر یکی از شکهای صحیح برای انسان پیش آید]

مسأله 1200 اگر یکی از شکهای صحیح برای انسان پیش آید (1) نباید نماز را بشکند (2) و چنانچه نماز را بشکند معصیت کرده است (3)، پس اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند مثل رو گرداندن از قبله (4)، نماز را از سر گیرد نماز دومش هم باطل است . و اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل می کند، مشغول نماز شود نماز دوّمش صحیح است . (1) (سیستانی :) چنانچه وقت نماز تنگ باشد که نتواند نماز را از سر گیرد نباید نماز را بشکند و بایستی به دستوری که گفته شد عمل نماید. ولی اگر وقت نماز وسعت داشته باشد می تواند نماز را بشکند و از سر بگیرد. (2) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب نباید نماز را بشکند و بایستی به دستوری که گفته شد عمل نماید. [پایان مسأله (] زنجانی :) و بایستی به دستوری که گفته شد عمل نماید. [پایان مسأله ] (مکارم :) نمی تواند نماز را بشکند، بلکه باید به دستورهای بالا عمل کند و در مورد تمام شکها باید قبلًا کمی فکر کند اگر یقین به هیچ طرف حاصل نشد و یا گمان در مواردی که معتبر است بر هیچ طرف قرار نگرفت ، چنانچه از شکهای باطل باشد نماز را رها می کند و اگر از شکهای صحیح باشد به دستور آن عمل می نماید. (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (گلپایگانی ، صافی :) مثل پشت کردن به قبله ..

[مسأله 1201 اگر یکی از شکهایی که نماز احتیاط برای آنها واجب است ]

مسأله 1201 اگر یکی از شکهایی که نماز احتیاط برای آنها واجب است در نماز پیش آید، (1) چنانچه انسان نماز را تمام کند (2) و بدون خواندن نماز احتیاط نماز را از سر بگیرد معصیت کرده است (3). پس اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند (4) نماز را از سر گرفته ، نماز دوّمش هم باطل است و اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل می کند، مشغول نماز شده نماز دوّمش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) پس از تمام شدن نماز، باید فوراً نماز احتیاط را بخواند و بدون خواندن نماز احتیاط، نماز دیگری نخواند و اگر احتیاطاً بخواهد نماز را از سر بگیرد، باید پس از خواندن نماز احتیاط باشد.

ص: 651

(2) (خوئی ، تبریزی :) احتیاط واجب ( (سیستانی :) احتیاط مستحب ) آن است که نماز احتیاط را بخواند و بدون خواندن نماز احتیاط، نماز را از سر نگیرد و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند نماز را از سر بگیرد، نماز دومش هم (سیستانی : بنا بر احتیاط واجب ) باطل است ، ولی اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل می کند مشغول نماز شود، نماز دومش صحیح است . (3) (بهجت :) و در صورتی که قصد قربت حاصل شود مثل این که بعد از انجام کاری که نماز را باطل می کند، مشغول نماز شده ، نماز دوّمش صحیح است . (4) (نوری :) مانند پشت کردن به قبله ..

[مسأله 1202 وقتی یکی از شکهای صحیح برای انسان پیش آید]
اشاره

مسأله 1202 وقتی یکی از شکهای صحیح برای انسان پیش آید چنان که گفته شد باید فکر کند (1) ولی اگر چیزهایی که به واسطه آنها ممکن است یقین یا گمان به یک طرف شک پیدا شود، از بین نمی رود، چنانچه کمی بعد فکر کند اشکال ندارد (2)، مثلًا اگر در سجده شک کند می تواند تا بعد از سجده ، فکر کردن را تأخیر بیندازد. این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) باید فوراً فکر کند .. (2) (فاضل :) چنان که گفته شد باید فوراً فکر کند پس اگر چیزهایی که به واسطه آنها ممکن است یقین یا گمان به یک طرف شک پیدا شود برای او پیش نیاید شک او از بین نمی رود و چنانچه کمی بعد هم فکر کند اشکال ندارد .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1200.

مسائل اختصاصی

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 1211 وقتی یکی از شکهای باطل برای انسان پیش آید و بداند که اگر به حالت بعدی منتقل شود برای او یقین یا گمان پیدا می شود جایز نیست با حالت شک نماز را ادامه دهد مثلًا اگر در حال ایستادن شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر و بداند که اگر به رکوع رود به یک طرف یقین یا گمان پیدا می کند، جایز نیست با این حال رکوع کند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب با حالت شک نماز را ادامه ندهد؛ مثلًا اگر در حال ایستادن شک کند که یک رکعت خوانده یا بیشتر و بداند که اگر به رکوع رود به یک طرف یقین یا گمان پیدا می کند، بنا بر احتیاط مستحب با این حال رکوع نکند، بلکه صبر کند تا برای وی یقین یا گمان پیدا شود؛ ولی اگر لازم باشد به قدری صبر کند که صورت نماز بهم بخورد لازم است به حالت بعد منتقل شود.

(سیستانی :) در صورتی که شک باطل او در دو رکعت اول نماز باشد ..

(سیستانی :) و امّا در بقیه شکهای باطل ظاهراً می تواند نماز را ادامه دهد تا یقین یا گمان برای او پیدا شود.

[مسأله 1203 اگر اول گمانش به یک طرف بیشتر باشد]

مسأله 1203 اگر اول گمانش به یک طرف بیشتر باشد، بعد دو طرف در نظر او مساوی شود، باید به دستور شک عمل نماید (1). و اگر اول دو طرف در نظر او مساوی باشد و به طرفی که وظیفه اوست بنا بگذارد، بعد گمانش به طرف دیگر برود، باید همان طرف را بگیرد و نماز را تمام کند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 652

(1) (مکارم :) و به عکس اگر نخست حالت شک داشت و بعد گمانش بیشتر به یک طرف شد، باید مطابق گمان عمل کند، ولی اگر شک از شکهایی است که نماز را باطل می کند و پابرجا شد باید نماز را از سر گیرد و مبدّل شدن آن به ظن ّ اثری ندارد.

[مسأله 1204 کسی که نمی داند گمانش به یک طرف بیشتر است ]

مسأله 1204 کسی که نمی داند گمانش به یک طرف بیشتر است یا هر دو طرف در نظر او مساوی است باید احتیاط کند (1) و در هر مورد، احتیاط به طور مخصوصی است که در کتابهای مفصل گفته شده است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید احتیاط کند در جمع بین هر دو وظیفه ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر احتمال می دهد به یک طرف گمانش زیادتر باشد باید آن طرف را بگیرد و الّا به دستور شک عمل کند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید به دستور شک عمل کند.

(فاضل :) طبق وظیفه شک عمل می نماید.

(مکارم :) مسأله کسی که نمی داند حالتی که برای او پیدا شده است «شک » است یا «ظن ّ» باید به احکام شک عمل کند.

(زنجانی :) مسأله کسی که نمی داند عرفاً گمانش به یک طرف بیشتر است یا دو طرف در نظر او مساوی است ، بنا بر احتیاط واجب باید به دستور شک عمل کند و اگر عمل وی بر خلاف دستور گمان باشد، نماز را نیز به احتیاط واجب دوباره بخواند.

[مسأله 1205 اگر بعد از نماز بداند]

مسأله 1205 اگر بعد از نماز بداند (1) که در بین نماز حال تردیدی داشته که مثلًا دو رکعت خوانده یا سه رکعت و بنا را بر سه گذاشته ولی نداند که گمانش به خواندن سه رکعت بوده یا هر دو طرف در نظر او مساوی بوده (2) به احتیاط واجب باید نماز احتیاط را بخواند (3). (1) (فاضل :) اگر بعد از نماز بفهمد .. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (2) (فاضل :) بداند که این بنا از روی گمانش به خواندن سه رکعت بوده یا از باب این بوده که هر دو طرف در نظر او مساوی بوده .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) خوب است نماز احتیاط را بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) باید نماز احتیاط را بخواند.

(سیستانی :) لازم نیست نماز احتیاط را بخواند.

[مسأله 1206 اگر موقعی که تشهد می خواند یا بعد از ایستادن شک کند]

مسأله 1206 اگر (موقعی که تشهد می خواند، یا (1)) بعد از ایستادن شک کند که دو سجده را به جا آورده یا نه و در همان موقع یکی از شکهایی که اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتفاق بیفتد صحیح می باشد، برای او پیش آید مثلًا شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، به احتیاط واجب باید به دستور آن شک عمل کند و نمازش را هم دو باره بخواند (2). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (اراکی :) نمازش باطل نیست ، گر چه احتیاط مستحب ّ است به دستور آن شک عمل کند و نمازش را هم دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی ، صافی :) چنانچه به دستور آن شک عمل کند نمازش صحیح است . (سیستانی : ولی اگر موقعی که تشهّد می خواند یکی از آن شکها اتّفاق بیفتد، اگر شک او بین دو و سه باشد نماز باطل است و اگر بین دو و چهار یا دو و سه و چهار باشد نماز صحیح است و به دستور شک باید عمل کند).

ص: 653

(فاضل ، نوری :) باید به دستور آن شک عمل کند (نوری : و بنا بر احتیاط واجب نمازش را هم دوباره بخواند).

(مکارم :) باید بنا بگذارد که سجده ها را به جا آورده و به دستور شک عمل کند و نمازش صحیح است ، ولی اگر قبل از گذشتن از محل ّ سجده شک کند، نمازش باطل است .

[مسأله 1207 اگر پیش از آن که مشغول تشهد شود]

مسأله 1207 اگر پیش از آن که مشغول تشهد شود، یا ( در رکعتهایی که تشهد ندارد (1)) پیش از ایستادن ، شک کند که دو سجده (2) را به جا آورده یا نه (3) و در همان موقع یکی از شکهایی که بعد از تمام شدن دو سجده صحیح است ، برایش پیش آید نمازش باطل است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی و صافی نیست ] (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) یک یا دو سجده .. (3) (سیستانی :) اگر پیش از آن که مشغول تشهد شود یا پیش از ایستادن در رکعتهایی که تشهد ندارد شک کند که یک یا دو سجده را به جا آورده یا نه .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1206.

[مسأله 1208 اگر موقعی که ایستاده ، بین سه و چهار شک کند]

مسأله 1208 اگر موقعی که ایستاده ، بین سه و چهار یا بین سه و چهار و پنج شک کند و یادش بیاید که دو سجده ، یا یک سجده (1) از رکعت پیش به جا نیاورده نمازش باطل است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل ، نوری :) یادش بیاید که دو سجده .. (2) (بهجت :) بنا بر أظهر.

[مسأله 1209 اگر شک او از بین برود و شک دیگری برایش پیش آید]

مسأله 1209 اگر شک او از بین برود و شک دیگری برایش پیش آید، مثلًا اول شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، بعد شک کند که سه رکعت خوانده یا چهار رکعت ، باید به دستور شک دوم عمل نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1210 اگر بعد از نماز شک کند]

مسأله 1210 اگر بعد از نماز شک کند که در نماز مثلًا بین دو و چهار شک کرده یا بین سه و چهار، احتیاط واجب آن است که به دستور هر دو عمل کند و نماز را هم دوباره بخواند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) جایز است که نماز را به هم زده و دوباره بخواند.

(تبریزی :) بهتر آن است که به دستور هر دو عمل کند و نماز را دوباره بخواند و جایز است که نماز را به هم زده و دوباره بخواند.

(سیستانی :) می تواند به دستور هر دو شک عمل کند. و نیز می تواند پس از انجام کاری که نماز را باطل می کند آن را دوباره بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر بعد از نماز شک کند که در حال نماز مثلًا بین دو و چهار شک کرده یا بین سه و چهار، بنا بر احتیاط واجب اگر به یک شک ، گمان دارد به دستور آن عمل کند و گر نه ، دستور یکی از این دو شک را انجام داده ، و در هر دو حال نماز را دوباره بخواند، و هم چنین است اگر بیشتر از دو احتمال در باره شک داشته باشد؛ مثلًا بداند شک وی از شکهای صحیح بوده و نداند از کدام قسم آن بوده است .

[مسأله 1211 اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز شکی برای او پیش آمده ]

مسأله 1211 اگر بعد از نماز بفهمد که در نماز شکی برای او پیش آمده ولی نداند از شکهای باطل بوده یا از شکهای صحیح (1) و اگر از شکهای صحیح بوده کدام قسم آن بوده است (2) بنا بر احتیاط واجب باید به دستور شکهایی که صحیح بوده و احتمال می داده عمل

ص: 654

کند (3) و نماز را هم دوباره بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید نماز را اعاده کند و اگر بداند از شکهای صحیح بوده ولی نداند کدام قسم آن بوده است جایز است نماز را دوباره بخواند.

(زنجانی :) چنانچه بداند یا احتمال دهد که بر فرض باطل بودن شک ، به سببی غیر از غفلت نماز را ادامه داده است ؛ مثلًا نماز را رجاءً ادامه داده است ، در این صورت می تواند بدون انجام دادن وظیفه شک نماز را از سر بگیرد، ولی اگر بداند که در فرض باطل بودن شک ، به جهت غفلت نماز را ادامه داده است ، بنا را بر این می گذارد که شک او از شکهای صحیح بوده ، پس اگر شک او بر فرض صحیح بودن مشخّص است ، به وظیفه همان شک عمل می کند، و اگر شک او بر فرض صحیح بودن مشخّص نیست ولی می تواند با احتیاط کردن نماز خود را درست کند، باید احتیاط کند؛ مثلًا اگر شک ّ صحیح او بعد از سر برداشتن از سجده دوّم بوده و مردّد بین شک ّ دو و چهار و شک ّ دو و سه و چهار باشد، بنا را بر چهار گذاشته و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا می آورد، در نتیجه به وظیفه هر دو شک عمل کرده است و نمازش صحیح است ، ولی اگر نتواند با به جا آوردن وظیفه شک ، نماز انجام شده خود را درست کند و نیاز به از سر گرفتن نماز باشد، می تواند بدون انجام دادن وظیفه شک ، نماز را از سر بگیرد. (2) (خوئی :) جایز است نماز را به هم زده و دوباره بخواند. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) باید ( (تبریزی :) بهتر آن است که ) دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و یک رکعت ایستاده و دو رکعت نشسته و دو سجده سهو به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند (تبریزی : و جایز است نماز را به هم زده و دوباره بخواند). (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1212 کسی که نشسته نماز می خواند]

مسأله 1212 کسی که نشسته نماز می خواند اگر شکی کند که باید برای آن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته بخواند، باید دو رکعت (1) نشسته به جا آورد. بلکه اگر (2) شکی کند که باید برای آن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، باید دو رکعت نشسته به جا آورد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) یک رکعت .. (2) (خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) و اگر .. (3) (اراکی :) لیکن اگر شک کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، احتیاط واجب آن است که ابتداء یک رکعت نماز احتیاط بخواند و بعد از آن دو رکعت دیگر بخواند و نماز را هم اعاده کند.

(مکارم :) [و] هم چنین در سایر شکّها.

(گلپایگانی :) مسأله کسی که نشسته نماز می خواند، اگر شکی کند که مختار است برای آن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته بخواند، باید دو رکعت نشسته را به جا آورد و اگر شکّی کند که معیّن است برای آن نماز احتیاط ایستاده بخواند بعید نیست که یک رکعت نشسته کافی باشد به جای یک رکعت ایستاده و هم چنین دو رکعت نشسته به جای دو رکعت ایستاده ، و لکن در مثل دو و سه ، احتیاط لازم ، جمع بین یک رکعت نشسته و دو رکعت نشسته است .

ص: 655

(صافی :) باید یک رکعت نشسته را به جا آورد، و هم چنین اگر شکی کند که معین است برای آن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند، یک رکعت نشسته به جای یک رکعت ایستاده کافی است . و هم چنین دو رکعت نشسته به جای دو رکعت ایستاده ، و لکن در مثل دو و سه ، احتیاط مستحب ، جمع بین یک رکعت نشسته و دو رکعت نشسته ، و دوباره خواندن ِ نماز است .

(زنجانی :) مسأله کسی که نشسته نماز می خواند اگر بین دو و سه شک کند، به احتیاط واجب باید یک رکعت نشسته نماز احتیاط بخواند و بنا بر احتیاط مستحب نماز را نیز اعاده کند و در شک بین سه و چهار، به احتیاط واجب دو رکعت نشسته بخواند و سپس نمازش را از سر بگیرد، و در شک بین دو و سه و چهار، یک نماز دو رکعتی نشسته به جا آورده و به احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند، و در شک بین دو و چهار، دو رکعت نشسته می خواند.

[مسأله 1213 کسی که ایستاده نماز می خواند]

مسأله 1213 کسی که ایستاده نماز می خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط از ایستادن عاجز شود (1)، باید مثل کسی که نماز را نشسته می خواند و حکم آن در مسأله پیش گفته شد، نماز احتیاط را به جا آورد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) و مجبور شود نشسته نماز بخواند باید طبق آن چه در مسأله قبل آمده به تعداد رکعاتی که باید ایستاده بخواند نشسته بخواند. (2) (زنجانی :) مگر این که ناتوانی وی از ایستادن در تمام وقت نباشد بلکه در وقت بتواند تمام نماز را ایستاده بخواند که باید نماز را دوباره بخواند.

[مسأله 1214 کسی که نشسته نماز می خواند، اگر موقع خواندن نماز احتیاط]

مسأله 1214 کسی که نشسته نماز می خواند، اگر موقع (1) خواندن نماز احتیاط بتواند بایستد باید به وظیفه کسی که نماز را ایستاده می خواند عمل کند. (1) (زنجانی :) اگر تنها موقع .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

شکّیات نماز (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 516 کسی که در رکعت سوم نماز شک کند]

س 516: کسی که در رکعت سوم نماز شک کند که قنوت را به جا آورده یا خیر، چه حکمی دارد، آیا نمازش را تمام کند و یا از هنگام شک آن را قطع نماید؟

ج : به شک مذکور اعتنا نمی شود و نماز صحیح است ، و در این مورد چیزی بر مکلّف واجب نیست .

[س 517 شک در نماز نافله ]

س 517: آیا در نماز نافله به شک در غیر از رکعت های آن مثل شک در این که یک سجده انجام داده یا دو سجده ، اعتنا می شود؟

ج : شک در اقوال و افعال نماز نافله همان حکم شک در اقوال و افعال نماز فریضه را دارد، یعنی اگر از محل آن تجاوز نکرده است ، به آن اعتنا می شود و اگر از محل انجام آن تجاوز کرده است ، به آن اعتنا نمی شود.

ص: 656

[س 518 کثیر الشک ]

س 518: با توجه به این که کثیر الشک نباید به شک خود اعتنا کند، اگر برای او در نماز شکی پیش آمد، وظیفه اش چیست ؟

ج : باید بنا بر انجام کاری بگذارد که در آن شک کرده است ، مگر آن که انجام آن موجب بطلان نماز شود که در این صورت بنا بر عدم انجام آن می گذارد، بدون این که در این مورد فرقی بین رکعتها و افعال و اقوال نماز باشد.

[س 519 اگر شخصی بعد از چند سال متوجه بطلان عبادت هایش شود]

س 519: اگر شخصی بعد از چند سال متوجه بطلان عبادت هایش شود و یا در آن شک کند، وظیفه اش چیست ؟

ج : به شک بعد از عمل اعتنا نمی شود، و در صورت علم به بطلان ، واجب است عبادت های قابل تدارک را قضاء نماید.

[س 520 اگر شخصی سهواً بعضی از اجزاء نماز را به جای بعضی دیگر انجام دهد]

س 520: اگر شخصی سهواً بعضی از اجزاء نماز را به جای بعضی دیگر انجام دهدو یا در هنگام نماز نگاهش به جائی بیفتد یا سهواً حرف بزند، آیا نماز او باطل است ؟ وظیفه او چیست ؟

ج : عمل سهوی در نماز موجب بطلان آن نمی شود، لیکن در بعضی از موارد باعث وجوب سجده سهو می گردد، مگر آن که رکنی از نماز را کم یا زیاد کند که موجب بطلان نماز می شود.

[س 521 اگر فردی یک رکعت از نماز را فراموش کند]

س 521: اگر فردی یک رکعت از نماز را فراموش کند و در رکعت آخر یادش بیاید، مثلًا فکر می کرد که رکعت اول نمازش رکعت دوم است ، لذا رکعت سوم و چهارم را هم به جا آورد، و در رکعت آخر متوجه شد که در رکعت سوم است ، وظیفه او چیست ؟

ج : واجب است هر رکعتی را که به جا نیاورده ، قبل از سلام نماز به جا آورد و سپس سلام دهد و در این صورت که تشهد واجب نماز را در محل خود انجام نداده ، باید بنا بر احتیاط قضای آن را انجام داده و دو سجده سهو برای آن به جا آورد.

[س 522 تعداد رکعتهای نماز احتیاط]

س 522: برای مکلّف دانستن تعداد رکعتهای نماز احتیاط، که یک رکعت است یا دو رکعت ، چگونه ممکن است ؟

ج : تعداد رکعتهای نماز احتیاط به مقدار کمبود احتمالی در نماز است . بنا بر این در شک بین دو و چهار، دو رکعت نماز احتیاط، واجب است ؛ و در شک بین سه و چهار، یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته ، واجب است .

[س 523 اگر از ذکرهای نماز یا آیات قرآنی سهواً غلط خوانده شود]

س 523: اگر کلمه ای از ذکرهای نماز یا آیات قرآنی یا دعاهای قنوت ، سهواً غلط خوانده شود، آیا سجده سهو واجب می شود؟

ج : واجب نیست .

نماز احتیاط
[مسأله 1215 کسی که نماز احتیاط بر او واجب است ]

مسأله 1215 کسی که نماز احتیاط بر او واجب است ، بعد از سلام نماز باید فوراً نیت نماز احتیاط کند و تکبیر بگوید و حمد را بخواند (1) و به رکوع رود و دو سجده نماید، پس اگر یک رکعت نماز احتیاط بر او واجب است ، بعد از دو سجده تشهد بخواند و سلام دهد و اگر دو رکعت نماز احتیاط بر او واجب است (2) بعد از دو سجده ، یک رکعت دیگر مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد. (1) (بهجت :) بنا بر أظهر حمد را بخواند .. (2) (زنجانی :) بعد از رکعت دوّم تشهد خوانده و سلام دهد.

ص: 657

[مسأله 1216 نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد]

مسأله 1216 نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد و باید نیت آن را به زبان نیاورند و احتیاط واجب آن است که سوره حمد و «بسم اللّه » آن را هم آهسته بگویند (1). (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم ، حمد را آهسته بخوانند و احتیاط مستحب آن است که «بسم اللّه » آن را هم آهسته بگویند.

(گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، نوری :) مسأله نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد و باید آن را آهسته بخوانند و نیت آن را به زبان نیاورند، و احتیاط واجب آن است که «بسم اللّه الرحمن الرحیم » آن را هم آهسته بگویند.

(زنجانی :) احتیاط ..

(بهجت :) مسأله نماز احتیاط، سوره و قنوت ندارد و باید آن را آهسته بخواند بنا بر لزوم ِ آهسته خواندن در قرائت رکعت سوم و چهارم و نیّت آن را به زبان نیاورد.

(مکارم :) مسأله نماز احتیاط اذان و اقامه و سوره و قنوت ندارد، و حمد را باید آهسته بخواند حتّی احتیاط واجب آن است که «بسم اللّه » را نیز آهسته بگوید و در میان اصل نماز و نماز احتیاط، کاری که نماز را باطل می کند انجام ندهد.

[مسأله 1217 اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد]

مسأله 1217 اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد، نمازی که خوانده درست بوده ، لازم نیست نماز احتیاط را بخواند. و اگر در بین نماز احتیاط بفهمد، لازم نیست آن را تمام نماید (1). (1) (بهجت :) بلکه مثل نماز نافله می شود، که قطع و ادامه آن ، هر دو جایز است .

[مسأله 1218 اگر پیش از خواندن نماز احتیاط]

مسأله 1218 اگر پیش از خواندن نماز احتیاط بفهمد که رکعتهای نمازش کم بوده (1)، چنانچه کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده ، باید آن چه از نماز نخوانده بخواند و برای سلام بی جا (2) دو سجده سهو بنماید (3). و اگر کاری که نماز را باطل می کند، انجام داده ، مثلًا پشت به قبله کرده ، باید نماز را دوباره به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) مثلًا به جای چهار رکعت سه رکعت خوانده .. (2) (مکارم :) احتیاطاً .. (3) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم ..

[مسأله 1219 اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد]

مسأله 1219 اگر بعد از نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش به مقدار نماز احتیاط بوده ، مثلًا در شک بین سه و چهار، یک رکعت نماز احتیاط بخواند (1) بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده ، نمازش صحیح است . (1) (گلپایگانی ، صافی :) ایستاده بخواند ..

(زنجانی :) دو رکعت نماز احتیاط نشسته بخواند، که به منزله یک رکعت نماز ایستاده است ..

[مسأله 1220 اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد]

مسأله 1220 اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز کمتر از نماز احتیاط بوده (1)، مثلًا در شک بین دو و چهار، دو رکعت نماز احتیاط بخواند (2) بعد بفهمد نماز را سه رکعت خوانده (3)، باید (4) کسری نماز را به نماز متصل نموده و نماز را هم دوباره بخواند (5). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 658

(1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید کسری نماز را بلا فاصله به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده کند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) ایستاده بخواند .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، فاضل :) باید نماز را دوباره بخواند. (4) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه منافی به جا نیاورده باشد، بنا بر احتیاط لازم ، کسری را تمام کند و نماز را دوباره بخواند تا یقین کند به تکلیف خود عمل کرده .

[مسأله 1221 اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد]

مسأله 1221 اگر بعد از خواندن نماز احتیاط بفهمد کسری نماز بیشتر از نماز احتیاط بوده (1) مثلًا در شک بین سه و چهار (2) یک رکعت نماز احتیاط بخواند (3)، بعد بفهمد نماز را دو رکعت خوانده ، چنانچه بعد از نماز احتیاط، کاری که نماز را باطل می کند انجام داده ، مثلًا پشت به قبله کرده ، باید (4) نماز را دوباره بخواند و اگر کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده (5) باید (6) دو رکعت کسری نمازش را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند. (1) (مکارم :) چنانچه بعد از نماز احتیاط کاری که نماز را باطل می کند انجام نداده ، احتیاط واجب این است کسری نماز را به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده کند. (2) (زنجانی :) شک بین دو و سه .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) ایستاده بخواند .. (4) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (5) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) نماز احتیاطش (زنجانی : جزء نماز او) محسوب است و یک رکعت کسری نمازش را به جا آورد و نمازش صحیح است و برای زیادی هر یک از سلام (زنجانی : هر یک از دو سلام :) در اصل نماز و نماز احتیاط دو سجده سهو به جا آورد.

(سیستانی :) احتیاط لازم آن است که در این صورت نیز نمازش را دوباره بخواند و اکتفا به ضمیمه کردن یک رکعت متصل به نماز نکند.

(بهجت :) باید یک رکعت دیگر نماز بخواند و بنا بر احتیاط نمازش را دو مرتبه اعاده کند.

(فاضل :) باید کسری نمازش را به جا آورد و احتیاط این است که اصل نماز را هم دوباره بخواند. (6) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم باید ..

[مسأله 1222 اگر بین دو و سه و چهار شک کند]

مسأله 1222 اگر بین دو و سه و چهار شک کند و بعد از خواندن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده ، یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده لازم نیست (1) دو رکعت نماز احتیاط نشسته را بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (بهجت :) بنا بر أظهر ..

[مسأله 1223 اگر بین سه و چهار شک کند]

مسأله 1223 اگر بین سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته یا یک رکعت ایستاده را می خواند، (1) یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده باید نماز احتیاط را تمام کند و نمازش صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت :) موقعی که یک رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند ..

ص: 659

(2) (خوئی ، تبریزی :) و برای سلام زیادی سجده سهو بنماید و اگر موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته می خواند یادش بیاید، پس اگر قبل از رکوع اوّل یادش بیاید، بایستد و نماز را مطابق کسری که دارد تمام نماید و اگر بعد از رکوع یادش بیاید، نمازش باطل است .

(بهجت :) بنا بر أظهر. ولی اگر در اثناءِ دو رکعت نماز احتیاط نشسته یادش بیاید باید احتیاطاً نمازش را اعاده کند.

(گلپایگانی ، صافی :) باید نماز احتیاط را رها کند و بنا بر احتیاط لازم کسری را به جا آورد و نماز را دوباره بخواند.

(سیستانی :) باید نماز احتیاط را رها کند و چنانچه پیش از داخل شدن در رکوع یادش آمده باشد یک رکعت به طور متّصل بخواند و نمازش صحیح است و برای سلام زیادی بنا بر احتیاط لازم دو سجده سهو بنماید و امّا اگر پس از داخل شدن در رکوع یادش آمده باشد، باید نماز را دوباره بخواند و بنا بر احتیاط نمی تواند اکتفا به ضمیمه کردن رکعت باقی مانده نماید.

(زنجانی :) مسأله اگر بین دو و سه شک کند و موقعی که یک رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده نماز احتیاط را رکعت چهارم محسوب کرده ، آن را تمام کند و نمازش صحیح است و برای سلام زیادی سجده سهو بنماید، و به احتیاط استحبابی نماز را نیز دوباره بخواند. و اگر بین سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته می خواند یادش بیاید نماز را سه رکعت خوانده ، اگر قبل از رکوع اول یادش بیاید، بایستد و به احتیاط واجب قرائت را به قصد آن چه مطلوب شارع است دوباره بخواند و باید نماز را تمام نماید و اگر در رکوع اول یا پس از آن یادش بیاید، نمازش باطل است .

(فاضل :) مسأله اگر بین سه و چهار شک کند و موقعی که نماز احتیاط را می خواند یادش بیاید که سه رکعت خوانده باید نماز احتیاط را تمام کند، هر چند دو رکعت نشسته باشد و احتیاط در اعاده نماز در این صورت ترک نشود.

[مسأله 1224 اگر بین دو و سه و چهار شک کند]

مسأله 1224 اگر بین دو و سه و چهار شک کند و موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند (1) پیش از رکوع رکعت دوم یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده (2)، باید بنشیند و نماز احتیاط را یک رکعتی تمام کند (3) و بنا بر احتیاط مستحب نماز را دوباره بخواند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده ، نظیر آن چه در مسأله گذشته گفته شد در اینجا جاری است . (2) (گلپایگانی ، صافی :) باید نماز احتیاط را رها کند و بنا بر احتیاط لازم کسری نماز را به جا آورد و نماز را دوباره بخواند. (3) (خوئی ، زنجانی :) و برای سلام زیادی سجده سهو بنماید (زنجانی : و اگر در رکوع رکعت دوّم یا بعد از آن یادش بیاید نمازش باطل است ). (بهجت :) و بنا بر اظهر نمازش صحیح است .

ص: 660

(4) (نوری :) بنا بر احتیاط واجب نماز را هم دوباره بخواند.

(تبریزی :) بهتر آن است که نماز را دوباره بخواند. (فاضل :) احتیاط به اعاده نماز ترک نشود.

[مسأله 1225 اگر در بین نماز احتیاط بفهمد]

مسأله 1225 اگر در بین نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر یا کمتر از نماز احتیاط بوده (1)، چنانچه نتواند نماز احتیاط را مطابق کسری نمازش تمام کند، باید آن را رها کند (2) و کسری نماز را به جا آورد و بنا بر احتیاط واجب ، نماز را دوباره بخواند (3)، مثلًا در شک بین سه و چهار اگر موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته را می خواند، یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده ، (چون نمی تواند دو رکعت نشسته را به جای دو رکعت ایستاده حساب کند، به احتیاط واجب (4)) باید نماز احتیاط نشسته را رها کند (5) و دو رکعت کسری نمازش را بخواند و (6) نماز را هم دوباره به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) نظیر آن چه در مسأله [1223] گفته شد در اینجا می آید. [پایان مسأله ] (2) (فاضل :) و نماز را دوباره بخواند مثلًا در شک بین دو و چهار اگر موقعی که دو رکعت نماز احتیاط ایستاده را می خواند و به رکوع رکعت دوّم رفته یادش بیاید که نماز را سه رکعت خوانده باید نماز را دوباره به جا آورد. (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر در بین نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر یا کمتر از نماز احتیاط بوده باید آن را رها کند و بنا بر احتیاط لازم کسری نماز را به جا آورد و نماز را دوباره بخواند ..

(خوئی ، تبریزی :) باید آن را رها کند و در این صورت اگر ممکن باشد، کسری نماز را به جا آورد و اگر ممکن نباشد نماز را دو باره بخواند ..

(بهجت :) باید آن را تمام کند و بنا بر احتیاط واجب نماز را دوباره بخواند .. (4) [عبارت « به احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : خوئی ، بهجت ، تبریزی و نوری نیست ] [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (5) (خوئی ، تبریزی :) پس اگر قبل از رکوع اوّل نماز احتیاط یادش آمده بود باید کسری نمازش را بخواند و اگر بعد از آن بوده باید نماز را دوباره به جا آورد.

(بهجت :) باید بعد از تمام کردن نماز احتیاط، نماز را احتیاطاً اعاده نماید و احتیاط بیشتر در این است که اگر قبل از رکوع رکعت اوّل متوجّه نقصان نماز شد، بایستد و دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند و بعد نمازش را دو مرتبه اعاده کند. (6) (نوری :) و احتیاطاً ..

(اراکی :) مسأله اگر در هنگام خواندن نماز احتیاط، مقدار کمبود رکعات نماز را یادش بیاید، مسأله چند صورت دارد: الف : نماز احتیاطی که می خواند، با کمبود نماز هم در تعداد رکعات و هم در کیفیّت ، یکنواخت است ، مثل آن که در نماز شک بین سه و چهار برایش پیش آمده و وقتی مشغول خواندن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده است یادش می آید که نمازش سه رکعت بوده ، پس باید یک رکعت نماز احتیاط را تمام کند و نمازش صحیح است . ب : نماز

ص: 661

احتیاطی که می خواند با کمبود نماز هم در تعداد رکعات و هم در کیفیّت مختلف است ، مثل آن که در مثال فوق هنگامی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته می خواند متوجّه شود نمازش سه رکعت بوده است که باید دو رکعت نماز را به پایان ببرد و نمازش صحیح است . ج : نماز احتیاطی که می خواند با کمبود نماز از نظر تعداد رکعت مختلف است ولی از نظر کیفیّت موافق است مثل آن که در نماز شک بین دو و سه و چهار پیش آمده و هنگام خواندن دو رکعت نماز احتیاط ایستاده متوجّه می شود که نمازش سه رکعت بوده که اگر وارد رکوع رکعت دوّم نشده باشد باید کمبود نماز را تمام نماید و نماز را دوباره بخواند. د: نماز احتیاطی که می خواند با کمبود نماز از نظر تعداد رکعت با هم یکنواخت است و لی از نظر کیفیّت مختلف می باشد که در مثال فوق ، هنگام خواندن دو رکعت نماز احتیاط نشسته (بر فرض آن که مقدّم داشتن دو رکعت نشسته جایز باشد) یادش بیاید نمازش دو رکعت بوده که اگر وارد رکوع اوّل نشده است بنا بر احتیاط واجب باید کمبود نمازش را تمام کرده و نماز را دوباره بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر در بین نماز احتیاط بفهمد کسری نمازش بیشتر یا کمتر بوده ، چنانچه بتواند باید نماز احتیاط را مطابق کسری نمازش تمام کند؛ مثلًا اگر شک بین دو و سه کرده و موقعی که یک رکعت نماز احتیاط ایستاده می خواند بفهمد نمازش را دو رکعتی خوانده ، باید یک رکعت نماز احتیاط را رکعت سوم خود حساب کرده آن را تمام نماید، سپس رکعت چهارم نمازش را بخواند. و اگر نتواند نماز احتیاط را مطابق کسری نمازش تمام کند باید آن را رها کند، در این صورت اگر ممکن باشد کسری نماز را به جا آورد و اگر ممکن نباشد نماز را دوباره بخواند؛ مثلا در شک بین سه و چهار، اگر موقعی که دو رکعت نماز احتیاط نشسته را می خواند یادش بیاید که نماز را دو رکعت خوانده چون نمی تواند دو رکعت نشسته را به جای دو رکعت ایستاده حساب کند باید نماز احتیاط نشسته را رها کند، پس اگر قبل از رکوع اول نماز احتیاط یادش آمده باید بایستد و به احتیاط واجب قرائت را به قصد آن چه مطلوب شارع است به جا آورده و پس از آن باید کسری نمازش را بخواند و اگر بعد از رکوع یادش بیاید باید نماز را دوباره بخواند. و نیز اگر در شک بین دو و چهار هنگامی که مشغول دو رکعت نماز احتیاط ایستاده است بفهمد نماز خود را سه رکعتی خوانده ، پس اگر در رکعت اول است ، این رکعت را رکعت چهارم به حساب آورده ، نمازش را تمام می کند و اگر در رکعت دوم قبل از رکوع باشد، باید آن رکعت را رها کرده نشسته ، تشهد و سلام بخواند و نماز را تمام کند و اگر پس از رکوع باشد نمازش باطل است . و در همه صورتهای مسأله اگر نماز را تمام می کند، به جهت زیادی سلام باید دو سجده سهو به جا آورد.

[مسأله 1226 اگر شک کند نماز احتیاطی را که بر او واجب بوده به جا آورده یا نه ]

مسأله 1226 اگر شک کند نماز احتیاطی را که بر او واجب بوده به جا آورده یا نه (1)، چنانچه وقت نماز گذشته به شک خود اعتنا نکند و اگر وقت دارد (2)، در صورتی که مشغول کار دیگری نشده (3) و از جای نماز برنخاسته (4) و کاری هم مثل رو گرداندن از قبله (5) که نماز را باطل می کند انجام نداده باید نماز احتیاط را بخواند (6) و اگر مشغول کار دیگری شده یا کاری که نماز را باطل می کند به جا آورده ، یا بین نماز و شک او زیاد طول

ص: 662

کشیده ، احتیاط استحبابی آن است که نماز احتیاط را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند (7)، اگر چه می تواند بنا بر انجام نماز احتیاط گذارد و بر همان اکتفا نماید. (1) (بهجت :) بنا می گذارد که خوانده است ، اگر چه احتیاط مستحب آن است که در صورتی که از حال نماز خارج نشده ، آن را به جا آورد. [پایان مسأله ] (2) (صافی :) و یا محل به جا آوردن نماز احتیاط بعد از وقت باشد، مثل کسی که بیشتر از یک رکعت از وقت را درک نکرده باشد .. (3) (مکارم :) باید نماز احتیاط را بخواند و اگر کاری که نماز را باطل می کند به جا آورده است احتیاط واجب آن است که نماز احتیاط را بخواند و نماز را هم اعاده کند. (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) اگر وقت دارد در صورتی که بین شک و نماز زیاد طول نکشیده (سیستانی : و در کار دیگری وارد نشده است ) .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) مثل پشت کردن به قبله .. (6) (خویی ، تبریزی ، زنجانی :) و اگر کاری که نماز را باطل می کند به جا آورده ، یا بین نماز و شک ّ او زیاد طول کشیده اعتنا به شک ّ ننماید.

(سیستانی :) و اگر کاری که نماز را باطل می کند به جا آورده ، یا در کار دیگری وارد شده یا بین نماز و شک او زیاد طول کشیده بنا بر احتیاط لازم باید نماز را دوباره بخواند. (7) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب ( (فاضل ، نوری :) احتیاط) آن است که نماز احتیاط را به جا آورد و نماز را هم دوباره بخواند. [پایان مسأله ]

[مسأله 1227 اگر در نماز احتیاط، رکنی را زیاد کند]

مسأله 1227 اگر در نماز احتیاط، رکنی را زیاد کند (1)، یا مثلًا به جای یک رکعت دو رکعت بخواند، نماز احتیاط باطل می شود (2) بنا بر احتیاط واجب ، و باید دوباره نماز احتیاط واصل نماز را بخواند. (1) (بهجت :) کم یا زیاد کند .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، نوری :) و باید دوباره نماز احتیاط و اصل نماز را بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) و باید دوباره اصل نماز را بخواند.

(فاضل :) و بعید نیست که در این حال تنها به اعاده اصل نماز اکتفا کند.

(بهجت :) و احتیاط در جایی که سهواً نماز احتیاط را باطل کرده باشد، این است که نماز احتیاط و اصل نماز را دوباره بخواند.

(سیستانی :) مسأله اگر در نماز احتیاط به جای یک رکعت دو رکعت بخواند، نماز احتیاط باطل می شود و باید دوباره اصل نماز را بخواند و هم چنین است بنا بر احتیاط لازم اگر در نماز احتیاط رکنی را اضافه کند.

(زنجانی :) مسأله نماز احتیاط به منزله اجزاء نماز اصلی است ، پس اگر در آن مثلًا رکوع را زیاد کند یا به جای یک رکعت ، دو رکعت بخواند نماز احتیاط باطل می شود، و باید دوباره اصل نماز را بخواند.

(مکارم :) مسأله دستور نماز احتیاط از نظر کم و زیاد کردن رکن و اجزاء غیر رکن و شک در به جا آوردن اجزاء، مانند سایر نمازهای واجب است .

ص: 663

[مسأله 1228 موقعی که مشغول نماز احتیاط است ]

مسأله 1228 موقعی که مشغول نماز احتیاط است اگر در یکی از کارهای آن شک کند، چنانچه محل آن نگذشته ، باید به جا آورد (1) و اگر محلش گذشته ، باید به شک خود اعتنا نکند، مثلًا اگر شک کند که حمد خوانده یا نه ، چنانچه به رکوع نرفته باید بخواند و اگر به رکوع رفته باید به شک خود اعتنا نکند. (1) (بهجت :) باید به شک خود اعتنا نکند، اگر چه محل ّ آن نگذشته باشد بنا بر أظهر.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1227.

[مسأله 1229 اگر در شماره رکعتهای نماز احتیاط شک کند]

مسأله 1229 اگر در شماره رکعتهای نماز احتیاط شک کند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد (1) ولی چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند (2)، بنا بر کمتر گذارد (3) و احتیاط مستحب آن است که نماز احتیاط را دوباره بخواند و بعد از آن اصل نماز را اعاده نماید. (1) (فاضل :) و نماز را ادامه دهد و صحیح است .. (2) (نوری :) باید نماز را از سر بخواند و خواندن نماز احتیاط لازم نیست . (3) (مکارم :) و نمازش صحیح است . (فاضل :) و نماز را تمام کند و اصل نماز را هم اعاده کند.

(اراکی :) مسأله اگر در شماره رکعتهای نماز احتیاط شک کند، بنا بر احتیاط واجب باید یا بنا را بر بیشتر بگذارد یا کمتر ولی چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند بنا بر کمتر گذارد و یا در هر حال بنا را بر کمتر بگذارد و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که نماز احتیاط را دوباره بخواند و بعد از آن اصل نماز را اعاده نماید.

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) مسأله اگر در شماره رکعتهای نماز احتیاط شک کند، چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند، باید بنا را بر کمتر بگذارد و اگر طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی کند، باید بنا را بر بیشتر بگذارد (گلپایگانی ، صافی : و در هر دو صورت بعد از تمام شدن نماز احتیاط، اصل نماز را نیز بنا بر احتیاط دوباره بخواند.) مثلًا موقعی که مشغول خواندن دو رکعت نماز احتیاط است اگر شک کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، چون طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند، باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و اگر شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت ، چون طرف بیشتر شک نماز را باطل نمی کند، باید بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است (گلپایگانی ، صافی : و اصل نماز را نیز اعاده نماید).

(بهجت :) مسأله اگر در عدد رکعات نماز احتیاط شک کند، به آن اعتنا نمی کند و بنا بر أظهر بنا را بر صحیح بودن نماز می گذارد. و اگر بعد از نماز شک کرد که احتیاط لازم ، یک رکعت است یا دو رکعت ، احتیاطاً هر دو را به جا می آورد و سپس نماز را اعاده می کند.

(زنجانی :) مسأله اگر موقعی که مشغول نماز احتیاط است در شماره رکعتهای آن شک کند، چنانچه طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند، به احتیاط واجب بنا را بر کمتر بگذارد و پس از پایان نماز احتیاط، اصل نماز را دوباره بخواند، و اگر طرف بیشتر نماز را باطل نمی کند، به احتیاط واجب بنا را بر بیشتر بگذارد و پس از پایان نماز احتیاط، اصل نماز را دوباره بخواند؛ مثلًا موقعی که مشغول خواندن دو رکعت نماز احتیاط است ، اگر شک

ص: 664

کند که دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، چون طرف بیشتر شک نماز را باطل می کند، به احتیاط واجب بنا بگذارد که دو رکعت خوانده و پس از پایان نماز احتیاط، اصل نماز را دوباره بخواند، و اگر شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت ، چون طرف بیشتر نماز را باطل نمی کند، به احتیاط واجب بنا بگذارد که دو رکعت خوانده است و پس از پایان نماز احتیاط، اصل نماز را دوباره بخواند.

[مسأله 1230 اگر در نماز احتیاط چیزی که رکن نیست سهواً کم یا زیاد شود]

مسأله 1230 اگر در نماز احتیاط چیزی که رکن نیست سهواً کم یا زیاد شود، سجده سهو ندارد (1). (1) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید دو سجده سهو به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) [اگر] از چیزهایی باشد که در خود نماز سجده سهو دارد احتیاط لازم آن است که سجده سهو را به جا آورد و اگر از چیزهایی است که سجده سهو ندارد در نماز احتیاط نیز لازم نیست .

(فاضل :) أقوی این است که سجده سهو ندارد. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1239).

(مکارم :) مسأله برای کم و زیاد کردن اجزاء نماز احتیاط از روی سهو، سجده سهو واجب نیست .

[مسأله 1231 اگر بعد از سلام نماز احتیاط شک کند]

مسأله 1231 اگر بعد از سلام نماز احتیاط شک کند که یکی از اجزاء یا شرایط آن را به جا آورده یا نه ، به شک خود اعتنا نکند (1). (1) (بهجت :) و اگر سهواً در نماز احتیاط، کلام بی جا گفت ، بنا بر أظهر سجده سهو واجب نیست ، اگر چه احتیاط در به جا آوردن است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1235.

[مسأله 1232 اگر در نماز احتیاط، تشهد یا یک سجده را فراموش کند]

مسأله 1232 اگر در نماز احتیاط، تشهد یا یک سجده را فراموش کند (1)، احتیاط آن است که بعد از سلام ، آن را قضا نماید، اگر چه واجب نیست (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و در جای خود تدارکش ممکن نباشد .. (2) اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، (مکارم ، صافی ، فاضل :) احتیاط واجب آن است که بعد از سلام نماز، آن را (سیستانی : سجده را ) قضا نماید.

(نوری :) احتیاط مستحب ّ آن است که بعد از سلام ، آن را قضا نماید.

[مسأله 1233 اگر نماز احتیاط و قضای یک سجده بر او واجب شود]

مسأله 1233 اگر نماز احتیاط و قضای یک سجده یا قضای یک تشهد یا دو سجده سهو بر او واجب شود، باید (1) اول نماز احتیاط را به جا آورد (2). (1) (فاضل :) بنا بر أقوی باید .. (2) (مکارم :) بعد قضای سجده یا تشهّد را و بعد سجده سهو را .

(اراکی :) مسأله اگر نماز احتیاط و قضای یک سجده یا قضای یک تشهد بر او واجب شود هر کدام را بخواهد می تواند اوّل به جا آورد، گر چه احتیاط مستحب است که اوّل نماز احتیاط را بخواند ولی چنانچه سجده سهو هم بر او واجب باشد، باید سجده سهو را بعد از آنها به جا آورد.

ص: 665

(سیستانی :) مسأله اگر نماز احتیاط و دو سجده سهو بر او واجب شود، باید اوّل نماز احتیاط را به جا آورد و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر نماز احتیاط و قضای سجده بر او واجب شود.

(بهجت :) مسأله اگر هم نماز احتیاط و هم سجده سهو بر نمازگزار لازم شد، بنا بر اظهر باید نماز احتیاط را بر سجده سهو، مقدّم بدارد؛ و اگر همراه با نماز احتیاط، قضای سجده یا تشهّد هم بر او واجب شد، پس در لزوم تقدیم آنها بر نماز احتیاط و یا تأخیر، تأمّل است ؛ و در هر صورت ، علاوه بر به جا آوردن آن دو، أحوط اعاده نماز است .

[مسأله 1234 حکم گمان در رکعتهای نماز حکم یقین است ]

مسأله 1234 حکم گمان در رکعتهای نماز حکم یقین است ، (1) مثلًا اگر در نماز چهار رکعتی انسان گمان دارد که نماز را چهار رکعت خوانده ، نباید نماز احتیاط بخواند (2)، ولی اگر در غیر رکعتها گمان پیدا کند باید به احتیاط عمل نماید و دستور در هر موردی طور مخصوصی است که در کتابهای مفصّل گفته شده است . (1) (مکارم :) یعنی باید بنا بر گمان بگذارد و نماز را ادامه دهد، ولی اگر در رکعت اول و دوم باشد، احتیاط واجب این است که نماز را بعداً نیز اعاده کند. (2) (فاضل :) و همین طور در غیر رکعتها گمان معتبر است هر چند بهتر است به احتیاط عمل کند.

(بهجت :) و هم چنین اگر به افعال نماز گمان پیدا کرد، مثلًا گمان کرد که حمد خوانده است مثل این است که یقین کرده و لازم نیست بخواند؛ و اگر گمان کرد که نخوانده ، باید دو مرتبه بخواند؛ چه گمان به چیزی پیدا کند که موجب صحیح بودن نماز است یا به چیزی که نماز را باطل می کند؛ به رکنی از ارکان نماز گمان پیدا کند یا به غیر رکن ؛ موقع شک یا فراموشی ، گمان حاصل شود یا خودبخود گمان پیدا کند. در تمام این صورتها، گمان داشتن مانند یقین است و حکم یقین را دارد اگر چه احتیاط مستحب در این است که اگر گمان به انجام دادن فعلی پیدا کرد که رکن نیست ، دو مرتبه آن را انجام بدهد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله حکم گمان در نماز مثل حکم یقین است مثلًا اگر انسان گمان دارد که نماز را چهار رکعت خوانده ، نباید نماز احتیاط بخواند و اگر گمان دارد رکوع کرده ، نباید آن را به جا آورد و اگر گمان دارد حمد را نخوانده ، چنانچه به رکوع نرفته باید بخواند و اگر به رکوع رفته نمازش صحیح است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله حکم گمان در نماز نسبت به رکعات مثل حکم یقین است . مثلًا اگر نداند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت و گمان داشته باشد که دو رکعت خوانده بنا می گذارد که دو رکعت است و اگر در نماز چهار رکعتی گمان دارد که چهار رکعت خوانده ، نباید نماز احتیاط بخواند و امّا نسبت به افعال ، گمان حکم شک را دارد پس اگر گمان دارد رکوع کرده در صورتی که داخل سجده نشده است باید آن را به جا آورد و اگر گمان دارد حمد را نخوانده ، چنانچه در سوره داخل شده باشد اعتنا به گمان ننماید و نمازش صحیح است .

(زنجانی :) گمان در نماز نسبت به رکعات ، حکم یقین را دارد ..

(سیستانی :) نماز احتیاط ندارد ..

(زنجانی :) لازم نیست نماز احتیاط بخواند؛ و اما در مورد افعال ، چنانچه

ص: 666

گمان به انجام کاری یا ترک کاری داشته باشد بنا بر احتیاط واجب بر طبق گمان عمل کند و اگر کار او بر خلاف وظیفه شک بود، نمازش را نیز دوباره بخواند.

[مسأله 1235 حکم شک و سهو و گمان ]

مسأله 1235 حکم شک و سهو و گمان در نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر (1) فرق ندارد، مثلًا اگر در نماز آیات شک کند که یک رکعت خوانده یا دو رکعت ، چون شک او در نماز دو رکعتی است ، نمازش باطل می شود (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) نمازهای واجب یومیه و نمازهای واجب دیگر غیر یومیه .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و اگر گمان داشته باشد که دو رکعت یا یک رکعت است ، بر طبق گمان خود نماز را تمام می نماید. (مکارم :) هم چنین سایر احکام شک و سهو و ظن ّ.

سجده سهو
[مسأله 1236 برای سه چیز بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو به جا آورد]

مسأله 1236 برای سه چیز (1) بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد: اول : آن که در بین نماز، سهواً حرف بزند. دوم : آن که یک سجده را فراموش کند. سوم : آن که در نماز چهار رکعتی بعد از سجده دوّم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت (2) و در دو مورد (3) هم احتیاط واجب آن است که سجده سهو بنماید: اول در جایی که نباید نماز را سلام دهد مثلًا در رکعت اول سهواً سلام بدهد. دوم آن که تشهد را فراموش کند (4). (1) (اراکی :) شش چیز .. (بهجت :) پنج چیز .. (2) (اراکی :) [و] چهارم : در جایی که نباید نماز را سلام دهد مثلًا در رکعت اوّل سهواً سلام دهد. پنجم : آن که تشهّد را فراموش کند. ششم : در جایی که باید بنشیند، اشتباهاً بایستد و یا در جایی که باید بایستد اشتباهاً بنشیند و بنا بر احتیاط واجب باید برای هر چیزی که در نماز زیاد کند و یا کم کند و زمانی یادش بیاید که نتواند آن را به جا آورد، سجده سهو به جا آورد.

(بهجت :) ولی اگر قبل از تمام شدن سجده دوّم شک کند، عمل به وظیفه ای که قبلًا گفته شد، می نماید و بنا بر احتیاط، دو سجده سهو به جا می آورد؛ و هم چنین اگر در حال ایستاده شک کرد که شش رکعت خوانده یا پنج رکعت ، بدون رکوع می نشیند و تشهّد خوانده ، سلام می دهد و دو سجده سهو برای ایستادن بی جا و دو سجده دیگر برای شکّی که کرده بنا بر احتیاط انجام می دهد. چهارم : جایی که نباید نماز را سلام دهد، مثلًا در رکعت اوّل ، سهواً سلام بدهد. پنجم : اگر سهواً چیزی از غیر رکن را کم یا زیاد کند، بنا بر احتیاط دو سجده سهو به جا می آورد. (3) (نوری :) در سه مورد .. (4) (نوری :) [و] سوم : در جایی که باید بایستد اشتباهاً بنشیند یا در جایی که باید بنشیند، اشتباهاً بایستد.

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی ، فاضل :) مسأله برای پنج چیز بعد از سلام نماز، انسان باید دو سجده سهو به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد. اوّل : آن که در بین

ص: 667

نماز، سهواً حرف بزند. دوّم : جایی که نباید سلام نماز را بدهد، مثلًا در رکعت اوّل سهواً سلام بدهد. سوّم : آن که تشهّد را فراموش کند. چهارم : آن که در نماز چهار رکعتی بعد از تمامی ذکر سجده دوّم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت . پنجم : آن که یک سجده را فراموش کند یا این که (زنجانی : بنا بر احتیاط مستحب ) در جایی که باید بایستد مثلًا موقع خواندن حمد و سوره اشتباهاً بنشیند و در موقعی که باید بنشیند؛ مثلًا موقع تشهّد اشتباهاً بایستد. (خوئی : در این سه صورت بنا بر احتیاط واجب باید) دو سجده سهو به جا آورد. بلکه برای هر چیزی که در نماز اشتباهاً کم یا زیاد کند احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بنماید. و احکام این چند صورت در مسائل آینده گفته می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) سوّم : آن که یک سجده را فراموش کند. چهارم : آن که تشهّد را فراموش کند. پنجم : آن که در نماز چهار رکعتی بعد از سجده دوّم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت و اگر در جایی که باید بایستد مثلًا موقع خواندن حمد و سوره اشتباهاً بنشیند یا در جایی که باید بنشیند مثلًا موقع خواندن تشهّد اشتباهاً بایستد، بنا بر احتیاط واجب ، باید دو سجده سهو به جا آورد بلکه برای هر چیزی که در نماز اشتباهاً کم یا زیاد کند احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بنماید. و احکام این چند صورت در مسائل آینده گفته می شود.

(فاضل :) بعد از سجده دوّم ..

(زنجانی :) چهارم : آن که در نماز چهار رکعتی شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت ، به تفصیلی که در صورت چهارم مسأله [1199] گذشت ..

(تبریزی :) یا این که در جایی که باید بایستد مثلًا موقع خواندن حمد و سوره اشتباهاً بنشیند یا در جایی که باید بنشیند مثلًا موقع خواندن تشهد اشتباهاً بایستد در همه این صُوَر بنا بر احتیاط واجب باید دو سجده سهو به جا آورد و در غیر اینها برای هر چیزی که در نماز اشتباهاً کم یا زیاد کند احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بنماید. و احکام این چند صورت در مسائلی گفته می شود.

(فاضل :) [و] احتیاط مستحب این است که برای قیام و یا جلوس زاید بلکه برای هر زیادی یا نقص سجده سهو به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله در دو مورد بعد از سلام نماز انسان باید دو سجده سهو به دستوری که بعداً گفته می شود به جا آورد: اوّل : آن که تشهد را فراموش کند. دوّم : آن که در نماز چهار رکعتی بعد از داخل شدن در سجده دوّم شک کند که چهار رکعت خوانده یا پنج رکعت یا شک کند که چهار رکعت خوانده یا شش رکعت هم چنان که در مورد چهارم از شکهای صحیح گذشت . و در سه مورد بنا بر احتیاط واجب سجده سهو لازم است : اوّل : آن که اجمالًا بداند که در نماز چیزی را اشتباهاً کم یا زیاد کرده و نماز هم محکوم به صحت باشد. دوّم : آن که در بین نماز، سهواً حرف بزند. سوّم : جائی که نباید سلام نماز را بدهد، مثلًا در رکعت اوّل سهواً سلام بدهد.

ص: 668

و احتیاط مستحب آن است که اگر یک سجده را فراموش کند یا این که در جائی که باید بایستد مثلًا در موقع خواندن حمد و سوره اشتباهاً بنشیند، و در موقعی که باید بنشیند مثلًا موقع تشهد، اشتباهاً بایستد، دو سجده سهو به جا آورد؛ بلکه برای هر چیزی که در نماز اشتباهاً کم یا زیاد کند، دو سجده سهو بنماید و احکام این چند صورت در مسائل آینده گفته می شود.

(مکارم :) مسأله برای چند چیز بنا بر احتیاط واجب باید بعد از نماز دو سجده سهو به دستوری که گفته می شود به جا آورد: (1) کلام بی جا، یعنی سهواً به گمان این که نماز تمام شده حرف بزند. (2) سلام بی جا، یعنی مثلًا در رکعت دوّم نماز چهار رکعتی سلام بدهد. (3) سجده فراموش شده . (4) تشهّد فراموش شده . (5) به جای ایستادن سهواً بنشیند، یا به جای نشستن برخیزد. (6) در شک میان «چهار و پنج » بعد از سجده دوّم واجب است نماز را تمام کند، بعداً دو سجده سهو به جا آورد. و برای کم و زیاد کردن غیر اینها سجده سهو مستحب است .

[مسأله 1237 اگر انسان اشتباهاً حرف بزند]

مسأله 1237 اگر انسان اشتباهاً یا به خیال این که نمازش تمام شده حرف بزند، باید (1) دو سجده سهو به جا آورد. (1) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1236)، شماره 1.

[مسأله 1238 برای حرفی که از آه کشیدن و سرفه پیدا می شود]

مسأله 1238 برای حرفی (1) که از آه کشیدن و سرفه پیدا می شود، سجده سهو واجب نیست ، ولی اگر مثلًا سهواً آخ یا آه بگوید، باید سجده سهو نماید. این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) برای صدایی ..

(سیستانی :) مسأله برای صدایی که از سرفه کردن پیدا می شود، سجده سهو واجب نیست . ولی اگر سهواً ناله بکند یا آه بکشد یا آه بگوید، باید بنا بر احتیاط واجب سجده سهو نماید.

[مسأله 1239 اگر چیزی را که غلط خوانده ]

مسأله 1239 اگر چیزی را که غلط خوانده (1) دوباره به طور صحیح بخواند، برای دوباره خواندن آن سجده سهو واجب نیست (2). (1) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) سهواً غلط خوانده .. (2) (بهجت :) و هم چنین اگر در بین نماز احتیاط موجبات سجده سهو پیش بیاید، بنا بر اظهر سجده سهو واجب نمی شود.

[مسأله 1240 اگر در نماز سهواً مدتی حرف بزند]

مسأله 1240 اگر در نماز سهواً مدتی (1) حرف بزند (2) و تمام آنها یک مرتبه حساب شود (3)، دو سجده سهو بعد از سلام نماز کافی است (4). (1) (گلپایگانی ، صافی :) سهواً چند کلمه .. (2) (سیستانی :) و همه آن ناشی از یک اشتباه باشد دو سجده سهو بعد از سلام نماز کافی است . (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) عرفاً یک مرتبه حساب شود .. (4) (فاضل :) برای تمام آنها کافی است .

(مکارم :) مسأله اگر در نماز چند کلمه یا چند جمله بگوید به طوری که از صورت نمازگزار خارج نشود و همه آن یکی حساب شود، دو سجده سهو برای همه کافی است .

ص: 669

[مسأله 1241 اگر سهواً تسبیحات اربعه را نگوید]

مسأله 1241 اگر سهواً تسبیحات اربعه را نگوید (1) یا بیشتر یا کمتر از سه مرتبه بگوید (2)، احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد (3). (1) (بهجت :) یا کمتر از یک مرتبه بگوید، دو سجده سهو به جا می آورد. (2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، سیستانی :) اگر سهواً تسبیحات اربعه را نگوید (گلپایگانی ، صافی : یا بیشتر از سه مرتبه بگوید) .. (3) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1236، شماره 6.

[مسأله 1242 اگر در جایی که نباید سلام نماز را بگوید سهواً بگوید]

مسأله 1242 اگر در جایی که نباید سلام نماز را بگوید سهواً بگوید: « السلام علینا و علی عباد اللّه الصالحین » (1) یا بگوید: « السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته » باید دو سجده سهو بنماید (2) ولی اگر اشتباهاً مقداری از این دو سلام را بگوید، یا بگوید: « السلام علیک أیها النبی و رحمه اللّه و برکاته » احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو به جا آورد (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) یا بگوید: «السّلام علیکم »، اگر چه «و رحمه اللّه و برکاته » را نگفته باشد باید (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) دو سجده سهو بنماید، ولی اگر اشتباهاً بگوید: «السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته » احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو به جا آورد (سیستانی : ولی اگر دو حرف یا بیشتر از سلام را بگوید بنا بر احتیاط واجب باید دو سجده سهو انجام دهد). (2) (گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین اگر سهواً مقداری از این دو سلام را بگوید باید دو سجده سهو بنماید ولی اگر سهواً بگوید: « السلام علیک أیّها النبی و رحمه اللّه و برکاته » احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو به جا آورد. (3) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید دو سجده سهو به جا آورد.

(فاضل :) احتیاط آن است که دو سجده سهو به جا آورد.

(مکارم :) مسأله هر گاه اشتباهاً «السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته » را بگوید سجده سهو واجب نیست ، بلکه مستحب است ، ولی اگر مقداری از دو سلام دیگر را بگوید، احتیاط واجب انجام سجده سهو است .

[مسأله 1243 اگر در جایی که نباید سلام دهد]

مسأله 1243 اگر در جایی که نباید سلام دهد اشتباهاً (1) هر سه سلام را بگوید، دو سجده سهو کافی است (2). (1) (بهجت :) به نیّت سلام اشتباهاً .. (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید سه سجده سهو به جا بیاورد.

[مسأله 1244 اگر یک سجده یا تشهد را فراموش کند]

مسأله 1244 اگر یک سجده یا تشهد را فراموش کند و پیش از رکوع رکعت بعد یادش بیاید (1)، باید برگردد و به جا آورد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (بهجت :) و یا گمان کند که سجده را از رکعت پیش فراموش کرده است .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) و بعد از نماز، بنا بر احتیاط

ص: 670

واجب (سیستانی ، زنجانی : بنا بر احتیاط مستحب ) برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.

(بهجت :) و بعد از نماز، برای قیام بی جا احتیاطاً دو سجده سهو به جا آورد و هم چنین بنا بر أحوط دو سجده سهو دیگر برای زیاد شدن قرائت یا تسبیحات اگر آنها را خوانده باشد به جا آورد.

(فاضل :) و سجده سهو برای زیادی ها که انجام شده واجب نیست .

[مسأله 1245 اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید]

مسأله 1245 اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که یک سجده یا تشهد را از رکعت پیش فراموش کرده ، باید بعد از سلام نماز (1) سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (2) (بهجت :) باید بعد از سلام نماز بنا بر أظهر سجده یا تشهد را قضا نماید و بعد از آن برای تشهّد فراموش شده ، دو سجده سهو و بنا بر احتیاط واجب برای یک سجده فراموش شده نیز دو سجده سهو به جا آورد.

(سیستانی :) باید بعد از سلام نماز، سجده را قضا نماید و برای تشهّد دو سجده سهو به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که یک سجده را از رکعت پیش فراموش کرده ، باید بعد از سلام ، سجده را قضا نموده و دو سجده سهو نیز به جا آورد، و بنا بر احتیاط قضای سجده را پیش از دو سجده سهو انجام دهد و اگر در رکوع یا بعد از آن یادش بیاید که تشهد را از رکعت پیش فراموش کرده ، باید بعد از سلام نماز دو سجده سهو به جا آورد و قضای تشهد به طور مستقل نمی باشد بلکه در ضمن سجده سهو انجام گرفته است .

[مسأله 1246 اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً به جا نیاورد]

مسأله 1246 اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز عمداً به جا نیاورد، معصیت کرده (1) و واجب است هر چه زودتر (2) آن را انجام دهد (3) و چنانچه سهواً به جا نیاورد، هر وقت یادش آمد باید (4) فوراً انجام دهد (5) و لازم نیست نماز را دوباره بخواند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) ولی نماز باطل نمی شود .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید هر چه زودتر .. (3) (مکارم :) ولی نمازش باطل نیست . [پایان مسأله ] (4) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط باید .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1247 اگر شک دارد که سجده سهو بر او واجب شده ]

مسأله 1247 اگر شک دارد که سجده سهو (1) بر او واجب شده یا نه لازم نیست به جا آورد. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر شک دارد مثلًا دو سجده سهو ..

[مسأله 1248 کسی که شک دارد مثلًا دو سجده سهو بر او واجب شده ]

مسأله 1248 کسی که شک دارد مثلًا دو سجده سهو بر او واجب شده یا چهار تا، اگر دو سجده بنماید کافی است .

[مسأله 1249 اگر بداند یکی از دو سجده سهو را به جا نیاورده ]
اشاره

مسأله 1249 اگر بداند یکی از دو سجده سهو را به جا نیاورده (1) باید دو سجده سهو به جا آورد و اگر بداند سهواً سه سجده کرده ، باید دو باره دو سجده سهو بنماید (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

ص: 671

(1) (خوئی ، تبریزی :) و تدارک ممکن نباشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که دوباره دو سجده سهو بنماید.

(گلپایگانی :) مسأله اگر بداند یکی از دو سجده سهو را به جا نیاورده و یا بداند سهواً سه سجده سهو کرده ، باید دوباره دو سجده سهو بنماید.

(صافی :) و تدارک آن ممکن نباشد ..

(سیستانی :) و تدارک آن به سبب فاصله زیاد ممکن نباشد ..

(زنجانی :) مسأله بین دو سجده سهو نباید زیاد فاصله بیندازد، به طوری که عرفاً دو کار به شمار آید؛ پس اگر عمداً یا سهواً بین دو سجده سهو فاصله زیاد بیندازد، باید دو سجده سهو را از سر بگیرد و اگر عمداً یا سهواً سه سجده نیز انجام دهد، باید دوباره سجده سهو نماید.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1017 اگر واجبی از واجبات سجده سهو را فراموش کرد، اگر محل ّ آن نگذشته ، آن را به جا می آورد و اگر بعد از سلام فهمید، بنا بر احتیاط سجده سهو را اعاده کند.

(بهجت :) مسأله 1018 اگر در سجده سهو شک کرد که دو سجده به جا آورده یا یک سجده ، بنا را بر دو می گذارد اگر چه قبل از تشهّد باشد؛ و اگر شک کرد که دو سجده به جا آورده یا سه سجده ، بنا را بر دومی گذارد و هم چنین به شک در ذکر یا طمأنینه اعتنا نمی کند، اگر چه قبل از سر برداشتن از سجده باشد. امّا اگر شک کرد که اصل سجده را به جا آورده یا نه ، باید به جا آورد.

دستور سجده سهو
[مسأله 1250 سجده سهو]
اشاره

مسأله 1250 دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند و پیشانی را (1) به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد (2) و بگوید (3): «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ صَلَّی اللّه ُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ» یا «بِسم ِ اللّه وَ بِاللّه ِ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و آل ِ مُحَمَّدٍ» ولی بهتر است بگوید (4): «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ السَّلام ُ عَلَیک َ ایُّهَا النَّبِی ُّ وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» بعد باید (5) بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید (6) و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد. (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و ذکر بگوید، و ذکر سجده سهو را به سه نحو می شود انجام داد: اوّل : «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ وَ صَلَّی اللّه ُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه ِ» دوّم : «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ اللّهُم َّ صَل ِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ» سوّم : «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ السَّلام ُ عَلَیک َ ایُّهَا النَّبِی ُّ وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» و احتیاط، اختیار قسم سوّم است . بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر را بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) و أحوط این است که بگوید: «بسم اللّه و باللّه السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته »، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکری را که گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از تشهّد بگوید: «السّلام علیکم » و أولی این است : «و رحمه اللّه و برکاته » را اضافه کند.

ص: 672

(تبریزی :) و بعد از خواندن تشهد سلام دهد و اگر در سجده عوض ذکر سابق بگوید: «بسم اللّه و باللّه اللّهم ّ صل ّ علی محمّد و آل محمّد» کافی است .

(نوری :) و بعد از خواندن تشهد سلام دهد.

(سیستانی :) و احتیاط مستحب آن است که در آن ذکر بگوید و بهتر آن است که بگوید: «بسم اللّه و باللّه السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته » بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکری را که گفته شد بگوید و بنشیند و بعد از تشهّد بگوید: «السّلام علیکم » و أولی این است : «و رحمه اللّه و برکاته » را اضافه کند.

(مکارم :) و می گوید: «بسم اللّه و باللّه السّلام علیک أیّها النّبی ّ و رحمه اللّه و برکاته »، سپس سر از سجده برمی دارد و می نشیند، دوباره به سجده می رود و همان ذکر را می گوید و بعد از آن که سر از سجده برداشت تشهّد می خواند و سلام می دهد و احتیاط آن است که در تشهّد به مقدار واجب اکتفا کند و تنها به سلام آخر قناعت نماید. [و] سجده سهو باید رو به قبله ، و با حالت وضو و طهارت باشد و پیشانی را نیز بر چیزی گذارد که سجده نماز بر آن جایز است .

(زنجانی :) و دو دست و دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمین بگذارد؛ و نهادن پشت دست کفایت نمی کند؛ و بنا بر احتیاط واجب باید انگشتان دست نیز روی زمین قرار گیرد و بنا بر احتیاط رعایت وضو و قبله و ستر عورت را بکند و ذکری را که لازم است بگوید. ذکر سجده سهو به گونه های مختلفی در روایات آمده و چنانچه بگوید «بِسم ِ اللّه ِ وَ بِاللّه ِ السَّلام ُ عَلَیک َ أَیُّهَا النَبِی ُّ وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» و نیز بگوید: «وَ السَّلام ُ عَلَیک َ أَیُّهَا النَبی ُّ وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ»، حتماً عمل به وظیفه نموده است ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و ذکر را بگوید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد بگوید: «الَّسلام ُ عَلَیکُم »، و بهتر این است که «وَ رَحمَهُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُه ُ» را هم اضافه کند. (3) (بهجت :) و بنا بر احتیاط واجب ، به نحو مأثور بگوید: .. (4) (اراکی :) و یا بگوید: .. (فاضل :) ولی بنا بر احتیاط بهتر است بگوید: .. (5) [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (6) (بهجت :) و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1020 آن چه در سجده نماز واجب است ، از قبیل گذاشتن مواضع هفتگانه بر زمین ، گذاشتن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح است ، نشستن بین دو سجده و طمأنینه در آنها، طهارت ، پوشش و رو به قبله بودن ، بنا بر احوط باید در سجده سهو رعایت شود.

قضای سجده و تشهد فراموش شده
[مسأله 1251 سجده و تشهدی را که انسان فراموش کرده ]

مسأله 1251 سجده و تشهدی (1) را که انسان فراموش کرده و بعد از نماز قضای آن را به جا می آورد، باید تمام شرایط نماز مانند (2) پاک بودن بدن و لباس و رو به قبله بودن و شرطهای دیگر را داشته باشد (3). (1) (سیستانی :) سجده ای .. (2) (زنجانی :) مانند طهارت از حَدَث و .. (3) (مکارم :) و باید بلا فاصله بعد از نماز انجام دهد.

ص: 673

[مسأله 1252 اگر سجده یا تشهد را چند دفعه فراموش کند]

مسأله 1252 اگر سجده یا تشهد را (1) چند دفعه فراموش کند، مثلًا یک سجده از رکعت اول و یک سجده از رکعت دوم فراموش نماید، باید بعد از نماز، قضای هر دو را با سجده های سهوی که (2) برای آنها لازم است به جا آورد (3) و لازم نیست معین کند که قضای کدامیک آنهاست . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) اگر سجده را .. (2) (خوئی ، تبریزی :) احتیاطاً .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) باید بعد از نماز، قضای هر دو را به جا آورد و احتیاط مستحب آن است که برای فراموشی هر کدام دو سجده سهو به جا آورد. [پایان مسأله ] (مکارم :) مسأله هر گاه کسی یک یا چند سجده نماز را فراموش کرد، باید قضای آن را بعد از نماز به جا آورد (البتّه اگر دو سجده از یک رکعت فراموش شود، نماز باطل است ) هم چنین اگر تشهّد را فراموش نماید باید بلا فاصله بعد از نماز آن را قضا کند و علاوه بر قضای سجده و تشهّد باید برای هر کدام بنا بر احتیاط واجب دو سجده سهو به جا آورد (ولی چنان که قبلًا نیز گفته شد، تشهّدِ سجده سهو کفایت از تشهّدِ فراموش شده می کند).

[مسأله 1253 اگر یک سجده و تشهد را فراموش کند]

مسأله 1253 اگر یک سجده و تشهد را فراموش کند (1)، احتیاط واجب آن است که هر کدام را اول فراموش کرده ، اول قضا نماید (2). و اگر نداند کدام اول فراموش شده ، باید احتیاطاً یک سجده و تشهد و بعد یک سجده دیگر به جا آورد (3)، یا یک تشهد و یک سجده و بعد یک تشهد دیگر به جا آورد تا یقین کند سجده و تشهد را به ترتیبی که فراموش کرده قضا نموده است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید برای تشهد فراموش شده دو سجده سهو به جا آورد ولی برای سجده فراموش شده لازم نیست گر چه بهتر است . [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) می تواند هر یکی را که بخواهد اوّل قضا نماید اگر چه بداند کدام اوّل فراموش شده است (نوری : و ترتیب لازم نیست ). [پایان مسأله ] (3) (مکارم :) تا یقین کند سجده و تشهّد را به ترتیبی که فراموش کرده قضا کرده است .

[مسأله 1254 اگر به خیال این که اول سجده را فراموش کرده ]
اشاره

مسأله 1254 اگر به خیال این که اول سجده را فراموش کرده ، اول قضای آن را به جا آورد و بعد از خواندن تشهد یادش بیاید که اول تشهد را فراموش کرده احتیاط واجب آن است که دوباره سجده را قضا نماید. و نیز اگر به خیال این که اول تشهد را فراموش کرده اول قضای آن را به جا آورد، و بعد از سجده یادش بیاید که اول سجده را فراموش کرده ، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره تشهد را بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، مکارم ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری و بهجت نیست

مسأله اختصاصی

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 1263 (سیستانی :) مسأله 1241 اگر دو سجده از دو رکعت فراموش نماید، لازم نیست هنگام قضا مراعات ترتیب نماید.

ص: 674

[مسأله 1255 اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد کاری کند]

مسأله 1255 اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد (1) کاری کند که اگر عمداً یا سهواً در نماز اتفاق بیفتد نماز باطل می شود، مثلًا پشت به قبله نماید، باید قضای سجده و تشهد را به جا آورد (2) و نمازش صحیح است (3). (1) [عبارت « یا تشهد» در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (خوئی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که بعد از قضای سجده و تشهّد، دوباره نماز را بخواند.

(گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که بعد از قضای سجده (سیستانی : و تشهّد) دوباره نماز را بخواند. (فاضل :) احتیاط واجب اعاده نماز است .

(زنجانی :) باید سجده یا تشهد را قضا نموده و به احتیاط مستحب بعد از آن دوباره نماز را بخواند. (بهجت :) بنا بر احتیاط، نمازش را اعاده نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه بعد از نماز کاری کند که صورت نماز را به هم می زند یا نماز را باطل می کند (مثل این که پشت به قبله کند) باید قضای سجده و تشهّد را به جا آورد و نماز را بنا بر احتیاط واجب اعاده کند؛ و اگر کاری کند که سجده سهو می آورد، بعد از قضای سجده یا تشهّد احتیاط آن است که سجده سهو به جا آورد.

[مسأله 1256 اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید]

مسأله 1256 اگر بعد از سلام نماز (1) یادش بیاید که یک سجده (2) از رکعت آخر را فراموش کرده (3)، باید قضای سجده ای را که فراموش کرده به جا آورد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد (4) چه کاری که نماز را باطل می کند کرده باشد یا نه . و اگر تشهد رکعت آخر را فراموش کرده باشد، باید قضای تشهد را به جا آورد و بعد از آن دو سجده سهو به جا آورد. (1) (فاضل :) و بعد از انجام دادن کاری که عمداً و سهواً نماز را باطل می کند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) یا تشهد را .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) چنانچه کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند مثل پشت کردن به قبله (زنجانی : مثل رو گرداندن از قبله ) انجام نداده ، بنا بر احتیاط واجب باید به قصد این که وظیفه خود را انجام داده باشد سجده فراموش شده و بعد از آن تشهّد و سلام و دو سجده سهو به جا آورد و نیز اگر یادش بیاید که تشهّد رکعت آخر را فراموش کرده ، باید احتیاطاً (زنجانی : به احتیاط واجب باید) به قصد این که وظیفه خود را انجام داده باشد تشهّد را بخواند و بعد از آن ، سلام دهد و دو سجده سهو بنماید. (صافی : و در هر صورت احتیاطاً دو سجده سهو برای سلام بی جا نیز به جا آورد).

(خوئی ، تبریزی :) باید برگشته و نماز را تمام نموده و دو سجده سهو برای سلام بی جا، به جا آورد. [پایان مسأله ] (سیستانی :) چنانچه منافی از قبیل حدث از او سر نزده باشد باید آن را و آن چه بعد از آن است از تشهد و سلام انجام دهد و بنا بر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سلام بی جا به جا آورد.

ص: 675

(نوری :) چنانچه کاری که عمداً یا سهواً نماز را باطل می کند مثل روی گرداندن از قبله انجام داده است ، احتیاط واجب آن است که سجده فراموش شده را به جا بیاورد و بعد از آن تشهد و سلام را به جا بیاورد و دو سجده سهو نیز انجام بدهد و نیز اگر یادش بیاید که تشهد رکعت آخر را فراموش کرده ، احتیاطاً تشهد را بخواند و بعد از آن سلام دهد و دو سجده سهو نیز به جا بیاورد.

(بهجت :) باید سجده را نه به قصد ادا و نه به قصد قضا به جا آورد و ما بعد آن را که تشهّد و سلام است ، انجام دهد و بنا بر احتیاط واجب دو سجده سهو برای سجده فراموش شده و دو سجده سهو برای زیاد شدن تشهّد و سلام به جا آورد. و اگر تشهّد رکعت آخر را فراموش کرده باشد و بعد از سلام یادش بیاید، در صورتی که چیزی که نماز را باطل می کند انجام نداده باشد، بنا بر احتیاط واجب آن تشهّد را نه به قصد ادا و نه قضا به جا آورد و سلام را هم بگوید و سپس دو سجده سهو به قصد وظیفه فعلیّه انجام دهد. (4) (فاضل :) و اگر قبل از آن باشد باید از آن سجده به بعد را تدارک کند و برای سلام زائد دو سجده سهو به جا آورد و اگر تشهد رکعت آخر را فراموش کرده باشد حکم فراموشی سجده را دارد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1255.

[مسأله 1257 اگر بین سلام نماز و قضای سجده یا تشهد کاری کند]

مسأله 1257 اگر بین سلام نماز (1) و قضای سجده یا تشهد (2) کاری کند که برای آن سجده سهو واجب می شود، مثل آن که سهواً حرف بزند، باید سجده یا تشهد را قضا کند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) اگر در اثناء نماز و یا بین سلام نماز .. (2) [عبارت « یا تشهد» در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (3) (اراکی :) و بنا بر احتیاط واجب غیر از سجده سهوی که برای قضای سجده یا تشهّد لازم است ، دو سجده سهو دیگر به جا آورد.

(زنجانی :) و بنا بر احتیاط مستحب علاوه بر دو سجده سهوی که برای قضای سجده یا تشهد به تفصیلی که در مسأله [1245] گذشت می نماید، دو سجده سهو دیگر نیز بنماید.

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید سجده یا تشهّد را قضا کند و غیر از سجده سهوی که برای قضای سجده یا تشهّد می نماید، دو سجده سهو دیگر نیز بنماید.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید اوّل سجده را قضا کند و بعد دو سجده سهو بنماید.

(فاضل :) باید بنا بر احتیاط واجب اوّل سجده یا تشهّد را قضا کند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1255.

[مسأله 1258 اگر نداند که سجده را فراموش کرده یا تشهد را ]

مسأله 1258 اگر نداند که سجده را فراموش کرده یا تشهد را (1) به احتیاط واجب باید هر دو را قضا نماید و هر کدام را اول به جا آورد اشکال ندارد و باید یک بار سجده سهو نیز به جا آورد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید سجده را قضا نماید و دو سجده سهو به جا آورد و احتیاطاً (سیستانی : احتیاط مستحب آن است که ) تشهد را نیز قضا نماید.

ص: 676

(گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، نوری :) باید هر دو را قضا نماید و هر کدام را اوّل به جا آورد اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله اگر می داند یکی را فراموش کرده اما نمی داند کدامیک بوده ، هر دو را قضا کند و هر کدام را اول به جا آورد مانعی ندارد.

(زنجانی :) مسأله اگر می داند که یکی از سجده یا تشهد را فراموش کرده و نمی داند کدام یک بوده ، باید سجده را قضا نماید و دو سجده سهو به جا آورد که تشهد نیز اگر فوت شده باشد در ضمن آن قضا شده است و هر کدام را اول به جا آورد اشکالی ندارد.

[مسأله 1259 اگر شک دارد که سجده یا تشهد را فراموش کرده ]

مسأله 1259 اگر شک دارد که سجده یا تشهد را فراموش کرده یا نه ، واجب نیست قضا نماید (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) واجب نیست قضا یا سجده سهو نماید.

[مسأله 1260 اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش کرده ]

مسأله 1260 اگر بداند سجده یا تشهد را فراموش کرده و شک کند که پیش از رکوع رکعت بعد به جا آورده یا نه ، احتیاط واجب آن است که آن را قضا نماید (1). این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (گلپایگانی :) احتیاط مستحب آن است که آن را قضا نماید.

(زنجانی :) باید آن را قضا نماید.

(سیستانی :) مسأله اگر بداند سجده را فراموش کرده و شک کند که پیش از رکوع رکعت بعد یادش آمده و به جا آورده یا نه ، احتیاط مستحب آن است که آن را قضا نماید.

[مسأله 1261 کسی که باید سجده یا تشهد را قضا نماید]

مسأله 1261 کسی که باید سجده یا تشهد را قضا نماید، اگر برای کار دیگری هم سجده سهو بر او واجب شود، باید (1) بعد از نماز، سجده یا تشهد را قضا نماید، بعد سجده سهو را به جا آورد (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط لازم باید .. (2) (زنجانی :) بنا بر احتیاط این سجده سهو را پس از قضای سجده یا قضای تشهدی که در ضمن سجده سهو آورده می شود، به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله کسی که باید سجده را قضا نماید، اگر برای کاری سجده سهو بر او واجب شود، باید بنا بر احتیاط واجب بعد از نماز اوّل سجده را قضا نماید، بعد سجده سهو را به جا آورد.

[مسأله 1262 اگر شک دارد که بعد از نماز، قضای سجده یا تشهد فراموش شده ]
اشاره

مسأله 1262 اگر شک دارد که بعد از نماز، قضای سجده یا تشهد فراموش شده (1) را به جا آورده یا نه (2)، چنانچه وقت نماز نگذشته ، باید سجده یا تشهد را قضا نماید (3) و اگر وقت نماز هم گذشته ، بنا بر احتیاط واجب باید سجده یا تشهد را قضا نماید (4). (1) (سیستانی :) قضای سجده فراموش شده .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (زنجانی :) باید آن را به جا آورد، هر چند وقت نماز گذشته باشد. (3) (اراکی :) بلکه احتیاط مستحب است اگر وقت نماز هم گذشته سجده یا تشهّد را قضا نماید.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) و اگر وقت نماز گذشته قضای آن مستحب است .

ص: 677

(سیستانی :) باید سجده را قضا نماید، بلکه اگر وقت نماز هم گذشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید آن را قضا کند. (4) (مکارم :) و نماز او صحیح است .

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1114 برای قضای سجده یا تشهّد بعد از نماز نیّت می کند، سپس همان سجده یا تشهّد را بدون اللّه اکبر و چیز اضافی دیگر قضا می کند و بعد بنا بر احتیاط سجده سهو به جا می آورد.

کم و زیاد کردن اجزاء و شرایط نماز
[مسأله 1263 هر گاه چیزی از واجبات نماز را عمداً کم یا زیاد کند]

مسأله 1263 هر گاه چیزی از واجبات نماز را عمداً کم یا زیاد کند، (1) اگر چه یک حرف آن باشد، نماز باطل است . (1) (مکارم :) نماز او باطل است ، امّا اگر به واسطه ندانستن مسأله باشد اگر آن جزء از ارکان نماز است ، نماز باطل می شود و اگر غیر از ارکان است ، نمازش صحیح است به شرط این که جاهل قاصر باشد، یعنی دسترسی برای یاد گرفتن مسأله نداشته باشد.

[مسأله 1264 به واسطه ندانستن مسأله ]

مسأله 1264 اگر به واسطه ندانستن مسأله ، چیزی از اجزاء نماز را کم یا زیاد کند اگر آن جزء، رکن نباشد نمازش صحیح است (1) اگر جاهل قاصر باشد، و الا به احتیاط واجب ، نماز باطل است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) نماز باطل است ؛ چه آن جزء واجب ، رکن باشد یا غیر رکن .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1263.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر به واسطه ندانستن مسأله چیزی از واجبات نماز را کم یا زیاد کند نماز باطل است ولی چنانچه به واسطه ندانستن مسأله حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء را آهسته بخواند یا حمد و سوره نماز ظهر و عصر را بلند بخواند، یا در مسافرت نماز ظهر و عصر و عشاء را چهار رکعت بخواند، نمازش صحیح است .

(خوئی ، تبریزی :) از روی تقصیر ..

(اراکی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب ..

(سیستانی :) اگر به واسطه ندانستن مسأله چیزی از واجبات رکنی نماز را کم کند، نماز باطل است . و امّا کم کردن واجب غیر رکنی از جاهل قاصر (مانند کسی که به گفته شخص موثّقی یا رساله معتبری اعتماد کرده و بعداً خطای او یا رساله معلوم شده است )، نماز را باطل نمی کند و چنانچه به واسطه ندانستن مسأله هر چند از روی تقصیر ..

(زنجانی :) یا به جهت ندانستن اصل مسأله شکسته بودن ِ نماز مسافر، نماز ظهر و عصر و عشا را در مسافرت چهار رکعتی بخواند یا مسافری که قصد ماندن ده روز در جایی را داشته باشد و به جهت ندانستن حکم مسأله نمازش را شکسته بخواند، نمازش صحیح است .

(تبریزی :) البته به تفصیلی که در نماز مسافر ذکر می شود.

ص: 678

[مسأله 1265 اگر در بین نماز بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده ]

مسأله 1265 اگر در بین نماز (1) بفهمد وضو یا غسلش باطل بوده یا بدون وضو یا غسل مشغول نماز شده (2)، باید نماز را به هم بزند و دوباره با وضو یا غسل بخواند و اگر بعد از نماز بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل به جا آورد و اگر وقت گذشته ، قضا نماید. (1) (سیستانی :) یا بعد از آن .. (2) (سیستانی :) باید نماز را دوباره با وضو یا غسل بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه سهواً چیزی از اجزای نماز را کم و زیاد کند، اگر از ارکان نماز باشد نماز باطل است و اگر از غیر ارکان باشد نماز صحیح است و در صورتی که شرایطی مثل وضو یا غسل انجام نشده باشد نماز باطل است ، خواه عمداً باشد یا سهواً.

[مسأله 1266 اگر بعد از رسیدن به رکوع یادش بیاید]

مسأله 1266 اگر بعد از رسیدن به رکوع یادش بیاید که دو سجده از رکعت پیش فراموش کرده ، نمازش باطل است (1). و اگر پیش از رسیدن به رکوع یادش بیاید باید برگردد و دو سجده را به جا آورد و برخیزد و حمد و سوره یا تسبیحات را بخواند (2) و نماز را تمام کند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (2) (زنجانی :) حمد یا تسبیحات را بخواند .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) و بعد از نماز بنا بر احتیاط واجب برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.

(سیستانی ، زنجانی :) و بعد از نماز بنا بر احتیاط مستحب برای ایستادن بی جا دو سجده سهو بنماید.

[مسأله 1267 اگر پیش از گفتن السَّلام ُ عَلَینا]

مسأله 1267 اگر پیش از گفتن «السَّلام ُ عَلَینا» (1) و «السَّلام ُ عَلَیکُم » یادش بیاید که دو سجده رکعت آخر را به جا نیاورده ، باید دو سجده را به جا آورد و دوباره تشهد بخواند و نماز را سلام دهد (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (زنجانی :) السَّلام ُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللّه ِ الصّالِحِین َ .. (2) (اراکی :) و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد.

[مسأله 1268 اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید]

مسأله 1268 اگر پیش از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر، از آخر نماز نخوانده ، باید مقداری را که فراموش کرده به جا آورد.

[مسأله 1269 اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید]

مسأله 1269 اگر بعد از سلام نماز یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از آخر نماز را نخوانده ، چنانچه کاری انجام داده که اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می کند، مثلًا پشت به قبله کرده ، نمازش باطل است (1)؛ و اگر کاری که عمدی و سهوی آن نماز را باطل می کند انجام نداده ، باید فوراً مقداری که فراموش کرده به جا آورد (2). (1) (بهجت :) و در غیر این صورت باید فوراً مقداری را که فراموش کرده به جا آورد. (2) (گلپایگانی :) و برای سلام بی جا نیز دو سجده سهو بنماید.

(خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، صافی ، تبریزی :) و برای سلام زیادی نیز (سیستانی : بنا بر احتیاط لازم ) دو سجده سهو بنماید.

ص: 679

(مکارم :) و نمازش صحیح است و احتیاط واجب آن است که سجده سهو برای سلام بی جا انجام دهد.

[مسأله 1270 هر گاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد]

مسأله 1270 هر گاه بعد از سلام نماز عملی انجام دهد که اگر در نماز عمداً یا سهواً اتفاق بیفتد نماز را باطل می کند، مثلًا پشت به قبله نماید و بعد یادش بیاید که دو سجده آخر را به جا نیاورده ، نمازش باطل است (1)؛ ولی اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند، یادش بیاید، باید (2) برگردد و دو سجده ای را که فراموش کرده به جا آورد و تشهد و سلام را دوباره بعد از آن بگوید و دو سجده سهو برای سلامی که اوّل گفته به جا آورد (3) و نمازش صحیح است و احتیاط مستحب آن است که اصل نماز را بعد از آن اعاده نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند یادش بیاید باید دو سجده ای را که فراموش کرده به جا آورد و دو باره تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و (سیستانی : بنا بر احتیاط واجب ) دو سجده سهو برای سلامی که اوّل گفته است بنماید (نوری : و احتیاط مستحب آن است که نماز را هم دوباره بخواند).

(فاضل :) و اگر پیش از انجام کاری که نماز را باطل می کند یادش بیاید که دو سجده را فراموش کرده ، باید به جا آورد و دوباره تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو برای سلامی که اوّل گفته است بنماید و احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخواند.

(بهجت :) بلکه اگر پیش از انجام کاری هم که نماز را باطل می کند یادش بیاید، دو سجده ای را که فراموش کرده به جا می آورد و دوباره تشهد می خواند و نماز را سلام می دهد و برای سلامی که اوّل گفته است دو سجده سهو به جا می آورد و بنا بر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کند. (2) (اراکی :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (اراکی :) و اصل نماز را بعد از آن اعاده نماید.

[مسأله 1271 اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده ]

مسأله 1271 اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده ، یا پشت به قبله یا به طرف راست یا به طرف چپ قبله به جا آورده ، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا از روی جهل و غفلت یا فراموشی پشت به قبله یا به طرف راست یا به طرف چپ قبله به جا آورده ، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید. ولی اگر تفحّص از قبله کرده و در تشخیص قبله اشتباه نموده اگر در وقت ملتفت شود باید دوباره نماز را بخواند و اگر در خارج وقت باشد، قضا ندارد. بلی ، احتیاط مستحب ّ قضای آن است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا پشت به قبله خوانده باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید و امّا اگر بفهمد که به طرف راست یا به طرف چپ قبله به جا آورده ، در صورتی که پیش از گذشتن وقت باشد، دوباره بخواند ولی اگر بعد از گذشتن وقت باشد بعید نیست قضا نداشته باشد مگر این که این عمل به جهت ندانستن حکم شرعی بوده باشد.

ص: 680

(سیستانی :) مسأله اگر بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید و اگر بفهمد پشت به قبله خوانده یا با انحراف (90) درجه یا بیشتر بوده است چنانچه وقت نگذشته باشد باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته باشد، چنانچه مردّد بوده یا جاهل به حکم بوده ، قضا لازم است و گر نه قضا لازم نیست و اگر بفهمد انحراف کمتر از (90) درجه بوده است پس اگر در انحراف از قبله معذور نبوده مثل این که درجستجوی طرف قبله یا در ندانستن مسأله کوتاهی کرده باید بنا بر احتیاط نماز را دوباره بخواند چه وقت باشد چه در خارج وقت و اگر معذور بوده لازم نیست دوباره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه بفهمد نماز را پیش از وقت خوانده یا پشت به قبله به جا آورده ، باید آن را اعاده کند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید. امّا اگر سهواً نماز را به طرف راست یا چپ خوانده نماز باطل نیست .

(زنجانی :) مسأله اگر بفهمد تمام نماز را پیش از وقت خوانده ، یا تمام یا قسمتی از نماز را پشت به قبله ، یا با انحرافی بیشتر از طرف راست و چپ قبله به جا آورده ، باید نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته ، قضا نماید.

(بهجت :) مسأله اگر بفهمد نمازش را پیش از وقت خوانده ، یا پشت به قبله یا با انحراف بیشتر از طرف راست و طرف چپ قبله به جا آورده ، باید دوباره بخواند؛ و اگر وقت گذشته در صورتی که قبل از وقت خوانده باید قضا کند و اگر پشت به قبله خوانده بنا بر احوط قضا نماید.

نماز مسافر
[نماز مسافر از رساله حضرت امام ]
اشاره

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته به جا آورد یعنی دو رکعت بخواند (1): (1) (بهجت :) (1) آن که سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد. (2) از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد. (3) در بین راه از قصد خود برنگردد. (4) قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود یا جایی که می خواهد ده روز یا بیشتر در آنجا بماند نگذرد. (5) برای کار حرام سفر نکند. (6) از صحرا نشینهایی نباشد که در بیابانها گردش می کنند. (7) شغل او مسافرت نباشد. (8) از شهر خارج شده به حدّ ترخّص برسد. تفصیل شروط ذکر شده در مسائل بعدی بیان می شود.

[شرائط]
شرط اول :
اشاره

آن که سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد (1). (1) (گلپایگانی ، صافی :) و فرسخ شرعی دوازده هزار ذراع است به ذراع متعارف ، و بعضی گفته اند این مقدار تقریباً پنج کیلومتر و نیم است .

(خوئی ، تبریزی :) و فرسخ شرعی مقداری کمتر از پنج کیلومتر و نیم است .

(نوری :) و فرسخ شرعی تقریباً پنج کیلومتر و نیم است .

(زنجانی :) و فرسخ شرعی تقریباً پنج کیلومتر است .

(سیستانی :) (44 کیلومتر تقریباً).

(مکارم :) (حدود (43) کیلومتر).

(فاضل :) شرط اوّل : آن که سفر او هشت فرسخ شرعی یعنی (45) کیلومتر باشد.

ص: 681

[مسأله 1272 کسی که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است ]

مسأله 1272 کسی که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است ، اگر رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد (1)، باید نماز را شکسته بخواند (2)، بنا بر این اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد (3)، باید نماز را تمام بخواند (4). (1) (اراکی :) اگر رفتن و برگشتن او هیچ کدام کمتر از چهار فرسخ نباشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه هیچ یک از رفتن و برگشتن کمتر از چهار فرسخ نباشد ..

(خوئی ، تبریزی :) چنانچه رفتن و هم چنین برگشتنش کمتر از چهار فرسخ نباشد ..

(سیستانی :) خواه رفتن یا برگشتن کمتر از چهار فرسخ باشد یا نباشد ..

(زنجانی :) خواه رفتن او یا برگشتنش هر یک به اندازه چهار فرسخ باشد یا نباشد .. (2) (اراکی :) ولی اگر رفتن یا برگشتن کمتر از چهار فرسخ باشد، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(تبریزی :) و نیز اگر رفتن سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ یا به عکس باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

(نوری :) در صورتی نماز او شکسته است که هر یک از رفتن و برگشتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد .. (3) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، سیستانی ، زنجانی ، نوری :) یا به عکس باشد .. (4) (صافی :) و اگر چه احتیاط این است که اگر رفتن مثلًا سه فرسخ و برگشتن پنج فرسخ باشد جمع بین اتمام و قصر نماید. (سیستانی ، زنجانی :) باید نماز را شکسته یعنی دو رکعتی بخواند.

(بهجت :) مسأله کسی که مجموع مسافت رفت و برگشت او هشت فرسخ است ، و بخواهد همان روز که رفته است برگردد باید نماز را شکسته بخواند و هم چنین اگر رفت و برگشت در شب ، یا در روز و شب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

(مکارم :) مسأله کسی که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ (حدود (43) کیلومتر) است ، باید نماز را شکسته بخواند؛ خواه رفتنش چهار فرسخ (5/ (21) کیلومتر تقریباً) باشد یا کمتر یا بیشتر، همین اندازه که رفتن و برگشتن او هشت فرسخ باشد نماز شکسته است و خواه در همان روز و شب برگردد یا فاصله ای بیفتد، مگر این که در بین این مسافت ، ده روز قصد اقامه کند.

[مسأله 1273 اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد]

مسأله 1273 اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد باید نماز را شکسته بخواند چه همان روز و شب بخواهد برگردد یا غیر آن روز و شب . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1272).

(گلپایگانی :) مسأله اگر رفتن و برگشتن ، هر یک ، از چهار فرسخ کمتر نباشد نمازش شکسته است و روزه را نیز باید افطار نماید؛ خواه همان روز یا شب آن برگردد یا نه .

(صافی :) اگر چه همان روز یا شب آن برنگردد، اگر چه احتیاط این است که اگر همان روز یا شب آن برنمی گردد، تمام نیز بخواند.

ص: 682

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر رفتن و برگشتن هشت فرسخ باشد اگر چه روزی که می رود همان روز یا شب آن برنگردد باید نماز را شکسته بخواند اگر چه بهتر آن است که تمام نیز بخواند.

(زنجانی :) یا شب آن برنگردد، باید نماز را شکسته بخواند؛ اگر چه احتیاط مستحب آن است که تمام نیز بخواند.

(سیستانی :) ولی بهتر آن است که در این صورت احتیاط کرده تمام را نیز بخواند.

(بهجت :) مسأله اگر مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد ولی همان روز که رفته ، نمی خواهد برگردد می تواند نماز را شکسته و یا تمام بخواند و روزه را بگیرد یا افطار کند؛ ولی احتیاط در این است که نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید؛ ولی اگر رفت و برگشت ، به تنهایی هشت فرسخ یا بیشتر باشد و در بین راه و مقصد، قصد ماندن ده روز نکرده باشد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید.

[مسأله 1274 اگر سفر، مختصری از هشت فرسخ کمتر باشد]

مسأله 1274 اگر سفر، مختصری از هشت فرسخ کمتر باشد، یا انسان نداند که سفر او هشت فرسخ است یا نه ، نباید نماز را شکسته بخواند و چنانچه شک کند که سفر او هشت فرسخ است یا نه (1)، در صورتی که تحقیق کردن برایش مشقت دارد (2)، باید نمازش را تمام بخواند (3) و اگر مشقت ندارد (4) بنا بر احتیاط واجب باید تحقیق کند که اگر دو عادل بگویند، یا بین مردم معروف باشد که سفر او هشت فرسخ است نماز را شکسته بخواند (5). (1) (اراکی :) باید نمازش را تمام بخواند و تحقیق لازم نیست مگر آن که به راحتی بتواند مقدار مسافت را بفهمد. (2) (فاضل :) مشقتی دارد که معمولًا تحمل نمی شود .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) تحقیق کردن برایش لازم نیست و باید نمازش را تمام بخواند. (4) (فاضل :) اگر مشقّت ( به معنایی که گفته شد) ندارد .. (5) (فاضل :) و یا نمازش را احتیاطاً هم شکسته و هم تمام بخواند.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1275.

(مکارم :) مسأله اگر شک دارد سفر او هشت فرسخ است یا نه ، نباید نماز را شکسته بخواند، ولی در صورت شک باید از کسانی که به آن راه آشنا هستند تحقیق کند، مگر این که مشقّت زیادی داشته باشد.

[مسأله 1275 اگر یک عادل خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است ]

مسأله 1275 اگر یک عادل (1) خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است (2) بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند و روزه بگیرد و قضای آن را هم به جا آورد. (1) (خوئی ، سیستانی ، نوری :) اگر یک عادل یا شخص موثقی ..

(تبریزی :) اگر دو عادل یا شخص موثقی .. (2) (خوئی ، تبریزی ، نوری :) باید نماز را شکسته بخواند.

(سیستانی :) و انسان به گفته او اطمینان پیدا کند باید نماز را شکسته بخواند.

(فاضل :) ظاهر این است که با خبر عادل واحد، سفر هشت فرسخ ثابت نمی شود و باید نماز را تمام بخواند و أحوط آن است که هم شکسته و هم تمام (جمع ) بخواند.

ص: 683

(مکارم :) مسأله مقدار مسافت را از راههای مختلف می توان دریافت ؛ نخست این که خودش اندازه گیری کرده و یقین حاصل کند، دوّم این که در میان مردم معروف باشد، سوّم این که شخص مورد اعتمادی خبر دهد.

(زنجانی :) مسأله اگر از راهی اطمینان شخصی یا نوعی حاصل شود یا دو مرد عادل خبر دهند که سفر انسان هشت فرسخ است ، باید نماز را شکسته بخواند. و بنا بر احتیاط واجب اگر یک نفر عادل خبر دهد و اطمینان از قولش حاصل نشود نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(بهجت :) مسأله اگر علم یا اطمینان داشته باشد و یا دو نفر عادل بگویند که سفر او هشت فرسخ است ، باید ترتیب اثر بدهد و نماز را شکسته بخواند، بلکه کافی بودن مطلق گمان ، اگر چه اطمینان نداشته باشد خالی از وجه نیست . و اگر برای او سؤال کردن مشکل نیست و حرج ندارد باید بنا بر احتیاط سؤال کند.

[مسأله 1276 کسی که یقین دارد سفر او هشت فرسخ است ]
اشاره

مسأله 1276 کسی که یقین دارد (1) سفر او هشت فرسخ است ، اگر نماز را شکسته بخواند و بعد بفهمد که هشت فرسخ نبوده ، باید آن را چهار رکعتی به جا آورد (2) و اگر وقت گذشته قضا نماید (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) یا به طریق معتبری ؛ هم چون خبر دادن دو مرد عادل ، برای او ثابت شود که .. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (فاضل ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1035 اگر دو نفر عادل بگویند سفر هشت فرسخ است و دو نفر عادل دیگر بگویند نیست ، بنا بر احوط باید قول دوّم را بگیرد و نماز را تمام بخواند و اگر شکسته خوانده ، اعاده کند حتّی اگر بعداً هم معلوم شود که هشت فرسخ بوده ؛ مگر این که نماز اوّل را با قصد قربت خوانده باشد، که در این صورت ، همان نماز کافی است .

(بهجت :) مسأله 1037 اگر طفل ممیّزی که قصد سفر دارد، در بین راه بالغ شود، در صورتی که مجموع حرکت از ابتدای سفر، هشت فرسخ باشد، واجب است از زمان بلوغ ، نماز را شکسته بخواند.

(بهجت :) مسأله 1038 اگر دو هم سفر یکی معتقد به مقدار مسافت شرعی یعنی هشت فرسخ است و دیگری ، معتقد است که هشت فرسخ نیست ، باید هر کدام به وظیفه خود عمل کند و بنا بر احتیاط واجب هیچ کدام به دیگری اقتدا نکند.

[مسأله 1277 کسی که یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست ]

مسأله 1277 کسی که یقین دارد (1) سفرش هشت فرسخ نیست (2)، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه ، چنانچه در بین راه (3) بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده (4)، اگر چه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند (5) و اگر بعد از تمام خواندن نماز فهمید سفرش هشت فرسخ بوده ، بنا بر اقوی باید نماز را دوباره شکسته اعاده نماید (6) و در صورتی که وقت گذشته باشد، باید بنا بر احتیاط واجب ، نماز را دوباره قضا نماید. (1) (گلپایگانی ، صافی :) کسی که قصد مسافرت به محل ّ معیّنی نموده و یقین دارد ..

ص: 684

(2) (مکارم :) و در اثناء راه فهمید که هشت فرسخ بوده ، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده اعاده کند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) یا بعد از رسیدن به مقصد .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به جا آورد. [پایان مسأله ] (5) (خوئی ، فاضل ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی ، نوری :) و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به جا آورد. (سیستانی : ولی اگر وقت گذشته لازم نیست قضا نماید). (6) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله کسی که قصد محل معینی را داشته و یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست ، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه ، چنانچه در بین راه بفهمد که مقصد او هشت فرسخ بوده ، اگر چه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به جا آورد، اما اگر مثلًا قصد ملاقات شخصی را داشته و گمان می کرد که سر هفت فرسخ است ، بعد معلوم شود سر هشت فرسخی یا بیشتر است ، در این صورت اگر نمازش را تمام خوانده صحیح است ، و بعد از دانستن هم تا قصد مسافرت هشت فرسخی نکرده ، نمازش تمام است .

[مسأله 1278 اگر بین دو محلی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است ]

مسأله 1278 اگر بین دو محلی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است ، چند مرتبه رفت و آمد کند (1)، اگر چه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند. (1) (بهجت :) به نحوی که به حدّ ترخّص برگردد ..

(مکارم :) نماز او شکسته نخواهد بود، هر چند روی هم رفته هشت فرسخ و بیشتر شود مگر این که عرفاً به او مسافر بگویند و در این صورت بنا بر احتیاط هم نماز را تمام و هم شکسته بخواند.

[مسأله 1279 اگر محلی دو راه داشته باشد]

مسأله 1279 اگر محلی دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ (1) است به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند (2) و اگر از راهی که هشت فرسخ نیست برود، باید تمام بخواند. (1) (زنجانی :) یا بیشتر .. (2) (بهجت :) و اگر از راه دیگر بدون قصد برگشت برود باید تمام بخواند.

[مسأله 1280 اگر شهر دیوار دارد]

مسأله 1280 اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای هشت فرسخ را (1) از دیوار شهر حساب کند و اگر دیوار ندارد باید از خانه های آخر شهر حساب نماید (2). (1) (بهجت :) ابتدای مسافت را .. (2) (فاضل :) و در شهرهای بزرگ خارق العاده ، در صورتی که خارج شدن از یک محلّه تا محلّه بعدی در نظر عُرف سفر بحساب بیاید ابتدای هشت فرسخ از آخر محلّه محاسبه می شود.

(نوری :) و در این موضوع فرقی میان شهرهای نسبتاً بزرگ مانند تهران امروز یا شهرهای متوسط و کوچک تر نیست ولی در صورتی که شهر به اندازه ای بزرگ و وسیع باشد که رفتن از یک قسمت آن به قسمت دیگر آن ، مسافرت و دور شدن از وطن محسوب شود بعید نیست در این صورت که لازم باشد ابتدای هشت فرسخ را از منزل خود حساب نماید.

ص: 685

(مکارم :) مسأله برای حساب مسافت هشت فرسخ باید از آخرین خانه های شهر حساب کرد.

(سیستانی :) مسأله ابتدای هشت فرسخ را باید از جایی حساب کند که شخص پس از گذشت از آنجا مسافر محسوب می شود و آنجا غالباً آخر شهر است ولی در بعضی از شهرهای بسیار بزرگ ممکن است آخر محلّه باشد و انتهای آن آخرین مقصد است .

شرط دوم :
اشاره

آن که از اول مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد (1)، پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته ، باید نماز را تمام بخواند (2). ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود (3) یا چهار فرسخ برود (4) و به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز بماند برگردد (5)، باید نماز را شکسته بخواند. (1) (سیستانی :) یعنی بداند که هشت فرسخ راه را می پیماید .. (2) (زنجانی :) و اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا به جایی برود و به وطنش یا جایی که می خواهد ده روز بماند برگردد و مجموع این رفت و برگشت هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند. (3) (سیستانی :) یا مثلًا مسافتی برود که با بر گشتن هشت فرسخ می شود، باید نماز را شکسته بخواند. (4) (گلپایگانی ، صافی :) (گلپایگانی : و کمتر از ده روز بماند) و بر گردد، باید نماز را شکسته بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) و چهار فرسخ دیگر به وطنش یا محلّی که می خواهد ده روز در آنجا بماند برگردد باید نماز را شکسته بخواند. (5) (اراکی :) چنانچه برگشتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد ..

(مکارم :) مسأله شرط دوّم از اوّل قصد هشت فرسخ را داشته باشد. اگر اوّل می خواهد به محلّی که کمتر از هشت فرسخ است برود و در وسط راه یا پس از رسیدن به آن مقصد قصد کند مسافرت خود را ادامه دهد به طوری که مجموع مسافرت او هشت فرسخ باشد، چون از اوّل قصد نداشته باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر در اثناء، یا پس از رسیدن به مقصد قصد کند از آنجا هشت فرسخ یا بیشتر برود، نماز او شکسته است .

(فاضل :) مسأله شرط دوّم : آن که از اوّل مسافرت قصد هشت فرسخ را داشته باشد با توجه به این شرط، اگر فرد قصد داشته باشد به جایی برود که کمتر از هشت فرسخ می شود و بعد از رسیدن به آنجا تصمیم بگیرد به جایی دیگر برود چنانچه پس از آن هشت فرسخ می شود و حد اقل چهار فرسخ آن رفتن است نمازش شکسته است و اگر پس از آن هشت فرسخ نمی شود هر چند با محاسبه مسیر قبلی هشت فرسخ بشود نمازش تمام است و اگر از ابتدا قصد داشته باشد که به مقصد اوّل رفته و پس از آن به مقصد دوّم برود چنانچه مجموعاً هشت فرسخ می شود نمازش شکسته است هر چند مقصد اوّل کمتر از هشت فرسخ باشد.

[مسأله 1281 کسی که نمی داند سفرش چند فرسخ است ]

مسأله 1281 کسی که نمی داند سفرش چند فرسخ است ، مثلًا برای پیدا کردن

ص: 686

گم شده ای مسافرت می کند و نمی داند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند. ولی در برگشتن ، چنانچه تا وطنش (1) یا جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند. و نیز اگر در بین رفتن قصد کند که چهار فرسخ (2) برود و برگردد (3)، چنانچه رفتن و برگشتن هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند (4). (1) (مکارم :) یا محل ّ اقامتش هشت فرسخ یا بیشتر باشد، نماز او شکسته است . (2) (اراکی :) یا بیشتر برود و برگشتن او هم از چهار فرسخ ، کمتر نباشد باید نماز را شکسته بخواند و چنانچه مجموع رفت و برگشت کمتر از هشت فرسخ نباشد ولی رفتن یا برگشتن او کمتر از چهار فرسخ باشد، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (3) [عبارت «و برگردد» در رساله آیات عظام : گلپایگانی و صافی نیست ] (4) (فاضل :) با شرط آن که رفتن چهار فرسخ کمتر نباشد.

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) اگر در بین رفتن قصد کند که چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد باید نماز را شکسته بخواند.

(سیستانی :) اگر در بین رفتن قصد کند که مسافتی برود که با برگشتن هشت فرسخ می شود، باید نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) اگر در بین رفتن قصد کند به جایی برود و برگردد که رفتن و برگشتن هشت فرسخ می شود، باید نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1282 مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1282 مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسی که از شهر بیرون می رود و مثلًا قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخی برود چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا می کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد، باید تمام بخواند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (بهجت :) و احتمال دارد که مطلق گمان ، کافی باشد.

[مسأله 1283 کسی که قصد هشت فرسخ دارد]

مسأله 1283 کسی که قصد هشت فرسخ دارد (1)، اگر چه در هر روز مقدار کمی راه برود وقتی به جایی برسد که دیوار شهر را نبیند و اذان آن را نشنود (2) باید نماز را شکسته بخواند. ولی اگر در هر روز مقدار خیلی کمی راه برود (3) که نگویند (4) مسافر است ، باید نمازش را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) باید نمازش را شکسته بخواند، هر چند هر روز مقدار کمی راه برود ولی به اندازه ای باشد که به او مسافر گویند. (2) (خوئی ، تبریزی :) وقتی به جایی برسد که اذان شهر را نشنود و اهل شهر او را نبینند و نشانه آن این است که او اهل شهر را نبیند ..

(زنجانی :) وقتی به جایی برسد که اذان شهر را نشنود و مردم شهر او را نبینند ..

ص: 687

(سیستانی :) وقتی به حدّ ترخّص ( که معنایش قبل از مسأله [1318] خواهد آمد) برسد .. (3) (سیستانی :) احتیاط لازم آن است که نمازش را هم تمام و هم شکسته بخواند. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) عرفاً نگویند ..

[مسأله 1284 کسی که در سفر به اختیار دیگری است ]

مسأله 1284 کسی که در سفر به اختیار دیگری است (1)، مانند نوکری که با آقای خود مسافرت می کند (2) چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است ، باید نماز را شکسته بخواند (3). (1) (مکارم :) مانند پسری که با پدر خود مسافرت می کند، چنانچه بداند سفر پدرش هشت فرسخ است باید نماز را شکسته بخواند، حتّی اگر کسی را به اجبار به جایی می برند (مانند زندانی ) و بداند مسافت او هشت فرسخ یا بیشتر است همین حکم را دارد، مگر این که احتمال عقلایی بدهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از آنها جدا می شود و برمی گردد. (2) (سیستانی :) مانند زن و فرزند و نوکر و زندانی .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و اگر نداند، بنا بر احتیاط واجب باید از او بپرسد که اگر سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته به جا آورد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) و اگر نداند، نماز را تمام به جا آورد، و پرسیدن لازم نیست (سیستانی : گر چه بهتر است ).

(فاضل :) و در صورت شک در قصد او، احتیاط واجب این است که فحص کند ولی بر آن شخص لازم نیست به او خبر بدهد.

[مسأله 1285 کسی که در سفر به اختیار دیگری است ]

مسأله 1285 کسی که در سفر به اختیار دیگری است ، اگر بداند یا گمان داشته باشد (1) که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود (2)، باید نماز را تمام بخواند. (1) (بهجت :) بلکه اگر احتمال نیز بدهد .. (2) (گلپایگانی ، سیستانی ، صافی :) و سفر نمی کند ..

(بهجت :) و برمی گردد .. (زنجانی :) [و] به سفر ادامه نمی دهد ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1284.

[مسأله 1286 کسی که در سفر به اختیار دیگری است ]

مسأله 1286 کسی که در سفر به اختیار دیگری است ، اگر شک دارد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می شود یا نه ، باید نماز را شکسته بخواند (1). و نیز اگر (2) شک او از این جهت است که احتمال می دهد مانعی برای سفر او پیش آید، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا نباشد باید نمازش را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) باید نماز را تمام بخواند مگر آن که اطمینان داشته باشد که جدا نمی شود.

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی :) باید نماز را تمام بخواند ..

(فاضل :) ظاهر این است که باید تمام بخواند مگر اطمینان به عدم مفارقت داشته باشد ..

(تبریزی :) باید نماز را تمام بخواند ولی چنانچه احتمال جدا شدن او در نظر مردم به جا نباشد باید نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر تصمیم داشته باشد که چهار فرسخ را سفر نماید و برای برطرف کردن موانع هم تلاش می کند ولی احتمال می دهد که مانعی غیر اختیاری

ص: 688

برای سفر او پیش آید، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر احتمال می دهد که مانعی برای سفر او پیش آید و در صدد برطرف کردن آن نباشد باید نماز را تمام بخواند. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر ..

(سیستانی :) مسأله کسی که در سفر در اختیار دیگری است ، اگر اطمینان ندارد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا شده و سفر نمی کند، باید نماز را تمام بخواند ولی اگر اطمینان دارد، باید نماز را شکسته بخواند.

(بهجت :) مسأله کسی که در سفر به اختیار دیگری است اگر نداند که آن دیگری قصد هشت فرسخ را دارد یا نه ، بنا بر أحوط باید تحقیق کند و اگر تحقیق ممکن نیست باید نماز را تمام بخواند، و اگر معلوم شد که از اول قصد هشت فرسخ را داشته بنا بر أظهر باید نماز را شکسته بخواند، و أحوط جمع بین شکسته و تمام است مگر این که مسافت باقی مانده هشت فرسخ باشد که در این صورت باید شکسته بخواند.

شرط سوم :
اشاره

آن که در بین راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود (1)، باید نماز را تمام بخواند. (1) (سیستانی :) و مسافتی که رفته با برگشت از هشت فرسخ کمتر است ..

[مسأله 1287 اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود]

مسأله 1287 اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ (1) از مسافرت منصرف شود، چنانچه تصمیم داشته باشد که همان جا بماند یا بعد از ده روز برگردد، یا در برگشتن و ماندن مردّد باشد (2)، باید نماز را تمام بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) اگر بعد از پیمودن مقداری از راه که با برگشتن هشت فرسخ می شود .. (2) (زنجانی :) در برگشتن یا قصد اقامه ده روز مردّد باشد .. (3) (زنجانی :) و هم چنین است اگر احتمال دهد سی روز بدون قصد در آنجا می ماند.

[مسأله 1288 اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود]

مسأله 1288 اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ (1) از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد که برگردد (2) باید نماز را شکسته بخواند (3). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (سیستانی :) اگر بعد از پیمودن مقداری از راه که با برگشتن هشت فرسخ می شود .. (2) (گلپایگانی :) تصمیم داشته باشد که ده روز در آنجا بماند ..

(صافی :) تصمیم داشته باشد که پیش از ماندن ده روز از آنجا برگردد ..

(زنجانی :) تصمیم داشته باشد از همان راه یا راه دورتر برگردد .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر چه بخواهد کمتر از ده روز در آنجا بماند.

(زنجانی :) و هم چنین اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود و تصمیم داشته باشد از راه دیگری برگردد که مجموع رفت و برگشت به مقدار هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

ص: 689

[مسأله 1289 اگر برای رفتن به محلی حرکت کند]

مسأله 1289 اگر برای رفتن به محلی حرکت کند (1) و بعد از رفتن مقداری از راه بخواهد جای دیگری برود، چنانچه از محل اولی که حرکت کرده تا جایی که می خواهد برود (2)، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) اگر برای رفتن به محلی که هشت فرسخ باشد، حرکت کند .. (سیستانی :) اگر برای سفر هشت فرسخی به طرف محلی حرکت کند ..

(زنجانی :) اگر برای رفتن به محلی که به تنهایی یا به ضمیمه برگشت هشت فرسخ فاصله دارد حرکت کند .. (2) (زنجانی :) به تنهایی یا به ضمیمه برگشت ..

[مسأله 1290 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد مردد شود]

مسأله 1290 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد (1) مردد شود که بقیه راه را برود یا نه (2) و در موقعی که مردد است راه نرود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند. (1) (سیستانی :) اگر پیش از آن که هشت فرسخ را طی کند .. (2) (صافی :) یا تصمیم بگیرد، در صورتی که به چهار فرسخ رسیده ، و قصد دارد پیش از ده روز از آنجا برگردد و هشت فرسخ دیگر برود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بعد از آن که چهار فرسخ رفت ، مردّد شود که بقیه هشت فرسخ را برود یا بدون این که ده روز در جایی بماند، به محل ّ خود برگردد؛ چه در موقعی که مردّد است راه برود یا نرود باید نماز را شکسته بخواند چه آن که بعداً تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود یا این که برگردد.

(مکارم :) مسأله هر گاه بخواهد به محلّی که هشت فرسخ یا بیشتر است برود، اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه و در آنجا مقداری متوقّف شود و بعد تصمیم بگیرد بقیه راه را ادامه دهد باید نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1291 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد]

مسأله 1291 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد، مردد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعی که مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که هشت فرسخ دیگر برود (1)، یا چهار فرسخ برود و برگردد (2) تا آخر مسافرت باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و نوری نیست (1) (سیستانی :) و یا تا جایی برود که رفت و برگشتش هشت فرسخ شود، باید تا آخر مسافرت نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) یا مجموع رفت و برگشت وی پس از تردید هشت فرسخ باشد، تا آخر مسافرت باید نماز را شکسته بخواند.

(بهجت :) یا چهار فرسخ رفته و برگردد و یا این که تصمیم بگیرد بقیه راه را برود و باقی مانده سفر او هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد ولی بخواهد برود و برگردد، باید نماز را شکسته بخواند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1292.

ص: 690

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بعد از آن که چهار فرسخ برود، مردّد شود که بقیه هشت فرسخ را برود یا این که به محل ّ خود برگردد، ولی احتمال این را بدهد که در محل ّ تردید یا جای دیگر ده روز توقّف می نماید، (خوئی : اگر چه بعد تبریزی : و بعد ) تصمیم بگیرد که بدون ماندن ده روز بقیه را برود، در این صورت لازم است نماز را تمام کند؛ چه در حال تردید راه برود چه نرود ولی اگر تصمیمش این باشد که هشت فرسخ دیگر برود، یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد از وقتی که شروع به رفتن نماید نمازش شکسته است .

[مسأله 1292 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد، مردد شود]
اشاره

مسأله 1292 اگر پیش از آن که به هشت فرسخ برسد، مردد شود که بقیه راه را برود یا نه و در موقعی که مردد است مقداری راه برود و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، چنانچه باقی مانده سفر او هشت فرسخ باشد یا چهار فرسخ باشد ولی بخواهد برود و برگردد (1) باید نماز را شکسته بخواند (2). ولی اگر راهی که پیش از مردد شدن و راهی که بعد از آن می رود روی هم هشت فرسخ باشد، بنا بر احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند (3)، اگر چه جمع واجب نیست و نماز شکسته است . (1) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه باقی مانده سفر او چهار فرسخ باشد که با برگشتن هشت فرسخ شود .. (2) (نوری :) و اگر راهی که پیش از مردد شدن و راهی که بعد از آن می رود، روی هم هشت فرسخ باشد، نیز نماز را شکسته بخواند.

(سیستانی :) چنانچه مجموع مسافت رفت و برگشت منهای مسافتی که با تردید پیموده است کمتر از هشت فرسخ باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر کمتر نیست نمازش شکسته است .

(زنجانی :) چنانچه باقی مانده سفر او کمتر از هشت فرسخ باشد و مجموع رفت و برگشت وی به استثنای مقداری را که در حال تردید راه رفته است نیز کمتر از هشت فرسخ باشد، باید نماز را تمام بخواند .. (3) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1291.

(خوئی :) مسأله اگر پیش از آن که چهار فرسخ برود، مردّد شود که بقیه راه را برود یا نه و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود، چنانچه باقی مانده سفر او هشت فرسخ باشد یا آن که بخواهد مثلًا چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ دیگر برگردد، از وقتی که شروع به راه رفتن بعد از تصمیمش نماید، نماز را شکسته می خواند و در این صورت نیز فرقی نیست که در حال تردید راه برود یا نرود.

(تبریزی :) مسأله اگر پیش از آن که چهار فرسخ برود، مردّد شود که بقیّه راه را برود یا نه و بعد تصمیم بگیرد که بقیه راه را برود یا نه ، چنانچه بعد از پیمودن مقداری از راه چنین تصمیمی بگیرد، باید نماز را تمام بخواند و الّا بنا بر احتیاط هم شکسته و هم تمام می خواند؛ مگر این که باقی مانده سفر او هشت فرسخ باشد یا این که بخواهد مثلًا چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ دیگر برگردد که در این صورت ، از وقتی که شروع به راه رفتن بعد از تصمیمش نماید، نماز را شکسته می خواند؛ چه در حال تردید راه برود یا نرود.

(مکارم :) مسأله اگر در حال تردید مقداری از مسافت را طی ّ کند، سپس تصمیمش

ص: 691

بر ادامه راه شود، چنانچه باقی مانده راه با آن چه قبلًا با قصد طی ّ کرده هشت فرسخ یا بیشتر باشد، نماز را شکسته می خواند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1050 اگر در حال سفر بعد از گذشتن از حد ترخص مانعی برای مسافرت پیش بیاید تا وقتی که تصمیم او بر سفر باقی است و مشروط به تحقق امر دیگر نیست ، باید نماز را شکسته بخواند، ولی اگر از تصمیم سفر برگردد و یا بخواهد در همان مکان ده روز بماند باید نماز را تمام بخواند.

شرط چهارم :
اشاره

آن که نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ ، از وطن خود بگذرد (1)، یا ده روز یا بیشتر در جایی بماند (2)؛ پس کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد (3)، یا ده روز در محلی بماند، باید نماز را تمام بخواند (4). (1) (سیستانی :) و در آنجا توقّف کند .. (2) (مکارم :) [پس ] اگر مسافر به وطن خود وارد شود، سفر او قطع می گردد و هم چنین اگر به محل ّ اقامه ده روز برسد، حتّی اگر تردید دارد که از وطنش بگذرد یا در جایی ده روز اقامه کند، باز هم نماز او تمام است . (3) (سیستانی :) و در آن توقّف کند .. (4) (سیستانی :) و اگر می خواهد از وطن بدون توقف بگذرد باید احتیاطاً هم شکسته بخواند و هم تمام .

(زنجانی :) شرط چهارم آن که تصمیم داشته باشد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود نگذرد، و در جایی قصد اقامه ده روز یا بیشتر نداشته باشد، و سی روز بدون قصد در جایی نماند؛ پس کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، یا می خواهد در جایی ده روز بماند، یا احتمال می دهد که در جایی سی روز بدون قصد بماند، باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1293 کسی که نمی داند پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می گذرد یا نه ]

مسأله 1293 کسی که نمی داند (1) پیش از رسیدن به هشت فرسخ از وطنش می گذرد یا نه ، یا ده روز در محلی می ماند یا نه (2)، باید نماز را تمام بخواند. (1) (زنجانی :) کسی که شک دارد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ده روز در محلّی قصد اقامت می نماید یا نه ..

(زنجانی :) قصد اقامه ده روز در محلی می نماید یا نه .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل شرط چهارم .

[مسأله 1294 کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ ، از وطنش بگذرد]

مسأله 1294 کسی که می خواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ ، از وطنش بگذرد (1)، یا ده روز در محلی بماند (و نیز کسی که مردد است که از وطنش بگذرد، یا ده روز در محلی بماند (2))، اگر از ماندن ده روز یا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر باقی مانده راه هشت فرسخ باشد (3)، یا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود و برگردد (4)، باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) و در آن توقّف کند ..

(زنجانی :) یا قصد داشته ده روز در محلی بماند، و نیز کسی که مردّد است از وطنش

ص: 692

بگذرد، یا قصد اقامت ده روز در محلی بنماید، اگر در بین ، تصمیم بگیرد که از وطن نگذرد یا قصد اقامه نکند، باز هم باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر باقی مانده راه به تنهایی یا به ضمیمه برگشت ، هشت فرسخ باشد، باید نماز را شکسته بخواند. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (سیستانی :) اگر باقی مانده راه هر چند با بر گشتن هشت فرسخ باشد باید نماز را شکسته بخواند. (4) (خوئی ، تبریزی :) و برگشتن نیز چهار فرسخ باشد ..

شرط پنجم :
اشاره

آن که برای کار حرام سفر نکند و اگر برای کار حرامی مانند دزدی سفر کند، باید نماز را تمام بخواند. و هم چنین است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آن که برای او ضرر داشته باشد (1)، یا زن بدون اجازه شوهر (2) سفری برود که بر او واجب نباشد (3) ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) ضرری که اقدام بر آن شرعاً حرام است داشته باشد ..

(سیستانی :) ضرری که موجب مرگ یا نقص عضو است داشته باشد، .. (2) (خوئی ، تبریزی :) (خوئی : در صورتی که نشوز بر او صادق شود) و فرزند با نهی پدر و مادر که موجب عقوقش باشد سفری بروند که بر آنان واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.

(گلپایگانی ، صافی :) و فرزند با نهی پدر و مادر که باعث اذیّت آنها شود سفری بروند که بر آنان واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند.

(فاضل ، بهجت ، نوری :) و فرزند با وجود نهی پدر و مادر (فاضل : در صورتی که مخالف با آن موجب اذیت و ناراحتی یا اسائه ادب به پدر و مادر باشد) سفری بروند که بر آنان واجب نباشد، ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، باید نماز را شکسته بخوانند. (3) (زنجانی :) زن بدون اجازه شوهر سفری کند که بدان «نشوز» گفته شود. [پایان مسأله ] (مکارم :) مسأله شرط پنجم سفر او برای کار حرامی نباشد. اگر به قصد دزدی ، خیانت ، یا کار حرام دیگری سفر کند، باید نماز را تمام بخواند، هم چنین اگر خود سفر حرام باشد مثل این که چنان مسافرتی برای بدن او ضرر قابل ملاحظه ای دارد، یا زن بدون اجازه شوهر سفر کند (بنا بر احتیاط واجب )، یا فرزند با نهی پدر و مادر سفر نماید به طوری که مایه اذیّت آنها شود، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر سفر واجبی مانند حج ّ واجب بوده باشد، رضایت شوهر و پدر و مادر شرط نیست و نماز شکسته است .

[مسأله 1295 سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد]

مسأله 1295 سفری که اسباب اذیت پدر و مادر باشد حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (مکارم :) رجوع کنید به ذیل شرط پنجم .

ص: 693

(خوئی ، تبریزی :) مسأله سفری که واجب نیست اگر سبب اذیت پدر و مادر باشد، حرام است و انسان باید در آن سفر نماز را تمام بخواند، و روزه هم بگیرد.

(سیستانی :) سبب اذیت ناشی از شفقت پدر و مادر بر او باشد ..

(زنجانی :) ولی اگر مثل سفر حج واجب باشد، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند؛ هر چند سبب اذیت پدر و مادر باشد.

[مسأله 1296 کسی که سفر او حرام نیست ]

مسأله 1296 کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام (1) هم سفر نمی کند (2)، اگر چه در سفر، معصیتی انجام دهد (3)، مثلًا غیبت کند یا شراب بخورد (4)، باید نماز را شکسته بخواند (5). (1) (زنجانی :) یا ترک واجب .. (2) (مکارم :) ولی در اثناء سفر، معصیت یا معصیتهایی انجام می دهد، مثل این که در سفر شراب بخورد، یا غیبت کند و به مردم ظلم نماید، نماز او شکسته است . (3) (زنجانی :) یا واجبی را ترک کند .. (4) (زنجانی :) یا نماز نخواند .. (5) (بهجت :) و اگر مقصود از سفر، هم طاعت و هم معصیت باشد، اگر هر دو قصد، مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند ولی اگر مقصود اصلی ، طاعت است و معصیت ، مقصود فرعی و تبعی است ، نماز را شکسته می خواند.

