سلسله پژوهش های اعتقادی، نگاهی به حدیث طیر المجلد 30

مشخصات کتاب

سرشناسه: حسینی میلانی، علی، 1326 -

عنوان قراردادی: حدیث الطیر.فارسی

عنوان و نام پدیدآور: نگاهی به حدیث طیر: اثبات امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیث طیر/ سیدعلی حسینی میلانی؛ ترجمه و ویرایش هیئت تحریریه انتشارات الحقایق.

مشخصات نشر: قم: مرکز حقایق اسلامی، 1390.

مشخصات ظاهری: 95 ص.

فروست: مرکز حقایق اسلامی. سلسله پژوهش های اعتقادی؛ 30.

شابک: 15000 ریال 978-600-5348-45-3:

وضعیت فهرست نویسی: فاپا

یادداشت: ص. ع. به انگلیسی: Ayatollah Sayyid Ali Husayni Milanin. A look at «the tradition of the bird».

یادداشت: کتابنامه: ص.[91]-95؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر: اثبات امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیث طیر.

موضوع: علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- اثبات خلافت

موضوع: علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- احادیث

موضوع: احادیث خاص (طیر)

شناسه افزوده: مرکز الحقائق الاسلامیه

رده بندی کنگره: BP145 /ط9 ح53041 1390

رده بندی دیویی: 297/218

شماره کتابشناسی ملی: 2405301

ص: 1

سرآغاز …

… آخرین و کامل ترین دین الهی با بعثت خاتم الانبیاء، حضرت محمّد مصطفی صلی اللَّه علیه وآله به جهانیان عرضه شد و آئین و رسالت پیام رسانان الهی با نبوّت آن حضرت پایان پذیرفت.

دین اسلام در شهر مکّه شکوفا شد و پس از بیست و سه سال زحمات طاقت فرسای رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله و جمعی از یاران باوفایش، تمامی جزیرة العرب را فرا گرفت.

ادامه این راه الهی در هجدهم ذی الحجّه، در غدیر خم و به صورت علنی، از جانب خدای منّان به نخستین رادمرد عالم اسلام پس از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله یعنی امیر مؤمنان علی علیه السلام سپرده شد.

در این روز، با اعلان ولایت و جانشینی حضرت علی علیه السلام، نعمت الهی تمام و دین اسلام تکمیل و سپس به عنوان تنها دینِ مورد

ص: 2

شماره صفحه در کتاب - ص: 8

***

پسند حضرت حق اعلام گردید. این چنین شد که کفرورزان و مشرکان از نابودی دین اسلام مأیوس گشتند.

دیری نپایید که برخی اطرافیان پیامبر صلی اللَّه علیه وآله،- با توطئه هایی از پیش مهیّا شده- مسیر هدایت و راهبری را پس از رحلت پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله منحرف ساختند، دروازه مدینه علم را بستند و مسلمانان را در تحیّر و سردرگمی قرار دادند. آنان از همان آغازین روزهای حکومتشان، با منع کتابت احادیث نبوی، جعل احادیث، القای شبهات و تدلیس و تلبیس های شیطانی، حقایق اسلام را- که همچون آفتاب جهان تاب بود- پشت ابرهای سیاه شکّ و تردید قرار دادند.

بدیهی است که علی رغم همه توطئه ها، حقایق اسلام و سخنان دُرَرْبار پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله، توسّط امیر مؤمنان علی علیه السلام، اوصیای آن بزرگوار علیهم السلام و جمعی از اصحاب و یاران باوفا، در طول تاریخ جاری شده و در هر برهه ای از زمان، به نوعی جلوه نموده است. آنان با بیان حقایق، دودلی ها، شبهه ها و پندارهای واهی شیاطین و دشمنان اسلام را پاسخ داده و حقیقت را برای همگان آشکار ساخته اند.

در این راستا، نام سپیده باورانی همچون شیخ مفید، سیّد مرتضی، شیخ طوسی، خواجه نصیر، علّامه حلّی، قاضی نوراللَّه، میر حامد حسین، سیّد شرف الدین، امینی و … همچون ستارگانی پرفروز می درخشد؛ چرا که اینان در مسیر دفاع از حقایق اسلامی و تبیین

ص: 3

شماره صفحه در کتاب - ص: 9

***

واقعیّات مکتب اهل بیت علیهم السلام، با زبان و قلم، به بررسی و پاسخ گویی شبهات پرداخته اند …

و در دوران ما، یکی از دانشمندان و اندیشمندانی که با قلمی شیوا و بیانی رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین اسلام و دفاع عالمانه از حریم امامت و ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیت اللَّه سیّد علی حسینی میلانی، می باشد.

مرکز حقایق اسلامی، افتخار دارد که احیای آثار پُربار و گران سنگ آن محقّق نستوه را در دستور کار خود قرار داده و با تحقیق، ترجمه و نشر آثار معظّمٌ له، آن ها را در اختیار دانش پژوهان، فرهیختگان و تشنگان حقایق اسلامی قرار دهد.

کتابی که در پیش رو دارید، ترجمه یکی از آثار معظّمٌ له است که اینک" فارسی زبانان" را با حقایق اسلامی آشنا می سازد.

امید است که این تلاش مورد خشنودی و پسند بقیّة اللَّه الأعظم، حضرت ولیّ عصر، امام زمان عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.

مرکز حقایق اسلامی

ص: 4

شماره صفحه در کتاب - ص: 12

***

نگاهی به حدیث غدیر …

ص: 5

شماره صفحه در کتاب - ص: 13

***

الحمد للَّه ربّ العالمین، والصلاة والسلام علی سیّدنا ونبیّنا محمّد وآله الطاهرین، ولعنة اللَّه علی أعدائهم أجمعین من الأوّلین والآخرین.

پیش گفتار …

احادیث بسیاری در امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده که به آن ها استناد می کنیم. «حدیث طیر» نیز از آن احادیث است. امّا مخالفان هماره تلاش می کردند که این حدیث را پنهان کنند و از نقل و انتشار آن در بین مسلمانان جلوگیری نمایند، به گونه ای که از این طریق به جهل بسیاری از مردم- و گاهی حق پویان- بینجامد.

نوشتاری که پیش رو دارید به بررسی این حدیث از زوایای مختلف پرداخته است.

اینک با استعانت و یاری از خداوند مهربان از جهات ذیل به بررسی این حدیث می پردازیم:

ص: 6

شماره صفحه در کتاب - ص: 14

***

1. راویان حدیث و اسناد آن،

2. نگاهی به دلالت حدیث،

3. تلاش هایی ناکارآمد در ردّ حدیث.

از خداوند متعال می خواهیم به ما توفیق دهد تا حق را محقّق سازیم و از آن پیروی کنیم.

علی حسینی میلانی

ص: 7

شماره صفحه در کتاب - ص: 16

***

بخش یکم راویان حدیث طیر و اسناد آن …

اشارة

ص: 8

شماره صفحه در کتاب - ص: 17

***

راویان حدیث طیر …

اشارة

افراد فراوانی حدیث شریف طیر را نقل کرده اند. راویان این حدیث را می توان به چند گروه تقسیم کرد.

حدیث طیر و اصحاب …

این حدیث شریف را صحابه نقل کرده اند. اینک به مواردی اشاره می نماییم.

امیر مؤمنان علی

علیه السلام

حدیث آن حضرت را ابن عساکر (1) و دیگر محدّثان بزرگ نقل کرده اند. حاکم نیشابوری نیز در المستدرک علی الصحیحین (2)

به آن اشاره کرده است.

ص: 9


1- . تاریخ مدینة دمشق: 42/ 245 و 432.
2- . المستدرک علی الصحیحین: 3/ 130 و 131.

شماره صفحه در کتاب - ص: 18

***

سعد بن أبی وقاص

حدیث او را ابونعیم اصفهانی در کتاب حلیة الأولیاء آورده است. (1)

ابوسعید خدری

حدیث او را ابن کثیر در تاریخ خود آورده و در منابع دیگر نیز آمده است. حاکم نیشابوری نیز در المستدرک علی الصحیحین به آن اشاره کرده است. (2)

ابورافع

حدیث او را ابن کثیر آورده است. (3)

ابوطفیل مکّی

ابن عقده، حاکم نیشابوری و عدّه ای دیگر این حدیث را به نقل از ابوطفیل آورده اند. (4)

جابر بن عبداللَّه انصاری

حدیث او را ابن عساکر و ابن کثیر آورده اند. (5)

ص: 10


1- . حلیة الأولیاء: 4/ 356.
2- . البدایة والنهایه: 7/ 353، المستدرک علی الصحیحین: 3/ 131.
3- . همان: 7/ 353.
4- . کفایة الطالب: 368
5- . تاریخ مدینة دمشق: 42/ 244- 245، البدایة والنهایه: 7/ 353.

شماره صفحه در کتاب - ص: 19

***

حبشی بن جناده

حدیث او را ابن کثیر آورده است. (1)

یعلی بن مرّه

حدیث او را خطیب بغدادی و ابن کثیر آورده اند. (2)

عبداللَّه بن عبّاس

حدیث او را طبرانی آورده است. (3)

سفینه

(خدمتکار رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله)

حدیث او را ابن عساکر آورده و حاکم نیشابوری نیز به آن اشاره کرده است. (4)

عمرو بن عاص

وی حدیث طیر را در ضمن نامه ای که برای معاویة بن ابی سفیان نوشته متذکّر شده است و خطیب خوارزمی آن نامه را در المناقب خویش روایت کرده است. (5)

ص: 11


1- . البدایة والنهایه: 7/ 354.
2- . تاریخ بغداد: 11/ 376، البدایة والنهایه: 7/ 354.
3- . المعجم الکبیر: 10/ 343، حدیث 10667، ر. ک: الریاض النضره: 2/ 114.
4- . تاریخ مدینة دمشق: 42/ 258، المستدرک علی الصحیحین: 3/ 131.
5- . المناقب، خوارزمی: 200.

شماره صفحه در کتاب - ص: 20

***

انس بن مالک

صاحب اصلی داستان، انس بن مالک است. به همین دلیل همو راوی مشهور این حدیث است.

گفتنی است که این حدیث شریف توسّط صحابه ائمه اطهار علیهم السلام (1)

و برخی دیگر از اصحاب نیز نقل شده است، تا جایی که ابوالشیخ اصفهانی از حافظان بزرگ اهل سنّت این حدیث را در کتاب خود از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل نموده است. (2)

حدیث طیر و تابعین …

از سوی دیگر راویانی از تابعین که این حدیث را از انس بن مالک نقل کرده اند، نزدیک به نود نفر هستند.

حدیث طیر و پیشوایان مذاهب اهل سنّت …

پیشوایان مذاهب اهل سنّت نیز به نقل این حدیث پرداخته اند، از جمله:

1. ابوحنیفه، پیشوای حنفی ها،

2. احمد بن حنبل، پیشوای حنبلی ها،

ص: 12


1- . علل الشرائع: 1/ 163، الخصال: 1/ 548، حدیث 30.
2- . طبقات المحدّثین بإصبهان: 3/ 453 و 454.

شماره صفحه در کتاب - ص: 21

***

3. مالک بن انس، پیشوای مالکی ها،

4. اوزاعی.

اوزاعی فقیه بزرگی است که مذهب او در میان دیگر مذاهب اهل سنّت، مذهبی مستقل به شمار می رفته است. اما در دوره های بعد، مذاهب اهل سنّت به چهار دسته منحصر و مشهور شدند.

حدیث طیر و حافظان بزرگ اهل سنّت …

از جمله راویان این حدیث، عدّه زیادی از اساتید بخاری و مسلم هستند. بسیاری از راویان آن از راویان صحاح ششگانه اهل سنّت هستند.

اکنون نام مشهورترین راویان این حدیث را، از میان امامان و حافظان بزرگ در قرن های مختلف می آوریم:

1. شعبة بن حجّاج،

اهل سنّت به او در علم حدیث لقب امیر مؤمنان داده اند. (1) 2. اوزاعی، پیشوای معروف.

3. مالک بن أنس، پیشوای مذهب مالکی.

4. ابوحنیفه، پیشوای مذهب حنفی.

5. احمد بن حنبل، پیشوای مذهب حنبلی.

ص: 13


1- . ر. ک: الکاشف ذهبی: 1/ 485، شماره (2278).

شماره صفحه در کتاب - ص: 22

***

6. ابوعاصم نبیل، استاد بخاری.

7. عبدالرزاق صنعانی، استاد بخاری.

8. محمّد بن اسماعیل بخاری،

بخاری این حدیث را نه در کتاب صحیح خود، بلکه در کتاب التاریخ الکبیر روایت کرده است. (1) متن حدیث او را به زودی ذکر خواهیم کرد.

9. بلاذری، صاحب أنساب الأشراف.

10. ابوحاتم رازی از معاصران بخاری و مسلم.

11. محمّد بن عیسی ترمذی، نگارنده الصحیح.

12. ابوبکر بزّار، نگارنده المسند.

13. نسائی، نگارنده الصحیح.

14. ابویعلی موصلی، نگارنده المسند.

15. محمّد بن جریر طبری، نگارنده تاریخ و تفسیر معروف.

16. ابن ابی حاتم رازی،

نویسنده تفسیر، محدّث بزرگی که اهل سنّت او را از ابدال (2) به

ص: 14


1- . التاریخ الکبیر: 1/ 357، شماره (1132) و 2/ 2، شماره (1488).
2- . ابدال: به تعدادی از نیکان و پارسایان می گویند که هیچ گاه تعدادشان کم نمی شود و هر گاه کسی از آنان بمیرد خداوند متعال، دیگری را به جای او می گمارد. ر. ک: لسان العرب: 11/ 49.

شماره صفحه در کتاب - ص: 23

***

شمار می آورند. (1) 17. ابن عبد ربّه مالکی در العقد الفرید.

18. ابوالحسین محاملی، صاحب الأمالی.

19. ابوالعباس ابن عقده،

او در مورد حدیث طیر کتاب جداگانه ای نوشته است.

20. مسعودی، نگارنده مروج الذهب.

21. ابوالقاسم طبرانی، نویسنده المعجم الکبیر، المعجم الصغیر و المعجم الأوسط.

22. ابوالشیخ اصفهانی، نگارنده کتاب طبقات المحدّثین بإصفهان.

23. ابن السقا واسطی،

این حافظ بزرگ از دانشمندان قرن چهارم است که داستان او را در حدیث طیر بیان خواهیم کرد.

24. ابوحفص ابن شاهین،

او در مورد حدیث طیر کتاب جداگانه ای دارد.

25. ابوالحسن دارقطنی، صاحب کتاب العلل.

ص: 15


1- . تذکرة الحفّاظ: 3/ 830.

شماره صفحه در کتاب - ص: 24

***

26. ابوعبداللَّه حاکم نیشابوری، صاحب المستدرک علی الصحیحین،

او درباره طرق حدیث طیر کتاب مستقلّی دارد.

27. ابوبکر ابن مردویه،

او کتابی درباره طرق حدیث طیر نوشته است.

28. ابونعیم اصفهانی، صاحب حلیة الأولیاء و برخی کتاب های دیگر،

او کتابی درباره طرق حدیث طیر نوشته است.

29. ابوطاهر ابن حمدان خراسانی، محدث بزرگ،

وی کتابی درباره طرق حدیث طیر نوشته است.

30. ابوبکر بیهقی، مؤلّف السنن الکبری.

31. ابن عبدالبرّ اندلسی، نویسنده الاستیعاب.

32. خطیب بغدادی، نگارنده تاریخ بغداد.

33. محی السنّة بغوی، نگارنده مصابیح السنّة.

34. رزین عبدری، نگارنده الجمع بین الصحاح الستّه.

35. ابوالقاسم علی بن حسن، معروف به ابن عساکر، نگارنده تاریخ مدینة دمشق.

36. ابن اثیر جزری، صاحب جامع الاصول.

37. برادر ابن اثیر، مؤلّف اسد الغابه.

ص: 16

شماره صفحه در کتاب - ص: 25

***

38. خطیب تبریزی، مؤلّف مشکاة المصابیح.

39. ابوالحجّاج مزّی، مؤلّف تهذیب الکمال وکتاب تحفة الأشراف.

40. شمس الدین ذهبی، که دارای تألیفات معروفی است.

41. ابن کثیر دمشقی، صاحب تفسیر و تاریخ.

42. ابوبکر هیثمی، صاحب مجمع الزوائد.

43. شمس الدین ابن جزری، نگارنده کتاب هایی است.

44. ابن حجر عسقلانی، دارای آثار، شیخ الاسلام، فقیه، محدّث و رجالی معروف.

45. جلال الدین سیوطی، صاحب کتاب های مشهوری است.

46. ابن حجر مکی، نگارنده الصواعق المحرقه.

47. شاه ولی اللَّه دهلوی، محدّث هند.

کتاب های مستقل درباره حدیث طیر …

همان طور که از خلال اسامی راویان حدیث شریف فهمیدید، گروهی از مشاهیر و محدّثان بزرگ، کتاب های ویژه و جداگانه ای را درباره طرق حدیث طیر تألیف کرده اند، این اشخاص عبارتند از:

1. محمّد بن جریر طبری.

2. ابوالعباس ابن عقده.

ص: 17

شماره صفحه در کتاب - ص: 26

***

3. حاکم نیشابوری.

4. ابوبکر ابن مردویه.

5. ابونعیم اصفهانی.

6. ابوطاهر ابن حمدان خراسانی.

7. ذهبی.

ذهبی در کتاب تذکرة الحفاظ، به هنگام بیان زندگی نامه حاکم نیشابوری به این نکته اشاره می کند که وی کتابی درباره طرق حدیث طیر نگاشته است. (1) ما راویان این حدیث شریف از میان صحابه را آوردیم، هم چنین خاطرنشان شدیم که تعداد راویانی از تابعین که این حدیث را از انس بن مالک روایت می کنند به تنهایی حدود نود نفر هستند. هم چنان که به اسامی مشهورترین علمای علم حدیث و راویان حدیث طیر در دوره های مختلف اشاره کردیم. هم چنین به معرفی مشاهیری که در خصوص سندهای حدیث طیر، کتاب جداگانه ای نوشته اند، پرداختیم.

ص: 18


1- . تذکرة الحفاظ: 3/ 1042 و 1043.

شماره صفحه در کتاب - ص: 27

***

حدیث طیر در کتاب های معتبر …

حدیث طیر در تعدادی از صحاح، مانند صحیح ترمذی، صحیح نسائی و المستدرک علی الصحیحین آمده است. (1) این حدیث از کتاب های المختارة اثر ضیاء مقدسی، الجمع بین الصحیحین و الجمع بین الصحاح السته نیز نقل شده است.

حدیث طیر و سندهای معتبر …

هم چنین این حدیث بیش از 20 سند معتبر دیگر غیر از سندهای صحاح دارد که از جمله این اسناد عبارتند از:

- روایت بخاری در کتاب التاریخ الکبیر.

- روایت ابی یعلی در المسند.

- روایت ابن ابی حاتم.

ابن کثیر در این مورد گفته است: «این سند از اسناد حاکم نیشابوری بهتر است».

- روایت طبرانی در المعجم الکبیر و المعجم الأوسط.

- روایت ابن عساکر از طریق دارقطنی.

ص: 19


1- . سنن ترمذی: 5/ 300، حدیث 3805، السنن الکبری: 5/ 107، حدیث 8397، المستدرک علی الصحیحین: 3/ 130- 132.

شماره صفحه در کتاب - ص: 28

***

- روایت ابی نعیم اصفهانی در حلیة الأولیاء.

- روایت خطیب بغدادی در تاریخ بغداد.

ما صحّت این اسناد و هم چنین دیگر اسناد را در جلد چهاردهم کتاب نفحات الأزهار شرح داده ایم. گمان نمی کنم کسی با مشاهده سندهای موجود درباره این حدیث و صدور آن از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله تردید کند؛ چرا که مسلمانان در مورد این حدیث شریف، اتفاق نظر دارند.

اینک پس از بررسی سند این حدیث، به واکاوی دلالت آن می پردازیم.

ص: 20

شماره صفحه در کتاب - ص: 30

***

بخش دوم نگاهی به دلالت حدیث طیر …

اشارة

ص: 21

شماره صفحه در کتاب - ص: 31

***

حدیث طیر و امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام …

بدون تردید حدیث طیر، به امامت حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام دلالت دارد و در این باره هیچ تردیدی نیست؛ چرا که در این داستان بیان می شود که خداوند متعال و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله علی علیه السلام را از همه بیشتر دوست می دارند.

روزی پرنده ای را به رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله هدیه دادند تا از آن بخورند. حضرتش با غنیمت شمردن این فرصت، در صدد بیان مقام حضرت علی علیه السلام برآمدند تا شأن و جایگاه آن حضرت را نزد خدا و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نشان دهند؛ جایگاهی که عایشه و حفصه آرزو داشتند آن جایگاه نصیب پدرشان می شد.

انس بن مالک- صاحب داستان- به گمان این که این مقام، نصیب یکی از انصار خواهد شد، تلاش می کند تا مانع رسیدن امیر مؤمنان علی علیه السلام به این مقام شود، شاید او این مقام را برای سعد بن عباده می خواست.

ص: 22

شماره صفحه در کتاب - ص: 32

***

در برخی نقل های این حدیث خواهیم خواند در آن لحظه ای که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله از خداوند می خواست محبوب ترین خلقش را نزد او بفرستد، ابوبکر و عمر- و طبق روایتی، عثمان نیز- به در خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله آمدند، اما آن حضرت به آن ها اجازه ورود به محضرشان را نداد.

متن حدیث طیر …

اشارة

اینک برخی از نقل های متن حدیث طیر را بازگو می کنیم تا با واقع امر آشنا شویم و ببینیم که چگونه اهل سنّت در نقل این حدیث دخل و تصرّف کرده اند؛ به گونه ای که برخی آن را به طور خلاصه نقل کرده اند. هم چنان که گروهی نیز کوشیده اند داستان را به گونه ای نقل کنند تا از اهمیّت موضوع- که به حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام اختصاص دارد- بکاهند.

روایت ترمذی …

ترمذی این حدیث را در صحیح خود از انس بن مالک نقل می کند.

انس می گوید:

روزی نزد پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله پرنده ای (بریان شده) وجود داشت. حضرتش به درگاه خدا چنین دعا کرد:

ص: 23

شماره صفحه در کتاب - ص: 33

***

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی هذا الطیر؛

خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید.

در این هنگام حضرت علی علیه السلام آمد و با پیامبر از گوشت آن پرنده میل کرد. (1) این حدیث در صحیح ترمذی به همین اندازه آمده است. امّا همان گونه که نقل خواهیم کرد در این روایت، به نقش انس در این قضیّه و آمدن شخصی غیر از علی علیه السلام و بازگشت او از منزل رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله اشاره ای نشده است.

روایت احمد بن حنبل …

احمد بن حنبل در کتاب مناقب علی علیه السلام این حدیث را چنین نقل کرده است:

سفینه خادم رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله می گوید:

روزی زنی از انصار دو پرنده بریان را که بین دو قرص نان قرار داده بود به پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله تقدیم کرد. رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به درگاه خدا عرض کرد:

ص: 24


1- . صحیح ترمذی: 6/ 84، حدیث 3731.

شماره صفحه در کتاب - ص: 34

***

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلی رسولک؛

خدایا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست.

و صدایش را بالا برد.

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله پرسید: کیستی؟

پاسخ آمد: علی هستم. (1) به متن حدیثی که احمد بن حنبل روایت کرده، توجّه نمایید و آن را با دیگر روایات مقایسه کنید. راستی عبارت «صدایش را بالا برد» با جملات قبل و بعد چه ارتباطی دارد؟!

ممکن است بگویید: شاید دیگران در متن حدیث با حذف عبارت «صدایش را بالا برد» تصرّف کرده اند. در واقع روایت این گونه بوده که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمودند:

«خدایا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست و صدایش را بالا برد». به این معنا که آن هنگام که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از خداوند درخواست می کردند، با صدای بلند دعا کرده اند. فرض کنیم چنین باشد و پیامبر با صدای بلند این گونه فرموده که: «خدایا! محبوب ترین آفریده ات را نزد من بفرست» این لفظ

ص: 25


1- . فضائل الامام علی علیه السلام: 42، حدیث 68.

شماره صفحه در کتاب - ص: 35

***

همین حدیث است و معنای آن مشکلی ندارد.

اما حقیقت این است که در سخن احمد بن حنبل تحریف وجود دارد؛ چرا که در برخی از روایات این گونه خواهیم خواند:

هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای نخستین بار آمدند، انس او را نپذیرفت و به ایشان اجازه ورود نداد. مرتبه دوم نیز همین طور، در سومین بار، هنگامی که حضرت علی علیه السلام آمد، صدایش را بالا برد، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمودند: کیستی؟

با توجّه به این متن، معنای «صدایش را بالا برد» و تحریفی که صورت گرفته، آشکار می گردد، در غیر این صورت باید پرسید: میان این سخن رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله که: «خدایا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست و صدایش را بالا برد» وعبارت: «کیستی؟» و سرانجام پاسخ حضرت علی علیه السلام به پیامبر صلی اللَّه علیه وآله، چه ارتباطی وجود دارد؟

اگر چنین باشد، سفینه خدمتگزار در پاسخ پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نباید بگوید: علی علیه السلام پشت در است.