(زنجانی :) و اگر سفر وی مستلزم معصیت یا ترک واجبی باشد نیز همین طور است ؛ هر چند احتیاط مستحب در این صورت این است که نماز را تمام نیز بخواند.

[مسأله 1297 اگر مخصوصاً برای آن که کار واجبی را ترک کند مسافرت نماید]

مسأله 1297 اگر مخصوصاً (1) برای آن که کار واجبی را ترک کند مسافرت نماید (2) نمازش تمام است ، پس کسی که بدهکار است اگر بتواند بدهی خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه کند (3)، چنانچه در سفر نتواند بدهی خود را بدهد و مخصوصاً (4) برای فرار از دادن قرض (5) مسافرت نماید باید نماز را تمام بخواند (6) ولی اگر مخصوصاً برای ترک واجب مسافرت نکند، باید نماز را شکسته بخواند (7) و احتیاط مستحب (8) آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند. (1) [کلمه «مخصوصاً» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی ، تبریزی و زنجانی نیست ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) چه غرض دیگری در سفر داشته باشد یا نه .. (3) (زنجانی :) کسی که بدهکار است و وقت آن رسیده ، اگر بتواند بدهی خود را بدهد و رضایت طلبکار را در تأخیر پرداخت احراز نکرده باشد، .. (4) [کلمه «مخصوصاً» در رساله آیات عظام : خوئی ، زنجانی ، تبریزی و سیستانی نیست ] (5) (نوری :) یا ترک واجب دیگری .. (6) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) ولی اگر سفرش برای کار دیگری است اگر چه در سفر ترک واجب نیز بنماید، باید نماز را شکسته بخواند.

(بهجت :) ولی مسافرت برای ترک روزه ، حرام نیست . [پایان مسأله ] (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند .. (7) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه سفر باعث ترک واجب شود و احتیاط مستحب آن است که در این صورت هم شکسته و هم تمام بخواند.

ص: 694

(8) (فاضل :) احتیاط ..

(مکارم :) مسأله هر گاه برای فرار از انجام کار واجبی مسافرت نماید مثل این که بدهکار است و می تواند بدهی خود را بدهد و طلبکار هم مطالبه می کند، امّا او برای فرار از پرداخت بدهی مسافرت نماید، باید نماز را تمام به جا آورد، ولی اگر چنین قصدی را ندارد باید نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1298 اگر سفر او سفر حرام نباشد]

مسأله 1298 اگر سفر او سفر حرام نباشد، ولی حیوان سواری یا مرکب دیگری که سوار است غصبی باشد (1)، نمازش شکسته است ولی اگر در زمین غصبی مسافرت کند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا در زمین غصبی مسافرت کند بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) یا در زمین غصبی مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند.

(بهجت :) و یا این که در زمین غصبی سفر می کند، بنا بر أظهر نمازش تمام است . (2) (اراکی :) باید نماز را شکسته بخواند و احتیاط مستحب است که تمام هم بخواند.

(سیستانی :) مسأله اگر در سفر، حیوان سواری او یا مرکب دیگری که سوار است غصبی باشد و برای فرار از مالک مسافرت کرده باشد یا در زمین غصبی مسافرت کند، باید نماز را تمام بخواند.

(مکارم :) مسأله اگر سفر حرام نیست ولی سوار بر مرکب غصبی شود یا در زمین غصبی مسافرت می کند، بنا بر احتیاط جمع میان نماز شکسته و تمام کند، یعنی هم نماز دو رکعتی و هم چهار رکعتی به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله اگر سفر او سفر حرام نباشد ولی ماشین یا مرکب دیگری که سوار است غصبی باشد، یا در زمین غصبی مسافرت کند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

[مسأله 1299 کسی که با ظالم مسافرت می کند]

مسأله 1299 کسی که با ظالم (1) مسافرت می کند، اگر ناچار نباشد و مسافرت او کمک به ظالم باشد (2)، باید نماز را تمام بخواند و اگر ناچار باشد (3) یا مثلًا برای نجات دادن مظلومی با او مسافرت کند، نمازش شکسته است . (1) (سیستانی :) کسی که به تبع ظالم .. (2) (سیستانی ، زنجانی :) مسافرت او کمک به ظالم در ظلمش (زنجانی : یا سبب تقویت شوکت وی ) باشد ..

(نوری :) مسافرت او کمک به ظالم یا موجب شکوه و افزایش یافتن عظمت ظالم باشد .. (3) (زنجانی :) یا به جهتی که اهمیت آن کمتر نیست ؛ مثل نجات دادن مظلومی از مرگ ، با او مسافرت کند، نمازش شکسته است .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی همراه ظالمی سفر کند و مسافرت او کمک به ظالم محسوب شود سفر او حرام است و نمازش را باید تمام بخواند، مگر آن که مجبور باشد یا برای انجام وظیفه مهمتری مانند نجات جان مظلومی با او سفر کند که در این صورت نمازش شکسته است .

ص: 695

[مسأله 1300 اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت کند]

مسأله 1300 اگر به قصد تفریح و گردش مسافرت کند، حرام نیست و باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله در رساله آیت اللّه زنجانی نیست (مکارم :) مسأله مسافرت به قصد تفریح و گردش و استفاده از آب و هوا و مانند آن تا آنجا که موجب اسراف و کار حرام دیگری نباشد، جایز است و نماز را باید شکسته بخواند.

[مسأله 1301 اگر برای لهو و خوش گذرانی به شکار رود]

مسأله 1301 اگر برای لهو و خوش گذرانی به شکار رود (1)، نمازش تمام است (2) و چنانچه برای تهیه معاش به شکار رود، نمازش شکسته است (3) و اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود (4)، احتیاط واجب آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، ولی باید روزه نگیرد. (1) (تبریزی :) حرام نیست ولی .. (2) (خوئی :) نمازش در حال رفتن تمام است و در برگشتن قصر است در صورتی که به حدّ مسافت باشد ..

(سیستانی :) گر چه حرام نیست ولی نمازش در حال رفتن تمام است و در برگشتن قصر است در صورتی که به حد مسافت باشد و مانند رفتن برای شکار نباشد .. (3) (اراکی ، تبریزی :) و هم چنین اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود (اراکی : نمازش شکسته است ؛ گر چه احتیاط مستحب است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، ولی باید روزه نگیرد).

(خوئی ، سیستانی :) و هم چنین است اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود. اگر چه در این صورت احتیاط (سیستانی : احتیاط مستحب ) آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(نوری :) چنانچه برای تهیه معاش به شکار رود و هم چنین اگر برای کسب و زیاد کردن مال برود، نمازش شکسته است و روزه را نیز نباید بگیرد. (4) (بهجت :) پس اگر از کسانی می شود که شغلشان در مسافرت کردن است ، نمازش تمام است و روزه می گیرد. و گر نه احتیاط واجب ، در جمع بین شکسته و تمام است ولی روزه را افطار می کند.

(مکارم :) مسأله کسی که برای امرار معاش به شکار می رود سفرش حلال و نمازش شکسته است ، هم چنین اگر برای فراهم کردن درآمد بیشتر باشد، امّا کسی که برای لهو و تفریح و خوشگذرانی به شکار می رود، سفرش حرام و نمازش را باید تمام بخواند.

[مسأله 1302 کسی که برای معصیت سفر کرده ]
اشاره

مسأله 1302 کسی که برای معصیت سفر کرده ، موقعی که از سفر برمی گردد (1) اگر توبه کرده (2)، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر توبه نکرده (3) و چیزی هم که بازگشت را از جزئیت سفر معصیت خارج کند حادث نشده باشد باید تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر برگشتن به اندازه مسافت شرعی باشد چنانچه توبه کرده ، یا برگشت ، سفر مستقلّی باشد؛ باید نماز را شکسته بخواند و اگر برگشت به اندازه

ص: 696

مسافت شرعی نیست ولی مجموع رفت و برگشت به اندازه مسافت است ، احتیاط لازم آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(خوئی ، سیستانی :) اگر برگشتن به تنهایی هشت فرسخ است ، باید نماز را شکسته بخواند و احتیاط مستحب آن است که در صورتی که توبه نکرده ، هم شکسته و هم تمام بخواند.

(تبریزی :) چنانچه قبل از برگشتن قصد اقامت کرده ، یا سی روز با تردّد در مقصد مانده ، یا توبه کرده و برگشتن به تنهایی هشت فرسخ است ، باید نماز را شکسته بخواند. و احتیاط واجب آن است که در صورتی که توبه نکرده ، هم شکسته و هم تمام بخواند و اگر برای شکار لهوی باشد و برگشتن به حدّ مسافت باشد، باید در مراجعت قبل از اقامه ، یا سی روز با تردّد در مقصد ماندن ، جمع بین قصر و تمام نماید. (2) (مکارم :) و تا محلی که می خواهد برگردد هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند، هم چنین اگر توبه نکرده ولی در بازگشت آلوده به معصیت نیست . (3) (اراکی :) باید تمام بخواند مگر آن که برگشتن ، سفر جداگانه ای به حساب آید، که در این صورت نماز شکسته است چه توبه کرده باشد یا نکرده باشد.

(زنجانی :) باید تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.

(فاضل :) باید نماز را تمام بخواند و اگر برگشتن از سفر در نظر عرف ، جزء رفتن به سفر معصیت محسوب شود بعید نیست وظیفه اش تمام باشد گر چه احتیاط آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.

(نوری :) و در بازگشت فقط قصد عود به وطن را دارد نماز را باید تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند.

(بهجت :) مسأله کسی که سفرش برای معصیت است اگر در بین راه توبه کرده ، در صورتی که باقی مانده سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش شکسته است و اگر توبه نکرده و پس از ارتکاب معصیت و یا بدون آن برگشت ، در صورتی که بقیه سفر به اندازه مسافت شرعی باشد، بنا بر اظهر نماز را شکسته می خواند.

مسأله اختصاصی

(نوری :) مسأله 1302 شخصی که از سفر معصیت برمی گردد، چنانچه انگیزه رجوعش مقصد مستقلّی غیر از رجوع به وطن باشد نماز او شکسته است .

[مسأله 1303 کسی که سفر او سفر معصیت است ]
اشاره

مسأله 1303 کسی که سفر او سفر معصیت است ، اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد (1)، چنانچه باقی مانده راه هشت فرسخ (2) باشد، یا چهار فرسخ باشد (3) و بخواهد برود و برگردد (4)، باید نماز را شکسته بخواند (5). (1) (سیستانی :) خواه باقی مانده راه به تنهایی یا مجموع رفت و برگشت از آنجا هشت فرسخ باشد یا نه ، باید نماز را شکسته بخواند.

ص: 697

(2) (مکارم :) یا بیشتر باشد و یا مجموع رفتن و برگشتن هشت فرسخ است ، باید نماز را شکسته بخواند. (3) (گلپایگانی ، صافی :) که با برگشت هشت فرسخ شود و قصد اقامه ده روز نداشته باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر بقیه راه به اندازه مسافت شرعی نباشد ولی مجموع راهی که قبل از توبه رفته و بعد از توبه می رود، به اندازه مسافت شرعی باشد احتیاط لازم آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (4) (خوئی ، تبریزی :) بخواهد برود و چهار فرسخ برگردد .. (5) (فاضل :) به شرط آن که رفتن آن از چهار فرسخ کمتر نباشد.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1302.

(زنجانی :) مسأله کسی که سفر او سفر معصیت بوده ، یا برای معصیت سفر کرده ، اگر در بین راه سفرش حلال شود یا از قصد معصیت برگردد، چنانچه باقی مانده راه هشت فرسخ باشد، یا می خواهد به جایی رود که به ضمیمه برگشت هشت فرسخ می باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1060 اگر قسمتی از سفر برای کار حرام و قسمتی دیگر برای کار غیر حرام باشد آن قسمت سفر که برای غیر حرام است ملاک شروع مسافت شرعی برای شکسته بودن نماز است .

[مسأله 1304 کسی که برای معصیت سفر نکرده ]

مسأله 1304 کسی که برای معصیت سفر نکرده ، اگر در بین راه قصد کند که بقیه راه را برای معصیت برود، باید نماز را تمام بخواند ولی نمازهایی را که شکسته خوانده صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که مقدار گذشته به قدر مسافت بوده صحیح است و الّا احتیاط واجب آن است که آن نمازها را اعاده نماید.

(صافی :) در صورتی که راهی که طی کرده مسافت بوده صحیح است و الّا احتیاط واجب اعاده آنهاست .

(زنجانی :) مسأله کسی که سفر او سفر معصیت نبوده و برای معصیت هم سفر نکرده ، اگر در بین راه ، سفرش معصیت شود یا قصد کند که بقیه راه را برای معصیت برود، باید نماز را تمام بخواند، و نمازهایی را که شکسته خوانده ، در صورتی که مقدار گذشته مسافت شرعی بوده صحیح است ، و الّا احتیاط واجب آن است که آن نمازها را اعاده نماید.

شرط ششم :
اشاره

آن که از صحرا نشینهایی نباشد که در بیابانها گردش می کنند (1) و هر جا آب و خوراک برای خود و حشمشان پیدا کنند می مانند و بعد از چندی به جای دیگر می روند و صحرا نشینها در این مسافرتها باید نماز را تمام بخوانند. (1) (سیستانی :) شرط ششم : آن که از کسانی نباشد که خانه شان همراه خودشان است مانند صحرا نشینهایی که در بیابانها گردش می کنند ..

ص: 698

(مکارم :) مسأله شرط ششم از صحرا نشین های خانه به دوش نباشد. «صحرا نشین های خانه به دوش » که وطن خاصی ندارند و هر جا آب و خوراک برای خود و حیواناتشان فراهم باشد توقف می کنند باید در این مسافرتها نمازشان را تمام بخوانند و روزه را بگیرند.

[مسأله 1305 اگر یکی از صحرا نشینها برای پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر کند]

مسأله 1305 اگر یکی از صحرا نشینها برای پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر کند (1)، چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، احتیاط واجب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) بدون چادر و اثاثیه ، بلکه فقط به منظور تعیین محل ّ و مرتع مناسب برای احشام خودشان باشد ..

(زنجانی :) چنانچه با چادر و اثاثیه باشد نماز را تمام بخواند و الّا چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، بنا بر احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(نوری :) چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، و چادر و اثاثیه او همراهش نباشد نمازش را شکسته بخواند. (فاضل :) بدون این که منزلش همراهش باشد ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر یکی از صحرا نشینها (سیستانی : مثلًا) برای پیدا کردن منزل و چراگاه حیواناتشان سفر کند، چنانچه با بُنه و دستگاه باشد، (سیستانی : که صدق کند خانه اش همراهش می باشد) نماز را تمام بخواند و الّا چنانچه سفر او هشت فرسخ باشد، نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1306 اگر صحرا نشین برای زیارت یا تجارت مسافرت کند]

مسأله 1306 اگر صحرا نشین (1) برای زیارت یا حج یا تجارت و مانند اینها مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : زنجانی و بهجت نیست (1) (سیستانی :) مثلًا .. (2) (سیستانی :) اگر صدق عنوان خانه بدوش بر آن در این سفر نکند باید نماز را شکسته بخواند و اگر صدق کند نمازش تمام است .

(مکارم :) مسأله هر گاه صحرا نشین خانه به دوش مانند مردم دیگر برای زیارت خانه خدا، یا تجارت ، یا مسافرت دیگری غیر از آن مسافرت که جزء زندگی اوست برود، باید نماز را شکسته بخواند.

شرط هفتم :
اشاره

آن که شغل او (1) مسافرت نباشد، بنا بر این شتر دار و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، اگر چه برای بردن اثاثیه منزل خود مسافرت کنند (2) ( در غیر سفر اول (3)) باید نماز را تمام بخوانند (4). ولی در سفر اول اگر چه طول بکشد، نمازشان شکسته است . (1) (اراکی :) یا مقدمه شغلش .. (2) (اراکی :) در سفر باید نماز را تمام بخوانند، ولی در سفر اوّل نمازشان شکسته است مگر به قدری طول بکشد که بگویند مسافرت را شغل خود قرار داده ، که در این صورت نماز تمام است .

(بهجت :) نمازشان تمام است . [پایان مسأله ] (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ]

ص: 699

(4) (خوئی :) و ملحق می شود به کسی که کارش سفر است کسی که کارش در جای دیگری است که مقدار مُعتدٌّ بهی از روزها را مثلًا ماهی ده روز یا بیشتر به آنجا سفر نموده و بر می گردد مانند کسی که اقامتش در جایی است و کارش در جای دیگر از قبیل تجارت و تدریس .

(گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین در سفر اوّل اگر طول بکشد یا از مکانی به مکان دیگر برود که عرفاً بگویند: عمل او سفر است باید نماز را تمام بخواند ولی اگر سفر طولانی نباشد به طوری که عرفاً نگویند سفر عمل اوست ، نمازشان شکسته است .

(تبریزی :) و ملحق می شود به کسی که عملش سفر است ، شخصی که کارش در جای معیّنی است و حدّ اقل ّ هفته ای یک بار به آنجا سفر نموده و برمی گردد مانند کسی که اقامتش در جایی و کارش در جای دیگر است مثل رفتن برای تجارت و تدریس .

(نوری :) ولی در سفر اول نمازشان شکسته است مگر این که سفر اول نیز طولانی باشد که در این صورت پس از این که صدق کند که شغل او مسافرت شده نمازش تمام است .

(زنجانی :) شرط هفتم آن که بسیار مسافرت نکند (کثیر السفر نباشد)، بنا بر این کسی که شغل او مسافرت است ؛ مانند ساربان و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، باید نماز را تمام بخوانند.

کثیر السفر باید نمازش را تمام بخواند، خواه شغلش مسافرت باشد، یا بخاطر شغل و گذران زندگی بسیار مسافرت می کند، و خواه به جهت دیگر باشد؛ بنا بر این کسی که در سفر تجارت ، یا تدریس می کند، یا به جهت تفریح مثلًا زیاد سفر کند نمازش تمام است .

(مکارم :) شرط هفتم شغل و کار او مسافرت نباشد. راننده ها، خلبانها، کشتیبانها و ساربانها و مانند آنها که سفر، شغل آنهاست باید نماز را تمام بخوانند هر چند در سفر اوّل باشد.

(سیستانی :) شرط هفتم : آن که «کثیر السفر» نباشد و امّا کسی که کارش متوقف بر سفر است مانند راننده و کشتیبان و پستچی و چوپان یا کسی که زیاد سفر می کند هر چند کار او متوقف بر آن نباشد مانند کسی که سه روز در هفته در مسافرت باشد هر چند برای تفریح یا سیاحت باشد این گونه افراد باید نماز را تمام بخوانند.

مسائل اختصاصی

(اراکی :) مسأله 1299 کسی که مسافرت مقدمه شغل او می باشد، حکم کسی را دارد که شغل او مسافرت است ؛ بنا بر این کسی که بین محل ّ کار و سکونت او به اندازه مسافت شرعی یا بیشتر فاصله باشد و معمولًا بین آن دو محل ّ رفت و آمد می کند، به طوری که ده روز در یک محل ّ نمی ماند، نمازش تمام است .

(بهجت :) مسأله 1062 مسافرتهایی که همیشه لازمه شغل انسان است ، مثل سفر برای پیدا کردن منزل قبل از حرکت کاروان ، مانند همان شغل است ؛ بخلاف مسافرتهای اتّفاقی که نماز در آن شکسته است .

(مکارم :) مسأله 1146 کسی که شغلش مسافرت نیست ولی مسافرت مقدّمه شغل اوست ، مانند

ص: 700

معلّم و کارگر و کارمندی که خودش ساکن شهری است و همه روز برای انجام کار به نقطه دیگری می رود که رفت و آمد او هشت فرسخ یا بیشتر است ، باید نماز را تمام بخواند و روزه را بگیرد.

[مسأله 1307 کسی که شغلش مسافرت است ]

مسأله 1307 کسی که شغلش مسافرت است (1) اگر برای کار دیگری مثلًا برای زیارت یا حج مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند (2). ولی اگر مثلًا شوفر، اتومبیل خود را برای زیارت کرایه بدهد (3) و در ضمن خودش هم زیارت کند، باید نماز را تمام بخواند (4). (1) (سیستانی :) کسی که شغلش در مسافرت است .. (2) (سیستانی :) مگر آن که عرفاً او را کثیر السّفر بگویند مانند کسی که دائماً سه روز در هفته مسافر است .. (زنجانی :) بنا بر احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) اگر مثلًا راننده عده ای را برای زیارت با اتومبیل خود ببرد .. (4) (سیستانی :) در هر حال باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1308 حمله دار]

مسأله 1308 حمله دار یعنی : کسی که برای رساندن حاجیها به مکه مسافرت می کند، (1) چنانچه شغلش مسافرت باشد، باید نماز را تمام بخواند و اگر شغلش مسافرت نباشد (2)، باید شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) اگر بسیار مسافرت می کند باید نماز را تمام بخواند، ولی امروزه که معمولًا بسیار مسافرت نمی کنند نمازشان شکسته است . (2) (خوئی :) و فقط در ایّام حج ّ برای حمله داری سفر می کند، احتیاط واجب آن است که بین نماز تمام و شکسته جمع نماید. ولی چنانچه مدّت سفر او کم باشد مثل این زمان که سفر با هواپیما است بعید نیست حکم که وظیفه او شکسته خواندن باشد.

(سیستانی :) و فقط در ایام حج برای حمله داری سفر می کند چنانچه مدت سفر او کم باشد مثلًا دو سه هفته ، نماز او شکسته است و اگر زیاد باشد مانند سه ماه ، نماز او تمام است و اگر شک داشته باشد که کثیر السفر بر او صدق می کند یا نه ، احتیاطاً جمع کند بین قصر و تمام .

(تبریزی :) و فقط در ایام حج برای حمله داری سفر می کند اگر چه مدّت سفرش کم باشد مانند این زمان که سفر با هواپیما است بنا بر احتیاط تمام و شکسته بخواند.

(نوری ، فاضل :) مسأله حمله دار یعنی کسی که فقط در ماههای حج ّ به مسافرت اشتغال می ورزد، نماز را باید شکسته بخواند.

(مکارم :) مسأله کسانی که راهنمای حج ّ و مدیر کاروان حجّاج و مانند آن می باشند، در صورتی که مسافرت جزء یا مقدّمه شغل آنها محسوب شود و این کار مدّت قابل ملاحظه ای (حدود چند ماه ) به طول انجامد باید نماز را تمام بخوانند.

[مسأله 1309 کسی که شغل او حمله داری است ]

مسأله 1309 کسی که شغل او حمله داری است و حاجیها را از راه دور به مکه می برد، چنانچه تمام سال یا بیشتر سال را در راه باشد (1)، باید نماز را تمام بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : زنجانی ، مکارم ، سیستانی و بهجت نیست

ص: 701

(1) (خوئی :) چنانچه مقدار معتنی بهی از ایّام سال را در راه باشد ..

(تبریزی :) چنانچه چند ماه از سال را در راه باشد ..

[مسأله 1310 کسی که در مقداری از سال شغلش مسافرت است ]
اشاره

مسأله 1310 کسی که در مقداری از سال شغلش مسافرت است ، مثل شوفری که فقط در تابستان یا زمستان اتومبیل خود را کرایه می دهد، باید در سفری که مشغول به کارش هست نماز را تمام بخواند (1) و احتیاط مستحب آن است که هم شکسته و هم تمام بخواند. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (تبریزی :) باید در آن سفر نماز را تمام بخواند. [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی :) باید در آن سفر نماز را تمام بخواند ..

(گلپایگانی ، صافی :) باید در سفری که برای شغلش می رود نماز را تمام بخواند ..

(فاضل :) باید در زمانی که اشتغال به سفر دارد نماز را تمام بخواند ..

(بهجت :) اگر به او راننده گفته می شود باید نماز را تمام بخواند ..

(زنجانی :) مسأله کسی که فقط در مقداری از سال شغلش مسافرت است ؛ مانند راننده ای که فقط در تابستان یا زمستان مسافران را جابجا می کند، باید در آن سفر نماز را تمام بخواند، و احتیاط مستحب آن است که شکسته نیز بخواند، ولی اگر مدت سفر او کم باشد به قدری که عرفاً به او کثیر السفر نگویند؛ مانند حمله داری که سالی یک بار حجّاج را به مکه می برد، باید نماز را شکسته بخواند.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1064 در کثیر السّفر لازم نیست که انسان سفرهای متعدّد داشته باشد بلکه یک سفر طولانی که بیشتر سال را فرا گیرد مثل سفرهای متعدّد است ؛ پس همین که بگویند فلانی راننده است و یا شغلش سفر است اگر چه در یک سفر طولانی و بدون تکرار و تعدّد باشد کافی است .

(سیستانی :) مسأله 1296 در صدق عنوان راننده و مانند آن معتبر است که تصمیم بر ادامه رانندگی داشته باشد و زمان استراحتش بیش از مقدار معمول رانندگان طولانی نباشد پس کسی که مثلًا در هفته یک روز سفر می رود، راننده بر او صدق نمی کند و اما عنوان کثیر السفر صدق می کند بر کسی که حد اقل در هفته سه روز یا در ماه ده روز در مسافرت باشد و تصمیم بر ادامه این وضع برای حد اقل شش ماه در سال و یا سه ماه در دو سال به بالا داشته باشد (البته در ماه اوّل باید احتیاطاً جمع کند)، ولی عنوان کثیر السفر صدق نمی کند بر کسی که در هفته یک روز در سفر است و اگر در هفته دو روز در سفر باشد بنا بر احتیاط واجب هم شکسته بخواند هم تمام .

[مسأله 1311 راننده و دوره گردی که در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می کند]

مسأله 1311 راننده و دوره گردی که در دو سه فرسخی شهر رفت و آمد می کند، چنانچه اتفاقاً سفر هشت فرسخی برود (1)، باید نماز را شکسته بخواند. (1) (بهجت :) ولی این سفر جزء شغل او باشد، باید نماز را تمام بخواند.

(مکارم :) مسأله کسی که شغلش رانندگی داخل شهرهاست اگر اتّفاقاً به سفر خارج از شهر برود و هشت فرسخ و بیشتر باشد نمازش شکسته است ، امّا کسی که هم رانندگی داخل شهر می کند و هم راننده بیابانی است وقتی به خارج شهر می رود، نماز را باید تمام بخواند.

ص: 702

(زنجانی :) مسأله کسی که در کمتر از چهار فرسخی شهر رفت و آمد می کند به صورتی که عرفاً او را کثیر السفر می گویند، چنانچه اتفاقاً سفری برود که مسافت شرعی است بنا بر احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند، و اگر رفت و آمد او به جایی نزدیک شهر است به حدّی که رفتن به آنجا عرفاً مسافرت محسوب نشود، در مسافرتی که به قدر مسافت شرعی است باید نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1312 کسی که شغلش مسافرت است ]

مسأله 1312 کسی که شغلش مسافرت است (1) اگر ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند، چه از اول قصد ماندن ده روز را داشته باشد، چه بدون قصد بماند، باید در سفر اوّلی که بعد از ده روز می رود، نماز را شکسته بخواند (2). (1) (اراکی :) یا مسافرت مقدّمه شغل اوست ..

(خوئی ، تبریزی :) چارواداری که شغلش مسافرت است ..

(زنجانی :) کسی که زیاد مسافرت می کند .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است اگر در غیر وطن خود، ده روز با قصد بماند.

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1313.

(سیستانی :) مسأله کسی که شغلش مسافرت است چه ده روز یا بیشتر در وطن خود بماند و از اوّل قصد ماندن ده روز را داشته باشد، یا بدون قصد بماند باید در همان سفر اوّلی که بعد از ده روز می رود، نماز را تمام بخواند و هم چنین است اگر در غیر وطن خود ده روز با قصد یا بدون قصد بماند ولی در خصوص چاروادار یا راننده ای که اتومبیلش را کرایه می دهد اگر چنین باشد احتیاط مستحب آن است که در سفر اوّلی که بعد از ده روز می رود هم شکسته بخواند و هم تمام .

[مسأله 1313 کسی که شغلش مسافرت است اگر در غیر وطن خود ده روز بماند]
اشاره

مسأله 1313 کسی که شغلش مسافرت است (1)، اگر در غیر وطن خود ده روز بماند (2) در سفر اوّلی که بعد از ده روز می رود باید نماز را شکسته بخواند (3). چه از اول ، قصد ماندن ده روز را داشته باشد یا نداشته باشد. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) یا مسافرت مقدمه شغل اوست .. (زنجانی :) کسی که زیاد مسافرت می کند .. (2) (اراکی :) اگر قصد ماندن داشته باشد ..

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) چنانچه از اوّل قصد ماندن ده روز را داشته ..

(نوری :) با قصد اقامه بماند .. (فاضل :) با قصد بماند .. (3) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) و اگر از اوّل ، قصد ماندن ده روز را نداشته باشد احتیاط واجب (گلپایگانی ، صافی : احتیاط لازم ) آن است که نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (صافی : اگر چه اکتفا به تمام هم بدون توجیه نیست ).

(زنجانی :) و اگر از اول قصد ماندن ده روز را نداشته باشد، بنا بر احتیاط در سفر اوّل ، هم شکسته و هم تمام بخواند.

(فاضل :) و اگر قصد ده روز ماندن را نداشته به احتیاط واجب جمع بخواند.

ص: 703

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که شغلش مسافرت است ، غیر از چاروادار اگر چه (تبریزی : اگر) در غیر وطن خود با قصد ده روز بماند، یا در وطن خود هر چند بدون قصد باشد ده روز بماند، در سفر اولی که بعد از ده روز می رود نیز حکمش تمام است ولی احتیاط مستحب آن است که بین نماز تمام و شکسته جمع نماید.

(تبریزی :) أظهر آن است که نمازش را تمام بخواند، اگر چه بهتر است بین شکسته و تمام جمع نماید.

(سیستانی :) مسأله کسی که شغلش مسافرت است شرط نیست که سه بار مسافرت کند تا نمازش تمام باشد بلکه همین که عنوان راننده و مانند آن بر او منطبق شود هر چند در اولین سفر باشد نمازش تمام است .

(بهجت :) مسأله کسی که شغلش مسافرت است ، اگر در وطن یا غیر وطن خود ده روز بماند، در سفر اولی که بعد از ده روز می رود مانند سفر اولی است که این شغل را در ابتداء شروع کرده بود و بنا بر این تا زمانی که این سفر، عرفاً شغل او حساب نمی شود باید نماز را شکسته بخواند. بلی ماندن ده روز متصل در غیر وطن ، باید با قصد اقامه باشد، ولی در وطن اگر چه بدون قصد هم باشد، همین حکم را دارد.

مسائل اختصاصی

(سیستانی :) مسأله 1301 کسانی چون چاروادار و راننده که شغل آنها مسافرت است ، در صورتی که مسافرت بیش از مقدار معمول بر آنها موجب مشقّت و خستگی شود باید نماز را شکسته به جا آورند.

(فاضل :) مسأله 1330 اشخاصی که شغلشان در سفر است ، مانند دانشجویانی که جهت تحصیل به شهر دیگر می روند و معمولًا جمعه ها به وطن خود بر می گردند یا معلمان و کارمندان و کارگرانی که همه روزه از وطنشان برای کار و شغل به مسافت شرعی می روند و شب بر می گردند، بنا بر احتیاط نمازشان شکسته است و روزه آنها صحیح نیست مگر این که در محل کار قصد ده روز کنند.

[مسأله 1314 کسی که شغلش مسافرت است اگر شک کند]

مسأله 1314 کسی که شغلش مسافرت است (1)، اگر شک کند که در وطن خود یا جای دیگر ده روز مانده یا نه ، باید نماز را تمام بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت ، فاضل و سیستانی نیست (1) (خوئی :) چاروا داری که شغلش مسافرت است .. (زنجانی :) کسی که زیاد مسافرت می کند ..

[مسأله 1315 کسی که در شهرها سیاحت می کند]

مسأله 1315 کسی که در شهرها سیاحت می کند و برای خود وطنی اختیار نکرده ، باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1316 کسی که شغلش مسافرت نیست ]

مسأله 1316 کسی که شغلش مسافرت نیست ، اگر مثلًا (1) در شهری یا در دهی جنسی دارد که برای حمل آن مسافرتهای پی در پی می کند، باید نماز را شکسته بخواند (2). (1) (زنجانی :) کسی که زیاد مسافرت نمی کند، اگر اتفاقاً .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) ولی کسی که کارش این است که هفته ای یک بار یا بیشتر برای انجام شغلی در محلّی سفر می کند، مثلًا همه روزه از تهران به کرج برای تدریس یا درس خواندن

ص: 704

می رود یا آن که برای کاری مثل خرید و فروش از تهران به قم یا بالعکس سفر می نماید، همین که به مقداری سفر کند که عرفاً این کار را شغل او بگویند، باید نماز را تمام بخواند.

(نوری :) ولی کسی که کارش این است که هفته ای یک بار یا بیشتر برای انجام کاری به محلی مسافرت می کند؛ مثلًا همه روزه یا دو روز یک مرتبه ، مثلًا از تهران به کرج برای تدریس یا انجام کار اداری یا برای کسب و تجارت می رود همین که مقداری سفر کند که عرفاً این کار یعنی کار توأم با سفر را شغل او بگویند نماز را تمام بخواند.

(سیستانی :) مگر آن که «کثیر السفر» باشد که در مسأله [اختصاصی (1296) در صفحه (704)] معیار آن گذشت .

[مسأله 1317 کسی که از وطنش صرف نظر کرده ]

مسأله 1317 کسی که از وطنش صرف نظر کرده و می خواهد وطن دیگری برای خود اختیار کند (1)، اگر شغلش مسافرت نباشد (2) باید در مسافرت نماز را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) باید در مسافرت نماز را شکسته بخواند، مگر آن که سفرش طولانی شود و جزء افراد خانه به دوش حساب شود. (2) (زنجانی :) اگر کثیر السفر نباشد ..

(سیستانی :) اگر عنوانی که موجب تمام شدن نماز است مانند کثیر السفر یا خانه به دوش بر او صدق نکند ..

شرط هشتم :
اشاره

آن که به حد ترخص برسد (1) یعنی از وطنش ( یا جایی که قصد کرده ده روز در آنجا بماند (2)) به قدری دور شود (3) که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود ولی باید در هوا، غبار یا چیز دیگری نباشد که از دیدن دیوار و شنیدن اذان جلوگیری کند و لازم نیست به قدری دور شود که مناره ها و گنبدها را نبیند (4)، یا دیوارها هیچ پیدا نباشد، بلکه همین قدر که دیوارها کاملًا معلوم نباشد کافی است (5). (1) (فاضل :) از حد ترخص بگذرد .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : نوری و فاضل نیست ] (3) (اراکی :) که اهل آنجا او را نبینند و اذان آنجا را نشنود. [پایان مسأله ] (زنجانی :) که صدای اذان بلند آخر آنجا را نشنود و نیز اهل آن محل او را نبینند. [پایان مسأله ] (4) (گلپایگانی ، صافی :) بلی ، اگر به قدری دور شده که دیوار خانه های شهر کاملًا معلوم نیست ولی شبح آنها نمایان است ، احتیاط لازم آن است که نماز نخواند تا وقتی که شبح پنهان شود یا هم شکسته بخواند و هم تمام .

(فاضل :) یا دیوارها پیدا نباشد بلکه همین قدر که دیوار کاملًا تشخیص داده نشود کافی است ، و کسی که از جایی که قصد کرده ده روز در آنجا بماند به قصد هشت فرسخ خارج شود، تا به حدّ ترخّص نرسیده بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (5) (نوری :) و کسی که از جایی که قصد کرده ده روز در آنجا بماند به قصد هشت فرسخ خارج شود، تا حد ترخص نرسیده بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

ص: 705

(خوئی ، تبریزی :) شرط هشتم : آن که به «حد ترخص » برسد و معنی حدّ ترخّص در (مسأله [1283]) گذشت و امّا در غیر وطن ، اعتباری به حدّ ترخص نیست و همین که از محل ّ اقامت خارج شود، نمازش قصراست .

(سیستانی :) شرط هشتم : آن که اگر از وطن حرکت می کند به «حدّ ترخّص » برسد و امّا در غیر وطن ، حدّ ترخّص اثری ندارد و همین که از محل ّ اقامت خارج شود، نمازش قصر است . حدّ ترخّص جایی است که اهل شهر حتی آنها که در خارج شهر و توابع آن هستند مسافر را نتواند ببیند و نشانه آن این است که او اهل شهر را نتواند ببیند.

(مکارم :) شرط هشتم : به «حدّ ترخّص » برسد. «حدّ ترخّص » یعنی از وطن یا محل ّ اقامتش به اندازه ای دور شود که صدای اذان شهر را نشنود و مردم شهر او را نبینند، امّا دیدن و ندیدن دیوارهای شهر اثری ندارد، ولی باید در هوا گرد و غبار یا مه یا چیز دیگری که مانع دیدن است یا سر و صدایی که مانع شنیدن است وجود نداشته باشد و اگر یکی از این دو علامت حاصل شود کافی است ، به شرط این که یقین به نبودن دیگری نداشته باشد، و الّا احتیاط، جمع میان نماز شکسته و تمام است .

[مسأله 1318 کسی که به سفر می رود]
اشاره

مسأله 1318 کسی که به سفر می رود اگر به جایی برسد که اذان را نشنود ولی دیوار شهر را ببیند، یا دیوارها را نبیند (1) و صدای اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (اراکی :) اگر به جایی برسد که اذان را نشنود ولی اهل آنجا او را ببینند، یا او را نبینند ..

(خوئی ، تبریزی :) اگر به جایی برسد که اذان را نشنود ولی اهل شهر را ببیند یا اهل شهر را نبیند .. (2) (اراکی :) ولی اگر یکی محقّق شده و نسبت به دیگری شک ّ دارد، باید نماز را شکسته بخواند مثل این که اذان آنجا را نمی شنود و نمی داند که اهل آنجا او را می بینند یا نه .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل شرط هشتم .

زنج (انی :) مسأله کسی که به سفر می رود، اگر به جایی برسد که اگر در آخر شهر با صدای بلند اذان بگویند صدای اذان را نمی شنود و اهل شهر او را نمی بینند ولی دیوارهای شهر را می بیند، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند باید نماز را شکسته بخواند و احتیاط مستحب در آن است که تمام نیز بخواند.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1070 اگر کسی بدون قصد سفر، تا حدّ ترخّص رفته و از آن جا، قصد سفر کرده ، همین که از آن محل شروع به حرکت کرد، به طوری که عرفاً بگویند سفرش را آغاز کرده ، باید نمازش را شکسته بخواند و در این صورت ، دیگر خروج از حدّ ترخّص آن محل ، اعتباری ندارد

ص: 706

و ابتدای مسافت شرعی را هم باید از همان جا حساب کرد؛ و هم چنین اگر در جایی بود که نه وطن او بود و نه قصد ماندن ده روز را در آن جا داشت و نه سی و یک روز به طور تردید، در آنجا مانده بود و در عین حال ، نمازش در آن شهر یا محل ، تمام بود مثل این که به دنبال گم شده ای بدون قصد سفر به آن جا رسیده بود و از آنجا، قصد سفر کرد، خروج از حدّ ترخّص آن محل ، اعتباری ندارد و همین که مسافت شرعی را عرفاً شروع کرد، نمازش را شکسته می خواند.

(بهجت :) مسأله 1071 اگر مسافر به اجبار یا به اختیار خود بدون این که از قصد سفر برگردد به کمتر از حدّ ترخّص برگشت ، نمازش در آنجا تمام است ، ولی اگر برگشتن او به کمتر از حدّ ترخّص نبود نماز شکسته است ، مگر آن که از قصد سفر برگردد.

[مسأله 1319 مسافری که به وطنش برمی گردد]

مسأله 1319 مسافری که به وطنش برمی گردد، وقتی دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند (1) ولی مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، وقتی دیوار آنجا را ببیند و صدای اذانش را بشنود، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تأخیر بیندازد تا به منزل برسد، یا نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) و نیز مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، وقتی دیوار آنجا را ببیند و صدای اذانش را بشنود، باید نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که نماز را تأخیر بیندازد تا به منزل برسد، یا هم شکسته و هم تمام بخواند. (صافی : و سزاوار است این احتیاط را ترک نکند).

(اراکی :) مسأله مسافری که به وطنش برمی گردد، وقتی به جایی برسد که اهل وطن او را ببینند و اذان آنجا را بشنود باید نماز را تمام بخواند و هم چنین مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، وقتی که به جایی برسد که اهل محل او را ببینند و اذان آنجا را بشنود باید نماز را تمام بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله مسافری که به وطنش برمی گردد، وقتی که اهل وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود، باید نماز را تمام بخواند؛ ولی مسافری که می خواهد ده روز در محلّی بماند، مادامی که به آن محل ّ نرسیده نمازش قصر است .

(سیستانی :) مسأله مسافری که به وطنش برمی گردد، تا وقتی که داخل وطنش نشده باید نماز را قصر بخواند و هم چنین مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، مادامی که به آن محل نرسیده نمازش قصر است .

(بهجت :) مسأله مسافری که به وطن خود برمی گردد، برای این که نماز را تمام بخواند، بنا بر احتیاط باید هم دیوار وطن را ببیند و هم اذان آنجا را بشنود، اگر چه أظهر، کفایت شنیدن اذان است . ولی مسافری که می خواهد ده روز در محلّی بماند، اگر به جایی برسد که دیوار آن محل ّ را ببیند و صدای اذانش را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند بنا بر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که به وطنش برمی گردد، وقتی به جایی برسد که صدای اذان

ص: 707

آخر شهر را می شنود یا اهل شهر او را می بینند، باید نماز را تمام بخواند، و نیز مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، وقتی صدای اذان آنجا را بشنود یا اهل آنجا او را ببینند، باید نماز را تمام بخواند و احتیاط مستحب آن است که نمازش را به تأخیر بیندازد تا به منزل برسد، یا نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

[مسأله 1320 هر گاه شهر در بلندی باشد که از دور دیده شود]
اشاره

مسأله 1320 هر گاه شهر در بلندی باشد که از دور دیده شود، یا به قدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود دیوار آن را نبیند، کسی که از آن شهر مسافرت می کند، وقتی به اندازه ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، دیوارش از آنجا دیده نمی شد، باید نماز خود را شکسته بخواند. و نیز اگر پستی و بلندی خانه ها بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید. (اراکی :) مسأله هر گاه شهر در بلندی باشد که انسان از دور دیده شود، یا به قدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود، او را نمی بیند، کسی که از آن شهر مسافرت می کند، وقتی به اندازه ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، آن شخص از آنجا دیده نمی شد، باید نماز خود را شکسته بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله هر گاه شهر در بلندی باشد که از دور، اهل آن دیده شود، یا به قدری گود باشد که اگر انسان کمی دور شود، اهل آن را نبیند، کسی که از اهالی آن شهر مسافرت می کند، وقتی به اندازه ای دور شود که اگر آن شهر در زمین هموار بود، اهلش از آنجا دیده نمی شد، باید نماز خود را شکسته بخواند و نیز اگر پستی و بلندی راه بیشتر از معمول باشد، باید ملاحظه معمول را بنماید.

(زنجانی :) مسأله هر گاه موقعیت جغرافیایی شهر به طوری باشد که از دور صدای اذان آن شنیده شود، یا طوری باشد که با کمی فاصله گرفتن صدای اذان قطع گردد، اهالی آن شهر نیز در مسافرت وقتی به جایی برسند که صدای اذان بلند آخر شهر را نشنوند باید نماز را شکسته بخوانند، بلی اگر شهر در مسیر بادهای تند باشد و صدای اذان تا مسافتهای زیادی برسد، باید موقعیت متعارف را در نظر بگیرد؛ و اگر باد مانع رساندن صدای اذان باشد ولی اهالی شهر، مسافر را ببینند، نمازش تمام است .

(مکارم :) مسأله معیار در شهرها، شهرهای معمولی است و اگر شهری زیاد در گودی یا در بلندی قرار گرفته باشد باید مطابق شهرهای معمولی با آن رفتار کرد، یعنی ببینیم چه اندازه مسافت سبب می شود که در شهرهای معمولی ، انسان صدای اذان شهر را نشنود و اهالی شهر او را نبینند.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1074 در شهرهای بزرگی مثل تهران ، همین که عرفاً صدق کند کسی که در آن شهر زندگی می کند، به راحتی می تواند در نواحی مختلف شهر رفت و آمد کند بدون این که عرف ، او را مسافر حساب کند، بنا بر أظهر آن شهر حکم شهرهای دیگر را دارد.

[مسأله 1321 اگر از محلی مسافرت کند]

مسأله 1321 اگر از محلی مسافرت کند که خانه و دیوار ندارد وقتی به جایی برسد

ص: 708

که اگر آن محل دیوار داشت از آنجا دیده نمی شد، باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (اراکی :) مسأله اگر از محلی مسافرت کند که ساکنینی ندارد وقتی به جایی برسد که اگر آن محل ساکنینی داشت در آنجا او را نمی دیدند باید نماز را شکسته بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر از محلّی مسافرت کند که اهل ندارد، وقتی به جایی برسد که اگر آن محل ّ اهل داشت ، از آنجا دیده نمی شد باید نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) وقتی به جایی برسد که اگر در آخر آن محل ، با صدای بلند اذان بگویند شنیده نمی شود و اگر کسی در آن محل باشد او را نمی بیند ..

[مسأله 1322 اگر به قدری دور شود]
اشاره

مسأله 1322 اگر به قدری دور شود که نداند صدایی را که می شنود صدای اذان است یا صدای دیگری (1)، باید نماز را شکسته بخواند. ولی اگر بفهمد اذان می گویند و کلمات آن را تشخیص ندهد، باید تمام بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و سیستانی نیست (1) (اراکی :) و هم چنین اگر بفهمد اذان می گویند و کلمات آن را تشخیص ندهد، بنا بر احتیاط واجب باید هم شکسته و هم تمام بخواند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1326.

مسائل اختصاصی

(سیستانی :) مسأله 1308 کسی که در کشتی یا قطار نشسته و قبل از رسیدن به حدّ ترخّص به نیّت نماز تمام مشغول شود ولی قبل از رکوع رکعت سوّم به حدّ ترخّص برسد، باید نمازش را شکسته به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله 1309 اگر در فرضی که در مسأله پیش گذشت بعد از رکوع رکعت سوّم به حدّ ترخّص برسد، باید نماز دیگری را شکسته به جا آورد و تمام کردن نماز اوّل لازم نیست .

(سیستانی :) مسأله 1310 اگر کسی یقین پیدا کند که به حد ترخّص رسیده و نماز را شکسته به جا آورد و سپس معلوم شود که در وقت نماز به حد ترخص نرسیده بود باید نماز را دوباره انجام دهد، پس چنانچه در این حال هنوز به حد ترخص نرسیده باشد، باید نماز را تمام بخواند و در صورتی که از حد ترخص گذشته باشد نماز را شکسته به جا آورد و اگر وقت گذشته نماز را مطابق وظیفه اش در هنگام فوت آن به جا آورد.

[مسأله 1323 اگر به قدری دور شود که اذان خانه ها را نشنود]

مسأله 1323 اگر به قدری دور شود که اذان خانه ها (1) را نشنود ولی اذان شهر را که معمولًا در جای بلند می گویند بشنود، نباید نماز را شکسته بخواند. این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و مکارم نیست (1) (فاضل :) اذان خانه های آخر شهر ..

[مسأله 1324 اگر به جایی برسد که اذان شهر را نشنود]

مسأله 1324 اگر به جایی برسد که اذان شهر را که معمولًا در جای بلند می گویند نشنود (1) ولی اذانی را که در جای خیلی بلند (2) می گویند بشنود، باید نماز را شکسته بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه سیستانی نیست

ص: 709

(1) (مکارم :) نمازش شکسته است ، هر چند اذانی را که با بلندگوهای قوی می گویند بشنود. (2) (زنجانی :) یا با وسایلی هم چون بلندگو ..

[مسأله 1325 اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان ، غیر معمولی باشد]

مسأله 1325 اگر چشم یا گوش او یا صدای اذان ، غیر معمولی باشد در محلی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط دیوار خانه ها را نبیند (1) و گوش متوسط صدای اذان معمولی را نشنود. (1) (خوئی ، تبریزی :) چشم متوسط اهل شهر را نبیند ..

(مکارم :) مسأله اگر کسی گوش و چشمش از معمول ضعیف تر یا بسیار قوی تر است اعتباری به آن نیست بلکه اعتبار به گوش و چشمهای معمولی است .

(زنجانی :) مسأله اگر گوش او یا صدای اذان ، غیر معمولی باشد در محلی باید نماز را شکسته بخواند که گوش معمولی صدای اذان بلند معمولی را نشنود.

(سیستانی :) مسأله اگر چشم او غیر معمولی باشد، در محلی باید نماز را شکسته بخواند که چشم متوسط، اهل شهر را نبیند.

[مسأله 1326 اگر بخواهد در محلی نماز بخواند]

مسأله 1326 اگر بخواهد در محلی نماز بخواند که شک دارد به حد تَرَخُّص یعنی جایی که اذان را نشنود (1) و دیوار را نبیند، رسیده یا نه ، باید نماز را تمام بخواند. و در موقع برگشتن اگر شک کند که به حد ترخص رسیده یا نه ، باید شکسته بخواند. و چون در بعضی موارد اشکال پیدا می کند باید (2) یا آنجا نماز نخواند یا هم شکسته و هم تمام بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) و او را نبینند، رسیده یا نه باید نماز را تمام بخواند و در موقع برگشتن اگر شک کند که به حدّ ترخّص رسیده یا نه ، باید شکسته بخواند. (2) [کلمه «باید» در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (نوری :) چون در بعض موارد اشکال پیدا می کند مانند آن که در فرض مسأله موقع رفتن نماز ظهر را تمام بخواند و موقع برگشتن همان جا نماز عصر را شکسته بخواند باید یا آنجا نماز نخواند و در صورت رفتن پس از علم به رسیدن به حد ترخص نماز را شکسته بخواند و در برگشتن پس از رسیدن به خانه نماز را تمام بخواند یا هم شکسته و هم تمام بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر موقعی که سفر می رود شک کند که به حدّ ترخّص یعنی : جایی که اذان را نشنود و دیوار را نبیند رسیده یا نه ، باید نماز را تمام بخواند. و در موقع برگشتن اگر شک کند که به حدّ ترخُّص رسیده یا نه باید شکسته بخواند. ولی اگر در برگشتن در همان جا که در رفتن تمام خوانده شکسته بخواند بنا بر احتیاط لازم باید نمازی را که در این مکان تمام خوانده قضا نماید و نمازی را که شکسته خوانده تمام اعاده نماید و اگر اعاده نکرد قضای آن را تمام بجاآورد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله اگر موقعی که سفر می رود، شک کند که به حدّ ترخص

ص: 710

رسیده یا نه ، باید نماز را تمام بخواند (خوئی ، تبریزی : و مسافری که از شهر «تبریزی : از سفر» برمی گردد اگر شک کند که به حدّ ترخّص رسیده یا نه باید شکسته بخواند).

(مکارم :) مسأله هر گاه شک کند به حدّ ترخّص رسیده یا نه ، یا نداند صدایی را که می شنود صدای اذان است یا صدای دیگر، باید نماز را تمام بخواند، امّا اگر بفهمد صدای اذان است ولی کلمات آن قابل تشخیص نباشد احتیاط، جمع است .

(زنجانی :) مسأله اگر موقعی که سفر می رود، شک کند که به حدّ ترخص رسیده یا نه ، و بخواهد نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب نماز را هم تمام و هم شکسته بخواند؛ مگر برگشت به آن جا در وقت نماز چهار رکعتی عرفاً امکان نداشته باشد که باید نماز را تمام بخواند و کفایت می کند، و در برگشت از سفر نیز اگر شک کند که به حد ترخص رسیده یا نه ، و بخواهد نماز بخواند، بنا بر احتیاط واجب نماز را هم تمام و هم شکسته بخواند.

[مسأله 1327 مسافری که در سفر از وطن خود عبور می کند]

مسأله 1327 مسافری که در سفر از وطن خود عبور می کند (1)، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن خود را ببیند (2) و صدای اذان آن را بشنود باید نماز را تمام بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (سیستانی :) اگر در آن توقّف کند باید نماز را تمام بخواند و گر نه احتیاط لازم آن است که بین قصر و تمام جمع نماید. (زنجانی :) وقتی به حد ترخص رسید، باید نماز را تمام بخواند. (2) (خوئی :) وقتی که اهل وطن خود را ببیند ..

(اراکی :) وقتی به جایی برسد که اهل وطن او را ببینند ..

(تبریزی :) وقتی به جایی برسد که اهل وطن خود را ببیند ..

[مسأله 1328 مسافری که در بین مسافرت به وطنش رسیده ]

مسأله 1328 مسافری که در بین مسافرت به وطنش رسیده (1)، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود (2)، یا چهار فرسخ برود و برگردد (3)، وقتی به جایی برسد که دیوار وطن را نبیند (4) و صدای اذان آن را نشنود، باید نماز را شکسته بخواند. (1) (سیستانی :) و در آنجا توقف می کند .. (2) (زنجانی :) یا مجموع رفت و برگشتش هشت فرسخ باشد وقتی به حد ترخص رسید، باید نماز را شکسته بخواند. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) هشت فرسخ برود یا (سیستانی : مثلًا) چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتی که به حدّ ترخص برسد باید نماز را شکسته بخواند. (4) (اراکی :) که اهل وطن او را نبینند ..

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی در اثناءِ مسافرت به وطنش برسد، نمازش در آنجا تمام است ، ولی اگر می خواهد سفر خود را از آنجا هشت فرسخ یا بیشتر ادامه دهد وقتی به حدّ ترخّص رسید باید نماز را شکسته بخواند.

ص: 711

چیزهایی که سفر را قطع می کند
[مسأله 1329 محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده ]

مسأله 1329 محلی را که انسان برای اقامت (1) و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد (2). (1) (سیستانی :) اقامت دائمی .. (2) (بهجت :) پس وطن انسان بنا بر أقوی جایی است که عرفاً آنجا را وطن شخص بدانند و لازم نیست در آنجا ملکی داشته باشد و یا این که شش ماه آنجا زندگی کرده باشد بلکه همین قدر که عرفاً آنجا، وطن او به حساب بیاید کافی است .

(فاضل :) مسأله وطن بر دو قسم است : (1) وطن اصلی ، یعنی جایی که وطن پدر و مادر یا یکی از آنها باشد؛ چه در آنجا متولد شده باشد یا در جای دیگر. (2) وطن غیر اصلی ، یعنی جایی که انسان با اختیار خود به عنوان وطن انتخاب کند که در دو صورت محقق می شود: الف : جایی را برای زندگی خود انتخاب کند و قصد داشته باشد تا آخر عمر در آنجا بماند. ب : جایی را برای زندگی خود انتخاب کند و قصد رفتن از آنجا را نداشته باشد و آن قدر آنجا بماند که عرفاً او را اهل آنجا بدانند. بنا بر این کسی که قصد داشته باشد مدتی هر چند طولانی در محلی بماند و بعد به جای دیگر برود آنجا وطن او نمی شود.

(مکارم :) مسأله چند چیز است که سفر را قطع می کند و باید نماز را تمام خواند:

اول رسیدن به «وطن ». منظور از وطن محلّی است که انسان آن را برای اقامت و زندگی خود انتخاب کرده ، خواه در آنجا متولد شده باشد یا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را انتخاب کرده است .

[مسأله 1330 اگر قصد دارد در محلی که وطن اصلیش نیست ]

مسأله 1330 اگر قصد دارد در محلی که وطن اصلیش نیست مدتی بماند (1) و بعد به جای دیگر رود، آنجا وطن او حساب نمی شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) مدّت زمانی کوتاه بماند .. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1329.

(مکارم :) مسأله هر گاه انسان جایی را برای «محل ّ اقامت » خود انتخاب کند به طوری که وقتی در آنجاست او را مسافر نمی گویند، خواه قصد اقامت دائم داشته باشد یا موقت ، مثلًا می خواهد چند سال در آنجا بماند، این محل ّ در حکم وطن می باشد و همین گونه است حال مأموران ادارات که ممکن است هر چند سال در محلّی باشند و آنجا حکم وطنشان را دارد.

[مسأله 1331 تا انسان قصد ماندن همیشگی در جایی که غیر وطن اصلی خودش است نداشته باشد]

مسأله 1331 تا انسان قصد ماندن همیشگی در جایی که غیر وطن اصلی خودش است نداشته باشد وطن او حساب نمی شود مگر آن که بدون قصد ماندن ، آن قدر بماند که مردم بگویند اینجا وطن اوست (1).

ص: 712

(1) (اراکی :) و در صورتی که مدّتی زیاد بدون قصد توطّن بماند احتیاط واجب است که نمازش را شکسته و تمام بخواند.

(فاضل ، بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1329). (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1330).

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله جایی را که انسان محل ّ زندگی خود قرار داده و ماندن خود را در آنجا محدود به مقدار معیّن نکرده و مثل کسی که آنجا وطن اوست ، در آنجا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همان جا برمی گردد، اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند (صافی : در حکم ) وطن او حساب می شود.

(نوری :) آنجا وطن او حساب می شود و در صدق وطن بودن قصد همیشه ماندن معتبر نیست بلی لازم است که ماندن خود را محدود به مقدار معین نکند و گر نه وطن صدق نمی کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده ، و مثل کسی که آنجا وطن اوست در آنجا زندگی می کند، مانند اکثر طلّابی که در حوزه های علمیّه ساکن می باشند که اگر مسافرتی برای آنها پیش آید، دوباره به همان جا برمی گردند اگر چه قصد نداشته باشند که همیشه در آنجا بمانند در حکم وطن او حساب می شود.

(سیستانی :) مسأله جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده ، هر چند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند اگر طوری باشد که عرف او را در آنجا مسافر نمی گویند به طوری که اگر موقتاً ده روز یا بیشتر جای دیگری را محل ّ زندگی خود قرار دهد باز هم محل ّ زندگیش را جای اوّل می گویند آنجا برای او حکم وطن را دارد.

(زنجانی :) مسأله جایی را که انسان محل ّ زندگی خود قرار داده ، و مثل کسی که آنجا وطن دائمی اوست در آنجا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همان جا برمی گردد؛ اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، وطن او محسوب می شود، و کسانی که مانند اکثر طلّاب حوزه های علمیه و دانشجویان مدتی مثلًا به تحصیل در جایی که وطن آنها نیست اشتغال دارند و در آنجا عرفاً مسافر خوانده نمی شوند، در زمان تحصیل مثلًا آن جا در حکم وطن آنها می باشد.

[مسأله 1332 کسی که در دو محل زندگی می کند]

مسأله 1332 کسی که در دو محل زندگی می کند، مثلًا شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می ماند، هر دو وطن اوست (1). و اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار کرده باشد (2)، اشکال دارد (3) و باید احتیاط مراعات شود. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، نوری :) و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود اختیار کرده باشد، (نوری : تا سه و چهار تا) همه آنها وطن او حساب می شود. (بهجت : و زن ، در صورتی که زندگیش در این گونه وطن به همراه شوهرش است ، در مسأله وطن ، تابع شوهر خواهد بود. و در صورتی که فاصله بین دو وطن ، به اندازه مسافت شرعی باشد، نمازش در آن فاصله شکسته است و در غیر این صورت ، نمازش تمام است .)

ص: 713

(2) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب باید نماز را هم شکسته بخواند و هم تمام . (3) (اراکی :) اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله ممکن است کسی در دو محل ّ زندگی کند، مثلًا شش ماه در شهری و شش ماه دیگر در شهر دیگر؛ هر دو وطن او محسوب می شود و حتّی ممکن است انسان دارای سه وطن باشد.

(زنجانی :) مسأله کسی که در دو محل زندگی می کند چنانچه در هر یک تقریباً شش ماه از سال را زندگی می کند، هر دو وطن او محسوب می شود، ولی اگر در یکی از آن دو کمتر از شش ماه بماند آنجا وطن وی به حساب نمی آید؛ بنا بر این انسان تنها می تواند دو وطن داشته باشد و بیشتر از دو وطن امکان ندارد.

[مسأله 1333 در غیر وطن اصلی و وطن غیر اصلی ]

مسأله 1333 در غیر وطن اصلی و وطن غیر اصلی که ذکر شد در جاهای دیگر اگر قصد اقامه نکند نمازش شکسته است چه ملکی در آنجا داشته باشد یا نداشته باشد و چه در آنجا شش ماه مانده باشد یا نه . (گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که در محلی ملک دارد، اگر موقعی که آن ملک را دارد شش ماه در آنجا بماند، وقتی می تواند نماز را آنجا تمام بخواند که آنجا را برای خود وطن قرار داده باشد و به نظر عرف وطن او محسوب شود و تا به نظر عرف وطن حساب نشود باید شکسته بخواند. (صافی : ولی احتیاط مستحب آن است که کسی که منزل مسکونی در محلی دارد، و شش ماه در آنجا مانده است ، ما دام که آن منزل را دارد هر وقت در مسافرت به آنجا رسید، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند).

(خوئی :) مسأله کسی که در محلی مالک منزل مسکونی است اگر شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند.

(تبریزی :) و بعد اعراض کند وطن حساب نمی شود.

(سیستانی :) مسأله بعضی از فقهاء گفته اند: کسی که در محلّی مالک منزل مسکونی است اگر شش ماه متصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی که آن منزل مال اوست ، آن محل حکم وطن او را دارد پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند، ولی این حکم ثابت نیست .

(بهجت :) مسأله غیر از وطن اصلی و وطن غیر اصلی که ذکر شد در جاهای دیگر اگر قصد اقامت ده روز نکند نمازش شکسته است ولی اگر جایی وطن او بوده و در آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است و ملک هم داشته و حالا اعراض کرده است ، احتیاط کردن در جمع بین نماز قصر و تمام و هم چنین گرفتن روزه و قضای آن خوب است و همین احتیاط، جاری است اگر در جایی شش ماه بدون قصد وطن بودن بماند و ملکی داشته باشد.

(زنجانی :) مسأله در غیر وطن فرقی نمی کند که در محلی ملک داشته باشد و در آن محل شش ماه مانده باشد یا نه ؛ هر چند احتیاط مستحب این است که اگر در محلی ملک داشته و شش ماه در آنجا مانده ، هر وقت در مسافرت به آنجا برسد نماز را تمام هم بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه انسان در محلی زندگی می کرده و وطن او بوده چنانچه از آنجا

ص: 714

اعراض کند، یعنی دیگر قصد نداشته باشد در آنجا زندگی کند، هر چند گاهی به عنوان مسافرت و دیدار بستگان و دوستان به آنجا برود، نمازش در آنجا شکسته است ، خواه در آنجا ملکی داشته باشد یا نه و خواه اقوام و بستگانش در آنجا زندگی کنند یا نکنند، مگر این که قصد کند در آنجا ده روز بماند، هم چنین اگر انسان غیر از وطن اصلی خود جای دیگری را برای زندگی انتخاب کند و شش ماه یا کمتر و بیشتر در آنجا بماند بعد ، از آنجا اعراض نماید نمازش در آنجا شکسته است ، خواه ملکی در آنجا داشته باشد یا نه .

[مسأله 1334 اگر به جایی برسد که وطن او بوده ]

مسأله 1334 اگر به جایی برسد که وطن او بوده و از آنجا صرف نظر کرده (1) نباید نماز را تمام بخواند (2)، اگر چه وطن دیگری هم برای خود اختیار نکرده باشد. (1) (زنجانی :) و قصد ماندن ده روز را در آن جا ندارد، باید نماز را شکسته بخواند.

(فاضل :) اگر به جایی برسد که وطن اصلی او بوده و عملًا از آنجا صرف نظر کرده یا به جایی برسد که وطن غیر اصلی او بوده و دیگر قصد ماندن در آنجا را ندارد ..

(نوری :) عملًا از آنجا صرف نظر کرده .. (2) (بهجت :) مگر این که قبلًا شش ماه با داشتن ملک در آنجا مانده باشد که خوب است احتیاط مسأله قبلی رعایت شود، اگر چه وطن دیگری هم برای خود اختیار نکرده باشد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1333.

[مسأله 1335 مسافری که قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلی بماند]

مسأله 1335 مسافری که قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلی بماند، یا می داند که بدون اختیار ده روز در محلی می ماند، در آن محل باید نماز را تمام بخواند. (مکارم :) مسأله دوّم قصد اقامت ده روز. هر گاه مسافری می خواهد ده روز پشت سر هم در محلّی بماند، یا می داند اجباراً باید در آنجا توقّف کند، باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1336 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند]

مسأله 1336 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، لازم نیست قصد ماندن شب اول یا شب یازدهم را داشته باشد و همین که قصد کند از اذان صبح روز اول (1) تا غروب روز دهم بماند باید نماز را تمام بخواند (2) و هم چنین اگر مثلًا قصدش این باشد که از ظهر روز اوّل تا ظهر روز یازدهم بماند، باید نماز را تمام بخواند (3). (1) (خوئی ، تبریزی :) از طلوع آفتاب روز اوّل .. (سیستانی :) از طلوع فجر روز اول .. (2) (مکارم :) آن چه برای قصد اقامه که در مسأله پیش گفته شد لازم است ، ماندن ده روز است و امّا شب قبل از آن و شب بعد از آن لُزومی ندارد، بنا بر این اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب روز دهم بماند (یعنی ده روز و نه شب ) باید نماز را تمام بخواند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط مستحب ّ آن است که در این صورت ، نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند. (بهجت :) و أحوط این است که جبران کمبود را از شب یازدهم حساب نکند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند اگر ده شبانه روز کامل

ص: 715

(24 ساعت ) در جایی بماند بی اشکال نمازش تمام است ؛ و اگر قصدش این باشد که ده روز کامل و نه شب بین آن را در جایی بماند، در این صورت نیز باید نمازش را تمام بخواند، بلکه اگر قصدش این باشد که ده روز تلفیقی کامل در جایی بماند (مثلًا تصمیم دارد از ساعت ده روز اوّل ماه تا ساعت ده روز یازدهم ماه در محلّی اقامت کند) باید نماز را تمام بخواند و در صورتی که تصمیم دارد ده روز تلفیقی ناقص در جایی بماند؛ مثلًا تصمیم بگیرد دو ساعت به غروب روز اوّل ماه تا ظهر روز یازدهم ماه در محلّی اقامت کند، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند و در غیر این چهار صورت نماز مسافر شکسته است .

(فاضل :) مسأله هر گاه شخصی بخواهد (240) ساعت یا بیشتر در محلی بماند قصد اقامت محقق می شود و باید نماز را تمام بخواند. بنا بر این اگر ساعت (10) صبح وارد شهری شود در صورتی قصد اقامت محقق می شود که بخواهد بعد از ساعت (10) صبح روز یازدهم آنجا را ترک کند و اگر اذان صبح در محلی حضور پیدا کرد لازم نیست (240) ساعت تمام شود بلکه اگر بخواهد تا غروب روز دهم بماند کفایت می کند و باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1337 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند]

مسأله 1337 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند (1)، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که بخواهد تمام ده روز را در یک جا بماند پس اگر بخواهد مثلًا ده روز در نجف و کوفه یا در تهران و شمیران بماند (2)، باید نماز را شکسته بخواند (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) می تواند قصد کند در چند جا توقّف کند، به شرط این که فاصله آنها کم باشد (مثلًا یکی دو کیلومتر و یا بیشتر) به طوری که بگویند او مسافر نیست ، هم چنین هیچ تفاوتی میان شهرهای بزرگ و کوچک نیست و «بلاد کبیره » و «صغیره » تفاوتی در احکام مسافر ندارد. (2) (زنجانی :) مثلًا در نجف و کوفه یا در قم و جمکران بماند ..

(سیستانی :) مثلًا در نجف و کوفه یا در تهران و کرج بماند ..

(فاضل :) مثلًا ده روز در نجف و کوفه بماند .. (3) (زنجانی :) و معیار آن است که در عرف ، دو محل محسوب شوند؛ هر چند به قدری به یک دیگر نزدیک باشند که به مقدار حد ترخص نیز فاصله نباشد، یا به هم چسبیده باشند.

[مسأله 1338 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اوّل قصد داشته باشد]

مسأله 1338 مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، اگر از اوّل قصد داشته باشد که در بین ده روز (1) به اطراف آنجا برود چنانچه جایی که می خواهد برود (2) خطه سورِ بلدِ اقامت را 2) أن «1» یا از بساتین و مزارع و باغات اطراف آن باشد به مقداری که رفتن به آن جا منافی با صدق اقامت در بلد نباشد باید در تمام ده روز نماز را تمام بخواند. ولی چنانچه بخواهد تا کمتر از چهار فرسخ برود، چنانچه در نیّت او باشد که در بین ده روز فقط یک مرتبه برود و بیش از دو ساعت رفتن و برگشتن را طول ندهد، در همه ده روز باید نمازش را تمام بخواند.

ص: 716

(1) (اراکی :) به مزارع و باغات آنجا برود به مقداری که رفتن به آنجا منافی با صدق اقامت در بلد نباشد، یعنی عرفاً بگویند در یک محل ّ می ماند، باید در تمام ده روز نماز را تمام بخواند. و هم چنین اگر بخواهد به خارج از محدوده ترخّص تا کمتر از چهار فرسخ برود و زود برگردد، به طوری که عرفاً نگویند در یک محل ّ نمی ماند مثل این که بخواهد همان روز برگردد باید نماز را تمام بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) به اطراف آنجا که به قدر حدّ ترخص یا بیشتر دور باشد برود اگر مدت رفتن و آمدنش مثلًا به اندازه یک یا دو ساعت است که در نظر عرف با اقامت ده روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند و اگر مدت از این بیشتر باشد احتیاطاً بین شکسته و تمام جمع نماید، و اگر تمام یا بیشتر روز باشد نمازش شکسته است .

(سیستانی :) به اطراف آنجا که عرفاً جایی دیگر به حساب می آید و فاصله آن از چهار فرسخ کمتر است برود، اگر مدّت رفتن و آمدنش به اندازه ای باشد که در نظر عرف با اقامت ده روز منافات ندارد، نماز را تمام بخواند و چنانچه منافات داشته باشد نماز را شکسته به جا آورد. مثلًا اگر از اوّل قصد داشته باشد که تمام یک روز یا تمام یک شب از آنجا خارج شود با قصد اقامت منافات دارد و باید نماز را شکسته به جا آورد ولی چنانچه قصدش این باشد که مثلًا در نصف روز خارج شده و سپس برگردد، هر چند برگشتنش بعد از رسیدن شب باشد، باید نماز را تمام به جا آورد؛ مگر در صورتی که این طور خارج شدن او به مقداری تکرار شود که عرفاً بگویند در دو جا یا بیشتر اقامت دارد.

(نوری :) به اطراف آنجا از قبیل مزارع و باغستان هایی که از توابع آن محل محسوب می شود هر چند خارج از حد ترخص آنجا باشد برود، باید در همه ده روز نماز را تمام بخواند و اگر از توابع آنجا نباشد باید در تمام ده روز نماز را شکسته بخواند ولی چنانچه بخواهد در تمام ده روز فقط یک ساعت یا دو ساعت برود و برگردد در همه ده روز باید نمازش را تمام بخواند. (2) (فاضل :) از توابع آن باشد مانند باغ های اطراف شهر باید در همه ده روز نماز را تمام بخواند و اگر از توابع آن نباشد و کمتر از مسافت شرعی باشد چنانچه بخواهد یک ساعت یا دو ساعت و لو در همه ده روز برود و برگردد، باید نماز را تمام بخواند و اگر بیشتر از این باشد مانند این که بخواهد بیشتر روز را به آنجا برود و شب را به این محل برگردد احتیاط واجب این است که بین نماز شکسته و تمام جمع کند و در ماه رمضان احتیاطاً روزه بگیرد و بعداً قضا کند.

(مکارم :) به اندازه ای دور نیست که جزءِ مسافرت محسوب شود، باید نماز را تمام بخواند، امّا اگر طوری است که جزءِ مسافرت محسوب می شود باید تمام ده روز را شکسته بخواند.

(بهجت :) از مقدار ترخّص دورتر نباشد، باید در همه ده روز نماز را تمام بخواند و اگر از مقدار ترخّص دورتر باشد ولی کمتر از مقدار مسافت یعنی چهار فرسخ شرعی باشد، چنانچه قسمت عمده روز را در محل ّ اقامت باشد کافی است و نمازش تمام است و عرفاً صدق اقامت ده روز در آنجا می کند.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند، باید از اوّل ، قصدِ ماندن ده روز در آن محل ّ یا توابع آن مانند باغها و بساتین را داشته باشد و اگر از اوّل قصد بیرون رفتن از آن محل ّ و توابع آن را داشته باشد، هر چند به حدّ ترخّص نرسد باید شکسته بخواند.

ص: 717

(زنجانی :) مسأله مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند اگر از اول قصد داشته باشد در بین ده روز از آن محل و اطراف آن که عرفاً جزء محل به حساب می آید؛ مانند باغات اطراف شهر، خارج شود، چنانچه خوابگاهش در این محل باشد کافی است و لازم نیست تصمیم داشته باشد در روز یا اوایل شب به محل برگردد و اگر بخواهد هر روز نیز به خارج محل برود مانعی ندارد.

[مسأله 1339 مسافری که تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند]

مسأله 1339 مسافری که تصمیم ندارد ده روز در جایی بماند (1) مثلًا قصدش این است که اگر رفیقش بیاید، یا منزل خوبی پیدا کند، ده روز بماند، باید نماز را شکسته بخواند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) مسافری که تصمیم قطعی ندارد ده روز در محلی بماند ..

(زنجانی :) مسافری که تصمیم فعلی ندارد ده روز در جایی بماند ..

[مسأله 1340 کسی که تصمیم دارد ده روز در محلی بماند]

مسأله 1340 کسی که تصمیم دارد ده روز در محلی بماند (1)، اگر چه احتمال بدهد که برای ماندن او مانعی برسد (2)، در صورتی که مردم به احتمال او اعتنایی نکنند (3)، باید نماز را تمام بخواند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) اگر احتمال بدهد که برای ماندن او مانعی برسد و احتمال او عقلایی باشد (سیستانی : آن احتمال از نظر عقلا قابل توجّه باشد) باید نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) به طوری که برای ایجاد شرایط ماندن و رفع موانع آن اقدام می کند؛ هر چند احتمال عقلائی بدهد که نتواند بماند، باید نماز را تمام بخواند؛ بلی اگر تصمیم دارد چنانچه مقدمات اقامت فراهم شد ده روز بماند و برای ایجاد مقدمات اقدام نمی کند، چنانچه اطمینان داشته باشد که مقدمات فراهم می شود و عملًا ده روز می ماند، نمازش تمام بوده ، و گر نه باید نماز را شکسته بخواند. (2) (اراکی :) باید نماز را تمام بخواند. [پایان مسأله ] (3) (گلپایگانی :) در صورتی که آن احتمال پیش مردم مورد اعتنا نباشد ..

(صافی :) در صورتی که آن احتمال پیش مردم عقلائی نباشد ..

(نوری :) در صورتی که مردم به این قبیل احتمالات اعتنا نکنند .. (4) (مکارم :) امّا اگر احتمال وجود مانع ، قوی باشد نمازش شکسته است .

[مسأله 1341 اگر مسافر بداند که مثلًا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده ]

مسأله 1341 اگر مسافر بداند که مثلًا ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد کند که تا آخر ماه در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند (1) ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد کند که تا آخر ماه بماند (2) باید نماز را شکسته بخواند اگر چه از موقعی که قصد کرده تا آخر ماه ده روز یا بیشتر باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بلکه اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد کند که تا آخر ماه بماند در صورتی که آخر ماه معلوم باشد مثلًا روز جمعه است ولی مسافر نمی داند که روز اوّل قصدش پنجشنبه است تا مدّت اقامتش نه روز باشد، یا چهار شنبه است تا ده روز باشد، در این صورت نیز اگر بعداً معلوم شود که روز اوّل قصدش چهار شنبه بوده نمازش تمام است (تبریزی : و نیز اگر اعتقاد کند که آخر ماه فلان روز است پس ده روز تمام در محلی می ماند و بعد از خواندن نماز چهار رکعتی در آن محل معلوم شود آن روز، اوّل ماه بعدی و این ماه ، سی کم

ص: 718

است و در آن روز از محل خارج می شود باید تا خارج شدن ، نماز را تمام بخواند) و در غیر این صورت (تبریزی : که آخر ماه را نداند) باید نماز را شکسته بخواند اگر چه از موقعی که قصد کرده تا روز آخر ماه ده روز (خوئی : یا بیشتر) باشد.

(مکارم :) هم چنین اگر نداند آن روز چندم ماه است و تا آخر ماه چقدر مانده ، ولی قصدش این است که به هر حال تا آخر ماه بماند، چنانچه در واقع تا آخر ماه ده روز یا بیشتر باشد، باید نماز را تمام بخواند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و بعد از قصد نیز علم پیدا نکند تا آخر ماه ده روز است ..

(زنجانی :) مسأله اگر مسافر تصمیم دارد در محلی تا زمانی معین بماند، اگر نداند چند روز در آنجا می ماند نماز را شکسته می خواند، ولی اگر بعد بفهمد که تا آن زمان ده روز بوده ، می فهمد که نمازی که شکسته خوانده باطل بوده و باید آن را دوباره بخواند و اگر وقت گذشت قضا کند، بنا بر این کسی که می خواهد تا آخر ماه در محلی بماند و چون نمی داند که ماه کامل است یا ناقص ، نماز را شکسته خوانده ، اگر بعد بفهمد که ماه کامل بوده و ده روز مانده ، نمازش را باید به صورت تمام دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید، هم چنین کسی که می خواهد تا روز مشخصی از ایام هفته مثلًا تا جمعه آینده بماند و به علت این که نمی داند تا آن روز ده روز می باشد یا نه ، نماز خود را شکسته بخواند، اگر بعد بفهمد که ده روز بوده ، نمازش باطل می باشد و باید آن را به صورت تمام دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

[مسأله 1342 اگر مسافر قصد کند ده روز در محلی بماند]

مسأله 1342 اگر مسافر قصد کند ده روز در محلی بماند، چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود، یا مردد شود که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی از ماندن منصرف شود، یا مردد شود، تا وقتی در آنجا هست ، باید نماز را تمام بخواند (1). (1) (بهجت :) و بنا بر أظهر چه این نماز چهار رکعتی را به طور ادا خوانده باشد یا قضای یک نماز چهار رکعتی باشد که در همان محل از او فوت شده باشد، ولی فقط گذشتن وقت نماز چهار رکعتی کافی نیست ؛ مثل این که در تمام وقت ، حائض یا بیهوش یا در حال جنون باشد؛ و اگر قبل از قضای نمازش ، از نیّت عدول کرده ، باید نمازش را شکسته بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر مسافر قصد کند ده روز در محلی بماند، و به خاطر آن یک نماز چهار رکعتی ادایی بخواند، چنانچه پس از آن از ماندن منصرف شود یا مردّد شود که در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر پیش از آن که به خاطر قصد اقامه ، نماز چهار رکعتی بخواند از ماندن منصرف شود یا مردّد گردد، باید نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1343 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند]

مسأله 1343 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر روزه بگیرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد،

ص: 719

روزه اش صحیح است و تا وقتی در آنجا هست باید نمازهای خود را تمام بخواند (1) و اگر یک نماز چهار رکعتی نخوانده باشد (2) روزه آن روزش صحیح است ، اما نمازهای خود را باید شکسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد. (1) (مکارم :) و روزه ماه رمضان را بگیرد امّا اگر نماز چهار رکعتی نخوانده روزه اش صحیح نیست و نمازها را نیز باید شکسته بخواند. (2) (گلپایگانی ، صافی :) نمازهای خود را باید شکسته بخواند و احتیاط لازم آن است که روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را نیز بگیرد و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) چنانچه یک نماز چهار رکعتی (زنجانی : چهار رکعتی ادایی ) خوانده باشد، تا وقتی که در آنجا هست روزه هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر نماز چهار رکعتی (زنجانی : چهار رکعتی ادائی ) نخوانده باشد ..

(سیستانی :) چنانچه یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، تا وقتی که در آنجا هست ، روزه هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، باید احتیاطاً روزه آن روزش را تمام و آن را نیز قضا نماید و باید نمازهای خود را شکسته بخواند و روزهای بعد هم نمی تواند روزه بگیرد.

[مسأله 1344 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند]

مسأله 1344 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر از ماندن منصرف شود (1) و شک کند پیش از آن که از قصد ماندن برگردد، یک نماز چهار رکعتی خوانده یا نه ، باید نمازهای خود را شکسته بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) یا در ماندن مردّد شود، و شک کند که پیش از آن نماز چهار رکعتی ادایی خوانده است یا نه ، چنانچه پس از قصد اقامه وقت به جا آوردن نماز چهار رکعتی گذشته باشد، باید نمازهای بعدی را تمام بخواند، ولی چنانچه قبل از گذشتن وقت نماز چهار رکعتی شک کند که آیا نماز چهار رکعتی خوانده یا نه ، باید آن نماز و نمازهای بعد را شکسته بخواند. (2) (گلپایگانی :) نمازهای خود را باید در آنجا تمام بخواند اگر چه احتیاط مستحب آن است که شکسته هم بخواند.

(صافی :) نمازهای خود را باید در آنجا شکسته بخواند، اگر چه احتیاط مستحب آن است که تمام هم بخواند.

(سیستانی :) شک کند که برگشتن او از قصد ماندن پس از یک نماز چهار رکعتی بوده یا قبل از آن ، باید نمازهای خود را شکسته بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه شک کند که آیا نماز چهار رکعتی خوانده و بعد منصرف یا مردّد شده یا نه ، باید نمازهای خود را شکسته بخواند.

[مسأله 1345 اگر مسافر به نیت این که نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1345 اگر مسافر به نیت این که نماز را شکسته بخواند، مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد که ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار رکعتی تمام نماید (1). (1) (بهجت :) و اگر بعد از سلام نماز، از نیّت خود برگشت ، بنا بر اظهر این برگشت از نیّت ، بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی تأثیری ندارد، و بقیه نمازهایش نیز تمام است .

ص: 720

[مسأله 1346 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند]

مسأله 1346 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر در بین نماز چهار رکعتی (1) از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول رکعت سوم نشده (2)، باید نماز را دو رکعتی تمام نماید و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند (3) و اگر مشغول رکعت سوم شده (4) نمازش باطل است و تا وقتی در آنجا هست باید نماز را شکسته بخواند اگر چه داخل در رکوع رکعت سوم شده باشد. (1) (خوئی ، سیستانی :) اگر در بین نماز اول چهار رکعتی .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه داخل رکوع رکعت سوّم نشده ، باید بنشیند و نماز را دو رکعتی تمام نماید و احتیاطاً برای قیام بی جا دو سجده سهو به جا آورد و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند و اگر داخل رکوع رکعت سوّم شده نمازش باطل است و تا وقتی در آنجا هست ، باید نماز را شکسته بخواند. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و هم چنین است اگر مشغول رکعت سوّم شده و به رکوع نرفته باشد که باید بنشیند و نماز را شکسته به آخر برساند و اگر به رکوع رفته باشد نمازش باطل است و باید آن را شکسته اعاده نماید و تا وقتی که در آنجا هست نماز را شکسته بخواند.

(سیستانی :) و اگر به رکوع رفته باشد می تواند نمازش را به هم بزند یا تمام کند و باید آن را شکسته اعاده نماید.

(مکارم :) و اگر به رکوع رکعت سوّم رفته ، نمازش باطل است و تا وقتی که آنجاست ، باید شکسته بخواند.

(بهجت :) و اگر داخل رکوع رکعت سوّم شده و قبل از سلام نماز، از قصد اقامت منصرف شود، احتیاط در تمام کردن آن نماز و اعاده آن ، به صورت شکسته است و در بقیه مدّتی که در آنجا می ماند، بنا بر احتیاط نمازها را هم شکسته و هم تمام می خواند.

(فاضل :) و اگر داخل رکوع رکعت سوّم شده احتیاط واجب آن است که نماز را تمام بخواند و دو رکعت شکسته هم بخواند و تا آنجا می ماند این احتیاط را ترک نکند. (4) (اراکی :) ولی وارد رکوع نشده است ، باید برگردد و نماز را دو رکعتی تمام کند و چنانچه وارد رکوع شده است ، بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تمام کند و دوباره شکسته بخواند، و تا وقتی در آنجا هست باید نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند اگر در اثناء اولین نماز چهار رکعتی ادایی از قصد خود برگردد، یا در ماندن مردّد شود، چنانچه هنوز به رکوع رکعت سوم نرفته است ، باید نماز را دو رکعتی تمام کند و بقیه نمازهای خود را شکسته بخواند و اگر به رکوع رکعت سوم رفته نمازش باطل است و باید آن نماز و نمازهای بعد را شکسته بخواند؛ و احتیاط مستحب آن است که آن نماز را چهار رکعتی تمام کرده و شکسته نیز بخواند و نمازهای بعد را نیز، هم شکسته و هم تمام بخواند.

[مسأله 1347 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند]

مسأله 1347 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، اگر بیشتر از ده روز در آنجا بماند،

ص: 721

تا وقتی مسافرت نکرده ، باید نمازش را تمام بخواند و لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز کند.

[مسأله 1348 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند]

مسأله 1348 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند، باید روزه واجب را بگیرد (1) و می تواند روزه مستحبی را هم به جا آورد (2) و نماز جمعه و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند. (1) (زنجانی :) باید روزه واجب معیّن مثل روزه ماه رمضان را بگیرد .. (2) (گلپایگانی ، مکارم ، صافی ، بهجت ، سیستانی ، زنجانی :) و نافله ظهر و عصر و عشا را هم بخواند.

[مسأله 1349 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی ]

مسأله 1349 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند اگر ( بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد (1)) به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد (2) به محل اقامه خود، باید نماز را تمام بخواند (3). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (2) (گلپایگانی ، صافی :) و دوباره در جای اوّل ده روز بماند، از وقتی که می رود تا برمی گردد و بعد از برگشتن باید نماز را تمام بخواند ولی اگر نخواهد بعد از برگشتن ده روز بماند، در موقع رفتن به جایی که کمتر از چهار فرسخ است و در مدّتی که آنجا می ماند نماز او تمام است و از آنجا که برمی گردد، اگر قصد هشت فرسخ داشته باشد شکسته است و اگر قصد هشت فرسخ نداشته باشد تمام است . پس مثل اهل علم که برای تبلیغ به محلّی می روند اگر بعد از قصد ده روز و خواندن یک نماز چهار رکعتی به محل ّ دیگر که چهار فرسخ نباشد دعوت شوند و بخواهند یک دهه یا یک ماه در آن دو محل ّ رفت و آمد کنند، نمازشان در هر دو محل ّ تمام است مگر وقتی که انشاء سفر جدید نمایند مثل این که روز آخر رفت و آمد از محل ّ دوّم به قصد وطن حرکت کند که در این صورت بعد از خروج از حدّ ترخّص نماز شکسته است اگر چه از محل ّ اوّل که محل ّ اقامه بوده عبور نماید. (3) (بهجت :) تا وقتی که سفر شرعی جدیدی را آغاز نکرده ، باید نماز را تمام بخواند. حتی اگر طوری خارج شود که به اقامه او صدمه بزند، مثل این که یک روز آنجا بماند، تا وقتی که قصد سفر جدید شرعی نکرده ، نماز تمام است .

(خوئی :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی یا بعد از ماندن ده روز اگر چه یک نماز تمام هم نخوانده باشد بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و برگردد و دوباره در جای اوّل خود ده روز یا کمتر بماند، از وقتی که می رود تا وقتی که برمی گردد و بعد از برگشتن باید نماز را تمام بخواند ولی اگر برگشتن به محل ّ اقامتش فقط از این جهت باشد که در طریق سفرش واقع شده است و سفر او مسافت شرعیه باشد، لازم است موقع برگشتن نماز را شکسته بخواند.

(سیستانی :) چهار رکعت ادایی ..

(تبریزی :) در جای اول خود ده روز بماند یا در ماندن ده روز مردد باشد ..

ص: 722

(تبریزی :) ولی اگر بداند که ده روز نمی ماند و ..

(سیستانی :) لازم است در رفتن و برگشتن و در محل اقامت ..

(تبریزی :) لازم است موقع رفتن و برگشتن ..

(مکارم :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در جایی توقف کند، چنانچه بعد از گذشتن ده روز یا بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود و به محل ّ اقامه خود باز گردد، باید نماز را تمام بخواند و هر گاه بخواهد از محل ّ اقامت به جای دیگری برود که کمتر از هشت فرسخ است و در محل ّ دوّم ده روز بماند باید نماز خود را در مسیر راه و در جای دوّم تمام بخواند، امّا اگر هشت فرسخ یا بیشتر باشد، در مسیر راه شکسته می خواند و در محل ّ دوّم که قصد اقامه کرده تمام می خواند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در محلّی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی ، یا بعد از ماندن ده روز اگر چه یک نماز تمام هم نخوانده باشد بخواهد به جایی که کمتر از مسافت شرعی است برود و برگردد، و دوباره در جای اول خود ده روز یا کمتر یا بیشتر بماند، از وقتی که می رود تا وقتی که برمی گردد و بعد از برگشتن ، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر برگشتن به محل اقامتش فقط از این جهت باشد که در مسیر سفرش واقع شده است و رفت و برگشت او تا جایی که می خواهد برود مجموعاً (8) فرسخ باشد، لازم است در حال رفتن بعد از گذشتن از حد ترخّص و در مقصد و در بازگشت و در جایی که قبلًا قصد اقامه کرده بود، نماز را شکسته بخواند.

[مسأله 1350 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند]

مسأله 1350 مسافری که قصد کرده ده روز در جایی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی بخواهد (1) به جای دیگری که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، باید در رفتن و در جایی که قصد ماندن ده روز کرده ، نمازهای خود را تمام بخواند (2). ولی اگر جایی که می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید موقع رفتن ، نمازهای خود را شکسته بخواند و چنانچه در آنجا قصد ماندن ده روز کرد، نمازش را تمام بخواند. (1) (فاضل :) اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی و تحقق قصد اقامت تصمیم بگیرد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر تا محلّی که می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد باید موقع رفتن شکسته بخواند و هم چنین مدّتی که در آنجا می ماند در صورتی که نخواهد ده روز بماند.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1349.

(خوئی ، سیستانی :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعت ادایی بخواهد به جای دیگری که کمتر از هشت فرسخ است برود و ده روز در آنجا بماند، در رفتن و در محلّی که قصد ماندن ده روز دارد، باید نمازهای خود را تمام بخواند. ولی اگر محلّی که می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید موقع رفتن نمازهای خود را شکسته بخواند و چنانچه نخواهد ده روز در آنجا بماند، باید مدّتی که در آنجا می ماند نیز نمازهای خود را شکسته بخواند.

ص: 723

(تبریزی :) و نخواهد ده روز در آنجا بماند، باید موقع رفتن و مدّتی که در آنجا می ماند نمازهای خود را شکسته بخواند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که قصد کرده ده روز در محل بماند، اگر بعد از یک نماز چهار رکعتی ادایی ، یا بعد از ماندن ده روز بخواهد به جای دیگری برود که کمتر از مسافت شرعی است در تمام مدت سفر باید نماز خود را تمام بخواند؛ خواه قصد ماندن ده روز در مقصد یا در بین راه را داشته باشد یا نه ، و اگر محلی که می خواهد برود هشت فرسخ یا بیشتر باشد در طول راه و در مقصد نمازش شکسته است ؛ مگر آن که بخواهد ده روز در مقصد بماند که باید نماز را در موقع رفتن شکسته و در مقصد تمام بخواند.

[مسأله 1351 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند]

مسأله 1351 مسافری که قصد کرده ده روز در محلی بماند اگر بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی (1) بخواهد به جایی که کمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد که به محل اوّلش برگردد یا نه ، یا به کلّی از برگشتن به آنجا غافل باشد، ( یا بخواهد برگردد ولی مردد باشد که ده روز در آنجا بماند یا نه ، یا آن که از ده روز ماندن در آنجا و مسافرت از آنجا غافل باشد (2)،) باید از وقتی که می رود تا برمی گردد (3) و بعد از برگشتن ، نمازهای خود را تمام بخواند (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) چهار رکعت ادایی .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : فاضل و زنجانی نیست ] (3) (بهجت :) باید در طول مدتی که می رود و برمی گردد ..

(نوری :) باید از وقتی که می رود و برمی گردد .. (4) (فاضل :) بلی اگر تصمیم دارد که دیگر به عنوان رجوع به محل اقامت به آنجا برنگردد احتیاط واجب این است که در راه ِ رفتن به آن محل و در آنجا هم نماز شکسته بخواند و هم تمام ولی هنگام برگشت از آنجا نمازش شکسته است و اگر مسافت تا آن محل چهار فرسخ کمتر نباشد هنگام خروج از محل اقامت شکسته بخواند کافی است .

[مسأله 1352 اگر به خیال این که رفقایش می خواهند ده روز در محلی بمانند]

مسأله 1352 اگر به خیال این که رفقایش می خواهند ده روز در محلی بمانند، قصد کند که ده روز در آنجا بماند (1) و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی (2) بفهمد که آنها قصد نکرده اند (3)، اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتی که در آنجا هست ، باید نماز را تمام بخواند. (1) (اراکی :) و قصدش هم مقیّد به قصد آنها نباشد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) چهار رکعت ادایی .. (3) (مکارم :) و منصرف شود تا مدتی که او در آنجاست باید نماز را تمام بخواند.

[مسأله 1353 اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ سی روز در محلی بماند]

مسأله 1353 اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ سی روز در محلی بماند و در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردد باشد (1)، بعد از گذشتن سی روز اگر چه مقدار کمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند (2) ولی اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ (3) در رفتن بقیه راه مردد شود، از وقتی که مردد می شود (4)، باید نماز را تمام بخواند.

ص: 724

(1) (فاضل :) در طول این مدت نمازش شکسته است ولی .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین اگر پیش از رسیدن به هشت فرسخ مردّد شود بین ماندن در آنجا و رفتن بقیه راه ، از وقتی که مردّد می شود باید نماز را تمام بخواند. ولی اگر مردّد شود بین رفتن بقیه راه و برگشتن به محل ّ خود در صورتی که به مقدار چهار فرسخ آمده باشد باید نماز را شکسته بخواند و اگر به قدر چهار فرسخ نباشد، نماز را تمام بخواند. (3) (اراکی :) چهار فرسخ .. (4) (نوری :) اگر به مقدار چهار فرسخ آمده باشد، باید شکسته بخواند و اگر به قدر چهار فرسخ نباشد تمام بخواند.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله اگر مسافر اتفاقاً سی روز در محلّی بماند مثلًا در تمام سی روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سی روز اگر چه مقدار کمی در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر مسافر بعد از رسیدن به هشت فرسخ ، بدون قصد اقامه ده روز، سی شبانه روز در محلی بماند، بعد از گذشتن سی شبانه روز، اگر چه مقدار کمی هم در آنجا بماند باید نماز را تمام بخواند و اگر فقط سی روز مانده باشد بنا بر احتیاط نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.

(مکارم :) مسأله سوّم توقّف یک ماه بدون قصد. هر گاه مسافر در محلّی توقّف کند ولی نمی داند مدّت توقّف او چند روز است باید نماز را شکسته بخواند، امّا بعد از گذشتن سی روز باید نماز را تمام بخواند، اگر چه مقدار کمی بعد از آن در آنجا بماند (اگر یک ماه از ماههای قمری بماند که کمتر از سی روز باشد نیز کافی است مثلًا از دهم این ماه تا دهم ماه دیگر).

[مسأله 1354 مسافری که می خواهد نه روز یا کمتر در محلی بماند]

مسأله 1354 مسافری که می خواهد نه روز یا کمتر در محلی بماند، اگر بعد از آن که نه روز یا کمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز دیگر یا کمتر بماند (1) همین طور تا سی روز (2)، روز سی و یکم باید نماز را تمام بخواند. (1) (فاضل :) در تمام این مدت تا سی روز نمازش شکسته است ولی از روز سی و یکم باید نماز را تمام بخواند اگر چه به مقدار یک نماز بماند. (2) (زنجانی :) سی شبانه روز ..

[مسأله 1355 مسافری که سی روز مردّد بوده ]

مسأله 1355 مسافری که سی روز (1) مردّد بوده (2)، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که سی روز (3) را در یک جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز (4) هم باید نماز را شکسته بخواند (5). (1) (زنجانی :) سی شبانه روز .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسافر بعد از سی روز .. (3) (4) (زنجانی :) سی شبانه روز .. (5) (بهجت :) مگر این که قسمت عمده روز را در جایی بماند و بقیه روز را در جای دیگری که کمتر از چهار فرسخ شرعی است به طوری که عرفاً صدق کند سی روز یک جا مانده است که در این صورت بعد از سی روز مثل محل ّ اقامت نماز را در آن جا تمام می خواند.

ص: 725

(مکارم :) مسأله هر گاه توقّف سی روز در یک محل ّ نباشد کافی نیست ، بنا بر این اگر در جایی مثلًا بیست روز بدون قصد بماند سپس از آنجا چند فرسخ دورتر رود و بیست روز دیگر بماند نماز او شکسته است .

مسائل متفرقه
[مسأله 1356 مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر ص و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند]

مسأله 1356 مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند (1). ولی اگر بخواهد در جایی که اول جزء این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، احتیاط مستحب آن است که شکسته بخواند اگر چه اقوی ، صحت تمام است (2) و نیز مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سید الشهداء علیه السلام بلکه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام بخواند (3). (1) (بهجت :) و احتیاط در این است که نماز را شکسته بخواند .. (2) (اراکی ، بهجت :) احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند .. (3) (اراکی :) مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سید الشهداء علیه السلام بلکه در تمام روضه مقدسه نماز را تمام بخواند.

(بهجت :) مسافر می تواند در کنار حرم مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام نماز را تمام بخواند ولی اگر در این چهار مکان نماز او قضا شد، بنا بر احتیاط واجب بطور شکسته قضا نماید اگر چه در همان مکان باشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم بلکه در تمام شهر مکّه و مدینه (تبریزی : مکّه قدیم و مدینه قدیم ) و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند و نیز مسافر می تواند در حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام نماز را تمام بخواند اگر چه دورتر از اطراف ضریح مقدس نماز بخواند.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) مسأله مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم بلکه در شهر مکّه و مدینه (نوری : در تمام شهر مکّه و مدینه ) و مسجد کوفه نماز را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد در جایی که اوّل جزء مسجد کوفه نبوده و بعد به این مسجد اضافه شده نماز بخواند، احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند و نیز مسافر می تواند در حائر حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام نماز را تمام بخواند. ولی احتیاط واجب آن است که اگر دورتر از اطراف ضریح مقدّس نماز بخواند، شکسته به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله مسافر می تواند در تمام شهر مکّه و مدینه و کوفه و در حرم حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام تا مقدار (5)/ (11) متر تقریباً از اطراف قبر مقدّس نمازش را تمام بخواند.

(فاضل :) مسأله مسافر مخیّر است در شهر مکّه و شهر مدینه و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند یا شکسته . و در این سه مکان ، فرقی بین بناء اصلی و اوّلیّه و آن چه بعد اضافه شده ، نمی باشد و نیز مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ، بلکه در مسجد متّصل به حرم ، نماز را تمام یا شکسته بخواند.

(زنجانی :) مسأله در شهرهای مکه و مدینه و نجف ( یا کوفه ) و کربلا، تأکید بسیار شده که قصد اقامه ده روز کرده و نماز را تمام بخوانند، ولی تا قصد اقامه نکرده ، ظاهراً مانند سایر شهرها باید نماز را شکسته بخواند.

ص: 726

(مکارم :) مسأله در چهار محل ، مسافر مخیّر است نماز را تمام یا شکسته بخواند: «مسجد الحرام »، «مسجد پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم »، «مسجد کوفه » و «حرم حضرت سیّد الشّهداء علیه السلام ». و أفضل در این موارد، نماز تمام است و فرقی میان مسجد الحرام در عصر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمّه هدی علیهم السلام و اضافاتی که بعداً بر آن افزوده شده یا در آینده افزوده می شود نیست ، هم چنین در مورد مسجد پیامبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و کوفه و حرم حسینی علیه السلام .

[مسأله 1357 کسی که می داند مسافر است ]

مسأله 1357 کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند (1)، اگر در غیر چهار مکانی که در مسأله پیش گفته شد عمداً تمام بخواند، نمازش باطل است (2) و نیز اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند (3) باید نماز را دوباره بخواند و اگر بعد از وقت یادش بیاید، بنا بر احتیاط واجب ، باید قضا نماید (4). (1) (مکارم :) اگر عمداً تمام بخواند باطل است ، هم چنین اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند باید اعاده کند و نیز اگر حکم نماز مسافر را می دانست امّا توجّه نداشت که در حال سفر است و نماز را تمام بخواند، امّا اگر اصلًا این حکم را نمی دانست که وظیفه مسافر نماز شکسته است و هنوز این مسأله را نشنیده بود اگر به جای نماز شکسته نماز را تمام بخواند نمازش صحیح است .

(زنجانی :) اگر عمداً تمام بخواند، نمازش باطل است و هم چنین است حکم کسی که فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین است اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند و در وقت یادش بیاید، ولی اگر بعد از وقت یادش بیاید، قضا ندارد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) و هم چنین است اگر فراموش کند که نماز مسافر شکسته است و تمام بخواند، ولی در صورت فراموشی اگر بعد از وقت یادش بیاید قضا لازم نیست . (3) (فاضل ، نوری :) (فاضل : بنا بر احتیاط واجب باید) اگر وقت هم گذشته قضا نماید. (4) (اراکی :) اگر بعد از وقت یادش بیاید، قضا ندارد.

[مسأله 1358 کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1358 کسی که می داند مسافر است و باید نماز را شکسته بخواند (1)، اگر فراموش کند و بدون توجه (2) و به طور عادت تمام بخواند نمازش باطل است (3) و نیز اگر حکم مسافر و سفر خود را فراموش کرده باشد در صورتی که وقت داشته باشد، نمازش را دوباره بخواند (4)، بلکه اگر وقت هم گذشته باشد بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر سهواً تمام بخواند (خوئی : و در اثناءِ وقت ملتفت شود) نمازش باطل است . [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) اگر غفلت کند و تمام بخواند، چنانچه در وقت یادش بیاید نمازش باطل است و باید دوباره شکسته بخواند و اگر در خارج وقت یادش بیاید، قضا ندارد.

ص: 727

(سیستانی :) اگر سهواً تمام بخواند چنانچه در اثناءِ وقت ملتفت شود باید نماز را اعاده کند و اگر پس از گذشت وقت ملتفت شود، باید بنا بر احتیاط قضا نماید.

(زنجانی :) اگر در عدد رکعات اشتباه کند و به جای دو رکعت ، چهار رکعت بخواند، نمازش باطل است . [پایان مسأله ] (2) (فاضل ، نوری :) اگر بدون توجّه .. (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (4) (نوری :) و اگر وقت گذشته باشد باید قضا نماید. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1357).

[مسأله 1359 مسافری که نمی داند باید (1) نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1359 مسافری که نمی داند باید نماز را شکسته بخواند، اگر تمام بخواند (2) نمازش صحیح است . (1) (اراکی :) مسافری که نمی داند مسافر باید .. (2) (بهجت :) و قصد قربت در نماز داشته باشد .. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1357).

(زنجانی :) مسأله مسافری که نمی داند نماز مسافر شکسته است ، اگر تمام بخواند نمازش صحیح است .

[مسأله 1360 مسافری که می داند باید نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1360 مسافری که می داند باید نماز را شکسته بخواند اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند، مثلًا نداند که در سفر هشت فرسخی باید شکسته بخواند، چنانچه تمام بخواند در صورتی که وقت باقی است باید (1) نماز را شکسته بخواند و اگر وقت گذشته باید شکسته قضا نماید (2). (1) (بهجت :) باید بنا بر احوط .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه تمام بخواند و در وقت بفهمد، نمازش باطل است و امّا اگر بعد از گذشتن وقت بفهمد، قضا ندارد.

(خوئی :) چنانچه تمام بخواند و در وقت بفهمد، لازم است اعاده نماید و چنانچه اعاده نکرد باید قضا نماید ولی اگر در خارج وقت بفهمد، قضا ندارد.

(سیستانی :) چنانچه تمام بخواند و در وقت بفهمد، بنا بر احتیاط لازم باید اعاده نماید، و چنانچه اعاده نکرد قضا نماید؛ ولی اگر در خارج وقت بفهمد، قضا ندارد.

(تبریزی :) چنانچه تمام بخواند نمازش باطل است ، ولی اگر در خارج وقت بفهمد قضا ندارد.

(مکارم :) چنانچه تمام بخواند احتیاط آن است که به طور شکسته اعاده کند.

(زنجانی :) مسأله مسافری که می داند نماز مسافر شکسته است ، اگر بعضی از خصوصیات آن را نداند؛ مثلًا نداند که در سفری که رفت و برگشت آن هشت فرسخ است باید شکسته بخواند، چنانچه تمام بخواند نمازش باطل است .

[مسأله 1361 مسافری که می داند باید نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1361 مسافری که می داند باید نماز را شکسته بخواند، اگر به گمان این که سفر او کمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتی بفهمد که سفرش هشت فرسخ

ص: 728

بوده (1)، نمازی را که تمام خوانده باید (2) دوباره شکسته بخواند و اگر وقت هم گذشته باید شکسته قضا نماید (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) [و] هنوز وقت نماز باقی است نمازی را که تمام خوانده باید دوباره شکسته بخواند و اگر وقت گذشته قضا ندارد و در این چهار مسأله که ذکر شد اگر در خارج وقت نیز احتیاطاً قضا نماید خوب است . (2) (بهجت :) بنا بر احتیاط واجب باید .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر بعد از این که وقت گذشته بفهمد قضا لازم نیست .

(زنجانی :) مسأله مسافری که می داند نماز مسافر شکسته است ، اگر به گمان این که مقصد معین او کمتر از هشت فرسخ است تمام بخواند، وقتی بفهمد که مقصدش هشت فرسخ بوده ، نمازی را که تمام خوانده باید دوباره شکسته بخواند و اگر به جا نیاورده یا بعد از وقت فهمید، باید نماز را شکسته قضا کند.

[مسأله 1362 اگر فراموش کند که مسافر است ]
اشاره

مسأله 1362 اگر فراموش کند که مسافر است و نماز را تمام بخواند، چنانچه در وقت یادش بیاید، باید شکسته به جا آورد (1) و اگر بعد از وقت یادش بیاید، قضای آن نماز بر او واجب نیست (2). (1) (زنجانی :) و اگر آن را به جا نیاورد باید شکسته قضا نماید .. (2) (فاضل :) ولی اگر به علت نسیان حکم بوده ، به احتیاط واجب قضای آن را در خارج وقت به جا آورد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1108 اگر از روی فراموشی نماز را شکسته بخواند با این که نمی دانست سفرش به اندازه مسافت شرعی هست یا نه ، یا این که می دانست به اندازه مسافت نیست ولی بعد معلوم شد که به اندازه مسافت بوده ، بنا بر اظهر اگر نیّت قربت داشت ، اعاده لازم نیست .

[مسأله 1363 کسی که باید نماز را تمام بخواند]

مسأله 1363 کسی که باید نماز را تمام بخواند (1)، اگر شکسته به جا آورد در هر صورت نمازش باطل است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) اگر عمداً یا از روی اشتباه یا فراموشی شکسته بخواند نمازش باطل است ، حتی اگر قصد اقامه ده روز کرده و نمی دانسته که باید در این حال تمام بخواند و نماز خود را شکسته خوانده ، احتیاط واجب آن است که به صورت تمام اعاده کند. (2) (اراکی :) و هم چنین کسی که قصد ماندن ده روز در جایی داشته باشد و نمی دانسته که باید تمام بخواند و شکسته خوانده ، بنا بر احتیاط واجب باید نمازش را اعاده یا قضا نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مگر مسافری که قصد ماندن ده روز در جایی داشته باشد و به جهت ندانستن حکم مسأله ، نماز را شکسته بخواند.

(زنجانی :) حتّی مسافری که قصد ماندن ده روز در جایی داشته باشد و به جهت ندانستن حکم مسأله ، نماز را شکسته خوانده باید نماز را دوباره تمام بخواند.

(سیستانی :) و این حکم در مورد مسافری که قصد ماندن ده روز در جایی داشته و به جهت ندانستن حکم مسأله ، نماز را شکسته خوانده بر اساس احتیاط وجوبی است .

[مسأله 1364 اگر مشغول نماز چهار رکعتی شود]

مسأله 1364 اگر مشغول نماز چهار رکعتی شود و در بین نماز یادش بیاید که مسافر است ،

ص: 729

یا ملتفت شود که سفر او (1) هشت فرسخ است (2) چنانچه به رکوع رکعت سوّم نرفته ، باید نماز را دو رکعتی تمام کند (3) و اگر به رکوع رکعت سوم رفته نمازش باطل است (4). و در صورتی که به مقدار خواندن یک رکعت هم وقت داشته باشد، باید نماز را شکسته بخواند (5). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) تا مکانی که منظور او بوده .. (2) (زنجانی :) ملتفت شود که مقصد معیّن او در هشت فرسخی است .. (3) (سیستانی :) و اگر رکعت سوّم را تمام کرده ، نمازش باطل است .. (4) (مکارم :) و باید شکسته بخواند. (سیستانی :) نمازش بنا بر احتیاط باطل است .. (5) (فاضل :) یا قضا کند.

(گلپایگانی ، صافی :) و امّا اگر قصد ملاقات شخصی را داشت و گمان می کرد که سر هفت فرسخی است بعد معلوم شد که در سر هشت فرسخی است نمازش را باید تمام بخواند، مگر آن که فعلًا قصد سفر هشت فرسخی نماید.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) باید نماز را از سر شکسته بخواند (زنجانی : و الّا باید نماز را شکسته قضا کند).

(سیستانی :) باید نماز را دوباره شکسته بخواند و اگر وقت نیست نماز را شکسته قضا کند.

[مسأله 1365 اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند]

مسأله 1365 اگر مسافر بعضی از خصوصیات نماز مسافر را نداند مثلًا نداند که اگر چهار فرسخ برود و همان روز یا شب آن برگردد (1) باید شکسته بخواند چنانچه به نیت نماز چهار رکعتی مشغول نماز شود و پیش از رکوع رکعت سوّم مسأله را بفهمد باید نماز را دو رکعتی تمام کند (2) و اگر در رکوع (3) ملتفت شود نمازش باطل است (4) و در صورتی که به مقدار یک رکعت از وقت هم مانده باشد باید نماز را شکسته بخواند (5). این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مثلًا نداند که اگر چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد ..

(زنجانی :) مثلًا نداند که اگر رفتن و برگشتن بر روی هم هشت فرسخ باشد .. (2) (تبریزی :) و چنانچه بعد از قیام به رکعت سوم و قبل از رکوع بفهمد بنا بر احتیاط نماز را دوباره اعاده کند .. (3) (زنجانی :) یا بعد از آن .. (گلپایگانی ، صافی :) در رکوع رکعت سوم .. (4) (سیستانی :) بنا بر احتیاط .. (5) (فاضل :) یا قضا کند. (زنجانی :) و الّا باید نماز را شکسته قضا کند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید نماز را از سر شکسته بخواند.

[مسأله 1366 مسافری که باید نماز را تمام بخواند]

مسأله 1366 مسافری که باید نماز را تمام بخواند اگر به واسطه ندانستن مسأله به نیت نماز دو رکعتی مشغول نماز شود و در بین نماز مسأله را بفهمد، باید نماز را چهار رکعتی تمام کند (1) و احتیاط مستحب آن است که بعد از تمام شدن نماز دوباره آن نماز را چهار رکعتی بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 730

(1) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی مشغول نماز شکسته شود و در بین نمازش یادش بیاید که مسافر نیست و یا سفرش سفری نیست که نماز در آن شکسته باشد، باید نماز را چهار رکعتی تمام کند و نمازش صحیح است .

[مسأله 1367 مسافری که نماز نخوانده ]

مسأله 1367 مسافری که نماز نخوانده ، اگر پیش از تمام شدن وقت به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آنجا بماند، باید (1) نماز را تمام بخواند و کسی که مسافر نیست ، اگر در اول وقت نماز نخواند و مسافرت کند، در سفر باید (2) نماز را شکسته بخواند (3). (1) (بهجت :) بنا بر اصح ّ باید .. (2) (بهجت :) بنا بر أقوی باید .. (3) (زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که در صورت اول شکسته و در صورت دوم تمام نیز بخواند و رعایت این احتیاط در صورت دوم مناسبتر است .

(مکارم :) مسأله هر گاه کسی اوّل وقت مسافر بوده و نماز را نخوانده و بعد به وطن یا جایی که قصد دارد ده روز بماند وارد شود باید نماز را تمام بخواند و به عکس ، اگر کسی اوّل وقت در وطن یا محل ّ اقامت بوده و نماز را نخوانده مسافرت کرد، باید نمازش را در سفر شکسته بخواند.

[مسأله 1368 اگر از مسافری که باید نماز را شکسته بخواند]

مسأله 1368 اگر از مسافری که باید نماز را شکسته بخواند نماز ظهر یا عصر یا عشا قضا شود، باید آن را دو رکعتی قضا نماید، اگر چه در غیر سفر (1) بخواهد قضای آن را به جا آورد. و اگر از کسی که مسافر نیست یکی از این سه نماز قضا شود، باید چهار رکعتی قضا نماید، اگر چه در سفر بخواهد آن را قضا نماید. (1) (فاضل :) اگر چه در وطن ..

[مسأله 1369 مستحب است مسافر بعد از هر نمازی که شکسته می خواند]
اشاره

مسأله 1369 مستحب است مسافر بعد از هر نمازی که شکسته می خواند سی مرتبه بگوید (1): «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر» (2). و (3) در تعقیب نماز ظهر و عصر و عشا بیشتر سفارش شده است . بلکه بهتر است در تعقیب این سه نماز شصت مرتبه بگوید. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) مستحب است مسافر بعد از هر نماز سی مرتبه بگوید: .. (2) (فاضل ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) و این ذکر گر چه در تعقیب هر نماز واجب مستحب است ولی در این مورد بیشتر سفارش شده است ، بلکه بهتر است در این مورد شصت مرتبه بگوید. (3) (اراکی :) و اگر چه گفتن آن بعد از هر نماز به عنوان تعقیب مستحب است ، ولی ..

(مکارم :) مسأله مستحب است مسافر به امید ثواب الهی بعد از هر نماز شکسته سی مرتبه (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله إلا اللّه و اللّه اکبر) بگوید.

(زنجانی :) مسأله مستحب است مسافر در تعقیب هر یک از نمازهای شکسته سی مرتبه

ص: 731

بگوید: «سُبحان َ اللّه ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ وَ لا إِله َ إلَّا اللّه ُ وَ اللّه ُ أکبَرُ» و چون این ذکر در تعقیب تمام نمازها برای مسافر و غیر مسافر مستحب است ، برای مسافر در تعقیب نماز ظهر و عصر و عشا که شکسته می خواند، تأکید بیشتری خواهد داشت ، بلکه بهتر است شصت مرتبه بگوید.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1192 حکم نماز مسافر مربوط به آسان بودن و سخت بودن سفر نیست ، بلکه در مسافرتهای راحت امروز نیز با شرایطی که گفته شد، باید نماز را شکسته خواند.

نماز مسافر (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[مسائلی در نماز مسافر]
[س 639 وجوب قصر بر مسافر]

س 639: آیا وجوب قصر بر مسافر شامل همه نمازهای فریضه می شود یا اختصاص به بعضی از آنها دارد؟

ج : وجوب قصر فقط در خصوص ِ نمازهای روزانه چهار رکعتی است که عبارت از نمازهای ظهر و عصر و عشاء است و نماز صبح و مغرب قصر نمی شود.

[س 640 شرائط وجوب قصر بر مسافر]

س 640: شرائط وجوب قصر بر مسافر در نمازهای چهار رکعتی کدام است ؟

ج : امور هشتگانه ذیل است : 1 سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی هم هشت فرسخ شرعی باشد، مشروط به این که رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد. 2 از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنا بر این اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جائی برود که فاصله آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است ، ولی از منزل تا آنجا به اندازه مسافت شرعی است ، باید نمازش را تمام بخواند. 3 در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنا بر این اگر در بین راه ، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمی شود، هر چند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود به صورت شکسته خوانده ، صحیح است . 4 قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جائی که می خواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند، نداشته باشد. 5 سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنا بر این اگر سفر معصیت و حرام باشد، اعم از این که خودِ سفر حرام باشد مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد مثل سفر برای راهزنی ، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است . 6 مسافر از کسانی که خانه به دوش هستند، نباشد مانند بعضی از صحرا نشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش می کنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، می مانند. 7 مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد مانند باربر، راننده و ملوان و غیره و کسی که شغل او در سفر است ، ملحق به اینهاست . 8 به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمی شود و دیوارهای شهر هم دیده نمی شود.

ص: 732

آن که شغلش مسافرت است یا سفر مقدمه شغل اوست
[س 641 کسی که سفر مقدمه شغل اوست ]

س 641: کسی که سفر مقدمه شغل اوست ، آیا در سفر نمازش تمام و روزه اش صحیح است یا آن که این حکم اختصاص به کسی دارد که شغل او حتماً مسافرت باشد؟ این گفته مرجع تقلید حضرت امام خمینی «قدس سره » که می فرماید: کسی که شغل او مسافرت است چه معنایی دارد؟ آیا کسی یافت می شود که خود سفر شغل او باشد؟ زیرا چوپان و راننده و ملوان و غیر آن ها هم کارشان چوپانی و رانندگی و کشیترانی است و اصولًا کسی که سفر را به عنوان شغل خود برگزیده باشد، وجود ندارد.

ج : کسی که سفر مقدمه کار او است ، اگر در خلال هر ده روز حد اقل یک بار برای کار به محل کارش رفت و آمد نماید، نمازش تمام و روزه اش صحیح است ، و در کلمات فقهاء رضوان اللّه علیهم مراد از کسی که شغل او مسافرت است ، کسی است که قوام کار او به سفر است مانند شغلهایی که در سؤال ذکر شده است .

[س 642 سربازانی که به مدت یک یا دو سال برای انجام خدمات سربازی در شهری می مانند]

س 642: نظر حضرت عالی در باره نماز و روزه کسانی که به مدت معینی بیش از یک سال در شهری برای کار اقامت می کنندو یا سربازانی که به مدت یک یا دو سال برای انجام خدمات سربازی در شهری می مانند، چیست ؟ آیا بعد از هر سفری باید قصد اقامت ده روز کنند تا نمازشان تمام و روزه آنها صحیح باشد؟ و اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را داشته باشند، نماز و روزه آنها چه حکمی دارد؟

ج : اگر حد اقل هر ده روز یک بار به خاطر شغلشان به محل کار سفر می کنند، در غیر سفر اول نمازشان تمام و روزه شان صحیح است ، ولی در سفر اول ، حکم سایر مسافرین را دارند، یعنی تا قصد اقامت ده روز را نکرده اند، نماز آنان شکسته است و روزهشان صحیح نیست .

[س 643 نماز و روزه خلبانان هواپیماهای جنگی ]

س 643: نماز و روزه خلبانان هواپیماهای جنگی که بیشتر روزها از پایگاه های هواییشان شأن اقدام به پرواز کرده و مسافتی بسیار بیشتر از مسافت شرعی را می پیمایندو مرتب این عمل را تکرار می کنند، چه حکمی دارد؟

ج : حکم آنان همان حکم سایر رانندگان و ملوانان و خلبانان هواپیماهاست ، یعنی نماز آنها در سفر تمام و روزهشان صحیح است .

[س 644 قبیله هائی که یک یا دو ماه از قشلاق به ییلاق می روند]

س 644: آیا قبیله هائی که یک یا دو ماه از قشلاق به ییلاق یا بر عکس منتقل می شوند، ولی بقیه سال را در ییلاق یا قشلاق به سر می برند، دارای دو وطن هستند؟ مسافرتهایی که در ایام اقامت خود در یکی از این دو مکان به مکان دیگر انجام می دهند، از جهت قصر یا تمام بودن نماز چه حکمی دارد؟

ج : اگر قصد نقل و انتقال همیشگی از ییلاق به قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهایی از سال را در یکی و روزهایی را در دیگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی دائمی خود انتخاب کرده باشند، هر یک از آن دو مکان وطن آنان محسوب می شود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جاری می گردد، و اگر فاصله بین آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از یکی به دیگری ، حکم سایر مسافرین را دارند.

[س 645 فاصله بین محل کار و محل سکونتم حدود سی و پنج کیلومتر است ]

س 645: من کارمند یکی از ادارات دولتی شهر هستم . فاصله بین محل کار و محل سکونتم حدود سی و پنج کیلومتر است که هر روز این مسیر را برای رسیدن به محل کارم طی می کنم . اگر

ص: 733

برای کار خاصی قصد کنم چند شب در شهر بمانم ، نمازم چه حکمی دارد، آیا واجب است نماز را تمام بخوانم یا خیر؟ به عنوان مثال هنگامی که در روز جمعه برای زیارت اقوام به شهر سمنان مسافرت می کنم ، آیا واجب است نمازم را تمام بخوانم یا خیر؟

ج : اگر مسافرت به خاطر کاری که هر روز برای آن سفر می کنید، نباشد، حکم سفر شغلی را ندارد، ولی اگر سفر بخاطر شغلی که در محل کار دارید، باشد و در ضمن ِ آن ، اعمال خاصی از قبیل دیدن اقوام و دوستان را هم انجام می دهید و گاهی یک یا چند شب هم در آنجا می مانید، باعث تغییر حکم سفر شغلی نمی شود و نماز تمام و روزه صحیح است .

[س 646 انجام کارهای خصوصی در سفر شغلی اداری ]

س 646: اگر من در محل کارم پس از پایان وقت اداری و انجام کارهای اداری که به خاطر آن مسافرت کرده ام ، به انجام کارهای شخصی بپردازم . مثلًا از ساعت هفت صبح تا دو بعد از ظهر کارهای اداری را انجام دهم و از آن به بعد مشغول انجام کارهای شخصی شوم ، نماز و روزه ام چه حکمی دارد؟

ج : انجام کارهای خصوصی در سفر شغلی اداری بعد از پایان کار اداری ، حکم سفر شغلی را تغییر نمی دهد.

[س 647 نماز و روزه سربازانی که بیش از ده روز در مکانی می مانند]

س 647: نماز و روزه سربازانی که می دانند بیش از ده روز در مکانی می مانند، ولی از خود اختیاری ندارند، چه حکمی دارد؟ امیدواریم فتوای حضرت امام «قدس سره » را هم بیان فرمائید.

ج : با اطمینان به این که ده روز یا بیشتر در یک مکان خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه بگیرند. فتوای امام «قدس سره » هم همین است .

[س 648 نماز و روزه نیروهای کادری که در استخدام ارتش هستند]

س 648: نماز و روزه نیروهای کادری که در استخدام ارتش یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند و بیشتر از ده روز در پادگان و بیشتر از ده روز در مناطق مرزی می مانند، چه حکمی دارد؟ خواهشمندم فتوای حضرت امام «قدس سره » را هم بیان فرمائید.

ج : اگر قصد اقامت ده روز یا بیشتر را در مکانی دارند و یا می دانند که ده روز یا بیشتر آن مقدار در آنجا خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند و روزه هم بگیرند. فتوای امام «قدس سره » هم همین است .

[س 649 راننده در غیر از سفر اول نماز خود را تمام بخواند]

س 649: در رساله عملیه امام خمینی در بحث نماز مسافر، شرط هفتم ، آمده است : «واجب است راننده در غیر از سفر اول نماز خود را تمام بخواندولی در سفر اول نمازش شکسته است هر چند طولانی باشد، آیا مقصود از سفر اول همان شروع حرکت از وطن تا بازگشت به آن است یا با رسیدن به مقصد سفر اوّل تمام می شود؟

ج : اگر رفت و برگشت در نظر عرف ، یک سفر محسوب شود مثل استادی که از وطن برای تدریس به شهری سفر کرده و هنگام عصر یا فردای آن روز به مبدأ بر می گردد، در این صورت ، رفت و برگشت سفر اوّل محسوب می شود. و در صورتی که عرفاً یک سفر نباشد مثل راننده ای که برای حمل کالا به مقصدی حرکت کرده و از آنجا به مکان دیگری برای حمل مسافر یا کالای جدید سفر نماید و سپس به وطن مراجعت می کند که در این فرض ، سفر اوّل با رسیدن به مقصد، تمام می شود.

ص: 734

[س 650 کسی که رانندگی شغل ثابت و دائمی او نیست ]

س 650: کسی که رانندگی ماشین شغل ثابت و دائمی او نیست ، ولی برای مدت کوتاهی وظیفه رانندگی به او محول می شودمثل سربازانی که وظیفه رانندگی را در پادگانها و پاسگاهها و غیر آنها بر عهده می گیرند، آیا این افراد حکم مسافر را دارند یا آن که واجب است نماز خود را تمام خوانده و روزه بگیرند؟

ج : اگر از نظر عرف ، رانندگی ماشین در آن مدت موقت شغل آنها محسوب شود، حکم سایر رانندگان را خواهند داشت .

[س 651 اگر ماشین ِ راننده ای بر اثر حادثه ای برای مدتی متوقف شود]

س 651: اگر ماشین ِ راننده ای بر اثر حادثه ای برای مدتی متوقف شود و راننده برای تعمیر و خرید لوازم به شهر دیگری مسافرت نماید، با توجه به این که با ماشین خود سفر نکرده ، آیا باید در مانند این سفر نمازش را تمام بخواند یا شکسته ؟

ج : اگر در این سفر شغل او رانندگی نباشد و عرف هم این سفر را سفر شغلی نداند، حکم دیگر مسافران را خواهد داشت .

حکم دانشجویان و روحانیون
[س 652 دانشجویانی که هر هفته حد اقل دو روز برای تحصیل مسافرت می کنند]

س 652: دانشجویانی که هر هفته حد اقل دو روز برای تحصیل مسافرت می کنندو یا کارمندانی که هر هفته برای کارشان سفر می کنند، چه حکمی دارند؟ با توجه به این که آنها هر هفته مسافرت می نمایند، ولی امکان دارد به خاطر تعطیلی دانشگاه یا کارشان به مدت یک ماه در وطن اصلی خود بمانند و در خلال آن مدت مسافرتی نمی کنند، آیا بعد از گذشت یک ماه که سفر خود را دوباره آغاز می کنند، نمازشان در سفر اول طبق قاعده شکسته و بعد از آن تمام است ؟

ج : در سفر برای تحصیل علم ، نماز شکسته است و روزه هم صحیح نیست ، اعم از این که سفرشان هفتگی باشد یا روزانه . ولی کسی که برای کار آزاد یا اداری ، مسافرت می کند، اگر بین وطن یا محل سکونت و محل کارش هر ده روز حد اقل یک مرتبه رفت و آمد نماید، باید از سفر دوم به بعد نماز خود را تمام بخواند و روزه او هم صحیح است ، و اگر بین دو سفری که برای کار کردن می رود، ده روز در وطن یا جای دیگری بماند، در سفر اولی که بعد از اقامت ده روزه برای کار کردن می رود، نمازش شکسته است و نمی تواند روزه بگیرد.

[س 653 دبیر شاغل در شهرستان ]

س 653: دبیر شاغل در شهرستان رفسنجان می باشم با توجه به پذیرفته شدن در مرکز عالی ضمن خدمت و مأموریت به تحصیلی آموزش و پرورش ، سه روز ابتدای هفته را در شهرستان کرمان اشتغال به تحصیل دارم و بقیه ایّام هفته را در شهرستان خود به خدمت مشغولم ، نظر حضرت عالی در مورد احکام نماز و روزه این جانب چه می باشد، آیا حکم دانشجو بودن بر ما جاری است یا خیر؟

ج : اگر مأمور به تحصیل هستید نماز شما تمام است و می توانید روزه بگیرید.

[س 654 اگر تبلیغ شغل کسی باشد]

س 654: اگر یکی از طلاب علوم دینی قصد داشته باشد تبلیغ را شغل خود قرار دهد، آیا با این فرض می تواند در سفر نماز خود را تمام بخواند و روزه هم بگیرد؟ اگر شخصی برای کاری غیر از تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر مسافرت نماید، نماز و روزه اش چه حکمی دارد؟

ج : اگر عرفاً تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر شغل و کار او محسوب شود، در سفر برای انجام آن کارها حکم مسافری را دارد که به خاطر شغل و کارش سفر می کند،

ص: 735

و اگر زمانی برای کاری غیر از ارشاد و تبلیغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند سایر مسافران نمازش شکسته است و روزه او صحیح نیست .

[س 655 کسانی که مدت غیر معینی مسافرت می کنند]

س 655: کسانی که مدت غیر معینی مسافرت می کنند مانند طلاب علوم دینی که برای درس خواندن به حوزه علمیه می روندو یا کارمندان دولت که برای کار به مدت غیر معینی به شهری اعزام می شوند، نماز و روزه این افراد چه حکمی دارد؟

ج : بر محل تحصیل یا کار حکم وطن مترتب نیست ، مگر آن که آن قدر آنجا بمانند که عرفاً وطن آنها محسوب شود.

[س 656 طلبه علوم دینی در شهری که وطن او نیست زندگی می کند]

س 656: طلبه علوم دینی در شهری که وطن او نیست زندگی می کند، اگر قبل از قصد اقامه ده روز می دانسته و یا قصد داشته که به طور هفتگی به مسجدی که بیرون شهر واقع است برود، آیا می تواند قصد اقامت ده روز کند یا خیر؟

ج : هنگام قصد اقامت ، قصد رفتن به کمتر از مسافت شرعی به مدت یک ساعت یا بیشتر تا ثلث روز یا شب ضرر به صحت قصد اقامت نمی زند و تشخیص این که مقصدی که قصد رفتن به آنجا را دارد، آیا داخل در محل اقامت هست یا خیر، موکول به نظر عرف است .

قصد اقامت و مسافت شرعی
[س 657 با خواندن حد اقل یک نماز چهار رکعتی ]

س 657: من در جائی کار می کنم که کمتر از مسافت شرعی با شهر مجاور فاصله داردو چون هیچ یک از دو مکان ، وطن من نیست ، لذا در محل کارم قصد اقامت ده روز می کنم تا نمازم را تمام خوانده و بتوانم روزه بگیرم ، و هنگامی که در محل کارم قصد اقامت ده روز می کنم ، در خلال آن مدت و بعد از آن قصد رفتن به شهر مجاور نمی کنم ، حکم شرعی من در حالتهای زیر چیست ؟ (1) اگر قبل از پایان ده روز به خاطر حادثه ای یا کاری به آن شهر بروم و بعد از تقریباً دو ساعت ، به محل کارم برگردم ؟ (2) اگر بعد از پایان ده روز به قصد رفتن به محله معینی به آن شهر بروم و از مقدار مسافت شرعی تجاوز نکنم و بعد از یک شب توقف ، به محل اقامتم برگردم ؟ (3) بعد از پایان ده روز به قصد رفتن به محله معینی به آن شهر بروم ، ولی بعد از رسیدن به آن محله ، تصمیم به رفتن به محله دیگری که با محل اقامت من بیشتر از مسافت شرعی فاصله دارد، بگیرم ؟

ج : (1) (2): اگر از ابتداء، قصد خروج نداشته باشید، بعد از استقرار حکم تمام بودن نماز در محل اقامت هر چند با خواندن حد اقل یک نماز چهار رکعتی در آنجا باشد، خارج شدن از آنجا به مقدار کمتر از مسافت شرعی ، در یک یا چند روز، به قصد اقامت ضرر نمی رساند، و در این صورت فرقی نمی کند که خروج قبل از پایان ده روز باشد یا بعد از آن ، و تا مسافرت جدیدی انجام نشده ، نماز تمام و روزه صحیح است . (3) رفتن به محله های دیگر شهر محل اقامت ، هر چند با محله قصد اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله داشته باشد، به قصد اقامت و حکم آن ضرر نمی رساند، ولی اگر پس از قصد اقامت در شهری به شهر دیگری که با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله دارد برود، قصد اقامت قبلی وی به هم می خورد و بعد از برگشت به محل اقامت ، باید دوباره قصد نماید.

ص: 736

[س 658 مسافر بعد از خروج از وطن ]

س 658: اگر مسافر بعد از خروج از وطن ، از راهی عبور کند که صدای اذان وطن اصلی خود را بشنودو یا دیوار خانه های آن را ببیند، آیا به مسافت شرعی ضرر می رساند؟

ج : تا از وطن خود عبور نکرده ، ضرری به مسافت شرعی نمی رساند و مسافرتش قطع نمی شود، ولی تا در داخل محدوده بین وطن و حد ترخص آن هست ، حکم مسافر بر او جاری نمی شود.