آن گاه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نیز بگوید: در را به رویش باز کن!

سفینه نیز در را باز کند تا حضرت علی علیه السلام همراه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از آن پرنده ها تناول نمایند تا غذا تمام شود.

ص: 26

شماره صفحه در کتاب - ص: 36

***

بنابر آن چه گذشت، تحریف در عبارات این روایت به نقل از احمد بن حنبل و بازی با الفاظ آن نیز به طور کامل واضح است.

روایت هیثمی …

هیثمی نیز به نقل این حدیث در مجمع الزوائد (1)

پرداخته و این گونه روایت می کند:

انس بن مالک می گوید: من خادم رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بودم.

روزی جوجه بریانی به آن حضرت تقدیم شد. رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به درگاه الهی عرض کرد:

اللهمّ ائتنی بأحبّ الخلق إلیک وإلی یأکل معی من هذا الفرخ؛

خداوندا! محبوب ترین خلقت را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرست تا همراه من از این جوجه بریان تناول نماید.

در این هنگام علی علیه السلام آمد و در را کوبید، انس گفت: کیستی؟

پاسخ داد: علی هستم.

انس در ادامه می گوید: گفتم: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله کار دارند.

ص: 27


1- . مجمع الزوائد: 9/ 125.

شماره صفحه در کتاب - ص: 37

***

در برخی از متون دیگر آمده: گفتم: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله مشغول هستند، یعنی آن حضرت فرصت ملاقات ندارند. حال آن که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله پیوسته دعا می کردند:

خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست.

انس گفت: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله کار دارند و علی علیه السلام برگشت.

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بار دیگر عرضه داشت:

اللهمّ ائتنی بأحب الخلق إلیک …؛

خدایا! محبوب ترین خلق در نزد خود و نزد من را به پیش من بفرست تا همراه من از این جوجه تناول نماید.

باز علی علیه السلام آمد و در را محکم کوبید. رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله شنید و فرمود: ای انس! کیست؟

پاسخ داد: علی است.

فرمود: اجازه بده وارد شود.

علی علیه السلام وارد شد و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود: سه بار از درگاه خداوند متعال خواستم که محبوب ترین خلقش را در پیشگاه خود و من، نزد من بفرستد تا همراه من از این جوجه تناول نماید.

علی علیه السلام عرضه داشت: ای رسول خدا! من هر سه بار آمدم،

ص: 28

شماره صفحه در کتاب - ص: 38

***

ولی انس مرا بازگرداند.

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به انس فرمود: ای انس! چه کسی تو را به انجام چنین کاری واداشت؟

گفت: دوست داشتم این دعوت نصیب فردی از قوم خودم شود.

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

لا یلام الرجل علی حبّ قومه؛

هیچ فردی به خاطر مهرورزی به خاندانش سرزنش نمی شود.

بنابراین حدیث، حضرت علی علیه السلام دو بار به خانه پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله آمدند، اما انس آن حضرت را ردّ کرد و گفت:

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله مشغول هستند.

ولی بار سوم علی علیه السلام در را محکم کوبید.

در برخی دیگر از روایات آمده است:

علی علیه السلام صدایش را بالا برد، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله صدای علی علیه السلام را شنید و به انس فرمود: در را باز کن تا علی وارد شود.

سپس رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بر انس اعتراض کرد، و با توجه به آن روایت، انس عذرخواهی کرد و گفت: دوست داشتم دعوت شما نصیب فردی از قوم خودم شود.

ص: 29

شماره صفحه در کتاب - ص: 39

***

روایت ابویعلی …

این حدیث در مسند ابی یعلی این گونه نقل شده است:

قطن بن نسیر، از جعفر بن سلیمان ضبعی، از عبداللَّه بن مثنّی، از عبداللَّه بن انس نقل می کند که انس می گوید:

روزی کبک بریانی به رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله هدیه شد، حضرتش به درگاه خدا عرضه داشت:

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطعام؛

خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این غذا تناول نماید.

در این هنگام عایشه گفت: خدایا! آن شخص پدرم باشد.

حفصه آرزو کرد و گفت: خدایا! آن شخص پدر من باشد.

انس می گوید: من نیز گفتم: خدایا! آن شخص سعد بن عباده باشد.

انس می گوید: صدای باز شدن در را شنیدم، ناگاه علی علیه السلام آمد و سلام کرد، گفتم: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله مشغول هستند.

او بازگشت. دوباره صدای در را شنیدم، علی علیه السلام سلام کرد، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله صدای ایشان را شنیدند، یعنی علی صدایش را

ص: 30

شماره صفحه در کتاب - ص: 40

***

بالا برد (1) و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله صدایش را شنیدند و فرمودند: ببین چه کسی است؟

من بیرون رفتم، ناگاه علی علیه السلام آمد، نزد رسول خدا رفتم و به ایشان خبر دادم، فرمودند: به وی اجازه ورود دهید.

من اجازه دادم و وارد شد، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمودند:

خوش آمدی، خیر مقدم. (2) با توجّه به این متن، تفاوت های موجود در این حدیث با نقل هیثمی، ترمذی و احمد بن حنبل روشن می شود.

روایت نسائی …

نسائی نیز این حدیث را در خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است. (3) ذهبی تصریح کرده که کتاب خصائص جزء سنن است. (4) نسائی این حدیث را با سند معتبری روایت می کند. علاوه برآن، کتاب وی در السنن الکبری وارد شده است. می گویند: نسائی به هنگام نقل روایات،

ص: 31


1- . هدف از نقل روایت به این شکل، تأکید بر این نکته است که این عبارات، طبق نقل احمد بن حنبل تحریف شده است.
2- . ر. ک: تاریخ مدینة دمشق: 42/ 247.
3- . خصائص أمیرالمؤمنین علیه السلام: 27، حدیث 10.
4- . ر. ک: سیر اعلام النبلاء: 14/ 133، تهذیب التهذیب: 1/ 6.

شماره صفحه در کتاب - ص: 41

***

شرط و معیاری داشته که حتی از شرط و معیار بخاری و مسلم نیز سخت تر بوده است. (1) طبق این نقل انس بن مالک می گوید:

روزی در حضور پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله پرنده بریانی بود، حضرتش می خواست از آن میل کند، از این رو به درگاه خدا عرضه داشت:

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطائر؛

خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید.

در این هنگام ابوبکر آمد، اما پیامبر او را نپذیرفت. آن گاه عمر آمد، حضرتش او را نیز نپذیرفت. سپس علی علیه السلام آمد، پیامبر به ایشان اجازه ورود داد. (2) در مسند ابی یعلی با همین سند، غیر از ورود ابوبکر و عمر، سخن از آمدن عثمان نیز به میان آمده است. رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمودند:

«خداوندا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید».

ص: 32


1- . ر. ک: مقدمه السنن الکبری: 1/ 3.
2- . خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام: 52.

شماره صفحه در کتاب - ص: 42

***

ابوبکر آمد، پیامبر او را نپذیرفت. عمر آمد، حضرتش او را نپذیرفت. عثمان آمد، آن بزرگوار او را نپذیرفت، سپس علی علیه السلام آمد و به ایشان اجازه ورود داد. (1) اکنون با دقّت به تفاوت های موجود بین روایات توجّه کنید!

ما متون گوناگون این روایات را به این منظور آوردیم تا روشن شود که هر گاه اهل سنّت بخواهند مسأله ای را که به نفعشان نیست، نقل کنند چگونه با کلمات آن به بازی می پردازند؟

چگونه از داستان می کاهند؟

و چگونه نکات مهم و حساس یک داستان را حذف می کنند؟

نکاتی که یک پژوهشگر آزاداندیش و منصف به هنگام بررسی سنّت پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به منظور یافتن سنّت حقیقی آن حضرت، به آن ها نیازمند است.

بررسی راویان حدیث …

همان طوری که تأکید کردیم سند نسائی معتبر و در واقع همان سند موجود در مسند ابویعلی است. ولی برخی از عالمان اهل سنّت

ص: 33


1- . این متن از حدیث شریف طیر را ابن کثیر از ابویعلی نقل کرده است، ر. ک: البدایة والنهایه: 7/ 350.

شماره صفحه در کتاب - ص: 43

***

تلاش می کنند در سند این حدیث بحث و مناقشه نمایند.

ما نیز از این بحث و بررسی روایت استقبال می کنیم؛ چرا که اگر در بحث، روش علمی دنبال شود، ما نیز آن را می پذیریم و حتی در صورت درست بودن استدلال، از این سند چشم پوشی می کنیم و به جای آن، به سراغ دیگر نقل های موجود از این واقعه تاریخی خواهیم رفت.

اما اگر نادرستی بحث و غیر منطقی بودن مناقشه های موجود پیرامون این سند، آشکار گردد و روشن شود که این بحث ها از روی تعصّب دنبال می شوند، چه باید کرد؟!!

برخی دیگر از عالمان اهل سنّت تلاش کرده اند که در اعتبار یکی از راویان این حدیث؛ یعنی سُدّی خدشه وارد سازند. حال آن که او همان اسماعیل بن عبدالرحمان و از راویان مورد اعتماد مسلم، ترمذی، نسائی، ابوداوود و ابن ماجه است.

احمد درباره وی می گوید: سدّی ثقه و قابل اعتماد است. (1) دیگر بزرگان نیز درباره او چنین اظهار نظر می کنند، تا جایی که ابن عدی که درمورد راویان احادیث و تأیید آنان، سخت گیر است درباره اسماعیل بن عبدالرحمان می گوید: او در نقل روایت، فردی

ص: 34


1- . الجرح والتعدیل رازی: 2/ 184، شماره 625.

شماره صفحه در کتاب - ص: 44

***

درستکار و راستگو است. (1) فراتر این که سدّی از مشایخ شعبة بن حجّاج است. (2) پیش تر گفتیم که شعبه، در زمینه دانش حدیث، امیر مؤمنان لقب گرفته است و می گویند: وی فقط از افراد ثقه و مورد اعتماد روایت نقل می کند.

از جمله افرادی که به این امر اعتراف می کند و یا چنین ادّعایی را در مورد وی دارد، ابن تیمیه است. سبکی نیز سخن او را در کتاب شفاء السقام نقل می کند. (3) بنابراین، وقتی اسماعیل بن عبدالرحمان راوی پنج صحیح از صحاح شش گانه باشد و احمد بن حنبل، عجلی، ابن عدی و دیگر رجال شناسان نیز او را ثقه و مورد اعتماد می دانند، (4) دیگر جای بحث و مناقشه پیرامون این راوی و خدشه وارد ساختن در سند این حدیث باقی نمی ماند؛ حدیثی که بر فضیلت و برتری امیر مؤمنان علی علیه السلام دلالت دارد و در همین حال بیان گرِ نبود این فضیلت در دیگر افراد و صحابه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است.

ص: 35


1- . معرفة الثقات، عجلی: 1/ 227.
2- . الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی: 1/ 278.
3- . شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام: 75.
4- . تهذیب التهذیب: 4/ 297، شماره 590.

شماره صفحه در کتاب - ص: 45

***

حدیث طیر و نشانه های فضیلت …

در متن این حدیث و مطالب پیرامونی آن، قراین و نشانه هایی وجود دارد که بر فضیلت حضرت علی علیه السلام دلالت دارد. البته به ذکر همه آن ها نیاز نیست؛ بلکه تنها اشاره به برخی از این قراین داخلی و خارجی کفایت می کند.

در برخی نقل ها آمده که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وأوجههم عندک؛ (1)

خدایا! محبوب ترین و آبرومندترین آفریده ات را نزد من بفرست.

در برخی نقل های دیگر آمده که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

اللهمّ أدخل علی أحبّ خلقک إلیّ من الأوّلین والآخرین؛ (2)

خداوندا! محبوب ترین آفریدگانت را در نزد من از میان اولین و آخرین، پیش من بفرست.

این حدیث شریف با این متن بر افضلیّت امیر مؤمنان علی علیه السلام در میان اولین و آخرین مخلوقات دلالت می کند. البتّه برتری آن حضرت در مورد آخرین آفریدگان پرواضح است، اما درباره این برتری نسبت به نخستین مخلوقات که شامل پیامبران و حتی پیامبران

ص: 36


1- . همین گونه در کتاب الطیر ابن مردویه نقل شده است. ر. ک: نفحات الأزهار: 14/ 224.
2- . مناقب الامام علی علیه السلام، ابن مغازلی: 171، حدیث 200.

شماره صفحه در کتاب - ص: 46

***

اولوالعزم نیز می شود، باید چنین گفت:

این حدیث با این متن، از جمله ادلّه ما برای اثبات افضلیت امیر مؤمنان علی علیه السلام نسبت به پیامبران و فرستادگان خداوند- جز پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله- به شمار می رود. در برخی دیگر از متون حدیث چنین نقل شده است:

انس می گوید: ناگاه در را باز کردم علی علیه السلام آمد و هنگامی که ایشان را دیدم به او حسد ورزیدم. (1) در متن دیگر این گونه آمده:

آن گاه که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله علی علیه السلام را دیدند، برخاستند و ایشان را در آغوش گرفتند و فرمودند:

یا ربّ وإلیّ یا ربّ وإلیّ، ما أبطأ بک یا علی؟ (2)

خوش آمدی، خوش آمدی، یا علی! چه شد که دیر آمدی؟

طبق سندی دیگر، پیامبر صلی اللَّه علیه وآله پس از دعای خویش و وارد شدن حضرت علی علیه السلام این گونه فرمودند:

ص: 37


1- . همان: 175، حدیث 212.
2- . المعجم الکبیر: 10/ 282، مناقب الامام علی علیه السلام، ابن مغازلی: 164، حدیث 190 و 192 و 193 و منابع دیگر.

شماره صفحه در کتاب - ص: 47

***

ما أبطأ بک یا علی!

ای علی چه شد که دیر آمدی؟

علی علیه السلام فرمود: ای رسول خدا! سه بار آمدم و هر سه بار انس مرا بازگرداند.

انس می گوید: در این هنگام خشم را در چهره رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله مشاهده نمودم، ایشان فرمودند: «ای انس! چه چیزی تو را واداشت تا او را بازگردانی؟»

گفتم: ای رسول خدا! صدایتان را شنیدم که دعا می کردید، دوست داشتم که دعوت نصیب فردی از انصار شود.

گویا با این بهانه خشم رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله پایان یافت (!) به محض آوردن این عذر، آن خشم شدیدی که انس در چهره ایشان مشاهده کرد، از بین رفت.

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله هنگامی که این عذر را شنیدند، فرمودند: اولین کسی نیستی که خاندانش را دوست می دارد!! (1) به نظر ما این کلام را به نام رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در حدیث طیر، جعل کرده اند و این که آن حضرت فرموده باشد: «فرد به خاطر

ص: 38


1- . ر. ک: المستدرک علی الصحیحین: 3/ 131، المعجم الأوسط: 7/ 267.

شماره صفحه در کتاب - ص: 48

***

دوست داشتن خاندانش سرزنش نمی شود»، یا «اولین کسی نیستی که خاندانش را دوست می دارد» این دو جمله را راویان به برخی از متون این حدیث افزوده اند.

اما اتفاق نظر وجود دارد که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از رفتار انس ناراحت و خشمگین شدند و بنابر آن چه در حدیث آمده است، حضرتش به او فرمودند:

أبی اللَّه- یا أنس!- إلّا أن یکون ابن أبی طالب؛

ای انس! خدا امتناع دارد که این فرد غیر از [علی] بن ابی طالب باشد.

این موارد، قرینه های داخلی موجود در متن حدیث هستند.

حدیث طیر و استناد حضرت علی …

علیه السلام

علاوه بر قرائن داخلی، قرائن خارجی وجود دارد که ما را به مدلول حدیث می رساند. از جمله آن ها این است که امیر مؤمنان علی علیه السلام در روز شورا به حدیث طیر استناد کرد و بر اساس آن احتجاج نمود.

در این جا ممکن است پرسیده شود: چرا حضرت علی علیه السلام به این حدیث اقامه حجّت نمود؟ و برای چه کسی استدلال آورد؟

در پاسخ این پرسش می گوییم:

ص: 39

شماره صفحه در کتاب - ص: 49

***

حضرت علی علیه السلام در اعتراض به بزرگان صحابه که عمر آن ها را انتخاب کرده بود تا در بین آن ها به شور بنشینند و خلیفه را در آن مجلس تعیین کنند، اقامه حجّت نمود. آنان بزرگان قوم و ریش سفیدهای مردم آن زمان بودند.

بنابراین، علی علیه السلام بر اینان اقامه حجّت نمود. به راستی چه کسی اقامه حجّت نموده است؟

امیر مؤمنان علی علیه السلام.

آیا علی علیه السلام به دلیلی استناد کرده که هیچ اصالتی ندارد؟

آیا علی علیه السلام به چیزی اقامه حجّت نموده که سند معتبری ندارد یا دروغ و ساختگی است؟

علی علیه السلام اقامه حجّت نموده است و صحابه ای که از سوی عمر انتخاب شده بودند تا یکی از آنان به عنوان جانشین عمر تعیین گردد، مخاطب این استدلال و احتجاج بوده اند. حضرت علی علیه السلام در آن مجلس با استناد به حدیث طیر، بر امامت خویش اقامه حجّت نمود. (1)

ص: 40


1- . مناقب الامام علی علیه السلام، ابن مغازلی: 136.

شماره صفحه در کتاب - ص: 50

***

سعد بن ابی وقاص و احتجاج به حدیث طیر …

هم چنین سعد بن ابی وقاص به این حدیث استناد کرده است.

روزی معاویة بن ابی سفیان به او دستور داد تا به علی علیه السلام ناسزا گوید. سعد از دشنام دادن امتناع ورزید. معاویه دلیل کارش را پرسید.

سعد این عذر را آورد که وی صفاتی را از زبان رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در مورد امیر مؤمنان، شنیده است که تا زمانی که آن صفات را به یاد بیاورد هرگز به علی علیه السلام دشنام نخواهد گفت.

صفاتی که سعد به آن ها متوسّل شد در این روایت عبارتند از:

حدیث رایت، حدیث طیر، حدیث غدیر. (1) از این رو، این قراین خارجی، بر این نکته دلالت دارند که حضرت علی علیه السلام، محبوب ترین خلق خدا و رسول خداست. البته این قراین بی شمارند و ما سخن را با ذکر آن شواهد به درازا نمی کشیم.

رابطه محبوب ترین بودن با امامت و ولایت …

اکنون این پرسش ها مطرحند که معنای «دوست داشتنی ترین فرد در نزد خدا و رسول خدا بودن» چیست؟

ص: 41


1- . حلیة الأولیاء: 4/ 356.

شماره صفحه در کتاب - ص: 51

***

بین محبوب ترین بودن و امامت و ولایت چه رابطه ای وجود دارد؟

آیا می توان تصوّر کرد که محبوبیت اشیا یا اشخاص در نزد خدا و رسولش امری تصادفی باشد؟

آیا امکان دارد که این امر، بدون معیار و قاعده باشد؟

آیا چنین احتمالی داده می شود؟

ممکن است هر فردی چیزی و یا کسی را دوست داشته باشد و آن را بهترین و دوست داشتنی ترین فرد یا چیز نزد خود بداند. در این صورت، به خاطر این دوست داشتن از او سؤال می شود که دلیل این محبوبیّت چیست؟

بی تردید چنین پرسشی مطرح خواهد شد و دوست داشتن قاعده و علّتی دارد و محبوبیّت امری تصادفی نیست.

انسان، همه صداها را دوست ندارد، همه تصاویر را دوست ندارد، همه اشیا را دوست ندارد، ناگزیر باید قانونی برای دوست داشتن وجود داشته باشد. پس برای این که امری دوست داشتنی تر باشد، به طریق اولی این قاعده و قانون حاکم خواهد بود.

این که چیزی برای انسان محبوب ترین اشیا موجود در جهان باشد، یا این که شخصی محبوب ترین افراد در جمع انسان ها باشد، آیا بی حساب

ص: 42

شماره صفحه در کتاب - ص: 52

***

و بدون دلیل و سبب است؟ چنین امری منطقی و عاقلانه نیست.

ما انسان هستیم و دارای قدرت تعقّل، ما تلاش می کنیم که رفتار و اعمالمان از روی حکمت، دلیل و علّت باشد. بدون دلیل از چیزی حذر نمی کنیم؛ یا بدون دلیل بی حساب و بدون سبب، چیزی را انتخاب نمی کنیم. آیا معقول است که بگویی: فلان کتاب را بیش از همه کتاب های جهان دوست داری و وقتی علّت را بپرسند، پاسخی منطقی نداشته باشی؟!

خداوند سبحان و متعال یکی از افراد بشر و مخلوقات خویش را محبوب ترین آن ها نزد خویش قرار داده و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نیز شخصی را به عنوان محبوب ترین مخلوقات انتخاب کرده، آیا معتقدی که این بدون حساب و کتاب است؟

آیا چنین امری معقول است؟

همه تحریفاتی که توسط محدّثان و مؤلفان اهل سنّت در این حدیث صورت گرفته و تمام استدلال هایی را که تلاش می کردند به وسیله این حدیث در برابر امامت بیاورند، همه این موارد، شواهد و ادلّه دیگری است که بر افضلیّت امیر مؤمنان علی علیه السلام و مقام والای آن حضرت دلالت دارد.

چرا که اگر این گونه نبود، چنین نمی کردند، دست به تحریف نمی زدند، اقدام به ضرب و شتم نمی کردند، منبرها را نمی شکستند و به

ص: 43

شماره صفحه در کتاب - ص: 53

***

یکی از بزرگ ترین حدیث شناس و حافظ حدیثِ مذهب خویش، توهین نمی کردند.

بنابراین، محبوب ترین بودن نزد خداوند متعال و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله تصادفی نیست و باید دلیلی داشته باشد.

بدیهی است که محبوب ترین بودن نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به خاطر تمایلات نفسانی و اغراض شخصی نیست؛ چرا که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بزرگ تر و ارجمندتر از آن است که کسی را فقط به خاطر تمایلات نفسانی، دوست بدارد و آن شخص را محبوب ترین خلق خداوند نزد خویش به حساب بیاورد، پس چه قاعده ای در این محبوب ترین بودن وجود دارد؟

ما درباره این قاعده یا دیگر قواعد، علم و آگاهی کافی و دقیقی نداریم؛ چرا که از سویی مسأله دقیق تر و مهم تر از آن است که خرد و عقل ما آن را درک کند و بفهمیم که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله چه معیار و ملاکی برای انتخاب یکی از مخلوقات خداوند متعال به عنوان محبوب ترین آن ها نزد خویش داشته است.

و از سوی دیگر ما در سطحی نیستیم که آن معیار و دیگر معیارهای رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله را بدانیم، تا بتوانیم مشخص کنیم که چه کسی محبوب ترین خلق است، مگر از طریق احادیث متواتر

ص: 44

شماره صفحه در کتاب - ص: 54

***

و معتبری که از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل شده و شیعه و سنّی بر آن ها اتّفاق نظر دارند.

بنابراین، امکان ندارد محبوب ترین بودن شخصی نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به خاطر تمایلات نفسانی و علاقه و اشتیاق خاص و غرض ورزی باشد تا فردی را محبوب ترین مخلوق پروردگار قرار دهد و دیگران را در این زمره قرار ندهد.

بلکه در این جا ضوابطی وجود دارد که به واسطه آن ها، دورترین مردم به ایشان نزدیک و نزدیک ترین مردم از ایشان، دور می شوند.

این ضوابط بی تردید از جانب خداوند متعال است و هر پیامبری که از جانب خداوند سبحان و متعال فرستاده می شود، فقط با توجّه به وحی الهی کاری را انجام می دهد، یا از آن دست برمی دارد و بر عکس، به انجام کاری اقدام نمی کند و از آن دست نمی کشد.

قرآن کریم درباره حضرت محمّد مصطفی صلی اللَّه علیه وآله می فرماید:

«وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلّا وَحْیٌ یُوحی»؛ (1)

او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، سخن او چیزی جز وحی، که بر او القا می شود نیست.

بنابراین، اگر محبوب ترین بودن با معیار و دلیل و حساب باشد، آن

ص: 45


1- . سوره نجم: آیات 3 و 4.

شماره صفحه در کتاب - ص: 55

***

محبوب ترین بودن به نزدیکی معنوی و افضلیّت می انجامد و به وجودی پایان می پذیرد که محبوب ترین افراد نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله باشد و در همه امور زندگی از دیگران مقدّم و پیش رو شود.