[س 659 محل کار من که در آنجا سکونت هم دارم ، غیر از وطن اصلی ام است ]

س 659: محل کار من که در آنجا سکونت هم دارم ، غیر از وطن اصلی ام است و با آن بیش از مسافت شرعی فاصله دارد، و محل کارم را هم وطن خود قرار نداده ام و امکان دارد فقط برای چندین سال در آنجا بمانم . گاهی از آنجا برای انجام ماموریت اداری به مدت دو یا سه روز در ماه خارج می شوم ، آیا هنگامی که از شهری که در آن سکونت دارم به مقداری بیش از مسافت شرعی خارج شده و بر می گردم ، واجب است در بازگشت قصد اقامت ده روز کنم یا خیر؟ و اگر قصد اقامت ده روز واجب است ، تا چه مسافتی ، می توانم به اطراف شهر بروم ؟

ج : اگر از شهری که در آن سکونت دارید، به مقدار مسافت شرعی خارج شوید، هنگام مراجعت باید دوباره قصد اقامت ده روز نمایید، و در صورتی که قصد اقامت ده روز به طور صحیح تحقق پیدا کرد و حکم تمام خواندن نماز هر چند با خواندن حد اقل یک نماز چهار رکعتی محقق شد در صورتی که از ابتداء، قصد خروج به کمتر از مسافت شرعی داشته خروج به کمتر از مسافت شرعی به اندازه یک تا دو ساعت در یک یا چند روز که مجموعاً از مقدار ثلث روز یا شب تجاوز نکند، ضرری به حکم اقامت نمی زند، هم چنان که در خلال ده روز قصد خروج به باغها و مزرعه های محل اقامت ، به قصد اقامت آسیبی نمی رساند.

[س 660 اگر شخصی برای چندین سال در چهار کیلومتری وطنش باشد]

س 660: اگر شخصی برای چندین سال در چهار کیلومتری وطنش باشد و هر هفته به خانه اش برود، هنگامی که این شخص به محلی مسافرت کند که فاصله آن با وطنش بیست و پنج کیلومتر و با مکانی که چندین سال در آن درس خوانده است ، بیست و دو کیلومتر است ، نماز او چه حکمی دارد؟

ج : اگر از وطنش به آنجا مسافرت کند، نماز قصر است .

[س 661 مسافری قصد رفتن به سه فرسخی را دارد]

س 661: مسافری قصد رفتن به سه فرسخی را دارد، ولی از ابتدا در نظر دارد که در بین راه از راه فرعی برای انجام کار معینی به یک فرسخی برودو سپس داخل مسیر اصلی شود و به سفر خود ادامه دهد، نماز و روزه این مسافر چه حکمی دارد؟

ج : حکم مسافر را ندارد و ضمیمه کردن مقدار راهی که با خروج از مسیر اصلی و بازگشت به آن پیموده ، برای تکمیل مسافت شرعی کافی نیست .

[س 662 وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخی ]

س 662: با توجه به فتوای امام خمینی «قدس سره » مبنی بر وجوب قصر نماز و افطار هنگام سفر به هشت فرسخی ، اگر مقدار رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد، ولی در بازگشت ، به علت مشکلات راه و نبودن ماشین ، مجبور به پیمودن مسافتی بیش از شش فرسخ شود، آیا باید نماز را شکسته خواند و روزه را افطار کرد؟

ج : اگر رفتن کمتر از چهار فرسخ باشد و مسیر بازگشت هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، نماز تمام و روزه صحیح است .

ص: 737

[س 663 کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است ، سفر کند]

س 663: کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است ، سفر کند و در خلال ایام هفته چندین بار از آن محل به محله های دیگر برود، به طوری که مجموع مسافت بیش از هشت فرسخ شود، چه وظیفه ای دارد؟

ج : اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پیمودن مسافت شرعی را نداشته و فاصله بین مقصد اول و محله های دیگر هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، حکم مسافر را ندارد.

[س 664 اگر انسان به قصد رفتن به مکان معینی از شهر خود خارج شود]

س 664: اگر انسان به قصد رفتن به مکان معینی از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، آیا این گردش جزء مسافتی که از منزل پیموده ، محسوب می شود؟

ج : گردش در مقصد جزء مسافت محسوب نمی شود.

[س 665 هنگام قصد اقامت ، جایز است ]

س 665: آیا هنگام قصد اقامت ، جایز است نیّت خروج از محل اقامت به محل دیگری را که کمتر از چهار فرسخ با آن فاصله دارد بنماییم ؟

ج : قصد خروج از محل اقامت به اندازه کمتر از مسافت شرعی اگر به صدق اقامت ده روز ضرر نزند مثل بیرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز یا شب برای یک بار یا چند بار به شرطی که مجموع ساعات خروج از یک سوم روز یا شب بیشتر نشود، در این صورت ، قصد خروج به قصد اقامت لطمه نمی زند.

[س 66 با توجه به این که رفت و آمد از محل سکونت به محل کار]

س 666: با توجه به این که رفت و آمد از محل سکونت به محل کار که بیشتر از بیست و چهار کیلومتر از هم فاصله دارند، موجب می شود که نماز تمام خوانده شود، اگر من از شهری که در آن کار می کنم به خارج از آن و یا شهر دیگری که فاصله آن با محل کارم به مقدار مسافت شرعی نیست ، بروم و قبل از ظهر یا بعد از ظهر به محل کارم برگردم ، آیا باز هم نمازم تمام است ؟

ج : به مجرد خارج شدن از محل کار به مقدار کمتر از مسافت شرعی ، هر چند ارتباطی با کار روزانه شما نداشته باشد، حکم نماز و روزه شما در محل کار تغییر نمی کند، و فرقی هم نمی کند که قبل از ظهر به محل کارتان برگردید یا بعد از ظهر.

[س 667 من از اهالی اصفهان هستم ]

س 667: من از اهالی اصفهان هستم و مدتی است که در دانشگاهی در شاهین شهر که از توابع اصفهان است مشغول به کارم ، و فاصله بین اصفهان و شاهین شهر کمتر از مسافت شرعی ( در حدود بیست کیلومتر) است ، ولی تا دانشگاه که در اطراف شاهین شهر واقع شده ، بیشتر از مسافت شرعی ( در حدود بیست و پنج کیلومتر) است . با توجه به این که دانشگاه در شاهین شهر است و راه من از وسط شهر عبور می کند، ولی مقصد اصلی من دانشگاه است ، آیا مسافر محسوب می شوم یا خیر؟

ج : اگر فاصله بین دو شهر کمتر از چهار فرسخ شرعی باشد، حکم سفر مترتب نمی شود.

[س 668 من هر هفته برای زیارت حضرت معصومه س به شهر قم مسافرت می کنم ]

س 668: من هر هفته برای زیارت حضرت معصومه سلام اللّه علیها و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم مسافرت می کنم ، آیا در این سفر نمازم را تمام بخوانم یا شکسته ؟

ج : در این سفر حکم سایر مسافرین را دارید و نماز شما قصر است .

[س 669 محل تولد من شهر کاشمر است ]

س 669: محل تولد من شهر کاشمر است و از سال (1345) هجری شمسی تا سال (1369) ساکن تهران بوده ام و آنجا را وطن برای خود انتخاب کردم ، و مدت سه سال است که همراه با خانواده ام برای

ص: 738

ماموریت اداری به بندر عباس آمده و کمتر از یک سال دیگر به شهر تهران که وطن من است ، باز خواهم گشت . با توجه به این که در مدتی که در بندر عباس هستم ، هر لحظه امکان دارد برای مأموریت به شهرهای تابع بندر عباس بروم و مدتی در آنجا بمانم و زمان مأموریت های اداری هم که به من ارجاع می شود، قابل پیش بینی نیست ، خواهشمندم اولًا حکم نماز و روزه مرا بیان فرمائید. ثانیاً: با توجه به این که در اغلب اوقات یا در بعضی از ماههای سال برای چند روز در مأموریت اداری به سر می برم ، آیا کثیر السفر محسوب می شوم یا خیر؟ ثالثاً: با توجه به این که هم سرم خانه دار و متولد تهران است و با من به بندر عباس آمده و ساکن آن شده است ، حکم شرعی نماز و روزه وی چیست ؟

ج : نماز و روزه شما در محل کار فعلی تان که وطن شما نیست ، حکم نماز و روزه مسافر را دارد، یعنی نماز شکسته است و روزه تان صحیح نیست ، مگر آن که در آنجا قصد اقامت ده روز کنید و یا در هر ده روز حد اقل یک بار به خاطر کاری که مربوط به وظیفه شما است ، مسافرت نمایید؛ و اما هم سرتان که در محل کار همراه شما است ، اگر قصد اقامت ده روز کرده باشد، نماز وی تمام و روزه اش صحیح است و در غیر این صورت نمازش شکسته است و نمی تواند روزه بگیرد.

[س 670 شخصی قصد اقامت ده روز در جائی کرده است ]

س 670: شخصی قصد اقامت ده روز در جائی کرده است ، بخاطر این که می دانسته که ده روز در آنجا می ماند و یا تصمیم بر ماندن داشته است ولی بعد از آن که با خواندن یک نماز چهار رکعتی ، حکم تمام خواندن نماز بر او مترتب شد، مسافرتی غیر ضروری برای وی پیش می آید، آیا رفتن به آن سفر برای او جایز است ؟

ج : سفر او اشکال ندارد، هر چند غیر ضروری باشد.

[س 671 اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا ع مسافرت نماید]

س 671: اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا « علیه الصلوه و السلام » مسافرت نماید و با آن که می داند کمتر از ده روز در آنجا خواهد ماندولی برای این که نمازش تمام باشد، قصد اقامت ده روز می کند، این کار او چه حکمی دارد؟

ج : اگر می داند که در آنجا ده روز نمی ماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثری ندارد و باید در آنجا نمازش را شکسته بخواند.

[س 672 مأمورین غیر محلی که هیچ گاه ده روز در شهر محل کار نمی مانند]

س 672: مأمورین غیر محلی که هیچ گاه ده روز در شهر محل کار نمی مانند، ولی مسافرت آنان کمتر از مسافت شرعی است ، از جهت تمام یا شکسته بودن نماز چه وظیفه ای دارند؟

ج : اگر فاصله بین وطن و محل کار آنها به مقدار مسافت شرعی و لو تلفیقاً نباشد، احکام مسافر را ندارند، و کسی که بین وطن و محل کارش به مقدار مسافت شرعی فاصله باشد، اگر حد اقل هر ده روز یک بار بین آن دو رفت و آمد می کند، نمازش را باید تمام بخواند، ولی هر گاه ده روز یا بیشتر در وطن یا محل کار اقامت کند، در سفر اول بعد از ده روز، حکم سایر مسافرین را خواهد داشت .

[س 673 کسی که به جائی مسافرت کرده ]

س 673: کسی که به جائی مسافرت کرده و نمی داند چه مقدار در آنجا خواهد ماند، ده روز یا کمتر، چگونه باید نماز بخواند؟

ج : وظیفه شخص مردد تا سی روز قصر است و از آن به بعد باید نمازش را تمام بخواند، هر چند در همان روز بخواهد برگردد.

ص: 739

[س 674 کسی که در دو مکان تبلیغ می کند]

س 674: کسی که در دو مکان تبلیغ می کند و قصد اقامت ده روز هم در آن منطقه دارد، نماز و روزه اش چه حکمی دارد؟

ج : اگر از نظر عرف دو مکان محسوب شوند، قصد اقامت در هر دو محل و یا در یکی از آن دو با قصد رفت و آمد به مکان دیگر در خلال ده روز، صحیح نیست .

حدّ ترخّص
[س 675 گاهی فاصله بین بعضی از شهرها کم است ]

س 675: در آلمان و بعضی از کشورهای اروپایی ، گاهی فاصله بین بعضی از شهرها (یعنی فاصله تابلوهای خروجی شهری و ورودی شهر دیگر) به صد متر نمی رسد، حتی بعضی از خانه ها و خیابان های دو شهر کاملًا به هم متصل هستند، حد ترخص این موارد چگونه است ؟

ج : با فرض اتصال یکی از دو شهر به دیگری به نحوی که در سؤال آمده است ، آن دو، حکم دو محله یک شهر را دارند که خروج از یکی به دیگری مسافرت محسوب نمی شود تا نیاز به حد ترخص باشد.

[س 676 معیار حد ترخص ]

س 676: معیار حد ترخص شنیدن اذان و دیدن دیوارهای شهر است ، آیا یکی از آن دو کافی است یا این که باید هر دو با هم وجود داشته باشند؟

ج : احوط، رعایت هر دو علامت است ، هر چند بعید نیست که شنیده نشدن اذان برای تعیین حد ترخص کافی باشد.

[س 677 معیار حد ترخص شنیدن صدای اذان از خانه های طرفی است ]

س 677: آیا معیار حد ترخص شنیدن صدای اذان از خانه های طرفی است که مسافر از آن طرف شهر خارج یا داخل آن می شود، یا این که معیار اذان وسط شهر است ؟

ج : معیار، شنیدن اذان آخر شهر از طرفی است که مسافر از آن خارج و یا داخل آن می شود.

[س 678 در اینجا بین اهالی یکی از نواحی راجع به مسافت شرعی اختلاف وجود دارد]

س 678: در اینجا بین اهالی یکی از نواحی راجع به مسافت شرعی اختلاف وجود دارد. عده ای می گویند که دیوارهای آخرین خانه های منطقه که به هم متصل هستند، ملاک است . عده ای هم معتقدند که باید مسافت را از کارخانه ها و شهرکهای پراکنده ای که بعد از خانه های شهر واقع شده است ، محاسبه کرد، سؤال این است که آخر شهر کجاست ؟

ج : تعیین آخر شهر موکول به نظر عرف است . اگر در نظر عرف کارخانه ها و شهرکهای پراکنده اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را از آخر خانه های شهر باید حساب نمود.

سفر معصیت
[س 679 اگر انسان بداند در سفری که می خواهد برود، مرتکب معاصی و محرمات خواهد شد]

س 679: اگر انسان بداند در سفری که می خواهد برود، مرتکب معاصی و محرمات خواهد شد، آیا نمازش شکسته است یا تمام ؟

ج : مادامی که سفر او به خاطر ترک واجب یا فعل حرامی نباشد، نماز او مانند سایر مسافران شکسته است .

[س 680 کسی که بدون قصد معصیت مسافرت کند]

س 680: کسی که بدون قصد معصیت مسافرت کند، ولی در بین راه برای ادامه و تکمیل سفر قصد ارتکاب معصیت نماید، آیا نمازش را باید تمام بخواند یا شکسته ؟ آیا نمازهای شکسته ای که در طول راه خوانده ، صحیح است یا خیر؟

ص: 740

ج : واجب است از زمانی که قصد استمرار سفر به خاطر معصیت کرده ، نمازش را تمام بخواند و نمازهایی را که پس از تصمیم به ادامه سفر به قصد ارتکاب گناه ، شکسته خوانده است ، باید اعاده کند و تمام بخواند.

[س 681 سفر برای تفریح یا خرید ما یحتاج زندگی ]

س 681: سفر برای تفریح یا خرید ما یحتاج زندگی با فرض فراهم نبودن مکانی برای نماز و مقدمات آن در مسافرت ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضی از واجبات نماز می شود، احوط این است که به آن سفر نرود، مگر آن که ترک آن برای او ضرر یا مشقت داشته باشد. در هر صورت جایز نیست نماز را در هیچ حالی ترک نماید.

احکام وطن
[س 682 من متولد شهر تهران هستم ]

س 682: من متولد شهر تهران هستم و پدر و مادرم در اصل از اهالی شهر «مهدی شهر» هستند، لذا چندین بار در طول سال به آنجا سفر می کنند و من هم همراه آنان می روم ، با توجه به این که من قصد بازگشت به «مهدی شهر» را برای سکونت ندارم ، بلکه قصد دارم در تهران بمانم ، نماز و روزه ام چه حکمی دارند؟

ج : در فرض مذکور، نماز و روزه شما در وطن اصلی پدر و مادرتان ، حکم نماز و روزه سایر مسافرین را دارد.

[س 683 من شش ماه از سال را در شهری و شش ماه را در شهر دیگری ]

س 683: من شش ماه از سال را در شهری و شش ماه را در شهر دیگری که محل تولدم و محل سکونت من و خانواده ام است ، زندگی می کنم ، ولی در شهر اول به طور متوالی و مستمر ساکن نیستم ، مثلًا دو هفته یا ده روز و یا کمتر در آن می مانم و سپس به محل تولد و سکونت خانواده ام بر می گردم ، سؤال من این است که اگر قصد ماندن کمتر از ده روز را در شهر اول داشته باشم ، آیا حکم مسافر را دارم یا خیر؟

ج : اگر آن شهر وطن اصلی شما نباشد و قصد توطن در آنجا را هم نداشته باشید، در صورتی که قصد اقامت کمتر از ده روز را داشته باشید، حکم سایر مسافرین را دارید، مگر آن که آنجا محل کار شما باشد و حد اقل هر ده روز یک بار جهت کار به آنجا رفت و آمد داشته باشید که در این صورت نماز شما تمام و روزه تان صحیح است .

[س 684 حدود دوازده سال است که در شهری بدون این که قصد زندگی دائمی ]

س 684: حدود دوازده سال است که در شهری بدون این که قصد زندگی دائمی در آن را داشته باشم ، ساکن هستم . آیا این شهر وطن من محسوب می شود؟ چه مدتی لازم است تا آن شهر وطن من شود و چگونه می توان احراز کرد که عرف آنجا را وطن من می داند؟

ج : تا وقتی که انسان ، جائی را برای ماندن همیشگی انتخاب نکرده ، وطن او محسوب نمی شود. مگر این که بدون قصد آن قدر بماند که عرفاً، وطن او محسوب شود و احراز نظر عرف به عهده مکلف است .

[س 685 وطن شخصی تهران است ]

س 685: وطن شخصی تهران است و در حال حاضر قصد دارد در یکی از شهرهای نزدیک تهران ساکن شده و آن را وطن خود قرار دهد، ولی چون محل کسب و کار روزانه اش در تهران

ص: 741

است ، نمی تواند ده روز در آنجا بماند، چه رسد به شش ماه ، بلکه هر روز به محل کارش می رود و شب به آنجا برمی گردد، نماز و روزه او در آن شهر چه حکمی دارد؟

ج : شرط تحقق عنوان وطن جدید این نیست که انسان بعد از قصد توطن و سکونت در شهری ، شش ماه به طور مستمر در آنجا بماند، بلکه بعد از این که آنجا را به عنوان وطن جدید انتخاب نمود و با این قصد، مدتی (اگر چه فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب می شود.

[س 686 محل تولد من و همسرم یک شهر است ]

س 686: محل تولد من و هم سرم شهر کاشمر است ، ولی بعد از استخدام در یکی از ادارات دولتی ، به نیشابور منتقل شدم ، پدر و مادر ما هنوز در زادگاهمان زندگی می کنند، در ابتدای رفتن به نیشابور، از وطن اصلی خود اعراض کردیم ، ولی اکنون بعد از پانزده سال از این امر منصرف شده ایم ، خواهشمندم به سؤالات زیر پاسخ فرمائید: (1) هنگامی که به خانه پدر و مادرمان می رویم و چند روز نزد آنها می مانیم ، وظیفه من و هم سرم راجع به نماز چیست ؟ (2) فرزندان ما که در محل سکونت فعلی ما (نیشابور) متولد شده و در حال حاضر به سن بلوغ رسیده اند، هنگامی که به شهر پدریمان (کاشمر) رفته و چند روز نزد آنها می مانیم ، چه وظیفه ای دارند؟

ج : بعد از آن که از وطن اصلی تان «کاشمر» اعراض کردید، دیگر حکم وطن در آنجا بر شما جاری نمی شود، مگر آن که دوباره برای زندگی به آنجا برگشته و با قصد زندگی دائم مدتی در آنجا اقامت کنید و این شهر نسبت به فرزندان شما هم حکم وطن را ندارد و همه شما در آنجا حکم مسافر را دارید.

[س 687 شخصی دارای دو وطن است ]

س 687: شخصی دارای دو وطن است ، در نتیجه نماز خود را در هر دو مکان تمام می خواند و روزه هم می گیرد، آیا واجب است که هم سر و فرزندان تحت تکفل وی در این مسأله از سرپرست خود تبعیت نمایند یا این که می توانند مستقل از او عمل کنند؟

ج : زن می تواند وطن جدید شوهرش را وطن خود قرار ندهد، ولی فرزندان اگر صغیر باشند و در تصمیم گیری و کسب درآمد مستقل نباشند و یا در این مسأله تابع اراده پدر باشند، وطن جدید پدر، وطن آنها هم محسوب می شود.

[س 688 اگر زایشگاه خارج از وطن پدر باشد]

س 688: اگر زایشگاه خارج از وطن پدر باشد و مادر ناچار باشد که چند روزی برای وضع حمل به زایشگاه منتقل شود و بعد از تولد فرزند برگردد، وطن این طفل کجاست ؟

ج : اگر زایشگاه در وطن پدر و مادر که در آن زندگی می کنند قرار داشته باشد، همان جا وطن اصلی کودک هم خواهد بود، در غیر این صورت مجرد تولد در شهری باعث نمی شود که آنجا وطن او شود، بلکه وطن وی همان وطن پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگی می کند.

[س 689 چند سال است که شخصی در شهر اهواز سکونت دارد]

س 689: چند سال است که شخصی در شهر اهواز سکونت دارد ولی آنجا را به عنوان وطن دوم خود قرار نداده است ، اگر از آن شهر به مقدار بیشتر یا کمتر از مسافت شرعی خارج شود، هنگام بازگشت مجدد به آنجا، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟

ج : بعد از آن که قصد اقامت در اهواز کرد و حکم تمام خواندن نماز با به جا آوردن حد اقل

ص: 742

یک نماز چهار رکعتی بر او مستقر شد، تا از آنجا به مقدار مسافت شرعی و یا بیشتر خارج نشده ، نمازش تمام و روزه او صحیح است . ولی اگر به آن مقدار از آنجا خارج شود، حکم سایر مسافرین را خواهد داشت .

[س 690 فردی هستم که قصد اعراض از وطنم را دارم ]

س 690: من فردی عراقی هستم که قصد اعراض از وطنم عراق را دارم ، آیا همه ایران را وطن خود قرار دهم یا منطقه ای را که در آن ساکن هستم و یا برای انتخاب وطن حتماً باید خانه ای بخرم ؟

ج : در وطن جدید، قصد توطن در شهر خاص و معین و سکونت در آن به مدتی که انسان عرفاً اهل آنجا محسوب شود، شرط است ، ولی تملک خانه یا غیر آن شرط نیست .

[س 691 کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر دیگری مهاجرت نماید]

س 691: کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به شهر دیگری مهاجرت نماید و به مسأله اعراض از وطن آگاه نباشد، الآن که به سن تکلیف رسیده ، نسبت به نماز و روزه اش در آنجا چه وظیفه ای دارد؟

ج : اگر از محل تولد به تبعیت از پدرش مهاجرت کند و پدر وی قصد بازگشت به آنجا را برای زندگی نداشته باشد، آن مکان برای او حکم وطن را ندارد.

[س 692 اگر شخصی وطنی داشته باشد]

س 692: اگر شخصی وطنی داشته باشد که در حال حاضر در آن سکونت نمی کند، ولی گاهی با هم سرش به آنجا می رود، آیا هم سر او در آنجا باید مانند وی نمازش را تمام بخواند یا خیر؟ و اگر هم سرش تنها به آنجا برود نمازش چه حکمی دارد؟

ج : مجرد این که آن مکان وطن شوهر اوست باعث نمی شود که وطن وی هم باشد و بر او در آنجا احکام وطن جاری شود.

[س 693 محل کار حکم وطن را دارد]

س 693: آیا محل کار حکم وطن را دارد؟

ج : اشتغال به کاری در مکانی موجب نمی شود که آن مکان وطن گردد، ولی اگر از محل سکونت تا محل کار که به مقدار مسافت شرعی با هم فاصله دارند، در هر ده روز حد اقل یک مرتبه رفت و آمد نماید، نماز وی در آنجا تمام و روزه اش صحیح است .

[س 694 مراد از اعراض از وطن چیست ]

س 694: مراد از اعراض از وطن چیست ؟ آیا مجرد ازدواج زن و رفتن وی همراه شوهر به هر جایی که او می خواهد، اعراض محسوب می شود یا خیر؟

ج : مراد از اعراض ، خروج از وطن با تصمیم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است . و مجرد رفتن زن به خانه شوهر در شهر دیگر، مستلزم اعراض از وطن اصلی اش نیست .

[س 695 وطن اصلی و وطن دوم ]

س 695: خواهشمندیم نظر خود را در باره وطن اصلی و وطن دوم بیان فرمائید.

ج : وطن اصلی جائی است که انسان در آن متولد شده و مدتی در آن بوده و رشد و نمو پیدا کرده است . وطن دوم هم جائی است که مکلّف آن را برای سکونت دائم ، و لو برای چند ماه در هر سال ، برگزیده است .

[س 696 پدر و مادر من از اهالی شهر ساوه هستند]

س 696: پدر و مادر من از اهالی شهر ساوه هستند و هر دو در کودکی به تهران آمده و در آن سکونت کرده اند. بعد از ازدواج به شهر چالوس رفته و در آن ساکن شده اند، زیرا محل کار پدرم آنجا بوده است . بنا بر این من در تهران به دنیا آمده ، ولی هر گز در آن اقامت نکرده ام ، در تهران و ساوه چگونه نماز بخوانم ؟

ص: 743

ج : اگر بعد از تولد در تهران ، در آنجا رشد و نمو نکرده باشید، تهران وطن اصلی شما محسوب نمی شود، بنا بر این اگر تهران و ساوه را به عنوان وطن اتخاذ نکرده باشید، در آنجا حکم وطن بر شما جاری نمی شود.

[س 697 شخصی از وطنش اعراض نکرده است ]

س 697: شخصی از وطنش اعراض نکرده است و در حال حاضر حدود شش سال است که در شهر دیگری اقامت دارد، در صورتی که به وطن خود برگردد، با توجه به این که بر تقلید امام راحل «قدس سره » باقی مانده ، آیا نماز خود را باید تمام بخواند یا شکسته ؟

ج : تا از وطن سابق خود اعراض نکرده ، حکم وطن نسبت به او باقی است و نماز وی در آنجا تمام و روزه اش صحیح است .

[س 698 قصد قطعی بر توطّن در محل تحصیل ]

س 698: دانشجوئی خانه ای را در شهر تبریز برای تحصیل در دانشگاه آن به مدت چهار سال اجاره کرده است ، هم چنین وی در صورت امکان ، قصد ماندن دائمی در تبریز را دارد، در حال حاضر در ایام ماه مبارک رمضان گاهی به وطن اصلی اش رفت و آمد می کند، آیا آن دو مکان ، برای او دو وطن محسوب می شوند؟

ج : اگر در حال حاضر قصد قطعی بر توطّن در محل تحصیل نداشته باشد، آنجا حکم وطن را برای او نخواهد داشت . ولی حکم وطن بودن وطن اصلی او تا زمانی که از آن اعراض نکرده ، نسبت به وی باقی است .

[س 699 بدون این که از وطن اصلی خود اعراض کرده باشم ]

س 699: من در شهر کرمانشاه به دنیا آمده ام و شش سال است که در تهران ساکن هستم و بدون این که از وطن اصلی خود اعراض کرده باشم ، قصد توطن در تهران کرده ام . اگر در هر یک یا دو سال از منطقه ای به منطقه دیگری از مناطق تهران منتقل شوم ، نماز و روزه ام در آنجا چه حکمی دارد؟ و چون بیشتر از شش ماه است که در منطقه جدیدی از تهران ساکن هستیم ، آیا آنجا برای ما حکم وطن را دارد یا خیر؟ هنگامی که در طول روز به مناطق مختلف تهران رفت و آمد می کنیم ، نماز و روزه ما چه حکمی دارد؟

ج : اگر در تهران فعلی و یا محله ای از آن قصد توطن نموده اید، سراسر آنجا وطن شما محسوب می شود، و در تمامی محله های تهران حکم وطن بر شما جاری است و نمازتان تمام و روزه شما صحیح است و تردد شما در تهران فعلی حکم سفر را ندارد.

[س 700 محل کار و سکونت فعلی شخصی در تهران است ]

س 700: محل کار و سکونت فعلی شخصی از اهالی روستا در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگی می کنندو در آن ملک و آب دارند، این شخص برای دیدار و کمک به آنجا می رود، ولی تمایلی به بازگشت به آنجا برای سکونت ندارد، با توجه به این که آنجا زادگاه وی است ، نماز و روزه اش در آنجا چه حکمی دارد؟

ج : اگر قصد مراجعت به آن روستا برای سکونت و زندگی ندارد، بلکه تصمیم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جاری نمی شود.

[س 701 محل تولد شخص هر چند در آنجا ساکن نباشد]

س 701: آیا محل تولد شخص هر چند در آنجا ساکن نباشد، وطن محسوب می شود؟

ج : اگر در آنجا مدتی مانده و رشد و نمو کرده باشد، تا از آن اعراض نکرده است ، حکم وطن را دارد و در غیر این صورت حکم وطن ندارد.

ص: 744

[س 702 نماز و روزه کسی که سالهای زیادی در سرزمینی که وطن او نیست ، زندگی می کند]

س 702: نماز و روزه کسی که سالهای زیادی (نه سال ) در سرزمینی که وطن او نیست ، زندگی می کند، و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است ، ولی یقین دارد که روزی به آن باز خواهد گشت ، چه حکمی دارد؟

ج : نماز و روزه او در کشوری که فعلًا در آن ساکن است ، حکم نماز و روزه سایر مسافرین را دارد.

[س 703 قصد توطن ]

س 703: شش سال از عمرم را در روستایی و هشت سال را در شهری گذرانده و در حال حاضر برای تحصیل به مشهد آمده ام ، نماز و روزه ام در هر یک از این مکانها چه حکمی دارد؟

ج : تا از روستای محل تولد اعراض نکرده اید، برای شما نسبت به نماز و روزه ، حکم وطن را دارد و در مشهد تا قصد توطن در آن نکرده اید، حکم مسافر را دارید، و شهری هم که چندین سال در آن ساکن بوده اید، اگر آن را به عنوان وطن انتخاب کرده باشید، تا از آن اعراض نکرده اید، حکم وطن را برای شما دارد و در غیر این صورت در آن حکم مسافر را خواهید داشت .

تبعیت زن و اولاد در وطن
[س 704 تبعیت زن از وطن شوهر]

س 704: آیا زن در وطن و اقامت تابع شوهر است ؟

ج : مجرد زوجیّت موجب تبعیّت قهری نمی شود، و زن می تواند در انتخاب وطن و قصد اقامت تابع شوهر خود نباشد. بله ، اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع اراده هم سرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است و شهری که هم سرش با او برای زندگی دائم و به قصد توطن به آنجا رفته است ، وطن وی هم محسوب می شود و هم چنین اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جائی دیگر، اعراض او از وطن هم محسوب می گردد، و برای اقامت ده روز در سفر، اطلاع او از قصد شوهرش مبنی بر اقامت ده روز با این فرض که وی تابع اراده شوهر است برای وی کافی است ، بلکه اگر مجبور به همراهی با شوهرش در مدت اقامت در آنجا باشد، نیز حکم همین است .

[س 705 جوانی با زنی از شهری دیگر ازدواج نموده است ]

س 705: جوانی با زنی از شهری دیگر ازدواج نموده است ، هنگامی که این زن به خانه پدرش می رود، نمازش قصر است یا تمام ؟

ج : تا زمانی که از وطن اصلی خود اعراض نکرده ، نمازش در آنجا تمام است .

[س 706 تابعیت زن و فرزندان ]

س 706: آیا زن و فرزندان مشمول مسأله « (1284)» رساله حضرت امام «قدس سره » هستند؟ یعنی در تحقق سفر آنها قصد سفر توسط آنان شرط نیست ؟ و آیا وطن پدر موجب تمام بودن نماز کسانی که تابع وی هستند، می گردد؟

ج : اگر در سفر تابع پدر و لو قهراً باشند، قصد پدر برای پیمودن مسافت در صورت اطلاع آنان از آن کافی است . ولی در انتخاب وطن و اعراض از آن ، اگر در تصمیم گیری و زندگی مستقل نباشند، یعنی بر حسب طبیعت و ارتکازشان تابع اراده پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جدید که پدر با آن ها برای زندگی دائمی به آن جا رفته است ، تابع وی خواهند بود.

ص: 745

احکام بلاد کبیره
[س 707 بلاد کبیره ]

س 707: نظر جناب عالی در باره شهرهای بزرگ از جهت قصد توطن یا اقامت ده روز در آنها چیست ؟

ج : در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز فرقی بین شهرهای بزرگ و معمولی نیست و حتی با قصد توطن در یک شهر بزرگ و مدتی در آنجا ماندن ، بدون معین کردن محله خاصی از آن ، تمام آن شهر حکم وطن را در باره او پیدا خواهد کرد. هم چنین اگر قصد اقامت ده روز در مانند این شهر نماید، بدون این که محله خاصی از آن را قصد نماید، حکم تمام بودن نماز و صحّت روزه در مورد او در تمام محله های آن شهر جاری خواهد بود.

[س 708 بلاد کبیره ]

س 708: شخصی از فتوای امام «قدس سره » در مورد این که تهران از بلاد کبیره است ، مطلع نبوده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فتوای امام «قدس سره » علم پیدا کرده است ، نماز و روزه ای را که به نحو متعارف به جا آورده ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر در حال حاضر بر تقلید امام «قدس سره » در آن مسأله باقی باشد، واجب است که اعمال گذشته اش را که با فتوای امام «قدس سره » منطبق نیست ، تدارک نماید، به این معنی که نمازهایی را که به جای شکسته ، تمام خوانده به صورت شکسته قضا کند و روزه هایی را که در حال مسافرت گرفته است ، قضا نماید.

نماز قضا
[نماز قضا از رساله حضرت امام ]
[مسأله 1370 کسی که نماز واجب خود را در وقت آن نخوانده ]

مسأله 1370 کسی که نماز واجب (1) خود را در وقت آن نخوانده باید قضای آن را به جا آورد، اگر چه در تمام وقت نماز، خواب مانده یا به واسطه مستی (2) نماز نخوانده باشد (3)، ولی نمازهای یومیه ای را که زن در حال حیض یا نفاس نخوانده ، قضا ندارد (4). (1) (سیستانی :) نماز یومیه .. (2) (مکارم :) به واسطه بیماری یا مستی .. (3) (مکارم :) امّا کسی که در تمام وقت بی هوش بوده قضا بر او واجب نیست ، هم چنین کافری که مسلمان شده و زنی که در حال حیض یا نفاس بوده .

(بهجت :) ولی کسی که در تمام وقت نماز هنوز بالغ نشده و یا دیوانه و یا بی هوش است و یا زنی که در تمام وقت نماز در حال حیض یا نفاس است ، نمازی که اینها نخوانده اند قضا ندارد مگر این که قبل از تمام شدن وقت نماز، این افراد از چنین حالی خارج شوند یعنی شخص غیر بالغ به تکلیف برسد و بیهوش به هوش آید و زن از حیض و نفاس پاک شود و مجنون عاقل شود که در این صورت ، نمازی را که لا اقل یک رکعت از آن را و لو با تیمّم و حذف مستحبّات ، در وقت می توانسته بخواند و نخوانده ، باید قضا نماید.

(سیستانی :) و هم چنین است هر نماز واجب دیگری که آن را در وقتش نخواند، حتّی بنا بر احتیاط لازم نمازی را که در وقت معیّنی به نذر بر او واجب شده ؛ ولی نماز عید فطر و قربان قضا ندارند و هم چنین نمازهایی را که زن در حال حیض یا نفاس نخوانده قضا ندارد چه نمازهای یومیه باشد چه غیر آن و حکم قضا در نماز آیات خواهد آمد. (4) (گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین کسی که در تمام وقت (صافی : بدون عمد) بی هوش بوده قضا بر او واجب نیست .

ص: 746

(زنجانی :) همچنین اگر به جهت بی هوشی غیر اختیاری در تمام وقت نماز قضا شود، ولی اگر بی هوشی به اختیار خود شخص باشد؛ مثل این که به خاطر عمل جراحی خود را در اختیار پزشک قرار داده و در تمام وقت هم بی هوش بوده ، به احتیاط واجب باید قضای آن را به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) نمازهایی را که زن در حال حیض یا نفاس نخوانده ، قضا ندارد چه نمازهای یومیه باشد چه غیر آن . (تبریزی : و نیز کسی که در تمام وقت نماز بی هوش بوده قضا ندارد چه یومیّه باشد چه غیر آن ).

[مسأله 1371 اگر بعد از وقت نماز بفهمد]

مسأله 1371 اگر بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را که خوانده باطل بوده ، باید قضای آن را بخواند.

[مسأله 1372 کسی که نماز قضا دارد]
اشاره

مسأله 1372 کسی که نماز قضا دارد، باید در خواندن آن کوتاهی نکند ولی واجب نیست (1) فوراً آن را به جا آورد (2). (1) (زنجانی :) لازم نیست .. (2) (مکارم :) مگر آن که یک یا دو نماز قبل از آن قضا شده باشد که احتیاط واجب این است که پیش از نماز همان روز، آن را قضا کند.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1113 اگر کسی به اختیار خود سبب حصول دیوانگی یا بی هوشی ، یا حیض و نفاس در خود شود، بنا بر احتیاط واجب باید نمازهای فوت شده در آن حال را قضا نماید، خصوصاً اگر این عمل بعد از دخول وقت باشد.

(بهجت :) مسأله 1114 نمازهایی که واجب است قرائت در آنها بلند خوانده شود هنگام قضا هم باید بلند خوانده شود و هم چنین نمازهایی که واجب است آهسته بخواند هنگام قضا نیز واجب است آهسته بخواند و بلند یا آهسته خواندن قضای نافله ها، تابع خود آنها است .

(بهجت :) مسأله 1115 کسی که وضو، غسل و تیمّم برایش ممکن نیست ، در خود وقت ، نماز بر او واجب نیست و بنا بر احتیاط واجب باید در وقتی که قادر بر تحصیل طهارت است نماز را قضا نماید، خصوصاً اگر خودش با اختیار سبب از بین رفتن تمکّن شده باشد، بلکه اگر این عمل بعد از گذشتن وقت کافی برای انجام نماز صورت گیرد، باید نمازش را قضا کند.

(بهجت :) مسأله 1116 کافر اصلی ، به جمیع اقسام آن ، در صورتی که مسلمان شود، نمازهای سابق او قضا ندارد، و امّا مسلمانی که نماز نخوانده اگر چه معذور بوده یا مسلمانی که مرتد شده ، اگر چه مرتدّ فطری باشد بنا بر أظهر و یا مسلمانی که محکوم به کفر است ، مثل خوارج ، در صورت توبه بر همه اینها قضا لازم است ، ولی مسلمانی که شیعه شده و نمازهایش را قبلًا مطابق مذهب خودش یا مطابق مذهب شیعه با نیّت قربت خوانده است بنا بر أظهر قضا بر او واجب نیست . و امّا اگر اصلًا نمازش را نخوانده ، باید قضا کند.

(فاضل :) مسأله 1386 اگر بچّه قبل از تمام شدن وقت و لو به مقدار یک رکعت بالغ شود، نماز به نحو اداء بر او واجب است و چنانچه ترک نماید قضاء آن نماز بر او واجب است

ص: 747

و هم چنین اگر زن حائض یا نفساء قبل از تمام شدن وقت ، عذر آنان برطرف شود و بتوانند با غسل و لو یک رکعت از نماز را در وقت درک بکنند.

(فاضل :) مسأله 1387 بر شخصی که نماز جمعه واجب است چنانچه آن را در وقتش انجام ندهد، لازم است نماز ظهر را بخواند و چنانچه نماز ظهر را هم ترک کرد، باید قضاء نماز ظهر را به جا آورد.

(فاضل :) مسأله 1388 قضاء نمازهای واجب را در هر وقتی از شبانه روز می توان انجام داد چه در سفر و چه در حضر، لکن در حضر چنانچه بخواهد نماز در سفر را قضا کند، باید به صورت قصر قضا کند و بر عکس چنانچه بخواهد در سفر، نماز قضا شده در حضر را انجام دهد، باید به صورت تمام قضا کند.

(فاضل :) مسأله 1389 چنانچه نماز در مکانهایی که مانند مسجد الحرام ، مکلّف مخیّر بین قصر و اتمام است خوانده نشود، احتیاط واجب آن است که چنانچه در غیر آن امکنه قضا کند به صورت قصر انجام دهد و چنانچه در همان امکنه بخواهد قضا کند، مخیّر است بین قصر و اتمام .

[مسأله 1373 کسی که نماز قضا دارد]

مسأله 1373 کسی که نماز قضا دارد می تواند نماز مستحبی بخواند (1). (1) (مکارم :) و خواندن نماز قضا، قبل از نماز یومیّه یا بعد از آن مانعی ندارد.

(بهجت :) تا وقتی که وقت فریضه تنگ نشده ، می تواند نماز قضا یا نماز مستحبّی بخواند.

[مسأله 1374 اگر انسان احتمال دهد که نماز قضایی دارد]

مسأله 1374 اگر انسان احتمال دهد که نماز قضایی دارد یا نمازهایی را که خوانده صحیح نبوده ، مستحب است احتیاطاً قضای آن را به جا آورد (1). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (زنجانی :) بهتر است قضای آنها را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله اگر کسی گمان دارد بعضی از نمازهای گذشته او صحیح نبوده ، یا فراموش کرده است ، احتیاط مستحب آن است که قضای آن را به جا آورد.

[مسأله 1375 قضای نمازهای یومیه لازم نیست به ترتیب خوانده شود]

مسأله 1375 قضای نمازهای یومیه لازم نیست به ترتیب خوانده شود مثلًا کسی که یک روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده ، لازم نیست اول نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید. (اراکی :) مسأله قضای نمازهای یومیّه باید به ترتیب خوانده شود، مثلًا کسی که یک روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده ، باید اوّل نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله قضای نمازهای یومیّه که ادای آنها باید به ترتیب خوانده شود، مثل ظهر و عصر از یک روز، یا مغرب و عشاء از یک شب باید قضای آنها را نیز به ترتیب بخواند. مثلًا اگر از کسی نماز ظهر و عصر یک روز فوت شود باید اول قضای ظهر را بخواند و بعد از آن عصر را ، ولی اگر کسی مثلًا یک روز نماز ظهر و روز بعد نماز عصر را نخوانده ، می تواند اوّل نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید و ترتیب در بین آنها لازم نیست هر چند سزاوار است تا ممکن است رعایت ترتیب را بنماید.

ص: 748

(خوئی ، تبریزی ، نوری :) مسأله در قضای نمازهای یومیه ترتیب لازم نیست ، مگر در نمازهایی که در ادای آنها ترتیب هست ، مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یک روز اگر چه بهتر (خوئی : در غیر آنها نیز) مراعات ترتیب است .

(سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله در قضای نمازهای یومیه ترتیب لازم نیست بلکه مطابق احتیاط استحبابی است ؛ مگر در نمازهایی که در ادای آنها ترتیب لازم است ؛ مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یک روز، که در قضای آنها نیز لازم است .

(بهجت :) مسأله قضای نمازهای یومیه در صورتی که ترتیب آنها معلوم باشد باید به ترتیب خوانده شود، مثلًا کسی که یک روز نماز عصر و روز بعد نماز ظهر را نخوانده ، بنا بر اظهر و أحوط باید اول نماز عصر و بعد از آن نماز ظهر را قضا نماید.

(فاضل :) مسأله احتیاط واجب ، رعایت ترتیب در قضاء نمازهای یومیّه است برای کسی که ترتیب قضا شدن نمازهای خود را می داند و در نمازهایی که در اداء آنها ترتیب لازم است ، مانند نماز ظهر و عصر، لازم است در قضا ترتیب بین آنها رعایت شود.

(مکارم :) مسأله در نماز قضا ترتیب لازم نیست ، جز در میان قضای ظهر و عصر و مغرب و عشاء از یک روز.

[مسأله 1376 اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه را بخواند]

مسأله 1376 اگر بخواهد قضای چند نماز غیر یومیه مانند نماز آیات را بخواند، یا مثلًا بخواهد قضای یک نماز یومیه و چند نماز غیر یومیه را بخواند، لازم نیست آنها را به ترتیب به جا آورد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1375.

[مسأله 1377 اگر کسی نداند که نمازهایی که از او قضا شده ]
اشاره

مسأله 1377 اگر کسی نداند که نمازهایی که از او قضا شده کدام یک جلوتر بوده ، لازم نیست به طوری بخواند که ترتیب حاصل شود و هر یک را می تواند مقدم بدارد. این مسأله ، در رساله آیات عظام : سیستانی و مکارم نیست (گلپایگانی ، صافی :) مسأله گذشت در مسأله [ (1375)] که در قضای نمازها ترتیب لازم نیست ، خصوصاً در صورتی که ترتیب فوت را فراموش کرده باشد مگر در جایی که در ادای آنها ترتیب واجب باشد، ولی اگر بخواهد احتیاط کند و مراعات ترتیب نماید، خوب است و اگر بخواهد طوری آنها را بخواند که یقین کند به ترتیبی که قضا شده به جا آورده است ، اگر قضای یک نماز ظهر و یک نماز مغرب بر او واجب است و نمی داند کدام اوّل قضا شده ، احتیاطاً باید اوّل یک نماز مغرب و بعد از آن یک نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند، یا اوّل یک نماز ظهر و بعد از آن یک نماز مغرب و دوباره نماز ظهر را بخواند، تا یقین کند هر کدام را که اوّل قضا شده اوّل خوانده است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر ترتیب نمازهایی را که نخوانده ، فراموش کند بهتر آن است که طوری آنها را بخواند که یقین کند به ترتیبی که قضا شده به جا آورده است . مثلًا اگر قضای یک

ص: 749

نماز ظهر و یک نماز مغرب بر او واجب است و نمی داند کدام اوّل قضا شده ، اوّل یک نماز مغرب و بعد از آن یک نماز ظهر و دوباره نماز مغرب را بخواند، یا اوّل یک نماز ظهر و بعد از آن یک نماز مغرب و دوباره نماز ظهر را بخواند، تا یقین کند هر کدام را که اوّل قضا شده اوّل خوانده است .

(اراکی :) باید طوری آنها را بخواند ..

(زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که طوری آنها را بخواند ..

(اراکی :) باید اوّل ..

(اراکی :) ولی اگر نمازهایی که ترتیب آنها را فراموش کرده به قدری زیاد باشد که اگر بخواهد به ترتیب بخواند، خیلی مشقّت دارد، لازم نیست آنها را به ترتیب به جا آورد.

(بهجت :) مسأله اگر کسی نداند و گمان هم ندارد که نمازهایی که از او قضا شده کدامیک جلوتر بوده ، بنا بر اقوی لازم نیست به طوری بخواند که ترتیب حاصل شود و می تواند هر کدام را خواست ، مقدّم بدارد، اگر چه احتیاط در صورتی که عسر و حرج پیش نیاید و موجب فوت آن چه یقیناً فوت شده نشود، تحصیل یقین به ترتیب است پس اگر نداند نماز مغرب و ظهر که از او فوت شده ، کدامیک جلوتر بوده یک نماز مغرب بین دو ظهر یا یک نماز ظهر بین دو مغرب بنا بر احتیاط مستحب بخواند.

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی صافی :) مسأله 1387 اگر نماز ظهر یک روز و نماز عصر روز دیگر یاد و نماز ظهر و یا دو نماز عصر از او قضا شده و نمی داند کدام اوّل قضا شده است چنانچه دو نماز چهار رکعتی بخواند، به نیّت این که اوّلی قضای نماز روز اوّل و دوّمی قضای نماز روز دوّم باشد، کافی است .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) در حاصل شدن ترتیب کافی است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 1388 اگر یک نماز ظهر و یک نماز عشا یا یک نماز عصر و یک نماز عشا از او قضا شود و نداند کدام اوّل قضا شده است و بخواهد احتیاط نماید، باید طوری آنها را بخواند که یقین کند به ترتیب به جا آورده است . مثلًا اگر یک نماز ظهر و یک نماز عشا از او قضا شده و اوّلی آنها را نمی داند باید اوّل یک نماز ظهر، بعد یک نماز عشا دوباره یک نماز ظهر، یا اوّل یک نماز عشا بعد یک نماز ظهر دوباره یک نماز عشا بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) بهتر آن است ( (زنجانی :) احتیاط مستحب آن است ) که طوری آنها را بخواند که یقین کند به ترتیب به جا آورده است ، مثلًا اگر یک نماز ظهر، و یک نماز عشا از او قضا شده و اوّلی آنها را نمی داند، اول یک نماز ظهر، بعد از آن یک نماز عشا دوباره یک نماز ظهر بخواند یا اول یک نماز عشا بعد یک نماز ظهر دوباره یک نماز عشا بخواند.

(بهجت :) مسأله 1122 اگر نماز ظهر و عصر از او قضا شده ولی نمی داند از یک روز بوده یا از دو روز و نمی داند کدام زودتر قضا شده ، می تواند دو نماز چهار رکعتی بخواند: چهار رکعت اوّل به قصد نمازی که اوّل فوت شده و چهار رکعت دوّم به قصد نماز دوّم .

ص: 750

[مسأله 1378 اگر کسی که نمازهایی از او قضا شده ]

مسأله 1378 اگر کسی که نمازهایی از او قضا شده می داند کدام یک جلوتر قضا شده احتیاط مستحب آن است که به ترتیب قضا کند (1). و آن چه اول قضا شده اول بخواند و دومی را بعد و همین طور. این مسأله ، در رساله آیات عظام نیست (1) (اراکی :) باید به ترتیب قضا کند ..

(نوری :) بهتر آن است که به ترتیب قضا کند، هر چند رعایت ترتیب واجب نیست .

[مسأله 1379 اگر برای میتی می خواهند نماز قضا بدهند]

مسأله 1379 اگر برای میتی می خواهند نماز قضا بدهند (1) و می دانند آن میت ترتیب قضا شدن را می دانسته باز لازم نیست طوری قضا را به جا بیاورند که ترتیب حاصل شود (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : بهجت ، زنجانی و مکارم نیست (1) (فاضل :) و ورثه علم به ترتیب نمازهای فوت شده داشته باشند، بنا بر احتیاط لازم است ترتیب رعایت شود و بنا بر این صحیح نیست برای میّت چند نفر را در یک وقت برای نماز اجیر نمود و لازم است برای هر یک از آنها وقتی را معیّن نمود و اگر ترتیب قضا شدن را نمی دانند این شرط لازم نیست . (2) (اراکی :) باید طوری قضا را به جا بیاورند که ترتیب حاصل شود.

(نوری :) بهتر آن است طوری قضا را به جا آورند که ترتیب حاصل شود هر چند لازم نیست .

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1543.

[مسأله 1380 اگر برای میّتی بخواهند چند نفر را اجیر کنند]

مسأله 1380 اگر برای میّتی که در مسأله پیش گفته شد بخواهند چند نفر را اجیر کنند که نماز بخوانند لازم نیست برای آنها وقت مرتب معین کنند که با هم شروع نکنند در عمل (1). این مسأله در رساله بقیه آیات عظام نیست (1) (اراکی :) باید برای آنها وقت مرتّب معین کنند که با هم شروع نکنند.

(فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1379.

[مسأله 1381 اگر بدانند که میت ترتیب قضا شدن را نمی دانسته ]

مسأله 1381 اگر بدانند که میت ترتیب قضا شدن را نمی دانسته یا ندانند که می دانسته (1) لازم نیست به ترتیب برای او قضا به جا بیاورند (2). این مسأله در رساله آیات عظام نیست (1) (نوری :) ندانند که می دانسته یا نه یا بدانند که می دانسته .. (2) (اراکی :) باید به تفصیلی که در مسأله [1377] گفته شد، طوری نمازهای او را قضا کنند که یقین به مراعات ترتیب حاصل شود.

[مسأله 1382 چند نفر را برای به جا آوردن نماز میت اجیر کنند]

مسأله 1382 در مسأله پیش اگر بخواهند چند نفر را برای به جا آوردن نماز میت اجیر کنند لازم نیست وقت معین کنند و می توانند همه با هم شروع به قضا کنند. این مسأله ، در رساله آیات عظام نیست

[مسأله 1383 کسی که چند نماز از او قضا شده ]

مسأله 1383 کسی که چند نماز از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند (1) مثلًا نمی داند چهار تا بوده یا پنج تا، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است (2) و هم چنین اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش کرده اگر مقدار کمتر را بخواند کفایت می کند. (1) (مکارم :) مثلًا نمی داند دو نماز بوده یا سه نماز، کافی است مقدار کمتر را بخواند امّا اگر قبلًا شماره آنها را می دانسته ، ولی به واسطه سهل انگاری فراموش کرده ، احتیاط واجب آن است که مقدار بیشتر را بخواند.

ص: 751

(2) (فاضل :) لکن احتیاط واجب آن است چنانچه شماره آنها را قبلًا می دانسته و بعد فراموش نموده مقدار زیادتر را بخواند.

(بهجت :) چنانچه برای او مشکل نیست و عسر و حرج در کار نباشد، لازم است آن قدر نماز بخواند تا علم پیدا کند به مقدار نمازهای قضا شده یا این که بیشتر نماز قضا خوانده است و اگر تحصیل علم ممکن نیست ، به مقداری که اطمینان پیدا کند، نماز بخواند؛ و اگر آن هم نشد، به قدری که گمان پیدا کند؛ و این احتیاطات ، در صورتی است که می داند یا احتمال می دهد که سابقاً مقدار آنها را می دانسته و الّا فقط به قدری که یقین دارد نماز بخواند و در مورد مقدار بیشتر، احتیاط کردن خوب است ولی ظاهر این است که لازم نیست .

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، صافی :) مسأله کسی که مثلًا چند نماز صبح یا چند نماز ظهر از او قضا شده و شماره آنها را نمی داند مثلًا نمی داند که سه یا چهار یا پنج نماز بوده ، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است . ولی بهتر آن است که به قدری نماز بخواند که یقین کند تمام آنها را خوانده است مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده است و یقین دارد که بیشتر از ده نماز نبوده (خوئی ، تبریزی ، سیستانی : احتیاطاً) ده نماز صبح بخواند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یا فراموش کرده ، ..

(زنجانی :) و احتیاط مستحب آن است که مقدار بیشتر را بخواند؛ بخصوص اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش کرده ، مثلًا اگر فراموش کرده که چند نماز صبح از او قضا شده و یقین دارد که بیشتر از ده نبوده ، به احتیاط مستحب ده نماز صبح بخواند.

(گلپایگانی ، صافی :) ولی اگر شماره آنها را می دانسته و فراموش کرده ..

[مسأله 1384 کسی که نماز قضا از همین روز یا روزهای پیش دارد]

مسأله 1384 کسی که نماز قضا از همین روز یا روزهای پیش دارد می تواند قبل از خواندن نمازی که قضا شده نماز ادایی را بخواند و لازم نیست نماز قضا را جلو بیندازد (1). (1) (بهجت :) گر چه مطابق احتیاط است .

گلپایگانی ، (خویی ، تبریزی ، صافی :) مسأله کسی که فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد، بنا بر احتیاط مستحب (خوئی ، تبریزی : بهتر این است که ) اگر ممکن است باید اوّل آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود. و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد ولی یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است ، در صورتی که ممکن باشد بنا بر احتیاط مستحب باید (خوئی ، تبریزی : بهتر این است که ) نماز قضای آن روز را پیش از نماز اداء بخواند.

(فاضل :) مسأله کسی که نماز قضای روزی که می خواهد نماز اداء را بخواند بر او واجب باشد احتیاط واجب ، تقدیم نماز قضاء بر نماز اداء همان روز است .

(زنجانی :) مسأله کسی که فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد بنا بر احتیاط اگر ممکن است اول آن را بخواند، بعد مشغول نماز آن روز شود و نیز اگر یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است ، در صورتی که ممکن باشد، بنا بر احتیاط نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند.

ص: 752

(سیستانی :) مسأله کسی که فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد بهتر این است که اگر وقت فضیلت نماز آن روز فوت نمی شود اوّل آن را بخواند بعد مشغول نماز آن روز شود. و نیز اگر از روزهای پیش نماز قضا ندارد ولی یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده است ، در صورتی که وقت فضیلت آن نماز فوت نمی شود بهتر این است که نماز قضای آن روز را پیش از نماز اداء بخواند.

(مکارم :) مسأله کسی که نماز قضا از روزهای پیش بر ذمّه دارد می تواند قبل از خواندن نماز قضا به نماز ادای روزانه مشغول شود، مگر آن که یک یا دو نماز قبل از آن باشد که بنا بر احتیاط واجب باید قبلًا به جا آورد.

[مسأله 1385 کسی که می داند یک نماز چهار رکعتی نخوانده ]
اشاره

مسأله 1385 کسی که می داند یک نماز چهار رکعتی نخوانده و نمی داند نماز ظهر است یا عصر است یا عشاء (1)، اگر یک نماز چهار رکعتی بخواند به نیت قضای نمازی که نخوانده ، کافی است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) نمی داند نماز ظهر است یا نماز عشاء ..

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) نمی داند نماز ظهر است یا نماز عصر .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و نسبت به جهر و اخفات مخیّر می باشد.

(زنجانی :) و هم چنین است حکم کسی که می داند یک نماز چهار رکعتی نخوانده ولی نمی داند مثلًا نماز ظهر است یا نماز عشا و ظاهراً می تواند حمد و سوره نماز را بلند یا آهسته بخواند.

(مکارم :) و در بلند خواندن و آهسته خواندن حمد و سوره مخیّر است .

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، صافی :) مساله (1390) کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اوّلی آنها کدام است و بخواهد احتیاطاً مراعات ترتیب را نماید، باید نُه نماز به ترتیب بخواند مثلًا از نماز صبح شروع کند و بعد از آن که ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند، دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند و اگر شش نماز پشت سر هم از او قضا شده و اوّلی آنها را نمی داند، باید ده نماز را به ترتیب قضا کند و همین طور برای هر یک نمازی که به نمازهای قضای او اضافه می شود در صورتی که پشت سر هم قضا شده باشد، باید یک نماز به مقداری که گفته شد اضافه نماید مثلًا اگر هفت نماز او قضا شده و اوّلی آنها را نمی داند باید یازده نماز را به ترتیب به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 1390 کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها کدام است چنانچه نه نماز به ترتیب بخواند مثلًا از نماز صبح شروع کند و بعد از آن که ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند، دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند، یقین به ترتیب حاصل نموده است .

(زنجانی :) مسأله 1390 کسی که چند نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی کدام است ، اگر یک بار تمام آن نمازها را بخواند و بار دیگر نمازها را به همان ترتیب به غیر از نماز آخری بخواند ترتیب یقیناً حاصل می شود؛ مثلًا کسی که پنج نماز پشت سر هم از او قضا شده و نمی داند اولی آنها کدام است ، چنانکه نه نماز به ترتیب بخواند؛ مثلًا از نماز صبح شروع

ص: 753

کند و بعد از آن که ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند، دو مرتبه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب را بخواند یقین به ترتیب حاصل نموده است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 1391 کسی که می داند نمازهای پنجگانه او هر کدام از یک روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند چنانچه نماز یک شبانه روز را به جا آورد کافی است ولی اگر بخواهد احتیاط کند (گلپایگانی : باید پنج شبانه روز نماز بخواند و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده ،) باید شش شبانه روز نماز بخواند و هم چنین برای هر نمازی که به نمازهای قضای او اضافه شود، باید یک روز بیشتر بخواند تا یقین کند به ترتیبی که قضا شده به جا آورده است ، مثلًا اگر هفت نماز از هفت روز نخوانده باشد، باید هفت شبانه روز قضا نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله 1391 کسی که می داند نمازهای پنجگانه او هر کدام از یک روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند بهتر این است که پنج شبانه روز نماز بخواند و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده ، نماز شش شبانه روز را بخواند و هم چنین برای هر نمازی که به نمازهای قضای او اضافه شود، یک شبانه روز بیشتر بخواند تا یقین کند به ترتیبی که قضا شده به جا آورده است ، مثلًا اگر هفت نماز از هفت روز نخوانده باشد نماز هفت شبانه روز را قضا نماید.

(زنجانی :) مسأله 1391 کسی که می داند نمازهای پنجگانه او هر کدام از یک روز قضا شده و ترتیب آنها را نمی داند، برای رعایت ترتیب می تواند پنج شبانه روز نماز بخواند، و اگر شش نماز از شش روز از او قضا شده ، می تواند برای رعایت ترتیب شش شبانه روز نماز بخواند و هم چنین برای هر نمازی که به نمازهای قضای او اضافه شود، می تواند یک شبانه روز بیشتر بخواند و یقین می کند به ترتیبی که قضا شده به جا آورده است ؛ البته با کمتر از مقدارهای ذکر شده نیز می توان ترتیب را رعایت کرد، به گونه ای که در اینجا مجال توضیح آن نیست .

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 394 (1) (سیستانی :) مسأله 1366 اگر در بین نماز یادش بیاید که یک نماز یا بیشتر از همان روز از او قضا شده ، یا فقط یک نماز قضا از روزهای پیش دارد چنانچه وقت وسعت دارد و ممکن است نیّت را به نماز قضا برگرداند بهتر این است که نیّت نماز قضا کند، مثلًا اگر در نماز ظهر پیش از رکوع رکعت سوّم یادش بیاید که نماز صبح آن روز قضا شده در صورتی که وقت نماز ظهر تنگ نباشد، (گلپایگانی ، صافی : می تواند) نیّت را به نماز صبح برگرداند و آن را دو رکعتی تمام کند بعد نماز ظهر را بخواند، ولی اگر وقت تنگ است یا نمی تواند نیت را به نماز قضا برگرداند، مثلًا در رکوع رکعت سوّم نماز ظهر یادش بیاید که نماز صبح را نخوانده ، چون اگر بخواهد نیّت نماز صبح کند یک رکوع که رکن است زیاد می شود، نباید نیّت را به قضای صبح برگرداند.

(سیستانی :) اگر وقت فضیلت نماز آن روز فوت نمی شود ..

(گلپایگانی ، صافی :) می تواند (زنجانی : بنا بر احتیاط) نیت نماز قضا کند ..

(گلپایگانی ، صافی :) پیش از تمام شدن رکعت دوّم ..

(سیستانی :) وقت فضیلت نماز ظهر ..

ص: 754

(سیستانی :) اگر وقت فضیلت تنگ است ..

(زنجانی :) یک رکوع زیاد می شود ..

(بهجت :) مسأله 1126 کسی که می داند یکی از نمازهای پنجگانه از او فوت شده و نمی داند کدام بوده ، کافی است یک نماز صبح و یک مغرب و یک چهار رکعتی به قصد ما فی الذّمّه بخواند. و در بلند یا آهسته خواندن آن ، مخیّر است . و اگر مسافر بوده ، کافی است یک مغرب و یک دو رکعتی به قصد ما فی الذّمّه بخواند.

[مسأله 1386 اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد]

مسأله 1386 اگر از روزهای گذشته نمازهای قضا دارد و یک نماز یا بیشتر هم از همان روز از او قضا شده (1)، اگر چه لازم نیست نمازهای قضا را پیش از نماز ادا بخواند حتی اگر چه وقت داشته باشد و ترتیب بین نمازهای قضا را هم بداند، ولی احتیاط استحبابی آن است که نمازهای قضا، مخصوصاً نماز قضای همان روز را پیش از نماز ادا بخواند (2). این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، بهجت ، صافی ، زنجانی ، نوری :) چنانچه برای قضای تمام آنها وقت ندارد یا نمی خواهد همه را در آن روز بخواند مستحب است (زنجانی : احتیاط آن است که ) نماز قضای آن روز را پیش از نماز ادا بخواند و بهتر این است (گلپایگانی ، زنجانی ، صافی : احتیاط مستحب آن است ) که بعد از خواندن قضای نمازهای سابق دوباره نماز قضایی را که در آن روز پیش از نماز ادا خوانده به جا آورد.

(سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) بلکه مطابق احتیاط است .

(نوری :) اگر چه ترتیب بین قضاها را می داند. (2) (اراکی :) ولی باید بعد از خواندن قضای نمازهای سابق دوباره نماز قضایی را که در آن روز پیش از نماز ادا خوانده به جا آورد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1384.

[مسأله 1387 تا انسان زنده است اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد]

مسأله 1387 تا انسان زنده است اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1388 نماز قضا را با جماعت می شود خواند]
اشاره

مسأله 1388 نماز قضا را با جماعت می شود خواند، چه نماز امام جماعت ادا باشد یا قضا؛ و لازم نیست هر دو یک نماز را بخوانند (1) مثلًا اگر نماز قضای صبح را با نماز ظهر یا عصر امام بخواند اشکال ندارد. (1) (مکارم :) احتیاط این است که هر دو یک نماز را بخوانند مثلًا قضای نماز ظهر را با نماز ظهر بخواند و نماز قضای عصر را با نماز عصر.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1129 نمازهای مستحبّی که وقت خاص دارند، در صورت ترک ، قضای آنها مستحب است ولی اگر در اثر بیماری فوت شد، استحباب قضا، تأکّد ندارد؛ و اگر نمازهای مستحبّی فوت شده را قضا نکرد، مستحب است برای هر نماز فوت شده یک مُد طعام صدقه بدهد.

[مسأله 1389 مستحب است بچه ممیز یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد]

مسأله 1389 مستحب است بچه ممیز یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد به نماز خواندن و عبادتهای دیگر عادت دهند،

ص: 755

بلکه مستحب است او را به قضای نمازها هم وادار نمایند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) (البتّه نباید این کار به صورتی انجام گیرد که موجب ناراحتی و بیزاری او از نماز گردد).

(گلپایگانی :) مسأله مستحب است اطفال ممیّز را به خواندن نمازهای واجب و نوافل تمرین و عادت دهند، بلکه مستحب است آنان را به قضای نماز هم وادار نمایند و هم چنین مستحب است تمرین و عادت دادن آنان بر هر عبادت و عمل صالح و خلق و روش نیک . و واجب است بر اولیای اطفال که آنان را از هر کاری که باعث ضرر بر خودشان و یا دیگران باشد، جلوگیری کنند و از هر کاری که شارع مقدّس وجود آن را در خارج منع فرموده ، مثل زنا، لواط، غیبت و غنا واجب است اطفال را جلوگیری کرد. و حرام است آنان را در مدارس ، تحت تعلیم معلّمین فاسق و بی ایمان ، که سبب فساد اخلاق و عقیده اطفال می شوند، بگذارند؛ بلکه باید مخصوصاً در این زمان مسلمانان کمال مراقبت و مواظبت را بنمایند و تا کاملًا از وضع کودکستان ، دبستان و دبیرستان از هر جهت مطمئن نشده اند از فرستادن فرزندان معصوم خود به این گونه مراکز خودداری کنند و وزر و وبال فساد عقیده اولاد، بلکه اولاد اولاد خود را تا روز قیامت به گردن نگیرند.

(صافی :) از هر کاری که شارع مقدّس ، وجود آن را در خارج منع فرموده ، مثل زنا، لواط و دزدی واجب است اطفال را جلوگیری کرد؛ و مخصوصاً در آموزش و پرورش آنها نظارت کامل داشته باشند، که زیر نظر معلمان صالح و متعهد باشند و آنها را به کودکستان ، دبستان و دبیرستانهایی که از هر جهت مورد اعتماد باشند، بفرستند؛ و حتی حُسن انتخاب نام برای فرزندان خود را رعایت نمایند و عقیده اولاد، بلکه اولاد اولاد خود را تا روز قیامت به گردن نگیرند.

نماز قضا (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 524 من تا سن هفده سالگی با مسأله احتلام و غسل و مانند آن آشنا نبودم ]

س 524: من تا سن هفده سالگی با مسأله احتلام و غسل و مانند آن آشنا نبودم و از کسی هم در باره آنها چیزی نشنیده بودم و خودم هم معنای جنابت و وجوب غسل را نمی فهمیدم ، لذا نماز و روزه ام تا این سن اشکال دارد، امیدوارم وظیفه مرا بیان فرمائید.

ج : همه نمازهایی را که در حال جنابت خوانده اید، باید قضا کنید، ولی روزه ای را که در حال جنابت بدون علم به اصل جنابت گرفته اید، صحیح و مجزی است و قضا ندارد.

[س 525 نماز نخواندن من به صورت مستمر نبوده ]

س 525: متأسفانه من در گذشته بر اثر نادانی و ضعف اراده مبتلا به عمل شنیع استمناء بودم ، لذا گاهی نماز نمی خواندم که مدت دقیق آن را به یاد ندارم . نماز نخواندن من به صورت مستمر نبوده ، بلکه مربوط به زمانی است که جنب بودم و غسل نکرده ام که گمان می کنم حدود شش ماه باشد. تصمیم گرفته ام نمازهایم در این مدت را قضا کنم ، آیا قضای آنها واجب است یا خیر؟

ص: 756

ج : هر مقدار از نمازهای روزانه ای را که می دانید انجام نداده اید و یا در حال جنابت خوانده اید، قضای آن بر شما واجب است .

[س 526 شخصی که نمی داند نماز قضا بر ذمّه اش هست یا خیر]

س 526: شخصی که نمی داند نماز قضا بر ذمّه اش هست یا خیر، اگر نماز مستحبی یا نافله بخواند، بر فرض که نماز قضا داشته باشد، آیا به عنوان نماز قضای او محسوب می شود؟

ج : نوافل و نمازهای مستحب به جای نماز قضا محسوب نمی شوند، و اگر نماز قضا بر عهده او باشد، واجب است که آن را به نیت نماز قضا بخواند.

[س 527 من حدود شش ماه است که به سن تکلیف رسیده ام ]

س 527: من حدود شش ماه است که به سن تکلیف رسیده ام . چند هفته قبل از رسیدن به آن سن فکر می کردم تنها علامت بلوغ ، تمام کردن پانزده سال هجری قمری است . ولی اکنون کتابی راجع به علامتهای بلوغ پسران خواندم که در آن علامتهای دیگری برای بلوغ ذکر شده که در من وجود دارند، ولی زمان پیدایش آنها را نمی دانم . آیا در حال حاضر قضای نماز و روزه بر عهده من هست یا خیر؟ با توجه به این که من گاهی نماز می خواندم و ماه رمضان سال گذشته را به طور کامل روزه گرفته ام ، وظیفه من در این باره چیست ؟

ج : قضای همه نمازها و روزه هایی که یقین به فوت آنها پس از رسیدن به سن ّ بلوغ و تکلیف شرعی دارید، واجب است .

[س 528 اگر شخصی در ماه مبارک رمضان سه بار غسل جنابت کند]

س 528: اگر شخصی در ماه مبارک رمضان سه بار غسل جنابت کند، مثلًا در روزهای بیستم ، بیست و پنجم و بیست و هفتم غسل نماید، و بعد یقین کند که یکی از آن غسلها باطل بوده است ، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟

ج : روزه اش صحیح است ، ولی بنا بر احتیاط، قضای نمازها به طوری که یقین به فراغت ذمّه پیدا کند، واجب است .

[س 529 شخصی بر اثر جهل به حکم شرعی ، مدتی ترتیب را در غسل رعایت نکرده است ]

س 529: شخصی بر اثر جهل به حکم شرعی ، مدتی ترتیب را در غسل رعایت نکرده است ، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟

ج : اگر غسل را به نحوی انجام داده که شرعاً باطل است ، قضای نمازهایی که در این حالت با حدث اکبر خوانده ، واجب است . ولی روزه اش ، اگر در آن هنگام اعتقاد به صحت غسل خود داشته ، محکوم به صحت است .

[س 530 کسی که قصد دارد نماز قضای یک سال را بخواند]

س 530: کسی که قصد دارد نماز قضای یک سال را بخواند، چگونه باید آن را انجام دهد؟

ج : می تواند با یکی از نمازها شروع کند و به ترتیبی که نمازهای پنجگانه یومیه را می خواند، آن را ادامه دهد.

[س 531 شخصی مدت زیادی نماز قضا بر عهده دارد]

س 531: شخصی مدت زیادی نماز قضا بر عهده دارد، آیا می تواند آنها را به ترتیب زیر به جا آورد؟ (1) مثلًا بیست بار نماز صبح بخواند. (2) هر یک از نماز ظهر و عصر را بیست بار بخواند. (3) هر یک از نماز مغرب و عشاء را بیست بار بخواند و تا یک سال به همین صورت ادامه دهد.

ج : قضای نمازها به ترتیب مذکور اشکال ندارد.

[س 532 شخصی از ناحیه سر مجروح شده ]

س 532: شخصی از ناحیه سر مجروح شده و قسمتی از مغز وی آسیب دیده که بر اثر آن دست و پای چپ و زبانش فلج گشته است .

ص: 757

هم چنین نماز را فراموش کرده و قادر به یادگیری آن نیست ، ولی می تواند اجزای نماز را با خواندن از کتاب و یا شنیدن از نوار، تشخیص دهد. در حال حاضر وی در رابطه با نماز دو مشکل دارد، یکی این که قدرت تطهیر محل بول و وضو گرفتن را ندارد، دوم این که در قرائت نماز مشکل دارد. تکلیف او چیست ؟ هم چنین نسبت به نمازهائی که تقریباً به مدت شش ماه از او فوت شده است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر بتواند هر چند با کمک دیگران ، وضو بگیرد، یا تیمم نماید، واجب است که نماز را به هر نحوی که می تواند بخواند، اگر چه با شنیدن از نوار یا خواندن از روی نوشته و مانند آن باشد. و در مورد طهارت بدن ، اگر قدرت بر تطهیر آن هر چند به کمک دیگران ندارد، با همان بدن نجس نماز بخواند، و نمازش صحیح است . قضای نمازهای گذشته ای هم که از وی فوت شده ، واجب است ، مگر نمازهایی که بر اثر بی هوشی که در تمام وقت نماز ادامه داشته ، از او فوت شده باشد.

[س 533 در دوران جوانی نمازهای ظهر و عصر من بیشتر از نمازهای مغرب و عشاء و صبح قضا شده اند]

س 533: در دوران جوانی نمازهای ظهر و عصر من بیشتر از نمازهای مغرب و عشاء و صبح قضا شده اندکه پشت سر هم بودن و تعداد و ترتیب آنها را نمی دانم . آیا در این مورد باید نماز دوره ای خوانده شود؟ و نماز دوره ای چیست ؟ امیدواریم توضیح فرمائید.

ج : در نماز قضا مراعات ترتیب واجب نیست و خواندن مقداری که یقین به قضا شدن آن دارید کافی است و دوره کردن به معنای تکرار نماز برای احراز ترتیب بر شما واجب نیست .

[س 534 گاهی پس از ازدواج مایعی از من خارج می شد]

س 534: گاهی پس از ازدواج مایعی از من خارج می شد که اعتقاد به نجس بودن آن داشتم . لذا به نیت غسل جنابت غسل کرده و نمازم را بدون وضو می خواندم . در رساله های عملیه این مایع ، مذی نامیده شده است . اکنون نمی دانم نمازهایی را که بدون وضو و بی آن که جنب باشم با غسل جنابت خوانده ام ، چه حکمی دارد؟

ج : قضای همه نمازهایی که بعد از خروج آن مایع ، بدون وضو و با غسل جنابت خوانده اید، واجب است .

[س 535 کافری پس از مدتی اسلام آورده است ]

س 535: کافری پس از مدتی اسلام آورده است ، آیا قضای نماز و روزه هایی که انجام نداده ، واجب است ؟

ج : واجب نیست .

[س 536 بعضی از افراد بر اثر تبلیغات گمراه کننده]

س 536: بعضی از افراد بر اثر تبلیغات گمراه کننده کمونیستها چندین سال نماز و واجبات خود را ترک کرده اند، ولی بعد از پیام تاریخی امام راحل به سران شوروی سابق پی به اشتباه خود بردند و به سوی خداوند توبه نموده اند، آنها در حال حاضر قادر به قضای همه آن نمازها و روزه ها نیستند، وظیفه آنها چیست ؟

ج : بر آنان واجب است که نمازها و روزه های فوت شده را به هر مقدار که قدرت دارند، قضا و هر مقداری که قادر نیستند وصیت نمایند.

[س 537 شخصی فوت کرده و قضای روزه ماه مبارک رمضان و نماز بر عهده اوست ]

س 537: شخصی فوت کرده و قضای روزه ماه مبارک رمضان و نماز بر عهده اوست و فرزند ذکوری هم ندارد. مقداری مال به جا گذاشته که برای قضای یکی از نماز و روزه کفایت می کند. در این صورت قضای نماز مقدم است یا روزه ؟

ص: 758

ج : ترجیحی بین نماز و روزه نیست و بر ورثه واجب نیست که ما ترک وی را صرف قضای نماز و روزه او نمایند، مگر آن که در این باره وصیت کرده باشد، که در این صورت باید به وصیت او در اجیر گرفتن از ثلث ترکه برای قضای نماز و روزه اش به هر مقدار که کفایت می کند، عمل کنند.

[س 538 من در اکثر اوقات نماز خود را خوانده ]

س 538: من در اکثر اوقات نماز خود را خوانده و در صورت فوت شدن نماز، آن را قضا کرده ام ، این نمازهای فوت شده هم مواردی بوده که یا من خواب مانده ام و یا بدن و لباسم نجس بوده و در تطهیر آنها کوتاهی کرده ام . مقدار نمازهای قضا شده یومیه ، آیات و قصر را که بر عهده من است ، چگونه محاسبه نمایم ؟

ج : قضای نمازهایی که یقین به فوت شدن آنها دارید، کافی است ، و از این مقدار هر کدام را که یقین دارید نماز قصر یا آیات بوده ، باید بر وفق یقین خود آنها را به جا آورید، و بقیه را به عنوان قضای نمازهای یومیه بخوانید و چیزی بیشتر از این مقدار بر شما واجب نیست .

[نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است ]
[نماز قضای پدر که بر پسر بزرگتر واجب است از رساله حضرت امام ]
اشاره

(نماز قضای پدر لما 2) أن «1» که بر پسر بزرگتر واجب است )

[مسأله 1390 اگر پدر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشد]
اشاره

مسأله 1390 اگر پدر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشد، چنانچه از روی نافرمانی ترک نکرده و می توانسته قضا کند، بر پسر بزرگتر واجب است که بعد از مرگش به جا آورد، یا برای او اجیر بگیرد. بلکه اگر از روی نافرمانی هم ترک کرده باشد واجب است به همین طور عمل کند و نیز روزه ای را که در سفر نگرفته ، اگر چه نمی توانسته قضا کند، واجب است که پسر بزرگتر قضا نماید، یا برای او اجیر بگیرد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (اراکی :) مسأله اگر پدر و مادر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشند، چنانچه از روی نافرمانی ترک نکرده اند و می توانسته اند قضا کنند، بر پسر بزرگتر واجب است که بعد از مرگشان به جا آورد، یا برای آنان اجیر بگیرد. بلکه اگر از روی نافرمانی هم ترک کرده باشند، واجب است به همین طور عمل کند و نیز روزه ای را که در سفر نگرفته اند، اگر چه نمی توانسته اند قضا کنند، واجب است که پسر بزرگتر قضا نماید، یا برای آنان اجیر بگیرد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر پدر به جهت عذری نماز یا روزه اش را به جا نیاورده باشد، بعد از فوت او بر پسر بزرگتر واجب است قضا نماید یا برای انجام آن اجیر بگیرد هر چند پدر نتوانسته قضا کند و بنا بر احتیاط واجب (صافی : بنا بر احتیاط) اگر از روی نافرمانی هم ترک کرده باشد؛ پسر بزرگتر باید آن را قضا نماید (صافی : یا برای او اجیر بگیرد) و در مورد مادر نیز احتیاط واجب رعایت این حکم است بلکه در صورتی که وصیّت نکرده باشند و پسر هم نداشته باشند، احتیاط واجب این است که اکبر ذکور از اولیاء میّت نماز و روزه او را قضا کند و با نبود ذکور، اناث از آنها انجام دهند.

(خوئی :) مسأله اگر پدر نماز خود را به جا نیاورده باشد و می توانسته است قضا کند و بنا بر احتیاط هر چند از روی نافرمانی ترک کرده باشد بر پسر بزرگترش واجب است که بعد از مرگش به جا آورد، یا برای او اجیر بگیرد و قضای نمازهای مادر بر او واجب نیست هر چند بهتر است .

ص: 759

(تبریزی :) تا مقداری که حَرَجی نباشد واجب است ..

(سیستانی :) اگر پدر نماز خود را به جا نیاورده باشد و می توانسته است قضا کند، چنانچه از روی نافرمانی ترک نکرده باشد، بر پسر بزرگترش بنا بر احتیاط، واجب است ..

(فاضل :) مسأله اگر پدر نماز خود را به جهت عذری که داشته است به جا نیاورده باشد، بر پسر بزرگتر واجب است که بعد از مرگش به جا آورد، یا برای او اجیر بگیرد بلکه اگر از روی نافرمانی هم ترک کرده باشد، بنا بر احتیاط واجب همین طور عمل کند. و اگر پدر روزه را به جهت مرض یا سفر نگرفته باشد در صورتی که در زمان حیات می توانسته قضا کند و نکرده باید پسر بزرگتر قضا کند.

احتیاط واجب آن است که پسر بزرگتر نماز و روزه فوت شده مادر را قضا نماید.

(زنجانی :) مسأله اگر پدر نماز خود را به جا نیاورده باشد و می توانسته است قضا کند هر چند از روی نافرمانی ترک شده باشد، بر پسر بزرگترش لازم است که اگر دیگری نماز پدر را به جا نیاورد، او به جا آورده یا دیگری را به نماز وادار کند یا برای او اجیر کند، و قضای نمازهای مادر بر او ظاهراً واجب نیست ، بلکه مطابق احتیاط استحبابی است و مراد از پسر بزرگتر، بزرگترین پسری است که در هنگام مرگ پدر زنده باشد.

(مکارم :) مسأله بر پسر بزرگتر (یعنی بزرگترین پسری که بعد از مرگ آنها در حال حیات است ) واجب است که نماز و روزه هایی که از پدر یا مادرش فوت شده و از روی نافرمانی نبوده و توانایی بر قضا داشته ، بعد از مرگ آنها به جا آورد بلکه اگر از روی نافرمانی هم ترک کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحب باید به همین طور عمل کند، هم چنین روزه ای را که در سفر نگرفته هر چند توانایی قضای آن را پیدا نکرده ، احتیاط آن است که پسر بزرگتر قضا نماید.

(نوری :) مسأله اگر پدر و مادر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشند و چنانچه می توانسته اند قضا کنند، بر پسر بزرگتر واجب است که بعد از مرگ آنها به جا آورد، یا برای آنها اجیر بگیرد و نیز روزه ای که در سفر نگرفته اند، اگر چه نمی توانسته اند قضا کنند، احتیاط واجب آن است که پسر بزرگتر قضا نماید، یا برای آنها اجیر بگیرد و قضای نماز و روزه ای که پدر و مادر از روی طغیان و تمرّد به جا نیاورده اند بر پسر بزرگتر واجب نیست . این حکم در باره پدر ثابت است و نسبت به مادر نیز احتیاط واجب آن است که مراعات شود.

مسائل اختصاصی

(فاضل :) مسأله 1402 بر پسر بزرگتر قضای نمازهای مربوط به خود پدر و مادر واجب است امّا قضای نمازهایی که بر آنها به نحو استیجار واجب شده ، یا این که از پدر یا مادر آنها بر ذمّه آنها بوده ، واجب نیست .

(فاضل :) مسأله 1403 بر پسر پسر (نوه )، قضای نماز میّت در صورتی که در حال مردن میّت از همه بچه های او بزرگتر باشد، واجب نیست و احتیاط واجب آن است که اگر میّت فرزندی نداشته باشد نمازهای او را قضا کند.

(فاضل :) مسأله 1405 چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضای نماز بر اوّلی واجب است .

ص: 760

(فاضل :) مسأله 1406 لازم نیست پسر بزرگتر وارث میّت باشد بنا بر این حتی اگر از ارث به یکی از اسباب منع مانند قتل یا کفر ممنوع باشد قضا واجب است .

(فاضل :) مسأله 1410 چنانچه دو پسر با یکدیگر دو قلو باشند، آن کسی که زودتر متولّد شده است بزرگتر است و لو این که نطفه دیگری زودتر منعقد شده باشد.

(فاضل :) مسأله 1411 در صورتی که شخص در وسط وقت بعد از گذشتن مقداری که امکان خواندن نماز در آن بود، بمیرد، قضاء آن نماز بر پسر بزرگتر واجب است .

(فاضل :) مسأله 1412 در صورتی که میّت پسر نداشته باشد بر دیگران واجب نیست نماز قضای میّت را بخوانند و چنانچه وصیت به قضا کرده باشد، باید از ثلث مال او انجام داد.

[مسأله 1391 اگر پسر بزرگتر شک دارد که پدر نماز و روزه قضا داشته ]

مسأله 1391 اگر پسر بزرگتر شک دارد که پدر (1) نماز و روزه قضا داشته یا نه (2)، چیزی بر او واجب نیست (3). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، مکارم ، صافی ، نوری :) پدر و مادرش .. (2) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) نماز قضا داشته یا نه ، .. (3) (مکارم :) و تفحّص و جستجو نیز لازم نمی باشد.

[مسأله 1392 اگر پسر بزرگتر بداند که پدرش نماز قضا داشته ]

مسأله 1392 اگر پسر بزرگتر بداند که پدرش نماز قضا داشته (1) و شک کند که به جا آورده یا نه ، بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید (2). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل ، مکارم و بهجت نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، نوری :) پدر و مادرش نماز قضا داشته اند .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط، واجب است قضا نماید. (زنجانی :) بنا بر احتیاط آن را قضا کند.

[مسأله 1393 اگر معلوم نباشد که پسر بزرگتر کدام است ]

مسأله 1393 اگر معلوم نباشد که پسر بزرگتر کدام است (1)، قضای نماز و روزه پدر (2) بر هیچ کدام از پسرها واجب نیست . ولی احتیاط مستحب آن است که نماز و روزه او را (3) بین خودشان قسمت کنند، یا برای انجام آن قرعه بزنند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) قضای نماز پدر بر هیچ کدام از پسرها واجب نیست ولی احتیاط مستحب آن است که نماز او را بین خودشان قسمت کنند، یا برای انجام آن قرعه بزنند.

(فاضل :) قضا بر هیچ کدام واجب نیست لیکن احتیاط مستحب آن است که نماز و روزه پدر یا مادر را بین خودشان تقسیم کنند، یا به وسیله قرعه یکی را برای انجام آن معین نمایند.

(مکارم :) یعنی تاریخ تولّد پسرها درست روشن نباشد، قضای نماز و روزه پدر و مادر بر هیچ کدام واجب نیست ، ولی احتیاط مستحب آن است که بین خودشان قسمت کنند. (2) (گلپایگانی ، اراکی ، صافی ، نوری :) پدر و مادر .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) نماز و روزه آنان را ..

[مسأله 1394 اگر میت وصیت کرده باشد که برای نماز و روزه او اجیر بگیرند]

مسأله 1394 اگر میت وصیت کرده باشد که برای نماز و روزه او (1) اجیر بگیرند بعد از آن که اجیر، نماز و روزه او (2) را به طور صحیح به جا آورد بر پسر بزرگتر چیزی واجب نیست (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 761

(1) (2) (خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) نماز او .. (3) (فاضل :) و هم چنین اگر کسی مجّاناً از طرف میّت ، نماز و روزه او را قضا نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه شخص دیگری آن نماز و روزه را قضا نماید، از پسر بزرگتر ساقط می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر میت وصیت کرده باشد که برای نماز او اجیر بگیرند اگر وصیت او نافذ باشد بر پسر بزرگتر قضا واجب نیست .

[مسأله 1395 اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر را بخواند]

مسأله 1395 اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر (1) را بخواند، باید به تکلیف خود عمل کند، مثلًا قضای نماز صبح و مغرب و عشا را باید بلند بخواند (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، نوری :) نماز پدر و مادر .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) مثلًا قضای نماز صبح و مغرب و عشای مادرش را باید بلند بخواند.

(نوری :) مثلًا قضای نمازها را باید ایستاده بخواند، هر چند پدر یا مادر قدرت ایستادن را نداشته اند.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر پسر بزرگتر بخواهد نماز پدر و مادر را بخواند، باید در جهر و اخفات [آهسته و بلند خواندن ] به تکلیف خود عمل کند، مثلًا قضای نماز صبح و مغرب و عشای مادرش را باید بلند بخواند.

(فاضل :) مسأله در بلند خواندن یا آهسته خواندن نماز، پسر بزرگتر، باید به وظیفه خویش عمل نماید. یعنی قضای نماز صبح و مغرب و عشا را باید بلند بخواند اگر چه از طرف مادر قضا نماید.

(مکارم :) مسأله پسر بزرگتر هنگام قضای نماز و روزه پدر و مادر باید به تکلیف خود عمل کند، یعنی دستورات نماز و روزه را مطابق حکم مرجع تقلید خود به جا آورد.

[مسأله 1396 کسی که خودش نماز و روزه قضا دارد]

مسأله 1396 کسی که خودش نماز و روزه قضا دارد، اگر نماز و روزه پدر (1) هم بر او واجب شود، هر کدام را اول به جا آورد صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، اراکی ، مکارم ، صافی ، نوری :) پدر و مادر ..

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله کسی که خودش نماز قضا دارد، اگر نماز پدر و مادر را هم بخواهد قضا کند، هر کدام را اوّل به جا آورد صحیح است .

[مسأله 1397 اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر نابالغ یا دیوانه باشد]

مسأله 1397 اگر پسر بزرگتر موقع مرگ پدر (1)، نابالغ یا دیوانه باشد وقتی که بالغ شد یا عاقل گردید، باید نماز و روزه پدر (2) را قضا نماید (3) و چنانچه پیش از بالغ شدن یا عاقل شدن بمیرد، بر پسر دوم چیزی واجب نیست (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، نوری ، مکارم :) یا مادر .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) پدر و مادر .. (3) (خوئی ، تبریزی ، مکارم :) باید نماز پدر (مکارم : و مادر) را قضا نماید. [پایان مسأله ]

ص: 762

(سیستانی :) بر او واجب نیست نماز پدر را قضا نماید. [پایان مسأله ] (زنجانی :) باید نماز پدر را قضا نماید و اگر در حال ممیّز بودن هم نماز پدر را بخواند صحیح است و چنانچه پیش از بالغ شدن یا عاقل شدن بمیرد چنانچه نمازهای پدر خوانده نشده باشد، بنا بر احتیاط پسر دوم قضای نماز پدر را عهده دار شود. (4) (گلپایگانی :) بر پسر دوّم واجب است بنا بر احتیاط.

(صافی :) بنا بر احتیاط مستحب بر پسر دوّم است ، و مراعات این احتیاط سزاوار است .

(فاضل :) مسأله لازم نیست که پسر بزرگتر در حال مردن پدر یا مادر بالغ باشد بلکه چنانچه طفل باشد بعد از بلوغ لازم است قضا کند و چنانچه قبل از بلوغ بمیرد، بر فرزند بعدی واجب نیست .

[مسأله 1398 اگر پسر بزرگتر پیش از آن که نماز و روزه پدر را قضا کند بمیرد]

مسأله 1398 اگر پسر بزرگتر پیش از آن که نماز و روزه پدر (1) را قضا کند (2) بمیرد، بر پسر دوم چیزی واجب نیست (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، نوری :) پدر یا مادر .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) نماز پدر را قضا کند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه بین مرگ پدر یا مادر و مرگ او به قدری طول کشیده که می توانسته قضای نماز و روزه آنها را به جا آورد، بر پسر دوّم چیزی واجب نیست و اگر این مقدار طول نکشیده ، قضای آنها بر پسر دوّم واجب است بنا بر احتیاط.

صافی : قضای آنها بنا بر احتیاط مستحب بر پسر دوم است ، و مراعات این احتیاط سزاوار است .

(زنجانی :) مسأله اگر پسر بزرگترِ عاقل ِ بالغ ، پیش از آن که نماز پدر را قضا کند بمیرد، چنانچه بین مرگ پدر و مرگ او به قدری طول کشیده که می توانسته قضای نماز آنها را به جا آورد، بر پسر دوم واجب نیست ، و اگر این مقدار طول نکشیده بنا بر احتیاط پسر دوم قضای آنها را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله اگر پسر بزرگتر از دنیا برود، بر سایر پسران تکلیفی نیست .

(فاضل :) مسأله اگر پسر بزرگتر قبل از تمکن از قضای نمازها و روزه های فوت شده پدر بمیرد باید پسر کوچکتر از او آنها را قضا کند.

نماز قضای پدر و مادر (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 539 پدرم سکته مغزی نموده ]

س 539: پدرم سکته مغزی نموده و مدت دو سال مریض بود و بر اثر سکته قادر به تشخیص خوب و بد نبود، یعنی قدرت تفکر و تعقل از او سلب شده بود. در این دو سال نماز و روزه خود را انجام نداده است . آیا قضای نماز و روزه او بر من که پسر بزرگ خانواده هستم ، واجب است ؟ البته می دانم که اگر وی بیماریهای مذکور را نداشت ، قضای نماز و روزه های او بر من واجب بود. امیدوارم مرا در این مسأله راهنمایی فرمائید.

ج : اگر ضعف عقلی وی به حدی که عنوان جنون بر آن صدق کند، نرسیده و در تمام

ص: 763

اوقات نماز در حال اغماء نبوده است ، قضای نمازها و روزه های فوت شده او بر شما واجب است ، و گر نه چیزی از بابت آن بر شما نیست .

[س 540 اگر شخصی فوت کند، چه کسی باید کفاره روزه او را بپردازد]

س 540: اگر شخصی فوت کند، چه کسی باید کفاره روزه او را بپردازد؟ آیا بر پسران و دختران وی دادن کفاره واجب است یا شخص دیگری هم می تواند آن را بدهد؟

ج : کفاره روزه که بر پدر واجب است ، اگر به نحو تخییری بوده است ، یعنی وی هم توانائی روزه گرفتن را داشته و هم اطعام را ، در این صورت اگر بتوان آن را از تَرَکه خارج کرد، از آن برداشت می شود و در غیر این صورت بر پسر بزرگتر واجب است که روزه را بگیرد.

[س 541 مرد بزرگسالی به دلایل مشخصی از خانواده اش جدا شده ]

س 541: مرد بزرگسالی به دلایل مشخصی از خانواده اش جدا شده و برقراری ارتباط با آنها برای او مقدور نیست . وی فرزند بزرگ خانواده هم هست و پدرش در این مدت فوت کرده است و نمی داند چه مقدار نماز قضا و غیر آن بر عهده پدرش است و مال کافی هم برای اجیر گرفتن در اختیار ندارد و خودش هم به علت سن زیاد نمی تواند آنها را به جا آورد، وظیفه وی چیست ؟

ج : قضای نمازهای پدر واجب نیست ، مگر آن مقداری که پسر بزرگتر یقین به فوت آن دارد و بر پسر بزرگتر واجب است که نمازهای پدرش را به هر صورتی که امکان دارد، قضا نماید و اگر از انجام آن حتی از اجیر گرفتن برای انجام آن هم عاجز باشد، معذور است .

[س 542 اگر فرزند بزرگ میّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد]

س 542: اگر فرزند بزرگ میّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد، آیا قضای نمازها و روزه های پدر و مادر بر این پسر واجب است ؟

ج : ملاک واجب بودن قضای نماز و روزه پدر و مادر این است که فرزند مذکّر از دیگر اولاد ذکور میّت اگر میّت اولاد ذکور داشته باشد بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضای نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم پدر است ، واجب است و قضای نماز و روزه ای که از مادر فوت شده ، نیز واجب است .

[س 543 اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد یا غیر بالغ ]

س 543: اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد یا غیر بالغ ، قبل از پدر فوت کند. آیا قضای نمازهای پدر از فرزندان دیگر ساقط می شود؟

ج : تکلیف قضای نماز و روزه پدر بر پسر بزرگی واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هر چند فرزند اول یا پسر اول پدر نباشد.

[س 544 من پسر بزرگ خانواده هستم ]

س 544: من پسر بزرگ خانواده هستم . آیا واجب است برای خواندن نمازهای قضای پدرم ، تا زنده است از او تحقیق کنم یا این که بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نماید؟ در صورتی که مرا مطلع نکند، تکلیف من چیست ؟

ج : تفحص و سؤال بر شما واجب نیست ، ولی بر پدر واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصیت نماید. به هر حال پسر بزرگ مکلّف است که بعد از فوت پدرش ، آن مقدار از نماز و روزه هایی را که یقین دارد از پدرش فوت شده است ، قضا نماید.

[س 545 اگر شخصی فوت کند و همه دارائی او خانه ای باشد]

س 545: اگر شخصی فوت کند و همه دارائی او خانه ای باشد که فرزندانش در آن سکونت دارند، و نماز و روزه بر ذمه او باشدو پسر بزرگ او هم به علت کارهای روزانه قادر به قضای آن نباشد، آیا واجب است که این خانه را بفروشند و نماز و روزه او را قضا نمایند؟

ص: 764

ج : در فرض مرقوم ، فروش خانه واجب نیست ، ولی قضای نماز و روزه ای که به عهده پدر است ، در هر حالی بر پسر بزرگتر واجب است ، مگر در صورتی که میّت وصیت به اجیر گرفتن از ثلث ترکه اش کرده باشد و ثلث ترکه هم برای انجام همه نماز و روزه های او کفایت کند که در این صورت ثلث ترکه باید برای آن مصرف شود.

[س 546 آیا اگر پسر بزرگ که قضای نماز پدر بر عهده اوست ]

س 546: آیا اگر پسر بزرگ که قضای نماز پدر بر عهده اوست ، فوت نماید، انجام آنها بر ذمه وارث پسر بزرگ است یا این که به پسر بعدی ِ پدر (برادرِ پسر بزرگ ) منتقل می شود؟

ج : قضای نماز و روزه پدر که بر پسر بزرگ واجب است ، با فوت وی پس از فوت پدرش ، بر پسر و یا برادر او واجب نمی شود.

[س 547 اگر پدری اصلًا نماز نخوانده باشد]

س 547: اگر پدری اصلًا نماز نخوانده باشد، آیا همه نمازهای او قضا دارد و انجام آنها بر پسر بزرگ او واجب است ؟

ج : بنا بر احتیاط در این صورت هم قضای آنها واجب است .

[س 548 پدری که همه اعمال عبادی خود را عمداً انجام نداده است ]

س 548: پدری که همه اعمال عبادی خود را عمداً انجام نداده است ، آیا بر پسر بزرگ قضای همه نمازها و روزه هایی را که پدرش انجام نداده و به پنجاه سال می رسد، واجب است ؟

ج : اگر ترک نماز و روزه بر اثر طغیان باشد، قضای آنها بر پسر بزرگ واجب نیست . ولی در این صورت هم احتیاط در قضای آنها ترک نشود.

[س 549 اگر قضای نماز و روزه بر عهده پسر بزرگ باشد]

س 549: اگر قضای نماز و روزه بر عهده پسر بزرگ باشد و قضای نماز و روزه پدر هم بر آن اضافه گردد، کدام یک مقدم است ؟

ج : در این صورت مخیّر است و شروع به انجام هر کدام کند، صحیح است .

[س 550 پدرم مقداری نماز قضا دارد]

س 550: پدرم مقداری نماز قضا دارد، ولی قدرت انجام آن را ندارد. آیا بر من که پسر بزرگ خانواده هستم ، جایز است در زمان حیات پدرم نمازهای فوت شده او را قضا نمایم و یا شخصی را اجیر کنم تا آن را انجام دهد؟

ج : نیابت از شخص زنده برای انجام نماز و روزه قضا صحیح نیست .

نماز جماعت
[نماز جماعت از رساله حضرت امام ]
[مسائلی در نماز جماعت ]
[مسأله 1399 مستحب است نمازهای واجب را به جماعت بخوانند]

مسأله 1399 مستحب است نمازهای واجب خصوصاً نمازهای یومیه را به جماعت بخوانند (1) و در نماز صبح و مغرب و عشا (2)، خصوصاً برای هم سایه مسجد و کسی که صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده است (3). (1) (سیستانی :) مستحب است نمازهای یومیه را با جماعت بخوانند .. (2) (بهجت :) بیشتر سفارش شده است . [پایان مسأله ] (3) (سیستانی :) و هم چنین مستحب است سایر نمازهای واجب را با جماعت بخوانند، ولی مشروعیت جماعت در نماز طواف و نماز آیات در غیر خسوف و کسوف ثابت نیست .

(نوری :) مسأله مستحب ّ مؤکّد است مسلمانان نمازهای واجب ، مخصوصاً نمازهای یومیّه را به جماعت بخوانند.

ص: 765

(مکارم :) مسأله نماز جماعت از مهمترین مستحبّات و از بزرگترین شعایر اسلامی است . و در روایات ، فوق العاده روی آن تکیه شده است ، مخصوصاً برای هم سایه مسجد یا کسی که صدای اذان مسجد را می شنود بیشتر سفارش شده و سزاوار است انسان تا می تواند نمازش را با جماعت بخواند.

[مسأله 1400 - اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند]

مسأله 1400 - ( در روایتی وارد شده است که (1)) اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند، هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند هر رکعتی ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر می شود تا به ده نفر برسند و عده آنان که از ده گذشت ، اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند (2). (1) (صافی :) در خبر است ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی و تبریزی نیست ] (2) [این روایت با تفصیل بیشتری در رساله آیت اللّه نوری آمده است ] (خوئی ، سیستانی :) مسأله در روایات معتبره وارد است که نماز با جماعت بیست و پنج درجه افضل از نماز فرادی است .

(زنجانی :) مسأله در روایات معتبره وارد شده است که ثواب نماز با جماعت بیست و پنج برابر نماز فرادی ، یعنی نمازی که تنها خوانده شود، است .

[مسأله 1401 حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست ]

مسأله 1401 حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی (1) جایز نیست و سزاوار نیست که انسان بدون عذر نماز جماعت را ترک کند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و سبک شمردن ، حرام است .

[مسأله 1402 مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند]

مسأله 1402 مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت (1) از نماز اول وقت که فرادی یعنی تنها خوانده شود بهتر است (2). و نیز نماز جماعتی را که مختصر بخوانند از نماز فرادی که آن را طول بدهند بهتر می باشد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (صافی :) اگر مقداری از نماز اول وقت به تأخیر بیفتد .. (2) (خوئی ، زنجانی :) ولی نماز فرادی در وقت فضیلت ، أفضل از نماز جماعت در غیر وقت فضیلت است ..

(سیستانی :) ولی بهتر بودن نماز جماعت در غیر وقت فضیلت نماز، از نماز فرادی در وقت فضیلت آن معلوم نیست ..

(تبریزی :) بلکه نماز جماعت در غیر وقت فضیلت از نماز فرادی در وقت فضیلت ، افضل است ..

[مسأله 1403 وقتی که جماعت برپا می شود]

مسأله 1403 وقتی که جماعت برپا می شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند. و اگر بعد بفهمد که نماز اولش باطل بوده ، نماز دوم او کافی است . مسأله 1404 اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را که به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند (1) در صورتی که جماعت دوم و اشخاص آن غیر از اول باشد (2) اشکال ندارد.

ص: 766

(1) (اراکی :) اشکال دارد مگر آن که در نمازی که خوانده مأموم بوده و در نمازی که دوباره می خواند، امام جماعت باشد.

(خوئی ، تبریزی :) چنانچه احتمال فساد آن نماز را ندهد اشکال دارد مگر این که اماماً اعاده نماید به شرطی که در مأمومین کسی باشد که نماز واجب را نخوانده باشد.

(سیستانی :) هر چند استحبابش ثابت نیست ولی رجاءً آوردن آن مانعی ندارد.

(بهجت :) جواز جماعت ، محل ّ تأمّل است ولی در صورتی که جماعت دوّم دارای مزایایی باشد که در شرع ، رجحان داشته باشد و کسی بخواهد به امید مطلوب بودن ، دو مرتبه نمازش را به جماعت بخواند، بنا بر أظهر جایز است .

(زنجانی :) در صورتی که برخی از افراد جماعت دوم امام یا مأمومین افراد دیگری باشند اشکال ندارد. (2) (فاضل :) و او امام باشد ..

گلپایگانی ، (صافی :) مسأله اگر امام یا مأموم بخواهد در نمازی که به جماعت خوانده دوباره برای مأموم دیگری که جماعت نخوانده امام شود و به جماعت بخواند جایز است ولی اگر بخواهد برای دفعه سوّم باز با جماعت بخواند اشکال دارد.

(مکارم :) مسأله جایز است «امام جماعت » که یک بار نماز خود را با جماعت خوانده آن را با جماعت دیگری دوباره بخواند، اما بیش از دو بار اشکال دارد، بنا بر این یک امام جماعت می تواند در دو مسجد اقامه جماعت کرده و نماز را دوباره بخواند.

[مسأله 1405 کسی که در نماز وسواس دارد]

مسأله 1405 کسی که در نماز وسواس دارد (1) و فقط (2) در صورتی که نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت می شود، باید نماز را با جماعت بخواند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) کسی که در نماز به حدّی وسواس دارد که موجب بطلان نمازش می شود .. (2) (مکارم :) کسی که در نماز وسواس دارد، و وسواس او اسباب اشکال نماز می شود، چنانچه بداند ..

[مسأله 1406 اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر کند که نماز را به جماعت بخواند]

مسأله 1406 اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر کند که نماز را به جماعت بخواند (1)، چون اطاعت پدر و مادر واجب است بنا بر احتیاط واجب باید نماز را به جماعت بخواند و قصد استحباب نماید. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (اراکی :) نماز جماعت بر او واجب می شود.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) در صورتی که ترک آن موجب عقوقش شود (زنجانی : موجب اذیتشان شود) نماز جماعت بر او واجب می شود (خوئی ، زنجانی : و در غیر این صورت واجب نیست ).

(گلپایگانی ، صافی :) و از نافرمانی او اذیّت شوند، نماز جماعت بر او واجب می شود.

(فاضل :) در صورتی که ترک آن موجب اذیت و ناراحتی یا اسائه ادب به پدر یا مادر باشد واجب است نماز را به جماعت بخواند.

ص: 767

(نوری :) در صورتی که ترک آن موجب اذیت و ناراحتی آنها شود نماز جماعت بر او واجب می شود.

(سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که نماز را به جماعت بخواند البتّه اگر امر و نهی پدر یا مادر از روی شفقت نسبت به فرزند باشد و مخالفتش موجب اذیّت آنان شود، حرام است بر فرزند مخالفت نماید.

[مسأله 1407 نماز عید فطر و قربان ]

مسأله 1407 احتیاط واجب آن است که نماز عید فطر و قربان را در زمان غیبت امام علیه السلام با جماعت نخوانند ولی به قصد رجاء مانع ندارد و نمازهای مستحبی را هم نمی شود به جماعت خواند، مگر نماز استسقاء که برای آمدن باران می خوانند. (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) مسأله نماز مستحب را نمی شود با جماعت خواند، مگر نماز استسقاء که برای آمدن باران می خوانند و نمازی که واجب بوده و به جهتی مستحب شده است مانند نماز عید فطر و قربان که در زمان امام علیه السلام واجب بوده و به واسطه غائب شدن ایشان مستحب می باشد.

(فاضل :) و هم چنین نماز عید فطر و قربان را نیز می توانند به جماعت بخوانند.

(مکارم :) و نماز عید فطر و قربان که در زمان غیبت امام علیه السلام مستحب است .

(زنجانی :) و نیز کودک غیرِ بالغ که نماز بر وی مستحب است ، می تواند آن را به جماعت بخواند؛ ولی نمازی که واجب بوده و به جهتی مستحب است ؛ مانند نماز عید فطر و قربان که در زمان حضور امام علیه السلام واجب بوده و به واسطه غایب شدن آن حضرت ، مستحب می باشد، بنا بر احتیاط به جماعت نخوانند.

(سیستانی :) نماز مستحب را نمی شود در هیچ موردی بنا بر احتیاط با جماعت خواند، ولی نماز استسقاء را که برای آمدن باران می خوانند می توان با جماعت خواند؛ و هم چنین ..

(بهجت :) مسأله نمازهای مستحبی را نمی شود به جماعت خواند، ولی خواندن نماز عید فطر و قربان در زمان غیبت امام علیه السلام به جماعت مستحب است در صورتی که شروط وجوب موجود نباشد؛ هم چنین خواندن نماز استسقاء که برای طلب باران می خوانند به جماعت مستحب است و بعید نیست استحباب جماعت در نماز غدیر که به امید مطلوبیّت خوانده شود.

[مسأله 1408 موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند]

مسأله 1408 موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر کدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا کرد (1) ولی اگر نماز یومیه اش را احتیاطاً دوباره می خواند (2) فقط در صورتی که مأموم احتیاطش با امام یکی باشد می تواند به او اقتدا کند. (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) ولی اگر نماز یومیه امام جماعت ، به عقیده مأموم احتیاطی باشد، نمی شود به او اقتدا کرد؛ مگر در جایی که مأموم و امام احتیاطِ مشابهی داشته باشند، مانند آن که دو نفر با هم

ص: 768

سفر کرده اند و احتیاطاً می خواهند نماز را هم شکسته و هم تمام بخوانند، که می تواند یکی از آنها نماز شکسته خود را به نماز شکسته دیگری و نماز تمام را به نماز تمام او اقتدا کند، و نیز در برخی صورتهای دیگر که در اینجا مجال شرح آن نیست . (2) (گلپایگانی ، صافی :) اقتدا کردن به او اشکال دارد.

(فاضل :) مأموم نمی تواند نماز خود را با او بخواند مگر این که هر دو از جهت احتیاط مثل هم و از یک جهت باشند.

[مسأله 1409 اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود را می خواند]

مسأله 1409 اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود را می خواند می شود به او اقتدا کرد؛ ولی اگر نمازش را احتیاطاً قضا می کند (1)، یا قضای احتیاطی نماز کس دیگر را می خواند (2)، اگر چه برای آن پول نگرفته باشد، اقتدای به او اشکال دارد (3) ولی اگر انسان بداند که از آن کس که برای او قضا می خواند نماز فوت شده که در این صورت اقتدای به او اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا قضای نماز کسی دیگر را می خواند که معلوم نیست این نماز از او فوت شده یا نه ، اقتدای به او اشکال دارد ولی اگر معلوم باشد که این نماز از میّت فوت شده جایز است به او اقتدا کرد هر چند برای آن نماز پول گرفته باشد.

(مکارم :) اقتدا به او اشکال دارد.

(بهجت :) یا قضای نماز شخص دیگر را تبرّعاً می خواند، اقتدای به او اشکال دارد. (2) (نوری :) قضای نماز کس ِ دیگر را می خواند .. (3) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) مگر این که مأموم هم نماز احتیاطی از جهت احتیاطی که امام دارد، بخواند ولی اگر انسان بداند نماز کسی که برای او قضا می خواند، فوت شده ، اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر امام جماعت قضای نماز یومیّه خود یا کس دیگر را که فوت آن یقینی باشد می خواند، می شود به او اقتدا کرد ولی اگر نماز خود یا کس دیگر را احتیاطاً قضا می کند، اقتدا به او جایز نیست (سیستانی : مگر آن که نماز مأموم هم احتیاطی باشد و سبب احتیاط امام سبب احتیاط مأموم نیز بوده باشد ولی لازم نیست که برای احتیاط مأموم سبب دیگری نباشد).

(زنجانی :) مسأله اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود یا کس دیگر را که فوت آن به عقیده مأموم یقینی باشد می خواند، می شود به او اقتدا کرد، ولی اگر به عقیده مأموم یقینی نباشد، نمی شود اقتدا نمود؛ مگر در برخی صورتهای خاص ؛ مثل آن که مأموم و کسی که امام نماز قضای او را می خواند، احتیاط مشابهی داشته باشند، چنانچه در مسأله قبل توضیح داده شد.

[مسأله 1410 اگر انسان نداند نمازی را که امام می خواند]

مسأله 1410 اگر انسان نداند نمازی را که امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب ، نمی تواند به او اقتدا کند (1). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (زنجانی :) البته می تواند رجاءً به او اقتدا کرده که اگر بعداً بفهمد که نماز واجب بوده ، نمازش صحیح می باشد.

ص: 769

شرایط نماز جماعت
[مسأله 1411 اگر امام در محراب باشد]

مسأله 1411 اگر امام در محراب باشد (1) و کسی پشت سر او اقتدا نکرده باشد کسانی که دو طرف محراب ایستاده اند و به واسطه دیوار محراب ، امام را نمی بینند نمی توانند اقتدا کنند (2)، بلکه اگر (3) کسی هم پشت سر امام اقتدا کرده باشد (4)، اقتدا کردن کسانی که دو طرف او ایستاده اند (5) و به واسطه دیوار محراب امام را نمی بینند اشکال دارد (6)، بلکه باطل است . (1) (مکارم :) در جماعت چند چیز باید رعایت شود: اوّل نبودن حائل ؛ میان امام و مأموم و هم چنین میان مأمومین نسبت به یکدیگر باید چیزی که مانع دیدن است نباشد، بلکه حائل شیشه ای نیز اشکال دارد امّا اگر مأموم زن باشد، حائل میان او و مردان مانعی ندارد. اگر امام در محراب باشد .. (2) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) هم چنین است اگر به جهت حائل دیگری مثل پرده امام را نبینند .. (3) (اراکی :) ولی اگر .. (گلپایگانی ، نوری :) بلی اگر .. (4) (زنجانی :) و مأموم به جهتی ؛ مثل پرده یا دیوارِ محراب ، امام را نمی بیند، بنا بر احتیاط اقتدا کردن صحیح نیست . (5) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) و اتصال دارند .. (6) (مکارم :) ولی صفهایی که پشت سر آنها قرار دارد نمازشان صحیح است هم چنین اگر صفها به در مسجد برسد و از آن خارج گردد.

(اراکی :) اگر اتصال برقرار باشد اشکال ندارد هر چند به واسطه دیوار محراب امام را نمی بینند. (گلپایگانی ، نوری :) اشکال ندارد.

(صافی :) محل تأمل است . (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب صحیح نیست .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله در صحّت جماعت شرط است که بین امام و مأموم و هم چنین بین مأموم و مأموم دیگر که واسطه بین مأموم و امام است ، حائلی نباشد و مراد از حائل چیزی است که مانع از دیدن شود مانند پرده یا دیوار و امثال اینها، پس اگر در تمام احوال نماز یا بعض آن بین امام و مأموم یا بین مأموم و مأموم دیگر که واسطه اتّصال است چنین حائلی باشد، جماعت باطل خواهد شد. و زن از این حکم مُستثنی است چنان که خواهد آمد.

(سیستانی :) مرادا ز حائل چیزی است که آنها را از هم جدا کند، خواه مانع از دیدن شود مانند پرده یا دیوار و امثال اینها و خواه مانع نشود مانند شیشه ..

[مسأله 1412 اگر به واسطه درازی صف اول ، کسانی که دو طرف صف ایستاده اند]

مسأله 1412 اگر به واسطه درازی صف اول ، کسانی که دو طرف صف ایستاده اند، امام را نبینند می توانند اقتدا کنند. و نیز اگر به واسطه درازی یکی از صفهای دیگر، کسانی که دو طرف آن ایستاده اند صف جلوی خود را نبینند (1) می توانند اقتدا نمایند. (1) (زنجانی :) هیچ یک از افراد صف جلوی خود را نبینند ..

ص: 770

[مسأله 1413 اگر صفهای جماعت تا درب مسجد برسد]

مسأله 1413 اگر صفهای جماعت تا درب مسجد برسد، کسی که مقابل درب ، پشت صف ایستاده نمازش صحیح است (1) و نیز نماز کسانی که پشت سر او اقتدا می کنند صحیح می باشد (2)، ولی نماز کسانی که دو طرف او ایستاده اند و صف جلو را نمی بینند اشکال دارد، بلکه باطل است . (1) (بهجت :) و نیز نماز کسانی که با دیدن او، اقتدا می کنند، صحیح می باشد. [پایان مسأله ] (2) (گلپایگانی ، نوری :) و هم چنین نماز کسانی که دو طرف او ایستاده اند و به او اتّصال دارند صحیح است ، اگر چه صف جلو را نبینند.

(اراکی :) و نماز کسانی که دو طرف او ایستاده اند و صف جلو را نمی بینند اگر اتصال برقرار باشد اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بلکه نماز کسانی که در دو طرف ایستاده اند و از جهت مأموم دیگر اتّصال به جماعت دارند نیز صحیح است .

(زنجانی :) ولی نماز کسانی که دو طرف او ایستاده اند و هیچ یک از افراد صف جلو را نمی بینند، بنا بر احتیاط صحیح نیست ، و به طور کلی بنا بر احتیاط در صحّت ِ جماعت شرط است که حائلی مانع رؤیت تمام صف قبل نشده ، بلکه لازم است لا اقل یک نفر از صف جلویی دیده شود.

(صافی :) و احتیاط واجب آن است که کسانی که دو طرف او ایستاده اند اگر صف جلو را نبینند، اقتدا ننمایند.

(فاضل :) ولی کسانی که دو طرف او ایستاده اند و صف جلو را نمی بینند، بنا بر احتیاط واجب اقتداء آنها صحیح نیست . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1411.

[مسأله 1414 کسی که پشت ستون ایستاده ]

مسأله 1414 کسی که پشت ستون ایستاده ، اگر از طرف راست یا چپ به واسطه مأموم دیگر به امام متصل نباشد، نمی تواند اقتدا کند (1) بلکه اگر از دو طرف هم متصل باشد ولی از صف جلو حتی یک نفر را هم نبیند جماعت او صحیح نیست . (1) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، فاضل :) ولی اگر از طرف راست یا چپ متّصل باشد، می تواند اقتدا کند.

(بهجت :) ولی اگر از دو طرف یا یک طرف متّصل باشد و مأموم کسی را که امام را می بیند، مشاهده کند جماعتش صحیح است . و منظور از دیدن امام ، این است که اگر مأمومین نباشند، بتواند امام را ببیند ولی غیر از مأمومین ، هر چه حائل شود، موجب فرادی شدن نماز است .

(زنجانی :) بلکه بنا بر احتیاط اگر به واسطه مأموم دیگر هم متصل باشد ولی از صف قبل هیچ کس را نبیند، نماز جماعتش صحیح نیست . (مکارم :) [اگر] متّصل باشد، کافی است .

[مسأله 1415 جای ایستادن امام باید از جای مأموم بلندتر نباشد]

مسأله 1415 جای ایستادن امام باید از جای مأموم بلندتر نباشد ولی اگر مکان امام مقدار خیلی کمی بلندتر باشد (1) اشکال ندارد (2) و نیز اگر زمین سراشیب باشد و امام در طرفی که بلندتر است بایستد، در صورتی که سراشیبی آن زیاد نباشد (و طوری باشد که به آن زمین مسطح بگویند (3))، مانعی ندارد.

ص: 771

(1) (اراکی :) یعنی اگر کمتر از یک وجب باشد .. (بهجت :) مثلًا کمتر از یک وجب ..

(سیستانی :) اگر به مقدار ناچیز بلندتر باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی :) جای ایستادن امام باید از جای مأموم به اندازه یک وجب متعارف بلندتر نباشد و اگر کمتر از یک وجب باشد اشکال ندارد ..

(مکارم :) شرط دوّم بلندتر نبودن جای ایستادن امام از مأموم . جای ایستادن امام از جای مأموم بلندتر نباشد مگر به مقدار بسیار کم .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ]

[مسأله 1416 اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد]

مسأله 1416 اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد در صورتی که بلندی به مقدار متعارف زمان قدیم باشد مثل آن که امام در صحن مسجد و مأموم در پشت بام بایستد اشکال ندارد ولی اگر مثل ساختمانهای چند طبقه این زمان باشد، جماعت اشکال دارد. (اراکی :) مسأله اگر جای مأموم بلندتر از جای امام باشد اشکال ندارد.

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) ولی اگر به قدری بلند باشد که نگویند اجتماع کرده اند، نماز جماعت صحیح نیست .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) ولی اگر به قدری بلندتر باشد که نگویند اجتماع کرده اند، جماعت صحیح نیست .

(بهجت :) مسأله اگر مکان مأموم بلندتر از مکان امام باشد و سایر لوازم و شرایط اقتدا، رعایت شود، اشکال ندارد.

(فاضل :) مسأله در صحّت اقتدا، وحدت اجتماع و اتصال صفوف معتبر است بنا بر این در ساختمان چند طبقه اگر طبقات فوقانی زیاد مرتفع نباشد و اتصال صفوف و وحدت عرفی جماعت صدق کند اقتدا صحیح است و الا صحیح نیست .

(مکارم :) مسأله بلندتر بودن جای مأموم از جای امام اشکال ندارد، ولی اگر امام در صحن مسجد بایستد و عدّه ای از مأمومین در بالکن و پشت بام و طوری باشد که به آن جماعت نگویند صحیح نیست . مثل این که امام در طبقه اوّل بایستد و مأمومین در بعضی از طبقات بالا که از جماعت دور است .

[مسأله 1417 اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند]

مسأله 1417 اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است می توانند اقتدا کنند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی که بدانند نماز او صحیح است می توانند اقتدا کنند و اگر شک ّ در صحّت نماز او داشته باشند و فاصله زیاد باشد، که اتّصال بقیه صف به امام به وسیله آن طفل باشد اقتدا مشکل است بلی ، فاصله شدن یک طفل مانع نیست هر چند نماز او باطل باشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند یک نفر که نمازش

ص: 772

باطل است ، فاصله شود می توانند اقتدا کنند. و امّا اگر چند نفر که نمازشان باطل است ، فاصله شوند یا از جهت دیگر فاصله زیادی باشد نمی توانند اقتدا کنند.

(زنجانی :) مسأله اگر بین مأموم و امام یا بین مأموم و مأموم دیگری که واسطه اتصال مأموم با امام است کمتر از مقدار جسد انسان در حال سجده که حدود یک متر است فاصله گردد، مانعی ندارد، ولی اگر بیش از این مقدار فاصله شود، جماعتش صحیح نیست ، بنا بر این اگر چند نفر که نمازشان باطل است فاصله شوند، نمی تواند اقتدا کند، و اگر در وسط نماز به مقدار جسد انسان در حال سجده فاصله شود، به احتیاط واجب قصد فرادی نموده نماز را تمام کند. بهر حال اگر شک داشته باشد که نماز امام یا مأمومین سمت راست یا سمت چپ یا جلو صحیح است یا نه ، می تواند به جماعت خود ادامه دهد و اقتدا نماید و بچه ممیّز؛ یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد، اگر شرایط نماز را رعایت کند، نمازش صحیح است و اگر شک داشته باشند که نمازش صحیح است یا نه ، حکم به صحّت ِ نمازش می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر واسطه اتصال به جماعت ، بچّه ممیز یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد باشد، چنانچه ندانند نماز او باطل است می توانند اقتدا کنند و هم چنین اگر شیعه اثنی عشری نباشد چنانچه نماز او بر طبق مذهب وی صحیح باشد.

(مکارم :) شرط سوّم : نبودن فاصله میان امام و مأموم . اگر یک یا چند قدم میان امام و مأموم یا مأمومین با یکدیگر فاصله باشد، به طوری که به آن جماعت گویند مانعی ندارد. بنا بر این فاصله شدن یک یا دو نفر که نماز نمی خوانند مانعی ندارد ولی مستحب است صفوف کاملًا به هم متّصل باشد.

[مسأله 1418 بعد از تکبیر امام ]

مسأله 1418 بعد از تکبیر امام اگر صف جلو آماده نماز و تکبیر گفتن آنان نزدیک باشد (1) کسی که در صف بعد ایستاده ، می تواند تکبیر بگوید (2) ولی احتیاط مستحب آن است که صبر کند تا تکبیر صف جلو تمام شود. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) بعد از تکبیر امام اگر صف جلو آماده نماز باشد .. (2) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله هنگامی که امام تکبیر می گوید و وارد نماز می شود در صورتی که صفهای جلوتر آماده نماز باشند، همه می توانند تکبیر بگویند و وارد نماز شوند و لازم نیست انتظار بکشند، تا صفهای جلو وارد نماز شوند بلکه انتظار کشیدن ، بر خلاف احتیاط است .

[مسأله 1419 اگر بداند نماز یک صف از صفهای جلو باطل است ]

مسأله 1419 اگر بداند نماز یک صف از صفهای جلو باطل است (1)، در صفهای بعد نمی تواند اقتدا کند، ولی اگر نداند نماز آنان صحیح است یا نه ، می تواند اقتدا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) اگر صف جلو حائل شود، صفهای بعد نمی توانند اقتدا کنند.

[مسأله 1420 هر گاه بداند نماز امام باطل است ]

مسأله 1420 هر گاه بداند نماز امام باطل است مثلًا بداند امام وضو ندارد، اگر چه خود امام ملتفت نباشد، نمی تواند به او اقتدا کند (1).

ص: 773

(1) (زنجانی :) ولی اگر نماز امام ، برخی از شرایط را دارا نباشد یا با برخی از موانع همراه باشد که فقدان سهوی آن شرایط یا همراه بودن سهوی آن موانع نماز را باطل نمی کند، می توان به او اقتدا کرد؛ مثل آن که امام جماعت سهواً از قبله منحرف بوده و مقدار انحرافش به بیش از سمت راست یا سمت چپ قبله نرسیده باشد، یا سهواً با لباس نجس نماز بخواند، هم چنین اگر امام برخی از کارهای نماز را ترک کند، در صورتی که انجام آن کارها از سوی امام ، به جای مأموم نباشد، بنا بر این اگر امام به جهت فراموشی در رکعت سوم و چهارم تسبیحات اربعه را نخواند، یا در رکعت قبل ، تمام یا قسمتی از حمد را نخوانده باشد، می تواند به او اقتدا کند؛ ولی در آن رکعتی که تمام یا قسمتی از حمد را نخوانده ، نمی تواند به او اقتدا کند؛ اگر چه در حال رکوع بخواهد اقتدا کند.

[مسأله 1421 اگر مأموم بعد از نماز بفهمد که امام عادل نبوده ]

مسأله 1421 اگر مأموم بعد از نماز بفهمد که امام عادل نبوده یا کافر بوده ، یا به جهتی نمازش باطل بوده (1) مثلًا بی وضو نماز خوانده ، نمازش صحیح است (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) عادل نبوده ، یا به جهتی نمازش باطل بوده .. (2) (بهجت :) و هم چنین اگر در اثناء نماز به یکی از این سه امر اطّلاع پیدا کرد، نیّت فرادی می کند و بقیه نماز را می خواند و نمازش صحیح است .

(زنجانی :) و ظاهراً جماعت هم می باشد. بنا بر این اگر چه سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد و به جهت تبعیت از امام جماعت ، رکوع را زیاد کرده باشد، نمازش باطل نمی شود، هر چند زیادی سهوی رکوع نیز در نماز فرادی نماز را باطل می سازد.

(خوئی ، تبریزی :) در صورتی که مثل زیاد کردن رکوع از کارهایی که نماز فرادی را و لو سهواً باطل می کند نکرده باشد، نمازش صحیح است . (فاضل :) نماز جماعت مأموم صحیح است .

[مسأله 1422 اگر در بین نماز شک کند که اقتدا کرده یا نه ]

مسأله 1422 اگر در بین نماز شک کند که اقتدا کرده یا نه (1) چنانچه در حالی باشد که وظیفه مأموم است مثلًا به حمد و سوره امام گوش می دهد باید (2) نماز را به جماعت تمام کند و اگر مشغول کاری باشد که هم وظیفه امام و هم وظیفه مأموم است (3) مثلًا در رکوع یا سجده باشد، باید نماز را به نیت فرادی تمام نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر بنایش بر جماعت خواندن بوده و احتمال دهد که از روی فراموشی نیّت جماعت نکرده است ..

(سیستانی :) چنانچه به نشانه هایی اطمینان پیدا کند که اقتدا کرده باید نماز را به جماعت تمام کند و در غیر این صورت ، باید نماز را به نیّت فرادی تمام نماید.

(مکارم :) چنانچه در حالی باشد که اطمینان پیدا کند مشغول جماعت است ، نماز را به جماعت تمام می کند ولی اگر اطمینان پیدا نکند، باید نماز را به نیّت فرادی انجام دهد. (2) (فاضل ، تبریزی ، نوری :) می تواند .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) هم وظیفه منفرد و هم وظیفه مأموم است ..

(زنجانی :) مسأله اگر در بین نماز جماعت قبل از رکوع ، شک کند که تکبیره الاحرام را گفته

ص: 774

یا نه ، بنا بر این می گذارد که نگفته و اگر اطمینان دارد که تکبیره الاحرام را گفته و شک کند که نیت جماعت کرده یا نه ، باید نماز را به نیت فرادی تمام کند، هر چند قبل از نماز، بنای بر جماعت خواندن داشته و الآن هم مشغول کاری باشد که مأمومین انجام می دهند؛ مثلًا به حمد و سوره امام گوش می دهد، و اگر در رکوع یا بعد از آن شک کند که تکبیره الاحرام را گفته یا نه ، یا نیت جماعت کرده یا نه ، نماز را به جماعت تمام کرده و صحیح می باشد.

[مسأله 1423 انسان در بین نماز جماعت ]

مسأله 1423 انسان در بین نماز جماعت می تواند نیت فرادی کند. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط واجب آن است که در بین نماز جماعت تا ناچار نشود، نیّت فرادی نکند. بلی ، پیش از سلام امام بدون عذر می تواند نیّت فرادی نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر مأموم در بین نماز بخواهد قصد انفراد نماید در صورتی که از اوّل نماز چنین قصدی نداشته ، اشکال ندارد ولی اگر از اوّل نماز قصد داشته است ، مورد اشکال است .

(سیستانی :) مسأله اگر مأموم در بین نماز بدون عذر قصد انفراد نماید، صحّت جماعتش محل ّ اشکال است ولی نمازش صحیح است مگر آن که به وظیفه منفرد عمل نکرده باشد که بنا بر احتیاط واجب باید نماز را اعاده کند ولی اگر چیزی را کم و یا زیاد کرده باشد که در صورت عذر نماز را باطل نکند اعاده لازم نیست . مثلًا اگر از اوّل نماز قصد انفراد را نداشته و قرائت را نخوانده ، ولی در حال رکوع چنین قصدی برایش پیدا شود، در این صورت می تواند نمازش را به قصد انفراد تمام کند و لازم نیست که آن را اعاده نماید و هم چنین اگر یک سجده را برای متابعت زیاد کرده باشد.

(زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که در بین نماز جماعت تا ناچار نشود نیت فرادی نکند، ولی اگر نیت فرادی کرد، اشکالی ندارد، بلکه اگر از ابتدای نماز هم قصد داشته باشد که در بین نماز نیت فرادی کند، نماز جماعتش اشکالی ندارد.

(مکارم :) مسأله بدون عذر نمی توان از جماعت جدا شد و نیّت فرادی کرد، خواه از اوّل تصمیم بر این کار داشته باشد یا در اثناء نماز.

(بهجت :) مسأله انسان در بین نماز جماعتی که خواندن آن به جماعت ، واجب نیست ، بنا بر اظهر می تواند نیّت فرادی کند، اگر چه از اوّل نماز، قصد فرادی داشته باشد. مثلًا نیّت کند که دو نماز خود را با یک نماز امام بخواند، یعنی قصد کند که بین نماز، فرادی کند و زودتر تمام کند و دوباره نماز دوّم را به او اقتدا کند. ولی ممکن است از جهت اخلال به نظم جماعت و اشتباه انداختن مأمومین ممنوع باشد.

[مسأله 1424 اگر مأموم به واسطه عذری بعد از حمد و سوره امام نیت فرادی کند]

مسأله 1424 اگر مأموم به واسطه عذری بعد از حمد و سوره امام نیت فرادی کند لازم نیست حمد و سوره را بخواند (1)، ولی اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید، باید مقداری را که امام نخوانده بخواند (2). (1) (سیستانی :) ولی اگر بدون عذر باشد یا پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید بنا بر احتیاط واجب ، لازم است همه حمد و سوره را بخواند. (2) (صافی :) بلکه بنا بر احتیاط، مقداری را که امام خوانده نیز بخواند.

ص: 775

(خوئی :) مسأله اگر مأموم بعد از حمد و سوره امام نیّت فرادی کند، بنا بر احتیاط واجب باید تمام حمد و سوره را بخواند و اگر پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید، لازم است مقداری را که امام خوانده نیز بخواند.

(زنجانی :) مسأله اگر مأموم بعد از حمد امام نیّت فرادی کند لازم نیست حمد را بخواند، ولی اگر پیش از تمام شدن حمد نیت فرادی کند، باید مقداری را که امام نخوانده بخواند و احتیاط مستحب آن است که قبل از آن ، قسمتی را هم که امام خوانده به نیت مردّد بین قرائت ِ واجب نماز یا قرائت قرآن بخواند.

(فاضل ، تبریزی :) مسأله اگر مأموم بعد از حمد و سوره امام نیت فرادی کند، لازم نیست حمد و سوره را بخواند ولی اگر (تبریزی : و اگر) پیش از تمام شدن حمد و سوره نیت فرادی نماید و یا بلا فاصله پس از اقتدا قصد داشته که بعد از حمد و سوره امام نیت فرادی نماید بنا بر احتیاط واجب حمد و سوره را از اول بخواند.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط مستحب مقداری را که امام خوانده نیز بخواند.

[مسأله 1425 اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی نماید]

مسأله 1425 اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی نماید، بنا بر احتیاط واجب نباید دوباره نیت جماعت کند (1) ولی اگر (2) مردد شود که نیت فرادی کند یا نه و بعد تصمیم بگیرد نماز را با جماعت تمام کند، نمازش صحیح است (3). (1) (گلپایگانی ، اراکی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی نماید نمی تواند دوباره نیت جماعت کند ..

(فاضل :) اگر در بین نماز جماعت نیت فرادی کند، نباید دوباره نیت جماعت کند، حتی اگر بلا فاصله بعد از نیت انفراد باشد بنا بر احتیاط واجب ؛ .. (2) (خوئی ، تبریزی :) بلکه اگر .. (صافی :) و اگر .. (3) (خویی ، تبریزی ، صافی :) صحت جماعتش محل ّ اشکال است .

(نوری :) نمازش خالی از اشکال نیست .

(مکارم :) مسأله اگر در اثناء نماز به خاطر عذری نیّت فرادی کند، نمی تواند دوباره به جماعت برگردد و نیز اگر مردّد شود که نیّت فرادی کند یا نکند و بعد تصمیم بگیرد نماز را به جماعت تمام کند جماعت او اشکال دارد.

(سیستانی :) مسأله اگر در بین جماعت نیت فرادی نماید، نمی تواند دوباره نیت جماعت کند، و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر مردّد شود که نیت فرادی کند یا نه و بعد تصمیم بگیرد که نماز را با جماعت تمام کند.

[مسأله 1426 اگر شک کند که نیت فرادی کرده یا نه ]

مسأله 1426 اگر شک کند که نیت فرادی کرده یا نه ، باید بنا بگذارد که نیت فرادی نکرده است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 776

[مسأله 1427 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند]

مسأله 1427 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به رکوع امام برسد، اگر چه ذکر امام تمام شده باشد، نمازش به طور جماعت صحیح است (1) و یک رکعت حساب می شود. اما اگر به مقدار رکوع خم شود و به رکوع امام نرسد نمازش به طور فرادی صحیح می باشد و باید آن را تمام نماید (2). (1) (گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی ، سیستانی :) نمازش صحیح است .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) جماعت باطل است و لیکن احتیاط آن است که سر از رکوع بردارد و آن را یک رکعت حساب نموده و نماز را فرادی تمام کند و بعد دوباره بخواند، اگر چه حکم به صحّت نماز بعید نیست .

(اراکی ، خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) نمازش باطل است . (زنجانی : در این صورت بنا بر احتیاط مستحب ابتدا نماز را تمام کرده ، سپس دوباره بخواند.) (سیستانی :) می تواند نمازش را فرادی تمام کند و می تواند برای رسیدن به رکعت بعد نماز را قطع کند.

(فاضل :) جماعتش باطل است ولی نماز او به صورت فرادی صحیح است لذا آن را رکوع رکعت اوّل حساب کند و نماز خود را ادامه دهد هر چند احتیاط مستحب اعاده این نماز است .

(مکارم :) نمازش را به طور فرادی تمام کند و بنا بر احتیاط واجب اعاده نماید؛ هم چنین اگر شک ّ کند به رکوع امام رسیده یا نه .

[مسأله 1428 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند]
اشاره

مسأله 1428 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به مقدار رکوع خم شود و شک کند (1) که به رکوع امام رسیده یا نه ، نمازش صحیح است و فرادی می شود (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) پیش از ذکر رکوع شک ّ کند .. (2) (خوئی ، اراکی ، تبریزی :) نمازش باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) جماعت باطل است و مطابق احتیاطی که در مسأله پیش گفته شد، عمل نماید اگر چه حُکم به صحّت نماز چنانکه گذشت بعید نیست ولی اگر در حال اشتغال به ذکر رکوع یا بعد از آن شک ّ کند، جماعت او محکوم به صحّت است .

(بهجت :) بنا بر احتیاط فُرادی می شود. (فاضل :) حکم مسأله قبل را دارد.

(زنجانی :) نمازش باطل می شود و بنا بر احتیاط مستحب نماز را تمام کرده ، دوباره بخواند.

(سیستانی :) چنانچه شکّش بعد از تجاوز محل ّ باشد مثل این که بعد از تمام شدن رکوع شک ّ کند ظاهر آن است که جماعتش صحیح است و در غیر این صورت می تواند نماز را به نیّت فرادی تمام کند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1427.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1252 در رکعتهای دیگر نماز ( غیر از رکعت اوّل ) نیز باید خود را به رکوع امام برساند و گر نه جماعت او اشکال دارد.

[مسأله 1429 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند]

مسأله 1429 اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود، امام سر از رکوع بردارد،

ص: 777

می تواند نیت فرادی کند یا صبر کند تا امام برای رکعت بعد برخیزد (1) و آن را رکعت اول نماز خود حساب کند. ولی اگر برخاستن امام به قدری طول بکشد که نگویند این شخص نماز جماعت می خواند، باید نیت فرادی نماید. (1) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید بایستد تا امام برای رکعت بعد برخیزد ..

(خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب باید قصد فرادی بنماید.

(سیستانی :) مخیّر است نماز را فرادی تمام کند یا این که همراه امام به قصد قربت مطلقه به سجده رود و بعد در حال ایستادن تکبیر را به قصد اعم ّ از تکبیره الإحرام و ذکر مطلق تجدید کرده ، نماز را به جماعت بخواند یا برای رسیدن به رکعت بعد نماز را قطع کند.

(بهجت :) می تواند نیّت فرادی کند یا می تواند صبر کند تا در رکعت بعد ، به امام ملحق شود؛ و در صورت ملحق شدن ، تکبیر دیگر لازم نیست .

(مکارم :) نیّت فرادی می کند و نمازش صحیح است و اعاده ندارد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط باید نماز را به صورت فرادی تمام کند. [پایان مسأله ]

[مسأله 1430 اگر اول نماز یا بین حمد و سوره اقتدا کند]
اشاره

مسأله 1430 اگر اول نماز یا بین حمد و سوره اقتدا کند (1) و (2) پیش از آن که به رکوع رود، امام سر از رکوع بردارد نماز او به طور جماعت صحیح است (3) و باید رکوع کند و خود را به امام برساند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و خود را به رکوع امام نرساند، جماعت او صحیح نیست ، مگر این که عذری داشته باشد. (2) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی :) و اتفاقاً .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه عمداً رکوع خود را تأخیر نینداخته نماز او صحیح است و الّا احتیاط لازم آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) نماز او صحیح است . (زنجانی : و جماعت هم حساب می شود).

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1149 چنانچه مأموم بترسد که اگر ملحق به صف شود و اقتدا کند، امام سر از رکوع بردارد، می تواند در همان مکانی که ایستاده ، اقتدا کند و تکبیر بگوید و به رکوع برود به شرط آن که مانعی از اقتدا در آن مکان نباشد مثل وجود حائل یا بلند بودن جای امام ؛ بنا بر این دور بودن فاصله بین مأموم و امام یا صف جماعت بنا بر اظهر، مانع از اقتدا نیست . پس مأموم ، بعد از رسیدن به رکوع امام در حال رکوع و یا بعد از رکوع و بنا بر احتیاط بعد از سجود و لو به چند دفعه حرکت خود را به امام یا صف ، ملحق می کند؛ و بنا بر احتیاط واجب در حال ذکر حرکت نکند و اگر توانست راه رفتن را به بعد از سجده تأخیر بیندازد، این کار را می کند. ولی در هر صورت ، طی کردن این فاصله نباید فعل کثیر حساب شود.

(بهجت :) مسأله 1150 اگر کسی بعد از سر برداشتن امام از رکوع رسید، می تواند به امام اقتدا کند و تکبیره الإحرام بگوید، امّا رکوع به جا نیاورد ولی در یک سجده یا دو سجده ، امام را متابعت کند و در رکعت بعد ، که امام برمی خیزد، رکعت اوّل مأموم حساب می شود و بنا بر اظهر، تجدید تکبیره الإحرام لازم نیست .

ص: 778

[مسأله 1431 اگر موقعی برسد که امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است ]

مسأله 1431 اگر موقعی برسد که امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است چنانچه بخواهد به ثواب جماعت برسد، باید بعد از نیت و گفتن تکبیره الاحرام بنشیند و تشهد را با امام بخواند ولی سلام را نگوید (1) و صبر کند تا امام سلام نماز را بدهد (2)، بعد بایستد و بدون آن که دوباره نیت کند و تکبیر بگوید، حمد و سوره را بخواند (3) و آن را رکعت اول نماز خود حساب کند (4). (1) (سیستانی :) می تواند تشهد را به قصد قربت مطلقه با امام بخواند ولی سلام را بنا بر احتیاط واجب نگوید .. (2) (بهجت :) و بنا بر احتیاط مستحب در این حال به صورت تجافی بنشیند، که توضیح آن خواهد آمد .. (3) (زنجانی :) حمد را بخواند .. (4) (بهجت :) و هم چنین بنا بر أظهر، در غیر تشهّد رکعت آخر هم ، می تواند چنین کند.

[مسأله 1432 مأموم نباید جلوتر از امام بایستد]

مسأله 1432 مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و اگر مساوی او هم بایستد اشکال دارد و به احتیاط واجب باید کمی عقب تر از امام بایستد (1)، اگر چه قد او بلندتر از امام باشد که در رکوع و سجود سرش جلوتر از امام باشد. (1) (اراکی :) به طوری که اعضاء سجده هم عقب تر باشد. [پایان مسأله ] (گلپایگانی :) مسأله مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و اگر مساوی او بایستد اشکال ندارد ولی اگر قدّ او بلندتر از امام است ، بنا بر احتیاط واجب باید طوری بایستد که در رکوع و سجود جلوتر از امام نباشد.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و بنا بر احتیاط واجب اگر مأموم یک مرد باشد قدری عقب تر در طرف راست امام بایستد و اگر متعدّد باشند، پشت سر امام بایستند و در صورت اوّل اگر قدّ او بلندتر از امام است بنا بر احتیاط واجب باید طوری بایستد که در رکوع و سجود جلوتر از امام نباشد.

(زنجانی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط ..

(تبریزی :) و بعید نیست که جایز باشد با امام برابر بایستد و لو قدّ او بلندتر از امام باشد و اگر متعدّد باشند، پشت سر امام بایستند.

(صافی :) اگر مأموم یک نفر باشد در طرف راست امام ، قدری عقب تر بایستد ..

(زنجانی :) چنانچه در مسأله [1480] خواهد آمد ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط باید طوری بایستد که سر او در رکوع و سجود جلوتر از امام نباشد.

(فاضل ، نوری :) مسأله مأموم نباید جلوتر از امام بایستد و بنا بر احتیاط واجب قدری عقب تر از امام بایستد و چنانچه قامت او بلندتر از امام باشد به طوری که عقب تر از امام می ایستد، امّا در رکوع و سجودش جلوتر از امام باشد اشکال ندارد.

ص: 779

(نوری :) چنانچه قد او بلندتر از امام باشد، بنا بر احتیاط واجب باید طوری بایستد که در رکوع و سجود نیز جلوتر از امام نباشد.

(سیستانی :) مسأله مأموم نباید جلوتر از امام بایستد بلکه احتیاط واجب آن است که اگر مأموم متعدد باشند، مساوی امام نایستند ولی اگر مأموم یک مرد باشد اشکال ندارد که مساوی امام بایستد.

(مکارم :) شرط چهارم مأموم جلوتر از امام نایستد. اگر مأموم در ابتدای جماعت یا در اثناء، جلوتر بایستد جماعت او باطل می شود. احتیاط این است که مساوی هم نایستد، بلکه کمی عقب تر قرار گیرد و این عقب تر بودن در تمام حالات نماز مراعات گردد حتّی در حالت رکوع و سجود.

(بهجت :) مسأله مأموم نباید بنا بر أظهر جلوتر از امام بایستد و أظهر این است که می تواند مساوی امام بایستد ولی احتیاط در این است که مساوی هم نایستد بلکه از امام عقب تر باشد؛ و أفضل آن است که اگر مأموم یک نفر است ، در طرف راست امام بایستد و اگر بیشتر هستند، پشت سر او قرار بگیرند.

[مسأله 1433 - در نماز جماعت باید بین مأموم و امام پرده نباشد]

مسأله 1433 - ( در نماز جماعت باید بین مأموم و امام پرده و مانند آن که پشت آن دیده نمی شود فاصله نباشد (1) و هم چنین است بین انسان و مأموم دیگری که انسان به واسطه او به امام متصل شده است (2)، ولی (3)) اگر امام مرد و مأموم زن باشد چنانچه بین آن زن و امام یا بین آن زن و مأموم دیگری که مرد است و زن به واسطه او به امام متّصل شده است پرده و مانند آن باشد اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه بنا بر احتیاط لازم شیشه و مانند آن نیز فاصله نباشد ..

(نوری :) بلکه شیشه و مانند آن نیز نباید فاصله باشد .. (2) (فاضل :) ولی اگر مأموم زن باشد و امام مرد، فاصله شدن پرده و مانند آن اشکال ندارد و فاصله شدن پرده و مانند آن بین زن و مأموم دیگری که مرد است و زن به واسطه او به امام متّصل شده است اشکال ندارد. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1411.

(زنجانی :) مسأله در صحت جماعت شرط است که بین امام و مأموم و هم چنین بین مأموم و مأموم دیگری که واسطه بین مأموم و امام است ، حائلی نباشد، (مراد از حائل ، چیزی است که مانع از دیدن شود؛ مانند پرده و دیوار و امثال اینها، بلکه به احتیاط مستحب شیشه هم در بین نباشد.) پس اگر در تمام احوال نماز یا بعض آن بین امام و مأموم یا بین مأموم و مأموم دیگری که واسطه اتصال است ، حائلی باشد که مانع دیدن شود، باطل است . ولی اگر امام مرد و مأموم زن باشد، چنانچه بین آن زن و امام یا بین زن و مأموم دیگری که مرد است و زن به واسطه او به امام متصل شده است ، پرده و مانند آن حائل شود، اشکال ندارد.

ص: 780

[مسأله 1434 اگر بعد از شروع به نماز بین مأموم و امام ]

مسأله 1434 اگر بعد از شروع به نماز بین مأموم و امام ، یا بین مأموم و کسی که مأموم به واسطه او متصل به امام است ، پرده یا چیز دیگری که پشت آن را نمی توان دید فاصله شود، نمازش فرادی می شود و صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) پرده یا چیز دیگری حائل شود، جماعت باطل می شود و لازم است مأموم به وظیفه منفرد عمل نماید.

(گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) نمازش قهراً فرادی می شود و باید به وظیفه فرادی عمل نموده و نماز را تمام کند.

[مسأله 1435 اگر بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام ]

مسأله 1435 اگر بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام به قدر گشادی بین دو قدم فاصله باشد اشکال ندارد و نیز اگر بین انسان به واسطه مأمومی که جلوی او ایستاده (1) و انسان به وسیله او به امام متصل است به همین مقدار فاصله باشد نمازش اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلوی او ایستاده ، هیچ فاصله نداشته باشد. (1) (نوری :) اگر بین انسان و مأمومی که جلوی او ایستاده ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1417.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط واجب آن است که بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام بیشتر از یک قدم ِ فراخ فاصله نباشد و نیز اگر انسان به واسطه مأمومی که جلوی او ایستاده به امام متّصل باشد، بنا بر احتیاط واجب باید فاصله جای سجده اش از جای ایستادن او بیشتر از یک قدم فراخ نباشد. و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلوی او ایستاده ، بیشتر از یک قدم معمولی فاصله ای نداشته باشد.

(اراکی :) بیشتر از یک قدم معمولی «یک گام » ..

(فاضل :) بیشتر از یک قدم معمولی ..

(اراکی ، فاضل :) بیشتر از یک قدم معمولی ..

(فاضل :) هیچ فاصله ای نداشته باشد.

(صافی :) و بهتر این است که هیچ فاصله نداشته باشد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله احتیاط واجب آن است که بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام به اندازه یک متر فاصله نباشد. و هم چنین است اگر انسان به واسطه مأمومی که جلوی او ایستاده به امام متّصل باشد و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلوی او ایستاده هیچ فاصله ای نداشته باشد.

(سیستانی :) بیش از بلندترین مراتب یک قدم ..

(سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که جای ایستادن مأموم با جای ایستادن کسی که جلوی او ایستاده ، بیش از اندازه جسد انسان در حالی که به سجده می رود، فاصله نداشته باشد.

ص: 781

(زنجانی :) مسأله لازم است بین امام و مأموم بیش از مقدار جسد انسان در حال سجده فاصله نباشد، و بنا بر احتیاط واجب کمتر از این مقدار باشد و هم چنین است اگر انسان به واسطه مأمومی که جلوی او قرار دارد به امام متصل باشد و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلوی او ایستاده ، هیچ فاصله نداشته باشد.

(بهجت :) مسأله باید بین جای سجده مأموم و جای ایستادن امام به قدر یک انسان که به سجده رفته است ، فاصله نباشد؛ بنا بر این اگر بین آن دو، این مقدار فاصله بود یعنی از سر تا نوک انگشتان پای یک نفر که در سجده است ، بنا بر أظهر نماز جماعت اشکال دارد؛ و همچنین اگر بین انسان و مأمومی که جلوی او ایستاده و به وسیله او به امام متّصل است به همین مقدار فاصله باشد نمازش اشکال دارد و احتیاط مستحب آن است که جای سجده مأموم با جای کسی که جلوی او ایستاده ، هیچ فاصله نداشته باشد. و اگر فاصله به قدر یک گام متعارف و معمولی باشد، بنا بر اظهر اشکالی ندارد.

[مسأله 1436 اگر مأموم به واسطه کسی که طرف راست یا چپ او اقتدا کرده ]

مسأله 1436 اگر مأموم به واسطه کسی که طرف راست یا چپ او اقتدا کرده به امام متصل باشد و از جلو به امام متصل نباشد (1)، چنانچه به اندازه گشادی بین دو قدم هم فاصله داشته باشند نمازش صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب باید با کسی که در طرف راست یا چپ او اقتدا کرده یک متر فاصله نداشته باشد.

(گلپایگانی ، سیستانی ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید با کسی که در طرف راست یا چپ او اقتدا کرده بیشتر از یک قدم فراخ فاصله نداشته باشد.

(سیستانی :) بیش از بلندترین مراتب یک قدم فاصله نداشته باشد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید با کسی که واسطه اتصال است ، کمتر از مقدار جسدِ انسان ِ در حال سجده ، فاصله داشته باشد. (2) (اراکی :) چنانچه بیش از اندازه گشادی بین دو قدم فاصله نداشته باشند نمازش صحیح است .

(فاضل :) چنانچه بیشتر از یک قدم معمولی فاصله نداشته باشد، نمازش صحیح است .

(بهجت :) چنانچه کمتر از مقداری که در مسأله فوق گفته شد [ به قدر یک انسان که به سجده رفته است ]، فاصله داشته باشد نماز و جماعتش صحیح است .

[مسأله 1437 اگر در نماز، بین مأموم و امام ]

مسأله 1437 اگر در نماز، بین مأموم و امام یا بین مأموم و کسی که مأموم به واسطه او به امام متصل است بیشتر از یک قدم بزرگ فاصله پیدا شود نمازش فرادی می شود و صحیح است . (1) این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (نوری :) و قصد فرادی هم لازم نیست .

(گلپایگانی ، صافی :) بیشتر از یک قدم فاصله پیدا شود نمازش صحیح است و قهراً فرادی می شود و قصد فرادی هم لازم نیست .

(خوئی ، تبریزی :) یک متر فاصله پیدا شود، باید قصد انفراد کند و نمازش صحیح است .

(فاضل :) بیشتر از یک قدم فاصله پیدا شود نمازش فرادی می شود و صحیح است .

ص: 782

(سیستانی :) بیش از بلندترین مراتب یک قدم فاصله پیدا شود منفرد می شود و می تواند نمازش را به قصد انفراد ادامه دهد.

(زنجانی :) بیشتر از مقدار جسد انسان فاصله شود، نمازش فرادی می شود، و بنا بر احتیاط مستحب فوراً قصد فرادی کند و اگر به اندازه جسد انسان فاصله شود، بنا بر احتیاط واجب فوراً قصد فرادی کرده ، نماز را تمام کند.

(بهجت :) به مقدار فوق [ به قدر یک انسان که به سجده رفته است ] فاصله پیدا شود، نمازش فرادی می شود و صحیح است .

[مسأله 1438 اگر نماز همه کسانی که در صف جلو هستند تمام شود]

مسأله 1438 اگر نماز همه کسانی که در صف جلو هستند تمام شود (1) یا همه نیت فرادی نمایند (2)، اگر فاصله به اندازه یک قدم بزرگ نباشد (3) نماز صف بعد به طور جماعت صحیح و اگر بیشتر از این مقدار باشد فرادی می شود و صحیح است (4). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا کنند جماعت صف بعد صحیح است .

(زنجانی :) چنانچه فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا نکنند، نماز او فرادی می شود، بلکه بنا بر احتیاط اگر صف جلو فوراً هم اقتدا کنند، قصد فرادی کرده ، نماز را تمام کند.

(سیستانی :) و فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا نکنند جماعت صف بعد باطل می شود بلکه اگر هم فوراً اقتدا بکنند صحّت جماعت صف بعد محل ّ اشکال است . (2) (اراکی :) نماز صف بعد فرادی می شود مگر آن که افراد صف جلو فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا کنند.

(گلپایگانی ، صافی :) نماز صف بعد فرادی می شود هر چند صف جلو فوراً برای نماز دیگری به امام اقتدا کنند.

(بهجت :) چنانچه فاصله به اندازه فوق [ به قدر یک انسان که به سجده رفته است ] نباشد، نماز صف بعد به طور جماعت صحیح و گر نه نمازشان فرادی می شود و صحیح است . (3) (فاضل :) اگر فاصله به اندازه یک قدم معمولی بیشتر نباشد .. (4) (فاضل :) فرادی می شود و باید طبق وظیفه فرادی نماز خود را تمام کنند.

[مسأله 1439 اگر در رکعت دوم اقتدا کند]

مسأله 1439 اگر در رکعت دوم اقتدا کند (1)، قنوت و تشهد را با امام می خواند و احتیاط آن است که موقع خواندن تشهد (2) انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند کند و باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد و سوره را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، حمد را تمام کند (3) و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند (4)، یا نیت فرادی کند و نمازش صحیح است (5)، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که احتیاطاً نماز را دوباره بخواند. (1) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی :) لازم نیست حمد و سوره را بخواند ولی ..

ص: 783

(2) (بهجت :) اگر در رکعت دوّم اقتدا کند، مستحب است قنوت و تشهد را با امام بخواند و احتیاط مستحب آن است که موقع خواندن تشهّد، به حال تجافی بنشیند، یعنی .. (3) (زنجانی :) باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، آن را نخواند .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر درک رکوع هم نمی کند، احتیاط واجب آن است که حمد را تمام کند و در سجده خود را به امام برساند؛ ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که نماز را دوباره بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر در رکوع به امام نرسد، بنا بر احتیاط واجب قصد انفراد نماید.

(زنجانی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر در رکوع به امام نرسد، در سجده خود را به امام برساند و ظاهراً کافی است .

(سیستانی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر برای تمام حمد وقت ندارد، می تواند حمد را قطع کند و با امام به رکوع رود ولی احتیاط مستحب در این صورت آن است که نماز را به نیّت فرادی تمام کند.

(بهجت :) در رکوع خود را به امام برساند و چنانچه طوری است که اگر بخواهد حمد را بخواند و یا تمام کند به رکوع امام نمی رسد أظهر تمام کردن حمد است ، اگر چه احتیاط در قصد فرادی است .

(مکارم :) در رکوع خود را به امام برساند. [پایان مسأله ] (5) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1440 اگر موقعی که امام در رکعت دوّم نماز چهار رکعتی است اقتدا کند]

مسأله 1440 اگر موقعی که امام در رکعت دوّم نماز چهار رکعتی است اقتدا کند، باید در رکعت دوّم نمازش که رکعت سوّم امام است بعد از دو سجده بنشیند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد و چنانچه برای گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد، یک مرتبه بگوید و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند (1). (1) (بهجت :) و اگر یک مرتبه تسبیحات را هم وقت ندارد، کمتر از آن بگوید و به رکوع امام برسد و اگر اصلًا وقت ندارد، قریب است که هیچ ذکر نگوید و با امام رکوع کند، اگر چه احتیاط در قصد انفراد و اتمام است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم :) باید یک مرتبه بگوید و در رکوع خود را به امام برساند.

(زنجانی :) در رکوع خود را به امام برساند. و اگر در رکوع به امام نرسد، در سجده خود را به امام برساند.

[مسأله 1441 اگر امام در رکعت سوم یا چهارم باشد]

مسأله 1441 اگر امام در رکعت سوم یا چهارم باشد و مأموم بداند که اگر اقتدا کند و حمد را بخواند به رکوع امام نمی رسد، بنا بر احتیاط واجب باید (1) صبر کند تا امام به رکوع رود، بعد اقتدا نماید. (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط .. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1442.

ص: 784

[مسأله 1442 اگر در رکعت سوم یا چهارم امام اقتدا کند]

مسأله 1442 اگر در رکعت سوم یا چهارم (1) امام اقتدا کند، باید حمد و سوره را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام کند و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند (2)، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که احتیاطاً نماز را دوباره بخواند. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر در حال قیام رکعت سوم یا چهارم .. (2) (اراکی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر درک رکوع هم نمی کند، احتیاط واجب آن است که حمد را تمام کند و در سجده خود را به امام برساند، ولی اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که نماز را دوباره بخواند.

(خوئی ، تبریزی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر در رکوع به امام نرسد، بنا بر احتیاط واجب قصد انفراد کند.

(سیستانی :) در رکوع خود را به امام برساند و اگر برای تمام حمد وقت ندارد، می تواند حمد را قطع کند و با امام رکوع رود ولی احتیاط مستحب در این صورت آن است که قصد فرادی کرده و نماز را تمام کند.

(مکارم :) در رکوع خود را به امام می رساند. [پایان مسأله ] (فاضل :) در رکوع خود را به امام برساند ..

(زنجانی :) مسأله اگر در رکعت سوم یا چهارم امام اقتدا کند، باید حمد را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد آن را نخواند و در رکوع خود را به امام برساند و اگر نتواند امام را در رکوع درک کند در سجده خود را به امام برساند و در این صورت ، احتیاط مستحب آن است که نماز را دوباره بخواند.

(بهجت :) مسأله اگر در رکعت سوّم یا چهارم ، در حالی که امام ایستاده ، اقتدا کند، بنا بر احوط باید حمد و سوره را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، باید حمد را تمام کند و در رکوع ، خود را به امام برساند و چنانچه طوری است که اگر حمد بخواند یا حمد را بخواهد تمام کند به رکوع نخواهد رسید، احتیاط در این است که قصد فرادی کند و حمد را تمام کرده و بقیه نماز را هم خودش بخواند. ولی اگر مأموم در رکعت دوّم خود چنانچه طوری است که اگر بخواهد حمد را تمام کند، به رکوع امام نمی رسد، نمی تواند حمد را رها کرده و همراه امام به رکوع برود؛ بلکه باید حمد را تمام کند و خود را در سجده به امام برساند، گر چه احوط در این صورت ، قصد فرادی است .

[مسأله 1443 کسی که می داند اگر سوره را بخواند در رکوع به امام نمی رسد]

مسأله 1443 کسی که می داند اگر سوره را بخواند در رکوع به امام نمی رسد، باید سوره را نخواند (1) ولی اگر خواند نمازش صحیح است (2). این مسأله ، در رساله آیات عظام : فاضل و مکارم نیست (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (2) (اراکی :) نمازش اشکال دارد مگر آن که به وظیفه فرادی عمل نماید.

ص: 785

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که می داند اگر سوره یا قنوت را تمام کند، به رکوع امام نمی رسد چنانچه عمداً سوره یا قنوت را بخواند و به رکوع نرسد نمازش اشکال دارد.

(خوئی ، تبریزی :) أظهر این است که نمازش صحیح است و باید به وظیفه منفرد عمل نماید.

(سیستانی :) جماعتش باطل می شود و باید به وظیفه منفرد عمل نماید.

(زنجانی :) جماعتش باطل می شود و بنا بر احتیاط، نماز را به صورت فرادی تمام کرده و آن را دوباره بخواند.

[مسأله 1444 کسی که اطمینان دارد که اگر سوره را شروع کند]

مسأله 1444 کسی که اطمینان دارد که اگر سوره را شروع کند (1) یا تمام نماید به رکوع امام می رسد، احتیاط واجب آن است که سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید (2). (1) (مکارم :) به رکوع امام می رسد، احتیاط واجب آن است که سوره را بخواند و در این حال اگر سوره را بخواند و اتّفاقاً به رکوع امام نرسد، جماعتش صحیح است . (2) (اراکی ، فاضل :) باید سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید (فاضل : ولی اگر با تأخیر به رکوع می رسد لازم نیست سوره را بخواند و یا اگر شروع کرده لازم نیست آن را تمام کند).

(گلپایگانی ، صافی :) واجب نیست که سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید بلکه می تواند به مجرّد رفتن امام به رکوع سوره را ترک نموده و به رکوع برود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که اطمینان دارد که اگر سوره را شروع کند یا تمام نماید به رکوع امام می رسد، در صورتی که زیاد طول نکشد بهتر آن است که سوره را شروع کند، یا اگر شروع کرده تمام نماید و اگر زیاد طول بکشد، احتیاط واجب آن است که شروع نکند و چنانچه شروع کرده تمام ننماید.

(سیستانی :) ولی اگر زیاد طول بکشد، به طوری که نگویند مُتابعت امام می کند باید شروع نکند و چنانچه شروع کرده تمام ننماید و گر نه جماعتش باطل خواهد شد ولی نمازش صحیح است اگر به وظیفه منفرد عمل کرده باشد به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت .

(زنجانی :) اگر زیاد طول بکشد، چنانچه بخواهد نماز جماعتش باقی باشد، باید شروع نکند ..

[مسأله 1445 کسی که یقین دارد، اگر سوره را بخواند به رکوع امام می رسد]

مسأله 1445 کسی که یقین دارد، اگر سوره (1) را بخواند به رکوع امام می رسد (2)، چنانچه سوره (3) را بخواند و به رکوع نرسد (4) نمازش صحیح است (5). (1) (فاضل :) یا قنوت .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (سیستانی :) و متابعت امام از بین نمی رود .. (زنجانی :) و زیاد هم طول نمی کشد .. (3) (فاضل :) یا قنوت .. (4) (زنجانی :) ولی در سجده خود را به امام برساند .. (5) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) جماعتش صحیح است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1444.

[مسأله 1446 اگر امام ایستاده باشد و مأموم نداند]

مسأله 1446 اگر امام ایستاده باشد و مأموم نداند که در کدام رکعت است می تواند اقتدا کند،

ص: 786

ولی باید حمد و سوره را به قصد قربت بخواند (1) و اگر چه بعد بفهمد که امام در رکعت اول یا دوم بوده ، نمازش صحیح است . (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر چه بعد بفهمد که امام در رکعت اوّل یا دوّم بوده .

(مکارم :) و نمازش صحیح است ، خواه معلوم شود امام در رکعت سوّم و چهارم بوده ، یا در رکعت اوّل و دوّم ؛ به شرط این که نماز ظهر و عصر باشد که حمد و سوره را امام آهسته می خواند.

(زنجانی :) می تواند اقتدا کند ولی باید حمد را به قصد قربت بخواند، و اگر بعد بفهمد که امام در رکعت اول یا دوم بوده ، جماعتش صحیح است .

(سیستانی :) می تواند اقتدا کند و به احتیاط واجب باید حمد و سوره را بخواند ولی باید آنها را به قصد قربت بخواند.

[مسأله 1447 اگر به خیال این که امام در رکعت اول یا دوم است حمد و سوره نخواند]

مسأله 1447 اگر به خیال این که امام در رکعت اول یا دوم است حمد و سوره نخواند (1) و بعد از رکوع بفهمد که در رکعت سوم یا چهارم بوده نمازش صحیح است (2). ولی اگر پیش از رکوع بفهمد، باید حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد (3)، فقط حمد را بخواند و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند (4). (1) (زنجانی :) حمد را نخواند .. (2) (زنجانی :) نمازش باطل است ، ولی اگر پیش از رکوع بفهمد باید حمد را بخواند و اگر برای سوره وقت ندارد، آن را نخواند و در رکوع و اگر نتواند در سجده خود را به امام برساند. (3) (سیستانی :) به طوری که در مسأله [1442] گفته شد، عمل نماید. (4) (خوئی ، تبریزی ، مکارم :) در رکوع خود را به امام برساند (خوئی ، تبریزی : و اگر نمی رسد، بنا بر احتیاط واجب قصد انفراد نماید.) (بهجت :) فقط حمد را بخواند و بعد خود را به امام برساند.

[مسأله 1448 اگر به خیال این که امام در رکعت سوم یا چهارم است حمد و سوره بخواند]

مسأله 1448 اگر به خیال این که امام در رکعت سوم یا چهارم است حمد و سوره بخواند و پیش از رکوع یا بعد از آن بفهمد که در رکعت اول یا دوم بوده ، نمازش صحیح است (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، سیستانی ، صافی ، تبریزی :) و اگر در بین حمد و سوره بفهمد، لازم نیست آنها را تمام کند.

(زنجانی :) جماعتش صحیح است و اگر در بین حمد و سوره بفهمد، لازم نیست آنها را تمام کند.

[مسأله 1449 اگر موقعی که مشغول نماز مستحبی است ]

مسأله 1449 اگر موقعی که مشغول نماز مستحبی است جماعت برپا شود، چنانچه اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد، مستحب است نماز را رها کند و مشغول نماز جماعت شود (1). بلکه اگر اطمینان نداشته باشد که به رکعت اول برسد مستحب است به همین دستور رفتار نماید. (1) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (سیستانی :) هر چند برای درک رکعت اوّل باشد.

[مسأله 1450 اگر موقعی که مشغول نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی است ]

مسأله 1450 اگر موقعی که مشغول نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی است جماعت بر پا شود،

ص: 787

چنانچه به رکوع رکعت سوم نرفته و اطمینان ندارد که اگر نماز را تمام کند به جماعت برسد (1)، مستحب است به نیت نماز مستحبی ، نماز را دو رکعتی تمام کند و خود را به جماعت برساند (2). (1) (مکارم :) هر گاه مشغول نماز واجب است و جماعت برپا شود، چنانچه وارد رکعت سوّم نشده و می ترسد اگر نماز را تمام کند به جماعت نرسد .. (2) (زنجانی :) و اگر با تمام کردن نماز مستحبی هم نمی تواند خود را به جماعت برساند، نماز مستحبی را بشکند و خود را به جماعت برساند.

[مسأله 1451 اگر نماز امام تمام شود]

مسأله 1451 اگر نماز امام تمام شود و مأموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد، لازم نیست نیت فرادی کند.

[مسأله 1452 کسی که یک رکعت از امام عقب مانده ]

مسأله 1452 کسی که یک رکعت از امام عقب مانده وقتی امام تشهد رکعت آخر را می خواند، می تواند برخیزد و نماز را تمام کند (1) و یا انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) احتیاط آن است که صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد و ادامه دهد. [پایان مسأله (] فاضل :) می تواند نیّت فرادی کند و برخیزد و نماز را تمام کند ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که یک رکعت از امام عقب مانده بنا بر احتیاط واجب باید وقتی امام تشهّد رکعت آخر را می خواند، انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر کند تا امام تشهّد نماز را بگوید و بعد برخیزد و واجب نیست صبر کند تا امام سلام بگوید.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) بهتر آن است که ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد و اگر در همان جا بخواهد قصد انفراد نماید مانعی ندارد (خوئی ، تبریزی : ولی چنانچه از اوّل قصد انفراد داشته ، محل ّ اشکال است ).

(زنجانی :) مسأله کسی که از امام عقب مانده ، وقتی امام تشهد رکعت آخر را می خواند اگر در رکعتی باشد که تشهد ندارد، تشهد را با امام می خواند و بنا بر احتیاط انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگهدارد و صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد و رکعت آخر را بخواند، ولی می تواند قصد فرادی کرده تشهد نخوانده برخیزد.

شرایط امام جماعت
[مسأله 1453 امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد]
اشاره

مسأله 1453 امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند (1) و نیز اگر مأموم مرد است امام او هم باید مرد باشد (2) و اقتدا کردن بچه ممیز که خوب و بد را می فهمد به بچه ممیز دیگر جایز نیست (3) و احتیاط واجب آن است که امام زن نیز مرد باشد.

ص: 788

(1) (فاضل :) و نیز امام جماعت باید مرد باشد حتی برای زنان بنا بر احتیاط واجب و اقتدا کردن بچه ممیز که خوب و بد را می فهمد به بچه ممیز دیگر مانعی ندارد. (2) (گلپایگانی :) بلکه در غیر نماز میّت احتیاط لازم آن است که زن امامت نکند هر چند مأموم زن باشد .. (صافی :) و در غیر نماز میت امامت زن بر زنها کراهت دارد ..

(زنجانی :) و اقتدا کردن به بچه ممیّز که خوب و بد را می فهمد، بنا بر احتیاط واجب صحیح نیست ؛ ولی بچه ممیّز، می تواند در نماز جماعت شرکت کرده و اقتدا نماید و احکام جماعت هم بر آن بار می شود.

(مکارم :) ولی امامت زن برای زن مانعی ندارد. و هر انسانی حلال زاده است خواه مسلمان یا غیر مسلمان ، مگر این که خلاف آن ثابت شود.

(سیستانی :) و صحّت اقتداء به بچّه ده ساله اگر چه خالی از وجه نیست ولی خالی از اشکال هم نمی باشد و عدالت این است که واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند و نشانه آن حُسن ظاهر است اگر انسان اطلاع از خلاف آن نداشته باشد. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، صافی :) مانعی ندارد. [پایان مسأله ] (خوئی ، تبریزی ، نوری :) مانعی ندارد، اگر چه آثار جماعت بر او مترتّب نمی شود.

(بهجت :) مسأله امام جماعت باید شیعه دوازده امامی ، عاقل ، عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند و بنا بر احتیاط باید بالغ باشد و نیز اگر مأموم مرد است ، امام او هم باید مرد باشد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1171 عدالت معتبر در امام جماعت عبارت است از حسن ظاهر یعنی دوری جستن از گناهان کبیره به طوری که ظاهر احوال شخص به طور ظنّی دلالت کند که او بنای بر ترک گناه دارد نه آن که اتفاقاً چند روزی گناه را ترک کرده باشد. و مأموم باید این حسن ظاهر را احراز کند و اصرار بر گناهان صغیره به منزله گناه کبیره است .

(بهجت :) مسأله 1173 اگر امام جماعت در بین نماز از قیام عاجز شد لازم است مأموم نیت فرادی کند و نماز خود را بخواند و هم چنین است هر نقصی که مانع از اقتدا است .

(مکارم :) مسأله 1268 «عدالت »، یک حالت خداترسی باطنی است که انسان را از انجام گناه کبیره و تکرار گناه صغیره باز می دارد و همین اندازه که با کسی معاشرت داشته باشیم و گناهی از او نبینیم ، نشانه وجود عدالت است و این را «حُسن ظاهر» که حاکی از ملکه باطن است ، می گویند.

[مسأله 1454 امامی را که عادل می دانسته ]

مسأله 1454 امامی را که عادل می دانسته (1)، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه ، می تواند به او اقتدا نماید (2). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) عدالت امام جماعت باید برای مأموم محرز باشد و با شک در اصل عدالت نمی توان به او اقتدا کرد و در صورتی که امام را عادل می دانسته .. (2) (مکارم :) مگر این که یقین به خلاف پیدا شود.

ص: 789

[مسأله 1455 کسی که ایستاده نماز می خواند]

مسأله 1455 کسی که ایستاده نماز می خواند، نمی تواند (1) به کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند اقتدا کند. و (2) کسی که نشسته نماز می خواند نمی تواند به کسی که خوابیده نماز می خواند اقتدا نماید (3). (1) (بهجت :) بنا بر أظهر نمی تواند .. (2) (بهجت :) و هم چنین بنا بر أحوط .. (3) (بهجت :) و کسی که در حال ایستاده ، به تکیه کردن نیاز ندارد، اقتدای او به کسی که نیاز دارد، محل ّ اشکال و احتیاط است .

[مسأله 1456 کسی که نشسته نماز می خواند]

مسأله 1456 کسی که نشسته (1) نماز می خواند، می تواند به کسی که نشسته نماز می خواند اقتدا کند (2) و هم چنین کسی که خوابیده است می تواند به کسی که نشسته (3) نماز می خواند اقتدا کند (4) ولی کسی که نشسته نماز می خواند نمی تواند به کسی که خوابیده نماز می خواند، اقتدا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (گلپایگانی ، زنجانی :) یا خوابیده .. (2) (بهجت :) و با تساوی در هر نقص ، اقتدا جایز است . مثل اقتدای نشسته به نشسته ؛ ولی با اختلاف جهات کمال و نقص ، مثل اقتدای ایستاده ای که برای رکوع اشاره می کند، به نشسته ای که برای رکوع خم می شود، محل ّ اشکال است . [پایان مسأله ] (3) (نوری :) یا خوابیده .. (4) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) اقتداء کسی که خوابیده نماز می خواند، به کسی که نشسته یا خوابیده نماز می خواند محل ّ اشکال است . [پایان مسأله ] (سیستانی :) اقتداء کسی که خوابیده نماز می خواند مطلقاً محل اشکال است ، چه امام ایستاده باشد، چه نشسته ، چه خوابیده .

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب کسی که خوابیده است نباید به کسی که نشسته و یا خوابیده نماز می خواند اقتدا کند. [پایان مسأله ] (گلپایگانی ، صافی :) کسی که خوابیده نماز می خواند، اگر بخواهد به کسی که خوابیده نماز می خواند اقتدا نماید اشکال دارد.

[مسأله 1457 اگر امام جماعت به واسطه عذری با تیمم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند]

مسأله 1457 اگر امام جماعت به واسطه عذری با تیمم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند، می شود به او اقتدا کرد (1) ولی اگر به واسطه عذری با لباس نجس نماز می خواند بنا بر احتیاط واجب نباید به او اقتدا کرد (2). (1) (بهجت :) کسی که وظیفه اش وضو بوده ، می تواند به او اقتدا کند، ولی اگر امام با لباس نجس نماز می خواند، بنا بر احتیاط واجب نباید به او اقتدا کرد. (2) (گلپایگانی ، صافی :) اقتدای به او اشکال دارد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی ، نوری :) مسأله اگر امام جماعت به واسطه عذری با لباس نجس یا با تیمّم یا با وضوی جبیره ای نماز بخواند می شود به او اقتدا کرد.

ص: 790

[مسأله 1458 اگر امام مرضی دارد که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری کند]

مسأله 1458 اگر امام مرضی دارد که نمی تواند از بیرون آمدن بول و غایط خودداری کند (1) بنا بر احتیاط واجب ، نمی شود به او اقتدا کرد (2). (1) (مکارم :) و هم چنین زن مستحاضه و به طور کلّی هر کس نماز خود را به سبب عذری ، ناقص می خواند، حق ّ ندارد امام جماعت برای دیگران شود (بنا بر احتیاط واجب ) مگر آن چه در بالا در باره تیمّم یا وضوی جبیره ای گفته شد. (2) (بهجت :) و نیز زنی که مستحاضه نیست نمی تواند بنا بر احتیاط به زن مستحاضه اقتدا نماید.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، نوری :) می شود به او اقتدا کرد و نیز زنی که مستحاضه نیست می تواند به زن مستحاضه اقتدا نماید.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر کسی نمی تواند از بیرون آمدن بول و غائط خودداری کند، نمی شود به او اقتدا کرد بنا بر احتیاط واجب (صافی : بنا بر احتیاط).

[مسأله 1459 بنا بر احتیاط واجب کسی که مرض خوره ]

مسأله 1459 بنا بر احتیاط واجب (1) کسی که مرض خوره یا پیسی دارد (2)، نباید امام جماعت شود. (1) (گلپایگانی :) بنا بر احتیاط مستحب .. (2) (فاضل :) و کسی که حدّ شرعی خورده است ..

(اراکی :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب کسی که مرض خوره یا پیسی دارد امام جماعت نشود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله بهتر این است که کسی که مرض خوره یا پیسی دارد، امام جماعت نشود و بنا بر احتیاط واجب به کسی که حدّ شرعی بر او جاری شده اقتدا ننمایند و هم چنین اهل شهر «خانه نشین » به اعرابی «صحرا نشین » اقتدا نکند.

(سیستانی :) و توبه کرده است اقتدا نشود.

(زنجانی ، صافی :) مسأله کسی که مرض خوره یا پیسی دارد، مکروه است امام جماعت شود، (زنجانی : بلکه این کار بر خلاف احتیاط استحبابی نیز می باشد و هم چنین مکروه است ، کسی که به جهت مثلًا فلج نمی تواند شرایط قیام را رعایت کند، امام جماعت ِ افرادِ سالم شود، و بنا بر احتیاط به کسی که حدّ شرعی بر او جاری شده ، اقتدا ننمایند؛ و هم چنین اهل شهر «خانه نشینان » به اعرابی «صحرا نشین »، اقتدا نکنند).

(بهجت :) مسأله امامت کسی که مرض خوره یا پیسی دارد، مکروه است مگر برای کسی که مثل اوست . و امامت برای کسانی که تمایل به امامت او ندارند، مکروه است ؛ و هم چنین کسی که حدّ شرعی بر او اجرا شده ، هر چند توبه کرده و حکم به عدالت او شده باشد مگر برای مثل خودش عَلَی الأظهر. هم چنین امامت کسی که با تیمّم نماز می خواند، برای کسی که با وضو نماز می خواند، مکروه است .

(مکارم :) مسأله کسی که بیماری جذام (خوره ) یا برص (پیسی ) دارد، بنا بر احتیاط نمی تواند امام جماعت شود حتّی برای مثل خودش .

ص: 791

احکام جماعت
[مسأله 1460 موقعی که ماموم نیت می کند]
اشاره

مسأله 1460 موقعی که ماموم نیت می کند، باید امام را معین نماید. ولی دانستن اسم او لازم نیست ، مثلًا اگر نیت کند اقتدا می کنم به امام حاضر (1)، نمازش صحیح است . (1) (مکارم :) و عدالت و سایر جهات در او جمع باشد کافی است .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1179 اگر کسی به قصد این که فلانی است ، اقتدا کند بعداً معلوم شود که شخص دیگری است ، نماز او به جماعت باطل است و لو آن دیگری هم نزد او عادل باشد؛ و اگر به صورت وجوب یا استحباب یا احتیاط مأموم قرائت نماز خود را خوانده باشد، نماز او به طور فرادی صحیح است . ولی اگر طوری بوده که اگر قبل از نماز می فهمید که دوّمی است ، به او هم مثل اوّلی اقتدا می کرد، نمازش به جماعت نیز صحیح است .

(بهجت :) مسأله 1181 مأموم در نماز با مخالفین ( غیر شیعه ) واجب است به وظیفه منفرد عمل کند؛ و اگر لازم است تقیه کند، حمد و سوره و لا أقل حمد را به صورت آهسته بخواند. ولی در غیر این صورت ، نماز را اعاده نماید.

[مسأله 1461 مأموم باید غیر از حمد و سوره همه چیز نماز را خودش بخواند]

مسأله 1461 مأموم باید غیر از حمد و سوره همه چیز نماز را خودش بخواند (1)، ولی اگر رکعت اول یا دوم او رکعت سوم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را بخواند (2). (1) (مکارم :) و حمد و سوره در صورتی از او ساقط است که در رکعت اوّل و دوّم با امام نماز بخواند، امّا اگر در رکعت سوّم و چهارم در حال قیام امام ، اقتدا کند باید حمد و سوره را خودش بخواند. (2) (زنجانی :) باید حمد را بخواند.

[مسأله 1462 اگر مأموم در رکعت اول و دوم نماز صبح و مغرب ]

مسأله 1462 اگر مأموم در رکعت اول و دوم نماز صبح و مغرب و عشا صدای حمد و سوره امام را بشنود، اگر چه کلمات را تشخیص ندهد، باید (1) حمد و سوره را نخواند و اگر صدای امام را نشنود، مستحب است حمد و سوره بخواند ولی باید آهسته بخواند (2) و چنانچه سهواً بلند بخواند اشکال ندارد. (1) (گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که .. (بهجت :) باید بنا بر احتیاط .. (2) (صافی :) ولی احتیاط این است که به نیّت جزئیت نخواند، بلکه به قصد قربت مطلقه بخواند ..

(مکارم :) مسأله اگر مأموم صدای قرائت امام را در نمازهای صبح و مغرب و عشا بشنود، باید حمد و سوره را ترک کند و اگر صدای امام را نشنود، جایز است حمد و سوره را بخواند ولی باید آهسته بخواند، امّا در نمازهای ظهر و عصر احتیاط واجب آن است که همیشه حمد و سوره را ترک نماید، امّا ذکر گفتن به طور آهسته جایز، بلکه مستحب است .

[مسأله 1463 اگر مأموم بعضی از کلمات حمد و سوره امام را بشنود]

مسأله 1463 اگر مأموم بعضی از کلمات حمد و سوره امام (1) را بشنود، احتیاط واجب آن است که حمد و سوره را نخواند (2). (1) (مکارم :) یا صدای همهمه او را بشنود، احتیاط واجب ترک حمد و سوره است .

ص: 792

(2) (سیستانی :) می تواند آن مقداری را که نمی شنود بخواند.

(بهجت :) باید بنا بر احتیاط همان قدر از حمد و سوره را نخواند.

[مسأله 1464 اگر مأموم سهواً حمد و سوره بخواند]

مسأله 1464 اگر مأموم سهواً حمد و سوره بخواند، یا خیال کند صدایی را که می شنود صدای امام نیست و حمد و سوره بخواند و بعد بفهمد صدای امام بوده ، نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1465 اگر شک کند که صدای امام را می شنود یا نه ]

مسأله 1465 اگر شک کند که صدای امام را می شنود یا نه ، یا صدایی بشنود و نداند صدای امام است یا صدای کس دیگر، می تواند حمد و سوره بخواند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) احتیاط مستحب آن است که حمد و سوره نخواند.

(گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) می تواند به قصد قربت مطلقه حمد و سوره بخواند.

(مکارم :) مسأله هر گاه شک کند صدای امام است یا صدای کسی دیگر، بنا بر احتیاط حمد و سوره را نخواند.

[مسأله 1466 مأموم باید در رکعت اول و دوم نماز ظهر و عصر حمد و سوره نخواند]

مسأله 1466 مأموم باید در رکعت اول (1) و دوم نماز ظهر و عصر حمد و سوره نخواند و مستحب است به جای آن ذکر بگوید. (1) (فاضل :) احتیاط واجب آن است که مأموم در رکعت اوّل ..

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1462.

(اراکی ، گلپایگانی ، بهجت ، صافی :) مسأله مکروه است که مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر حمد و سوره بخواند و مستحب است به جای آن ذکر بگوید.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله مأموم در رکعت اوّل و دوّم نماز ظهر و عصر، (سیستانی : بنا بر احتیاط) نباید حمد و سوره را بخواند و مستحب است به جای آن ذکر بگوید.

[مسأله 1467 مأموم نباید تکبیره الاحرام را پیش از امام بگوید]

مسأله 1467 مأموم نباید تکبیره الاحرام را پیش از امام بگوید (1) بلکه احتیاط واجب آن است که تا تکبیر امام تمام نشده تکبیر نگوید (2). (1) (مکارم :) ولی در ذکرهای دیگر مانع ندارد، هر چند احتیاط مستحب آن است که اگر صدای امام را بشنود پیش از او نگوید. (2) (اراکی :) باید تا تکبیر امام تمام نشده تکبیر نگوید.

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط آن است که تا تکبیر امام تمام نشده تکبیر نگوید.

(سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که تا تکبیر امام تمام نشده ، تکبیر نگوید.

[مسأله 1468 اگر مأموم پیش از امام عمداً هم سلام دهد]

مسأله 1468 اگر مأموم پیش از امام عمداً هم سلام دهد نمازش صحیح است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1467.

ص: 793

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر مأموم سهواً پیش از امام سلام دهد، نمازش صحیح است . و لازم نیست دوباره با امام سلام دهد. بلکه (خوئی ، تبریزی : ظاهر این است که ) اگر عمداً هم پیش از امام سلام دهد، (خوئی : در صورتی که از اوّل نماز قاصد نبوده ) نمازش اشکال ندارد. (زنجانی : هر چند از اوّل ِ نماز قصد داشته باشد.) (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر مأموم سلام امام را بشنود، یا بداند چه وقت سلام می گوید احتیاط مستحب آن است که پیش از امام سلام نگوید و چنانچه عمداً یا سهواً پیش از امام سلام دهد، نمازش صحیح است و لازم نیست دوباره با امام سلام دهد.

(بهجت :) مسأله اگر مأموم پیش از امام عمداً هم سلام دهد بنا بر اقوی نمازش صحیح است ولی احتیاط در این است که اگر عذری ندارد و می خواهد قبل از امام سلام دهد، قصد انفراد کند.

(فاضل :) مسأله اگر مأموم عمداً پیش از امام سلام دهد اشکال دارد (یعنی بنا بر احتیاط واجب به این نماز اکتفا نکند و نماز را اعاده کند.) ولی اگر نیت فرادی کند یا سهواً پیش از امام سلام دهد، نمازش صحیح است و لازم نیست دوباره سلام دهد.

(نوری :) مسأله اگر مأموم پیش از امام سهواً سلام دهد، نمازش صحیح است .

[مسأله 1469 اگر مأموم غیر از تکبیره الاحرام ]

مسأله 1469 اگر مأموم غیر از تکبیره الاحرام و سلام (1) چیزهای دیگر نماز را پیش از امام بگوید اشکال ندارد (2). ولی اگر آنها را بشنود، یا بداند امام چه وقت می گوید، احتیاط مستحب آن است که پیش از امام نگوید. (1) (بهجت :) که حکم آن گذشت ..

گلپایگانی ، سیستانی ، (صافی ، زنجانی :) اگر مأموم غیر از تکبیره الاحرام .. (2) (بهجت :) ولی مستحب آن است که پیش از امام نگوید. [پایان مسأله ] (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1467.

[مسأله 1470 مأموم باید غیر از آن چه در نماز خوانده می شود]
اشاره

مسأله 1470 مأموم باید غیر از آن چه در نماز خوانده می شود (1)، کارهای دیگر آن ، مانند رکوع و سجود را با امام یا کمی بعد از امام به جا آورد (2). و اگر عمداً پیش از امام یا مدتی بعد از امام (3) انجام دهد (4)، معصیت کرده (5) ولی نمازش صحیح است امّا اگر (6) در دو رکن پشت سر هم از امام جلو یا عقب بیفتد بنا بر احتیاط واجب باید نماز را تمام کند و دوباره بخواند اگر چه بعید نیست نمازش صحیح باشد و فرادی شود. (1) (بهجت :) و حکم آن گفته شد .. (2) (بهجت :) و نباید پیش از امام انجام دهد؛ و هم چنین نباید زیاد از امام عقب بماند به طوری که مثلًا امام از رکوع برخیزد ولی مأموم هنوز به رکوع نرفته باشد؛ و احتیاط در این است که با امام هم انجام ندهد بلکه کمی بعد از امام انجام دهد. ولی اگر پیش از امام مشغول افعال نماز شود، یا این که از او زیاد عقب بماند چنانچه تکبیره الإحرام را بعد از امام گفته و جماعت منعقد شده باشد نمازش بنا بر اقوی صحیح است ولی معصیت کرده است و اگر این مخالفت در نماز، زیاد واقع شود، مخصوصاً اگر در چند رکن انجام بگیرد، ممکن است از نماز جماعت خارج شود، ولی اصل نماز صحیح است .

ص: 794

(3) (سیستانی :) به نحوی که متابعت صدق نکند .. (4) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) جماعتش باطل می شود ولی اگر به وظیفه منفرد عمل نماید، نمازش صحیح است (سیستانی : به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت ). [پایان مسأله ] (زنجانی :) نمازش فرادی می شود و باید به وظیفه فرادی عمل نماید. [پایان مسأله ] (صافی :) اگر چه معصیت کرده ، ولی نماز و جماعتش صحیح است و احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند. بلی اگر عمداً قبل از تمام شدن قرائت امام رکوع کند نمازش باطل می شود. [پایان مسأله ] (5) (گلپایگانی ، اراکی :) و احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دو باره بخواند. [پایان مسأله ] (فاضل :) اگر عمداً پیش از امام یا با تأخیر زیاد بعد از امام انجام دهد معصیت کرده و احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند. [پایان مسأله ] (6) (نوری :) اما اگر در حال قرائت امام به رکوع رود، نمازش باطل می شود و نیز اگر ..

(مکارم :) مسأله مأموم باید کارهای نماز را مانند رکوع و سجود جلوتر از امام انجام ندهد، بلکه همراه امام یا کمی بعد از او به جا آورد.

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1189 اگر مأموم عمداً زودتر از امام سر از رکوع بردارد، باید بایستد تا امام سر از رکوع بردارد و اگر به قصد متابعت ، دوباره به رکوع برگردد، نمازش باطل است .

(بهجت :) مسأله 1190 اگر مأموم عمداً در غیر رکعت اوّل خودش ، زودتر از امام به رکوع برود، باید صبر کند تا امام به او برسد و با او رکوع را تمام کند و برگشتن ، جایز نیست . و در صورتی که تمام قرائت امام را درک کرده باشد، نماز او صحیح است و اگر به حالت ایستاده برگشت و با امام دوباره رکوع کرد، نمازش باطل است ، و اگر دوباره رکوع نکرد، نماز و جماعتش صحیح است ، اگر چه معصیت کرده است .

(بهجت :) مسأله 1192 اگر مأموم سهواً قبل از امام سر از رکوع برداشت در حالی که ذکر واجب را نگفته بود، باید به قصد متابعت به رکوع برگردد و ذکر را بگوید؛ ولی اگر دید که نمی تواند به رکوع امام برسد و امام زود سر برمی دارد، به رکوع برنگردد و به سبب نگفتن ذکر، نمازش باطل نیست .

[مسأله 1471 اگر سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد]

مسأله 1471 اگر سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد، چنانچه امام در رکوع باشد، باید (1) به رکوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن رکوع که رکن است ، نماز را باطل نمی کند (2) ولی اگر به رکوع برگردد و پیش از آن که به رکوع برسد، امام سر بردارد نمازش باطل است (3). (1) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط ..

(زنجانی :) اگر سهواً پیش از امام سر از رکوع بردارد، چنانچه اطمینان دارد که اگر برگردد در رکوع به امام می رسد، پس اگر بخواهد نماز جماعتش برقرار باشد، باید به رکوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن رکوع نماز را باطل نمی کند ..

ص: 795

(2) (سیستانی :) و اگر عمداً برنگردد جماعتش بنا بر احتیاط باطل می شود ولی نمازش صحیح است به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت ، ولی اگر به رکوع برگردد و پیش از آن که به رکوع امام برسد، امام سر بردارد، نمازش بنا بر احتیاط باطل است . (3) (بهجت :) نمازش بنا بر أظهر باطل است . و هم چنین در حکم سهو است اگر فراموش کند که مأموم است و یا گمان کند که امام سر از رکوع برداشته ، و یا هر عذری که موجب ترک متابعت شده باشد.

[مسأله 1472 اگر اشتباهاً سر بر دارد]

مسأله 1472 اگر اشتباهاً سر بر دارد و ببیند امام در سجده است باید (1) به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده این اتفاق بیفتد، برای زیاد شدن دو سجده که رکن است نماز باطل نمی شود. (1) (سیستانی :) باید بنا بر احتیاط ..

(زنجانی :) مسأله اگر اشتباهاً سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است ، چنانچه اطمینان دارد که اگر برگردد در سجده به امام می رسد، پس اگر بخواهد نماز جماعتش باقی باشد، باید به سجده برگردد و اگر در هر دو سجده یک رکعت هم این اتفاق بیفتد، نمازش باطل نمی شود.

[مسأله 1473 کسی که اشتباهاً پیش از امام سر از سجده برداشته ]

مسأله 1473 کسی که اشتباهاً پیش از امام سر از سجده برداشته هر گاه به سجده برگردد (1) و هنوز به سجده نرسیده امام سر بردارد، نمازش صحیح است ولی اگر در هر دو سجده (2) این اتفاق بیفتد، نماز باطل است (3). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و معلوم شود امام قبلًا سر برداشته است ، نمازش صحیح است ولی اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد نمازش (سیستانی : بنا بر احتیاط) باطل است . (2) (فاضل :) از یک رکعت .. (3) (زنجانی :) اگر در هر دو سجده یک رکعت این اتفاق بیفتد، به احتیاط واجب نماز را تمام کند و پس از آن دوباره به جا آورد.

[مسأله 1474 اگر اشتباهاً سر از رکوع یا سجده بردارد]

مسأله 1474 اگر اشتباهاً سر از رکوع یا سجده بردارد و سهواً یا به خیال این که به امام نمی رسد، به رکوع یا سجده نرود، نمازش صحیح است (1). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) جماعت و نمازش صحیح است . (زنجانی : هر چند معلوم شود که اگر برمی گشته به امام می رسیده است .)

[مسأله 1475 اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است ]

مسأله 1475 اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است چنانچه به خیال این که سجده اول امام است ، به قصد این که با امام سجده کند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده (1)، باید بنا بر احتیاط نماز را تمام کند و از سر بخواند. و اگر به خیال این که سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده ، احتیاط آن است که نماز را فرادی تمام نماید اگر چه می تواند متابعت امام را بکند و به سجده رود و نماز را تمام کند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی ، فاضل :) سجده دوّم او حساب می شود و اگر به خیال این که سجده دوّم امام است به سجده رود و (فاضل : بعد از سر برداشتن از سجده ) بفهمد سجده اوّل امام بوده ، متابعت از

ص: 796

امام جماعت به حساب می آید و باید بار دیگر با امام به سجده رود و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که نماز را به جماعت تمام کند و دوباره بخواند.

(گلپایگانی ، خوئی ، بهجت ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) سجده دوّم او حساب می شود (بهجت : و نمازش صحیح است ) و اگر به خیال این که سجده دوم امام است به سجده رود و بفهمد سجده اوّل امام بوده ، باید به قصد این که با امام سجده کند تمام کند و دوباره با امام به سجده رود و در هر دو صورت بهتر آن است که نماز را به جماعت تمام کند و دو باره بخواند.

(زنجانی :) باید سجده را به قصد همراهی با امام تمام کند و دوباره با امام به سجده رود، و در هر صورت بنا بر احتیاط مستحب پس از تمام کردن نماز با جماعت ، آن را دوباره بخواند.

(تبریزی :) باید به قصد سجده با امام ، سجده را تمام کند و دوباره با امام به سجده رود.

(بهجت :) سجده اوّل او خواهد بود و بقیه نماز را با امام می خواند.

(گلپایگانی ، صافی :) در هر دو صورت احتیاط واجب آن است ..

(سیستانی :) در هر صورت بهتر آن است ..

[مسأله 1476 اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود]

مسأله 1476 اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود و طوری باشد که اگر سر بر دارد به مقداری از قرائت امام می رسد (1)، چنانچه سر بردارد و با امام به رکوع رود نمازش صحیح است (2). (1) (مکارم :) باید برگردد و قرائت امام را درک کند و با او به رکوع رود و هر گاه می داند به چیزی از قرائت امام نمی رسد، احتیاط واجب آن است که سر بردارد و با امام نماز را تمام کند و نماز را دوباره بخواند. در تمام مواردی که مأموم باید برگردد، اگر عمداً برنگردد، نمازش اشکال دارد.

(زنجانی :) باید برگردد و با امام به رکوع رود و نمازش صحیح است و اگر عمداً برنگردد، نمازش باطل است ؛ و احتیاط استحبابی آن است که به نیت فرادی نماز را تمام کند.

(بهجت :) باید سر بردارد و با امام به رکوع رود و نمازش صحیح است . (2) (گلپایگانی :) و اگر عمداً برنگردد، احتیاط واجب آن است که نماز را به جماعت تمام کند و دوباره بخواند. (اراکی :) و بنا بر احتیاط واجب در هر دو رکوع باید ذکر را بگوید.

(خوئی تبریزی ، صافی :) و اگر عمداً برنگردد، نمازش باطل است .

(سیستانی :) و اگر عمداً برنگردد، صحت جماعتش محل اشکال است ولی نمازش صحیح است به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت .

(فاضل :) و اگر عمداً برنگردد و این باعث شود که مقداری از قرائت امام را درک نکند نمازش باطل است و بنا بر احتیاط مستحب در هر دو رکوع ذکر را بگوید لیکن احتیاط واجب آن است که در رکوع اوّل یک ذکر صغیر بیشتر نگوید.

[مسأله 1477 اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود]

مسأله 1477 اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود و طوری باشد که اگر برگردد به چیزی از قرائت امام نمی رسد (1)، واجب است سر بردارد (2) و با امام نماز را تمام کند

ص: 797

و نمازش صحیح است (اگر چه احوط استحبابی در این صورت اعاده نماز است (3)) و اگر سر برندارد تا امام برسد نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) در صورتی که صبر کند تا امام به او برسد نمازش صحیح است و اگر به قصد این که با امام نماز بخواند، سر بردارد و با امام به رکوع رود احتیاط مستحب آن است که نماز را تمام کند و دوباره به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) اگر به قصد این که با امام نماز بخواند، سر بردارد و با امام به رکوع رود جماعت و نمازش صحیح است و اگر عمداً برنگردد، نمازش صحیح است و منفرد می شود.

(سیستانی :) لازم است ذکر رکوع را بگوید، و اگر گفتن ذکر موجب ترک متابعت امام در رکوع شود سر بردارد و با امام به رکوع رود و جماعت و نمازش صحیح است ، و اگر عمداً برنگردد، صحت جماعتش محل اشکال است ولی نمازش صحیح است به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت .

(فاضل :) به احتیاط واجب باید صبر کند تا امام به او برسد و نمازش صحیح است . (2) (بهجت :) باید سر بردارد .. (نوری :) احتیاط واجب آن است که سر بردارد .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : نوری و بهجت نیست ] (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1476.

(زنجانی :) مسأله اگر سهواً پیش از امام به رکوع رود و طوری باشد که اگر سر بردارد به چیزی از قرائت امام نمی رسد اگر به قصد این که با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به رکوع رود جماعت و نمازش صحیح است و اگر عمداً برنگردد، نمازش فرادی می شود؛ و در هر دو صورت ، بنا بر احتیاط مستحب ، پس از تمام شدن نماز، آن را دوباره بخواند.

[مسأله 1478 اگر پیش از امام به سجده رود]

مسأله 1478 اگر (1) پیش از امام به سجده رود، واجب است که سر بردارد و با امام به سجده رود و نمازش صحیح است اگر چه احتیاط استحبابی در این صورت اعاده نماز است . و اگر برنداشت نمازش صحیح است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (اراکی :) اگر سهواً ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر سهواً پیش از امام به سجده رود، اگر به قصد این که با امام نماز بخواند سر بردارد و با امام به سجده رود، جماعت و نمازش صحیح است و اگر عمداً برنگردد نمازش صحیح و منفرد می گردد.

(سیستانی :) لازم است ذکر سجود را بگوید و ..

(زنجانی :) اگر عمداً برنگردد نمازش فرادی می گردد.

(سیستانی :) اگر عمداً برنگردد صحت جماعتش محل اشکال است ولی نمازش به تفصیلی که در مسأله [1423] گذشت صحیح است .

(گلپایگانی ، فاضل ، صافی :) مسأله اگر سهواً پیش از امام به سجده رود، در صورتی که صبر کند تا امام به او برسد، نمازش صحیح است (گلپایگانی ، صافی : و اگر به قصد این که با

ص: 798

امام نماز بخواند، سر بردارد و با امام به سجده رود، احتیاط مستحب آن است که نماز را تمام کند و دوباره به جا آورد).

(بهجت :) مسأله اگر پیش از امام سهواً به سجده رود، باید سر بردارد و با امام به سجده رود و اگر برنداشت ، نمازش صحیح است .

(نوری :) اگر پیش از امام به سجده رود، احتیاط واجب آن است که سر بردارد ..

[مسأله 1479 اگر امام در رکعتی که قنوت ندارد]
اشاره

مسأله 1479 اگر امام در رکعتی که قنوت ندارد اشتباهاً قنوت بخواند، یا در رکعتی که تشهد ندارد اشتباهاً مشغول خواندن تشهد شود مأموم نباید قنوت و تشهد را بخواند ولی نمی تواند پیش از امام به رکوع رود، یا پیش از ایستادن امام بایستد بلکه باید صبر کند (1) تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند. (1) (فاضل ، مکارم :) باید با علامت و اشاره ای به او حالی کند و اگر نشد، صبر کند ..

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1201 در تحقق جماعت ، فقط کافی است که مأموم نیّت اقتدا داشته باشد و نیّت امامت برای امام ، معتبر نیست . و بدون نیّت او، جماعت از طرفین محقق می شود و احکام آن ، از قبیل متابعت و شک ، جاری است . امّا در استحقاق ثواب جماعت برای امام بدون نیّت ، تأمّل است و در این صورت ، أحوط برای امام این است که احکام جماعت را بر این نماز جاری نکند.

(بهجت :) مسأله 1202 صاحب مسجد و امام راتِب (امامی که برای امامت آن مسجد معیّن شده ) و صاحب منزل یا مستأجر آن در صورت واجد شرایط بودن از دیگران در امامت برای جماعت مقدّم هستند و مستحب است کسی را که فقیه تر یا قرائتش از دیگران بهتر، یا مسن ّتر یا هاشمی است ، امام جماعت قرار دهند.

(بهجت :) مسأله 1203 امام جماعت باید یک نفر باشد ولی اگر در بین نماز برای امام حادثه ای پیش آمد؛ مثل مُردن ، بی هوشی ، دیوانگی ، حدث ، مرض ، جاری شدن خون از بینی ، احتیاج به قضای حاجت و همین طور است اگر امام متوجّه شود که طهارت نداشته و یا نماز او شکسته بوده است ؛ امام یا مأمومین می توانند دیگری را امام قرار دهند، خواه آن فرد از اعضای جماعت باشد و یا کسی باشد که ابتداءً می خواهد نماز بخواند.

چیزهایی که در نماز جماعت مستحب است
[مسأله 1480 اگر ماموم یک مرد باشد]

مسأله 1480 اگر ماموم یک مرد باشد، مستحب است طرف راست امام بایستد و اگر یک زن باشد (1) (مستحب است (2) در طرف راست امام طوری بایستد که جای سجده اش مساوی زانو یا قدم امام باشد (3)) و اگر یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند مستحب است مرد طرف راست امام و باقی پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد یا چند زن

ص: 799

باشند مستحب است پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و چند زن باشند مستحب است مردها عقب امام و زنها پشت مردها بایستند. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (سیستانی :) باز هم مستحب است که در طرف راست امام بایستد ولی باید از او عقب تر بایستد، لا اقل ّ به مقداری که جای سجده او مساوی جای دو زانوی امام در حال سجده باشد و اگر یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند، مستحب است مرد طرف راست امام بایستد و یک زن یا چند زن پشت سر امام بایستند، و اگر چند مرد و یک یا چند زن باشند، مستحب است مردها، عقب امام و زنها پشت مردها بایستند. (2) (مکارم :) مستحب است امور زیر به امید ثواب الهی در جماعت رعایت شود: اگر مأموم یک مرد است ، در طرف راست امام ، یا کمی عقب تر از او بایستد و اگر یک زن است .. (3) [ در رساله آیت اللّه بهجت ، به جای قسمت داخل پرانتز آمده است : مستحب است پشت سر امام بایستد (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب اگر مأموم یک مرد باشد، (خوئی ، زنجانی : قدری عقب تر) طرف راست امام بایستد و اگر یک یا چند زن باشد، پشت سر امام بایستد و اگر یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند، مرد طرف راست امام (خوئی ، زنجانی : قدری عقب تر) بایستد و یک یا چند زن پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و یک یا چند زن باشند، مردها عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط ..

(صافی :) مسأله اگر مأموم یک مرد باشد، بنا بر احتیاط واجب طرف راست امام قدری عقب تر بایستد. و اگر یک زن باشد، مستحب است در طرف راست امام طوری بایستد که جای سجده اش مساوی زانو یا قدم امام باشد. و اگر یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشند، مستحب است مرد طرف راست امام و باقی پشت سر امام بایستند. و اگر چند مرد یا چند زن باشند مستحب است پشت سر امام بایستند. و اگر چند مرد و چند زن باشند مردان پشت سر امام ، و زنان پشت سر مردان بایستند.

[مسأله 1481 اگر امام و مأموم هر دو زن باشند]

مسأله 1481 اگر امام و مأموم هر دو زن باشند احتیاط آن است که امام کمی جلوتر بایستد (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (اراکی ، صافی ، زنجانی :) بهتر است که ردیف یکدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

(خوئی ، سیستانی :) احتیاط واجب آن است که همه ردیف یکدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد. (مکارم :) در یک صف می ایستند ولی امام کمی جلوتر می ایستد.

(بهجت :) بدون تقدّم امام بر مأموم کنار هم می ایستند.

(تبریزی :) واجب است بنا بر احتیاط ردیف یکدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

(گلپایگانی :) مسأله در نماز میت که امامت زن بر زنان جایز است بهتر است که ردیف یکدیگر بایستند و امام جلوتر از دیگران نایستد.

ص: 800

[مسأله 1482 مستحب است امام در وسط صف بایستد]

مسأله 1482 مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.

[مسأله 1483 مستحب است صفهای جماعت منظم باشد]

مسأله 1483 مستحب است صفهای جماعت منظم باشد (1) و بین کسانی که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان ردیف یکدیگر باشد. (1) (زنجانی :) منظم و نزدیک یکدیگر باشد .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1484 مستحب است بعد از گفتن قَد قَامَت ِ الصَّلاهُ]

مسأله 1484 مستحب است بعد از گفتن (1) «قَد قَامَت ِ الصَّلاهُ» مأمومین برخیزند. (1) (اراکی :) مستحب است هنگام گفتن .. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1485 مستحب است امام جماعت حال مأمومی را که از دیگران ضعیف تر است رعایت کند]

مسأله 1485 مستحب است امام جماعت حال مأمومی را که از دیگران ضعیف تر است رعایت کند (1) و عجله نکند تا افراد ضعیف به او برسند و نیز مستحب است قنوت و رکوع و سجود را طول ندهد، مگر بداند همه کسانی که به او اقتدا کرده اند مایلند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) و قنوت و رکوع و سجود را طول ندهد (زنجانی : و نیز عجله نکند تا ضعیف ترین شخص به او برسد) مگر بداند همه کسانی که به او اقتدا کرده اند، مایلند.

[مسأله 1486 مستحب است امام جماعت در حمد و سوره ]

مسأله 1486 مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند صدای خود را به قدری بلند کند که دیگران بشنوند ولی باید بیش از اندازه صدا را بلند نکند.

[مسأله 148 اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده ]
اشاره

مسأله 1487 اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا کند مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد، اگر چه بفهمد کس دیگری هم برای اقتدا وارد شده است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1208 مستحب ّ مؤکد است که امام بعد از نماز خود بنشیند تا همه مأمومین از نماز فارغ شوند.

چیزهایی که در نماز جماعت مکروه است
[مسأله 1488 اگر در صفهای جماعت جا باشد]

مسأله 1488 اگر در صفهای جماعت جا باشد، مکروه است انسان تنها بایستد (1). (1) (بهجت :) [و] راه دادن افرادی که از کمال عقل برخوردار نیستند، مثل طفل ، دیوانه و ابله در صف اوّل و به خصوص نزدیک امام و یا در جایی که گمان می رود موجب فساد نماز دیگران شود، مکروه است .

(مکارم :) مسأله شایسته است به امید ثواب از امور زیر بپرهیزند: (1) اگر در صفهای جماعت جا باشد، نمازگزار تنها نایستد. (2) مأموم ذکرهای نماز را طوری نگوید که امام بشنود. (3) مسافری که نماز ظهر و عصر و عشا را شکسته می خواند، برای کسانی که مسافر نیستند، امامت نکند. هم چنین کسی که مسافر است ، به شخص حاضر اقتدا نکند (البتّه منظور از کراهت در اینجا کمتر بودن ثواب است و گر نه نماز جماعت در هر صورت ثواب دارد).

ص: 801

[مسأله 1489 مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید]

مسأله 1489 مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1488.

[مسأله 1490 مسافری که نماز ظهر و عصر و عشا را دو رکعت می خواند]
اشاره

مسأله 1490 مسافری که نماز ظهر و عصر و عشا را دو رکعت می خواند مکروه است در این نمازها به کسی که مسافر نیست اقتدا کند (1) و کسی که مسافر نیست مکروه است در این نمازها به مسافر اقتدا نماید (2). (1) (زنجانی :) مکروه است در این نمازها به شخص غیر مسافر اقتدا کند، هم چنین شخص غیر مسافر در این نمازها، مکروه است به مسافر اقتدا نماید و در هر دو صورت بهتر است فرادی بخواند. (2) (فاضل :) یعنی ثواب کمتری دارد، هر چند نماز جماعت افضل از نماز فرادی است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1488.

(بهجت :) مسأله اقتدای مسافر به غیر مسافر و هم چنین بر عکس مکروه است و کراهت در این موارد، به معنای کم شدن ثواب جماعت است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1211 در صورتی که جماعت برپا شد و « قد قامت الصلاه » گفته شود، خواندن نافله برای مأموم مکروه است و بنا بر اقرب ، این کراهت قبل از « قد قامت الصّلاه» نیز هست ، در صورتی که بداند به اوّل جماعت نمی رسد.

نماز جماعت (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[مسائلی در نماز جماعت ]
[س 551 امام جماعت در نماز باید چه نیتی بکند]

س 551: امام جماعت در نماز باید چه نیتی بکند؟ آیا نیت جماعت باید بکند یا نیت فرادی ؟

ج : اگر بخواهد فضیلت نماز جماعت را درک کند، باید قصد امامت و جماعت کند، و اگر بدون قصد امامت نماز، مشغول آن شود، نماز وی و اقتدای دیگران به او اشکال ندارد.

[س 552 در اماکن نظامی هنگام برپائی نماز جماعت ]

س 552: در اماکن نظامی هنگام برپائی نماز جماعت که در وقت اداری است ، تعدادی از نظامیان به خاطر شرایط کاری در آن شرکت نمی کنند، با آن که انجام آن کارها بعد از وقت اداری و یا در روز بعد ممکن است . آیا این عمل سبک شمردن نماز است ؟

ج : بهتر است برای درک فضیلت نماز اول وقت و جماعت ، کارهای اداری به گونه ای تنظیم شود که آنها بتوانند این فریضه الهی را به صورت جماعت و در کمترین مدت بخوانند.

[س 553 دعاها و اعمال مستحبی زائد بر فریضه الهی نماز جماعت ]

س 553: نظر جناب عالی در باره انجام کارهای مستحبی مثل نماز مستحب یا دعای توسل و یا سایر دعاهای طولانی که قبل یا بعد از نماز جماعت و یا در اثنای آن در نماز خانه ادارات دولتی برگزار می شودو بیشتر از نماز جماعت طول می کشد، چیست ؟

ج : دعاها و اعمال مستحبی زائد بر فریضه الهی نماز جماعت که از شعائر اسلامی است ، اگر منجر به تضییع وقت اداری و تأخیر در انجام کارهای واجب شود، اشکال دارد.

ص: 802

[س 554 اقامه نماز جماعت دوم ]

س س 554: آیا اقامه نماز جماعت دوم در نزدیکی مکانی که نماز جماعت در آن جا با حضور تعداد زیادی از نمازگزاران اقامه می شود، و صدای اذان و اقامه آن شنیده می شود، صحیح است ؟

ج : اقامه نماز جماعت دوم اشکال ندارد، ولی مناسب است که مؤمنین در یک مکان اجتماع کرده و همگی در یک نماز جماعت شرکت کنند تا بر عظمت مراسم دینی نماز جماعت افزوده شود.

[س 555 بعضی از اشخاص هنگام برپایی نماز جماعت ]

س 555: بعضی از اشخاص هنگام برپایی نماز جماعت ، اقدام به خواندن نماز فرادی می کنند، این کار چه حکمی دارد؟

ج : این عمل اگر تضعیف نماز جماعت و اهانت و بی احترامی به امام جماعتی که مردم اعتماد به عدالت او دارند، محسوب شود، جایز نیست .

[س 556 در محله ای چند مسجد وجود دارد]

س 556: در محله ای چند مسجد وجود دارد که در همه آنها نماز جماعت اقامه می شود، خانه ای بین دو مسجد واقع شده که فاصله آن از یک مسجد ده خانه و از دیگری دو خانه است ، در این خانه هم نماز جماعت اقامه می شود، این نماز جماعت چه حکمی دارد؟

ج : سزاوار است که اقامه نماز جماعت وسیله وحدت و انس باشد، نه این که باعث ایجاد جو اختلاف و تفرقه گردد، در هر صورت اقامه نماز جماعت در خانه مجاور مسجد، اگر باعث اختلاف و پراکندگی نگردد، اشکال ندارد.

[س 557 آیا جایز است شخصی بدون اجازه امام جماعت راتب مسجد]

س 557: آیا جایز است شخصی بدون اجازه امام جماعت راتب مسجد که مورد تأیید مرکز اداره امور مساجد است ، در آن مسجد نماز جماعت اقامه کند؟

ج : اقامه نماز جماعت متوقف بر اجازه امام جماعت راتب مسجد نیست ، ولی بهتر است کسی مزاحم امام جماعت راتب مسجد هنگام حضور وی در آن مسجد برای اقامه نماز جماعت نشود، و حتی اگر ایجاد مزاحمت برای او موجب برانگیخته شدن فتنه و مانند آن شود، حرام است .

[س 558 اگر گاهی امام جماعت سخنی بگوید]

س 558: اگر گاهی امام جماعت سخنی بگوید و یا مزاحی کند که خوشایند و مناسب شأن عالم دینی نباشد، آیا با این کار از عدالت ساقط می شود؟

ج : اگر مخالف شرع نباشد، ضرری به عدالت نمی زند.

[س 559 اقتدا به امام جماعت بدون شناخت ]

س 559: آیا اقتدا به امام جماعت بدون شناخت واقعی او جایز است ؟

ج : اگر عدالت او نزد مأموم به هر طریقی ثابت باشد، اقتدا به او جایز و نماز جماعت صحیح است .

[س 560 اگر شخصی اعتقاد به عدالت و تقوای فردی داشته باشد]

س 560: اگر شخصی اعتقاد به عدالت و تقوای فردی داشته باشد و در همان زمان معتقد باشد که شخص مزبور در مواردی به او ظلم کرده است ، آیا می تواند او را به طور کلی عادل بداند؟

ج : تا برای او احراز نشود که عمل آن امام جماعت که او آن را ظلم می شمارد، با علم و اختیار و بدون مجوز شرعی بوده ، مجاز نیست که حکم به فسق او نماید.

[س 561: آیا اقتدا به امام جماعتی که می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند]

س 561: آیا اقتدا به امام جماعتی که می تواند امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی انجام نمی دهد، جایز است ؟

ص: 803

ج : مجرد ترک امر به معروف و نهی از منکر که ممکن است بر اثر عذر مقبولی نزد مکلّف باشد، به عدالت ضرر نمی زند و مانع اقتدا به او نیست .

[س 562 معنای عدالت ]

س 562: به نظر شما معنای عدالت چیست ؟

ج : عدالت عبارت از حالت نفسانی است که باعث می شود انسان همیشه تقوائی داشته باشد که مانع از ترک واجبات یا انجام محرمات شرعی است ، و برای احراز آن ، حسن ظاهر، کافی است .

[س 563 با دسترسی به روحانی ، به غیر روحانی اقتداء نشود]

س 563: ما تعدادی جوان هستیم که در تکیه ها و حسینیه ها دور هم جمع می شویم و هنگام رسیدن وقت نماز فرد عادلی را مقدم کرده و برای نماز به او اقتدا می کنیم . ولی بعضی از برادران به این کار اشکال نموده و می گویند امام راحل «قدس سره » خواندن نماز پشت سر غیر عالم دینی را حرام می داند، وظیفه ما چیست ؟

ج : با دسترسی به روحانی ، به غیر روحانی اقتداء نکنند.

[س 564 دو نفر می توانند نماز جماعت اقامه کنند]

س 564: آیا دو نفر می توانند نماز جماعت اقامه کنند؟

ج : اگر مراد تشکیل نماز جماعتی است که مرکب از امام و یک مأموم باشد، اشکال ندارد.

[س 565 اگر مأموم در نماز جماعت ظهر و عصر حمد و سوره را برای تمرکز ذهن قرائت کند]

س 565: اگر مأموم در نماز جماعت ظهر و عصر حمد و سوره را برای تمرکز ذهن قرائت کند با این که بر او واجب نیست ، نماز او چه حکمی دارد؟

ج : در نمازی که باید آهسته خوانده شود، مثل نماز ظهر و عصر، قرائت برای او جایز نیست حتی اگر برای تمرکز ذهن باشد.

[س 566 اگر امام جماعت با دوچرخه برای اقامه نماز جماعت برود]

س 566: اگر امام جماعت با دوچرخه برای اقامه نماز جماعت برود و همه قوانین عبور و مرور را رعایت کند، چه حکمی دارد؟

ج : این کار به عدالت و صحت امامت جماعت ضرر نمی زند.

[س 567 اگر انسان نماز جماعت را به طور کامل درک نکند]

س 567: اگر انسان نماز جماعت را به طور کامل درک نکند و به آخر آن برسدو برای درک ثواب آن ، تکبیره الاحرام را گفته و به حالت تجافی بنشیند و تشهد را با امام بخواند و بعد از سلام او برخیزد و رکعت اول را بخواند، آیا این کار را در تشهد رکعت دوم نمازهای چهار رکعتی هم می تواند انجام دهد؟

ج : این طریق مختص تشهد آخر نماز جماعت و برای درک ثواب جماعت است .

[س 568 اجرت برای نماز جماعت ]

س 568: آیا جایز است امام جماعت برای نماز اجرت بگیرد؟

ج : جایز نیست ، مگر آن که برای مقدمات حضور در جماعت باشد.

[س 569 آیا جایز است امام جماعت در یک زمان عهده دار امامت دو نماز]

س 569: آیا جایز است امام جماعت در یک زمان عهده دار امامت دو نماز (دو نماز عید یا هر نمازی ) گردد؟

ج : تکرار نماز جماعت برای یک بار به خاطر مأمومین دیگر در نمازهای یومیه جایز و بلکه مستحب است . ولی جواز آن در نماز عید مشکل است .

[س 570 اگر امام جماعت در رکعت سوم یا چهارم نماز عشاء باشد]

س 570: اگر امام جماعت در رکعت سوم یا چهارم نماز عشاء باشد و مأموم در رکعت دوم ، آیا بلند قرائت کردن حمد و سوره بر مأموم واجب است ؟

ج : در فرض سؤال واجب است که حمد و سوره را آهسته بخواند.

ص: 804

[س 571 آیه صلوات بر پیامبر]

س 571: در نماز جماعت بعد از سلام ابتدا آیه صلوات بر پیامبر تلاوت می شودو نمازگزاران سه مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد « صلی اللّه علیهم اجمعین » می فرستند، بعد از آن سه بار تکبیر می گویند و سپس شعارهای سیاسی به صورت دعا و برائت توسط مؤمنین با صدای بلند داده می شود، آیا این کار اشکال دارد؟

ج : قرائت آیه و ذکر صلوات بر پیامبر و آل او « صلی اللّه علیهم اجمعین » نه تنها اشکال ندارد بلکه مطلوب بوده و ثواب دارد، و مواظبت بر شعارهای اسلامی و شعار انقلاب اسلامی (تکبیر و ملحقات آن ) که یادآور رسالت و اهداف بلند انقلاب اسلامی است ، هم مطلوب است .

[س 572 اگر شخصی در رکعت دوم نماز جماعت به مسجد برسد]

س 572: اگر شخصی در رکعت دوم نماز جماعت به مسجد برسد و بر اثر جهل به مسأله ، تشهد و قنوت را که باید در رکعت بعد به جا آورد، انجام ندهد، آیا نماز وی صحیح است ؟

ج : نماز صحیح است . ولی قضای تشهد و دو سجده سهو، برای ترک تشهد بر او واجب است .

[س 573 رضایت کسی که در نماز به او اقتدا می شود]

س 573: آیا رضایت کسی که در نماز به او اقتدا می شود، شرط است ؟ آیا اقتدا به مأموم صحیح است ؟

ج : رضایت امام جماعت شرط صحت اقتدا نیست ، و اقتدا به مأموم تا وقتی که نمازش را به جماعت ادامه می دهد، صحیح نیست .

[س 574 دو نفر که یکی امام است و دیگری مأموم ]

س 574: دو نفر که یکی امام است و دیگری مأموم ، اقامه نماز جماعت کرده اند. شخص سومی به تصور این که فرد دوم امام است ، به او اقتدا می کندو بعد از نماز می فهمد که وی مأموم بوده نه امام ، نماز شخص سوم چه حکمی دارد؟

ج : اقتدا به مأموم صحیح نیست ، ولی زمانی که انسان نداند و به او اقتدا کند، اگر در رکوع و سجود به وظیفه نمازگزار منفرد عمل کرده ، بدین معنی که رکنی را عمداً و یا سهواً کم یا زیاد نکرده باشد، نمازش صحیح است .

[س 575 کسی که قصدِ خواندن نماز عشاء را دارد]

س 575: کسی که قصدِ خواندن نماز عشاء را دارد، آیا می تواند به کسی که نماز مغرب می خواند، اقتدا نماید؟

ج : اشکال ندارد.

[س 576 عدم رعایت ارتفاع محل نماز امام ]

س 576: آیا عدم رعایت ارتفاع محل نماز امام نسبت به مأمومین ، موجب بطلان نماز آنها می شود یا خیر؟

ج : اگر بلندی جایگاه امام نسبت به جایگاه مأمومین ، بیشتر از حدی باشد که شرعاً مجاز است ، موجب بطلان نماز جماعت است .

[س 577 اگر یکی از صفهای نماز جماعت به طور کامل از افرادی تشکیل شده باشد]

س 577: اگر یکی از صفهای نماز جماعت به طور کامل از افرادی تشکیل شده باشد که نمازشان قصراست و نماز همه افراد صف بعدی تمام باشد، اگر افراد صف جلو بعد از خواندن دو رکعت نماز فوراً برای خواندن دو رکعت بعدی اقتدا کنند، آیا نماز کسانی که در صف پشت سر آنها هستند، نسبت به دو رکعت آخر نماز، جماعت باقی می ماند یا فرادی می شود؟

ص: 805

ج : با این فرض که نماز همه افراد صف جلو قصر است ، صحت نماز جماعت صفهای بعدی محل اشکال است . احوط این است که صفهای بعدی ، بعد از این که افراد صف اول برای سلام نماز نشستند، نماز خود را به صورت فرادی بخوانند.

[س 578 اگر مأموم در آخر یکی از دو طرف صف اول نماز ایستاده باشد]

س 578: اگر مأموم در آخر یکی از دو طرف صف اول نماز ایستاده باشد، آیا می تواند قبل از مأمومینی که بین او و امام ایستاده اند، وارد نماز جماعت شود؟

ج : اگر مأمومینی که بین او و امام ایستاده اند، بعد از این که امام جماعت شروع به نماز کرد، به طور کامل آماده اقتدا نمودن باشند، می تواند به نیت جماعت وارد نماز شود.

[س 579 کسی که به رکعت سوم نماز جماعت برسد]

س 579: کسی که به رکعت سوم نماز جماعت برسد و به خیال این که امام در رکعت اول است ، چیزی نخواند، آیا اعاده نماز بر او واجب است ؟

ج : اگر قبل از رکوع متوجه شود قرائت واجب است ، ولی اگر بعد از این که داخل رکوع شد متوجه شود، نماز او صحیح است و چیزی بر او واجب نیست ؛ هر چند احتیاط مستحب این است که دو سجده سهو برای ترک سهوی قرائت به جا آورد.

[س 580 برای برگزاری نماز جماعت در اداره های دولتی ]

س 580: برای برگزاری نماز جماعت در اداره های دولتی و دبیرستانها نیاز شدیدی به امام جماعت وجود دارد، و چون غیر از من عالم دیگری در منطقه وجود ندارد، مجبور هستم یک نماز را در مکان های مختلف برای سه یا چهار بار به عنوان امام جماعت اقامه کنم و چون همه مراجع نماز جماعت دوم را اجازه می دهند، آیا در بیشتر از آن نیت نماز قضای احتیاطی جایز است ؟

ج : امامت به نیت نماز قضای احتیاطی صحیح نیست .

[س 581 اقدام به برگزاری نماز جماعت برای کارمندان ]

س 581: یکی از دانشگاهها اقدام به برگزاری نماز جماعت برای کارمندان خود در یکی از ساختمان های مربوط به دانشگاه که در مجاورت یکی از مساجد شهر قرار دارد، کرده است ، با توجه به این که در همان زمان در آن مسجد نماز جماعت اقامه می شود، شرکت در نماز جماعت دانشگاه چه حکمی دارد؟

ج : شرکت در نماز جماعتی که از نظر مأموم واجد شرایط اقتدا و جماعت است ، اشکال ندارد، هر چند نزدیک مسجدی باشد که در همان زمان در آن نماز جماعت برگزار می شود.

[س 582 آیا نماز خواندن پشت سر امام جماعتی که شغل قضاوت دارد]

س 582: آیا نماز خواندن پشت سر امام جماعتی که شغل قضاوت دارد، ولی مجتهد نیست ، صحیح است ؟

ج : اگر شغل قضاوت او بعد از نصب وی توسط کسی که صلاحیت نصب را دارد، باشد، مانع اقتدا به او در نماز نیست .

[س 583 نماز مسافر]

س 583: آیا کسی که در نماز مسافر مقلد امام خمینی «قدس سره » است ، می تواند به امام جماعتی که در آن مساله مقلد مرجع دیگری است ، بخصوص در نماز جمعه ، اقتدا نماید؟

ج : اختلاف در تقلید مانع از صحت اقتدا نیست ، ولی اقتدا در نمازی که طبق فتوای مرجع تقلیدِ مأموم ، قصر است و طبق فتوای مرجع تقلیدِ امام جماعت ، تمام است ، یا بالعکس صحیح نیست .

ص: 806

[س 584 اگر امام جماعت سهواً بعد از تکبیره الاحرام به رکوع برود]

س 584: اگر امام جماعت سهواً بعد از تکبیره الاحرام به رکوع برود، وظیفه مأموم چیست ؟

ج : اگر مأموم بعد از داخل شدن در نماز جماعت و پیش از رفتن به رکوع متوجه شود واجب است که نیت فرادی نموده و حمد و سوره را قرائت کند.

[س 585 تعدادی از دانش آموزان غیر بالغ مدارس ]

س 585: اگر تعدادی از دانش آموزان غیر بالغ مدارس بعد از صف سوم یا چهارم نماز جماعت ایستاده باشندو بعد از آنها تعدادی از افراد مکلّف ایستاده باشند، نماز مکلفین صفهای بعدی چه حکمی دارد؟

ج : در فرض مذکور اشکال ندارد.

[س 586 تیمم بدل از غسل ]

س 586: آیا تیمم بدل از غسل نسبت به امام جماعتی که معذور است ، برای اقامه نماز جماعت کافی است ؟

ج : اگر شرعاً معذور باشد، می تواند با تیمم بدل از غسل ، امام جماعت شود و اقتدا به او اشکال ندارد.

حکم امام جماعتی که قرائت وی صحیح نیست
[س 587 در صحت قرائت بین نماز فرادی و نماز مأموم یا امام تفاوت وجود دارد]

س 587: آیا در صحت قرائت بین نماز فرادی و نماز مأموم یا امام تفاوت وجود داردیا این که صحت قرائت در هر حال مسأله واحدی است ؟

ج : اگر قرائت مکلّف صحیح نباشد و قدرت بر یادگیری هم نداشته باشد، نماز او صحیح است ، ولی دیگران نمی توانند به وی اقتدا کنند.

[س 588 قرائت بعضی از ائمه جماعات از جهت مخارج حروف صحیح نیست ]

س 588: قرائت بعضی از ائمه جماعات از جهت مخارج حروف صحیح نیست . آیا کسی که حروف را به طور صحیح از مخارج خود ادا می کند، می تواند به آنان اقتدا نماید؟ عده ای می گویند می توانید نماز را به جماعت بخوانید، ولی باید بعداً اعاده نمایید، من که فرصت اعاده ندارم ، وظیفه ام چیست ؟ آیا می توانم در نماز جماعت شرکت نموده ولی حمد و سوره را آهسته بخوانم ؟

ج : اگر قرائت امام از نظر مأموم صحیح نباشد، اقتدا و نماز جماعت او باطل است و اگر نمی تواند نماز را اعاده کند، اقتدا نکردن اشکال ندارد، ولی آهسته خواندن در قرائت نمازی که باید بلند خوانده شود، برای اظهار اقتدا به امام جماعت صحیح و مجزی نیست .

[س 589 عده ای معتقدند که قرائت بعضی از ائمه جمعه صحیح نیست ]

س 589: عده ای معتقدند که قرائت بعضی از ائمه جمعه صحیح نیست ، زیرا یا حروف را آن گونه که هست ، ادا نمی کنندو یا حرکت آنها را طوری تغییر می دهند که دیگر آن حرف نیست . آیا اقتدا به آنان بدون اعاده نمازی که پشت سر آنان خوانده می شود، صحیح است ؟

ج : ملاک صحت قرائت عبارت است از رعایت قواعد زبان عربی و اداء حروف از مخارج آن به طوری که اهل لسان آن را اداء آن حرف بدانند نه حرف دیگر؛ اگر مأموم قرائت امام را مطابق قواعد و صحیح نداند، نمی تواند به او اقتدا کند و در صورت اقتداء، نماز او صحیح نیست و اعاده آن واجب است .

[س 590 اگر امام جماعت در اثنای نماز]

س 590: اگر امام جماعت در اثنای نماز در کیفیت تلفظ کلمه پس از ادای آن شک کندو بعد از فراغت از نماز علم پیدا کند که در تلفظ آن کلمه اشتباه کرده است ، نماز او و مأمومین چه حکمی دارد؟

ج : نماز محکوم به صحت است .

ص: 807

[س 591 وظیفه شرعی شخص بخصوص معلم قرآن ]

س 591: وظیفه شرعی شخص بخصوص معلم قرآن کریم که یقین دارد امام جماعت نماز خود را از جهت تجوید غلط می خواند چیست ؟ در حالی که این فرد به دلیل عدم شرکت در نماز جماعت در معرض تهمت های زیادی قرار گرفته است .

ج : رعایت محسنات تجوید لازم نیست ولی اگر قرائت امام جماعت از نظر مأموم صحیح نباشد و در نتیجه نماز او را صحیح نداند، نمی تواند به او اقتدا کند، لکن شرکت ظاهری در نماز جماعت برای یک غرض عقلائی ، اشکال ندارد.

امامت شخص ناقص
[س 592 اقتدا به معلولین عزیز برای نماز]

س 592: اقتدا به معلولین عزیز برای نماز در موارد زیر چه حکمی دارد؟ 1 معلولینی که فاقد عضوی از اعضای بدن نیستند ولی به دلیل معیوب بودن پا، با تکیه بر عصا و دیوار می توانند بایستند. 2 معلولینی که فاقد بند انگشت دست یا پا و یا انگشتی از دست یا پا هستند. 3 معلولینی که همه انگشتان دست یا پا و یا هر دو آنها قطع شده است . 4 معلولینی که قسمتی از یک دست یا پا و یا هر دو را ندارند. 5 معلولینی که فاقد یکی از اعضای بدن هستند و به دلیل از کار افتادگی دست ، برای وضو گرفتن نایب می گیرند.

ج : به طور کلی اگر استقرار و آرامش در قیام بصورت طبیعی وجود داشته باشد و بتواند آن را در حال قرائت حمد و سوره و ذکرهای نماز و انجام افعال آن حفظ کند و قدرت بر رکوع و سجده کامل با گذاشتن هفت عضو بدن بر زمین داشته باشد و بتواند وضوی صحیح بگیرد، اقتدای دیگران به او در نماز بعد از احراز سایر شرایط امامت جماعت صحیح است و در غیر این صورت صحیح و مجزی نیست .

[س 593 نماز مأمومین بر اثر جهل به حکم شرعی ]

س 593: من از طلاب علوم دینی هستم که دست راستم بر اثر عمل جراحی قطع شده است . به تازگی متوجه شده ام که امام خمینی «قدس سره » امامت فرد ناقص برای کامل را جایز نمی داند. بنا بر این خواهشمندم حکم نمازهای مأمومینی را که تا به حال امام جماعت آنان بوده ام ، بیان فرمائید.

ج : نماز مأمومین که در گذشته بر اثر جهل به حکم شرعی به شما اقتدا کرده اند، محکوم به صحت است و اعاده و قضا بر آنان واجب نیست .

[س 594 امام جماعت یکی از حسینیه ها]

س 594: من از طلاب علوم دینی هستم که در جریان جنگ تحمیلی بر جمهوری اسلامی ایران از ناحیه انگشتان هر دو پا مجروح شدم که البته انگشت شست پاهایم کاملًا سالم است ، در حال حاضر امام جماعت یکی از حسینیه ها هستم ، آیا این کار اشکال شرعی دارد؟ لطفاً آن را بیان فرمائید.

ج : با فرض سالم بودن انگشتان شست پا و در نتیجه توانائی گذاشتن آنها بر زمین هنگام سجده ، امام جماعت بودن شما از این جهت اشکال ندارد.

شرکت زنان در نماز جماعت
[س 595 شرکت زنان در نماز جماعت ]

س 595: آیا شارع مقدس زنان را همانند مردان به شرکت در نماز جماعت مساجد یا نماز جمعه تشویق فرموده یا این که نماز خواندن آنها در خانه بهتر است ؟

ج : شرکت زنان در نماز جمعه و جماعت اشکال ندارد و ثواب جماعت دارد.

ص: 808

[س 596 امامت زن در نماز جماعت ]

س 596: در چه صورتی زن می تواند امام جماعت شود؟

ج : امامت زن در نماز جماعت فقط برای زنان جایز است .

[س 597 شرکت زنان در نماز جماعت ]

س 597: شرکت زنان (مانند مردان ) در نماز جماعت از جهت استحباب و کراهت چه حکمی دارد؟ شرکت آنها در صورتی که پشت سر مردان بایستند چه حکمی دارد؟ آیا در حالی که پشت سر مردان برای نماز جماعت ایستاده اند، احتیاج به پرده و ساتر است ؟ اگر در نماز کنار مردان بایستند، از جهت حائل چه حکمی دارد؟ با توجه به این که پشت پرده بودن زنان هنگام نماز جماعت و سخنرانی ها و مراسم دیگر، موجب تحقیر و اهانت به آنها می شود.

ج : حضور و شرکت زنان در نماز جماعت اشکال ندارد، و اگر پشت سر مردان بایستند، احتیاجی به حائل و پرده نیست ، ولی اگر در کنار مردان بایستند سزاوار است که حائلی بین آنها باشد تا کراهت کنار هم ایستادن مردان و زنان در نماز برطرف شود، و این که وجود حائل بین زنان و مردان در نماز موجب تحقیر و توهین به شأن و کرامت زنان می شود، توهم و خیالی بیش نیست و اساسی ندارد، بعلاوه دخالت دادن نظرات شخصی در فقه صحیح نیست .

[س 598 کیفیت اتصال و عدم اتصال صفوف زنان و مردان ]

س 598: کیفیت اتصال و عدم اتصال صفوف زنان و مردان در نماز در صورت نبودن پرده و حائل چگونه است ؟

ج : زنان می توانند پشت سر مردان بدون فاصله بایستند.

اقتدا به اهل سنت
[س 599 نماز جماعت پشت سر اهل سنت ]

س 599: آیا نماز جماعت پشت سر اهل سنت جایز است ؟

ج : نماز جماعت برای حفظ وحدت اسلامی ، جایز و صحیح است .

[س 600 محل کار من در یکی مناطق کردنشین است ]

س 600: محل کار من در یکی مناطق کردنشین است که اکثر ائمه جمعه و جماعات آنجا از اهل سنت هستند، اقتدا به آنها چه حکمی داردو آیا غیبت آنها جایز است ؟

ج : مشارکت با آنان در نماز جمعه و جماعتشان از جهت حفظ وحدت اشکال ندارد، و از غیبت باید پرهیز شود.

[س 601 در مکانهای مشارکت و رفت و آمد با برادران اهل سنت ]

س 601: در مکانهای مشارکت و رفت و آمد با برادران اهل سنت ، هنگام شرکت در نمازهای روزانه ، در بعضی از موارد مانند آنان عمل می کنیم ، مثل نماز بصورت تکتف و عدم رعایت وقت و سجده بر فرش ، آیا این نمازها احتیاج به اعاده دارند؟

ج : اگر حفظ وحدت مقتضی انجام آن کارها باشد، نماز صحیح و مجزی است ، حتی اگر سجده بر فرش و مانند آن باشد، ولی تکتف در نماز جایز نیست ، مگر این که ضرورت آن را اقتضا کند.

[س 602 در مکه و مدینه ]

س 602: در مکه و مدینه به استناد فتوای امام خمینی «قدس سره » نماز جماعت را با برادران اهل سنت می خوانیم و گاهی برای درک فضیلت نماز در مسجد مثل اداء نماز عصر یا عشاء بعد از نماز ظهر و مغرب آن را به صورت فرادی در مساجد اهل سنت بدون مهر و با سجده بر فرش به جا می آوریم ، این نمازها چه حکمی دارد؟

ج : نماز در فرض مذکور محکوم به صحت است .

ص: 809

[س 603 مشارکت شیعیان در نماز جماعت با برادران اهل سنت ]

س 603: مشارکت ما شیعیان در نماز جماعت مساجد کشورهای دیگر با برادران اهل سنت که دست بسته نماز می خوانند، چگونه است ؟ آیا تبعیت از آنان در تکتف بر ما واجب است یا آن که باید نماز را بدون تکتف بخوانیم ؟

ج : اقتدا به اهل سنت ، برای رعایت وحدت جایز است و نماز خواندن با آنها صحیح و مجزی است ، ولی تکتف واجب نیست و بلکه جایز نیست ، مگر در صورتی که ضرورتی آن را اقتضا کند.

[س 604 هنگام شرکت در نماز جماعت با برادران اهل سنت ]

س 604: هنگام شرکت در نماز جماعت با برادران اهل سنت ، چسباندن انگشتان کوچک پا در حال قیام به انگشتان پاهای دو نفری که در دو طرف نمازگزار ایستاده چنانچه آنان ملتزم هستند چه حکمی دارد؟

ج : این کار واجب نیست ، ولی انجام آن به صحت نماز ضرر نمی رساند.

[س 605 برادران اهل سنت در ایام حج یا غیر آن ]

س 605: برادران اهل سنت در ایام حج یا غیر آن ، نماز مغرب را قبل از اذان مغرب می خوانند، آیا برای ما اقتدا به آنان و اکتفا به آن نماز صحیح است ؟

ج : معلوم نیست که آنان نماز را قبل از وقت بخوانند، ولی اگر مکلّف دخول وقت را احراز نکند، نمی تواند داخل شود، مگر آن که رعایت وحدت آن را اقتضا کند که در این صورت شرکت در نماز جماعت آنان و اکتفا به آن اشکال ندارد.

نماز آیات
[نماز آیات از رساله حضرت امام ]
[مسائلی در نماز آیات ]
[مسأله 1491 نماز آیات به واسطه چهار چیز واجب می شود]

مسأله 1491 نماز آیات که دستور آن بعداً گفته خواهد شد به واسطه چهار چیز (1) واجب می شود: اول : گرفتن خورشید. دوم : گرفتن ماه ، اگر چه مقدار کمی از آنها گرفته شود و کسی هم از آن نترسد. سوم : زلزله ، اگر چه کسی هم نترسد. چهارم : رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ (2) و مانند اینها (3) در صورتی که بیشتر مردم بترسند (4) که بنا بر احتیاط واجب باید برای اینها هم نماز آیات بخوانند (5). (1) (سیستانی :) سه چیز .. (2) (بهجت :) و صیحه ترسناک و مانند اینها از چیزهایی که از آیات آسمانی و زمینی بوده و موجب ترس بیشتر مردم می شود بنا بر أظهر. (3) (گلپایگانی :) در صورتی که به آنها آیت ، صدق کند، اگر چه کسی هم نترسد.

(خوئی ، تبریزی ، صافی :) از آیات آسمانی .. (4) (اراکی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(خوئی ، تبریزی :) و امّا در حوادث زمینی مانند فرو رفتن آب دریا و افتادن کوه که موجب ترس اکثر مردم شود بنا بر احتیاط واجب نماز آیات ترک نشود.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط نماز آیات خوانده شود ولی بعید نیست که در حوادث زمینی که زلزله نباشد، نماز آیات واجب نباشد.

(فاضل ، نوری :) [و] بنا بر احتیاط واجب در حوادث وحشتناک زمینی مانند شکافته شدن و فرو رفتن زمین در صورتی که بیشتر مردم بترسند، باید نماز آیات بخوانند.

ص: 810

(صافی :) و در حوادث زمینی نیز که موجب ترس بیشتر مردم می شود، احتیاط واجب خواندن نماز است .

(سیستانی :) سوّم : زلزله بنا بر احتیاط واجب ، اگر چه کسی هم نترسد. و امّا در رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها از آیات آسمانی در صورتی که بیشتر مردم بترسند و هم چنین در حوادث زمینی مانند فرو رفتن زمین و افتادن کوه که موجب ترس اکثر مردم شود، بنا بر احتیاط مستحب نماز آیات ترک نشود. (5) (مکارم :) چهارم : صاعقه و بادهای سیاه و سرخ و هر گونه حوادث خوفناک آسمانی در صورتی که بیشتر مردم بترسند، بلکه برای حوادث خوفناک زمینی نیز اگر موجب وحشت بیشتر مردم شود، احتیاط واجب آن است که نماز آیات بخوانند.

[مسأله 1492 اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است ]

مسأله 1492 اگر از چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است بیشتر از یکی اتفاق بیفتد، انسان باید برای هر یک از آنها یک نماز آیات بخواند، (1) مثلًا اگر خورشید بگیرد و زلزله هم بشود، باید دو نماز آیات بخواند. (1) (مکارم :) مثل این که چند بار زلزله شود یا گرفتن خورشید با زلزله همراه گردد. امّا اگر در بین نماز آیات این امور واقع شود، همان یک نماز آیات کافی است .

(فاضل :) مثلًا اگر دو بار زلزله بشود باید دو نماز آیات بخواند. و همین طور اگر دو تا از آنها اتفاق بیفتد یعنی هم خورشید بگیرد و هم زلزله شود.

[مسأله 1493 کسی که چند نماز آیات بر او واجب است ]

مسأله 1493 کسی که چند نماز آیات بر او واجب است ، اگر همه آنها برای یک چیز بر او واجب شده باشد، مثلًا سه مرتبه خورشید گرفته و نماز آنها را نخوانده است (1)، موقعی که قضای آنها را می خواند، لازم نیست معین کند که برای کدام دفعه آنها باشد (2) و هم چنین است اگر چند نماز برای رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند اینها بر او واجب شده باشد، ولی اگر برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله ، یا برای دو تای اینها نمازهایی بر او واجب شده باشد بنا بر احتیاط واجب ، باید موقع نیت ، معین کند نماز آیاتی را که می خواند برای کدام یک آنها است (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (نوری :) یا برای چند چیز باشد مثلًا برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله نمازهایی بر او واجب شده باشد .. (2) (نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (صافی :) اگر موقع نیت معین کند نماز آیاتی را که می خواند برای کدام یک آنها است موافق با احتیاط عمل کرده است .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله کسی که قضای چند نماز آیات بر او واجب است ؛ چه همه آنها برای یک چیز بر او واجب شده باشد، مثلًا سه مرتبه خورشید گرفته و نماز آنها را نخوانده است ، چه برای چند چیز باشد مثلًا برای آفتاب گرفتن و ماه گرفتن و زلزله نمازهایی بر او واجب شده باشد، موقعی که قضای آنها را می خواند لازم نیست معیّن کند که برای کدامیک آنها می باشد.

(زنجانی :) مسأله کسی که چند نماز آیات بر او واجب است ، اگر آن نمازهای آیات احکام

ص: 811

یکسان داشته باشند، مانند: قضای نمازهایی که برای خورشید گرفتگی های متعدد خوانده می شود لازم نیست که در نیّت معین کند که برای کدام یک نماز می خواند و اگر نمازهایی بر عهده کسی باشد که احکام متفاوتی داشته باشد؛ مثلًا یکی قضای خورشید گرفتگی باشد که لازم نیست فوراً به جا آورده شود، و یکی برای زلزله است که فوریت دارد؛ یا یکی ادا و دیگری قضا باشد، باید موقع نیت معین کند که نماز آیاتی که می خواند برای کدام یک از آنها است .

(مکارم :) مسأله لازم نیست تعیین کند نمازی که می خواند، برای کدامیک از این حوادث است که رخ داده ، همین اندازه که نیّت آن چه بر او واجب است بکند، کافی است .

[مسأله 1494 چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است ]

مسأله 1494 چیزهایی که نماز آیات برای آنها واجب است ، (1) در هر شهری اتفاق بیفتد، فقط مردم همان شهر باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست (2)، ولی اگر مکان آنها به قدری نزدیک باشد که با آن شهر یکی حساب شود، نماز آیات بر آنها هم واجب است . (1) (خوئی ، مکارم ، سیستانی ، بهجت ، زنجانی :) در هر جایی اتفاق بیفتد (سیستانی : و احساس شود) فقط مردم همان جا باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست (بهجت : اگر چه از توابع یکدیگر و به یک اسم معروف باشند). (2) (تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(نوری :) در هر شهری یا نقطه دیگری اتفاق بیفتد، مردم همان شهر و آن نقطه باید نماز آیات بخوانند و بر مردم جاهای دیگر واجب نیست . [پایان مسأله ]

[مسأله 1495 از وقتی که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند]

مسأله 1495 از وقتی که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند انسان باید نماز آیات را بخواند (1) و بنا بر احتیاط واجب (2) باید (3) به قدری تأخیر نیندازد که شروع به باز شدن کند. (1) (فاضل :) و بنا بر أقوی وقت آن تا زمانی است که همه آن باز نشده باشد ..

(نوری :) و بنا بر احتیاط واجب باید از وقتی که شروع به باز شدن می کند تأخیر نیندازد. (2) (اراکی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه بهجت نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی :) بهتر این است که ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله از وقتی که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند، انسان می تواند نماز آیات را بخواند و باید به قدری تأخیر نیندازد که تمام قرص باز شود (صافی : بلکه أحوط آن است که از قبل از شروع در باز شدن تأخیر نیندازد).

(سیستانی :) مسأله وقت شروع در نماز آیات برای کسوف و خسوف موقعی است که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند و تا زمانی که به حالت طبیعی برنگشته ادامه دارد، (اگر چه بهتر آن است که به قدری تأخیر نیندازند که شروع به باز شدن کند) ولی تمام کردن نماز آیات را می توان تا بعد از باز شدن خورشید یا ماه تأخیر انداخت .

ص: 812

(زنجانی :) مسأله وقت ادای نماز آیات در خورشید یا ماه گرفتگی ، از وقتی است که خورشید یا ماه شروع به گرفتن می کند و تا وقتی که کاملًا باز شود ادامه دارد، لکن بنا بر احتیاط مستحب به قدری به تأخیر نیندازد که شروع به باز شدن کند.

(مکارم :) مسأله در موقع گرفتن خورشید یا ماه ، وقت نماز آیات از موقعی است که شروع به گرفتن کرده و تا زمانی که کاملًا باز نشده ادامه دارد ولی احتیاط مستحب آن است که قبل از شروع به باز شدن نماز را بخواند.

[مسأله 1496 اگر خواندن نماز آیات را به قدری تأخیر بیندازد]

مسأله 1496 اگر خواندن نماز آیات را به قدری تأخیر بیندازد که آفتاب یا ماه شروع به باز شدن کند، باید نیت ادا و قضا نکند (1) ولی اگر بعد از باز شدن تمام آن ، نماز بخواند باید نیت قضا نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) نیّت ادا مانعی ندارد ..

(سیستانی :) نیت ادا مانعی ندارد، ولی بعد از باز شدن تمام آن ، نماز قضا می شود.

(بهجت ، فاضل ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید نیّت ادا و قضا نکند ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب نیت ادا و قضا ننماید؛ و بعد از باز شدن تمام آن ، نماز قضا می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر خواندن نماز آیات را به قدری تأخیر بیندازد که تمام قرص آفتاب یا ماه باز شود و بعد از باز شدن تمام آن نماز بخواند، باید نیّت قضا نماید و قبل از باز شدن تمام آن ، ادا است .

[مسأله 1497 اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه ]

مسأله 1497 اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه بیشتر از خواندن یک رکعت باشد ولی انسان نماز را نخواند، تا به اندازه خواندن یک رکعت به آخر وقت آن مانده باشد باید نیت ادا کند (1) بلکه اگر مدت گرفتن آنها به اندازه خواندن یک رکعت هم باشد بنا بر احتیاط واجب (2) باید نماز آیات را بخواند و ادا است . این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) تا وقتی که به اندازه خواندن یک رکعت به وقت ِ باز شدن مانده باشد، باید نیت ادا کند. [پایان مسأله ] (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه خواندن یک رکعت نماز باشد، نمازی را که می خواند ادا است و هم چنین است اگر مدّت گرفتن آنها بیشتر باشد ولی انسان نماز را نخواند تا به اندازه خواندن یک رکعت به باز شدن تمام قرص مانده باشد، ولی اگر مدّت گرفتن ماه یا خورشید به اندازه خواندن یک رکعت نباشد، بنا بر احتیاط نیّت ادا و قضا نکند و به قصد ما فی الذّمه نماز را به جا آورد.

(سیستانی :) یا کمتر ..

(سیستانی :) به اندازه خواندن یک رکعت یا کمتر به آخر وقت آن مانده باشد. [پایان مسأله ]

ص: 813

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر مدّت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه خواندن یک رکعت نماز یا کمتر باشد، وجوب نماز آیات در این صورت مبنی بر احتیاط است و اگر مدّت گرفتن آنها بیشتر باشد ولی انسان نماز را نخواند، تا به اندازه خواندن یک رکعت به آخر وقت آن مانده باشد، در این صورت نماز آیات واجب و ادا است .

(زنجانی :) مسأله اگر مدّت گرفتن خورشید یا ماه به اندازه نماز آیات باشد، باید نماز آیات به جا آورد، و تا زمانی که از گرفتن ماه یا خورشید به مقدار خواندن یک رکعت وقت باقی است ، نماز ادا است و بعد از آن نماز قضا می شود، و اگر مدت گرفتن خورشید یا ماه کمتر از نماز آیات باشد، بنا بر احتیاط نماز آیات را بخواند و نیت ادا و قضا ننماید، هر چند بعد از باز شدن خوانده شود.

[مسأله 1498 موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد]

مسأله 1498 موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید (1) فوراً نماز آیات را بخواند (2) و اگر نخواند معصیت کرده (3) و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است . (1) (زنجانی :) مکلف باید .. (2) (خوئی ، زنجانی :) به نحوی که در نظر مردم تأخیر محسوب نشود و اگر (زنجانی : بدون عذر) تأخیر کرد، معصیت کرده (زنجانی : و باید هر چه زودتر بخواند) و بنا بر احتیاط وقت خواندن ، نیّت ادا و قضا نکند. (3) (مکارم :) و احتیاط مستحب آن است که تا آخر عمر هر وقت توانست بخواند.

(تبریزی :) مسأله در نماز آیات برای زلزله یا رعد و برق و بادهای سیاه و مانند آنها لازم است مکلّف نماز آیات را فوراً بخواند و چنانچه تأخیر بیندازد، أحوط آن است که به قصد ما فی الذّمّه بیاورد و قصد اداء و قضا نکند.

(سیستانی :) مسأله موقعی که زلزله می آید یا رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد و بخواهد احتیاط کند اگر وقتشان وسعت داشته باشد لازم نیست نماز آیات را فوراً بخواند و در غیر این صورت مانند زلزله باید فوراً آن را بخواند به نحوی که در نظر مردم تأخیر محسوب نشود و اگر تأخیر کرد، احتیاط مستحب آن است که بعداً بدون نیّت ادا و قضا بخواند.

[مسأله 1499 اگر بعد از باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد که تمام آن گرفته بوده ]

مسأله 1499 اگر بعد از (1) باز شدن آفتاب یا ماه بفهمد که تمام آن گرفته بوده ، باید قضای نماز آیات را بخواند. ولی اگر بفهمد مقداری از آن گرفته بوده قضا بر او واجب نیست (2). (1) (خوئی ، سیستانی :) اگر گرفتن آفتاب یا ماه را نداند و بعد از ..

(زنجانی :) اگر هنگام گرفتن خورشید یا ماه ، گرفتن آنها را نداند و بعد از .. (2) (زنجانی :) و کسی که در موقع گرفتن خورشید یا ماه نماز آیات را عمداً نخوانده باشد، در صورتی که تمام ماه یا خورشید گرفته باشد بنا بر احتیاط واجب می باید برای قضای نماز آیات غسل نموده و نماز بخواند و نماز قضا بدون غسل باطل است .

[مسأله 1500 اگر عدّه ای بگویند که خورشید یا ماه گرفته است ]

مسأله 1500 اگر عدّه ای بگویند که خورشید یا ماه گرفته است چنانچه انسان از

ص: 814

گفته آنان یقین پیدا نکند و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند (1)، در صورتی که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد باید نماز آیات را بخواند (2). و اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست بگویند خورشید یا ماه گرفته ، بعد معلوم شود که عادل بوده اند باید نماز آیات را بخواند (3) بلکه اگر (4) معلوم شود که مقداری از آن گرفته احتیاط واجب آن است که نماز آیات را بخواند. (1) (بهجت :) و یا این که دو نفر که عادل بودن آنها معلوم نیست شهادت بدهند و عادل بودن آنها ثابت نشود و انسان نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود که عادل بوده اند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر مقداری از آن هم گرفته باشد، بنا بر احتیاط مستحب نماز آیات را بخواند و هم چنین است اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست ، بگویند خورشید یا ماه گرفته ، بعد معلوم شود که عادل بوده اند.

(بهجت :) بلکه اگر معلوم شود که مقداری از آن گرفته ، احتیاط در آن است که نماز آیات را بخواند. (مکارم :) و گر نه واجب نیست .

(نوری :) ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و هم چنین است اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست بگویند خورشید یا ماه گرفته ، بعد معلوم شود که عادل بوده اند. (3) (اراکی :) ولی اگر معلوم شود که مقداری از آن گرفته ، در هر دو صورت احتیاط مستحب آن است که نماز آیات را بخواند. (4) (فاضل :) بلکه اگر در هر دو صورت ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله اگر عدّه ای (خوئی ، تبریزی : که اطمینان به گفتار آنها نباشد،) بگویند که خورشید یا ماه گرفته است چنانچه انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان شخصی پیدا نکند (خوئی : و در آن اشخاص شخصی که ثقه باشد، نباشد) و نماز آیات نخواند و بعد معلوم شود راست گفته اند، در صورتی که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد (تبریزی ، سیستانی : باید) نماز آیات را بخواند ولی اگر مقداری از آن گرفته باشد، خواندن نماز آیات بر او واجب نیست و هم چنین است اگر دو نفر که عادل بودن آنان معلوم نیست ، بگویند: خورشید یا ماه گرفته ، بعد معلوم شود که عادل بوده اند.

(زنجانی :) مسأله اگر عده ای بگویند که خورشید یا ماه گرفته است ، چنانچه گفته آنان موجب اطمینان نباشد و نماز آیات نخواند و بعد مطمئن شود راست گفته اند، در صورتی که تمام خورشید یا ماه گرفته باشد، باید نماز آیات بخواند، بلکه اگر مقداری از آن هم گرفته باشد، بنا بر احتیاط خواندن نماز آیات بر او واجب است ، و هم چنین است اگر یک نفر که عادل بودن او معلوم نیست بگوید: خورشید یا ماه گرفته و گفته او موجب اطمینان نشود و بعد معلوم شود که خورشید گرفته بوده است .

[مسأله 1501 اگر انسان به گفته کسانی که از روی قاعده علمی ]

مسأله 1501 اگر انسان به گفته (1) کسانی که از روی قاعده علمی وقت گرفتن خورشید و ماه را می دانند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته ،

ص: 815

بنا بر احتیاط واجب (2) باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می کشد و انسان به گفته آنان اطمینان پیدا کند، بنا بر احتیاط واجب (3) باید به حرف آنان عمل نماید (4)، مثلًا اگر بگویند آفتاب فلان ساعت شروع به باز شدن می کند احتیاطاً باید نماز را تا آن وقت تأخیر نیندازد (5). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) اگر انسان به گفته منجّمین و .. (2) و (3) - [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، فاضل ، صافی و سیستانی نیست ] (4) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده . (5) (گلپایگانی ، صافی :) اگر بگویند آفتاب فلان ساعت باز می شود باید نماز را تا آن وقت تأخیر نیندازد. (فاضل :) نباید نماز را تا آن وقت تأخیر بیندازد.

(نوری :) احتیاطاً باید نماز را از آن وقت تأخیر نیندازد.

(مکارم :) مسأله اگر از گفته منجّمین و اشخاصی که از این امور اطّلاع دارند، اطمینان پیدا کند که خورشید یا ماه گرفته ، باید نماز آیات را بخواند و نیز اگر بگویند فلان وقت خورشید یا ماه می گیرد و فلان مقدار طول می کشد و به گفته آنها اطمینان پیدا کند، باید وقت را رعایت کند.

(زنجانی :) مسأله انسان از هر راهی اطمینان پیدا کند که یکی از موجبات نماز آیات به وقوع پیوسته ، باید نماز آیات بخواند، بنا بر این اگر انسان از گفته کسانی که از روی قاعده علمی می گویند فلان وقت خورشید یا ماه گرفته ، یا می گیرد و فلان مقدار طول می کشد، اطمینان پیدا کند، باید به حرف آنها عمل نماید.

[مسأله 1502 اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده ]

مسأله 1502 اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده (1) باطل بوده ، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (سیستانی :) اگر بفهمد نماز آیاتی که برای آفتاب گرفتگی یا ماه گرفتگی خوانده ..

[مسأله 1503 اگر در وقت نماز یومیه ، نماز آیات هم بر انسان واجب شود]

مسأله 1503 اگر در وقت نماز یومیه ، نماز آیات هم بر انسان واجب شود، چنانچه برای هر دو نماز وقت دارد (1)، هر کدام را اول بخواند اشکال ندارد. و اگر وقت یکی از آن دو تنگ باشد (2)، باید (3) اول آن را بخواند و اگر وقت هر دو تنگ باشد، باید اول نماز یومیه را بخواند. (1) (زنجانی :) و خواندن هیچ یک از آنها فوریت ندارد .. (2) (زنجانی :) یا خواندن آن فوریت داشته باشد مانند نماز آیات به جهت زلزله .. (3) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ]

[مسأله 1504 اگر در بین نماز یومیه بفهمد که وقت نماز آیات تنگ است ]

مسأله 1504 اگر در بین نماز یومیه بفهمد که وقت نماز آیات تنگ است (1)، چنانچه وقت نماز یومیه هم تنگ باشد، باید آن را تمام کند بعد نماز آیات را بخواند (2). و اگر وقت نماز یومیه تنگ نباشد، باید (3) آن را بشکند و اول نماز آیات ، بعد نماز یومیه را به جا آورد. (1) (زنجانی :) یا نماز آیات فوری بر عهده اوست ..

ص: 816

(2) (زنجانی :) و الّا باید آن را بشکند، و اول ، نماز آیات ، بعد نماز یومیه را به جا آورد. (3) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی و سیستانی نیست ]

[مسأله 1505 اگر در بین نماز آیات بفهمد که وقت نماز یومیه تنگ است ]

مسأله 1505 اگر در بین نماز آیات بفهمد که وقت نماز یومیه تنگ است ، باید نماز آیات را رها کند و مشغول نماز یومیه شود و بعد از آن که نماز را تمام کرد پیش از انجام کاری که نماز را به هم بزند، بقیه نماز آیات را از همان جا که رها کرده بخواند.

[مسأله 1506 اگر در حال حیض یا نفاس زن ، آفتاب یا ماه بگیرد]

مسأله 1506 اگر در حال حیض یا نفاس زن ، آفتاب یا ماه بگیرد (1) و تا آخر مدتی که خورشید یا ماه باز می شوند در حال حیض یا نفاس باشد نماز آیات بر او واجب نیست (2) و قضا هم ندارد. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) یا رعد و برق و مانند اینها اتّفاق بیفتد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم ندارد.

(سیستانی :) یا زلزله اتفاق بیفتد، نماز آیات بر او واجب نیست و قضا هم ندارد. (2) (فاضل :) ولی بنا بر احتیاط واجب پس از پاک شدن قضا نماید. و هم چنین اگر زلزله یا سایر آیات پدید آمد، بنا بر احتیاط واجب پس از پاک شدن نماز آیات را به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله نماز آیات بر حائض و نفساء در حال حیض یا نفاس واجب نیست ولی بعد از پاک شدن بنا بر احتیاط لازم باید (صافی : بنا بر احتیاط مستحب آن را ) به جا آورد و در گرفتن ماه و خورشید بنا بر احتیاط نیّت ادا و قضا نکند ولی در غیر این دو نیّت ادا کند.

(زنجانی :) مسأله حائض و نفساء، نمی توانند نماز آیات بخوانند و اگر در حال حیض یا نفاس زن ، خورشید یا ماه بگیرد، پس اگر هنگام کسوف یا خسوف خبردار شده است ، بنا بر احتیاط واجب ، باید قضا نماید و اگر خبردار نشد و کسوف یا خسوف کلی بود، بنا بر احتیاط واجب ، قضا دارد و الّا، قضا واجب نیست . و اگر در حال حیض یا نفاس ، زلزله یا رعد و برق و مانند اینها اتفاق بیفتد، بنا بر احتیاط واجب ، باید بعد از پاک شدن ، نماز آیات را بخواند.

دستور نماز آیات
[مسأله 1507 نماز آیات دو رکعت است ]

مسأله 1507 نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد و دستور آن است که (1) انسان بعد از نیت ، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند، باز به رکوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام هد. (1) (زنجانی :) به چند شکل می توان آن را به جا آورد: یکی از شکلهای آن این است که ..

[مسأله 1508 در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد]

مسأله 1508 در نماز آیات ممکن است انسان (1) بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر (2) از آن را بخواند و به رکوع رود (3) و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع

ص: 817

رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلًا به قصد سوره «قُل هو اللّه احد»،ئ کما ئ کما لا «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ» بگوید (4) و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید «قُل هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید «اللّه ُ الصَّمَدُ» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید «لَم یَلِد وَ لَم یُولَد» و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید «وَ لَم یَکُن لَه ُ کُفُواً أَحَدٌ» (5) و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن ، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد (6). (1) (زنجانی :) شکل دیگر خواندن نماز آیات این است که انسان .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی :) یک آیه یا کمتر یا بیشتر .. (3) (سیستانی :) یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند بلکه کمتر از یک آیه را نیز می تواند بخواند، ولی باید بنا بر احتیاط، جمله تامّه باشد و از اوّل سوره شروع کند و به گفتن «بسم اللّه » اکتفا نکند و سپس به رکوع رود .. (4) (مکارم :) بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک قسمت از آن را بخواند و به رکوع رود بعد سر بردارد و قسمت دوّم از همان سوره را (بدون حمد) بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید و بعد به رکوع رود و رکعت دوّم را هم به همین صورت به جا آورد، مثلًا سوره قل هو اللّه أحد را به ترتیب زیر تقسیم کند: قبل از رکوع اوّل بسم اللّه الرحمن الرحیم بگوید .. (5) (سیستانی :) مثلًا در سوره فلق اوّل «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ قُل أَعُوذُ بِرَب ِّ الفَلَق ِ» بگوید و به رکوع رود بعد بایستد و بگوید «مِن شَرِّ ما خَلَق َ» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید «وَ مِن شَرِّ غاسِق ٍ إِذا وَقَب َ» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید «وَ مِن شَرِّ النَّفّاثات ِ فِی العُقَدِ» و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید «وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» ..