در این باره نووی در شرح صحیح مسلم عبارت جالبی دارد، همو که از بزرگ ترین حافظان حدیث شناس اهل سنّت به شمار می رود و کتاب او در شرح صحیح مسلم از مشهورترین و معتبرترین کتاب های اهل سنّت است. او در این کتاب معنای محبّت خداوند متعال به بنده خود و مراد از این کلمه در متون اسلامی قرآن و سنّت، چنین شرح می دهد:

محبّت خداوند سبحان و متعال به بنده خود این است که به او توانایی اطاعت، عصمت و توفیق بهره مندی از الطاف و رحمت های الهی را عنایت فرماید. این ها پایه ها و نقطه های شروع محبّت است. اما غایت این محبّت آن است که حجاب ها را از قلب بنده خود بزداید تا با بصیرت خویش، خدا را ببیند و این شخص، محبوب خداوند متعال می شود، همان طور که در حدیث صحیح قدسی آمده است:

فإذا أحببته کنت سمعه الّذی یسمع به وبصر …؛ (1)

آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او شوم، همان گوشی که با آن می شنود و چشم او گردم …

ص: 46


1- . شرح صحیح مسلم، نووی: 15/ 151.

شماره صفحه در کتاب - ص: 56

***

به راستی نووی چه عبارت لطیفی گفته است؟!

بنابراین، آیا در مورد ملازمه محبوب ترین فرد بودن با امامت شک و تردیدی باقی می ماند؟

آن چه گفته شد درباره کسی است که خداوند او را دوست دارد، اما اگر فردی محبوب ترین مخلوقات نزد او باشد، چه جایگاهی پیدا می کند؟

عبارت نووی پیرامون محبّت خدا به یک نفر بود، اما اگر این شخص به تنهایی محبوب ترین آفریدگان خداوند متعال شود چه باید گفت؟

این همان چیزی است که گفتیم فهم ما از درک چنین مسائلی ناتوان است، مگر این که به اندازه ای که می فهمیم سخن بگوییم.

از این رو، بی تردید اقتضای محبوب ترین بودنِ نزد خداوند، داشتن مقام امامت، خلافت و ولایت است.

آن چه گفتیم در پرتو حدیثی مطرح شد که آن را با روایت ها، سندها و متون گوناگون و برخی عباراتی که به آن مربوط می شد، بیان کردیم.

بنابر آن چه گفته شد بحث در مورد حدیث طیر از طرفی بر امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام دلالت دارد و از طرف دیگر محبوب ترین فرد بودن اقتضا می کند که آن فرد از دیگران برتر باشد.

ص: 47

شماره صفحه در کتاب - ص: 57

***

محبوب ترین بودن، معیاری در رویدادهای تاریخ صدر اسلام …

اما با روی کرد به وقایع تاریخ اسلام، تنها با ذکر دو نمونه از وقایع، روشن می شود که استدلال ما به حدیث طیر درباره امامت امیر مؤمنان علی علیه السلام از طریق دلالت این روایت بر محبوب ترین بودن آن حضرت نزد خداوند، از امور مسلّم نزد صحابه بزرگ است و جای هیچ گونه خدشه از سوی هیچ کس باقی نمی ماند.

عمر و سخن از جانشینی خود …

نمونه یکم.

اهل سنّت چنین روایت می کنند:

عمر بن خطّاب در آخرین لحظات زندگی خود بود که به او گفتند: «اگر می خواستی کسی را به جانشینی منصوب کنی چه کسی را انتخاب می کردی؟»

عمر پاسخ داد: اگر ابوعبیده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشینی انتخاب می کردم.

البته ما نمی خواهیم از موضوع بحث خارج شویم؛ چرا که هدف ما تنها ارائه شاهدی است که بر این مطلب دلالت داشته باشد که محبوب ترین بودن، دلیل افضلیّت است و افضلیّت نیز از نظر کتاب، سنّت، عقل و خردمندان دلیلی بر امامت و خلافت کلّی است و ما در

ص: 48

شماره صفحه در کتاب - ص: 58

***

گفتار عمر دیدگاهی داریم که در جای خود بحث شده است.

در توضیح سخن عمر می گوییم: او می گوید: اگر ابوعبیده جرّاح زنده بود قطعاً او را به جانشینی خود انتخاب می کردم.

اگر خداوند متعال از وی بپرسد: چرا و با چه معیاری ابوعبیده را در صورت زنده بودن، جانشین خود می کردی؟!

می گوید: اگر پروردگارم از من بپرسد، می گویم: از پیامبر تو شنیدم که می گفت: ابوعبیده، امین این امّت است.

هم چنین عمر می گوید: اگر سالم، غلام ابوحذیفه زنده بود او را جانشین خود می کردم.

ما در این مورد نیز دیدگاهی داریم که در جای خود بحث خواهد شد.

عمر می گوید: اگر پروردگارم از من بپرسد، می گویم: از پیامبرت شنیدم که می گفت: به راستی سالم، خداوند را بسیار دوست دارد.

دلیل عمر بن خطّاب برای جانشینی نزد خداوند این است که از پیامبر شنیده است که می گفت: به راستی سالم، خداوند را بسیار دوست دارد.

بنابراین، حُبّ و دوستی به ملاک و معیاری برای خلافت

ص: 49

شماره صفحه در کتاب - ص: 59

***

و جانشینی تبدیل شد. از سوی دیگر، اجماع بر این بود که امام بایستی از قریش باشد. اما چرا سالم غلام ابی حذیفه با این وضعیّت مدّ نظر عمر بن خطّاب بود؟ در این باره در جای خود بحث خواهیم کرد.

گفتنی است که این نمونه تاریخی در منابع اهل سنّت از جمله تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ ابن اثیر و منابع دیگر آمده است. (1)

استدلال عمر در سقیفه …

نمونه دوم.

نمونه دوم مهم تر است. در صحیح بخاری و در جریان سقیفه و رویدادهای مربوط به آن و به طور مشخص در جریان بیعت با ابوبکر، شاهد دومی بر این سخن خویش می یابیم. راوی می گوید:

انصار در سقیفه بنی ساعده نزد سعد بن عباده گردهم آمدند.

ابوبکر گفت: ما امیریم و شما وزیر!

عمر به ابوبکر گفت:

نبایعک أنت، فأنت سیّدنا وخیّرنا وأحبّنا إلی رسول اللَّه؛

ما فقط با تو بیعت می کنیم، تو سرور، خیرخواه و محبوب ترین ما نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله هستی!

ص: 50


1- . تاریخ طبری: 2/ 580، الکامل فی التاریخ: 3/ 65.

شماره صفحه در کتاب - ص: 60

***

آن گاه عمر با او بیعت کرد و مردم نیز با وی بیعت کردند. (1) بنابراین، محبوب ترین فرد بودن نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله معیاری در وقایع صدر اسلام بوده است.

ما این بحث را کنار می گذاریم و آن را به جای خود موکول می کنیم.

البته طبق عبارتی که از ابوبکر نقل شده، خود او انکار می کند که بهترین و محبوب ترین امت نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله باشد.

این روایت در صحیح بخاری آمده؛ خواه درست باشد و خواه نادرست حجّت و برهانی منطقی در برابر اهل سنّت است که ما آنان را به پذیرش آن وادار می کنیم.

عمر بن خطّاب ادّعا می کند که ابوبکر محبوب ترین مخلوقات نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است. از این رو در برابر انصار و دیگران اعلام کرد که ابوبکر کسی است که به جانشینی منصوب گردیده است، به چه دلیل؟ برای این که او محبوب ترین مخلوقات خداوند نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است.

اما حدیث طیر، حدیثی متواتر و معتبر است که از پیامبر

ص: 51


1- . صحیح بخاری: 5/ 7 و 8.

شماره صفحه در کتاب - ص: 61

***

اکرم صلی اللَّه علیه وآله صادر شده است و شیعه و سنّی آن را قبول دارند که ما پیش تر درباره راویان و چگونگی استدلال به آن سخن گفتیم.

حسد ورزی به امیرالمؤمنین …

علیه السلام

از فواید حدیث طیر این است که بدانیم، در بین اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله حتی نزدیکان ایشان کسانی بودند که به امیر مؤمنان علی علیه السلام حسد می ورزیدند.

انس بن مالک خدمتکار رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله دروغ می گوید، نه یک بار و نه دو بار؛ بلکه چندین بار. او به جهت حسادتی که در دل، نسبت به علی علیه السلام داشت دروغ می گوید و آشکار شدن واقعیّت را بیشتر و بیشتر به تعویق می اندازد.

هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام از انس خواست تا به حدیث غدیر گواهی دهد از شهادت دادن خودداری کرد و شهادت خویش را کتمان نمود و کتمان شهادت از گناهان کبیره است تا این که امیر مؤمنان علی علیه السلام او را نفرین کرد و به بیماری پیسی مبتلا گردید. (1) آری، برای شناخت شخصیّت واقعی افراد، پیش از مراجعه به

ص: 52


1- . المعارف ابن قتیبه: 580، شرح نهج البلاغه: 4/ 74.

شماره صفحه در کتاب - ص: 62

***

کتاب های شرح زندگینامه اشخاص و صحابه، لازم است به سراغ سنّت و سیره نبوی برویم و از این رهگذر شخصیّت حقیقی و واقعی آنان را دریابیم، چرا که کارشناسان این حوزه، به خوبی می دانند که حقایق حالات افراد در سنّت و احادیث وارده در منابع معتبر، بیشتر و بیشتر آشکار می شود.

ص: 53

شماره صفحه در کتاب - ص: 64

***

بخش سوم تلاش هایی ناکارآمد در رد حدیث طیر …

اشارة

ص: 54

شماره صفحه در کتاب - ص: 65

***

اکنون به تلاش های اهل سنّت برای پاسخ به این حدیث شریف می پردازیم. ما در ادامه می کوشیم تا تلاش های آنان برای ابطال این حدیث و خودداری از نقل و گسترش آن را آشکار سازیم.

تلاش های آن ها در سه حوزه خلاصه می شود:

1. تردید در سند حدیث …

دیدگاه ابی الفرج ابن جوزی حنبلی …

ابوالفرج ابن جوزی حنبلی متوفای سال 597 هجری در کتاب العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة این حدیث را با برخی سندهایش می آورد و گاهی آن را تضعیف می کند، اما از ذکر برخی از سندهای دیگر حدیث، چشم پوشی می کند. (1)

ص: 55


1- . العلل المتناهیة فی الاحادیث الواهیة: 1/ 228، شماره های 360- 377.

شماره صفحه در کتاب - ص: 66

***

ابن جوزی به شتابزدگی در صدور حکم معروف است و نه تنها به تضعیف، بلکه به طور شتابزده به جعلی و ساختگی بودن حدیث نیز حکم می دهد.

اما چه بسیار احادیثی که در صحاح موجود بودند و او به تضعیف و تخریب آن ها در کتاب های خویش پرداخته و یا آن ها را تکذیب نموده است. به همین دلیل محدّثان بزرگ از محققان اهل سنّت تأکید می کنند که از اعتماد کردن به حکم ابن جوزی خودداری شود و دیگران را به هنگام بررسی روایات، به ضرورت پایبندی به این نکته فرا می خوانند.

عجیب این که برخی از آن ها به ابن جوزی نسبت می دهند که او حدیث طیر را در کتاب الموضوعات آورده است.

ملّا علی قاری در کتاب المرقاة فی شرح المشکاة و برخی دیگر از عالمان اهل سنّت در کتاب های خود به ابن جوزی نسبت داده اند که او به جعلی و ساختگی بودن این حدیث شریف، حکم داده و آن را در کتاب الموضوعات آورده است. (1) در صورتی که این حدیث شریف در کتاب الموضوعات وجود

ص: 56


1- . مرقاة المفاتیح: 10/ 465، شماره 6094، تذکرة الموضوعات: 96.

شماره صفحه در کتاب - ص: 67

***

ندارد، بلکه با برخی از اسناد، در کتاب العلل المتناهیه وارد شده است. چرا که وی درباره رجال برخی از سندهای این حدیث، تردید ایجاد می کند.

امّا درباره سندهای دیگر این حدیث، سکوت اختیار کرده است.

البته ما نیز ادّعا نمی کنیم که همه اسناد آن صحیح باشد.

دیدگاه ابن کثیر دمشقی …

ابن کثیر دمشقی در تاریخ خود به نقل حدیث طیر می پردازد و آن را از زبان تعدادی از پیشوایان سرشناس از جمله ترمذی، ابی یعلی، حاکم نیشابوری، خطیب بغدادی، ابن عساکر، شمس الدین ذهبی و دیگران روایت می کند. وی در ادامه می گوید:

علما، کتاب های جداگانه ای درباره این حدیث گرد آورده اند که می توان: ابوبکر ابن مردویه و حافظ ابوطاهر محمد بن احمد بن حمدان را نام برد. همان طور که شیخ ما ابوعبداللَّه ذهبی نقل می کند و می افزاید:

کتابی از ابوجعفر ابن جریر طبری، صاحب تفسیر و تاریخ مشهور، دیدم که همه طرق این روایت و متون و نقل های مختلف آن را جمع کرده است. سپس با کتاب بزرگ دیگری رو به رو شدم که قاضی و متکلّم ابوبکر باقلانی آن را در پاسخ به کتاب طبری و در جهت تضعیف

ص: 57

شماره صفحه در کتاب - ص: 68

***

سند و متن این حدیث، نگاشته بود.

آن گاه ابن کثیر نظر خود را درباره این حدیث این گونه بیان می کند:

در مجموع باید گفت: دل من نسبت به صحّت این حدیث، تردید دارد، هرچند طرق آن بسیار است. (1)

بررسی و نقد دیدگاه ابن کثیر …

دلیل ابن کثیر بر ضعف حدیث طیر این است که دلش او را یاری نمی دهد تا این حدیث را بپذیرد. همان طور که دل ابوجهل به وی کمک نکرد تا قرآن واسلام را بپذیرد.

همان گونه که می بینید، مانع پذیرش یک روایت، دل یک دانشمند است. این تاریخ نویس و مفسّر نمی گوید: این حدیث جعلی و ساختگی است، ادّعا نمی کند که این حدیث، کذب است، نمی گوید:

سندش چنین و چنان است و در آن خدشه وارد است، حتی نمی گوید:

راوی آن، ضعیف است، یا فلان متن روایت ضعیف است و …

اگر چنین می گفت، جای بحث و بررسی بود؛ چرا که این ها مناقشات علمی و قابل بررسی هستند و طرح این گونه مباحث علمی

ص: 58


1- . البدایة والنهایه: 7/ 350- 353.

شماره صفحه در کتاب - ص: 69

***

نیز مانعی ندارد.

اما او می گوید: در مجموع باید گفت: دل من نسبت به صحّت این این حدیث، تردید دارد، هر چند طرق آن بسیار است (!)

البته رجوع به قلب از جمله روش های عالمان اهل سنّت در پاسخ به برخی احادیث است. در این جا برای جلوگیری از طولانی شدن بحث، فقط به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم.

هنگامی که علمای اهل سنّت می خواهند حدیثی را رد کنند که به وسیله روش های علمی موفّق نشده اند آن را رد نمایند و هیچ روشی جهت مناقشه در سند آن نمی یابند، گاهی به سوگند متوسّل می شوند و می گویند: به خدا سوگند که جعلی و ساختگی است (!) و چه دلیلی محکم تر از این؟!

و گاهی به قلب هایشان رجوع می کنند و می گویند: قلب گواهی می دهد که حدیثی جعلی است (!)

در این باره فقط یک نمونه بیان می کنیم.

حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین حدیثی را از علی بن ابی طالب علیهما السلام نقل می کند که حضرت علی علیه السلام فرمود:

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به من فرمود:

ص: 59

شماره صفحه در کتاب - ص: 70

***

إنّ أوّل من یدخل الجنّة أنا وفاطمة والحسن والحسین

علیهم السلام؛

به راستی نخستین کسانی که وارد بهشت می شوند من، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستیم.

گفتم: ای رسول خدا! پس دوستداران ما چه؟

فرمود: آنان به دنبال شما وارد می شوند.

حاکم نیشابوری پس از نقل این حدیث می گوید: سند آن صحیح است، اما بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند. (1) این حدیث را حاکم نیشابوری نقل کرده است، حال، گناه ما چیست که حاکم به دلیل نقل این حدیث و حکم به صحّت آن- از نگاه ناصبی ها- دروغ گفته است؟

آری، ما دوستداران اهل بیت علیهم السلام هستیم. ابتدا این بزرگواران وارد بهشت می شوند و ما پس از آن ها، در بهشت گام خواهیم نهاد؛ چرا که ما اهل بیت علیهم السلام را دوست می داریم.

البته ادله بسیاری در مورد شیوه رجوع به قلب وجود دارد؛ به گونه ای که هیچ کس نمی تواند این امر را انکار کند.

ص: 60


1- . المستدرک علی الصحیحین: 3/ 151.

شماره صفحه در کتاب - ص: 71

***

برای مثال ذهبی در تلخیص المستدرک در ذیل این حدیث می گوید:

این حدیث ناشناخته است و قلب به جعلی بودن آن گواهی می دهد (!) (1) ای کاش ذهبی در سند حدیث- هر چند به بهانه ضعف یکی از راویان آن- مناقشه می کرد. اما وی می گوید: قلب به جعلی بودن آن گواهی می دهد (!)

به راستی چرا قلب ذهبی به جعلی بودن حدیث گواهی می دهد؟

حدیث می گوید: نخستین کسانی که وارد بهشت می شوند، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهم السلام و دوستداران آن ها به دنبالشان هستند.

چه مانعی وجود دارد و چه گزندی به ذهبی می رسید که قلبش گواهی داده که این حدیث، جعلی است؟

آیا حبّ و مهرورزی به اهل بیت علیهم السلام مانع ورود به بهشت می شود که قلبش گواهی داده که این حدیث جعلی است؟ یا شک دارد که رسول خدا، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهم السلام اولین افرادی هستند که وارد بهشت می شوند؟

آیا در این مورد تردید می کند؟ چرا قلبش به جعلی بودن حدیث

ص: 61


1- . تلخیص المستدرک، ذهبی در ذیل آدرس پیشین: 3/ 151.

شماره صفحه در کتاب - ص: 72

***

گواهی می دهد؟

این نکته ای است که باید تأمّل شود.

بنابراین، نخستین تلاش اهل سنّت، مناقشه در سند حدیث شریف و حکم به ضعف آن است.

اما همان طور که بیان کردیم، این حدیث در صحاح شش گانه آمده و دارای سندهای صحیح است. برای اثبات صحّت سندهای این روایت، بخش فراوانی از سندهایی را که در غیر صحاح آمده واکاوی کرده ایم و در این راستا بنابه دیدگاه های علمای بزرگ علم حدیث و پیشوایان دانش جرح و تعدیل، صحّت آن ها را به اثبات رساندیم.

2. تحریف در عبارات …

دوّمین روش اهل سنّت برای مخدوش کردن حدیث یاد شده، تحریف در عبارات آن است.

ما پیش تر برخی از متون حدیث را آوردیم و روشن شد که چگونه تحریف صورت گرفته است. در مطالب پیشین، این روایت را به نقل از احمد بن حنبل از کتاب مناقب او آوردیم. اینک به بررسی متون این حدیث طبق آن چه در مسند احمد آمده، می پردازیم.

احمد بن حنبل می گوید: از انس بن مالک شنیدم که می گفت:

ص: 62

شماره صفحه در کتاب - ص: 73

***

روزی به رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله سه پرنده بریان هدیه شد، حضرت یکی از آن ها را به خدمتکارش داد تا میل کند، روز بعد خدمتکار پرنده بریان را به ایشان تقدیم نمود. رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

ألم أنهک أن ترفعی شیئاً، فإنّ اللَّه

عزوجل

یأتی برزق کلّ غد؛ (1)

مگر تو را از ذخیره کردن چیزی نهی نکرده ام؟ خداوند متعال روزی هر روز را می دهد.

ممکن است به ذهن انسان خطور کند که این حدیث به ماجرایی دیگر مربوط است و با حدیث طیر ارتباطی ندارد. اما وقتی به متون حدیث مراجعه می کنیم، با برخی الفاظ مشابه و هم چنین همان سندی که احمد بن حنبل ارائه داده، مواجه می شویم که مطالبی پیرامون حضرت علی علیه السلام و این مطلب که محبوب ترین مخلوقات خداوند متعال می باشد، در آن درج شده است.

آری، ما نیز همین تصوّر را می نمودیم و گمان می کردیم که این حدیث درباره موضوعی وارد شده که به حدیث طیر ربطی ندارد. این

ص: 63


1- . مسند أحمد: 3/ 198.

شماره صفحه در کتاب - ص: 74

***

فکر در آغاز به ذهن ما خطور کرد. اما وقتی با دقّت تمام به احادیث نگریستیم و متوجّه شدیم که این، همان حدیث طیر است که به این شکل مطرح شده است.

به راستی آیا کسی که این حدیث را در مسند احمد آورده، خود احمد بوده، یا استنساخ کنندگان و یا ناشران کتاب او؟ خدا می داند.

ابوالشیخ اصفهانی نیز این حدیث را روایت می کند. او در روایتی که نقل کرده مطالب مربوط به امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز موجود است؛ به جز بخش هایی که در مورد انس و دروغ گویی و خیانت اوست که این مطالب حذف و تحریف شده اند. وی چنین نقل می کند:

انس بن مالک می گوید:

روزی به رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله پرنده بریانی هدیه شد، ایشان فرمودند:

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی هذا الطیر؛

خدایا! محبوب ترین مخلوقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید.

در این هنگام علی علیه السلام آمد و همراه پیامبر از پرنده تناول نمود.

سپس ابوالشیخ اصفهانی می گوید: حدیث تا به این جا به

ص: 64

شماره صفحه در کتاب - ص: 75

***

پایان رسید. (1) او عبارت «حدیث تا به این جا به پایان رسید» را می آورد، گویا می خواهد در نقل امانت داری کند و خیانت نورزد.

شگفت این که عدّه ای از راویان حدیث، هر دو بخش مربوط به حضرت علی علیه السلام و انس را حذف کرده اند و فقط عذری که انس در پایان حکایت آورده، ذکر کرده اند. این افراد، فقط این بخش از روایت را هم چون حدیثی مستقل می آورند و می نویسند:

انس می گوید: رسول اکرم صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

لا یلام الرجل علی حبّ قومه؛

مرد به خاطر محبّت به خاندانش سرزنش نمی شود.

این در حالی است که ابن حجر عسقلانی می گوید: «این فراز، بخش پایانی حدیث طیر است». (2)

3. تأویل حدیث …

آنان در این شیوه، حدیث را تأویل می کنند؛ به گونه ای که دلالت حدیث را، بر خلاف ظاهر آن حمل می نمایند. برای نمونه

ص: 65


1- . طبقات المحدّثین بإصبهان: 3/ 454.
2- . لسان المیزان: 5/ 58.

شماره صفحه در کتاب - ص: 76

***

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله می فرماید:

اللهمّ ائتنی بأحبّ خلقک إلیک وإلی رسولک؛

خدایا! محبوب ترین مخلوقت نزد خود و رسولت را پیش من بفرست.

آنان این عبارت را به این صورت حمل می کنند و می گویند:

منظور پیامبر این گونه بود:

اللهمّ ائتنی بمن هو من أحبّ خلقک إلیک وإلی رسولک؛

خدایا! فردی را که برای تو و رسول تو یکی از محبوب ترین بندگانت است، نزد من بفرست.

در این صورت، روایت برای آنان اشکالی ایجاد نمی کند؛ چرا که در این حال بزرگان امت اسلامی نیز جزء محبوب ترین مخلوقات هستند و علی علیه السلام نیز یکی از آن هاست.

این تأویل ها درباره این حدیث در شروح کتاب هایی چون مصابیح السنة، المشکاة و هم چنین در کتاب التحفة الاثنا عشریة آمده است. (1) آیا شما با چنین معنایی موافق هستید؟ مگر می توان این تأویل را پذیرفت؟

ص: 66


1- . المرقاة فی شرح المشکاة: 10/ 464، مختصر التحفة الاثنا عشریة: 165.

شماره صفحه در کتاب - ص: 77

***

آیا بدون هیچ گونه دلیل می توان یک حدیث را بر خلاف ظاهر آن تأویل و تفسیر کرد؟

نگارنده التحفة الاثنا عشریة می نویسد:

این قضیّه زمانی اتّفاق افتاد که ابوبکر و عمر در بیرون مدینه منوّره بودند، از این رو که آن ها نبودند، علی حاضر شد (!) (1) به راستی آیا این ماجرا به زمانی مربوط است که ابوبکر و عمر در بیرون مدینه منوّره بودند؟

به خدا سوگند! اگر آن ها در بیرون مدینه منوّره بودند هیچ سخنی نداشتیم؛ چرا که ما به هنگام اثبات یا ردّ یک امر، به دور از هر گونه غرض ورزی گام برمی داریم.