(تبریزی :) مثلًا به قصد سوره «قل هو اللّه أحد»، «بِسم ِ اللّه ِ الرَّحمن ِ الرَّحِیم ِ قُل هُوَ اللّه ُ أَحَدٌ» بگوید و به رکوع رود بعد بایستد و بگوید «اللّه ُ الصَّمَدُ» دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید «لَم یَلِد» باز به رکوع رود و بایستد و بگوید «وَ لَم یُولَد» و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید «وَ لَم یَکُن لَه ُ کُفُواً أَحَدٌ» .. (6) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، نوری :) و نیز جایز است که به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید لکن هر وقت سوره را تمام کرد، لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی بخواند (تبریزی : و بنا بر احتیاط لازم با بسمله تنها رکوع نکند).

(زنجانی :) [و] شکل دیگر نماز آیات آن است که سوره را به کمتر از پنج قسمت تقسیم کند، لکن هر وقت سوره را تمام کرد، لازم است حمد را بخواند، و سپس تمام یا بعضی از سوره را به شکلی که اشاره شد، بخواند و سپس به رکوع رود.

[مسأله 1509 اگر در یک رکعت از نماز آیات ، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند]

مسأله 1509 اگر در یک رکعت از نماز آیات ، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند (1) مانعی ندارد (2). (1) (زنجانی :) پنج قسمت یا کمتر کند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) اشکال ندارد.

ص: 818

[مسأله 1510 چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است ]

مسأله 1510 چیزهایی که در نماز یومیه واجب و مستحب است در نماز آیات هم واجب و مستحب می باشد ولی در نماز آیات مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه به قصد امید ثواب ، بگویند « الصلاه » (1). (1) (بهجت :) و مستحب است نماز آیات را به جماعت بخوانند و در این صورت ، مثل نمازهای یومیّه ، قرائتهای نماز را امام می خواند و مستحب است قرائت این نماز را حتّی در آفتاب گرفتگی بلند بخوانند. (گلپایگانی :) سه مرتبه بگوید: « الصلاه ».

(خوئی ، تبریزی :) در نماز آیات در صورتی که با جماعت باشد، مستحب است به جای اذان و اقامه سه مرتبه بگویند: «الصّلاه» و در غیر جماعت چیزی نیست .

(مکارم :) در نماز آیات اذان و اقامه نیست و به جای آن سه مرتبه به امید ثواب «الصّلاه» می گوید.

(سیستانی :) در نماز آیات در صورتی که با جماعت باشد، می توانند رجاءً به جای اذان و اقامه سه مرتبه بگویند: «الصّلاه» و در غیر جماعت چیزی نیست ، ولی مشروعیت جماعت در نماز آیات در غیر گرفتن ماه و خورشید ثابت نیست .

(صافی :) در نماز آیات در صورتی که به جماعت باشد استحباب گفتن سه مرتبه « الصلاه » بعید نیست .

(زنجانی :) در نماز آیات ، اذان و اقامه مشروع نیست بلکه اگر با جماعت بخوانند مستحب است سه مرتبه بگویند: الصلاه .

[مسأله 1511 مستحب است بعد از رکوع پنجم و دهم بگوید]

مسأله 1511 مستحب است بعد از رکوع پنجم و دهم بگوید: «سَمِع َ اللّه ُ لِمَن حَمِدَه » و نیز پیش از هر رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید ولی بعد از رکوع پنجم و دهم ، گفتن تکبیر مستحب نیست (1). (1) (فاضل :) بعد از رکوع پنجم و دهم ، گفتن تکبیر به عنوان بعد از رکوع مستحب نیست ولی مستحب است به قصد قبل از سجده تکبیر بگوید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله مستحب است پیش از رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید و بعد از رکوع پنجم و دهم قبل از تکبیر «سمع اللّه لمن حمده » نیز بگوید.

(سیستانی :) بعد از رکوع پنجم و دهم ، تکبیر مستحب نیست بلکه مستحب است بگوید «سمع اللّه لمن حمده ».

(مکارم :) مسأله مستحب است در هر رکعت قبل از خم شدن برای سجده «سمع اللّه لمن حمده » و «اللّه أکبر» بگوید و نیز قبل از هر رکوع و بعد از آن تکبیر بگوید.

[مسأله 1512 مستحب است پیش از رکوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند]

مسأله 1512 مستحب است پیش از رکوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت بخواند و اگر فقط یک قنوت پیش از رکوع دهم (1) بخواند کافی است . (1) (بهجت :) و یا دو قنوت ، پیش از رکوع پنجم و دهم ..

(مکارم :) مسأله مستحب است قبل از رکوع دهم قنوت بخواند.

ص: 819

[مسأله 1513 اگر در نماز آیات شک کند]
اشاره

مسأله 1513 اگر در نماز آیات شک کند که چند رکعت خوانده و فکرش به جایی نرسد نماز باطل است .

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 1526 چنانچه گمان به عدد رکعات و یا افعال در نماز آیات برایش پیدا شود باید به گمان عمل نماید.

[مسأله 1514 اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت اول است ]

مسأله 1514 اگر شک کند که در رکوع آخر رکعت اول است یا در رکوع اول رکعت دوم و فکرش به جایی نرسد، نماز باطل است . ولی اگر (1) مثلًا شک کند که چهار رکوع کرده یا پنج رکوع ، چنانچه برای رفتن به سجده خم نشده (2)، باید رکوعی را که شک دارد به جا آورده یا نه ، به جا آورد. و اگر برای رفتن به سجده خم شده (3)، باید به شک خود اعتنا نکند. (1) (زنجانی :) ولی اگر بداند در کدام رکعت است و در عدد رکوع شک کند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه شک او پیش از رسیدن به سجده بوده ..

(سیستانی :) چنانچه شک او پیش از خم شدن برای سجده باشد ..

(بهجت :) چنانچه هنوز به سجده نرفته .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) ولی اگر به سجده رسیده باشد ..

(بهجت :) اگر به سجده رفته ..

(مکارم :) مسأله اگر در عدد رکوع ها شک کند، بنا بر کمتر می گذارد و اگر از محل ّ گذشته یعنی وارد سجده شده باشد، اعتنا نمی کند.

[مسأله 1515 هر یک از رکوع های نماز آیات رکن است ]

مسأله 1515 هر یک از رکوع های نماز آیات رکن است که اگر عمداً یا اشتباهاً کم یا زیاد شود نماز باطل است . (سیستانی :) مسأله هر یک از رکوعهای نماز آیات رکن است که اگر عمداً کم یا زیاد شود، نماز باطل است و هم چنین است اگر اشتباهاً کم شود و یا بنا بر احتیاط اشتباهاً زیاد شود.

(زنجانی :) مسأله اگر یکی از رکوعهای نماز آیات عمداً یا اشتباهاً کم یا زیاد شود، نماز باطل است .

نماز آیات (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 711 نماز آیات چیست ]

س 711: نماز آیات چیست و علت شرعی وجوب آن کدام است ؟

ج : نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعی وجوب آن عبارت است از : کسوف خورشید و خسوف ماه ، اگر چه مقدار کمی از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غیر عادی که باعث ترس بیشتر مردم شود مانند بادهای سیاه یا سرخ و یا زرد که غیر عادی باشند؛ تاریکی شدید، فرو رفتن زمین و ریختن کوه ، صیحه آسمانی و آتشی که گاهی در آسمان ظاهر می شود. در غیر از کسوف و خسوف و زلزله ، باید آن حادثه موجب ترس و وحشت بیشتر مردم شود، و حادثه ای که ترس آور نباشد و یا موجب ترس و وحشت افراد نادری گردد، اعتبار ندارد.

ص: 820

[س 712 نماز آیات ]

س س 712: نماز آیات چگونه باید خوانده شود؟

ج : به چند صورت می توان آن را به جا آورد: صورت اول : بعد از نیت و تکبیره الاحرام ، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دو باره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همین طور ادامه دهد تا یک رکعت پنج رکوعی که قبل از هر رکوعی حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید و بعد برای رکعت دوم قیام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را به جا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد. صورت دوم : بعد از نیت و تکبیره الاحرام ، حمد و یک آیه از سوره ای را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آیه دیگری از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگری از همان سوره را قرائت نماید و همین طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره ای که پیش از هر رکوع ، یک آیه از آن را قرائت کرده ، قبل از رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را به جا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده ، برای رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیه ای از یک سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد برای هر رکوعی به یک آیه از سوره ای اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند. صورت سوم : یکی از رکعتها را به یکی از دو صورت و رکعت دیگر را به نحو دیگر به جا آورد. صورت چهارم : سوره ای را که آیه ای از آن را در قیام پیش از رکوع اول خوانده ، در قیام پیش از رکوع دوم یا سوم یا چهارم تکمیل نماید، که در این صورت واجب است بعد از سر برداشتن از رکوع ، سوره حمد را در قیام بعدی اعاده نموده و یک سوره یا آیه ای از آن را اگر پیش از رکوع سوم یا چهارم است ، قرائت کند، و در این صورت واجب است که آن سوره را تا قبل از رکوع پنجم به آخر برساند.

[س 713 وجوب نماز آیات ]

س 713: آیا وجوب نماز آیات اختصاص به کسانی دارد که در شهر وقوع حادثه هستندو یا شامل همه مکلفینی که از آن مطلع شده اند هر چند در آن شهر نباشند نیز می شود؟

ج : وجوب آن مختص کسانی است که در شهر وقوع حادثه هستند و کسی هم که در شهر متصل به شهری که حادثه در آن رخ داده ، به طوری که مانند یک شهر محسوب شوند، زندگی می کند، حکم آنها را دارد.

[س 714 اگر شخصی هنگام وقوع زلزله بیهوش باشد]

س 714: اگر شخصی هنگام وقوع زلزله بیهوش باشد و بعد از وقوع آن به هوش آید، آیا نماز آیات بر او واجب است ؟

ج : اگر علم به وقوع زلزله پیدا نکند تا این که زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آیات واجب نیست ، اگر چه احتیاط آن است که به جا آورد.

[س 715 بعد از وقوع زلزله در منطقه ای ]

س 715: بعد از وقوع زلزله در منطقه ای ، غالباً در مدت کمی دهها پس لرزه رخ می دهد، حکم نماز آیات در این موارد چیست ؟

ج : هر زلزله ای ، چه شدید و چه خفیف ، اگر زلزله مستقلی محسوب شود، نماز آیات جداگانه ای دارد.

ص: 821

[س 716 اگر مرکز زلزله نگاری ، وقوع لرزشهای خفیف زمین را ]

س 716: اگر مرکز زلزله نگاری ، وقوع لرزشهای خفیف زمین را با ذکر تعداد آن در منطقه ای که ما زندگی می کنیم ، اعلام نماید، ولی ما اصلًا آنها را احساس نکنیم ، آیا در این حالت نماز آیات بر ما واجب می شود یا خیر؟

ج : اگر هنگام وقوع زلزله و یا در زمان متصل به آن ، خودتان آن را احساس نکنید، نماز آیات بر شما واجب نیست .

نماز عید فطر و قربان
[نماز عید فطر و قربان از رساله حضرت امام ]
[مسأله 1516 نماز عید فطر و قربان ]
اشاره

مسأله 1516 نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید به جماعت خوانده شود و در زمان ما که امام علیه السلام غایب است ، مستحب می باشد (1) و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند (2)، ولی به قصد رجاء مانع ندارد، و چنانچه ولی ّ فقیه یا مأذون از طرف او اقامه جماعت نماید اشکال ندارد. (1) (بهجت :) بنا بر اظهر. [پایان مسأله ] (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، نوری ، سیستانی ، تبریزی ، مکارم ، صافی :) می شود آن را به جماعت یا فرادی خواند. (صافی : ولی احتیاط این است که به جماعت آن را رجاءً بخواند).

(زنجانی :) بنا بر احتیاط، آن را به جماعت نخوانند (برخی از مسائل آینده که در باره جماعت است ، بر فرض مشروعیت جماعت می باشد).

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1233 محل دو خطبه در نماز عید فطر و قربان ، بعد از نماز است . و هر خطبه بنا بر أحوط باید مشتمل بر همان چیزهایی باشد که خطبه جمعه ، مشتمل بر آن است یعنی : حمد و ثنای الهی و شهادتین و سفارش به تقوی و قرائت سوره کوتاه قرآن و نشستن امام بین دو خطبه .

(بهجت :) مسأله 1234 در صورتی که عید فطر، بعد از ظهر ثابت شود، بعید نیست که نماز عید فطر به جماعت در فردای آن روز، بعد از طلوع آفتاب و قبل از ظهر، به امید مطلوبیّت ، بدون قصد قضا مستحب باشد.

[مسأله 1517 وقت نماز عید فطر و قربان ]

مسأله 1517 وقت نماز عید فطر و قربان از اول آفتاب روز عید است تا ظهر.

[مسأله 1518 مستحب ّ است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند]

مسأله 1518 مستحب ّ است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند (1) و در عید فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار کنند و زکات فطره را هم بدهند، (2) بعد نماز عید را بخوانند. (1) (زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و بعد از آن ، قربانی کنند و از گوشت قربانی قدری بخورند .. (2) (صافی :) یا جدا نمایند ..

(گلپایگانی :) به احتیاط لازم زکات فطره را هم بدهند یا جدا نمایند ..

[مسأله 1519 نماز عید فطر و قربان دو رکعت است ]

مسأله 1519 نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره ، باید (1) پنج تکبیر بگوید (2) و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تکبیر دیگری بگوید و به رکوع رود و دو سجده به جا آورد و برخیزد و در

ص: 822

رکعت دوم چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام هد. (1) (بهجت :) بنا بر أحوط .. (2) (زنجانی :) نماز عید فطر و قربان اذان و اقامه ندارد و دو رکعت است در رکعت اول بعد از خواندن حمد مستحب است سوره بخواند و بعد باید پنج تکبیر بگوید ..

(سیستانی :) مسأله نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در هر رکعت بعد از خواندن حمد و سوره سه تکبیر بگوید و بهتر آن است که در رکعت اول پنج تکبیر بگوید و میان هر دو تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از تکبیر پنجم ، تکبیر دیگری بگوید و به رکوع رود و دو سجده به جا آورد و برخیزد و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید و میان هر دو تکبیر یک قنوت بخواند و بعد از تکبیر چهارم تکبیر دیگری بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.

[مسأله 1520 در قنوت نماز عید فطر و قربان ]

مسأله 1520 در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را به قصد امید ثواب بخوانند (1): «اللّهُم َّ اهل َ الکِبرِیاءِ وَ العَظَمَهِ وَ اهل َ الجُودِ وَ الجَبَروت ِ وَ اهل َ العَفوِ وَ الرَّحمَهِ وَ اهل َ التَّقوی وَ المَغفِرَهِ اسأَلُک َ بِحَق ِّ هذا الیَوم ِ الَّذِی جَعَلتَه ُ لِلمُسلِمین َ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه ُ عَلَیه ِ وَ آلِه ِ (2) ذُخراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَهً وَ مَزیداً ان تُصَلِّی َ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ان تُدخِلَنی فی کُل ِّ خَیرٍ أَدخَلت َ فیه ِ مُحَمَّداً وَ آل َ مُحَمَّدٍ وَ ان تُخرِجَنِی مِن کُل ِّ سُوءٍ اخرَجت َ مِنه ُ مُحَمَّداً و آل َ مُحَمَّدٍ صَلَواتُک َ عَلَیه ِ وَ عَلیهِم اللّهُم َّ إِنِّی اسألُک َ خَیرَ ما سَأَلَک َ بِه ِ عِبادُک َ الصَّالِحُون َ وَ اعُوذُ بِک َ مِمَّا استَعاذَ مِنه ُ عِبادُک َ المُخلَصُون َ». (1) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، سیستانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) بهتر است این دعا را بخوانند: .. (2) (زنجانی :) ذُخراً وَ مَزِیداً أَن تُصَلِّی َ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ، وَ أَن تُدخِلَنِی فِی کُل ِّ خَیرٍ أَدخَلت َ فِیه ِ مُحَمَّداً وَ آل َ مُحَمَّدٍ و أَن تُخرِجَنِی مِن کُل ِّ شَرٍّ أَخرَجت َ مُحَمَّداً وَ آل َ مُحَمَّدٍ صَلَواتُک َ عَلَیه ِ وَ عَلَیهِم . اللّهُم َّ إِنِّی أَسأَلُک َ خَیرَ ما سَأَلَک َ بِه ِ عِبادُک َ الصّالِحُون َ، وَ أَعُوذُ بِک َ مِمَّا استَعاذَ مِنه ُ عِبَادُک َ الصّالِحُون َ.

[مسأله 1521 مستحب است در نماز عید فطر و قربان ]
اشاره

مسأله 1521 مستحب است در نماز عید فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند. (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1525.

(مکارم :) مسأله مستحب است در نماز عید فطر و قربان امور زیر را به امید ثواب پروردگار رعایت کند: 1 قرائت نماز عید را بلند بخواند.

ص: 823

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، زنجانی :) مساله (530) (1) (نوری :) مسأله 1521 در زمان غایب بودن امام علیه السلام مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند و بهتر آن است که در خطبه عید فطر احکام زکات فطره و در خطبه عید قربان احکام قربانی را بگویند.

(سیستانی :) در زمان غائب بودن امام علیه السلام اگر نماز عید فطر و قربان به جماعت خوانده شود، احتیاط لازم آن است که بعد از آن دو خطبه بخوانند ..

[عبارت «بهتر آن است که » در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (مکارم :) مسأله 1310 مستحب است بعد از نماز دو خطبه بخواند که با خطبه های نماز جمعه تفاوتی ندارد، تنها تفاوتش در این است که در نماز جمعه قبل از نماز و در نماز عید بعد از نماز خوانده می شود (و این خطبه در صورتی است که نماز را با جماعت بخواند).

[مسأله 1522 نماز عید سوره مخصوصی ندارد]

مسأله 1522 نماز عید سوره مخصوصی ندارد ولی بهتر است که در رکعت اول آن سوره شمس «سوره (91)» و در رکعت دوم سوره غاشیه «سوره (88)» (1) را بخوانند (2) یا در رکعت اول سوره سبح اسم «سوره (87)» و در رکعت دوم سوره شمس «سوره (91)» (3) را بخوانند. (1) (بهجت :) و یا به عکس .. (2) (مکارم :) در رکعت اول سوره «سبّح اسم ربّک الأعلی » و در رکعت دوّم سوره «و الشّمس » بخواند. [پایان مسأله ] (3) (بهجت :) یا به عکس ..

[مسأله 1523 مستحب است روز عید فطر قبل از نماز عید]

مسأله 1523 مستحب است روز عید فطر قبل از نماز عید، به خرما افطار کند و در عید قربان از گوشت قربانی بعد از نماز قدری بخورد. این مسأله در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی و تبریزی نیست (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1518.

[مسأله 1524 مستحب است پیش از نماز عید غسل کند]

مسأله 1524 مستحب است پیش از نماز عید غسل کند و دعاهایی که پیش از نماز و بعد از آن در کتابهای دعا ذکر شده به امید ثواب بخواند (1). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (نوری :) و مستحب است پیاده و پا برهنه و با وقار به نماز عید بروند و عمامه سفید بر سر بگذارند.

(اراکی :) مسأله مستحب است پیش از نماز عید غسل کند.

(گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله مستحب است پیاده و پا برهنه و با وقار به نماز عید بروند و پیش از نماز غسل کنند و عمامه سفیدی بر سر بگذارند.

[مسأله 1525 مستحب است در نماز عید بر زمین سجده کنند]

مسأله 1525 مستحب است در نماز عید بر زمین سجده کنند و در حال گفتن تکبیرها دستها را بلند کنند (1) و نماز را بلند بخوانند (2). (1) (مکارم ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

ص: 824

(2) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) کسی که نماز عید می خواند، اگر امام جماعت است یا فرادی نماز می خواند نماز را بلند بخواند.

(سیستانی :) و حمد و سوره را بلند بخوانند، چه امام باشد چه منفرد.

[مسأله 1526 بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر]

مسأله 1526 بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر (1) مستحب است این تکبیرها را بگوید: «اللّه ُ أَکبَرُ اللّه ُ أَکبَرُ لا إِله َ الَّا اللّه ُ و اللّه ُ اکبَرُ اللّه ُ أَکبَرُ وَ للّه ِ الحَمدُ اللّه ُ أَکبَرُ عَلی ما هَدانا» (2). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح آن و بعد از نماز عید فطر (گلپایگانی ، صافی : بلکه بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز) ..

(زنجانی :) بعد از نماز مغرب و عشای شب عید فطر و بعد از نماز صبح آن و بعد از نماز عید فطر و نماز ظهر و نماز عصر روز عید فطر .. (2) (زنجانی :) و استحباب این تکبیر در چهار نماز اول و پس از آن ، در نماز پنجم (نماز ظهر) بیشتر می باشد.

(فاضل :) بگوید: اللّه اکبر اللّه اکبر لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و للّه الحمد اللّه اکبر علی ما هدانا.

(بهجت :) مسأله شب عید فطر بعد از نماز مغرب و عشا و روز عید بعد از نماز صبح و نیز بعد از نماز عید فطر، مستحب است این تکبیرها را بگوید: «اللّه ُ اکبَرُ اللّه ُ أَکبَرُ لا إِله َ إِلَّا اللّه ُ و اللّه ُ اکبَرُ وَ للّه ِ الحَمدُ عَلی ما هَدانا وَ الحَمدُ للّه ِ عَلی ما أَبلانا».

[مسأله 1527 مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز]

مسأله 1527 مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تکبیرهایی را که در مسأله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: «اللّه ُ أَکبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِن بَهِیمَهِ الأنعام ِ وَ الحَمدُ لِلّه ِ عَلی ما ابلانا» (1) ولی اگر عید قربان را در منی باشد، مستحب است (2) بعد از پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی حجه است ، این تکبیرها را بگوید. (1) (بهجت :) مستحب است در عید قربان بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است ، این تکبیرها را بگوید «اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه و اللّه أکبر، اللّه أکبر و للّه الحمد، اللّه اکبر علی ما هدانا، اللّه أکبر علی ما رزقنا من بهیمه الانعام » .. (2) (زنجانی :) مستحب است تا از مِنی کوچ نکرده ..

[مسأله 1528 کراهت اقامه نماز عید در زیر سقف ]
اشاره

مسأله 1528 کراهت دارد نماز عید را زیر سقف بخواند (1). (1) (فاضل ، نوری :) [و] مستحب است نماز عید را در صحرا بخوانند ولی در مکه مستحب است در مسجد الحرام خوانده شود.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله مستحب است نماز عید را در صحرا بخوانند ولی در مکّه مستحب است در مسجد الحرام خوانده شود.

ص: 825

(مکارم :) مسأله نماز عید را در فضای باز بخواند نه زیر سقف .

(بهجت :) مسأله مستحب است نماز عید را زیر آسمان بخواند.

مسائل اختصاصی

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی :) مساله (1537) (سیستانی :) مسأله 1509 احتیاط مستحب آن است که زنها از رفتن به نماز عید خودداری کنند ولی این احتیاط برای زنهای پیر نیست .

(زنجانی :) مسأله 1537 مستحب ، بلکه مطابق احتیاط استحبابی ، است که زنها از رفتن به نماز عید خودداری کنند، ولی این امر برای پیر زنها نیست .

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی :) مسأله 538 (1) (سیستانی :) مسأله 1510 در نماز عید هم مثل نمازهای دیگر، مأموم باید غیر از حمد و سوره چیزهای دیگر نماز را خودش بخواند.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی :) مسأله 1539 اگر مأموم موقعی برسد که امام مقداری از تکبیرها را گفته ، بعد از آن که امام به رکوع رفت باید آن چه از تکبیرها و قنوتها را که با امام نگفته ، خودش بگوید و اگر در هر قنوت یک «سبحان اللّه » یا یک «الحمد للّه » بگوید، کافی است .

(سیستانی :) و رکوع را درک کند و اگر در هر قنوت یک بار «سبحان اللّه و الحمد للّه » بگوید کافی است و اگر فرصت نبود فقط تکبیرها را بگوید و اگر به آن مقدار هم فرصت نبود کافی است متابعت کند و به رکوع برود.

(زنجانی :) اگر در هر قنوت یک ذکر یا دعای مختصر، مثل یک سُبحان َ اللّه ِ یا یک العَفوَ یا یک الجَنَّهَ بگوید، کافی است .

(صافی :) اگر در هر قنوت یک «سبحان اللّه » و یک «الحمد للّه » بگوید کافی است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله 1540 اگر در نماز عید موقعی برسد که امام در رکوع است ، چنانچه بتواند اقتدا کند و تکبیرها و قنوتها را مختصراً اگر چه به یک «سبحان اللّه » باشد بگوید و درک رکوع امام کند اشکالی ندارد و الّا احتیاط آن است که در حال رکوع اقتدا نکند.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله 1540 (سیستانی :) مسأله 1512 اگر در نماز عید موقعی برسد که امام در رکوع است ، می تواند نیّت کند و تکبیر اوّل نماز را بگوید و به رکوع رود.

[مسأله 1529 اگر شک کند در تکبیرهای نماز و قنوت های آن ]

مسأله 1529 اگر شک کند در تکبیرهای نماز و قنوت های آن ، (1) (اگر از محل آن تجاوز نکرده است (2)) بنا بر اقل ّ بگذارد و اگر بعد معلوم شود که گفته بوده اشکال ندارد (3). این مسأله در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و صافی نیست (1) (فاضل :) چنانچه از محل آن تجاوز کرده به شک خود اعتنا نکند، ولی .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (3) (بهجت :) و اگر در حال قنوت شک کرد که تکبیر گفته یا نه ، بنا بر أظهر به این شک اعتنا نکند.

[مسأله 1530 اگر قرائت یا تکبیرات یا قنوت ها را فراموش کند]

مسأله 1530 اگر قرائت یا تکبیرات یا قنوت ها را فراموش کند و به جا نیاورد (1) نمازش صحیح است .

ص: 826

این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی و صافی نیست (1) (فاضل :) و بعد از رفتن به رکوع یادش بیاید ..

(مکارم :) مسأله اگر از روی سهو، قرائت ، یا تکبیرها، یا قنوتها را فراموش کند و بعد از رفتن به رکوع یادش بیاید، نمازش صحیح است .

[مسأله 1531 اگر رکوع یا دو سجده یا تکبیره الاحرام را فراموش کند]

مسأله 1531 اگر رکوع یا دو سجده یا تکبیره الاحرام را فراموش کند نمازش باطل می شود. این مسأله در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، مکارم ، بهجت ، صافی ، زنجانی و سیستانی نیست

[مسأله 1532 اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند]

مسأله 1532 اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز آن را رجاءً به جا آورد (1). و اگر کاری کند که برای آن سجده سهو در نمازهای یومیه لازم است احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز رجاءً دو سجده سهو برای آن بنماید (2). (1) (اراکی :) احتیاط مستحب ( (نوری :) احتیاط واجب ) آن است که بعد از نماز آن را به جا آورد .. (2) (اراکی :) احتیاط مستحب ( (نوری :) احتیاط واجب ) آن است که بعد از نماز دو سجده سهو برای آن بنماید.

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) مسأله اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند، احتیاط آن است که بعد از نماز آن را به جا آورد و نیز اگر کاری که برای آن سجده سهو لازم است ، پیش آید بنا بر احتیاط باید بعد از نماز دو سجده سهو بنماید.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط بعد از نماز ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند، احتیاط آن است که بعد از نماز آن را به جا آورد ولی اگر کاری که برای آن در نماز یومیّه سجده سهو لازم است ، پیش آید، لازم نیست دو سجده سهو بنماید.

(مکارم :) مسأله اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند، احتیاط واجب آن است که بعد از نماز آن را به جا آورد و اگر کاری کند که در نمازهای روزانه سجده سهو دارد، احتیاط واجب آن است که سجده سهو را بعد از نماز به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله اگر در نماز عید یک سجده را فراموش کند، لازم است که بعد از نماز آن را به جا آورد و هم چنین اگر کاری که برای آن در نماز یومیه سجده سهو لازم است پیش آید، لازم است دو سجده سهو بنماید.

(بهجت :) مسأله اگر کاری کند که در نمازهای یومیّه برای آن سجده سهو لازم است بنا بر اظهر در نماز عید سجده سهو لازم نیست . اگر چه أحوط آن است که سجده سهو به جا آورد.

ص: 827

نماز عید فطر و قربان (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 633 نماز عید فطر و قربان واجب نیست ]

س 633: به نظر جناب عالی ، نماز عید فطر و قربان و نماز جمعه ، از کدام نوع از واجبات است ؟

ج : در عصر حاضر نماز عید فطر و قربان واجب نیست ، بلکه مستحب است ، ولی نماز جمعه واجب تخییری است .

[س 634 کم و زیاد کردن قنوت های نماز عید]

س 634: آیا کم و زیاد کردن قنوت های نماز عید باعث بطلان آن می شود؟

ج : اگر مراد از کم و زیاد نمودن ، کوتاه یا طولانی خواندن قنوت ها است این کار موجب بطلان نمی شود و اگر مراد کم یا زیاد نمودن تعداد آنها است ، باید نماز را همان طور که در کتب فقهی بیان شده ، به جا آورد.

[س 635 مصلحت اقتضا می کند که یک نماز عید در شهر برگزار شود]

س 635: در گذشته معمول بود که هر امام جماعتی نماز عید فطر را در مسجد خودش اقامه می کرد، آیا در حال حاضر اقامه نماز عید فطر و قربان توسط ائمه جماعات جایز است ؟

ج : جایز است نمایندگان ولی فقیه که از طرف وی مجاز در اقامه نماز عید هستند و هم چنین ائمه جمعه منصوب از طرف او نماز عید را در عصر حاضر به صورت جماعت اقامه نمایند، ولی احوط این است که غیر آنان آن را فرادی بخوانند و به جماعت خواندن آن به قصد رجاء نه به قصد ورود، اشکال ندارد. بله ، اگر مصلحت اقتضا کند که یک نماز عید در شهر برگزار شود، بهتر است که غیر از امام جمعه منصوب از طرف ولی فقیه ، کسی متصدی اقامه آن نشود.

[س 636 نماز عید فطر قضا ندارد]

س 636: آیا نماز عید فطر قضا دارد؟

ج : قضا ندارد.

[س 637 نماز عید فطر اقامه ندارد]

س 637: آیا نماز عید فطر اقامه دارد؟

ج : اقامه ندارد.

[س 638 اگر امام جماعت برای نماز عید فطر اقامه به جا آورد]

س 638: اگر امام جماعت برای نماز عید فطر، اقامه به جا آورد، نماز او و سایر نمازگزاران چه حکمی دارد؟

ج : به صحت نماز عید امام جماعت و مأمومین ضرری نمی رساند.

اجیر گرفتن برای نماز
[اجیر گرفتن برای نماز از رساله حضرت امام ]
[مسأله 1533 بعد از مرگ انسان ، می شود برای نماز کسی اجیر بگیرند]

مسأله 1533 بعد از مرگ انسان ، می شود برای نماز و عبادتهای دیگر او که در زندگی به جا نیاورده ، دیگری را اجیر کنند یعنی به او مزد دهند که آنها را به جا آورد. و اگر کسی بدون مزد هم آنها را انجام دهد صحیح است (1). (1) (بهجت :) صحیح و مُجزی است و در این صورت ، بر وصی ّ یا ولی ّ، اجیر گرفتن لازم نیست .

(مکارم :) مسأله اجیر گرفتن برای قضای نماز و عبادتهای دیگر از طرف اموات خالی از اشکال

ص: 828

نیست ، مگر در حج ّ؛ و اگر کسی بخواهد در عبادتهای دیگر اجیر بگیرد، قصد رجاء کند. امّا به جا آوردن نماز و روزه قضا و هم چنین نماز و روزه مستحبّی به قصد قربت و بدون گرفتن اجرت اشکالی ندارد.

(زنجانی :) مسأله بعد از مرگ انسان می شود نماز و عبادتهای دیگری را که او در زندگی به جا نیاورده ، شخص دیگری به جا آورد که به او نایب می گویند و عمل او را نیابت می نامند. و در حال حیات انسان تنها در حج و زیارت ، نیابت مشروع است به تفصیلی که در جای خود ذکر شده است . و هم چنان که نیابت تبرّعی و بدون مزد صحیح است ، نیابت با اجاره یا جعاله یا شرط ضمن عقد و مانند اینها نیز صحیح می باشد.

[مسأله 1534 انسان می تواند برای بعضی از کارهای مستحبی اجیر شود]

مسأله 1534 انسان می تواند برای بعضی از کارهای مستحبی مثل (1) زیارت قبر پیغمبر و امامان علیهم السلام ، از طرف زندگان اجیر شود (2) و نیز می تواند کار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را برای مردگان یا زندگان هدیه نماید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (تبریزی ، سیستانی :) مثل حج و عمره و .. (2) (مکارم :) ولی احتیاط واجب آن است که پول را برای مقدّمات کار بگیرد ..

(زنجانی :) مسأله انسان می تواند بعضی از اعمال مستحبی ؛ مانند زیارت مراقد پیامبرصلی اللّه علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم السلام را از طرف مردگان یا زندگان به جا آورد و نیز می تواند کار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را به آنها هدیه نماید و در این دو شکل فرقی نیست که تبرّعی باشد یا با اجاره یا جعاله و مانند آن .

[مسأله 1535 کسی که برای نماز قضای میت اجیر شده ]

مسأله 1535 کسی که برای نماز قضای میت اجیر شده ، باید یا مجتهد باشد یا مسایل نماز را از روی تقلید صحیح بداند (1). این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) [و] یا عمل به احتیاط کند (خوئی ، تبریزی : در صورتی که موارد احتیاط را کاملًا بداند).

(نوری :) و اگر عالم به کیفیت احتیاط باشد و احتیاط کند اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله کسی که برای نماز قضای میت اجیر شده ، باید مسایل نماز را به خوبی بداند و قرائت او صحیح باشد.

(زنجانی :) مسأله کسی که برای نماز قضای میت نایب شده است ، باید یا مجتهد باشد، یا مسائل نمازش را که می خواهد بخواند از روی تقلید صحیح بداند، یا آن که عمل به احتیاط کند.

(سیستانی :) مسأله کسی که برای نماز قضای میت اجیر شده ، باید یا مجتهد باشد یا نماز را بر طبق فتوای کسی که تقلید از او صحیح است انجام دهد، یا آن که عمل به احتیاط کند در صورتی که موارد احتیاط را کاملا بداند.

[مسأله 1536 اجیر باید موقع نیت ، میت را معین نماید]

مسأله 1536 اجیر باید موقع نیت ، میت را معین نماید. و لازم نیست اسم او را بداند. پس اگر نیت کند از طرف کسی نماز می خوانم که برای او اجیر شده ام کافی است .

ص: 829

(مکارم :) مسأله شخصی که می خواهد از طرف دیگری نماز یا روزه یا عبادت دیگری را به جا آورد، باید در موقع نیّت ، میّت را معیّن کند و لازم نیست اسم او را بداند؛ همین اندازه که علامت و نشانه ای برای او در قصد و نیّت خود قرار دهد کافی است .

(زنجانی :) مسأله نایب باید موقع نیت قصد نیابت کند و مَنوب ٌ عَنه ُ را و لو اجمالًا معین نماید و لازم نیست اسم او را بداند؛ مثلًا اگر نیت کند: از طرف کسی نماز می خوانم که برای او اجیر شده ام ، کافی است .

[مسأله 1537 اجیر باید خود را به جای میت فرض کند]

مسأله 1537 اجیر باید خود را به جای میت فرض کند و عبادتهای او را قضا نماید (1) و اگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه کند کافی نیست . (1) (اراکی ، فاضل ، بهجت :) عبادتهای او را به نیابت از او قضا نماید (اراکی ، بهجت : و یا به قصد به جا آوردن آن چه بر عهده میّت است انجام دهد) ..

(گلپایگانی :) اجیر باید یا خود را به جای میّت فرض کند و عبادتهای او را قضا نماید و یا عمل خود را عمل میّت فرض کند و یا قصد کند واجب میّت را به جا آورد ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اجیر باید عمل را به قصد آن چه در ذمّه میّت است بجاآورد ..

(مکارم :) شخص نائب باید خود را به جای میّت فرض کند و عبادتی را که بر ذمّه اوست قضا نماید .. (صافی :) اجیر باید عمل را به قصد اطاعت امری که میت به آن مأمور بوده به جا آورد ..

(زنجانی :) مسأله کسی که برای نیابت اجیر می شود، باید عمل را از طرف منوب عنه به جا آورد و اگر عملی را انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه کند کافی نیست ؛ بلی ، اگر برای اهداء ثواب اجیر شود، عمل را انجام می دهد و ثواب آن را برای منوب عنه ، هدیه می نماید.

[مسأله 1538 باید کسی را اجیر کنند که اطمینان داشته باشند]

مسأله 1538 باید کسی را اجیر کنند که اطمینان داشته باشند که نماز را به صورت صحیح می خواند. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) مسأله باید کسی را اجیر کنند که اطمینان داشته باشند عمل را (گلپایگانی ، صافی : بطور صحیح ) انجام می دهد (سیستانی : و احتمال بدهند که عمل را صحیح انجام می دهد).

(مکارم :) مسأله در صورتی ذمّه میّت ادا خواهد شد که اطمینان پیدا شود که نائب نماز را خوانده است و اگر شک کند، کافی نیست ، ولی اگر یقین داشته باشد نماز را خوانده امّا نداند صحیح انجام داده یا نه ، اشکال ندارد.

(نوری :) مسأله باید کسی را اجیر کنند که اطمینان داشته باشند که نماز را می خواند و اگر شک داشته باشند که صحیح انجام می دهد یا نه اشکال ندارد.

(زنجانی :) مسأله وثوق به انجام عمل ، شرط صحت عمل نیابی نیست لکن تا زمانی که

ص: 830

اطمینان با طریق معتبر دیگری نباشد که نایب عمل را انجام داده است نمی توان به آن اکتفا کرد؛ پس اگر بفهمند کسی را که برای نمازهای میت اجیر کرده اند، عمل را به جا نیاورده یا باطل انجام داده ، نمی توان به آن اکتفا کرد و هر گاه شک کنند که اجیر عمل را انجام داده یا نه و بگوید انجام داده ام ، چنانچه گفته او موجب اطمینان شود، کافی است ، و اگر اطمینان کنند که نایب عمل را انجام داده و شک کنند که عمل او صحیح بوده یا نه ، پس اگر احتمال بدهند که نایب به رعایت شرایط عمل توجه داشته است ، کافی است .

[مسأله 1539 کسی که دیگری را برای نمازهای میت اجیر کرده ]

مسأله 1539 کسی که دیگری را برای نمازهای میت اجیر کرده اگر بفهمد که عمل را به جا نیاورده ، یا باطل انجام داده ، باید دوباره اجیر بگیرد. (زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1538). این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست

[مسأله 1540 هر گاه شک کند که اجیر عمل را انجام داده یا نه ]

مسأله 1540 هر گاه شک کند که اجیر عمل را انجام داده یا نه (1) اگر چه بگوید انجام داده ام ، باید دوباره اجیر بگیرد (2). ولی اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، گرفتن اجیر لازم نیست . (1) (گلپایگانی ، صافی :) باید دوباره اجیر بگیرد ولی اگر اجیر بگوید عمل را انجام داده ام ، کافی است و دوباره اجیر گرفتن لازم نیست و اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، گرفتن اجیر لازم نیست . (2) (اراکی :) اگر بگوید انجام داده ام گفته او قبول است و هم چنین اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه .

(خوئی :) همین که مورد اطمینان باشد و بگوید انجام داده ام کافی است و هم چنین اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، بنا بر صحّت آن بگذارد.

(نوری :) همین که بگوید انجام داده ام کافی است ..

(تبریزی :) [اگر] شخص ثقه باشد و بگوید انجام داده ام کافی است و اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، بنا بر صحّت آن بگذارد.

(بهجت :) اگر اجیر بگوید: انجام داده ام ، گفته او قبول است ؛ و اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، حمل بر صحّت می شود یعنی بنا بر این می گذارند که عمل را صحیح انجام داده است .

(سیستانی :) اگر چه بگوید انجام داده ام ولی اطمینان به گفته او نباشد به احتیاط واجب باید دوباره اجیر بگیرد. و امّا اگر شک کند که عمل او صحیح بوده یا نه ، می تواند بنا بر صحّت آن بگذارد.

(زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1538.

(مکارم :) مسأله اگر نائب بگوید نماز را خوانده ام تنها به گفته او نمی توان قناعت کرد مگر این که فرد مورد اطمینانی باشد. [و رجوع کنید به ذیل مسأله 1538]

[مسأله 1541 کسی را که عذری دارد]

مسأله 1541 کسی را که عذری دارد و مثلًا نشسته نماز می خواند نمی شود برای نمازهای میت اجیر کرد (1)، بلکه بنا بر احتیاط واجب باید کسی را هم که با تیمم یا جبیره نماز می خواند اجیر نکنند (2).

ص: 831

(1) (اراکی :) بلکه کسی را هم که با تیمّم یا جبیره نماز می خواند، نمی شود اجیر کرد. (2) (نوری :) اگر چه نماز میت هم همان طور قضا شده باشد.

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) مسأله کسی را که عذری دارد و مثلًا با تیمّم یا نشسته نماز می خواند، (سیستانی : مطلقاً بنا بر احتیاط) نمی شود برای نمازهای میّت اجیر کرد؛ اگر چه نماز میّت همان طور قضا شده باشد. (سیستانی : ولی اجیر گرفتن کسی که با وضو یا غسل جبیره ای نماز می خواند، اشکال ندارد و هم چنین اجیر گرفتن کسی که دست یا پای او قطع شده است ).

(فاضل :) مسأله کسی که عذری دارد و مثلًا با تیمّم یا نشسته نماز می خواند، نمی شود برای نمازهای میّت او را اجیر کرد اگر چه از میّت به همین نحو قضا شده باشد.

(بهجت :) مسأله کسی را که عذری دارد، مثلًا نشسته نماز می خواند بنا بر احتیاط نمی توان برای نمازهای میّت اجیر کرد، بلکه کسی را هم که با تیمّم یا وضوی جبیره نماز می خواند، بنا بر احتیاط نمی شود اجیر کرد.

(زنجانی :) مسأله کسی را که عذری دارد و مثلًا با تیمم یا نشسته نماز می خواند اگر به نیابت از شخص دیگری نماز بخواند، نمی شود بدان اکتفا کرد؛ هر چند از آن شخص هم همان طور قضا شده باشد.

(مکارم :) مسأله شخصی که از میت نیابت می کند باید کسی باشد که در انجام اجزاء و شرائط نماز معذور نباشد مثلًا کسی که نشسته نماز می خواند نمی تواند نایب شود، حتی بنا بر احتیاط واجب کسی که با تیمم یا جبیره نماز می خواند نیابت نکند.

[مسأله 1542 مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود]

مسأله 1542 مرد برای زن و زن برای مرد می تواند اجیر شود (1) و در بلند خواندن و آهسته خواندن نماز باید به تکلیف خود عمل نماید (2). (1) (زنجانی :) می تواند نایب شود .. (2) (زنجانی :) و نیابت ممیّز که خوب و بد را می فهمد و شرایط نماز را رعایت می کند صحیح است .

[مسأله 1543 لازم نیست قضای نمازهای میت به ترتیب خوانده شود]

مسأله 1543 لازم نیست قضای نمازهای میت به ترتیب خوانده شود (1)، اگر چه بدانند که میت ترتیب نمازهای خود را می دانسته (2). (1) (گلپایگانی ، صافی :) مگر در آن چه در اداء آن ترتیب لازم است مثل ظهر و عصر یک روز.

(مکارم :) خواه ترتیب آن را بداند یا نداند. مگر در مورد ظهر و عصر، یا مغرب و عشا از یک روز، که رعایت ترتیب در آن لازم است . (2) (نوری :) بلی ، نمازهایی که اداء آنها ترتیب دارد مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یک روز باید به ترتیب قضا شود.

(اراکی :) مسأله قضای نمازهای میّت باید به ترتیب خوانده شود و اگر ترتیب آنها را نمی دانند باید با اجیر شرط کنند به قدری نماز بخواند که ترتیب به عمل آید خصوصاً اگر بدانند که میت ترتیب نمازهای خود را می دانسته .

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله در قضای نمازهای میّت ترتیب واجب نیست

ص: 832

مگر در نمازهایی که ادای آنها ترتیب دارد مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یک روز چنان که سابقاً گذشت . (سیستانی : ولی اگر او را اجیر کرده باشند که طبق فتوای مرجع میت یا ولی او عمل کند و آن مرجع ترتیب را لازم بداند باید ترتیب را رعایت نماید).

(فاضل :) مسأله قضای نمازهای میّت در صورتی که ترتیب آنها را بدانند، باید به ترتیب خوانده شود و اگر ترتیب آنها را ندانند، رعایت ترتیب لازم نیست ، ولی در مورد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا از یک روز، رعایت ترتیب لازم است .

(بهجت :) مسأله اگر ترتیب قضا شدن نمازهای میّت ، معلوم است قضای آنها هم باید به ترتیب خوانده شود و اگر ترتیب نمازها را نمی دانند، چنانچه رعایت ترتیب ، مستلزم تکرار عمل باشد، لازم نیست حتّی اگر بدانند که میّت ، ترتیب نمازهای خود را می دانسته است .

[مسأله 1544 اگر با اجیر شرط کنند]

مسأله 1544 اگر با اجیر شرط کنند که عمل را به طور مخصوصی انجام دهد (1)، باید همان طور به جا آورد (2). و اگر با او شرط نکنند، باید در آن عمل به تکلیف خود رفتار نماید (3) و احتیاط مستحب آن است که از وظیفه خودش و میت هر کدام که به احتیاط نزدیکتر است به آن عمل کند مثلًا اگر وظیفه میت گفتن سه مرتبه تسبیحات اربعه بوده و تکلیف او یک مرتبه است ، سه مرتبه بگوید. این مسأله ، در رساله آیت اللّه فاضل نیست (1) (مکارم :) (مثلًا بگویند نماز را باید در مسجد یا در فلان ساعت بخواند)، باید به شرط عمل کند امّا اگر شرط خاصّی با او نکنند، مطابق تکلیف خود و طبق معمول انجام دهد. و در مستحبات نیز آن چه معمول است ، به جا می آورد و بیش از آن لازم نیست ، مگر شرط کنند. خواندن نماز آیات نیز تا شرط نکنند، لازم نیست . (2) (سیستانی :) مگر این که یقین به بطلان عمل به آن نحو داشته باشد، .. (3) (اراکی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله کسی که به نیابت از دیگری عبادتی انجام می دهد اگر مرجع تقلیدش امری را حرام می داند نباید مرتکب شود؛ هم چنین اگر بخواهد آثار صحت بر عملش بار کند، رعایت فتوای مرجع تقلیدش لازم است و در این امر فرقی نیست که از طرف شخص زنده باشد (مثلًا در نماز طواف ) یا از طرف میت ، میت وصیت کرده باشد یا خیر، بدون مزد باشد یا با مزد.

[مسأله 1545 اگر با اجیر شرط نکنند]
اشاره

مسأله 1545 اگر با اجیر شرط نکنند که نماز را با چه مقدار از مستحبات آن بخواند، باید مقداری از مستحبات نماز را که معمول است به جا آورد (1). (1) (تبریزی :) به مقدار واجب اکتفا کند کافی است .

(بهجت :) می تواند بدون مستحبات ، نماز را به جا آورد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1544).

مسائل اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 1552 اگر بر کسی لازم باشد که به انجام عبادتی وصیت کند، باید قید کند که فتاوای او یا مرجع تقلیدش رعایت شود و اگر در وصیت قیدی نشده باشد، خواه در اعمال واجب یا مستحب ، نایب باید فتاوای وصیت کننده یا مرجعش را نیز رعایت کند، و در مواردی

ص: 833

که بر ولی ِّ میت لازم است که برای عبادات میّت نایب بگیرد، باید در نیابت قید کند که نایب فتوای ولی ّ میت یا مرجع تقلیدش را رعایت کند؛ و اگر قید هم نکرد، باید فتوای او یا مرجع تقلیدش رعایت شود، هم چنین اگر در وصیت یا در هنگام نایب گرفتن شرط کنند که عمل را بطور مخصوصی انجام دهد، باید نایب همان طور به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله 1553 در جایی که وصیت شده برای عبادتی نایب بگیرند، و بر ولی نیز لازم بوده که برای میت نایب بگیرد، نایب باید بین فتاوای وصیت کننده یا مرجعش و فتاوای ولی ِّ میت یا مرجع تقلیدش احتیاط کند، و نیز باید به تفصیلی که در مسأله [1544] گذشت ، فتاوای خود یا مرجع تقلیدش را نیز رعایت کند.

[مسأله 1546 اگر میت ترتیب نمازهایی را که قضا شده می دانسته ]

مسأله 1546 اگر میت ترتیب نمازهایی را که قضا شده می دانسته و انسان بخواهد برای آن نمازها اجیر بگیرد لازم نیست برای هر کدام آنها وقتی را معین نماید. (اراکی :) مسأله اگر انسان چند نفر را برای نماز قضای میّت اجیر کند باید برای هر کدام آنها وقتی را معیّن نماید. مثلًا اگر با یکی از آنها قرار گذاشت که از صبح تا ظهر نماز قضا بخواند با دیگری قرار بگذارد که از ظهر تا شب بخواند و نیز باید نمازی را که در هر دفعه شروع می کند، معیّن نماید مثلًا قرار بگذارد، اوّل نمازی را که می خواند صبح باشد یا ظهر یا عصر؛ و هم چنین باید با آنها قرار بگذارد که در هر دفعه نماز یک شبانه روز را تمام کنند و اگر ناقص بگذارند، آن را حساب نکنند و دفعه بعد نماز یک شبانه روز را از سر شروع نمایند.

(گلپایگانی :) و بخواهد احتیاط کند و ترتیب را مراعات نماید ..

(صافی :) لازم نیست برای هر کدام از آنها وقتی را معین کند، ولی اگر بخواهد احتیاط و ترتیب را مراعات نماید ..

(فاضل :) در صورتی که ترتیب قضا شدن ِ نماز میت را می داند باید بنا بر احتیاط واجب ..

(فاضل :) نماز یک شبانه روز را از سر شروع نمایند. [پایان مسأله ] (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) مسأله اگر انسان چند نفر را برای نماز قضای میّت اجیر کند، بنا بر آن چه در مسأله [1543] گفته شد، لازم نیست برای هر کدام آنها وقتی را معیّن نماید.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان به چند نفر برای نماز قضای میت نیابت دهد، بنا بر آن چه در مسأله [1543] گفته شد، لازم نیست برای هر کدام آنها وقتی را معین کند ولی احتیاط استحبابی آن است که نماز را به شکلی بخوانند که ترتیب در تمام نمازها رعایت شود.

(مکارم :) مسأله هر گاه اشخاص متعدّدی را برای قضای نماز میّت اجیر کند، لازم نیست برای هر کدام وقت معیّنی را تعیین نماید. بلکه آنها می توانند در هر وقت که بخواهند نماز را به جا آورند، ولی برای رعایت ترتیب بین نمازهای قضا، احتیاط مستحب آن است که برای هر کدام از آنها وقتی را معیّن نماید مثلًا با یکی قرار می گذارد که در فاصله صبح تا ظهر نماز قضا

ص: 834

به جا آورد و با دیگری از ظهر تا شب . و نیز بهتر است هر یک از آنها مقدار نمازی را که می خواند، با دیگری شبیه باشد مثلًا اگر از نماز ظهر شروع می کند و تا نماز صبح پایان می دهد (خواه یک شبانه روز بخواند یا چند شبانه روز)، دیگری نیز از ظهر شروع کند و به صبح خاتمه دهد.

(بهجت :) مسأله اگر انسان چند نفر را برای نماز قضای میّت ، اجیر کند در صورتی که ترتیب قضا شدن نمازها برای مستأجر معلوم است ، باید برای هر کدام آنها، وقتی را معیّن نماید؛ مثلًا اگر با یکی از آنها قرار گذاشت که از صبح تا ظهر نماز بخواند، با دیگری قرار بگذارد که از ظهر تا شب بخواند. و نیز باید نماز را که در هر دفعه شروع می کند، معیّن نماید؛ مثلًا قرار بگذارد نماز اوّلی که می خواند، صبح باشد یا ظهر یا عصر؛ و با نفر دوّم ، طوری قرار بگذارد که ترتیب رعایت شود.

[مسأله 1547 اگر کسی اجیر شود]

مسأله 1547 اگر کسی اجیر شود که مثلًا در مدت یک سال نمازهای میت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد، باید برای نمازهایی که می دانند به جا نیاورده دیگری را اجیر نمایند (1) بلکه برای نمازهایی هم که احتمال می دهند به جا نیاورده باید بنا بر احتیاط واجب اجیر بگیرند. این مسأله ، در رساله آیت اللّه مکارم نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و اگر احتمال می دهند که به جا نیاورده بنا بر احتیاط واجب نیز اجیر بگیرند.

(گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین برای نمازهایی که احتمال می دهند به جا نیاورده باشد بنا بر احتیاط واجب .

(فاضل :) مسأله مادامی که اجیر نمازها را نخوانده باشد ذمه میت مشغول است بنا بر این اگر اجیر فوت کند در صورتی که احتمال دهند که نمازها را نخوانده است بنا بر احتیاط واجب باید برای آن نمازها اجیر بگیرند.

(زنجانی :) مسأله اگر کسی نایب شود که مثلًا در مدت یک سال نمازهای میت را بخواند و پیش از تمام شدن سال بمیرد، برای نمازهایی که می دانند به جا نیاورده دیگری را نایب بگیرند و اگر احتمال می دهند که به جا نیاورده بنا بر احتیاط واجب نیز، نایب بگیرند.

[مسأله 1548 کسی را که برای نمازهای میت اجیر کرده اند]

مسأله 1548 کسی را که برای نمازهای میت اجیر کرده اند، اگر پیش از تمام کردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه شرط کرده باشند که تمام نمازها را خودش بخواند، باید اجرت مقداری را که نخوانده از مال او به ولی ّ میت بدهند، مثلًا اگر نصف آنها را نخوانده ، باید نصف پولی را که گرفته از مال او به ولی ّ میت بدهند و اگر شرط نکرده باشند (1) باید ورثه اش از مال او اجیر بگیرند، امّا اگر مال نداشته باشد بر ورثه او چیزی واجب نیست (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) چنانچه شرط کرده باشند که تمام نمازها را خودش بخواند، اگر قادر بر عمل بوده اجاره صحیح و اجاره کننده می تواند اجره المثل باقی مانده را بگیرد یا آن که اجاره را فسخ نموده و اجره المثل مقداری را که به جا آورده کسر و ما بقی را بگیرد و اگر قادر نبوده ، اجاره نسبت به ما بعدِ فوت اجیر، باطل است و می تواند اجره المسمّای باقی مانده را گرفته یا آن که اجاره مقدار گذشته را فسخ نموده و اجره المثل او را بدهد و اگر شرط نکرده باشند که خودش بخواند ..

ص: 835

(سیستانی :) چنانچه شرط کرده باشند که تمام نمازها را خودش بخواند، می توانند اجره المسمّای باقی مانده را گرفته یا آن که اجاره را فسخ نمایند و اجره المثل او را بدهند و اگر شرط نکرده باشند، که خودش بخواند ..

(صافی :) چنانچه شرط کرده باشند که تمام نمازها را خودش بخواند، اگر قدرت بر عمل داشته ، اجاره صحیح است و اجاره کننده می تواند اجره المثل باقی مانده را بگیرد یا آن که اجاره را فسخ نماید و اجره المثل مقداری را که اجیر انجام داده از مال الاجاره کسر و ما بقی را استرداد نماید و اگر قادر نبود، اجاره نسبت به بعد فوت اجیر باطل است و می تواند اجره المسمای باقی مانده را گرفته یا آن که اجاره مدت گذشته را فسخ نماید و اجره المثل آن را بدهد و اگر شرط نکرده باشند .. (2) (فاضل :) ولی بهتر است دین میّت را ادا کنند.

(بهجت :) و احتیاط، در اعلام به مستأجر است که در صورت تمکّن ، فرد دیگری را اجیر نماید.

(مکارم :) مسأله هر گاه شخص اجیر پیش از تمام کردن نماز و روزه ای که اجیر شده بود از دنیا برود در حالی که اجرت همه آنها را گرفته ، اگر شرط کرده باشند تمام نمازها را خودش به جا آورد باید اجرت مقداری را که نخوانده از مال او برگردانند و اگر چنین شرطی نکرده اند باید ورثه از مال او کسی را اجیر کنند تا باقی مانده را به جا آورد و اگر مالی ندارد چیزی بر ورثه واجب نیست ، ولی بهتر است دَین میّت را ادا کنند.

(زنجانی :) مسأله کسی را که برای نمازهای میت اجیر کرده اند، اگر پیش از تمام کردن نمازها بمیرد و اجرت همه آنها را گرفته باشد، چنانچه تصریح نکرده باشند که می تواند نماز را دیگری هم به جا آورد، باید اجرت مقداری را که نخوانده از مال او به ولی ّ میت بدهند، مثلًا اگر نصف آنها را نخوانده ، باید نصف پولی را که گرفته از مال او به ولی ّ میت بدهند و اگر تصریح کرده باشد که می تواند نماز را دیگری هم انجام دهد، باید ورثه اش از مال او نایب بگیرند یا خودشان آنها را انجام دهند، اما اگر مال نداشته باشد به رورثه او چیزی واجب نیست ؛ مگر بر پسر بزرگتر که باید عبادات پدر را قضا کند چنانچه در مسأله [1390] گذشت .

[مسأله 1549 اگر اجیر پیش از تمام کردن نمازهای میت بمیرد]

مسأله 1549 اگر اجیر پیش از تمام کردن نمازهای میت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، باید (1) از مال او برای نمازهایی که اجیر بوده دیگری را اجیر نمایند (2) و اگر چیزی زیاد آمد (3) در صورتی که وصیت کرده باشد و ورثه اجازه بدهند، برای تمام نمازهای او اجیر بگیرند و اگر اجازه ندهند ثلث آن را به مصرف نماز خودش برسانند (4). (1) (صافی :) باید با توجه به آن چه در مسأله پیش گفته شد .. (2) (مکارم :) و یا اگر شرط کرده اند خودش به جا آورد باقی مانده را برگردانند، امّا برای نمازهای خودش نمی توانند از مال او بردارند مگر با رضایت ورثه و یا در صورتی که وصیت کرده ، از ثلث مالش به مصرف نماز برسانند.

(زنجانی :) باید از مال او برای نمازهایی که اجیر بوده دیگری را نایب بگیرند یا خودشان آنها را انجام دهند ..

ص: 836

(3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) اگر اجیر پیش از تمام کردن نمازهای میّت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، بعد از عمل به دستوری که در مسأله قبلی ذکر شد اگر چیزی از مال او زیاد آمد .. (4) (صافی :) در صورتی که وصیت کرده باشد برای او نماز استیجار نمایند و ورثه هم وصیت او را در زاید بر ثلث اجازه کرده باشند، باقی مانده ترکه او را صرف استیجار نماز برای او نمایند و اگر ورثه اجازه نکردند، ثلث باقی مانده را به مصرف نمازش برسانند.

(بهجت :) مسأله اگر اجیر، تمام اجرت را بگیرد و پیش از تمام کردن نمازهای میّت بمیرد و خودش هم نماز قضا داشته باشد، باید از مال او برای نمازهایی که اجیر بوده ، دیگری را اجیر نمایند و قضای نماز خودش ، بر ولی ّ اوست .

نماز استیجاری ، نوافل ، و مسائل متفرّقه نماز (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[نماز استیجاری ]
[س 709 من قادر بر خواندن نماز نیستم ]

س 709: من قادر بر خواندن نماز نیستم ، آیا جایز است که شخصی به نیابت از من نماز بخواند؟ آیا فرقی بین این که نائب طلب اجرت کند و یا طلب اجرت نکند، وجود دارد؟

ج : شخص مکلف تا زنده است باید نمازهای واجبش را خودش ، به هر نحو که می تواند، انجام دهد و نماز نائب چه با اجرت و چه بدون اجرت برای او مجزی نیست .

[س 710 کسی که نماز استیجاری می خواند]

س 710: کسی که نماز استیجاری می خواند: (1) آیا گفتن اذان و اقامه و سلامهای سه گانه و تسبیحات اربعه به طور کامل بر او واجب است ؟ (2) اگر یک روز مثلًا نماز ظهر و عصر را بخواند و در روز بعد نمازهای پنجگانه را به طور کامل به جا آورد، آیا رعایت ترتیب لازم است ؟ (3) آیا در نماز استیجاری ، ذکر خصوصیات میّت شرط است یا خیر؟

ج : ذکر خصوصیات میّت لازم نیست ، و رعایت ترتیب فقط بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرط است ، و هر گاه در عقد اجاره کیفیت خاصی بر اجیر شرط نشده باشد و کیفیت معهودی که اطلاق عقد اجاره به آن انصراف پیدا کند، هم وجود نداشته باشد، بر اجیر لازم است که نماز را با مستحباتی که انجام آن متعارف است بخواند، ولی واجب نیست که برای هر نمازی اذان بگوید.

نوافل
[س 711 آیا باید نمازهای نافله بلند خوانده شود]

س 711: آیا باید نمازهای نافله بلند خوانده شود یا آهسته ؟

ج : مستحب است که نافله های روز آهسته و نافله های شب بلند خوانده شود.

[س 712 نماز شب به صورت نماز چهار رکعتی صحیح نیست ]

س 712: آیا جایز است نماز شب را که دو رکعت دو رکعت خوانده می شود، به صورت دو نماز چهار رکعتی و یک دو رکعتی و یک نماز وتر خواند؟

ج : خواندن نماز شب به صورت نماز چهار رکعتی صحیح نیست .

ص: 837

[س 713 هنگام خواندن نماز شب ]

س 713: آیا هنگام خواندن نماز شب ، واجب است که کسی متوجه نماز شب خواندن ما نشود؟ آیا واجب است که آن را در تاریکی بخوانیم ؟

ج : در تاریکی خواندن و مخفی کردن از دیگران شرط نیست ، اما ریا هم در آن جایز نیست .

[س 714 آیا خواندن نافله ظهر و عصر]

س 714: آیا خواندن نافله ظهر و عصر، پس از ادای نماز ظهر و عصر و در وقت نافله ، باید به قصد قضا باشد و یا به قصد دیگری ؟

ج : در این هنگام ، احوط ادای آن به قصد قربه إلی اللّه ، بدون قصد اداء و قضاء است .

[س 715 کیفیت نماز شب ]

س 715: خواهشمندیم کیفیت نماز شب را به تفصیل برای ما بیان فرمائید.

ج : نماز شب یازده رکعت است ، هشت رکعت آن که به صورت دو رکعتی دو رکعتی خوانده می شود، نماز شب نام دارد و دو رکعت آن نماز شفع است که مانند نماز صبح خوانده می شود، و یک رکعت هم نماز وتر نام دارد که در قنوت آن استغفار و دعا برای مؤمنین و طلب حاجات از خداوند منّان به ترتیبی که در کتاب های ادعیه ذکر شده ، مستحب است .

[س 716 کیفیت اقامه نماز شب ]

س 716: نماز شب به چه صورتی باید خوانده شود؟ یعنی کیفیت آن از جهت سوره و استغفار و دعا چگونه است ؟

ج : در نماز شب سوره و استغفار و دعا به عنوان جزئیت شرط نیست ، بلکه کافی است که در هر رکعت بعد از نیّت و تکبیره الاحرام ، سوره حمد قرائت شود، و اگر خواست بعد از قرائت حمد یک سوره از سوره های قرآن را هم قرائت کند، و رکوع و سجود و ذکر آنها و تشهد و سلام به جا آورد.

مسائل متفرقه نماز
[س 717 نماز صبح و خانواده ]

س 717: چگونه باید افراد خانواده را برای خواندن نماز صبح بیدار نمود؟

ج : در این مورد کیفیت خاصی در رابطه با افراد خانواده وجود ندارد.

[س 718 نماز و روزه کسانی که به گروهها و طایفه های مختلفی منسوب هستند]

718: نماز و روزه کسانی که به گروهها و طایفه های مختلفی منسوب هستند و نسبت به هم بغض و حسد و حتی دشمنی بدون دلیل دارند، چه حکمی دارد؟

ج : برای مکلّف اظهار حسد و کینه و دشمنی با دیگران جایز نیست ، ولی این امور باعث بطلان نماز و روزه نمی شود.

[س 719 رزمنده ای در جبهه به علت شدت درگیری قادر بر قرائت فاتحه نباشد]

719: اگر رزمنده ای در جبهه به علت شدت درگیری قادر بر قرائت فاتحه یا سجده و یا رکوع نباشد، چگونه باید نمازش را در آنجا بخواند؟

ج : باید به هر نحوی که برایش امکان دارد، نماز بخواند. اگر قادر بر انجام رکوع و سجده نیست ، ایماء و اشاره به جای رکوع و سجود کافی است .

[س 720 سن تعلیم احکام شرعی ]

س 720: پدر و مادر به فرزندانشان در چه سنی احکام شرعی و عبادات را باید تعلیم دهند؟

ج : مستحب است که ولی ّ اطفال احکام شرعی و عبادات را پس از رسیدن آنان به سن تمیز به ایشان یاد دهد.

[س 721 بعضی از رانندگان اتوبوس های مسافربری که بین شهرها رانندگی می کنند]

س 721: بعضی از رانندگان اتوبوس های مسافربری که بین شهرها رانندگی می کنند، به نماز مسافران اهمیتی نمی دهند

ص: 838

و به تقاضای آنان برای توقف اتوبوس جهت ادای نماز، توجهی نمی کنند، لذا گاهی نماز مسافرین قضا می شود. وظیفه رانندگان اتوبوس ها در این باره چیست ؟ مسافران نسبت به نمازشان چه وظیفه ای دارند؟

ج : بر مسافران واجب است که در صورت خوف از فوت وقت نماز، از راننده بخواهند که اتوبوس را در مکان مناسبی متوقف نماید، و بر راننده اجابت درخواست آنان واجب است ، و اگر به علت عذر مقبول و یا بدون دلیل از توقف اتوبوس خودداری کند، در این صورت تکلیف مسافران اگر خوف فوت وقت داشته باشند این است که نماز را در اتوبوس در همان حال حرکت بخوانند و تا آنجا که امکان دارد جهت قبله ، قیام ، رکوع و سجود را رعایت کنند.

[س 722 شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است ]

س 722: آیا مقصود از این گفته که «شارب خمر تا چهل روز نماز و روزه اش نماز و روزه نیست »، این است که در این مدت بر او واجب نیست نماز بخواندو بعداً باید آنها را قضا کند؟ یا این که مقصود جمع بین قضاء و اداء است و یا آن که قضای آنها بر او واجب نیست بلکه اداء کافی است ، ولی ثواب آن از نمازهای دیگر کمتر است ؟

ج : منظور این است که شرب خمر مانع از قبول نماز و روزه است ، نه این که با شرب خمر وجوب ادای نماز و روزه ساقط شود و قضاء واجب گردد یا جمع بین اداء و قضاء لازم شود.

[س 723 ارشاد و راهنمایی ]

س 723: اگر مشاهده کنم که شخصی بعضی از افعال نمازش را اشتباه انجام می دهد، وظیفه شرعی ام چیست ؟

ج : در این مورد چیزی بر شما واجب نیست ، مگر این که اشتباه ناشی از جهل او به آن حکم باشد که در این صورت احوط ارشاد و راهنمایی وی است .

[س 724 مصافحه نماز گزاران ]

س 724: نظر شریف جناب عالی در باره مصافحه نماز گزاران بعد از اتمام نماز چیست ؟ قابل ذکر است که بعضی از علمای بزرگوار فرموده اند «راجع به این موضوع چیزی از ائمه علیهم السلام وارد نشده است »، لذا انگیزه ای برای انجام مصافحه وجود ندارد. ولی در عین حال مشاهده می کنیم که مصافحه باعث افزایش دوستی و محبت بین نمازگزاران می شود.

ج : مصافحه بعد از سلام و فراغت از نماز اشکال ندارد و به طور کلی مصافحه مؤمنین با هم مستحب است .

ص: 839

احکام نماز جمعه
اشاره

چون احکام نماز جمعه در اکثر رساله های عملیه آیات عظام نیست در این رساله شریفه هم فاقد شماره های ترتیبی مسائل است .

و چون تلفیق فتاوای حضرات مراجع عظام در این زمینه ممکن نبوده به ناچار این مسائل در چند بخش جداگانه بشرح زیر تنظیم گردیده است :

بخش اول : مطابق با فتاوای امام راحل و حضرات آیات اراکی ، فاضل لنکرانی ، تبریزی ، نوری همدانی و مکارم شیرازی .

بخش دوم : مطابق با فتاوای حضرات آیات خوئی و سیستانی .

بخش سوم : مطابق با فتاوای حضرات آیات گلپایگانی و صافی .

بخش چهارم : مطابق با فتاوای حضرت آیت اللّه بهجت .

ضمناً چون احکام نماز جمعه مطابق با فتاوای آیت اللّه زنجانی آماده نبود تنها چند مسأله که در رساله عملیه معظم له راجع به نماز جمعه آمده است بصورت جداگانه پس از بخش چهارم ذکر می شود.

بخش پنجم : مطابق با استفتاءات مقام معظّم رهبری .

بخش اوّل :
اشاره

احکام نماز جمعه مطابق با فتاوای امام راحل و حضرات آیات :

اراکی ، فاضل لنکرانی ، تبریزی ، نوری همدانی و مکارم شیرازی

نماز جمعه

(1) در زمان غیبت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نماز جمعه واجب تخییری است (1) یعنی مکلف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ولی جمعه ، افضل است و ظهر، أحوط و احتیاط بیشتر در آن است که هر دو را به جا آورند (2). (1) (تبریزی :) لکن در صورت اقامه آن با شرایط، شرکت در آن بنا بر احتیاط، واجب است .

(مکارم :) به هنگام تشکیل حکومت اسلامی ، احتیاط در انجام نماز جمعه است . (2) (مکارم :) رعایت این احتیاط لازم نیست .

ص: 840

(اراکی :) مسأله نماز جمعه عبادتی است هم چون نمازهای دیگر که در ظهر روز جمعه با شرایطی خاص ّ انجام می شود و در فضیلت این نماز همین بس که سوره ای در قرآن به این نام آمده و در آنجا صریحاً مؤمنان را به حضور در نماز جمعه دعوت فرموده است و در آن آیه آمده است : هنگامی که صدای مؤذن بلند شد و دعوت به نماز شدی معامله و تجارت را رها ساز و برای انجام این فریضه الهی حاضر شو، که از همه چیز برای شما بهتر است ، (مراد از ذکر در آیه ، به اتفاق مفسران نماز جمعه است ). و نیز در روایت آمده که : نماز جمعه باعث حرام شدن آتش جهنم است بر بدن و موجب تخفیف هولهای قیامت و کشیده شدن قلم عفو بر جرائم اعمال گذشته است . و ثواب شرکت در نماز جمعه برای غیر مستطیع ، معادل با حج است و در روایات دیگر تارکین آن را سخت نکوهش کرده تا آنجا که می خوانیم : کسی که سه هفته آن را ترک کند منافق می باشد. در زمان غیبت ، نماز جمعه ، واجب تخییری است و افضل از ظهر می باشد. در زمان غیبت ، نماز جمعه کفایت از ظهر می کند. (2) کسی که نماز جمعه را به جا آورده واجب نیست نماز ظهر را هم بخواند، ولی احتیاط مستحب آن است که آن را نیز به جا آورد.

(اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1.

شرایط نماز جمعه

3 نماز جمعه تنها توسط مردان منعقد می شود، ولی زنان هم می توانند در آن شرکت کنند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

4 نماز جمعه باید به جماعت برگزار شود و نمی توان آن را به طور فرادی به جا آورد (1). (1) (اراکی :) اگر فرادی بخواند و یا عمداً قصد فرادی کند نمازش باطل می شود.

5 همه شرائطی که در نماز جماعت معتبر است در نماز جمعه نیز لازم است ، مانند نبودن حائل ، بالاتر نبودن جای امام ، فاصله بیش از حدّ نداشتن و غیر اینها. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

(6) همه شرائطی که در امام جماعت لازم است باید در امام جمعه هم باشد مانند عقل ، ایمان ، حلال زادگی و عدالت . ولی امامت کودکان و زنان در نماز جمعه جایز نیست اگر چه در نمازهای دیگر برای خودشان جایز باشد. (اراکی :) مسأله امام جماعت در نماز جمعه باید بالغ ، عاقل ، مرد، عادل ، حلال زاده و شیعه دوازده امامی باشد و سایر شرایطی که در جماعت نمازهای یومیه شرط است

ص: 841

هم چون فاصله نداشتن و .. در اینجا نیز معتبر است . امام جمعه لازم نیست مجتهد باشد بلکه همین قدر که بتواند دو خطبه را بخواند و شرایط دیگری هم که خواهیم گفت داشته باشد، می تواند امام جماعت نماز جمعه شود.

7 بر هر مرد مکلف آزاد غیر مسافری که نابینا، بیمار و پیر فرتوت نباشد، نماز جمعه واجب تخییری است (1) البته در صورتی که فاصله او تا محل اقامه جمعه بیش از دو فرسخ نباشد بنا بر این بر کسانی که فاقد یکی از این شروط باشند حرکت به سوی نماز جمعه به فرض این که وجوب تعیینی هم داشته باشد واجب نیست گر چه حضور در آن بر ایشان هیچ مشقتی نداشته باشد. (1) (نوری :) واجب است .. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 9.

(اراکی :) مسأله بر مسافر، زن ، پیر، کور، دیوانه ، نابالغ ، بنده و هر کس که حضور وی باعث مشقّت و حرج برایش باشد نماز جمعه واجب نیست . بنا بر این نماز جمعه بر مردان و کسانی که سالم و تندرستند و عاقل و بالغ می باشند واجب است .

(تبریزی :) مسأله اگر در زمان غیبت نماز جمعه با شرائطش اقامه شود احتیاط واجب آن است که مکلف برای اداء آن حاضر شود و لکن حضور برای چند طایفه واجب نیست : (1) پیرانی که ضعف دارند. (2) زنها. (3) مسافر در محل اقامه در صورتی که نمازش شکسته باشد، اما مسافری که نمازش تمام است حکم غیر مسافر را دارد. (4) آنهایی که از محل نماز جمعه بیشتر از دو فرسخ دورند. (5) مریض . (6) عاجز مثل نابینا و شل ، البته اگر اینها در نماز جمعه حاضر شوند نماز جمعه شان صحیح است و از نماز ظهر کفایت می کند.

8 کمترین فاصله لازم بین دو نماز جمعه ، یک فرسخ است . (اراکی :) مسأله فاصله بین دو نماز جمعه از یک فرسخ باید کمتر نباشد؛ اگر کمتر بود، هر کدام که دیرتر شروع کرده باشند باطل است ، خواه از هم مطّلع باشند یا نه ؛ و اگر هر دو مقارن هم در یک لحظه تکبیره الإحرام بگویند، هر دو نماز باطل است و اگر وقت باقی است ، می توانند از نو نماز جمعه بخوانند و اگر وقت نماز جمعه گذشته ، باید نماز ظهر بخوانند.

9 کمترین عدد لازم برای انعقاد نماز جمعه 5 نفر است که باید یکی از آنها امام باشد، پس نماز جمعه با کمتر از 5 نفر واجب نیست و منعقد نمی شود ولی اگر 7 نفر و بیشتر باشند فضیلت جمعه بیشتر خواهد بود (1). (1) (فاضل :) [و] پنج نفر مذکور باید شرایط زیر را داشته باشند: 1 مرد باشند. 2 آزاد باشند. 3 مسافری که نمازش شکسته است نباشند. 4 بیمار و پیر نباشند. 5 فاصله آنها تا محل اقامه جمعه کمتر از دو فرسخ باشد و بر کسانی که این شرایط را نداشته باشند واجب نیست حتی اگر نماز جمعه واجب تعیینی باشد، امّا اگر بعد از تحقق جمعه در آن شرکت کنند نمازشان صحیح و کفایت از نماز ظهر می کند.

ص: 842

(اراکی :) مسأله برای تشکیل نماز جمعه باید جمعیت آنها از پنج نفر کمتر نباشد که یکی از آنها خود امام می باشد، بنا بر این غیر از امام چهار نفر اگر برای نماز جمعه حاضر شوند انعقاد آن جایز و مشروع می شود.

10 در صورت وجود شرائط لازم ، نماز جمعه بر سکنه شهرها و شهرکها و حاشیه نشینان آنها و روستاییان ، چادر نشینان و بیابان گردهایی که روش زندگی آنها چنین است واجب است (1). این مسأله در رساله آیات عظام : اراکی و فاضل نیست (1) (مکارم :) واجب تخییری است .

(11) فاقدین شرائط وجوب نماز جمعه اگر اتفاقاً در نماز حاضر شوند یا با مشقت ، خود را به آن برسانند نمازشان صحیح است و نماز ظهر بر آنها واجب نیست . هم چنین کسانی که با وجود باران یا سرمای شدید یا نداشتن پا یا عضو دیگر که موجب مشقت و اسقاط تکلیف نماز جمعه است در نماز جمعه شرکت کرده اند، نمازشان صحیح است . اما اگر دیوانه به نماز جمعه بپردازد نمازش صحیح نیست ولی نماز جمعه پسران نابالغ صحیح است گر چه نمی توانند مکمل عدد لازم (5) نفر باشند همان گونه که نمی توانند به تنهایی تشکیل نماز جمعه بدهند. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 9.

(اراکی :) مسأله کسانی که نماز جمعه بر آنان واجب نیست ، اگر در نماز جمعه شرکت کنند، نماز آنان صحیح است و به جای ظهر حساب می شود.

12 مسافر می تواند در نماز جمعه شرکت کند و در این صورت نماز ظهر از او ساقط است لکن مسافرین به تنهایی (1) بدون شرکت حاضرین نمی توانند نماز جمعه تشکیل دهند و در این صورت نماز ظهر بر آنها واجب است (2) و نیز مسافر نمی تواند مکمل عدد لازم 5 نفر باشد (3) ولی اگر مسافرین قصد اقامه ده روز یا بیشتر بنمایند می توانند نماز جمعه تشکیل دهند. (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب . (2) (تبریزی :) و نیز بنا بر احتیاط مسافر نمی تواند امام جمعه یا مکمل عدد باشد. (3) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله مسافران به تنهایی نمی توانند نماز جمعه برپا کنند، مگر آن که تصمیم بگیرند ده روز در آنجا بمانند. مسافر هم می تواند امام جماعت در نماز جمعه باشد.

(13) زنان می توانند در نماز جمعه شرکت کنند و نمازشان صحیح است و مجزی از نماز ظهر است اما به تنهایی بدون شرکت مردان نمی توانند نماز جمعه تشکیل دهند چنانکه نمی توانند مکمل عدد لازم 5 نفر هم باشند (1) زیرا نماز جمعه تنها با شرکت مردان منعقد می شود. (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب . (اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 11.

ص: 843

14 خنثی مشکله کسی که مرد یا زن بودنش اصلًا معلوم نیست می تواند در نماز جمعه شرکت کند (1) ولی نمی تواند مکمل عدد لازم (5) نفر یا امام جمعه باشد (2) پس اگر غیر از او فقط چهار نفر جمع شده باشند نماز جمعه برگزار نمی شود و باید نماز ظهر بخوانند. (1) (تبریزی :) بلکه در صورت اقامه نماز جمعه با شرایط، بنا بر احتیاط باید شرکت کند. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله شخص خنثی اگر به نماز جمعه حاضر شود نمازش صحیح است ولی نمی تواند خود امام باشد.

وقت نماز جمعه

15 وقت نماز جمعه با زوال خورشید شروع می شود و (تا وقتی که سایه شخص به اندازه دو قدم «پا» متعارف برسد امتداد دارد (1). ولی (2)) احتیاط واجب (3) آن است که از اوائل عرفی زوال ظهر تأخیر نیاندازند و اگر تأخیر افتاد احتیاط مستحب (4) آن است که نماز ظهر را بخوانند. (1) (مکارم :) وقت نماز جمعه از اول ظهر است به مقداری که اذان و خطبه ها و نماز مطابق معمول انجام شود و با گذشتن آن ، وقت نماز جمعه پایان می یابد. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (مکارم :) این حکم اقوی است . (4) (فاضل :) احتیاط ..

(اراکی :) مسأله وقت نماز جمعه ظاهراً از اوّل زوال آفتاب است تا یک ساعت از زوال گذشته ؛ و اگر از این مقدار گذشت ، باید نماز ظهر بخواند و هر گاه مقدار دو خطبه کوتاه و یک رکعت از این مقدار وقت که گفتیم درک نماید، ظاهراً جمعه را درک نموده است .

(تبریزی :) مسأله وقت نماز جمعه از اوّل ظهر است تا وقتی که سایه شاخص در طرف مشرق به اندازه خود شاخص شود پس هر گاه تا این وقت نماز جمعه به تأخیر افتاد وقتش خارج شده و مکلف باید نماز ظهر را به جا آورد، و احتیاط مستحب آن است که نماز جمعه را از زمانی که برای دو خطبه و اقامه نماز به مقدار متعارف لازم است تأخیر نیندازند.

16 اگر امام خطبه ها را قبلًا شروع کرده و هنگام زوال به پایان برساند و نماز جمعه را شروع کند صحیح است (1). (1) (مکارم :) احتیاط واجب آن است که بعد از ظهر بخواند.

(اراکی :) مسأله جایز است دو خطبه پیش از زوال خوانده شود ولی احتیاط مستحب آن است که پیش از زوال ، خطبه نخوانند.

(تبریزی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب خطبه های نماز جمعه باید بعد از زوال خوانده شود و اگر امام ، خطبه ها را قبل از زوال شروع کند هر چند هنگام زوال به پایان برساند و نماز جمعه را شروع کند اشکال دارد و نمی توانند به آن اکتفاء کنند.

17 جائز نیست امام جمعه خطبه ها را آن قدر طولانی کند که وقت نماز بگذرد و الا باید نماز ظهر را بخواند، زیرا نماز جمعه در خارج وقت آن قضا ندارد.

ص: 844

(اراکی :) مسأله حد اکثر طولانی شدن خطبه مقداری است که باعث گذشتن وقت نماز جمعه نشود. نماز جمعه اگر فوت شد، قضا ندارد.

18 اگر در بین نماز جمعه وقت آن تمام شود در صورتی که یک رکعت آن در وقت واقع شده باشد صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است که پس از اتمام آن ، نماز ظهر را هم به جا آورد و اگر یک رکعت آن در وقت واقع نشده باطل است ولی احتیاط مستحب (1) آن است که آن را تمام کند و سپس نماز ظهر را بخواند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (مکارم :) احتیاط واجب .

(تبریزی :) مسأله اگر در بین نماز جمعه وقت آن تمام شود، نماز جمعه صحیح نیست و باید نماز ظهر را به جا آورند ولی در صورتی که یک رکعت آن در وقت واقع شده باشد احتیاط مستحب آن است که نماز جمعه را تمام کرده و سپس نماز ظهر را بخواند.

19 اگر عمداً نماز جمعه را طوری به تأخیر بیاندازند (1) که تنها برای یک رکعت آن وقت باقی باشد احتیاط واجب آن است که نماز ظهر را به جا آورند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (تبریزی :) که مقداری از آن در خارج وقت واقع شود نماز جمعه صحیح نیست و باید نماز ظهر را بخوانند.

20 اگر یقین دارد وقت به اندازه ای هست که می تواند حد اقل واجب را در تحقق دو خطبه و دو رکعت نماز به جا آورد بین نماز جمعه و ظهر مخیر است . و اگر یقین دارد که به این اندازه وقت نیست باید نماز ظهر را بخواند و اگر شک دارد، نماز جمعه صحیح است ولی در صورتی که پس از نماز معلوم شود (1) که حتی برای یک رکعت هم وقت باقی نبوده ، باید نماز ظهر را به جا آورد گر چه احتیاط مستحب آن است که اگر تنها یک رکعت آن هم در وقت واقع شده ، نماز ظهر را بخواند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (تبریزی :) که مقداری از آن در خارج وقت واقع شده باید نماز ظهر را به جا آورد.

21 اگر مقدار وقت را می داند ولی شک دارد که در این مقدار می تواند نماز جمعه را به جا آورد یا نه ، جایز است نماز جمعه را شروع کند؛ پس اگر وقت برای همه نماز کافی بود نمازش صحیح است و الا باید نماز ظهر را به جا آورد ولی احتیاط مستحب آن است که در این صورت اساساً نماز ظهر را اختیار کند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

22 در صورتی که نماز جمعه با عدد کامل و در وقت دامنه دار شروع شده ولی مأمومی به رکعت اول نرسیده باشد، اگر به رکعت دوم و لو به رکوع آن برسد و اقتداء کند نمازش صحیح است (1) به شرط آن که بداند وقت به اندازه ای هست که رکعت دوّم او هم در وقت واقع می شود در این صورت دومین رکعت نماز خود را به طور فرادی به جا می آورد ولی برای کسی که تکبیر رکوع رکعت دوم امام را درک نکرده بهتر آن است که (2) نیت خود را به ظهر برگردانده و نماز ظهر را به جا آورد.

ص: 845

(1) (فاضل :) و دومین رکعت نماز خود را به طور فرادی به جا می آورد. [پایان مسأله ] (2) (مکارم :) خلاف احتیاط است .

(تبریزی :) اگر قبل از رکوع رکعت دوم به امام برسد و اقتدا کند نمازش صحیح است ( به شرط آن که وقت به اندازه ای باشد که رکعت دوم او هم در وقت واقع شود) در این صورت رکعت دوم نماز خود را بطور فرادی به جا می آورد و اگر در رکوع رکعت دوم امام را درک کند باید به قصد رجاء اقتداء کند و رکعت دوم نماز خود را بطور فرادی به جا آورد لکن نمی تواند به آن اکتفاء کند و باید نماز ظهر را هم به جا آورد.

(اراکی :) مسأله اگر مأموم به رکعت اوّل نماز جمعه نرسید و به رکعت دوم هر چند در رکوع باشد خود را برساند، صحیح است و رکعت دوم را خود با هر سوره ای که بخواهد پس از سلام امام فرادی می خواند و اگر مأموم در رکعت دوم پس از گفتن تکبیره الاحرام و رفتن به رکوع شک کند که رکوع امام را درک کرده یا نه نمازش باطل است و باید نماز ظهر بخواند.

کیفیت نماز جمعه

23 نماز جمعه دو رکعت است و کیفیت آن مانند نماز صبح است و مستحب است که حمد و سوره با صدای بلند خوانده شود و در رکعت اول بعد از حمد، «سوره جمعه » و در رکعت دوم ، «سوره منافقون » را قرائت نمایند. (اراکی :) مسأله نماز جمعه دو رکعت است هم چون نماز صبح و به جای نماز ظهر خوانده می شود و دارای دو خطبه و شرایط خاصی است که خواهد آمد. در نماز جمعه سوره معیّنی معتبر نیست ولی مستحب است در رکعت اول پس از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره منافقون خوانده شود. احتیاط آن است که امام جمعه ، حمد و سوره نماز جمعه را بلند بخواند.

24 نماز جمعه دارای دو قنوت است ، قنوت اول قبل از رکوع رکعت اول و قنوت دوم پس از رکوع رکعت دوم است . (اراکی :) مسأله در نماز جمعه ، دو قنوت مستحب است : یکی در رکعت اول قبل از رکوع که پس از خواندن قنوت به رکوع رود و دیگری در رکعت دوم بعد از رکوع که پس از پایان قنوت به سجده رود.

25 نماز جمعه دارای دو خطبه است که مانند اصل نماز، واجب بوده و باید توسط امام جمعه ایراد شود. بدون این دو خطبه نماز جمعه محقق نمی شود. (اراکی :) مسأله خواندن دو خطبه و مقدّم بودن آنها بر نماز، شرط صحت نماز جمعه است و اگر اخلال به هر دو یا یکی از آنها یا به تقدیم آنها نماید، باطل است .

26 واجب است دو خطبه را قبل از نماز جمعه بخواند و اگر اول نماز جمعه را به جا آورد باطل است و در صورتی که وقت باقی است باید پس از ایراد خطبه ها مجدداً

ص: 846

نماز جمعه را بخواند ولی اگر نسبت به حکم مسأله جاهل بوده یا اشتباه کرده ، اعاده خطبه ها لازم نیست (1) بلکه اعاده نماز هم لازم نیست . (1) (تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب حتی در صورتی که نسبت به حکم مسأله جاهل بوده یا اشتباه کرده باز باید پس از ایراد خطبه ها مجدداً نماز جمعه را بخواند و چنانچه وقت باقی نیست باید نماز ظهر را بخواند. (مکارم :) احتیاط واجب اعاده خطبه و نماز است .

(اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 25.

27 جائز است (1) دو خطبه نماز جمعه قبل از ظهر شرعی ایراد شود به طوری که پایان خطبه ها با ظهر شرعی مصادف باشد ولی احتیاط مستحب آن است که آنها را در وقت ظهر بخواند. (1) (مکارم :) احتیاط واجب آن است که بعد از ظهر بخوانند.

(اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 16.

(تبریزی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب دو خطبه نماز جمعه باید بعد از ظهر شرعی ایراد شود و خواندن آنها قبل از ظهر جایز نیست حتی اگر پایان خطبه ها با ظهر شرعی مصادف باشد.

28 در خطبه اول واجب است حمد الهی ، گر چه به هر لفظی که حمد الهی محسوب شود جایز است ، ولی احتیاط مستحب آن است که به لفظ جلاله «اللّه » باشد و احتیاط واجب (1) آن است که پس از آن به ثنای الهی بپردازد و سپس به پیغمبر اسلام درود فرستد و واجب است مردم را به تقوی سفارش کند و یک سوره کوچک از قرآن را بخواند. و در خطبه دوم نیز حمد و ثنای الهی به صورتی که ذکر شد و درود بر پیغمبر اسلام واجب است . و احتیاط واجب (2) آن است که در این خطبه نیز به تقوی سفارش کند و سوره کوچکی از قرآن تلاوت نماید. و احتیاط مستحب و مؤکد (3) آن است که در خطبه دوم پس از درود بر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به ائمه معصومین علیهم السلام نیز درود بفرستد و برای مؤمنین استغفار کند. و بهتر است از خطبه های منسوب به امیر المؤمنین علیه السلام یا آن چه از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده انتخاب کند. (1) (2) (مکارم :) بنا بر اقوی . (3) (مکارم :) احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله باید هر یک از دو خطبه مشتمل بر حمد الهی باشد و احتیاط آن است که با لفظ «الحمد للّه » باشد و هم چنین مشتمل بر ثنای خدای تعالی و صلوات بر پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و آل او علیهم السلام و نیز مشتمل بر موعظه و پند باشد و نیز سوره کوچکی هم چون «قل هو اللّه » در آنها بخواند و در خطبه دوم علاوه بر آن چه گفته شد پیش از سوره صلوات بر ائمّه مسلمین بفرستد و احتیاط آن است که به نام بر آنها صلوات بفرستد، یعنی نام شریف آنها را از اول تا آخر ببرد و برای مردان و زنان مؤمن هم استغفار کند.

ص: 847

(تبریزی :) مسأله در خطبه اوّل واجب است حمد و ثنای الهی را گفته و مردم را به تقوی سفارش کند و یک سوره از قرآن را بخواند و در خطبه دوم نیز واجب است حمد و ثنای الهی را به جا آورد و بر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام درود فرستد و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار کند و اگر همه آن چه را که گفته شد در دو خطبه تکرار کند مانعی ندارد.

29 شایسته است امام ِ خطیب ، بلیغ باشد و به تناسب اوضاع و احوال سخن گوید و عبارات فصیح و روان به کار برد، به حوادثی که در سراسر عالم بر مسلمین می گذرد بخصوص حوادث منطقه خود، آشنا باشد. مصالح اسلام و مسلمین را تشخیص دهد. چنان شجاع باشد که در راه خدا از ملامت و نکوهش احدی بیم به خود راه ندهد، در اظهار حق و ابطال باطل بر حسب شرایط زمان و مکان صراحت داشته باشد، اموری از قبیل مواظبت در اوقات نماز و عمل به روش صلحا و اولیاء خدا را که موجب تأثیر کلام او در مردم است رعایت کند، کارهای او با مواعظ و وعد و وعیدهایش تطبیق نماید، از آن چه که موجب سبکی او و کلامش می شود حتی از قبیل پرگویی ، شوخی و بیهوده گویی بپرهیزد و همه این امور را تنها برای خداوند رعایت کند و هدفش اعراض از دنیا پرستی و ریاست طلبی باشد که سر سلسله همه گناهان است ، تا کلامش در جان مردم مؤثر افتد. (اراکی :) مسأله سزاوار است خطیب ، فصیح ، بلیغ ، شجاع و نترس در راه خدا و آشنای به مصالح مسلمین باشد و در زی ّ صالحان و مواظب اوقات نماز باشد و اعمالش مطابق مواعظش باشد و خود را از آن چه وهن ایجاد می کند هم چون مزاح زیاد و امثال آن پیراسته دارد.

30 شایسته است امام خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی و اقتصادی آن چه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود برحذر دارد. خلاصه ، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه مسلمانان (1) از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلام هم غافلند. اسلام دین سیاست آن هم در همه شئون آن است و کسی که در احکام قضایی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد و نه سیاست را . (1) (فاضل :) کثیری از مسلمانان ..

(اراکی :) مسأله امام جمعه ضمن خطبه خود باید مصالح دین و دنیای مسلمانان را به آنها تذکّر دهد و آنها را از امور مختلف اجتماعی آگاه سازد.

ص: 848

31 مستحب است (1) امام خطیب در زمستان و تابستان عمامه داشته باشد و ردایی از برد یمنی یا عدنی به پوشد و خود را بیاراید، تمیزترین لباسهای خود را به پوشد و بوی خوش به کار برد به طوری که با وقار و سکینه باشد و قبل از خطابه هنگامی که مؤذن اذان می گوید او بر منبر نشسته باشد تا اذان به پایان رسد و خطبه را آغاز کند و هنگام صعود بر منبر خطابه روبروی مردم بایستد و سلام کند و مردم نیز با چهره های خود از او استقبال کنند و به چیزی از قبیل کمان و شمشیر (اسلحه ) و عصا تکیه کند. و مردم نیز خود را روبروی او قرار دهند. (1) (مکارم :) به قصد رجاء انجام دهد.

(اراکی :) مسأله مستحب است امام جمعه عمامه ببندد و پاکیزه ترین لباس را به پوشد و عطر استعمال کند و با وقار و طمأنینه باشد. مستحب است برای خطبه بالای منبر برود یا بر مکان مرتفعی بایستد و بر عصا و مانند آن تکیه کند و در حال خطبه باید ایستاده باشد.

32 واجب است امام جمعه شخصاً و در حال ایستاده به ایراد خطبه بپردازد و اگر نتواند خطبه ها را در حال ایستاده بخواند، باید دیگری به ایراد خطبه بپردازد و امامت نماز را هم به عهده گیرد. و اگر هیچ کس برای ایراد خطبه ها در حال ایستاده پیدا نشود، نماز جمعه ساقط و نماز ظهر واجب است (1). (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب . (اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 31.

33 جائز نیست امام جمعه خطبه ها و بخصوص موعظه و توصیه به تقوی را به آهستگی ادا کند و احتیاط واجب آن است که با صدای بلند به ایراد خطبه بپردازد به طوری که حد اقل عدد لازم 4 نفر صدای او را بشنوند (1) بلکه احتیاط مستحب آن است که در هنگام موعظه و سفارش به تقوی صدای خود را چنان بلند نماید که همه حاضرین مواعظ او را بشنوند و در مجامع بزرگ به توسط بلند گوها به خطبه بپردازد تا تشویق و تحذیر و مسائل مهمه را به گوش همگان برساند. (1) (مکارم :) بلکه لازم است در حدّ مقدور صدای خود را به نمازگزاران برساند.

(اراکی :) مسأله امام باید کمی بین دو خطبه بنشیند و خطبه را طوری بلند بخواند که حد اقل چهار نفر از مأمومین که دارای شرایط می باشند بشنوند.

34 احتیاط مستحب آن است که امام در حال خطبه سخنی غیر مربوط به خطبه ها نگوید البته در فاصله بین خطبه ها و نماز سخن گفتن بلا مانع است . (اراکی :) مسأله مکروه است امام در بین دو خطبه حرفی غیر از خطبه بزند.

35 واجب است امام پس از خطبه اول مقدار کمی بنشیند و سپس به خطبه دوم بپردازد. (اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 33.

ص: 849

36 احتیاط مستحب (1) آن است که امام و مستمعین در حال خطبه واجد طهارت کامل که برای نماز معتبر است باشند. (1) (مکارم :) احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله احتیاط آن است که امام هنگام ایراد خطبه با وضو و یا غسل باشد.

37 احتیاط مستحب آن است که مأمومین در حال خطبه روبروی امام بوده و بیش از مقداری که در نماز می توانند خود را از قبله منحرف کنند، رو برنگردانند. (اراکی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که مأمومین رو به امام باشند و به این طرف و آن طرف متوجه نشوند امّا بعد از خطبه سخن گفتن و رو از قبله گرداندن مانع ندارد.

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که نمازگزاران هنگام ایراد خطبه با طهارت باشند و رو به امام بنشینند.

38 واجب است مأمومین به خطبه های امام گوش فرا دهند و احتیاط مستحب آن است که ساکت باشند و از حرف زدن بپرهیزند که صحبت کردن در وقت خطبه ها مکروه است بلکه اگر سخن گفتن مأمومین موجب نشنیدن خطبه و از بین رفتن فائده آن باشد، سکوت لازم است . (اراکی :) مسأله احتیاط لازم آن است که مأمومین به خطبه ها گوش دهند. احتیاط مستحب آن است که مأمومین در بین خطبه ها حرف نزنند.

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که نمازگزاران هنگام ایراد خطبه سکوت را رعایت کنند و به خطبه ها گوش فرا دهند، ولی اگر عمداً سخن بگویند نماز جمعه آنها باطل نمی شود هر چند کار خلافی کرده اند.

39 احتیاط واجب آن است که امام جمعه در خطبه حمد الهی و درود بر پیغمبر و ائمه علیهم السلام را به زبان عربی ایراد نماید، گر چه او و مستمعین او عرب نباشند اما می تواند در مقام وعظ و توصیه به تقوی به زبان دیگری تکلم نماید و احتیاط مستحب (1) آن است که موعظه و آن چه را به مصالح مسلمین مربوط می شود به زبان مستمعین ادا نماید و اگر مستمعین مختلفند آنها را به زبان های مختلف تکرار کند. گر چه در صورتی که مأمومین بیش از حد نصاب چهار نفر باشند می تواند به زبان حد نصاب چهار نفر اکتفا نماید ولی احتیاط (2) در آن است که آنها را به زبان خودشان موعظه کند. (1) (مکارم :) احتیاط واجب . (2) (فاضل :) احتیاط مستحب .. (مکارم :) احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله قسمت وعظ و نصیحت خطبه ها لازم نیست عربی باشد بلکه قسمت پند و مصالح مسلمین باید به زبان خودشان باشد و اگر مخلوط بودند، از لغات مختلف زبانشان باید استفاده کند.

(تبریزی :) مسأله لازم است امام جمعه مقدار واجب از دو خطبه را به زبان عربی ایراد نماید

ص: 850

گر چه او و مستمعین او عرب نباشند اما در مقام وعظ و سفارش به تقوی بنا بر احتیاط واجب باید بعد از گفتن آن به زبان عربی به زبانی که مستمعین آن را بفهمند تکرار کند و اگر مستمعین مختلفند باید آنها را به زبانهای مختلف تکرار کند.

40 اذان دوم در روز جمعه بدعت و حرام است (1). (1) (فاضل :) یعنی نباید یک اذان قبل از خطبه و یک اذان بعد از خطبه بگویند.

(اراکی :) مسأله احتیاط آن است که برای نماز عصر روز جمعه اذان نگویند. در نماز جمعه فقط یک اذان کافی است و اذان دوم در صورتی که اذان اول پیش از خطبه به قصد نماز باشد بدعت است و حرام و اگر به قصد اعلام باشد اذان پس از خطبه اذان اول محسوب می شود و گاهی از این ، تعبیر به اذان سوم هم می شود.

احکام نماز جمعه

41 کسی که نماز جمعه را به امامی اقتدا کرده می تواند نماز عصر را نیز به همان امام اقتداء کند و اگر بخواهد بعد از اقتداء به امام جمعه در نماز عصر احتیاطاً نماز ظهر را هم بخواند (1) باید بعد از پایان نماز جماعت عصر، نماز ظهر و عصر را مجدداً به جای آورد (2) مگر این که امام هم بعد از خواندن نماز جمعه احتیاطاً نماز ظهر را به جا آورده باشد که در این صورت اگر مأموم نیز همین طور عمل کرده لازم نیست نماز عصر را دوباره تکرار کند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (مکارم :) رعایت این گونه احتیاطات [ در این مسأله ] لزومی ندارد. (2) (فاضل ، نوری :) کسی که نماز جمعه را به امامی اقتدا کرده می تواند نماز عصر را نیز به همان امام اقتدا کند، ولی اگر بخواهد احتیاطاً نماز ظهر را هم بخواند راه آن این است که پس از پایان نماز جماعت مجدداً نماز ظهر و عصر را (نوری : بطور فرادی ) به جا آورد ..

42 اگر امام و مأموم بخواهند پس از نماز جمعه نماز ظهر را احتیاطاً (1) به جا آورند می توانند آن را به جماعت برگزار کنند ولی مأمومی که در نماز جمعه شرکت نکرده اگر به این نماز احتیاطی اقتداء کند از نماز ظهر او مجزی نیست و باید آن را اعاده نماید (2). این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (مکارم :) رعایت این گونه احتیاطات [ در این مسأله ] لزومی ندارد. (2) (فاضل :) مأمومی که در نماز جمعه شرکت نکرده ، نمی تواند به این نماز اقتدا کند و اگر به این نماز اقتدا کند از نماز ظهر او مجزی نیست و باید آن را اعاده نماید.

43 اگر مأمومی که رکوع رکعت اول امام جمعه را درک کرده به علت کثرت جمعیت یا غیر آن نتواند در سجده ها با امام همراهی کند در این صورت اگر بتواند پس از قیام امام برای رکعت دوم ، سجده ها را خود به جا آورد و قبل از رکوع یا در حین آن به امام ملحق شود، نمازش صحیح است (1). و الا باید به حال خود باقی بماند تا امام به سجده های

ص: 851

رکعت دوم برسد آن گاه دو سجده را به نیت سجده های رکعت اول نماز خود همراه امام به جا آورد و سپس رکعت دوم را فرادی بخواند و نمازش صحیح است . ولی اگر آنها را به نیت سجده های رکعت دوم و یا به نیت متابعت امام انجام دهد (2) احتیاط واجب آن است که از آن دو سجده صرف نظر کرده و دو سجده دیگر به نیت سجده های رکعت اول به جا آورد و سپس به رکعت دوم بپردازد و پس از اتمام نماز، نماز ظهر را هم به جا آورد. (1) (مکارم :) احتیاط واجب در این صورت اعاده نماز به صورت ظهر بعد از اتمام نماز جمعه است . (2) (تبریزی :) نماز جمعه اش باطل شده و باید نماز ظهر را بخواند لکن احتیاط مستحب در این صورت آن است که از آن دو سجده صرف نظر کرده و دو سجده دیگر به نیت سجده های رکعت اول به جا آورد و سپس به رکعت دوم بپردازد و پس از اتمام نماز، نماز ظهر را هم به جا آورد.

(اراکی :) مسأله اگر مأموم در اثر ازدحام جمعیت نتوانست دو سجده رکعت اول را انجام دهد، چون یک رکن نماز کم شده است ، احتیاط واجب آن است که به صورت جمعه تمام کند و پس از آن ، نماز ظهر را بخواند.

44 اگر مأموم به قصد اتصال به نماز، در رکوع رکعت دوم تکبیر بگوید و به رکوع برود ولی شک کند که رکوع امام را درک کرده یا نه ، نماز جمعه او محقق نمی شود و احتیاط واجب آن است که آن نماز را به نیت نماز ظهر به پایان برساند (1) و سپس نماز ظهر را اعاده کند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (فاضل :) فرادی به پایان برساند.

(تبریزی :) مسأله چنانکه در مسأله 22 گفته شد اگر مأموم در رکوع رکعت دوم به امام برسد باید به قصد رجاء، واردِ نماز جمعه شده و رکعت دوّم نماز خود را بطور فرادی بخواند ولی نمی تواند به آن اکتفا کند و باید نماز ظهر را هم به جا آورد.

45 اگر مأمومین پس از اتمام خطبه ها و شروع نماز امام ، از اقتداء به او خودداری کنند و امام را تنها بگذارند نماز جمعه منعقد نشده و باطل است و امام می تواند آن نماز را رها نموده و به نماز ظهر بپردازد ولی احتیاط مستحب (1) آن است که نیت خو درا به ظهر برگرداند و پس از اتمام آن مجدداً نماز ظهر را بخواند و احتیاط بیشتر در آن است که نماز را با همان نیت نماز جمعه تمام کند و سپس نماز ظهر را به جا آورد. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (مکارم :) نیازی به این احتیاط و احتیاط بعد نیست .

46 اگر نماز جمعه با عدد کامل حد اقل 4 نفر به اضافه امام منعقد شود و لو این که فقط تکبیر آن را گفته باشند و سپس متفرق شوند، نماز باطل می شود؛ چه همه مأمومین یا بعضی از آنها متفرق شوند و امام باقی بماند و چه بر عکس ، چه یک رکعت کامل نماز را خوانده باشند و چه کمتر. ولی احتیاط مستحب (1) آن است که

ص: 852

باقی مانده ها نماز جمعه را تمام کنند و سپس نماز ظهر را هم به جا آورند اما اگر بعضی از آنها در اواخر رکعت دوم (2) بلکه بعد از رکوع رکعت دوم متفرق شوند نماز جمعه صحیح است و احتیاط مستحب (3) آن است که پس از آن نماز ظهر را هم به جا آورند. (1) (مکارم :) نیازی به این احتیاط نیست . (2) (تبریزی :) یعنی بعد از سر برداشتن از سجده دوّم ؛ زودتر تشهد و سلام را گفته اند و متفرق شده اند نماز جمعه صحیح است و احتیاط مستحب آن است که پس از آن نماز ظهر را هم به جا آورند. (3) (مکارم :) احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله اگر امام تکبیره الاحرام نماز جمعه را گفت و مأمومین متفرق شدند به طوری که هیچ کس باقی نماند، در این صورت نماز جمعه باطل است ولی احتیاط آن است که آن را به صورت نماز جمعه تمام کند و بعد نماز ظهر را بخواند. اگر مأمومین تکبیره الاحرام نماز جمعه را هم گفتند بعد از آن متفرق شدند باید نماز را تمام کند و احتیاط آن است که نماز ظهر را نیز بخوانند.

47 اگر عدد مأمومین بیش از حد لازم چهار نفر برای نماز جمعه باشد پراکندگی عده ای از آنها مطلقاً ضرر ندارد به شرط آن که افراد باقی مانده از چهار نفر کمتر نباشند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

48 اگر پنج نفر یا بیشتر، برای نماز جمعه مهیا شوند ولی در اثناء خطبه ها یا بعد از آنها و قبل از اقامه نماز متفرق شوند و برنگردند به طوری که کمتر از (5) نفر باقی مانده باشند وظیفه افراد باقی مانده نماز ظهر است . (اراکی :) مسأله اگر در بین خطبه افراد پراکنده شدند و برای نماز باز نگشتند و تعداد افراد شرکت کننده از پنج نفر کمتر شد بر هر کدام از آنها نماز ظهر واجب است .

49 در صورتی که قبل از انجام مسمّای واجب در خطبه «یعنی حد اقلی از واجبات خطبه ها که بتوان آنها را خطبه نامید» عده ای از مأمومین متفرق شوند و کمتر از چهار نفر بمانند و پس از مدت کوتاهی برگردند « به طوری که عدد لازم پنج نفر کامل شود» اگر امام در این فاصله سکوت کرده باشد، پس از مراجعت مأمومین باید از نقطه ای که خطبه را قطع نموده ادامه دهد ولی اگر «با وجود تقلیل مأمومین از حد نصاب لازم » خطبه را ادامه داده و جریان امر به صورتی بوده که افراد پراکنده صدای او را نشنیده اند (1)، باید پس از مراجعت آنها و تکمیل عدد لازم ، آن قسمت را که در غیاب آنها خوانده اعاده کند. و اگر زمان بازگشت مأمومین طولانی باشد به طوری که عرفاً به یکپارچگی خطبه لطمه بزند باید امام خطبه را اعاده کند. چنانچه اگر با ورود مأمومین جدید هم عدد لازم پنج نفر کامل بشود اعاده خطبه ضرری است . این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (مکارم :) کفایت این مقدار مشکل است بلکه باید افراد در جماعت جمع باشند و خطبه را بشنوند.

ص: 853

50 اگر مأمومین بعد از خطبه یا در اثنای آن متفرق شوند به طوری که کمتر از 5 نفر باقی بمانند و سپس برگردند تا عدد لازم کامل شود در صورتی که مسمای خطبه محقق شده باشد اعاده خطبه واجب نیست ، گر چه مدت تفرق طولانی باشد (1). و در صورتی که مسمای خطبه محقق نشده باشد اگر علت تفرق ، انصراف مأمومین از نماز جمعه بوده احتیاط واجب آن است که پس از بازگشت آنها، امام ، خطبه ها را از نو بخواند و لو این که مدت تفرق کم باشد و اگر علت تفرق و پراکندگی امری نظیر باران و غیره بوده در این صورت اگر مدت آن به قدری طولانی شود که عرفاً به یکپارچگی خطبه لطمه بزند واجب است خطبه ها را از نو بخواند و الا خطبه قبلی را ادامه می دهد و صحیح است . (1) (مکارم :) اگر فاصله طولانی شود و موالات عرفیه به هم خورد اشکال دارد.

(اراکی :) مسأله اگر بعد از تحقّق مسمّای واجب خطبه که در مسأله [28] ذکر شد پراکنده شده اند اگر چه طول بکشد، اعاده خطبه لازم نیست و هم چنین اگر بعد از تمام شدن خطبه ، پراکنده شده باشند. و اگر افراد تکمیل کننده عدد، قبل از تحقق صدق مسمّای خطبه و یا در اثناء خطبه به خاطر انصراف از نماز جمعه متفرق شوند و سپس جمع گردند احتیاطاً خطبه نماز دو مرتبه خوانده شود. و هم چنین در صورتی که پراکنده شدن افراد شرکت کننده به خاطر باران و امثال آن بوده لکن تفرّق آنقدر طولانی گردد که در نزد عرف ، اجتماع و وحدت صدق نکند در این صوت نیز خطبه اعاده گردد و اما اگر وحدت و اجتماع صدق کند در این صورت اعاده لازم نیست .

51 اگر در جایی نماز جمعه برگزار شد نباید در فاصله ای کمتر از یک فرسخی آن نماز جمعه دیگری منعقد شود. پس اگر با فاصله یک فرسخ دو نماز جمعه اقامه شود هر دو صحیح است . لازم به تذکر است که میزان در مسافت ، محل نماز جمعه است نه شهری که نماز جمعه در آن تشکیل شده است . بنا بر این در شهرهای بزرگی که طول آن چند فرسخ است می توان چند نماز جمعه تشکیل داد. (اراکی :) مسأله فاصله بین دو نماز جمعه از یک فرسخ باید کمتر نباشد، اگر کمتر بود هر کدام که دیرتر شروع کرده باشد باطل است ، خواه از هم مطلع باشند یا نه و اگر هر دو مقارن هم در یک لحظه تکبیره الاحرام بگویند هر دو نماز باطل است و اگر وقت باقی است می توانند از نو نماز جمعه بخوانند و اگر وقت نماز جمعه گذشته ، باید نماز ظهر بخوانند.

52 احتیاط مستحب آن است که قبل از اقامه نماز جمعه مطمئن شوند که در کمتر از حد مقرر نماز جمعه دیگری قبل از آنها و یا مقارن آنها برگزار نشده و نمی شود. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

53 اگر دو نماز جمعه در یک زمان و با فاصله کمتر از حد معین یک فرسخ تشکیل شود هر دو باطل است . ولی اگر یکی از آنها قبلًا شروع شده و لو فقط تکبیره الاحرام

ص: 854

را گفته باشد دیگری باطل است ؛ چه نمازگزاران بدانند که قبل از آنها یا بعد از آنها نماز جمعه دیگری در فاصله کمتر برقرار شده و یا می شود و چه ندانند. و میزان در صحت ، تقدم در نماز است (1) نه در خطبه ها. بنا بر این اگر یکی از دو نماز جمعه در خطبه ها مقدم بوده اما نماز دوم در شروع نماز تقدم داشته نماز دوم صحیح و اولی باطل خواهد بود. (1) (مکارم :) احتیاط آن است که خطبه ها نیز مقدم باشد.

(اراکی :) رجوع کنید به ذیل مسأله 51.

54 اگر یقین دارند که در فاصله کمتر از حد لازم یک فرسخ نماز جمعه ای برپا شده ولی شک دارند که آن نماز قبلًا برگزار شده یا نه و یا شک دارند که آن نماز مقارن با آنها برگزار می شود یا نه ، در هر دو صورت می توانند خود نماز جمعه ای تشکیل دهند و هم چنین است در صورتی که نسبت به اصل انعقاد نماز جمعه دیگر اطمینان نداشته باشند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست

55 اگر پس از پایان نماز جمعه متوجه شوند که نماز جمعه دیگری در کمتر از حد مقرر تشکیل شده و هر یک از دو گروه احتمال دهد که قبل از دیگری به اقامه جمعه پرداخته ، بر هیچ یک اعاده جمعه و نیز نماز ظهر واجب نیست . گر چه قول به وجوب اعاده ، مطابق احتیاط است (1) ولی اگر گروه سومی خواسته باشند در همان محدوده اقامه جمعه دیگری بنمایند، باید یقین داشته باشند که آن دو نماز جمعه باطل است و اگر احتمال صحت یکی از آن دو را بدهند نمی توانند اقامه جمعه دیگری بنمایند. این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (فاضل :) گر چه اعاده مطابق احتیاط استحبابی است ..

56 در زمان غیبت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف که نماز جمعه واجب تعیینی نیست خرید و فروش و سایر معاملات پس از اذان جمعه حرام نیست (1). این مسأله در رساله آیت اللّه اراکی نیست (1) (فاضل :) هنگام اقامه نماز جمعه حرام نیست .

(تبریزی :) مسأله بنا بر احتیاط، در صورتی که در زمان غیبت ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نماز جمعه با شرائطش اقامه شود خرید و فروش و سایر معاملات در زمان نماز جمعه حرام است .

مسائل اختصاصی

(اراکی :) مسأله 1486 اگر نمازگزار اشتباهاً در رکعت دوم پس از قنوت به رکوع رود و پیش از رسیدن به حد رکوع یادش بیاید باید به سجده برود، اما اگر بعد از رسیدن به رکوع ملتفت شد، نماز جمعه باطل است و باید نماز ظهر بخواند.

(اراکی :) مسأله 1506 اگر بداند در صورت حرکت برای حضور در جمعه به رکوع رکعت آخر هم نمی رسد، می تواند نماز ظهر را شروع کند و لازم نیست یقین کند که نماز جمعه تمام شده است .

ص: 855

(اراکی :) مسأله 1510 نمازگزار می تواند سوره جمعه یا توحید و یا سوره دیگر را از روی نوشته یا قرآن بخواند.

(اراکی :) مسأله 1511 اگر در بین نماز برای امام موت یا جنون پیش آید، مؤمنین یک نفر از خود را پیش می اندازند و بقیه نماز را با او می خوانند و اگر امام بفهمد وضویش باطل بوده و یا وضو نگرفته و یا حدثی از او سر بزند، کسی را که دارای شرایط است به جای خود قرار می دهد که بقیه نماز را مأمومین با او بخوانند و در هر صورت نماز مأمومین صحیح است .

(اراکی :) مسأله 1512 اگر امام نتوانست کسی تعیین کند و یا مأمومین نتوانستند، احتیاط واجب آن است که نماز را به قصد جمعه تمام نمایند و سپس نماز ظهر را بخوانند.

چند سؤال از امام راحل قدس سره با حاشیه حضرات آیات : تبریزی و مکارم شیرازی

س : نرسیدن به خطبه های نماز جمعه آیا اشکال دارد یا خیر؟

ج : باید سعی کنند به خطبه ها برسند و اگر نرسیدند و به نماز برسند نماز صحیح است . س : اگر کسی تمامی خطبه های عیدین و نماز جمعه را گوش نکند یعنی مثلًا وسط خطبه برسد یا این که صحبت کند به طوری که مفاهیم خطبه را آن طوری که باید بفهمد متوجه نشود، آیا نماز جمعه کفایت نماز ظهر را می کند؟ و نماز عیدین وی صحیح است یا خیر؟

ج : نماز جمعه و عید صحیح هستند و نماز جمعه کفایت از ظهر می کندِّ2) أن «1». س : در رساله های عملیه فارسی راجع به نماز جماعت ، شما می فرمایید اگر کسی پشت ستون بایستد اگر چه از طرف راست و چپ هم اتصال داشته باشد نمازش اشکال دارد، بنا بر این در نماز جمعه ها که عده زیادی به این طریق نماز می خوانند و فقط از طرف راست یا چپ اتصال دارند طریقه صحت نماز آنها چگونه است .

ج : اگر علاوه بر اتصال از یکی از سه طرف ، از صف قبل از خودش بعضی را ببیند جماعت صحیح است ّ2) أن «2». س : معمولًا در بین خطبه های «نماز جمعه » نمازگزاران با گفتن سه تکبیر و دادن شعارهایی ، سخن امام جمعه را تأیید می نمایند، و هنگام شنیدن اسم مبارک حضرت ولی ّ عصر عجل اللّه تعالی فرجه قیام می کنند و صلوات می فرستند و موقعی که امام جمعه دعا می کند آمین می گویند و گاهی عده ای حرکت می کنند و با یکدیگر حرف می زنند آیا همه اینها جایز است ؟ و نماز جمعه صحیح می شود یا نه ؟

ص: 856

ج : اشکال ندارد و در فرض سؤال ، نماز جمعه صحیح و مجزی از ظهر است ، ولی از حرف زدنی که فایده خطبه را فوت کند، اجتناب لازم است . س : آیا زن بدون اجازه شوهر، می تواند در نماز جمعه و دعای کمیل و راه راهپیمائیهای اسلامی ، شرکت نماید یا خیر؟

ج : خروج زن از منزل در غیر واجبات منوط به اجازه شوهر است .

بخش دوّم : احکام نماز جمعه مطابق با فتاوای حضرات آیات : خوئی و سیستانی
نماز جمعه

مسأله نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است ، و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد، و نماز جمعه واجب تخییری است ، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرایطش موجود باشد، یا نماز ظهر به جا آورد، پس اگر نماز جمعه را به جا آورد کفایت از ظهر می کند.

شرایط واجب شدن نماز جمعه

واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: اول : داخل شدن وقت ، و آن عبارت از زوال آفتاب است ، و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنا بر اظهر، پس هر گاه تا برابر شدن سایه با شاخص نماز جمعه را تأخیر انداخت ، وقتش خارج شده و نماز ظهر را باید به جا آورد. دوم : شماره افراد، و آن هفت نفر است با امام ، و هر گاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز واجب نمی شود، بلی نماز جمعه از پنج نفری که یکیشان امام باشد صحیح است . سوم : بودن امام جامع الشرائط امامت ؛ از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است ، هم چنان که در بحث نماز جماعت گذشت و بدون او نماز جمعه واجب نمی شود.

ص: 857

شرایط صحیح بودن نماز جمعه

صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اول : جماعت بودن ، پس فرادی صحیح نیست و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود، و یک رکعت دیگر به او اضافه می کند، و اگر در رکوع درک امام کند مجزی بودنش مشکل است و احتیاط ترک نشود. دوم : خواندن دو خطبه پیش از نماز: که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزکاری شود و یک سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخیزد، و باز هم حمد و ثنای الهی را به جا آورده و بر پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده ، و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار «طلب آمرزش » کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کند صحیح نخواهد بود و خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جایز نیست . و لازم است کسی که خطبه را می خواند هنگام خطبه ایستاده باشد پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به نشستن لازم و واجب است ، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد، و لازم است امام جماعت و خطیب کسی که خطبه می خواند یک نفر باشد. و أقوی این است که در خطبه طهارت شرط نیست ، اگر چه اشتراط أحوط است . و در مقدار واجب از خطبه عربیت (زبان عربی ) معتبر است ، و در ما زاد بر آن معتبر نیست مگر آن که حاضرین زبان عربی را ندانند، که احوط در این صورت در خصوص وصیت به تقوی جمع بین عربیت و زبان حاضرین است . سوم : آن که مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا باشد، و مقارن هم بودند هر دو باطل می شوند و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیره الاحرام باشد صحیح و دوّمی باطل خواهد بود و اگر

ص: 858

پس از برگزاری نماز جمعه کشف شد که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده به جا آوردن نماز ظهر واجب خواهد بود، و فرقی نیست بین این که این کشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور می شود که خود صحیح و جامع شرایط باشد، و الّا در مانع بودنش اشکال است و اقرب مانع نبودن است . مسأله هر گاه نماز جمعه ای که دارای شرایط است برپا شود، بنا بر احتیاط حضورش واجب است . و در وجود حضور چند چیز معتبر است : اول : آن که مکلف مرد باشد، و حضور جمعه بر زنان واجب نیست . دوم : آزادی ، پس حضور در نماز جمعه بر بندگان (برده ) واجب نیست . سوم : حاضر بودن ، پس بر مسافر واجب نیست و در مسافر فرقی نیست که تکلیف او در نماز قصر باشد یا تمام . مثل مسافری که قصد اقامه نموده باشد. چهارم : سلامت از بیماری و کوری ، پس بر بیمار و کور واجب نیست . پنجم : پیر نبودن ، پس بر پیر مردان واجب نیست . ششم : آن که بین جای شخص و جایی که نماز جمعه برپا می شود بیش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر کسی که سر دو فرسخی است حضور واجب است و هم چنین بر کسی که حضور جمعه بر او دشوار باشد، حضور واجب نیست بلکه بعید نیست که اگر باران باشد حضور واجب نشود هر چند حرج و مشقتی نداشته باشد.

چیزهایی که در نماز جمعه معتبر است

مسأله چند حکم که به نماز جمعه راجع است از این قرار است : اول : کسی که نماز جمعه از او ساقط شده و حضورش واجب نباشد، جایز است در اول وقت مبادرت به نماز ظهر نماید. دوم : هر گاه در بلد انسان نماز جمعه جامع الشرایط برپا می شود، بنا بر احتیاط جایز

ص: 859

نیست . انسان بعد از زوال آفتاب سفر کند. سوم : حرف زدن هنگامی که امام مشغول خطبه خواندن است جایز نیست ، و فرقی بین ِ عدد معتبر در اصل وجوب نماز جمعه و بین بیشتر از آن نیست . چهارم : گوش دادن به دو خطبه بنا بر احتیاط، واجب است ولی کسانی که معنای خطبه را نمی فهمند گوش دادن بر آنها واجب نیست . پنجم : اذان دوم روز جمعه بدعت است ، و این همان اذانی است که در عرف اذان سوّم نامیده می شود. ششم : وقت خطبه امام ، ظاهر این است که حضور واجب نباشد. هفتم : خرید و فروش هنگامی که برای نماز جمعه ندا می شود، حرام است در صورتی که منافی نماز باشد، و الّا حرام نخواهد بود، و أظهر این است که در صورت حرمت نیز معامله باطل نیست . هشتم : کسی که حضور جمعه بر او واجب بود، و ترک نموده و نماز ظهر را به جا آورد أظهر این است که نمازش صحیح باشد.

بخش سوّم : احکام نماز جمعه مطابق با فتاوای حضرات آیات : گلپایگانی و صافی
احکام نماز جمعه

نماز جمعه یکی از فرائض دینی است و وجوبش فی الجمله از ضروریّات دین اسلام است ، و قدر متیقن آن است که اگر در عصر پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و ائمّه اطهار سلام اللّه علیهم اجمعین به امر آن حضرت نداء به خواندن نماز جمعه می شد اقامه اش بی شک ّ و تردید واجب بود.

مسأله 1 به جا آوردن نماز جمعه در عصر حاضر «زمان غیبت » اگر شرائطی که بیان خواهد شد موجود باشد احتیاطاً و برجاءِ مطلوبیت جایز است ، بلکه این احتیاط مستحسن است ، و احوط و اولی برای غیر فقیه عادل آن است که در اقامه نماز جمعه از فقیه عادل اذن بگیرد.

مسأله 2 کسی که نماز جمعه را به جا می آورد هر چند به اذن فقیه باشد احتیاطاً نماز ظهر را نیز بخواند و اکتفا به نماز جمعه ننماید.

مسأله 3 اقتداء به نماز عصر امامی که نماز جمعه را خوانده و نماز ظهر را نخوانده صحیح

ص: 860

نیست ، مگر این که بعد از نماز جمعه ، امام نماز ظهر را نیز احتیاطاً به جا آورد که در این صورت اقتداء به او در نماز عصر جایز است .

مسأله 4 احوط آن است که در نماز ظهر به کسی که نماز جمعه را خوانده و نماز ظهر را احتیاطاً به جا می آورد اقتداء نشود، مگر کسی که خودش نیز نماز جمعه را خوانده و می خواهد نماز ظهر را احتیاطاً به جا آورد.

مسأله 5 اولی و احوط آن است که کسی که نماز جمعه نمی خواند و در آن محل ّ نماز جمعه اقامه می شود نماز ظهر خود را در روز جمعه تا گذشتن وقت نماز جمعه تأخیر بیاندازد.

آن چه قبل از نماز جمعه حرام است

بنا بر وجوب عینی نماز جمعه ، بمجرّد نداء برای نماز جمعه خرید و فروش بر کسی که وظیفه اش خواندن نماز جمعه است حرام می شود. و امّا حرمت منافیات دیگر از سایر معاملات و کارهایی که ذاتاً حرام نیستند معلوم نیست .

مسأله 6 اقوی این است که بیع قبل از نداء برای نماز جمعه اگر منافی با آن نباشد حرام نیست و امّا اگر منافی باشد حکمش حکم سائر منافیات است ، که گفته شد حرمتشان معلوم نیست .

مسأله 7 کسی که به واسطه وجوب نماز جمعه بیع بر او حرام شده اگر معصیت کرد و چیزی را فروخت و یا خرید، بیعش صحیح است .

مسأله 8 هر گاه معامله بر یکی از دو طرف حرام شود اقدام طرف دیگر بر معامله مشکل است که مبادا اعانت بر اثم باشد.

مسأله 9 کسی که نماز جمعه بر او واجب نیست بدون اشکال بیع برای او جایز است .

آن چه قبل از نماز جمعه واجب است

بنا بر وجوب تعیینی یا تخییری در صورتی که شرایط نماز جمعه موجود باشد پیش از نماز جمعه چند چیز واجب است . اوّل شتاب کردن بسوی نماز جمعه . دوّم حاضر شدن در محل ّ نماز. سوّم تحصیل طهارت «غسل ، وضو، تیمّم ». چهارم رفع موانع از بدن و لباس به این که اگر نجس باشد تطهیر نماید. پنجم تحصیل ساتر اگر ساتر نداشته باشد و سایر شرائط آن . ششم خواندن دو خطبه بقصد قربت ، و نماز جمعه بدون دو خطبه صحیح نیست . و در آن دو خطبه چند امر است که به شرح ذیل باید مراعات شود: (1) در هر یک از دو خطبه حمد خدا را به جا آورد و أحوط این است که بلفظ الحمد للّه باشد. (2) صلوات بر پیغمبر و آل او در خطبه دوّم و أحوط در خطبه اوّل نیز وجوب آن است . (3) موعظه نمودن و افراد را به تقوی اندرز دادن در خطبه اوّل و این موعظه در خطبه دوّم نیز ترک نشود. (4) خواندن یک سوره کوچک در خطبه اوّلی و در خطبه دوّم نیز خواندن سوره ترک نشود. (5) أحوط اضافه نمودن صلوات بر ائمّه معصومین علیهم السلام و طلب مغفرت برای مؤمنین و مؤمنات است در خطبه دوّم ، و در تمام آن چه گفته شد مسمّی کفایت می کند به نحوی که عرفاً صدق کند. (6) أحوط این است که آن دو خطبه به زبان عربی

ص: 861

باشد. بلی در صورتی که افرادی که گوش دادن خطبه بر آنها واجب است به زبان عربی آشنا نباشند احوط این است که موعظه را به زبان آنها تکرار کند، بلکه لزوم آن خالی از قوّت نیست زیرا که موعظه و توصیه به تقوی بر زبانی که مستمع معنی آن را نفهمد صدق نمی کند.

مسأله 10 کسی که نمی تواند خطبه را به زبان عربی بخواند باید یاد بگیرد، و اگر نتواند یاد بگیرد وجوب خطبه بغیر عربی و کفایت آن مشکل است لکن احتیاط این است که خطبه را به غیر عربی خوانده و نماز جمعه را بخواند و بعد نماز ظهر را هم به جا آورد.

مسأله 11 اظهر جواز تقدیم خطبه است بر زوال به نحوی که مقارن فراغت از خطبه ظهر شود، لکن احتیاط آن است که خطبه را بعد از زوال بخواند.

مسأله 12 هر گاه نماز جمعه را پیش از خطبه به جا آورد اگر چه از روی فراموشی باشد صحیح نیست و در این صورت برای نماز جمعه بعدی به دو خطبه ای که بعد از نماز اوّل خوانده شده (اگر موالات بهم نخورده باشد) می توان اکتفا کرد و تکرار آنها لازم نیست .

مسأله 13 أحوط اگر أقوی نباشد این است که امام خودش خطبه ها را بخواند، و در صورتی که دیگری خطبه را بخواند هر چند به جهت نبودن امامی که خطبه را بخواند، اکتفاء به آن خطبه محل ّ تأمّل است و احتیاط این است که نماز ظهر نیز خوانده شود.

مسأله 14 علی الأظهر واجب است کسی که خطبه را می خواند ایستاده باشد.

مسأله 15 ظاهر این است که در حال خواندن هر دو خطبه طمأنینه واجب نباشد.

مسأله 16 واجب است بین دو خطبه به مقداری نشستن فاصله شود، و احوط آن است که آن نشستن مختصر و کم باشد، و بنا بر اقوی طمأنینه در آن واجب نیست .

مسأله 17 سزاوار است در هر دو خطبه طهارت و استقرار مراعات شود، و بجز مطالب خطبه سخنی نگوید و خنده و گریه نکند و سائر شرایط نماز را رعایت نماید بجز استقبال که در حال خطبه مستحب است امام رو به مأمومین بایستد.

مسأله 18 احوط آن است که خطیب صدای خود را به قدر متعارف بلند کند تا در صورت امکان همه یا بیشتر مأمومین صدا را بشنوند و از مواعظ او استفاده نمایند.

مسأله 19 جایز است خطیب از خطبه ای دست برداشته و خطبه دیگری را شروع کند و قطع خطبه مانند قطع نماز حرام نیست .

مسأله 20 خطیب می تواند از خطبه دست برداشته و در جماعت دیگری شرکت کند مادامی که شروع به نماز نکرده باشد.

مستحبّات نماز جمعه

برای امام جمعه چند چیز مستحب ّ است که ذیلا بیان می شود: (1) در حال خطبه خواندن امام رو به مردم بایستد. (2) بلیغ و توانا در سخن گفتن و موقع شناس باشد. (3) مواظب بر نمازهای خود در وقتشان باشد. (4) بر انجام اوامر الهی حتّی مستحبّات حریص باشد. (5) نواهی الهی حتّی مکروهات را ترک نماید. (6) از شبهات اجتناب نماید. (7) از سخنان بیهوده خودداری کند

ص: 862

تا مواعظ او در نفوس افراد تأثیر بیشتری داشته باشد. (8) در حال نماز در زمستان و تابستان عمّامه بگذارد. (9) در حال نماز رداء بر دوش داشته باشد چه عبا باشد چه بُرد یمانی یا غیر اینها. (10) هنگام ایراد خطبه تکیه بر عصا یا شمشیر یا غیر آن بنماید. (11) هنگام روبرو شدن با مأمومین سلام بنماید. (12) قبل از خواندن خطبه ها مادامی که مؤذّن مشغول اذان است امام بنشیند.

مکروهات نماز جمعه

آن چه بر امام و مأمومین هنگام ایراد خطبه کراهت دارد: (1) آن که خطیب در حال خطبه به غیر از خطبه سخن دیگر بگوید، و أحوط ترک آن است . (2) آن که مأمومین هنگام ایراد خطبه ها حرف بزنند، بنا بر احتیاط آنها نیز حرف نزنند و أحوط بر مأمومین آن است که خطبه ها را به دقّت گوش کنند و توجّه به مواعظ خطیب بنمایند.