امّا با حدیث نسائی و ابی یعلی چه کنیم؟ طبق نقل این دو حدیث شناس اهل سنّت، پس از دعای پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله، ابوبکر آمد، ولی آن حضرت او را نپذیرفت. عمر آمد. ولی حضرتش او را نیز نپذیرفت. (2)

ص: 67


1- . مختصر التحفة الاثنا عشریة: 165. گفتنی است که کتاب التحفة الاثنا عشریة از بهترین کتاب های اهل سنّت در باب اعتقادات و امامت است. این کتاب بارها به چاپ رسیده است. خلاصه آن را نیز به همراه پیوست هایی از چنین دشمنانی، به زبان عربی، بارها در کشورهای مختلف به چاپ رسانده اند.
2- . خصائص علی علیه السلام: 29.

شماره صفحه در کتاب - ص: 78

***

صاحب المسند می افزاید: عثمان نیز آمد، پیامبر او را نیز نپذیرفت؟! (1) بنابراین، ابوبکر و عمر در داخل مدینه منوّره بودند. اگر نسائی و دیگر راویان، حضور ابوبکر و عمر را در شهر مدینه، به دروغ نقل کرده اند، گناه ما چیست؟

4. تعارض با احادیث دیگر …

تعارض یک بحث علمی است که ما نیز با آن موافق هستیم؛ چرا که معارضه به معنای ارائه حدیث معتبری است که به واسطه آن در دلالت حدیث معتبر دیگر تردید ایجاد می شود.

امّا با استفاده از قواعد جرح و تعدیل یکی از دو حدیث بر دیگری مقدّم شمرده می شود.

این قواعد در کتاب های اهل سنّت مشخص شده است.

بنابراین، معارضه، روشی علمی جهت بحث و مناظره، کار پسندیده ای است. معارضه و بیان اختلاف بین دو حدیث، سپس بررسی دو حدیث با توجّه به سند و دلالت در راستای قواعد و اصول مقرّر، روشی علمی و عملی مطلوب و قانونمند است، ما بدون هیچ

ص: 68


1- . البدایة والنهایه: 7/ 350.

شماره صفحه در کتاب - ص: 79

***

تعصّبی آماده بررسی روایاتی هستیم که مخالفان درباره حدیث طیر بیان می کنند.

لکن اهل سنّت در تعارض با حدیث طیر چه روایتی را می آورند؟

دهلوی در کتاب التحفة الاثنا عشریة در برابر حدیث طیر به حدیث «اقتدا» استناد می کند؛ همان حدیثی که نقل می کنند پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

اقتدوا باللّذین من بعدی أبی بکر وعمر؛ (1)

بعد از من، از ابوبکر و عمر اقتدا کنید.

به خدا سوگند، اگر سند و دلالت این حدیث به طور منطقی اثبات شود و اعتبار آن برایشان ثابت گردد و همه آن ها بر صحّت این روایت اتّفاق نظر داشته باشند، در این صورت ما از نظر خود چشم پوشی کرده و آن ها را تنها نمی گذاریم.

ما از اول گفتیم حدیثی که هر یک از طرفین می خواهند به آن استناد کنند، ناگزیر باید از سوی دو طرف بحث، روایتی پذیرفته باشد.

ما از این جنبه بحث چشم پوشی می کنیم و فقط در راستای کتاب ها و سخنان دانشمندان آن ها به بررسی این حدیث می پردازیم. اگر حرف

ص: 69


1- . مختصر التحفة الاثنا عشریة: 165.

شماره صفحه در کتاب - ص: 80

***

اینان همین گونه بود، ما نیز می پذیریم و سخن خویش را کنار می نهیم.

اما با وجود این که حدیث طیر مورد پذیرش دو طرف بحث است، باز ما روایت «اقتدا» را می پذیریم.

اما چه کار کنیم که آن ها حدیث اقتدا از ابوبکر و عمر را نمی پذیرند؟

گروهی از پیشوایان بزرگ اهل سنّت و پیشگامان علم حدیث در این حدیث خدشه وارد کرده اند و آن را بی اعتبار شمرده اند. برای نمونه برخی از آنان را نام می بریم: ابوحاتم رازی، ابوبکر بزّار، ابن حزم، عقیلی، دارقطنی، ذهبی، هیثمی، ابن حجر و مناوی. (1)

5. ضرب و شتم و توهین ناقل حدیث طیر …

اشارة

عالمان اهل سنّت بعد از این که از روش های علمی بررسی ظاهر حدیث؛ مناقشه در سند یا دلالت، درماندند به روش دیگری متوسّل می شوند، این روش را چه بنامیم؟

در حال حاضر نمی دانم، باید آن چه را یافته ام، برای شما خواننده گرامی و حق جو نقل کنم و شما خود هر نامی که می خواهید بر

ص: 70


1- . برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر. ک: حدیث اقتدا به شیخین از سلسله پژوهش های اعتقادی شماره 8.

شماره صفحه در کتاب - ص: 81

***

آن بنهید.

در این جا مناسب است ماجرای حافظ ابن سقّای واسطی (متوفای 373) را برای شما شرح دهیم:

ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء بعد از این که ابن سقّا را با عناوین حافظ، امام و حدیث گوی شهر واسط توصیف می کند و این القاب را به ایشان نسبت می دهد، از حافظ سلفی چنین نقل می کند:

از حافظ خمیس جوزی درباره ابن سقّا پرسیدم. گفت: او از طایفه مزینه از قبیله مضر است، اما سقّا نیست؛ بلکه به این عنوان ملقّب شده است. وی از سرشناسان واسطی ها و حافظان و ثروتمندان است.

او با پدرش به واسط سفر کرد و از ابوخلیفه و ابویعلی و … روایت شنیده است. خداوند در سن و علم او برکت داده است.

اتّفاق نظر است که او حدیث طیر را برای مردم دیکته کرد، اما مردم بر آن تاب نیاوردند و بر او حمله نمودند و او را از جایش بلند کردند و آن جا را شستند.

او از جایگاه تدریس خود رفت و خانه نشین شد و با هیچ یک از واسطی ها سخن نگفت و به همین جهت حدیث کمتری از وی نزد آنان وجود دارد. (1)

ص: 71


1- . سیر أعلام النبلاء: 16/ 351 و 352.

شماره صفحه در کتاب - ص: 82

***

همان گونه که روشن است راوی همه وقایعی را که بر این محدّث گذشته، از ضرب، شتم و توهین و … بیان نکرده و به این عبارت اکتفا کرده است که «بر او حمله نمودند و از جایش بلند کردند و آن جا را شستند».

گویا مکانی که آن جا می نشسته و طرق حدیث طیر را دیکته می کرده نجس شده است. از این رو اقدام به شستن آن محل کردند، به همین دلیل او خانه نشین شد و از منزل خارج نگشت.

شما این روش را چه می نامید؟ نمی دانم.

این، همان چیزی است که ذهبی در شرح حال این مرد در سیر اعلام النبلاء و تذکرة الحفّاظ آورده است. (1)

حاکم نیشابوری و صحّت حدیث طیر …

حاکم نیشابوری به صحّت حدیث طیر، اصرار می ورزید. او در کتاب علوم الحدیث می نویسد:

حدیث طیر از مشهورترین احادیث است و اصحاب صحاح باید آن را در صحاح وارد می کردند.

ص: 72


1- . همان، تذکرة الحفاظ: 3/ 966.

شماره صفحه در کتاب - ص: 83

***

وی می افزاید: من با بسیاری از محدّثان درباره این حدیث به گفت و گو و مذاکره پرداختم و در مورد آن کتابی نوشتم. (1) حاکم، کتابی درباره حدیث طیر نوشته و در آن، همه طرق آن را گردآوری کرده است.

آن گاه حاکم نیشابوری این حدیث را در المستدرک علی الصحیحین روایت می کند و چنین خاطرنشان می شود:

این حدیث طبق شروط بخاری و مسلم روایتی صحیح است، اما آن دو، روایت یادشده را نقل نکرده اند و عدّه ای از اصحاب- که تعدادشان به بیش از سی نفر می رسد- این حدیث را از انس روایت کرده اند. (2) پیش تر گفتیم که راویان حدیث شریف طیر، از زبان انس بیش از هشتاد نفر بودند، نه سی نفر.

حاکم نیشابوری می افزاید:

روایت این حدیث از زبان علی علیه السلام، ابوسعید خدری و سفینه نیز صحّت دارد.

ص: 73


1- . معرفة علوم الحدیث: 93.
2- . المستدرک علی الصحیحین: 3/ 131.

شماره صفحه در کتاب - ص: 84

***

عالمان اهل سنّت و دیدگاه حاکم نیشابوری …

اما دانشمندان اهل سنّت در برابر دیدگاه حاکم نیشابوری و نقل این روایت در المستدرک علی الصحیحین و پافشاری او بر صحّت آن دچار سردرگمی شده اند.

ماجرای حدیث طیر و حاکم نیشابوری داستانی شد که در بیشتر کتاب ها به هنگام پرداختن به احوالات حاکم و نقل حدیث طیر، آمده است. یعنی به دلیل این اقدام حاکم، سر و صداها به راه افتاده و علمای سنّی علیه او برخاستند و قیامتی برپا شد. از این رو، به دلیل این حدیث عده ای او را طرد کردند و گفتند: حاکم، رافضی است.

اما ذهبی و ابن حجر عسقلانی می گویند: خداوند انصاف را دوست می دارد، این مرد رافضی نیست.

برای آگاهی بیشتر در این باره به لسان المیزان، سیر أعلام النبلاء و دیگر کتاب های اهل سنّت مراجعه نمایید. (1) سپس عدّه ای آمدند و المستدرک علی الصحیحین را کنار زدند و گفتند: در این کتاب بر طبق معیارها و شروط بخاری و مسلم حتی یک روایت صحیح وجود ندارد (!)

ص: 74


1- . لسان المیزان: 5/ 233، سیر أعلام النبلاء: 17/ 174، ر. ک: میزان الاعتدال: 3/ 608.

شماره صفحه در کتاب - ص: 85

***

ذهبی درباره این دیدگاه می گوید: این لجاجت و اغراق گویی است. (1) حتی گفته اند: هنگامی که به دارقطنی اطلاع دادند حاکم نیشابوری، حدیث طیر را در المستدرک علی الصحیحین آورده است، وی از این عمل حاکم انتقاد کرد.

این در حالی است که ذهبی می گوید: حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین را مدّتی پس از وفات دارقطنی تألیف کرده است. (2)

دیدگاه سُبکی …

سُبکی در کتاب طبقات الشافعیه از ذهبی چنین نقل می کند:

از حاکم نیشابوری درباره صحّت حدیث طیر پرسیدند.

حاکم پاسخ داد: این حدیث صحیح نیست. اگر این حدیث صحیح باشد، باید گفت: کسی بعد از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله برتر از علی وجود ندارد.

آن گاه استاد ما می گوید: از یک سو سند این حکایت صحیح است. اما از سوی دیگر، چرا حاکم این حدیث را در المستدرک علی

ص: 75


1- . سیر أعلام النبلاء: 17/ 175.
2- . همان: 17/ 176.

شماره صفحه در کتاب - ص: 86

***

الصحیحین نقل کرده است؟

یعنی: اگر حاکم معتقد باشد که ابوبکر و عمر از علی علیه السلام برتر هستند، پس چرا حدیث طیر را در المستدرک علی الصحیحین آورده؟ و چرا آن را صحیح دانسته است؟

سُبکی در ادامه می گوید: به اعتقاد من، این حدیث به کتاب حاکم افزوده شده است (!) (1) یعنی حدیث طیر به کتاب المستدرک علی الصحیحین افزوده شده است (!)

ببینید تا چه اندازه تلاش می کنند برای این که حدیثی را از میان احادیث حذف کنند، می گویند: به نظر من، این حدیث به کتاب حاکم افزوده شده و از روایت های نقل شده از سوی حاکم نیست (!)

سُبکی می افزاید: من در مورد نسخه های قدیمی المستدرک علی الصحیحین جست و جو کردم و نتوانستم خودم را قانع کنم که این روایت، در نسخه های اصلی این کتاب نبوده است. (یعنی این حدیث را در تمام نسخه های آن دیدم).

آن گاه این موضوع را به دارقطنی یادآوری کردم که او حدیث طیر را در المستدرک علی الصحیحین آورده است. به گمانم رسید که این روایت

ص: 76


1- . طبقات الشافعیّه: 4/ 168 و 169.