مسأله 21 اگر خطیب در اثناء خطبه حرف بزند که صورت خطبه به هم بخورد خطبه باطل می شود و هم چنین هر کاری که موجب محو صورت خطبه شود مانند راه رفتن زیاد یا چیز خوردن زیاد یا کار دیگری از این قبیل که هر کس ببیند نگوید دارد خطبه می خواند.

و به عنوان تیمّن و تبرّک ، ملخّص خطبه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را ذکر می نماییم : «الحمد اللّه الولی ّ الحمید ..» سپس خطیب به زبان حاضرین موعظه و نصیحت نموده و آنها را از مسائل مهم ّ روز آگاه و به وظائف شرعیّه آشنا می نماید آن گاه یک سوره از سوره های کوچک قرآن را «سوره توحید یا و العصر یا کوثر» بخواند و مقدار کمی بنشیند و بلند شود بعد خطبه دوّم را بخواند: «الحمد للّه نحمده و نستعینه ..».

کیفیّت نماز جمعه

نماز جمعه مانند صبح دو رکعت است ولی با نماز صبح چند فرق دارد که ذیلًا بیان می شود:

مسأله 22 احتیاط آن است که قرائت حمد و سوره در نماز جمعه به جهر یعنی بلند خوانده شود.

مسأله 23 مستحب ّ است در رکعت اوّل بعد از حمد سوره جمعه و در رکعت دوّم بعد از حمد سوره منافقین خوانده شود.

مسأله 24 هر گاه در رکعت اوّل شروع به سوره جمعه و در رکعت دوّم شروع به سوره منافقین نمود، احوط آن است که به غیر آنها عدول نکند.

مسأله 25 اگر در رکعت اوّل شروع به غیر سوره جمعه حتّی سوره جحد یا توحید نمود می تواند عدول به سوره جمعه بنماید بلکه عدول به سوره جمعه مستحب ّ است در صورتی که از نصف آن سوره نگذشته باشد، و هم چنین است اگر در رکعت دوّم شروع به سوره ای غیر از سوره منافقین نمود که می تواند از آن سوره به سوره منافقین عدول نماید در صورتی که از نصف آن تجاوز نکرده باشد.

مسأله 26 در نماز جمعه دو قنوت مستحب ّ است یکی در رکعت اوّل پیش از رکوع و دوّم در رکعت دوّم بعد از رکوع ، و در هر قنوت دعاهایی که در قنوت نمازها خوانده می شود

ص: 863

می توان خواند، و بهتر و افضل در دو قنوت نماز جمعه بلکه در قنوت نمازهای دیگر خواندن کلمات فرج است ، و در خبر مروی از حضرت صادق سلام اللّه علیه است که فرمود: در قنوت رکعت اوّل نماز جمعه بعد از قرائت می گویی : لا اله الا اللّه الحلیم الکریم ..

وقت نماز جمعه

اوّل وقت نماز جمعه زوال آفتاب است و ظاهر این است که با گذشتن مقدار وقتی که مکلّف بتواند نماز جمعه را با تحصیل طهارت و شرکت در جماعت و سایر شرایط بر حسب متعارف و آرامش خاطر اداء نماید، بدون سستی و تنبلی مخل ّ به آن یا عجله موجب دستپاچگی و شتاب زدگی ، وقت نماز جمعه می گذرد، و باید نماز ظهر خوانده شود.

مسأله 27 هر گاه وقت بگذرد و شخص مشغول نماز باشد، اگر یک رکعت آن را در وقت درک نماید نماز را به عنوان جمعه به اتمام برساند. چه امام باشد چه مأموم چه منفرد در غیر این صورت ظاهر بطلان نماز جمعه و تعیین نماز ظهر است ، لکن احوط آن است که نماز جمعه را رجاءً تمام نموده و بعد نماز ظهر را بخواند.

مسأله 28 هر گاه وقت نماز جمعه فوت شود قضاء ندارد، بلکه در این صورت وظیفه اش نماز ظهر است .

مسأله 29 بر فرض وجوب تعیینی نماز جمعه هر گاه شخصی که وظیفه اش به جا آوردن جمعه بوده در وقت نماز جمعه نماز ظهر بخوابد نماز ظهرش باطل است و بر او واجب است که برای انجام نماز جمعه سعی کند پس اگر به نماز جمعه رسید و درک کرد نماز جمعه را بخواند و الّا باید نماز ظهر را اعاده نماید و نماز ظهر اوّل کافی نیست ، و کسی که خیال می کرد وظیفه اش نماز جمعه است و نماز ظهر را به جا آورد ولی بعد معلوم شد که متمکّن از جمعه نبوده باید ظهر را اعاده نماید، بلی اگر طوری بوده که قصد قربتش محقّق گشته به این که مثلًا از روی فراموشی یا غفلت نماز ظهر را به جا آورد یا از روی جهل خیال کند نماز ظهرش صحیح است و بعد معلوم شود که متمکّن از جمعه نبوده در این صورت اعاده نماز ظهر لازم نیست و هم چنین است اگر نماز ظهر را رجاءً به جا آورد و شک ّ در تمکّن از به جا آوردن نماز جمعه داشته باشد سپس معلوم شود که متمکّن از جمعه نبوده در این صورت هم نماز ظهرش صحیح است و اعاده ندارد.

مسأله 30 کسی که وظیفه اش به جا آوردن نماز جمعه باشد و یقین به این دارد که وقت برای دو خطبه کوتاه و دو رکعت نماز مختصر کفایت می کند واجب است نماز جمعه را به جا آورد.

مسأله 31 کسی که وظیفه اش خواندن نماز جمعه است اگر شک کند که آیا وقت کافی برای نماز جمعه هست یا نیست اگر نمی داند چقدر وقت گذشته است بنا بر قول بوجوب تعیینی ، نماز جمعه بر او واجب است اگر چه ظن ّ به عدم بقاء وقت برای نماز جمعه داشته باشد، و هم چنین بنا بر قول به وجوب تخییری و کافی بودن نماز جمعه ، جایز است نماز جمعه را به جا آورده و به آن اکتفا نماید بدون این که نماز ظهر را به جا آورد و امّا اگر بداند که بیش از نیمی از وقت باقی نمانده و نمی داند که نماز جمعه چقدر وقت لازم دارد، احوط این است که مشغول نماز جمعه بشود اگر بعد معلوم نشد که وقت کافی بوده یا نه اقوی آن است که به نماز جمعه اکتفا نکند و نماز ظهرش را بخواند.

ص: 864

مسأله 32 هر گاه معلوم شود که وقت برای نماز جمعه کم بوده حتّی برای درک یک رکعت ، نماز جمعه باطل و واجب است نماز ظهر را به جا آورد.

مسأله 33 اگر یقین داشته باشد که وقت برای حتّی یک رکعت از نماز جمعه وسعت ندارد وقت جمعه گذشته و باید نماز ظهر را بخواند، و امّا اگر وقت برای یک رکعت یا کمتر از دو رکعت وسعت دارد، اقوی آن است که در حکم وسعت وقت است برای تمام نماز، لکن احوط این است که به نماز جمعه در چنین وقتی اکتفاء نشود و نماز ظهر را هم بخواند.

مسأله 34 هر گاه مأموم یک رکعت از وقت را درک نماید به این که به رکوع امام در رکعت دوّم برسد و قبل از این که امام سر از رکوع بردارد او در رکوع مستقرّ شود جمعه اش صحیح است رکعت اوّل خود را با رکعت دوّم امام و رکعت دوّم خود را به تنهایی بخواند، و امّا اگر امام را بعد از گذشتن وقت جمعه درک کند یعنی امام یک رکعت نماز خود را در وقت بخواند و مأموم در رکعت دوّم به امام برسد، در این صورت صحّت نماز مأموم در نهایت اشکال است ، بلکه بطلانش خالی از قوّت نیست ، لکن بنا بر قول به وجوب تعیینی نماز جمعه احوط آن است که نماز جمعه را رجاءً به جا آورده ، سپس نماز ظهر را هم بخواند.

شرایط نماز جمعه
اشاره

نماز جمعه چند شرط دارد:

شرط اوّل آن که به جماعت باشد

و فرادی صحیح نیست و همین که مأموم در رکوع رکعت دوّم به امام برسد و اقتداء کند کفایت می کند و امّا جمعه امام منعقد نمی شود مگر به اقتداء حد اقل عدد از کسانی که حاضر در خطبه بودند در رکعت اوّل پس اگر امام شروع به نماز جمعه نمود، و مأمومین در رکعت اوّل اقتداء ننمودند، و در رکعت دوّم به امام ملحق شدند، نماز جمعه منعقد نمی شود بلکه احوط این است که مأمومین در اقتداء کاهلی و سستی ننموده و از اوّل نماز اقتداء نمایند.

مسأله 35 هر گاه مأموم پیش از گفتن ذکر رکوع شک ّ کند که به رکوع امام رسیده یا نه بنا را بر نرسیدن بگذارد، امّا اگر بعد از تمام شدن ذکر یا بعد از سر برداشتن از رکوع چنین شکّی بنماید به این شک ّ اعتنا نکند.

مسأله 36 هر گاه امام در اثناء نماز بمیرد یا چیزی که نماز را باطل می کند بر او عارض شود مانند بی هوشی یا دیوانگی یا حدث یا غیر اینها نماز مأمومین باطل نمی شود و کسی را که دارای شرایط امامت باشد جلو بیندازند که نماز را برای آنها تمام کند و احوط این است که کسی که موفّق به گوش دادن خطبه نشده جلو نیفتد، یا کسی که خطبه را گوش داده ولی دیگری بر او سبقت داشته و از اوّل خطبه گوش داده نیز جلو نیفتد، اگر غیر از اینها کسی نباشد احتیاط آن است که نماز جمعه را با آنها به جماعت تمام نموده و نماز ظهر را نیز به جا آورند.

ص: 865

مسأله 37 ظاهر آن است که در صورت عوض شدن امام بر مأمومین تجدید نیّت اقتداء واجب باشد.

مسأله 38 اگر کسی که بشود به او اقتداء نمود یافت نشود، باید مأمومین نماز خود را فرادی تمام کنند، و نماز جمعه شان صحیح است ، و در صورتی که به جماعت تمام ننمایند احوط آن است که نماز ظهر را نیز به جا آورند.

شرط دوّم : عدد است

، به این معنا که حدّ اقل ّ نمازگزاران که امام هم یکی از آنهاست باید پنج نفر باشند و به کمتر از آن منعقد نمی شود. و اگر هفت نفر باشند و سائر شرایط جمع باشد نماز جمعه عیناً واجب خواهد شد.

مسأله 39 هر گاه بعضی از افراد جماعت بروند و عدد مطلوب یعنی حدّ اقل نمازگزاران کم شود هر چند بعد از خطبه باشد و آن افراد برنگردند یا کسانی دیگر به جای آنها نیایند و حدّ اقل ّ عدد تکمیل نشود، جمعه منعقد نمی گردد و از باقی مانده جمعه ساقط می شود.

مسأله 40 هر گاه افرادی که در بین خطبه رفته بودند قبل از گذشتن وقت برگردند نماز جمعه را باید بخوانند، و تکرار آن چه از خطبه شنیده شده بود در صورتی که موالات عرفیّه بهم نخورده باشد واجب نیست و الّا احوط تکرار خطبه است ، و هم چنین اگر افرادی که بعد از خطبه رفته بودند پیش از نماز برگردند.

مسأله 41 هر گاه به واسطه رفتن چند نفر عدد کم شود و به جای آنها از کسانی که خطبه را گوش نکرده اند عدد تکمیل گردد، ظاهر این است که تکرار خطبه لازم باشد زیرا که عدد مذکور «پنج یا هفت نفر» در استماع خطبه ظاهراً شرط است ، هر چند جایز است دیگران که خطبه را گوش نداده اند به آنها در نماز ملحق شوند.

مسأله 42 عدول از نماز جمعه به نماز ظهر دلیل ندارد. خواه نمازگزار بتواند نماز جمعه را تمام کند یا نتواند.

شرط سوّم آن که مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد

، پس اگر در کمتر از مسافت یک فرسخ دو نماز جمعه هم زمان و با هم برپا شد، هر دو نماز باطل است .

مسأله 43 هر گاه یکی از این دو نماز پیشتر از دوّمی منعقد شد، هر چند به تکبیره الإحرام باشد « به این معنی که امام جماعت یکی از دو نماز تکبیره الإحرام را جلوتر از امام جماعت نماز دوّم گفت » دوّمی باطل و اوّلی صحیح است ، خواه سبقت گیرنده بداند که نماز جمعه دیگری بعد از شروع او منعقد شده یا نداند و در صورتی که بداند جمعه دیگری در کمتر از مسافت اقامه می شود، و سبقت بگیرد این دانستن ضرر بجواز سبقت ندارد.

مسأله 44 در باطل بودن جمعه دوّم فرقی نیست بین این که بدانند جمعه دیگری منعقد است یا ندانند.

مسأله 45 هر گاه شک ّ کند که جمعه دیگر قبلًا منعقد شده یا مقارن و هم زمان بوده ، بنا را بر عدم مقارنت و سبقت بگذارد، و تفحّص لازم نیست ، و مادامی که کشف خلاف نشده حکم به صحّت جمعه خودش می نماید.

ص: 866

مسأله 46 کسی که نماز جمعه را زودتر شروع کرده واجب نیست به لاحق اعلام نماید و هم چنین دیگری که مطّلع است لازم نیست به لاحق اطّلاع دهد.

مسأله 47 هر گاه بعد از فراغ از نماز جمعه علم حاصل شد که جمعه دیگری نیز منعقد بوده و تقدم هیچ کدام معلوم نشد هر یک از دو جماعت باید نماز ظهر را بخوانند، و اگر وقت نماز جمعه هم باقی باشد برای هیچ یک از این دو جماعت و یا جماعت سوّم خواندن نماز جمعه دیگر جایز نیست .

مسأله 48 میزان در سابق بودن و لاحق بودن ، تکبیره الإحرام است نه خطبه پس اگر یکی از دو جماعت در خطبه سبقت داشت و دوّمی در تکبیره الإحرام سابق شد نماز جمعه دوّم صحیح است نه نماز جمعه اوّل .

مسأله 49 فاصله یک فرسخ که معتبر است برای دو نماز است نه دو خطبه پس اگر دو خطیب هر یک در فاصله کمتر از از یک فرسخ خطبه خواندند و نماز را در فاصله یک فرسخ به جا آوردند نمازها صحیح است .

شرایط نمازگزار

نماز جمعه بر کسی که واجد شرایط ذیل باشد واجب می شود: اوّل آن که بالغ باشد، پس بر شخص نابالغ واجب نمی شود. دوّم آن که عاقل باشد و بر دیوانه واجب نیست . سوّم آن که مرد باشد و بر زن واجب نیست . و خنثی «کسی که نه مرد است نه زن یا هم مرد است هم زن » باید احتیاط به جمع بین جمعه و ظهر بنماید، گر چه اقوی آن است که می تواند به نماز ظهر اکتفاء کند، لکن احوط آن است که نماز ظهر را تا گذشتن وقت جمعه به تأخیر بیندازد چهارم آن که حاضر باشد و بر مسافر واجب نیست ، و مدار و میزان اصل سفر است نه آن که نماز شکسته باشد، بنا بر این ظاهراً در سفر معصیت واجب نیست ، و هم چنین سفر لهو و جاهایی که انسان مخیّر بین قصر و اتمام است «مکّه و مدینه و کربلا و کوفه » بلی ظاهر این است که بر کسی که در جایی قصد اقامت ده روز نموده یا سی روز در جایی به حال تردّد مانده و کسی که زیاد سفر می کند و مسافری که هشت فرسخ نرفته و مسافری که مقصدش معلوم نیست که شارع مقدّس اسلام در این قبیل موارد حکم به عدم سفر فرموده است نماز جمعه واجب است . پنجم آن که بینا باشد و بر نابینا هر چند برای او مشقّت نداشته باشد ظاهراً نماز جمعه واجب نیست . ششم سلامت از بیماری و بر شخص مریض و بیمار واجب نیست ، لکن بعید نیست که مشقّت نوعیّه معتبر باشد و مریضی که اقامه جمعه بر او مشقّت ندارد حتّی برای نوع آن مرض ظاهر این است که دلیل عدم وجوب شامل او نشود و حکم او حکم شخص سالم باشد. هفتم آن که سلامت از شلی و لنگی داشته باشد و بر کسی که پایش شل یا لنگ است و انجام نماز برای او حرجی باشد واجب نیست . و اگر حرجی نباشد احوط این است که مانند افراد سالم نماز جمعه

ص: 867

را به جا آورد. هشتم آن که پیر و ناتوان نباشد که برای او و امثالش حرجی باشد، پس بر پیر مردی که به جا آوردن نماز جمعه برایش حرجی باشد واجب نیست هم چنان که سایر واجبات از او ساقط می شود. و ظاهر این است که در باران مستلزم حرج نیز وجوبش ساقط می گردد. نهم آن که مسافت بین نمازگزار و بین محل ّ نماز جمعه بیش از دو فرسخ نباشد، و کسی که دو فرسخ از محل ّ نماز دور باشد و نتواند در کمتر از این مسافت آن را به جا آورد واجب نیست ، و مدار در دوری و نزدیکی شخص خود نمازگزار است نه منزل و وطنش هم چنان که مدار فقط بر رفتن به نماز است نه به برگشتن . مسأله 50 هر گاه کسی که به جهت دارا نبودن شرایط مذکوره جمعه بر او واجب نیست خود را به زحمت انداخته و حاضر شد و اتّفاقاً نماز جمعه را به جا آورد نماز جمعه اش صحیح است (بجز دیوانه و بچّه غیر ممیّز) بلکه بر چنین شخصی بعد از حضور عیناً واجب می شود بنا بر قول به وجوب عینی ، جز کسی که اقامه جمعه بر او حرجی باشد ولی ظهر حرجی نباشد و امّا طفل غیر ممیّز یا نابالغ گر چه نه جمعه و نه ظهر بر او واجب است زیرا تکلیفی ندارد لکن بعید نیست که فقط جمعه برای او با اجتماع سایر شرایط مشروع باشد نه ظهر.

مسأله 51 هر گاه تمام عدد لازم در نماز جمعه یا بعضشان دارای شرایط وجوب نباشند ولی شرایط صحّت نماز را دارا باشند جمعه با آنها منعقد می شود و در انعقاد آن لازم نیست تمام عدد دارای شرایط وجوب باشند. بلی مرد بودن شرط انعقاد است پس اگر حدّ اقل ّ عدد لازم پنج یا هفت نفر مرد نباشد جمعه منعقد نخواهد شد و انعقاد نماز جمعه به اطفال ممیّز مشکل است هر چند امام بالغ باشد.

مسأله 52 امام جمعه باید دارای شرایط امام جماعت از قبیل عدالت و مانند آن ، باشد و چنانکه سابقاً گفته شد احوط و اولی با اذن مجتهد است .

مسأله 53 کسی که جمعه از او ساقط است می تواند نماز ظهر را در اوّل وقت به جا آورد بدون این که منتظر گذشتن وقت نافله بشود.

مسأله 54 کسی که نماز ظهر را به جا آورده و بعد از آن متمکّن از نماز جمعه شود نماز جمعه بر او واجب نیست بلکه مشروع نمی باشد، مگر آن که رجاءً آن را به جا آورد، هر چند به جهت تغییر موضوع باشد مثل این که هنگام اداء نماز ظهر معذور از جمعه بوده و فعلًا عذرش برطرف شده یا مسافر بوده و فعلًا به وطن خود رسیده است . بلی اگر نابالغ بالغ شود بعد از نماز ظهر، با اجتماع سایر شرایط مانند کسی خواهد بود که اصلًا نماز نخوانده ، که باید در صورتی که وقت جمعه باقی باشد نماز جمعه را بخواند بنا بر قول به تعیین ، و الّا نماز ظهر را دوباره به جا آورد. و امّا اگر نماز جمعه را بطور صحیح قبل از بلوغ به جا آورده باشد، مانند کسی است که نماز جمعه را بعد از بلوغ به جا آورده است و ظاهراً اعاده ندارد هر چند وقت آن باقی باشد.

مسأله 55 کسی که تکلیفش تعییناً به جا آوردن نماز جمعه است مکروه است بعد از طلوع فجر روز جمعه مسافرت نماید، و احوط این است که تا نماز جمعه را نخوانده بعد از زوال نیز مسافرت ننماید، مگر در صورتی که در راه متمکّن از اقامه آن باشد. و امّا بعد از نماز هر چند نماز ظهر باشد کراهتی ندارد مطلقا.

ص: 868

مسأله 56 هر گاه مأموم نتواند در سجده رکعت اوّل خود را به امام برساند، پس اگر بتواند سجده نموده و خود را به رکوع رکعت دوّم امام برساند، جمعه اش صحیح است و هم چنین است اگر به رکوع دوم امام نرسد لکن سجده رکعت اوّل را نمود و بعد از این که امام سر از رکوع رکعت دوّم برداشت خود را به امام رساند در این صورت رکوع نماید و خود را به دو سجده امام برساند و نماز را تمام نماید البتّه در این صورت احتیاطاً نماز ظهر را نیز بخواند. و اگر از سجود رکعت اوّل متمکّن نشد تا امام به رکوع رکعت دوّم مشغول شد در این صورت به رکوع نرود، بلکه صبر نماید تا امام سر از رکوع بردارد و با امام به قصد رکعت اوّل به سجده برود و جمعه اش صحیح است ، و پس از فراغت امام از نماز رکعت دوّم را به جا آورد. و امّا اگر به قصد رکعت دوّم به سجده رفت آن دو سجده را حذف نموده و دو سجده دیگر برای رکعت اوّل نموده سپس نماز را به عنوان جمعه تمام نماید. لکن أحوط آن است که در این صورت نیز نماز ظهر را به جا آورد، و چنانچه دو سجده را بی قصد یعنی نه به قصد رکعت اوّل و نه به قصد رکعت دوّم به جا آورد اقوی این است که دو سجده صحیح است و آنها را برای رکعت اوّل حساب نموده و نماز را به قصد جمعه تمام نماید، لکن احوط این است که ظهر را نیز به جا آورد، و امّا اگر متمکّن از سجده نشود تا بعد از سجود رکعت دوّم امام ، أقوی این است که جمعه فوت شده و لازم است ظهر را فقط بخواند.

مسأله 57 ظاهر این است که نماز جمعه با سایر نمازهای واجب در احکام خلل از شکیّات و سهویّات و غیر اینها در رکعات و اجزاءِ رکنیّه و غیر آنها و شرایط و موانع مساوی است بنا بر آن چه تفصیلًا در محلّش ذکر شده است .

آداب روز جمعه و سنن آن

در روز جمعه چند چیز مستحب ّ است : اوّل غسل کردن « به نیّت غسل جمعه ». دوّم خواندن بیست رکعت نماز نافله ، در حدیث مروی از حضرت رضا سلام اللّه علیه است که علّت زیادی چهار رکعت نافله در روز جمعه تعظیم آن روز است و برای این که بین آن و بین روزهای دیگر فرق داشته باشد، بلکه بعید نیست استحباب دو رکعت دیگر بعد از عصر علاوه بر بیست رکعت ، هم چنان که در صحیحه اشعری است که به شرح ذیل انجام شود: 1 شش رکعت وقتی که آفتاب پهن شود. 2 شش رکعت در وقت بلندی آفتاب . 3 شش رکعت قبل از زوال آفتاب . 4 دو رکعت هنگام زوال آفتاب . و این دو رکعت جایز است بعد از زوال آفتاب خوانده شود، و بهتر این است که بعد از فریضه به جا آورد. و اگر شش رکعت اوّل را بعد از طلوع آفتاب ، و شش رکعت دوّم را هنگام بلندی خورشید و دو رکعت هنگام زوال و شش رکعت سوّم را بین دو نماز یعنی بین جمعه و عصر یا بین ظهر و عصر به جا آورد جایز است و بنا بر قولی افضل است زیرا روایات در آن مستفیض و بسیار است و معارض ندارد. سوّم زودتر به مسجد برود و با وقار و آرامش نفس و خاطر باشد. چهارم گرفتن ناخن دست و پا. پنجم کوتاه کردن موی سبیل «شارب ». ششم استعمال طیب و عطر زدن . هفتم بهترین لباس خود را به پوشد. هشتم هنگامی که آماده رفتن به مسجد و بیرون آمدن از منزل می شود این دعا را که از

ص: 869

حضرت صادق علیه السلام نقل شده بخواند: اللّهُم َّ مَن تَهَیَّأَ وَ اعَدَّ وَ استَعَدَّ لِوِفادَهٍ الی مَخلُوق ٍ رَجاءَ رِفدِه ِ وَ طَلَب َ نائِلِه ِ وَ جَوائِزِه ِ وَ فَواضِلِه ِ وَ نَوافِلِه ِ، فَالَیک َ یا سَیِّدِی وَ فادَتِی وَ تَهیِئَتِی وَ تَعبِئَتی وَ اعدادِی وَ استِعدادِی رَجاءَ رِفدِک َ وَ جَوائِزِک َ وَ نَوافِلِک َ، فَلا تُخَیِّب ِ الیَوم َ رَجائِی یا مَن لا یَخِیب ُ عَلَیه ِ سائِل ٌ وَ لا یَنقُصُه ُ نائِل ٌ، فَانِّی لَم آتِک َ الیَوم َ بِعَمَل ٍ صالِح ٍ قَدَّمتُه ُ، وَ لا شَفَاعَهِ مَخلُوق ٍ رَجَوتُه ُ، وَ لکِن اتَیتُک َ مُقِرّاً بِالظُّلم ِ وَ الإِساءَهِ، لا حُجَّهَ لی وَ لَا عُذرَ، فَأَسأَلُک َ یا رَب ِّ أَن تُعطِیَنی مَسأَلَتی وَ تُقَلِّبَنِی بِرَغبَتی وَ لا تَرُدَّنِی مَجبُوهاً وَ خائِباً، یا عَظِیم ُ یا عَظِیم ُ ارجُوک َ لِلعَظِیم ِ، اسأَلُک َ یا عَظِیم ُ أَن تَغفِرَ لِی َ العَظِیم َ، لا إِله َ الّا انت َ. اللّهُم َّ صَل ِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آل ِ مُحَمَّدٍ وَ ارزُقنِی خَیرَ هَذَا الیَوم ِ الَّذِی شَرَّفتَه ُ وَ عَظَّمتَه ُ وَ تَغسِلنِی «وَ اغسِلنِی » فِیه ِ مِن جَمِیع ِ ذُنُوبِی وَ خَطایای َ، وَ زِدنِی مِن فَضلِک َ إنَّک َ أَنت َ الوَهّاب ُ.

بخش چهارم : احکام نماز جمعه مطابق با فتاوای حضرت آیت اللّه بهجت

نماز جمعه دو رکعت است مانند نماز صبح و به جای نماز ظهر خوانده می شود و دارای دو خطبه و شرایط خاصی است که خواهد آمد. 1 وقت نماز جمعه اوّل ظهر شرعی که زوال شمس است می باشد مثل نماز ظهر، و بنا بر أحوط باید اوّل زوال مبادرت به انجام آن بشود با مراعات وقت خطبه ها چنانکه خواهد آمد. و در موقعی که واجب تعیینی باشد اگر مبادرت مذکور صورت نگرفت أحوط در صورت امکان جمع بین آن و نماز ظهر است که اوّل جمعه را اقامه می کنند و پس از آن ظهر را . 2 در زمان غیبت نماز جمعه واجب تخییری است و کفایت از نماز ظهر می کند. 3 لازم نیست که امام جمعه فقیه باشد اگر چه در صورت امکان أحوط است . 4 هنگامی که نماز جمعه وجوب تعیینی دارد در همان حال بر مسافری که نماز را شکسته می خواند، زن ، پیر، نابینا، بنده ، و هر کس که حضور وی باعث مشقّت و حرج برایش باشد مثل مریض واجب نیست اگر چه نماز جمعه از آنها در صورتی که شرکت بکنند صحیح است و کفایت از ظهر می کند. و امّا وجوب تخییری پس برای جمیع آنها ثابت است و فرقی با دیگران ندارند، بلکه می توانند نماز جمعه مستقل ّ (مثل جماعت مسافرین ) تشکیل بدهند ولی به جماعت زنان به تنهائی ، جمعه مستقل منعقد نمی شود. 5 فاصله بین دو نماز جمعه که هر دو واجد شرایط صحّت باشند از یک فرسخ باید کمتر نباشد و اگر کمتر بود هر کدام که دیرتر شروع کرده باشند یعنی در تکبیره الاحرام متأخّر باشند نماز آنها باطل است خواه از همدیگر مطّلع باشند یا نه ، و اگر مقارن یکدیگر شروع کرده اند هر دو نماز باطل است و در صورتی که وقت باقی است می توانند از اول یک نماز جمعه در آن وقت باقی مانده بخوانند. 6 برای تشکیل نماز جمعه باید جمعیّت آنها از پنج نفر مرد کمتر نباشد که یکی از آنها خود امام می باشد، بنا بر این غیر از امام اگر چهار نفر مرد هم که نماز جمعه برای آنها وجوب تخییری دارد (اگر چه وجوب تعیینی نداشته باشد) برای نماز جمعه حاضر شوند انعقاد آن جائز و مشروع می شود. 7 خواندن دو خطبه

ص: 870

و مقدّم بودن آنها بر نماز، شرط صحّت نماز جمعه است پس اگر عمداً نماز را بدون خطبه خواندند دوباره بعد از خواندن خطبه ها نماز را اعاده می کنند، و اگر از روی فراموشی خطبه را ترک کردند بنا بر احتیاط واجب نماز را پس از خطبه اعاده می کنند. 8 بنا بر اظهر واجب است واجبات خطبه ها را بعد از زوال (ظهر شرعی ) بخوانند پس اگر خطبه ها قبل از زوال واقع شد باید واجبات آنها را بعد از زوال اعاده کنند. 9 باید هر یک از دو خطبه مشتمل بر حمد الهی باشد، و نیز بنا بر اظهر مشتمل بر صلوات برپیامبرصلی اللّه علیه و آله و آل او علیهم السلام باشد، و نیز باید در مجموع دو خطبه موعظه و قرائت قرآن کریم را ترک نکند بلکه بنا بر احتیاط واجب هر یک از دو خطبه باید مشتمل بر موعظه (پند و نصیحت ) و قرائت قرآن باشد، بلکه احوط رعایت ترتیب مذکور و نیز قرائت سوره کامل در هر یک از دو خطبه است ، و نیز احوط لزوم اشتمال خطبه دوّم بر صلوات بر معصومین علیهم السلام به نحو تفصیل است . 10 بنا بر احتیاط واجب باید خود امام جمعه خطبه ها را بخواند ولی اگر ممکن نشد می تواند دیگری بخوابد. 11 بنا بر احتیاط واجب باید خطبه ها طوری خوانده شود که مستمعین تمام محتوای آن را بفهمند اگر چه به غیر عربی بیان شود، و این احتیاط در بخش موعظه خطبه ، مؤکّدتر است . 12 واجب است خطیب در حال خواندن خطبه ایستاده باشد، و نیز واجب است بین دو خطبه به مقدار کمی بنشیند، و واجب است که به نحو متعارف صدای خود را بلند کند تا آن عدّه ای که می توانند بشنوند به سمع آنها برساند، اگر چه صحّت نماز جمعه با اسماع عدد لازم خالی از وجه نیست . 13 بهتر است که خطیب در هنگام ایراد خطبه با طهارت باشد اگر چه بنا بر اظهر صحّت خطبه مشروط به طهارت (وضوء و غسل و تیمّم ) نیست . و همین حکم در مورد مأمومین هم جاری است . و هم چنین صحّت خطبه مشروط به پاک بودن بدن و لباس هم نیست . 14 حرف زدن خطیب به غیر خطبه در اثناء خطبه باطل کننده آن نیست مادامی که باعث بهم خوردن موالات و وحدت عرفیّه ای که در یک خطبه شرط است و نیز باعث فوت وقت نماز جمعه نباشد. و هم چنین است اگر مثلًا در اثناء خطبه وضوء بگیرد. 15 اگر ممکن است که به وسیله بلندگو کلام خطیب به گوش تمام جمعیّت نمازگزار برسد بعید نیست که واجب باشد. 16 در صورتی که مأموم در شرائطی است که اگر خطبه ها را گوش بدهد می شنود واجب است گوش بدهد، و نیز حرف زدنی که او را از این گوش دادن واجب باز دارد حرام است اگر چه باعث بطلان خطبه و نماز جمعه نسبت به او نیست . و احتیاط مستحب آن است که مأموم از حرف زدنی که او را از گوش دادن واجب هم باز نمی دارد اجتناب کند. 17 اگر مأموم به خطبه ها نرسید ولی یک رکعت از نماز جمعه را درک کرد نماز جمعه او صحیح است . 18 واجب است نماز جمعه را به جماعت بخوانند، و نیز جماعت شرط صحت آن است ، ولی اگر بعداً معلوم شد که امام فاسق بوده و یا طهارت نداشته بنا بر اظهر نماز جمعه صحیح است . 19 امام جماعت در نماز جمعه باید از کمال عقل برخوردار باشد و مرد و عادل و بالغ و حلال زاده و شیعه دوازده امامی باشد. و لازم نیست نماز جمعه در اصل

ص: 871

بر او واجب تعیینی باشد، پس مسافر می تواند امام جمعه شود. و نیز سایر اموری که در جماعت نمازهای یومیّه شرط است (مثل فاصله نداشتن و غیر آن ) در اینجا نیز معتبر است . (20) در نماز جمعه لازم است که مأمومین قصد اقتداء به امام را داشته باشند و احتیاط مستحب برای امام نیز این است که نیّت امامت کند اگر چه با عدم نیّت امامت و تنها قصد وظیفه فعلیّه ، نماز جمعه از همگی صحیح است . (21) در نماز جمعه سوره معیّنی معتبر نیست ولی مستحب است در رکعت اوّل پس از حمد سوره جمعه و در رکعت دوّم بعد از حمد سوره منافقون خوانده شود. (22) مستحب است که حمد و سوره در نماز جمعه بلند خوانده شود. (23) در نماز جمعه دو قنوت مستحب است : یکی در رکعت اوّل قبل از رکوع که پس از خواندن قنوت به رکوع می رود، و دیگری در رکعت دوّم بعد از رکوع که پس از پایان قنوت به سجده می رود. (24) اگر نمازگزار اشتباهاً در رکعت دوّم پس از قنوت به رکوع رود و پیش از رسیدن به حدّ رکوع یادش بیاید باید به سجده برود. و نیز اگر در حال رسیدن به حدّ رکوع ملتفت شد و در آن حال هیچ مکث رکوعی نکرد به سجده می رود و نمازش صحیح است ، امّا اگر مکث کرد نمازش باطل است . (25) اگر مأموم به رکعت اوّل نماز جمعه نرسید ولی به رکعت دوّم آن که در وقت نماز جمعه به جا آورده می شود رسید اگر چه تنها به رکوع امام برسد نماز جمعه او صحیح است و رکعت دوّم را خودش فرادی می خواند. ولی اگر شک کند که رکوع امام را درک کرده یا نه ، نماز جمعه او باطل است و نماز ظهر می خواند. (26) در موقعی که نماز جمعه بر واجد شرایط وجوب تعیینی دارد، اگر بداند که در صورت حرکت برای حضور در جمعه به رکوع رکعت آخر هم نمی رسد، می تواند نماز ظهر را شروع کند و لازم نیست یقین کند که نماز جمعه تمام شده است . و هم چنین نماز ظهر صحیح است اگر آن را با نیّت قربت خواند و در اثناء آن یا بعد از فراغ معلوم شد که از اوّل متمکّن از انجام نماز جمعه نبوده است . (27) شخص خنثی اگر به نماز جمعه حاضر شود نمازش صحیح است ولی نمی تواند خود امام شود و یا تکمیل ِ عددِ لازم کند. (28) اگر بعد از زوال ، اذان نماز برای جمعه گفته شد، برای دفعه دوّم اذان گفتن ( به نحوی که مخالفین انجام می دهند) بدعت و حرام است . و نیز بعد از خواندن نماز جمعه احتیاط واجب آن است که برای نماز عصر اذان نگویند. (29) اگر در بین نماز، برای امام ، موت یا بی هوشی پیش آید مأمومین یک نفر از خود را که با آنها مشغول نماز بود و واجد شرایط امامت است پیش می اندازند و بقیّه نماز را با او می خوانند، و واجب است که نیّت اقتداء را تجدید کنند. و هم چنین اگر از امام حدثی سر زد، خود او یا سایرین ، دیگری را امام قرار می دهند و نماز مأمومین صحیح است . (30) اگر تعیین شخصی به جای امام ممکن نشد، پس اگر یک رکعت نماز را با جماعت تمام کرده بودند، ممکن است گفته شود که رکعت بعد را به عنوان نماز جمعه ولی فرادی تمام کنند (مثل مأمومی که فقط یک رکعت امام را درک کند) و اگر یک رکعت را تمام نکرده بودند، ممکن است گفته شود که نماز خود را به عنوان ظهر تمام کنند و صحیح باشد لکن احتیاط به تمام کردن

ص: 872

جمعه و پس از آن خواندن ظهر در صورت دوم ترک نشود. (31) اگر در بین خطبه افراد پراکنده شدند و برای نماز باز نگشتند و تعداد افراد شرکت کننده از پنج نفر کمتر شد، بر هر کدام از آنها نماز ظهر واجب است . (32) اگر بعد از تحقّق مقدار واجب خطبه یا بعد از تمام شدن خطبه پراکنده شدند و سپس بازگشتند در صورتی که وقت نماز جمعه نگذشته باشد اعاده خطبه لازم نیست اگر چه طول بکشد. و اگر افراد دیگری غیر از کسانی که خطبه را گوش داده اند حاضر شدند، خطبه اعاده می شود و نماز جمعه می خوانند. (33) اگر بعد از آن که عدد لازم در نماز جمعه همگی تکبیره الاحرام را گفتند متفرّق شدن ِ آنها پیش آمد؛ پس اگر یک رکعت نماز را با جماعت تمام کرده اند و سپس متفرّق شده اند کسی که نمازش را ادامه می دهد به عنوان جمعه تمام می کند و صحیح است ، و اگر قبل از آن متفرّق شده اند احتیاط واجب در تمام کردن نماز به عنوان جمعه و پس از آن خواندن نماز ظهر است . (34) اگر مأموم در اثر ازدحام جمعیت نتوانست دو سجده رکعت اوّل را همراه امام انجام دهد پس اگر بعد توانست انجام دهد و تا امام سر از رکوع رکعت دوّم برنداشته خود را به او برساند نماز جمعه او صحیح است ؛ و اگر نتوانست ، همراه امام در رکعت دوّم سجده می کند به نیّت رکعت اوّل خودش و بعد از آن یک رکعت دیگر می خواند و نماز جمعه او صحیح است .

چند مسأله راجع به نماز جمعه مطابق با فتاوای آیت اللّه زنجانی

مسأله 742 در زمان حضور امام علیه السلام واجب است انسان در روز جمعه به جای نماز ظهر دو رکعت نماز جمعه بخواند؛ ولی در زمان غیبت حضرت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - ، خواندن نماز ظهر در وقت امکان حضور در نماز جمعه با شرایط معتبر، خلاف احتیاط است .

مسأله 743 وقت نماز جمعه از اول ظهر است تا یک ساعت ، و مراد از ساعت : (12/ 1) روز است ؛ بنا بر این در فصول مختلف تغییر می کند.

مسأله 996 در نماز جمعه مستحب است در رکعت اول بعد از حمد، سوره جمعه و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره منافقین بخواند، و اگر مشغول یکی از اینها شود، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند آن را رها کند و سوره دیگر بخواند.

مسأله 997 اگر در نماز جمعه از روی فراموشی به جای سوره جمعه و منافقین سوره «قل هو اللّه احد» یا سوره «قل یا أیها الکافرون » را بخواند می تواند آن را رها کند و سوره جمعه و منافقین را بخواند و احتیاط مستحب این است که بعد از تجاوز از نصف رها ننماید.

مسأله 998 اگر در نماز جمعه عمداً سوره " قل هو اللّه احد " یا سوره " قل یا أیها الکافرون " بخواند، اگر چه به نصف نرسیده باشد احتیاط مستحب این است که آن را رها نکند و سوره جمعه و منافقون بخواند.

مسأله 1126 نماز جمعه در هر رکعت یک قنوت دارد: در رکعت اول پیش از رکوع و در رکعت دوم بعد از رکوع .

ص: 873

احکام نماز جمعه (استفتاءات از مقام معظم رهبری )
[س 606 شرکت در نماز جمعه ]

س 606: نظر جناب عالی در باره شرکت در نماز جمعه با توجه به این که در عصر غیبت حضرت حجت «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف » به سر می بریم ، چیست ؟ اگر افرادی اعتقاد به عدالت امام جمعه نداشته باشند، آیا تکلیف شرکت در نماز جمعه از آنان ساقط می شود؟

ج : هر چند نماز جمعه در عصر حاضر واجب تخییری است و حضور در آن واجب نیست ، ولی با توجه به فوائد و آثار شرکت در آن ، سزاوار نیست که مؤمنین خود را از برکات حضور در این نماز به مجرد تشکیک در عدالت امام جمعه و یا عذرهای واهی دیگر، محروم سازند.

[س 607 معنای وجوب تخییری نماز جمعه ]

س 607: معنای وجوب تخییری در مسأله نماز جمعه چیست ؟

ج : معنای آن این است که مکلّف در ادای فریضه واجب ظهر روز جمعه بین خواندن نماز جمعه یا نماز ظهر مخیر است .

[س 608 شرکت نکردن در نماز جمعه ]

س 608: نظر جناب عالی در مورد شرکت نکردن در نماز جمعه بر اثر بی مبالاتی ، چیست ؟

ج : ترک حضور و شرکت نکردن در نماز عبادی سیاسی جمعه به خاطر اهمیت ندادن به آن ، شرعاً مذموم است .

[س 609 نماز جمعه واجب تخییری است ]

س 609: بعضی از مردم به دلیل عذرهای واهی و گاهی بر اثر اختلاف دیدگاهها، در نماز جمعه شرکت نمی کنند، نظر جناب عالی در این باره چیست ؟

ج : نماز جمعه هر چند واجب تخییری است ، ولی خودداری از شرکت در آن بصورت دائمی وجه شرعی ندارد.

[س 610 اقامه نماز جماعت ظهر هم زمان با اقامه نماز جمعه ]

س 610: آیا اقامه نماز جماعت ظهر هم زمان با اقامه نماز جمعه در مکان دیگری نزدیک محل اقامه نماز جمعه جایز است ؟

ج : این کار فی نفسه اشکال ندارد و موجب برائت ذمّه مکلّف از فریضه ظهر جمعه می شود، زیرا در عصر حاضر، نماز جمعه واجب تخییری است ، ولی با توجه به این که اقامه نماز جماعت ظهر در روز جمعه در مکانی نزدیک محل اقامه نماز جمعه باعث تفرقه صفوف مؤمنین می شود و چه بسا در نظر مردم بی احترامی و اهانت به امام جمعه و کاشف از بی اعتنایی به نماز جمعه است ، بنا بر این سزاوار است که مؤمنین اقدام به انجام آن نکنند، و حتی در صورتی که مستلزم مفاسد و حرام باشد، واجب است از اقامه آن اجتناب کنند.

[س 611 خواندن نماز ظهر در فاصله زمانی بین نماز جمعه و نماز عصر]

س 611: آیا خواندن نماز ظهر در فاصله زمانی بین نماز جمعه و نماز عصر، جایز است ؟ اگر نماز عصر را شخصی غیر از امام جمعه بخواند، آیا اقتدا به او در نماز عصر جایز است ؟

ج : نماز جمعه مجزی از نماز ظهر است ، ولی خواندن آن بعد از نماز جمعه از باب احتیاط اشکال ندارد و اقتدا در نماز عصر روز جمعه به غیر امام جمعه اشکال ندارد، ولی هر گاه بخواهد با مراعات احتیاط در خواندن نماز ظهر پس از خواندن نماز جمعه نماز عصر را به جماعت بخواند، احتیاط کامل این است که به کسی اقتدا نماید که نماز ظهر را احتیاطاً بعد از نماز جمعه خوانده است .

ص: 874

[س 612 اگر امام جمعه نماز ظهر را بعد از نماز جمعه نخواند]

س 612: اگر امام جمعه نماز ظهر را بعد از نماز جمعه نخواند، آیا مأموم می تواند آن را احتیاطاً به جا آورد؟

ج : برای او جایز است .

[س 613 آیا بر امام جمعه کسب اجازه از حاکم شرع واجب است ]

س 613: آیا بر امام جمعه کسب اجازه از حاکم شرع واجب است ؟ مراد از حاکم شرع چه کسی است ؟ و آیا این حکم در شهرهای دور دست هم جاری است ؟

ج : اصل جواز امامت برای اقامه نماز جمعه متوقف بر این اجازه نیست ، ولی ترتب احکام نصب وی برای امامت جمعه متوقف بر این است که منصوب از طرف ولی امر مسلمین باشد و این حکم شامل هر سرزمین و شهری که ولی امر مسلمین در آن حاکم و مطاع است ، می شود.

[س 614 آیا جایز است امام جمعه منصوب ]

س 614: آیا جایز است امام جمعه منصوب در صورت نبودن مانع یا معارض نماز جمعه را در غیر از مکانی که برای آنجا نصب شده ، اقامه نماید؟

ج : این عمل فی نفسه جایز است ، ولی احکام انتصاب برای امامت جمعه بر آن مترتب نمی شود.

[س 615 انتخاب امام جمعه موقت ]

س 615: آیا انتخاب امام جمعه موقت باید به وسیله ولی فقیه باشدیا این که خود ائمه جمعه می توانند افرادی را به عنوان امام جمعه موقت انتخاب نمایند؟

ج : جایز است امام جمعه منصوب شخصی را به عنوان جانشین موقت برای خودش انتخاب کند، ولی بر امامت فرد نائب ، احکام انتصاب از طرف ولی فقیه مترتب نمی شود.

[س 616 اگر مکلّف امام جمعه منصوب را عادل نداند]

س 616: اگر مکلّف امام جمعه منصوب را عادل نداند و یا در عدالت او شک داشته باشد، آیا برای حفظ وحدت مسلمانان می تواند به او اقتدا کند؟ آیا کسی که در نماز جمعه شرکت نمی کند، جایز است دیگران را تشویق به عدم حضور در آن نماید؟

ج : اقتدا به کسی که او را عادل نمی داند و یا در عدالت وی شک دارد، صحیح نیست و نماز جماعت او هم صحیح نمی باشد، ولی حضور و شرکت در نماز جماعت برای حفظ وحدت اشکال ندارد، و در هر صورت حق ندارد دیگران را ترغیب و تشویق به عدم حضور در نماز جمعه کند.

[س 617 مجرد کشف خلاف دلیل بر دروغ گویی نیست ]

س 617: شرکت نکردن در نماز جمعه که برای مکلّف دروغ گویی ِ امام جمعه آن ثابت شده است ، چه حکمی دارد؟

ج : مجرد کشف خلاف چیزی که امام جمعه گفته ، دلیل بر دروغ گویی او نیست ، زیرا ممکن است گفته او از روی اشتباه یا خطا و یا توریه باشد، و سزاوار نیست انسان به مجرد توهّم خروج امام جمعه از عدالت ، خود را از برکات نماز جمعه محروم نماید.

[س 618 تشخیص و احراز عدالت امام جمعه ]

س 618: آیا تشخیص و احراز عدالت امام جمعه منصوب از طرف امام راحل یا ولی فقیه عادل ، بر مأموم واجب است ، یا این که انتصاب او به امامت جمعه برای اثبات عدالت وی کافی است ؟

ج : اگر نصب او به امامت جمعه موجب وثوق و اطمینان مأموم به عدالت وی شود، در صحت اقتدا به او کافی است .

ص: 875

[س 619 تعیین امام جماعت برای مساجد]

س 619: آیا تعیین امام جماعت برای مساجد از طرف علمای مورد اطمینان ، یا تعیین ائمه جمعه از طرف ولی ّ امر مسلمین ، نوعی شهادت بر عدالت آنان محسوب می شودیا این که باید در باره عدالت آنان تحقیق شود؟

ج : اگر نصب امام جمعه یا جماعت موجب اطمینان به عدالت وی شود، اقتدا به او جایز است .

[س 620 در صورت شک در عدالت امام جمعه ]

س 620: در صورت شک در عدالت امام جمعه و یا خدای نکرده یقین به عدم آن ، آیا اعاده نمازهایی که پشت سر او خوانده ایم ، واجب است ؟

ج : اگر شک در عدالت یا یقین به عدم عدالت بعد از فراغ از نماز باشد، نمازهای خوانده شده صحیح است و اعاده آنها واجب نیست .

[س 621 شرکت در نماز جمعه که از طرف دانشجویان کشورهای اسلامی بر پا می شود]

س 621: شرکت در نماز جمعه که از طرف دانشجویان کشورهای اسلامی در کشورهای اروپایی و غیر آنها برگزار می شود و بیشتر شرکت کنندگان در آن و هم چنین امام جمعه از برادران اهل سنت هستند، چه حکمی دارد؟ و در این صورت آیا خواندن نماز ظهر بعد از اقامه نماز جمعه واجب است ؟

ج : شرکت در آن برای حفظ وحدت و اتحاد مسلمانان اشکال ندارد و خواندن نماز ظهر واجب نیست .

[س 622 در یکی از شهرها مدت چهل سال است که نماز جمعه برگزار می شود]

622: در یکی از شهرهای پاکستان مدت چهل سال است که نماز جمعه برگزار می شود. در حال حاضر شخصی بدون رعایت فاصله شرعی بین دو نماز جمعه ، اقدام به برگزاری نماز جمعه دیگری نموده که منجر به بروز اختلاف بین نمازگزاران شده است ، این عمل شرعاً چه حکمی دارد؟

ج : انجام هر گونه کاری که منجر به بروز اختلاف بین مؤمنین و پراکندگی صفوف آنان شود، جایز نیست ، چه رسد به مثل نماز جمعه که از شعائر اسلامی و از مظاهر وحدت صفوف مسلمانان است .

[س 623 اگر فاصله بین دو نماز جمعه یک فرسخ شرعی نباشد]

س 623: خطیب مسجد جامع جعفری در راولپندی اعلام نموده که نماز جمعه به علت کارهای ساختمانی در آن برگزار نخواهد شد، و اکنون که عملیات تعمیر مسجد به پایان رسیده ، با مشکلی مواجه شده ایم و آن این که در فاصله چهار کیلومتری ما نماز جمعه در مسجد دیگری اقامه می شود. با توجه به مسافت مزبور آیا اقامه نماز جمعه در مسجد جامع جعفری صحیح است یا خیر؟

ج : اگر فاصله بین دو نماز جمعه یک فرسخ شرعی نباشد، نماز جمعه ای که بعد از نماز جمعه اول برگزار می شود، باطل است و در صورتی که مقارن هم اقامه شوند هر دو باطل می باشند.

[س 624 خواندن نماز جمعه که به صورت جماعت اقامه می شود]

س 624: آیا خواندن نماز جمعه که به صورت جماعت اقامه می شود، به طور فرادی صحیح است ؟ بدین معنی که شخصی نماز جمعه را به صورت فرادی در کنار کسانی که آن را به نحو جماعت برگزار می کنند، بخواند.

ج : از شرائط صحت نماز جمعه ، این است که به صورت جماعت اقامه شود. نماز جمعه به نحو فرادی صحیح نیست .

[س 625 کسی که نمازش شکسته است ]

س 625: کسی که نمازش شکسته است آیا می تواند آن را به صورت جماعت پشت سر امام جمعه بخواند؟

ج : نماز جمعه از مأموم مسافر صحیح و مجزی از نماز ظهر است .

ص: 876

[س 626 ذکر نام مبارک حضرت زهرا سلام اللّه علیها در خطبه دوم نماز جمعه واجب است ؟]

س 626: آیا ذکر نام مبارک حضرت زهرا سلام اللّه علیها به عنوان یکی از ائمه مسلمانان در خطبه دوم نماز جمعه واجب است ؟ یا این که واجب است ذکر نام آن حضرت به قصد استحباب باشد؟

ج : عنوان ائمه مسلمین شامل حضرت زهرای مرضیه علیها السلام نمی شود و ذکر نام مبارک آن حضرت در خطبه نماز جمعه واجب نیست ، ولی تبرک جستن به ذکر نام شریف آن حضرت اشکال ندارد، بلکه امری پسندیده و موجب اجر و ثواب است .

[س 627 در حالی که امام جمعه نماز جمعه را اقامه می کند]

س 627: در حالی که امام جمعه نماز جمعه را اقامه می کند، آیا مأموم می تواند برای خواندن نماز واجب دیگری به او اقتدا نماید؟

ج : صحت آن ، محل اشکال است .

[س 628 خواندن خطبه های نماز جمعه قبل از وقت ظهر شرعی ]

س 628: آیا خواندن خطبه های نماز جمعه قبل از وقت ظهر شرعی صحیح است ؟

ج : خواندن آن قبل از زوال جائز است ، ولی احتیاط آن است که قسمتی از آن در وقت ظهر باشد.

[س 629 اگر مأموم چیزی از خطبه های نماز جمعه را درک نکند]

س 629: اگر مأموم چیزی از خطبه های نماز جمعه را درک نکند، بلکه فقط هنگام نماز حاضر شود و به امام جمعه اقتدا نماید. آیا نماز او صحیح و مجزی است ؟

ج : نماز او صحیح و مجزی است ، حتی اگر امام را در رکوع رکعت آخر نماز جمعه درک کند.

[س 630 نماز جمعه در شهر ما یک ساعت و نیم بعد از اذان ظهر اقامه می شود]

س 630: نماز جمعه در شهر ما یک ساعت و نیم بعد از اذان ظهر اقامه می شود، آیا این نماز مجزی از نماز ظهر است یا این که اعاده آن لازم است ؟

ج : وقت نماز جمعه از اول زوال خورشید شروع می شود و أحوط آن است که از اوائل عرفی زوال در حدود یکی دو ساعت به تأخیر نیفتد.

[س 631 کسی که توانائی رفتن به نماز جمعه را ندارد]

س 631: کسی که توانائی رفتن به نماز جمعه را ندارد، آیا می تواند نماز ظهر و عصر را در اوائل وقت بخواندیا این که باید صبر کند تا نماز جمعه تمام شود و بعد از آن نماز ظهر و عصر را بخواند؟

ج : صبر کردن بر او واجب نیست و می تواند نماز ظهر و عصر را در اول وقت بخواند.

[س 632 اگر امام جمعه منصوب ، سالم و حاضر در محل برگزاری نماز جمعه باشد]

س 632: اگر امام جمعه منصوب ، سالم و حاضر در محل برگزاری نماز جمعه باشد، آیا جایز است ، که امام جمعه موقت را مکلّف به اقامه نماز جمعه نماید؟ آیا صحیح است به امام جمعه موقت اقتدا کند؟

ج : اقامه نماز جمعه به امامت نایب امام جمعه منصوب و اقتدای امام منصوب به نائب خود اشکال ندارد.

ص: 877

احکام روزه

[احکام روزه از رساله حضرت امام ]

اشاره

روزه آن است که (1) انسان برای انجام فرمان خداوند عالم (2) از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند و شرح آنها بعداً گفته می شود خودداری نماید (3). (1) (مکارم :) در هر سال واجب است همه افراد مکلّف یک ماه مبارک رمضان را به شرحی که در مسائل آینده گفته می شود، روزه بدارند. روزه آن است که .. (2) (زنجانی :) برای خداوند متعال ..

(سیستانی :) برای تذلّل و کرنش در پیشگاه خداوند عالم .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) از نُه چیزی که بعداً گفته می شود خودداری نماید.

نیّت

[مسأله 1550 لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند]

مسأله 1550 لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا (1) مثلًا بگوید: فردا را روزه می گیرم (2)، بلکه همین قدر که (3) برای انجام فرمان خداوند عالم (4) از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد کافی است (5) و برای آن که یقین کند تمام این مدت را روزه بوده ، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل می کند خودداری نماید. (1) (بهجت :) یا به زبان جاری کند .. (2) (بهجت :) قربهً إلی اللّه .. (3) (خوئی ، تبریزی :) بلکه همین قدر که بنا داشته باشد .. (4) (سیستانی :) بلکه همین قدر که بنا داشته باشد برای تذلل در پیشگاه خداوند عالم .. (5) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله لازم نیست انسان نیت روزه را به زبان آورد یا از قلب خود بگذراند؛ مثلًا در قلب خود بگوید: فردا را روزه می گیرم قربهً إلی اللّه ، بلکه همین قدر که با قصد برای خداوند متعال از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد کافی است .

(مکارم :) مسأله روزه از عبادات است و لازم است با نیّت به جا آورده شود. در موقع نیّت ، لازم نیست به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، همین اندازه که در نظرش این باشد که برای اطاعت فرمان خدا از اذان صبح تا مغرب کارهایی که روزه را باطل می کند، ترک نماید کافی است . باید احتیاطاً کمی قبل از اذان صبح و کمی هم بعد از مغرب از انجام این کارها خودداری کند تا یقین حاصل کند که تمام این مدّت را روزه داشته است .

ص: 878

[مسأله 1551 انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان ]

مسأله 1551 انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند (1) و بهتر است که شب اول ماه هم ، نیت روزه همه ماه را بنماید (2). (1) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و هم چنین جایز است که شب اوّل ماه نیّت روزه همه ماه را بنماید و احتیاط به تجدید نیّت در هر شب ترک نشود. (2) (فاضل :) و آن چه مهم است این است که مقارن اذان صبح هر روز نیت روزه و لو ارتکازاً داشته باشد.

[مسأله 1552 از اوّل شب ماه رمضان تا اذان صبح ]

مسأله 1552 از اوّل شب ماه رمضان تا اذان صبح هر وقت نیت روزه فردا بکند اشکال ندارد. (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) مسأله وقت نیت روزه ماه رمضان از اوّل شب است تا اذان صبح .

(فاضل :) مسأله در روزه واجب معیّن مثل رمضان از اوّل شب تا اذان صبح هر وقت نیّت روزه فردا بکند، اشکال ندارد و آن چه مهم است این است که مقارن با اذان صبح نیت روزه و لو ارتکازاً ( به این نحو که اگر از او بپرسند بگوید روزه هستم ) داشته باشد. و اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است یا واجب معیّن دیگر و پیش از ظهر ملتفت شود چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیّت کند و روزه او صحیح است و اگر کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد، یا بعد از ظهر ملتفت شود روزه او باطل می باشد ولی باید تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد و بعداً آن روزه را قضا نماید.

(زنجانی :) مسأله نیت روزه ماه رمضان وقت معین ندارد و همین که تا قبل از اذان صبح نیت کرده باشد، کفایت می کند، بنا بر این کسی که مثلًا در روز قبل نیت روزه کند و بعد بخوابد و تا اذان صبح هم بیدار نشود، روزه اش صحیح است .

(نوری :) مسأله نیت روزه ماه رمضان وقت معین ندارد؛ تا اذان صبح هر وقت نیت روزه فردا بکند اشکال ندارد.

(مکارم :) مسأله نیّت وقت معیّنی ندارد، بلکه هر موقعی تا قبل از اذان صبح نیّت کند، کافی است ، و همین که برای خوردن سحری برمی خیزد و اگر از او سؤال شود منظورت چیست ؟ بگوید: «قصد روزه دارم » کافی است .

(سیستانی :) مسأله آخرین وقت نیّت روزه ماه رمضان برای شخص ملتفت ، هنگام اذان صبح است ، به این معنی که بنا بر احتیاط واجب باید هنگام صبح امساک او همراه با قصد روزه باشد هر چند در ضمیر ناخودآگاه .

[مسأله 1553 وقت نیت روزه مستحبی از اول شب است ]

مسأله 1553 وقت نیت روزه مستحبی از اول شب است تا موقعی که (1) به اندازه نیت کردن به مغرب وقت مانده باشد (2) که اگر تا این وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و نیت روزه مستحبی کند روزه او صحیح است .

ص: 879

(1) (زنجانی :) وقت نیّت روزه مستحبّی تا موقعی است که .. (2) (مکارم :) وقت نیت برای روزه مستحبی در تمام روز نیز ادامه دارد حتی اگر مختصری به مغرب باقی مانده باشد ..

(سیستانی :) مسأله کسی که کارهایی که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، در هر وقت از روز نیّت روزه مستحبّی بکند هر چند فاصله کمی تا مغرب باشد، روزه او صحیح است .

[مسأله 1554 کسی که پیش از اذان صبح بدون نیت روزه خوابیده است ]

مسأله 1554 کسی که پیش از اذان صبح (1) بدون نیت روزه خوابیده است ، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت کند (2)، روزه او صحیح است (3) چه روزه او واجب باشد چه مستحب . و اگر بعد از ظهر بیدار شود، نمی تواند نیت روزه واجب نماید (4). (1) (خوئی ، تبریزی :) در غیر روزه ماه رمضان .. این مسأله در رساله آیت اللّه فاضل نیست (بهجت :) در غیر روزه معین واجب مثل روزه ماه مبارک رمضان ..

(سیستانی :) در روزه ماه رمضان و هم چنین در روزه واجبی که زمانش معین است .. (2) (بهجت :) در حال اختیار نیت کند .. (3) (سیستانی :) و اگر بعد از ظهر بیدار شود، باید احتیاطاً بقیه روز را به قصد قربت مطلقه امساک کند و روزه آن روز را نیز قضا نماید. (4) (گلپایگانی ، صافی :) ولی در واجب مضیق مثل روزه ماه رمضان احتیاط واجب آن است که رجاءً نیّت روزه بنماید و آن را تمام کند و بعد هم قضای آن را به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) و امّا در ماه رمضان اگر بی نیّت خوابیده باشد، اگر چه پیش از ظهر بیدار شود و نیّت کند صحّت روزه اش محل ّ اشکال است (تبریزی : و لازم است آن روز را امساک کرده ، بعد قضا نماید).

(زنجانی :) مسأله اگر عمداً در ماه رمضان بدون نیت روزه بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، روزه اش باطل است ولی باید در روز از انجام کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری ورزد و اگر در اثر غفلت بدون نیت روزه تا اذان صبح خواب بماند و قبل از ظهر بیدار شود، بنا بر احتیاط واجب روزه آن روز را بگیرد و قضا نیز بنماید و چنانچه بعد از ظهر بیدار شود، نمی تواند نیت روزه کند ولی باید در بقیه روز از مبطلات روزه اجتناب نماید.

(مکارم :) مسأله اگر در ماه رمضان نیّت را فراموش کند، چنانچه تا قبل از اذان ظهر یادش بیاید و فوراً نیّت کند و کاری را که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، روزه اش صحیح است . امّا اگر بعد از ظهر نیّت کند، صحیح نیست .

[مسأله 1555 اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه دیگری بگیرد]
اشاره

مسأله 1555 اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه دیگری بگیرد باید آن را معین نماید (1)، مثلًا نیت کند که روزه قضا یا روزه نذر می گیرم (2). ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت کند که روزه ماه رمضان می گیرم (3)، بلکه اگر نداند (4) ماه رمضان است یا فراموش نماید، و روزه دیگری را نیت کند روزه ماه رمضان حساب می شود (5). (1) (بهجت :) اگر بخواهد غیر روزه رمضان روزه واجب دیگری بگیرد، در صورتی که آن چه بر او واجب شده است انواع متعدّدی باشد، بنا بر أقوی باید آن را معیّن نماید ..

ص: 880

(2) (سیستانی :) اگر بخواهد روزه قضا یا کفاره بگیرد باید آن را معین نماید مثلًا نیت کند که روزه قضا یا روزه کفاره می گیرم .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و هم چنین در روزه مستحبی و روزه ای که زمانش معین است تعیین لازم نیست ..

(نوری :) و هم چنین در روزه مستحبی که زمان خاص ندارد و روزه ای که زمانش معین است مانند روزه روز عید غدیر مثلًا تعیین لازم نیست .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه در روزه ماه رمضان اگر نداند .. (5) (سیستانی :) و در روزه نذر و مانند آن قصد نذر لازم نیست .

(بهجت :) مگر این که روزه برای میّت گرفته باشد که در این صورت روزه ماه رمضان حساب نمی شود و صحیح بودن آن مورد تأمّل است . مگر این که مقصود او به دو قسمت جداگانه تقسیم شود یکی روزه واجب و یکی هم برای دیگری بودن روزه که در این صورت بنا بر أظهر روزه ماه رمضان محسوب می شود.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1270 هر گاه در ماه رمضان یا روزه واجب معین ، نیت روزه را عمداً ترک نماید تا صبح داخل شود، روزه آن روزش صحیح نیست و قضا بر او واجب است ولی وجوب کفّاره محل تأمل است .

[مسأله 1556 اگر بداند ماه رمضان است ]

مسأله 1556 اگر بداند ماه رمضان است و عمداً نیت روزه غیر رمضان کند، نه روزه رمضان حساب می شود و نه روزه ای که قصد کرده است (1). (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب .

(سیستانی :) روزه ای که قصد کرده است حساب نمی شود و هم چنین روزه ماه رمضان حساب نمی شود، اگر آن قصد، با قصد قربت منافات داشته باشد، بلکه اگر منافات هم نداشته باشد بنا بر احتیاط روزه ماه رمضان حساب نمی شود.

(مکارم :) مسأله اگر عمداً در ماه مبارک رمضان نیت روزه غیر ماه رمضان را کند ( در حالی که می داند در ماه رمضان روزه غیر ماه رمضان صحیح نیست ) روزه او باطل است ، یعنی نه از رمضان حساب می شود و نه از غیر آن .

[مسأله 1557 اگر مثلًا به نیت روز اول ماه روزه بگیرد]

مسأله 1557 اگر مثلًا به نیت روز اول ماه روزه بگیرد، بعد بفهمد دوم یا سوم بوده ، روزه او صحیح است . (مکارم :) مسأله لازم نیست در موقع نیّت معیّن کند که روز اوّل ماه است یا دوّم یا غیر آن ، حتّی اگر روزی را تعیین کند مثلًا بگوید به نیّت روز دوّم ماه روزه می گیرم ، بعد معلوم شود سوّم بوده روزه او صحیح است .

[مسأله 1558 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بی هوش شود]

مسأله 1558 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بی هوش شود و در بین روز به هوش آید، بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام نماید و اگر تمام نکرد قضای آن را به جا آورد (1).

ص: 881

(1) (اراکی :) روزه آن روز باطل است ؛ گر چه احتیاط مستحب است روزه آن روز را تمام نماید.

(بهجت :) مسأله کسی که در سراسر روز بی هوش بوده در صورتی که روزه واجب معین باشد روزه بر او واجب نیست ولی اگر قبل از ظهر به هوش آید بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام کرده و قضای آن را نیز بگیرد و همین احتیاط در مورد مخالف ، اگر قبل از ظهر شیعه شود نیز جاری است .

(مکارم :) مسأله اگر پیش از اذان صبح نیّت روزه کند و بعد بی هوش یا مست شود و در بین روز به هوش آید، در حالی که هیچ کار خلافی به جا نیاورده احتیاط واجب آن است روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد.

(فاضل :) مسأله اگر بعد از نیت روزه مست شود و بعد به هوش آید بنا بر احتیاط واجب باید آن روز را روزه بگیرد و قضای آن را نیز بگیرد ولی اگر بی هوش شود و بعد به هوش آید روزه را تمام کند و صحیح است .

[مسأله 1559 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و مست شود]
اشاره

مسأله 1559 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و مست شود و در بین روز به هوش آید (1) احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) در بین روز هوشیار شود .. (2) (اراکی :) روزه آن روز باطل است و باید قضای آن را به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاطاً امساک کند و باید قضای آن را به جا آورد.

(مکارم ، فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1558.

مسأله اختصاصی

(فاضل :) مسأله 1620 اگر بدون نیت روزه مست شود و در بین روز به هوش آید باید آن روز را روزه بگیرد و قضای آن را هم بگیرد ولی اگر بی هوش شود و در بین روز به هوش آید فقط قضای آن را بگیرد.

[مسأله 1560 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بخوابد]

مسأله 1560 اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود، روزه اش صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست

[مسأله اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است ]

مسأله 1561 اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است (1) و پیش از ظهر ملتفت شود، چنانچه (کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیت کند و روزه او صحیح است (2). و اگر (3)) کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد، ( یا بعد از ظهر ملتفت شود که ماه رمضان است (4)) روزه او باطل می باشد، ولی باید تا مغرب (5) کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد و بعد از رمضان هم آن روزه را قضا نماید (6). (1) (مکارم :) و روزه نگیرد و بعد از ظهر ملتفت شود و یا قبل از ظهر در حالی که افطار کرده باشد، باید به احترام ماه رمضان تا مغرب کارهایی که روزه را باطل می کند ترک نماید و بعد از ماه رمضان آن روز را قضا کند.

ص: 882

(2) (بهجت :) باید فوراً نیّت کند و گر نه روزه او باطل می شود. [پایان مسأله ] (زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب نیت روزه نماید و بعداً روزه آن روز را قضا کند .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، تبریزی ، سیستانی و فاضل نیست ] (4) (زنجانی :) بعد از ظهر متوجه شود، ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (5) (فاضل :) باید در ماه رمضان تا مغرب .. (6) (خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است حکم بنا بر احتیاط واجب اگر پیش از ظهر ملتفت شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد.

(سیستانی :) و اگر بعد از ظهر ملتفت شود که ماه رمضان است بنا بر احتیاط واجب نیت روزه کند رجاءً و بعد از رمضان هم آن را قضا کند و امّا اگر پیش از ظهر ملتفت شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد روزه اش صحیح است .

[مسأله 1562 اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود]

مسأله 1562 اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود باید روزه بگیرد (1) و اگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست (2). (1) (اراکی :) و هم چنین اگر بعد از اذان بالغ شود، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، روزه آن روز بر او واجب است .

(گلپایگانی ، صافی :) و احتیاط واجب آن است که اگر پیش از ظهر بالغ شود و مُفطِری به جا نیاورده باشد آن روز را قصد روزه کند و تمام نماید.

(بهجت :) و اگر بعد از اذان و قبل از ظهر بالغ شود، اگر چیزی که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، احتیاط واجب در این است که بقیه آن روز را روزه بگیرد و بعداً قضای آن روز را نیز بگیرد و هم چنین است اگر شخصی که جنون دارد جنونش از بین برود و این احتیاط در باره غیر بالغی است که از اول صُبح ، نیّت ِ روزه نداشته است ، ولی چون روزه بچه ممیز صحیح است اگر چه بر او واجب نیست اگر نیت روزه داشته باشد و در بین روز بالغ شود، روزه آن روز او صحیح است و قضا ندارد.

(مکارم :) و اگر بعد از اذان بالغ شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد احتیاط واجب آن است که روزه را بگیرد و بعد هم قضا کند. (2) (سیستانی :) ولی اگر قصدِ روزه مستحبّی کرده باشد احتیاط مستحب این است که آن را تمام کند.

[مسأله 1563 کسی که برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده ]

مسأله 1563 کسی که برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده (1)، اگر روزه مستحبّی بگیرد اشکال ندارد (2). ولی کسی که روزه قضا یا روزه واجب دیگری دارد (3)، نمی تواند روزه مستحبی بگیرد (4)، و چنانچه فراموش کند و روزه مستحب بگیرد، در صورتی که پیش از ظهر یادش بیاید، روزه مستحبی او به هم می خورد و می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند (5) و اگر بعد از ظهر ملتفت شود، روزه او باطل است (6) و اگر بعد از مغرب یادش بیاید، روزه اش صحیح است (7) گر چه بی اشکال نیست .

ص: 883

(1) (سیستانی :) یا روزه کفّاره دارد .. (2) (اراکی :) گر چه احتیاط مستحب ّ است که اوّل روزه واجبی را که برای آن اجیر شده است به جا آورد .. (3) (سیستانی :) کسی که روزه قضای ماه رمضان دارد .. (4) (فاضل :) کسی که روزه قضا دارد، نمی تواند روزه مستحبّی بگیرد و اگر روزه واجب دیگری دارد، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند روزه مستحبّی بگیرد ..

(بهجت :) کسی که روزه قضا دارد، نمی تواند روزه مستحبی بگیرد. [پایان مسأله ] (5) (سیستانی :) به روزه قضا برگرداند .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر بعد از مغرب یادش بیاید، معلوم نیست روزه اش صحیح باشد.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط باطل است .. (7) (خوئی ، اراکی ، سیستانی ، فاضل ، تبریزی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله کسی که برای به جا آوردن روزه میتی اجیر شده ، اگر وقت آن وسعت داشته باشد می تواند روزه مستحبی بگیرد و در صورتی که وقت ، تنگ باشد اگر روزه مستحبی بگیرد گناه کار است ، ولی روزه او صحیح می باشد و کسی که روزه قضای ماه رمضان ، یا بنا بر احتیاط روزه واجب دیگری غیر ماه رمضان دارد، نمی تواند روزه مستحبی بگیرد، مگر این که به جهتی نتواند روزه واجب بگیرد ولی بتواند روزه مستحبی بگیرد، مثلًا اگر در سفر باشد و نذر کرده باشد که در آن سفر روزه مستحبی بگیرد، روزه اش صحیح است و در جائی که نمی تواند روزه مستحبی بگیرد چنانچه فراموش کند و روزه مستحبی بگیرد و در اثناء روز متوجه شود، روزه مستحبی او باطل است و حکم کسی را دارد که هنوز نیت روزه نکرده است و در برخی موارد می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند به تفصیلی که در مسأله [1564 و (1565)] خواهد آمد و در هر حال اگر بعد از مغرب یادش بیاید، روزه مستحبی او صحیح است .

(مکارم :) مسأله کسی که برای روزه شخص مُرده ای اجیر شده ، می تواند روزه مستحبّی برای خودش بگیرد. کسی که روزه قضای ماه رمضان یا روزه واجب دیگری بر ذمّه دارد جایز نیست روزه مستحبّی بگیرد و اگر فراموش کند و روزه مستحبی بگیرد چنانچه قبل از ظهر یادش بیاید می تواند نیت خود را به روزه واجب برگرداند ولی اگر بعد از ظهر یادش بیاید روزه او باطل است .

[مسأله 1564 اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معیّن دیگری بر انسان واجب باشد]

مسأله 1564 اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معیّن دیگری بر انسان واجب باشد مثلًا نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه عمداً تا اذان صبح نیت نکند، روزه اش باطل است (1)، و اگر نداند که روزه آن روز بر او واجب است یا فراموش کند و پیش از ظهر یادش بیاید چنانچه کاری که روزه را باطل می کند، انجام نداده باشد و نیت کند (2) روزه او صحیح (3) و گر نه باطل می باشد. این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (مکارم :) ولی اگر یادش برود و پیش از ظهر یادش بیاید، می تواند نیّت کند.

ص: 884

(2) (گلپایگانی ، صافی :) بدون تأخیر نیّت کند .. (3) (سیستانی :) و اگر بعد از ظهر یادش بیاید، احتیاطی را که در روزه ماه رمضان گفته شد، مراعات نماید.

(زنجانی :) مسأله کسی که قضای روزه ماه رمضان خودش یا روزه نذری خودش بر عهده اش می باشد؛ وقت آن وسعت داشته باشد یا تنگ باشد، اگر در اثناء روز حتی بعد از ظهر نیت کند روزه اش صحیح است ، هر چند احتیاط مستحب آن است که اگر وقت اینها وسعت داشته باشد تا قبل از ظهر نیت کند و اگر وقت تنگ باشد قبل از طلوع فجر نیت کند و در غیر این صورت به آن روزه اکتفا نکند؛ بلی در صورتی که نذر کرده که روزه ای بگیرد که از اول طلوع فجر نیت آن را دارد، نمی تواند در اثناء روز نیت نماید.

[مسأله 1565 اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه کفاره عمداً تا نزدیک ظهر نیت نکند]

مسأله 1565 اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه کفاره عمداً تا نزدیک ظهر نیت نکند (1) اشکال ندارد، بلکه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد که روزه نگیرد، یا تردید داشته باشد که بگیرد یا نه (2)، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت کند، روزه او صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر برای روزه ای که واجب است و روز آن معین نیست مثل روزه کفّاره ، عمداً تا ظهر نیت نکند .. (2) (مکارم :) هر گاه روزه واجب غیر معیّن بر ذمّه دارد (مانند روزه قضای ماه رمضان یا روزه کفّاره ) وقت نیّت آن تا ظهر باقی است ، یعنی ..

(زنجانی :) مسأله کسی که روزه واجب دیگری بر عهده اوست ؛ وقت آن وسعت داشته باشد یا تنگ باشد، مانند روزه کفاره و روزه بدل قربانی حج ّ و هم چنین کسی که روزه نیابی به جا می آورد، باید قبل از طلوع فجر نیت کند و اگر در اثر غفلت نیز تا طلوع فجر نیت نکرد، به روزه آن روز اکتفاء نکند؛ هر چند احتیاط استحبابی این است که اگر وقت آن تنگ باشد قبل از ظهر نیت روزه کرده ، روزه آن روز را نیز بگیرد.

[مسأله 1566 اگر در ماه رمضان ، پیش از ظهر کافر مسلمان شود]

مسأله 1566 اگر در ماه رمضان ، پیش از ظهر کافر مسلمان شود (1) و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد نمی تواند روزه بگیرد و قضا هم ندارد (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب باید نیّت روزه کند و روزه را تمام نماید و اگر آن روز را روزه نگیرد، قضای آن را به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) روزه بر او واجب نیست اگر چه از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد؛ بلی ، بعد از اسلام تا غروب از چیزهائی که روزه دار باید از آنها خودداری نماید، خوب است خودداری کند.

(بهجت :) بنا بر احتیاط مستحب باید نیّت روزه کند و روزه را تمام نماید.

(مکارم :) چنانچه تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده ، بنا بر احتیاط واجب روزه بگیرد و قضا هم ندارد.

ص: 885

(2) (اراکی :) احتیاط واجب است که در آن روز از مبطلات روزه پرهیز کند.

(فاضل :) احتیاط واجب آن است که نیت کند و روزه بگیرد و اگر روزه نگرفت قضا کند.

(زنجانی :) مسأله اگر کافری مسلمان شود قضای روزه های قبلی بر او واجب نیست ؛ بلی چنانچه در اثناء روز مسلمان شود، باید در بقیه روز از مبطلات روزه اجتناب کند؛ پس اگر قبل از ظهر مسلمان شده و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده ، احتیاط واجب آن است که در بقیه روز، نیت روزه کند و اگر آن روز را روزه نگرفت قضای آن را به جا آورد و اگر بعد از ظهر مسلمان شده لازم نیست نیت روزه کند.

(سیستانی :) مسأله اگر در روز ماه رمضان کافر مسلمان شود و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد بنا بر احتیاط واجب باید به قصد ما فی الذمه تا آخر روز امساک کند و اگر چنین نکرد آن روز را قضا کند.

[مسأله 1567 اگر مریض پیش از ظهر ماه رمضان خوب شود]

مسأله 1567 اگر مریض پیش از ظهر ماه رمضان خوب شود (1) و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، باید نیت روزه کند (2) و آن روز را روزه بگیرد و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست (3). (1) (گلپایگانی ، صافی :) واجب نیست بر او که نیّت روزه کند اگر چه از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند، انجام نداده باشد.

(بهجت :) و تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، واجب بودن روزه و صحیح بودنش خالی از وجه نیست . (2) (مکارم :) و احتیاطاً قضا هم نماید ولی اگر بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز واجب نیست ، فقط باید قضای آن را به جا آورد.

(سیستانی :) اگر در وسط روز ماه رمضان پیش از ظهر مریض خوب شود و تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد بنا بر احتیاط واجب باید نیت روزه کند .. (3) (فاضل ، سیستانی :) و باید بعداً آن را قضا کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در وسط روز ماه رمضان پیش از ظهر یا بعد از آن مریض خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست هر چند تا آن وقت کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد.

(زنجانی :) مسأله اگر مریض در اثناء روزه ماه رمضان خوب شد، چنانچه اجتناب از مبطلات روزه در قسمتی از روز که مریض بوده برای او ضرر داشته ، گرفتن روزه و اجتناب از مبطلات آن ، در بقیه روز بر او واجب نیست و اگر اجتناب از مبطلات روزه در قسمت اول روز بر او ضرر نداشته معلوم می شود که واقعاً روزه آن روز بر او واجب بوده ، پس باید در بقیه روز از مبطلات روزه اجتناب کند، پس اگر قبل از ظهر خوب شده و از اذان صبح تا آن وقت کاری که

ص: 886

روزه را باطل می کند انجام نداده ، بنا بر احتیاط واجب در بقیه روز نیت روزه کند و قضای آن را نیز به جا آورد، ولی اگر یکی از مبطلات روزه را به جا آورده یا بعد از ظهر خوب شده ، لازم نیست نیت روزه کند، اگر چه واجب است از مبطلات روزه اجتناب نماید و این روزه را بعداً قضا کند.

[مسأله 1568 روزی را که انسان شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان ]

مسأله 1568 روزی را که انسان شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان ، واجب نیست روزه بگیرد و اگر بخواهد روزه بگیرد نمی تواند نیت روزه رمضان کند (1) ولی اگر نیت روزه قضا و مانند آن بنماید چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود. (1) (گلپایگانی :) و می تواند نیّت کند که اگر رمضان است ، روزه رمضان و اگر رمضان نیست ، روزه قضا یا مانند آن باشد و بهتر آن است که نیّت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود.

(خوئی ، تبریزی ، بهجت :) (خوئی ، تبریزی : یا نیّت کند که اگر رمضان است ، روزه رمضان و اگر رمضان نیست روزه قضایا مانند آن باشد) بلکه باید نیّت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود. ولی در صورتی که قصد کند آن چه را که فعلًا خدا از او خواسته است انجام دهد و بعد معلوم شود رمضان بوده نیز کافی است .

(زنجانی :) بلکه باید به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد یا قصد کند آن چه را که فعلًا خداوند متعال از او خواسته است انجام می دهد، بلکه می تواند چنین نیت کند که اگر ماه رمضان است روزه ماه رمضان و اگر ماه رمضان نیست روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن باشد، هر چند نیت کردن به این شکل خلاف احتیاط استحبابی است و در این سه صورت ، چنانچه بعد معلوم شود ماه رمضان بوده ، از ماه رمضان حساب می شود.

(سیستانی :) ولی اگر نیّت کند که اگر رمضان است روزه رمضان و اگر رمضان نیست روزه قضا یا مانند آن باشد، صحّت روزه اش بعید نیست ولی بهتر آن است که نیّت روزه قضا و مانند آن بنماید و چنان چه بعد معلوم شود رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود و اگر قصد مطلق روزه را کند و بعد معلوم شود رمضان بوده نیز کافی است .

(صافی :) و بنا بر احتیاط، نیت قضا و مانند آن بنماید و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود.

(مکارم :) مسأله «یوم الشّک » یعنی روزی که انسان شک دارد آخر ماه شعبان است یا اوّل ماه رمضان ، روزه آن واجب نیست . و اگر بخواهد روزه بگیرد، باید نیّت ماه شعبان کند، یا اگر روزه قضا به ذمّه دارد نیّت قضا کند و چنانچه بعداً معلوم شود ماه رمضان بوده ، از رمضان حساب می شود، ولی اگر در اثناء روز بفهمد، باید فوراً نیت خود را به روزه ماه رمضان برگرداند.

[مسأله 1569 اگر روزی را که شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان ]

مسأله 1569 اگر روزی را که شک دارد آخر شعبان است یا اول رمضان به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد و در بین روز بفهمد که ماه رمضان است (1)، باید نیت روزه رمضان کند (2). (1) (زنجانی :) نباید در بقیه روز نیت غیر ماه رمضان را داشته باشد.

ص: 887

(نوری :) و یا مردد شود که روزه خود را باطل کند یا نه ، یا قصد کند که روزه را باطل کند مثلًا چیزی بخورد روزه اش باطل می شود اگر چه از قصدی که کرده برگردد و توبه نماید و کاری هم که روزه را باطل می کند انجام ندهد. (2) (فاضل :) و لو این که بعد از ظهر ملتفت شود و اگر به نیّت رمضان روزه بگیرد باطل است ، و لو این که در واقع رمضان باشد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1568.

[مسأله 1570 اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد]

مسأله 1570 اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان از نیت روزه گرفتن برگردد (1) روزه اش باطل است ، ولی چنانچه نیت کند که چیزی را که روزه را باطل می کند به جا آورد در صورتی که آن را انجام ندهد روزه اش باطل نمی شود (2). (1) (اراکی :) یا نیّت کند که چیزی را که روزه را باطل می کند به جا آورد، روزه اش باطل است . [پایان مسأله ] (نوری :) و یا مردّد شود که روزه خود را باطل کند یا نه ، یا قصد کند که روزه را باطل کند، مثلًا چیزی بخورد، روزه اش باطل می شود، اگر چه از قصدی که کرده برگردد و توبه نماید و کاری هم که روزه را باطل می کند انجام ندهد. (2) (فاضل :) روزه اش صحیح است . همین طور در روزه مستحبّی و روزه واجب ِ غیر معیّن اگر پیش از ظهر بعد از این که از نیت روزه برگشت دوباره نیّت روزه کند، روزه او صحیح است .

(بهجت :) رجوع کنید به مسأله اختصاصی (1328)، صفحه (923).

(خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مسأله اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان مردّد شود که روزه خود را باطل کند یا نه ، یا قصد کند که روزه را باطل کند روزه اش باطل می شود اگر چه از قصدی که کرده توبه نماید و کاری هم که روزه را باطل می کند انجام ندهد.

(سیستانی :) اگر دو مرتبه نیت روزه نکند روزه اش باطل می شود و اگر دو مرتبه نیت روزه کند احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و بعداً قضای آن را به جا آورد.

(مکارم :) مسأله هر گاه در ماه رمضان یا هر روزه واجب معیّن دیگر، از نیّت روزه برگردد یا مردّد شود که روزه بگیرد یا نه ، روزه اش باطل می شود. هم چنین اگر نیّت کند چیزی که روزه را باطل می کند به جا آورد مثلًا تصمیم بر خوردن غذا بگیرد، روزه اش باطل می شود، هر چند اصلًا غذا هم نخورد مگر این که در آن حال توجّه نداشته باشد که فلان عمل روزه را باطل می کند.

(زنجانی :) مسأله اگر در اثناء روزه واجب ؛ وقت آن وسعت داشته یا وقت آن تنگ باشد، قصد کند که در بقیه روز روزه نباشد، یا مُردّد باشد که در بقیه روز، روزه باشد یا نه ، یا با التفات به مفطر بودن چیزی قصد کند آن را به جا آورد، حکم کسی را دارد که تا آن وقت قصد روزه نکرده است و تفصیل آن در مسائل قبل گذشت ، و اگر مردد شود که با آوردن یکی از مبطلات روزه ، روزه را باطل کند یا نه ، اگر به امید مطلوبیت از مبطلات روزه اجتناب کند، روزه اش صحیح است .

[مسأله 1571 در روزه مستحب و روزه واجبی که وقت آن معین نیست ]

مسأله 1571 در روزه مستحب و روزه واجبی که وقت آن معین نیست ، مثل روزه

ص: 888

کفاره ، اگر قصد کند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، یا مردّد شود که به جا آورد یا نه ، چنانچه به جا نیاورد و پیش از ظهر دوباره نیت روزه کند، روزه او صحیح است (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، سیستانی :) چنانچه به جا نیاورد و در روزه واجب پیش از ظهر و در مستحب تا پیش از مغرب (سیستانی : تا پیش از غروب ) دوباره نیت روزه کند، روزه او صحیح است .

(فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1570.

(زنجانی :) مسأله در روزه مستحب ، اگر قصد کند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، یا مردد شود که به جا آورد یا نه ، چنانچه به جا نیاورد و پیش از مغرب دوباره نیت کند، روزه او صحیح است .

چیزهایی که روزه را باطل می کند

[مسأله 1572 نُه چیز روزه را باطل می کند]

مسأله 1572 نُه چیز (1) روزه را باطل می کند (2): اول : خوردن و آشامیدن ، دوم : جماع ، سوم : استمناء (3)، و استمناء آن است که انسان با خود (4) کاری کند که منی از او بیرون آید (5). چهارم : دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جانشینان پیغمبر علیهم السلام (6). پنجم : رساندن غبار غلیظ به حلق (7). ششم : فرو بردن تمام سر در آب (8). هفتم (9): باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح . هشتم : اماله کردن با چیزهای روان (10). نهم : قی کردن (11) و احکام اینها در مسائل آینده گفته می شود. (1) (زنجانی :) هفت چیز .. (سیستانی :) هشت چیز .. (2) (مکارم :) کارهایی که روزه را باطل می کند، بنا بر احتیاط نُه چیز است : .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، مکارم :) [پایان مورد سوّم ] (4) (خویی ، زنجانی ، تبریزی :) با خود یا دیگری غیر از جماع .. (5) (سیستانی :) سوّم : استمناء: و استمناء آن است که مرد با خود یا به وسیله دیگری بدون جماع ، کاری کند که منی از او بیرون آید، و تحقق آن در زن به نحوی است که در مسأله [346] بیان شد .. (6) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب ..

(بهجت :) چهارم : دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جانشینان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و معصومین علیهم السلام ..

(زنجانی :) چهارم : دروغ بستن بر خدا یا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا یکی از امامان علیهم السلام .. (7) (اراکی ، خوئی ، بهجت ، سیستانی ، تبریزی :) پنجم : رساندن غبار به حلق (سیستانی : بنا بر احتیاط واجب ) .. [مورد پنجم در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (8) (گلپایگانی ، صافی :) که حرام است و بنا بر احتیاط لازم روزه را هم باطل می کند ..

[مورد ششم در رساله آیات عظام : سیستانی و زنجانی نیست ] (9) (زنجانی :) پنجم : .. (10) (زنجانی :) ششم : اماله کردن .. (11) (سیستانی ، مکارم :) عمداً قی کردن ..

(زنجانی :) هفتم : قی کردن . بجز این هفت چیز، بر روزه دار حرام است سر را در آب فرو برد ولی ظاهراً روزه را باطل نمی کند و احتیاط مستحب آن است که از رساندن غبار به حلق خودداری کند. احکام اینها در مسائل آینده گفته می شود.

ص: 889

1 خوردن و آشامیدن
[مسأله 1573 اگر روزه دار عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد]

مسأله 1573 اگر روزه دار (1) عمداً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه او باطل می شود، چه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد مثل نان و آب ، چه معمول نباشد مثل خاک و شیره درخت و چه کم باشد یا زیاد (2)، حتی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد روزه او باطل می شود (3) مگر آن که (4) رطوبت مسواک در آب دهان به طوری از بین برود که رطوبت خارج به آن گفته نشود (5). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر روزه دار با التفات به این که روزه دارد .. (2) (تبریزی ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) حتی اگر کسی نخ را با آب دهانش تر کند و دوباره به دهانش ببرد و رطوبت آن را فرو برد روزه او باطل می شود. و همین طور رطوبت مسواک ، مگر این که رطوبت آنها به طوری در آب دهان از بین برود که رطوبت خارج به آن گفته نشود. و همین طور با فرو بردن بقایای غذایی که از بین دندانها بیرون می آید روزه باطل می شود. (3) (زنجانی :) مگر آن که رطوبت مسواک در دهان به قدری کم باشد که نگویند چیزی خورده است و منظور از کلمه «عمداً» در این مسأله و مسائل بعدی آن است که انسان با توجه به روزه دار بودن خود، کاری انجام دهد. (4) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) بلکه اگر .. (5) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) ولی بداند که در دهان باقی است (نوری : و با آب دهان مخلوط شده است )، بنا بر احتیاط لازم نباید آن را فرو برد.

[مسأله 1574 اگر موقعی که مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده ]

مسأله 1574 اگر موقعی که مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده ، باید لقمه را از دهان بیرون آورد و چنانچه عمداً فرو برد روزه اش باطل است و به دستوری که بعداً (1) گفته خواهد شد کفاره هم بر او واجب می شود. (1) (زنجانی :) در مسأله [1660] ..

[مسأله 1575 اگر روزه دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد]

مسأله 1575 اگر روزه دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد، روزه اش باطل نمی شود. (مکارم :) مسأله خوردن و آشامیدن از روی سهو و فراموشی روزه را باطل نمی کند.

[مسأله 1576 احتیاط واجب آن است که روزه دار از استعمال آمپولی ]

مسأله 1576 احتیاط واجب آن است که روزه دار (1) از استعمال آمپولی که به جای غذا به کار می رود خودداری کند (2)، ولی تزریق آمپولی که عضو را بی حس می کند (3) یا به جای دوا استعمال می شود اشکال ندارد (4). (1) (فاضل :) باید روزه دار .. (نوری :) احتیاط مستحب آن است که روزه دار .. (2) (بهجت :) بلکه اجتناب خالی از وجه نیست .. (3) (بهجت :) یا به جهت دیگر استعمال می شود، اشکال ندارد و اجتناب از آمپولی که معلوم نیست از قسم اول باشد یا نه ، لازم نیست . (4) (نوری :) و تزریق هیچ نوع از آمپول ها روزه را باطل نمی کند.

ص: 890

(اراکی :) مسأله استعمال آمپول هایی که تزریق می شود، تقویتی باشد یا غیر تقویتی ؛ و نیز سرم غذایی و تقویتی چون در موارد مذکور أکل و شرب صادق نیست اشکال ندارد. (گلپایگانی ، صافی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که روزه دار از استعمال آمپول خودداری کند و فرق بین آمپول ها نیست . و اگر لازم شد و تزریق کرد، روزه او باطل نمی شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله آمپولی که عضو را بی حس می کند یا به جهت دیگر استعمال می شود، برای روزه دار اشکال ندارد. و بهتر آن است که از استعمال آمپولی که به جای دواء و غذا به کار می برند، خودداری کند.

(سیستانی :) مسأله آمپول و سرم روزه را باطل نمی کند هر چند آمپول تقویتی یا سرم قندی نمکی باشد و هم چنین اسپری که برای تنگی نفس استعمال می شود اگر دارو را فقط وارد ریه کند روزه را باطل نمی کند و هم چنین دارو در چشم و گوش ریختن روزه را باطل نمی کند اگر چه مزه آن به گلو برسد و اگر در بینی بریزد اگر به حلق نرسد روزه را باطل نمی کند.

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که روزه دار از تزریق آمپول ها و سرمهایی که به جای غذا یا دواء به کار می رود، خودداری کند ولی تزریق آمپول هایی که عضو را بی حس می کند، اشکال ندارد.

(زنجانی :) مسأله احتیاط واجب آن است که روزه دار از استعمال سرم و آمپولی که به جای غذا بکار می رود خود داری کند، ولی تزریق آمپول دوایی و آمپولی که عضو را بی حس می کند، اشکال ندارد.

[مسأله 1577 اگر روزه دار چیزی را که لای دندان مانده است ]

مسأله 1577 اگر روزه دار چیزی را که لای دندان مانده است عمداً فرو ببرد، روزه اش باطل می شود. (فاضل :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1573. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1578.

[مسأله 1578 کسی که می خواهد روزه بگیرد]

مسأله 1578 کسی که می خواهد روزه بگیرد، لازم نیست پیش از اذان دندانهایش را خلال کند، ولی اگر بداند غذایی که لای دندان مانده در روز فرو می رود (1) چنانچه خلال نکند و چیزی از آن فرو رود، روزه اش باطل می شود (2) بلکه اگر فرو هم نرود بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن روز را بگیرد. (1) (زنجانی :) و روزه را باطل می کند، چنانچه عمداً با خلال کردن بیرون نیاورد روزه اش باطل می باشد؛ هر چند خرده های غذا در روز فرو نرود.

(سیستانی :) باید خلال کند. [پایان مسأله ] (بهجت :) باید خلال کند .. (2) (اراکی ، خوئی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) و اگر هم فرو نرود، باز اخلال به نیّت کرده ولی اگر نمی داند که غذا فرو خواهد رفت یا نه ، مستحب است خلال کند و اگر هم اتّفاقاً و سهواً فرو برد، روزه باطل نیست .

ص: 891

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، فاضل :) چنانچه خلال نکند، روزه اش باطل می شود. (گلپایگانی ، صافی ، فاضل : خواه چیزی از آن فرو رود یا فرو نرود).

(مکارم :) مسأله کسی که می خواهد روزه بگیرد، بهتر است پیش از اذان صبح دندانهایش را بشوید و خلال کند، و اگر بداند غذایی که لای دندان مانده در روز فرو می رود احتیاط واجب آن است که قبلًا آن را بشوید و خلال کند و اگر نکند و غذا فرو رود، روزه را تمام کند و بعد قضا نماید.

[مسأله 1579 فرو بردن آب دهان ، اگر چه به واسطه خیال کردن ترشی ]

مسأله 1579 فرو بردن آب دهان ، اگر چه به واسطه خیال کردن ترشی و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1580 فرو بردن اخلاط سر و سینه ]

مسأله 1580 فرو بردن اخلاط سر و سینه ، تا به فضای دهان نرسیده اشکال ندارد، ولی اگر داخل فضای دهان شود، احتیاط واجب آن است که آن را فرو نبرد (1). (1) (اراکی :) نباید آن را فرو برد.

(سیستانی ، زنجانی :) احتیاط مستحب آن است که آن را فرو نبرد.

(بهجت :) مسأله جواز فرو بردن اخلاط سر و سینه ، در صورتی که در غیر حال روزه امری عادّی باشد و به فضای دهان نرسیده باشد خالی از وجه نیست و اگر به فضای دهان رسید و آن را فرو بُرد، بنا بر احتیاط واجب روزه را باطل می کند.

[مسأله 1581 اگر روزه دار به قدری تشنه شود که بترسد از تشنگی بمیرد]

مسأله 1581 اگر روزه دار به قدری تشنه شود که بترسد از تشنگی بمیرد (1) می تواند (2) به اندازه ای که از مردن نجات پیدا کند (3) آب بیاشامد ولی روزه او باطل می شود (4) و اگر ماه رمضان باشد، باید در بقیه روز از به جا آوردن کاری که روزه را باطل می کند خودداری نماید (5). (1) (تبریزی :) یا به مرض مبتلا شود .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) واجب است .. (3) (تبریزی :) به اندازه ای که از خوف ، نجات پیدا کند .. (4) (بهجت :) امّا در ماه رمضان تا مغرب از سایر مفطرات اجتناب کند. (5) (فاضل :) و قضای آن را هم بگیرد.

(زنجانی :) مسأله اگر روزه دار اتفاقاً به قدری تشنه شود که از ادامه روزه بر جان خود بترسد یا روزه بر او حرجی یا ضرری باشد، می تواند به قدری که سیر نشود، آب بیاشامد و روزه او باطل می شود و اگر ماه رمضان باشد باید در بقیه روز از به جا آوردن کاری که روزه را باطل می کند، خودداری کند؛ بلکه بنا بر احتیاط در روزه واجب غیر ماه رمضان نیز امساک نماید.

(سیستانی :) مسأله اگر روزه دار به قدری تشنه شود که بترسد از تشنگی بمیرد، یا به او ضرری برسد یا آن که به سختی بیفتد که نمی تواند آن را تحمّل کند، می تواند به اندازه ای که ترس از این امور برطرف شود، آب بیاشامد؛ بلکه در فرض ترس از مرگ و مانند آن ، واجب است ولی روزه

ص: 892

او باطل می شود و اگر ماه رمضان باشد، باید بنا بر احتیاط لازم بیشتر از آن نیاشامد و در بقیه روز از انجام کاری که روزه را باطل می کند، خودداری نماید.

(مکارم :) مسأله اگر روزه دار به اندازه ای تشنه شود که طاقت تحمّل آن را ندارد و یا ترس بیماری و تلف داشته باشد، می تواند به اندازه ضرورت ، آب بنوشد ولی روزه او باطل می شود و اگر ماه رمضان باشد، باید بقیه روز را امساک کند.

[مسأله 1582 جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا]

مسأله 1582 جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها که معمولًا به حلق نمی رسد، اگر چه اتفاقاً به حلق برسد، روزه را باطل نمی کند (1)، ولی اگر انسان از اول بداند که به حلق می رسد چنانچه فرو رود (2)، روزه اش باطل می شود و باید قضای آن را بگیرد و کفاره هم بر او واجب است (3). (1) (بهجت :) و احتیاط مستحب است که این امور را در صورت عدم حاجت و ضرورت ترک کنند. (2) [عبارت «چنانچه فرو رود» در رساله آیات عظام : خوئی ، سیستانی و تبریزی نیست ] (3) (گلپایگانی ، صافی :) اگر انسان از اوّل بداند که به حلق می رسد، روزه اش باطل می شود هر چند به حلق نرسد و باید قضای آن را بگیرد و اگر به حلق رسیده ، کفّاره هم بر او واجب است .

(زنجانی :) مسأله جویدن غذا برای بچه یا پرنده و چشیدن غذا و مانند اینها که معمولًا فرو نمی رود، اگر چه اتفاقاً فرو رود روزه را باطل نمی کند، ولی اگر انسان از اول بداند که فرو می رود و روزه باطل می شود، اگر قصد کند که این کار را انجام دهد، روزه اش باطل است ؛ هر چند آن را انجام ندهد و اگر در اثر انجام این کار غذا فرو رود، کفاره نیز دارد.

(مکارم :) مسأله جویدن غذا برای بچه و هم چنین چشیدن غذا و مانند آن ، و شستشوی دهان با آب یا داروها اگر چیزی از آن فرو نرود، روزه را باطل نمی کند و اگر بدون اراده به حلق برسد، اشکالی ندارد، ولی اگر از اوّل بداند بی اختیار به حلق می رسد روزه اش باطل است و قضا و کفّاره دارد.

[مسأله 1583 انسان نمی تواند برای ضعف ، روزه را بخورد]

مسأله 1583 انسان نمی تواند برای ضعف ، روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است که معمولًا نمی شود آن را تحمل کرد (1)، خوردن روزه اشکال ندارد. (2) (1) (بهجت :) که مشقّت شدیدی داشته ، به طوری که معمولًا نمی شود آن را تحمّل کرد .. (2) (زنجانی :) بلی ، بعضی از اشخاص مانند افراد پیر می توانند به جهت مشقت ، روزه را بخورند.

(بهجت :) ولی اگر تا سال دیگر خوب شد، باید قضای آن را بگیرد.

(مکارم :) اگر ضعف او به قدری است که تحمّل آن بسیار مشکل شود، می تواند روزه را بخورد، و هم چنین اگر خوف بیماری داشته باشد.

2 جِماع
[مسأله 1584 جماع روزه را باطل می کند]

مسأله 1584 جماع روزه را باطل می کند (1) اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید. (1) (مکارم :) «جماع » (نزدیکی با زن ) روزه هر دو طرف را باطل می کند ..

ص: 893

(فاضل :) مسأله جماع اعم ّ از این که از جلو باشد یا از پشت ، صغیر باشد یا کبیر، روزه جماع کننده و جماع شده را باطل می کند اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم نیاید.

[مسأله 1585 اگر کمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود]

مسأله 1585 اگر کمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منی هم بیرون نیاید، روزه باطل نمی شود (1) ولی کسی که آلتش را بریده اند اگر کمتر از ختنه گاه را هم داخل کند روزه اش باطل می شود (2). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، مکارم ، صافی ، زنجانی ، نوری ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(سیستانی :) ولی در شخصی که ختنه گاه ندارد اگر کمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود نیز روزه اش باطل می شود. (2) (اراکی :) کسی که آلتش را بریده اند اگر کمتر از ختنه گاه را داخل کند، روزه اش باطل نمی شود.

(بهجت :) بطلان و عدم بطلان روزه اش محل اشکال است .

[مسأله 1586 اگر شک کند که به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه ]

مسأله 1586 اگر شک کند که به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه (1)، روزه او صحیح است (2) و کسی هم که آلتش را بریده اند (3) اگر شک کند که دخول شده یا نه (4)، روزه او صحیح است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) کفّاره بر او واجب نیست و اگر قصد دخول داشته با علم به مفطر بودن دخول ، و دخول واقع نشده یا شک در آن نماید، روزه اش باطل است و قضای آن واجب است . (2) (مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) پس چنانچه در حالی که توجه داشته که جماع روزه را باطل می کند به قصد جماع این کار را کرده ، روزه اش باطل است و قضا دارد ولی کفاره ندارد و اگر توجه نداشته است ، روزه اش صحیح است .

(نوری :) اگر قصد دخول نداشته روزه او صحیح است ولی اگر قصد دخول داشته است چه این که علم پیدا کند که دخول واقع نشده یا شک در آن کند روزه اش باطل است و قضای آن واجب است .. (3) (فاضل :) کسی هم که مقدار ختنه گاهش قطع شده .. (4) (اراکی :) اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده یا نه ..

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر عمداً جماع نماید و شک کند که به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه ، روزه او باطل است و لازم است قضا نماید ولی کفّاره واجب نیست .

(سیستانی :) مسأله اگر عمداً قصد جماع نماید و شک کند که به اندازه ختنه گاه داخل شده یا نه ، حکم این مسأله با مراجعه به مسأله [1570] دانسته می شود و در هر صورت اگر کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد کفاره بر او واجب نیست .

[مسأله 1587 اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید]

مسأله 1587 اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید (1)، یا او را به جماع مجبور نمایند ( به طوری که از اختیار او خارج باشد (2)) روزه او باطل نمی شود، ولی

ص: 894

چنانچه در بین جماع یادش بیاید، یا دیگر مجبور نباشد، باید فوراً از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است (3). (1) (فاضل :) یا در خواب باشد ..

(تبریزی :) روزه او باطل نمی شود، ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید باید فوراً از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود روزه او باطل است . (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست ] (3) (زنجانی :) بلی ، کسی که مُکرَه می باشد و برای دفع شرّ دیگری ، جماع را اختیار می کند، روزه اش باطل می شود ولی کفاره ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر فراموش کند که روزه است و جماع نماید یا با او جماع نمایند، به طوری که از اختیار او خارج باشد، روزه او باطل نمی شود ولی چنانچه در بین جماع یادش بیاید، یا در بین ، مختار شود باید فوراً از حال جماع خارج شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است و هم چنین اگر خودش از ترس جماع کند، روزه اش باطل می شود.

3 استمناء
[مسأله 1588 اگر روزه دار استمناء کند]

مسأله 1588 اگر روزه دار استمناء کند یعنی با خود کاری کند که منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود. (خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اگر روزه دار استمناء کند (معنای استمناء در مسأله [1572] گذشت ) روزه اش باطل می شود.

[مسأله 1589 اگر بی اختیار منی از او بیرون آید]

مسأله 1589 اگر بی اختیار (1) منی از او بیرون آید، روزه اش باطل نیست (2). ولی اگر (3) کاری کند که (4) بی اختیار منی از او بیرون آید، روزه اش باطل می شود (5). (1) (مکارم :) در حال خواب یا بیداری .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی ، مکارم :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (بهجت :) ولی اگر عمداً .. (4) (نوری :) اگر کاری کند که بر حسب عادت او .. (5) (بهجت :) در صورتی که بداند یا اطمینان داشته باشد که به سبب آن کار، منی بی اختیار خارج خواهد شد.

[مسأله 1590 هر گاه روزه دار بداند که اگر در روز بخوابد محتلم می شود]

مسأله 1590 هر گاه روزه دار بداند که اگر در روز بخوابد محتلم می شود، یعنی در خواب منی از او بیرون می آید، می تواند در روز بخوابد (1) و چنانچه بخوابد و محتلم هم بشود روزه اش صحیح است (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط مستحب نخوابد ولی اگر بخوابد، روزه اش باطل نمی شود.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) جایز است بخوابد هر چند به سبب نخوابیدن به زحمت نیفتد؛ و اگر محتلم شود روزه اش باطل نمی شود. (2) (فاضل :) مخصوصاً اگر ترک خواب موجب حَرَج باشد.

[مسأله 1591 اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود]

مسأله 1591 اگر روزه دار در حال بیرون آمدن منی از خواب بیدار شود، واجب نیست از بیرون آمدن آن جلوگیری کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 895

[مسأله 1592 روزه داری که محتلم شده ، می تواند بول کند]

مسأله 1592 روزه داری که محتلم شده ، می تواند بول کند (1) و به دستوری که در مسأله 72 گفته شد، استبراء نماید (2)، ولی اگر بداند به واسطه بول یا استبراء کردن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید در صورتی که غسل کرده باشد نمی تواند استبراء کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر چه بداند به واسطه بول کردن ، باقی مانده منی از مجری بیرون می آید. (2) (گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) (زنجانی : بعد از بول استبراء نماید) اگر چه بداند به واسطه بول یا استبراء کردن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید.

(مکارم :) هر چند می داند به واسطه آن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید، حتّی اگر غسل کرده باشد این کار برای روزه اش ضرری ندارد هر چند با خارج شدن باقی مانده منی از مجری ، باید مجدّداً غسل کند.

(فاضل :) مسأله روزه داری که محتلم شده می تواند قبل از غسل کردن بول کند و به دستوری که قبلًا گفته شد استبراء نماید، ولی اگر غسل کرده باشد و بداند که به واسطه بول یا استبراء کردن باقی مانده منی از مجری بیرون می آید بنا بر احتیاط واجب نمی تواند استبراء کند.

[مسأله 1593 روزه داری که محتلم شده اگر بداند منی در مجری مانده ]

مسأله 1593 روزه داری که محتلم شده اگر بداند منی در مجری مانده و در صورتی که پیش از غسل بول نکند بعد از غسل منی از او بیرون می آید، بنا بر احتیاط واجب باید پیش از غسل بول کند. (1) این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل ، مکارم :) بهتر است پیش از غسل بول کند (مکارم : ولی واجب نیست ).

(سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل بول کند.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب پیش از غسل بول کند.

[مسأله 1594 اگر به قصد بیرون آمدن منی کاری بکند]

مسأله 1594 اگر به قصد بیرون آمدن منی کاری بکند در صورتی که منی از او بیرون نیاید روزه اش باطل نمی شود (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، مکارم ، نوری :) در صورتی هم که منی از او بیرون نیاید، روزه اش باطل می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که می داند که اگر عمداً منی از خود بیرون آورد روزه اش باطل می شود، در صورتی که به قصد بیرون آمدن منی با کسی بازی و شوخی کند روزه اش باطل می شود و باید قضاء آن را به جا آورد، اگر چه منی از او بیرون نیاید و اگر منی بیرون آید، علاوه بر قضا کفّاره نیز بر او لازم می شود و در هر دو صورت در ماه رمضان باید در بقیه روز از آن چه روزه را باطل می کند خودداری نماید.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که به قصد بیرون آمدن منی بازی و شوخی کند، اگر چه منی از او بیرون نیاید، باید روزه را تمام کند و قضا هم بنماید.

(زنجانی :) مسأله اگر روزه دار با توجه به این که بیرون آمدن منی روزه را باطل می کند،

ص: 896

تصمیم بگیرد کاری را انجام دهد که موجب بیرون آمدن منی می گردد، روزه اش باطل می شود؛ هر چند از تصمیمش برگردد و کاری نکند و اگر بی توجه کاری را انجام دهد یا توجّه نداشته باشد که موجب خارج شدن منی می شود، روزه اش صحیح است ؛ هر چند منی خارج شود و اگر توجه نداشته باشد که روزه را باطل می کند و چنین تصمیمی بگیرد، پس اگر عمداً منی از خود خارج کند روزه اش باطل می شود و الّا روزه اش صحیح است .

(سیستانی :) مسأله کسی که عمداً به قصد بیرون آمدن منی بازی و شوخی کند و منی از او بیرون نیاید، اگر دو مرتبه نیت روزه نکند روزه او باطل است ، و اگر نیت روزه کند باید بنا بر احتیاط لازم روزه را تمام کند و قضا هم بنماید.

[مسأله 1595 اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی با کسی بازی و شوخی کند]

مسأله 1595 اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی با کسی بازی و شوخی کند (1) در صورتی که عادت نداشته باشد که بعد از بازی و شوخی منی از او خارج شود (2) اگر چه اتفاقاً منی بیرون آید روزه او صحیح است . ولی اگر (3) شوخی را ادامه دهد تا آنجا که نزدیک است منی خارج شود و خودداری نکند تا خارج گردد روزه اش باطل است (4). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه اطمینان دارد که منی از او خارج نمی شود، اگر چه اتّفاقاً منی بیرون آید روزه او صحیح است ولی اگر اطمینان ندارد، در صورتی که منی از او بیرون آید، روزه اش باطل است .

(فاضل :) و منی از او خارج شود در صورتی که عادت داشته که با این گونه کارها منی از او بیرون می آمده ، روزه اش باطل است و اگر عادت نداشته که با این کارها از او منی خارج شود و اتّفاقاً خارج شده باز روزه اش باطل است مگر این که اطمینان داشته باشد که منی از او خارج نمی شود. (2) (اراکی :) و اطمینان داشته باشد که منی از او خارج نمی شود .. (3) (اراکی :) ولی اگر اطمینان به خارج نشدن منی نداشته باشد، یا .. (4) (اراکی :) و بنا بر احتیاط واجب قضا و کفّاره دارد.

(خوئی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن (زنجانی : بیرون آوردن ) منی مثلًا با زن خود بازی و شوخی کند، چنانچه اطمینان دارد که منی از او خارج نمی شود اگر چه اتّفاقاً منی بیرون آید روزه او صحیح است . ولی اگر اطمینان ندارد، در صورتی که منی از او بیرون آید روزه اش باطل است .

(مکارم :) مسأله اگر روزه دار بدون قصد بیرون آمدن منی مثلًا با هم سر خود بازی و شوخی کند، در صورتی که عادت نداشته باشد که به این مقدار بازی و شوخی منی از او خارج شود، روزه اش صحیح است . ولی اگر اتفاقاً منی بیرون آید، روزه اش اشکال دارد، مگر این که قبلًا مطمئن بوده که منی از او خارج نمی شود.

ص: 897

4 دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم
[مسأله 1596 اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره ]

مسأله 1596 اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جانشینان آن حضرت (1) عمداً نسبت دروغ بدهد (2) اگر چه فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او باطل است (3) و احتیاط واجب آن است که حضرت زهرا سلام اللّه علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند (4). (1) (اراکی :) و یا سایر پیامبران و جانشینان آنان .. (2) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب روزه اش باطل می شود هر چند بلا فاصله توبه کند؛ و دروغ بستن به سایر انبیاء و فاطمه زهرا علیها السلام ، نیز همین حکم را دارد.

(بهجت :) روزه او باطل است و خالی از وجه نیست دروغ بستن به پیغمبران و جانشینان آنها و حضرت زهرا علیها السلام ملحق به دروغ بستن به خدا باشد و روزه را باطل کند ولی اگر شک داشته باشد که سخنی کذب است یا نه ، و به یکی از آنان نسبت دهد بنا بر اقوی روزه اش باطل نمی شود.

(گلپایگانی ، صافی :) به خدا و پیغمبران و ائمه علیهم السلام عمداً نسبت دروغ بدهد ..

(خوئی ، تبریزی :) به خدا و پیغمبران و جانشینان پیغمبران عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است ..

(زنجانی :) به خدا یا پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امامان معصوم علیهم السلام عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است .. (سیستانی :) عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است .. (3) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم باطل است و هم چنین است بنا بر احتیاط مستحب دروغ بستن به حضرت زهرا علیها السلام و سایر پیغمبران و جانشینان آنان . (4) (گلپایگانی :) احتیاط واجب آن است که به حضرت زهرا علیها السلام و به جانشینان پیغمبران گذشته هم نسبت دروغ ندهد.

(اراکی :) به احتیاط واجب حضرت زهرا علیها السلام هم در این حکم مانند پیامبر و امامان علیهم السلام است .

(خوئی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که به حضرت زهرا علیها السلام هم به دروغ نسبتی ندهد.

(صافی :) بنا بر احتیاط واجب نسبت دروغ به حضرت زهرا علیها السلام و به جانشینان پیغمبران گذشته هم این حکم را دارد.

(زنجانی :) اگر به حضرت زهرا علیها السلام و سایر پیامبران و جانشینان ایشان علیهم السلام هم به دروغ نسبتی بدهد بنا بر احتیاط روزه او باطل می شود.

[مسأله 1597 اگر بخواهد خبری را که نمی داند راست است یا دروغ ]

مسأله 1597 اگر بخواهد خبری را که نمی داند راست است یا دروغ نقل کند (1) بنا بر احتیاط واجب (2) باید از کسی که آن خبر را گفته ، یا از کتابی که آن خبر در آن نوشته شده نقل نماید (3) لکن اگر خودش هم خبر بدهد روزه اش باطل نمی شود. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) بنا بر احتیاط نباید به خداوند یا پیامبر صلی اللّه علیه و آله یا امام علیه السلام نسبت دهد، بلکه باید مثلًا چنین بگوید: چنین روایت شده است . (2) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه مکارم نیست ]

ص: 898

(3) (خوئی ، اراکی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مثلًا بگوید: «فلان راوی چنین می گوید» و یا « در فلان کتاب چنان نوشته شده است که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده ..». [پایان مسأله ] (فاضل :) نباید خودش آن را به طور جزم بگوید و لکن اگر خودش هم به طور جزم خبر بدهد روزه اش باطل نمی شود گر چه ظن ّ به کذب خبریا احتمال کذب خبر را بدهد.

(سیستانی :) مسأله اگر بخواهد خبری را که دلیلی بر حجیّت او ندارد و نمی داند راست است یا دروغ نقل کند، بنا بر احتیاط واجب باید به نحو نقل بگوید و آن را به پیامبر و ائمه علیهم السلام مستقیماً نسبت ندهد.

[مسأله 1598 اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر ص نقل کند]

مسأله 1598 اگر چیزی را به اعتقاد این که راست است از قول خدا یا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم (1) نقل کند و بعد بفهمد دروغ بوده ، روزه اش باطل نمی شود. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) یا امام علیه السلام ..

[مسأله 1599 اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیغمبر ص روزه را باطل می کند]

مسأله 1599 اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم روزه را باطل می کند و چیزی را که می داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعداً بفهمد آن چه را که گفته راست بوده ، روزه اش صحیح است (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) روزه اش باطل است .

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) روزه اش باطل است و در ماه رمضان باید تا مغرب از آن چه روزه را باطل می کند خودداری کند (صافی : ولی کفاره بر او واجب نمی شود.) (خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر چیزی را که می داند دروغ است به خدا و پیغمبر نسبت دهد و بعداً بفهمد آن چه را که گفته راست بوده ، باید روزه را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد.

(سیستانی :) اگر می دانسته که این کار روزه را باطل می کند، باید بنا بر احتیاط لازم روزه را تمام کند و قضای آن را هم به جا آورد.

(زنجانی :) مسأله اگر بداند دروغ بستن به خدا و پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام روزه را باطل می کند و چیزی را که دروغ می داند به آنان نسبت دهد روزه اش باطل می شود، هر چند بعداً بفهمد که آن چه را که گفته ، راست بوده و اگر در ماه رمضان باشد باید در بقیه روز امساک کند.

(مکارم :) مسأله اگر چیزی را دروغ می دانست و به خدا و پیغمبر نسبت داد، و بعداً معلوم شد صحیح بوده ، روزه اش اشکال دارد.

[مسأله 1600 اگر دروغی را که دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر ص نسبت دهد]

مسأله 1600 اگر دروغی را که دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و جانشینان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم (1) نسبت دهد روزه اش باطل می شود (2) ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند اشکال ندارد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السلام .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم ..

(مکارم :) به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت دهد روزه اش اشکال دارد. [پایان مسأله ]

[مسأله 1601 اگر از روزه دار بپرسند]

مسأله 1601 اگر از روزه دار بپرسند که آیا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم (1) چنین مطلبی فرموده اند؟

ص: 899

و او جایی که در جواب باید بگوید نه ، عمداً بگوید بلی ، یا جایی که باید بگوید بلی عمداً بگوید نه ، روزه اش باطل می شود (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) یا امام علیه السلام .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم . (مکارم :) روزه اش اشکال دارد.

[مسأله 1602 اگر از قول خدا یا پیغمبر ص حرف راستی را بگوید]
اشاره

مسأله 1602 اگر از قول خدا یا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم (1) حرف راستی را بگوید بعد بگوید دروغ گفتم یا در شب دروغی را به آنان نسبت دهد و فردای آن روز که روزه می باشد بگوید آن چه دیشب گفتم راست است ، روزه اش باطل می شود (2). (1) (زنجانی :) یا امام علیه السلام .. این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت و مکارم نیست (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط، مگر آن که مقصودش بیان حال خبرش باشد.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1359 اگر در نقل احکام شرعیه عمداً دروغ گوید، مثلًا واجبی را غیر واجب و حرامی را حلال ذکر کند، اگر منظورش نسبت دادن آن حکم ، به خدا یا پیغمبرصلی اللّه علیه و آله و سلم باشد روزه اش اشکال دارد و اگر قصدش نسبت دادن فتوا به مجتهد است کار حرامی کرده ، اما روزه اش باطل نمی شود و کسی که بدون اطلاع ، حکم مشکوکی را نقل می کند نیز همین حکم را دارد.

5 رساندن غبار غلیظ به حلق
[مسأله 1603 رساندن غبار غلیظ به حلق روزه را باطل می کند]

مسأله 1603 رساندن غبار غلیظ (1) به حلق روزه را باطل می کند (2) چه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است مثل آرد، یا غبار چیزی باشد که خوردن آن حرام است (3). (1) (خوئی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب رساندن غبار غلیظ (خوئی : یا غیر غلیظ) ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب رساندن غبار غلیظ یا غیر غلیظ .. (2) (اراکی :) رساندن غبار به حلق بنا بر احتیاط واجب روزه را باطل می کند ..

(بهجت :) رساندن غبار یا دود غلیظ به حلق بنا بر اظهر روزه را باطل می کند .. (3) (خوئی ، فاضل ، تبریزی :) مثل خاک .

(گلپایگانی ، صافی :) مثل خاک . و بنا بر احتیاط واجب باید غباری را هم که غلیظ نیست به حلق نرساند.

(زنجانی :) مثل خاک . ولی اگر غبار را فرو برد و به قدری غلیظ باشد که به فرو بردن آن عرفاً خوردن گفته می شود، بنا بر احتیاط روزه باطل می گردد.

(سیستانی :) مثل خاک . رساندن غبار غیر غلیظ به حلق روزه را باطل نمی کند.

(نوری :) و بنا بر احتیاط واجب غباری را هم که غلیظ نیست ، به حلق نرساند.

(مکارم :) مسأله رساندن غبار غلیظ به حلق هر گاه در حلق تبدیل به گِل شود و فرو رود روزه را باطل می کند، در غیر این صورت روزه صحیح است خواه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است مانند آرد، یا غبار چیزی که خوردن آن حرام است .

ص: 900

[مسأله 1604 اگر به واسطه باد غبار غلیظی پیدا شود]

مسأله 1604 اگر به واسطه باد غبار غلیظی (1) پیدا شود و انسان با این که متوجه است ، مواظبت نکند (2) و به حلق برسد، روزه اش باطل می شود (3). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (اراکی ، خوئی ، زنجانی :) اگر به واسطه باد غباری .. (2) (سیستانی :) متوجّه است و می تواند مواظبت کند ولی مواظبت نکند .. (3) (خوئی ، اراکی ، سیستانی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط واجب .

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب .

(مکارم :) مسأله هر گاه بواسطه باد یا جارو کردن زمین ، غبار غلیظی برخیزد و بر اثر عدم مواظبت ، به حلق برسد، روزه اش باطل می شود (همان طور که در مسأله قبل آمد).

[مسأله 1605 احتیاط واجب آن است که روزه دار دود سیگار]

مسأله 1605 احتیاط واجب آن است که روزه دار دود سیگار (1) و تنباکو و مانند اینها را هم به حلق نرساند (2). ولی بخار غلیظ، روزه را باطل نمی کند، مگر این که در دهان به صورت آب درآید و فرو دهد. (1) (گلپایگانی ، خوئی ، اراکی ، فاضل ، تبریزی :) بخار غلیظ و دود سیگار .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که روزه دار از کشیدن سیگار و تنباکو و سایر دخانیات پرهیز کند و بخار غلیظ نیز به حلق نرساند، ولی رفتن به حمام اشکال ندارد هر چند فضای حمام را بخار گرفته باشد.

(بهجت :) مسأله عدم افساد روزه به وسیله غبار یا دود غیر غلیظ و غیر جایگزین غذا و غیر مقوی خالی از وجه نیست ولی أحوط اجتناب است .

(نوری :) مسأله روزه دار باید بخار غلیظی که در دهان مبدل به آب می شود و نیز بنا بر احتیاط واجب دود سیگار و تنباکو و مانند اینها را به حلق نرساند.

(زنجانی :) مسأله در ماه مبارک رمضان سیگار کشیدن و استعمال سایر دخانیات بصورت آشکار به گونه ای که بی احترامی به روزه به شمار آید جایز نیست بلکه بنا بر احتیاط در غیر این صورت نیز استفاده نشود و چنانچه روزه دار در ماه رمضان از دخانیات استفاده کند، بنا بر احتیاط در بقیه روز از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری کرده ، روزه آن روز را نیز قضا کند.

[مسأله 1606 اگر مواظبت نکند و غبار یا بخار یا دود]

مسأله 1606 اگر مواظبت نکند و غبار یا بخار یا دود (1) و مانند اینها داخل حلق شود، چنانچه یقین (2) داشته که به حلق نمی رسد روزه اش صحیح است (3). این مسأله ، در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) غبار یا دود .. (2) (گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، زنجانی ، نوری :) چنانچه اطمینان ..

خوئی ، (تبریزی ، سیستانی :) چنانچه یقین یا اطمینان ..

ص: 901

(3) (اراکی :) ولی اگر اطمینان ندارد احتیاط واجب است که مواظبت کند.

(خوئی ، سیستانی :) و اگر گمان می کرده که به حلق نمی رسد، بهتر آن است که آن روزه را قضا کند. (تبریزی :) و هم چنین اگر گمان می کرده که به حلق نمی رسد.

(زنجانی :) و اگر احتمال عقلایی می داده که به حلق می رساند، بنا بر احتیاط مستحب آن روزه باطل می باشد و اگر غبار و مانند آن به نحوی فرو رود که خوردن صدق می کند و آن را هم احتمال می داده ، چنانچه تمام کردن روزه لازم باشد، بنا بر احتیاط آن را تمام نموده و چنانچه قضای آن در صورت بطلان لازم است بنا بر احتیاط آن را قضا هم بنماید.

(مکارم :) مسأله در جایی که احتمال می دهد غبار یا دود به حلق برسد باید احتیاط کند، ولی اگر یقین یا گمان داشته باشد به حلق نمی رسد، روزه اش صحیح است .

[مسأله 1607 اگر فراموش کند که روزه است و مواظبت نکند]

مسأله 1607 اگر فراموش کند که روزه است و مواظبت نکند، یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد (1) روزه اش باطل نمی شود (2) و چنانچه ممکن است باید آن را بیرون آورد. (1) (فاضل :) اشکال ندارد. [پایان مسأله ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی ، زنجانی :) مسأله اگر فراموش کند که روزه است و (زنجانی : عمداً یا در اثر عدم مواظبت ) یا بی اختیار غبار و مانند آن به حلق او برسد، روزه اش باطل نمی شود.

6 فرو بردن سر در آب
[مسأله 1608 اگر روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد]

مسأله 1608 اگر روزه دار عمداً تمام سر را در آب فرو برد، اگر چه باقی بدن او از آب بیرون باشد، بنا بر احتیاط واجب باید قضای آن روزه را بگیرد (1). ولی اگر تمام بدن را آب بگیرد و مقداری از سر بیرون باشد، روزه باطل نمی شود (2). (1) (خوئی ، بهجت :) روزه اش (بهجت : بنا بر أقوی ) باطل می شود ..

(گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب ( (تبریزی :) بنا بر احتیاط) روزه اش باطل می شود .. (2) (بهجت :) و هم چنین در حالی که مانع و حائل غلیظی دور سر را فرا گرفته و یا سر به چیزی آغشته شده که مانع از رسیدن آب به آن باشد، فرو بردن تمام سر در آب ، بنا بر اظهر روزه را باطل نمی کند.

(مکارم :) مسأله روزه دار بنا بر احتیاط واجب تمام سر را عمداً در آب فرو نبرد حتی اگر بقیه بدن بیرون از آب باشد، اما اگر تمام بدن و قسمتی از سر زیر آب برود ولی مقداری از سر بیرون باشد روزه باطل نمی شود.

(زنجانی :) مسأله بر روزه دار حرام است که عمداً تمام سر را در آب فرو برد، اگر چه باقی

ص: 902

بدن او از آب بیرون باشد، ولی چنانچه معصیت کرده و این کار را انجام دهد، ظاهراً روزه اش باطل نمی شود و احتیاط مستحب در روزه واجب ، آن است که دوباره به جا آورد و اگر تمام بدن را آب بگیرد ولی تمام یا مقداری از سر بیرون باشد، اشکال ندارد.

(سیستانی :) مسأله فرو بردن تمام سر در آب روزه را باطل نمی کند ولی کراهت شدید دارد.

[مسأله 1609 اگر نصف سر را یک دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد]

مسأله 1609 اگر نصف سر را یک دفعه و نصف دیگر آن را دفعه دیگر در آب فرو برد (1)، روزه اش باطل نمی شود (2). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) که هیچ وقت تمام سر زیر آب نباشد .. (2) (بهجت :) بنا بر اظهر. (زنجانی :) روزه اش اشکالی ندارد.

[مسأله 1610 اگر شک کند که تمام سر زیر آب رفته یا نه ]

مسأله 1610 اگر شک کند که تمام سر زیر آب رفته یا نه ، روزه اش صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی ، مکارم و بهجت نیست (گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر قصد داشت که سر را زیر آب فرو ببرد و شک کرد که تمام سر زیر آب رفت یا نه ، بنا بر احتیاط واجب روزه اش باطل است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر به قصد این که تمام سر را زیر آب ببرد در آب فرو رود و شک کند که تمام سر زیر آب رفته یا نه ، روزه اش باطل است ولی کفاره ندارد.

(زنجانی :) مسأله اگر شک کند که تمام سر زیر آب می رود یا نه ، می تواند سر را زیر آب کند.

[مسأله 1611 اگر تمام سر زیر آب برود]

مسأله 1611 اگر تمام سر زیر آب برود ولی مقداری از موها بیرون بماند روزه باطل می شود (1). این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) (مکارم :) روزه اش اشکال دارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر تمام سر زیر آب برود، اگر چه مقداری از موها بیرون بماند روزه باطل می شود.

(زنجانی :) مسأله جایز نیست روزه دار تمام سر را زیر آب ببرد؛ هر چند مقداری از موها بیرون بماند.

[مسأله 1612 احتیاط واجب آن است که سر را در گلاب فرو نبرد]

مسأله 1612 احتیاط واجب آن است که سر را در گلاب فرو نبرد ولی در آبهای مضاف دیگر و در چیزهای دیگر که روان است اشکال ندارد. این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (اراکی :) مسأله احتیاط واجب آن است که سر را در آبهای مضاف فرو نبرد و اما فرو بردن سر در چیزهای دیگر که روان است اشکال ندارد.

(فاضل :) بخصوص گلاب ..

(نوری :) گلاب و آبهای مضاف دیگر ..

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر سر را در گلاب فرو برد بنا بر احتیاط واجب روزه باطل

ص: 903

می شود چنانکه احتیاط واجب آن است که سر را در آبهای مضاف دیگر هم فرو نبرد ولی در چیزهای دیگری که روان است اشکال ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله سر فرو بردن در غیر آب از چیزهای روان مانند شیر به روزه ضرری ندارد بلکه أظهر این است که فرو بردن سر در آب مضاف نیز روزه را باطل نمی کند اگر چه أحوط ترک است .

(مکارم :) مسأله فرو بردن سر در مایعاتی مانند گلاب و آبهای مضاف دیگر حکم آب مطلق را دارد.

(بهجت :) مسأله فرو بردن سر در آب مضاف ، بنا بر أحوط روزه را باطل می کند.

(زنجانی :) مسأله احتیاط مستحب آن است که روزه دار سر را در گلاب و آبهای مضاف و مایعات دیگر فرو نبرد.

[مسأله 1613 اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد]

مسأله 1613 اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد و تمام سر او را آب بگیرد، یا فراموش کند که روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود (1). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (زنجانی :) اشکال ندارد و روزه او باطل نمی شود.

(مکارم :) مسأله اگر روزه دار بی اختیار در آب بیفتد یا او را در آب بیندازند و سر او زیر آب رود یا فراموش کند که روزه است سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی شود، ولی اگر یادش بیاید، بنا بر احتیاط واجب باید فوراً سر را از آب بیرون آورد.

[مسأله 1614 اگر عادتاً با افتادن در آب سرش زیر آب می رود]

مسأله 1614 اگر عادتاً با افتادن در آب سرش زیر آب می رود، چنانچه با توجه به این مطلب خود را در آب بیندازد و سرش زیر آب برود روزه اش باطل می شود (1). این مسأله در رساله آیات عظام : بهجت ، سیستانی و مکارم نیست (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .

(اراکی :) مسأله اگر اطمینان داشته باشد که با افتادن در آب سرش زیر آب نمی رود و خود را در آب بیندازد و سرش زیر آب برود روزه اش باطل نمی شود.

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اگر به خیال این که آب ، سر او را نمی گیرد خود را در آب بیندازد و آب تمام سر او را بگیرد، روزه اش اشکال ندارد.

(گلپایگانی ، صافی :) اگر با اطمینان به این که ..

[مسأله 1615 اگر فراموش کند که روزه است و سر را در آب فرو برد]

مسأله 1615 اگر فراموش کند که روزه است و سر را در آب فرو برد، یا دیگری به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زیر آب یادش بیاید که روزه است ، یا آن کس دست خود را بردارد، باید فوراً سر را بیرون آورد و چنانچه بیرون نیاورد، روزه اش باطل می شود (1). این مسأله در رساله آیت اللّه سیستانی نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .

(زنجانی :) چنانچه بیرون نیاورد، معصیت کرده است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1613).

ص: 904

[مسأله 1616 اگر فراموش کند که روزه است ]

مسأله 1616 اگر فراموش کند که روزه است و به نیت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (زنجانی :) مسأله اگر به جهت عذری به نیت غسل سر را در آب فرو برد؛ مثل این که فراموش کند که روزه است یا بدون تقصیر مسأله را نداند غسل او صحیح است و معصیتی نکرده است .

[مسأله 1617 اگر بداند که روزه است و عمداً برای غسل سر را در آب فرو برد]

مسأله 1617 اگر بداند که روزه است و عمداً برای غسل سر را در آب فرو برد، چنانچه روزه او، روزه واجبی باشد که مثل روزه کفاره وقت معینی ندارد، غسل صحیح و روزه باطل می باشد (1)، ولی اگر واجب معین باشد، اگر به فرو بردن سر در آب ، قصد غسل کند، روزه او باطل است و بنا بر احتیاط واجب ، غسل او هم باطل است (2) مگر آن که در زیر آب ، یا در حال خارج شدن از آب نیت غسل کند که در این صورت غسل او صحیح است و اما اگر روزه ماه رمضان باشد، هم غسل و هم روزه باطل است مگر ( آن که در همان زیر آب توبه نماید و (3)) در حال خارج شدن از آب نیت غسل کند که در این صورت غسل او صحیح است . این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) (خوئی :) چنانچه روزه او روزه رمضان باشد، روزه و غسل او هر دو باطل است و هم چنین است حکم روزه قضاء رمضان بعد از زوال علی الأحوط و اگر روزه مستحب باشد، یا روزه واجبی باشد که مثل روزه کفاره وقت معینی ندارد غسل او صحیح و روزه اش باطل می باشد و ظاهر این است که این حکم در روزه واجب معین نیز جاری است .

(گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) چنانچه روزه او مثل روزه رمضان ، واجب معین باشد، روزه و غسل او هر دو باطل است و اگر روزه مستحب باشد، یا روزه واجبی باشد که مثل روزه کفاره وقت معینی ندارد و تمام کردن آن واجب نباشد غسل صحیح و روزه باطل می باشد.

(تبریزی :) و افطار آن جایز است غسل صحیح و روزه باطل می باشد.

(فاضل ، نوری :) چنانچه روزه او مثل روزه رمضان واجب معیّن باشد، بنا بر احتیاط واجب باید دوباره غسل کند و روزه را هم (فاضل : باید بنا بر احتیاط واجب ) قضا نماید و اگر روزه مستحب یا روزه واجبی باشد که مثل روزه کفّاره وقت معیّنی ندارد، غسل صحیح و روزه (فاضل : بنا بر احتیاط واجب ) باطل می باشد.

(مکارم :) چنانچه بداند روزه واجب معین است بنا بر احتیاط واجب هم روزه را باید قضا کند و هم غسل را دوباره انجام دهد. (2) (اراکی :) روزه و غسل او باطل است .. (3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (زنجانی :) مسأله اگر بداند که روزه است و بدون عذر در روزه واجب معین برای غسل ، سر را در آب فرو برد، معصیت کرده و بنا بر احتیاط مستحب غسلش باطل می شود؛ ولی روزه اش صحیح است .

ص: 905

[مسأله 1618 اگر برای آن که کسی را از غرق شدن نجات دهد سر را در آب فرو برد]
اشاره

مسأله 1618 اگر برای آن که کسی را از غرق شدن نجات دهد سر را در آب فرو برد، اگر چه نجات دادن او واجب باشد، روزه اش باطل می شود (1). این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و بهجت نیست (1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .

(زنجانی :) مسأله سر به زیر آب بردن برای روزه دار همیشه حرام نیست ، بلکه ممکن است به جهتی هم چون نجات دادن کسی جایز یا لازم باشد.

(مکارم :) مسأله کسی که برای نجات غریق مجبور است سر را در آب فرو ببرد روزه اش اشکال دارد، ولی به عنوان نجات جان مسلمانی این کار واجب است ، و بعداً قضا کند.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1368 غوّاصان ، اگر سر خود را در کلاهک پنهان کنند و با آن زیر آب روند، روزه آنها صحیح است .

7 باقی ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح
[مسأله 1619 اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نکند]

مسأله 1619 اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نکند (1)، یا اگر وظیفه او تیمم است عمداً تیمم ننماید (2)، روزه اش باطل است (3). (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب روزه اش باطل است ولی اگر توانایی بر غسل ندارد یا وقت تنگ است تیمم نماید، اما اگر از روی عمد نباشد روزه اش صحیح است .

(اراکی :) اگر جنب در روزه رمضان و قضاء آن تا اذان صبح غسل نکند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) در روزه ماه رمضان و قضاء آن .. (3) (گلپایگانی :) و در غیر این دو، روزه باطل نمی شود.

(صافی :) و در غیر این دو أحوط باقی نماندن بر جنابت است تا صبح .

(خوئی ، تبریزی ، بهجت ، زنجانی :) مسأله اگر جنب عمداً در ماه رمضان تا اذان صبح غسل نکند روزه اش باطل است و کسی که وظیفه اش تیمم است و عمداً تیمم ننماید روزه اش نیز باطل است و حکم قضای ماه رمضان بعداً خواهد آمد.

(سیستانی :) یا اگر وظیفه اش تیمم است تیمم ننماید، باید روزه آن روز را تمام کند و روزی دیگر را نیز روزه بگیرد و چون معلوم نیست آن روز قضا است یا عقوبت است هم روزه آن روز از ماه رمضان را به قصد ما فی الذمه انجام دهد و هم روزی که به جای آن روز، روزه می گیرد، و قصد قضا نکند.

(زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) مسأله کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان یا قضای آن را بگیرد نباید تا اذان صبح عمداً در حال جنابت باقی بماند بنا بر این اگر عمداً غسل نکند و در تنگی وقت تیمم نیز

ص: 906

نکند روزه اش باطل است . بقای عمدی بر جنابت در روزه های دیگر چه واجب باشد یا مستحب ضرری برای روزه ندارد.

[مسأله 1620 اگر در روزه واجبی که مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است ]

مسأله 1620 اگر در روزه واجبی که مثل روزه ماه رمضان وقت آن معین است (1) تا اذان صبح غسل نکند و تیمم هم ننماید (2) روزه اش صحیح است (3). (1) (فاضل :) اگر در روزه ماه رمضان و قضای آن .. (2) ( - فاضل ، نوری :) ولی از روی عمد نباشد مثل آن که دیگری نگذارد غسل و تیمّم کند ..

(بهجت :) ولی از روی عمد نباشد مثل آن که دیگری به اجبار نگذارد غسل و تیمّم کند و ناچار شود .. (3) (بهجت :) ولی در صورت فراموش کردن ، روزه ماه رمضان باطل است .

(زنجانی :) خصوصاً اگر عمداً نباشد، مگر در قضای ماه رمضان که حکم آن در مسأله [1634] خواهد آمد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1636.

(اراکی :) مسأله اگر در روزه واجب غیر رمضان عمداً تا اذان صبح غسل نکند و تیمم هم ننماید روزه اش بنا بر احتیاط واجب باطل است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر در ماه رمضان تا اذان صبح غسل نکند و تیمم هم ننماید ولی از روی عمد نباشد مثل آن که دیگری نگذارد غسل و تیمم کند روزه اش صحیح است .

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در روزه غیر ماه رمضان و قضای آن از روزه های واجبی که مثل روزه ماه رمضان وقت آن معیّن است جنب عمداً تا اذان صبح غسل نکند أظهر این است که روزه اش صحیح است .

(سیستانی :) مسأله در غیر روزه ماه رمضان و قضای آن از اقسام روزه های واجب و مستحب اگر جنب عمداً تا اذان صبح بر حال جنابت باقی بماند، می تواند آن روز را روزه بگیرد.

[مسأله 1621 کسی که جنب است و می خواهد روزه واجبی بگیرد]

مسأله 1621 کسی که جنب است و می خواهد روزه واجبی بگیرد (1) که مثل روزه رمضان وقت آن معین است (2)، چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، می تواند با تیمم روزه بگیرد و صحیح است (3). (1) (گلپایگانی :) در روزه رمضان ، چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، معصیت کرده ولی واجب است تیمم کند و روزه اش صحیح است و در قضاء رمضان که وقتش تنگ شده أحوط آن است که تیمم کند و روزه بگیرد و بعد هم آن را به جا آورد و در قضاء موسع ، روزه باطل است . (2) (فاضل :) می خواهد روزه ماه رمضان یا قضای آن را بگیرد .. (3) (بهجت :) باید با تیمم روزه بگیرد و روزه او بنا بر أظهر صحیح است .

(نوری :) ولی معصیت کار است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1636.

(خوئی :) مسأله کسی که در شب ماه رمضان جنب است چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، بنا بر احتیاط واجب باید تیمم کند و روزه بگیرد و قضای آن را هم به جا آورد.

ص: 907

(زنجانی :) چنانچه بدون عذر ..

(تبریزی ، سیستانی :) باید تیمم کند و روزه بگیرد (سیستانی : و روزه اش صحیح است ).

(زنجانی :) باید تیمم کند و روزه بگیرد و به احتیاط مستحب قضای آن را هم به جا آورد.

(صافی :) مسأله کسی که جنب است و می خواهد روزه ماه رمضان یا قضای آن را بگیرد، چنانچه عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود، معصیت کرده و أحوط آن است که تیمم کند و روزه بگیرد و بعد هم آن را به جا آورد و در قضاء موسع ، روزه باطل است .

[مسأله 1622 اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند]

مسأله 1622 اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از یک روز یادش بیاید (1)، (باید روزه آن روز را قضا نماید و اگر بعد از چند روز یادش بیاید (2))، باید (3) روزه هر چند روزی را که یقین دارد جنب بوده قضا نماید. مثلًا اگر نمی داند سه روز جنب بوده یا چهار روز، باید روزه سه روز را قضا کند (4). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) بعد از گذشتن ماه رمضان یادش بیاید .. (2) (فاضل :) اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش کند و بعد از یک یا چند روز یادش بیاید باید روزه آن روزها را قضا نماید و اگر بعد از چند روز یادش بیاید ..

[قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (3) [کلمه «باید» در رساله آیات عظام : خوئی ، فاضل و سیستانی نیست ] (4) (زنجانی :) و اگر در ماه رمضان یادش بیاید قضا واجب نیست ؛ لکن بنا بر احتیاط مستحب اگر بعد از گذشتن یک هفته یادش بیاید روزه را قضا کند بلکه به احتیاط مستحب اگر بعد از گذشتن روز جمعه هم یادش بیاید، روزه را قضا نماید.

(مکارم :) و قضاء روز چهارم ، احتیاط مستحب است .

[مسأله 1623 کسی که در شب ماه رمضان برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت ندارد]

مسأله 1623 کسی که در شب ماه رمضان برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت ندارد (1)، اگر خود را جنب کند، روزه اش باطل است (2) و قضا و کفاره بر او واجب می شود (3)، ولی اگر برای تیمم وقت دارد، چنانچه خود را جنب کند، با تیمم روزه او صحیح است ولی گناه کار است (4). (1) (اراکی :) کسی که در شب ماه رمضان برای غسل وقت ندارد .. (2) (مکارم :) روزه اش اشکال دارد و احتیاطاً قضا و کفاره به جا آورد؛ هم چنین اگر برای غسل وقت ندارد و فقط برای تیمّم وقت دارد. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(اراکی :) چه برای تیمم وقت داشته باشد یا نه . [پایان مسأله ] (زنجانی :) بلی ، اگر خیال می کرده جنب کردن بر او حرام نیست قضا دارد ولی کفاره ندارد .. (4) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه خود را جنب کند، معصیت کرده ولی واجب است تیمّم نماید و روزه اش صحیح است .

ص: 908

(زنجانی :) چنانچه خود را جنب کند، باید تیمم کند و روزه آن روز را بگیرد و به احتیاط مستحب قضای آن را نیز به جا آورده ، کفاره هم بدهد.

(فاضل :) با تیمّم روزه او صحیح است ، گناه کار هم حساب نمی شود.

(بهجت :) مسأله کسی که در شب ماه رمضان یا روزه واجب معین دیگری ، برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت ندارد، نباید خود را جنب کند؛ و هم چنین است بنا بر أظهر اگر فقط برای تیمّم وقت دارد؛ و اگر معصیت کرد و خود را جنب نمود بنا بر احتیاط واجب باید روزه اش را با تیمم بگیرد و قضای آن را نیز به جا آورد.

[مسأله 1624 اگر گمان کند که به اندازه غسل وقت دارد]

مسأله 1624 اگر گمان کند (1) که به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب کند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده (2) چنانچه تیمم کند روزه اش صحیح است (3). این مسأله در رساله آیات عظام : فاضل و بهجت نیست (1) (اراکی :) اگر پس از تحقیق گمان کند .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) چه جستجو کرده و چه نکرده ، واجب است با تیمم روزه بگیرد و روزه اش صحیح است . (3) (اراکی :) امّا اگر تحقیق نکرده ، بنا بر احتیاط واجب قضا دارد.

(خوئی :) مسأله اگر برای آن که بفهمد وقت دارد یا نه ، جستجو نماید و گمان کند که به اندازه غسل وقت دارد و خود را جنب کند و بعد بفهمد وقت تنگ بوده و تیمم کند، روزه اش صحیح است . و اگر بدون جستجو گمان کند که وقت دارد و خود را جنب نماید و بعد بفهمد وقت تنگ بوده و با تیمم روزه بگیرد بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را قضا کند.

(زنجانی :) اگر در ماه رمضان ..

(زنجانی :) روزه اش بی اشکال صحیح است ، بلکه اگر ..

(تبریزی :) صحیح است .

(زنجانی :) روزه اش صحیح است ؛ هر چند احتیاط مستحب در قضا و کفاره است .

(سیستانی :) مسأله اگر بداند وقت برای غسل ندارد و خود را جنب کند و تیمم کند یا با این که وقت دارد عمداً غسل را تأخیر بیاندازد تا وقت تنگ شود و تیمم کند روزه اش صحیح است هر چند گناه کار است .

[مسأله 1625 کسی که در شب ماه رمضان جنب است ]

مسأله 1625 کسی که در شب ماه رمضان (1) جنب است و می داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود، نباید بخوابد (2) و چنانچه بخوابد (3) و تا صبح بیدار نشود، روزه اش باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می شود (4). (1) (بهجت :) یا روزه واجب معین .. (2) (بهجت :) در صورتی که در نخوابیدن عسر و حرج برای او نباشد، نباید بخوابد مگر بعد از غسل .. (3) (زنجانی :) چنانچه با اختیار بخوابد ..

ص: 909

(4) (زنجانی :) روزه اش باطل است و قضا بر او واجب می شود و کفاره نیز لازم است ، مگر آن که خیال می کرده بقاء بر جنابت حرام نیست و در هر حال باید در روز امساک کند.

(مکارم :) روزه اش اشکال دارد و بنا بر احتیاط واجب باید قضا و کفاره به جا آورد، اما اگر احتمال دهد که بیدار می شود می تواند بخوابد، و احتیاط این است که در دفعه دوم که بیدار شد نخوابد تا غسل کند.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی شود، نباید غسل نکرده بخوابد و چنانچه پیش از غسل بخوابد و تا صبح بیدار نشود روزه اش باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب نباید غسل نکرده بخوابد و چنانچه پیش از غسل اختیاراً بخوابد و تا صبح بیدار نشود؛ باید روزه آن روز را تمام کند و قضا و کفاره بر او واجب می شود.

[مسأله 1626 هر گاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود]

مسأله 1626 هر گاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود (1) اگر احتمال بدهد که اگر دوباره بخوابد (2) بیدار می شود برای غسل ، می تواند بخوابد (3). (1) (خوئی :) احتیاط مستحب ( (تبریزی :) احتیاط واجب ) آن است که پیش از غسل در صورتی که عادتش به بیدار شدن نباشد نخوابد اگر چه احتمال بدهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود. (2) (اراکی :) اطمینان دارد که اگر دوباره بخوابد .. (3) (فاضل :) در صورتی که عادتاً خواب نمی ماند.

(زنجانی :) چنانچه تردید داشته باشد که اگر بخوابد بیدار می شود یا نه ، احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل نخوابد.

(سیستانی :) اگر احتمال بدهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود می تواند بخوابد. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1625.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله جنب اگر عادت و اطمینان به بیدار شدن قبل از اذان صبح ندارد بنا بر احتیاط واجب نباید پیش از غسل بخوابد و اگر بخوابد خواب اول باشد یا دوم حکم باقی ماندن عمدی با جنابت تا صبح را دارد که باید قضاء روزه را بگیرد و کفاره نیز بدهد.

(بهجت :) مسأله هر گاه جنب در شب ماه رمضان یا روزه واجب معین بخوابد و بیدار شود، اگر اطمینان به بیدار شدن پیش از اذان صبح برای غسل را ندارد باید نخوابد اگر چه احتمال بدهد که اگر دوباره بخوابد پیش از اذان صبح بیدار می شود.

[مسأله 1627 کسی که در شب ماه رمضان جنب است ]

مسأله 1627 کسی که در شب ماه رمضان (1) جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد (2) پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه تصمیم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند (3) و با این تصمیم بخوابد و تا اذان خواب بماند روزه اش صحیح است (4). (1) (بهجت :) یا روزه واجب معین ..

ص: 910

(2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یقین (سیستانی : یا اطمینان ) دارد که اگر بخوابد ..

(زنجانی ، بهجت :) می داند (بهجت : یا اطمینان دارد) که اگر بخوابد .. (3) (زنجانی :) غسل یا تیمم کند .. (4) (خوئی ، تبریزی :) و هم چنین است کسی که عادت بیدار شدن قبل از اذان صبح را داشته و احتمال بیدار شدن را نیز بدهد. (بهجت :) باید روزه بگیرد و روزه اش صحیح می باشد.

(زنجانی :) روزه اش بدون اشکال صحیح است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله کسی که در شب ماه رمضان جنب است اگر عادت و اطمینان به بیدار شدن پیش از اذان صبح را دارد جایز است با تصمیم به آن که بعد از بیدار شدن غسل کند بخوابد و چنانچه در این صورت اتفاقاً تا صبح خواب بماند روزه اش صحیح است .

[مسأله 1628 کسی که در شب ماه رمضان جنب است ]

مسأله 1628 کسی که در شب ماه رمضان جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد (1) پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه غفلت داشته باشد که بعد از بیدار شدن باید غسل کند (2)، در صورتی که بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند (3) روزه اش صحیح است (4). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) می داند که اگر بخوابد .. (سیستانی :) اطمینان ندارد که اگر بخوابد .. (2) (زنجانی :) غسل یا تیمم کند .. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط قضا بر او واجب می شود.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط مستحب روزه آن روز را قضا کند. (4) (گلپایگانی ، صافی :) اگر خواب اولش باشد روزه اش صحیح است ، نه قضا دارد و نه کفاره ؛ و در خواب دوم و سوم فقط قضا بر او واجب می شود.

[مسأله 1629 کسی که در شب ماه رمضان جنب است ]

مسأله 1629 کسی که در شب ماه رمضان (1) جنب است و می داند یا احتمال می دهد که اگر بخوابد (2) پیش از اذان صبح بیدار می شود، چنانچه نخواهد بعد از بیدار شدن غسل کند (3)، یا تردید داشته باشد که غسل کند یا نه (4)، در صورتی که بخوابد و بیدار نشود، روزه اش باطل است (5). (1) (بهجت :) یا روزه واجب معین .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یقین دارد یا احتمال می دهد که اگر بخوابد ..

(گلپایگانی ، صافی :) می داند که اگر بخوابد .. (3) (سیستانی :) در صورتی که بخوابد و بیدار نشود باید روزه آن روز را تمام کند و قضا و کفاره بر او لازم است و هم چنین است بنا بر احتیاط لازم اگر تردید داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند یا نه .

(زنجانی :) غسل یا تیمم کند اگر بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند روزه اش باطل و قضا و کفاره لازم است ؛ و اگر تردید داشته باشد که غسل یا تیمم کند یا نه ، بنا بر احتیاط روزه اش باطل و قضا و کفاره لازم است . (4) (نوری :) یا بی تفاوت باشد ..

ص: 911

(5) (خوئی ، تبریزی ، بهجت :) روزه اش باطل و قضا و کفاره لازم است .

(مکارم :) روزه اش اشکال دارد.

[مسأله 1630 اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود]

مسأله 1630 اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بیدار شود و بداند یا احتمال دهد که اگر دوباره بخوابد (1) پیش از اذان صبح (2) بیدار می شود و تصمیم هم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند (3)، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند و هم چنین است اگر (4) از خواب دوّم بیدار شود و برای مرتبه سوم بخوابد (5) و کفاره بر او واجب نمی شود (6). (1) (گلپایگانی ، صافی :) بداند که اگر دوباره بخوابد ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) یقین کند یا احتمال دهد که اگر دوباره بخوابد .. (2) (مکارم :) برای غسل کردن بیدار می شود چنانچه بخوابد و بیدار نشود، احتیاطاً باید روزه آن روز را قضا کند، هم چنین است اگر برای دفعه سوّم بخوابد و بیدار نشود، ولی در هیچ یک از اینها کفّاره بر او واجب نمی شود. (3) (زنجانی :) غسل یا تیمم کند .. (4) (خوئی ، زنجانی ، سیستانی ، تبریزی :) و اگر .. (5) (گلپایگانی ، صافی :) و تا اذان صبح بیدار نشود، قضای روزه آن روز بر او واجب می شود (گلپایگانی : ولی اگر عادت و اطمینان به بیدار شدن نداشته باشد) بنا بر احتیاط لازم کفاره هم بر او واجب می شود.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و تا اذان صبح بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند و بنا بر احتیاط استحبابی کفاره نیز بدهد (زنجانی : بلکه بنا بر احتیاط مستحب در خواب دوم و هم چنین در خواب اول در صورتی که عادت به بیدار شدن نداشته باشد، کفاره بدهد). (6) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب در خواب سوم کفاره هم لازم است .

(بهجت :) مسأله اگر جنب در شب ماه رمضان یا روزه واجب معیّن بعد از جنب شدن خوابید و بیدار شد، در صورتی که اطمینان دارد که اگر دو مرتبه بخوابد قبل از اذان صبح بیدار می شود خوابیدن دفعه دوم بر او حرام نیست ولی خلاف احتیاط است و اگر دو باره خوابید و بیدار نشد، باید قضای آن را بگیرد و بنا بر احتیاط واجب کفّاره هم بدهد و اگر بیدار شد باز دفعه سوم خوابید و تا اذان صبح بیدار نشد قضای آن روز را باید بگیرد و وجوب کفّاره مطابق احتیاط بلکه اقوی است .

[مسأله 1631 خوابی را که در آن محتلم شده نباید خواب اول حساب کرد]

مسأله 1631 خوابی را که در آن محتلم شده نباید خواب اول حساب کرد بلکه اگر از آن خواب بیدار شود و دوباره بخوابد خواب اول حساب می شود. (گلپایگانی :) مسأله بنا بر احتیاط واجب خوابی را که در آن محتلم شده ، باید خواب اول حساب کند پس اگر بعد از بیدار شدن دوباره بخوابد و بداند یا عادت به بیدار شدن داشته باشد و تصمیم هم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند، چنانچه تا اذان خواب بماند بنا بر احتیاط واجب

ص: 912

باید قضای آن روز را بگیرد. و اگر دوباره بیدار شود و بداند یا عادت به بیدار شدن داشته باشد و تصمیم داشته باشد که بعد از بیدار شدن غسل کند در صورتی که باز هم بخوابد و تا اذان خواب بماند، باید قضای آن روز را بگیرد و کفاره بر او واجب نیست ولی احتیاط خوب است .

(صافی :) بنا بر احتیاط مستحب مؤکد کفاره هم بر او واجب می شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله مراد از خواب اول و دوم و سوم در صورتی که انسان در خواب محتلم شود خوابی است که بعد از بیدار شدن بخوابد و اما خوابی که در آن محتلم شده خواب اول حساب نمی شود.

(سیستانی :) مسأله خوابی که در آن احتلام صورت گرفته است خواب اول حساب می شود، بنا بر این اگر پس از بیدار شدن دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، چنانچه در مسأله قبل گفته شد روزه آن روز را باید قضا کند.

(زنجانی :) مسأله اگر انسان در خواب محتلم شود و بعد بیدار شود و ببیند جنب شده و دوباره بخوابد، و تا اذان صبح بیدار نشود، باید در آن روز از کارهایی که به رروزه دار حرام است ، خودداری کند و بعد ، روزه آن روز را قضا کند.

[مسأله 1632 اگر روزه دار در روز محتلم شود]

مسأله 1632 اگر روزه دار در روز محتلم شود، واجب نیست فوراً غسل کند (1). (1) (فاضل :) گر چه احتیاط مستحب آن است که فوراً غسل کند.

(مکارم :) مسأله هر گاه روزه دار در روز محتلم شود بهتر است فوراً غسل کند اما اگر نکند برای روزه اش اشکالی ندارد.

[مسأله 1633 هر گاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود]

مسأله 1633 هر گاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده ، اگر چه بداند پیش از اذان محتلم شده ، روزه او صحیح است (1). (1) (مکارم :) روزه اش صحیح است ، خواه بداند پیش از اذان محتلم شده یا بعد از آن ، و یا شک داشته باشد.

[مسأله 1634 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد]

مسأله 1634 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد، هر گاه تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روی عمد نباشد روزه او باطل است (1). (1) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه از روی عمد نباشد، اگر وقت وسعت داشته باشد روزه او باطل است و اگر وقت تنگ باشد، احتیاط واجب گرفتن روزه آن روز و عوض آن بعد از ماه مبارک است .

(بهجت :) بنا بر أظهر روزه او باطل است و در صورتی که وقت گرفتن روزه قضا طوری تنگ است که اگر روزه اش باطل باشد دیگر فرصتی برای گرفتن روزه قضا ندارد، احتمال دارد ملحق به روزه ماه رمضان باشد.

(سیستانی :) هر گاه تا اذان صبح عمداً جنب بماند، نمی تواند آن روز را روزه بگیرد؛ و اگر از روی عمد نباشد، می تواند، اگر چه احتیاط در ترک آن است .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1636.

ص: 913

(زنجانی :) مسأله کسی که در وسعت وقت می خواهد قضای روزه ماه رمضان را بگیرد هر گاه جنب باشد به جهت احتلام یا به سبب دیگر و تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روی عمد نباشد، روزه اش باطل است و باید در روز دیگری به جا آورد.

[مسأله 1635 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد]
اشاره

مسأله 1635 کسی که می خواهد قضای روزه رمضان را بگیرد اگر بعد از اذان صبح بیدار شود و ببیند محتلم شده و بداند پیش از اذان محتلم شده است (1)، چنانچه وقت قضای روزه تنگ است مثلًا پنج روز روزه قضای رمضان دارد و پنج روز هم به رمضان مانده است (2) بعد از رمضان عوض آن را به جا آورد و اگر وقت قضای روزه تنگ نیست (3) باید روز دیگر روزه بگیرد (4) و در هر صورت این روز را لازم نیست روزه بگیرد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) روزه او باطل است ولی چنانچه وقت قضای روزه تا آمدن ماه رمضان دیگر تنگ است ، مثلًا پنج روز روزه قضای رمضان دارد و پنج روز هم به رمضان مانده است بهتر آن است که آن روز را روزه بگیرد و بعد از رمضان هم عوض آن را به جا آورد.

(تبریزی :) می تواند آن روز را روزه بگیرد ولی اگر در شب بفهمد جنب شده و تا اذان صبح غسل نکند آن روز را نمی تواند روزه قضا بگیرد.

(سیستانی :) می تواند آن روز را به قصد قضای ماه رمضان روزه بگیرد.

(مکارم :) اگر وقت قضای روزه تنگ نیست بنا بر احتیاط واجب روز دیگری را روزه بگیرد، و اگر وقت قضای روزه تنگ است مثلًا پنج روز قضا به ذمّه دارد و پنج روز هم بیشتر به ماه رمضان باقی نمانده ، همان روز را روزه بگیرد و روزه اش صحیح است . (2) (گلپایگانی ، اراکی ، فاضل ، صافی :) بنا بر احتیاط واجب باید آن روز را روزه بگیرد و .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) روزه اش باطل است . [پایان مسأله ] (4) (اراکی ، فاضل :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(زنجانی :) مسأله اگر وقت قضای روزه ماه رمضان تنگ شده و تا اذان صبح جنب بماند، بنا بر احتیاط واجب روزه آن روز را گرفته ، عوض آن را هم به جا آورد.

مسائل اختصاصی

(سیستانی :) مسأله 1608 اگر زن در شب ماه رمضان پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و عمداً غسل نکند و اگر وظیفه اش تیمم است تیمم ننماید، روزه آن روز را باید تمام کند و قضای آن را نیز بگیرد؛ و در روزه قضای ماه رمضان اگر عمداً غسل و تیمم را ترک کند، بنا بر احتیاط واجب نمی تواند آن روز را روزه بگیرد.

(فاضل :) مسأله 1689 اگر در روزه ماه مبارک رمضان محتلم شود، می تواند قبل از غسل استبراء کند ولی اگر غسل کرد، بعد از غسل در صورتی که بداند منی از او خارج می شود، نباید استبراء کند.

[مسأله 1636 اگر در روزه واجبی غیر روزه رمضان ]

مسأله 1636 اگر در روزه واجبی غیر روزه رمضان (1) و قضای آن تا اذان صبح جنب بماند (2)،

ص: 914

روزه اش صحیح است (3) چه وقت آن معین باشد و چه نباشد. این مسأله در رساله آیات عظام : اراکی و بهجت نیست (1) (فاضل :) اگر در روزه مستحب یا واجب غیر رمضان .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و لو از روی عمد باشد، چنانچه وقت آن روز معین است مثلًا نذر کرده که آن روز را روزه بگیرد .. (نوری :) گر چه از روی عمد هم باشد .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) و اگر مثل روزه کفاره وقت آن معین نیست ، احتیاط مستحب آن است که غیر از آن روز روز دیگری را روزه بگیرد. (سیستانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1620).

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در روزه واجبی غیر قضای روزه رمضان از روزه هایی که مثل روزه کفاره وقت معینی ندارد عمداً تا اذان صبح جنب بماند، أظهر این است که روزه اش صحیح است ولی بهتر آن است که غیر از آن روز، روز دیگری را روزه بگیرد.

(زنجانی :) مسأله اگر در غیر روزه ماه رمضان در روزه واجب دیگری مثل روزه کفاره و نذر غیر معین ، که وقت آن وسعت دارد؛ عمداً تا اذان صبح جنب بماند، أظهر این است که روزه اش صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است که غیر از آن ، روز دیگری را روزه بگیرد.

(مکارم :) مسأله باطل شدن روزه به خاطر بقاء بر جنابت ، مخصوص روزه ماه رمضان و قضای آن است و در روزهای دیگر موجب بطلان نمی شود.

[مسأله 1637 اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود]

مسأله 1637 اگر زن (1) پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و عمداً غسل نکند (2)، یا اگر وظیفه او تیمم است عمداً تیمم نکند روزه اش باطل است (3). (1) (بهجت :) اگر زن در ماه رمضان .. (2) (خوئی ، تبریزی :) در روزه ماه رمضان ، روزه اش باطل است . و در غیر آن باطل نیست اگر چه أحوط غسل کردن است و زنی که وظیفه اش نسبت به حیض یا نفاس تیمم است در روزه ماه رمضان اگر عمداً پیش از اذان صبح تیمم نکند روزه اش باطل است .

(زنجانی :) تا وقت تنگ شود، باید تیمم نماید و اگر تیمم هم نکند در روزه ماه رمضان ، روزه اش باطل است و در غیر آن باطل نیست ؛ و زنی که وظیفه اش نسبت به حیض یا نفاس ، تیمم است در روزه ماه رمضان اگر عمداً پیش از اذان صبح تیمم نکند، روزه اش باطل است . (3) (بهجت :) و وجوب کفّاره خالی از وجه نیست .

(فاضل :) روزه اش در ماه رمضان یا قضای آن باطل است و احتیاط مستحب آن است که در روزه های واجب و مستحب دیگر هم این امر رعایت شود.

(مکارم :) مسأله زنی که از حیض یا نفاس پاک شده و تا اذان صبح غسل نکرده ، در حکم کسی است که باقی بر جنابت مانده است .

(سیستانی :) مسأله زنی که در شب ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شده ، اگر عمداً غسل نکند تا وقت تنگ شود باید تیمم نماید و روزه آن روزش صحیح است .

ص: 915

[مسأله 1638 اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود]

مسأله 1638 اگر زن پیش از اذان صبح (1) از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت نداشته باشد (2)، چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان یا قضای آن بگیرد باید تیمم نماید و روزه اش صحیح است (3) و اگر بخواهد روزه مستحب یا روزه واجب مثل روزه کفاره و روزه نذری بگیرد اگر چه بدون تیمم هم روزه اش صحیح است ولی احتیاط مستحب آن است که تیمم کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) در ماه رمضان .. (2) (خوئی ، تبریزی :) باید تیمم نماید و بنا بر احتیاط واجب باید تا اذان صبح بیدار بماند (خوئی : و هم چنین است حکم جنب در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد). [پایان مسأله ] (سیستانی :) باید تیمم کند ولی لازم نیست تا اذان صبح بیدار بماند و هم چنین است حکم جنب در صورتی که وظیفه اش تیمم باشد.

(زنجانی :) باید تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب تا اذان صبح از مبطلات وضو اجتناب نماید، و هم چنین است حکم جنب در صورتی که وظیفه اش تیمّم باشد. (3) (اراکی :) چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان بگیرد باید تیمم نماید و روزه اش صحیح است ، و اگر بخواهد روزه واجب غیر رمضان بگیرد، بنا بر احتیاط واجب باید تیمم نماید.

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه بخواهد روزه واجبی بگیرد که مثل روزه رمضان وقت آن معین است ، باید تیمم نماید و بنا بر احتیاط مستحب تا اذان صبح بیدار بماند. و اگر بخواهد روزه مستحب یا روزه واجبی بگیرد که مثل روزه کفاره وقت آن معین نیست نمی تواند با تیمم روزه بگیرد.

(فاضل :) چنانچه بخواهد روزه رمضان بگیرد با تیمم روزه اش صحیح است ، و لازم نیست که تا صبح بیدار بماند و اگر برای تیمم هم وقت نباشد به همان نحو روزه اش صحیح است .

(نوری :) چنانچه بخواهد روزه واجبی بگیرد که مثل روزه رمضان وقت آن معین است ، با تیمم روزه اش صحیح است ، و لازم نیست که تا صبح بیدار بماند و اگر بخواهد روزه مستحب یا روزه واجبی بگیرد که مثل روزه کفاره وقت آن معین نیست نمی تواند با تیمم روزه بگیرد.

(مکارم :) مسأله اگر در ماه مبارک رمضان پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت ندارد، تیمم کند و روزه اش صحیح است ، اما اگر برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت ندارد، باید بعداً غسل کند و روزه او نیز صحیح است .

[مسأله 1639 اگر زن نزدیک اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود]

مسأله 1639 اگر زن نزدیک اذان صبح (1) از حیض یا نفاس پاک شود و برای هیچ کدام از غسل و تیمم وقت نداشته باشد (2)، یا بعد از اذان بفهمد که پیش از اذان پاک شده ، روزه او صحیح است (3)، ولی اگر در وسعت وقت قضای رمضان را گرفته باشد صحیح بودن آن اشکال دارد. (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) در ماه مبارک رمضان .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) روزه اش صحیح است . [پایان مسأله ]

ص: 916

(زنجانی :) روزه اش صحیح است ؛ خواه در روزه ماه مبارک رمضان باشد یا روزه واجب دیگری وقت آن وسعت داشته باشد یا تنگ باشد یا روزه مستحبی باشد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که در روزه واجب که وقت آن وسعت دارد، به آن اکتفا نکند، مخصوصاً در روزه قضای ماه رمضان . (3) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه روزه ای را که می گیرد مثل روزه رمضان واجب معین باشد صحیح است و اگر روزه مستحب یا روزه ای باشد که مثل روزه کفاره وقت آن معین نیست صحیح بودن آن اشکال دارد.

(نوری :) ولی اگر روزه مستحب یا روزه ای که وقت آن معین نیست باشد، صحیح بودن آن اشکال دارد. (فاضل ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1638.

[مسأله 1640 اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود]

مسأله 1640 اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود، یا در بین روز خون حیض یا نفاس ببیند اگر چه نزدیک مغرب باشد، روزه او باطل است .

[مسأله 1641 اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش کند]

مسأله 1641 اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و بعد از یک روز یا چند روز یادش بیاید، روزه هایی که گرفته صحیح است (1). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (فاضل :) و بنا بر احتیاط مستحب قضای آن را نیز بگیرد.

(گلپایگانی :) روزه هایی که گرفته ، اشکال دارد و احتیاط لازم آن است که قضاء آنها را بگیرد.

(صافی :) قضای روزه هایی را که گرفته بنا بر احتیاط، مستحب است که بگیرد.

(زنجانی :) مسأله اگر زن غسل حیض یا نفاس را فراموش کند و روزه بگیرد، روزه او صحیح است .

[مسأله 1642 اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود]

مسأله 1642 اگر زن پیش از اذان صبح در ماه رمضان از حیض یا نفاس پاک شود (1) و در غسل کردن کوتاهی کند و تا اذان غسل نکند (و در تنگی وقت تیمم هم نکند (2))، روزه اش باطل است (3) ولی چنانچه کوتاهی نکند مثلًا منتظر باشد که حمام زنانه شود (4)، اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند در صورتی که تیمم کند روزه او صحیح است (5). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) اگر زن پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود .. (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی و مکارم نیست ] (3) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

(سیستانی :) چنانچه گذشت روزه آن روز را باید تمام کند و قضا نماید .. (4) (مکارم :) مثلًا منتظر باشد که حمام باز شود یا آب حمام گرم شود و تا اذان غسل نکند در صورتی که تیمم کرده باشد روزه او صحیح است . (5) (گلپایگانی ، صافی :) اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند و در تنگی وقت تیمم کند یا از تیمم هم عاجز باشد روزه اش صحیح است .

ص: 917

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نکند (سیستانی : و در تیمم کردن کوتاهی نکند) روزه او صحیح است .

(زنجانی :) مسأله اگر زن در ماه رمضان پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و در غسل کردن و تیمم کوتاهی کند و آن دو را تا اذان صبح انجام ندهد روزه اش باطل است ولی چنانچه کوتاهی نکند، مثلًا منتظر باشد که حمام ، زنانه شود؛ اگر چه سه مرتبه بخوابد و تا اذان صبح غسل یا تیمم نکند، روزه او صحیح است .

[مسأله 1643 اگر زنی که در حال استحاضه است ]
اشاره

مسأله 1643 اگر زنی که در حال استحاضه است (1)، غسلهای خود را به تفصیلی که در احکام استحاضه ( در مسأله 417 به بعد ) گفته شد به جا آورد، روزه او صحیح است (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) اگر زنی که در حال استحاضه کثیره است .. (2) (خوئی ، تبریزی :) و أظهر این است که در استحاضه متوسطه ، اگر چه غسل نکند روزه اش صحیح است .

(بهجت :) و بی وجه نیست که صحت روزه او مشروط به انجام غسلی باشد که باید برای نماز صبح انجام دهد ولی بنا بر اظهر غسل نمازهای مغرب و عشای شب گذشته و شب آینده در صحیح بودن روزه او شرط نیست ، و بنا بر احتیاط واجب مستحاضه متوسطه هم مثل کثیره ، انجام غسلی که بر او واجب است در صحیح بودن روزه اش شرط است ولی وضوی واجب بر مستحاضه قلیله ، شرط صحت روزه نیست .

(زنجانی :) مسأله زنی که در حال استحاضه است اگر غسلهای خود را به تفصیلی که در احکام استحاضه گذشت به جا آورد، بی اشکال روزه او صحیح است ؛ بلکه اگر غسلهای خود را انجام ندهد، ظاهراً روزه اش صحیح است ، ولی احتیاط مستحب آن است که روزه را قضا نیز بنماید.

(سیستانی :) مسأله زنی که در حال استحاضه کثیره است هر چند غسلهای خود را به تفصیلی که در احکام استحاضه در مسأله [396] گفته شد به جا نیاورد، روزه او صحیح است ، هم چنان که در استحاضه متوسطه اگر چه غسل نکند روزه اش صحیح است .

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1322 در تمام مواردی که غسل واجب است ، اگر نتوانست غسل کند، وجوب تیمم خالی از وجه نیست ، و بنا بر احتیاط واجب بعد از تیمم باید تا اذان صبح بیدار بماند.

[مسأله 1644 کسی که مس میت کرده ]

مسأله 1644 کسی که مس میت کرده یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده ، می تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد و اگر در حال روزه هم میت را مس نماید، روزه او باطل نمی شود (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) ولی برای نماز باید غسل کند.

ص: 918

8 اماله کردن
[مسأله 1645 اماله کردن با چیز روان ]

مسأله 1645 اماله کردن با چیز روان اگر چه از روی ناچاری و برای معالجه باشد روزه را باطل می کند (1)، ولی استعمال شیافهایی که برای معالجه است اشکال ندارد (2) و احتیاط واجب آن است که از استعمال شیافهایی که برای کیف کردن است (3) مثل شیاف تریاک یا برای تغذیه از این مجری است خودداری نمایند. (1) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(بهجت :) بنا بر أظهر. [پایان مسأله ] (2) (اراکی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) استعمال شیافهای غیر روان که برای معالجه است اشکال ندارد و احتیاط مستحب است که از استعمال آنها نیز خودداری کند و احتیاط واجب آن است که از چیزی که جامد و مایع بودن آن مشکوک است اجتناب کند. (3) (مکارم :) برای تغذیه است خودداری شود.

9 قی کردن
[مسأله 1646 هر گاه روزه دار عمداً قی کند]

مسأله 1646 هر گاه روزه دار عمداً قی کند اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد روزه اش باطل می شود ولی اگر سهواً یا بی اختیار قی کند اشکال ندارد (1). (1) (بهجت :) ولی نباید آن را عمداً فرو ببرد.

(مکارم :) مسأله قی کردن از روی عمد روزه را باطل می کند، هر چند برای نجات از مسمومیّت و درمان بیماری و مانند آن باشد ولی قی کردن بدون اختیار یا از روی سهو روزه را باطل نمی کند.

[مسأله 1647 اگر در شب چیزی بخورد]

مسأله 1647 اگر در شب چیزی بخورد که می داند به واسطه خوردن آن ، در روز بی اختیار قی می کند احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را قضا نماید (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) روزه باطل نمی شود ولی احتیاط مستحب این است که چنین کاری نکند و اگر کرد، روزه را قضا نماید. (فاضل :) به احتیاط واجب روزه او باطل می شود.

(زنجانی ، سیستانی :) روزه اش صحیح است (زنجانی : ولی احتیاط مستحب آن است که روزه آن روز را قضا نماید).

[مسأله 1648 اگر روزه دار بتواند از قی کردن خودداری کند]

مسأله 1648 اگر روزه دار بتواند از قی کردن خودداری کند چنانچه برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، باید خودداری نماید (1). (1) (سیستانی :) اگر به طبع خود حادث شده است لازم نیست از آن جلوگیری کند.

(زنجانی :) مسأله اگر مقدمات قی کردن برای روزه دار، بی اختیار حاصل شود و روزه دار بتواند از قی کردن خودداری کند چنانچه برای او ضرر یا مشقّت شدید نداشته باشد، بنا بر احتیاط مستحب از آن خودداری کند.

(مکارم :) مسأله واجب نیست روزه دار با فشار آوردن به خود، از قی کردن خودداری کند، ولی اگر ضرر و مشقتی نداشته باشد بهتر است جلوگیری کند.

ص: 919

[مسأله 1649 اگر مگس در گلوی روزه دار برود]

مسأله 1649 اگر مگس در گلوی روزه دار برود، چنانچه به قدری پایین رود که به فرو بردن آن خوردن نمی گویند لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است و اگر به این مقدار پایین نرود (1) باید آن را بیرون آورد اگر چه موجب شود که قی کند (2) و روزه اش باطل شود و چنانچه فرو برد روزه اش باطل می شود و بنا بر احتیاط واجب باید کفاره جمع بدهد. این مسأله در رساله آیات عظام : اراکی و بهجت نیست (1) (فاضل :) و بیرون آوردن آن ممکن باشد باید آن را بیرون آورد و اگر باعث قی کردن شود روزه او باطل می شود.

(نوری :) و بداند که بواسطه بیرون آوردن آن قی می کند واجب نیست بیرون آوردن و روزه اش صحیح است . (2) (سیستانی :) مگر در صورتی که قی کردن برای او ضرر یا مشقت زیادی داشته باشد؛ و چنانچه آن را قی نکند و فرو برد روزه اش باطل می شود و اگر آن را با قی کردن خارج کند نیز روزه اش باطل می شود.

(گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی :) مسأله اگر مگس در گلوی روزه دار برود، چنانچه ممکن باشد باید آن را بیرون آورد و روزه اش باطل نمی شود ولی اگر بداند که به واسطه بیرون آوردن آن ، قی می کند واجب نیست بیرون آورد و روزه اش صحیح است .

(زنجانی :) و روزه او صحیح است ؛ ولی اگر مجبور باشد که یا آن را ببلعد یا با قی کردن آن را بیرون آورد، واجب است آن را بیرون آورد و در هر دو صورت : بلعیدن و بیرون آوردن ، روزه او باطل می شود.

(مکارم :) مسأله اگر خرده های غذا یا حشره ای مانند مگس ، بی اختیار در گلوی روزه دار برود چنانچه به قدری پایین برود که نمی توان آن را بیرون آورد روزه اش صحیح است و اگر بتواند آن را بیرون آورد باید چنین کند و بیرون آوردنش ضرری برای روزه ندارد، بلکه اگر در این حال فرو برد روزه اش باطل است .

[مسأله 1650 اگر سهواً چیزی را فرو ببرد]

مسأله 1650 اگر سهواً چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به شکم یادش بیاید که روزه است (1)، چنانچه به قدری پایین رفته باشد که اگر آن را داخل شکم کند خوردن نمی گویند لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه ممکن باشد باید آن را بیرون آورد و روزه اش صحیح است .

(خوئی ، تبریزی :) بیرون آوردن آن لازم نیست و روزه او صحیح است . (2) (فاضل :) و اگر به وسط یا ابتداء حلق رسیده باشد باید آن را بیرون آورد و در این مورد قی کردن صدق نمی کند. (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1649.

(زنجانی :) مسأله اگر سهواً چیزی را فرو ببرد اگر به قدری فرو رفته باشد که به آن خوردن

ص: 920

بگویند، بیرون آوردن آن لازم نیست ؛ ولی اگر به قدری فرو رفته است که به آن خوردن نمی گویند پس اگر می تواند، نباید آن را بخورد؛ بلی ، چنانچه بیرون آوردن آن قی کردن بحساب می آید اگر بیرون آورد روزه اش باطل می شود، هم چنان که خوردن آن نیز روزه را باطل می کند.

[مسأله 1651 اگر یقین داشته باشد که به واسطه آروغ زدن ، چیزی از گلو بیرون می آید]

مسأله 1651 اگر یقین داشته باشد که به واسطه آروغ زدن ، چیزی از گلو بیرون می آید (1) نباید (2) عمداً آروغ بزند (3) ولی اگر یقین نداشته باشد اشکال ندارد. (1) (زنجانی :) به گونه ای که به آن قی کردن می گویند ..

(سیستانی :) چنانچه طوری باشد که بر آن قی کردن صدق کند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بنا بر احتیاط نباید .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) بلکه اگر احتمال بدهد، بنا بر احتیاط واجب آروغ نزند.

(زنجانی :) و اگر احتمال آن را بدهد آروغ زدن ، خلاف احتیاط استحبابی است و اگر این احتمال را هم ندهد آروغ زدن هیچ اشکالی ندارد؛ هر چند آروغ زدن باعث قی گردد.

[مسأله 1652 اگر آروغ بزند و بدون اختیار چیزی در گلو یا دهانش بیاید]
اشاره

مسأله 1652 اگر آروغ بزند و بدون اختیار چیزی در گلو یا دهانش بیاید (1)، باید آن را بیرون بریزد (2) و اگر بی اختیار فرو رود، روزه اش صحیح است (3). (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، سیستانی ، تبریزی ، زنجانی :) اگر آروغ بزند و چیزی در گلو یا دهانش بیاید .. (2) (مکارم :) و اگر عمداً فرو ببرد روزه اش باطل است ولی اگر بی اختیار فرو رود اشکالی ندارد. (3) (بهجت :) و در صورت فرو بردن عمدی ، روزه اش باطل و قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(فاضل :) اگر بی اختیار فرو رود، اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که قضای آن را نیز به جا آورد.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1328 اگر روزه دار با علم و عمد قصد انجام فعلی را بنماید که روزه را باطل می کند، روزه اش باطل است ولی کفاره ندارد.

احکام چیزهایی که روزه را باطل می کند

[مسأله 1653 اگر انسان عمداً و از روی اختیار کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد]

مسأله 1653 اگر انسان عمداً و از روی اختیار کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد روزه او باطل می شود (1)، و چنانچه از روی عمد نباشد اشکال ندارد (2)، ولی جنب اگر بخوابد و به تفصیلی که در مسأله 1630 گفته شد تا اذان صبح غسل نکند روزه او باطل است (3). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (نوری :) چه عالم باشد چه جاهل حتی بنا بر احتیاط واجب در مورد جاهل قاصر .. (2) (فاضل :) و فرقی نمی کند بین روزه ماه رمضان و غیر آن و بین روزه واجب و مستحب ..

(مکارم :) هر گاه یکی از امور نه گانه ای را که قبلًا گفته شد، سهواً یا بدون اختیار به جا آورد روزه اش صحیح است ..

(زنجانی :) چنانچه از روی عمد نباشد روزه اش باطل نمی شود. ولی بقا بر جنابت در سه مورد باعث بطلان روزه می گردد؛ هر چند عمدی نباشد: (1) بقا بر جنابت در خواب دوم

ص: 921

به بعد . (2) قضای ماه رمضان . (3) اگر غسل جنابت را فراموش کند و پس از گذشتن ماه رمضان متوجه شود و هم چنین است اگر برای خنک شدن یا بی جهت آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود به تفصیلی که در مسأله [1688] می آید. (3) (سیستانی :) و چنانچه انسان نداند که بعضی از آن چه گفته شد روزه را باطل می کند اگر در این جهل کوتاهی نکرده باشد و تردیدی هم نداشته باشد یا آن که اعتماد بر حجت شرعی داشته باشد، اگر آن چیز را انجام دهد، روزه اش باطل نمی شود، مگر در خوردن و آشامیدن و جماع .

[مسأله 1654 اگر روزه دار سهواً یکی از کارهایی که روزه را باطل می کند انجام دهد]

مسأله 1654 اگر روزه دار سهواً یکی از کارهایی که روزه را باطل می کند انجام دهد و به خیال این که (1) روزه اش باطل شده عمداً دوباره یکی از آنها را به جا آورد، روزه او باطل می شود (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) به اعتقاد این که .. (مکارم :) به گمان این که .. (2) (مکارم :) روزه اش باطل نمی شود، ولی احتیاط مستحب ، قضای آن است .

(سیستانی :) حکم مسأله گذشته در باره او جاری می شود.

[مسأله 1655 اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند]

مسأله 1655 اگر چیزی به زور در گلوی روزه دار بریزند، ( یا سر او را به زور در آب فرو برند (1)) روزه او باطل نمی شود (2). ولی اگر مجبورش کنند که روزه خود را (3) باطل کند مثلًا به او بگویند: اگر غذا نخوری ضرر مالی یا جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد، روزه او باطل می شود (4). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : زنجانی و سیستانی نیست ] (2) (زنجانی :) هم چنین است در سایر مبطلات ؛ مگر عمداً خود را در چنین شرایطی قرار داده باشد، ولی اگر مجبورش کنند که کارهایی را که روزه را باطل می کند انجام دهد، مثلًا به او بگویند: اگر غذا نخوری ، ضرر جانی به تو می زنیم و خودش برای جلوگیری از ضرر چیزی بخورد، روزه او باطل می شود. (3) (سیستانی :) به خوردن یا آشامیدن یا جماع .. (4) (سیستانی :) و در غیر آن سه چیز نیز بنا بر احتیاط واجب باطل شود.

[مسأله 1656 روزه دار نباید جایی برود که می داند چیزی در گلویش می ریزند]

مسأله 1656 روزه دار نباید جایی برود که می داند چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می کنند که خودش روزه خود را باطل کند (1)، امّا اگر قصد رفتن کند و نرود یا بعد از رفتن چیزی به خوردش ندهند روزه او صحیح است و چنانچه از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد (2) روزه او باطل می شود، ولی اگر چیزی در گلویش بریزند باطل شدن روزه او محل اشکال است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) و چنانچه رفت و از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می کند انجام داد و یا چیزی در گلویش ریختند روزه او باطل می شود، بلکه اگر قصد رفتن کند و نرود باز هم روزه او باطل است .

(سیستانی :) و اگر برود و از روی ناچاری خودش کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد. روزه او باطل می شود و هم چنین است بنا بر احتیاط لازم اگر چیزی را در گلویش بریزند. (2) (فاضل :) و از اوّل هم بداند که ناچار می شود روزه او باطل می شود.

ص: 922

(گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) مسأله روزه دار نباید جایی برود که می داند (گلپایگانی ، صافی : یا ایمن از آن نباشد که ) چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می کنند که خودش روزه خود را باطل کند و اگر برود و چیزی در گلویش بریزند، یا از روی ناچاری خودش کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد روزه او باطل می شود، بلکه اگر قصد رفتن کند، اگر چه نرود روزه اش باطل است .

(زنجانی :) مسأله روزه دار در روزه های واجب که وقت آن تنگ است ، مانند روزه ماه رمضان و روزه قضای ماه رمضان که وقتش تنگ شده ، نباید جایی برود که می داند چیزی در گلویش می ریزند، یا مجبورش می کنند که خودش روزه خود را باطل کند، و اگر برود و چیزی در گلویش بریزند، یا از روی ناچاری کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، روزه او باطل می شود، بلکه اگر با توجه به مسأله ، تصمیم به رفتن داشته باشد، روزه اش باطل می شود، اگر چه از تصمیمش منصرف شده و به آنجا نرود.

(مکارم :) مسأله احتیاط واجب آن است که روزه دار به جایی نرود که می داند چیزی در گلویش می ریزند یا مجبورش می کنند که روزه را افطار کند، اما اگر قصد رفتن کند و نرود یا بعد از رفتن ، چیزی به خوردش ندهند روزه اش صحیح است .

آن چه برای روزه دار مکروه است

[مسأله 1657 چند چیز برای روزه دار مکروه است ]

مسأله 1657 چند چیز برای روزه دار مکروه است و از آن جمله است :

دوا ریختن به چشم و سرمه کشیدن در صورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد، انجام دادن هر کاری که مانند خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف می شود، انفیه کشیدن (1) اگر نداند که به حلق می رسد و اگر بداند به حلق می رسد جایز نیست (2)، بو کردن گیاههای معطر، نشستن زن در آب (3)، استعمال شیاف ، تر کردن لباسی که در بدن است ، کشیدن دندان و هر کاری که به واسطه آن از دهان خون بیاید، مسواک کردن به چوب تر (4) و نیز مکروه است انسان بدون قصد بیرون آمدن منی زن خود را ببوسد، یا کاری کند که شهوت خود را به حرکت آورد (5) و اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد در صورتی که منی بیرون آید روزه او باطل می شود (6). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) دارو در بینی ریختن .. (2) (زنجانی :) انفیه کشیدن اگر نداند که بلعیده می شود؛ و اگر بداند بلعیده می شود جایز نیست .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) أحوط ترک نشستن زن است در آب ..

(مکارم :) نشستن زن در آب بنا بر احتیاط، استعمال شیاف بنا بر احتیاط، تر کردن لباس بر بدن ، کشیدن دندان و هر کاری که سبب خون آمدن از دهان و موجب ضعف شود، مسواک کردن با چوب تازه ، بوسیدن هم سر بدون قصد بیرون آمدن منی ، و هر کاری که شهوت را به حرکت درآورد، اما اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد روزه او باطل می شود.

ص: 923

(4) (گلپایگانی ، صافی ، تبریزی :) [و] بی جهت آب یا چیزی در دهان کردن ..

(خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) [و] بی جهت آب یا چیز روانی در دهان کردن .. (5) (سیستانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(فاضل :) و مطمئن باشد که با این قبیل کارها از او منی بیرون نمی آید و اگر اطمینان نداشته باشد که منی بیرون نمی آید در صورتی که منی بیرون آید روزه او باطل می شود. (6) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، تبریزی ، نوری :) اگر به قصد بیرون آمدن منی باشد روزه او باطل می شود.

(زنجانی :) اگر با توجه به مساله و به قصد بیرون آمدن منی باشد، روزه او باطل می شود؛ هر چند منی بیرون نیاید.

جاهایی که قضا و کَفّاره واجب است

[مسأله 1658 اگر در روزه رمضان عمداً قی کند]

مسأله 1658 اگر در روزه رمضان عمداً قی کند یا در شب جنب شود و به تفصیلی که در مسأله 1630 گفته شد سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود فقط باید قضای آن روز را بگیرد و چنانچه عمداً اماله کند یا سر زیر آب ببرد بنا بر احتیاط واجب باید کفاره هم بدهد (1) ولی اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد در صورتی که می دانسته آن کار روزه را باطل می کند قضا و کفّاره بر او واجب می شود. (1) (نوری :) و اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد، قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(اراکی :) مسأله اگر در روزه رمضان عمداً قی کند یا به خدا یا پیامبر نسبت دروغ دهد و یا غبار به حلق برساند یا سر زیر آب ببرد بنا بر احتیاط واجب باید کفاره هم بدهد و اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در روزه رمضان در شب جنب شود و به تفصیلی که در مسأله [1630] گفته شد بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود فقط باید قضای آن روز را بگیرد. ولی اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد، در صورتی که می دانسته آن کار روزه را باطل می کند، قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) و یا بیدار بشود و برای مرتبه سوم بخوابد و بیدار نشود ..

(صافی :) و بنا بر احتیاط مستحب برای مرتبه سوم کفاره نیز بدهد ..

(گلپایگانی ، صافی :) و این حکم در ارتماس بنا بر احتیاط واجب است .

(بهجت :) مسأله کسی که روزه ماه مبارک رمضان بر او واجب است اگر به عمد یا شبه عمد روزه خود را باطل کند باید علاوه بر قضای آن کفاره بدهد مگر در مواردی که بعداً گفته خواهد شد.

(فاضل :) مسأله اگر در روزه رمضان عمداً قی کند فقط قضای آن روز را باید بگیرد و چنانچه در شب جنب شود و به تفصیلی که در مسأله [1630] گفته شد سه مرتبه بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود یا عمداً اماله کند یا سر زیر آب ببرد یا دروغی را به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت بدهد، بنا بر احتیاط واجب کفاره هم باید بدهد، ولی اگر غیر از اینها کار

ص: 924

دیگری که روزه را باطل می کند عمداً انجام دهد، در صورتی که می دانسته آن کار روزه را باطل می کند قضا و کفاره بر او واجب است .

(زنجانی :) مسأله اگر روزه دار در روزه ماه رمضان عمداً و بدون اضطرار و اکراه یا رعایت واجب مهمتر یا مساوی کاری که روزه را باطل می کند، انجام دهد در صورتی که می دانسته یا تردید داشته آن کار روزه را باطل می کند، قضا و کفاره بر او واجب می شود، ولی در پاره ای موارد که در مسأله [1688] گفته خواهد شد تنها قضا واجب می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر کسی روزه ماه رمضان را به خوردن یا آشامیدن یا جماع یا استمناء یا باقی ماندن بر جنابت باطل کند در صورتی که از روی عمد و اختیار باشد و از روی ناچاری و جبر نباشد، اضافه بر قضا کفاره هم بر او واجب می شود، و احتیاط مستحب آن است که کسی که روزه را به غیر آن چه گفته شد باطل کند اضافه بر قضا کفاره هم بدهد.

(مکارم :) مسأله کارهایی که روزه را باطل می کند اگر عمداً و با علم و اطلاع انجام دهد علاوه بر این که روزه او باطل می شود و قضا دارد، کفاره نیز دارد، ولی اگر به خاطر ندانستن مسأله باشد کفاره ندارد، ولی احتیاط آن است که قضا کند.

[مسأله 1659 اگر به واسطه ندانستن مسأله کاری انجام دهد که روزه را باطل می کند]
اشاره

مسأله 1659 اگر به واسطه ندانستن مسأله کاری انجام دهد که روزه را باطل می کند (1)، چنانچه می توانسته مسأله را یاد بگیرد، بنا بر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت می شود (2) و اگر نمی توانسته مسأله را یاد بگیرد یا اصلًا ملتفت مسأله نبوده (3) یا یقین داشته که فلان چیز روزه را باطل نمی کند، کفاره بر او واجب نیست . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی :) ظاهر این است که کفاره برای او واجب نیست (تبریزی : و باید آن روز را امساک کرده و بعد قضا نماید) ولی اگر عمداً به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم به دروغ نسبتی بدهد و بداند که حرام است کفاره نیز واجب است اگر چه نداند این عمل روزه را باطل می کند. (2) (نوری :) بنا بر احتیاط کفّاره بر او واجب می شود ..

(گلپایگانی ، صافی :) چنانچه در یاد گرفتن مسأله تقصیر کرده و در وقت به جا آوردن آن کار احتمال مفطر بودن آن را می داده کفاره بر او واجب می شود و اگر در وقت به جا آوردن آن غفلت داشته کفاره واجب نیست اگر چه أحوط است و هم چنین اگر در یاد گرفتن مسأله تقصیر نکرده باشد کفاره واجب نیست .

(صافی :) و اگر در وقت به جا آوردن آن غفلت داشته ، بنا بر احتیاط کفاره لازم است ولی اگر در یاد گرفتن مسأله تقصیر نکرده باشد کفاره واجب نیست .

(فاضل :) چنانچه جاهل مقصر بوده بنا بر احتیاط کفاره بر او واجب می شود و اگر جاهل قاصر بوده یعنی در ندانستن خود معذور بوده است مانند این که یقین داشته که فلان چیز روزه را باطل نمی کند کفاره بر او واجب نیست . (3) (اراکی :) کفاره بر او واجب نیست .

(سیستانی :) مسأله اگر کسی چیزی از آن چه را که گذشت انجام دهد در حالی که عقیده

ص: 925

قطعی داشته که روزه را باطل نمی کند کفاره بر او واجب نیست و هم چنین است کسی که نمی دانسته روزه بر او واجب است مانند کودکان در اوائل بلوغ .

(مکارم :) مسأله هر گاه به واسطه بی اطلاعی و ندانستن مسأله کاری را انجام دهد که می داند حرام است ، ولی نمی دانسته است که روزه را باطل می کند، بنا بر احتیاط کفاره بر او واجب است .

(زنجانی :) مسأله اگر به واسطه ندانستن مسأله خیال می کرده که کاری روزه را باطل نمی کند و حلال است و آن را انجام دهد فقط قضا بر او واجب است ، هر چند می توانسته مسأله را یاد بگیرد و در یاد گرفتن آن کوتاهی کرده که در این صورت ؛ اگر چه گناه کار است ، ولی کفاره لازم نیست .

مسأله اختصاصی

(زنجانی :) مسأله 1669 اگر روزه دار یقین کند که مغرب شده و افطار کند و بعد معلوم شود مغرب نبوده ، قضا ندارد؛ خواه علت اشتباه ، تاریکی هوا باشد یا وجود ابر ولی اگر یقین به مغرب نکرده باشد، نباید افطار کند، هر چند گمان به مغرب داشته باشد و اگر افطار کرد هم قضا و هم کفاره واجب است ، مگر بعداً معلوم شود که مغرب بوده است .

کَفّاره روزه

[مسأله 1660 کسی که کفّاره روزه رمضان بر او واجب است ]

مسأله 1660 کسی که کفّاره روزه رمضان بر او واجب است ، باید (یک بنده آزاد کند یا (1)) به دستوری که در مسأله بعد گفته می شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر کند (2) یا به هر کدام یک مُد که تقریباً ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد (3) و چنانچه اینها برایش ممکن نباشد (4) هر چند مد که می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد باید استغفار کند، اگر چه مثلًا یک مرتبه بگوید «استغفر اللّه » و احتیاط واجب در فرض اخیر آن است که هر وقت بتواند، کفاره را بدهد (5). (1) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه نوری نیست ] (2) (زنجانی :) یا به هر کدام یک مد طعام بدهد. مدّ بنا بر مشهور کمی بیش از نه سیر و نیم است ولی ظاهراً بیش از این مقدار است و بنا بر نظر برخی از محققان تقریباً (900) گرم است ، و احتیاط واجب در رعایت این قول است توضیح بیشتر در باره مُدّ ( که معادل (14) صاع است ) در مسائل نصاب زکات غلّات و زکات فطره خواهد آمد. و در طعام نیز احتیاط مستحب آن است که تنها گندم یا آرد گندم یا نان گندم داده شود، هر چند ظاهراً هر طعامی که بدهد، کافی است و اگر مقدار شصت مد برایش ممکن نباشد، هر چند مد که می تواند، به فقرا طعام بدهد و اگر یک مد هم نتواند طعام دهد استغفار می کند و احتیاط مستحب آن است که هر مقدار که می تواند به فقیر طعام دهد، و احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند، کفاره بدهد و اگر مقداری داده ، آن را تکمیل کند. (3) (بهجت :) و دادن پول کافی نیست ولی اگر فقیر را در خرید و قبول آن وکیل کند و فقیر نیز انجام دهد کافی است . (4) (اراکی :) مخیّر است که هیجده روز روزه بگیرد یا هر چند مد که می تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند هیجده روز روزه بگیرد یا چند مد طعام بدهد، هر مقدار از این دو را که

ص: 926

می تواند عمل کند و اگر آن را هم نتواند انجام دهد باید استغفار کند، اگر چه مثلًا یک مرتبه بگوید «استغفر اللّه » و احتیاط واجب در فرض اخیر آن است که هر وقت بتواند کفاره را بدهد.

(گلپایگانی :) هر مقدار می تواند صدقه به فقرا بدهد و اگر از دادن صدقه هم عاجز است هیجده روز پی در پی روزه بگیرد و اگر روزه هم نتوانست بگیرد استغفار کند و هر قدر می تواند روزه بگیرد و اگر اصلًا نمی تواند روزه بگیرد اکتفا به استغفار نماید اگر چه مثلًا یک مرتبه بگوید «استغفر اللّه » و احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند کفاره را بدهد.

(صافی :) هر مقدار می تواند صدقه به فقرا بدهد و استغفار کند و اگر از دادن صدقه هم عاجز باشد اکتفا به استغفار نماید اگر چه مثلًا یک مرتبه بگوید «استغفر اللّه ». و احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند کفّاره را بدهد.

(فاضل :) مخیر است بین این که هیجده روز روزه بگیرد و یا این که هر چند مد که می تواند به فقرا اطعام بدهد و اگر نتواند بدهد، باید استغفار کند اگر چه مثلًا یک مرتبه بگوید: استغفر اللّه و احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند کفّاره را بدهد. (5) (نوری :) احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند کفاره را بدهد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله در کفاره افطار روزه ماه رمضان باید یک بنده آزاد کند یا به دستوری که در مسأله بعد گفته می شود دو ماه روزه بگیرد، یا شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام یک مُد که تقریباً ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد و چنان چه اینها برایش ممکن نباشد بنا بر احتیاط باید به قدر امکان تصدق و استغفار نماید و احتیاط واجب آن است که هر وقت بتواند کفاره را بدهد.

(سیستانی :) یک مُد که تقریباً (750) گرم است ..

(سیستانی :) چنانچه اینها برایش ممکن نباشد، باید به قدر امکان تصدق دهد و اگر ممکن نیست استغفار نماید ..

(مکارم :) مسأله کفاره روزه یکی از سه چیز است : آزاد کردن یک بنده یا دو ماه روزه گرفتن ، یا شصت فقیر را سیر کردن (و اگر به هر کدام یک «مُدّ» که تقریباً (750) گرم است گندم یا جو یا مانند آنها بدهد کافی است ) و در زمان ما که بنده آزاد کردن موضوع ندارد، در میان دو چیز دیگر مخیّر است و به جای گندم می تواند مقدار نانی بدهد که گندم آن به اندازه یک «مد» است . هر گاه هیچ یک از این سه کار ممکن نشود هر چند «مد» که می تواند به فقرا اطعام کند و اگر نتواند، باید (18) روز روزه بگیرد، و اگر نتواند، هر چند روز که می تواند به جا آورد و اگر نتواند، استغفار کند و همین اندازه که در قلب بگوید: «استغفر اللّه » کافی است و واجب نیست بعداً که قدرت پیدا کرد کفاره را بدهد.

[مسأله 1661 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان را بگیرد]

مسأله 1661 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان (1) را بگیرد، باید سی و یک روز آن را (2) پی در پی بگیرد (3) و اگر بقیه آن پی در پی نباشد اشکال ندارد. (1) (خوئی ، سیستانی :) کفاره ماه رمضان .. (تبریزی :) کفاره افطار روزه ماه رمضان ..

ص: 927

(2) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) باید یک ماه تمام و یک روز آن را از ماه دیگر .. (3) (زنجانی :) و نباید موقعی شروع کند که در بین یک ماه و یک روز، روزی باشد که مانند عید قربان روزه آن حرام است ..

(مکارم :) احتیاط واجب آن است که (31) روز آن را پی در پی به جا آورد، ولی در (18) روز که در بالا گفته شد پی در پی به جا آوردن لازم نیست .

[مسأله 1662 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان را بگیرد]

مسأله 1662 کسی که می خواهد دو ماه کفاره روزه رمضان را بگیرد، نباید موقعی شروع کند که در بین سی و یک روز (1) روزی باشد که مانند عید قربان ، روزه آن حرام است (2). (1) (خوئی :) در بین یک ماه و یک روز .. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (2) (تبریزی :) روزه آن صحیح نیست .

(سیستانی :) نباید موقعی شروع کند که می داند در بین یک ماه و یک روز، روزی باشد که مانند عید قربان ، روزه آن حرام است یا روزه آن واجب است . (زنجانی :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1661).

(بهجت :) مسأله کسی که می خواهد دو ماه روزه کفاره رمضان را بگیرد باید سی و یک روز آن را پی در پی بگیرد و اگر بقیه آن پی در پی نباشد اشکال ندارد، بنا بر این کسی که می خواهد سی و یک روز پی در پی روزه بگیرد باید زمانی را انتخاب کند که در بین این سی و یک روز، روزی که روزه داشتن در آن حرام است ، مثل عید قربان ، وجود نداشته باشد، و هم چنین روزی نباشد که روزه آن بر او واجب باشد، مثل این که نذر کرده باشد یا ماه مبارک رمضان پیش آید.

[مسأله 1663 کسی که باید پی در پی روزه بگیرد]

مسأله 1663 کسی که باید پی در پی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز روزه نگیرد (1) یا وقتی شروع کند که در بین آن به روزی برسد که روزه آن واجب است ، مثلًا به روزی برسد که نذر کرده آن روز را روزه بگیرد باید روزه ها را از سر بگیرد. (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی ، نوری :) باید روزه ها را از سر بگیرد. (نوری : و هم چنین اگر وقتی شروع کند که در بین آن به روزی برسد که روزه آن واجب است ، مثلًا به روزی برسد که نذر کرده آن روز را روزه بگیرد باید روزه ها را از سر بگیرد، در صورتی که از اول متوجه این موضوع بوده و یا شک داشته باشد). (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1662).

(مکارم :) مسأله در جایی که باید پی در پی روزه بگیرد اگر در وسط، یک روز را عمداً روزه نگیرد باید همه را از نو به جا آورد.

[مسأله 1664 اگر در بین روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد]

مسأله 1664 اگر در بین روزهایی که باید پی در پی روزه بگیرد عذری مثل حیض یا نفاس ، یا سفری که در رفتن آن مجبور است (1)، برای او پیش آید، بعد از برطرف شدن عذر واجب نیست روزه ها را از سر بگیرد بلکه بقیه را بعد از برطرف شدن عذر به جا می آورد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) می تواند بعد از رفع مانع ادامه دهد و لازم نیست از سر بگیرد.

[مسأله 1665 اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل کند]

مسأله 1665 اگر به چیز حرامی روزه خود را باطل کند (1)، چه آن چیز اصلًا حرام

ص: 928

باشد مثل شراب و زنا، یا به جهتی حرام شده باشد، مثل (2) نزدیکی کردن با عیال خود در حال حیض ، بنا بر احتیاط (3) کفاره جمع بر او واجب می شود یعنی باید یک بنده آزاد کند (4) و دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند، یا به هر کدام آنها یک مد که تقریباً ده سیر است گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد (5). و چنانچه هر سه برایش ممکن نباشد، هر کدام آنها که ممکن است باید انجام دهد (6). (1) (زنجانی :) چنانچه آن مفطر، جماع حرام یا خوردن و آشامیدن حرام باشد .. (2) (گلپایگانی ، تبریزی ، صافی :) مثل خوردن غذای حلالی که برای انسان ضرر دارد (صافی : ضرر معتنی بهی دارد) و ..

(خوئی ، سیستانی :) مثل خوردن غذای حلالی که برای انسان ضرر کلی دارد و ..

(زنجانی :) مثل خوردن غذای حلالی که برای انسان ضرری دارد که موجب فساد بدن می شود و .. (3) (فاضل ، مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

[عبارت «بنا بر احتیاط» در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، صافی و زنجانی نیست ] (4) (سیستانی :) یک کفاره کافی است ولی احتیاط مستحب آن است که کفاره جمع بدهد یعنی یک بنده آزاد کند .. (5) (سیستانی ، بهجت :) یک مد گندم یا جو یا نان و مانند اینها بدهد ..

(زنجانی ، فاضل :) یک مُد طعام بدهد .. (6) (زنجانی :) و اگر آن چیز حرام غیر از جماع و خوردن و آشامیدن باشد کفّاره تخییری ، به تفصیلی که در مسأله [ (1660)] گذشت بر او واجب می شود و احتیاط مستحب آن است که کفّاره جمع بدهد.

[مسأله 1666 اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر ص نسبت دهد]

مسأله 1666 اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت دهد (1) کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بنا بر احتیاط بر او واجب می شود (2). (1) (خوئی ، تبریزی :) عمداً نسبت دهد .. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (اراکی :) کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او واجب می شود.

(گلپایگانی :) اگر چه روزه خود را به چیز حرامی باطل کرده ، ولی کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او واجب نمی شود.

(فاضل :) که بنا بر احتیاط واجب یک کفاره بر او لازم است نه کفاره جمع .

(مکارم :) یک کفاره کافی است و کفاره جمع لازم نیست .

(صافی :) بنا بر احتیاط کفاره جمع که تفصیل آن در مسأله پیش گفته شد بر او لازم می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر روزه دار، دروغی را به خدا و پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم عمداً نسبت دهد، کفّاره ندارد ولی احتیاط مستحب آن است که کفّاره بدهد.

(زنجانی :) مسأله اگر روزه دار عمداً دروغی را به خدا یا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم یا امام علیهم السلام نسبت دهد بنا بر احتیاط، کفاره تخییری بر او واجب می شود.

ص: 929

[مسأله 1667 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه جماع کند]

مسأله 1667 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه جماع کند، یک کفاره بر او واجب است (1). ولی اگر جماع او حرام باشد یک کفاره جمع واجب می شود (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) برای هر کدام یک کفاره بر او واجب است و اگر جماع او حرام باشد برای هر مرتبه یک کفاره جمع واجب می شود.

(گلپایگانی ، صافی :) بنا بر احتیاط برای هر دفعه یک کفاره بر او واجب است ، ولی اگر جماع او حرام باشد، برای هر دفعه یک کفاره جمع واجب می شود.

(خوئی ، زنجانی :) برای هر دفعه یک کفاره بر او واجب است . (زنجانی : و اگر جماع او حرام باشد برای هر دفعه یک کفاره جمع واجب می شود) و ظاهر این است که استمنا نیز حکم جماع را دارد.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب به همان اندازه کفاره بر او واجب است ، و نیز اگر جماع او حرام باشد بنا بر احتیاط واجب به همان اندازه کفاره جمع واجب می شود.

(نوری :) بنا بر احتیاط واجب برای هر دفعه یک کفاره بر او واجب است و اگر جماع حرام باشد مثل نزدیکی با زن خود در حال حیض یا زنا و تعدد پیدا کند برای هر دفعه یک کفاره جمع واجب می شود.

(تبریزی :) بنا بر احتیاط، کفّاره جمع بر او واجب است و استمناء نیز حکم جماع را دارد. (2) (مکارم :) و هم چنین اگر در یک روز چند مرتبه کارهای دیگری که روزه را باطل می کند، انجام دهد.

(سیستانی :) مسأله اگر در یک روز ماه رمضان ، چند مرتبه بخورد یا بیاشامد یا جماع یا استمناء کند، برای همه آنها یک کفّاره کافی است .

[مسأله 1668 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع ]

مسأله 1668 اگر روزه دار در یک روز ماه رمضان چند مرتبه غیر جماع (1) کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، برای همه آنها یک کفاره کافی است (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) و استمناء .. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (فاضل :) بنا بر احتیاط مستحب باید به همان اندازه که افطار کرده کفاره بدهد هر چند یک کفاره کافی است . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1667.

[مسأله 1669 اگر روزه دار جماع حرام کند]

مسأله 1669 اگر روزه دار جماع حرام کند و بعد با حلال خود جماع نماید یک کفاره جمع کافی است (1). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (اراکی :) هم کفّاره جمع واجب می شود و هم باید یک بنده آزاد کند و یا دو ماه روزه بگیرد و یا شصت فقیر را سیر کند.

(نوری :) یک کفاره جمع و یک کفاره غیر جمع که یکی از سه چیز است را باید به جا بیاورد.

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب برای هر کدام کفاره مستقل واجب است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر روزه دار غیر از جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد و بعد با حلال خود جماع نماید بنا بر احتیاط برای هر کدام یک کفاره واجب می شود.

ص: 930

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، سیستانی :) و استمناء ..

(زنجانی :) و بعد جماع یا استمناء نماید برای هر کدام کفّاره واجب می شود.

(خوئی :) برای هر کدام یک کفاره واجب می شود.

(سیستانی :) برای هر دو یک کفاره کافی است .

(تبریزی :) برای هر دو یک کفّاره واجب می شود.

[مسأله 1670 اگر روزه دار کاری که حلال است و روزه را باطل می کند، انجام دهد]

مسأله 1670 اگر روزه دار کاری که حلال است و روزه را باطل می کند، انجام دهد مثلًا آب بیاشامد و بعد کار دیگری که حرام است و روزه را باطل می کند (1) انجام دهد (2)، مثلًا غذای حرامی بخورد، یک کفاره کافی است (3). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) به جز جماع که حکم آن گذشت .. (2) (مکارم :) احتیاط واجب آن است برای هر کدام یک کفاره بدهد. (3) (نوری :) دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر کند کافی است .

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر روزه دار غیر از جماع کار دیگری که حلال است و روزه را باطل می کند انجام دهد مثلًا آب بیاشامد، و بعد کار دیگری که حرام است و روزه را باطل می کند غیر از جماع انجام دهد، مثلًا غذای حرامی بخورد یک کفاره کافی است .

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) و استمناء ..

(تبریزی :) کار دیگری که روزه را باطل می کند ..

(خوئی ، زنجانی :) و استمناء ..

[عبارت « غیر از جماع » در رساله آیت اللّه تبریزی نیست ] (زنجانی :) کفاره افطار به حلال کافی است .

[مسأله 1671 اگر روزه دار آروغ بزند]

مسأله 1671 اگر روزه دار آروغ بزند و چیزی در دهانش بیاید (1)، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد (2)، روزه اش باطل است . و باید قضای آن را بگیرد و کفاره هم بر او واجب می شود (3) و اگر خوردن آن چیز حرام باشد، مثلًا موقع آروغ زدن ، خون یا غذایی که از صورت غذا بودن خارج شده ، به دهان او بیاید (4) و عمداً آن را فرو برد (5)، باید قضای آن روزه را بگیرد و بنا بر احتیاط، کفاره جمع هم بر او واجب می شود (6). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) نباید آن را فرو ببرد، و الّا روزه او باطل می شود و قضا و کفاره دارد، ولی کفاره جمع لازم نیست . (2) (گلپایگانی ، صافی :) چنانچه آن را فرو ببرد .. (3) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب ، روزه اش باطل است و باید قضای آن را بگیرد و کفّاره هم بدهد .. (4) (تبریزی ، زنجانی :) موقع آروغ زدن ، خون به دهان او بیاید .. (5) (سیستانی :) بهتر است کفاره جمع بدهد. (6) (اراکی ، گلپایگانی ، زنجانی ، صافی :) باید قضای آن روزه را بگیرد و کفاره جمع هم بر او واجب می شود.

ص: 931

[مسأله 1672 اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد]

مسأله 1672 اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل کند، باید یک بنده آزاد نماید یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام دهد (1). (1) (فاضل :) یعنی کفاره نذر را بدهد و قضای آن را هم بگیرد.

(بهجت :) ولی اگر نذر او مطلق باشد و روزی را برای آن روزه بگیرد مانند روزه مستحبی می تواند در آن روز چه پیش از ظهر و چه بعد از ظهر افطار کند و در روز دیگری برای ادای نذرش روزه بگیرد.

(خوئی :) باید کفاره بدهد و کفاره آن به نحوی است که در کفاره حنث نذر بیاید.

(تبریزی :) باید کفاره بدهد و کفاره آن به نحوی است که در مسأله [1660] ذکر شد.

(سیستانی :) باید کفاره بدهد و کفاره آن در احکام نذر خواهد آمد.

(صافی :) در کفاره آن دو قول است : یکی این است که یک بنده آزاد نماید و یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام دهد و این قول در صورت اختیار آزاد کردن بنده یا اطعام شصت فقیر مطابق با احتیاط است و قول دیگر تخییر بین آزاد کردن یک بنده و طعام دادن به ده فقیر یا پوشاندن آنها و اگر هیچ یک را نتواند، سه روز پی در پی روزه بگیرد.

(زنجانی :) کفاره ای مانند کفاره افطار روزه ماه رمضان ، بر وی لازم می گردد؛ یعنی باید یک بنده آزاد نماید، یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد، یا به شصت فقیر به اندازه یک مد طعام دهد یا آنها را سیر کند.

[مسأله 1673 اگر به گفته کسی که می گوید مغرب شده افطار کند]

مسأله 1673 اگر به گفته کسی که می گوید مغرب شده افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است ، قضا و کفاره بر او واجب می شود. ولی اگر خبر دهنده عادل بوده فقط قضای آن روز واجب است (خوئی ، تبریزی ، مکارم :) مسأله اگر روزه دار به گفته کسی که می گوید مغرب شده و اعتماد به گفته او نیست افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است (خوئی ، تبریزی : یا شک کند که مغرب بوده است یا نه ) قضا و کفاره بر او واجب می شود.

(گلپایگانی ، بهجت ، صافی ، نوری :) مسأله کسی که می تواند وقت را تشخیص دهد، اگر به گفته کسی که می گوید مغرب شده افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است ، قضا و کفّاره بر او واجب می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر روزه را به گفته کسی که می گوید مغرب شده ولی اطمینان برای او حاصل نشده است ، افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است یا شک کند که مغرب بوده است یا نه ، قضا و کفاره بر او واجب می شود و اگر معتقد بوده که قول او حجت است فقط قضا لازم است .

(فاضل :) مسأله اگر انسان صرفاً به گفته کسی که می گوید مغرب شده افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است قضا و کفاره بر او واجب است .

(زنجانی :) مسأله کسی که می تواند وقت را تشخیص دهد اگر به گفته کسی که می گوید مغرب شده و او گفته او را مورد اعتماد نمی داند، افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است یا شک کند که مغرب بوده است یا نه ، قضا و کفاره بر او واجب می شود.

ص: 932

[مسأله 1674 کسی که عمداً روزه خود را باطل کرده ]

مسأله 1674 کسی که عمداً روزه خود را باطل کرده (1) اگر بعد از ظهر مسافرت کند، یا پیش از ظهر برای فرار از کفاره سفر نماید (2)، کفاره از او ساقط نمی شود بلکه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آمد کند (3)، بنا بر احتیاط کفاره بر او واجب است . (1) (بهجت :) اگر برای فرار از کفاره به سفر برود اگر چه پیش از ظهر باشد کفاره از او ساقط نمی شود.

(مکارم :) بعد به مسافرت برود، کفاره از او ساقط نمی شود. (2) (اراکی :) بلکه اگر قبل از ظهر مسافرتی برای او پیش آمد کند، کفاره از او ساقط نمی شود. (3) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) نیز کفاره بر او واجب است .

(زنجانی :) مسأله کسی که عمداً و بدون عذر روزه خود را باطل کرده ، اگر بعد از ظهر مسافرت کند کفاره از او ساقط نمی شود هم چنین است اگر پیش از ظهر مسافرت کند و از شب در فکر سفر حتّی به نحو تردید نباشد، ولی اگر از شب در فکر سفر باشد و پیش از ظهر مسافرت کند، کفاره بر او واجب نیست ؛ هر چند به جهت فرار از کفاره سفر نماید و احتیاط مستحب این است که در مسافرت پیش از ظهر هم کفاره بدهد.

[مسأله 1675 اگر عمداً روزه خود را باطل کند]

مسأله 1675 اگر عمداً روزه خود را باطل کند و بعد عذری مانند حیض یا نفاس یا مرض برای او پیدا شود، کفاره بر او واجب نیست (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی :) احتیاط واجب این است که کفاره را بدهد.

(اراکی ، صافی :) بنا بر احتیاط کفاره بر او واجب می شود.

(تبریزی :) احتیاط این است که کفاره را بدهد. و بعید نیست که در این صورت کفاره واجب نباشد.

(سیستانی :) احتیاط مستحب این است که کفاره را بدهد مخصوصاً اگر به وسیله ای مانند دارو، حیض یا مرضی را بوجود بیاورد.

[مسأله 1676 اگر یقین کند که روز اول ماه رمضان است ]

مسأله 1676 اگر یقین کند که روز اول ماه رمضان است و عمداً روزه خود را باطل کند بعد معلوم شود که آخر شعبان بوده کفّاره بر او واجب نیست (1). (1) (صافی :) بنا بر احتیاط.

[مسأله 1677 اگر انسان شک کند که آخر رمضان است یا اول شوّال ]

مسأله 1677 اگر انسان شک کند که آخر رمضان است یا اول شوّال (1) و عمداً روزه خود را باطل کند، بعد معلوم شود اول شوّال بوده کفاره بر او واجب نیست . (1) (زنجانی :) یا یقین کند که آخر ماه رمضان است ..

[مسأله 1678 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود که روزه دار است جماع کند]

مسأله 1678 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود که روزه دار است جماع کند، چنانچه زن را مجبور کرده باشد (1)، کفاره روزه خودش و روزه زن را باید بدهد (2) و اگر زن به جماع راضی بوده ، بر هر کدام یک کفاره واجب می شود (3). (1) (تبریزی :) اکراه کرده باشد .. (2) (بهجت :) ولی اگر در اثناء، زن راضی شود، بنا بر احتیاط واجب مرد دو کفاره بدهد و زن یک کفاره ..

ص: 933

(سیستانی :) کفاره روزه خودش و بنا بر احتیاط، کفاره روزه زن را باید بدهد ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب علاوه بر کفاره روزه خودش ، کفاره روزه زن را نیز باید بدهد .. (3) (فاضل :) و هر یک باید کفاره خودش را بدهد.

(مکارم :) ولی اگر اجبار به مفطرات دیگر کند گناه کرده ، اما کفاره بر هیچ کدام واجب نیست ، اما آن کسی که روزه اش را خورده باید قضا کند.

[مسأله 1679 اگر زنی شوهر روزه دار خود را مجبور کند]

مسأله 1679 اگر زنی شوهر روزه دار خود را مجبور کند (1) که جماع نماید (2)، یا کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، واجب نیست کفاره روزه شوهر را بدهد. (1) (تبریزی :) اکراه کند .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) واجب نیست کفاره روزه شوهر را بدهد.

(مکارم :) فقط یک کفاره بر او واجب است و لازم نیست کفاره شوهر را بدهد.

(زنجانی :) واجب نیست به خاطر باطل کردن روزه شوهر کفاره بدهد و بر شوهر او نیز کفاره ، واجب نیست .

[مسأله 1680 اگر روزه دار در ماه رمضان ، با زن خود که روزه دار است جماع کند]

مسأله 1680 اگر روزه دار در ماه رمضان ، با زن خود که روزه دار است جماع کند، چنانچه به طوری زن را مجبور کرده باشد که از خود اختیاری نداشته باشد و در بین جماع ، زن راضی شود، باید مرد دو کفاره و زن یک کفاره بدهد (1) و اگر با اراده و اختیار عمل را انجام دهد اگر چه مجبورش کرده باشد مرد باید کفاره خودش و زن را بدهد. (1) (اراکی :) احتیاط واجب است که مرد دو کفاره و زن یک کفاره بدهد. [پایان مسأله ] (فاضل :) چنانچه در ابتدا زن را مجبور کرده باشد ولی در بین جماع زن راضی شود، بنا بر احتیاط واجب باید مردد و کفاره و زن یک کفاره بدهد. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1678).

(خوئی ، گلپایگانی ، صافی :) مسأله اگر روزه دار در ماه رمضان زن خود را مجبور به جماع کند و در بین جماع ، زن راضی شود، بنا بر احتیاط واجب باید مردد و کفاره و زن یک کفاره بدهد.

(تبریزی :) اکراه به جماع کند ..

(زنجانی :) بنا بر احتیاط ..

(سیستانی :) بر هر کدام یک کفاره واجب می شود، و احتیاط مستحب آن است که مرد دو کفاره بدهد.

(مکارم :) مسأله هر گاه زن در آغاز، مجبور بوده و در اثناء راضی شده احتیاط واجب آن است که مرد دو کفاره بدهد و بر زن چیزی جز قضا لازم نیست .

[مسأله 1681 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود که خواب است جماع نماید]

مسأله 1681 اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار خود که خواب است جماع نماید، یک کفاره بر او واجب می شود و روزه زن صحیح است و کفاره هم بر او واجب نیست . این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست

[مسأله 1682 اگر مرد زن خود را مجبور کند که غیر جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند]

مسأله 1682 اگر مرد زن خود را مجبور کند که غیر جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند به جا آورد،

ص: 934

کفاره زن را نباید بدهد و بر خود زن هم کفاره واجب نیست . (مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1678). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) مسأله اگر مرد، زن خود را یا زن ، شوهر خود را مجبور کند (تبریزی : اکراه کند) که غیر از جماع کار دیگری که روزه را باطل می کند به جا آورد، بر هیچ یک از آنها کفاره (زنجانی : کفاره دیگری ) واجب نیست .

[مسأله 1683 کسی که به واسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد]

مسأله 1683 کسی که به واسطه مسافرت یا مرض روزه نمی گیرد، نمی تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع کند (1)، ولی اگر او را مجبور نماید بنا بر احتیاط باید کفاره اش را بدهد (2). (1) (بهجت :) بقیه مسأله ذکر نشده . (تبریزی :) اکراه به جماع کند .. (2) (اراکی ، گلپایگانی ، فاضل ، زنجانی ، سیستانی ، صافی ، نوری :) اگر او را مجبور نماید کفاره بر مرد نیز واجب نیست . (تبریزی :) اگر او را اکراه نماید کفاره بر مرد نیز واجب نیست .

(مکارم :) گناه کرده ، ولی لازم نیست کفاره او را هم بدهد.

[مسأله 1684 انسان نباید در به جا آوردن کفاره کوتاهی کند]

مسأله 1684 انسان نباید (1) در به جا آوردن کفاره کوتاهی کند، ولی لازم نیست فوراً آن را انجام دهد. (1) (بهجت :) اگر کفاره واجب شود نباید ..

(زنجانی :) مسأله انسان لازم نیست کفاره را فوراً بدهد، ولی نباید آن را به قدری به تأخیر بیندازد که بگویند در انجام دستور الهی ، کوتاهی و مسامحه کرده است .

[مسأله 1685 اگر کفاره بر انسان واجب شود]

مسأله 1685 اگر کفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نیاورد، چیزی بر آن اضافه نمی شود.

[مسأله 1686 کسی که باید برای کفاره یک روز شصت فقیر را طعام بدهد]

مسأله 1686 کسی که باید برای کفاره یک روز شصت فقیر را طعام بدهد اگر به شصت فقیر دسترسی دارد نباید (1) به هر کدام از آنها بیشتر از یک مد که تقریباً ده سیر است طعام بدهد، یا یک فقیر را بیشتر از یک مرتبه سیر نماید (2)، ولی (چنانچه انسان اطمینان داشته باشد که فقیر طعام را به عیالات خود می دهد یا به آنها می خوراند (3)) می تواند برای هر یک از عیالات فقیر اگر چه صغیر باشند یک مد به آن فقیر بدهد. (1) (خوئی ، تبریزی :) نمی تواند .. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (2) (خوئی ، تبریزی :) و زیادی را از کفاره حساب نماید ..

(مکارم :) کسی که برای کفاره روزه ، اطعام شصت فقیر را انتخاب کرده باید به هر کدام ، یک مُد طعام (تقریباً (750) گرم ) بدهد و نمی تواند چند مد را به یک نفر بدهد، مگر این که دسترسی به شصت فقیر پیدا نکند ..

(فاضل :) ولی چنانچه فقیر دارای عائله باشد انسان می تواند برای هر یک از عیالات فقیر اگر چه صغیر باشند یک مد به آن فقیر بدهند بلی اگر فرزندان او صغیر باشند سهم او و بچه ها را یک جا تحویل دهد.

ص: 935

(3) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی و صافی نیست ] (زنجانی :) مسأله کسی که برای کفّاره یک روز، شصت فقیر را طعام می دهد نمی تواند همان مقدار را بین کمتر از شصت نفر تقسیم کند؛ ولی می تواند برای هر یک از عیالات ِ فقیر، اگر چه صغیر باشند، یک مد دیگر به آن فقیر بدهد.

(سیستانی :) مسأله کسی که باید برای کفاره یک روز شصت فقیر را طعام بدهد، اگر به تمام شصت نفر دسترسی دارد نمی تواند عدد را کم کند ولی همان مقدار کفاره بدهد مثلًا به سی نفر هر کدام دو مُد طعام بدهد و به آن اکتفا کند، ولی می تواند برای هر فرد از عیال فقیر اگر چه صغیر باشند یک مُد به آن فقیر بدهد، و فقیر به وکالت از عائله یا ولایت بر آنها اگر صغیر باشند قبول نماید و اگر نتواند شصت نفر فقیر را پیدا کند و مثلًا فقط سی نفر را پیدا کند می تواند به هر کدام دو مُد طعام بدهد ولی بنا بر احتیاط واجب هر گاه تمکن پیدا کرد به سی نفر فقیر دیگر نیز یک مُد بدهد.

[مسأله 1687 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته ]

مسأله 1687 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته ، اگر بعد از ظهر عمداً کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، باید به ده فقیر هر کدام یک مد که تقریباً ده سیر است طعام بدهد (1) و اگر نمی تواند بنا بر احتیاط واجب باید سه روز پی در پی روزه بگیرد (2). (1) (سیستانی :) باید به ده فقیر هر کدام یک مد طعام بدهد .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، فاضل :) اگر نمی تواند سه روز روزه بگیرد. (فاضل : و بنا بر احتیاط مستحب شصت فقیر را طعام بدهد).

(اراکی ، مکارم :) اگر نمی تواند باید سه روز (مکارم : پی در پی ) روزه بگیرد.

(زنجانی :) مسأله کسی که قضای روزه ماه رمضان را گرفته ، اگر از شب نیت روزه کرده و پیش از ظهر عمداً کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، و یا این کار را بعد از ظهر انجام دهد چه از شب نیت روزه کرده باشد یا نه باید به ده فقیر هر کدام یک مد طعام بدهد یا آنها را سیر کند، و اگر نمی تواند سه روز روزه بگیرد.

(بهجت :) مسأله کسی که قضای روزه ماه رمضان گرفته است ، در صورت وسعت وقت پیش از ظهر می تواند افطار کند و آن قضا را در وقت دیگری انجام دهد ولی افطار بعد از ظهر حرام است ، و اگر بعد از ظهر افطار کند باید کفاره بدهد و کفاره او اطعام ده فقیر و در صورت عدم توانایی سه روز روزه گرفتن است .

جاهایی که فقط قضای روزه واجب است

[مسأله 1688 در چند صورت فقط قضای روزه بر انسان واجب است ]

مسأله 1688 در چند صورت (1) فقط قضای روزه بر انسان واجب است (2) و کفاره واجب نیست : اول : آن که روزه دار در روز ماه رمضان عمداً قی کند (3). دوم : آن که در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی که در مسأله [1630] گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم (4) بیدار نشود (5). سوم : عملی که روزه را باطل می کند به جا نیاورد ولی نیت روزه نکند، یا ریا کند،

ص: 936

یا قصد کند که روزه نباشد (6). چهارم : آن که در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کند و با حال جنابت یک روز یا چند روز روزه بگیرد (7). پنجم : آن که در ماه رمضان بدون این که تحقیق کند صبح شده یا نه ، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده (8) و نیز اگر بعد از تحقیق با این که گمان دارد صبح شده ، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضای آن روزه بر او واجب است (ولی اگر بعد از تحقیق گمان یا یقین کند (9) که صبح نشده و چیزی بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نیست (10)) بلکه اگر (11) بعد از تحقیق شک کند که صبح شده یا نه (12) و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده ، قضا واجب نیست (13). ششم : آن که کسی بگوید صبح نشده (14) و انسان به گفته او کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است (15). هفتم : آن که کسی بگوید صبح شده و انسان به گفته او یقین نکند، یا خیال کند شوخی می کند (16) و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است . هشتم : آن که به گفته کس دیگر که عادل باشد افطار کند (17)، بعد معلوم شود مغرب نبوده است (18). نهم : آن که در هوای صاف به واسطه تاریکی یقین کند (19) که مغرب شده و افطار کند بعد معلوم شود مغرب نبوده است (20) ولی اگر در هوای ابر (21) به گمان این که مغرب شده افطار کند، بعد معلوم شود مغرب نبوده ، قضا لازم نیست (22). دهم : آن که برای خنک شدن ، یا بی جهت مضمضه کند (23) یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود (24)، ولی اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد، یا برای وضو مضمضه کند (25) و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست (26). (1) (سیستانی :) در چند مورد غیر از مواردی که قبلًا به آنها اشاره شد .. (2) (مکارم :) لازم است .. (3) [مورد اول بجز رساله آیت اللّه نوری در رساله بقیه آیات عظام نیست ] (4) (گلپایگانی :) از خواب دوّم و یا سوّم .. (زنجانی :) از خواب دوم یا بیشتر ..

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، فاضل :) از خواب دوّم .. (5) (صافی :) ولی در خواب سوم احتیاط مستحب مؤکد کفاره است ..

(زنجانی :) و کسی که در خواب محتلم شود و بعد بیدار شود و ببیند جنب شده و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، باید روزه آن روز را قضا کند، چنانچه در مسأله [1631] گفته شد.

(مکارم :) [اوّل ]: در صورتی که در شب ماه رمضان جنب باشد و بخوابد و بیدار شود و برای بار دوم یا سوم بخوابد و بیدار نشود، در این صورت احتیاط واجب قضای روزه است ، امّا اگر در خواب اول بیدار نشود قضا ندارد و روزه اش صحیح است .. (6) (اراکی ، خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، زنجانی ، نوری :) یا قصد کند کاری که (زنجانی : ملتفت است ) روزه را باطل می کند انجام دهد ..

(سیستانی :) و هم چنین اگر قصد کند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد به تفصیلی که در مسأله [1570] بیان شد ..

ص: 937

(مکارم :) [دوّم ]: هر گاه کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد ولی نیت روزه نکرده باشد یا قصد کند که روزه خود را بخورد یا با ریا روزه خود را باطل نماید .. (7) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب ..

(زنجانی :) [سوم ]: در ماه رمضان ، غسل جنابت را فراموش کند و بعد از گذشتن ماه رمضان متوجه شود و اگر در ماه رمضان بعد از گذشتن یک هفته متوجه شود به احتیاط مستحب روزه را قضا نماید .. [مورد چهارم در رساله آیت اللّه سیستانی نیست ] (8) (سیستانی :) [پایان مورد پنجم ] (مکارم :) هم چنین اگر بعد از تحقیق شک یا گمان کند که صبح شده است ، ولی اگر بعد از تحقیق یقین کند صبح نشده و چیزی بخورد بعد معلوم شود صبح بوده قضا واجب نیست . [پایان مورد پنجم ] (9) (فاضل :) بعد از تحقیق یقین کند .. (10) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیات عظام : خوئی ، گلپایگانی ، صافی و تبریزی نیست ] (11) (اراکی :) اما اگر .. (فاضل :) و اگر .. (12) (گلپایگانی ، صافی :) یا ظن پیدا کند به آن که صبح نشده .. (13) (اراکی :) قضا واجب است ..

(خوئی ، تبریزی :) باید قضای روزه آن روز را به جا آورد ..

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که قضای روزه آن روز را به جا آورد ..

(فاضل :) بنا بر احتیاط واجب قضای آن روز را به جا آورد ..

[مورد پنجم در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (14) (مکارم :) و هنوز وقت باقی است .. (15) (مکارم :) در اینجا نیز قضا لازم است .. (16) (سیستانی :) و خود هم تحقیق نکند ..

(زنجانی :) انسان به گفته او اطمینان نکند، یا خیال کند که شوخی می کند .. (17) (خوئی ، گلپایگانی ، فاضل ، صافی ، تبریزی ، نوری :) آن که کور و مانند آن به گفته کسی دیگر افطار کند ..

(سیستانی :) آن که به گفته کس دیگری که گفته او شرعاً برایش حجت است یا او به اشتباه معتقد باشد که خبر او حجت است افطار کند .. (18) (فاضل :) و اگر به گفته آدم دروغ گو افطار کند کفاره هم واجب می شود ..

[مورد هشتم در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (19) (سیستانی :) آن که یقین یا اطمینان کند .. (20) (مکارم :) [پایان مورد نهم ] (گلپایگانی ، صافی :) و اگر شک داشته باشد که مغرب شده و افطار کند و معلوم شود مغرب نبوده کفاره هم واجب است .. (21) (سیستانی :) هوای ابری و مانند آن .. (22) (سیستانی :) وجوب قضا در این صورت بنا بر احتیاط است ..

[مورد نهم در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ]

ص: 938

(23) (سیستانی :) آن که از جهت تشنگی مضمضه کند .. (24) (خویی ، تبریزی ، زنجانی :) و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر مضمضه برای وضوی غیر نماز واجب باشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) آن که برای خنک شدن ، مضمضه کند یعنی آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود و اگر بی جهت مضمضه کند و فرو رود احتیاط لازم قضا است .. (25) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) برای وضوی نماز واجب مضمضه کند ..

(سیستانی :) برای غیر جهت تشنگی مثل مواردی که مضمضه در آن جاها مستحب است مانند وضو مضمضه کند .. (26) (مکارم :) [نهم ]: هر گاه برای خنک شدن ، یا بدون هدف ، آب در دهان بگرداند و بی اختیار فرو رود باید قضا کند، اما اگر فراموش کرده که روزه است و آب را فرو برد قضا ندارد، هم چنین اگر برای وضو آب در دهان کند و بی اختیار فرو رود قضا بر او واجب نیست .

[دهم ]: کسی که با هم سر خود بازی کند بدون این که قصد استمناء داشته باشد و منی از او خارج شود، ولی اگر اطمینان داشت که با این کار منی خارج نمی شود و تصادفاً خارج شد روزه اش صحیح است و قضا ندارد.

(خوئی ، تبریزی :) [و دهم ]: آن که کسی از جهت اکراه یا اضطرار یا تقیه افطار کند لازم است قضا نماید و کفاره واجب نیست .

(فاضل :) [و دهم ]: آن که با زن خود شوخی کند و بی اختیار منی از او بیرون آید، با این که از اوّل قصد نداشته ، و عادتاً هم با شوخی کردن منی خارج نمی شده ، به نحوی که مطمئن بوده که منی خارج نمی شود به احتیاط واجب قضا لازم است .

(سیستانی :) [و دهم ]: آن که کسی از جهت اکراه یا اضطرار یا تقیه افطار کند. اگر مورد اکراه و تقیه خوردن یا آشامیدن یا جماع باشد و هم چنین در غیر آنها بنا بر احتیاط واجب .

(صافی :) [و دهم ]: آن که روزه دار از جهت اکراه یا اضطرار یا تقیه افطار کند که در این صورت لازم است قضا نماید و کفاره ندارد.

(زنجانی :) [و هفتم ]: آن که افطار کردن به جهتی ؛ چون اکراه یا اضطرار یا تقیه یا رعایت واجب مهمتر یا مساوی ، جایز یا واجب باشد. [هشتم ]: اگر در سحر ماه رمضان افق ، ابری باشد و افطار کند، بعد معلوم شود که در روز، افطار کرده است ، باید روزه آن روز را قضا نماید؛ هر چند یقین داشته که صبح نشده است . [نهم ]: آن که در سحر ماه رمضان افق ، صاف باشد و بدون نگاه کردن به افق ، غذا بخورد یا نگاه کرده و در حالی که تردید داشته که صبح شده یا نه ، غذا بخورد، بعد معلوم شود صبح بوده است ، ولی کسی که در ماه رمضان به افق صاف نگاه می کند و مطمئن شود که صبح نشده و غذا بخورد، بعد معلوم می شود که صبح بوده است ، روزه اش صحیح است . [دهم ]: اگر در ماه رمضان با اطمینان به رسیدن مغرب ، یکی از مفطرات را مرتکب شود، بعد معلوم شود مغرب نبوده است بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را قضا

ص: 939

کند، و در این مسأله فرقی نیست که هوا صاف باشد یا ابری ، مکلّف بینا باشد یا نابینا. و روزه نذر معیّن در سه مورد اخیر حکم روزه ماه رمضان را دارد.

(بهجت :) مسأله غیر از مواردی که در مسائل گذشته بیان شد در چند صورت دیگر هم فقط قضای روزه بر انسان واجب است و کفاره واجب نیست : 1 در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصیلی که در مسائل قبلی گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بیدار نشود ولی چنانکه گفته شد علاوه بر قضا، احتیاط واجب نیز در دادن کفاره است . 2 کسی که می تواند از صبح شدن مطلع شود، بدون تحقیق ، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد و بعد معلوم شود که صبح بوده است ، ولی اگر چنین کسی تحقیق کرد و اطمینان پیدا کرد که صبح نشده ولی بعد معلوم شد که صبح شده بوده ، قضا بر او واجب نیست . 3 کسی که قادر به تحقیق است ، به قول کسی که می گوید: صبح نشده ، اعتماد کند اگر چه از حرف او اطمینان پیدا کند که شب است ، و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است ، و هم چنین است اگر دو نفر عادل شهادت دهند صبح نشده و انسان یقین به شب بودن نداشته باشد، حتی اگر از حرف آنها اطمینان پیدا کند. 4 این که کسی بگوید: صبح شده و انسان گمان کند شوخی می کند یا دروغ می گوید و چیزی بخورد بعد معلوم شود صبح بوده است ، در حالی که خودش به تنهایی می توانست تحقیق کند. 5 دو نفر عادل یا شخص موثقی بگوید که مغرب شده است ، و انسان از گفته آنان اطمینان پیدا کند و افطار نماید، اما بعداً بفهمد مغرب نشده بود. 6 انسان به خاطر تاریکی افطار کند، بعد بفهمد مغرب نبوده است ، ولی بنا بر احتیاط واجب نیز در این صورت باید کفاره بدهد، ولی اگر به خاطر تاریکی اطمینان داشت مغرب شده و افطار کرد، بعد معلوم شد مغرب نبوده ، کفاره ندارد، بلکه بنا بر اظهر قضا هم واجب نیست . 7 کسی که غسل جنابت را فراموش کند و روزه بگیرد، یا این که تمام روز را خواب باشد و نیت روزه نکرده باشد، یا روزه گرفتن را فراموش کند. 8 شخص نابینا یا زندانی بدون سؤال و تحقیق از صبح شدن ، کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است . اگر کسی عمداً قی کند روزه اش باطل است و قضا دارد، ولی کفاره واجب نیست و در صورت اماله کردن با چیز روان ، بنا بر احتیاط واجب ، کفاره لازم است .

[مسأله 1689 اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد]

مسأله 1689 اگر غیر آب چیز دیگری را در دهان ببرد (1) و بی اختیار فرو رود یا آب داخل بینی کند و بی اختیار فرو رود، قضا بر او واجب نیست . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) هر گاه چیز دیگری غیر مایعات را در دهان ببرد ..

[مسأله 1690 مضمضه زیاد برای روزه دار مکروه است ]

مسأله 1690 مضمضه زیاد برای روزه دار مکروه است (1) و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد. (1) (مکارم :) و بعد از مضمضه باید آب خارجی را از دهان بیرون بریزد و بهتر است سه مرتبه آب دهن را بیندازد.

ص: 940

(بهجت :) مسأله مضمضه کردن ، یعنی آب در دهان گردانیدن برای روزه دار جایز است حتی اگر برای غیر وضو، مثل خنک شدن باشد، و بهتر است در غیر وضو این کار را انجام ندهد، و مستحب است بعد از مضمضه سه مرتبه آب دهان را بیرون بریزد، ولی اگر برای غیر وضوی واجب و غیر مداوا مضمضه یا استنشاق کرد، و بدون اختیار آب در حلق او فرو رفت ، بنا بر احتیاط واجب باید قضای این روزه را بگیرد.

[مسأله 1691 اگر انسان بداند که به واسطه مضمضه بی اختیار یا از روی فراموشی ]
اشاره

مسأله 1691 اگر انسان بداند (1) که به واسطه مضمضه بی اختیار یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود (2)، نباید مضمضه کند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) یا ایمن نباشد .. (2) (مکارم :) بی اختیار آب وارد گلویش می شود ..

(بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1690.

(سیستانی :) مسأله اگر انسان بداند که به واسطه مضمضه بی اختیار یا از روی فراموشی آب وارد گلویش می شود، نباید مضمضه کند، و اگر در این صورت مضمضه کرد ولی آب فرو نرفت بنا بر احتیاط واجب قضا لازم است .

مسائل اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1347 اگر روزه دار برای درمان غیر ضروری در بینی یا گوش دارو بریزد یا سرمه بکشد اگر نداند که دارو به حلق می رسد ولی اتفاقاً از این مجاری به حلق رسید و پائین رفت بنا بر احتیاط واجب باید قضای روزه را بگیرد اما اگر بداند که به حلق می رسد، بنا بر اظهر روزه باطل و قضای آن واجب است .

(بهجت :) مسأله 1348 مسواک کردن برای روزه دار، مانند مضمضه جایز و بلکه مستحب است ، ولی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره در دهان وارد کند، نگذارد آب آن داخل حلق شود، ولی اگر آب مسواک به قدری کم باشد که در آب دهان مستهلک می شود، مانعی ندارد.

[مسأله 1692 اگر در ماه رمضان ، بعد از تحقیق یقین کند]

مسأله 1692 اگر در ماه رمضان ، بعد از تحقیق (1) یقین کند (2) که صبح نشده (3) و کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده قضا لازم نیست (4). (1) (تبریزی :) بعد از نگاه به افق .. (زنجانی :) بعد از نظر کردن خود به افق .. (2) (اراکی :) یا گمان نماید .. (3) (سیستانی :) بعد از تحقیق برای او معلوم نشود که صبح شده .. (4) (تبریزی :) و هم چنین اگر نگاه کند و احراز نکند که صبح شده ، قضا لازم نیست .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1688 (صورت چهارم ).

[مسأله 1693 اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه ، نمی تواند افطار کند]

مسأله 1693 اگر انسان شک کند که مغرب شده یا نه ، نمی تواند افطار کند (1)، ولی اگر شک کند که صبح شده یا نه ، پیش از تحقیق هم می تواند کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد. (1) (مکارم :) و اگر افطار کند، هم قضا دارد و هم کفاره ..

ص: 941

احکام روزه قضا

[مسأله 1694 اگر دیوانه عاقل شود]

مسأله 1694 اگر دیوانه عاقل شود، واجب نیست روزه های وقتی را که دیوانه بوده قضا نماید.

[مسأله 1695 اگر کافر مسلمان شود]

مسأله 1695 اگر کافر مسلمان شود، واجب نیست روزه های وقتی را که کافر بوده قضا نماید (1). ولی اگر مسلمانی کافر شود و دوباره مسلمان گردد روزه های وقتی را که کافر بوده باید قضا نماید. (1) (فاضل :) هم چنین واجب نیست قضای روزه آن روزی که در آن روز مسلمان شده بگیرد؛ ولی اگر قبل از ظهر مسلمان شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، بنا بر احتیاط واجب نیت کند و روزه بگیرد و اگر آن روز را روزه نگرفت بنا بر احتیاط واجب قضای آن را به جا بیاورد، ولی اگر مرتد مسلمان شود روزه های وقتی را که مرتد بوده باید قضا نماید.

(گلپایگانی ، صافی :) اگر کافر پیش از ظهر روز ماه رمضان مسلمان شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد احتیاط مستحب (صافی : احتیاط واجب ) آن است که آن روز را روزه بگیرد و اگر ترک نمود قضا نماید و روزه های قبل قضا ندارد ..

[مسأله 1696 روزه ای که از انسان به واسطه مستی فوت شده ]

مسأله 1696 روزه ای که از انسان به واسطه مستی فوت شده ، باید قضا نماید (1) اگر چه چیزی را که به واسطه آن مست شده ، برای معالجه خورده باشد (2)، بلکه اگر نیت روزه کرده و مست شده (3) و در حال مستی روزه را ادامه داده تا از مستی خارج شده باشد (4) بنا بر احتیاط واجب باید روزه آن روز را تمام کند و بعداً قضا نماید. (1) (فاضل :) [و] فرق نمی کند که آن چیزی را که به واسطه آن مست شده برای معالجه خورده باشد، یا این که بدون دلیل خورده باشد.

(مکارم :) هر چند ماده مست کننده را از روی اشتباه و یا برای معالجه خورده باشد، بلکه اگر نیت روزه را قبلًا کرده بعد در حال مستی روزه را تمام کند بنا بر احتیاط واجب باید قضا نماید. (2) (آیات عظام :) بقیه مسأله ذکر نشده . (3) (نوری :) اگر در اثناء روز از مستی بیرون آید بنا بر احتیاط واجب باید روزه را تمام و نیز قضا نماید و اگر در حال مستی روزه را تمام کرده باشد قضا نماید. (4) (اراکی :) باید قضا نماید.

[مسأله 1697 اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد]

مسأله 1697 اگر برای عذری چند روز روزه نگیرد و بعد شک کند که چه وقت عذر او بر طرف شده می تواند مقدار کمتر را که احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید (1)، مثلًا کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمی داند پنجم رمضان از سفر برگشته یا ششم (2)، می تواند پنج روز روزه بگیرد و نیز کسی هم که نمی داند چه وقت عذر برایش پیدا شده ، می تواند مقدار کمتر را قضا نماید، مثلًا اگر در آخرهای ماه رمضان مسافرت کند و بعد از رمضان برگردد و نداند که بیست و پنجم رمضان مسافرت کرده ، یا بیست و ششم ، می تواند مقدار کمتر یعنی پنج روز را قضا کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، تبریزی ، سیستانی :) واجب نیست مقدار بیشتری را که احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید ..

ص: 942

(زنجانی :) بنا بر احتیاط واجب باید مقدار بیشتری را که احتمال می دهد روزه نگرفته قضا نماید مثلًا کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمی داند عصر پنجم ماه رمضان از سفر برگشته یا عصر ششم ، به احتیاط واجب باید شش روز روزه بگیرد، ولی کسی که نمی داند چه وقت عذر برایش پیدا شده ، می تواند مقدار کمتر را قضا نماید؛ مثلا اگر در آخرهای ماه رمضان مسافرت کند و بعد از ماه رمضان برگردد و نداند که شب بیست و پنجم ماه رمضان مسافرت کرده ، یا شب بیست و ششم ، می تواند مقدار کمتر را یعنی پنج روز (با فرض کامل بودن ماه ) قضا کند، اگر چه احتیاط مستحب آن است که مقدار بیشتر؛ یعنی شش روز، را قضا نماید. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) و یا این که مثلًا در اواخر ماه رمضان مسافرت کرده و بعد از رمضان برگشته و نمی داند که بیست و پنجم رمضان مسافرت کرده یا بیست و ششم ، در هر دو صورت می تواند مقدار کمتر یعنی پنج روز را قضا کند اگر چه احتیاط مستحب آن است که مقدار بیشتر یعنی شش روز را قضا نماید.

(مکارم :) مسأله روزه هایی که به خاطر مسافرت یا بیماری و مانند آن ترک شده باید قضا کند، اما اگر نداند تعداد روزه های فوت شده چه اندازه بوده ، کافی است مقداری که یقین دارد قضا کند و اضافه بر آن واجب نیست هر چند احتیاط مستحب است .

(فاضل :) مسأله اگر در تعداد روزهایی که نگرفته و باید قضا کند شک دارد باید به مقداری که یقین دارد روزه نگرفته قضا کند. مثلًا اگر شک کند که پنج روزه قضا بر عهده اوست یا هفت روزه باید پنج روز را قضا کند. بلی اگر زمان حدوث عذر را می داند ولی نمی داند چند روز طول کشیده است مثلًا می داند روز بیستم ماه بیمار شده یا به سفر رفته و نمی داند تا بیست و پنجم ماه ادامه داشته یا تا بیست و هفتم به احتیاط واجب باید حد اکثر را قضا کند.

[مسأله 1698 اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد]

مسأله 1698 اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضای هر کدام را که اول بگیرد مانعی ندارد. ولی اگر وقت قضای رمضان آخر تنگ باشد (1)، مثلًا پنج روز از رمضان آخر (2) قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد باید اول ، قضای رمضان آخر را بگیرد (3). (1) (مکارم :) باید بنا بر احتیاط اوّل قضای رمضان آخر را بگیرد. (2) (بهجت :) از رمضان گذشته .. (3) (زنجانی :) ولی اگر قضای ماه رمضانهای قبل را بگیرد معصیت کرده ولی روزه اش صحیح است .

(اراکی ، فاضل :) احتیاط واجب آن است که اوّل ، قضای رمضان آخر را بگیرد.

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) احتیاط مستحب آن است که اوّل ، قضای رمضان آخر را بگیرد.

(خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر آن است که اوّل ، قضای رمضان آخر را بگیرد.

[مسأله 1699 اگر قضای روزه چند رمضان بر او واجب باشد]

مسأله 1699 اگر قضای روزه چند رمضان بر او واجب باشد (1) و در نیت معین نکند (2) روزه ای را که می گیرد قضای کدام رمضان است ، قضای سال اول حساب می شود (3). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست

ص: 943

(1) (گلپایگانی :) که تأخیر یکی کفاره دارد و تأخیر دیگری ندارد باید در نیت معین کند روزه ای را که می گیرد قضای کدام رمضان است . (2) (صافی :) که قضای سال آخری است ، قضای آن سال حساب نمی شود و کفاره تأخیر آن از او ساقط نمی گردد. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) قضای سال آخری حساب نمی شود. (زنجانی : بلکه از سالهای قبل حساب می شود.) (سیستانی :) قضای آخرین سال حساب نمی شود که کفاره تأخیر از او ساقط شود.

[مسأله 1700 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته ]

مسأله 1700 کسی که قضای روزه رمضان را گرفته ، اگر وقت قضای روزه او تنگ نباشد می تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید (1). (1) (مکارم :) ولی بعد از ظهر جایز نیست ، هم چنین اگر قضای روزه غیر معینی (مانند قضای روزه نذر) را گرفته باشد، احتیاط واجب آن است که بعد از ظهر روزه را باطل نکند.

(خوئی ، سیستانی :) مسأله در قضای روزه رمضان می تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید، ولی اگر وقت قضا تنگ باشد بهتر آن است که باطل ننماید.

(زنجانی :) مسأله در قضای روزه ماه رمضان ، اگر از شب نیت روزه را داشته باشد یا وقت قضا تنگ باشد جایز نیست روزه خود را باطل کند؛ خواه پیش از ظهر باشد خواه بعد از ظهر، و اگر از شب نیت نکرده باشد و وقت هم داشته باشد می تواند پیش از ظهر روزه خود را باطل نماید و بعد از ظهر نمی تواند.

(بهجت :) مسأله کسی که قضای روزه ماه رمضان گرفته است ، در صورت وسعت وقت پیش از ظهر می تواند افطار کند و آن قضا را در وقت دیگری انجام دهد ولی افطار بعد از ظهر حرام است ، و اگر بعد از ظهر افطار کند باید کفاره بدهد و کفاره او اطعام ده فقیر و در صورت عدم توانایی سه روز روزه گرفتن است .

[مسأله 1701 اگر قضای روزه ماه رمضان شخص دیگری را گرفته باشد]

مسأله 1701 اگر قضای روزه ماه رمضان شخص دیگری را گرفته باشد (1)، احتیاط واجب آن است (2) که بعد از ظهر روزه را باطل نکند. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) اگر قضای روزه میتی را گرفته باشد .. (فاضل :) اگر قضای روزه شخص دیگر را گرفته باشد ..

(نوری :) اگر قضای روزه معیّنی را گرفته باشد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) بهتر است ..

(گلپایگانی ، صافی ، زنجانی :) احتیاط مستحب است ..

[مسأله 1702 اگر به واسطه مرض ، یا حیض ، یا نفاس ، روزه رمضان را نگیرد]

مسأله 1702 اگر به واسطه مرض ، یا حیض ، یا نفاس ، روزه رمضان را نگیرد (1) و پیش از تمام شدن رمضان بمیرد، لازم نیست روزه هایی را که نگرفته برای او قضا کنند (2)، اگر چه مستحب است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 944

(1) (سیستانی :) و پیش از گذشت زمانی که بتواند آن روزه هایی را که نگرفته قضا کند بمیرد، آن روزه ها قضا ندارند. (2) (گلپایگانی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، مکارم ، صافی ، زنجانی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

[مسأله 1703 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد]

مسأله 1703 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بکشد، قضای روزه هایی را که نگرفته بر او واجب نیست و باید برای هر روز یک مد که تقریباً ده سیر است طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد (1)، ولی اگر به واسطه عذر دیگری مثلًا برای مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقی بماند، روزه هایی را که نگرفته باید قضا کند (2) و احتیاط مستحب (3) آن است که برای هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) باید برای هر روز یک مُد (750 گرم تقریباً) طعام یعنی گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد ..

(زنجانی :) باید برای هر روز یک مد که به احتیاط واجب حدود (900) گرم است طعام به فقیر بدهد .. (2) (مکارم :) احتیاط واجب آن است که روزه هایی را که نگرفته ، بعد از ماه رمضان قضا کند و برای هر روز یک مُد طعام به فقیر دهد، هم چنین ، اگر ترک روزه به خاطر بیماری بوده ، بعد بیماری رفع شده و عذر دیگری مانند مسافرت پیش آمده است . (3) (خوئی ، اراکی ، فاضل ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) احتیاط واجب .. (زنجانی :) احتیاط ..

[مسأله 1704 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد]

مسأله 1704 اگر به واسطه مرضی روزه رمضان را نگیرد و بعد از رمضان مرض او بر طرف شود ولی عذر دیگری پیدا کند که نتواند تا رمضان بعد قضای روزه را بگیرد باید روزه هایی را که نگرفته قضا نماید (1) و نیز اگر در ماه رمضان ، غیر مرض عذر دیگری داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگیرد روزه هایی را که نگرفته باید قضا کند (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی ، سیستانی :) و بنا بر احتیاط واجب ، برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد .. (2) (اراکی ، خوئی ، فاضل ، تبریزی ، سیستانی :) و بنا بر احتیاط واجب برای هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد. (صافی :) و بنا بر احتیاط مستحب کفاره نیز بدهد.

(زنجانی :) و در هر دو صورت ، بنا بر احتیاط برای هر روز یک مد طعام نیز به فقیر بدهد.

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1703.

[مسأله 1705 اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد]

مسأله 1705 اگر در ماه رمضان به واسطه عذری روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده عمداً قضای روزه را نگیرد (1) باید روزه را قضا کند و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها هم به فقیر بدهد (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) تا ماه رمضان آینده بدون عذر قضای روزه را نگیرد .. (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) برای هر روز یک مد طعام هم به فقیر بدهد.

[مسأله 1706 اگر در قضای روزه کوتاهی کند تا وقت تنگ شود]

مسأله 1706 اگر در قضای روزه کوتاهی کند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پیدا کند،

ص: 945

باید قضا را بگیرد (1) و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد (2) بلکه اگر موقعی که عذر دارد تصمیم داشته باشد که بعد از برطرف شدن عذر روزه های خود را قضا کند و پیش از آن که قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا کند باید قضای آن را بگیرد، و احتیاط واجب (3) آن است که برای هر روز هم یک مد غذا به فقیر بدهد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و (سیستانی : بنا بر احتیاط واجب ) برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و هم چنین است (خوئی ، تبریزی : بنا بر احتیاط واجب ) اگر بعد از برطرف شدن عذر تصمیم داشته باشد که روزه های خود را قضا کند ولی پیش از آن که قضا نماید در تنگی وقت عذر پیدا کند.

(گلپایگانی ، صافی :) در تنگی وقت عذری پیدا کند، که پیش از ماه مبارک نتواند قضا نماید باید قضا را بعد بگیرد .. (فاضل :) باید قضا را در سال بعد بگیرد .. (2) (گلپایگانی ، صافی :) هر چند موقعی که عذر دارد، تصمیم داشته باشد که بعد از برطرف شدن عذر روزه های خود را قضا کند.

(مکارم :) امّا اگر کوتاهی نکرده و اتفاقاً در تنگی وقت ، عذری پیدا شده فقط قضا لازم است .

(فاضل :) برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد .. (3) (فاضل :) احتیاط مستحب ..

(زنجانی :) مسأله اگر در قضای روزه سستی و مسامحه کند تا وقت تنگ شود و در تنگی وقت عذری پیدا کند که موجب ترک روزه شود، باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و بعد از برطرف شدن عذر، قضا را بگیرد و اگر مسامحه نکند و تصمیم داشته باشد که روزه های خود را قضا کند، ولی پیش از آن که قضا نماید، در تنگی وقت عذر پیدا کند، پس از برطرف شدن عذر باید قضا را گرفته ، بنا بر احتیاط برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد.

[مسأله 1707 اگر مرض انسان چند سال طول بکشد]

مسأله 1707 اگر مرض انسان چند سال طول بکشد، بعد از آن که خوب شد (1) اگر تا رمضان آینده به مقدار قضا وقت داشته باشد باید قضای رمضان آخر را بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش یک مد که تقریباً ده سیر است ، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی :) باید قضای رمضان آخر را بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش یک مد طعام (گلپایگانی ، صافی : یک مُد گندم یا جو و مانند اینها) به فقیر بدهد.

(زنجانی :) هر مقداری که تا ماه رمضان بعد برای گرفتن روزه قضای ماه رمضان آخر، زمان داشته باشد باید روزه بگیرد و اگر نگرفت در سالهای بعد بگیرد و قضای روزه سالهای قبل لازم نیست بلکه برای هر روز از سالهای پیش یک مد طعام به فقیر بدهد. (2) (فاضل :) طعام به فقیر بدهد.

[مسأله 1708 کسی که باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد]

مسأله 1708 کسی که باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد می تواند کفاره چند روز را به یک فقیر بدهد (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) و اگر مقداری نان دهد که گندم آن به اندازه یک مد باشد کافی است ، ولی پول آن را نمی تواند بدهد مگر این که اطمینان داشته باشد آن را برای خرید نان مصرف می کند.

ص: 946

[مسأله 1709 اگر قضای روزه رمضان را چند سال تأخیر بیندازد]

مسأله 1709 اگر قضای روزه رمضان را چند سال تأخیر بیندازد باید قضا را بگیرد (1) و برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد (2). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و از جهت تأخیر در سال اول برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و اما از جهت تأخیر چند سال بعدی ، چیزی بر او واجب نیست .

(زنجانی :) و از جهت تأخیر سالهای بعد چیزی بر او واجب نیست . (2) (مکارم :) و با گذشت سالها کفّاره متعدد نمی شود.

[مسأله 1710 اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد]

مسأله 1710 اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد (1)، باید قضای آن را به جا آورد و برای هر روز دو ماه روزه بگیرد یا به شصت فقیر طعام بدهد، یا یک بنده آزاد کند (2) و چنانچه تا رمضان آینده قضای آن روزه را به جا نیاورد برای هر روز نیز دادن یک مد طعام لازم است (3). (1) (زنجانی :) بدون عذر نگیرد .. این مسأله در رساله آیت اللّه مکارم نیست (2) (زنجانی :) به تفصیلی که در مسأله [1660] گذشت .. (3) (گلپایگانی ، صافی :) برای هر روز، دادن یک مد بنا بر احتیاط، لازم می شود.

(خوئی ، تبریزی :) ( (سیستانی :) بنا بر احتیاط لازم ) برای هر روز یک مد طعام نیز کفاره بدهد.

(زنجانی :) بنا بر احتیاط برای هر روز یک مد دیگر طعام به فقیر بدهد.

(بهجت :) مسأله کسی که روزه ماه مبارک رمضان بر او واجب است ، اگر به عمد یا شبه عمد، روزه خود را باطل کند، باید علاوه بر قضای آن ، کفاره بدهد مگر در مواردی که بعداً گفته خواهد شد.

[مسأله 1711 اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد]

مسأله 1711 اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد و در روز کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد (1)، مثلًا چند مرتبه جماع کند یک کفاره کافی است . این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم ، فاضل و بهجت نیست (1) (اراکی :) یک کفاره کافی است ولی اگر چند مرتبه جماع کند باید برای هر مرتبه یک کفاره بدهد.

(خوئی :) مسأله اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد و در روز مکرّر جماع یا استمناء کند کفاره هم مکرر می شود ولی اگر چند مرتبه کار دیگری که روزه را باطل می کند انجام دهد، مثلًا چند مرتبه غذا بخورد یک کفاره کافی است .

(گلپایگانی ، صافی ، نوری :) اگر روزه رمضان را عمداً نگیرد و در روز مکرّر جماع کند (گلپایگانی ، صافی : بنا بر احتیاط واجب ) کفاره هم مکرّر می شود ..

(سیستانی :) کفاره مکرّر نمی شود ..

(سیستانی :) و هم چنین اگر ..

(زنجانی :) یا هم غذا خورده و هم با مایع روان اماله کند ..

[مسأله 1712 بعد از مرگ پدر پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه او را به جا آورد]

مسأله 1712 بعد از مرگ پدر پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه او را به تفصیلی که در مسأله 1390 گفته شد به جا آورد ولی قضای روزه مادر، بر پسر واجب نیست (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

ص: 947

(1) (فاضل :) بنا بر احتیاط واجب قضای روزه مادر را نیز به جا آورد.

(مکارم :) احتیاط این است که قضای نماز و روزه مادر را نیز انجام دهد.

(اراکی ، نوری :) مسأله بعد از مرگ پدر و مادر، پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه آنان را به تفصیلی که در مسأله [1390] گفته شد به جا آورد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله بعد از فوت پدر و هم چنین بنا بر احتیاط واجب مادر، پسر بزرگتر باید قضای نماز و روزه آنان را به تفصیلی که در مسأله [1390] گفته شد به جا آورد.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر باید قضای روزه او را به تفصیلی که در نماز قضای پدر، مسأله [1390] گفته شد به جا آورد.