شماره صفحه در کتاب - ص: 87

***

بعدها به کتاب حاکم افزوده نشده است.

(یعنی کسی این حدیث را به المستدرک علی الصحیحین نیفزوده است).

برخی گفته اند: حاکم آن را از کتاب خود حذف کرده است.

چنان چه درستی این گفته ثابت شود، حکایات پیشین مبنی بر وجود این حدیث در المستدرک علی الصحیحین، و از سوی دیگر عدم اعتقاد حاکم به درستی این حدیث نیز صحت پیدا می کند. به این معنا که او قبل از آشکار شدن نادرستی حدیث، آن را نقل کرده است.

اما پس از روشن شدن این مطلب که برتری علی علیه السلام بر شیخین مدلول حدیث است، حدیث یاد شده را از کتاب خود حذف کرده است. همان گونه که ذهبی نیز این سخن را- که حاکم به عدم صحّت روایت طیر معتقد بوده-، تأیید کرده و آن را داستانی حقیقی می داند.

اما حدیث در برخی نسخه ها باقی مانده؛ خواه به صورت چاپ شده نسخه ها به صورت کتاب و یا غرض ورزی و دشمنی برخی با ابوبکر و عمر، موجب شده آنان روایت یادشده را به المستدرک علی الصحیحین بیفزایند. هر دو حالت ممکن است و علم به حقیقت مسأله نزد خداوند متعال است. (1)

ص: 77


1- . همان.

شماره صفحه در کتاب - ص: 88

***

نقد دیدگاه سُبکی …

آن چه آوردیم نمونه هایی از تلاش های عالمان اهل سنّت برای حذف و بی اعتبار ساختن حدیث طیر بود. آنان تلاش کرده اند تا ثابت کنند که حاکم نیشابوری آن را در المستدرک علی الصحیحین روایت نکرده است. به طوری که خودشان به دلیل صحیح شمرده شدن این حدیث از سوی حاکم، دچار سردرگمی و آشفتگی شده اند.

آنان به این اندازه بسنده نکردند، اما از این تلاش ها نیز بهره ای نبردند. فقط همین مانده بود که به خانه حاکم نیشابوری حمله کنند، او را بزنند، منبرش را بشکنند و مانع خروج وی از خانه اش شوند.

آیا آنان از روز نخست چنین اقدامی را دنبال نکردند؟ و بهتر بود قبل از آن که در تحقیق و بررسی پیرامون روایات نقل شده در کتاب المستدرک علی الصحیحین بپردازند و به خود این همه زحمت را تحمیل نمایند تا ادّعا کنند که احتمال دارد برخی از مخالفان این حدیث را در المستدرک علی الصحیحین گنجانده اند؛ از همان روش آخر استفاده می کردند و چه نیکو روشی است- همان روش ضرب و شتم و توهین- که برای اثبات خلافت بزرگانشان استفاده کردند (!)

آنان با بسیاری از پیشوایان خود، غیر از حاکم نیشابوری نیز چنین رفتار کردند (!)

ص: 78

شماره صفحه در کتاب - ص: 89

***

با نسائی در دمشق چه رفتاری داشتند؟

آیا شکم حافظ گنجی را- که فضایل حضرت علی علیه السلام را می گفت و مردم می نوشتند- درون مسجد نشکافتند؟

آنان با علمای شیعه و پیشوایان دوازده گانه شیعه چه رفتاری داشتند؟

و به همین روش بود که امامت و جانشینی برای ابوبکر، عمر و دیگر بزرگان آن ها ثابت شد.

وقتی این راهکار وجود دارد، دیگر نیازی نیست که در سند و دلالت روایات تردید ایجاد کنیم و به تحریف و تأویل آن ها بپردازیم؟

به چه انگیزه ای به ضرب و شتم ابن سقّا و حاکم نیشابوری پرداختند؟

چرا از امام و شیخ الاسلام خود- که می گوید: «حدیث طیر از احادیث جعلی و کذب است» - پیروی نمی کنند؟ (1) او با این سخن، خود را از این همه زحمت و رنج راحت می کند.

این فتوای ابن تیمیه، آن فتوای ابن کثیر، آن هم رفتار و اعمالشان با پیشوایان خویش؛ هم چون حاکم نیشابوری و دیگر دانشمندان آن ها

ص: 79


1- . منهاج السنة النبویّه: 7/ 371.

شماره صفحه در کتاب - ص: 90

***

بود و آن هم تحریفاتشان برای الفاظ احادیث نبوی و خیانت هایشان به دنبال خیانتی که به رفیقشان، انس بن مالک کردند. و این روش آن ها در اثبات امامت بزرگانشان است که می خواهند با این روش ها امامت آن ها را اثبات کنند (!)

با این حال، بر هر انسان منصف، پژوهش گر و آزاد لازم است این سخنان را بشنود و از بهترین آن ها پیروی کند.

خداوند بر آن چه که می گوییم، گواه است و او چه خوب داوری است و حضرت محمّد صلی اللَّه علیه وآله خصیم (طرف مقابل) اوست.

درود خداوند بر محمد و خاندان پاکش باد.

ص: 80

شماره صفحه در کتاب - ص: 91

***

کتابنامه …

48. قرآن کریم.

ب

49. البدایة والنهایه (تاریخ ابن کثیر): حافظ ابی فداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1408.

ت

50. التاریخ الکبیر: محمد بن اسماعیل بخاری جُعفی، دار الفکر، بیروت، لبنان.

51. تاریخ بغداد: خطیب بغدادی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1417.

52. تاریخ طبری (تاریخ الامم والملوک): ابوجعفر محمد بن جریر طبری، مؤسسه اعلمی، بیروت، لبنان.

53. تاریخ مدینة دمشق: حافظ ابوالقاسم علی بن حسن، معروف به ابن عساکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1421.

54. تحفه اثنا عشریه: شاه عبدالعزیز دهلوی، نورانی، کتابخانه، پیشاور، پاکستان.

55. تذکرة الحفّاظ: شمس الدین ابی عبداللَّه محمد بن احمد ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

56. تذکرة الموضوعات: محمّد طاهر بن علی هندی، مکتبة القیّمه، چاپ یکم، سال 1343.

57. تلخیص المستدرک علی الصحیحین: شمس الدین ابی عبداللَّه محمد بن احمد ذهبی، دار المعرفه، بیروت، لبنان.

58. تهذیب التهذیب: احمد بن علی بن حجر عسقلانی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

ص: 81

شماره صفحه در کتاب - ص: 92

***

ج

59. الجرح والتعدیل: ابن ابی حاتم رازی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1422.

60. الجمع بین الصحاح السته: رزین بن معاویه عبدری اندلسی،

61. الجمع بین الصحیحین: ابوعبداللَّه محمّد بن ابونصر حمیدی.

ح

62. حدیث اقتداء به شیخین: آیت اللَّه سید علی حسینی میلانی، مرکز حقایق اسلامی، قم، چاپ یکم، سال 1387 ش.

63. حلیة الأولیاء: ابونعیم اصفهانی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1418.

خ

64. خصائص أمیر المؤمنین علی علیه السلام: عبدالرحمان احمد بن شعیب نَسائی، دار الثقلین، قم، چاپ یکم، سال 1419.

65. الخصال: محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم.

ر

66. الریاض النّضره: محبّ الدین طبری، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان.

س

67. السنن الکبری: عبدالرحمان احمد بن شعیب نسائی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، سال 1411.

68. سنن تِرمذی: محمّد بن عیسی بن سوره تِرمذی، دار الفکر، بیروت، لبنان، چاپ دوم، سال 1403.

69. سیر اعلام النبلاء: شمس الدین ابی عبداللَّه محمد بن احمد ذهبی، مؤسسه الرساله، بیروت، لبنان، چاپ نهم، سال 1413.

ص: 82

شماره صفحه در کتاب - ص: 93

***

ش

70. شرح صحیح مسلم: محی الدین یحیی بن شرف نَوَوی، دار الکتاب العربی، بیروت، لبنان.

71. شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

72. شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام: تقی الدین سُبکی، دائرة المعارف عثمانیه، حیدرآباد، هند، چاپ سوم، سال 1413.

ص

73. صحیح بُخاری: محمّد بن اسماعیل بُخاری جُعفی، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، یمامه، چاپ پنجم، سال 1414.

ط

74. طبقات الشافعیة: جمال الدین عبدالرحیم بن حسن بن علی شافعی اسنوی، دار العلوم، عربستان سعودی، ریاض، سال 1401.

75. طبقات المحدّثین باصبهان: عبداللَّه بن محمد بن جعفر انصاری اصفهانی، معروف به ابوالشیخ اصفهانی، دار الکتب علمیّه، سال 1409.

ع

76. علل الشرائع: محمّد بن بابویه معروف به شیخ صدوق رحمه اللَّه، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ یکم، سال 1421.

77. العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیه: ابوالفرج ابن جوزی حنبلی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1403.

ف

78. فضائل الامام علی علیه السلام: احمد بن حنبل شیبانی، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبائی رحمه اللَّه.

ص: 83

شماره صفحه در کتاب - ص: 94

***

ک

79. الکاشف عن اسماء الرجال الکتب السته: شمس الدین ابی عبداللَّه محمّد بن احمد ذهبی، دار الفکر، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1418.

80. الکامل فی ضعفاء الرجال: عبداللَّه بن عدی جرجانی، دار الفکر، بیروت، لبنان چاپ سوم، سال 1409.

81. الکامل فی التاریخ: عزّالدین ابوالحسن علی بن ابوالکرم شیبانی، معروف به ابن الأثیر، دار الفکر، بیروت، لبنان، سال 1399.

82. کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب علیهما السلام: محمّد بن یوسف گنجی شافعی، مطبعه حیدریه، نجف اشرف، سال 1390.

ل

83. لسان المیزان: احمد بن علی بن حجر عسقلانی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1416.

م

84. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: حافظ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، دار الفکر، بیروت، لبنان، سال 1412.

85. المختارة: ضیاء الدین محمّد بن عبدالواحد مقدسی حنبلی.

86. مختصر التحفة الاثنا عشریة: محمود شکری آلوسی، مکتبه ایشیق، استانبول، ترکیه، سال 1399.

87. مرقاة المفاتیح فی شرح مشکاة المصابیح: ملّا علی قاری هروی، دار احیاء التراث عربی، بیروت، لبنان.

88. المستدرک علی الصحیحین: ابوعبداللَّه حاکم نیشابوری، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1411.

ص: 84

شماره صفحه در کتاب - ص: 95

***

89. مسند احمد بن حنبل: احمد بن حنبل شیبانی، دار احیاء التراث العربی و دار صادر، بیروت، لبنان، چاپ سوم، سال 1415.

90. المعارف: ابومحمّد عبداللَّه بن مسلم بن قُتَیْبَه دینوری، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1407.

91. المعجم الاوسط: سلیمان بن احمد بن ایّوب لخمی طبرانی، دار الحرمین، سال 1415.

92. المعجم الکبیر: سلیمان بن احمد بن ایّوب لخمی طبرانی، دار احیاء التراث، چاپ دوم، سال 1404.

93. معرفة الثقات: احمد بن عبداللَّه بن صالح عجلی کوفی، مکتبه الدار، مدینه منوّره، سال 1405.

94. معرفة علوم الحدیث: ابوعبداللَّه حاکم نیشابوری، دار الافاق الجدیده، بیروت، لبنان، چاپ چهارم، سال 1400.

95. المناقب: ابوالمؤید موفق بن احمد مکّی حنفی خوارزمی، مؤسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، سال 1414.

96. مناقب الامام علی علیه السلام: ابن مغازلی، دار الأضواء، بیروت، لبنان، چاپ دوم، سال 1214.

97. منهاج السنّة النبویّه: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیّه حرّانی حنبلی، مکتبه ابن تیمیه، قاهره، مصر، چاپ دوم، سال 1409.

98. میزان الإعتدال فی نقد الرجال: شمس الدین ابی عبداللَّه محمد بن احمد ذهبی، دار المعرفه و دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1382 ه.

ن

99. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار: آیة اللَّه سید علی حسینی میلانی، قم، نشر الحقایق، چاپ دوم، سال 1426.

ص: 85

شماره صفحه در کتاب - ص: 96

***

.)03(Doctrinal Researches Series

.inaliM inyasuH ilA diyyaS hallotayA "driB eht fo noitidarT eht "hguorht(mih no eb ecaep)ilA ninim'uM lureemA foetamamI eht evorp oT "driB eht fo noitidarT eht "ta kool A

ص: 86

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109