(سیستانی :) مسأله بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر بنا بر احتیاط لازم باید قضای روزه ماه رمضان او را به تفصیلی که در نماز، در مسأله [1390] گفته شد، به جا آورد و می تواند به جای هر روز (750 گرم ) طعام را به فقیری بدهد، هر چند از مال میّت ، اگر ورثه راضی باشند.

(زنجانی :) مسأله بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر باید قضای روزه او را ؛ به تفصیلی که در بخش احکام نماز در مسائل [ (1390) به بعد ] گفته شد، به جا آورد.

[مسأله 1713 اگر پدر غیر از روزه رمضان ، روزه واجب دیگری را نگرفته باشد]
اشاره

مسأله 1713 اگر پدر (1) غیر از روزه رمضان ، روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد (2) باید پسر بزرگتر قضا نماید (3). این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم و بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) و مادر .. (2) (سیستانی :) یا اجیر شده و نگرفته باشد، قضای آن بر پسر بزرگتر لازم نیست . (3) (اراکی ، نوری :) بنا بر احتیاط واجب باید پسر بزرگتر قضا نماید (نوری : ولی اگر برای روزه اجیر شده و نگرفته باشند، بر پسر بزرگ لازم نیست ).

(گلپایگانی ، صافی :) احتیاط واجب آن است که پسر بزرگتر قضا نماید.

(خوئی ، زنجانی ، تبریزی :) احتیاط واجب آن است که پسر بزرگتر قضا نماید ولی اگر برای روزه ای اجیر شده و نگرفته باشد قضای آن بر پسر بزرگ لازم نیست . (تبریزی : و نیز اگر قضای روزه جدّ بر پدر واجب بوده و پدر آنها را نگرفته بر پسر قضای آنها لازم نیست ).

(فاضل :) مسأله اگر کسی که مُرده غیر از روزه رمضان روزه واجب دیگری را مانند روزه نذر نگرفته باشد بنا بر احتیاط واجب آن را نیز پسر بزرگتر قضا نماید.

مسأله اختصاصی

(مکارم :) مسأله 1439 اگر ولی ّ میت نداند که میت قضای روزه بر ذمه دارد یا نه ، واجب نیست برای او قضا بگیرد و اگر اجمالًا بداند مقداری قضای روزه بر ذمّه اوست باید به اندازه ای که یقین دارد به جا آورد و بیش از آن لازم نیست .

ص: 948

احکام روزه مسافر

[مسأله 1714 مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر دو رکعت بخواند]

مسأله 1714 مسافری که باید نمازهای چهار رکعتی را در سفر دو رکعت بخواند، نباید روزه بگیرد و مسافری که نمازش را تمام می خواند مثل کسی که شغلش مسافرت یا سفر او سفر معصیت است (1)، باید در سفر روزه بگیرد. (1) (زنجانی :) مثل کسی که زیاد مسافرت می کند یا سفر او سفر معصیت است ..

(مکارم :) مسأله شخص مسافر (با شرایطی که در مسأله نماز مسافر گفته شد) نباید روزه بگیرد، و بطور کلی در هر موردی نماز شکسته است روزه را باید ترک کرد و در جایی که نماز را باید تمام بخواند (مانند کسی که شغلش مسافرت است و یا در محلی قصد ماندن ده روز کرده ) باید روزه را بگیرد.

(بهجت :) مسأله مسافری که نماز چهار رکعتی او شکسته است ، نمی تواند در سفر روزه بگیرد، ولی مسافری که نماز او تمام یعنی چهار رکعتی است باید در حال سفر هم روزه اش را بگیرد، و تفصیل مسائل در نماز مسافر گذشت .

[مسأله 1715 مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد]

مسأله 1715 مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد. ولی اگر برای فرار از روزه باشد مکروه است (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) و هم چنین است (خوئی ، سیستانی : مطلق ِ) سفر (خوئی ، تبریزی : قبل از روز بیست و چهارم ) در ماه رمضان ، مگر این که سفر برای حج یا عمره یا به جهت ضرورتی باشد.

(زنجانی :) و هم چنین است مطلق سفر قبل از پایان شب بیست و سوم ماه رمضان ، مگر این که سفر برای حج یا عمره یا استقبال برادر مؤمن یا از بیم تلف مال و یا تلف جان برادر مؤمن یا به جهت ضرورت دیگر باشد.

[مسأله 1716 اگر غیر روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد]

مسأله 1716 اگر غیر روزه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد (1) بنا بر احتیاط واجب نباید در آن روز مسافرت کند. و اگر در سفر باشد باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد ولی اگر نذر کرده باشد روز معینی را روزه بگیرد می تواند در آن روز مسافرت نماید. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (گلپایگانی ، نوری :) مثلًا نذر کرده باشد روز معینی را روزه بگیرد، (گلپایگانی : بنا بر احتیاط لازم نوری : بنا بر احتیاط واجب ) تا ناچار نشود، نمی تواند در آن روز مسافرت کند و اگر در سفر باشد چنانچه ممکن است باید بنا بر احتیاط لازم قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

(اراکی :) نباید در آن روز مسافرت کند و اگر در سفر باشد در صورت امکان باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

(خوئی ، تبریزی :) مثلًا نذر کرده باشد روز معیّنی را روزه بگیرد، بهتر آن است که تا ناچار نشود در آن روز مسافرت نکند. و اگر در سفر باشد چنانچه ممکن است قصد کند که

ص: 949

ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد. ولی ظاهر آن است که سفر جایز است و قصد اقامه واجب نیست و در صورتی که روزه نگیرد لازم است روزه آن روز را قضا کند.

(فاضل :) مثل این که نذر کند روز معینی را روزه بگیرد، می تواند در آن روز مسافرت نماید هم چنین است در تنگی وقت اگر قضاء ماه رمضان به عهده اش باشد.

(سیستانی :) چنانچه به اجاره یا مانند آن واجب شده باشد یا روز سوم از روزهای اعتکاف باشد نمی تواند در آن روز مسافرت کند و اگر در سفر باشد چنانچه ممکن است باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد ولی اگر روزه آن روز به نذر واجب شده باشد، ظاهر آن است که سفر در آن روز جایز است و قصد اقامت واجب نیست ، هر چند بهتر آن است که تا ناچار نشود مسافرت نکند و اگر در سفر است قصد اقامت نماید ولی اگر به قسم یا عهد واجب شده باشد بنا بر احتیاط واجب مسافرت نرود و اگر در سفر بود قصد اقامت کند.

(مکارم :) (مثل این که نذر کرده نیمه شعبان را روزه بگیرد) بنا بر احتیاط واجب نباید در آن روز مسافرت کند، حتّی اگر در سفر است باید در جایی قصدِ توقف ِ ده روز کند و آن روز را روزه بگیرد.

(صافی :) مثلًا نذر کرده باشد روز معینی را روزه بگیرد، بنا بر احتیاط مستحب تا ناچار نشود، در آن روز مسافرت نکند و اگر در سفر باشد چنانچه ممکن است بنا بر احتیاط مستحب قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

(زنجانی :) مثلًا نذر کرده باشد روز معیّنی را روزه بگیرد، تا ناچار نشود، نمی تواند در آن روز مسافرت کند، و اگر در سفر باشد، چنانچه ممکن است باید به وطن برگردد یا قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

[مسأله 1717 اگر نذر کند روزه بگیرد]

مسأله 1717 اگر نذر کند روزه بگیرد (1) و روز آن را معین نکند، نمی تواند آن را در سفر به جا آورد. ولی چنانچه نذر کند که روز معینی را در سفر روزه بگیرد (2) باید آن را در سفر به جا آورد. و نیز اگر نذر کند روز معینی را چه مسافر باشد یا نباشد، روزه بگیرد باید آن روز را اگر چه مسافر باشد روزه بگیرد. (1) (خوئی ، سیستانی :) روزه مستحبی بگیرد .. (2) (مکارم :) یا نذر کند روز معینی را چه مسافر باشد چه نباشد روزه بگیرد، احتیاط واجب آن است که آن روز را اگر چه مسافر باشد روزه بگیرد.

(زنجانی :) مسأله مسافر نمی تواند روزه مستحبی بگیرد، مگر در مدینه طیبه ( به تفصیلی که در مسأله بعد می آید) و اگر نذر کند روزه مستحبی بگیرد، نمی تواند آن را در سفر به جا آورد، مگر در نیت نذر تصریح کرده باشد که روزه را در سفر انجام دهد، یا چه مسافر باشد یا نباشد روزه بگیرد، و لازم نیست قبل از رفتن به مسافرت نذر کند بلکه می تواند بعد از سفر نذر کند که در همان سفر روزه بگیرد.

(بهجت :) مسأله مسافر نمی تواند در سفر روزه بگیرد، مگر این که روزه گرفتن در سفر را نذر کرده باشد، که در این صورت روزه گرفتن صحیح است ، و بنا بر احتیاط واجب روزه مستحبی را

ص: 950

در سفر به نیت رجاء باید گرفت ، مگر در مدینه مشرفه که بنا بر روایت ، مسافر می تواند برای برآورده شدن حاجت سه روز روزه بگیرد.

[مسأله 1718 مسافر می تواند برای خواستن حاجت ]

مسأله 1718 مسافر می تواند برای خواستن حاجت ، سه روز در مدینه طیبه روزه مستحبی بگیرد (1). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) و أحوط این است که آن سه روز روزهای چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه باشد.

(فاضل :) و احتیاط آن است که سه روز پشت سر هم و چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه باشد.

(مکارم :) (هر چند قصد ده روز نکند) ولی احتیاط آن است که روز چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه را اختیار کند. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1717.

[مسأله 1719 کسی که نمی داند روزه مسافر باطل است ]

مسأله 1719 کسی که نمی داند روزه مسافر باطل است (1) اگر در سفر روزه بگیرد و در بین روز مسأله را بفهمد روزه اش باطل می شود. و اگر تا مغرب نفهمد روزه اش صحیح است . (1) (زنجانی :) کسی که اصلًا نمی داند روزه برای مسافر مشروع نیست ..

(بهجت :) مسأله اگر مسافر نداند که روزه در سفر صحیح نیست و روزه بگیرد روزه اش صحیح است .

[مسأله 1720 اگر فراموش کند که مسافر است ]

مسأله 1720 اگر فراموش کند که مسافر است ، یا فراموش کند که روزه مسافر باطل می باشد و در سفر روزه بگیرد روزه او باطل است (1). (1) (مکارم :) بنا بر احتیاط واجب باید روزه را قضا کند.

(زنجانی :) مسأله کسی که برخی از جزئیات مسائل روزه مسافر را نمی داند، یا فراموش کند که مسافر است یا فراموش کند که روزه مسافر مشروع نیست و در سفر روزه بگیرد، روزه او باطل است .

[مسأله 1721 اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید]

مسأله 1721 اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید، باید روزه خود را تمام کند (1) و اگر پیش از ظهر مسافرت کند (2)، وقتی به حد ترخص برسد (3) یعنی به جایی برسد که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن را نشنود (4)، باید روزه خود را باطل کند (5) و اگر پیش از آن روزه را باطل کند بنا بر احتیاط، کفاره نیز بر او واجب است . (1) (صافی :) و در صورتی که شب نیت سفر کرده باشد احتیاط مستحب آن است که قضای آن را به جا آورد .. (2) (مکارم :) روزه اش باطل است ، ولی قبل از آن که به حد ترخص برسد نمی تواند روزه را افطار کند و اگر پیش از آن افطار کند کفّاره بر او واجب است (منظور از حدّ ترخّص جایی است که صدای اذان شهر را نشنود، یا به جایی برسد که از نظر مردم شهر پنهان گردد). (3) (خوئی ، تبریزی :) در صورتی که از شب نیت سفر داشته باشد روزه اش باطل می شود و الا بنا بر احتیاط واجب روزه را تمام کند و بعداً قضا کند (تبریزی : بعداً قضا لازم نیست ). و اگر پیش از رسیدن به حد ترخص روزه را باطل کند کفاره بر او واجب است .

ص: 951

(4) (گلپایگانی ، صافی :) باید نیت روزه نداشته باشد (صافی : و اگر از شب ، قصد سفر نکرده باشد احتیاط مستحب اتمام روزه و قضای آن است ) ولی اگر قبل از ظهر به وطن برگردد و مفطر به جا نیاورده باشد، به حد ترخص که رسید، باید نیت روزه نماید و روزه اش صحیح است .

(اراکی :) دیوار شهر را نبیند و اهل آنجا او را نبینند .. (5) (نوری :) باید نیت روزه نداشته باشد ..

(بهجت :) مسأله اگر مسافر قبل از ظهر به سفر رود روزه اش باطل می شود، چه از شب نیت مسافرت داشته باشد یا نه ، ولی احتیاط مستحب این است که اگر از شب قبل تصمیم مسافرت نداشته ، مسافرت نکند.

(سیستانی :) مسأله اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نماید، باید بنا بر احتیاط روزه خود را تمام کند و در این صورت قضای آن لازم نیست و اگر پیش از ظهر مسافرت کند بنا بر احتیاط واجب نمی تواند آن روز را روزه بگیرد، خصوصاً اگر از شب نیت سفر داشته باشد، ولی در هر صورت نباید پیش از رسیدن به حدّ ترخص چیزی را که روزه را باطل می کند انجام دهد و گر نه کفاره بر او واجب می شود.

(زنجانی :) مسأله اگر روزه دار از شب در فکر سفر نباشد حتی به نحو تردید و در روز مسافرت کند باید روزه را تمام کند، چه پیش از ظهر سفر کند، چه بعد از ظهر، و چنانچه از شب در فکر سفر باشد اگر بعد از ظهر مسافرت کند باید روزه را بگیرد، و اگر پیش از ظهر مسافرت کند، وقتی به حد ترخص برسد می تواند روزه را بخورد و صحت روزه گرفتن محل ّ اشکال است و می تواند روزه را رجاءً گرفته ولی بنا بر احتیاط واجب باید آن را قضا کند، و پیش از رسیدن به حد ترخص جایز نیست روزه را بخورد، ولی اگر روزه را خورد، بعد به سفر رفت کفاره ندارد، هر چند کفاره دادن مطابق احتیاط استحبابی است .

[مسأله 1722 اگر مسافر پیش از ظهر به وطنش برسد]

مسأله 1722 اگر مسافر پیش از ظهر به وطنش برسد (1)، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آنجا بماند، چنانچه کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده ، باید آن روز را روزه بگیرد (2) و اگر انجام داده (3) روزه آن روز بر او واجب نیست (4). (1) (خوئی ، سیستانی :) اگر مسافر در ماه رمضان چه آن که قبل از فجر در سفر بوده و چه آن که روزه بوده و سفر نماید؛ چنانچه پیش از ظهر به وطنش برسد ..

(تبریزی :) اگر مسافر در ماه رمضان پیش از ظهر به وطنش برسد .. (2) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب باید آن روز روزه را بگیرد و در این صورت قضا ندارد .. (3) (گلپایگانی ، صافی ، نوری :) نمی تواند آن روز را روزه بگیرد.

(فاضل :) یا بعد از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آنجا بماند، نمی تواند در آن روز روزه بگیرد.

(مکارم :) باید بعداً قضا کند و مستحب است باقی مانده آن روز را امساک نماید. ولی اگر بعد از ظهر وارد شود، نمی تواند روزه بگیرد.

ص: 952

(4) (سیستانی :) و باید آن را قضا کند.

(زنجانی :) و در این مسأله فرقی نیست که قبل از فجر در سفر بوده و یا آن که ابتدا روزه گرفته و سپس با مسافرت ، روزه را باطل کرده و بعد به وطن یا جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند، رسیده است . (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1723.

[مسأله 1723 اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد]

مسأله 1723 اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، یا به جایی برسد که می خواهد ده روز در آنجا بماند (1)، نباید آن روز را روزه بگیرد. (1) (سیستانی :) بنا بر احتیاط واجب روزه اش باطل است و باید آن را قضا کند.

(فاضل ، مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1722.

(بهجت :) مسأله اگر مسافر بعد از ظهر از مسافرت برگردد و ظهر آن روز در جایی که نماز تمام است نباشد، روزه آن روز باطل است ، ولی اگر قبل از ظهر برگردد، در صورتی که افطار نکرده باشد، روزه آن روز بر او واجب می شود، بنا بر این باید نیت روزه بکند و روزه اش هم صحیح است .

[مسأله 1724 مسافر و کسی که از روزه گرفتن عذر دارد]

مسأله 1724 مسافر و کسی که از روزه گرفتن عذر دارد، مکروه است در روز ماه رمضان جماع نماید و در خوردن و آشامیدن کاملًا خود را سیر کند. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

کسانی که روزه بر آنها واجب نیست

[مسأله 1725 کسی که به واسطه پیری نمی تواند روزه بگیرد]
اشاره

مسأله 1725 کسی که به واسطه پیری نمی تواند روزه بگیرد، یا برای او مشقّت دارد (1)، روزه بر او واجب نیست (2). ولی در صورت دوم باید برای هر روز یک مد که تقریباً ده سیر است گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد. (3) (1) (زنجانی :) اگر چه به حدّ حرج نرسد .. (2) (بهجت :) و چنانچه تا رمضان بعد بتواند روزه بگیرد أقوی وجوب قضا است ؛ و در صورتی که نتواند تا رمضان بعد روزه را قضا کند واجب است برای هر روز یک مد طعام که تقریباً ده سیر است از گندم یا جو و مانند اینها صدقه دهد؛ و هم چنین کسی که توانائی قضای روزه را داشته ولی به سبب ندانستن حکم ، قضای آن را تا رمضان بعد تأخیر انداخته باید علاوه بر قضای روزه به مقداری که گفته شد کفاره بدهد. (3) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) باید برای هر روز یک مد طعام گندم یا جو یا نان و مانند اینها به فقیر بدهد.

(گلپایگانی ، صافی :) باید برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد بلکه در صورت اوّل نیز بنا بر احتیاط لازم یک مد طعام بدهد.

(زنجانی :) باید برای هر روز یک مدّ: به احتیاط واجب حدود (900) گرم ، طعام به فقیر بدهد.

(مکارم :) مسأله مرد و زن پیر که روزه گرفتن برای آنها مشکل است می توانند روزه را ترک کنند، ولی باید برای هر روز یک مد (تقریباً (750) گرم ) گندم یا جو و مانند اینها به فقیر دهند

ص: 953

و بهتر آن است به جای گندم و جو، نان را انتخاب کنند و در این صورت احتیاط واجب این است به اندازه ای باشد که گندم خالص آن ، مقدار یک «مد» شود.

مسأله اختصاصی

(بهجت :) مسأله 1363 بر پسر یا دختری که تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نیست و کفّاره هم ندارد ولی قضا دارد.

[مسأله 1726 کسی که به واسطه پیری روزه نگرفته ]

مسأله 1726 کسی که به واسطه پیری روزه نگرفته ، اگر بعد از ماه رمضان بتواند (1) روزه بگیرد، بنا بر احتیاط واجب (2) باید قضای روزه هایی را که نگرفته به جا آورد (3). (1) (زنجانی :) بدون مشقت .. (2) (گلپایگانی :) بنا بر احتیاط لازم .. (فاضل ، صافی ، نوری :) بنا بر احتیاط مستحب ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی و زنجانی نیست ] (3) (خوئی ، سیستانی :) احتیاط مستحب آن است که قضای روزه هایی را که نگرفته است به جا آورد.

(تبریزی :) لازم نیست روزه را قضا نماید. (بهجت :) رجوع کنید به ذیل مسأله (1725).

(مکارم :) مسأله کسانی که به خاطر پیری روزه نگرفته اند اگر در فصل مناسبی که هوا ملایم و روزها کوتاه است بتوانند قضای آن را به جا آورند احتیاط آن است که آن را قضا کنند.

[مسأله 1727 اگر انسان مرضی دارد که زیاد تشنه می شود]

مسأله 1727 اگر انسان مرضی دارد که زیاد تشنه می شود و نمی تواند تشنگی را تحمل کند، یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست (1). ولی در صورت دوم (2) باید برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد (3). و احتیاط واجب (4) آن است که بیشتر از مقداری که ناچار است آب نیاشامد و چنانچه بعد بتواند (5) روزه بگیرد، بنا بر احتیاط واجب (6) باید روزه هایی را که نگرفته قضا نماید. (1) (بهجت :) ولی اگر تا رمضان بعد بتواند روزه بگیرد واجب است قضای آن را بگیرد و در صورت عدم توانائی واجب است برای هر روز یک مد طعام از گندم و جو و مانند اینها صدقه دهد.

(سیستانی :) ولی در صورت دوّم باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و چنانچه بعد بتواند روزه بگیرد، واجب نیست قضا نماید. (2) (گلپایگانی ، صافی :) و بلکه در صورت اول هم بنا بر احتیاط لازم ..

[عبارت « در صورت دوّم » در رساله آیت اللّه فاضل نیست ] (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی ، فاضل :) باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد .. (4) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، زنجانی ، فاضل ، صافی :) احتیاط مستحب .. (5) (زنجانی :) بدون مشقت .. (6) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط .. (نوری :) بنا بر احتیاط مستحب ..

[عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیات عظام : اراکی ، گلپایگانی ، صافی ، فاضل و زنجانی نیست

ص: 954

(مکارم :) مسأله روزه بر کسانی که مبتلا به بیماری استسقاء هستند، یعنی زیاد تشنه می شوند و توانایی روزه گرفتن را ندارند و یا برای آنها بسیار مشکل است ، واجب نیست ولی باید برای هر روز یک مد طعام که در مسأله قبل [ (1725)] به آن اشاره شد کفاره بدهند و بهتر است که بیش از مقدار ضرورت آب نیاشامند و اگر بعداً بتوانند قضا کنند احتیاط واجب قضا کردن است .

[مسأله 1728 زنی که زاییدن او نزدیک است ]

مسأله 1728 زنی که زاییدن او نزدیک است و روزه برای حملش (1) ضرر دارد روزه بر او واجب نیست . و باید برای هر روز یک مد طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد (2) و نیز اگر روزه برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست (3) و بنا بر احتیاط واجب (4) باید (5) برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید. (1) (سیستانی :) یا برای خودش .. (2) (سیستانی :) باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید. [پایان مسأله (] خوئی ، تبریزی :) باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد .. (3) (مکارم :) [و] کفاره هم ندارد، ولی بعداً قضا می کند. [پایان مسأله ] (4) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (5) (خوئی ، تبریزی :) بنا بر احتیاط مستحب ..

(گلپایگانی :) مسأله زنی که زاییدن او نزدیک است و روزه برای حملش یا برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز بنا بر احتیاط لازم یک مد طعام به فقیر بدهد و روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید.

(بهجت :) واجب است افطار نماید و برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته ، بعداً باید قضا نماید.

(صافی :) در صورت اول باید ..

(صافی :) ولی اگر روزه برای خودش ضرر دارد، رعایت این احتیاط لازم نیست ، اگر چه بهتر است ..

(زنجانی :) مسأله زن بارداری که روزه برای حملش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و نیز اگر روزه برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست و بنا بر احتیاط مستحب باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد، و در هر دو صورت اگر تا ماه رمضان بعد بتواند بدون ضرر روزه بگیرد باید روزه هایی را که نگرفته قضا کند، بلکه به احتیاط واجب اگر بعد از آن نیز بتواند روزه بگیرد، قضای روزه بر او واجب می شود.

(فاضل :) مسأله اگر روزه گرفتن برای جنین زن حامله ضرر داشته باشد روزه بر او واجب نیست و باید قضای آن را بعداً بگیرد و اگر روزه گرفتن برای خود زن حامله ضرر دارد نباید روزه بگیرد و باید قضای آن را بعداً بگیرد و یک مُد طعام نیز برای هر روز که روزه نگرفته به فقیر بدهد.

ص: 955

[مسأله 1729 زنی که بچه شیر می دهد]

مسأله 1729 زنی که بچه شیر می دهد و شیر او کم است چه مادر بچه ، یا دایه او باشد، یا بی اجرت شیر دهد، اگر روزه برای بچه ای که شیر می دهد ضرر دارد روزه بر او واجب نیست . و باید برای هر روز یک مد طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها به فقیر بدهد و نیز اگر برای خودش ضرر دارد، روزه بر او واجب نیست ، و بنا بر احتیاط واجب (1) باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد. و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید ولی اگر کسی پیدا شود که بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه از پدر یا مادر بچه یا از کس دیگری که اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، (احتیاط واجب آن است که (2)) بچه را به او بدهد و روزه بگیرد. (1) [عبارت «بنا بر احتیاط واجب » در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (2) [قسمت داخل پرانتز در رساله آیت اللّه اراکی نیست ] (گلپایگانی ، صافی :) مسأله زنی که بچه شیر می دهد و شیر او کم است ، چه مادر بچه یا دایه او باشد و یا بی اجرت شیر دهد، اگر روزه برای بچه یا برای خودش ضرر دارد روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته باید قضا نماید ولی اگر کسی پیدا شود که بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه از پدر یا مادر بچه یا از کس دیگری که اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، احتیاط واجب آن است که بچه را به او بدهد و روزه بگیرد.

[عبارت «و شیر او کم است » در رساله آیت اللّه زنجانی نیست ] (صافی :) در صورت اوّل باید ..

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) اگر روزه برای بچه ای که شیر می خورد ضرر دارد روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد و نیز اگر برای خودش ضرر دارد روزه بر او واجب نیست و بنا بر احتیاط مستحب برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد ..

(فاضل :) اگر روزه برای بچه ای که شیر می خورد ضرر دارد روزه بر او واجب نیست و نیز اگر برای خودش ضرر دارد روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد ..

(سیستانی :) ولی بنا بر احتیاط واجب این حکم اختصاص به موردی دارد که شیر دادن بچه منحصر به همین راه باشد، و امّا اگر راه دیگری برای شیر دادن بچه باشد مثلًا چند زن در شیر دادن او شرکت کنند یا از شیر دادن با شیشه و پستانک کمک بگیرد ثبوت این حکم محل اشکال است .

(زنجانی :) در هر دو صورت اگر تا ماه رمضان بعد عذرش برطرف شود و بتواند قضا کند، باید روزه هایی را که نگرفته قضا کند، بلکه اگر بعد از آن نیز عذرش برطرف شد بنا بر احتیاط واجب باید قضا کند.

ص: 956

(خوئی ، فاضل ، تبریزی :) واجب است ..

(تبریزی :) و هم چنین است بنا بر احتیاط اگر مادر بتواند بچه خود را از شیر خشک معمولی غذا دهد.

(بهجت :) مسأله زنی که بچه شیر می دهد و شیر او کم است ، چه مادر بچه باشد یا دایه او، چه با اجرت شیر بدهد یا بی اجرت ، اگر روزه برای خودش یا بچه ای که شیر می دهد ضرر دارد، واجب است افطار کند و برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد، و در هر دو صورت روزه هایی را که نگرفته بعد از برطرف شدن عذر، باید قضا نماید، و اگر کسی پیدا شود که بی اجرت بچه را شیر دهد، یا برای شیر دادن بچه ، از پدر یا مادر بچه یا از شخص دیگری که اجرت او را بدهد اجرت بگیرد، واجب است که بچه را به او بدهد و روزه بگیرد.

(مکارم :) مسأله زنانی که بچه شیر می دهند خواه مادر بچه باشند یا دایه ، اگر روزه گرفتن باعث کمی شیر آنها و ناراحتی بچه شود روزه بر آنها واجب نیست ، ولی برای هر روز همان کفاره (یک مد طعام ) واجب است ، بعداً نیز باید روزه را قضا کنند، اما اگر روزه برای خودشان ضرر داشته باشد، نه روزه واجب است و نه کفاره ، ولی باید بعداً روزه هایی را که نگرفته اند قضا نمایند. [و] اگر کسی پیدا شود که بدون اجرت ، بچه را شیر دهد یا شخصی پیدا شود که اجرت دایه را بی منت بپردازد، در این صورت روزه گرفتن واجب است .

راه ثابت شدن اوّل ماه

[مسأله 1730 اول ماه به پنج چیز ثابت می شود]

مسأله 1730 اول ماه به پنج چیز (1) ثابت می شود: اول : آن که خود انسان ماه را ببیند (2). دوم : عدّه ای که از گفته آنان یقین (3) پیدا می شود، بگویند ماه را دیده ایم و هم چنین است هر چیزی که به واسطه آن یقین (4) پیدا شود (5). سوم : دو مرد عادل بگویند که در شب ماه را دیده ایم (6) ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند (7) یا شهادتشان خلاف واقع باشد مثل این که بگویند داخل دایره ماه طرف افق بود اوّل ماه ثابت نمی شود (8). اما اگر در تشخیص بعض خصوصیات اختلاف داشته باشند مثل آن که یکی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت می شود (9). چهارم : سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که به واسطه آن ، اول ماه رمضان ثابت می شود و سی روز از اوّل رمضان بگذرد که به واسطه آن ، اوّل ماه شوّال ثابت می شود (10). پنجم : حاکم شرع حکم کند که اول ماه است (11). (1) (خوئی ، سیستانی ، زنجانی :) به چهار چیز .. (فاضل ، تبریزی :) به چند چیز .. (2) (زنجانی :) یا از جهتی برای انسان یقین حاصل شود ..

(مکارم :) [اول :] دیدن ماه با چشم ، اما دیدن با دوربین و وسائل دیگری از این قبیل کافی نیست .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، صافی ، بهجت ، تبریزی ، سیستانی :) یا اطمینان .. (4) (خوئی ، تبریزی :) یا اطمینان .. (سیستانی :) یا اطمینان از یک منشأ عقلائی .. (5) (بهجت :) و ممکن است از این قبیل باشد هنگامی که ماه جدید به صورت طوق دار مشاهده شود یعنی علاوه بر نیم دایره هلال که کاملًا نورانی است نیمه دیگر آن که تاریک است

ص: 957

همراه با هاله ای از نور کم دیده شود که چنین حالتی می تواند نشانه این باشد که روز گذشته روز اول ماه بوده و فردا روز دوّم است . هم چنین اگر به دلیل دیده نشدن ماه در شب سی ام ماه گذشته بنا بر استصحاب حکم شود که آن روز روز سی ام است اما در شب سیزدهم ماه آینده ماه به صورت بدر کامل دیده شود که همین علامت می تواند نشانه این باشد که آن شب در واقع شب چهاردهم ماه است و ماه گذشته بیست و نه روز بوده است ..

(مکارم :) [دوم :] شهادت عده ای که از گفته آنها یقین پیدا شود (هر چند عادل نباشند، هم چنین هر چیزی که مایه یقین گردد) ..

(زنجانی :) دوّم : آن که از جهتی برای انسان یا نوع مردم اطمینان حاصل شود؛ مثلًا عده ای بگویند ماه را دیده ایم ، ولی اگر برای شخص انسان بر خلاف متعارف اطمینان حاصل شود، به گونه ای که برای نوع مردم در آن شرایط اطمینان حاصل نمی شود نمی تواند به اطمینان خود اعتماد کند .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) به شرط این که صفت ماه را بر خلاف یکدیگر نگویند و قولشان قابل تصدیق باشد؛ پس اگر بر خلاف هم صفت ماه را بگویند یا هوا ابر باشد و یا اگر آسمان صاف باشد هیچ کس غیر از این دو نفر نبیند، کفایت نمی کند. [پایان مورد سوّم ] (بهجت :) یا این که یکی بگوید ماه را دیدم و دیگری بگوید سی روز قبل ماه شعبان را دیدم ..

(زنجانی :) و به جهتی مثل صاف بودن هوا و منحصر بودن گواهان به دو نفر، اطمینان نوعی به اشتباه آنها نباشد [پایان مورد سوم ] (7) (خوئی ، تبریزی :) اوّل ماه ثابت نمی شود [پایان مورد سوّم ] (8) (بهجت :) [پایان مورد سوّم ] (نوری :) اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند و یا آسمان صاف باشد و جمعیت زیادی با دقت تمام برای دیدن ماه اجتماع کنند و نبینند؛ در این صورت که احتمال عقلایی برای اشتباه آن دو نفر هست ، بگویند؛ اول ماه ثابت نمی شود ..

(سیستانی :) سوّم : دو مرد عادل بگویند که در شب ماه را دیده ایم ، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند، اوّل ماه ثابت نمی شود و هم چنین است اگر انسان یقین یا اطمینان به اشتباه آنها داشته باشد یا شهادت آنان مبتلا به معارض یا در حکم معارض باشد مثلًا اگر گروه زیادی از مردم شهر استهلال نمایند، ولی بیش از دو نفر عادل کسی دیگر ادعای رؤیت ماه را نکند، یا آن که گروهی استهلال کنند، و دو نفر عادل از میان آنان ادّعای رؤیت کنند و دیگران رؤیت نکنند حال آن که دو نفر عادل دیگر در میان آنها باشد که در دانستن جای هلال و در تیزبینی مانند آن دو عادل اول باشند و آسمان صاف باشد و مانع احتمالی از دیدن آن دو نباشد، در این چنین موارد، اول ماه به شهادت دو عادل ثابت نمی شود .. (9) (مکارم :) [سوم :] شهادت دو مرد عادل ، ولی اگر این دو شاهد صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند، یا نشانه هایی بدهند که دلیل بر اشتباه آنهاست به گفته آنها اوّل ماه ثابت نمی شود .. (10) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، زنجانی :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) البته این در صورتی است که اوّل ماه قبل ، مطابق همین طُرُق ثابت شده باشد ..

ص: 958

(11) (بهجت :) بنا بر أظهر. (فاضل :) پنجم : مجتهد جامع الشرائط حکم کند که اوّل ماه است .

(مکارم :) پنجم : حکم حاکم شرع ، به این صورت که برای مجتهد عادلی اول ماه ثابت شود و سپس حکم کند که آن روز اول ماه است ، در این صورت پیروی او بر همه لازم است مگر کسی که یقین به اشتباه او دارد.

[مسأله 1731 اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است ]

مسأله 1731 اگر حاکم شرع (1) حکم کند که اول ماه است ، کسی هم که تقلید او را نمی کند، باید به حکم او عمل نماید. ولی کسی که می داند حاکم شرع (2) اشتباه کرده ، نمی تواند به حکم او عمل نماید. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (2) (فاضل :) مجتهد جامع الشرائط .. (مکارم :) رجوع شود به ذیل مسأله (1730).

(خوئی :) مسأله اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمی شود و رعایت احتیاط، اولی است .

(سیستانی :) مسأله اوّل ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمی شود، مگر این که از حکم او یا ثابت شدن ماه نزد او، اطمینان به دیده شدن ماه حاصل شود.

(زنجانی :) مسأله ثبوت ماه با حکم حاکم ، محل اشکال است ؛ بلی اگر موجب اطمینان شود ( به تفصیلی که در مسأله قبل گذشت ) کافی است .

(تبریزی :) مسأله اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت می شود مگر آن که بداند که در حکم اشتباه شده و چنانچه حاکم شرع بگوید دو عادل نزد من به رؤیت هلال شهادت داده اند کافی است .

[مسأله 1732 اول ماه با پیشگویی منجمین ثابت نمی شود]

مسأله 1732 اول ماه با پیشگویی منجمین ثابت نمی شود (1). ولی اگر انسان از گفته آنان یقین (2) پیدا کند، باید به آن عمل نماید (3). (1) (سیستانی :) مگر این که انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا کند. (2) (خوئی ، تبریزی ، بهجت :) یا اطمینان .. (3) (زنجانی :) اگر از گفته آنان یقین یا اطمینان برای خود انسان یا نوع مردم حاصل شود باید به آن عمل نماید، و تفصیل آن در مسأله [1730] گذشت .

(مکارم :) مسأله اول ماه به وسیله تقویمها و محاسبات منجمین ثابت نمی شود، هر چند آنها اهل اطلاع و دقت باشند، مگر این که از گفته آنها یقین حاصل گردد.

[مسأله 1733 بلند بودن ماه یا دیر غروب کردن آن ]

مسأله 1733 بلند بودن ماه یا دیر غروب کردن آن ، دلیل نمی شود که شب پیش ، شب اول ماه بوده است (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) و هم چنین اگر ماه طوق داشته باشد، دلیل نمی شود که شب دوّم باشد.

(خوئی ، تبریزی :) بلی ، اگر ماه پیش از ظهر دیده شود آن روز اول ماه محسوب می شود و هم چنین اگر ماه طوق داشته باشد معلوم می شود مال شب سابق بوده .

(زنجانی :) بلی ، اگر ماه پیش از ظهر دیده شود آن روز اول ماه محسوب می شود و اگر ماه ، طوق داشته باشد علامت این است که آن شب ، شب دوم ماه است ، بنا بر این اگر احتمال دهیم که ماه

ص: 959

در شب یا روز قبل قابل رؤیت بوده و به جهتی مثلًا ابری بودن هوا، دیده نشده ، و در شب بعد ماه طوق داشته باشد آن شب ، شب دوم به حساب می آید، ولی اگر یقین داشته باشیم که در شب و روز قبل چنانچه هوا صاف هم می بود امکان رؤیت ماه نبوده ، طوق داشتن ماه در شب بعد ، کفایت نمی کند.

[مسأله 1734 اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود]

مسأله 1734 اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود (1) و روزه نگیرد، چنانچه دو مرد عادل بگویند که شب پیش ماه را دیده ایم (2) باید روزه آن روز را قضا نماید (3). (1) (مکارم :) روزه واجب نیست ، ولی اگر بعداً ثابت شود که آن روزی را که روزه نگرفته اوّل ماه بوده باید آن را قضا کند. (2) (خوئی ، سیستانی ، بهجت ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده .. (3) (تبریزی :) و چنانچه در اثناء روز ثابت شود باید بقیه روز را امساک کند و بعد از رمضان قضا نماید.

[مسأله 1735 اگر در شهری اول ماه ثابت شود]

مسأله 1735 اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای مردم شهر دیگر فایده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزدیک باشند، یا انسان بداند که افق آنها یکی است (1). (1) (گلپایگانی :) یا در شهری که دیده شده آفتاب زودتر از شهر خودش غروب کند.

(اراکی :) یا شهری که ماه در آن دیده شده است در شرق آن شهر باشد.

(زنجانی :) یا در شرق ، ثابت شود.

(خوئی ، تبریزی :) مسأله اگر در شهری اول ماه ثابت شود، در شهرهای دیگر چه دور باشند چه نزدیک ، چه در افق متحد باشند یا نه ، نیز ثابت می شود در صورتی که در شب مشترک باشند و لو به این که اول شب یکی آخر شب دیگری باشد.

(نوری :) همین قدر که در شب بودن آن شب ، مثل مکه و کراچی یا لندن و کابل ، نه مثل تهران و واشنگتن ؛ اشتراک داشته باشند ثابت می شود.

(سیستانی :) مسأله اگر در شهری اول ماه ثابت شود، در شهرهای دیگر که در افق با او متّحد می باشند، اول ماه نیز ثابت می شود و مقصود از اتّحاد افق ، در اینجا آن است که اگر در شهر اوّل ، ماه دیده شود، در شهر دوم اگر مانعی مانند ابر نباشد دیده می شود و این در موردی محقق می شود که شهر دوم اگر غرب شهر اول باشد در خط عرض نزدیک به آن باشد و اگر در شرق آن است در صورتی ثابت می شود که وحدت افق معلوم باشد هر چند از این جهت که زمان ماندن ماه در افق شهر اوّل بیش از مقدار اختلاف بین غروب دو شهر باشد.

(فاضل :) مسأله اگر اوّل ماه در شهری ثابت شود برای ساکنین شهرهایی که با آن شهر هم افق یا قریب الافق هستند یا در غرب آن شهر قرار دارند کفایت می کند ولی برای شهرهایی که در شرق آن شهر قرار دارند کفایت نمی کند.

(مکارم :) مسأله اگر در شهری اول ماه ثابت شود، برای شهرهای دیگر که با آن نزدیک است کافی است و هم چنین شهرهای دور دستی که افق آنها با هم متحد است ، هم چنین اگر در بلاد شرقی

ص: 960

ماه دیده شود برای کسانی که در بلاد غربی نسبت به آنها باشند کافی است (مثل این که اول ماه در مشهد ثابت شود مسلماً برای کسانی که در تهران هستند کافی است ولی عکس آن کفایت نمی کند).

(بهجت :) مسأله اگر در شهری ماه دیده شد در صورتی برای ساکنین شهر دیگر مفید است که یقین یا اطمینان بکنند اگر در آسمان یا زمین مانعی نبود در آنجا هم ماه دیده می شد چه در شرق باشد یا در غرب ، ولی اگر به این مطلب یقین نداشته باشند، نمی توانند به دیدن ماه در شهر دیگر اکتفا کنند.

(صافی :) مسأله بعید نیست کفایت رؤیت ماه در هر محلی برای سایر نقاط.

[مسأله 1736 اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود]

مسأله 1736 اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود مگر دو شهری که از یکی به دیگری تلگراف کرده اند، نزدیک یا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روی حکم حاکم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است . این مسأله در رساله آیات عظام : سیستانی و مکارم نیست (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود، مگر انسان بداند که تلگراف از روی شهادت دو مرد عادل یا از راه دیگری بوده که شرعاً معتبر است .

(بهجت :) مسأله اول ماه به تلگراف ثابت نمی شود، مگر این که انسان بداند که تلگراف از راهی بوده که شرعاً معتبر است مثلًا دو نفر شاهد عادل شهادت داده اند یا آن که سبب اطمینان شود اگر چه با ضمیمه نشانه ها و امارات دیگر باشد.

(صافی ، نوری :) مسأله اول ماه به تلگرام ثابت نمی شود، مگر این که انسان بداند که تلگرام ، از روی حکم حاکم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است .

(فاضل :) مسأله اوّل ماه با تلفن ، تلگراف ، رادیو و وسایل اطلاع رسانی جدید در صورتی ثابت می شود که : (1) در شهر مبدأ که اوّل ماه در آن ثابت شده به یکی از راه هایی که در مسأله [1730] ذکر شده ثابت شده باشد. (2) انسان از خبر مذکور اطمینان به صحت آن پیدا کند. (3) شهری که در آن ، اوّل ماه ثابت شده با شهر مذکور هم افق باشد یا در شرق شهر مذکور باشد.

[مسأله 1737 روزی را که انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوّال ]

مسأله 1737 روزی را که انسان نمی داند آخر رمضان است یا اول شوّال ، باید روزه بگیرد. ولی اگر پیش از مغرب (1) بفهمد که اول شوّال است باید افطار کند (2). (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی ، مکارم ، زنجانی :) اگر در اثناء روز .. (2) (مکارم :) هر چند نزدیک مغرب باشد.

[مسأله 1738 اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین کند]

مسأله 1738 اگر زندانی نتواند به ماه رمضان یقین کند، باید به گمان عمل نماید (1). و اگر آن هم ممکن نباشد، هر ماهی را که روزه بگیرد (2) صحیح است (3) و بنا بر احتیاط واجب باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهی که روزه گرفته ، دوباره یک ماه روزه بگیرد ولی اگر بعد ، گمان پیدا کرد باید به آن عمل نماید. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (سیستانی :) ولی اگر بتواند گمان قویتر پیدا کند نمی تواند به گمان ضعیفتر عمل نماید و اگر عمل به گمان ممکن نباشد، باید یک ماهی را که احتمال می دهد ماه رمضان است روزه بگیرد، ولی باید آن ماه را در نظر داشته باشد پس چنانچه بعد بر او معلوم شود که ماه رمضان یا پس از آن بوده چیزی بر او نیست ، ولی اگر معلوم شود که قبل از ماه رمضان بوده باید روزه های ماه رمضان را قضا نماید.

ص: 961

(مکارم :) و آن ماه را که بیشتر احتمال می دهد که ماه رمضان است روزه بگیرد و اگر گمان برای او حاصل نشود هر ماهی را که روزه بگیرد صحیح است ، ولی احتیاط واجب آن است که اگر زندان او ادامه یابد در سال آینده نیز همان ماه را روزه بگیرد. (2) (خوئی ، زنجانی :) هر ماهی را که احتمال می دهد ماه رمضان است روزه بگیرد .. (3) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، زنجانی ، فاضل ، تبریزی ، صافی :) ولی باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهی که روزه گرفته ، دوباره یک ماه روزه بگیرد.

(اراکی :) ولی اگر بعد گمان پیدا کرد باید به آن عمل نماید.

(فاضل :) و اگر بعد خلاف آن ثابت شود، روزه او صحیح است و اگر ثابت شود که هنوز ماه رمضان نرسیده ، باید دوباره روزه بگیرد.

روزه های حرام و مکروه

[مسأله 1739 روزه عید فطر و قربان حرام است ]

مسأله 1739 روزه عید فطر و قربان حرام است . و نیز روزی را که انسان نمی داند آخر شعبان است ، یا اول رمضان ، اگر به نیت اول رمضان روزه بگیرد حرام می باشد. (بهجت :) مسأله روزه عید فطر و قربان حرام است .

(تبریزی :) مسأله روزه عید فطر و قربان صحیح نیست و نیز روزی را که انسان نمی داند آخر شعبان است ، یا اوّل رمضان ، اگر به نیت اول رمضان روزه بگیرد صحیح نیست .

(مکارم :) مسأله دو روز از سال روزه اش حرام است : عید فطر (اوّل ماه شوال ) و عید قربان (دهم ماه ذی الحجه ). روزی که انسان شک دارد که آخر ماه شعبان است یا اول ماه رمضان اگر می خواهد روزه بگیرد باید به قصد آخر شعبان باشد و اگر به نیت اول ماه رمضان روزه بگیرد حرام و باطل است .

[مسأله 1740 اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود]

مسأله 1740 اگر زن به واسطه گرفتن روزه مستحبی حق شوهرش از بین برود (1) و همچنین اگر شوهر، او را از گرفتن روزه مستحبی جلو گیری کند، بنا بر احتیاط واجب باید خودداری کند. (1) (گلپایگانی ، صافی :) روزه بر زن حرام است و احتیاط مستحب آن است که اگر حق شوهر هم از بین نرود، بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

(خوئی :) روزه او حرام است ( (تبریزی :) روزه او باطل است ) و احتیاط واجب آن است که اگر حق شوهر هم از بین نرود، بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

(فاضل :) جایز نیست روزه بگیرد بلکه اگر حق شوهر هم از بین نرود ولی شوهر او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کند بنا بر احتیاط واجب باید خودداری کند.

(نوری :) جایز نیست روزه بگیرد بلکه اگر حق شوهر هم از بین نرود احتیاط واجب آن است که بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

(زنجانی :) روزه او حرام است و بنا بر احتیاط، از حقوق شوهر آن است که زن بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

ص: 962

(مکارم :) مسأله روزه گرفتن زن (روزه مستحبی ) در صورتی که حق شوهرش از بین برود بدون اجازه او جایز نیست و اگر حق او از بین نرود نیز بنا بر احتیاط واجب باید با اجازه شوهر باشد.

(سیستانی :) مسأله اگر روزه مستحبی زن با حق استمتاع شوهر منافات داشته باشد حرام است و هم چنین روزه ای که واجب است ولی روز معینی ندارد مانند نذر غیر معین و در این صورت بنا بر احتیاط واجب روزه باطل است و از نذر کفایت نمی کند. و هم چنین است بنا بر احتیاط واجب اگر شوهر او را از گرفتن روزه مستحبی یا واجب غیر معیّن نهی نماید اگر چه با حق او منافات نداشته باشد و احتیاط مستحب آن است که بدون اجازه او روزه مستحبی نگیرد.

(بهجت :) مسأله بنا بر احتیاط روزه مستحبی برای زن ، بدون اذن شوهر صحیح نیست ، چه منافات با حق شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد، و اگر شوهر به خاطر منافات با حقش ، زن را از روزه ای که به نحوی بر خود واجب نموده منع کند، در صورتی که وقت روزه وسعت دارد زن نباید روزه بگیرد، ولی اگر وقت روزه تنگ شود اذن شوهر شرط نیست .

[مسأله 1741 روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر شود]

مسأله 1741 روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جدّ شود جایز نیست بلکه اگر اسباب اذیت آنان نشود (1) ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کنند احتیاط واجب آن است که روزه نگیرد. (1) (اراکی :) ولی پدر یا جدّ او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کنند نباید روزه بگیرد.

(گلپایگانی ، صافی :) مسأله روزه مستحبی اولاد اگر باعث اذیت پدر یا مادر شود با نهی آنان حرام است ، بلکه اگر از آن نهی نکنند ولی سبب اذیت آنان شود، یا جدّ نهی نماید و روزه سبب اذیت او شود بنا بر احتیاط واجب روزه اولاد جایز نیست .

(خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) مسأله روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر (خوئی ، تبریزی : یا جدّ) شود حرام است .

(سیستانی :) مسأله روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت ناشی از شفقت پدر و مادر شود حرام است .

(نوری :) مسأله اولاد با نهی پدر و مادر، مخصوصاً در صورتی که روزه گرفتن آنها موجب اذیت پدر و مادر باشد از گرفتن روزه مستحبی خودداری کنند.

(مکارم :) مسأله روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر شود جایز نیست ، ولی اجازه گرفتن از آنها لازم نمی باشد.

(بهجت :) مسأله بنا بر احتیاط مستحب ّ در صحیح بودن روزه مستحبی فرزند، اذن پدر و مادر شرط است ، گر چه بنا بر اقوی همین که موجب ناراحتی آنها نشود و یا نهی نکرده باشند روزه اش صحیح است .

(فاضل :) مسأله روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جدّ به خاطر شفقت بر اولاد شود جایز نیست .

ص: 963

[مسأله 1742 اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبی بگیرد]

مسأله 1742 اگر پسر بدون اجازه پدر (1) روزه مستحبی بگیرد و در بین روز پدر (2)، او را نهی کند (3)، باید افطار نماید. این مسأله در رساله آیات عظام : مکارم ، نوری و بهجت نیست (1) (2) (زنجانی :) یا مادر .. (3) (خوئی ، تبریزی ، زنجانی :) چنانچه مخالفت او موجب اذیتش باشد ..

(گلپایگانی ، صافی :) اگر در مخالفت نهی ، اذیت می شود ..

(فاضل :) به نحوی که از روزه گرفتنش به خاطر شفقت بر وی اذیت شود ..

(سیستانی :) مسأله اگر فرزند بدون اجازه پدر یا مادر روزه مستحبی بگیرد و در بین روز پدر یا مادر او را نهی کند، چنانچه مخالفت او موجب اذیتش که ناشی از شفقت اوست باشد، باید افطار نماید.

[مسأله 1743 کسی که می داند روزه برای او ضرر ندارد]

مسأله 1743 کسی که می داند روزه برای او ضرر (1) ندارد اگر چه دکتر بگوید ضرر دارد، باید روزه بگیرد و کسی که یقین یا گمان دارد که روزه برایش ضرر (2) دارد اگر چه دکتر بگوید ضرر ندارد، باید روزه نگیرد (3) و اگر روزه بگیرد صحیح نیست (4) مگر آن که به قصد قربت بگیرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته . (1) (2) (سیستانی :) ضرر قابل توجهی .. (3) (سیستانی :) واجب نیست روزه بگیرد. (4) (اراکی ، گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(تبریزی :) و اگر شک کند روزه برای او ضرر دارد یا نه و دکتر حاذق موثق بگوید ضرر دارد یا ندارد لازم است از قول او تبعیت کند.

(زنجانی :) مسأله کسی که می ترسد روزه برایش ضرر داشته باشد، اگر چه دکتر بگوید ضرر ندارد نباید روزه بگیرد، و کسی که نمی ترسد باید روزه بگیرد، اگر چه دکتر بگوید ضرر دارد.

(بهجت :) مسأله اگر کسی مریض باشد به طوری که بداند یا گمان کند روزه گرفتن برای او ضرر دارد نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد روزه اش صحیح نیست و در صورت خوف ضرر در صورتی که خوف او عقلایی باشد می تواند روزه اش را افطار کند.

(مکارم :) مسأله کسی که می داند روزه برای او ضرر دارد باید روزه را ترک کند و اگر روزه بگیرد صحیح نیست ، هم چنین اگر یقین ندارد امّا احتمال قابل توجهی می دهد که روزه برای او ضرر دارد، خواه این احتمال از تجربه شخصی حاصل شده باشد یا از گفته طبیب . اگر طبیب بگوید روزه ضرر دارد اما او با تجربه دریافته است که ضرر ندارد باید روزه بگیرد و در صورت معلوم نبودن ضرر می تواند یکی دو روز تجربه کند و بعد طبق دستور بالا عمل نماید.

[مسأله 1744 اگر انسان احتمال بدهد که روزه برایش ضرر دارد]

مسأله 1744 اگر انسان احتمال بدهد که روزه برایش ضرر دارد و از آن احتمال ، ترس برای او پیدا شود (1) چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست (2) مگر آن که به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (اراکی :) نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد صحیح نیست .

ص: 964

(2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، صافی ، نوری :) بقیه مسأله ذکر نشده .

(مکارم :) رجوع کنید به ذیل مسأله 1743.

(زنجانی :) مسأله کسی که می ترسد روزه برایش ضرر داشته باشد چنانچه روزه بگیرد، روزه اش صحیح نیست ، مگر به جهتی مثلًا جهل با قصد قربت روزه بگیرد، و بعد بفهمد که ضرر نداشته است .

(سیستانی :) مسأله اگر انسان یقین یا اطمینان داشته باشد که روزه برایش ضرر قابل توجهی دارد یا آن را احتمال بدهد، و از آن احتمال ، ترسی برای او پیدا شود، چنانچه احتمال او در نظر عقلا به جا باشد، واجب نیست روزه بگیرد، بلکه اگر آن ضرر موجب هلاکت یا نقص شود روزه حرام است و در غیر این صورت اگر رجاءً روزه بگیرد و بعد معلوم شود ضرر قابل توجهی نداشته روزه اش صحیح است .

[مسأله 1745 کسی که عقیده اش این است که روزه برای او ضرر ندارد]

مسأله 1745 کسی که عقیده اش این است که روزه برای او ضرر ندارد، اگر روزه بگیرد و بعد از مغرب بفهمد روزه برای او ضرر داشته (1)، باید قضای آن را به جا آورد (2). (1) (اراکی :) روزه اش صحیح است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (خوئی :) در صورتی که ضرر به مرتبه ای باشد که با علم و عمد ارتکاب آن حرام است ..

(سیستانی :) ضرر قابل توجهی داشته .. (2) (خوئی ، گلپایگانی ، تبریزی ، سیستانی ، صافی ، فاضل :) بنا بر احتیاط واجب .

(مکارم :) بنا بر احتیاط.

(زنجانی :) مسأله کسی که نمی ترسد روزه برایش ضرر داشته باشد، اگر روزه بگیرد و بعد معلوم شود که روزه برای او ضرر داشته ، روزه اش باطل است .

[مسأله 1746 غیر از روزه هایی که گفته شد، روزه های حرام دیگری هم هست ]

مسأله 1746 غیر از روزه هایی که گفته شد، روزه های حرام دیگری هم هست که در کتابهای مفصل گفته شده است . این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست

[مسأله 1747 روزه روز عاشورا، و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است ]

مسأله 1747 روزه روز عاشورا، و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان ، مکروه است (1). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (فاضل :) ولی مستحب است در روز عاشورا انسان بدون قصد روزه تا عصر از خوردن و آشامیدن خودداری کند. (مکارم :) و روزه میهمان بدون اجازه میزبان نیز کراهت دارد.

روزه های مستحب

[مسأله 1748 روزه تمام روزهای سال ]

مسأله 1748 روزه تمام روزهای سال ، غیر از روزه های حرام و مکروه که گفته شد مستحب است . و برای بعضی از روزها بیشتر سفارش شده است که از آن جمله است : (1) پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه و چهار شنبه اولی که بعد از روز دهم ماه است . و اگر کسی اینها را به جا نیاورد، مستحب است قضا نماید (1) و چنانچه اصلًا نتواند روزه بگیرد، مستحب است برای هر روز یک مُد طعام یا (6)/ (12) نخود نقره (2) به فقیر بدهد.

ص: 965

(2) سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه . (3) تمام ماه رجب و شعبان و بعضی از این دو ماه اگر چه یک روز باشد. (4) روز عید نوروز، روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده (3) روز اول تا روز نهم ذی حجه «روز عرفه »، ولی اگر به واسطه ضعف روزه نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مکروه است . عید سعید غدیر « (18) ذی حجه » (4). روز اول و سوم محرم (5). میلاد مسعود پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم « (17) ربیع الأوّل » (6). روز مبعث حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم « (27) رجب » و اگر کسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر رساند، بلکه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت کند، مستحب است (7) دعوت او را قبول کند و در بین روز افطار نماید (8). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (مکارم :) [پایان مورد اول ] (2) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) نقره سکه دار .. (زنجانی :) یک مد طعام یا یک درهم .. (3) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، تبریزی ، صافی :) (4 روز عید نوروز، چهارم تا نهم شوّال و روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده ..

(زنجانی :) 4 روز چهارم تا نهم شوّال ، روز بیست و پنجم و بیست و نهم ذی قعده ..

(مکارم :) 4 روز عید نوروز، روز بیست و چهارم ذی الحجه و بیست و نهم ذی القعده .. (4) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) و روز مباهله « (24) ذی حجه » .. (5) (خوئی ، گلپایگانی ، سیستانی ، تبریزی ، مکارم ، زنجانی ، صافی :) روز اول و سوم و هفتم محرّم .. (6) (گلپایگانی ، خوئی ، صافی ، زنجانی ، تبریزی ، سیستانی :) و روز پانزدهم جمادی الاولی .. (7) (زنجانی :) اگر قبل از ظهر باشد مستحب است .. (8) (خوئی ، سیستانی ، تبریزی :) اگر چه بعد از ظهر باشد.

مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید

[مسأله 1749 برای شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نیستند]

مسأله 1749 برای شش نفر (1) مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نیستند از کاری که روزه را باطل می کند خودداری نمایند: اول : مسافری که در سفر، کاری که روزه را باطل می کند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز بماند برسد. دوم : مسافری که بعد از ظهر به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد (2). سوم : مریضی که پیش از ظهر خوب شود و کاری که روزه را باطل می کند، انجام داده باشد. (3) چهارم : مریضی که بعد از ظهر خوب شود (4). پنجم : زنی که در بین روز از خون حیض یا نفاس پاک شود (5). ششم : کافری که در روز ماه رمضان مسلمان شود (6). این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (خوئی ، تبریزی ، سیستانی :) پنج نفر .. (زنجانی :) هشت نفر .. (2) (خوئی :) و هم چنین است اگر پیش از ظهر برسد در صورتی که قبلًا در سفر افطار کرده باشد .. (زنجانی :) با توجه به مسأله [1721] ..

ص: 966

(3) (سیستانی :) و اما چنانچه انجام نداده باشد بنا بر احتیاط واجب باید روزه بگیرد .. (4) (مکارم :) هر چند تا آن ساعت چیزی نخورده .. (5) (زنجانی :) [و] زنی که بعد از ظهر حائض شود .. (6) (گلپایگانی ، صافی :) ششم : کافری که بعد از ظهر مسلمان شود یا پیش از ظهر مسلمان شود و پیش از مسلمان شدن مفطر به جا آورده باشد.

(سیستانی :) پنجم : کافری که مسلمان شود و قبلًا کاری را که روزه را باطل می کند انجام داده باشد.

(زنجانی :) ششم : کافری که در بین روز مسلمان شود. هفتم : کودکی که در بین روز بالغ شود. هشتم : دیوانه ای که در بین روز عاقل شود.

(مکارم :) ششم : افراد غیر مسلمانی که در روز ماه رمضان بعد از ظهر مسلمان شوند، ولی اگر قبل از ظهر باشد و چیزی نخورده باشند احتیاط واجب آن است که روزه بگیرند.

[مورد ششم در رساله آیات عظام : خوئی و تبریزی نیست ]

[مسأله 1750 مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار کردن بخواند]

مسأله 1750 مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را (1) پیش از افطار کردن بخواند. ولی اگر کسی منتظر اوست یا میل زیادی به غذا دارد که نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اول افطار کند ولی به قدری که ممکن است نماز را در وقت فضیلت آن به جا آورد. این مسأله در رساله آیت اللّه بهجت نیست (1) (زنجانی :) نماز مغرب را ..

احکام روزه (استفتاءات از مقام معظم رهبری )

[شرائط وجوب الصوم و صحته ]

[س 731 دختری که به سن تکلیف رسیده است ]

س 731: دختری که به سن تکلیف رسیده ، ولی به علت ضعف جسمانی توانائی روزه گرفتن ندارد، و بعد از ماه مبارک رمضان هم نمی تواند قضای آن را به جا آورد تا این که ماه رمضان سال بعد فرا می رسد، چه حکمی دارد؟

ج : ناتوانی از گرفتن روزه و قضای آن به مجرد ضعف و عدم قدرت موجب سقوط قضای روزه نمی شود، بلکه قضای روزه های ماه رمضان که از او فوت شده ، بر وی واجب است .

[س 732 دخترانی که تازه به سن تکلیف رسیده اند]

س 732: دخترانی که تازه به سن تکلیف رسیده اند و روزه گرفتن بر آنها مقداری مشکل است ، چه حکمی دارند؟ آیا سن بلوغ شرعی دختران اکمال نه سال قمری است ؟

ج : بنا بر نظر مشهور، بلوغ شرعی دختران همان تکمیل نه سال قمری است که در این هنگام روزه بر آنها واجب است و ترک آن به مجرد بعضی از عذرها جایز نیست ، ولی اگر روزه گرفتن برای ایشان ضرر داشته باشد یا تحمل آن بر ایشان همراه با مشقت زیاد باشد، افطار برای آنها جایز است .

[س 733 زمان دقیق رسیدن به سن تکلیف خود را نمی دانم ]

س 733: من زمان دقیق رسیدن به سن تکلیف خود را نمی دانم ، از جناب عالی خواهشمندم بیان فرمائید که از چه زمانی قضای نماز و روزه بر من واجب است ، و آیا کفاره روزه بر من واجب است یا به علت جهل به مسأله قضای آن کفایت می کند؟

ص: 967

ج : فقط قضای آن مقدار از نمازها و روزه ها که یقین به فوت آن بعد از رسیدن به سن قطعی تکلیف شرعی دارید، بر شما واجب است ، و در مورد روزه ، اگر بعد از رسیدن قطعی به سن تکلیف ، در اثر کوتاهی در یادگیری مسأله و حکم شرعی ، عمداً افطار کرده باشید، علاوه بر قضا، کفاره هم واجب است .

[س 734 دختر نه ساله ای که روزه بر او واجب شده ]

س 734: اگر دختر نه ساله ای که روزه بر او واجب شده ، به دلیل دشواری ، روزه اش را افطار نماید، آیا قضا بر او واجب است یا خیر؟

ج : قضای روزه هایی که از ماه رمضان افطار کرده ، بر او واجب است .

[س 735 اگر فردی به خاطر عذری قوی احتمال دهد که روزه بر او واجب نیست ]

س 735: اگر فردی به خاطر عذری قوی ، پنجاه در صد احتمال دهد که روزه بر او واجب نیست و به همین دلیل روزه نگیرد، ولی بعداً معلوم شود که روزه بر او واجب بوده ، از جهت قضا و کفاره چه حکمی دارد؟

ج : اگر افطار عمدی روزه ماه مبارک رمضان به مجرد احتمال عدم وجوب روزه بر وی باشد، در فرض سؤال علاوه بر قضا، کفاره هم بر او واجب است . اما اگر افطار به علت ترس از ضرر باشد و ترس هم منشأ عقلائی داشته باشد، کفاره واجب نیست ، ولی قضا بر او واجب است .

[س 736 کسی که بر اثر عذر مسافرت ، روزه ماه رمضان از او فوت شده ]

س 736: شخصی مشغول انجام خدمت سربازی است و به علت مسافرت و حضور در محل خدمت ، نمی تواند روزه ماه رمضان سال گذشته را بگیرد، و هنگام حلول ماه رمضان امسال نیز در محل خدمت است و احتمال دارد که باز هم نتواند روزه بگیرد، اگر پس از پایان دوره خدمت سربازی بخواهد روزه این دو ماه را قضا نماید، آیا کفاره هم بر او واجب است یا خیر؟

ج : کسی که بر اثر عذر مسافرت ، روزه ماه رمضان از او فوت شده و آن عذر تا ماه رمضان سال آینده استمرار داشته ، فقط قضای آن بر او واجب است و کفاره تأخیر واجب نیست .

[س 737 اگر شخص روزه دار جنب باشد]

س 737: اگر شخص روزه دار جنب باشد و تا قبل از اذان ظهر متوجه آن نشود و پس از آن غسل ارتماسی نماید، آیا روزه اش باطل می شود؟ و اگر بعد از غسل متوجه شود که در حال روزه غسل ارتماسی نموده است ، آیا قضای آن واجب است ؟

ج : اگر غسل ارتماسی بر اثر فراموشی و غفلت از روزه دار بودن باشد، غسل و روزه او صحیح است و قضای روزه اش بر او واجب نیست .

[س 738 اگر شخصی بخواهد قبل از زوال به محل اقامتش برسد]

س 738: اگر شخصی بخواهد قبل از زوال به محل اقامتش برسد، ولی در راه به خاطر پیشامد حادثه ای نتواند در زمان معین به مقصد برسد، آیا روزه او اشکال داردو آیا کفاره بر او واجب است یا فقط قضای روزه آن روز را باید به جا آورد؟

ج : روزه اش در سفر صحیح نیست و بر او فقط قضای روزه آن روزی که پیش از ظهر به محل اقامتش نرسیده ، واجب است و کفاره ای هم ندارد.

[س 739 اگر روزه ضرر داشته باشد]

س 739: اگر هواپیما در ارتفاع بالا و مسیر طولانی در حال پرواز باشد و پرواز حدود دو ساعت و نیم تا سه ساعت طول بکشد، مهماندار و خلبان هواپیما برای حفظ تعادل خود هر بیست دقیقه احتیاج به نوشیدن آب دارند، در این صورت آیا در ماه مبارک رمضان ، کفاره و

ص: 968

قضای روزه بر آنها واجب می شود؟

ج : اگر روزه برای آنها ضرر داشته باشد، جایز است که با نوشیدن آب افطار نمایند و قضای آن را به جا آورند و در این حالت کفاره بر آنها واجب نیست .

[س 740 اگر زن در ماه مبارک رمضان دو ساعت یا کمتر مانده به اذان مغرب حیض شود]

س 740: اگر زن در ماه مبارک رمضان دو ساعت یا کمتر مانده به اذان مغرب حیض شود، آیا روزه اش باطل می شود؟

ج : روزه اش باطل است .

[س 741 کسی که با پوشیدن لباس مخصوص در آب فرو رود]

س 741: کسی که با پوشیدن لباس مخصوص (مانند لباس غواصی ) بدون این که بدنش خیس شود، در آب فرو رود، روزه اش چه حکمی دارد؟

ج : اگر لباس به سر او چسبیده باشد، صحت روزه اش محل اشکال است و بنا بر احتیاط وجوبی قضای آن لازم است .

[س 742 مسافرت عمدی در ماه رمضان ]

س 742: آیا مسافرت عمدی در ماه رمضان به قصد افطار و فرار از روزه گرفتن ، جایز است ؟

ج : مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، و در صورت مسافرت ، و لو این که برای فرار از روزه باشد، افطار بر او واجب است .

[س 743 شخصی که روزه واجب بر عهده اش است ]

س 743: شخصی که روزه واجب بر عهده اش است و قصد دارد که آن را بگیرد، ولی بر اثر پیشامدی نتواند روزه بگیردمثلًا بعد از طلوع خورشید آماده مسافرت شد و به سفر رفت و بعد از ظهر برگشت و در بین راه هم مرتکب هیچ یک از مفطرات نشد، ولی وقت نیت روزه واجب از وی فوت شد، و آن روز هم از روزهایی است که روزه در آن مستحب است ، آیا می تواند نیت روزه مستحبی کند یا خیر؟

ج : اگر قضای روزه ماه رمضان بر ذمه اش باشد، نیت روزه مستحبی حتی بعد از فوت وقت نیت روزه واجب ، از وی صحیح نیست .

[س 744 اعتیاد به سیگار و روزه رمضان ]

س 744: من معتاد به سیگار هستم و در ماه مبارک رمضان هر چه تلاش می کنم که تندخو نباشم نمی توانم و همین باعث ناراحتی زیاد افراد خانواده ام شده است و خودم هم از وضعیت دشوارم رنج می برم ، تکلیف من چیست ؟

ج : روزه ماه مبارک رمضان بر شما واجب است و بنا بر احتیاط واجب جایز نیست در حال روزه سیگار بکشید، و نباید بدون دلیل با دیگران تند برخورد کنید.

زن باردار و شیرده

[س 745 روزه گرفتن بر زن باردار]

س 745: آیا روزه گرفتن بر زن بار داری که نمی داند روزه بر جنین او ضرر دارد یا خیر، واجب است ؟

ج : اگر بر اثر روزه ، خوف ضرر بر جنین داشته باشد و خوف وی هم دارای منشاء عقلائی باشد، افطار بر او واجب است و در غیر این صورت واجب است که روزه بگیرد.

[س 746 زنی که کودک خود را شیر می داده و باردار هم بوده ]

س 746: زنی که کودک خود را شیر می داده و باردار هم بوده و در همان حال روزه ماه رمضان را هم گرفته است ، و هنگام زایمان فرزندش مرده به دنیا آمد، اگر از ابتدا احتمال ضرر را می داده و در عین حال روزه گرفته است : (1) آیا روزه اش صحیح است یا خیر؟ (2) آیا دیه بر ذمه

ص: 969

او هست یا خیر؟ (3) اگر احتمال ضرر نمی داده ، ولی بعداً معلوم شده که روزه گرفتن برای جنین ضرر داشته ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر با وجود خوف از ضرری که دارای منشاء عقلائی است ، روزه گرفته باشد و یا بعداً برایش معلوم شود که روزه برای وی یا برای جنین اش ضرر داشته ، روزه اش صحیح نیست و قضای آن بر او واجب است ، ولی ثبوت دیه جنین متوقف بر این است که ثابت شود فوت جنین مستند به روزه گرفتن وی است .

[س 747 خوف ضرر بر طفل ]

س 747: من به لطف خداوند متعال دارای فرزندی هستم که شیر خوار است . إن شاء اللّه تعالی به زودی ماه مبارک رمضان فرا خواهد رسید. در حال حاضر می توانم روزه بگیرم ولی در صورت روزه گرفتن ، شیرم خشک خواهد شد. با توجه به این که دارای بنیه ضعیفی هستم و کودکم هر ده دقیقه شیر می خواهد، چه وظیفه ای دارم ؟

ج : اگر به دلیل کم یا خشک شدن شیرتان بر اثر روزه ، خوف ضرر بر طفل خود داشته باشید، روزه تان را افطار کنید، ولی برای هر روزی باید یک مد طعام به فقیر بدهید و قضای روزه را هم بعداً به جا آورید.

بیماری و منع پزشک

[س 748 پزشکانی که به مسائل شرعی ملتزم نیستند، بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع می کنند]

س 748: بعضی از پزشکان که به مسائل شرعی ملتزم نیستند، بیماران را از روزه گرفتن به دلیل ضرر داشتن منع می کنند، آیا گفته این پزشکان حجت است یا خیر؟

ج : اگر پزشک امین نباشد و گفته او هم اطمینان آور نباشد و باعث خوف ضرر نشود، گفته او اعتباری ندارد و در غیر این صورت نباید روزه بگیرد.

[س 749 ناتوانی از روزه گرفتن بر اثر بیماری ]

س 749: مادرم تقریباً سیزده سال بیمار بود و به همین دلیل نمی توانست روزه بگیرد. من دقیقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتیاج به مصرف دارو بوده است ، امیدواریم ما را راهنمایی فرمائید که آیا قضای روزه ها بر او واجب است ؟

ج : اگر ناتوانی او از روزه گرفتن بر اثر بیماری بوده ، قضا ندارد.

[س 750 من بر اثر ضعف جسمانی از ابتدای سن بلوغ تا دوازده سالگی روزه نگرفته ام ]

س 750: من بر اثر ضعف جسمانی از ابتدای سن بلوغ تا دوازده سالگی روزه نگرفته ام ، در حال حاضر چه تکلیفی دارم ؟

ج : واجب است روزه هایی را که در ماه مبارک رمضان نگرفته اید با این که به سن ّ تکلیف رسیده بودید، قضا کنید، و اگر افطار روزه ماه رمضان عمدی و اختیاری و بدون عذر شرعی بوده ، کفاره هم بر شما واجب است .

[س 751 چشم پزشک مرا از روزه گرفتن منع کرده ]

س 751: چشم پزشک مرا از روزه گرفتن منع کرده و گفته است که به علت ناراحتی چشم به هیچ وجه نباید روزه بگیرم ، ولی من به گفته او توجه نکرده و شروع به روزه گرفتن کردم که باعث بروز مشکلاتی برای من در اثنای ماه رمضان شد. به طوری که در بعضی از روزها هنگام عصر احساس ناراحتی می کنم ، لذا متحیر و مردد هستم بین این که روزه نگیرم و یا ناراحتی ام را تحمل کرده و روزه را تا غروب ادامه دهم . سؤال این است که آیا اصولًا روزه گرفتن بر من واجب است ؟ و در روزهایی که روزه می گیرم و نمی دانم قدرت ادامه آن را تا غروب دارم یا نه ، آیا

ص: 970

روزه ام را ادامه دهم ؟ و نیت من چگونه باید باشد؟

ج : اگر از گفته پزشک متدین و امین اطمینان حاصل کنید که روزه برای چشم شما ضرر دارد و یا خوف ضرر داشته باشید، روزه گرفتن برای شما واجب نبوده و بلکه جایز هم نیست ، و با خوف ضرر نیت روزه صحیح نیست و در صورت عدم خوف ضرر نیت روزه اشکال ندارد، ولی صحت روزه متوقف بر این است که برای شما واقعاً ضرر نداشته باشد.

[س 752 اگر روزه ضرر دارد واجب نیست ]

س 752: من از عینک طبی استفاده می کنم و در حال حاضر چشمانم بسیار ضعیف است . هنگامی که به پزشک مراجعه کردم به من گفت که اگر برای تقویت چشمانم تلاش نکنم ، ضعیف تر خواهند شد، بنا بر این اگر از روزه ماه رمضان معذور باشم ، چه وظیفه ای دارم ؟

ج : اگر روزه برای چشمان شما ضرر دارد، واجب نیست روزه بگیرید، بلکه واجب است افطار کنید و اگر بیماری شما تا ماه رمضان آینده استمرار پیدا کرد، قضای روزه بر شما واجب نیست ، ولی واجب است که عوض هر روز یک مد طعام به فقیر بدهید.

[س 753 عدم قدرت بر روزه گرفتن ]

س 753: مادرم به بیماری شدیدی مبتلاست و پدرم نیز از ضعف جسمانی رنج می برد و در عین حال هر دو روزه می گیرندکه گاهی مشخص است که روزه باعث تشدید بیماری آنها می شود، تا کنون نتوانسته ام آنها را قانع کنم که لا اقل هنگام شدت بیماری روزه نگیرند. خواهشمندیم ما را در مورد حکم روزه آنها راهنمایی فرمائید.

ج : ملاک تأثیر روزه در ایجاد بیماری یا تشدید آن و عدم قدرت بر روزه گرفتن تشخیص خود روزه دار نسبت به خودش است و اگر بداند روزه برای او ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشد و در عین حال بخواهد روزه بگیرد، روزه گرفتن برای وی حرام است .

[س 754 در سال گذشته توسط پزشک متخصص مورد عمل جراحی کلیه قرار گرفتم ]

س 754: در سال گذشته توسط پزشک متخصص مورد عمل جراحی کلیه قرار گرفتم . وی مرا از گرفتن روزه تا آخر عمر منع نمود، ولی در حال حاضر هیچ مشکل و دردی احساس نمی کنم و حتی به طور طبیعی غذا می خورم و آب می نوشم و هیچ یک از عوارض بیماری را هم حس نمی کنم ، وظیفه من چیست ؟

ج : اگر خود شما از ضرر روزه خوف ندارید و حجت شرعی هم بر آن ندارید، واجب است روزه ماه رمضان را بگیرید.

[س 755 اگر پزشک شخصی را از روزه گرفتن منع کند]

س 755: اگر پزشک شخصی را از روزه گرفتن منع کند آیا با توجه به این که بعضی از پزشکان اطلاعی از مسائل شرعی ندارند، عمل به گفته او واجب است ؟

ج : اگر مکلّف از گفته پزشک یقین پیدا کند که روزه برای او ضرر دارد و یا از گفته وی یا منشاء عقلائی دیگری برای او خوف از ضرر حاصل شود، روزه گرفتن برای او واجب نیست ، بلکه جائز هم نیست .

[س 756 در کلیه های من سنگ جمع می شود]

س 756: در کلیه های من سنگ جمع می شود و تنها راه جلوگیری از جمع شدن سنگ در کلیه ، نوشیدن مستمر مایعات است و از آنجایی که پزشکان معتقدند که من نباید روزه بگیرم ، تکلیف واجب من نسبت به روزه ماه مبارک رمضان چیست ؟

ص: 971

ج : اگر جلوگیری از بیماری کلیه مستلزم نوشیدن آب یا سایر مایعات در طول روز باشد، روزه گرفتن بر شما واجب نیست .

[س 757 مبتلایان به مرض قند]

س 757: از آنجا که مبتلایان به مرض قند مجبورند هر روز یک یا دو بار آمپول انسولین تزریق کنندو نباید در وعده های غذائی آنها تأخیر و فاصله بیفتد، زیرا باعث پائین آمدن میزان قند خون و در نتیجه نوعی تشنج و بی هوشی می شود، لذا گاهی پزشکان به آنها توصیه می کنند که در روز چهار نوبت غذا بخورند، خواهشمندیم نظر شریف خود را در باره روزه این افراد بیان فرمائید.

ج : اگر بدانند که خودداری از خوردن و آشامیدن از طلوع فجر تا غروب ، به آنان ضرر می رساند یا خوف ضرر داشته باشند، روزه گرفتن بر آنها واجب نبوده و بلکه جایز نیست .

مبطلات روزه

[س 758 اگر در اثنای روز از نیت روزه گرفتن برگردد]

س 758: من در روز ماه رمضان به علت اغوای شیطان تصمیم گرفتم روزه ام را باطل کنم لکن قبل از این که عملی که روزه را باطل می کند انجام دهم ، از تصمیم خود منصرف شدم حکم روزه ام چیست ؟ و اگر این امر در روزه غیر ماه رمضان پیش آید چه حکمی دارد؟

ج : در روزه ماه رمضان اگر در اثنای روز از نیت روزه گرفتن برگردد به طوری که قصد ادامه روزه نداشته باشد، روزه اش باطل می شود و قصد دوباره او برای ادامه روزه فایده ندارد. امّا اگر دچار تردید شود به این معنی که هنوز تصمیم نگرفته است روزه را باطل کند، یا تصمیم بگیرد کاری را که موجب باطل شدن روزه است صورت دهد و هنوز آن را انجام نداده در این دو صورت صحت روزه او محل اشکال است و احتیاط واجب آن است که روزه را تمام کند و بعداً هم آن را قضا نماید. هر روزه واجب معین دیگر مانند نذر معین و امثال آن نیز دارای همین حکم است .

[س 759 اگر از دهان شخص روزه دار خون بیاید]

س 759: آیا اگر از دهان شخص روزه دار خون بیاید، روزه اش باطل می شود؟

ج : روزه به سبب آن باطل نمی شود، ولی واجب است که از رسیدن خون به حلق جلوگیری کند.

[س 76 حکم استعمال دخانیات ]

س 760: حکم استعمال دخانیات مانند سیگار در حال روزه چیست ؟

ج : احتیاط واجب آن است که روزه دار از دودهای انواع دخانیات و نیز مواد مخدّری که از راه بینی یا زیر زبان جذب می شود خودداری کند.

[س 761 آیا ماده ناس که از توتون و غیر آن ساخته می شود]

س 761: آیا ماده «ناس » که از توتون و غیر آن ساخته می شود و برای چند دقیقه زیر زبان گذاشته شده و سپس از دهان بیرون انداخته می شود، مبطل روزه است یا خیر؟

ج : اگر آب دهان مخلوط به ماده «ناس » را فرو ببرد، موجب بطلان روزه اش می شود.

[س 762 نوعی داروی طبی برای اشخاص مبتلا به تنگی نفس شدید وجود دارد]

س 762: نوعی داروی طبی برای اشخاص مبتلا به تنگی نفس شدید وجود دارد که عبارت است از یک قوطی که در آن مایع فشرده شده وجود داردو با فشار دادن آن داروی مایع بصورت پودر گاز از طریق دهان وارد ریه شخص بیمار شده و موجب تسکین حال وی می گردد. گاهی بیمار مجبور می شود در یک روز چندین بار از آن استفاده کند، آیا با وجود استفاده از این دارو، روزه گرفتن جایز است ؟ با توجه به این که بدون استفاده از آن روزه گرفتن غیر ممکن و یا بسیار سخت خواهد بود.

ج : اگر ماده مذکور هوای فشرده همراه با داروئی هر چند به صورت گاز یا پودر باشد و وارد حلق شود، صحت روزه محل اشکال است و در صورتی که روزه گرفتن بدون استعمال

ص: 972

آن ، ممکن نیست یا مشقّت دارد، جائز است از آن استفاده کند، لکن احتیاط آن است که مبطل دیگری انجام ندهد و در صورت تمکّن (بدون استفاده از آن ) روزه ها را قضا نماید.

[س 763 من در بیشتر روزها آب دهانم با خونی که از لثه هایم می آید مخلوط می شود]

س 763: من در بیشتر روزها آب دهانم با خونی که از لثه هایم می آید مخلوط می شودو گاهی نمی دانم آب دهانی که فرو می برم همراه با خون است یا خیر؟ روزه ام با این حال چه حکمی دارد؟ امیدوارم مرا راهنمایی فرمائید.

ج : اگر خون لثه در آب دهان مستهلک شود، محکوم به طهارت است و بلعیدن آن اشکال ندارد و مبطل روزه نیست ، و هم چنین در صورت شک در همراه بودن آب دهان با خون ، فرو بردن آن اشکال ندارد و به صحت روزه ضرر نمی زند.

[س 764 در یکی از روزهای ماه رمضان روزه گرفتم ]

س 764: در یکی از روزهای ماه رمضان روزه گرفتم ولی دندانهایم را مسواک نزدم ، و بدون این که باقی مانده غذاهای لابلای دندانها را عمداً به بلعم ، خودبخود بلعیده شده است . آیا قضای روزه آن روز بر من واجب است ؟

ج : اگر علم به وجود باقی مانده غذا در بین دندانهایتان و یا علم به رسیدن آن به حلق نداشته اید و فرو رفتن آن هم عمدی و با التفات نبوده ، قضای روزه بر شما واجب نیست .

[س 765 از لثه شخص روزه داری خون زیادی خارج می شود]

س 765: از لثه شخص روزه داری خون زیادی خارج می شود، آیا روزه اش باطل می شود؟ آیا برای او ریختن آب با ظرف بر سرش جایز است ؟

ج : با خروج خون از لثه تا آن را فرو نبرده است ، روزه باطل نمی شود. هم چنین ریختن آب بر روی سر توسط ظرف و مانند آن به صحت روزه ضرر نمی رساند.

[س 766 داروهای مخصوصی برای معالجه بعضی از بیماری های زنان وجود دارد]

س 766: داروهای مخصوصی برای معالجه بعضی از بیماری های زنان وجود دارد (شیافهای روغنی ) که در داخل بدن گذاشته می شود، آیا استفاده از آن موجب بطلان روزه می شود؟

ج : استفاده از آن داروها به روزه ضرر نمی رساند.

[س 767 تزریق آمپول ]

س 767: نظر شریف جناب عالی در باره تزریق آمپول و سایر تزریقات نسبت به روزه داران در ماه مبارک رمضان ، چیست ؟

ج : احتیاط واجب آن است که روزه دار از آمپول های مقوّی یا مغذّی و هر آمپولی که در رگ تزریق می شود و نیز انواع سرم ها خودداری کند، لکن آمپول های داروئی که در عضله تزریق می شود و نیز آمپول هایی که برای بی حس ّ کردن به کار می رود، مانعی ندارد.

[س 768 خوردن قرص فشار خون ]

س 768: آیا خوردن قرص فشار خون در حال روزه جایز است یا خیر؟

ج : اگر خوردن آن در ماه رمضان برای درمان فشار خون ضروری باشد، اشکال ندارد، ولی با خوردن آن روزه باطل می شود.

[س 769 خوردن قرص ]

س 769: اگر من و بعضی از مردم بر این عقیده باشیم که بر استفاده از قرصها جهت مداوا عنوان خوردن و آشامیدن صدق نمی کند، آیا عمل به آن جایز است و به روزه ام ضرر نمی زند؟

ج : خوردن قرص روزه را باطل می کند.

[س 770 حکم افطار عمدی ]

س 770: اگر شوهر با هم سر خود در ماه رمضان جماع نماید و زن نیز به آن راضی باشد چه حکمی دارد؟

ص: 973

ج : بر هر یک از آنان حکم افطار عمدی جاری است و علاوه بر قضا، کفاره هم بر هر دو واجب است .

[س 771 اگر مردی با همسرش در روز ماه رمضان شوخی و ملاعبه نماید]

س 771: اگر مردی با هم سرش در روز ماه رمضان شوخی و ملاعبه نماید، آیا به روزه اش ضرر می رساند؟

ج : اگر منجر به انزال منی نشود، به روزه خللی وارد نمی کند، ولی اگر باعث انزال منی شود، جایز نیست و روزه باطل می شود.

بقاء بر جنابت

[س 772 باقی ماندن بر جنابت تا اذان صبح ]

س 772: اگر فردی به سبب برخی از مشکلات تا اذان صبح بر جنابت باقی بماند آیا روزه گرفتن در آن روز برای او جایز است ؟

ج : در غیر ماه رمضان و قضای آن اشکال ندارد، ولی نسبت به روزه ماه رمضان و قضای آن ، اگر معذور از غسل است ، تیمم کردن بر او واجب است و اگر تیمم هم نکند، روزه اش صحیح نیست .

[س 773 اگر شخصی در حال جنابت چند روز روزه بگیرد]

س 773: اگر شخصی در حال جنابت چند روز روزه بگیرد و نداند که طهارت از جنابت شرط صحت روزه است ، آیا کفاره روزه هایی که در حال جنابت گرفته بر او واجب است یا این که قضای آنها کافی است ؟

ج : در فرض مرقوم قضا کفایت می کند.

[س 774 آیا جایز است شخص جنب بعد از طلوع آفتاب غسل جنابت نماید]

س 774: آیا جایز است شخص جنب بعد از طلوع آفتاب غسل جنابت نماید و روزه قضا یا مستحب بگیرد؟

ج : اگر عمداً تا طلوع فجر بر جنابت باقی بماند، روزه ماه رمضان و قضای آن از او صحیح نیست ، ولی اقوی صحت روزه های دیگر بخصوص روزه مستحبی است .

[س 775 شخصی در ماه رمضان در جائی مهمان شد]

س 775: شخصی در ماه رمضان در جائی مهمان شد و شب را در آن منزل خوابید و در نیمه های شب محتلم گردیدو چون مهمان بود و با خود لباسی نداشت ، برای فرار از روزه ، تصمیم گرفت بعد از طلوع فجر مسافرت نماید، لذا بعد از طلوع فجر بدون این که چیزی بخورد به قصد مسافرت ، حرکت نمود. سؤال این است که آیا قصد سفر توسط او موجب سقوط کفاره هست یا خیر؟

ج : اگر با حالت جنابت از خواب بیدار شود و علم به جنب بودن خود داشته باشد و قبل از فجر اقدام به غسل یا تیمم نکند، مجرد قصد سفر در شب و یا مسافرت در روز برای سقوط کفاره از او کافی نیست .

[س 776 کسی که آب در اختیار ندارد]

س 776: کسی که آب در اختیار ندارد و یا به دلیل عذرهای دیگر غیر از تنگی وقت نمی تواند غسل جنابت بکند، آیا جایز است عمداً خود را در شبهای ماه مبارک رمضان جنب کند؟

ج : اگر وظیفه او تیمم باشد و بعد از این که خود را جنب کرده ، وقت کافی برای تیمم داشته باشد، این کار برای وی جایز است .

[س 777 شخصی در ماه مبارک رمضان قبل از اذان صبح بیدار شده ]

س 777: شخصی در ماه مبارک رمضان قبل از اذان صبح بیدار شده و متوجه محتلم شدن خود نشده و دوباره خوابیده و در اثنای اذان صبح بیدار شده و علم به جنابت خود پیدا می کند و

ص: 974

یقین دارد که احتلامش قبل از اذان صبح بوده است ، روزه او چه حکمی دارد؟

ج : اگر پیش از اذان صبح متوجه احتلام خود نشده است ، روزه اش صحیح است .

[س 778 اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از اذان صبح بیدار شود]

س 778: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از اذان صبح بیدار شود و ببیند که محتلم شده است و دوباره پیش از اذان صبح به امید این که برای غسل کردن بیدار می شود بخوابد و تا بعد از طلوع آفتاب در خواب بماند و غسل خود را تا اذان ظهر به تأخیر بیندازد و بعد از اذان ظهر غسل کرده و نماز ظهر و عصر بخواند، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟

ج : در فرض سؤال باید روزه را قضا نماید و بنا بر احتیاط مستحب ، کفاره نیز بدهد.

[س 779 اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از فجر شک کند که محتلم شده یا نه ]

س 779: اگر مکلّف در شب ماه رمضان قبل از فجر شک کند که محتلم شده یا نه ، ولی به شک خود اعتنا نکند و دوباره بخوابد و بعد از اذان صبح بیدار شود و متوجه گردد که قبل از طلوع فجر محتلم شده است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر بعد از بیداری اول اثری از احتلام در خود مشاهده نکند، بلکه فقط احتمال آن را بدهد و چیزی بر او کشف نشود و تا بعد از اذان بخوابد، روزه اش صحیح است ، هر چند بعد از آن معلوم شود که احتلام او مربوط به قبل از اذان صبح است .

[س 780 اگر شخصی در ماه مبارک رمضان با آب نجس غسل کند]

س 780: اگر شخصی در ماه مبارک رمضان با آب نجس غسل کند و بعد از یک هفته متوجه شود که آن آب نجس بوده است ، نماز و روزه او در این مدت چه حکمی دارد؟

ج : نمازش باطل و قضای آن واجب است ، ولی روزه های او محکوم به صحت است .

[س 781 شخصی مبتلا به بیماری بیرون آمدن مستمر قطرات بول است ]

س 781: شخصی مبتلا به بیماری بیرون آمدن مستمر قطرات بول به صورت موقت است ، یعنی بعد از بول کردن ، به مدت یک ساعت یا بیشتر قطرات آن از او خارج می گردد. با توجه به این که وی در بعضی از شبها جنب شده و گاهی یک ساعت قبل از اذان بیدار می شود و احتمال می دهد که بعد از آن منی با قطرات بول خارج شود، نسبت به روزه اش چه تکلیفی دارد؟ وظیفه او برای این که با طهارت داخل وقت شود، چیست ؟

ج : اگر قبل از اذان صبح ، غسل جنابت و یا تیمم بدل از آن انجام داده ، روزه او صحیح است ، هر چند بعد از آن بدون اختیار از او منی خارج شود.

[س 782 اگر شخصی قبل از اذان صبح یا بعد از آن بخوابد]

س 782: اگر شخصی قبل از اذان صبح یا بعد از آن بخوابد و در خواب جنب شده و بعد از اذان بیدار شود، چه مدتی برای غسل کردن وقت دارد؟

ج : در فرض سؤال ، جنابت به روزه آن روز او ضرر نمی زند، ولی واجب است که برای نماز غسل کند و می تواند غسل را تا وقت نماز به تأخیر بیندازد.

[س 783 اگر غسل جنابت برای روزه ماه رمضان یا روزه های دیگر فراموش شود]

783: اگر غسل جنابت برای روزه ماه رمضان یا روزه های دیگر فراموش شودو در اثناء روز به یاد انسان بیفتد، چه حکمی دارد؟

ج : اگر در روزه ماه رمضان غسل جنابت را در شب تا طلوع فجر فراموش کند و با حالت جنابت صبح نماید، روزه اش باطل است و احوط این است که قضای روزه ماه رمضان هم در این حکم به آن ملحق شود. ولی در سایر روزه ها، روزه بر اثر آن باطل نمی شود.

ص: 975

استمناء

[س 784 آمیزش جنسی حرام ]

س 784: حکم کسی که با آمیزش جنسی حرام یا استمناء یا خوردن و نوشیدن حرام روزه خود را در ماه رمضان باطل نموده چیست ؟

ج : در فرض مرقوم باید شصت روز روزه بگیرد و یا شصت مسکین را اطعام نماید و احتیاط مستحب آن است که هر دو را انجام دهد.

[س 785 کفاره جمع ]

س 785: اگر مکلّف علم داشته باشد به این که استمناء روزه را باطل می کند، ولی عمداً آن را انجام دهد، آیا کفاره جمع بر او واجب می شود؟

ج : اگر عمداً استمناء کند و منی هم از او خارج شود، کفاره جمع بر او واجب نمی شود لکن احتیاط مستحب آن است که کفاره جمع بپردازد.

[س 786 بطور غیر ارادی منی خارج شده است ]

س 786: در ماه مبارک رمضان بدون وجود هیچ یک از آثار استمناء فقط بر اثر حالتی که هنگام مکالمه تلفنی با یک زن نامحرم در خود احساس کردم مایع منی از من خارج شد، با توجه به این که مکالمه با او به قصد لذت نبوده ، خواهشمندم لطف نموده و به سؤالات من پاسخ فرمائید، آیا روزه ام باطل است یا خیر؟ در صورت بطلان ، آیا کفاره هم بر من واجب است یا خیر؟

ج : اگر خروج منی بر اثر صحبت با یک زن جزء عادت های قبلی شما نبوده و مکالمه تلفنی با او هم بدون قصد لذت و ریبه بوده و در عین حال بطور غیر ارادی منی از شما خارج شده است ، موجب بطلان روزه نمی شود و چیزی هم بر اثر آن بر شما واجب نیست .

[س 787 عادت به استمناء]

س 787: شخصی چندین سال عادت به استمناء در ماه رمضان و غیر آن داشته است ، نماز و روزه او چه حکمی دارد؟

ج : استمناء مطلقاً حرام است و اگر منجر به خروج منی شود، موجب غسل جنابت هم می شود، و اگر این عمل در حال روزه در روز ماه رمضان صورت بگیرد، در حکم افطار عمدی با حرام است ، و اگر نماز و روزه را با حالت جنابت و بدون غسل و تیمم انجام دهد، نماز و روزه اش باطل و قضای آنها واجب است .

[س 788 استمناء توسط همسر]

س 788: آیا استمناء توسط هم سر، حکم استمناء حرام را دارد؟

ج : این کار، از موارد استمناء حرام نیست .

[س 789 آیا جایز است شخص مجرد در صورتی که پزشک منی او را برای آزمایش بخواهد]

س 789: آیا جایز است شخص مجرد در صورتی که پزشک منی او را برای آزمایش بخواهد و راه دیگری هم برای خارج کردن منی نداشته باشد، استمناء نماید؟

ج : اگر معالجه متوقف بر آن باشد، اشکال ندارد.

[س 790 استمناء جایز نیست ]

س 790: بعضی از مراکز پزشکی برای انجام آزمایشهای پزشکی بر روی منی از انسان می خواهند که استمناء کند تا معلوم شود که وی قادر بر بچه دار شدن هست یا خیر، آیا استمناء برای او جایز است .

ج : استمناء جایز نیست ، هر چند برای تشخیص قدرت وی بر بچه دار شدن باشد، مگر آن که ضرورتی ایجاب کند.

ص: 976

[س 791 تخیّل به قصد برانگیختن شهوت ]

س 791: تخیّل به قصد برانگیختن شهوت در دو صورت زیر چه حکمی دارد؟

الف : تخیّل هم سر ب : تخیل زن اجنبی ج : در فرض اول در صورتی که حرامی مانند انزال بر آن مترتّب نشود، اشکالی ندارد و در فرض دوّم ، احتیاط در ترک آن است .

[س 792 در اثناء روزه استمناء نموده ]

س 792: شخصی در ابتدای سن بلوغ روزه می گرفته ، ولی در اثناء روزه استمناء نموده و جنب شده و به همین صورت چند روز روزه گرفته است ، در حالی که جهل داشته به این که برای روزه گرفتن تطهیر از جنابت واجب است . آیا قضای روزه های آن روزها کافی است یا این که تکلیف دیگری دارد؟

ج : در فرض سؤال ، قضا و بنا بر احتیاط واجب کفاره بر او واجب است .

[س 793 نگاه کردن به قصد انزال ]

س 793: شخص روزه داری در ماه رمضان به صحنه شهوت انگیزی نگاه کرده و جنب شده است . آیا با این کار روزه اش باطل می شود؟

ج : اگر نگاه کردن او به قصد انزال بوده و یا می دانسته که اگر به آن منظره نگاه کند، جنب می شود و یا عادت او بر این بوده است و در عین حال عمداً نگاه کرده و جنب شده ، حکم جنابت عمدی را دارد یعنی هم قضاء بر عهده او می باشد و هم کفّاره .

[س 794 بعدد دفعات آمیزش جنسی یا استمناء کفاره بدهد]

س 794: انسان روزه داری که در یک روز بیش از یک بار کاری که روزه را باطل می کند انجام دهد وظیفه اش چیست ؟

ج : فقط یک کفاره بر او واجب می شود، بلی اگر این کار آمیزش جنسی یا استمناء باشد احتیاط واجب آن است که بعدد دفعات آمیزش جنسی یا استمناء کفاره بدهد.

احکام مبطلات روزه

[س 795 تبعیت از اهل سنت در وقت افطار روزه در مراسم عمومی ]

س 795: آیا تبعیت از اهل سنت در وقت افطار روزه در مراسم عمومی و مجالس رسمی و غیر آن ، جایز است ؟ اگر مکلّف تشخیص دهد که این متابعت از موارد تقیه نیست و دلیلی برای التزام به آن وجود ندارد، وظیفه اش چیست ؟

ج : تبعیت از دیگران در افطار روزه بدون احراز دخول وقت افطار، جایز نیست ، و اگر از موارد تقیه باشد افطار جایز است ، ولی روزه آن روز قضا دارد، و جایز نیست به طور اختیاری افطار نماید مگر بعد از آن که داخل شدن شب و پایان یافتن روز را با یقین حسی و یا با حجت شرعی احراز نماید.

[س 796 خوردن و آشامیدن روزه را باطل می کند]

س 796: اگر روزه دار باشم و مادرم مرا وادار به خوردن غذا یا نوشیدن کند، آیا روزه ام باطل می شود؟

ج : خوردن و آشامیدن روزه را باطل می کند، هر چند بر اثر درخواست و اصرار شخص دیگری باشد.

[س 797 اگر چیزی به زور وارد دهان روزه دار شود]

س 797: اگر چیزی به زور وارد دهان روزه دار شود و یا سر او به همان صورت داخل آب گردد، آیا روزه اش باطل می شود؟ اگر وادار به باطل کردن روزه اش شود، مثلًا به او بگویند که اگر روزه ات را نخوری ، ضرری به خودت یا مالت وارد می سازیم ، او هم برای دفع این ضرر غذا

ص: 977

بخورد، آیا روزه اش صحیح است ؟

ج : روزه شخص روزه دار با داخل شدن چیزی در حلقش بدون اختیار و یا با فرو بردن سرش به همان صورت به زیر آب باطل نمی شود، ولی اگر خودش بر اثر اکراه دیگری مرتکب مفطری شود، روزه اش باطل خواهد شد.

[س 798 اگر روزه دار جاهل باشد به این که تا به حد ترخص نرسیده ]

س 798: اگر روزه دار جاهل باشد به این که تا به حد ترخص نرسیده ، نباید قبل از زوال افطار کند، و قبل از حد ترخص به این اعتبار که مسافر است ، افطار نماید، روزه این شخص چه حکمی دارد؟ آیا قضا بر او واجب است یا حکم دیگری دارد؟

ج : حکم او همان حکم افطار عمدی است .

[س 799 هنگامی که مبتلا به بیماری زکام بودم ]

س 799: هنگامی که مبتلا به بیماری زکام بودم ، مقداری از اخلاط سر و سینه در دهانم جمع شده بود که به جای بیرون انداختن ، آن را فرو بردم ، آیا روزه ام صحیح است یا خیر؟ در بعضی از روزهای ماه مبارک رمضان در منزل یکی از اقوام بودم که بر اثر زکام و خجالت و حیا مجبور شدم با خاک ، تیمم بدل از غسل واجب بکنم و تا نزدیک ظهر غسل نکردم . این کار برای چند روز تکرار شد، آیا روزه ام در آن روزها صحیح است یا خیر؟

ج : فرو بردن اخلاط سر و سینه ضرری به روزه نمی رساند، ولی اگر به فضای دهان رسیده باشد بنا بر احتیاط واجب باید از فرو بردن آن خودداری نماید، و اما ترک غسل جنابت قبل از طلوع فجرِ روزی که می خواهید روزه بگیرید و انجام تیمم بدل از غسل به جای آن ، اگر بخاطر عذر شرعی باشد و یا تیمم در آخر وقت و به خاطر تنگی آن باشد، موجب بطلان روزه نیست و روزه شما با تیمم صحیح است . در غیر این صورت ، روزه شما در آن روزها باطل است .

[س 800 فرو بردن غبار هنگام روزه موجب باطل شدن آن است ]

س 800: من در معدن آهن کار می کنم که طبیعت آن اقتضا می کند هر روز داخل معدن شده و در آن کار کنم و هنگام استفاده از ابزار کار غبار وارد دهانم می شود، بقیه ماههای سال هم به همین صورت بر من می گذرد، تکلیف من چیست ؟ آیا روزه من در این حالت صحیح است ؟

ج : فرو بردن غبار هنگام روزه موجب باطل شدن آن است و باید از آن پرهیز نمود، ولی مجرد داخل شدن غبار در دهان و بینی بدون این که به حلق برسد، روزه را باطل نمی کند.

کفاره روزه و مقدار آن

[س 801 دادن پول یک مد طعام به فقیر]

س س 801: آیا دادن پول یک مد طعام به فقیر تا با آن غذائی برای خودش بخرد، کافی است ؟

ج : اگر اطمینان داشته باشد که فقیر به وکالت از او طعام خریده و سپس آن را به عنوان کفاره قبول می کند، اشکال ندارد.

[س 802 اگر شخصی وکیل در غذا دادن به عده ای از مساکین شود]

س 802: اگر شخصی وکیل در غذا دادن به عده ای از مساکین شود، آیا می تواند اجرت کار و پختن غذا را از اموالی که به عنوان کفاره به او داده شده است ، بردارد؟

ج : مطالبه اجرت کار و پخت غذا برای وی جایز است ، ولی نمی تواند آن را بابت کفاره حساب نماید و یا از اموالی که باید به عنوان کفاره به فقرا داده شود، بردارد.

[س 803 یک مد طعام برای هر روزی ]

س 803: زنی به علت بارداری و نزدیکی وقت زایمان ، نمی تواند روزه بگیرد و می داند که باید آنها را بعد از زایمان و قبل از ماه رمضان آینده قضا نماید،

ص: 978

اگر به طور عمدی یا غیر عمدی تا چند سال روزه نگیرد، آیا فقط کفاره همان سال بر او واجب است یا آن که کفاره تمام سالهایی که روزه را به تأخیر انداخته ، واجب است ؟

ج : فدیه تأخیر قضای روزه ماه رمضان هر چند به مدت چند سال هم به تأخیر افتاده باشد، یک بار واجب است و آن عبارت است از یک مد طعام برای هر روزی ، و فدیه هم زمانی واجب می شود که تأخیر قضای روزه ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر بر اثر سهل انگاری و بدون عذر شرعی باشد، ولی اگر به خاطر عذری باشد که شرعاً مانع صحت روزه است ، فدیه ای ندارد.

[س 804 زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است ]

س 804: زنی به علت بیماری از روزه گرفتن معذور است و قادر بر قضا کردن آنها تا ماه رمضان سال آینده هم نیست ، در این صورت آیا کفاره بر او واجب است یا بر شوهرش ؟

ج : اگر افطار روزه ماه رمضان از جهت بیماری و تأخیر قضای آن هم از جهت ادامه بیماری بوده است ، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بر خود زن واجب است و چیزی بر عهده شوهرش نیست .

[س 805 شخصی ده روز روزه بر عهده دارد]

س 805: شخصی ده روز روزه بر عهده دارد و در روز بیستم شعبان شروع به روزه گرفتن می کند، آیا در این صورت می تواند عمداً روزه خود را قبل یا بعد از زوال ، افطار کند؟ در صورتی که قبل یا بعد از زوال افطار نماید، چه مقدار کفاره دارد؟

ج : در فرض مذکور افطار عمدی برای او جایز نیست و اگر عمداً افطار کند، در صورتی که قبل از زوال باشد، کفاره ای بر او واجب نیست و اگر بعد از زوال باشد، کفاره بر او واجب است که عبارت است از غذا دادن به ده مسکین ، و در صورت عدم تمکّن ، واجب است سه روز روزه بگیرد.

[س 806 زنی در دو سال متوالی در ماه مبارک رمضان حامله بوده ]

س 806: زنی در دو سال متوالی در ماه مبارک رمضان حامله بوده و قدرت روزه گرفتن در آن ایام را نداشته است ، ولی در حال حاضر توانائی روزه گرفتن را دارد، حکم او چیست ؟ آیا کفاره جمع بر او واجب است یا فقط قضای آن را باید به جا آورد؟ تأخیر او در قضای روزه چه حکمی دارد؟

ج : اگر بر اثر عذر شرعی روزه ماه رمضان را نگرفته ، فقط قضا بر او واجب است ، و اگر عذر او در خوردن روزه خوف از ضرر روزه بر جنین یا کودکش بوده ، باید علاوه بر قضا، برای هر روز یک مد طعام به عنوان فدیه بپردازد، و اگر قضا را بعد از ماه رمضان تا ماه رمضان سال بعد ، بدون عذر شرعی به تأخیر انداخته ، فدیه دیگری هم بر او واجب است یعنی باید برای هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد.

[س 807 رعایت ترتیب بین قضا و کفاره ]

س 807: آیا رعایت ترتیب بین قضا و کفاره ، در کفاره روزه واجب است یا خیر؟

ج : واجب نیست .

قضای روزه

[س 808 قضای روزه های ماه رمضان ]

س س 808: هجده روز روزه به علت مسافرت در ماه رمضان برای انجام مأموریت دینی بر عهده ام می باشد، وظیفه من چیست ؟ آیا قضای آنها بر من واجب است ؟

ج : قضای روزه های ماه رمضان که بر اثر مسافرت از شما فوت شده ، واجب است .

[س 809 اگر کسی برای گرفتن روزه قضای ماه رمضان اجیر شود]

س 809: اگر کسی برای گرفتن روزه قضای ماه رمضان اجیر شود و بعد از زوال افطار کند، آیا کفاره بر او واجب است یا خیر؟

ص: 979

ج : کفاره بر او واجب نیست .

[س 810 قضای روزه ماه رمضان را به علت استمرار عذری که مانع روزه گرفتن است ]

س 810: کسانی که در ماه رمضان برای انجام وظیفه دینی در مسافرت هستند و به همین دلیل نمی توانند روزه بگیرند، اگر در حال حاضر بعد از چند سال تأخیر، بخواهند روزه بگیرند، آیا پرداخت کفاره بر آنها واجب است ؟

ج : اگر قضای روزه ماه رمضان را به علت استمرار عذری که مانع روزه گرفتن است ، تا ماه رمضان سال آینده به تأخیر انداخته باشند، قضای روزه هایی که از آنان فوت شده کافی است ، و واجب نیست برای هر روزی یک مد طعام فدیه بدهند، هر چند احتیاط در جمع بین قضا و فدیه است . ولی اگر تأخیر در قضای روزه به خاطر سهل انگاری و بدون عذر باشد، جمع بین قضا و فدیه بر آنها واجب است .

[س 811 شخصی به مدت ده سال بر اثر جهل نماز نخوانده ]

س 811: شخصی به مدت ده سال بر اثر جهل نماز نخوانده و روزه نگرفته است ، فعلًا توبه نموده و به سوی خدا بازگشته و تصمیم بر جبران آنها گرفته است ، ولی توانائی قضای همه روزه های فوت شده را ندارد و مالی هم ندارد که با آن کفاره هایش را بپردازد، آیا صحیح است که فقط به استغفار اکتفا کند؟

ج : قضای روزه های فوت شده در هیچ صورتی ساقط نمی شود، ولی نسبت به کفاره افطار عمدی روزه ماه رمضان ، چنانچه قدرت بر روزه دو ماه و یا اطعام شصت مسکین برای هر روز نداشته باشد، باید به هر تعداد فقیر که قادر است غذا بدهد و احتیاط آن است که استغفار نیز بکند و اگر به هیچ وجه قادر به دادن غذا به فقرا نیست فقط کافی است که استغفار کند یعنی با دل و زبان خود بگوید استغفر الله ( از خداوند بخشایش می طلبم ).

[س 812 من به علّت عدم قدرت مالی و بدنی نتوانستم ]

س 812: من به علّت عدم قدرت مالی و بدنی نتوانستم برای انجام کفاره هایی که بر من واجب شده بود روزه بگیرم و یا به مساکین اطعام نمایم و در نتیجه ، استغفار نمودم لکن به لطف الهی اکنون توان روزه گرفتن یا اطعام نمودن دارم ، وظیفه ام چیست ؟

ج : در فرض مرقوم ، انجام کفاره لازم نیست گر چه احتیاط مستحب آن است که انجام داده شود.

[س 813 شخصی بر اثر جهل به وجوب قضای روزه تا قبل از ماه رمضان ]

س 813: اگر شخصی بر اثر جهل به وجوب قضای روزه تا قبل از ماه رمضان سال آینده قضای روزه هایش را به تأخیر اندازد، چه حکمی دارد؟

ج : فدیه تأخیر قضای روزه تا ماه رمضان سال بعد ، بر اثر جهل به وجوب آن ساقط نمی شود.

[س 814 فردی که به مدت صد و بیست روز روزه نگرفته ]

س 814: فردی که به مدت صد و بیست روز روزه نگرفته ، چه وظیفه ای دارد؟ آیا باید برای هر روز شصت روز روزه بگیرد؟ و آیا کفاره بر او واجب است ؟

ج : قضای آن چه از ماه رمضان از او فوت شده ، بر او واجب است ، و اگر افطار عمدی و بدون عذر شرعی بوده ، علاوه بر قضا، کفاره هر روز هم واجب است که عبارت است از شصت روز روزه یا اطعام شصت فقیر و یا دادن شصت مد طعام به شصت مسکین که سهم هر کدام یک مدّ است .

[س 815 تقریباً یک ماه روزه گرفته ام ]

س 815: تقریباً یک ماه روزه گرفته ام به این نیت که اگر روزه ای بر عهده ام باشد قضای آن محسوب شود و اگر روزه ای بر عهده ام نیست به قصد قربت مطلق باشد، آیا این یک ماه روزه

ص: 980

به حساب روزه های قضائی که بر ذمّه دارم ، محسوب می شود؟

ج : اگر به نیت آن چه که در زمان روزه گرفتن شرعاً مأمور به آن بوده اید، اعم از روزه قضاء یا مستحبی ، روزه گرفته اید و روزه قضا هم بر عهده شما باشد، به عنوان روزه قضاء محسوب می شود.

[س 816 کسی که نمی داند چه مقدار روزه قضا دارد]

س 816: کسی که نمی داند چه مقدار روزه قضا دارد و با فرض داشتن روزه قضا روزه مستحبی بگیرد، اگر معتقد باشد که روزه قضا ندارد، آیا به عنوان روزه قضا محسوب می شود؟

ج : روزه هایی را که به نیت استحباب گرفته به جای روزه قضایی که بر عهده اش هست ، محسوب نمی شود.

[س 817 کسی که عمداً روزه اش را افطار کرده ]

س 817: نظر شریف جناب عالی در باره شخصی که بر اثر جهل به مسأله ، عمداً روزه اش را افطار کرده ، چیست ؟ آیا فقط قضا بر او واجب است یا این که کفاره هم باید بدهد؟

ج : اگر به سبب بی اطلاعی از حکم شرعی بوده و در یادگیری مسأله کوتاهی نکرده باشد، باید قضای روزه ها را به جا آورد ولی کفّاره بر او واجب نیست .

[س 818 کسی که در اوائل سن تکلیف بر اثر ضعف و عدم توانائی ، نتوانسته روزه بگیرد]

س 818: کسی که در اوائل سن تکلیف بر اثر ضعف و عدم توانائی ، نتوانسته روزه بگیرد، آیا فقط قضا بر او واجب است یا قضا و کفاره با هم بر او واجب است ؟

ج : اگر گرفتن روزه برای او حرجی نبوده و عمداً افطار کرده ، علاوه بر قضا، کفاره نیز بر او واجب است و اگر خوف داشته باشد که اگر روزه بگیرد مریض شود، فقط قضای روزه ها بر عهده او می باشد.

[س 819 کسی که تعداد روزهایی که روزه نگرفته را نمی داند]

س 819: کسی که تعداد روزهایی که روزه نگرفته و مقدار نمازهایی را که نخوانده نمی داند، وظیفه اش چیست ؟ کسی هم که نمی داند روزه اش را بر اثر عذر شرعی افطار کرده و یا عمداً آن را خورده است ، چه حکمی دارد؟

ج : جایز است که به قضای آن مقدار از نماز و روزه هایش که یقین به فوت آنها دارد، اکتفا نماید، و در صورت شک در افطار عمدی کفاره واجب نیست .

[س 820 اگر شخصی که در ماه رمضان روزه دار است ]

س 820: اگر شخصی که در ماه رمضان روزه دار است ، در یکی از روزها برای خوردن سحری بیدار نشود و لذا نتواند روزه را تا غروب ادامه دهدو در وسط روز حادثه ای برای او اتفاق بیفتد و روزه را افطار کند، آیا یک کفاره بر او واجب است یا کفاره جمع ؟

ج : اگر روزه را تا حدی ادامه دهد که روزه بر اثر تشنگی و گرسنگی برای او حرجی شود و در نتیجه آن را افطار نماید، فقط قضا بر او واجب است و کفاره ای ندارد.

[س 821 یقین به اشتغال ذمّه]

س 821: اگر شک کنم در این که اقدام به گرفتن قضای روزه هایی را که بر عهده ام بوده ، کرده ام یا خیر تکلیف من چیست ؟

ج : اگر یقین به اشتغال قبلی ذمّه خود دارید، واجب است به مقداری که موجب یقین به انجام تکلیف می شود، روزه قضاء بگیرید.

[س 822 کسی که هنگام بلوغ فقط یازده روز از ماه رمضان را روزه گرفته ]

س 822: کسی که هنگام بلوغ فقط یازده روز از ماه رمضان را روزه گرفته و یک روز را هم در موقع ظهر افطار کرده و در مجموع هجده روز روزه نگرفته است ، و در مورد آن هجده روز

ص: 981

نمی دانسته که با ترک عمدی روزه کفاره بر او واجب است ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر روزه ماه رمضان را از روی عمد و بدون عذر شرعی افطار کرده ، باید علاوه بر قضا، کفاره هم بدهد اعم از این که هنگام خوردن روزه عالم به وجوب کفاره و یا جاهل به آن باشد.

[س 823 اگر پزشک به بیماری بگوید که روزه برای شما ضرر دارد]

س 823: اگر پزشک به بیماری بگوید که روزه برای شما ضرر دارد و او هم روزه نگیرد، ولی بعد از چند سال بفهمد که روزه برای وی ضرر نداشته و پزشک در تشخیص خود اشتباه کرده است ، آیا قضا و کفاره بر او واجب است ؟

ج : اگر از گفته پزشک متخصص و امین و یا از منشأ عقلائی دیگر، خوف از ضرر پیدا کند و روزه نگیرد، فقط قضا بر او واجب است .

مسائل متفرقه روزه

[س 824 زنی در حال روزه نذری معین حیض شود]

س 824: اگر زنی در حال روزه نذری معین حیض شود، چه حکمی دارد؟

ج : روزه با عارض شدن حیض باطل می شود و قضای آن بعد از طهارت واجب است .

[س 825 شخصی از اول ماه رمضان تا بیست و هفتم ماه را در وطن خود روزه گرفته ]

س 825: شخصی از اول ماه رمضان تا بیست و هفتم ماه را در وطن خود روزه گرفته و در صبح روز بیست و هشتم به دبی مسافرت کرده و در روز بیست و نهم به آنجا رسیده و متوجه شده که در آنجا عید اعلام شده است ، او اکنون به وطن خود برگشته ، آیا قضای روزه هایی که از وی فوت شده ، واجب است ؟ اگر یک روز قضا نماید، ماه رمضان نسبت به او بیست و هشت روز می شود و اگر بخواهد دو روز قضا کند، روز بیست و نهم در جائی بوده که در آنجا عید اعلام شده بود، این شخص چه حکمی دارد؟

ج : اگر اعلان عید در روز بیست و نهم در آن مکان ، به نحو شرعی و صحیح باشد، قضای آن روز بر او واجب نیست ، ولی با فرض این که افق دو محل یکی بوده این امر کشف می کند که یک روز روزه در اول ماه از او فوت شده ، لذا واجب است قضای روزه ای را که یقین به فوت آن دارد، به جا آورد.

[س 826 اگر روزه داری هنگام غروب در سرزمینی افطار کرده باشد]

س 826: اگر روزه داری هنگام غروب در سرزمینی افطار کرده باشد و سپس به جائی مسافرت کند که خورشید در آن هنوز غروب نکرده است ، روزه آن روز او چه حکمی دارد؟ آیا تناول مفطرات برای او در آنجا قبل از غروب خورشید جایز است ؟

ج : روزه او صحیح است و تناول مفطرات در آن مکان قبل از غروب خورشید با فرض این که در وقت غروب در سرزمین خود افطار کرده ، برای او جایز است .

[س 827 شهیدی وصیت نموده که احتیاطاً از طرف وی چند روز روزه قضا بگیرد]

س 827: شهیدی به یکی از دوستانش وصیت نموده که احتیاطاً از طرف وی چند روز روزه قضا بگیرد، ولی ورثه شهید به این مسائل پایبند نیستند و طرح وصیت او هم برای آنها ممکن نیست و روزه گرفتن هم برای دوست آن شهید مشقت دارد، آیا راه حل دیگری وجود دارد؟

ج : اگر آن شهید به دوست خود وصیت کرده که خودش شخصاً برای او روزه بگیرد، ورثه او در این مورد تکلیفی ندارند، و اگر برای آن فرد روزه گرفتن به نیابت از شهید مشقت دارد، تکلیف از او ساقط است .

[س 828 من فردی کثیر الشک هستم ]

س 828: من فردی کثیر الشک هستم و یا به تعبیر دقیق تر زیاد وسوسه می شوم ، و در مسائل

ص: 982

دینی بخصوص فروع دین زیاد شک می کنم ، یکی از موارد آن این است که در ماه رمضان گذشته شک کردم که آیا غبار غلیظی که وارد دهان من شده آن را فرو برده ام یا خیر؟ و یا آبی را که داخل دهانم کردم ، خارج کرده و بیرون ریختم یا نه ؟ در نتیجه آیا روزه من صحیح است یا خیر؟

ج : روزه شما در فرض سؤال محکوم به صحت است و این شکّها اعتباری ندارند.

[س 829 حدیث شریف کساء]

س 829: آیا حدیث شریف کساء را که از حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها نقل شده ، حدیث معتبری می دانید؟ آیا نسبت دادن آن در حالت روزه به حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها جایز است ؟

ج : اگر نسبت دادن آن به صورت حکایت و نقل از کتابهایی باشد که آن را نقل کرده اند، اشکال ندارد.

[س 830 هنگام روزه مستحبی به خوردن غذا دعوت شود]

س 830: از بعضی از علما و غیر آنان شنیده ایم که اگر انسان هنگام روزه مستحبی به خوردن غذا دعوت شود، می تواند آن را قبول کرده و مقداری از غذا میل کندو با این کار روزه اش باطل نمی شود، بلکه ثواب هم دارد امیدواریم نظر شریف خود را در این باره بیان فرمائید.

ج : قبول دعوت مؤمن در حال روزه مستحبی ، شرعاً امری پسندیده است و خوردن غذا به دعوت برادر مؤمن هر چند روزه را باطل می کند، ولی او را از اجر و ثواب روزه محروم نمی سازد.

[س 831 دعاهایی مخصوص ماه رمضان ]

س 831: دعاهایی مخصوص ماه رمضان به صورت دعای روز اول و روز دوم تا آخر ماه وارد شده است ، قرائت آنها در صورت شک در صحتشان چه حکمی دارد؟

ج : به هر حال اگر قرائت آنها به قصد رجاء ورود و مطلوبیت باشد، اشکال ندارد.

[س 832 شخصی قصد داشت روزه بگیرد]

س 832: شخصی قصد داشت روزه بگیرد، ولی برای خوردن سحری بیدار نشد، لذا نتوانست روزه بگیرد. آیا گناه روزه نگرفتن او به عهده خود وی است یا کسی که او را بیدار نکرده است ؟ اگر فردی بدون سحری روزه بگیرد، آیا روزه اش صحیح است ؟

ج : در این مورد چیزی بر عهده دیگران نیست ، و روزه بدون خوردن سحری هم صحیح است .

[س 833 روزه روز سوم ایام اعتکاف در مسجد الحرام ]

س 833: روزه روز سوم ایام اعتکاف در مسجد الحرام ، چه حکمی دارد؟

ج : اگر مسافر باشد و قصد اقامت ده روز در مکه مکرمه نماید و یا نذر کرده باشد که در سفر روزه بگیرد، بر او واجب است بعد از این که دو روز روزه گرفت ، اعتکاف خود را با روزه روز سوم کامل کند. ولی اگر قصد اقامت و یا نذر روزه در سفر نکرده باشد، روزه او در سفر صحیح نیست و با عدم صحت ِ روزه ، اعتکاف هم صحیح نیست .

رؤیت هلال

[س 834 وضعیت هلال در آخر یا اوّل ماه ]

س 834: همان طور که می دانید، وضعیت هلال در آخر یا اوّل ماه به یکی از حالت های زیر است : 1 غروب هلال قبل از غروب خورشید باشد. 2 غروب هلال مقارن با غروب خورشید باشد. 3 غروب هلال بعد از غروب خورشید باشد. امیدواریم بیان فرمائید که کدامیک از

ص: 983

حالات سه گانه فوق را می توان به وسیله برنامه های محاسبه کننده الکترونیکی دقیق برای دورترین نقاط عالم محاسبه کرد؟ آیا استفاده از این محاسبات برای تعیین اول ماه قبل از حلول آن امکان دارد یا این که حتماً باید ماه با چشم رؤیت شود؟

ج : معیارِ اول ماه ، هلالی است که بعد از غروب خورشید غروب کند و رؤیت آن ، قبل از غروب ممکن باشد، و محاسبات علمی اگر موجب یقین برای مکلف نشود، اعتبار ندارد.

[س 835 آیا رؤیت تصویر هلال ماه با استفاده از دوربین ]

س 835: آیا رؤیت تصویر هلال ماه با استفاده از دوربین و انعکاس نور و بازخوانی اطلاعات ضبط شده توسط رایانه ، برای اثبات اول ماه کفایت می کند؟

ج : رؤیت با وسیله ، فرقی با رؤیت به طریق عادی ندارد و معتبر است . ملاک آن است که عنوان رؤیت محفوظ باشد. پس رؤیت با چشم و با عینک و با تلسکوپ محکوم به حکم واحدند. اما در مورد انعکاس به رایانه که در آن صدق عنوان رؤیت معلوم نیست محل اشکال است .

[س 836 اگر هلال ماه شوال در یک شهر دیده نشود]

س 836: اگر هلال ماه شوال در یک شهر دیده نشود، ولی تلویزیون و رادیو از حلول آن خبر دهند، آیا کافی است یا تحقیق بیشتری واجب است ؟

ج : اگر مفید اطمینان به ثبوت هلال گردد یا صدور حکم به هلال از طرف ولی فقیه باشد، کافی است و نیازی به تحقیق نیست .

[س 837 تعیین اول ماه رمضان و عید سعید فطر]

س 837: اگر تعیین اول ماه رمضان و عید سعید فطر به علت عدم امکان رؤیت هلال اول ماه به سبب وجود ابر در آسمان یا اسباب دیگر، ممکن نباشدو سی روز ماه شعبان یا ماه رمضان کامل نشده باشد، آیا برای ما که در ژاپن زندگی می کنیم ، جایز است که به افق ایران عمل کرده و یا به تقویم اعتماد کنیم ؟ وظیفه ما چیست ؟

ج : اگر اول ماه از طریق رؤیت هلال حتی در افق شهرهای مجاوری که یک افق دارند، و یا از طریق شهادت دو فرد عادل و یا از طریق حکم حاکم ثابت نشود، باید احتیاط کرد تا اول ماه ثابت شود، و رؤیت هلال در ایران که در غرب ژاپن واقع است ، برای کسانی که مقیم ژاپن هستند، اعتبار ندارد.

[س 838 اتحاد افق در رؤیت هلال ]

س 838: آیا اتحاد افق در رؤیت هلال شرط است یا خیر؟

ج : رؤیت هلال در شهرهایی که در افق متحد و یا نزدیک به هم هستند و یا در شهرهایی که در شرق واقع شده اند، کافی است .

[س 839 اتحاد افق ]

س 839: مقصود از اتحاد افق چیست ؟

ج : منظور از آن ، شهرهایی است که در طول خط واحدی واقع شده اند. بنا بر این اگر دو شهر در یک خط طولی باشند (مراد از طول ، طول در اصطلاح علم هیئت است )، گفته می شود که آنها در افق متحد هستند.

[س 840 اگر روز بیست و نهم ماه در تهران و خراسان عید باشد]

س 840: اگر روز بیست و نهم ماه در تهران و خراسان عید باشد، آیا برای افرادی هم که در شهری مانند بوشهر مقیم هستند، جایز است افطار کنند؟ با توجه به این که افق تهران و خراسان با افق بوشهر یکی نیست .

ص: 984

ج : به طور کلّی اگر اختلاف بین افق دو شهر به مقداری باشد که با فرض رؤیت هلال در یکی ، هلال در دیگری قابل رؤیت نباشد، رؤیت آن در شهرهای غربی برای مردم شهرهای شرقی که خورشید در آنها قبل از شهرهای غربی غروب می کند، کافی نیست ، بر خلاف عکس آن .

[س 841 اگر بین علمای یک شهر راجع به ثبوت هلال یا عدم آن اختلاف رخ دهد]

س 841: اگر بین علمای یک شهر راجع به ثبوت هلال یا عدم آن اختلاف رخ دهد و عدالت آنها هم نزد مکلّف ثابت بوده و به دقت همه آنها در استدلال خود مطمئن باشد، وظیفه واجب کلّف چیست ؟

ج : اگر اختلاف دو بیّنه به صورت نفی و اثبات باشد، یعنی یکی مدعی ثبوت هلال و دیگری مدعی عدم ثبوت آن باشد، این اختلاف موجب تعارض دو بینه و تساقط هر دو است ، و وظیفه مکلّف این است که هر دو نظر را کنار گذاشته و در باره افطار کردن یا روزه گرفتن به آن چه که مقتضای اصل است ، عمل نماید. ولی اگر بین ثبوت هلال و عدم علم به ثبوت آن اختلاف داشته باشند، به این صورت که بعضی از آنها مدعی رؤیت هلال باشند و بعضی دیگر مدعی عدم مشاهده آن ، قول کسانی که مدعی رؤیت هلال هستند، در صورت عادل بودن ، حجت شرعی برای مکلّف است و باید از آن متابعت کند، و هم چنین اگر حاکم شرعی حکم به ثبوت هلال نماید، حکم وی حجت شرعی برای همه مکلفین است و باید از آن پیروی کنند.

[س 842 اگر شخصی هلال ماه را ببیند]

س 842: اگر شخصی هلال ماه را ببیند و بداند که رؤیت هلال برای حاکم شرع شهر او به هر علتی ممکن نیست ، آیا او مکلّف است که رؤیت هلال را به حاکم اطلاع دهد؟

ج : اعلام بر او واجب نیست مگر آن که ترک آن مفسده داشته باشد.

[س 843 حکم حاکم به رؤیت هلال ]

س 843: همان گونه که می دانید اکثر فقهای بزرگوار پنج راه برای ثبوت اول ماه شوال در رساله های عملیه خود بیان کرده اندکه ثبوت نزد حاکم شرع در ضمن آنها نیست ، بنا بر این چگونه بیشتر مؤمنین به مجرد ثبوت اول ماه شوال نزد مراجع ، روزه خود را افطار می کنند؟ شخصی که از این راه اطمینان به ثبوت هلال پیدا نمی کند، چه تکلیفی دارد؟

ج : تا حاکم حکم به رؤیت هلال نکرده ، مجرد ثبوت هلال نزد او، برای تبعیّت دیگران از وی کافی نیست ، مگر آن که اطمینان به ثبوت هلال حاصل نمایند.

[س 844 اگر ولی امر مسلمین حکم نماید که فردا عید است ]

س 844: اگر ولی امر مسلمین حکم نماید که فردا عید است و رادیو و تلویزیون اعلام کنند که هلال در چند شهر دیده شده است ، آیا عید برای تمامی نواحی کشور ثابت می شود یا فقط برای شهرهایی که ماه در آنها دیده شده و شهرهای هم افق با آنها، ثابت می گردد؟

ج : اگر حکم حاکم شامل همه کشور باشد، حکم او شرعاً برای همه شهرها معتبر است .

[س 845 کوچکی هلال و باریک بودن و اتصاف آن به خصوصیات هلال شب اول ]

س 845: آیا کوچکی هلال و باریک بودن و اتصاف آن به خصوصیات هلال شب اول ، دلیل بر این محسوب می شود که شب قبل شب اول ماه نبوده ، بلکه شب سی ام ماه قبلی بوده است ؟ اگر عید برای شخصی ثابت شود و از این راه یقین پیدا کند که روز قبل عید نبوده ، آیا قضای روزه روز سی ام ماه رمضان را باید به جا آورد؟

ج : مجرد کوچکی و پائین بودن هلال یا بزرگی و بالا بودن و یا پهن یا باریک بودن آن دلیل شرعی شب اول یا دوم بودن نیست ، ولی اگر مکلّف از آن علم به چیزی پیدا کند باید به مقتضای علم خود در این زمینه عمل نماید.

ص: 985

[س 846 یوم الشک ]

س 846: آیا استناد به شبی که در آن ماه به صورت قرص کامل است (شب چهاردهم ) و اعتبار آن به عنوان دلیل برای محاسبه اول ماه جایز است تا از این راه وضعیت یوم الشک معلوم شود که مثلًا روز سی ام ماه رمضان است و احکام روز ماه رمضان بر آن مترتب شود، مثلًا بر کسی که این روز را بر اساس بیّنه روزه نگرفته ، حکم به وجوب قضای روزه شود و کسی هم که به دلیل استصحاب بقای ماه رمضان روزه گرفته ، بری ء الذمّه باشد؟

ج : امر مذکور حجت شرعی بر آن چه ذکر شد، نیست ، ولی اگر مفید علم به چیزی برای مکلّف باشد، واجب است که طبق آن عمل نماید.

[س 847 استهلال در اول هر ماه ]

س 847: آیا استهلال در اول هر ماه واجب کفائی است یا احتیاط واجب ؟

ج : استهلال فی نفسه واجب شرعی نیست .

[س 848 آیا اول ماه مبارک رمضان و آخر آن با رؤیت هلال ثابت می شود]

س 848: آیا اول ماه مبارک رمضان و آخر آن با رؤیت هلال ثابت می شود یا با تقویم ، هر چند ماه شعبان سی روز نباشد؟

ج : اول یا آخر ماه رمضان با رؤیت شخص مکلّف یا با شهادت دو فرد عادل یا با شهرتی که مفید علم است یا با گذشت سی روز و یا به وسیله حکم حاکم ثابت می شود.

[س 849 اگر تبعیت از اعلام رؤیت هلال توسط یک دولت جایز شد]

س 849: اگر تبعیت از اعلام رؤیت هلال توسط یک دولت جایز شد، و آن اعلام معیاری علمی برای ثبوت هلال سرزمین های دیگر را تشکیل دهد، آیا اسلامی بودن آن حکومت شرط است ، یا این که عمل به آن حتی اگر حکومت ظالم و فاجر هم باشد، ممکن است ؟

ج : ملاک در این مورد، حصول اطمینان به رؤیت در منطقه ای است که نسبت به مکلّف کافی محسوب می شود.

[س 850 اعتکاف در مساجد جامع و غیر جامع ]

س 850: خواهشمند است نظر مبارک خود را در خصوص اعتکاف در مساجد (جامع و غیر جامع ) بیان فرمائید.

ج : در مسجد جامع صحیح است و در مسجد غیر جامع رجاءً اشکال ندارد. و تعریف مسجد جامع در مباحث نماز گذشت .

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109